پاسخ به:بانک مقالات مهدویت
حيات مسيحيت به عنوان يکي از اديان زنده جهان، در گرو اعتقاد به آموزه بازگشت مسيح، در همه ابعاد آن است. از محورهاي اساسي اين آموزه، رجعت يا بازگشت شکوه مند مسيح در آخر الزمان است که اتفاقا از باورهاي غالب جامعه مسيحي به شمار مي رود. وقتي جزاي ايمان به مسيح، زيستن در او و زنده شدن با او و حيات ابدي در ملكوت آسمان ها در كنار او باشد، بي شک يک مسيحي مؤمن همواره در انتظار بازگشت شکوه مند او خواهد بود تا با مسيح در ملکوت الهي بزيد. عهد جديد به عنوان مانيفست باورهاي مسيحي، نمودار روشني از اين رجعت براي مسيحيان ارايه مي کند. اين آموزه در بخش هاي قديمي تر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبي منعكس شده است. در اين مقاله، بر آنيم تا با کنکاشي درباره اين موضوع، شمه اي از آيات مربوط را بررسي و از اين رهگذر به ارزش الهياتي آن پي ببريم. بايد توجه داشت که رستاخيز مردگان، داوري نهايي و نيز پايان دوران از موضوع هاي مرتبطي است که معمولا به دليل پيوند محکمي که با بازگشت مسيح دارند، در يک رديف مورد پژوهش قرار مي گيرند.
نسخه قابل چاپ
بحث در اثبات وجود امام دوازدهم شيعيان امامي، در گذر تاريخ همواره مطرح بوده است. امروزه افرادي مانند احمد الكاتب وجود وي را رد و بحث نواب اربعه را ساختگي برمي شمارند. مقاله حاضر درپي جواب گويي به اين گونه بحث هاست. در نوشته پيش رو، كوشيده شده است با بررسي منصب وكالت در عصر غيبت صغرا از راه شناخت وكلا و چگونگي فعاليت هاي آنان به اثبات وجود امام زمان?از راه تاريخي و نه از راه هاي كلامي و حديثي پرداخته شود. در ابتدا نويسنده در پي اين مطلب است كه آيا در منابع كهن شيعي اطلاعات تاريخي در مورد منصب وكالت در دوره غيبت صغرا به گونه اي كه بتوان اين منصب را تاييد كرد وجود دارد؟ سپس با اثبات وجود اين منصب در منابع كهن شيعي به بررسي واقعيت تاريخي آن پرداخته، آن گاه با كنار هم قرار دادن و تحليل داده هاي تاريخي در پي اثبات وجود امام دوازدهم?از طريق منصب وكالت برآمده است.
يکي از کتاب هاي مفصل و مورد توجهي که در سال هاي اخير در نقد اعتقادهاي شيعه نوشته شده است، کتاب اصول مذهب الشيعه الاماميه الاثني عشريه، عرض و نقد نوشته دکتر ناصر القفاري است. در اين کتاب، همه باورهاي شيعه و از جمله انديشه مهدويت، مورد تهاجم قرار گرفته است. کوشيده ايم در سلسله مقاله هايي، به شبهه هاي اين کتاب درباره انديشه مهدويت پاسخ دهيم. در بخش دوم اين سلسله مقالات، ده شبهه درباره حيات مادر امام مهدي و چگونگي تولد آن حضرت، نقل و سپس نقد خواهند شد.
يکي از دلايل اثبات تولد و وجود حضرت حجت بن الحسن العسکري، احاديثي است که شيعه و سني به تواتر نقل کرده اند و در آنها پيامبر به دوازده نفر بودن جانشينان خود تصريح کرده است. اين احاديث، به اختصار، احاديث دوازده امام (خليفه) ناميد مي شود. البته برخي احاديث اهل تسنن و بيشتر روايات شيعه، افزون بر بيان تعداد جانشينان، به صفات و ويژگي آنان نيز پرداخته اند. از مهم ترين نکاتي که در اين روايات آمده، معرفي قائم دوازده جانشين و خبر از غيبت ايشان است و هم چنين پدر و جد او را نيز معرفي کرده است. اين احاديث به دوگونه به تولد و وجود حضرت حجت?دلالت مي کند: يکي به صورت عام، يعني استدلال به همان عدد دوازده که مورد اتفاق شيعه و سني است و ديگري با متن، يعني استدلال به صفات و ويژگي هايي که در متن روايات آمده و امام دوازدهم را که همان قائم است، مشخص و معين کرده است. احمد الکاتب، نويسنده کتاب الإمام المهدي حقيقه تاريخيه ام فرضيه فلسفيه (2007 ميلادي) چون سعي در انکار وجود امام دوازدهم?دارد، در صفحات 127 تا 133 کتابش، شبهه هايي را درباره احاديث دوازده امام مطرح مي کند. خلاصه سخن وي اين است که اين عقيده و احاديث آن جعلي است و در قرن چهارم ساخته شده است، لذا نمي توان به آنها استناد کرد. در اين شماره، آخرين قسمت سخنان وي در اين مورد نقل و نقد مي شود. خلاصه شبهه ها: 1. شيخ مفيد کتاب سليم را تضعيف کرده است؛ 2. اشکال هاي زيديه بر احاديث دوازده امام؛ 3. احاديث دوازده امام دلالتي بر فرزند امام حسن عسکري ندارد. خلاصه پاسخ ها: 1. اين برداشتي نادرست از کلام ايشان است. شيخ مفيد در مقام هشدار به مردم عادي است نه تضعيف اصطلاحي؛ 2. شيخ صدوق همه اشکال هاي زيديه را پاسخ داده است، اما نويسنده هيچ اشاره اي به آنها نکرده است؛ 3. اين احاديث به دوگونه بر فرزند امام حسن عسکري دلالت دارد؛ يکي به عموم، ديگري به متن.
گفتمان مهدويت و روي کرد نوين و جدي به اين آموزه بلند و بالنده، به عنوان تنها راه فراروي انسان معاصر، در سال هاي اخير از رشد فزاينده اي برخوردار بوده است.
در بيان کلمات معصومان و سخنان ائمه، استدلال هاي روشني وجود دارد که خداوند براي هدايت انسان ها به سوي کمال شان پيامبران و اماماني فرستاده است تا بدين وسيله، حجت بر بندگانش تمام شود. براي نمونه، روايت اول کتاب الحجه اصول کافي بر چهار مساله ضرورت وجود حجت، ويژگي هاي حجت، ضرورت استمرار وجود حجت (حتي در دوران خاتميت) و راه شناخت حجت دلالت مي کند. تبيين و تحليل اين روايت، نشان گر آن است که قواعد عقلي نيز ضرورت امامت و استمرار آن را ثابت مي کند که در اين نوشتار، اين قواعد به اختصار تبيين مي شود.
آموزه ها درباره فرجام شناسي يعني ماشيح باوري و رستاخيز، هميشه به گونه متقابل با هم تطبيق مي يافته اند. «اراده»، واژه و مفهومي محوري است که زيربناي هردو را تشکيل مي دهد. رستاخيز به معناي عملي از اراده الهي و هدف آينده ابدي ظهور مسيح که رستاخيز را دربر دارد فعال کردن اراده بشر به منزله «تصوير هم ساني سازه خداوند» به شکل اخلاقي کردن جهان بشري است. در واقع، تحقق (نظام دهنده) اخلاق با رستاخيز يکي است. «اراده»، کوتاه شده «اراده عقلاني» است و «اراده عقلاني» از نگاه ابن ميمون و به طور کلي فلسفه يهود و نيز به باور کانت، عبارتي ديگر از «اخلاق» است. خلاصه آن که، فرجام شناسي يهود، مطلق سازي اخلاقي و متافيزيک اخلاقيات است. فرجام شناسي در مقام کارگردان اصلي در گفتمان اخلاقي، هرچند محدود تجزيه و تحليلي بيشتر مي طلبد. ماشيح باوري در مقام کارگردان اخلاقي تنها بيان مي کند از آن جا که بشر بايد تلاش کند تا خود را به شکل خدا درآورد و در نتيجه سعي کند شبيه او شود و از آن جا که انسان ها بايد اين تلاش ها را در اين دنيا انجام دهند، هدف غايي اخلاقيات، تثبيت آن چيزي است که در آن زمان، «ملکوت (مسيحايي) خدا» بر روي زمين خوانده مي شود. البته اين امر، هدفي نامحدود است و به گونه نامحدود (يا به تعبير کانت و اچ. کوهن «H.Cohen» به صورت مجانبي) دست يافتني است. در حقيقت، ماشيح باوري، هرگز نوعي خيال بافي و آرمان گرايي نامرتبط با رخ دادهاي روزمره و تاريخي مشکلات اخلاقي را به بار نمي آورد (يعني به تاخير انداختن هميشگي)، بلکه به گونه مستقيم ارزش هاي اخلاقي را توليد مي کند و معياري واسطه براي اقدام مناسب در هر اوضاعي عمل مي کند. وقتي انسان ها از خود مي پرسند که چگونه بايد رفتار کنند يا در واقع رفتار مناسب آنان چه موازيني بايد داشته باشد، فرجام مسيحايي، روش و وسيله اي را که اين فرجام مي تواند و بايد به وسيله آن به دست آيد، مشخص مي کند. همان نکته که کانت در کتاب دين در محدوده عقل تنها(Religion Within the Bounds of Reason Alone) مطرح کرده است.
جهان اسلام با توجه به گستره و عمق آموزه هاي آسماني خود به خوبي در مي يابد که جامعه اسلامي در احاديث نبوي، امت چشم انداز نگر، برنامه محور و تلاش گر ناميده شده است؛ «افضل اعمال امتي انتظار الفرج من اله عزوجل»، «افضل جهاد امتي انتظار الفرج». بدين سان راز و رمز هويت امت خويش را با انتظار و چشم اندازنگري آورده است، و هم چنان نسبت افضل اعمال را با اين چشم انداز که همان برنامه محوري است، يادآور شده است. در نهايت نيز به شاخص تلاش گري اشاره فرموده است که «...اعمال....»، «...جهاد...». بر همين اساس است که امت اسلامي در گذشته تاريخي خود توانسته است بنيادهاي شکوفايي علم و فرهنگ و هنر و ... را پايه گذاري کند و ميزبان علمي و فرهنگي اروپاي قرون وسطي باشد. هر چند که آنان نمک خوردند و نمکدان شکستند و با تزوير و ناسپاسي بر مسلمين مسلط و مانع رشد و شکوفايي ايشان شدند.
نويسنده کتاب اصول مذهب الشيعه الاماميه الاثني عشريه: عرض و نقد که مدعي است شيعيان براي امام مهدي (ع) شاني پيامبرانه قائلند بر اين باور است که به اعتقاد شيعيان امام مهدي (عج) که او دين اسلام را نسخ مي کند و شريعت جديدي پي مي افکند به او براي ادعاي خود به روايات گوناگوني استناد جسته است. در اين بخش از مقاله شش دسته از روايات مورد نظر ايشان که به گمان وي حاوي شش اشکال است نقل و سپس نقد و بررسي مي شوند. مهم ترين نقدي که بر اين بخش از سخنان او وارد است اين است که وي در مقام فهم مقصود روايات راه انصاف نپيموده و به گزينش معنادار پاره اي از روايات و تغافل از ساير روايات مربوط پرداخته است. در حالي كه اگر مجموعه روايات در کنار يک ديگر نشانده شوند و با توجه به يک ديگر تفسير شوند معنايي روشن و بدون ابهام و اشکال خواهند داشت.
شيعيان و اهل تسنن احاديثي را به تواتر روايت کرده اند که بنابر آنها، پيامبر(ص) جانشينان خود را دوازده نفر خوانده است. اين احاديث که از دلايل اثبات تولد و وجود حضرت حجه بن الحسن العسکري (عج) به شمار مي روند، به اختصار «احاديث دوازده امام» (خليفه) ناميده مي شود. البته برخي از روايت هاي اهل تسنن و اکثر روايت هاي شيعيان علاوه بر شمار جانشينان، اسامي، صفات و ويژگي آنان را نيز بيان کرده اند. معرفي قائم دوازدهم، خبر از غيبت و کيستي پدر و جد ايشان، از مهم ترين نکاتي است که اين روايت ها بدان پرداخته اند. اين احاديث به دو گونه بر تولد و وجود حضرت حجت (عج) دلالت دارند: يکي به صورت عام يعني استدلال به همان عدد دوازده که شيعه و سني بر آن اتفاق دارند و ديگري، استدلال به اسامي، صفات و مشخصاتي که در متن روايات آمده و بنابر آنها، امام دوازدهم همام قائم (عج) ياد شده است. احمد الکاتب در پي انکار وجود حضرت حجه بن الحسن العسکري (عج) شبهاتي را درباره احاديث دوازدهم امام در افکنده است. وي اين احاديث را جعلي و ساخته قرن چهارم ياد مي کند تا از اين رو، استناد به اين احاديث را ناپذيرفتني خواند.
دگرگوني هايي فراوان در دوران حكومت جهاني حضرت مهدي رخ خواهد داد كه در واقع، انقلابي همه جانبه در قلمرو حكومت آن حضرت به شمار مي رود. از جمله دگرگوني ها كه در زمان ظهور رخ خواهد داد، دگرگوني در عرصه روابط اجتماعي، فرهنگي، امنيت اجتماعي، اقتصادي و نهاد آموزش و پرورش و در رفتار اجتماعي مردم تبلور مي يابد. حضرت مهدي، آرمان مدينه فاضله را در جامعه محقق مي سازد و اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه را يک سره دگرگون مي کند. ايشان نهادي در حکومت بنا مي گذارد که در راس آن امام معصوم قرار مي گيرد و شخصي مانند حضرت عيسي براي تشکيل کابينه پا پيش مي نهد که خود معصوم و از پيامبران خداوند است. هم چنين افراد برجسته ديگري در راس حکومت قرار مي گيرند که هرکدام در اين مدينه فاضله به خدمت مي پردازند.
اقوال مختلفي درباره نام و نسب مادر حضرت مهدي (عج) ذکر شده است. عالماني چون کليني، مسعودي، نعماني، شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي، ابن خلکان، شيهد اول و... درباره نام و نسب مادر آن حضرت نظرياتي داشته اند. کليني او را کنيزي سياه از استان هاي شمالي سوران به نام (نوبه)، نعماني، مسعودي، شيخ مفيد و ابن خلکان مادر آن حضرت را کنيزي تربيت يافته در خانه حکيمه خاتون، شهيد اول نام مادر آن حضرت را صيقل و شيخ صدوق، طوسي، طبري و اکثر محققان پس از شيخ طوسي مادر آن حضرت را نجس دختر پادشاه روم معرفي کرده اند. با وجود اين که اکثر محققان کوشيده اند حديث شيخ صدوق را اثبات کنند، به اين حديث نيز اشکالاتي کرده اند که اين مقاله آنها را بررسي مي کند.
باور به مهدي (عج) از اصيلي ترين باورها نزد شيعيان آن حضرت است. اين باور در رفتارهاي آنان تجلي مي يابد. حضور مهدي باوران در مسجد مقدس جمکران و سه شنبه شب ها، نمونه اي از اين رفتارهاست. در اين ميان، رفتارهايي وجود دارد که با آموزه هاي مهدويت چندان سازگار نيست. اين نوشته به عمده ترين آسيب هاي رفتاري مي پردازد که جنبه اجتماعي دارد. نويسنده با حضور در آن مکان شريف در شب هاي چهارشنبه آن آسيب ها را توانسته برشمرد.
فرجام شناسي، از آموزه هاي الهياتي ديني است که به دليل مرتبط بودن با آينده ناديده بشر از مباحث جذاب و تاثيرگذار در اديان به شمار مي رود. در اين ميان، اديان ابراهيمي تصوير روشن تري از آينده براي پيروان خود ترسيم کرده اند، چنان که در ديني هم چون مسيحيت اين آموزه اصلي و کلامي و تاثيرگذار در اعتقادات به شمار مي رود. بازگشت دوباره مسيح و داوري نهايي و بهشت و دوزخ از جمله مباحث فرجام شناختي در آيين مسيحيت است. درک درست اين انديشه در مسيحيت، نيازمند آشنايي بي واسطه با آراء و نوشته هاي الهياتي انديشه ورزان و صاحب نظران اين دين است که در هر يک از سه فرقه کاتوليک، ارتدوکس و پروتستان قلم زده اند. در آيين پروتستان از آثار ارزش مند الهياتي، کتاب نظام التعليم في علم اللاهوت القويم نوشته کشيش جيمز انس الاميرکاني است. از ويژگي بارز اين کتاب شکل پرسش و پاسخي آن و نيز استنادات بي شمار به کتاب مقدس است که نويسنده در ميان مباحث، ضمن طرح انديشه هاي کاتوليکي به نقد آنها نيز مي پردازد.
بشر معاصر در آخر زمان نيست، اما به گونه اي رفتار مي کند که گويي در آن است. آيا اين رفتار بازتاب طبيعي سبک زندگي امروز بشر است؟ برخي از فيلسوفان و جامعه شناسان، دوره معاصر را دوره گذار از قرائت ها و روايت هاي کلان مي نامند. بيشتر معتقدند همگان در برزخي به سر مي بريم که آينده آن تاريک و گذشته اش برآمده از خطا و اشتباه است. بشر امروزي ديگر نه ادعاي بندگي دارد و نه سمت خدايي را مي پسندد. از گذشته بريده و به آينده بدبين است. لذا همه چيز را مي پذيرد و هيچ چيز را بر نمي گزيند. بسياري اين دوره را عصر پسامدرن يا فراتجدد مي نامند. اما نياز به پيامبر معنوي در کدامين دوره بيشتر است؛ دوره اي که برخي از روي يأس و برخي از روي ترس آن را عهدي متفاوت با پيش مي بينند، يا دوره اي که انسان خود را خدا ناميد و از آسمان بريد؟ به ديگر سخن، چه زماني اين بشر خاکي به پيامبران نياز دارد؛ در عهد کودکي و بازي، عصر غرور و جواني يا هنگام پيري و کوري؟ در مرحله دوم چگونه پيامبري او را متقاعد و قانع مي سازد؟ اين نوشتار با مفروض برشمردن مساله حيراني بشر امروزي، به دنبال يافتن طرح پاسخي به پرسش هاي فوق است. اساس سخن در فرضيه «گفتمان پيامبري خاتميت ندارد» نهفته است و اصل مهدويت از علايم حيات جاويدان اين گفتمان به شمار مي رود. گفتمان مهدويت نيز در چارچوب قوانين طبيعت ظهور مي يابد.