پاسخ به:بانک مقالات مهدویت
بي معنايي زندگي و انديشه هاي پوچ گرايي، از بحران هاي انسان معاصر است که بي آمدهاي بسياري همانند انحطاط خانواده و آسيب هاي روحي و رواني را به دنبال داشته است. انديشه ورزان امروزي در رويارويي با اين بحران ها، هر راهي جز ايمان ديني را سنجيده اند که البته افاده اي ننموده و بشريت بيش از پيش در منجلاب اين تباهي فرو رفته است. با وجود اين، باورهاي ديني از جمله انديشه مهدويت در مقابل اين هجمه مي تواند سدي پديد آورد و بشر امروزي را از اين بحران برهاند. اين نوشتار به چگونگي تاثيرگذاري انديشه مهدويت و مباني آن در عبور از نيهيليسم و معناداري زندگي مي پردازد و ره آوردهاي باورداشت حضور امام و انتظار سازنده را در رفع پي آمدهاي نيهيليسم بيان مي کند.
نسخه قابل چاپ
اين مقاله به بررسي نظريه هاي مهم هم گرايي مانند ديدگاه هاي کارکرد گرايان و نوکارکرد گرايان و نظريه کانتوري و اشپيگل در اين باره مي پردازد و با تاکيد بر ضعف ها و نقصان هاي اين گونه نظريات، ناکامي عمل کرد سطوح سازمان هاي مختلف بين المللي را در ايجاد هم گرايي و هم بستگي جهاني و برپايي صلح پايدار تبيين مي کند. آن گاه به تشريح هم گرايي و مباني آن در آموزه و نظام سپهري مهدوي مي پردازد و علت هاي امتيازات و توفيقات آن را در برابر نظريه هاي هم گرايي غربي، بررسي مي کند.
تربيت سياسي در پرتو انتظار يعني كسب آمادگي و رشد لازم براي حضور زنده و فعال منتظران در عرصه هاي ملي و جهاني. اين نوع از تربيت كه با تاكيد بر نقش انسان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي شكل گرفته، درصدد اصلاح امروز جامعه اسلامي و زمينه سازي براي ظهور منجي است. اين مقاله، با توجه به ضرورت موضوع، با استفاده از آيات قرآن كريم و روايات به تبيين ضرورت تربيت سياسي منتظران در سه حوزه بينش، گرايش و رفتار سياسي و ارايه ظرفيت هاي انتظار در اين زمينه پرداخته است و اصول كلي را براي تربيت سياسي متظران از آيات و روايات استخراج و ارايه نموده است.
اين مقاله ضمن تعريف واژه «دولت» به تبيين ديدگاه اسلام درباره هدف نهايي آفرينش مي پردازد؛ هدفي که همانا قرب الي اله است و با تحقق حکومت امام مهدي راه رسيدن به آن هموار مي گردد، سپس ديدگاه جوامع غيرديني را در مي افکند که بنابر آن، سرشار شدن جهان از صلح و عدالت و امنيت در گرو ظهور منجي است. در نهايت، اين نتيجه به دست مي آيد که ظهور يک نجات بخش بزرگ، اعتقاد و خواسته همه ملل آزادي خواه در جهان است و چون تحقق اين خواسته جز با فراهم آوردن مقدمات و زمينه هاي لازم امکان نمي پذيرد، پس بايد با برنامه ريزي هاي صحيح و پي گيري اهداف موثر، شرايط و بستر لازم براي تحقق ظهور را فراهم آورد. در اين ميان، نقش دولت هاي اسلامي بسيار مهم و موثر است. لذا در ادامه مقاله به برخي از اهداف مهم اشاره مي شود که دولت هاي اسلامي بايد در راستاي زمينه سازي براي تحقق حکومت عدل جهاني آنها را دنبال کنند.
امروزه متفکران غربي مي کوشند با انديشيدن درباره مديريت تحولات دوره آخرالزمان که از آن تحت عنوان ظهور مسيح و جنگ پايان تاريخ ياد مي کنند، بر اين روي کرد آينده گرايانه تاکيد نمايند. آنان معتقدند که با پيش بيني آينده، بهتر آن رامي توان ساخت. اين مقاله نيز با نگاه آينده پژوهانه و با تاكيد بر مكتب راه بردي شناخت، آيات و روايات و متون ديني اسلام ناب محمدي را بررسي مي کند تا از متدولوژي تحليلي جامع تفسيري درباره تحولات و رخ دادهاي آينده بهره گيرد و راه بردهاي لازم را براي شكل گيري و دست كاري در آينده بر اساس نص صريح آيات و روايات و بر پايه «تداوم ولايت» تدوين و تبيين نمايد.
بحث درباره دموکراسي و قابليت انطباق آن در جوامع اسلامي با بستر شريعت، از هنگام آشنايي مسلمانان با آراي افلاطون و ارسطو آغاز شده است. در دوران معاصر نيز بررسي نگرش شيعي در باب طرح نسبت ميان حکومت مهدوي و مردم سالاري و نقش مردم در اين حکومت، توجه بسياري از انديشه ورزان را به خود جلب کرده است. نظريه دموکراسي در طول قريب به سه هزار سال تاريخ انديشه سياسي طراحي شده، اما گستردگي و مبهم بودن معنا، اصول و ارکان آن، يافتن ارتباط دکترين مهدويت و دموکراسي را پيچيده ساخته است. اين نوشتار، به جاي طرح دغدغه فکري سازگاري يا ناسازگاري مهدويت و دموکراسي، به کندوکاو درباره تاثير مردم در حکومت مهدوي بپردازد و بيان نمايد که نهضت مقدس مهدوي، انقلابي فراگير و جهاني با بسيج توده اي است که مردم با بيعت گسترده خود آن را مي پذيرند و در تثبيت اين حکومت از طريق مکانيسم هاي خاص ديني، نقش اساسي ايفا مي کنند.
بي گمان، تفکر درباره زن، از ساليان دور مبدا بسياري از گرايش ها و تفکرهاي گوناگون شده که هر يک به گونه اي در پي ارايه بهترين دکترين در احياي منزلت زن به شمار مي روند. اين مقاله نيز از ميان اين ديدگاه ها دو ديدگاه شايع در الهيات غرب و اسلام را برگزيده و به بررسي تطبيقي آنها پرداخته است؛ الهيات فمينيستي در غرب و دکترين مهدويت در اسلام. مقاله، ابتدا به تبيين چيستي و چرايي آغاز الهيات فمينيستي پرداخته و در ادامه، به راه کارهاي الهيات فمينيسم در منزلت بخشي به زنان اشاره نموده و پس از آن نيز نوع نگرش به زن در دکترين مهدويت را تبيين کرده است. در پايان نيز به مقايسه تطبيقي دست آوردهايي پرداخته که اين دو تفکر براي زن امروز داشته اند که لاجرم تفکر برتر از ميان اين نگرش تطبيقي نمودار خواهد گشت.
شايسته است در سالي که مقام معظم رهبري حضرت آيه اله العظمي خامنه اي مد ظله العالي آن را «سال شکوفايي و نوآوري» نام گذاردند، شکوفايي ها و نوآوري هاي عصر ظهور قائم آل محمد بررسي و شناسايي گردد؛ چون تمام حوادث و روي دادهاي انقلاب مهدوي، الگو و نمونه براي همگان است و بايد از آن پيروي نمود. در آخرين انقلاب جهاني به رهبري مهدي بهترين و آخرين شکوفايي ها و نوآوري هاي جهان روي خواهد داد. اين مقاله، نخست به طرح و بررسي ويژگي بارز و برجسته انقلاب مهدوي مي پردازد. آن گاه شماري از شکوفايي هاي بي نظير و سپس نوآوري هاي بزرگ انقلاب جهاني مهدوي، مستند به احاديث پيامبر اعظم حضرت محمد و معصومان? در دو بخش و در هر بخش با عناوين متعدد در پي خواهد آمد.
آرمان شهرگرايي و اتوپيا از مفاهيمي به شمار مي رود که همواره با تولد انديشه در آدمي هم زاد است. از اين رو، انديشه ورزان بسياري به تدوين آرمان شهر و بيان عصر طلايي و مطلوب خويش پرداخته اند. اتوپيا در زبان فارسي به «جايي که وجود ندارد»، «ناکجاآباد»، آرمان شهر، مدينه فاضله و... معنا مي شود و در معناي کلي تر، شهرهاي فاضله و سرزمين هاي خيالي را گويند که تاکنون در تاريخ محقق نشده و تنها به صورت خيالي در اذهان وجود دارد. اتوپيا از قرن شانزده به بعد اصطلاح شد. کساني مانند هاکسلي در قرن هاي بعد، ضداتوپيا نوشتند و آن گاه نقاداني همانند پوپر در اين باره پديد آمدند. اتوپيا و ايدئولوژي تضادي اساسي با هم دارند، به گونه اي که ايدئولوژي نظام موجود را توجيه، ولي اتوپيا نظام موجود را نفي مي کند. اتوپيا بيشتر عرصه هاي زندگي بشري مانند مناسبات خانوادگي، مالکيت اشيا، مصرف کالا، سازمان دهي زندگي سياسي و حيات مذهبي را دربر مي گيرد و از اين رو، بيشتر طرح هاي اتوپيا در تضاد با هم هستند و غالب آنها ويژگي هاي يک سان ندارند. با مطالعه و بررسي بيشتر اتوپياها به اين نتيجه مي رسيم که مفاهيم مشترکي در بسياري از آرمان شهرها وجود دارد که در خصوصيات با هم اختلاف دارند. از جمله اين وجوه مشترک به عدالت محوري، قانون مداري و انسجام همگاني مي توان اشاره کرد.
با بررسي تاليفات انديش مندان و بزرگان هر عصر، مي توان موضوعات مورد توجه قرار گرفته آن عصر را دريافت چرا که در هر مقطعي از تاريخ به جهت اوضاع و شرايط حاکم بر آن مقطع، برخي موضوعات مورد توجه مولفان قرار گرفته و رشته تاليفات آنان را به سمت خود کشانده است و عصر قاجار نيز از اين امر مستثني نبوده و با اندکي تامل در سمت و سوي تاليفات اين عصر مي توان به خوبي دريافت که موضوع مهدويت به جهت بروز انديشه هاي انحرافي در ايران و ساير بلاد اسلامي از مباحث مهم و مورد توجه انديش مندان مسلمان اعم از شيعه و سني بوده که کثرت کتب تدوين شده درباره مهدويت در عصر قاجار خود گوياي اين حقيقت مي باشد که اين نوشتار در صدد بيان همين مهم مي باشد.
نويسنده کتاب اصول مذهب الشيعه الاماميه الاثني عشريه عرض و نقد که مدعي است شيعيان براي امام مهدي شاني پيامبرانه قايلند و بر اين باورند که او دين اسلام را نسخ مي کند و شريعت جديدي پي مي افکند براي ادعاي خود به روايات گوناگوني استناد جسته است. در اين بخش از مقاله هشت دسته از روايات مورد نظر ايشان که به گمان ايشان حاوي هشت اشکال است نقل و سپس نقد و بررسي مي شوند. در پاسخ به اين شبهات فارغ از ارزيابي سندي روايات مورد استناد ـ که البته در جاي خود بايد پي گيري شود ـ به سه نکته اساسي اشاره مي شود. نخست اين که برخي از اين روايات مورد پذيرش هيچ يک از عالمان شيعي نبوده و نيست. دوم اين که پاره اي از اين احاديث با الفاظ و مضموني مشابه در منابع اهل سنت نيز روايت شده است و سوم اين که برخي از اشکالات نويسنده مورد نظر ناشي از گزينش معني دار روايات و تغافل از ساير روايات مربوط بوده است در حالي که با توجه به مجموعه روايات مي توان به معناي واقعي آنها بدون کمترين اشکالي پي برد.
آخرالزمان عصري است که جولان جريانات شيطاني به اوج خود مي رسد. برحسب منابع روايي، موضوع دجال يکي از آن تحرکات شيطاني مرموز و مزور است. نوع رسالت رسانه زمينه ساز در رويارويي با آن منوط به تصويري است که از آن ترسيم مي شود. در صورت رويکرد فردشناسانه به دجال، رسالت رسانه زمينه ساز، تنها رسالتي تنذيري و هشداري خواهد بود که جامعه را نسبت به فردي خطرناک به نام دجال هشدار مي دهد. چنين رسانه اي، «امروز» ديگر خود را درگير با دجال نمي بيند، بلکه در انتظار حوادث «فردا» است. اما در صورت رويکرد جريان شناسانه به دجال، ديگر رسالت رسانه زمينه ساز در برابر شخص دجال نيست، بلکه در برابر پديده اي به نام دجاليسم است که سازمان يافته و سيستماتيک اهداف و نقشه هاي شوم خود را برنامه ريزي مي کند. در اين صورت، رسالت رسانه زمينه ساز، رسالتي منفعلانه و تنذيري نسبت به «فردا» نيست، بلکه فعالانه و درگيرانه نسبت به «امروز» ارزيابي مي شود. البته رويکرد جعلي نگريستن به روايات دجال نيز هست که رسالت رسانه زمينه ساز را به سوي رسالتي خاموش و مسکوت سوق خواهد داد. به نظر مي رسد رويکرد جريان شناسانه به دجال، رسالت سنگين تري را بر دوش رسانه زمينه ساز مي نهد که تبيين بيش تري را مي طلبد. در هژموني و جريان دجاليسم، دست کم دو گروه وجود دارد که رسالت رسانه زمينه ساز در رويارويي با آن ها يکسان نيست: 1. گروه رهبران و سران جريان دجاليسم، 2. گروه پيروان و فريب خوردگان جريان دجاليسم. در يک تقسيم بندي مي توان اين رسالت را در مقابل سران دجاليسم، سياستي جهادي و سلبي (با دو راهکار «نقد و به چالش کشاندن تفکرات» و «افشاي نقش ها و نقشه ها») و در مقابل پيروان فريب خورده پديده دجاليسم، سياستي ارشادي و ايجابي (با دو راهکار «تبيين مباني و مواد معرفتي» و «نماياندن کارکردهاي دکترين مهدويت») ارزيابي نمود تا در نهايت، رسانه اي کارآمد و قويم بتواند با معرفت بخشي و بيداري عمومي در جهان، زمينه ها را براي اقامه حکومت ولايي به رهبري امام عصر (عج) فراهم نمايد.
از آن جا که بين نظام جمهوري اسلامي ايران، انديشه انتظار و زمينه سازي ظهور، ارتباطي محکم برقرار است، مفهوم شيعي انتظار در زمان حاضر به همراه خود، پژواک هايي در عرصه روابط بين المللي داشته است. از اين رو مساله زمينه سازي به عنوان سازه اي معنايي در موازات سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مورد توجه قرار گرفته است. در بعد رسانه اي، اعتقاد به انديشه انتظار و توجه به زمينه سازي در جهت ظهور امام زمان (عج) دست مايه خوانش هايي قرار گرفته است که بر اساس آن ها، اين انديشه محرکه و موجبه ايدئولوژيک نظام جمهوري اسلامي ايران در پي گيري سياست خارجي است که پيامدي جز متزلزل کردن به اصطلاح امنيت بين المللي نخواهد داشت. بدين منظور، با ارايه تفاسيري مکانيکي از انتظار و مساله زمينه سازي در سطح رسانه اي، تفسيري کژديسه از اين مفاهيم القا مي گردد، به نحوي که انتظار و زمينه سازي به عنوان سازه هاي معنايي متداول در سطح جهاني، با تروريسم، تلاش براي دست يابي به سلاح هاي کشتار جمعي و ... به يادآورنده هر گونه اقدام وحشتانگيز در نظر آورده شود. هدف اين نوشتار، تبيين نحوه اين سوء استفاده و امکان تصحيح اين فهم کژديسه از سازه هاي معنايي انتظار و زمينه سازي در فضاي رسانه اي و سياسي بين المللي است.
امروزه دنيا شاهد تحولات و دگرگوني هاي گسترده و شگفتاوري در عرصه اقتصاد، ارتباطات، فرهنگ، سياست، معاهدات و امور بين الملل در راستاي جهاني شدن است. به علت وقوع اين تغييرات و تحولات گسترده در جهان و اهميت موضوع جهاني شدن، نمي توان آن را ناديده گرفت و از بحث و گفت و گو درباره آن چشم پوشيد. واقع بيني آگاهانه نسبت به ابعاد گوناگون و پيچيده جهاني شدن، شناخت وضع موجود، درک کاستي ها و ناکارآمدي هاي آن، به کارگيري مواضع سنجيده و برخورد آگاهانه و فعال در برابر آن، نيازمند شناخت عميق و همه سويه آن است. در جهان معاصر، مدعيان و نظريه پردازان جهاني شدن رو به فزوني نهاده اند. شيعه نيز با ارايه نظريه «حکومت جهاني حضرت مهدي (عج)» در طول قرن ها و سال هاي متمادي، داعيه دار اصلي جهان شمولي در عرصه هاي فرهنگي، سياسي و ... بوده است، زيرا در اسلام، به ويژه در مکتب تشيع، توجه به آينده و تشکيل حکومت جهاني واحد بر اساس قسط و عدل و تحت رهبري امام معصوم، جايگاهي ويژه دارد. اين مساله در تاريخ اسلام، به نام مهدويت مطرح شده است. اين اعتقاد از توانمندترين عوامل رشد و بالندگي جامعه اسلامي است و بقاي اسلام و شيعه در گرو اين حقيقت بزرگ است. از اين رو در اين نوشتار برآنيم از بحث هاي مطرح در زمينه جهاني شدن، ضمن ارايه چشم اندازي از آن، پلي براي فهم و درک حکومت جهاني مهدوي بزنيم و بررسي کنيم که جهاني شدن با آن حکومت عدل جهاني حضرت مهدي (عج) که در آيات قرآن کريم و روايات اسلامي بارها و بارها با عناوين مختلف به آن اشاره شده است، چه وجه اشتراک و امتيازاتي دارد.
اين نوشتار به بررسي تطبيقي مدل ارزش هاي خبري گالتونگ و روگ و مدل ارزش هاي خبري در حاکميت موعود (عج) مي پردازد. نخست، دو کارکرد راهبردي خبر و خبررساني در اسلام را تبيين کرده و بيان مي کند که از جمله مهم ترين نقش هاي خبررساني در اسلام، يکي مبارزه با انحراف، و ديگري آفرينش و تقويت ارزش هايي است که برآيند آن ها فرهنگ جامعه عدل کل را شکل مي دهد. پس از تبيين کارکردهاي راهبردي خبر و رسانه از نظر اسلام، به مقايسه تطبيقي ميان نظريه ارزش شناختي گالتونگ و روگ و نظريه موعود پرداخته و توضيح مي دهد که نظام ارزش شناختي موعود از مجموع دوازده ارزش خبري مطرح شده توسط اين دو انديشمند غربي (هشت ارزش عمومي و چهار ارزش اختصاصي)، برخي را تاييد مي کند و برخي ديگر را کنار مي زند. از چگونگي اين پذيرش يا عدم پذيرش نيز سخن گفته شده و فلسفه نهفته در برخي ارزش هاي خبري نقد گرديده است.