بانک مقالات زنان

اين پژوهش، که به منظور شناسايي نوع مشاغل و الگوهاي انگيزشي مديران زن در سازمان هاي دولتي ايران اجرا شده است، نشان مي دهد که به رغم افزايش تعداد زنان شاغل در پست هاي مديريتي سال هاي اخير، آنان هنوز داراي سهمي اندک از کل مشاغل مديريتي اند؛ هم چنين گردآوري داده هاي لازم به وسيله پرسش نامه اي که 256 نفر از مديران زن شاغل در وزارت خانه ها و سازمان هاي دولتي آن را تکميل کرده اند، بيان گر آن است که:
- بيش تر مديران زن، متاهل و داراي تحصيلات دانشگاهي در رشته هاي علوم انساني اند و از سن حدود 40 سال و سابقه خدمت 5 تا 10 سال نيز برخوردار اند.
- مشاغلي که نيازمند وقت، حوصله، رفتار گرم، و ابراز هم دردي اند، مناسب مديران زن است.
- فرصت شايسته براي پيشرفت، مهم ترين نياز کاري مديران مورد مطالعه است.
بر اساس اين يافته ها، پيشنهادهايي به مديران زن و تصميم گيرندگان در سازمان ها ارايه شده است.

 نسخه قابل چاپ

هدف اين پژوهش، بررسي تفاوت نقش مردان و زنان در تنظيم خانواده؛ روش آن از نوع پيمايشي؛ و ابزار گردآوري داده ها پرسش نامه است. جامعه آماري پژوهش را کليه افراد متاهل شهر نجف آباد تشکيل دادند، که با توجه به پراکندگي متغير اصلي پژوهش و سطح اطمينان 95 درصد، 360 نفر (180 نفر زن و 180 نفر مرد) از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شدند و پس از انجام مصاحبه، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و ليزرل مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج پژوهش نشان داد که 64.4 درصد، از روش هاي مردانه و 36.6 درصد از روش هاي زنانه براي پيش گيري از بارداري استفاده مي کنند و در مجموع نقش مردان در تنظيم خانواده بيش تر از زنان است. متغيرهاي ميزان نوگرايي، تحصيلات، و استفاده از وسايل ارتباط جمعي، تاثيري مستقيم و معنادار بر نقش مردان در تنظيم خانواده دارد و باعث افزايش مشارکت آنان مي شود؛ اما متغيرهاي سن ازدواج و اختلاف سني همسران تاثيري معکوس و معنادار بر نقش مردان در تنظيم خانواده دارد، يعني باعث کاهش مشارکت آنان مي شود. با استفاده از واريانس ترکيب خطي متغيرهاي مستقل شامل نوگرايي، سن ازدواج، ميزان تحصيلات، اختلاف سني، و ميزان استفاده از وسايل ارتباط جمعي مي توان 28.5 درصد از واريانس نقش در تنظيم خانواده را توضيح داد، که از اين ميان ميزان نوگرايي و سن ازدواج، به ترتيب با 19 و 5 درصد، بيش ترين سهم را براي تبيين نقش در تنظيم خانواده داشتند.

 نسخه قابل چاپ

هدف از پژوهش حاضر بررسي ارتباط ادراک دختران از شيوه تربيتي مادران و نگرش رياضي بر کارکرد رياضي است. روش مطالعه از نوع هم بستگي بود و بدين منظور تعداد 261 دانش آموز دختر کلاس سوم راهنمايي مدارس دولتي، به روش تصادفي، از نواحي 3، 7 و 19 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند. اطلاعات از طريق دو پرسش نامه شيوه تربيتي و نگرش نسبت به رياضي گردآوري شد و شاخص کارکرد تحصيلي در زمينه رياضي، معدل نمره رياضي پاياني دانش آموزان در کلاس سوم راهنمايي بود. داده هاي پژوهش با استفاده از ضريب هم بستگي پيرسون و رگرسيون چند متغيري، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت و نتايج نشان داد که بين ادراک دختران از روش هاي تربيتي مادران و نگرش نسبت به رياضي و کارکرد رياضي دانش آموزان رابطه اي معنادار وجود دارد. قوي ترين عامل پيش بيني کننده کارکرد رياضي دختران، ادراک دختران از شيوه تربيتي اقتدار منطقي مادران است و لذت بردن از رياضي، از لحاظ قدرت پيش بيني کنندگي، در مرحله بعد از شيوه تربيتي مادران قرار دارد؛ بر اين اساس، ادراک دختران از شيوه تربيتي مادران و نگرش مثبت دختران نسبت به رياضيات از اهميت بسزايي در کارکرد رياضي برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

هدف پژوهش حاضر، بررسي رابطه نگرش هاي صميمانه و سلامت رواني در معلولان جسمي است. نمونه مورد پژوهش را 100 نفر از اعضاي زن مجرد جامعه معلولان شهر اصفهان تشکيل مي دهند، که به صورت تصادفي انتخاب شده اند و ابزار پژوهش نيز شامل مقياس اندازه گيري نگرش هاي صميمانه و پرسش نامه سلامت عمومي است. نتايج حاصل از هم بستگي پيرسون نشان مي دهد که بين نگرش هاي صميمانه و سلامت رواني معلولان جسمي زن، رابطه اي مثبت و معنادار، و بين نگرش هاي صميمانه و ناسازگاري اجتماعي و هم چنين بين نگرش هاي صميمانه و افسردگي در معلولان جسمي زن، رابطه اي منفي و معنادار وجود دارد. رابطه نگرش هاي صميمانه و اضطراب آزمودني ها معنادار نيست.

 نسخه قابل چاپ

بخشش يکي از فرآيندهاي روان شناختي و ارتباطي براي افزايش سلامت روان و التيام آزردگي است که لازمه رشد ارتباطي، عاطفي، روحاني، و جسماني انسان است و بر بيش تر شاخص هاي سلامت روان، که در افزايش خشنودي از زندگي موثر اند، تاثير مي گذارد. با توجه به اين که پيشينه پژوهشي نشان مي دهد گذشت در مردان بيش از زنان است، پژوهش حاضر کوشيده است تا با بررسي رابطه بخشش با رضايت از زندگي بين دانشجويان زن متاهل غيربومي دانشگاه هاي تهران، به روي کردي جديد در جهت افزايش خشنودي از زندگي بين بانوان متاهل دانشجو دست يابد.
نمونه اين مطالعه، 200 دانشجوي زن متاهل ساکن در خواب گاه هاي متاهلان دانشگاه هاي دولتي تهران در رشته هاي علوم انساني اند و ابزارهاي سنجش نيز مقياس گذشت و پرسش نامه سنجش خشنودي از زندگي است. نتايج نشان مي دهد که بين بخشش و رضايت از زندگي هم بستگي وجود دارد و افراد کم گذشت نسبت به افرادي که گذشت متوسط و زياد دارند، از رضايت کم تري در زندگي برخوردارند. در ميزان گذشت افراد رنجيده واقعي و نرنجيده نيز تفاوت معناداري وجود ندارد. در اين پژوهش هم بستگي مثبت سن و ميزان گذشت تاييد شد ولي تفاوت ميزان گذشت، با توجه به فرد رنجاننده مورد تاييد قرار نگرفت.

 نسخه قابل چاپ

اين نوشته بر آن است که نشان دهد ديه، خون بها و ارزش زن يا مرد نيست تا بر اساس آن بتوان گفت اسلام به زن بهايي کافي و مساوي مرد نداده و او را تحقير کرده است. شواهدي مانند آيات و روايات مربوط به شان انسان (اعم از زن و مرد)، تساوي ديه اعضا با ديه انسان، تساوي ديه زن و مرد تا يک سوم، برابري ديه جنين، طفل، جاهل، و فاسق با انسان کامل، و ميزان ديه ماه هاي حرام نشان مي دهد ديه، نه به منزله قيمت افراد، بلکه جريمه و جبران خسارتي مالي است، که با توجه به نقش برتر اقتصادي مردان در خانواده ها و جوامع مختلف، تفاوت در ميزان آن، تنها يکي از حکمت هاي اين حکم است؛ زيرا هر چند احکام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي است، اما انسان. محدود توان احاطه به همه دقايق احکام را ندارد.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

اگرچه رشد بنگاه به عنوان يکي از راه هاي ايجاد شغل از اهميتي فراوان برخوردار است، اما عوامل موثر و سهم تاثير آن ها بر رشد بنگاه، از مباحثي است که در مورد آن اتفاق نظر وجود ندارد. يکي از اين عوامل، ترکيب جنسيتي نيروي انساني يک بخش اقتصادي است که در صورت اثبات عدم تاثير آن بر رشد بنگاه، مي توان انتظار داشت که اين بخش بتواند براي زنان نيز به اندازه مردان شغل ايجاد کند. اين نوشتار کوشيده است تا با استفاده از داده هاي جمع آوري شده از بنگاه هاي کوچک و متوسط صنايع توليدي بخش تعاون طي برنامه دوم توسعه جمهوري اسلامي ايران و تفکيک آن ها به دو گروه، يعني گروهي که بيش تر نيروي انساني آن را مردان و نيز گروهي که بيش تر نيروي انساني آن را زنان تشکيل مي دهند، پاسخي براي بررسي مساله تاثير ترکيب جنسيتي نيروي انساني بر رشد بنگاه هاي اين بخش پيدا کند. نتايج پژوهش نشان مي دهد ترکيب جنسيتي نيروي انساني بنگاه هاي صنعتي کوچک و متوسط بخش تعاون، تاثيري بر رشد نيروي انساني اين بنگاه ها نداشته است و اين نتيجه حتا زماني که روش هاي متفاوت اندازه گيري رشد و تصحيح دو مرحله يي هک من براي جلوگيري از تورش احتمالي ناشي از انتخاب بنگاه هاي ماندگار در فعاليت اقتصادي، در مقايسه با بنگاه هايي که تنوانسته اند در اين مدت به حيات اقتصادي خود ادامه دهند به کار گرفته مي شود، صادق است.

 نسخه قابل چاپ

اين مطالعه به بررسي ارتباط نقش هاي جنسي، خودشيفتگي، و سازش يافتگي پرداخته است. 147 دانش آموز دختر دبيرستاني، «پرسش نامه اسنادهاي شخصيتي (PAQ)»، «پرسش نامه شخصيت خودشيفته (NPI)»، و هم چنين مقياس هاي ارزش خود و هم دلي را به عنوان نشان گرهاي کارکرد بهينه تکميل کردند. يافته ها نشان داد ويژگي هاي مردانه با مقياس کلي خودشيفتگي هم بسته است و اين ارتباط، در هر دو مولفه سازش يافته (اقتدار و خودبسندگي) و سازش نايافته خودشيفتگي (بهره کشي) پديدار است؛ افزون بر اين، مردانگي با ارزش خود، هم بستگي مثبت، و با دغدغه هم دلانه، هم بستگي منفي، و زنانگي نيز با خودشيفتگي، به صورت کلي، و با زير مقياس هاي اقتدار، خودبسندگي (خودشيفتگي سالم)، و احساس محق بودن (خودشيفتگي ناسالم)، هم بستگي معکوس دارد. ويژگي هاي زنانه با ارزش خود، هم بستگي منفي، و با دغدغه هم دلانه، هم بستگي مثبت داشت. ويژگي هاي ترکيبي زنانه- مردانه، از اين جهت که با زير مقياس سالم- اقتدار ارتباط داشت، از ويژگي هاي زنانه، و از اين لحاظ که با بهره کشي بي ارتباط بود، از ويژگي هاي مردانه سازش يافته تر بود؛ هم چنين زنانگي- مردانگي، از آن جا که هم با ارزش خود و هم با توانايي ديدگاه پذيري هم بستگي مثبت داشت، سالم ترين کارکرد را در بين نقش هاي جنسي دارا بود. تحليل واريانس چندگانه نشان داد نقش هاي جنسي در مولفه هاي خودشيفتگي، با ارزش خود، دغدغه هم دلانه، و آشفتگي شخصي تفاوت دارند. اين يافته ها تا حدودي يافته هاي قبلي را درباره ارتباط مردانگي با خودشيفتگي از يک سو و ارتباط ويژگي هاي ترکيبي زنانه- مردانه با سازش يافتگي از سوي ديگر تاييد کرد؛ اما ارتباط معکوس زنانگي با ارزش خود و خودشيفتگي سالم، انعکاسي از هنجارهاي جامعه ايران و خلاف يافته هاي پژوهش هاي قبلي در غرب بود.

 نسخه قابل چاپ

مقاله حاضر، با استفاده از يک مطالعه کيفي-مقايسه اي ژرفانگر، به بررسي ريشه هاي اگزيستانسياليستي بعضي نوشته هاي فمينيستي ميانه قرن بيستم، هم چون آثار دو بووار، ديلي، رودر، بارتکي، و اتکين سون، مي پردازد و مشابهت دغدغه ها و شيوه ها، يا به عبارت ديگر، هم سويي ارزش ها و روش هاي فلسفه اگزيستانسياليسم و فمينيسم متفکران نام برده را نشان مي دهد. مبناي نظري پژوهش حاضر بر اين است که فمينيسم، بيش از آن که مکتبي تفسيري باشد، مکتبي تغييري و تابع ايدئولوژي هاي مختلفي است که برنامه تغيير داشته اند؛ بنابراين شناخت و نقد روايت هاي مختلف فمينيسم، بدون يافتن و سنجيدن مکتب هايي که اين روايات به آن ها متکي است، از عمق کافي برخوردار نخواهد بود. فرضيه پژوهش نيز بر آن است که يکي از مهم ترين اين مکتب ها، اگزيستانسياليسم است و فمينيسم اگزيستانسياليستي، به عنوان مقدمه فمينيسم راديکال، نيز همانند اصل فلسفه اگريستانسياليسم، به دليل جذابيت هاي اين فلسفه اوج گرفت و به دليل نااستواري ها و ناکارآمدي هاي آن دچار فتور شد.

 نسخه قابل چاپ

هدف کلي اين پژوهش توصيفي، تحليل جنسيتي انجام فعاليت هاي کشاورزي به وسيله روستاييان شهرستان کرمانشاه، به روش کمي، است. جامعه آماري پژوهش را ساکنان روستاهاي شهرستان کرمانشاه تشکيل دادند (148425نفر: 79040 مرد و 69385 زن) و با محاسبه حجم نمونه اي معادل 382 نفر، از روش نمونه گيري چند مرحله اي استفاده شد. بر اساس يافته ها، ميزان مشارکت زنان روستايي، به ويژه زنان ميان سال، در انجام امور مختلف پرورش دام بيش از مردان بود، ولي در امور زراعت و باغ داري، تنها در وجين و فرآوري محصولات مشارکت داشتند؛ هم چنين ميزان دست رسي زنان به منابع مختلف و تصميم گيري آن ها در مورد منابع و درآمدها نيز کم تر از مردان بود. بر اساس تحليل واريانس دو سويه، از لحاظ ميزان مشارکت فيزيکي در امور کشاورزي، ميزان دست رسي به منابع، و توان دخل و تصرف در آن ها (کنترل و تصميم گيري)، بين چهار گروه مردان ميان سال، زنان ميان سال، زنان جوان، و مردان جوان روستايي، اختلافي معنادار مشاهده شد؛ بنابراين، برنامه ريزي توسعه روستايي شهرستان کرمانشاه بر پايه واقعيت هاي مذکور و بر اساس عدالت محوري جنسيتي توصيه مي شود.

 نسخه قابل چاپ

هدف از اين پژوهش، بررسي اهميت عوامل بازدارنده فردي، بين فردي، و ساختاري مشارکت زنان شهر تهران در فعاليت هاي ورزش تفريحي است، که براي اين منظور از مدل سلسله مراتبي عوامل بازدارنده اوقات فراغت استفاده شد تا در کنار شناخت اين عوامل، درستي و هماهنگي آن ها با شرايط موجود در کشور نيز بررسي شود. براي انجام کار، ابتدا به بررسي سلسله مراتب عوامل بازدارنده سه گانه و نيز اولويت آن ها براي مشارکت زنان شهر تهران در ورزش تفريحي، با توجه به خصوصيات فردي آن ها که شامل سن، شغل، تعداد فرزند، وضعيت تاهل، و تحصيلات بود، اقدام شد و پس از توزيع پرسش نامه اي پژوهش گر ساخته و داراي روايي و پايايي قابل اعتماد بين زنان شهر تهران، نتايج پژوهش نشان داد که در بين اين زنان، عوامل ساختاري، مهم ترين دسته از عوامل اثرگذار بر مشارکت آن ها در ورزش است و عوامل بازدارنده فردي و بين فردي، به ترتيب در اولويت هاي دوم و سوم قرار دارند. نتايج حاصل در مورد تمامي خصوصيات فردي مورد نظر پژوهش ثابت است، اما ترتيب عوامل بازدارنده سه گانه مدل سلسله مراتبي در اين پژوهش تاييد نشده است.

 نسخه قابل چاپ

تذکره الاوليا کتابي است به نثر، نوشته شيخ فريدالدين محمد عطار نيشابوري (540-618 ق)، در شرح احوال و بيان اقوال تعدادي از عرفا، که از آن مي توان اطلاعاتي گسترده درباره ابعاد مختلف شخصيت عرفا به دست آورد. در خلال سرگذشت عرفا، نقش و تاثير زنان نيز مشهود است و با بررسي دقيق تذکره الاوليا، مي توان سيماي زنان را در قالب مادر، همسر، معشوق، عارف، و نيز خواهران و دختران عرفا، پيرزنان، و کنيزکان مشاهده کرد. مقاله حاضر سيماي زن را در قالب موارد فوق، با ارايه نمونه از متن تذکره الاوليا، مورد تحليل و بررسي قرار داده است.

 نسخه قابل چاپ

مطالبات حقوقي زنان در کشورهاي غربي از سده نوزده ميلادي، به صورت جنبش هاي فمينيستي شکل گرفت. اين جنبش ها به سرعت در کشورهاي در حال توسعه گسترش يافت و به گونه ها و شکل هاي مختلف ظاهر شد.
سيمين دانشور، نخستين نويسنده زن ايراني است که در تمام آثار خود، به شيوه هاي گوناگون، در پي بيان حقوق از دست رفته زنان است. او که به صراحت خود را فمينيست مي داند، به نوعي از فمينيسم ايراني و شرقي معتقد است که در آن از زياده روي فمينيسم غربي خبري نيست. در فمينيسم دانشور جلوه هايي از فرهنگ ديرينه مردسالار، ناهنجاري هاي رفتاري مردان، مظلوميت و ستم ديدگي زنان، و بزرگداشت زن، آشکارا بازتاب مي يابد.
اين نوشتار، بدون آن که بخواهد متن آثار دانشور را ساختارشکني کند و در لايه هاي زيرين متن به جست و جوي عناصر فمينيستي بپردازد، نشانه هاي ساده و آشکاري از فمينيسم را، در سطح آثار دانشور، بازخواني مي کند و در يک تقسيم بندي کلي، برخي از جلوه هاي آن را نشان مي دهد.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش به بررسي عوامل مرتبط با سلامت روان زنان شاغل در بخش هاي مديريتي، کارشناسي و خدماتي مراکز غيردولتي شهر تهران پرداخته است. بر اساس فهرست مراکز غيردولتي وزارت کار، از بين مناطق شمال، جنوب، شرق، غرب، و مرکز، تعداد 400 آزمودني انتخاب شد که از اين تعداد، 359 نفر همکاري کردند. عوامل مورد بررسي، ميزان حمايت همسر (در قالب مشارکت همسر در انجام کارهاي خانه)، رضايت از ابعاد مختلف زندگي، تعارض نقش، شيوه هاي مقابله، حالات هيجاني تجربه شده در اثر اشتغال، و ارتباط اين موارد با سلامت روان است.
نتايج اين پژوهش نشان داد که مقابله به شيوه جسماني سازي، رضايت از زندگي، تعارض نقش، ميزان درآمد، ساعات کار، و حالات هيجاني منفي تجربه شده در اثر اشتغال، عمده ترين عامل ايجاد اختلالات روان شناختي است. هم چنين، گروه مديران و پزشکان، در مقايسه با گروه کارشناسان و گروه خدماتي، حالات هيجاني مثبت بيش تر و رضايت از زندگي بالاتري را نشان دادند و گروه خدماتي، در مقايسه با دو گروه ديگر، مشکلات روان شناختي بيش تر و حالات هيجاني منفي تري را تجربه کرده بودند.

 نسخه قابل چاپ