0

مثل آباد

 
rasekhoonm
rasekhoonm
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1389 
تعداد پست ها : 218

مثل آباد

عنوان :يک دستم سپر بود،يک دستم شمشير،با دندان هايم که نمي توانستم بجنگم!
مثل آباد
مردي که بسيار ادعاي شجاعت و لياقت مي کرد به جنگ رفت.در روزهاي اول بسيار از شجاعت ها و دلاوري هايش در ساير ميادين جنگ با هم رزم هايش صحبت مي کرد همه که از تعريف هاي او به وجد آمده بودند روزشماري مي کردند که نوبت حضور آنها در ميدان اصلي جنگ برسد تا شاهد هنرنمايي هاي آن مرد باشند.آن روز فرا رسيد ، مرد با سپر و شمشير به جنگ رفت.حريف ، وسط ميدان بدون هيچ دردسر و مقاومتي او را به زانو درآورد . از مرد در حالي که اشک مي ريخت پرسيدند:تو چرا کوچک ترين پاسخي به حمله هاي حريف ندادي ؟ مرد گفت : "يک دستم سپر بود ، يک دستم شمشير ، دستم بند بود، با دندان هايم که نمي توانستم بجنگم!"
اين ضرب المثل درباره افرادي به کار مي رود که براي توجيه بي لياقتي ها و موفق نشدن خود بهانه ها و دليل هاي مختلف مي آوردند تا کار خود را مورد قبول جلوه دهند.
منبع:هفته نامه ي موفقيت،شماره ي 171.
 

سه شنبه 6 مهر 1389  10:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها