تاريخچه و چگونگي نگارش و تدوين قرآن
قرآن، که معجزه جاويدان پيامبر اسلام است، کتاب شناخت و معرفت است.
کتاب انسانسازي و تربيت بشر است.
کتاب نور و روشنائي و حکمت است. کتاب انديشه و تفکر و تدبر و خداشناسي است.
قرآن، کتاب ايمان و عمل صالح و جهاد و عدالت اجتماعي است.
کتاب بشارت و انذار، وعد و وعيد است.
کتاب تاريخ سازنده است. کتاب سازنده تاريخ است.
کتاب حکومت و سياست و قانون است.
کتاب هميشگي و همهجائي و همه جانبه و جامع است.
کتاب هدايت و راهنمايي است... و سخن خداوند است و پيام آسماني او.
اين قرآن، بتدريج، در مدت 23 سال در شرايط گوناگون و طبق نياز، نازل شد و احکام و مقررات و عقايد و معارف اسلام، از طريق «وحي» به پيامبر رسيد و پيامبر هم آيات کتاب را به مردم ابلاغ کرد.
آيات قرآن که نازل ميگرديد، پيامبر آنها را بازگو ميکرد، تا هم خودش آنها را حفظ کند و هم نويسندگان وحي، آنها را ثبت کرده و بنويسند. نويسندگان آيات قرآن به نام «کتاب وحي» معروف بودند که بارزترين اين چهرهها، علي بن ابيطالب(ع) بود.
نويسندگان وحي، آيات نازل شده را، بر اساس امکانات آن دوران، روي پوسته درختان، برگ درخت، پارچه و حرير پوستحيوانات، استخوانهاي پهن، سنگ و سفال، و احيانا کاغذ، مينوشتند.
اولين آياتي که نازل شد، آيات اول سوره «علق» بود که در آغاز بعثت انجام گرفت. از آن پس براي مدتي طولاني، نزول آيات قطع شد ولي مجددا شروع گرديد.
آنچه نازل ميشد در خانه پيامبر نگهداري ميشد تا بعدا بصورت يک مجموعه در آيد. حافظه قوي عربها، و نيز شوق فراوان مسلمين و همچنين مجذوب شدن افراد به زيبايي و فصاحت و بلاغت و گيرايي قرآن، باعثشده بود که آيات را زود حفظ کنند.
تقسيمات قرآن
قرآن 114 سوره دارد و بيش از 6 هزار آيه. و مجموع قرآن را هم به 30 جزء تقسيم کردهاند و هر جزء هم از چهار قسمت - بنام حزب - تشکيل شده است. و هر سوره هم از چند جمله و فراز - که بنام «آيه» ناميده ميشود - تشکيل يافته است.
سورهها (غير از سوره نهم، توبه) با «بسم الله» شروع شده است.
طولانيترين سورهها «بقره» است، با 286 آيه، و کوتاهترين سورهها «کوثر» است با سه آيه.
آيات، به تدريج که نازل ميشد. بدنبال هم نوشته ميشد و تا وقتي که «بسم الله» نميآمد، نويسندگان وحي، آيات را در دنباله آيات قبل بعنوان ادامه همان سوره مينوشتند. اين جريان عادي و طبيعي قضيه بود.
غالبا ترتيب آيههاي يک سوره، بر حسب نزول بود. مگر در برخي از موارد، که شخص پيامبر(ص)، از طريق دريافت وحي، دستور ميداد که اين آيات، در فلان سوره، يا قبل و بعد از فلان آيه، نوشته شود، که اين ترتيب غير عادي بود. وگرنه آياتي که پشتسر هم - با فاصله زماني يا بيفاصله - نازل ميشد کتاب وحي، آنها را بدنبال هم ثبت ميکردند تا شروع آيات ديگر، با بسم الله الرحمن الرحيم، که ميفهميدند سوره جديدي است. اين را امام صادق(ع) فرموده است. (4) قرآني را که علي(ع) بعدا تنظيم کرد، بر اساس تاريخ نزول بود.
بسياري از علماء معتقدند که چون تا آخرين روزهاي حيات پيامبر، آيات به مناسبتهائي نازل ميشد، بنابراين، در حال وفات پيامبر، گرچه کل آيات قرآن، موجود و نوشته شده بود، ولي بصورت يک مجموعه مدون و بصورت يک صحيفه و ميان دو جلد، گردآوري نشده بود و اين کار بعد از آن حضرت انجام گرفت. خود پيامبر(ص) چنين مسئوليتي را به علي(ع) واگذار کرده بود.
در زمان عثمان، چون اختلاف در نحوه قرائت قرآن پيش آمده بود، هيئتي به سرپرستي «زيد بن ثابت» ماموريتيافتند که همه نسخههاي رائج را جمعآوري کرده و بر اساس متواترترين و مشهورترين نوع قرائت، يک نسخه تدوين کنند. و چنين نيز شد. نسخههاي ديگر را از بين بردند و براي وحدت قرائت، از روي آن نسخه، عينا چند نسخه برداشته شد که به هر يک از شهرهاي: مکه، بصره، کوفه، مصر، يمن، شام، بحرين و... فرستاده شد و يکي هم که نسخه اصلي و مادر بود (معروف به «ام») در خود مدينه نگهداري ميشد.
ترتيبي که در قرآنهاي موجود است، بر اساس تاريخ نزول آيات و سورهها نيست. در کتاب مفصلتر، تحقيقات فراواني درباره تشخيص سير نزول آيهها و سورههاي قرآن برحسب زمان، انجام گرفته و حتي فهرستسورهها بر اساس تاريخ نزول، ذکر شده است. ولي چون تفاوتهايي با هم دارند و در نتيجه تحقيقات، وحدت نظر نيست، از اين جهت از نقل هرستسورهها بر آن اساس صرفنظر ميشود.
اسامي قرآن
از خود قرآن کريم، در آيات شريفه، با عناوين و اسامي گوناگوني ياد شده است. همچون: قرآن، فرقان، نور، کلام الله، ذکر، احسن الحديث، مثاني، تنزيل، بيان، بلاغ مبين، مجيد، کريم، کتاب، مبين و...
امام صادق(ع) فرموده است: قرآن، به کل اين کتاب آسماني گفته ميشود ولي فرقان، به آيات محکماتي که عمل کردن به آنها واجب است ،دقت در معني و مفهوم هر يک از اين اسامي، مطالب زيادي را براي ما روشن ميسازد.
اسامي سورههاي قرآن
هر يک از 114 سوره قرآن، اسمي دارد. بعضي سورهها هم چندين نام دارد. بعنوان مثال، سوره حمد، بيست و چند نام دارد.
نام بعضي از سورهها به اسم اشخاص است. مانند سورههاي: يونس، هود، يوسف، ابراهيم، محمد، مريم، لقمان، نوح و... نام بعضي از سورهها هم از حروف مقطعه اول سوره گرفته شده، مثل سورههاي: طه، يس، ص، ق و... و اکثر سورههاي ديگر، به نام پديدههاي طبيعي، حيوانات، تيپها و گروههاي اجتماعي، حوادث تاريخي و... ميباشد.
نام سورهها، يک چيز قطعي و اجتنابناپذير نيست. اغلب به تناسب موضوع و مسئلهاي است که در سوره مطرح شده يا از موضوعات گوناگون يک سوره، چشمگيرتر بودهاست.
روي همين جهت است که بعضي از سورهها چند اسم دارند. و به همين جهت هم بودهاست که در برخي از نسخههاي قرآن، براي سورهها نامي نمينوشتند، و يا اينکه ميگفتند: سورهاي که در آن بقره يا آل عمران يا مريم ذکر شده است، نه اينکه اسم اينها مشخصا همينها باشد. البته طبيعي است که با گذشت زمان آن مشخصه، بعنوان نام سوره، معروفيت پيدا کرده علم بشود.
در اين نوشته، سعي شده است توضيحي مختصر هم درباره نام سورهها داده شود.
معناي «سوره»
کلمه سوره، از ريشه لغوي «سور» گرفته شده است. سورة به معني رفعت و منزلت است. باروي شهر را «سور» مينامند.
«سوره بخشي از قرآن است، همانند شهري که حصار و ديوارهاي، آنرا از قسمتهاي ديگر جدا ميکند.»
شناخت مکي و مدني
از جالبترين مباحثشناخت قرآن، شناخت آيات و سورههاي مکي و مدني است. و نيز شناخت آياتي که در مکه درباره اهل مدينه نازل شده و در مدينه، درباره اهل مکه. يا آياتي که در جحفه، بيت المقدس، طائف، حديبيه و... نازل شده، يا شناخت آيههاي مدني در سورههاي مکي، يا آيات مکي و سورههاي مدني.
سورهها و آيههاي مکي، به آنهايي گفته ميشود که قبل از هجرت، نازل شده باشد و سورههاي مدني به سورههايي که بعد از هجرت، نازل شده، اگرچه در مکه باشد.
بعضي از علماء هم، ملاک مکي يا مدني بودن آيات و سورهها را، نزول آنها در مکه يا مدينه (و اطراف هر يک) دانستهاند. نه قبل از هجرت و بعد از هجرت.
نزول اغلب سورههاي کوتاه قرآن، دفعي و در يک نوبت و يکپارچه بوده است و همچنين بعضي از سورههاي متوسط قرآن. حدود پنجاه و سه سوره از سورههاي قرآن به اينصورت فرود آمده است.
ولي بيشتر سورههاي بزرگ، در چند نوبت و به مناسبتهاي گوناگون نازل شده و بعدا مجموعه آنها بصورت يک سوره درآمده است، که گاهي فاصله زماني آيات نازله که در يک سوره آمده، به چند سال هم ميرسد. در بعضي موارد، در وسط آيات مدني، آيههاي مکي گنجانده شده است.
در مورد ترتيب سورهها به شکل کنوني در کل قرآن بسياري آن را به دستور پيامبر(ص) ميدانند، و برخي اين ترتيب را بر اساس نظر صحابه. همچنانکه گفته شد، در اعتبار مکي يا مدني بودن، بعضيها «زمان» را ملاک قرار دادهاند و بعضيها «مکان» را.
در هر صورت، به يکي از دو راه ميتوان مکي يا مدني بودن آيه و سوره را معلوم کرد:
1 - دليل نقلي: استفاده از احاديث ائمه(ع).
2 - دليل مضموني: دقت در محتوا و مضمون آيات و سورهها.
گفتهاند (7) : آيات و سورههاي «مکي» معمولا اين ويژگيها را دارد: (با توجه به مضمون آنها).
1 - دعوت به اصول عقائد، خدا، قيامت، بهشت، و جهنم و...
2 - دعوت به اخلاق متعالي (در قبال فساد اخلاق دوره جاهلي).
3 - کوتاه بودن آيات و سورهها (با توجه به بعد ادبي و فصاحت و بلاغت بيشتري که در سورههاي کوچک است).
4- کثرت سوگند، و سورههائي که با سوگند شروع ميشود.
5- بحث و مجادله با مشرکين و ابطال نظريه آنان.
6 - کثرت (يا ايها الناس...) و ندرت و کم بودن (يا ايها الذين آمنوا...) در اول آيات.
7 - قصص انبياء و امتها و گروههاي اجتماعي موافق و مخالف.
در مقابل، آيات مدني، معمولا اين خصوصيات را دارد:
1 - طولاني بودن آيات و سورهها.
2 - جدال با اهل کتاب (يهود و نصاري) و دعوت آنان به توحيد اسلام.
3 - دعوت به جهاد و مسائل مربوطه.
4- بيان احکام و مقررات و قوانين اجتماعي مثل: نماز، روزه، زکات، خمس، حدود، قصاص، اهل ذمه، جزيه، احکام ارث و... قوانين ديگر.
مجددا يادآوري ميشود که اين ملاکها، صورت غالب و اکثريت را بيان ميکند نه يک حکم کلي و غير قابل استثناء را.
شأن نزول
شان نزول، يعني شناختن موقعيت و مناسبتي که در آن آيات، نازل شده است. اين شناخت، به ما کمک ميکند که آيات و معارف آنها را بهتر و دقيقتر درک کنيم، انگيزه و حکمت تشريع بعضي از احکام را بدانيم و آياتي که مفاهيمش کلي است، مصداقهاي جزئي و خاص آنها را هم بشناسيم.
داناترين قرآنشناس، به اين اسباب نزول، امام علي(ع) است که خود فرموده است: «هيچ آيهاي نازل نشده مگر اينکه ميدانم که درباره چه کسي، و کجا و کي و به چه مناسبتي نازل شده. خداي من، به من قلبي با ادراک و زباني گويا بخشيده است.»
و نيز فرموده است: «قرآن در سه بخش نازل شده است. يک سوم آن درباره ما و دشمنان ما است. يک سوم ديگر، سنتها و مثلهاست. و يک سوم هم، فريضهها و احکام و قوانين است.»
اين، يک تقسيمبندي کلي نسبت به محتواي قرآن کريم است.
تفسير قرآن
تفسير بمعناي روشن ساختن و پردهبرداشتن از روي يک چيز است.
علم تفسير، يکي از علوم مهم اسلامي مربوط به قرآن است. علمي است که براي ما کشف نقاب و پرده از چهره الفاظ و آيات قرآن ميکند و ما را به فهم مفاهيم واقعي قرآن و مراد خداي تعالي نزديک ميسازد.
تفسير، يا در مورد الفاظ مشکل و غير مانوس است که موجب ابهامهائي در فهم معني آيه يا آياتي ميشود، يا اينکه مواردي بصورت مجمل و مختصر بيان شده که احتياج به توضيح و تفصيل و تشريح دارد.
بزرگترين مفسران قرآن، ائمه اهلبيت(ع) ميباشند که خانهزاد قرآن و پرورش يافته مکتب وحياند و از سرچشمه، آب نوشيدهاند و علمشان خدائي است.
در تفسير قرآن، شيوههاي گوناگوني وجود دارد که يکي از آنها، تفسير متکي به احاديث ستيعني در فهم مراد از آيه، به رواياتي که از ائمه نقل شده، اعتماد ميشود. و شيوه ديگر، و تفسير قرآن به قرآن استيعني از کنار هم گذاشتن آيات مشابه و جمعبندي از آيات در زمينه خاصي، به روشن کردن معناي آيه ميپردازند و با استناد به برخي آيات کليدي در فهم معارف قرآن و شاخص قراردادن آنها مراد آيات ديگر را (حتي آيات متشابه را) بدست ميآورند. و اين دقيقتر و عميقتر از صرف کنار هم گذاشتن آيات، و نتيجهگيري از جمعبندي آنهاست، که مرحوم علامه طباطبايي در «الميزان» بر اين اساس تفسير کردهاست و به عنوان نمونه، تفسير برهان و تفسير نور الثقلين، از تفسيرهاي حديثي است. و شيوههاي ديگري هم در تفسير قرآن وجود دارد.
تفسير به راي
طبق روايات زيادي، از «تفسير به راي» نهي شده و به کسي که تفسير به راي کند وعده آتش دوزخ داده شده است.
تفسير به راي آن است که انسان، قرآن را بر اساس نظريات شخصي خود، آنگونه که ميپسندد، آنطور که دلش ميخواهد و مورد نظرش است تفسير و معني کند و قرآن را بر آراء شخصي خود تطبيق دهد و عقيده شخصي خود را به قرآن تحميل کند. يعني بجاي آنکه شاگرد قرآن باشد و به پيام قرآن گوش دل بسپارد و هرچه از قرآن برميآيد آن را بپذيرد (چه در زمينه عقائد، چه احکام و غيره...) بخواهد که به زور معنائي را به قرآن نسبت دهد و مايل باشد که از قرآن اينگونه مطلب بدست آيد، به تعبير علامه طباطبايي، رسوبات ذهني و پيشداوريهاي خود را در فهم معني آيات، دخالت بدهد; و دنبالهروي و پيروي از قرآن را رها کند... اين گونه برخورد با قرآن، شيوه قلبهاي بيمار و انديشههاي ناسالم است و سر از التقاط درخواهد آورد و حرام و ممنوع است.
محکم و متشابه
در خود قرآن، در يک تقسيم بندي، آيات را به «محکمات» و «متشابهات» تقسيم ميکند و بيماردلان را دنباله روايات متشابه معرفي مينمايد.
محکمات، آياتي هستند که از نظر لفظ و معني، محکم و استوار و بدون ابهام و شبهه هستند و مراد از آيه روشن است و آن را به معاني ديگر نميتوان حمل کرد. ولي متشابهات، آياتي هستند که يا از نظر لفظ، يا از نظر معني، ابهامها و چند پهلوئيهائي دارند و قابل اين هستند که به معاني گوناگون، تاويل و تفسير شوند و براي فهم درست مقصود، بايد از جائي ديگر دليل و شاهد بياوريم. البته براي محکم و متشابه، معاني ديگري هم گفتهاند که بيان آنها چندان ضرورتي ندارد.
ائمه و اهلبيت عصمت (ع)، طبق بعضي از احاديث، به مقصود واقعي آيات متشابه واقفند چرا که آنان مصداق اکمل «راسخين در علم» هستند.
ناسخ و منسوخ
گاهي در آيات قرآن، بيان حکم و قانوني شده است. سپس آيهاي نازل شده. حکم و دستور العمل سابق را لغو، باطل يا متوقف کرده و قانوني ديگر بيان ميکند و در واقع سرآمدن مدت عمل به حکم سابق را اعلام ميکند معناي نسخ همين است، يعني برداشتن يک حکم و عوض کردن يک تشريع. آيهاي را که حکمش عوض شده «منسوخ» ميگويند و آيهاي را که بعدا آمده «ناسخ» است. ممکن است در تنظيم قرآن به آيه ناسخي برخورد کنيم که در نوشتن، پيش از منسوخ آمده باشد.
پس ميبينيم که شناخت آيات ناسخ و منسوخ، علاوه بر کمکي که به فهم درست معاني آيات ميکند، ما را از اشتباه در تفسير و برداشت غلط و انحرافي از اين کتاب آسماني بازميدارد. لذا دانستن آيات محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و عام و خاص، براي کسي که تفسير قرآن ميکند ضروري است.
در نسخ، اين تغيير حکم، طبق شرائط زماني و مقتضيات خاص مکلفين است که بر اساس مصلحتي معين، از طرف خداوند انجام ميگيرد.
مثال: فرضا آياتي به مؤمنين دستور ميدهد که در مقابل تعرض و آزار مشرکين عفو اغماض و گذشت کنند (آيات مخصوص به دوران مکه) و آياتي هم فرمان مقابله و مبارزه و جهاد در برابر مشرکين ميدهد (از آيات دوره مدينه) آيات نوع دوم، نسخ کننده حکم آيات اولي است.
برگرفته از کتاب "آشنایی با سوره ها" اثر جواد محدثی