ابلیس خودخواه!
پس از اینکه آدم به وجود آمد، خداوند به فرشتگان دستور داد بر آدم سجده کنند! تمام ملائکه با کمال فروتنی دعوت خدا را پذیرفتند و تعظیم رو بهسوی آدم نمودند و در حالیکه پیشانیهای خود را روی زمین گذاشته بودند، برای آدم سجده نمودند.
از فرشتگان تنها ابلیس بود که با دستور خداوند مخالفت نمود و به نافرمانی روی آورد و زیر بار سجدهی آدم نرفت. خودخواه شد و جزء کافرین قرار گرفت.
خداوند از ابلیس سؤال کرد که حکمت سجده نکردن تو چیست؟آیا خودخواه شدهای یا اینکه تو از انسان برتری؟
ابلیس گفت:" نژاد من برتر از نژاد آدم و جوهر من شایستهتر از جوهر آدم است. چرا که مرا از آتش خلق نمودی و آدم را از گِل"
ابلیس مخالفت خویش را علنی ساخت و به نافرمانی خویش تصریح کرد و حاضر نشد برای موجودی که خداوند با دست قدرت خود ساخته بود سجده کند و به همین جهت جزء کافرین قرار گرفت.] نام اوّل ابلیس الحرث بوده است ولی در اثر نافرمانی خداوند نام ابلیس به معنای نافرمان و محروم از لطف خداوند به او عطا شدهاست.[
خداوند ابلیس را بهخاطر این نافرمانی مجازات نمود و به او چنین خطاب کرد:" از بهشت بیرون رو! زیرا راندهی درگاه ما هستی و تا روز قیامت بر تو لعنت است. "
ابلیس از خداوند پاداش عبادت ٦٠٠٠ سالهی خویش را خواست و از خداوند درخواست کرد که تا روز قیامت بهاو مهلت دهد و تا روز قیامت زنده بماند و خداوند نیز خوایتهی او را برآورد و به او گفت:" تا روز وقت مهلت داری."
هنگامیکه خواستهی ابلیس برآورده شد و آرزوی او جامهی عمل پوشید از نعمت خداوند سپاسگزاری نکرد بلکه کفران نعمت خداوند را نمود و منکر لطف خداوند شد و گفت:"بهجهت اینکه مرا گمراه کردی، در کمین راه راست تو برای گمراهی مردم مینشینم سپس از پیش رویشان و پشت سرشان و از طرف راستشان و از طرف چپشان به آنان حمله میکنم در حالیکه بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت."
خداوند ابلیس زا از رحمت خود دور نمود و به او گفت:"در راهی که انتخاب کردهای رهسپار شو و در راه بسیار بدی که اراده کردهای قدم بردار و با آهنگ خویش هر که را بتوانی به خود جلب کن. با سوارکاران و پیادگانت به آنان حملهور شو و در اموال و اولاد آنان شریک شو! به آنان وعدههای دروغ بده! آرزوهای طولانی را در مغز آنان به وجود آور! من بین تو و مردمیکه عقیدههایشان صحیح است و در میان بندگان خالص من که دارای هدفی استوار هستند، راهی را باز نمیگذارم و نمیتوانی بر آنان مسلّط گردی، زیرا قلبهای آنان از تو رویگردان است و گوششان به حرف تو بدهکار نیست.اما برای اینکه تصمیم گرفتهای که مردم را گمراه کنی و انان را منحرف سازی، حسابت سخت است و مجازات تو برای این کار بزرگ است. من حتماً جهنّم را از تو و همهی آنانکه از تو پیروی کردهاند مملو میسازم.
فرشتگان مبهوت شدند!
ملائکه برای آدم سجده کردند و به فضل او اعتراف نمودند و اقرار کردند که آدم از فرشتگان مقامش بهتر و درجهی علمی او در پیشگاه خداوند بیشتر است. شاید فرشتگان گمان کردند ک هچه بسا از جهت علم برتر از آدم باشند واز جهت فهم و اطّلاعات بر آدم پیشی گرفته باشند لذا خداوند از علم خویش به آدم بخشید و از نور خود بر او افشاند و نام تمام موجودات رابه آدم آموخت، سپس موجودات را به ملائکه نمایش داد و گفت:"اگر شما صحیح میگویید، نام این موجود را به من خبر دهید!"
خداوند بدینوسیله خواست عجز فرشتگان را ثابت کند و محدودیت علمشان را آشکار سازد و ملائکه بفهمند که حکمت خداوند بر انسان تعلّق گرفته است که آدم به این مطالب علمی شایسته و سزاوارتر از فرشتگان باشد و نمایندگی آدم در روی زمین برتر ازآن است که انکار گردد.
هنگامیکه فرشتگان با آدم برخورد کردند، مبهوت گردیدند زیرا وقتی به افکار خود مراجعه کردند تا پاسخی برای سؤال خداوند بیابند، تسلیم گردیدند و تصمیم گرفتند که به خاطرات علمی خود باز گردند شاید پاسخی برای سؤال خداوند بیابند ولی جوابی به دست نیاوردند؛لذا به عجز خود اقرار کردند و اعتراف نمودند که علمشان محدودتر از آدم است و به همین جهت به خداوند گفتند:"بارخدایا! تورا منزّه میدانیم،علمی غیر ازآنچه به ما تعلیم دادهای نمیدانیم، توداناو حکیمی!"
زمانیکه آدم از فیض خدای خود بهره برد و از نور علم او روشن گردید، خداوند به او دستور داد: دربارهی آنچه فرشتگان از آن عاجز بودند برایشان سخن گوید و به آنها بفهماند که نیروی درکشان از آموختن آن ناقص است؛ و روشن گردد که آدم دارای فضیلت است و حکمت نماینده شدن خود را اظهار دارد؛ لذا آدم طبق دستور خداوند آنچه را فرشتگان در آن درمانده بودند بیان داشت و خداوند فرشتگان خطابشان کرد:" مگر من به شما نگفته بودم که غیب آسمانها و زمین را میدانم و آنچه ظاهر میکنید و آنچه مخفی میکنید؛ همه را میدانم"
در این موقع بود که برتری آدم آشکار گردید و رمز خلقت او را دریافتند و حکمت نمایندگی آدم برای خداوند در روی زمین روشن شد.