0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 44

تاريخ: 11/7/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و مسؤولين دانشكده افسرى و بانوان و مددكاران دايره شهداى ارتش جمهورى اسلامى

فرماندهان شما از سنخ خود شما هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از حضور اين عزيزانى كه با چهره‏هاى نورانى در اينجا آمده‏اند تشكر مى‏كنم و هميشه دعاى به همه قشرها خصوصاً سربازان اسلام، از ياد نخواهد رفت. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين جمهورى اسلام اسلامى، مخلوط يك قوائى است كه براى دنيا نمى‏تواند شناخت داشته باشد. اصلاً اين تركيب در دنيا سابقه نداشته‏است، تركيبى از ارتش و روحانى، تركيبى از ملا و سپاهى، تركيبى از رئيس جمهور اينطور، و رئيس مجلس آنطور و نخست وزير آنطور، اين تركيب سابقه ندارد و تركيب ناشناخته‏اى است. و لهذا طرح‏هائى كه در دنيا به ضد اين انقلاب ريخته شده است و شود، از باب اينكه شناخت روى اين تركيب ندارند و سابقه به اين نحو اجتماع ندارند، خنثى مى‏شود. امروز اين تركيبى كه در دولتمردان است و اين تركيبى كه در آنها و مردم است، اين مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنيا از يك ارتش طاغوتى بوده است و از يك دولت طاغوتى و از يك مردم تحت ستم كه بايد هميشه ظلم بكشند. امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژيم طاغوتى است و نه دولت شما از سنخ آن دولت‏هاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسيج شما و شهربانى شما و ديگر قواى نظامى و انتظامى شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت كشورهاى دنيا، سرتاسر. اصلاً اين يك موجود جديدى است كه در اين عهد و در اين عصر متولد شده است كه كارشناسان و دانشمندانى كه با آن امور مانوسه خودشان سروكار داشته‏اند ، اين مولود جديد را نمى‏توانند بشناسند. ايده اين مولود را هم نمى‏توانند بفهمند، انگيزه حركت‏هاى اينها را هم نمى‏توانند بفهمند و آن ايمانى كه در قلب اينهاست، آنها نمى‏توانند ادراك كنند. آنها سروكارشان با يك موجودات ديگرى بوده است وراى اين مولودى كه در اين عصر پيدا شده است. و شما ملاحظه‏كنيد كه نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان، مثل نظر آن اشخاصى در سابق بودند در ارتش، و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند كه سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زيردستان - خودش را خودشان را مثل اسيران مى‏انگاشتند، مثل عبيد توهم مى‏كردند و هرگز حاضر نبودند كه با آنها در يك جمع خصوصى بنشينند و دل - درد دل اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 45

عزيزان را گوش كنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستيد و در آغوش آنها هستيد. اينكه همه توطئه‏ها خنثى مى‏شود و همه چيزهائى كه در دنيا براى ضد ما خرج مى‏شود به باد فنا مى‏رود، روى همين معناست كه ما يك موجود ناشناخته هستيم. اين مولود يك مولود تازه است، دنيا تازه يك همچو مولودى را بوجود آورده و تا آمدند اين را بشناسند، طولانى است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن شوند. آنهائى كه امروز با شما مخالفت دارند، با يك موجود ناشناخته مخالفت دارند، نمى‏دانند شما چى هستيد. آن تحولى كه در همه افراد اين ملت پيدا شده است و منجمله ارتش و سپاه و همه قواى نظامى و انتظامى، اين تحول الهى است كه چشم و گوش دنيا نسبت به آن كور و كر است، نمى‏توانند بفهمند كه شما چى مى‏خواهيد، نمى‏توانند بفهمند كه ارتش اسلامى يعنى چه. آن اسلامى كه پيش بسيارى از اين دولت‏هست، اين اسلام، غير از اين اسلامى است كه شما ادراك كرده‏ايد و آن ارتشى كه در دنيا هست، غير از اين ارتش است،سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش كه به هر جا ملاحظه بكنيد، ارتشى‏ها را عبيد خودشان مى‏دانند و ارتشى‏ها ملزمند به اينكه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ايران اينطور نيست، نه پرسنل‏شان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پائين‏ترها به اصطلاح نظر بالا و پائين است و نه نظر پرسنل به آنها اين است كه اينها يك مقامى دارند كه ما نبايد با آنها اصلاً صحبت كنيم. در آن رژيم و رژيم‏هاى سابق بر آن، در طول تاريخ شاهنشاهى، اگر ارتشى بود، ارتش متجاوز بود و اگر ژاندارمرى بود، براى تجاوز به مردم در بين بلاد گماشته شده بودند و اگر شهربانى بود، شهربانى براى تعدى به مظلومان گماشته شده بود. شما همه ياد داريد در چند سال پيش از اينكه رژيم محمدرضا به طور غصب اين مملكت را گرفته بودند، در نظر داريد كه خود شما، يعنى نه شماى شخصى، خود آنهائى كه در ارتش بودند چه وضعى داشتند، نسبت به پائين‏ها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشگرها و - نمى‏دانم - امثال آنها وقتى كه به پاى مظلومان و زيردستان مى‏رسيدند، آنطور غبغب را پركردند و به آنها اربابى مى‏فروختند و در مقابل يك نفر اجنبى كه از خود آنها در ارتش شان بسيار كمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه رفتار مى‏كردند، براى اينكه آنها مكتبى نبودند، يعنى مكتب اسلام را نديده بودند، از اسلام بى اطلاع بودند.

شما امروز در ميدان‏ها عمل را هم ياد مى‏گيريد

شمائى كه امروز در اينجا هستيد و خداوند تبارك و تعالى به شما توفيق داده است كه در دانشكده افسرى يك همچو رژيمى زندگى مى‏كنيد و تحصيل، بدانيد كه شما وضع‏تان با سابق فرق دارد. شما لشكر خدا هستيد. شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد و شما بايد وضع‏تان را بدانيد كه با سابق فرق دارد. شما در عين حالى كه در دانشكده افسرى مشغول تحصيل هستيد، در جبهه‏ها مى‏رويد و همراه تحصيل‏تان عملاً هم تحصيل مى‏كنيد، علوم عملى خود علومش مهم نيست، عمل بر

صحيفه نور ج 17 صفحه 46

آتش مهم است. ارتش سابق اگر چنانچه فرماندهانشان يا افسرانشان دوره‏هاى اين - نظامى را ديده بودند، لكن عمل نداشتند. يك ارتش تو سرى خورده تحت ستم خارجى‏ها و مستشاران خارجى، وقتى كه از جوانى همانطور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بيايند تا برسند به بالا، معلوم است كه وضع‏شان وضع يك مردمى است كه بايد تو سرى بخورند، خودشان را براى ساختن با اجانب و متابعت از اجانب مهيا مى‏كردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهاى دنيا ايستاده ايد و در دانشكده‏تان وقتى كه تحصيل مى‏كنيد و به جبهه‏ها مى‏رويد، با شوق به جبهه‏ها مى‏رويد و آنجا تعليم عملى بينيد. اينطور نيست كه فقط خواندن و نوشتن باشد، عمل كردن است. و يكى از بركات اين جنگ تحميلى براى ملت ما همين معناست كه ما سربازانمان و جوانان و دانشجويان افسرى ما در دانشكده افسرى، علاوه بر تحصيل دوره‏هاى دانشكده، عملا در جبهه‏ها حاضر مى‏شوند و تعليمات عملى مى‏بينند و در علوم عملى، اين ميزان است نه خواندن. خواندن مقدمه عمل است و شما امروز در ميدان‏ها عمل را هم ياد مى‏گيريد. امروز شما نور چشم همه ما هستيد و ما به وجود امثال شما بايد افتخار بكنيم و شما بايد براى اسلام يك ارتش قوى و يك ارتش مستقل باشيد. ارتش يكى از اركان يك كشور است و در اين زمان پاسداران اسلام هم يكى از اركان اين كشور است و اگر در ذهنش، ارتش يا پاسدار، حقارت ادراك بكند، اين نمى‏تواند براى يك ملتى مفيد باشد. سابق تحقير مى‏كردند قواى نظامى و انتظامى ما را، فرماندهانشان و بالاتر از او، مستشارى كه مى‏آمد، مستشاران ظالمى كه مى‏آمدند، تحقير مى‏كردند اينها را. با روح حقارت، اينها بزرگ مى‏شدند. امروز ملت از شما تعظيم مى‏كند و شما يك كسى كه بالاى سرتان باشد و شما را تحقير بخواهد بكند، سراغ نداريد. نه آنهائى كه فرمانده شما هستند اهل اين هستند كه تحقير بكنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستيد كه تحقير را قبول بكنيد. اين مجموعه را نمى‏توانند بفهمند چى هست و لهذا نقشه‏هائى كه مى‏كشند، خودشان هم مى‏گويند كه ما اين را نشناخته ايم، ما مى‏توانيم جاهاى ديگر را بشناسيم، لكن ايران را نشناخته‏ايم. اين براى اين است كه شما يك تركيب حاضرى كه همه‏اش توجه به معنويات داشته باشد، سربازش در جبهه‏ها دعا بخواند و دعاى كميل بخواند و با دعاى كميل و نماز شب و ذكر و فكر الهى، خودش را مهيا كند براى جنگيدن با آن ارتشى كه در محل خودش، با امورى كه شما دانيد و كسانى كه در قرارگاه‏هاى آنها بودند و ديدند چه چيزها بوده، آنطور بوده اند. اينها اصلاً دو سنخ است. شما سرتاسر عالم را بگرديد، امروز ارتش و سپاه و بسيج و ساير قوائى كه ما در اينجا، ملت ايران دارد، و خود ملت ايران، شما در سرتاسر عالم يك همچو تركيبى را نمى‏توانيد پيدا بكنيد. اين يك تركيب الهى است. يك تركيب الهى مركب از روحانيون، ارتش، ژاندارمرى، شهربانى، سپاه، بسيج و ملت همه يك موجودند اينها، يك مخلوطند اينها، اين موجود مخلوط، يك تركيب خاص الهى است و اين تركيب خاص الهى ناشناخته است و لهذا نمى‏توانند بفهمند شما چى مى‏خواهيد اصلش.

صحيفه نور ج 17 صفحه 47

ما صلح الهى را مى‏خواهيم، نه صلح صدامى را

آن صلحى كه ما مى‏خواهيم، امثال صدام يا حسين يا حسن كجائى، نمى‏توانند بفهمند چى است. آنها صلح‏ها را مثل صلح‏هائى مى‏دانند كه در زمان‏هاى سابق، دولت‏ها با هم صلح مى‏كردند، در عين حالى كه صلح مى‏كردند باطن شان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند و بچاپند همه را. آنهائى كه در نظرشان است، در جنگ عمومى دوم، بعد از آنكه يك دسته بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروى و انگلستان هم با هم بودند در آنوقت، چرچيل اعتقادش اين بود كه حالائى كه ما طرف را شكست داديم حمله كنيم به اينهائى كه همراه ما بودند، به شوروى حمله كنيم. مجلس جلويش را گرفت براى اينكه آنها هم، نه اينكه نمى‏خواستند، آنها مى‏ديدند كه ممكن است شكست در آن باشد. اينها وضع صلح شان اينطورى است. صلح صدامى اين سنخ صلح است، نه صلح شماست كه اسلامى است و واقعاً صلح را مى‏خواهيد. ما از روز اولى كه به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاستيم، يك افرادى در مملكت ما زمامدار بودند كه اينها همه صلح را مى‏خواستند، لكن نه صلح صدامى را، صلح انسانى را، صلح الهى را، اينها مى‏خواستند كه وقتى كه با يك كشورى صلح كنند همانطورى كه با اهالى آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت آن كشور هم برادر باشند. لكن با كى ما برادر باشيم؟ با كسى كه آن هم در هجومش و آنهمه جناياتش مى‏گويد من صلح طلبم؟ در مصاحبه‏اى كه اخيرا كرده است (حرف‏هاى اخير اين خيلى تماشائى است) مصاحبه‏اى كه همين اخير، شايد امروز به من رسيد، يكى از حرف‏هايش اين است كه ما از اسلام و دين و دنياى اسلامى دريافتى كرديم كه ديگران نكردند، دريافت ما اين است كه بايد تجاوز نكنيم به كشور ديگر. شما ببينيد چه قدرتى لازم است و چه قلبى بايد در باطن يك همچو آدمى باشد كه جرات كند يك همچو حرفى را بزند پيش اشخاصى كه همه مى‏دانند دروغ مى‏گويد. حالا اگر فرض كنيد ارتش خودش هم نمى‏دانست، يك چيزى بود، اما ارتش خودش هم مى‏داند چكاره هستند و چكاره بودند. مى‏گويد ما مثل ديگران نيستيم، ما صلح طلب هستيم، ما از اسلام اينطور فهميده‏ايم كه تجاوز نكنيم. امروزى كه بيرونش كردند، اين به ياد اين حرف افتاده است. در عين حالى كه اين پيروزى كه در اخير نصيب شما شده است و نقشه‏اش را آقايان آورده‏اند و گفتند و ما شنيديم و به حرف آنها و به قول آنها از بزرگترين پيروزى در معنويت بوده است و در جهت اينكه الان مشرف هستند بر عراق و بر بعضى از شهرهاى عراق، اين از ديگر پيروزى‏ها بالاتر بوده، معذلك صدام باز چند روز پيش از اين گفت كه اينها حمله كردند، لكن ما دفع‏شان كرديم و تار و مار شدند!. اگر اينها تار و مار شده بودند، چطورهمچو بدون اينكه يك شكستى در كار باشد براى تو، يكدفعه سراسيمه به شوراى امنيت رجوع كردى و به دولت‏هاى عربى رجوع كردى و اين ور و آن ور افراد را فرستادى و از شوراى امنيت خواستى كه نگذارند تجاوزى در كار باشد؟ خوب، اگر شما دفع شان كردى، محتاج نبود، سرنيزه دفع‏شان كرده، محتاج نيست كه شوراى امنيت پايش را در كار بگذارد، چطور همچو سراسيمه شدى و افراد را فرستادى دور شهرهاى كشورهاى دنيا مى‏گردند براى اينكه يك راهى پيدا كنند براى نجات تو؟ تو كه پيروز هستى، ديگر اين چيزها را نمى‏خواهد. و فرق

صحيفه نور ج 17 صفحه 48

ما بين يك دولت اسلامى و يك ارتش اسلامى، با يك دولت غير اسلامى و ارتش غير اسلامى، اين است كه اينها اگر چنانچه خداى نخواسته شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگرى دراز نمى‏كنند، اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمى‏كنند، اينها مسلمند، اينها پيش خدا و به درگاه خدا دست دراز مى‏كنند و كسى كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد همه را پشت سر مى‏گذارد.

جوانان عزيز به شركت در اين دانشكده‏هاى افسرى توجه كنند

و من اميدوارم كه شما عزيزانى كه در دانشكده افسرى هستيد و اميد آتيه ايران و اسلام هستيد با توجه به خداى تبارك و تعالى و تحكيم ايمان خودتان كه دنبال آن استقلال فكرى، استقلال عملى هست، تحصيل‏تان را به آخر برسانيد و انشاءالله براى اين ملت كه شما همه نور چشمان همه ما هستيد، براى اين ملت پيروزى‏هاى بالاتر را انشاء الله به هديه بياوريد. و از امورى كه من بايد عرض كنم اين است كه من به ملت عزيز عرض مى‏كنم و جوان‏هائى كه هستند، كه توجه به اين دانشكده‏هاى افسرى و به دانشگاه‏هاى افسرى داشته باشند و بروند در آنجا، كه اين يك مسأله‏اى است كه براى ايران امروز مهم است و ما اميدواريم كه با توجه خود ملت به اين مراكز و آمدن و اسم نوشتن و اينطور چيزها، يك ارتش قوى‏اى پيدا بكنيم و بحمدالله الان هم هست، لكن قوى‏تر از اين كه در مقابل هيچ قدرتى سر خضوع نياوريم و شكسته نشويم.

ما صلح را استقبال مى‏كنيم، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى

انشاءالله خداوند شماها را حفظ كند و ما باز هم تكرار مى‏كنيم اين معنا را كه ما يك مردمى هستيم كه براى خاطر اسلام دفاع داريم مى‏كنيم - ما هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع مى‏كنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم و صلح يكى از امورى است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم. صلح اسلامى، صلحى كه برادر مى‏شوند بعد از صلح و ما طالب اين صلح هستيم، اما صلحى كه‏اعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را بايد بگذاريم صلح صدامى اين صلح نيست، صلحى كه بخواهند يك مملكتى را بچاپند و يك مملكتى را خراب و ويران كنند. و الان هم نفت شهر را نفت هايش را آتش زدند براى اينكه احتياطا آتش بگيرد كه وقتى كه بيرونشان كردند، نفت‏ها كم شده باشد. ما با يك همچو موجوداتى طرف هستيم. ما چطور مى‏توانيم همين طورى بى قيد و شرط بنشينيم و صحبت كنيم و مصالحه كنيم؟ شوراى امنيت هم اگر بگويد، ما نمى‏پذيريم. همه عالم بگويند، ما اينطور صلح را نمى‏توانيم بپذيريم. هيچ عاقلى اين صلح را نمى‏پذيرد. تمام هيات‏هائى كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مى‏بينند كه ما يك صحبت فقط داريم. ما صلح را قبول داريم، ما صلح را استقبال مى‏كنيم،

صحيفه نور ج 17 صفحه 49

لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى. صلحى كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است، صلحى كه بايد خسارات اين كشور جبران بشود. نه صلحى كه از آن طرف بگويد صلح، از آن طرف بفرستد و توپ‏ها را ببندد به مردم بيگناه بيچاره.صلح طلبى صدام، عيناً مثل صلح طلبى آمريكا مى‏ماند، مثل صلح طلبى اسرائيل مى‏ماند، مثل خلقى بودن منافقين و منحرفين است، عينا همين است. از آن طرف مى‏گويند ما براى خاطر خلق داريم چه مى‏كنيم، از آن طرف اينطور جنايات به همين بيچاره‏ها مى‏كنند. تا حالا يك چيزى، كارى اينها نسبت به كسانى كه داراى يك مقامى هستند، يعنى مقام‏هاى به خيال آنها، يا از ثروتمندان هستند و - عرض بكنم كه - سرمايه داران، تا حالا يكى از آنها را اينها ترور نكردند. هر چه ترور كردند، اين ذغال فروش، اين سبزى فروش، اين بقال، اين چه، و وقتى هم كه مى‏خواهند قدرت نمائى زياد بكنند، يك همچو كارى بكنند كه مجبور مى‏شوند كه كار را بكنند و بعد هم كه بگويند نكرديم. اسرائيل هم مى‏گويد ما اصلاً در اين امر دخالت نداشتيم. در امر اين فجايعى كه در لبنان اتفاق افتاد مى‏گويد همه مى‏دانند كه ما يك مردم انساندوستى هستيم، ارزش براى انسان قائل هستيم، هرگز ما اين كار را نكرديم. اينها هم نظير آنها مى‏مانند، اينها هم اشخاصى هستند كه ملت را مى‏خواهند، اشخاصى هستند كه طرفدار خلقند!! آنوقت چى را آتش مى‏زنند؟ انفجار كجا واقع مى‏شود؟ انفجار در پائين شهر واقع مى‏شود، آنجائى كه اين كارگرها و اينها مهيايند براى اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان، يا مهمانخانه‏هائى كه از اشخاص طبقه پائين، يعنى از حيث ثروت، نه از حيث جهات ديگر، در اينجا زندگى مى‏كنند. اينطور اينها را ظلم برشان مى‏كنند و واقعاً دنيا الان يك مرضى دارد، مرض مزمنى دارد كه خوب شدنش به اين چيزها نمى‏تواند باشد. دنيا عليل است، سران همه كشورها، الا انگشت شمار، نمى‏توانم بگويم اين يكى دو تا، سه تا، سران همه اينها مردم را مسموم كرده‏اند و افكار ملت‏هاى خودشان را مسموم كرده‏اند و عليل كرده‏اند ملت‏هاى خودشان را، آنقدر تحقير كرده‏اند از اين ملت ها، آنقدر اينها را در فشار اقتصادى قرار داده‏اند و آنقدر اين بيچاره‏ها زحمت كشيدند و زحمت‏هايشان را ديگران به غارت بردند كه عليل شدند، افكارشان از بين رفته است، يكى مى‏خواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را. و من اميدوارم كه انشاءالله حضرت بقيه‏الله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعى بشر، با آن دم مسيحائى خود اصلاح كند اينها را.

خداوند همه ما را موفق كند كه خدمتگزار اين ملت باشيم، ملت، خدمتگزار اسلام باشيم، خدمتگزار مستضعفان جهان باشيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 69

تاريخ: 13/8/61

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى روستاهاى سراسر كشور و گروهى از مهاجرين جنگ تحميلى

توجه كنند كه در شوراها افراد نفوذى از منحرفين به صورت اسلام وارد نشوند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز دو قشر عزيز در اينجا تشريف دارند و ما به هر دو قشر دعاى خير را انشاءالله فراموش نمى‏كنيم. يك قشر، عده‏اى از شوراهاى اسلامى روستا كه بايد ما از جهاد سازندگى كه در مدتى كه اين انقلاب پيروز شده است و تحقق پيدا كرده است در خدمت هستند و از وجود آنها استفاده‏هايى زياد در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها شده است و مى‏شود و شوراهاى محترم كه در سراسر كشور هستند، آنها هم براى خدمتگزارى به روستاها و محرومين و طبقه‏اى كه از ساليان دراز در زحمت بودند و براى آنها هيچ كارى نشده بود، انجام خدمت مى‏دهند. تذكرى كه به شوراها لازم است داده شود ولو اينكه خودشان توجه دارند، يكى اين است كه توجه كنند كه در شوراها يك وقت افراد نفوذى از منحرفين به صورت اسلام و به صورت مقدس مآبى وارد نشوند. اينها كه شياطين هستند، همانطورى كه شيطان به شكل‏هاى مختلف وارد مى‏شود و انسان را گول مى‏زند اينها هم همان شيطان‏ها هستند و به صورت مختلف وارد مى‏شوند. بايد آقايانى كه در شورا هستند، با شناسائى تمام از سوابق آنها و از كارهائى كه بعد از انقلاب متعهد بودند و در ضمن انقلاب و مهم اين است كه قبل از انقلاب چه جور بودند، بررسى بشود به اينكه اينها مردمى هستند كه به انقلاب عقيده دارند، متعهد به اسلام هستند و براى خدمت به اين توده‏هاى مستضعف كه هميشه محروم بودند، آمده‏اند خدمت كنند. و اين از مهمات امور است كه مردم در هر قشرى كه آمده‏اند اينجا، اين سفارش را كرده‏ام و مى‏دانم كه خود شماها متوجه هستيد، لكن باز تذكر لازم است.

و يكى ديگر، رفتارى است كه با مردم و با اين توده‏هاى مستضعف مى‏شود. چه بسا باشد كه خدمت‏ها، خدمت‏هاى ارزنده است، لكن گاهى - با - برخورد به بعضى افراد، يك برخوردى است كه خدمت را هم پايمال مى‏كند. مهم اين است كه - اين خدمت‏ها - واقعاً احساس بكنند اين خدمتگزارها كه خدمتگزارند، احساس اين معنا را بكنند كه اين توده‏ها بندگان محروم خدا هستند و بندگانى هستند كه قبل از انقلاب آنقدر محروميت داشتند و در انقلاب آنقدر خدمت كرده‏اند و بعد از انقلاب هم تا قيام به امر درست نشده است باز جزء محرومين بوده‏اند و شما مى‏خواهيد به اينها خدمت كنيد و خدمتگزار آنها هستيد. مبادا يك وقتى در ضمن اينكه شما خدمت را مى‏كنيد، يكى درشتى‏اى

صحيفه نور ج 17 صفحه 70

باشد كه خدمت شما را در خودش محو كند. بايد اخلاق اسلامى، آداب اسلامى درست مراعات بشود، همانطورى كه شيوه ائمه ما اولياء خدا بوده است كه خودشان را خدمتگزار مردم مى‏ديدند با حسن معاشرت با رفتار انسانى، با رفتار الهى رفتار كردند و كارهائى را كه بايد انجام بدهند، با همين حسن رفتار انجام مى‏دهند و شما هم بندگان همان خدا و امت همان پيغمبر و شيعه همان اميرالمؤمنين هستيد و شيوه‏هاى شما بايد به همانطور باشد.

و يك كلمه هم به اين قشرى كه از خاندان خودشان، از شهرهاى خودشان به واسطه اين جنگ آواره شده‏اند، عرض مى‏كنم كه ما در مسائل و مشكلاتى كه شما داريد، توجه داريم و دولت هم توجه دارند و شوراها هم دارند، بسيج هم دارد، به اندازه آنكه توانائى دارند، خدمت خواهند كرد و انشاءالله كه به زودى جنگ پايان پيدا مى‏كند، خدمت‏ها به شما زيادتر خواهد شد و من از دو قشر سپاسگزارى و تشكر مى‏كنم كه آمده‏اند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم.

مشكلى كه امروز دنيا را تهديد مى‏كند، مشكل اين دو ابرقدرت است‏

مشكلى كه امروز دنيا را تهديد مى‏كند، مشكل اين دو ابرقدرت است. اين دو ابرقدرت كه تمام دنيا را در زير بال خودشان نگه داشته‏اند و از آنها استفاده مى‏كنند، اينها مشغول به يك طرح‏هايى هستند و درست كردن يك سلاح‏هايى هستند كه براى آتيه بشر خطرناك است. گر چه هر دسته‏اى از دسته ديگر مى‏ترسند و اين ابرقدرت از آن ابرقدرت و آن از اين، لكن ممكن است كه يك وقت در رأس يكى از اين دو ابرقدرت، يك ديوانه‏اى واقع بشود مثل هيتلر يا مثل صدام و به واسطه آن جنونى كه براى قدرت دارد، دنيا را به تباهى بكشد. و اگر خداى نخواسته يك جنگ بين اين دو قدرت در امروز تحقق پيدا كند، اينها دنيا را به خاك و خون مى‏كشند و به تباهى. مشكل دنيا امروز اينها هستند. مشكل‏هاى ديگر، مشكل‏هاى منطقه‏اى است و اين مشكل را بايد ملت‏ها و اشخاص متفكر در همه دنيا و توده‏هاى محروم دنيا دنبال اين بروند كه اين مشكل را رفع كنند. اگر آنها بنشينند كه دولت‏هاى آنها اين مشكل را رفع كند، نخواهد كرد. دولت‏ها نه همچو قدرت و عرضه‏اى دارند و هواهاى نفسانى هم كه خودشان دارند، مانع از اين مى‏شود كه با اين دو ابرقدرت مخالفت كنند.

بايد براى آتيه دنيا، امروز توده‏هاى مردم، نويسندگان، گويندگان، فكر بكنند و مردم را آگاه بكنند به اين خطرى كه تمام بشريت را تهديد مى‏كند، آگاه كنند همه توده‏هاى دنيا را كه اين خطر بزرگ پيش است و اگر اين ابرقدرت‏ها در اين حالى كه هستند و مشغول تهيه سلاح‏هاى بزرگ اتمى و غير آن هستند، به همين حال باقى باشند، دنيا ممكن است كه به خرابى بكشد و عمده ضررش به ملت‏ها برسد. بايد هر كس در هر جا هست، نويسنده‏هائى كه هستند، روشنفكرانى كه هستند و علمايى كه در همه قشرهاى دنيا هستند و دانشمندان، مردم را به اين خطر آگاه كنند تا بلكه خود مردم و توده‏هاى مردم و مقابل اين دو قدرت بايستند و اين سلاح‏ها را جلوگيرى كنند. و اينكه زمزمه اين هر وقت شده است و مى‏شود، مدت‏ها در اين حرف هست كه مى‏خواهيم تحديد اين سلاح‏هاى اتمى را بكنيم و مى‏خواهيم

صحيفه نور ج 17 صفحه 71

تفاهم كنيم به اينكه اين سلاح‏هاى اتمى با موشك‏هاى عظيمى را كه تازه درست شده است. جلوى اين را بگيريم. هر دوى اينها شعر است و آمريكا هم همين نظر را دارد كه شوروى را اغفال كند و آن سلاح‏ها را در غرب و در هر جائى كه دست دارد، اين سلاح‏ها را مهيا كند براى يك روزى كه با فشار يك دگمه، دنيا به آتش كشيده بشود. امروز بايد مردم دنيا توجه به اين مشكل بزرگ دنيا بكنند و هر قشرى، نويسنده‏اى، مطبوعات، در سر تا سر دنيا دنبال اين مطلب باشند و مردم را بيدار كنند كه در مقابل اين كارهائى كه اينها مى‏كنند، درست قيام كنند. البته كم و زياد الان هستند قشرهايى كه تظاهر مى‏كنند بر ضد اين سلاح‏ها، لكن بايد همه مردم قيام كنند تا بتوانند كارى انجام بدهند.

اگر چنانچه قدرت آمريكا نبود، صدام هم نمى‏توانست كه اين كار احمقانه را بكند و اگر قدرت آمريكا نبود، اسرائيل هم نمى‏توانست كه اين كار سفاكانه را بكند و اگر قدرت آمريكا نبود، اين دولت‏هاى اطراف خليج و امثال اينها هم اين كارهايى را كه حالا انجام مى‏دهند، نمى‏دادند و دنيا از اين دو قدرت اگر بخواهد خارج بشود، بايد همانطورى كه در ايران عمل شد كه تمام قشرها قيام كردند و تمام قشرها نهضت كردند و انقلاب كردند و به هيچ يك از دو قدرت پناه نبردند، مستقلاً خودشان وارد عمل شدند و با اينكه همه كوشش‏ها را كرد آمريكا - براى اينكه - از زمان سابق تا حالا براى اينكه اينها را سركوب كند، نتوانست. تا همه كشورهاى اسلامى و غيراسلامى، تمام كشورهايى كه در دنيا هستند و همه آنها هم توده‏هايشان بيچاره و ضعيف است در تحت سلطه حكومت‏هاى خودشان، تا اينها قيام نكنند و تا اينها توجه به اين خطر بزرگى كه دنيا را دارد تهديد مى‏كند و اگر خداى نخواسته يك وقت واقع بشود، ديگر كشورى باقى نمى‏ماند و انسانى شايد باقى نماند، الا كم، بايد فكر بكند دنيا. بايد دانشمندها فكر بكنند، مردم را بيدار بكنند. قلم تنها فايده ندارد، گفتن تنها فايده ندارد، اعتماد به دولت‏ها فايده ندارد، خود مردم و خود نويسندگان و گويندگان بايد مردم را بيدار كنند و قلمى فايده دارد كه بيدارگر توده‏هاى مردم باشد و اگر چنانچه حال دنيا به همين وضع باشد، از قبيل اسرائيل و صدام باز هم ممكن است باشد و اگر اين از بين رفت و او از بين رفت، يكى ديگر مثل اينها را بتراشند. شما ببينيد كه صدام چه كار ناشايسته‏اى كرد كه امروز در دام افتاده است و نمى‏داند چه كند. مثل صدام، مثل آن كسى بود كه ادعاى پهلوانى مى‏كرد و هر وقت كه مى‏رفت بيرون يك كسى پيدا مى‏شد او را كتك مى‏زد يا زمين مى‏زد، بر مى‏گشت مادرش را كتك مى‏زد. صدام در هر جبهه‏اى كه سيلى خورده است و در هر جبهه‏اى كه شكست خورده است، دنبال آن، يك دسته از اين عراقى‏هاى بيچاره‏اى كه در تحت ظلم او هستند و دست و پا مى‏زنند، از آنجا بيرون كرده است. يا به حبس كرده است و با سلاح‏هاى دورزن خودش - را - اين افراد محروم جامعه را، شهرهاى عربى نشينى كه محروم هستند، اينها را هدف قرار مى‏دهد، يا شهرهاى ديگر ايران را. اين همان مسأله است. هر وقت شكست مى‏خورد يك همچو قضيه‏اى هست. الان هم كه شكست فاحش را خورده است، منتظر باشيد كه باز اگر خداى نخواسته بتواند او در شهرهاى مرزى يك جنايتى بكند و دوستان و منافقين هم در داخل، و اين براى اين است كه اذهان را از اين شكست بلكه بتواند منصرف كند، در عين حالى كه در همين عمليات‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 72

محرم كه قواى مسلح ايران آنقدر پيشروى كردند و اينها را از كشور بيرون كردند، البته يك مقدارى باز هست و - قريب بيش از - قريب به دو هزار نفر از آنها اسير گرفتند كه هزار و هشتصد نفرش شايد در پشت جبهه‏ها آمده باشد، و آنطور منهدم كردند بساط آنها را و آنقدر از مهمات آنها را گرفتند به غنيمت و از قرارى كه مى‏گويند تاكنون حدود نود خودرو و امثال اين را از آنها به غنيمت گرفته‏اند و بسيارى از چيزها را منهدم كرده‏اند. در عين حالى كه اين مسائل هست و اين پيشرفت‏ها هست، صدام در نطق خودش مى‏گويد كه ايران حمله كرد، لكن ما آنها را شكست داديم، ارتش ما آنها را شكست داد. تبليغات خارجى هم، همه بوق‏هاى خارجى هم بنايشان بر اين است كه هر وقت كه اين شكست مى‏خورد تا مدتى اصلاً حاشا مى‏كنند يا ساكت مى‏شوند، مدتى هم كه مى‏خواهند صحبت كنند مى‏گويند كه ايران اينطور مى‏گويد، صدام هم همينطور مى‏گويد.از ايران هم كه مى‏خواهند نقل بكنند يك چيز كمترى را نقل مى‏كنند، مثلاً مى‏گويند كه صد نفر را تاكنون اينها گرفته‏اند، و از آن وقتى كه مى‏خواهند نقل كنند با آب و تاب نقل مى‏كنند، مدتى اين كار را كنند، بعد كم كم كه مى‏بينند نمى‏شود و حاشا كردنش نمى‏شود، كم كم مى‏روند دنبال اينكه به يك وجهى مسائل را بگويند. در قضيه خرمشهر توجه كرديد كه قضيه خرمشهر، مدت‏ها انكار اين مى‏كردند كه خرمشهر گرفته شده است از آنها. هم صدام مى‏گفت كه اين حرف نيست، ما چقدر از اينها كشته‏ايم، چه كرده‏ايم، چه كرده‏ايم و هم بوق‏هاى تبليغاتى دنبال او اين حرف‏ها را مى‏زدند. كم كم كه آنهمه اسير گرفتند و نشان دادند و اينها، آنوقت مى‏گويد كه ما به ارتش قدرتمند خودمان دستور داديم كه شما فتح خودتان را كرده‏ايد و عقب نشينى حالا كنيد، ديگر ما فتح تمام شد. و تعجب اين است كه اين را در برابر ارتش و نظامى‏هاى خودش و فرماندهان خودش مى‏گويد، كه آنها در باطن نفس‏شان به ريشش مى‏خندند (اگر داشته باشد) و مى‏فهمند كه قضيه چى است. در عين حالى كه مى‏بيند كه همه اينهايى كه در مقابلش ايستاده‏اند فهمند كه اين دارد بى‏ربط مى‏گويد، با جرأت مى‏گويد. الان هم همين طور است، الان هم اين سردار قادسيه باز مى‏گويد كه سپاه قادسيه من، ارتش قادسيه من چه كرده‏اند. اخيراً مى‏گويد كه در همين جنگ، چهار هزار نفر ما ايرانى را كشتيم و تاكنون چقدر از دست داده، آنها را گرفتيم آورديم و چقدر هم اسير گرفتيم. اين همين معناست كه نمى‏داند اصلش چه بكند و اين بايد نفرينش را به آمريكا بكند كه يك همچو كلاهى سر اين گذاشته‏اند و اگر انشاءالله خداوند توفيق بدهد به مسلمين و مسلمين درست توجه به مسائل منطقه بكنند و اسرائيل را از منطقه اخراج و از دنيا بيرون كنند، آنها هم بايد به آمريكا نفرينش را بكنند. اين كشورهاى اطراف ما هم كه تاكنون هر چه توانسته‏اند كمك كرده‏اند، حالا تازگى مى‏گويند كه اگر ايران بخواهد وارد عراق بشود، ما ايران را حصر اقتصادى و سياسى مى‏كنيم. شما تا حالا هر كارى توانسته‏ايد كرده‏ايد. آنطورى كه مى‏گويند تاكنون سى ميليارد دلار حجاز كمك كرده است به ارتش عراق و به عراق و راه‏ها را باز كردند اينها براى اينكه سلاح‏ها را از طرف بفرستند براى اينها و افراد هم فرستاده‏اند. آن بدبخت كه آن طرف دنيا نشسته، نمى‏تواند كلاه خودش را نگه دارد، آن هم مى‏گويد كه، آن نميرى مى‏گويد كه ما كمك مى‏كنيم به اسرائيل. آن مردك در داخل خودش به هم ريخته

صحيفه نور ج 17 صفحه 73

است، نمى‏داند چه بكند، اين معنا را مى‏گويد ما كمك مى‏كنيم. اينها همه عروسك‏هايى هستند دست آمريكا، آمريكا مى‏گويد اينطور بگو، مى‏گويد. دنيا بايد آمريكا را از بين ببرد، و الا تا اينها هستند، اين مصيبت‏ها در دنيا هست. اينجا نشد، يك جاى ديگر. الان در بسيارى از جاهاى دنيا امريكا آتش افروخته و جنگ‏هايى كه الان در بسيارى از جاهاى دنيا هست، همه‏اش زير سر اين است و دنيا را اينها دارند تهديد مى‏كنند و هرگز هم اينها سلاح‏هايى كه مى‏گويند متوقف مى‏كنيم و آنها را محدود مى‏كنيم به حد، هرگز راست نمى‏گويند. بنابر اين ما بايد هر چه فرياد داريم به سر اينها بزنيم و امروز كه سالروز لانه جاسوسى است، من به ملت‏مان تبريك عرض مى‏كنم و اين عملى كه دوستان اسلام، مجاهدين اسلام انجام دادند، يك عمل بسيار خوبى بوده است و بسيار مؤثرى بود كه اين لانه از اينجا كنده شد. اگر اين لانه جاسوسى در اينجا بود، شايد ايران را به تباهى مى‏كشيد. الان هم در خارج به عراق هى نقشه مى‏دهند، از اينجا نقشه‏ها مى‏گيرند با آن چيزهايى كه دارند و به عراق مى‏دهند. هر كارى مى‏خواهند بكنند. تاكنون همه تقريباً، تقريباً همه، همه نه، بسيارى از اين كشورهاى خليج و اطراف خليج و اينها كمك‏هاى همه طرفى كردند با عراق و كارى هم نتوانستند بكنند. حالا تازه مى‏گويند كه - ما - اگر ايران بخواهد پيش برود در عراق، ما ديگر تاب تحمل نداريم و ما اينها را از جهت سياسى و از جهت (در بعضى جاها هم مى‏گويند) نظامى، از جهت سياسى و از جهت اقتصادى در فشار قرار مى‏دهيم. شما تا حالا هر كارى توانسته‏ايد كرده‏ايد، كارى ديگر نمى‏توانيد بكنيد. بيخود خودتان را در دنيا ضايع مى‏كنيد و شما بدانيد كه اگر صدام خداى نخواسته پيش ببرد، تمام شما را به آتش مى‏كشد. صدام وضع روحيش اين است. اصلاً در روحيه صدام اين تبهكارى است و آدمكشى و جنايت است. اگر خداى نخواسته اين يك سلطه‏اى پيدا بكند، حجاز را از بين مى‏برد، سوريه را از بين مى‏برد، اين چيزهاى خليج را، كويت را هم، همه اينها را از بين خواهد برد. اين مرد اينطورى است. جنس اين آدم اينطورى است. همانطورى كه جنس اسرائيل اينطور است كه جنايتكار است و به جنايت دل خوش مى‏كند، اين هم همين طور است. اينها برادر هم هستند.

و خداوند شر شيطان بزرگ و شياطين بزرگ و كوچك را انشاءالله رفع كند و مسلمان‏ها را بيدار كند و دولت‏هاى اسلامى را از اين غفلتى كه دارند، هشيار كند. و ملت بزرگ ايران كه الگو هستند براى تمام كشورها و ملت‏ها، خداوند آنها را از آفات و بليات حفظ كند و اين آوارگان را انشاءالله خداوند صبر عنايت كند و قدرت به دولت و ملت عنايت كند كه آنها را درست انشاءالله، جاهاى آنها را بهتر از سابق بسازند و خدمت به اين مردم محروم بكنند.

والسلام علكيم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 17

تاريخ: 28/6/61

بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاه‏ها، اعضاى دفتر هماهنگى حوزه و دانشگاه، معاونان، مديران كل و مسؤولان ستادى - اجرائى وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما امروز مواجهيم با چهره‏هاى علماى محترم و اساتيد دانشگاه و حوزه علميه، به طور كلى در تمام سطح‏هائى كه مشغول آموزش هستند، چه در دانشگاه كه آن هم آموزش است و چه در سطح‏هاى پائين‏تر و چه در اين نهضت سوادآموزى كه اميد است توفيق زياد پيدا بكنند و بيسوادى را ريشه كن كنند، دو ركن بزرگ، آموزش و پرورش است. همه جا، حالا - من - اسمش يك جائى آموزش باشد، يك جائى دانشگاه، آن فرق نمى‏كند. دو ركن اصلى، آموزش وپرورش است و اسلام در هر دو ركن سفارش اكيد فرموده است و پرورش سفارشش بيشتر شده است و اهميتش هم بيشتر است. پرورش به معناى اينكه در هر جائى كه علما مشغول تدريس هستند، علماى دانشگاه و علماى حوزه‏هاى علمى قديمى و استادها در هر جا هستند با اين دو ركن مواجهند، ركن آموزندگى و تربيت علمى و ركن پرورش و تربيت اخلاقى و تهذيب نفس. ما اگر فرض كنيم كه يك ملتى آموزش و پرورش در آن نفوذ كرد و همه ملت آموزش يافتند به‏اندازه‏اى كه احتياجات ملت است و پرورش يافتند و تهذيب نفس كردند و تربيت اخلاقى شدند، ملتى كه يك همچو توفيقى را پيدا بكند يك ملت نمونه‏اى خواهد بود. و ما حالا هر دو جهتش را عرض مى‏كنيم و چيزهائى كه مترتب بر هر دو جهت است آقايان مى‏دانند، لكن تذكر، باز خوب است. مسأله آموزش و مساله تعليم و تربيت علمى، يك مطلبى است كه در قرآن كريم، در احاديث اولياى خدا از رسول اكرم (ص) تا ساير ائمه هدى، همه جا ذكر از اين قضيه بوده است و تجليل از مقام علما به معناى وسيع و وادار كردن به اينكه بايد علم را بياموزند، اگر چه در چين باشد و اين مثل است، يعنى اگر چنانچه علم را هم از يك كشورهائى كه دور افتاده‏اند و از اسلام هم اطلاعى ندارند، لكن از علم شان استفاده بايد كرد. و از مهد تا لحد، از وقت تولد تا آخر، كه باز اين يك تاكيدى است بر اينكه‏تعليم و تعلم انحصار به يك سن خاصى ندارد و هيچ كس هم مستغنى از آن نخواهد بود. علم يك حقيقت غيرمتناهى است و انسان اگر در تمام عمر هم تحصيل علم را بكند، باز به آخر نرسانده است و لهذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصيل علم باشد. يعنى همه محتاجيم به اينكه از يكديگر چيز ياد بگيريم. همه محتاج به تعليم و تربيت علمى هستيم. هيچ وقت نيست كه انسان از اين مستغنى بشود و كسى كه بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نبايد در

صحيفه نور ج 17 صفحه 18

يك حدى كه رسيد بگويد اين بس است. كسى كه اين معنا را تو هم كند كه اين مقدار بس است، اين ادراك نكرده است ماهيت علم را. علم يك معنائى است، يك حقيقتى است در هر رشته‏اى، كه آخر ندارد، غيرمتناهى است. از اين جهت ما بايد در تمام مدت عمرمان علم را تحصيل كنيم، مطالعات را داشته باشيم و ديگران را تربيت كنيم، تربيت علمى كنيم و سطح معلومات مردم را بالا ببريم. و در يك كشورى كه در اين جهت كامياب نبوده است، حالا كه ما و شما و آقايان متصدى اين امر هستيم، بايد هم نهضت سوادآموزى توسعه داشته باشد و همه شركت كنند، كسانى كه سواد ندارند شركت كنند، تا آنها را ببرند به حدى كه براى خودشان بتوانند مسائلى را بفهمند و هم از كودكستان تا دبيرستان، تا بالاتر و دانشگاه، بايد تحصيلات را تحكيم كنند و همچو نباشد كه دنبال اين باشند كه يك سندى دست بدهند، يا يك سندى بگيرند، يك مدركى داشته باشند. خود علم را تعقيب كنند و حتى اساتيد دانشگاه هم محتاج به تعليم و تعلم هستند و همين طور در حوزه‏هاى علمى قديمى، آنها هم در يك حدى قانع نبايد باشند و تا آخر عمرمشغول باشند، مشغول به تحصيل، مشغول به تعليم. آنهائى كه مدرس هستند و تعليم مى‏دهند، توجه دارند كه خودشان استفاده كنند از تدريس‏شان و از تعلم شان و از شاگردهاشان، بسيارى از امور را، چون آنجاها يك بحث آزادى است و هركس حق دارد كه اشكال بكند و حرف استاد را قبول نكند و حرف استاد را رد بكند. اساتيد مى‏دانند كه در اين رد و بدل و در اين اعطا و اخذ، اخذ زياد است و انسان در همان جا تربيت علمى مى‏شود. قضيه علم معلوم است و همه مى‏دانيد كه يك موهبت شريف است كه همه آروزى او را دارند و - هيچ انسان هم - در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اينطورى است. شما اگر فرض بكنيد كه تمام علوم مادى و معنوى را بدانيد و بشنويد، يك وقتى كه در يك جائى هست كه يك علم ديگر هم هست، فطرت شما آن را هم مى‏خواهد. غيرمتناهى است فطرت در همه امور. اهميت علم، يك امرى است كه همه مى‏دانند و واضح است.

هر چه به سر بشر مى‏آيد از علم بدون تهذيب است

لكن ما حساب اين را بكنيم كه قضيه پرورش و قضيه آموزش چه جور است يعنى آموزش اخلاقى و معنوى و قضيه تهذيب نفس، آن وضعش چطور است. ما اگر فرض كنيم كه دانشگاه ما يا فيضيه ما، علوم را به طور وافر مى‏دانند و تدريس هم كنند لكن فرض بكنيم كه پرورش روحى و تهذيب نفس و اخلاق در آن نباشد، آيا از اين تربيت علمى فقط، منهاى تربيت‏هاى روحى و پرورش معنوى، چه حاصل مى‏شود براى كشورشان؟ و چه حاصل مى‏شود براى اسلام عزيز؟ و چه حاصل مى‏شود براى مردم، ملت؟ علم حاصل شد، اما اگر تربيت معنوى نباشد پهلوى علم و پرورش روحى نباشد، چه بسا كه (و بسيار هم شده است كه) همين علم، مايه فساد شده است و همين عالمى كه تهذيب نفس نداشته است و همين استاد دانشگاه كه تهذيب نفس نداشته است، و همين استاد دانشگاهى كه مهذب نبوده‏اند، براى يك كشور تحفه فساد مى‏آورند، بهتر مى‏توانند فساد را در كشور ايجاد كنند.

صحيفه نور ج 17 صفحه 19

شما مى‏دانيد انشاءالله و بايد بدانيد كه در طول تاريخ كه ما و شما و ملت ما صدمه ديده است و در اين اعصار اخيره كه صدمات بيشتر شده است و وابستگى‏هاى كشور به حد اعلا رسيده بوده است، اين فقط براى اين بوده است كه علم بوده است، تربيت اخلاقى و دينى و معنوى نبوده است. اگر دانشگاه از اول كه ايجاد شد و تحقق پيدا كرد، اين دو ركن در آن پياده شده بود، ركن علم و ركن تربيت معنوى، اگر اين دو جهت در دانشگاه پيدا شده بود، محصولات اين دانشگاه هم محصولاتى صحيح و مترقى و سازنده بود و كشور ما به اين حالى كه ما الان داريم مى‏بينيم، نبود.

گرفتارى‏هاى همه براى اين است كه اعوجاج اخلاقى و تهذيب نفس در كار نبوده است، اعوجاج اخلاقى بوده است، تهذيب نفس در كار نبوده است. همه مصيبت‏هائى كه بر كشورها وارد مى‏شود و شما ببينيد كه در تمام دنيا وقتى كه ما نظر بيندازيم به تمام دنيا، اينهمه مصيبت‏هايى كه وارد مى‏شود بر مظلومان، بر تمام دنيا و اينهمه افكار كه خرج مى‏شود براى اينكه يك چيزى درست كنند كه مردم را هلاك كنند، توپ و تانك و نمى‏دانم موشك و امثال ذلك، اينها براى اين است كه تربيت معنوى ندارند نه آنهايى كه مسيحى هستند، مسيحى هستند و به تعليمات حضرت مسيح سلام الله عليه، عمل مى‏كنند و تربيت شدند و نه آنهائى كه يهودى هستند به تربيت‏هاى حضرت موسى سلام‏الله عليه تربيت شدند و نه آنهايى كه مسلمان هستند به تربيت‏هاى معنوى اسلام تربيت شدند. ادعا زياد است، ادعاى اينكه صلح طلب هستيم، ادعاى اينكه ما مى‏خواهيم در عالم صلح برقرار بشود زياد است، از ابرقدرت‏ها هم بيشتر از جاهاى ديگر است، آنها بيشتر ادعا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم صلح در جهان باشد. انبيا هم اين دعوت را مى‏كردند، لكن كدام درست گفتند؟ كدام صادقند؟ انبيا هم صلح را در جهان خواستند و مردم را دعوت به صلح مى‏كردند، اينها هم ادعا كنند كه ما صلح طلبيم. راديو اسرائيل يك برنامه‏اى داشت كه كانه تمام اين صهيونيست‏ها و اين جنايتكارها همه براى خدا كار مى‏كنند، براى حقيقت كار مى‏كنند، براى صلح كار مى‏كند، همه طرفدار مظلومان هستند، همه طرفدار چه هستند. اين ادعاى آنها، آن عمل آنها!! همين عملى كه تازه هم اتفاق افتاده، آمريكا هم همين ادعا را مى‏كند. اگر چنانچه يكى از اينها بروند در كليساهاى خودشان، همه آداب كليسا را بجا مى‏آورند و همان صحبت‏هاى كليسا را مى‏كنند، لكن وقتى كه در مقام علم است، چه مى‏كند؟ مى‏بينيد. براى اينكه نه آنها مسيحى هستند. و من تعجب مى‏كنم از اين كه مسيح با آنهمه تهذيب نفس و با آنهمه دعوت به معنويات، چطور شده كه مريدهايش بدتر شدند از يهود هم با اينكه از يهود نمى‏شود گفت كسى بدتر است (يهود، اسرائيل را مى‏گويم) چه جور شده است كه مريدهاى او، سران كشورهائى هستند كه تمام بشر را دارند به‏آتش مى‏كشند. اين، براى اين است كه علم را اينها دارند، علم سياست دارند، علم صنايع دارند، همه چيز دارند، اما آنى را كه بايد داشته باشند ندارند، آنى كه براى بشر مفيد است، ندارند و آن، تهذيب نفس و معنويات. نه معنويت مسيح را آنها دارند و نه معنويت موسى كليم را آن دسته دارند و نه معنويت اسلام را اينهائى كه ادعاى اسلام مى‏كنند، بسيارى شان دارند. آن جنبه تعليماتى، اگر چه بسيار اهميت دارد، لكن اگر پهلوى او پرورش روحى نباشد، مضر به حال بشر است.

صحيفه نور ج 17 صفحه 20

تمام اين خرابى‏هائى كه مى‏بينيد وارد مى‏شود بر همه كشورها، خرابى‏هائى است كه منشأش علما بودند، علماى دانشگاه‏ها منشأ اين مسائل بودند. آنهائى كه موشك‏ها مى‏سازند، آنهائى كه طياره‏ها مى‏سازند، آنهائى كه چنين و چنان، منشا تمام اين خرابى‏ها اينها هستند. و هر چه به سر بشر مى‏آيد از علم مى‏آيد، علم بدون تهذيب.

اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است‏

اگر چنانچه ما فرض مى‏كرديم كه بشر مهذب بود و عالم نبود، دنيا با آرامش، با آرامش خاطر زندگى مى‏كرد. اگر ما فرض مى‏كرديم كه علم توى كار نبود، فقط تهذيب نفس بود، البته خيلى عقب بود بشر از اينكه علم ندارد، خيلى نقيصه بزرگ داشت، لكن رويهمرفته‏اش براى بشر، صلاح اين است كه آموزش داشته باشد. اگر امر داير شد بين اين دو تا، صلاح بشر اين است كه علم تحصيل بكند، يا صلاح بشر اين است كه تربيت معنوى داشته باشد؟ ما شك نداريم در اينكه اگر امر بين اين دو تا باشد، داير بين اين دو تا، يعنى اگر يكى آمد ديگرى نباشد، اگر علم آمد تهذيب نباشد، اگر تهذيب هم آمد علم نباشد، اگر اين بشر مهذب باشد، آزار به كسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر يك همچو معنائى با همه شوونى كه تهذيب نفس داشت، بود، علم هم هيچ نبود، مردم در آسايش بودند. و اگر علم بود و تهذيب نبود، اگر انبيا را ما استثناء بكنيم از بشر، از اول انبيائى در كار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مى‏شد، اگر اينطور بود، تمام بشر به هلاكت و به ناسامانى مى‏رسيد و روى خوش در بين بشر اصلاً پيدا نمى‏شد. الان كه مى‏بينيد كه يك عدد بسيارى از مردم خوب هستند و آن توده‏هاى مردم است، اين از بركت همان تربيت‏هاى معنوى انبياء خداست. تربيت‏هاى معنوى انبياء خدا، در عين حالى كه همه قبول نكردند اين تربيت را، معذلك آنقدر در دنيا نور افكنده است كه توده‏هاى مردم، توده‏هاى ضعيف مردم، همه خوب هستند. كمتر در آنها اين فسادها يپدا مى‏شود. اگر ما فرض بكنيم كه شماهائى كه از اول مى‏خواهيد آموزش بدهيد و نهضت سواد آموزى درست كرديد، همراه او، شما پرورش نداشته باشيد و تهذيب نفس نداشته باشيد، اين عمل شما خيلى خوب، اما هدر رفته است، همراهش بايد اين باشد. و اگر چنانچه شمايى كه متكفل آموزش نونهالان هستيد، فقط دنبال اين باشيد كه ما علم شان را درست كنيم و دنبال پرورش‏شان نباشيد، دنبال تهذيب نفس نباشيد، شما هم موفق در كار نخواهيد بود، يعنى يك خدمت مثبتى براى كشور خودتان نكرديد.

بالاتر از اينجا، دانشگاه است. اگر اساتيد دانشگاه فقط همّ‏شان اين باشد كه درس بگويند (البته دانشگاه‏هاى سابق ما، درس هم درست نبود، اگر بود، ما اينقدر عقب نمانده بوديم از دانش هم، حالا ما فرض مى‏كنيم كه خير، خوب حالا هم انشاءالله خوب است). فقط بنايشان بر اين باشد كه تعليم كنند اينها را، پهلويش تربيت نباشد، تربيت معنوى نباشد، از دانشگاه آنها مى‏آيد بيرون كه فساد مى‏كند. حوزه‏هاى علمى هم همين طور است. اگر در حوزه‏هاى علمى قديمى تهذيب نباشد، اخلاق نباشد،

صحيفه نور ج 17 صفحه 21

آموزش معنوى نباشد، فقط آموزش علمى باشد، فقط علم در كار باشد، آنجا هم افرادى از آن خواهند بيرون بيايد كه دنيا را هلاك مى‏كنند، به هم مى‏زنند. پس آن دو ركن آموزش با ركن پرورش بايد بگوئيم كه اينها با هم هستند و اگر با هم در يك جمعيتى، در يك بنگاهى، در يك مدرسه اى، در يك دانشگاهى، اينها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است كه ما استفاده از دانشگاه مى‏كنيم، استفاده از حوزه‏هاى علمى مى‏كنيم، استفاده از همه جا مى‏كنيم، از آموزش‏هاى پائين و بالا، همه جا، همه مراتب. بنابراين چيزى كه مهم است، قضيه پروراندن روح اين اطفال از كوچكى تا برسد در هر جا كه مى روند، آنها را تربيت روحى بكنند و تربيت علمى، اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است. نادانى فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر ضرر زدن نيست و نابود كردن نيست. خلاف اينكه اگر دانش باشد بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى، اين است كه بشر را به هلاكت مى رساند. انبيا هم آنقدرى كه در تربيت پافشارى مى‏كردند و آنقدرى كه مردم را سوق مى‏دادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمى‏دادند به علم. سوق به تهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايده‏بيشتر است. البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكى‏اش كه ناقص باشد نمى‏شود. و من اميدوارم كه شما آقايان اساتيد دانشگاه، علماى حوزه‏ها، اين روابطتان را حفظ بكنيد. يكى از خيانت‏هائى كه به اين كشور شد، جدا كردن فيضيه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتيد از ملاها مى‏ترسيدند مى‏گفتند اينها هيچ‏اند، اينها تهى مغزند، اينها هيچى نمى‏دانند، حوزه‏هاى ما هم از دانشگاهى‏ها مى‏ترسيدند، مى‏گويند آنها بيدين‏اند همه‏شان. تفاهم وقتى بشود، من گمان مى‏كنم امروز اينجور نيست ديگر مسأله. وقتى كه پاى علما در دانشگاه باز شد و پاى اساتيد دانشگاه در حوزه‏ها باز شد، آنوقت مى‏فهمند كه مسأله چه جنايتى وارد شده است بر اين كشور. وقتى كه اساتيد دانشگاه تشريف بردند به قم و با آقايانى كه مشغول هستند به اين كارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح كردند، آنوفت مى‏فهمند كه اينقدر فرياد كه زده مى‏شود كه اسلام يك فرهنگ غنى‏اى است در همه چيز، اين اسباب اين نمى‏شد كه آنوقت در ديوارهاى دانشگاه نوشته بشود كه اسلام يك، يا به تعبير اينطور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين است كه تفاهم در كار نبوده است. از اول اينطورى مى‏خواستند درست بكنند دانشگاه را و اطفال ما را از اول مى‏خواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام و با هر چه كه مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمى‏شد ببرى، اسم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمى‏شد ببرى. هر يك از اينها اگر مى‏رفتند آنجا، خودشان را غريب مى‏ديدند، خودشان را هيچ مى‏ديدند، مى‏ديدند چه محيط بدى وارد شده‏اند. اين براى اين بود كه اينطورى درست كردند تا اينكه اين دو جبهه‏اى كه مى‏توانند كشور را حفظ كنند و مى‏توانند نجات بدهند از گرفتارى‏ها، اينها دشمن هم بشوند. اين سركوبى او را بكند، او سركوبى اين را بكند آنها نتيجه‏اش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آنقدر پافشارى در دشمن كردند

صحيفه نور ج 17 صفحه 22

اين دو قشر، براى چه بود؟ آنقدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آنهمه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اينطور بود؟ خوب، براى اين بود كه مى ترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تفاهم كنند، بفهمند كه اسلام چه چيز است. اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حوزه‏هاى علمى و پيش اساتيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمى‏كنند آنوقت. آنوقت مى‏فهمند كه ما چقدر مصيبت كشيديم در اين دوران‏ها و خصوصاً اين پنجاه سال، براى اينكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم، هر كدام ديگرى را تضعيف مى‏كرديم. شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزه‏هاى علميه قديمى و حوزه‏هاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بتوانيد شما كشور خودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه شما دو قشر، قشر دانشگاهى، جوان‏هاى دانشگاه، اساتيد دانشگاه، معلم‏هاى دبيرستان و دبستان و امثال ذلك، كوشش كنند به اينكه بچه‏ها را با حوزه‏هاى علمى آشنا كنند، علماى آنجا هم كوشش كنند كه اهل علم آنجا و جوان‏هاى تحصيلكرده و محصل آنجا را با دانشگاه نزديك كنند، هماهنگ كنند، اگر اين دو قشر هماهنگ بشود و اگر صالح بشود اين دو قشر دانشمند، كشور ما هيچ نقص ديگرى نمى‏تواند پيدا بكند. همه مصيبت‏ها براى اينهاست. يك فردى كه رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بيرون آمد كه امثال اشخاصى كه شما مى‏دانيد، ا لبته يك كشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم، صلاح در يك كشورى ايجاد خواهد شد.

اذا فسد العالم فسد العالم عالم را عالم فساد مى‏كند، توده مردم فاسد نمى‏كند.

قطعنامه كنفرانس فاس، بيمه كردن اسرائيل است

الان ما از دست علماى اين دو ابر قدرت داريم رنج مى‏كشيم، براى اينكه آنها علماى فاسد، علماى سوء هستند. اين رنج كه ما داريم از اين كشورهاى اسلامى خودمان مى‏بريم، شما مى‏دانيد كه در فاس چه گذشت؟ و بعد از او اسرائيل چه كرد؟ راجع به فاس خيل حرف زده شده است، من آنها را ديگر تكرار نمى‏كنم. راجع به، يك كلمه من صحبت مى‏كنم كه آيا اين بندى كه، بند هفتم كه ادعا مى‏شود، بعضى از آنها ادعا مى‏كنند كه اسرائيل به رسميت شناخته نشده است، آيا شناخته نشده است؟ يا فقط شناخته شده است، يا شناخته شده با يك امر زايد؟ وقتى كه كشورهاى اسلامى مى‏نشينند با هم و از شوراى امنيت مى‏خواهند كه بيايد و امنيت را در همه كشورهاى منطقه، امنيت را در اينجاها تأمين بكند، اسرائيل از كشورهاى منطقه نيست؟ هست. اگر هست، استثنا شد در اين كنفرانس فاس يا استثنا نشد؟ خوب استثنا كه نشده، از كشورهاى منطقه هم هست. خوب، وقتى شما همه گفتيد كه بايد اسرائيل همانطورى كه حجاز، همانطورى كه لبنان، همانطورى كه جاهاى ديگر تأمين بشود و امنيت باشد، به طورى كه اگر يكى‏شان بخواهند به ديگرى تعدى بكنند، شوراى امنيت جلويشان را بگيرد، اين معنايش اين است كه اگر يكى بخواهد به اين اسرائيل صدمه‏اى بزند، يكى بخواهد عليه او كارى بكند، شوراى امنيت بايد به حكم همه اين آقايانى كه در فاس جمع شدند، بايد جلويش را بگيرد. اين بيمه كردن

صحيفه نور ج 17 صفحه 23

اسرائيل است زايد بر شناسايى. شناسائى اين است شما هم يكى از ممالك هستيد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان چه، اين شناسايى، اما زايد بر شناسايى بيمه كردند اين اسرائيل را و اسرائيل بعدش چه كرد؟ بعدش در مجلس اسرائيل گفته شد كه اصل اين طرح ارزش نظر ندارد، ارزش اينكه ما بخوانيم ندارد. دنبالش هم اسرائيل اين جنايتى است كه همين دو روز متكفل شده و الان هم هست. جنايتى كه از قرارى كه بعضى از اين آقايان گفتند، آمريكا گفته است قصابى راه انداخته. شما ببينيد اگر آمريكا يك جائى را بگويد قصابى مى‏كنند، اگر سردسته قصاب‏ها بگويد كه قصابى مى‏كنند، چه واقعه‏اى در آنجا بايداتفاق افتاده بود. اين ملت مظلوم لبنان، بيروت و امثال آنها چه كردند و چه شده است؟ آقايان بيمه كردند اين كشورى را كه اعتنا به او نكردند. و من يك كلمه مى‏خواهم بگويم و آن اين است كه اگر اسرائيل در تمام عمرش يك راست گفته باشد، همين است كه اين قرارداد ارزش نگاه كردن ندارد. شما ببينيد آقايان مجتمع شدند اسرائيل را بيمه كردند، اسرائيل نه اينكه نمى‏فهمد اين چيزها را، مى‏فهمد. اسرائيل را بيمه كردند، شناسائى كردند. حالا يا اين هم جزء دروغ‏هاى اسرائيل است و بند و بست است يا راست است. اين جمله كه اين قرار داد و اين قطعنامه ارزش نگاه كردن ندارد، صحيح است. چرا ندارد؟ براى اينكه آنهائى كه اين را امضاء كردند ارزش ندارند. اگر ارزش آنها داشتند، مى‏شد كه اسرائيل يك همچو كلمه‏اى بگويد؟ يك همچو توهينى كه به هر كس بكند، يك كسى كه بگويد اصل حرف‏هاى تو ارزش گوش دادن ندارد، نوشته‏هاى تو ارزش ديدن ندارد، هر كس به يك آدم عادى يك همچو كند تا آخر عمرش با او دشمن مى‏شود. اين آقايان طرفدارى از كسى كردند كه به آنها اينطور توهين كرده و آنها را اينطور تحقير كرده و دنبالش هم بيروت را و لبنان را و جنوب لبنان را آنطور به آتش كشيده. الان هم در حجاز اجازه نيست كه بگويند مرگ بر اسرائيل. از مرگ بر اسرائيل يك دسته‏هائى كه رفتند و براى اسلام مى‏خواهند شكايت پيش پيغمبر اسلام ببرند، شكايت پيش خداى تبارك و تعالى در خانه او ببرند، نمى‏گذارند شكايت كنند، مى‏گويند بخوريد و صدايتان درنيايد. اى لبنانى‏ها كتك بخوريد، كشته بدهيد، لكن نفس نكشيد. اين بيمه كردن اسرائيل اين است و او ارزش اصلاً براى شماها قائل نيست. او هيچ براى شما قائل نيست. خداى تبارك و تعالى ارزش براى اين قرارداد قائل نيست و اين قرارداد را قابل ذكر نمى‏داند. پيغمبرهاى دنيا حتى پيغمبر (اينها كه پيغمبر ندارند، اينها، اين اسرائيلى‏ها حرف مى‏زنند، مثل مسلمان بودن بعضى از ماها) انبياى عظام هم براى اين قرارداد ارزش قائل نيستند. آنهائى كه مى‏گويند كه اسرائيل شناسائى شده است، مى‏دانند مسأله را كه شناسائى به اضافه شده است يا نمى‏دانند؟ اگر نمى‏دانند، كه نمى‏دانم چه بايد گفت. و اگر مى‏دانند، چطور اينها قبول مى‏كنند يك همچو تحقيرى را و يك همچو تحقير كوبنده‏اى را كه شايد هيچ دولتى نتواند از كس ديگر بپذيرد. چطور اينها با همه ساز و برگى كه دارند و با همه ادعاهائى كه دارند، يك دولتى كه عددش معلوم نيست چند تاست كه خود آنها هم با اسرائيلى‏ها بد هستند، اين، اينها را اينطور تحقير كند و آنها بپذيرند. حالا هم كه اينطور تحقير كرده، حالا هم به طرفدارى از آمريكا، به طرفدارى از اسرائيل پليس حجاز جوان‏هاى ما را،

صحيفه نور ج 17 صفحه 24

پيرمردهاى ما را، زن‏ها را، بچه‏ها را بازداشت كنند، برگردانند. چه كرده‏اند اينها؟ اينها مسلمان نيستند؟! چه گفته‏اند مگر؟ گفته‏اند مرگ بر آمريكا! مرگ بر شوروى! مرگ بر اسرائيل! اينها مرگ بر اينها گفته‏اند، پس اينها اصلاً مسلمان نيستند؟! اينها عبادت خدا نيامده‏اند بكنند؟! مگر چه كرده‏اند اينها كه عبادت خدا اينها كه همه مورد مرحمت، دارند فرياد اسلام را مى‏كشند، مگر اينها چه كرده‏اند كه نيامده‏اند براى اين كارها؟ اينها آمده‏اند مى‏گويند مرگ بر اسرائيل. مگر اسرائيل چيست؟ اسرائيل دوست ماست؟! اين دوستى كه مى‏گويد كه ارزش نداريد شما كه حرفتان را گوش كنم، اين دوست است؟! يا ارباب است. آمريكا هم يك همچو حرفى تا حالا به شما نزده. آمريكا با همه قدرتش يك همچو حرفى نزده است كه حرف يك دسته‏اى كه همه‏شان مدعى چه هستند، بگويد كه اصلاً گوش كردن، طرحش ارزش ندارد، شنيدنش ارزش ندارد. آمريكا تا حالا به شما اين را نگفته و شما از اسرائيل پذيرفتيد و منتظر ذلت دنيا و آخرت بايد باشيد.

ملت‏ها چشم اميد به ايران بسته‏اند

خداوندا! ما با اين ملت‏هاى مظلوم كه در تحت فشار اين دولت‏ها هستند چه بكنيم؟ چه جواب بدهيم به اين ملت‏ها؟ خداوندا! ما با اين دولت‏هائى كه به اسم اسلام اينقدر تحقير مى‏شوند و نفس در نمى‏آورند، ما چه بكنيم با اينها؟ اينها را بايد چه كرد با آنها؟ بايد ملت‏ها خودشان، خودشان بيدار بشوند، خودشان بيدار بشوند دفاع كنند از خودشان، منتظر نباشند كه دولت‏هايشان اين كارها را بكند. ما هم اگر نشسته بوديم منتظر بوديم كه آريامهر برايمان كار بكند، حالا بدتر از حالا بوديم. ملت ما هم ننشست كه برايش دروازه تمدن بزرگ را بياورند. او را گرفت، دمش را گرفت بيرونش كرد و خودش زمام امور را به دست گرفت و امروز كه ما اينجا نشسته‏ايم با يك سال پيش مان، با دو سال پيش‏مان خيلى فرق داريم. امروز بحمدالله همه چيز اين ملت و همه چيز اين مسلمان‏هاى كشور ما رو به ترقى است و ترقى كرده است. بالاتر، اصل شما اگر اين يك كلمه را توجه كنيد كه اگر اين كشور يك پيشروى اسلامى، يك پيشروى ملى نكرده بود، چرا همه كشورها با آن مخالفند. استثنائش كم است. مگر اينجا چه شده است كه همه با آن بد هستند؟ دست چپى بد است، دست راستى بد است، منافقش بد است نمى‏دانم سلطنت طلبش بد است، آمريكائى‏اش بد است، شورويش بد است، همه بد هستند. مگر چه شده اينجا كه همه با آن بد هستند؟ خوب، همه جا هم انقلابات شده است، اما انقلابى كه شده همه با آن بد نبودند، يك دسته طرفدارش بودند، يك دسته هم با آن مخالف. ايران چه شده است كه همه با آن مخالفند؟ اين معلوم مى‏شود ايران يك مطلبى در آن هست كه اين مطلب بر همه سنگينى مى‏كند. ايران دنبال يك برنامه‏اى هست كه اين برنامه نمى‏توانند بپذيرند، گوش هايشان نمى‏تواند بشنود و آن برنامه، برنامه اسلام است. اسلامى كه مى‏گويد كه همه را بايد رفض كنيد، خودتان بايد باشيد. اسلامى كه مى‏گويد كه اگر كسى با يك جناح از چپ و راست مواده داشته باشد، اين محاربه با خدا دارد. اينها را از اين مى‏ترسند، از اين مى‏ترسند كه اين نزاع به جاهاى ديگر برسد و رسيده الحمدلله و

صحيفه نور ج 17 صفحه 25

دنبال كنيد كه برسد به همه جا، درست برسد. دنبال كنيد كه دنيا بفهمد شما چه كرديد و تبليغات زياد خارجى‏ها را خنثى كنيد. الان سرتاسر، سرتاسر دنيا تبليغ بر ضد شما مى‏كنند، الا كمى، كمى هست ملت‏ها با شمايند. هر كس نداى شما را شنيده فهميده شما چه مى‏گوئيد، با شماست. آنها هم كه ندايتان را فهميدند و فهميدند هم چه مى‏گوئيد، لكن اين را مخالف با سلطنت خودشان مى‏دانند، مخالف با رئيس جمهور خودشان مى‏دانند، مخالف با منافع خودشان مى‏دانند، آنها هم با شما دشمنند. ملت‏هاى ضعيف هر كه حرف شما را شنيده، با شما موافق است. اينهائى كه در خارج رفته‏اند ، هر جا رفته‏اند اينها وقتى كه مى‏آيند مى‏گويند ملت‏ها همه عاشق ايرانند، ايران راخواهند، چشم اميد به ايران بسته‏اند . استقامت كند ملت ما، استقامت كند دانشگاه ما، استقامت كند حوزه‏هاى علمى قديمى ما، استقامت كنند ارتش و همه چيز ما، ملت ما، كه استقامت اسباب اين مى‏شود كه ادامه پيدا كند اين نهضت و انقلاب و به همه جا سرايت كند. جمله فاستقم كما امرت در دو جاى قرآن هست يك جا در سوره شورى يك جا هم در سوره هود، لكن پيغمبر اكرم (ص) مى‏فرمايد كه نقل مى‏كنند كه فرموده است شيبتنى سوره هود لمكان . اين آيه، چرا سوره هود را گفت؟ براى اينكه سوره هود يك ذيلى دارد و آن اين است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك استقامت، خواسته است كه ملت‏ها مستقيم باشند. كسانى كه به پيغمبر گرايش پيدا كردند و رسيدند به اينكه پيغمبر، پيغمبر اسلام است و ايمان به او آوردند، اينها هم بايد مستقيم باشند. پيغمبر براى اين ذيل مى‏فرمايد كه شيبتنى سوره هود والا استقامت خودش را، خوف نداشت از اينكه خودش استقامت داشته باشد. داشت، خودش مى‏دانست دارد، اما مى‏ترسيد كه ما استقامت نداشته باشيم. اگر ببينيد كه در بين توده‏هاى مردم، در بين اشخاص، دلسردى براى اين نهضت پيدا مى‏شود، بدانيد استقامت توى كار نيست يا دارد مى‏رود از دست. كارى بكنيد كه اين توده‏هاى مردم استقامت داشته باشند در اين نهضتى كه كرده‏اند . اين نهضت يك امر الهى است و خدا فرموده است فاستقم كما امرت و من تاب معك همانطورى كه پغمبر اكرم از هيچ آمد و فتح كرد و نورش همه جا را گرفت، شما ملت هم بعد از آن رژيم فاسد، از هيچ شروع كرديد، يعنى هر چه بود خرابى بود و شما شروع كرديد براى درست كردن آن. اما رفيق نيمه راه نباشيد، اينطور نباشد كه ما تا اينجا رفته‏ايم حالا از اينجا ديگر برويم سراغ كارهاى ديگرمان. در رأس امور اين است كه ما اين امر الهى را كه فاستقم كما امرت و من تاب معك اين امر الهى را ما اجرا كنيم. ما در اين انقلابى كه، يعنى ملت ما در اين انقلابى كه كرده است، تا حالا استقامت كرده است و بحمدالله تا حالا پيروز شده است. شما پيروزيد در دنيا، شما مطرح شده‏ايد در دنيا. در همه گوشه‏هاى دنيا، دولت‏هاى دنيا از شما يك نحو هراسى دارند كه مبادا يك وقت ملت هايشان مثل شما بشود. شما تا حالا پيروزيد، استقامت كنيد تا پيروزى نهائى به دست‏تان بيايد، خودتان را بسازيد و جوان‏هاى خودتان را بسازيد و كودكان خودتان را بسازيد. از توى دامن مادرها تا دانشگاه‏ها و هر جا به بعد، اينها را بسازيد كه اگر ساخته شدند و ايمان در آنها تقويت شد، مستقيم خواهند بود، اعوجاج پيدا نمى‏كنند، نه در راه اعوجاج

صحيفه نور ج 17 صفحه 26

پيدا مى‏كنند، نه در نيمه راه رها مى‏كنند. اساتيد دانشگاه بدانند كه اگر چنانچه دانشگاه را بسازند، كشورشان را بيمه كرده‏اند تا آخر. ومعلم‏دبيرستان و دبستان و همه جا كه مهيا مى‏كنند بچه‏ها را براى دانشگاه، بدانند كه اگر آنجا مهذب كردند اين بچه‏ها را و اين بچه‏ها را مؤمن به بار آوردند و مومن تحويل دانشگاه دادند و دانشگاه مؤمن تحويل ملت داد، كشور خودشان را از همه آسيب‏ها نجات داده‏اند . آنهائى كه در اين امر اخلال مى‏كنند (خداى نخواسته اگر باشد) آنها اشخاصى هستند كه خدمتگزار يكى از دو قدرت هستند و خيانت به ملت مى‏كنند. آنهائى كه اگر ديديد كه بين شما و فيضيه مى‏خواهند جدائى بيندازند، فيضيه هم ديد كه بين آنها و دانشگاهى‏ها مى‏خواهند جدائى بيندازند، بدانيد كه اين يك دست اجنبى در كار است و آنها مى‏خواهند كه شما دو قشر را مثل سابق از هم جدا كنند و منافع خودشان را در اين بين ببرند، چنانچه بردند و ديديم. ما الان هم كه هر چه گرفتارى داريم از آن رژيم داريم. الان اين رژيم براى شما گرفتارى بحمدالله نياورده، جنگ البته مشكل است، لكن ما جنگ را شروع نكرديم و بحمدالله در جنگ هم پيروز شدند و پيروز مى‏شود. و خداى تبارك و تعالى با شما و شما هم با او باشيد. انشاءالله خداوند اين ملت را، اين دولت را، اين مجلس را و اين رئيس جمهور را، اين وزراى ما را، همه اينها را به سلامت نگه دارد كه براى ملت خدمت كنند و شما دانش آموزان و دانشمندانى كه آنها را آموزش مى‏دهيد و اساتيدى كه تربيت مى‏كنيد آنها را و اساتيد حوزه علميه كه تربيت مى‏كنيد ديگران را، خداوند براى اين ملت حفظ بكند و خداوند ملت ما را با سلامت و سعادت قرين كند و دنيا و آخرت آنها را تامين بفرمايد .

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 77

تاريخ: 27/8/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از هموطنان ارمنى - كليمى - آشورى - زرتشتى و كلدانى، رهبران دينى و نمايندگان اقليت‏هاى مذهبى در مجلس شوراى اسلامى

ما همه كه در تحت پرچم توحيد هستيم تا با هم مجتمع نباشيم، نمى‏توانيم در مقابل كفر مقاومت كنيم

من خوشبختم كه جمهورى اسلامى بعضى فرصت‏ها را به ما و ملت ما نصيب مى‏كند و از آن فرصت‏ها، ملاقات با قشرهاى مختلف و مذاهب مختلف و دين‏هاى مختلف است. ما همه در تحت لواى توحيد مجتمع هستيم. ايران مال همه است و توحيد مذهب همه است و مبدأ و معاد ايده همه است و ما اين مشتركات را داريم و ملت واحده هستيم و لازم است كه در مسائل ايران، همه در صحنه باشيم و همه با هم يد واحده باشيم كه ديگرانى كه مى‏خواهند به همه ماها تعدى كنند، چه با اسم اسلام و چه با اسم ساير مذاهب، به مسلمين جهان و به ملت‏هاى مظلوم جهان ظلم و ستم روا مى‏دارند، با هم تشريك مساعى كنيم در اينكه يك راه پيدا كنيم براى جلوگيرى از ستم در تمام قشرهاى انسان‏هاى دنيا.

انبياء عظام سلام‏الله عليهم از آدم تا خاتم كه تشريف آورده‏اند و انبياء بزرگ اولوالعزم كه در بين مردم تشريف داشته‏اند، همه آنها براى اينكه پرچم توحيد را و عدالت را در بين ملت‏ها بر پا كنند. پيامبران، تمام پيامبران در طول تاريخ اينطور نبوده است كه فقط يك ناصحان باشند، بلكه آنها براى تهذيب اخلاق مردم به گفتار، به كردار، به عمل، به فعاليت مأمور بودند و خداى تبارك و تعالى آنها را براى اينكه انسان‏ها را بسازند، براى اينكه خلق انسانى در آنها رشد پيدا بكند و اعمال و افعال انسانى داشته باشند، مبعوث فرموده است و همه در هر حالى كه بوده‏اند كوشش خود را كرده‏اند. و من يك نكته‏اى كه سابقاً هم گاهى گفتم عرض مى‏كنم و آن اين است كه ما نمى‏دانيم چرا اين انبيائى كه اينقدر كوشش كرده‏اند براى تهذيب ملت‏ها، براى اصلاح ملت‏ها، براى جنبه معنويت ملت‏ها، حكومت‏هائى كه در طول تاريخ آمده است، چه حكومت‏هاى اسلامى و چه حكومت‏هاى اديان ديگر، بر حسب قاعده در خلاف مشى پيامبران خود عمل كرده‏اند. شما امروز مى‏بينيد كه كشورهاى دنيا مبتلا هستند به سرانى كه ادعاى مسيحيت مى‏كنند، ادعاى يهوديت مى‏كنند، ادعاى اسلاميت. ابتلائى كه الان ملت‏هاى دنيا دارند به دست بسيارى از اين سران، ابتلائى است كه بايد ما ابتلاء انبيا حساب كنيم. همانطورى كه انبيا در صدر عالم تا آخر مبتلا بودند به دست يك خيانتكارانى كه با آنها آنطور عمل كردند كه روى‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 78

تاريخ را سياه كردند، ملت‏هاى آنها هم امروز مبتلا هستند به سرانى كه روى تاريخ را سياه مى‏كنند و انبيا را سرشكسته در پيش خداى تبارك و تعالى (نعوذ بالله) مى‏كنند. شما ببينيد كه اگر پيغمبر اسلام را ببرند در محضر خدا و به او بفرمايد خداى تبارك و تعالى، وحى كند به او كه اين افرادى كه، حكومت‏هائى كه ادعاى اسلام مى‏كنند ببينيد چه مى‏كنند با مردم، ببينيد كه اين حكومت‏ها بر خلاف مصالح كشورهاى خودشان عمل مى‏كنند، جوابى ندارند جز اينكه من تبليغ كرده‏ام لكن آنها نشنيدند. و اگر هر يك از انبيا را ببرند در محضر خدا و خداى تبارك و تعالى به آنها وحى كند كه اين حكومت‏هائى كه از مذهب شما هستند، ببنيد الان در جهان چه مى‏كنند، امريكا با مردم چه مى‏كند با دعوى مسيحيت. آن مسيحى كه تمام وجودش بر اين بوده است، اين مسيحى كه تمام وجودش روحانى بوده است و بر اين معنا بوده است كه مردم را روحانى كند، الان آنهائى كه ادعاى مسيحيت مى‏كنند، اقبالشان به دنيا از آنهائى كه مشرك هستند كمتر نيست. آنهائى كه اصلاً مبدأ و معاد را قبول ندارند، با آنهائى كه دعوى مسيحيت مى‏كنند، دعوى يهوديت مى‏كنند از اين سران، فرق با آنها معلوم نيست چيزى باشد، بلكه شايد اينها جلو باشند از آنها در اينكه به دنيا توجه دارند و مردم مظلوم را زير پاى خودشان خرد مى‏كنند. امروز شما مى‏بينيد كه صهيونيست در عالم كه مدعى يهودى بودن هست و يهوديان او را قبول ندارند، با مردم چه كند و معذلك ادعا مى‏كند كه من تابع حضرت موسى هستم. و بالاتر و بدتر از او دولت‏هاى بزرگ مسيحى با مردم چه مى‏كنند، با آن روحانيتى كه حضرت مسيح داشته است، با مردم چه مى‏كنند و با ملت‏هاى خودشان، حتى با ملت‏هاى مظلوم خودشان. و ديگران چه مى‏كنند كه روى مسيحيت را سياه كرده‏اند، البته روى خودشان سياه است. و همين طور ساير قشرها و آنهائى كه ادعاى اسلام مى‏كنند. امروز صدمه‏اى كه ملت مسلمان ما از صدام دارد مى‏كشد و ملت مظلوم مسيحى و غير مسيحى از صهيونيست‏ها در لبنان و امثال لبنان مى‏كشند، كى از ديگرى كشيده است اين رنج‏ها را؟ اينها همه مدعى هستند، لكن در عمل بينيد كه چه هستند. و ما ملت‏ها، ما همه كه در تحت پرچم توحيد هستيم، تا با هم مجتمع نباشيم، تا در اصل مليتى كه مال همه است با هم مجتمع نباشيم و با هم وحدت نداشته باشيم و در صحنه حاضر نباشيم، نمى‏توانيم در مقابل اين سيل كفر و اين سيل فزاينده‏اى كه همه عالم را دارد مى‏برد، نمى‏توانيم مقاومت كنيم. اينكه مى‏بينيد در ظرف چهار سالى كه، قريب چهار سالى كه ايران بحمدالله ايستاده است و رزمندگان در حدود بيش از سه سال، بيش از دو سال در جنگ هست، شما مى‏بينيد كه اينها همه ايستاده‏اند و با همه مشكلات ايستاده‏اند و ملت هم پشت سر آنها و اين است كه موجب پيروزى ما شده است.

دولت اسلامى براى همه دين‏هائى كه رسمى هستند احترام قائل است

شما اين مطلب را بايد بدانيد كه دولت اسلامى براى اگر به وظايف اسلامى عمل كند، براى همه قشرها، براى همه دين‏هائى كه رسمى هستند در ايران، براى همه اينها احترام قائل است، براى همه اينها همانطورى كه براى ساير قشرهاى ملت مسلمان احترام قائل است، براى آنها هم قائل‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 79

است و اين نيست جز اينكه اسلام اينطور است.

شما در تاريخ شايد ديده باشيد كه وقتى كه لشكر معاويه آمد و چند نفر را چه كرد و يكى از زن‏هاى اهل مذاهب رسمى را، آن خلخال را از پايش درآورد، حضرت امير كه حكومت آنوقت بود (بر حسب نقل) فرموده است كه شنيدم خلخال از پاى يك كسى كه با اسلام است و تابع اسلام است درآوردند و اگر كسى در اين امر بميرد، اين را نبايد ملامت كرد. اينطور پشتيبان است. ملت ايران همه با هم بايد در صحنه باشند، همه با هم بايد تشريك مساعى كنند براى حفظ ايران و براى اينكه انشاءالله اين كشورهاى ديگر را هم از آن اسارت‏هائى كه داشته‏اند بيرون بياورند. شما مقايسه يك حساب، پيش خود - كه - يك حساب را مقايسه كنيد مابين آن رژيم سابق و رژيم‏هائى كه الان هم در دنيا هست و بوده است، با رژيمى كه امروز در ايران برقرار است، شما مقايسه كنيد بين اين دو تا ببينيد كه وضع همه ملت در عين حالى كه گرفتارى‏هاى همه جانبه دارد دولت و ملت ما، در عين حالى كه ملت و دولت ما در فشار اقتصادى دولت‏هاى بزرگ هستند، در عين حالى كه دولت و ملت ما مورد تهاجم نظامى دولت‏ها هستند، معذلك آنقدرى كه در اين چند سال، در اين دو سه سال كم، با همه اين گرفتارى‏ها، براى مستمندان كار شده است، در طول سلطنت اين پدر و پسر غير انسان، حاصل نشده بود. و مطمئن باشيد شما كه دولت اسلامى خدمتگزار است براى همه قشرهاى ملت، اختصاص به يك طايفه، دو طايفه ندارد و ما از طرف اسلام مأمور به اين معنا هستيم. ما مأمور به اين هستيم كه تا آقايان در تعهد خودشان به دولت اسلامى و جمهورى اسلامى باقى هستند، ما در تعهد خودمان در خدمتگزارى به آنها باقى باشيم. و من اميدوارم كه ملت مطلقاً از مسلمين و اين قشرهاى غير مسلم مربوط به اسلام و اينهائى كه به رسميت شناخته شدند در اسلام و در قانون اساسى، هميشه توجه به اين داشته باشند كه پيروزى ما با اين است كه همه با هم باشيم. پيروزى ما، پيروزى شما در اين است كه همه در صحنه باشيم، در اين است كه اختلافاتى كه جزئى بين‏تان هست برطرف باشد و اختلاف در كار نباشد. در چيزهائى كه مربوط به دولت است، در چيزهائى كه مربوط به مجلس است، در چيزهائى كه مربوط به قانون است، بايد همه ما تشريك مساعى كنيم، همه ملت با هم باشند. مجلس خبرگان تقويت رهبرى است امروز در ملت ما مطرح است قضيه مجلس خبرگان براى تعيين رهبرى. اين مسأله‏اى است كه نبايد ملت ايران براى آن كم ارج قائل باشد. الان يك دسته از قرارى كه شنيدم دوره افتاده‏اند كه اين مجلس خبرگان نبايد باشد براى اينكه تضعيف رهبرى است.

مجلس خبرگان تقويت رهبرى است

گول اين حرف‏ها را نخورند، بايد همه وارد بشوند، اين يك تكليف است. حفظ اسلام يك تكليف شرعى است براى همه ما. حفظ مملكت توحيدى يك تكليفى است براى همه قشرهاى ملت و اگر چنانچه همه با هم نباشند و در صحنه حاضر نباشند و رأى به وكلا ندهند و رأى به مجلس خبرگان ندهند و وكلائى كه بايد تعيين بشود و كسرى دارند رأى كم بياورند، اين بر خلاف تكليف عمل كرده‏اند. بايد همه در

صحيفه نور ج 17 صفحه 80

صحنه باشند و همه وارد باشند و من به قشر روحانيت هم عرض مى‏كنم كه كناره‏گيرى موجب اين مى‏شود كه همانطورى كه در زمان سابق از كناره‏گيرى علماى مذاهب، اسباب اين شد كه ملت ما و بزرگانشان جدا شدند و هر كارى خواستند دولت كردند و دولت‏ها را به حال خود گذاشتند و هر طور سركشى خواستند كردند، اگر چنانچه شما از صحنه بيرون برويد، علما، دانشمندان از صحنه بيرون بروند، اين اسباب اين مى‏شود كه باز آن مسائل سابق پيش يبايد. امروز تكليف است. مجلس خبرگان تكليف است براى همه كه هم در آن كه مى‏خواهد خبره بشود بايد برود اسم‏نويسى كند، آن كه لايق است برود و اسم‏نويسى كند، ملت به آنها رأى بدهند. در هر صورت اگر چنانچه ما همه‏مان در صحنه نباشيم و همه به فكر اين نباشيم كه اين كشور را از شر مفسدان نجات بدهيم، اگر به فكر اين نباشيم، خداى نخواسته اگر حاضر هم، در وضع حاضر هم خيلى تأثير نكند، در وضع آينده ملت باز تأثير مى‏كند و خداى نخواسته دوباره ملت ما را گرفتار آنطور اشخاص مى‏كند كه بر صغير و كبير ما رحم نكنند. و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به همه ما توفيق بدهد كه خدمت كنيم به اين كشور، خدمت كنيم به اين ملت و همه با هم باشيم و بر ضد كسانى كه بر خلاف اين ملت هستند، بر خلاف مصالح اين ملت هستند، نهضت خودمان را حفظ كنيم و انشاءالله در طول تاريخ، ديگر گرفتار آن حكومت‏هايى كه خودشان را از مردم جدا مى‏دانستند و براى خودشان دستگاه‏هاى سلطنتى درست كرده بودند، گرفتار انشاءالله نشويم.

والسلام علينا و على عبادالله الصاحين


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 58

تاريخ: 25/7/61

بيانات امام خمينى در جمع خطبا، گويندگان مذهبى، علما و روحانيون قم و تهران و استانهاى آذربايجان شرقى و غربى

اگر اين نهضت حسين (ع) نبود اسلام را وارونه به مردم نشان مى‏دادند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از علماى محترم آذربايجان و اهل علم آنجا و علماى تهران و برادران علماى اهل سنت تشكر مى‏كنم و سلامت و سعادت همه را از خداوند تعالى مسئلت مى‏كنم. در آستان شهر محرم، مصيبتى بر همه ما وارد شد و آن شهادت اين پير هشتاد ساله كه عمر شريف خودش را در راه اسلام و در راه خدمت به مردم و راه تهذيب جامعه صرف فرمود. ملت ما از طفل ششماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را در راه خدا فدا كرد و اين اقتداء به بزرگمرد تاريخ، حضرت سيدالشهدا سلام‏الله عليه است.

حضرت سيدالشهدا سلام‏الله عليه به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد. با اينكه از اول دانست كه در اين راه كه مى‏رود راهى است كه بايد همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا كند و اين عزيزان اسلام را براى اسلام قربانى كند، لكن عاقبتش را هم مى‏دانست. اگر نبود اين نهضت، نهضت حسين عليه‏السلام، يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مى‏دادند و از اول، اينها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولياء اسلام حقد و حسد داشتند. سيدالشهدا با اين فداكارى كه كرد علاوه بر اينكه آنها را به شكست رساند و اندكى كه گذشت مردم متوجه شدند كه چه غائله‏اى و چه مصيبتى وارد شد و همين مصيبت موجب به هم خوردن اوضاع بنى‏اميه شد، علاوه بر اين، در طول تاريخ آموخت به همه كه راه همين است. از قلت عدد نترسيد، عدد كار پيش نمى‏برد، كيفيت اعداد، كميت جهاد اعداء مقابل اعداء، آن است كه كار را پيش مى‏برد. افراد ممكن است خيلى زياد باشند، لكن در كيفيت ناقص باشند يا پوچ. و افراد ممكن است كم باشند، لكن در كيفيت توانا باشند و سرافراز.

انقلاب ايران به خواست خداى تبارك و تعالى شكست نخواهد خورد

تاريخ، اين نهضت ايران را و اين انقلاب را فراموش نخواهد كرد و اين فداكارى‏اى كه در همه قشرهاى ملت اسلامى است در ايران، فراموش نخواهد كرد. و اين وحدتى كه بين اقشار ملت از هر طبقه هستند، بين برادران اهل سنت و برادران شيعى مذهب تحقق پيدا كرده است و اين اخوت اسلامى فراموش نخواهد شد و اين انقلاب به خواست خداى تبارك و تعالى شكست نخواهد خورد. اينكه همه‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 59

قدرت‏هاى بزرگ دنيا و آنهايى كه در بلوك شرق و غرب هستند، با انقلاب ما دشمن باشند، گو اينكه همه رسانه‏هاى گروهى دنيا بر ضد اين نهضت قلمفرسايى كنند و دروغپردازى، آنچه حقيقت است روشن خواهد بود و روشن خواهد شد و آن روزى هم كه حضرت سيدالشهدا را مظلوم شهيد كردند، بعضى از اشخاصى كه بودند، او را به اسم خارجى و اينكه در حكومت حق وقت، قيام كرده است، اينطور معرفى كردند. لكن نور خدا مى‏درخشد و خواهد درخشيد و عالم را خواهد از نور پر كرد.

تكليف ما در آستانه شهر محرم‏الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظم در اين شهر چيست؟ در اين شهر محرم، تكليف ساير قشرهاى ملت چى هست؟ سيدالشهدا و اصحاب او و اهل بيت او آموختند تكليف را، فداكارى در ميدان، تبليغ در خارج ميدان. همان مقدارى كه فداكارى حضرت، ارزش پيش خداى تبارك و تعالى دارد و در پيشبرد نهضت حسين سلام‏الله عليه كمك كرده است، خطبه‏هاى حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است. آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور نبايد زن‏ها بترسند و نبايد مردها بترسند. در مقابل يزيد، حضرت زينب سلام‏الله عليها ايستاد و آن را همچو تحقير كرد كه بنى‏اميه در عمرشان همچو تحقيرى نشنيده بودند و صحبت‏هائى كه در بين راه و در كوفه و در شام و اينها كردند و منبرى كه حضرت سجاد سلام‏الله عليه رفت و واضح كرد به اينكه قضيه، قضيه مقابله غير حق با حق نيست، يعنى ما را بد معرفى كرده‏اند، سيدالشهدا را مى‏خواستند معرفى كنند كه يك آدمى است كه در مقابل حكومت وقت، خليفه رسول‏الله ايستاده است. حضرت سجاد اين مطلب را در حضور جمع فاش كرد و حضرت زينب هم. امروز كشور ما هم به همين نحو است. سازمان عفو بين‏المللى كه من بايد بگويم سازمان جعل بين‏المللى، سازمان كذب بين‏المللى، در يك بيانيه‏اى كه صادر كرده است، همان تهمت‏هائى كه در صدر اسلام، به رسول خدا و به اولاد و اتباع او مى‏زدند، زايد بر او را بر كشور ما زده‏اند. همان دروغ‏هائى كه اتباع يزيد منتشر كردند، امروز همين سازمان عفو بين‏المللى (به اصطلاح) منتشر مى‏كند يك همچو دروغ‏هايى را. انسان خجالت مى‏كشد كه بگويد ما در يك كشورهائى و در يك زمينى زندگى مى‏كنيم كه اينها رسانه‏هاى گروهى‏اش است و اينها هم سازمان‏هاى عفو بين‏المللى و سازمان‏هاى ديگرش است. انسان عار دارد كه بگويد ما در عصرى زندگى مى‏كنيم كه تمام ارزش‏ها، تمام ارزش‏ها فداى قدرت‏هاست، فداى منافع مادى است و براى خود جز منافع مادى چيزى را ارزش نمى‏دانند. و ما امروز اينطور مبتلا هستيم. آن پيرمرد سالخورده زاهد عابد متعهد را مى‏كشند و آن فساق و آن منافقين مى‏گويند كه اين را ما كشتيم براى اينكه مستقيماً در شكنجه‏ها و در قتل‏ها، مستقيماً دخالت داشته است. اين چه بى‏آبروئى است كه اينها دارند، چه سنخ تربيتى است كه اينها شده‏اند. از آن طرف آنهمه تهمت به جمهورى اسلامى و از آن طرف اينطور جنايات به اشخاصى كه شب در خلوت با خدا هستند و روزها در جهاد. تكليف ماها را حضرت سيدالشهدا معلوم كرده است، در ميدان جنگ از قلت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد. هر مقدار كه عظمت داشته باشد مقصود و ايده انسان، به همان مقدار بايد تحمل زحمت بكند. ما باز درست نمى‏توانيم ادراك كنيم كه حجم اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 60

پيروزى چقدر است. دنيا بعد خواهد ادراك كرد كه اين پيروزى ملت ايران چه حجمى دارد. به همان حجمى كه اين پيروزى دارد و اين مجاهدت همان حجمى را كه دارد، در ازائش مصيبت‏ها هم بايد حجم‏شان زياد باشد. ما نبايد متوقع باشيم كه همه قدرت‏ها را دستشان را از منافع‏شان در اينجا و انشاءالله در منطقه كوتاه كرديم، و متوقع اين باشيم كه هيچ صدمه‏اى به ما وارد نمى‏شود. ما نبايد متوقع باشيم كه با اينهمه پيروزى، ما همين طور سالم خواهيم ماند. ما همين طور روزمره، همانطورى كه سابق بوده حالا هم بايد باشيم. تكليف همه روحانيون، چه خطبائى كه منبر تشريف مى‏برند، يا ائمه جمعه و جماعت و هر كس كه با مردم سر و كار دارد و با آنها صحبت مى‏كند، اين است كه وضعيت قيام حضرت سيدالشهدا را به مردم درست بفهمانند كه قيام براى چى بود، چه بود و با چه عده‏اى قيام شد و با تحمل چه مصائبى آن قيام به آخر رسيد، كه به آخر نخواهد رسيد.

نقش عظيم مجالس عزا و سوگوارى در ايجاد وحدت كلمه

اين را بايد همه گويندگان توجه بكنند و ما بايد همه متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام حضرت سيدالشهدا سلام‏الله عليه نبود، امروز هم ما نمى‏توانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمه‏اى كه مبدأ پيروزى ما شد براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. سيد مظلومان يك وسيله‏اى فراهم كرد براى ملت كه بدون اينكه زحمت باشد براى ملت، مردم مجتمعند. اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسيله شد از باب اينكه از همين مساجد، از همين جمعيت‏ها، از همين جمعات، از همين جمعه‏ها و جماعات، همه امورى كه اسلام را به پيش مى‏برد و قيام را به پيش مى‏برد مهيا باشد و بالخصوص حضرت سيدالشهدا از كار خودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايى كه اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بكنند و بايد آنهايى كه در پشت جبهه هستند چطور تبليغ بكنند. كيفيت مبارزه را، كيفيت اينكه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدرى كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايى است كه حضرت سيدالشهدا به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عاليمقدار او هم فهماند كه بعد از اينكه آن مصيبت واقع شد بايد چه كرد، بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ يا بايد همانطورى كه زينب سلام‏الله عليها در دنباله آن مصيبت بزرگى كه تصغر عنده المصائب ايستاد و در مقابل كفر و در مقابل زندقه صحبت كرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان كرد و حضرت على‏ابن‏الحسين سلام‏الله عليه با آن حال نقاهت، آنطورى كه شايسته است، تبليغ كرد.

حفظ اسلام تكليف بزرگ است

ما امروز در مقابل اينهمه تبليغاتى كه در عالم دارد مى‏شود بر ضدمان، در مقابل آنها واقع هستيم. در مقابل مطبوعات، در مقابل راديوها، در مقابل سخنرانى‏ها، در مقابل سازمان‏ها، ما در مقابل‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 61

اينها واقع هستيم و ما منافع آنها را از دست‏شان گرفته‏ايم و دست آنها را از كشورمان قطع كرده‏ايم و براى ادامه اين نهضت بايد كوشش كنيم، يك نعمتى است خدا به ما داده است، ما بايد اين نعمت را حفظ كنيم. اسلام كه مى‏رفت در عصر رژيم منحوس پهلوى از بين برود اسلام را برگردانديم و آن كه دشمن او بود كنار زديم و امروز بايد اين نعمت را حفظ كنيم. تكليف همه اين است كه اين نعمتى كه خداى تبارك و تعالى داده است، به شكر اين نعمت مجاهده كنيم براى حفظ او. بحمدالله سربازهاى اسلام در جبهه‏ها، از ارتشى و پاسدار و بسيج و عشاير و اينها گرفته تا آنهايى كه كمك به آنها مى‏كنند، آنها دارند خدمت خودشان را به شايستگى انجام مى‏دهند و دشمن را روز به روز، ساعت به ساعت عقب مى‏نشانند و ما بايد در پشت جبهه همانطورى كه توده‏هاى مردم در پشت جبهه دارند كمك مى‏كنند به جبهه‏ها، علماى اعلام، گويندگان بزرگ، خطباى عظيم‏الشان هم بايد جهاد كنند و جهاد آنها تبليغ است. جهاد آنها فهماندن حجم اين پيروزى است و اين عملى كه شما براى او انقلاب كرديد و اين ايده‏اى كه براى او قيام كرديد، فهماندن به ملت‏ها و ملت كه مقدار اين پيروزى چقدر است و براى حفظ او بايد چه كرد. همان طورى كه پپروزى حاصل شد به حضور همه جمعيت‏ها در ميدان و در صحنه، حضور همه در صحنه‏هاى نبرد جبهه و پشت جبهه، حفظ اين نعمت بزرگ الهى هم محتاج به اين است كه حاضر باشند جوان‏هاى ما، حاضر باشند كه هر وقتى آنها را خواستند، بروند و از اسلام دفاع كنند. اسلام يك امرى است كه انبياء كه نبى اكرم ، كه اولاد نبى اكرم و اصحاب متعهد نبى اكرم براى او جانفشانى‏ها كردند و براى او زحمت‏ها كشيدند. اسلام چيزى است كه از خدا آمده است و بايد حفظ بشود و اگر خداى نخواسته اين پيروزى كه دنبال اين انقلاب به دست شما آمده است، به واسطه سستى ما، به واسطه ضعف تبليغ ما، به واسطه ضعف حضور ملت به شكست (خداى نخواسته) برسد، بدانيد كه اسلام تا قرن‏ها ديگر نمى‏تواند سربلند كند. تكليف بزرگ است و همه بايد تكليف بزرگ را بپذيريم. آخر مطلب شهادت است و وصول به لقاءالله و حضور در محضر حضرت سيدالشهدا و امثال او، و اين غايت آمال اشخاصى است كه عشق به خدا دارند و ما مى‏بينيم در جبهه‏ها، براى ما نقل مى‏كنند از جبهه‏ها كه اين جوان‏هاى عزيز در جبهه‏ها شب چه حالى دارند، چه ذكر و فكر و دعائى دارند و نمازى، و روز با چه نشاطى به جبهه‏ها مى‏روند. اين چيزى است كه خداى تبارك و تعالى، نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت عطا فرموده است، اين نعمت را حفظ كنيد.

همين شهادت‏ها پيروزى اسلام را بيمه مى‏كند

شما آقايان روحانيون و همه روحانيونى كه در كشور هستند همه مكلفند به اينكه اين نعمت خدا را، اين عطيه الهى را حفظ كنند و شكر اين نعمت را برآورند و شكر به اين است كه تبليغ كنند. آنچه كه سيدالشهدا عمل كرد و آن ايده‏اى كه او داشت و آن راهى كه او رفت و آن پيروزى كه بعد از شهادت براى او حاصل شد و براى اسلام حاصل شد، به مردم روشن كنند و بفهمانند به همه كه مسأله مجاهده در راه اسلام آن است كه او كرد. مى‏دانست كه با يك عده قليل كمتر از صد نفر نمى‏شود مقابله با يك‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 62

همچو ظالمى داراى همه چيز كرد، در صورت‏هاى مادى، لكن مى‏دانست كه همين شهادت پيروز كرد اسلام را و اسلام را تجديد كرد. همين شهادت اين پيرمردهاى محراب از مدنى رحمةالله گرفته تا اين شهد اخير ما، همين شهادت‏ها پيروزى را بيمه مى‏كند. همين شهادت‏هاست كه دشمن شما را رسوا مى‏كند در دنيا، هر چند كه همه دنيا با آنها موافق باشد. - آنها كه - همين سازمان عفو بين‏المللى كه آنهمه دروغپردازى كرده است، سند صحيح هم دارد، سند صحيحش اين است كه منافقين اينطور مى‏گويند، مستند اين است كه در نوشته‏هاى منافقين اين امور هست، آنهائى كه دشمن اسلامند، آنهائى كه دشمن ملت هستند، دشمن مسلمانان هستند، آنهايى كه ديوانه شدند براى اينكه نرسيدند به آن اهدافى كه داشتند، و او سلطه بدتر از سلطه محمدرضا بر اين كشور بود.

شما بايد تبليغ كنيد آقا، محرم است، اين محرم را زنده نگه داريد. ما هر چه داريم از اين محرم است و از اين مجالس. مجالس تبليغ ما هم از محرم است، از اين قتل سيدالشهد است و شهادت اوست. ما بايد به عمق اين شهادت و تأثير اين شهادت در عالم برسيم و توجه كنيم كه تأثير او امروز هم هست. اگر اين مجالس وعظ و خطابه و عزادارى و اجتماعات سوگوارى نبود، كشور ما پيروز نمى‏شد. همه در تحت بيرق امام حسين سلام‏الله عليه قيام كردند. الان هم مى‏بينيد كه در جبهه وقتى كه نشان مى‏دهند آنها را، همه با عشق امام حسين است كه دارند جبهه‏ها را گرم نگه مى‏دارند. لكن در اين اجتماعاتى كه در محرم و صفر مى‏شود و در ساير اوقات، مبلغين عزيز و علماى اعلام و خطباى معظم بايد مسائل روز را، مسائل سياسى را، مسائل اجتماعى را و تكليف مردم در يك همچو زمانى كه گرفتار اينهمه دشمن ما هستيم معين كنند، به مردم و به كشور بفهمانند كه ما در بين راه هستيم و بايد تا آخر راه انشاءالله برويم. ما با اين ترتيبى كه تاكنون بوده است و كشور ما و افراد كشور ما بحمدالله حاضر بودند، با اين ترتيب اگر پيش برويم، آخر كارمان به پيروزى مطلق مى‏رسد، لكن نبايد سست بشويم.

ما تحت حمايت هيچ قدرتى نيستيم جز خداى تبارك و تعالى

اين كشور ما كه قيام كرد، از اول هم كه قيام كرد جمهورى اسلامى و استقلال كامل و نه شرقى و نه غربى را اعلام به دنيا كرد و از اول اعلام كرد به دنيا كه ما نه تحت حمايت آمريكا و نه تحت حمايت شوروى و نه تحت حمايت هيچ قدرتى نيستيم. مائيم و تحت عنايات خداى تبارك و تعالى و پرچم توحيد كه همان پرچم امام حسين عليه‏السلام است. وقتى اين اعلام را شما به دنيا كرديد و معلوم است پشت سر اين اعلام، دنيا بر ضد شما خواهند قيام كرد. از اول بايد توجه به اين معنا بكنيد كه ما هم همانطورى كه سيدالشهدا در مقابل آنهمه جمعيت و آنهمه اسلحه‏اى كه آنها داشتند قيام كرد تا شهيد شد، ما هم همين طور، ما هم براى شهادت حاضريم. الان هم مى‏بينيد كه در عين حالى كه عده‏اى از بزرگان جمعه را از بين بردند، آنهائى كه الان هستند، تمام با روى گشاده اعلام مى‏كنند كه ما تا مرز شهادت اين پست را داريم و حاضريم. همه بايد اينطور باشند.

صحيفه نور ج 17 صفحه 63

آنهائى كه از مجالس لهو و لعب بازمانده‏اند شكوه دارند

اگر نهضت شما و قيام شما و اينها مثل قيام‏هاى ديگر بود كه براى رسيدن به يك چيزهاى دنيوى بود، قيام كرده بوديد كه فراوانى باشد، قيام كرده بوديد كه ارزانى باشد، قيام كرده بوديد كه رفاه باشد، قيام كرده بوديد كه مجالس لهو و لعب باشد، اگر براى اينها قيام كرديد، خوب حق داريد كه آنهايى كه مى‏خواهند شكوه كنند، شكوه كنند. البته توده مردم شكوه ندارند، آنى كه دارد، آنهايى است كه از آن مجالس لهو و لعب بازمانده‏اند، لكن توده‏اى كه قيام كرده است و از اول هم غير از اينكه ما براى اسلام و جمهورى اسلامى قيام كرديم، ديگر آمال و آرزويى نداريم. اين ملت خسته نمى‏شود. اين ملت اينطور نيست كه بگويد حالا كه نرسيديم به آن، پس برويم سراغ كارمان. اين ملت مى‏بينند رسيده به آن. الان موج اين نهضت شما و انقلاب شما، در عالم اين موج رفته است، در همه جاى دنيا اين موج پيروزى شما سايه افكن است. ايرانى كه مطرح نبود در مجامع دنيا جز اينكه يك عضوى است از اعضاى نوكرهاى آمريكا، امروز در همه دنيا آنهايى كه انصاف دارند تصديق مى‏كنند كه اين جمهورى اسلامى پيروز است و پيروزى او هم ادامه دارد انشاءالله.

از رحمت خدا مأيوس نباشيد

برادران عزيز! مأيوس نباشيد لا تيأسوا من روح الله از آن چيزهايى كه خدا عنايت به شما مى‏كند و از آن عنايات الهى مأيوس نباشيد و نيستيد و شما پيروزيد و در دنيا سرافرازيد. شما ملتى هستيد كه، اگر يك ملتى بود كه كارى از او نمى‏آمد، گوشه‏گيرى كرده بود، انعزال كرده بود، نه آمريكا با او مخالف بود نه شوروى و نه ساير قدرت‏ها. همانطورى كه در زمان سابق، مثل بره مردم را خوابانده بودند و آنها هم به جان اين بره‏ها افتاده بودند، سرش را او مى‏بريد و دستش را او مى‏بريد. بله، شكم براى يك عده‏اى تا اندازه‏اى جور بود، درست بود، اما محرومين چطور بودند؟ در آنوقت محرومين را برويد حساب كنيد. ملت ما كه همان يك دسته نيستند كه دور و بر مثلاً قدرت‏هاى در اينجا پر و بال بزنند و استفاده كنند. ملت ما - اين - اكثرش اين محرومينى هست كه سر تا سر كشور هستند و در آن زمان اصلاً براى آنها كارى نشده بود و امروز در همين مدت كم، بيشتر از آن مدتى كه آنها بودند در اين كارها، كار انجام گرفته است در صورتى كه ايده شما اين نبوده است، اينها از توابع هست. آن چيزى كه شما مى‏خواستيد اسلام بود، آن چيزى كه شما مى‏خواستيد جمهورى اسلام بود، آن چيزى كه شما مى‏خواستيد نه شرقى نه غربى و اين حاصل است، اين را حفظش كنيد. الان اشخاصى هستند كه عقيده‏شان اين است كه ما بايد باز يا برويم آن طرف، يا برويم آن طرف، لكن ملت ما قبول نمى‏كند ديگر اين معانى را. ملت ما از اول قيام كرد براى اينكه جمهورى اسلامى بدون اينكه بوى شرق يا غرب را بدهد مطلوب اوست. حالا كه اينهمه جوان داده است و اينهمه خون داده است و اينهمه عزيزان را از دست داده است، حالا ديگر نمى‏آيد بگويد كه خير، حالا همه ما را كشتيد دست شما درد نكند، بسم الله. ما تا آخرين وقت و تا آخرين نفس ايستاده‏ايم و ملت ايستاده است و بحمدالله با قدرت

صحيفه نور ج 17 صفحه 64

دارد پيش مى‏رود.

ما رهين منت اين توده‏هاى بزرگوار و ايثارگر هستيم

شما قدرت‏نمايى در دنيا كرديد. غافل از اين قدرت‏نمايى نباشيد. اينهمه دشمن‏ها براى همين است كه اين يك قدرتى در مقابل دنياست و متحريند بايد چه كرد با اين قدرت. شما يك قدرتى نشان داديد به دنيا كه تاكنون هيچ جمعيت قليلى نتواسته است اين قدرت را در جمعيت‏هاى بزرگ ايجاد كند. بايد اين را حفظش كنيد. اسلام را زنده كرديد، بايد زندگى او را ادامه بدهيد. ادامه‏اش به عهده همه است، از كسى كه شخص اول روحانيون هست و مراجع هستند، تا آن طلبه، بچه‏اى كه مشغول است در درس خواندن. خطبا تكليف دارند كه با خطبه و با صحبت مردم را بيدار كنند و حفظ كنند. علما و ائمه جمعه و جماعات با آن سنگرهايى كه دارند مردم را در سنگر حفظ كنند و خود مردم هم بحمدالله حاضر هستند و ما بايد از آنها تشكر كنيم و انصافاً ما رهين منت اين توده‏هاى بزرگوارى هستيم كه همه چيزشان را مى‏دهند و چيزى هم نمى‏خواهند، از آن پيرزن‏ها كه آن چيزى كه در طول عمرشان تهيه كردند، حالا مى‏آيند براى اسلام مى‏دهند تا آن اشخاصى كه قلك‏شان را مى‏شكنند و پولش را مى‏آورند براى اسلام مى‏دهند. من نمى‏توانم توصيف كنم از اين ملت و نمى‏توانم تجليل كنم. اما واگذار مى‏كنيم تا خداى تبارك و تعالى به آنها عنايت خاص خودش را اعطاء بفرمايد. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و در اين سنگرها محكم پا بر جا نگه دارد. و مجالس را، مجالس عزا را، دستجات را به طور كامل و شايسته انشاءالله حفظ كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 85

تاريخ: 3/9/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از رزمندگان اسلام مستقر در كردستان و اعضاى خانواده‏هاى شهداى انقلاب اسلامى

شما برادران موجب سرافرازى حضرت امام زمان سلام الله عليه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى شديد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من امروز بنا نداشتم كه صحبت بكنم و حالا هم به طور اختصار يك كلمه مى‏گويم و دعا مى‏كنم به شما. من الفاظ را و گفتار را ناقص‏تر از اين مى‏دانم كه در ستايش از شما جوانان عزيز و همه ارگان‏هايى كه در ايران خدمت مى‏كنند، از ارتش و سپاهى و كميته و بسيج و هم اينها، الفاظ كوتاه هستند كه از شما برادران و از اين چهره‏هاى نورانى مستعد براى شهادت مديحه بگويند. شما آبروى اسلام را و آبروى رسول خدا را در پيشگاه مقدس حق‏تعالى حفظ كرديد و شما برادران موجب سرافرازى حضرت امام زمان سلام الله عليه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى شديد. حماسه‏هايى كه شماها در كردستان و نيز دوستان شما در جاهاى ديگر از قبيل جبهه مسلم و محرم و ساير جبهه‏ها آفريديد، قابل توصيف نيست و شما مستعد اين باشيد كه امام زمان سلام الله عليه از شما توصيف كند و خداى تبارك و تعالى به شما عنايات خاصه خودش را بكند و انشاءالله خواهد كرد. شمائى كه از جان خودتان در راه اسلام گذشته‏ايد و در ميدان‏هاى نبرد حق بر باطل پيشقدم شديد و سركوبى كرديد از اين دشمنان اسلام و دشمنان ملت و دشمنان ملت كرد و غير كرد، شماها موجب سرافرازى همه ملت شديد. ما به وجود شما افتخار مى‏كنيم و من از خداوند تعالى سعادت شما را در اين دنيا و آن دنيا و سلامت شما را و رحمت بر شهيدان شما را خواستارم و اميدوارم خداى تبارك و تعالى به شما عزيزان پيروزى عنايت كند و ثواب شهدا را به شما مرحمت فرمايد. خداوند تمام رزمندگان ما را در همه جبهه‏ها از بليات حفظ كند و پيروزى آنها را كه پيروزى اسلام است، پيروزى قرآن مجيد است، ثبت كند در لوح محفوظ.

شما اهالى كردستان گول اين گروهك‏ها را نخوريد

من يك كلمه به شما و اهالى كردستان عرض مى‏كنم كه شما اهالى كردستان و ديگرانى كه در آن نواحى هستند گول اين گروهك‏ها را نخوريد. اينها نغمه‏اى بلند كردند بر خلاف قرآن مجيد و بر

صحيفه نور ج 17 صفحه 86

خلاف اسلام. نغمه نژادپرستى، طرح اينكه كرد، لر، فارس، اينها بايد از هم جدا باشند و هر يك مستقلاً براى خود چيزى داشته باشند، اين آن است كه اسلام آمده است كه بردارد از ميان، اين ديوارها را اسلام آمده است كه خراب كند و همه شما و همه ما و همه مسلمين در تحت لواى لااله‏الاالله و توحيد همقدم باشيم و هم نفس باشيم و اسلام را به پيش ببريم. و اميدوارم كه موفق بشويد به اينكه اسلام را در همه كشورهاى اسلامى و حقايق اسلام را در همه دنيا پياده كنيد و شما بحمدالله الگو هستيد براى تمام كشورهائى كه هستند و مسلم بدانيد كه چشم همه كشورها يعنى مسلمان‏هاى كشورها و مستضعفان كشورها به شما دوخته شده است و دعاى ما بدرقه شماست. و خدايا! تو را به اوليايت قسم مى‏دهيم كه اين عزيزان ما را حفظ كن، اين دوستان خدا و دوستان امام زمان را پيروز كن.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 88

تاريخ: 6/9/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عضو دفتر تحكيم وحدت انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان دانشگاه‏هاى سراسر كشور

مراقب باشيد كه منحرفين در انجمن‏هاى اسلامى نفوذ نكنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از شما دانشجوهاى عزيز كه اميد آينده كشور اسلامى هستيد تشكر مى‏كنم كه تشريف آورديد در اين روز سرد و با شما ملاقات مى‏كنم. شما مى‏دانيد كه هر چه از خوبى‏ها و بدى‏ها براى يك ملتى تحقق پيدا مى‏كند، وابستگى يا استقلال، در قيد و بند بودن و اختناق يا آزادى، تابع تربيت‏هاى دانشگاهى است. آنچه كه دانشگاه در يك كشورى نقش دارد از امور مهمه‏اى است و نقش بزرگى دارد كه اين نقش بزرگ را اگر ايفا كند و به طور صحيح ايفا كند، كشور را به مقصد اعلاى خودش مى‏رساند. اين دو جناح دانشگاه و فيضيه كه بحمدالله امروز با هم تحكيم وحدت كرده‏اند و با هم يك عضو براى جامعه شده‏اند، اينها مى‏توانند كه كشور را به استقلال حقيقى و آزادى برسانند و اگر خداى نخواسته اين دو قشر انحراف پيدا كنند، مطمئن باشيد كه كشور و احكام اسلام به انحراف كشيده مى‏شود. از اين جهت اين كارى كه شما دانشجوهاى عزيز داريد و آن كار توجه به مسائل اسلامى دانشگاه، از امور بسيار با اهميت و ارزشمند است و از آن طرف بسيار با مسؤوليت.

آن چيزى كه من به نوع قشرهايى كه ملاقات كرده‏ام سفارش كرده‏ام و امروز به شما جوان‏هاى عزيز سفارش مى‏كنم و تاكيد مى‏كنم اين است كه انجمن‏هاى اسلامى بايد توجه كنند كه در بين اين انجمن‏ها از اين منحرفين نفوذ نكنند. شما مطمئن باشيد كه اين منحرفين و منافقين و آنهائى كه دستشان از اين كشور كوتاه شده است با هر حيله‏اى كه شده است مى‏خواهند در همه جاى كشور خصوصاً در دانشگاه كه مركز علم و مركز همه جهات كمالى انسانى است، مى‏خواهند نفوذ كنند و چه بسا اشخاصى با ظاهر بسيار صالح و در حضور شماها بيشتر از شماها قيد و بند اسلام و فرياد وا اسلاما مى‏زند، خداى ناخواسته از منحرفين باشد. آنها همانطورى كه شيطان با هر صورتى در مى‏آيد و با هر حيله‏اى انسان را منحرف مى‏كند، اينها هم شياطين انسى هستند كه به هر صورتى و به هر شكلى در مى‏آيند و ممكن است كه در بين شما خداى نخواسته يك نفوذى بكنند و اگر خداى نخواسته يك همچو نفوذى بشود، بدانيد كه انحراف در پيش است. گرچه به كوتاه مدت نشود، در دراز مدت انحراف خواهد شد. و لهذا بايد سعى خودتان را، كوشش خودتان را در انتخاب افراد براى اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 89

انجمن‏ها بكنيد و دقت كنيد كه افراد، افرادى باشند كه سابقه آنها و قبل از انقلاب آنها و در انقلاب درست معلوم باشد و با شناخت كامل در اين انجمن‏ها راه داده بشوند. اين انجمن‏ها فعاليت‏شان بسيار ارزش دارد، لكن يك همچو مسؤوليت‏هائى دارند كه مسؤوليت‏شان هم بزرگ است. چنانچه مسؤوليت توجه به همه جهات دانشگاه و نظارت به همه جهات دانشگاه راجع به اينكه انحرافى واقع نشود، استاد منحرفى خداى نخواسته وارد نشود و متصديان امور خداى ناخواسته منحرف نباشند، اين هم از امور مهمى است كه بايد بسيار رويش دقت بشود، لكن توجه به اين معنا كه براى هر امر جزئى نبايد شما به عنوان اينكه حزب الله هستيد، براى يك امر جزئى افرادى كه صالح هستند ولو سابق يك خطائى يا يك كارى كه الزامى بوده است كردند، نبايد كنار بگذاريد. بايد هر چه بكنيد جاذبه داشته باشيد و اشخاصى كه اينها در حال حاضر خوب كار مى‏كنند و مفيد هستند، در دانشگاه‏ها باشند و تعليم و تربيت را بكنند با نظارتى كه همه دانشجويان در امور دارند.

در هر صورت كار، كار مهمى است و اين كار مهم مسؤوليتش هم مهم است و من اميدوارم كه شما برادرهاى عزيز و عزيزان ملت موفق بشويد در اين كار اسلامى انسانى و دانشگاه‏هاى ما انشاءالله باز بشود و به كارهاى خودش ادامه بدهد و براى اين ملت امورى كه لازم دارد، مهيا كند.

مجلس خبرگان يك مجلسى است پشتوانه كشور

البته مسائل زيادى در پيش داريم و شما در پيش داريد كه باز شياطين دوره افتاده‏اند و نمى‏خواهند بگذارند اين مسائل تحقق پيدا كند. يكى همين مجلس خبرگان است كه امروز محل ابتلاء همه است. مجلس خبرگان يك مجلسى است كه بايد شما و ملت بدانند كه اين مجلس پشتوانه كشور است براى حفظ امنيت كشور و حفظ استقلال كشور و حفظ آزادى براى كشور و اگر مسامحه در اين امر بشود، يك تقصيرى است كه ممكن است جبران بعدها نشود اين تقصير. بايد همانطورى كه اعلام مى‏كنند و آن روزى كه اعلام مى‏كنند، آقايان بروند و افرادى را كه تعيين كرده‏اند بزرگان، به آنها رأى بدهند و كسانى هم كه خودشان ميل دارند كه رأى بدهند بروند و شركت بكنند. در آراء آزادند، هركس را مى‏خواهند انتخاب كنند، و ليكن شركت داشته باشند، اينطور نباشد كه خداى نخواسته آمال و آرزوى استعمار را در ايران انجام بدهند. شركت نكردن در اين امر مورد آمال آن كسانى است كه مى‏خواهند اين كشورها را و كشور اسلامى ما را به انحراف بكشانند و هر چه ذخاير دارند ببرند. از اين جهت من به همه ملت سفارش مى‏كنم، به زن و مرد سفارش مى‏كنم كه هر كس به حد قانونى رسيده است، در اين مجلس، در اين انتخاب شركت كند و افرادى كه پيشنهاد مى‏شود و انتخاب شده است يعنى پيشنهاد شده است، هر يك را كه خواستند، به او رأى بدهند، لكن شركت كنند. اين يكى از مسائل مهمى است كه ما داريم و امروز دنبال اين هستند كه نگذارند اين كار بشود. كارشكنى‏ها مى‏كنند، اشكالات مى‏كنند و اين اشكالات و كارشكنى‏ها همه براى اين است كه از اين مجلس مى‏ترسند، از اينكه اين مجلس تحقق پيدا كند و در موقع خودش بتواند كار خودش را انجام بدهد

صحيفه نور ج 17 صفحه 90

مى‏ترسند، از اين جهت نمى‏خواهند كه اين انجام بگيرد، چنانچه امروز بعد از اينكه دستشان از امور تخريبى تقريباً كوتاه شده است و در جبهه‏ها شكست خورده‏اند و در داخل و خارج رو به شكستند و شكست خورده‏اند باز دنبال اين هستند كه مجلس را، دولت را، اينها را تضعيف كنند. دنبال اين هستند كه در بين مردم اشكالتراشى براى دولت بكنند يا براى مجلس. و شما بدانيد كه اين اشكالتراشان و اين اشخاصى كه دوره مى‏افتند و چيزهايى را اشاعه مى‏دهند، اينها به خير ملت نيست، به خير شما نيست، به خير اسلام نيست. امروز مجلس و دولت از ارگان‏هائى است كه ما بايد حفظشان كنيم، بايد كوشش كنيم در اينكه اين دولت محفوظ بماند و اين مجلس محفوظ بماند و اين دولت خدمتگزار است و خدمت‏هاى بسيار چشمگيرى كرده است و دارد مى‏كند، لكن خرابى‏ها از بس زياد است و از بس كه گرفتارى‏ها زياد است، جنگ هست در كار، محاصره هست، محاصره اقتصادى هست، مخالفت همه كشورهاى خارج به استثناء بعضى از آنها هست و كمك كردن به دشمنان ما و كمك نكردن به ماست، كارشكنى براى ملت ايران است و در يك همچو وضعيتى آنها مى‏خواهند كه در داخل يك ايجاد اختلافى بكنند كه از آن اختلاف آنها بهره‏گيرى كنند.

مخالفت با دولت، مخالفت با اسلام است

و شما بدانيد كه اگر چنانچه اين وحدتى كه بين مسلمين هست و خصوصاً در بين ايران تحقق پيدا كرده است، اگر اين وحدت از دست برود ما بر مى‏گرديم خداى نخواسته به همان رژيم‏هاى فاسدى كه همه چيز اين كشور را به باد دادند و نگذاشتند مغزهاى متفكر اين جوان‏هاى ما به كار بيفتد. و ما الان در صورتى كه سه سال، چهار سال از جمهورى اسلامى گذشته است، مى‏بينيم كه در همه جا به كوشش دولت و به كوشش جوان‏ها كارها دارد راه مى‏افتد، كارخانه‏ها با كوشش خود جوان‏ها دارد راه مى‏افتد و در عين حالى كه ما در سه سال تقريباً در جنگ هستيم، معذلك دولت آنطور اقدام كرده است و آنطور خدمت كرده است كه نگذاشته است كه قرض بكند كشور ما از خارج. در حالى كه صدام در عين حالى كه همه كشورهاى متمكن و داراى قدرت با او موافقند و همراهى مى‏كنند و مجانى به او مى‏دهند و چه، معذلك ميلياردها ارز خودش را از بين برده است و ميلياردها قرض كرده است و دولت ما بحمدالله با كوششى كه دارد و با وحدت نظرى كه هست بين شان انشاءالله و با وحدتى كه ما بين ملت و دولت است، هم ارز را بالا برده‏اند به طور چشمگير و هم از هيچ جا تاكنون قرض نكرده‏اند و ما بايد تشكر كنيم از يك همچو دولتى و اگر اشكالى فرض كنيد يك وقتى داريم كه حتماً بدانيد از روى سوء نيت آنها كارى نمى‏كنند، اگر چنانچه يك وقت اشتباهى داشته باشند، اشتباه را بايد به طور معقول تذكر داد و وقتى كه به طور معقول تذكر دادند آنها درصدد رفعش بر مى‏آيند. من اعلام مى‏كنم به همه ملت كه امروز مخالفت با دولت، مخالفت با مجلس، مخالفت با جمهورى اسلامى، مخالفت با ارگان‏هائى كه در جمهورى اسلامى است مخالفت با اسلام است و موجب تباهى اين كشور و اين ملت خواهد شد. بايد همه پشتيبان باشند و همه توجه كنند به اينكه در يك همچو مشكلاتى اينطور

صحيفه نور ج 17 صفحه 91

گرفتارى‏ها را دارند به تدريج انشاءالله رفع مى‏كنند، اين موجب تشكر ملت بايد باشد. به مجرد اينكه در ذائقه يكى يك مطلبى درست نيست، فوراً هجوم نكنند و كارشكنى بكنند و عرض بكنم تضعيف بكنند دولت را. و همين طور راجع به مجلس، كه مجلس در رأس همه امور واقع است، بايد تاييد بكند ملت و هيچ وقت اينطور نباشد كه تضعيف بكند. و من اميدوارم كه ملت توجه كامل داشته باشد و اين تحكيم وحدتى كه شما در نظر داريد، باز موفق بشويد و ملت موفق بشود كه در بين همه افرادى كه در كشور هست، بين همه افرادى كه مشغول خدمت هستند، تحكيم وحدت بشود و همه آنها مشغول كار باشند و دلگرم مشغول كار باشند، موجب سستى و سردى فراهم نشود، موجب دلگرمى باشد ملت براى مجلس و دولت، تا اينكه بتوانند انجام خدمت بكنند. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ملت را هدايت به راه راست بكند و همه ما را خدمتگزار به اسلام، خدمتگزار به مسلمان‏ها و خدمتگزار به كشور.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 108

تاريخ: 28/9/61

بيانات امام خمينى در ديدار با فرماندار سپاه، سرپرست، مربيان و اعضاى بسيج مستضعفين سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر كشور

ادعاى پوچ رضاخان در مورد ارتش

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول تشكر كنم از شما جوانان عزيز كه علاقه من به شما مثل علاقه يك پدر به فرزند و يك برادر به برادر است. تشكر كنم كه تشريف آورده‏ايد و من از نزديك جمال شما را زيارت مى‏كنم. آقاى رضائى راجع به فعاليت‏هايى كه شما آقايان كرده‏ايد، يك گوشه‏اى را تذكر دادند و من مى‏خواهم چون دانشگاه‏ها هم باز شده است و انشاءالله باز مى‏شود، از فرهنگ شروع كنم تا به شما برسد. ببينيم كه فرهنگ وارداتى به ما چه كرد و ما در مقابلش بايد چه بكنيم. من از ارتش شروع مى‏كنم كه فرهنگ وارداتى در ارتش و در همه ارگان‏هاى دولتى و در قشر توده‏ها و جمعيت‏هاى ما چه كرد. زمان رضا خان، زمانى بود كه ادعا مى‏كردند كه ارتش قدرتمندترين زمان خودش را دارد و از همه زمان‏ها به ادعاى آنها قدرتمندتر است. من تاريخى براى شما بگويم كه گمان ندارم هيچ يك از شما در آنوقت بوده باشيد و آن مسائل را از نزديك لمس كرده باشيد. وقتى كه ارتش انگلستان و شوروى (روسيه آنوقت) جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهاى او، قبلاً به دستور آنها در ايران راه‏ها را ساختند و خط آهن كشيدند براى اينكه تجهيزات آنها عبور كند از اينجا، و بعد در يك ساعتى، از ارتش روسيه و ارتش انگلستان هجوم كردند به ايران. به مجرد اينكه در سرحد (سرحدهاى دور) اينها وارد شدند، وضع ارتش ايران به هم خورد. در سرحدات، ادعا اول شده بود كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد كه رضا شاه پرسيده بود چرا (از قرارى كه نقل كرده‏اند) چرا اينقدر كم مقاومت كرديد؟ گفته بودند: اينكه گفتند سه ساعت، يك دروغ بوده، ما همچو كه آمدند، فرار كرديم. و آنوقت معروف شد كه آن يكى كه دو نمى‏شود اعلاميه ارتش ايران است در اين هجوم كه يك اعلاميه داد، دوم نداشت. اين در سرحدات بود. در تهران، من آن روز تهران بودم و در يك ميدانى كه نزديك به اين خط آهن، ايستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و ديدم كه سربازها در تهران از سربازخانه‏ها بيرون آمدند و دارند فرار مى‏كنند. هيچ در تهران خبرى نبود، فقط در سرحدات بود كه خبرش رسيده بوده كه بله اينطور شده است. سربازها از سربازخانه‏ها بيرون آمده بودند و يكى‏شان را، يكى دو نفرشان را من ديدم كه دنبال يك شترى كه يك بارى به بارش بود مى‏گرديدند كه چيز ازش بيفتد بخورند. تمام، تقريباً تمام فرماندهان ارتش

صحيفه نور ج 17 صفحه 109

چمدان‏هاى خودشان را بستند و فرار كردند، از تهران فرار كردند، فرار كردند كه بروند بيرون، شايد از ايران بروند بيرون. و ارتش ما كه آنقدر برايش صحبت مى‏كردند كه قدرتمند است، فقط اين كار را مى‏كرد و همين طور قواى نظامى و انتظامى ديگرش كه مردم را سركوب مى‏كرد. مازندران را تمامش را املاكش را گرفت رضا شاه، تمام قدرتش اين بود كه به ما و به مردم و به ملت بخصوص روحانيت فشار مى‏آورد و زورگوئى مى‏كرد و در مقابل آنها، در صورتى كه آنها با ما جنگ نداشتند مى‏خواستند بيايند و عبور كنند از اينجا و اينجا را بگيرند، اينقدر مقاومت كردند كه اصل به حسب حرف اول و دروغ اول، سه ساعت و به حسب حرف دوم كه شايد آن صادقانه بوده اينكه اصلاً مقاومتى در كار نبوده، آنها آمدند و ما هم رفتيم، فرار كرديم. اين وضع ارتش بود در آنوقت و وضع ژاندارمرى آنوقت. اين را كسانى كه حتى ژاندارمرى زمان محمد رضا را اطلاع دارند (گفتن ندارد) مى‏دانند چه خبر بود و وضع شهربانى آنوقت كه پاسبان‏ها با مردم چه مى‏كردند. پاسبان‏ها كه بايد پاسبانى كنند از اين مردم و از اين كشور، به جاى پاسبانى، يا زور مى‏گفتند يا دزدى مى‏كردند يا رشوه مى‏گرفتند و فشار مى‏آوردند به مردم. اين وضع قواى نظامى و انتظامى ما بود كه از اين بدتر بود، حالا كسانى كه اطلاعات عميق دارند، از آنها بايد بپرسيد. اين را مقايسه كنيد با حالا و پاسدارن عزيز ما و ارتش ما و ژاندارمرى ما و شهربانى ما. چه شد كه آنوقت آنطور بود، در مقابل اجنبى آنطور زبون بودند و اينوقت اينطور است كه جوان‏ها در مقابل آمريكا ايستاده‏اند و شعار مى‏دهند و مى‏گويند كه مرگ بر آمريكا؟

پاسدار و ارتشى‏اى كه در سنگر نماز شب بخواند مثل شير مقاومت مى‏كند

نكته اينكه اين تحول در ارتش پيدا شد، اين تحول در سپاه پاسداران پيدا شد، جوان‏هايى كه قبل از اين انقلاب در فكر اين معنا نبودندكه جنگى كنند و جهات جنگى را داشته باشند و نظامى باشند و در بين مردم خودشان سربلند بايستند و حفظ كنند مردم را، اين چيست؟ فرق ما بين اين دو زمان چى است؟ اين فرق، در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با فرهنگ در اين زمان فرق كرده است. زبان فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در اين زمان فرق كرده است. شما از دانشگاه شروع كنيد تا ادارات دولتى، تا ارتش، تا ژاندارمرى آنوقت و تا همه اينها و تا توده‏هاى مردم، جوان‏ها، ببينيد كه ارتش ما و ساير قشرهاى ملت و دولتى، مجلس آنوقت و دولت آنوقت و همه اينها در اثر فرهنگ وارداتى چه بودند. ما هر مطلبى را، اگر يك شخصى مريض باشد، تا احساس مرض نكند به طبيب رجوع نمى‏كند، وقتى احساس مرض كرد آنوقت مى‏رود پيش طبيب. طبيب هم تا مرض را نشناسد، نمى‏تواند معالجه بكند. جامعه وقتى كه مريض باشد همين طور است. تا جامعه احساس نكند كه مريض است، احساس نكند كه در حال احتضار است، تا اين را احساس نكند به فكر طبيب نمى‏افتد، به فكر معالج نمى‏افتد. جامعه آنوقت خودش احساس مرض نمى‏كرد، خيال مى‏كرد كه نه، ما خودمان سالميم، جامعه‏مان سالم است، سايه اعليحضرت به سر ماست، ارتش ما، ما را حفظ مى‏كند و امثال اينها. در اثر اينكه احساس درد نمى‏كرد و اگر احساس درد هم مى‏كرد طبيبى نبود كه اين مرض

صحيفه نور ج 17 صفحه 110

را علاج كند، بلكه آنهائى كه دست اندركار بودند، آنها طبيب معالج نبودند، آنها جنايتكارانى بودند كه به عوض دارو، سم به مردم مى‏دادند. اگر دانشگاه ما دانشگاه خودى بود، دانشگاه، دانشگاهى نبود كه دنبال فرهنگ وارداتى باز بشود، آن درآمدهائى كه داشت، آن نبود كه در آنوقت بود. شما از آن چيزهائى كه از دانشگاه‏هاى آنوقت درآمد (البته من نمى‏خواهم همه را بگويم، استثناء دارد اما استثنايش كم است) آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمدند و سيل آنها راه افتاد به طرف انگلستان و فرانسه و اخيراً آمريكا، ببينيد كه اينها در دانشگاه چى تهيه كردند، وقتى رفتند در خارج چى تهيه كردند و براى ما چى سوغات آوردند. افرادى كه آنوقت از دانشگاه بيرون آمده بودند و تحصيلاتشان را هم در خارج كرده بودند و برگشتند در ايران، همان‏هائى بودند كه وزراى آنوقت را و بسيارى از وكلاى آنوقت را آنها تشكيل مى‏دادند. اين وزراى آنوقت و آن وكلاى آنوقت چه مى‏كردند در ايران؟ براى ايران چه تحفه مى‏آوردند؟ تمام كوشش آنها اين بود كه رضايت در يك برهه‏اى انگلستان را و بعدش امريكا را فراهم كنند. در رأس همه هم كه در آن زمان رضاخان بود و در زمان بعد، محمدرضا خان بود، آن هم تمام كوشش‏اش اين بود كه آنها راضى بشوند، براى اينكه مى‏ديد كه اگر آنها راضى نباشند، اين از بين مى‏رود. وقتى خودخواه بود و مى‏خواست خودش باقى بماند، به اين كار نداشت ملت است. هر چه مى‏خواهد باشد، من باشم، هر كه باشد، هر كه نباشد. شما ببينيد كه منافع اين مملكت، منافع اين كشور از نفت گرفته تا ساير منفعت‏هائى كه در اين كشور هست و غنى است بحمدالله اين چه مى‏شد. نفت در آنوقت بيشتر از حالاها صادر مى‏شد، به ايران چه مى‏رسيد؟ به دستگاه سلطنتى چه مى‏رسيد؟ به خارجى‏ها چه مى‏رسيد؟ كى منافعش را مى‏برد؟ آنهائى كه مى‏خواستند منفعت ايران را برگردانند، دستگاه‏هايى بر مى‏گرداندند و چيزهايى، سلاح‏ها و - عرض مى‏كنم كه - مهمات از آمريكا بر مى‏گرداندند، در ازاى پول نفتى كه ما نفتش را داده بوديم، براى خودشان پايگاه درست مى‏كردند و خدا خواست كه اينها را آنها آوردند براى خودشان پايگاه درست كردند و بحمدالله بر ضد خودشان شد. دانشگاه ما در آنوقت در دست يك دسته از اشخاصى كه در يك وقتى انگليسى و در اخير آمريكايى محض بودند، يعنى چشمان طرف آمريكا بود كه ببينند چه مى‏گويد تا اينها فرمان ببرند. يك دسته اقليتى هم كه از مردم شريف بودند در مجلس يا در دانشگاه، اينها در اقليت بودند و نمى‏توانستند صحبت كنند، همراه كسى نداشتند. اينها بايد خون جگر بخورند و در حضور آنها ببينند كه اين جنايات دارد وارد مى‏شود. شما دست روى هر يك از اين ارگان‏هاى سابق بگذاريد، برويد سراغ مجلس، مجلس چه فضاحتى در اين ايران به بار آورد، مجلسى كه اسمش را مى‏گذاشتند مجلس شوراى ملى ايران، با اين ملت ايران چه كرد اين مجلس. شماها ديگر اين آخرها يادتان هست كه اين قضيه آخرى كه گذراندند براى اينكه كسانى كه آمريكايى هستند، از آمريكا آمده‏اند، ارتشى هستند، بستگان آمريكا هستند، مأمون هستند و نبايد در اينجا محاكمه‏شان كرد. اين را مجلس درست كرد. البته يك بازى هم در آوردند كه دوتايشان هم مخالفت كرد، دوتايشان چه، اما مطلب معلوم بود كه از اول بايد اين بشود و اين هم شد. مجلس ما آن بود كه ما را اسير آمريكا كرد و شاه موشان مجلس ما هم، كشور ما هم آن بود

صحيفه نور ج 17 صفحه 111

كه كشور ما را آنطور اسير كرد، و خود ارتش هم، چون فرهنگ، فرهنگ خارجى بود و تربيت و ارتزاق از فرهنگ خارجى مى‏شد، آنها بودند كه جز اينكه جيب‏هاى خودشان را پر بكنند كارى نمى‏كردند. طورى نبود كه ما يك ارتش فرض كنيد كه چهارصد هزار نفرى كه داشتيم، يك ارتشى باشد كه بتواند يك مقاومتى بكند. تربيت، يك تربيتى بود كه نبايد مقاومت كرد. رفاه در بين آنها به طورى بود كه ديگر جاى اين نمى‏ماند كه بخواهند براى كس ديگر يا براى حفظ كشورشان چه بكنند. در آنوقت هم دفاع از ملت، ملت ايران بود، دفاع از كشور ايران بود، حالا هم هست. آنوقت دفاعشان آن بود كه عرض كردم كه اصلاً مقاومت نشد و اساساً خراب بود و معلوم شد كه ارتش ميان تهى است و امروز هم شما حال ارتش را، حال پاسدارها، حال بسيج را، حال اينها را مى‏بينيد كه دو سال و بيشتر از دو سال است كه مقاومت كرده‏اند و ايستاده‏اند اين جوانها و اين مليت كه اينها را اينجور كرده. اگر مليت بود، آنها هم داشتند اين را. اين آقايانى كه خيال مى‏كنند كه از مليت است اين امور، اينها نمى‏فهمند. اگر - مى‏فهمند خودشان - مى‏فهميدند، خودشان را به اين روز نمى‏انداختند. اين ايمان است كه اينها را اينطور كرده. آن پاسدار و آن ارتشى كه در سنگر خودش نماز شب بخواند، اين ارتشى مثل شير مقاومت مى‏كند، براى اينكه براى خداست. آن ارتشى كه مشروب بخورد آنجا و قمار بازى كند آنجا، براى كى كند؟ آن تا ببيند پاسدار آمد، سى هزار نفرشان اسير مى‏شوند، مى‏آيند خودشان را به بند هم مى‏اندازند. شما خيال مى‏كنيد كه ما در مقابل همين عراق كه همه كشورها دارند از آن حمايت مى‏كنند، پول سرشار را اين شيوخ بدبخت به اين جانى مى‏دهند و اسلحه‏هاى بسيار هم كه از همه جا برايشان مى‏آيد، شما خيال مى‏كنيد كه اگر يك روزى در آن زمان اتفاق مى‏افتاد، او با آن وضعى كه داشت و كشور ما با اين وضعى كه داشت كه ملت هيچ كار نداشت به اين مسائل، فقط بود ارتشش، ارتش آنطورى، يك ساعت اينها مى‏توانستند مقاومت كنند؟ خدا خواست كه آنوقت به اين فكر نيفتادند. يعنى آن هم از باب اين بود كه شاه تسليم آمريكا بود و ديگر ادعايى نداشتند كه نوكر خودشان را چى بكنند. امروز كه دو سال بيشتر است شما مقاومت كرده‏ايد و دنبال شما اين مردم، زن و مردشان در دنبال شما هستند و دارند كوشش مى‏كنند براى پيشبرد شما، اين فرهنگ اسلام است كه اين را آورده است، نه فرهنگ ملى است و نه فرهنگ شاهنشاهى، اينها بود قبلاً و اين مسائل نبود. اين اسلام است كه جوان را، جوان‏ها را از كنار دريا و از آن بازى كه برايشان درست كرده بودند، از آن چاه‏هايى كه برايشان كنده بودند، نجات داد و به سعادت رساند و مقابل همه قدرت‏هاى دنيا ايستاد و خم به ابرو نياورد. اين فرهنگ اين كار را كرد.

دشمنان دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند

از دانشگاه اسلامى، انشاءالله بعد از چند سال خواهيد ديد كه نتيجه چه خواهد شد. دولت‏ها از دانشگاه تشكيل مى‏شود، مجلس‏ها از دانشگاه تشكيل مى‏شود، دانشگاه در ارتش دخالت دارد، دست دارد، فرهنگ در ارتش تأثير دارد، فرهنگ در كوچه و بازار و مردم تأثير دارد. آن روز روزنامه‏ها را

صحيفه نور ج 17 صفحه 112

مى‏ديدى، روزنامه‏هايى بود كه همه برخلاف مصالح خود كشور ما و چون اسلام را مى‏ديدند كه اگر باشد نمى‏شود كه اين اسلام را جلويش را گرفت، برخلاف اسلام بودند. در زمان رضاخان، خوب شد كه شما آنوقت نبوديد، خون دلى خوردند اشخاصى كه در آنجا بودند، در آنوقت بودند. آقا، در روزنامه يا در مجله‏اى كه آنوقت منتشر شد به صراحت به رسول اكرم (ص) جسارت كرد، يك نفر جواب نداد. به صراحت، شعراى آنوقت، نويسنده‏هاى آنوقت، روشنفكران آنوقت، همه اينها دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند. البته استثناء داشت، اما آنها در اقليت بودند، نمى‏توانستند چيزى بگويند. مجلات آن روز، خدا مى‏داند كه آن مجلات با اين جوان‏ها چه كرده است. سينماهاى آن روز، تئاترهاى آن روز، هنرهاى آن روز، اينها همه دست به هم داده بودند كه اسلام را از اينجا بيرون كنند و امريكا را وارد كنند. خدا به ما تفضل كرد، ترحم كرد و اين تحول حاصل شد و تا اين مطلب هست، اين تحول هست و باقى هست، شما از هيچ چيز نترسيد. كسى كه از خدا مى‏ترسد از كس ديگرى نبايد بترسد. بين شما و آنها، همين بود كه شما براى خدا، فى سبيل الله داريد جهاد مى‏كنيد. آنوقت، اصل صحبت از خدائى در كار نبود اعليحضرت فرمودند، چه فرمان يزدان چه فرمان شاه اين منطق اينها بود. اينكه روحانيون فرياد مى‏زنند به اينكه اسلام را بايد تقويت كرد در يك كشورى، بايد ايمان مردم را تقويت كرد، اينها براى همين است كه ديدند كه كجاهائى كه ايمان هست، جاهائى كه ايمان هست چى هست و جاهائى كه ايمان نيست چى هست. حالا شما خودتان لمس كرديد اين را. همين جوان‏هائى كه الان هستند، نظير آنها سابق هم بودند. سابق اينطور نبود كه ما جوان نداشته باشيم. به همين مقدار يك خرده كمتر البته، چون جمعيت زياد شده، جوان آنوقت بود و همين مقدار اشخاص بودند، مردم بودند، جمعيت همين طور بود، اما چى بود؟ خيابانش را وقتى مى‏گشتيم همه فساد، اين فرهنگ اجنبى است. در خيابان‏ها كسى وارد مى‏شد مى‏ديد سر تا ته خيابان‏ها يا مشروب فروشى است يا بساط زدن و چه كردن است، يا زن‏هاى لخت در بين مردم راه افتادن است. بازارش را مى‏ديدى همين بود، همين مسائل بود. توى مدارسش مى‏رفتى، توى مدارس دانشگاهى - و چيزيش - همين مسايل بود. در ديوارهاى دانشگاه بدگويى بود به اسلام و به قرآن كريم. حتى بعد از انقلاب، آنوقتى كه دانشگاه در قبضه منافقين و امثال منافقين بود، در ديوار دانشگاه به اسلام جسارت مى‏كردند. وقتى كه ما دست‏مان را دراز كرديم كه هر چه آمريكا مى‏دهد بخوريم و هر چه هم خط مى‏دهد عمل بكنيم و خودمان گوش و چشمها را ببنديم نبينيم، وقتى اينطور مى‏شود، آن حال مى‏شود كه ديديم و ديديد.

آن چيزى كه ملت‏ها را مى‏سازد فرهنگ صحيح است

و اين خداست كه ما را از اين لجنزار و از اين چاه هلاكت بيرون آورد و به مقام انسانيت شماها را رساند. مقامى كه براى خدا، براى پيشبرد اهداف اسلام شما جنگ مى‏كنيد. نظير مجاهدين اين زمان، نظير اين جوان‏هاى اين زمان، از اول تاريخ تا حالا نبوده است. اگر آنها بوده‏اند، اما كم بودند. زمان رسول الله صلى‏الله عليه و آله و سلم تا مى‏آمد به زمان ائمه ما عليهم السلام، آن زمان رشد اسلام

صحيفه نور ج 17 صفحه 113

بود، پيغمبر چقدر خون دل از اين مردم همان بلاد خودشان مى‏خورد، اميرالمؤمنين چقدر شكايت كرده است، قرآن چقدر شكايت كرده است - قرآن از آنها - شكايت از همان مسلمان ها. اميرالمؤمنين از همان مسلمان‏ها و از همين كسانى كه در اطرافش بودند شكايت مى‏كردند، منبر مى‏رفت آروزى مرگ مى‏كرد. اميرالمؤمنين وقتى هم كه شمشير را خورد از آن منافق، فزت و رب الكعبه فرمود، براى اينكه راحت شد از اين گرفتارى كه به دست مردم دارد. مى‏خواستند يك ارتشى را، يك لشكرى را به آنطورى كه سابق بود، براى دفاع از اسلام راه بيندازند، چقدر خون دل مى‏خوردند، چقدر زحمت مى‏كشيدند، نمى‏آمدند. امروز داوطلب شما داريد مى‏رويد، داوطلب طرف شهادت مى‏رويد، طرف مرگ مى‏رويد. امروز شما بسيج و پاسداران و كميته‏ها و ارتش و قواى نظامى و انتظامى و عشاير و آنها يك جور ديگرى بودند، حالا يك جور ديگرى شده‏اند، همه شما اميد اسلام هستند، اسلام به وجود شما افتخار مى‏كند، بگذار هر چه مى‏خواهند در خارج بگويند، در خارج بگويند كه مردم ديگر برگشته‏اند - از -، ديگر مردم رها كرده‏اند. انتخابات مى‏شود اولش مى‏گويند كه (همين انتخاب اخير) اولش در خارج مى‏گفتند كه مردم شركت نمى‏كنند، مردم شركت نكردند. مى‏ترساندند كه اگر شركت كنيد چه مى‏شود. بعد كه ديدند شركت مى‏كنند، حالا مى‏گويند دروغ است. هر چه مى‏شنوند از اين چيزها، يكى‏شان به ديگرى مى‏گويد دروغ است. اينها مى‏خواهند تحليل ما را، ما را از تحليل‏مان اغفال كنند. اينطور بود. مى‏گويند بابا، مردم آنجا در صحنه هستند. مى‏گويند نخير، هيچ در صحنه نيستند. دانشگاه‏ها باز مى‏شود مى‏گويند مردم نخير، نمى‏روند. انتخابات شد، نخير انتخابات نبود. انتصابات بود، دولت مردم را با زور برد. بابا، مردم در دانشگاه اجتماع مى‏كنند براى نماز. نخير، به اينها پول مى‏دهند. همه را مى‏گويند دروغ است. براى اينكه مبادا... مى‏گويند اين دروغ است كه مى‏خواهند اين تحليل ما، ما شك در تحليل‏مان بكنيم. وضع اينجور شده براى آنها. اگر اينها يك آدم‏هايى بودند، واقعاً انسان تاسف مى‏خورد به بعضى اشخاص كه مى‏توانستند آدم باشند، مى‏توانستند مفيد باشند، مى‏توانستند براى خودشان مفيد باشند، مى‏توانستند براى كشور مفيد باشند، همچو جهالت كردند، نفهمى كردند با همه، اصلاً نشناخته بودند اسلام چه هست، قدرت اسلام را نمى‏دانستند چيست، هى دم از مليت زدند و هى دم از چى زدند. اسلام اينها را اينطور از خود بيخود كرده و عاشق كرده است، اينها نشناختند، ملت را نشناختند، ايمان ملت را نشناختند، به خيال خودشان مى‏خواستند خدمت براى ديگران بكنند كه خودشان به نوائى برسند، خودشان هم به همين نرسيدند. آنها گمان مى‏كردند كه بالاخره امريكا مى‏آيد، پس ما يك جاى پائى براى خودمان بگذاريم. بعضى‏شان هم شايد مبعوث بودند از طرف آنها، لكن امريكائى در كار نيست. تا اينها زنده‏اند، امريكا تو كار نيست. حالا اگر يك وقت در تاريخ خداى نخواسته يك چيزى بشود، ايران باز فراموش كند اين صحنه‏هاى انسانى را، آن مسأله ديگرى است، اما انشاءالله اين مسائل هست و به قوت خودش هست و اينها باختند، بدبخت كردند خودشان را. و يك دسته‏هاى ديگر هم هستند دارند بدبخت مى‏كنند. نكنند اينها ديگر. اين جوان‏ها رها كنند اين مسائل را، مى‏بينند كه ديگر نمى‏شود، مى‏دانند كه ديگر اين منحرفين نمى‏توانند بيايند اينجا

صحيفه نور ج 17 صفحه 114

برسند به يك حكومتى. حكومت به كى بكنند؟ به اينها؟ در صورتى كه مى‏توانند خوب، بيايند درست مثل آدم مشغول كار بشوند و توبه كنند، برگردند به كارهاى خودشان. در هر صورت آن چيزى كه ملت‏ها را مى‏سازد، فرهنگ صحيح است. آن چيزى كه دانشگاه را بارور مى‏كند كه براى ملت مفيد است، براى كشور مفيد است، آن عبارت از آن محتواى دانشگاه است، نه درس است. صنعت ماعداى ايمان، فساد مى‏آورد. علم ماعداى ايمان، فسادآورد. اذا فسد العالم فسد العالم. هر چه علم بيشتر شد، فسادش هم بيشتر است. اهل جهنم از تعفن عالم به ايذا دارند، اذيت مى‏كشند. عالمى كه ايمان دارد آن است كه خدا تعريفش مى‏كند، پيغمبر تعريفش مى‏كند، اسلام تعريفش مى‏كند. اگر ايمان پهلوى تخصص نباشد، تخصص مضر است. تخصص در يك كشورى باشد كه ايمان تويش نباشد تخصص كشور را به هلاكت مى‏رساند، به بستگى مى‏رساند. اينهمه متخصص ما داشتيم در هر رشته‏اى، در زمان سابق براى اين ملت چه كردند اين متخصصين ما؟ جز هى ملت را به عقب راندند، هى وابسته كردند، همه چيز وابسته شد. هر چه اسم مى‏بردند مى‏گفتند بايد برويم به سراغ اروپا. لولهنگ سازى را خوب بلدند. آنها به ما ما را مى‏بردند براى اينكه تعليم كنند، تعليم نمى‏كردند، جوان‏هاى ما را مى‏بردند يك دسته را فاسد مى‏كردند، يك چيزهاى ناقصى، ميان راه اينها را رها مى‏كردند بيايند. ما را هى بازى دادند، كشور ما را هى بازى دادند، ملت راهى بازى دادند كه ما مى‏خواهيم شما را برسانيم به تمدن بزرگ. وقتى رفتند ديديم كه تمدن بزرگ كه نبود هيچ، ما را منحط كردند تا حدى كه همه چيزمان وابسته به غير بود و همه دارائى ما را بردند اينها. اينها كه رفتند تمام بانك‏هاى اينجا را غارت كردند و رفتند. اينقدر بدهكار هستند اين فرارى‏ها به اين بانك‏ها. سال‏هاى طولانى بايد زحمت بكشند تا چيز بانك‏ها را حالا خود ايران بدهد. براى اينكه فرهنگ، فرهنگ ايمانى نبود، ايمان توى جامعه نبود، ايمان در بازار نبود، ايمان توى - عرض مى‏كنم - خيابان نبود، ايمان توى دانشگاه نبود. هر جا را منتها مؤثرتر مى‏دانستند، آنجا را بيشتر فشار مى‏آوردند. روحانيون هم كه الا خيلى. خيلى نادر از آن مسائل اولى كه صدر اسلام داشته، نگذاشته بودند، همان سر جاى خودشان بودند. اينها را ديگر نمى‏توانستند منحرف كنند، از بين مى‏بردند، اسير مى‏كردند، تبعيد مى‏كردند، حبس مى‏كردند، مى‏كشتند. عده‏اى از روحانيون بزرگ را كشتند در زمان رضا خان، از شهرهاى خودشان بيرونشان كردند بردند يك جاى دور دستى آنجا نگهشان داشتند. علماى آذربايجان را از آنجا برداشتند بردند يك جاى ديگر. علماى مشهد را همه را اسير كردند آوردند تهران. يكى از بزرگترين علماى آنجا را در همين تهران بين من خودم اين را ديدم كه توى يك خيابانى كه اجازه داشت تا اينجا بيايد از خانه‏اش بيرون، با شبكلاه نشسته بود و مردم مى‏آمدند مى‏رفتند خيلى‏ها نمى‏شناختند، بعضى‏ها هم مى‏شناختند جرأت نمى‏كردند سلام بكنند به او. و همين را كه علماى درجه يك مشهد بود، مرحوم آقازاده بزرگ كه از علماى درجه يك بزرگ بود، با پاسبان توى خيابان مى‏بردندش براى محاكمه، آخرش هم كشتند او را.

صحيفه نور ج 17 صفحه 115

خداوند مردم را به يك انسان‏هاى اسلامى - انسانى متحول كرد

اين ملت، همان ملت بود، اما چرا حرف نزد، براى اينكه فرهنگ خارجى نگذاشته بود. اين چشمش را اين جوان وقتى باز مى‏كرد، به مجله نگاه مى‏كرد مى‏ديد كه همه‏اش يك مسائل جنسى، به روزنامه نگاه مى‏كرد، يا فحش به آخوند بود يا - فحش عرض مى‏كنم - كه به ملا بود يا به اسلام يا به اين چيزها. بچه را از كوچكى بزرگش كردند به ضداسلام، به ضد وطن. به ضد ايمان و اگر خداى تبارك و تعالى به اين ملت مظلوم ترحم نفرموده بود، آن خواب‏هائى كه اينها ديده بودند، بيشتر از اين مسائل بود. شما يكى دو سه تا مسأله‏اش كه در اين آخر واقع شد ازدواج پسر يك سرهنگى به پسر سرهنگ ديگر، ازدواج پسر به پسر، اين يكى از مسائلى بود كه راهش باز شد، بعدها هم اگر مهلت داده بودند مسأله رايج مى‏شد، چرا كه در بعضى جاهاى ديگر هست. فحشاى علنى در خيابان، در شيراز، اينها خيلى خواب ديده بودند براى ما. ديگر قضيه دريايش را كه همه آنهائى كه رفته‏اند، ديده‏اند - و عرض مى‏كنم - يا شنيده‏ايد و قضيه كاباره‏ها و قضيه ميخانه‏ها و قضيه قمار بازى‏ها و اين قضايائى كه سرتاته ايران پر از اين مسائل بود.صحبت از اسلام توى كار نبود. خداوند رحم كرد، همه شما را متحول كرد، تمام جوان‏هاى ما را از آن منجلاب نجات داد و وارد كرد در يك محيط اسلامى انسانى كه در مقابل شرق و غرب ايستاده است و ابداً خم به ابرو نمى‏آورد كه اينها داراى - نمى‏دانم - چه چيزهاى پيشرفته‏اى هستند و آنها هم، شما اين را بدانيد كه آنها، هميشه اينطور بوده كه استعمارگر كوشش‏اش اين بوده است كه از خود مردم به جان خود مردم بريزد. هميشه بنابراين بوده كه يك كودتائى در خود كشور ايجاد كند، يك اختلافى در خود كشور ايجاد كند. اينها در اين صدد هستند هميشه، دست از ما برنمى‏دارند. بيدار باشد ملت ما، بيدار باشد ارتش ما، بيدار باشد پاسدارهاى ما، كميته ها، بسيج نمى‏دانم عشاير، همه اينها بيدار باشند بفهمند كه اگر يك وقت بنا شد كه يك زمزمه خلاف پيدا شد بدانيد كه نمونه اين است كه يك مسأله‏اى درست كنند. دانشگاه كه باز شده است، بدانند اين جوان‏ها كه دست‏ها ممكن است در كار باشد كه باز مسائل را طور ديگرى كنند و شماها را منحرف كنند. همان دفعه اولى كه شما از يك استاد يا از يك دانشجو يك چيز انحرافى ديديد، همان دفعه اول گزارش بدهيد تا جلويش گرفته بشود. و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به شما عزيزان كه عزيز اسلام هستيد، عزيز پيغمبر اسلام هستيد، عزيز حضرت ولى امر هستيد به شما توفيق عنايت كند كه در راه اسلام، در راه ميهن خودتان جديت كنيد و انشاءالله آن بسيج عمومى كه براى ياد گرفتن باشد، هم تعليمات دينى و ياد گرفتن قرآن و كتاب و هم تعليمات نظامى و اينها، يك كشور نظامى بشود، نظامى - الهى. يك همچو كشورى كه اينطور شد، ديگر كسى به آن طمع نمى‏كند، براى اينكه مى‏داند ضررش بيشتر از نفعش است. توجه كنيد به افغانستان، در صورتى كه كمونيست - هايش، دولتش نمى‏دانم مخالف بودند با مردم، همين عده مردمى كه مال ملت بودند و مال اسلام بودند، همه طريقه اسلامى داشتند، همين‏ها تاكنون بعد از بيشتر از يك سال مقاومت كردند و شوروى را پشيمان كردند از اين كارى كه كرده است و يكى از كسانى كه از ارتشى‏هاى شوروى بود و فرار كرده

صحيفه نور ج 17 صفحه 116

بود مى‏گفت تاكنون سى هزار جمعيت ارتشى شوروى در افغانستان كشته شده است. اينها مى‏بينند نمى‏شود در يك كشورى كه ملتش يك چيزى را مى‏خواهند، نمى‏شود خلافش كرد. حالا آنجا دولت شان هم موافق با آنها بود و حزب - نمى‏دانم - زهر مارشان هم موافق با آنها بود. اينجا كه ما نه يك حزب مخالفى داريم و نه يك دولت مخالفى داريم و نه يك مجلس مخالفى، هيچى نيست. در اينجا بيايند چه بكنند؟ هر كوچه بروند كشته مى‏شوند، هر كوچه، اينها بايد بروند از ماورأى ابرها عبور كنند. بالاخره كشور گيرى و منفعت از كشور با آسمان نمى‏شود، زمين مى‏خواهد، زمين هم نمى‏توانند بيايند. انشاءالله خداوند به شما توفيق بدهد كه ايمانتان قوى بشود. ايمان همه ما، ايمان همه ما انشاءالله قوى باشد. توجه به خدا و آن قرب به خداى تبارك و تعالى هر روز زيادتر بشود و وحدت كلمه و اجتماع ما كه در رأس امور است، درباب حفظ كشور بيشتر بشود انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 93

تاريخ: 11/9/61

بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه و روحانيون استان همدان، گروهى از روحانيون اصفهان، اعضاى نهادهاى مختلف اجرايى، كاركنان مركز اسناد انقلاب اسلامى و وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه وبودجه

تحول روحى ملت از عنايات و تفضلات الهى است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اولاً بايد تشكر كنم از آقايان علماى استان همدان و از علماى اصفهان و از برادرهائى كه از خارك آمده‏اند و از برادرهائى كه از تمام كشور راجع به برنامه و اينها تشريف آورده‏اند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم. و من اميدوارم كه همه آقايان در هر جا كه هستند موفق باشند و مؤيد به تاييدات خداى تبارك و تعالى.

يك صحبت من با همه آقايان، مشترك بين همه آقايان و همه ملت و همه علماى سرتاسر كشور و همه رزمندگان و قشرهاى ديگرى كه در هر جا هستند، چه آنهائى كه مشغول به يك خدمت دولتى يا مجلسى يا ملى هستند و چه آنها كه مشغول به جهاد هستند در مقدم جبهه‏ها و در پشت جبهه‏ها و بالاخره تمام خواهران و برادران كشور اسلامى ايران، و آن اين است كه همانطورى كه آقا فرمودند، خداوند تبارك و تعالى به ما عنايت فرمود و تفضل فرمود، تفضلى كه ما نمى‏توانيم از عهده شكر او برآئيم. يك تفضل در جنبه نفى كه بحمدالله ملت ما با فضل الهى موفق شد كه رژيم فاسدى كه مى‏رفت همه ايران را، همه جوانان ايران را فاسد كند، از چنگال ظلم آن و ابرقدرت‏هائى كه دندان و چنگ‏شان بر اين مملكت مسلط شده بود، از ظلم آنها و از گرفتارى‏ها به بركت اسلام و به بركت ملت بزرگوار ايران رهائى يافتيم. و يك جنبه مثبت كه تحولى در ايران پيدا شد كه نمى‏توانيد شما در تاريخ نظير اين تحول را پيدا بكنيد، تحولى كه تمام قشرها را از آن وضعى كه داشتند، از آن گرفتارى‏هائى كه داشتند، چه گرفتارى‏هاى اخلاقى و چه گرفتارى‏هاى مادى و چه گرفتارى‏هاى معنوى متحول كرد به يك انسان‏هائى كه براى خدا، براى اسلام، براى استقلال و آزادى، همه با هم كوشش مى‏كنند. نمى‏تواند انسان تصور كند كه چه انگيزه‏اى در تمام اين كشور، در بچه‏هاى كوچك دو سه ساله تا پيرمردهاى مريض در بيمارستان‏ها پيدا شد كه همه از يك حالت طبيعى به يك حالت الهى برگشتند. شما الان در هر جاى اين كشور كه برويد مى‏بينيد كه توجه عمومى مردم، توجه توده‏هاى مردم به اسلام است و هر گرفتارى كه براى دولت پيش بيايد، براى ارگان‏هائى كه در دولت هستند، براى ارتش پيش بيايد، براى پاسدارها پيش بيايد، براى كميته‏ها پيش بيايد و براى ساير رزمندگان، مردم به دنبال آنها و به حمايت

صحيفه نور ج 17 صفحه 94

آنها مهيا هستند و عمل مى‏كنند. كه اگر نبود اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى نصيب كشور ما كرده است، اين اگر تحول الهى نبود و اين تجلى ايمان نبود، هرگز نمى‏توانست كسى باور كند كه آن گرگ‏هائى كه بر اين كشور تسلط پيدا كردند و با چنگ و دندان همه چيز اين كشور را در تحت سلطه خود قرار داده بودند، آنها بيرون بروند و نمى‏شد تصور كرد كه همه قدرت‏هاى بزرگ و آنهائى كه دنباله آنها هستند، چه در منطقه و چه در خارج منطقه با هم دست به هم دادند از حيث تبليغات، تسليحات و قواى نظامى‏شان و همه بر ضد اين ملت مظلومى كه براى خدا قيام كرده است كوشش مى‏كنند و خداى تبارك و تعالى معذلك قدرتى به اين ملت عنايت فرموده است كه تمام توطئه‏هاى آنها را خنثى كرده است و مى‏كند انشاءالله. و اين از امورى است كه ما شكرگزارى او را نمى‏توانيم بحق بجا بياوريم، لكن آن مقدارى كه براى ما ميسور است در سپاسگزارى و شكرگزارى در اين نعمت بزرگ، اين است كه اولاً تقوا را پيشه خود كنيم و خداى تبارك و تعالى را در تمام امور حاضر و ناظر ببنيم در خلوت و جلوت، در حال جنگ و در حال صلح، در تهيدستى و در غنا خداى تبارك و تعالى را حاضر ببينيم. همه عالم محضر خداست، هر چه واقع مى‏شود در حضور خداست، هر خطراتى كه در قلب ما واقع مى‏شود در حضور خداست. ما بايد به شكر نعمتى كه خداى تبارك و تعالى، نعمت‏هاى غير متناهى كه به ما عنايت كرده است و به شكر اين نعمتى كه اخيراً به ما عنايت فرموده است، توجه به او داشته باشيم و تقوا را پيشه كنيم و از خداى تبارك و تعالى بخواهيم كه ما را به حال خودمان باز ندارد و عنايت خودش را از ما سلب نفرمايد.

علماى بلاد و ائمه جمعه و جماعات مردم را دعوت كنند به تقوا و حضور در صحنه

و يك كلمه به علماى اسلام و خصوصاً علماى ايران و آقايانى كه از استان همدان تشريف آورده‏اند و از اصفهان و بالاخره تمام علما و ائمه جمعه و جماعاتى كه در تمام كشور هستند و يا امام جمعه هستند يا مبلغ هستند و مشغول به خدمت هستند، مردم را دعوت كنيد به تقوا. در نماز جمعه در خطبه اول واجب است دعوت به تقوا. با همين عنوان عربى‏اش را بگوئيد، فارسى‏اش را بگوئيد و مردم را دعوت كنيد كه متقى باشند. و در خطبه دوم هم احتياط لازم است كه مردم را دعوت كنند به تقوى. و اين دليل بر اين است كه در اين خطبه واجب فرموده است كه مردم را به تقوا دعوت كنند، دليل بر اين است كه عنايت حق تعالى به تقوا در درجه بالايى از ساير عنايت‏هاست. و ما مردم را، شما آقايان علمائى كه ائمه جماعت هستيد، علمائى كه ائمه جمعه هستيد، علمائى كه مبلغ هستيد، در هر جا هستيد مردم را به تقوا و توجه به خداى تبارك و تعالى دعوت كنيد، كه اين دعوت به تقوا و دعوت به توجه به خدا (كه انشاءالله مؤثر خواهد بود در همه نفوس) موجب اين بشود كه عنايت حق تعالى به ما ادامه پيدا كند و خداوند اين نعمت را براى ما حفظ بفرمايد. و يك چيز ديگرى كه باز مربوط به علما هست و مربوط به ساير ملت، و آن اين است كه علماى بلاد، ائمه جمعه و جماعات، مبلغين، مردم را دعوت كنند به حضور در صحنه. تاكنون هر چه بركات به

صحيفه نور ج 17 صفحه 95

اين جمهورى اسلامى رسيده است و هر چه پيروزى نايل اين ملت مظلوم، كه در طول تاريخ مظلوم بود عايد شده است، از حضور ملت و همه قشرهاست كه در صحنه‏اند و از اينكه جمهورى اسلامى را از خود مى‏دانند، چنانچه از خودشان هست. اسلام اختصاص به شخصى ندارد. اسلام، اسلام همه است و جمهورى اسلامى خدمتگزار به همه است و مال همه است.

من عرض مى‏كنم كه هم علما اين مطلب را هميشه به مردم گوشزد كنند و هم مبلغين گوشزد كنند كه اين حضور شما در صحنه و پشتيبانى شما از جمهورى اسلامى و از مجلس و از دولت و از قوه قضائيه و از ارتش و از سپاه پاسداران و همه، اين رمز پيروزى است كه عايد شما شده است و به شكرانه نعمت پيروزى، مردم را دعوت كنيد به اينكه در صحنه باشند و مردم دنبال اين باشند كه مشكلاتى كه براى دولت يا براى مجلس يا براى ارتش پيش مى‏آيد، ننشينند و نگاه كنند و ناظر باشند، در صحنه باشند و فعاليت كنند. به فعاليت شماهاست كه اين جمهورى زنده مانده است و انشاءالله با فعاليت‏هاى شما هم زنده و شكوفا خواهد بود.

از جمله چيزهائى كه باز تكليف همه ماست و تكليف آقايان است كه مردم را به آن دعوت كنند و دنباله حضور در صحنه است اين است كه مجلس خبرگانى كه ما امروز در پيش داريم، اينطور نباشد كه آقايان، ديگران كناره‏گيرى كنند، سستى كنند. ملت را دعوت كنند، خودشان تشريف ببرند به پاى صندوق راى، رأى بدهند، ملت را دعوت كنند به راى. منتها ملت و شما و هر كس آزاد است هميشه و به هر كس كه مى‏خواهد، رأى مى‏دهد، ولو آنكه آقايان و فرض كنيد كه علماى حوزه علميه تهران يا قم آنها را معرفى نكرده باشند. شما الزامى نداريد به اينكه هر چه آنها معرفى كردند، شما هم همان را معرفى كنيد. البته آنها بررسى كرده‏اند، تخصص در اين امر دارند، بررسى از امور كرده‏اند و با بررسى اين كار را انجام داده‏اند، لكن اين اسباب اين نمى‏شود كه كسى الزام كند كه كسى را كه تو بايد به فلان رأى بدهى. آزاد هستيد و رضاى خدا را در نظر بگيريد و توجه به خدا داشته باشيد و پاى صندوق‏ها بعد از اينكه اعلام كردند، تشريف ببريد و رأى خودتان را بدهيد. اين رأى به اسلام است. همانطور كه جمهورى اسلامى را شما رفتيد و رأى داديد و تقريباً از صد كمى كمتر رأى داديد، اينجا هم اميد است كه به همين طورها باشد انشاءالله.

مسأله برنامه از مهمات يك كشور است

و يك كلمه هم با بعضى از گروه‏هائى است كه اينجا تشريف دارند. اما از آنهائى كه از جزيره خارك آمده‏اند، بايد من بسيار تشكر كنم. اينها آنطورى كه امام جمعه محترمشان نقل كرد الان براى من، (قبل از اينكه من بيايم نقل كرد) بچه و كوچك، زن و مرد دنبال اين رفتند كه اين مواردى را كه خرابكارها مى‏خواهند خراب كنند، اينها دورش خاك بريزند تا نتوانند خراب كنند. اين از همان تحولاتى است كه در ملت ما پيدا شده است كه عرض كردم. شما گمان نكنيد كه اگر همه جزيره خارك را به باد فنا مى‏دادند در زمان طاغوت، يكى پيدا مى‏شده كه بگويد چرا، شايد هم مردم خوشحال مى‏شدند

صحيفه نور ج 17 صفحه 96

كه اين شاه و نمى‏دانم شاه بازى‏هائى كه بوده، بگذاريد كه به هم بخورد. امروز خداى تبارك و تعالى به واسطه اسلام كه سايه افكنده است بر همه و سايه محبتش بر روى همه ملت است، با خاطر اوست كه بزرگ و كوچك در صحنه‏اند و در آنجائى كه احتمال اين هم هست كه يك وقت خرابكارى بشود، معذلك مى‏روند و اين كارها را مى‏كنند. و من بسيار متشكرم از آنها و دعا مى‏كنم خداوند انشاءالله آنها را حفظ كند و خداوند توفيق عنايت كند كه خداى تبارك و تعالى توفيقات خودش را از ما سلب نكند و توفيق عنايت كند كه ما به خدمت مشهور باشيم.

و يك كلمه هم با اين گروه‏هايى كه در برنامه هستند عرض مى‏كنم. مسأله برنامه از مهمات يك كشور است. اگر چنانچه بدون برنامه، يك كشورى بخواهد اداره بشود، نمى‏شود اداره بشود، بايد برنامه باشد. برنامه ريزى‏ها را بايد با كمال دقت اشخاصى كه تخصص دارند، اشخاصى كه توجه به مسائل سياسى و مسائل اجتماعى و مسائل اسلامى دارند، اينها بايد با كمال دقت بررسى كنند و متحدا با هم برنامه ريزى كنند و براى كشور راه برنامه‏ريزى، راهى - است - باز مى‏كند براى پيشبرد مقاصد كشورى، لكن يك نكته را عرض كنم و آن اينكه اگر برنامه‏ريزى را بدون نظارت روحانيون بكنند (يعنى متخصصينى كه از روحانيون هستند) اين موجب اين مى‏شود كه برنامه را كه ريختيد ببريد مجلس، مجلس رد كند. آنها قبول كردند، ببريد در كميسيونى كه تخصص در اين امر دارند، آنها رد كنند. از اينجا بگذرد ببريد در شوراى نگهبان، آنجا رد كنند. اين اسباب اين مى‏شود كه كارها معطل بماند. شما در اين اجتماعاتى كه مى‏خواهيد بكنيد، روحانيونى كه در اين امر تخصص دارند، آنها را دعوت كنيد كه نظارت كنند كه يك وقت خداى نخواسته برخلاف اسلام چيزى واقع نشود، كه اگر بر خلاف اسلام واقع بشود، جز اينكه شما زحمت‏تان هدر رفته است، كارى نكرده‏ايد، براى اينكه بالاخره وقتى رسيد به شوراى نگهبان، شوراى نگهبان رد مى‏كند، آنوقت شما مدت زحمت كشيده‏ايد زحمت‏تان از بين رفته است، دوباره از سر بايد شروع كنيد. اين را از اول يك كسى كه تخصص داشته باشد در امور اسلامى، و بينائى و توجه به مسائل كشور و به گرفتارى‏هائى كه امروز ما در كشور داريم، توجه به اين مسائل رويهمرفته داشته باشد، آن هم حاضر باشد و با شما كمك كند و نظارت كند تا اينكه مسائل مطابق ارزش‏هاى اسلامى باشد، وقتى مطابق شد ديگر آسان مى‏شود، مجلس كه برود مجلس قبول مى‏كند و شوراى نگهبان هم كه برود شوراى نگهبان هم قبول مى‏كند. اين اسباب تند شدن كار مى‏شود. آنطور، اسباب اين مى‏شود كه كارها تعويق بيفتد، و در حالى كه برنامه لازم داريم و محتاج است كشور ما به برنامه - برنامه - چندين ماه هى دست به دست برود، از اين كانال رد بشود، آن كانال رد كنند تا آخر هم به نتيجه نرسد. و اما اگر چنانچه متضصصين در اصل برنامه‏ريزى، متخصصين در امور اسلامى، اينها با هم مجتمع بشوند و برنامه را درست بكنند كه مطابق ارزش‏هاى اسلامى باشد، آنوقت ديگر به زودى كار تمام مى‏شود و بهتر هم خواهد شد. و من اميدوارم كه انشاءالله اين كار را جديت كنيد كه بشود و عمده اين است كه همانطور كه اول عرض كردم، تقوا داشته باشيد. تقوا براى همه لازم است و براى كسانى كه متصدى امور كشور هستند، لازمتر است.

صحيفه نور ج 17 صفحه 97

آنهايى كه متصدى امور نيستند، تقوا يك امرى است كه براى شخص خودشان و احياناً هم براى يك عده‏اى كه با او تماس دارند موثر است و خلاف تقوا براى شخص خود آن آدم و براى اشخاصى كه با او معاشر هستند، گاهى سرايت مى‏كند و موثر مى‏شود. اما متصديان امور به حسب تصدى كه دارند، اگر خداى نخواسته تقوا نداشته باشند، يك وقت مى‏بينيد كه اينهائى كه در رأس امورند اگر تقوا نداشته باشند، اين به همه كشور سرايت مى‏كند، همه كشور را يك وقت خداى نخواسته به باد مى‏دهد و لهذا براى آنها اهميت تقوا بسيار بيشتر است تا براى اشخاص. آنها، هم براى خودشان خوب است، هم براى دوستانشان خوب است و هم براى كشورشان خوب است، براى تمام كشور. اگر با بى‏نظرى و حسن نظر و تقوا در همه جا عمل بشود، اختلافاتى پيش نمى‏آيد. همه اين اختلافات كه مى‏بينيد گاهى پيش مى‏آيد، همانطورى كه اختلافاتى كه در دولت‏هاى بزرگ پيش مى‏آيد، براى اينكه تقوا ندارند، تقواى سياسى ندارند، تقواى اجتماعى ندارند، تقواى شخصى و اخلاقى ندارند. اين اسباب اين مى‏شود كه اين مى‏خواهد او را بچاپد، او هم مى‏خواهد اين را بچاپد، اين موجب اين مى‏شود كه دعوا بشود. اما اگر تقوا در كار بود و اگر چنانچه هر كسى روى مرز خودش عمل مى‏كرد، اينهمه جنگ و جدال پيش نمى‏آمد.

اگر بخواهيد شما به اسلام خدمت كرده باشيد بايد كارهائى كه انجام مى‏دهيد با تقوا و با حسن نيت باشد

حالا ما در كشور خودمان كه بحمدالله مردمش رو به تقوا و رو به اسلام و رو به احكام قرآن و اسلام هستند و دارند از آن راه مى‏روند و آن سير را مى‏كنند، براى ما، براى خود ما، اين مسأله لازم است كه آنهائى كه متصدى امور اين كشور هستند، چه دولت، چه قوه قضائيه و چه مجلس، اينهائى كه متصدى راه انداختن كار اين ملت هستند و آنهائى كه در جبهه‏ها هستند و مشغول جنگ يا تهيه جنگ هستند، همه مردم و خصوصاً اينها، اينها اگر چنانچه بخواهند اين كشور پيش برود، اختلافات از بين برود، اختلافاتى كه همه مى‏دانيم كه اگر خداى نخواسته پيش بيايد و ملت را به تباهى خواهد كشيد، اگر اختلافات در سران قوم پيش بيايد سرايت خواهد كرد و يك وقت مى‏بينيم كه دسته دسته شدند و هر كسى يك طبلى مى‏زند، اگر بخواهيد شما به اسلام خدمت كرده باشيد، بخواهيد به قرآن مجيد خدمت كرده باشيد، بخواهيد كه در پيشگاه خدا رو سفيد باشيد، بخواهيد كه فردا كه از اينجا به آن در مى‏رويد رو سفيد برويد، بايد اينطور باشد كه كارهائى را كه انجام مى‏دهيد، بى غرض و بى مرض و با تقوا و با حسن نيت باشد. اشكال خيلى خوب است، در مجلس مثلاً، خوب، بايد يك مطلب رد و بدل بشود، اشكال بشود، لكن اشكال طلبگى. دو تا طلبه وقتى كه با هم مى‏نشينند و - عرض مى‏كنم كه - صحبت مى‏كنند، گاهى مى‏رسد به فرياد، اين فرياد مى‏زند سر او، او فرياد مى‏زند سر او براى مطلب، اما همه دنبال اينند كه حق را پيدا كنند، بعد هم كه مباحثه تمام شد دو تا رفيق هستند، مى‏روند با هم مى‏نشينند و چاى مى‏خورند. اينجور اشكال، اشكال سازنده است. اشكال مدرسه‏اى، اشكال طلبگى،

صحيفه نور ج 17 صفحه 98

اشكال سازنده است. طلبه‏ها آزاد در پاى درس مراجع خودشان مى‏نشينند، آزاد صحبت مى‏كنند، اينطور نيست كه حق صحبت دادن به اين ندهند، به آن ندهند، به همه هم مساوى حق مى‏دهند، يك بچه‏اى هم برود، بچه طلبه‏اى هم برود وقتى اشكال بكند گوش به او مى‏دهند، جوابش را مى‏دهند. اين اشكال سازنده است هر دو مى‏خواهند حق را پيدا بكنند. شما هم همين طور است، ملت ما هم بايد همه همين جور باشند. اگر بخواهند تربيت اسلامى داشته باشند بايد توجه كنند، گوششان به اين باشد كه اسلام چه فرموده، ما هم دنبال آن باشيم. اگر آراى خودشان را، اغراض خودشان را خداى نخواسته در پيش بياورند، هم خودشان تباه مى‏شوند و هم ديگران را تباه مى‏كنند. برنامه ريزى‏اش همين طور است و وزارتخانه‏هايش همين طور است و مجلسش همين طور است، ارتش و قواى مسلحش همين طور است، ساير ملتش هم همين طور است، قوه قضائى‏اش هم همين طور است و خصوصاً در قوه قضائيه از جاهاى ديگر اهميتش بيشتر است، براى اينكه قوه قضائيه سر و كار با همه چيز مردم دارد، اينها بايد با توجه به خداى تبارك و تعالى و حسن نيت و توجه به مسائل اسلامى (چنانچه دارند) با اينطور مشى كنند و همين طور ساير برادرهائى كه در اين كشور هستند.

اگر ما مشى‏مان را اينطور قرار بدهيم مطمئن باشيد كه آسيبى به ماها نمى‏رسد. آن روز آسيب به ما مى‏رسد كه از باطن بگنديم، افراد باطن شان بگندد و اين گند هم سرايت كند و يك دسته‏اى را از بين ببرد و متعفن كند. آن دسته، دسته ديگر را، آن دسته، دسته ديگر را. آنوقت است كه كودتا مى‏شود و از بين مى‏رويد، آنوقت است كه ممالك بزرگ به شما طمع مى‏كنند و با دست خودتان شما را از بين مى‏برند. غالب آن جاهائى كه اين دولت‏هاى بزرگ و اين قدرت‏هاى فاسد غلبه كرده‏اند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه كرده‏اند. كم اتفاق مى‏افتد كه يك دولتى بيايد بريزد و خودش بخواهد كارى را انجام بدهد. هميشه نشسته‏اند آنجا توطئه مى‏كنند، آدم تراشى مى‏كنند در خود ملت. اگر توانستند از خود ملت يك بساطى درست مى‏كنند و ملت را از بين مى‏برند، كشورها را از بين مى‏برند. بايد ما كه يك كشورى هستيم توجه به خدا مى‏خواهيم داشته باشيم، مى‏خواهيم خودمان مستقل باشيم، مى‏خواهيم خودمان همين كار فقيرانه‏اى كه داريم، مال خودمان باشد. ما نمى‏خواهيم كه همه چيزهاى بزرگ را داشته باشيم و اسير باشيم. ما البته اگر الان هم تسليم هر كدام از قدرت‏ها بشويم، هر چه بخواهيم به ما مى‏دهند. الان هم اگر شما دولت تان، ملت‏تان تسليم بشويد به آمريكا، سرشار همه چيز به شما مى‏دهند، اما چى، همان چيزى را مى‏دهند كه به حيواناتشان مى‏دهند، همان چيزى را مى‏دهند كه به اسب‏هايشان مى‏دهند، همان چيزى را مى‏دهند كه به نوكرهايشان مى‏دهند. اما اگر ما بايستيم و بگوئيم نه، ما نه شرقى هستيم و نه غربى، نه اين را مى‏خواهيم، نه آن را مى‏خواهيم و با هيچ كس هم دعوا نداريم، هر كس با ما مصالحه دارد و حاضر است كه ما با استقلال خودمان زندگى كنيم، ما با او هم روابط داريم و هركس اين معنا را ندارد، ما نمى‏خواهيم روابط داشته باشيم.

بالاخره اساس يك كشورى با اتحاد مردمش مى‏شود. استقلال يك كشورى اگر بخواهد حفظ بشود بايد مردم احساس كنند كه ما استقلال مى‏خواهيم. آزادى يك كشورى بايد مردم احساس كنند كه‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 99

ما آزادى مى‏خواهيم، تنفر از اينكه ما در تحت رهبرى و نمى‏دانم در تحت ذلت كشورهاى چيز باشيم براى شكم‏مان. بايد ملت اين را احساس كند كه ما عروسك خارجى را نمى‏خواهيم كه به ما عروسك بدهيد و ما خودمان را تسليم كنيم. ما اين زرق و برق خارجى كه برايمان بيايد نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم مستقل باشيم خودمان درست كنيم. اگر اين را ملت احساس كرد، هيچ وقت اين آزادى و اين استقلال را از دست نمى‏تواند بدهد، هيچ وقت به آن طمع نمى‏كنند. همه طمع‏ها اين است كه توجه كنند، اين را با او دعوا بدهند، اين قاضى را با آن قاضى، اين حاكم را با آن حاكم، آن استاندار را با آن استاندار، مردم را با آنها، امام جمعه‏ها را با مردم، مردم را با امام جمعه‏ها، از اين حرف ها. اگر اين مسائل پيش بيايد، بترسيد كه به زودى خداى نخواسته عنايات خدا از ما سلب بشود و ما برگرديم به همان حال فضاحتى كه آنوقت بود، به حالى كه جوان‏هاى ما را مى‏بردند تا بكلى تباه كنند، مى‏بردند تا تمام حيثيت انسانى را از آنها بگيرند. و اگر انشاءالله همين طورى كه شما بيدار هستيد، همين طورى كه توجه به مسائل داريد، همين طورى كه توجه به امور الهى داريد، همين طورى كه توجه داريد كه دشمن‏هايتان كى هستند، توجه داريد كه دوست‏هايتان كى هستند، اگر اينطور پيش برويد، بدون اينكه جنگى باشد و بدون اينكه نزاعى باشد، كسى با شما چيز نمى‏كند. اين هم كه مى‏بينيد يك گوشه كشور ما فرض كنيد جنگ واقع شد و دو سال هم هست كه آنهمه هم به ما و خودشان ضرر زده‏اند، براى اينكه يك ديوانه‏اى پيدا كرده‏اند، يك نفر آدم كه نفهميد چه مى‏كند. الان هم آنطورى كه در روزنامه‏ها بوده (من نمى‏دانم صحت و سقمش را) الان هم مى‏گويند كه اين آدم به واسطه اينكه شكست خورده و بايد فرار كند، بنا دارد كه مخازن خودشان را از بين ببرد و از اين آدم بعيد ندانيد شما. اما اشخاص متفكر، اشخاص متوجه، فرض كنيد كه همين دولت‏هاى ابر قدرتى ملتفت مسائل هستند، آنها هيچ وقت خودشان نمى‏آيند در ميدان، آنها هميشه از اين حيوانات را وا مى‏دارند كه بريزند به جان هم اينها و از بين ببرند اينها را. و ما بايد ايستادگى كنيم و اين توجه را داشته باشيم كه شما خيال نكنيد كه جنگ است و ما سختى جنگ داريم. آقا! شما هر كدامتان ادراك كرده باشيد، اين جنگى كه در دنيا پيدا شد، جنگ ثانى، اين جنگ دوم، جنگ اولش را هم من يادم هست، اما اين جنگ دومى كه بسيارى از شما يادتان هست، اين جنگ با اينكه به ما هيچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبوديم، ما هيچى، كنار بوديم، در عين حال به واسطه همين جنگ، ايران قحطى شد، در ايران نان پيدا نمى‏شد، يك چيزى بود سياه، مثل اين عباى من سياه بود، يك چيز اينطور قلمبه‏اى مى‏دادند به مردم. يك دانه نان سنگكى شما در تهران پيدا نمى‏كرديد. در قم كه ما بوديم، تمام دكان‏ها بسته شده بود و هيچ پيدا نمى‏شد. امروز بحمدالله نعمت مى‏بينيد دارد. مى‏گوييد گرانى است، شما يك توجهى به ساير جاها بكنيد. كجا گرانى نيست؟ قبول دارم كه بايد گرانى را جلويش را بگيرند، قبول دارم كه بايد زحمت بكشند، اما يك دولتى است كه با تمام كوشش دارد زحمت مى‏كشد و خدمت مى‏كند، حالا يك دسته فاسق غرغر مى‏كنند براى اينكه حكومت دست آنها نيفتاده است و دست يك آدم‏هايى صحيح افتاده است. خوب آنها حسابشان عليحده است ملت ما كه حسابش اين نيست، ملت ما حسابش اين است كه ببيند كه اين دولت كارش

صحيفه نور ج 17 صفحه 100

موازين اسلامى دارد، البته اگر يك اعوجاجى هم پيدا بشود مجلس رفع مى‏كند، اگر اعوجاجى در مجلس هم پيدا بشود شوراى نگهبان ديگر اغماض نخواهد كرد.

بنابراين مشكلات جنگ كه در دنيا اگر يك جائى واقع بشود مردم، هم را مى‏خورند، در ايران با اين مشكلات جنگ ارز شما بالا رفته است، ارزى كه در اول جنگ كم بوده است حالا بهتر از آنوقت شده است، ارزى كه در بين جنگ يك وقت پائين آمد الان بالا رفته است و اين براى اين است كه دولت ما يك دولت دانشمندى است و خدمت دارد مى‏كند، ساير ارگان‏ها هم همه خدمت دارند مى‏كنند. البته در هر جا دو نفر آدم هم كه پيش قاضى مى‏روند، يكى‏شان ناراضى در مى‏آيد و اين حكم به عدل هم ناراضى درست مى‏كند، اما اين را نبايد پاى حساب آورد. ما بايد توجه كنيم به اينكه گرفتارى در حال جنگ و انقلاب هست، خود انقلاب هر جا واقع شده است، در بعضى جاها بيشتر از چند ميليون آدم كشته شده است در انقلابشان. اينجا انقلاب شده است، انقلاب هم البته ما ضايعات داشتيم اما نه ضايعات انقلاب، كم بود ضايعات در اينجا. الان هم بحمدالله همه جا امن وامان است، يك جنگ بين يك ديوانه و عاقل هم در سرحدات هست، اين هم كه بيرونش كردند تمام شد و تمام مى‏شود انشاءالله. بايد هركس كه غر به گوشش مى‏خوانند، جوابش را بدهد كه آقا كجا گرانى نيست. خوب، البته يك مملكت اينطورى است. اگر شما پيدا كرده‏اى يك جائى كه نعمت اينطورى كه الان هست در ايران، البته يك چيزهائى كه اساسى نيست فرض كنيد سيگار كم است، حالا هم كه سيگار زياد شده، فرض كنيد يك چيزهاى تجملى نيست، شما تجملى را مى‏خواهيد چه كنيد؟ تجملى همان‏ها بود كه آنها وارد مى‏كردند و شما را اسير مى‏كردند، ارز شما را از بين مى‏بردند. اما آنهائى كه اساس زندگى است نان است و نمى‏دانم گوشت است و اينها هست حالا گران است من هم قبول دارم گران است، اما نبايد ما وقتى كه يك جنسى گران شد در حالى كه خوب بود اصلش به حسب قاعده دنيا قحطى باشد، پيدا نشود، اصلاً گوشت، من خودم با اين چشم‏هايم ديدم كه يك اسبى كه مرده بود يك عده ريختند سرش و گوشتش را بردند، من خودم اين را ديدم. امروز گوشت هست منتها گران است ما هم قبول داريم، اما در صدد هستند كه درست كنند. و من به شما نويد مى‏دهم كه انشاءالله كشور شما كشور صحيح خوب بشود به شرط اينكه متعهد به اسلام باشيد و متوجه باشيد به اينكه خداى تبارك و تعالى عنايت به ما كرد. و ما حفظش بايد بكنيم ناشكرى نكنيد. من مى‏ترسم خداى نخواسته از اينكه اگر ناسپاسى خداى تبارك و تعالى از ما ديد، با اينكه اينهمه نعمت به ما عنايت كرده است، اگر ناسپاسى ببيند خداى نخواسته عنايتش را كم بكند و ما تباه بشويم. شكر نعمت خدا بكنيد، توجه به خدا داشته باشيد، انشاءالله همه موفق خواهيد شد و همه پيشبرد خواهيد كرد و مملكت شما يك مملكت نمونه خواهد شد و همه‏تان سلامت و سعادت داشته باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 120

تاريخ: 4/10/61

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير، مسؤولان دواير سياسى - ايدئولوژيك و پرسنل گروه تحقيقات صنعتى و دفاعى وزارت دفاع

آنچه ما به دست آورده ايم، اين است كه اسلام را زنده كرده‏ايم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما عزيزانى كه براى اسلام و ميهن خودتان افتخار آفريديد و با گزارشات و پيشرفت‏هاى خود مرا خوشحال كرديد تشكر مى‏كنم ما هر قدمى كه به پيش مى‏رويم، از جناياتى كه به وسيله آمريكا و امثال آن و ايادى داخلى آمريكا بر اين كشور رفته است، بيشتر مطلع مى‏شويم. بزرگترين خيانتى كه كردند همين بود كه نگذاشتند جوان‏ها و ارتش ما رشد كنند. اگر از اول ارتش ما يك ارتش اسلامى بود و آن تعهدات اسلامى را داشت و به آن عمل مى‏كرد، حالا وضع ما غير از اين بود. معذلك خداوند تبارك و تعالى سايه عنايتش را بر سر اين ملت انداخت كه در بين راه جلوى مفاسد را بگيريم، البته باز هم در بين راه هستيم و من اميدوارم كه آقايان با دلگرمى به كار خود ادامه دهند و توجه داشته باشند به اينكه خداوند به آنها اجر خواهد داد و همين كارهاى شما هم از عبادات بزرگ است و علاوه بر اينكه در دنيا و در همه جا ثبت مى‏شود در نامه عمل شما هم ثبت خواهد شد.

ما در عين حال كه در اين جنگ عزيزانى را از دست داده‏ايم و آنهمه جنايت بر اين كشور وارد شده است و اخيراً جنايت بزرگ دزفول را متحمل شده‏ايم كه من در اينجا به خانواده‏هاى مصيبت ديدگان اين حادثه تسليت گفته و براى مصدومين آنها نيز از خداوند شفا مى‏خواهم، اما چيزى كه كشور ما دريافت كرده است بسيار ارزشمندتر و عزيزتر از اينهاست. البته ما صدمات به افراد را نمى‏توانيم جبران كنيم، لكن اميد است كه بعدها اشخاص ديگرى بيايند جبران كنند. آنهائى كه بدبين هستند و در گوشه‏اى نشسته‏اند و روى نقطه ضعف‏ها انگشت مى‏گذارند كه چرا ما كشته داديم، چرا وضع فلان است و از اين چراها و چراها، هيچ گاه آن طرفش را در نظر نمى‏گيرند كه ما چه دريافت كرده‏ايم. و البته اين را ما و همه مى‏دانيم كه چقدر از ما كشته و معلول و مصدوم شدند ولى ما ابتدا به جنگ نكرديم .اگر آقايان مى‏گويند كه چرا شما با آمريكا در افتاديد كه اين جنگ واقع شود، كه ما هم از اول مى‏دانستيم كه در افتادن با آمريكا و همه قدرت‏اين توابع را دارد، ولى اين اشكالى است كه اين آقايان بايد به خود پيغمبر بكنند كه چرا با ابوسفيان‏ها در افتاديد تا عمويت و افراد بزرگى از اسلام كشته شوند و مى‏بايست تسليم مى‏شدى و در گوشه خانه‏ات مى‏نشستى و در اين صورت به اميرالمؤمنين هم اين

صحيفه نور ج 17 صفحه 121

اشكال وارد است كه همه گفتند بگذار معاويه و اشعث در حكومت شام باقى باشد و همين مطلب اسباب اين شد كه اشخاصى مثل عمار و چندين هزار جمعيت كشته شوند. و با اين تفكر، اشكال به حضرت سيدالشهدا هم وارد است كه چرا از مدينه آرام برخاست و با يك جمعيت كم به راه افتاد و در مقابل يك حكومت جبار ايستاد. پس اگر بنا باشد همه اينها و همه انبيا در تاريخ اشتباه كرده باشند و مى‏بايست با منطق اين آقايان با قلدرها بسازند، ما هم اشتباه كرده‏ايم و به آن اعتراف مى‏كنيم و اگر مسأله اين نيست، بلكه مسأله، مسأله انسانيت به ارزشهاى انسانى است،جلوگيرى از اين جناياتى است كه قلدرها به بشريت و انسانيت مى‏كنند، مسأله تباهى افراد ارزشمند است، پس ما نمى‏توانستيم داخل خانه نشسته باشيم و آمريكا هم بيايد در داخل اين كشور حكمفرمائى كند و همه دست به سينه در برابر آمريكا بايستند و چاپلوسى كنند تا اينكه نان و اسلحه به آنها بدهد و يا اينكه مهماتى را در اينجا انبار كند كه هر وقت جنگى واقع شد براى خودش استفاده كند و براى خودش پايگاه بسازد كه خداوند مرحمت فرمود و آن پايگاه‏هائى كه آمريكا براى خودش درست كرده بود، به دست ما افتاد كه همه‏اش غنيمت است، غنيمت جنگى.

در هر صورت ما بايد فكر كنيم و اين دو مطلب را در ترازو بگذاريم كه چه از دست داده‏ايم و چه به دست آورده‏ايم. آنچه ما به دست آورده‏ايم اين است كه اسلام را زنده كرديم. در حالى كه از اسلام اسمى بيش نمانده بود و با ادعاى اسلام مى‏خواستند اسلام زدائى كنند، منتها از اول نمى‏توانستند بگويند ما اسلام را قبول نداريم، مى‏گفتند قبول داريم، اما مرتب پاورقى مى‏زدند و يكى يكى احكام اسلام را از بين مى‏بردند ولى بحمدالله الان مردم اسلام را در اين كشور مى‏بينند و مشاهده مى‏كنند كه ديگر از آنهمه فسادها خبرى نيست و همه مردم فعال شده‏اند و مى‏دانند كه بايد در مقابل آمريكا و زورگوئى‏هاى آنها بايستند و بايد خودشان استقلال داشته باشند كه نمونه آن همين كه شما مى‏گوئيد كه اين آقايان چيزهائى را درست كردند كه كسى فكر نمى‏كرد كه بتوانند آنها را درست كنند، كه انشاءالله بعدها بيشتر و بهتر انجام مى‏دهند. خداوند به همه شما و به همه ما توفيق دهد كه به اين ملتى كه تاكنون زير سلطه اجنبى و زير سلطه رژيم‏هاى فاسد بودند، خدمت نموده و آنها را نجات دهيم و شما هم به فضل خدا اميدوار باشيد و خداوند همه شما را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 123

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير، معاون و مديران كل وزارت امور خارجه و گروهى از سفرا و كاردان جمهورى اسلامى‏

وزارت خارجه مى‏تواند با اسلامى شدنش موجوديت اسلامى ما را به خارج نشان دهد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اينكه اينجا تشريف آورده‏ايد تا با هم درد دل كنيم، تشكر مى‏كنم. شما مى‏دانيد كه وزارت خارجه تنها وزارتخانه‏اى است كه با اسلامى شدنش بيشتر از ساير وزارتخانه‏ها مى‏تواند موجوديت اسلامى ما را به خارج نشان دهد، و بعكس، صدماتى كه به اين كشور ممكن است وارد آيد و در سابق از ناحيه سفارتخانه‏هاى خارجى در اينجا و سفارتخانه‏هاى ما در خارج، بر كشور وارد شده، بيشتر از ديگران است. چون وزارت خارجه با همه دنيا و با افكار و ايده‏هاى مختلف و برنامه‏هاى گوناگون روابط دارد. و من مى‏دانم كه براى اصلاح آن و ساير وزارتخانه‏ها و همه ارگان‏هاى دولتى و امثال آن، وقت لازم است لكن وقتى بنابراين شد كه ما بايد خودمان باشيم و وابسته به غير نباشيم و خودمان حيثيت خودمان را حفظ كنيم و اين احساس در ما پيدا شد، همين امر انشاءالله منتهى مى‏شود كه همه چيز ما اصلاح بشود. و اگر شما در اين راه مستقيم كه راه اسلام است و روزى چند مرتبه هم در نماز از خدا مى‏خواهيد كه اهدناالصراط المستقيم يعنى ما را به صراط مستقيم هدايت كن، وارد بشويد، مسلم به آخر هم خواهيد رسيد. عمده اين است كه انسان در آن راهى كه بايد سير بكند وارد بشود كه پيدا كردن راه، مشكل ولى بعد از پيدا كردن، پيمودن آن آسان است. همانند كسى كه در بيابان گم شده و مرتب به اين طرف و آن طرف مى‏زند و با اين وضع شايد هيچ گاه به مقصد نرسد اما وقتى كه در راه مستقيم قرار گرفت به مقصد هم مى‏رسد، چه سيرهاى معنوى باشد و چه سيرهاى مادى.

اما در جهت معنويت و بعد از اينكه دولتى اسلامى شد و مردم احساس كردند كه ما مى‏خواهيم اصلاح بشويم، در اين صورت است كه همه كارها به معنويات بستگى دارد. همين كارى كه شما در وزارت خارجه و سفرا در خارج مى‏كنند، اگر در راه مستقيم اسلامى باشد، سير الى الله است.

در سير الهى لازم نيست كه انسان در يك گوشه‏اى بنشيند و بگويد من مى‏خواهم سير الى الله داشته باشم. خير، سير الى‏الله همان سيره و روش انبيا و خصوصا پيغمبر اسلام و ائمه معصومين است كه در عين حالى كه در جنگ وارد مى‏شدند و مى‏كشتند و كشته مى‏دادند و حكومت مى‏كردند، همه چيز سير الى الله بود. اينطور نبود كه آن روزى كه حضرت امير مشغول است، سير الى الله نباشد و فقط در

صحيفه نور ج 17 صفحه 124

هنگامى كه نماز مى‏خواند سير الى الله باشد، هر دويش سير الى‏الله بود. لذا پيغمبر مى‏فرمايد ضربت على در روز خندق افضل از عبادت ثقلين است.

وقتى كه ما مى‏خواهيم جهات معنوى را بكنيم در ماديات و ماديات را به طرف معنويات بياوريم، اين سير الى الله است. البته كار مشكلى است، ولى اينطور نيست كه نشود. وقتى كه انسان وارد عمل شد موفق مى شود.

در همين قضيه پيروزى ملت بر رژيم منحط سابق، تصور اين معنا كه ملتى كه هيچ چيزى در دستش نيست و رژيم همه چيز دارد، چگونه پيروز مى‏شود، مشكل بود. آنهايى كه اين تصور در آنها قوى بود، سفارش مى‏كردند كه وارد نشويد، لكن وقتى كه ملت بنا گذاشت كه كارى بكند و در ميدان وارد بشود، به آخر رسيد و كارى كرد كه ما نمى‏توانيم درست حجمش را توجه كنيم. و هر قدمى كه ما و شما برداشتيم، خداوند به يك قدم ديگر ما را هدايت فرمود. چراغ را خود خداى تبارك و تعالى جلو گرفته و تاريك‏ها را روشن كرد و هيچ وقت نگذاشت كه ملت سست شود. اين براى آن بود كه ملت راهش را پيدا كرد و به صراط مستقيم رسيد.

بحمدالله ايران راهش را پيدا كرده است و من اميدوارم هر روز هم محكم‏تر باشد و به راه خود ادامه بدهد. اميدوارم سفارتخانه‏ها هم در صراط مستقيم انسانيت سير بكنند و سعى شود كه سفارتخانه‏ها تحت سلطه ديگران نباشند و تصرفاتى در آنها از ناحيه ديگران نباشد. هر قدمى كه برمى دارند به فكر اين باشند كه آيا رو به وابستگى مى‏رويم، يا به طرف رهايى و آزادى. و رابطه با كشورهاى خارجى كه نمى‏خواهند ما را ببلعند بايد باشد. به آنها كه‏خواهند از طريق روابط ما را وابسته بكنند، هيچ لزومى ندارد و بايد با احتياط با آنها برخورد شود. ما بايد به سمتى حركت كنيم كه مى‏خواهيم با كفايت خودمان خودكفا باشيم. نه گندم از خارج بياوريم و نه خوردنى و پوشاك و ساير وسايل ديگر كه بعضى از اين امور، دراز مدت و بعضى در كوتاه مدت بايد انجام بگيرد.

البته راجع به ابزار جنگى، مسائل پيچيده است معذلك در اين امر هم ما موفقيت‏هاى زيادى حاصل كرده‏ايم و بايد همه همت كنند و ملت و دولت با هم بجوشند و كوشش كنند كه كارها را خودشان انجام دهند.

انشاءالله همه شما موفق و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 127

تاريخ: 5/10/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از آموزشياران نهضت سوادآموزى و كاركنان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى

ارزش‏ها در دنيا به حسب مكتب‏ها و ديدها مختلف است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروزبحمدالله با دو گروهى كه هر دو گروه ارزشمندند مواجه هستيم. گروه آموزندگان به ملت در سرتاسر كشور، البته گروهى از آنها و گروهى هم از هلال احمر. ارزش‏ها در دنيا به حسب مكتب‏ها و به حسب ديده‏ها مختلف است. با مطالعه به مكتب‏هائى كه در دنياهست و به مسلك‏هائى كه در دنيا هست، مى‏توانيم بفهميم كه ارزش‏ها در مكتب‏اختلاف دارد و در ايده‏ها هم اختلاف دارد. شما اگر قطع نظر كنيد از مكتب‏هاى توحيدى و الهى و به مكتب‏هاى مادى و به ايده‏هايى كه دنبال ماديات هستند مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد، مى‏بينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزش هايش يك چيزهائى است، يك عناوين است و مكتب‏هاى ماديگرى، چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى و بالاخره تمام مكتب‏هايى كه ماوراى مكتب الهى است، ارزش‏ها با هم فرق دارد. شما در همين كشور خودمان در زمان طاغوت و طاغوت‏ها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزش‏ها چه بود و در ملت كه رنگ آنها را به تبع قبول كرده بودند، ارزش‏ها چه بود. در زمان آنها، آنوقتى كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب، ارزش‏ها به كالسكه‏هاى چند اسبه و هر چى بيشتر بود اسب، هشت اسب، گاهى تا بيشتر از اين هم و عدد خدمه و عدد آنهائى كه هياهو اطراف اين انسانى كه، يا غير انسانى كه در آن كالسكه نشسته بود، هم ارزش در بين قشر روشنفكر آن زمان و هم نويسنده‏هاى آن زمان و هم شعرا و گويندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به اين بود كه هركس باركش بيشتر و هركس خدم و حشمش بيشتر، ارزشش بيشتر. طبقه‏اى كه اسم خودشان را طبقه اشراف و اعيان گذاشته بودند، ارزش پيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازى و سگ داشته باشند. در پيش سرمايه‏دارها هم، ارزش، زيادى سرمايه و روى هم انباشتن سرمايه‏ها و پركردن بانك‏ها يا تجارتخانه‏ها از اموال، از هر راهى باشد وقتى در قشر توده‏هاى مردم نگاه مى‏كردى، در بين زن و مرد هر دو طايفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن و دوختن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مى‏پوشيد و شيك‏تر بود درلباس، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام

صحيفه نور ج 17 صفحه 128

مى‏گرفت، اين پيش زن‏ها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزش‏ها همه به امور مادى بود. وقتى بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازى و امثال اينها باشد، آن مبدأ ارزش، ارزشش از اين شخص بيشتر است. اگر اسب‏ارزش يك انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بيشتر است، براى اينكه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالى و تجملات و بزگ كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن، اين ارزش يك انسان را زياد كند، آنها ارزش‏شان بيشتر از اين است، براى اينكه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاودارى است. گاوها ارزش‏شان بيشتر از خود انسان است. ارزش‏شان به پارك دارى است، ارزش شان به فرش دارى است، ارزش شان به امثال اين مسائل است. و روى موازين عقلى اگر مبدأ اثر يك جايى باشد و به واسطه آن مبدأ اثر، اين آدم يا اين شى‏ء ارزش پيدا كند، آن مبدأ اثر ارزشش بيشتر است. نقل‏شود كه يك عارف مسلكى وارد شده بود به منزل يك امير، يك سلطان يا يك امير و ديده بود كه مجلس همه چيز مزين است، همه چيز هست، در اين بين آب دهان مى‏خواست بيندازد، نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توى صورت آن امير انداخت. امير اعتراض كرد كه براى چه. گفت من هر چه نگاه كردم، كثيف‏تر از صورت تو در اينجا نيافتم. شما اگر آن ورق را ببينيد، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببيند و در آنجا ببيند كه اينهايى كه ارزش‏شان را به اين مسائل مى‏دانند، آنوقت مى‏بينيد كه در آنجا صورت آنها آنقدر مشوه و صورت انسانى هم نيست، يك صورت ديگر است، تا ببينى سگ باز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.

ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا، به علم و تقواست

مسأله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اينها يك‏اى است كه در پيش اهل نظر و محققين مسلم است و در روايات ما هم هست كسى كه غيبت مى‏كند، در روايات هست كه زبانش به اندازه - بين در آنجا بين مكه و مدينه ظاهراً هست، دراز مى‏شود و مردم در روز حشر از روى اين زبان عبور مى‏كنند. اين نتيجه غيبت است. يك كسى كه زبانش از اين ور شهر به آن ور شهر دراز مى‏شود و اعراض مردم را ذكر مى‏كند و آبروى مردم را مى‏برد، اين زبان در آن عالم تا آن اندازه‏اى كه اينجا دراز بوده، آنجا هم درازى پيدا مى‏كند و اهل محشر از رويش به حسب اين روايت مى‏گذرند. وقتى بنا شد ارزش انسان به اين مسائل باشد آنوقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيش اين طايفه‏هائى كه ارزش را به اين معانى مى‏دانند، ارزشى كه پيش انبيا هست اينها اصلاً ارزش بدانند، باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند، وليكن باور ندارند. اگر باور داشتند رفتند دنبال آن ارزش، حالا كه ندارند و نمى‏روند دنبال آن ارزش، معلوم شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا و در رأس آنها قرآن كريم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ارزش به علم و تقواست. ميزان، ارزش اين دو خاصه است، علم و تقوا تواما. علم تنها ارزش ندارد، يا ضعيف است ارزشش. تقواى تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش. در حديث منقول از رسول خداست

صحيفه نور ج 17 صفحه 129

كه قصم رجلان يا صنفان ظهرى عالم متهتك و جاهل متنسك جاهلى كه نداند موازين انسانى‏اسلامى را، اين هر چه هم متنسك باشد، برخلاف آن طريقه‏اى كه طريقه انبياست عمل مى‏كند. و عالمى كه تقوا نداشته باشد و متهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هركس. آن ارزش علم و تقواست. همه چيز را از متقين قبول‏كنند. در لسان قرآن، از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است، لكن در كنارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براى انسان، مگر همان روى موازين طبيعت، و تقوا هم بدون علم انسان را نمى‏رساند به كمال.

انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش‏

شما آقايان و آقايانى كه در هر جا هستند و اين شغل شريف را در آن وارد شدند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومى كه از همه چيز در رژيم‏هاى سابق محروم بود و آنها هى دم مى‏زدند از بزرگى و از تمدن و ملت‏شان در جهالت غوطه‏ور بود، شمائى كه امروز همت اين معنا را گماشتيد كه مردم را سواد آموزى كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشى است كه قرآن كريم اين ارزش را تصديق فرموده است، لكن در كنار اين آموزش، پرورش هم باشد، دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هيچ انسانى نيست كه مستغنى از علم باشد و مستغنى از پرورش و تربيت. اينكه بعضى از اشخاص گمان مى‏كنند كه ما ديگر وقت درس خواندنمان گذشته است، اين صحيح نيست. درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معين ندارد. همانطورى كه در حديث است كه علم از گهواره است تا قبر، اگر انسان در حال احتضار هم يك كلمه ياد بگيرد بهتر از اين است كه جاهل باشد. اينطور نباشد كه شما كه آنها را تعليم دهيد و انشاءالله موفق خواهيد بود، غفلت از تربيت، از اين غفلت نكنيد. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است به تربيت، تا آخر عمر احتياج دارد. علم را با تربيت، اينها دو بالى است كه انسان با آن مى‏تواند سير بكند الى‏الله تعالى. مردم را به تقوا دعوت كنيد، همانطورى كه تعليم شان مى‏كنيد، به تقوا دعوتشان بكنيد. آن جمله‏هائى كه مى‏خواهيد يادشان بدهيد جمله‏هايى باشد كه دعوت به تقوا شده، دعوت به مكارم اخلاق شده. شما اگر كتاب‏هايى كه در زمان سابق تعليم مى‏كردند ببينيد، مى‏بينيد كه آن كتاب‏ها خودش مردم را از تقوا دور مى‏كرد. علم به استثناء تقوا مى‏خواستند درست كنند و كشور ما را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و حكومت‏ها را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و قلدرها هم به واسطه اينكه تقوا نداشتند علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكى كه پيش‏تان مى‏خواهد سوادآموزى كند تا آن پيرمرد و پيرزنى كه با عصا مى‏آيد پيش‏تان و انشاءالله بيايد، علم را، آموزش را با حوصله تمام، چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است، با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش، آن پر ديگر را هم تقويت كنيد كه تقواست يعنى جمله‏هايى كه انتخاب مى‏كنيد براى اينكه آنها را ياد بدهيد جمله‏هايى باشد كه در آن تقوا هم ذكر باشد.

صحيفه نور ج 17 صفحه 130

ملت اگر متقى شد مى‏تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مى‏آيد

اينكه مى‏بينيد كه در نماز جمعه كه بزرگترين اجتماعات است (در اسلام قاعده‏اش بود باشد) و بحمدالله امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اينكه دعوت به تقوا بكنيد، اين براى اهميتى است كه تقوا دارد. دنبال اينكه توحيد را تذكر مى‏دهيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم "ص " و اوليائش مى‏فرستيد و از آنها نام مى‏بريد، در قبال او امر به تقوا كنيد و سرسرى از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، اين را يكى از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقى شد مى‏تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مى‏آيد و ائمه جمعه انشاءالله بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند به تقوا. بايد مردم را آشنا كرد با آن چيزى كه انبيا براى آن آمدند. براى مكارم اخلاق همه انبيا آمدند، بعثت لاتمم مكارم الاخلاق براى تقوا و آدم سازى آمدند انبيا و حالا كه اين ائمه جمعه شغل انبيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در ساير جاها اين شغل شريف را متكفل شدند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بكنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن، اين در خطبه جمعه كافى نيست. بايد دعوت كنند مردم را به تقوا، وادار كنند مردم را به تقوا، اهميت بدهند به اين خاصه الهى كه انبيا براى آن آمدند و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مسأله تقوا و آموزندگان هم بايد اهميت بدهند و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزه‏ها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص بدهند، كه اگر علم تنهاى بى تقوا باشد ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملت‏ها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد، كه هست، بايد گفت كه بى تقوا مى‏تواند كه يك كشورى را، يك انسان‏هائى را به باد فنا بدهد و آن كسى كه عالم‏تر است بهتر مى‏تواند كه مردم را فاسد كند. پس بايد كه همراه اين آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچه‏ها اگر هست، بچه را آموزش تقوا به اندازه فهم شان و بزرگترها را هم همين طور و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياج ندارند، يا اينكه وقت گذشته است. وقت نمى‏گذرد، انسان در هر حال اگر يك چيزى را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت اين شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم بسيار سنگين است و انشاءالله شما موفق باشيد.

علم و تقواست كه مى‏تواند اين صليب سرخ و هلال احمر را ارزش به آن بدهد

و دنبال همين قضيه اين صليب سرخ است، صليب سرخ ايده‏اش اگر يك ايده انسانى اسلامى باشد، اين هم يكى از امورى است كه دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست كه مى‏تواند اين صليب سرخ را و اين هلال احمر را و اين چيزى كه هست، هلال احمر كه در اينجا هست، آن تواند كه ارزش به آن بدهد. ارزش به حجم كار نيست، ارزش به كيفيت است. وقتى كيفيت كار شما خوب شد و حجمش هم زياد شد آنوقت ارزش ها، ارزش‏هاى بسيار ارزنده است. البته اين كار بسيار ارزنده است، با معلولين سرو كار داشتن و با ضعفا سرو كار داشتن و با اشخاصى كه در

صحيفه نور ج 17 صفحه 131

جنگ هستند و در بيمارستان‏ها هستند سرو كار داشتن، در عين حالى كه مشكل است پرارزش است. و اما اينكه اين آقا گفتند كه به حسب قوانين بين المللى افراد هلال احمر بايد مصون باشند، اينها در جاهائى كه ارزش را، ارزش انسانى نمى‏دانند، حرفش هست، معنايش نيست. شما استبعاد نكنيد كه حزب بعث عراقى دنبال اين باشد كه قواعد بين المللى چى هست، يا آنهائى كه همين جمعيت‏هاى بين المللى را به اصطلاح خودشان درست كردند. آنها ارزش را در اين مسائل كه انبيا مى‏گفتند، در اين مسائل نمى‏دانند، آنها ارزش انسان را به ايمان نمى‏دانند، آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونريزى و بدتر از آن مى‏دانند. وقتى ارزش را اينها آن ندانستند و از اول نفس خبيث‏شان منحرف است در اخلاق و در همه چيز، ديگر توقع نداشته باشيد كه آنها به قواعد بين المللى عمل كنند. به چه قواعد اينها عمل مى‏كنند؟ مگر آنهائى كه اين جميعت‏هاى حقوق بشر و نمى‏دانم سازمان كذا را درست كردند، خودشان به اين قواعد بين المللى عمل مى‏كنند؟ آنهائى كه اينهمه فرياد مى‏زنند از حقوق بشر، وقتى كه مى‏رسند به اينكه حزب بعث صدامى اينقدر از انسان‏ها را در اينجا كشته است و آنقدر از انسان‏ها را در اينجا بى خانمان كرده و عليل كرده، علاوه بر اينكه از آن همين طورى مى‏گذرند، توجيه هم مى‏كنند. توجيه مى‏كنند به اينكه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينها هم عوض دارند. يك دروغ عراق مى‏گويد براى اينكه تصحيح كند كار خودش را. هر روز مى‏گويد كه بصره را زدند. اين بصره‏اى كه زدند كجاست، اين جمعيت بصره كجايند كه زدندشان، يا ساير شهرها. اسلام اجازه نمى‏دهد كه ما مردم بيگناه را براى خاطر گناه ديگرى آزار بدهيم. منتها آنها مى‏گويند اين مسائل را، براى اينكه وقتى يك بمب يا چند بمب مى‏اندازند و يك جمعيت كثيرى را، زن و بچه بيگناه را، پير و جوان بيگناه را مى‏كشند بگويند كه ما در ازاى آن، اين كار را كرديم. شما متوقع نباشيد از اينهائى كه ادعاى اين مسائل را مى‏كنند و مى‏گويند مثلاً هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادش مصونند، توقع نداشته باشيد كه در عمل هم همين طور باشند، در عمل اينطور نيستند. ارزش‏ها پيش آنها ارزش انسانى نيست و همه مسائل همين طور است منتها من بعضى هايش را عرض كردم. شما خودتان مطالعه كنيد ببينيد كه در رژيم سابق در هر جا ارزش چه بود، ارزش شعر چه بود، ارزش روشنفكر چه بود، روشنفكر آنوقت ارزش را به چه مى‏دانست، ارزش انسان‏ها به چه بود در آنوقت. آنوقت خواهيد فهميد كه مسأله دو راه هست، يك راه انبياست و يك راه شياطين. يك راه طغات است و يك راه انبياست. راه انبيا ارزش‏ها را طور ديگرى مى‏داند. انسان را صاحب ارزش مى‏داند و ارزشش را به حيوان نمى‏دانند، به جماد نمى‏دانند، به دارائى نمى‏دانند، به آن چيزهائى كه در باطن خودش هست مى‏دانند، به علم مى‏دانند، به تقوا مى‏دانند، به مكارم اخلاق مى‏دانند، و اين قشر از جمعيت بشر تمام ارزش‏ها را به غير آن چيزى كه انبيا مى‏دانند، مى‏دانند. خداوند انشاءالله ما و شما را موفق كند كه به ارزش‏هاى انبيا توجه كنيم و ما دنبال انبيا و در خط آنها باشيم و از ارزش‏هاى دنيائى كه برخلاف سيره انبيا است پرهيز كنيم. دنيائى را بخواهيم كه ارزشش انبيا دادند، خدمتى را بخواهيم كه ارزشش را تقوا و علم داده است. انشاءالله همه موفق بشويد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 134

تاريخ: 7/10/61

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان 8 ماده‏اى امام

رسيدگى به امر متخلفين بايد با كمال جديت و قاطعيت عمل شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد به آقايان عرض كنم كه شما در اين كارى كه داريد انجام مى‏دهيد كه رسيدگى به امر متخلفين هست، چه در سطح دادستان‏ها و قضات و اينها و چه در سطح ادارات و وزارتخانه‏ها و اينها، يك امرى است كه الزام شرعى الان دارد و با كمال جديت و قاطعيت اين بايد عمل بشود. و ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك كشورى ادعاى اين بكند كه ما جمهورى اسلامى هستيم و قاضى كه بايد آنقدر در شرع به او اهتمام شده است، آنوقت قاضى، يك شهر را به آتش بكشد و سكوت بكنيم. يا فرض كنيد يك دادستانى در يك جائى كارهاى خلاف شرع بين مى‏كرده است، باز هم بايد ما بنشينيم و سكوت بكنيم. از حالا به بعد اصلاً سكوت معنا ندارد. بايد آقايان به طور جدى محكمه‏اى تشكيل بدهند براى رسيدگى به امر متخلفين، قضات متخلف و كسان ديگرى كه در هر جا هستند و متخلفند و متخلفين را بعد از اينكه معلوم شد كه اين آدم تخلف كرده و خلاف كرده است، بايد آنهائى كه مسؤول هستند فوراً و غايت‏الامر در ظرف سه روز به جاى آنها كسى را بگذارند و اگر آنها مسامحه در اين امر كردند بى‏عذر، بخواهند اين كار را نكنند، خود شما، خود آقايانى كه، اين هياتى كه براى اين رسيدگى است و چيز هستند، مجاز هستند كه تعيين كنند، مستقلاً خودشان تعيين كنند و مسامحه در هيچ امرى ابداً نبايد بشود، چنانچه از آن طرف هم بايد با كمال توجه به اطراف قضيه كه كسى يك وقت خداى نخواسته مظلوم واقع نشود. لكن ما بايد اين بار ظلم را كه الان در سرتاسر كشور گاهى مى‏شود به اشخاص، اين بار را ديگر بايد سبك كنيم و از بين ببريم و اگر چنانچه من الان اعلام مى‏كنم اگر چنانچه اشخاص به واسطه اغراض فاسده بخواهند جوسازى كنند و بخواهند تلفن از اين طرف و آن طرف بكنند و اين مطلب معلوم بشود، خود آنها برخلاف موازين شرعى و مقابل اسلام مى‏خواهند كار بكنند و من به ملت اعلام مى‏كنم كه هر كس كه اين كار را كرد، بااو معامله فسق بكنند و در هيچ جائى از جاهائى كه يك آدم عادل بايد باشد، او را نپذيرند و اطلاع بدهند تا تأديب بشوند آنها. يك كارى كه اسلام مى‏خواهد بكند، يك كارى كه براى مردم، مى‏خواهد ظلم را از مردم بردارند، آنوقت يك كسى بگويد ما جوسازى مى‏كنيم، يك كسى بگويد كه ما اين كار را نمى‏كنيم، نبايد بشود. اين معنايش اين است كه كار اسلام نبايد بشود و اين اقلش اين است كه اعلا مرتبه فسق است و بايد تعزير بشود و

صحيفه نور ج 17 صفحه 135

بالاترش اين است ممكن است يك وقت چيزهاى ديگر بشود. و كسى حق ندارد در سرتاسر كشور، هيچ قاضى شرعى حق ندارد كه بدون جهت استعفا كند و بخواهد جوسازى كند. اگر جوسازى كند، معلوم مى شود كه خودش زير سوأل است و بايد خودش احضار بشود و اگر چنانچه واقعاً خودش را لايق نمى‏داند، بايد اعتراف كند كه من لايق نيستم و نمى‏خواهم بكنم و بعد از اينكه او را كنار گذاشتند، بلافاصله بعد از حداكثر سه روز، به جاى او بايد قاضى و دادستان و اينطور چيزها تعيين بشود.

در هر صورت، شما كارى را كه داريد انجام مى‏دهيد و اين هيأتى كه براى اين مسأله درست شده است و كارى مى‏خواهند انجام بدهند، بر آنها مسامحه جايز نيست و همانطورى كه زياده روى هم انشاءالله نمى‏كنند و آن هم جايز نيست. هر دو طرف قضيه است و مسأله، مسأله مسامحه و شوخى نيست. اگر يك جائى مسامحه ما از كسى ديديم، ما از او بازخواست خواهيم كرد و اگر يك مقامى، هر كس باشد، بخواهد جوسازى بكند، بخواهد تخلف از اين مسائل بكند، اين تخلف از احكام اسلام است و اگر مقامى است كه - بايد - حيثيت عدالت در او معتبر است، خودش منعزل هست فى نفسه و اگر اين در آن مقام هم حيثيت عدالت معتبر نيست بايد دستگاه‏ها و دست اندركارها او را كنار بگذارند و اگر نگذاشتند، اين هيات باز مجازند كه آنها را به جاى آنها قرار بدهند. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است و مسأله، مسأله آبروى اسلام است، آبروى جمهورى اسلامى است و مسأله شوخى نيست كه يك كسى در يك شهرى آنهمه جنايات مى‏كند آنوقت يك كس ديگرى براى خاطر او كمك كند به او، معين ظلمه باشد. نبايد اين كارها بشود. خودشان دست بردارند از اين كارها، والا مورد تاديب واقع خواهند شد. انشاءالله من دعا مى‏كنم كه موفقيت براى شما حاصل بشود و كارها را با جديت، هيات‏هاى محل وثوق قرار بدهيد و دادگاهى كه مورد توجه است و دادگاه صحيح است، تشكيل بدهيد، يا دادگاه‏هائى در اطراف تشكيل بدهيد كه اين مسائل را حل بكنند و رسيدگى بكنند و بعد از اينكه يك كسى شاكى دارد، او را بخواهند (هر كس مى‏خواهد باشد) اگر شكايتى دارد و ديدند يك شكايتى است روى اساس صحيح، بايد او را بخواهند و محاكمه كنند، اگر چنانچه بيگناه بودند، خوب، بروند سراغ كارشان و اگر بيگناه نبودند، آنوقت بايد به مجازات خودشان به حسب موازين شرعى از تعزير و از حد و از قصاص و از اينها، چون بعضى از اينها قصاص دارند بايد مردم قصاص كنند از آنها و بعضى از اينها تعزير شرعى (اكثر اينها تعزير شرعى دارد) و بايد تعزير بشوند، اين اشخاصى كه مرتكب شدند و ابداً تخلف از اين امر نخواهد شد. هركس هر جوسازى بكند به ضرر خودش است و او را در بين مردم، ما اعلام مى‏كنيم. اگر كسى بخواهد يك جوسازى بكند كه اسلام كار خودش را عمل نكند، اين بدتر از آن كارى است كه منافقين دارند كنند، براى اينكه آنها جوسازى اسلامى نمى‏كنند، شما مى‏خواهيد جوسازى برخلاف قوانين اسلام بكنيد و شما هم جزء آنها واقع مى‏شويد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:11 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 151

تاريخ: 26/10/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان صنايع دفاع ملى، پرسنل دايره سياسى - ايدئولوژيك ارتش و وزارت دفاع و گروهى از كاركنان سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى مركز اصفهان‏

امروز تمام عذرها را خدا راهش را بسته و بر همه ما اتمام حجت كرده‏

بسم الله الرحمن الرحيم

من قبلاً از آقايان و عزيزان حاضر در اينجا تشكر مى‏كنم كه در اينجا تشريف آورديد و از نزديك ما شاهد چهره‏هاى نورانى شما هستيم. امروز كه بحمدالله ايران به دست ايران و ايرانى اداره مى‏شود و همه شؤون كشور در دست خود ايرانيان و خود دلبستگان به اسلام رهبرى مى‏شود، امروز روزى است كه همه قشرهائى كه در اين كشور هستند مسؤول هستند. هيچ فردى از افراد اين كشور، چه از نويسنده و روشنفكر و چه روحانى و دانشگاهى و چه ارتش و سپاهى و بسيج و عشاير و چه مردم بازار و مردم خيابان‏ها نمى‏توانند عذرى پيدا بكنند به اينكه ما براى فلان عذر نتوانستيم به اين كشور اسلامى خدمت كنيم. تمام عذرها را خداى تبارك و تعالى راهش را بسته و حجت را بر همه ما تمام كرده است و امروز ايران ميدان كار است، ميدان نبرد است با شياطين و ميدان سازندگى جوانان است و ميدان خدمت به اسلام و خدمت به مسلمين و خدمت به مستضعفان جهان. هر كس در هر شغلى كه به او پيشنهاد مى‏شود، اگر شايستگى ندارد براى آن شغل، براى او صحيح نيست و جايز نيست كه در آن شغل وارد بشود و اگر شايستگى دارد براى آن، براى او صحيح نيست كه شانه خالى كند. امروز ما احتياج به همه گروه‏هائى كه در كشور هستند داريم و همه ملت ايران احتياج به گروه‏هاى مختلف دارند و اسلام عزيز هم احتياج به فعاليت همه شماها دارد. از طرف خداى تبارك و تعالى عذرها منقطع است، راه را باز كرد، موانع را برطرف كرد، دشمنان را كنار گذاشت و ميدان را براى فعاليت باز كرد. و ما در اين كشور، اسلام در اين كشور احتياج به بسيارى از چيزها دارد كه آنها كه مى‏توانند اين احتياج را رفع كنند و شايسته هستند، براى آنها عذرى نيست كه وارد نشود.

قضاوت يك واجب كفائى است

امروز ما قاضى لازم داريم. قضاوت، شما مى‏دانيد كه در طول مدت سلطنت، به دست روحانيون نبود كه به حسب احكام اسلام مختص به آنهاست. قضاوت به يك صورت مشوه درآمده بود و قاضى يك آدمى بود كه به حسب اكثر كه به درد هيچ چيز نمى‏خورد سيما قضاء . امروز قضاوت احتياج دارد

صحيفه نور ج 17 صفحه 152

به افراد، به افراد حوزه‏هاى علميه هر جا كه هست، قم، مشهد، آذربايجان، هر جا كه حوزه علميه هست، اصفهان. علما و مدرسين حوزه‏ها بايد قاضى تربيت كنند و اين يك واجب كفائى است براى همه. قضاوت يك واجب كفائى است كه اگر چنانچه كسى بتواند انجام بدهد و به زمين بماند اين امر، معاقب است. اينكه من حالا حالش را ندارم، قضاوت امر مشكلى است. اين حرف‏ها عذر نيست. بايد همه افرادى كه خودشان را شايسته مى‏دانند بيايند و اين امر بزرگ را و اين امر زمين مانده را از زمين بردارند، اين بار را از زمين بردارند. و گويندگانى كه هر جا ما داريم، در سر تا سر كشور، چه گويندگانى كه از طبقه روحانى هستند و اهل منبر و چه گويندگانى كه از ساير طبقات هستند و نويسندگان در هر جا كه هستند، چه در حوزه‏هاى علميه و چه در دانشگاه‏ها و چه در ساير جاها هستند، بايد با گفتار خودشان و نوشتار خودشان به اين كشور خدمت كنند. عذر نيست براى آنها كه چون من وارد يك شغلى نيستم پس نويسندگى هم نكنم. شغل امروز يك امرى است كه براى آن اشخاصى كه شايسته هستند و ايران احتياج به آن شغل‏ها دارد، واجب كفايى است. واجب كفايى آن است كه به همه واجب است و اگر چنانچه طرح بشود، همه معاقب هستند، لكن اگر يك عده‏اى قيام كردند به آن امر، از ديگران ساقط مى‏شود. قضاوت از اين امرهاست. و رسيدگى به حال مستضعفان، رسيدگى به حال اينهائى كه در طول مدت سلطنت و خصوصاً اين رژيم اخير از هر چيز محروم بودند، اين هم يكى از امورى است كه آنهائى كه قدرت دارند به اينكه براى آنها خدمت كنند، خدمت يك امر لازمى است براى آنها و بايد خدمت كنند. و مسأله تبليغ كه يكى از امور بسيار مهم است و - عده - اكثر شما كه در اينجا تشريف داريد مورد عمل‏تان هست.

ارتش بيشتر از نهادهاى ديگر محتاج به تعليم و تربيت اسلامى است

هر كارى را كه انسان عهده‏دار شد، مسؤول آن كار است، مسؤول است در اينكه به راستى و امانت عمل كند و مسؤول است در اينكه با جديت و فعاليت عمل كند و با خلوص براى خداى تبارك و تعالى. شمايى كه در ارتش سازمان ايدئولوژى را داريد و سازمان - سياست - را سياسى را داريد، الان مسؤول اين امر هستيد. همه جمعيت دنيا احتياج به تعليم و تربيت دارند. هيچ كس نمى‏تواند ادعا كند كه من ديگر احتياج ندارم به اينكه تعليم بشوم و تربيت بشوم. رسول خدا هم تا آخر احتياج داشت منتها احتياج او را خدا رفع مى‏كرد. ما همه احتياج داريم. ارتش از آن ارگان‏هائى هست كه احتياجش بيشتر است به اين امور و شما كه متكفل اين امر سياسى و اين امر تبليغاتى و اين امر ايدئولوژى هستيد بايد بدانيد كه مسؤوليت بزرگى به عهده‏تان است و عمل ارزشمندى هم هست. ارتشى كه در طول مدت شاهنشاهى گرفتار بوده است به دست يا مستشارهاى خارجى و يا فرماندهان داخلى (كه از آنها كمتر نبودند) و آن چيزى كه مطرح نبوده است در آنجا، مسائل سياسى اسلامى و مسائل ايدئولوژى اسلامى، بلكه شايد در بسيارى از جاها مردم را از اسلام دور مى‏كردند، مردم را كنار مى‏گذاشتند، ارتش را نمى‏گذاشتند كه حتى مسائل عادى خودش را ياد بگيرد. امروز كه ارتش بحمدالله اسلامى است و

صحيفه نور ج 17 صفحه 153

نيروهاى مسلح ايران بحمدالله همه متحول شدند به يك نيروهاى اسلامى و خدمتگزار به قرآن كريم، امروز احتياج دارند به تعليم و تربيت، احتياج دارند به اينكه مسائل را، مسائل اسلامى را، مسائل سياسى اسلامى را، اينها - را - به آنها گفته بشود و تربيت بشوند آنها - را - و محتاج به اين است كه آقايانى كه متكفل اين امور هستند، آنها را از گروه‏هائى كه هستند، حزب‏هائى كه هستند، آنها را كنار بگذارند و ارتش باشد و ارتش. ارتش اسلامى قدرتمند، منتها با تعليمات اسلامى و فهماندن به اينكه اسلام چه سياستى در جهان دارد و مى‏خواهد چه بكند، اينها بايد به آنها گوشزد بشود و آنها تحت تربيت و تعليم واقع بشوند. اخلاق كريمه، آنقدرى كه در ارتش و سپاه و در قواى مسلح ديگر اخلاق كريمه لازم است، شايد در جاى ديگرى به آن اندازه لازم نباشد. آنها هستند كه گاهى در جبهه‏ها وقتى كه مى‏روند ممكن است كه با يك وضعى روبرو بشوند كه اگر اخلاق اسلامى نداشته باشند براى خودشان، براى ارتش‏شان غائله بجا بياورد. اخلاق اسلامى را بايد براى آنها بگوئيد و بحمدالله آنها براى پذيرايى الان مهيا هستند و بحمدالله بسيارى از آنها هم تربيت شده هستند. شما وقتى ملاحظه كنيد در جبهه‏ها، مى‏بيينيد كه جوان‏هاى عزيز سپاه و ارتش و ساير قوا، اينها چه فداكارى‏ها مى‏كنند و چه مناجات‏ها با خدا مى‏كنند، اينها ساخته شده اسلام هستند، لكن احتياج باز دارند به اينكه تربيت بشوند، تعليم بشوند. و آنهايى كه متكفل امور صنايع هستند (صنايع دفاع) بدانند كه امروز ايران احتياج دارد به وجود آنها و آنها مسؤولند در مقابل خداى تبارك و تعالى، بايد با تمام قوا افكار خودشان را صرف كنند كه ما در يك همچو قضيه‏اى انشاءالله به خودكفائى برسيم. و شما خدمتى كه مى‏كنيد خدمت بسيار بزرگى است و مسؤوليت هم داريد در مقابل خدمت، چنانچه اجر داريد در مقابل خدمت، اجر اخروى داريد.

هر كس در هر كارى بايد امين باشد

و هر كس در هر جا هست و هر جا خدمت مى‏كند، يكى از امورى كه بسيار براى او لازم است امانت است، امين بايد باشد. اگر خداى نخواسته در يك گروهى اشخاص غير امين و اشخاص خائن پيدا بشود، يك وقت مى‏فهميم كه تمام آن گروه را اينها به بدنامى كشيدند يا به فساد. از امور لازم، امانت است در امور. براى بازرس‏ها امانت از امور بسيار لازم است. آنهايى كه در شغل بازرسى هستند، آنها بايد امين باشند و مطلبى كه دست آنها مى‏آيد به احدى غير از آنجايى كه بايد گفته بشود نگويند. عرض مردم، حيثيت مردم از امورى است كه خداى تبارك و تعالى درباره او بسيار تأكيد كرده است و اسلام درباره او بسيار پافشارى كرده است. قاضى‏هاى محترم دادسراها و ساير جاها، كسانى كه متكفل قضا هستند يا بازرسى هستند، در هر جا كه هستند اينها بايد امين باشند و انشاءالله هستند و بايد مطالبى كه از اشخاص، آنها كه سر و كارشان با اعراض مردم است، سر و كارشان با حيثيات مردم است، با جان مردم است، با ناموس مردم است، اگر بنا باشد كه به غير آن راهى كه خدا تعيين كرده است يك راه ديگرى بروند و خداى نخواسته افشاء اسرار مردم را بكنند ولو يك انسانى باشد

صحيفه نور ج 17 صفحه 154

معصيت كار، آن را افشا بخواهند بكنند، الا آنهائى كه معصيت را علن مى‏كنند، آنها ديگر احترامى ندارند در اسلام. آن كسى كه علناً آمده است در خيابان و كار خلاف مى‏كند اين ديگر احترام ندارد، اما آنهائى كه تحفظ مى‏كنند بر اين مسائل، در خلوت يك كار خلاف مى‏كنند، بر فرض اينكه شما مطلع شديد، جايز نيست برايتان كه اين را افشا كنيد حتى براى برادرتان، حتى براى اهل منزلتان. بنابر اين از امور مهمى كه براى قاضى، براى آن اشخاص كه بازپرس هستند، براى سازمان بازرسى، از امور مهمى كه بايد مراعات كنند اين است كه امين باشند در آن امرى كه به آنها محول شده است و اينطور نباشد كه سازمانى باشد براى بازرسى و آنوقت خودش معصيت خداى نخواسته بكند و افشا كند اسرار مردم را و همان جائى كه بايد گزارش بدهد، بيش از او تعدى‏اى به هيچ وجه نبايد بكند.

بر حوزه‏هاى علميه و علماست كه قاضى تربيت و تحويل جامعه بدهند

و من از حوزه‏هاى علميه و از علماى اعلامى كه در بلاد هستند و از فضلائى كه در حوزه‏ها هستند، از آنها مى‏خواهم كه در اين امور، در امور قضائى و در امور دادگسترى به اين كشور كمك كنند و حوزه‏ها مى‏توانند در عين حالى كه حوزه بقايش هست و بايد باشد، مى‏توانند عده به مقدارى كه احتياج هست به قاضى، تحويل بدهند قاضى را، تربيت كنند قاضى را. اين يك امر مهمى است براى اسلام و براى مسلمين. اعراض مردم دست قضات است، بايد آنها را، هم تعليم كنند و هم تربيت كنند تا بيايند و خدمت كنند به اين كشور.

با حفظ اتحاد، براى اسلام و جمهورى اسلامى تبليغ كنيد

و تمام اشخاصى كه هستند و هستيم و هستيد شما، تمام ما مسؤول هستيم. بايد فكرى بكنيم كه خدمتى كه از ما مى‏آيد امروز بكنيم، خصوصاً در يك عصرى كه همه تبليغات دنيا تقريباً بر ضد ماست. شما هر راديوئى را كه باز بكنيد و هر مطبوعاتى را كه از خارج اگر آمد ببنيد، مى‏بينيد كه مشحون است از اينكه به دولت ايران حمله مى‏كنند، آنوقت هر چه دروغ هم دلشان خواهد مى‏گويند، هر چه هم. البته ملت ايران هم، دولت ايران هم به آنها خيلى صدمه وارد كرده است، شيرهاى نفت را بسته است به روى امريكا و به روى اسرائيل. راه براى آنها نيست در اينجا تا اينكه جاهائى را كه آنها مى‏خواهند، داشته باشند و مخالفت با دشمن‏هايشان بكنند، ديگر در اينجا راهى ندارند. افراد ايران ديگر وابسته به آنها نيستند تا براى آنها كار بكنند. البته آنها دشمن هستند و دشمنى‏شان تا آخر هست، لكن بايد شما آقايان همه با هم باشيد، اختلاف نباشد در كار، اتحاد باشد، همبستگى با هم داشته باشيد، دانشگاه‏ها با هم دوست و رفيق باشند و دانشگاه با فيضيه پيوند دائمى داشته باشند و تبليغات، تبليغات دامنه‏دارى باشد براى اسلام و براى جمهورى اسلامى و سفارتخانه در هر جا هستند بايد تبليغ كنند اسلام را و جمهورى اسلامى را. همه بايد، ما اين امرى را كه ملت با آن زحمت و با آنهمه رنج در ظرف پنجاه سال يا بيشتر و خصوصاً اين اواخر كشيده و اينهمه شهيد داده است و اينهمه معلول داده است كه

صحيفه نور ج 17 صفحه 155

انسان خجالت مى‏كشد از روى آنها، بايد ما خدمت كنيم تا بتوانيم يك عشرى از اعشار آن كارهائى كه آنها براى همه ما كردند از عهده برآئيم.

امروز روز كار است

برادرها! امروز روز كار است. هر كس در هر جا هست بايد كار بكند. ما مى‏خواهيم خودكفا باشيم، خودكفائى را با تبليغات نمى‏شود كرد، با كار مى‏شود كرد. رعيت بايد كار بكند، كشاورز بايد كشاورزى بكند، دامدارها بايد دامدارى بكنند و باغبان‏ها بايد باغبانى بكنند و دانشمندان بايد به طور شايسته دانش خود را، دانش خودشان را به دانشجويان منتقل بكنند و دانشگاه كه در رأس امور هست و تقديرات يك كشورى، مقدرات يك كشورى بسته به وجود آنهاست، بايد جديت بكنند كه روى خودشان را از غرب و شرق برگردانند و به صراط مستقيم، به سوى كعبه آمال، به سوى خداى تبارك و تعالى توجه كنند و جوانان را بسازند براى آتيه اين كشور. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به خدمت. شمائى كه در صنايع هستيد صنعت را تقويت كنيد، آقايان كه در جاهاى ديگر هستند آن كارهائى كه به آنها محول است تقويت بكنند، مبلغين تبليغ خودشان را توسعه بدهند و دانشمندان دانش خودشان را توسعه بدهند و منتقل كنند و ننشينند دنبال هم صحبت بكنند و بگويند حالا كه ما داخل كار نيستيم پس بايد كارشكنى هم بكنيم. خوب، فهميدند، در عرض اين چهار سال فهميدند كه كارهاى آنها در ايران ديگرى اثرى ندارد. ايرانى‏ها آن راهى را كه گرفتند و پيدا كردند دنبال مى‏كنند، ديگر آنها از هر جا بخواهند اين راه را برگردانند، ديگر قدرت اين را ندارند. بنابر اين آنهائى كه در خارج هستند بروند سراغ يك زندگى‏اى بكنند، خودشان را، عمرشان را تباه نكنند كه هى بنشينند و فحاشى بكنند. آنها هم كه در داخل هستند و يك قدرى فضولى مى‏كنند، آنها هم كنار بگذارند. ديگر گذشت وقت اينكه فضولى‏هاى شما يا تبليغات شما تأثيرى در اين كشور بكند. بحمدالله اين كشور الان در تحت عنايت حق تعالى و در تحت حمايت ولى عصر سلام‏الله عليه به مقامى رسيده است كه مى‏تواند راه خودش را طى كند. و اميدوارم كه غرور براى ما پيدا نشود و هميشه توجه به خدا و اينكه كارها را غيب دارد انجام مى‏دهد و شما دعا كنيد كه به دست شما انجام بدهد. خداوند همه شما را انشاءالله سلامت بدارد و عزت و عافيت، و همه ممالك اسلامى را از شر اجانب و غارتگرها نجات بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:01 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 17 صفحه 167

تاريخ: 17/11/61

بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده امام در شهربانى، رئيس شهربانى كل كشور و رؤساى شهربانى‏هاى مراكز استان‏ها

بايد رفتارتان با مردم طورى باشد كه هنگام مشكلات، همين مردم مشكلاتتان را رفع كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بحمدالله انقلاب اين جدايى را از ميان برداشت. ايران امروز يك گروه و يك حزب الهى شده است و دولت و قواى نظامى و انتظامى و روحانيون و همه اقشار مردم در يك صف واحد و طولانى قرار گرفته و مى‏خواهند به اسلام و مردم خدمت كنند. و شما هم بايد كارى بكنيد كه آن ذائقه تلخى كه مردم در گذشته از ديگران داشته‏اند به ذائقه شيرينى مبدل سازيد، كه اگر چنانچه خداى نخواسته مشكلى برايتان پيدا شد، همين مردم كوچه و بازار بيايند و مشكل شما را رفع كنند، كه الان هم بحمدالله وضع همين طور است. چون مردم احساس‏شان اين است كه همه چيز از خودشان است و هيچ چيز را غريبه نمى‏دانند و شما را فرزندان خودشان مى‏شناسند پس شما بايد به وظيفه فرزندى خود و آنها هم به وظيفه پشتيبانى و پدرى عمل كنند. و مطمئن باشيد تا اين نعمت هست شما قوى و قدرتمند هستيد و هيچ قدرتى نمى‏تواند شما را از بين ببرد، خدا هم شما را تأييد مى‏كند.

از وظائف شهربانى است كه جلوگيرى از منكرات كند

من مسائل كلى را قبلاً نوشته‏ام كه بايد ايران يك مملكت اسلامى و همه چيزش اسلامى باشد. اگر كسى در احوال شخص‏اش مرتكب معصيت و فساد هم بشود و بر فرض اثبات هم، روى موازين شرعى بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود. نبايد كسى از اين معنا سوء استفاده كند و در خيابان‏ها كار خلاف شرع انجام دهد. يكى از وظايف شهربانى جلوگيرى از منكرات است و ما هم شهربانى را به خاطر عمل به وظايفش مى‏خواهيم. اگر كسى در خيابان از دستورات شهربانى و رانندگى تخلف كرد، بايد تعقيب بشود و اصولاً هر چه در حفظ نظام مملكت و شهر دخالت دارد بايد با جديت عمل گردد. اگر شما مراكزى را مى‏بينيد كه در آن توطئه بر عليه انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در كار است براى خنثى كردن آن زود عمل كنيد. و ابداً اين صحبت نيست كه دل شما بلرزد كه مبادا مسأله‏اى پيش آيد، مثلاً در منزلى كه گروهى اجتماع كرده‏اند و خواهند انفجار و يا خرابكارى انجام دهند و يا يك‏

صحيفه نور ج 17 صفحه 168

دسته و اشخاصى را از بين ببرند، اين وظيفه مأمورين است كه جلوى آن را بگيرند، و مراكزى كه اشخاص فاسدى مى‏خواهند در آن هروئين و ترياك تقسيم كنند و يا فساد و فحشا و منكرات و مشروبات را رواج داده و عشرتكده داير كنند، كنترل نمايند. من اميدوارم كه شما در كارهايتان موفق باشيد و وظايف خود را به طور شايسته انجام دهيد. خداوند همه شما را تأييد كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  2:01 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها