نجات سرباز رایان :: Saving Private Ryan
نجات سرباز رایان (به انگلیسی: Saving Private Ryan) نام فیلمی جنگی محصول سال ۱۹۹۸ به کارگردانی استیون اسپیلبرگ می باشد. داستان این فیلم در طول نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. ۲۷ دقیقه آغازین فیلم که رسیدن نیروهای متفقین به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان میدهد، بسیار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپیتان جان میلر به همراه هفت سرباز دیگر مأموریت میگیرند تا سرباز جیمز فرانسیس رایان را پیدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگی در جنگ کشته شدهاند و به دستور فرمانده کل ارتش، رایان میتواند به پیش مادرش بازگردد.
نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران ومنتقدین روبهرو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروش ترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت.
داستان فیلم
فیلم نجات سرباز رایان با نشان دادن سکانسی از حضور یک سرباز جنگ جهانی دوم به همراه خانوادهاش، در گورستان کشته شدگان نبرد نرماندی، آغاز میشود. سپس صحنه به روز ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (روز نبرد نرماندی) میرود. سربازان آمریکایی برای پیاده شدن در ساحل نرماندی در فرانسه (که به دست آلمانیها اشغال شدهاست) آماده میشوند. قایقها به ساحل میرسند و سربازها بیرون میروند. در همان لحظات نخست ورود سربازان، آلمانیها به روی آنان آتش باز میکنند و بسیاری از سربازان کشته میشوند. کاپیتان جان اچ. میلر به همراه چند تن از سربازان دیگر، سعی میکنند تا خطوط دفاعی ساحلی را بشکنند.
در سکانس بعدی، دفتر جرج مارشال، فرمانده کل ارتش ایالات متحده، نشان داده میشود. به او خبر میدهند که سه تن از چهار برادر از خانواده رایان در جنگ کشته شدهاند و مادر آنها در یک روز، خبر مرگ آن ها را دریافت کرده است. آن ها متوجه میشوند که فرزند چهارم و کوچکتر، جیمز فرانسیس رایان، در جایی در نرماندی، گم شده است. او بعد از خواندن نامه بیکسبی که از طرف آبراهام لینکلن برای خانم بیکسبی نوشته شده بود، دستور میدهد تا سرباز رایان را هر چه زودتر پیدا کنند و او را به خانه بازگردانند.
در فرانسه، سه روز بعد از روز دی، میلر دستور میگیرد تا رایان را پیدا کنند. او تیمی شش نفره به علاوه یک سرباز که زبان آلمانی و فرانسه را به خوبی صحبت میکند، با خود همراه میکند و بدون هیچ اطلاعاتی به جست و جوی رایان میرود. کاپارزو (وین دیزل)، یکی از مردان وی، با ورود به شهر توسط یک تکتیرانداز کشته میشود. جکسون با مهارت بالای خود تکتیرانداز را میکشد. آنها یک سرباز به نام جیمز فردریک رایان از ایالت مینهسوتا پیدا میکنند، اما زود متوجه میشوند که اشتباه کردهاند. در راه، آنها یکی از اعضای گروهی که رایان در آن بوده را پیدا میکنند و محل فرود رایان را میفهمند. آنها به محل میروند و توسط یکی از دوستانش باخبر میشود که رایان به همراه چند تن دیگر از یک پل در شهر رامل، که نظر استراتژیکی مهم است، دفاع میکند.
در راه شهر رامل، آنها به عده ای آلمانی با تیربار برمیخورند و تصمیم میگیرند تا آنها را از بین ببرند. آنها موفق میشوند و یکی از سربازان آلمانی را نیز اسیر میکنند. همچنین تیری به شکم وید، پزشک تیم، برخورد میکند و او جانش را از دست میدهد. سربازان تصمیم میگیرند تا سرباز آلمانی را معدوم کنند. فقط آپهام با این کار مخالف است. نهایتاً میلر تصمیم میگیرد تا سرباز آلمانی را چشم بسته رها کند تا نیرو های آمریکایی او را پیدا کنند. با آزاد کردن سرباز آلمانی، ریبن تصمیم میگیرد تا از تیم جدا شود که باعث میشود با هورواث، درگیر شود. درگیری بالا میگیرد تا این که میلر به بحث پایان میدهد و همچنین در مورد گذشتهٔ خود اطلاعاتی را فاش میکند. او میگوید که قبل از شروع جنگ یک معلم زبان انگلیسی بوده. بعد از این ریبن تصمیم میگیرد بماند.
آنها به شهر رامل میرسند و رایان را پیدا میکنند. به او خبر میدهند که سه برادرش کشته شده اند، همچنین در راه یافتن او، دو سرباز جان خود را از دست داده اند و این که او باید به خانه برگردد. ولی او مخالفت میکند و میگوید انصاف نیست که بقیه را تنها بگذارد. میلر تصمیم میگیرد به همراه تیمش در آنجا بماند و از پل در برابر آلمانی ها دفاع کند.
نیرو های آلمانی به همراه پنجاه سرباز مجهز به شهر میرسند. با وجود تلفات سنگین آلمانیها، بیشتر آمریکاییها از جمله جکسون، ملیش و هورواث کشته میشوند. زمانی که میلر میخواهد برای جلوگیری از عبور آلمانها، پل را منفجر کند، تیر میخورد و مجروح میشود. قبل از این که تانک آلمانی ها به پل برسد، پی-۵۱ ماستنگ آمریکایی از راه میرسد و تانک و نیرو های باقی مانده را از بین میبرد. آپهام که در جریان درگیری از گروه جدا شدهاست، کسانی را که دوستانش را کشته اند را پیدا میکند و آنها را میکشد. رایان، ریبن و آپهام تنها کسانی هستند که زنده مانده اند. رایان در آخرین لحظات زندگی میلر به پیش او میرود و میلر در آخرین جملهاش به رایان میگوید که: «جیمز، سزاورش باش، لیاقتش [کاری را که برایت انجام شد] را داشته باش.»
دوباره زمان حال نشان داده میشود. پیرمردی که در گورستان سربازان کشته در نبرد نرماندی حضور دارد، همان سرباز رایان است. او بر سر مزار میلر از همسرش میخواهد تصدیق کند که او مرد خوبی بوده و لیاقت فداکاری میلر و سربازانش را داشته. سپس دوربین به سنگ قبر نزدیک میشود و نام جان اچ. میلر نمایان میگردد. فیلم با نشان دادن برافراشته شدن پرچم ایالات متحده پایان مییابد.
بازیگران
تام هنکس – کاپیتان جان اچ. میلر
تام سایزمور – مایک هورواث، گروهبان
ادوارد برنز – سرباز ریچارد ریبن
بری پیپر – سرباز دنیل جکسون، تکتیرانداز ماهر
آدام گولدبرگ – سرباز استنلی “فیش” ملیش
وین دیزل – سرباز آدریان کاپارزو
جیووانی ریبیسی – ایروین وید، پزشک تیم
جرمی دیویس – تیموتی آپهام، مترجم و نقشهنگار
مت دیمون – سرباز جیمز فرانسیس رایان، سرباز چترباز
تد دنسون – کاپیتان فرد همیل، راه یاب
پل جیاماتی – گروهبان دوم ویلیام هیل، سرباز چترباز
دنیس فرینا – سرهنگ دوم والتر اندرسون
هریسن یانگ – جیمز فرانسیس رایان در زمان حال
هروه پرسنل – جنرال جرج مارشال، فرمانده کل ارتش ایالات متحده
لیلاند اورسر – ستوان دوم دهویندت، خلبان هواپیمای سقوط کرده
برایان کرانستون – سرهنگ آی. دبلیو. برایس، یک افسر در وزارت جنگ
ناتان فیلیون – جیمز فردریک رایان
مکس مارتینی – سرجوخه فرد هندرسون
دیمیتری گوریتاس – سرباز پارکر، سرباز چترباز
مسیر ساخت فیلم
در سال ۱۹۹۴، زمانی که رابرت رودات داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی آمریکا دیدن میکرد، ایدهٔ این فیلم در ذهنش شکل گرفت. او تحقیقاتی انجام داد و تصمیم گرفت تا داستان را در جنگ جهانی دوم اتفاق بیفتد. رودات پس از نوشتن فیلمنامه، آن را در اختیار مارک گوردون قرار داد. او از داستان خوشش آمد، ولی بعد از ۱۱ بار بازنویسی آن، با ساخت فیلم، موافقت کرد. گوردون نیز فیلمنامه بازنویسی شده را در اختیار هنکس گذاشت. هنکس نیز به داستان آن علاقهمند شد و اسپیلبرگ را به عنوان کارگردان آن انتخاب کرد. قرار شد تا فیلمبرداری در ۲۷ ژوئن ۱۹۹۷ آغاز شود. قبل از شروع فیلمبرداری، بازیگران اصلی این فیلم از جمله ادوارد برنز، بری پیپر، ون دیزل، آدام گولدبرگ، جیووانی ریبیسی و تام هنکس در یک کمپ نظامی، آموزش دیدند و تمارین طاقتفرسا انجام دادند. برای آن که بازیگران از شخصیت مت دیمون در فیلم متنفر شوند، او تا روزهای آخر به اردوگاه آورده نشد.
به تصویر کشیدن تاریخ
نجات سرباز رایان به خاطر به تصویر کشیدن صحنه های درگیری در جنگ جهانی دوم، به صورت بسیار به واقعیت نزدیک هستند، مورد توجه مخاطبین و منتقدان قرار گرفته است. به خصوص سکانس اول فیلم که پیاده شدن سربازان آمریکایی در ساحل اوهاما را نشان میدهد. این سکانس از سوی مجله امپایر به عنوان بهترین سکانس نبرد تاریخ سینما انتخاب شده است. TV Guide نیز این سکانس را در بین ۵۰ سکانس دیگر، در رتبه نخست به یادماندنیترین سکانس ها قرار داده است. این سکانس به تنهایی ۱۲ میلیون دلار خرج برداشت و در آن از بیش از ۱۵۰۰ بازیگر استفاده شده است که برخی از آن ها، اعضای ذخیره ارتش ایرلند بودند. همچنین از ۲۰ تا ۳۰ نقص عضو واقعی برای به تصویر کشیدن سربازانی که در این نبرد، دست و پای خود را از دست میدادند، استفاده شد.