0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 143

تاريخ: 1/6/66

ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت‏

ما جز يك خدمتگزارى كه باز هم توفيقش از اوست چيزى نيستيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما خداى تبارك و تعالى را شكر مى‏كنيم كه با اين همه مشكلاتى كه براى جمهورى اسلامى پيش آوردند و پيش خواهند آورد، جز ذات مقدس او پناهى نداريم، هر چه هست از اوست و هر چه خواهد شد هم از اوست و ما جز يك خدمتگزارى كه باز هم توفيقش از اوست، چيزى نيستيم. /هم/ بايد همه ما توجه داشته باشيم به اين كه ما خودمان چيزى نيستيم، هر چه هست اوست. اگر عنايات او نبود ما هيچ بوديم، چنانچه از ازل هم هيچ بوديم و بعدها هم از حيث حيثيت خودمان هيچيم، منتها ما هيچ‏ها اشتباه داريم، خيال مى‏كنيم ما هم يك چيزى هستيم و اين يك حجابى است بين ما كه اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين حجاب را بردارد و ما بفهميم كى هستيم، اللهم ارنى الاشياء كما هو . ارنى الاشياء كما هو ؛ يعنى به حسب احتمال قوى اين كه، آن كه هستند كه صرف تعلق به او هستند، او را نشان بدهد، كه اگر او را نشان بدهد معرفت خدا حاصل مى‏شود و اگر آن چيزى كه ما همه در حجاب هستيم، آن حجاب برداشته بشود، معلوم مى‏شود كه غير از او كسى نيست و چيزى نيست و همه اشكالات در حجابى است كه ما داريم، گمان مى‏كنيم چيزى هستيم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما توفيق معرفت عنايت كند و توفيق خدمت به خلق‏الله.

اين دولت و اقشارى كه مربوط به دولت هستند در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاص ترين قشرها هستند

البته من از مشكلات دولت، از مشكلات كارمندان دولت، از مشكلات همه قشرهايى كه در بين دولت كار مى‏كنند، آگاهم، چنانچه شماها بهتر آگاهيد و من مى‏دانم كه اين دولت و اين اقشارى كه مربوط به دولت هستند در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاص‏ترين قشرها هستند و در عين حالى كه با يك زندگى درويشانه مى‏گذرانند، بحمدالله قدرت معنوى دارند و هر چه زندگى زيادتر بشود، قدرت روحى كمتر مى‏شود. اين /را/ مسلم است هر قدمى كه دنيا براى آدم برمى‏دارد، انسان عقب مى‏گيرد، آنهايى كه در كاخ‏هاى بسيار مجلل زندگى مى‏كنند، نگرانى‏شان بيشتر از آنى هست كه درويش‏اند و در محله‏ها زندگى مى‏كنند، پس ما از اين جهت هم /كه/ شكرگزار هستيم كه ما را در لباس‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 144

درويش‏ها درآورده است - نه درويش به معناى اصطلاحى، درويش واقعى - و ما خدمت به خدا و خدمت به خلق خدا را وظيفه خودمان مى‏دانيم و همه را هم از او مى‏دانيم و مشكلات را هم انشاءالله پشت سر مى‏گذاريم و همان طورى كه تاكنون ايستادگى كرديم، همه ايستادگى كردند در مقابل همه مشكلات، از اين به بعد هم /در همه/ بين همه مشكلات ايستادگى خواهند كرد و من هم دعا مى‏كنم كه خداوند به شما توفيق بدهد.

و اشخاصى كه خارج ايستادند و اشكال مى‏كنند، از باب اين كه خودشان در گود نيستند اشكال كردن يك چيز آسانى است اما حل اشكال مشكل است خوب! البته اشخاص خارج نشستند، مى‏گويند: چرا چه شد؟ چرا نشد؟ چرا بايد بشود؟ چرا فلان كار بايد بشود؟ بايد بكنند، لكن وارد نيستند ببينند كه مشكلات چى هست. در يك همچو زمانى كه دولت و ايران مبتلاى به همه گرفتارى‏هايى كه مى‏بينيد هستند و همه دولت‏ها، همه جهان به استثناى ملت‏هايشان در صدد محو جمهورى اسلامى هستند. يعنى در صدد محو اسلام هستند، در عين حال خداى تبارك و تعالى تأييد كرده است و ما استقامت كرديم، مقاومت كرديم، بعدها هم خواهيم كرد انشاءالله.

اگر ما از مسأله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمى توانيم از مسأله حجاز بگذريم

و آن چيزى كه من امروز خيال دارم عرض كنم قضيه اسفبارى است كه در مكه اتفاق افتاد. ما از اول قيام - انشاءالله - براى خدا و براى نجات ملت، شهدا خيلى داشتيم، چه قبل از اين كه انقلاب واقع بشود - در زمان ستمشاهى - شهداى بزرگ داشتيم و چه بعدش كه مى‏بينيد /كه داشتيم/ شهداى بسيار ارزشمند داشتيم، لكن مسأله حجاز، مسأله ديگرى است، غير مسائل است، ما آن وقت هر چه بوده اين كه كتك مى‏خورديم يا گاهى مى‏زديم، گاهى‏خورديم بعد هم همين طور، ما شهدا خيلى داديم و در همه جا شهيد داديم. در زمان رضاشاه آن همه رنج هر كس يادش است مى‏داند چه خبر بود، در زمان محمد رضا هم كه همه يادتان است چه بساطى داشتيم، چه داشتند و چه شهدايى در آن وقت داديم و چه شهدايى در بين اين وقت‏ها. لكن همه قضيه شهادت بود، قضيه بزرگ بود لكن قضيه، قضيه مسأله حجاز نبود، مسأله قدس مسأله بزرگى است، روز قدس هم ديديد كه چه، اما روز قدس مسأله‏اى است و روز جمعه خونين مكه مسأله ديگرى است. روز قدس ما براى اين كه نجات بدهيم قدس را از دست غاصب، لكن آنها اين طور نبود كه قدس را توهين بهش بكنند، از بين ببرند. آنها هم مدعى بودند ما قدس را مى‏خواهيم و چه مى‏كنيم. البته نبايد قدس دست آنها باشد اما اين طور نبود كه روز قدس ما براى خاطر اين كه اسلام آن طور صدمه ديده، ما براى خاطر اين كه قدس كه بايد دست صاحبانش باشد، غاصب آمده غصب كرده. در اين انفجارها كه حاصل شد، در اين ترورها كه شد بسيار عزيزان بزرگى را ما از دست داديم كه هر خاك پاى آنها بر اين كاخ‏نشينان ارزشش بيشتر بود - اگر آنها ارزشى داشتند كه ندارند - لكن همه اين بود كه ما كتك مى‏خوريم و مى‏زنيم، در جنگ با

صحيفه نور ج 20 صفحه 145

صدام هم كه تحميل به ما كردند، ما خيلى از دست داديم! شهيد از دست داديم، خيلى ضرر برديم لكن ما ضرر برديم، مسأله، مسأله حجاز نيست. مسأله حجاز مسأله‏اى است كه ما باز خواب هستيم، دنيا هم باز خواب است كه چه شد. مسأله حجاز، مسأله بزرگترين مقامات قدس اسلامى و دنيايى شكسته شد، كعبه احترامش پيش ما تنها نيست، پيش مسلمين تنها نيست، كعبه را همه ملل محترم مى‏شمرند. همه مللى كه به دين چيز دارند. كعبه، كعبه‏اى است كه از زمان اول خلقت بوده است و همه انبيا در او خدمتگزار بودند. شكستن كعبه مسأله‏اى نيست كه بشود ازش همين طورى گذشت. اگر ما از مسأله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمى‏توانيم از مسأله حجاز بگذريم، مسأله حجاز يك باب ديگرى است غير مسأله چيزهاى ديگر.

و آنچه لازم است زنده نگه‏داشتن اين روز است، آن روزى كه اين خيانت شد به اسلام. و الان ماه محرم نزديك مى‏شود، ماه محرم براى ما خيلى عزا هست لكن سيدالشهدا سلام‏الله عليه هم فدا شد براى اين كه در مكه نماند كه نبادا به ساحت قدس مكه جسارت بشود، همه فداى مكه هستند. مكه جايى است كه همه انبيا خدمتگزار او بودند و حالا گرفتار شده مكه به دست يك دسته اشخاص ملحد كه اصلاً نمى فهمند بايد چه بكنند و نمى فهميدند و نمى دانند چه تحميلى برشان شد و /مسلمين/ يك ننگى هست الان براى همه مسلمين دنيا كه مكه، محل قدس الهى، محلى كه مقدس ترين مقامات الهى است اين طور شكسته بشود و مسلمان‏ها نشسته باشند تماشا كنند. مسلمان‏ها خودشان تكليف خودشان را مى‏دانند. مسأله را بايد زنده نگه داشت، در ماه محرم تمام كسانى كه منبر مى‏روند، واعظ هستند، نوحه‏خوان هستند، تمام دستجات بايد در رأس امورشان اين مسأله قرار داده شود. سيدالشهدا براى اين بود شهادتش، براى اين بود كه اقامه بشود عدل الهى، اقامه بشود خانه خدا، محفوظ باشد خانه خدا و در يك زمان ما كه همه نشستيم و تماشا مى‏كنيم، ما تماشاچى هستيم؟ چه بايد بكنيم؟

البته اين معنا را من تذكر بدهم كه معنى اين كه ما بايد با اين مسأله برخورد داشته باشيم، اين نيست كه كسانى كه الان در اين جا از سعودى‏ها هستند يا از ساير، از كويت، از جاهاى ديگر اينها را ما كارى داشته باشيم، اينها در پناه ما هستند بايد محفوظ باشند و اين جوان‏هاى ما البته حسن نيت دارند، لكن من بهشان عرض مى‏كنم كه در بين شما ممكن است اشخاصى باشند كه حسن نيت نداشته باشند، بخواهند مملكت ايران را، بخواهند دولت ايران را آلوده كنند. شما متوجه باشيد كه اينها چيزى نيستند كه ما به اينها كار داشته باشيم، چون مسأله بالاتر از اين مسائل است و بايد ما با همه قوايى كه داريم، مسلمين با همه قوايى كه دارند و دنيا، آنهايى كه به خدا اعتقاد دارند، با همه قوايى كه دارند، بايد با اين مسأله محاربه كنند، به هر طورى كه خودشان صلاح مى‏دانند. اين ننگ را نبايد ما به گور ببريم كه ما بوديم ديديم در حضور ما بزرگترين جنايت واقع شد و حالا هم آنها طلبكار هستند از ما.

صحيفه نور ج 20 صفحه 146

بعد بزرگتر مسأله حجاز همين است كه احترام يك محل مقدسى از بين رفت و مسلمين ساكت نخواهند نشست‏

اين توطئه بى‏اشكال يك توطئه سابقى بود هيچ اشكالى در اين نيست كه يك سابقه‏اى داشت اين توطئه. بنا داشتند بر اين كه اين امر واقع بشود، تحميل كرده بودند بر آل سعود احمق كه يك همچو كار احمقانه‏اى بكند و خودش را در تمام دنيا منحط كند، با اين كه منحط بود و منحط خواهد بود و ما واقعاً متحيريم كه بايد چه بكنيم؟ خداى تبارك و تعالى خانه خودش را حفظ مى كند. ان الله بيتا يحميه و خواهد سيلى را خورد از مسلمين، از مؤمنين، از حجازى‏ها. خود حجازى‏ها كه در اين امر وارد نبودند الا دستجاتى كه مربوط به اين حزب باطل و اين دولت باطل است. اين توطئه از سابق بود، هيچ سابقه نداشت كه در سال‏هاى سابق، قبل از اين كه حجاج بروند، ملك سعود براى من پيام بفرستد و از من تشكر كند كه شما گفتيد كه اين جا آرامش باشد و با ما چه بكنند و اينها، بنابراين نبود. امسال اين اتفاق افتاد، براى چى؟ براى چى ايشان براى من پيام فرستاد؟ براى اين كه بگويد كه من حسن نيت دارم، چه دارم، فلان، يا يك نمايشى بود. بهترين دليل بر اين كه اين مسأله، مسأله توطئه بود همان كيفيت عملشان بود. خودشان اقرار كردند به اين معنا، مى‏گويند كه ايرانى‏ها مى‏خواستند بيايند كعبه را آتش بزنند و قم را كعبه قرار بدهند - يك همچو حرف ابلهانه - خوب! معلوم مى‏شود از اول بنا داشتند /به/ اين كار را بكنند به بهانه اين كه ايرانى‏ها آمدند كعبه را خراب كنند، ما هم مهيا شديم پدرشان را درآوريم. قضيه كشته شدن نيست، قضيه هتك احترام است. مسأله حجاز /مسأله/ ابعاد مختلف دارد منتها بعد بزرگترش همين است كه احترام يك محل مقدسى از بين رفت و مسلمين ساكت نخواهند نشست. بعدها خواهد فهميد فهد و امثال فهد خواهد فهميد كه چه چيزى تحميلش كرده‏اند و چه قضيه‏اى واقع شد و مسلمين خودشان مى‏دانند تكليف خودشان را، حجازى‏ها هم مى‏دانند اين را، اگر اين كشتار كه در حرم واقع شده بود، اگر در طايف واقع مى‏شد، خوب! باز قابل تحمل بود براى اين كه طايف بود، كشتار بود فقط. ما كشته خيلى داريم، ما در جنگ‏ها كشته داريم، قبلش هم داشتيم، بعدها هم داريم. اگر در طايف واقع شده بود اين يك مسأله‏اى بود، مى‏گفتيم كشتند يك عده‏اى را، اما در حرم واقع شده، حرمى كه خدا از اول امنش قرار داده و الان حرم مغصوب است در دست اينها، از اول هم اين طور بود براى اين كه اينها چكاره‏اند كه آمدند خادم‏الحرمين - خائن‏الحرمين - شدند؟ كى اينها را خادم‏الحرمين قرار داده؟ با چه وجهى اينها اسم مملكت اسلامى را تغيير دادند از آنى كه بود، حجاز را مملكت سعودى قرار دادند، مملكت سعودى به چه مناسبت؟ اينها مسائلى است كه همه‏اش بغرنج است و ما نمى دانيم كه از اين عار چطور خارج بشويم. من واقعاً در مسائل خيلى تحمل داشتم. در مسائل جنگ، در همه اينها تحمل داشتم اما اين بى‏تحمل كرده من را، مسأله غير از اين مسائل است.

آنچه ما اميدواريم اين است كه خداى تبارك و تعالى با قدرت خودش حل كند. مسائل را و اميدواريم خداوند به همه ما توفيق بدهد كه در اين‏باره بى‏تفاوت نباشيم، در اين ماه محرم بى‏تفاوت‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 147

نباشند، مسلمين در دنيا بى‏تفاوت نباشند.

خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و اميدوارم كه خدمتگزار باشيد به اين بندگان خدا كه مظلوم هستند و مظلوم بودند و حفظ كنيد اين شيوه خدمتگزارى به اينها را و بحمدالله شما خودتان از آن طبقه هستيد، از طبقه بالا نيستيد، يعنى از طبقه پايين، شما از طبقه ممتاز هستيد، آنهايى كه آن وقت‏ها متكفل حكومت بودند از طبقه‏اى بود كه ناچيز بودند و خداوند شما را موفق كند كه هميشه خدمتگزار باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 139

تاريخ: 23/5/66

ديدار با مسؤولين و پرسنل جهاد سازندگى به مناسبت عيد غدير خم‏

آيا حضرت امير براى خاطر اين كه توجه به اين دنيا دارد اين قدر فرياد مى زند؟!

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من قبل از اين كه وارد صحبت بشوم لازم است كه از اين جهاد سازندگى تشكر كنم. از من دعا مى‏آيد و من دعا مى‏كنم، دعا به شما كه عمرتان را صرف براى اسلام و مسلمين مى‏كنيد و شما هم از هيچ كس پاداش نخواهيد الا از خدا و هيچ كس هم نمى تواند به شما پاداش بدهد - پاداشى كه حق شماست - مگر خداى تبارك و تعالى. من از خداى تبارك و تعالى در اين روز سعيد خواستارم كه تمام كسانى كه خدمتگزار هستند به اين جمهورى اسلامى و تمام كسانى كه جانشان را صرف مى‏كنند، مالشان را صرف مى‏كنند، پشتيبانى مى‏كنند از اينها، خداوند آنها را به سعادت كامل برساند.

من تبريك اين عيد مبارك را به همه مسلمين جهان، مستضعفين جهان و خصوصاً ايران مظلوم عرض مى‏كنم. من واقعاً نمى‏دانم راجع به حضرت امير از كجا شروع كنم، مسأله بغرنجى است، مسأله‏اى نيست كه انسان بتواند بفهمد اين همه ناله‏هايى كه ايشان مى‏زده است، سر در چاه مى‏كرده ناله مى‏كرده، هر جا مى‏رسيده ناله مى‏كرده، اين دعاهايى كه از ايشان وارد شده است كه در آن، آن همه ناله است، اينها چى است؟ آيا حضرت امير - سلام‏الله عليه - براى خاطر اين كه توجه به اين دنيا دارد و از مرتبه وحدت به سوى كثرت آمده است اين قدر فرياد مى‏زند؟ آيا توجه به كثرت موجب اين همه فرياد ايشان هست؟ آيا در آن ناله‏هاى شب و در آن چاه‏ها كه ايشان ناله مى‏زده است و در آن مواردى كه ايشان با خداى تبارك و تعالى مناجات مى‏كرده است راجع به اين معنا بوده است؟ راجع به اين بوده است كه خدايا! مرا از جوار خودت برگرداندى به عالم كثرت و همان حرفى كه رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمودند، از ايشان نقل شده است كه: يغان على قلبى و انى لاستغفرالله فى كل يوم سبعين مره . اين يغان على قلبى يعنى /من/ همين طورى يك كدورت حاصل مى‏شده يا همين رجوع به كثرت كدورت بوده؟ توجه به اين عالم طبيعت با اين كه در نظر آنها جلوه خداست معذلك از آن جلوه باطنى و از آن مرتبه غير حضرت الوهيت آنها را واداشته است، از اين جهت ناله مى‏زدند. اين مسأله‏اى است كه ما نمى‏توانيم ادراكش را بكنيم. ما خيال مى‏كنيم كه اين حرف‏هايى كه فلاسفه مى‏گويند، اين حرف‏هايى كه عرفاى علمى مى‏گويند، اين حرف‏هايى كه حكما مى‏گويند، اينها نمونه‏اى از اين مسائل است. نمونه‏اى از آن مسائلى است كه براى ولى اعظم، ولى الله اعظم و براى اولياء

صحيفه نور ج 20 صفحه 140

بزرگ خدا حاصل شده است هست، اينها هم مسايل علمى است، عرفان علمى، فلسفه علمى و حكمت علمى، اينها علمى است غير آن معنايى است كه بايد باشد. يافتن، مسأله ديگرى است و غرق شدن در آن مسايل، مسأله بالاتر و محو شدن در همه مسائل، مرتبه بالاتر و صعق از برايشان حاصل مى‏شده است اين از بالاتر و رجوع از آن جا براى آنها مشكل بوده است، دردناك بوده است. هيچ دردى بالاتر از اين نبوده است كه از آن مرتبه غيب، از آن جايى كه لقاء خداست بدون اين كه كسى در كار باشد، بدون اين كه خودشان هم در كار باشند، از آن جا وقتى برگشت مى‏كنند به اين عالم، خوب اين خيلى سخت است برايشان. اين مسأله در همه اولياء خدا بوده است از حضرت آدم تا رسول خدا و اين يك مطلبى است كه ماها نمى‏توانيم ادراك كنيم، ما جز اين كه همين چيزهايى كه مربوط به همين عالم است، همه‏اش طبيعى است، حتى عرفان هم طبيعى است، حتى حكمت هم طبيعى است و حتى فلسفه هم طبيعى است، همه اينها يك امور طبيعى است، ما در همين حدود، آنى كه غايت آمال عارفين بوده همين بوده است، عارفين علمى، اين غير آنى است كه آنها ادراك مى‏كردند، ما در باره او چه مى‏توانيم بگوييم؟

ما گله‏اى نداريم كه چون قيام كرده‏ايم براى اقامه عدل، سيلى بخوريم‏

البته وقتى رجوع به كثرت هم مى‏كردند، مصيبت‏هايى كه برشان و بر مسلمين وارد مى‏شده است آن هم كمرشكن بوده، آنها همه مصائب را داشته‏اند، منتها مصائب معنويشان غلبه داشته است بر همه چيزها، رجوعشان از عالم صعق، صحو، از عالم محو به عالم صحو، اين رجوع برايشان مشكل بوده است، دردناك بوده. اما وقتى رجوع كردند، آنها چون مظهر رحمت خدا هستند مى‏خواهند همه مردم سعادتمند باشند. وقتى مى‏بينيد كه مردم اين طور هستند، مردم دارند دسته دسته به جهنم مى‏روند، دسته به دسته براى خودشان جهنم تهيه مى‏كنند، آنها از اين رنج مى‏برند. حتى...(4) براى اين كه كفار هم به جهنم مى‏روند آنها رنج ببرند، آنها رحمت هستند. يا وقتى ملاحظه مى‏كند كه حكومت عدل مى‏خواهد تشكيل بدهد، آن وقت براى حكومت عدل آن قدر رنج مى برد و آن قدر سيلى مى‏خورد، اين هم رنج دارد، نه از باب اين كه براى خودش، براى اين كه مى‏خواهد مردم را به عدالت برساند و مردم زير بار نمى روند. اين چيزى است كه از صدر عالم تا آخر هست، هر كس قيام كرد براى اقامه عدل سيلى خورد. ابراهيم خليل‏الله چون قيام كرد براى عدالت، سيلى خورد و او را به آتش انداختند، از صدر عالم تا حالا تاوان اين چيزهايى كه براى عدالت، براى حكومت عدل بوده است، اين تاوان را پرداخته‏اند و بايد هم بپردازند، هر وقت به يك نحو. ما فرض مى‏كنيم اينى كه گفته مى‏شود، گفته شده است غلط و بر خلاف واقع كه بعض انبيا قيام براى اقامه عدل نكردند، همان موعظه كردند، همان صحبت كردند. ما فرض مى‏كنيم كه اين حرف، جنگ نكردند، ما فرض مى‏كنيم صحيح باشد، اما

صحيفه نور ج 20 صفحه 141

شما ملاحظه كنيد مقدس‏ترين چيزهايى كه براى كفار بوده است، بت بوده‏اند. اگر يك كسى تنهايى بدون اين كه وحشت بكند، خداى نخواسته بيايد اين جا و به خدا جسارت بكند، اين به جنگ مسلمين برنخاسته؟ اگر به خدا سب كند، به رسول خدا سب كند، اين به جنگ مسلمين برنخاسته؟ اين تنهايى قيام كرده بر ضد مسلمين. اگر ابراهيم خليل‏الله ما فرض كنيم هيچ كارى نكرده جز اين كه عصايش را كشيده و بت‏ها را شكسته - مقدس‏ترين چيزى كه پيش بت‏پرست‏ها بوده آن بوده - اين قيام بر ضد آنها نيست؟ اين قيام مسلحانه نيست؟ اين بالاتر از قيام مسلحانه نيست؟ /شما/ اگر چنانچه لشكرهايى مسلحانه به شما قيام كند، براى شما، عليه شما قيام كنند، ما بين او و مابين آن كه مسلحانه قيام نكرده اما آمده علناً لعن مى‏كند به مقدسات شما، شما او را بدتر مى‏دانيد يا اين؟ هيچ شك ندارد كه مسلم اين را بدتر مى‏داند، آنها هم همين طور بودند. بنابراين، اين حرف غلط كه حضرت عيسى سلام‏الله عليه همين موعظه كرده و نصيحت كرده يا حضرت موسى همان مقدار كارهاى مختصر را كرده. حالا بعضى‏شان كه خوب قيام كردند، ولى اين مسأله مسأله‏اى بوده است كه در تمام ايام، در تمام دنيا از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود كه هركس قيام كرد براى اين كه عدالت ايجاد كند، حكومت عدل ايجاد كند، سيلى خورده. پس ما گله‏اى نداريم كه چون قيام كرديم براى اقامه عدل، براى حكومت عدل، براى حكومت اسلامى، سيلى بخوريم، ما بايد زيادتر سيلى بخوريم، آن وقت يك نحو بوده حالا نحو ديگرى بوده اما در اين كه تاوان را بايد پس بدهيم مثل هم است. ابراهيم خليل‏الله تاوان را پس داد، موساى كليم‏الله داد و رسول خدا داد و اميرالمؤمنين آن همه شدت كشيد و ائمه ما آن قدر سختى كشيدند براى اين كه آنها همه در نظر داشتند كه حكومت عدل ايجاد كنند. اگر فقط حضرت ابراهيم مى‏آمد و دعا مى‏كرد و ذكر مى‏كرد، اين ديگر تو آتشش نمى‏انداختند. اگر حضرت رسول سلام‏الله عليه فقط آن وقت كه در مكه بود، فقط دعا مى‏خواند، بيش از اين نبود، اما او با اين چيزهايى كه پيش آنها شريف بود، پيش آنها عظمت داشت مبارزه مى‏كرد، از اين جهت باهاش مخالفت مى‏كردند و اگر هر كس بنشيند همان دعا بكند، هيچ كس كاريش ندارد. اگر مسلمان‏ها هم بنشينند دست دراز كنند طرف خدا، خدايا! رحمت كن كى را، لعنت كن كى را و چى را، هيچ كس كارشان ندارد اما اين خلاف سيره انبياست، خلاف شيوه انبياست. همه سيلى خوردند ما هم داريم سيلى مى‏خوريم و اين سيلى‏اى است كه به اسلام مى‏خورد، به ما نيست. اين سيلى‏اى است كه از صدر عالم تا حالا به مقدسات انبيا خورده است، به شخص نبوده، مسأله شخص نبوده، مسأله مكتب بوده، به مكتبشان سيلى زدند و حالا چون عالم به هم متصل شده و ديگر يك جاى معينى نيست، همه جا مثل همين حالا، الان شايد حرف من را خيلى جاها بشنوند، هر كه گوش كند. حالا اين طورى است كه عالم شده يك محله، يك مسجد، يك همچو جايى. از اين جهت الان وقتى كه شما قيام كنيد و ببينيد كه شما قيام كرديد بر ضد تمام مقدسات آنها، مقدسات آنها چى است؟ دنياست. مى‏خواهد نفوذ پيدا كند، نمى‏گذاريد، آن مقدساتش بوده، شما بر ضد مقدسات آنها قيام كرديد. مى‏خواهد او جمع‏آورى مال بكند، شما به ضدش قيام كرديد، مال حرام را مى‏گوييد نبايد جمع كند. هر چه آنها مقدس مى‏دانند چون مربوط به دنياست شما هم مكتبتان اقتضا

صحيفه نور ج 20 صفحه 142

كرده است كه مقابل آنها بايستيد و بايد سيلى بخوريد، چاره‏اى نيست. بايد همه سيلى بخوريم، اين سيلى‏اى است كه اسلام دارد مى‏خورد.

رسانه‏هاى گروهى و آمريكا هر چه داد و فرياد بكنند فايده ندارد

و بحمدالله الان برق اين مسائل در همه جاى دنيا جلوه كرده است و هر چه مى‏خواهند داد و فرياد بزنند رسانه‏هاى گروه و آمريكا و هر جا بخواهند هر چه داد و فرياد بكنند و هر چه غلط كارى بكنند، فايده ندارد. همين كار خلافى كه در مكه كردند، اين كار الان در همه جاى دنيا موجش برآمده است، لكن راديو اسرائيل البته با ما بايد مخالفت كند، نمى‏شود، آن هم از همان سنخ است. حكومت‏هاى جائر همه بايد با ما مخالفت كنند، تبليغات عالم، رسانه‏هاى گروه عالم همه بايد با ما ضديت بكنند، ما اگر اين كار را نكنند خلاف مى‏دانيم /خلاف/ بايد بگوييم خلاف كردند. من سابق يك وقتى مى‏گفتم كه اگر اينها بخواهند من را مفتضح كنند، تعريف كنند. اين كه بدگويى مى‏كنيد، بيشتر مردم توجه مى‏كنند براى اين كه شما اگر دستتان را به دريا هم بزنيد نجس مى‏شود. شما اگر تعريف از من بكنيد مردم همه مخالفت مى‏كنند، اما خداى تبارك و تعالى خواسته است كه اينها دشمنى كنند تا اين كه مردم مجهز بشوند.

و من اميدوارم خداى تبارك و تعالى به همه ما توفيق بدهد كه ما در معارف اسلامى وارد بشويم، ما ادراك كنيم آن ادعيه‏اى كه ائمه خدا كردند، اينها چه مى‏گويند، با خدا چى صحبت مى‏كنند، ببينيم چى است قصه‏شان، خدا ما را آشنا كند با آن مسائل. خداوند انشاءالله اسلام را خودش تقويت كند و وعده كرده است و وعده را انجاز كند.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 153

تاريخ: 7/7/66

ديدار با ائمه جمعه سراسر كشور

يك حسنه در كار است و آن عبارت از اين است كه ما به مقام قرب خدا برسيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من قبلاً از آقاى مشكينى گله كنم. ما آن قدرى كه گرفتار به نفس خودمان هستيم كافى است، ديگر مسائل نفرماييد كه انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنيد كه آدم بشويم، دعا كنيد كه حتى به همين ظواهر اسلام عمل بكنيم، ما كه دستمان به آن بواطن نمى رسد لااقل به اين ظواهر عمل بكنيم.

من زايد مى‏دانم كه در خدمت آقايان كه هستم مطلبى بگويم، من دعا مى‏كنم و بنايم هم بر اين است كه به دعا كفايت كنم. من دعا مى‏كنم كه خداوند تبارك و تعالى ما را از قيد و بند نفس اماره نجات بدهد. من عرض مى‏كنم كه خداوندا! ما گرفتار هستيم، گرفتار در دست خودمان هستيم، گرفتار به نفوس خودمان هستيم و گرفتار به نفوس خبيثه‏اى كه بر ضد اسلام و مسلمين عمل مى‏كند، ما را و همه را از اين گرفتارى نجات بده. خداوندا! تو فرمودى كه ما دعا كنيم و تو استجابت كنى، ربنا اتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و من بايد عرض كنم كه احتمالاً حسنه اين نيست كه ما حسنه دنيا، مال و اموال تهيه كنيم، ما مقام تهيه كنيم. در اين آيه شريفه خيلى نكات هست ولى من حال گفتنش را ندارم ولى اجمالاً اين كه حسنه عبارت از اين است، حتى حسنه دنيا ربنا اتنا فى الدنيا حسنه ، حسنه در دنيا اين است كه انسان در هر قدمى كه بر مى‏دارد، در هر مقامى كه پيدا مى‏كند. در هر نعمتى از خداى تبارك و تعالى كه به او اعطا مى‏شود آنها را برگرداند به صاحبش. اگر مقام و دنيا هر چه پيش ما به ما اقبال كند، اگر ما به او اقبال كرديم اين حسنه نيست. روايات مختلفى كه در اين باب هست و تأليف شده است، مصاديقى را ذكر كردند اختلاف ندارند اين روايات، آنها مصاديق را ذكر مى‏كنند و لهذا مصاديق مختلفه در روايات ذكر شده است و در لسان مفسرين هم جهات مختلف گفته شده است. لكن آن چيزى كه من احتمال مى‏دهم حسنه، آن هم به طورى كه كانه يك حسنه در كار است، يك حسنه است كه اين حسنه در دنيا هست و حسنه واحد است بر آخرت و همه عبارت از اين است كه ما به مقام قرب خدا برسيم، ما بفهميم كه چه بكنيم. اگر مقامى ما را توجه به دنيا داد، به عالم ماده داد، اين حسنه نيست. اگر نماز بخوانيم براى رسيدن به يك ماربى ولو در آخرت، اين هم حسنه نيست. حسنه عبارت از اين است كه ما را برساند به آن جايى كه عقل ما نمى‏رسد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 154

تمام قشرهاى ملت با هم باشند، پشتيبان هم باشند

شما آقايان توجه داريد و من نبايد عرض كنم كه ما امروز گرفتار هستيم به چه گرفتارى‏هايى. تمام تبليغات بر ضد ماست، تمام دنيا به ضد اسلام قيام كرده‏اند. ما بايد براى خاطر خدا، براى به دست آوردن حسنه خودمان با هم باشيم، تمام قشرهاى ملت با هم باشند، تمام علماى اعلام و تمام ائمه جمعه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند، پشتيبان قوه قضايى باشند، پشتيبان قوه اجرايى باشند، آنها خدمتگزار باشند به مردم و شما هم خدمتگزار. اينها بندگان خدا هستند، خدمت به بندگان خدا خدمت به خداست و خدمت به بندگان خدا امروز اين است كه همه مجتمعاً در صدد اين باشند كه با كلمه واحده از اسلام و مسلمين و خصوصاً از مستضعفان جهان و ملت شريف ايران پشتيبانى كنند. شما آقايان نفوذ كلمه داريد در بين مردم، شما، حرف شما در بين مردم گوش شنوا دارد، بايد مردم را دعوت كنيد به اين كه وحدت با هم داشته باشند، دعوت كنيد به اين كه پشتيبان هم باشند، پشتيبان دولت باشند، پشتيبان مجلس باشند و اين طور نباشد كه هر كدام با ديگرى مخالفت كنند و انشاءالله نمى‏كنند هم، لكن شماها و همه ما بايد، موظف هستيم كه مردم را به همه اين مسائل دعوت كنيم.

تمام گرفتارى‏هايى كه در عالم هست از نقطه خود آدم است

اين دنيا از دست ما مى‏رود، نزديك و دور دارد، من زودتر و شما به تدريج، آن چيزى كه باقى مى‏ماند حسنه است، اين دنيا نيست، اين حسنه است، آنى كه انبيا هم دنبالش هستند و آن حسنه مطلقه عبارت از رسيدن به مقامى است كه ما نمى‏توانيم بفهميم. او باقى مى‏ماند و هر چى كه از ما باقى بماند حسنات است كه باقى مى‏ماند. البته ما از رحمت خدا مايوس نيستيم، ما ناقصيم لكن خداى تبارك و تعالى جبران مى‏كند، خداوند وعده فرموده است به ما رحمت را، رحمتش سعه دارد بر همه موجودات، لكن توجه به اين معنا لازم است كه انسان خودبين نباشد، توجه به خودش نداشته باشد، تمام گرفتارى‏هايى كه در عالم هست از همين نقطه است، از نقطه خود آدم است. اين خود آدم است كه گرفتار است و گرفتار مى‏كند، اين نفسيت انسان است كه دنيا را به فساد كشانده، دنيا را به هلاكت كشانده. و اميدواريم خداوند رحمتش را بر ما نازل كند و ما را از جمله رحمت شدگان حساب كند و ما را هدايت كند به صراط مستقيم آن طورى كه فرموده است و ما را از ضالين و مغضوبين قرار ندهد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 156

تاريخ: 19/8/66

بيانات امام در جمع رؤساى سه قوه، مسؤولين كشورى و لشكرى و جمعى از اعضاى خارجى كنفرانس وحدت اسلامى

هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد، قرآن را بايد بشناسد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مطلب تازه‏اى ندارم و خودم را لايق نمى‏دانم كه راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت صادق سلام‏الله عليه چيزى عرض كنم براى اين كه تو آن مرتبه نيستم كه بتوانم راجع به اين مسائل صحبتى بكنم، فقط مى‏خواهم عرض كنم به آقايان كه معرف رسول اكرم، قرآن است. همان طور كه خود رسول اكرم و حضرت صادق سلام‏الله عليه ولى الله اعظم جلوه تام حق تعالى هستند، قرآن هم همان طور است، قرآن هم جلوه نام خداى تعالى است. يعنى با همه اسماء و صفات تجلى كرده است و ولى الله اعظم و رسول اكرم را با آن اشراق‏هايى كه ما ازش اطلاع نداريم و با همه اسماء و صفات محقق كرده است و همين طور ولى الله اكرم حضرت صادق و ساير ائمه را، لكن معرف ايشان خود كتاب الهى است. يعنى هر كس هر چند در اين كتاب مقدس دقت كند و توجه داشته باشد بيشتر مطلع مى‏شود كه آورنده او كيست و چه جور آدمى است.

قرآن يك سفره‏اى است كه انداخته شده است براى همه طبقات، يعنى يك زبانى دارد كه اين زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاى اصطلاحى است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. در اين كتاب شريف، مسائلى هست كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبيا نيامدند كه اين جا حكومت تأسيس كنند، مقصد اعلا اين نيست. نيامدند كه اين جا عدالت ايجاد كنند، آن هم مقصد اعلا نيست، اينها همه مقدمه است. تمام زحمت كه اينها كشيدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهيم گرفته تا آمده است اين جا، رسول اكرم رسيده است، تمام مشقت‏هايى كه كشيدند و كارهايى كه كردند، مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات مقدس حق. كتاب هاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است، تمام مقصدش همين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد. عامه مردم خيلى ازش چيز مى‏فهمند (اين كتاب را) و خواص هم مسائل بالاتر مى‏فهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را مى‏فهمند، لكن انما يعرف الكتاب ما خوطب به هيچ كس نمى‏تواند بفهمد /آنى كه پيغمبر/ هر كس كه بخواهد پيغمبر را بشناسد قرآن را بايد بشناسد. و هيچ كس نمى‏تواند بشناسد و لهذا هيچ كس پيغمبر را هم نمى‏تواند بشناسد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 157

معرف ايشان كتاب خودشان است و معرف حضرت صادق سلام‏الله عليه بعد از اين كه خود پيغمبر معرف است، خود وجودش معرف است، اين فقهى است كه با زبان ايشان بسط پيدا كرده است كه براى احتياج بشر از اول تا آخر هر مسأله‏اى پيش بيايد، مسائل مستحدثه، مسائلى كه بعدها خواهد پيش آمد كه حالا ما نمى‏دانيم، اين فقه از عهده جوابش بر مى‏آيد و هيچ احتياج ندارد به اين كه يك تاويل و تفسير باطلى بكنيم.

خود فقه، خود كتاب و سنت، خود فقهى كه اكثرش را حضرت صادق سلام‏الله عليه بيان فرموده است، اين فقه همه احتياجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى يوم‏القيامه، اين محتوايش اين طور است، اينها معرفى است كه خود اينها معرف اين بزرگوارانند و ما نمى‏توانيم كه از آنها تعريفى بكنيم كه لايق آنها باشد.

ادعيه ائمه كتاب صاعد است

ادعيه ائمه هدى دعاهاى آنها، همان مسائلى را كه كتاب خدا دارد، دعاهاى آنها هم دارد با يك زبان ديگر. قرآن يك زبان دارد، يك نحو صحبت مى‏كند و همه مطالب را دارد منتها بسياريش در رمز است كه ما نمى‏توانيم بفهميم و ادعيه ائمه عليهم‏السلام يك وضع ديگرى دارد، به تعبير شيخ عارف و استاد ما، ادعيه كتاب صاعد است، قرآن صاعد. تعبير مى‏فرمود به اين كه قرآن كتاب نازل است كه از آن جا نزول كرده است و ادعيه ائمه كتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا مى‏رود، جواب اوست تقريباً. كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه چى است، بايد رجوع كند به آثار آنها، آثار آنها ادعيه آنهاست، مهمش ادعيه آنهاست و خطابه‏هايى كه مى‏خواندند. مثل مناجات شعبانيه، مثل نهج‏البلاغه، مثل دعاى يوم‏العرفه و اينهايى كه انسان نمى‏داند كه چه بايد بگويد درباره آنها.

اگر چنانچه ائمه هدى فقط مسأله‏گو بودند، چكار داشتند بهشان اين ظالمين و مستكبرين؟

در هر صورت ما عاجزيم از اين كه شكر اين نعمت را بجا بياوريم كه ما اهل يك مذهبى هستيم كه از اين دو منبع هر دو استفاده مى‏كنيم. از منبع وحى و از منيع ولايت. و ساير فرق اين منبع دوم را كم دارند و ما شكر اين نعمت را نمى توانيم بجاى بياوريم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه به ما توفيق بدهد كه بتوانيم شكر اين نعمت را بجا بياوريم و وقتى كه مفاد آيات شريفه را مى‏خوانيم يا سيره انبيا را ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه آنها تمامشان يكى از كارهايى كه البته مقصد نبوده لكن مقدمه بوده، اين بوده است كه عدالت را در دنيا ايجاد كنند. پيغمبر مى‏خواهد عدالت ايجاد كند تا بتواند آن مسائلى كه دارد كه آن مسائل، انسان مى‏خواهد درست كند، آن مسائل را طرح كند و از زمانى كه وحى

صحيفه نور ج 20 صفحه 158

براى پيغمبرها آمده است يكى از مسائل‏شان همين معنا بوده است كه معارضه مى‏كردند با كسانى كه ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند و هر كدام به يك صورتى با آنها معارضه مى‏كردند و گمان نشود كه هيچ پيغمبرى تو خانه‏اش مى‏نشست و فقط يا دعا مى‏خواند و يا احكام مى‏گفته، خير اين طور نيست. احكام را مى‏گفتند دنبالش مى‏رفتند براى اجرا.

ابراهيم مسائل را مى‏گفت بعد هم بر مى‏داشت بت‏هايى كه آن وقت مثل اين بود كه يكى به خداى تبارك و تعالى در مذهب ما جسارت كند، اين طور معارضه مى‏كرد باهاشان. ولى مسائل را هم مى‏گفت، مقابله مى‏كرد با ستم، مقابله مى‏كرد با ظلم. اين معنايى كه به خورد ما داده بودند قدرت‏هاى مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياست‏هايى بوده است كه آنها داشتند براى عقب نگه داشتن مسلمين و براى اين كه نگذارند اينها معارضه كنند و لهذا اينها را وادار كردند، اين قدر تبليغ كردند كه در بين بسيارى از قشرها اين است كه آخوند /را/ به سياست چكار دارد؟ چكار دارى، تو برو دعايت را بخوان! حتى حضرت عيسى سلام‏الله عليه كه اين اشخاصى كه تابع او هستند خيال مى‏كنند كه حضرت عيسى فقط يك معنوياتى مى‏گفته است ايشان هم همين طور بوده، از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتى كه متولد شده، تازه متولد شده است مى‏گويد كه من كتاب آوردم. قرآن اين را نقل مى‏كند كه تازه متولد شده بوده، وقتى كه مادرش به واسطه آن تهمت‏هايى كه مى‏زدند، (يهود برش مى‏زدند) ناراحت بود همچو كه متولد شد گفت كه نه، غصه نخور، اگر كسى آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صائمم و صائم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرف‏هاى نامربوط زدن، حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آن جا، گفتند: ما چه جور با اين تكلم كنيم؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است. ببينيد چى مى‏گويد، اين مسأله كتاب دادن معلوم مى‏شود يك مسائلى قبل از اين است كه ايشان متولد بشود /من را/ كتاب بهم داده، به من توصيه كرده چه بكنم، چه بكنم همان مسائل را مى‏گويد. يك همچو حضرت عيسايى نمى‏نشيند تو خانه و مسأله بگويد تا چه بشود. اگر مسأله مى‏خواست بگويد و مسأله‏گو بود، ديگر چرا دارش مى‏كشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مى‏كردند؟!

و همين طور ساير انبيا و آن چيزى كه از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلام‏الله عليه است كه آمد و تشكيل اداره داد، تشكيل حكومت داد. اين معنايش اين است كه كار دارند به حكومت، در سياست كار دارند. و تشكيل حكومت دادن جز اين است كه دخالت در سياست است و وارد شدن در عرصه سياست است؟ بنابراين، اين مسأله‏اى را كه در بين مسلمين همين طور تزريق كردند تا حتى بعض از خواص هم به اين معنا اعتقاد پيدا كردند كه شما برويد سراغ مسجد، ما هم مى‏رويم سراغ حكومت، اين براى اين بود كه اين طور به سر ما بياورند، اين طور به سر همه مسلمين بياورند كه داريد مشاهده مى‏كنيد.

مسلمين بايد بيدار بشوند، مسلمين از سيره انيبا و خصوصاً مسلمين از سيره پيغمبر اكرم بايد

صحيفه نور ج 20 صفحه 159

مطالعه كنند، ببينند چه كرده است و ما بايد تأسى كنيم. اگر پيغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدينه نشسته بود و قرآن را ذكر كرده بود و ديگر كارى هم نداشت، ما هم مى‏رفتيم همين كار را مى‏كرديم، ما تاسى مى‏كرديم. اما كسى كه آمده است، از همان اولى كه آمده است در مكه مشغول مبارزه بوده است يك نحوى غير از آن نحوى كه در مدينه ديگر مسلحانه بوده تا وقتى آمد مدينه، در مدينه كه آمد حكومت تشكيل داد، فرستاد، مبلغ فرستاد، حكومت فرستاد در همه جا، آن جايى كه دستش مى‏رسيد، مژده داد ايشان به مردم كه ما مى‏گيريم دنيا را، همه را از بين مى‏بريم. روم را از بين مى‏بريم، ايران را از بين مى‏بريم. يعنى از آن وضعى كه آنها دارند كه بت پرستى مى‏كنند يا آتش پرستى مى‏كنند، اين را از بين مى‏برند و الا احيا كردند همين مدت كوتاهى كه پيغمبر اكرم زندگى كرد، احيا كرد بشر را، مسلمين بايد تاسى كنند به او كه او چه كرد، ما هم بايد آن كار را بكنيم. او حكومت تشكيل داد ما هم بايد حكومت تشكيل بدهيم، او جنگ كرد ما هم بايد جنگ بكنيم، او دفاع كرد ما هم بايد دفاع كنيم. بنابراين، ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسأله‏گو بودند چكار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبس‏شان كنند و تبعيدشان كنند و ببرندشان به خارج و نگذارند كه كسى پيششان برود؟ در عين حالى كه همه اين مضيقه‏ها بوده، شما مى‏بينيد كه فقه چه جور دامنه‏اى دارد و چه جور دامنه‏هايى خواهد داشت و همه‏اش از كتاب و سنت است.

خداى تبارك و تعالى ما و شما را از شر اين مستكبرين نجات بدهد و ملت‏هاى ايران را، ملت‏هاى ديگران را، همه مسلمين را بيدار كند تا دماغ اين مستكبرين را به خاك بمالد و آنها را رسوا كند، همان طورى كه تاكنون رسوا كرده است.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 177

تاريخ: 21/11/66

بيانات امام در جمع گروهى از مسؤولان كشور، نمايندگان كشورهاى خارجى مقيم تهران و مهمانان خارجى دهه فجر

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آنچه كه من مى‏خواهم عرض كنم بعد از اين كه تبريك اين دهه را بر همه مسلمان‏ها، به همه مظلومان تقديم مى‏كنم، اين است كه نبايد در ذهن كسى بيايد كه انقلاب مربوط به شخصى است. من بايد عرض كنم كه از باب اين كه يك فردى از افراد جامعه هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از خداى تبارك و تعالى است، خداى تبارك و تعالى است كه اين ملت را منقلب كرد از يك حالى به حال ديگر. او مقلب‏القلوب است، اوست كه همه كارها و زمام همه امور در دست اوست و ما هيچ و هيچ اندر هيچ هستيم. عنايات اوست كه اين ملت را در حالى كه همه جهات شكست درش بود، طورى منقلب كرد كه بحمدالله پيروز شد و پيروزى از خداست. و من مكرر تجربه كردم در اين مدتى كه وارد اين امور بودم كه بسيارى از اوقات، ما يك كارى مى‏خواستيم بكنيم منحرف مى‏شديم به كار ديگر، بعد مى‏بينيم اين كار انحرافى درست بوده، اين نبود جز اين كه خداى تبارك و تعالى اين كارها را مى‏كرد. سفر مى‏رفتيم، مى‏ديديم كه اين ترتيبى كه ما قهراً پيش آمده است، اين ترتيب صلاح بوده است نه آنى كه ما خيال مى‏كرديم. در هر امرى از امور، من با تجربه ديدم كه ما خودمان فكرمان نمى‏رسد. آن كه افكار را در دست دارد حق تعالى است و او زمام امور را در همه امور به دست دارد و اين را بايد باور كنيم. ملت ما بايد اين مطلب را باور كند كه اگر در يك آن عنايات حق تعالى از عالم منصرف بشود، معدوم مى‏شود عالم. عالم هست به پشتوانه اراده حق تعالى، يك آن عنايت منصرف بشود، تمام ملك و ملكوت معدوم مى‏شود. دايماً اراده حق است كه حفظ كرده است، منتها ما جاهل هستيم نمى‏دانيم مطلب را. و عمده آن است كه تمام رنج‏هايى كه بر بشر وارد مى‏شود، از اين جهل است. اين جهل اگر مرتفع بشود، رنج‏ها مرتفع مى‏شود. اگر ببينيد انسان كه همه كار از اوست، ديگر رنجى در كار نيست. و اين يك مرتبه نازله از اولياست و آنها مراتب ديگرى دارند كه اسم و رسمى ندارد.

بايد ما توجه كنيم به اين كه يك گوشه‏اى از دنيا هستيم، يك جمعيت چند ميليونى كه نسبت به عالم آن قدر ما ضعيفيم، كم‏ايم، جمعيت كم است و بايد ما در همان لحظه اول با آن همه توطئه‏هايى كه بود از بين رفته باشيم، اين كه ما را نگه داشت خدا بود نه ما. آن كه شكست داد قدرت‏هاى بزرگ را و شكست مى‏دهد قدرت‏هاى بزرگ را خداست، چنانچه آن كه قدرت مى‏دهد اوست. قدرت‏هاى بزرگ

صحيفه نور ج 20 صفحه 178

نمى‏دانند كه اين قدرت خداست و رنج‏شان از همين معناست.

اگر ملت به همين وضع پيش برود مطمئن باشيد كه پرتوش همه عالم را خواهد گرفت

و ما بايد اين معنا را باور كنيم كه ما از عنايت حق است كه از هيچ به اين جا رسيديم و از عنايات حق است كه ما توانستيم اين مملكت را، يعنى ملت توانست، من كه چيزى نيستم، توانست اين ملت، اين ملت را از زير يوغ ستمشاهى و بدتر از او، يوغ آمريكا و شوروى و امثال اينها بيرون بياورد. سابقه ندارد كه يك ملتى سر پاى خودش بايستد و بگويد نه اين و نه آن، اين سابقه ندارد. هر كس متكى به يك جايى است، گرچه همه اتكاها به خداست و خودشان نمى‏فهمند لكن در فهم خودشان هر كسى متكى به يك جايى است. و ملت ما بحمدالله با عنايت حق تعالى و عنايت اولياى خداى تبارك و تعالى كه به آنها ايمان داد، به آنها قدرت داد، اين ملت دست رد به سينه همه زد و ايستاد و گفت استقلال را ما مى‏خواهيم، آزادى را ما مى‏خواهيم. و اگر به همين وضع پيش برود، مطمئن باشيد كه پرتوش همه عالم را خواهد گرفت.

و الان هم بحمدالله در همه عالم آن چيزى كه حرفش هست، ايران است. يك دسته‏اى فحاشى مى‏كنند، يك دسته‏اى خوب مى‏گويند. اين طرح كه در همه جا مطرح است دليل بر اين است كه يك قدرتى در كار است و الا اگر چيزى نبود فحش هم نمى‏خورد، چنانچه قبلاً اين طور بود كه تو سرش مى‏زدند، فحشش هم نمى‏دادند. اما الان كه مى‏بينيد كه همه عالم، همه تبليغات عالم بر ضد ماست و بسيارى از اينهايى كه به ضد ماست، خودشان نمى‏فهمند به نفع ماست. اگر شما، لابد ملاحظه فرموديد اين تبليغاتى كه مى‏كنند و اين حرف‏هايى كه مى‏زنند، بسياريش به نفع ما تمام مى‏شود و خودشان نمى‏فهمند و اين هم از عنايات خداست. عمده اين است كه ما بفهميم كه سرچشمه همه امور حق تعالى است و ما خودمان را يك وقت بازى ندهيم كه ما در يك كارى، انجام كار را ما داديم و منم، اين منم كه دارم اين كار را مى‏كنم. اگر اين كار يك وقت پيش آمد، شكست دنبالش است، شكست معنويش كه معلوم است، شكست صوريش هم مى‏شود.

ملت فلسطين بداند اگر يك قدم عقب بگذارد دوباره برمى‏گردد به آن حال اول

ولى من اميدوارم كه اين ملت به همين منوالى كه هستش و هر روز هم داد قدرتش زيادتر مى‏شود و هر روز هم دارد پيشرفتش زيادتر مى‏شود، اين ملت به پيش برود و دنيا انشاءالله برگردد به يك دنياى آزاد و از زير يوغ قدرتمندان بيرون برود و يك ملت آزادى، يك دنياى آزادى، مظلومان دنيا از زير ظلم ستمگران بيرون بروند و همه اينهايى كه طرفدارى دارند مى‏كنند از اين ملت‏هايى كه زير دستشان است، در حقيقت دارند پايمال مى‏كنند آنها را. اگر آمريكا از يك جايى يا از جاهايى تعريف مى‏كند، تعريف از خودش است، براى اين كه مى‏بيند همه مطيع او هستند. و اين كه از ما تكذيب مى‏كند

صحيفه نور ج 20 صفحه 179

و هر روز يك چيزى مى‏گويد، براى اين كه مى‏بيند كه اين ملت مطيع او نيست، او مى‏خواهد مطيع بشود. و شما بدانيد كه اگر يك كلمه اين ملت بر وفق رأى او حرف بزند، تمام اوضاع را او برمى‏گرداند به نفع اين ملت، در صورتى كه به نفعش واقعاً نيست. يعنى پايمال مى‏شود باز. و من اميدوارم كه همه ملت‏ها دست به هم بدهند و نگذارند كه اين قدرت‏ها دوباره به سر كار بيايند.

و امروز شما فلسطين را مى‏بينيد، بى‏استثنا من مى‏خواهم عرض كنم، بى‏استثنا بايد عرض كنم كه همه دست به هم دادند كه نگذارند كه ملت فلسطين اين راهى را كه الان پيش گرفته است، باقى باشد. يا به صورت دلسوزى براى فلسطين كه حيف! فلسطين دارد چه مى‏شود، چه مى‏شود، خوب است كه يك قدرى مثلاً مماشات كنند تا كار درست بشود و ملت فلسطين بداند كه اگر يك قدم عقب بگذارد راجع به همين معنايى را كه الان در دست دارد، دوباره بر مى‏گردد به آن حال اول. و الان فلسطين يهود را تقريباً دارد پايمال مى‏كند و اميدوارم كه بكند. و اگر اين معناى اسلامى را در دست بگيرد و به حرف كسانى كه خيرخواهى مى‏كنند به خيال خودشان يا به خيال خودشان نه، مى‏خواهند گول بزنند، كسانى كه مى‏گويند كه يك قدرى آتش بس باشد، يك پنج ماهى، يك چيزى آتش بس باشد، يك كسانى ديگر بيايند اين كار را بكنند، از اين حرف‏هايى كه مى‏دانيد همه، همه اينها براى اين است كه نگذارند كه اين فلسطين به اين كارى كه دست زده است اين كار را پيش ببرد مى‏خواهند ساكتش كنند، دوباره پايمالش كنند. نسبت به ما هم همين طور است، اگر چنانچه يك وقت ديديد كه يك روى خوشى نشان مى‏دهند، بدانيد كه اين روى خوش دليل بر اين است كه مى‏خواهند ما را پايمال كنند. هر وقت آنها روى خوش نشان دادند شما سخت‏تر بگيريد.

و من اميدوارم خداوند به بركات ائمه اطهار خصوصاً حضرت صاحب سلام‏الله عليه كه اين مملكت مال اوست، اين ملت كار خودش را پيش ببرد و همه آقايان، همه كسانى كه خدمتگزار هستند به اين ملت، انشاءالله تعالى آنها موفق باشند و منصور باشند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 185

تاريخ: 11/12/66

ديدار با خانواده‏هاى شهدا، مفقودين، اسرا و جانبازان شهرستان‏هاى قزوين، آبيك و... در سالروز ولادت اميرالمؤمنين على (ع)

حضرت امير سلام‏الله عليه حقيقتاً مظلوم است و مظلوم بوده حتى در بين شيعيان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد مبارك را به همه مسلمين جهان و مستضعفين و خصوصاً ملت ايران تبريك عرض مى‏كنم، از خداوند تعالى سلامت همه را خواستارم.

ما در تولد حضرت امير جهات معنويش /را از/ دست ما ازش كوتاه است. ما /نمى‏توانيم/ از اين جهات معنوى‏اى كه در ايشان بوده است حتى يك جمله موافق با واقع نمى‏توانيم عرض كنيم، لكن بعضى از جهات كه مربوط به خود جهت مادى است و جهات اجتماعى است، آن را مى‏شود گفت. شما ملاحظه كنيد كه يك نفر كه خليفه مسلمين است، زمامدار امور است، خليفه است، اين چه وضعى داشته است، در حالى كه خليفه است مى‏خواهد نماز جمعه بخواند، لباس زيادى ندارد، مى‏رود بالاى منبر، آن لباسى كه دارد حركت مى‏دهد - به حسب نقل - تا خشك بشود، دو تا لباس ندارد، يك كفشى را كه خودش وصله مى‏كرده است، كفاشى مى‏كرده است، ازش مى‏پرسند /مى‏گويد/، حضرت مى‏فرمايد كه اين كفش به نظر شما چقدر ارزش دارد، مى‏گويند: هيچ. مى‏گويد كه: امارت بر شما هم، خلافت هم، در نظر من مثل اين كفش و پايين‏تر از اين كفش است، مگر اين كه اقامت عدالت كنم. شما كجا سراغ داريد كه يك نفر خليفه باشد و وضعش اين طور باشد؟ حضرت امير سلام‏الله عليه حقيقتاً مظلوم است و مظلوم بوده است، حتى در بين شيعيان هم مظلوم است. وقتى مى‏خواهند تعريف كنند از حضرت امير، تعريف مى‏كنند به چيزهايى كه بر خلاف واقع است و توهين به حضرت است، مثلاً مى‏گويند كه انگشترش را كه مى‏خواسته هديه بدهد به فقير، قيمتش خراج شامات بوده است! آن كسى كه لباسش آن است، انگشتر مى‏پوشد كه قيمتش خراج باشد؟! اين يك دروغى است كه اگر روايت هم داشته باشد، دروغ است - در صورتى كه ندارد - وقتى مى‏خواهند معرفى كنند حضرت امير را، به اين جهات معرفى مى‏كنند، به همين جهات چيز. يا آنهايى كه عارف لفظى هستند - عرفان حقيقى كه كم است در دنيا - آنها هم وقتى كه مى‏خواهند از حضرت نقل كنند، يك حرف‏هاى درويشى نقل مى‏كنند. آنى كه هست واقعيتش را كه نمى‏دانند، و اين جهات ظاهرى هم كه حضرت داشته است براى جهالت‏هايى كه بوده است، منحرف كردند از واقعيتش، خيال كردند تعريف حضرت امير به اين است‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 186

كه انگشترش چقدر قيمت داشته باشد و مثلاً چه باشد. يك زندگى عجيب و غريبى براى حضرت امير.

شما خلافت در آن وقت يك وضع خاصى داشته است، خصوصاً آن خلفاى از معاويه به پايين، يك سلطنتى بوده است و /در همين عصر كه/ در همان عصر كه معاويه آن بساط سلطنتى را راه انداخته بود، حضرت امير مثل يك فعله مى‏رفت كار مى‏كرد، مثل يك عمله مى‏رفت كار مى‏كرد و آب راه مى‏انداخت و بعد همان جا مى‏گفت اين آب صدقه است. آب راه نمى‏انداخت براى خودش، وضع زندگى اين بوده است. ما اگر بخواهيم از ايشان تقليد كنيم نمى‏توانيم، حقيقتاً نمى‏توانيم تقليد كنيم، قدرت اين معنا را ما نداريم. اما خود ايشان هم فرمودند كه شما نمى‏توانيد، اما تقوا مى‏توانيد داشته باشيد. مى‏توانيد كه تقوا داشته باشيد، مى‏توانيد كه با خدا باشيد، توجه به خداى تبارك و تعالى داشته باشيد.

خيال مى‏كنند كه اگر موشك انداختند به ايران فوراً شكست مى‏خورد

و بحمدالله ملت ما امروز يك وضع خاصى دارد كه شايد در طول تاريخ نبوده. در همان تاريخى كه ائمه عليهم‏السلام بودند، خود رسول الله بوده‏است، حضرت امير بوده است، مردم اختلاف داشتند، مردم، همان‏هايى كه دور و بر خودشان بودند /از آنها/ وقتى مى‏خواستند ببرندشان جنگ، نمى‏رفتند. اما امروز وضعى شده است كه داوطلبند. اشتباهى كه اين غربى‏ها دارند و اين مخالفين ما دارند، اشتباه اين است كه خيال مى‏كنند كه وقتى كه كلمه موشك تو كار آمد، مردم ايران مى‏ترسند ديگر بعد چه بشوند. اين موشك‏ها را زدند و كشتند و چه كردند و مردم ايران سر جاى خودشان نشستند و مى‏خندند بهشان. شما مردم ايران را از موشك نترسانيد، مردم ايرانى كه شهادت را براى خودشان افتخار مى‏دانند و بسيارى از اوقاتى كه اين جا مى‏آيند انسان تعجب مى‏كند از وضع اينها كه جوانش فوت شده است، جوانش شهيد شده است، مى‏گويد باز هم مى‏خواهم، مى‏خواهم جوان دارم باز مى‏دهم. بچه كوچك، مى‏گويد انشاءالله بزرگ مى‏شود و شهيد بشود. يا زن‏ها مى‏بينيد كه چه وضعى دارند. اينها مردم را، اين مردمى كه طالب شهادتند از شهادت مى‏ترسانند! و اين يك اشتباهى است كه از باب اين كه نمى‏فهمند، اصلاً ادراك اين معنا را كه معنويات چى است، امثال صدام و اينها اصلاً نمى‏فهمند كه مسأله چى است. متوجه اين كه ايران چه وضعى دارد و مردم ايران چه وضعى دارند، اصلاً متوجه اين نيست، همين قدر خيال مى‏كند كه اگر موشك انداختند به ايران، فوراً شكست مى‏خورند. اين قويتر مى‏كند اينها را.

عمده اين است كه ما بايد حفظ كنيم ايمان و وحدت خودمان را

عمده اين است كه ما توجه داشته باشيم به اين كه حفظ كنيم ايمان خودمان را و وحدت خودمان را.اگر اين راه حفظ شد هيچ، از هيچى ديگر ترس ندارد. موشك بيايد، چه مى‏دانم هر كى مى‏خواهد بيايد و آمريكا بيايد، شوروى بيايد، هر كى مى‏خواهد بيايد، البته اين نكته از ذهن مردم ما

صحيفه نور ج 20 صفحه 187

خارج نمى‏شود كه وقتى ببينند كه آنهايى كه كمك مى‏كنند به صدام براى اين شرارت‏هايش، اين از ذهن مردم خارج نمى‏شود، توجه بهش دارند و آنهايى كه مى‏خواهند منافع خودشان محفوظ بشود، بايد توجه به اين داشته باشند كه منافعشان محفوظ اگر بخواهد باشد، بايد يك جورى عمل بكنند كه اين طورها نباشد و الا محفوظ نخواهد ماند. آن كسى كه كمك مى‏كند يا كمك مادى مى‏كند يا كمك نظامى مى‏كند، آنها هم خيال مى‏كنند كه ما از كمك‏هاى نظامى آنها، كمك‏هاى آنها مى‏ترسيم. نه، ترسى در كار نيست. براى اين كه يك ملتى است كه شهادت طلب است، حالا شهادت با موشك باشد يا با تانك باشد يا با توپ باشد يا با هر چه باشد. شهادت طلب است اين ملت. از اين نمى‏ترسد، اما فراموش هم نمى‏كند كه كى‏ها به اينها /به اينها/ دارند خدمت مى‏كنند، كى امر مى‏كند بهشان كه اين كارها را بكنيد، انگيزه آنها چى هست، آنهايى هم كه اينها وادار مى‏كنند، كى‏اند و كى به اينها كمك مى‏كند، كى موشك مى‏دهد، كى چى مى‏كند، اين از ذهن مردم ما بيرون نمى‏رود و بايد لذا توجه داشته باشند آنهايى كه اين كار را مى‏كنند. و من از خداى تبارك و تعالى مسألت مى‏كنم كه همه ما را در ايمان به خودش مستقر قرار بدهد و همه مسلمين را حفظ كند و از شر كفار همه مسلمان‏ها، همه مستضعفان جهان محفوظ باشند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 189

تاريخ: 30/12/66

پيام به مناسبت سال نو

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.

خداوند اين سال جديد را بر همه مسلمان‏ها، بر ملت ما، بر همه مستضعفين جهان مبارك كند. و اين سال يك خصوصياتى دارد كه كم اتفاق مى‏افتد. و امروز در آستانه ولادت حضرت سيدالشهدا، كه ما بايد انگيزه قيام ايشان را ببينيم چى بود و مقصد ايشان چى بود و وضع زندگى ايشان و همه ائمه عليهم‏السلام چى بود، خصوصاً در ماه شعبان چه وضعى داشتند.

سيدالشهدا سلام‏الله عليه از همان روز اول كه قيام كردند براى اين امر، انگيزه‏شان اقامه عدل بود. فرمودند كه، مى‏بينيد كه معروف عمل بهش نمى‏شود و منكر بهش عمل مى‏شود. انگيزه اين است كه معروف را اقامه كند و منكر را از بين ببرد، انحرافات همه از منكرات است، جز خط مستقيم توحيد هر چه هست منكرات است، اينها بايد از بين برود، و ما كه تابع حضرت سيدالشهدا هستيم بايد ببينيم كه ايشان چه وضعى در زندگى داشت، قيامش، انگيزه‏اش نهى از منكر بود كه هر منكرى بايد از بين برود. من جمله قضيه حكومت /عدل/ جور، حكومت جور بايد از بين برود، از آن طرف وقتى كه مناجاتشان را مى‏بينيم، مناجاتى كه در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم كه در هيچ يك از ادعيه گفته شده باشد كه ادعيه مال همه ائمه است. اين دعاى شعبان، مناجات شعبان مناجات همه ائمه است و در اين، مسائل بسيار هست، معارف بسيار هست و ادب اين كه انسان چه جور بايد با خداى تبارك و تعالى مناجات كند. ما غافليم از اين معانى كه وضع چى است. شايد بعضى از جهال ما هم اين طور اعتقاد دارند كه اين ادعيه وارد شده و اين چيزهايى كه از ائمه وارد شده است اينها تشريفات است. مى‏خواهند ما را باد بدهند و حال اين كه مسأله اين نيست /مسأله/ مسأله اين است كه در مقابل خدا ايستادند آنها، آنها مى‏دانند كه در /چه/ مقابل چه عظمتى ايستادند، آنها معرفت دارند به خداى تبارك و تعالى و مى‏دانند چه كنند و مناجات شعبانيه از مناجات‏هايى است كه اگر يك نفر انسان دلسوخته، يك عارف دلسوخته نه از اين عارف‏هاى لفظى بخواهد اين را شرح كند و شرح كند از براى ديگران، بسيار ارزشمند است و محتاج به شرح است، چنانچه همه ادعيه ائمه عليهم‏السلام.

شما /در مناجات حضرت/ در دعاى عرفه حضرت سيدالشهدا ملاحظه مى‏كنيد كه چه مسائلى در آن هست و ما ازش غافل هستيم. ماه شعبان اين خصوصيت را دارد كه الان /ما در آستانه/ عيد نوروز

صحيفه نور ج 20 صفحه 190

ما در آستانه ولادت حضرت سيدالشهداست و دنبال او و ولادت حضرت مهدى عليه‏السلام كه آن هم در 15 شعبان واقع شده است. بنابراين تقريباً بايد ما بگوييم كه يك حجتى است بر ما اين دو ولادت و /اين/ واقع شدن اين روز شريف و اين روز نوروز در يك همچو آستانه‏اى كه اين دو بزرگوار كه هر دو /اقامه عدل/ براى اقامه عدل هستند. سيدالشهدا سلام‏الله عليه كه همه عمرش را و همه زندگيش را براى رفع منكر و جلوگيرى از حكومت ظلم و جلوگيرى از مفاسدى كه حكومت‏ها در دنيا ايجاد كردند، تمام عمرش را صرف اين كرد و تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت، حكومت جور بسته بشود و از بين برود. معروف در كار باشد، منكرات از بين بروند. حضرت صاحب سلام‏الله عليه و ارواحنا فداه هم كه تشريف مى‏آورند براى همين معناست. تمام انبيا كه قيام كرده‏اند در عالم طبيعت - حالا معانى‏شان كه، معارف غيبيه‏شان را خدا مى‏داند ما نمى‏دانيم، اما در عالم طبيعت - وقتى زندگى اينها را مى‏بينيم از اول مقابله‏ى با طاغوت بوده است. بنابراين معنا بوده و اين بايد سرمشق بشود از براى مسلمان‏ها، كسانى كه واقعاً مسلمان هستند و واقعاً علاقه‏مند به اهل بيت عصمت هستند و به پيغمبر اسلام هستند و از هر مذهبى كه هستند، علاقه‏مند به آن مذهبشان هستند، بايد ببينند كه صاحب مذهب چه كرده است. موسى بن عمران چه كرد، در زندگيش چه كرد، حضرت ابراهيم در زندگيش چه كرد، تمام اينها قيام كردند در مقابل جور، در مقابل ظلم، همه قيامشان اين معنا بود. ما سرمشق بايد بگيريم از اينها و ما بايد قيام كنيم در مقابل ظلم. مسلمان بايد در مقابل جورها، در مقابل ظلم‏ها، در مقابل منكرات قيام كنند، همان طورى كه ملت شريف ايران بحمدالله قيام كرد و مى‏شود گفت كه اين انقلاب كه /در اين آيه/ در اين دعاى شريف واقع شده است يا مقلب القلوب ، در جوان‏هاى ما واقع شده است. اينها الان برگشتند از يك حالى به حال ديگرى و حال نويى پيدا كرده‏اند. و در اين ماه كه ماه شعبان است بايد ما توجه به اين معنا بكنيم كه ما بايد چه بكنيم، با اين طاغوت‏ها بايد چه بكنيم؟ بايد همان طورى كه سيدالشهدا سلام‏الله عليه تمام حيثيت خودش، جان خودش را و بچه‏هايش را، همه چيز را در صورتى كه مى‏دانست قضيه اين طور مى‏شود، كسى كه فرمايشات ايشان را از وقتى كه از مدينه بيرون آمدند و به مكه آمدند و از مكه آمدند بيرون حرف‏هاى ايشان را مى‏شنود همه را، مى‏بيند كه ايشان متوجه بوده است كه چه دارد مى‏كند، اين جور نبود كه آمده است ببيند كه، بلكه آمده بود حكومت هم مى‏خواست بگيرد، اصلاً براى اين معنا آمده بود و اين يك فخرى است و آنهايى كه خيال مى‏كنند كه حضرت سيدالشهدا براى حكومت نيامده، خير. اينها براى حكومت آمدند، براى اين كه بايد حكومت دست مثل سيدالشهدا باشد، مثل كسانى كه شيعه سيدالشهدا هستند باشد. اصل قيام انبياء از اول تا آخر اين بوده است. در طبيعت قيام انبياء - قيام مسلحانه يا غيرمسلحانه - در مقابل همه كسانى كه به جور داشتند مردم را از بين مى‏بردند باشد.

و ما امروز مبتلاى به اين معنا هستيم، مسلمان‏ها مبتلاى به اين معنا هستند، مسلمان‏ها مى‏بينند كه اين دولت‏هاى بزرگ، اين قدرت‏هاى بزرگ و اين كسانى كه اذناب آنها هستند، كسانى كه فرمانبر آنها هستند الان با مسلمين، با مردم، با مستضعفين، حتى با آن كسانى كه مال خودشان است چه مى‏كنند.

صحيفه نور ج 20 صفحه 191

تمام اينها ظاهر مى‏گويند كه ما اقامه عدل مى‏خواهيم بكنيم، اما چه عدلى؟ عدل امريكايى، عدل امريكايى يعنى چه؟ يعنى هر كس خاضع به من شد، آن يك چيزى است كه ما /بايد/ او را قبولش داريم، هر كس منافع مملكتش را به ما داد ما او را قبول داريم! از آن ور شوروى هم همين است، همه اين قدرت‏هاى بزرگ اين طورى هستند و ما بايد در مقابل تمام اينها بايستيم، همان طورى كه جوان‏هاى ما بحمدالله الان در جبهه‏ها اين پيروزى‏ها را، اين پيروزى‏هاى بزرگ را به دست آوردند، بايد تا آخر اين مطلب باشد، بايد هيچ درش سستى نشود تا وقتى كه انشاءالله علم را به دست صاحب علم بدهند. بنابراين عيد نوروز ما، يك عيد نوروزى است كه در يك وقتى واقع شده است كه حجت بر ماست و او اين است كه زندگى سيدالشهدا، زندگى حضرت صاحب سلام‏الله عليه، زندگى همه انبياء عالم، همه انبياء از اول، از آدم تا حالا همه‏شان اين معنا بوده است كه در مقابل جور حكومت عدل را مى‏خواستند درست كنند /حكومت/ و مع الاسف به قدرى به گوش ما خواندند، به قدرى به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملت‏هاى ضعيف خواندند كه حكومت به شما چكار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همين! البته، ما اگر فقط مسجد برويم و دعا بكنيم و بعد هم دعا به عرض بكنم كه آن بزرگان چه بكنيم، همه با ما خوب مى‏شوند! اما وظيفه اين است كه ما برويم مسجد بنشينيم دعا بخوانيم يا وظيفه اين است كه ما بايد قيام بكنيم؟ وظيفه اين است كه ما همه بايد همه چيز خودمان را در راه اسلام فدا بكنيم، چنانچه اولياى ما اين كار را كردند. و امروز شما مى‏بينيد كه اين صدام را كه - بحمدالله - سيلى خورده است و الان محو اين سيلى است، الان نمى‏فهمد دارد چه مى‏كند. شما ببينيد كه اين همه پيروزى‏اى كه واقع شده، اصلاً اين انكار مى‏كند كه اين جا چيزى واقع شده، اين نمى‏فهمد كه فردا اين خبرنگارها، اين خارجى‏ها مى‏آيند مى‏روند آن جا مى‏بينند چه خبر است. اين يك همچو حيوانى است كه مملكت خودش را، افراد خودش را، اشخاصى كه مربوط به خودش هستند آنها را بمباران مى‏كند، بمباران شيميايى مى‏كند كه بايد پاسدارهاى ما به داد آنها برسند.

من بايد تشكر كنم از اين ملت، اين ملت شريف خودمان و خصوصاً از اين كسانى كه در جبهه‏ها مشغول هستند يا پشت جبهه‏ها مشغول به اين هستند كه آنها را كمك كنند، ما بايد تشكر كنيم از اينها و خصوصاً از اين جوان‏هايى كه همه چيزشان را در راه اسلام دادند. شما ملاحظه مى‏كنيد كه اشخاصى مى‏آيند اين جا، همه چيزشان را كانه دادند، معذلك مى‏گويند كاش كه ما يك بچه كوچكى كه داريم بزرگ بشود، برود جنگ بكند، اينها حجت بر ما هست، اينها حجت بر آن اشخاصى هست كه تو خانه نشستند و نق مى‏زنند، تو خانه نشستند و به مردم تزريق مى‏كنند كه نه، نرويد جايى، خدا انشاءالله بيدار كند اينها را، خداوند انشاءالله اشخاصى را كه مخالفت مى‏كنند يا از روى عمد يا از روى - عرض مى‏كنم - نفهمى مخالفت مى‏كنند، اينها را بيدار كند و اينها را در اين سال نو تجديد كند. و خداوند انشاءالله اين اسراى ما را، اين كسانى كه محبوب ما هستند، محبوب ملت ما هستند، اين معلولين را، اين اسرا را و اين تمام كسانى كه در آن جا در بند هستند، همه اينها را خداوند انشاءالله آزاد كند و ما را هم به وظيفه خودمان آشنا كند. و اى كاش كسى مى‏آمد و اين ادعيه ائمه عليهم‏السلام

صحيفه نور ج 20 صفحه 192

را ترجمه مى‏كرد، اين را شرح مى‏كرد، اين ادعيه خيلى محتاج به شرح است. و ما اگر اين ادعيه را بتوانيم يك اشخاص عارفى، عارف صحيح، دلسوخته پيدا بشود كه اينها را براى مردم تشريح بكند، همه چيز در اينها هست، در عين حالى كه دعاست. شما ادعيه حضرت سجاد را مى‏بينيد، دعاست اما چه مى‏كند در اين دعا! هم معنويات هست، هم قضيه حكومت هست، همه چيز هست، هم از بين بردن حكومت ظلم است، چنانچه سيره همه ائمه عليهم‏السلام بر اين بوده و ما به قدرى در گوشمان خواندند كه بابا برويد سراغ كارتان، كار نداشته باشيد به حكومت، كه حتى اشخاص كه آگاه هم بودند، اينها هم بازى خورده بودند. من بعضى از اشخاصى كه ازشان هيچ توقع نداشتم، در سابق چيز بودند، از همين امور چيزى بودند، داخل در اين مسائل ما بودند، لكن معذلك، اينها مى‏گفتند آخر ما چكار داريم به اين كار، حالا آنها مى‏خواهند اين كار را بكنند، اين كار آنهاست، ما كار ديگر داشته باشيم. اين يك همچو چيزى بود كه ما را بازى داده بودند و مردم الان بايد بدانند كه هر مطلبى را كه اين خارجى‏ها مى‏گويند تمام مطالب اين خارجى‏ها براى گول زدن ماهاست، گول زدن همه ماست. كسانى هم كه تابع آنها هستند مطالبى مى‏گويند، براى اين است كه ما را باز به دامن آنها بيندازند. و ما بايد بيدار باشيم و هشيار باشيم و هيچ وقت لغزش پيدا نكنيم. خداوند انشاءالله اين ملت را بيدار كند و بيدارتر. خداوند انشاءالله مردم ما را به سلامت، عزت برساند، به مقاصد خودشان، كه آن مقصد، مقصد اسلام است و كوتاه كردن دست تمام كسانى كه ظالم هستند. انشاءالله خداوند اين عيد را بر همه ما، بر همه مسلمين، بر همه مستضعفين مبارك كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 14/1/67

بيانات امام خمينى در ديدار با مسؤولين وزارت پست و تلگراف به مناسبت نيمه شعبان

بعضى‏ها انتظار فرج را به اين مى‏دانند كه در مسجد بنشينند و دعا كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد انشاءالله بر همه مسلمين جهان، مستضعفان عالم و خصوصاً ملت ما مبارك باد. آنچه كه امروز مى‏خواهم به عرضتان برسانم برداشت‏هايى كه از انتظار فرج برداشته شده است، بعضى‏اش را من عرض مى‏كنم. بعضى‏ها انتظار فرج را به اين مى‏دانند كه در مسجد، در حسينيه، در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان سلام‏الله عليه را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند كه يك همچو اعتقادى دارند بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مى‏شناختم بسيار مرد صالحى بود، يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب سلام‏الله عليه بود. اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مى‏كردند و نهى از منكر هم مى‏كردند و امر به معروف هم مى‏كردند لكن همين، ديگر غير از اين كارى /را/ ازشان نمى‏آمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند نبودند. يك دسته ديگرى بودند كه انتظار فرج را مى‏گفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اين كه در جهان چه مى‏گذرد، بر ملت‏ها چه مى‏گذرد، بر ملت ما چه مى‏گذرد، به اين چيزها ما كار نداشته باشيم. ما تكليف‏هاى خودمان را عمل مى‏كنيم، براى جلوگيرى از اين امور هم خود حضرت بيايند انشاءالله درست مى‏كنند. ديگر ما تكليفى نداريم، تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كارى به كار آنچه در دنيا مى‏گذرد يا در مملكت خودمان مى‏گذرد نداشته باشيم. اينها هم يك دسته‏اى، مردمى بودند كه صالح بودند.

آيا خلاف قرآن نيست كه ما ديگر معصيت كنيم تا حضرت صاحب بيايد؟

يك دسته‏اى مى‏گفتند كه خوب! بايد عالم پرمعصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كارى مى‏خواهند بكنند، گناه‏ها زياد بشود كه فرج نزديك بشود.

يك دسته‏اى از اين بالاتر بودند مى‏گفتند بايد دامن زد به گناه‏ها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت سلام‏الله عليه تشريف بياورند. اين هم يك دسته‏اى بودند كه البته در بين اين دسته منحرف‏هايى هم بودند، اشخاص ساده‏لوح هم بودند، منحرف‏هايى هم بودند كه براى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 197

مقاصدى به اين دامن مى‏زدند.

يك دسته ديگرى بودند كه مى‏گفتند كه هر حكومتى اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهايى كه بازيگر نبودند مغرور بودند به بعض رواياتى كه وارد شده است بر اين امر كه هر علمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتى باشد، در صورتى كه آن روايات كه هر كس علم بلند كند علم مهدى، به عنوان مهدويت بلند كند. حالا ما فرض مى‏كنيم كه يك همچو رواياتى باشد، آيا معنايش اين نيست كه ما تكليفمان ديگر ساقط است. يعنى خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم /تا پيغمبر بيايد/ تا حضرت صاحب بيايد! حضرت صاحب كه تشريف مى‏آورند براى چى مى‏آيند؟ براى اين كه گسترش بدهند عدالت را، براى اين كه حكومت را تقويت كنند، براى اين كه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن دست از نهى از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براى اين كه حضرت بيايند، حضرت بيايند چه مى‏كنند؟ حضرت مى‏آيند مى‏خواهند همين كارها را بكنند. الان ديگر ما هيچ تكليفى نداريم؟ ديگر بشر تكليفى ندارد بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد! به حسب رأى اين جمعيت كه بعضى‏شان بازيگرند و بعضى‏شان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم دعا كنيم به صدام، هر كسى نفرين به صدام كند خلاف امر كرده است، براى اين كه حضرت ديرآيند! و هر كسى دعا كند به صدام /اين/ براى اين كه اين فساد زياد مى‏كند، ما بايد دعاگوى آمريكا باشيم و دعاگوى شوروى باشيم و دعاگوى اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اين كه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند، همان كارى كه ما مى‏كنيم و ما دعا مى‏كنيم كه ظلم و جور باشد، حضرت مى‏خواهد همين را برش دارند. ما اگر دستمان مى‏رسيد قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم، تكليف شرعى ماست منتها ما نمى‏توانيم. اينى كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مى‏كند از عدالت، نه شما دست برداريد از اين تكليفتان، نه اين كه شما ديگر تلكيف نداريد.

آنى كه مى‏گويد حكومت نباشد معنايش اين است كه هرج و مرج بشود

ما تكليف داريم كه، اينى كه مى‏گويد حكومت لازم نيست معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتى نباشد، نظام در يك مملكتى نباشد، آن طور فساد پر مى‏كند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آنى كه مى‏گويد حكومت نباشد معنايش اين است كه هرج و مرج بشود، همه هم را بكشند، همه به هم ظلم بكنند براى اين كه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براى اين كه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياستى اين كار را نكرده باشد كه بازى بدهد ماهارا كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كارى بخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلى آدم نفهمى باشد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 198

اما مسأله اين است كه دست سياست در كار بوده. همان طورى كه تزريق كرده بودند به ملت‏ها، به مسلمين، به ديگر اقشار جمعيت‏هاى دنيا كه سياست كار شماها نيست برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است بدهيد به دست امپراطورها. خوب! آنها از خدا مى‏خواستند كه مردم غافل بشوند و سياست را بدهند دست حكومت و به دست ظلمه، دست آمريكا، دست شوروى، دست امثال اينها و آنهايى كه اذناب اينها هستند و اينها همه چيز ما را ببرند، همه چيز مسلمان‏ها را ببرند، همه چيز مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد! اين يك حرف ابلهانه است منتها چون دست سياست در كار بوده، اين اشخاص كافر را، اينها را بازى دادند و گفتند شما كار به سياست نداشته باشيد، حكومت مال ما، شما هم برويد در مسجدهايتان بايستيد نماز بخوانيد چكار داريد به اين كارها.

اينهايى كه مى‏گويند كه هر علمى بلند بشود /و هر حكومتى/ خيال كردند كه هر حكومتى باشد اين بر خلاف انتظار فرج است، اينها نمى‏فهمند چى دارند مى‏گويند. اينها تزريق كردند بهشان كه اين حرف‏ها را بزنند، نمى‏دانند دارند چى چى مى‏گويند. حكومت نبودن يعنى اين كه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، بر خلاف نص آيات الهى رفتار بكنند. ما اگر فرض مى‏كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مى‏زديم براى اين كه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد، اين گونه روايت قابل عمل نيست و اين نفهم‏ها نمى‏دانند دارند چى مى‏گويند، هر حكومتى باشد حكومت چيز است. بلكه شنيدم بعضى از اشخاص گفته‏اند كه خوب با اين وضعى كه هست، الان در ايران هست، ديگر ما نبايد تهذيب اخلاق بكنيم /ديگر/ غلط است اين حرف ها، چيزى نيست ديگر حالا، حتماً بايد استاد اخلاق در يك محيطى باشد كه همه مردم فاسدند! شراب خانه‏ها همه بازند و عرض مى‏كنم كه جاهاى فساد همه بازند! اگر يك جايى باشد كه خوب باشد. آن جا ديگر تهذيب اخلاق لازم نيست! نمى‏شود! باطل است! اينها يك چيزهايى است كه...(5) اگر دست سياست در كار نبود ابلهانه بود، لكن آنها نمى‏فهمند دارند چى مى‏كنند، آنها مى‏خواهند ما را كنار بزنند.

بايد كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت سلام‏الله عليه‏

حالا البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمى‏توانيم بكنيم، اگر مى‏توانستيم مى‏كرديم اما چون نمى‏توانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الان عالم پر از ظلم است، شما يك نقطه هستيد در عالم، عالم پر از ظلم است، ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، تكليفمان است. /قرآن و/ ضرورت اسلام و قرآن تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم. اما نمى‏توانيم بكنيم، چون نمى‏توانيم بكنيم بايد او بيايد تا بكند، اما ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 199

كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت سلام‏الله عليه. در هر صورت اين مصيبت‏هايى است كه به وارد شده است و سياستهاى خارجى دامن بهش زدند براى چاپيدن اينها و براى از بين بردن عزت مسلمين و باورشان هم آمده است خيلى‏ها، شايد الان هم بسيارى باور بكنند كه نه، حكومت نبايد باشد و زمان حضرت صاحب بايد بيايد حكومت. و هر حكومتى در غير زمان حضرت صاحب باطل است. يعنى هرج و مرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بيايد درستش كند! ما درستش مى‏كنيم تا حضرت بيايد.

انشاءالله خداوند اصلاح كند اينها را و اميدواريم كه خداوند اين روز را بر همه ما، بر همه شما مبارك كند و دست ظالم‏ها را كوتاه كند و قدرت بدهد به ملت‏هاى مظلوم براى سركوب كردن اين ظالم‏ها.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 21 صفحه 106

تاريخ: 29/12/67

پيام به مناسبت سال نو

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن‏الحال.

تحويل حال الى الحسن الحال اين است كه انشاء الله در اين سال نو ما تغييرات روحى بدهيم، يعنى واقعاً تحول برايمان حاصل بشود و او به اين است كه همان طورى كه سيره انبيا از اول تا آخر بوده است كه جنگ و صلحشان براى خدا بوده است، هيچ پيغمبرى جنگ نكرد الا براى خدا و صلح نكرد الا براى خدا.

و امسال نوروز ما بين دو عيد واقع شده است يكى عيد سعيد ولادت حضرت امام حسين سلام الله عليه كه احيا كننده دين اسلام بود از صدر اسلام تا آخرالزمان و يكى هم عيد 15 شعبان ولى عصر ارواحنا له الفدا كه او تا ازل احيا مى‏كند دين خداى تبارك و تعالى را. و ما اميدواريم كه ملت ما در اين سال نو به طورى عمل بكند كه سيره انبيا بوده است، به طورى عمل بكند كه سيره اوليا بوده است و عمده اين است كه هواهاى نفس از بين برود، انسان در طول عمر مبتلاى به اين هواى نفس است كه محتاج به رياضت است و من كه گوينده‏ام موفق نشدم به اين عمل و من اميدوارم كه ملت ايران و همه مسلمانان دنيا يك تحولى پيدا كنند در اين سال نو كه براى خدا كار كنند، براى سلطه خودشان نباشد، براى پيروزى خودشان نباشد، براى هواهاى نفسانى نباشد. و خداوند انشاء الله همه را توفيق بدهد كه در راه خداى تبارك و تعالى مجاهدت كنند و انشاء الله اين روز بر همه مبارك باشد و خداوند همه مسلمين را با هم متفق كند در مقابل كفر جهانى

والسلام عليكم و رحمه‏الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 210

تاريخ: 27/2/67

بيانات امام خمينى در ديدار با مسؤولين كشورى و لشكرى و مردم حزب الله به مناسبت عيد سعيد فطر

ضيافت الهى همه‏اش ترك است، ترك شهوات

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً من بايد از ملت ايران، بعد از اين كه تبريك عيد را عرض مى‏كنم، تشكر كنم كه در صحنه‏ها خصوصاً در صحنه انتخابات خوب حاضر شدند و در عين حالى كه همه دست‏ها در اين بود كه اين انتخابات به طور شايسته و آرام عمل نشود، بحمدالله عمل شد و خداوند عيد مبارك را بر همه مبارك كند.

چيزى كه من مى‏خواهم عرض كنم، راجع به يك فقره از اين خطبه‏اى است كه رسول اكرم در ماه رمضان فرموده‏اند. يك جمله از او اين است كه خداوند شماها را مهمان كرده است، دعوت كرده است شما را به ضيافت، شماها در ماه مبارك مهمان خدا هستيد. مهماندار خداست و مخلوق مهمان او است. البته اين ضيافت نسبت به اولياء كمل الهى به آن نحوى نيست كه ما تخيل كنيم يا دست ما به او برسد. ما بايد حساب كنيم ببينيم كه اين ضيافت چى بوده است و ما چقدر راه يافتيم به اين ضيافت. در عين حالى كه همه عالم تحت رحمت الهى است و هر چه هست رحمت اوست و رحمت او به همه چيز واسعه است لكن باب ضيافت يك باب ديگر است، دعوت به ضيافت يك مسأله ديگرى است. اين ضيافت، همه‏اش ترك است. ترك شهوات از قبيل خوردنى‏ها، نوشيدنى‏ها و جهات ديگرى كه شهوات انسان اقتضا مى كند. خداوند دعوت كرده است ما را به اين كه شما بايد وارد بشويد در اين ميهمانخانه و اين ضيافت هم جز ترك، چيزى نيست. ترك هواها، ترك خودى‏ها، ترك منى‏ها، منيت‏ها، اينها همه در اين ميهمانخانه است و ما بايد حساب كنيم ببينيم كه آيا وارد شديم در اين ميهمانخانه يا اصلاً وارد نشديم، را همان دادند به اين ضيافتخانه يا نه، استفاده كرديم از اين ضيافت الهى يا نه. البته حساب امثال من با كرام‏الكاتبين است اما من به شما آقايان و هر كس كه اين كلمات مى‏رسد و خصوصاً طبقه جوان عرض مى‏كنم كه آيا در اين مهمانخانه رفتيد؟ استفاده كرديد؟ از شهوات خصوصاً شهوات معنوى چشم پوشيديد؟ يا اين كه مثل من هستيد؟

عيد مال كسى است كه در اين ضيافت راه يافته باشد

جوان‏ها متوجه باشند كه در جوانى مى‏شود اصلاح كرد انسان خودش را، هر مقدار انسان

صحيفه نور ج 20 صفحه 211

سنش زيادتر مى‏شود، اقبالش به دنيا بيشتر مى‏شود. جوان‏ها نزديكترند به ملكوت پيرها هر چه مى‏گذرد، هر چه بر عمرشان مى‏گذرد، هى اضافه مى‏شود يك چيزهايى كه آنها را از خدا دور مى‏كند. شماها در فكر باشيد كه /از اين ضيافت/ اگر از اين ضيافت درست بيرون آمديد آن وقت عيد داريد. عيد مال كسى است كه در اين ضيافت راه يافته باشد، استفاده كرده باشد از اين ضيافت. همان طورى كه شهوات ظاهرى را بايد ترك بكند، از شهوات باطنى كه بالاترين سد راه است براى انسان بايد از اينها جلوگيرى كند. تمام اين مفاسدى كه در عالم حاصل مى‏شود، براى اين است كه در اين ضيافت وارد نشده‏اند يا اگر وارد شده‏اند استفاده نكرده‏اند. خطاب به همه مردم است، همه دعوت شديد به ضيافت‏الله، همه مهمان خدا هستيد و مهمانى به ترك است. اگر ذره‏اى هواى نفس در انسان باشد، اين به مهمانى وارد نشده است يا اگر وارد شده است استفاده نكرده است. تمام اين جار و جنجال‏هايى كه در دنيا مى‏بينيد براى اين است كه استفاده از اين ضيافت نكرده‏اند، در اين مهمانى وارد نشده‏اند، دعوت خدا را قبول نكرده‏اند.

كوشش كنيد كه اين دعوت را لبيك بگوييد، راه به شما بدهند در اين جا و اگر چنانچه راه يافتيد مسائل حل است. اين كه مسائل ما حل نمى‏شود، براى اين كه در ضيافت خدا وارد نشديم، در ماه رمضان اصلاً وارد نشديم، يك ترك اكل و شربى كرديم لكن آن كه بايد بشود نشده است. اگر چنانچه هواهاى نفسانى بگذارد، انسان به حسب فطرت الهى است، فطرت فطرت‏الله است، همه هم توجه دارند به او، لكن اين توجه به دنيا كه توجه ثانوى است و اعوجاجى است، اين جلوگيرى مى‏كند از آن مسائلى كه بايد باشد. اگر مى‏بينيد در دنيا جنگ و جدال است و در بين شما هم خداى نخواسته نمونه‏اش هست، بدانيد كه در اين ضيافت وارد نشديد، ماه رمضان را ادارك نكرديد، اقبال كرده است به شما ماه رمضان. اقبل عليكم شهرالله اما شما او را ردش كرديد، پس زديد.

دشمن‏ها هميشه دنبال اين هستند كه ما را از داخل بپوسانند

در انتخابات در عين حالى كه بايد گفت انتخابات خوبى گذشت لكن شياطينى مى‏خواستند كه يك تخم نفاق بكارند. در جاهاى ديگر وقتى انتخابات مى‏شود، حزب‏ها و دست‏هاى خارجى مردم را مى‏كشند طرف خودشان و مردم را بازى مى‏دهند، صحبت‏هايى مى‏كنند كه همه‏اش براى اغفال مردم است. در انتخابات در عين حالى كه بسيار خوب انجام گرفت لكن دست‏هايى مى‏خواست ايجاد اختلاف كند، دو دستگى ايجاد كند و حال آن كه موفق نشدند بحمدالله. بايد شما متوجه باشيد به اين كه دشمن‏ها هميشه دنبال اين هستند كه ما را از داخل... ما را بپوسانند در داخل و اگر در اين ضيافت وارد شده باشيد دشمن‏ها دستشان كوتاه خواهد شد. وقتى حقيقت اين ضيافت را انسان مى‏بيند، مى‏بيند كه اگر انسان وارد اين ضيافت بشود، تمام اختلافات در دنيا حل مى‏شود. شياطين دنبال اين

صحيفه نور ج 20 صفحه 212

هستند كه ايجاد اختلاف كنند، دودستگى بگويند هست، لكن بحمدالله ملت ما و خصوصاً روحانيت ما اشخاصى هستند كه چهره‏شان نورانى است و در اين ماه مبارك هم در اين ضيافت انشاءالله وارد شده‏اند و آثارش هم بعد ظاهر مى‏شود كه همه با هم هستند، دو جبهه نيست.

اگر در يك ملتى اختلاف سليقه نباشد اين ناقص است

البته دو تفكر هست بايد هم باشد، دو رأى هست بايد هم باشد، سليقه‏هاى مختلف بايد باشد لكن سليقه‏هاى مختلف اسباب اين نمى‏شود كه انسان با هم خوب نباشد. من عرض كردم مثل طلبه‏ها كه با هم مباحثه مى‏كنند، آن وقتى كه مباحثه مى‏كردند جار و جنجال جورى بود كه انسان خيال مى‏كرد دشمن هم هستند، وقتى مباحثه تمام مى‏شد نشستند به دوستى كردن و انس. اگر در يك ملتى اختلاف سليقه نباشد، اين ناقص است. اگر در يك مجلسى اختلاف نباشد، اين مجلس ناقصى است. اختلاف بايد باشد، اختلاف سليقه، اختلاف رأى، مباحثه، جار و جنجال اينها بايد باشد لكن نتيجه اين نباشد كه ما دو دسته بشويم دشمن هم. بايد دو دسته باشيم در عين حالى كه اختلاف داريم، دوست هم باشيم. اگر در اين ماه مبارك، در اين ضيافت وارد شديم بايد بعد از ماه مبارك تا مدت‏ها آثارش باقى باشد.

ماه مبارك به منزله، يك /چيزى است/ ساعتى است كه كوكش بكنند و خودكار تا مدتى كه اين كوك است باشد. اين ماه مبارك بايد اين جور باشد كه مردم را تا ماه مبارك ديگر حفظ كند، بعد ماه مبارك ديگر بيايد از سر گرفته بشود و اين براى اين است كه بايد ما در اين ضيافت وارد شده باشيم و من اميدوارم كه وارد شده باشيم و همه آقايان با سلامت، صحت و خوشى اين سال را بگذرانند.

هر روزى كه بر اهل معصيت بگذرد جهنم‏شان بدتر و داغ‏تر مى‏شود

و من عقيده‏ام است بهترين دعا از براى امثال رئيس جمهورى امريكا و نوكرهاى او مثل صدام، بهترين دعاها دعاى اين است كه خدا مرگشان بدهد، اين دعا براى آنهاست. اگر مى‏خواهيد نفرين كنيد بگوييد خدا حفظشان كند. براى اين كه هر روزى كه بر امثال اينها مى‏گذرد، جهنم‏شان بدتر مى‏شود. جهنم مراتبش مثل خود مراتب انسان لايتناهاست. هر روزى كه بر اهل معصيت بگذرد، جهنم‏شان بدتر و داغ‏تر مى‏شود. پس دعاى براى اينها اگر بخواهيد بكنيد اين است كه خداوند اينها را مرگ بدهد تا اين كه اين جهنم به آن سختى نباشد برايشان و خداوند انشاءالله ما را هم بيدار كند، متوجه كند، متوجه كند كه ما چند روزى بيشتر نيستيم، منتها من زودتر و شما هم دنبالش ديگر، بعد از صد سال ديگر از اين بساط خبرى نيست. اينها همه گذراست و از بين مى‏رود، آن چيزى كه باقى مى‏ماند حركات خود انسان است. آن چيزى كه به انسان جهنم را مى‏رساند يا بهشت را مى‏رساند خود انسان است، از خارج نيست. انسان كه مرد شروع مى‏شود به يك عالم ديگرى كه خود انسان تهيه كرده، از خارج چيزى نمى‏آيد، هر چه هست از خود انسان است. كوشش كنيد كه انشاءالله اصلاح

صحيفه نور ج 20 صفحه 213

بكنيد در اين روز، در اين وقت، در اين سال‏ها خودتان را و خداوند انشاءالله به شما و همه اهالى اين كشور سلامت عنايت كند و همه شما انشاءالله در جوار خداى تبارك و تعالى و با دعاى حضرت صاحب سلام‏الله عليه و ارواحنا فداه همه شما انشاءالله موفق و مويد و به آرزوهاى صحيحى كه داريد كه آرزوى همه رسيدن به خداست و خودش هم نمى‏داند، همه توجهشان به اوست و خدا پرده‏ها را بردارد تا همه ببينيم او را.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 250

تاريخ: 8/6/67

بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت

ما نبايد حساب كنيم كه جنگ تمام شده است

بسم الله الرحمن الرحيم

ما اولاً تشكر مى‏كنيم از هيأت دولت و ملت ايران كه در اين ايام جنگ با اين كه خيلى تحت فشار بودند، با قدرت و با حفظ عظمت اسلام كارها را به خوبى انجام دادند تا اين خار سر راه شكسته شد. و ما امروز بايد بعض مسائل را عرض كنيم؛ من جمله اين كه ما نبايد حساب كنيم كه جنگ تمام شده است، ما بايد حساب كنيم كه در حال جنگيم، براى اين كه دشمن ما - چه دشمن‏هاى بزرگ از قبيل آمريكا و شوروى و چه آنهايى كه اذناب آنها هستند از قبيل صدام و امثال اينها - اينها چون با اسلام مخالف هستند و ديدند كه اسلام امروز در دنيا يك قدرت بزرگى شده است در مقابل آنها، از اين جهت آنها دائماً مشغول نقشه‏كشى هستند و ما نبايد از اين مسأله غفلت كنيم. هم بايد مردم مهيا باشند، قواى مسلحه مهيا باشند، مردمى كه بايد به جبهه بروند و جبهه‏ها را پر كنند، تعقيب كنند اين مطلب را و سستى نكنند. دشمن ما دشمنى است كه رو نقشه، با نقشه كار مى‏كند.

قواى مسلحه ما و ملت ما بايد مهيا باشند

الان ممكن است كه در ايران منتشر كند كه خوب! ديگر مسأله تمام شد و چه شد و مردم را سست كنند. و حال اين كه اين مسأله تمام نشده است، اينها هميشه دنبال اين هستند كه كارهاى خودشان را انجام بدهند ولو به دست ملت‏ها يا دولت‏ها. در ايران چون نمى‏توانند اين كار را بكنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از اين جهت يك راه‏هاى ديگرى كه دارند دنبال مى‏كنند، از اين جهت ما بايد بيدار باشيم، جبهه‏ها بايد پر باشد، ما خودمان را در حال جنگ بدانيم. مى‏بينيد كه به هيچ چيز از امور اعتنا ندارند، امروز مى‏گويند جنگ، فردا همان جنگ را صلح مى‏كنند؛ باز فردا جنگ شروع مى‏كنند، از اين جهت قواى مسلحه ما و ملت ما بايد مهيا باشند براى اين امر، اين يك مسأله است.

هيأت تشخيص مصلت بايد نظارت كنند در امور لكن مردم را هم شركت بدهند

مسأله ديگر اين مسأله بازسازى است كه بسيار مهم است. در بازسازى اگر بخواهد ملت سر خود كار بكند، فساد ايجاد مى‏شود؛ اگر بخواهد دولت مستقل اجرا كند، قدرت ندارد. بايد مردم

صحيفه نور ج 20 صفحه 251

همراهى كنند و هر چه قدرت دارند براى اين امر مهم به ميدان بياورند، لكن با نظارت دولت. و راجع به اين كه كجا مقدم، كجا مؤخر، اين بالاخره صحبت پيش مى‏آيد و آن طورى كه صلاح است اين است كه هيأت تشخيص مصلحت باشد مركب از سران كشور و نخست وزير و تشخيص بدهند، تشخيص مصلحت بدهند كه كجا بايد اول باشد، كجا بايد بعد باشد، وضعش بايد چه جور باشد، مردم خودشان داخل باشند لكن مستقل نباشند و دولت بايد به مردم مجال بدهد به اين كه در كارها داخل بشوند، و مردم هم بايد به دولت مجال بدهند كه با تأنى و نقشه‏كشى اين كار مهم را انجام بدهند، ممكن است دست‏هايى در كار باشند كه بخواهند در همين مقوله هم راجع به بازسازى هم شلوغ كنند و فساد ايجاد كنند، اين را بايد خيلى متوجه باشند و اين همان هيأت تشخيص مصلحت كه مركب از سران كشور است، آنها بايد نظارت كنند در امور لكن مردم را هم شركت بدهند. چنانچه حالا كه بعد از جنگ است مردم بايد در كارهاى تجارى آزاد باشند لكن با نظارت دولت كه يك وقت خداى نخواسته دوباره از آن چيزهايى كه از خارج مى‏آورند و آن چيزهاى فاسدى كه مى‏آورند دوباره شروع نكنند. دولت اجازه بدهد مردم از خارج چيز بياورند، تجارت كنند، لكن نظارت داشته باشد كه فساد ايجاد نشود. اين هم يك مطلبى است كه مهم است و بايد خيلى در آن چيز كرد.

نبايد توهم كنيم كه بايد همه كارها زودى درست بشود

و باز مسائلى هست كه تمامش مربوط به آن است كه ما بايد بيدار باشيم در اين امور، نبايد كه توهم كنيم كه بايد همه آن كارها زودى درست بشود. الان ممكن است كه يك عده‏اى بيفتند توى مردم... اشخاصى كه مخالف با ما هستند، هستند، زيادند الان هم هستند كه خوب! جنگ تمام شد، يا الله زود تمام كنيد! مطلب يك مطلبى نيست كه به زودى تمام بشود، مطلبى است كه هشت سال كوبيدند، شهرهاى ما را از بين بردند، اين بايد اقلاً همان قدرى كه آنها كردند ما دنبال كنيم كه انشاءالله تا چند سال بتوانيم اين كار را انجام بدهيم. مردم ننشينند گوش كنند به حرف اشخاص كه زود بايد درست بشود، فوراً بايد همه چيز درست بشود. نه، نمى‏توانند، مسأله‏اى است كه نمى‏شود اين را، هم در اين امر بايد خيلى دقيق باشند و هم در مهيا بودن راجع به جنگ.

و من اميدوارم كه خداوند تأييد كند شما را، همان طور كه تا حالا تأييد كرده است. ما تا حالا با تأييدات الهى پيش رفتيم، بنابراين كار مهم اتكال به خداى تبارك و تعالى است، تا حالا هر چه شده به دست او بوده، از حالا هم تا آخر به دست اوست و ما هم تابع هستيم كه كارهايى كه ايشان مى‏گويد عمل كنيم. و شما هم متوجه به اين معنا باشيم كه اتكالتان را به خدا زياد كنيد و توجه‏تان را به خدا زياد كنيد. و ما چيزى نيستيم، ما هيچ هستيم، آن كه هست اوست و آن كه كار مى‏كند اوست. و من هم كه وظيفه‏ام دعاست، من دعا مى‏كنم راجع به همه شما و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه به همه شما توفيق بدهد، به همه شما سلامت

صحيفه نور ج 20 صفحه 252

بدهد، به ملت ايران توفيق و سلامت بدهد. خداوند دشمنان اسلام را نابود كند.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها