0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 150

تاريخ: 4/2/64

بيانات امام خمينى به مناسبت تولد حضرت حسين بن على (ع) و روز پاسدار

انبيا و اوليا از اول تاريخ تا آخر همه پاسدار اسلام بودند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم كه اين عيد بزرگ به همه ى شما و به همه‏ى ملت و به همه‏ى مسلمين و مستضعفان جهان مبارك باشد. خداوند اين مولود شريف را كه منشاء همه‏ى خيرات در طول تاريخ است، از ما راضى كند. البته من مختصرى با آقايان صحبت دارم و او اين است كه انبيا از اول تا به آخر و اوليا و اوصيا از اول تاريخ تا آخر، اينها همه پاسدار اسلام بودند و پاسدار دين حق. در همه‏ى دوره‏ها، دين حق همان اسلام و تسليم در بارگاه حق تعالى است. آنها نه اين كه فقط تبليغات لفظى كردند براى پاسدارى، بلكه مهم، تبليغات عملى آنها بوده است، يعنى اعمال آنها در طول تاريخ سرمشق ما و همه‏ى اهل تاريخ تا ابد بايد باشد. وقتى كه سيره انبيا را ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه در راه اين پاسدارى همه چيز را دادند. در طول تاريخ، زحمت‏ها را متحمل شده‏اند و اگر چنانچه در يك وقتى همان وضعى كه براى حضرت سيدالشهدا پيش مى‏آمد، براى هريك از اولياى خدا پيش مى‏آمد، همين فداكارى را مى‏كردند، منتها دوره مختلف بود و وضعيت‏ها مختلف. مقصد، حفظ اسلام و حفظ احكام خدا و نشر معرفت و توحيد و به عبارت ديگر آدم‏سازى، اصلاً انبيا براى آدم ساختن آمده‏اند. انبيا آمده‏اند كه آدمى كه شيطان قسم خورده است كه او را اغوا كند، اينها از كيد اين شيطان او را نجات بدهند و به صراط مستقيم انسانيت او را دعوت كنند و خودشان هم عملاً نشان بدهند كه راه چى هست، چطور بايد در مقابل شيطان‏ها ايستاد، چه شيطان‏هاى انسى و چه شيطان‏هاى غيرانسى. با رياضات در مقابل شيطان‏هاى غيرانسى و با اعمال صالحه و جديت در راه پيشبرد مقاصد در مقابل انسان‏هاى شيطانى.

همه‏ء ستمديده‏هاى تاريخ بايد قد علم كنند و جلوى اين شياطين بايستند

و من گمان نمى‏كنم كه دنيا تاكنون به مثل اين دوره‏اى كه ما در آن زندگى مى‏كنيم، شيطان داشته است بوده است البته شيطان در همه وقت، شيطان‏هاى انسى در همه طول تاريخ بوده است، اما هر چه دنيا پيشرفت كرده است، شيطان‏ها هم در كارهاى شيطانى‏شان پيشرفت كرده‏اند. امروز كه به اصطلاح عصر تمدن و ترقى و عصر پيشرفت است، عصر شيطان‏هاست. شما در سرتاسر دنيا اگر چنانچه ملاحظه كنيد، دنيا در دست شياطين است، استثنايش بسيار كم است. همه جا را اينها با آن حيله‏هاى

صحيفه نور ج 19 صفحه 151

شيطانى و با آن ابزار شيطانى كه دارند، همه جا را قبضه كرده‏اند و در مقام پيشرفت هم هستند و هر روز يك توطئه‏هايى انجام مى‏دهند. در مقابل يك همچو توطئه عظيم و يك همچو شيطان‏هاى تعليم ديده و شيطان‏هاى عصر تمدن، بايد انسان‏ها قيام كنند، بايد انسان ما همان طورى كه انبياى اعظام و اولياى خدا قيام كردند و جانفشانى كردند، بايد در اين عصر هم همه‏ء شما، همه‏ء ما، همه‏ء روحانيون، همه‏ء ملت ها، همه‏ء ستمديده تاريخ بايد قد علم كنند و جلوى اين شياطين بايستند. اگر سستى بشود، شياطين همه عالم را مى‏بلعند. آنها با اسم صلح دوستى، جنگ افروز اول جهانند، آنها با اسم حقوق بشر، بالاترين كسانى هستند كه حقوق بشر را پايمال مى‏كنند آنها در عين ادعاى خيرخواهى، آنچه را براى ديگران مى‏خواهند جز شر نيست، براى خودشان هر چه هست خواهند و ديگران را پايمال مى‏كنند.

شما قدر اين را بدانيد كه با قدرت خدا داريد سير مى‏كنيد

در يك همچو عصرى كه دنيا پر است از اشرار و دنيا پر است از ستمكاران، در ايران يك همچو تحولى پيدا شد به عنايت خداى تبارك و تعالى. يك همچو عنايتى از جانب خداى تبارك و تعالى شد كه اين ملت را متحولش كرد از آن وضعى كه سابق داشت به اين وضعى كه حالا دارد. شما بدانيد! هرچه تبليغات دنيا و شياطين دنيا بر ضد شما مى‏گويند، دليل بر قدرت شماست. اگر شما يك ملت قدرتمند نبوديد به تبع اسلام و به تبع پاسداران حقيقى اسلام، اينها با شما كار نداشتند. اين همه تبليغاتى كه شما الان در دنيا مى‏بينيد كه هر وقت يك راديوى خارجى را باز بكنيد مى‏بينيد كه راجع به ايران يك تبليغ سويى دارد ولو با صورت‏هاى مختلف اين براى اين است كه فهميدند اين جا قدرت است، احساس خطر كردند از شما جوان‏ها، احساس خطر كردند از شما قواى مسلحه. اين احساس خطر است كه راه افتادند اين ور، آن ور همه جا دنبال اينند كه يك فكرى بكنند كه اين را خاموشش كنند. اين آتشى كه به نظر آنها آتش است و رحمت است و آنها به نظرشان آتش است، اين آتش را مى‏خواهند خاموش كنند با هر حيله. شما مى‏بينيد كه امروز از كشورهاى مختلف قريب چهارصد يا از سيصد تا چهارصد آخوند جمع شده است در بغداد، اينها همه براى اين است كه اينها جمع شدند براى اين كه اين آخوندها چون جيره‏خوار مستكبرين هستند نبادا اين استكبار بشكند و آنها به تبع آنها بشكنند. اين همه تبليغاتى كه بر ضد شما جوان‏هامى شود، بر ضد اسلام حقيقتاً شود، اينها همه براى اين است كه احساس يك قدرت كردند اين جا و اين قدرت از من و شما نيست. اين را بايد ما احساس كنيم، اين قدرت از منشاء قدرت است، آن قدرتى هم كه انبيا داشتند، از انبيا نبود. بشر از اول تا آخرش هيچ است، آنچه هست قدرت خداست، هر حركتى كه شما مى‏كنيد با قدرت خدا مى‏كنيد، هر تفنگى كه مى‏اندازيد با قدرت خداست، دست شما به قدرت خداست كه به ماشه مى‏رود و فكر شما با قدرت خداست كه مى‏رود و كارها را انجام مى‏دهد و كارهاى نظامى و غيرنظامى را قدرت مال اوست و همه بايد از او باشيم، انالله، همه چيز از او، الحمدالله، هر حمدى مال اوست. شما يا ما خيال مى‏كنيم كه الان ايران يك قدرتى دارد، لكن اين قدرت خداست در اين جا ظاهر

صحيفه نور ج 19 صفحه 152

شده است. شما قدر اين را بدانيد كه بفهميد كه با قدرت خدا داريد سير مى‏كنيد، با قدرت خدا و به تبع خاصان خدا كه در راسش انبيا هستند، با اين مرام سير مى‏كنيد و با ايده تحكيم احكام اسلام و رفع ظلم از مظلومين، شما با همين وضع، با همين ايده حركت كرديد، آن وقتى كه هيچ نداشتيد، آن وقتى كه همه قوا دست رژيم بود، آن وقتى كه همه قدرت‏هامى خواستند او را نگهش دارند، شما جوان‏ها ريختيد در خيابان‏ها و كارى كرديد كه نتوانست حتى قدرت آمريكا اين رژيم را نگه دارد. با همه‏ء قوا دنبال اين بودند كه نگهش دارند، به همه‏ء حيله متشبث شدند براى نگهدارى او، لكن قدرت شما نگذاشت اين كار بشود و اين قدرت براى اين است كه از اول شما دنبال اين نبوديد كه من، دنبال اين بوديد كه اسلام، دنبال اين بوديد كه كشور اسلامى.

اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نمى‏تواند او را بشكند

اگر بنا باشد كه يك وقت خداى نخواسته ارتش بگويد من، سپاه هم بگويد من، بسيج هم بگويد من، آن روز است كه فاتحه‏ء همه‏تان خوانده شده است. آن روز است كه شما دست از خداى نخواسته، دست از اين انسجامتان كه همه يكى هستيد، يد واحد هستيد براى حفظ كشورتان و حفظ اسلام، تا آن وقت كه يك هستيد، اين يك را كسى نمى‏تواند بشكند. آن وقتى كه متفرق شديد، صدها ميليون آدمى كه هر كدام عليحده فكر مى‏كنند، هر كدام براى خودشان مى‏خواهند يك كارى بكنند، اينها به يك شاهى نمى‏ارزند. وقتى يك عده‏ء كمى باشند كه اينها با هم باشند و براى خودشان نه، براى مقصدشان، براى كشورشان، براى اسلامشان، اگر بنا شد همه ولو جمعيت كم به اين مقصد حركت كردند، اينها به مقصد رسند، جمعيت ايران نسبت به دنيا چيزى نيست (چهل و پنج ميليون، چهل ميليون يك همچو چيزى است) در مقابل جمعيت‏هاى دنيا كه چين‏اش يك ميليارد جمعيت دارد، هندوستانش هفتصد ميليون جمعيت دارد يا بيشتر، ما چيزى نيستيم، اما، براى اين كه شما از من دست برداشتيد و مى‏گوييد ما براى خدا، شما نمى‏گوييد كه ارتش بايد نشان بگيرد، نمى‏گوييد كه بايد سپاه نشان بگيرد، نمى‏گوييد بايد بسيج يا كميته يا شهربانى يا شهردارى از اينها بگيرد، شما مى‏گوييد كه ما نشان از خدا مى‏خواهيم و ما همه يك هستيم. اگر اين معنا در بين شما حفظ شد، شما تا آخر محفوظيد، هيچ كس نمى‏تواند به شما صدمه وارد كند. اين قدرت‏هاى بزرگ هم اين معنا را مى‏دانند كه الان ايران وضعش طورى است كه نمى‏شود آنها به هيچ وسيله‏اى او را شكست بدهند، نه به وسيله‏ء كودتا، نه به وسيله چيزهاى ديگر، نه به وسيله‏ء حمله‏ء نظامى. آنها از اين راه پيش آمدند كه رخنه كنند در بين شما و شما را از هم جدا كنند ولو اين كه طولانى باشد، مدتش طولانى باشد. آنها سرشان صبر است و صبر زياد دارند و از حالا يك بذرى مى‏كارند، پنجاه سال ديگر بردارند. شما از حالا اگر يك وقت متوجه شديد كه يك بذرى اينها كشتند كه ولو در پنجاه سال ديگر مى‏خواهند از آن استفاده كنند، بايد اين را، اين بذر را فاسدش كنيد و زير پا بماليدش. اگر شما ديديد كه يك وقت زمزمه‏ء اين معنا پيدا شد كه: ارتش بايد ارتشى‏اش را حفظ كند، آن هم بگويد سپاه بايد سپاهى‏اش را

صحيفه نور ج 19 صفحه 153

حفظ كند، آن هم بايد بگويد چه، اگر بخواهيد جدا از هم باشيد، دو فكر، دو مقصد، اگر يك وقت خداى نخواسته زمزمه‏ء اين پيدا شد در بين شما، از اول خفه كنيد اين را، نگذاريد. شماهايى كه سران سپاه هستيد توجه به اين معنا بكنيد و آنهايى كه سران ارتش هستند و همين طور ساير جاها، اين معنا را بايد نصب العين خودتان قرار بدهيد كه ما تا با هم هستيم، مسلمين تا يد واحده هستند و همين مسلمين كم جمعيت و پشتوانه‏ء بزرگ الهى، اينها اگر با هم شدند، اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نمى‏تواند او را بشكند. همه فكر اين معنا باشيد، دنبال اين باشيد كه دايماً درصدد اين باشيد كه‏اخوت خودتان را حفظ كنيد، بين خودتان اخوت ايجاد كنيد، روحانيون در فكر اين باشند كه همه با هم اخوت داشته باشند و ملت را داشته باشند و حفظ كنند. ملت هم بايد فكر اين معنا باشند كه همه با هم با روحانيون و غير آن، همه با هم باشند. مادامى كه اين وضع از براى شما باشد، شما پيروزيد. اگر يك روزى خداى نخواسته اين رمز پيروزى را از شما گرفتند، ديگر براى شما چيزى باقى نمى‏ماند. محتاج به اين كه خيلى قدرت اعمال بشود ندارد، يك كودتاى كوچكى از يك منافقى، از يك چيزى، كار را تمام مى‏كند. بايد شما در فكر اين باشيد كه اسلام را شما در دنيا نيرومند كرديد و اين همه صدايى كه در دنيا حالا بلند شده است دنبال اين كه ما اسلام را مى‏خواهيم، اين يك اشعه‏اى است كه از ايران به آن جا افتاده است، سابقاً يك همچو حرف‏هايى نبود. از اين جا اين شعاع در همه جا افتاده است و اين شعاع كار خودش را در همه جا خواهد كرد. شما اين مبدأ را نگه داريد، اين مركز را حفظ كنيد و خودتان را حفظ كنيد و اين شياطينى كه از جن و انس بر همه‏ء ما مى‏خواهند سلطه پيدا كنند، دست رد بهشان بزنيد تا خداى تبارك و تعالى عناياتش را بر شما دو چندان كند بلكه صدچندان كند و شما پيروز باشيد و مظلومين را هم به پيروزى برسانيد.

من از همه شما جوان عزيزم و از همه كسانى كه در راه اسلام دارند فداكارى مى‏كنند، در راه اسلام دارند جانبازى مى‏كنند، همه چيز خودشان را گذاشتند براى اسلام، من تشكر مى‏كنم و تشكر من چيزى نيست، خداى تبارك و تعالى تشكركند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 171

تاريخ: 30/3/64

بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، اعضاى شوراى نگهبان، هيأت رئيسه و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شوراى عالى قضايى، وزرا و روحانيون به مناسبت عيد سعيد فطر

غير حق تعالى نور نيست، همه ظلمت است

بسم الله الرحمن الرحيم

من اميدوارم كه اين عيد پر بركت به همه ملت‏هاى اسلامى و به همه مستضعفان جهان، خصوصاً ملت بزرگ ايران، بركت خداوند عنايت كند و مبارك باشد و اميدوارم كه دست تواناى حضرت ولى امر، پشتيبان اين ملت عزيز باشد. آنچه كه انبيا براى او مبعوث شده بودند و تمام كارهاى ديگر، مقدمه اوست، بسط توحيد و شناخت مردم از عالم است كه چطور است. ارائه عالم به آن طورى كه هست، نه به آن طورى كه ما ادراك مى‏كنيم. و دنبال اين بودند كه همه تهذيب‏ها، تعليم‏ها و همه كوشش‏ها در اين باشد كه مردم را از اين ظلمتكده‏هايى كه همه عالم ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند. غير حق تعالى نور نيست، همه ظلمتند و اگر چنانچه ما از اين حجاب‏هاى ظلمانى بيرون برويم و همين طور اگر موفق بشويم از حجاب‏هاى نورانى هم بيرون برويم و همه حجاب‏ها را خرق (3)كنيم، آن وقت حق را به همه صفات و اسمائش مشاهده مى‏كنيم و غير او كسى نيست، سراب است. البته به آن معناى كاملش، نادرى از اوليا خدا به تبع انبيا مؤفق شدند و ديگران مراتب پايين‏تر را، تا برسد به ما كه هيچ.

اگر سر ليلة القدر و سر نزول ملائكه در شب‏هاى قدر را بدانيم، همه مشكلات ما آسان مى‏شود

ماه مبارك رمضان كه ماه، مبارك است / براى اين است كه / ممكن است براى اين باشد كه ماهى است كه ولى اعظم، يعنى رسول خدا واصل شده و بعد از وصول، ملايكه را و قرآن را نازل كرده است. به قدرت او ملايكه نازل مى‏شوند، به قدرت ولى اعظم است كه قرآن نازل مى شود و ملايك نازل مى‏شوند. ولى اعظم، به حقيقت قرآن مى‏رسد در ماه مبارك و شب قدر و پس از رسيدن، متنزل مى‏كند به وسيله ملايكه - كه همه تابع او هستند - قرآن شريف را، تا به حدى كه براى مردم بگويد. قرآن در حد ما نيست، در حد بشر نيست. قرآن سرى است بين حق و ولى الله اعظم كه رسول خداست، به تبع او

صحيفه نور ج 19 صفحه 172

نازل مى‏شود تا مى‏رسد به اين جايى كه به صورت حروف و كتاب در مى آيد كه ما هم از آن استفاده ناقص مى‏كنيم. و اگر سر ليلة القدر و سر نزول ملايكه در شب‏هاى قدر - كه الان هم براى ولى الله اعظم حضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا امتداد دارد - سر اينها را ما بدانيم، همه‏ء مشكلات ما آسان مى‏شود. تمام مشكلاتى كه ما داريم براى اين است كه ما محجوبيم از اين كه واقعيت را آن طور كه هست و نظام هستى را به آن طورى كه تنظيم شده است، مشاهده كنيم. ما گمان مى كنيم كه حيات در اين جا چيزى است و نبودن در اين جا نقصى است. در صورتى كه حيات در اين جا نازله آن حقيقتى است كه از عالم غيب آمده است و موت - اگر چنانچه موت انسانى باشد - رجوع به همان مرتبه‏اى است كه در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شؤون مختلف است. و ما اميدواريم كه از فيض ماه مبارك و فيض عيد ماه مبارك - كه عيد وصال است - ما هم حظى ببريم كه بتوانيم در اين مشكلاتى كه بر ما وارد مى‏شود، سرفراز بيرون بياييم، تمام چيزهايى كه انبيا آوردند، /اينها/ مقصود آنها به ذات نبوده است، مقصود آنها به ذات نبوده است، تشكيل حكومت مقصود به ذات نيست براى انبيا. دعوت‏ها هرچه مى‏شود مقدمه است براى اين كه انسان را بيدار كنند، انسان را بفهمانند به او، ارائه بدهند به او كه چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالى. و ما دستمان از اين مسائل كوتاه است و اميدواريم كه به بركت اوليا خدا، ما هم يك آشنايى ضعيفى پيدا بكنيم و بعض از حجب، از پيش چشم ما برداشته بشود. خداى تبارك و تعالى كه مى‏فرمايد كه: الله نور السموات و الارض و هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن ، اين را ما با قلبمان، با وجودمان ادراك كنيم، نه ادراك علمى، مشاهده، ادراك علمى آسان است، لكن رسيدن به آن جايى كه انسان دريابد اين مسائل را، اين كار مشكلى است و محتاج به مجاهدت؛ و انبيا و اوليا با مجاهدات خودشان به اين مسائل رسيده‏اند. ادعيه‏اى كه از ائمه عليهم السلام وارد شده است (كه به تعبير بعضى قرآن صاعد است) اين ادعيه به قدرى معارف الهيه در آن هست كه انسان متحير مى‏ماند، آن قدر معارف در ادعيه هست. مسائلى كه ائمه عليهم السلام براى نوع مردم گفته‏اند به طور مساله‏گويى به طور تعيين وظايف، آنها يك باب است كه روى همان عرف عام صحبت شده است، وقتى كه رسيدند به مناجات‏ها و ادعيه، مسائل فرق كرده است. آن جا ديگر زبان عامه‏ء مردم نيست، البته در آن همه چيز هست، لكن آن معارفى كه در ادعيه و مناجات‏ائمه عليهم السلام هست، آنها يك زبان ديگرى است غير زبان معمولى و غير زبان ذكر احكام الهيه. و مطالعه اين ادعيه راهگشايى است براى انسان و رسيدن به بعض مدارج الهيه. و من اميدوارم كه همان طورى كه اين كشور ما و اين ملت عزيز، در همه چيز متحول شده است، در اين معانى هم متحول بشود.

اسلام اين طور مردم را متحول كرده كه ترس را از دل‏هابرده است

و اميدوارم كه تحول همان طورى كه در ميدان جنگ و در تظاهرات، در اين ايام پيدا شد كه تظاهرات به طورى بود كه سابقه نداشت، و اين از هنر اسلام است و هنر ملت ايران. هنر اسلام؛ كه بعد

صحيفه نور ج 19 صفحه 173

از اين همه فشارها و بعد از اين همه ارعاب‏ها و بعد ازاين همه تهديدها و بعداز اين همه تبليغات، بعد از چندين سال زحمت و جور، زحمت و اذيت يكدفعه تمام ايران در يك روز براى يك دعوت يك فرد - فرد عزيز - اين طور در خيابان‏ها ريختند. اين از طرفى هنر اسلام است؛ اسلام اين طور مردم را متحول كرده است كه ترس را از دل‏هابرده است و جان‏ها را الهى كرده است و روح‏ها را روحانى كرده است كه بچه‏هاى كوچكشان را مى‏آورند كفن مى‏پوشانند و مى‏گويند براى شهادت آمديم. اين در تاريخ دنيا هيچ سابقه ندارد، تمام تاريخ دنيا را شما بگرديد اين را پيدا نمى‏كنيد كه با اين وضع، با اين كيفيت، با اين ارعاب و ترساندن‏هاى مردم و با اين بمباران كردن مناطق - حتى تهران - اين طور مردم بريزند بيرون كه نتواند ديگر كسى بگويد كه مردم جنگ نمى‏خواهند! مردم جنگ نمى‏خواهند، اما دفاع دارند اين جنگ جنگ تا پيروزى كه مردم مى‏گويند، اين جنگ دفاعى است و الا ابتدائاً كه اگر اين مسائل نبود، ايران به هيچ جا نظر نداشت، الان هم ندارد.

راهپيمايى روز قدس يكدفعه سيلى زد به صورت همه ابرقدرت‏ها

تجربه‏هايى كه كردند خارجى ها، آنهايى كه بى‏اطلاع بودند از اسلام، آنهايى كه اطلاع بودند از قدرت اسلام و هنر اسلام، آنها در حجاب بودند و نمى‏دانستند - حالا هم هستند - لكن يك پرده‏اى برداشته شد از اين حجاب. الان سرتا ته دنيا همه ابرقدرت‏ها مى‏دانند قضيه چى هست. همه اين تبليغات هم كه دارند مى‏كنند، /همه/ براى اين است كه دانند قضيه چه قضيه بزرگى بوده است و بايد چه جورى با آن مقابله كرد؛ ابتدائش با اين كه سكوت كنند. اين سكوت نه اين است كه ندانند، آنهايى كه بايد بدانند مى‏دانند، سرانى كه در دنيا هستند، ابرقدرت‏ها، آنها مى‏دانند (خبرگزارى‏هايى كه اين جا دارند، مسائل را آن طورى كه هست اطلاع مى‏دهند، لكن يك وضع ديگرى هم براى تبليغاتى درست مى‏كنند) نه اين كه ندانند، مسائل را مى‏دانند. مى‏دانند كه بعد از اين همه تبليغاتى كه كردند، اين همه تهديداتى كه كردند، حتى كاخ سفيد تهديد كرد ايران را، ملت ايران همه اين تهديدات را توى خيابان گذاشت و از رويش عبور كرد. آنها مى‏فهمند قضيه را و الان در فكر اينند كه از چه راه ديگر پيش بيايند. اينها خيال مى‏كردند كه اختلاف توانند ايجاد كنند در ايران، هى دامن زدند به‏اين كه هى اختلاف است! هى اختلاف است! سران با هم اختلاف دارند! مردم ديگر خسته شدند رو به اختلاف رفتند! خيال مى‏كردند با دعوت به اختلاف، مردم اختلاف پيدا مى‏كنند. يك وقت چشم‏هاى بسته‏شان را باز كردند و ديدند كه ايران يكپارچه قيام كرد. يكدفعه از خواب بيدار شدند كه چه بود قضيه! الان متحيرند كه چه بود قضيه و بايد چه كرد. اختلافى كه آنها خيال كردند، ما كه مى‏دانستيم نيست قضيه چيزى، لكن آنها خواستند با همين كلمه اختلاف درست كنند. تبليغ به اختلاف خيال مى‏كردند اختلاف درست مى‏كند. تبليغ به اين كه مردم ديگر خسته شدند از جنگ، اين خستگى ايجاد مى‏كند؟ روز قدس يكدفعه سيلى زد به صورت همه‏شان و تحليل عملى‏اى كه ملت ايران كرد، تمام تحليل‏هاى آنها را نقش به آب كرد. اين هنر اسلام است از يك طرف و هنر ملت ايران است از طرف ديگر. در

صحيفه نور ج 19 صفحه 174

روز قدس كه همه شاهد بوديد و سفرايى هم كه گفتند امروز هستند اين جا، آنها هم شاهد بودند. روز قدس يك مطلبى نبود كه در مخيله امثال كارتر و امثال روساى جمهور آمريكا (چه حالا و چه سابق) وارد بشود. آنها خيال مى‏كردند كه - از بس به آنها اشتباهى فهمانده بودند - خيال‏كردند كه ايران ديگر خسته شده است؛ اين قدر به مردم فشار آمده، خانه‏ها بر رويشان خراب شده است، آواره شده‏اند، اينها ديگر از ميدان در رفته‏اند، بنابراين مى‏شود زود قضايا را ختم كرد، يكدفعه چشم باز كردند و ايران را ديدند كه يكپارچه قيام است و يكپارچه جنگ خواهى؛ يعنى مدافع.

اين فريادى كه از قلب مؤمن است بر همه چيز غلبه مى‏كند

ما نمى‏توانيم از ملت ايران تشكر كنيم، ما خودمان يك نقطه ضعيفى هستيم در بين اين درياى بزرگ، يك قطره هستيم در بين اين درياى بزرگ. ما مى‏گوييم كه خدا از شما تشكر مى‏كند. ما كه تشكر مى‏كنيم، براى اين است كه تشكر خدا را كرده باشيم، شكر شما، شكر خداست. شما به مردم، به دنيا ثابت كرديد - ولو در گوش يك افرادى نگذاشتند برسد، لكن موجش بالاخره مى‏رسد - شما به دنيا ثابت كرديد كه ايران زيربار هيچ ظلمى نمى‏رود و ايران با هيچ تهديدى از ميدان بيرون نمى‏رود و ايران متكى به يك قدرت عظيم است و آن قدرت خدا. كسى كه متكى به قدرت خداست، كسى كه ايمان در قلب او هست، كسى كه علم به معاد دارد و خدا را مى‏شناسد و قضاى الهى را مى‏داند، اين از اين معانى از ميدان در نمى‏رود. فكر ديگرى بكنند؛ آنهايى كه نشسته بودند و براى خودشان خيالبافى مى‏كردند كه دو ماه ديگر، سه ماه ديگر، يك سال ديگر، دو سال ديگر، يك فكر ديگرى بكنند! اين فكر درست از كار درنيامد! ابرقدرت‏ها هم يك فكر ديگرى بكنند و بهتر اين است كه دست از اين كارها بردارند، بهتر اين است كه اين عامل خبيث خودشان را كه اين طور رسوايى به بار آورد براى ابرقدرت‏ها، دست از پشتيبانى اين بردارند. اين بدبخت را بازى دادند و بعد معلوم شد كه مسأله اين جور نبود. الان هم اين دست و پاها هيچ اثرى ندارد. اينها خيال كردند كه حالا ديگر چند تا بمب بيندازند به شهرهاى ايران، ايران از ميدان در رود. اينها هزاران بمب انداختند، بمباران كردند، همه مناطق طرف‏هاى مرز را بمباران كردند و شهرهاى بزرگ ما را هم بمباران كردند. و روز قدس آن طور جمعيت و فرياد بود كه به گفته بعض از مخبرين؛ صداى توپ‏ها را مردم ديگر نمى‏شنيدند، صداى بمب‏ها را ديگر مردم نمى‏شنيدند، فرياد مردم غلبه كرده بود. اين فرياد از قلب مؤمن است و اين فريادى كه از قلب مؤمن است بر همه چيز غلبه كند، بر كاخ سفيد هم غلبه مى‏كند و غلبه كرده است و موج اين ايمان در سرتاسر دنيا. اين موج رفته است و دنيا /دارد/ از زير بار اين ظلم‏هايى كه در طول تاريخ بر آن شده است، از زير اين بار دارد در مى‏آيد. همه جا نغمه اين است كه ظلم نه! دست تواناى ملت‏ها، ابرقدرت‏ها را به جاى خودشان نشانده و مى‏نشاند. ملت‏هاى مستضعف در هر جاى جهان رو به بيدارى هستند، نمى‏پذيرند امروز ديگر آن حرف‏هايى كه سابق گفته مى‏شد. آن ارعاب‏هايى كه مى‏كردند و كشتى‏هايى كه مى‏آوردند در اطراف خليج فارس و امثال اينها، يا كارهاى ديگرى كه

صحيفه نور ج 19 صفحه 175

مى‏كردند، تمام اينها كهنه شده است، ديگر پيش مردم ارزش ندارد. ملتى كه بيرون آمده روز جمعه و مى‏گويد كه ما براى شهادت آمديم، آنها را از مردن نترسانيد! اين شهادت است. شما هر چه مى‏توانيد بترسانيد، اين است كه؛ ما خانه‏هاى شما را خراب مى‏كنيم، خود شما را هم‏كشيم، آنها جلو آمدند، مى‏گويند ما براى اين آمديم! چطور اينها را ترسانيد؟ اين كار احمقانه است؛ اين كارى كه اخيرا صدام كرد و مخالف همه قواعد دنيا و قواعد الهى بود و همه دنيا او را تشويق كردند و يكى پيدا نشد بگويد چرا، اين كار احمقانه را تكرار نكند، ديديد كه اگر تكرار بشود بدتر از اول مى‏شود. ملت، هر چه تا كنون شما كرديد و هر چه جنايت كرديد، ديديد كه محكمتر شد. از اين به بعد هم اگر چنانچه سر عقل نياييد و باز شرارت بكنيد اين ملت /از آن وقت هم كه/ از حالا هم بالاتر مى‏شود. انشاء الله خداوند به همه ملت - ملت اسلامى - قدرت ايمان عنايت كند و قدرت ايمان ملت ما را روزافزون كند. و اميدوارم كه اين شرارت‏ها، از آن دست بردارند تا ملت‏ها به كار خودشان مشغول بشوند. و ما، هم از شرارت‏هاى آنها ناراحت هستيم و هم از مقابله به مثل، از هر دو ناراحت هستيم. ومن اميدوارم كه قطع بشود اين امور. و خداوند انشاء الله شما را مؤفق كند و از بركات اين عيد سعيد و اين ماه مبارك كه گذشت، شمه‏اى به ما و به شما عنايت بفرمايد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 154

تاريخ: 16/2/64

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم، تهران، آذربايجان شرقى و غربى، خراسان و روحانيون تركمن صحرا و سيستان و بلوچستان نيمه شعبان)

كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تبريك اين عيد بزرگ و اين روز عزيز را به خدمت همه‏ء آقايان، به همه‏ى ملت و ملت‏هاى اسلامى و مستضعفان جهان عرض مى‏كنم. و من اميدوارم كه انشاء الله برسد روزى كه آن وعده‏ء مسلم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب وعده‏ء خداست و تخلف ندارد، منتها آيا ما درك كنيم يا نكنيم، آن به دست خداست. ممكن است در يك برهه كمى وسايل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزى كه ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمى‏شود، بلكه با وضعى كه بسيارى دارند، انتظار نيست. ما بايد ملاحظه وظيفه‏ء فعلى شرعى الهى خودمان را بكنيم و باكى از هيچ امرى از امور نداشته باشيم. كسى كه براى رضاى خدا انشاء الله مشغول انجام وظيفه است، توقع اين را نداشته باشد كه مورد قبول همه است، هيچ امرى مورد قبول همه نيست. كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده است، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند و قصور در آن كارى كه به آنها محول شده بود نكردند، گرچه مردم بسيارى اكثراً گوش ندادند به حرف انبيا. ما هم آن چيزى كه وظيفه‏مان هست عمل مى‏كنيم و بايد بكنيم گرچه بسيارى از اين عمل ناراضى باشند يا بسيارى هم كارشكنى بكنند.

اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه است روحانيونند

عمده روحانيونند، اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه هست روحانيون هستند و امروز بحمدالله علماى محترم از بسيارى از بلاد و خطباى محترم و ساير قشرهاى اهل علم در اين جا تشريف دارند و يك مجلس نورانى است كه بايد ما با هم در اين مجلس نورانى صحبتى كه مفيد است و براى جامعه‏ء اسلامى و براى مسلمين مفيد باشد عرض كنيم، گرچه مكرر عرض شده است، شايد از همه‏ء قشرها، قشر روحانى مسؤوليتش بيشتر باشد براى اين كه هركس بيشتر نزديك به اسلام است بيشتر مورد مسؤوليت است. انبيا از همه كس مسؤوليت شان زيادتر بوده است. آنها در عين حالى كه مسؤوليت‏شان از همه بيشتر بود، به آن امرى كه وظيفه داشتند عمل كردند و هيچ قصورى نكردند.

صحيفه نور ج 19 صفحه 155

علماى هر ناحيه مسؤوليت‏شان از ساير طوايف بيشتر است. اينها عذر ندارند، ممكن است كه بسيارى از مردم عذر داشته باشند، يا عذر اين كه نمى‏دانستيم يا عذر اين كه نمى‏توانستيم كه هيچ كارى بكنيم. روحانيون الان در ايران هيچ عذرى ندارند براى اين كه راه را مى‏دانند و مى‏توانند هم كار بكنند. اگر خداى نخواسته در بين روحانيون كسى از اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف عمل بكند، اين يا از باب اين است كه با اصل مبناى اسلامى مخالف است يا نمى‏فهمد كه اين اسلام در اين جا وضعش چطور است.

يك دسته‏اى هستند كه مى‏گويند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود، لابد عقيده‏شان اين است كه اين همه مشروب فروشى‏ها كه در سرتاسر ايران بود، بهتر بود باشد و جمهورى اسلامى نباشد! اين همه مراكز فساد، فحشا در سرتاسر ايران باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اين نمى‏شود الا اين كه يا بكلى از همه‏ء مسائل عارى و برى هستند، يا يك عقده‏هايى دارند كه در عين حالى كه مى‏دانند مسأله اين نيست، لكن اين طور اظهار مى‏كنند اينها يك اقليتى هستند كه نبايد ملت به آنها گوش بكند. اكثريت قاطع روحانيت و اهل علم، اينها متعهد به جمهورى اسلامى هستند و مى‏فهمند جمهورى اسلامى در ايران چه كرده است، مى فهمند كه مقايسه‏ء اين با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به اين كه كار را پيش ببرند و قدم‏هاى بلندترى بردارند و اين نمى‏شود الا اين كه يك جهاتى ملاحظه بشود. يكى اين كه بين خود روحانيون هر چه بيشتر اخوت بيشتر بشود، هر چه بيشتر وحدت بيشتر بشود. آن چيزى كه شما را پيروز كرد و آن رژيم سابق را كنار زد و يك رژيم اسلامى را به جاى او نشاند، آن اين بود كه همه با هم بودند، در آن وقت خلافى توى كار نبود براى اين كه همه مى‏دانستند كه رژيم بد است، همه از او درد كشيده بودند، رنج كشيده بودند. و اگر چنانچه بعد از پيروزى، خداى نخواسته كسانى بخواهند اخلال بكنند و در بين شما يك خلافى ايجاد بكنند، بدانيد كه اين يك دستى است كه از آمريكا دراز شده است، تا اين جا هم آمده است. بايد بيدار باشيد! بايد هشيار باشيد! كه نبايد ما دشمن را خوار و ضعيف بشماريم. ما بايد هر روز هشيار و بيدار باشيم كه اين دشمنانى كه هستند، يا براى اصل اسلام و يا براى جمهورى اسلامى اينها مشغول كارند و اخيراً هم فعاليتشان بيشتر شده است. شما بايد اجتماعتان را حفظ كنيد، روحانيون بايد اخوت روحانيتى‏شان را حفظ بكنند علاوه بر اين كه اخوت اسلامى بين همه‏ء قشرها بايد باشد، روحانيون يك تكليف فوق اينها دارند. اگر يك روحانى‏اى پايش را كج بگذارد مى‏گويند روحانيون اين طورند، نمى‏گويند فلان آدم. اگر يك بقالى كم فروشى كند مى‏گويندآن بقال كم فروشى كرده نمى‏گويند بقال‏ها كم فروشند. اين از تبليغاتى است كه شده است. اگر يك روحانى خداى نخواسته يك خطايى بكند، اين طور الان وضع شده است كه گويند روحانيون اين جورى‏اند. مسؤوليت يك مسؤوليت بزرگى است كه يكى اگر پايش را غلط بگذارد اين طور نيست كه پاى خودش حساب بشود، پاى روحانيت اسلام حساب مى‏شود، شكست روحانيت اسلام است. اين فرق دارد با آن كه اگر خطايى بكند مى‏گويند كه اين آدم خطا كرده است، نمى‏گويند كه اين صنف خطاكار است. از اين جهت هر خطايى كه از ما و شما

صحيفه نور ج 19 صفحه 156

آقايان خداى نخواسته تحقق پيدا بكند علاوه بر آن مسؤوليت شخصى كه داريد، مسؤوليت انسانى، مسؤوليت اجتماعى، مسؤوليت صنفى اين را هم داريد براى اين كه پاى همه حساب مى‏شود. بنابراين، حساب نكنيد خودتان را يك آدم عادى. حتى طلبه در مدرسه، خودش را حساب نكند كه‏خوب! من مثل ساير مردم يك طلبه عادى هستم، اگر يك خلافى بكنم پاى خودم حساب مى‏شود. حتى آن طلبه‏اى كه در مدرسه دارد درس مى‏خواند، آن هم وقتى كه يك خطايى بكند پاى خودش حساب نمى‏شود، پاى ديگران هم حساب مى‏كنند. مسؤوليت بسيار بزرگ است و اين نمى‏شود الا اين كه تهذيب در خود انسان و وحدت با همه رفقا، با همه دوستان با همه اشخاص، همه قشرها. در بين روحانيون، ائمه جمعه بيشتر از ديگران مسؤولند. سروكارشان الان ائمه جمعه با مردم بيشتر است تا سروكار ساير روحانيون. ائمه جمعه بايد خيلى مواظب باشند كه خداى نخواسته اگر در يك جايى يك چيزى اتفاق افتاد و چه شد، با جهت روحانى، جهت پدرى حل كنند. اگر خداى نخواسته يك وقت بنا باشد كه يك اعمال قدرت بخواهد بكندبراى اين كه امام جمعه است اين پاى خودش حساب نمى‏شود، پاى روحانيت حساب مى‏شود، پاى اسلام حساب مى‏شود. از اين جهت اينها وظيفه‏شان خيلى خطير است و بايد خيلى ملاحظه بكنند.

قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است‏

قدرت‏طلبى در هر كه باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه زمين بخورد. قدرت‏طلبى از هر كه باشد از شيطان است، مى‏خواهد رئيس جمهور آمريكا قدرت‏طلبى كند يا يك طلبه‏اى در مدرسه بخواهد قدرت‏طلبى بكند يا يك امام جمعه‏اى در مركزى كه دارد. اگر وضع اين باشد كه قدرت‏طلبى در كار بيايد و كار اين كه: من اين طور بايد باشم، بشود، بداند كه اين از شيطان است، شيطان اين تزريق را از ابتدا كرده است و ما را هم از اين راه بيشتر از جاهاى ديگر مى‏تواند بازى بدهد، كه تو فلانى هستى! تو چه هستى! ديگران چى اند! از اين معانى هيچ فرقى مابين آن آدمى كه به حسب ظاهر قدرتمند دنياست و دارد باز هم دنبال قدرت مى‏گردد، با آن آدم زاهدى كه توى يك صومعه نشسته است، در اين جهت فرق نيست كه اگر هر دوشان بگويند: من اين طور! اين زاهد بگويد: من اين زاهد هستم! من چه! يا آن بگويد: من قدرتمند هستم! هر دويش از شيطان است، بلكه اين فسادش بيشتر از آن است، خودخواهى هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد. تمام فسادهايى كه در عالم پيدا مى‏شود، از خودخواهى پيدا مى‏شود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اينهاست و همه‏اش برمى گردد به حب نفس و اين بت از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكل‏تر است. تعقيب كنيد كه اگر نمى‏توانيد به تمام معنا بشكنيد كه مى‏توانيد انشاء الله مشغول باشيد به شكستن دست و پاى يك همچو بتى. اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مى‏كشاند. اين طور نيست كه ما را رها كند، ما يك معصيتى بكنيم ما را رها كند، يك كار ديگرى بكنيم زيادتر ما را رها كند. درجه به درجه پيش مى‏برد تا آن جايى كه دين انسان را از دست انسان مى‏گيرد. اين يك مسأله طبيعى است كه

صحيفه نور ج 19 صفحه 157

شغل شيطان هم همين است، هم شيطان باطنى انسان، هم آن شيطانى كه اينها هم به او بستگى دارند.

يكى از امور مهم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند

ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانيون محترم، اينها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه اينها پدر هستند از براى ملت. اينها با مردم بايد سمت پدرى داشته باشند، اينها با مردم بايد رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بين خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادرى باشد. اجتماع داشته باشند، در هر شهرى با هم در هر هفته يك روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگويند. اگر يك خيالى دارند، اگر يك كارى دارند او را بگويند، حل كنند بين خودشان و هيچ وقت يك مسأله‏اى را به خطبه‏هاى نماز جمعه نكشانند، چه اشكال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاكم يا فلان وزارتخانه و چه اشكال داشته باشند به فلان آدم يا فلان شخص. اين جاى خطبه نماز جمعه، جاى دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمين را در او گفتن، و تعرض به اين خرده ريزى‏ها، اينها ازشان ائمه جمعه خارج است پرهيز كنند از اين معنا.

و يكى از امور مهم هم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند. آن چيزى كه روحانيت را پيش برده تا حالا و حفظ كرده است، اين است كه ساده زندگى كردند. آنهايى كه منشا آثار بزرگ بودند، در زندگى ساده زندگى كردند. اينهايى كه در بين مردم موجه بودند كه حرف آنها را شنيدند، اينها ساده زندگى كردند. شايد آقايان كمى‏شان يادشان باشد، در آن وقتى كه ما اوايلى كه آمديم قم، كه در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اينها مرحوم آشيخ ابوالقاسم قمى، مرحوم آشيخ مهدى و عده ديگرى، و شخص نافذ آن جا و متقى، مرحوم آميرزا سيد محمد برقعى و مرحوم آميرزا محمد ارباب. همه اينها را من منزل‏هايشن رفتم. اين كه رياست صورى مردم را داشت و رياست معنوى هم داشت، با آن كه زاهد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشيخ ابوالقاسم، من گمان ندارم هيچ طلبه‏اى مثل او بود، زندگى‏اش يك زندگى‏اى بود كه مثل ساير طلبه‏ها، اگر كمتر نبود، بهتر نبود، كمتر هم بود. مرحوم آميرزامحمدارباب كه من رفتم مكرر منزلشان، يك منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خيلى ساده، بسيار ساده. مرحوم آشيخ مهدى همين طور، سايرين هم همين طور، عده هم زياد بودند آن وقت. وقتى انسان در آن محيط واقع مى‏شد كه اينها را مى‏ديد، همين ديدن اينها براى انسان يك درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان يك، وضعى بود، درس بود براى انسان عبرت بود. هر چه برويد سراغ اين كه يك قدم برداريد براى اين كه خانه‏تان بهتر باشد، از معنويت‏تان به همين مقدار، از ارزش‏تان به همين مقدار كاسته مى‏شود. ارزش انسان به خانه نيست، به باغ نيست، به اتومبيل نيست. اگر ارزش انسان به اينها بود، انبيا بايد همين كار را بكنند. انبيا سيره‏شان را ديديد چه جور بوده. ارزش انسان به اين نيست كه انسان يك هياهو داشته باشد، يك اتومبيل كذا داشته باشد، يك رفت و آمد زياد داشته باشد. ارزش روحانيت به اين نيست كه يك بساطى داشته باشد و يك دفترى و يك دستكى داشته باشد. فكر كنيد ارزش انسان را به دست

صحيفه نور ج 19 صفحه 158

بياوريد، ارزش روحانيت را از دست ندهيد. در كيفيت تحصيل آن علوم هم هرچه برويد سراغ تجملات - و انشاء الله نمى‏رويد از علوم‏تان كاسته مى‏شود. آنهايى كه اين كتاب‏هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى شان يك زندگى طلبگى بوده مثل شيخ انصارى و مثل امثال اينها. يك زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه‏ى جهات حفظ كنند و فقه را به پيش ببرند و مسائل دينى را افزايش بدهند (يعنى فروع را) و آن كتاب‏هاى ارزشمند را عرضه كنند به مردم. براى اين كه آنها ارزش را به اين نمى‏دانستند كه من خانه‏ام بايد چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داريم كم است، چهار تا! شما خيال مى‏كنيد كه اگر ده تا اتاق هم باشد كافى براى شما هست؟ خير! اگر همه‏ء اين دنيا را به يك كسى بدهند، كافى نيست، مى‏گويد: بايد برويم جاى ديگر. اين فطرت انسان است، فطرت خداخواهى است، اين يكى از فطرت‏هايى است كه هر كس هرچه بيابد، آن گم شده‏ء خودش را نيافته، آن گم شده يك چيز ديگرى است و لهذا آن كه دنبال قدرت مى‏رود، قدرت مطلق مى‏خواهد، قدرت مطلق خداست، آن كه دنبال علم مى‏رود، علم مطلق مى‏خواهد، علم مطلق علم خداست. هر كه دنبال هر كمالى برود يا هر چيزى برود، او كمال مطلقش را مى‏خواهد و همه خدا را مى‏خواهند، خودشان نمى‏دانند. عذاب‏هايى كه به ما مى‏شود براى حجاب‏هايى كه در ما هست. آن كه حجاب‏ها را پاره كرده‏است، ارزش‏ها را مى‏فهمد و رسيده به آن جايى كه بايد بفهمد.

شما كه مى‏خواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، بايد قدم اول را خودتان برداريد

مناجات شعبانيه را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجات‏هايى است كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايى مى‏رساند. آن كسى كه اين مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روايت مى‏خواندند، اينها، آنهايى بودند كه وارسته از همه چيز بودند، مع ذلك آن طور مناجات مى‏كردند، براى اين كه خودبين نبودند. هر چه بودند اين طور نبوده كه خودش را ببيند، كه حالا من امام صادق‏ام ديگر، نه! امام صادق مثل يك آدمى كه در معصيت غرق است مناجات مى‏كند براى اين كه مى‏بيند خودش هيچ نيست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه كمال است از اوست، خودش چيزى ندارد. هيچ كس چيزى ندارد، انبيا هم هيچى نداشتند، همه هيچ‏اند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه‏ء فطرت‏ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبيم، نمى‏فهميم كه ما دنبال او هستيم آنهايى كه فهمند، آنها وارسته مى‏شوند و مى‏روند سراغ همان معنا. اين كمال انقطاعى كه خواستند، اين كمال انقطاع همين است كه از همه‏ء اين چيزهايى كه هستش، اصلش به كنار باشند.انه كان ظلوماً جهولا را كه در آيه‏ء شريفه وارد شده است كه عرضنا الامانه على السموات والارض والجبال فابين كذا ، بعد مى‏گويد: ان كان ظلوماً حهولا ، بعضى مى‏گويند كه ظلوماً جهولا بالاترين وصفى است كه خدا براى انسان كرده، ظلوماً كه همه بت‏ها را شكسته و همه چيز را شكسته، جهولا براى اين كه به هيچ چيز توجه ندارد و هيچ چيز را متوجه به آن نيست، غافل از همه است. ما نمى‏توانيم اين طور باشيم، ما امانت دار هم نمى‏توانيم باشيم،

صحيفه نور ج 19 صفحه 159

لكن مى‏توانيم در آن راه باشيم. شما آقايانى كه مى‏خواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت، دعوت كنيد به صفات كذا، بايد قدم اول را خودتان برداريد تا دعوت‏تان دعوت حق باشد، والا دعوت حق است، دعوت كن شيطان است، از زبان شيطان دعوت مى‏كند انسان. آن هم كه درس توحيد مى‏گويد، آن هم همين طور است كه اگر چنانچه در او آن منيت باشد، زبان، زبان شيطان است و درس توحيد را به زبان شيطان مى‏گويد. شما آقايانى كه مى‏خواهيد برويد در جاهاى ديگر و تربيت كنيد مردم را، ملتفت باشيد كه يك وقت خداى نخواسته خودتان آلوده نباشيد و آنها را دعوت كنيد.

ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت دنيا

ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت‏هاى دنيا، در هيچ وقت ايران اين قدر ابتلا نداشته است، براى اين كه ايران يك گاو شيرده بوده است و پستان‏هايش را هم رها كرده بوده است كه از او مى‏دوشيدند، اين آرامش بوده! آن آرامشى كه در زمان سابق بود، اين آرامش بود كه يك گاو شيردهى پستان‏هايش را در دست ديگران قرار بدهد و هيچ حرف نزند. وقتى ايران همه‏ء مخازنشان را تحويل مى‏دهد به غير، ديگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشى، آرامشى كه يك حيوانى دارد در مقابل يك انسان! امروز، آن نيست ديگر. امروز براى اين كه اين انسان مى‏خواهد ارزش انسانى‏اش را به دست بياورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف، داخل هم آنهايى كه توجه ندارند يا آنهايى كه عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پيش بگيريد، وحدت خودتان را حفظ بكنيد، خودتان را با جامعه، با مردم تطبيق بدهيد، به اين معنا كه آنها را هم هدايت كنيد و آنها را داشته باشيد. اين ملت است كه شما را از آن قيد و بندها آزاد كرد و امروز هيچ قيد و بندى از هيچ كشورى در گردن شما نيست، هيچ تعهدى نداريد به ديگران. امروز كشورى كه غيرمتعهد است، ايران است. يك كشور ديگر پيدا نمى‏كنيد كه غيرمتعهد به معناى واقعى‏اش باشد و اين به بركت اين زاغه‏نشينان، اين قشر محروم توده بوده است. آن كه اين همه جوان را داد اين قشر محروم است. بيايند بشمرند، چند نفر از آن مرفه‏ها، چند نفر از آنهايى كه الان نشستند و بدگويى مى‏كنند براى جمهورى اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهيد دادند؟ اگر يكى پيدا كرديد! مگر آن يكى از آنها منفصل شده باشد، ممكن است، ممكن است كه يك نفر از آن خانه‏ء مرفه منفصل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود، اما اين كم است. هر چه شهيد است مى‏بينيد كه مال اين قشر محروم است. محروم هم اين طور نيست كه فقط زاغه‏نشين محروم باشد، بازارى‏اش محروم است، كارگرش محروم است كشاورزش محروم است و همه‏ء اين قشرها محرومند و از همين‏هاست. آنى كه الان در جبهه دارد خدمت مى‏كند، از همين قشر است. آنى كه آن قدر زحمت دارد مى‏كشد براى حفظ كشورش و براى حفظ اسلام، همين قشر هستند، اينها آقاى ما هستند، اينها به ما منت دارند، با اينها با كمال تواضع رفتار كنيد!

صحيفه نور ج 19 صفحه 160

تبليغات در سرتاسر دنيا راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند

امروز ايران از همه وقت‏ها مبتلاتر است، يعنى همه با او مخالفند. تبليغات دنيا، سرتاسر تبليغات راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند،صلح بكنيد. اين برخلاف نظام انسانى است، برخلاف نظام اسلامى است، برخلاف ايده‏ء انبياست كه با مفسد، با كسى كه فساد به راه مى‏اندازد و هر روز مفسده‏اش را داريد مى‏بينيد و به طبع مفسد است و مخالف همه‏ء چيزهاى انبيا هست، صلح بكنيد. اين مخالف قرآن است، مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانى است. اينهايى كه از اطراف دارند مى‏آيند ايران و مى‏آيند به تهران و كفن پوش و غيركفن پوش و فرياد مى‏كنند ما جنگ مى‏خواهيم، اينها از اين ملت نيستند؟ ملت همين است كه مى‏گويد ما بايد صلح بكنيم؟ كدام ملت مى‏گويد ما صلح بكنيم، جز آن مرفه‏ها و آنهايى كه اسباب عيش‏شان فراهم نيست، يا آنهايى كه متوجه نيستند. حمل به صحتش، اين است كه يك دسته‏اى متوجه نيستند. بنابراين، امروزى كه همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد با هم باشيم. نمى‏گويم نيستيم كه الان، اول شب گوش كنيم، ببينيم مى‏گويد: خوب، كى گفته است كه مردم با هم مخالفند! چه، معلوم شد يك قضيه‏اى در كار است. خوب! مى‏گويند اينها را. من در عين حالى كه مى‏گويم شما با هم هستيد، مى‏گويم بيشتر باشيد، مى‏گويم اين را نگهش داريد. امروز همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد حفظ كنيم وحدتمان را، هر چه آنها خلاف كنند ما وحدتمان بايد قوى تر باشد، هرچه تبليغات آنها زياد بشود ما بايد وحدتمان زيادتر بشود. آنها همه تبليغات را براى اين مى‏كنند كه اختلاف ايجاد كنند. آنها ايادى‏شان در همه جا راه افتاده است براى اين كه در ايران خلاف ايجاد كنند، از غير ايران هم از هيچ جا نمى‏ترسند، براى غير ايران هم از هيچ جا تبليغ نمى‏كنند. شما ديديد كه در انگلستان چندين ماه (قريب يك سال) اعتصاب بود، حرفى نبود، انگلستان است ديگر، اعتصاب است. اگر چهار نفر آدم در يك جايى فرض كنيد فرض كنيد اعتصاب بكند، اين تا آخر هر روز گفته مى‏شود كه در ايران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آن جاست! اين چند نفر هم نمى‏گويند، مى‏گويند كارخانه‏ها از كار افتاد. براى اين كه اينها اينها تمام دلخوشى‏شان به روز كارگر بود، من مواظب بودم. اينها روز كارگر را خيال مى‏كردند كه الان اين كارگرها براى آنها سينه مى‏زنند. روز كارگر آمد و گذشت و كارگرهاى عزيز ما بيشتر از سابق در صحنه بودند و فرياد هم مى‏زدند كه ما مى‏خواهيم خدمت كنيم. مگر براى من خدمت كنند كه اگر من بد شدم خدمت نكنند؟ براى خدا دارند كار مى‏كنند، براى كشور خودشان دارند كار مى‏كنند اين كشورى كه همه چيزش را ديگران مى‏دادند، حالا مشغولند خودشان دارند اصلاح مى‏كنند، دارند كاركنند، همه چيز را دارند دنبالش هستند كه بسازند و مى‏توانند. وقتى بنا شد كه همه براى يك مقصد و آن مقصد، مقصد الهى است، نه مقصد دنيايى كه چون من حالا به آن نرسيدم پس ول كنم. مقصد الهى است، خدا هست، قيامت هست و ما مسؤوليم. مقصد الهى است، يك مقصد الهى را كه با اين چيزها نمى‏شود به همش زد. فرض كنيد كه چهار نفر هم يك جايى بنشينند با هم يك صحبتى بكنند و بگويند مردم هم اين جور مى‏گويند، اما اين مسأله اين طور

صحيفه نور ج 19 صفحه 161

نيست، خوب است همه‏ء ما بيدار بشويم و خدا همه را بيدار كند.

خدمت‏هايى كه جمهورى اسلامى در طول اين چند سال به اسلام كرده، كسى در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده است

و من اميدوارم كه دراين ماه مبارك رمضان كه ماه خداست، همه مؤفق بشويد به اين كه دعا كنيد براى اسلام. در ادعيه‏تان دعاى براى اسلام باشد، در رأس ادعيه‏تان دعاى براى جمهورى اسلامى و بقاى جمهورى اسلامى باشد. خدمت‏هايى كه جمهورى اسلامى در اين چهار پنج سال به اسلام كرده است، در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده كسى، آن قدر خدمتى كه اين كرده. هر كس ببيند، هر كه، مخالفين، هركس بيايد صورت شمارى كند، ريز بدهد. زمان اين جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟ تازه آرامترين‏شان بودند. زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ ديگر زمان پهلوى را كه همه مى‏دانيد چه خبر بود! اين كمال بى‏انصافى است كه يك كسى بگويد آن وقت هم مثل حالا و حالا بدتر از او. يا كمال بى‏اطلاعى، لجاجت، انسان لجاج، وقتى لجاجت پيدا مى‏كند نمى‏داند خودش هم چه مى‏كند. مى‏گويند كه يك دسته‏اى از اهل جهنم كه در عذاب بودند يك وقت ديدند آرام شد (در روايت است ظاهراً) گفتند چه شد؟ گفتند پيغمبر عبور مى‏كند گفتند درها را ببنديد نبينيم. آن كسى كه جهنمى هست اين جورى است، درها را ببنديد با اين كه آرام شده است، با اين كه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لكن پيغمبر نباشد! فساد باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! در خيابان‏ها آن مفسده علنى باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! اينها يك دردى است كه دواى او پيش حضرت عزرائيل سلام الله عليه است.

و خداوند همه اين دردها را شفا بدهد و اميدوارم كه همه‏ء ما مؤفق بشويم به عمل كردن به رضاى خدا، و خداوند اين اسلام را، جمهورى اسلامى را نگه دارد و ما را مؤفق كند كه به لقاى جمال مبارك امام زمان سلام الله عليه مؤفق بشويم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 192

تاريخ: 8/5/64

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى عالى قضايى، كاركنان قوه قضائيه، وزير امور خارجه و نمايندگان جمهورى اسلامى در كشورهاى اروپائى و آمريكائى و مناسبت ميلاد پر بركت حضرت امام رضا(ع)

مسأله قضا يك مسأله مهمى است كه سروكارش با همه حيثيت كشور و مسلمانان است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين روز مبارك را به همه مسلمين جهان و به همه مستضعفان خصوصاً به ملت شيعه و بالاخص به شما آقايان كه اين جا تشريف آورديد تبريك عرض مى‏كنم. اميد است خداى تبارك و تعالى به بركت مرقد مطهر حضرت رضا سلام الله عليه به ما تؤفيق بدهد كه ما تابع تعاليم عاليه اسلام باشيم و تابع تربيت‏هايى كه ائمه هدى متكفل شدند باشيم. اميدوارم كه خداوند همه ملت‏هارا و خصوصاً ملت ايران را مؤفق كند كه به طور صحيح به احكام اسلام عمل كنند و متكى به الطاف عاليه حق تعالى باشند و در اين راهى كه پيش گرفته‏اند پيش بروند و انشاء الله مؤفقيت‏هايى حاصل بشود. آنچه كه من در اين محضر محترم بايد عرض كنم، يك مطلب راجع به قوه قضائيه است و يك مطلب راجع به كسانى است كه در خارج كشور مشغول خدمت هستند كه عده‏شان اين جا امروز تشريف دارند. مطلبى كه راجع به قضاوت عرض مى‏كنم، يك صحبت راجع به اين است كه بايد پرسنل اين قوه تقويت بشود و اين يك جهتش به عهده حوزه‏هاى علميه سرتاسر كشور است و خصوصاً حوزه علميه قم. مسأله قضا يك مسأله مهمى است كه سروكارش با همه حيثيت كشور است و مسلمانان است و آن قدرى كه اسلام درباره قضا سفارش كرده است شايد كمتر در چيزهاى ديگر سفارش كرده باشد. بنابراين يك تكليف است بر همه كسانى كه توانند قضاوت كنند و در حوزه‏ها معطل مانده‏اند. خيلى اشخاص هستند كه اگر توجه به اين مسأله داشته باشند كه يك تكليفى است، بر همه هست تا آن جايى كه به مقدار كفايت تحقق پيدا بكند، والا واجبات كفاييه هم بر همه آحاد واجب است، وقتى وجوب برداشته مى‏شود كه به مقدار كفايت، اين امر تحقق پيدا كرده باشد. بنابراين به عهده همه حوزه‏هاى علميه سرتاسرى است كه در اين امر اهتمام كنند، افرادى كه در آن جا قدرت اين معنا را دارند كه قضاوت كنند بيايند مشغول كار بشوند. اين يك خدمتى به اسلام است، يك خدمتى به كشور است و يك تكليفى است كه خداى تبارك و تعالى بر همه كرده است و اميدوارم كه اين كار را انجام بدهند.

صحيفه نور ج 19 صفحه 193

علم بدون عمل مفيد كه نيست بلكه مضر است

و اميدوارم كه دانشجويانى كه براى اين خدمت مشغول هستند، هم در رشته قضاوت و هم در تهذيب اخلاق، مهم اين است كه اين دو جناح هر دو، هم علم و هم عمل باشد. علم بدون عمل مفيد كه نيست بلكه مضر است. شايد بسيارى از مصيبت‏هايى كه بر بشر واقع شده باشد، از علم واقع شده است، تمام اين خرابى‏هايى كه الان در دنيا به وجود آمده است، اينها براى اين است كه علمى بوده است كه توام با تهذيب نبوده است. علم را دارند لكن مهذب نيستند. شما اگر بخواهيد خدمت بكنيد به اسلام، خدمت بكنيد به كشور خودتان، استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد، وابسته به هيچ جا نباشيد، بايد هم رشته علم را تقويت كنيد و هم تهذيب اخلاق را و هم عمل را.

و من اميدوارم كه همين طور باشد و شماها مؤفق بشويد به اين كه اين تكليف بزرگ را به طور شايسته به اتمام برسانيد.

اجراء حدود به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بايد بشود

و به قوه قضائيه عرض مى‏كنم كه مسأله قضا يك مسأله بسيار مهمى است كه اگر انسان در آن قصور بكند، تقصير بكند، ضرر وارد مى‏شود. اگر تقصير باشد، پيش خداى تبارك و تعالى مسؤول است و اگر چنانچه زياده روى بكند، اين هم همين طور. ميزان، احكام اسلام است. در اجراى حدود، نبايد از آن حدودى كه حق تعالى فرموده است پايين‏تر عمل بشود و نبايد زيادتر. حتى آن كسى را كه الان محكوم به قتل شده است و دارند مى‏برندش در جايى كه او را بكشند، هيچ كس حق ندارد حتى يك كلمه درشت به او بگويد، اجراء حكم خداست. اگر كسى يك سيلى به او زد، او حق دارد در همان جا يك سيلى برگرداند و بايد هم ديگران كمك كنند تا او قصاص بكند. اگر يك درشتى كرد، آن كسى كه درشتى كرده است تعزيز لازم دارد، بايد قوه قضائيه تعزيز كند او را. از آن طرف هم اگر كسى تقصير بكند در اين، يك كسى كه مستحق هفتاد مثلاً شلاق است، شصت تا بزند، اين هم تقصيرى است كه در حكم خدا شده است و خيال نكند كه اين يك رحمتى است، بلكه اين يك امرى است كه معصيت خداست. اجراء حدود به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بايد بشود. اين كه انسان ترحم كند به يك كسى كه بايد حد به او جارى بشود، حد را جارى نكند يا كم جارى كند، اين عصيان است، بلكه به خود آن آدم هم لطمه وارد مى‏شود، به خود ملت هم لطمه وارد مى‏شود. اين حدود همان طورى كه تربيت كند اشخاص را، ملت را هم مى‏رساند به جايى كه اين طور فسادها در او كم بشود. اگر چنانچه يك حدى جارى بشود، اين حدى كه جارى شود، هم تربيت مى‏كند آن كسى كه حد خورده است و هم براى ملت خوب است؛ فى القصاص حياة: زنده وقتى هستيم كه همه موازين الهيه را عمل بكنيم و وقتى مى‏توانيم با قدرت‏هاى بزرگ مقابله كنيم و آسيب پذير نباشيم كه متعهد به اسلام، متعهد به احكام اسلام باشيم، قضات وقتى مى‏توانند قاضى باشند كه در قضاوت، هم در جهت حكم و هم در جهت دستور به اين كه بايد چه بشود هيچ تقصير و قصورى نكنند، نه غلو كنند، نه تقصير

صحيفه نور ج 19 صفحه 194

بكنند. بنابراين يكى از مهمات است كه بايد ملاحظه بشود و انشاء الله كه ملاحظه مى‏شود. و من اميدوارم كه همه مؤفق بشويد به اين كه كارها را مطابق اين طورى كه خدا گفته است عمل بكنيد و نه زياده روى كنيد، يك وقت خداى نخواسته تجاوز از حد بكنيد كه آن تقصير است و نه ناقص عمل كنيد، يعنى اين كه خدا گفته است، شما زيادتر از رحمت خدا خيال كنيد رحمت داريد كه آن هم تقصير است. آن چيزى كه صراط مستقيم است، آنى است كه بر روشى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به آن روش عمل بشود. همين طور پليس قضايى بايد توجه بكند كه اين پليس اسلام است، اين پليس قوه قضائيه اسلام است. اين پليس بايد روى موازين عمل بكند، خداى نخواسته يك وقت قدرت دارد تجاوز نكند. به همان طورى كه دستور داده مى‏شود و دستور مطابق با موازين شرعيه است، به همان طور بايد انشاء الله عمل بكنند.

در هر جا هستيد خودتان را مقيد و متعهد به اسلام بدانيد

و آن چيزى كه راجع به برادرهايى كه از خارج اين جا هستند و همه برادرهايى كه در خارج كشور خدمت مى‏كنند عرض مى‏كنم اين است كه بايد همه شماها در هر جا هستيد خودتان را مقيد و متعهد به اسلام بدانيد، تحت تأثير محيط آن جا واقع نشويد. خوب! كسى كه وارد مى‏شود در يك سفارتخانه‏اى در خارج، ببيند كه وارد شد در يك محيط اسلامى، در يك محيط انسانى، اين طور نباشد كه خداى نخواسته در آن جا از آن چيزهايى كه در سابق بود چيزى باقى مانده باشد. اگر آن چيزهايى كه در دوران سابق بود، در دوران طاغوت بود، در آن جا هست، جديت كنيد كه بكلى پاكسازى بشود و اميدوارم شده باشد تاكنون. بنابراين وقتى ما مى‏توانيم در مقابل همه دنيا بايستيم بگوييم ما نه طرف مغضوب عليهم مى‏رويم، نه طرف ضالين ؛ نه طرف غرب رويم، نه طرف شرق مى‏رويم، وقتى ما مى‏توانيم اين طور باشيم و به صراط مستقيم عمل بكنيم كه همه‏مان با هم باشيم، همه يد واحده باشيم، همان طورى كه اسلام دستور داده، همه يك صدا باشيم كانه يك حلقوم است كه صدا مى‏كند، همه با هم مجتمع باشيم، سستى نكنيم.

انسان خوب آن كسى است كه مأموريت خودش را خوب عمل بكند

هر چه پيش مى‏رود اسلام، ما قوه بدهيم به اسلام، ما بيشتر فعاليت بكنيم، اين طور نباشد كه حالايى اسلام كه در ايران / حالا / آمده است، پس ما ديگر كار نداشته باشيم. نخير، حالا اول كار است، ما بايد كار داشته باشيم. در همه امور ما بايد قوى باشيم و بهترين مأمور آن است كه به آن چيزى كه به خودش محول شده است خوب عمل بكند. شما اگر چنانچه فرض كنيد در يك سفارتخانه‏اى هستيد مى‏خواهيد عمل بكنيد، بايد خودتان آن كارى كه به شما محول شده خوب عمل كنيد، به ديگران كار نداشته باشيد. بله، اگر كه آنها خلاف كردند شما نهى‏شان كنيد، اما اين طور نباشد كه نظرتان اين باشد كه او چه جور دارد عمل مى‏كند، شما بايد عملى كه خودتان انجام مى‏دهيد، مطابق

صحيفه نور ج 19 صفحه 195

با موازين و قوانينى باشد كه در اسلام است و در جمهورى اسلامى هست. بنائا عليه مأمور خوب، انسان خوب آن كسى است كه مأموريت خودش را خوب عمل بكند و تكاليف خودش را خوب از عهده برآيد و من اميدوارم كه همه شما اين طور باشيد و ملت ايران هم اين طور باشد.

اگر بخواهيد در مقابل دنيا اظهار حيات بكنيد، بايد در انتخابات مشاركت كنيد

از مسائلى كه ما در پيش داريم الان قضيه انتخابات رئيس جمهور است. من كار ندارم كى رئيس جمهور مى‏شود، به من مربوط نيست، من خودم يك رأى دارم به هر كه دلم مى‏خواهد مى‏دهم، شما هم همين طور. اما اگر بخواهيد در مقابل دنيا اظهار حيات بكنيد كه بگوييد ما بعد از گذشتن چندين سال زنده هستيم، بايد مشاركت كنيد. اگر خداى نخواسته از عدم مشاركت شما يك لطمه‏اى بر جمهورى اسلامى وارد بشود، بدانيد كه آحاد ما كه اين خلاف را كرده باشيم خداى نخواسته، مسؤول هستيم. مسؤول پيش خدا هستيم. مسأله، مسأله رياست جمهور نيست، مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مسأله قواعد اسلام است، مسأله، مسأله حيثيت اسلام است و مسأله‏اى است كه بايد ما همه به آن اهميت بدهيم و بيشتر از هر وقت و بيشتر از هر سال و هر دوره بايد انشاء الله شركت بكنيم و اميدوارم كه همه شركت بكنند. و شما بدانيد كه از مركز ايران، اسلام پرتوش در تمام دنيا رفته است، همه جا هست. شما نمى‏دانم شنيديد آن طور كه من شنيدم كه در آمريكا هم بانك اسلامى مى‏خواهند درست كنند؟ البته آن اسلامى كه آنها مى‏گويند با اين اسلامى كه ما مى‏گوييم دوتاست، اما شنيدم من كه مى‏خواهند بانك اسلامى درست كنند. اين دولت‏هايى كه بعض از اين دولت‏ها مثل مصر و نمى‏دانم سودان و امثال ذلك كه دارند احكام اسلام را صدا از آن مى‏كنند، اين را خيال مى‏كنيد كه يك مسأله‏اى است كه همين طورى واقع شده است؟ يك مسأله است كه موج اسلام پرتوش را انداخته رفته است به همه جا و همه جا اين صدا در آمده است. الان در آمريكا هم اين مسائل هست، در جاهاى ديگر هم اين مسائل هست. خواهى نخواهى منفعل شده‏اند از اين حركت، اين حركت اسلامى اسباب اين شده است كه ساير كشورها منفعل بشوند از آن، خود مسلمين كشورها كه همه همراه هستند، اين كه گاهى وقت‏ها مى‏گويند كه اى! ايران منزوى شده است، مقصودشان چى است؟ مقصود اين است كه آمريكا به ما چيز ندارد، آمريكا هر آنى كه ما دست به طرفش دراز كنيم، صد مقابل او به ما بيشتر جواب مى‏دهد ولى ما اعتنا به او نداريم، و همين طور سايرين. اگر مقصود اين است كه پيش ملت‏ها ما منزوى هستيم، خوب! همه مى‏دانند كه ملت‏ها همه توجه دارند. الان هر جا كه اجتماع اسلامى هست برادران اهل سنت ما، برادران اهل تشيع ما مجتمع هستند راجع به اسلام و راجع به اين كه بايد همه چيز اسلامى بشود و كشور خودشان اسلامى بشود، همه اين مسائل هست و اين پرتوى است كه خداى تبارك و تعالى مرحمت فرموده است به همه جا، نورافكن كرده است و شما دنبال اين باشيد كه انشاء الله اين مسأله به طور شايسته عمل بشود و عمده اجتماع شماست. باز هم عرض مى‏كنم اجتماع شما، وحدت شما، آنهايى كه حتى با ماها بد هستند. خوب ما بد، اسلام كه بدنيست. اگر ديدند كه رأى دادن به رئيس

صحيفه نور ج 19 صفحه 196

جمهور، هر كه مى‏خواهد باشد، اجتماع در جمعيت مسلمين كه هست، اين اسباب تقويت اسلام است، آنهايى كه به اسلام عقيده دارند بايد خودشان هم بيايند در ميدان و بيايند رأى بدهند. اين طور نباشد كه حالايى كه مطابق ميل من نشده، من كنار بروم. نخير، انسان بايد مطابق ميلش هم كه نباشد معذلك در ميدان باشد. مرحوم مدرس رحمه الله گفته بود كه من با جمهورى مخالفم - آن وقت مخالفت با جمهورى يك چيزى بود كه واضح بود بايد بشود براى اين كه آنها مى‏خواستند بساط درست كنند - /گفت من با/ گفته بود من با جمهورى مخالفم، لكن اگر جمهورى شد كنار نمى‏روم، من در ميدان هستم، من مى‏روم سراغش، يك انسانى كه مى‏خواهد خدمت بكند، با هر رنگى كه دارد بايد برود خدمت بكند. مؤافق ميل من است، خوب! خدمت مى‏كند، مؤافق ميل من هم نيست، خدمت به اسلام است، خدمت به جمهورى اسلامى است. كسانى كه جمهورى اسلامى را صحيح مى‏دانند ولو با افراد مخالف هستند، اينها هم بايد شركت بكنند. اگر شركت نكنند دليل بر اين است كه جمهورى اسلامى را قبول ندارند. من از خداى تبارك و تعالى تقاضا دارم كه ما را مؤفق كند كه همه ما به خدمت به اسلام مؤفق بشويم و اميدوارم كه رزمندگان ما را هم در جبهه‏ها تقويت كند، همان طورى كه قوى هستند بيشتر تقويت كند و خداوند همه ما را تابع احكام اسلام قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 207

تاريخ: 5/6/64

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى مجلس شوارى اسلامى و ديوان عالى كشور، عده‏اى از روحانيون، استادان دانشگاه‏ها و سفراى كشورهاى اسلامى به مناسبت عيد سعيد قربان

در سابق تبليغات به طورى دامنه دار بود كه سوءظن در همه ايجاد كرده بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيدى كه داراى ابعاد مختلفه است، بعد عرفانى، بعد سياسى، بعد ايثار و ابعاد ديگر است، به همه مسلمين جهان و مستضعفان و آقايانى كه در اين جا تشريف دارند، تبريك عرض مى‏كنم. ما امروز يك مقايسه‏اى بكنيم بين سابق و حالا در بعضى جهات. اين مقايسه از خود اين مجلس بايد شروع بشود. اين، از بركات اين جمهورى است كه در يك مجلس، مجتمع هستند كسانى كه در دوره‏هاى سابق در يك همچو مجالسى امكان اجتماعشان نبود. اما توجه داريد به اين كه در سابق بين علماى اسلام، حوزه علميه قم و علماى تهران با دانشگاه‏ها هيچ وقت اجتماع اين طور نداشتند كه در يك محيط با يك دل، با يك ايده، و همين طور سفراى ممالك دوست و اساتيد دانشگاه‏هاو اركان دولتى، در يك اجتماعى هيچ وقت نبودند كه با هم بنشينند و ببينند كه ما محتاج به چه هستيم و بايد چه بكنيم. دامن زده بودند به اختلاف در داخل كشور ما /به طورى كه/ تبليغات به طورى بود كه وحشت مى‏كرد يك اهل علمى در محيط دانشگاه برود و حرف‏هايش را بزند و همين طور دانشگاهى در محيط علم بيايد و در محيط مدارس علمى بيايد و مسائلش را بگويد و همين طور اساتيد دانشگاه، دولتى‏ها، مجلسى‏ها، هيچ يك از اينها با هم نمى‏نشستند كه ببينند كه كشور خودشان لااقل چه احتياجاتى دارد و بايد چه بكنند براى رفع آن احتياجات، اين براى اين بود كه به طورى تبليغات دامنه‏دار بود كه سوءظن در همه ايجاد كرده بود، از هم وحشت مى‏كردند، به هم سوءظن داشتند، بايد بگوييم دشمنى داشتند با هم، ايجاد كرده بودند اين را. از سفراى خارجى يكى‏شان در محضر علما، در جايى كه علما جمع بودند، حاضر نمى‏شدند، حاضر نبودند كه حاضر بشوند. براى اين كه اينها را اين طور معرفى كرده بودند كه يك جمعيتى هستند كه ارتجاعى و نمى‏دانم به عقب برگشته و عقب مانده و كهنه فكر كن! و از اين مسائلى كه ديديد كه در دوره سابق، خصوصاً در اين عهد اخير القا شده بود. معلوم مى‏شود كه كارشناس‏هاى خارجى، كارشناس اروپا و آمريكا توجه به اين معنا داشتند كه اين قشرها اگر با هم باشند خطرنا كند، يعنى خطرناك براى آنها! و راست هم مى‏گفتند. روى همين زمينه، خود آنها به دست اشخاصى كه در داخل داشتند، به دست كاركنان خودشان، به دست اشخاصى كه در محيط آنها تربيت

صحيفه نور ج 19 صفحه 208

شده بودند، به دست اينها كارى كرده بودند كه كانه امكان نداشت يك همچو اجتماعى.

امروز ما همه در تحت يك سقف كوچك جمع شديم و همه ما يك فكر داريم. فكر جلوگيرى از آن چيزهايى كه سابق بود، فكر اين كه نبادا دوباره دانشگاه‏هاى ما به دست آن اشخاص بيفتد، فكر اين كه نبادا روحانيين ما گرفتار آن مسائل بشوند و فكر اين كه نبادا كشور ما باز برگردد به يك حالى كه همه ديديد چه خبر بود، چه مصيبت‏هايى در اين كشور واقع مى‏شد. ما امروز اين جا هستيم كه ببينيم كه چه بكنيم كه يك وقت خداى نخواسته مسأله برگردد، چه كنيم جلويش را بگيريم.

اگر مقايسه كنيد ما بين دوره‏هاى سابق و حالا، معلوم مى‏شود كه چه تحولى در ايران واقع شده است

است آن چيزى كه مى‏تواند جلوگيرى كند، يك قدرى تفكر در عيد قربان و مسائل قربانگاهى حضرت ابراهيم است ايثارى كه او كرد و از خود گذشتگى‏اى كه او كرد تدبر در او و تدبر در مسائلى كه در حج هست، مسائل حج و همه مسائل اسلام، به طورى بين ابعاد مختلفه جمع كرده است، بين عرفان و تعبد، بين سياست و عبادت، بين مسائل اجتماعى و ساير مسائل. اين اساس را درست كردند براى اين كه ما از آن اساس چيز بفهميم. آنها كه در آن جا هستند، تكاليفى دارند و انشاء الله اميدوارم كه به آن تكاليف عمل كنند و كردند. ما هم و آنها هم بعد از اين كه برگشتند، تكاليفى داريم كه اين تكاليف هم دنبال همان مطالعه عيد قربان است و قربانگاه‏ها. آنها بايد سوغات بياورند آن ايثار را، آن وحدت را، و ما هم بايد اين معنا را در بين ملت خودمان پخش كنيم. آقايان روحانيون در سرتاسر كشور و آقايان دانشگاهى‏هادر سرتاسر كشور، اينها موظفند، وظيفه دارند!

ما بحمدالله تاكنون بسيار قدم‏هاى موثرى برداشتيم، وقتى شما مقايسه يك قدرى بكنيد ما بين دوره‏هاى سابق و حالا، مى‏توانيم خوب بفهميم كه فرق چيست. مثلاً شما بسيارى‏تان يا اكثرتان يادتان است كه در قضيه راى گيرى براى انقلاب سفيد به اصطلاح، با چه هياهويى، با چه فشارى، با چه دغل بازى‏هايى بيش از اين نتوانستند ادعا كنند كه شش ميليون بودند، با اين كه مطمئن باشيد نبودند! آن همه فشار و آن دولت جائر و آن همه تبليغاتى كه آنها داشتند، نتوانست عده‏اى را جمع كند كه اينها ادعا كنند ده ميليون‏اند، نتوانستند دروغش را هم بگويند، مبالغه‏اش هم بكنند. شما در يك كشورى كه تحت فشار است از همه اطراف، تحريم‏هاى انتخاباتى از اطراف بر سرشان مى‏بارد، تبليغات همه جانبه بر سرشان مى‏بارد، اين مقدار اجتماعى كه اينها كرده‏اند (كه بيش از چهارده ميليون بود)، اگر مقايسه بشود با هر كشور ديگرى در عالم، معلوم مى‏شود كه فرق ما بين اين جا و آن جا چيست و چه تحولى در ايران واقع شده است. اين تحول يك تحول عجيب است كه در يك رژيمى كه همه قدرت‏ها در دستش بود و همه فشارها در دستش بود و مضايقه از هيچ فشارى هم نداشت، در ادعاى كاذب خودش نتوانست ادعا كند كه ما هشت ميليون داشتيم، شش ميليون! مبالغه‏اش و دروغش و همه بساط كه روى هم ريخته شد، گفت: شش ميليون، و آن وقت هم راجع به شش ميليون هياهو مى‏كردند

صحيفه نور ج 19 صفحه 209

كه اى ...! شش ميليون رأى دادند، با اين كه دروغ مى‏گفتند. شما بدون اين - كه يك فشارى باشد كه بياييد حتماً شما رأى بدهيد، وارد بشويد رأى بدهيد و بدون تبليغات قبلى - امسال اصلاً تبليغاتى در كار نبود. اين جمعيت كه اين طور اجتماع كرد كه نظيرش / در / به حسب مقايسه در دنيا نيست، اين دليل بر يك تحول بزرگى است كه در كشور ما واقع شده. از اين جا برويد در جبهه‏ها.

وقتى كه متفقين وارد شدند به كشور ما، با آن همه بساطى كه اينها ادعايش را مى‏كردند، به ادعاى خودشان گفتند: سه ساعت ما توانستيم مقابله كنيم! بعد هم وقتى كه پرسيده بود ازشان آن مردكه نامرد، كه چطور شد سه ساعت؟ گفتند: ما اين را مبالغه مى‏كنيم، آنها از آن ور آمدند، ما از اين ور رفتيم! با حالا مقايسه كنيد كه جوان‏ما، اقشار ملت ما ايستاده‏اند، و در مقابل همه قدرت ها، همه هم دارند توطئه مى‏كنند. همه دستشان را به هم دادند كه رژيم سابق را نگه دارند، جوان‏هاى ما به همش زدند، همه هم دست به هم دادند كه در اين جنگ پيروزى ايجاد كنند، هر روز هم دروغش را مى‏گويند، لكن جوان‏هاى ما ايستاده‏اند و جلو مى‏روند. در طايفه نسوان شما ملاحظه كنيد آن وقت چه خبر بود، حالا چه خبر است. زن‏هاى ما حالا مكتبى شده سرتاسر كشور ما جورى هستند كه همان طور كه آن جوان‏هادر جبهه دارند، خدمت مى‏كنند، اينها پشت جبهه‏شان محكم است و دارند خدمت مى‏كنند، علاوه بر اين كه مجالس درس دارند، مجالس قرائت دارند، مجالس تدريس دارند حتى تدريس خارج من شنيدم بعضى از زن‏ها در جايى مى‏گويند. خوب! اين چه تحولى است؟ پيشتر چه بود؟ مسأله زن چه بود در ايران؟ انسان حيا مى‏كند كه بگويد، آن اسمش آزادى بود! اين اسمش اختناق است! آن آزادى بود كه هر چه دلشان مى‏خواهد، هر چه انجام بدهند، به هر نحوه‏اى باشد! و اين اختناق است براى اين كه زن‏ها خودشان آزادند كه خدمت كنند، آزادند كه پشت جبهه باشند، آزادند كه درس بخوانند، آزادند كه چه بكنند، اين اسمش اختناق است! آنها اختناق را مى‏گويند، يعنى نمى‏گذاريد كه زن‏هابه طورى عمل كنند كه ملت را فلج كنند. يك قشر جوان ملت را به واسطه آن بى‏بند و بارى كه داشتند، فلج مى‏كردند، يعنى از كار مى‏انداختند. هيچ كس دنبال اين نبود كه يك فعاليت چشمگيرى بكند، يك فعاليت اجتماعى بكند. همه دنبال اين بودند كه صبح كه پا مى‏شدند، كجا بروند تفريح بكنند، كجا بروند فرض كنيد چه بكنند. بازارتان را نگاه كنيد! خيابان‏هاتان را نگاه بكنيد! حالا وقتى كه مى‏خواهند تكذيب كنند از ايران، مى‏گويند كه در آن جا محل تفريح پيدا نمى‏شود (آن تفريحى كه آنها مى‏خواهند، والا محل تفريح هست) يا زن‏ها حالا ديگر چادر سرشان است. آن وقت به طورى تبليغ شده بود كه زن جرأت نمى‏كرد كه به اين صورتى كه بايد در آيد، در آيد مخفى در مى‏آمدند. آنهايى كه مى‏خواستند حفظ كنند خودشان را، يا از خانه در نمى‏آمدند، يا شبى، يك وقتى مخفيانه از اين ور به جاى ديگر مى‏رفتند و هكذا همه جهاتى كه ما ملاحظه مى‏كنيم.

از معجزات اسلام اين است كه عرفانش آميخته است با عبادتش

اين حج اين چند سال كه امسال هم بحمدالله بهتر بوده است اين بايد در دنيا انعكاس پيدا

صحيفه نور ج 19 صفحه 210

بكند! كه حج اين است. آن كه ابراهيم خليل الله و رسول خدا مى‏خواستند اين معنا بوده است. آنى كه سوره برائت را مى‏فرستد در آن جمع مى‏خواند، براى همين بوده است كه به ما بفهماند كه آن جا بايد سوره برائت خواند. در عينى كه آن وقت كه زمان رسول خدا بوده است، اين طور گرفتارى‏اى كه الان مسلمين دارند، اين طور گرفتارى نداشتند، يك جور ديگرى بود. در عين حال قرآن شريف و حديث به ما تعليم مى‏كند كه در حج بايد اين كارها را كرد. آميخته است حج و همه عبادات اسلامى، آميخته به همه ابعاد مختلفه است، و از معجزات انبيا و خصوصاً اسلام اين است كه عرفانش آميخته است با عبادتش. اگر انسان، يك نفر آدم كه اهل آن مسائل است همين نماز را - آن بعد عرفانى نماز را در اذكار و در كارهاى ديگرش دنبالش برود، مى‏بيند كه چه درياى خروشانى است، معراج است، معراج مؤمن است، يعنى، تا آن ما فوق عالم طبيعت و ما فوق عالم وجود، انسان را مى‏كشاند. گاهى در يك كلمه‏اش اين طور است. يك جمله گاهى آن قدر بعد معنوى دارد و بعد عرفانى دارد كه اگر تحقق پيدا كند براى يك انسان سالك، از همه حجاب‏هامى گذرد. و كانه سوره حمد كه در قرآن هست و اولين سوره است و براى نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نيست، همين سوره حمد تمام معارف درش هست. منتها آن كسى كه نكته سنج باشد، بايد درش تامل كند. خوب! ما اهلش نيستيم. ما مى‏گوييم كه الحمدلله، يعنى شايسته است.الحمدلله رب العالمين يعنى شايسته است خدا كه همه حمدها براى او باشد. اما قران اين را نمى‏گويد. قرآن مى‏گويد كه اصلاً حمدى واقع نمى‏شود در جايى، الا براى خدا. آن هم كه بت پرست است حمد است، آن هم براى خداست، خودش نمى‏داند. اشكال، ندانستن و جهالت ماهاست. آن كه مى‏گويد كه اياك نستعين نه معنايش اين است كه ما همه استعانت از تو انشاء الله مى‏خواهيم و اينها، نخير! بالفعل اين طورى است كه به غير خدا، استعانت اصلاً نيست، اصلاً قدرت ديگرى نيست. چه قدرت ديگرى ما داريم غير قدرت خدا؟ آن كه تو دارى غير از قدرت خداست؟ نه اين است كه ما انشاء الله عبادت مى‏كنيم براى خدا، انشاء الله استعانت مى‏كنيم از خدا. اصلاً واقعيت اين طورى است واقعيت اين است كه عبادت به غير خدا، مدح، اصلاً در دنيا به غير خدا واقع نمى‏شود، هيچ مدحى. اينهايى كه مدح مى‏كنند از مثلاً شياطين و سلاطين و امثال اينها، اينها نمى‏فهمند كه اينها مدح خداست، اينها غفلت از اين دارند، لكن مدح به كمال است، مدح براى نقصان نيست، مدح براى كمال است. و آنهايى كه، هر كس از هر كس استعانت بكند، استعانت از خداست. اين سوره، اين را مى‏گويد. و اگر براى اهلش آنهايى كه اهل مسائل هستند همين يك سوره قرآن تحقق پيدا بكند، تمام مشكلات حل مى‏شود، براى اين كه وقتى انسان ديد كه همه چيز از اوست، ديگر از هيچ قدرتى نمى‏ترسد. ما كه از قدرت‏ها مى‏ترسيم براى اين است كه خيال مى‏كنيم قدرت اين است. وقتى انسان قدرت را قدرت او دانست، وقتى انسان همه چيز را از او دانست، اين ديگر نمى‏تواند كه از ديگرى بترسد. همه خوف‏هاى ما از باب اين است كه نفهميديم كه قدرت، يك قدرت است و آن قدرت هم براى نفع همه است. آن قدرت هم براى نفع همه افراد و جامعه و تمام بشر / آن قدرت / به كار گرفته شده، براى نفع آنهاست. ما اگر همين معنا را ادراك كنيم كه هر چى هست از اوست و هر چى

صحيفه نور ج 19 صفحه 211

هست براى نفع ماست و براى تربيت ماست، اگر همين معنا را واقعاً انسان ادراك كند و مشاهده كند و ذوب كند، اين مسائل حل مى‏شود.

دانشگاه بايد متحول باشد و البته شده است، لكن بيشتر مواظبت مى‏خواهد

ما بايد مردم را با توحيد آشنا كنيم، علماى اعلام بايد مردم را با توحيد آشنا كنند، با معارف الهى آشنا كنند. الغيرك الظهور ماليس لك دعاى عرفه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه متى غبت حتى تحتاج الى چه. قرآن هم همين است، هر كدام يك زبانى دارد. قرآن نازل شده تا اين جا رسيده است و ادعيه‏ء ائمه ما عليهم السلام به حسب تعبير بعض مشايخ، قرآن صاعد است و هر چه مسائل بخواهيد، در ادعيه هست. زبان ادعيه با زبان عادى‏اى كه احكام مى‏خواهند بگويند دوتاست. زبان ادعيه با زبان فلسفه هم دوتاست، با زبان عرفان علمى هم دوتاست، يك زبان ديگرى است مافوق اينها، منتها زبان فهم مى‏خواهد، بايد كسانى كه آن زبان را مى‏فهمند توجه كنند. البته براى همه، هست چيز درش، قرآن يك نعمتى است كه همه ازش استفاده مى‏كنند، اما استفاده‏اى كه پيغمبر اكرم مى‏كرده است از قرآن، غير استفاده‏اى است كه ديگران مى‏كردند. انما يعرف القرآن من خوطب به ديگران نمى‏دانند، ماها يك ذره‏اى، يك چيزى، يك خيالاتى پيش خودمان داريم، آن كه قرآن برش نازل شده مى‏داند چيست، چه جور نازل شده، كيفيت نزول چيست، چه مقصد در اين نزول است و محتوا چيست و غايت اين كار چيست، او مى‏داند. آنهايى هم كه به تعليم او تربيت شده‏اند، آنها هم براى خاطر تربيت او مى‏دانند. هنر انبيا اين بوده است كه مسائل را، مسائل دقيق عرفانى را با يك لفظى مى‏گفتند كه هر كسى يك جورى ازش، خودش مى‏فهميده، ولى واقعش مال آنهايى است كه بالاتر از اين افقشان است و اين هنر در قرآن از همه جا بالاتر است و در ادعيه هم هست ما، روحانيون، دانشگاهى‏ها اگر واقعاً علاقه دارند به اين كه اين كشور محفوظ بماند، خصوصاً دانشگاهى‏ها، اساتيد دانشگاه، اگر واقعاً علاقه مندند كه اين كشور دوباره برنگردد به اوضاع سابق، بايد مواظب باشند، دانشگاهى‏ها، اساتيد مواظب خودشان باشند در تربيت و مواظب بچه‏هاو جوان‏ها باشند در كارهايى كه مى‏كنند. بايد نگه دارند دانشگاه را به يك صورتى كه، به يك واقعيتى كه آن واقعيت همين تحولى است كه در ايران پيدا شده است. دانشگاه بايد متحول باشد و البته شده است، لكن بيشتر مواظبت مى‏خواهد. علماى بلاد هم هر جا هستند و خصوصاً در حوزه‏هاى علميه بايد همه جهاتى كه اهل علم را، آنهايى كه تازه آمدند و مشغول درس خواندن هستند، آنها را به خداى تبارك و تعالى نزديك مى‏كند و علاقه‏مند مى‏كند، همه آن جهات را بايد حوزه‏ها داشته باشند. حوزه‏هابايد / جهات اخلاقى را / درس اخلاق داشته باشند نه يكى، نه دوتا، ده تا، بيست تا، درس اخلاق داشته باشند. اگر بخواهيد كه آينده كشور شما يك آينده نورانى باشد، تربيت كنيد اينهايى كه وارد در حوزه‏ها هستند، يا در آن جايى كه درس مى‏گوييد وارد مى‏شوند، تربيتشان كنيد به يك تربيتى كه از اين عالم هجرت كنند، توجه به ماوراى اين جا بكنند، روحانى باشند، يعنى روح باشند، يعنى توجه به ماوراى طبيعت داشته

صحيفه نور ج 19 صفحه 212

باشند. از اول قدم‏ها كه برداشته مى‏شود، براى آن طرف برداشته بشود، وقتى اين طور شد، اين جا هم درست مى‏شود. آن كسى كه جهات معنوى خودش را تقويت كرد، آن كس در جهات طبيعى هم قوى مى‏شود. مثل، مثل انبياست و اوليا، با همه آن معنويات، با همه آن معارف الهيه كشوردارى هم مى‏كردند، حكومت هم تأسيس مى‏كردند، حدود را هم جارى مى‏كردند، كسانى هم كه مضر به جامعه بودند از دم شمشير مى‏گذراندند، در عين حالى كه در آن پايه از معارف بودند.

اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيت سالم، كشور شما سالم مى‏ماند

اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيتى سالم و دعوت كنيد به اين كه با خدا آشنا بشوند، با معارف الهى آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند، اگر اين طور شد، كشور شما سالم مى‏ماند و به ساير جاها هم سرايت مى‏كند. قهرى است اين. الان هم ملاحظه مى‏كنيد كه اين مقدارى كه الان در دنيا سرو صدا بلند است، منتها يك دسته سرو صدا مى‏كنند براى بازى دادن مردم و اظهار اسلام مى‏كنند، اظهار اين كه بايد قوانين اسلامى بشود بكنند، يك دسته هم واقعاً مسلمان و دنبال اين كه اسلام بايد باشد، اين براى همين موجى است كه از اين جا بلند شده است و شما ملت اسلام اين موج را راه انداختيد.

و اميدوار باشيد به اين كه خدا با شماست و شما مادامى كه قدر بدانيد از نعمت الهى، نعمت‏هايى كه خدا به شما داده است، اين نعمت وحدتى كه به شما داده است، اين نعمت انقلابى كه به شما داده است، اين جوان‏هايى كه به شما داده است، انقلابى كه / الان / در جبهه‏ها، الان هم مشغول به خدمت هستند، اين اساتيدى كه به شما داده است، همه اينها قدردانى مى‏خواهد. ما بايد همه را قدر بدانيم و از همه تشكر كنيم. و من از ملت ايران در همه مواردى كه دارند عمل مى‏كنند و در صحنه هستند، تشكر مى‏كنم و به همه دعا مى‏كنم. خداوند همه ملت‏هاى اسلامى را حفظ كند و به وظايف خودشان آشنا كند و ما را هم به وظايف خودمان آشنا كند كه در اين چند روزى كه داريم آن طرف مى‏رويم، لااقل توجه به آن جا باشد، اخلاد الى الارض نباشد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 238

تاريخ: 9/8/64

بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت

آن چيزى كه براى همه ما لازم است، اين است كه مردم را در صحنه نگاه داريم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اولاً تبريك عرض مى‏كنم اين دولت جديد را و اميدوارم كه مؤفق بشويد به اين كه قدمتان مبارك باشد براى اين كشور. مطالب يك چيزهايى است كه همه مى‏دانيد و تذكر است، والاً خوب! همه اطلاع داريد كه آن چيزى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما در فكر اين باشيم كه مردم را در صحنه نگاه داريم و اين يك سرش بسته به دولت است و رئيس جمهور است و مجلس، يك سرش هم مربوط به خود مردم. اگر اين طرف را شما نگه داريد، ما از ملتمان مطمئن هستيم كه به حسب غالب و اكثريت، آن طرف را حفظ مى‏كنند. اين طرف بايد بنا بگذارد بر اين كه با هم مثل يك دست باشند و اين كارى را كه انجام دهند، همه با هم همصدا باشند. اگر بنا باشد در يك دولتى، يك وزارتخانه‏اى بخواهد مخالفت بكند در يك امرى، اين كار پيش نمى‏رود. حالا در يك ممالكى كه آسوده هستند، كارى ندارند اگر در دنيا باشد يا يك رژيمى باشد كه اين طور نباشد كه مخالفى داشته باشند، آن جا خيلى صدمه نمى‏خورند. اما در يك رژيمى كه مى‏دانيد همه مخالف شما هستند و دنبال اينند كه يك چيزى را درست بكنند و منتشر بكنند و هرچه مى‏خواهند بگويند و هر كارى هم بخواهند بكنند، در يك همچو وضعى كه الان ما مبتلا به آن هستيم و شما مبتلاى به آن هستيد، عقل و انصاف اقتضا مى‏كند كه ما ديگر در بين مان چيزى نباشد. وقتى همه با ما مخالفند، ما بر فرض اين كه در بين خودمان هم فرضاً يك اختلاف نظرى باشد، با هم باشيم در دفع او.

اين گفته مى‏شود كه در وضع ايلاتى كه ايلات بزرگ ايران بودند آن وقت، اينها با هم مخالف بودند، يك دسته‏شان از آن ور مى‏كشيد، جنگ هم با هم شايد داشتند، لكن اگر يك كسى به يك دسته‏اى حمله مى‏كرد، همه با هم او را دفع كردند. خوب! اين مقتضاى عقل است كه انسان، كسى كه بخواهد به تيره‏هاى او حمله بكند، او را دفعش بكند، خودش هم اگر اختلاف دارد بعد حساب خودشان را صاف بكنند. ما الان در يك همچو قضيه‏اى واقع هستيم كه همه كشورها به استثناى خيلى كم با ما مخالفند، بعضى اظهار مخالفت هم مى‏كنند و عمل هم مى‏كنند و بعضى هم در واقع مخالفند وليكن اظهارش را هم شايد نكنند. در داخل هم كه مى‏بينيد كه باز شياطين موجودند براى اين كه اختلاف بيندازند، براى اين كه يك كارى انجام بدهند. بحمدالله الان ساكت شده است به حسب غالب اين‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 239

مسائل، اما هست باز و عقل اقتضا مى‏كند كه ديگر ما آنهايى كه متعهد هستند به اسلام و متعهد هستند به جمهورى اسلامى و مى‏خواهند در زير بار ابرقدرت‏ها ديگر نباشند، اينها ديگر با هم باشند. يك همچو عمل بزرگى كه بيرون رفتن از زير تعهد يك قدرت‏هاى بزرگ، يك همچو عمل بزرگى نمى‏شود، الا اين كه يك ملت و دولت و همه با هم باشند. اگر نباشند، ممكن نيست يك همچو مطلبى. تا حالا هم هر چه انجام گرفته در سايه همين اتحاد بوده است، اگر يك اختلافى بوده جزيى بوده و بايد كوشش كنيد كه حتى آن اختلاف جزيى هم نباشد، يعنى جورى عمل بكنيد كه مردم از شما انتزاع اين را بكنند كه شما خواهيد خدمت بكنيد.

بايد ما از مرحله لفظ و شعار بيرون برويم و به مرحله عمل برسيم

وقتى مردم ديدند كه شما در صدد خدمت به آنها هستيد، طبيعى است كه آنها هم كمك به شما مى‏كنند و اين به اين است كه همه وزارتخانه‏ها، هركسى كه متصدى يك وزارتخانه است، وزارتخانه خودش را بنابراين بگذارد كه اصلاح كند به نفع مردم، به جورى كه مردم وقتى كه در آن وزارتخانه وارد مى‏شوند با رضايت خاطر، با اطمينان خاطر بيرون بيايند. اگر اين طور بشود، بلااشكال مردم حاضرند. مردم، مردم خوبى هستند. ما از مردم تشكر بايد بكنيم، ما همه مرهون آنها هستيم. عمده اين است كه ما هم بتوانيم خدمت متقابل بكنيم و بايد ما از مرحله لفظ و شعار بيرون برويم و به مرحله عمل برسيم، يعنى هر وزيرى در وزارتخانه خودش واقعاً بين خودش و خدا، خودش را موظف بداند به اين كه آن پرسنل آن جا را، هركس در تحت نظر او هست، آنها را بسيج كند به اين كه با مردم رفتار خوب بكنند و با مردم رفتار سالم داشته باشند. و همين طور شركت دادن مردم را در امور، اين را كراراً گفتم، شما هم خودتان گفتيد كه يك كشورى را كه بخواهيد اداره بكنيد، يك دولت تا شركت مردم نباشد نمى‏شود اداره صحيح بشود. وقتى بنا شد كه مردم شركت كردند در كارها، شما شركت داديد مردم را، آنهايى كه الان خدمت مى‏كنند و سابق هم خدمت كردند به شما، به ما، به همه، به اسلام و شما را رساندند به اين جا، آنها را كنار نگذاريد، رد نكنيد، آنها را وارد كنيد در كار. وقتى وارد كرديد در كار و آنها ديدند كه شما مى‏خواهيد همكارى كنيد با آنها، آنها هم همكارى مى‏كنند با شما و بى‏همكارى امثال بازار كارگرها نمى‏دانم زارعين، بدون اين قشرهاى مختلفى كه هستند كار از پيش نمى‏رود، بايد آنها هم وارد باشند در كار و كمك كنند، كارهايى كه آنها مى‏توانند انجام بدهند، انجام بدهند، مثلاً، بازرگانانى كه مى‏توانند كارهاى، بازرگانان متعهد، نه هرچيز، آنهايى كه در صدد اينند كه براى كشور خدمت بكنند، آنها را دستشان را باز بگذاريد خدمت بكنند و دنبال اين نباشيد كه هى هر چيزى را دولتى‏اش كنيد. نه، دولتى در يك حدودى است، آن حدودى كه معلوم است، قانون هم معين كرده وليكن مردم را شركت بدهيد، بازار را شركت بدهيد، در كارخانه‏ها خيلى نظارت بكنيد به اين كه هيچ اجحافى به كارگرها در آن جا نشود. كارمندان خودتان را، همه اينها را وقتى كه با هم بكنيد و محبت ببينند از شما، عمده اين است كه روح محبت از شما ببينند، وقتى ديدند شما محبت به آنها داريد، آنها

صحيفه نور ج 19 صفحه 240

هم به شما محبت پيدا مى‏كنند، يك امر طبيعى است اين معنا. و من اميدوارم كه اين امر متحقق بشود و ما شاهد اين باشيم كه بعد از يك چند ماهى رضايت همه قشرها را به دست آورده باشيد. و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همان طورى كه شما مى‏خواهيد خدمت بكنيد، مردم هم همه به شما خدمت بكنند. و مخصوصاً من از روحانيون همه كشور مى‏خواهم كه در يك همچو موقعى كمك كنند به دولت و كمك كنند به آرمان‏هاى اسلام. اگر بخواهند يك وقت خداى نخواسته آنها هم در آن جا يك كارهايى بكنند، كه نمى‏كنند انشاءالله، وليكن اگر يك وقتى جورى بشود كه شكست بشود براى دولت، شكست بشود براى عرض بكنم كه مجلس، امثال اينها، اين يك امرى است كه خوب! خودمان را با دست خودمان مى‏خواهيم فدا كنيم و بايد عقلمان را باز كنيم به اين كه ما گرفتار به يك چنگال يك ديوهايى هستيم كه بايد خودمان، خودمان را نجات بدهيم. ننشينيم به اين كه ديگرى بشود، ديگرى هم ما نداريم، ما خودمانيم، ما الان ديگرى نداريم كه او بيايد ما را نجات بدهد، ما خودمان بايد خودمان را نجات بدهيم و اين بسته به دست شماهاست و بسته به دست علماى اسلام است و بسته به دست مجلس است و اينها. و از مجلس هم من بايد تشكر كنم به اين كه زود مسأله را انجام دادند، به طورى كه ديگر تزلزلى در كار نباشد و آنها هم مورد تشكر ما هستند.

عمده اين است كه ما آن دنيا آبرو داشته باشيم

و شما هم انشاء الله خدمتگزار همه هستيد و همه ما خدمتگزار ملت هستيم. و خدا را در همه امور شما حاضر بدانيد، مهم آن معناست، ما از اين جا خواهيم رفت، هيچ شكى نيست، من زودتر و شما هم بعدا مى‏آييد، اين مسأله‏اى نيست، بلااشكال است مسأله. بايد فكر اين را بكنيم كه حالا كه رفتيم، آن جا از ما پرسيدند كه شمايى كه رئيس جمهور بوديد براى مردم چه كرديد؟ شمايى كه نخست‏وزير بوديد چه كرديد؟ شمايى كه وزير بوديد چه كرديد؟ شمايى كه وكيل بوديد چه كرديد؟ ملت را ازشان مى‏پرسند كه شما براى اسلام چه كرديد؟ عمده اين است كه ما آن جا آبرو داشته باشيم. اگر اين مطلب را درست بكنيم، هم اين جا درست مى‏شود و هم آن جا درست مى‏شود. و اگر خداى نخواسته بخواهيم يك تخلفى بكنيم، نه اين جا خيرش را مى‏بينيم، نه آن جا خيرش رابينيم من از خداى تبارك و تعالى تؤفيق و سعادت و سلامت همه شما را خواستار هستم و از همه‏تان تشكر مى‏كنم كه در يك همچو موقعى همه با حسن تفاهم، باخوبى و با صفا مشغول خدمت هستيد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 232

تاريخ: 24/7/64

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

هيچ كس حق ندارد كه راجع به مجلس جسارتى بكند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من قبلاً از آقايانى كه زحمت دادم معذرت مى‏خواهم، لكن بعضى مسائل هست كه موجب شد من به خدمت آقايان برسم و آن چيزى كه تكليفم هست، عرض كنم. اولاً كه هيچ نگرانى‏اى در اين مسائل نيست و من تأييد كنم مجلس را و هميشه سفارش مى‏كنم به ملت كه مجلس را بايد تأييد كنند و مجلس از ارگان‏هايى است كه لازم است بر همه ما كه او را تأييد كنيم و هيچ كس حق ندارد كه راجع به مجلس جسارتى بكند و مجلس حقش است كه مؤافق و مخالف داشته باشد و ممتنع و يك مسأله است كه هميشه بايد در مجلس باشد و اين امرى است كه گذشت و در او هيچ صحبتى نيست.

بايد كوشش كنيد در تاييد، نه كوشش كنيد در انتقاد

آن چيزى كه موجب زحمت آقايان است، اين است كه ما راجع به آتيه صحبت كنيم، گذشته گذشته است. الان يك واقعيتى است و آن اين كه مجلس رأى اعتماد داده است به نخست وزير. اين يك واقعيتى است كه در قبال همه ما واقع شده است و اين سه وضعى كه در مجلس آمده است كه رأى ممتنع و رأى مخالف و رأى موافق، اينها همه براى اين بوده است كه تشخيص دادند اين مطلب را، در آن هم صحبتى نيست. صحبت اين است كه آيا از اين به‏بعد مخالف مى‏خواهد كارشكنى بكند براى دولت، به ترتيب غربى‏اش مى‏خواهد عمل كند؟ براى اثبات اين كه ما راست گفتيم، مى‏خواهد اسلام را شكست بدهد خواهد جمهورى اسلامى را شكست بدهد؟ يا اين كه عقل اقتضا مى‏كند كه حالايى كه در مقابل اين امر واقع شده است، اين كه عقيده‏اش اين است كه به طورشايسته عمل نشده است و از اين بهتر مى‏شد عمل بشود، هدايت كند، كمك كند كه به طور شايسته عمل بشود كه در دوره آتيه همه راى بدهند، نه اين كه كارشكنى كند و خداى نخواسته در يك همچو موضع حساسى كه ما واقع هستيم دولت را به شكست برساند و اين از امورى است كه برخلاف اسلام است، بر خلاف مصالح كشور است و برخلاف مصالح خودتان است. اگر شما اعتقاد به اسلام داريد و عقيده داريد چنانچه داريد و اعتقاد داريد كه بايد كشور با قدرت پيش برود و در اين موضع در جنگ پيروز بشود، راه براى ابرقدرت‏ها بسته بشود و شور ما قوى بشود، بايد كوشش كنيد در تأييد، نه كوشش كنيد در

صحيفه نور ج 19 صفحه 233

انتقاد. انتقاد سالم بايد بكنيد، اين هم در پيشرفت مسائل مؤثر است، انتقاد سالم و راهنمايى دولت در همه كارهايى كه مى‏خواهد انجام بدهد، اينها از امورى است كه لازم است. اما اين كه خداى نخواسته يك وقت براى اين كه اثبات كنيد مطلب خودتان را راجع به دولت، بخواهيد كارشكنى بكنيد، دولت را به شكست وادار كنيد، ملت را تضعيف كنيد، دولت را تضعيف كنيد، اسلام را به شكست برسانيد، اين يك مطلبى است كه الزاماً بايد جلوش گرفته بشود و من اميدوارم اين جور نباشد.

مجلس اسلامى است، بايد نظرها، نظرهاى خيرخواهانه اسلامى باشد

مجلس امروز مثل مجلس‏هاى سابق نيست كه در يك محل دربسته و سربسته‏اى بين خودشان صحبت بشود و بعد هر كدامش را خواستند منتشر كنند و هر كدام را نخواستند نكنند. مجلس امروز مستقيمامنتشر مى‏شود مسائلش و حتى آن اشخاصى كه در مزرعه‏ها مشغول زراعت هستند، راديو دارند و مسائل را مى‏توانند بگيرند. ملت ما هم امروز مثل سابقش نيست كه بى‏تفاوت باشد در امور. ملت ما هم مواظب است و مراقب است و همه امور را مشاهده مى‏كند. بايد آقايان بدانند كه اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته وسوسه‏اى پيش بيايد، يا كسى باشد كه بخواهد وسوسه‏اى پيش بياورد در خارج و داخل تضعيف كند دولت را و نگذارد كه مسائل پيش برود و همه چيزهايى كه بايد مؤافق با اسلام باشد پيش برود، مردم مواظبند و مطلعند و شناسايى مى‏كنند و سكوت نمى‏كنند. بنابراين توصيه من به آقايان به طور جد اين است كه بايد شما كه مى‏بينيد كه دولت نتوانسته به آن طورى كه دلخواه است عمل بكند، بايد از اين به بعد تعقيب كنيد، تأييد كنيد، همراهى كنيد، كمك كنيد تا كشور شما رو به سلامت برود و احتراز كنيد از يك چيزى كه برخلاف رضاى خداست و برخلاف رضاى ملت است. از آن طرف هم به آقايانى كه در طرف آن طرف واقع شده‏اند، عرض مى‏كنم كه شما براى اين كه تشخيص مصلحت داديد اين كار را كرديد، حالا از اين به بعد اگر چنانچه از دولت يك چيزى برخلاف ديديد، براى اين كه بگوييد ما مصلحت ديديم و براى مصلحتمان اين كار را كرديم و اثبات كنيد حرف خودتان را بخواهيد تأييد كنيد از دولت در موارد بى‏جا، آن هم برخلاف شرع است. همان طورى كه هميشه بنابراين است و هميشه سفارش شده است، مجلس يك مجلس مشورتى اسلامى است، نه يك مجلسى است كه در جاهاى ديگر متعارف است و مربوط به اين مسائل اسلامى نيست و كارى به مذهب ندارد. مجلس اسلامى است، بايد نظرها، نظرهاى خيرخواهانه اسلامى باشد، هم درباره دولت، هم درباره وزرا. وزرايى كه شما انتخاب مى‏كنيد، بايد همان طورى كه گفته شده است شرايطى داشته باشند كه كاردان باشند و يك طور نباشد كه يك وزيرى باشد كه بعد نتواند كار بكند، فعال باشد. و كمك كنيد كه يك همچو وزرايى چيز بشود و زودتر كار هم انجام بگيرد.

امروز يك روزش هم براى دولت حساسيت دارد و بايد كار كند

خوب، ما الان در مشكلات هستيم، نبايد دولت يك مدت طولانى تعطيل باشد، بايد به طورى كه

صحيفه نور ج 19 صفحه 234

صلاح است زود او به حسب تكليفش چيز بكند و آقاى رئيس جمهور هم به حسب تكليفشان آن قدرى كه تشخيص دهند تأييد بكنند و بعد هم آمد مجلس، زود مسأله را تمام كنيد، نگذاريد طولانى بشود و ضرر است براى اسلام، ضرر است براى كشور، امروز كشور مثل روزهاى آرام نيست كه ده اگر چهل روز هم، پنجاه روز هم، يك ماه هم، دو ماه هم، سه ماه هم دولت نتواند كار بكند، اشكالى نداشته باشد. امروز يك روزش هم براى دولت حساسيت دارد و بايد كار بكنند. بنابراين عرض من اين است كه بايد آقايان نظر داشته باشند، انتقاد كنند، انتقاد سازنده، انتقاد نصيحت، و انتقاد خصمانه نكنند. در نطق‏هاى قبل از دستور و در نطق‏هاى در صحبت‏هايى كه وقتى معرفى مى‏كنند وزرا را، هتاكى نكنند، اين ازشان آقايان دور است، نبايد يكى ديگر را تضعيف كنند همديگر را تضعيف كنند، نه آنهايى كه در اكثريت هستند، نه آنهايى كه در اقليت هستند، نه آنهايى كه ممتنع هستند، هيچ كدام نبايد اين كار را بكنند، براى اين كه اين خلاف رضاى خداست، خلاف شرع است. البته بايد انتقاد كرد، مسائل را گفت و هرچه به نظر آقايان مى‏آيد بايد بگويند و اگر نگويند خلاف است. پس بنابراين يك مطلب راجع به اين است كه برخوردها، برخوردهاى اسلامى سالم باشد، چه در مجلس و چه در خارج مجلس و يك صحبت اين است كه زودتر اين مجلس تمام كار را انجام بدهد و وزرا را زودتر و البته با نظر، با دقت همه چيز و به طور سريع اين كار انجام بگيردكه تعطيل نباشد امور. مادر وضعى هستيم، در جنگ هستيم در همه گرفتارى‏ها هستيم، توطئه‏ها هستند و ما بايد زودتر اين كار را انجام بدهيم تا اين كه انشاء الله اين كشور چيز باشد.

به قواى مسلحه سفارش مى‏كنم كه در امور سياسى دخالت نكنند

از آن طرف هم من به قواى مسلحه، چه ارتش باشد و چه چيزهاى محلى باشد و چه پاسبان باشد پاسدارها باشند، به همه آنها سفارش مى‏كنم كه در امور سياسى دخالت نكنند. اين طور نباشد كه يك دسته‏اى بروند راجع به اين كه كى اين طورى گفته، يك دسته‏اى بگويند راجع به آنها، به آنها مربوط نيست، آنها بايد مشغول جنگ باشند. ولى خوب! معلوم است كه آنها مطلع مى‏شوند از مجلس، نمى‏گويم مطلع نشوند، دخالت نكنند! و آقايان بايد بدانند كه اگر چنانچه در مجلس يك اضطرابى واقع بشود و يك وضع ناخوشى پيش بيايد، آن تاثيرش در جبهه‏ها هست و در كارخانه‏ها هست و در كشاورزى‏ها هست و در همه جا تأثير دارد و اين به عهده شماست.

الان يك تكليف بزرگ به عهده شماست، به عهده همه شماست و آن اين كه كارى نكنيد كه به واسطه اعمال شما و به واسطه برخوردهاى ناهموار خداى نخواسته يك وقت پيش بيايد در همه كشور يك آثار سويى واقع بشود و يك وقتى يك اضطرابى واقع بشود. از آن طرف هم توطئه‏ها معلوم است كه هست و موجود است الان در كشور ما و خداى نخواسته آنها هم دامن بزنند يك وقت هياهويى در همه جا پيدا بشود. و من به همه ملت سفارش مى‏كنم كه در اين امور آرامش خودشان را حفظ كنند و هيچ حركتى كه برخلاف اين آرامش است انجام ندهند و مجلس را تأييد كنند و وكلا را تأييد كنند و

صحيفه نور ج 19 صفحه 235

اصلاً راجع به اين كه چه شده است حرفى نزنند و راجع به آينده مواظب باشند كه كارها انشاء الله به خوبى پيش برود و كارها چيز بشود.

همه يكدست در مقابل توطئه‏ها بايستند

مطلب ديگرى را كه مى‏خواستم عرض كنم راجع به اين است كه ما هميشه از اول ارتش را تأييد كرديم و آن وقتى كه مى‏خواستند ارتش منحل بشود و نظرهاى سويى در كار بود، نظرهاى فاسدى در كار بود و مى‏خواستند ارتش را ساقط چيزش كنند، از بين ببرند و مى‏گفتند ما ديگر ارتش چه نمى‏خواهيم، در آن وقت ما برخلاف گفتيم و گفتيم ما ارتش لازم داريم و ارتش هم بحمدالله الان تصفيه شده است، ارتش الان ارتش بسيار خوبى است و دارند خدمت مى‏كنند و ما آنها را تأييد مى‏كنيم، چنانچه پاسداران را تأييد مى‏كنيم. همه اينها بايد با هم باشند تا اين كشور را بتوانند نگه دارند. اين طور نباشد كه ارتش خيال كند يك ارگان عليحده است و سپاه هم خيال كند كه يك قوه عليحده هست و ديگران هم اين طور حساب كنند. همه شما يك قوه هستيد براى حفظ آرامش و براى حفظ كشورتان و براى حفظ اسلامتان. اين يك تكليفى است براى همه ما، مجلس بايد اين كار را انجام بدهد، دولت بايد اين كار را انجام بدهد، روحانيين بايد اين كار را انجام بدهند، ملت بايد انجام بدهد و ارتش و سپاه هم بايد انجام بدهند كه همه يكدست در مقابل توطئه‏ها بايستند و همه يكدست كشور را به پيش ببرند و بحمدالله الان كشور ما يك كشور ثابتى است، يك كشور مستقلى است، يك كشور پيشرويى است و دارد پيش مى‏رود و بسته به اين است كه اول مجلس درست برخورد بكند و بعد هم سايرين و همه انشاء الله اميدوارم كه مؤفق و مؤيد باشند و اسلام را تأييد كنند و اين بار را به منزل برسانند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:12 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 247

تاريخ:9/9/64

بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، رئيس مجلس، رئيس ديوان عالى كشور، نخست‏وزير، وزرا و گروهى از مسؤولان كشورى و لشكرى به همراه جمعى از كاركنان تأسيسات خارك به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع)

عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد بگوييم دو عيد است، عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه وآله و عيد ولادت حضرت صادق سلام الله عليه، خداوند انشاء الله مبارك كند بر همه شما و بر همه مسلمين جهان و بر ملت‏هاى بزرگ اسلامى خصوصاً ملت ايران، انشاء الله مبارك باشد اين روز. و من از همه آقايان تشكر مى‏كنم كه زحمت كشيديد و خصوصاً از آنهايى كه در جزيره خارك مشغول خدمت هستند بسيار تشكر مى‏كنم و اميدوارم خداوند تبارك و تعالى زحمات آنها را و خدمت‏هاى آنها را قبول كند.

آن چيزى كه مى‏خواستم امروز عرض كنم اين است كه در ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله قضايايى واقع شده است، قضاياى نادرى به حسب روايات ما و روايات اهل سنت وارد شده است كه اين قضايا بايد بررسى بشود كه چى هست. از جمله قضيه شكست خوردن طاق كسرى و فروريختن چهارده كنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشكده‏فارس و ريختن بت‏هابه روى زمين. قضيه شكست خوردن شكست طاق كسرى شايد اشاره به اين باشد كه در عهد اين پيغمبر بزرگ طاق ظلم، طاق‏هاى ظلم مى‏شكند و مخصوصاً طاق كسرى شكسته شد براى اين كه آن وقت اين طاق كسرى مركز ظلم انوشيروان به خلاف آن چيزهايى كه به واسطه شعرا و به واسطه دربارى‏هاى آن وقت و موبدان آخوندهاى دربارى آن وقت درست كردند، يكى از ظالم ساسانيان است و دنبال او يك حديثى هم جعل شده است و به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نسبت داده شده است كه من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشيروان! اين سند را اولاً سند ندارد و مرسل است و ثانياً كسانى كه اهل تفتيش در امور هستند، تكذيب كردند اين را و معلوم است كه يك دروغى است كه بستند. انوشيروان ظالم بايد گفت، نه عادل. در زمان انوشيروان چهار طبقه يا پنج طبقه ممتاز بودند، يعنى از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطى كه داشته است، يك دسته هم شاهزادگان بودند و دربارى‏ها، اينها يك طبقه عليحده ممتاز. يك دسته هم كسانى بودند كه داراى اموال هستند و

صحيفه نور ج 19 صفحه 248

به قول آنها شريف زاده‏ها، آنها هم يك دسته ممتاز. يك دسته ديگر هم عبارت از آنهايى بودند كه سران ارتش و امثال اينها بودند، آنها هم ممتاز. دسته آخر كه نوع مردم بودند پيشه‏وران بودند و پيشه وران بايد كار كنند آنها بخورند تكليف اين بوده. آنها ماليات آن طبقه بالا ماليات بده نبودند به نظام هم نمى‏رفتند. در نظام بايد طبقه پايين كه پيشه‏وران بودند، مى‏گفتند اينها بايد خدمت كنند و مال اينها صرف بشود در آن طبقات ديگر، اينها به نظام بروند، اينها جنگ بكنند، اينها كارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمى‏دادند كه اين طبقه پايين تحصيل كند، ممنوع بود. اين قصه در شاهنامه هم هست كه پيش او شكايت بردند كه بوذرجمهر پيش‏اش شكايت برد كه هزينه كم شده است و ارتش محتاج به معونه است و در بين اين طبقات پايين هستند اشخاصى كه مال داشته باشند. بعد رفتند و پيدا كردند يك نفرى كه حالا مى‏گويند كفشگر بوده، پيدا كردند و او گفت كه من مى‏دهم به حسب نقل شاهنامه من مى‏دهم لكن به شرط اين كه بچه من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نكرد. گفت نه، ما نه پولش راخواهيم، نه اجازه مى‏دهيم، براى اين كه اگر اجازه بدهيم كه يك آدم پايينى بيايد و درس بخواند، اين آن وقت بعد مى‏خواهد دخالت كند در امور و اين نمى‏شود. اين عدالتى است كه انوشيروان داشته است! و در تاريخ ثبت است اين جناياتى كه اينها مى‏كردند و من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد، منتها تبليغات زياد بوده است، براى شاه عباس آن قدر تبليغ كردند با اين كه در صفويه شايد از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاريه آن قدر از ناصرالدين شاه تعريف كردند و شاه شهيد و نمى‏دانم امثال ذلك، در صورتى كه يك ظالم غدارى بود كه بدتر از ديگران شايد. آن تبليغات كه در آن وقت بود هميشه بوده است. عدالت گسترى انوشيروان مثل صلح دوستى رئيس جمهور آمريكاست و مثل كمونيستى شوروى است. ما الان در عصر حاضر اين چيزها را مى‏بينيم و اگر چنانچه تاريخ‏نويس و نمى‏دانم آنهايى كه شعرا هستند و آنهايى كه خطبا هستند و آنهايى كه دربارى هستند، اينها را، تبليغاتى كه الان دارد در دنيا مى‏شود، اين تبليغات به گوش اشخاص برسد كه مطلع از وقايع نيستند، آنها هم خيال مى‏كنند كه همان طورى كه انوشيروان عادل، عادل بوده است، آقاى رئيس جمهور آمريكا هم صلح دوست و عدالت‏پرور و امثال اينهاست و حال آن كه شما كه مطلعيد مى‏دانيد قضيه چى هست.

عراق از جرگه تروريست‏ها خارج شد، چون سجده كرد به آمريكا!!

اين قدر هياهو راه انداختند براى جلوگيرى از تروريست، آن قدر تبليغات كردند كه ايران درش تروريست‏پرور است و ايران چطور و جزء تروريست. عراق از جرگه تروريست‏ها خارج شد چون سجده كرد به آمريكا!! و ايران وارد شد براى اين كه اعتنايى به آنها نكرده!! ميزان تروريستى همين است پيش آنها و خود آنها مركز اين امور هستند. اگر فوج فوج مردم را بكشند، بريزند بكشند، قتل عام كنند هيچ اشكال نيست، بعد نسبت مى‏دهند به ايران كه در حبس‏هايش كشتار چه شد و چه شده، دليلتان چى هست؟ منافقين گفتند، سند صحيح!! دليلشان اين است كه مخالفين با جمهورى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 249

اسلامى گفتند كه اينها در محبس‏هايشان چه واقع مى‏شود، چه واقع شود، بدون اين كه محاكمه بشود مى‏كشند مردم را و امثال اينها. آن وقت يك مطلبى كه اين طورى است در رسانه‏هاى گروهى آنها آن قدر درش تبليغات مى‏شود و آن قدر گفته مى‏شود و ما از باب اين كه با آنها مخالفيم، رسانه‏هاى آنها اگر چنانچه يك مطلب صحيحى هم باشد نمى‏گويند و اگر چنانچه مطلبى را از امثال آنها بشنوند، چندين روز دنبال هم هى گفته مى‏شود، بعد هم دوباره تكرار مى‏شود.

جزيره خارك را خوب! زدند، بعضى جاهايش هم اشكال دارد. معلوم است زدند، اما توانستند كه نفت ايران را قطع كنند؟ نتوانستند، الان هم باز با اين كه گويند كه، خود آنها عده‏اى‏شان مى‏گويند به اين كه الان همانطور كه سابق جريان داشت نفت، حالا هم جريان دارد بلكه بيشتر يك قدرى، معذلك الان هم مى‏گويند كه نفت ايران تمام شد نفتش، تمام شد. من نمى‏دانم جزيره خارك چند دفعه نابود بايد بشود؟ اولى كه زدند گفتند ما با خاك يكسانش كرديم، پس بايد يك قطره نفت نداشته باشد، خاك است ديگر!! بعد چهل و نه مرتبه مى‏گويند يا چهل و چند مرتبه تازه زدند، هر دفعه هم مى‏گويند ما از بين برديمش. خوب! يك چيز را چند دفعه از بين مى‏بريد؟ اين وضع دنياست، آن وقت مناقشه نيست در اصلاً در راديوهاى خارجى راجع به اين غلطى كه اينها مى‏گويند، راجع به اين تناقض‏گويى‏اى كه اينها مى‏كنند هيچ كلمه‏اى، هيچ حرفى نيست، اما تا يك كلمه اين جا از يكى صادر مى‏شود، يك چيزى به آن مى‏چسبانند و در بوق‏هايشان شروع مى‏كنند به چيز كردن. وضع دنيا الان اين طورى است، روى دروغ باز شده است.

بت‏ها همه به رو افتادند، اين بت‏ها هم خواهند از بين رفت

اين كه چهارده كنگره از كنگره‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آيد كه يعنى در قرن چهاردهم اين كار مى‏شود يا چهارده قرن بعد اين كار مى‏شود؟ به نظر شايد بيايد اين، محتمل هست كه اين بناى ظلم شاهنشاهى بعد از چهارده قرن از بين مى‏رود و بحمدالله رفت از بين. بت‏هاهمه به رو افتادند، اين بت‏ها هم خواهند از بين رفت، حالا چه بت‏هايى كه تراشيده بودند از سنگ يا بت‏هايى كه خود ملت‏هايا بعضى از ملت‏تراشند با آدم، اينها هم رفتنى است، منتها ما حوصله‏مان كم است. تمام دنيا از اول تا آخرش پيش حق تعالى يك جور پيداست، اين ور و آن ور ندارد كه يك راه دورى باشد. پيش ما اين طور است كه خيلى راه دور است كه هزار سال طول مى‏كشد، دو هزار سال طول مى‏كشد. نخير اينها قريب است، نزديك است و مى‏شود و بت‏ها شكسته خواهد شد انشاء الله و آتش افروزى‏ها و بت‏پرستى‏ها و آتش پرستى‏ها هم انشاء الله از بين خواهد رفت.

ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم

و اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به ملت قهرمان ايران سلامت بدهد و هفته وحدت را واقعاً وحدت درست كنند، نه اين كه فقط ما هفته وحدت مى‏گيريم، ما محتاج به وحدت هستيم در

صحيفه نور ج 19 صفحه 250

ساليان دراز هميشه. قرآن كريم كه به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده، براى يك سال و ده سال و صد سال نيست، براى سرتاسر عالم است در سرتاسر تاريخ و ما محتاج به اين هستيم كه عملاً وحدت را محقق كنيم و محقق هست و نگه داريم اين وحدت را. ما الان هم در بين راه هستيم و بايد اين وحدت را حفظ كنيم و من اميدوارم كه با بركت وحدت ملت ايران، اين وحدت در ساير كشورهاى اسلامى هم پيدا بشود كه دارد پيدا مى‏شود و همه مسلمين دست واحد بشوند بر اعداء چنانچه در روايت هست.

و انشاء الله خداوند به همه شما تؤفيق عنايت كند و هيچ وقت از اين‏هاى و هوى‏ها و از اين تبليغات خارجى‏ها خوف به خودتان راه ندهيد، آن خوفى كه بايد باشد از خداى تبارك و تعالى باشد. از ديگر قدرت‏ها خوف نداشته باشيد براى اين كه قدرتى در كار نيست غير قدرت حق‏تعالى. قدرت حق تعالى است كه جلوه جلوه ضعيفش در سرتاسر عالم طبيعت پيدا شده است و شما هيچ وقت نترسيد و مستقيم و پاى برجا بايستيد و در مقابل همه قدرت استقامت كنيد و خداوند با شماست و شماها را انشاء الله حفظ مى‏كند از شر اشرار و مملكت شما را نجات مى‏دهد و مهم اين است كه از شما راضى باشد حق تعالى.

انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند

من بايد عرض كنم كه مقصد اصلى انبيا تا حالا كم حاصل شده است، خيلى كم. اگر فردا آخوندهاى دربارى نگويند كه فلانى گفت پيغمبر كارى ازش نيامد، اگر پيغمبر مقصدش حاصل شده بود، اين آخوندهاى دربارى حالا نبودند. اگر مقصد انبيا حاصل شده بود، اين دولت آمريكا و نمى‏دانم ديگران نبودند حالا. اگر اينها مى‏گويند كه الان مقصد انبيا حاصل شده است و اين همه فساد در دنيا هست؟ پس مقصد انبيا معلوم مى‏شود اين فسادها بوده كه حاصل شده مقصد انبيا حاصل نشده است، ما هم كه داريم مى‏گوييم مقصد انبيا، باز آن مقصدى كه آنها خواستند ما دستمان به آن نمى‏رسد، اين يك مسأله‏اى است فوق اينها. مقصد انبيا حكومت نبوده است، حكومت براى مقصد ديگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمى‏گردد به معرفت الله، هر چه در دنيا واقع بشود و انبيا هر چه دنبالش بودند دنبال اين بودند كه خداشناسى، واقعاً خداشناسى، اگر او حاصل بشود همه چيز دنبالش حاصل است. تمام فسادهايى كه در دنيا واقع بشود از اين است كه ايمان ندارند به خدا، ... خداشناسى و معرفت باشد، ايمان ندارند. اگر ايمان به خدا پيدا شد همه چيز دنبالش است، تمام فضايل دنبالش است. انبيا هم دنبال اين بودند كه به تدريج آن طور كه مى‏شود اين بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله. تمام چيزهاى ديگر هم مقدمه همين معناست و تمام چيزهايى كه از آن سوختند انبيا، اين بود كه مى‏ديدند مردم دارند خودشان را مى‏كشند طرف جهنم. انبيا مظهر رحمت حق تعالى هستند، مى‏خواهند كه همه

صحيفه نور ج 19 صفحه 251

مردم خوب باشند، مى‏خواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مى‏خواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مى‏بينند كه اين مردم دارند رو به جهنم مى‏روند، آنها افسوسش را خورند، در قرآن هم اشاره‏اى به اين هست، فلعك باخع نفسك اين كه اينها مؤمن نشدند. مسأله اين است كه همه دنبال اين بودند كه مردم را آشنا كنند با خدا.

قرآن كريم مركز همه عرفان‏هاست، مبدا همه معرفت‏هاست لكن فهمش مشكل است

اين طورى كه مى‏بينيد كه در ادعيه ائمه ما واقع شده است، در دعاى كميل شما ملاحظه كنيد كه چى مى‏گويد حضرت امير، عرض مى‏كند كه خوب! بر فرض اين كه من آتش را تحمل كردم اما فراق تو را چطور تحمل كنم؟ اينها چى مى‏گفتند! در دعاى مناجات شعبانيه چه حرف‏هايى هست؟ مقاصد انبيا در ادعيه كه در از ائمه عليهم السلام وارد شده است اشارات به آن هست زياد. قرآن كريم اشارات بسيار لطيفى دارد لكن چون براى عموم وارد شده است به يك صورتى گفته شده...است كه هم خواص از آن ادراك مى‏كنند، هم عموم از آن ادراك مى‏كنند. قرآن كريم مركز همه عرفان‏هاست، مبدأ همه معرفت‏هاست لكن فهمش مشكل است. آنهايى كه فهميدند كه من خوطب به بودند و كسانى كه متصل به رسول خدا بودند، آنها دانند قضيه چى هست، آنها مقاصد انبيا را مى‏دانند چى هست، مقصد رادانند چى هست. ما دوريم از آن و مهجور، لكن خوب! عنايات حق تعالى زياد است، از ما مهجورها هم اين قدرى كه ازمان مى‏آيد قبول مى‏كنند، لكن بايد ما اين قدرى كه ازمان مى‏آيد دنبالش برويم، در عمل، در علم و در اخلاق و در ساير چيزها و اگر همين قدر هم برويم خوب جنات عدن هست، جنات هست لكن آنى كه مقصد انبيا بود، جنات هم بود، چيز ديگرى ماوراى اينها بود، بهشت هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، يك مسأله ديگرى فوق اين مسائل بود. خوب! اين دست ما از آن كوتاه است. حالا ما كه اهل همين مسائل هستيم اگر چنانچه جديت نكنيم و به احكام ظاهرى انبيا عمل نكنيم، به احكام اسلام خداى نخواسته عمل نكنيم، خوب! دنبالش آن چيزهايى است كه هست در كتاب و سنت. و من اميدوارم كه خداوند به همه تؤفيق بدهد كه خدمت كنيم به اسلام و خدمت كنيم به بندگان خدا. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و همه مؤفق باشيد انشاء الله و اميدوارم كه اسلام ما را قبول كند به اين كه مسلمان هستيم و پيغمبر اكرم در اين روز، روز مبارك ما را بپذيرد و حضرت صادق سلام الله عليه ما را قبول كند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 217

تاريخ: 12/6/64

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و هيأت دولت

پست و مقام ميزان نيست، آنى كه هست خدمت است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من رويهمرفته آن جمعيت‏هايى كه در جمهورى اسلامى كار كردند و مشغولند (رويهمرفته را مى‏خواهم عرض كنم)، از رئيس جمهور تا قواى اجرائيه و قوه قضائيه و مجلس و ديگركسانى كه، جمعيت‏هايى كه در خدمت اين انقلاب بودند، من رويهمرفته مؤفق مى‏دانم آنها را. ادعاها زياد است، ممكن است كه يك كسى ادعا كند كه من اگر رئيس جمهور بودم، مثلاً، زمين را به آسمان مى‏دوختم، يا من اگر نخست وزير بودم، چه‏هاو چه‏ها مى‏كردم، يا اگر رئيس مجلس بودم، چه مى‏كردم، يا اگر وزير بودم، چه مى‏كردم، وكيل بودم، چه مى‏كردم! هميشه ادعاها زياد است، وليكن در مقام عمل وقتى كه وارد بشوند اين مدعى‏ها، كمى‏شان توانند كار بكنند، اكثراً ادعاست. حالا اين ادعا يا اين است كه واقعاً اشتباه دارند، يا اين كه اشخاصى هستند كه مى‏خواهند به واسطه اين ادعاها كار شكنى بكنند. ما اكثر الضجيج واقل الحجيج ، از اين قبيل است، آنها هم كه حج مى‏روند / زياد / ناله و فريادشان زياد است، اما حاج صحيح، كم است خيلى. از اين جهت من لازم مى‏دانم كه از مجموعه اين هيات‏ها و اين جمعيت‏هاتشكر كنم، و اگر تشكر نكنم ظلم كردم، قدردانى كنم كه اينها خدمت كردند / و / از روى حقيقت و واقعيت. البته من افراد، مجموع افراد را نه مى‏شناسم، نه مى‏توانم برايشان حكمى بكنم. اما رويهمرفته (البته عده‏اى‏شان را هم مى‏شناسم)، رويهمرفته من عرض مى‏كنم كه يك هيات‏هاى مؤفقى بودند و خدمت‏هاى خوبى / كردند / و بزرگى كردند. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به آنها اجر عنايت كند و آنها را مؤفق كند به اين كه باز خدمت كنند به اين جمهورى.

بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام تپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست، ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست، مقام نخست وزيرى يا رئيس دولت بودن يا رئيس مجلس بودن، اينها چيزى نيستند، اين مقامات تمام مى‏شود، آنى كه هست خدمت است. آدم متعهد در هر جا باشد، اگر ديد خدمتش خوب است آن جا، بيشتر دلگرم است. ممكن است كه يك نفر، مثلاً، فرض كنيد كه نخست وزير بوده است، لكن اگر اين نخست وزير ببيند كه در يك جايى كار بهتر مى‏كند، آدم متعهدى است مى‏رود آن جا. يك نفر در دادستانى مقامى داشته است، وقتى ديد كه يك كسى از خودش بهتر مى‏تواند كار كند برود آن جا،

صحيفه نور ج 19 صفحه 218

برايش فرق نكند، يعنى هدفش اين باشد كه خدمت بكند، نه هدفش اين باشد كه مقام داشته باشد. انسان هم خودش مى‏تواند خودش را بشناسد، هيچ كس بهتر از خود انسان، البته بسيارى از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت مى‏كند، اما بسيارى از اوقات هم هست كه انسان خودش درك مى‏كند كه چى دارد مى‏كند و در دلش چى مى‏گذرد. ماها نمى‏دانيم، اما خدا مى‏داند. انسان مى‏فهمد كه اگر انتقاد بكند، آيا اين انتقاد سازنده است يا انتقام است. خودش مى‏فهمد يعنى، غالبامى فهمد خودش مى‏فهمد كه (آنى كه در اين پست هست) پست را دوست دارد يا خدمت را دوست دارد. اين چون خدمتگزار است، دلبسته به اين پست هست، يا خير. دلبسته به اين پست است، خدمتگزارى پيشش خيلى مهم نيست.

خوب! ادعاش را مى‏كند و مى‏كند هم حتماً عمده آن جهت است كه انسان واقعاً بداند كه يك روزى جواب بايد بدهد. هيچ، هيچ شبهه در اين نيست كه ما يك روزى بايد جواب بدهيم. هر كداممان، هر كارى انجام بدهيم، يك روز جواب مى‏خواهد، انتقاد بكنيم، يك روز جواب مى‏خواهد، انتقام‏گيرى باشد، يك روز جواب مى‏خواهد، و بدرفتارى باشد، يك روز جواب مى‏خواهند از ما. اين را ما بايد حتماً توجه بهش داشته باشيم و داريد توجه، يعنى هركس مسلمان است، اعتقاد به اين كه معاد است و همه چيز دست او، در آن جا رسيدگى مى‏شود، و حاضر است، اين جزو اعتقادات اسلام است. بنابراين، نبايد اگر فرض بفرماييد كه رئيس جمهور رفت و / يكى / ديگرى آمد، رئيس جمهور برود كنار و مأيوس بشود. نه! بايد او برود يك كارى كه ازش مى‏آيد بكند و دلبستگى هم به او داشته باشد، به عنوان اين كه يك كارى است دارد مى‏كند، نه به عنوان اين كه يك مقامى است دارد. اگر انسان در خودش ادراك كرد كه من بروم آن بالا را بگيرم، بداند كه اين كار، يك كار شيطانى است، اين كار ازش نمى‏آيد. اگر در ذهنش اين است كه برويم يك كارى انجام بدهيم براى جمهورى اسلام، اين كار الهى است و ازش هم كار مى‏آيد. اين محكى است كه انسان خودش غالباً مى‏تواند تشخيص بدهد. گاهى هم البته اشتباه دارد، يعنى، گاهى هم بر خود انسان / گاهى / مخفى است يك مسائلى. بنابراين، اگر چنانچه همين دولت شد و همين اشخاص شدند، كه / به / كارشان انجام مى‏دهند، اگر اين نشد و يك كس ديگرى شد و يك جمعيت ديگرى شدند، شما نبايد از اين جهت چيز باشيد كه ما رفتيم، يك كس ديگر آمد. بايد ببينيد كه آن جا مى‏توانيد كار بكنيد يا نه! آنها هم كه مى‏آيند، اگر واقعاً مى‏خواهند خدمت بكنند، براى اسلام خدمت بكنند، آنها هم پيش خدا ماجورند، بعد هم معلوم مى‏شود چكاره‏اند. و اگر اينها مى‏خواهند يك مقامى را اخذ بكنند، يك كارى را انجام بدهند به واسطه اين كه مقام داشته باشند، آنها هم پيش خدا معلوم است و بعد هم مواخذه خواهد شد. بايد / فكر / كسانى كه مى‏خواهند يك كارى بكنند، بايد فكر اين باشند كه شايسته اين كار هستند يا نه! مسائل مهم است. مسأله دولت، مسأله رياست جمهور، مسأله رياست مجلس، مسأله قوه قضائيه، وزارت، همه اينها اهميت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال اين باشد كه حالايى كه من رئيس دولت هستم، بروم دنبال رفقايى كه همراه من هستند كار آمد باشند يا نباشند، به اين كار نداشته باشد بداند كه اين كار، كار

صحيفه نور ج 19 صفحه 219

شيطانى است. رئيس جمهور هم اگر دنبال اين باشد كه وزرايى‏

تعيين بكند، معرفى بكند كه آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند كه اين كار، كار شيطان است، كار انسان متعهد نيست (و هر يك از ما). اين يك مسأله معيارى است براى همه، كه اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقى نكند كه حالا من وزيرم، يا اين كه وكيل هستم، يا اين كه كار ديگر از من مى‏آيد يك كار ديگر، هر چه شد. من كار براى اسلام مى‏خواهم كار بكنم و مى‏دانيد كه الان ما احتياج داريم، مملكت ما احتياج به خدمتگزار دارد، احتياج دارد كه اشخاص فهيم، اشخاص فعال در اين كشور خدمت بكنند.

ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ مظلوم بوده است

و ما مورد هجوم همه آن جاها هستيم، همه كسانى كه بدخواه اسلام هستند، هستيم. بنابراين، فكر ما اين معنا باشد كه افرادى باشند كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، نه افرادى باشند كه براى من خدمت مى‏كنند. اين در دولت هست و در رئيس جمهور هست و در قوه قضائيه هست و همه جا هست. آنهايى كه انتخاب مى‏خواهند بكنند، توجه به اين، بايد هميشه نصب‏العين اين باشد، والا انسان به خطا وارد مى‏شود. و امروز هم اگر معلوم نشود كه اين چه شده است، يا يك روزى در همين دنيا معلوم مى‏شود، اين جا هم نشد، جاى ديگر بلااشكال معلوم مى‏شود. اين يك مسأله‏اى است كه، اين طور نيست كه، اين يك معنايى است كه مخفى نمى‏ماند. منتها يك روزى به انسان مى‏گويند كه ديگر دستش كوتاه است. اگر در اين عالم معلوم بشود، خوب! دستش باز باز است، مى‏تواند كارى بكند، مى‏تواند جبران بكند. اگر از اين جا گذشت و پرده ديگرى در كار آمد، ديگر دست انسان كوتاه است، نمى‏تواند كارى بكند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، ديگر فايده ندارد.

الان وقد عصيت قبل به فرعون مى‏گويد، فرعون آن آخر كه مى‏خواست غرق بشود، همچو كه تو مرگ رفت، گفت من همانى كه آنها مى‏گويند من هم مى‏گويم. در صورتى كه نبود اين طور، وقتى بر مى‏گشت هم همان بود.

در هر صورت، ميزان خدمت كردن به يك كشورى است كه در طول تاريخ تقريباً اين كشور مظلوم بوده است و خصوصاً در اين سده آخر، اين آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الان هم مظلوم است. خدمت به اين كشور الان ارزش دارد و خدمتگزارهايش هم ارزش دارند. همه فكر اين باشيد كه خدمتگزار پيدا كنيد، خدمتگزار به كشور و اسلام پيدا كنيد، نه خدمتگزار به خودتان. اين يك مسأله‏اى است كه خود شما هم تصديق داريد كه مطلب همين طور است. لكن گاهى گاهى وقت انسان خودش غفلت مى‏كند، از روحيات خودش هم غفلت مى‏كند، گاهى وقت‏هاهم اگر يك آدم ناجورى باشد، هى تعمد مى‏كند، و هر طور پيش آمد، من چه كار دارم به اين مسائل! ما امروز را بگذرانيم تا ببينيم چه خواهد شد. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه همه مؤفق باشيد، در هرجا كه باشيد. مؤفق باشيد به‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 220

اين كه براى خدا خدمت كنيد، براى اسلام خدمت كنيد، براى پيشرفت مقاصد اسلام و براى كشور خودتان - كه آن هم از مقاصد اسلام است خدمت بكنيد. و من اميدوارم كه در اين خدمت مؤفق باشيد و همه شما سالم و مؤيد و موفق، چه در دولت ديگرى باشيد يا نباشيد، آنش فرق خيلى ندارد و عمده خدمت است. و من اميدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 258

تاريخ: 2/10/64

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى‏

ما خودمان چيزى نيستيم، هر چه هست از طرف خداست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد تشكر كنم از شما آقايان، همين طور هم روحانيون و هم آقايان ديگر كه در يك جلسه‏اى كه مى‏شود گفت يك جلسه روحانى است براى اين كه شما و همه كسانى كه در اين جنگ وارد هستند و در ايران هستند، وضعشان همه مى‏دانيم كه با وضع سابق چقدر فرق كرده، يك روز بود كه جوان‏هاى ما اگر هم مى‏خواستند كارى بكنند لب دريا يا امثال اينها بود كارشان و حالا مى‏بينيد كه جوان‏هاى ما چطور عمل مى‏كنند. اين يك عنايتى است كه از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است و همه بايد قدر اين عنايت را بدانيم. ما خودمان چيزى نيستيم، اين را همه بايد بدانيم كه هر چه هست از طرف خداست. من تجربه‏ام در اين مدت طولانى‏اى كه مشغول بودم به اين كارهايى كه البته وظيفه روحانى بود لكن كنار كشيده بوديم از آن. من احساس مى‏كنم كه بسيارى از مسائل بود كه / ما / بدون اين كه ما بفهميم انجام مى‏گرفت، اين جور نبودكه ما نقشه‏اى كشيده باشيم براى اين كار و اين نبود جز اين كه خدا هدايت مى‏كرد، اين طور بود مساله. الان هم عنايت خدا به شما، به همه اين ملت هست. شما كه قوه اين ملت هستيد و خدمتگزار براى جمهورى اسلامى هستيد و نگهدار اين جمهورى هستيد و نگهبان در جبهه‏ها هستيد، مورد عنايت خدا بيشتر هستيد. شما در آن جا يك كارى كه بكنيد مثل يك عبادت طولانى است كه ماها در اين جا مى‏كنيم. شما مطمئن باشيد كه وقتى يك قدم براى خداى تبارك و تعالى برداريد، خداى تبارك و تعالى عنايتش را به حسب همين رحمتى كه دارد، به واسطه او بيشتر جلو مى‏آيد.

ما وظيفه خدايى داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم

مطمئن باشيد كه شما پايداريد، ارتش مطمئن باشد كه پايدار است. ما وظيفه داريم كه از ارتش پشتيبانى كنيم، وظيفه خدايى داريم و شما مطمئن باشيد كه ما از شما پشتيبانى مى‏كنيم. آن روزى كه منافقين نقشه كشيده بودند كه ارتش را كنار بزنند و هى انگ اين كه اينها چه بودند در آن وقت و چه بودند... من آن روز هم اعتقادم بود كه ارتش را ما بايد حفظش كنيم، حالا بيشتر شده اين اعتقاد براى

صحيفه نور ج 19 صفحه 259

اين كه آن وقت باز يك نزديكى‏اى به آن زمان داشت و حالا از آن زمان گذشته و تحول پيدا شده. امروز من در چهره‏هاى شما چيزهايى مى‏بينم كه آن روز نمى‏شد ببينى. امروز وضع شما يك وضعى شده است كه با آن روز فرق دارد و شما با كمال اطمينان مشغول خدمت باشيد. هيچ كس نمى‏تواند كه به وضع شما و به قدرت شما يك تصرفى بكند و نمى‏تواند كه يك تضعيفى از شما بكند، ملت با شما هستند، همه با شما هستند. شما هم بايد با ملت باشيد و هستيد الحمدلله.

كوشش كنيد به اين كه دست واحد باشيد

وقتى يك ملت قيام كرد همه‏شان با هم بودند، ارتشش بود، سپاهش بود، بسيجش بود با اين وسعت، مردمش بودند، روحانى‏اش بود، عرض مى‏كنم كاسبش بود، كارگرش بود، همه اينها بودند، يك همچو ملتى كه همه‏شان با هم بودند، هيچ كس نمى‏تواند باهاشان معارضه كند اينها را نمى‏شود با آن معارضه كرد، هم آمريكا اين مطلب را مى‏داند، هم شوروى مى‏داند كه ملت را اينها وقتى بخواهند شكستى بدهند، به يك جبهه‏اى شكست مى‏دهند كه ملت همراهش نباشد يك جمعيتى كه يك هستند، يك دست هستند، اين جمعيت را نمى‏شود به هم زد. كوشش كنيد در اين كه همه با هم باشيد. كوشش بكنيد به اين كه دست واحد باشيد، حتى دو دست نه، دست واحد باشيد، يعنى، شما خيال نكنيد كه سپاه يك وضعى دارد / وضع / سپاه هم خيال نكند شما يك وضعى داريد، هر دو يك وضع داريد، هر دو يك تكليف داريد و آن حفظ اسلام است.

امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مى‏خواهند چه بكنند

شما وقتى كه ملاحظه كنيد در صدر اسلام چه رنج‏هايى كشيدند اين عده كم در مقابل عده زياد، چه رنج‏هايى كشيدند، خود پيغمبر اكرم چقدر رنج كشيد، بعدش هم ديگران رنج كشيدند و اسلام را حفظش كردند. شما امروز يك وظيفه ملى داريد نسبت به كشورتان. يك وظيفه اسلامى داريد نسبت به حفظ اسلام، اسلام الان امانت است پيش شما. امروز همه دنيا متوجه به ايرانند كه اين جمعيت مى‏خواهند چه بكنند، متحيرند آنها كه اين چهل ميليون جمعيتى كه اين جا جمع شدند و يك گوشه‏اى هستند، اينها مى‏خواهند چه بكنند، چين با يك ميليارد و صد ميليون جمعيتش توجه به اين جا دارد كه ببيند چى هست در اين جا، شوروى توجه دارد، آمريكا بيشتر توجه دارد، همه متوجه‏اند به اين كه اين يك جمعيت كمى كه در يك گوشه از دنيا يك صدايى بلند كرده، اين چه صدايى است كه اين طور صدايش در همه جا موج افكنده. آنها از باب اين كه نمى‏دانند اسلام يعنى چه، معنويت را نمى‏دانند يعنى چه. آنها همه حساب‏هاشان روى اين است كه ما چند تا تانك داريم، آنها هم چند تانك دارند، ما چه، البته ما وقتى اين حساب را بكنيم مقابل آمريكا و شوروى، ما چيزى نداريم اگر حساب اين باشد، اما

صحيفه نور ج 19 صفحه 260

حساب اين نيست، حساب اين است كه شما يك صدا بلند كرديد دنيا را به حركت در آورديد.

دفاع ما، يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند

الان هر جاى دنيا كسى برود، توجهش به ايران مى‏بيند كه از خود ما كه اين جا هستيم بيشتر مطلع هست جهات را. اين براى اين است كه مساله، مسأله معنوى است، مساله، مسأله‏اى نيست كه ما مى‏خواهيم جنگ بكنيم يا مى‏خواهيم دفاع بكنيم. ما دفاع مقدس مى‏خواهيم بكنيم، يعنى ما مى‏خواهيم از آبروى اسلام، از آبروى كشور اسلامى دفاع بكنيم، اين يك دفاعى است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند، همه مى‏گويند كه بايد دفاع كرد. شما كشورتان الان مورد طمع يك جنايتكار واقع شده است و او را بازى‏اش داده‏اند براى اين كه بيايد يك همچو شلوغكارى بكند. اگر چنانچه دست اينها پشت سرش نبود، با يك سيلى از بين رفته بود. اما آنها دارند همه دنبالش مى‏كنند و حالا هم دارد سست مى‏شود دنبال كردنشان، مايوس شده‏اند اينها. شما بدانيد كه دشمن شما مايوس است امروز و شما قوى‏ايد امروز. لكن عمده تكليف خود شماست كه هر كدامتان به تكليف عمل بكنيد، قانون براى شما تكليف معين كرده، اسلام براى شما تكليف معين كرده، به اين تكليف بايد عمل كرد، اين تكليف براى شما آبرو پيدا مى‏شود، براى شما حيثيت پيدا مى‏شود، كشور شما حيثيت پيدا مى‏كند.

حفظ حيثيت اسلامى و ملى‏تان به اين است كه با هم باشيد

الان كشور شما با آن وقت چقدر فرق دارد، آن وقت همه اين بودند كه مستشاران بيايند چه بكنند، چه بكنند، كارخانه‏هاى ما دست مستشارها بود، ارتشمان دست آنها بود، همه چيزمان دست آنها بود. امروز شما بحمدالله خودتان هستيد، ايستاديد روى پايتان در مقابل امريكا، شوروى نمى‏دانم ساير جاها، مى‏گوييد كه ما اصلا هيچ كارى به كسى نداريم، نمى‏تواند كسى دخالت كند و نخواهد كرد، نمى‏توانند هم بكنند، نه صلاح نظامى‏شان و نه صلاح سياسى‏شان هست، نمى‏توانند اين كار را بكنند. لكن شرط اين كه ما بتوانيم مقاومت كنيم و بتوانيم حفظ كنيم اين كشور را، شما بخواهيد حفظ بكنيد حيثيت ملى خودتان را، حيثيت اسلامى خودتان، شرطش اين است كه با هم باشيد. فكر اين كه من ارتشى هستم بايد چه باشم، من عرض مى‏كنم سپاهى هستم بايد چه بشوم، من بسيجى هستم، اين فكر از سرتان دور بشود. همه يكى هستيد و آن قدرت اسلام است و آن قدرت ملى خودتان است. وقتى همه يكى هستيد ديگر اين حرف‏هااز بين مى‏رود كه من كجا و او كجا، همه با هميد. و / همه داريد / الان هم بحمدالله آن طورى كه گزارش دادند الان هم همه‏تان منسجم شديد، همه قوا با هم منسجم‏اند و مى‏بينيد هم كه چطور از شما دارند مى‏ترسند، اين ور و آن ور افتادند دنبال اين كه بياييد صلح كنيد. دروغ هم مى‏گويند بحمدالله، معلوم است كه دروغ هم مى‏گويند اينها. و خدا عذاب اينها را به دروغشان هم اضافه خواهد كرد. در هر صورت من از شماها مى‏خواهم كه هم يك خواستى كه يك نفر مسؤول نسبت به شما دارد و هم يك خواستى كه خدا دارد. من از شماها مى‏خواهم كه بدون اين كه در ذهنتان

صحيفه نور ج 19 صفحه 261

خلجان پيدا كند كه ارتش شايد مثلاً آن طورى كه منافقين مى‏خواستند بكنند شايد بشود، بدون خلجان به كار خودتان مشغول باشيد، قوى باشيد، ملت با شماست، ما همه با شما هستيم و روحانيون با شما مختلطند. الان مى‏بينيد كه در جمعيتى كه هستيد كه سابق سابقه ندارد در نظام هيچ جا كه اين طورى مربوط به هم باشند، هيچ نظامى اين طور نيست كه روحانى‏اش و ارتشى‏اش و سپاهى‏اش و مردمش و اينها مخلوط به هم باشند كانه يك موجود هستند. الحمدلله الان اين طورى هست، روحانيت اين طور است و من اميدوارم كه آقايان روحانيون بيشتر در جبهه‏ها بروند و بيشتر خدمت كنند به اينها و مى‏كنند و وظيفه‏شان هست.

به وظيفه‏اى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل كنيد

و شما هم بدون اين كه در نظر بگيريد كه من چى هستم و او چيست، همه در نظر بگيريد خدا به ما وظيفه داده، وظيفه معين كرده، وظيفه خدايى را داريم عمل مى‏كنيم، بدانيد كه اين سعادت دنيا و آخرت شما را انشاءالله حفظ خواهد كرد. و من اميدوارم كه شما همه توجه به اين معنا داشته باشيد و به وظيفه‏اى كه قانون براى شما معين كرده، به وظيفه‏اى كه اسلام براى شما معين كرده، به آن وظيفه عمل بكنيد و شما و سپاه و سايرين دست واحد باشيد براى حفظ آبروى خودتان، براى حفظ اسلام، براى حفظ كشور خودتان كشورى كه الان الگو شده براى همه جا و بعدها به شما ملحق خواهند شد، ناچار ملحق خواهند شد، كشورهاى ديگر ملحق به شما خواهند شد. و اميدواريم كه يك انقلابى پيدا بشود، همين انقلابى كه در ايران پيدا شد در همه جا انشاءالله پيدا بشود، انشاءالله. و من اميدوارم كه همه‏تان مويد و موفق باشيد و باز هم تاكيد مى‏كنم كه در ذهنتان نياورد كسى به اين كه ارتش مثلاً چطور است و ارتش كذا، اين حرف‏هاى سابق منافقين بود، اگر كسى يك همچو كلمه‏اى بگويد آن هم جزو منافقين است، و الا كسى كه مسلمان است ارتشش را مى‏داند بايد حفظ بكند. آدمى كه مسلمان است، آدمى كه علاقه دارد به كشور اسلامى، مى‏داند كه ارتش از ارگان‏هايى هستند كه اسلام را حفظ مى‏كنند، همين طورى كه سپاه حفظ مى‏كند، همين طورى كه بسيج حفظ مى‏كند، وقتى همه با هم شديد، يك جمعيت عظيم هستيد و در مقابل ديگران انشاءالله قدرت‏نمايى مى‏كنيد و حفظ مى‏كنيد كشور خودتان را، دفع مى‏كنيد دشمن خودتان را. و من هم كه وظيفه‏ام دعاگويى است به شما و من بى‏اشكال هر شب به شماها دعا مى‏كنم، بدون استثناء يك شب نيست كه من به شما قواى مسلحه دعا نكنم، همه‏تان را و كسانى كه بر ضد شما هستند نفرينشان نكنم. و خدا انشاءالله به همه شما عزت و سلامت عنايت كند و همه‏تان در درگاه خدا روسفيد باشيد، وقتى وارد مى‏شويد در آن جا، در جمعيتى كه سيدالشهدا سلام‏الله عليه در راسش هست، شماها هم باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 223

تاريخ: 13/6/64

بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور و ساير مقامات مملكتى سفرا و كارداران مقيم تهران (به مناسبت عيد سعيد غدير خم)

بيت المال مسلمين صرف آن چيزى بشود كه براى مسلمين است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين عيد سعيد بزرگ اسلامى را و مذهبى را به همه ملت‏هاى مستضعف و به مسلمين جهان و به ملت بزرگوار ايران تبريك عرض مى‏كنم. و به فال نيك مى‏گيرم كه در يك همچو روز بزرگى، مسأله تنفيذ صورت گرفت. بايد عرض كنم كه مصادف با اين يوم، مسؤوليت‏هاى بزرگى در پيش دارد. حكومت، حكومت حضرت امير سلام الله عليه و وضع حكومت او را ما در نظر بگيريم و كسانى كه در حكومت هستند و در دستگاه‏هاى دولتى هستند، سيره آن بزرگوار را در نظر بگيرند و ببينند كه بايد چه بكنند. البته قدرت اين كه آن طور كسى عمل بكند، ماها نداريم، كسى ندارد. به طورى كه نقل كردند در يكى از چيزهايى كه به بعض از عمال خودشان نوشتند، نوشته‏اند كه سرقلم‏ها را نازك بگيريد، سطرها را نزديك هم بنويسيد، از چيزهايى كه فايده ندارد، احتراز كنيد، اين يك دستورى هست براى همه يعنى، دستورى هست براى كسانى كه در بيت‏المال دست دارند. اين طور حضرت امير سلام الله عليه در وقت حكومتش دستور مى‏دهد براى صرفه‏جويى. مضايقه مى‏كند كه در يك صفحه كه مى‏شود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود، يك قلم كه مى‏تواند آن مركبى كه در آن وقت بوده است صرف كند، سرش ريزه باشد تا كم صرف بشود از حرف‏هاى غيراصولى نوشته نشود، كه صرفه واقع بشود. باز از ايشان نقل شده است كه حساب بيت المال را كشيدند، چراغى روشن بود، شمعى روشن بود و كسى آمد با ايشان حرف ديگرى مى‏خواست بزند، شمع را خاموش كردند، فرمودند كه اين مال بيت‏المال است، تو مى‏خواهى حرف ديگر بزنى.

ما چه كنيم با بيت‏المال مسلمين؟ وظيفه حكومت‏ها چيست با بيت‏المال مسلمين؟ اين مسأله، مسأله اين نيست كه در آن وقت و در حكومت حضرت امير باشد، اين دستور است در طول تاريخ براى كسانى كه متكفل حكومت هستند كه تا اندازه ممكن در بيت‏المال تصرف نكنند، يك در همش در آن طرف حساب دارد. بايد حساب بدهيم، بايد در پيشگاه خداى تبارك و تعالى، در كارهايى كه مى‏كنيم، تصرف‏هايى كه در بيت‏المال مى‏كنيم، بايد بعد حساب بدهيم چرا؟ زياده روى شده باشد، مجازات دارد، عدالت شده باشد، مجازات خير دارد. بيت‏المال مسلمين را بزرگ بشماريد. حكومت‏هاى اسلامى بايد

صحيفه نور ج 19 صفحه 224

بيت‏المال مسملين را براى جلال و جبروت خودشان صرف نكنند، بيت‏المال مسلمين صرف آن چيزى بشود كه براى مسلمين است. وزارتخانه‏ها بايد وقتى كه مى‏بينند كه كارمند بيت‏المال مسلمين هستند و مسلمين هستند و از آن جا حقوق مى‏گيرند و ارتزاق مى‏كنند و اداره، اداره بيت المال مسلمين است، حتى در آن مسائلى كه حضرت امير گفته ملاحظه كنند، كوچك نشمرند مسأله را، مسأله بيت المال مسلمين است و دستور، دستور اسلام است به حد ضرورت. البته راجع به آن چيزهايى كه مربوط به حفظ مقامات است در حالى كه ما الان درش مى‏گذرانيم اين يك چيز لازم است اما به حد لزوم. حتى مطبوعات بايد اين توجه را داشته باشند كه چيزهايى كه براى ملت مفيد نيست در روزنامه‏ها ننويسند، كاغذ صرف اين نكنند، وقت صرف اين نكنند. بايد راديو تلويزيون توجه به اين معنا داشته باشد كه اين از بيت المال مسلمين است، بايد وقتش صرف چيزهايى كه مربوط به مصالح مسلمين است، نشود، مسؤوليت دارد اينها. بايد اشخاصى كه، مقاماتى كه هستند، ملاحظه كنند كه به اندازه ضرورت مشاور بگيرند، به اندازه ضرورت خدمتگزار بگيرند، نه به اندازه دلخواه. و اين معنا را بايد همه ما بدانيم كه دلخواه‏هاى ما آخر ندارد. گمان نبايد بكنيم كه اگر ما به آن جا رسيديم، تمام شد مسأله. آن جا كه رسيديم بيشتر خواهد شد. امروز حكومت‏هاى كوچك تقاضاهاى كوچك دارند، هواهاى كوچك دارند، لكن اين طور نيست كه اين هواها محدود بشود. وقتى به يك حكومت بالاتر رسيدند، تقاضاها زيادتر مى‏شود، هواهاى نفس بيشتر مى‏شود. وقتى رئيس جمهور يك كشور پهناور مثل آمريكا يا شوروى يا هندوستان شدند، آن وقت هوايشان بالاتر مى‏رود، قانع نيستند به آن جا، حدود ندارد، انسان لا حد است در همه چيز. گمان نكند انسان كه اگر يك جايى دارد كه درش زندگى مى‏كند، يك جا بهتر پيدا كند، آن جا وقتى رفت راحت است. آن جا تازه اول اين است كه يك جاى بالاتر داشته باشد.

آفت انسان هواى نفس انسان است‏

من به آقاى رئيس جمهور عرض مى‏كنم، چهار سال گذشت و چهار سال‏ها مى‏گذرد و همه حكومت‏ها همين طور است، مى‏گذرد. آنكه نخواهد گذشت اعمالى است كه ما انجام بدهيم، كه اينها ثابت است در دفترهاى خدا ثابت است. اعمال خوب به ما بر مى‏گردد، اعمال بد به ما برمى‏گردد، همه چيز از خود ما هست و به ما بر مى‏گردد عكس‏العمل ماست. بايد توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشيم به اين كه آفت انسان، هواى نفس انسان است و اين در همه هست، سرچشمه مى‏گيرد از آن فطرت توحيد. فطرت، فطرت توحيد است، فطرت كمال‏طلبى است. كمال مطلق را انسان مى‏طلبد، خودش نمى‏فهمد، خيال مى‏كند كه مقام خواهد، لكن وقتى بهش رسيد، مى‏بيند اين هم نيست. همه عالم را اگر چنانچه جمع كنند و به دست انسان بدهند، قانع نيست. مى‏بينيد كه قدرتمندهايى كه قدرتشان زياد است، بيشتر دنبال قدرت هستند، بيشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر چنانچه فضا را بگيرند و دريا را بگيرند و زمين را بگيرند و آسمان را بگيرند، قانع نيستند. اگر انسان

صحيفه نور ج 19 صفحه 225

جلوى خودش را نگيرد، اين سركشى‏اى كه حد و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مى‏دهد. بايد سركشى را جلويش را گرفت، و اين نفس را مهار كرد. در همه امور، در تمشيت همه امور بايد انسان آنچه را كه مصلحت اسلام است، كسانى كه متصدى امور هستند آن چيزهايى كه مصلحت اسلام است آن چيزهايى كه مصلحت ملت اسلام است، در نظر بگيرند. از هواهاى نفسانى كه سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگيرند. گمان نكنند كه ما حالا اين جا را مى‏خواهيم كافى است، خير! هيچ چيز براى انسان كافى نيست. قلب انسان قدرت مطلق طلب است، يعنى قدرت خدا مى‏خواهد فانى در او بشود و اين حد ندارد، لاحد است. لكن چون ما مطلع نيستيم، نمى‏فهميم از اين جهت گمان مى‏كنيم اين چيزها را مى‏خواهيم و همه عذاب‏هاى انسان براى همين است كه نمى‏داند چى مى‏خواهد. اين چند روز دنيا رفتنى است، اين رياست‏ها رفتنى است، آنچه كه به جا ماند اين است كه ما چه كرديم و در محضر مقدس حق تعالى چكاره هستيم. اين اگر اصلاح بشود، همه چيز اصلاح مى‏شود. و من اميدوارم كه براى همه و خصوصاً آنهايى كه كارهاى كليدى در دست‏شان است، اين مسأله حل بشود و اگر حل شد، مسائل ديگر هم حل مى‏شود.

جوان‏ها را تربيت كنيد به اين كه مستقيم و خداخواه باشند

در اين حكومتى كه الان در پيش داريد و در اين دوره تازه توجه كنيد كه كارهايى را كه خواهيد انجام بدهيد، كارهايى باشد كه همه‏اش صلاح كشور و صلاح اسلام باشد. دانشگاه‏ها را در مدنظر بگيريد كه اسلامى بشود و اگر دانشگاه‏ها اسلامى بشود، مسائل ما در آتيه هم حل است. در نظر بگيريد كه افرادى كه براى اسلام مفيد است، انتخاب كنيد، خودى را كنار بگذاريد و خدا را توجه كنيد. اگر اين مسأله در هر انسانى حل بشود، همه مسائلش حل شدنى است.

خداوند به همه توفيق بدهد كه راه مستقيم الهى را به پيش بگيرند و بگيريم و به اين راه مستقيم پيش برويم. صراط كه در روايات هست كه ادق (7) از مو، مثلاً تاريكتر است از شب، چه و چه و در بعض روايات هست كه صراط از متن جهنم مى‏گذرد، يعنى توى آتش عبور مى‏كند، آتش محيط است، نه رو. ملاحظه كنيد آن جا بايد عبور كرد و در اين دنيا از همين جا صراط است تا غيرمتناهى و اين صورت در آن عالم به آن نحو نمايش پيدا مى‏كند. در اين راه كه داريد، توجه كنيد كه مستقيم باشد، صراط مستقيم باشد، شرقى و غربى نباشد. جوان‏ها را تربيت كنيد به اين كه مستقيم باشند، خداخواه باشند. ادارات را اصلاح كنيد و همه چيز را. براى اين مردم ستمديده خدمت كنيد، اين مردم كه شما را به اين جا رسانده‏اند و اگر اينها نبودند حالا يا در حبس‏هابوديد يا در قبرستان‏ها. براى اينها بايد خدمت بكنيد، همه‏مان خدمت بكنيم، هر كس به هر اندازه‏اى كه مى‏تواند. بزرگترين چيز تقواست كه قرآن و حديث در آن، آن قدر پافشارى كردند كه انسان متقى باشد، مواظب خودش باشد، كه نبادا با

صحيفه نور ج 19 صفحه 226

زبانش، با چشمش، با گوشش به مردم ظلم كند. عدالت را اجرا كنيد، عدالت را براى ديگران نخواهيد، خودتان هم بخواهيد. در رفتار عدالت داشته باشيد، در گفتار عدالت داشته باشيد، تشريفات را كم كنيد و اين ملت را خدمتگزار باشيد.

خداوند انشاء الله همه ما را، همه شما را، همه مسؤولين را تؤفيق بدهد كه خدمتگزار اين ملت باشند. تؤفيق بدهد كه رضاى خدا را در اين عالم تهيه كنند و مرز حركتشان، حركت اسلامى و الهى باشد. و من اميدوارم كه خداوند تؤفيق بدهد به دست‏اندركاران كه در كارهايشان مؤفق باشند.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 253

تاريخ: 19/9/64

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى

افرادى كه از دانشگاه در مى‏آيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من قبلاً تشكر كنم از همه آقايان كه تشريف آوردند اين جا از نزديك خدمتشان برسيم. و من الان بايد بگويم كه اطمينان دارم كه با اين جمعيتى كه الان، اعضاى محترمى كه الان هستند در شورا، ديگر نگرانى‏اى نسبت به دانشگاه‏هاو انشاءالله ساير چيزها نباشد. معذلك البته مسأله چون خيلى مهم است و سرنوشت انقلاب اسلام بسته به اوست بقايش، از اين جهت بايد هميشه اين حساسيت را داشت / اين طور نيست كه / در همه امور بايد حساس بود اما فرق است ما بين آنى كه ادامه بايد اين حساسيت پيدا بكند، يك چيزهايى كه حل مى‏شود، مثلاً ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمى نيست حل مى‏شود، چيز مهمى نيست و بحمدالله خوب است وضع، و جهات سياسى‏اى كه در دنيا هست، آنها هم حل مى‏شودانشاءالله، چيزهايى است حساس بايد بود. اما مسأله دانشگاه يك مسأله فوق العاده است كه اين افرادى كه از دانشگاه در مى‏آيند يا مخرب يك كشورى هستند يا سازنده آن كشور هستند، و در كشور ما، يا رو به اسلام مى‏برند كشور ما را يا منحرفش مى‏كنند. اين از چيزهايى است كه از دانشگاه مى‏آيد اين كار، چنانچه از حوزه‏هاى علميه مى‏آيد اين كار، از اين جهت خيلى مهم است اين امر. در انقلاباتى كه در عالم واقع مى‏شود يا در شورش‏ها يا در كودتاها، يكى اصل اين شورش و انقلاب و كودتا، يكى انگيزه‏اش، يكى محتوايش اينها سه امرى است كه بايد در آن توجه كرد. خودشان، خود انقلابات يا خود اينها شبيه به همند، يا شورش است يا كودتاست يا انقلاب، صورتاً مثل انسان‏ها مى‏ماند كه همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگيزه‏ها مهم است و محتواها. گاهى وقت‏ها انگيزه خوب است، محتوا خوب نيست، گاهى وقت‏هامحتوا خوب است، انگيزه درست نيست. ممكن است يك نفر حالا، (حالا نسبت به يك نفر عرض مى‏كنم) يك نفر آدم با يك انگيزه خوبى بخواهد يك كار خوبى به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، اين آدم مثاب است لكن كارش خلاف است. يك اشخاصى مى‏شود كه يك كارهاى خوبى انجام مى‏دهند با انگيزه بد. مثلاً يك كسى كشف يك چيزى مى‏كند و انگيزه‏اش بد است براى اين كار و كارش خوب است، يك وقت هم هر دو خوب هستند. انقلاب فرهنگى هم همين جور است كه يك انقلاب است كه تحول است از يك حالى به حال ديگر، نه پيشبرد همان چيزى كه هست چنانچه انقلاب جمهورى اسلامى در كل هم

صحيفه نور ج 19 صفحه 254

همين طور است، يك انقلاب شد به توسط مردم، يك انگيزه انقلاب بود و يك محتواى انقلاب. اميدوارم كه انگيزه انقلاب در مردم الهى باشد. اما در انقلابات ممكن است كه ما انقلاب بكنيم، يك حكومتى را برداريم يك حكومت ديگر براى خودمان درست كنيم، خودمان مى‏خواهيم به يك نوايى برسيم، كار نداريم ببينيم چه بشود. اين چه محتوايش خوب باشد، چه محتوايش بد باشد براى ما فايده ندارد، براى اين كه مى‏خواهد تشكيل بدهد وقتى انگيزه‏اش اين است كه فقط به دستش بيايد يك قدرتى، بخواهند قدرتمند باشند، او سابقى بوده، ما آن قدرت را از او بگيريم، خودمان بگيريم. اين با او نسبت به اصل مسأله انگيزه فرقى ندارد، يعنى يك حكومتى رفته است، يك حكومت ديگرى هم آمده است، هر دويشان هم مثل هم هستند، مثل ساير كودتاها مى‏ماند كه در دنيا واقع مى‏شود، اين فرقى با هم ندارد. يك وقت اين است كه يك قيام مى‏شود، يك نهضتى مى‏شود براى يك كار خوبى اما الهى نيست. از باب اين كه كار خوب است براى ملتمان خدمت بكنيم كار خوب است، فلان، اين ممكن است ارج بدهد اما آنى كه مقصود است، نيست. آنى كه مقصود است اين است كه انسان در كارهايش چه در تشكيل حكومتش، چه در انقلاب فرهنگى‏اش، چه در انقلابات ديگرش نظرش اين باشد كه يك كار الهى كرده باشد، اين پيش خدا ارزش دارد مثل انبيا. انبيا كارشان به واسطه اين ارزش داشت نه براى عمق كارشان و عرض مى‏كنم كه سعه كارشان، حكومتشان زياد باشد، كم باشد فرقى نمى‏كند اين انبيا، آنى كه هيچ نتوانسته كار بكند با آنى كه خيلى كار كرده هر دو در انگيزه مثل هم هستند، يعنى هر دو مى‏خواستند كه يك كارى براى خدا بكنند و پيش خدا ماجورند و هر دو هم ماجور هستند، يكى موفق شده، يكى موفق نشده است - آن ديگر دست خود اين نبوده، موفق نشده است - و در انقلاب فرهنگى، آنى كه براى شما فايده دارد (يك وقت براى مملكت فايده دارد، يك وقت براى دانشجوها فايده دارد، يك وقت براى شما آقايان) آنى كه براى شما فايده دارد اين است كه انگيزه‏تان اين باشد كه اين دانشگاه را ببريد طرف اسلام، الهى‏اش كنيد. هر درسى مى‏خواهند بخوانند مانع ندارد، درس‏هايى كه چيز است، اسلام با همه چيزها، الا بعضى از درس‏هااستثنا كرده، با همه موافق است، اما آنى كه براى ماها فايده دارد اين است كه ما بخواهيم همين / مسأله‏اى كه / اسلامى بودن را الهى‏اش كنيم، بخواهيم الهى باشد اين كار ما، براى خدا كار بكنيم، اين براى خودتان فايده دارد، موفق بشويد فايده دارد، موفق هم نشويد فايده دارد. و اگر اين انگيزه شد مسلما دنبال اين هستيد كه كار خوب باشد وقتى انگيزه الهى شد، ديگر نمى‏شود اين كه انسان انگيزه‏اش الهى باشد و دنبال اين باشد كه خودش يك / چيزى / راهى باز كند، حالا چى شد، هر چى شد، شد. اين قهراً خواهد اين طور شد كه وقتى كه انگيزه براى خدا شد، دنبال اين است كه اين كار را انجام بدهد به طورى كه خداپسند باشد، از اين جهت در اين كار موفق است. اگر موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب! قصور قدرتش است، قدرت نداشته بيشتر از اين. اما پيش خدا اين ارزش‏اش با آن كسى كه قدرت داشته مثل هم مى‏ماند.

صحيفه نور ج 19 صفحه 255

اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مى‏كند همه چيز را

بنابراين آنى كه براى انسان ارزش دارد، ارزش انسانى و روحانى دارد، ارزش الهى دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براى خدا اين كار را بكند. مى‏خواهيد تربيت كنيد اطفال مردم را، براى خدا، خواهيد تربيت كنيد جوان‏هاى مردم را، براى خدا، مى‏خواهيد تربيت كنيد ملت را، براى خدا، مى‏خواهيد حكومت كنيد، براى خدا حكومت كنيد، همان حكومتى كه انبيا مى‏كردند، خوب! موسى هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، على هم حاكم بود. از آن طرف، چيزهاى مفسد هم حاكم هستند، صورت مثل هم مى‏ماند - الا در بعضى جهات - انسان‏ها صورت‏هايشان يكى هست، مثل هم مى‏ماند همه، يك وضع دارند، گاهى اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسمانى و حيوانى است ديگر. آن چيزى كه فرق مى‏گذارد ما بين اينها، آن معنايى است كه در آنها هست و مهم آن انگيزه الهى است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا را فرستاده، مقصد اصلى اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلى اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعى ايجاد كنند، مقصد اعلا اينها نيست، اما اينها مقصد است - بعضى‏هايش مقصد است - البته عدالت، اجراى عدالت يك مقصدى است، عدالت الهى را بخواهيد اجرا كنيد لله تعالى، مقصدى است. بخواهيد عدالت الهى را ايجاد كنيد براى خاطر اين كه مشهور بشويد به اين كه آقا چه آدم خوبى است، دارد چى مى‏شود، اين براى خودتان بد است، واقعش خوب است، براى مردم آن وقت خوب است بعضى چيزها براى مردم خوب است، براى دانشگاه خوب است، بعضى از چيزها براى شما خوب است، بعضى چيزها براى هر دو خوب است. اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه، انگيزه الهى و خدايى باشد، نه براى خودم يك كارى مى‏خواهم بكنم، براى خدا مى‏خواهم يك كارى بكنم، براى ملت هم نيست، براى خداست، اگر اين طور باشد موفقيد در كارتان راجع به اين جهت. در آن كار اگر هم به حسب قاعده موفق خواهيد شد در آن كار هم اگر هم خداى نخواسته يك وقت چيزهايى آمد پيش، موانعى آمد پيش، نتوانستيد موفق بشويد، اين ديگر قدرت نداشتيد، خدا هم از شما قبول دارد، بيشتر از قدرت از شما نمى‏خواهد. بنابراين، اين انگيزه را بايد ما حفظ بكنيم. يك كسى ممكن است درس بخواند، درس الهى بخواند، توحيد بخواند، عرفان بخواند و جهنم برود. ديگران از استفاده از او تو بهشت بروند، اين براى اين كه خودش انگيزه باطل داشته باشد جهنم برود. يك كسى مى‏خواهد درس بخواند براى اين كه مثلاً فلان منصب را پيدا كند، آقاى محله بشود، آقاى شهر بشود، آقاى يك مملكت بشود، آقاى دنيا بشود. يك كسى مى‏خواهد درس بخواند براى اين كه خودش معروف بشود، در اين جاها، در اين ده، در اين شهر معروف بشود، همه‏اش برگشت به اين است كه يا خودم يا خدا، يا من يا او. اين من را اگر انسان زيرپا گذاشت و او شد، اصلاح مى‏كند همه چيز را. و در همه اقطار كارها اين طورى است كه فرق ما بين اين كه اين كار يك كارى است الهى، آدم خودش بايد فكرش را بكند. گاهى وقت‏ها خود انسان هم در اشتباه است لكن بايد فكر كند حالا اين كارى كه من دارم مى‏كنم و اين قدر خوشحالم براى اين كه براى خدا اين كار را كردم، اگر يك كسى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 256

بهتر از من اين كار را انجام بدهد، حاضرم كه اين را به او بدهم و خوشحالتر هم بشوم براى اين كه او بهتر براى خدا كار مى‏كند يا نه. اگر اين جا آدم فهميد كه نه، اين طور نيست، حاضر نيست اين كار را، بداند اين خدايى نبوده (صرف خدايى) اخلاص نبوده در آن. آنى كه براى ما فايده دارد اخلاص است كه براى خدا هم كار بكنيم، خدا هم احتياجى به هيچ چيز ندارد. احتياجى به اخلاص ما ندارد، خدا مى‏خواهد كه، ميل دارد، يعنى ميل به آن معنايى كه ديگران دارند نه، انبيا را فرستاده كه تربيت كنند، مردم را نجات بدهند، نجام مردم به اين است كه دنبال انبيا باشند و انگيزه‏هايشان هم انگيزه انبيا باشد نمى‏توانيم به آن قدر، به هر اندازه‏اى كه مى‏توانيم. البته ما نمى‏توانيم كه انگيزه‏اى كه حضرت امير دارد ما داشته باشيم اين معلوم است كه ما نمى‏توانيم. اما مى‏توانيم كه يك انگيزه‏هايى داشته باشيم كه مشابه او باشد، برويم طرف آن طرف.

دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه درس‏ها هم خوانده بشود

دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد و همه درس‏ها هم خوانده بشود، همه درس‏ها هم براى خدا خوانده بشود. اگر اين را توانستيد كه شما براى اين كار برويد و اين كار را بكنيد در كارتان موفقيد، چه برسيد به مقصدتان، چه نرسيد به مقصدتان. يا اگر براى خودتان باشد ممكن است كار، بسيار كار عادى باشد اما براى ديگران نفع دارد، براى شما نفع ندارد، گاهى براى شما ضرر دارد، براى ديگرى نفع دارد، براى شما ضرر دارد و گاهى براى شما نفع دارد، براى ديگران ضرر دارد. شما مى‏خواستيد يك كار خوبى بكنيد نشده است و كار بد شده است اما شما مى‏خواستيد خوب انجام بدهيد. اين معنا را ما بايد هميشه در ذهنمان باشد و توجه به اين داشته باشيم تا موفق در امور بشويم، در هر كارى موفق بشويم. من ادعا نمى‏كنم كه امثال من يك همچو چيزى هستيم، نه، ما آدم‏هاى ناقصى هستيم، بايد برويم تحصيل كنيم، تحصيل كمال بكنيم. اما مردم بودند در بين‏شان كه يك همچو اشخاصى بودند، لااقل ما مى‏دانيم انبيا بودند، اولياء خدا بودند كه اين جور بودند، براى او بوده هر چه كار كردند، نه اين است كه براى حكومت بوده است يا براى چى بوده. مى‏رفتند دنبال حكومت براى اين كه از دست جاهلين بگيرند، فشار مى‏آوردند كه از دست جاهلين بگيرند، لكن نه از دست جائرين بگيرند كه خودشان حاكم باشند، از دست جائرين مى‏گيرند كه عدالت الهى را اجرا بكنند. اين كار، كار انبيا بوده، عدالت الهى را مى‏خواستند ايجاد كنند لله تعالى. از اين جهت كه لله تعالى بوده است و خالص بودند آنها، الهى بودند خودشان، كارهاشان اين طورى بوده. ما ناقصيم، ما اعتراف مى‏كنيم پيش خدا كه ما ناقصيم، تا آخر هم نمى‏توانيم اين طور كمال را پيدا بكنيم. اما بايد فكر باشيم كه دنبال اين معنا باشيم، همچو نباشد كه پشت بكنيم به اين معانى، دنبال اين معنا باشيم كه ما يك كارى كه مى‏كنيم براى خدا باشد. و من اميدوارم كه موفق بشويد وقتى كه يك همچو انگيزه‏اى باشد، حتى در آن كارهايى كه پيشتر نمى‏توانستيد انجام بدهيد با اين انگيزه انجام بدهيد، با اين انگيزه‏اى كه عرض مى‏كنم قدرت به انجام پيدا بكنيد. خدا تأييد مى‏كند يك همچو انگيزه‏اى را، يك همچو كارى را تأييد

صحيفه نور ج 19 صفحه 257

مى‏كند خداى تبارك و تعالى. چنانچه ديديم كه انبيا با دست خالى مى‏آمدند كارهاى بزرگ مى‏كردند. پيغمبر اكرم چى بود؟ خوب! يك شبانى بود در مكه، همه هم با او مخالف بودند و اذيتش هم مى‏كردند و چه مى‏كردند منتها چيز بود، اما اين يك شبان پا شد يك همچو كارى كرد كه حالا دنيا را اين طور كرده. حضرت عيسى هم همين طور، حضرت موسى هم يك شبانى بود آن هم اين طور، حضرت ابراهيم هم همين طور، يكى بودند اينها خودشان، لكن جمع بودند، يك ملت بودند هر يكى‏شان، يعنى همه چيز داشتند و عمده همان است كه نقطه اتكا خدا بوده است، براى خدا بوده، حركت براى خدا، سير الى‏الله تعالى بوده، سير الى‏الله تعالى چون بوده است هر كارى كه مى‏كردند الهى بوده، نهار هم مى‏خوردند الهى بوده، نماز هم مى‏خواندند الهى بوده، جنگ هم مى‏كردند الهى بوده.

من اميدوارم كه ما دنبال اين مسأله باشيم و من مطمئنم كه شما آقايان انشاءالله موفق هستيد در اين كارى كه داريد انجام مى‏دهيد و هميشه هم حساس باشيد در آن، هيچ وقت خيال نكنيد كه نه، تمام شد مساله. دانشگاه جورى است كه نظرهاى فاسد دنبالش است به اين كه يك كار خلافى بشود در آن، دنبالش است، موفق انشاءالله نشوند. و هميشه بايد انسان حساس باشد كه نگذارد اين سنگرى كه مى‏تواند همه چيز را درست كند و مى‏شود كه همه چيز را به هم بزند، يك وقت از دستتان اين سنگر چيز بشود، يك خللى در آن واقع بشود. من هم دعاگوى شما هستم و اميدوارم كه هميشه موفق و مويد و منصور باشيد و هميشه براى اين ملت و براى خدا خدمت بكنيد.

والسلام عليكم‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 283

تاريخ: 1/1/65

پيام امام خمينى به مناسبت حلول سال نو

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال.

خدايا! ما را در اين سال نو از اين حالى كه داريم عوض كن، ما گرفتار هواهاى نفسانى هستيم و تودانى، و تو مى‏توانى ما را نجات بدهى.

خداوند اين پيروزى چشمگيرى كه براى ما و ملت ما و براى اسلام حاصل شده است، طورى كن كه در قلوب ما تأثير سوء نگذارد و ما را مغرور نكند، ما را از آن راهى كه انبيا عليهم‏السلام داشتند، منحرف نكند، من اميدوارم كه اين سال نو، به همه ملت‏هاى اسلامى و خصوصاً ملت تحت ستم ايران كه سال طولانى در گرفتارى بودند، مبارك كند و همان طورى كه اين رزمندگان عزيز ما، اينها در جبهه‏ها حاضر هستند و انشاءالله بيشتر هم حاضر خواهند شد و آن طور آن روح آنها را تبديل كردى، روح ما را هم متحول كن به يك روحى كه مورد رضايت تو باشد.

تمام مقاصد انبيا، برگشتش به يك كلمه است و آن معرفت الله، تمام مقدمه اين است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذيب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به اين است كه آن نقطه اصلى را كه در فطرت همه انسان‏هاهست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالى همين است. انبيا نمى‏خواستند كه جنگى باشد و نمى‏خواستند كه دعوتى باشد به غير از اين دعوت، دعوت به گرفتن كشور و دعوت به اينها، هيچ وقت در آنها نبوده است. ما اگر چنانچه در اين پيروزى‏ها كه بحمدالله به طور چشمگير حاصل شده است، ما از آن راهى كه انبيا دارند منحرف نشديم، اين سال نو بر ما مبارك است و ما پيروز هستيم. و اگر خداى نخواسته اينها اسباب يك غرورى شد، اسباب يك دلبستگى به دنيا شد، ما هم بخواهيم يك توسعه‏اى در كشورمان حاصل بشود، حكومتى بكنيم بر مردم، ما هم با ساير ابرقدرت‏ها فرقى نداريم، بلكه ما عقب‏تر از آنها هستيم، آنها به صراحت حرف‏هاى خودشان را مى‏زنند كه ما مى‏خواهيم دنيا را بگيريم. اين را مى‏گويند كه ما همه بايد چيزهايى كه منافع ماست محفوظ باشد ولو به لگدمال شدن همه كشورها. ما كه اين طور نمى‏گوييم، ما كه خودمان را تابع اسلام مى‏دانيم، اگر خداى نخواسته در قلب ما اين معنا باشد كه ما هم يك قدرت زيادترى پيدا بكنيم، ما هم

صحيفه نور ج 19 صفحه 284

براى خودمان يك شخصيت بيشترى پيدا بكنيم، يك حكومتى بكنيم، توسعه‏اى در ملك خودمان حاصل كنيم، ما از آنها حالمان بدتر است، براى اين كه مسأله ريا هم در كار مى‏آيد.

من بايد تشكر كنم از اين جوان‏هايى كه، طبقات مختلفى كه الان از همه جاى ايران مدت‏هاست به طرف جبهه‏ها مى‏روند. اينها متحول شدند اينها اين دعايى كه در روز عيد مى‏كنيم، در حق آنها به يك مقدار زيادى مستجاب شده است. اينها وضع روحى‏شان يك وضع روحى ديگرى است، غير از آنى است كه ما داريم. اينها به ميدان جنگ مى‏روند، به ميدان قتال مى‏روند، به آغوش مرگ مى‏روند با آن روى گشاده، با آن قلب قوى. انسان وقتى هر يك از اينها را مى‏بيند، مى‏بيند كه با ما فرق دارند، ما از خدا مى‏خواهيم كه ما را هم نظير آنها متحول كند، ما از آنها بايد تشكر كنيم، ما بايد دعا كنيم به آنها، و من دعا مى‏كنم به آنها. وظيفه همه‏مان همان هست كه به اين جوان‏هايمان، به اين راهيان كربلا، به اين پاسدارها، به ارتش، به همه قواى مسلحه، به بسيج، به همه دعا بكنيم. اينها دارند اسلام را حفظ مى‏كنند و در اين سال نو من اميدوارم كه پيروزى چشمگيرى عايدشان بشود و اسلام تقويت بشود و آن چيزهايى كه در دنيا الان دنبالش هستند كه تقويت كنند دشمن‏هاى ما را و ما را به عقب بزنند، انشاءالله كه در اين سال، كيد اينها به خودشان برگردد، چنانچه تا حالا خداى تبارك و تعالى اين طور فرموده است و عمل كرده است و ما بايد همه شكرها را در محضر او بكنيم.

من از همه خانواده‏هاى شهدا، خانواده‏هاى معلولين، مفقودين، اسرا، آنهايى كه رنج ديدند در اين كشور، و در اين جنگ رنج ديدند و بحمدالله براى خدا ديدند و خدا اجر مى‏دهد، لكن ما هم وظيفه داريم كه براى آنها دعا كنيم و به آنها هم تبريك بگوييم كه يك همچو جوان‏هايى دارند، يك همچو دامن‏هاى پاكى دارند كه اين جوان‏ها را تربيت كردند، يك همچو قلوب قوى‏اى دارند كه جوان‏هايشان را مى‏فرستند به جنگ و به جايى كه احتمال اين معنا هست كه خداى نخواسته يك وقتى شهيد بشوند، ما از آنها تشكر مى‏كنيم. به آنها دعا مى‏كنيم و از خدا مى‏خواهيم كه اينها را صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و اين سال را، نوروز را بر آنها مبارك كند! و ما از خدا مى‏خواهيم كه قلوب ما را تغيير دهد، ما بفهميم كه براى چى در اين دنيا آمديم و بايد چه بكنيم و چه جور برويم از اين دنيا. يك مرگ حيوانى نباشد، يك نحوى نباشد كه ما انبار كنيم معاصى را و در آن جا روسياه باشيم. خداوند تأييد كند ما را و همه را تأييد كند كه همه ما آدم بشويم. اسلام آمده است كه آدم درست كند، همه انبيا براى اين معنا آمدند كه اين انسان را به آن چيزى كه در باطن ذاتش هست و آن فطرت الهى است (كه توجه به خداست، همه چيز مربوط به اوست)، ما را يك اندكى معرفت عنايت كند كه اين را بفهميم، بفهميم كه خودمان چى هستيم و دنيا چى است، نسبت به حق تعالى چه وضعى دارد، گفتنش آسان است كه همه فانى‏اند، همه چه‏اند، اما يافتنش مشكل است، كه ما بياييم اين مطلب را كه انبيا چه خواستند از ما و خود انبيا چه بودند، در عين حالى كه آن طور بودند، مع‏ذلك اظهار عجز مى‏كردند و حق هم همان است، براى اين كه عظمت حق فوق اين مسائل است. و من اميدوارم كه اين رزمندگان ما و / اين / تمام اين قواى مسلحه با هم متحد بشوند، يك جهت داشته باشند - همان طورى

صحيفه نور ج 19 صفحه 285

كه هستند - و جبهه‏ها را محكم كنند و اين شرى كه براى مسلمان‏ها، براى ملت عراق پيش آمده و براى ملت ما، اين شر را رفعش كنند و همان طورى كه خودشان مى‏خواهند، خود رزمندگان ما مى‏خواهند بدون يك وقفه، كار را انجام بدهند و انشاءالله پيروزى را به دست بياورند. خداوندا! اينها را پيروز كن! ما را در جهاد نفس پيروز كن! همه را در جهاد نفس پيروز كن! ما را به تكاليف خودمان آشنا كن! ما را به وظايفى كه با اين ملت داريم آشنا كن! خدمت ما را پيش خودت كه خدمت به اينها خدمت به تواست، اين را بپذير! دين و دنياى ما را حفظ كن! اين سال را مبارك كن بر همه قشرهاى ملت ما. خدايا! دل‏هاى اينهايى كه مخالف با اين جمهورى هستند، اين دل‏هاى اينها را برگردان. تو مقلب‏القلوب هستى، اينها را برگردان كه آدم بشوند، توجه داشته باشند اينهايى كه كنار نشستند و جوان‏ها اين طور پرپر مى‏شوند و آنها يا شادى مى‏كنند يا بى‏تفاوت هستند، دل‏هاى اينها را برگردان به يك دل‏هاى سالمى و اين حجاب‏ها را از پيش چشم همه ما بردار و ما را موفق كن كه در تعقيب مسائل الهى كندى نكنيم! قلب ما به نور معرفت تو روشن بشود، قلب همه ملت ما به نور معرفت تو روشن بشود. خدايا! اين الاشياء كماهى .

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه‏286

تاريخ: 4/1/65

بيانات امام خمينى در جمع رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور، نخست وزير، سفرا و كارداران كشورهاى خارجى مقيم جمهورى اسلامى ايران و جمعى از شخصيت‏هاى روحانى، كشورى و لشگرى به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت على(ع)

ما چطور مى‏توانيم ادعا كنيم كه شيعه اين بزرگوار هستيم

بسم الله الرحمن الرحيم

انشاءالله اين روز كه بزرگترين روزهاست در مذهب تشيع به همه مسلمان‏ها، به همه شيعيان جهان خصوصاً به ملت بزرگوار ما مبارك باشد. من گاهى فكر مى‏كنم كه ما با چه شباهتى مى‏توانيم دعوى كنيم كه شيعه آن بزرگوار هستيم. اگر متفكرين، نويسنده كسانى كه اطلاعات زياد دارند، ابعاد معنوى و مادى و جهات ديگرش را ملاحظه كنند، بررسى كنند ابعادى كه آن بزرگوار داشته است از اوايل سنين تا وقتى كه به شهادت رسيد و بررسى كنند كه ما چطور مى‏توانيم ادعا كنيم كه ما شيعه اين بزرگوار هستيم. بايد همه ما و همه كسانى كه دعوى تشيع مى‏كنند - الا معدود قليلى كه در صدر اسلام مثل ائمه هدى بودند ما اظهار عجز كنيم كه نمى‏توانيم. من نمى‏توانم كه در اين مجلس حتى يك بعد از ابعاد اين بزرگوار را ذكر كنم لكن براى اين كه يك راهى باز بشود براى آن اشخاصى كه اطلاعاتشان زياد است، معارفشان زياد است و جهات معنوياتشان زياد است، راهى باز باشد كه آنها فكر كنند و درست بررسى بكنند، بررسى او را و بررسى حال ماها را. در بعد معارف، كسى كه ادعيه حضرت را ملاحظه كرده باشد و نهج‏البلاغه را بررسى كرده باشد، مى‏داند كه پايه‏اش روى چه پايه‏اى هست، يعنى، اين كه معارف قرآن را فهميده است اين بزرگوار است و كسانى كه مورد تعليم او بودند مثل ائمه هدى. دعوى معارف خيلى آسان است كه شعرى انسان بگويد، نثرى بگويد و ادعا كند كه ما داراى چه معارفى هستيم، اين آسان است، دعوا هم خيلى كرده‏اند. اما واقعيت مطلب چطورى است؟ آنى كه به حسب واقع هست و ما بخواهيم وجداناً آن را بيابيم، وقتى درست در حال خودمان دقت بكنيم، نمى‏توانيم پيدا كنيم يك شباهتى ما بين خودمان و او. آن عشقى كه مولا به خداى تبارك و تعالى داشته است كه در دعاى كميل / مى‏فرمايد / عرض مى‏كند كه من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل كنم ولى چطور فراق تو را تحمل كنم. اين را مى‏شود يك كسى شعر بگويد، يك كسى نثر بگويد، يكى خطابه بخواند و بگويد چه، اما واقعيت اين طور است؟ ماها اين طور هستيم؟ امثال ماها اين بودند كه / فراق / اصلش پيش‏شان فراق از حق تعالى مطرح بوده است؟ فراق به قدرى كه / به آتش / به آتش جهنم، آتش

صحيفه نور ج 19 صفحه 287

جهنم غير از اين آتش‏هاست؛ آتش جهنم قلب هم مى‏سوزاند؛ يعنى قلب معنوى را مى‏سوزاند، علاوه بر اين كه جسم را مى‏سوزاند در قلب انسان هم هست، وارد مى‏شود، قلب معنوى انسان را هم مى‏سوزاند و ايشان مى‏گويند من فرضاً او را تحمل كنم اما فراق تو را چه كنم. اين را هر كس پيش وجدان خودش حساب بكند كه واقعاً از فراق حق تعالى تا حالا يك لحظه شده است كه تأثر پيدا كند كه من فراق دارم از حق تعالى؟ اينها، ادعاها خيلى آسان است، خيلى از دراويش ادعا كردند، خيلى از كسانى كه اهل معرفتند ادعا كردند، اما واقعيت را انسان وقتى حساب بكند، مسأله اين نيست.

خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد مگر خدا يك عنايتى بفرمايد

يكى از چيزهاى عادى آنها در نهج‏البلاغه هست، در روايات ديگر هم از ساير ائمه هست، اين يك مقام عادى است، نه يك مقام بالايى است كه مى‏فرمايد كه / عرض مى‏كند كه / يا حضرت امير مى‏فرمايد، ديگران هم همين طور كه عبادت سه جور است: يكى عبادت كسانى است كه مثل عبيد مى‏ترسند و عبادت مى‏كنند، يكى عبادت كسانى است كه براى طمع و براى بهشت و اين طور چيزها عبادت مى‏كنند، اين دو تا عبادت يكى‏اش مال اجرا هست يكى هم مال عبيد، اما عبادت سوم كه هست كه ما عبادتش را مى‏كنيم، براى محبتى است كه به خدا داريم. شما حساب كنيد كه اگر براى ما وعده قطعى برسد كه جهنمى نيستيد شما و همه بهشتى هستيد، همه در بهشت جاودانيد و جهنم هم درهايش براى شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم مى‏كرديد باز؟ يا بگويند براى محبت من عبادت كنيد، شما در خودتان مى‏ديديد اين را كه محبت خدا شما را وادار كند به عبادت، نه خوف، نه رجاء، نه جهات نفسانى. عرض كردم كه اين ادعاها را مى‏شود كرد كه من بگويم من هم محبت دارم. اما ما محبتى نداريم به خدا/ ما / هر چى هست حب نفس است، هر چى هست مال خودمان است، تا حالا يك قدم از نفس، از مدارج نفسانى ما بيرون نرفتيم، يعنى آن قدم اولى هم كه اهل سير مى‏گويند كه يقظه است، ما باز بيدار نشده‏ايم، خدر طبيعت در ما الان هم هست و تا آخر هم شايد باشد، مگر خدا يك عنايتى بفرمايد.

حضرت على (ع) جامع‏الجهات بود

در جهت عبادت اين، در جهت معارف او، كه اينها نمى‏توانيم حالا ما همه‏اش را ذكر كنيم، در جهت زهد آن ترتيب، آن ترتيبى كه، بعد از اينى كه همه وسايل برايش فراهم است باز از نان و نمك و يك چيز مختصر تجاوز نمى‏كند. در قضيه بيت‏المال آن طور است كه خوب! ديديد، تاريخ را ديديد كه وقتى كه صحبت ديگرى مى‏شود چراغ را خاموش مى‏كند. اينها يك قصه‏هايى است كه ما مى‏شنويم،

صحيفه نور ج 19 صفحه 288

يك واقعيت است وليكن پيش ما يك قصه است، ما نيستيم اين طور. در مسأله جنگ ما بايد بگوييم اگر اين را بگوييم خيلى بعيد نگفتيم كه شمشير ايشان از آن وقتى كه وقت اين بوده است كه ايشان جنگ بكند، تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگ‏هاى رسول خدا الا نادر ايشان بوده است و پيشقدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگى بوده است ولو اين كه مدت‏هاى طولانى اسلام محروم شد از ايشان. بعد از اين كه مردم به ايشان بيعت كردند، باز هم تمام عمرش را به جنگ‏هاى داخلى گذراند. اين طور نبود كه حالايى كه من يك آدم عارفى هستم بروم كنار بنشينم براى اين كه من عارفم، من يك آدم زاهدى هستم، حالا كه زاهدم ديگر كار نداشته باشم به مصالح مسلمين، بروم كنار بنشينم، من يك آدم فقيهى هستم، حالا كه فقيه هستم ديگر كار نداشته باشم كه به مسلمان‏ها چه مى‏گذرد، من هم بروم كنار بنشينم. در عين حالى كه همه اين معانى در او بوده است، توحيد در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمى در حد اعلا، در عين حال در جهاد هم در حد اعلا بوده، ابعاد مختلفه اين است كه در آن بعد اين را وادار نمى‏كند كه از اين يكى صرفنظر بكند، جامع‏الجهات است.

مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست، همه مذاهب الان در معرض خطرند

ما كه مى‏گوييم كه ما شيعه حضرت امير سلام‏الله عليه هستيم و الان كشور شيعه در معرض خطر است، الان كشور شيعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز كنار بنشينيم و بگوييم كه ما چكار به اين كارها داريم، ما چه بكنيم، متاثريم از اين كه جوان‏هاى ما چه مى‏شوند، ما هم متاثريم. حضرت امير هم متأثر بوده از اين كه جوان‏ها چه مى‏شدند، اما مى‏نشسته خانه و بگويند من متاثرم؟! يا مى‏رفتند جنگ و خودشان جنگ مى‏كردند و در عين حال هم براى آنهايى كه شهيد شده بودند متأثر بودند؟ ما هى كنار بنشينيم و هى بگوييم كه ما مى‏خواهيم چه بكنيم، چه، ما چه ، فلان از اين حرف‏هايى كه خودشان مى‏زنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمين و از اين چيزى كه الان براى كشور ما پيش آمده است، براى اسلام پيش آمده. مساله، مسأله تشيع نيست، مسأله اسلام است، مسأله مذهب نيست. همه مذاهب الان در معرض خطرند. الان كه قدرت‏هاى بزرگ احساس اين معنا كردند كه اسلام يك همچو قدرتى دارد كه مى‏تواند يك جمعيت چهل و چند ميليونى را در مقابل همه وادار كند و بايستد و بگويد نه اين و نه او، حالايى كه فهميدند اين قدرت، قدرت اسلام است، نه قدرت مليت، قدرت اسلام است كه دنيا را دارد به خطر - به خيال آنها به خطر مى‏اندازد، حالا آنها براى اصل اسلام دارند نقشه مى‏كشند، ما حالا بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم. اگر شما اهل ولايتيد، چرا الان كشور ولايت در معرض خطر است و نشستيد؟ اين البته يك عدد معدودى‏اند، قابل ذكر نيستند اينها. چرا ما غفلت داريم از اين معانى؟ ما اظهار مى‏كنيم ما شيعه اميرالمؤمنينيم. ما برويم ببينيم اميرالمؤمنين در مصالح اسلامى چه كردند، براى مصالح اسلام چه كردند، آن وقتى كه زمان رسول‏الله بود و بسيارى از اشخاص آن وقت بودند كه جنگ مى‏خواستند بشود نمى‏رفتند، اگر مى‏رفتند

صحيفه نور ج 19 صفحه 289

كناره‏گيرى مى‏كردند، آن كسى كه از همه مقدم بود ايشان بودند. بعد از رسول‏الله هم كه مدت‏هاى طولانى ملت‏ها محروم ماندند از قيادت ايشان، ايشان باز كنار نبود، ايشان باز براى حفظ مصالح مسلمين همراه بود، صبر مى‏كرد ولى در آن وقت هيچ اصلا اظهار چيزى نمى‏كرد، مخالفت نمى‏كرد. بعد از اين كه آنها متكفل امور بودند، ايشان اهل مشورت آنها بود، راهنمايى مى‏كرد، بچه‏هايش را مى‏فرستاد به جنگ. حالا ما بنشينيم بگوييم كه ما اهل ولايت هستيم! شما اهل ديانت هم نيستيد، اهل ولايت هستيد؟! آن وقتى كه با ايشان بيعت كردند، البته ايشان هم در عين حالى كه خودش را حق مى‏دانست مى‏گفت كه برويد يكى ديگر را، مى‏دانست اينها يك اشخاصى نيستند كه اهل كار باشند ولى خوب، فشار آوردند به ايشان، با ايشان بيعت كردند.

مسلمانى كه مى‏خواهد اسلام را از بين ببرد، از كافر هم بدتر است

آن وقت هم سه تا جنگى كه شد، سه تا جنگ با كسانى بود كه اظهار اسلام مى‏كردند، كسانى بودند كه مى‏گفتند، فرياد مى‏زدند ما مسلمانيم، جنگ‏هابا مسلمان‏ها بود. حالا شما مى‏گوييد مسلمان با مسلمان مگر جنگ! پس شما اعتراض به حضرت امير هم داريد براى اين كه جنگ حضرت امير با سه تا جنگشان هر سه با مسلمان‏هابود. مسلمانى كه مى‏خواهد اسلام را از بين ببرد از كافر هم بدتر است، مسلمانى كه با اسم اسلام مى‏خواهد كه حيثيت اسلام را از بين ببرد، اين لازمتر است معارضه با او، تا با كسانى كه مسلمان نيستند. شما نشستيد مى‏گوييد ما مسلمان با مسلمان! اولا اين كه اين حزب بعث عقيده‏اش اصل اين است كه قضيه اسلام تو كار نيست. آنهايى هم كه دنبال او مى‏آيند بسيارى‏شان همين‏اند، يك عده‏اى هم كه فرضاً آنها بيايند لكن مى‏آيند براى اين كه كشور اسلامى را از بين ببرند و سيلى در صورت اسلام بزنند. امروز به همه واجب است كه دفاع كنيم. هر كس مى‏تواند جبهه بايد برود، هر كه نمى‏تواند در پشت جبهه كمك بكند. آنهايى كه مى‏نشينند و هى صحبت مى‏كنند كه بياييد چه بكنيم، بياييد چه بكنيم، اينها از اسلام بى‏اطلاعند، نمى‏دانند قضيه اسلام چى هست.

امروز دفاع است مسأله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست

مطالعه كنيد در حال ائمه مسلمين، در حال خود پيغمبر. پيغمبر هم تمام عمرش صرف اين شد ديگر، صرف مجاهده شد. آن وقت كه مكه بود آن جور مجاهدات مى‏كرد و آن جور خون دل مى‏خورد، وقتى، هم مدينه آمد جنگ‏ها، آن همه جنگ، بگوييم همه جنگ‏ها دفاعى بوده، و حال آن كه بعضى‏اش كه نبوده، حالا همه دفاعى، ما هم كه الان دفاع است، ما اصلا جنگى نداريم، ما با كى جنگ داريم؟ ما الان داريم دفاع مى‏كنيم. فاو مركز اين بود كه بريزند و از آن جا به اسلام صدمه بزنند، خوب! اينها رفتند فاو را گرفتند، دفاع كردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمين است. ملت عراق با اين خبيث موافق نيستند، اين عده‏اى هستند با او چيز و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرف‏ها مى‏زنند، در داخل هم پيدا مى‏شوند اشخاصى

صحيفه نور ج 19 صفحه 290

كه خوب، متدين‏اند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مكلف هستيم، جوان‏هاى ما بايد اين جبهه‏ها را پر كنند از انسان قوى / چيز / كه بحمدالله هم الان پركردند، لكن بيشتر لازم است. آقا قضيه، قضيه از بين رفتن اسلام، چه تشيع و چه تسنن، همه، از بين رفتنش و قضيه اين كه ما قيام كنيم و نگذاريم بشود و بحمدالله تا حالا جوان ما اقدام كردند، قيام كردند و نخواهند گذاشت لكن اين اسباب اين نمى‏شود كه از ديگران تكليف سلب بشود كه نه، ديگر لازم نيست كارى ما بكنيم. آن كسى كه اشكال به جنگ دارد، واجب است برايش كه برود جنگ، اينهايى كه اشكال مى‏كنند يكى‏شان حتى يك بچه‏شان نرفته است، يك جوانشان نرفته است به جبهه‏ها، ديگران دارند از مال و جان اينها دفاع مى‏كنند، اين جوان‏هاى ما دارند از مال و جان همه اين ملت دفاع مى‏كنند، از مال و جان يك دسته كه نمى‏كنند دفاع، دارند دفاع از همه حيثيت اين ملت مى‏كنند، از نواميس همه مى‏كنند. اگر خداى نخواسته اين حزب بعث بيايد و غلبه خداى نخواسته بكند كه نخواهد كرد / بكند / به كى رحم مى‏كند؟ به شمايى كه آن وقت نشسته بوديد و مى‏گفتيد بياييد جنگ را برداريم و از بين ببريم و جنگ خوب نيست و مردم با جنگ مخالفند؟ اين مردم از كجا آمدند كه با جنگ مخالفند، غير از اين جوان‏هاى ما هستند؟ ملت ما اينها هستند، اين كاروان كربلا و آن پاسدارها و آن بسيجى‏ها و آن ساير قشرهايى كه، قشرهاى محرومى كه الان دفاع از شما دارند مى‏كنند و شما نشستيد آنها را تضعيف مى‏كنيد كه شايد موافق رضاى خدا نباشد! رضاى خدا موافق نيست با دفاع؟! امروز دفاع است مساله، مسأله رفتن و جنگ كردن نيست. كسى نمى‏خواهد جنگ بكند، اول هم نبوده و آن حرفى كه روز اول جمهورى اسلامى زده راجع به جنگ، امروز هم عين همان حرف است يك كلمه اين ور آن ور نيست، آن اين است كه ما تا اين حزب عفلقى هست ما جنگ خواهيم كرد، ما بايد اين را، براى اين كه دفاع از اسلام اين است كه اين نقطه را برداريم از بين، اين غده سرطانى كنده بشود و الا محال است كه اين كشور روى آرامش به خودش ببيند و نه كشور ما، نه عراق، نه خليجى‏ها. اين خليجى‏ها توجه ندارند به اين كه اگر صدام غلبه پيدا كند، با آنها چه خواهد كرد؟ حالايى كه مثل موش دارد اين ور آن ور مى‏رود، به آنها تشر مى‏زند.

بحمدالله كشور ما، جوان‏هاى ما، پيرمردهاى ما، زن‏ها، بزرگ‏ها، كوچك‏ها همه مهيا هستند به اين كه جنگ را تا پيروزى ادامه بدهند و ادامه خواهند داد و كسانى كه مخالف با اين مسائل هستند، خوب! بنشينند توى خانه‏شان هر چى مى‏خواهند بگويند، اما بدانند كه خلاف رضاى خدا دارند مى‏گويند. اگر حرف‏هاى آنها تضعيف كند روحيه ده نفر جوان ما را، عاقبتشان به خير نخواهد شد. توجه كنند به حرف‏هايشان. خداوند انشاءالله اين عيد را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملت‏ها، بر همه مسلمين مبارك كند و ما را از شيعيان اين مولا قرار بدهد. ما را موفق كند كه در يك جهت از جهات، لااقل در يك جهت از جهات شبيه ايشان بشويم ولو يك شبيه بسيار ناقص. خداوند تأييد كند همه شما را و اسلام را تقويت كند و همه مسلمان‏ها را به مقاصد اسلامى‏شان برساند.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 20 صفحه 27

تاريخ: 2/6/65

ديدار با رئيس جمهور، رئيس مجلس شوراى اسلامى، نخست وزير، و مسؤولين كشورى و لشكرى به مناسبت روز عيد غديرخم

غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم انشاءالله اين عيد مبارك به همه ملت‏هاى مظلوم و بخصوص به ملت شريف ما مبارك باشد. خداوند انشاءالله كه با عنايات خاصه خود نظرى به‏اين ملت بزرگ كه بايد گفت پرچمدار اسلام در اين عصر هستند، به اينها عنايت خاصى بفرمايد و آنها را از عنايات خاصه‏ى خود نصيب بزرگ عنايت بفرمايد.

من در باره‏ى شخصيت حضرت امير چه مى‏توانم بگويم و كى چه مى‏تواند بگويد. ابعاد مختلفه‏اى كه اين شخصيت بزرگ دارد، به گفتگوى ماها و به سنجش بشرى در نمى‏آيد. كسى كه انسان كامل است و مظهر جميع اسماء و صفات حق تعالى است، ابعادش به حسب اسماء حق تعالى بايد هزار تا باشد و ما از عهده بيان حتى يكى‏اش / را/ نمى‏توانيم برآييم. اين شخصيت كه جامع تضاد است، امور متضاد در او جمع است، كسى نمى‏تواند در حول و حوش او سخن بگويد، از اين جهت من در اين موضوع بهتر مى‏دانم كه ساكت باشم. لكن مسأله‏اى را كه بهتر است ما بگوييم، انحرافاتى است كه براى ملت‏ها و خصوصاً براى شيعيان اين حضرت پيش آمده است در طول تاريخ و دست‏هايى كه اين انحرافات را از اول به وجود آورده‏اند و توطئه‏هايى كه بوده‏است در طول تاريخ اخيراً در اين سال‏هاى اخير، سده‏هاى اخير پيش آمده است، آنها را عرض كنم.

مسأله غدير، مسأله‏اى نيست كه به نفسه براى حضرت امير يك مسأله‏اى پيش بياورد، حضرت امير مسأله غدير را ايجاد كرده است. آن وجود شريف كه منبع همه جهات بوده است، موجب اين شده است كه غدير پيش بيايد. غدير براى ايشان ارزش ندارد، آن كه ارزش دارد خود حضرت است كه دنبال آن ارزش، غدير آمده است. خداى تبارك و تعالى كه ملاحظه فرموده است كه در بشر بعد از رسول‏الله كسى نيست كه بتواند عدالت را به آن طورى كه بايد انجام بدهد، آن طورى كه دلخواه است انجام بدهد، مأمور مى‏كند رسول‏الله را كه اين شخص را كه قدرت اين معنا را دارد كه عدالت را به تمام معنا در جامعه ايجاد كند و يك حكومت الهى داشته باشد، اين را نصب كن. نصب حضرت امير به خلافت اين طور نيست كه از مقامات معنوى حضرت باشد، مقامات معنوى حضرت و مقامات جامع او

صحيفه نور ج 20 صفحه 28

اين است كه غدير پيدا بشود و اين كه در روايات ما و از آن زمان تا حالا اين غدير را آن قدر از آن تجليل كرده‏اند، نه از باب اين كه حكومت يك مسأله‏اى است، حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مى‏گويد كه به قدر اين كفش بى قيمت هم پيش من نيست ، آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزى كه حضرت امير سلام‏الله عليه و اولاد او مى‏توانستند در صورتى كه فرصت به آنها بدهند، اقامه عدل را به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براى اين است كه چراغانى بشود و قصيده‏خوانى بشود و مداحى بشود، اينها خوب است، اما مسأله اين نيست. مسأله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم، به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشى كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملت‏ها و دست‏اندركاران باشد. قضيه غدير، قضيه جعل حكومت است، اين است كه قابل نصب است والا مقامات معنوى قابل نصب نيست، يك چيزى نيست كه با نصب اين مقام پيدا بشود، لكن آن مقامات معنوى كه بوده است و آن جامعيتى كه براى آن بزرگوار بوده است، اسباب اين شده است كه او را به حكومت نصب كنند. و لهذا مى‏بينيم كه در عرض صوم و صلوه و امثال اينها مى‏آورد و ولايت مجرى اينهاست. ولايتى كه در حديث غدير است به معناى حكومت است، نه به معناى مقام معنوى. و حضرت امير را همان طورى كه من راجع به قرآن عرض كردم كه قرآن و در روايات است اين نازل شده است به منازل مختلف، كلياتش سبع و الى سبعين و الى زيادتر، تا حالا رسيده است به دست ماها به صورت يك مكتوب، حضرت امير هم اين طور است، رسول خدا هم اين طور است. مراحل طى شده است، تنزل پيدا كرده است، از وجود مطلق تنزل پيدا كرده است، از وجود جامع تنزل پيدا كرده است و آمده است پايين تا رسيده است به عالم طبيعت، در عالم طبيعت اين وجود مقدس و آن وجود مقدس و اولياى بزرگ خدا. بنابراين، اين كه حديث غدير را ما حساب كنيم كه مى‏خواهد يك معنويتى را براى حضرت امير، يا يك شانى براى حضرت امير درست كند نيست. حضرت امير است كه غدير را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست كه اسباب اين شده است كه خداى تبارك و تعالى او را حاكم قرار بدهد.

غدير آمده است كه بفهماند سياست به همه مربوط است

مسأله، مسأله حكومت است. مسأله، مسأله سياست است، حكومت عدل سياست است، تمام معناى سياست است. خداى تبارك و تعالى اين حكومت را و اين سياست را امر كرد كه پيغمبر به حضرت امير واگذار كنند، چنانچه خود رسول خدا سياست داشت و حكومت بدون سياست ممكن نيست، اين سياست و اين حكومتى كه عجين با سياست است، در روز عيد غدير براى حضرت امير ثابت شد. اين كه در اين روايت در روايات هست كه بنى الاسلام على خمس اين ولايت ، ولايت

صحيفه نور ج 20 صفحه 29

كلى امامت نيست، آن امامتى كه هيچ عملى مقبول نيست، قبول نمى‏شود الا به اعتقاد به امامت، اين معنايش اين حكومت نيست. خوب! ما بسيارى از ائمه‏مان حكومت نداشتند. ما الان معتقديم كه حضرت امير در يك برهه از زمان به حكومت رسيد، حضرت امام حسن هم يك مدت بسيار بسيار كمى به حكومت رسيد، باقى ائمه حكومت نداشتند. آن كه خداى تبارك و تعالى جعل كرد و دنبالش هم براى ائمه ى هدى جعل شده است، حكومت است، لكن نگذاشتند كه اين حكومت ثمر پيدا بكند، بنابراين حكومت را خدا جعل كرده است براى حضرت امير سلام‏الله عليه و اين حكومت يعنى سياست، يعنى عجين با سياست، از اعوجاج‏هايى كه پيدا شده است مع الاسف، اين است كه، يعنى اعوجاج زياد پيدا شده اما از بزرگترينش اين است كه دست‏هايى از زمان سابق، از زمان خلفاى اموى و خلفاى عباسى عليهم لعنه‏الله، از آن زمان دست‏هايى پيدا شده است كه بگويند كه دين عليحده از مسائل است و سياست عليحده از حكومت است. هر چه طرف پايين آمده است، اين قوت گرفته است تا وقتى بازيگرى‏هاى دنيا كه ديدند بايد دين را يك چيز تعبدى قرار داد، اين بازيگرها آمدند و اين طور كردند كه به ماها هم باورمان آمده بود كه دين چكار دارد به سياست، سياست مال امپراطورها. اين معنايش اين است كه تخطئه كنيم خدا را و رسول خدا را و اميرالمومنين را، براى اين كه حكومت سياست است، حكومت كه دعا خواندن نيست، حكومت كه نماز نيست، حكومت روزه نيست. حكومت، حكومت عدل اسباب اين مى‏شود كه اينها اقامه بشود، اما خود حكومت يك دستگاه سياسى است. آنى كه مى‏گويد دين از سياست جداست، تكذيب خدا را كرده است، تكذيب رسول خدا را كرده است، تكذيب ائمه هدى را كرده است. و اين كه اين قدر صداى غدير بلند شده است و اين قدر براى غدير ارج قايل شده‏اند و ارج هم دارد براى اين است كه با اقامه ولايت يعنى با رسيدن حكومت به دست صاحب حق، همه اين مسائل حل مى‏شود، همه انحرافات از بين مى‏رود. اگر حكومت عدل بپا شود، اگر گذاشته بودند كه حضرت امير سلام‏الله عليه حكومتى را كه مى‏خواهد بپا كند، تمام انحرافات از بين مى‏رفت و محيط يك محيط صحيح و سالم مى‏شد كه آن وقت مجال براى همه اشخاص كه داراى افكار هستند، عرفا كه داراى افكار هستند، حكما كه داراى افكار هستند، فقها، همه براى آنها مجال هم پيدا بشود، از اين جهت اسلام بنى على خمس نه معنايش اين است كه ولايت در عرض اين است، ولايت اصلش مسأله حكومت است، حكومت هم اين طورى است، حكومت حتى از فروع هم نيست. آن چيزى كه براى ائمه ماقبل از غدير و قبل از همه چيزها بوده است، اين يك مقامى است كه مقام ولايت كلى است كه آن اقامت است كه در روايت هست كه حسن و حسين امامان قاما او قعدا . وقتى قعد است كه امام نيست. امام به معناى حكومت نيست، اين يك امام ديگرى است و آن مسأله‏ى ديگرى است. آن مسأله، مسأله‏اى است كه اگر او را كسى قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همين قواعد اسلامى شيعه هم بجا بياورد باطل است. اين غير حكومت است، آن در عرض اينها نيست، آن از اصول مذهب است، آنى است كه اعتقاد به او لازم است و از اصول مذهب است و انحرافى كه پيدا شده است علاوه بر همه انحرافاتى كه همين انحراف است كه ما باور كرديم كه

صحيفه نور ج 20 صفحه 30

سياست به ما چه ربط دارد. غدير آمده است كه بفهماند كه سياست به همه مربوط است، در هر عصرى بايد حكومتى باشد با سياست، منتها سياست عادلانه كه بتواند به واسطه آن سياست اقامه صلوه كند، اقامه صوم كند، اقامه حج كند، اقامه همه معارف را بكند و راه را باز بگذارد براى اين كه صاحب افكار، يعنى آرام كند كه صاحب افكار، افكارشان را با دلگرمى و با آرامش ارائه بدهند. بنابراين اين طور نيست كه ما خيال كنيم كه ولايتى كه در اين جا مى‏گويند آن امامت است و امامت هم در عرض هم فروع دين است، نخير. اين ولايت عبارت از حكومت است، حكومت مجرى اينهاست، در عرض هم به آن معنا نيست، مجرى اين مسائل ديگر است. اين انحرافات خيلى زياد است، نمى‏شود همه‏اش را احصاء كرد.

علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند

خيال كردند يك دسته زيادى كه معناى عرفان عبارت از اين است كه انسان يك محلى پيدا بشود و يك ذكرى بگويد و يك سرى حركت بدهد و يك رقصى بكند و اينها، اين معنى عرفان است، مرتبه اعلاى عرفان را امام على سلام‏الله عليه داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. خيال مى‏كردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر بكلى كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يك قدرى ذكر بگويد و يك قدرى تغنى بشود و يك قدرى چه بكند و دكاندارى. اميرالمومنين در عين حالى كه اعرف خلق‏الله بعد از رسول‏الله در اين امت، اعرف خلق‏الله به حق تعالى بود، معذلك نرفت كنار بنشيند و هيچ كارى به هيچى نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه‏ى ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش، ولى آن هم بود. يا خيال مى‏شود كه كسى كه اهل سلوك است، اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مى‏خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم يك گوشه‏اى بنشينم و ورد بگويم و سلوك به قول خودش پيدا كند. اين سلوك در انبيا زيادتر از ديگران بوده است، در اوليا زيادتر از ديگران بوده است، لكن نرفتند در خانه‏شان بنشينند و بگويند كه ما اهل سلوكيم و چكار داريم كه به ملت چه مى‏گذرد، هر كه هر كارى مى‏خواهد بكند. اگر بنا باشد كه اهل سلوك بايد بروند كنار بنشينند، پس بايد انبياء هم همين كار را بكنند و نكردند. موسى بن عمران اهل سلوك بود ولى معذلك رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد. ابراهيم هم همين طور، رسول خدا هم كه همه مى‏دانيم. رسول خدايى كه سال‏هاى طولانى در سلوك بوده است، وقتى كه فرصت پيدا كرد، يك حكومت سياسى ايجاد كرد براى اين كه عدالت ايجاد بشود، تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مى‏شود براى اين كه هر كس هر چيزى دارد بياورد. وقتى كه آشفته است نمى‏توانند، در يك محيط آشفته نمى‏شود كه اهل عرفان، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه، فلسفه شان را، اهل فقه، فقه‏شان را، لكن وقتى حكومت يك حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى كرد و نگذاشت كه فرصت طلب‏ها به مقاصد خودشان برسند، يك محيط آرام پيدا مى‏شود، در اين محيط آرام همه چيز پيدا مى‏شود. بنابراين ما نودى بشى‏ء مثل ما نودى بالولايه براى اين كه حكومت است. به هيچ چيز مثل

صحيفه نور ج 20 صفحه 31

اين امر سياسى دعوت نشده است و اين امر سياسى بوده است، زمان پيغمبر بوده است، زمان اميرالمومنين بوده است، بعدها هم اگر يك فرصت پيدا مى‏شد، آنها هم داشتند اين معما را. انحرافات زياد شده است. بعضى از اهل علم خودمان هم همين معانى را دارند لباس جندى حرام است، لباس شهرت است، به عدالت مضر است حضرت امير عادل نبوده؟! حضرت سيدالشهدا هم عادل نبوده؟! حضرت امام حسن هم عادل نبوده؟! پيغمبر اكرم هم عادل نبوده؟! براى اين كه لباس جندى داشتند! اينها را تزريق كردند به ما، به ما آن طور دست‏هاى توطئه‏گر تزريق كردند كه ماها هم باورمان آمده است. تو چكار دارى به اين كه چه مى‏گذرد، تو مشغول درست باش، تو مشغول فقهت باش، تو مشغول فلسفه‏ات باش، تو مشغول عرفانت باش، چكار دارى كه چه مى‏گذرد. در آن وقت، اوايلى كه اين مسائل پيش آمد، يكى از رفقاى ما كه بسيار خوب بود، بسيار مرد صالحى بود و اهل كار هم بود، لكن من وقتى يك قضيه را صحبت كردم كه در اين قضيه ما بايد تحقيق كنيم، گفت به ما چكار دارد، حاصل امر سياسى است به ما چكار دارد. اين طور تزريق شده بود كه يك مرد عالم روشنفكر متوجه به مسائل، اين طور مى‏گويد كه به ما چكار دارد. پيغمبر هم مى‏گفت سياست به ما چكار دارد؟ اميرالمؤمنين هم كه حكومت داشت، مى‏گفت سياست.... حكومتى داشت براى ذكر گفتن و براى قرآن خواندن و براى نماز خواندن و همين ديگر؟! حكومت بود، ولايت بود و تجهيز جيوش بود عرض مى‏كنم حكومت‏ها در نصب كردن اينها بود، همه‏اش سياست است اينها.

آنى كه مى‏گويد كه آخوند چكار دارد به سياست، اين با آخوند خوب نيست، اين با اسلام بد است، مى‏خواهد آخوند را كنار بگذارد كه مى‏تواند يك كارى توى مردم انجام بدهد و هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند و لهذا اين طور شد. البته علماى ما در طول تاريخ اين طور نبود كه منعزل از سياست باشند. مسأله مشروطيت يك مسأله سياسى بود و بزرگان ما در آن دخالت داشتند، تاسيسش كردند. مسأله تحريم تنباكو يك مسأله سياسى بود و ميرزاى شيرازى رحمت‏الله اين معنا را انجام داد. در زمان‏هاى اخير هم مدرس، كاشانى، اينها مردم سياسى بودند و مشغول كار بودند، اما به قدرى قدرت داشت اين دست قوى توطئه‏گر كه نمى‏شد از فكر حتى اهل علم محترم هم بيرون كرد به اين كه نه، مسأله اين طور نيست، مسأله حكومت در زمان پيغمبر بوده و سياست هم بوده، در زمان اميرالمومنين بوده و سياست هم بوده و اين كه همه نقل كرده‏اند و اين قدر غدير را بزرگ كرده‏اند، براى اين كه به ما بفهمانند، تعليم بدهند به ما كه اين طورى بايد باشد.

ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود

ما الان مبتلاى به جنگيم، يك دسته‏اى در همين قضيه هم دارند اشكالتراشى مى‏كنند، نه يك اشخاصى باشند كه حالا تأثيرى داشته باشند، اما هستند، هستند اشخاصى كه مى‏گويند كه بياييد صلح

صحيفه نور ج 20 صفحه 32

بكنيم، بياييد يك سازشى بكنيم. ما از تاريخ بايد اين امور را ياد بگيريم، به حضرت امير تحميل كردند، مقدسين تحميل كردند، آنهايى كه جبهه‏شان داغ داشت و اضر مردمند بر مسلمين.، آنها تحميل كردند به حضرت امير حكميت را و تحميل كردند آن كه حكم بايد بشود را، بعد كه حضرت امير با فشار اينها نتوانست، مى‏خواستند بكشندش اگر نكند، براى اين كه آنها چيز كرده بودند كه چه بايد چه بشود، حكم قرار بدهيد / ما / قرآن است، قرآن است اين. اين ابتلا را حضرت امير داشت، الان نظير او را ما داريم. اين كه مى‏گويند، اين ور و آن ور مى‏افتند كه بگذاريد يك حكميتى پيدا بشود، بيايند حكم، حكم پيدا بشود كه كارها را انجام بدهد، تشخيص بدهد كه كى چى است. دنيا نمى‏داند كه كى متجاوز است؟! ما از آن قضيه بايد عبرت بگيريم و زير بار حكميت، ما اين در اين هفت سالى كه بوده است فهميديم كه اين حكم‏ها كى هستند و اينهايى كه مى‏خواهند صلح ايجاد كنند كى‏ها هستند. قصه امام حسن و قضيه صلح، آن هم صلح تحميلى بود، براى اين كه امام حسن، دوستان خودش يعنى آن اشخاص خائنى كه دور او جمع شده بودند، او را جورى كردند كه نتوانست خلافش بكند، صلح كرد. صلح تحميلى بود. اين صلحى هم كه حالا به ما مى‏خواهند بگويند، اين است. بعد از اين كه صلح كردند، به حسب روايت، به حسب نقل، معاويه به منبر رفت و گفت كه تمام حرف‏هايى كه گفتم، ما قرار داديم، زير پاى من. مثل پاره كردن اين مرديكه آن قراردادها را. آن صلح تحميلى‏اى كه در عصر امام حسن واقع شد، آن حكميت تحميلى كه در زمان اميرالمؤمنين واقع شد و هر دويش به دست اشخاص حيله‏گر درست شد، اين ما را هدايت مى‏كند به اين كه نه زير بار صلح تحميلى برويم و نه زير بار حكميت تحميلى. ما بايد خودمان به حسب رأى خودمان، به حسب رأى ملتمان، آن طورى كه الان همه ملت دارند مى‏گويند، ما بايد اين جنگ را ادامه بدهيم تا وقتى كه انشاءالله پيروزى حاصل بشود و نزديك است انشاءالله. منتها اگر بخواهد ملت ما نزديكتر بشود اين پيروزى، زياد نزديك بشود كه به صلاح ماست و به صلاح ملت عراق است و به صلاح منطقه است بايد مجهز بشود، بايد در اين برهه زمان بايد به تمام معنا مجهز بشود براى جبهه‏ها.

بايد كارى كرد كه صدام يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش

آقايان گفتند كه در بسيارى از جاها هست در كشور كه از دولت يك چيزهايى هست آن جا كه ابزارى است براى جهادسازندگى براى چيز براى جبهه، و زيادى است آن جا. من عرض مى‏كنم كه اگر يك ابزارى در يك جايى زيادى است و تشخيص دادند فرمانداران، استانداران و ائمه جمعه تشخيص دادند كه اين در اين جا ديگر اضافه است، زيادى است، لازم نيست اين جا، اين لازم است كه براى جبهه‏ها برود. اگر بخواهيد كه كشورتان آباد بشود، كشورتان اسلامى‏بشود و زود بشود، طولانى نشود، بايد مجهز بشويد و هر با همه قوا مجهز بشويد تا اين كه كلك اين مرد را بكنيد. در آن اوايل گفته شد به اين كه سيلى خواهد خورد صدام، صدام سيلى را خورده الان گيج است، الان نمى‏داند چه مى‏كند، واقعاً نمى‏داند الان چه مى‏كند، از يك طرف اشتلم مى‏كند، از يك طرف التماس مى‏كند، از

صحيفه نور ج 20 صفحه 33

يك طرف گدايى مى‏كند از يك اين الان در حال گيجى است. و من خوف اين را دارم كه اگر اين ديوانه بشود بيشتر از اين كه الان هست اگر به واسطه شكست ديوانه بشود، به كشور عراق يك طور صدماتى وارد كند، بگويد حالا كه من غرق شدم، بگذار همه غرق بشوند، يك همچو موجودى است اين. من خوف اين را دارم كه به اعتاب عاليات هم اين تجاوز كند و خداوند انشاءالله مهلتش ندهد. بايد كارى كرد كه يك سيلى ديگرى بخورد و برود سراغ كارش، يا خودكشى كند يا فرار كند از اين جا به يك جاى ديگرى و دنبال كارهايى كه هست.

دست‏هاى قوى‏اى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم

در هر صورت انحرافاتى كه بعد از غدير خم پيدا شد و ماها هم غفلت كرديم همه نه بسيارى از ماها، اكثريت شايد غفلت كردند و ما را كناره‏گير كردند، نگذاشتند كه در امور مسلمين دخالت بكنيم، اسباب اين گرفتارى‏هايى شده است كه الان در سرتاسر كشورهاى اسلامى‏داريم مى‏بينيم. در همه جا اين مسائل هست. باور كردند علماى اهل سنت به اين كه اطاعت از هر قلدرى بايد كرد، اين هم به دست اشخاص قلدر پيدا شده است. امكان دارد يك همچو چيزى كه پيغمبر اسلام احكام بفرستد و بگويد از آتاتورك كه احكام ما را محو مى‏كند اطاعت كنيد؟! اين را كدام عقل مى‏پذيرد؟ پيغمبر اسلام احكام بفرستد، خداى تبارك و تعالى احكام بفرستد بگويد كه نماز بخوانيد، بعدش هم بگويد اطاعت كنيد از آتاتورك كه مى‏گويد نماز نخوانيد! از كدام بشنويم، از خدا يا از آتاتورك؟ اين را چه عقلى باور مى‏كند؟ اين اولوالامرى كه در قرآن وارد شده است، واضح است كه كسى است كه تلو(1) رسول خداست، الله است، رسول خداست اولوالامر، او بايد يك همچو صفاتى داسته باشد. معقول نيست كه خداى تبارك و تعالى مردم را وادار كند كه از رضاخان كه همه جهات شرعى و اسلامى را كنار مى‏گذاشت، شما اطاعت كنيد. دين بفرستد بعد بگويد از كسى كه لادين است اطاعت كنيد. يعنى شما هم لادين بشويد /اين/ مى‏شود اين؟! اين انحرافاتى است كه پيدا شده است و مع الاسف دست‏هاى قوى‏اى اين انحرافات را ايجاد كردند و ما و ديگران در حال غفلت هستيم. از انحرافات زيادى كه دست‏هاى قوى دشمن‏هاى اسلام دست در آن داشتند، همين اختلافاتى است كه بين طوايف مختلف هست. اختلاف سنى و شيعه، البته سنى و شيعه /در عقايد/ در بسيارى از عقايد مختلفند بايد هم باشند، من نمى‏گويم بايد ....(2)باشند ولى خوب هستند ديگر، آزادند. اما اين اسباب اين بشود كه ما كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى يك كشورى مسلط بشود و آمريكا را بيرون كند، كارشكنى كنيم كه نبادا يك وقتى بتوانيم يك نفرى كه دارد اسلام را به هم مى‏زند، دارد يك كشورى را از بين مى‏برد، ما بخواهيم او را از بين ببريم، كارشكنى كنيم. بعضى آخوندها، آخوندهاى دربارى،

صحيفه نور ج 20 صفحه 34

كتاب نوشتند در همين زمان در مكه منتشر كردند؛ باز كتاب تفرقه. اينها نمى‏دانم چه فكر مى‏كنند، جز اين است كه اينها نوكر آمريكا يا بعض بلاد ديگر هستند كه اينها را وادار به اين مى‏كنند كه يك همچو مسائلى را بگويند و تفرقه ايجاد كنند؟ در بين خود ما هم خوب تفرقه‏هاى چيزى هست. اين شيخى است و آن صوفى است و آن اخبارى است و آن اصولى است. عقايد مختلف اسباب اختلافات خارجى چرا بشود؟ چرا در اين امرى كه همه مشترك هستيم با هم نباشيم؟ اينها جورى است كه يك تربيتى پيدا شده است به دست اين توطئه‏گرها كه از جوانى، از بچگى ما را تربيت كردند به اين طور كه شماها بايد يك طورى كنيد كه ديگران نباشند، آنها هم يك جور ديگرى شما نباشيد، همه با هم مختلف، از اين اختلاف نتيجه‏اش را آنها مى‏برند، عقل چه اقتضا مى‏كند!

من از خداى تبارك و تعالى عاجزانه استدعا مى‏كنم كه اين جمهورى اسلامى را قدرت عنايت كند و اسلام را در همه جا تقويت كند و مسائل اسلامى را در همه جا تقويت كند و افكار مختلفى كه در اين امور هست، خداى تبارك و تعالى اين افكار را برگرداند به يك فكر صحيح، به يك فكر اسلامى، به يك فكرى كه بايد مشى كرد به آن طورى كه بايد اداره كرد يك كشور اسلامى را.

والسلام عليكم و رحمةالله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها