بانک مقالات زنان

پژوهش حاضر با هدف بررسي ارتباط بين معناداري زندگي و اميد با شاخص هاي سلامت روان صورت پذيرفت. گروه نمونه مورد مطالعه 382 نفر از زنان شاغل فرهنگي در اموزش و پرورش ناحيه 2 شيراز بود. ابزارهاي مورد استفاده جهت سنجش متغيرهاي پژوهش عبارت بودند از: 1- پرسشنامه هاي شاخص ارزش مندي زندگي (LRI)، 2-مقياس اميد بزرگسالان (ADHS)، 3- رضايت از زندگي (SWLS)، 4- شادي - افسردگي (HDS). ضرايب همبستگي نشان داد که بين معناداري زندگي با اميد، شادي، رضايت از زندگي، همبستگي مثبت و معنادار و با افسردگي همبستگي منفي معنادار وجود دارد. نتايج رگرسيون چندگانه به روش متوالي هم زمان بيانگر معني داري نقش واسطه‌اي اميد در رابطه بين معناداري زندگي و رضايت از زندگي و شاخص هاي سلامت روان بود. معناداري زندگي مي تواند سبب افزايش شادي، رضايت از زندگي باشد. به عبارت ديگر معناداري زندگي به گونه اي غير مستقيم و در تعامل با اميد مي تواند سبب افزايش شادي و رضايت از زندگي و كاهش افسردگي گردد

 نسخه قابل چاپ

دسترسي به توسعه پايدار، نياز به مشارکت سازمان يافته افراد جامعه از جمله زنان در تمام نهادها دارد. براي دستيابي به چنين هدفي (بالاترين ميزان مشارکت)، کاهش محدوديت ها و افزايش اختيارات قانوني زنان ضروري است. در اين راستا نگرش توسعه اي ايجاب مي کند تا اطلاعات حقوقي، اختيارات سازماني و مطالبات مدني زنان با نسبت متوازني افزايش يابد به ويژه اين که در ساليان اخير تعداد زنان شاغل درسازمان هاي دولتي رشد چشمگيري داشته و چنين روندي ضرورت نگرش توسعه اي و حضور موثر آنان در تصميمات سازمان ها را بيش از پيش روشن مي سازد. اگر اين مشارکت در فرآيند تصميمات سازماني توام با افزايش دانش حقوقي آنها باشد، به دليل درک بهتر ايشان از شرايط شغلي و سازماني خويش مي توانند تمهيداتي در جهت افزايش بيلان کاري خود و افزايش اثربخشي و کارايي در سازمان فراهم نمايند. هدف مقاله آزمون اين فرضيه است كه ميان دانش حقوقي زنان كارمند تهراني و ميزان مشارکت سازماني ايشان رابطه معني داري وجود دارد. روش کار در بخش نظري، اسنادي و در بخش تجربي(ميداني) با استفاده از فنون آماري به شيوه توصيفي - تحليلي بوده است. نتايج نشان داد که ميان دانش حقوقي زنان کارمند و مشارکت سازماني آنها رابطه معناداري وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ

اين مطالعه با هدف بررسي رابطه ميان ويژگي هاي فرهنگي اجتماعي دانشجويان و گرايش به مهاجرت انجام شده است. در اين مطالعه که به روش پيمايش صورت گرفته است؛ 508 نفر از دانشجويان دختر مقطع تحصيلات تکميلي (کارشناسي ارشد و دکترا) در دو دانشگاه شيراز و فردوسي مشهد مورد بررسي قرار گرفتند. مباني نظري مورد استفاده در اين مطالعه نظريه سرمايه بومي داوانزو بوده است. نتايج اين تحقيق در بخش توصيفي حاکي از آن است که 89.5 درصد افراد در مقطع کارشناسي ارشد و 10.5 درصد هم در مقطع دکترا شاغل به تحصيل هستند، همچنين از مجموع پاسخگويان 70.5 درصد مجرد و 29.5 درصد نيز متاهل بوده اند. يافته هاي آمار استنباطي اين مطالعه نشان مي دهد که از بين متغيرهاي فرهنگي و اجتماعي، دانشگاه محل تحصيل، ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي، نگرش نسبت به جايگاه علم در ايران، نگرش نسبت به جايگاه زنان تحصيل کرده در ايران، احساس تعلق به وطن، ابعاد چهار گانه دينداري با متغير وابسته رابطه معنادار داشته اند. در تجزيه و تحليل چند متغيره، متغيرهاي احساس تعلق به وطن، بعد پيامد دينداري، نگرش نسبت به جايگاه علم و پژوهش در ايران با گرايش به مهاجرت داراي رابطه معنادار هستند و 56 درصد از تغييرات متغير وابسته را تبيين نموده اند.

 نسخه قابل چاپ

هدف مقاله حاضر بررسي احساس ناامني در تجربه اي است كه زنان از زندگي روزمره در فضاهاي شهري دارند. اگرچه ممكن است فضاهاي شهري مخاطرات گوناگوني را براي اقشار اجتماعي مختلف ايجاد كند، اما به نظر مي رسد زنان به دليل داشتن بدن زنانه اي كه مي تواند از سوي مردان با خطراتي چون تجاوز و اعمال خشونت مواجه شود، تجربه ويژه اي از احساس نا امني از زندگي در فضاي شهري را تجربه مي كنند و اين تجربه در ميان گروه هاي مختلف زنان و در طبقات اجتماعي مختلف، داراي برخي ويژگي هاي مشابه است. براي تشريح اين تجربه ويژه زنانه، در اين مقاله به مصاحبه با چهل تن از زنان ساكن در شهر تهران پرداخته و از آنان خواسته ايم كه به تشريح نحوه مديريت بدن خود در مواجهه با خطرات شهري و نيز احساس نا امني حاصل از زندگي و آمد و شد در فضاهاي شهري بپردازند.

 نسخه قابل چاپ

امروزه با بروز تحولات سريع محيطي در عرصه سازمان ها، نظير استفاده از فناوري اطلاعات و شبكه هاي جهاني كه موجب سهولت جريان اطلاعات در سطوح مختلف سازماني شده است، سازمان ها به سمت كاهش نيروي انساني و افزايش سطح كيفيت نيروي كار رفته اند چرا كه عنصر خلاقيت و دانش به عنوان تنها عنصر برتري بخش در رقابت مطرح گرديده است. آنچه كه مديران امروزي به دنبال آن هستند، يافتن راه حل مشكلات كاري با استفاده از منابع كمتر و صرف زمان كوتاه تر است و از طرف ديگر انتظارات كاركنان امروزي، احساس مالكيت، خود باوري و امكان توسعه مي باشد و در اين راستا توانمند سازي، كليدي است براي بهره برداري از تمامي ظرفيت منابع انساني يك سازمان، پاسخگويي به نيازهاي جديد كاركنان. اما در عين حال يكي از پر چالش ترين برنامه هايي است كه مي تواند در يك سازمان پياده شود. در اين مقاله سطح توانمند سازي زنان در شركت مخابرات ايران و عوامل موثر بر آن مورد بررسي قرار گرفته است. يافته هاي پژوهش نشانگر آن است كه سطح توانمند كاركنان زن در حد متوسط است. نتايج حاصل از تحليل عاملي نيز معرف عوامل تاثيرگذار است: 1) نگرش مديريت؛ 2) ساختار گروهي؛ 3) ارزش هاي بين گروهي؛ و 4) روابط اطلاعاتي. مدل تحليل رگرسيوني نيز نشان داد كه از عوامل فوق سه متغير نخست در مدل وارد شده و مجموعا 63 درصد از تغيير پذيري در سطح توانمند كاركنان زن را تبيين مي كنند.

 نسخه قابل چاپ

هدف كلي تحقيق حاضر، بررسي عوامل فرهنگي و اجتماعي مرتبط با ميزان مشاركت زنان روستايي در مسايل و امور خانوادگي و فرا خانوادگي (اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي) مي باشد. مبناي نظري بر اساس متغيرهاي الگويي «تالكوت پارسونز» و نظريات قشر بندي جنسيتي «راندال كالينز و جانت چفز» قرار گرفته است. براي اجراي پژوهش حاضر از دو روش اسنادي و ميداني (پرسشنامه) استفاده شد. جامعه آماري اين تحقيق شامل زنان بين 15 تا 65 سال مناطق روستايي استان زنجان بوده كه با استفاده از فرمول نمونه گيري كوكران، تعداد 500 نفر از زنان مذكور به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. يافته ها نشان مي دهد كه در حدود 21 درصد از زنان، ميزان مشاركت كم يا پايين در مسايل و امور خانوادگي و فرا خانوادگي (عرصه اجتماع) داشته و در مقابل حدود 25 درصد ميزان مشاركت بالايي داشته اند و در اين ميان حدود 53 درصد از زنان از سطح مشاركت متوسط برخوردار بوده اند. نتايج تحليل مسير نشان مي د هد كه پايگاه اقتصادي و اجتماعي زنان از جمله متغيرهاي كليدي است كه مي تواند بر ميزان مشاركت آنها (در دو بعد فرهنگ مشاركتي و رفتار مشاركتي) تاثير قابل ملاحظه اي داشته باشد، يعني با بالا رفتن پايگاه اقتصادي و اجتماعي زنان روستايي ميزان مشاركت آنها به طور فزاينده اي بالا مي رود.

 نسخه قابل چاپ

علي رغم اهميت منابع طبيعي و نقش تعيين كننده اين ثروت هاي ملي در توسعه پايدار، بهره برداري غير اصولي از عرصه هاي گوناگون منابع طبيعي به زعم قابل تجديد بودن آن، امروزه تهديدي بزرگ براي آينده محسوب مي شود. بهره برداري صحيح و بهينه از اين منابع خدادادي مي تواند زمينه ساز دستيابي به توسعه پايدار در كشور گردد. نظر به اهميت نقش زن روستايي در بهره برداري از عرصه هاي مختلف منابع طبيعي، پژوهش حاضر با هدف بررسي نقش تخريبي، حفاظتي و احيايي زنان روستايي ساكن در مناطق بياباني استان خوزستان و عوامل مرتبط با آن در سال هاي 85 و 86 انجام شد. روش پژوهش در اين تحقيق از نوع پيمايش مقطعي و ابزار اصلي جمع آوري اطلاعات پرسشنامه بوده و جامعه آماري در اين پژوهش زنان روستايي ساكن در مناطق بياباني استان بود. جهت تعيين نمونه آماري، از روش نمونه گيري دو مرحله اي كاملا تصادفي استفاده و تجزيه و تحليل داده ها با كمك نرم افزار SPSS انجام شد. براساس نتايج حاصله، زنان در كليه فعاليت هاي حفاظتي، احيايي و تخريبي در منطقه نقش داشته و از سويي هيچ رابطه معني داري بين ويژگي هاي شخصي آنان و فعاليت هاي حفاظتي، احيايي و تخريبي توسط آنها وجود ندارد، بدين ترتيب روشن مي شود كه فعاليت هاي تخريبي زنان عمدي نبوده، بلكه به اقتضاي مكان زندگي، شرايط آب و هوايي محل سكونت خود و كمبود نقدينگي و عمدتا به دليل نداشتن آگاهي كافي به بهره برداري هاي غير اصولي اقدام مي كنند. عدم وجود امكانات رفاهي و تسهيلات زندگي، جمعيت زياد، چراي مفرط دام، استفاده از سوخت هاي سنتي در مناطق مورد مطالعه، سبب تخريب منابع طبيعي است. جهت كاهش سير صعودي تخريب اين منابع فراهم نمودن امكانات و ضروريات زندگي روستاييان، آگاه سازي و آموزش زنان به عنوان نيمي از جمعيت فعال، برگزاري كلاس هاي آموزشي همراه با استفاده از رسانه هاي جمعي در آگاه سازي و ايجاد حساسيت در روستاييان در خصوص جايگاه و نقش بيابان و عرصه هاي بياباني در توسعه پايدار ملي امري ضروري به نظر مي رسد.

 نسخه قابل چاپ

يکي از بحث هايي که در حوزه معرفت و فهم متون ديني مطرح است تاثير عوامل پنهان بر مرحله فهم و انديشه است. اين عوامل را مي توان به سطح معيشت افراد، خلقيات و روحيات، سن مترجم يا مفسر، ميزان استعداد مترجم يا مفسر و يا سطح آگاهي از فرهنگ بومي و قومي و همچنين جنسيت توسعه داد. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحليل گفتمان به بررسي ترجمه برخي از آيات قرآن توسط دو مترجم معاصر (طاهره صفارزاده و محمد مهدي فولادوند) پرداخته است. هدف تحقيق بررسي تاثير جنسيت در گفتمان دو ترجمه معاصر است. مساله اين است که نظام مرد سالاري چه نظام معنايي را ايجاد کرده است و اين نظام در گذر زمان چه تحولاتي را از سر گذرانده است. در اين پژوهش نظام مردسالاري به مثابه يک گفتمان با کارکرد ايدئولوژيک آن مطرح مي شود که از يک سو خرده گفتمان هايي را در دل دارد و از سوي ديگر مانع از آن مي شود که واقعيات فرهنگي و اجتماعي و حتي زيستي پيرامون آن به صورت بي طرفانه بازنمايي شود.
تحليل تاثير جنسيت در گفتمان دو ترجمه از قرآن کريم، تقابل بين دو نظام معنايي را نشان مي دهد. گفتماني که به باز توليد گفتمان مرد سالاري مي پردازد در مقابل گفتماني که سعي مي کند نظام گفتماني مرد سالاري را به چالش بکشد و معاني جديدي را بسازد تا دال هاي گفتمان برابري را تقويت نمايد و تقدم هويت انساني بر هويت جنسي را نمايان سازد. در واقع هر يک از دو مترجم با استفاده از ساز و کارهاي گوناگون، سعي در برجسته سازي دال هاي گفتمان مطلوب خود و ساختارشکني و حاشيه راني دال هاي گفتمان مقابل دارند.

 نسخه قابل چاپ

امروزه دختران نوجوان در جهاني پيچيده تر و چالش برانگيزتر از گذشته زندگي مي کنند که همراه با تحول شرايط اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و جغرافيايي، نيازها و تمايلات اجتماعي آن ها نيز با توجه به آرزوهاي نامحدود و توانايي هاي بالقوه اي که دارند، تنوع پذيرفته و پويايي بيشتري مي يابند. هدف اين مطالعه، شناخت نيازهاي اجتماعي و فرهنگي و آموزشي دختران نوجوان مقاطع راهنمايي و متوسطه در استان هاي مختلف بوده است. نمونه آماري اين تحقيق را، 4500 نفر از دختران دانش آموز مقاطع راهنمايي و متوسطه در مراکز پنج استان تهران، اصفهان، فارس، سيستان و بلوچستان و آذربايجان غربي تشکيل داده اند. نتايج مطالعه نشان داد که در مقطع راهنمايي، مهم ترين نيازهاي اجتماعي و فرهنگي دانش آموزان دختر به ترتيب: نيازهاي امنيت هستي شناختي، فلسفه رضايت بخش زندگي، برابري و عدالت جنسيتي است و مهم ترين نياز آموزشي آن ها نيز شامل ادامه تحصيل، پيامي و تکنولوژي آموزشي مي باشد. در مقطع متوسطه، مهم ترين نيازهاي اجتماعي و فرهنگي دانش آموزان شامل نيازهاي امنيت هستي شناختي، برابري و عدالت جنسيتي، و نياز به فلسفه رضايت بخش از زندگي، و مهم ترين نيازهاي آموزشي آن ها ادامه تحصيل، پيامي و تکنولوژي آموزشي بوده اند. مهم ترين نيازهاي آموزشي، اجتماعي و فرهنگي دختران با آنچه در مورد دختران مقطع راهنمايي بدست آمده، يکي بوده، جز آن که در ترتيب نيازهاي اجتماعي و فرهنگي در مقطع متوسطه، جاي فلسفه رضايت بخش زندگي و امنيت هستي شناختي عوض شده است.

 نسخه قابل چاپ

هدف از انجام پژوهش حاضر بررسي رابطه بين رفتار تحکم آميز در عملکرد معلمين زن و مرد در مدارس و ميزان مقبوليت و ارزشيابي عملکرد آنها توسط مديران بود. جمعيت نمونه 79 نفر معلم و 79 نفر مدير (زن و مرد) هستند و ابزارها: مقياس صفات بين فردي ويگينز، ارزشيابي عملکرد وين ليدن، اعوجاج اهواز و رفتار تحکم آميز بولينو و ترنلي و با شيوه نمونه گيري تصادفي ساده بود. نمرات بدست آمده با استفاده از شيوه رگرسيون سلسله مراتبي مورد تحليل قرار گرفت. نتايج نشان داد که رفتار تحکم آميز براي مردان مقبوليت مي آورد بر عکس از مقبوليت زنان مي کاهد و در مورد ارزشيابي عملکرد آنها نتايج مشابه است (p<0.05) و بين جنسيت معلم و رفتار تحکم آميز وي رابطه معني داري وجود دارد B) رگرسيون براي مردان مثبت و براي زنان منفي است). اين يافته ها مدل تعامل رفتار و جنسيت را تاييد مي کند. يافته ها همچنين با توجه به اصول نظري مدل هاي ديگر نيز مورد بحث قرار گرفته اند.

 نسخه قابل چاپ

از عنوان مقاله نبايد اين گونه استنباط شود که هدف، بررسي آراي نظريه پردازان فمينيست و قضاوت درباره آنهاست. بکار بردن واژه فمينيسم به اين سبب است که اين واژه به طور عام و رايج در بين برخي ايرانيان به واژه اي براي احقاق حقوق زنان بدل شده است. گاه مشاهده مي شود که مدعيان و طرفداران فمينيسم از مباني نحله هاي فکري و شاخه هاي متعدد و متکثر و گاه متغير آن با يکديگر اطلاعي ندارند. در اين مقاله مي کوشم تا با اتکا بر آراي نظريه پردازان انتقادي در آن چه با تسامح فمينيسم مثبت و منفي ناميده ام تحقيق کنم. ميانجي من براي انجام اين تحقيق سينماست. هنر قبل از فيلسوفان و جامعه شناسان کاوش در زندگي روزمره، سرنوشت زنان و خانواده - تولستوي در آنا کارنينا، فلوبر در مادام بووآري، تاماس هاردي در تس دوربرويل - را آغاز کرده بود، و سينماي بعد از جنگ جهاني دوم، خاصه سينماي نئورئاليستي و ژانر ملودراما سرنوشت خانواده و دست و پنجه نرم کردن آن خاصه زنان با معضلات زندگي روزمره را به موضوع اصلي خود بدل کردند. در سينماي بعد از جنگ ايران نيز ژانر ملودراما گسترش يافت. ديدگاه فمينيستي که جسته گريخته در ايران مطرح شده بود، در اين سينما به شيوه اي گسترده مطرح شد. در اين مقاله کوشيده ام تا با دو مقوله مذکور تصويري را که سينما از زندگي زنان ترسيم کرده است، نمايان سازم.

 نسخه قابل چاپ

يکي از مسايل پيش روي زنان در سازمان هاي ايران، کليشه هاي رسوب گذاري شده از دوران گذشته است. بسياري از اين کليشه هاي منفي نسبت به زنان را مردان ساخته اند و شايد از اثرات آن کليشه سازي هاست که کارايي و اثربخشي زنان در سازمان ها نسبت به مردان پايين بنظر مي آيد. در اين تحقيق تلاش مي شود کليشه هاي متداول در رابطه با تعهد سازماني، عجين شدن با شغل و رفتار شهروندي سازماني در نهادهاي آموزشي (آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پرشکي) بررسي شود. يافته هاي تحقيق که از يک نمونه 819 نفره مي باشد، نشان مي دهد که تعهد سازماني زنان نسبت به مردان در نهادهاي آموزشي تفاوت معني داري ندارد، عجين شدن با شغل زنان نسبت به مردان بيشتر و رفتار شهروندي سازماني زنان نسبت به مردان بيشتر مي باشد. علاوه بر اين يافته هاي تحقيق نشان مي دهد که تعهد سازماني با عجين شدن با شغل و رفتار شهروندي سازماني رابطه علي معني داري دارد.

 نسخه قابل چاپ

هدف از انجام اين پژوهش، توصيف و تبيين جامعه شناختي عوامل موثر بر گرايش زوجين به طلاق در شهرستان کرمانشاه با استفاده از مفاهيم موجود در نظريه هاي همسان همسري، مبادله و شبکه بوده است.
تحقيق حاضر، با استفاده از روش پيمايش انجام شد و براي جمع آوري اطلاعات، «پرسشنامه همراه با مصاحبه» به کار گرفته شده است. جامعه آماري، 6410 نفر از مردان و زنان متاهلي بوده اند که در طول سال 1385 به دادگاه خانواده شهر کرمانشاه مراجعه کرده و دادخواست طلاق داده بودند. با استفاده از شيوه نمونه گيري تصادفي سيستماتيک، حجم نمونه برابر با 364 نفر از زوجين (سهم مردان و زنان به طور مساوي 182 نفر) به عنوان پاسخگويان تحقيق انتخاب گرديدند. متغير وابسته تحقيق، ميزان گرايش به طلاق بوده که سعي شد اثرات برخي از متغيرهاي مستقل (نظير دخالت ديگران در زندگي زوجين، ميزان برآورده نشدن انتظارات همسران از يکديگر و ميزان تصور مثبت از پيامدهاي طلاق) بر آن مورد سنجش قرار گيرد.
نتايج تحقيق نشان مي دهد که نيمي از پاسخگويان گرايش متوسطي به طلاق داشته اند در حالي که نزديک به 9 درصد از آنها داراي گرايش قوي به طلاق بوده اند. تحليل رگرسيوني داده ها حاکي از آن است که متغيرهاي ميزان برآورده نشدن انتظارات همسران از يکديگر (به شکل مستقيم)، ميزان تصور مثبت از پيامدهاي طلاق و دخالت ديگران در زندگي زوجين (به شکل مستقيم و غير مستقيم)، و متغيرهاي تفاوت سني، تفاوت تحصيلي و تفاوت عقايد همسران (به شکل غير مستقيم از طريق تاثير بر ميزان برآورده نشدن انتظارات همسران از يکديگر) بر ميزان گرايش به طلاق تاثير داشته اند که از اين ميان، متغيرهاي دخالت ديگران در زندگي زوجين و ميزان برآورده نشدن انتظارات همسران از يکديگر داراي بيشترين تاثير بر ميزان گرايش به طلاق بوده اند.

 نسخه قابل چاپ

اين مقاله بر اين فرض شکل گرفته است که اشتغال زنان و نيز قدرت مالي و نگرش هاي جنسيتي آنان، ضرورت هاي کارکردي جديدي را در تقسيم نقش هاي خانگي ايجاب نموده است و اثراتي بر روابط زوجين باقي گذاشته است که نظام سنتي حاکم بر روابط زوجين را به چالش مي کشد. هدف از انجام اين تحقيق، شناخت تاثير وضعيت اشتغال زنان (زنان بهورز)، قدرت مالي و نگرش هاي جنسيتي؛ بر روابط زوجين در ابعاد قدرت تصميم گيري و تقسيم کار خانگي در خانواده هاي روستايي استان تهران است.
سنجه روابط زوجين از دو بعد ميزان قدرت تصميم گيري زنان در امور اساسي خانواده و ميزان مشارکت همسران شان با آنان در انجام کارهاي مربوط به خانه ساخته شد. اين تحقيق با استفاده از روش پيمايش و تکنيک پرسشنامه و با انتخاب نمونه هاي بالغ بر 400 نفر از زنان بهورز و خانه دار ساکن در روستاهاي اطراف استان تهران و با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي انجام شد. براي تحليل اطلاعات از مقايسه درصدها و ميانگين ها، ضرايب همبستگي r پيرسون و eta، آزمون t استيودنت و تحليل رگرسيوني استفاده شده است يافته ها حاکي از آن است که زنان بهورز که شغلي متفاوت از مشاغل سنتي داشته و در تعامل با محيط و افراد خارج از روستا هستند، و همچنين زناني که تمکن مالي دارند، بيشتر بر پايه تقسيم کار مشارکتي در خانواده عمل مي کنند و سهم بيشتري در اتخاذ تصميمات مربوط به خانواده دارند.

 نسخه قابل چاپ

تجربيات بين المللي نشان مي دهد كه پيشرفت و توسعه عدالت جنسيتي زمينه ساز دستاوردهاي توسعه اي بوده، به طوري كه خود موجب تقويت استانداردهاي زندگي و حقوق انساني براي همه افراد شده است. امروزه اهميت تساوي جنسيتي نه تنها به عنوان يكي از اساسي ترين حقوق بشر، بلكه براي كاهش فقر، بالا رفتن استانداردهاي زندگي، رشد مناسب و ثبات اقتصادي مورد تاكيد قرار گرفته است. از طرفي رابطه ميان دموكراسي، توسعه و برابري نيز بديهي به نظر مي رسد. براي رسيدن به اين امر انجام اصلاحات ساختاري جهت افزايش مشاركت زنان در زندگي سياسي و اجتماعي امري ضروري است. بي ترديد حمايت از نقش زنان و تقويت آن در جامعه موجب بهبود بهداشت، بالارفتن سطح سواد و تحصيلات، كنترل داوطلبانه رشد جمعيت و به طور كلي بهبود رشد اقتصادي و توزيع عادلانه ي منافع مي گردد. در همين راستا در طي دهه  هاي گذشته تغييرات عميقي در رابطه با نقش و منزلت زنان ايجاد شده و بسياري از كشورهاي جهان بر روي كاهش شكاف جنسيتي در امر تحصيلات، بهداشت، اشتغال و تامين اجتماعي به توافق كامل رسيده اند. شواهد مربوط به ايران حاكي از آن است كه اگر چه در راستاي كاهش شكاف هاي جنسيتي گام هاي بلندي برداشته شده است اما هنوز زنان با مسايل و مشكلاتي روبرو هستند؛ برخي از اين مشكلات و موانع به فشارها و اجبارهاي توسعه برمي گردد اما بخشي نيز به فرهنگ و سنت هاي حاكم مرتبط است كه قابل اجتناب و مرتفع شدن مي باشد. برنامه پنج ساله سوم توسعه از حيث تاكيد بر شاخص ها و ضرورت كاهش شكاف هاي جنسيتي نسبت به برنامه هاي پيشين آن متمايز مي شود. مطالعه حاضر نشان داده است كه در بسياري از زمينه ها شكاف هاي مذكور و در سطح استاني نيز تفاوت هاي جنسيتي كمتر شده است. اما در زمينه اشتغال قضيه فرق مي كند.

 نسخه قابل چاپ