0

مرد ثروتمند و هيزم شکن ها

 
rasekhoonm
rasekhoonm
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1389 
تعداد پست ها : 218

مرد ثروتمند و هيزم شکن ها

عنوان:مرد ثروتمند و هيزم شکن ها
مرد ستمگر هيزم هايي را که هيزم شکن ها از بيابان مي آوردند ، به قيمت کمي مي خريد و روز بعد ، آن را به چند برابر قيمت به ثروتمندان مي فروخت .
يک روز مرد فقيري به او گفت :"تو مثل مار هستي که همه را نيش مي زني و به فقيران هم ستم مي کني ، اما با خداوند چه کار مي خواهي بکني ؟"مرد ستمگر به مرد فقير گفت :"به تو ربط ندارد.من هر کار بخواهم مي کنم"
مرد فقير پاسخ داد :"کاري نکن که فقيران تو را نفرين کنند!"مرد ستمگر به حرف مرد فقير توجهي نکرد و باز به کار خود ادامه داد.
شبي آشپزخانه مرد ستمگر آتش گرفت و در يک لحظه همه خانه و اثاثيه او سوخت. مرد ستمگر که با زحمت خودش را نجات داده بود پي در پي بر سرش مي زد و مي گفت:"نمي دانم چرا اين آتش سوزي اتفاق افتاد و همه زندگي مرا سوزاند؟!" از قضا همان مرد فقير از جلو خانه سوخته او مي گذشت.
او رو به مرد ستمگر کرد و گفت:"سوز دل و آه جگر همان هيزم شکنان که تو آن همه به آنها ستم مي کردي آتش شد و خانه تو را سوزاند!"
بر اساس حکايتي از کتاب گلستان سعدي
منبع:هفته نامه ي موفقيت،شماره ي 171.
 

سه شنبه 6 مهر 1389  10:08 AM
تشکرات از این پست
iman_karbala
دسترسی سریع به انجمن ها