0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 16

تاريخ: 21/3/62

بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه و جماعات استان‏هاى خراسان، فارس، باختران، و ائمه جماعات قم و تهران، طلاب غير ايرانى مقيم قم و روحانيون مسؤول دفتر نمايندگى امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

كيفيت نزول قرآن در ابهام باقى مانده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايان علما، دانشمندان، وعاظ محترم كه در اينجا حضور دارند و زحمت كشيده‏اند و من بخواهم اسم كلياتش را ببرم لازم نمى‏دانم - به همه - از همه تشكر مى‏كنم و از همه آنها در اين ماه مبارك رمضان ملتمس دعا هستم براى پيروزى اسلام و براى قطع يد اجانب از ممالك اسلامى.

در ماه مبارك رمضان قضيه‏اى اتفاق افتاد كه ابعاد آن قضيه و ماهيت آن قضيه در ابهام الى الابد مانده است براى امثال ماها و آن نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول الله در ليلة القدر، كيفيت نزول قرآن و قضيه چه بوده است و روح الامين در قلب آن حضرت قرآن را نازل كرده است و از طرفى خدا انا انزلناه فى ليله القدر اين نزول قرآن در قلب پيغمبر در ليله القدر كيفيتش چيست؟ بايد بگويم غير از خود رسول اكرم و آنهايى كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنايت خداى تبارك و تعالى، عنايات خاص او بودند براى ديگران مطلقا در حجاب ابهام است كه مساله تنزل چى است، نزول در قلب چى است، روح الامين چى است، كيفيت وارد شدن روح الامين با قرآن در قلب رسول الله چى است، ليله القدر چى است؟ اينها مسائلى است كه به نظر سطحى يك مطالب آسانى است و گاهى هم يك حرف‏هايى گفته شده است لكن به شما عرض كنم كيفيت نزول قرآن در ابهام باقى مانده است براى امثال ما و كيفيت نزول ملائكه الله در ليله القدر و ماهيت ليله القدر و اين دعوتى كه خداى تبارك و تعالى به حسب آن چيزى كه از رسول اكرم منقول است كه دعيتم الى ضيافة الله ضيافت چى هست و كى پذيرفته است اين ضيافت را و براى مقدمات پذيرش - اين زيارت - اين ضيافت چى هست و خود ضيافت چى هست، بايد عرض كنم كه غير از خود رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كسى به اين ضيافتى كه خداى تبارك و تعالى دعوت كرده است، آنطور كه او اجابت كرده است كسى اجابت نكرده است. دعوت مراتب دارد، اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبه اعلاء اجابت آنى است كه پس از حصول مقدمات و رياضاتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كشيده‏اند منتهى شد به اينكه خداى تبارك و تعالى از او ضيافت كرد به نزول قرآن. قرآن آن نعمتى است كه در ضيافتى كه از رسول خدا شده است، آن نعمتى است كه در آن سفره‏اى كه از ازل تا ابد پهن است پيغمبر اكرم

صحيفه نور ج 18 صفحه 17

برخوردار از آن بوده و مقدمات آن مقدماتى است كه سال‏هاى طولانى رياضات معنوى كشيده است تا رسيده است به آنجايى كه لايق اين ضيافت شده است و مهم قضيه اعراض از دنياست.

اعراض از دنيا و غير خدا، تنها راه ورود به ضيافة الله است‏

آن چيزى كه انسان را به ضيافتگاه خدا راه مى‏دهد اين است كه غير خدا را كنار بگذارد و اين براى هر كس ميسور نيست، براى افراد انگشت شمارى كه در راس آنها رسول الله است ميسور بوده. آن توجه قلبى به مبدا نور و اعراض از ماوراى او، او را لايق كرد به ضيافه الله و لايق كرد براى اينكه قرآن يك مرتبه به طور بسيط در قلب او وارد بشود. ليله مباركه يكى از احتمالاتش بنيه خود رسول اكرم است كه مشكات نور الله است و احتمالات ديگر هم هست. مهم ادراك اين معناست كه مراتب كمالات انسان براى ورود در ضيافت خدا زياد است و بايد از مقدمات شروع بشود. مقدمات هم همانى است كه توجه به غير نداشتن و غيرى را نديدن و جز خدا نديدن و توجه به هيچ چيز غير از او نداشتن. در اينجا بايد عرض كنم كه از همه مردم اين معنا مطلوب است و اگر بخواهند در ضيافت خدا وارد بشوند به اندازه وسع خودشان بايد از دنيا اعراض كنند و قلب‏شان را از دنيا برگردانند، لكن براى جامعه روحانيت كه جامعه وعاظ هم در بين آنهاست يك مطلوبيت ديگرى دارد. پيغمبر در يكى از فرمايشاتشان مى‏فرمايند كه شيبتنى سورة هود (1) آيه‏اى كه در - سوره - سوره هود وارد شده است در سوره شورا هم به استثناى يك كلمه وارد شده است لكن سوره هود را ايشان مى‏فرمايند كه شيبتنى براى اينكه در آنجا امر به استقامت خود رسول خدا و كسانى كه با او هستند هست، تابعين او. اين است كه استقامت ملت را هم پيغمبر سنگينى را در دوش خودش مى‏ديد و نگرانى‏اى كه پيغمبر داشت نسبت به اينكه استقامت نكند ملت، نكند امت، اين بود كه، به حسب احتمال قوى اين بود كه ايشان را وادار كرد به اينكه اين كلمه را بفرمايند. استقامت در هر امر و اين دنبال اين است كه انسان توجه به خداى تبارك و تعالى داشته باشد و به پيامبران خدا و خصوصا پيامبر خاتم كه اينها چه نحو زندگى كردند و با چه مصيبت‏هايى استقامت كردند و در اين بيست و چند سال كه پيغمبر اكرم در بين اين مردم بود چه مصيبت‏هايى از همين مردم ديد و چه مصيبتهائى را پيش بينى كرد و توجه به اينكه او ولى امر اين ملت است و استقامت اين ملت هم از او خواسته شده است و فاستقم كما امرت و من تاب معك اين است كه موجب نگرانى رسول خداست. اگر امروز جامعه روحانيت در سرتاسر كشور ما، چه روحانيينى كه اشتغال به يك عملى داشته باشند از اعمالى كه در جمهورى اسلامى لازم است و چه آنهايى كه اشتغال ندارند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعات و چه علمايى كه در غير اين دو شغل هستند و در بين مردم براى ارشاد هستند و چه وعاظ محترم، اينها الان اسلام سپرده به اينهاست. پيغمبر اكرم توجه به اين ملت دارد، تمام ذرات كارهاى ما تحت نظر خداى تبارك و تعالى است و نامه اعمال ما به

صحيفه نور ج 18 صفحه 18

حسب روايات عرضه مى‏شود به امام وقت، امام زمان سلام الله عليه مراقب ما هستند، مراقب روحانيت هستند كه چه مى‏كنند اينها. امروز كه اسلام به دست آنها سپرده شده است و تمام عذرها منقطع شده است، نمى‏توانند بگويند نمى‏توانستيم، نمى‏توانند بگويند نمى‏دانستيم، نمى‏توانند بگويند كه رژيم شاهنشاهى ما را نمى‏گذاشت كارى انجام بدهيم. همه اينها مرتفع شده است و اسلام به دست شما افتاده است، به دست روحانيون در سرتاسر كشور و تحت مراقبت شديد هستيد، مراقبت خداى تبارك و تعالى و مراقبت فرشتگانى كه مامور اين كار هستند. و الله من ورائهم محيط ماه رمضان‏ها مى‏آيد و مى‏رود و ماه‏ها يكى پس از ديگرى مى‏روند و عمرها هم مى‏رود، آنچه كه باقى مى‏ماند آن صفحات اعمال شماست كه در قلب شما ثبت است و شايد نامه عمل هم همان باشد، قلب شما نسبت به دنيا چه بوده است، دنيا با قلب شما چه كرده است و شما توجه‏تان به دنيا چه اندازه بوده است. آن روزى كه دست‏تان نمى‏رسيد زاهد و عابد بوديد، آن روزى كه دست رسيد خداى نخواسته عكس او بود؟ مراقبت در كار است. امروز مسووليت روحانيت و كسانى كه در اين لباس مقدس هستند، مسووليتى است كه در طول تاريخ بر عهده روحانيت نبوده است. در طول تاريخ از صدر اسلام تاكنون جمعيت‏هاى روحانيت اينطور حجتى كه بر آنها امروز تمام است، حجت بر آنها تمام نبوده است. در طول تاريخ يك همچو فرصتى براى هيچ كشورى پيدا نشده است و اسلام به دست شما سپرده شده است و از شما مى‏خواهند حفظش را. به دست اين ملت سپرده شده است و از اين ملت مى‏خواهند حفظش را، شما در ارشادات، در توجه نداشتن به زرق و برق دنيا مهم توجه قلبى است. داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چيز، اينش مهم نيست، مهم اين است كه قلب انسان را، قلب انسان را اينها تسخير كنند. اينكه مال اندوزى و ثروت اندوزى مذموم است براى اين است كه اين مال اندوزى و ثروت اندوزى و امثال اينها و زرق و برق دنيا دل انسان را مى‏كشاند به طرف غير خدا و از آن ضيافت‏هاى خدا محروم مى‏كند. بخواهيد دعوت خدا را به ضيافت اجابت كنيد و وارد بشويد در ضيافه الله بدون اينكه قلب‏هاى خودتان را از اين دنيا منسلخ كنيد امكان ندارد. اولياء خدا آن چيزى كه پيش‏شان مهم بود تهذيب نفس بود و دل كندن از غيرخدا و توجه به خدا. تمام مفاسدى كه در عالم واقع مى‏شود از اين توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام كمالاتى كه براى اولياء خدا و انبياء خدا حاصل شده است از اين دل كندن از غير و بستن به اوست و علامات اين مسائل در اعمال ماها ظاهر مى‏شود. علاوه بر اينكه ما مسووليت خودمان را، مسووليت شخصى داريم، مسووليت نوعى هم به عهده ماست، مسووليت ملت هم به عهده ماست. همانطورى كه سوره هود به پيغمبر فرموده است كه: فاستقم كما امرت و من تاب معك به شما هم مى‏گويد كه استقامت كنيد و از استقامت خودتان مردم را مستقيم كنيد. اگر مردم از ما خطا ببينند و اگر چنانچه انصراف پيدا كنند از روحانيت براى خطاهاى بعض از ما، مسووليت، مسووليت شخصى نيست، مسووليت اسلامى است، مسووليت عمومى است. اگر ما خداى نخواسته با اعمالمان طورى بكنيم كه اين ملت از ما جدا بشود و اين ملت ما را زير سوال قرار بدهد كه شما امروز كه دست‏تان باز است يك نحو ديگر داريد عمل مى‏كنيد و جدا بشود از شما، اين مسووليت اسلام به عهده ماست،

صحيفه نور ج 18 صفحه 19

اسلام به انزوا كشيده مى‏شود و آنهايى كه با اسلام مخالفند روى كار مى‏آيند خداى نخواسته و اين مسؤوليت به عهده ماست. قضيه، قضيه شخصى نيست كه يك شخص بگويد خوب من يك همچو كارى مى‏كنم به ديگران چه. اين نيست مساله. سابق هم وقتى كه يك طلبه كارى مى‏كرد مى‏گفتند طلبه‏ها اينطورند، اگر خداى نخواسته يك روحانى يك كارى مى‏كرد مى‏گفتند روحانيون اينطورند. حالا ديگر مساله اينطور است كه اگر اسلام شكست بخورد به وسيله ماها شكست خورده است. اگر شما درست بشويد اسلام شكست نمى‏خورد، با درست شدن شما مردم درست مى‏شوند، با مهذب شدن شما مردم مهذب مى‏شوند. اگر خداى نخواسته در منبر شما چيزى بگوييد كه خودتان عاملش نيستيد و در مسجد چيزى بگوييد كه خودتان بر خلاف او عمل مى‏كنيد، مردم دل‏هاشان از شما منصرف مى‏شود و اين كم‏كم موجب شكست اسلام مى‏شود و اين به عهده همه ماست. اين مفاسدى كه در دنيا هست و الان اين جنجالى كه در دنيا هست و اينطور به جان هم افتاده‏اند همه‏اش براى اين است كه توجه به خود دارند و توجه به خدا ندارند، اخلاق الهى ندارند، اخلاق حيوانى و هر روز اين اخلاق حيوانى را زياد مى‏كنند. اگر جنگ براى ايران پيش مى‏آيد نه اين است كه بر اينكه اسلام را تقويت كنند جنگ با ايران مى‏كنند. براى اين است كه هواى نفس به آن اندازه شده است كه نمى‏تواند يك كس ديگرى را قدرتمند ببيند.

اگر دنيا در آتش اين دو ابرقدرت مى‏سوزد براى همان هواى نفسى است كه عمال اين دو ابرقدرت و خود آنها دارند. اگر كشورهاى اسلامى در آتش اين مفاسد مى‏سوزد براى اين است كه كسانى كه متصدى آن امور هستند هواهاى نفسانى دارند و خودشان را مى‏بينند و همه را براى خود مى‏خواهند. اخيرا نمى‏دانم كه توجه كرديد يك مطلبى را رئيس جمهور آمريكا گفته است و يك مطلبى هم صدام، رئيس جمهور آمريكا گفته است كه، يعنى اعلام كرده است يك هفته براى ملت زير بند و از مردم، ملت‏ها خواسته است كه شماها بايد براى آزادى خودتان از اين كسانى كه شما را در بند كشيدند جديت كنيد و رئيس جمهور گفته من هم با شما موافقم. من نمى‏دانم كه اين مطلب را براى كى مى‏گويد. براى اين ملت‏هايى كه همه در بند خودش هستند مى‏گويد؟ او كه مى‏داند مطلب را، مى‏خواهد كى را اغفال كند؟ مى‏خواهد ملت امريكا را اغفال كند؟ ملت امريكا مى‏داند از پيش كه شما چه كرديد با دنيا. مى‏خواهد بلوك شرق را فقط اشخاصى - بايد - كه مردم را به بند مى‏كشند معرفى كند؟ همه مى‏دانند كه هر دو هستيد. مى‏خواهد اين ملت‏هايى كه در تحت بند هستند بگويد كه به من ربطى ندارد كه اين ملت‏ها شايد اكثرا زير بند آمريكا هستند، در بند آمريكا هستند؟ مى‏خواهد چى بگويد اين آدم؟ يك هفته براى ملت‏هاى در بند كه از مردم امريكا خواسته است كه شما در اين امر جديت كنيد و همه مردم را خواسته است كه - تا - اگر آزادى بخواهيد بايد آزادى ديگران را هم بخواهيد. خود ايشان چه فكرى مى‏كند؟ اگر ملت‏هاى در بند اينها هستند، كه همه‏شان يا اكثرشان در بند شما هستند، كى بايد اينها را آزاد كند؟ چه جور بايد اينها را آزاد كنند؟ با پشتيبانى شما آزاد كنند؟ از آن طرف هم صدام ماه مبارك رمضان را خواسته است كه جنگ موقوف باشد براى اينكه ايشان به عباداتش برسد و اين ماه

صحيفه نور ج 18 صفحه 20

(تعبيرات آنها اين است) اين ماه خداست، اين ماهى است كه براى عبادت است. بعضى‏شان هم مى‏گويند اين ماهى است كه جنگ در او حرام است. اين هم معلوماتشان است. مى‏گويد پيغمبر به كفار هم مهلت مى‏داد، آتش بس مى‏كرد. پيغمبر اكرم به منافقين هم مهلت مى‏داد؟ پيغمبر اكرم اگر چنانچه منافقين مى‏آمدند و مى‏گويند به ما مهلت بدهيد ما ديگر مسلمان هستيم و ما با شما هستيم و مهلت بدهيد مى‏خواهيم عبادت و نمى‏دانم چه بكنيم و مى‏ديد كه دارند توطئه مى‏كنند و مى‏خواهند كه خودشان را قوى كنند به اين مهلت و هجوم كنند، باز هم پيغمبر مهلت مى‏داد؟ پيغمبر به كفار مهلت مى‏داد براى اينكه كفار مطلب‏شان معلوم بود، آنها پرونده‏شان واضح بود و روشن، اما به منافقين كه در ظاهر مى‏خواهند عبادت كنند و مثلاً آنهايى كه در زمان حضرت امير سلام الله عليه بودند و پينه هم در جبين‏هاشان بود، به يك همچو اشخاصى هم مهلت مى‏داد؟ مهلت براى او جايز بود كه به توطئه‏گرها مهلت بدهد كه دست و پاى خودشان را جمع كنند و حمله بالاتر بكنند؟ ما كه مى‏شناسيم اينها را، ما كه حزب بعث را مى‏شناسيم، ما كه صدام را مى‏شناسيم، ما كه مى‏دانيم كه او براى اصلاح هيچ وقت دستش را دراز نكرده، او با اسم اصلاح مى‏خواهد افساد كند. مى‏خواهد ما را اغفال كند، به دنيا هم بگويد كه ببينيد من چه آدم سالمى هستم ماه مبارك كه براى روزه است و براى نماز است و براى اطاعت خداست ديگر ما جنگ نكنيم. درياها را ديگر لااقل چيز نكنيم تا اينكه نفت‏ها را صادر كند و اسلحه‏ها را هم وارد كند و هيچ كه هم مزاحمش نباشد و همان بين رمضان اگر خودش را ديد كه قوى است، حمله كند. كدام عاقل اين را مى‏پذيرد؟ اين ملتى كه جوان داده است اعم از اينكه كشته شدند و شهيد شدند يا معلول شدند و حالا رسانده است به اينجائى كه طرف مقابل را به عجز و لابه درآورده، باز اغفال بشود و مهلت بدهد كه شما دست و پايتان را جمع كنيد و حمله كنيد و عربستان درست كنيد و نمى‏دانم خوزستان را عربستان كنيد و امثال اينها؟

بايد ما بيدار باشيم و از اين فريب‏ها بازى نخوريم، نه از فريب رئيس جمهور آمريكا و نه از فريب اينها. آن هم همين حرف را مى‏زند كه ما مى‏خواهيم كه ملت‏هاى در بند را آزاد كنيم و از ملت‏ها هم مى‏خواهد كه با او همراهى كنند. من نمى‏دانم ملت ايران با او همراهى كند كه از بندهاى آنها آزاد بشوند، عراق چيز بكند، لبنان بكند، فلسطين بكند، و همه جائى كه شما دست داريد و همه جائى كه شما داريد فساد مى‏كنيد و همه را در بند كشيديد. از آن ور شوروى نشسته است آن هم نظير اين مسائل را مى‏گويد، ما براى صلح هست كه خودمان را مجهز مى‏كنيم. آن يكى هم مى‏گويد ما براى صلح هست. البته به يك معنا صحيح است براى اينكه هر يك از اينها چشمش را هم بگذارد ديگرى او را مى‏بلعد، اما نبايد ديگر مردم ديگرى، ملت‏هاى ديگرى را اغفال كنند و نبايد ما از اين حرف‏ها و فريب‏ها اغفال بشويم.

ما امروز هم در راس تمام مسائل‏مان جنگ است‏

ما امروز هم در راس تمام مسائل‏مان جنگ است، اگر يك روز غفلت بكنيم حمله خواهد كرد

صحيفه نور ج 18 صفحه 21

بر ما و همه چيز ما را از بين خواهد برد. ما تا همان مسائلى كه در اول جنگ گفتيم، تا آن مسائل تحقق پيدا نكند، ما در دفاع خودمان سر جاى خودمان ايستاده‏ايم. اگر چنانچه ما از اين مسائل غفلت كنيم يا اينكه بعض از منحرفين و منافقين بين مردم بيفتند و بگويند كه خوب جنگ، او مى‏گويد جنگ را تمام كنيم، شما هم قبول كنيد و بخواهند مردم را سست بكنند بدانيد كه اسلام در خطر كفر است. اگر چنانچه امروز ما يك كلمه عقب‏نشينى كنيم، اگر ملت ما يك قدم سستى به خودش راه بدهد و عقب‏نشينى كند، نواميسش، اموالش، جان‏هاى جوان‏هايش همه‏اش به باد خواهند رفت.

بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت با همه كسانى كه به ما مى‏خواهند تجاوز و تعدى كنند مبارزه كنيم و زندگى آبرومند نداشتن و زندگى زير بار بودن هزار مرتبه از اينكه انسان بميرد، مردن بر او شرف دارد.

من به ملت ايران عرض مى‏كنم، به همه، به همه قشرها، به قواى مسلح، به همه قشرهاى قواى مسلح، به همه قشرهاى قواى مسلح عرض مى‏كنم كه مصمم باشيد و مجهز باشيد و هر روز قوى‏تر كنيد خودتان را و ملت هم هر روز براى پشتيبانى، دفاع از اسلام بيشتر مصمم بشود و براى جنگ بيشتر مهيا شود كه دفاع از اسلام است، دفاع از نواميس مسلمين است، دفاع از قرآن كريم است، دفاع از ملت ايران است و ملت‏هاى ديگر است و ما بايد با قدرت بايستيم و هيچ عقب‏نشينى نكنيم.

در ماه مبارك رمضان اسلام را بيمه كنيد

و من اميدوارم كه همه آقايان در اين ماه مبارك همت‏شان را صرف كنند به اينكه مردم را مهيا نگه دارند و مردم را مجهز نگه دارند و اسلام را با دست مردم نگه داريد و خودتان هم در مساجد، در منابر مردم را دعوت به صلاح بكنيد و دعوت به اينكه دنبال مسائل باشند و بگوييد به آنها كه فاستقم كما امرت و من تاب معك آنى كه پيغمبر را نگران كرده است. الان بدانيد كه اولياء خدا توجه دارند و نگرانند از اينكه خداى نخواسته اين ملت ما از اين راهى كه رفته است يك وقت خداى نخواسته سستى كند. و بحمدالله تاكنون همه باهم بوديد و منسجم بوديد و همه روحانيون با هم، با ديگران، مردم با هم، با روحانيون منسجم بودند و اميدوارم كه از اين به بعد هم منسجم باشند و منسجم‏تر.

و يك كلمه‏اى كه اين نصيحتى است به اينهائى كه در روضه‏خوانى‏ها، در - عرض مى‏كنم - مجالسى كه دارند، در تكيه‏ها، در اينطور چيزهايى كه دارند، كه توجه به ضعفاى مردم بكنند. در بين مردم مريض هست، در بين مردم ضعيف هست، در بين مردم اشخاصى هستند پيرمرد، اشخاصى هستند پيرزن و ضعيف، صداها زياد نباشد كه مردم را منزجر كند. بلندگوها را بيرون نگذاريد كه فريادش همه مردم را منزجر كند. بلندگوها را در داخل مسجد بگذاريد و اينطور نباشد كه - بخواهيد معصيت - بخواهيد اطاعت خدا را بكنيد خداى نخواسته معصيت بشود و از آداب ماه رمضان همين است كه مردم را آرامش بدهيد. اينها روزه مى‏خواهند بگيرند خوب بعضى‏شان هست مى‏خواهند اول شب بخوابند و روزه بگيرند فردا، بعضى‏ها هستند كه كسالت دارند، مريض‏اند، مريضخانه‏ها پر است از اشخاص

صحيفه نور ج 18 صفحه 22

معلولين در آنجا هستند ممكن است اينها ناراحت كند آنها را. در اين امور يك قدرى ملاحظه برادران ايمانى خودتان را بكنيد. و من اميدوارم كه طبقات مختلف روحانيت در هر جا هستند همه‏شان با هم باشند همچو نباشد امام جمعه‏اش عليحده يك بساطى داشته باشد و امام جماعتش هم عليحده و روحانيت ديگرش هم عليحده.

اجتماع داشته باشيد با هم، برادريد شما. حافظ اسلام هستيد شما و حفظ اسلام تا همراه هم نباشيد نمى‏شود. شما همه با هم باشيد، مجالس داشته باشيد، ماه رمضان است حالا، شب‏ها مجالس داشته باشيد. مردم را دعوت كنيد به اينكه مجالس انس داشته باشند، مجالس احكام داشته باشند، مجالس دعا داشته باشند. شهر دعاست، شهر توسل به خداست. و انشاءالله همه موفق باشيد كه در اين ماه رمضان اين اسلام را بيمه كنيد با دعاهاى خودتان و با گريه و زارى خودتان و از آن مسائلى كه هميشه داشتيد كه براى اسلام، براى روضه‏هائى كه خوانده مى‏شد جانفشانى مى‏كرديد، آن روضه‏هاى سنتى را سرجاى خودش نگه داريد و آن مصيبت‏ها را نگه داريد زنده كه - آنها - بركاتى كه به ما مى‏رسد از آنهاست و از كربلا اين بركات به ما مى‏رسد. كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مى‏شود. و همه طوايفى كه در ايران هستند با هم اخوت داشته باشند، توجه كنند به اينكه الان كسانى كه مخالف با اسلام هستند و دارند پخش مى‏كنند مطالبى را، مى‏خواهند بين برادرهاى شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنند اينها نه خيرخواه شيعه هستند، نه خيرخواه سنى و اينها با اسلام مخالفند. بيدار باشند همه برادرها، با هم باشند. دشمن مشترك ما داريم، به اين دشمن مشترك بايد ما با هم حمله كنيم و آنها را نگذاريم كه خداى نخواسته در صفوف ما يك رخوتى ايجاد بشود و يك اختلافى ايجاد بشود.

انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد و براى خدمت به اسلام مهياتر بكند و براى خدمت به جبهه مهياتر بكند.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 30

تاريخ: 21/4/62

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت، شوراى نگهبان، شورايعالى قضائى، جامعه روحانيت مبارز تهران، جامعه مدرسين حوزه علميه قم؛ فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و گروهى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد فطر

انسان عاجز از تمجيد و تحميد خداست لكن ملزم به اين امر است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا اين عيد سعيد را به همه آقايانى كه حاضر هستند و به همه ملت‏هاى مظلوم جهان تبريك عرض مى‏كنم. من بعيد نمى‏دانم كه بعد از ماه مبارك كه مسلمين به ضيافت الله دعوت شده‏اند و دوره ضيافت را گذراندند، عيد براى همين مساله باشد، براى ضيافت الله باشد.

از سيد ابن طاووس رضوان الله عليه نقل شده است كه ايشان روز بلوغشان كه اجازه يافتند به محضر خداى تبارك و تعالى عبادت كنند، جشن گرفتند. و ما اگر نبود امر خداى تبارك و تعالى نمى‏دانم كه چطور به خودمان جرات مى‏داديم كه مدح كنيم خدا را، ستايش كنيم.

شما ملاحظه بفرمائيد كه نماز كه در راس همه عبادات واقع است، وضع نماز چطور است، با تكبير شروع مى‏شود و بعد هم با سه دفعه تكبير به آخر مى‏رسد و محتواى نماز هم تكبير است و تسبيح است و تحميد. اين براى اين است كه شايد به ما بفهماند، به همه بشر بفهماند كه در همان اولى كه مى‏خواهيد در بزرگترين عبادات خدا واقع بشويد، وارد بشويد، توجه كنيد كه خداى تبارك و تعالى، اكبر از اين است كه شما عبادتش بكنيد. در هر بندى از بندها يا تسبيح شده يا تكبير. تسبيح براى اين است كه خدا منزه‏تر است از اينكه شما او را عبادت كنيد، در عين حالى كه تحميد مى‏كنيد و اجازه تحميد داده است معذلك تسبيح مى‏كند او را و تكبير مى‏كند او را. وارد نماز مى‏شويد تكبير مى‏گوئيد، وارد حمد مى‏شويد، حمد را مختص به خدا مى‏دانيد و ادراك اين مطلب و ذوق اين مطلب كه حمد مختص به خداست، گمان نكنم براى كسى جز اينكه خدا مقرر فرموده است، واضح شده باشد كه اصل تحميد براى غير خدا واقع نمى‏شود. حتى شما كه از يك گل تعريف مى‏كنيد، از يك سيب تمجيد مى‏كنيد، اين تمجيد خداست. سيب خودش چيزى نيست و شما كه از يك انسان كامل تعريف مى‏كنيد اين حمد خداست.

انسان چيزى نيست حتى انبيا. غايت كمال انسان‏ها بر اين بوده است كه بفهمند عاجزند، ادراك كنند كه عاجزند كه عبادت خدا بكنند. آن كه در راس سلسله انبيا و اوليا بوده است اقرار

صحيفه نور ج 18 صفحه 31

مى‏كند كه ما نشناختيم تو را (و صحيح هم هست) و عبادت هم نكرديم (آن هم صحيح است) براى اينكه عبادت فرع معرفت است اين معرفت به حد انسانى است، آنقدرى كه حد انسانيت است اينها معرفت دارند و بزرگترين‏شان هم پيغمبر اكرم است. اما معرفت الله زايد بر اين مقدار است كه حد انسانى باشد، او خودش فقط مى‏تواند بفهمد، بشناسد خود را و خود تحميد كند خود را. و اگر اجازه نبود كه انسان وارد بشود بر عبادات، همه عبادات، انسان خجالت مى‏كشيد كه بايستد در مقابل خدا و بخواهد در مقابل خدا او را تمجيد كند. انسان كوچكتر از اين است كه بايستد در مقابل خدا و خدا را تحميد كند، تمجيد كند. اين ادعاست. تحميد و تمجيد، ادعاى اين است كه من شناختم و انسان عاجز است از اينكه بشناسد، لكن چاره نيست چون خود گفته است، خود او امر فرموده است و چون او امر فرموده است، همه بايد اطاعت كنند ولو اينكه قاصر هستند از اينكه تحميد كنند خدا را، تنزيه كنند خدا را. هر جا تكبير آمده، دنبالش تنزيه هم در نماز اينطور است، سبحان الله مى‏گويد بعد الله اكبر. اول تنزيه مى‏كند خدا را بعد تحميد مى‏كند بعد تكبير مى‏كند كه حمد خدا در بين يك تنزيه و يك تكبير واقع مى‏شود. مى‏خواهيد ركوع برويد تكبير مى‏كنيد، تكبير مى‏گوئيد. از ركوع بر مى‏خيزيد تكبير مى‏گوئيد، در ركوع تنزيه مى‏كنيد. وقتى وارد به سجود مى‏خواهيد بشويد باز تكبير مى‏گوئيد، در سجود تنزيه مى‏كنيد، بعد از سجود تكبير مى‏گوئيد، باز تكبير مى‏گوئيد و وارد سجود مى‏شويد و تنزيه مى‏كنيد همه‏اش براى اين است كه بفهماند كه مساله بالاتر از اين مسائل است. منزه است از اينكه تو تكبير كنى، تكبير مى‏گوئيد، تنزيه مى‏كند او را از اينكه تكبير بگوئيد برايش. تنزيه مى‏كنيد، تكبير مى‏كند او را كه تنزيه‏اش كنيد. نماز وضعش اينطورى است و عبادات ديگر و اگر نبود امر خدا و لزوم اطاعت از امر خدا، بايد بگويم انسان آن كه حظ ضعيفى از معرفت دارد جرات به اينكه بايستد و عبادت كند خدا را نداشت. لكن او جرات داده است، همانطورى كه متنزل كرده است همه معارف را تا رسانده است به اينجا. قرآن را نازلش كرده، پشت ستاره‏هائى، استارى پشت سر هم هى وارد كرده، نازل كرده، نازل كرده تا رسانده‏اش به يك الفاظى كه موافق با فهم بشر باشد و آن هم اين الفاظ باز موافق با فهم بشر نيست. همان اولى كه شروع مى‏كند قرآن به فاتحه الكتاب، همان اول كه حمد را مختصر به او مى‏كند، همان اول به انسان مى فهماند كه عاجزى از اينكه بفهمى همه محامد مال اوست. كسى لايق حمد نيست، كسى تحميد نمى‏شود. اصلش بعضى عقيده دارند كه وقضى ربك الا تعبدوا الا اياه قضاى تكوينى است، قضاى خداست بر اينكه غير خدا عبادت نشود. گمان مى‏كنند بت را سجده مى‏كنند، گمان مى‏كنند انسان را مدح مى‏كنند، گمان مى‏كنند كه خورشيد را مدح مى‏كنند. همه مدح‏ها از اوست، تمام مدح او مى‏كنند و خود نمى‏فهمند. و گرفتارى‏هاى انسان در آن عالم هم براى همين نفهمى است، براى همين ستارى است كه بين انسان و حقايق هست و اگر انسان يك قدرى نظر كند ولو به همين عالم مادى، به همين دستگاهى كه در عالم ماده هست، تا آن اندازه‏اى كه انسان دستش به آن رسيده است و آنقدرى كه دست نرسيده است، ميلياردها اندازه هست كه دستش به او نرسيده.

لسان قرآن را ببينيد كه زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب بعكس هيأت بطلميوس، سماء دنيا،

صحيفه نور ج 18 صفحه 32

يعنى همين كهكشانى هم كه شما مى‏دانيد، همه اينها آسمان پائين است، سماء دنيا است. آن پائين‏ترها، آسمان‏ها و اين كهكشان‏ها آنقدرى است كه پيدا شده است يعنى زينت شده است. آنها داراى ميليون‏ها شمس و بالاتر است و فوق اينها ميلياردها كهكشان، ميلياردها چيز و ماوراء آنها هم خدا مى‏داند. اين عالم ماده است كه تاكنون بشر دستش به آن نرسيده نه در طرف اوجش، نه در طرف حضيضش، راجع به ذرات، آن مقدار كمى كه دستش رسيده اين است كه با اين آلات مى‏تواند ذرات كوچك را ببيند. اما آن كوچكترها را ديگر باز نفهميده است و انسان چقدر ضعيف است كه خيال مى‏كند در اين دنيا كه هست و در اين شهر كه هست و در اين كشور كه هست حالا بايد خودنمائى كند. چقدر انسان بايد جاهل باشد كه اين چيزها را مقام بداند و چقدر ضعيف‏النفس باشد كه اين حكومت را، حكومت‏ها را يك مقام بداند و اين مقامات، چه مقامات روحانى، چه مقامات غير روحانى، آنهايى كه داراى مقام‏ها بودند، آنها وقتى كه ما ادعيه‏شان را ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم كه بيشتر از ما عجز دارند، براى اينكه آنها فهميده‏اند. شما وقتى دعاى كميل را بخوانيد، مناجات شعبانيه را بخوانيد و ادعيه ديگرى كه وارد شده است از معصومين عليهم السلام مطالعه كنيد، مى‏بينيد كه لسان آنها غير لسان معمولى ماهاست كه اگر چنانچه يك مساله فقهى را بدانيم خيال مى‏كنيم كارى شده است، اگر يك كشورى را در تحت سلطه بياوريم خيال كنيم يك مطلبى شده است، اگر يك مقام معنوى را به دست بياوريم خيال كنيم به مقامى رسيده‏ايم. آنهائى كه به آن مقام‏هايى كه دست ديگران از آن كوتاه است رسيده‏اند، وقتى انسان گفتارشان را ملاحظه مى‏كند مى‏بيند كه از سر تا ته‏اش عجز مى‏ريزد، عاجزند و بايد هم باشند. نرسيده‏اند و هرگز نخواهند رسيد لكن ملزم اينكه دعا بكنيم، امر كرده است دعا بكنيم، امر كرده است تحميد بكنيم، امر كرده است تسبيح بكنيد، امر كرده است نماز بخوانيد.

انبيا براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را شكوفا كنند و ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند

انبيا هم كه مبعوث شدند، براى اين مبعوث شدند كه معنويات مردم را و آن استعدادها را شكوفا كنند كه در آن استعدادها بفهمند به اينكه چيزى نيستيم و علاوه بر آن مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استكبار بيرون بياورند. از اول انبيا اين دو شغل را داشته‏اند، شغل معنوى كه مردم را از اسارت نفس خارج كنند، از اسارت خودش خارج كنند (كه شيطان بزرگ است) و مردم و ضعفا را از گير ستمگران نجات بدهند. اين دو شغل، شغل انبياست. وقتى انسان حضرت موسى را، حضرت ابراهيم را ملاحظه مى‏كند و چيزهايى كه از اينها در قرآن نقل شده است، مى‏بيند كه اينها همين دو سمت را داشتند، يكى دعوت مردم به توحيد و يكى نجات بيچاره‏ها از تحت ستم. اگر در تعليمات حضرت عيسى سلام الله عليه در اين امر كم است حضرت عيسى كم عمر كرد و كم تماس پيدا كرد با مردم، والا شيوه او هم همان شيوه حضرت موسى است و همه انبيا. و بالاترين آنها كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است اين دو شيوه را به عيان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله مى‏بينيم. قرآن دعوت به

صحيفه نور ج 18 صفحه 33

معنويات الى حدى كه بشر مى‏تواند به او برسد وفوق او و بعد هم اقامه عدل. پيغمبر هم و ساير كسانى كه لسان وحى بودند، آنها هم اين دو رويه را داشتند. خود پيغمبر هم عملش اينطور بود، تا آن روزى كه حكومت تشكيل نداده بود، معنويات را تقويت مى‏كرد. به مجرد اينكه توانست حكومت تشكيل بدهد علاوه بر معنويات اقامه عدل كرد، حكومت تشكيل داد و اين مستمندان را از زير بار ستمگران تا آنقدر كه اقتضا داشت وقت، نجات داد. و اين سيره مستمره انبيا بايد كسانى كه خودشان را تابع انبيا مى‏دانند اين سيره مستمره باقى باشد. هم جهات معنوى كه اشخاصى كه با معنويات آشنا هستند، آنها بايد تقويت بكنند و همه مردم را، خود مردم هم همين طور، جهات معنويات را تقويت بكنند و هم آن مساله دوم كه اقامه عدل است. حكومت اسلام بايد اقامه عدل بكند در عين حالى كه معنويات را تصحيح مى‏كند و ترويج مى‏كند. و ما اگر تابع اسلام هستيم و تابع انبيا هستيم اين سيره مستمره انبيا بوده است و اگر تا ابد هم فرض كنيد انبيا بيايند باز همين است، باز جهات معنوى بشر تا آن اندازه‏اى كه بشر لايق است، ادامه اقامه عدل در بين بشر و كوتاه كردن دست ستمكاران. و ما بايد اين دو امر را تقويت كنيم.

همه مردم بايد دولت اسلامى را تقويت كنند تا بتواند اقامه عدل بكند

ما بايد دولت اسلامى را، همه مردم، همه انسان‏ها دولت اسلامى را تقويت كنند تا بتواند اقامه عدل بكند و دولت بايد جهات معنوى را هم در نظر بگيرد، يعنى چون تابع اسلام است بايد روى رو يه اسلام باشد. روى رويه اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهى كه اسلام دارد، حفظ معنويات و تقويت معنويات مردم و اقامه عدل بين‏شان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان حالا اين فرق نمى‏كند چه مظلومانى باشند كه از دولت‏ها ظلم مى‏كشند يا مظلومانى باشند كه از ارباب‏ها ظلم مى‏كشند. اسلام براى اين دو جهت آمده است و ما تابع اسلاميم و بايد اين دو جهت را حفظ كنيم مقررات اسلامى را به حد اعلاى خودش كه اگر مقررات اسلامى به حد اعلاى خودش حفظ بشود، اين دو مقصد كه مقصد همه انبيا است تحقق پيدا مى‏كند، مقصد روحانيت مردم و مقصد اقامه عدل در بين جامعه. و بايد از آن كسى كه در راس واقع هست تا آن اشخاصى كه قواى ثلاثه را تشكيل مى‏دهند و چه آن اشخاصى كه در خارج از اينها هستند لكن تعهد به اسلام دارند، بايد اينها همه با هم اين بار را بردارند، اختلاف بين‏شان نبايد باشد. مقصد واحد است و همه بايد در اين مقصد واحد شركت كنند. ملت بايد در اين مقصد شركت كند، دولت بايد در اين مقصد شركت كند، مجلس و قوه قضائيه در اين مقصد بايد همه شركت كنند، علماى بلاد هر جا هستند در اين مقصد بايد شركت كنند.

باطن ذات انسان تهذيب شده كه عدل را براى عدل بخواهد، نه براى خود

مقصد اين است كه اسلام جريان پيدا بكند، مقصد اين نيست كه من اجرايش كنم. از چيزهائى كه انسان مبتلاء به آن هست اين شيطنت‏هاى باطنى‏اى كه انسان به آن مبتلا هست اين است كه دلش‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 34

مى‏خواهد خودش متصدى امر باشد. جريان امر اگر به دست ديگرى بهتر واقع بشود. اين ناراحت است مى‏گويد من خوب است باشم. اين از شيطنت‏هاى باطنى انسان است. انسان به صورت مقدس مابى طرحش مى‏كند، من مى‏خواهم به اين ثواب برسم. اگر حساب كند پيش خودش كه همان ثواب را، بالاترش را به شما مى‏دهند و شما كمك كنيد به اين كسى كه متصدى است و از شما بهتر مى‏تواند، راضى نمى‏شود. مساله اين نيست كه ثواب مى‏خواهم، مساله اين است كه دنيا مى‏خواهم. اختلاف اگر بين افراد پيدا مى‏شود، جستجو كنند در باطن ذات خودشان ببينند كه مساله، مساله مصلحت اسلام و مصلحت مسلمين است يا مساله، مساله مصلحت خودش هست؟ پاى نفس در كار است يا خدا در كار است؟ اگر يك كسى يك مطلبى را بهتر از من مى‏تواند انجام بدهد آيا من خوشحالم به اينكه او متصدى امر بشود يا من ناراحتم؟ اگر يك وزير بتواند بهتر كار وزير ديگرى را انجام بدهد و كمك كند به او آيا نفس او اجازه به او مى‏دهد؟ اگر براى خداست اجازه بايد بدهد. اگر براى خداست نبايد بين قشرهاى مختلف اختلافى واقع بشود و بحمدالله نيست اختلاف، انشاءالله. ما بايد يد واحده باشيم، همان كه تعبير اسلام است، يد واحده باشيم على من سوى. يد واحده دو تا هم نه، يك دست، يك كار بكنيم، باز اگر دو دست گفته بود، اين دست، گاهى يك كارى موافق بود نمى‏كند. ما بايد يد واحده باشيم، يد واحده اين است كه سركوب كنيد نفس خودتان را، سركوب كنيد آمالى كه خيال مى‏كنيد يك چيزى است. حساب كنيد كه ما چى هستيم و اين منظومه شمسى چى هست و اين كهكشان‏ها چى هستند در مقابل عظمت خدا تا بفهميد كه ما درگير يك شيطنت كثيف هستيم، نه يك شيطنتى كه باز يك چيزى هست. ما گرفتار شيطنت‏هايى در خودمان هستيم كه كثافتكارى است و پستى است، و خودتان را نجات بدهيد و خودمان را نجات بدهيم. اگر از اين بند نجات پيدا بكنيد، آن بعدش آسان مى‏شود، وحدت آسان مى‏شود، اما از اين بند بايد نجات پيدا بكنيم، از اين بند خودخواهى، هر چه هست براى خودم. خود محورى، من، نه غير. اين در همه نفوس هست مگر اينكه تهذيب بشود، همه نفوس در آنها اين مساله هست كه براى اينكه فطرت الله هست، فطرت الله توجه به كمال مطلق است و كمال مطلق را تا ناقص است براى خودش مى‏خواهد. قدرت را براى خودش مى‏خواهد چون ناقص است لكن دنبال قدرت الله است و نمى‏داند فطرتش توجه به خدا دارد. فطرت توحيد است كه تمام مردم بر اين فطرت هستند، بر اين فطرت توحيد تمام مردم. و شايد يكى از بزرگترين ادله بر توحيد همين فطرت باشد. انسان محال است كه برسد به يك جايى از قدرت و بالايش را نخواهد، هميشه دنبال آنى است كه ندارد.

سرمايه‏دار هر چه زيادتر سرمايه تهيه كند دنبال اين است كه اضافه كند و حكومت هر چه سعه داشته باشد حكومتش دنبال اين است كه توسعه بدهد. و شما مى‏بينيد كه اين قدرت‏هاى بزرگ همين طور هستند، همه اينطورند. منتها آنها يك دامنه وسيعى دارد، ديگران يك دامنه كوچكترى دارد. والا در همه اين فطرت هست كه تمام اين عالم را اگر تحت سلطه شما بياورند يعنى تمام قواى عالم خاضع شما بشوند و بعد به شما گفته بشود كه يك قواى ديگر هم در ماوراى اينجا هست آيا مى‏خواهى

صحيفه نور ج 18 صفحه 35

آن هم داشته باشى؟ محال است بگوئيد نه، مى‏گوييد بله. مگر آن كه رسيده باشد به معدن كمال، حجاب‏ها را دريده باشد و رسيده باشد به معدن كمال و او بسيار كم است. بايد ما كوشش كنيم كه اين معنويت را تقويت كنيم و اين نفسانيت را هر چه مى‏توانيم سركوب كنيم. اگر اين حل بشود همه چيز حل است. اختلافات روى همين معنا است. هيچ اختلافى در عالم واقع نمى‏شود الا اينكه مبنايش اين است. شيطان هم روز اول گفت خلقتنى من نار و خلقته من طين من از او بهترم، تخلف خدا را كرد گفت، حاصل، به خدا گفت من بهترم - چرا من - و اين ارث شيطانى، ارث است براى همه ما. همه آن چيزى را كه در خود مى‏بينند، آن را بالاتر از ديگران مى‏بينند. اگر همان مطلب در ديگرى باشد كوچك مى‏بينند وقتى در خودشان هست بزرگ مى‏بينند، عيب خودشان را ناديده مى‏گيرند، عيب كوچك ديگران را بزرگ مى‏شمارند. اينها همان فطرتى است، فطرت الهى است كه ما به راه كج كشيده‏ايم او را كل مولود يولد على الفطرة مگر اينكه الا ان ابواه ، شايد هم ابويه باشد لكن حديث اينطورى است يهودانه او ينصرانه او يمجسانه و همين طور همه چيز، فطرت بر توحيد است، لكن وقتى كه دست شيطان به انسان مى‏رسد منحرفش مى‏كند.

اگر اين حكومت اسلامى دست مثلاً يك دسته ديگرى بود مى‏گفتند خيلى خوب است، حالا كه نيست دست آنها مى‏گويند خيلى بد است. اگر اين قوه قضائى كه اينقدر خدمت كرده است، دست يك دسته ديگرى بود مى‏گفتند خيلى ما خدمت كرديم، حالا كه دست آنها نيست مى‏گويند اين قوه قضائى نيست، اين ظلم است، نه عدل. اين براى همان است كه باطن ذات انسان تهذيب نشده كه عدل را براى عدل بخواهد، نه براى خود. و ما اگر عدل هم بخواهيم، براى خودمان مى‏خواهيم خودمان را نبايد بازى بدهيم. ما هر چى مى‏خواهيم براى خودمان مى‏خواهيم. ما عدل را براى عدلش دوست نداريم، اگر اين عدل براى ما جارى بشود و خلاف ما باشد دشمن با آن عدل هستيم. اگر يك ظلمى به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستيم. همه اينها ريشه در خود انسان است، اگر اين ريشه كنده بشود و لااقل تضعيف بشود، كارها حل مى‏شود، همه با هم دوست مى‏شوند، ايراد به هم نمى‏گيرند، كمك هم مى‏كنند. اگر يك كسى قيام به يك امرى كرد، ديگران زير بغلش را مى‏گيرند، وقتى مى‏بينند مى‏خواهد يك كارى بكند. اگر يك ارگانى يك تصميم مثبتى بگيرد، ديگران كه مى‏بينند اين خوب است مى‏روند دنبالش. و اگر آن ريشه فاسد در قلب انسان باشد صد در صد هم عدل بداند مى‏گويد اين درست نيست. آن ريشه فاسد منحرف مى‏كند انسان را.

آن كه خير همه را مى‏خواهد اسلام است‏

ملت ايران بايد توجه كند به اينكه واقع شده است در يك عصرى كه انحراف در همه عالم هست. انحراف هميشه هم بوده است لكن اينطورى كه الان انحراف افزايش پيدا كرده است، در ساير عصرها به اين افزايش نبوده، براى اينكه آلات اينقدر نبوده، ابزار كار اينقدر نبوده. الان ابزار كار به اندازه‏اى رسيده است كه قدرت‏ها مى‏توانند اگر از ترس ديگرى نباشد دنيا را به آتش بزنند و اين آتشى است كه

صحيفه نور ج 18 صفحه 36

افروخته شده است و بايد به بركت ملت‏ها اين آتش فرو بنشيند. بايد توجه بكنند به اينكه قدرت‏هاى بزرگ آنها را براى خودشان مى‏خواهند. قدرت‏هاى بزرگ اين كسانى كه همه چيزشان را تقديم به آنها مى‏كنند به نظر سنگ استنجاء نگاه مى‏كنند كه بعد كه مطلب تمام شد دورش مى‏اندازند. اينها نمى‏فهمند به اينكه خير آنها را آنها نمى‏خواهند، آنها خير خودشان مى‏خواهند. آن كه خير همه را مى‏خواهد اسلام است. آن كه مى‏خواهد خير در دنيا تحقق پيدا كند آن اسلام است و آن مكتب صحيح انبيا، مكتبى كه منحرف نشده باشد. از اين جهت بازى مى‏خورند يا براى هواى نفسى كه دارند، براى اين چند روزى كه مى‏خواهند سلطنت كنند، اين چند روزى كه مى‏خواهند امارت كنند، براى اين چند روز همه چيز خودشان را از دست مى‏دهند. نوكرى بى‏شرافت يك كسى مى‏كنند تا به ملت‏هاى خودشان تحميل كنند و زورگويى كنند و اين اشتباهى است كه اينها دارند. اگر همه اينها به آغوش اسلام برگردند، اسلام براى همه‏شان خوب است. و اسلام، هم تربيت باطنى مى‏كند و هم حفظ مصالح دنيوى را مى‏كند. اگر اينها همه با ملت‏هايشان آشتى كنند، اين دشمنى‏اى كه اينها با ملت‏ها دارند هيچ كس با كسى ندارد. بالاتر دشمنى اين است كه ذخاير آنها را به دشمن‏هاى آنها مى‏دهند و ابزار كوبنده مخرب را با نفت آنها به اختيار دشمن‏ها قرار مى‏دهند. اين بالاترين دشمنى است كه الان بشر مبتلا به آن هست و ملت‏هاى مظلوم مبتلاى به اين هستند و تا ملت‏ها بيدار نشوند و هشيار نشوند كار انجام نمى‏گيرد.

برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست‏

لكن ما بايد از خودمان شروع كنيم، اگر ما خودمان را اصلاح كنيم قهرا آن مقصدى كه ما داريم، در دنيا هم صدور پيدا مى‏كند، چنانچه پيدا كرده است. اگر خداى نخواسته ما هواهاى نفسانى‏مان اسباب اين بشود كه گله‏ها به شكايت‏ها، شكايت‏ها به مخالفت‏ها برسد، آن روزى است كه عزاى همه كشور را بايد بگيريم و گناهش گردن ماست كه نفسانيت خودمان را زير پا نگذاشتيم. همه با هم باشيد، همه دنيا بر خلاف شما هستند الا بسيار كم. اگر همه شما با هم نباشيد و از باطن بپوسيد، شك نكنيد كه بعد از چندى همان مسائل سابق به يك صورت بدترى پيش خواهد آمد. همان اسلام شاهنشاهى دوباره بر مى‏گردد. آنها مى‏دانند كه بايد بگويند اسلام، امريكا هم براى اسلام دلش مى‏سوزد، اما اسلام امريكايى در زمان شاه هم بود، اسلام امريكايى بود، كسى حق نداشت دخالت در هيچ امرى بكند. اسلام امريكايى اين بود كه ملاها بايد بروند درسشان را بخوانند چكار دارند به سياست. با صراحت لهجه مى‏گفتند. از بس تزريق شده بود در اين مغزها باورشان آمده بود كه بايد برويم توى مدرسه درس بخوانيم چكار داريم به اينكه به ملت چه مى‏گذرد. آن امر مردم، امر حكومت با قيصر است به ما چه ربطى دارد. و يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگر براى چى مى‏آيد؟ حضرت صاحب مى‏آيد معصيت را بردارد، ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته‏بندى‏ها را براى خاطر خدا

صحيفه نور ج 18 صفحه 37

اگر مسلميد و براى خاطر كشورتان اگر ملى هستيد، اين دسته‏بندى‏ها را برداريد و در اين موجى كه الان اين ملت را به پيش دارد مى‏برد، در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.

بحمدالله كشور ايران در عين حالى كه آنهمه مواجه با مخالفت است، چه در سطح خارج و چه گاهى در داخل، دارد راه خودش را قويا طى مى‏كند. دولت با تمام قدرت دارد كارى كه براى خداست طى مى‏كند. قوه قضايى با تمام قدرت دارد دستگاه قضايى را اصلاح مى‏كند. مجلس با تمام قدرت دارد كارهائى كه به عهده اوست انجام مى‏دهد. ملت هم بايد همه اينها را تقويت كند.

كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه پاى مباركش را در كشور شما گذاشت

پشتيبان مجلس، پشتيبان قوه قضائى، پشتيبان دولت يعنى پشتيبان اسلام، اينها براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند. در زمان حضرت امير سلام الله عليه هم انحرافات بوده است، انحرافات جزئى بوده است. زمان خود پيغمبر اكرم هم انحرافات بوده است، شما اگر قرآن را توجه بكنيد مى‏بينيد كه چقدر از همان مردم شكايت شده است. اختلافات، يعنى انحرافات يك چيزى نيست كه مال حالا باشد لكن مقايسه بايد كرد بين انحرافات قبل از اين جمهورى اسلامى و انحرافات حالا. مى‏گويند خوب است كه به اسم اسلام نباشد. به اسم اسلام نباشد كه وقتى اسلام نباشد با يك اردنگى همه را بيرون مى‏كنند. چرا به اسم اسلام نباشد؟ مگر اسلام جز اين مى‏خواهد كه قوه قضايى‏اش خوب باشد، قوانين اسلامى‏اش هم عمل بشود. اينها دارند زحمت مى‏كشند براى اين. حالا يك جايى هم خلاف واقع مى‏شود كجاست كه، زمان پيغمبر مگر واقع نمى‏شد؟ زمان حضرت امير واقع نمى‏شد؟ مگر مردم با حضرت امام حسن چه كردند؟ همان اصحاب چه كردند با او؟ ملت ايران بهترند يا آنها؟ اسلام در حالا بهتر است يا آنوقتى كه آنها با اسم اسلام پيغمبر را آنطور اذيت مى‏كردند و اولاد پيغمبر را آنطور كشتند با اسم اسلام؟ چرا بايد عقده‏هاى قلبى انسان را منحرف كند و هواهاى نفسانى همه چيز را كنار بگذارد و فقط عيوب را نگاه كند؟ آن هم يك عيب را كه ببيند بگويد اصلاً عالم به هم خورد، تمام شد اسلام تمام شد. اگر يك قاضى يك جايى انحراف پيدا كرد بگويند نخير ديگر اصل اسلام تمام شد، اين اسلام به درد نمى‏خورد. آن اسلامى به درد مى‏خورد كه سرتاسر خيابان‏هايش فحشا بود، فحشاى علنى؟! به او راضى هستند، به اين راضى نيستند. اگر مهلت داده بود خدا به اينها، خدا مى‏داند كه با اسلام مى‏خواستند چه بكنند. اسم اسلام، اما اسلام را چه جورى معرفى كنند. اسلامى كه با مشروبات مخالف نيست، اسلامى كه با حدود شرعيه هم سر و كار ندارد، نبايد جارى بشود، اسلامى كه با مراكز فحشا هم نبايد دخالت بكند، اسلام شاهنشاهى اين بود ديگر. اسلام بود اما مراكز فحشا سرتاسر ايران پر بود، اسلام بود اما مراكز فساد سرتاسر ايران پر بود، اسلام بود اما فحش به اسلام مى‏دادند، فحش به پيغمبر اسلام دادند و كسى آنوقت نگفت چرا، زمان رضاشاه ملعون و اين زمان بدتر از او شده بود. اينها شيطان‏تر بودند از او و اگر چنانچه مهلت پيدا كرده بودند اينها، خدا مى‏داند كه اين ملت را به كجا

صحيفه نور ج 18 صفحه 38

مى‏رساندند و اين جوان‏هاى ما را به كجا مى‏رساندند.

امروز بحمدالله همه چيز صحيح است. دولت دارد زحمت مى‏كشد، كمبود هست اما كمبودى كه اينجا هست همه جاى دنيا هست. با اينهمه فشارى كه به اين ملت هست و به اين دولت هست و با اينهمه كارشكنى‏هايى كه از همه جا نسبت به ايران هست معذلك ايران سر پاى خودش ايستاده است و دارد با قدرت پيش مى‏برد و مسائل را حل مى‏كند و ملت بدانند كه بايد صبر بكنند در مسائل مشكل و كمك كنند. بخواهيد عزيز باشيد، بخواهيد زيردست نباشيد، بخواهيد يك امريكايى نيايد به شما حكومت كند و بخواهيد عزت خودتان را و اسلام را حفظ كنيد، بايد يك مقدار از آن زحمت‏هايى كه پيغمبر اسلام تحمل كرد شما هم تحمل كنيد. يك مقدار از آن زحمت‏هايى كه على بن ابيطالب سلام الله عليه تحمل كرد شما هم تحمل كنيد. شما هم شيعه او و امت او هستيد. كمك كنيد به اين دولت و كمك كنيد به اين كشور و به اين اسلامى كه در كشور شما پاى مباركش را گذاشت.

خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه ما به خواست‏هاى خداى تبارك و تعالى خاضع باشيم و عمل به دستوراتشان بكنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 44

تاريخ: 28/4/62

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان

مبادا يك وقت از اين زى طلبگى خارج بشويد كه خروج شما موجب تزلزل عقيدتى مردم مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من قبلاً عرض مى‏كنم كه من از اينكه اينجا نشسته‏ام و آقايان در آنجا هستند (نه شما آقايان، شما كه تاج سرمان هستيد، ديگران هم همين طور) من از اين شرمنده هستم و اميد عفو از محضر آقايان دارم و از آقايان تشكر مى‏كنم كه تشريف آوردند و از نزديك ما خدمت‏شان مى‏رسيم و بعضى مسائلى كه مناسب با اين جلسه است عرض مى‏كنم. من به سهم خودم هيچ نگرانى ندارم راجع به انقلاب. انقلاب راه خودش را پيدا كرده و به پيش مى‏رود و بستگى به وجود هيچ كس هم ندارد. اين انقلاب انشاءالله محفوظ مى‏ماند و آسيبى از خارج به او نخواهد رسيد. لكن آن چيزى كه انسان را يك قدرى نگران مى‏كند، دو تا مطلب است كه اين مربوط به عموم روحانيت است. يك مطلب اينكه من خوف اين را دارم كه در اين انقلاب كه بايد روحانيت تقويت بشود و آنچه كه شده است به هدايت آقايان بوده است، مبادا خداى نخواسته به واسطه بعضى از اعمالى كه از بعضى از اين روحانيون و معممين صادر مى‏شود، اين موجب اين بشود كه يك وقتى يك سستى در روحانيت پيدا بشود. يكى قضيه اينكه از آن زى روحانيت و زى طلبگى بوده است، اگر ما خارج بشويم، اگر روحانيون از آن زى كه مشايخ ما در طول تاريخ داشته‏اند و ائمه هدى سلام الله عليهم داشته‏اند، ما اگر خارج بشويم خوف اين است كه يك شكستى به روحانيت بخورد و شكست به روحانيت شكست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانيت محال است كه به حركت خودش ادامه بدهد. اينهايند كه اسلام را معرفى مى‏كنند و به پيش مى‏برند و از اول هم همين طور بوده. اگر چنانچه ما از زى متعارف روحانيت خارج بشويم و خداى نخواسته توجه به ماديات بكنيم، در صورتى كه خودمان را با اسم روحانى معرفى مى‏كنيم، اين منتهى ممكن است بشود به اينكه روحانيت شكست بخورد. من اين نگرانى كه هميشه هى در دلم هست اين است كه من خوف اين را دارم كه مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند. آنها براى خدا توجه به آقايان دارند و ما هم و شما هم دعوت كنيد مردم را به خير و صلاح. من خوف اين را دارم كه آنها براى خاطر ما و شنيدن حرف ما به بهشت بروند و ما براى خاطر اينكه خودمان مهذب نبوديم به جهنم. و آن خوف زيادى كه من دارم اين است كه ما روبرو بشويم با آنها، ما در جهنم باشيم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما

صحيفه نور ج 18 صفحه 45

پيدا كنند و اين خجالت را انسان كجا ببرد كه اينها براى خاطر ما به آن مقامات رسيده‏اند و ما براى خاطر هواهاى نفسانى به اين درجه سفلى اين يك خوفى است كه بسيارى از اوقات من متذكرش هستم. و يك قصه‏اى را كه براى من نقل كرده‏اند كه يكى‏از تجار پيش يكى از علماى بزرگ (حالا كى بوده است نمى‏دانم) رفته است و گفته است كه آقا! اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته‏اند به ما هم بگوئيد، كتاب‏ها معلوم، اما اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته‏اند كه شما از آن مطلع هستيد به ما هم بگوئيد براى اينكه ما مى‏بينيم كه شما ما را دعوت مى‏كنيد به خير و صلاح و خودتان نيستيد اهلش، معلوم مى‏شود يك مطلب ديگرى در كار است. آن آقا گريه كرده است از قرارى كه گفته‏اند و گفته است حاجى هيچ چيز ديگرى نيست و ما فاسد هستيم. اينطور هم نيست كه انسان خيال كند كه شيطان مى‏آيد ابتدائاً به آدم گويد كه بيا برو طاغوتى بشو، اين را نمى‏گويد. قدم به قدم انسان را پيش برد، وجب به وجب انسان را پيش مى‏برد. امروز اينكه اشكالى ندارد، اگر جلويش را گرفتيد طمعش برديده مى‏شود و اگر جلويش را نگرفتيد فردا يك قدم ديگر جلو مى‏رود. يك وقت مى‏بينيد كه اين طلبه زاهد عابد كه در مدرسه زندگى مى‏كرد با آن وضعى كه همه مى‏دانيد، متحول شد به يك نفر انسانى طاغوتى به حدود خودش و از آن وضع طلبگى كه مشايخ ما بر آن وضع بوده‏اند يك وقت خارج شده است و شده است يك انسانى كه همه همش صرف دنياست. به تدريج مى‏شود اين امور. از قدم اول انسان بايد جلويش را بگيرد. اگر مبتلا شد، ابتلا ديگر پشت سر هم مى‏آيد. اينطور نيست كه انسان يك وقتى بعد از اينكه ريشه دنيا در دل انسان قوى شد بتواند بكند آن را. از مكائر شيطان اين است كه انسان راهى توجه مى‏دهد به اينكه خوب حالا كه تو جوان هستى، حالا كه تو وقت نشاطت است، خوب انشاءالله وقتى پير شدى، آنوقت جبران كنى كارها را. و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش را، شده است. اگر بگذارد تا به پير مردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مى‏شود و هم آن درختى كه در دل انسان شيطانى كاشته است قوى مى‏شود و آن درخت قوى را نمى‏شود با يك اراده ضعيف انسان بكند. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند. و در هر جا هستند سفارش كنند به اهل علم و آنها را تخدير كنند از دنيا. و اين خيال نكنيد كه دنيا عبارت از اين طبيعت است، اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آن تكذيب نكرده بلكه در روايات تعريف هم از آن شده است، اين يكى از مظاهر الهى است. دنيا آنى است كه در ما هست كه ما را از مبداء كمال دور كند و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلا مى‏كند. دنياى مذموم همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح، ولو به يك كتاب، چه بسا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى، به دنيا بيشتر توجه كرده باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا. انسان بايد توجه بكند به اينكه رفتنى است و آنطور هم نيست كه به پيشانى انسان نوشته شده باشد كه تو سنت به چه حد مى‏رسد. كم است كه سن‏شان به حدود پيرى برسد. بنابراين انسان بايد متوجه اين معنا باشد و خصوصاً اين طبقه، اين طبقه‏اى كه مى‏خواهند مردم را ارشاد كنند، اينها بايد اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، يعنى شمائى كه مردم را تحذير از دنيا مى‏كنيد، اگر خداى نخواسته خودتان‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 46

توجه‏تان به دنيا باشد و حريص بر دنيا، مردم ديگر از شما باور نمى‏كنند، بلكه انحرافات در آنها پيدا شود. آن كلمه‏اى كه آن حاجى گفته است كه شايد در پشت كتاب يك چيز ديگرى باشد، اين تكان دهنده است. اگر خداى نخواسته به واسطه اعمال روحانيون، در عقايد بعضى اشخاص ضعيف كه هستند، سستى پيدا بشود، آنوقت اين چه مصيبتى است كه ما تحملش را بايد بكنيم. اين يك باب واسعى است كه در حوزه‏ها بايد اشخاص متقى و اشخاص آشناى به حقايق اسلام، طلبه‏ها را تربيت كنند و آقايانى هم كه در بلاد هستند دوستان خودشان را، طلبه‏هائى كه در آنجا هستند، جوان هائى كه آنجا هستند، آنها را ارشاد كنند به اينكه مبادا خداى نخواسته يك وقت از اين زى طلبگى خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقيدتى در مورد مردم بشود. شمائى كه براى هدايت مأمور شديد و خودتان را در سنخ اشخاصى كه ارشاد مى‏كنند مردم را، وارد كرديد، مبادا خداى نخواسته به واسطه اعمال (اعمال بعضى) عكس آن مطلبى كه در ايده شماست تحقق پيدا بكند. اين يك مطلب است كه البته دانيد كه طولانى است و محتاج به اين است كه همه در آن توجه كنند.

اختلاف ريشه‏اش حب نفس است

مطلب ديگرى كه باز انسان را مى‏ترساند كه خداى نخواسته مبادا اين انقلاب به واسطه اين مطلب صدمه ببيند و بدانيد كه مى‏بيند اگر خداى نخواسته بشود و او اين است كه بين آقايان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف فرض كنيد كه كاميونداران و آنهائى كه شغل‏هاى مختلف دارند، اگر اختلافى در بين آنها وارد بشود، به صنف ديگر سرايت نمى‏كند. كاميوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هيچ كارى ندارند، سرايت هم نمى‏كند، اما اگر - در سنخ - در صنف ما اختلاف پيدا بشود، اين اختلاف به بازار هم كشيده مى‏شود، به خيابان هم كشيده مى‏شود، براى اينكه شما هادى مردم هستيد، مردم توجه دارند. قهرا يك دسته دنبال شما، يك دسته دنبال آن كسى كه با شما مخالف است و يك وقت مى‏بينيد كه در همه ايران يك اختلافى از ناحيه ما پيدا شده است، مائى كه همه دعوت مى‏كنيم به اينكه مردم با هم باشند. اتحاد كلمه ملت را به اينجا رسانده است، خودمان اختلاف پيدا كنيم! و اين را من به شما عرض كنم، ما و شما نبايد خودمان را بازى بدهيم. اختلاف ريشه‏اش از حب نفس است. هركس خيال مى‏كند كه من براى خدا اين آقا را باهاش اختلاف مى‏كنم، يك وقت درست بنشيند در نفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجاست. حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد. ريشه همان شيطانى است كه آن حب نفس انسان است و اين اختلاف اگر - در بين - خداى نخواسته در بين آقايان پيدا بشود، در هر شهرى كه پيدا بشود قهرا اين اختلاف به بازار مى‏كشد، به خيابان مى‏كشد و آن چيزى كه اين جمهورى را حفظ كرده وحدت و انسجام اين جمعيت است. يعنى ملت همه با هم بودند كه توانستند يك همچو معجزه‏اى را ايجاد كنند. اگر چنانچه به واسطه اختلاف ماها يك وقت اختلاف به بازار هم بكشد كه خواهد كشيد، به خيابان‏ها هم بكشد، به اصناف ديگرى هم بكشد، اين تمام وزرش به گردن ماست. اينكه شما خيال كنيد كه من نه براى خدا اين آقا را

صحيفه نور ج 18 صفحه 47

مثلاً به او چه مى‏كنم، اين اشتباه است براى خدا نيست. انسان گول نفس اماره خودش را مى‏خورد و گول شيطان را مى‏خورد. گول مى‏خورد به اينكه چيزهايى كه در ديگران است هى به نظرش آيد خيلى بد است، خيلى كار بدى دارد مى‏شود، دارد اسلام از بين مى‏رود، براى اينكه يك قاضى در فلان جا چه كرده. اين براى اسلام نيست. نبايد ما خودمان را گول بزنيم. بنشينيد آخر شب فكر كنيد. محاسبه يكى از امورى است كه در سير انسانى بايد باشد كه در آخر شب فكر كند به اينكه ( نمى‏گويم در من هست، من هم پايين‏تر از ديگران) حساب كند انسان به اينكه تو امروز كه با اين آقا اختلاف دارى و حالا شديد دو دسته، يك دسته دنبال آن آقا، يك دسته دنبال آن آقا، ريشه‏اش چى است؟ براى خداست؟ اين عيبى كه شما در او مى‏گوييد، در خودتان نيست؟ اين چيزى را كه در ديگران بزرگ مى‏شماريد و در خودتان هر چه مى‏توانيد كوچكش مى‏كنيد و پرده پوشى مى‏كنيد، اين عمل شيطانى نيست؟ اگر از اختلاف ماها آن هم اختلافى كه من شك ندارم در سر دنياست، نه براى خدا، اگر اين اختلافات موجب اختلاف بين مردم بشود و موجب اين بشود كه شكست بخورد جمهورى اسلامى و تا قرن‏ها نتواند سرش را بلند كند، اين جرمى است كه خدا مى‏بخشد برما؟ بايد توجه بكنيم ما. نبايد ما هى به خودمان مغرور بشويم و حسن ظن به خودمان داشته باشيم كه اين مائيم كه چه هستيم و ديگران نيستند. بايد به ديگران ما حسن ظن داشته باشيم و اعمالشان را حمل به صحت بكنيم و نسبت به خودمان سوءظن داشته باشيم و اعمالمان را تفتيش بكنيم كه براى چى است، چرا من اشكال مى‏كنم. آنهائى كه به جمهورى اسلامى اشكال مى‏كنند بايد بين خودشان و خدا بنشينند يك وقتى فكرش را بكنند كه امروز آيا اسلام بيشتر در ايران ظهور دارد يا زمان طاغوت؟ امروز آيا مظاهر اسلامى بيشتر است يا در زمان طاغوت؟ اگر اشكال كردند و گفتند اصل جمهورى اسلامى كذاست، اين ريشه‏اش يك ريشه شيطانى است كه در قلب انسان هست، خودش هم نمى‏فهمد، خيال مى‏كند براى خدا دارد جمهورى اسلامى را تضعيف مى‏كند، و اين اشتباهى است كه انسان دارد مگر اينكه انسان واقعاً مراقب خودش باشد، محاسبه كند از خودش، مجاهده بكند تا بتواند تشخيص بدهد كه من كه دارم اين حرف را مى‏زنم خودم اگر چنانچه به جاى آنها بودم، همه چيز را خوب مى‏دانستم؟ پس ريشه ريشه نفسانى است. يك آقاى محترمى كه يك وقت پيش من در خيلى وقت پيش از اين آمده بود، من ديدم تمام فرمايش آقا راجع به جمهورى اسلامى اين است كه به فتواى من گوش نمى‏دهند، به حكم من گوش نمى‏دهند. ميزان حكم من است، نه ميزان حكم خدا. و اين يك مرضى است كه در همه هست مگر اينكه خدا انسان را نگه دارد و خدا هم انسان را نگه نمى‏دارد، مگر اينكه خود انسان وسايلش را فراهم كند. نمى‏شود نشست كه من را خدا مهذب كند. خدا وسايل تهذيب را در اختيار ما گذاشته است و تهذيب عملى است كه ما بايد انجام بدهيم. اين محول به كسى نيست، به خود ماست، من از اين دو جهت نگران هستم. يك جهتى كه قبلاً عرض كردم كه زى طلبگى در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود. يك جهت ديگر هم اينكه مبادا خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود، كه هر دوى اينها از باب اينكه شما در جايى واقع شديد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد مى‏خواهيد بكنيد مردم را، مبادا يك‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 48

وقتى به واسطه خارج شدن ماها از زى طلبگى مردم را از ما منصرف كنند و انصراف از روحانيت منتهى مى‏شود به انصراف از اسلام. و مبادا به واسطه اختلافى كه گاهى بين ماها فرض كنيد پيدا شود، اختلاف كشيده بشود به جاهاى ديگر و موجب بشود به اينكه يك وقت ملت دو دسته بشوند. يك دسته از اين، هر شهرى دو دسته بشوند، يك دسته طرفداران آن آقا، يك دسته طرفداران آقا، و فراموش بكنند آن چيز را خداى تبارك و تعالى را و فراموش بكنند انقلاب را. اين دو تا مطلبى است كه من نگرانش هستم و بسيار از اينها گاهى رنج مى‏برم كه مى‏شنوم مثلاً در فلان جا بين فلان و فلان اختلاف هست و بدانيد كه اختلاف، اختلاف سر اسلام نيست. اختلاف سر من هست من اسلام را بايد تقويت كنم. اسلامى كه من تقويت كنم قبول دارم. اسلامى كه رفيق من تقويت كند نه، او را من قبول ندارم. اين در باطن ذات آدم هست ولو نگويد نم گويد البته اما در باطن ذات انسان اين دو مسأله هست. مگر خداى تبارك و تعالى توفيق بدهد به انسان كه خودش را مهذب كند.

در تعيين رهبرى حق را ملاحظه كنيد، آنكه مرضى خداست، نه آنكه مرضى نفس شيطانى ماست

و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به شما آقايان كه برگزيده اين ملت هستيد براى اين مسأله‏اى كه در قانون اساسى است و براى تعيين رهبر و شوراى رهبرى يا شوراى رهبرى توجه به اين معنا بسيار داشته باشيد كه آيا تعيين فلان آدم كه در ذهن من است، براى خدا من مى‏خواهيم تعيين كنم يا چون دوست من است، چون رفيق من است؟ و آن كه مى‏گويد اين صلاحيت ندارد، براى خدا دارد اين حرف را مى‏زند يا براى اينكه مثلاً رقابتى با او دارد؟ شك نكنيد كه مسأله ما نبايد پيش خودمان به خودمان تعميه كنيم. شك نكنيد كه اينها ريشه‏اش اصل اصل ريشه‏اش در نفس انسان است و انسان تا آن دم آخر، آنوقتى هم كه مى‏خواهد بميرد اين ريشه هست، آنوقت بيشتر هم شايد ظاهر بشود. يكى از علماى قزوين رحمة الله گفتند كه من رفتم بالاى سر يك كسى كه محتضر بود. گفت به من كه آن ظلمى را كه خدا به من كرده است هيچ كس به هيچ كس نكرده، براى اينكه من اين بچه‏ها را با ناز و نعمت بزرگ كرده‏ام، حالا دارد من رابرد. و اين مسأله خطرناك است براى انسان، خطر جدى دارد براى انسان كه انسان گمان كند شيطان از او دست بر مى‏دارد در آخر عمر. از حالا، حالا كه فرصت هست وقتى پير مرد شديد مثل من ديگر نمى‏توانيد كارى بكنيد از حالا كه جوان هستيد و قواى جوانى محفوظ است جديت كنيد به اينكه هواى نفس را از نفس خودتان خارج كنيد. همه گرفتارى روى همين هواى نفس است. در تعيين رهبر، در تعيين رهبرى، نه دسته بندى باشد كه خير، ما مى‏خواهيم آن كسى كه با ما دوست است باشد، و نه اشكال باشد به اينكه اين چون با من خيلى دوست نيست، نباشد. حق را ملاحظه كنيد. آنكه مرضى خداست، نه آنكه مرضى نفس شيطانى ماست مسأله مهم است، اهميت حياتى دارد مساله، اين مسأله مهم الان در عهده شما آمده است. شما قبول كرده ايد اين را و اين مسأله مهم را بايد با توجه به خدا، استغاثه به خداى تبارك و تعالى كه نبادا

صحيفه نور ج 18 صفحه 49

خداى نخواسته لغزشى در انسان پيدا بشود و خودش هم توجه به آن نكند از باب اينكه ستاره‏هايى بين انسان و نفس اماره‏اش هست. با اخلاص به خداى تبارك و تعالى و خالى كردن ذهن از همه امور، در اين امر، در اين امر خطير كه اگر لغزش در آن پيدا بشود ممكن است لغزش در جمهورى اسلامى پيدا بشود و مى‏شود و آنوقت به عهده شما آقايان است. اين يك تكليف الهى است به عهده تان آمده و قبول كرديد. وقتى قبول كرديد، بايد از عهده‏اش براى خدا بر آئيد و هر چه فكر مى‏كنيد راجع به اين مسأله براى خدا باشد. شايسته‏تر را، نه آن كه با من دوست‏تر است. آن كه براى اسلام بهتر است، آنهائى كه براى اسلام بهترند. و البته ما حسن ظنى كه به آقايان داريم و بسيارى از آقايان را از نزديك هم مى‏شناسيم، همين معانى را اميدواريم كه آقايان به وجه شايسته عمل كنند و موفق باشند و انشاءالله خداى تبارك و تعالى همراهى كند با شما و شما را هدايت كند به يك راهى كه رضاى اوست. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد. و از همه شما من ملتمس دعا هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 75

تاريخ: 1/6/62

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى دريايى و هوانيروز، گروهى از خلبانان و پرسنل فنى - هوايى، پرسنل نيروى دريايى و هوايى و گروهى از دانشجويان شركت كننده در مجمع جهانى حركت اسلامى دانشجويى

ما هر روز بايد به بيدارى و وحدت خودمان بيفزائيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً از مهمان‏هاى عزيزمان كه از خارج كشور آمده‏اند، دانشجويان عزيزى كه در جبهه خارج به مجاهدت در راه خدا ادامه مى‏دهند تشكر كنم و توفيق آنها را براى رسيدن به نيل اسلامى از خداى تبارك و تعالى تقاضا نمايم. اين دانشجويان عزيز كه در خارج كشور با آن زحمت‏ها و با آن كارشكنى‏ها به طرفدارى از اسلام و جمهورى اسلامى و كشور عزيز قيام كردند و اقدام، مورد تشكر و تقدير هستند و مجاهدينى هستند كه در جبهه خارج به اسلام خدمت مى‏كنند و اميدوارم كه نام مباركشان در صحيفه‏هاى اسلامى ثبت بشود و براى اسلام ذخيره‏هايى باشند كه كشور خودشان را از انحرافات نجات دهند. و بعدا از شما پرسنل نيروى هوائى و هوانيروز و خلبانان عزيز تشكر مى‏كنم كه با برادرهاى خودتان همصدا هستيد و به طور شايسته خدمت براى اسلام مى‏كنيد و دست جنايتكاران را از كشور اسلامى قطع كرديد و انشاءالله بعدها هم مجال به آنها نخواهيد داد كه در اين كشور به چپاولگرى‏هاى خودشان ادامه بدهند. شماها مى‏دانيد كه اين كشور و خصوصا ارتش در زمان شاه مخلوع چه وضعيتى داشت. اسم استقلال را مى‏گفتند، تكرار مى‏كردند، اسم تمدن را تكرار مى‏كردند، لكن ما در هيچ چيز استقلال نداشتيم و بويى از تمدن در اين كشور ما نگذاشتند كه به مشام مردم برسد و خداى تبارك و تعالى به ملت ما و به مسلمين منت گذاشت و اين نيروها را و نيروهاى مردمى را بيدار كرد و در همان وقت اول كه نيروهاى مردمى نهضت كردند، نيروهاى اسلامى، لشكر اسلامى كه متحول شدند از آن لشكر طاغوتى به لشكر انسانى - اسلامى، از همان اول به دامن ملت برگشتند و با مجاهدات همه اينها كشور ما - را - به پيروزى رساند و ما امروز در بين راه هستيم. اينطور نيست كه ما را امثال قدرت‏هاى بزرگ مثل آمريكا و شوروى رها كنند، آنها باز طمع دارند به ما. آنها در خارج نشسته‏اند و عمال آنها در خارج و داخل مشغول كار هستند و طمع دارند باز به اين كشور و طمع دارند به ارتش. لكن تحولى كه در اين كشور پيدا شد به بركت تأييدات الهى و جوان‏هاى ما را نجات داد و شما عزيزان نيروهاى ثلاثه را نجات داد، تحولى است كه اميدوارم كه به همين وضع باقى باشد و تا اين وضع موجود است و وضع موجود استدامه دارد، هيچ آسيبى به شما نخواهد رسيد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 76

مهم اين است كه ما و شما آشناى به وظايف اسلامى و وظايف ميهنى خودمان باشيم گمان نكنيم كه مسائل تمام شده است و ايران نجات مطلق پيدا كرده است و كسانى كه در كمين نشسته‏اند آرام مى‏شوند. ما هر روز بايد به بيدارى خودمان بيفزاييم و هر روز بايد به وحدت و انسجام خودمان افزايش بدهيم. ما بايد، شما بايد خودتان را از ساير نيروهاى مسلح اسلامى جدا ندانيد و آنها هم بايد خودشان را از شما جدا ندانند، همه از يك نيرو هستيد با اسماء مختلف، نيروى اسلامى - الهى هستيد. اسماء مختلف، لكن معنا واحد و تا اين وحدت معنا هست و تا اين وحدت بين قواى لشكرى هست، ارتش هست و وحدت بين آنها و سپاه پاسداران و بسيج و مردم هست اين كشور مصون از هر بليه‏اى است، و خدا نكند يك روزى بيايد كه منحرفين شما را گول بزنند و ايجاد اختلاف بكنند بين شما. و خدا نكند كه روزى بيايد كه اشخاصى كه انحراف از اسلام دارند، بين شما و پاسداران عزيز اختلاف ايجاد كنند. اگر اختلاف بيايد بين شما و وحدتتان از بين برود مطمئن باشيد كه آنها كار خودشان را خواهند كرد و شما را همانطور كه سابق ارتش در تحت فرمان او بود، شما را تحت فرمان خودشان خواهند گرفت و همچو تصفيه‏اى خواهند كرد كه از شما كه براى اسلام خدمت مى‏كنيد يك تن باقى نگذارند. بايد هوشيار باشيد، بايد هوشيار باشيم، بايد دولت و ملت هوشيار باشند كه غفلت از اينكه در كمين هستند براى بلعيدن اين كشور از همه اطراف، از آمريكا گرفته تا شوروى، در اين معنا شك نبايد بكنيم و متكى به خداى تبارك و تعالى باشيم و متكى به قدرت ملى خودمان باشيم كه - با - وحدت شما و همراهى ملت از شما و پشتيبانى همه قشرهاى ملت از شما، شما را از آسيب مصون نگه مى‏دارد.

اسلام اجازه نمى‏دهد به مسالمت بين مسلمان و يك كافر متعدى!

و بحمدالله شما آن سيلى‏اى كه - در اول - در اول حمله صدام وعده داده شد كه به صورتش بزنيد، شما زديد و الان يك موجود سيلى خورده است كه همه چيزش را از دست داده است و كمك‏هاى خارجى، كمك‏هاى منطقه، كمك‏هاى ابرقدرت‏ها نمى‏تواند او را نجات بدهد. امروز صدام دور افتاده است و از هركس تقاضا مى‏كند كه يك اصلاحى پيش بيايد حتى از گروه‏هاى منحرف و اشخاص منحرف، باز دامن آنها را مى‏گيرد كه آنها پيشنهاد اصلاح بكنند، و اما يك اصلاح آمريكائى آنها نمى‏دانند كه آن چيزى كه در ايران است و آن معنائى كه در ايران است و آن چيزى كه در اسلام است اجازه نمى‏دهد كه با يك موجودى كه به صغير و كبير كشور خودش و كشور ما رحم نكرده است، اصلاح پيش بيايد. لفظ اصلاح يك امرى است كه صلاحيت ندارد بين مسلمان‏ها و يك طايفه‏اى كه از اول به اسلام عقيده نداشتند و مؤسس آنها عفلقى بوده است كه به هيچ دينى از اديان الهى اعتقاد ندارد. معنا ندارد كه دولت اسلامى ايران با دولتى كه هيچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشريت ندارد، سر ميز اصلاح بنشيند. ايران همانطور كه سيلى زد به اين موجود مفلوك، به سيلى زدن خودش و به پس گردنى زدن خودش ادامه مى‏دهد تا اينكه آن چيزهائى كه بايد زير بار بروند با فشار نظامى ايران و با

صحيفه نور ج 18 صفحه 85

فشار ملت ايران تحقق پيدا بكند. ملت ايران اگر مى‏خواست كه صلح آمريكايى بكند، همان اول از آمريكا جدا نمى‏شد و قطع روابط نمى‏كرد و دستش را از ايران كوتاه نمى‏كرد و جاسوسان او را بيرون نمى‏كرد و امروز هم اگر دستش را به صلح آمريكايى دراز كند، صدام و امثال صدام كنار مى‏روند، لكن مستشارهاى آمريكايى وارد معركه مى‏شوند. ما نمى‏توانيم صلحى را بپذيريم كه طرح آمريكايى دارد و صدام نمى‏تواند بپذيرد آن چيزهائى را كه ما مى‏خواهيم. كسى كه ابتدائاً براى اينكه سردار قادسيه باشد تصريح كرد كه من به كشورى كه مجوس هستند دارم حمله مى‏كنم و كشور ايران را مجوسى خواند و حمله خودش را حمله سردار قادسيه خواند و هيچ اعتقاد به اسلام و اخلاقيات اسلام نداشت، امروز هم در راديو و هم در صحبت‏ها او دم از اسلام مى‏زند.

حالا كه بيچاره شده است از اسلام دم مى‏زند و اگر مهلت داده بشود به اين خبيث، آن روزى كه مهلت پيدا بكند و تجهيز قوا بكند بدتر از اول به سرزمين شما حمله مى‏كند. بايد امروز كه بحمدالله قدرت در دست شما ارتشى‏ها و سپاهى‏ها و بسيجى‏ها و عشاير هست، اين قدرت را حفظ كنيد و اين وحدت را حفظ كنيد و به پيش برويد كه خدا با شماست و اميدوارم كه با زحمت و تلاش پيگير شما تمام اين توطئه‏ها از بين برود و ايران استقلال خودش را حفظ كند و آزادى خودش را حفظ كند. آنهايى كه از ما مى‏خواهند كه با صدام صلح كنيم و به جنگ ادامه ندهيم، آنها - جنگ آمريكايى - صلح آمريكايى مى‏خواهند. بعضى از آنها سر تا قدمشان آمريكايى است و از عمال شاه سابق بوده‏اند و حالا اسلامى شده‏اند و براى وطن‏شان و براى حفظ خون مردم وطن‏شان (و براى حفظ خون مردم وطن‏شان) ناله مى‏كنند و اشك تمساح مى‏ريزند و انشاءالله شما و ساير قواى مسلح به كار خودتان با قدرت، با اعتماد به خداى تبارك و تعالى ادامه بدهيد و حفظ كنيد كشور خودتان را از اينكه دست‏هاى قدرت‏هاى فاسد در اينجا باز بشود و من اميدوارم كه ديگر نتوانند اينها يك همچو تخيلى را بوجود بياورند و عملى كنند. البته آنها طمع دارند باز طمع‏شان نبريده است. آنها هم پيشنهاد مى‏كنند كه بايد صلح بشود، لكن صلحى كه آنها مى‏خواهند صلح آمريكايى مى‏خواهند و ما صلح اسلامى مى‏خواهيم. ما مى‏خواهيم آن كسى كه تعدى كرده است به مسلمان‏ها و آن اشخاصى كه خون مسلمان‏ها را در بلاد ما و بلاد خودش ريخته است و علماى اسلام را در بلاد خودش شهيد كرده است، ما مى‏خواهيم به حكم اسلام از او انتقام بگيريم، ما مى‏خواهيم قصاص كنيم، ما مى‏خواهيم دست او را قطع كنيم و ما مى‏خواهيم كه اين حزب منحوس و اين حزب عفلقى از بين برود و كشور عراق به دست خود عراقى‏ها، به دست مردم و ملت خود عراق اداره بشود، نه به دست ديگران و امثال صدام كه تمام حيثيت عراق را، حيثيت نظامى عراق را، حيثيت ملى عراق را زير پا گذاشته است و تمام ذخيره عراق را براى نفهمى به باد فنا داده است كه امروز مفلس شده است و طلاها و جواهرات زن‏هاى مردم را مامورين مى‏روند و به زور مى‏گيرند و يك دسته از خودشان هم نمايش مى‏دهند كه صف كشيده‏اند براى اينكه ذخيره‏هاى خودشان را بدهند، با اينكه با زور دارد از ملت خودش طلاها را مى‏گيرد و در كويت و در غيركويت به فروش مى‏رساند براى اصلاح حال خودش و يا براى پر كردن جيب خودش و ديگران. يك همچو موجودى نبايد ديگر در دنيا باقى بماند و

صحيفه نور ج 18 صفحه 78

نبايد حكومت اين كشور اسلامى را داشته باشد. اسلام اجازه نمى‏دهد به يك همچو مسالمتى بين ما و او و بين مسلمان و يك كافر متعدى. ما بايد به همه كشورهاى منطقه بگوييم كه اسلام به ما اجازه نمى‏دهد كه حتى يك وجب از ملك شما و از مملكت شما تصاحب كنيم، ما دفاع داريم مى‏كنيم از شما و از كشور خودمان. ما دفاع از نواميس شما مى‏كنيم، ما دفاع از علماى شما مى‏كنيم، ما دفاع از متدينين شما مى‏كنيم، ما دفاع از ملت شما مى‏كنيم. لكن بعد از اينكه انشاءالله پيروزى حاصل شد، كشور شما مال خود شماست و كشورهاى منطقه مال صاحبانش هست و كشور اسلامى به يك وجب از خاك ديگران طمع ندارد، لكن نمى‏گذارد كه كسانى كه طمع در مملكت خودش دارند و كسانى كه تعدى كردند به كشور ما، نمى‏گذارد آنها به راه حيات خودشان ادامه بدهند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق شما جوانان و همين طور جوانان عزيزى كه در خارج از كشور به اسلام خدمت مى‏كنند، از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم. آنها مجاهدينى هستند كه با كمال اخلاص دارند خدمت مى‏كنند به ايران و شما مجاهدينى هستيد كه با اخلاص داريد خدمت مى‏كنيد به كشورتان و خداوند با شماست و شما را پيروز مى‏كند انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 82

تاريخ: 7/6/62

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى

دنيا امروز روى اين جمهورى حساب باز كرده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در اين هفته دولت، ما تلخى‏ها و شيرينى‏ها داشتيم. تلخى‏ها از دست دادن چند نفر اشخاص متعهد كه قبل از هفته، مرحوم عراقى بود كه من مرحوم عراقى را از آن اولى كه نهضت شروع شد و تماس با ما داشتند، مى‏شناختم و انصافا مردى بود كه عمرش را صرف خدمت به اسلام كرد. و در اين هفته هم كه مرحوم آقاى رجائى كه همه مى‏دانيد چقدر مرد متعهدى و خدمتگزارى بود و واقعاً معلم اخلاق بود و اعمال خودش. و همين طور آقاى باهنر كه مرد دانشمند متعهد و معلمى بود، اين اسباب تاسف و تاثر ماست و شما. و اين تلخى است كه خوب، غير از اين هم ما در اين طول مدت داشتيم. و شيرينى و شيرينى‏ها آنچه بحمدالله در اين هفته كه هفته دولت است و واقعاً بايد هفته دولت حساب كرد. دولت و هر چه وابسته به اوست و ارتش و سپاه و همه اينها جاى خودشان را در دنيا باز كرده‏اند. يعنى دنيا امروز روى اين جمهورى و روى دولت جمهورى و روى رئيس جمهور اين كشور و روى مجلس و همه ارگان‏هاى ديگر حساب باز كرده است. آنهايى كه تاكنون در كمين بودند كه اين دولت در بين خودشان يك چيزهائى واقع مى‏شود و مردم هم اينها را قبول ندارند و بعد از يكى دو ماه قضيه تمام است و صدام هم روى همين زمينه بازيش دادند، الان چند سال است گذشته است و آنها باز در خارج نشسته‏اند و منتظرند به اينكه كسانى برايشان كارى بكنند و آنها بيايند بهره‏بردارى كنند.

و بحمدالله الان دولت استقرار پيدا كرده است و كشور ما يك كشور مستقر مستقلى، آزادى است و من اميدوارم كه بيشتر از اين رو به استقلال و آزادى و جهات ديگر برود.

شما گمان نكنيد كه اگر يك انگيزه ديگرى غير از اسلام عرضه شده بود، ملت مجتمع مى‏شدند

و مهم همين معناست كه كراراً من عرض كرده‏ام، اين است كه جمهورى چون اسلامى است و ملت اسلامى هستند، مسلم هستند، مادامى كه دولت و رئيس جمهور و رئيس مجلس و مجلس و قواى قضائيه و ارتش و پاسدار و همه رو به اسلام باشند اين كشور اسلامى رو به آنهاست و اساس همين است كه براى خاطر اسلامى بودن از اول پيروزى حاصل شد. شما گمان نكنيد كه اگر يك انگيزه

صحيفه نور ج 18 صفحه 83

ديگرى عرضه شده بود به اين ملت، ملت مجتمع مى‏شدند. براى اينكه ملت، ملت مسلمان است. وقتى كه اسلام عرضه شد، خوب، تمام روحانيون، اكثر روحانيون، اكثر كسانى كه در كار بودند تبليغ كردند و مردم را به صحنه آوردند و مردم هم خودشان با روى گشاده آمدند و تا امروز هم تمام اين فداكارى‏ها، فداكارى‏هاى روى اسلام است نه اينكه حساب ديگرى دارد. مسأله مليت هست اما نه آنطورى كه آقايان خيال مى‏كنند كه ما مليت را بگيريم و كارى به اسلام نداشته باشيم، اول ملى باشيم و بعد اسلامى باشيم، نخير مسأله اسلامى بودن است كه مردم را وادار كرد به اينكه جوان‏هايشان را بدهند و فرياد بزنند باز جنگ، اين غير از اين چيزى نيست.

بايد خدمت كنيد به مردم و خدمتتان را بگوئيد به آنها

و من كراراً به آقايان عرض كرده‏ام و حالا هم باز تكرار مى‏كنم كه خدمتگزار باشيد به اين ملتى كه آن دست‏هاى خيانتكار را قطع كرد و اين امانت را به شما سپرد. شما الان امانت بزرگى از دست اين ملت تحويل گرفتيد و مقتضاى امانتدارى اين است كه آن را به طور شايسته حفظ كنيد و به طور شايسته به نسل آينده و دولت‏هاى آينده تحويل بدهيد، و مادامى كه اينطور باشيد ملت پشت شماست و مادامى كه همراه شما باشد هيچ آسيبى به شما و به كشور نمى‏رسد يكى از انگيزه‏هايى كه ديكتاتورى پيش مى‏آورد اين است كه ديكتاتورها مى‏بينند ملت همراهشان نيست، اعمال ديكتاتورى مى‏كنند. يكى از انگيزه‏هاست البته، انگيزه‏هاى ديگر هم دارد. اگر چنانچه ملت‏ها همراه دولت باشند، وجهى پيدا نمى‏كند كه ديكتاتورى بكنند با ملت خودشان، مجهز مى‏شوند براى كسانى كه به آنها حمله مى‏كنند وقتى كه ملت جدا باشد از دولت و دولت هم بخواهد از ملت استفاده كند و بدوشد ملت را ديكتاتورى پيش مى‏آيد. در اين رژيم‏هاى سابق شاهنشاهى وضع اينطورى بود كه مردم حال گريز داشتند و اينها مى‏خواستند آنها را با فشار نگه دارند و از آنها بدوشند، از اين جهت ديكتاتورى پيدا مى‏شد. شاهش ديكتاتور بود و - عرض مى‏كنم كه - استاندارهايشان هم همين طور و فرماندارهايش هم همين طور و شهربانى‏اش هم همين طور و همه‏شان، ارتش هم همين معنا بود، براى اينكه اينها مى‏ديدند كه مردم با آنها همراه نيستند، آنها هم كه مى‏خواهند استفاده بكنند، مسأله هم استفاده بود، نه مسأله براى انگيزه انسانى بود، براى استفاده بود از اين جهت اين انگيزه ديكتاتورى مى‏شد، تو سر مردم زدن مى‏شد. آن روزى كه شما احساس كرديد كه مى‏خواهيد فشار به مردم بياوريد بدانيد كه ديكتاتور داريد مى‏شويد، بدانيد كه مردم معلوم شده از شما رو برگردانده‏اند. مادامى كه مردم هستند و كمك دارند به شما مى‏كنند، شما اگر مردم نبودند نمى‏توانستيد اين جنگ را اداره بكنيد، اين شك ندارد. مردم اداره كردند، يعنى اين سپاه مردمند، اين بسيجى‏ها مردمند، ارتش هم امروز مردم است. اگر ارتش سابق بود همانطورى كه خيال كرده بود صدام، خيالش به واقعيت مى‏پيوست، براى اينكه يك ارتشى بود كه انگيزه اسلامى نداشت و انگيزه منافع شخصى داشت و به مجرد اينكه وارد مى‏شدند آنها هم دست برداشتند. خوب، ما سابق ديديم كه وقتى جنگ عمومى پيش آمد بدون اينكه با ما كار داشته

صحيفه نور ج 18 صفحه 84

باشند، آنها مى‏خواستند از اينجا عبور كنند، هيچ هم كار به ما نداشتند، به مجرد اينكه اينها در سر حد وارد شدند، تمام ارتشى‏ها و ژاندارمرى همه فرار كردند. و در تهران هم من خودم شاهد بود كه تهران هم چمدان‏ها را همين ارتشبدها و امثال اينها مى‏بستند و از تهران فرار مى‏كردند. كجا مى‏خواستند بروند نمى‏دانم. و من ديدم كه اين سربازهائى كه از توى سربازخانه‏ها آمده‏اند بيرون مى‏گردند دنبال اينكه يك چيزى پيدا كنند بخورند. اين براى اين بود كه مردم همراه نبودند، مردم شكر مى‏كردند كه آمدند اينجا و رضاخان رفت. اين يك واقعيت بود كه ما شاهد بوديم اين معنا را كه شكر مى‏كردند كه خدا به آنها يك منتى گذاشته است كه اجنبى‏ها، آنى كه اجنبى بودند، از روسيه بود، از آمريكا بود، از انگلستان بود، اينها آمدند و پهلوى رفت. وضع اينطورى بود، چنانچه ديديد وقتى كه محمدرضا هم رفت مردم ريختند و آنطور جشن بپا كردند، گوئى كه الان سلطنت‏طلب‏ها در خارج همين ديشب هم مى‏گفتند كه همه ايران سلطنت‏طلبند و اعليحضرت رضاى دوم الان محبوبيتى دارد كه مردم همه با او هستند! خوب، اينها بگويند. و من اعتقادم اين است كه اين رندها جمع شده‏اند دنبال اين بچه كه پول‏هايش را از جيبش در آورند. اينها مى‏خواهند اين را، پول‏هائى كه پدر كذايش از مردم گرفته و حالا در بانك‏ها دست اين است با اين بهانه‏ها از او در آورند و بعد هم رهايش كنند برود سراغ كارش. و من صلاحش را مى‏دانم برود سراغ تحصيل و برود سراغ يك كاسبى، بداند كه ديگر اين كارها گذشته است، مسأله مردم اگر چنانچه جمهورى اسلامى هم نباشد، ديگر سلطنت‏طلب نيستند اين شكى در كار نيست.

در هر صورت آنى كه براى شما مهم است خدمت كردن به همه طبقات خصوصا مستضعف‏ها، خصوصا محرومينى كه در طول تاريخ محروم بوده‏اند اين بيچاره‏ها. بايد خدمت كنيد و خدمتتان را بگوئيد به آنها و وقتى گفته مى‏شود، عمل دنبالش باشد و انشاءالله اميدوارم كه اگر انگيزه اينطور باشد و شما موفق بشويد و انشاءالله و موفق مى‏شويد انشاءالله به اينكه خدمت كنيد به اين ملت، اين ملت هم همراه شماست و نه انگيزه ديكتاتورى پيش مى‏آيد و نه هم شما سودجو هستيد كه بخواهيد نمى‏دانم پارك داشته باشيد و ده داشته باشيد و ده را اگر دادند شما، شما اينطورى نيستيد، نمى‏توانيد هم باشيد با اينكه يك كدامتان اگر يك خانه زايد بر مقدار خودتان درست كنيد همه به شما اشكال مى‏كنند، تحت فشار اشكال مردم واقع مى‏شويد، نيستيد اينطور و نمى‏توانيد هم باشيد. و مادامى كه اينطور است، مردمى هستيد، مردمى كه هستيد مردم همراه شما هستند و وقتى مردم همراه شما هستند ديگر آسيبى در كار نيست.

بين دولتى‏ها برادرى باشد

و سفارش دوم اين است كه بين خودتان، بين وزرائى كه هستند، بين دولتى‏ها كه هستند برادرى باشد شما براى اسلام مى‏خواهيد خدمت كنيد، نمى‏خواهيد كه براى خودتان كارى بكنيد. شما مى‏خواهيد براى اين ملت محروم در طول تاريخ خدمت بكنيد، نمى‏خواهيد كه جيب خودتان را پر كنيد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 85

شما اينجور نيستيد هيچ گاه، وقتى اينطور شد داعيه بر اينكه با هم مبارزه و معارضه بكنيد نيست و انشاءالله نمى‏كنيد. نمى‏گويم مى‏كنيد كه حالا فردا بگويند معلوم شد كه اينها ريخته‏اند به هم كه فلانى اين حرف را مى‏زند. نه، اينطور نيست، نصيحت است من مى‏كنم ولو مى‏دانم كه شما هيچ كدام اين وضع را نداريد. و من اميدوارم كه انشاءالله خداوند شما را حفظ كند و موفق باشيد و هر كدام در كار خودتان موفق باشيد. و من اين چند نفر وزيرى كه استعفا كردند خوب بعضى‏شان را خيلى مى‏شناسم مثل آقاى عسگراولادى كه ايشان هم نظير آقاى مرحوم عراقى از اول نهضت همراه بود و زحمت كشيد و من او را مرد بسيار صالحى، بسيار فداكارى مى‏دانم و بعضى آقايان هم در طول اين چيزى بوده است كه - در طول اين جمهورى شناختم مثل وزير كار كه آن هم در طول اين مدت كه آشنا شدم مى‏دانم كه مرد صالح خوبى است و مقتضاى صلاح هم همين است. كه وقتى ديدند كه مثلاً بين دولت و آنها خيلى هماهنگى نيست، خوب، اين پست را رها كنند يك پست ديگرى بگيرند و دولت را بگذارند كه آنطورى كه مى‏خواهد عمل بكند. و بحمدالله دولت هم رو به اين است كه انشاءالله مطالب را اصلاح بكند، گرانى را رفع بكند، ارزاق مردم خصوصا، ارزاق مردم كه موجب گرفتارى مردم است و ناراحتى بسيارى هم هست البته ناراحتى در طبقه بالاست، آنهائى كه گرانى برايشان چيزى نيست آنهاست كه هى به مردم تزريق مى‏كنند كه ارزانى نيست و چه و كذا. در هر صورت اميدواريم كه انشاءالله اين مسأله هم - اين - حل بشود، اين مشكل هم حل بشود و ساير مشكلات هم انشاءالله حل بشود و مشكل جنگ هم حل است تقريباً، انشاءالله بهتر از اين بشود. و اميدوارم كه انشاءالله در همه جهات موفق و پيروز باشيد و توجه خودتان را به خدا هميشه داشته باشيد و خدا در خلوت و جلوت همراه شماست و ناظر. علاوه بر اينكه ملائكةالله ناظر شما هستند، من ورائهم خداى تبارك و تعالى است كه آن چيزهايى كه بر ملائكةالله هم مخفى هست - بر - اسرار غيبى شما پيش اوست و همه چيز در نظر اوست و همه چيز پيش اوست و شما فردا بايد حساب پس بدهيد از همه چيز و من اميدوارم كه در اين حساب، خوش حساب باشيد و نامه اعمال همه ما يك نامه اعمالى باشد كه به دست راست ما بدهند و اميدوارم همه موفق و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 98

تاريخ: 15/6/62

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاء مسؤولين و اساتيد جامعه الامام الصادق اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى، اساتيد و طلاب مدرسه عالى شهيد مطهرى و گروهى از مسؤولين مؤسسه در راه حق‏

به دليل تبليغات خاص اجانب و عمال آنان اسم سياست را نمى‏توانستيم در حوزه‏هاى علميه ببريم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد تشكر و قدردانى كنم از آقايان فضلائى كه در قم و تهران اشتغال دارند به تعليم و تعلم. و اميدوارم كه براى آتيه اسلام همه مفيد و به طور شايسته آنچه كه بايد، وظيفه آنهاست عمل بفرمايند. مع‏الاسف ما هم دانشگاه‏مان و هم مدارس علوم دينيه‏مان هر كدام از يك جهتى نواقص زياد داشت و نمى‏شد. و نمى‏توانستند رفع كنند. دانشگاه از جهت اينكه اصلاً اساسش اگر هم بر اين نبود كه ايران را به دامن قدرت‏هاى بزرگ بيندازد، كم كم به آن قضيه كشيده شد و جوان‏هاى عزيز ما را آن اشخاصى كه مأمور بودند، به نحوى كه آنها مى‏خواستند تبليغ و تربيت مى‏كردند و بعد هم مى‏فرستادند به خارج و آنها رويشان كار مى‏كردند و بعد هم كه آمدند، بسياريشان اصلاً با ديانت بكلى مخالف بودند و بسياريشان هم بودند كه اگر هم مخالف نبودند نمى‏توانستند كارى انجام بدهند در هر صورت دانشگاه وضعش اين بود. مدارس علمى كه ما حالا از آن روى همرفته تعبير مى‏كنيم به فيضيه، آن از جهات ديگر ناقص بود، آنجا را مستقيما نيامدند مثل دانشگاه تصرف كنند و نتوانستند بكنند. آنها با همه سختى‏ها در دوران رضاخان كه سختى‏ها زياد بود، تحمل كردند و راه خودشان را ادامه دادند و زمان بعد هم همين طور. لكن ما محصور شده بوديم در يك كتاب‏ها و در يك عقايد خاصى كتاب‏ها از حيث تعليم و تعلم غالباً از طهارت و تجارت و صلات - غالباً - تجاوز نمى‏كرد. علوم قضايى و حدود و ديات و اينها از علوم غريبه بود، البته مشايخ نوشته‏اند، همه را مستقصى نوشته‏اند، لكن در حوزه‏ها از باب اينكه اين امور خارج بود از حيطه عمل آنها، قضاوت دست آنها نبود، حدود و ديات و قصاص و اينها عملى نبود، از اين جهت آنها مورد بحث واقع نمى‏شد و ما محصور شده بوديم در كتاب‏ها، در باب تعليم و تعلم به همان مقدار، و از آن طرف در عين حالى كه خارجى‏ها و عمال آنها تصرف مستقيم نداشتند در حوزه‏ها، لكن يك تبليغات خاصى انجام گرفته بود در سال‏هاى طولانى كه بايد حوزه‏ها از امور اجتماعى و سياسى بكلى مبرا باشد و اسم سياست را نمى‏توانستيم در حوزه‏هاى علميه ببريم و امور مسلمين و چيزهايى كه مربوط به جامعه مسلمين است در حوزه‏بحثى

صحيفه نور ج 18 صفحه 99

از آن نبود.

امروز احتياج است كه جزو برنامه تبليغات مدارس دينى، زبان‏هاى زنده دنيا باشد

بحمدالله امروز كه ما از آن قيدوبندها رهايى پيدا كرده‏ايم بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه امروز حوزه‏ها با ديروز حوزه‏ها فرق دارد. امروز حوزه‏ها براى دنيا، الان دنيا يك تحولى پيدا كرده است كه كانه عائله واحده شده است. اين صحبتى كه من الان براى شما مى‏كنم ممكن است كه بعد از دو ساعت ديگر در امريكا هم منعكس بشود و همين طور هر مطلبى كه در ايران واقع مى‏شود در همه دنياپخش مى‏شود. يعنى يك كسى اگر صدا بكند به صداى عادى، صداى او قبل از اينكه به آخر اين مجلس برسد به آمريكا رسيده است. وضع اينطور شده، دنيا كانه همه مجتمع شده است در يك محصور كوچكى از حيث جهات.

ما امروز نمى‏توانيم مثل سابق فكر كنيم، ما سابق تبليغاتمان محصور به ايران بود. گاهى اتفاق مى‏افتاد كه در يك جاى ديگر هم مى‏رفتند اما گاهى بود، خيلى كم. و تبليغات آنقدرى كه براى خارج لازم است براى داخل كمتر از او لازم است. شما مى‏بينيد كه امروز همه تبليغات دنيا بر ضد اسلام است، با اسم ضديت با جمهورى اسلامى اصل اسلام را محكوم مى‏كنند. صورت اسلام را به يك صورت ديگرى در آورده‏اند كه غير واقعيت اوست. پيشتر احتياج به زبان، زبان‏هاى خارجى نبود، امروز احتياج است به اين، يعنى جزو برنامه تبليغات مدارس بايد زبان باشد، زبان‏هاى زنده دنيا، آنهايى كه در همه دنيا شايع‏تر است. اين بايد يكى از چيزهايى باشد كه در مدارس دينى ما كه مى‏خواهند تبليغ بكنند، اين امروز محل احتياج است، مثل ديروز نيست كه ما صدامان از ايران بيرون نمى‏رفت. امروز ما مى‏توانيم در ايران باشيم و به زبان ديگرى همه جاى دنيا را تبليغ كنيم، در همه جا مبلغ باشيم و علاوه بر آن امروز رفتن به همه جاى دنيا يك امر آسان و عادى است كه مبلغين انشاءالله بايد تربيت بشوند و فيضيه و دانشگاه ما بايد يك دانشگاه و يك فيضيه باشد براى همه دنيا، تبليغ براى همه دنيا، براى همه كشورهاى عالم.

واجب كفائى است كه نسل جوان را براى قضاوت و تبليغ تربيت كنيم

و بحمدالله امروز آن بندهايى كه به عقايد ما بسته شده بود رها شد. امروز تمام قشرهاى ملت مشغول تربيت و تعليم هستند. بانوان مشغول هستند. الان بانوان مشغول هستند.الان بانوان جزو طلاب علوم دينيه در قم و در جاى ديگر هستند و خودشان در هر جا هستند مشغول تربيت و تعليم هستند و اين يك امرى است كه در اين انقلاب تحقق پيدا كرد. آنوقت همچو محصور كرده بودند كه براى بانوان هيچ حق قائل نبودند كه حتى در يك مجمع ده نفرى وارد بشوند و مسأله علمى بگويند و مسأله عقيدتى بگويند. امروز اينها مى‏توانند با همه حفظ جهات اسلام در همه جاى كشور تبليغات بكنند، بلكه در خارج از كشور هم. ما بسيار عقب افتاده بوديم در اين امور و امروز بايد تلافى كنيم، بايد نقيصه‏ها را

صحيفه نور ج 18 صفحه 100

رفع بكنيم .ما نه امروز مبلغ داريم و نه قاضى داريم. يك عده مختصرى، آنقدرى كه ما ايران احتياج به مبلغ دارد، ندارد، حوزه‏ها ندارند. آنقدرى كه قاضى لازم دارند، حوزه‏ها ندارند، حوزه‏ها تربيت قضات را نكرده‏اند، يك عده پيرمردها هستند لكن آنها نمى‏روند سراغ اين كارها. ما الان نسل جوان را بايد براى قضاوت، براى تبليغ تربيت كنيم. براى قضاوت كه واجب است، واجب كفائى است براى همه، بايد تربيت كنيم كه اين واجب كفائى تحقق پيدا بكند و براى تبليغ هم لازم است ما تبليغ بكنيم، آن هم جزو واجبات است كه ما از اسلام تبليغ بكنيم. آن چيزى كه وارد شده است در قرآن بايد تبليغ كرد به همه جا، و تبليغ لازمه‏اش اين است كه زبان بدانند. شما نمى‏توانيد برويد در انگلستان براى انگليسى‏ها با زبان فارسى تبليغ كنيد يا در امريكا اينطور يا در شوروى، شما بايد با زبان اهلى آنها تبليغ كنيد و اين از امور لازمه‏اى است كه پيشتر نمى‏شد اسمش را برد و حالا مى‏بينيم جزو لازم‏هاست و واجبات است كه بايد عمل بشود.

بنابر اين در عين حالى كه من تشكر مى‏كنم از همه آقايانى كه در اين امور دخيل هستند و مشغول خدمت و فداكارى هستند، در عين حال از آنها تقاضا دارم و از همه حوزه‏هاى علميه در هر جا كه هست اين تقاضا را دارم كه دامن به كمر بزنند و نقيصه‏هاى سابق را، عقب افتادگى‏هاى سابق را جبران كنند. مبلغ درست كنند، قاضى درست كنند، چيزهايى كه احتياج دارد اسلام به آنها. و تبليغ اسلام به غير از اينها، يا عمل كردن به احكام اسلام بدون آنها نمى‏شود. بنابر اين با اينهمه تبليغات عليه ما، ما هم بايد تبليغات داشته باشيم. ما بايد اعزام مبلغ در خارج بكنيم به آنقدرى كه ميسور است براى ما و اميدوارم كه موفق بشويد، آقايان موفق بشوند هم در دانشگاه و هم در فيضيه، موفق بشوند به اينكه تربيت كنند عده زيادى را از زن و مرد براى تبليغ.

اين دنيا در يك محيط خفقان دارد بسر مى‏برد، خفقان از اين دو ابرقدرت

و شمابينيد كه دنيا الان بر ضد ما قيام كرده‏اند. شما ملاحظه كنيد براى سرنگونى يك طياره كره جنوبى چه بساطى درست كرده‏اند. البته به قتل رساندن و ساقط كردن يك طياره‏اى كه انسان‏ها در آن هست و اشخاص عادى در آن هست يك جرم نابخشودنى است، لكن امريكا طرفدار اين است، بايد ديد چى هست اين، امريكا اينقدر تبليغ مى‏كند و نطق مى‏كند رئيس جمهور امريكا و فاجعه مى‏گويد در دنيا واقع شده است و دنيا بايد اين را نبخشد. اين همان امريكائى است كه اين فاجعه را در جاهاى ديگر خودش بجا مى‏آورد و اين همان امريكايى است كه عراق را وادار كند كه بدتر از اين فاجعه‏ها را در ايران مى‏آورد، يك كلمه هم حرف نمى‏زند. عراق نسبت به ايران و خود عراق، حكومت عراق نسبت به ايران و خود عراق تاكنون چه كرده است، چقدر جمعيت از اين دو كشور اسلامى را كشته است و چقدر بمباران كرده است اين مناطقى كه اصلاً مربوط به جنگ نبوده است و دنبالش گفته است كه ايران هم فلان جا را زده است، يك دروغى گفته است. راديوها وقتى نقل مى‏كنند حرف او را، اول نقل مى‏كنند كه او گفته است كه كجا را زديم، كجا را زديم، ما هم موارد، جاهايى كه جمعيت نظامى

صحيفه نور ج 18 صفحه 101

هست زديم. در صورتى كه همه راديوها مى‏دانند كه اينها شهرهايى كه هيچ ربطى به نظامى ندارد دارند مى‏زنند. پشت هر شكستى صدام حمله كرده است و يك عده بيگناه، زن و مرد، بچه و صغير و كبير را به خاك و خون كشيده و آمريكا يك كلمه راجع به اين حرف نزده است براى اينكه انساندوست است ايشان! اما انسان آمريكايى پسند! انسانى كه به درد او مى خورد مى‏پسندد! همين عمل اگر امريكا كرده بود، همان عراق كه الجزاير را، كه طياره الجزاير را، ساقط كرد و عده‏اى هم از مردم عادى در آن بودند و يكى از وزراى آنجا هم در آن بودند، آمريكا هيچ واكنشى نشان نداد، اما حالا عزا گرفته براى اينكه يك طياره‏اى از كره جنوبى ساقط شده است و اين عزا براى اين است كه مى‏خواهد شوروى را محكوم بكند، نه اينكه آن انسان‏هايى كه آنجا هستند دوست دارد. انسان‏ها پيش از اين دو ابرقدرت اصلاً ارزش ندارند. اينها براى انسان الا آنى كه گاو شيرده براى آنها باشد هيچ ارزشى برايش قائل نيستند. شما ببينيد امروز لبنان چه خبر است. الان كه من و شما اينجا نشسته‏ايم در لبنان چه حمام خونى دارند چيز مى‏كنند. اين حكومت غاصب و جائر لبنان، اين امين خائن چه بساطى در سر اين جمعيت مردم در آورده است. اسرائيل چه بساطى در آنجا در آورده بود، حالا به جاى او اينها دارند در مى‏آورند. لكن آمريكا نديديم كه يك كلمه بگويد. خودش فرستاده آنجا و تفنگدارهايش را فرستاده آنجا كمكش براى اين جنايات، يك اسمى رويش مى‏گذارند شايد هم خودشان درست كنند صحنه را، دو تا فرض كنيد ترقه مى‏اندازند به يك جايى و يكى دوتا را زخمى مى‏كنند يا فرض كنيد او نكرده باشد، آنوقت اينها مى‏ريزند خانه به خانه مى‏گردند جوان‏ها را مى‏گيرند، جوان‏ها را حبس مى‏كنند، جوان‏ها را مى‏كشند. اين فجايع در دنيا دارد واقع مى‏شود و آمريكا نشسته دامن به آن مى‏زند و اسفناكتر اين است كه مسلمين نشسته‏اند و تماشا مى‏كنند. اين مهره دومى كه حالا آمده است و اسحاق شاميرى كه الان آمده است و مى‏خواهد نخست وزير بشود، از اول برنامه خودش را گفته است. از اول گفته است كه اسرائيل بزرگ بايد تحقق پيدا كند، بايد فلسطين بكلى از بين برود، تمام جاهايى كه دست اسرائيل است اينها لاينفك از اسرائيل است. اسرائيل بزرگ يعنى از نيل تا فرات، يعنى تمام منطقه كه عرب نشين است، حجاز هم جزء اين بايد باشد، مصر هم جزء اين است و اينها نشسته‏اند آنجا دارند تماشا مى‏كنند و عده كثيرشان هم همراهى مى‏كنند و اسرائيل را مى‏خواهند بشناسند و امثال ذلك. اينها يك مصيبت‏هايى است كه در قرن ما واقع شده است و مع‏الاسف مسلمين يعنى حكومت‏هاى اسلامى بى‏تفاوت هستند و آنها نمى‏گذارند كه كشورهاى خودشان، مردم عاديشان راجع به اينها صحبت بكنند. واقعاً در يك محيط خفقان اين دنيا دارد بسر مى‏برد، خفقان از اين دو ابرقدرت. اين افغانستان دست شوروى، هر روز فاجعه درست مى‏كند. البته ملت افغانستان هم همچو در مقابلش ايستاده‏اند كه شايد او را پشيمان كرده باشند. آن هم فلسطين و لبنان و نمى‏دانم همه جا در دست امريكا و همه مشغول به جنايت كردن، آنوقت در اين بين از يك طياره كه 160 نفر، 260 نفر يك همچو چيزى كشته شده است همه متأسف بايد باشيم لكن امريكا به اينطورى كه شما متأسفيد نيست. شما براى اينكه آنها را اصلاً نمى‏شناسيد لكن يك انسانند بيگناه طعمه شوروى‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 102

شدند. اما آمريكا نه از باب اينكه انسان مى خواهد، امريكا در اين يك چيزى پيدا كرده براى اينكه شوروى را از ميدان در كند، مردم را يعنى دنيا را بر ضد شوروى چى بكند. شوروى هم فردا يك بهانه‏اى پيدا مى‏كند آن هم امريكا را مى‏خواهد چه بكند اللهم اشغل الظالمين بالظالمين.

ايرانى‏ها از بچه و بزرگ مصمم‏اند كه امريكا و شوروى را در ايران راه ندهند

و بالاخره ما بايد در اين بين خودمان توجه به مسائل دنيا داشته باشيم. امروز نبايد ما فكر بكنيم ايران چه جور است. ما امروز فكر بكنيم دنيا چه خبر است، تكليف ما در مقابل دنيا چه خبر است. همين جنگ تحميلى را درست كردند، نقشه‏اى كه صهيونيست‏ها دارند عملى بشود. از يك طرف نگذارند اسلام در اين تحقق پيدا كند، اگر اسلام در ايران تحقق پيدا كند و قهرا در ممالك ديگرى هم خواهد رفت و رفته است هم، آنوقت آن بساط آنها، بساط صهيونيست‏ها برچيده مى‏شود، امريكا و شوروى دستش از ممالك اسلامى قطع مى‏شود. اينها براى اينكه نگذارند اسلام از چهار چوب ايران بيرون برود و اگر بتوانند در خود ايران هم منحرف كنند اذهان را، الان دارند كوشش مى‏كنند و مى‏خواهند كه، مقصد اولشان اين است كه ايران ساقط بشود و يك جمهورى اسلامى امريكايى پيش بيايد. البته ديگر سلطنت طلبى توى كار نيست، جمهورى اسلامى هم اسمش را مى‏گذارند اما جمهورى اسلامى آن قسم امريكايى‏اش، آنى كه بعضى‏ها هوسش را دارند، اين را كه انشاءالله موفق نمى‏شوند، ايرانى‏ها مصمم‏اند همه، مرد و زن پير و برنا، بچه و بزرگ مصمم‏اند به اينكه امريكا و شوروى را در ايران ديگر راه ندهند. و اما مقصد دومشان اين است كه اسلام را در همين ايران محبوس كنند. تبليغات دامنه دارى كه ايران الان چه شده است، بچه‏هاى كوچك را چه مى‏كنند، بچه‏هاى دون پانزده سال و چهارده سال را به زور مى‏فرستند به جبهه‏ها كه تازه همين مسأله بوده است و نمى‏دانم طرفدار حقوق بشر اعتراض كرده، آنها نشسته‏اند آنجا و گوش‏شان به اين است كه راديو امريكا چه بگويد، راديوى بى‏بى سى چه بگويد، راديوى كذا چه بگويد. خودشان مسائل را مى‏دانند، نه اينكه ندانند اينها، لكن براى اينكه ايران را محكوم كنند اين مسائل را مى‏گويند. نه اين است كه اين راديوهاى خارجى ندانند مسائلى كه در ايران واقع شود و ندانند تجاوزاتى كه عراق به ايران كرده و ندانند آنهمه ظلمى كه به كشورهاى ايران و عراق كرده است،اينها مى‏دانند اينها را لكن انسان براى آنها مطرح نيست، آنها مقاصد خودشان را مى‏خواهند اجرا بكنند. مقاصدشان اين است كه اسلام را در ايران بد نام بكنند، جمهورى اسلامى و مردم ايران را بد نام بكنند كه نبادا ديگران به فكر اين بيفتند كه همين معنا را در آنجا هم اشاعه بدهند، تحقق بدهند. و من اميدوارم كه در اين معنا هم انشاءالله موفق نشوند. اسلام مظلوم است الان در دنيا و ما موظفيم كه اسلام را به دنيا معرفى كنيم و ما موظفيم كه اسلام را در همه جاى دنيا معرفى كنيم. اسلام مظلوم است الان در دنيا، غريب است در دنيا، ما يك دسته كوچكى هستيم تبليغاتمان ناقص، مبلغ كم داريم و آنها همه رسانه‏هاى

صحيفه نور ج 18 صفحه 103

گروهى دست‏شان است و هر چه مى‏خواهند پول‏هاى زيادى هم دارند و خرج اين كارها را مى‏كنند. ما معذلك نبايد مأيوس بشويم، ما با همين عده قليل همانطورى كه آن قدرت بزرگ شيطانى محمدرضا را كه دنبالش همه قدرت‏ها بود به همت همين جوان‏هاى ايران شكستيم و كنارش زديم و اسلام را انشاءالله به آنطورى كه خواست خداست در اينجا پياده خواهيم كرد و مشغول پيشرفت در اين امر هستيم. ما نمى‏گذاريم ديگر كسى ديگراينجا بيايد و من اميدوارم كه هماهنطور كه اينها شد، با همت والاى دانشگاه و فيضيه تبليغات دامنه‏دار پيدا بشود و در يك مدت كوتاهى انشاءالله تبليغات به جايى برسد كه همه دنيا را ما پر از مظاهر اسلامى بكنيم.

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را خواستارم و اميدوارم كه در اين مشروعى كه همه اشتغال به آن دارند و آقايان رياستش را دارند و مشغول كار هستند توفيق پيدا بكنند و دست جنايتكار قدرت‏هاى بزرگ از ايران قطع بشود و اسلام آنطورى كه هست در دنيا جلوه كند.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 116

تاريخ: 30/6/62

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، وزير نفت و گروهى از كارگران و متخصصين وزارت نفت جمهورى اسلامى

ايران دستش را پيش امريكا تا ابد دراز نمى‏كند ولو اينكه فانى بشود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بسيار خوشحالم هستم از اينكه اين برادرهاى عزيز را امروز مى‏بينم و براى ما سرافرازى ايجاد كردند و مسأله بعد معنويش اهميتش بسيار بيشتر از بعد ماديش است. بعد ماديش، خوب يك مقدارى نفت رفته و الحمدلله جلوگيرى كردند. اما بعد معنوى همان است كه شما اشاره كرديد كه اينها ماها را هميشه با اين مسائل مى‏ترسانند. دست به آن نزنيد كه نخواهد شد، غير از امريكا كارى نمى‏تواند بكند، غير از فرانسه و نمى‏دانم چى نمى‏توانند بكنند. در صورتى كه ثابت كردند جوان‏هاى ما و كارمندهاى ما و همه اشخاصى كه در اين امور مربوط هستند، به اينكه: نه، آن كارهائى كه آنها ممتنع مى‏دانند، اينجا ممكن است و ما بايد اين را راهى باز كنيم براى كارهاى بزرگتر. نترسيم از مطلب كه ما نمى‏توانيم بكنيم. نخير مى‏توانيم بكنيم.

خوب، يك همچو مطلبى كه من ديشب فيلمش را آوردند ديدم، البته من درست نمى‏توانم بفهمم مسائل را، اما سختى و مشكلى‏اش را فهميدم كه اين كار با چه سختى انجام گرفته، با چه مشكلى انجام گرفته است و همانطورى كه گفته شده است، اين را آنطور نمايش داده بودند كه غير از امريكا و امثال او از آنها نمى‏آيد اين كار را بكنند و با اين مى‏خواستند كه ما را به يك نحوى گرايش بدهند به آن طرف و اين بايد به دولت‏هاى كشورهاى اسلامى و خصوصاً به اين خليجى‏ها تذكر داده بشود كه شما خودتان برخيزيد از جا. اينقدر خودتان را اسير اين قدرت‏هاى بزرگ نكنيد. شما خودتان مى‏توانيد كار بكنيد. شما خودتان شريان حيات امريكا و امثالش دست شماست و خودتان مى‏توانيد كار را انجام بدهيد و معنا ندارد كه دولت‏هاى اسلامى همه كوشش كنند به اينكه ايران هم بايد مثل خود ما باشد و مربوط به امريكا باشد. اين كوشش‏ها بى‏فايده است و ايران دستش را پيش آمريكا انشاءالله تا ابد دراز نمى‏كند، ولو اينكه فانى بشود. آنها گمان مى‏كنند كه ما براى فرض كنيد كه يك نفت و يا براى چيزى تسليم امريكا مى‏شويم در صورتى كه نه، ما تا فناى خودمان تسليم ديگر نمى‏شويم. مى‏توانند آنها اگر يك وقتى توانستند البته آنطور كه باز آنها خيال مى‏كنند كه مى‏توانند هر كارى بكنند. باز مسأله آن نيست. اينها امتحانشان را در افغانستان داده‏اند. آن شوروى قلدتر از امريكاست ولو اين شيطان‏تر

صحيفه نور ج 18 صفحه 117

است، اينها امتحانشان را آنجا دادند و ديدند چه. خود آمريكا هم در جاهاى ديگرى - عرض شود - در ويتنام و امثال اينها امتحانش را داد. اين در صورتى است كه فرق‏هاى زياد است ما بين آنجا و اينجا. آنجا دولتش همراه با آمريكا بوده. در افغانستان حزبش موافق با امريكا بوده، ارتش‏اش موافق بوده، همه چيزش موافق بوده. آن چريك‏هاى قدرتمند بودند كه مقابل ايستادند و تو دهنى به آنها زدند و الان هم دارند مى‏زنند. اينجا بحمدالله همه ملت با هم هستند، كارگرش، كارمندش، زارعش، دولتش، رئيس جمهورش - نمى‏دانم - مجلس‏اش، همه، همه يكى هستند. ارتش اش، سپاه پاسدارهايش، بسيج‏اش، اينها همه يك موجود الان هستند، يك ارگان را تشكيل مى‏دهند با اسماء مختلف. ولهذا مى‏بينند و مى‏گويند كه اينهمه چيزهايى كه براى ما پيش آوردند، مشكلاتى كه براى ما پيش آوردند، خود همين آقايان حل كردند. و مشكلات بعدها هم به دست خود همين آقايان حل مى‏شود كه ما بتوانيم مشكلاتمان را با زحمت خودمان و حفظ شرافت خودمان، خودمان انجام بدهيم. چرا بايد ما دستمان را پيش ديگران دراز كنيم براى اين امور؟ بايد افكار خودمان را به راه بيندازيم، يعنى همه ايران اين كار را بكند. همه دانشگاه‏ها، همه كارخانه‏ها، همه افكارشان را به كار بيندازند. از آنها مى‏آيد، راه را خدا باز مى‏كند. ابتدا به نظر آدم مى‏آيد كه يك كارى نمى‏شود، وقتى كه وارد شد كم كم مى‏بيند نه، خدا راه را باز كرد و شد. خوب يك همچو كارى كه اين جوان‏هاى عزيز ما كردند، يك كار مهمى بود، كار كوچكى نبود، اين كار مهم را همت گماشتند و با همت كار را انجام دادند. كارهاى ديگر را هم مى‏توانند انجام بدهند. و ما بايد مأيوس نباشيم. ما بايد خودمان را از ديگران، از غير خدا مأيوس كنيم و بگوييم آنها هيچ، و با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و قدرت ملى خودمان، اسلامى خودمان كارهايمان را پيش ببريم و پيش مى‏رود اين كارها، منتها بعضى‏هايشان زود پيش مى‏رود، بعضى‏هايشان هم يك قدرى ديرتر پيش مى‏رود. بايد ما عزم مان را جزم كنيم به اينكه نه دستمان را پيش آمريكا دراز كنيم نه پيش شوروى و نه پيش ديگران و بايد خيلى آدم متأسف باشد اين از اين دولت‏هائى كه به اسم اسلام در اين اطراف هستند كه همه دارند كوشش مى‏كنند كه اسارت خودشان را تحكيم كنند. نه اينكه اينها نمى‏فهمند، بسيارشان مى‏فهمند مسأله را كه اگر اينها با دولت اسلامى، جمهورى اسلامى، مربوط بشوند، برايشان خوب است. اما يك وسوسه شيطانى در قلب آنها ايجاد كرده‏اند كه نمى‏شود اينها را، با آمريكا نمى‏شود چه شد. تا همين كه سابقاً مى‏گفتند براى ما كه با امريكا اصلاً نمى‏شود طرف شد، باشاه هم نمى‏شود طرف شد. خوب، طرف شدند ملت ما، ديدند كه مى‏شود با امريكا، با شوروى، همه را دست‏شان را قطع كرد و ديدند كه خبرى هم نشد و نخواهد هم شد.

وقتى بنا شد همه ملت در يك راه برود نمى‏شود از اين راه منحرفش كرد

و مسأله اينطور است كه يك ملتى اگر يك چيزى را خواست، نمى‏شود تحميلش كرد. مى‏شود تحميل به يك گروهى، يك حزبى، نمى‏دانم يك چيزهايى كرد، اما به يك ملت نمى‏شود يك چيزى را تحميل كرد. ملت وقتى بنا شد، همه‏شان را در يك راه روند، نمى‏شود ديگر اين را از اين راه‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 118

منصرفش كرد. با قدرت نمى‏شود ملت را از آن طريقى كه دارد منصرف كرد. ممكن است كه يك وقت فرض كنيد يك قدرت هايى سركوب كنند يك ملتى را، لكن نمى‏شود تا آخر برود، در بين راه فلج مى‏شود. بحمدالله مملكت ما جورى است كه از اول هم نمى‏توانند، نه اينكه بيايند و بين راه، انشاءالله از اول هم نمى‏توانند. و ما به خدا متكى هستيم و خداوند انشاءالله همه جوان‏هاى ما را حفظ كند و دولت ما را، ملت ما را همه را حفظ كند. و بايد من واقعاً تشكر كنم از شما جوان‏هاى عزيز كه بعد معنويش بسيار زياد است براى اسلام و براى ايران، شما محقق كرديد و خداوند به شما اجر مجاهدين را انشاءالله عنايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 272

تاريخ: 14/3/62

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسامى و اعضاى خانواده هايشان، كارمندان ادارى مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان، سرپرست و مسؤولين بنياد 15 خرداد سراسر كشور و گروهى از اعضاى خانواده‏هاى شهداى 15 خرداد

مجلس است كه اساس يك كشور را به صلاح مى‏كشد يا به فساد مى‏برد

بسم الله الرحمن الرحيم

بايد تشكر كنم از آقايان كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند اينجا تا پهلوى هم مسائلى كه داريم صحبت كنيم. مسأله 15 خرداد يكى از مسائلى است كه شايد ما قبل و ما بعدش را كم كسى بداند اينها در پرده ابهام تا آخر مى‏ماند و من بسيارى از مسائل را كه ماقبل 15 خرداد رخ داد و بعضى مسائل را كه ما بعد او رخ داد مطلعم لكن بيان نمى‏كنم ولى 15 خرداد به همت جوان هاى كشور و جان نثاران اسلام مبدأ شد از براى تحولات بعدى و من شهداى 15 خرداد را از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه غريق رحمت كند كه به ما حق دارند. و بازماندگان شهدا كه باز هم هستند و بعدها هم هستند انشاء الله خداوند صبر و اجر به آنها عنايت بفرمايد.

مطالبى كه بايد عرض كنم و شايد كرارا عرض كرده‏ام، مسأله مجلس است و اهميت مجلس. همانطورى كه من كراراً عرض كرده‏ام كه دانشگاه و فيضيه، اينها اگر اصلاح بشود كشور اصلاح مى‏شود و همه كارهايى كه در رژيم‏هاى منحرف انجام گرفته است به دست دانشگاهى‏هايى كه انحراف داشته‏اند صورت گرفته است.

راجع به مجلس هم بايد عرض بكنم كه در كشورى كه مثل كشور ايران بحمدالله الان يك جمهورى اسلامى به تمام معنا هست و در صدد اسلامى كردن همه امور هست، مجلس مثل، همانطورى كه صنايع مادر ما داريم، مجلس هم اينطور است كه اگر مجلس يك مجلس اسلامى كه با انتخابات صحيح انجام بگيرد و اشخاصى كه انتخاب مى‏شوند واقعاً منتخب ملت باشند، تمام كارهاى كشور با دست مجلسى‏ها اصلاح مى‏شود. تمام كارهايى كه از بعد از مشروطه انجام گرفت و انحرافاتى كه به تدريج پيدا شد تا زمان رژيم پهلوى كه به اوج خودش رسيد، يكى از اعمال بزرگ كه بايد بگوييم كه مادر عمال بود مجلس بود. مشروطه را منحرف كردند، مجلس را مجلس قلدرى كردند، ملت را از اينكه‏بدهند محروم كردند و اين مال اين دوره سابق قبل از اين دوره نيست بلكه به طور قطع اكثر دوره‏ها اينطور بود، منتها يك دفعه تعيين وكلا با خان‏ها بود و آن اشخاصى كه نفوذ داشتند در كشور،

صحيفه نور ج 17 صفحه 273

در هر منطقه و مردم دخالت نداشتند و اگر دخالت داشتند چشم و گوش بسته بودند. رعيت‏ها را جمع مى‏كردند و مى‏آوردند پاى صندوق و به آنطورى كه به آنها دستور داده بودند رأى مى‏دادند بدون اينكه بفهمند چه دارند مى‏كنند، رأى چى هست و چه كار دارند انجام مى‏دهند. فقط همان خان مى‏دانست كه براى منفعت او و براى منفعت دولت‏ها اينها دارند رأى مى‏دهند و اصلاً كارى به اينكه كشور به كجا برسد در كار نبود، كارى به اين كار نداشتند. بعد هم كه زمان رضاخان پيش آمد و ما بعد رضاخان كه اكثراً مى‏دانيد و همه هم در آخر، در اين دوره هاى آخردانيد كه آن بلاهايى كه به سر ملت آمد، مادرش مجلس بود. يعنى عده اى را اينها خودشان ليست مى‏دادند و به طورى كه محمدرضا اقرار كرد منتها مى گفت زمان قبل، مقصودش زمان پدرش بود، ليست را از سفارتخانه مى آوردند كه اينها بايد تعيين بشوند. بعد از زمان ايشان هم بدتر از آنوقت بود، وكلاى ما را بايد آمريكا يا قبل از او انگلستان تعيين كند و مردم و دولت ايران و هيچ كس هيچ نظرى در اين باب نداشت. وكلا با دستور آنها، با اسم و رسم تعيين ميشد مگر بعضى‏ها كه در تهران نميشد كه غير او بشود كه يك اقليت بسيار نادر بود، البته به تدريج اينطور شد تا زمان اينها كه به اوج خودش رسيد تمام بدبختى‏ها در حكومت از مجلس سرچشمه گرفت. هر كارى مى‏خواستند انجام بدهند، هر امر فاسدى را كه مى‏خواستند انجام بدهند ديكته مى‏كردند و مى‏آوردند مجلس و مخالف و موافق هم به حسب صورت درست مى‏كردند و بعد هم همانطورى كه ديكته شده بود رء ى مى‏دادند. و خداى تبارك و تعالى خواست كه آن وضع، هم وضع خان خانى و هم وضع دخالت سفارتخانه‏ها در ايران برچيده بشود و در اين دوره‏اى كه انتخابات شد بحمدالله به طور اكثريت قاطع، مردم دخالت داشتند و خانى دخالت نداشت، آنجاء ى هم كه دخالت داشت در مجلس رد شد. و در آتيه هم اگر چنانچه انشاءالله اين ملت به همين طور در صحنه حاضر باشند با تعيين وكلائى كه متعهد بر همه جهات اسلام و مصالح كشور هستند، تعيين كنند، اميد است كه در آتيه هر سال بهتر از سال قبل بشود. و بحمدالله در اين دوره هم كه چهره‏هاى بسيار نورانى در مجلس هست و اشخاص متفكر و فقيه و امثال اينها در مجلس هست و يك سال هم مانده است تا به آخر برسد. من اميدوارم كه در اين سال جديت بيشتر بشود براى رسيدگى به امور كشور و محرومين كشور و مستضعفين و اگر چنانچه مجلس در اين سال جديد هم خودش را صرف كند در اينكه مسائل مشكل را اسلامى كند و با دقت، همان دقت‏هايى كه اهل علم در مسائل علمى دارند. مسائل علمى همانطورى كه آن دقت‏هاى بسيار ارزنده را لازم دارد، مسائل سياسى كمتر از آن نيست، براى اينكه مسائل سياسى، مقدرات كشور در دست آنهاء ى هست كه اين مسائل را خواهند تفكر كنند. آقايان در فكر اين معنا نباشند كه زياد طرح بدهند و زياد از مجلس بگذرد. در فكر اين باشند كه خوب طرح بدهند و خوب از مجلس بگذرد. يعنى همانطورى كه بناى اهل علم است كه در هر مسأله‏اى دقت مى‏كنند، جستجو مى‏كنند و مباحثه مى‏كنند، مجادله مى كنند، در اين مسائل هم بايد اينطور باشد كه سروته مطلب به طور كافى مورد بررسى قرار بدهند، مورد دقت قرار بگيرد و با دقت و همت زياد مسائل طرح بشوند، در مجلس كه آمد يك مسأله پخته از حيث جهات مختلف باشد كه راهگشا باشد براى اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 274

كشور و مشكلات اين كشور و در اين چند سالى كه گذشت من تشكر مى‏كنم از زحمات پر ارزش آقايان كه زحمت كشيدند و مشكلات زيادى كه بود در داخل مجلس و در خارج مجلس و آنها را پشت سر گذاشتند و الان با قدرت كافى دارند انجام وظيفه مى‏دهند مجلس اين سال با مجلس سال هاى سابق فرق دارد مجلس اين سال قدرتش بيشتر است يعنى آنهايى كه كارشكنى كردند براى مجلس و براى همه ارگان هاى دولتى و اصل اساسش كارشكنى براى اسلام بود، آنها يا رفتند و فرار كردند يا منزوى شدند. و بحمدالله امروز مجلس با دل راحت و با قامت مستقيم‏تواند كه مسائلى كه پيش آمده و خواهد آمد در اين سالى كه سال آخر است، به طور شايسته حل كنند تا اينكه اين مجلس الگو بشود براى مجالس ديگر. و اگر در سال آتيه فرض كنيد غيرآقايان يك دسته ديگرى آمدند، بدانند كه بايد چه بكنند و اينها چه كردند و آنها هم بايد دنباله اين، بايد چه كار بكنند. و بالاخره مجلس است كه اساس يك كشور را به صلاح مى كشد يا اساس يك مجلس را رو به فساد مى‏برد. و مجلس بود كه در رژيم پهلوى آنهمه فساد ايجاد كرد و آنهمه خيانت كرد و همين مجلس است كه در زمان كنونى اينهمه خدمت كرده است و در صدد خدمت است من نمى‏خواهم بگويم كه كارها تمام شده و همه‏اش هم صددرصد تمام است،. اما وقتى ما مقايسه بكنيم افراد اين مجلس را با افراد دوره رضاخان (به استثناء نادر) و دوره محمدرضا تقريباً بى استثناء اگر ما مقايسه كنيم و همان افراد را ببينيم كه سابقه‏شان چى است و چه زندگى كردند و چه هستند، كافى است كه ما به ارزش اين مجلس پى ببريم. از آن جنس كه در سابق بود هيچ الان نيست در مجلس. اگر فرض كنيد يك كسى باشد كه با وضع شما يك مخالفتى دارد، لكن اين اختلاف سليقه است، نه اين است كه واقعا انحرافى باشد كه آنها داشتند كه در سابق بود. سابق انحراف بود يعنى منحرفين را مى‏آوردند سر كار، دستور بود، نمى‏توانستند خلاف او را هم بكنند و اگر در بين‏شان يكى دو نفر بود كه مخالفت مى‏كردند، در اقليت بودند كه صداشان به جائى نمى رسيد، امروز عكس است، بحمدالله همه آقايانى كه در مجلس هستند، اينها وابسته به شرق و غرب نيستند و خدمت مى‏خواهند بكنند ولو اختلاف سليقه داشته باشند. بحث در مجلس از مسائل بسيار مهم است كه بايد بحث بشود، بايد هر مسأله‏اى با دقت رسيدگى بشود و در كميسيون‏ها اولاو بعد در مجلس ثانياً و بعد هم در شوراى نگهبان ثالثاً رسيدگى بشود كه وقتى يك قانون از مجلس بيرون آمد، يك قانون صددرصد شرعى باشد، چه موافق با احكام اوليه كه مال اسلام است يا موافق با احكام ثانويه كه آن هم مال اسلام است و اين رويه رويه‏اى است كه اگر انشاءالله باقى بماند مطمئن باشيد كه مجلس با قوت خودش وقتى كه باقى بماند دولت هم اصلاح مى‏شود و ساير قوايى كه در ايران هستند، آنها هم اصلاح مى‏شوند يعنى كجروى نمى‏شود ديگر بشود. كجروى از مجلس شروع مى‏شد نه اينكه از خارج مى‏شد خارج دستور مى‏داد، اينها راه مى‏رفتند و اگر مجلس مستقيم باشد و كارها را آنطورى كه مصالح كشور اقتضا مى‏كند. آنطورى كه احكام اسلام اقتضا مى‏كند، آنطور بررسى دقيق بشود و با علاقه‏مندى بررسى بشود، وقت صرف بشود. تا اينكه مسأله، هر مسأله‏اى هست خصوصاً مهمات كه بايد مهمات مسائل را به طور دلسوزانه و به طور جدى بحث طلبگى در آن بكنند. آقايان كه عادت

صحيفه نور ج 17 صفحه 275

دارند به اينكه بحث طلبگى مى‏كنند و در مدرسه‏ها تربيت شدند و با اشكال رد و دفع و همه اين امور، در قانون هم بايد همين طور باشد براى اينكه اين هم اهميتش همان اهميت است، آن هم اسلام بود، اين هم اسلام است. بنابراين در اين سالى كه انشاءالله مى‏گذرد و اميد است به خوبى بگذرد و آقايان با خيال راحت مشغول باشند به خدمت به اين مستمندان، به اين مظلومان در طول تاريخ انشاءالله اميدواريم كه اين سال را به مباركى بگذرانيد و در سال آتيه انشاءالله مجلس باز همين جور مجلس باشد و همين طور افراد در آن باشند كه انشاءالله مسائل حل بشود. مسائلى كه ما الان در مقابلش هستيم و اميدوارم كه مجلس هاى بعد ديگر مواجه با آن نشوند.

مسأله، مخالفت همه قدرتمندان دنيا با ايران است

خوب، مسأله مخالفت همه قدرتمندان دنياست با ايران، مسأله هم يك مسأله‏اى نيست كه مخفى باشد، خودشان هم اقرار دارند، خودشان هم گويند كه نبايد عراق شكست بخورد. ميزان، عراق نيست، صدام نيست. ميزان، پيشرفت اسلام است. اينطور نيست كه آنهابراى صدام دلسوزى ميكنند، صدام هم يك آدمى است كه بعد (گر بشود گفت آدم) بعد از بين مى‏رود، لكن آنى را كه از آن مى‏ترسند از ايران است كه ترسند يعنى دنبال شكست ايرانند. هر چند رء يس جمهور امريكا ادعا كند كه ما بيطرفى‏مان ، همين تازه هم باز گفته است. بيطرفى‏مان محفوظ است. لكن يك مسأله‏اى است كه همه مى‏دانند، ديگر لازم نيست به اينكه ما قرآن برايش اقامه كنيم همه مى‏دانند كه ايشان تا چه اندازه بيطرف است در اين مسأله و ديگران هم همين طور، شوروى هم همين طور، فرانسه هم همين طور، ديگران هم همين طور مسأله بيطرفى نيست، مسأله طرفدارى از هر رژيمى است غير اسلام و كوبيدن اسلام است به هر ترتيبى كه بتوانند و بحمدالله اين مجلس و اين ملت و اين ارتش و اين پاسداران و اين ساير ارگان‏هايى كه در اين كشور هست ايستاده‏اند در مقابل همه اين امور و مقاومت مى‏كنند. و اگر انشاءالله اين جنگ يعنى تحميلى بر ما از بين برود و دولت سر صبر رسيدگى بكند به حال مستضعفين ، تمام مسائل به وسيله مجلس و دولت حل مى‏شود حتى مسأله گرانى. ما همه مى‏دانيم كه گرانى امروز سرسامآور است و يك دسته‏اى از آن رنج مى‏برند اما در مقابل آن رنج‏هايى كه خود پيغمبر و همسر بزرگ عزيزش حضرت خديجه در آن چند سال بردند كه مشك را از قرارى كه نقل مى‏كنند، مشك را مى‏گذاشتند توى آب و مى‏مكيدند براى اينكه از آن چربى، مثلاً از آن چيزى كه در مشك هست به آنها برسد. وقتى كه آنها براى اسلام اينطورى عمل كردند و اينطور مقاومت كردند در مقابل دشمن‏هاى اسلام، شما هم كه ملت و امت همان بزرگوار هستيد نبايد از اينكه فلان چيز كم است، آنى كه كم است ارزاق كه نيست ارزاق كه كم نيست، آنى كه كم است آن وضع آرايشى است كه آنها مى‏خواستند، يك دسته مى‏خواستند باشد و ديگر انشاء الله نيست. و بايد از بين هم برود گرانى هست لكن كجاست كه گرانى نيست. اينطور نيست كه گرانى مال كشور ما باشد، همه جا گرانى هست اگر دولت انشاءالله قدرت پيدا بكند يعنى جنگ تمام بشود و ما به حال عادى برگرديم انشاء الله. به مدت كمى به بركت اسلام و به مدت كمى

صحيفه نور ج 17 صفحه 276

به بركت اسلام و ملت در صحنه حاضر ايران اين مسائل حل مى‏شود انشاء الله.

ورود تركيه به عراق براى سركوبى كردها

از مسائل مهمى كه هست و من از يك جنبه‏اش مى‏خواهم صحبت كنم، جنبه هاى ديگرش حالا صحبت از آن نمى‏شود من فقط يك جنبه اش راخواهم صحبت كنم، آن قضيه ورود تركيه در عراق است براى كردها سركوبى كردها. آنى كه من مى‏خواهم صحبت كنم اين است كه كرد ايران و كرد عراق و كرد تركيه همه كرد هستند . تفاوت اين است كه در كردهاى ايران اكثريت‏شان با جمهورى اسلامى موافقند و با اين چند دسته فاسدشان مخالفند. الان سرتاسر كردستان ائمه جمعه‏شان، علماى آنجا، مردمشان با جمهورى اسلامى موافقند، آنى كه فساد كنند عبارت از يك دو تا دسته اى است كه بعض شان كمونيست‏اند و بعض‏شان بدتر از كمونيست. چى شد كه تمام رسانه‏هاى گروهى عالم راجع به كردهاى ايران اينقدر حساس هستند كه از خود كردها هم حساس ترند. خود كردها مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم كه اين فاسدها از بين بروند، لكن رسانه‏هاى گروهى هميشه ايران را محكوم مى‏كنند و لحن‏شان نسبت به ورود تركيه در عراق براى سركوبى كردها يا همفكرى عراق با آنها اگر راست باشد، اين ديگر مسأله‏اى نيست، خوب آنها آمده‏اند خواهند مملكت‏شان را نگذارند كه چيز بشود، آنى كه مساله است اين است كه كرد ايران چرا؟ اگر مساله‏اى است كه آنها مى‏گويند تجزيه طلبند، خوب كردهاى فاسد ما بيشتر هستند، چى شد كه همه عالم سنگينى شان را انداخته‏اند روى ايران كه اين ايران است كه كردها را چه مى كند و چه، چقدر مى‏كشد. و همين فاسدهايى كه در خارج نشسته‏و نسبت به كردهاى ايران سينه چاك مى‏كنند، اينها چطور شد كه راجع به قضيه كردهاى عراق و كردهاى تركيه صحبتى اينقدرها ندارند، اگر باشد هم يك كلمه‏اى مى‏گويند و مى‏گذرند. اين گرفتارى‏هايى كه بشر به آن مبتلاست اين نحو گرفتارى‏هاست، اينطور حق كشى‏هاست كه سرتاسر عالم را فرا گرفته است و اگر چنانچه يك منجى براى اين بشر پيدا نشود (و انشاء الله اميدوارم كه به زودى پيدا بشود و خداوند منجى بزرگ را به داد بشريت برساند) اگر دير بشود اصلاً هلاكت در بين همه‏شان يك امر ساده عمومى مى‏شود. يك دسته بيچاره مظلوم در سرتاسر دنيا زير لگد دارند پايمال مى‏شوند، از هيچ جا خبرى نيست كه راجع به آنها صحبتى بشود. در آمريكا آنقدر مظلومين دارند پايمال مى‏شوند اصلاً راجع به آمريكا صحبتى نيست كه اين چرا اين كار را مى‏كند. در شوروى هم آنقدر مظلومين پايمال مى‏شوند، صحبتى از آن هم نيست. در منطقه هم همين طور، آنقدر مردم و ملت‏هاى خودشان را، آن هم صحبتى نيست. اين فقط اينجاست، ايران است كه حكومتش دارد اختناق ايجاد مى‏كند و مردم همه‏شان مخالف با حكومت هستند لكن سرنيزه است كه اينها را حاضر كرده و اينها مى‏آيند در خيابان‏ها، كه اين در دنيا بايد اسم اين را چى گذاشت؟ آنى كه قلم دستش مى‏گيرد و اينها را مى‏نويسد، بايد چه اسمى رويش بگذاريم؟ آنى كه دستور مى‏دهد به اين رسانه‏ها و همه را هماهنگ مى‏كند يك وقت مى‏بينى از همه جا يك صدا بلند مى شود، اين را بايد چى

صحيفه نور ج 17 صفحه 277

اسم بگذاريم رويش كه اينها چى مى‏گويند؟ اينها چه جور جمعيتى هستند؟ بافت مغزى اينها چه جور است؟ اين گرفتارى‏هاست كه جمهورى ما در اين چند سالى كه تحقق پيدا كرده است داشته و مجلس هم داشته و همه دولت و ديگران هم داشتند. اگر چنانچه اين گرفتارى‏هاى مرتفع بشود و دنيا سر عقل بيايد و آن چيزى كه واقعيت است بگويد، آن چيزى كه واقعيت است تبليغ بكند، كار ما آسان است.

حالا من نمى‏دانم كه اين آقايانى كه آمدند و رسيدگى كردند به خرابى‏هاى ايران و رفتند در عراق هم يك دسته فقط مجروح جنگى را آوردند به آنها نشان دادند كه اينها در بين شهرها اينطور شدند لكن خرابى‏اى نداشتند كه نشان بدهند شايد دو تا ديوار هم خراب كردند كه نشان بدهند، آيا اينها بعد چه خواهند گفت؟ خواهند گفت كه هم ايران خلاف كرده و هم عراق، ديگر هيچ حرف ديگرى نيست؟ كه خوب واقعا اينها مى‏خواهند رسيدگى كنند و مى‏خواهند بفهمند كه اندازه چى بوده، ايران چه كرده، آنها چه كردند؟ در همان وقتى كه اينها مشغول رسيدگى بودند، آنها مى‏زدند ايران را. اين دلالت بر اين مى‏كند كه آمدند اينها با ما هستند، شما بيخودى خواستيد كه اينها بيايند. حالا ما منتظر اين هستيم كه ببينيم اينها چه مى‏كنند و چه خواهند كرد و چه خواهند گفت. اميدوارم كه اينها هم به حسب وجدان انسانى عمل بكنند و آنچه كه هست گزارش بدهند بعد هم كه گزارش دادند،. آنهائى كه گزارش را مى‏گيرند، كارى به اين ندارند كه امريكا چه نظرى در اين مسأله دارد و شوروى چه نظرى دارد و فرانسه چه نظرى دارد، به اينها كار نداشته باشند و حكومت واقعى بكنند و آنچه هست به حسب واقع بگويند. ما هيچ توقعى از آنها نداريم الا اينكه آنها همان كه هست بگويند. و من اميدوارم كه اين مردم در صحنه ما بيشتر در صحنه باشند، از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام يك امرى بوده است كه از آنوقتى كه اسلام حكومت پيدا كرد جنگ هم همراهش بود، قبل از آن هم دنبال اين بودند كه نقشه‏ها را درست كنند، لابد اينطور است همچو كه مدينه آمد رسول خدا و حكومت تشكيل شد، جنگ يا حنگ تحميلى بود يا هر چى بود در جنگ بود تا آخر عمرش. آن روز هم كه به لقاءالله مى‏خواست پيوند كند، بپيوندد، آن روز هم جيش اسامه اش بيرون شهر بود كه خواست جنگ بكند. اين جنگ يك چيزى است كه براى عدالت، جنگ لازم است. اگر مردم عادل باشند كه ديگر جنگى در كار نيست. اگر مردم انسان باشند كه ديگر جنگى در كار نيست لكن وقتى كه يك دسته، اكثريت مستضعفين پايمال دارند مى‏شوند، وقتى كه تمام حيثيت اسلام و مسلمين در خطر است، وقتى كه تمام حيثيت همين ملت ما در خطر است، ما كه جنگ را شروع نكرده‏ايم، ما الان هم در حال دفاع هستيم ما هر روز تقريبا بايد گفت بى استثناء آبادان تقريبا بى استثناء هر روز كوبيده مى‏شود، زايد بر آن هم جاهاى ديگرى كه همه مى‏دانيد. ما خواهيم كه دست اينها كوتاه بشود كه به ما اينطور، به ملت ما اينطور تعدى نكنند. ما دفاع داريم مى‏كنيم و ما از اول هم دلمان مى‏خواست كه جنگى نباشد و همه صلح باشد اما مى‏پذيرند شما اينكه ما و صدام كه دشمن اسلام است، از اول دشمن اسلام بودند، آنوقت كه من نجف بودم مى‏دانستم كه اينها دشمن اسلام هستند، همين‏ها را مرحوم آيت الله حكيم تكفير كرد. اينها مشركند، ملحدند . شما مى‏پذيريد كه ما با آنها سر يك ميز بنشينيم و

صحيفه نور ج 17 صفحه 278

مصالحه كنيم، مصالحه اينكه خوب، حالاشما اين كارها را كرديد عذر بخواهيد ما هم بگوئيم كه ما هم اين كارها را كرده‏ايم؟ هيچ وجدان انسانى، اسلامى مى‏پذيرد اين را؟ يا خير، ما بايد آن مطلبى كه داريم، حق است و همه عالم اگر انصاف داشتند مى‏پذيرند و مى‏پذيرفت ما آن را مى‏خواهيم ما چيز زايدى نمى خواهيم، ما همان را مى‏خواهيم، از اول جنگ هم گفتيم ما جنگجو نيستيم، ما مدافع هستيم، دفاع هم يك حق مسلمى است كه اسلام و غير اسلام براى انسان قائل است. كه به ما الان در حال دفاع هستيم. ما جوان‏هايمان تاكنون آنقدر شهيد داده‏اند، تاكنون مادرها آنقدر شهيد داده‏اند، پدرها آنقدر شهيد داده‏اند، جوان‏ها آنقدر خون خودشان را داده‏اند، براى اينكه شر اين قدرت هاى بزرگ از سر ايران كم بشود، حالاكه بحمدالله رسيديم به اينجاء ى كه دست‏ها كوتاه شده، حالاما كوتاه بياء يم تا آنها دست شان بلند بشود؟ من به شما عرض مى‏كنم اگر ما يك قدم عقب بنشينيم، آنها صد قدم جلو مى‏آيند ما محكم بايد در مقابل اينها بايستيم تا اينكه آن آدمى كه اين فساد را در اين منطقه ايجاد كرده است سركوب بشود و آنهايى كه وادار كردند اينكه اين آدم اينطور، اين خبيث اينطور با مردم عمل بكند آنها هم رسوا بشوند در دنيا، كه اينها بودند كه مى‏گويند كه ما طرفدار مثلاچه هستيم و ماخواهيم صلح باشد و همه قدرت هاى ما دنبال اين است كه صلح بشود.

ما هم آمريكا را مى‏شناسيم و هم شوروى را مى‏شناسيم كه اينها هيچ كدام صلح طلب نيستند هر دوشان جنگجو و با اسلحه مى‏خواهند ديگرى را از بين ببرند، منتها خوب دو تا قدرت در مقابل هم ايستاده‏اند اللهم اشغل الظالمين بالظالمين نه او جرات مى‏كند كه يك كارى بكند، نه اينها جرأت مى‏كنند يك كارى بكنند لكن نتيجه اينكه همه مظلومين جهان دارند صدمه اش را مى‏بينند، دارند پايمال مى‏شوند و ما مى‏خواهيم كه خداى نخواسته يك وقت ايران اين نحو نشود دوباره اين افعى‏ها از اطراف بريزند و هر چى داريد شما ببرند و هر فسادى خواهند ايجاد كنند و جوان هاى شما را به آن فسادى كه در زمان رضاشاه و محمدرضاشاه مى‏خواستند بكشند كشيده بشود. وقتى ما مى خواهيم حقيم و مى‏خواهيم حق را در اين ديار و انشاءالله در جاهاى ديگر پياده بكنيم، ما چه باكى داريم از اينكه مثلاً ميوه گران است؟ ميوه گران هم ما و شما و همه بر ايمان گران است. يا فرض كنيد كه فلان چيز كم است البته اگر كسى يادش باشد در اين جنگ‏هاى سابق مى‏داند كه قحطى بود كه پدر مردم را در مى‏آورد، نه گرانى، قحطى بود. بحمدالله حالا قحطى نيست و مردم از اين حيث نگرانى ندارند كه چيز نباشد. از حيث گرانى ما هم نگران هستيم از اين گرانى، همه نگران هستند اما چاره‏چى است؟ چه مى‏توانيم بكنيم؟ البته فكرهايى دارند مى كنند و انشاء الله اميدوارم موفق بشوند كه اين مساله هم انشاء الله حل بشود كه اميدوارم كه هم مجلس و هم دولت واينها مشورت كنند با هم و راهى پيدا كنند كه انشاءالله اين مشكل ملت هم حل بشود. و من از خداى تبارك تعالى براى همه شما سلامت و توفيق و عزت و عظمت خواستارم و براى شهداى 15 خرداد و از 15 خرداد تا حالا شهدائى كه در راه اسلام جان خودشان را از دست دادند علو مقام و مرتبه مسئلت مى كنم و براى بازماندگان آنها انشاءالله صبر و اجر مسئلت مى‏كنم و از همه آقايان مى‏خواهم كه در مجالسى كه دارند به اين ملت دعا بكنند و از

صحيفه نور ج 17 صفحه 279

دعاهايى كه از ائمه معصومين وارد شده است غفلت نكنند و ماه شريف رمضان در پيش است و ماه شريف شعبان الان ماها در آن هستيم، از ادعيه ائمه معصومين استفاده كنند و براى اين ملت خير و سلامت طلب كنند و براى دشمنان اسلام خذلان و شكست را بخواهند.

والسلام و عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 104

تاريخ: 27/6/62

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، رئيس ديوانعالى كشور، اعضاى هيأت دولت و شورايعالى قضايى، فرماندهان نيروهاى سه گانه، اعضاى جامعه روخانيت مبارز تهران و گروهى از مسؤولين لشكرى و كشورى به مناسبت عيد سعيد قربان‏

عيد شريف فطر كه ضيافت الله است مقدمه‏اى است براى عيد شريف قربان كه لقاءالله است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا اين عيد مبارك را به همه آقايان و همه ملت مسلمان ايران و به همه محرومان جهان تبريك عرض كنم. در اسلام دو عيد است كه به عنوان عيد اسلامى به رسميت شناخته شده است، عيد شريف فطر عيد است براى ضيافت الله و عيد شريف قربان عيد است براى لقاءالله. و آن عيد كه ضيافت الله، مقدمه است براى لقاءالله و اينكه امر شده است به حضرت ابراهيم كه فرياد بزن تا بيايند پيش تو، براى اينكه راه راهى است كه از طريق ولى الله بايد طى بشود، از طريق اولياءالله بايد طى بشود و حضرت ابراهيم سلام الله عليه ولى وقت بود و ولى است براى همه نسل‏ها و رسول اكرم ولى اعظم است و ولى است براى همه عالم، و از راه اينها بايد رسيد به آنجا كه بايد رسيد. ابراهيم عليه السلام بعد از اينكه مراحلى را طى فرمود، آخرش فرمود، عرض كرد: و جهت وجهى للذى فطرالسموات و الارض او و جهت وجهى را مى‏گويد و براى رسول اكرم ثم دنى فتدلى فكان قاب قوسين او ادنى است و بين اين دو تا فرق است با اينكه هر دو در غايت كمال است. و از بركاتى كه ما داريم، براى ما هست، بركات ادعيه‏اى است كه از ائمه اطهار وارد شده است. ادعيه ائمه اطهار همانطورى كه خود قرآن شريف هم آنطور است كه يك سفره‏اى است كه پهن شده است براى اينكه همه قشرها از آن استفاده كنند. قرآن را چنانچه ملاحظه فرماييد در آن اكثراً آيات شريفه‏اى است كه اكثر مردم از آن استفاده مى‏كنند و در قرآن شريف آياتى است كه فقهاى عظام از آن استفاده مى‏كنند، آياتى است كه فلاسفه از آن استفاده مى‏كنند، آياتى است كه عرفا از آن استفاده كنند، آياتى است كه خاصه اوليا از آن استفاده مى‏كنند و آياتى است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او رسيده است و به وسيله او به كسانى كه لايق هستند رسيده است. قرآن، آياتى كه در اين زمينه است كه اهل معرفت از آن استفاده مى‏كنند زياد است، مثل الله نورالسموات والارض، هوالاول والاخر والظاهر والباطن هو معكم اينما كنتم و امثال اينها كه در لفظ و در بيان ممكن

صحيفه نور ج 18 صفحه 105

است كه انسان براى آنها بياناتى بكند، ولى به حسب واقع و حظ واقعى مشكل است كه كسى غير از آنچه خوطب به، به اينطور مسائل برسد. هوالظاهر، هوالباطن خوب، وقتى دست ماها دادند گفتيم به اينكه هوالمظهر لكن مسأله اين نيست. الله نورالسموات و الارض وقتى دست بشر عادى رسيده منور السموات و الارض معنا كردند، لكن مساله اين نيست. در روايات هم همين طور است. ادعيه‏اى كه از ائمه اطهار وارد شده است اين هم يك سفره‏اى است پهن شده است براى اينكه همه از آن استفاده كنند، هر كس به مقدار فهمش و اكثراً چيزهايى است كه عامه مردم از آن استفاده مى‏كنند و فقراتى در ادعيه هست كه فلاسفه از آن استفاده مى‏كنند، فقراتى هست كه عرفا از آن استفاده كنند، فقراتى هست كه خاصه اولياء بايد از آن استفاده كنند. همين در دعاى عرفه‏اى كه حضرت سيدالشهداء سلام الله عليه در روز عيد خوانده، در روز عرفه خوانده اند، اين دعا اكثراً چيزهايى است كه اكثر بينندگان از آن استفاده مى‏كنند لكن در بين آن يك چيزهاى ديگرى هست كه استفاده از او مشكل است حتى براى عرفاى بزرگ ايكون لغيرك الظهور حتى اينكه ماليس لك اين تعبير غير از اين است كه هوالمظهر ايكون لغيرك الظهور ماليس لك يعنى ظهور همه از توست، ظهور توست متى غبت حتى تحتاج الى دليل چه وقت غائب بودى؟ هيچ وقت غائب نبودى، از تو بايد استدلال به ديگران بشود، نه از ديگران استدلال به تو و هكذا. اين از نعمت‏هاى بزرگى است كه براى بندگان خدا آمده است و هركس به اندازه خودش از او استفاده مى‏كند و بسيارى هم هستند كه گمان مى‏كنند استفاده كردند لكن واقع مطلب بسيار مشكل است، يعنى بعضى از امور است كه تصديقش آسان است لكن تصورش مشكل بعضى از مسائل هست كه تصور، انسان نمى‏تواند بكند، لكن تصديقش مى‏كند و مسائل كه مال اهل معرفت است از اينجور مسائل هستند، تصديق مى‏شود كرد به اينكه هوالظاهر لكن تصور هوالظاهر يك تصورى است كه بسيار مشكل است مگر براى آنهايى كه خاصه اوليا هستند و عيد شريف قربان و اينكه همه را خواستند، فى الناس، فرياد بزن بين ناس كه بيايند و بيايند به سوى تواى ابراهيم، و به سوى رسول خدا در وقتى كه رسول خدا هست و به سوى ولى در وقتى كه ولى هست به سوى او بيايند و به سوى او آمدن، به سوى خدا رفتن است نه اينكه به سوى او بيايند در مقابل به سوى خدا رفتن، به سوى او رفتن عين به سوى خدا رفتن است. از اين جهت دعوت به اين است كه به سوى خدا بروند، لكن راه اين است، طريق اين است. و ابراهيم سلام الله عليه، عيد براى او براى ذبيح الله است كه ثمره وجود خودش را حاضر شد كه فدا كند و براى رسول الله هم، براى ذبيح الله در اين امت است كه ذبيح الله هم، فديه هم تفسير شده است به بعضى از روايات به حضرت سيدالشهدا. ابراهيم تا آن حدى كه حد فداكارى هست رفت، منتها خداى تبارك و تعالى براى او فديه فرستاد و پيغمبر اكرم هم تا آن حدى كه هست و و اصل هم آن امر شد براى اينكه ذبح واقع شد. و نمونه‏هايى از اين مسائل در بين بشر هست، لكن با تفاوت بسيار زياد كه آن تفاوت‏ها مربوط به مراتب معرفت است.

صحيفه نور ج 18 صفحه 106

جوان‏هايى هستند كه واقعاً فداكارى مى‏كنند و در مقابل اينطور فداكارى براى اسلام، آنطور جنايات در دنيا واقع مى‏شود

الان شما در اين عصر كه ملاحظه مى‏كنيد جوان‏هايى هستند كه واقعاً فداكارى كنند، واقعاً رو به شهادت مى‏روند. كسانى هستند كه واقعاً جوان‏هايشان را به شهادت مى‏فرستند و خوشحال هم هستند. اين همان سنخ هست لكن تفاوت اين است كه آنجا معرفت يك معرفت عالى مقام است و اينجا به آن مرتبه نرسيده است، اينجا نمونه‏اى از اوست. فداكارى‏هاى جوان‏هاى عزيز ما و پدرهاى آنها و مادرهاى آنها همان نحو است كه آنها كردند. اينها ذبح مى‏شوند به همانطورى كه اسماعيل ذبح شد و به همانطورى كه فديه اسماعيل به حسب روايات ذبح شد. و ما بايد بگوييم كه عاجزيم از اينكه همين فداكارى كه اينها دارند هم، ما عاجزيم كه تصور كنيم، و بحمدالله اين فداكارها براى اسلام آنچنان سرافرازى ايجاد كردند كه در طول تاريخ خواهد ماند، آنطور براى كشور خودشان سرافرازى ايجاد كردند كه در طول تاريخ خواهد ماند. و ما آرزو داريم كه اين سرافرازى براى همه ملت‏ها حاصل بشود و انقلاب به همين معنا براى همه ملت‏ها حاصل بشود، براى همه مستضعفين حاصل بشود. از آن طرف هم در مقابل اينطور فداكارى و اينطور تزكيه براى اسلام، آنطور جنايات در دنيا واقع مى‏شود. جنايات عظيمى كه از دولت‏هاى بزرگ بر همه بشر واقع مى‏شود و امروز دنيا گرفتار اين دو قطب است و بشر گرفتار اين دو قطب است كه خداى تبارك و تعالى انشاءالله نجات بدهد بشر را از اين دو قطب فاسد. هر جا بتوانند خودشان دخالت مى‏كنند و هر جا هم كه به حسب ظاهر عذرى باشد ديگران را وادار مى‏كنند به دخالت، به فساد. صدام را ملاحظه كنيد كه در طول اين مدت با اين ملت چه كرده است و با اسلام چه كرده است و با ملت عراق چه كرده است و از آن طرف مشاهده مى‏كنيد كه او صلح دوست خودش را حساب مى‏كند و رسانه‏هاى گروهى هم هر جا هستند او را به همين عنوان معرفى مى‏كنند. من گاهى ياد آن شاعر مى‏افتم كه قصه‏اى دارد، قصه صدام، به ياد آن شاعر انسان را مى‏اندازد. نقل شده است كه كسى به يك شاعرى گفت كه اشعر شعراى عرب كى است؟ گفت بيا برويم من نشانت بدهم. رفت همراهش در يك خانه‏اى، ديد كه يك پيرمرد بسيار كثيفى نشسته و پستان يك بزى را به دهنش گرفته است و مى‏مكد. آن شخص شاعر گفت كه اين شخص كه مى‏بينى پدر من است. و اينكه پستان را در دهن گرفته است براى اينكه اينقدر بخيل است كه نمى‏خواهد يك قطره شير به كاسه ماليده بشود. اشعر شعراى عرب اين است كه در سال‏هاى طولانى افتخار به عرب كرده براى اين پدر.

من عقيده‏ام اين است كه يعنى عقيده نه ... يا خوب است اينطور باشد كه به صدام بگويند كه اخطب خطباى عرب كى است در عصر، او بگويد كه بياييد من نشان بدهم، بياورد در خرمشهر و هويزه و سوسنگرد و اينجاها ببيند كه، نشان بدهد كه ببينيد اينها همه آثار شكستى است كه ما خورده‏ايم از ايران. اخطب خطباى عرب اين است كه با اينهمه شكست‏ها در هر شكستى مدال شجاعت بدهد به ارتش خودش و داد شجاعت ارتش‏اش را بزند. صدام بيش از اين هم مى‏تواند بگويد، او بگويد اخطب خطباى عرب آن است كه اين خرابى‏ها را كه مى‏بينيد به دست ما واقع شده است و هر روز هم دارد به

صحيفه نور ج 18 صفحه 107

سر مردم موشك ريخته مى‏شود و هر روز هم من دارم از همه دولت‏ها كمك براى اين خرابى‏ها مى‏گيرم. اخطب خطباى عرب اين است كه آن خودش را معرفى كرده است به اينكه صلح طلب است. وضع اينطورى شده است كه كسى كه دارد هر روز از اين ور و آن ور سلاح تهيه مى‏كند براى اينكه بريزد به جاهايى كه ربطى به ارتش ندارد. او دستش به آنها كه نمى‏رسد وقتى آنجا شكست مى‏خورد، مى‏گيرد از اين سلاح‏هاى دور زن و مى‏زند به شهرهاى عرب نشين و كردنشين و فقرا و آنوقت اين دنيا را معرفى مى‏كنند به اينكه اين صلح طلب است و خودش هم داد صلح طلبى مى‏زند اخيراً هم كه از طرف يكى از رئيس جمهورها، رئيس جمهور گينه يك تقاضاى صلح شده بود، ايشان يك كاغذ مفصلى به او نوشته بود كه ما همه جور براى صلح حاضريم. ايشان از اول هم همين طور مى‏گفت ما براى صلح حاضريم، ولى صلح چى؟ صلح بين كى و كى؟ در عين حالى كه مى‏كوبد، صلح طلب است. در عين حالى كه فرار مى كند، شجاع است. اصلاً الفاظ در عصر ماهويت خودشان را از دست داده اند، كانه برگشته است، يك تحولى پيدا شده است در الفاظ و معانى الفاظ و اينها. فرانسه هم خودش را يك كشور متمدن و آزاديخواه و نمى‏دانم اين چيزها معرفى مى‏كند، مردم شايد باشند، لكن او هم اسلحه مى‏فرستد، طياره‏هاى زننده مى‏فرستد، كوبنده مى‏فرستد براى اينكه نگذارند ايران غلبه پيدا كند. من عقيده‏ام اين است كه اگر در فرانسه پيش اين بزرگان فرانسه كه دارند به اصطلاح دارند اينها را فرستند، اگر عقل پيدا بشود، آن را بفرستند براى صدام، براى اينكه او با بى‏عقلى‏اش رسيده خودش را به اينجا رسانده، اگر چنانچه آن عقل داشت كه از اول گول آمريكا را نمى‏خورد كه بگويد تو برو چند روز ديگر تمام مى‏شود قضيه، كه آن آمد ديد كه نشد و تا حالا هم نشده است و همين دو سه روز هم كه ديديد كه ريختند و جوان‏هاى ما در خود عراق جلو رفتند و حالا هم دارند جلو مى‏روند. خوب، ببين همه تجربه، مگر آن مقدار از ميراژهايى كه فرستاد، شصت تا مثل اينكه مى‏گويند فرستاد، كارى از آن آمد؟ اين سلاح‏ها بايد دست كسى باشد كه آدم داشته باشد، كسى كه ندارد كسى را كه بتواند اين سلاح‏ها را به كار ببندد، كسى كه چند تا از اين پاسدارهاى عزيز وقتى كه به يك فوجى از اينها حمله مى‏كند فرار مى‏كنند، آنها نمى‏توانند اين كارها را انجام بدهند. بله، اينها در شهر خودشان نشسته‏اند و در مرز خودشان نشسته‏اند و با آن توپ‏هاى دور برد مى‏زنند به آبادان هر روز يا مى‏زنند به جاهاى ديگر. اين وضع دنياست كه ما در آن گرفتار هستيم كه همه با اين كمك مى‏كنند در عين حالى كه مى‏بينند كه از اين كارى بر نمى‏آيد. مگر اين چيزهايى كه روسيه به صدام داده كمتر از اينهايى است كه فرانسه داده؟ خوب، آنها هم دستش بود و نتوانست كارى بكند، البته خرابكارى كرد، اما پيشروى نكرد، شكست خورد در همه جا. و اين شكست براى اين است كه آن چيزى كه پيش پاسدارهاى ما هست پيش آنها نيست. ايشان بنا دارد كه تقليد كند در اين امور، تا گفته مى‏شود كه مردم ايران هديه آورند، آن هم درست مى‏كند يك طايفه‏اى را كه بياييد هديه بياوريد. در خود آنجا هم آنهائى كه هست حتى در راديوهاى خارجى و در نوشته‏هايى كه آورده‏اند، مى‏گويند كه مأمورين او خانه به خانه روند و مى‏گويند قبض و رسيد بده، اگر كسى قبض و رسيد نداشته باشد، رسيد طلا، رسيد

صحيفه نور ج 18 صفحه 108

جواهر اگر نداشته باشد او را مى‏برند و به عنوان مجرم. آن شنيده كه اينجا طلا مى‏دهند آن هم مى‏خواهد صورتش را درست كند، شبيه‏اش را درست كند، يك صفى از خودشان درست مى‏كنند كه بياييد بدهيد، لكن مأمورين مى‏روند از مردم به زور مى‏گيرند. اين شنيده است كه بچه‏هاى، خردسال‏هاى ما دعوا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم برويم به جنگ، ما مى‏خواهيم چه، آن هم در يك وقتى گفت يك بچه‏اى به من گفت كه من مى‏خواهم به جنگ بروم، فرق است ما بين اينها. در هر صورت ما گرفتار هستيم امروز به يك همچو وضعى در دنيا و اسف بار وضع دنياست.

اينهايى كه پيش مى‏برند براى اين است كه دنبال حضرت ابراهيم سلام الله عليه هستند

اينهايى كه پيش مى‏برند براى اينكه اينها دنبال حضرت ابراهيم سلام الله عليه هستند، اينها لبيك گفتند به حضرت ابراهيم سلام الله عليه. آنها كه مى‏خواهند پيش ببرند چى مى‏گويند؟ آنها به عفلق گفتند، خوب نمى‏شود يك كسى كه به عفلق چيز مى‏كند، لبيك مى‏گويد يا به كسى كه به ابراهيم خليل الله لبيك مى‏گويد، اينها يك جور باشند. اين است كه آنها فرارى هستند و اينها اگر چنانچه يك وقت اقتضا بكند تا هر جايى كه صلاح باشد خواهند رفت.

خوب امروز شما ملاحظه مى‏كنيد كه لبنان آن گرفتارى را دارد، آنقدر در آن الان دارد جنايت واقع مى‏شود، ديروز توسط صهيونيست‏ها مستقيما و حالا توسط جميل، امين جميل، يعنى آمريكاست كه اين كارها را دارد انجام مى‏دهد. آمريكا نمى‏خواهد كه منطقه آرام باشد و بخواهند فكر بكنند كه بايد چه بكنند، آمريكا هر جا بتواند خودش دخالت مى‏كند، هر جا نتواند اياديش را مى‏فرستد كه لااقل نفاق بيندازند بين مردم. اين منافقينى كه مى‏خواستند در ايران آنطور وقايع را ايجاد كنند و جنايات را ايجاد كنند و كردند و فرار كردند و حالا هم باز تتمه‏شان هست، اينها همان راه را دارند مى‏روند، اگر قبل از رفتن به فرانسه اشكال مى‏شد كه شايد نه، خودشان چى باشند، خوب، حالا معلوم شد كه نه، اينطورند. اينهايى كه خلقى هستند با صدام دست دوستى مى‏دهند، در صورتى كه هر روز دارد اين خلق اسلامى راكوبد. اينها ديگر برايشان آبرويى باقى نمانده است لكن خارج نشسته‏اند و فحش مى‏دهند، خوب، اين يكى برايشان مانده كه فحاشى كنند. در هر صورت ما بايد خودمان لبيك به حضرت ابراهيم بگوييم و لبيك به رسول الله بگوييم و با اين لبيك فداكارى بكنيم و حفظ كنيم عزت خودمان را، عزت اسلام را.

بايد جوان‏هاى ما، پيرهاى ما، زن‏هاى ما، مردهاى ما، بچه‏هاى ما، همه در راه اسلام براى عزت اسلام و براى عزت ميهن خودشان و براى عزت ميهن خودشان و براى عزت قرآن كريم فداكارى كنند. يكى از فداكارى‏ها اين است كه با هم اختلاف نكنند. اگر يك اختلاف جزئى هست خودشان اصلاح كنند و بحمدالله الان در بين ارتش ما و سپاهيان و همه اينها وحدت هست و با اين وحدت دارند جلو مى‏روند و تا اين وحدت هست انشاءالله پيروزى دنبال هم است. و ما بايد هميشه توجه به اين داشته باشيم كه آنچه هست از خداست على غيرك من الظهور ماليس لك هر چى هست از اوست. اگر ما توانستيم اين مطلب را

صحيفه نور ج 18 صفحه 109

به قلب خودمان وارد كنيم كه هر چه هست از اوست، ديگر نه از شكست مى‏ترسيم، نه از چيز ديگر. همه از اوست و اگر اين معنا در قلب ما حاصل باشد شكست هم نيست در كار. براى خدا قيام كنيد انما اعظكم بواحده ان تقوموالله، يك از تمام موعظه‏ها خداى تبارك و تعالى انتخاب كرده اين يك موعظه را قل انما اعظكم بواحده يعنى همين يكى را من موعظه مى‏كنم چون همه چيز تو اينجاست انما اعظكم بواحده ان تقوموالله همه چيز در قيام لله است. قيام لله معرفت الله مى‏آورد. قيام لله فدايى براى الله مى‏آورد. قيام لله فداكارى براى اسلام مى‏آورد. همه چيز در اين قيام لله است و لهذا تنها موعظه‏اى كه انتخاب كرده خداى تبارك و تعالى از بين موعظه‏ها همين موعظه است كه ان تقوموالله مثنى و فرادى اجتماعى و انفرادى قيام لله بكنيد. انفرادى براى وصول به معرفت الله، اجتماعى براى وصول به مقاصد الله. و من اميدوارم خداى تبارك و تعالى به ما و شما و به همه ملت توفيق عنايت كند كه اين راه را برويم و براى خدا كارها را انجام بدهيم.

مبارك آن روزى است كه دست خيانتكارها و جنايتكارها از سر مظلومين جهان قطع بشود

و خداى تبارك و تعالى اين ملت‏ها را توجه بدهد به اين مسائل، و اين دولت‏هايى كه در كشورهاى اسلامى هستند از خواب بيدار كند. اينها گمان مى‏كنند كه اسرائيل پشت و پناه آنها هست كه كمك به او مى‏كنند. اسرائيلى كه بنايش بر اين است كه كشورهاى عربى را بگيرد، اين را خيال مى‏كنند كه اين پشت و پناه او هست يا آمريكا پشت و پناه است، آمريكا از شما نفت مى‏خواهد و آمريكا از شما نفع مى‏خواهد و مى‏خواهد شما بازار باشيد براى او. و همين طور شوروى، اينها فرق نمى‏كند، اينها مى‏خواهند كه از شما استفاده بكنند، از مخازنى كه خدا به شما داده آنها استفاده‏اش را بكنند، شما حمال باشيد براى آنها. والا در آنجايى كه شما گرفتار بشويد هيچ يك از اينها به داد شما نخواهند رسيد، آنها آنوقت مى‏گويند ما اينها را نمى‏شناسيم. بناى اين اشخاصى كه توجه‏شان به خودشان و به دنياى خودشان است اين است كه مادامى كه به نفع آنها چيزى باشد با آنها همراهند و با آنها هم كاسه هستند، آن روزى كه ببينند اين به نفع نيست ولو دوست‏شان باشد كنارش مى‏گذارند. اين قصه چرچيل را شنيديد شايد، خوب، چرچيل در جنگ عمومى رئيس انگلستان بود، شوروى هم همراه اينها بودند در جنگ با آلمان، شوروى هم همراه اينها بود، آمريكا هم همراه اينها بود. به مجرد اينكه هيتلر را شكست دادند، چرچيل گفت كه الان وقتى است كه ما به شوروى بزنيم. شوروى كه با آنها دوستى داشت و با آنها مى‏خواست كه وارد بشود يعنى جنگ آلمان را او برد، گفت الان وقتش است، منتها مجلس انگلستان اجازه نداد اين را، آنوقت معلوم شد اين مجلس انگلستان اجازه نداد اين مطلب را وضع اينها اينطور است، همان دوستى را كه دارند، آن روزى كه ببينند يك دوست ديگرى بهتر از اين است و اين برايشان ديگر خوب نيست، اين را پرتش مى‏كنند دور يا اين را مى‏زنندش به زمين، وضع اينها اينطورى است. كسى كه به خدا اعتقاد ندارد، كسى كه به معاد اعتقاد ندارد، كسى كه نمى‏شناسد

صحيفه نور ج 18 صفحه 110

آن ارزش‏هاى انسانى را، اينها نمى‏شود بهش اعتماد كرد كه ما با آمريكا باشيم و يا اينكه آمريكا با ما در وقت خودش چه بكند. آمريكا از شما نفت مى‏خواهد، آمريكا از حكومت حجاز، نفت حجاز را مى‏خواهد براى او نفعى به شما نمى‏رساند او از شما مى‏گيرد ومى‏دوشد - براى - شما را. براى چه براى او خودتان را به زحمت مى‏اندازيد و ما را هم به زحمت مى‏اندازيد؟

انشاءالله خداوند همه را بيدار كند و هشيار كند و اين عيد سعيد را مبارك كند. و مبارك آن روزى است كه دست قدرت‏ها، دست خيانتكارها، دست جنايتكارها از سر مظلومين جهان قطع بشود و انشاءالله اميدوارم نزديك باشد يك همچو وقتى.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 66

تاريخ: 26/5/62

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير و مسؤولان وزارت ارشاد اسلامى و سازمان حج و زيارت، نماينده امام و سرپرست حجاج ايرانى و روحانيون كاروان‏هاى حج

يكى از فلسفه‏هاى بزرگ حج، بعد سياسى اوست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد تشكر كنم از آقايان كه تشريف آورده‏اند و در اين مجلس با هم به گفتگو بنشينيم و مسائلى را كه بايد گفت تا يك حدودى خدمت‏شان عرض كنم. و من اميدوارم كه انشاءالله آقايان موفق بشوند با سلامت و پيروزى اين سفر مبارك را طى كنند و به محال خودشان مراجعت بفرمايند.

شما در سالى به حج مشرف مى‏شويد كه اوضاع دنيا و اوضاع منطقه به وضعى است كه مشاهده مى‏كنيد. اوضاع دنيا گرفتار قدرت‏هاى بزرگ و مستضعفان جهان مبتلاى به اين قدرت‏هاى شيطانى و اوضاع منطقه نيز به واسطه دخالت قدرت‏هاى بزرگ به اين وضعى است كه مشاهده كنيد. و در آستانه سالى به حج مشرف مى‏شويد كه در اثر شكست مفتضحانه صدام مناطق مسكونى كشور ما مورد تجاوز واقع مى‏شود و با موشك‏ها كوبيده مى‏شود و اخيراً كه انديمشك را هم ملاحظه كرديد و من به ملت ايران و اهالى محترم مبارز انديمشك تسليت عرض مى‏كنم و اميدوارم خداى تبارك و تعالى شهداى آنها را با شهداى صدر اسلام محشور بفرمايد و به بازماندگان آنها سلامت و صبر عنايت بفرمايد.

شما در سالى داريد در اين سفر مبارك مى‏رويد كه قدرت‏هاى بزرگ در منطقه مشغول به فساد هستند و تاخت و تاز. از آن طرف شوروى در افغانستان و هرجا كه بتواند دست درازى مى‏كند و ملت مظلوم افغانستان را آنطور سركوب مى‏كند و بحمدالله ملت افغانستان هم مقابله مردانه‏اى در مقابل آن قدرت بزرگ كرده‏اند و از آن طرف آمريكا كه در راس جنايتكاران است در همه كشورهاى مظلوم و خصوصاً در كشورهاى اسلامى آنطور دخالت و تجاوز مى‏كند و از آن طرف دنيا دست دراز كرده است و ملت‏هايى كه بايد مستقل باشند، در تحت ظلم خودش قرار داده است و مع‏الاسف اين دولت‏ها هم ظلم پذير شده‏اند.

فلسفه حج، يكى از فلسفه‏هاى بزرگ حج قضيه بعد سياسى اوست كه دست‏هاى جنايتكار از همه اطراف براى كوبيدن اين بعد در كار هستند و تبليغات دامنه دار آنها مع‏الاسف در مسلمين هم تأثير كرده است كه مسلمين سفر حج را بسياريشان يك عبادت خشك خالى بدون توجه به مصالح

صحيفه نور ج 18 صفحه 67

مسلمين مى‏دانند. حج از آن روزى كه تولد پيدا كرده است، اهميت بعد سياسى‏اش كمتر از بعد عبادى‏اش نيست. بعد سياسى علاوه بر سياستش، خودش عبادت است.

مشكلات مردم در حج، بايد تمامى بلادى كه وارد مى‏شوند و مردم مستطيعش يا روحانيون محترمش وارد مى‏شوند، بايد بررسى از اوضاع مسلمين در هر سال بشود كه مسلمين در چه حال هستند، بين خودشان با حكومت‏ها چه وضعى است، بين حكومت‏ها با قدرتهاى شيطانى ديگر چه وضعى است، بين خود ملت‏ها با خود ملت‏ها چه وضعى است، بين روحانيونى كه در بلاد متفرقه مسلمين هستند با وضع حج چه وضعى دارند. اينها امورى است كه بايد رسيدگى به آن بشود و حج براى همين امور است. حج براى اين است كه مشكلات يك سال مسلمين را بررسى كنند و در صدد رفع مشكلات برآيند.

آنطور كه آخوندهاى دربارى منطقه و غيرمنطقه مى‏گويند كه حج بايد از جهات سياسى خارج باشد، اينها رسول الله را محكوم مى‏كنند، اينها خلفاى اسلام را محكوم مى‏كنند، ائمه هدى را محكوم مى‏كنند. اينها نمى‏دانند كه اين سفر حج براى مسائل بوده است، براى قيام ناس بوده است، براى اين بوده است كه مسلمين مشكلات مسلمين را درك كنند و در رفعش كوشش كنند، براى اين بوده است كه بين مسلمين اخوت و مودت پيدا بشود.

و مع‏الاسف به قدرى تبليغات دامنه‏دار دشمنان اسلام در همه مسائل اسلامى زياد و دامنه دار بوده است كه به خود مسلمين هم باورانده‏اند كه نبايد دخالت در سياست بكنند، به خود روحانيون هم. بسيارى از روحانيون هم باورشان آمده است كه روحانى نبايد دخالت در سياست بكند. روحانى بايد مسأله بگويد، آن هم مسائل غيرسياسى. مسائل سياسى اسلام چندين برابر مسائل عبادى‏اش است، براى اينكه مسائل سياسى هم عبادت است مع الاضافه. كتب اسلام، كتب فقهى اسلام مشحون از مسائل سياسى است، مشحون از مسائل اجتماعى است. و آنوقت يك دسته نادان گمان كنند كه اسلام مثل ساير اديان منحرفه كه آن هم در اول اينطور نبوده است بعد با دست همين استعمارگران به اينجا رسيده است، وضع اين است كه بايد روحانى عقب بنشيند و دو ركعت نماز بخواند و برود منزلش و همان جا چرت بزند تا دوباره وقت نماز ديگر بيايد. اينها همه تبليغاتى بوده است كه در طول مدت از آنوقتى كه اسلام تولد پيدا كرد و قدرت پيدا كرد به دست خلفاى اموى و عباسى و بعد هم به دست حكومت‏هاى مرتجع و بعد هم به دست قدرت‏هاى بزرگ اين مسائل شده است كه اسلام را منزوى كنند و منزوى كردند. آن اسلامى كه به درد جامعه نرسد و آن اسلامى كه به درد حكومت جامعه نرسد، آن اسلام منزوى است. اسلام منزوى در مساجد بود با اسم اسلام، اسلام را منزوى كردند در چهار ديوار مساجد، مساجد بى‏تحرك. اين مسجدالحرام و مساجد در زمان رسول اكرم (ص) مركز جنگ‏ها و مركز سياست‏ها و مركز امور اجتماعى و سياسى بوده. اينطور نبوده است كه در مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سياسى‏اش بيشتربوده. هر وقت مى‏خواستند به جنگ بفرستند اشخاص را و بسيج كنند مردم را براى جنگ‏ها، از مسجد شروع

صحيفه نور ج 18 صفحه 68

مى‏كردند اين امور را. مع الاسف در دنبال تبليغات از صدر اسلام يعنى بعد از يك مدتى تا زمان ما مساجد يك مساجدى شده بود كه اسلام در آنجا محكوم مى‏شد. محكوم كردن اسلام به اين نيست كه يك كسى بگويد من اسلام را محكوم مى‏كنم، محكوم كردن اسلام به اين است كه آن چيزى كه اسلام مى‏خواهد در مسجد زير پا گذاشته بشود. اسلام مى‏خواهد كه مردم آگاهانه براى مصالح خودشان، براى مصالح مسلمين در آنجا فعاليت بكنند و حج از مسائلى است كه جنبه سياسى‏اش بسيار بيشتر است از جنبه‏هاى عبادش‏اش. و شما آقايان كه انشاءالله با سلامت مشرف مى‏شويد بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين فكر استعمارى كه در مغز بسيارى از حتى روحانيين ممالك اسلامى گنجانيده شده است اين را ازاله كنيد. در صحبت هايتان، در اجتماعاتتان بگوئيد به آنها كه اسلام وضعش اين نيست كه تاكنون ماها داشته‏ايم، فقط بيايند در حج و چند دور بگردند دور خانه مبارك و بعد هم وقوف و چه و چه و هيچ كار نداشته باشند كه مستكبرين بر مردم دنيا و مسلمين چه مى‏كنند، بى‏تفاوت باشند. محكوم كنند آن اشخاصى را كه مى‏خواهند راجع به مصالح مسلمين صحبت بكنند. آن ضررى كه از اين آخوندهاى دربارى اسلامى مى‏خورد، بدتر از آن ضررى است كه از آمريكا مى‏خورد، براى اينكه اينها با يك ظاهر اسلامى، اسلام را منزوى مى‏كنند و آنها با اين ظاهر نمى‏توانند بكنند، آنها وادار مى‏كنند اينها را. مسلمين بايد در حج وقتى كه مى‏روند يك حج زنده يك حج كوبنده، يك حجى كه محكوم كنند اين شوروى جنايتكار و آن آمريكاى جنايتكار را، يك همچو حجى، حجى است كه مقبول است. اگر ما حج برويم و مصالح مسلمين را در نظر نگيريم بلكه بر خلاف مصالح مسلمين هى روى جنايت جنايت‏ها پرده بپوشيم، نگذاريم مسلمين صحبت بكنند از جنايت‏هايى كه بر مسلمين مى‏گذرد و جنايت‏هايى كه از حكومت‏ها و از قدرت‏هاى بزرگ بر مسلمين مى‏گذرد. ما يك صحبت بكنيم، اين حج نيست، اين يك صورت بى‏معناست.

وقتى مى‏رويد حج، اين مسلمين بلاد را بيدار و متحد كنيد

اين حجى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد و آن حجى كه اسلام از ما خواسته است، آن است كه وقتى مى‏رويد حج اين مسلمين بلاد را بيدار كنيد، متحد كنيد با هم، بفهمانيد به آنها كه چرا بايد بيش از يك ميليارد مسلمين تحت فشار دوتا قدرت چند صد ميليونى باشند. تمام گرفتارى‏ها براى اين است كه مسلمين را از آن راهى كه اسلام دارد منحرف كرده‏اند و حتى اگر يك مجالسى هم داشته باشند لابد شنيده‏ايد كه مجلسى را كه روحانيون داشتند و در يك جايى بود، محكوم نكردند. حاضر نشدند كه افغانستان را كه شوروى چيز كرده، اينها لفظا بگويند اين كاردستى نيست. اينقدر هم همين كسانى كه، مسيحيانى كه، روحانيونى مسيحى كه بودند حاضر نشدند اينقدر بگويند كه افغانستان چه، ترسيده بودند از اين. وقتى بنا باشد كه روحانيون‏شان اينطور، ما از آنوقت تا حالا خيال مى‏كرديم روحانيون مسيح آمريكايى هستند، حالا معلوم شد هم آمريكائى هستند هم شوروى‏اى هستند و روحانيون مسلمين هم بسيارشان كمتر از آنها نيستند. آنهايى كه معلوم مى‏كنند مسلمين را كه نسبت

صحيفه نور ج 18 صفحه 69

به صهيونيست يك صدايى بكنند، نسبت به امريكا يك كلمه بگويند، آنها كمتر از آن روحانيون مسيحى كه مى‏گويند بايد هيچ حرف نزد و آن روحانيونى كه طرفدار آمريكا هستند كمتر از آنها نيستند، اينها هم طرفدار آمريكا هستند. مسلمين بايد بيدار بشوند، اين يك ميليارد مسلم بايد بيدار بشوند و كلك اين دو تا قدرت بزرگ و ديگر قدرت‏ها را كه در اين مناطق مشغول فساد هستند، كلك اينها را بكنند.

ننگ نيست بر كشورهاى اسلامى كه اسرائيل بيايد و فلسطينى‏ها را آنطور كند؟ در لبنان آن جنايت‏ها را بكند و يك ميليارد جمعيت مسلمين بنشينند تماشاچى باشند؟ از چى مى‏ترسند اينها؟ چرا بايد اينقدر عرضه باشند؟ شريان حيات شرق و غرب در دست اينهاست، نفت شريان حيات اينهاست اگر ده روز نفت را به روى آنها ببندند خاضع مى‏شوند آنها. در عين حالى كه اين شريان در دست حكومت‏هاى به اصطلاح اسلامى است، در عين حال تقديم مى‏كنند و التماس هم مى‏كنند. اين مصيبت نيست؟ براى مسلمين اين مصيبت نيست كه همه چيزمان را بدهيم به خارجى‏ها و در طبق اخلاص بگذاريم و با منت كشيدن از آنها كه بپذيرند؟ وقتى بنا شد كه مسلمين به آن مسائل الهى توجه نكنند، به آن مسائل قرآنى توجه نكنند و احكام اسلامى را درست به آن توجه نكنند و دعوت اسلام به وحدت را زير پا بگذارند، ناچار بايد اين طور بشوند كه همه چيزشان را بدهند و التماس هم بكنند به آنها كه قبول كنيد شما. نبايد ما ديگر بيدار بشويم؟ نبايد اينها عبرت بگيرند از ايران؟ امروز همه كشورهاى بزرگ عالم از شوروى گرفته است كه دارد دائما به عراق كمك مى‏كند و از آمريكا گرفته است كه آن هم همين طور و از فرانسه كه مركز فساد همه دنيا شده است، كشورى كه ادعا مى‏كرد كه اينجا مهد آزادى و كذاست حالا اين تروريست‏ها را در آنجا جا داده است و به صدام كمك مى‏كند و به اين كمك افتخار مى‏كند. مسلمين بايد توى دهن اينها بزنند و اگر مجتمع بشوند خواهند زد. و ايران همانطور كه همه دنيا ديده است (ولو زير پا گذاشته‏اند مطالب را) همه عالم الان مطلعند كه شوروى و آمريكا و ساير قدرت‏ها از ايران سيلى خوردند به بركت اسلام و نخواهد ديگر اين ملت اسلامى گذاشت كه راه آنها به اين مملكت باز بشود. آنهايى كه به آرزوى اين نشسته‏اند كه آمريكا دوباره بيايد يا شوروى بيايد، آنها خيال باطل به خودشان راه داده‏اند، به اين آرزو نباشند و لااقل تا وقتى كه اينها زنده هستند، تا آنوقت آمريكا و شوروى نمى‏تواند به اين مملكت وارد بشود.

آنهائى كه در خانه نشسته‏اند و مى‏گويند مردم خسته شده‏اند از جنگ، آنها خودشان خسته هستند!

اين جوان‏هاى ما كه الان در سرتاسر كشور به جنگ مى‏روند و در جبهه آنطور حماسه‏ها مى‏آفرينند، تا اين جوان‏هستند و انشاءالله هستند نمى‏تواند كسى به اين مملكت صدمه وارد كند. آنهائى كه در خانه نشسته‏اند و مى‏گويند مردم خسته شده‏اند از جنگ و خسته شده‏اند از چه و چه، آنها خودشان خسته هستند، از اول هم خسته بوده‏اند. مردم كى‏اند؟ اين انديمشك است كه مورد تجاوز

صحيفه نور ج 18 صفحه 70

واقع بشود، دنباله‏اش جنگ جنگ تا پيروزى مى‏گويد. آن هم جاهاى ديگرى كه از دزفول گرفته تا هر جا ملاحظه كنيد به مجرد اينكه يك فسادى، در آنجا واقع مى‏شود و صدام يك جنايتى مى‏كند دنبالش همه - مردم - در - مى‏ايستند و فرياد مى‏زنند مرگ بر كى و مرگ بر كى و جنگ جنگ تا پيروزى. اينها مردم نيستند؟ اين مردمى كه در مساجد و در نمازجمعه‏ها و سرتاسر كشور مجتمع‏اند و فريادشان بلند است از اينكه جنگ بايد كرد و خودشان هم داوطلب الان دارند به طرف جبهه هاروند، اينها مردم ايران نيستند؟ اينها از كره مريخ آمده‏اند؟ مردم ايران عبارت از يك دسته هستند كه نشسته‏اند و نه يكى‏شان رفته‏اند به جبهه با اينكه بعضى‏شان داراى كذا و كذا هستند! فقط مردم ايران اينها هستند كه در عين حالى كه دارد اين كشور به طرف فنا خداى نخواسته مى‏رود (اگر چنانچه سست بيايند جوان‏هاى ما) شما چند نفر هستيد مردم ايران كه مى‏گوييد از جنگ خسته شده‏ايم؟ شما چه وقت جنگ كرده‏ايد كه خسته بشويد؟ شما كدام يكى تان رفته است جبهه تا يك خستگى احساس بكند؟ كدامتان حاضر شده است كه آمريكا و شوروى را محكوم كند؟ شما مثل ساير آنهاى ديگرى مى‏مانيد كه نشسته‏ايد آنجا و هى اشكالتراشى مى‏كنيد به اين ملت. ملت اينها هستند، ملت اين مردم كوچه و بازار هستند، اين مردم دهات و نمى‏دانم قصبات و شهرستان ها، اينها هستند كه دارند به جنگ كمك مى‏كنند و به جبهه‏ها، پشت جبهه‏ها كمك مى‏كنند و بانوانشان و بچه‏هاشان و بزرگ هايشان و همه شان مشغول خدمت هستند. اينها كه خسته نشده‏اند. از چى خسته بشوند؟ از اسلام روبرگردانند؟ امروز اگر ما از اين جنگ و از اين دفاع مقدس، ما جنگ نداريم با كسى، ما دفاع داريم مى‏كنيم از كشور خودمان. ما باز كشورمان تحت سلطه صدام هست يك مقدارى از آن، مائى كه داريم دفاع از اسلام مى‏كنيم اگر خسته بشويم معنايش اين است كه ما از قرآن كريم ديگر خسته شده ايم، از اسلام خسته شده‏ايم. كدام يك از اين افرادى كه در اين كشور هستند الا يك دسته اقليت فاسد، خسته هستند از اين امور؟ اين جوان‏هاى ما مى‏دانند كه اگر خداى نخواسته صدام غلبه پيدا كند به اين كشور چه خواهد كرد و با همه چيز مردم چه خواهد كرد. اين جوان‏هاى غيورى كه يك همچو احساسى دارند مى‏نشينند تو خانه‏شان و مى‏گويند كه خسته شده‏ايم از جنگ؟ از چى خسته شده‏اند؟ از دفاع كشورشان خسته شده‏اند؟ از دفاع از اسلام خسته شده‏اند؟ از دفاع از نواميس‏شان خسته شده‏اند؟ يك دسته هم نشسته‏اند هر كار صحيحى هم بشود آنها مى‏گويند خراب است. هر خدمتى هم كه دولت مى‏كند آنها مى‏گويند خراب است. آنها از اول دلشان مى‏خواهد كه وضع، اين وضع نباشد، برگردد به آن زمان رفاه نمى‏دانم چى كه جوان‏ها تو قهوه خانه بروند و توى كاباره‏ها بروند و چه بكنند و پيرها هم مجالسى داشته باشند به عيش و نوش. اينها دلشان مى‏خواهد اين بشود و اين خواب را نخواهيد ترجمه‏اش را ديد. اين تعبير اين خواب تعبير براى شما نخواهد شد.

اين ملت يك ملت زنده است، يك ملتى است كه دنيا الان رويش حساب مى‏كند. اين ايرانى بود كه همسايه هايش هم قبولش نداشتند. اين ايرانى بود كه فقط با لفظ، با لفظ آقاى آريا مهر يك

صحيفه نور ج 18 صفحه 71

تبليغاتى برايش مى‏شد و الا كجا چيز داشت، همه‏اش وابستگى، همه‏اش خرابى سرتاسر كشور ما كه ملاحظه بكنيد الا شهرستان‏ها آن هم تهران عمدتاكه مورد توجه بود و مى‏خواستند آن هم چون اشراف و اعيان در اينجا هستند، آنها خوش بگذرانند، اين دهات و قصبات و آن جاهاى دور افتاده يك نظر به آن نشد. اين بدبخت‏ها بايد با الاغ از اين ور آن ور بروند مريض هايشان را ببرند بين راه هم بميرند دولت الان مشغول است براى راه درست كردن و مشغول است براى بيمارستان درست كردن و براى مدرسه درست كردن كه چندين هزار مدرسه درست شده است، چندين هزار كيلومتر راه درست شده است. همه اينها را آقايان نشسته‏اند توى خانه‏شان مى‏گويند هيچى نشده است. چى چى‏خواهيد بشود؟ آنچه كه شده در زمان رضاخان بوده است شده است و در زمان محمدرضا شده است كه خيابان‏ها را آنطور مركز فساد قرارداده بودند؟ شما آنها را صحيح مى‏دانيد! آن چيزى كه در اين چند سال شده است، از همه جهات، آن تحولى كه در جواهاى ما پيدا شده است كه از كاباره كشيده شده‏اند به ميدان جنگ با كفار، از مراكز فساد كشيده شدند به مراكز صلاح و دعا و نيايش، بانوان ما كه آنطور با آنها ظلم شده بود امروز در سرتاسر كشور مشغول تعليم و تعلم هستند و مشغول جهاد هستند فى سبيل الله. چى مى‏خواهيد بشود؟ آقايان چرا چشم هايتان را هم گذاشته‏ايد و گوش‏هايتان را به بوق‏هاى آمريكا و اروپا باز كرده‏ايد؟ چشم هايتان را باز كنيد ببينيد چه خبر شده است در ايران. ديگران بايد بگويند؟ گاهى هم مى‏گويند البته. شماها كه بايد تبليغ كنيد از اين اسلام، تبليغ كنيد از اين ديانت، تبليغ كنيد از اين كشور، دفاع كنيد از اين كشور با قلم‏تان، با صحبت‏تان، با چى، هى اشكال، اشكال، اشكال براى چى؟ شما چى كم داريد كه اشكال مى‏كنيد؟ اين مردم، اين مستضعفين، اين بيچاره‏ها، اين جنوب شهرى‏هاى همه كشور ما اينطور دارند جانفشانى براى اسلام مى‏كنند و هيچ هم اظهار خستگى نكرده‏اند. الان هم وقى كه مى بينيد فوج فوج حركت مى‏كنند به جبهه‏ها براى جنگ و براى دفاع از اسلام، اينها ملت نيستند؟ اين جوان‏ها كه دارند مى‏روند جزء اين ملت نيستند؟ ملت اينجا، ملتى بايد از آمريكا بايد بيايد؟ بيدار بشويد يك قدرى، توجه كنيد يك قدرى به مسائل.

اى مسلمين جهان! آقائى خودتان را از اسلام و بيت الله كسب كنيد

و شما آقايان كه داريد مشرف مى‏شويد به اين بيت معظم الهى، علاوه بر اينكه بايد خيلى جديت كنيد به اينكه اين مردمى كه بسيارشان مسائل حج را خوب نمى‏دانند، مسائل حج را براى اينها بگوييد قبل از اينكه هر كارى را مى‏خواهند بكنند، در هرجا هستيد مردم را بخواهيد آنجا و مسائل حج را برايشان با قاعده گوشزد كنيد، بگوئيد همين طور واجباتش را، محرماتش را، اينطور چيزها. علاوه بر اين، آن مسائلى كه بايد، با مسلمين در ميان بگذاريد، معاشرت كنيد با آنها البته با يك نظامى و به آنها حالى كنيد كه آقا چرا نشسته‏ايد كه آمريكا از آن ور دنيا دستش را دراز كند و شما را بخواهد اداره كند. بخواهد خليج فارس را، خليج فارس به توچه كار دارد؟ تو چكاره هستى كه از آن ور مى‏خواهى خليج فارس را تامين كنى؟ ما خودمان بايد بكنيم، به شما چه ربطى دارد؟ مسلمان خودشان بايد بكنند،

صحيفه نور ج 18 صفحه 72

خليجى‏هابايد بكنند اين را. ما ميل داريم كه با همه كشورهاى اسلامى برادر باشيم، با همه حكومت‏ها در عين حالى كه اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند. ما صلاح همه را مى‏خواهيم. ما مى‏خواهيم كه آنها عزيز باشند. ما مى‏خواهيم آنها نوكر امريكا نباشند. آمريكا از آن ور دنيا آقايى نكند به شما، شوروى هم از آن ور. شما با هم باشيد. شما همين حكومت‏هايتان با هم باشد، ملت‏هايتان دنبالتان هستند. شما با ملت‏ها خوش رفتارى كنيد، ملت‏ها دنبال شما هستند، اگر خوش رفتارى كرديد و جهات اسلامى را مراعات كرديد، اين ملت‏ها همراه شما هستند، آنوقت آسيب‏ناپذير هستيد. الان حكومت ايران آسيب ندارد براى اينكه براى مردم دارد خدمت مى‏كند و مردم هم دنبال او هستند. مردم حافظ هستند. اگر يك گرفتارى در زمان رضاخان پيش مى‏آيد، در زمان محمدرضاخان پيش مى‏آيد براى آنها، مردم خوشحال مى‏شدند كه اين گرفتارى برايشان پيش آمده. امروز اگر يك گرفتارى براى كشور ما پيدا بشود، براى حكومت ما پيدا بشود مردمند كه حل مى‏كنند اين را و دولت هم خدمتگزار است و بايد خدمتگزار باشد. مجلس هم خدمتگزار است و بايد خدمتگزار باشد. همه ما بايد خدمتگزار باشيم به اين مردم. همه بايد تشكر كنيم از اينهائى كه اين جنگ را دارند اداره مى‏كنند با اين فشارها، در عين حالى كه همه بر خلاف هستند و همه مى‏خواهند كه ما منزوى باشيم. بحمدالله ايران در همه دنيا مطرح است و مسلمين همراه او هستند و من اميدوارم كه اين سفر مبارك شما را موفق بكند به اينكه اين مسلمين جهان را، اين روحانيون كشور ما را، اين روحانيون دربارى را كه آنجا لابد مى‏آيند، توجه بدهيد به اينكه آقا چرا بايد شما عزت خودتان را در نوكرى آمريكا بدانيد؟ در نوكرى صهيونيست‏ها بدانيد؟ شما آقائى خودتان را از اسلام كسب كنيد، آقائى خودتان را از بيت‏الله كسب بكنيد. دور بيرق اسلام جمع بشويد، دور حول خانه خدا جمع بشويد و با هم بيعت كنيد كه اجتماعتان همه‏تان بر خلاف مصالح اسلام نباشد و بر وفاق مصالح باشد و دست قدرت‏هاى بزرگ را انشاءالله كوتاه كنيد و اين كنگره بزرگ اسلامى انشاءالله به نتيجه مطلوبى كه اسلام دارد برسد و شماها با سلامت و سعادت مشرف بشويد و دعا كنيد كه مسلمين و سران اسلام بيدار بشوند و توجه بكنند به مصالح اسلامى و دعا كنيد به اين ملتى كه همه چيزش را در طبق اخلاص براى اسلام گذاشته و دارد فعاليت مى‏كند و دعا كنيد كه خداوند اين كوردل‏هايى كه گاهى پيدا مى‏شود در ايران يا در جاهاى ديگر، اينها را خدا هدايت كند كه به دامن اسلام برگردند و متوجه به مصالح اسلام باشند و ننشينند هى كارشكنى بكنند. همراهى كنند با اين ملت.

والسلام عليكم و رحمة الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 126

تاريخ: 4/7/62

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى جمهورى و مجلس، گروهى از مستضعفين جنوب تهران، پرسنل سپاه و ارتش و بسيج مستضعفين و اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد غدير خم‏

نگذاشتند حضرت اميرسلام الله عليه مجال پيدا كند براى پياده كردن حكومت الله به آن نحوى كه مى‏خواست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متقابلا من اين عيد بزرگ را به همه حضار و همه ملت ايران و همه مسلمين جهان و مظلومين سرتاسر عالم تبريك عرض مى‏كنم.

و چه خوب مجلسى است كه در يك همچو روز عيدى صاحبان اصلى انقلاب كه همين طبقه گودنشينان و كشاورزان و كارگران و مجاهدان هستند در اينجا تشريف دارند و ما از محضرشان استفاده معنوى مى‏كنيم. آن چيزى كه موجب تاسف است، اين است كه مجال پيدا نكرد حضرت امير سلام الله عليه، نگذاشتند مجال پيدا بكند، چون حكومتى كه حكومت الله است در دنيا به آن نحوى كه مى‏خواست، خود حضرت امير سلام الله عليه مى‏خواست پياده كند تا دنيا بفهمد كه اسلام چى آورده است و چه شخصيت‏هائى دارد. در آن وقت كه حكومت دست ايشان نبود، كه مجال نبود، آنوقت هم كه حكومت دست ايشان آمد، باز مجال ندادند، سه تا جنگ بزرگ در زمان ايشان افروختند و مجال اينكه يك حكومتى كه دلخواه او هست برقرار كند نشد و اين را ما بايد تا آخر ابد از آن متاسف باشيم. اگر يك همچو مجالى براى ايشان پيدا مى‏شد، الگويى بود آن حكومت براى همه كسانى كه مى‏خواهند به عدالت و به امور الهى قيام كنند، الگو مى‏شد. ولى تاسف اين است كه نشد و آنقدرى كه شد هم باز نورش متجلى است و الان هم همان اثر كمى كه از ايشان مانده است در باب حكومت، همان اثر كم هم معلوم كه وضع بايد چه باشد و تاسف ديگر اينكه مجال پيدا نكرد ايشان كه آن علومى كه در سينه ايشان بود وهيهنا علما جما ان هيهنا علما جما پيدا نكرد اشخاصى كه حمله آن علم باشند و بلااشكال آن علمى كه ايشان حمله‏اش را پيدا نكردند، آن علم اسرار ولايت، اسرار توحيد است و بايد همه عرفا تاسف بخورند بر اينكه اين مجال براى ايشان پيدا نشد كه آن اسرار را كه بايد افشا كند، افشا بفرمايد، مجال نشده و اين هم جزء تاسف‏هايى است كه بايد خصوصا عرفا و فلاسفه و علما و دانشمندان در اين تاسف روزگار بگذرانند.

صحيفه نور ج 18 صفحه 127

اگر حكومت، على (ع) را الگو قرار داد در اجرا، اين تمسك كرده است به ولايت اميرالمؤمنين‏

و ما در اين روز، اين روز مبارك كه از اعياد بزرگ اسلام است و بر حسب نفوس ما بالاترين عيد است و نكته‏اش هم اين است كه اين ادامه نبوت است، ادامه آن معنويت رسول الله است، ادامه آن حكومت الهى است، از اين جهت از همه اعياد بالاتر است و ما در اين روز سعيد يكى از چيزهايى كه وارد شده است اين است كه بگوييم، بخوانيم: الحمدالله الذى جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين و اهل بيته .

تمسك به ولايت اميرالمومنين چى هست؟ يعنى ما همين اين را بخوانيم و رد بشويم؟ آن هم تمسك به ولايت اميرالمومنين در روزى كه ولايت به همان معناى واقعى خودش بوده است، نه تمسك به محبت اميرالمومنين، تمسك به محبت اصلاً معنا هم ندارد، تمسك به مقام ولايت آن بزرگوار به اينكه گر چه ما و بشر نمى‏تواند به تمام معنا آن عدالت اجتماعى و عدالت حقيقى را كه حضرت امير قدرت بر پياده كردنش داشت، نمى‏توانيم ماها و هيچ كس قدرت نداريم كه پياده كنيم لكن اگر آن الگو پيدا شده بود و حالا هم ما بايد به يك مقدار كمى كه قدرت داريم تمسك كنيم. تمسك به مقام ولايت معنايش اين است، كه يكى از معانى‏اش اين است كه ماظل آن مقام ولايت باشيم، مقام ولايت كه مقام توليت امور بر مسلمين و مقام حكومت بر مسلمين است، اين است كه اگر چنانچه حكومت تشكيل شد، حكومت تمسكش به ولايت اميرالمومنين اين است كه آن عدالتى كه اميرالمومنين اجرا مى‏كرد، اين هم اندازه قدرت خودش اجرا كند. به مجرد اينكه ما بگوئيم ما متمسك هستيم به اميرالمومنين، اين كافى نيست، اين تمسك نيست اصلش. وقتى كه حكومت الگو قرار داد اميرالمومنين سلام الله عليه را در اجراء حكومتش، در اجراء چيزهايى كه بايد اجرا بكند، اگر او را الگو قرار داد، اين تمسك كرده است به ولايت اميرالمومنين. اگر چنانچه او الگو نباشد يا اينكه تخلفات حاصل بشود از آن الگوى بزرگ، هزار مرتبه هم روزى بگويد خدا ما را از متمسكين قرار داده است، جز يك كذبى چيزى نيست. و اگر مجلس كه از مقامات بلند يا بلندترين مقام كشورى است اگر چنانچه الگو قرار داد آن چيزى كه اميرالمومنين مى‏خواست و آن عدالتى را كه او در همان برهه كمى كه به او مجال دادند، خيلى كم مجال پيدا كرد، اگر الگو قرار بدهند آن را براى اينكه احكام را و امورى كه بايد محول به آنهاست به آن نحو اجرا بكنند، به آن نحو تصويب بكنند و دقت بكنند، آنوقت مى‏شود گفت كه مجلس ما هم از متمسكين به اميرالمومنين هستند. و ما اگر چنانچه مجلس نتواند اين كار را بكند يا خداى نخواسته نخواهد اين كار را بكند، يا بعض افراد نگذارند كه اين كارها بشود آنوقت ما نمى‏توانيم بگوئيم كه يك مجلس متمسك به ولايت اميرالمومنين داريم. و هكذا قوه قضائيه، اگر قوه قضائيه هم تبعيت نكند از آن قضاء اميرالمومنين كه .اقضاكم على و اگر تبعيت نكند از قضاوت اسلام، متشبث به همان قضاوت اسلامى نباشد، آن هم هر چه بگويد ما متمسك هستيم، بر خلاف واقع است. تمسك وقتى است كه قوه قضائيه هم كارهائى كه مى‏كنند از روى الگوى علوى باشد كه همان الگوى اسلامى است. و مردم ما هم

صحيفه نور ج 18 صفحه 128

كه اين دعا را با اين فقره را مى‏خوانند آنها هم بايد توجه كنند به اينكه تمسك به ولايت حضرت امير براى آنها تبعيت از مقاصد اوست.

كسانى كه مدعى هستند ما شيعه اميرالمومنين هستيم بايد در قول و فعل تبعيت از او داشته باشند

همين طور گفتند كه ما شيعه على هستيم و همين كه گفتند ما متمسك به ولايت اميرالمومنين هستيم، اين كافى نيست، نمى‏شود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است، اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه اميرالمومنين هستيم، تبع او هستيم بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند. اگر اين تبعيت نباشد و ما بگوييم كه ما شيعه هستيم، يك گزافى گفته‏ايم، يك طائلى گفته‏ايم.

اميرالمومنين در زمان حكومتش كه بسيار كوتاه و بسيار با ناگوارها مقابل بود مى‏بينيد كه وقتى كه آن نامه را به مالك اشتر مى‏نويسد چه مسائل مهمى را، مسائل سياسى را، مسائل اجتماعى را، همه چيز را در آنجا ذكر مى‏فرمايد با اينكه يك بخشنامه‏اى براى يك نفر بوده است، يك نامه‏اى براى يك نفر بوده است و آن اين است كه مى‏گويد كه به حسب نقلى كه شده است كه يك خلخال را از پاى يك ذمى در حكومت او در آوردند، به حسب اين روايت مى‏فرمايد كه اگر انسان بميرد براى اين، اين ملوم نيست. شيعه اين است كه اينطور باشد نه مثل ما، شيعه اين است كه اگر چنانچه در حكومت اسلامى، در كشور اسلامى ظلم ولو به يك ذمى وارد بشود، آن هم ظلم به همين كمى كه يك خلخال را از پاى يك ذميه در آورند، بگويد كه انسان اگر بميرد ملوم نيست، ملامت نبايد به او بشود، اينطور اهميت دارد.

اسلام تكليف دارد بر شما كه مظلومين را نجات بدهيد از دست كفار

و ما امروز مى‏بينيم كه در بلاد مختلفه مسلمين، ظلم‏هاست كه بر مسلمين دارد مى‏شود. در لبنان آن آتشى كه برافروخته‏اند، آمريكا برافروخته، آن لشكركشى‏اى كه از طرف آمريكا و فرانسه و ساير اذناب آنها براى يك مشت مظلوم شيعه و مظلوم مسلمان در آنجا انجام مى‏گيرد، ساير مسلمين نشسته‏اند و تماشا مى‏كنند. غايت كارى كه امسال حكومت‏ها كردند اين بود كه عيد نگرفتند. كافى است اين؟ اين هم يك كارى است، اما آنها دارند ظلم خودشان را مى‏كنند، آنها دارند فوج فوج جوان‏هاى ما را در لبنان و فلسطين مى‏كشند، آنها دارند در افغانستان جنايات را مى‏كنند، آنها دارند در عراق آن جنايات را مى‏كنند و آنها بر ايران آن جنايات را وارد مى‏كنند. مجرد اينكه امسال ما عيد نداريم، اين كار را درست مى‏كند؟ اين تكليف را از دوش اين دولت‏ها بر مى‏دارد؟ آنها با سرنيزه پيش مى‏آيند و با توپ و تانك پيش مى‏آيند و مظلومين هم تنها مانده‏اند و معذلك تو دهنى دارند به آنها مى‏زنند، لكن دولت‏ها نشسته‏اند تماشا مى‏كنند و غايت امر اين است كه عيد را نمى‏گيرند. شما عيد

صحيفه نور ج 18 صفحه 129

نگيريد، عيد را آمريكا مى‏گيرد، عيد را اسرائيل مى‏گيرد. بهتر از اين عيد چى كه شماها مرتبه‏تان به آنجا رسيده كه هيچ كارى از شما نمى‏آيد الا اينكه عيد نگيريد. چه تاثيرى در دنيا دارد اين؟ عيد نگرفتن آنجائى كه دنبالش مشت‏هاى گره كرده در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى و در مقابل صهيونيسم و ساير جنايتكاران با مشت‏هاى گره كرده بايستند و با آنهمه امكاناتى كه داريد مقابله كنيد، آنوقت اين عيد نگرفتن هم يك اثرى دارد والا از آن طرف نفت را به رايگان بدهيد به آنها، از آن طرف كمك‏هاى معنوى را به آنها بكنيد، از آن طرف همه مسلمان‏ها را در بند خودتان نگه داريد و نگذاريد كه حتى آنها يك كلمه‏اى بگويند، آنوقت عيد نگيريد، اين عيد نگرفتن چه اثرى دارد؟ اينها انحراف است. اينها تعميه است. مى‏خواهند به ملت خودشان و مسلمين جهان تعميه كنند كه ما الان ايستاده‏ايم مقابل اسرائيل. در مقابل توپ و تانك عيد نگرفتن كارى است؟ قدرت نداريد شما؟! شما نفت‏تان را اگر ده روز ببنديد به روى دنيا، دنيا خاضع شما مى‏شود. اينها مصيبت‏هايى است كه بر كشورهاى اسلامى دارد وارد مى‏شود و خودشان را همه پيرو اسلام مى‏دانند، پيرو دين اسلام مى‏دانند لكن آنى كه اسلام هست اصلاً خبرى از آن نيست. اسلامى كه در قرآنش با صراحت مى‏گويد كه نبايد سلطه جويان عالم، كفار عالم بر مسلمين مسلط بشوند و سلطه پيدا بكنند، شما كوشش مى‏كنيد به اينكه آنها سلطه پيدا بكنند. الان وضع لبنان چه وضعى است؟ اين شيعيان لبنان، اين مسلمان‏هاى لبنان الان در چه حالى هستند و اين دولت‏ها مى‏خواهند باز بسازند - و - با آمريكا، از آمريكا تبعيت كنند و با اسرائيل بسازند و با امين جميل بسازند. اين سازش چه معنى دارد؟ شمائى كه قدرت داريد كه اينها را سر جايشان بنشانيد و نجات بدهيد يك دسته مظلومين را و اسلام هم تكليف دارد بر شما كه مظلومين را نجات بدهيد از دست كفار، آنوقت همه كار شما اين است كه عيد نداشتيد! شما عيد درست مى‏كنيد براى اسرائيل و براى امريكا. آنها همه روزشان عيد است براى اينكه مى‏بينند در منطقه كارى كرده‏اند كه اسلام مهار بشود، هيچ نتواند يك قدم جلو بگذارد. آنها هر روزشان عيد است و براى ماها هر روز عزاست.

ما مى‏خواهيم با دعوت اسلام را به همه جا صادر كنيم، نه با سرنيزه

مائى كه مى‏خواهيم اسلام در همه جا باشد و مى‏خواهيم اسلام صادر بشود، ما كه نمى‏گوئيم كه مى‏خواهيم با سرنيزه صادر بكنيم، ما مى‏خواهيم با دعوت به همه جا، اسلام را صادر كنيم. ما مى‏خواهيم يك الگوئى از اسلام در عالم ولو يك الگوى ناقصى باشد نشان بدهيم كه همه عقلاى عالم غير از آنهايى كه جنايتكاران با لذات هستند، همه ملت‏هاى مظلوم بفهمند كه اسلام چى آورده و مى‏خواهد چه بكند در دنيا. اسلام با اين محرومين، با اين مظلومين، با اين گرفتارها مى‏خواهد چه كند كه اينها را نجات بدهد. و شما دولت‏هاى خليج و غيرخليج كوشش داريد به اينكه اين اسلام را نگذاريد از ايران يك قدم بيرون بگذارد ولو اينكه به رغم انف شما، بيرون پا گذاشته است و خواهد گذاشت. مسلمين، انصافا انسان بايد بگويد كه اين دولت‏هاى اسلامى، همه دولت‏هاى اسلامى، الا يك

صحيفه نور ج 18 صفحه 130

معدود بسيار كمى اصلاً به اسلام كارى ندارند، اسلام وسيله براى مقام است، اسلام غير از اين نيست كه وسيله باشد با لفظ اسلام و با قول به اسلام مثل اسلام رضاخانى و محمدرضاخانى، اسلام اينها اين بود كه قرآن هم طبع مى‏كردند و رضاخان مجلس روضه هم داشت و عزادارى هم آنوقت ارتشش مى‏كردند و همه اينها بود، دسته هم در مى‏كردند، من خودم ديدم. اما اساس را مى‏خواست از بين ببرد، با اين صورت اساس را مى‏خواست از بين ببرد و از او بدتر محمدرضا بود كه روى نقشه كار مى‏كردند و هر كارى مى‏كردند براى بردن - اساس است - اساس بود. الان هم حزب بعث عفلقى عراق همين كار را دارد مى‏كند، حالا ديگر عابد و مسلمان شده‏اند، لكن عابد و مسلمانى كه عبيد زاكانى مى‏گويد. اساس را اينها از بيخ قبول ندارند. اينها اسلام را منافى با مقاصد خودشان مى‏دانند و منافى هم هست. مقاصد آنها اين است كه بزنند و بكوبند و مردم را زير فشار قرار بدهند و غارت كنند و هر چه مردم دارند بگيرند از آنها و براى خودشان در بانك‏هاى خارجى انبار كنند، مثل محمدرضا كه كرد اين كار را. اسلام با اين آشنايى ندارد با يك همچنين مطلبى آنها مى‏دانند كه اسلام اينطورى نيست، پس، اين اساس نبايد باشد.

دولت واقعاً بايد آنطورى كه على (ع) براى محرومين دل مى‏سوزاند با تمام قدرت دل بسوزاند

ما كه اميدواريم كه يك جلوه ولو بسيار ناقصى از ولايت، ولايت على عليه السلام در كشور ما شده باشد، ما بايد توجه بكنيم، كافى ندانيم اينكه ما تظاهر مى‏كنيم و شعار مى‏دهيم و چه، اينها كافى نيست. دولت واقعاً بايد با تمام قدرت آنطورى كه على عليه السلام براى محرومين دل مى‏سوزاند اين هم با تمام قدرت، دل بسوزاند براى محرومين، مثل يك پدرى كه بچه‏هايش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال اين مى‏رود كه آنها را سير بكند، يك دولت تابع اميرالمومنين بايد اينطور باشد. الحمدلله هستند خيلى، البته من نمى‏گويم كه كسى مى‏تواند مثل حضرت امير باشد، خود او هم گفت كه شما نمى‏توانيد، نمى‏توانيم هم واقعاً، اما اعانت كنيم ما او را به ورع و تقوا، اعانت كنيم به اينكه تا آن اندازه كه مى‏توانيم، براى همه تا يك اندازه‏اى قدرت هست كه هم خودش را نگه دارد و هم جمهورى اسلامى را نگه دارد. اين قدرت‏هاى كوچك وقتى پهلوى هم گذاشته مى‏شود يك قدرت بزرگ است. الان چهل ميليون جمعيت ايران يك قدرت اسلامى بزرگ است كه انشاءالله اگر با همين وضع باقى باشد، به همين انسجام باقى باشد، طرفدارى از دولتشان بكنند، طرفدارى از مجلس‏شان بكنند و پشتيبان باشند براى جنگ‏هائى كه در اين كشور به بار آورده‏اند، اگر اينها به همين حال باشند آنوقت يك پرده‏اى از مقام ولايت در اين كشور جلوه پيدا كرده است. كوشش كنيد بر اينكه كوشش بكنند همه جمعيت‏ها و ارگان‏ها و همه نهادهاى اسلامى در اينكه اين تبعيت از مرام على عليه السلام را حفظ كنند و به پيش ببرند. قانع نشوند به اينكه ما حالا تا يك حدودى چه شده است، نخير، هيچ قانع نشويد.

صحيفه نور ج 18 صفحه 131

شما گودنشينان و زاغه‏نشينان كه به ما منت داريد و براى اسلام پيروزى ايجاد كرديد بايد حفظ كنيد آن را

انسان حد ندارد، بى‏حد است انسان. انسان در معنويات هيچ حدى ندارد تا آنجائى كه برگردد به مبدا كمال مطلق. در قدرت هم همين طور است. قدرت اسلامى انسان بى‏حد است. بنابراين بايد همه كشور ما به اين توجه داشته باشند كه اگر چنانچه دير بجنبند گرگ‏ها آنها را مى‏خورند. اگر به اين قدرتى كه الان در جبهه‏ها هست و بحمدالله هر روز براى اسلام پيروزى ايجاد مى‏كنند، اگر دير بجنبند آن قدرت‏ها و دير بجنبند اين ملت، به دنبال آنها گرگ‏ها از اطراف نشسته‏اند و فرصت‏طلبى مى‏خواهند بكنند كه همه ايران را ببلعند و شماييد كه بايد حفظ بكنيد و شما گودنشينان و زاغه‏نشينان كه به ما منت داريد و براى اسلام پيروزى ايجاد كرديد و شما عزيزانى كه سلامت خودتان را براى اسلام از دست داديد و ما همه مرهون زحمات شما هستيم، بايد توجه بكنيد كه اين وحدت الهى محفوظ باشد. شياطين نيايند و وسوسه ايجاد كنند كه حالا هم چيزى نشده است اين شياطين مى‏خواهند آنى كه بشود اين است كه باز مجالس رقص زمان محمدرضا و مجالس - نمى‏دانم - عيش و عشرت آنوقت و سينماهاى آنوقت باشد، البته اين نشده و نمى‏شود هم.

آنهائى كه مى‏گويند كه اين كشور باز چيزى نشده است، مثل آنوقت و بدتر از آنوقت است، براى اين است كه در نظر آنها بدتر است. آنها مى‏خواهند آنطور باشد، آنها مى‏خواهند كه در همه كشور ما مسكرات مثل آب جريان داشته باشد، آنها مى‏خواهند فحشا در همه جا باشد، آنها نيست، البته آنها هم ناراضى هستند. لكن شما گودنشين‏ها، شما زاغه‏نشين‏ها، شما كشاورزان، شما كارگرها كه بنيه اين كشور هستيد و اساس اين كشور هستيد توجه كنيد كه شياطين وسوسه نكنند به شما، شما را در كارهايتان سست نكنند. شما مى‏بينيد كه در همين مدت كوتاه چه كارهايى در ايران شده است. همين قضيه نشت نفت و آن موشك‏هاى حزب بعث كه اين كار را، اين جنايات را كرد و بعد هم در دنيا آنهمه بساط در آوردند و به گردن ما هم مى‏گذاشتند، آنهمه بساط درست كردند، تبليغات كه بايد همه جمع بشوند چه بكنند، بايد يك صندوق بين‏المللى پيدا بشود و چه بكند و امريكا بايد بكند و انگلستان مثلاً و امثال اينها. اين جوان‏هاى ما كه متعهد به اسلام هستند و فهميده‏اند كه خودشان بايد براى خودشان كار بكنند، اينها اين كار را كردند. حالا آنها بنشينند در خارج هر چى مفت مى‏خواهند بگويند. اينها اين معجزه را كردند، پس مى‏توانيد بكنيد. كارخانه‏ها را راه انداخته‏اند همين رفقا، همين دوستان، همين زاغه‏نشينان، همين كارگرها، مى‏توانيد همه كارها را انجام بدهيد لكن بايد يك لحظه از خدا غافل نباشيد. غفلت از مبدا قدرت، انسان را به هلاكت مى‏رساند. مبدا قدرت، اوست و همه چيز به دست اوست و ما چيزى نيستيم. ما شكر مى‏كنيم كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده است و از قدرت لايزال خودش يك ذره‏اى، يك جلوه مختصرى در اين كشور بذل كرده است، عنايت كرده است.

صحيفه نور ج 18 صفحه 132

دولت و مجلس و قدرت‏هاى ديگر تاكنون كارهاى بسيار مهمى كرده‏اند ولو اينكه كم گفته‏اند

و امروز قدرت شما يك قدرت الهى آسيب ناپذير است مادامى كه همين طور باشيد، مادامى كه تحت تاثير اين تبليغات نباشيد كه يك چيزى كم است، يك چيزى چى. خوب، شما نمى‏دانيد كه در وقتى كه جنگ است، جنگ داخلى است، جنگ خارجى است، همه چيز هست، محاصره اقتصادى است، همه كشورها با ما مخالف هستند، همه قدرت‏هاى بزرگ به ضد ما هستند و دولت را در آن مضيقه گذاشته‏اند، معذلك دولت تاكنون يك شاهى قرض نكرده و دارد كارها را انجام مى‏دهد و مجلس با قدرت خودش دارد قوانين را كه به صلاح مسلمين و اسلام است و قوانين اسلامى است دارد طرح مى‏كند و دارد تصويب مى‏كند و قدرت‏هاى ديگر مشغول به تعمير اين كشور هستند و تاكنون بسيار كارهاى مهمى كرده‏اند، ولو اينكه كم گفته‏اند ولكن زياد كرده‏اند. اين براى اين است كه يك كشورى است احساس كرده كه خودش بايد سر پاى خودش بايستد، اين احساس وقتى كه در جمعيت پيدا شد، اين معجزات هم دنبالش است. و آنوقت ما را اينطور كرده بودند كه احساس اين بود كه نمى‏شود، نمى‏توانيم، بايد از خارج بيايند، همه چيز ما از خارج است، سر تا قدممان بايد فرنگى بشود، احساس اين بود. وقتى احساس اين بود، افكار جامد شده بود، يعنى افكار رفته بود دنبال اينكه ما نمى‏توانيم و بايد ديگران دست ما را بگيرند. ديگران هم دست شما را نمى‏گرفتند، ديگران مال شما را مى‏گرفتند، خزائن شما را مى‏گرفتند.

امروز احساس اين است كه مى‏توانيم، اين احساس، توانايى مى‏آورد، اين احساس افكار را متوجه و متمركز مى‏كند كه هر كسى در هر جايى هست كار بكند، در هر جايى هست خدمت بكند - تا - اين احساس مادامى كه هست، شما به پيش مى‏رويد. و من اميدوارم كه اين احساس هميشه باشد و هميشه كشور شما به پيش برود و يك روزى باشد كه هر چيزى كه هر جا درست مى‏كردند خود شما هم درست بكنيد.

خدا انشاءالله همه شما را از مواليان ائمه اطهار و از شيعيان على بن ابيطالب سلام الله عليه قرار بدهد و دشمنان شما را انشاءالله يا آدم كند يا از بين ببرد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 134

تاريخ: 13/7/62

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه روحانيت مبارز تهران، نمايندگان دفاتر سازمان تبليغات اسلامى سراسر كشور، روحانيون تربت حيدريه و گروهى از روحانيون اهل سنت مرزنشين خراسان‏

هر چه داريم از خداست و آنى كه از اوست در راه او مى‏دهيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در آستانه ماه بزرگ محرم خوشحالم كه مواجه شدم با علماى اعلام و وعاظ عزيز و فضلاى حوزه‏ها. ما در اين آستانه ماه محرم مصيبت‏هاى بزرگى ديديم، دزفول و انديمشك كه همه جوانان ما بودند، برادران ما بودند، خواهران ما بودند، عزيزان ما بودند، اينها به دست عمال آمريكا و آنهائى كه به اسلام عقيده ندارند و ضد اسلام هستند شهيد شدند و دنيا در اين باب ساكت است. رسانه‏هاى گروهى دنيا، غايت حرفى كه مى‏زنند اين است كه عراقى‏ها مى‏گويند آنها ما را، ايرانى‏ها ما را بمباران كردند، ايرانى‏ها هم مى‏گويند آنها. با اينكه مى‏آيند مى‏بينند مصيبت‏ها را، لكن اين سازمان‏هاى به اصطلاح حقوق بشر به جاى اينكه ظالم‏ها را محكوم كنند، مظلوم‏ها را محكوم مى‏كنند. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت قدرتى بدهد كه در مقابل همه رنج‏ها و در مقابل همه مصيبت‏ها ايستادگى كند و همانطورى كه ما در آستانه يك ماهى واقع شديم كه آن ماه به ما تعليم مى‏دهد كه بايد همان نحوى كه مولاى شما حسين بن على سلام الله عليه فداكارى كرد و همه چيز خودش را در راه اسلام فدا كرد، شما هم كه شيعيان او هستيد، محبان او هستيد، بايد اقتداء به او كنيد و هر چه داريد بدهيد. و ما هيچ نداريم، هر چه داريم از خداى تبارك و تعالى است و چيزى نداريم كه در راه او بدهيم، آنى كه از اوست، در راه او مى‏دهيم. همه از او هستيم، جوانان ما از او هست، اموال ما از اوست، همه چيز ما از اوست و ما در راه او اين چيزها را فدا مى‏كنيم و از خود اوست كه در راه او فدا مى‏شود. مطلب زياد است كه در اين محضر بايد عرض كنم و من قدرت بيان همه را ندارم. لكن بعضى مسائل كه به نظر من در اين برهه زمان اهميت شايانى دارد، لازم است كه تذكرا عرض كنم.

هيچ خطى جز خط اسلام در ايران نيست‏

از شياطين غافل نباشيد. اين شياطين به هر چيزى كه مى‏توانند متشبث مى‏شوند و به هر راهى مى‏خواهند در دل اين ملت رخنه كنند. قضيه حمله نظامى آنقدرها مهم نيست، جوابش را بحمدالله سلحشوران اسلام مى‏دهند و داده‏اند. رسانه‏هاى گروهى هم ديگر حرف‏هايشان تاثيرى ندارد در دنيا،

صحيفه نور ج 18 صفحه 135

براى اينكه معلوم شده است كه اينها چكاره‏اند و مسائل‏شان يك مسائلى است كه باور نمى‏كنند، نمى‏توانند بازى بدهند ملت‏هاى ما را. آنچه كه امروز آنها دست به آن زده‏اند قضيه ايجاد (به خيال خودشان) تفرقه است، مثلاً مى‏گويند راه فلان مقام، خط فلان مقام چى است و خط فلان مقام هم مقابل اوست. دو مقامى كه هر دو و ساير مقامات همه با هستند و در همه چيزها باهم دوست و برادر هستند و آنها خودشان مى‏دانند كه راهى جز همان كه همه دارند ندارند، لكن ساده دل‏ها ممكن است كه گاهى باور كنند. راه فلان حوزه چى هست، راه فلان حوزه چى هست، راه فلان آقا چى هست، راه فلان آقا چى هست، راه روحانيون فلان قسم‏شان چى است، راه فلان قسم‏شان چى است. خطوط مختلفى آنها عرضه مى‏كنند و به مردم مى‏خواهند بباورانند كه يك همچو مسائلى هست در ايران و اينها هر كدام يك خط خاصى دارند در صورتى كه مساله اينطور نيست، هيچ خطى جز خط اسلام در ايران نيست و همه با هم در يك خط هستند. آقايانى كه در ماه محرم و صفر منبر مى‏روند وظايف زيادى در اين ابوابى كه ما الان در آن هستيم دارند، يكى همين محكوم كردن اين كسانى كه يك همچو حرف‏هايى را مى‏زنند، كه كى خط چه دارد و كى خط چى. بايد به مردم گفت كه اينها دشمنان شمايند كه مى‏خواهند به شما مطالبى عرضه كنند كه شما را از بعضى مقامات يا از همه دلسرد كنند.

امروز همه مقامات با هم هستند، همه روسايى كه در كار هستند، همه اينها با هم هستند و همه براى اسلام دلسوزى مى‏كنند و براى اسلام حركت مى‏كنند. خطوط مختلفى ما نداريم در ايران، اينها افترائى است كه دشمن‏هاى ما و ايادى آنها درست مى‏كنند. بعد از اينكه مايوس شدند از قيام مسلحانه و مايوس شدند از حمله و از راه‏هاى مختلفى كه تاكنون اعمال كردند، حالا اين هم يك راهى است كه پيش گرفته‏اند، كه حوزه علميه قم چه مى‏گويد و حوزه روحانيت مبارز تهران چى مى‏گويد و روسا، فلان رئيس با چند نفر يك راهى دارند، فلان رئيس با چند نفر راه ديگرى دارند، روحانيين هر جا يك مطلبى دارند، در صورتى كه مسائل اين نيست. من مى‏دانم كه شما خودتان هم مى‏دانيد اين را، لكن ساده دل‏ها ممكن است كه باور كنند.

تاريخ يك درس عبرت است براى ما. شما وقتى كه تاريخ مشروطيت را بخوانيد مى‏بينيد كه در مشروطه بعد از اينكه ابتدا پيش رفت، دست‏هايى آمد و تمام مردم ايران را به دو طبقه تقسيم‏بندى كرد، نه ايران تنها، از روحانيون بزرگ نجف يك دسته طرفدار مشروطيت، يك دسته دشمن مشروطه، علماى خود ايران يك دسته طرفدار مشروطه، يك دسته مخالف مشروطه. اهل منبر يك دسته بر ضد مشروطه صحبت مى‏كردند، يك دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‏اى دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسيارى از جاها اين مشروطه‏اى بود، آن مستبد. و اين يك نقشه‏اى بود كه نقشه هم تاثير كرد و نگذاشت كه مشروطه به آنطورى كه علماء بزرگ طرحش را ريخته - باشند - بودند، عملى بشود. به آنجا رساندند كه آنهايى كه مشروطه‏خواه بودند به دست يك عده كوبيده شدند، تا آنجا كه مثل مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى در ايران براى خاطر اينكه مى‏گفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‏اى كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران به دار زدند و مردم هم پاى او

صحيفه نور ج 18 صفحه 136

رقصيدند يا كف زدند. در مشروطه در عين حالى كه ابتدائش نبود اين مسائل، لكن آنهايى كه مى‏ديدند كه از مشروطه ضرر مى‏بينند، منافعشان از بين مى‏رود، نمى‏گذارد قانون اساسى، كه موافق با اسلام بايد باشد و اگر مخالف شد، قانونيت ندارد، نمى‏گذارد كه اينها هر كارى مى‏خواهند بكنند، يك دسته از همان مستبدين، مشروطه‏خواه شدند و افتادند توى مردم همان مستبدين بعدها آمدند و مشروطه را قبضه كردند و رساندند به آنجايى كه ديديد و ديديم. زمان ميرزاى شيرازى هم مى‏خواستند يك همچو كارى بكنند. مرحوم ميرزا كه دخانيات را تحريم فرمود شياطين افتادند و در بين مردم و به آنجا رساندند كه بعضى از اهل علم بعضى از شهرها بالاى منبر به طورى كه نقل مى‏كنند قليان كشيد بر ضد حكم مرحوم ميرزا، لكن ميرزا چون قدرتش قدرت فوق‏العاده بود و از آن طرف هم طرفداران او مثل ميرزاى شيرازى قوى بود و قدرتمند، نتوانستند آنجا كارى بكنند. در مشروطه اينطور نبود، در مشروطه هر دو طرف قوى بودند. نجف بعضى علماى درجه اول مخالف بودند، بعضى علماى درجه اول موافق بودند. در ايران هم بين علما همين جور اختلافات را ايجاد كردند و اين اينطور نبود كه خود به خود ايجاد شد، ايجاد كردند در بين آنها. ما بايد از اين تاريخ عبرت بگيريم كه مبادا يك وقتى در بين شما آقايان روحانيون، بيفتد اشخاصى يا در بين مردم وسوسه كنند و خداى نخواسته آن امرى كه در مشروطه اتفاق افتاد در ايران اتفاق بيفتد.

مردم در انتخابات موظف شرعى هستند كه از اختلافات كوبنده دست بردارند

چند وقت ديگر انتخابات شروع مى‏شود. از قرارى كه من شنيدم به طور حاد دارند اشخاص عمل مى‏كنند. اشخاصى هستند كه به جمهورى اسلامى هيچ اعتقاد ندارند، لكن براى خاطر شكستن جمهورى اسلامى در تبليغات انتخاباتى مى‏خواهند شركت كنند، نه از باب اينكه مى‏خواهند وكيل بشوند، از باب اينكه مى‏خواهند شكست بدهند جمهورى اسلامى را. اشخاصى هستند كه به وسوسه، اشخاص مومن را وادار مى‏كنند كه به طور حاد دخالت بكنند در اين امور. ممكن است كه اگر اشخاص هوشمند تنبه ندهند و بيدار نشوند، اين انتخابات موجب اين بشود كه دو دستگى‏هاى زيادى ايجاد بشود و اين همان مساله مشروطه است. بايد مردم توجه كنند و خصوصا روحانيون، روحانيون مبارز تهران مدرسين محترم قم، روحانيون مشهد، اصفهان، همه جا توجه كنند كه مساله، مساله مشروطه نشود. مساله اين نشود كه يك دسته براى خاطر اينكه يك كانديدايى دارند، ديگران را بكوبند، آن دسته هم براى همين كانديداى خودشان، اين را بكوبند. اگر همه براى خدا هست، با هم تفاهم كنيد. البته تبليغ هيچ مانعى ندارد، لكن مثل مشروطه نشود. آنطور نشود كه هر كدام ديگرى را بكوبند و آنى كه دشمن ما مى‏خواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملى كند. شما همه مى‏خواهيد كه اسلام در اين مملكت تحقق پيدا كند، همه مى‏خواهيد كه اين جمهورى اسلامى ادامه پيدا بكند، ادامه اين به اين است كه شما در مواردى كه مى‏بينيد كه دارند شياطين نقشه مى‏كشند و توطئه مى‏كنند تا شما را به جان هم بيندازند، بنشينيد با هم و تفاهم كنيد و آنها را مايوس كنيد. امروز دارند تهيه مى‏بينند

صحيفه نور ج 18 صفحه 137

مخالفين شما، مخالفين جمهورى اسلامى، كه براى انتخابات ايجاد نفاق كنند و اين يك خطرى است براى كشور ما. اينها با زور نمى‏توانند كارى انجام بدهند، نه آمريكا، نه شوروى، با فشار و زور به يك كشورى كه همه با هم هستند نمى‏توانند آسيب برسانند، لكن با توطئه و وادار كردن عمال خودشان در داخل مى‏توانند ايجاد نفاق كنند و بهانه هم انتخابات.

مردم در انتخابات موظفند، موظف شرعى هستند كه اختلافات كوبنده را از آن دست بردارند و اين يك امرى است كه بين همه هست، يعنى يك تكليفى متوجه به همه هست، به من طلبه كه اينجا نشسته‏ام و به شما علما و همه علماى بلاد و همه قشرهاى ملت، همه روشنفكران، همه نويسندگان، گويندگان، به همه تكليف شرعى است كه نگذاريد مساله مثل مساله مشروطيت بشود. عبرت بگيريد از آنجا، اگر مثل او بشود، آنهايى كه مخالف با اسلام و جمهورى اسلامى هستند و بازيگر هستند، آنها مى‏آيند قبضه مى‏كنند. يكى از امورى كه خيلى لازم است، همين مساله است كه بايد تذكر بدهند آقايان، تنبه بدهند آقايان. و آن مطلب اول هم كه عرض كردم تذكر بدهند به مردم به اينكه امروز ايران، اينهائى كه در كار هستند، اينهائى كه متكفل امور هستند، چه مجلس و چه دولت و چه قوه قضائيه و همه اينها يك راه دارند مى‏روند. البته نادر تويشان هست كه شيطان است، لكن به حسب نوع امور، اينها دارند يك راه مى‏روند، خطوط مختلفه در كار نيست. اين توطئه را كه مى‏خواهند با اسم خطوط مختلفه، يك دسته را طرفدار يك جبهه بكنند و يك دسته را طرفدار يك جبهه بكنند و در صورتى كه خود آنها با هم اختلاف ندارند، مريدها به اختلاف بيفتند و كم كم در همه جا همان حرف‏هائى كه در مشروطه بود، كه در يك شهر يك دسته اهل منبر مشروطه بودند، يك دسته اهل منبر مستبد بودند و در خانه‏ها همين مسائل بود و در بازار همين مسائل بود، يك وقت اينطور نشود كه مردم را به جان هم بيندازند، اين براى طرفدارى از فلان شخصيت و آن براى طرفدارى از فلان شخصيت، در صورتى كه همه‏اش توهم بيشتر نيست. و همين طور در انتخابات توجه كنند، مردم را توجه بدهيد به اينكه شما مى‏خواهيد اسلام را حفظ كنيد، بايد منتخبين شما اشخاصى باشند كه توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازيگر نباشند، به شرق و غرب توجه نداشته باشند. بايد تكليف كرد به مردم كه وقتى انتخابات پيش آمد به طور شايسته روحانيين عمل كنند، وعاظ عمل كنند و مردم هم به تبع آنها عمل كنند تا يك مجلسى داشته باشيم كه ديگر در آن هيچ اشخاصى كه مخالف با وجهه جمهوريت هستند نداشته باشيم.

ارتش مسلم عراق ننشينند كه اين حزب بعث، اسلام را زير پا بگذارد

و از مسائلى كه بايد عرض كنم اين است كه جبهه‏ها محتاج به روحانى هستند، چنانچه همه مردم محتاج هستند كه روحانيون آنها را هدايت كنند، ارشاد كنند، اگر توطئه‏اى در كار هست آنها آن توطئه را خنثى كنند. در جبهه‏ها، در شهرهاى مرزى احتياج هست به روحانيون، براى خدا روحانيون به جبهه‏ها بروند، به شهرهاى مرزى بروند و مردم را هدايت كنند. شياطين همه جا هستند، بايد در مقابل‏شان جندالله هم باشد. از جبهه‏ها مكرر اين مطلب گفته شده است كه روحانيون بيايند در اينجا، ما

صحيفه نور ج 18 صفحه 138

احتياج داريم. و انصاف نيست كه اين جوان‏هاى عزيز ما در آنجا فداكارى كنند و از شماها تقاضا كنند كه بياييد ما را هدايت كنيد، بياييد ما را خط هدايت بدهيد و ما مضايقه كنيم. اين هم يكى از امورى است كه بايد آقايان توجه به آن بكنند و ايام محرم و صفر هم يك فرصتى است كه مى‏توانند آقايان بروند در آنجا و مى‏توانند در شهرهاى مرزى، ولو به نوبت (در بعضى شهرهاى مرزى مى‏گويند كه حتى براى عقد كردن هم روحانى نيست) ولو به نوبت باشد، آقايان در آن شهرها بروند يك ماه بمانند، بعد يكى ديگر يك ماه بماند، مردم را هدايت كنند، امور شرعيه مردم را به آنها بگويند. و به همه جوانان عزيز در سرتاسر كشور، بعد از آنكه از آنها تشكر مى‏كنيم به اينكه اين نهضت را و اين جمهورى اسلامى را از گزند حفظ كردند، لكن توجه كنند كه بين راه هستند، و امروز احتياج هست به وجود اين جوان‏ها، ما نرسيده‏ايم به آن مقصدى كه اسلام به ما پيشنهاد كرده بايد آقايان باز هر جا مى‏روند براى صحبت كردن به جوان‏هاى ما توصيه كنند كه جبهه‏ها را پر كنند.

بحمدالله در جبهه‏ها الان قدرت و همه چيز در دست ماست، لكن ما نبايد مغرور بشويم به اينكه قدرت در دست ماست. ما تا آخر بايد هميشه دنبال اين باشيم كه بايد ما پيش برويم. بايد ما دشمن را شرش را از سر ايران قطع بكنيم. و در عين حالى كه بنده مكرر عرض كرده‏ام و مسؤولين محترم فرموده‏اند، در عين حالى كه ما هرگز مهاجم نيستيم و نخواهيم بود، لكن اين پيشرفتى كه - در ملت - در كشور عراق مى‏شود براى دفاع است، دفاع از كشور خودمان، دفاع از كشور اسلامى عراق. امروز كشور عراق ابتلايش بيشتر از كشور ماست، مردم مسلمان عراق امروز بيشتر در رنج هستند از ما، اختناقى كه در عراق حكمفرماست، در هيچ عصرى شايد نبوده، مردم مالك هيچ نيستند در عراق. دم از اسلام مى‏زنند، اين سردمدارهايى كه اصل اسلام را اطلاع ندارند چى هست، لكن يك كلمه اسلامى شنيده‏اند و دم از اسلام مى‏زنند، لكن اسلام را زير پا گذاشته‏اند و اين مردم مسلمان عراق را در فشار و اختناق قرار داده‏اند كه سلب امنيت الان از عراق هست. بعضى از آقايان كه تازه آمده بودند از عراق، مى‏گفتند اصلاً مردم مسلوب الامنيه هستند. اينها نمى‏دانند كه فردا چه خواهند كرد با آنها، حزب بعث چه خواهد كرد با آنها. ما دفاع - در، از - مى‏كنيم از اسلام، اسلام در عراق دارد پايمال مى‏شود. اين ارتش عراق كه همه بعثى نيستند، اينها يك دسته‏شان بعثى هستند، خوب، باقى مسلم هستند، اينها ننشينند كه اين حزب بعث، اسلام را زير پا بگذارد و همه شعائر اسلامى را از بين ببرد. اينها آن روزى كه دست‏شان برسد، شك نكنيد كه اعتاب مقدسه را با خاك يكسان مى‏كنند، همانطورى كه قبور اولياء خدا در بقيع با نافهمى و كجروى از بين بردند، اينها با ضد اسلامى در عراق خواهند رفتار كرد و اين بقاع مطهره را نخواهند (اگر دست‏شان برسد خداى نخواسته) باقى بگذارند. چرا ملت عراق و ارتش عراق توجه ندارند به اين معانى؟ صدام لب جهنم واقع شده است، حزب بعث لب جهنم واقع شده است و محتاج به يك قيامى است در عراق، ولو قيامى ضعيف.

ما نمى‏خواهيم كه به عراق تحميلى بكنيم، ما عراق را محترم مى‏دانيم همانطورى كه ايران را مى‏دانيم و عراق را محترم‏تر مى‏دانيم براى اينكه اميرالمومنين در عراق است، امام حسين در

صحيفه نور ج 18 صفحه 139

عراق است. ما مى‏خواهيم كه در پناه اين بقاع مطهره، مردم با آرامش زندگى كنند، نه اينطورى كه الان هست كه نمى‏دانند كه فردا صبح به حال خودشان و اولادشان و علمايشان اينها چه خواهد آمد. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى همانطورى كه عنايت كرد به ايران و ايران را نجات داد از دست آن رژيم فاسد، به عراق هم عنايت بكند و مردم را توجه بدهد و ارتش عراق را توجه بدهد و كارمندها و كارگرها و كشاورزهاى عراق را توجه بدهد و همانطورى كه در اينجا واقع شد، اين تحول در آنجا هم واقع بشود انشاءالله. و ما امروز ملاحظه مى‏كنيم كه به واسطه بيعرضگى اين حكومت‏ها، آمريكا از آن ور دنيا دارد حكومت مى‏كند به اينجاها. اينجا ما دستش را قطع كرديم كه نفس نمى‏تواند بكشد، و خليج دست ماست كه آمريكا تا آمده است بجنبد ديگر نفتى براى آنها نمى‏گذاريم بماند، لكن بى‏توجهى اين حكومت‏ها اسباب اين شده است كه آمريكا از آن ور دنيا دستش را دراز كرده و اينجا زمام امور اين حكومت‏ها را به دست گرفته، قدرت دست اينهاست، لكن قدرتى كه عقل اداره‏اش را ندارند، قدرت دارند، لكن اداره نمى‏توانند بكنند. ايران در اول قدرتى نداشت، هر چه قدرت بود مال شاه معدوم و بستگان آمريكا بود، ارتش دست آمريكائى‏ها بود و همه چيز دست آنها بود، لكن ملت ما هوشيار بود و سران اين مملكت عاقل بودند، توانستند اين مردم را توجه بدهند و بيدار كنند و كردند آن كارى كه شايسته يك ملت بود. كشورهاى ديگر مردمش خوبند، لكن مديرى كه بتواند آنها را اداره بكند و وادار كند به اينكه نگذارند سلطه آمريكا به اينطورى كه هست باقى بماند و هر روز زيادتر بشود و همين طور سلطه شوروى. اسلحه دست شماست، لكن بايد آن كسى كه اسلحه دستش است بداند چه مى‏كند، بداند در كجا بايد به كار ببرد، شما اسلحه دست گرفتيد و به اسلام صدمه مى‏زنيد. شما مى‏دانيد كه جمهورى اسلامى مى‏خواهد اسلام باشد در اين كشور و در همه كشورها، لكن اسلحه‏هاتان را دست گرفتيد و بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى عمل مى‏كنيد. اسلحه داريد، لكن نمى‏دانيد كجا عمل كنيد. شما اگر با هم متحد بشويد، همين حكومت‏هاى عرب با هم متحد بشوند، ساير مسلمين هم همراه آنها هستند، ما هم همراه آنها هستيم، متحد بايد بشوند - بشوند - و آمريكا را بگويند تو چكاره هستى كه آمدى خليج فارس را مى‏خواهى اداره بكنى؟ به تو چه ربط دارد؟ شوروى چكاره است كه از آن ور آمده است و افغانستان را مى‏خواهد فرمانفرمائى در آن بكند؟ به چه مناسبت؟ براى اين است كه اينها استفاده مى‏كنند از نادانى يك دسته و از خيانت يك دسته. يك دسته نادانند، يك دسته خائن، يك دسته مردم بيچاره هم كه گرفتار در دست اينها هستند، نمى‏توانند كارى انجام بدهند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به ما و به همه و به همه مظلومين جهان منت بگذارد كه از زير سلطه اين ظالم‏هائى كه خون مردم را دارند مى‏مكند، نجات پيدا بكنيم.

مساله كربلا كه خودش در راس مسائل سياسى است بايد زنده بماند به همان فرمى كه بود

و شما آقايان كه بسيارى‏تان در منابر و بسيارى در پائين منابر مردم را ارشاد مى‏كنيد، بايد در

صحيفه نور ج 18 صفحه 140

اين دو ماه مبارك ارشادتان را قوى بكنيد و مسائل اسلامى را براى آنها بگوييد، مسائل سياسى را براى آنها بگوييد، در عين حالى كه مساله كربلا كه خودش در راس مسائل سياسى هست، بايد زنده بماند به همان فرمى كه بود، منتها الفاظ تغيير بكند. مصيبت‏ها همان است، مصيبت‏ها تغييرى ندارد، بايد آن بعد سياسى كربلا را براى مردم بيان كرد. سيدالشهداء به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما از آنوقتى كه از مدينه حركت كرد مى‏دانست كه چى دارد مى‏كند، مى‏دانست شهيد مى‏شود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روايات ما. وقتى كه آمد مكه و از مكه در آن حال بيرون رفت، يك حركت سياسى بزرگى بود كه در يك وقتى كه همه مردم دارند به مكه مى‏روند، ايشان از مكه خارج بشود. اين يك حركت سياسى بود، تمام حركاتش، حركات سياسى بود، اسلامى - سياسى و اين حركت اسلامى - سياسى بود كه بنى‏اميه را از بين برد و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود.

آن روزى كه افراد ادراك مى‏كنند كه احتمال هم بدهند كه اسلام در خطر است، آن روز همان كارى كه امام حسين كرد بايد بكنند. آن روزى كه احتمال ما بدهيم كه اسلام در خطر است، بايد همه‏مان فداكارى بكنيم، بايد برويم دنبال كار. اگر احتمال بدهيم كه به واسطه تبليغات انتخاباتى ما اسلام و جمهورى اسلامى در خطر است بايد آنجور تبليغاتى كه خطرناك است، دست از آن برداريم، براى اينكه ضد اسلام است و گاهى با اسم اسلام يا با توهم اسلامى بودن، يك امورى انجام مى‏گيرد كه بر خلاف اسلام است. در مشروطه هم اينطور بود، يك دسته واقعاً به آنها آنقدر تزريق شده بود كه اعتقاد كرده بودند كه بايد فلان جور را عمل كرد، به آنها تزريق كرده بودند، اين سلطنت‏طلب‏هاى آنوقت آنقدر تزريق كرده بودند كه مردم استبداد را ترويج مى‏كردند (يعنى يك دسته، يك دسته از اهل منبر هم همين طور). حالا هم همين طور است. ممكن است شياطين در بين مردم بيفتند و آنقدر تزريق كنند كه تكليف شرعى معين كنند برايتان كه بايد ما مخالفت با فلان مقام، مخالفت با فلان امر بكنيم. بيدار باشيد! آنها با توطئه‏هاى شيطانى دارند عمل مى‏كنند. توطئه‏هاى شيطانى غير از اين لشكركشى است اين مهم نيست، آن توطئه‏هاى شيطانى كه بين خود شما ممكن است كه تفرقه خداى نخواسته ايجاد كند، آنهائى است كه يك كشور را به باد مى‏دهد و بر مى‏گرداند به زمان سابق و آن نه به فرم سلطنت، به فرم اسلام، لكن اسلامى كه آنها مى‏خواهند عمال آمريكا دست بردارند از كارهايشان، گذشت كه اينها بتوانند كارى انجام بدهند، بروند سر جايشان بنشينند كار ديگر انجام بدهند. آن عمالى كه در خارج نشسته‏اند و دائما بر ضد ايران تبليغ مى‏كنند و مى‏گويند كه همه ايرانى‏ها برگشته‏اند از جمهورى اسلامى و همه با ما هستند، خوب، اگر همه با شما هستند، خوب، تشريف بياوريد اينجا، پس چه شد فرار كرديد؟ حالا هم دژ دور خودتان بستيد. اگر همه ايرانى‏ها يا اكثر ايرانى‏ها با شما موافقند و از ترس‏شان دارند نماز جمعه مى‏روند و از ترس‏شان دارند عرض مى‏كنم كه فداكارى مى‏كنند، اگر اينطور است خوب، همه با شما هستند، خوب، چرا رفتيد خارج نشسته‏ايد؟ چرا جرات نمى‏كنيد بيائيد اينجا؟ اينها همين‏ها هستند كه مى‏خواهند در دل‏هاى ساده مردم نفوذ كنند و انشاءالله كه موفق نخواهند شد و اسلام بحمدالله يك جلوه‏اى كرده است و در همه دنيا اين جلوه را كرده است و مردم دنيا و

صحيفه نور ج 18 صفحه 141

مظلومين دنيا توجه پيدا كرده‏اند به اين جمهورى اسلامى. و اميدوارم كه ما هم خودمان پايبند باشيم به اسلام و به جمهورى اسلامى و همه شما موفق باشيد براى اينكه خدمت كنيد به اين مردم، خدمت كنيد به اين مستمندان دولت خدمت كند به اين كسانى كه در راه اسلام آنقدر فداكارى كردند، خدمت كند به اين اهالى دزفول و اهالى انديمشك و خوزستان كه همه چيز خودشان را از دست دادند، خدمت كنند. اين يك تكليف شرعى است براى همه ما.

والسلام عليكم و رحمة الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 146

تاريخ: 1/8/62

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير صنايع سنگين و كاركنان واحدهاى توليدى اين وزارتخانه و گروهى از مخترعين و مبتكرين وابسته به سازمان پژوهش‏هاى علمى و صنعتى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

براى جبران نقيصه‏هايى كه در طول تاريخ به اين كشور وارد شد بايد دوجهت را در نظر بگيريد يكى اعتماد به خدا و يكى اتكال به نفس

من از مشاهده شما برادران كه در راه پيشبرد مقاصد اسلام و پيشبرد مقاصد ميهن مشغول جهاد هستيد تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه خداوند شما همه برادران را توفيق بدهد كه بيشتر براى كشور خودتان مفيد باشيد. شما مى‏دانيد كه در رژيم سابق بايد بگوئيم كه رژيم باز دارنده بود نسبت به جوان‏هاى ما، آنها را نه اينكه نمى‏خواست رشد بدهد، آنها را خواست متوقف كند به نفع ابرقدرت‏ها. و لهذا همه جهات اين كشور وابسته شد و با چپاول‏هاى بسيار زياد وابستگان به آن رژيم فرار كردند و يك كشورى كه ورشكسته بود تقريباً، به دست شما جوانان دادند و شما جوانان برومند كشور هستيد كه بايد جبران آن نقيصه‏هايى كه در طول تاريخ اين دو جنايتكار، پدر و پسر جنايتكار به اين كشور وارد شد جبران كنيد. و عمده اين است كه شما دو جهت را در نظر بگيريد كه من كراراً عرض كردم، يكى اعتماد به خداى تبارك و تعالى كه وقتى كه براى او بخواهيد كار بكنيد به شما كمك مى‏كند، راه را براى شما بازكند، در هر رشته كه هستيد راه‏هاى هدايت را به شما الهام مى‏كند و يكى اتكال به نفس، اعتماد به خودتان. شما خودتان جوان‏هايى هستيد كه مى‏توانيد همه كارها را انجام بدهيد. مخترعين ما مى‏توانند در سطح بالا اختراع بكنند، مبتكرين ما مى‏توانند در سطح بالا ابتكار كنند به شرط اينكه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشوند به اينكه مى‏توانيم. در رژيم سابق نمى‏توانيم را در بين همه قشرها شايع كردند به همه گفتند ما نمى‏توانيم و بايد تواناها بيايند و به ما تعليم بدهند، آنها هم كه مى‏آمدند تعليم نمى‏دادند، شماها را وابسته مى‏كردند. امروز كه دست همه آنها بحمدالله قطع شده است و ديگر براى آنها جايى در اين كشور باقى نمانده است اين شما جوان‏هاى كشور هستيد كه در هر جا هستيد بايد به فكر آتيه كشور خودتان باشيد، حال كشور خودتان باشيد. و لازم است كه با اين دو خصيصه، اتكال به خداى تبارك و تعالى، اطمينان به نفس، بااين دو خصيصه به پيش برويد و بعد از مدت كوتاهى خواهيد ديد كه راه‏هاى سعادت بر شما باز مى‏شود و قدرت‏هاى بزرگ طمع‏شان قطع مى‏شود. و انشاءالله اين كشور يك كشور نمونه مى‏شود براى كشورهاى ديگرى

صحيفه نور ج 18 صفحه 147

كه آنها هم گرفتار آن تبليغات ابرقدرت‏ها هستند كه نمى‏گذارند آنها هم رشد بكنند.

امروز فعاليت براى كشور اسلامى، عبادت است

امروز شمائيد كه بايد دامن به كمر بزنيد و در رشد صنايع اين كشور و در رشد توليد اين كشور دامن به كمر بزنيد و همت بگماريد و فعاليت بكنيد. فعاليت شما امروز براى كشور اسلامى يك عبادت است. شما امروز همه‏تان با ايده اسلامى در حال عبادت هستيد، چه در كارخانه‏ها و چه در مواردى كه به صنعت مشغول هستيد و چه در كشاورزى هر كس هست و چه در ساير كارخانه ها كه هست. وقتى انسان براى خلق خدا خدمت بكند و براى اينكه اين خلق در طول تاريخ ستم ديدند، عقب نگه داشته شدند، نگذاشتند رشد معنوى بكنند، رشد مادى بكنند، وقتى با اين ايده شما خدمت بكنيد شما در خدمت اسلام هستيد و شما مجاهد هستيد در پشت جبهه‏ها. همانطورى كه مجاهدين ما در جبهه‏ها مجاهدت مى‏كنند و عبادت خدا را در آنجا مى‏كنند شما هم در پشت جبهه‏ها هستيد و عبادت خداى تبارك و تعالى را با همين كارهايتان انجام مى‏دهيد. و من اميدوارم كه با فعاليت شما عزيزان، با فعاليت همه جوان‏هاى ايران، همه قشرهاى ملت، زن و مرد ملت اين كشور ديگر از آسيب دهر مصون باشد و دست همه ابرقدرت‏ها تا ابد از آن كوتاه باشد.

شما تنها كشورى هستيد در دنيا كه فاتحه هر دو ابرقدرت را خوانديد و دست هر دو را كوتاه كرديد

شما مى‏دانيد كه امروز ما گرفتار به دسيسه‏ها و توطئه‏هاى ابرقدرت‏هستيم. اينكه همه، قدرت‏هاى خودشان را روى هم گذاشتند و به كشور شما حمله كرده‏اند، چه حمله تبليغاتى و چه حمله تسليحاتى، براى اين است كه آنها احساس مى‏كنند كه ايران است كه تواند خودش و ديگر كشورها را از قيد اسارت ابرقدرت‏ها و چپاولگرى‏هاى آنها نجات بدهد، از اين جهت ما بايد مهيا باشيم به اينكه اين ضربه‏اى كه زديم به آنها دنبالش را بگيريم. ما در بين راه هستيم. كارى كه شما جوان‏ها كرديد در دنيا بى‏نظير است. هيچ كشورى را شما سراغ نداريد كه از ابرقدرتى بريده باشد و به ابرقدرت ديگرى اتصال پيدا نكرده باشد. بى‏استثنا تمام كشورهاى دنيا يا در تحت سلطه مستقيم يا غير مستقيم اين ابرقدرتند يا در تحت سلطه مستقيم يا غير مستقيم آن ابرقدرت ها. و شما تنها هستيد در دنيا كه فاتحه هر دو را خوانديد و دست هر دو را كوتاه كرديد و مى‏خواهيد شما خودتان باشيد. مى‏خواهيد مستقل باشيد. مى‏خواهيد آزاد باشيد. مى‏خواهيد آن قيد و بندهايى كه براى كشور شما در زمان طاغوت درست شده بود از آنها همانطور كه رهايى پيدا كرديد رها باشيد تا آخر و اين با جديت خود شماست، با تلاش خود شماست براى همه كارها. هركس در هر كارى كه مشغول است، چه در دانشگاه‏ها كه مشغول دانش هستند و چه در صحراها و بيابان‏ها كه مشغول كشاورزى هستند و چه در جبهه‏ها كه مشغول فعاليت هستند و چه در كارخانه‏ها كه مشغول جهاد هستند، همه در جهاد در راه خدا

صحيفه نور ج 18 صفحه 148

- هستيد - هستند و بايد اين جهاد را به آخر برسانند و انشاءالله به آخررسد. شما اراده كنيد خداى تبارك و تعالى عنايت مى‏كند به شما و شما مصمم باشيد كه خودتان براى كشور خودتان باشيد و براى رفاه حال همه كشورهاى تحت سلطه‏انشاءالله.

بايد مصيبت‏ها را تحمل كنيم براى اينكه ارزش اسلامى را بدست آوريم و اسلام را پياده كنيم

و شما مى‏دانيد كه مصيبت‏هايى كه به اين كشور وارد شده است از اول انقلاب تاكنون، چه حجم زيادى داشته است. و در ازاى او اين پيروزى‏هايى كه براى شما حاصل شده است حجم بسيار افزون داشته است. ما در عين حالى كه جوان‏هاى بسيار لايق خودمان را، مردان كاردان خودمان را از دست داديم لكن آن چيزى كه به دست آورديم ارزش‏اش بيشتر از اين معانى است. آنى است كه سيدالشهدا سلام الله عليه زن و فرزند خودش را فداى او كرده، آنى است كه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم زندگانى خودش را در راه او صرف كرد و ائمه معصومين ما در راه او آنهمه رنج ديدند. ما هم كه مدعى هستيم و اميدوارم كه اين ادعا صحيح باشد، مدعى اين هستيم كه شيعيان آنها و پيروان آنها هستيم، بايد همانطور كه آنها تحمل داشتند مصايب را، در مقابل ارزش انسانى، در مقابل ارزش‏هاى اسلامى ما هم مصيبت‏ها را تحمل كنيم و در مقابل همه مصيبت‏ها بايستيم، براى اينكه آن ارزش انسانى را به دست بياوريم، اسلام را كه راس همه ارزش‏هاست در كشور خودمان و ساير كشورها پياده كنيم. و شما مى‏دانيد كه امروز در جبهه‏ها چه پيروزى چشمگيرى به وسيله همين جوان‏هاى عزيز رزمنده ما به دست آمده است كه قدرت‏هاى بزرگ الان در فكر اين هستند كه براى شكست خوردن تقريباً شكست آخر صدام فكرى بكنند كه بلكه بتوانند اين را حفظش بكنند. صدام هم كه مى‏بينيد كه وضع روحى‏اش يك وضع جنون آميزى شده است كه هر وقت شكست مى‏خورد در ميدان از دور مى‏ايستد و كشور ما را، جوان‏هاى ما را، بچه‏هاى ما را مورد موشك‏هاى دوربرد مى‏كند. و ديديد كه با دزفول، سابق و حالا همين ديروز و امروز چه كرده است و با مسجد سليمان چه كرده است و با مريوان و بانه چه كرده است. ما در جنگ بر او غلبه كرديم و او نمى‏تواند مقابله كند. و او با شرارت به مردم عادى، به مردم بى‏پناه، به اينها تجاوز مى‏كند. و عجب اين است كه در يكى دو سه روز پيش از اين قبل از اين جنايت گفت كه ما به يكى از مسؤولين آنها گفتند كه، يا شايد خود صدام هم بودكه ما به سازمان بين المللى يا يكى از همين سازمان‏ها گفتيم كه ما حق خودمان را براى اينكه همه نقاط ايران را بكوبيم حفظ كرديم و ما اين كار را مى‏كنيم. و سازمان بين المللى هم كه به اصطلاح براى حفظ حقوق بشر است سكوت كرد و با اين سكوت او را تشويق كرد به يك همچو جنايتى. او نمى‏تواند به نظامى‏هاى ما صدمه بزند لكن از دور تواند كه موشك بيندازد. موشك‏هاى دوربرد را بيندازد. همان موشك‏هايى كه قدرت‏هاى بزرگ به او دادند، قدرت آمريكا و شوروى به او دادند، او را از دور بيندازد و خانه‏هاى مظلومين را به سر خود و بچه‏هاشان خراب كند و رجز خوانى كند كه ما چه‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 149

كرديم و چه كرديم، چقدر كشتيم. اين رجز خوانى ندارد كه يك دسته مظلومى كه، زن و بچه‏اى كه در خانه هاى خودشان خوابيده‏اند، شما با موشكى كه از خارج ايران مى‏اندازيد آنها را بكشيد. از آن طرف هم عربده مى‏كشد كه خاك عراق هيچ از دست نرفته و يك وجبش ايرانى‏ها وارد نشدند، در صورتى كه 700 كيلومترش را الان وارد شده‏اند و انشاءالله بعدها هم اميد است كه تتميم بشود. و من بايد از اين جوان‏هاى عزيزى كه جان خودشان را در دست گرفته‏اند و براى اسلام در اين جبهه‏ها فعاليت مى‏كنند، اين قواى مسلحه ما از هر طايفه‏اى كه هستند و اين جهادسازندگى كه آنها هم بسيار فعاليت مى‏كنند من بايد از آنها تشكر كنم. و انصافا ما رهين منت براى آنها هستيم كه آنها دارند در جبهه‏ها با آن وضعى كه هست فعاليت مى كنند و براى شما پيروزى مى‏آفرينند، سرفرازى مى‏آفرينند.

وضع روحى‏اى كه صدام پيدا كرده يك وضعى است كه هر جنايتى را حاضر است انجام بدهد

و ما در عين حالى كه الان بسيارى از شهرهاى آنجا زير نظر ما هست و رزمندگان ما مى‏توانند آنها را بمباران كنند ابدا همچو كارى نكردند و نبايد هم بكنند، براى اينكه مردم شهرها گناهى ندارند. ما در جنگ بايد جلوى او را بگيريم، در جنگ بايد صدمات را به او وارد بكنيم و او را محطوم بكنيم و محكوم بكنيم و معدوم بكنيم انشاءالله. من اميدوارم كه اين جنگ ديگر همين روزهاى آخرش باشد. انشاءالله اين رژيم ساقط بشود و كشور عراق به دست خود ملت عراق اداره بشود و به وجهش اسلامى و شايسته براى اسلام اداره بشود.

و از مطالبى كه امروز به من اطلاع دادند اين بود كه صدام به يكى‏از فرماندهان خودش كه در جبهه گفته است يك پيروزى‏اى انجام داده است مدال داده است و اين داب اوست. همان وقت هم كه خرمشهر را گرفتند و بيرون كردند اينها را، او به مدال شجاعت به بعضى‏ها داده حالا هم كه با افتضاح اينها را بيرون كردند و قريب هفتصد نفر از آنها را در پشت جبهه آوردند و اسير كردند و قريب سه هزار و پانصد نفر آنها را يا كشته يا مجروح كردند كه بسيارى از فرماندهان آنها هم در بين آنها بوده، به حسب آنطورى كه گزارش داده‏اند ايشان باز مدال داده است و بهتر اين است كه يك مدالى به خودش بدهند و آن مدال شجاعت. براى اينكه اين آدم در عين حالى كه اين سبعيت را دارد، اين وضع روحى را هم دارد كه از آن طرف به اين طرف و آن طرف متشبث به اينكه بيائيد و مرا رها كنيد از اين گرفتارى كه پيدا كردم از آن طرف هم عربده مى‏خواند، از آن طرف هم اين بيچاره‏هايى كه فرستاده به جبهه اگر يك قصورى بكنند اعدام مى‏كند آنها را. همين دو سه روز باز به حسب آنطورى كه گفتند يك دادگاه صحرائى درست كرده و بسيارى از اين فرماندهان را كه سستى كردند در اين امر، اعدام كرده است. اين وضع روحى است كه او پيدا كرده يعنى يك وضعى الان پيدا كرده است كه به هر طرف مى‏زند و هرجنايتى را حاضر است انجام بدهد. و من اميدوارم كه خود عراقى‏ها و ارتش عراق بيش از اين تحمل نكنند اين جنايات اين را و اين حزب بعث را به جاى خودش بنشانند تا كشور،

صحيفه نور ج 18 صفحه 150

عراق تا انشاءالله كشور عراق با سرافرازى و آسودگى بتواند به زندگى اسلامى خودش انشاءالله ادامه بدهد.

من از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق همه جوان‏هاى جبهه و پشت جبهه و شما جوان‏هاى عزيزى را كه در جبهه داخل مشغول جهاد هستيد از خداى تبارك و تعالى خواهم و اميدوارم كه همه سالم و سعادتمند باشيد و با قدرت و قوت مشغول كار باشيد، مشغول جهاد باشيد و به طور شايسته به كشور خودتان خدمت بكنيد و ما هم دعاگوى شما هستيم انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 155

تاريخ: 15/8/62

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير و گروهى از پرسنل وزارت سپاه پاسداران و سر پرست و مسؤولين مراكز بنياد شهيد انقلاب اسلامى سراسر كشور

قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غير مهذب بيفتد خطر دارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انالله و انااليه راجعون

مصيبت‏هايى كه پى در پى بر اسلام و امت اسلامى و دوستان اسلام و اهل بيت پيغمبر اكرم وارد مى‏شود به همين ملت مسلمان و به ملت عزيز خوزستان و به شهرهايى كه اخيراً مورد تجاوز ستمگران واقع شد، تسليت عرض مى‏كنم. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى اين شهدا را با اولياء خودش و شهداى صدر اسلام محشور بفرمايد و به بازماندگان آنها صبر و اجر عنايت بفرمايد و به ملت ايران مقاومت.

ابتدائاً من از شما آقايان تشكر كنم كه تشريف آورديد و زحمت كشيديد تا در اينجا در خدمت شما بعضى مسائل را عرض كنم

شما دو قشر كه يكى مجاهدان هستيد در جبهه‏ها و در پشت جبهه‏ها و يك قشر ديگرى هم كه بنياد شهيد است از مجاهدين است و مجاهدت شما را خداوند تبارك و تعالى اجر عنايت مى‏فرمايد و ما بايد تشكر از هر دو قشر بكنيم. از پاسداران و سپاه پاسداران و آنچه متعلق به پاسداران است و همين طور از قواى مسلحه ديگر و از كسانى كه به اين عزيزان كمك مى‏كنند در پشت جبهه و به مظلومانى كه عزيزان خودشان را از دست داده‏اند، كمك مى‏كنند، ما از آنها تشكر مى‏كنيم و ملت ايران هم البته تشكر مى‏كند.

ما بايد هر چه از مصيبت‏ها بر ما وارد مى‏شود قدرت دفاعى‏مان بيشتر بشود. آنها گمان مى‏كنند كه با اين وضع توانند كه در جبهه‏ها يا در پشت جبهه‏ها يك نقصى وارد كنند، در صورتى كه به اشتباه خودشان تاكنون بايد پى برده باشند. يك نكته‏اى كه هست كه هم براى عزيزان سپاه ما و هم براى ساير قواى مسلحه ما و هم براى همه كس مفيد است و وضع دنيا را هم با اين نكته مى‏شود سنجيد، اين است كه قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غير مهذب برسد خطر دارد. قدرت خودش يك كمال است. خداى تبارك و تعالى قادر است، لكن اگر چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همين كمال را به فساد مى‏كشانند. دنيا امروز گرفتار اين است كه قدرت در دست اشخاصى است

صحيفه نور ج 18 صفحه 156

كه از انسانيت بهره ندارند. ابرقدرت‏ها،قدرت‏هاى بزرگ جز به فكر اضافه كردن قدرت خودشان و پايمال كردن مظلومان هيچ فكرى ندارند. آنهائى هم كه پيوسته به آنها هستند، آنها هم چون سنخ ذاتشان همان است نظير آنها عمل مى‏كنند. قدرت اگر در دست انسان كامل باشد، كمال براى ملت‏ها ايجاد مى‏كند. اگر قدرت در دست انبيا باشد، اوليا باشد باعث مى‏شود كه سلامت در جهان تحقق پيدا كند، كمال در جهان تحقق پيدا بكند. و اگر چنانچه در دست زورمندانى باشد كه عاقل نيستند، مهذب نيستند مصيبت بار مى‏آورد. امروز كه مشاهده مى‏كنيد كه اين دو قدرت بزرگ يا چند قدرت بزرگ در عالم حكمفرمايى مى‏كنند و براى خودشان حق اين امر را قائل هستند كه ملت‏هاى ديگر بايد در تحت سلطه ما باشند، اين فكر اگر همراهش قدرت باشد مصيبت بار مى‏آورد. قدرت در دست ظالم دنيا را به فساد مى‏كشاند و اگر چنانچه در رتبه‏هاى پائين هم بياييم قدرت در دست يك نفر انسانى كه از آن قدرت‏هاى بزرگ بهره ندارد، در همان محيطى كه قدرت دارد آنجا را به فساد مى‏كشاند. آنها عالم را به فساد مى‏كشانند، اينها يك كشور را يا دو كشور را. و پائين‏تر بياييم، اگر قدرت در دست يك آدمى باشد كه در يك محله هست، آن محله را به فساد مى‏كشد، در يك خانواده هست آن خانواده را به فساد مى‏كشد. قدرت در وقتى كمال است و مى‏تواند كه كمال خودش را بروز بدهد كه در دست دانشمند باشد، در دست عاقل باشد. مرحوم مدرس رحمت الله عليه آنطورى كه من شنيدم كه ايشان گفتند. ايشان گفتند كه شيخ الرئيس مى‏گفته است كه من از گاو مى‏ترسم براى اينكه شاخ دارد و عقل ندارد. اين يك مسأله است. حالا فرضاً هم شيخ نگفته باشد اما مسأله است. گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد عقل ندارد. اينهائى هم كه در دنيا الان فساد راه مى‏اندازند از همان سنخ هستند كه شاخ دارند عقل ندارند، قدرت دارند انسانيت ندارند. شما ملاحظه بكنيد كه آمريكا در جهان چه دارد مى‏كند و شوروى هم از آن طرف و خدا خواسته است كه اين دو قدرت مزاحم هم هستند، مقابل هم هستند، اگر يكى‏شان بود دنيا را مى‏بلعيد. اين دوتا قدرتمندند و در مقابل هم ايستاده‏اند، آن از او مى‏ترسد و از او مى‏ترسد. اگر اينها از هم نترسند دنيا را از بين مى‏برند. نه اين است كه ادعاهاى آنها كه ما براى صلح مى‏خواهيم چه بكنيم. اينها راه افتاده‏اند آمده‏اند به بيروت، به لبنان براى اينكه ما مى‏خواهيم صلح در لبنان باشد. شما صلح طلب نيستيد، بر فرض اينكه باشيد، آمدن شما به چه مناسبت در كشورهاى ديگر؟ حكومت‏هايى كه در بعضى از اين كشورها هستند، حكومت‏هاى ملى نيستند، به ملت مربوط نيستند. اگر شما انسان بوديد و انسانيت را و امور اخلاقى‏اى كه در انسان و ارزشمندهايى كه در انسان معتبر است پيش شما هم مقدارى از آن بود، ملاحظه حال مستمندان و ملت‏هاى ضعيف را مى‏كرديد. نه اينكه يك دولتى را كه بر خلاف ميل يك ملتى است، سركار آمده است شما او را به عنوان اينكه مى‏خواهيم دولت را تقويت كنيم، در كشورشان به طور غصب وارد بشويد. اين براى اين است كه مهذب نيستند، انسانيت را در كار نيست، قدرت هست. شاخ دارند عقل ندارند. شما ملاحظه بكنيد در هر جاى دنيا كه يك فسادى وارد مى‏شود براى همين معنا است كه آن

صحيفه نور ج 18 صفحه 157

كسى كه در آنجا، در آن نقطه قدرت دارد، اين قدرت دارد عقل ندارد، قدرت دارد انسانيت ندارد. اين عقلى كه من عرض مى‏كنم آن عقلى است كه ما عبد به الرحمن والا تدبير شيطنت و تدبير را اينها هم دارند. اما آن عقلى كه عقل سالم باشد و بتواند انسان را به ارزش‏هاى انسانى برساند ندارند. مجرد دانشمند بودن به يك معنا، اين فايده ندارد. ممكن است يك كسى دانشمند بسيار بزرگى باشد لكن آن عقل را نداشته باشد، دانش خودش را صرف فساد بكند، صرف تباه كردن ملت‏ها بكند. اينها دارند قدرت خودشان را صرف مى‏كنند در اينكه ملت‏ها را تباه بكنند، تحت ستم بكشند. از آن قدرت‏هاى بالا هم كه پائين بياييم شما ملاحظه مى‏كنيد كه در محيط اين منطقه صدام چه مى‏كند و اسرائيل چه مى‏كند. كارهايشان شبيه به هم است. صدام در جنگ شكست مى‏خورد، در جنگ هر وقت شكست خورد يك صدمه‏اى به مردم عادى و به مظلومين و به زن و بچه مردم وارد مى‏كند. من همين دو روز منتظر بودم كه اين به واسطه اين صدمه‏اى كه خورده و اين صدمه هم بزرگترين صدمه‏اى بوده است كه تقريباً در طراز بزرگترين صدمه بوده است كه خورده است، اين تلافى اش را سر مظلومين در آورد، سر بهبهانى‏ها و عرض مى‏كنم كه ديگر جاهائى كه هست، اين چند شهرى كه اخيرا در آنها موشك انداختند اين مورد انتظار ما بود براى اينكه امثال اين ما از او ديده بوديم. اسرائيل هم يك نفر كه معلوم نيست الان كه اين عده كى بودند، البته عده‏اى بودند كه مى‏خواستند انتقام از اسرائيل بكشند، آن محل كثافتكارى آنها را منفجر كرده‏اند دنبالش شروع كرده است مظلومين را كوبيدن، عده كثيرى از مظلومين را به قتل رسانده است. اين اينجا شكست مى‏خورد مظلومين را از دور مى‏زند، آن آنجا انفجار حاصل مى‏شود و سيلى خورد از همان مظلومين، كه معلوم نيست الان از چه طايفه هستند، چه اشخاصى هستند، در عين حالى كه خودشان هم مى‏گويند باز معلوم نشده است كى است وليكن طياره‏ها را مى‏فرستند و هر جا را كه اين مظلومين هستند مى‏كوبند. اين وضع روحيه اشخاصى است كه عقل ندارند و قدرت دارند.

وقتى رئيس يك گروهى شديد بيشتر مواظب باشيد كه متواضع باشيد

من مى‏خواهم عرض بكنم كه توجه بكنند آقايان، ما نبايد هميشه انتقاد از بالاترها بكنيم. بايد بياييم تا اين پائين بياييم پيش خودمان. توجه بكنيد به اينكه پاسداران ما كه بسيار عزيزند پيش ما، قواى مسلحه كه بسيار عزيزند توجه كنند تفنگ وقتى دست‏شان آمد غرور نيايد دنبالش. ممكن است كه يك جوانى خيلى مهذب هم باشد، خيلى هم خوب باشد، لكن به تدريج برسد به اينكه يك وقت ظالم بشود. وقتى قدرت دست‏تان آمد بيشتر مواظب باشيد كه متواضع بشويد. وقتى رئيس يك گروهى شديد بيشتر مواظب باشيد كه متواضع باشيد. براى اينكه اگر سستى كنيد، در اين قدرت روحى از شيطان زمين مى‏خوريد. شمايى كه امروز داريد براى اسلام زحمت كشيد، چه شمايى كه در جنگ‏ها و در پشت جنگ‏ها و در زحمت‏هايى كه در صنعت مى‏كشيد و چه آن آقايانى كه براى مظلومين دارند خدمت مى‏كنند و براى بنياد شهيد دارند خدمت مى‏كنند، خدمت‏هاى شما بسيار ارزش دارد. اين ارزش را

صحيفه نور ج 18 صفحه 158

حفظ بكنيد. صورت عمل ميزان نيست، آن چيزى كه ميزان است انگيزه عمل است، معناى عمل است، دوتاست عمل، در صورت مثل هم هستند. شمشيرى كه در دست حضرت امير سلام الله عليه است فرود مى‏آيد و فرض كنيد كه عمروبن عبدود را مى‏كشد. اين صورت عمل با صورت عمل ديگرى كه شمشير دستش هست و يك كس ديگر را مى‏كشد، صورت، يك صورت است، هر دو شمشيرى است و در دستى است و فرود مى‏آيد و يك كسى را مى‏كشد، لكن آنى كه او را با عبادت ثقلين افضل دانسته‏اند براى آن انگيزه عمل است، براى آن معنايى است كه در آن عمل است نه براى اين صورت عمل است. انگيزه عمل كه اين عمل را به آنجا مى‏رساند كه لايوازى عباده ثقلين انگيزه عمل است كه چند تا قرص نان جو را كه اهل بيت عليهم السلام به فقير و اسير و چه مى‏دهند در قرآن چند آيه براى او مى‏آيد. آن چيزى كه هست اين است كه انگيزه عمل الهى است وقتى الهى شد جبرانش الهى است. شما جوان عزيزى كه الان براى اسلام داريد خدمت مى‏كنيد و مطمئن باشيد كه ارزش بسيار زياد داريد شما، توجه به روحيات خودتان بكنيد كه نبادا در اين امر شيطان دخالت بكند. قدرت دست‏تان هست نبادا كه اين قدرت را اعمال بكنيد در يك جايى برخلاف. مراقبت كنيد از خودتان. مواظبت كنيد از خودتان. اينكه من عرض مى‏كنم، مخصوص به شما نيست، همه ما بايد اين مطلب را در نظر داشته باشيم.

همه ملت ما، همه انسان‏ها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه قدرت را به جاى خودش اعمال كنند. انبيا قدرت‏شان را به محل خودش انجام مى‏دادند. حضرت موسى عصايش را مى‏برد با فرعون مقابله مى‏كرد، با ديگران با آن محبت بود. پيغمبر اكرم قدرت خودشان را براى سركوبى اشخاصى كه از جهات آدميت خارج شده‏اند، از مرز انسانيت خارج شده‏اند و مردم را دارند به تباهى مى‏كشند اعمال مى‏كرد. قدرت‏ها بايد اعمال اگر شد براى جلوگيرى از فساد باشد نه خودش فساد بياورد. فرق ما بين شما عزيزان و آن اشخاصى كه در جبهه‏ها جنگ مى‏كنند با آنهايى كه در مقابل شما هستند، صورت عمل كه يك صورت است، آنها مى‏كشند شما هم مى‏كشيد، اما كشتن شما يك عمل عبادى است و كشتن آنها يك عمل جنايى است. اين روى انگيزه‏اى است كه هست، روى معنايى است كه اين دو عمل دارند، نه روى صورت عمل است. شما براى خدا جهاد مى‏كنيد، آنها براى شيطان جهاد مى‏كنند. آنها تبع شيطان هستند و شما تبع خدا هستيد. اين فاصله ما بين اين دو امر است. توجه كنيد كه اين محفوظ بماند.

اينهائى كه قدرت دارند بايد حفظ جهات انسانيت و اسلاميت را بيشتر از ديگران بكنند

من به آن قدرتمندانى كه در جبهه ايستاده‏اند و الان مستاصل كرده‏اند صدام و صدامى‏ها را عرض مى‏كنم كه مبادا اين قدرت اسباب اين بشود كه يك انتقامى بر خلاف موازين الهى گرفته بشود. شما تاكنون بنايتان بر همين بوده است و انشاءالله از حالا به بعد هم باشد كه شهرهاى عراق را كه ما

صحيفه نور ج 18 صفحه 159

آنها را عزيز مى‏دانيم مثل شهرهاى خودمان و بعضى‏شان را بسيار بالاتر، بايد توجه كنيد اهالى آن شهرها به همانطور كه اهالى شهرهاى ما مبتلاى به شر صدام هستند، آنها بيشتر مبتلا هستند. آنها فشارهايشان، فشار صدام بر آنها خيلى زياد است، بر خانواده‏هاى آنها، برخورد آنها اشخاصى كه از آنجا آمده‏اند همين دو روز پيش از اين، دو سه روز پيش از اين يك كسى از آقايان كه پيش من بود نقل كرد كه اشخاصى كه از آنجا تازه آمده‏اند گويند اگر اشخاص عادى اگر ريش داشته باشند مى‏گيرندشان، اگر تسبيح دست‏شان باشد مى‏گيرندشان به ترس اينكه اين حزب الله شايد باشد، خانواده‏هاى اين اشخاصى كه در جبهه هستند اگر چنانچه يك وقت آنها كوتاهى بكنند آنها را سركوب مى‏كنند. وضع روحى كسى كه قدرت دارد، شاخ دارد و عقل ندارد اين است، يك كس ديگر او را اذيت مى‏كند او كس ديگر را صدمه مى‏زند. شما بايد توجه بكنيد كه مبادا يك وقتى به واسطه بمباران‏هاى شهرهاى شما و كشتن عزيزان شما، مبادا يك وقتى شما عصبانى بشويد و جبران بكنيد اينطورى، اين انتقام از او نيست. شما انتقام‏تان را از صدام بايد بگيريد و از حزب بعث و الان داريدگيريد. توجه كنيد كه نبادا حتى يك گلوله به طرف شهرهاى آنها بيندازيد. آنها شهرهايى هستند كه همانطورى كه اين بهبهان ما مظلوم است، بصره هم مظلوم است، مندلى هم مظلوم است، همه اينها مظلومند. اينها تحت ستم هستند. ما بايد جهات انسانى را تا آخر حفظ كنيم. ما جهات انسانى را تا مرز شهادت و فوت بايد حفظ بكنيم و هيچ وقت عصبانى از اين نشويم كه او دارد اين كار را مى‏كند، پس ما هم خوب است يكى از شهرهاى آنها را بزنيم نه، هيچ همچو نيست. موازين موازين اسلامى است. اينجا جمهورى اسلامى است. اينجا اسلام حكومت مى‏كند. بنابراين بايد مواظب باشيد از خودتان كسانى كه قدرت دارند، دولت قدرت دارد، سپاه قدرت دارد، ارتش قدرت دارد، بسيج قدرت دارد، اينهايى كه قدرت دارند بايد حفظ جهات انسانيت را، جهات اسلاميت را بيشتر از ديگران بكنند. اين قدرت را در محلش خرج بكنند تجاوز از محلش نشود.

و من اميدوارم كه با حفظ اين جهات انسانى و اسلامى شما الگو بشويد از براى همه كشورهايى كه آن مسائل ما به آنها رسيده است و مى‏رسد. و اين مرده ديگر از بين رفته است، ديگر شما خيال نكنيد، اينها دست و پايى است كه در حال احتضار دارد مى‏زند. اين قدرتمندها آن آخر عمرشان اينطور جنون پيدا مى‏كنند. اينهائى كه در حالى كه قدرت دارند آن شارت و شورت را مى‏كنند، وقتى شكست‏خورند بسيار هم ضعيف مى‏شوند. اين ضعف روحى است كه انسان به يك طايفه‏اى كه هيچ كارى به او ندارند، توى خانه هايشان نشسته اند، يك بچه كوچكى كه كارى به او ندارد، اين ضعف انسانيت و ضعف قدرت است كه او بپرد براى اينكه در جبهه او را سيلى به او زده‏اند. اين آن مايه آخرش را هم كه عبارت از آن گردان‏هايى بوده است كه براى حفظ او بوده فرستاده به جبهه و اينجا هم بسيارى از آنها را به درك فرستاده‏اند. خوب اين صدمه مى‏بيند، صدمه روحى مى‏بيند عقل هم ندارد كه حساب بكند كه خوب ما در جبهه مغلوب شده ايم بايد در جبهه كارى بكنيم، آنجا كه نمى‏تواند كارى بكند، به بهبهان و - نمى‏دانم - مسجد سليمان و جاهاى ديگر تعدى مى‏كند اينها به‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 160

واسطه ضعف روح است و همه اينها براى اين است كه ايمان در كار نيست. آنهايى كه ايمان دارند نه آن طرف ضعف دارند، نه قدرت وقتى كه هست دست‏شان ضعف روحى پيدا مى‏كنند و مردم را اذيت مى‏كنند، نه وقتى مغلوب شدند ضعف پيدا مى‏كنند و ديگران را مى‏زنند كه چرا ديگرى من را زده است. ين مال ضعفى است كه آنها دارند و ضعف داشتن‏دنبال اين است كه ايمان ندارند، خدا را نمى‏شناسند، توجه به مسائل الهى ندارند، توجه به مبدا و معاد ندارند. آنها مثل زندگانى حيوانى كه ديگر حيوانات مى‏كنند بدتر از آن، جرايم‏شان بيشتر از آنهاست. همان است كه شيخ الرئيس، از آن نقل كرد مرحوم مدرس كه شاخ دارد و عقل ندارد.

انشاءالله خدا اين شاخدارها را عقل بدهد و اين قدرتمندان را انسان بكند و يا اينكه قدرت آنها را سلب بكند. و خداوند شما را انشاءالله عزيزيد، عزيزتر بكند. شما ملت اسلام را احيا كرديد، شما قدرتمندان، شما عزيزان، كشور خودتان را از حلقوم اجانب بيرون كشيديد و اينها البته دنبال همين است كه چون شما ايستاده‏ايد در مقابل آنها و نمى‏خواهيد كه اسير آنها باشيد و آنها هم خيال مى‏كنند همه بايد اسير آنها باشند، حالا كه نشديد بايد شهرهاى شما را هم بزنند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 18 صفحه 51

تاريخ: 11/5/62

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل وزارت راه و ترابرى متشكل از كاركنان راه آهن، هواپيمايى و ادارات مختلف اين وزارتخانه، كاركنان وزارت نيرو و مديران كل آموزش و پرورش سراسر كشور

خاصيت حكومت محرومين است كه از اين ابرقدرت‏ها نمى‏ترسند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا بايد از شما آقايان تشكر كنم كه زحمت كشيديد و با زحمت به اينجا آمديد تا با هم ملاقات كنيم و بعضى مسائل را عرض كنم. مسائلى كه آقا فرمودند راجع به خدمت‏هائى كه هم وزارت راه و هم وزارت نيرو انجام داده‏اند و همين طور خدمت‏هايى كه وزارت فرهنگ انجام داده است و ساير وزارتخانه‏ها، اينها از آثار حكومت مستضعفين است. در طول تاريخ، اسكلت حكومت، چه اصل حكومت و چه مجلس‏ها از وقتى كه مجلس تحقق پيدا كرد الا كمى در دوره اول و همين طور ارتش و ساير نهادها، اينها چون از طبقه مرفه بودند و اسكلت حكومت را به اصطلاح اشراف و اعيان تشكيل مى‏دادند از اين جهت اطلاع از اينكه به قشر مستمند چه مى‏گذرد نداشتند، نمى‏توانستند بفهمند كه مستمند يعنى چه. فكرشان اصلاً در اين قضيه هيچ وقت وارد نمى‏شد. كسانى كه از اول كودكى تا آنوقتى كه به حكومت رسيدند در مهد آرامش و رفاه بار آمدند، اينها ادراك اين مطلب را كه قشر ديگرى هم ما داريم كه قشر مستمند است نمى‏كردند. اگر هم يك وقتى هم در ذهنشان مى‏آمد، عبور مى‏كرد. فكراين نبودند كه‏اين طبقه‏هم يك موجوديتى دارد و بايد براى موجوديت اينها هم فكرى كرد. و لهذا در طول تاريخ، اين قشر مستمند و مستضعف و محروم در طول تاريخ شاهنشاهى و در اين تاريخى كه شماها هم ادراك كرديد زمان محمدرضا و بعضى‏تان هم زمان رضاخان را ادراك كرديد، مى‏بينيد كه حكومت، حكومت اشراف بود. اگر در يك مجلسى يك نفر، دو نفر هم از طبقه محرومين پيداشد، در يك اقليت بسيار ضعيف بودند كه در مقابل آن جمعيت كثير نمى‏توانستند كارى انجام بدهند. اصل جنس اسكلت حكومت اشرافى اين است كه به مردم نرسند. ولهذا تمام اين روستاهاى ايران تقريباً از همه مواهبى كه بايد به دست حكومت‏ها تحقق پيدا كند براى اين روستاها و اين دهات دور افتاده هيچ تحققى پيدا نكرد. كمى بوده است، آنها هم روى يك مطالبى كه بازپاى مالكين و اشراف تو كار بود. اگر روستائى بود كه يكى از اشراف مالك او نبود يا يكى از از حكومت افراد حكومت مالك او نبود، او از تمام مواهب محروم بود. برق يك مطلبى بود كه الان هم در اكثر روستاهاى ما كمى رفته است و مشغولند كه برود، بهدارى ابداً نبود، راه نبود، به طورى كه اگر يكى‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 52

مريض مى‏شد، يك زنى مى‏خواست وضع حمل بكند، در آنجا اسبابش فراهم نبود، مى‏خواستند بياورند به يك شهرستانى، از باب اينكه راه نبود، بين راه، مريض يا آن زن بدبخت تلف مى‏شد يا كمى‏اش مى‏رسيد به معالجه.

اين وضع حكومت اشرافى در جهان است. يكى از نعمت‏هاى بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت عنايت فرمود اينكه حكومت، حكومت مستضعفين است، حكومت محرومين است يعنى آنهائى كه در راس حكومت واقع شدند وقتى كه ملاحظه مى‏كنيد رئيس جمهورش از مدرسه پا شده است آمده است رئيس جمهور شده، طلبه مدرسه بوده. رئيس مجلسش از مدرسه آمده است و رئيس مجلس شده است. رئيس دولتش يك بازارى است كه پدرش الان هم بازارى است ظاهراً ، از بازار آمده است و رئيس دولت شده و وزراى ديگرش هم همين طور، وكلاى ديگرش هم، وكلا هم همين طور. الان شما در تمام قشر دست‏اندركاران چه در مجلس و چه در حكومت يك نفر از آن اشخاصى كه در آنوقت‏ها، در زمان شاهنشاهى كفيل امر بود يك نفر از اشباه آنها را شما نمى‏بينيد و خاصيت يك حكومت محرومين، مستضعفين و حكومت مردمى اين است كه هم مجلسش مى‏فهمد مستضعفين و محرومين يعنى چه، هم حكومت و وزرا مى‏فهمند كه يعنى چه، هم رئيس جمهور و رئيس مجلس‏اش مى‏دانند كه اين محروميت يعنى چه، براى اينكه خودشان لمس كرده‏اند، خودشان لمس محروميت را كرده‏اند اينها مى‏فهمند كه نادارى يعنى چه و محروميت يعنى چه. ولهذا خاصيتى كه حكومت محرومين دارد چند چيز است كه حالا من بعضى‏اش را عرض مى‏كنم. يكى اينكه چون احساس كرده‏اند محروميت را، به فكر محرومين‏توانند باشند. مى‏توانند كه بفهمند كه راه اگر نباشد و اين مريض در يك دهكده‏اى مريض بشود و بخواهند بياورندش به شهر، چه مصيبت‏هائى است، براى اينكه راه نيست بايد با الاغ مثلاً با اسب بياورند، اينها مى‏فهمند اين يعنى چه، در ذهنشان اين معنا مى‏آيد. اينها مى فهمند كه محروميت از حيث بهدارى و درمانگاه يعنى چه. اينهافهمند كه محروميت از حيث آب و برق يعنى چه. اينها از باب اينكه خودشان لمس كرده‏اند اين مسائل را، مى‏توانند بفهمند. به خلاف آن قشرى كه سابق متكفل اين امور بود نمى‏توانستند بهمند. يعنى يك كسى كه در مهد اشرافيت به اصطلاح آنوقت بزرگ شده است و از اولى كه چشمش را باز كرده است با نوكر و كلفت و حشم و اينها روبرو بوده، اين وقتى بزرگ شد خيال مى‏كند همه چيز همين است. نمى‏تواند ادراك كند كه يك طبقه‏اى هستند كه نان ندارند، يك طبقه‏اى هستند كه نمى‏توانند زندگى كنند. اين يكى از خاصيت‏هاى حكومت محرومين و مستضعفين است. يكى از خاصيت‏هاى بزرگش اين است كه اينها ديگر از قدرت‏ها نمى‏ترسند. خاصيت اعيانيت و اشرافيت به اصطلاح و رفاه اين است كه چون هميشه خوف اين مطلب كه نبادا از اين مقام پائين بيايم و نبادا يك لطمه‏اى به اشرافيت من بخورد، اين خوف، اسباب اين مى‏شد كه نسبت به زير دست‏ها ظالم و نسبت به بالا دست تو سرى خور باشد. يك نفر كه نخست وزير بود، وزير بود و در تاريخ، در طول تاريخ از كسانى بود كه متكفل امور كشور بود، نسبت به زيردستان با تمام معنا ظلم مى‏كرد (به حسب نوع البته) ولى وقتى مواجه مى‏شد با يك سفارتخانه‏

صحيفه نور ج 18 صفحه 53

خارجى كمال ذلت را داشت. اين خاصيت اشرافيت، به اصطلاح اشرافيت يك معنائى است كه آنها داشتند و خاصيت حكومت رفاه طلبان است كه در مقابل سفارتخانه هاى خارجى ذليل بودند و در مقابل رعيت خودشان و قشر محرومين با كمال قلدرى رفتار مى‏كردند. از قرارى كه من شنيدم همين محمدرضا در اواخر سال جناياتش وقتى كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آن نهضت را، انقلاب را بپا كرد و ديدند خارجى‏ها كه نمى‏توانند اين را ديگر اينجا نگه دارند، ديگر اين عروسك به درد نمى‏خورد گفتند (از بعضى اشخاصى كه نقل كردند كه از خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند) كه وقتى از طرف آمريكا با او آمدند و گفتند كه شما بايد ديگر برويد، او همانطور كه نشسته بود يك قلم دستش بود لرزيد و قلم از دستش افتاد. اينقدر عاجز بود اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد، حكومت محرومان اين خاصيت را دارد كه امروز اگر رئيس جمهور امريكا بيايد اينجا بخواهد به يك نفر از كارمندهاى اداره دولت ما يك درشتى بكند يك سيلى مى‏خورد. در حكومت حكومت‏هاى سابق تعقل نمى‏كردند كه مى‏شود يك سفارتخانه آمريكايى با يك سفارتخانه شوروى را باهاش اين رفتارى بكنند كه در حكومت محرومين شد. تعقل اين مطلب براى آنها امكان نداشت. امروز خاصيت حكومت محرومين اين است كه خوف به دلشان راه نمى‏دهند. آمريكا از آن طرف درياها نشسته و فرمان مى‏دهد بر حكومت‏هاى قلدرى، همه فرمان مى‏برند، حكومت ايران كه حكومت مستضعفين است هيچ اعتناء به او نمى‏كند. در اين قضيه‏اى كه راجع به نفت ايران صدام يا يكى از وزراى او گفته بودند كه ما نفت ايران را مى‏زنيم و طياره‏هائى از فرانسه مثلاً مى‏گيريم و نفت ايران را مى‏زنيم، ايران و كارفرمايان ايران ايستادند و گفتند اگر يك همچو غلطى بكنيد ما نفت را به روى همه كشورهاى خارجى‏بنديم، و اين يك واقعيت است. آمريكا از آن طرف دنيا نشسته مى‏گويد كه ما حفظ امنيت اين خليج را مى‏كنيم، تا آمده او تخيل بكند، اين كار شده است در ايران. بايد آمريكا فكر اين معنا باشد كه امثال نوكرهاى خودش مثل صدام و امثال اينها را به جاى خودشان بنشانند، به فكر اين نباشد كه به ايران مى‏توانند يك ضرب شستى وارد كنند. ايران حكومت مردم است، حكومت مردمى ديگر نمى‏تواند بترسد از اينكه آمريكا چى مى‏گويد. حكومت مستمندان است، حكومت مستضعفان است. اينها در دلشان خوف نيست به اينكه اگر چه بشود ما مقام مان را از دست مى‏دهيم. مقام نيست تو كار، هيچ يك از ما به فكر اين نيستند كه ما الان يك مقامى داريم و مقام فروشى بكنند و هيچ كدام هم يك زندگى اشرافى ندارند كه بترسند از دستشان گرفته بشود و چون حكومت ايمان است، خوف از شهادت هم ندارند. بنابراين آمريكا و امثال آمريكا تصور نكنند كه با يك كلمه‏اى كه در سابق، زمان شاه و زمان رضاخان و محمدرضاخان مى‏گفتند در اينجا اطاعت مى‏شد، حالا هم آن هست نخير حالا آن نيست حالا اگر يك سفيرى از شما نسبت به يك نفر از كارمندهاى ما بخواهد يك جسارتى بكند غايت امر اين است كه او را بيرونش مى‏كنند (اگر در همين جا تربيتش نكنند). حكومت، حكومت محرومين است. محرومين ترس ندارند از اين امور، آن حكومت اشراف بود كه تشر مى‏زديد و آنها جا مى‏خوردند. اينها حكومت توده است، توده مردم است، محرومين است، بازار است، خيابان است و

صحيفه نور ج 18 صفحه 54

كارگرانند و كشاورزان. حكومت مال اينهاست. يك همچو حكومتى، يك همچو بافتى كه در حكومت ايران است امروز، اين بافت جورى است كه خوف تويش نيست. از چى بترسند؟ بترسند شهيد مى‏شوند؟ بسيارند، بسيارى هستند كه آرزوى اين كار را مى‏كنند. بترسند مقام از آنها گرفته بشود؟ مقامى تو كار نيست تا گرفته بشود. بترسند نمى‏دانم پارك‏ها و نمى‏دانم دهات از آنها گرفته بشود؟ نه پاركى دارند، نه دهى دارند، اين از خاصيت حكومت محرومين است كه نه از اين ابرقدرت مى‏ترسد و نه از آن ابرقدرت مى‏ترسد و از جنگ هم نمى‏ترسند. شما خيال مى‏كنيد كه اگر در زمان سابق يك همچو جنگى پيش مى‏آمد، وضع ايران اين نحو بود كه مردم بايستند و در جبهه و پشت جبهه بايستند و اينطور توى دهنى بزنند به آمريكا؟ صدام كه قابل آدم نيست، اين تو دهنى به امريكاست كه قلاده را از سر اين برداشت و اغوا كرد اين بدبخت را و او را به اين حال رساند. امروز روزى است كه مردم ما از جنگ نمى‏ترسند، براى اينكه از جنگ براى چه بترسند؟ از جنگ مى‏ترسند كه بيايد كسى در بين بلادشان چه بكند؟ اينها بيرونشان كردند و كسى نمى‏تواند وارد بشود در اينجا. از كودتا بترسند؟ كى كودتا بكند؟ كى مى‏تواند در اين كشور كودتا بكند؟ كشورى كه همه افرادش مجهز هستند براى مقابله، حتى خانم‏هاى پشت پرده. اين هم يكى از خاصيت‏هائى است كه حكومت مستضعفين دارد كه خوف ندارند اينها. ديگر سفارتخانه نمى‏توانند بزرگى بفروشند به حكومت ايران. پيش‏تر حكومت مال سفارتخانه‏ها بود، يك وقت سفارت انگليس بود كه همه چيز دستش بود و بعدش هم سفارت آمريكا شد. حالا يك سفارتخانه در اينجا نمى‏تواند يك حرفى بزنند كه به يكى از كارمندهاى ما بر بخورد، چه سفارت شوروى باشد چه سفارت آمريكا باشد و چه سايرين. حكومت مردم اين است خاصيت‏اش در مقابل حكومت اشرافى، حكومت مردمى يكى از خاصيات بزرگش اين است كه خوف در دلشان نيست. يكى از خاصيت‏اش كه همين معنا را دنبال دارد اين است كه مردم پشتيبان حكومت هستند. اگر مردم، نصف مردم پشتيبان محمدرضا بودند، اين مصيبت‏ها به سر او مى‏آمد؟ مردم يكپارچه پشتيبان اين حكومت هستند. اگر حكومت يك گرفتارى پيدا بكند اين مردمند كه رفع مى‏كنند گرفتارى را. اگر جنگ براى دولت پيش آيد، اين مردمند كه جبهه‏ها را پر مى‏كنند و پشت جبهه‏ها را هم خدمت مى‏كنند در پشت جبهه‏ها، اين خاصيت حكومت مردمى است. امروز مجلس چون مجلس مردمى است، اين مجلس مردمى مى‏تواند به فكر محرومين باشد و مجلس ديروز نمى‏توانست كه به فكر محرومين باشد براى اينكه محروم تويش نبود اگر هم بود يكى دوتا بود كه كارى از او نمى‏آمد. اما امروز مجلس مجلسى است كه محروميت كشيده‏اند اهل اين مجلس و در آنها از اشراف و اعيان و امثال ذلك ديگر وجود ندارد ولو بعضى منحرفين هستند اما از اشراف و اعيان ديگر خبرى نيست. يك همچو مجلسى‏تواند خدمت كند به اين كشور و يك همچو مجلسى پشتيبانش همين مردم كوچه و بازار هستند. اين هم يكى از خاصيت‏هاى بزرگ حكومت مردمى است كه خوف اينكه چه بشود ندارند و قدرت بزرگ توجه به اين معنا بكنند كه نمى‏توانند امروز آن فرمانفرمائى كه در زمان محمدرضا يا زمان رضاخان مى‏كردند امروز هم بكنند.

صحيفه نور ج 18 صفحه 55

حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج ايران را بگيرد

امروز ديگر خريدار ندارد آن حرف‏ها، پوچ است آن حرف ها. شيوخ خليج و اينهائى كه حكومت‏هائى در كشورهاى اسلامى دارند توجه بكنند به اينكه ما براى چندمين بار به آنها سفارش مى‏كنيم كه با كشور ما اينطور نكنند. يك روز اينها بيدار مى‏شوند كه وقت گذشته است. يك روز دولت حجاز به خود مى‏آيد كه مسأله ديگر گذشت. از همين حالا به فكر باشد كه كارهايش را تعديل كند. قضيه جلوگيرى از حجاج ايران يك مسأله‏اى نيست كه بتواند حكومت حجاز يك همچو امرى را انجام بدهد. حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج را بگيرد، لكن اشكالتراشى مى‏كند و اين اشكالتراشى يك روزى بيدار مى‏شوند كه وقت گذشته است و ديگر نمى‏توانند عذرخواهى كنند. از همين حالا درست توجه بكنند كه شمائى كه مى‏گوئيد ما خدمتگزار بيت هستيم و شمايى كه در يك كشورى واقع شديد كه خانه خدا در آن كشور است، خيال نكنيد كه خانه خدا مال شماست و شما كليددار خانه خدا هستيد. خانه خدا مال مسلمين است. مستشارهاى آمريكا در حجاز به طور رفاه زندگى مى‏كنند و از آن پول محرومين و نفت محرومين به آنها هر چه خواستند مى‏دهند، لكن حجاج ايران مضر است براى آنها. معلوم است چرا مضر است، براى اينكه وقتى يك حكومتى سرسپرده يك دولتى شد ناچار است كه حفظ بكند منافع آن دولت را. ما مى‏گوئيم چرا سرسپرده باشيد. ما مى‏خواهيم كه حكومت هاى اسلامى سر بلند باشند، آقا باشند بر دنيا همانطورى كه حكومت ايران امروز هست. چرا بايد شما خودتان را اينطور ذليل كنيد در مقابل امريكا كه جرات اينكه يك، كس ديگرى در مكه نسبت به امريكا يك كلمه‏اى بگويد يا نسبت به اسرائيل يك كلمه‏اى بگويد، اين جرأت را نداشته باشيد و بخواهيد كه كشور ايران حجاج، صدهزار نفر حجاج خودش را نفرستد آنجا؟ حجاج ايران تمام حجاجش را مى‏فرستد يا اصلاً نمى‏فرستد. من به حكومت حجاز نصيحت مى‏كنم كه اينطور با مسلمين رفتار نكنند و اينطور طرفدار دشمن‏هاى اسلام و دشمن بيت الله الحرام نباشند. من نصيحت مى‏كنم كه تا دير نشده به خود آيند. نگذارند يك وقت كه وقت گذشته است آنوقت عذر خواهى كنند. حال صدام را مشاهده كنند. صدام از همه حكومت عراق از همه حكومت هاى منطقه قويتر بود و امروز همچو ذليل شده است كه نمى‏داند چه بكند و دست گدائى به اين ورو آن ور دراز مى‏كند و فايده ندارد. من به حكومت‏هاى اطراف خليج و به حكومت‏هاى منطقه هشدار مى‏دهم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند. دست بردارند كه اين حزب بعث از بين برود و حكومت عراق به دست مسلمانان اداره بشود و ايران همانطورى كه به دست خود مردم اداره مى‏شود عراق هم اين طور باشد و حكومت اسلامى براى همه شيوخ منطقه بهتر است از يك قدرت پوشالى آمريكا.

بايد تجديد نظر بكنند در حرفهاى خودشان. ننشينند در كاخ‏هاى بزرگ خودشان و خيال كنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم مى‏توانيم چه بكنيم. خدا نكند كه امسال حجاج ايرانى نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب اين نشود كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه

صحيفه نور ج 18 صفحه 56

از شيخى وجود پيدا بشود و نه از بستگان آمريكا. به خود آئيد و توجه كنيد كه اين قضيه، قضيه اسلام است، مخالفت صريح با قرآن است. آن كه مخالفت صريح با قرآن بكند چطور مى‏تواند حكومت اسلامى داشته باشد و كليددار مكه باشد؟ بنابراين من باز هم از باب اينكه مى‏خواهيم با همه مسلمين، با همه دولت‏ها به طور مدارا رفتار كنيم و هيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم، از آنها مى‏خواهيم كه تجديد نظر بكنند در افكار خودشان آن روزى كه شما گرفتار بشويد آمريكا به دردتان نمى‏خورد همانطورى كه امروز صدام آمريكا به دردش نمى‏خورد هى مى‏گويد ما بى‏طرفيم. نمى‏تواند بگويد من هم طرفم. اصلاً اينها مى‏خواهند يك دسته‏اى را به جان هم بريزند و استفاده‏اش را آنها بكنند. آنها حاضر نيستند كه سربازهاى خودشان را به كشتن بدهند براى خاطر صدام و براى خاطر ديگران. ساير حكومت‏هاى منطقه بيدار بشوند و گرفتارى صدام براى آنها عبرت باشد و خداى تبارك و تعالى اگر چنانچه آنها برگردند و به طريق اسلامى برگردند، خداى تبارك و تعالى بخشنده است و ما هم تابع احكام خدا هستيم.

اميدوارم انشاءالله اين قشر مؤمن ايران را خداوند سلامت نگه دارد و حكومت را، حكومت اسلامى را توفيق بدهد كه خدمت بكنند به اين قشر مستمند، خدمت بكنند. چه آنهايى كه در وزارتخانه‏ها هستند و چه آنهايى كه در مجلس هستند، خودشان را خدمتگزار اين ملت بدانند. انشاءالله همه موفق و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها