0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 19/3/65

ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى اسلامى مقيم تهران به مناسبت عيد سعيد فطر

آنچه كه براى ما و شما مى‏ماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم كه اين عيد سعيد براى همه مسلمين عيد به معناى واقعى باشد و براى ملت ايران بركات عيد از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شود. عيد واقعى آن وقتى است كه انسان رضاى خدا را به دست بياورد، درون خود را اصلاح كند. امورى كه مربوط به اين عالم است گذراست، زودگذر هم هست و پيروزى‏ها و شكست‏ها و خوشى‏ها و ناخوشى اين دنيا بيش از چند روزى و مقدار اندكى پايدار نيست. آنچه كه براى ما و شمامى‏ماند، آن چيزى است كه در درون خودمان تحصيل كرده باشيم، باور بكنيم كه خداى تبارك و تعالى حاضر است، باور بكنيم كه همه چيز به دست اوست و ما چيزى نيستيم، باور بكنيم كه ما قاصر هستيم براى شكرگزارى نعمت‏هاى خدا.

اين ماه مبارك رمضان با آن همه بركاتى كه دارد، ما نمى‏توانيم از عهده شكر يكى‏اش برآييم ولى بايد كوشش كنيم كه در اين ماه مبارك رمضان كه بر ما گذشت، اگر حالى پيدا شد، اين حال را تا ماه رمضان ديگر نگه داريم و اگر حالى پيدا نشد، متأسف باشيم و كوشش كنيم كه پيدا كنيم. اين هياهوها همه رفتنى است، تمام شدنى است، آنچه كه هست آنى است كه پيش خود ماست، آن باقى است و با ماست و ما بايد كوشش كنيم كه باطن خودمان را اصلاح كنيم.

شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم‏

بحمدالله كشور ما، كشور شما، كشورى است كه امروز بايد بگوييم نمونه است. آنچه كه مى‏خواستم عرض كنم اين است كه اين اقبال مردم بر امور معنوى و بر امور ظاهرى، خصوصاً اين جوان‏هاى ما در جبهه‏ها و اين روز قدس كه امسال من هر چه نگاه كردم به نظرم عظيم تر از سال قبل بود و نمى‏تواند انسان قدر اين نعمت را و شكر اين نعمت را به اندازه كافى بجا بياورد، اينها براى ما تكليف درست مى‏كند، تكليف ما را زياد مى‏كند، تكليف قوه مقننه را دوچندان مى‏كند، تكليف قوه مجريه را همين طور، قضاييه را همين طور، تكليف براى روحانيت عظيم‏الشان زياد مى‏شود. ما

صحيفه نور ج 20 صفحه 4

نمى‏توانيم از عهده شكر اين نعمت برآييم لكن بايد حتى الامكان شكرگزارى كنيم. شكرگزارى به اين نيست كه ما بگوييم الحمدلله. آن هم يك شكر است، شكرگزارى به اين است كه ما مقام اين ملت را بشناسيم و اين جبهه و پشت جبهه را هميشه در نظر داشته باشيم كه حجت را بر ما اينها تمام كرده‏اند. خدا مى‏داند كه من هر وقت نظرم به اين جوان‏هايى كه عازم جبهه هستند و به شور و شعف دارند به جبهه‏ها مى‏روند، وقتى من آنها را نگاه مى‏كنم، از خودم خجالت مى‏كشم، ما كى هستيم، ما چى هستيم؟ ما قريب هشتاد و چند سال در اين دنيا (خودم را مى‏گويم) بودم و به قدر اين چند روزى كه اينها مشغول خدمت هستند، ما خدمت نكرديم، ما خودمان را نساختيم. از من گذشت لكن شما توجه كنيد كه خود را بسازيد، توجه كنيد كه دنيا را به چيزى نگيريد، توجه كنيد كه همه رفتنى هستيم و بايد به خداى تبارك و تعالى نزديك بشويم تا آن جا ما را راه بدهند. شما ادعيه ائمه اطهار را ملاحظه كنيد، اينها ادعيه شلاق‏هايى است كه بر فرق ماها زده مى‏شود، اينهايى كه به واقعيت و به عقيده ما معصوم از هر خطا هستند، ببينيد كه در ادعيه‏ها چه جور عجز و ناله مى‏كنند، براى اين كه مطلب بزرگ است. مقام بشر هر چه باشد، مقام خاتم النبيين بالاترين مقام، لكن وقتى كه اين مقام را با مقام الوهيت ملاحظه بكنيم كه خود آنها مى‏بينند، هيچ است در مقابل همه چيز. آنى كه آنها فهميدند از عظمت خدا، آنها را وادار كرده است آن طور راز و نياز كنند و اعتراف به تقصير. شما در ادعيه اميرالمؤمنين، خود رسول خدا، حضرت سجاد سلام الله عليه، ساير ائمه ملاحظه كنيد چه جملاتى هست و ما چطور بعيديم از اين معانى، چه معارفى در اين ادعيه هست كه ما محروميم از آن معارف، چه سوزى در قلب اين خاصان خدا بوده است كه براى فراق خدا مى‏سوختند و آتش جهنم را مى‏گفتند اگر صبر كنيم، صبر در فراق را چه كنيم؟ اينها براى ما مثل يك افسانه است لكن واقعيت است، واقعيتى است كه آنها فهميده‏اند و ما نفهميديم. ما الان تكليف زياد داريم، ما مواجه هستيم با يك ملتى كه همه چيز خودش را در طبق اخلاص گذاشته است و براى اسلام دارد صرف مى‏كند. جوان‏ها را مى‏دهد، جوان‏ها جان خودشان را مى‏دهند، زن‏ها جوان‏هاى عزيز خودشان را مى‏دهند و با آن شور و شعف آنها به ميدان مى‏روند و مردم با آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداكارى مى‏كنند. تكليف ما با اينها چى هست؟ ما چه جواب بدهيم از اين همه جهاتى كه اينها عرضه مى‏دارند؟ ما چى داريم كه در جواب آنها بدهيم؟ معذلك بايد آن مقدارى را كه توان هست انجام بدهيم. شكر اين نعمت به اين است كه ما مردم را شريك بزرگ بدانيم در اين حكومت. حكومت نيست، بايد همه خدمتگزار باشيم براى اين ملت، براى اين جوان‏ها و براى اين پيرها و زن‏ها و مردها.

دولت به تنهايى نمى‏تواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد

مردم را در همه امور شركت بدهيم، دولت به تنهايى نمى‏تواند كه اين بار بزرگى كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان طورى كه ملاحظه مى‏كنيد اگر چنانچه اين شور و شعف ملت و جوان‏هاى عزيز نبود هيچ دولتى نمى‏توانست مقابله كند با اين قدرت‏هايى كه همه قدرتشان را، قوه‏شان را پهلوى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 5

هم گذاشتند و به ما حمله كردند. بدون اين كه اين ملت همراهى كند ما نمى‏توانستيم كارى بكنيم. هر چى داريم از اينهاست و هر چى هست مال اينهاست، دولت عامل اينهاست، قوه قضاييه عامل اينهاست، قوه اجراييه عامل اينهاست، قوه مقننه عامل اينهاست. ادا تكليف بايد بكنند، شركت بدهند مردم را در همه امور. همان طور كه با شركت مردم در اين جنگ، شما بحمدالله پيروز شديد و پيروزتر هم خواهيد شد، با شركت اينها شما مى‏توانيد اداره كنيد اين كشور را. مردم را در امور شركت بدهيد، در تجارت شركت بدهيد، در همه امور شركت بدهيد، مردم را در فرهنگ شركت بدهيد، مدارسى كه مردم مى‏خواهند درست كنند كارشكنى نكنيد برايشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است لكن كارشكنى نكنيد.

تكليف است براى همه ما كه اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم‏

بين خودتان برادر باشيد، حفظ كنيد اين برادرى را، با حفظ برادرى شما به اين جا رسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد. اگر خداى نخواسته خللى حاصل بشود، در اين برادرى، چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هر جا باشد، چه بين روحانيون، چه بين مردم، چه بين جناح‏هايى كه هستند، اگر خداى نخواسته يك وقت يك خللى واقع بشود شكست همراه اوست. شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد، نه حافظ خود. شما بايد حفظ اسلام را بكنيد، آن هم نه در زمان خود، همان طورى كه انبياء عظام دنبال اين بودند كه بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تكليف است براى همه ما كه ما اين جمهورى كه به اين جا رسيده است تا آخر حفظ كنيم. تا آخر حفظ كردن اين است كه هر روز محكم كنيم برادرى خودمان را، سر اغراض جزييه كه زود مى‏گذرد، لطمه‏اى خداى نخواسته به اسلام وارد نكنيم، لطمه‏اى به جمهورى اسلام وارد نكنيم. اشكال اگر هست به من و ديگران، اشكال را بايد گفت لكن نبايد تضعيف كرد دولت را، نبايد تضعيف كرد قوه مقننه را، قوه قضاييه را، روحانيت را. اينها جرم است، اينها گناه نابخشودنى است. شما توجه بايد بكنيد. ملت ما توجه بكنند كه يك ملت با هم هيچ قوه‏اى بر آنها غلبه نخواهد كرد، هيچ قوه‏اى نمى‏تواند بر يك ملتى كه همراه هم هستند و با هم هستند، هيچ قدرتى نمى‏تواند با او مقابله كند و لهذا شياطين در پى اين هستند كه از اين راه پيش بروند كه بين جناح‏ها اختلافى ايجاد كنند. اعتنا نكنيد به اين شياطين، در شهرها اعتنا نكنند آقايان به شياطينى كه مى‏خواهند اختلاف ايجاد كنند.

حفظ اسلام به حفظ وحدت است‏

قوى باشيد و پشت هم باشيد، دولت و ملت با هم باشد، ملت پشتيبان دولت در امور باشد، دولت خدمتگزار ملت باشد در امور، شركت بدهند مردم را در همه امور. دانشگاه‏ها بايد مردم در آن دخالت داشته باشند، مردم خودشان به طور آزاد بايد دانشگاه داشته باشند، منتها دولت نظارت بايد بكند. نظارت دولت حتمى است لكن اين طور نباشد كه خيال كنيد كه / خود ملت / خود دولت مى‏تواند همه اين

صحيفه نور ج 20 صفحه 6

كارها را انجام بدهد، مى‏بينيد كه نمى‏تواند، اعتراف دارند همه بر اين، دولت اعتراف دارد، همه اعتراف دارند اين كه بدون ملت ما نمى‏توانيم. اين ملت را از دست ندهيد، نگهش داريد. روحانيون مكلفند، خودشان هم مى‏دانند مكلفند حفظ اسلام را بكنند، حفظ اسلام به حفظ وحدت است و بايد بكنند و اين واجب است بر همه كه حفظ كنند وحدت را، مردم را نگه دارند. اگر در يك شهرى از شهرها بنا بود يك اختلافى واقع بشود، بدانند كه دست شيطان در كار است، بايد اين را از بين ببرند و نگذارند يك وقت خداى نخواسته / در / ولو در يك شهرى، در يك روستايى اختلاف واقع بشود. برادران روحانى قوياً با هم باشند و كناره‏گيرى نكنند، همه در ميدان باشند، با هم باشند. ما مى‏خواهيم حفظ اسلام را بكنيم، با كناره‏گيرى نمى‏شود حفظ كرد، خيال نكنيد كه با كناره‏گيرى تكليف از شما سلب مى‏شود، تكليف دوچندان است. بايد در صحنه باشيد، بياييد، همه روحانيت بيايد، كنار رفتن از مكايد ابليس است كه نمى‏گذارد كه همه با هم باشند، قدرت را روى هم بگذاريد. ارتش، سپاه، بسيج و گروه‏هاى مردمى همه با هم باشيد، اگر باشيد با هم، خداى تبارك و تعالى نصرت مى‏كند شما را. نصرت خدا اين است كه همه با هم براى رضاى خدا باشيد، همه با هم براى اين باشيد كه اسلام را تقويت كنيد و اسلام را به جاهاى ديگر هم برسانيد و اين نصرت خداست و خداوند وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد، من هم نصرت مى‏كنم. و مى‏بينيد كه دارد نصرت مى‏كند، مى‏بينيد كه ما يك روزى بود كه همه اوضاع به هم ريخته شده بود و همه جا خراب بود و حالا بحمدالله همه چيز صحيح است و خوب است و همه جهات تمام است و جبهه‏هاى ما قوى و داخل و خارج همه درست، همه جهات درست است و ليكن بايد مردم توجه كنند به اين كه آنها پشتيبان هيأت حاكمه باشند و هيأت حاكمه خدمتگزار آنها.

خداوند همه ما را از شر شيطان نگه دارد و خداوند همه ما را قدرت اين بدهد كه با خودمان جنگ كنيم و با باطن خودمان ستيزه كنيم و اصلاح كنيم خودمان را.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 35

تاريخ: 8/6/65

ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و هيأت به مناسبت هفته دولت‏

اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

لازم است كه /من/ در اين روزى كه فاجعه نخست وزيرى رخ داد يك يا چند كلمه‏اى يادى از اين دو نفر شهيد بزرگوار و همين طور آقاى عراقى كه من سابقه طولانى با ايشان داشتم، بشود. من از خصوصياتى كه در اين آقايان بود، آقاى رجايى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى كه به نظرم خيلى بزرگ است، اين است كه آقاى رجايى يك نفر آدمى بود كه، دستفروشى در بازار از قرارى كه گفتند، من در مطالعاتى كه در ايشان كردم به نظرم آمد كه از حال دستفروشى‏اش تا حال رياست جمهور، در روح او تأثيرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند كه اگر كدخداى ده بشوند، تغيير مى‏كنند به واسطه ضعفى كه در نفسشان هست، تحت تأثير آن مقامى كه پيدا مى‏كنند واقع مى‏شوند و اشخاصى هستند كه مقام تحت تأثير آنهاست از باب قوت نفسى كه دارند. و آقاى رجايى، آقاى باهنر در عين حالى كه خوب يكى‏شان رئيس جمهور بود، يكى‏شان نخست وزير بود، اين طور نبود كه رياست در آنها تأثير كرده باشد، آنها در رياست تأثير كرده بودند. يعنى آنها رياست را آورده بودند زير چنگ خودشان، رياست آنها را نبرده بود تحت لواى خودش. و اين يك درسى است كه انسان بايد از اينها ياد بگيرد والحمدلله در اين جمهورى بسيارند همچو اشخاص كه تفاوتى به حالشان نكرده است، آن وقتى كه در طلبگى بودند يا در بازار بودند /يا چيزها/ يا وقتى كه مقام پيدا كردند فرقى نكرده است كه انسان ببيند كه خير حالا يك بادى به غبغب بيندازد و يك هياهويى بجا بياورد و اينها نشده است و اين مسأله‏اى است كه اهميت دارد. آن كه تحت تأثير مقام مى‏رود، نه اين است كه يك مقامى‏دارد، اين از باب اين كه بسيار آدم ضعيفى است، مقام به او تسلط پيدا مى‏كند و دنبال او هم مى‏رود آن وقت. و اين دنبال رفتن مقام بسيار ضرر دارد براى خود انسان و براى كسانى كه در كار هستند براى كشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عكس شد، تأثير خوب دارد، هم براى خودشان و هم براى كشور. و لهذا من با اين كه ما ابرى‏ء نفسى ان النفس لاماره بالسوء به شما آقايان عرض مى‏كنم كه توجه به اين معنا داشته باشيد، اين مقامات بعد از چند روزى ديگر تمام مى‏شود، آنهايى كه در اريكه قدرت‏هاى بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد، آنهايى هم كه به درويشى و به قناعت زندگى كردند آنها هم تمام شد، اين امور تمام مى‏شود، آن چيزى كه هست، ما در حضور حق تعالى هستيم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 36

خلجانات نفسانى و ما بايد آن فكر آن جا باشيم. اين راجع به اين آقايان كه واقعاً اسباب تاسف شد كه يك همچو اشخاصى فاسد از بين بردند. ولى بحمدالله اينها در مماتشان هم تقويت كردند اين جمهورى اسلامى را. آقاى عراقى را هم من سال‏هاى طولانى مى‏شناختم، در همان اوايل امر كه اين مسائل پيش آمد، ايشان وارد بود در امر و با من دوستى داشت، او هم بسيار مرد صالح و بزرگوارى بود، خداوند همه اينها را رحمت كند.

بى‏انصافى است كه ما بگوييم دولت موفق نبوده

و اما راجع به، چون هفته دولت است يك كلمه هم با آقايان راجع به اين معنا صحبت كنم. ما بايد در سنجش‏هامان روى هم مطلب را بريزيم و حساب كنيم، يك نقطه را اگر بخواهيم نظر بكنيم ممكن است اين نقطه ما را به خطا بكشاند، يك نقطه ديگر را نگاه كنيم باز همين طور، ما بايد عملكرد دولت را رويهمرفته حساب كنيم، ببينيم كه آيا اين دولت در اين مدتى كه در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است و مخالفت همه قوت‏هاى بزرگ دنيا بوده است. اين دولت موفق بوده است رويهمرفته يا نه؟ بى‏انصافى است كه ما بگوييم موفق نبوده، بى‏انصافى است كه ما بگوييم كه دولت كار ازش نيامده. خوب! كارهاى بزرگى كرده‏اند، كارهايى كه در ظرف چهل، پنجاه سال نشده بود، اينها كرده‏اند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و رويهمرفته يك دولت موفق بوده است. و من به شما آقايان سفارش مى‏كنم كه با اين كه موفق بوديد بايد دنبال موفقترى برويد، قناعت نكنيد به اين كه ما حالا فلان كار را كرديم. ما هر چه خدمت بكنيم به اين ملت، كم خدمت كرده‏ايم، براى اين كه اين ملت بود كه همه اين گرفتارى‏ها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهى به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داريم از آنهاست. ما بايد خدمتگزار باشيم، واقعاً خدمتگزار باشيم و هر چه خدمت بكنيم باز كم است. ما كه شكر خدا را نمى‏توانيم بجا بياوريم براى اين كه كوچكتريم از اين كه شكر خدا را بجا بياوريم، لكن شكر اين ملت قهرمان و مظلوم همان شكر خداست، كسى كه شكر اينها را بجا نياورد، شكر خدا را بجا نياورده است براى اين كه اينها بندگان خدا هستند، اينها كسانى هستند كه براى خدا دارند خدمت مى‏كنند به اين كشور و شكر اين است كه ما به آنها خدمت بكنيم، هر كس در هر مقامى كه هست خدمت بكند.

اشخاصى كه قلم در دستشان است متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست

و من بايد اين را عرض بكنم كه گاهى اشخاص با اين كه ممكن است كه آدم‏هاى خوبى باشند، لكن يك چيزهايى در نفوس انسان هست كه انسان از آن غفلت مى‏كند. مثلاً يك پدر و مادرى كه بچه‏شان را خيلى دوست دارند، اين هر چه مى‏بيند خوبى مى‏بيند از او، اصلاً غفلت مى‏كند از اين كه در اين بدى باشد. حب‏الشى‏ء يعمى و يصم . از آن ور هم همين طور است، وقتى انسان در قلبش دشمنى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 37

يا مخالفت با يك كسى داشت يا با جمعى داشت، هر چه خوبى ببيند، بدى مى‏بيند، اصلاً خوبى‏ها محو مى‏شود. من به همه اشخاصى كه قلم در دستشان است، زبان گويا دارند مى‏خواهم سفارش كنم كه متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و رياست جمهور و اينها نيست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است. آقاى خامنه‏اى سلمه الله باشند رئيس جمهور يا يك كس ديگر، آقاى موسوى نخست وزير باشند يا يك كس ديگرى، اين مطرح نيست، مطرح نظام جمهورى اسلامى است، ما مكلفيم به حفظ او، همه نويسنده‏ها مكلفند به حفظ نظام. وقتى كه انسان فرض كنيد از يك كسى گله دارد يا مى‏بيند نقيصه‏اى در كار هست، اين نصيحت مى‏تواند بكند و بايد بكند، اما لسان نصيحت غير لسان لجن كردن و ضايع كردن است. من راجع به افراد هم عقيده‏ام هست - يعنى شارع هم همين طور است، ما تابع او هستيم - كه اگر انسان يك مسلمانى را براى خاطر هواى نفسش لگدمال كند، اين در آن دنيا شايد مجازاتش بدترين مجازات باشد و در اين دنيا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان بايد لسان نصيحت باشد و انسان مى‏بيند كه گاهى وقت‏ها لسان‏ها لسان نصيحت نيست، قلم‏ها قلم‏هاى نصيحت نيست. مطرح دولت نيست، مطرح جمهورى اسلامى است. گاهى وقت‏ها انسان مى‏بيند كه به واسطه يك قلمى، به واسطه يك نوشته‏اى ممكن است كه در بازار يك مطلبى واقع بشود، يك زيادى قيمتى بشود، يك كسر قيمتى بشود، اين طور چيزها، اين كسى كه قلم دستش مى‏گيرد بايد توجه به اين معنا بكند كه مسأله، مسأله فرد نيست، مسأله اسلام است و نظام اسلامى‏و ما مكلفيم اين نظام را حفظ كنيم. همچو نباشد كه وقتى قلم دستمان آمد، اگر من با آقاى نخست وزير مخالفم يا با آقاى خامنه‏اى مخالفم، ديگر فكر اين نباشم كه قلمم كجا مى‏رود، هر جا رفت بنويسم، هر چه شد بكنم، اين در حضور خداست، در حضور ملائكة الله است، ثبت مى‏شود اينها و /من/ ممكن است كه اشخاص هم خوب باشند، اما اين چيزهايى كه در نفس انسان است نمى‏تواند انسان به اين زودى بر آن مكايد شيطان و مكايد نفس اماره /انسان/ تسلط پيدا كند، انبيا هم دنبال اين بودند كه يك وقت خداى نخواسته گرفتار يك همچو مسائلى نشوند.

آن كسى قلمش قلم انسانى است كه از روى انصاف بنويسد

آقايان توجه بكنند كه قلم آنها يك وقت قلمى نباشد كه جمهورى اسلامى را تضعيف بكند. و من مى‏بينم در بعضى قلم‏ها اين جورى است و اينها توجه بكنند. من هميشه ميل دارم كه با نصيحت، با - عرض مى‏كنم كه - تقاضا، با ملايمت با آقايان رفتار كنم و هميشه جورى باشد كه يك صحبتى كه ملايم نباشد، نباشد. لكن اگر چنانچه يك وقتى اقتضا بكند مصلحت اسلام، يك وقت انسان ببيند كه مى‏خواهد يك كسى اسلام را تضعيف كند ولو نمى‏فهمد خودش يا خداى نخواسته از روى فهم - كه بعضى نادر هست الان كه از روى ادراك مى‏خواهند لطمه بزنند و شناسايى هم ممكن است شده باشند - لكن توجه كنند كه اگر يك وقت يك همچو چيزى پيش بيايد، آن وقت يك وضع ديگرى پيش مى‏آيد، اين جور نيست كه همه‏اش قضيه نصيحت باشد و ملايمت باشد، يك مسأله ديگرى پيش مى‏آيد.

صحيفه نور ج 20 صفحه 38

ما در حال انقلاب هستيم، شما ملاحظه كنيد آن جاهايى كه انقلاب شده است چه كرده‏اند، آن جاهايى كه انقلاب شده است، انقلاب روسيه‏اى كه پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت كنترل است كه نمى‏توانند يك كلمه اين ور و آن ور بگويند. الان به طورى كه براى من گزارش دادند در عراق هيچ مطلبى را جز اين كه اداره اطلاعات اجازه بدهد نمى‏توانند بروز بدهند، هيچ مطلبى را. راجع به اقتصادشان، راجع - به عرض مى‏كنم - كه ارزشان، راجع به نظامى‏شان، همه چيزها، بايد اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چى بشود. بعضى...(3) نوشته بود، لابد آقايان هم ديده‏اند كه بعد از دو سال حق دارند كه يك كلمه‏اى راجع به او بگويند، خوب ما چى؟ ما هر چه دستمان آمد گفتيم. حالا اقتصاد ما اين طورى است و ما ورشكسته هستيم! خوب ما ورشكسته، جناب عالى كه مى‏فرماييد كه ما ورشكسته شديم، اين براى اسلام مضر است يا براى دولت مضر است؟ اين براى جمهورى اسلامى مضر است. وقتى فهميد طرف ما ورشكسته نيستيم، چون مردم مى‏دانند، اما تويى كه برمى‏دارى مى‏نويسى ما ورشكسته هستيم، تويى كه مى‏نويسى ما هيچى ديگر نداريم، تويى كه اين حرف‏ها را مى‏نويسى، اين براى اسلام مضر است نه براى دولت. اگر يك چيزى بود كه مخصوص دولت بود، خوب! يك مسأله‏اى بود، باز مى‏شد يك چيزى، اما يك چيزى كه براى نظام مضر است هست و اين را توجه كنيد به آن. دست‏هاتان را يك قدر نگه داريد، قلم‏هاتان را يك قدر نگه داريد، توجه بكنيد به اين كه هر چيزى نبايد نوشته بشود، هر چيزى نبايد منتشر بشود. و من به شما عرض مى‏كنم كه من ممكن است يك روزى اگر چنانچه خداى نخواسته تعقيب بكنند آقايان، ممكن است من يك وضع ديگرى پيش بيايد برايم.

و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه موفق باشند همه و همه خدمت بكنند. شما همه در يك مملكت داريد زندگى مى‏كنيد. شما ملاحظه كنيد انسان چقدر ضعيف است، اگر من يك قلمى دستم بگيرم و بخواهم مطلبى بنويسم براى كسى كه خيلى دوستش دارم، ممكن نيست در اين قلم يك لغزشى پيدا بشود كه اين ولو هزار تا عيب داشته باشد يكى از آنها را اشاره كنم، هيچ ممكن نيست، براى اين كه اين دوستى نمى‏گذارد. اگر چنانچه از آن ور من با يك كسى دشمنى داشته باشم، يك قلمى دست بگيرم بخواهم بنويسم، ممكن نيست كه از محاسن او يك كلمه بنويسم. اين قضيه، قلم شيطان است اين، آن كسى قلمش قلم انسانى است، آنى است كه از روى انصاف چيز بنويسد. از روى انصاف صحبت كند، آن هم توجه كند كه در يك وقتى كه ما الان اين طور گرفتارى‏ها را داريم، بعضى از امورى كه از روى انصاف هم باشد نبايد گفت، همان طورى كه ديگران نمى‏كنند. خوب! يك روزنامه، تمام روزنامه‏ها را در انقلابات از بين مى‏برند، يكى مى‏گذارند اين تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بين مى‏برند، يكى را مى‏گذارند تحت حزب خودشان. انقلابات اين جورى هستند ديگر، نمى‏گذارند كه هرج و مرج باشد، هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، هر كه هر حرفى‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 39

مى‏خواهد بزند. حالا اين ضرر به نظام دارد يا ندارد، نه، ما بگذار حريفمان از بين برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضى اشخاص انسان اين جور مى‏بيند و بايد تجديد نظر بكنند در كارهايشان، بايد توجه بكنند كه يك وقت خداى نخواسته يك ورق ديگر پيش نيايد. وقتى انسان تكليف بفهمد ديگر نمى‏تواند كه بگويد اين دوست من است، اين رفيق من است، اين برادر من است، اين پسر من هست.

تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد

من از خداى تبارك و تعالى استدعا مى‏كنم كه يك همچو مسائلى را پيش نياورد و از آقايان، از همه نويسندگان، از همه گويندگان تقاضا مى‏كنم كه شما يك قدرى تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتارى‏اى كه دارد، ما الان در حال جنگيم، ما در حال محاصره هستيم، همه دنيا دست‏هاشان، قلم‏هاشان بر طرف ضد ماست، حالا خود ما هم بنشينيم هى هر كه هر چه دلش مى‏خواهد بگويد، اين صحيح است آيا؟ من اميدوارم كه آقايان هم در گفتارشان مثل آقاى خامنه‏اى، آقاى رفسنجانى نصيحت كنند همه را، همه كسانى كه هستند نصيحتشان كنند كه يك قدرى در امور تجديد نظر بكنند، اين جور نباشد كه همه‏اش هى عيب بگويند. خوب! يك قدرى از چيزهايى كه، خدمت‏هايى كرده‏اند چطور گفته نمى‏شود؟ در بعضى قلم‏ها يك كلمه راجع به اين كه فلان خدمت هم شده است نمى‏شود، از اول شروع مى‏شود عيب، عيب، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، كجاست، همه. آن وقت بعضى هاش ضرر مى‏زند به حيثيت اسلام، بعضى‏هاش ضرر مى‏زند به نظام، بعضى‏هاش ضرر مى‏زند به، حتى در قواى نظامى تأثير مى‏كند. و اميدوارم كه ديگر اين امور تكرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از اين لغزش‏ها نجات بدهد و ما را كارى كند كه در حضور خودش روسياه وارد نشويم.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 47

تاريخ: 18/8/65

ديدار با گروهى از برادران ارتش، سپاه پاسداران و كميته‏هاى انقلاب اسلامى‏

در خارج بايد بدانند كه جمهورى اسلامى به كورى چشم ابرقدرت‏ها، تثبيت شده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم

من از همه قواى مسلحه، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه سپاه پاسداران، چه كميته‏ها، چه بسيجى‏ها و سايرين بايد تشكر كنم كه با قدرت خود اين جمهورى اسلامى را تثبيت كردند. و دشمنان ما چه در داخل و چه در خارج بايد بدانند كه جمهورى اسلامى به كورى چشم ابرقدرت‏ها و به كورى چشم امثال منافقين و مخالفين با جمهورى اسلامى، تثبيت شده است و خللى انشاءالله در او وارد نخواهد شد.

آنچه من مى‏خواهم به آقايان عرض كنم اين است كه كراراً گفتم كه شما پيروزيد و كارى كه شما انجام مى‏دهيد، كارى است الهى، كارى است كه براى خداست و كوشش كنيد قصد خودتان را خالص كنيد براى خدا كه چه كشته بشويد و چه بكشيد، شما اهل نجات هستيد ولى كوشش كنيد كه قصد شما الهى باشد و بحمدالله هست. و من هر وقت كه چهره اينهايى كه دارند رو به جبهه‏ها مى‏روند ملاحظه مى‏كنم واقعاً از خودم خجالت مى‏كشم كه اينها به چه مقامى رسيده‏اند، به چه پايه‏اى از عرفان، چه پايه‏اى از معرفت رسيده‏اند كه اين طور با هيجان، اين طور براى خدا رو به جبهه‏ها مى‏روند.

و دشمنان ما بايد اين معنا را بدانند كه جمهورى اسلامى از اين به بعد، بلكه از اولى كه اين جمهورى رو به رشد رفت، جورى تثبيت شده است و جورى در دنيا الان به حسب واقع نمايش داده شده است كه وابستگى به هيچ كس ندارد، وابسته به ملت است، وابسته به قواى مسلحه است، اشخاص در اين امور دخالت ندارند.اين كه هى هر روز شهرت مى‏دهند كه چه شده است چه شده است، فلانى سكته كرده، فلانى در بستر مرگ است، فلانى، خوب! باشد، البته مرگ براى همه هست، براى ما هم هست، اما اين را بدانند كه شادى نكنند براى اين. اين يك امرى است كه واقع مى‏شود و شما خواهيد ديد انشاءالله كه جمهورى اسلامى باقى است چه ما باشيم، چه اشخاص باشند، چه نباشند. همين‏ها بودند كه شادى مى‏كردند /كه/ براى اين كه جمهورى را در يك جايى در آن مركز منفجر كردند و هفتاد هشتاد نفر از دوستان ما را، از بزرگان را از بين بردند، شادى مى‏كردند كه جمهورى از بين رفت، تمام شد ديگر. ديدند كه ابداً تمام نشد و مردم ريختند بدتر از اول، بالاتر از اول، ريختند در خيابان‏ها و چه‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 48

كردند.

جنگ يك تكليف شرعى است كه مردم ادا مى‏كنند، من باشم ادا مى‏كنند، نباشم هم ادا مى‏كنند

حالا هم همين طور است، بيخود خودشان را معطل نكنند و همين طور اينهايى كه در اطراف خليج هستند بيخود خودشان را معطل نكنند و خودشان را فداى صدام نكنند، صدام رفتنى است، همين ممكن است كه انشاءالله به همين زودى او برود و على اى حال چه او رفتنى باشد چه نرفتنى باشد، ما يك تكليف داريم ادا مى‏كنيم، ملت ما، ارتش ما، سپاه ما و همه قواى مسلحه ما يك تكليف ادا مى‏كنند. اين مثل اين است كه گفته بشود كه اگر فلانى رفت و فلانى رفت، مردم نماز نمى‏خوانند، تكليف است، به رفتن كسى مردم دست از نمازشان برنمى‏دارند، به رفتن كسى نمازشان را، حج‏شان را دست از آن برنمى‏دارند. و قضيه جنگ امروز براى همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است. اين طور نيست كه جنگ مثل امر جنگى باشد كه ديگران با ديگران مى‏كنند. جنگى است كه اسلام دارد مى‏كند در مقابل كفر، اسلام دارد مى‏كند در مقابل نفاق و اين جنگ يك تكليف شرعى است كه مردم ادا مى‏كنند، من باشم ادا مى‏كنند، نباشم هم ادا مى‏كنند.

و اميدوارم انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، سلامت بدهد و همه كسانى كه در اين راه براى خدا به رحمت ايزدى پيوستند و شهيد شدند، خداوند آنها را به رحمت خودش، به رحمت واسعه خودش غريق كند و در ضيافت خودش آنها را راه بدهد و كسان ديگرى هم كه معلول شدند يا مفقود شدند يا شايد صدمات ديگر برشان وارد شده، خداوند انشاءالله آنها را، هم صبر بدهد و هم شفا عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 49

تاريخ: 29/8/65

بيانات امام خمينى در جمع خانواده‏هاى شهدا، مفقودين و اسرا، جمعى از مسؤولين قضايى ارتش و مسؤولين اعزام بزرگ سپاه محمد (ص) و سرپرست بنياد شهيد به مناسبت ميلاد با سعادت رسول اكرم (ص) و ولادت امام جعفر صادق (ع)

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز كه از اعياد بسيار بزرگ اسلام است، به همه ملت‏هاى محروم اسلامى و همه مستضعفين جهان و ملت بزرگوار خودمان تبريك و تهنيت عرض مى‏كنم.

اين عيد بزرگ، سرمنشاء تمام بركات در عالم است و مركز وحدت مسلمين در جهان است. من نمى‏توانم راجع به بركات اين عيد، امروز با وقت كم عرضى بكنم. اميد است كه گويندگان و نويسندگان در اين امر اهتمام كنند و بركات تولد اين دو بزرگوار را گوشزد كنند. آنچه كه من امروز مى‏خواهم عرض كنم، اين است كه ما در روزى عيد گرفتيم كه از جهاتى ملت ايران بايد جشن بگيرند. يكى جهات پيروزى ملت ايران در جهان، در جبهه‏ها در پشت جبهه‏ها، در همه كشورهاى اسلامى و غيراسلامى و يك امر مهمى كه در اين روز بايد تبريك به همه عرض بكنم، اين انفجار عظيمى است كه در كاخ سياه واشينگتن رخ داد و اين رسوايى بسيار مهمى كه براى سران كشور امريكا پيدا شد. شما ملاحظه بكنيد و ببينيد كه در تمام دنيا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانه‏هايشان و خطابه‏هايشان تمام متوجه اين معناست كه سرپوشى بگذارند بر اين رسوايى كه براى رئيس جمهور آمريكا پيش آمد. رئيس جمهور آمريكا در اين رسوايى بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه بشود - گرچه هميشه بوده است - لكن اين متفرقه‏گويى و اضطرابى كه در كاخ سفيد پيدا شد و در طرفدارهاى آمريكا، حكايت از عظمت مسأله مى‏كند. يك مقام عالى رتبه - به قول خودشان - از آمريكا به طور قاچاق و با تذكره جعلى وارد ايران مى‏شود، در صورتى كه ايران نمى‏داند چى است، به مجردى كه وارد مى‏شود و معلوم مى‏شود كه اين از مقامات امريكاست، ايران او را در يك جايى تحت نظر قرار مى‏دهد و محبوس مى‏كند و تمام حركات او را تحت نظر قرار مى‏دهد و او با هر كس خواسته است ملاقات كند، ملاقات نمى‏كند.

آنى كه ادعا مى‏كند كه اگر من به شوروى رفته بودم، رئيس شوروى سه مرتبه ديدن من مى‏آمد، گمان مى‏كند اين جا هم شوروى است!. اين جا كشور اسلام است، اين جا نه كرملين قابل اين است كه ذكرى ازش بشود و نه كاخ سياه! اين جا كشور رسول خداست، اين جا كشور حضرت صادق است،

صحيفه نور ج 20 صفحه 50

اين جا پاسدارهاى ما شرافت دارند بر كاخ‏نشين‏ها، اين جا بسيجى‏هاى ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ نشين‏هاى عالم و همه كسانى كه ادعاى پوچ خودشان را مى‏كنند و گمان مى‏كنند كه بايد عالم پيش آنها خاضع باشد.

آنهايى كه مى‏گفتند ما چه مى‏كنيم و چه مى‏كنيم و قطع رابطه مى‏كنيم و از اين مسائل مى‏گفتند امروز معلوم شد كه با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمده‏اند و مى‏خواهند كه رابطه برقرار كنند، مى‏خواهند عذر تقصير بخواهند و ملت ما قبول نمى‏كند. اين يك مسأله است، مسأله‏اى است كه از تمام پيروزى‏هاى شما بالاتر است. مسأله رئيس آمريكا با آن همه به قول خودش جلال و جبروت، كسى را از مقامات عالى بفرستد به اين جا كه با مقامات اين جا ملاقات كنند و هيچ يك از آنها حاضر به ملاقات نشود، اين مسأله بزرگى است كه دنيا را منفجر كرده است و بايد هم بكند. كاخ سفيد را به عزا نشانده است و بايد هم بنشاند. مسأله مسأله مهم است.

الان تسابق مى‏كنند تمام كشورهاى بزرگ براى رابطه پيدا كردن با ايران، اين چى است؟ اين افراد ايران است؟ اين جمعيت كثير ايران است؟ ايران جمعيتى ندارد در مقابل عالم. اين ايمان جوان‏هاى ماست، اين بركات رسول اكرم است، اين بركات امام صادق است. اين بركاتى است كه چشم دنيا را خيره كرده است و همه را مضطرب كرده. آنهايى كه گمان مى‏كردند كه با يك تشر ايران را مى‏توانند چه بكنند، گمان كردند كه حالا هم زمان قاجار است، حالا هم زمان پهلوى است كه مردم بيدار نبودند. امروز زمان بيدارى مردم ماست، زمان هشيارى و شكوفايى ايمان است در اين كشور و لهذا مى‏بينيد كه الان هر راديويى را باز كنيد از خارج، از هر گوشه عالم راجع به قضاياى آمريكا و راجع به خضوع او در مقابل ايران صحبت مى‏كنند و حرف‏ها را مى‏زنند. اضطراب در كلمات خود ريگان اين قدر هست. تناقض‏گويى، اضطراب هست كه انسان نمى‏تواند باور كند كه يك آدمى كه رئيس يك همچو كشورى هست و ادعايش آن قدر زياد است، اين قدر تناقض‏گويى، اين قدر اضطراب، اين قدر وحشت كه او را گرفته است، امروز يك چيز مهمى است. نه فقط او را، كرملين هم همين طور است، آنها هم مسابقه مى‏كنند با امريكا در رابطه با ايران.

امروز ايران بيدار شده است

چى است مسأله؟ چه شده است ايران؟ چه قصه‏اى در ايران واقع شده است كه سابق اگر چنانچه در زمان سلاطين سابق، در زمان قاجار، در زمان پهلوى اگر يك كلمه در آن جا مى‏گفتند اينها تمام كنار مى‏رفتند، اگر يك تشر مى‏زدند آنها خلع سلاح مى‏شدند، چه شده است كه حالا پاسدارهاى ما هم اعتنا به آنها نمى‏كنند؟ براى اين كه آن وقت مردم را خواب كرده بودند، تبليغات دامنه‏دار دشمن‏هاى اسلام، مردم را خواب كرده بودند، از هم جدا كرده بودند، شهرها از هم جدا بود، احزاب مختلفه همه با هم مختلف بودند، حكومت‏ها همه دست نشانده بودند، اما امروز مسأله اين نيست، امروز ايران بيدار شده است، امروز اسلام در ايران رواج پيدا كرده است، امروز حقيقت ايمان در ايران‏

صحيفه نور ج 20 صفحه 51

شكوفا پيدا كرده است، اينها بركات ايمان است. غافل نباشيد از اين، بركات وحدت شما در تمام امور است. غافل از اين وحدت نباشيد، غافل از اين حظ الهى نباشيد. در عين حال انسان مى‏بيند كه در حالى كه كاخ كرملين به لرزه در آمده است و كاخ سياه سياهپوش شده است و مى‏خواهند توجيه كنند هى حرف‏هاى خودشان را و هى از اين ور و آن ور مى‏زنند كه توجيه كنند اين خطايى كه كردند و اين كسى را كه اين جا فرستادند و با رسوايى از اين جا بيرونش كردند، مى‏خواهند توجيه كنند، مع‏الاسف بعض از اشخاصى كه در خود ايران هستند توجه به مسائل يا ندارند يا متعمدند. اينها هم /به تبع آنها كارهاى/ به تبعيت از تبليغات آنها، آنها هم با همان لسان، اين جا تبليغ مى‏كنند.

چرا مى‏خواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد

من نمى‏خواهم در اين روز مبارك اسباب افسردگى اشخاص بشوم، لكن مى‏خواهم عرض كنم چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا ما بايد به واسطه اغراض نفسانيه اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتى كه دنيا به تزلزل درآمده است براى اين بى اعتنايى ايران به كاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه كنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطان زده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضى شان در نظر من پوچند لكن از بعضى از اين اشخاص كه سابقه دارند هيچ توقع نداشتم كه در اين زمان كه بايد فرياد بزنند سر امريكا، فرياد مى‏زنند سر مسؤولين ما! چه شده است؟ شماها چه‏تان است؟ چه كرديد شماها؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجى واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يك همچون مسأله مهمى كه بايد همه شما دست به هم بدهيد و ثابت كنيد به دنيا كه ما وحدت داريم، وحدت ما اين طور شده است و در روزى كه /روز/ هفته وحدت است چرا شماها مى‏خواهيد تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مى‏خواهيد بين سران كشور تفرقه ايجاد كنيد؟ چرا مى‏خواهيد دو دستگى ايجاد كنيد؟ چه شده است شما را؟ كجا داريد مى‏رويد؟ اين تذهبون؟ من نمى‏توانم كه آن طورى كه مى‏خواهم، با شما صحبت كنم و نمى‏خواهم در روز عيد رنجش براى شما پيدا كنم، لكن شما انصاف بدهيد كه در يك همچو وقتى، وقت يك همچو امورى است؟! وقت يك همچو تأييدى است از كاخ سفيد؟ وقت يك همچو تأييدى است از ريگان؟! لحن شما در آن چيزى كه به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن خود كاخ‏نشينان آن جا تندتر است. شما چه شده است اين طور شديد؟ شما كه اين طور نبوديد بعضى‏تان، من بعضى‏تان را مى‏شناسم، شما اين طور نبوديد.

من اميدوارم كه شما باز توجه كنيد به مسائل، توجه كنيد به دنيا، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد به قدرت خودتان، نشكنيد اين قدرت را، گرچه شماها نمى‏توانيد، لكن نبايد يك همچو كارى در ايران بشود. من نمى‏خواهم دل شما را بشكنم، لكن شما دل ملت ما را نشكنيد، شما دل مسؤولين ما را نشكنيد، شما هى تندرو و كندرو درست نكيند، دو دستگى ايجاد نكنيد، اين خلاف اسلام است، خلاف ديانت است، خلاف انصاف است، نكنيد اين كارها را.

صحيفه نور ج 20 صفحه 52

من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ملت ما سلامت و سعادت عنايت كند و دوستان ما را به خود بياورد و كسانى كه مى‏خواهند تفرقه ايجاد كنند، انشاءالله خدا هدايتشان كند و خداى تبارك و تعالى شر اشرار را از سر اين كشور كوتاه كند و اين عيد مبارك را بر همه مبارك‏تر كند و رزمنده‏هاى ما را در هر جا كه هستند با دل قوى به پيش ببرد و بدانند رزمندگان كه پيروزند و بدانند كه اين پيروزى كه اخيراً پيدا شد، از همه پيروزى‏ها در نظر دنيا بالاتر است و توجه كنند به اين كه با عنايت خدا به پيش بروند و سيلى آخر را بزنند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 63

تاريخ: 21/11/65

ديدار با گروهى ا زمسوولان كشور، اقشار ملت و ميهمانان خارجى دهه فجر به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مقدم ميهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند در اين كشور مظلوم، مقدم آنها را مباركباد عرض مى‏كنم و از خداوند تعالى مسالت مى‏كنم كه همه آنها و همه ملت‏هاى مستضعف جهان را در مقابل مستكبران پيروز فرمايد.

مسائل ما زباد است، من بعضى از مسائل را عرض مى‏كنم و اميدوارم كه آقايان كه در اطراف تشريف مى‏برند توجه به اين مسائل را به اهل ملت خودشان و به اشخاصى كه متعهد هستند، آنها را تذكر بدهند. صورت اعمال هميشه شبيه به هم است، ظاهر عمل از يك فاجر فاسد ظاهر بشود يا كافر ظاهر بشود و از يك مؤمن موحد يا از يك ولى خدا، ظاهر يكى است. شمشيرى كه ابن ملجم مى‏كشد و بهترين خلق الله را شهيد مى‏كند با شمشيرى كه بهترين خلق الله مى‏كشد و عدوالله را اعدام مى‏كند در صورت يكى است، شمشير است و قدرت عمل است و كشتن آن طرف يا شهيد كردن آن طرف. اما آنچه كه ممتاز مى‏كند اين دو عمل را از هم و همه اعمال صادره‏از بشر به واسطه او ممتاز مى‏شود آن عبارت از غايات اعمال است، انگيزه‏هاى اعمال است، اين شمشير براى چه كشيده شد و براى چه زده شد؟ اين ندا براى چى بلند شد و براى چى ختم شد؟ اگر شمشير براى خدا بلند بشود و براى خدا به پايين بيايد، اين انگيزه، انگيزه الهى است. ارزشمند است. اگر براى شيطان باشد، اين ابليسى است و ارزشمند نيست، اين در همه اعمال مردم است. در همه اعمال خصوصى انسان و در اعمال اجتماعى، سياسى، انقلابى است.

همه رژيم‏هاى دنيا كه در سر كار هستند، اينها اعمالشان اعمال دنيايى است

انقلابات در دنيا زياد واقع شده است و يك حكومت رفته است، حكومت ديگر آمده است، يك رژيم رفته، رژيم ديگر آمده است، ولى انقلاباتى كه آمده است بايد ديد انگيزه انقلاب چه بوده است و براى چه چيز انقلاب واقع شده و ثمره اين انقلاب چى هست و چه بوده. انقلاب فرانسه، شوروى، ساير انقلاباتى كه در عالم واقع شده است، يك انقلاباتى بوده است و يك رژيم‏ها تغيير كردند به رژيمى ديگر، حكومت تغيير كرده به حكومت ديگر، اما انگيزه، انگيزه مادى بوده است، انگيزه دنيايى

صحيفه نور ج 20 صفحه 64

بوده است. آن وقتى كه روسيه قيام مى‏كند و رژيم سابق را از بين مى‏برد، انگيزه‏اش اين بوده است كه اين دنيا دست من باشد نه دست او. الان هم كه همه رژيم‏هاى دنيا در سر كار هستند، اينها اعمالشان اعمال دنيايى است. ياكلون كما تاكل الانعام : مثل همان حيواناتى كه با هم جنگ مى‏كنند و يكى ديگرى را از بين مى‏برد، انگيزه يك انگيزه طبيعى است، يك انگيزه دنيايى است. اين دنيا را او مى‏خواهد براى خودش حفظ كند، آن هم مى‏خواهد براى خودش. قدرت را او براى خودش مى‏خواهد، آن هم براى خودش مى‏خواهد. اما انگيزه انبياء در انقلاباتشان، در قيامشان دنيا نبوده است، اگر دنيا را اصلاح كردند تبع بوده است، انگيزه الهى بوده است، براى خدا بوده و براى معارف الهى و براى بسط عدالت الهى در جامعه. آن انگيزه است كه اين انقلابات را از هم جدا مى‏كند. ما اين انقلابى كه كرديم و ملت ما كرد، اين را به حسب آن طورى كه از اول نداى او بلند شد و الان هم اين ندا بلند است، اين انقلاب براى اسلام بوده است نه براى كشور، نه براى ملت، نه براى به دست آوردن يك حكومت. براى اين كه اسلام را از شر ابرقدرت‏ها و جنايتكارهاى خارجى و از شر سليقه‏هاى كج داخلى داخل اسلامى نجات بدهد. اين انگيزه، انگيزه‏اى است كه اگر چنانچه در جوان‏هاى ما ملاحظه بفرماييد، در عموم ملت ملاحظه بفرماييد، البته استثنا دارد، در همه جا استثنا هست، در زمان رسول الله هم استثنا بود، هميشه اين استثناها هست، اما وقتى كه وجهه عمومى مردم را در اين حركت‏هايى كه دارند، در اين شور و شوقى كه دارند و رو به مرگ مى‏روند با شور و شوق، از هر كدام بپرسيد كه تو چرا دارى مى‏روى به جبهه، مى‏گويد: براى /اين كه/ خدا، براى اسلام، براى خدا، براى امر خداست. اما اگر فرض كنيد كه از يك سرباز روسى بپرسند كه تو براى جبهه مى‏روى چه كنى؟! او مى‏گويد مى‏خواهم اين كشور را به دست بياورم، مى‏خواهم قدرت خود را توسعه بدهم. در عالم هميشه همين طور است. ما بايد فكر اين معنا باشيم كه ما تلخى‏ها و شيرينى‏ها داشتيم. اما تلخى‏هايى كه داشتيم براى اين است كه ما معارفمان ناقص است. شما ملاحظه كنيد كه بهترين خلق‏الله در عصر خودش، حضرت سيدالشهداسلام‏الله عليه و بهترين جوانان بنى هاشم و اصحاب او شهيد شدند و از اين دنيا رفتند با شهادت، لكن وقتى كه در آن مجلس پليد يزيد صحبت مى‏شود، حضرت زينب سلام‏الله عليها قسم مى‏خورد كه ماراينا الا جميلا : رفتن يك انسان كامل، شهادت يك انسان كامل در نظر اولياء خدا جميل است، نه براى اين كه جنگ كرده و كشته شده، براى اين كه جنگ براى خدا بوده است، قيام براى خدا بوده است. اگر اين معنا را تزريق كنند، اين ميهمان‏هاى ما، اين ميهمان‏هاى عزيز ما در مملكت‏هايى كه مى‏روند به مردم بگويند كه جوان‏هاى ايران با اين انگيزه دارند خودشان را به جبهه مى‏رسانند و به شهادت، و شهادت را فوز عظيم مى‏دانند. اين شهادت فوز عظيم دانستن نه از باب اين است كه كشته شدن است، خوب! كشته شدن، طرف ما هم كشته مى‏شود، از باب اين است كه اين انگيزه براى اسلام است، وقتى انگيزه براى اسلام شد، ديگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستيم و نرسيديم به آن مقامى كه بايد برسيم، از اين جهت تلخى داريم. ما البته تلخى‏ها داشتيم به حسب اين وضع روحى‏اى كه داريم، از ما اشخاص بزرگ شهيد شده

صحيفه نور ج 20 صفحه 65

است به دست اشخاص پليد و خانوارها، خانواده‏ها، اطفال اينها الان دارند كشته مى‏شوند و اين براى ما سخت است، براى ما دشوار است، لكن وقتى انگيزه را ملاحظه كنيم و غايات اعمال را ملاحظه كنيم و اگر بفهميم اين مقاصدى كه انبياء داشتند و آن كارهايى كه انبياء كردند و آن كارهايى كه در صدر اسلام واقع شده است، چه جور بوده است براى ما سهل مى‏شود. يعنى خوف از بين مى‏رود، تلخى مبدل به لذت مى‏شود، ناگوارى مبدل به گوارايى مى‏شود و هر چه طرف اين انگيزه پيش برويم و اين مطلب روحى را بر خودمان تزريق كنيم و با مجاهدت پيش برويم، اين اسباب اين مى‏شود كه هيچ تلخى ما در دنيا نبينيم مگر آن چيزى كه مخالف اسلام است. آنى كه مخالف اسلام است براى ما تلخ باشد و آن چيزى كه براى اسلام است، براى ما شيرين باشد. سعى كنيد كه انگيزه‏ها، انگيزه‏هاى الهى باشد شما مى‏بينيد با اين كه هر روز تقريباً ايران زده مى‏شود و عده كثيرى از بچه‏ها، از كودك‏ها، از زن‏هاى پير، از مردهاى پير، از مردم عادى، دارند خراب مى‏شود خانه‏ها به رويشان، معذلك از همان زير آوارها كه در مى‏آيند، حرفشان اين است كه ما بايد تا پيروزى جنگ كنيم، اين يك انگيزه‏اى است كه در اين جوان‏هاى ما پيدا شده است و اميد است كه در ما هم پيدا بشود. من واقعاً وقتى كه بعضى از اين جوان‏ها را مى‏بينم، بعضى از اين صحبت‏هاى جوان‏ها را مى‏شنوم، بعضى از اين شادى‏هاى آنها را مى‏بينم در جبهه‏ها، مى‏بينم كه جايى كه الان آتش است و هر روز آتشبازى است، اينها با سرافرازى و با عظمت روح و با شادى دارند پيش مى‏روند، من متحير مى‏شوم و از اين حسرت مى‏برم كه ما نرسيديم به يك همچو مقامى. سعى كنيد كه انگيزه‏ها، انگيزه‏هاى الهى باشد. سعى كنيد كه به مردم خودتان هر جا هستند، به كشورهاى خودتان هر جا هستند تزريق كنيد كه انگيزه‏هايشان الهى باشد، براى كشورگيرى نباشد، براى سلطه نباشد، براى دنيا نباشد، گمان نكنند كه دنيا يك چيزى است كه باقى مى‏ماند، چند روز مى‏ماند دست اين و از بين مى‏رود. آن چيزى كه باقى مى‏ماند آنى است كه لله تعالى است. ما عندكم ينفدو ما عندالله باق *. ما عندالله آن چيزهايى است كه انسان براى خدا مى‏كند، آنها باقى هست و آن چيزى كه پيش خود ما هست از دنيا و از جهاتى كه نفسانيت ما دارد، اينها از بين مى‏رود.

پس بنابراين شما مطالعه كنيد در حال اين كشور، در حال اين ملت و بگوييد اين ملت را و اين كشور را براى كشورهاى خودتان، شايد انشاءالله همين انگيزه‏ها پيدا بشود و از سلطه‏هاى خارجى كم بشود. و ما اميدواريم كه جوانان ما در اين اوقات همان طورى كه از اول بودند و با شادى به طرف جنگ مى‏رفتند و به طرف رساندن اسلام به پيروزى و خارج كردن اسلام از شر ابرقدرت‏هاى خارجى و سليقه‏هاى كج داخلى‏اى كه در داخل كشورهاى اسلامى هست، اينها براى شر اينها و از بين بردن اينها پيروز بشوند و برسند به جايى كه حكومت اسلامى توسعه پيدا كند در همه جا و عدل اسلامى در همه جا توسعه پيدا بكند و عدل اسلامى اين است كه همه حكومت‏هايى كه در دنيا هستند، روى موازين

صحيفه نور ج 20 صفحه 66

اسلامى حكومت بكنند. و ما اميدواريم كه اين امر به تدريج مهيا بشود براى آن وقتى كه آن عدل بزرگ اسلامى در روى زمين توسعه پيدا مى‏كند و حكومت ها، حكومت عدل مى‏شوند.

و من از خداى تبارك و تعالى براى پيروزى اسلام و براى كسانى كه به اسلام خدمت مى‏كنند و كسانى كه دنباله اسلام هستند، رحمت و مغفرت طلب مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى براى كسانى كه در راه اسلام شهيد شدند، يا معلول شدند، يا اسير شدند، براى آنها سلامت و خروج از سلطه قدرت‏ها دعا مى‏كنم و اميدوارم كه همه شما و همه آنها سلامت باشند و دنيا و آخرت شما انشاءالله اصلاح بشود.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 69

تاريخ: 23/12/65

بيانات امام در جمع رئيس جمهور، رئيس مجلس ديوان عالى كشور و مسؤولان، كشورى و لشكرى در سالروز ولادت اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام

اين موجود يك اعجازى است كه نمى‏شود در اطراف او آن كه هست صحبت كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين عيد سعيد را به همه مسلمين جهان و به ملت بزرگ خودمان و به همه مظلومان در طول تاريخ تبريك عرض مى‏كنم. اميدوارم خداوند در سايه عنايات حضرت ولى عصر و جد بزرگوارش حضرت رسول و حضرت امير سلام‏الله عليهما اين مملكت و ممالك اسلامى از شر اشرار مصون باشد. در باره حضرت امير سلام‏الله عليه اين قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است. يعنى اين معجزه الهى تاكنون معلوم نشده است كه چه شخصيتى است. همه طوايف مختلفى كه در اسلام هستند و خصوصاً در شيعه مذهب‏ها، اين حضرت را به خودشان نسبت مى‏دهند. عرفا، حكما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتى دراويش، صوفيه و حتى كسانى كه به اسلام اعتقاد ندارند از كلمات ايشان استشهاد مى‏كنند./الان در يعنى/ آن وقت كه من عراق بودم كه حزب عفلقى‏اى كه اصلاً اعتقاد به اسلام ندارد، بلكه مضاد با اوست، معذلك كلمات ايشان را در ديوارها برش استشهاد مى‏كردند و هر كسى به يك نحو از ايشان اسم مى‏برد. در زورخانه‏ها به عنوان يك پهلوان، در جنگ‏ها به عنوان يك جنگنده، در مدارس به عنوان يك ارزشمند فقيه و در هر جايى كه ملاحظه مى‏كنيد به نظر هر يك و هر طايفه‏اى حضرت يك وضعى دارد و همه آنها را از خودشان مى‏دانند، الا البته بعضى كه اصلاً اعتقادى به اسلام ندارند، لكن معذلك آنى كه بايد باشد اين معما حل نشده است و نخواهد شد. اين موجود يك اعجازى است كه نمى‏شود در اطراف او آن كه هست صحبت كرد، هر كس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظرى كه دارد در اين باب صحبت كرده است و حضرت غير از اين معانى است. يعنى ما نمى‏توانيم به آن جايى كه بتوانيم از ايشان به آن جور كه هستند مدح كنيم. آن صفات متضاده كه در اشخاص نمى‏شود باشد، در ايشان هست. از همين جهت است كه اين صفات متضاده كه هست، اين كه هر كسى يك طرفش را گرفته است و خيال مى‏كند كه ايشان او است. كسى كه عارف مسلك است و در رأس عرفاى عالم واقع شده است، اين آدم در حكومت دخالت دارد، در صورتى كه عرفاى معروف اصلاً كناره‏گيرى مى‏كردند. كسى كه در جنگ‏ها آن طور

صحيفه نور ج 20 صفحه 70

فعاليت داشته است معذلك در زهد و تقوا و كناره‏گيرى از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است. هر كسى يك بعدى از او را گرفته است و خيال كرده است كه بعد واقعى اين است و تاكنون آن بعدى كه ايشان دارند، آن بعد معنوى‏اى كه ايشان دارند براى كسى كشف نشده است مگر براى اشخاصى كه همطراز او هستند. از اين جهت در باره ايشان صحبت كردن از هر ترتيبى كه باشد، همه اين چيزها را دارد لكن آن كه هست نمى‏شود صحبت كرد، نمى‏توانيم ما صحبت كنيم و لهذا بايد غمض عين كنيم از صحبت در باره ايشان و از ايشان بخواهيم كه ما را هدايت كند و به آن راهى كه ايشان هستند، ما لااقل به بعضى‏اش برسيم.

اگر هواهاى نفسانى در كار باشد اين منجر به اختلاف مى‏شود

اما راجع به مسائلى كه مناسب است در اين روز گفتن، من كمى‏اش را عرض مى‏كنم. ما الان گرفتارى‏هاى زيادى داريم كه همه مى‏دانيد. و مى‏دانيد كه همه قدرت‏هايى كه هستند با ما مخالفند. يعنى قدرت‏ها دست به هم داده‏اند تا اسلام را كه مى‏بينيد در اين جاها يك نمونه‏اى ازش پيدا شده است بكوبند و نگذارند كه اسلام سر بلند كند. ما تكليفمان چى هست؟ در اين حالى كه همه با ما مخالفند، همه مى‏خواهند /ما/ همه ما را از بين ببرند، مى‏خواهند ما را برگردانند به آن حالى كه يك نفر فرض كنيد كه سفير يا مادون سفير يك كشورى بتواند همه اوضاع ايران را به هم بزند، ما را مى‏خواهند به آن حال برگردانند. تكليف ما در اين وقت چى است؟ خدا براى ما چه راهى معين كرده؟ باز ما بايد بنشينيم با هم مختلف باشيم؟ باز با هم نزاع كنيم؟ حالا من اين كه مى‏گويم نزاع، نه اين كه نزاعى هست و ليكن بايد جلوگيرى كنيم كه مبادا باشد. حالا فردا رسانه‏هاى گروهى نگويند كه فلانى گفته است كه نزاع هست و الان در ايران جنگ است. يكى از امورى كه آنها درصددند كه هميشه دامن به آن بزنند، همين كه در داخل ايران نزاع سر قدرت است. اينها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ايران را، نشناختند متصديان امور در ايران را. خيال مى‏كنند كه يك دسته آن طرف ايستادند، يك دسته هم آن طرف ايستادند همه دارند تو سر هم مى‏زنند كه يكى مى‏خواهد قدرت را براى خودش، يكى مى‏خواهد قدرت را براى خودش، اين براى اين است كه نظر، نظر مادى است. وقتى نظر، نظر مادى شد همين طورها هست. اگر خداى نخواسته نظر مادى در بين ماها حاصل بشود و ما نسيان كنيم خداى تبارك و تعالى را به توجه به دنيا و مقامات، لاعلاج خواهد شد اختلاف. كسانى كه توجه به دنيا دارند، نمى‏شود اختلاف نداشته باشند، هر كسى براى خودش مى‏خواهد. آنهايى كه اختلاف ندارند، آنهايى هستند كه به دنيا اعتنا ندارند، آنهايى هستند كه ارزش را بهش توجه دارند، آنها بينشان اختلاف واقع نمى‏شود. اگر همه انبيا جمع بشوند و همه اوليا جمع بشوند، با هم اختلاف نمى‏كنند، يك كلمه اختلاف ندارند، لكن اگر دو تا كدخدا در يك ده باشد اختلاف پيدا مى‏كند، اگر دو عالم باشد (روحانى واقعاً) صد عالم روحانى باشد، ممكن نيست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم باشد يا دو صورت عالم باشد كه بخواهد دكان درست كند براى خودش، شكى نيست كه با عالم ديگرى كه باز آن هم همين

صحيفه نور ج 20 صفحه 71

جور است اختلاف پيدا مى‏شود. و همين طور اگر چنانچه سران يك كشورى براى خدا كار بكنند، اينها اختلاف نخواهند پيدا كرد و بايد توجه كنند كه گمان نكنند كه مأمونند از اين كه به راه ابليس بروند. هيچ امرى يكدفعه نمى‏شود، به تدريج، يك قدم يك قدم انسان را مى‏كشانند به جهنم. از ابتدا نمى‏آيد نفس اماره انسان بگويد بيا برو جهنم، يا ابليس بگويد بيا برو جهنم، يا نفس اماره بگويد ياالله پاشويم دعوا راه بيندازيم، نخير. ابتدائاً از اول شروع مى‏شود يك قدم جلو مى‏رود آدم ازش غفلت مى‏كند، تبعيت مى‏كند، يك قدم ديگر جلو مى‏رود، يك وقت مى‏بيند كه سر از اين بيرون آورد كه با هم دارند اختلاف مى‏كنند. كه جلوى اين اختلافات را بگيريم؟ تكليف شرعى ما، تكليف عقلى ما، تكليف وجدانى ما اين نيست كه نگذاريم يك وقت خداى نخواسته بين اقشار اختلاف پيدا بشود؟ او به اين است كه هواهاى نفسانى كم بشود، غير از اين راهى ندارد. اگر هواهاى نفسانى در كار باشد، اين منجر به اختلاف مى‏شود، ولو اين كه هر مقدار هم يك نفرى آدمى باشد كه به ظواهر خيلى اعتقاد داشته باشد و خيلى هم دنبال ظواهر باشد، لكن وقتى كه در قلبش هواى نفسانى باشد قهراً آن هواى نفسانى او را دنبال مى كند. اين هواى نفسانى در همه هست /نمى‏شود/ تعرضش نمى‏شود كرد، لكن بعضى‏ها مهار مى‏كنند و بعضى‏ها مهار نمى‏كنند اين كه مى‏گويم در همه، يعنى همه مردم متعارف نه اولياى خدا -

همه توجه به اين داشته باشيد كه دنبال اختلاف نرويد

ما بايد فكر اين معنا باشيم كه در اين كشور يك وقت خداى نخواسته به تدريج اختلاف واقع نشود. همه پشتيبان هم باشيم. بنابر اين بگذاريم كه دندان روى جگر بگذاريم و هواى نفسانى را زير پا بگذاريم و با هم خوب بشويم. اگر در قلب هم يك چيزى هست كه الان نمى‏تواند يك آدمى جلويش را بگيرد، ولى در عمل قدرت دارد به اين كه جلويش را بگيرد، جلويش را بگيرد. امروز تأييد همه قشرها بر همه ما لازم است. ما بايد از مجلس طرفدارى بكنيم، مجلس هم بايد از همه ملت طرفدارى بكند. ما بايد طرفدار دولت باشيم، دولت هم بايد خدمت به ملت بكند. ما بايد به همه قوايى كه الان هستند تبعيت كنيم ازشان به اندازه‏اى كه بايد بكنيم و پشتيبانى كنيم ازشان به اندازه‏اى كه بايد بكنيم. آنها هم بايد از هم پشتيبانى بكنند. يك دسته بيايند بخواهند يك طرف بكشند، يك دسته هم يك طرف ديگر بكشند (در حالى كه نيست الان، اين طور دارند مى‏گويند) اگر خداى نخواسته يك جرقه‏اى پيدا بشود، خواهد دنيا اين را بزرگ كرد تا آن جايى كه بگويند ايران الان ديگر هيچ چيز درش نيست.

الان شما ملاحظه مى‏كنيد كه رسانه‏هاى گروهى تمام چيزهايى كه در ايران، چيزهاى خوبى كه در ايران هست، اگر صحبت كنند به طور برق‏آسا ازش مى‏گذرند و تهمت مى‏زنند و سر آن تهمت ايستادگى مى‏كنند. جنگ واقع مى‏شود، مى‏بينيد كه الان پيروزى‏هاى بزرگ واقع شده است، اين را همچو مى‏برندش و همين طور كنارش مى‏گذارند. اول كه اصل را ذكر نمى‏كنند، بعد هم اين، اين را

صحيفه نور ج 20 صفحه 72

گفت، آن هم او را گفت و تا حالا تأييدى ازش نشده. خبرگزارى‏هايشان مى‏آيند اين جا، آنهايى كه اغراض دارند يك چيزى انبار مى‏كنند و مى‏فرستند آن جا و آنها هم مى‏دانند كه اينها انبار كردند و فرستاده‏اند، معذلك مى‏گويند كه چيز است، ايران چه شده، چه شده، چه شده، دليل ما آن كسى است كه مخالف با ايران هست، آن مخالف با ايران اين طورى گفته، درست است لابد. اين براى اين است كه دنبال اين هستند كه يك چيزى از ما پيدا كنند و بزرگش كنند و ما را در داخل به هم بريزند. عقل ما و ديانت ما و اسلام و همه چيز اقتضا مى‏كند كه ما حالا وقتى بنا شد كه همه با ما بدند. با هم خوب بشويم، طرفدار هم باشيم. ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگان‏ها طرفدار هم باشند. اين نخواهد ارتش را از بين ببرد، آن نخواهد سپاه را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آن نخواهد قوه قضايى را از بين ببرد، همه بايد با هم باشند. اين يك تلكيف الهى شرعى است به عهده ما و به عهده همه ملت، البته /در موقع/ اگر خداى نخواسته يك وقت ما ببينيم كه مى‏خواهد يك همچو چيزى واقع بشود، تكليف شرعى مان اين است كه با هر ترتيبى كه مى‏شود جلويش را بگيريم ولو به افشا كردن، ولو به اين كه يك نفرى را قربانى كنيم براى يك ملت، يك دسته‏اى را قربانى كنيم براى يك ملت.

آدم يك وقت از خودش تعريف مى‏كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است

من دارم به شما آقايان عرض مى‏كنم همه توجه به اين داشته باشيد كه دنبال اختلاف نرويد. فردا ممكن است كه انتخابات پيش بيايد، خوب! در موقع انتخابات البته صحبت‏ها خواهد شد، دنبال اين نرويد كه به هواى نفسانى خودتان براى خودتان درست كنيد. مى‏خواهد يك قضيه‏اى واقع بشود در ايران، دنبال اين نباشيد كه به نفع من باشد، آن يكى بگويد به نفع من باشد، اين مبدا اختلاف است. انبيا و اوليا و كسانى كه وارسته از دنيا هستند، اين معانى را ندارند. شما هم اگر تبعيت از انبيا داريد، تبعيت از اميرالمؤمنين سلام‏الله عليه داريد، بايد اين معنا را نداشته باشيد. اميرالمؤمنين سلام‏الله عليه تمام دنيا پيشش هيچ بوده، من گاهى فكر مى‏كردم كه حضرت امير و همين طور در بين انبيا هم همين طور، در بين ائمه هم همين طور گاهى از خودشان تعريف مى‏كنند، اين چيه؟ اين مبداش همانى است كه خداى تبارك و تعالى به آدم گفت، وادارش كرد به اين كه آن اسمايى را كه خدا به او تعليم كرده است امر بهش كرد كه بايد بگويى. اگر اين امر را نكرده بود آدم نمى‏گفت. اينها مأمورند كه چون مقام، مقام بزرگى است به مردم معرفى كنند اين مقام را براى تبعيت مردم، نه براى اين كه مى‏خواهند خودشان را چه بكنند. حضرت امير كه در بسيارى از جاها از خودش تعريف مى‏كند كه من اعتناى به دنيا ندارم، او مأمور است اين را بگويد، بهش هم سخت است اين. /به/ انبياى ديگر هم كه از خودشان يك چيزى صحبت مى‏كردند براى اين كه اين راه هدايت بوده است، نه براى اين كه براى خودشان بوده، راه هدايت به عالم غيب بوده. مثل يك طبيبى كه هيچ قواى نفس ندارد، لكن مى‏بيند كه اگر چنانچه طب

صحيفه نور ج 20 صفحه 73

خودش را نشان ندهد مردم به مرض مى‏افتند، به يك مرضى مى‏افتند، اين مجبور مى‏شود در عين حالى كه نمى‏خواهد از خودش تعريف كند، از طب خودش و اين كه من متخصص در اين امرم تعريف كند. دو جور تعريف داريم . يك وقت اين است كه آدم تعريف مى‏كند مى‏خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است. يك وقت اين است كه آدم تعريف مى‏كند مى‏خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است. يك وقت از خودش تعريف مى‏كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است. حضرت امير كه مى‏فرمايد كه من، قسم مى‏خورد به اين كه اگر همه دنيا و چه را به من بدهند، من ظلم حتى به آن طور نمى‏كنم، اين وادار شده است از طرف خداى تبارك و تعالى به اين كه اين را بگويد تا مقام معلوم بشود. مردم تبعيت كنند، مثل همان طبيب مى‏ماند، نمى‏خواهد خودنمايى كند مثل امثال ماها كه اگر فرض كنيد يك شعرى بلد هستيم مى خواهيم خودنمايى كنيم كه من آنم كه شعر گفتم، اگر يك درسى خوانديم خودنمايى كنيم كه من آنم كه درس خواندم، او مى‏خواهد هدايت كند مردم را به راهى كه غير از اين نمى‏شود و لهذا در عين حالى كه برايش مشكل است، مى‏گويد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در عينى كه برايش مشكل بود كه حضرت امير را معرفى كند و راه هدايت را به مردم بگويد، براى اين كه مى‏ديد ممكن است يك وقت اختلاف بشود، معذلك خدا الزامش كرد كه بايد بگويى، اگر نگويى كارى نكردى. اينها الزامى است. اين كه در لسان ائمه مى‏بينيد كه از خودشان تعريف مى‏كنند گاهى، اين يك الزامى است كه از طرف غيب /بر آن شده است/ بر آنها شده است كه بايد اين كار را بكنيد مردم طبيب را بشناسند. مردم يك ظاهرى مى‏بينند كه ظاهر اين و آن يكى مثل هم است، گاهى هم مى‏بينند كه خوب! اين آدم هم مى‏كشد، اين مامور است كه به آنها بفهماند كه اين آدمكشى چى است و راه هدايت اين است، مثل همان طبيب. اگر ما شمه‏اى از اين معنا پيدا بكنيم كه اگر هم معرفى مى‏خواهيم خودمان را بكنيم ما نبايد بكنيم البته، ما همچو مأموريتى نداريم، لكن اگر بخواهيم بكنيم براى اين باشد كه هدايت بشوند مردم، اگر ديديد براى خود است بدانيد كه دست شيطان در كار است. اگر ديديد كه يك وقتى ما مخالفت مى‏كنيم با رئيس جمهور، يا شما مخالفت مى‏كنيد بدانيد كه براى خدا نيست، دست ابليس در كار است. و همين طور اگر از دولت، اگر ما از دولتى كه الان دارد خدمت مى‏كند و خدمتش هم شايان است و مورد اعتماد است، ما بخواهيم تكذيب بكنيم، بدانيد كه دست شيطان در كار است، براى خدا نيست. اگر بخواهيم از ارتش بدگويى كنيم، بدانيد دست شيطان در كار است، از سپاه بكنيم بدانيد دست شيطان در كار است، دست الهى نيست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الا معدود ميزان را خود انسان در باطنش غالباً مى‏فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد. اين آدمى كه در رأس يك امرى واقع هست، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگر اين امر دست آن يكى باشد، بهتر از من است، ببيند راضى هست واقعاً بين خودش و خداى خودش كه او باشد و خودش نباشد؟ اگر ديد راضى هست به اين امر، بداند كه يك چيزى از عالم غيب درش هست و اگر راضى نيست بداند كه عيب درش هست، نفسانيت درش هست. البته ما نمى‏توانيم از نفسانيت خودمان به طور

صحيفه نور ج 20 صفحه 74

مطلق جلوگيرى كنيم، ما همچو قدرتى نداريم، اما قدرت اين را داريم كه جلوى خودمان را بگيريم اظهار نكنيم. قدرت نداريم اگر با يك كسى واقعاً مخالفيم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشيم، اما قدرت اين را داريم كه در مقام عمل، در مقام اظهار نكنيم اين كارها را. و ما امروز ملكف شرعى هستيم، تكليف الهى است كه اگر در دلمان /هم از بعضى مان/ بعضى مان از بعضى مان خوشش نمى‏آيد در مقام عمل، در مقام ذكر، در مقام تبليغ بر خلاف نفس خودش عمل بكند، اين يك امرى است كه قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لكن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان مؤاخذه مى‏كند. مؤاخذه نمى‏كند كه چرا در قلب تو اين واقع نشد، حالا نقص انسان، اما اين مؤاخذه اين طورى ندارد. اما مى‏توانستى در عين حالى كه خوش نيستى با اين، دوست ندارى، اين را ذكر نكنى، اين را قدرت دارى، نكردى معاقبى. و /ما/ امروز قضيه شخصى نيست كه يك كسى معصيت خدا را مى‏كند و معاقب است اين به اندازه شخصيت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بكنيم، قضيه يك ملت در كار است، قضيه ملت‏هاى اسلامى در كار است، قضيه اسلام در كار است، قضيه ارزش‏هاى الهى در كار است، قضيه ملت‏هاى اسلامى در كار است، اين جرمش غير آن جرمى است كه كسى تو خانه‏اش نشسته، يك معصيتى مى‏كند، آن هم جرم است. اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مى‏كند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مى‏كند، آن هم جرم است. اما كسى مخالفت بكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مى‏كند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه در بين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مى‏كند، آن هم جرم است. اما اين جرم از آن جرم خيلى بالاتر است و اين يك چيزى است كه مشكل است خداى تبارك و تعالى انسان را ببخشد. امروز خيلى تكليف به عهده ماست، تكليف‏هاى شاق هم به عهده ماست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بين ملت‏ها زياد هست /شما/ به شما توجه دارند. اما دولت‏ها معدودى هستند كه مخالف با شما نيستند، همه مخالفند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم، اين يك جرمى است كه تا ابد به عهده ما خواهد ماند و براى ما يك جرم ابدى ثابت خواهد شد، يك روسياهى ابدى پيش خداى تبارك و تعالى براى ما پيدا خواهد شد. حضرت امير سلام‏الله عليه در بسيارى از امورى كه برايش خيلى سخت بود، دندان روى جگر مى‏گذاشت و موافقت مى‏كرد براى مصالح كلى، براى مصالح اسلام. ما اگر تبعيت از او داريم بايد اين طور باشيم، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم، يك مقدارى همين طور باشيم. در هر صورت آنى كه در يك همچو موقعى براى ما بايد خيلى مورد نظر باشد، اين كه الان دارند از اطراف دنبال اين مى‏روند كه ما را از باطن از بين ببرند، در داخل ما را خرد كنند، نتوانستند در خارج بكنند، نقشه‏ها همه نقش بر آب شد و از بين رفت لكن حالا الان اين نقشه، نقشه مهمى است كه مى‏خواهند در داخل، هى چيزهايى مى‏گويند در كجا چى واقع شده، معلوم شد چه شده است، كى با كى دعوا دارد، كى با كى چه دارد و اينها تأثير دارد اگر چنانچه توجه نكند انسان به خداى تبارك و تعالى، از خداى تبارك و تعالى در واقع نخواهد اين را كه انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممكن است انسان در دام بيفتد. و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستيم، انشاءالله و اميدوارم خداى تبارك و تعالى همه را

صحيفه نور ج 20 صفحه 75

تأييد كند و همه شما ديگرى را تأييد كنيد، همه ملت دولت را تأييد كند، دولت همه ملت را تأييد كند و مجلس و همين طور همه با هم باشند تا انشاءالله خداى تبارك و تعالى قدرت بدهد به همه و توجه كند به همه و اين ملت را از شر اشرار نجات بدهد.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 76

تاريخ: 1/1/66

پيام نوروزى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يا مقلب‏القلوب والابصار يا مدبرالليل و النهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.

نوروز امسال يك خصوصياتى دارد كه براى آن خصوصيات مبارك است و من به ملاحظه آن خصوصيات به تمام مسلمين جهان و مظلومين جهان و ملت مجاهد و عزيز خودمان تبريك عرض مى‏كنم. بعض از آن خصوصيات اين است كه بحمدالله ما سالى را تجديد مى‏كنيم كه قبلش پيروزى‏هاى چشمگيرى بود كه همه مى‏دانند و اميدوارم كه خداوند در اين سال نو هم آن پيروزى‏هايى كه بايد عنايت بفرمايد، به ما عنايت بفرمايد. و از خصوصياتى كه كمتر اتفاق مى‏افتد، اين است كه امسال، اين سال نو بين دو عيد بزرگ واقع شده است بين سيزدهم و مبعث. مبعث كه مال بعثت ولى الله اعظم، ولى الله مطلق بالاصاله است و مولود كه باز عيد ولى الله بالتبع است و اين دو بزرگوار در عوالم غيب با هم بودند، متحد بودند و شهادت در اين عالم يكى مظهر آن غيب مطلق است در بعثت و يكى مظهر آن غيب مطلق است در امامت. امامت و بعثت دو امر هستند كه اينها به ظهور آن معنويت بزرگ عام است و آن ولايت است و به اين لحاظ اين عيد، اين روز بزرگ به واسطه محفوف بودنش به اين دو عيد بزرگ، اين عيد ملى هم مبارك است. و دنبال اين مطلب اين معنا را بايد عرض كنم كه ما واقع شديم در بين اين دو عيد كه يكى عيد ولادت حضرت امير و يكى عيد بعثت كه بزرگترين اعياد اسلامى است. و اين دو بزرگوار همان طورى كه در عالم غيب و غيب غيب با هم بودند و متحد بودند، در عالم هم كه آمدند، در اين دنيا هم كه آمدند اينها اخوت داشتند، برادرى داشتند و يك بودند و اين براى ما بايد عبرت باشد كه مايى كه الان در اين عيد، در اين روز نوروز واقع شديم، بين دو عيدى واقع شديم كه صاحبان آن دو عيد در همه نشئات با هم بودند و در اين نشئه هم برادر بودند. ما بايد از اين عبرت بگيريم كه ما هم برادرى خودمان را حفظ كنيم. تمام كسانى كه در اين كشور متصدى امور هستند، بايد برادرى خودشان را حفظ كنند و اخوتى كه بين آن دو بزرگوار بوده است ما تبعيت كنيم از آنها و اخوت داشته باشيم، همان طورى كه آنها در تمام ايام عمرشان در اين عالم در تمام اوقات با هم بودند و پشتيبان هم بودند و يكى به تبعيت آن ديگرى همه امور را محول به او كرد و همه امور را به تبعيت او بجا

صحيفه نور ج 20 صفحه 77

آورد و بااو بود و برادر او بود در همه امور، كسانى هم كه در اين كشور هستند، از هر قشر و از هر طايفه خصوصاً متصديان امور، اينها تبعيت كنند از اين بزرگوار در اين كه اخوت خودشان را حفظ كنند، برادر باشند خصوصاً در اين مقطع از زمانى كه اگر چنانچه يك خللى واقع بشود در برادرى اين آقايان، خلل به اسلام واقع مى‏شود و لهذا مسأله، مسأله مهمى است و ما در يك مقطع بزرگ و عظيمى واقع شديم و اگر چنانچه اخوت خودمان را حفظ كنيم و همين طور ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلحه از عشايرى و غيره، اينها هم اخوت خودشان را حفظ كنند، تبعيت كرديم از مولاهاى خودمان و به سعادت انشاءالله مى‏رسيم.

و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته هواهاى نفسانى در كار بيايد و انسان تبعيت از هواى خودش بكند و بخواهد در مقابل هم جبهه‏گيرى بكند، خداى نخواسته اگر يك همچو امرى واقع بشود، بدانيد كه ما مخذول دنيا و آخرت خواهيم بود. و لهذا در اين عيد، در اين مقطع از زمان، در اين چيزى كه براى ما الان پيش آمده است و آن روزى كه روز نو است، سال نو است و محفوف به دو عيد بزرگ است، ما بايد از آنها تبعيت كنيم و اخوت خودمان را در همه جا حفظ كنيم و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه اين اخوت را بين همه ارگان‏ها، بين مجلسى‏ها و بين دولت، قوه قضايى و ساير مردم، بين همه قشرهاى ملت حفظ كند و ما آن تبعيت را از موالى خودمان بكنيم كه انشاءالله با سعادت از اين دنيا برويم. و مهم قضيه هواى نفس است، در همه امور آن چيزى كه انسان را به دام مى‏اندازد، هواى نفس انسان است و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه موفق كند اين مسلمين را، موفق كند اين سردمداران مسلمين را به اين كه توجه بكنند به اين كه كارهايى كه مى كنند از روى هواى نفس نباشد و خصوصاً در اين ملت ما كه بحمدالله تاكنون به اين وضع رسيده‏اند و اين پيروزى‏ها را پيدا كردند و البته شهيد دادند، البته معلول دادند، مفقود دادند و جوان‏هاى خودشان را از دست دادند لكن در عين حال با هم بودند و پشتيبان هم بودند، از اين به بعد هم پشتيبان هم باشند و برادر باشند با هم. و من اميدوارم اين روز نو به همه مبارك باشد، به همه قشرهاى ملت، به هر طايفه‏اى از طوايف ملت و اميدوارم كه كسانى كه تاكنون با اين جمهورى اسلامى، از كسانى كه مال خود ايران بودند و با جمهورى اسلامى به توهماتى مخالفت مى‏كردند، از اين به بعد از مخالفتشان دست بردارند و آن طورى كه رضاى خداست بجا بياورند. رضاى خدا امروز اين است كه اسلام پرتوش در همه جا باشد و اين تابع اين است كه شما در داخل، همه، همه قشرها، كسانى كه به خيالاتى مخالفت مى‏كنند يا مخالفت كردند و كسانى كه در خارج هستند و به خيالاتى مخالفت مى‏كنند، اينها بيدار بشوند، هشيار بشوند و هواهاى نفسانى را از دست بدهند، دست بردارند از هواهاى نفسانى. و خداوند انشاءالله همه قشرها را سعيد كند و موفق كند به اين خدمت به اسلام و به خدمت به ملت و مسلمين.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 11

تاريخ: 28/4/65

ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ارتش جمهورى اسلامى به مناسبت ميلاد خجسته حضرت امام رضا (ع)

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد به همه ملت‏ها خصوصاً ملت ايران و خصوصاً رزمندگان ما انشاءالله مبارك باشد. خداوند انشاءالله شما پيروان اسلام را حفظ كند كه در راه اسلام، در راه ملت خودتان كوشش كنيد انشاءالله.

آن چيزى كه مى‏خواهم عرض كنم اين است كه ما و شما پيروان مكتبى هستيم كه اين مكتب، ائمه هدى عليهم السلام جريان دهنده او بودند بعد از رسول خدا و حضرت رضا سلام الله عليه كه مهمان ما ايرانى‏ها هست و ما مفتخريم به اين كه زير سايه ايشان هستيم، مجرى اين بودند. ماها پيروان آنها هستيم و پيروان آنها بايد لااقل يك پرتوى از آن چيزى كه آنها داشتند تحصيل كنند و دقت كنند و كوشش كنند كه تحصيل بكنند. آنها تمام عمر خودشان را صرف كردند براى اسلام. تاريخ، از پيغمبر اسلام آن طور نقل مى‏كند، از ائمه هدى هم نقل مى‏كند كه اينها دايماً مشغول مجاهده بودند، علاوه بر آن مجاهدات معنوى كه فوق طاقت ماهاست، مشغول مجاهده بودند براى تحكيم مبانى اسلام و كوتاه كردن دست كسانى كه به ملت‏ها ظلم مى‏كنند، منتها هر كدام به آن مقدارى كه آن وقت قدرت داشتند. و مع‏الاسف نگذاشتند كه آن قدرتى كه بايد، براى آنها حاصل بشود تا ما طعم او را بچشيم و بتوانيم تبعيت كنيم. اما امروز ما در يك كشورى هستيم كه به حسب واقع و به حسب ادعاى همه ماها كشورى است كه اسلامى‏است و براى اسلام خدمت مى‏شود، اين يك وظايفى دارد كه ما بايد در آن وظايف كوشا باشيم. وظيفه‏اى كه از همه وظايف بالاتر است اين است كه اخلاص داشته باشيم براى كارهايى كه مى‏كنيم. شما گمان نكنيد كه اتكاء به ماوراى خدا براى ما بتواند يك كارگشايى بكند، اتكاء به خدا بكنيد. اگر ما يك روز اتكاء خودمان را از خدا برداشتيم و روى نفت گذاشتيم يا روى سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزى است كه ما رو به شكست خواهيم رفت. شما امروز بحمدالله موجب سرافرازى ملت ايران شديد و ملت ايران هم موجب سرافرازى اسلام. و اخلاص پيدا كنيد در كارهاى خودتان، اتكاء خودتان را به خداى تبارك و تعالى قوى كنيد كه نصر و نصرت بدون اتكاء او حاصل نمى‏شود. شما ملاحظه كنيد الان قدرت‏هاى بزرگى كه اتكاء دارند به آن سلاح‏هاى عجيب و غريب خودشان، در اضطراب دارند زندگى مى‏كنند. گمان نكنيد كه كاخ سفيد و كرملين الان آرام نشسته‏اند و

صحيفه نور ج 20 صفحه 12

با وضع آرام زندگى مى‏كنند. آنها با اضطراب زندگى مى‏كنند و اين اضطراب براى اين است كه آنها تبع شيطان هستند و شيطان نمى‏گذارد كه طمانينه پيدا بشود در قلب انسان. شما هم بخواهيد كه اضطراب نداشته باشيد و بخواهيد كه ايمانتان را قوى بكنيد، بدانيد كه نصرت دنبالش است. اول بايد اخلاصتان را قوى بكنيد، ايمانتان را قوى بكنيد بعد دنبال كار برويد به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. و اين اخلاص و ايمان، شما را تقوبت مى‏كند و روحيه شما را بالا مى‏برد و نيروى شما جورى مى‏شود كه هيچ قدرتى نمى‏تواند مقابله بكند. امروز هم كه مى‏بينيد همين طور است، الان همين طور است كه قدرت‏هاى بزرگ هم با شما مقابله نمى‏توانند بكنند. يعنى آنها خودشان به اضطراب‏هايى گرفتار هستند كه آن اضطراب‏ها نمى‏گذارد كه وارد بشوند در يك كارهاى ديگرى.

و من به شما سفارش مى‏كنم كه بعد از اخلاص، اتحاد را، وحدت را. اگر اخلالى به اين وحدت شياطين پيدا بكنند و بتوانند اخلال بكنند به وحدت شما رزمندگان، بدانيد كه شما گرفتار آن كيد شيطانى شديد و شكست همراهش است.

كوشش كنيد كه در بين، اين نباشد كه من ارتشى هستم يا سپاهى هستم، من بسيجى هستم. همه احساس اين را كنيد كه ما خدمتگزار اسلاميم. وقتى بنا شد همه خدمتگزار اسلام باشيد، اختلاف ديگر پيش نمى‏آيد. شما بدانيد كه اگر تمام انبيا عليهم‏السلام در يك عصر مجتمع مى‏شدند، هيچ اختلافى نداشتند. اختلاف براى اين است كه انسان، هر كسى مى‏خواهد پيش خودش، براى خودش يك كارى انجام بدهد، هر اختلافى از هواى نفس پيدا مى‏شود. وقتى انسان بخواهد براى خودش يك مسأله‏اى را درست كند، مى‏بيند كه آن رفيقش شايد جلو بيفتد، اين يك قدرى جلوتر مى‏رود، او يك قدر، يك وقت مى‏بينيد كه اختلاف حاصل مى‏شود.

الان در اين مقطع زمانى كه ما موجود هستيم و مى‏بينيد كه همه قدرت‏ها بر خلاف ما دارند فعاليت مى‏كنند و استثنايش بسيار كم است، شما اگر در داخل خودتان يك خللى پيدا بشود، يك اختلافى پيدا بشود خداى نخواسته و انشاءالله نخواهد شد و اگر خداى نخواسته شياطين بخواهند يا شياطين داخلى يا شياطين خارجى - رسانه‏هاى گروهى بخواهند يك اختلالى ايجاد كنند، شما بدانيد كه علاوه بر اين كه در اين جا شكست خورديد، در آن عالم هم پيش خدا مسؤول هستيد، براى اين كه حفظ جمهورى اسلامى يك فريضه است بر همه ما و ما اگر چنانچه اين فريضه را به درستى بخواهيم انجام بدهيم، بايد همه با هم همراه باشيم. يعنى نه همين شما، نه همين سپاه و عرض كنم ارتش، نه همين قواى مسلحه ما، همه ايران، همه افراد ايران از روحانيون گرفته تا بازارى‏ها تا مجلس تا همه جا، وقتى همه اينها هم شدند يك قدرت، يك قوه هستند و اين قوه مى‏تواند در مقابل همه چيز ايستادگى كند. و بدانيد كه امروز كه از جهات ديگر مأيوس شدند، از جهات اين كه در جبهه‏ها آنها يك پيشرفتى بكنند يا بتوانند فاو را برگردانند يا بتوانند در مهران كارى بكنند، آنها مأيوس شدند، از اين نكته مأيوس نيستند كه بين خودتان بيايند ايجاد كنند اختلاف را، اين اختلاف از زبان هر كس باشد، از زبان هر موجودى باشد، اين زبان، زبان شيطان است، چه از زبان يك روحانى باشد، چه از زبان يك مقدس باشد، چه از زبان يك نمازگزار

صحيفه نور ج 20 صفحه 13

باشد و چه از ساير زبان ها، بدانيد كه اين زبان، زبان شيطان است و گاهى هم خود آن آدم ملتفت نيست كه تحت تأثير شيطان است يا زبان شيطان در او دارد فعاليت مى‏كند.

بنابراين، از امور مهمه‏اى كه بر همه ما واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهورى اسلامى‏است و آن بستگى دارد به وحدت، هر كس در هر لباسى باشد و در هر مكانى باشد و زبانش / به / جريان پيدا كند براى اين كه ولو به واسطه‏هايى بخواهد ايجاد اختلاف بكند بين شما، اين از جنود ابليس است و مطرود است پيش خدا و مسؤول است پيش خدا ولو اين كه يك آدمى‏باشد كه نماز شبش ترك نمى‏شود. اين مسأله، مسأله مهمى است، مسأله وحدت بين شما و وحدت همه قشرهاى مختلف ايرانى يك امر مهمى است براى حفظ كيان اسلام كه واجب است بر همه ما، چنانچه بر همه واجب است كه به هر طور مى‏توانيم دفاع كنيم از اسلام. امروز قضيه، قضيه دفاع است، دفاع از يك قدرت‏هايى كه مى‏خواهند حمله كنند، مى‏خواهند به هر طورى شده است باز شما را و ما را برگردانند به اسارت اولى و اين دفعه اگر اينها خداى نخواسته يك قدرتى پيدا كنند، مثل سابق نيست، آنها اساس اسلام را از بين مى‏برند براى اين كه ديدند اسلام است كه مى‏تواند كار بكند و در مقابل بايستد. و اين يك فريضه‏اى است بر همه ما، از اهم فرايض است حفظ اسلام. يعنى حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر است. اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. بر همه ما، بر همه شما به مقدارى كه قدرت داشته باشيم، به مقدارى كه توانايى داشته باشيم واجب است كه جديت كنيم در اين كه اين دفاع مقدس را ما به طور شايسته عمل بكنيم.

شما در جبهه‏ها هيچ نگذاريد آرامش پيدا كند دشمن، اگر بگذاريد آرامش پيدا كند مى‏رود و تجهيز زيادتر مى‏كند و شما را به زحمت مى‏اندازد. بايد نگذاريد كه او يك شب از اضطراب بيرون بيايد، الان در اضطراب هستند، نگذاريد كه آنها از اضطراب بيرون بيايند و ثانيا همه ملت ايران بايد در اين امر شركت داشته باشند. مسأله، مسأله يك حكومت نيست، مسأله، مسأله يك جنبه نيست، مسأله، مسأله اسلام است. مسأله اسلام. يعنى بر زن و مرد اين كشور واجب است كه دفاع كنند، هر كس به اندازه‏اى كه مى‏تواند بايد دفاع بكند و اين دفاع را بايد تعقيب بكنيم تا انشاءالله به پيروزى‏هايى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد، برسيم كه من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند، همه شما را حفظ كند و وحدتتان را حفظ كند و جديت‏تان را دوچندان كند و شما مطمئن باشيد كه شما پيروزيد، براى اين كه كسى كه براى خدا عمل مى‏كند پيروز است.

اين پيروزى براى شما هست، خدا وعده كرده است كه اگر نصرت كنيد خداى تبارك و تعالى را، شما را نصرت مى‏كند. نصرت‏ها هم كه همه ديديد و همه اوقات ديديد كه چه نصرت‏هايى حاصل شده است و حاصل مى‏شود و حاصل خواهد شد.

مطمئن باشيد، قلب‏هايتان قوى باشد و - هيچ - از هيچ امرى نترسيد، از هيچ قدرتى نترسيد، اين قدرت‏ها قدرت‏هايى نيستند كه بتوانند با اسلام مقابله كنند. شما انشاءالله اميدوارم كه موفق باشيد و انشاءالله من هم كه دعا مى‏كنم به شما و واقعاً مفتخرم به اين كه ما يك وقتى واقع هستيم كه يك همچو

صحيفه نور ج 20 صفحه 14

ملتى داريم و يك همچو سپاهى داريم و يك همچو ارتشى داريم و يك همچو قواى مسلحه‏اى داريم و يك همچو ملت و اشخاصى داريم و همچو دست‏اندركارانى داريم كه همه آنها انشاءالله براى خدا عمل مى‏كنند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 78

تاريخ: 8/1/66

ديدار با وزير بهداشت و درمان و آموزش پزشكى و مسؤولين پزشكى كشور در سالروز بعثت رسول اكرم (ص)

با بعثت پيامبر اكرم انقلاباتى حاصل شد كه قبل از او نبوده است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد را كه بايد گفت بزرگترين اعياد اسلامى است، من به همه مسلمين جهان و مستضعفين جهان تبريك عرض مى‏كنم. قضيه بعثت، مسأله‏اى نيست كه ما بتوانيم در اطراف او صحبتى بكنيم. ما همين قدر مى‏دانيم كه با بعثت پيغمبر اكرم انقلاباتى حاصل شد و چيزهايى در دنيا حاصل شد /به تدريج/ كه قبل از او نبوده است. آن معارفى كه به بركت بعثت رسول اكرم در عالم پخش شد كسانى كه مطلعند كه اين معارف چى است و تا آن اندازه‏اى كه ماها مى‏توانيم ادارك بكنيم - مى‏بينيم كه از حد بشريت خارج است، اعجازى است فوق ادراك بشريت، از يك انسانى كه در جاهليت متولد شده است، در جاهليت بزرگ شده است و يك آدمى بوده است كه در يك محيطى پرورش يافته است كه اسمى از اين مسائل اصلاً نبوده در آن وقت. محيط آن جا اصلاً راجع به مسائل دنيا و به مسائل عرفان و فلسفه و ساير مسائل اصلاً آشنايى نداشتند و در تمام عمرش حضرت آن جا بوده، يك سفر مختصرى كرده است كه چند وقتى، يك چند روزى، سفر كرده و برگشته. آن وقت، وقتى كه بعثت حاصل شد، انسان مى‏بيند كه يك مطالبى پيش آورده است كه از حد بشريت خارج است. اين اعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيغمبر است والا ايشان به خودش نمى‏توانست اين كار را بكند، نه تحصيلاتى داشت، حتى نوشتن را هم نمى‏دانست، مسائل، يك مسائل بزرگى است كه ما نمى‏توانيم در اطرافش صحبت كنيم و كشف هم نشده است، براى خود ايشان است و كسانى كه خاص الخالص ايشان هستند. مسائل اجتماعى در اسلام مى‏دانيد كه هست، همه جور مسائل هست و به درجه اعلا هست كه از عهده يك نفر آدمى كه در آن محيط زندگى كرده است، و يا در هر محيطى يك نفر آدم بتواند اين طور در دنيا همه چيز را بيابد كه مطابق عقل حالا باشد و آينده، اين يك امر اعجاز است، غير از اعجاز چيز ديگر نمى‏تواند باشد. فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود ما هم بايد از قضيه بعثت و آن بركات بعثت كه حاصل شده است، با اين كه آنى كه پيغمبر مى‏خواست حاصل نشده است حالا و بعدها هم نخواهد حاصل شد، آن مسائلى كه اوخواست كه

صحيفه نور ج 20 صفحه 79

مى خواهد، مردم چه بشوند، نه در زمان خودشان شد و نه بعد شد، و گرچه بعضى آخوندهاى دربارى مى‏گويند كه فلانى گفته است كه پيغمبر نتوانست بله! من عرض مى‏كنم پيغمبر نتوانست، اگر توانسته بود تو آخوند دربارى! حالا نبودى. همه مى‏دانيم كه در زمان پيغمبر وضع جورى بود كه پيغمبر حتى احكامى كه مى‏خواست بگويد، تقيه مى‏كرد حضرت، مسائلى كه مى‏خواست بگويد حضرت ملاحظه مى‏كرد و موفق نشد پيغمبر به آن چيزى كه مى‏خواست، آن چيزى كه دلخواهش بود /بعثت/ بعث كرد، همه چيز گفت، در رساندن مطلب هيچ قصورى نبود، اما در فهماندن مردم، آشنا كردن مردم به مسائل يك مسأله‏اى نبود كه از عهده كسى برآيد. (و لهذا مى‏بينيد فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود. بله، در زمان حضرت صاحب سلام‏الله عليه حكومت واحد مى‏شود، قدرت حكومت... عدالت يك عدالت اجتماعى در همه عالم مى‏آيد اما نه اين كه انسان‏ها بشوند يك انسان ديگر، انسان‏ها همان‏ها هستند كه يك دسته‏شان خوبند، يك دسته شان بد، منتها آنهايى كه بد هستند ديگر نمى‏توانند كه كارهاى خلاف بكنند) در هر صورت مسأله بعثت مسأله‏اى نيست كه ما حالا بتوانيم در اطرافش صحبت كنيم.

مجاهده در راه خدا مراتب دارد، يكى از مراتبش اين است كه انسان براى خدا مداوا كند

من بايد از شما آقايانى كه حاضر هستيد و كسانى كه غير حاضر هستند، از تمام اقشار ملت تشكر كنم كه يك ملت نمونه هستيد و اميد است كه اين ملت نمونه اسباب اين بشود كه انقلاباتى در ايران، در دنيا پيدا بشود زيادتر از آنى كه الان هست. از پزشكان من بايد تشكر كنم و عرض كنم بهشان كه خداى تبارك و تعالى مجاهدين در راه خودش را برايشان مقام بزرگ قائل است و مجاهد در راه خدا مراتب دارد. يكى از مراتبش هم اين است كه براى خدا انسان مداوا كند كسانى كه مبتلا هستند، خصوصاً در اين زمان و در اين وقتى كه ما واقع هستيم كه انصافاً كارهاى شما يك مجاهده در راه خداست منتها بايد توجه كنيد و مجاهده لله باشد، براى او باشد. وقتى براى او باشد، هميشگى مى‏شود. چيزهايى كه براى خداست، اينها دايم است هميشگى است. چيزهايى كه براى طبيعت و ماده است، خود ماده و طبيعت از بين مى‏رود، آنهايى كه براى اوست آنها هم از بين مى روند. شما پزشكان كه الان بايد گفت يكى از مجاهدين در راه خدا هستيد، توجه بكنيد كه اغراضتان يك اغراض مادى نباشد، اغراض الهى باشد. اغراض الهى داشتيد، مادى هم دنبالش هست، اما اين مادى ديگر الهى شده است كه دنبالش هست. اغراض مادى شديد، هر چه هم بگوييد براى خدا، درست نخواهد شد. عمده اين است كه اغراض را همه قشرهاى ملت‏دولت، مجلس همه غرض‏هاشان را غرض الهى كنند تا همه مسائل مسائل الهى بشود، آن وقت ما راه يافتيم به يك گوشه‏اى از آن چيزى كه انبيا مى‏خواستند.

صحيفه نور ج 20 صفحه 80

شما هم خودتان را عوض كنيد و با مردم راه برويد

شما مى‏بينيد كه ما الان مبتلا هستيم به چه چيزهايى در دنيا، بايد من و شما ترك تعجب كنيم از اين كه تحول در همه چيز واقع شده الا در قصرهاى اين قدرتمندان، دنيا عوض شده است اينها باز خيال مى‏كنند كه دنياى صد سال، صد و پنجاه سال پيش است. اينها باز نفهميده‏اند يا خودشان را به نفهمى مى‏زنند كه همه عالم عوض شده است، آفريقا عوض شده است، اروپا عوض شده است و همه آسيا عوض شده است، همه عوض شدند، همه عوض شدند الا اين سردمداران كه يا عوض نشده‏اند يا خودشان را مى زنند به اين كه ما عوض نشده‏ايم. و اينها خيال مى‏كنند كه مثلاً ايران باز مثل زمان قاجار و زمان پهلوى است كه اگر يك سفيرى از آنها بخواهد يك كارى را بكند، اينها جرأت نكنند مقابلش حرف بزنند، اگر يك قضيه‏اى بخواهد واقع بشود، به مجرد اين كه سفير فلان جا آمد گفت نه، تمام بشود. اينها نمى‏فهمند كه مسأله اين طور نيست و دنيا حالا اين نيست؟ دنيا حالا اين نيست كه شما هر چه آن جا نشستيد و گفتيد، اين عمل بشود. شما غايت امر بتوانيد كلاه خودتان را نگه داريد، دنبال اين نباشيد كه كلاه مردم را برداريد. اگر نفهميديد تا حالا كه دنيا چه خبر است، بايد گفت كه شما در رأس نفهم‏ها واقع هستيد. و اگر مى‏فهميد و خيال مى‏كنيد مردم ديگر نمى‏فهمند، اين هم باز يك اشتباه بزرگ است كه شما خيال مى‏كنيد مردم حالا، مردم زمان صد سال پيش از اينند، مردم زمان پنجاه سال پيش از اينند، نه، اين طور نيست، تغيير كرده است، تحول حاصل شده است، دنيا به هم خورده است، انقلاب پيدا شده است در دنيا و شما سرتان را زير برف كرده‏ايد و همان حرف‏هاى سابق را مى‏زنيد. اگر در خليج فارس چه بشود، تنگه هرمز چه باشد، ما چه مى‏كنيم! شما خيال مى‏كنيد كه حالا هم مثل سابق است كه در خليج فارس و در همه جا يك كلمه مى‏گفتيد تمام مى‏شد قضيه. حالا نيست مسأله اين طور، بفرماييد در خليج ببينيد چه خبر است. و لهذا يك روز مى‏گويند كه ما چه مى‏كنيم، يك روز بر مى‏گردند، يك روز مى‏گويند نگفتيم اين طور. در كاخ سفيد مسائل يك مسائلى است كه يكى‏شان مى‏گويد كه ما دخالت نظامى مى‏كنيم، يكى‏شان مى‏گويد ابداً همچو چيزى نبوده. اصلاً سر درگمند، نمى‏فهمند چه مى‏كنند وباز هم نشناخته‏اند مردم را، نشناخته‏اند دنيا را، دنيا عوض شده است، شما هم بايد خودتان را عوض كنيد، افكارتان را عوض كنيد. نمى‏شود حالا مثل سابق با ديكتاتورى يا به تبليغ به هم زد اوضاع را، يك كلمه شما بگوييد، خيال مى‏كنند همه بايد بگويند چشم، نمى‏گويند ديگر، مردم نيستند اين طور حالا و بايد شما هم خودتان را عوض كنيد و با مردم راه برويد، خيال نكنيد كه همه مردم بايد دست بسته در مقابل شما هيچ حرفى نزنند، امروز ايران ما اين طور است كه اگر چنانچه فرض كنيد كه يك رئيس جمهور آمريكا بيايد اين جا، مردم عادى اين جا حاضر برايشان نيستند بروند تماشايش كنند، اين طور نيست كه خيال كنيد كه اگر يك كسى بيايد، اين جا چه خواهد شد، چه مى‏شود اگر چه بشود. نخير، اين مسأله اين نيست، مردم عوض شده‏اند، يك جور ديگرى شده‏اند، اعتنايى به اين مسائل ندارند. نه ما، افريقايى‏ها هم ندارند، ساير جاها هم ندارند، فقط شماها هستيد! كه چند نفرى كه يك مسائلى دستتان است و يك قدرت‏هايى دستتان است و خيال مى‏كنيد كه اعمال

صحيفه نور ج 20 صفحه 81

نمى‏خواهيد بكنيد، مى‏خواهيد بگوييد كه ما اعمال مى‏كنيم و با همين كار تمام بشود، با اين كار تمام نمى‏شود، اعمال هم بكنيد نمى‏شود. شوروى فهميد كه در افغانستان، با اين كه كشور افغانستان آنهايى كه سر كار هستند با شوروى هستند و كمونيست در آن جا هست، معذلك اين عده‏اى كه مسلمان هستند در آن جا و اهل اسلام هستند همچو مجال را بر شوروى تنگ كرده‏اند كه الان نمى‏داند چه جورى از اين غائله بيرون برود. مثل ايران كه دولتش و ملتش و همه با هم هستند، فقط يك چند نفر انگشت شمارند كه تبع امريكا هستند، نمى‏فهمند كه خودشان چه مى‏گويند، يك چند نفر معدودى هستند كه اينها برخلاف هستند و من عقيده‏ام هست كه اينها هم بيايند و با مردم بشوند و خيال نكنند كه حالا سابق است و امريكا هر كارى دلش بخواهد بكند كه شما بترسيد از امريكا.

من اميدوارم كه خداوند توفيق بدهد به ملت‏هاى مظلوم دنيا كه در مقابل ظلم‏ها بايستد و نترسند، گمان نكنند كه اينها هر چه گفتند عمل مى‏كنند، اينها نه، اينها مى‏خواهند كه با همان تبليغات كار را انجام بدهند و از اين تبليغات هيچ وقت نترسيد و كشور ايران كه نمى‏ترسد، ببينيد كه ايستاده مقابل و افغانستان كه ريختند درش و آن طور فساد را درست كردند اين طور ايستاده است و آنها را مستاصل كرده و در لبنان بالاتر از آنها مى‏بينيد كه چه كرده‏اند و دنيا عوض شده است و /شما/ مسلمين توجه كنند و مظلومين توجه كنند كه /اين/ بايد خودشان را حفظ كنند و در مقابل ابرقدرت‏ها بايستند و اميدوارم خداوند همه را توفيق بدهد و به بركت اين عيد سعيد انشاءالله خداوند پيروز كند شما را، مملكت ما را همان طورى كه مستقل است به استقلال بيشتر برساند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 82

تاريخ: 25/1/66

ديدار با خانواده‏هاى شهدا، مفقودين و اسرا، بازماندگان شهداى لبنان، سرپرست بنياد شهيد، وزير و مسؤولين وزارت كشور به مناسبت نيمه شعبان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ماه رمضان ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت

عيد سعيد بر همه مسلمين جهان و مستضعفان مبارك باد. ما در ماه شعبان هستيم و چند روز ديگر در ماه رمضان واقع مى‏شويم. ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان، ماه امامت. ماه رمضان، ليله‏القدر دارد و ماه شعبان، شب نيمه شعبان دارد كه تالى ليله‏القدر است. ماه رمضان مبارك است براى اين كه ليله‏القدر دارد و ماه شعبان مبارك است براى اين كه نيمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارك است براى اين كه نزول وحى بر او شده است يا به عبارت ديگر معنويت رسول خدا وحى را نازل كرده است و ماه شعبان معظم است براى اين كه ماه ادامه همان معنويات ماه رمضان است. اين ماه مبارك رمضان جلوه ليله‏القدر است كه تمام حقايق و معانى در او جمع است و ماه شعبان، ماه امامان است كه ادامه همان است. در ماه مبارك رمضان، مقام رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به ولايت كلى الهى بالاصاله تمام بركات را در اين جهان بسط داده است و ماه شعبان كه ماه امامان است، به بركت ولايت مطلقه به تبع رسول الله همان معانى را ادامه مى‏دهد. پس ماه رمضان ماهى است كه تمام پرده‏ها را دريده است و وارد شده است جبرئيل امين بر رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكرم جبرئيل امين را در دنيا، و ماه شعبان، ماه ولايت است و همه اين معانى را ادامه مى‏دهد. ماه رمضان مبارك است كه قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارك است كه ادعيه ائمه عليهم‏السلام در او وارد شده است. ماه مبارك رمضان كه قرآن را وارد كرده است، قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است و ماه شعبان كه ماه امامان است، ادامه همان حقيقت است و همان معانى در تمام دوره‏ها.

آن چيزى كه در قرآن به طور اسرار هست، در ادعيه ائمه ما به طور اسرار هست. در دعاى شعبانيه مى‏خوانيم كه مى فرمايد، عرض مى‏كند به خدا: واجعلنى ممن ناديه فاجابك و لا حظته فصعق لجلا لسك فناجيته سراً و عمل لك جهراً . مسأله صعق را مى‏آورد در ميان، همان معنايى كه در قرآن كريم راجع به حضرت موسى مى‏گويد: فلما تجلى ربه للجبل و موسى در صعق واقع شد. اين ماه صعق است و اين هم ماهى است كه همان صعق را مى‏خواهد. اين ماه تجلى الهى است بر پيغمبر

صحيفه نور ج 20 صفحه 83

اكرم و اين ماه تجلى الهى به تبع پيغمبر اكرم بر امامان است. حضرت مهدى سلام‏الله عليه ابعاد مختلفه دارد كه آنچه كه براى بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست، چنانچه آنچه از قرآن و پيغمبر اكرم براى بشر معلوم شده است، بعض ابعاد آن معنويات است. معنوياتى در قرآن هست كه براى هيچ كس جز پيغمبر اكرم و كسانى كه شاگرد او هستند و از او استفاده كردند، كشف نشده است و بر ادعيه ما مسائلى هست كه همان طور است. همان طورى كه رسول اكرم به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات است، حضرت مهدى همان طور حاكم بر جميع موجودات است. آن خاتم رسل است و اين خاتم ولايت، آن خاتم ولايت كلى بالاصاله است و اين خاتم ولايت كلى به تبعيت است. پس اين دو ماه، ماه‏هايى هستند كه بايد ما راجع به آنها احترام قائل بشويم و ادعيه‏اى كه بر اين ماه مبارك، ماه معظم شعبان وارد شده است و پس از آن در ماه مبارك رمضان وارد شده است بخوانيم و درش تدبر كنيم. مفسرانى كه اهل اين معانى هستند، ادعيه ائمه را تفسير كنند، مناجات شعبانيه از مناجات‏هايى است كه كم نظير است، مثل دعاى ابوحمزه كه از حضرت سجاد وارد شده است، آن هم كم نظير است و اين هم كم نظير است. دعاى كميل در شعبان وارد شده است و يكى از چيزهايى است كه ادعيه‏هايى است كه در پانزده شعبان، شب پانزده شعبان خوانده مى‏شود، مشتمل بر اسرارى است كه دست ما از آن كوتاه است. از ائمه هدى ادعيه‏اى وارد شده است كه مضامين آنها را بايد تأمل كرد و آنهايى كه اهل نظر هستند، اهل معرفت هستند در آنها شرح كنند، آنها را به مردم ارائه بدهند، اگر چه هيچ كس نمى‏تواند آن چيزى كه به حسب واقع هست شرح كند.

ماه رمضان را مهلت ندهيم به اين جنايتكار كه مجهز بشود

ما از اين مسأله بايد بگذريم و همان اكتفا كنيم به اين كه ما تابع هستيم و ما قائل به اين هستيم كه نور نبوت و نور امامت از صدر خلقت بوده است و تا آخر خواهد بود. در ماه مبارك جنگ بدر واقع شده است. اينهايى كه در هر بهانه‏اى مى‏خواهند مهلت براى صدام بگيرند، اخيراً هم باز متشبث شدند به اين كه در ماه مبارك آتش بس باشد، مهلت بدهيد به اين جنايتكار كه در ماه مبارك تجهيز كند خودش را و بعد از ماه مبارك بدتر از اول حمله كند! يك جنايتكارى كه از هيچ امرى از امور نمى‏گذرد و به هيچ قشرى از اقشار رحم نمى‏كند و به اهل كشور خودش هم رحم نمى‏كند و آنها را در تحت فشارها و كشتارها قرار مى‏دهد و دايماً درصدد فرصت است براى اين كه خودش را تحميل كند بر همه منطقه. آنهايى كه تبع امريكا هستند، آنها دعوت مى‏كنند ما را بر اين كه در ماه مبارك رمضان آتش بس. در سال قبل بود يا سال جلويى بود كه دست اندركارهاى عراق مى‏گفتند كه ماه حرام است، /در/ جنگ حرام است. اينها باز اين مطلب هم نفهميدند كه ماه رجب ماه حرام است نه ماه رمضان، ماه رمضان ماه جنگ است. ملت ما بايد متوجه باشند به دسيسه‏هاى قدرت‏هاى بزرگ كه در هر فرصتى دسيسه‏اى ايجاد مى‏كنند و ما بايد هشيار باشيم و گول اينها را نخوريم و ماه رمضان را مهلت ندهيم به اين جنايتكار كه مجهز بشود و باز به شرارت خودش ادامه بدهد. اين شخص الان در

صحيفه نور ج 20 صفحه 84

لب گودال است، لب گودال جهنم است و شما جوان‏ها و شما مردم بايد اين را ثابت كنيد در جهنم، الان هم جهنم محيط بر اوست، الان هم اين زندگى‏اى كه او مى‏كند زندگى جهنمى است و آن اخلاقى كه دارد اخلاق جهنميان است. برماست كه به هيچ يك از اين بوق‏هاى تبليغاتى و آنهايى كه تبع آنها هستند يا از زبان امريكا صحبت مى‏كنند يا اشتباه مى‏كنند در امور راجع به اين كه جنگ را بايد پايان داد، هيچ گوش ندهيد، جنگ پايان ممكن نيست بپذيرد الا به رفتن اين حزب فاسد انشاءالله.

و مرگ بر همه ظالم‏هاى دنيا، مرگ بر آنهايى كه دارند مردم را و ملت‏ها را مى‏چاپند و با تبليغات خودشان، خودشان را يك ملت يا يك دولت صلح طلب حساب مى‏كنند. اينها در حال مرگ هستند. آنى كه باقى است خداى تبارك و تعالى است، آن كه هست و هميشه هست، اوست و آن كه اهل سعادت است، آنى است كه تقوا داشته باشد، تبعيت داشته باشد از اسلام و تبعيت از اسلام اگر ما داريم، بايد هم دشمنان اسلام را سركوب كنيم تا آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم و هم بايد بين دوستان خودمان محبت ايجاد كنيم.

وحدت را حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند

آقاى محتشمى سلمه‏الله گفتند كه استاندارها در اين جا هستند يا جمعى از اشخاصى كه مسؤولين هستند. آقايان بايد، آقايان استاندارها بايد توجه كنند كه وحدت خودشان را و وحدت خودشان با ملت را حفظ كنند كه ما هر چه داريم، به بركت خدا و عنايت او از اين ملت داريم. آن كه شما را به اين مسند نشانده است، اگر مسند داشته باشيد ملت است، آن كه دست ظلم را از شما كوتاه كرده است و عدالت را مى‏خواهد اجرا كند همين ملت است، همين جوان‏هايى هستند كه الان در راه اسلام فداكارى مى‏كنند. بايد وحدت داشته باشيد تا حفظ بشويد، دسيسه‏ها براى ايجاد اختلاف است و شما توجه داشته باشيد كه يك كلمه اختلاف آميز از گناهان بزرگى است كه مشكل است خداى تبارك و تعالى بيامرزد، چه اين كلمه صادر بشود از دشمن‏هاى ما، چه اين كلمه صادر بشود از دوستان ما، چه از اشخاصى كه ادعاى قداست مى‏كنند و چه از اشخاصى كه اين ادعا را ندارند. يك كلمه اختلاف انگيز در يك همچو موقعى كه اسلام در معرض خطر كفر است، اين از گناهانى است كه نمى‏شود به اين زودى ازش گذشت. شما فردا وارد مى‏شويد بر خداى تبارك و تعالى و آن جا جواب بايد بدهيد. آنهايى كه ما را دعوت مى‏كنند به صلح و سازش، در محضر خدا هستند و جواب بايد بدهند. آنهايى كه ما را دعوت مى‏كنند به آتش بس، در محضر خدا هستند و جواب بايد بدهند. توجه كنيد به همه امور و وحدت را حفظ كنيد تا خداى تبارك و تعالى عنايتش را مستدام كند و شما را به سعادت برساند. و من اميدوارم كه اين ملت شريف سعادت دوچندان پيدا كند و اين رزمندگان معظم از هر صنفى كه هستند و از هر قشرى كه هستند، اينها مؤيد باشند به تأييدات الهى. و ملت ايران توجه بكند كه امروز روزى است كه بايد مجهز بشود تا اين جرثومه فساد را از بن در آورد. خداوند انشاءالله شما را توفيق بدهد و دشمنان شما را هدايت كند و اگر نشده‏اند، جزا بدهد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 86

تاريخ: 8/3/66

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان كشورى و لشكرى به مناسبت عيد سعيد فطر

ضيافت خدا در اين نشاه چشم‏پوشى از شهوات است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاءالله اميدوارم كه اين عيد سعيد به همه مسلمين و همه مظلومان جهان خصوصاً ملت شريف ايران مبارك باشد. من فكر مى‏كردم كه اين ضيافتى كه شما مؤمنين دعوت برش شديد كه ضيافت‏الله است، اين چى است. دعوت شديم به ضيافت‏الله و ضيافت‏الله در عالم ماده عبارت از اين است كه ما را پرهيز بدهد از تمام شهوات دنيوى، اين مرتبه مادى ضيافت‏الله است كه همه كسانى كه دعوت شدند به اين ضيافت بدانند كه ضيافت خدا در اين نشاه چشم‏پوشى از شهوات است و ترك آن چيزى كه قلب انسان، يعنى روح طبيعى انسان بهش مايل است آنها را بايد ترك كند، اين ضيافت خداست و اين ضيافت سايه ضيافت‏هايى است كه در طول عالم وجود تحقق دارد. منتها در عالم ماده به اين صورت است كه ترك شهوات طبيعى است، شهوات جسمانى است و در عالم مثال ترك شهوات خيالى است و در عالم بعد از مثال ترك شهوات عقلانى است، روحانى است. شهوت در هر جا به يك صورت تحقق دارد، در اين عالم به همين طورى كه مى‏دانيد و در عالم بعد از اين عالم، عالم مثال شهواتى كه انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتى است كه در عالم طبيعت دارد و جلوگيرى از آن هم مشكل‏تر است و ضيافت‏الله در آن جا اين است كه از آن شهوات انسان منصرف بشود، از شهوات نفسانى، آن شهوات نفسانى اى كه الان عالم گرفتارش هست، شهوات عقلانى هم كه بالاتر از اين شهوات است ضيافت‏الله در آن جا باز اين است كه از آن شهوات عقلانى هم بايد دست برداشت و /آنها هم/ در همه اين مراتب هم شيطان وارد است كه نگذارد شما در اين ضيافت‏الله استفاده كنيد، در عالم طبيعت نگذارد، در عالم خيال نگذارد در عالم عقل هم نگذارد و دست برداشتن از آن آمال عقلانى نيز مشكل تر از دست برداشتن از اين آمال ديگر است. آمال نفسانى كه پايين تر از آمال عقلانى است، عالم را به آتش كشيده. تمام اين جنگ و تمام اين نزاع‏هايى كه در عالم واقع مى‏شود چه در يك عائله واقع بشود يا در همه عالم كه آن هم يك عائله است تمام اينها از همين سركشى نفس است و ضيافت الله در آن جا كه ما دعوت بر آن هم شديم، اين است كه وارد بشويم در آن جا و ترك كنيم آن شهوات نفسانيه را و اين بسيار مشكل است، شهوات جسمانى آسانتر است تركش تا شهوات بالاتر تا برسد به شهوات نفسانى. تا آن آخر انسان مبتلاست به اين شهوات نفسانى و ضيافت‏الله هم در آن عالم اين

صحيفه نور ج 20 صفحه 87

است كه ما دعوت شديم كه دعوت بشويم كه ترك كنيم اينها را، اين جا ظل آن جاست و آن جا روح اين جاست و شهوات عقلانى هم كه در بسيارى در تمام عالم پرتو انداخته است اين بالاتر از شهوات روحانى و نفسانى و جسمانى است و ضيافت‏الله هم در آن جاست كه آن هم ترك بشود. ضيافت‏الله ترك اين چيزهاست، براى اين كه ضيافت، رفتن در حضور آن كسى است كه انسان را دعوت كرده است. خدا دعوت كرده است، ما هم در اثر اين، در دنبال اين دعوت وارد مى‏شويم در ضيافت. آيا ما در اين ماه رمضان، در اين ضيافت وارد شده‏ايم و ترك كرده‏ايم شهوات جسمانى را، فضلا از شهوات خيالى و شهوات نفسانى و شهوات عقلانى؟ اين ديگر هر كسى دست خودش است كه خيال كند ببيند چه كرده است. آيا در محضر حق تعالى كه دعوت كرده است ما را، ما رفته‏ايم در اين محضر؟ وارد شده‏ايم در اين محضر تا استفاده بكنيم يا وارد نشده‏ايم؟ در مسائل بالاتر از اين جا هم هست. اينها مراتبى است از آن ضيافت فوق اين ضيافات كه آن ضيافت اهل معرفت است. خدا همه را دعوت كرده است به اين ضيافت و اهل معرفت و كمل از اولياء در آن ضيافت وارد مى‏شوند و مى‏توانند، البته نادرى مى‏تواند از عهده برآيد. و فوق اين همه مقامات، آن جايى است كه ديگر ضيافتى در كار نيست، مضيفى و ميهمانى و مهماندارى و ضيافتى در كار نيست، آنچه در وهم تو نايد آن است كه اصل مسأله ديگر مى‏رسد به جايى كه ضيافتى در كار نيست.

توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد مخصوص كمل اولياء است

و از جمله چيزهايى كه در ماه مبارك هست، قضيه ادعيه ماه مبارك است. انسان وقتى ادعيه ائمه عليهم‏السلام را مى‏بيند چه در ماه مبارك، چه در غير ماه مبارك، خوب! در ماه مبارك زياد است ادعيه. اگر نبود اين كه نهى شديم از مأيوس شدن از رحمت خدا، ما بايد وقتى آنها را مى‏بينيم بكلى مأيوس بشويم. اين امام سجاد است كه مناجات هايش را شما مى‏بينيد و مى‏بينيد چطور از معاصى مى‏ترسد. مسأله، مسأله بزرگتر از اين مسائلى است كه ما فكر مى‏كنيم، مسأله غير از اين مسائلى است كه در فكر ما يا در عقل عقلا يا در عرفان عرفا بيايد. مسأله‏اى است كه اولياء مى‏دانند چى است قضيه، آنها فهميدند تا آن اندازه‏اى كه بشر بايد بفهمد كه قضيه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتى ما هستيم و سر و كار ما با كيست. اينها به ما تعليم مى‏دهند و اين طور نيست كه دعا براى تعليم ما باشد، دعا براى خودشان بوده است، خودشان مى‏ترسيدند، از گناهان خودشان گريه مى‏كردند تا صبح، از پيغمبر گرفته تا امام عصر سلام‏الله عليه، همه از گناه مى‏ترسيدند، گناه آنها غير اينى است كه من و شما داريم، آنها يك عظمتى را ادراك مى‏كردند كه توجه به كثرت، از گناهان كبيره است پيش آنها. حضرت سجاد در يك شبش به حسب آن چيزى كه وارد شده تا صبح اللهم ارزقنا التجافى عن دارالغرور و الانا به الى دارالسرور والاستعداد للموت قبل حلول الفوت.مسأله، مسأله بزرگ است، آنها در مقابل عظمت خدا وقتى كه خودشان را حساب مى‏كنند مى‏بينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند،

صحيفه نور ج 20 صفحه 88

واقع مطلب همين است، جز او كسى نيست و چيزى نيست. وقتى كه توجه بكنند به عالم كثرت ولو به امر خدا اين است كه نسبت مى‏دهند به رسول خدا كه فرمود ليغان على قلبى فانى لاستغفرالله فى كل الامور سبعين مره. او غير از اين مسائلى بوده است كه پيش ماهاست. آنها در ضيافت بوده‏اند، در مافوق ضيافت هم بوده‏اند، در ضيافت بوده‏اند و از اين كه حضور در مقابل حق تعالى دارند و معذلك دارند مردم را دعوت مى‏كنند، از همين كدورت حاصل مى شده. توجه به مظاهر الهى، از غيب متوجه شدن به شهادت و به مظاهر الهى ولو همه‏اش الهى است، براى آنها همه الهى است لكن معذلك از آن جايى كه، از آن غيبى كه آنها مى‏خواهند كه كمال انقطاع اليك است وقتى كه توجه مى‏كنند به مظاهر، اين گناه بزرگ است، اين گناه نابخشودنى است، اين دار غرور است پيش حضرت سجاد، توجه به ملكوت دار غرور است، توجه به مافوق ملكوت هم دار غرور است، توجه به حق تعالى طورى كه ديگر ضيافتى در كار نباشد كه مخصوص كمل اولياء است آن جا ديگر ضيافت‏الله نيست در كار.

هواهاى نفسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست‏

خداوند به ما نصيب كند كه ما انكار نكنيم اين مسائل را، از جمله چيزهايى كه سد راه انسانيت است، انكار مقامات است، محصور كردن همه چيز را در اين چيزهايى كه خود ما مى‏فهميم، اگر يك كسى يك قدم بالاتر بگذارد ولو لفظاً اين از ديانت به نظر آنها خارج شده است. اين سد راه است، قدم اول يقظه است، انسان بايد بيدار بشود. ما همه الان در خوابيم. الناس نيام / وقتى/ اگر موت حاصل بشود براى انسان، آن وقت انتباه است ولى كو كه حاصل بشود! عمده اين است كه انسان اين مسائلى كه وارد شده است ملاحظه كند كه تمام آن چيزى كه در گفتار اهل معرفت علمى است، در ادعيه ما، فوق اوست. اگر انكار كرديد، انكار آنها را هم كرديد، انكار اقوال ائمه عليهم‏السلام را هم كرديد، ولو نمى‏دانيد و اين انكار سد راه انسان است، نمى‏گذارد انسان يك قدم بالا برود و اين مارب نفسانى و هواهاى نفسانى سرچشمه تمام مفاسدى است كه در عالم هست، اين مفاسدى كه دنيا را به آتش زده است و دنيا در آتش از دست آنها مى‏سوزد. لابد اخيراً شنيديد كه رئيس جمهور امريكا گفته است كه اين كشور ايران يا رژيم ايران وحشى هستند. اگر مقصود از وحشى اين است كه رام نيستند در مقابل آن چيزهايى كه شما مى‏خواهيد، گاوشيرده نيستند، اين را شما اسمش را وحشى مى‏گذاريد، بگذاريد و اگر واقعاً وحشى به آن معنايى كه شما به خيالتان است كه گفته‏اند، مى‏گوييد، بى حساب داريد حرف مى‏زنيد. وحشى آن است كه نمى‏گذارد مردم، زورمندها به او تعدى كنند يا وحشى آن است كه مى‏خواهد تعدى كند؟ بى‏حساب نبايد صحبت كرد. شما اگر چنانچه رفراندوم كنيد

صحيفه نور ج 20 صفحه 89

بين ملت‏هاى دنيا كه امروز وحشى‏ترين رژيم‏ها كى است، من گمانم اين است كه بين ملت‏ها اگر اتفاق آرا نباشد، اكثريت قاطع هست كه آمريكا. آن كسى كه از آن‏ور دنيا مى‏آيد به اين ور دنيا و تهديد مى‏كند كه من چه كنم و چه مى‏كنم، اين وحشى است يا آن كه مى‏گويد بابا بگذاريد ما سر جاى خودمان در كشور خودمان آزاد باشيم؟ در منطق آنها وحشى اين است كه رام آنها نباشد چنانچه تروريسم هم آن است كه تابع آنها باشد و لهذا ديديد كه عراق را تا آن وقتى كه رام نبود براى آمريكا در چيز تروريست‏ها حساب كردند، همچو كه رام شد او را از بين بردند، آن وقت به جاى او / جاى/ ديگرى را گذاشتند. بى‏حساب انسان اگر حساب كند اين طورى است، وقتى كه سرخود انسان بخواهد مسائل را بگويد اين است كه رؤساى جمهور دنيا الا معدودى آنها فكر مى كنند آنها فكر مى‏كنند / كه هر كس كه مصالح ما را در نظر گرفت و هر كس كه گاو شيرده ما شد، اين وحشى نيست. و اما آن كه سركشى كرد از اين فرمان، اين وحشى است!! اين منطق امثال ريگان است. و شما بايد، ملت‏هاى ضعيف بايد اين منطق را بكوبند، روى اين منطق است كه دارند عالم را مى‏چاپند، دارند مظلومين را زير پا له مى‏كنند، اگر يك قدرى سستى كنيد له مى‏شويد.

ملت ايران بايد به فكر باشد اگر لحظه‏اى سستى كند تا ابد له است

اينهايى كه مى‏گويند بايد سازش كرد، اينها مى‏فهمند كه ما اگر سازش كنيم، له مى‏شويم، اينها راضى‏اند به اين كه سازش بشود. اينها مى‏گويند مطيع باشيد، هر چه ما گفتيم عمل كنيد، خودتان ديگر قدغن است كه فكر كنيد، فكر خودتان را بايد غلاف كنيد. آنها مى‏خواهند كه آرامش حاصل بشود در دنيا، آرامش وقتى حاصل مى شود پيش آنها، كه همه تابع باشند. ملت‏ها بايد به فكر باشند، ملت ايران بايد به فكر باشد، اگر لحظه‏اى سستى كند تا ابد له است. الان كه صدام رو به جهنم دارد مى‏رود و انشاءالله خواهد رفت. وقت اين است كه شما جديت‏تان زيادتر بشود چه قواى مسلحه از هر صنف كه هستند و چه ملت و چه اين بسيج اگر مهلت بهش بدهيد هر روزى كه مهلت مى‏دهيد - او را تقويت مى‏كنند و كار مشكل‏تر مى‏شود. بايد مهلت بهش نداد، سستى نبايد كرد، مردم در اتصال به جبهه‏ها و جبهه‏ها در فعاليت. هر روزى كه تعويق بيفتد اين قصه مشكل‏تر مى‏شود و شما بايد فكر كنيد و نگذاريد كار مشكل بشود. به جاى اين كه مناقشات لفظى بين خودتان باشد رها كنيد، اين وقتش نمى‏گذرد، اگر باشد، همه را رها كنيد يكصدا دنبال اين باشيد كه نگذاريد ابرقدرت‏ها در كشور شما ديگر دخالت كنند. آنها الان مسابقه مى‏كنند در اين كه دخالت كنند در كشور مسلمين، در خليج، بايد نگذاشت. نترسيد از اين هياهو، هياهويى است كه مى‏كنند كه ما را با همان هياهو بترسانند. آنها هم خيال مى‏كنند كه ملت ايران از اين كه يك وقت طياره‏هاى آنها بيايند و بمباران كنند جايى را مى‏ترسند. امتحان خودشان را مردم داده‏اند، ملتى كه دنبال شهادت است، ملتى كه افرادش اين است كه

صحيفه نور ج 20 صفحه 90

دست و پايشان وقتى قطع مى‏شود، گله مى‏كنند كه خدايا! چطور؟ مگر ما لايق نبوديم كه جان ما را بگيرى. يك همچو ملتى را نترسانيد از اين كه ما چه مى‏كنيم؟ شما هر غلطى مى‏خواهيد بكنيد و نمى‏توانيد هم بكنيد، اين ابرقدرت‏ها مى‏خواهند به همه جا مسلط بشوند و اين بدبخت‏هاى خليج هم مثل كويت گرفتار اين وسوسه شده است، خيال مى‏كند كه اگر در دامن آمريكا برود خلاص مى شود، اين اشتباه است. آمريكا مى‏خواهد همه چيز شما را از بين ببرد و مسلط بر همه حيثيت ملت شما بشود، با همين بازى‏ها. توجه به عواقب امر خودتان بكنيد. شما فردا كه آمريكا دست از روى سرتان برداشت، باز ايران همراه هست، هستش! آن روزى هم كه دستش روى سر شماست، هستش، هيچ ترس از اين كه او چه مى‏كند ندارد. تا حالا هر چه كردند، هر چه خواستند كردند معذلك /هر چه خواستند كردند و/ ملت ما قوى‏تر شد. عمده اين است كه همه ملت همصدا باشند، مناقشات را دست بردارند، بگذارند براى بعد، وقت زياد است. امروز كه همه چيز همه شما، همه چيزتان خداى نخواسته اگر چنانچه غلبه‏اى پيدا بشود از يك قدرتى به باد مى‏رود، بايد راجع به اين چيزهاى جزيى كه اهميت ندارد، هى ننشينيد و بگوييد، هى بنويسيد، او بنويسد، او بگويد. بايد دست برداشت از اين چيزها، با هم باشيد تا اين شيطان‏ها را بيرون كنيد بعد، وقتى كه بيرون كرديد، بنشينيد خودتان هر كارى خواهيد بكنيد. هر چيزى وقتى دارد، امروز وقت مناقشات نيست، امروز وقت اين نيست كه يك دسته‏اى يك طرفى را بگيرند، يك دسته يك طرفى را بگيرند، يك دسته‏اى نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد، اين مال ضعفاست، آن اشخاص ضعيفى كه هميشه در دام آمريكا بودند يا امثال اينها از اين مسائل مى‏گويند لكن ما تازه خارج شديم از اين دام، دوباره حاضر نيستيم وارد بشويم، ملت ما حاضر نيست به اين كه دوباره در اين دام وارد بشود، دوباره مستشارهاى آمريكا بيايد و هر حكومتى مى‏خواهد بكند. تا حالا ما را عقب نگه داشتند بس است اين مى‏خواهند باز هم نگه دارند، عقب تر ببرند؟

من دعا مى‏كنم از خداى متعال، مى‏خواهم كه خداوند ما را بيدار كند و خداوند دشمن‏هاى اسلام را اگر قابل اصلاح نيستند، از بين ببرد و ما را آشنا كند به وظايف همين عالم و به وظايف عالم‏هاى ديگر و ما را از اين ضيافت، يك حظى به قدرت خودش عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 94

تاريخ: 13/3/66

بيانات امام در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

كوشش كنيد خدشه‏اى پيدا نشود در مجلس

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بنا ندارم كه امروز صحبت كنم، لكن دعا منافات ندارد با بنا. من هميشه دعاگوى همه اقشار ملت بوده‏ام خصوصاً آن جمعى كه ارزشمندند در اين نظام. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شما آقايانى كه عمرتان را داريد صرف مى‏كنيد براى اسلام و پيشبرد اسلام، توفيق بيشتر عنايت كند و اميدوارم كه در اين مجلس و در مجلس‏هاى آتيه مسائل، مسائل اسلامى باشد و روش، روش اخلاقى و اسلامى.

البته من نبايد نصيحت كنم شما را، شما بحمدالله خودتان همه چيز را مى‏دانيد، لكن در اين زمان بايد فكر كنيد كه مجلس اگر يك خدشه پيدا بكند چه خواهد شد. كوشش كنيد خدشه‏اى پيدا نشود در مجلس، كوشش كنيد كه همان طورى كه اسلام اين مسائل را پيش آورده و ما در سايه اسلام توانستيم اين مسائل را حل كنيم، اين مسأله محفوظ بماند و همه چيز در سايه اسلام محفوظ بماند. البته من مشكلات مجلس را، مشكلات دولت را مى دانم، از اين جهت توقع ندارم كه همه امور همين طورى حل بشود لكن در عين حال چون اتكاء شما آقايان به خداى تبارك و تعالى است، اميدوارم كه خداوند هدايت كند شما را و راه حقيقى‏اى كه اسلام مى‏خواهد، شما در آن راه باشيد و خواهيد بود و اميدوارم كه هميشه كوشا باشيد در اين كه اين ملتى كه زير بار ظلم بوده است، از اين به بعد اين ملت سرفراز باشد و نمايندگان اينها كه خلاصه ملت و عصاره ملتند، سرفراز باشند و قويدل مشغول خدمت باشند.

ما مى‏خواهيم تكليفمان ادا بشود، دنبال اين نيستيم كه يك منصبى به دست بياوريم

اين هياهوها كه در عالم هست، اينها هميشه بوده است و هميشه هم خواهد بود لكن اين كه باقى است خداست و اعتماد به خدا، شما اين اعتماد را حفظ كنيد و مشكلات را با تدبيرهايى كه داريد حل كنيد و اميدوارم كه خداوند همه را تأييد كند - وقتى براى خدا باشد، تأييد مى‏كند. وقتى كار براى خدا باشد، ما چه پيروز بشويم و چه نشويم، (كارمان خداست براى) ما تكليف ادا كرديم، ما مى‏خواهيم

صحيفه نور ج 20 صفحه 95

تكليفمان ادا بشود، دنبال اين نيستيم كه يك منصبى به دست بياوريم، شماها نيستيد. و ما مى‏دانيم كه از عهده شكر خدا نمى‏توانيم به در بياييم. من خودم را عرض مى‏كنم، من شهادت مى‏دهم كه خودم تاكنون دو ركعت نماز براى خدا نخوانده‏ام، هر چه بوده براى نفس بوده. دليلش هم اين است كه اگر چنانچه جنت و نارى نباشد، آيا ما باز همان طور مشغول مى‏شويم به دعا يا خير؟ دعاى ما آنى كه هست براى اين است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كند و به ما روزى كند بهشت را و محترز كند از جهنم. آنى كه عنايت آمال ماست همين است والا براى خدا آن وقت معلوم مى‏شود كه اگر كليد بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگويند كه شما مختاريد و هيچ كس از شما به جهنم نمى‏رود، هيچ كس از شما هم از بهشت محروم نيست، آن وقت آيا ما باز قيام مى‏كرديم به دفع شهوات؟ قيام مى‏كرديم به خواندن نماز؟ اينها پيش خود ماست. من خودم مى‏دانم كه نيست اين جور، نيستم اين طور. اميدوارم كه خداوند به شما توفيق بدهد، اتكال به خدايتان زياد بشود و هر چى داريد از خداست و از خدا بخواهيد و من دعاگوى شما هستم، در مواقعى كه وقت دعاست به شما دعا مى‏كنم و اميدوارم خداوند مستجاب كند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 269

تاريخ: 21/11/64

بيانات امام خمينى در جمع آقايان سيد على خامنه‏اى ريئس جمهور، موسوى اردبيلى رئيس ديوان عالى كشور، مير حسين موسوى نخست‏وزير، حجت‏الاسلام فلسفى و ميهمانان خارجى دهه فجر

انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين جشن بزرگ را و فى‏الحقيقه عيد اسلامى بزرگ را بر همه ملت‏هاى اسلامى بلكه محرومان تمام دنيا تبريك عرض مى‏كنم. تبريك براى اين كه اين انقلاب، انقلاب ايران نيست. اين انقلاب با انقلاب‏هاى ساير كشورها و انقلاب‏هايى كه در دنيا اتفاق افتاده است، فرق دارد. انقلاب‏هايى كه در دنيا تاكنون اتفاق افتاده است، قدرت را از دست يك قدرتمند، يك جابر، به دست يك جابر ديگرى كه يا مثل اين يا بالاتر از اين است منتقل كردند. شما مطالعه كنيد در حال انقلاب‏هايى كه در دنيا پيدا شده است يا كودتاهايى كه هر روز واقع مى‏شود و شده است، ببينيد كه آيا وضع آن جا چطور است، جز اين است كه با اغفال مردم يك انقلاب پيدا شده است و يك قدرتى را كنار گذاشته‏اند، يك قدرت مشابه او يا بدتر از او را سر كار آورده‏اند، هيچ در حال ملت‏ها فرق حاصل نشده است يا حال ملت‏ها بدتر شده است. اين انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروى، مطالعه كنند اشخاص ببينند كه آيا قبل از اين انقلاب‏ها چه بوده است و حالا چى هست و آيا به حال ملت‏ها يك اثرى حاصل شده است، فكرى براى ملت‏هاشان كرده‏اند يا همه‏اش اعمال زور است و قدرت؟ انقلابى كه در ايران واقع شد، قبل از انقلاب مهم كه كوبنده بود، يك انقلابى در باطن مردم حاصل شد، آن انقلاب گرايش اقشار ملت به اسلامى كه تا اين عصر خصوصاً در اين سده‏هاى آخر به طاق نسيان سپرده شده بود و از اسلام جز يك آداب خشك كه هيچ به حال ديگران ضررى نداشت و هيچ در فكر ملت‏ها نبودند، همين باقى مانده بود. اين ملت به خواست خداى تبارك و تعالى و با عنايات خاصه او اول منقلب شد در معنويات، جوان‏هااز آن حال سابق برگشتند به يك حال اسلامى و فهميدند كه اسلام چه بايد باشد و چه بايد بكند، دنبال او اين انقلاب حاصل شد. اگر اين مسأله حاصل نشده بود، انقلاب اين جا هم مثل يكى از انقلاب‏هاى ديگرى بود كه حالشان را مى‏بينيد و ديديد. آن چيزى كه در اين جا حاصل شد و بايد او را جزء معجزات ما حساب بكنيم، همان انقلاب درونى اين ملت بود. انقلاب درونى اين ملت موجب شد كه اين انقلاب پيدا شد و همان انقلاب درونى آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى موجب شد كه در تمام اين دوره‏اى كه ما در آن هستيم، از اولى كه قيام شد و بعد اين انقلاب‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 270

مبدل شد و بعد پيروز شد و تا الان، روز به روز مى‏بينيد كه حضور ملت و تعهد ملت رو به افزايش است. اين نه براى انقلاب است، براى انقلاب درونى است. انقلاب همه جا بوده است، بسيارى از جاها بوده است. اين انقلاب درونى است كه پيدا شد در اين كشور و در اين مملكت، و نيست الا به عنايات خداى تبارك و تعالى. ما از خود چيزى نداريم، هر چه بود عنايات او بود كه اين عنايات موجب شد كه اين انقلاب باطنى پيدا بشود و از آن حالتى كه همه خود ملت ما مى‏دانند در سابق بود، به اين حالت كه حالا مى‏بينند متحول شده است، اين موجب شد كه انقلاب پيروز شد. پيروزى را ما بايد از انقلاب درونى / درونى / مردم جستجو كنيم و تا اين معنا حاصل نشود، انقلاب‏ها يك انقلاب‏هاى تحويل قدرت از او به قدرت ديگر و وضع براى ملت همان جور كه بود باشد.

تحول معنوى در ملت حاصل شده و اين تحول به دست خداست

اين آقايانى كه از خارج آمدند و من از آنها تشكر مى‏كنم، ملاحظه كنند در كجاى دنيا الان شما پيدا مى‏كنيد يك همچو جلسه‏اى كه در اين جا هست، كشاورزش پهلوى رئيس جمهورش، نخست وزيرش پهلوى كارگرش، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى وارد اين جلسه بشود نمى‏داند كه آيا رئيس جمهور كدام است، نخست وزير كدام است، كشاورز كدام است، كجا پيدا مى‏كنيد اين را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است. شما كجا پيداكنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مى‏كنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمى‏كنند، هر چه مى‏بينند خودشان است. ما كه رژيم‏هاى سابق را ديديم و من كه از زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضاخان و اذنابش و اولادش مشاهد اين كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه مى‏كرده است، دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك قصبه بود نمى‏رسيد، مردم از دور حشمت او را مى‏ديدند، آنها وقتى كه بيرون مى‏آمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سرنيزه بود. الان هم در دنيا وضع اين طورى است، اين طور نيست كه يك جلسه‏اى حاصل بشود و نخست وزيرش آن جا بنشيند و كشاورزش آن جا و رئيس جمهورش آن جا و / عرض مى‏كنم كه / عالمش آن جا و غير عالمش آن جا، اين طور نيست مساله. اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مى‏كنم كه در يك ملتى واقع هستم، يك فرد از يك ملتى، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست. امكان نداشت كه كسى بتواند يك نفر را اين طور متحول كند، از مركز فحشا به مركز عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد، اگر همه ماها جمع مى‏شديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم هرگز ممكن نبود براى ما، اين يك مسأله معنوى است كه دست خداست چنانچه همه چيز دست اوست. اين تحول يك تحولى است كه نمونه است در دنيا. هر حكومتى را شما ملاحظه كنيد در طول تاريخ، هر ملتى را ملاحظه كنيد در طول تاريخ، وضع اين طور نبوده است.

صحيفه نور ج 19 صفحه 271

شما آقايان برويد ملت‏هايتان را الهى كنيد، بيدار كنيد

آقايانى كه از خارج آمده‏اند بايد ملاحظه كنند اين معنا را كه بايد ملت‏هايشان را تربيت كنند و متحول كنند، نروند سراغ آن كسانى كه قدرتمند هستند و با آنها صحبت كنند، زبان ملت را متوجه بشوند، با ملت صحبت كنند. اگر بخواهند كه از زير بار گران اين جرم‏ها و اين جنايت‏هابيرون بيايند، بايد ملت‏ها را بيدار كنند، اين طور نباشد كه دهه فجرى تشريف بياوريد، همه ما اين جا با هم بنشينيم صحبت بكنيم، چه بكنيم و وقتى رفتيم تمام بشود، اگر اين طور باشد تا قيامت هم ما نمى‏توانيم كارى انجام بدهيم. ما دلخوش نبايد باشيم به اين كه وضع حاضر چى هست، ما بايد نگران وضع آتيه باشيم. شما كه از اطراف آمديد اين جا مشاهد هستيد و داريد مى‏بينيد وضع اين ملت را و داريد مى‏بينيد و مى‏شنويد تبليغات بر ضد اين ملت را، اين ملتى كه همه جا شما ديديد، در همه شهرها هر جا تشريف برديد ديديد و فردا هم مشاهده خواهيد كرد انشاءالله، اينها را زور آورده است به اين جا؟ آورده‏اند اينها را يا آمدند آنها؟ آن طورى كه تبليغات خارجى مى‏گويد، مى‏گويد: آوردند اينها را. يك ملت را آوردند؟! كدام قدرت مى‏تواند يك ملت را بياورد؟ يك ملت متحول شده است، وقتى به آن گفتند شرع اين طور مى‏گويد، خدا اين طورگويد، خداست كه در دل اينها اين طور علاقه را ايجاد كرده است. شما آقايان برويد ملت‏هايتان را الهى كنيد، ملت‏هايتان را بيدار كنيد، بيدار كنيد كه دنيا دست يك دسته اقليت ظالم، و ميلياردها انسان مظلوم در تحت يك سلطه‏هاى كوچك ظالم، كوچك نسبت به ملت‏ها. مع‏الاسف / به اندازه‏اى / تبليغات سوء مبلغين خارجى در طول اين صدها سال به اندازه‏اى بوده است كه به همه ماها باورانده‏اند كه در مقابل اين قدرت‏هانمى‏شود مقابله كرد. ما را ترساندند از اينها، با تبليغات ترساندند. وقتى كه يك قضيه‏اى پيدا مى‏شد، كافى بود كه يك نفر از خارجى‏ها كه در اين جا ماموريت داشت بيايد بگويد اين نبايد بشود، تمام مى‏شد ديگر. / در/ همان قدرت‏هاى بزرگى كه در اين جا بودند آن قدر ترسيده بودند از خارجى‏ها كه يك سفير فرض كنيد انگلستان در آن وقت، وقتى كه مى‏آمد يك چيزى مى‏گفت، امكان نداشت كه سلطانش بتواند خلاف بكند، براى اين كه تبليغات اين طور بود. ايران را خداى تبارك و تعالى آن طور متحول كرد كه اگر الان رئيس جمهور هر جا بيايد در اين جا، يك نفر آدم عادى به او اعتنا نمى‏كند، اين تحول معنوى است كه پيدا شده است. اگر اعتنا بكند، براى اين كه يك آدم است، اگر آدم باشد.

آنها كه مى‏گويند ايران منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند

اينها مى‏گويند كه ما، ايران منزوى است، الان هم مى‏گويند، مقصودشان اين كه پيش ملت‏ها منزوى است يا مقصود اين است كه پيش دولت‏ها منزوى است؟ اگر مقصود اين است كه پيش ملت منزوى است، خوب! بيايند تجربه كنند، چند تا اتومبيل بياورند، يكى رئيس جمهور آمريكا را تويش بنشانند، يكى هم رئيس صدر كذاى شوروى را

صحيفه نور ج 19 صفحه 272

بنشانند، يكى هم رئيس جمهور فرانسه را بنشانند، يكى هم ملكه انگلستان را بنشانند، يكى هم آقاى رئيس جمهور ما را، بروند توى جمعيت. اينها، اين چند تا اتومبيل راه بيفتند توى جمعيت‏ها در دنيا، ما نمى‏گوييم ايران، مى‏رويم در آمريكاى لاتين، مى‏رويم در خود انگلستان، مى‏رويم در بلاد ديگر حتى بلاد غير مسلمين، بينيم كه معامله مردم با اين چند نفر سركرده فرض كنيد كه هست چه جورى است. آيا معامله همان معامله‏اى نيست كه پاكستان با رئيس جمهور كردند؟ با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذيرايى مى‏كنند. اگر مقصود اين است كه پيش ملت‏ها ما منزوى هستيم، خوب! بيايند ببينند قضيه را. و اگر مقصود اين است كه پيش دولت‏ها منزوى هستيم، امروز هيچ دولتى نيست كه انتظار نداشته باشد كه ايران به او يك نرمش نشان بدهد، آمريكا اين طور است، شوروى اين طور است، فرانسه اين طور است، آنها منزوى هستند. اين تبليغات زياد هى گفته مى‏شود، گفته مى‏شود و يك عده هم باور مى‏كنند. قبلاً البته باور زياد بود، حالا در ايران باور كم شده است و يك عده‏اى خودشان را به باور مى‏زنند وليكن توده مردم ديگر اين حرف‏هاى تبليغاتى را باور نمى‏كنند.

شما نرويد ساكت بنشينيد، برويد مردم را متحول كنيد و وضع ايران را به اينها بگوييد

آن كه مى‏خواهم به آقايانى كه از خارج آمده‏اند اين جا عرض كنم اين است كه نياييد ببينيد و برويد ساكت بنشينيد تا آخر. بياييد ببينيد اين جا را، برويد وضع زندان‏هاى اين جا را ببينيد، برويد وضع اسراى عراقى اين جا را ببينيد، برويد وضع توده‏هاى مردم را ببينيد، برويد وضع كشاورزى‏ما را در دهات دور افتاده ببينيد، زمان سابق چه جور بوده، حالا چه جور هست، در صورتى كه ما الان مبتلا هستيم به آن همه مخالفت‏ها از همه دولت‏ها، الا مستثنايش كم است. معذلك در طول اين چند سال كه انقلاب پيروز شده و جنگ هم از طرف آمريكا شروع شده است، شما ببينيد كه اين ملت براى اين كه دولتش مردمى است، از خود همين مردم است، يكى بازارى بوده آمده نخست وزير شده است، يكى / فرض كنيد / كشاورز بوده آمده چيز شده، در دنيا كجايك همچو مسائلى شما پيدا مى‏كنيد؟ كجا پيدا مى‏كنيد طلبه‏اى بيايد رئيس جمهور بشود، يك بازارى هم بيايد نخست وزير بشود، يك كشاورز هم بيايد / نمى‏دانم / چه بشود؟ اين يك نمونه است. دنيا اين نمونه را ندارد. اين براى اين است كه مردم متحول شدند، اينها هم جزء مردمند. شما نرويد ساكت بنشينيد، مردم را برويد متحول كنيد، برويد وضع اينها را، ايران را به آنها بگوييد، به اين رسانه‏هاى گروهى اعتراض كنيد. آنها مى‏خواهند اسلام را كنار بگذارند، آنها به ما كارى ندارند، به اسلام كار دارند و اين قدرت مال ما نيست، اگر ما بوديم يك روز هم نمى‏توانستيم ادامه بدهيم حياتمان را. اين قدرت اسلام است، برويد به آنها بگوييد كه اين قدرت اسلام را شما نمى‏توانيد بشكنيد. اعتراض كنيد به اينهايى كه تبليغات سوء مى‏كنند ايران چه مى‏كند. شما حالا در بين مردم كه مى‏رويد، آيا بين مردم كه مى‏رويد در خيابان‏ها

صحيفه نور ج 19 صفحه 273

مى‏ريزند مردم را مى‏كشند؟ آيا زن‏ها در ايران ديگر كنار رفتند بكلى يا همدوش مردها در كارهاى سازنده داخلند؟ شما مى‏خواهيد كه زن‏هاى اين جا هم بى‏بند و بار باشند، هر جور مى‏خواهند باشند؟ اين بر خلاف آن تحولى است كه در خود زن‏ها پيدا شده، بر خلاف آن تحولى است كه در كشور ما بر ملت ما پيدا شده است، شما تماشاچى نباشيد كه بياييد ببينيد و برويد سراغ كارتان، ديگر كار نداريم تا سال ديگر دوباره دعوت كنند بياييد اين جا. صد سال هم اگر اين طور بشود يك پول سياه ارزش ندارد. اين جا كه مى‏آييد، برويد هم به مردمتان، هم به چه، خيال نكنيد نمى‏شود، ما ديديم شد.

مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام و اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد

ايران خيال كرديد اول اين طورى بوده است؟ نخير، اول اين جور نبود. چقدر اين ملت رنج كشيد، چقدر اين ملت جوان داد، چقدر اين ملت همه چيز خودش را فدا كرد و حالا هم دارد مى‏كند، اين براى اين است كه اين ملت بيدار شد، يك قدم برداشت براى خدا، خداى تبارك و تعالى عنايت كرد. برويد ملت‏تان را بيدار كنيد، هر كدام هر جا هستيد بگوييد مسائل را، خيال نكنيد كه اگر مسائل را بگوييد دولتتان چه مى‏كند، وقتى بكند بهتر است، بيشتر احترام پيدا مى‏كنيد. تبعيدتان كند بالاتر مى‏شويد، حبستان كند بالاتر مى‏شويد، اگر دنيا را مى‏خواهيد، اگر براى خدا هم هست كه كسى نبايد از اين چيزها بترسد. مردم را با خدا آشنا كنيد، با اسلام آشنا كنيد، با اخلاق اسلامى آشنا كنيد تا نتيجه بگيريد. ملت ما هم مادامى كه همين حال را دارد، همين حال راهيان كربلا را دارد، اين روبه رشد مى‏رود. اگر خداى نخواسته يك وقت يك لغزش پيدا بكند اين حال از او برود، همان مسائل سابق است و همان اعليحضرت‏هاى سابق يا بدتر از آنها، يك رئيس جمهور بدتر از آنها مى‏آيد.

اگر بخواهيد كه كارهايتان براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد

شما هم اگر بخواهيد انسان باشيد، ارزش انسانى داشته باشيد، براى شكم نباشد، براى شرف باشد كارهايتان، براى انسانيت باشد، براى خدا باشد، اگر بخواهيد كه كارهايتان كه براى خدا باشد به نتيجه برسد، بايد دست از هواهاى نفسانى برداريد. شيطان از انسان دست بردار نيست، قسم خورده است براى خدا، من در ذهنم اين است كه به خدا تشر رفته است، كه قسم خورده‏است كه نمى‏گذارم اينها چيزى بشوند، الا عبادك منهم المخلصين . شما با يك همچو دشمن قسم خورده‏اى مواجه هستيد، به جنگ او برويد، در شهرهايتان كه مى‏رويد به جنگ او برويد، مردم را آگاه كنيد به اين كه يك همچو دشمنى در باطن است كه موجب شده است اين دشمن باطنى كه دشمن‏هاى جبار ظاهرى هم به ما غلبه كنند. اگر آن دشمن را شما از بين ببريد يك انسجام بين‏تان حاصل مى‏شود، يك وحدت بين‏تان حاصل مى‏شود، يك اخوت و برادرى بين‏تان حاصل مى‏شود، قلب شما از خوف خالى مى‏شود، قلب شما از حب دنيا خالى مى‏شود، مى‏توانيد همه كارى را بكنيد، آن وقت يك همچو

صحيفه نور ج 19 صفحه 274

اعجازى مى‏شود.

ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مى‏كنيم

من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ملت‏هاى اسلامى و به همه مظلومان در جهان، به همه محرومان در جهان يك قدرت معنوى عنايت بفرمايد كه با آن قدرت معنوى بتوانند بر جباران و بر شياطين تسلط پيدا بكنند. و من اميدوارم كه اين آقايانى كه از شهرهاى مختلف آمدند و قدم رنجه فرمودند به / اين / ايران آمدند، توجه كنند به مسائل ايران و براى ملت‏هاى خودشان نقل كنند، حامل پيام اين ملت باشند بر كشورهاى خودشان، حامل اين شورش و جوشى كه در اين ملت هست، حامل‏اين وضعى كه در اين ملت الان هست باشند براى كشور خودشان. ما كشور را، كشور ايران نمى‏دانيم، ما همه ممالك اسلامى را از خودمان مى‏دانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما دفاع از همه مسلمين را لازم مى‏دانيم. ما اگر چنانچه دستمان برسد با همه جبارهاى دنيا معارضه مى‏كنيم. ما / اگر بتوانيم فرق / ما بين آن مسلمى كه در حبشه است، با آن مسلمى كه در اين جاست نمى‏توانيم فرق بگذاريم، اسلام نگذاشته اينها را فرق بگذاريم، همه مثل هم هستند، تفاوت تقواست. شما هم به ملت‏هاى خودتان سفارش كنيد، بگوييد گوش به اين حرف‏هايى كه در اين رسانه‏هاى گروهى دنيا زده مى‏شود، گوش ندهيد به اين حرف‏ها، اينها مى‏خواهند شما را دور كنند از اسلام، اينها مى‏خواهند به شما بگويند كه ببينيد در ايران وقتى كه مى‏خواهند به اسم اسلام عمل كنند، الان بدترين جاهاست از حيث ظلم، از حيث ستم، مردم در خيابانشان كه مى‏روند جانشان خطر است، مى‏ترسند يك وقت پاسدارها بريزند بكشندشان. به مردم بفهمانيد كه اين براى انزواى اسلام است اين تبليغات، نه براى من و امثال من، براى اسلام است. شما ببينيد دنبال آن چيزى كه آقاى رئيس جمهور رفتند در پاكستان و آن طور با ايشان ملت پاكستان عمل كرد، دنبال او يك ورقه، يك كتابى آمد، يك رساله‏اى آمد، دنبال او تبليغات بر ضد. فتواى كى است؟ اين است فتوايش اين است، فتوايش اين است، فتوايش اين است، و لعن به خواجه نصير. اين براى چى است؟ براى اين كه اين آخوند اگر هست اين آخوند يك آخوندى است كه امريكايى است / در اين چيز / نشسته در پاكستان. اين يك همچو آدمى است براى اين كه ديده است كه يك همچو قصه‏اى واقع شده، ترسيده نبادا يك وقتى اسلام در آن جا هم بيايد، همان طورى كه در ايران آمده، به آن جا هم آن طور سرايت كند، پشت سر او برداشت يك همچو كتابى منتشر كرد.

آحاد مردم يكى يكى‏شان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى

در هر صورت تكليف زياد است، بزرگ است براى همه‏مان، ما براى ادامه اين انقلابى كه هست و ادامه اين، تكليف زياد داريم، دولت تكليف دارد، رئيس جمهور تكليف دارد، رئيس مجلس تكليف دارد، كشاورز تكليف دارد، كارگر تكليف دارد، هر كس در هر گوشه‏اى از اين كشور واقع شده

صحيفه نور ج 19 صفحه 275

است تكليف دارد، تكليف مال يك نفر دو نفر نيست، آحاد مردم يكى يكى‏شان تكليف دارند براى حفظ جمهورى اسلامى، يك واجب عينى، اهم مسائل واجبات دنيا، اهم است، از نماز اهميتش بيشتر است، براى اين كه اين حفظ اسلام است، نماز فرع اسلام است. اين تكليف براى همه‏ماست، هيچ فرقى ما بين ترك و فارس و / عرض مى‏كنم كه / كجا و كجايى ندارد، سيستانى و بلوچستانى و اينها. و اين تكليف براى همه دنياست. حفظ دين حق، يك حكمى است براى همه دنيا، در رأس واجبات براى همه دنيا واقع شده، منتها غير مسلمين چون اعتقاد به اسلام ندارند مى‏گويند خوب اسلام واجب كرده، به ما چه! اما مسلمين كه اعتقاد دارند. آن مسلمى كه در افريقاست، حفظ جمهورى اسلامى برايش واجب است، براى اين كه از اين جا ممكن است كه، يعنى انشاءالله خواهد شد، انعكاسش در همه جا خواهد شد و شده است الان.

آنها معنويات اسلام را نمى‏توانند بفهمند

الان وضع دنيا منقلب شده است، الان دنبال اين هستند (در آمريكا هم همين طور است) دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند، يك اسلام شناسى ببينند چه خبر است قضيه، اينها خيال مى‏كنند با اين كه چند تا قصه از اسلام بشنوند مطلب حل است، آنها معنويات اسلام را كه نمى‏توانند بفهمند. آنها دنبال اين هستند، خيال كردند كه با اين كه فلان جنگ واقع شده در اسلام، فلان چيز واقع شده كار درست مى‏شود. حالا دنبال اين هستند كه اين قضيه چى است كه در ايران واقع شده است، برويم ببينيم چه خبر است قضيه. نمى‏دانند كه اينها نمى‏توانند اصل بفهمند اين مسائل را، اصل نمى‏توانند معنويات را بفهمند، آنها چشمشان جز به اين زرق و برق دنيا به هيچ نيست و اگر ما هم خداى نخواسته يك همچو مردمى باشيم كه نظرمان به اين باشد كه من بالا باشم و تو پايين باشى، ما هم از آنها منحطتر هستيم براى اين كه ما در كشور اسلامى واقع شديم، در يك همچو زمانى اگر يك همچو اخلاقى داشته باشيم، از آنها هم منحطتر هستيم. خداوند انشاءالله به همه ما توفيق بدهد كه به آداب اسلام عمل كنيم. خداوند انشاءالله پيروزى عنايت كند به رزمندگان ما و همه مسلمين را بر كسانى كه ظالم هستند غلبه دهد.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 106

تاريخ: 5/5/66

ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

هم وحدت را حفظ كنيد و هم اخلاص را

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چند كلمه دعا مى‏كنم به شما، من هميشه دعاگوى شماها هستم. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى‏كنم كه شما را در كارهايتان موفق كند و اسلام را به دست شما، به دست دوستان شما، به دست رفقاى شما، به دست همه قواى مسلحه، اسلام را /پيشبرد كند/ پيش ببرد و كفر را ساقط كند. البته مى‏دانيد كه زمينه سقوط كفر را خدا دارد فراهم مى‏كند و از ما نيست اين چيزها، شما هم بايد اين را از خودتان ندانيد. اين خداى تبارك و تعالى است كه به شما قدرت داده است و خداى تبارك و تعالى است كه شما را همت داده است و هر تيرى كه رها مى‏كنيد، با دست شما خداى تبارك و تعالى كار را انجام مى‏دهد چنانچه تا حالا تجربه كرديد.

من دعاى شما، دعاى به همه شما را بر خودم لازم مى‏دانم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه شما را موفق كند و از شما تشكر مى‏كنم كه مشغول خدمت به اسلام هستيد و تقاضا دارم كه وحدت خودتان را حفظ كنيد و اخلاص‏تان را، هم وحدت را حفظ كنيد و هم اخلاص را، هم خودتان را چيزى ندانيد و هم قدرت خداى تبارك به دست شما انشاءالله اجرا بشود و شرط اين است كه همه با هم، تمام قوا با هم باشيد و اميدوارم كه خداوند به همه شما سلامت، صحت و توفيق و پيروزى عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 102

تاريخ /11/4/66

بيانات امام در جمع اعضاى مجلس خبرگان

دنبال اين برويد كه معارف اسلامى را در بين مردم تقويت كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من تشكر مى‏كنم از حضرات آقايان كه عنايت كردند و اين جا تشريف آوردند تا از نزديك خدمتشان برسيم و من دعاگوى همه هستم، خصوصاً اين نخبگانى كه از سراسر كشور بسيار مورد اهميت هستند. من نبايد به آقايان تذكر بدهم لكن براى اين كه صحبتى شده باشد، دو سه كلمه عرض مى‏كنم.

عرض من اين است كه تمام تشكيلاتى كه در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چيزهايى كه انبيا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولياء اسلام تا آخر دارند، معنويات اسلام است، عرفان اسلام است، معرفت اسلام است، در رأس همه امور اين معنويات واقع است. تشكيل حكومت براى همين است. البته اقامه عدل است لكن غايت نهايى معرفى خداست و عرفان اسلام، در هيچ كتابى از كتب الهى و فلسفى مثل قرآن نيست كه حقايق معارف را به طور صريح در بعضى جاها و به طور كنايه بسيارى جاها فرموده است و آقايان بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه مردم را آشنا به معارف الهى كنند. اسلام بسيار غنى است هم از حيث جهات معنوى كه در رتبه عالى است، از جهت عرفانى كه بالاتر از آن است و هم غنى است از حيث تشكيلات ادارى. و البته آقايان مى‏دانند اين را، در عين حالى كه عنايت به طبيعت نبوده است و عمده هدايت به غيب بوده، معذلك مى‏بينيد كه قرآن در /بسيار از/ بعضى جاها برخلاف آن چيزى كه در بين مثلا هيأت دان‏هاى سابق بوده است، بر خلاف آنها مى‏گويد. قرآن اول كتابى است كه حركت زمين را بيان كرده با صراحت. جبال را فرمودند مثل ابرها حركت مى‏كنند، خيال نكنيد كه اينها جامدند، منتها چون سابق هيأت بطلميوس غلبه داشته است، بعضى از آقايان اين را تعبير كرده‏اند به حركت جوهرى و حال آن كه حركت جوهرى حركتى است مثل حركت سحاب نيست، هيچ ربطى به او ندارد. و همين طور در بسيارى از جاها قرآن شريف مسائلى فرموده‏اند كه در سابق نبوده است نظيرش، اصلش نبوده است. از اين جهت ما بايد عمده توجه‏مان به عرفان اسلامى باشد. اگر ملاحظه فرموده باشيد در آيات شريفه‏اى كه مربوط به معنويات و عرفان و عرض مى‏كنم كه سلوك و اين طور چيزها هست، در هيچ كتابى نظير قرآن نيست و هيچ كتابى سابقه ندارد كه اين طور عرفان داشته باشد، اين طور فلسفه داشته باشد منتها از باب اين كه ما

صحيفه نور ج 20 صفحه 103

عقب بوديم و عقب هم هستيم، نمى‏توانيم اين طورى كه قرآن شريف فرموده است، ما هم بتوانيم آن طور بگوييم. همين قدر مى‏دانيم كه بايد ما هم‏مان را صرف كنيم و آن قدرى كه استعداد داريم، قدرت داريم تا آن اندازه ما معارف اسلامى را به مردم بفهمانيم. معارف اسلامى بسيار غنى است، بسيار بزرگ است و بايد اين را فهماند. مثلا /همين/ در عين حالى كه توجه به ماديات نبوده است و عمده نظر روى معنويات است معذلك بر خلاف هيأت بطلميوس، قرآن مى‏گويد كه تمام ستاره‏ها /در زمين/ در آسمان پايين واقع شدند، در صورتى كه هيأت سابق اين طور نمى‏گفتند /آسمان پايين/ هر چه ستاره هست در آسمان پايين است و سبع سموات از اين جا معلوم مى‏شود كه غير آن سبع سمواتى است كه بطلميوسى‏ها گفته‏اند، آنها مى‏گويند كه هفت آسمان يكى‏اش كره كذا دارد، يكى كره كذا، يكى كره كذا و آن آخريش عبارت از آنى است كه ستاره‏ها را دارند. قرآن مى‏گويد كه نجوم در دنياى آسمان‏ها واقع شده است، تمام نجوم اين طور است. بنابراين آن چيزى كه ماوراى اينهاست مثلاً سماء دوم ما نمى‏دانيم چى است قصه‏اش، بالاترش هم ما نمى‏دانيم چى است. زينا السماء الدنيا بزينه‏الكواكب، اين آسمان پايين را تزيين به زينت كواكب كرده. در هر صورت آن چيزى كه من توصيه مى‏كنم به همه اهل علم و به همه آقايان، به همه دانشمندان اين كه دنبال اين برويد كه معارف اسلامى را در بين مردم تقويت كنيد كه رأس امور اين معارف اسلامى است و اگر او درست بشود همه كارها درست مى‏شود.

اگر انسان حقيقتاً مومن به معارف اسلامى باشد ديگر اختلاف پيدا نخواهد شد

اگر انسان معارف اسلامى را داشته باشد و حقيقتاً مومن به معارف اسلامى باشد، ديگر اختلاف پيدا نخواهد شد بين دستجات، اختلاف اساسى. البته رايى هست اما اختلاف اساسى كه بخواهد اين دسته، دسته ديگر را محكوم كند يا فرض كنيد كه توهين كند آن دسته، دسته ديگر را، اين براى اين است كه ما ضعيفيم در ايمان. اگر ما قوى در ايمان بوديم، شما ملاحظه مى‏كنيد اگر همه انبيا در يك روز جمع بودند هيچ همچو اختلافاتى نداشتند. خوب! البته ما اين طور نيست كه بتوانيم اختلافات آرا را رفع كنيم، اختلافات آرا هست و بايد هم باشد اما آن چيزى كه لازم است اين است كه به مردم، به دستجات مختلف، به همه ائمه جمعه، ائمه جماعات، روحانيون سراسر كشور و ساير قشرها اين معنا توصيه بشود كه در سر يك چيزهايى كه مربوط به نفسانيت است نزاع نكنند و اين طور نيست كه بعضى نزاع‏ها مربوط /به نفسانى/ به اسلام باشد، به خدا باشد. براى خدا انسان نمى‏شود اهانت كند به مومن، براى خدا انسان نمى‏شود كه كشف ستر مومن بكند، اينها همه براى اين است كه نفسيت انسان اين جورى است.

و /من/ اميدواريم كه ما همه موفق بشويم كه اين پرده را، اين حجاب را برداريم. خداوند انشاءالله همه آقايان را حفظ كند، سالم نگه دارد و در خدمتشان مستدام نگه دارد و همه الحمدلله خدمتگزار اسلام هستند و همه متوجه به مسائل.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها