0

پسرک و مادر

 
hemmatmehdi
hemmatmehdi
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 824
محل سکونت : تهران

پسرک و مادر


 

شبی پسرک یک برگ کاغذ به مادرش داد . مادر آن را گرفت و با صدای بلند خواند
او با خط بچگانه نوشته بود:

کوتاه کردن چمن باغچه : ۵ دلار

مرتب کردن اتاق خوابم : ۱ دلار

بیرون بردن زباله ها : ۲دلار

نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم : ۶ دلار

جمع بدهی شما به من : ۱۴دلار

 

مادر به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد.لحظه ای خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه ی صورتحساب نوشت:

 

بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی : هیچ

 

بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم : هیچ

 

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی : هیچ

 

بابت غذا نظاقت تو و اسباب بازی هایت : هیچ

 

و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق واقعی من به تو هیچ است

وقتی پسرک آنچه را که مادرش نوشته بود خواند با چشمان پر از اشک به چشمان مادر نگاه کرد و گفت:

مامان دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت : قبلآ به طور کامل پرداخت شده است

سه شنبه 6 مهر 1389  4:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها