0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 12

تاريخ: 9/3/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان دوره‏هاى اول و دوم مجلس شوراى اسلامى‏

كليه چيزهائى كه از آن بوى اختلاف مى‏آيد، بلا اشكال از شيطان است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلابايد از تشريف آوردن آقايان تشكر كنم و كارى كه از من بر مى‏آيد و آن دعاست براى تؤفيق شما بكنم و از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه را مؤفق كند كه در خدمت اسلام باشيم. بيشتر مسائل در اين محفل‏هايى كه بوده است و در مجلس و در ساير جاها گفته شده است و بنده يك مسأله‏اى را كه در نظر دارم و لازم مى‏دانم كه به همه ملت اين مسأله را عرض كنم و درباره او احساس خطر مى‏كنم و ناراحتى دارم آن اين است كه ما در مسأله سابق كه بعضى‏هاراجع به شوراى نگهبان صحبت‏هائى كرده بودند احساس كرديم كه وظيفه هست ما مسأله را يك طورى حلش كنيم و مهم اين بود كه من از اختلافات كه داشت پيدا مى‏شد خائف بودم. مع الاسف اين نصيحتى كه من كردم كه اختلافات قطع بشود، نمى‏دانم چه دست‏هاى مرموزى در كار است كه همان را موجب اختلافات قرار دادند. در چندين روز پيش يك اعلاميه آوردند اينجا كه من ديدم (بدون امضا البته) اين اعلاميه بى‏اشكال يا از يك آدم بى عقلى صادر شده است و يا از يك آدم شيطانى يا از يك دوست نادانى يا از دشمن شيطان و او اينكه آن مطلبى را كه من راجع به شوراى محترم نگهبان نوشته بودم بالايش طبع كرده بودند و در ذيلش با يك عبارت زننده‏اى گفته بودند كه اين آقايانند كه فلان هستند و اسماء اشخاص محترم و متعهد كه بعضى از اينها را من در طول انقلاب مى‏شناسم فعاليت كردند، كتك خوردند، زجر كشيدند، حبس رفتند و با انقلاب بودند تا حالا. آن چيزى كه من را نگران مى‏كند اين است كه دنبال هر مطلبى يك شيطان هم پيدا مى‏شود كه مى‏خواهد آن را منحرف كند. شيطان، خداى تبارك و تعالى را به تعبير من تهديد كرد به اينكه من نمى‏گذارم كه بندگان تو اطاعت تو را بكنند، وقتى خودش رانده شد، گفت كه من نمى‏گذارم آنها ديگر نمى‏توانى ببينى ديگر اشخاصى را كه به تو علاقه مند باشند مگر آنهائى كه خالص‏اند. كليه چيزهائى كه در آن بوى اختلاف مى‏آيد اين بلا اشكال از شيطان است كه دشمن قسم خورده است كه ما را منحرف كند. من خوف اين را دارم كه در اين ماه مبارك رمضان كه ماه تهذيب نفس است و همه را خدا به ضيافت خودش دعوت كرده است، ما با صاحب خانه كارى بكنيم كه عنايتش از ما برگردد. گويندگان در مجالس، اهل منبر، اهل علم، خطباى جمعه، كسانى كه قبل از خطبه صحبت مى‏كنند بدانند كه مسأله‏اى كه بنده را ناراحت كرده است و

صحيفه نور ج 19 صفحه 13

مى‏كند اين است كه در اين كشور اختلاف ايجاد بشود.

آن روز من براى رفع اختلاف يك كلمه گفتم. دنبالش يك مسائلى پيش آوردند كه خودش اختلاف انگيز بود. امروز من عرض مى‏كنم كه آقايانى كه در منابر در اين ماه مبارك يا بعدش، فرق نمى‏كند، خصوصاماه مبارك كه بيشتر منبر مى‏روند و بيشتر صحبت مى‏شود بدانند كه اسلام از آنها مى‏خواهد كه با هم باشيد. فرض مى‏كنيم كه يك مقام بسيار عالى‏اى هم از شما گرفته شده است (فرض مى‏كنيم و حال اينكه نيست اينجور) اين موجب اين نمى‏شود كه شما خداى تبارك و تعالى را ناراضى كنيد از خودتان، براى اينكه من حالا در اين قصه پيروز نشدم (اگر اسم اين پيروزى باشد) رضاى خدا را در نظر داشته باشيد و خودتان را بنده خدا بدانيد كه هر طور پيش بياورد آنطور را راضى هستيد، همانطورى كه بندگان خالص خدا، اولياى معظم خدا اينطور بودند. هر چه براى سيدالشهداء (به حسب روايت) نزديك مى‏شد ظهر عاشورا و جوان‏هايش يكى يكى از بين مى‏رفتند، صورتش افروخته تر مى‏شد براى اينكه مى‏ديد رو به مقصد دارد مى‏رود. وقتى بنا شد كه همه ما مى‏خواهيم كه خدمت كنيم به اين كشور، مى‏خواهيم كه آن مسائل سابق برنگردد، مى‏خواهيم كه اسير نباشيم در دست مستشارهاى آمريكائى يا قلدرهاى روسى، ما كه بنا داريم اينطور باشيم، راهش اين است كه ما با هم باشيم يعنى همانطورى كه توده مردم، به حسب نوع اين توده مردم هستند سران مردم هم اينطور باشند.

اختلاف علما، اختلاف ملت است نه اختلاف افراد

من گاهى شايد بسيارى از اوقات خوف اين را دارم و از اين خوف هم گاهى ناراحتم كه نبادا مردم براى خاطر ما بهشت بروند و ما جهنم و آنوقت مشرف باشند آن بهشتى‏ها بر ما، ما آن خجالت را چه بكنيم. آنها براى رضاى خدا عمل كردند و مى‏كنند و شما آقايان را به كرسى وكالت نشاندند و حالا هم باز دسته ديگر را نشاندند. آنها براى خدا كار كردند. اگر ما انحراف پيدا كنيم و بالخصوص اختلاف ايجاد كنيم، به واسطه حرف‏هايمان اختلاف ايجاد كنيم، اين خوف همان معنا هست كه فردا ما در عذاب باشيم و آنها در نعمت باشند و آنها به ما بگويند ما براى خاطر شما آمديم به بهشت و شما چرا رفتيد جهنم. و اين خجالتى كه انسان در آن روز خداى نخواسته مى‏كشد از آن آتش سخت‏تر است. مجلس گمان نكند كه در يك مجلس صحبت مى‏كند، ائمه جمعه گمان نكنند كه در يك جاى محدود صحبت مى‏كنند، امروز ديگر حدود برداشته شده است، ديوارها ريخته شده است. اگر ديروز يك كسى در يك مجلسى مثلاً يا در محل اقامه جماعت و جمعه صحبت مى‏كرد، در يك جمعيت محدودى صحبت مى‏شد و تمام مى‏شد. امروز همه مى‏دانيد اينطور نيست، خصوصاً در ايران كه مجلسش منعكس مى‏شود مستقيما و راجع به خطب جمعه هم منعكس مى‏شود و من گاهى وقت‏هاچيزهائى را كه از راديوى خارج مى‏شنوم بعدش از راديوى خودمان مى‏شنوم، آنها زودتر از ما نقل مى‏كنند. در يك همچو محيطى تكليف خيلى زياد است. انحرافات اگر پيدا بشود، اين انحرافات، انحرافات محدود نيست،

صحيفه نور ج 19 صفحه 14

انحراف نامحدود است. در داخل اگر خداى نخواسته ايجاد اختلاف بشود، منتهى به اين مى‏شود بى‏شك به اينكه شكست بخوريد دشمن پشت درهاى ايران ايستاده‏اند مراقبند آنها. تمام اين هياهوها ترس ندارد. اينها چيزى نيست، آمريكا چه مى‏فرستد به كجا و چه مى‏فرستد به كجا، اينها، اينها صحبت است، آنى كه آنها نقشه اصلى اين است كه در داخل يك كارى انجام بدهند. آمريكا مى‏داند كه عرضه اين را ندارد كه در ايران وارد بشود يك كارى انجام بدهد، خودش هم مى‏داند اين را خودشان هم گفتند كه ما نمى‏خواهيم كه سربازهاى آمريكا در خليج از بين بروند، آقايان هم گفتند اين را. آنها اين مسأله را ظاهر مى‏كنند كه با هو و جنجال ما را از ميدان بيرون كنند، آنها خوفى ندارد. آنى كه خوف دارد اين است كه با اين شيطنت‏ها ايادى آنها كه باز هستند در كشور، با اين شيطنت‏هاايجاد اختلاف كنند، دو دسته كنند، يك دسته از آن ور، يك دسته از آن ور. بين علماى بلاد اختلاف ايجاد كنند دو دسته بشوند. اختلاف علما اختلاف ملت است، نه اختلاف افراد، اگر يك عالمى كه در يك شهرى نفوذ دارد مردم چشم و گوششان به آن است با يك عالم ديگرى كه آن هم نظير اوست اختلافشان ظاهر بشود، اختلاف سليقه را برسانند به اختلاف در جمعه‏ها و جماعات و در جاهاى عمومى، اين همچو نيست كه اختلاف زيد و عمرو است، اين يك اختلافى است كه هر شهر را دو قسمت مى‏كند، دو بخش مى‏كند، يك بخش از آن ور، يك بخش به اين ور و اين كم كم اضافه مى‏شود. دشمن‏هاى ما هم حوصله‏شان خيلى زياد است، حالا نقشه مى‏كشند براى پنجاه سال ديگر. اين همين طور كم كم جلو مى‏رود، اين فساد جلو مى‏رود تا يك روزى كه مهيا بشود كشور براى اينكه در داخل خودش يك انفجار حاصل بشود از ايادى آنها. ما از اين غافل نبايد باشيم.

بايد چشم و گوشمان را باز كنيم كه با دست خودمان اسلام را از بين نبريم‏

اينهائى كه اين اعلاميه مى‏دهند ديگرى را تضعيف مى‏كنند، آن يكى اعلاميه مى‏دهد به ديگرى بد مى‏گويد، تهمت مى‏زند، خيال نكنند كه اين، اگر اشخاصى كه هستند كه سالم‏اند خيال نكنند كه اين يك خدمتى است. اين يك خيانتى است به همه ملت، به اسلام. اگر از شياطين هستند بايد ملت گوشش را باز كند چشمش را باز كند و احتمال زياد هست كه از شياطين باشند. ما بايد بعد از آنكه همه با ما دشمنند خودمان دشمن نباشيم با خودمان. دشمنى خودمان موجب مى‏شود كه آنهائى كه دشمن اصلى ما هستند بر هر دو غلبه كنند و روزگار همه را سياه كنند. امروز اسلام در دنيا وضعى پيدا كرده است كه اگر چنانچه شكست خداى نخواسته بخورد تا سال‏هاى طولانى ديگر نمى‏تواند سرش را بلند كند براى اينكه قدرت‏هاى بزرگ قدرت اسلام را فهميده‏اند و مى‏دانند كه اين را بايد از بين برد. حتى آنهايى كه به اسم اسلام حكومت مى‏كنند در ممالك اسلامى، آنها هم از اسلام ايران مى‏ترسند. اسلام ايران را يك اسلام ديگرى مى‏دانند و يك طور ديگر هم هست اين. ما بايد چشم و گوشمان را باز كنيم كه خداى نخواسته با دست خودمان اسلام را از بين نبريم. با دست ملت‏مان اسلام آمد اينجا و شما را در دنيا آبرومند كرد و جورى شد كه با تخيل اينكه يك عده‏اى در لبنان تهديد كردند آمريكا را،

صحيفه نور ج 19 صفحه 15

تازه آمريكا دارد عقب مى‏نشيند. با توهم اينكه نبادا يك كسى به طور انتحارى برود چه بكند همه‏اش هم گردن ايران مى‏گذارند به خيال اينكه ايران اين كارها را مى‏كند و حال آنكه مسلمين دنيا بيدار شدند، غيرمسلمين هم بيدار شدند يعنى آنهائى كه ضعيف هستند، مستضعف بودند بيدار شدند. هر كسى در جاى خودش ديگر مى‏خواهد مقابله كند با اينها. آنها دور كاخ سفيد را يك بساطى درست كردند و هر روز هم اضافه‏اش مى‏كنند براى اينكه از اين اسلام ترسيدند و اينها مى‏خواهند اين را نابودش كنند. آنها نمى‏توانند اما به دست شما خداى نخواسته ممكن است بشود. اهل منبر متوجه باشند يك كلمه راجع به انتخابات سابق و لا حق و اينكه چه شده و چه شده كه اختلاف انگيز است بكنند پيش خداى تبارك و تعالى مسؤولند، اسلام از آنها مواخذه خواهد كرد. خطيب‏هاى در جمعه هم همين را بدانند، آنهائى كه قبل از نماز جمعه خطبه مى‏خوانند همين را بايد بدانند، علما هم كه در هر جا هستند همين معنا را بايد توجه كنند كه ما امروز احتياج داريم به اينكه به قول خداى تبارك و تعالى با تمام وجود عمل كنيم كه مى‏فرمايد با هم باشيم (واعتصموا بحبل الله ولاتفرقوا)

توجه كنيد كه ماه مبارك رمضان را به آداب روحى‏اش عمل بكنيد

ماه مبارك رمضان پيش است و يكى از نعمت‏هايى كه خدا به شما وكلا داده است اين است كه در ماه مبارك شعبان اين مجلس افتتاح پيدا كرد و در آغاز ماه رمضان شروع به كار دارد مى‏كند. و اين يكى از نعمت‏هاى بزرگ خداست كه به ما عنايت فرموده است. ماه رمضان شما را دعوت كرده خداى تبارك و تعالى به مهمانى خودش. همانطور كه مى‏بينيد مهمانى خدا صوم است مثل ميهمانى ماها نيست كه آنجور تشريفات را داشته باشد، پرهيزدادن است از آن چيزهائى كه مربوط به شهوات انسان است.

توجه بكنيد كه ماه مبارك را به آدابش عمل بكنيد يعنى آداب روحى‏اش. فقط دعا نباشد، دعا به معناى واقعى‏اش باشد. خواندن خدا و تذكر خدا به معناى واقعى، آن تذكرى كه نفوس را مطمئن مى‏كند، آن ذكرى كه بذكر الله تطمئن القلوب. ياد خدا واقعاً و حاضر ديدن خدا را در همه جا. ماه مبارك را به تذكر خدا، به ذكر خدا و به رحمت‏هاى خدا كه به شما عنايت كرده است شكرگزارى كنيد و ذكر خدا را بگوئيد، ياد خدا را بكنيد كه خدا شما را مؤفق كند به اينكه دست‏هايى كه مى‏خواهند تشتت در اين ملت ايجاد كنند، خدا آن دست‏ها را مؤفق نكند.

و از همه بالاتر اين است كه انسان خودش را اصلاح كند در ماه رمضان، ما محتاج به اصلاح هستيم، محتاج به تهذيب نفس هستيم، تا آن دم آخر ما محتاجيم. پيغمبرها هم محتاجند. انبياء بزرگ هم محتاجند منتها آنها احتياج خودشان را فهميده‏اند و دنبالش عمل كرده‏اند و ما از باب اينكه حجاب داريم نتوانستيم بفهميم و به تكاليف خودمان عمل نكرديم. اميدوارم كه انشاء الله اين ماه مبارك رمضان به همه شما مبارك باشد. و مبارك بودن به اين است كه بنابراين بگذاريد كه به تكاليف خدا عمل كنيد. در اين ماه مبارك دعا كنيد كه خداى تبارك و تعالى شما را مؤفق كند به اينكه در اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 16

خدمتى كه متكفل او هستيد، مطابق رضاى او عمل كنيد. از خدا بخواهيد كه ما را از عنايت خودش محروم نفرمايد. و اين ضيافت خدا را قدر بدانيد. اين ضيافت خيلى لطافت و ظرافت دارد، اين را بايد قدر بدانيم ما. اين ادعيه اى كه وارد شده است در ماه مبارك رمضان و در ماه شعبان اينها راهبر ماست به مقصد، به تعبير شيخ ما رحمه الله قرآن صاعد است. ادعيه را ايشان تعبير مى‏كرد به اينكه، قرآن نازل است و اين، قرآن صاعد. در هر صورت ظرايفى در اين ادعيه مباركه هست كه سابقه ندارد. اينها را توجه به آن بكنيد، انسان را اين ادعيه مى‏تواند حركت بدهد. ماه مبارك مى‏تواند كه انسان را مؤفق به بسيارى از امور بكند. ماه مبارك مى‏تواند انسان را طورى بكند كه تا ماه مبارك ديگر يا تا آخر ديگر كنترل بشود و تخطى از آنكه رضاى خداست نكند. من اميدوارم كه همه ما مؤفق بشويم به اينكه اين ماه مبارك را با ذكر خدا و توجه به خداى تبارك و تعالى به پايان برسانيم كه خداى تبارك و تعالى در عيد رمضان به ما عيدى عنايت كند و آن استقلال تام ما، آزادى تام ما بيمه شده و جمهورى اسلامى بيمه شده.

خدايا! ما بندگان ضعيف هستيم، ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم، ما هيچيم و هر چه هست توئى. ما اگر چنانچه خلاف مى‏كنيم نادانيم. تو بر ما ببخش. تو ما را به اين ماه مبارك رمضان وارد كن به طورى كه با رضاى تو وارد بشويم در او. خدايا! تو ما را لياقت بده كه در اين مهمانى كه از ما كردى به طور شايسته وارد بشويم. خدايا! اين ايران كه از همه اطراف به او هجوم شده است، براى اسلام، اين ايران را تو تقويت كن.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 18

تاريخ: 12/3/63

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و ديوان عالى كشور و مسؤولان لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد فطر

زيربار ظلم رفتن، مثل ظلم كردن، از ناحيه عدم تزكيه است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم خداى تبارك و تعالى اين عيد سعيد را به همه مسلمين و به كشور ما و ملت ما مبارك كند و اميدوارم كه با عنايت خودش با ما رفتار كند. ما مهمان‏هاى خوبى نبوديم براى خداى تبارك و تعالى. ما را دعوت كرد به ضيافت، او ميزبان بزرگ و ما ميهمانان هيچ. چه بگوييم در مقابل اين نعمت بزرگ الهى كه ملت‏ها را دعوت كرده است به ضيافت الله، ضيافت الله با همه‏ى اسماء و ما چگونه شكر اين نعمت را بجا بياوريم، ما كه خودمان را مى‏شناسيم كه هيچ نيستيم و هر چه هست، اوست، لكن او عنايات خاصه خودش را مبذول مى‏كند و ما را ميهمان و خودش را ميزبان ما قرار مى‏دهد. يا ما را بالا برده است تا آن حدى كه اين لياقت را داشته باشيم با عنايات او، يا عنايت خودش را متنزل كرده است، همان طورى كه قرآن را متنزل كرده است در ماه رمضان. قرآن نازله‏اى است كه پس از عبور از حجاب‏هاى نور، وارد شده است در ماه مبارك رمضان، آن هم بر قلب مبارك رسول خدا و از آن جا باز متنزل شده است تا رسيده است به آن جايى كه با زبان گفته مى‏شود، حالا كيفيت نزول قرآن خود يك مسأله مهم است و كيفيت گرفتن قرآن از وحى الهى و از ملكى كه مأمور اين كار است، آن هم يك بحث مهم است كه ما دستمان از آن كوتاه است. لكن آنى كه ما از خودمان اطلاع داريم، ما مهمان‏هاى خوبى نيستيم براى خدا. اگر ميهمان‏هاى خدا از قبيل رسول خدا و ائمه هدى هستند، ما چه بگوييم. و آن ميزبانى‏اى كه از آنها مى‏كند، دست ما از آن كوتاه است. لكن ما متكى هستيم به لطف او و ما متكى هستيم به عنايات او و ما در ماه رمضان هر چه قصور كرده باشيم، تقصير كرده باشيم، در اين روز مبارك از او عيدى مى‏خواهيم، او به فضل خودش با ما رفتار كند، نه به عدلش.

اميدوارم كه خداوند اين ملت كه مهيا شده است براى اين كه خدمت كند به مسلمين و اسلام، اين را تؤفيق بدهد كه بتواند از عهده اين خدمت بزرگ برآيد، خدمت به اسلام و خدمت به بندگان خدا. بندگان خدا امروز گرفتارند در دست آنهايى كه بر آنها سرپرستى مى‏كنند غاصبانه. ملت‏ها همه گرفتار چنگال اين قدرت‏هاهستند كه خودشان را مصلح مى‏دانند، صلاح جو مى‏دانند، با اصلاح حرف مى‏زنند. چه بكنيم ما با اين وضعى كه در دنيا امروز هست؟ وضعى كه قدرت‏هاى بزرگ دارند با بشر و

صحيفه نور ج 19 صفحه 19

بدتر از او، وضع انفعالى كه حكومت‏ها دارند.

مصيبت براى مسلمين اين است كه گرفتار يك همچو حكومت‏هايى هستند كه همه‏اش انفعالى، وضع انفعالى دارند و براى عالم مصيبت اين است كه كسانى با ادعاى صلح دوستى و به ادعاى طرفدارى از توده‏ها به همه مردم ظلم مى‏كنند. آنها كه خودشان را طرفدار حضرت مسيح جا زدند و ادعا مى‏كنند كه حضرت مسيح فرموده است كه: اگر چنانچه كسى به شما سيلى زد آن طرف صورتتان را بگيريد تا سيلى بزند، گرچه اين دروغ است، حضرت مسيح، پيغمبر بزرگ خدا يك همچو حرف غيرصحيح را نخواهد زد. اگر به مسيح مجال داده بودند، همان طورى كه موسى با قوم خودش با فراعنه عمل كرده بود، آن هم عمل مى‏كرد. لكن مجال نداشت. مع الاسف اينهايى كه مى‏گويند ما طرفدار مسيح هستيم از آنهايى كه كمونيست هستند و اصلا به خدايش اعتقاد ندارند، اينها بدتر مى‏كنند. كه يعنى ديگر نمى‏شود گفت اين از او بدتر، او از او بدتر، همه از هم بدتر. آنها به مسيح اين نسبت را دادند آن هم دروغ، لكن خودشان كه مى‏گويند ما طرفدار همچو ايده‏اى هستيم، ببينيد چه سيلى ها به مردم مى‏زنند. مردم چطور گرفتار اينها هستند. آنها از آن طرف، از اين طرف هم مسلمان‏ها كه ملت‏هايشان تحت سلطه و دولت منفعل از اين قدرت‏هاى بزرگ. اگر همين ماه مبارك رمضان را مسلمين خودشان را به طور جمعى به ضيافت خدا وارد كرده بودند و تزكيه كرده بودند، تصفيه كرده بودند خودشان را، ممكن نبود زير بار ظلم بروند. زير بار ظلم رفتن مثل ظالم ظلم كردن، هر دوش از ناحيه عدم تزكيه است، قدافلح من تزكى، در نماز عيد، اين سوره را مستحب است بخوانند. امر به تزكيه و ذكرالله، ذكر اسم الله: قدافلح من تزكى و ذكر اسم ربه فصلى. تزكيه، ذكر اسم الله و صلوه، اينها مراتبى است، اگر ما به اين رسيده بوديم، نه حال انفعالى پيدا مى‏كرديم براى پذيرش ظلم و نه ظالم بوديم. همه از اين است كه تزكيه نشديم. دولت‏هاتزكيه نشدند و نخواهند شد مگر خدا عنايت كند و ظالمند. ملت‏هايى هم كه تزكيه نشده‏اند، بار ظلم را به دوش مى‏گيرند. عذر ندارند ملت‏ها در مقابل پذيرش ظلم، ايران اين عذر را از آنها منقطع كرد. آن قدرتى را كه ايران شكست، در آنها نيست، در بين حكومت‏هاى ديگر نيست، لكن مردم اول متحول روحى شدند و بعد هم آن كردند كه دنيا ديد. و اين كشورى كه الان در دست شما آقايان است، كشورى است كه با تحول روحى يك همچو مسأله را پيش آورد، لكن حفظ اين تحول اهميتش بيشتر از اصل تحول است. بايد همه كوشش كنند در حفظ اين تحول. اين جوان شما كه آنها مى‏خواستند بكشندشان به مراكز فساد و آنها را از خود بيخود كنند تا حكومت كنند، اين جوان‏ها را خداى تبارك و تعالى تؤفيق داد از آن جا درآمدند به سنگرها رفتند، از آن مفاسد خودشان را خلاص كردند و به معابد رفتند، يعنى، همان سنگرهايى كه معابد الهى است.

آنهايى كه به ما اشكال مى‏كنند كه شما چرا سازش نمى‏كنيد با اين قدرت‏هاى فاسد، آنها از باب اين كه همه چيز را با چشم مادى ملاحظه مى‏كنند، با چشم طبيعى حل و فصل اشياء را مى‏كنند. آنها نمى‏دانند كه انبياى خدا چه رويه‏اى داشتند، با ظالم چطور برخورد مى‏كردند، يا مى‏دانند و خودشان را

صحيفه نور ج 19 صفحه 20

به كورى و كرى زدند. سازش با ظالم، ظلم بر مظلومين است، سازش با ابرقدرت‏ها، ظلم بر بشر است. آنهايى كه به ما مى‏گويند سازش كنيد، آنها يا جاهل هستند يا مزدور. سازش با ظالم، يعنى، اين كه دست ظالم را باز كن تا ظلم كند. اين خلاف رأى تمام انبياست. انبياى عظام، تا آن جا كه توانستند جديت كردند كه ظلم را از اين بشر ظالم بزدايند، به موعظه، به نصيحت، به امر به معروف، به نهى از منكر، به انزلنا الحديد و فيه باس شديد، آخر الدواء الكى. بعد از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخر دوا اين است كه داغش كنند. شمشير، آخر دواست.

هر چه مفاسد در دنيا بر بشر وارد مى‏شود از فساد خود آدم و حكومت هاست‏

در عين حالى كه كشور اسلام، كشور اسلامى ايران و مسؤولين اين كشور دائماً اين مطلب را گوشزد مى‏كنند كه ما با اين دولت‏هاى اسلامى مى‏خواهيم دوست باشيم، دست اخوت به هم بدهيم، با ملت مى‏خواهيم همراه باشيم، همقدم باشيم و اگر اين طور بشود ديگر ظلمى در اين ممالك اسلامى از طرف قدرت‏هاى بزرگ نخواهد شد، لكن حكومت‏ها تزكيه نشده‏اند، حكومت‏ها وارد به صيام نشده‏اند، وارد به ضيافت الله نشده‏اند. دامن مى‏زنند به جنگ و به اين كه جنگ را توسعه بدهند. نمى‏دانند كه توسعه اين جنگ، خانه‏خرابى براى آنهاست. آن كه با يك زندگى متوسط ساخته است، از جنگ نمى‏ترسد. پاسدارهاى ما كه يك زندگى عادى هم كمتر دارند، از جنگ نمى‏ترسند. ارتشى ما كه يك زندگى عادى دارد، از جنگ نمى‏ترسد. جنگ به او ضررى نمى‏زند. آنهايى كه داراى كاخ‏ها و بساط هستند آنها بايد بترسند، ضرر به آنها مى‏رسد. ما مهيا كرديم خودمان را براى اين كه برويم دنبال رفع ظلم، تا آن جا كه مى‏توانيم با نصيحت، با دست دوستى، با محبت با اين اشخاصى كه در همسايه ما هستند از اين كشورهاى اسلامى، با مودت، با دوستى، دائماً اين مسؤول ما مسؤولين ما اين حرف را مى‏زنند، لكن آنها از باب اين كه وارد به ضيافت الله نشده‏اند على قلوبهم حجاب"صم بكم عمى فهم لايعقلون با دست خودشان، خودشان را فانى مى‏كنند. تمام مفاسد از خود آدم است. از نفس انسانى است، از جاى ديگر به ما چيزى نمى‏رسد، هر چى مى‏رسد از ماست - انما هى اعمالكم ترد اليكم همه چيزهايى است كه از خود ما هست، چه مفاسدى كه در دنيا بر بشر وارد مى‏شود، از فساد خود آدم است، فساد حكومت‏هاست، نفس‏خبيثه است و چيزهايى كه در آن عالم به ما مى‏رسد، آنها هم از خود ماست.

بهشت را اعمال شما آباد مى‏كند و جهنم را هم اعمال ما مى‏افروزد. ما الان در صراط هستيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت. و ما الان در صراط داريم حركت مى‏كنيم. اين پرده كه برداشته شد، آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى‏گذرد، يعنى، آتش دورش را گرفته، اين از وسط اين جا مى‏گذرد، بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است. فساد كه همان آتش است‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 21

بر شما احاطه كرده، بايد از همين بين فساد عبور كنيد، به طورى كه سالم عبور كنيد. انبيا عبور مى‏كنند، جز ناوهى خامده، آنها آتش خاموش است برايشان، همان طور كه براى حضرت ابراهيم در اين جا خاموش بود، سرد بود، آنها آتش خاموش است. مؤمنين هم با سلامت مى‏گذرند، آتش خاموش نيست اما آتش به آنها ضرر نمى‏زند. انعكاس همين دنياست، يك چيز ديگرى نيست، همين است كه اين جاست، همه چيزهايى كه در آن عالم واقع مى‏شود عكس العمل همين چيزهايى است كه در اين عالم است. الان صراط ما در صراط هستيم و الان صراط در متن جهنم است و الان صراط براى انبياى بزرگ و اولياى بزرگ خاموش است. جهنم خاموش است و الان براى مؤمنين سالم است و براى ديگران محيطه بالكافرين، و ان جهنم لمحيطه بالكافرين، اين الان احاطه دارد نه سيحيط الان محيط است، منتها نمى‏توانيم حالا ادراك كنيم. اين چشم بسته است الان، آن حجاب است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل جهنم است مى‏بيند توى جهنم است. حجاب كه برداشته شد، آن كه اهل بهشت است مى‏بيند در بهشت است، برزخ هم براى او بهشت است. برزخ هم براى آن طرف ديگر جهنم است.القبر اما حفره من حفر النيران او روضه من رياض الجنه.

چشم از اين جا برداشته شد يك ورق ديگرى پيش مى‏آيد، آن ورقى كه يك وقتى پيش آمد، ديگر كار گذشته است، ما امروز بايد فكرش را بكنيم.

ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم و الان هم در حال دفاع هستيم‏

اگر تهذيب نفس باشد، نه از جنگ مى‏ترسد كسى، نه از صلح هيچ ابا دارد، از هيچى باك ندارد. اما وقتى تهذيب نفس نيست، مى‏گويد: اگر جنگ نكنيم، شايد آن طرف ما چه بكند. اين جنگ افروزى‏هايى كه الان مى‏بينيد در منطقه دارد مى‏شود، روى همين معناست، روى هواى نفس است، هواى نفس وادار مى‏كند كه به يك كشورى حمله كنند. هواى نفس وادار مى‏كند كه منطقه را به آتش بكشند و انسان مى‏سوزد در اين هواى نفس خودش، در همين عالم هم مى‏سوزد. و ما حالا هم به همه‏ى كشورهاى منطقه نصيحت مى‏كنيم، نصيحت بر همه، همه بايد نصيحت كنند هم را. نصيحت مى‏كنيم كه از اين جانور دست برداريد، اين آدم شدنى نيست. اين صدام محال است كه آدم بشود. از اين دست برداريد، خودتان را مبتلا نكنيد به آن چيزى كه‏نبايد مبتلا بشويد. ما نصيحت مى‏كنيم، ما خيرخواه شما هستيم. ما هيچ روزى به عراق حمله نكرديم، الان هم ما در حال دفاع هستيم. يك روز اگر مهلت بدهيم، ايران را به هم مى‏زند. ما الان در حال دفاع هستيم از خودمان و از ملت عراق. ملت عراق با ما دو تا نيستند، برادر ما هستند. ما در حال دفاع هستيم از يك ملتى كه گرفتار شده، ارتشش گرفتار است، ادارى‏اش گرفتار است، همه چيزش گرفتار يك حزب جهنمى است.

اين اخبارى كه از آن جا مى‏آيد، انسان را مى‏لرزاند كه اينها چه گرفتارى دارند. واسف در اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 22

است كه در بين همه كشورها، يك منحرفى با يك دستارى سرش و يك تحت الحنك، در بين جماعت مسلمين اينها هستند و دامن مى‏زنند به اين امور، يعنى، اسلام را با آن دشمنند، آن آخوندهاى دربارى بدتر براى اين كه اگر اسلام بيايد، آخوند دربارى بدتر لطمه مى‏بيند تا آن ارتشى، آنها به صلاح نزديكترند. اين طايفه‏اند كه اگر فاسد شدند، عالم را فاسد مى‏كنند.

بايد كوشش كنيم اين تحولى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند

و ما بايد كوشش كنيم كه انشاء الله اين چيزى كه در ايران پيدا شده است، ادامه پيدا كند، و اين تحولى كه در جوان‏هاى ما پيدا شده است در همه ما پيدا بشود. من وقتى فكر اين پاسدارها را، اين ژاندارمرى را، اين ارتش را كه در آن گرماى شديد خوزستان دارند براى اسلام خدمت مى‏كنند، واقعاً از خودم خجالت مى‏كشم كه ما چه هستيم و آنها چه هستند، ماها چكاره‏ايم و آنها چكاره‏اند. آنها تهذيب شدند تا اندازه‏اى البته و ما مانديم در اين صف نعال. و از خدا مى‏خواهيم كه با ما با لطف و عنايات خودش رفتار كند، به ما رحم كند و ما را از اين گردابى كه در آن مبتلا هستيم و آن گرداب خودمان هست، اعمال خودمان هست، ما را نجات بدهد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد كه براى اين ملت خدمت بكنيد. به ملت تؤفيق بدهد كه براى اين دولت خدمت بكند. به همه ما تؤفيق بدهد كه براى اسلام خدمت كنيم و همت ما رفع ظلم از مظلومين و قطع يد مستكبرين باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 58

تاريخ: 18/6/63

بيانات امام خمينى در ديدار با سرپرست و اعضاى ستاد تبليغات جنگ‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مهم اين است كه انقلاب اسلامى ما انقلابى است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كرده‏اند و مردم بايد آن را به آخر برسانند. مردم قيام كرده‏اند، شاه را بيرون كرده و رژيم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را كه به نفع مستضعفين است جايگزين آن كرده‏اند، پس، مردم بايد پاى كارى كه كرده‏اند بايستند. هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بيشتر و بزرگتر است.

امروز كه تمام بوق‏هاى تبليغاتى بر ضد اسلام و ايران است، بدين خاطر است كه ايران را به سازش و تسليم بكشند. انقلاب ما عظيم است و متكى به هيچ قدرتى نيست، نه قدرت شرق و نه قدرت غرب. انقلاب‏هايى كه در دنيا مى‏شود، به يكى از اين دو ابرقدرت متكى است ولى انقلاب مردم ما انقلابى است متكى به خود مردم، پس مردم بايد از پيامدهاى انقلابشان گله نداشته باشند. امروز كشور ايران روى پاى خودش ايستاده است، لذا زحمت‏ها و توطئه‏ها را هم بايد تحمل كند. مردم ما بايد دائما پيغمبر اكرم (ص) را به ياد بياورند، پيغمبر اكرم (ص) قيام كردند، پايدارى كردند، زحمت‏ها را متحمل شدند، در مكه با آن همه زحمت مواجه شده و در محاصره شعب آن همه رنج كشيدند و بعد در مدينه تمام ايام زندگى‏شان را با رنج و زحمت تمام كردند و حضرت حتى در بستر بيمارى به جيش اسامه دستور حركت دادند. ما هم تا آخر، زحمت‏ها و رنج‏هاى توطئه ابرقدرت‏ها را بايد تحمل كنيم. ما موظف هستيم تا امر الهى را انجام دهيم. پس، از سختى‏ها نبايد هراس داشته باشيم. آيا پيغمبر اكرم (ص) در مقابل سختى‏ها عقب نشينى كردند؟ آيا حاضر به تسليم و سازش شدند؟ ما هم كه كار انبيا و پيغمبر اكرم (ص) را انجام مى‏دهيم بايد بايستيم، بايد مقاومت كنيم تا اسلام استقرار پيدا كند و عدالت برقرار شود و دست ظالم‏ها كوتاه گردد. اين را بايد دنبال كرد. مردم زمان حضرت رسول (ص) و اصحاب او مقاومت كردند و از سختى نهراسيدند تا پيروز شدند. ما هم وقتى وارد اين كار شديم و تصميم گرفتيم كه دست بدين عمل بزرگ بزنيم، پيامدهايش را هم بايد پذيرا باشيم.

اگر كمى عقب بنشينيم بايد دست از اسلام بكشيم و تكليف ما برخلاف اين است‏

بايد مردم توجه كنند كه كارى بزرگ انجام داده‏اند و دشمن هم براى شكست آنها از هيچ كوششى دريغ نمى‏كند. مردم بايد محكم و استوار براى آزادى و استقلال بايستند، اگر ما دستمان را به

صحيفه نور ج 19 صفحه 59

سوى آمريكا و يا شوروى دراز كنيم، آسوده تا آخر زندگى مى‏كنيم ولى مردم ما كه اين را نمى‏خواهند، پس بايد اين توطئه‏ها را كم و زياد تحمل كنند. اوايل جنگ، فكر مى‏كردند ظرف چند روز كار تمام مى‏شود، حال مى‏بينند خير، جمهورى ما مستقر و ايستاده است. امروز دنيا به ايران چشم دوخته است، چه دوست و چه دشمن، كه ببينند ايران چه مى‏كند. در قديم كه ايران مطرح نبود، شاه بود و نوكرى آمريكا كه هر وقت مى‏خواست، بگويد برو! و هر وقت نمى‏خواست، بگويد نرو! ولى امروز چه؟ امروز آمريكا و شوروى به يك كارگر ساده ايران قدرت گفتن چنين حرف‏هايى را ندارند. امروز دنيا با چنين ملت شجاعى روبروست كه در مقابل تمام توطئه‏ها ايستاده و جلو رفته است و وظايفش را هم بهتر انجام مى‏دهد اگر مى‏بينيد كه در اين جا هواپيما مى‏دزدند، اولا در آمريكا و ساير نقاط هم اين دزدى‏ها فراوان است. دزدى هواپيما كه كارى ندارد، شخصى بلند مى‏شود با يك چاقو و يا گاهى فقط تشر مى‏زند و خلبان هم بايد از جان مسافران حفاظت كند و به احتمال اين كه نكند راست بگويد، به حرف او گوش مى‏دهد. امروز دنيا، دنياى آشوب و جنگ و انفجار و هواپيما ربايى است و ايران از خيلى جاهاى دنيا آرامتر است. ممكن است بعضى‏ها كه اين چيزها را نديده‏اند، با خود بگويند! با قدرت‏ها بايد ساخت. ولى بايد بدانند كه سازش، امروز نابودى تا آخر است، دفن اسلام است تا آخر دنيا. مردم بايد محكم بايستند و از اسلام و كشور دفاع كنند و از توطئه‏ها به خود هراس راه ندهند كه اگر كمى عقب بنشينند، بايد دست از اسلام بكشيم و تكليف ما برخلاف اين است. مردم انقلاب كردند، بايد پاى زحماتش هم بنشينند. مردم، پيغمبران و پيغمبر اسلام (ص) را و ابراهيم (ع) را در نظر بگيرند، ببينند كه با آنها چه مخالفت‏ها شد، ولى دست از هدفشان نكشيدند. اگر ما مسلمانيم، بايد دنباله روى آنها باشيم. دنباله روى از آنان كه فقط روزه و نماز و مسجد نيست. دنباله روى از آنان مبارزه براى حفظ اساس اسلام است. بايد براى حفظ اساس اسلام تا آخر ايستاد و پيشروى كرد.

كارهايتان را بر اساس صدق و صداقت و صفا انجام دهيد

مردم در مورد جنگ تصميمشان را قوى‏تر كرده و در هفته جنگ به وظايفشان عمل نمايند. خداوند شما را تأييد كند. شما پيروزيد در دنيا و آخرت، پيروزى شما نمونه است. پايدارى كنيد كه پيروزى شما بر دو ابرقدرت است. پيروزى بر يك قدرت با تأييد و پشتيبانى ابرقدرت ديگر، كار مهمى نيست. شما بايد مقابل دو ابرقدرت بايستيد، مردم بايد در مقابل دو ابرقدرت بايستند كه ايستاده‏اند و خواهند ايستاد و از هيچ چيز نمى‏ترسند. صدام دست و پا مى‏زند. اين شب‏ها شايد خوابش نبرد. او مرتب مى‏گويد كه اگر ايران حمله كند خارك را مى‏زنم. او اگر هر لحظه بتواند، خارك را با خاك يكسان مى‏كند، او قدرت ندارد.

اميدوارم مؤفق و مويد باشيد و تبليغاتتان هميشه بر اساس صدق و صداقت باشد، كارهايتان را بر اساس صدق و صداقت و صفا انجام دهيد و هميشه مصالح ايران را در نظر بگيريد.

والسلام عليكم و رحمه الله‏




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 26

تاريخ: 18/5/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، نخست‏وزير، اعضاى هيأت دولت و گروه كثيرى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت ميلاد امام رضا(ع)

از صدر اسلام تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام به وجود بيايد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلاً اين عيد سعيد را بر همه آقايان و همه ملت بزرگ ايران و همه مسلمانان جهان بلكه همه مستضعفان تبريك عرض مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه به بركت اين عيد مبارك، بركاتش را بر مسلمين بفرستد و مسلمين را بيدار كند و دست ستمكاران را از بلاد مسلمين كوتاه بفرمايد. من بسيارى از اوقات از دو امر متأسفم كه يكى‏اش از ديگرى بيشتر تأسف دارد. يكى اين كه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند كه يك حكومت دلخواه اسلام وجود پيدا بكند. زمان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آن همه گرفتارى و جنگ‏هاو آن مخالفت‏ها بود و نشد كه حكومت به طور دلخواهى كه ايشان مى‏خواهند، متحقق بشود. در زمان ساير ائمه عليهم السلام، ائمه عليهم السلام هم، حتى زمان حضرت امير كه مواجه بود با آن جنگ‏هاى داخلى و آن منافق‏هايى كه از كفار بدتر هستند و نگذاشتند حكومت شكل بگيرد به طورى كه دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در يك دوره كوتاهى حكومت تحقق پيدا كرده بود، آن الگويى كه آنها به عالم نشان مى‏دادند، براى بشر تا آخر يك درس بزرگى بود و ما بايد متأسف باشيم براى اين امر كه محروم شديم از يك همچو بركت بزرگى.

ما بايد متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است‏

و امر دوم كه باز نگذاشتند و نشد كه ائمه ما عليهم السلام آن طورى كه مى‏خواستند بروز بدهند حقايق را، اين هم بسيار مورد تأسف است، تأسف اين از تأسف او بالاتر است، اين چه علمى بوده است كه نزديك وفات، حضرت رسول (ص) بيخ گوشى به حضرت امير (ع) فرموده است و ايشان به حسب روايت مى‏فرمايد كه هزار باب از علم (ياهزار علم، هر كدام چه) براى من حاصل شد. اين علم معمولى كه دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، اين نيست. آن چه بوده است كه حضرت امير مى‏گويد كه من علم جم دارم، هيهنا علوم جمه لكن حمله (1) نيست،

صحيفه نور ج 19 صفحه 27

اين علم فقه نبوده، علم فقه را تعليم كرده‏اند، هيچ در او قصورى نشده است، اين فلسفه و اين چيزهايى كه دست ماهاست اينها هم نبوده است و اين مورد تأسف است كه مهلت ندادند به اينها، نشد. در آنوقت حمله‏اى كه آنها مى‏خواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملاءاعلى رفت و ما بايد تا آخر دنيا تأسف از اين بخوريم كه از آن هيچ بهره نداريم و او بلااشكال از اين علوم رسمى كه دست بشر است و دست مسلمين است، از اينها خارج است، براى اين كه اينها حمله داشتند، آن كه حمله نداشته است، آنكه مورد تأسف خود ائمه عليهم السلام بوده است كه پيدا نكردند كسانى را كه به آنها تعليم بدهند آن علوم را و قرآن كه مخزن همه علوم است، نشد كه آنها تفسير كنند و آن معارف كه در قرآن هست آنها بيان كنند براى ما. اينها از تأسف‏هايى است كه ما بايد در گور ببريم. قرآن الان در حجاب است، مستور است اين قرآن. بعضى آيات قرآن است كه گرچه بشر يا فلاسفه يا عرفا تا يك حدودى در موردش صحبت كردند، لكن آنكه بايد باشد، نشده است و نمى‏شود. قرآن هم براى من خوطب به امده است. انما يعرف القرآن من خوطب به (2) اگر مقصود معانى عرفيه بود، كه مردم همه مى‏فهمند معانى عرفيه را، اين چى بوده است؟ و ما بايد تا آخر متأسف باشيم. حضرت رضا سلام الله عليه كه با آن نيرنگ ايشان را بردند، الزاماً بردند به آن جا و خواستند ايشان را چه بكنند، معلوم بود كه از اول بنابراين نيست، نگذاشتند كه اينها يك حكومتى به دستشان بيايد، يك مجالى به دستشان بيايد كه لااقل تعليمات را بكنند. براى حضرت صادق (ع) هم كه مجال بود براى اين كه علم فقه را بايد توسعه بدهند و بيان كنند و بعضى از مسائل البته غيرفقهى هم بوده است، لكن سرگرمى ايشان به آن علومى كه نمى‏شد كه معطل بماند و علم شريعت بود، اين هم باز نگذاشتند، نشد. حمله هم نداشتند، حمله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود.

بنابراين، ما بايد در اين امور متأسف باشيم كه از قرآن دستمان كوتاه است. اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند، اينها البته يك ترجمه‏هايى، يك بويى از قرآن بعضى‏شان دارند، والا تفسير اين نيست. در هر صورت انالله وانااليه راجعون، آن كه از دست ما رفت، حكومت عدل الهى هم كه تحقق پيدا نكرد كه ما بفهميم بايد چه بكنيم.

اين كه ايران را مى‏كوبند، به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند

حالا هم كه خداى تبارك و تعالى تؤفيق به اين ملت داد و دست عنايتى به سر اينها كشيد، مى‏بينيد كه با اين حكومت چه مى‏كنند. مجال نمى‏دهند كه عرضه بكنند دست اندركاران ما اسلام را. هر مطلبى كه در عالم واقع مى‏شود، يك فسادى واقع مى‏شود، دست ايرانى‏ها در آن هست و دست حكومت ايران در آن هست! اين تبليغات است ديگر. در بحراحمر يك چيزى واقع مى‏شود، در كانال سوئز يك‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 28

چيزى واقع مى‏شود، اين ايرانى‏هايند كه اين كار را مى‏كنند البته اين تبليغات سوء يك جهت، ولو برخلاف هست، لكن يك جهت حسن هم دارد و آن اين است كه دنيا مى‏فهمد كه يك قصه‏اى در ايران هست. در شب و روز تبليغات بر ضد ايران و اسلام و اينها هست. اينكه اسلام را اين طور، ايران را اين طور مى‏كوبند، اينها به ايران خيلى كار ندارند، به اسلام كار دارند. مى‏دانند كه اگر اين چيزى كه ايران مى‏خواهد تحقق پيدا بكند، دست آنها از همه منافعشان در همه جا كوتاه مى‏شود. شما ملاحظه مى‏كنيد امروز با همه اين سختى‏ها و گرفتارى‏هايى كه براى ايران پيش آمده است و يك دل و يك جهت دنيا برخلاف اسلام هست، و به اندازه انگشتان دست، ما در دنيا همراه نداريم، مع ذلك ببينيد جلوه اسلام تا كاخ‏هاى كرملين هم كشيده شده است، تا كاخ‏هاى سفيد هم كشيده شده است، در آمريكاى لاتين هم رفته است، آفريقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم كرده آنها را به اين كه اظهار اسلام بكنند. ما مى‏دانيم كه آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلكه مخالفند، لكن اين جلوه‏اى كه از ايران منعكس شد به خارج، آنها هم كه به اسلام اعتقاد ندارند حالا مى‏گويند اسلام بايد باشد، حدود اسلامى بايد باشد. اين، بركت اين جلوه‏اى است كه از ايران شده است، نه اين كه آنها مسلمان شده‏اند حالا. ادبه العصا، حتى صدام هم مى‏گويد، نماز مى‏خواند، حالا نماز غلطى خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شده‏اند و اين، يك مسأله است، دست كم نبايد اين را گرفت. اين يك مسأله‏اى است كه به ما نويد مى‏دهد كه انشاء الله اين نور الهى توسعه پيدا مى‏كند و نصرت خداى تبارك و تعالى دنبال اين كه شما، ملت ايران مى‏خواهد نصرت خدا را بكند، دنبال اين نصرت خدا هست، وعده كرده خدا، لكن ما بايد فكر اين باشيم كه ما نصرت اسلام را بكنيم، نصرت خدا را بكنيم. ما در فكر اين باشيم كه براى خدا كار بكنيم و نصرت دين خدا بكنيم. اگر ما اين كار را انجام داديم، وعده خدا بلااشكال تحقق پيدا مى‏كند و نصرت او هم دنبال اين هست. خوب! در اين جنجال عظيم دنيا بر ضد ما، تكليف ما چى است؟

اين كه من هميشه عرض مى‏كنم كه همه آقايان در هر جا هستند، چه علماى بلاد بلاد ايران و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شوراى اسلامى و چه دولتمردان، آنها همه دست به دست هم بدهند تا اين كه اين بار را بتوانند به مقصد برسانند، براى اين است كه يك گله‏هايى از هم دارند، يك نقايصى مى‏بينند، البته تذكرش خوب است، اماهاى و هوى خوب نيست، انتقامجويى خوب نيست. بايد ما در فكر اسلام باشيم. اگر در فكر خودمان هم هستيم، اگر فكر منافع خودمان هم هستيم، بايد فكر اسلام باشيم كه اسلام منافع ما را تأمين مى‏كند. اگر ما اهل دين هستيم كه بايد اسلام را با چنگ و دندان حفظ بكنيم و اگر اهل دنيا هستيم، دنياى ما هم به اسلام بستگى دارد.

بايد طريقه‏هايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم‏

امروز اگر چنانچه خداى نخواسته يك خللى وارد بشود در اين جمهورى اسلامى، نمى‏دانيد كه با ما چه خواهند كرد، و مى‏دانيد انشاءالله، بايد هم بدانيد. بايد احساس خطر بكنيد براى جمهورى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 29

اسلامى و همه احساس خطر بكنيد. ما بين راه هستيم و نتوانستيم تا حالا آن كه مى‏خواهيم متحقق كنيم و تا همين مقدارى هم كه آمديم، ملت‏ها متوجه شدند به ما، ملت‏ها بيدار شدند و بيدارتر مى‏شوند. خود ما متوجه باشيم كه كارهايى انجام بدهيم و طريقه‏هايى را انتخاب كنيم كه به طور سلامت با هم برخورد كنيم. اگر هم اشكال داريم، مثل اشكال طلبه‏هاى مدرسه با هم رفتار كنيم، دوستند با هم. خوب! آقايانى كه بسيارى‏شان اهل مدرسه‏اند، دوستند، رفيقند، برادرند، سر يك مبحثى داد و قال هم با هم مى‏كنند، بعد از اين كه مباحثه تمام شد، با هم مى‏نشينند چاى مى‏خورند و دوستى مى‏كنند. شما با هم دشمنى نداريد. شما همه يك مقصد داريد و آن اين است كه به آن چيزى كه اسلام فرموده است برسيد. اميد است كه برسيد انشاءالله. وقتى مقصد واحد باشد و مقصود همه يك مطلب باشد و آن اسلام، بايد فكر بكنيد كه اگر يك صحبتى بر خلاف باشد كه يك وقت خداى نخواسته به حيثيت جمهورى اسلامى صدمه بزند، از آن جلوگيرى كنيد، خودتان را باز داريد از او. در عين حالى كه در همه جا بايد مناقشه باشد، لكن مناقشات طلبگى، مناقشات علمى، در محضر علماى بزرگ هم مثل ميرزاى شيرازى كه دوتادرس از قرارى كه براى من نقل كردند دو تا درس ايشان مى‏گفتند و پنج ساعت هم طول مى‏كشيد، همه داد و قال‏ها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. يك وقت مخاصمه هست، اين طرف مى‏خواهد او را بكوبد، آن طرف مى‏خواهد او را بكوبد، اين، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامى مى‏تواند داشته باشد، مقصد اسلامى نمى‏شود. يك وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت كردن، اين البته بايد باشد. بايد معايب را گفت، بايد دنبال مطلب رفت، بايد نقايص را گفت، لكن رويهمرفته ما بايد همه امور را بسنجيم، يعنى، وضع امروزى ما با دنيا و گرفتارى ما در دنيا و در كشور خودمان. با اين وضع ما بايد برخورد بكنيم، يعنى، با اين ديد كه مسائل را روى هم بريزيم و جنبه‏هاى مخالف و موافقش را با هم جمع بكنيم و درست تأمل بكنيم و تعمق بكنيم و آن وقت وارد كار بشويم.

از چيزهايى كه من بايد هم عرض كنم اين است كه يك مطلبى كه وقتى واقع مى‏شود در بين دولتى‏هايا بين مجلسى‏ها يا نطق‏هاى مجلسى‏ها، يك وقت اين است كه راديو اين را ذكر نمى‏كرد، خود دربسته بود، اين آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا كه بنابراين است و خوب هم هست كه راديو مردم را در جريان بگذارد، به مجرد اين كه يك اختلافى در مجلس پيدا مى‏شود، منعكس مى‏شود در همه ملت و آن كه خيلى خطرناك است، اين است كه منعكس مى‏شود در سپاه، در ارتش. ما كه مى‏خواستيم به همه دنيا كه دنبال اين هستند كه ارتشش‏شان از امور سياسى كنار باشد، آنها يك چيزى مى‏فهمند كه مى‏گويند اين را، ما كه مى‏خواهيم كه سپاه و ارتش جندالله باشند و دسته‏بندى نداشته باشند و جهات سياسى را كنار بگذارند، براى اين كه اگر جهات سياسى و مناقشات سياسى و مناقشات سياسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، بايد فاتحه اين سپاه و ارتش را ما بخوانيم. اين جهت را بايد آقايان متوجه باشند. مملكت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما بايد توجه بكنيد به اين كه مسائل شما منعكس مى‏شود در همه كشور و همه دنيا. يك

صحيفه نور ج 19 صفحه 30

كلمه‏اى كه يكى در اين جا مى‏گويد، تعبيرش مى‏كنند در تبليغات دنيا و رسانه‏هاى گروهى دنيا، تاويل مى‏كنند و شروع مى‏كنند به ايران حمله كردن. با اين كه مقصد آن گوينده اين نيست، لكن آنها يك راهى پيدا مى‏كنند براى اين كه چه بكنند. در عين حالى كه دولت مى‏گويد كه اين مين گذارى‏ها ، اين دزدى‏هاى دريايى و دزدى‏هاى هوايى به ما مربوط نيست و ما با آنها مخالفيم و ما جايز نمى‏دانيم كه يك دسته مردم بيگناه را بردارند از يك طرف به يك طرف ديگر ببرند و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عين حال اين را يك كلمه‏اى نقل مى‏كنند، مى‏گويند: لكن در راديوى ايران گفته است، تعريف كرده از اينهايى كه ربودند چيز را. با آنهايى كه البته اين يك چيز غلطى است در راديو و بايد جلويش گرفته بشود جدا. راديو نبايد همين طور بى‏توجه و بدون فهم يك مسائلى را بگويد و ايران را مفتضح كند. اگر يك كلمه يك وقتى اينها گفتند، خوب، ربطى به دولت ندارد. لكن راديو و چيز را آنها حساب مى‏كنند كه مربوط به دولت است و سخنگوى دولت است. بايد اينها توجه به اين مسائل بكنند و مع الاسف، درست گردانندگان اينها نمى‏توانند چيزها را بفهمند. چطور يك مطلبى كه برخلاف عواطف دنياست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأييد مى‏توانيم بكنيم؟ از يك جايى يك دسته را بر مى‏دارند مى‏روند به يك دسته ديگر، يا مين‏گذارى مى‏كنند در يك جايى، مين‏گذارى كردن در يك جا، معنايش اين است كه يك عده‏اى كه اصلاگناهى ندارند، آنها هم از بين بروند. چطور اسلام اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور ايران اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور جندالله اجازه اين را مى‏دهد؟ چطور دولت ايران، مجلس ايران اجازه اين را مى‏دهند؟ لكن ببينيد كه ما در چه گرفتارى هستيم، كه هر مطلبى كه واقع مى‏شود، گردن ما مى‏گذارند. ما بايد خيلى توجه بكنيم. يعنى شما همه آقايان پاسدار اسلام هستيد، مجلس پاسدار اسلام است و دولت همين طور و ارتش همين طور و سپاه همين طور. براى سپاهى جايز نيست كه وارد بشوند به دسته بندى و آن طرفدار آن يكى، آن يكى طرفدار آن يكى. به شما چه ربط دارد كه در مجلس چه مى‏گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند كه بين سپاهى‏ها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مى‏شود، جريانى دارد، به سپاه چه كار دارد كه آنها هم اختلاف پيدا كنند. براى سپاه جايز نيست اين، براى ارتش جايز نيست اين. سپاهى را از آن تعهدى كه دارد، از آن مطلبى كه به عهده اوست باز مى‏دارد و همين طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در كردارمان كه در محضر خداى تبارك و تعالى واقع است، بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى را كه ما امروز مى‏خواهيم بگوييم، آيا در يك محيط سربسته است كه هر چه بخواهيم بگوييم؟ يا در يك محيط سربازى است براى همه دنيا. وقتى مطلب اين طورى است كه ما يك كلمه‏اى كه بگوييم در همه دنيا منتشر مى‏شود، ما بايد فكر بكنيم كه اين مطلبى كه مى‏خواهيم بگوييم، اين صحبتى كه مى‏خواهيم بكنيم، آيا به صلاح كشورمان است؟ به مجرد اين كه خلاف سليقه شماست، خوب! سليقه شما اين نيست، مطلب را مى‏گوييد، با آرامش مى‏گوييد، به جورى كه دولت را، يا مجلس را يك وقت خداى نخواسته اسباب لكه دار شدن آنها نباشد، اسباب تضعيف نباشد. اين يك مطلبى است همگانى و عهده اين مطلب به عهده همه ما هست، كلكم راع و كلكم مسؤول همه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 31

مسؤول هستيم در اين مسائل. آنها از هر راهى كه دستشان برسد شروع مى‏كنند به تبليغات. صدام هر وقت كه مجال پيدا بكند، بدبخت مى‏گويد: ما هر وقت بخواهيم، جزيره خارك را با خاك يكسان مى‏كنيم. ما از روحيه او متوجه هستيم كه اگر يك آن فرصت پيدا بكند و قدرت پيدا كند، جزيره خارك كه هيچى، تهران را هم از بين مى‏برد. يك همچون موجود خبيثى است، لكن نمى‏تواند. تودهنى خورده است او. خوب الان در عراق هم آشفته است كارش. قدرت‏هاى بزرگ هم معلوم نيست ديگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولى آنها مى‏گويند، ولو اين كه حالا در بين خودشان يك لافى زده باشند، يك صحبتى كرده باشند، رسانه‏هاى گروهى هم شروع مى‏كنند، پرزيدنت صدام حسين ديروز در بين مردم چى گفت، و آن جايى كه نشان شجاعت به آنهايى كه فرار كرده بودند، نشان شجاعت داد، در بين آنها چه گفت! اينها مسائلى است كه گفته مى‏شود. خوب! آدم چه بكند؟ لكن ما بايد توجه بكنيم، ما بايد واقعاً متوجه به خدا باشيم، ما بايد خودمان را در محضر خدا ببينيم در همه وقت. و خداى تبارك و تعالى حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چيز حاضر است و در محضر او واقع مى‏شود.

الان جمهورى اسلامى پاى بند اشخاص نيست

اين را من به اينهايى كه در خارج رفتند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و دل خودشان را خوش كردند، مى‏گويم كه، اين جمهورى اسلامى را شما نمى‏شناسيد. هى مى‏گوييد ما اسلام شناسيم، ما نمى‏دانم جامعه شناسيم! شما ملت خودتان را نمى‏شناسيد، اگر مى‏شناختيد به اين روز نمى‏افتاديد. اگر شما بشناسيد ملت ايران را، مى‏دانيد كه الان جمهورى اسلامى پاى‏بند اشخاص نيست. هى ننشينيد بگوييد كه كيك در حال احتضار است و ديگر لال شده و نمى‏دانم چى شده! اين دلخوشى‏ها را به خودتان ندهيد. شما حالا دو سه سال است كه هى مى‏گوييد دوماه ديگر اين جمهورى از بين مى‏رود. بحمدالله جمهورى به قدرت خودش باقى است، ارتش ما قدرتش باقى است، سپاه پاسداران ما، بسيج ما، ژاندارمرى ما، همه، ملت ما، يك ملت بيدارى است. يك ملتى است كه جوان را مى‏دهد و مادرهايى هستند كه جوان‏هايشان را مى‏دهند و باز هم مى‏آيند مثل شير غران مى‏گويند كه ما حاضريم باز. يك همچو ملتى را يك نفر برود يا باشد نمى‏شود. آن روز كه مركز حزب جمهورى را منفجر كردند و آن عزيزان را از بين بردند، گفتند: يكى دونفر ديگر از بين برود، ديگر تمام شده است. آنها خيال مى‏كنند به يكى دو تا يا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهورى اسلامى‏است. جمهورى اسلامى، همه افرادش الان توجه به مسائل دارند. الان در دهات هم انسان وقتى مى‏بيند كه يك صحبتى مى‏كنند، آن دهاتى كه پشت چيز ايستاده و دارد كار مى‏كند، صحبت مى‏كند، باز يك صحبت سياسى و يك مسأله مى‏گويد. با يك همچو ملتى نمى‏شود كه شما خيال كنيد بنشينيد و هى فكر كنيد كه اگر كيك مرد، چه مى‏شود؟ نه! نخواهد شد.

من اميدوارم كه انشاء الله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامى داشته باشيم و روى‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 32

مصالح عمومى اسلامى، روى مصالحى كه ما الان در كشورمان هست، روى گرفتارى‏هايى كه ما الان در كشور داريم، با اين انگيزه، آن وقت در هر جا صحبت مى‏خواهيم بكنيم، بكنيم و هر مناقشه‏اى داريم مناقشه بكنيم، لكن با اين توجه. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را، خصوصاآقايانى كه دست اندر كار هستند، مشغول خدمت هستند به اين كشور عزيز، از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را مى‏خواهم و اميدوارم كه خداوند به همه ما، به همه شما تؤفيق بدهد كه به اين ملت خدمت بكنيم. به اين ملت مظلومى كه در طول تاريخ مظلوم بوده است و ستم‏هايى كه از شاهنشاهى ديده است هيچ كس نديده از كسان ديگر، حالا كه مى‏خواهند يك نفس راحت بكشند، اميدوارم كه ما خدمتگزارشان باشيم و بتوانيم خدمت كنيم به آنها. والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 34

تاريخ: 4/6/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت به مناسبت هفته دولت‏

كارهايى كه جمهورى اسلامى در اين چند سال با همه گرفتاريها براى مردم انجام داده، بايد گفته بشود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من، هم تبريك مؤفقيت آقايان در كسب اعتماد مجلس را عرض مى‏كنم و هم هفته دولت را. من بايد عرض كنم كه دولت ما دولتى است كه از بس حسن نيت دارد، مسائل خودش را ذكر نمى‏كند و اين از اول من مكرر اين را گفته‏ام كه شما كارهايى كه مى‏كنيد به مردم بگوييد. يك كارى شما در سيستان مى‏كنيد، در آن ور كشور مطلع نمى‏شوند. اگر آن جا يك كارى بكنيد، آن طرف كشور مطلع نمى‏شوند. شما بايد دايما مسائلى را كه، خدمت‏هايى را كه كرديد و من مى‏دانم خدمت‏هاى بسيار زياد و ارزنده‏اى بوده است اينها را ذكر كنيد براى مردم. مقدس مابى نكنيد كه مبادا خداى نخواسته چه بشود.

الان دنيا بر ضد شما، بر ضد حكومت شما، بر ضد اسلام حقيقتاً مجهز شده‏اند و مى‏خواهند كه يك چيزى پيدا كنند و علم كنند و هر چى دلشان مى‏خواهد بگويند. يكى از امورى كه ممكن است كه گفته بشود اين است كه دولت براى مردم كارى نكرده. چنانچه ديديد كه در بعضى افراد گفتند اين را كه دولت كارى براى مردم نكرده. خوب! اين براى اين است كه البته بعضى‏شان سوء نيت دارند، لكن مردم بايد بفهمند كه دولت چه كرده است براى مردم. اين قاعده‏اش بود كه قبل از، از اولى كه دولت تأسيس مى‏شود هركارى كه انجام مى‏دهند، براى مردم ذكر كنند كه مردم بفهمند كه چه كرده است دولت و چه كارهاى بزرگى كرده است دولت. و حالا كه مجال پيدا شده و هفته دولت است اين بايد بيشتر اين مطلب تعقيب بشود و آقايان، از دوسه نفرشان، در يك روز مسائلى را كه دارند، در وزارتخانه‏شان كه هستند و كارهايى را كه مردم براى مردم انجام دادند، كارهايى را كه جمهورى اسلامى براى مردم در اين چند سال با اين همه گرفتارى‏ها كه دارند انجام داده‏اند، اين بايد گفته بشود كه مردم بفهمند كه در اين چند سال با همه گرفتارى‏ها چه شده، برايشان چه كرده است دولت. اين يك مطلبى بود كه بايد عرض كنم كه، ما قصور كرديم در آن و بايد جبران بكنيم.

صحيفه نور ج 19 صفحه 35

دولت شما، دولت محرومين است، يعنى بايد براى محرومين كار كنيد

مطلب ديگر اين است كه خوب شما هم مى‏دانيد كه مردم اين دولت را و اين جمهورى را بپا كردند و آن هم، نه همه مردم، اين مردم پابرهنه، اين بازارى و اين متوسطين و اين محرومين. فشار روى اينها بوده است، يعنى فشار انقلاب روى دوش اين محرومين بوده. شما -، اگر در خيابان‏ها، در تظاهراتى كه مردم كردند در زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مى‏ديد كه در بين اينها از آنهايى كه مرفه‏اند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محرومين‏اند كه اين كار را كردند. بنابراين، دولت شما دولت محرومين است، يعنى، بايد براى محرومين كاربكنيد. و از امورى كه لازم است عرض كنم، اين است كه شما مى‏دانيد و ذكر هم كرديد مكرر كه دولت بدون پشتيبانى مردم نمى‏تواند كار انجام بدهد. يعنى آن دولت‏هايى مى‏توانستند كه بدون پشتيبانى مردم انجام بدهند كارشان را انجام بدهند كه براى مردم نمى‏خواستند كار كنند، آنها مى‏خواستند براى ارباب‏هاى خودشان كار بكنند و روى آن مبنا مجهز براى آن جهت بودند. اما كارى به اين نداشتند كه حالا در بلوچستان چه مى‏گذرد، در كرمان چه مى‏گذرد، در جاهاى ديگر چه مى‏گذرد؟ اين را - به آن كارى نداشتند و شما كه مى‏خواهيد براى همه خدمت بكنيد، براى چهل ميليون جمعيت، يك دولت محدود نمى‏تواند كار بكند، بايد چهل ميليون جمعيت را در صحنه نگه دارد و نگهدارى به اين است كه شما بازار را مى‏خواهيد نگه داريد، بازار را شريك كنيد در كارها، بازار را كنار نگذاريد، يعنى، كارهايى كه از بازار نمى‏آيد و معلوم است كه نمى‏تواند بازار انجام بدهد، آن كارها را دولت انجام بدهد. كارهايى كه از بازار مى‏آيد، جلويش را نگيريد، يعنى، مشروع هم نيست. آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند. مثلاً، در كالاهايى كه مى‏خواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه مى‏توانند، هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اين كه يك كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند. اين نظارت است. همچو نيست كه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكس‏ها و از آن بساطى كه در سابق بود. اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اينها اگر مردم را شريك خودتان نكنيد، مؤفق نخواهيد شد. يعنى نمى‏شود يك جمعيت كثيرى را بدون شركت خود جمعيت، بدون شركت، مثل اين است كه ما بخواهيم چيز را كشاورزى را ما، خود دولت بكند، خوب! كشاورزى كه نمى‏تواند دولت كشاورزى بكند. كشاورزى را دولت بايد تأييد بكند تا كشاورزها كشاورزى كنند. تجارت هم همين جور است. صنعت هم همين جور است. صنايعى كه مردم ازشان نمى‏آيد، البته بايد دولت بكند، كارهايى را كه مردم نمى‏توانند انجام بدهند، دولت بايد انجام بدهد. كارهايى كه هم دولت مى‏تواند انجام بدهد و هم مردم مى‏توانند انجام بدهند، مردم را آزاد بگذاريد كه آنها بكنند، خودتان هم بكنيد، جلوى مردم را نگيريد. فقط يك نظارتى بكنيد كه مبادا انحراف پيدا بشود، مبادا يك وقتى كالاهايى بياورند كه مخالف با اسلام است، مخالف با صلاح جمهورى اسلامى است. اين يك مسأله‏اى است كه بسيار مهم است در نظر من. من كراراً هم گفتم، آقايان هم وعده دادند

صحيفه نور ج 19 صفحه 36

ولى نمى‏دانم چقدر عمل شده! در هر صورت اين هم از مسائلى است كه بسيار اهميت دارد و ما بايد چه بكنيم.

وزارتخانه‏ها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند

مسأله ديگرى كه عرض مى‏كنم، اين است كه آقايانى كه الان رأى اعتماد گرفتند از مجلس و احساس مى‏كنند كه مسؤوليتشان زيادتر شده است براى اين كه خوب رأى دادند اين بالايى مجلس دارد و من بايد از مجلس تشكر كنم راجع به اين، اينها بايد حالا فكر اين معنا باشند كه مردم را داشته باشند و يكى از راه‏هايش اين است كه وزارتخانه‏ها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند، به نظر مى‏آيد كه اگر چنانچه در هر وزارتخانه‏اى از طرف يا آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخست‏وزير يك چند، دو سه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شكايت داشتند، به اينها بگويند. اين اصل نفس اين كار مؤثر است در اين كه در وزارتخانه‏ها اگر بنا باشد يك كارى انجام بشود، برخلاف نشود. شما مى‏دانيد كه ما وارث يك كسى هستيم يك رژيمى هستيم، كه سر تا پاى اداراتش ، الا يك عده‏اى، دنبال اين بودند كه منافع خودشان را حفظ كنند و دنبال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الان در جمهورى اسلامى، نمى‏توانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند و ممكن است كه اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه، بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند، چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. فرض كنيد يك نفر برود در يك اداره‏اى، اين جا كارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمى‏گويم كه هست اين جور، لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو عملى انجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر در اداره يك كسى يك ضد انقلابى بود، خواست يك فضولى‏اى بكند، يك مرجعى دارند كه به آن مرجع بروند مراجعه كنند. و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثر در اين است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مى‏خواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر، و اين شما آقايان هستيد كه مردم را مى‏توانيد، وزارتخانه‏هايتان مى‏تواند، اداراتتان مى‏تواند راضى نگه دارد و مى‏تواند خداى نخواسته اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند. و اين را با قاطعيت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين اداره بوده، حالا اگر چنانچه ضد انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش كنيد برود سراغ كارش، اگر يك كسى است مى‏خواهد ضدانقلاب باشد، اما اگر كسانى هستند كه از روى نادانى از چى خوب ارشادشان كنيد، توجيه‏شان كنيد كه كارها را انجام بدهند و مردم را ناراضى نكنند. در هر صورت ما بايد دنبال اين معنا باشيم كه مردم را نگه داريم و همين طورى كه آقايان مى‏گويند، بدون پشتيبانى مردم نمى‏شود كاركرد و پشتيبانى هم به اين نيست كه مردم الله اكبر

صحيفه نور ج 19 صفحه 37

بگويند اين -، اين پشتيبانى نيست. پشتيبانى اين است كه همكارى كنند، همكارى اين است كه در تجارت همكارى كنند، شما مجال به آنها بدهيد همكارى كنند. وقتى اين مجال را شما داديد، مردم كمك شما هستند و اين طور نيست كه بازار، مثلاً، سرتاته‏اش راخداى نخواسته يك اشخاص فاسد، در يك بازار، البته پيدا مى‏شود يك عده‏اى فاسد و يك عده‏اى سودجو هم پيدا مى‏شود، معلوم است اين، اما مردم صحيح و مردم متدين و مردم كاردان زياد هست در بازار. عامه بازار هم آن طور نيست كه خلافكار باشد. البته يك عده هم هستند. در چه جمعيتى است كه نيست اين چنين؟ همه جمعيت‏هااين طور. مثلاً يك عده فاسد هم درشان هست. بنابراين بايد ما مجال بدهيم به همه اينها، همان طورى كه در كشاورزى شما عمل مى‏كنيد، كه پشتيبانى مى‏كنيد و كشاورزى را آنها مى‏كنند، شما پشتيبانى را مى‏كنيد، در اين طور امور هم چيزهايى را كه مردم ازشان كار بر مى‏آيد، معنى پشتيبانى اين است كه خود آنها عمل بكنند، اگر اين طور عمل بشود، هم سرمايه‏هايى كه ممكن است نياورده باشند، وارد مى‏شود در بازار و هم در چيز بانك‏هاو هم مردم كمك كار مى‏شوند و مطمئن مى‏شوند، و هم اشخاصى كه خيال مى‏كنند كه جمهورى اسلامى نمى‏خواهد براى مردم كار كند، مى‏فهمند كه كار مى‏كند و چه مى‏كند، و هم اشخاصى كه در خارج هستند و ضد انقلاب نيستند، لكن بيخودى ترساندندشان، يعنى، تبليغات خارجى اين بيچاره‏هارا ترساندند كه‏اى مبادا برويد تهران! همچو كه از در وارد بشويد، فوراً پاسدارها شما را مى‏گيرند و چه مى‏كنند! خوب، اين تبليغاتى است كه در دنيا دارد مى‏شود بر ضد ما. ما بايد يك كارى بكنيم كه اين تبليغات را خنثى كنيم و با تبليغات، ما زورمان به آنها نمى‏رسد براى اين كه ما يك تبليغات محدود داريم، آنها يك تبليغات غيرمحدود دارند، دنيا دست آنهاست و تبليغاتشان غيرمحدود است.

بايد به همه دولت‏ها بگوييم كه ديگر خيال آمدن به اين جا را از سرتان بيرون كنيد

و بايد هم اين معنا را، ما به همه دولت‏ها، به همه جا بگوييم كه ديگر خيال اين كه بخواهيد بياييد اين جا و دوباره يك كارى انجام بدهيد، اين را از سرتان بيرون كنيد. يعنى، دنيا ديگر اين را نمى‏تواند قبول كند. دنيا ديگر وضعش جورى شده است كه نمى‏تواند قبول كند كه همه بنده باشند و يك عده‏اى آقا باشند، اين نمى‏شود. نمى‏شود كه آمريكا و فرانسه و شوروى و يكى دو تا ديگر آقا باشند و همه، فرض كنيد چندين ميليارد جمعيت دنبال آنها باشند و مطيع آنها باشند، اين گذشت وقتش. بايد اينها خودشان را تصحيح بكنند و بفهمند كه مسأله گذشته است كه شما بخواهيد، كه خير، باز هم مثل سابق باشيد. اين سابق يك جور ديگرى بود، دنيا الان جور ديگرى شده، تحولات ديگرى شده و ايران هم اثبات كرد اين مطلب را كه مى‏شود در مقابل همه چيز ايستاد و بايد آنها هم كه نشستند آن جا و فساد مى‏كنند و يك انفجارى مى‏كنند و يك ترقه در مى‏كنند، اينها بدانند كه اينها ديگر تأثيرى ندارد، جز اين كه مردم متنفرتر مى‏شوند از آنها. هر چه هم بخواهند خودشان را تبرئه كنند، مردم مى‏گويند شماييد براى اين كه وضعتان را جورى كرديد كه هر جا فسادى واقع بشود مى‏گويند اينها هستند، منافقين

صحيفه نور ج 19 صفحه 38

هستند نمى‏دانم سلطنت طلب هستند، اين طورى. چرا بايد وضعتان را اينجور بكنيد كه هر فسادى را به شما نسبت بدهند؟ آن وقت هم بنشينيد آن جا، بگوييد كه ما بله، مردم با ما هستند و ما چطور هستيم و مردم چه بكنند و دستور بدهيد! اينها حرف‏هاى بچه‏گانه‏اى است كه عمرتان را ضايع مى‏كنيد و از ايران هم كه فرار كرديد و فرانسه هم كه طرفدار شما هست. آن جا برويد بنشينيد. همان جا از فرانسه ارتزاق كنيد و از ساير جاها. البته اين حرف‏هايشان هم براى همان است والا همچو نيست كه اين قدر نادان باشند كه حالا ايران، همه‏شان چشم به راه آنها هستند كه چرا نيامديد يا كاغذ فدايت شوم برايشان مى‏نويسند! خود آنها مى‏دانند اين را، اما براى اين كه دل آنها را به دست بياورند از اين حرف‏ها مى‏زنند و از اين طرح‏ها مى‏دهند كه ارتزاق كنند. خوب! اگر همين است خوب بكنند، ارتزاقشان را بكنند واللهم اشغل الظالمين بالظالمين انشاءالله، اميدوارم كه هم مؤفق و مؤيد باشيد و عمده اين است كه براى اين مستضعفينى كه به شما خدمت كردند، خدمت بكنيد و خدمت هم به اين است كه آنها را بازارى‏ها را در كار وادار كنيد، شريك كنيد. كسانى كه مى‏توانند صنعت كوچك درست كنند، آنها صنعت‏هايشان را حفظ بكنيد و ساير كارها، آنهايى كه البته دولت نمى‏تواند، آن دولت مى‏تواند و ديگران نمى‏توانند، آنها بايد بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و سلامت.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 60

تاريخ: 23/6/63

بيانات امام خمينى در ديدار با حجت الاسلام عباس واعظ طبسى، استاندار و مسؤولان نهادهاى استان خراسان، جمعى از طلاب و مدرسين حوزه علميه مشهد و گروهى از خدام و كاركنان آستان قدس رضوى به مناسبت عيد غدير

حضرت امير شخصيتى است داراى ابعاد بسيار و مظهر اسم جمع الهى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا اين عيد بزرگ را بر مهمانان عزيزى كه از محضر مقدس امام ثامن سلام الله عليه تشريف آوردند...، ما قدم‏هاى شما را بسيار گرامى مى‏داريم. شما از مركزى آمديد كه مركز نور است، مركز علم الهى است، مركزى است كه‏بايد همه‏در آن مركز آستان بوسى كنيد، و بايد اظهار تأسف كنم كه دست ما كوتاه است، و از شما آقايان، روحانيون و ديگر قشرها مستدعى هستيم كه آن جا كه رفتيد عرض ارادت ما را برسانيد. امروز كه روز عيد غدير است و از بزرگترين اعياد مذهبى است، اين عيد، عيدى است كه مال مستضعفان است، عيد محرومان است، عيد مظلومان جهان است، عيدى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى اجراى مقاصد الهى و ادامه تبليغات و ادامه راه انبيا، حضرت امير سلام الله عليه را منصوب فرمودند. بايد ما تأسف بخوريم از اين كه نگذاشتند دست‏هاى خائن، براى جنگ‏هايى كه در زمان تصدى ايشان به امور بود، آن جنگ‏ها و جنگ افروزها نگذاشتند كه چهره اين مرد بزرگ در ابعاد مختلفى كه دارد نمايان بشود. اين بزرگوار شخصيتى است كه داراى ابعاد بسيار است و مظهر اسم جمع الهى است كه داراى تمام اسماء و صفات است. تمام اسماء و صفات الهى در ظهور و در بروز در دنيا و در عالم، با واسطه رسول اكرم در اين شخصيت ظهور كرده است. و ابعادى كه از او مخفى است، بيشتر از آن ابعادى است كه از او ظاهر است. همين ابعادى هم كه دست بشر به آن رسيده است و مى‏رسد، در يك مردى، در يك شخصيتى جمع شده است، جهات متناقض، جهات متضاد. انسانى كه در حال اين كه زاهد و بزرگترين زاهد است، جنگجو و بزرگترين جنگجوست در دفاع از اسلام. اينها در افراد عادى جمع نمى‏شود، آن كه زاهد است، به حسب افراد عادى، جنگجو نيست، آن كه جنگجوست زاهد نيست. در عين حالى كه در معيشت آن طور زهد مى‏كردند و آن طور در خوراك و در آن طور چيزها به حداقل قناعت مى‏كردند، قدرت بازو داشتند، آن قدرت بازو را و اين هم جزء امورى است كه جمعش، جمع متضادين است. در عين حالى كه داراى علوم متعدده و داراى علوم معنويه و روحانيه و ساير علوم اسلامى است، در عين

صحيفه نور ج 19 صفحه 61

حال مى‏بينيم كه در هر رشته‏اى، مردمى كه اهل آن رشته‏اند او را از خودشان مى‏دانند، پهلوان‏ها حضرت امير را از خودشان مى‏دانند، فلاسفه حضرت امير را از خودشان مى‏دانند، عرفا حضرت امير را از خودشان مى‏دانند، فقها حضرت امير را از خودشان مى‏دانند، هر قشرى كه اهل يك رشته است، حضرت امير را از خودش مى‏داند. و حضرت امير از همه است، داراى همه اوصاف است و داراى همه كمالات.

بعض فقرات دعاى كميل از بشر عادى نمى‏تواند صادر بشود

بعضى كمالات حضرت كه شايد يك قدرى مخفى مانده باشد از ادعيه حضرت معلوم مى‏شود. دعاى كميل يك دعاى عجيبى است، بسيار عجيب. بعض فقرات دعاى كميل از بشر عادى نمى‏تواند صادر بشود. الهى و سيدى و مولاى و ربى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك كى مى‏تواند اين طور بگويد؟ كى اين طور عشق به جمال خدا دارد كه از جهنم نمى‏ترسد لكن مى‏ترسد كه وقتى در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبه‏اى برسد كه محروم بشود از عشق او؟ از فراق حضرت حق تعالى ناله مى‏زند. اين عشقى است كه در باطن قلب او گداخته شده هميشه و تمام اعمالى كه از او صادر مى‏شود، از اين عشق صادر مى‏شود، از اين عشق به خدا صادر مى‏شود. ارزش اعمال روى اين عشق و محبتى است كه به حق تعالى هست، روى اين فنا و توحيدى است كه در انسان هست و اين سبب شده است كه ضربه على يوم الخندق افضل من عباده الثقلين. فرضا كه اين ضربت را كس ديگر از دفاع اسلام زده بود اما از روى عشق نبود، كارش هم اسباب اين شده بود كه اسلام ترويج پيدا كند، لكن چون مبداء، مبداء عشقى نبود، افضل من عباده ثقلين. نخواهد شد. انگيزه اعمال، انگيزه روحانيت اوست نه صورت او. شمشير زدن، يك دست پايين آوردن است و يك كافر را كشتن، اين دست پايين آوردن و كافر را كشتن، از خيلى اشخاص ممكن است صادر بشود، لكن گاهى اصلا اجر ندارد و اصلا فضيلت ندارد و گاهى فضيلت دارد تا برسد به آن جايى كه افضل من عباده ثقلين. اين روى آن عشق و توحيدى است كه در قلب او هست، روى آن است كه دست دست او نيست، چشم، چشم او نيست، يد الله است، عين الله است. اينها را ما با لقلقه لسان مى‏گوييم و نمى‏توانيم تصورش را بكنيم، البته تصديقش كرديم به اين كه اين طور است اما تصورش را نمى‏توانيم بكنيم كه چه جور است وضعيت.

ما كه مى‏گوييم شيعه حضرت على هستيم، بايد ببينيم شيوه حضرت على چه بود

آنهايى كه شيعه اين مرد بزرگ هستند البته نمى‏توانند مثل او باشند، خود ايشان هم فرمود شما قدرت اين را نداريد، حتى قدرت همين زهد ظاهريش را، چه برسد به معنوياتش، لكن نبايد ما گمان كنيم كه ما شيعه اميرالمؤمنين سلام الله عليه هستيم. و خود او در دعاى كميل و ساير ادعيه‏هايش و در روش آن طور خوف از خدا داشت و آن طور از عاقبت مى‏ترسيد كه منعكس شده است اين در دعاى

صحيفه نور ج 19 صفحه 62

كميل و در حالات او و ما اصلا دنبال اين مسائل نباشيم و بگوييم ما شيعه هستيم. آن طور بسط عدالت، اگر مؤفق شده بود، كرده بود كه الگو شده بود براى همه حكومت‏هاى عالم، نگذاشتند. ما بگوييم شيعه هستيم و خداى نخواسته ظلم بكنيم، نمى‏شود اين. اگر در روايات فرموده‏اند كه پيروان على، اهل سعادتند، بايد ما ببينيم ما پيرو هستيم يا نيستيم؟ ما به وظايفمان، حتى به همان وظايف صورى‏مان عمل مى‏كنيم يا نمى‏كنيم؟ ما در اين جمهورى اسلامى چه كرديم و چه مى‏خواهيم بكنيم؟ و با ما چه كردند و چه خواهند كرد؟ شما ملت عزيز با قدرت خودتان، با ايمان خودتان، با تحولى كه درتان واقع شد، دست تبهكاران را در داخل و دست غارتگران را كه از خارج دراز شده بود قطع كرديد، شما يك حكومت طاغوتى را برداشتيد و به جاى او يك حكومت اسلامى گذاشتيد. شمايى كه اين كار را كرديد بايد دنبالش باشيد تا نگهش داريد، نمى‏شود كه انسان يك كارى بكند و نيمه كاره رهايش كند. امروز كه اسلام و جمهورى اسلامى در دست شما و ما و همه ملت ايران امانت است، اگر چنانچه خلاف بكنيم، خلاف مصالح جمهورى اسلامى بكنيم، خلاف مصالح اسلام بكنيم، به اين امانت خيانت كرديم و در پيشگاه مقدس حق تعالى مجرم و خائن هستيم. خيانت همه‏اش اين نيست كه منافقين مى‏كنند، آنها هم يك قسمش است. خيانت آن نيست كه صدام مى‏كند، آن هم يك قسمش است. آنهايى كه در داخل با اسم‏هاى مختلف ضربه مى‏خواهند بزنند به اسلام و با اسم امور مختلفه‏اى به حكومت اسلامى مى‏خواهند ضربه بزنند، اينها هم خيانت كردند. گاهى خيانت اينها راه را باز مى‏كند براى اين كه آنهايى كه مثل صدام و منافقين هستند راهشان باز بشود و خيانت بالاتر را بكنند. ما كه مى‏گوييم كه مسلمان هستيم، شيعه على بن ابى طالب هستيم، بايد ببينيم كه شيوه على بن ابى طالب چى بود، همين على بن ابيطالب كه رسول خدا او را به جاى خودش نصب كرد، بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد با اشخاصى كه به عقيده او غاصب مقام بودند، براى اين كه مصالح اسلام اقتضا مى‏كرد. اگر حضرت آن وقت مى‏خواست معارضه بكند، اسلام در خطر بود. مايى كه مى‏گوييم مسلمان هستيم، بايد مصالح اسلام را در نظر بگيريم، نه مصالح شخصى خودمان را. بايد ببينيم كه امروز ضربه زدن به مجلس شوراى اسلامى، ضربه زدن به شوراى نگهبان، ضربه زدن به رئيس جمهور، ضربه زدن به دولت اسلامى، اين مى‏سازد با شيعه بودن با على بن ابى طالب؟ آن بيست و چند سال براى مصالح اسلامى موافقت كرد، بچه‏هايش را به جنگ فرستاد.

كمك كنيد به اين دولتى كه براى اسلام و كشور شما جان مى‏كند

امروز مصالح اسلامى اقتضا مى‏كند كه همه ما با هم باشيم، هر روز يك نغمه‏اى بلند نكنيم براى تضغيف دولت، براى تضعيف مجلس، براى تضعيف شخصيت‏ها. من يك صحبتى مى‏كنم كه نصيحت مى‏كنم به دولت كه شما مردم را شريك كنيد در اين كار، براى اين كه تنهايى نمى‏توانيد بكنيد، و نمى‏تواند هم. يك دفعه مى‏بينيم كه شياطين از اطراف به دولت حمله مى‏كنند كه معلوم شد تو خلاف شرع هميشه كردى. خداى تبارك و تعالى كه پيغمبرش را نصيحت مى‏كند كه يا ايهاالنبى اتق الله

صحيفه نور ج 19 صفحه 63

به حسب آن طورى كه شما مى‏گوييد پيغمبر متقى نبوده تا خدا به او گفته اتق الله ! خداى تبارك و تعالى كه به همه مؤمنين مى‏فرمايد يا ايها الذين امنوا اتقوا الله معلوم مى‏شود اينها متقى نبودند كه خدا مى‏گويند اتقوا الله اين شياطين چه مى‏گويند به اين ملت ما؟ اينها سلطنت طلبند و مى‏خواهند سلطنت را در اين جا دوباره برگردانند يا بازى خورده‏اند از آنهايى كه مى‏خواهند اين كشور را دوباره به باد بدهند و تحت سلطه آمريكا قرار بدهند؟ مى‏فهمند اينها چه مى‏كنند؟ اينهايى كه هر كدام خودشان اگر حكومت يك محله باشند نمى‏توانند اداره كنند آن جا را، چطور به خودشان اجازه مى‏دهند كه يك دولتى كه در عين همه گرفتارى‏هايى كه الان دارد و از شرق و غرب به او فشار دارند مى‏آورند، اين مملكت را دارد اداره مى‏كند و به خوبى هم اداره مى‏كند، چطور اجازه مى‏دهند به خودشان كه نسبت به اين جسارت كنند و هر روز يك صورت درست كنند. خوب، ما افراد را نمى‏شناسيم اما خداى تبارك و تعالى كه مى‏شناسد، ما افكار شما را نمى‏توانيم بفهميم اما خدا كه مى‏داند. شمايى كه نمى‏توانيد يك شهر را اداره كنيد، اگر نانوايى يك شهر را به شما بدهند نمى‏توانيد اداره‏اش كنيد، چطور مى‏گوييد كه چرا دولت نمى‏دانم چه نكرده، چه نكرده؟ شما مى‏فهميد كه كار دولت چى هست و تاكنون چه كرده است؟ شما مى‏دانيد كه كارهايى كه دولت در اين چند سال با همه اين فشارها كرده، عمقش از كارهايى كه در طول سلطنت فاسد پهلوى بوده است، بسيار بيشتر است، چى مى‏گوييد به جان اين دولت؟ دست برداريد، از خدا بترسيد، از غضب خدا بترسيد، شما خيال مى‏كنيد كه اگر دولت ساقط بشود، شما روى كار مى‏آييد؟ شما هيچ وقت نمى‏آييد روى كار. شما خيال مى‏كنيد به نفع اسلام اين حرف‏ها را مى‏زنيد؟ شيطان در لباس شما، در باطن شما اين حرف‏ها را مى‏زند و به ضرر اسلام دارد مى‏زند. دست برداريد از اين مسائل، كمك كنيد به دولت، كمك كنيد به اين دولتى كه دارد جان مى‏كند براى اسلام و براى كشور شما. چرا بايد هر روز نق بزنيد و هر روز هر جا فرصت پيدا مى‏كنيد يك چيزى بگوييد به ضد دولت يا يك چيزى را هم منتشر كنيد به ضد دولت؟ اينها مسائلى است كه بايد توجه داده شود به ملت ما. بايد توجه كنند كسانى كه در بين ملت هستند، علماى اعلام كه در هر جا هستند بايد تذكر بدهند به اينها، بايد توجه بدهند به اينها كه شما با دست خودتان مى‏خواهيد خودتان را دفن كنيد. بترسيد از آن روزى كه خدا غضب كند به ما و ما را دوباره در همان جهنمى وارد كند كه در سابق بوديم. شما يادتان رفته است كه سرتاسر ايران چه خبر بود از فحشا؟ شما نمى‏دانيد كه ما در تحت استعمار آمريكا بوديم در اين چند سال آخر و قبلا انگلستان؟ شما اين را نمى‏دانيد و يا مى‏دانيد و مى‏خواهيد دوباره او بشود؟ يا حسد داريد و مى‏خواهيد كه ولو خودتان كشته بشويد اين جمهورى هم به هم بخورد؟

اگر با هم نباشيد شكست مى‏خوريد

من نصيحت مى‏كنم به شما، من در يك همچو روز مباركى به شما يادآور مى‏شوم كه امام شما اين طور نبود، امام شما مصالح اسلام را رويهمرفته ملاحظه مى‏كرد، مصالح شخصى را ملاحظه نمى‏كرد. آن روزى كه مصالح عمومى اقتضا مى‏كرد تبعيت مى‏كرد. آن روزى كه - مى‏خواست -

صحيفه نور ج 19 صفحه 64

مصالح اسلام به اين بود كه خوارج را درو كند با شمشير، مى‏كرد. مشكلات را شما در نظر بگيريد، شياطينى كه از اطراف دنبال اين هستند كه يك چيزى پيدا كنند و در بوق‏ها بزرگش كنند در نظر بگيريد، چرا هر روز براى بوق‏هاى خارجى يك چيزى درست مى‏كنيد و خوراكى درست مى‏كنيد كه آنها تبليغ بر ضد شما بكنند؟ من تكليف مى‏دانم اين را كه عرض كنم والا نمى‏خواستم چيزى بگويم، لكن ديدم كه يك تكليفى است، كه دوباره يك شياطينى شروع كردند، يك حرفى من زدم، كه فلانى اين را كه گفته معلوم شد دولت بر خلاف بوده. من گفتم دولت بر خلاف است؟ من نصيحت كردم، خدا هم نصيحت كرده پيغمبر را، خدا هم نصيحت كرده مؤمنين را. هر روز كه اين ائمه جمعه به مردم مى‏گويند اتقوا الله يعنى همه‏تان بى‏تقوا هستيد؟! روز جمعه الان در سرتاسر كشور از آداب نماز جمعه، از واجبات نماز جمعه در يك شيوه، احتياط هم در ديگرى اين است كه مردم را امر به تقوا بكنند، معنايش اين است كه خدا همه مردم را بى‏تقوا مى‏داند كه مى‏گويد امر كنيد به تقوا؟! من كه مى‏گويم يك كارى را بكنيد، نه اين است كه شما تا حالا تخلف كرديد و نه بگوييد حالا بكنيد. خير، بايد يك قدرى بيدار بشويد توجه كنيد، نگذاريد يك وقت خدا به ما غضب بكند و شما را نشان بدهند به ملت كه اينهايند كه دارند اين كارها را مى‏كنند. اين كار را نكنيد، توجه كنيد به مسائل. شما با شخصياتى كه داريد جانشان را فداى اسلام مى‏كنند و هر روز در معرض اينند كه كشته بشوند، با اينها مخالفت نكنيد. كمك كنيد به هم، با هم باشيد، اگر با هم نباشيد شكست مى‏خوريد، اگر شكست بخوريد اسلام شكست مى‏خورد، اگر خداى نخواسته در اين نهضتى كه شده است اسلام شكست بخورد ديگر سرش را تا سال‏هاى طولانى بلند نمى‏تواند بكند، براى اين كه ابرقدرت‏ها مى‏فهميدند اسلام قدرت دارد. شما اين قدرت اسلام را حفظ كنيد. از خداى تبارك و تعالى عاجزانه تقاضا مى‏كنم كه ما را بيدار كند، مسلمين را بيدار كند، حكومت‏هايى كه در بلاد مسلمين هستند بيدارشان كند و ملت ما را پيروز كند و ارتش ما را پيروز كند و همه قواى مسلحه ما را با سعادت و سلامت پيروز كند و به همه و به همه ملت تؤفيق و سلامت وافر عنايت كند و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 90

تاريخ: 14/11/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور به همراه مهمانان خارجى شركت كننده در سومين كنفرانس انديشه اسلامى به مناسبت دهه فجر

آنها از اسلام مى‏ترسند و حقيقتاً حمله‏شان به اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا، چه آقايانى كه مربوط به مجلس خبرگان است و چه آقايانى كه از ائمه جمعه كشور ما هستند و چه مهمانان عزيزى كه در اين دهه داريم، من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همه ما را هدايت كند به آن راهى كه خود مى‏خواهد. دردها را همه مى‏دانيد. مى‏دانيد كه امروز اسلام مبتلاى به چه چيزهايى هست كه قدرت‏هاى بزرگ و دستگاه‏هاى مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم مى‏آورند. آقايانى كه از خارج آمده‏اند، بايد توجه كنند به اين كه آيا تطبيق مى‏دهد آن تبليغاتى كه در خارج به ضد جمهورى اسلامى و در حقيقت به ضد اسلام دارد انجام مى‏گيرد نسبت به ايران و نسبت به مردم ايران و حكومت ايران و روحانيون ايران؟ آيا تطبيق مى‏كند يا نه؟ اگر تطبيق مى‏كند ما را نصيحت كنند و اگر تطبيق نمى‏كند كه نمى‏كند آقايان تكليف شرعى دارند به اين كه هر يك در كشورهاى خودشان، در حضور جمعيت‏هايى كه هستند، مسائل را به آن طورى كه مشاهده كردند، منعكس كنند. آنهايى كه اين مسائل را پيش آوردند، ايران مورد نظرشان نيست، آنها خوف اين را دارند كه اسلام به آن طورى كه هست گسترش پيدا كند و همه كشورهاى اسلامى را بگيرد و به همه مستضعفين جهان پرتو بيفكند، آنها خوف اين را دارند، ولهذا از اسلام مى‏ترسند و حقيقتاً حمله‏شان به اسلام است، منتها به صورت اين كه ايران چطور است، نمى‏توانند بگويند كه اسلام چطور است، مى‏گويند ايران چطور است لكن واقع مطلب اين است كه اينها اسلام را نمى‏خواهند. اگر جمهورى اسلامى يك جمهورى دموكراتيك بود، آنها حرفى نداشتند، لكن جمهورى اسلامى است، كه دستورات اسلام براى آنها در غارتگرى‏ها و در زورگويى‏ها، مجال نمى‏خواهد بدهد.

تمام مفسده‏هايى كه در عالم پيدا مى‏شود از اين بيمارى خودبينى است‏

ما آن طورى را كه خيال مى‏كنيم، قرآن كريم در قصه آدم كه بايد گفت يك قصه رمزى است، لكن بسيار آموزنده به ما يك دستوراتى داده است كه اگر به آن دستورات بشر عمل بكند، حل همه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 91

مشكلات مى‏شود. قبل از اين كه آدم را خلق بكند به ملايكه مى‏فرمايد كه مى‏خواهم يك همچو كارى بكنم. ملايكه جنبه تقدس خودشان را نظر مى‏كنند و جنبه فساد آدم را. از اين جهت مى‏گويند كه شما چرا خلق مى‏كنى يك جمعيتى را كه در زمين فساد كنند و سفك دماء كنند؟ ما تقديس تو را مى‏كنيم. خودشان را مى‏بينند در صورت تقدس و آدم را مى‏بينند در صورت فساد. جنبه خوبى خودشان را و جنبه بدى آدم را ملاحظه مى‏كنند. خداى تبارك و تعالى هم بهشان مى‏فرمايد كه: شما نمى‏دانيد، شما همان خودتان را مى‏بينيد، خودبين هستيد و از آدم، كمالات را نمى‏دانيد و بعد هم قصه را تمام مى‏كند كه به آدم اسماء را كه واقعش اسماء الله است همه چيز اسماءالله است تعليم مى‏كند و بعد مى‏گويد: عرضه كنيد! آنها مى‏بينند كه عاجزند. آنها، خوب! عقب نشينى مى‏كنند. بعد از اين كه خلق مى‏كند آدم را، امر مى‏كند كه سجده كنند، ملائكه الله همه سجده مى‏كنند، لكن ابليس نمى‏كند. نكته‏اى كه ابليس نمى‏كند، اين است كه خودبين است. مى‏گويد: خلقتنى من نار و خلقته من طين، من از آتش خلق شدم، او از خاك خلق شده است، او پست‏تر از من است، من بالاتر از او هستم. اين هم جنبه خودبينى دارد و روى اين زمينه سجده نمى‏كند و مطرود مى‏شود. بعد هم به خدا خدا را تهديد مى كند به اين كه، بعد از اين كه انذار مى‏كند و مى‏گويد: به من مهلت بدهيد. بعد از آن كه مهلت را مى‏گيرد و خاطر جمع مى‏شود، آن وقت خدا را تهديد مى‏كند به اين كه: به آن عزتت قسم به آن كه به آن اسمى كه من را اغوا كردى قسم كه اينها را نمى‏گذارم كه اكثرشان به تو توجه كنند. از بين يدشان مى‏آيم، از خلفشان مى‏آيم، از يمين‏شان مى‏آيم، از شمال شان مى‏آيم. و لا تجد اكثرهم شاكرين خدا هم جواب را مى‏دهد. ما از اين جا مى‏فهميم كه قضيه خودبينى، ارث شيطان است، از صدر عالم اين قضيه بوده است. وقتى هم كه وسوسه مى‏كند به آدم، باز آدم را اغوا

مى‏كند به اين كه تو را مى‏خواهند اين جا كانه حبس كنند. تو اگر حرف من را بشنوى، بيشتر از اينها دارى. آدم هم به آن جنبه ديگرى از او قبول مى كند. اين يك تعليم عمومى است كه از قبل از خلقت آدم تا حالا بايد براى ما عبرت باشد، بدانيم كه ارث شيطان، خودبينى است. تمام فسادهايى كه درعالم واقع مى‏شود چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومت‏ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است و تمام مفسده‏هايى كه در عالم پيدا مى‏شود، از اين بيمارى خودبينى است. چه در كنج خانه كسى نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبينى بكند، ارث شيطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، اين هم اگر فسادى از آن حاصل بشود، از خودخواهى و خودبينى خودش است و چه حكومت‏هايى كه در عالم حكومت مى‏كنند، از اولى كه حكومت در دنيا تأسيس شده است تا حالا، هر فسادى واقع شده از اين خصيصه است.

تزكيه مقدم است بر همه چيز

دردها دوا نمى‏شود، الا با اين كه اين خصيصه شيطانى از بين برود. كسى بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد. بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب

صحيفه نور ج 19 صفحه 92

نكند. نگويد من عالمم، نگويد من خودم مقدس هستم چنانچه ملايكه گفتند نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم. در هريك از اينها، ولو اين علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است، العلم حجاب الاكبر و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه. اگر بخواهد كسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمى‏شود، علم انسان را تهذيب نمى‏كند. گاهى علم انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهى علم فقه انسان را به جهنم مى‏فرستد، گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مى‏فرستد. با علم درست نمى‏شود. تزكيه مى‏خواهد يزكيهم تزكيه مقدم است بر همه چيز. طلبه‏اى كه در مدرسه درس مى‏خواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزكيه لازم دارد. امام جمعه‏اى كه براى مردم مى‏خواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيه دعوت كند تا خودش را تزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمى‏تواند انجام بدهد، يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مى‏گويد و دل، دل شيطان است كه توحيد را دريافت كرده است و قلب، قلب شيطان است كه فقه را آموخته و فقه را تعليم مى‏كند. تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى كه بخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند. بر عهده كى است كه جامعه را تهذيب كند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زى درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقيه، دانشمند و امثال اينها نمايش مى‏دهد، اين اگر بخواهد تهذيب كند جامعه را، اول از خودش بايد شروع كند و بعداً تكليف دارد كه جامعه خودش را تهذيب كند. اگر خودش تهذيب نشود، نمى‏تواند جامعه را تهذيب كند. كسى كه خودش فاسد است، نمى‏تواند كلامش را يك طورى ادا كند كه مردم صحيح بشوند، تأثير ندارد. آن وقتى كلام تأثير دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد، اگر چنانچه از قلب ناپاك بيرون بيايد و از قلب شيطانى بيرون بيايد، به زبان شيطانى گفته بشود، اين تأثير نمى‏تواند بكند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانى شد، الهى شد، توجه به خدا كرد، از خدا همه چيز را خواست، همه چيز را به دست او دانست، او مى‏تواند كه مردم را تهذيب كند. و اين به عهده علماى بلاد است در هر جا هستند، انديشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسين است، خبرگان است، هر جا هر كس هست. اين تكليف، ابتدائاً متوجه به اينهاست و همه مردم تكليف دارند، لكن اينها خودشان را در اين معرض قرار دادند. اگر بخواهيد جامعه را تهذيب كنيد كه اين جامعه، يك جاى دنيا اگر اسمى از اسلام برد، مخالفت با آن نكند بايد تهذيب‏شان كنيد، بايد آشنايشان كنيد به مسائل.

صحيفه نور ج 19 صفحه 93

شما خير و شر را با مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان شده به خير توجه كنند

آقايانى كه از خارج آمدند و در ايران مدتى ماندند، اى كاش در اين جبهه‏ها مى‏رفتند، جوان‏هاى ما را ديدند و جنايت‏هايى كه بر اين امت اسلامى شده است، مى‏ديدند. كاش رفتند در اين زندان‏ها، زندانى‏ها را مى‏ديدند و مى‏رفتند زندانى‏هاى آن جا را هم مى‏ديدند كه قضيه چى است. آن وقت مى‏رفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طورى كه هست، ما هيچ توقع نداريم كه يك كلمه‏اى خلاف گفته بشود، ما توقعمان اين است كه اين آقايانى كه آمده‏اند اين جا اين طور نباشد كه يك اجتماعى باشد و يك صحبت‏هايى باشد و يك قطعنامه‏هايى باشد و تمام شد و رفت. هر كس وقتى رفت سرجاى خودش، مشغول كارهاى خودش بشود اگر ائمه جمعه اجتماع كردند در يك مركزى، يا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع كردند، اين جور نباشد كه چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرف‏هاى خوب هم خيلى بزنند و قطعنامه هم بعد درست كنند و يك جايى را محكوم كنند و يك جايى را هدايت كنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشينند. اين، انسان را ناكام مى‏كند. بايد آن كسى كه بخواهد يك جامعه را تهذيب كند، يك ملت را تهذيب كند، يك جمعيت كوچك را تهذيب كند، دنبال كند مسائل را، وقتى كه در اين جا يك اجتماعى شد براى انديشمندان، يك اجتماعى شد براى مهمانان، اجتماعى شد براى ائمه محترم جمعه بلاد و ساير بلاد خارج، اينها بعد نقشه اين را داشته باشند كه وقتى رفتيم به محل خودمان، چه بكنيم؟ اگر شما صد تا اعلاميه صادر كنيد و صد تا نطق بكنيد و صد تا محكوم بكنيد، بعدش دنبالش را نگيريد، اين تمام مى‏شود. يك صحبتى كرديد، يك زحمتى كشيديد، نتيجه‏اى هم نبرديد. اما اگر بنا باشد كه هر كدام در هر محلى هستيد، دنبال كنيد مسأله را، مفاسدى را كه ديديد واقع شده است بگوييد به مردم، مفاسدى را كه قدرت‏هاى بزرگ بر بشريت دارند مى‏كنند، بگوييد به مردم، مسائلى را كه انگل‏هاى قدرت‏هاى بزرگ دارند به مسلمين مى‏كنند، بگوييد به مردم، آنچه كه در ايران ديديد، از بد و خوب هر دو را بگوييد به مردم تا آنها بيدار بشوند. ملت ايران همين طور نخوابيد شب و صبح پا شود، بيدار شده باشد. ملت ايران علمايش سال‏هاى طولانى زحمت كشيدند، در همان اختناق زحمت كشيدند، در همان كتك خوردن‏ها زحمت كشيدند، در همان حبس‏ها كه رفتند زحمت كشيدند. زحمت كشيدند، به مردم گفتند، جنايات را گفتند هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتى آگاه شد، البته خوب را مى‏خواهند مردم. مردم وقتى فطرت اين است كه وقتى خيرى را ديد، بخواهد. شما خير و شر را به مردم بگوييد تا مردم به فطرت خودشان از شر گريزان بشوند و به خير توجه كنند. اين طور نباشد كه تشريف آورديد و صحبت كرديد و احسنت هم شنيديد و درش را ببنديد و برويد در ولايتتان بخوابيد. نه! اين درست نمى‏شود، اين بدتر مى‏كند مطلب را، براى اين كه دشمن‏هاى شما مى‏فهمند كه خبرى نيست، حرف است، عملى نيست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل مى‏خواهد همان طور كه در ايران بود. در ايران عمل كردند، جوان‏هاى ما كشته دادند، فداكارى كردند و الان دارند مى‏كنند. شما برويد ببينيد اين سنگرها

صحيفه نور ج 19 صفحه 94

را، ببينيد مساجد است اين سنگرها. اين سنگرها مراكز عرفان است، مراكز توحيد است و در اين مراكز كه شب آن طور مشغول هستند، روز هم اين طور فداكارى مى‏كنند. اين، براى اين است كه روى اين جمعيت، مدت‏هاى زياد چندين سال بيست سال تقريباً كار شده است، علماى بلاد كار كرده‏اند، فضلا كار كرده‏اند، اينها را بيدار كرده متحول كردند. اگر نبودند اينها، اين جوان‏هايى كه از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراكز فحشا برده بودند آنها را، اگر نبود اين نهضتى كه در ايران شد، اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى كه در ايران شد، خدا مى‏داند كه آنها بنا داشتند چه بكنند. و اين امرى كه در ايران هست، همه جا هست، ما در ايران شاهدش هستيم، شما هم در بلاد خودتان الان شاهدش هستيد، ببينيد كه الان از احكام اسلام آن جا چه خبر است و اين جا چى است؟ اينهايى كه هميشه تكذيب از ايران، و هر راديويى را شما باز كنيد از ايران تكذيب مى‏كند، از اختناق ايران، از جنايات ايران، از زندان‏هاى ايران، از شكنجه ايران، از كشتار بدون محاكمه، از اينها صحبت مى‏كنند. خوب! شما ببينيد در خارج تحقيق كنيد الان اين مطلب را، شما آمديد، درها باز است. براى تحقيق برويد، ببينيد. شما كوچه و بازار را داريد مى‏بينيد، در كوچه و بازار مردم را دارند با چه تهديد مى‏كنند و اذيت مى‏كنند؟ در نماز جمعه اى كه شما رفتيد، كسى ايستاده بود با تفنگ مردم را تهديد مى‏كرد كه برويد نماز جمعه؟ خوب! اينهاست كه به ما مى‏گويند. اگر شما در خارج ايران، در بلاد خودتان، ديديد كه مفاسد زياد است، بدانيد كه اينها از اين مى‏ترسند كه آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اينها مى‏خواهند جلوى اين را بگيرند، يك سدى درست كنند، جلوى اين موجى كه پيدا شده است بگيرند و نگذارند كه صداى ايران برسد به كشورهاى ديگر. و اين هم يك اشتباهى است كه آنها مى‏كنند. هرچه اين بوق‏ها بلندتر بشود ايران قوى‏تر مى‏شود. هر چه اينها ايران را متهم كنند به اين كه فساد دارد مى‏كند، نمى‏دانم استبداد هست! فاشيستى است (امثال اين عبارات) و هر ترورى در عالم واقع مى‏شود دست ايران در كار است! اينها تقويت مى‏كند ايران را. وقتى ملت‏ها ديدند كه آمريكا دور قصر خودش و دور كاخ سفيد، سد ايجاد مى‏كند كه مبادا از ايران بروند آن جا را منفجر كنند، مردم قدرت ايران را مى‏فهمند، مى‏فهمند كه اسلام همچو قدرتى دارد. يك دروغى آنها گويند به خيال اين كه ما را تضعيف كنند، آنها دروغ مى‏گويند. ايران مخالف با همه اين مسائل است. ايران حجت دارد، دليل دارد. ما با قرآن داريم پيش مى‏رويم. با نهج البلاغه داريم پيش مى‏رويم. ما محتاج نيستيم به اين كه ترور كنيم، آنهايى كه مخالف ما هستند الان دارند ترور مى‏كنند، الان هم در ايران مشغولند، منتها نمى‏توانند فرض كنيد يك بقالى را مى‏زنند. خوب! اين ترور كور.

قتال هم رحمت است براى اين كه مى‏خواهد آدم درست كند

اينهايى كه مخالف با ترور هستند، مركز ترور هستند. آمريكايى كه اين قدر از انسان دوستى صحبت مى‏كند و رئيس جمهورش آن طور از انسان دوستى، انسان دوست است آمريكا! آمريكايى كه دنيا را به آتش كشيده است، آمريكايى كه بشر را دارد به فنا مى‏رساند اينها انسان دوست‏اند؟ و اسلام اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 95

طور نيست؟! و ايران اسلامى اين طور نيست؟ برادران! وقتى كه مى‏رويد بيرون، مسائل را بگوييد. ننشينيد ديگر در خانه تا اين كه آنها براى شما هجوم كنند، شما هجمه كنيد آنها عقب مى‏نشينند. شما ننشينيد در خانه و هى ترس اين كه مبادا چه بشود. خوب! همين چيزى بود كه در ايران بود و قدرت ايران از اكثر اين بلادى كه هستند زيادتر بود، لكن ايران علمايش رويش كار كردند، مردم را بيدار كردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مى‏خواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگوييد، شما احكام اسلام را نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمى‏خوانيد؟ و شما آيات قتال را چرا نمى‏خوانيد؟ هى آيات رحمت را مى‏خوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مى‏خواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمى‏شود مگر اين كه مرض گاهى صحيح نمى‏شود، الا بالكى، بايد ببرند، داغ كنند تا درست شود. جامعه، بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند. جنبه رحمت است همه اش. منتها آقايان، بعضى‏هاخيال مى‏كنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بكشد آدم‏ها را. اين رحمت است؟ از حبس‏ها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحمت است؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مى‏كند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مى‏گويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد، اشداء على الكفار. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مى‏خوريد. ما، اگر بنا باشد اسلام را به يك طرفش قبول داشته باشيم، همين جنبه به اصطلاح شما رحمت، من همه جنبه‏هايش را رحمت مى‏دانم، اما آنى كه شما خيال مى‏كنيد كه آن جنبه‏اش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم، مفسدها را بيرون كنيم، آدمكش‏ها را بيرون كنيم، دست برداريد از اين طور رحمت‏هايى كه شما توهم مى‏كنيد. اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، براى در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است، بگوييد. اشداء على الكفار رحماء بينهم، اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنى‏اش چى است. ما بايد چه بكنيم با آنها؟ آنهايى كه هجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مى‏برند. از آن ور آخوندهاى درباريشان تبليغ مى‏كنند و افساد مى‏كنند و بر ضد اسلام حرف‏ها مى‏زنند، تفرقه مى‏اندازند بين مسلمين، از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتاده‏اند و همه چيزشان را دارند مى‏برند. و ما هم كنار بنشينيم، تماشا كنيم، ما تماشاچى هستيم! ما چه كارى به اين كارها داريم! ما مى‏رويم نمازمان را مى‏خوانيم و روزه‏مان را مى‏گيريم و تمام شد! تكليف همين است؟! اميرالمؤمنين همين بود؟ سيدالشهدا، اگر اين فكر را مى‏كرد كه نمى‏رفت به كربلا با يك عدد معدودى. اين فكر را نمى‏كرد، اين فكر غلط ما، در ذهن او نبود. اميرالمومنين، اگر بنا بود كه خير، هى مسامحه كند خوب، اين خلاف كرد، چه شمشير نمى‏كشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصى كه قيام كرده بودند به ضدش، تا آخر ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فرارى‏هايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از

صحيفه نور ج 19 صفحه 96

حبس‏هاى ما همين اشخاصى هستند كه مفسدند. ما اشخاصى كه مفسد نيستند، يك آن هم ميل نداريم باشند. اگر از اينها هر چه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مى‏كشند، آدم نشده‏اند اينها. ما تا كى بايد خواب باشيم؟ ما تا كى ساده‏انديش باشيم؟ شما آقايان چرا ساده‏انديشى مى‏كنيد؟ در بلاد خودتان كه مى‏رويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مى‏كنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مى‏كنند. اينها، اتيوپى كه‏آن همه بيچاره‏ها دارند رنج مى‏برند، ميرند از گرسنگى، گندم‏هايشان را مى‏ريزند در دريا خرج سلاح مى‏كنند كه همه عالم را از بين ببرند. اينها انساندوستند! اينها با اين صورت انسان دوستى مى‏خواهند همه ما را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مى‏خواهند حقوق بشر را از بين ببرند.

منطق انبياء اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بين خودشان رحيم باشند

من اميدوارم كه خداوند به ما مرحمت كند و ما را بيدار كند. ما را بر احكام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بيدار كند و متوجه كند. خيال نكنيد كه اسلام فقط اين تكه است، نماز و روزه است فقط، نيست اين طور! اگر اين طور بود پيغمبر هم مى‏نشست توى مسجدش و نماز مى‏خواند، چرا از اول عمرش تا آخر زحمت كشيد، جنگ كرد، زد و خورد كرد، شكست خورد، شكست داد تا مسائل را آن قدرى كه توانست عمل كرد. اميرالمؤمنين هم همين طور، ديگران هم همين طور، صلحا هم همين طورند، اشخاص بيدار اين طورند. اين طور نيست كه بنشينند توى مسجد و كار به اين كارها نداشته باشند. بنشينند توى خانه‏هايشان و كار به كسى نداشته باشند. بى‏طرف باشند. كارى ما به اين كارها نداريم! اگر اين منطق انبيا بود كه فرعون نمى‏رفت سراغ موسى، موسى نمى‏رفت سراغ فرعون. اگر منطق انبيا اين بود كه ابراهيم نمى‏رفت هجمه كند بر آنها، پيغمبر اين كار را نمى‏كرد. منطق انبيا اين نيست. منطق انبيا اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كسانى كه بر ضد بشريت هستند، بين خودشان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما انشاء الله سلامتى و نصرت عنايت كند. اين بشر مظلوم را از گرفتارى‏هايى كه از دست اين قدرت‏هاى بزرگ دارند مى‏كشند، نجات بدهد و دين و دنياى همه ما را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 120

تاريخ: 21/12/63

بيانات امام خمينى در جمع بانوان به مناسبت سالروز تولد حضرت فاطمه (روز زن)

شما بانوان علاوه بر آن كه خودتان فعاليت مى‏كنيد، فعاليت در مردها را مضاعف مى‏كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بحمدالله اين روز مبارك كه روز معظم زن است، خانم‏ها و بانوان ايران قدم‏هاى بزرگى در راه اسلام و در راه نجات خودشان از قيدهايى كه بسته بودند به دست و پاى آنها، نجات يافتند و من اين روز مبارك را به همه بانوان و خصوصا حاضرين تبريك عرض مى‏كنم. و اميدوارم كه همان طورى كه شما خانم‏هادر همه امورى كه مربوط به پيشرفت اسلام در قبل از اين انقلاب و در زمان انقلاب و بعد از انقلاب داشتيد، به همين نحو خداوند تؤفيق بدهد به شما كه با تعهد باقى باشيد و خدمت كنيد به اين كشورى كه در زير ستم ستمكاران پايمال شده بود، حقوق شما پايمال شده بود و حقوق همه. ماها را مى‏خواستند كه از جغرافيا خارج كنند و مى‏خواستند كه جوان‏هاى ما را به فساد بكشند و خانم‏هاى ما را برخلاف آن مشى‏اى كه بايد بكنند، بكشانند. خداى تبارك و تعالى به همه ما منت گذاشت و تؤفيق داد كه تاكنون در اين راه مؤفق بوديم و مؤفق شديم و ما بسيارى از مؤفقيت‏هارا مرهون خدمت‏هاى شما بانوان مى‏دانيم. شما هستيد كه علاوه بر آن كه خودتان فعاليت مى‏كنيد، فعاليت را در مردها مضاعف مى‏كنيد. و شما بوديد كه در زمان طاغوت تحت رنج و شكنجه روحى واقع شديد و بحمدالله با قدرت خودتان و تعهد خودتان آن قدرت شيطانى را از صفحه روزگار بيرون كرديد و نگذاشتيد كه آن خيال‏هايى كه آنها در سر خودشان و در خاطر خودشان پخته بودند، آن خيالها به نتيجه برسد. و خدا مى‏داند كه اگر نبود اين نهضت و نبود كوشش ملت ايران از زن و مرد و جوان و پير و بزرگ و كوچك، اين ملت همه چيزش را از دست داده بود و مى‏داد. و شما بحمدالله زحمت كشيديد، رنج برديد و در همه مراحل پايدارى كرديد و بانوان ايران در همه جا فعاليت كردند، چه فعاليت‏هاى فرهنگى و چه فعاليت‏هاى اقتصادى، كه قشر كثيرى از آنها در كشاورزى دخالت دارند، و قشر كثيرى از آنها در صنعت دخالت دارند و قشر كثيرى در فرهنگ و ادب و علم و هنر. و همه اينها پيش خداى تبارك و تعالى مشهور است و شماها مورد عنايت حق تعالى انشاء الله هستيد و مادامى كه به اين تعهد باقى باشيد، خداى تبارك و تعالى شما را نصرت مى‏كند.

صحيفه نور ج 19 صفحه 121

همه بايد به فاطمه زهرا اقتدا كنيد

كوشش كنيد در تهذيب اخلاق و در وادار كردن دوستانتان /را/ به تهذيب اخلاق. كوشش كنيد كه در مقابل آن جناياتى كه بر شما وارد شد عكس العمل نشان بدهيد، در حفظ همه حيثياتى كه حيثيت بزرگ زن است، آن طورى كه زن فريد، حضرت زهرا سلام الله عليها بود. همه بايد به او اقتدا كنيد و كنيم و همه بايد دستورمان را از اسلام به وسيله او و فرزندان او بگيريم و همان طورى كه او بوده است، باشيد و در علم و تقوا كوشش كنيد كه علم به هيچ كس انحصار ندارد، علم مال همه است، تقوا مال همه است و كوشش براى رسيدن به علم و تقوا وظيفه‏ء همه ماست و همه شماست.

حجابى كه اسلام قرار داده است، براى حفظ ارزش‏هاى شماست‏

و من اميدوارم كه دستگاه‏ها با شما كمك كنند و آن چيزى كه احتياج به آن داريد در هر امرى از امور و در فرهنگتان و در تعليم و تعلمتان وسيله را براى شما به طور شايسته فراهم كنند. و اميدواريم كه شما در همه چيز مؤفق و مويد باشيد و همان طورى كه بانوان ايران جانشان را، جوانانشان را، وقتشان را وقف اسلام كردند و اسلام را به اين جا رساندند و اميدواريم كه از اين به بعد هم از اين بالاتر بشود و مطمئن باشيد كه تا شماها در صحنه هستيد و شماها متعهد به اسلام هستيد و جوان مى‏دهيد و جوان تربيت مى‏كنيد، اين اسلام به پيش برود و انشاء الله با خوبى و خوشى و قطع دست اعداى دين از اين كشور و همه كشورهاى اسلامى. و من اميدوارم كه خانم‏هاى مسلمين در هر جا هستند اقتدا كنند به شما عزيزان كه كوشش داريد براى اينكه ارزش زن را هر چه بيشتر بالا ببريد و آن ظلمى كه به شما در آن زمان شد، با كوشش خودتان از او جبران كنيد.

خداوند همه شما را تؤفيق بدهد و ما و شما را براى اسلام و براى خدمت اسلام مؤفق كند و دين و دنياى شما را حفظ كند. و البته بايد توجه داشته باشيد كه حجابى كه اسلام قرار داده است، براى حفظ آن ارزش‏هاى شماست. هرچه را كه خدا دستور فرموده است چه براى زن و چه براى مرد براى اين است كه آن ارزش‏هاى واقعى كه اينها دارند و ممكن است به واسطه وسوسه‏هاى شيطانى يا دست‏هاى فاسد استعمار و عمال استعمار پايمال مى‏شدند اينها، اين ارزش‏ها زنده بشود و خداوند به همه ما تؤفيق بدهد كه خدمت كنيم به اين ملت و اسلام.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 82

تاريخ: 20/9/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست‏وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولين مملكتى به مناسبت ولادت رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من متقابلاً اين عيد بزرگ را كه بايد گفت هم عيد بزرگترين عيد اسلامى و هم بزرگترين عيد مذهبى است به همه آقايان و به همه ملت و به همه‏ء ملل اسلامى و مستضعفين جهان تبريك عرض مى‏كنم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ختم همه پيامبران است و كامل‏ترين دين را عرضه كرده است بر بشر، قرآن را كه به وسيله وحى بر او نازل شده است، عرضه كرده است. قرآن يك كتابى است كه نمى‏شود در اطراف او با اين زبان‏هاى الكن صحبت كرد. قرآن يك سفره گسترده‏اى است از ازل تا ابد كه از او همه قشرهاى بشر استفاده مى‏كنند و مى‏توانند استفاده كنند. منتها هر قشرى كه يك مسلك خاصى دارد، روى آن مسلك خاص تكيه مى‏كند، فلاسفه روى مسائل فلسفى اسلام، عرفا روى مسائل عرفانى اسلام، فقها روى مسائل فقهى اسلام، سياسيون روى مسائل سياسى و اجتماعى اسلام تكيه مى‏كنند، لكن اسلام همه چيز است و قرآن همه چيز. قرآن يك رحمتى است براى همه بشر و پيغمبر اسلام يك رحمتى است براى عالمين كه در همه امور رحمت است.

آنچه كه قرآن مى‏گويد، تنها جنگ جنگ تا پيروزى نيست بلكه جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم است

جنگ‏هاى رسول اكرم، رحمتش كمتر از نصايح ايشان نبوده است. اينهايى كه گمان مى‏كنند كه اسلام نگفته است‏جنگ جنگ تا پيروزى، اگر مقصودشان اين است كه در قرآن اين عبارت نيست، درست مى‏گويند و اگر مقصودشان اين است كه در اين بالاتر از اين با زبان خدا نيست، اشتباه مى‏كنند. قرآن فرمايد: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه، همه بشر را دعوت مى‏كند به مقاتله براى رفع فتنه، يعنى، جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم، اين غير از آنى است كه ما مى‏گوييم، ما يك جزء كوچكش را گرفته‏ايم، براى اين كه خوب! ما يك دايره خيلى كوچكى از اين دايره عظيم واقع هستيم و مى‏گوييم كه: جنگ تا پيروزى. مقصودمان هم پيروزى بر كفر صدامى است يا پيروزى بر، فرض كنيد بالاتر از آنها. آنچه قرآن مى‏گويد، اين نيست، او مى‏گويد: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم،

صحيفه نور ج 19 صفحه 83

يعنى، بايد كسانى كه تبعيت از قرآن مى‏كنند، در نظر داشته باشند كه بايد تا آن جايى كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اين كه فتنه از عالم برداشته بشود. اين، يك رحمتى است براى عالم و يك رحمتى است براى هر ملتى، در آن محيطى كه هست. جنگ‏هاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مى‏كرده است. رحمت بر عالم است، براى اين كه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايش‏اند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سرجاى خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است. برخورد مستكبر رحمت است، براى اين كه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست. هر عملى كه از ما صادر مى‏شود، در آن عالم يك صورت دارد، رد بر انسان مى‏شود. اين طور نيست كه عذاب آخرت شبيه عذاب‏هاى دنيايى باشد كه مأمورين بيايند، بكشندش و ببرندش و از باطن خود ذات انسان آتش طلوع مى‏كند. اساس جهنم، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مى‏شود، بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مى‏افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى‏كند، بسيار بالاتر است از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين حال بكشندش. اگر يك نفر فاسد كه مشغول فساد است بگيرند و بكشند، به صلاح خودش است، براى اين كه اين اگر زنده بماند فساد زيادتر مى‏كند و فساد كه زيادتر كرد، عمل چون ريشه عذاب است، عذابش در آن جا زيادتر شود. اين يك جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن كسى كه كشته شود، يك كسى كه دارد يك زهر كشنده را به خيال اين كه يك شربت است، مى‏خواهد بخورد. اگر چنانچه جلويش را شما بگيريد و با فشار و زور و كتك از دستش بگيريد، يك رحمتى بر او كرديد ولو او خيال مى‏كند كه طعمه او را از دستش گرفتيد و يك زحمتى برايش ايجاد كرديد. لكن خير، اين جور نيست. اگر امروز، اين سران استكبارى بميرند، براى خودشان بهتر است از اين كه ده سال ديگر بميرند. اگر امروز، يك كسى كه فساد در ارض مى‏كند كشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خيال اين كه به صورت يك تاديب، نه اين است كه اين يك چيزى باشد كه برخلاف رحمت باشد. پيغمبر، رحمه للعالمين است و تمام جنگ‏هايى كه او كرده است، دعوت‏هايى كه او كرده است، همه‏اش رحمت است. اين كه مى‏فرمايد كه: قاتلوهم حتى لاتكون فتنه بزرگترين رحمت است بر بشر. آنهايى كه خيال مى‏كنند كه اين آسايش دنيايى رحمت است و بودن در دنيا و خوردن و خوابيدن حيوانى رحمت است، آنها مى‏گويند كه اسلام چون رحمت است، نبايد حدود داشته باشد، نبايد قصاص داشته باشد، نبايد آدمكشى بكند. آنهايى كه ريشه عذاب را مى‏دانند، آنهايى كه معرفت دارند كه مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مى‏دانند كه حتى براى اين آدمى كه دستش را مى‏برند براى اين كارى كه كرده است، اين يك رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مى‏شود. براى آن كسى كه فساد كن است، اگر او را از بين ببرند يك رحمتى است بر او. اين طور نيست كه اين جنگ‏هاى پيغمبر مخالف با رحمه للعالمين داشته باشد، موكد رحمه للعالمين است. الجنه تحت ظلال السيوف، ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه اشخاصى كه در اين جنگ‏ها هم كشته مى‏شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد

صحيفه نور ج 19 صفحه 84

برسند، نمى‏رسند و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.

بنابراين، قرآن و كتاب الهى يك سفره گسترده‏اى است كه همه از آن استفاده مى‏كنند، منتها هركس به وضعى استفاده مى‏كند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند. جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را خواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسى سلام الله عليه، اگر به او مهلت مى‏دادند، همين ترتيبى كه حضرت موسى سلام الله عليه عمل مى‏كرد، همان طورى كه حضرت نوح سلام الله عليه عمل مى‏كرد، آن هم با كفار آن طور عمل مى‏كرد. اين اشخاصى كه گمان مى‏كنند كه حضرت عيسى اصلاً سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسى (ع) لطمه وارد مى‏كنند. معلوم‏شود -. اگر اين طور باشد، معلوم مى‏شود كه يك واعظى بوده، نه يك نبى‏اى بوده است. واعظ غيرنبى است. نبى، همه چيز دارد، شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد، يعنى، جنگ اساسش نيست، براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مى‏كند. براى اين كه مردم را از شرخودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است، براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت اگر امروز ما جنگ مى‏كنيم و جوان‏هاى ما گويند: جنگ تا پيروزى، اين طور نيست كه اينها يك امرى برخلاف قرآن مى‏گويند. اين يك ذره‏اى است، يك رشحه‏اى است از آنچه قرآن مى‏گويد. آنى كه قرآن مى‏گويد، بيشتر از اين حرف‏هاست. اين كه ما گوييم، به اندازه حدود خودمان مى‏گوييم. ما چون امروز با فرض كنيد كه صدام يا با كسانى كه مؤيد صدام هستند جنگ داريم، در اين محيط ناقص مى‏گوييم كه جنگ جنگ تا پيروزى.

خداى تبارك و تعالى چون نظرش به اول و آخر است تا آخر نظر دارد مى‏گويد كه جنگ تا رفع فتنه. غايت، رفع فتنه است، يعنى، اگر ما پيروز هم بشويم يك كمى فتنه را كم كرديم، اگر ما به جاى ديگر هم پيروز بشويم، باز يك جاى كمى را پيروزى حاصل شده است. اگر همه دنيا را هم ما فرض كنيد كه جنگ بكنيم و پيروز بشويم، باز همه دنياى عصر خودمان را پيروزى درست كرديم. و قرآن اين را نمى‏گويد، قرآن مى‏گويد: جنگ تا رفع فتنه، بايد رفع فتنه از عالم بشود. بنابراين غلط فهمى است از قرآن كه كسى خيال كند كه قرآن نگفته است جنگ تا پيروزى. قرآن گفته است، بالاتر از اين را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از اين را گفته است. و رحمت است اين، نه اين است كه نقمتى بر مردم است، يك رحمتى است بر تمام بشر، كه خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت به مقاتله كرده است، نه اين كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد زحمتى براى مردم ايجاد كند، مى‏خواهد رحمت درست كند، توسعه رحمت مى‏خواهد عنايت كند. بنابراين نبايد از قرآن سوء استفاده كرد و آنهايى كه با ما مخالف هستند، بگويند: اين مخالف قرآن است، يا آخوندهاى دربارى بگويند: اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 85

مخالف قرآن است، يا آخوندهاى بدتر از آخوندهاى دربارى بگويند: اين مخالف قرآن است. خير! اين مؤافق قرآن است، و اگر كسى بگويد كه: با فاسد جنگ نكنيد، مخالف قرآن است، اگر كسى بگويد: فتنه را با جنگ رفع نكنيد، مخالف قرآن است. و ما بحمدالله، جوان‏هايمان الان مشغول هستند و همان دستورى كه خداى تبارك و تعالى در قرآن داده است به اندازه محيط خودشان، به اندازه سعه وجود خودشان را دارند انجام مى‏دهند و اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى به آنها تؤفيق بدهد كه هر چه بيشتر اين امور را انجام بدهند.

آنهايى كه بشر را پايمال مى‏كنند، دم از حقوق بشر مى‏زنند!

و ديروز يا پريروز (كه مثل اين كه ديروز بوده است، يا پريروز بوده است) كه روز حقوق بشر بوده، حرف‏هايى زده‏اند. آنهايى كه بشر را پايمال مى‏كنند، دم از حقوق بشر مى‏زنند! آنهايى كه از آن‏ور دنيا آمده‏اند و اين‏ور دنيا را به آتش كشيده‏اند، صحبت از حقوق بشر كنند. آنهايى كه قضيه اختلاف نژادى مبداء امرشان است، حتى نژاد سفيد را هم قبول ندارند، فقط يك نژاد و آن نژاد خودشان را قبول دارند، آنها از وحدت نژاد صحبت مى‏كنند، آنها از اين كه نبايد نژاد مختلف باشد. دنيا، وضعش اين طور شده است كه ظالم بيشتر كانه داد رحمت مى‏دهد از مظلوم. آن كسى كه مردم را پايمال دارد مى‏كند، بيشتر از حقوق بشر صحبت مى‏كند. شما ببينيد كه در اين هواپيماربايى كه همه دست‏اندركاران ايران محكوم كردند اين را، و بعد هم به اين وضع خوب حل قضيه را كردند، باز هم مى‏گويند كه خود اينها دخالت داشتند. اين دليل بر اين است كه اضطراب درشان پيدا شده، مضطربند. كسانى كه مضطرب مى‏شوند در يك امرى، دست و پايشان را گم كنند، نمى‏دانند چى چى بگويند. اگر چنانچه اين هواپيماربايى از ايران شده بود و در يك جاى ديگر بود و اين طورى حل شده بود، حالا مى‏ديديد كه چه بساطى در دنيا درآمده بود و در تبليغات درآمد كه چه جور خوب درست شد، چه جور خوب عمل شد، چه جور شد، چه جور شد. لكن وقتى كه ايران اين كار را كرده است، اصلاً سكوت كردند در آن. گاهى يك چيزى مى‏گويند، لكن رئيس آمريكا مى‏گويد كه باز ما شواهدى بر اين كه احتمال اين را بدهيم ايران كرده است، نمى‏دهيم. لكن از آن ور مى‏گويند كه همين آمريكايى‏ها مى‏گويند خود ايران دخالت داشتند در اين امر، شواهد واضح است كه خود ايران دخالت داشته! اين، براى اين است كه مضطربند. جمهورى اسلامى و اين نهضت همگانى اسلامى، اينها را مضطرب كرده كه نمى‏دانند چى چى بگويند، هر وقتى يك چيزى مى‏گويند. و اين براى اين است كه اين يك قدرت اسلامى است كه يك جلوه كمى كرده است و اينها را اين طور مضطرب كرده است، والا چرا بايد اين طور فتنه بكنند و اين طور افترا بزنند؟ دائما مشغول افترا زدنند به جمهورى اسلامى. دائماً راجع به اين كه در جمهورى اسلامى حقوق بشر دارد از بين مى‏رود و جاهاى ديگر نه! حقوق بشر سر جاى خودش سرجاى خودش هست. آمريكا سرجاى خودش هست و رؤساى استكبار حفظ مى‏كنند حقوق بشر را! فقط در ايران است كه حقوق بشر از بين مى‏رود! اين براى اين است كه‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 86

مضطربند اينها. از اسلام اضطراب دارند، از اين كه اسلام پيشبرد بكند، اينها مى‏ترسند. از اين جهت اين طور مى‏گويند و اين موجب تقويت شما بشود. هر چه آنها در بوق‏هايشان بر ضد شما صحبت كنند، دليل بر قوت شماست و دليل بر عظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است و اين بايد باعث تقويت ما بشود. آنها براى تضعيف ما اين طور بوق‏ها را به بار مى‏آورند و ما از اثر اين معنا چون ريشه را مى‏دانيم كه چى هست تقويت مى‏شويم. اگر ايران، يك جايى بود كه سستى داشت و جمهورى اسلامى ديگر از بين مى‏خواست برود، اين قدر سر و صدا نمى‏شد. چون مى‏بينند كه استقرار پيدا كرده است، همه چيزش مستقر شده است و دارد پيش مى‏رود، اينها دست و پايشان را گم كرده‏اند و شروع كرده‏اند به اين حرف‏ها زدن و اين موجب تقويت روحى شما و ملت ما بايد بشود و جنگنده‏هاى ما بشود.

انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به بركت اين روز شريف كه هم ولادت مؤسس اسلام و مؤسس توحيد است (و توحيد به معناى اعلا) و هم ولادت ناشر احكام اسلام است، به همه مسلمين و به همه مظلومان مبارك كند و خداوند همه شما را مؤيد كند.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:10 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 212

تاريخ: 11/11/62

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى محلى اسلامى توزيع كالا در سراسر تهران و گروهى از كاركنان مركز تحقيقات مخابرات

هر كس در مقامى كه هست و هر مسووليتى كه دارد، همان مقام و مسووليت امتحان اوست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بايد تشكر كنم از آقايانى كه امروز تشريف دارند و دعا كنم به توفيق آنها براى خدمت به بندگان خدا. و من اميدوارم كه خداوند به همه شماها و ساير برادران شما توفيق خدمت به اين كشورى كه در طول تاريخ محروم بوده است، خداوند توفيق به شما بدهد كه هر كس در هر محلى هست خدمت بكند. بايد عرض كنم كه ما و شما و همه اهل دنيا همه برادران ايرانى ما در معرض امتحان هستيم. يعنى مكلفى نيست در عالم كه تحت آزمايش خدا و امتحان او نباشد. ما امروز درباره خودمان و مسوولين كشور خودمان و ملت محترم خودمان عرض مى‏كنيم، هر كس در هر مقامى كه هست و هر مسووليتى كه دارد همان مقام و همان مسووليت امتحان اوست. امتحان مثلا رئيس محترم جمهور، همان رياست جمهورى‏اش است كه آيا در اين مقامى كه هست چه مى‏كند، افكار او چيست، اخلاق او در اين زمينه چيست و اعمال او چيست و حتى خطرات قلب چيست، چيزهايى كه در قلبش عبور مى‏كند و مى‏گذرد اينها چيست و همين طور تمام مسوولين، مجلسى‏ها، آنهايى كه در مجلس هستند، آنها هم همان كرسى مجلس محل امتحان آنهاست كه اينها در اين كرسى كه نشسته افكارشان چى هست و احوالشان چى هست و آرائشان چى هست و آيا اين كرسى، كرسى اسلامى است و براى اسلام است يا اينكه اينطور نيست. در همان جا محل آزمايش است. و همين طور دولت محل آزمايش‏اش در همان وزارتخانه‏اى است كه هست، در همان جايى كه نخست وزير هست و اهل ادارات در همان ادارات خودشان مركز امتحان آنهاست و ارتشى‏ها در مقام قدرت ارتشى‏شان امتحان مى‏شوند، محل امتحانشان همان محلى است كه به فعاليت ارتشى مشغولند و سپاه پاسدارانمان در همان محلى كه هستند، قدرت در دست‏شان آزمايش است، تفنگ در دست آزمايش است. و همه كسانى كه داراى يك ابزارى هستند براى خدمت، همان ابزار آزمايش آنهاست. و همين‏ها هستند كه در آن عالم منعكس مى‏كنند اعمال ما را. همان تفنگ منعكس مى‏كند اعمال تفنگدار را و همان مجلس منعكس مى‏كند در آن عالم اعمال مجلسى را و همان كارهايى كه شما عزيزان انجام مى‏دهيد و موجب تشكر است و اميدوارم

صحيفه نور ج 18 صفحه 213

كه مورد نظر خداى تبارك و تعالى و تأييد او باشد، در همين جا كه هستيد در تحت آزمايش هستيد و اعمالتان منعكس مى‏شود. بايد توجه كنيد كه اين چيزهايى كه منعكس مى‏شود يك وقت خداى نخواسته چيزى نباشد كه آن روز كه منعكس شد در آنجا و شما او را ديديد موجب سرافكندگى باشد. الان ايران از همه جا به نظر مى‏رسد كه اهالى ايران از همه جا بيشتر مورد آزمايش‏اند. اهالى ايران از يك رژيمى كه همه جا مى‏دانيد چكاره بود، با قدرت ملت و دست‏هاى گره كرده مشت‏گره كرده، در حالى كه ابزارى در دست نداشت آنوقت، با فرياد، آن رژيم را از بين برد و با همان فريادها دست امريكا را و ساير قدرت‏ها را از كشور خودش قطع كرد كه امروز كشور شما دست خودتان است. نه يك كسى بالاى سر شماست كه بخواهد به شما حكومت كند، نه مستشارى از كشورهاى ديگر داريد و نه كارشناسان. همه چيز دست خود شماست و مسوول خود شماييد. در رژيم سابق ملت مى‏گفت خوب، من چه كنم، به دست من چيزى نيست، اگر سوال مى‏شد. امروز كه همه چيز در دست خود شماهاست ديگر اين عذر پذيرفته نيست كه من چه كنم. هر كس در هر محلى كه هست آن كسى كه در يك اداره ايستاده است و براى رفت و آمد مردم راه مى‏دهد يا كارهاى ديگر انجام مى‏دهد، با آن كسى كه در اداره روى صندلى نشسته است و مردم به او مراجعه مى‏كنند و آن كسى كه در جبهه دارد جنگ مى‏كند و آن كسى كه در پشت جبهه هست و خدمت مى‏كند و آن بازارى كه در بازار مشغول كسب و تجارت هست و آن كارمند كه در ادارات مشغول فعاليت هستند و آن دهقان‏ها كه در محل كشاورزى مشغول خدمت هستند و آنهايى كه در كارخانه‏ها مشغول فعاليت هستند و تمام قشرهايى كه در اين كشور تصور بكنيد، تمام اينها، از مقدرات اين مملكت سوال مى‏كنند از شما. كسى گمان نكند كه خوب من بازارى هستم، نمى‏توانم. من يك ادارى جزء هستم، من يك كارمند ضعيف هستم. فرق ما بين هيچ يك از شماها نيست در اين معنا. هر كس آن محلى كه هست همان محل، محل آزمايش‏اش است. آن كارمند جزئى كه يك كار جزئى انجام مى‏دهد آن كار جزئى آزمايش اوست. آيا اين كارى كه دست اوست انجام چطور مى‏دهد، با كسانى كه به او در همين جزئى مراجعت مى‏كنند چه رفتار مى‏كند، آيا قصدش از اين شيطان است يا قصدش خداست؟ اين مساله استثنا ندارد. انبيا هم مورد آزمايش‏اند. يعنى هر كس در اين دنيا پا گذاشت و مكلف بود به تكليفى، اين آزمايش مى‏شود و گمان نكند كه من اين كار را كه مى‏كنم كسى نمى‏بيند. اين كارى كه مى‏كنيد خود اين كار منعكس مى‏شود. خداى تبارك و تعالى در محضرش واقع مى‏شود. ملائكه الله موكل هستند بر اين فرد. بايد ما فكر كنيم چه بايد بكنيم كه از زير بار مسووليت خارج بشويم. مائى كه امروز مقدرات مملكت مان به دست خودمان افتاده است همه مان مسووليم، كسى نيست كه مسوول نباشد، همه هستيم. ببينيم كه بايد چه كار بكنيم كه اين مسووليتى كه به عهده ماست به طورى انجام بدهيم كه فردا پيش خداى تبارك و تعالى و پيش انبياى خدا خجلت زده نباشيم و آبرومند باشيم. آن اين است كه هركس در هر كارى مشغول است او را خوب انجام بدهد. فرض كنيد همه خداى نخواسته همه افراد كشور خلاف مى‏كنند، شما يك نفر كار خوب بكن. هر كسى فكر خودش باشد. هر كس خودش مسوول كارهاى خودش است، هيچ كس

صحيفه نور ج 18 صفحه 214

مسوول كار ديگرى نيست. او كار را مى‏گويد و مواظبت هم مى‏كند اما هيچ كس نمى‏تواند كه عمق كارهاى شما را بفهمد چه جورى است، لكن در محضر خداست. آنهايى كه در هر جا خدمت مى‏كنند توجه كنند كه خداى تبارك و تعالى و ملائكه‏اى كه از طرف خدا موكل هستند مواظب هستند. همين موج هايى كه در دنيا از حرف شما، از عمل شما منعكس مى‏شود، همين فردا پيش شما شهادت مى‏دهند. بايد توجه بكنيد به اينكه مسووليت بزرگ است. مثلاً در كسانى كه در جبهه هستند و جبهه خدمت مى‏كنند اينها گروه‏هاى مختلف هستند، ارتشى هست، ژاندارمرى هست، پاسدار هست، بسيجى هست، عشايرى هست، شهربانى هست از همه قشرها در آنجا خدمت مى‏كنند، مردم عادى هم مى‏روند خدمت مى‏كنند، اينها مواظب باشند كه همين جا محل امتحان آنهاست كه آيا اينهايى كه دارند فعاليت مى‏كنند و مى‏خواهند كشور خودشان را نجات بدهند و دفاع كنند از كشور خودشان، آيا اينها باهم هماهنگ هستند يا هر كه مى‏خواهد براى خودش كار بكند؟ آيا براى خدا كار مى‏كنند يابراى خودشان؟ اگر ملاحظه كردند كه ميل دارند كه اين گروه خودشان قدرت داشته باشد قدرت در دست بگيرد نه گروه ديگر، بدانند كه عمل شيطانى است، شهادت‏شان هم اجر ندارد. و اگر ديدند كه براى خدا دارند كار مى‏كنند، براى خدا كار كردن اينجا معلوم مى‏شود كه آن كسى كه سپاهى است نكشد طرف سپاه همه چيز را و آن كسى كه ارتشى است نكشد طرف ارتش همه چيز را هكذا ديگران. همه با هم براى خدا و براى نجات ملت و براى نجات كشور به پيش بروند. فرق نكند كه اين طايفه باشد يا آن طايفه باشد، مقصد عمده است. انبيا اينطور بودند. اولياى خدا اينطور بودند. كار براى خداست به دست شما انجام بگيرد، گرفته است، به دست من انجام بگيرد، گرفته است، در دست ديگرى، گرفته است.

اگر ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح اينطور افكارشان باشد پيروزند يعنى هم در جبهه‏ها پيروزند و هم پيش خداى تبارك و تعالى افتخارمندند و شما از آنجا كه بياييد پايين هر جا برويد همين است مساله. آن كسى كه مى‏خواهد در انتخابات شركت كند و كانديد مى‏شود، آن كسى كه كانديد مى‏كند كسى را، آن كسى را كه فعاليت انتخاباتى مى‏كند، آن كسى كه تبليغ مى‏كند براى خودش يا براى غير، اين آزمايش‏اش همانجاست. توئى كه خودت را كانديد انتخابات كردى، قدرت اين را دارى كه براى كشورت درست خدمت بكنى و قدرت خودت را بالاتر از ديگران مى‏دانى؟ توئى كه ديگرى را كانديد مى‏كنى، ديگران كه غير از اين هستند لايق نمى‏دانى؟ اين را لايق تر و احسن مى‏دانى؟ توئى كه فعاليت مى‏كنى و تبليغ مى‏كنى براى انتخابات، تبليغ خودت را مى‏كنى يا تبليغ براى اسلام مى‏كنى؟ اگر براى رسيدن به مجلس است، مى‏خواهى دلت مى‏خواهد مجلس بروى و مى‏گويى مجلس يك مقامى است، شما تبليغ براى خودت كنى كه همان تبليغ براى شيطان است. و اگر تبليغ مى‏كنى كه بروى خدمت بكنى، من چون مى‏توانم خدمت بكنم چرا كنار باشم، بروم خدمت بكنم، اين شخص چون لايق است چرا كنار باشد، بيايد خدمت بكند، اگر اينطور باشد اين براى خداست. و اين گاهى وقت‏ها به خود آدم اشتباه مى‏شود، بسيارى از اوقات هست كه انسان خودش در كارهاى خودش اشتباه مى‏كند.

صحيفه نور ج 18 صفحه 215

يعنى انسان چون حب نفس دارد خودش را مى‏خواهد و همه چيز را هم براى خودش مى‏خواهد مگر اينكه به رياضات اينطور نباشد. اين چون حب نفس دارد بسيارى از امور كه از خودش صادر مى‏شود يا از كسانى كه از خودش هستند، اولاد خودش، برادر خودش، عيال خودش، اينها به نظرش خوب مى‏آيد و گاهى همين اگر صادر بشود از يك كس ديگرى به نظرش بد مى‏آيد. اين براى همين است كه حب نفس اينجا پرده پوشيده است روى واقعيت و نمى‏تواند انسان تشخيص بدهد. بايد انسان توجه كند به اينكه آيا من كه مى‏خواهم يك كسى را انتخاب كنم، اگر اين كس يك نفر ديگرى از او بهتر بود لكن ارتباطى با من نداشت بلكه با من هم دلخورى داشت آيا او را كانديد مى‏كردم؟ اگر او را هم كانديد مى‏كرد معلوم مى‏شود كه اين براى خدا دارد كار مى‏كند، كار به خودش ندارد و اگر اينطور نشد بداند كه مساله، مساله شيطانى است نه مساله خدائى و اين دقيق است و اين از آن امورى است كه بر انسان پوشيده مى‏ماند. و دوستان و برادران كه همه مسوول هستند بايد در كارهاى خودشان دقت كنند كه براى چى من اين كار را مى‏كنم؟ من كه متكفل توزيع شدم يا در شوراها رفتم براى چى رفتم آنجا؟ مى‏خواهم چه بكنم؟ منى كه متكفل مخابرات هستم براى چى آنجا رفتم؟ چه نظرى دارم؟ منى كه در مجلس مى‏روم براى چى مى‏روم و چه نظر دارم؟ منى كه در ارتش خدمت مى‏كنم براى چى‏كنم؟

اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقل باشد از خودتان بايد شروع كنيد!

اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقلى باشد كه ديگران نتوانند در آن دخالت بكنند از خودتان بايد شروع كنيد. تمام خوف و ترس‏هائى كه انسان دارد از دشمن براى اين است كه خودش را مى‏بيند. اگر چنانچه ديد كه خدا هست در كار، براى خدا دارد كار مى‏كند نمى‏ترسد، براى اينكه مقدرات دست اوست. گمان نكنيد كه شما خودتان مى‏توانيد يك كارى انجام بدهيد، شما آن هستيد كه اگر يك مگس بيايد آزارتان بدهد شب نمى‏توانيد بخوابيد و روز نمى‏توانيد آرام بگيرد، اگر يك پشه در شب بيايد نمى‏گذارد شما آرام بگيريد. شما آن كس هستيد كه اگر يك عنكبوت بياد حمله به شما بكند مى‏ترسيد، شما آن كس هستيد كه اگر يك گنجشك از شما يك چيزى بردارد برود قدرت نداريد از او پس بگيريد. همه عجز است، همه فقر است هر چى هست از اوست، از خداست.

اين استقلالى كه خدا داده به ما اگر عنايت او نبود كى توانستيم ما اين كار را بكنيم؟ چطور ما مى‏توانستيم در مقابل اين آشوب دنيا و اين قدرت‏هاى شيطانى دنيا يك همچو رژيمى را كه همه دنبال اين بودند كه حفظش بكنند اگر عنايت خدا نبود شما با كدام قدرت مى‏توانستيد اين كار را بكنيد؟ اگر عنايات خدا و توفيق خدا نبود شما هم چطور مى‏توانستيد دست امريكايى كه دنيا را دارد مى‏بلعد از كشورتان بيرونش كنيد؟ و امريكا از قرارى كه شنيدم رئيس جمهور امريكا گفته است كه ايران ما را تحقير كرد. اين اول كار است، ايران تا آخر شما را تحقير خواهد كرد. اگر عنايات خدا نبود شما چطور مى‏توانستيد يك قدرتى را كه امروز آنطور وضعيت را دارد و آنطور جهازات را دارد و در همه دنيا ريشه كرده است چطور مى‏توانستيد او را دستش را كوتاه كنيد؟ اين قدرت خداست، اين عنايات

صحيفه نور ج 18 صفحه 216

خداست، غافل از اين نباشيد.اگر عنايات خدا نبود چطور شما يك نمونه در دنيا بوديد كه فقط شما الان در دنيا هستيد كه مى‏گوئيد نه شرقى، نه غربى و واقعاً هم اينطورى است. ادعا ممكن است كسى بكند اما همه مى‏دانند نيست اينطور. اگر عنايت خدا نبود كى مى‏توانست كه يك همچو كارى را بكند كه در دنيا نظير ندارد و نشده است؟ اينها عنايت خداست. اين عنايت خدا را حفظ كنيد و حفظش به اين است كه اين كشورى را كه به شما داده به آن خدمت كنيد.

شما كه مى‏خواهيد آدم بشويد، زحمت دارد آدم شدن

امروز كشور ما احتياج به خيلى مسائل دارد و ديگران مسائل شما را ابدا حل نمى‏كنند، بلكه برخلافش مى‏كنند. مسائل خودتان را خودتان بايد حل بكنيد. اين نعمتى كه براى شما پيش آمده است، نعمت آزادى كه پيش آمده است، نعمتى كه نمى‏تواند يك قدرتى الان به شما بگويد كه بالاى چشمت ابرو است، اين را حفظش كنيد، اين يك نعمت الهى است، ديگران ندارند اين را. ديگران يا تحت سلطه شرق‏اند يا تحت سلطه غرب‏اند. شما اينطور نيست برايتان الان. اين را بايد حفظش بكنيد، حفظش به دست خود شما بايد بشود يك كشورى كه انقلاب كرده است و تازه متولد شده است، انقلاب وضعش اين است كه هم خوردگى باشد به هم خوردگى باشد. انقلاب وضعش اين است كه كمبود داشته باشد، انقلاب وضعش اين است كه مثلاً قحطى باشد. انقلابات دنيا اينجور نبودند كه مثل ايران باشند كه به مجردى كه انقلاب كردند درها را باز كردند هر كه بيايد هر كه برود. به مجردى كه انقلاب كردند رفتند دنبال اينكه يك دولتى تشكيل بدهند و مجلسى و چه و چه و چه، به فوريت، كجا مى‏توانستند اين كارها را بكنند؟ اينها روى عنايات خداست كه به شما عنايت كرده است. يك كشورى كه الان مبتلاى به جنگ است آن هم نه جنگ با يك دولت پوسيده‏اى مثل صدام، جنگ با همه، همه قدرت‏ها دنبال اين‏اند كه او را دستش را بگيرند و نجات بدهند و نمى‏توانند هم. يك همچو جنگى، الان شما جنگ با دنيا داريد، همه تبليغات بر ضد شما هست، همه سلاح‏ها را به او مى‏دهند، همه پول را به او مى‏دهند و او را تجهيز مى‏كنند و شما خودتانيد. خودتان هستيد و اتكال به خدا. اين خداست كه شما را حفظ كرده است و شماييد كه الان مسووليت‏تان زياد است. اينكه مى‏گويم ايران از همه جا بيشتر مسووليت دارد براى همين است كه ايران از همه جا بيشتر مورد عنايت خدا واقع شده است. كجاست كه بگويد من مستقلم نه شرق و نه غرب، هر دو را كنار بگذارد؟ و اين شما هستيد، وقتى شما هستيد و مى‏دانيد كه انقلاب‏ها كمبود دارد، انقلاب‏ها زحمت دارد، بخواهيد آدم باشيد بايد زحمت بكشيد، بخواهيد ارزش انسانى خودتان را حفظ كنيد زحمت دارد. نمى‏شود كه انسان در خانه‏اش بنشيند و ارزش‏هاى انسانى محفوظ باشد. هر كه در خانه مى‏نشيند و اعتزال مى‏كند توسرى هم مى‏خورد لكن نمى‏فهمد كه ديگر آدم نيست.

شمائى كه مى‏خواهيد آدم بشويد زحمت دارد آدم شدن. مى‏خواهيد سرفراز در دنيا باشيد اين زحمت دارد، بيخود نمى‏شود، اگر نوكرى آنها را بكنيد ديگر ارزش نداريد، يك پول هم ارزش نداريد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 217

اگر بخواهيد از تحت سلطه همه بيرون برويد و خودتان باشيد اين ارزش دارد، يك ارزش انسانى است، يك شرافت انسانى است، اين زحمت دارد، اين گرانى دارد، اين كمبود دارد، اين جهاد دارد، اين دفاع دارد، اين شهادت دارد، اين براى ارزش انسانى است همين است كه انبيا براى او كار كردند. همين است كه امام حسين براى او كشته شد. اگر آن هم فكر مى‏كرد كه زحمت دارد، اصحاب او هم با آن كمى فكر مى‏كردند زحمت دارد، كه نمى‏توانستند يك همچو انقلابى را بجا بياورند كه تا حالا هم اثرش باقى مانده است. ولى وقتى براى خدا شد، زحمت كم مى‏شود.

بايد توجه كنيم كه سر و كارمان با يك جنگى است كه سرنوشت يك ملت را تعيين مى‏كند

الان انسان مى‏بيند كه جوان‏هائى هستند، من زياد به اينها بر مى‏خورم، جوان‏هائى هستند كه مى‏آيند گريه مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم برويم به جبهه نمى‏گذارند برويم. همين پريروز يا ديروز بود كه يك جوانى آمده بود، گفت دوتا برادرم كشته شده، خودم مى‏خواهم بروم. گفتم جوان! تو كافى است، آنها رفتند ديگر بس است شروع كرد گريه كردن. خوب يك همچو، اين جز به عنايت خدا نمى‏شود، يك معنويتى است كه غير از عنايت خدا نمى‏تواند اين معنويت را براى كسى ايجاد كند. آنهائى كه نشسته‏اند كنار و مى‏خوابند و مى‏خورند و زندگى حيوانى دارند و نق مى‏زنند به اين كشور، آنها يك قدرى توجه بكنند، از خواب بيدار بشوند. آنهائى كه هى نق مى‏زنند كه اينجاش چه جورى است، آنجاش چه جورى است، آنجاش چه جورى، اينها نمى‏فهمند كه ما در چه حالى هستيم. آنها مى‏خواهند كه شب بخوابيم صبح كه پا شديم همه اداراتمان درست باشد و همه مملكت مان درست باشد و كشاورزى مان درست باشد و نمى‏دانم چى، و نمى‏دانند ما در چه حالى هستيم الان. ما در حال جنگيم. ما در حال محاصره اقتصادى هستيم، ما در حالى هستيم كه امريكا علنا دارد مخالفت مى‏كند و جنگ افروزى دارد مى‏كند با ما، و ما اعتنا هم به او نداريم. بايد بفهميد كه وضعيت ما امروز اين است كه اين وضعيت مشكلات دارد. اين وضعيت به زودى درست نمى‏شود. لكن مى‏شود، صبر مى‏خواهد. آنى كه تا حالا شده است يك اعجازى است كه در دنيا نظير نداشته است. شما در طول تاريخ اگر ملاحظه كنيد، نظير نداشته است اين وضعى كه الان ايران دارد. اين حالى كه در جوان‏هاى ما پيدا شده است، در طول تاريخ نظير نداشته، الا اولياء خدا. و ما امروز ابتلاء به اين قدرت‏ها داريم و اين جنگ را ما بايد با پيروزى به زودى تمام كنيم. و اين به اين است كه جوان‏هاى ما بروند دنبال جنگ. جوان‏هاى ما اينطور نباشد كه بگويند تمام شد و رفت سراغ كارش. خير، تمام نشده، امريكا دنبال كار است، الان امريكا به ميدان آمده. البته ميدانى كه او مى‏آيد، آن ميدان صحيحى نيست، آن براى انتخاباتى كه حالا مى‏خواهد بشود، از اين حرف‏ها زياد مى‏زند. لكن ما بايد توجه بكنيم كه سر و كارمان با يك جنگى است كه سرنوشت يك ملت را اين درست مى‏كند و بايد هر چه زودتر اين را تمام كنيم. و اين، به اين است كه جوان‏هاى ما بروند به جبهه‏ها، ننشينند كه، اينطور نباشد كه بنشينند كه

صحيفه نور ج 18 صفحه 218

ديگران برايشان كار كنند. همه‏مان مسوول هستيم. و من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق بدهد و همه شما را در راه خدا، در راه خودش هدايت كند و همه را توفيق اين بدهد كه به اين ملتى كه در طول تاريخ در زحمت بوده و در طول تاريخ در محنت بوده و زير بار ديگران بوده، نجات بدهيم و خدمت كنيم به اين ملت.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 124

تاريخ: 29/12/63

پيام امام خمينى به مناسبت سال نو

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حلول سال جديد را به همه مسلمين جهان خصوصاً ملت قهرمان ايران و قشرهاى مختلف ملتمان، كسانى كه در جبهه‏ها دارند براى اسلام خدمت مى‏كنند، كسانى كه در پشت جبهه‏ها خدمت مى‏كنند و خانواده شهدا و خود معلولين و بستگانشان، به همه و همه تبريك عرض مى‏كنم. انشاءالله اين سال، سال مباركى باشد براى مسلمين جهان و خداى تبارك و تعالى مقدر بفرمايد كه دست اين ابرقدرت‏ها و كسانى كه به آنها مرتبط هستند /از/ قطع بشود و مردم دنيا با آرامش زندگى كنند. همه گرفتاريهاى جهان مال اين قدرت‏هاى بزرگى است كه ادعا مى‏كنند كه ما براى صلح اين كارها را مى‏كنيم. اين همه جنايت مى‏كنند، اين همه كشورها را به خون مى‏كشند و ادعا مى‏كنند كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه حقوق بشر از بين مى‏رود. اينها ادعايى است كه اينها مى‏كنند كه هيچ واقعيتى ندارد، بلكه خلافش واقعيت دارد و مسلمين در غفلت هستند، مستضعفين جهان غفلت دارند. اين بارقه‏اى كه در ايران پيدا شد اگر چنانچه ملت‏هاى ساير كشورهاى مسلمين به اين جا ملحق بشوند و همه با هم دست به دست هم بدهند و در مقابل اين همه جناياتى كه بر بشر دارد مى‏شود، به بشريت مى‏شود، بايستند كارها اصلاح مى‏شود، لكن مع الاسف نشده است اين كار و نمى‏دانم كه چه خواهد شد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما قدرت استقامت بدهد، امروز استقامت لازم است. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نگران بود راجع به اين كه آيا ملتش استقامت مى‏كنند يا نه؟ تا آن حد كه در روايت است كه فرموده كه شيبتنى سوره هود براى اين آيه‏اى كه آمده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك در عين حالى كه اين آيه در سوره ديگرى هم (سوره شورى هم) آمده لكن آن ذيل را ندارد، سوره هود كه اين ذيل را دارد فرموده است. اين به نظر مى‏رسد كه نگران بوده است از اين كه مبادا ملتش، امتش نبادا خداى نخواسته استقامت نكنند. بايد /دولت/ ملت ايران، دولت ايران، ارتش ايران، سپاه پاسداران ايران، همه قشرهاى ايران توجه كنند كه استقامت در مقابل ظلم، در مقابل اين قدرت‏هاى بزرگ از امورى است كه امر شده است، استقامت در مقابل دشمن است، امر شده است كه استقامت بكنيد و اگر استقامت بكنيد پيروز هستيد. بحمدالله ايران به اين صفت، بسيارى از قشرها به اين صفت متصفند و من فراموش نمى‏كنم قصه روز جمعه را كه آن طور باشكوه، با نورانيت، با استقامت گذشت. آن طور مردم با طمانينه با آن صداهايى كه مى‏آمد، با آن رگبارهايى كه مى‏آمد، من‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 125

ملاحظه مى‏كردم، نگاه مى‏كردم، مخصوصاً نگاه مى‏كردم ببينم در بين مردم چه وضعى هست، نديدم حتى يك نفر را كه يك تزلزلى درش پيدا باشد. و آن وقت امام جمعه آن طور با آن طنين قوى صحبت كرد، مردم /با/ آن طور گوش كردند، آن طور فرياد زدند كه ما براى شهادت آمديم، يكى از اينهايى كه شهيد شده است (يا اين كه چند نفر، يكى دو نفر ازشان) به من گفتند كه اين وصيت هم كرده است، همين كه من مى‏روم براى شهادت، وصيت كرده و از همان‏هايى است كه در همين جا شهيد شده. با يك همچو ملتى كسى نمى‏تواند مقابله كند. ملتى كه اين طور است، آن روزى كه اعلام مى‏كنند كه مى‏خواهيم بمباران كنيم نماز جمعه را، بيايند و بيشتر بيايند، حتى آنهايى كه نمى‏آمدند براى نماز، از قرارى كه براى من نقل كرده‏اند، آنهايى كه براى نماز جمعه هم نمى‏آمدند هفته‏هاى ديگر، اين هفته آمدند، اين يك همچو ملتى است. يك همچو ملتى را نمى‏تواند كسى به واسطه بمباران كردن يك جايى، به واسطه شرارت‏هايى كه دارد مى‏شود، اين را منسحب‏اش كند از اين كه دارد. علاوه، ما، در ملت ما، در مقابل چى منصرف بشود. اسلام است و امانت خدا به دست ما، اسلامى است كه (از صدر اسلام با زحمت و با مشقت اين اسلام تولد پيدا كرده است و هر چه جلو رفته است باز مشقت درش بوده.

پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم از اولى كه دعوت كرده است تا آن وقتى كه در رختخواب رفتن از اين عالم بوده است و لقاءالله بوده است، در حال جنگ بوده. حتى آن وقتى هم كه در بستر خوابيده است باز براى جنگ بسيج كرده است و آن همه مشقت هايى كه ايشان ديدند، از قريب و از غيرقريب ديدند و بعد از آن هم همين طور، مسلمين ديده‏اند، ائمه ما ديده‏اند، اميرالمؤمنين ديده است. خوب! آنها براى اسلام چون بوده، به ذائقه‏شان شيرين بوده. ما بايد كوشش كنيم كه ذائقه مان را يك همچو ذائقه‏اى قرار بدهيم كه براى ما هر چيز شيرين باشد. رضاى به قضاى خدا، معنايش همين است كه يك وقت تسليم است، آدم تسليم مى‏شود، خوب، ما سلميم. يك وقت رضاست به آنچه او مى‏كند، اين ديگر فرق نمى‏كند بين اين كه آن كسى كه راضى است، فرق نمى‏كند بين اين كه از او بلا برسد يا اين كه از او نعمت برسد، همه را نعمت مى‏داند. مى‏گويد از آن است، از محبوب من است. اگر محبوب انسان (همين محبوب‏هاى ظاهرى) هم اگر چنانچه /يك/ فرض كنيد كه يك چيزى كه ناگوار است بگويد، در ذايقه كسى كه دوست دارد، خوش مى‏آيد. اگر ما برسيم به اين معنا، و اميدواريم كه با جديت برسيم به اين معنا كه خوشمان بيايد از اين معانى. الان مابينيم كه اين جوان‏هاى ما كه دارند مى‏روند در جبهه‏ها، براى شهادت مى‏روند، اينها همين‏اند. اينها براى اين كه در ذايقه‏شان خوش آمده است اين معنا، اين را از خدا مى‏دانند، چون از خدا مى‏دانند از اين جهت سخت برايشان نيست. ما بايد خودمان را جورى تربيت كنيم كه راضى باشيم به آنچه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا مى‏كند. آنچه مى‏دهد، بلا باشد خوب است و واقعش هم اين طور است، براى اين كه خداى تبارك و تعالى بندگانش

صحيفه نور ج 19 صفحه 126

را مى‏خواهد. گاهى وقت‏ها بلا براى انسان نعمت است، گاهى وقت‏ها نعمت بلاست. خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد مردم را تربيت كند، كسانى كه به او متوجه مى‏شوند تربيتش گاهى به اين است كه فشار برشان وارد بياورد، گاهى به اين است كه نعمت برشان بدهد. آن وقتى كه فشار وارد مى‏آيد روح‏ها پرواز مى‏كنند به عالم ديگر، آن در فشارهاست كه اين طور مى‏شود.

بنابراين، يك ملتى ما مى‏خواهيم و خودشان، خود ملت ما هم بحمدالله اين طور است كه فشارها برايشان اشكالى ندارد. اگر ما، اگر اسلام، مسلمين مثل ساير قشرهاى عالم بودند كه براى مال و منال و منصب و اين طور چيزها مى‏رفتند دنبال كار و بالاخره براى شكم و براى شهوت مى‏رفتند، اگر چنانچه كسر مى‏آمد بايد ناراحت بشوند. اما ملتى كه براى شهادت مى‏رود، ملتى كه زن و مردش عاشق شهادت هستند وفرياد شهيد شدن مى‏زنند، يك همچو ملتى ديگر از اين كه فلان چيز كم است، فلان چيز زياد است، اين نمى‏نالد، اقتصادش چطور است، اين مال آنهايى است كه وابسته به اقتصاد هستند، دل به اقتصاد دادند. آنهايى كه دل به خدا دادند، آنها اين طور نيستند كه دنبال اين باشند كه فلان چيز فراوان باشد، فلان چيز كم باشد، زياد باشد، نرخش كم باشد، نرخش زياد باشد. اينها كه در نظر اين كه شهيد مى‏خواهد بشود، اين چيزها نيست. آن كه دارد براى شهادت مى‏رود به او بگويى كه مثلاً مالت را دزد برده است، او اصلا اعتنا به اين حرف ندارد. به او بگويى كه قيمت چيز گران است، او كه نرفته براى اين كه غنيمتى بياورد. غنيمتى كه او مى‏خواهد بياورد آن غنيمتى است كه هيچ زوال ندارد، آن چيزى است كه هيچ شكست ندارد. آن كارى است كه /هيچ/ از دست هيچ كس بر نمى‏آيد جز از دست خداى تبارك و تعالى و ملت ما دارد اين كار را مى‏كند و من اميدوارم كه همه اين طور بشويم. البته من كه مى‏گويم، نيستم آن طور، اما ديگران را ميل دارم بشوند اين طور و خودم هم ميل دارم بشوم، بايد همه بشويم. و انشاء الله اميدواريم كه اين سال جديد براى ما يك سال خوبى باشد. و /ما/ تذكر اين معنا را من لازم مى‏دانم كه ما هم هيچ ميل نداريم كه حتى آنهايى كه با ما دشمن‏اند صدمه ببينند. اگر در مقابل ما نايستند، اگر با اسلام مخالفت نكنند، مسلم باشند، با اسلام مخالفت نكنند، ما هيچ صدمه‏اى نمى‏خواهيم ببينند. ما الان ميل نداريم كه آن جاهايى را كه مراكز اقتصاد آنهاست، مراكز جمعيت عراق است، ابداميل نداريم كه يك صدمه ضعيفى هم ببينند. صدام نكند اين كارها را، دولت هم نمى‏كند اين كار را. لكن وقتى او مى‏كند ديگر از دست ما خارج است. ملت /يك جورى/ وضعش يك جورى است كه از دست ما، از دست دولت هم خارج است. بنابراين اين طور نيست كه ما در نظر داشته باشيم جنگ بكنيم. از اول جنگ نكرديم، جنگ نمى‏خواستيم، از حالا هم نمى‏خواهيم، بعدها هم نمى‏خواهيم، اما صلحى كه از جنگ بدتر است هم نمى‏خواهيم. ما مى‏خواهيم كه دنيا اين آدم فاسدى كه اين همه فساد كرده است، باز نرود دنبالش و برايش دست بزند. الان دنيا متوجه اين است كه اين را زير بغلش را بگيرد، نگهش دارد. براى چى نگه دارد؟ براى به هم زدن همه اوضاع /را/، براى اين كه اسلام نباشد. همه دردشان اين است كه نبادا اسلام بيايد، و اسلام مؤافق با اين طور بدكارى‏ها نيست، با اين طور عياشى‏ها نيست، با اين طور فجايع نيست، با اين طور زورگويى‏ها نيست.

صحيفه نور ج 19 صفحه 127

چون اينها مى‏ترسند از اين، و صدام هم مقابل اسلام ايستاده است، از اين جهت آنها هم زير بغلش را نگه داشته‏اند كه نبادا يك وقت چه بشود. لكن خداى تبارك و تعالى اگر اراده فرموده باشد تمام اين كيدها به خودشان برمى گردد. تكليف ما اين است كه در مقابل ظلم بايستيم و اين كسى كه تعدى به ما كرده است، تو دهنى به او بزنيم و تا اين قضيه را دنيا قبول نكند اين جنگ هست و جنگ هم از طرف آنها هست، از طرف ما نيست. زدن اين طور مراكز هم از طرف آنهاست. شما مى‏آييد نماز جمعه را مى‏زنيد. نماز جمعه را كه مى‏زنيد خيال مى‏كنيد ملت ما عقب‏نشيند! مى‏بينيد كه در نماز جمعه چه كردند. اين يك مطلبى است گفتنى، تاريخى، تا كسى نبيند آن جا را، آن منظره را نبيند، باورش نمى‏آيد كه زن بچه‏اش تو بغلش است، مرد بچه‏اش پهلويش است هيچ حركت نكند، اين همه فشار، هيچ حركت نكند، از آن ور انفجار آن نامردها، از آن طرف هم آن طور رگبارى كه ملاحظه كرديد همه. مع ذلك همه هم با طمانينه نشسته‏اند سرجاى خودشان و هيچ ابدا حركتى نمى‏كنند. و ملت، يك همچو ملتى است. ملت اين طورى ديگر دنبال اين نيست كه گوشتش ارزان است يا گران است، دنبال اين نيست كه كم است يا زياد است. اين دنبال اين است كه اسلام را بزرگ كند. همان طورى كه پيغمبر اكرم هم بوده، پيغمبر اكرم هم اين طور بوده، دنبال اين بوده كه اسلام تقويت بشود، حالا خودم كشته شدم، بچه‏ام كشته شد، از بين رفتند، سيدالشهدا، بچه هايم اسير شدند /هرچه هم مى‏آيد/ خوب! مى‏بينيد كه در روايات هست كه هرچه به ظهر عاشورا نزديك مى‏شد، حضرت سيدالشهدا صورتش شكفته‏تر مى‏شد. براى چى؟ براى اين كه مى‏ديد كه دارد مى‏رود پيش خدا. او نظر به او داشت، نه نظر به اينها داشت. نظر به اينها هر كدام كه مربوط به خدا باشد به عنوان مربوط به خدا، والا نه اين كه به اين نظر داشت كه پسر دارد، اولاد دارد، اين حرف‏ها نبود در كار.

بنابر اين، ما بايد استقامت كنيم و آن چيزى كه نگرانى پيغمبر هست كه نبادا ملتش استقامت نكنند و اين امر خدا را اطاعت نكنند، بايد ما كارى بكنيم كه اين نگرانى نگذاريم در حق ما ثابت بشود. و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه اين قشرهاى ملت را از مجروحين، مصدومين، شهدا و خانواده‏هاى اينها و مفقودين ما و اسراى ما، همه اينها را هم سالم نگه دارد و شهداى ما را بيامرزد و در جوار خودش نعمت عنايت كند و اينهاى ديگر هم سالم نگه دارد و به پيروزى برسند و انشاء الله اسراى ما و مفقودين ما هم به وطن خودشان برگردند و ملت ما هم با قدرت و قوت پيش برود و هيچ از اين نوع چيزها باك نداشته باشد. چيزى است كه بر ملت بر ملت بيدار ثابت شده است كه مى‏خواهى بيدار باشى، مى‏خواهى مستقل باشى، بايد جورش را بكشى! مى‏خواهى ذليل باشى؟ برو پيوند كن با آمريكا، همه اين حرف‏ها تمام مى‏شود، جنگ هيچ نمى‏شود پيوند كن با شوروى، باز هم نمى‏شود! اما چى؟ اين است كه يك ملت عقب مانده توسرى خورده ضعيف تا آخر. اما وقتى بخواهى، يك ملتى بخواهد سربلند باشد، بخواهد ارزش داشته باشد، اين ديگر نبايد فكر اين باشد كه ما حالا اين ارزشى كه داريم، ببينيم به اندازه اين هست كه ما ستمان گران باشد! يا دوغمان چه باشد! اگر اين طور است، كه ما از حالا هم رفتيم. اما مى‏بينيم اين جور نيستند، ملت ما الحمدلله اين طور

صحيفه نور ج 19 صفحه 128

نيست و اميدوارم كه قويتر بشوند و شادمان بشوند در اين سال جديد و خداى تبارك و تعالى به همه قدرت عنايت كند و سلامت عنايت كند و همه ما را بيدار كند و در استقامت به ما كمك كند، انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 129

تاريخ: 1/1/64

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى، رئيس ديوان عالى كشور و جمعى از مسؤولان كشورى و لشكرى‏

زدن و پيروز شدن و فتح كردن، اگر آن بعد معنوى‏اش نباشد همه‏اش شكست است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من سال جديد را به همه مسلمين جهان، مستضعفان جهان و به ملت شريف خودمان و به آقايان و به همه كسانى كه در جبهه ها مشغول خدمت هستند، يا در پشت جبهه‏ها و تمام كسانى كه در اين انقلاب دخالت داشتند و فداكارى كردند، شهيد شدند، مفقود شدند، اسير شدند، به همه اينها تبريك عرض مى‏كنم و اميدوارم كه اين سال جديد يك سال خوشى براى ملت ما و براى ملت‏هاى تحت ستم دنيا باشد.

تمام اين پيروزى‏ها و عدم پيروزى‏ها و سلطنت‏ها و ابرقدرتى‏ها و همه گذر است. ما اين جا نشستيم، بلا اشكال در صد سال ديگر از ما خبرى نيست، گذشته است، رفته است، پيروز بشويم رفته است، شكست بخوريم رفته است، قدرت داشته باشيم رفته است، نداشته باشيم گذشته است. آن كه باقى است، آن است كه در پيش خودمان است. آنچه باقى مى‏ماند، ما و چيزهايى كه حمل مى‏كنيم به عالم ديگر است. ما بايد فكر اين معنا باشيم كه خدمت بكنيم /به/ خدمتى كه براى ما سرمايه باشد براى آن جهان. زدن و پيروز شدن و فتح كردن و همه اينها اگر آن بعد معنوى‏اش نباشد، همه‏اش شكست است، بلكه آنهايى كه بيشتر در نظر مردم پيروزند، شكسته‏ترند. اين قدرت‏هاى بزرگى كه در عالم بوده است و هست و خواهد بود، اينها اگر آن بعدى كه آنها را به سعادت مى‏رساند نداشته باشند، تمامش شكست است. چند روز خورد و خواب و جنايت و خيانت و بعدش تمام /در اين جا/ اين جا بسته مى‏شود و در آن عالم باز مى‏شود، صحيفه ما باز مى‏شود. همه اين عالم شهادت مى‏دهند براى ما، همه حاضرند. ما بايد كه فكرى بكنيم كه نصرت كنيم خدا را، ان تنصروالله ينصركم. جنگ نيست، انزوا هم نيست پيشرفت نيست، شكست هم نيست. نصرت يك معنايى است كه در خود انسان بايد متحقق بشود. ما اگر چنانچه در همه جبهه‏ها پيروز بشويم، لكن به عنوان نصرت خدا نباشد، براى نصرت خودمان باشد، بخواهيم كه خودمان يك جايى را بگيريم، ما نصرت خدا را نكرديم و خدا هم آن وعده‏اى را كه داده‏اند، عمل نمى‏كنند، اگر عمل كنند يك عنايت خاصى است، ربطى به ما ندارد. آنى

صحيفه نور ج 19 صفحه 130

كه وعده كرده ست كه ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم ، آن اين است كه شما جبهه نصرت را باز كنيد، خدا هم باز مى‏كند. شما براى خدا كار كنيد، براى خدا پيش برويد، براى خدا زحمت بكشيد، براى خدا همه كارها را انجام بدهيد. آن كه در جبهه هست براى خدا بايد جبهه باشد، آن كه پشت جبهه است براى نصرت خدا باشد، اين كسى كه متصدى امور لشكر است براى خدا متصدى باشد، آن كه متصدى امور كشور است براى نصرت خدا باشد، آن كه در مجلس است براى خدا در مجلس باشد، براى نصرت خدا باشد و بالاخره اگر همه با نصرت خدا باشيم، خدا به وعده خودش بى‏اشكال عمل مى‏كند. اگر نقصى باشد در ماست اگر /درنصرت/ ما به خيال خودمان پيروزى داريم پيدار مى‏كنيم، لكن نصرت خدا نباشد، يعنى براى او نباشد براى پيشرفت مقاصد الهى نباشد، مقاصد الهى مقصود اين است كه براى مظلومان، براى مستمندان، براى پيشرفت احكام اسلام، براى دفع ظلم از مظلومان، براى قطع يد ستمگران، همه اينها براى خدا، خدا فرموده است، ما عمل مى‏كنيم. اگر فرموده بود كه برويد در /منزل‏هايتان/ منزلتان بنشينيد، آن وقت ما براى خدا مى‏رفتيم منزل مى‏نشستيم. وقتى مى‏فرمايد كه قتال كنيد، قاتلوهم /ما/ براى خدا، براى اطاعت اوست. وقتى براى اطاعت اوست، نصرت و شكستن هيچ فرقى با هم ندارد، براى اين كه اين وجهه الهى‏اش همه‏اش نصرت است. آن چيزى كه مربوط به معنويات است و مربوط به يك جهان ديگر است و براى ما، مايه دست است، براى ما سرمايه است، /آن/ وقتى در دست ما باشد، چه شكست بخوريم و چه پيروز بشويم، هيچ فرقى با هم ندارد و اگر اين معنا نباشد باز هم فرقى ندارد، بلكه پيروزى‏ها شكستش بيشتر است.

اگر كار براى خدا شد، از حرف‏هاى مردم هيچ ناراحت نمى‏شويم‏

بايد ما جديت كنيم كه اين معنا را درست بكنيم. دنبال اين باشيم كه اگر چنانچه متصدى امر دولتيم، دولتى باشيم كه براى خدا كار بكنيم و براى خدا كار كردن، اين است كه ببينيم خدا چى فرموده است، چى گفته است، ما بايد بكنيم. فرموده است كه به مستمندان بايد برسيد، به ضعفا بايد برسيد، به مردم فقير بايد برسيد براى همه بايد تهيه كنيد. وقتى كه بنا شد ما براى اين جهت خدمت كرديم، اين نصرت خداست. نصرت خدا، نصرت بندگان خداست نصرت دين خداست. وقتى ما نصرت كرديم بندگان خدا را براى خدا، براى اين كه اينها عيال الله هستند، ما اگر چنانچه در جبهه‏ها هم پيروز نشويم، اين جا پيروزيم، و اگر اين طور نشد، شكست خورديم از همين حالا، در اوج پيروزى در شكست هستيم /اين جا در اوج/ و در حضيض شكست، پيروز هستيم. ميزان، اين است و ما بايد اين را در نظر بگيريم. در هيچ پيروزى‏اى به مقدار خارج از متعارف كه مربوط به خدا نباشد، غرور و خوشحالى پيدا نكنيم و در هيچ شكستى سرشكستگى نداريم، براى اين كه ما نمى‏خواستيم خودمان يك چيزى بشويم كه سرشكستگى پيدا كنيم، ما مى‏خواستيم اطاعت امر خدا را بكنيم. خدا فرموده است: برويد دست ظالم را قطع كنيد. ما مى‏رويم، آن قدرى كه قدرت داريم، دست ظالم را، بتوانيم قطع مى‏كنيم، نتوانستيم، كار خودمان را انجام داده‏ايم. به ما فرموده است كه قاتلوهم ، خداوند تعزيرشان مى‏كند به‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 131

دست شما. ما مقاتله مى‏كنيم، اطاعت است، يعنى سربسته و دربسته در اختيار او بايد باشيم، اطاعت بكنيم، دنبال هرچى مى‏رويم اطاعت بكنيم. اگر موعظه مى‏كنيم براى اطاعت خدا باشد و اگر موعظه مى‏شنويم هم براى اطاعت خدا باشد. اگر جنگ مى‏كنيم براى خدا باشد، اطاعت خدا باشد و اگر صلح مى‏كنيم، اطاعت خدا. هر جا فرموده آن كار را بكنيد، آن كار را مى‏كنيم، هرجا فرموده اين كار را بكنيد، اين كار را مى‏كنيم. اگر اين طور شديم كه از خودمان يك چيزى را مايه نگذاشتيم، هرچه هست از اوست، چيزى هم نداريم كه مايه بگذاريم، خيال مى‏كنيم چيزى داريم، هرچه هست از اوست. هرچه ما خيال مى‏كنيم داريم، نه! از اوست پيش ما، امانت است. اين امانت هم يك وقتى رد مى‏شود به خودش. اگر هم داشته باشيم به خيال خودمان، از ما نيست، اشتباه‏كنيم. همه عذاب‏هايى كه در آن عالم هست براى نفهمى آدم است. خيال مى‏كند خودش چيزى است، چون خيال مى‏كند خودش چيزى است، مى‏خواهد به همه تفوق پيدا كند. چون براى خودش هست، مى‏خواهد همه چيز را براى خودش تحصيل بكند، و اين است كه انسان را به شقاوت مى‏رساند. و سعيد اين است كه هم چيز را براى او بخواهد و براى او خواستن، يعنى براى بندگان خدا، براى احكام خدا. ما اگر چنانچه در اين جنگى كه برمان تحميل شده است، دفاع مى‏كنيم و دفاع كرديم و بيرون كرديم اين اشخاص جنگجوى مفسد را، براى اين است كه خدا فرموده است: دفاع بايد بكنيد. دفاع هست، ما دفاع مى‏كنيم. اگر هم فرموده بود كه نه، برويد جنگ بكنيد، مى‏رفتيم جنگ مى‏كرديم. حالا چون فرموده دفاع است، ما دفاع مى‏كنيم. مادامى كه آنها مشغول اين كارهاى مفسده جويى هستند، ما هم بايد دفاع كنيم، يعنى ما اطاعت امر خدا مى‏كنيم، هر كس هم هر چى مى‏خواهد بگويد. اگر براى خدا شد، از حرف‏هاى مردم هيچ ناراحت نمى‏شويم. حرف را همه مى‏زنند اگر همه نمى‏گويند حرف زده مى‏شود. شما بايستيد شب و روز را اطاعت خدا بكنيد، برايتان يك چيزى مى‏گويند، برويد براى جنگ و همه كار بكنيد براى خدا، برايتان يك چيزى مى‏گويند. مامون نيستيد از زبان مردم، همان طورى كه پيغمبر اكرم مامون نبود، براى او آن همه مى‏گفتند، براى اميرالمؤمنين هم آن همه مى‏گفتند، لكن آنها براى اين كه كارشان براى خدا بود از اين كه بگويند فرض كنيد كه، مگر اميرالمؤمنين نماز هم مى‏خواند؟ مگر على نماز هم مى‏خواند كه توى مسجد كشتندش ؟ او از اين ناراحت نمى‏شود. اگر ناراحت بشود، براى اين كه چرا يك آدمى اين طور است، نه چرا /من/ براى من مى‏گويد. انبيا، ناراحت اگرشدند براى اين بود كه چرا بايد بندگان (اين مردمى كه آمدند در اين جا و بنده هستند) خودشان را مستقل بدانند و براى خودشان كار بكند و فساد بكنند، براى اين دلسوزى مى‏كردند. و احتمال من مى‏دهم كه ما اوذى نبى مثل ما اوذيت هم ، اين معنا باشد، من احتمال مى‏دهم كه آن معرفتى كه رسول خدا داشت، ديگران نداشتند، مقاماتشان هر چه بود، به اندازه ايشان نبود. و هر چه مقامات بيشتر است راجع به معصيت‏هايى كه در عالم مى‏شود، بيشتر اذيت مى‏شود. اگر بشنود كه در آن سر دنيا يك كسى يك كسى را اذيت كرده /اين/ اين ناراحت بشود، نه از باب اين كه شهر خودم است، نه از باب اين كه مملكت خودم است، اقرباى خودم است، از باب اين كه يك مظلوم در دنيا واقع شده. ولهذا مى‏بينيد كه حضرت امير آن طور مى‏فرمايد كه

صحيفه نور ج 19 صفحه 132

وقتى كه آن چيز را از پاى يك ذمى بيرون آوردند، مى فرمايد مرگ براى انسان چطور است، از ظلم، بما انه ظلم بدش مى‏آيد، نه از ظلم به خودم، از خوبى به آن طورى كه خوب است خوشش‏آيد، هر كس هم به هر كس خوبى كند، از باب اين كه خوبى است خوشش مى‏آيد، هركس هم به هركس ظلم كند، از باب اين كه ظلم است ناراحت مى‏شود. اين معنى، اين است كه يك انسانى بداند كه چى هست و كجا هست و كجا مى‏رود. همه اين بساط برچيده مى‏شود لكن صحف ما برچيده نمى‏شود، هست، آن طرف است. پرده را الان هم اگر بردارند، ما خودمان مى‏بينيم كه چه كرديم، چى هست، ديگران هم مى‏بينند، اگر ستاريت خدا نباشد.

اگر يك نفر بخواهد به هم بزند اين وحدت را، معصيت خدا را كرده است‏

ما دنبال اين باشيم كه اطاعت خدا بكنيم. خدا فرموده است كه شماها بايد با هم باشيد، اتحاد داشته باشيد، وحدت. اگر كسى يك كلمه بگويد كه به اين وحدت صدمه بزند، اين معصيت كار كه هست هيچ، خائن كه هست هيچ، معصيت يك معصيتى است كه ممكن است كه يك كشورى را به هم بزند. اگر كار شكنى براى اين وحدت بشود، اين وحدتى كه الان در بين ملت ما موجود است، بين دولت و ملت ما موجود است، اگر يك نفر خدشه بكند بر اين، بخواهد به هم بزند اين وحدت را، اين معصيت خدا را كرده است و در حضور خدا، معصيت خدا را كرده است و علاوه بر اين جنايت بر جمهورى اسلام كرده./اين/ اگر اين معنا در ذهن انسان باشد كه خدا فرموده است كه با هم باشيد، تنازع با هم نداشته باشيد، خدا فرموده است كه وحدت داشته باشيد. و ما براى خدا وحدت مى‏خواهيم داشته باشيم، اين وحدت را كسى نمى‏تواند به هم بزند، اين وحدت الهى است، اين يدالله است. يدالله فوق همه ايدى است، اين را كسى نمى‏تواند به هم بزند. اما اگر براى خودم هى مى‏خواهم بكشم، اگر هم مى‏گويم وحدت پيدا كنيد كه خودم به نوايى برسم، اين مال شيطان است، هيچ اثرى ندارد، يعنى اثر سوء دارد براى انسان.

ما بايد دنبال تحكيم وحدت خودمان باشيم. ملت و دولت‏مان خيال نكند كه او دولت است و آن ملت. همه مال يك كاروان هستيم كه رو به آن عالم مى‏رويم و بايد اطاعت خدا بكنيم و با هم بايد باشيم. اگر اين طور باشد، پيروزى هيچ اشكال ندارد، كه نصيبتان مى‏شود و اين پيروزى‏اى است كه خدا مى‏دهد، اين نصرتى است كه خدا مى‏دهد، او را ما با جان و دل قبول مى‏كنيم چون هديه خداست و اگر خداى نخواسته اين طور نباشد و ما با زور شمشير فرض كنيد و با زور تفنگ پيروز بشويم و پيروزى را از خودمان بدانيم، اين پيروزى نيست، اين شكست است، حالا شما خيال مى‏كنيد پيروزى است اما اگر پرده برداشته بشود، مى‏بينيد يك شكست بزرگ است. بايد با هم باشيد، براى اطاعت خدا كه فرموده است كه بايد با هم باشيد، وحدت بايد داشته باشيد، اختلاف نبايد داشته باشيد. ما بايد وحدت داشته باشيم، يعنى حفظ كنيم وحدت را. وحدت هست، لكن ادامه مى‏خواهد. ادامه بايد بدهيم ما اين وحدت را و او اين است كه /گوشمان را/ به حرف كسانى كه خداى نخواسته‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 133

مى‏خواهند تفرقه بيندازند، به حرف آنها گوش ندهيم اصلش. البته در هر جايى هستند اشخاصى كه بخواهند كه فساد بكنند، لكن وقتى يك ملتى /شد/ براى خدا وحدت را مى‏خواهد ايجاد كند و واحد باشد با ديگران، اين ديگر گوشش به حرف اين كسى كه فساد مى‏خواهد بكند، بدهكار نيست. گوش آن آدمى بدهكار است كه در او يك سستى هست در اين جهت. در جهت /آن جهت/ معنويت و الهيت وقتى كه يك سستى باشد، آن وقت آن چيزهايى كه گفته مى‏شود، در انسان تأثير مى‏كند. تاثيرش هم كم كم زياد مى‏شود، يك وقتى انسان هم مى‏شود از آن ورى. اما اگر اين جهت را محكم كرديم ما كه ما براى خدا، از خدا هستيم و براى خدا بايد عمل بكنيم و به خدا مراجعه مى‏كنيم، انالله و انا اليه راجعون ما از اوييم، به او بر مى‏گرديم، او فرستاده، برمى گردانيم. اگر ما اين را تحكيم كنيم در قلبمان كه ما از او هستيم و هر چه او گفته است، بايد بكنيم. گفته است كه با هم بايد باشيد كه اگر با هم باشيد كسى نمى‏تواند شما را چه بكند، ما هم با هم بايد باشيم براى اطاعت خدا.

الان دشمنى‏هابراى اين است كه ما براى اسلام داريم كار مى‏كنيم‏

اين نصرت خداست، اين نصرتى است كه تخلف ندارد از نصرت كه خدا مى‏كند، ما او را نصرت مى‏كنيم، ما بنده ضعيف، نصرت بندگان خدا را براى او مى‏كنيم و او به واسطه عنايات زيادش اين را نصرت خودش حساب كرده است، با اين كه غنى از همه عالم است. نصرت ضعفا را، نصرت مظلومين را نصرت خودش حساب كرده است و گفته است: ان تنصروا الله ينصركم والا نصرت خدا يعنى چه؟ ما كى هستيم كه نصرت خدا را بكنيم؟ عالم كى هست؟ همه موجودات عالم هيچند. نصرتى كه ما بكنيم از دين خدا، نصرتى كه بكنيم از بندگان خدا، خدا به عنايت خودش اين را نصرت خودش حساب كرده، فرموده‏اند: ان تنصروالله ، ما مى‏دانيم كه خدا محتاج به نصرت ما نيست، لكن نصرت بندگان خدا را مى‏كنيم، نصرت دين خدا را مى‏كنيم و خدا به عنايت خودش قبول كرده است كه اين نصرت من است. و ما شك نداريم كه خدا (غنى مطلق) كه گفته است كه نصرت من را بكنيد و نصرتتان مى‏كنيم، اگر ما ضعفا، نصرت او را كرديم، او نصرت ما را مى‏كند. اين مسأله عقلى است. او فرموده است كه بايد با هم باشيد، اگر ما دنبال اين معنا باشيم كه اطاعت اين امر خدا را بكنيم، هر كس هر حرفى بزند به گوش ما فرو نمى‏رود، هر شايعه‏اى درست بكنند، شايعه‏ها همه خنثى مى‏شود، هر دروغپردازى كه بكنند (تبليغاتى كه در خارج دارد مى‏شود و در هرجا) همه‏اش خنثى خواهد شد، براى اين كه ما اين پايه را محكم كرديم كه ما براى خدا وحدت داريم. ما وحدتمان براى اين نيست كه خودمان به جايى برسيم يك كارى بكنيم. ما خدا فرموده وحدت داشته باشيد براى او وحدت داريم و اين وحدت كه براى خداست، هر كيدى در مقابلش خنثى است. براى اين كه /كيد/ اين كيد، كيد با خداست، اين دشمنى، دشمنى با خداست. وقتى ما براى خدا اين كار را كرديم، كسى اگر مخالفت كند، مخالفت با خدا كرده است. چون ما براى او مى‏كنيم، آن هم براى اين كه ما براى خدا مى‏كنيم دارند مى‏كنند. الان دشمنى‏ها براى اين است كه ما براى اسلام داريم كار مى‏كنيم والا ما چيزى نيستيم‏

صحيفه نور ج 19 صفحه 134

كه. آنها مى‏بينند كه اسلام اگر چنانجه دامنه‏اش توسعه /بكند/ پيدا بكند، دامنه نفاق برچيده مى‏شود، دامنه كفر برچيده مى‏شود، همه اين چيزها از بين مى‏رود، قدرت‏ها فلج مى‏شوند. اينها ديدند كه يك موج كوچكى در اين جا پيدا شده، لكن الان در شرق و غرب از آن حرف است، صحبت است، اينها از اين صحبت مى‏ترسند. الان ايران در همه جا مطرح است، آنها از اين مطرح شدن مى‏ترسند. ايران هم براى خودش، براى اين بيست ميليون نيست براى اين چهل ميليون، پنجاه ميليون نيست، پيشتر هم بوديم. ايران براى اين است كه مردم يك تحول الهى پيدا كرده‏اند و اين تحول الهى اسباب اين شد كه با هم شدند و قدرت بزرگى را مثل قدرت شيطانى رژيم سابق در هم شكستند و مقابل همه قدرت‏ها هم ايستاده‏اند، مردانه ايستاده‏اند، مشتشان را هم محكم نگه داشته‏اند مى‏گويند ما نه شرق را مى‏خواهيم، نه غرب را مى‏خواهيم. اگر شرق با ما بسازد و نخواهد به ما آن طمطراق شرقيت خودش را نشان بدهد، ما اهل جنگ نيستيم، اگر غرب هم همين طور باشد ما نيستيم. هر يك از اينها بخواهند تعدى بكنند ما تا آخر نفرمان مى‏ايستيم مقابلش.

نصرت كشور اسلامى، نصرت خداست‏

اگر چنانچه اين معنا در قلب ما واقع شده باشد كه نصرت كشور اسلامى، نصرت خداست و نصرت بندگان خدا، نصرت خداست، نصرت مظلومان، نصرت خداست، اين معنا اگر در قلب ما محكم بشود، از هيچ چيز نبايد بترسيم و انشاء الله نمى‏ترسيم و هيچ كس هم به ما نمى‏تواند كه غلبه كند و در همه جا هم پيروز هستيم، در همه جبهه‏ها، در جبهه‏هاى جنگ، در جبهه‏هاى صلح، در جبهه‏هاى عرض مى‏كنم كه بيمارستان، در همه جا پيروز هستيم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما تؤفيق بدهد كه ما بتوانيم به اين مقصدى كه مقصد انبياست برسيم و ما انشاء الله با هم باشيم و اين قافله را با هم به منزل برسانيم و اين امانت را به صاحب امانت رد كنيم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 135

تاريخ: 15/1/64

بيانات امام خمينى در جمع ائمه جماعات قم، گروهى از پرسنل ارتش و سپاه به همراه آقاى محلاتى و برادران بسيج گروهى از اهالى جنوب تهران و عده‏اى از ايتام به مناسبت ميلاد اميرالمؤمنين‏

حضرت امير (ع) سه جنگى را كه كرده است با اصحاب پيغمبر، با مقدس‏هاى حقه باز براى مصلحت اسلام بوده است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين روز مبارك را به همه آقايان حضار و به ملت بزرگوار ايران و به همه‏ء مسلمين جهان تبريك عرض مى‏كنم. اميدوارم خداوند به بركت اين روز مبارك، بركاتش را بر همه مسلمين، خصوصاً به ملت شريف ايران نازل بفرمايد.

مولود امروز، وصف كردنى نيست، آنچه كه وصف كرده‏اند از او، دون شان اوست و آنچه شعرا و عرفا و فلاسفه و ديگران درباره او گفته‏اند شمه‏اى از آن چيزى است كه او هست. غالبا مسائلى كه درك مى‏كرده‏اند و مى‏كنند راجع به مولا على بن ابى طالب، عرضه مى‏داريم. آن چيزهايى را كه ما نمى‏توانيم درك كنيم و دست عرفا و فلاسفه و ديگران از آن كوتاه هست، آن چيز قابل ذكر نيست. انسان تا نشناسد، نمى‏تواند بگويد و آن مقدارى هم كه در دسترس ماست، آن قدر زياد است كه گفتن او محتاج به زمان‏هاى طولانى است. ولهذا ما بايد در پيشگاه مبارك ايشان عذرخواهى كنيم و عذر تقصير بخواهيم كه ما قاصريم و نمى‏توانيم بيان كمال شما را بكنيم.

آن چيزى كه موجب تأسف است اين است كه نگذاشتند حضرت امير سلام الله عليه آن طور كه بايد و دلخواه اسلام است، جلوه پيدا كند. در مدت كوتاه /ولايت/ خلافت ظاهرى ايشان، سه تا جنگ پيش آمد كه از خود مسلمين بود. اين منحرفين كه ايران را متهم مى‏كنند به اين كه چرا با مسلمين شما جنگ مى‏كنيد، علاوه بر اين كه ما حزب بعث را مسلم نمى‏دانيم بلكه ضد اسلام مى‏دانيم و مردم عراق مبتلاى به او هستند و مردم ايران هم همين طور، و جنگ با مسلم نيست گرچه از مسلمين او سپر قرار مى‏دهد و مى‏آورد در جبهه‏ها، لكن جنگ با مسلم نيست. علاوه بر اين ما فرض مى‏كنيم كه مسلم باشد، شماها صدام را از اصحاب رسول الله مسلم‏تر مى‏دانيد؟ اين معممين اهل سنت بعضى‏شان (دربارى اينها) صدام را و امثال صدام را از مقدس‏هاى نهروان بالاتر مى‏دانند؟ آنهايى كه جبين‏شان پينه داشت و نماز شب هم مى‏خواندند. حضرت امير سه جنگى را كه كرده است با اصحاب پيغمبر، با نزديكان پيغمبر، با مقدس‏هاى حقه باز كرده است و اين براى مصلحت اسلام بوده است. گرچه من

صحيفه نور ج 19 صفحه 136

مى‏دانم كه در بعضى دل‏ها اشكال به حضرت امير هم هست، بعضى اشخاص به حضرت امير هم اشكال دارند، ولو جرأت نمى‏كنند بگويند كه چرا با مسلمان جنگ كرده است! لكن حضرت امير تابع اسلام است، اسلام بگويد با مسلمين جنگ كن، جنگ مى‏كند! بگويد با كفار جنگ كن، جنگ مى‏كند، وقتى بنا شد يك طايفه‏اى از مسلمين، اينها توطئه كردند براى اين كه اسلامى كه مى‏خواهد متولد بشود، اين را از بين ببرند و يك دسته ديگر هم اغفال كردند دنبال اين معنا، تكليف حضرت امير سلام الله عليه است كه شمشير را بكشد و در سه جنگ با مسلمين /جنگ/ كسانى كه اظهار اسلام مى‏كردند و فرياد اسلام مى‏كشيدند و همه‏شان هم از صدام مسلمان تر بودند، شمشير را بكشد و در سه جنگ با مسلمان‏ها جنگ بكند براى اطاعت امر خدا و براى حفظ اساس اسلام.

آن روزى كه اساس اسلام و اساس ديانت اسلام بستگى دارد به جنگ كردن با كسانى كه اظهار اسلام مى‏كنند يا واقعا هم مسلمان هستند، وقتى بنابراين شد، شمشير را بايد بكشند مسلمين و با اينها جنگ بكنند. اين كوردل‏هايى كه براى طرفدارى از قدرت‏هاى بزرگ و براى طرفدارى از سلطنت طلب‏ها و منافقين و امثال اينها به ايران و رزمندگان ايران و علماى اسلام در ايران اشكال مى‏كنند، اينها اشكالشان را ببرند در صدر اسلام طرح كنند، ببينند كه بايد چه بگويند! اميرالمؤمنين را قبول ندارند؟ قبول دارند در آنجا ببينند چه واقعه‏اى اتفاق افتاده و براى چه اتفاق افتاد، انگيزه چى بود؟ آنها مى‏خواستند برگردانند اسلام را به همين مسائل زمان جاهليت، ولو در صورت اسلام. تكليف اميرالمؤمنين در اين وقت چى بود؟ جز اين بود كه عمل كرد؟

ولو اين كه علما هم نگويند، مردم مكلف شرعى هستند كه دفاع كنند

ما اعتقادمان اين است كه صدام مى‏خواهد اسلام را برگرداند به كفر و الحاد. ما اعتقادمان اين است كه آمريكا از اسلام ترسيده است و مى‏خواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هم مى‏كند. ما اين كسانى كه با دولت اسلامى ايران معارضه مى‏كنند، اعتقادمان اين است كه اينها با اسلام دارند معارضه مى‏كنند. ما روى اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه كنيم براى اين كه اسلام همچو تكليفى براى ما معين كرده است كسى كه همه موافقينش عبارتند از اشخاصى كه منحرف هستند از اسلام، آمريكايش منحرف، ديگرانش منحرف، كسى كه اين طور است و در مملكت خودش با مسلمين اين طور عمل مى‏كند و با مسلمين ما هم اين طور عمل مى‏كند، اين كس را جز اين كه با او به مبارزه برخيزيم، راهى نداريم. و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرف‏هاى مفت آنهايى كه انحراف دارند، انحراف عقلى دارند، انحراف فكرى دارند، به حرف‏هاى اينها اعتنايى نمى‏كنيم، ما تكليف را ملاحظه مى‏كنيم. علماى اسلام الان در ايران (علماى بزرگ ايران) همه‏شان مؤافق با اين مسأله هستند و مطمئنا هم همين طور است و بازارى‏ها و كشاورزها و ديگران، اهل ادارات، همه اينها، اينها خلص از مؤمنين هستند كه با اين امر مؤافق هستند. و از آن طرف اگر خداى نخواسته در اين جنگ آمريكا پيروز بشود و صدام را پيروز بكند، اسلام يك سيلى‏اى مى‏خورد كه تا آخر تا زمان‏هاى طولانى

صحيفه نور ج 19 صفحه 137

نمى‏تواند سرش را بلند كند. وقتى ما در يك همچو مقامى واقع هستيم و يك همچو تكليفى را احراز كرديم، بر همه ما لازم است و واجب شرعى است كه از اسلام دفاع كنيم. علاوه بر همه اينها مساله، مسأله اين نيست كه ما جنگ مى‏كنيم، ما دفاع مى‏كنيم. /ما/ كسى كه به ما حمله كرده و اين طور ويرانگرى كرده است در كشورمان، ما لازم است دفاع كنيم. دفاع را احدى از مسلمين نيست كه، احدى از علماى اسلام نيست كه /از دفاع/ بگويد دفاع در اسلام نيست. دفاع هيچ احتياج به يك ولى ندارد، هيچ احتياج به يك امامى ندارد. تمام مسلمين اگر يك وفت بنا شد برشان هجمه بشود، خودشان بايد دفاع كنند، مستقلند در اين امر. و كشور ايران مستقلا، ولو اين كه ولى فقيه هم نگويد، ولو اين كه علما هم نگويند با اين كه مى‏گويند آنها هم مردم مكلف شرعى هستند به اين كه دفاع كنند و حكم عقلشان اين است كه از كشور خودشان از ناموس خودشان، از مال خودشان دفاع كنند و شما مى‏دانيد كه اگر خداى نخواسته اين حزب بعث مهلت پيدا بكند و مهلت به او داده بشود، اين با كشور عراق چه مى‏كند و به كشور ما چه مى‏كند. و ما تا آخر ايستاده‏ايم، ما دنبال اسلام هستيم، دنبال احكام اسلام، و حكم اسلام اين است امروز.

يك كشورى كه همه بيدار و همه مستعد براى شهادت هستند، اينها را از چه مى‏ترسانند؟!

ما از خداى تبارك و تعالى تؤفيق همه مسلمين را خواستاريم، كه در مقابل اين علم كفر قيام كنند و يك كسى كه با تمام قواعد بين المللى مخالفت مى‏كند، صاف مى‏گويد كه ما ساعت چند حمله مى‏كنيم، حمله موشكى مى‏كنيم به شهرهاى ايران، به شهرهاى مسكونى ايران صريح مى‏گويد، لكن هيچ كشورى او را محكوم نمى‏كند. و ما صريح مى‏گوييم كه ما ابدا نظر نداريم به اين كه به يك كشورى تعدى بكنيم. ما از خودمان دفاع داريم مى‏كنيم و همه تبليغات بر ضد ماست. اين براى اين است كه قضيه، قضيه اسلام و كفر است، نه قضيه ايران و عراق است. قضيه اين است كه از اسلام اينها بد مى‏بيند، اسلام نمى‏گذارد كه آنها به منافع نامشروع خودشان برسند و آنها كه اسلام نمى‏گذارد به منافع نامشروعشان برسند، اينها قيام بر ضد اسلام مى‏كنند و وادار مى‏كنند. قيام بر ضد اسلام است، لكن بايد بدانند كه با يك كشورى كه وضعش اين طور است، يك كشورى كه وضع روحى مسلمانانش، جوانانش، مشايخش، بچه‏هايش اين طور است، با اين كشور نمى‏توانند معارضه بكنند. آنهايى كه در رأس واقع هستند و در راس جنايات واقع هستند، آنها عاقل‏ترند از اين كه خودشان را مبتلا كنند به يك امرى. بعضى وقتها مبتلا كردند و سيلى خوردند، حالا ديگر مبتلا نمى‏كنند خودشان را به اين امر. اينها وادار مى‏كنند مردم را به اين كه شيطنت بكنند و اين شيطان‏ها هم بدانند كه ديگر نمى‏توانند كارى انجام بدهند! يك كشورى كه همه بيدار و همه مستعد براى شهادت هستند، اينها را از چه مى‏ترسانند؟ كسى كه مى‏گويد من شهادت را خواهم، دعا كنيد كه من شهيد بشوم شما او را از قتل مى‏ترسانيد؟ شما او را از موشك مى‏ترسانيد؟ يك كسى كه بعد از موشك

صحيفه نور ج 19 صفحه 138

خوردن مى‏ايستد و مى‏گويد جنگ، جنگ تا پيروزى شما او را از جنگ مى‏ترسانيد؟ اين وضع، وضعى است كه خدا پيش آورده است، چيزى را كه خدا پيش آورده، با او معارضه نمى‏شود كرد. و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه ما را با استقامت و با پشتكار حفظ كند تا اين كه ما با اين مقابله كنيم و با هركس كه بخواهد با ما مقابله كند، قدرت مقابله داشته باشيم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 75

تاريخ: 8/8/63

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير راه و ترابرى و چند تن از معاونان اين وزارتخانه، كاركنان امور تربيتى خمينى شهر، كاركنان صنعت حمل و نقل و خدمات هواپيمايى و خلبانان و مهندسين پرواز سازمان هواپيمايى‏

امروز كه مى‏بينيد كشور اين طور پيشرفت كرده، براى اين است كه خودتان كار مى‏كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از برادران و خواهرانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين جا تشكر مى‏كنم و من دعاگوى همه شماها هستم. انشاء الله خداوند همه شما را مؤفق كند كه به اين كشورى كه در طول تاريخ تقريباً مورد ظلم بود، شما حالا به دست خودتان افتاده است و خدمت مى‏كنيد. مسائلى را كه آقاى وزير گفتند، من جمله قضيه وابستگى هواپيما به خارج، يك مسأله اختصاصى به هواپيما نبوده است. مى‏دانيد كه تمام گرفتارى ما و عدم پيشرفت كشورهاى اسلامى براى همين وابستگى‏هاى به خارج بوده است. هر جا و در هر عنوانى كه ملاحظه مى‏كنيد، آنها دست داشتند و به واسطه مأمورين بد، مجلس بد، سران بد همه اينها به واسطه اين كه آنها مخالف بودند با ملت‏هاى ما و مؤافق بودند با وابستگى همه اينها وابسته به خارج شدند. در حقيقت ايران يك مستعمره‏اى بود كه به حسب ظاهر مستقل، ولى به حسب واقع همه چيزش وابسته به غير بود و امروز كه بحمدالله با همت همه قشرهاى كشور، اين كشور به روى پاى خود ايستاده است و فعاليت در همه قشرها شروع شده است، شما مى‏بينيد كه در هر جا، چه تفاوت حاصل شده است. تمام اينها براى اين است كه كشور به دست خود شما افتاده است، استقلال فكرى داريد، استقلال عمل داريد، يا خودتان براى خودتان و براى كشور خودتان خدمت مى‏كنيد. اين مسائلى را كه آقاى وزير راه گفتند، موجب بسيار تشكر است از پرسنل هواپيمايى و شما آقايان، و مهم اين است كه شماها وابسته نيستيد الان. اين كه اين قدر پيشرفت كرديد و آن طور كه گفتند در زمان سابق براى چهل هزار حاجى، نمى‏توانستند همه را حمل كنند و محتاج بودند به اين كه لااقل نصف او را يا بيشتر او را ديگران ببرند، براى همين بود كه خود فكرهاى ملت به كار نيفتاده بود. ديگران مى‏خواستند براى ما راهنمايى كنند و آنها هم بنايشان بر اين بود كه ما عقب باشيم، بنايشان اين بود كه نگذارند ما ترقى بكنيم. مستشارهايى كه از آمريكا يا از جاهاى ديگر اين جا مى‏آمد، به صورت براى اين بود كه راهنمايى كنند و هدايت كنند، در واقع براى اين بود كه نگذارند خود شما كار كنيد، نگذارند فكر شما به كار بيفتد. امروز كه مى‏بينيد اين طور پيشرفت كرده است كه صد و پنجاه هزار

صحيفه نور ج 19 صفحه 76

بيشتر يا بيشتر، حجاج را شما در ظرف چند روز مى‏بريد و برمى‏گردانيد و ركورد را كه شكستيد در دنيا راجع به اين معنا، براى اين است كه خودتان كار مى‏كنيد، احساس مى‏كنيد كه كشور مال شماست. وقتى كه انسان ببيند كه يك آقا بالا سر دارد، يك كس ديگرى دارد كه مى‏خواهد او را بهش آقايى بفروشد، به اسم اين كه آمدم خدمت كنم مى‏خواهد به خدمت بكشد ملت را، دلسرد مى‏شود ملت. آنها از يك طرف نمى‏گذارند كه شما به يك مسائل اساسى برسيد، خود شما هم از آن طرف مى‏بينيد كه خدمت براى تقريباً بيگانه است. ما بايد شكر خدا را بكنيم كه خداوند به ما عنايت كرد، مرحمت فرمود كه يك كشورى كه به تمام معنا وابسته بود به خارج و نمى‏گذاشتند افكار اينها به كار بيفتد، نمى‏گذاشتند صنعتگرهاى اينها به كار خودشان ادامه بدهند، امروز خداى تبارك و تعالى كشور را به دست خود شما سپرده است و خود شما بحمدالله مشغول خدمت هستيد و اين خدمت را اميدوارم كه صدچندان كنيد. بايد همين معنا را در نظر داشته باشيد، امروز شماييد تنها تقريباً، كشور شما امروز در بين همه كشورها تنهاست. همه كشورها به ضد ما هستند، الا معدودى. لكن در عين حال كه همه بر ضد هستند، چون خود كشور و خود اهالى مؤمن هستند، معتقد هستند به اين كه بايد با عنايات خدا مسائل را حل كنند، فكرها به كار افتاد و فعاليت‏ها شروع شد و الان ايران با آن زمانى كه آن همه هياهو مى‏كردند براى تمدن بزرگ، امروز، حالاى ايران بسيار پيشرفته‏تر از آن وقت است. و مهم اين است كه ما الان مستقل هستيم، يعنى هيچ كشورى در دنيا نيست كه بتواند به يك سپور ما جسارت كند. شما الان مستقليد و آقاى خودتان هستيد و اسلام هم اين طور نيست كه طبقاتى باشد و بخواهد يك طبقه‏اى را حاكم كند، يك طبقه‏اى را محكوم. اسلام خدمتگزار دارد و كسانى كه به آنها خدمت مى‏كنند، ملت بايد با اين خدمتگزارها همراهى كند و دولت ما يك دولت خدمتگزارى است، مجلس ما يك مجلس خدمتگزارى است، رئيس جمهور ما يك خدمتگزارى است نسبت به همه كشور. و همان طورى كه اسلام مقرر فرموده است كه طبقات در كار نباشد. وان اكرمكم عندالله اتقيكم، آنى كه تقوايش بيشتر است آنى كه ترسش از خدا بيشتر است، آنى كه خدمت براى خدا مى‏كند، او مقدم است. من اميدوارم كه شما كوشش كنيد كه وارد بشويد در اين جمعيت متقين كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد: اكرمكم عندالله اتقيكم و شما هم از آنها باشيد.

هواپيماربايى يك اهانتى است به اصل هواپيمايى

و يك نكته‏اى را كه مى‏خواهم عرض بكنم اين است كه شما مى‏بينيد كه دست‏هاى مختلفى در همه جا هست كه به شما و به كشور ما صدمه برند. مى‏بينيد كه جايى كه دعوى مى‏كند كه محل تمدن بشر است و تمدن از آن جا به جاهاى ديگر رسيده است، فرانسه، امروز محل تروريست‏ها شده است. تروريست‏هايى كه خودشان اعتراف مى‏كنند كه ما كشتيم و ما منفجر كرديم. يك كشورى كه ملتش آن طور بايد باشد، دولتش آن طور است و پناهگاه شده است از براى كسانى كه فاسد هستند، تروريست هستند و اشخاصى هستند كه جنايتكارند و مع ذلك ادعاى چه مى‏كنند، هواپيما دزدى را محكوم مى‏كنند

صحيفه نور ج 19 صفحه‏77

و هواپيما دزدها اگر از ايران شد، تشويق مى‏كنند آنها را. شما بايد توجه كنيد كه خود شما بايد به طورى باشيد و طورى حركت كنيد كه مورد تجاوز اينها واقع نشويد و اگر چنانچه ملاحظه كرديد كه پاسدارها و دولت قرارداد كردند كه در هواپيما اشخاصى باشند يا از اشخاص تفتيش بشود، اين موجب نگرانى نباشد. اين بايد موجب سرافرازى باشد براى اين كه ما نه از باب اين كه مى‏خواهيم به اشخاص اهانت كنيم، ما خواهيم نگذاريم كه به شما اهانت بشود، دولت مى‏خواهد نگذارد به شما اهانت بشود. هواپيما را از شما وقتى ربودند، اين يك اهانتى است به اصل هواپيمايى. از اين جهت اگر فرض كنيد كه اشخاصى آمدند و تفتيش خواستند بكنند، هيچ ناراحت نباشيد و آنها را تشويق كنيد به اين معنا كه مبادا خداى نخواسته باز يك اشخاص ناسالمى پيدا بشود و باز هم يك همچو اميدى پيدا بشود كه موجب نگرانى خود شما آقايان باشد و موجب اهانت به شما باشد. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه شما را حفظ كند و تشكر مى‏كنم از شما كه اين طور فعاليت مى‏كنيد و اين طور به پيش برديد، قضيه‏ى هواپيمايى را اين طور با خوبى و با عظمت داريد به پيش مى‏بريد و اميدوارم كه بيش از اين باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 19 صفحه 143

تاريخ: 29/1/63

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور و نخست‏وزير به مناسبت بعثت پيامبر اكرم (ص)

آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد بزرگ را به همه آقايان حضار و ملتمان و به همه مسلمين جهان و مستضعفان تبريك عرض مى‏كنم. و از خداوند تبارك و تعالى خواستارم كه ما را قدردان اين روز مبارك قرار بدهد. البته اين عيد در اين عيد روز ارتش هم قرار داده شده است كه آقاى خامنه‏اى از حقش بيرون آمدند. مسأله بعثت بعض از ابعادش براى احدى غيراز خود رسول اكرم حقيقتش حاصل نشده است. مسأله چه بوده است؟ اين فشارى كه به از روح بزرگ به ايشان وارد شده، اين چه صنف‏فشارى بوده‏است و چه حالى دست داده است در اين باب؟ و كيفيت نزول وحى و آمدن نازل شدن روح اعظم براى رسول خدا وضعيتش چه بوده است، دست ما كوتاه از آن است. و ما يك چيزى از دور، از خيلى دور مى‏شنويم و ادراكش را نمى‏توانيم بكنيم و اعتراف به عجز هم خودش يك مسأله‏اى است. ما بايد بعد از اين كه دستمان از آن قله حقيقت وحى كوتاه است، بايد كوشش كنيم كه تا اندازه‏اى كه وسع ما هست، ما ضعفا هست، به اين مطلب نزديك بشويم. و آن مقصدى كه انبيا عموماً داشتند و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خصوصاً داشتند، به آن مقصد نزديك بشويم. اين وظيفه‏اى است از براى بشر كه نزديك بشود به آرمان‏هاى وحى، حالا كه نمى‏تواند ماهيت وحى را ادراك كند، به آرمان‏هاى وحى نزديك بشود و اين هم كمال بسيار زيادى است، اگر بتوانيم. آرمان اصلى وحى اين بوده است كه براى بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالى، در رأس همه امور اين معناست. اگر تزكيه گفته شده است و دنبالش تعليم گفته شده است، براى اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نمى‏توانند برسند. گوش انسان يك چيزى شنود، گاهى هم عقل انسان ادراك مى‏كند، برهان هم بر آن اقامه مى‏كند، مسائل عرفانى را هم در كنارش مى‏گنجاند. لكن آنى كه دل بايد بيايد، آن كار مشكل است كه چطور بيايد. ما چطور آرمان‏هاى توحيدى را، آرمان‏هاى عرفانى را كه انبيا براى آن بعثت مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بيابيم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود، اين مسأله‏اى است كه محتاج به رياضات است بعد از تعليم و تعلم، محتاج به تزكيه است و همدوش تزكيه، تعلم و حكمت. و دنبال او، آن مسائلى كه براى نفوس مستعده پيش مى‏آيد و اين يك تحولى در نفوس ايجاد مى‏كند كه اشياء را آن طور كه هستند، اگر برسد به آن مقام ادراك مى‏كند. اللهم ارنى الاشياء كماهى . اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 144

چيزى است كه بزرگان و انبيا خواستند. ما نمى‏توانيم اشيا راكماهى بشناسيم، معنى‏اش اين نيست كه ما ماهيت اشيا را نمى‏توانيم بشناسيم، اين امر سهلى است. معنايش اين است كه موجودات را آن طور كه هستند، آن طور كه موجودات در ربط با مبدا دارند، آن كه خواستند ارائه اين معناست كه اشيا چطور نسبت اشيا به حق چى است؟ ربط حادث به قديم چى است؟ كلياتش را فلسفه مى‏گويد، بعضى مراتبش را هم اهل عرفان بيان مى‏كنند. لكن رسيدن به اين كه اين چه ربطى است، چه رابطه‏اى است؟ اين كه هو معكم اينماكنتم، نحن اقرب اليه منكم اين يعنى چه؟ چه جورى است اين وضع؟ يعنى پهلوى هميم؟ نزديك به ما، به اين معناست كه ما دو نفر نزديك به هميم يا مسأله ديگرى است؟ اينها مسائلى است كه دست ما از آنها تقريباً كوتاه است، لكن ما بايد توجه به وظايف داشته باشيم. وقتى ما دستمان به قله نرسيد، لااقل رو به قله آن برويم، راه را شروع كنيم ، بيراهه نرويم، كنار نرويم. و راه را اگر شروع كرديم و اخلاص همراه او بود، تزكيه همراه او بود، دستگيرى مى‏شود، خداى تبارك و تعالى دستگيرى مى‏كند و با عنايت او ممكن است كه بعضى مراتب حاصل بشود. و ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى در اين روز عنايت كند به ما و به ملت و همان طورى كه جوان‏هاى ما را متحول كرد و آن نحو متحول كرد كه همه مى‏بينيد و ما آرزوى آن تحول را داريم، همه ما را متحول كند. و همه آنهايى كه راهرو اين راه هستند، عنايت بهشان بكند.

با اين اراجيف، ملت تغيير نمى‏كند!

من قاصرم از اين كه راجع به تحولاتى كه حاصل شده براى جوان‏هاى ما، حاصل شده است براى ملت ما، بتوانم بگويم كه چه جور حاصل شده است، چه تحول بزرگى است، اين چه روحى است كه اينها پيدا كرده چطور شده است كه يكدفعه اين جهش پيدا شد. سال‏ها زحمت مى‏خواهد تا به آستانه اين امر برسد، چه شد كه اينها اين طور سريع راه را طى كردند؟ اين جز اين كه انسان بگويد يك عنايت خاصى است از خداى تبارك و تعالى كه خدا اين عنايت را به اينها كرده است، آنها فداكارى مى‏كنند و او عنايت مى‏كند. و من اميدوارم كه انشاء الله اين تحول براى همه و همه حاصل بشود.

آن چيزى كه من امروز مى‏خواستم عرض كنم، اين است كه تحولاتى كه در دنيا شده است بسيارش را شما يعنى اين كه در ايران شده است ديديد، بعض تحولات ديگرى هم شده است. اخيراً انسان مى‏بيند كه قبلاً هم گاهى بود، اما حالا زيادتر شده است يك تحولى شده است كه تحول انسان‏شناسى و اسلام‏شناسى! پيشترها اگر يادتان باشد كارتر ادعا مى‏كرد كه ايران اسلام را نمى‏داند! حالا دارند همه ادعا مى‏كنند! مقامات امريكايى هم همين مطلب را مى‏گويند كه اينها اسلام را درست نمى‏دانند! قبلاً بگين هم اين حرف را مى‏زد! حالا داخل و خارج هم اين حرف‏ها را مى‏زنند! من نمى‏دانم كى اينها خواهند عروه الوثقى را حاشيه كنند؟ و نكته اين كه اين اخيراً يك حركت خاصى پيدا شده است، سابق بود اما به اين شدت نبود، سابق حركاتى بود اما اخيرا در داخل و خارج يك حركت خاصى پيدا شده و همه حركت به اين كه بياييم ما صلح كنيم. اين نكته چى است؟ اين

صحيفه نور ج 19 صفحه 145

طرفدارهاى آمريكا در هر جا كه هستند يكدفعه همصدا، از مصر گرفته تا سودان گرفته تا همه جا يكصدا دارند مى‏گويند كه بياييد صلح كنيم، ديگر نمى‏شود. مگر ما خواستيم چى بشود كه نمى‏شود؟ يك دسته‏شان از راه اين كه ديگر نبايد اين چيزها پيش بيايد چه و فلان و يك دسته‏شان هم مى‏ترسانند ما را از اين كه حالا ديگر صدام تانك‏هايش زياد شده است، اسلحه‏هايش زياد شده است، راست است اينها، زياد شده و من قبلاً گفتم كه اين يك خوشحالى است براى ما، براى اين كه جوان‏هاى ما آنها را از آنها گيرند براى خودشان، يك دسته زيادى اين طورند كه ما راهى مى‏ترسانند كه ديگر حالا چه شده، ديگر حالا ول كنيد. آنهايى كه از اول مى‏گفتند اين حرف‏هارا كم بودند اين اخيراً يكدفعه انسان مى‏بيند كه از داخل و خارج يكصدا، اين از كجا پيدا شده كه يكصدا در داخل و خارج مى‏كنند كه يا به صورت خيرخواهى يا به صورت ارعاب يا با طرح نفاق، كه با نفاق كار را انجام بدهند. اين نفاق اين طور نيست كه منحصر به اين ملاهاى دربارى باشد كه رساله مى‏نويسند و كتاب مى‏نويسند، اين نفاق و ايجاد نفاق راجع به آنهايى هم كه در خارج و داخل مردم را مأيوس خواهند بكنند، اين نفاق آن هم هست، ايجاد نفاق مى‏كنند ديگر. مأيوس كردن معنايش اين است كه اين جوان‏هايى كه الان دارند جانفشانى مى‏كنند و با قدرت پيش مى‏روند و قدرتشان عالمگير شده است الان، انعكاسش در عالم پيدا شده است، اينها حالا به ياد اين افتاده اند كه بترسانند اينها را. اينها چى مى‏خواهند كه اين جوان‏هاى ما چى مى‏خواهند كه اينها آنها را مى‏خواهند از او بترسانند كه بهش نمى‏رسيد؟ اين جوان‏هايى كه مى‏آيند دعا مى‏كنند كه التماس كنند كه دعا كن من شهيد بشوم، اين چه مى‏خواهد از خدا كه شما الان ترسانيد كه حالا ول كنيد براى اين كه چه مى‏شود؟ مگر غير از اين است كه اينها شهادت مى‏خواهند؟

اصلاح كنند خودشان را اشخاص. اين شيوخ اطراف خليج و نمى‏دانم آنهايى كه در مصر هستند و آن‏هايى كه در سودان هستند و آنهايى كه در جاهاى ديگر هستند و آنهايى كه در پاريس هستند و هر جا و داخل و همه جا يك قدرى فكر بكنند، اصلاح كنند خودشان را. بفهمند به اين كه يك ملت اين طورى را نمى‏شود ترساندش، يك ملت اين طورى را نمى‏شود مأيوسش كرد. ممكن است يك عده‏اى را مأيوس كنند، آنها آن عده‏اى هستند كه مرفه هستند، از اول وارد كارى هم نبودند. اگر براى آنها مى‏گوييد آنها از اول وارد كار نبودند، خوب! يك عده‏اى هستند، در همه جا يك عده بى‏تفاوت، يك عده مخالف هميشه هست. اما آنهايى كه انقلاب مال آنهاست، با دست آنها انقلاب پيدا شده است، و هيچ يك از اينها دخالت در اين امر نداشتند. بله، يك دسته‏اى كارشكنى از اول كارشكنى مى‏كردند، دخالت در انقلاب هيچ يك از اينها نداشتند، من وارد بودم، مى‏ديدم كه اشخاصى چى هستند. اينها مى‏خواهند كى را بترسانند؟ مى‏خواهند كى را مأيوس كنند؟ مى‏خواهند آن اشخاصى كه از اول مخالف با ما بودند مأيوس كنند؟ آنها از اول مخالف بودند و حالا هم هستند و خواهند بود. خواهند اين جوانى كه براى شهادت دارد مى‏رود توى ميدان، اين را مأيوسش كنند؟ اين نمى‏شود. اين يك تحولى درش پيدا شده‏است كه نمى‏شود. مى‏خواهند ارتش ما را مأيوس كنند؟ ارتش ما الان

صحيفه نور ج 19 صفحه 146

يك تحولى پيدا كرده است كه به اين حرف‏ها مأيوس نمى‏شود. ملت و عموم ملت به استثناى اين يك عده بدبخت كه در خارج و داخل نشسته‏اند و نغمه‏سرايى مى‏كنند يا عزادارى مى‏كنند، اينها مى‏خواهند كى را مأيوس كنند؟ اينها چه كارى مى‏خواهند بكنند؟ يكدفعه انسان مى‏بيند كه يك صدا از مصر بلند مى‏شود، از سودان بلند مى‏شود، نمى‏دانم از اردن بلند مى‏شود، از عراق بلند مى‏شود، از آمريكا بلند مى‏شود، از فرانسه بلند مى‏شود، از ايران هم بلند مى‏شود، يك صداست، انسان مى‏فهمد يك حلقوم است دارد اين حرف‏ها را مى‏زند. اينهايى كه اهل خود ايران هستند و رفتند بيرون، اينها با ملت خوب هستند؟ مى‏خواهند صلاح ملت رابينند؟ آن كه با عراق مى‏سازد، صلاح ملت را مى‏بيند؟ آن كه با آمريكا دوست است، صلاح ملت ما را مى‏خواهد؟ خوب! ما مى‏دانيم اين جورى نيست اينها اصلاح كنند خودشان را، آن كه مى‏تواند خودش را اصلاح كند، اين قدر خباثت به خرج ندهد، اصلاح كند خودش را، يك قدر توجه كند به مسائل، توجه كند به حقايق اسلام، ببيند كه پيغمبر در وقتى كه مبعوث شد يك نفر آدم، مخالفش همه با پافشارى و استقامت كارش را راه انداخت. ملت ما كه نمى‏ترسند. شما چند نفر نشسته‏ايد آن جاترسيد، هى القاء ترس مى‏كنيد، القاء رعب مى‏كنيد. كسانى كه هيچ دخالت در هيچ چيز نداشتند، كسانى كه آن روزى كه انقلاب پيروز شد دنبال اين بودند كه براى خلاف انقلاب اسلحه جمع كنند، براى شكست انقلاب، آنهايى كه نشسته‏اند و روابطشان را با آمريكا محكم كرده‏اند و از اول بود و حالا هم هست و خواهد بود اينها توجه به اين ندارند كه با اين اراجيفى كه اينها دارند اين ملت تغيير نمى‏كند.

ما عالمگيرى نمى‏خواهيم بكنيم كه شما ما را مى‏ترسانيد كه نمى‏شود عالم را گرفت. ما مى‏خواهيم به درد مسلمان‏ها برسيم، توانستيم به دردشان برسيم، توانستيم نتوانستيم، اجرش را داريم. ما مى‏خواهيم به درد ملت عراق برسيم. اين ملت عراق مظلوم كه دارد خرد مى‏شود زيرپاى اين ظالم و ظالم‏ها، ما مى‏خواهيم به درد اينها برسيم، مسلمان نبايد به درد مسلمان برسد؟ اسلام حدود دارد؟ ما درد اينها را خواهيم ببينيم چى است. اينها فرياديا للمسلمين دارند مى‏زنند، ما جواب بايد بدهيم. ملت عراق دارد خرد مى‏شود زير پاى اين خبيث. ما پيش خدا جواب بايد بدهيم. ما دفاع داريم مى‏كنيم از حق اسلام، ما دفاع داريم مى‏كنيم از حق مسلمين. ما جنگ نمى‏خواهيم بكنيم، از اول هم جنگ نداشتيم، ما بادى جنگ نبوديم، ما بعد از اين كه بهمان حمله كردند، دفاع كرديم، حالا هم در حال دفاع هستيم. دفاع معنايش اين نيست كه تا آن گفت كه يا الله! دستت را بده من با هم صلح بكنيم، ما رها كنيم، اين حرف غلطى است. مايى كه مى‏دانيم ماهيت حيوان درنده چى است، ما به واسطه اين كه او مى‏گويد كه بيايد صلح كنيم، بياييم صلح كنيم، چه جور، با چى صلح كنيم؟ با كى صلح كنيم؟ ملت عراق صلح كنند، ما صلح مى‏كنيم ملت عراق بگويند كه ما كارى نداريد با ماما كارى ديگر صدام را مى‏خواهيم. اما واقعيت ملت عراق را ببينيد، چه خبر است در عراق.

صحيفه نور ج 19 صفحه 147

صدام پا بر روى اسلام گذاشته و ما دفاع از اسلام مى‏كنيم‏

عراقى كه بيند كه عايله يك انسان بزرگ را، يك روحانى بزرگ را آن طور مى‏كشند و هر روز دارند مردم شريف عراق را آن طور مى‏كشند، اين عراق فريادش به يا للمسلمين بلند نيست؟ شما مسلمان‏ها نبايد از اين مردم بى‏دفاع، دفاع بكنيد؟ شما اسلام شناسان نبايد از دفاع از حق مسلمين بكنيد؟ ديوار دور اسلام مى‏كشيد؟ ما در اقصى بلاد دنيا اگر يك كسى بهمان بگويد كه‏يا للمسلمين، ما مؤظفيم كه به درد آنها برسيم، هر قدرى توانيم. ما نمى‏گوييم كه ما مى‏توانيم همه جا چه بكنيم، ما آن قدرى كه‏توانيم دفاع از حق مسلمين مى‏كنيم. مسلمين معنايش نيست ايرانى، مسلمين. كسى كه يك مسلمى فرياد زد كه به داد ما برسيد و نرود سراغش، فكر او نباشد، اين مسلم نيست، اين انحراف است، ملتفت نيستيد شماها، اين انحراف است از اسلام، اين بى‏توجهى است به مقاصد اسلام. اسلام براى ايران نيامده، اسلام براى عالم آمده. بعثت، براى همه است و همه بايد تابع باشند.

و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى ما را بيدار كند و افراد ملت ما را بيدار كند. آنهايى كه در خواب هستند، آنهايى كه باز هم خواب مى‏بينند، آنهايى كه خواب آمريكا را مى‏بينند خدا بيدارشان كند، توجه بهشان بدهد كه يك ملت ضعيف را، يك ملتى كه حالا خواهد بيرون بيايد از اين ضعف، حالا مى‏خواهد قدرت خودش را به عالم نشان بدهد كه ما زير بار نمى‏رويم، همين قدر، ما نمى‏خواهيم كه برويم جايى را بگيريم، ما زير بار نمى‏رويم. ما دفاع از اسلام مى‏كنيم. صدام پا روى اسلام گذاشته، ما از او دفاع مى‏خواهيم بكنيم، دفاع از اسلام مى‏خواهيم بكنيم! صدام يك حكم از احكام اسلام را قبول ندارد، يك حكم از احكام اسلام را قبول ندارد. ما دفاع مى‏خواهيم بكنيم از اين. صدام دارد ظلم مى‏كند به ملت خودش، به ملتى كه مسلمان هستند و از ما مى‏خواهند كه ما هم از آنها دفاع بكنيم، دفاع خواهيم بكنيم از آنها. ما هجمه نداريم، ما الان هم در حال دفاع هستيم. شما مى‏گوييد كه ما با يك كسى كه خرد كرده است مسلمين را و به اسلام هيچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زيرپا مى‏مالد و منهدم مى‏كند، ما با او بنشينيم و دست دوستى بدهيم و بعد هم بگوييم كه سلمكم الله! اين چه منطقى است؟ منطق اسلام اين است؟! شما اسلام‏شناس‏ها اين را منطق اسلام مى‏دانيد؟! خداوند اصلاحتان كند انشاءالله.

من اميدوارم كه ملت ما توجه پيدا بكند كه امروز شياطين با صورت‏هاى مختلف از خارج و داخل، با صورت‏هاى مختلف افتاده‏اند براى تضعيف روحيه شما. و خدا با شماست، خدا قدرت دارد كه همه چيز را اصلاح كند و درست كند و او با شماست. و ما پافشارى تا آخر داريم و جوان‏هاى ما و ارتش ما و سپاه و بسيج ما و همه و همه ايران به استثناى يك عده معدودى كه خداوند اصلاحشان كند همه در اين متفقند كه بايد ما در صحنه باشيم، دفاع كنيم از حقوق مسلمين. خداوند همه شما را انشاء الله از فيض اين روز مبارك بهره‏مند كند و همه ما را تابع اين وجود مقدس كند.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها