0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 163

تاريخ 9/3/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان صنعت نفت‏

با اعتصابات شما رژيم سابق و اربابان آنان فلج گرديدند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما عزيزانى كه امروز اينجا تشريف داريد، كسانى هستيد كه اولاً مورد هدف جنايتكاران بيشتر از همه هستيد و ثانياً براى خدمت به اسلام و ميهن عزيز اسلامى موثرترين ارگان‏ها هستيد. من به شما تبريك مى‏گويم كه شما جوانانى هستيد كه با كوشش شما اين انقلاب پيروز شد و شما مردان سلحشورى هستيد كه با اعتصابات شما رژيم سابق و اربابان آنها فلج گرديدند. مبارك باد بر شما اين پيروزى و اين قدرت. و بايد به شما بعضى از نكات را عرض كنم‏

اينكه در اين پيروزى بزرگى كه نصيب ايران شده است و بحمدالله قدم‏هاى آخر را طى مى‏كند و دشمنان اسلام و ميهن شما نفس‏هاى آخر را مى‏كشند، مى‏بينيد كه قدرت‏هاى بزرگ به وحشت افتادند و گاهى ما را تهديد مى‏كنند، شما را تهديد مى‏كنند و گاهى منطقه را بر ضد ما و ملت ما و شما مى‏خواهند بسيج كنند، اين براى اين است كه آنها از اين قدرت اسلامى و از اين وحدتى كه در ايران پيدا شده است و انسجامى كه در تمام گروه‏هاى اين ملت پيدا شده است خوف دارند. بالاتر ارگانى كه هدف جنايتكاران است، قضيه نفت است و قضيه كارمندان و كارفرمايان نفت است. شما بايد توجه بكنيد كه حفظ اين كشور و حفظ اسلام در اين ناحيه بسته به تعهد شما به اسلام و ميهن خودتان است. و جنايتكاران و منافقان و منحرفان، حيله‏اى كه دارند، در راس همه حيله‏ها نفوذ در بين شماست و منحرف كردن شماها در راس برنامه‏هاى آنهاست و من اميد اين را دارم كه شما همانطور كه تاكنون در مقابل همه ايستاده‏ايد و كارمندان و كارفرمايان و تمام اشخاص كه در اين محلى كه شريان حيات يك ملت است به كار ادامه مى‏دهيد، از حيله‏هاى اينها غافل نباشيد. بدانيد كه هر روزى كه در بين شما، حيله‏گران و افسون‏سازان و ساحران آمدند و خواستند يك مطلبى ايجاد كنند، يك خلافى ايجاد كنند، بدانيد آن روز است كه مى‏خواهند شما را تحت سيطره دشمنان اسلام قرار بدهند و اسير آنها بكنند.

خدمتگزار ملت و اسلام باشيد تا بزرگى بكنيد بر همه دولت‏هاى قدرتمند

اينكه دولت آمريكا در اينوقت از زمان مى‏گويد كه ما دوستانى داريم در منطقه و منافعى داريم، بايد ديد كه او چى مى‏گويد، دوستان آنها كى هستند و كى بودند و منافع آنها در اين منطقه چى هست و

صحيفه نور ج 16 صفحه 164

چى بود و چى خواهد بود. آنها دوستانى دارند و دوستان، آنقدر دوستى دارند كه علاوه بر اينكه مزدور بى‏مزد هستند، مزدور مزدبده هستند. آنهائى كه منافع كشور خودشان را، سرمايه‏هاى انسان‏هاى مظلوم را به پاى قدرتمندان مى‏ريزند و منافع آنها را تامين مى‏كنند، مراد از منافع اينطور منافع است، منافعى كه شريان حيات آنها را در صورتى كه قطع بشود، قطع مى‏كند. و دوستان آنها دوستانى هستند كه اگر آنها كنار بروند، حيات آنها را هم سلب مى‏كند. و ما به همه كشورهائى كه همسايه ما هستند، اسلامى هستند، به دولتمردان آنها كه به خيال خودشان اسلامى هستند، تذكر مى‏دهيم كه مقصود آمريكا از اينكه ما دوستانى داريم و منافعى داريم و دنبال او و دوستان منافع خودشان را به واسطه اسلام و ايران اسلامى در خطر مى‏بينند، آن منافع، همان منابع سرشار كشورهاى اسلامى است و همان منابع زيرزمينى در كشورهاى اسلامى و مناطق مهم براى آنها هست و آن دوستان شماها هستيد كه بعض شما هست كه براى آنها خدمت مى‏كنيد و در ازاء اين خدمت، ذخاير خودتان را هم تقديم مى‏كنيد.

ملت ايران، دولت ايران و همه ارگان‏هاى ايران مى‏خواهند شما را از اين بار ذلت كه براى شما پيش آورده‏اند كه منافع شما و چيزهائى كه بايد براى ملت‏هاى شما و براى تعمير كشور شما صرف بشود، به رايگان مى‏خواهند ببرند و شما را دارند اغفال مى‏كنند و به خيال خودشان خيال دارند كه شماها را در اين مهلكه‏اى كه صدام گرفتار شد، گرفتار كنند كه شايد بتوانند از اين گرفتارى كه به بركت اسلام براى آنها پيدا شده است، از آن نجات پيدا كنند. ملت‏ها مى‏دانند كه اسلام براى آنها از هر چيز عزيزتر و سودمندتر، هم براى دنياى آنهاست و هم براى آخرت آنها. دولت‏ها بايد اين تنبه را داشته باشند، ملت‏ها مى‏دانند، ملت‏ها كه ساليان دراز تحت شكنجه بودند، شكنجه‏هاى روحى، شكنجه‏هاى جسمى، ملت‏هائى كه در فقر و مسكنت غوطه مى‏خورند و زرهاى آنها را و طلاى سياه آنها را در حلقوم ديگران مى‏ريزند، ادراك مى‏كنند كه موافقت با جمهورى اسلامى، بيرون كردن قدرت‏هاى اجنبى و سلطه‏هاى كفار است و برچيدن بساط آنهاست. دولت‏ها بايد متذكر باشند و دولت‏ها توجه بكنند به رژيم فعلى ايران، ببينند كه آيا آنها برايشان با وضعى كه دارند بهتر است يا اگر وضع تغيير بكند و بشود مثل ايران؟ توجه بكنند به اينكه ايران امروز، دولت و ملت و مجلس و تمام ارتش و سپاه پاسداران و همه، يك ارگان هستند و همه پشتيبان هم هستند. دولت اگر گرفتارى پيدا بكند، همين ملتند كه رفع گرفتارى مى‏كنند. اگر در سرحدات ما جنگ، جنگ تحميلى پيدا شد، همين ملت و همين كاركنان نفت و ساير ارگان‏ها هستند كه پشتيبانى مى‏كنند. همانطورى كه سابق شيرهاى نفت را بستند و پيروز شدند، امروز هم باز مى‏كنند و باز كردند و پيروزند. و براى دولت اگر مشكلى پيدا بشود، همين جوانان و همين ملت، زن و مرد، بچه و بزرگ است كه در رفع اشكالات كوشش مى كند.

شما دولت‏هاى خارج از ايران مى‏بينيد كه آنقدر مشكلات براى ما، ابرقدرت‏ها پيش آوردند و ما را محاصره اقتصادى كردند و كمك همين ملت، آن توطئه‏ها را خنثى كرد. اگر شما اين وضع را پيدا بكنيد، ملت شما با شما مثل ملت ايران با دولت ايران باشد و تمام قدرت‏هاى شما جمع بشود، متمركز بشود و در مقابل قدرت‏ها بايستد و آقائى كنيد نه نوكرى، خدمتگزار ملت و اسلام باشيد تا بزرگى بكنيد

صحيفه نور ج 16 صفحه 165

بر همه دولت‏هاى قدرتمند، آن بهتر است يا اينكه قطع رابطه بكنيد با ملت‏هاى خودتان وداع بگوئيد با اسلام و مخالفت كنيد با يك جمهورى كه اسلامى است و مى‏خواهد آزاد و مستقل باشد؟ و مخالفت با اينها بكنيد و ذليل باشيد در تحت سلطه قدرتمندان كه وقتى مطلبى پيش مى‏آيد كه مخالف با منافع آنهاست اعلام مى‏كنند كه دوستانى داريم و منافعى داريم؟ آمريكا چه منافعى مى‏تواند در اينجا داشته باشد جز منابع زرخيز شما؟ و چه دوستانى مى‏تواند اينجا داشته باشد جز آنهائى كه به عنوان دوستى خدمتگزار هستند؟ آمريكا دوست نمى‏خواهد، آمريكا خدمتگزار مى‏خواهد، آمريكا خدمتگزارانى مى‏خواهد كه منافع ملت‏شان را تقديم بكنند و در عين ذلت را به خودشان بار بياورند تحمل كنند. ما، ملت ما و دولت ما ايستاده‏ايم و در مقابل هر سلطه‏جوئى ايستاده‏ايم و تا آنوقت كه توان داريم مخالفت مى‏كنيم. و من اميدوارم كه اين عناياتى كه خداى تبارك و تعالى با اين ملت خدمتگزار به اسلام دارد، مستدام باشد و اين خدمتى كه تمام ملت ما براى اسلام و ميهن اسلامى مى‏كند مستدام باشد. و اگر همچو مطلبى انشاءالله مستدام باشد، آسيب نخواهد ديد، قدرت‏هاى بزرگ را با تمام كيدهاى شيطانى رسوا خواهد كرد.

ما از اول انقلاب تاكنون هر چه ديديم معجزات بوده است

ما از اول انقلاب و بعد از پيروزى تاكنون هر چه ديديم معجزات بوده است. شما ملاحظه بفرمائيد كه در اين اختلافى كه، نهضتى كه ايران پيدا كرد و مقابل رژيم شاهنشاهى با آنهمه يال و كوپال و با آنهمه كسانى كه قدرتمند بودند و دولت‏هاى قدرتمند و پشتيبانى آنها، كدام قدرت توانست يك همچو رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه ابزار جنگى و آلات، سلاح‏هاى مدرن، از اين كشور بيرون كند و شكست بدهد؟ و كدام قدرت است كه امروز در جبهه‏هاى جنگ در مقابل اينهمه تجهيزات، پيروزى حاصل مى كند؟ و كدام قدرت بزرگ است كه در دل اينها آنطور رعب و ترس مى‏افكند كه فوج فوج خود را تسليم مى‏كنند؟ در صورتى كه آنها در پناهگاه‏هائى كه با همه جور تجهيزات مجهز بود زندگى مى‏كردند و برادران شما و ما باژ - 3 و امثال اينها در بيابان، از بيابان هجوم مى‏كردند. آنچه آنها را آنطور مرعوب كرد كه يكباره سلاح‏ها را زمين گذاشتند و تقديم كردند و هر كدام مى‏توانستند خودشان را به شط انداختند و يا هلاك شدند يا با شنا خارج شدند و هر كدام نمى‏توانستند اسير شدند و تسليم شدند.

بيدار باشيد كه اگر اختلافى پيدا بشود اسارت شما عود مى‏كند

برادران من! توجه كنيد كه شما چه كرديد و بايد چه ماموريت الهى را انجام بدهيد. توجه كنيد كه شما شريان‏هاى ابرقدرت‏ها و غرب و شرق را در دست داريد و دشمن‏هاى شما هدف اصلى‏شان شما هست كه دست شما و دست قدرتمند شما آنها را به عقب زد. و توجه كنيد به كيد آنها و توطئه‏هاى آنها كه هر روز در كار هست. كارمندان نفت و تمام كارگران اين طلاى سياه بدانند كه آنها مقصد هستند

صحيفه نور ج 16 صفحه 166

و آنهائى كه مى‏خواهند اين كشور را به شكست بدهند، يكى از كارهايشان همان است كه در آنجا يك ايجاد اختلاف بكنند. بيدار باشيد كه اگر خداى نخواسته در آنجا يك اختلافى پيدا بشود، اسارت شما عود مى‏كند. ما و شما و همه ملت ما آن روز در تحت سلطه قدرت‏هاى بزرگ به وسيله اين رژيم فاسد بوديم، كارفرمايان تمام جاها آنها بودند و ماها را مثل يك عمله حساب مى‏كردند. دست برومند شما و قدرت ايمانى شما آنها را به جاى خود نشاند و به جهنم فرستاد و شما امروز خودتان بحمدالله قدرت در دست داريد و خودتان تمام رشته‏ها را در دست داريد و با همه توطئه‏هائى كه آنها كردند، همه را خود شماها خنثى كرديد و همين تحريم اقتصادى براى شما يك تحفه آسمانى بود كه فكرهاى متفكران ما را به راه انداخت و بحمدالله رو به خودكفائى مى‏روند. من ديگر كوتاه مى‏كنم و دعا مى‏كنم به شما كه خداوند تبارك و تعالى، اين قدرت اسلامى را حفظ كند و خداوند تبارك و تعالى هشيارى شما را حفظ كند و خداوند تعالى دشمن‏هاى ملت ما را از بين ببرد و كيدهاى آنها را خنثى كند و سعادت و سلامت و عزت و عظمت نصيب شما دوستان و ملت‏هاى اسلامى باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:53 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 167

تاريخ 11/3/61

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شورايعالى قضائى، قضات شرع و دادستان‏هاى دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى‏

هر قدمى كه انقلاب به پيش مى‏گذارد مسؤوليت متعهدين به اسلام افزون مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با تشكر از آقايان نمايندگان محترم مجلس و آقايان شوراى قضائى و قضات محترم اسلامى و دادستان‏هاى محترم كه با تشريف آوردنشان خدمتشان رسيديم و تبريك پيروزى‏هاى اسلام به همه آقايان و همه ملت و همه مستضعفان جهان، چند كلمه‏اى راجع به تكاليف فعلى خودمان و بعد هم چند كلمه‏اى راجع به اوضاعى كه الان در دنيا مى‏گذرد عرض كنم. البته مطلبى را كه رئيس محترم مجلس فرمودند، من الان نمى‏توانم به طور شايسته صحبتى در آن باب بكنم. من امروز يك كلياتى عرض مى‏كنم و انشاءالله در فرصت ديگر اميد است كه مسائل و مشكلات حل بشود. در عين حالى كه ايشان فرمودند مشكلات داريم و من هم معتقدم به اينكه مشكلات فراوان داريم، لكن چون درصدد رفع مشكلات هستيم، هم مجلس محترم كه بحمدالله يك اجتماع الهى است و هم شوراى قضائى و قضات و دادستان‏هاى محترم كه تمام متعهد و خدمتگزار هستند و هم دولت و مراتب اجرائى، الان همه درصدد رفع مشكلات هستند و اين مژده رفع مشكلات را مى‏دهد. تا شروع نشده است به رفع مشكلات و طرح‏هائى كه براى رفع مشكلات است، مشكلات خيلى بزرگ نمايش پيدا مى‏كند، لكن بعد از اينكه تصميم گرفته شد و شروع شد به كار، اميد است كه با همين شروع، رو به رفع مشكلات بگذاريم و انشاءالله با سرعت اين مشكلات بر طرف بشود. آنچه من در اين جلسه محترم بايد عرض كنم اين است كه هر قدمى كه انقلاب به پيش مى‏گذارد، به همان اندازه مسؤوليت همه آقايان و همه كسانى كه در امور اين نهضت اسلامى، چه دولت و چه ديگران، دخالت دارند، افزون مى‏شود. يك وقت است كه اول انقلاب است و مشكلات انقلاب در كار است و هرج و مرج‏هائى كه در هر انقلاب اجتناب‏ناپذير است، آنجا عذر موجه است. يك وقت هم هست كه باز مفسدين و منافقين و منحرفين دستشان باز است و به كارهاى جنايتكارى خودشان ادامه مى‏دهند و جنگ است و حال جنگ است، آنوقت هم يك مقدارى معذور هستند. اما بحمدالله اين مسائل كه خار راه آقايان است، حل شده بايد ما حساب كنيم. هم قضيه جنگ به خواست خداى تبارك و تعالى در شرف حل است و هم اين منحرفين و وابستگان به قدرت‏ها رو به فنا هستند. از اين جهت ما، آقايانى كه در مجلس شوراى اسلامى هستند و مهمترين مقام را

صحيفه نور ج 16 صفحه 168

دارا هستند و چه شوراى قضائى و قوه قضائيه كه از اهميت بسيار برخوردار است و هم دولت كه مجرى قوانين است، قوانين اسلام است، امروز مسوول هستيم. يعنى از من طلبه تا شما آقايان و تا دولت و قوه قضائيه و قضات محترم و دادستان‏هاى محترم همه‏جا و ائمه جماعات و جمعات و مراجع عظام اسلام و طلاب علوم دينيه و متفكرانى كه متعهد به اسلام هستند، همه در اين وقت مسؤوليت بزرگى به عهده داريم. يعنى خداى تبارك و تعالى الان از ما عذر را كم مى‏پذيرد يا نمى‏پذيرد. الان ما نمى‏توانيم بگوئيم كه حال انقلاب است و حال انقلاب كارى از دستمان برنمى‏آيد، و نمى‏توانيم بگوئيم كه جنگ آنطور در ايران است كه دست همه را بسته است، و نمى‏توانيم بگوئيم كه اين گروهك‏ها آنطور فعاليت دارند كه اذهان ما را به خودشان متوجه كرده‏اند. اينها مسائلى است كه يا حل شده است يا نزديك به حل است. از اين جهت ما الان هم مجلس بايد قدم‏هاى بلندترى بردارد و لوايحى كه عرضه مى‏شود يا خودش قوانين مى‏خواهد بگذراند، هر چه بيشتر سرعت بدهد و اسلامى بودنش صددرصد باشد. اگر يك قانون، يك پيشنهاد، يك لايحه در آن يك نكته غير اسلامى باشد، اين در نظر اسلام و خداى تبارك و تعالى مردود است. بايد ما همه كوشش كنيم به اينكه همانطور كه جمهورى اسلامى را با كوشش اين مردم و جمعيت‏هاى ميليونى اسلامى، اين جمهورى اسلامى را به پيروزى رساندند و همه ما مرهون زحمات و فداكارى‏هاى آنها هستيم و خداوند همه را سلامت بدارد و به همه شهداى ما رحمت و سعادت نصيب كند، ما همه مرهون آنها هستيم و ما آن مقصدى را كه آنها داشتند موظفيم كه دنبال كنيم. مقصد آنها در شعارهاى آنها از اول انقلاب تا حالا و انشاءالله بعدها هم شعارها محفوظ است، منعكس است. آنها استقلال مى‏خواهند، آزادى مى‏خواهند و جمهورى اسلامى مى‏خواهند. جمهورى‏اى كه بايد اساسش بر احكام اسلام باشد و جمهورى‏اى باشد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و امام زمان روحى له الفدا بپذيرد. اگر يك خدشه در احكام اسلام واقع بشود، نه پيغمبر مى‏پذيرد و نه امامان ما. كوشش بايد بكنيم به اينكه در عين حالى كه بايد سريع قدم‏هاى بلند را برداريم و در عين حال، تمام قدم‏ها بايد اسلامى باشد و رو به اسلام باشد و نمى‏توانيم اگر يك مطلبى را در مجلس بگذرانيم و خداى نخواسته متخلف باشد از اسلام، نمى‏توانيد شما عذر براى خودتان پيدا بكنيد. و اگر يك قدم، قضات محترم و شوراى قضائى خداى نخواسته بر خلاف آنچه مقرر است بردارند، آن هم معذور نيست و مواخذ است. و اگر چنانچه ائمه جمعه و ائمه جماعت و كسانى كه در اين جمهورى اسلامى از روحانيون مشغول يك كارى هستند، اگر خداى نخواسته يك قدمى، يك كلامى برخلاف مصالح اسلام بردارند، معاقب هستند. همه معاقب هستيم و همه مسوول هستيم، كلكم راع و كلكم مسئول ما بايد كوشش كنيم كه رو به اسلام برويم و اسلام را هر چه زودتر، قوانين اسلام را، قوانين قضائى اسلام را، قوانين سياسى اسلام را هر چه زودتر به طور شايسته در اين كشور پياده كنيم و مطمئن باشيد كه اگر چنانچه اراده كنيد، مى‏توانيد و در عين حالى كه تاكنون هر چه قوانين در آن رژيم‏هاى سابق بوده است، تقريباً بسيارى از قوانين، قوانين جزائى و سياسى‏اش كه همه در بسيارى از قوانين‏شان برخلاف مسير اسلام بوده است، يا متصديان قضا اشخاصى بودند كه بر خلاف موازين

صحيفه نور ج 16 صفحه 169

اسلام متصدى قضا شدند و در نار هستند. و متصديان همه امور كه مشغول به خدمت هستند، اگر خداى نخواسته يك خلافى در كار باشد ولو اشتباهاً باشد، بايد با كمال دقت ملاحظه كنند و مداقه كنند كه مبادا يك مطلبى واقع شود بر خلاف آنچه كه بايد واقع بشود. و من به همه شما و به همه آقايان دعاگو هستم و آنچه كه وظيفه من است كه يكى‏اش دعاگوئى است، اميدوارم دعا كنيد كه كوتاهى نكنم.

اين عار تا قيامت بر پيشانى شما غير متعهدها متنقش است‏

و اما مسائلى كه امروز در منطقه و جهان واقع مى‏شود، البته شما همه يا اكثراً مى‏دانيد كه چه دارد واقع مى‏شود. از امريكا تا انگلستان، تا فرانسه، تا آلمان تا ساير جاها به راه افتاده‏اند، دستپاچه شده‏اند و هياهو مى‏خواهند راه بيندازند كه در اين وقت چه مى‏شود. اين دستجاتى كه مى‏خواهند صدام را زنده كنند يا تطهير كنند، چه در بغداد بروند و غير متعهدين به اصطلاح مجتمع بشوند و چه نروند، مطلب از اينها گذشته است. اين مرده، زنده نخواهد شد. اگر هم بغداد برويد، يك مرده را رئيس خودتان قرار داديد، يك جنايتكار مرده را انتخاب كرده‏ايد. و اين عار براى شما غير متعهدها تا قيامت بر پيشانى‏تان متنقش است. و اگر گمان كنيد كه با رفتن بغداد و تعيين صدام به رياست، يا يكى ديگرى كه مثل صدام است، شما بتوانيد كه يك كسى كه جنايتش آنقدر زياد است كه نمى‏توانيم ما به ذكر و قلم، ذكر كنيم آن را، بخواهيد تطهير كنيد، او با درياهاى عالم هم تطهير نخواهد شد. و اگر بخواهيد علم كنيد او را و زنده كنيد، اين علم خوابيد و اين نعشش الان موجود است. الان يك نعشى است كه دارد حركت آخر عمرش را مى‏كند. شماها نمى‏توانيد اين كار را انجام بدهيد. بيخود خودتان را زحمت ندهيد و عرض خودتان را نبريد و براى ماها هم زحمت درست نكنيد و آنهائى كه از آن طرف درياها آمده‏اند اينجاها گردش مى‏كنند، آنها هم اگر بخواهند صدام را زنده كنند، همان حرفى است كه به آنها بايد گفت و اگر حضرت عيسى سلام‏الله عليه كه مرده‏ها را زنده مى‏كرد بيايد، اين مرده را نمى‏تواند زنده كند. براى اينكه زنده كردن اين، به هدايت است. و خداى تبارك و تعالى به پيغمبر اسلام كه اشرف از حضرت عيسى سلام‏الله عليه است مى‏فرمايد انك لاتهدى من احببت حضرت عيسى مرده‏هاى طبيعى را زنده مى‏كرد، لكن مرده‏اى كه قلبش مرده است، مرده‏اى كه هستى‏اش از بين رفته است، حيثيتش از بين رفته است و قادسيه‏اش به فنا مبدل شده است، حضرت عيسى هم همچو كارى را نه مى‏كند و نه مى‏تواند. بنابراين اينها مى‏خواهند چه بكنند؟ اينهائى كه اجتماع مى‏كنند كه، يك كنفرانس‏هائى ايجاد مى‏كنند كه كنفرانس غير متعهدها را، بلكه بتوانند در بغداد تاسيس كنند و ايجاد كنند، اولاً كه معلوم نيست كه موافقت كنند بسيارى از دولت‏ها، دولت‏هائى كه توجه به مسائل دارند، دولت‏هائى كه مرعوب آمريكا و ديگر كشورها نيستند، دولت‏هائى كه توجه به حيثيت خودشان دارند و دولت‏هائى كه به اسلام فكر مى‏كنند، اينها با شما موافقت معلوم نيست بكنند، و بخواهيد كه با عدم موافقت آنها هم، شما باز آن مجلس را تاسيس كنيد و آن را رئيس بدانيد كه در تاريخ ننگى براى خودتان ايجاد مى‏كنيد كه با درياها نمى‏شود اين ننگ را شست. و نمى‏توانيد كه شما اعاده كنيد حيثيت

صحيفه نور ج 16 صفحه 170

كسى را كه از اول نداشت، و اگر داشت، به باد فنا رفت، آدمى كه ملاحظه كرديد در آن چيزى كه نوشته بود به سران نظامى خودش در شهر خونين شهر، خرمشهر، كه آنطور سفارش كرده بود كه بزنيد، بكشيد و چه بكنيد، تا آخر گلوله، تا آخر نفر، اين ديد كه همان نظامى‏هاى او گوش ندادند به او، نتوانستند گوش بدهند، اصلاً مجال قرائت اين چيزها را به آنها ندادند و فوج فوج تسليم شدند. يك همچو آدمى كه دنبال اين مى‏گويد كه امر به عقب‏نشينى كرديم، (لابد عقب نشينى تاكتيكى!!) اين آدم را نمى‏توانيد اعاده حيثيتش را بكنيد، حيثيت خودتان را سر اين بى‏حيثيت به باد ندهيد. ما نصيحت‏هاى خودمان را، ايران نصيحت‏هاى خودش را به شماها مى‏كند كه شماها يك قدرى در خلوت بنشينيد و آمريكا و شوروى و ديگر قدرتمندان را از مغزتان شستشو كنيد و فكر كنيد كه ما اگر برويم بغداد، چه جور مى‏توانيم بكنيم. و من اعلام يك خطرى هم براى شما مى‏كنم كه از صدام بعيد نمى‏دانم و آن اينكه همين صدامى كه در حال مردن است يك وقت عده‏اى از شما را بكشد و گردن ايران بگذارد، براى اينكه شما را وادار كند كه مخالفت كنيد. خوف اين مطلب زياد است. شما از اين جانى خيال نكنيد كه هيچ كارى بر نمى‏آيد، اين جانى، جنايت زياد از او مى‏آيد. و اين جنايت به نظر انسان نزديك است، همانطورى كه يك جاهائى را مى‏زند و مى‏گويد ايران زده است و خودش با اسرائيل رفيق و دوست و برادر است و مى‏گويد كه اسلحه از اسرائيل مى‏آيد و حالا هم ابرقدرت‏ها و گويندگان آنها با اين مانورهاى مضحك يكى از اين ور مى‏گيرد، يكى از آن ور. يكى مى‏گويد كه من به اطلاع آمريكا بودم، آمريكا مى‏گويد من گفتم آنقدر كار نكن و مجلسشان مى‏گويد كه چرا اين كار را كردى. مطلب را مسلم همه‏شان مى‏گيرند كه اى مردم بدانيد كه اين اسرائيل به ايران اسلحه فرستاده. و همه اينها و خود اسرائيل هم اين مطلب را احراز كرده است كه اگر اسرائيل انگشتش را به بحر محيط بزند، نجس مى‏شود، چون اين را احساس كرده است، مى‏خواهد با اينكه من كمك كرده‏ام ايران را بدنام بكند، از باب اينكه مى‏داند كه موافقت او با ايران، بدنام كردن ايران است، خودش هم اين را احساس كرده است.

براى خدمت به امريكا حيثيت خود را پيش نسل‏هاى آينده از بين نبريد

در هر صورت اين مسائل كه الان مى‏گذرد، اينها همه هست و من خوف اين را دارم كه اگر اينها مجتمع بشوند، در بغداد يا در بين راه، چند نفر از اينها را بزنند و بكشند و گردن ايرانى‏ها بگذارند و يا در مجلس كه مجتمع مى‏شوند، يك وقت خود صدام براى اينكه برود دستش را بشويد، بيرون برود و مجلس را منهدم كنند. درست توجه كنيد كه مبادا به دام بيفتيد، به دام اين صدام بيفتيد، كه اين مرد خطرناكى است. و اشخاصى كه آخر عمرشان را مى‏گذرانند، جنايتكارانى كه آخر عمرشان را مى‏گذرانند، مى‏گويند حالا كه من رفتم بگذاريد، همه بروند. اقتلونى و مالكاً مرا بكشيد كه مالك هم كشته بشود. مساله اينطورى است. حالا خودشان بنشينند فكر بكنند كه آيا صدام با اين جنازه متعفن، ارزش دارد كه شما ارزش‏هائى به پاى او بريزيد؟ آمريكا كه مى‏گويد من اسرائيل را به هيچ كس‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 171

نمى‏فروشم، از شما آنهمه ذخاير مى‏گيرد و مى‏گويد من اسرائيل را به شما نخواهم فروخت، ارزش دارد اين آمريكا كه شما براى خدمت به او تمام حيثيت خودتان را پيش ملتتان، پيش ملت‏هاى عالم، پيش نسل‏هاى آينده از بين ببريد؟ من اميدوارم كه اينها بيدار بشوند و توجه به مسائل بكنند و خودشان را به هلاكت نيندازند و ما را هم به زحمت نيندازند. خداوند انشاءالله همه مسلمان‏ها را به وظايف اسلامى خودشان آشنا كند. ما و شما و همه ملت ايران را به وظايف اسلامى اسلامى خودمان آشنا كند و توفيق عمل به اسلام و پياده كردن اسلام در همه جا به همه ما مرحمت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:54 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 173

تاريخ 13/3/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خانواده‏هاى شهدا و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

يكى از احكامى كه مورد توجه خداست وحدت و انسجام همه است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

همانطورى كه اين برادرها، برادرهاى بسيار عزيز مايلند كه با من ملاقات كنند، من هم مايلم كه چهره‏هاى عزيز و نورانى آنها را ببينم. خوب، لكن مسائل، بعضى‏اش مهم است و به واسطه مهم بودن آن مسائل، يك مسائل ديگرى بايد يك قدرى تعويق بيفتد و بحمدالله امروز و در اين 15 خرداد كه نزديكش هستيم، وضع ايران به طور عموم، وضع قواى مسلح به طور خصوص بسيار فرق دارد با خرداد سال قبل و بحمدالله انسجامى كه الان حاصل شده است بين تمام قواى مسلح كه كوشش مى‏شد كه اينها با هم نباشند و نقشه آمريكائى بود كه اين اشخاصى كه مى‏توانند فعال باشند، مقابل هم قرار داده بشوند، آن مدفون شد و خنثى و آنطورى كه من، اشخاصى كه رفت و آمد مى‏كنند از روحانيون، ديگران براى من نقل مى‏كنند، اعجاب دارم از اين برادرى كه همه گروه‏ها با هم دارند كه گاهى گفته مى‏شود كه وقتى كه انسان وارد مى‏شود آنجا و نمى‏شناسد، اصلاً نمى‏تواند تميز بدهد كه كدام ارتشى‏اند، كدام سپاهى‏اند، كدام بسيجى‏اند. اينطور با هم مربوط و با هم هستند. و همين معناست كه خداى تبارك و تعالى شماها را و همه ما را مورد عنايت قرار داده است و همين نصرت الهى است، نصرت الهى كه انسان توجه به احكامش داشته باشد و عمل بكند به احكامش. اين نصرت الهى است و يكى از احكامى كه مورد توجه است اين وحدت و انسجام همه است. و خصوصاً قوائى كه در فعاليت نظامى هستند، اينها اگر خداى نخواسته يك وقتى يك اختلافى در خودشان بروز كند همان روز است كه آمريكا به مقاصد خودش نزديك مى‏شود.

روزى كه حيثيت اسلام در ميان است بايد تمام اميال خويش را فداى ميل اسلام كنيم

و لهذا فرضاً كه شما ملاحظه كنيد كه، يا آنها ملاحظه كنند كه بعضى‏ها مخالف مثلاً ميل‏شان يا موافق چه عمل مى‏كنند، امروز نبايد انسان اميال خودش را به نظر بگيرد. يك روزى كه گرفتارى اسلام و حيثيت اسلام در ميان است و مى‏بينيد كه همه قدرتمندها و همه تبليغات بر ضد همه هست و از اول هم بر ضد همه و خصوص پاسدار عزيز بوده است، بايد انسان تمام اميال خودش را فداى ميل اسلام، بكند حكم و احكام اسلام بكند. همانطور كه شما و همه اين رزمندگان ما واقعاً يك‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 174

چهره‏هائى هستند كه انسان از خودش خجالت مى‏كشد كه با آنها مواجه بشود. كسانى كه جان خودشان را كه سرمايه همه چيز است ديگر براى انسان، اين را فدا دارند مى‏كنند براى اسلام و ماها اين توفيق را نداريم، نمى‏توانيم، منتها دعا مى‏كنيم به شما. وقتى بنا شد كه شما يك همچو تحفه‏اى را داريد به اسلام تقديم مى‏كنيد، آنوقت اگر فرض كن يك چيزى مخالف ميل‏تان شد، بايد با آن مخالف ميل، با ميل خودتان يك قدرى مبارزه كنيد. اين مبارزه باطنى است كه لازم است انسان داشته باشد هميشه و هميشه مواظب باشد.

شيطان خرده‏كارى خيلى دارد، چيزهاى مخفى، چيزهائى كه انسان نمى‏تواند ادراك كند و بعد ادراك مى‏كند زياد دارد و وسوسه‏هاى زياد دارد. بايد در مقابلش ايستاد و در مقابلش از هواهاى ادراك مى‏كند زياد دارد و وسوسه‏هاى زياد دارد. بايد در مقابلش ايستاد و در مقابلش از هواهاى نفسانى جلوگيرى كرد. و اين وحدت و انسجامى كه الان بين شما و ساير برادرانتان در ارتش و بسيج و ساير جاها هست، اين را حفظ كنيد و همين طور عشاير را كه يك قوه‏اى هستند و علاقمند هستند بحمدالله.

امروز بايد با هم باشيد و دشمن مشترك را دفع كنيد

و در رژيم سابق، زمان رضاشاه مى‏خواستند اين عشاير را از بين ببرند و بسيارى‏شان را از بين بردند. الان بحمدالله آنها هم يك قدرتى هستند با شما دوست و رفيقند. همه با هم دوست باشيد، همه با هم رفيق باشيد تا اينكه بتوانيد اين بار را به منزلش برسانيد و مطمئن باشيد كه تا ايران به اين وضعى كه فعلاً هست، و بحمدالله دارد جلو مى‏رود. خيلى از اشخاصى كه بدبين بودند به اسلام و بدبين هم هستند، هى اميد اين را داشتند كه اسلام همين چند ماهى بيشتر، باز مهلت مى‏دادند، يك چند ماه ديگر، يك چند ماه ديگر، يك سال ديگر، و حالا ديدند كه سه سال گذشت و رو به انسجام بيشتر و اينجا ثبات بيشتر است. و من اميدوارم كه هر چه عمر اين طفل زيادتر بشود و عمرش طولانى‏تر بشود، بر آن فعاليت و بر آن قوه‏هاى خودش افزوده بشود و انسجامش هم زيادتر بشود. و اين اشخاصى كه به اميد اين نشسته‏اند كه دوباره ايران برگردد، سلطنت طلب مى‏خواهد دوباره ايران به سلطنت برگردد، ديگران مى‏خواهند يك جمهورى دموكراتيك غير مذهبى، با تعبير غير مذهبى، غير مذهبى درست بكنند، اينها همه‏شان به قبرستان خواهند رفت و نمى‏توانند انشاءالله. و اما شرطش اين است كه ان تنصرواالله ينصركم خداى تبارك و تعالى تعليق كرده، اين نصرت خدا دنبال نصرت ماست. ما اگر از خدا نصرت كرديم و براى خدا، براى دين خدا عمل كرديم، كه يكيش همين است كه گله‏ها اگر داريم، الان باشد، الان بايگانى كنند گله‏ها را، بعدها كه درست شد اگر باز گله‏اى باقى ماند مى‏شود انسان يك كارى بكند، اما امروز وقت اينكه من از يك كسى اوقاتم تلخ باشد، يك چيزى بگويم كه يك وقت خداى نخواسته براى او مضر باشد، يا شما يك چيزى بگوئيد، يا ارتشى‏ها يك چيزى بگويند اين امروز نبايد مطرح بشود. همه بايد تمام با هم باشيد و يك دشمن مشترك آمده است و بايد اول دشمن مشترك را دفعش كنيد، بعد كه دشمن مشترك دفع شد، خوب، گله‏ها بعدها اميد است كه حل بشود، اگر

صحيفه نور ج 16 صفحه 175

هم حل نشد، آسان است آن بعدها. حالا من هم دعا مى‏كنم به شما و اميدوارم كه همين حيثيتى كه داريد الان، بحمدالله شما الان در بين همه دنيا، الان ايران، اگر همه رسانه‏ها را ملاحظه كنيد، ايران مطرح است همه جا، در همه دنيا مطرح است ايران و همه از اين جنبش ايرانى و اسلامى وحشت دارند. با اينكه ملت‏هاى اسلامى و دولت‏اسلامى، ملت‏ها كه وحشت ندارند دولت‏هاى اسلامى هم نبايد وحشت داشته باشند، براى اينكه ايران بنا ندارد به اينكه دولت‏هاى اسلامى را كنار بگذارد، چى بشود، اميد دارد اسلام موفق بشود، آنها هم خودشان را با اسلام تطبيق كنند. همه ما با آنها موافق هستيم و دشمن مشترك ما كه امروز اسرائيل و آمريكا و امثال اينهاست كه مى‏خواهند حيثيت ما را از بين ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، اين دشمن مشترك را دفع بكنيد، بعد كه دفع كرديد دشمن مشترك را، آنوقت ديگر هر كسى در محل خودش براى خودش حكومت هست و براى چى. انشاءالله كه موفق باشيد و مويد، و من دعا مى‏كنم به شما و دعا كنيد كه من غافل نشوم از اين دعاگوئى. انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند و در پناه امام زمان سلام‏الله عليه به عنايت حق تعالى از عنايت حق تعالى برخوردار باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:54 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 184

تاريخ 16/3/61

بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه استان زنجان

كسى كه بخواهد به جنت و لقاءالله برسد بايد زحمت را تحمل كند و دلسرد نشود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اول بايد از آقايان كه زحمت كشيده و به اينجا تشريف آورده‏اند تشكر كنم. چيزى كه امروز به آن مبتلا هستيم و ممكن است براى ما پيش آيد، قضايائى است كه بعد از پيروزى جنگ براى ما ممكن است پيش بيايد. آمريكا معلوم نيست به اين زودى طمعش را از اين كشور قطع كند. ملت ايران درصدد است به آن وضعى كه سابق داشت و به آن اسارت‏هائى كه از همه طرف براى او بود و به آن محروميت‏هائى كه در سابق داشت و آن خلاف موازين اسلامى كه در سابق عمل مى‏شد برنگردد. از اين جهت ما بايد خودمان را براى مقاومت مهيا كنيم. روحانيون بايد اين وظيفه را به طور شايسته عمل كنند و مردم را هميشه مهيا نگه دارند. بعضى از مردم شايد ندانند كه چه قضيه‏اى واقع شده است. شخصيت‏هائى كه از خارج مى‏آيند و يا گاهى براى من پيام مى‏فرستند، مى‏گويند شما نمى‏دانيد چه كرده‏ايد و در دنيا چه شده است. حق هم همين است. ما آن كارى را كه اين ملت در پناه اسلام و امام زمان سلام‏الله عليه انجام داده است، عمقش را نمى‏توانيم بفهميم، بايد به تدريج فهميد كه چه حادثه‏اى پيش آمده است. لكن تا آن اندازه‏اى كه ما مى‏دانيم و از لحن تمام رسانه‏هاى گروهى معلوم است اين نيست كه دشمنان ضربه خورده‏اند و اينهمه دروغپردازى‏ها و شيطنت‏ها امر عادى نيست. در دنيا جنگ‏ها، كشتارها و خيلى خرابى‏ها واقع مى‏شود، اما وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه از آن مسائل كمتر منعكس مى‏شود. اما مى‏بينيم نسبت به مسائلى كه به نفع ايران است، آن را كوچك جلوه مى‏دهند و آنجا كه به ضرر ايران است، بزرگ جلوه‏اش مى‏دهند. ما بايد آن مقاومت و روح اسلامى را حفظ كنيم و آن سختى‏ها كه به خود پيغمبر اسلام صلى‏الله عليه و آله و سلم وقتى كه در مكه و مدينه بودند و بر حضرتش گذشته است، به ياد آوريم. بايد فكر كنيم كه پيغمبر چه كرده است، او يك بشر است، اما وظيفه دارد و خدا به او امر كرده است كه بايد استقامت كنى. همانطور كه پيغمبر به استقامت و مقاومت مامور است، هر كس كه همراه اوست و به او گرويده است ماموريت دارد استقامت كند. فاستقم كما امرت و من تاب معك ما بايد مردم را روشن كنيم به كارى كه كرده‏اند و سابقه نداشته است. هر انقلابى كه شده متكى به قدرتى بوده است، اگر از يك جبهه ضربه مى‏ديده خودش را متكى به جبهه ديگر مى‏كرده است. اين كارى كه شما و ملت ما كرده‏اند، نمونه است كه در اين سده‏هاى اخير

صحيفه نور ج 16 صفحه 185

به اين شكل نبوده است كه ملتى بخواهند خودش باشد و به آنچه كه دارد بسازد و خودش را به جائى برساند كه به ديگران احتياج نداشته باشد. بايد توده‏هاى مردم به اين كار بزرگى كه كرده‏اند آشنا بشوند. كار بزرگ است، ولى زحمت زياد دارد. همين ديروز كه مردم به خيابان‏ها ريختند و راهپيمائى كردند، صدام، ايلام را كه مردم محرومى در آنجا زندگى مى‏كنند، در حال راهپيمائى بمباران مى‏كند كه تاكنون چهل نفر شهيد شده‏اند و دويست نفر مجروح. يك چنين جنايت بزرگى اگر از طرف ايران واقع مى‏شد، مى‏ديديد كه رسانه‏هاى گروهى خارج چه مى‏كردند، ولى حال كه عراق يك چنين جرمى را مرتكب شده است، مساله را به صورت جزئى نقل مى كنند و دنبالش مى‏گويند كه صدام گفته است اين به عنوان تلافى صورت گرفته است كه ايران با بصره چه كرده است. صدام دروغى مى‏گويد كه عذرى پيدا كند و يك چنين جنايتى را مرتكب شود و ما بايد منتظر يك چنين جناياتى باشيم. نبايد بگوئيم چرا شده. چرايش معلوم است، شما اسلام را مى‏خواهيد و آنها مى‏گويند نبايد اسلام را بخواهيد. دولت مصر با صراحت مى‏گويد اين جمهورى اسلامى نبايد باشد و با دولت اسرائيل براى كوبيدن اسلام متحد مى‏شود. مصر و اسرائيل با هم پيمان مى‏بندند كه بر ضد ايران به كمك عراق بروند. چرا بايد كشورهاى اسلامى به اين وضع باشند كه اسرائيل به لبنان حمله كند و آنها بى‏تفاوت باشند و برخى از آنها با اسرائيل دوستى داشته باشند؟ ما بايد به راه خودمان ادامه دهيم و مقاومت كنيم. ائمه جمعه و جماعت بايد به مردم بفهمانند كه كارى كه كرده‏اند زحمت‏دار است و كسى كه بخواهد به جنت و لقاءالله برسد بايد زحمت را تحمل كند و دلسرد نشود. امروز حفظ اين دولت يك واجب شرعى است. من اميدوارم موفق باشيد و همه موفق شويد به اين جمهورى خدمت كنيد و در تاييد همه مقامات و تحكيم وحدت بين خودمان و آشنا كردن مردم به وظايف خطيرشان كوشا باشيم و من هم اميدوارم به وظيفه خود كه دعاگوئى است، موفق باشم.

والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:54 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 188

تاريخ 23/3/61

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان لشكرها و يگان‏هاى مستقل نيروى زمينى و مديريت‏ها و معاونت‏هاى ارتش جمهورى اسلامى

اينهمه هياهو و سر و صدا و مخالفت ابرقدرت‏ها، حكايت از عمق پيشرفت‏هاى نظامى و طبيعى شما مى‏كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً من تشكر مى‏كنم از اينكه در يك همچو روزى كه انشاءالله مفتاح تمام پيروزى‏هاست، خدمت شما جوانان عزيز و رزمنده رسيدم. آنچه كه از خارج هميشه به ما خبر مى‏رسد و آنهائى كه مى‏روند اطلاع به ما مى‏دهند و گاهى بعضى شخصيت‏ها به ما پيام مى‏فرستند كه شما عمق اين كارى كه كرديد، خودتان هم نمى‏دانيد. تمام اين بررسى‏هاى ظاهرى و پيشرفت‏هاى ظاهرى اين نيروهاى اسلامى است. عمق اين پيشرفت‏هاى ظاهرى هم همانطورى كه به ما گفته مى‏شود، پيام مى‏فرستند، براى خودمان هم باز خيلى واضح نيست كه جمهورى اسلامى و اين نهضتى كه در ايران پيدا شده است، در همان عمق طبيعى و ماديش چه دگرگونى‏اى در همه ارزش‏ها ايجاد كرده‏است و شما بايد بدانيد كه ملت‏ها، حتى آن ملت‏هائى كه الهى هم نيستند، اينها همه‏شان كه جزء مستضعفان جهان هستند و هميشه در تحت سلطه مستكبران بوده‏اند، اميد دوخته‏اند به اين نهضتى كه در ايران حاصل شده است و اين يك مساله بزرگى است كه در همين بعد طبيعى براى رزمندگان ما و براى ملت ما حاصل شده است كه عمقش آنقدر زياد است كه همه قدرت‏هاى خارجى و همه رسانه‏هاى خارجى به ضد اين قيام كرده‏اند. اگر اين امر عادى بود نبايد اينهمه هياهو در دنيا راه بيفتد، اينهمه سر و صدا بلند بشود، اينهمه مخالفت بشود. هر چه عمق مخالفت رسانه‏هاى گروهى و قدرت‏هاى بزرگ زيادتر باشد، كشف مى‏كند كه عمق پيشرفت‏هاى نظامى و طبيعى شما بيشتر است. اگر يك امر عادى بود، نبايد اينقدر امريكا دنبالش باشد كه اين را با هر حيله‏اى كه باشد، در همين جا خفه كند. اين يك امر غير عادى است حاصل شده است و ما در عمق ظاهرى اين قضيه هم كه ملاحظه كنيم، با همين ارزش‏هاى ظاهرى كه مورد بررسى رسانه‏هاى گروهى است، مورد بررسى مقامات نظامى دنياست، اين يك عمق زيادى دارد كه كم‏كم دارد براى دنيا ظاهر مى‏شود و تاكنون آن عمق معنوى كه در اين نهضت و در اين ملت حاصل شده است، در خارج كمتر به اين توجه شده است. تمام نظرها رفته است روى مسائل نظامى و پيشرفت‏هاى نظامى كه تصديق دارند كه اين يورش‏هايى كه از طرف اين

صحيفه نور ج 16 صفحه 189

رزمندگان ايرانى حاصل مى‏شود، اينها سابقه ندارد، وضعش يك وضع ديگرى است غير اوضاع جنگ‏هاى دنيا. اينها همه توجه به همين پيشرفت‏ها و شكست‏ها و امثال اين دارند. نظر دارند به اينكه ايران با اينكه يك جمعيت محدودى هست، به چهل ميليون بيشتر نمى‏رسد اين جمعيت و تمام قدرت‏ها هم با آن مخالفت كرده‏اند و بعد از انقلاب هم هست، كه انقلاب خودش يك چيزى است كه هر جا كه حاصل مى‏شود اوضاع را به هم مى‏زند، نظام را به هم مى‏زند، لكن وقتى ملاحظه كردند كه امروز ما در سال چهارم انقلاب واقع هستيم و همه چيزمان بهتر از اول است، يعنى اگر اول يك نقصى در نظام ما داشتيم، نقصى در نيروهاى نظامى و انتظامى داشتيم، نقصى در انسجام گروه‏هائى كه همه مسلحند داشتيم، امروز آن نقص رفع شده است. اينها همه روى حساب‏هاى مادى حساب شده است، ما عمق اين مساله را از جهت معنوى واقعاً نمى‏توانيم ادراك كنيم. يك جمعيتى كه در طول تاريخ و خصوصاً اين رژيم سابق كوشش كردند كه اين جمعيت را از همه چيز بى‏خبر نگه دارند، از همه اوضاع دنيا، كوشش كردند كه اين جوان‏هاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، ابتلا پيدا كنند به مواد مخدره، به جاهائى كه شهوانى هست. آنهمه مراكز شهوت و آنهمه مراكز فحشا درست كردند و عرضه كردند بر اين ملت در طول اين ده‏ها سال اخير كه شدت پيدا كرد و در زمان محمدرضا از همه وقت بيشتر شدت داشت و شما از جهت اخلاقى و فرهنگى ايران بايد اين معنا را اعتقاد كنيد كه اگر اين انقلاب به داد ايران نرسيده بود، ايران در سراشيبى محو و فنا واقع شده بود كه اصلاً اسمش از تاريخ بايد محو بشود. به طورى تبليغات شده بود كه همه چيز ما را مى‏خواستند وابسته كنند به غير و به ما حالى كنند كه شما هيچ كارى ازتان نمى‏آيد، اصلاً جنگ معنا هيچ ندارد، شما نمى‏توانيد اصلاً جنگ بكنيد با هيچ جا اصلاً ما در اين سه سال، نزديك به چهار سال، يعنى وارد در چهار سال كه شديم اين عمق پيشرفت ظاهرى را به دنيا حالى كرديم، به حكومت‏هاى بزرگ دنيا به قدرت‏هاى بزرگ دنيا. اين كارى كه شما برادرها و دوستان شما و همقطارهاى شما انجام دادند، حالى كردند به آنها كه ما در عين حالى كه يك جمعيت كمى هستيم، لكن توانائى اين را داريم كه با هر قدرتى مقابله كنيم.

خدا متحول كرد اين جمعيت را به يك جمعيت حزب اللهى و اين را شرق و غرب نمى‏توانند بفهمند

لكن آن عمق دومى كه اساس مطلب است كه عمق معنوى اين قضيه باشد. آقا، يك كشورى كه سال‏هاى طولانى زحمت كشيده‏اند، يك قشر از روشنفكر با قلم، با تبليغ، با تعليم زحمت كشيده‏اند، يك قشر مطبوعاتى و رسانه‏هاى گروهى با همه قدرت زحمت كشيده‏اند كه اين كشور را از خودش تهى كنند، يعنى اعتقادشان را گفت اينطور كنند، مغزشان را شستشو كنند و اينها را معتقد كنند به اينكه شما هيچ نيستيد، بايد تحت لواى يا شرق يا غرب، غرب مى‏گفت تحت لواى غرب، شرق مى‏گفت تحت لواى شرق، بايد زندگى كنيد والا هيچ كارى از شماها ساخته نيست. و شما يك وارد شد اين انقلاب بر يك همچو جمعيتى كه لااقل در اين پنجاه سال، بيشتر از هميشه تحت اينطور تربيت‏ها بودند.

صحيفه نور ج 16 صفحه 190

دانشگاهش اينطور تربيت مى‏كرد و ارتشش را اينطور تربيت مى‏كردند و همين طور همه چيزش را. عمق معنوى اين، اين است كه در مدت كمتر از يك سال بايد بگوئيم آنچنان تحول در اين جمعيت حاصل شد و آنچنان منقلب شد اين جمعيت به يك موجود ديگر، آن جمعيت رفاه طلب به يك جمعيت سلحشور و جنگجو، آن جميعت ميان تهى از كارهائى كه بايد خودش انجام بدهد به يك جمعيت متفكر در امور خودش، و زحمتكش براى كشور خودش و رفتن رو به كفا براى زندگى خودش و اگر به داد اين جمعيت خداى تبارك و تعالى نرسيده بود، خدا مى‏داند كه مساله فحشا را به كجا رسانده بودند. شما شايد خيلى‏هايتان مطلع باشيد از آن قصه‏اى كه در شيراز اتفاق افتاد و آن بساطى كه درست كردند و آن عقدى كه واقع شد ما بين يك پسر و يك مرد. اينها دنبال يك همچو چيزى بودند. مى‏خواستند اين كشور را به اينجا برسانند. خدا به فرياد اين ملت رسيد، ملت مظلوم، و متحول كرد اين جمعيت را به يك جمعيت حزب اللهى، يك جمعيتى كه همه چيزش را دارد براى خدا مى‏دهد. اين مساله مهم است، اين مساله‏اى كه آن اشخاصى كه در صدد تهذيب هستند، در صدد تزكيه نفس هستند، پنجاه سال زحمت مى‏كشند، بعد از زحمت‏هاى فراوان پنجاه ساله به يك مقامى مى‏رسند و اين جوان‏ها را خداى تبارك و تعالى آنطور در ظرف يك مدت بسيار كم متحول كرد به يك مقامى كه آنهائى كه پنجاه سال زحمت كشيده‏اند نرسيده‏اند به اين مقام، نرسيده‏اند به آنجا كه غير از خدا اصلاً هيچى نخواهند، شهادت را اينطور طالب باشند. اينطور شهادت را در بر بگيرند. اين يك مساله مهمى است، ما هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه اين مساله، مساله عادى نيست كه يك نفر آدم، صد نفر آدم، هزار نفر آدم يا همه بتوانند انجامش بدهند. يك كشور چهل ميليونى كه با بى بند و بارى مى‏خواستند اينها را بار بياورند و همه قدرت‏ها دنبال اين معنا بودند و همه تبليغات و همه گفتار و همه نوشته‏ها دنبال اين بود، يكدفعه متحول بشود به يك كشورى كه همه حزب الله هستند و همه آن چيزهائى كه شهوى بود و آن چيزهائى كه مربوط به شهوات نفسانيه بود، دور ريختند و ايستادند در مقابل قدرت‏هاى بزرگ و شكست دادند آنها را، اين تحول، تحولى است كه شرق و غرب نمى‏توانند بفهمند، آنها هر چيزى مى‏توانند بفهمند، همين در سطح ماديت اشيا را ارزيابى مى‏كنند كه كدام پيروز شد، كدام پيروز نشد، در سطح معنويت اينها نمى‏توانند اصلاً تصور كنند كه يك كشور چهل ميليونى چطور متحول شده است به يك چيزى كه جوان‏هايشان را مى‏دهند و گريه مى‏كنند كه كاش يكى ديگر هم داشتند. دست و پايشان را از دست داده‏اند و تاثرشان به اين است كه من ندارم كه باز بروم. و اين صحنه‏هاى بسيار نورانى كه در جبهه‏ها، شما كه هستيد، بهتر از ما مى‏دانيد كه چه صحنه‏هايى است، وقتى كه آقايان مى‏آيند اينجا با من صحبت مى‏كنند، واقعاً انسان تعجب مى‏كند از اينكه اين چه شد، چه قضيه‏اى واقع شده است كه اينطور تحول حاصل شد؟ البته چون قدرت خداست، تعجبى ندارد، با قدرت خدا واقع شده است و ما امروز و آخر، اول همه جا نصر را بايد از خدا بدانيم، نصرت مال اوست، ما چيزى نيستيم، نصرت، نصرتى است كه او به ما داده است.

صحيفه نور ج 16 صفحه 191

تا حالا سابقه ندارد كه روحانى و ارتشى و پاسبان و پاسدار در كنار هم باشند و در كنار هم جنگ بكنند

اين قدرتى كه الان در ايران هست كه همه رويش حساب دارند مى‏كنند، همه كشورها رويش حساب مى‏كنند و بدون جهت بسيارى از كشورها هم ترسيده‏اند، اين يك قدرتى است كه خدا داده است، اين يك چيزى نيست كه ما بتوانيم تحصيلش بكنيم، اين چيزى است كه خدا به ما عنايت فرموده است بنابراين ما بايد روى همين مساله هميشه تكيه بكنيم، روى اين مساله كه ما خودمان چيزى نيستيم و هر چه هست مبداء غيبى دارد و آن مبداء غيبى است كه ما را كمك مى‏كند، آقا، شوخى نيست كه يك جمعيت كثيرى با زحمت‏هائى يك دژى براى خودشان، به آن دژهاى محكم درست بكنند و در پناه آن دژ باشند و يك جمعيت كمى از بيابان به آنها حمله بكنند و تسليم بشوند آنها، تسليم براى اين است كه مى‏ترسند، ترس را كه در آنها ايجاد كرده است؟ ما كه جمعيت‏مان به اندازه آنها نبود، ما كه در بيابان بوديم و در معرض اينكه آسيب ببينيم و آنها در پناهگاه‏ها بودند و در دژهايى كه درست كرده بودند و اين خوف را هم نداشتند، اين يك خوفى بود كه خداى تبارك و تعالى در قرآن هم از آن اطلاع داده است كه در صدر اسلام خدا يك قسم از چيزهائى كه پيروز مى‏كرد كشور اسلامى را، همين بود كه رعب در دل مقابلين آنها القا مى‏فرمود. ما مرهون اين رحمت‏هاى بزرگ الهى هستيم و در عين حال مرهون اين ملت هستيم كه اينطور همه با هم كمك مى‏كنند. سابقه اصلاً ندارد، از اول تاريخ تا حالا سابقه ندارد كه روحانى و ارتشى و پاسبان و پاسدار و امثال اينها در كنار هم باشند و در كنار هم جنگ بكنند اصلاً اين سابقه‏اى ندارد. هيچ جا، نه حالا سابقه دارد، بعدها هم معلوم نيست كه، مگر به بركت اسلام جاى ديگر پيدا كند يك همچو چيزى كه همه‏شان با هم باشند. و اين صحنه‏هائى كه در سنگرها كه اينها همه با هم هستند براى من نقل مى‏كنند، واقعاً صحنه‏هائى است كه اعجاز آميز است و قدر اين صحنه‏ها را بدانيد.

و اما بعضى مسائلى كه ما الان در پيش داريم، شما مى‏دانيد كه ما از اولى كه اين جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روزى كه صدام كوس قادسيه براى خودش مى‏زد و چه امروز كه ديگر اسمى از او نيست و رفته است آنجائى كه خدا مى‏داند، ما مسائلمان مسائلى بوده است كه يكى بوده، آن هم براى اين است كه يك مسائلى كه ما گفتيم، يك چيزى نبوده كه مى‏خواستيم تحميل كنيم، يك چيزى بوده است كه وقتى عرضه كنيم به همه عقلاى دنيا و همه جنگنده‏هاى دنيا عرضه كنيم به آنها، از ما مى‏پذيرند. ما از اول مى‏گفتيم كه شما ريختيد در منزل ما، در شهرهاى ما، در كشورها ما، حمله كرديد و غافلگيرانه وارد شديد در كشور ما و آن همه خرابى كرديد و آن هم جرم كرديد و آنهمه كشتار كرديد، بايد برويد بيرون. يكى از شرايط ما اين است كه برويد بيرون. اين را چه انسانى مى‏تواند بگويد كه اين شرط، يك شرط تحميلى است؟ خوب، دزد آمده در خانه ما و اثاث ما را برداشته و جمع كرده مى‏گويد حالا بيا صلح كنيم، اينها مال من. خوب همين است ديگر، اينها دزدهائى بودند كه ريختند به اين كشور و هر چه هم بود در اين شهرها برده‏اند، هر چه مردم مال داشتند، اگر يك مقدارش را توانستند خود اينها

صحيفه نور ج 16 صفحه 192

حمل كنند از محلشان، كرده‏اند، اگر نه، آنها برده‏اند و از بين برده‏اند و آنهمه خرابى كرده‏اند و خرابى‏هائى كه در هيچ جا متعارف نيست (مغول هم كه به اين حمله كرده، اينطور نبوده است كه وقتى يك شهرى را مى‏گيرد تا آخر خرابش كند) شهرهاى ما را اينطور كرده‏اند اينها. خوب ما مى‏گوئيم كه شما وارد شديد به ما و اينهمه جرم كرديد، حالا مى‏گوئيد كه بيائيد با هم صلح كنيم، صلح كنيم يعنى خوزستان مال شما، يعنى آنقدرى كه شما گرفتيد مال شما. نه، هيچ وقت، هيچ كس نمى‏پذيرد. ما مى‏گوئيم شما بدون قيد و شرط بايد بيرون برويد، اگر هم بيرون نرويد بيرونتان مى‏كنيم، بهتر هم براى خودتان همين است كه بيخود اين جوان‏هاى بيچاره را به زور نياوريد و به كشتن بدهيد، خودتان برويد بيرون. اين يك مساله‏اى است كه همه عقلاى دنيا مى‏پسندند از ما كه كسى آمده است منزل شما و خرابكارى كرده، حالا به او مى‏گوئيد برويد بيرون. اگر مى‏خواهيد يك تفاهمى بشود، بايد برويد بيرون.

ما اگر صلح بكنيم، معنايش تشويق كردن اين جانى است‏

مساله دوم، مساله خسارت‏هائى كه وارد كردند، قضيه جبران خسارت يك جهت مادى دارد، يك جهت سياسى و معنوى. جهت ماديش گرچه خيلى زياد است براى ما، اينطورى كه همه شهرها را خراب كرده‏اند و هر چه ما داشتيم، به هم زده‏اند و البته جوان‏هاى ما هر دانه‏ايش ارزش همه لشگر آنها را داشت و از دست ما گرفته شدند اينها. ارزش مادى قضيه خيلى زياد نيست، عمده ارزش معنوى است و ارزش سياسى مساله، اگر بنا باشد كه يك كسى بيايد، هر چه جرم دارد بكند و هر چه دستش مى‏رسد جنايت وارد كند و بعد بگويد كه خوب حالا ديگر صلح مى‏كنيم، - من مى‏رويم بيرون - من مى‏روم بيرون. بسيار خوب، صلح مى‏كنيم خوب، اين جنايتى كه كردى چى؟ اگر ما اين مطلب را اغماض كنيم، نه از باب اين است كه يك مساله مثلاً مادى را اغماض كرديم، يك مساله معنوى را ما اغماض كرديم، يعنى يك ستمگر و يك گروه ظالم را ما تشويق كرده‏ايم به اينكه باز بكنيد. فردا هم باز دوباره برگردند و همين بساط را در آورند بعد هم بگويند كه آقا بسيار خوب، باز صلح مى‏كنيم. هى خلاف كنند و هى بگويند صلح مى‏كنيم. اين بايد جلويش گرفته بشود، در دنيا بايد اينطور تعدياتى كه واقع مى‏شود، جلويش گرفته بشود. يكى از مواردى كه بايد، جهتى كه بايد به او جلوگيرى بشود اين است كه خسارت‏هايى كه وارد شده بايد بدهيد. الان مى‏گوييد كه ما، دروغى هم مى‏گويند البته، كه ما بيرون مى‏رويم و قبول مى‏كنيم فلان، خوب، بسيار خوب، الان بروند بيرون و همين حالا كارشناس‏ها هم بيايند و جريمه‏هاى اينها را ارزيابى كنند كه چقدر بوده، يك گروه ديگر هم بيايند و ارزيابى كنند كه كى مجرم است. ما اگر مجرم را امروز رهايش كنيم، امروزى كه ما قدرت داريم، ما آن روزى هم كه صدام آن كوس كذا را مى‏زد، مسائلمان همين بود، امروز هم كه قدرت دست ماست و صدامى در كار نيست، امروز هم همان حرف‏ها را ما مى‏زنيم و آن حرف اين است كه مجرم بايد معلوم بشود كى است، اگر ما مجرم هستيم، دنيا به ما هر چه مى‏خواهد بگويد و اگر آنها مجرم هستند، بايد همانطور حكومت بشود، به طور عدالت حكومت بشود. ما عدالت را مى‏خواهيم، ما هيچ وقت طالب جنگ از اول نبوديم. اگر

صحيفه نور ج 16 صفحه 193

چنانچه عراق به ما حمله نكرده بود، ما دفاع نمى‏كرديم. اما دفاع ما كرديم، ما جنگ نكرديم تا حالا. در عين حالى كه رزمندگان ما و فرماندهان ارتش و سپاه به ما گفتند اجازه بدهيد ما وارد بشويم در آنجا و با آنها چه بكنيم، خوب ما هم، ما مى‏خواهيم دفاع بكنيم، دفاع كه يك مساله عقلى است، يك مساله‏اى است كه حتى حيوانات هم اصلاً وقتى بخواهند حمله كنند دفاع مى‏كنند. دفاع يك مساله طبيعى است، ما هميشه دفاع كرده‏ايم تا حالا، هيچ وقت جنگ نكرده‏ايم. ما كه مى‏گوئيم كه ما جنگجو نيستيم مثل شماها، ما صحيح مى‏گوئيم و شاهد داريم و آن، اين است كه از ما دفاع است، شمائى كه مى‏گوئيد ما صلح طلبيم، مى‏خواهيد كه صلح طلبى شما مثل صلح طلبى اسرائيل است تا حالا، اسرائيل هم حالا مى‏گويد بيائيد صلح كنيم. يعنى چه؟ يعنى وارد شده است و شهرهاى لبنان را گرفته است و حالا مى‏گويد كه ما، بيائيد حالا ديگر آتش بس كنيم. آن روز آتش بس است كه با مشت بزنند اسرائيل را بيرونش كنند از شهرهاى خودشان و آنوقت بگويند كه بسيار خوب، حالا آتش بس، بنشينيد مجرم را بفهميم كى است. آنوقت هم صلح همين طورى نبايد بشود، مجرم بايد معلوم بشود كى است. اسرائيل بيايد هر چه جرم دارد بكند، بعد بگويد كه خوب، ما ديگر كارى نداريم، شما برويد سراغ كارتان، اينجا هم كه ما گرفتيم مال خودمان، معنى آتش بس اين است؟ همان آتش بس صدامى است، اين آتش بسى است كه اسرائيلى هم دارد چيز مى‏كند، يعنى همه چيزمان را داديم، حالا بس. بسم الله تشريف بياوريد حالا ديگر با هم چون، صورت هم را ببوسيم و اينهائى را هم كه برديد، مال شما باشد. آتش بسى هم كه اينها الان دارند اظهار مى‏كنند، همان وقت هم كه آتش بس كنند، سه ساعت بعدش آبادان را تيرباران مى‏كنند و آدم مى‏كشند، در صورتى كه آبادان جنگجو نيست، آبادان يك جمعيتى دارند مشغول كسب خودشان هستند. اينها مى‏گويند كه اينها كردند و ما كرديم، كى؟ كدام وقت اينها به اين شهرهاى شما كارى كردند؟ اينها هم با شما جنگ دارند شما هم با اينها جنگ داريد. شمايى كه مى‏گوئيد آتش بس، بسيار خوب، مى‏گوئيد كه چون اينها به ما چى كردند، ما هم كرديم، اينها به شهر شما كردند يا به شما؟ شما بايد تلافى به خود اينها بكنيد، شما تلافى به آبادان مى‏كنيد، همان كارهائى كه از اول به آبادان مى‏كرديد، حالا هم همان كارها را داريد مى‏كنيد و اين آتش بس نيست. ما همان شرايطى كه از اول گفتيم، حالا هم همان شرايط را مى‏گوئيم، كه يكى بيرون رفتن تمام اين ارتشى‏هاى عراق و اين جنگنده‏هاى عراق از كشور ما بدون قيد و شرط، هيچ قيد و شرطى در كار نيست. حالا كه مى‏گويند ما بيرون مى‏رويم، - ايشان - اينها مى‏گويند بيايند، ما بيرون مى‏رويم كه شما بيائيد رد بشويد، لكن به شرط اينكه صلح باشد تمام بشود مساله، يعنى به شرط اينكه ما هر چه ضرر به شما زديم، هر چه جنايت كرديم هيچ. اين مضحك است واقعاً، يك جمعيتى مى‏خواهند بيايند كمك كنند شما را، شما مى‏گوئيد حالا كه مى‏خواهيد كمك بكنيد، پس دست برداريد از اين ادعاهائى كه داريد، شما مجرم را ديگر لازم نيست بشناسيد، بيائيد صلح بكنيم با هم، لازم نيست كه اينهمه جريمه‏ها كه وارد شده است به شما، تلافى بشود. اين معناى آتش بس نيست، اين معناى صلح نيست. ما همان مطلبى را كه از اول گفتيم، همه دولتمردان ما همان مطلب را مى‏گويند. بايد بى قيد و شرط اينها بيرون بروند، نروند،

صحيفه نور ج 16 صفحه 194

بيرونشان مى‏كنيم بى قيد و شرط و اگر زيادتر بمانند براى خودشان ضرر زيادتر دارد، هر چه بمانند، ضررش براى آنها زياد است و بايد تمام چيزهائى كه به ما وارد كرده‏اند، ما حالا مقدارش را نمى‏دانيم، كارشناس بايد بيايد بگردد مقدارش را معلوم كند كه چقدر مقدارش است، آن هم بايد تحقق پيدا كند و بايد مجرم هم معلوم بشود كه كى هست. و ما بعد معنوى اين كار را داريم. ما اگر عراق دست بردارد، اين حزب بعث از عراق و برود گم شود سراغ كارش و مردم عراق خودشان، اين مردم مظلوم خودشان براى خودشان حكومت تعيين كنند، يك شاهى از آنها نمى‏خواهيم براى اينكه آن بعد معنوى ديگر نيست در كار و آن مجرم رفت، تمام شد. آن بعد معنوى نيست در كار ديگر، ما بعد معنوى قضيه را بايد چيز بكنيم. ما مسوول اين جوان‏ها هستيم، ما مسوول اين ارتش هستيم، ما مسوول اين زن‏ها و مردهائى كه بچه‏هايش و جوانش را از دست داده‏اند، هستيم. مگر ما مى‏توانيم كه بى قيد و شرط بگوئيم كه بيائيد صلح بكنيم، چون ما مى‏خواهيم برويم كمك شما بكنيم؟ اين مسلك اسلام نيست كه ما بخواهيم كمك آنها بكنيم و يك رشوه هم بدهيم. بله، بعضى حكومت‏ها اينطورى هستند، نفت‏هايشان را مى‏دهند و التماسشان هم مى‏كنند، اين حكومت، اسلامى نيست اينطور. ما آن چيزهائى كه از اول گفته‏ايم، تا حالا سرش هستيم، يك قدم اينطرف و آنطرف نيست در كار، نمى‏خواهيم كه تحميل كنيم، يك چيز غير عقلى و غير عقلائى بگوئيم و نمى‏خواهيم از آن چيزى كه هر عقلى مى‏پذيرد، عقب بنشينيم، آن هم به واسطه آن بعد معنوى كه دارد، به واسطه اينكه آدم جانى را نبايد در جنايتش تشويق كرد. ما اگر صلح بكنيم. معنايش تشويق كردن اين جانى است به جنايتش. ما صلح مى‏خواهيم، خيلى هم مى‏خواهيم اما صلح بى قيد و شرط. معنايش اين است كه شما همين جا كه هستيد باشيد، يا خير، برويد بيرون، لكن ديگر باقيش هر چه هست شده است ديگر، هر چه مى‏خواهد بشود شده است، نخير، اين به حيثيت اسلام ضرر مى‏زند اينطور اغماض و حق ندارد كسى اينطور اغماض كند. البته راه دادن براى رفتن به سوريه براى طرف شدن با آنها يك مساله‏اى نيست كه شما به ما منت داشته باشيد، ما به شما منت داريم اگر روى قواعد عادى باشد،البته چون يك تكليف الهى است، به هيچ كس هم منت نداريم، اما نبايد شما از ما يك چيزى بگيريد كه مى‏خواهيم بيائيم كمكتان. شمائى كه مى‏گوئيد كه ما با اسرائيل مخالف هستيم و مى‏دانم كه دروغ شما مى‏گوئيد كه شرط اينكه شما بيائيد از اينجا رد بشويد اين است كه صلح بشود و هر چى كه ما كرديم ديگر هيچ، اين معنى صلح است! اين معنى راه دادن است! شما معلق مى‏كنيد راه دادن را به چيزى كه نشود. دنيا بايد اين را بداند كه ما حاضريم صلح كنيم، حاضريم پيش برويم در آنجا، لكن در عرض اينكه اينها دارند كنار مى‏روند و يكى از شرايط را مى‏گويند، ما خودمان مى‏پذيريم در عرض اين دو گروه بيايند. در همين پانزده روزى كه اينها بنا دارند، فرض كنيد كه دروغ نمى‏گويند، مى‏خواهند بروند، در عرض اين بيايد يك گروه مورد توجه همه، بين‏المللى، بيايد رسيدگى كند به اين جرم‏هائى كه اينها كرده‏اند، به اين خسارت‏هائى كه به شهرهاى ما وارد شده، به روستاهاى ما وارد شده، البته يك خسارت‏هائى به ما وارد شده است كه قابل جبران نيست و آن جوان‏هاى ماست، اين ديگر قابل جبران نيست، اينها آنطرف بايد در آن پيشگاه خدا بايد اينها رسيدگى

صحيفه نور ج 16 صفحه 195

بشود. در عرض اينكه شما مى‏گوئيد ما كنار مى‏رويم و بيائيد ما ديگر راه مى‏دهيم به شما، در عرض اينكه شما كنار مى‏رويد يك گروه بيايند رسيدگى كنند به اينكه جنايات را چقدر بوده، چقدر ضرر زده‏ايد شما به ايران و يك گروه هم توافق كنيد بيايد كه رسيدگى كند به اينكه مجرم كى است، اينها وقتى حاصل شد، اما راه دادن شما به ما براى رفتن آنجا، شما بايد يك چيزى هم دستى بدهيد كه ما مى‏خواهيم برويم با دشمن‏هاى شما جنگ بكنيم، اگر شما راست مى‏گوئيد كه با اسرائيل مخالف هستيد و نمى‏خواهيد با اين بهانه يك كلاهى سر ما بگذاريد و خيال مى‏كنيد كه ايران توجه به اين مسائل ندارد و كسانى كه در راس امور هستند، توجه به اين مسائل ندارند، شما اگر نمى‏خواهيد كه يك توطئه‏اى داشته باشيد و يك كار خلافى بكنيد، خوب، راه بدهيد ما برويم.

اگر راست مى‏گوئيد كه با اسرائيل مخالفيد، بايد از ما خواهش كنيد كه به شما كمك كرده و جلو اين را بگيريم‏

راجع به مسائلى كه ما از اول گفتيم همان مسائل هست. حالا ما قبول مى‏كنيم از شما كه بيائيد برويد بيرون، قبول، بسم الله تشريف ببريد اما نه اينكه بيرون، تمام شد قضيه، اين يكى از چيزهائى است كه ما مى‏خواستيم، دوتاى ديگرش مانده است كه بعد معنوى آن در نظر ماست، بعد سياسى آن در نظر ماست نه بعد مادى آن، تا اينكه بگوئيد كه غمض عين كنيد، طلبى داريد از ما نگيريد. شما مگر ما مى‏توانيم كه صرف نظر كنيم از يك چيزى كه جانى را به جنايت خودش تشويق مى‏كند؟ ما بايد جانى را در دنيا رسوا كنيم و جرمى كه كرده است، از او بگيريم تا اين امور لااقل محدود بشود اگر از بين مى‏رود لااقل محدود بشود. اينطور نشود كه هر كسى افسار گسيخته بريزد شهرهاى ديگران را از بين ببرد و اموال مردم را غارت كند و آتش بزند و بعد هم بگويد خوب، بسيار خوب، حالا ديگر صلح مى‏كنيم. اين صلح نيست، اين معنايش اين است كه نخير شما بايد باج به ما بدهيد تا ما با شما صلح كنيم و اين امروز آن روزى نيست كه شما اين حرف‏ها را مى‏زنيد، شما ديگر اين حرف‏ها را بايد كنار بگذاريد، شما ديگر قدرتى نداريد كه بتوانيد يك همچو مسائلى را بگوئيد و شما خيال كنيد كه ديگران به شما تقويت مى‏كنند، آن ديگران هم مثل شما مى‏مانند. شما كه مال خودتان بود، اينطور از كار درآمد، يك جمعيت كمى اينطور خرمشهر را گرفت، آنها كه از خارج اجير شما مى‏خواهند بشوند، آنها براى شما مى‏خواهند كار بكنند، براى خودشان مى‏خواهند كار بكنند، آنها با يك فوت از بين مى‏روند. بنابراين، مساله اين است كه ما امروز كه در اينجا مبتلا هستيم به يك همچو حزبى و در آنجا مبتلا هستيم به يك همچو رژيم فاسد، رژيم اسرائيل، ما در هر دو جبهه حاضريم به اينكه جنگ بكنيم. اينجا كه از خودمان است و جنگ مى‏كنيم، آنجا هم از خود ما هست. ما حاضريم، لكن راه دادن به ما براى رفتن، بايد يك چيزى ما به شما بدهيم كه شما راه بدهيد، بايد ما مجرم را ديگر كار نداشته باشيم، بايد بنشينيم صلح كنيم ديگر با هم، دست گردن به هم بيندازيم كه اينهمه آمدى جرم كردى، براى اينكه حالا مى‏خواهى به من همراهى كنى، بيا به من يك چيزى هم به ما بده تا همراهى كنيم! نه، اين مساله

صحيفه نور ج 16 صفحه 196

غير عقلائى است و هرگز نخواهد شد. مساله راه دادن يك چيزى است كه شما بايد التماس كنيد كه ما بيائيم برويم سراغ آن كار را بكنيم. ما داوطلب هستيم. شما بايد از ما خواهش كنيد كه آقا بيائيد با ما كمك كنيد تا ما برويم جلوى اين را بگيريم اگر راست مى‏گوئيد كه با اسرائيل مخالفيد و اگر مساله اين نيست با اسرائيل مخالف نيستيد و مى‏خواهيد ما نرويم آنجا، شرط را اينطور قرار مى‏دهيد كه حالا بدون همه قيدى مصالحه كنيم، آنوقت شما تشريف بياوريد ببريد، آن هم تشريف بياوريد حرفى است تا به صورت واقعى من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه شما در جبهه‏هاى جنگ پيروز شديد و پيروز هستيد و اميدوارم كه هميشه پيروز باشيد، همينطور در معنويات هم كه مهم است، كه اين ماديات تابع آن معنويات است، اين معنويات هر چه قوى بشود، شما قويتر خواهيد شد. يك نفر آدم با ايمان مى‏تواند با هزاران نفر بى‏ايمان مقابله كند و شما در اين عرض مدتى كه جنگ كرده‏ايد، ديده‏ايد كه مساله اينطورى است كه ايمان وقتى كه در ميدان مى‏آيد، همه چيز را از بين مى‏برد، مقابلش هر چه هست، از بين مى‏برد.

انشاءالله خداوند ايمان همه ما را زياد كند و شما را در اين دو قطب معنويت و ماديت تقويت كند و اسلام را انشاءالله از شر همه قدرتمندان نجات بدهد و اين تحولى كه در ايران هست، انشاءالله باقى باشد و تا ظهور امام زمان اين ملت بتواند اين كشور را به طور شايسته تحويل ايشان بدهد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:54 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 197

تاريخ 23/3/61

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان نهضت‏هاى آزاديبخش جهان - فرمانده، مديران و سرپرستان دواير سياسى - ايدئولوژيك و پرسنل نيروى دريائى - وزير، مديران و كاركنان وزارت ارشاد اسلامى‏

امروز، ابتلاى اسلام سكوت دول منطقه در قبال جنايات اسرائيل است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً بايد از آقايانى كه در اينجا حاضر هستند، از نيروى دريائى و از وزارت ارشاد و از مهمانان عزيزى كه از خارج آمده‏اند، تشكر كنم. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى بر اين ملت‏هاى ضعيف عنايت كند و دست ستمكاران را قطع كند انشاءالله.

ابتلاى اسلام، امروز اين است كه گوش‏هائى كه بايد به مسائل، به مشكلات مسلمين گوش بدهند، كر شده‏اند و زبان‏هائى كه بايد براى مصالح مسلمين به كار بيفتند، لال شده‏اند و چشم‏هائى كه بايد مصيبت‏هائى كه بر مسلمين وارد مى‏شود ملاحظه كنند، كور شده‏اند. ما با اين لال‏ها و كرها و كورها چه بگوئيم؟ آيا اين دولت‏هاى منطقه مساله لبنان را يك فاجعه نمى‏دانند؟ يك فاجعه براى اسلام نمى‏دانند؟ يك فاجعه براى مسلمين جهان نمى‏دانند؟ آيا حمله اسرائيل به لبنان و كشتار بى حد فاجعه نيست؟ براى اسلام فاجعه نيست براى مسلمان‏ها فاجعه نيست؟ آيا تصريح به اينكه اين عمل با صوابديد امريكا واقع شده است، در گوش اينها وارد نمى‏شود؟ اگر كر نيستند چرا اين فرياد و ناله عزيزان ما را در لبنان نمى‏شنوند؟ و اگر كور نيستند، چرا اين كشته‏هائى كه هر روز دارد در لبنان و ايران روى هم مى‏ريزد و جوان‏هاى عزيزى كه ما در جبهه‏ها و زن‏ها و بچه‏ها و مردهاى پير كه در خارج جبهه‏ها و در شهرها به هلاكت مى‏رسند، نمى‏بينند؟ اگر مى‏بينند و فاجعه مى‏دانند، چرا صحبتى در كار نيست؟ اگر علاقه به كيان اسلام، علاقه به قرآن كريم، علاقه به حرمين شريفين دارند، چرا امروز كه دارد اين معالم دينى زير پا گذاشته مى‏شود و تهديد مى‏كند اسلام و قرآن و حرمين شريفين را، صحبتى نمى‏كنند؟ چرا باز كمك مى‏كنند؟ چه شده است اينها را كه در حضور آنها اين مصائب واقع مى‏شود و در محضر همه اينطور جنايت‏ها واقع مى شود و علاوه بر اينكه سكوت كرده‏اند، تاييد مى‏كنند. باز هم قرار داد كمپ ديويد را مى‏خواهند تاييد كنند، باز هم طرح فهد را مى‏خواهند تاييد كنند، باز هم اسرائيل را مى‏خواهند بشناسند. اين فاجعه‏ها را بايد ما با كى در ميان بگذاريم؟ با دولت‏هائى كه چشم و گوششان را بسته‏اند و بدون اراده تسليم امريكا شده‏اند؟ با ملت‏هاى مظلومى كه تحت فشار اين

صحيفه نور ج 16 صفحه 198

دولت‏ها دارند جان مى‏دهند؟

تا ملت‏ها آگاهى و انسجام پيدا نكنند محكوم به حكومت‏هاى فاسدند

بايد با ملت‏ها در ميان گذاشت، همانطورى كه در ايران، ملت ايران بود كه فاجعه‏اى كه براى اسلام به دست امريكا و سرسپردگان او كه رژيم منحوس پهلوى است، پيش مى‏آمد، همين جوان‏هاى ايران بودند و همين ملت ايران بود و همين ارتش ايران بود و همين نيروهاى دريائى و هوائى و زمينى ايران بود و همين سپاه پاسداران ايران بود و همين جوان‏هاى بسيج و عشاير ايران بود كه با هم وظيفه فهميدند، بيدار شدند و با هم مشت‏ها را گره كردند و با مشت، تانك‏ها را از صحنه بيرون كردند. تا ملت‏ها يك همچو بيدارى پيدا نكنند و تا ملت‏ها يك همچو انسجامى پيدا نكنند، بايد بدانند كه محكوم به حكومت‏هاى فاسد و محكوم به امريكاى جنايتكار و ساير ابرقدرت‏ها هستند. با داشتن آنهمه ذخائر، آنهمه امكانات كه اگر يك هفته نفت خودشان را به روى اين جنايتكارها ببندند تمام مسائل حل خواهد شد، معذلك مى‏گويند كه ما اين كار را نمى‏كنيم. اين مصيبت‏ها را ما به كجا بايد عرض كنيم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى؟ ما شكايت از اين حكومت‏ها را به كجا ببريم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى؟ ما چطور شكايت كنيم از آنهائى كه ايران را كه ايستاده است و مى‏خواهد در مقابل همه قدرت‏ها بايستد و اسلام را محقق كند در دنيا، در مقابل اين، طرح جهاد مى دهند و اسرائيل كه به جنگ با اسلام برخاسته است و با صراحت مى‏گويد كه از نيل تا فرات مال من است و حرمين شريفين را از خود مى‏داند، سكوت كرده‏اند. ما اين دردها را كجا ببريم، اين مصيبت‏ها را پيش كى طرح كنيم؟ اين سكوت‏هاى مرگبار را، سكوت‏هائى كه تاييد مى‏كند جنايتكاران را، اين سكوت‏هائى كه تشويق مى‏كند ستمكاران را، بايد به كى عرضه كنيم و از كى بخواهيم كه عنايت كند و اين سكوت‏ها را بشكند؟ جمعيت‏تان كم است؟ ثروتتان كم است؟ نفتتان ناچيز است؟ زمين‏هايتان كم است؟ مراكز مهمى كه در سوق الجيشى بسيار معتبر است، شما دستتان نيست؟ همه امكانات هست، لكن يك چيز نيست و آن ايمان است. ايمان نيست.

آنچه كه ملت ما را پيروز كرد ايمان به خدا و عشق به شهادت بود

ملت ايران هيچ نداشت و ايمان داشت و ايمان او را بر همه قدرت‏ها غلبه داد و مسلمان‏هاى همه كشورها، دولت‏هاشان همه چيز دارند لكن ايمان ندارند، آنچه كه كشور ما را، ملت ما را پيروز كرد، ايمان به خدا و عشق به شهادت بود، عشق به شهادت در مقابل كفر، در مقابل نفاق، براى حفظ اسلام، براى حفظ قرآن كريم. اين مهمان‏هاى عزيز ما كه آمده‏اند، اينها حامل پيام ايران باشند به ملت‏ها كه خودتان بايد به فكر باشيد، ننشينيد تا براى شما دست نشاندگان امريكا كار كنند. آنها در اين گرفتارى كه ايران دارد، براى باغ وحش خودشان شتر مى‏خرند! اين مصيبت را ما كجا ببريم؟ چهارده تا شتر براى باغ وحش فلان

صحيفه نور ج 16 صفحه 199

سلطان منطقه از خارج مى‏خرند و با طياره‏ها مى‏خواهند ببرند به آن محل. اينها دارند همه چيز ما را مى‏برند و آنها شتر مى‏خرند! من نمى‏دانم كه اين گوش‏ها كى باز مى‏شود. با نفخ صور بايد باز بشود؟ و اين چشم‏ها كى بينا مى‏شود و اين زبان‏ها كى گويا مى‏شود؟ صم بكم عمى فهم لايعقلون. همه‏اش سر لايعقلون است، صم بكم عمى هم دنبال لايعقلون است.

دولت عراق، اسرائيل را بهانه قرار داده براى فرار از چنگال عدل الهى‏

ما بحمدالله در جبهه داخل پيروز هستيم و رزمندگان ما از همه طبقاتى كه بودند، چه نيروى دريائى كه امروز بعضى از آنها در اينجا تشريف دارند و خدا حفظشان كند و چه نيروى زمينى و چه نيروى هوائى و چه ساير قواى مسلح مثل سپاه پاسداران و ديگران، در صحنه‏اند و ايستاده‏اند در مقابل هر پيشامدى. كشور ما كه سرمايه‏هاى بزرگ خود كه عبارت از جوان‏هاشان باشد، در طبق اخلاص گذاشته‏اند و براى اسلام. براى دين خداى تبارك و تعالى جهاد مى‏كنند، براى هر پيشامدى كه براى مسلمين مى‏شود، اينها در صحنه‏اند، مضحك اين است كه دولت ما پيشنهاد مى‏كند كه راه بدهيد ما برويم با دشمن‏هاى شما جنگ بكنيم و اين را يكى از شرايط قرار مى‏دهد، براى اينكه مايوس از شماست و شما بايد شرط قرار بدهيد و آنها مى‏گويند كه بايد از هر چيزى كه ما كرديم بگذريد تا راهتان بدهيم، آن هم چه راه دادنى. اينها مصيبت نيست كه بر اسلام وارد است كه يك جمعيت فداكار مى‏خواهند بروند با دشمن عرب، با دشمن اسلام، با دشمن حرمين شريفين، با دشمن همه منطقه جنگ بكنند، (خودشان كه نشستند و بى‏تفاوت هستند، بلكه موافق هستند با آنها) از ما رشوه مى‏خواهند كه راه به آنها بدهيد كه اينها بروند آنجا، براى آنها جنگ بكنند؟ مثل يك نفر غريق كه دارد در دريا غرق مى‏شود و يكى مى‏رود نجاتش بدهد مى‏گويد چه به من مى‏دهى تا اجازه بدهم مرا نجات بدهى. اينها، دولت عراق قضيه اسرائيل را بهانه قرار داده براى اينكه از چنگال انتقام و عدالت الهى فرار كند. بهانه قرار داده است كه بگويد شما اگر بخواهيد ما اجازه بدهيم برويد و ما غريق‏ها را نجات بدهيد، بايد از جناياتى كه به شما كرديم صرفنظر كنيد و يك دولت، دو تا دولت، صلح باشند و متصالح باشند كه وارد بشوند و از آنجا بروند سراغ نجات ما. اين غير از اين است كه صم بكم عمى فهم لا يعقلون ؟ مگر دولت ايران آنوقتى كه شمابه خيال خودتان قدرت داشتيد، غير از اين حرفى مى‏زند كه حالا مى‏گويد؟ اين همان را مى‏گويد. دو تا مطلب ديگرى كه بزرگان اين كشور عنوان كردند و شرط قرار دادند، اين از باب اين است كه از شما مايوس هستند، مى‏گويند شرط صلح، شرط صلح اين باشد كه راه بدهيد تا برويم. آن شرطى را كه شما بايد با ما بكنيد، بگوئيد ما به شرطى صلح مى‏كنيم كه شما بيائيد از اينجا برويد. اين، غير از اين است كه تعقل ندارند و چشم و گوش آنها را هواهاى نفسانى بسته است؟

ايران براى همه كشورها حجت است

دولتمردان ما كه مى‏گويند اين بيچاره‏هائى كه از عراق بيرون كرديد و فرستاديد به اينجا و ما با

صحيفه نور ج 16 صفحه 200

آغوش باز آنها را پذيرائى مى‏كنيم. اينها وطنشان آنجاست، يكى از شرايط ما اين است كه آنها را راه بدهيد، اين يك شرط غير معقول است؟ يك شرطى است زائد بر آن كه ما از اول گفتيم راه دادن اهالى يك كشور در محل خودشان و اجازه دادن اينكه آوارگان از آنجا كه به زور بيرونشان كرديد، برگردند به جاى خودشان، اين يك چيزى است كه ما يك شرط زيادى كرديم؟! نه، اين امرى است طبيعى، دنبال آن شرائط ماست، ما اضافه نكرديم.

آتش بسى كه صدام مى‏گويد، آتش بسى كه دنبالش آتش مى‏گشايد. راهى كه صدام مى‏خواهد به ما بدهد، راهى است كه نجات خودش را در آن راه مى‏يابد، نه راه مى‏خواهد براى اسرائيل بدهد. اين، طرفين قضيه را ملاحظه كرده است، اگر ما قبول كنيم، پس مصالحه واقع شده است و صدامى‏ها نجات پيدا كردند و اگر قبول نكنيم، پس معلوم مى‏شود كه ما نمى‏خواهيم جهاد كنيم، نمى‏خواهيم با اسرائيل جنگ كنيم. ما به آنها مى‏گوئيم كه ما قبول داريم، شما كنار برويد و كارشناس‏ها بيايند ببينند كه شما چه كرديد در اين كشور، چه جرم‏هائى را مرتكب شديد و كارشناس‏ها بيايند ببينند كه كى اين جنايت را مرتكب شده است. لكن ما جنايات را غمض عين كنيم، براى اينكه مى‏خواهيم براى شما كار كنيم، اينها از عجايبى است كه در تاريخ باز مى‏ماند، از عجايبى است كه تاريخ ضبط مى‏كند كه ايران مى‏خواست براى نجات عرب، كه اسرائيل بخصوص با عرب مخالف است و براى نجات حرمين شريفين و براى نجات كشورهاى اسلامى كه همه در تهديد اسرائيل هستند و براى مقابله با اين سرطان فاسد مى‏خواست برود و دولت‏ها از او رشوه مى‏خواستند. اينها مسائلى است كه در تاريخ ثبت مى‏شود و ننگ‏هايى است كه بر پيشانى اين اشخاص ثبت خواهد شد.

تا كشورهاى اسلامى، ملت‏هاى اسلامى، آن معنايى كه در ايران پيدا شد، الگوى خودشان قرار ندهند و تا خودشان به خيابان‏ها نريزند و بخواهند از دولت‏هاى خودشان كه با اسرائيل بايد روبرو بشويد، گمان نكنيد كه اين كر و كورها به تعقل برسند. ملت‏ها بايد بايستند و بخواهند از ارتش‏هاى منطقه خودشان و از دولت‏هاى منطقه خودشان كه بيايند و با اين فلسطينى‏ها و با اين سورى‏ها كه مورد ظلم واقع شده‏اند، كمك كنند تا اين غده سرطانى از بين برود. و اگر آنها هم تماشاگر باشند كه ببينند چه مى‏شود، آنها هم بى‏تفاوت باشند و عذر اين باشد كه دولت‏ها بايد اين كار را بكنند، اگر اينطور باشد، آنها هم در محضر خدا جواب صحيح ندارند. ايران حجت است بر همه كشورها. خداى تبارك و تعالى ممكن است كه در آخرت، ايران را حجت قرار بدهد بر آنهائى كه به ظلم ساخته‏اند و تسليم ظالم شده‏اند و قيام نكرده‏اند. اگر اعتقاد به خدا و معاد دارند، جواب بايد تهيه كنند براى خداى تبارك و تعالى. آن روز ديگر امريكا و اسرائيل نمى‏توانند به دادتان برسند. و اگر به اين معانى اعتقاد ندارند، جواب براى ملت‏هاى مظلوم دنيا بايد تهيه كنند، جواب نسل‏هاى آتيه كه خداى نخواسته با اين روشى كه اينها دارند، آنها در دام خواهند افتاد، جواب بايد تهيه كنند. اگر ارزش‏هاى ايمانى را هيچ حساب مى‏كنند، ارزش‏هاى نظامى خودشان را، ارزش‏هاى ملى خودشان را، ارزش‏هاى انسانى را در نظر بگيرند و براى چهار روز حكومت كردن، زير بار ذلت نروند، آن هم ذلت در تحت چكمه اسرائيل.

صحيفه نور ج 16 صفحه 201

مسلمان‏ها بايد از جا برخيزند، بايد قيام كنند. خدا فرموده است انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى . نگوئيد تنها هستيم، تنهائى هم بايد قيام بكنيم، اجتماعى هم بايد قيام كنيم، با هم بايد قيام كنيم. همه موظفيم به اينكه براى خدا قيامت كنيم و براى حفظ كشورهاى اسلامى قيام كنيم، در مقابل اين دو غده سرطانى كه يكى حزب فاسد بعث عراق است و يكى اسرائيل و هر دو سر منشاش امريكاست.

اگر كشورهاى اسلامى با هم قيام كنند اسرائيل بكلى از بين خواهد رفت عذر نيست پيش خداى تبارك و تعالى، نه ما معذوريم و نه شما. عذر نيست كه ما نداشتيم چيزى، همه چيز داريد. عذر نيست كه ما قدرت نداريم، همه قدرتمندتر هستيد. وقتى روى هم بايستيد، روى هم دست برادرى با هم بدهيد، يك قدرت بزرگ جهانى را شما مى‏توانيد تحقق بدهيد. عذر نيست كه ما اسلحه نداريم، سلاحى كه شما داريد دنيا ندارد و او سلاح نفت است. دنيا به سلاح شما احتياج دارد، رگ حيات دنياست. اين سلاحى كه خداى تبارك و تعالى به اختيار شما گذاشته است، براى خداى تبارك و تعالى از او استفاده كنيد. اين قدرتى كه خداى تبارك و تعالى در بازوان شما گذاشته است، براى خداى تبارك و تعالى به كار بگيريد. خداوند انشاءالله بيدار كند اين دولت‏ها را، خداوند انشاءالله هشيار كند اين جمعيت‏هاى فراوانى كه در عين حالى كه همه چيز دارند، تحت فشار ظلم هستند. من اميدوارم كه همانطورى كه ايران تاكنون آمده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و خود رو به يك تمدن خواهد رفت و ايران را يك ايران آزاد و مستقل قرار داده است، اين آزادى و استقلال و اين حضور جمعى، تا آخر باقى بماند. من اميدوارم كه ملت‏هاى اين كشورهاى اسلامى به اين مسائل توجه كنند و ننشينند تا اينكه وقت بگذرد. امروز، روزى است كه اگر با هم قيام كنند، اسرائيل بكلى از بين خواهد رفت. من اميدوارم كه اين دولت‏هائى كه در عين حالى كه اسرائيل با صراحت مى‏گويد كه من بايد همه اينجاها را بگيرم و اينجاها را ملك خودش مى‏داند و شاهديم كه قدم قدم دارد پيش مى‏رود، اين دولت‏ها بيدار بشوند و با اين ماده سرطانى كه خطرش براى همه منطقه و براى اسلام است، قيام كنند و با حرف و صحبت و شوخى و مزاح مسائل را نگذرانند.

من اميدوارم كه اين دولت‏ها آنقدرى كه به باغ‏وحش خودشان اهميت مى‏دهند، به اسلام اهميت بدهند. خداوند انشاءالله اين قدرت‏هايى كه براى اسلام كار مى‏كنند پيروز كند و خداوند انشاءالله شما جوان‏هاى عزيزى كه از اول انقلاب تا حالا و از حالا به بعد هم در صحنه حاضريد و براى اسلام كار مى‏كنيد، شما را تاييد كند. اميدوارم كه خداوند تمام مسلمين جهان را تاييد كند و از زير بار ستم قدرت‏هاى بزرگ خارج شوند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:55 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 202

تاريخ 25/3/61

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، و فرمانداران سراسر كشور

اميد است اداره شما عبادتگاه و خدمت‏هاى شما عبادت باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اولاً بايد از شما دوستان و عزيزان تشكر كنم، از راه‏هاى دور آمديد و ملاقات حاصل شد و من عذر اين معنا را كه بتوانم امروز بحث طولانى بكنم، اميد است بپذيريد. و لهذا من اكتفا مى‏كنم به اينكه به شماها دعا كنم.

من از خداى تبارك و تعال مسئلت مى‏كنم كه تمام كشور ايران، هر جائى كه شما دوستان هستيد و در هر شغلى كه عزيزان ما اشتغال دارند، محلشان مهبط الهى باشد يعنى كارها براى خدا، براى خدمت به بندگان خدا، براى خدمت به اسلام باشد كه اين از بزرگترين عبادات است، خدمت به خلق خدا و خدمت به اسلام.

اميد است كه در هر جا شما هستيد، اداره شما و پست‏هاى شما مبدل بشوند به يك عبادتگاه و خدمت‏هاى شما همه عبادت باشد. و من اميدوارم كه در مقابل آن رژيم سابق، جاهائى كه مامورين بودند، مركز معصيت بود، امروز شما با تعهد به اسلام و با تعهد به احكام اسلام و با تعهد به جمهورى اسلامى، در خدمت بندگان خدا و مستضعفين باشيد و بيشتر از همه طبقات ضعيف را ملاحظه كنيد و اين خود يك عبادت بزرگ است براى شما و من اميدوارم كه شما به اين عبادت موفق باشيد و غنيمت بدانيد اينكه در يك رژيمى واقع شديد، در يك حكومتى واقع شديد كه آن شغلى كه سابق معصيت بود، امروز عبادت است و آن اتاقى كه سابق در آن معصيت واقع مى‏شد، امروز با خدمت به خلق خدا عبادتگاه است. و خداوند اين عبادتگاه را براى شما حفظ كند و شما را موفق كند كه به اين عبادت بزرگ كه خدمت به جمهورى اسلامى و خدمت به مردم است بيشتر موفق بشويد. و خداوند انشاءالله در جبهه‏هاى نبرد، اسلام را بر ضد كفر در هر جا هستند، در ايران، در لبنان، در فلسطين و جاهاى ديگر پيروز كند. انشاءالله كسانى كه ظلم به اين ملت‏ها مى‏كنند، ستم به اين مردم مى‏كنند و برخلاف اسلام عمل مى‏كنند، خداوند تبارك و تعالى آنها را ادب كند. و اميدوارم كه شما هر چه بيشتر موفق بشويد به اينكه براى اين مردم مستمند كار بكنيد و اجر آن را از خداى تبارك و تعالى بخواهيد. خداوند به همه شما توفيق بدهد.

والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:55 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 231

تاريخ 3/5/61

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره مركزى آستان قدس رضوى ، اعضاى حزب جمهورى اسلامى مشهد و كاركنان استاندارى و پرسنل هوايى استان خراسان

همه قدرت‏ها در هر جا محتاج به توجه حضرت رضا سلام الله عليه هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز ميهمان‏هاى ما بسيار عزيزند، اين ميهمان‏هاى عزيز از جائى مى‏آيند كه دل‏هاى ملائكه الله به آنجا متوجه است. اصلاً مركز ايران آستان قدس است و ما اميدواريم كه همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوى سلام‏الله عليه قرار بدهد. و شماها چقدر خوشبخت هستيد كه در آن آستان زندگى مى‏كنيد، چه آنهائى كه خدمتگزار مستقيم آستانه هستند و چه آنهائى كه در آستان مقدس خدمتگزار به ملت و اسلام و جمهورى اسلامى هستند. همه نيروها، همه قدرت‏ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلام‏الله عليه هستند. آستاندار، نيروى هوائى و انجمن‏هاى اسلامى و همه اينها جزء كارمندان آن آستان مقدسند. و شما برادرانى كه در آستان مقدس مستقيماً كار مى‏كنيد از خوشبختى بزرگى برخورداريد كه شايد خيلى توجه به او نباشد. و من اميدوارم كه انشاءالله تعالى به بركت آن آستان مقدس، جمهورى اسلامى همانطورى كه تاكنون پيروزمندانه پيش رفته است از اين به بعد هم پيش برود و اين جمهورى اسلامى باقى باشد با اسلاميت خود تا وقتى كه، زمانى كه به حضور بقيه‏الله اين جمهورى مشرف شود و مسائل را در خدمت ايشان حل كند.

مسجدالنبى مركز سياست‏هاى اسلامى بوده است و ثقل قدرت اسلامى‏

ما امروز با بسيارى از مسائل مواجه هستيم كه شما آقايان هم مى‏دانيد و مسائل ايران امروز پشت پرده نيست، آشكار است و همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتيبان دولت و تا اين هماهنگى ميان همه قشرها هست، آسيب نخواهد ديد اين جمهورى اسلامى.

شما مى‏دانيد كه امروز ما از جهات ظاهرى طبيعى تنها هستيم. تقريباً تمام شرق و غرب يا مخالف مستقيم با ما هستند و يا غير مستقيم. اگر در بين آنها حكومت‏هائى پيدا بشوند كه بيطرف باشند يا احياناً موافق با ما باشند، بسيار معدودند و انگشت شمار. قدرت‏هاى بزرگ با اسلام مخالفند، نه آن اسلامى كه فقط خلاصه بشود در دعا و مسجد، آن اسلامى كه در صدر اسلام همه احتياجات ملت‏ها را حل

صحيفه نور ج 16 صفحه 232

مى‏كرده است و آن اسلامى كه در امور سياسى ملت‏ها و در امور اجتماعى ملت‏ها، مستقيماً دخالت مى‏كرده است. شما اگر صدر اسلام را ملاحظه كنيد مى‏بينيد كه اسلام از زمان پيغمبر صلى‏الله عليه و آله و سلم حكومت تشكيل كرده است، قواى نظامى و انتظامى داشته است، در سياست‏ها دخالت مى‏كرده است و مسجدالنبى مركز سياست اسلامى بوده‏است و ثقل قدرت اسلامى.

دست‏هاى ناپاك و عقل‏هاى ضعيف موجب اين شد كه بعد از رسول‏الله و صدر اسلام كم‏كم مردم را از آن مسائل اصلى كه در نظر اسلام بوده است، منحرف كنند و مردم را متوجه به فقط يك مسائل جزئى بكنند و در مسائل عمومى كلى كه كشورهاى اسلامى به آن احتياج دارند، بيطرف باشند و احياناً هم مخالف باشند. اين يك نقشه شيطانى بوده است كه از زمان بنى‏اميه و بنى عباس طرح ريزى شده است و بعد از آن هم هر حكومتى كه آمده است تاييد اين امر را كرده است و اخيراً هم كه راه شرق و غرب به دولت‏هاى اسلامى باز شد، اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام، يك مسائل شخصى بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمانان در سياست دخالت كنند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند، آنها همان در مسجدها محبوس باشند و همه كارشان اين باشد كه بروند نماز بخوانند و چند كلمه هم دعا كنند و برگردند منزل. اين يك نقشه‏اى بوده است كه از صدر اسلام ريشه دارد و امروز كه دولت‏هاى شرق و غرب، قدرت‏هاى بزرگ شرق و غرب در مقابل اسلام ايستاده‏اند، به اوج خود رسيده.

جمهورى اسلامى بنا دارد استقلال خودش را حفظ كند و آرزو دارد كشورهاى اسلامى از خواب گران برخيزند

و بحمدالله ملت ايران يك امر استثنائى است امروز و يك ملت استثنائى كه شبيه ندارد. امروز شما نمى‏توانيد يك كشورى را پيدا بكنيد كه تمام شعارهايش نه شرقى و نه غربى است. يا از بلوك شرقند به طور رسمى، يا از بلوك غربند به طور رسمى و يا واسطه‏اند به طور پنهان. همان غير متعهدها هم باور نكنيد كه غير متعهدند، اگر در بين‏شان پيدا بشود، بسيار نادر است. و ما امروز مواجهيم با شرق و غرب و بلوك شرق و بلوك غرب و همه قدرت‏هائى كه در منطقه‏ها در سرتاسر دنيا قدرت در دست آنهاست. و ما، يعنى ملت، همانطورى كه از اول راه خودش را پيدا كرده است و با مشت خالى، بدون سلاح، لكن با سلاح ايمان و صلاح در مقابل قلدرها ايستاد و ابتدائاً آن رژيم منحوسى كه اگر خداى نخواسته چند سال ديگر باقى مى‏ماند اسلام را بكلى محو مى‏كرد، آن را بيرون كردند و دست همه ابرقدرت‏ها را از مخازن خودشان قطع كردند و مع الاسف در حالى كه بايد همه دولت‏هاى اسلامى دور اين مركز جمع شوند و به اسلام گرايش پيدا كنند و اسلامى كه استقلال را براى آنها به هديه آورده است و آزادى را، مع كمال‏الاسف توجه به مسائل ندارند و يا دارند و هواهاى نفسانيه نمى‏گذارد كه آنطورى كه بايد، عمل كنند. امروز تقريباً تمام تبليغاتى كه در رسانه‏هاى گروهى و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهورى اسلامى يا مى‏نويسند و يا مى‏گويند و نكته هم معلوم است كه

صحيفه نور ج 16 صفحه 233

جمهورى اسلامى بنا دارد بر اينكه استقلال خودش را حفظ كند و دست ديگران را و دست جهانخواران را و آنهائى كه وابسته به آنهاست، از كشور خودش قطع كند و آرزو دارد كه تمام كشورهاى اسلامى، تمام حكومت‏هائى كه بر كشورهاى اسلامى سلطه دارند و به اصطلاح حاكم هستند، آرزو دارد جمهورى اسلامى كه آنها هم از اين خواب گران برخيزند.

ما بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم‏

شما ملاحظه كنيد يك جمهوريى كه براى تحقق اسلام و براى پياده كردن احكام تحقق پيدا كرد و يك ملتى كه سرتاسر او الا بعض گروهك‏هاى كثيف، براى اسلام همه چيز خودشان را دارند فدا مى‏كنند، چطور مورد تهاجم بعضى حكومت‏ها واقع شدند، مثل حكومت عراق، يعنى حكومت غاصب عراق، يعنى حكومت ظالم عراق، يعنى حكومتى كه ملت عراق از او متنفرند و با سرنيزه دارد مردم را به جاى خودشان مى‏نشاند. شما ببينيد كه اين حكومت فاسد به اسم اينكه شما ملت ايران مجوسى هستيد و فارس هستيد و اين جرمى است كه شما فارس هستيد و به اسم عربيت و سردار قادسيه بودن هجوم كردند به اين كشور. ما و كشور ما هيچ وقت بنا نداشتيم و نداريم كه به يك كشورى هجوم كنيم، لكن بعد از آن كه به ما هجوم كردند، دفاع، يك امرى است كه هم شرعاً واجب است بر همه و هم عقلاً. ما حال دفاعى داريم و امروز هم حال دفاعى داريم. بيست و چند ماه اين ارتش مزدور عراق در ايران بود و موارد حساس ايران را در دست داشت و آنهمه جنايات كرد كه تاريخ اينها را بايد ثبت كند و از آن كشورهايى كه مى‏گويند ما طرفدار اسلام هستيم و جمعيتهاى حقوق بشر و سازمان كذا صحبتى نشد، گاهى اگر شد ايران را محكوم مى‏كردند. و امروز كه ما باز براى دفاع از كشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شديم در عراق، براى اينكه نگذاريم هر روز آبادان و اهواز و آنجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپ‏هاى دوربرد آنها و موشك‏هاى آنها باشد و مى‏خواهيم اينها را به حدى برسانيم كه نتوانند اين كار را بكنند و اين يك دفاعى است كه ما مى‏كنيم، باز تمام مطبوعات و تمام راديوها يا محكوم مى‏كنند ما را و يا فرياد مى‏زنند كه براى منطقه خطر است. تحريك مى‏كنند كشورهاى منطقه را. و من و تمام اشخاصى كه مسوول هستند (البته من طلبه‏اى هستم و مسوول نيستم، لكن من موعظه مى‏كنم) تاكنون كراراً ما به اين دولت‏هاى منطقه تذكر داده‏ايم كه با شما مى‏خواهيم بجنگيم، ما آنطور نيستيم كه وقتى زور پيدا كرديم، با قلدرى بخواهيم در يك كشور ديگرى دخالت كنيم. ما در عين حالى كه قدرتمندترين دولت‏هاى منطقه هستيم و به بركت اسلام، يك قدرتى اين كشور ما و اين ملت ما دارد كه قدرت‏هاى بزرگ هم نمى‏توانند تعرض به او بكنند، در عين حال ما مى‏خواهيم كه با همه اين كشورهاى اسلامى و خصوصاً اينهايى كه در منطقه هستند، در خليج هستند و در اطراف خليج هستند، مى‏خواهيم برادر باشيم، مى‏خواهيم همه آنها با هم دست به هم بدهيم. و خداى تبارك و تعالى آنقدر مقدورات به اين كشورهاى اسلامى داده است، چه از جهات معنوى و چه از جهات مادى، كه اگر بفهمند اين حكومت‏ها و توجه به مسائل پيدا بكنند، قدرتى هستند كه در مقابل‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 234

آنها قدرت ديگرى اندك است. شما، كشور شما، كشورهاى خليج و كسان ديگرى كه در منطقه هستند قدرت مادى دارند، يعنى نفت دارند، آن نفتى كه اگر ده روز به روى غرب بسته بشود، همه تسليم خواهند شد. با همه قدرتى كه در دست دارند و دست داريم، مع الاسف قدرت ايمان نيست در كار. اگر به جاى نفت ما ايمان داشتيم، احتياج به هيچ چيز نداشتيم. ملت ما ايمان داشت و خداى تبارك و تعالى به او عنايت كرد و او را متحول كرد از آن نقشه‏هائى كه براى او كشيده بودند كه اگر مهلت پيدا مى‏كردند تمام جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشاندند، خدا به ما ترحم كرد و متحول كرد اين جوان‏ها را كه در رژيم سابق برايشان نقشه كشيده بودند كه در مراكز فساد عمر خودشان را تباه كنند، امروز در مراكز فعاليت و جنگ و همه چيزهائى كه براى كشور مفيد است، مشغول فعاليت هستند. امروز آنچنان سرشار از ايمانند اين سپاه پاسداران و اين پرسنل ژاندارمرى و ارتش و سپاه، همه، همه رزمندگان ما چنان سرشار از ايمانند كه در مقابل همه چيز ايستاده‏اند و پايدارى مى‏كنند. و ما چقدر به اين كشورهاى منطقه بايد بگوئيم كه بابا، ما به شما كار نداريم، شما بيائيد و با ما برادرى كنيد تا همه با قدرت‏هاى بزرگ مقابله كنيم و كشورهاى خودمان را نجات بدهيم. شماها خيال مى‏كنيد كه آلمان، انگلستان و در راس همه آمريكا صلاح شما را مى‏خواهد؟ شوروى صلاح شما را مى‏خواهد؟ آنها صلاح خودشان را مى خواهند، آنها شماها را به بند مى‏كشند تا از شما استفاده كنند. آن روزى كه ببينند استفاده نمى‏توانند بكنند، شما را دور مى‏اندازند و همراهى با شما نمى‏كنند. شما بيائيد امروز كه ملت ايران قيام كرده است و مى‏بينيد كه تا چه اندازه پيشرفت كرده است و همه قدرت‏ها را اجازه نداده است كه دخالت بكنند در كشور خودش، با اينها همقدم بشويد تا همه با هم، هركس در كشور خودش مستقل، لكن همه با هم در مقابل قدرت‏هايى كه مى‏خواهند ما را از بين ببرند و ما را مستعمره خودشان (ولو مستعمره نو باشد) قرار بدهند، از چنگال آنها نجات پيدا كنيم. شماها تا كى مى‏خواهيد اسير آمريكا باشيد و اسير مستشاران آمريكا؟ شما ديديد كه ملت ايران مستشاران آمريكائى را به دور ريخت و خود الان همه چيز خود را دارد اداره مى‏كند و اگر چنانچه مهلت به او داده بشود، آنچنان قدرتى خواهد پيدا كرد كه نتواند كسى دخالت در كشورش بكند. و طمع طمعكاران و آدمخواران را از اين كشور تا آخر قطع كرده است و مى‏كند انشاءالله.

وارد شدن ما در عراق نه براى اين بوده است كه ما عراق را مى‏خواهيم تصاحب كنيم يا بصره را. ما وطنمان بصره و شام نيست، ما وطنمان اسلام است، ما تابع احكام اسلام هستيم. اسلام به ما اجازه نمى‏دهد كه يك كشور مسلمى را ما تحت سلطه قرار بدهيم و ما نخواهيم هيچ وقت، توجه به اين نخواهيم پيدا كرد. شماها چه داعى داريد كه دائماً دم از اين مى‏زنيد كه ايران خطر است براى ما؟ ايران خطر است براى آمريكا، ايران خطر است براى شوروى، نه براى شما. ايران رحمت است براى شما. شما بيائيد و به ايران دست برادرى بدهيد تا بفهميد لذت برادرى را و بفهميد كه زندگى استقلالى در مقابل آنهمه چيزهائى كه طمع داريد از خارجى‏ها، زندگى استقلالى از همه آنها بهتر است. چرا شما با ايران مخالفت مى‏كنيد؟

صحيفه نور ج 16 صفحه 235

بحمدالله بعضى از كشورهاى منطقه به خود آمدند و از آن راهى كه داشتند برگشتند. و من اميدوارم كه همه كشورهاى منطقه و دولت‏هاى منطقه به خود بيايند و مطمئن باشند كه يك ايران قدرتمند اسلامى براى آنها بهتر است از آمريكا و شوروى. آنها فقط مصالح خودشان را در نظر دارند و اسلام مصالح كشورهاى اسلامى و مسلمانان، همه را، بلكه مصالح بشر را. ما به هيچ كشورى طمع نداريم و به هيچ كشورى حقى نداريم و خداى تبارك و تعالى به ما اجازه نداده است كه در هيچ كشورى دخالت بكنيم مگر آنكه مثل دفاع باشد كه امروز ما با اين دولت فاسد عراق در حال دفاع هستيم. و البته بايد ملت ما بدانند كه جنگ ما تمام نشده است و آن توطئه‏اى كه ديده بودند كه ما را متوجه كنند به لبنان و از اين راه به ما ضربه بزنند، آن هم به خواست خداى تبارك و تعالى فاش شد و ما بنايمان بر اين است كه اول عراق بايد از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن انشاءالله به قدس.

تمام كشورهاى اسلامى بدانند كه ايران ابداً نظرى به كشورهاى آنها ندارد. ايران براى جمعيت خودش همه چيز دارد و اينطور نيست كه يك كشور سركش باشد كه بخواهد همه چيز را در تحت سلطه خود بياورد. ايران براى خدا قيام كرده است و براى خدا ادامه مى‏دهد و جز دفاع، جنگ ابتدائى با هيچ كس نخواهد كرد.

هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كرده‏ايد

لكن من بايد تذكر بدهم، هشدار بدهم به اين بعضى از اين كشورها كه باز هم كمك كارى مى‏كنند به دشمن اسلام. من هشدار بدهم كه توجه داشته باشيد براى آتيه خودتان زحمت توليد نكنيد. شما هر كدام كه امروز به صدام كمك كنيد، خيانت به اسلام كرده‏ايد و مجرم هستيد پيش اسلام. اگر تا امروز عذرى مى‏تراشيديد كه ما از عراق مى‏ترسيم، امروز ديگر آن عذر نيست. عراق يعنى حكومت عراق خودش را هم نمى‏تواند حفظ كند تا چه رسد به اينكه بخواهد به شما تعدى كند. اين عذر، منقطع است امروز. و ما اگر ببينيم بعضى دولت‏ها باز كمك مى‏كنند، كمك نظامى مى‏كنند، كمك مالى مى‏كنند به دولت عراق، آنها را مجرم مى‏شناسيم و انشاءالله با آنها اگر برنگردد معامله مجرم مى‏كنيم و احكام اسلام را درباره آنها جارى مى‏كنيم. و من نصيحت مى‏كنم باز به آنها كه دير نيست و امروز هم برگرديد و لااقل كمك نكنيد به اين مجرم اصلى و به آن مجرم اصلى‏تر كه آمريكا باشد.

خداوند انشاءالله همه كشورهاى اسلامى را از شر اين مفسدين، از شر اين ستمكاران و جهانخواران حفظ كند و حكومت‏هاى اسلامى را بيدار كند كه به وظايف خودشان، به وظايف اسلامى و انسانى خودشان عمل كنند و همه در كنار هم برادر باشند و دست جنايتكاران را از كشورهاى خودشان قطع كنند. و خداوند انشاءالله ما را از خدمتگزاران اسلام قرار بدهد. و اميدوارم كه با دعاى شما كه از آستان قدس آمده‏ايد و باز به آنجا انشاءالله با سلامت رجوع مى‏كنيد، ما هم بتوانيم به آستان بوسى آن حضرت نائل آئيم.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 207

تاريخ 30/3/61

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما، ائمه جماعات و روحانيون و وعاظ قم و تهران‏

اين مجالس عزا يك سازماندهى سرتاسرى كشورهاى اسلامى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً بايد تشكر كنم از آقايان روحانيون و آقايان خطبا كه از تهران و از قرارى كه گفته‏اند، از قم تشريف آورده‏اند و خدمتشان رسيديم و اميدوارم كه همه موفق به خدمت به اسلام و مسلمين باشند.

مطالب زياد است، لكن يك مطلب راجع به آقايان خطبا و علما عرض مى‏كنم و يك مطلب هم راجع به مسائل روز كه ابتلاء به آن داريم. آن مطلبى را كه راجع به آقايان خطبا عرض مى‏كنم اين است كه عمق اين كارى را كه شما داريد و عمق ارزش مجلس‏هاى عزادارى، كم معلوم شده است و شايد پيش بعضى هيچ معلوم نشده است. اينكه در روايات ما براى يك قطره اشك براى مظلوم كربلا آنقدر ارزش قائلند، حتى براى تباكى (به صورت گريه درآمدن) ارزش قائلند، نه از باب اين است كه سيد مظلومان احتياج به اين كار دارد و نه اين است كه فقط براى ثواب بردن شما و مسلمين شما باشد، گرچه همه ثواب‏ها هست، لكن چرا اين ثواب را براى اين مجالس عزا آنقدر عظيم قرار داده شده است و چرا خداوند تبارك و تعالى براى اشك و حتى يك قطره اشك و حتى تباكى، آنقدر ثواب داده است؟ كم‏كم اين مساله از ديد سياسى‏اش معلوم مى‏شود و انشاءالله بعدها بيشتر معلوم مى‏شود، اينكه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه خوانى، براى اينها اينهمه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عباديش و روحانيش، يك مساله مهم سياسى در كار بوده است. آن روزى كه اين روايات صادر شده است، روزى بوده است كه اين فرقه ناجيه مبتلا بودند به حكومت اموى و بيشتر عباسى، و يك جمعيت بسيار كمى، يك اقليت كمى در مقابل قدرت‏هاى بزرگ. در آنوقت براى سازمان دادن به فعاليت سياسى اين اقليت، يك راهى درست كردند كه اين راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع وحى، به اينكه براى اين مجالس اينقدر عظمت هست و براى اين اشك‏ها، آنقدر در حول و بر اين اشك‏ها و عزادارى‏ها، شيعيان با اقليت آنوقت اجتماع مى‏كردند و شايد بسيارى از آنها هم نمى‏دانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به يك گروه اقليت در مقابل آن اكثريت‏ها. و در طول تاريخ، اين مجالس عزا كه يك سازماندهى سرتاسرى كشورها هست، كشورهاى اسلامى هست و در ايران كه مهد تشيع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومت‏هائى كه پيش مى‏آمدند و بناى بر اين داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزى كه در مقابل‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 208

آنها، آنها را مى‏ترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود. در دفعه اول كه مرا از قم گرفتند و بردند، در بين راه اين بعضى از اين مامورينى كه بودند در آن اتومبيل من، مى‏گفت كه ما آمديم سراغ شما، از اين چادرهائى كه در قم بود مى‏ترسيديم كه مبادا اينها مطلع بشوند و ما نتوانيم انجام وظيفه كنيم. اينها كه هيچ، قدرت‏هاى بزرگ از اين چادرها مى‏ترسند، قدرت‏هاى بزرگ از اين سازمانى كه بدون اينكه دست واحدى در كار باشد كه آنها را مجتمع كند، خود به خود ملت را به هم جوشانده‏اند در سراسر يك كشور، كشور پهناور، در ايام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه مبارك، اين مجالس است كه مردم را دور هم جمع كرده است. و اگر يك مطلبى بخواهد براى اسلام خدمتى بكند و شخصى بخواهد كه مطلبى را بگويد، سرتاسر كشور به واسطه همين گويندگان و خطبا و ائمه جمعه و جماعت يكدفعه منتشر مى‏شود و اجتماع مردم در تحت اين بيرق الهى، اين بيرق حسينى، اسباب اين مى‏شود كه سازمان داده شده باشد. اگر قدرت‏هاى بزرگ در منطقه‏هاى خودشان بخواهند كه يك اجتماعى ايجاد كنند، با فعاليت‏هاى زيادى كه شايد چند روز يا چند دهه مى‏كنند، در يك شهرى، يك عده فرض كنيد صدهزار نفرى، پنجاه‏هزار نفرى، با خرج‏هاى زياد و زحمت‏هاى زياد مجتمع مى‏شوند و به قول آن كسى كه مى‏خواهد صحبت كند، گوش مى‏دهند لكن شما مى‏بينيد كه براى خاطر همين مجالسى كه مردم را به هم پيوند داده است، اين مجالس عزائى كه مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اينكه يك مطلبى پيش مى‏آيد، در يك شهر نه، در سرتاسر كشور، تمام قشرهاى مردم و عزاداران حضرت سيدالشهدا مجتمع مى‏شوند و احتياج به اينكه زياد زحمت كشيده بشود و تبليغات بشود، ندارد. با يك كلمه، وقتى مردم ببينند كه اين كلمه از حلقوم سيدالشهدا. سلام الله عليه بيرون مى‏آيد، همه با هم مجتمع مى‏شوند. اينكه بعضى از ائمه (شايد امام باقر بوده، من الان خوب يادم نيست. مى‏فرمايد كه براى من يك نفر نوحه‏سرا در منا بگذاريد كه آنجا براى من گريه بكند و عزا بگيرد، نه اين است كه حضرت باقر سلام‏الله عليه احتياج به اين داشته است و نه اينكه براى او شخصاً فايده‏اى داشته است، لكن جنبه سياسى اين را ببينيد، در منا آنوقتى كه از همه اقطار عالم آدم مى‏آيد آنجا، يك كسى بنشيند يا اشخاصى نوحه‏سرائى كنند براى امام باقر و جنايت كسانى كه با او مخالفت كردند و او را مثلاً به شهادت رساندند، ذكر كند و اين مساله موجى باشد در همه دنيا اين مجالس عزا را دست كم گرفتند.

هيچ قدرتى نمى‏توانست 15 خرداد را بيافريند، مگر قدرت خون سيدالشهدا(ع)

شايد غربزده‏ها به ما مى‏گويند كه ملت گريه و شايد خودى‏ها نمى‏توانند تحمل كنند كه يك قطره اشك مقابل چقدر ثواب است، يك مجلس عزا چقدر ثواب دارد، نتواند هضم كنند و نتوانند هضم كنند آن چيزهائى كه براى ادعيه ذكر شده است و آن ثواب‏هائى كه براى دو سطر دعا ذكر شده است، نمى‏توانند اين را ادراك كنند و هضم كنند. جهت سياسى اين دعاها و اين توجه به خدا و توجه همه مردم را به يك نكته، اين، اين است كه يك ملت را بسيج مى‏كند براى يك مقصد اسلامى. مجلس عزا نه براى اين است كه گريه بكنند براى سيدالشهدا و اجر ببرند، البته اين هم هست. و ديگران را اجر

صحيفه نور ج 16 صفحه 209

اخروى نصيب كند، بلكه مهم، آن جنبه سياسى است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏اش را كشيده‏اند كه تا آخر باشد و آن، اين اجتماع تحت يك بيرق، اجتماع تحت يك ايده، و هيچ چيز نمى‏تواند اين كار را به مقدارى كه عزاى حضرت سيدالشهدا در او تاثير دارد، تاثير بكند. شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دستجات سينه زنى و نوحه‏سرائى نبود، 15 خرداد پيش مى‏آمد. هيچ قدرتى نمى‏توانست 15 خرداد را آنطور كند، مگر قدرت خون سيدالشهدا، و هيچ قدرتى نمى‏تواند اين ملتى كه از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرت‏هاى بزرگ براى او توطئه چيده‏اند، اين توطئه‏ها را خنثى كند، الا همين مجالس عزا. در اين مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرائى براى سيد مظلومان و اظهار مظلوميت يك كسى كه براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا كرده است، اينطور ساخته جوانانى را كه مى‏روند در جبهه‏ها و شهادت را مى‏خواهند و افتخار به شهادت مى‏كنند و اگر شهادت نصيب‏شان نشود متاثر مى‏شوند، و آنطور مادران را مى‏سازد كه جوان‏هاى خودشان را از دست مى‏دهند و باز مى‏گويند باز هم يكى دو تا داريم. اين مجالس عزاى سيدالشهداست و مجالس دعا و دعاى كميل و ساير ادعيه است كه مى‏سازد اين جمعيت را اينطور و اساس را اسلام از اول بنا كرده است، به طورى كه با همين ايده و با همين برنامه به پيش برود و اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند كه مساله چه هست و اين عزادارى براى چه هست و اين گريه براى چه اينقدر ارج پيدا كرده و اجر پيش خدا دارد، آنوقت ما را ملت گريه مى‏گويند، ما را ملت حماسه مى‏خوانند. اگر بفهمند آنها كه حضرت سجاد سلام‏الله عليه كه همه چيزش را در كربلا از دست داد و در يك حكومتى بود كه قدرت بر همه چيز داشت، اين ادعيه‏اى كه از او باقى مانده است چه كرده است و چطور مى‏تواند تجهيز بكند، به ما نمى‏گفتند كه ادعيه براى چيست. اگر روشنفكران ما فهميده باشند كه اين مجالس و اين دعاها و اين ذكرها و اين مجالس مصيبت جنبه سياسى و اجتماعى‏اش چيست، نمى‏گويند كه براى چه اين كار را بكنيم. تمام روشنفكرها و تمام غربزده‏ها و تمام قدرتمندها اگر جمع بشوند نمى‏توانند يك 15 خرداد را ايجاد كنند، آنچه اين قدرت را دارد اين است كه در تحت لواى او همه مجتمعند. ما كه داد مى‏زنيم كه ما اسلام را مى‏خواهيم و جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم، براى اينكه در جمهورى اسلامى به نام اينكه اسلامى است و براى خداست، همه ملت مجتمع هستند و ما ديديم كه براى خاطر همين جمهورى اسلامى بودند و براى خاطر همين كه براى خدا قيام كردند، اين جمهورى اسلامى برخوردار از چه قدرتى از ملت و از ساير كشورها هم برخوردار شده است.

ما ملتى هستيم كه با همين گريه‏ها قدرت 2500 ساله را از بين برديم

ملت ما قدر اين مجالس را بدانند، مجالسى است كه زنده نگه مى‏دارد ملت‏ها را، در ايام عاشورا زياد و زيادتر و در ساير ايام هم غير اين ايام متبركه، هفته‏هاست و جنبش‏هاى اينطورى هست. اگر بعد سياسى اينها را اينها بفهمند، همان غربزده‏ها هم مجلس بپا مى‏كنند و عزادارى مى‏كنند، اگر چنانچه ملت را بخواهند و كشور خودشان را بخواهند. من اميدوارم كه هر چه بيشتر و هر چه بهتر اين مجالس

صحيفه نور ج 16 صفحه 210

برپا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در اين تاثير دارد. آن كه ايستاده پاى منبر چند شعر مى‏گويد و چند شعر مى‏خواند، با آن كه در منبر است و خطيب است، اينها هر دو در اين مساله تاثير دارند، تاثير طبيعى دارند، گرچه خود بعضى اشخاص هم ندانند دارند چه مى‏كنند، من حيث لايشعر. تقريباً ما به اين مرتبه رسيده‏ايم كه ملت ما يكدفعه يك انقلابى كرد و يك انفجارى درش حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتى كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همه شرافت انسانى اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجارى حاصل شد كه اين انفجار در بركت همين مجالسى كه همه كشور را، همه مردم را دور هم جمع مى‏كرد و همه به يك نقطه نظر مى‏كردند. اين مساله را بايد آقايان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه، درست بيشتر از آنقدرى كه من مى‏دانم، براى مردم تشريح كنند، تا اينكه گمان نكنند كه ما يك ملت گريه هستيم. ما يك ملتى هستيم كه با همين گريه‏ها يك قدرت دو هزار و پانصد ساله را از بين برديم.

از باب اينكه تذكر به آقايان و مومنين نفع دارد، دو سه تا جمله هم اينطورى عرض مى‏كنم و آن اينكه همه آقايانى كه در هر جاى از اين كشور هستند و صداى من را مى شنوند، چه از طبقه علما و ائمه جماعات و جمعه و چه از طبقه خطبا كه آنها هم از علما هستند و كسانى كه در بلاد (از روحانيون) متصدى اين امور هستند، توجه به اين معنا داشته باشند كه امروز آبروى جمهورى اسلامى به دست شما بسته است. اگر خداى نخواسته يك دخالت‏هاى بيخود و بيجا، يك كارهائى كه از روحانيون صحيح نيست، انجام بدهيد، اين جمهورى اسلامى لكه‏دار مى‏شود، دولت بايد به قدرت خودش باقى باشد و امروز دولت، دولت اسلامى است و بر همه ماها فريضه است كه از اين دولت اسلامى پشتيبانى بكنيم. مامورينى كه از دولت مى‏آيد، در همه جا، مامورين دولت اسلامى است. اگر خداى نخواسته از يك مامور كه من حيث اينكه درست اطلاع بر مسائل ندارد يا اشتباه مى‏كند، يك مطلبى كه بر خلاف ذائقه شماست يا بر خلاف مسائل اسلامى است، از او صادر بشود، مقابله نكنيد، تضعيف نكنيد، او را نصيحت كنيد. اگر چنانچه نصيحت را گوش نكرد، به مصادر امور مراجعه كنيد. ائمه جمعه بلاد نصب و عزل نكنند و كسانى كه در بين ارتش يا ساير ارگان‏ها انجمن‏هاى اسلامى دارند، اينها دخالت‏هاى غير چيزهائى كه بر عهده آنها نيست نكنند. ارشاد بكنند دولت را، ارشاد بكنند مامورين دولت را و همه كسانى كه در پيش آنها هست، آنها را ارشاد بكنند. و اگر چنانچه كسى هم به گوش به ارشاد نداد، به مصادر امورى كه مسؤوليت دارند مراجعه كنند، حل خواهد شد. براى حفظ حيثيت اسلام كه شماها پاسدار آن هستيد و حفظ حيثيت جمهورى اسلامى كه شماها نگهبانان آن هستيد، از كارهائى كه نبايد انجام بدهيد و از كارهائى كه دخالت در امور اجرائى است كه با كسى ديگرى است كه انجام بدهد، مستقيماً عمل نكنيد، ارشاد بكنيد همه را، نظر ارشادى داشته باشيد. اگر يك مطلب اشتباهى از يك استاندار واقع شد يا از يك فرماندار، در منابر نبريد اين را و آبروى او را بريزيد، اين امرى است كه خدا راضى نيست، به او بگوئيد در خلوت و با او تفاهم كنيد و از او بخواهيد كه رويه را تغيير بدهد. اگر نداد، به مصادر امور مراجعه كنيد. مستقيماً بخواهيد اين كار را بكنيد، حيثيت جمهورى اسلامى و

صحيفه نور ج 16 صفحه 211

حيثيت اسلام در دنيا لكه‏دار مى‏شود و شما حافظ اين حيثيت هستيد و فريضه است براى همه ما حفظ حيثيت اين جمهورى اسلامى. شما مى‏بينيد كه امروز همه قلم‏ها و همه زبان‏ها از ابرقدرت‏ها يا دولت‏هاى مرتبط به آنها، بر ضد اين جمهورى اسلامى تجهيز شدند و همه با يك رويه خاصى عمل دارند مى‏كنند، ما ديگر بهانه دست آنها ندهيم.

و من اين يك كلمه را عرض بكنم، شايد قبلاً هم عرض كرده باشم، و آن اينكه من از اول كه در اين مسائل بوديم و كم‏كم آثار پيروزى داشت پيدا مى‏شد، در مصاحبه‏هائى كه كردم، چه با كسانى كه از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاريس و چه در حرف‏هائى كه خودم زدم، اين كلمه را گفته‏ام كه روحانيون شغل‏شان يك شغل بالاتر از اين مسائل اجرايى است و اگر چنانچه اسلام پيروز بشود، روحانيون مى‏روند سراغ شغل‏هاى خودشان، لكن وقتى كه ما آمديم و وارد در معركه شديم ديديم كه اگر روحانيون را بگوئيم كه برويد سراغ مسجدتان، اين كشور به حلقوم آمريكا يا شوروى مى‏رود. ما تجربه كرديم و ديديم كه اشخاصى كه در راس واقع شدند و از روحانيون نبودند، در عين حالى كه بعضى‏شان هم متدين بودند، از باب اينكه آن راهى كه ما مى‏خواستيم برويم و آن راهى كه مستقل باشيم و با نان و جو خودمان بسازيم و زير فرمان قدرت‏هاى بزرگ نباشيم، آن راه، با سليقه آنها موافق نبود. و لهذا چون آنجا ديديم كه ما نمى‏توانيم در همه جا يك افرادى پيدا بكنيم كه صددرصد براى آن مقصدى كه اين ملت ما براى آن، جوان‏هاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمى‏توانيم پيدا بكنيم، ما تن داديم به اينكه رئيس جمهورمان از علما باشد و گاهى رئيس فرض كنيد كه نخست وزيرمان هم همين طور. و در جاهاى ديگر هم كه قبلاً گفته بوديم، بنا نداريم اينطور باشد و الان هم عرض مى‏كنم هر روزى كه ما فهميديم كه اين كشور را يك دسته از اين افرادى كه روحانى نيستند، به آنطور كه خداى تبارك و تعالى فرموده است، اداره مى‏كنند، آقاى خامنه‏اى تشريف مى‏برند سراغ شغل روحانى بزرگ خودشان و نظارت بر امور و ساير آقايان هم همين طور. ما اينطور نيست كه هر جا يك كلمه‏اى گفتيم و ديديم مصالح اسلام، حالا ما آمديم ديديم اينجورى نيست، اشتباه كرده‏بوديم، بگوئيم ما سر اشتباه خودمان باقى هستيم. ما هر روزى فهميديم كه اين كلمه‏اى كه امروز گفتيم اشتباه بوده و ما قاعده‏اش اين است كه يك جور ديگر عمل بكنيم، اعلام مى‏كنيم كه آقا اين را ما اشتباه كرديم، بايد اينجورى بكنيم. ما دنبال مصالح هستيم، نه دنبال پيشرفت حرف خودمان. (به من مهلت بدهيد كه عرايضم را به آقايان بكنم). بنابر اين مساله يك چيزى نيست كه آقايان به ما بگويند شما آن روز اينجورى گفتيد. راست است، ما آن روز خيال مى‏كرديم كه در اين قشرهاى تحصيلكرده و متدين و صاحب افكار، افرادى هستند كه بتوانند اين مملكت را به آنجورى كه خدا مى‏خواهد، ببرند، آنطور اداره كنند، وقتى ديديم كه نه، ما اشتباه كرديم، آمدند بعضى‏شان خودشان را به ما جا زدند، ما هم كه غيب نمى‏دانيم، و بعضى‏شان هم خوب بودند لكن رايشان با راى ما مخالف بود، ما از حرفى كه در مصاحبه‏ها گفتيم، عدول كرديم و موقتاً تا آنوقتى كه اين كشور را به غير روحانى مى‏تواند اداره كند، آقايان روحانيون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برگردند و محول مى‏كنند دستگاه‏هاى اجرائى‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 212

را به كسانى كه براى اسلام دارند كار مى‏كنند و تا مساله اينطور است كه ابهام پيش ما هست، احتمال هست. اگر در يك ميليون احتمال، يك احتمال ما بدهيم كه حيثيت اسلام با بودن فلان آدم يا فلان قشر در خطر است، ما ماموريم كه جلويش را بگيريم، تا آنقدرى كه مى‏توانيم. هر چه مى‏خواهند به ما بگويند، بگويند كه كشور ملايان، حكومت آخونديسم و از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند، و البته اين هم يك حربه‏اى است براى اينكه ما را از ميدان به در كنند. ما نه، از ميدان بيرون نمى‏رويم. خوب، اين مقدار از حرف‏ها بود كه با آقايان عرض كرديم و اميدوارم كه در ماه مبارك رمضان، اين ماه بزرگ، هم دعا كنند به اين جمهورى اسلامى و هم هدايت كنند مردم را كه مردم در صحنه باقى باشند.

ما بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم‏

مردم گمان نكنند كه ما ديگر پيروز شديم و احتياج به وجود آنها نيست. احتياج به وجود آنها هست و هميشه هست. دولت تنهائى نمى‏تواند همه امور را اداره كند، ملت را بايد همراه داشته باشد. ما هم جنگ‏مان تمام نشده، الان در حال جنگ هستيم و تا در حال جنگ هستيم جوان‏هاى ما بايد به جبهه‏ها كمك كنند. همانطورى كه تا حالا جوان‏هاى عزيز ما در جبهه‏ها رفتند و بسيارى از آنها به لقاءالله و فيض شهادت رسيدند، امروز هم ما احتياج به آنها داريم، توطئه‏ها رو به رشد است. مساله‏اى كه بايد در اين جنبه‏اى كه مربوط به روز است عرض كنم، اين ا ست كه بعد از آنكه اين قدرت‏هاى بزرگ و خصوصاً آمريكا در همه توطئه‏ها فلج شد و شكست خورد و مى‏بيند كه اين جنگى هم كه او براى ما بپا كرده است، اين هم دارد به آخر مى‏رسد انشاءالله، يك توطئه ديگرى عميق تر اجرا كرده است كه در اين توطئه، ما هم يك قدرى بازى خورديم و آن اين است كه يك نكته‏اى كه پيش ما خيلى بزرگ است و ما نسبت به آن حساسيت زياد داريم، آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبى كه در كشور خودش مى‏گذرد و از آن جنگى كه در خودش مى‏گذرد، غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان. آمريكا مى‏دانست كه ما و ملت ما نسبت به لبنان حساسيت داريم و نسبت به اسرائيل هم از آن طرف حساسيت داريم، اين دام را آمريكا درست كرد، يعنى آن نوكر خودش را فرستاد به اينكه حمله كند به لبنان و آنهمه خسارات وارد كند و آنهمه جنايات. و ما مى‏دانيم كه اگر ميليون‏ها جمعيت را از بين ببرند و يك مطلبى براى آمريكا حاصل بشود و يك نفعى برسد، مى‏گويد همه بروند از بين. اين را ما از ابرقدرت‏ها شناخته‏ايم. آنها در فكر اين نيستند كه در لبنان به زن و بچه مردم و به بلاد اين مستمندان و بيچارگان چه مى‏گذرد، آنها دنبال اين هستند كه صدام را در اين طرف سرجاى خودش نگه دارند و ايران كه در نظر آنها خيلى اهميتش بيشتر از لبنان و جاهاى ديگرى است، براى آنها محفوظ بماند. آمريكا مى‏بيند كه ما هم مرز با شوروى هستيم، آن هم در طول صدها كيلومتر و آن چيزى كه آمريكا را به وحشت مى‏اندازد، آن شوروى است و آن مى‏ترسد از اينكه اگر چنانچه صدام از بين برود، شوروى بتواند در اينجاها يك غلطى بكند، لكن ما مى‏دانيم كه نمى‏تواند، بعد از اينكه ملت اينطور كه هست و در صحنه هست، باشد، هيچ كس نمى‏تواند. علاوه بر آن، مى‏بينند

صحيفه نور ج 16 صفحه 213

كه اگر چنانچه جنگ عراق پيش ببرد ايران، و عراق را، جنگش را به نفع خودش شكست بدهد عراق را، عراق به ايران متصل مى‏شود، يعنى ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زير چنگال اين حزب ستمگر، خودش را اخراج مى‏كند و متصل مى‏كند به ملت ايران و يك حكومتى خودش تاسيس مى‏كند موافق ميل خودش، اسلامى. و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند، و اتصال پيدا كنند، ساير اين كشورهاى كوچولويى كه در منطقه هست، آنها هم به اينها مى‏پيوندند و آمريكا از اين منطقه زرخيز كه براى او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد و هزاران مردم را از بين ببرد، محروم خواهد شد. اين نقشه اين است كه بگين را وادار كند به اينكه تو حمله كن به لبنان، لبنان كه تو حمله كردى، ايران حساسيت نسبت به او دارد و همه قوايش را متمركز مى‏كند در اينكه تو را از بين ببرد و اگر ايران از جنگ عراق غافل بماند، عراق كار خودش را انجام مى‏دهد و ايران در اينجا هم نمى‏تواند كارى بكند. نقشه اين است. بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نمى‏دانيم، لكن بايد كارى بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات بدهيم، از اين كار اجتناب كنيم. اگر امروز تمام نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرت‏ها و گويندگان از لبنان بگويند و تمام نويسندگان از لبنان بگويند، اين، توفيقى است براى آمريكا كه ايران جنگ خودش را فراموش كرد، و هم عراق را از دست مى‏دهد و هم لبنان را، نه مى‏تواند در عراق كارى بكند و نه مى‏تواند در لبنان. ما راه‏مان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم، نه مستقلاً. شما ملاحظه كنيد اخيراً تمام رسانه‏هاى گروهى، تمامش، آنچه كه من ديده‏ام، رسانه‏هاى گروهى راجع به جنگ عراق و ايران ديگر صحبتى نمى‏كنند، شايد يك كلمه بگويند، همه رفتند سراغ لبنان، همه راديوهائى كه قبل از اين حمله اين مرد، اين نامرد به لبنان آغاز شد، تمام حرف‏هايشان ايران بود و جنگ عراق، وقتى نقشه آمريكا اينطور شد كه ايران را از جنگ عراق منصرف كنيد و برش گردانيد به آن جائى كه حساسيت دارد و آن، راجع به لبنان است، از آن روز، اين راديوها و گويندگان خارجى راجع به ايران و اين حرف‏ها چيزى نمى‏گويند. شما بدانيد كه اين چيزى كه از عراق در چند روز پيش، از آن مجلس عراق صادر شد كه ما بلاد ايران را خالى مى‏كنيم، اين يك مساله توطئه است. نه اينكه مى‏خواهند خالى كنند، اينها مى‏خواهند تخدير كنند ما را، و جوان‏هاى ما را از جبهه منصرف كنند و داوطلبانى كه بايد وقتى اعلام مى كنند كه ما، ده هزار جمعيت، بيست هزار جمعيت مى‏خواهيم، صد هزار مى‏روند اسم‏نويسى كنند، سردشان كنند كه نروند. وقتى نرفتند، عراق در اين مساله ممكن است خداى نخواسته پيروز از كار در بيايد. اگر عراق پيروز شد، مطمئن باشيد كه شما در لبنان هم هيچ كارى نمى‏توانيد بكنيد. بايد ما اين نقشه‏اى كه آمريكا كشيده است براى ما، خنثى كنيم، يعنى همه گويندگان ما در سرتاسر كشور و همه ائمه جماعت ما در سرتاسر كشور، اين مساله را بگويند كه ما بايد از راهى كه شكست عراق است، به لبنان برويم. عراق را نگذاريم سرجاى خودش بايستد و جمع كند قدرت خودش را و ديگران هم به او كمك كنند و مرزهاى خودش را قوى كند و بعد هم يك حمله ناگهانى به ما بكند، باز برگردد به آن چيزهائى كه از اول بود. غفلت از اين، انتحار است.

صحيفه نور ج 16 صفحه 214

همه گويندگان موظفند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعت و چه خطبا و همه نويسندگان موظفند كه اين توطئه را افشا كنند و ذكر كنند و مردم را از توجه به جبهه جنگ خودمان غافل نكنند و بيدار كنند. ما مى‏خواهيم كه قدس را نجات بدهيم، لكن بدون نجات كشور عراق از اين حزب منحوس نمى‏توانيم. ما لبنان را از خود مى‏دانيم، لكن مقدمه اينكه لبنان را ما نجات بدهيم اين است كه عراق را نجات بدهيم. ما مقدمه را رها نكنيم و بى‏ربط برويم سراغ ذى‏المقدمه و همه چيز خودمان را صرف كنيم در آن و عراق براى خودش محكم كند جاى خودش را.

من نمى‏دانم ديشب اين اعلاميه‏اى كه، اطلاعيه‏اى كه صدام داده است و طولانى، خيلى طولانى است، آقايان ملاحظه كردند، اگر ملاحظه نكردند، دنبال كنند، پيدايش كنند. به نظر من مى‏آيد كه اين را نوشتند و آنهائى كه نقشه در دستشان است، نوشتند و دادند دست صدام كه او بخواند. و من آنطورى كه از حال صدام در نظرم است اين است كه حال صدام اين نيست كه بتواند تفكر كند يا بتواند يك چيزى بنويسد. او اين چيزها را از دست داده است. شما نمى‏دانيد كه چقدر هذيان در اين گفتار است. اگر يك آدمى بود كه به قدر يك جوان كلاس اول ادراك داشت، اين را نمى‏خواند، اين چيزى كه برايش نوشتند، نمى‏خواند. نمى‏دانيد چقدر از پيروزى‏هاى خودش نقل كرده، چقدر از شجاعت‏هاى لشكر خودش كه در همه جبهه‏ها پيروز شدند، چقدر ذكر كرده است. اين را بخوانيد و بخنديد. مى‏گويد كه ما اين عقب‏نشينى‏مان پيروزى بزرگى است براى ملت عراق، ما ملت عراق را نجات داديم از اين كشور، مثلاً كى؟ از اين كشور اسلامى، اينها ريختند در كشور ما و جنگ شروع كردند و ما جلو آنها را گرفتيم و عقب زديم آنها را و برديم تا آبادان و اهواز! يك آدمى كه عقلش تا يك اندازه يك جوانى سر جا باشد، آنهمه از اول، آنهمه صحبت‏ها كرده و اشتلم‏ها خوانده و براى خودش سردارى كذا را نقشه چينى كرد و آن روز هم بازيش داده بودند، امروز هم برايش نوشته‏اند يك ورقه‏اى مثل يك ورقه‏هائى كه مى‏نويسند دست يك بچه مى‏دهند بخواند، مفادش را خودش نمى‏داند چه است، لكن ديگران مى‏فهمند. من ميل دارم كه آقايان پيدا كنند اين را، كسانى كه اين اطلاعيه مطول را كه يك ساعت بيشتر وقت من را صرف خودش كرد، مطالعه كنند، ببينند كه اين مرد چى دارد مى‏گويد، اول چى مى‏گفت، حالا چى مى‏گويد. مى‏گويد ما براى اثبات اينكه صلح طلبيم، صلح جو هستيم همه لشكر خودمان را امر مى‏كنيم كه از خاك ايران تا ده روز ديگر بيرون بروند. اگر راست مى‏گويد اين مطلب را، بسيار خوب، اين يكى از مسائلى كه ما داشتيم، حاصل، ولى چند تا مطلب ديگر داريم بايد حاصل بشود، تا حاصل نشود ما در حال جنگ هستيم. يكى اينكه اينهمه خساراتى كه به ما وارد گرديد كه خودش نوشته، اين را اقرار كرده كه خساراتى كه بر ايران وارد شد، قابل شمارش نيست (شبيه به اين تعبير) و از يك طرف هم مى‏گويد كه ما هزاران اسير گرفتيم و نمى‏فهمد اين را كه فردا بايد جواب اين را بدهد كه تو هزاران اسير گرفتى بيا تحويل بده. ما كه مى‏گوئيم هزاران اسير گرفتيم، همه اين اشخاصى كه، نويسنده‏ها و مخبرين كه از خارج آمدند، برديم نشانشان داديم كه بابا اينها در اين شهر، اينها هستند، در شهرهاى ديگر هم آنجا، آنجا، آنجا. در تلويزيون هم نشان داديم يك مقدارش را البته و

صحيفه نور ج 16 صفحه 215

ما مى‏گوئيم داريم اين مقدار و هر وقت بخواهيم تحويل بدهيم، تحويل مى‏دهيم. اما اين آدمى كه توجه به مسائل سياسى ندارد، مى‏گويد كه خساراتى كه به ايران وارد شده است قابل شمارش نيست، نمى‏شود ارزيابى كرد. فردا از تو مى‏گيرند اينها را. ما از الان هم اعلام مى‏كنيم كه ما نه هيچ روزى جنگجو بوديم به اين معنا كه حمله كنيم به يك كشورى اسلامى، براى اينكه كشور اسلامى، ما همه كشورهاى اسلامى را از خودمان مى‏دانيم، بناى بر اين نداشتيم كه در يك كشورى دخالت كنيم و تا حالا هم دخالت نكرده‏ايم، و نه تاكنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به كشور عراق حمله كرده‏اند، از اول شما بوديد كه حمله كرديد و همه دنيا مى‏دانند اين را. براى كى اين حرف را مى‏زنى، براى دلخوشى خودت اين حرف را مى‏زنى، چرا اينى كه نوشتند، يك دفعه ديگر مطالعه نكرديد؟ به يك كسى بگوئيد بخواند كه و بفهماند كه اين چه چيزى نوشته در اينجا. كى باور مى‏كند در دنيا كه ارتش ايران حمله كرده بعضى شهرهاى آنها را گرفته، آنها آمده‏اند حالا دفاع كرده‏اند و عقب نشانده‏اند اينها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم پيروزمندانه اين شهرها را رها مى‏كنند و مى‏روند؟! بسيار خوب، تو بمير و بدم، پيروزمندانه بيرون برو و بعد هم اين چيزهائى را كه ما از عراق مى‏خواهيم يعنى از دولت عراق و اين خساراتى را كه شما مى‏گوئيد به شمارش نمى‏آيد، از شما كه به طور معقول مطالبه مى‏كنيم و اگر نداديد، ما در حال جنگ هستيم، به طور اجبار از شما مى‏گيريم. و بعد هم، و بعد هم بايد به حسب وجدان دنيا و به حسب دستورات الهى، بايد آن كسى كه اينقدر جنايت وارد كرده است به كشور خودش و كشور ما، بايد اين مشخص بشود. بايد اشخاص بياند، اشخاصى كه طرفين قبول دارند، بيايند بنشينند و ببينند كه ما حمله كرديم به عراق يا او حمله كرده است. خرابى هائى كه آنها وارد كرده‏اند، ببينند و بروند در شهرهاى آنها هم ببينند، خرابى از ايران چه شده. ممكن است يكدفعه اشتباهى واقع شده باشد و بخواهند يك جاى ديگر را بزنند، اشتباهاً يك جائى را هم زده باشند، اما هر روز، الان كه اينها مى‏گويند كه ما يك طرفه آتش‏بس داديم، هر روز از آبادان تنها بيست نفر، سى نفر زخمى و چند نفر شهيد مى‏شوند. اين قضيه آتش‏بس آنهاست، مثل آتش‏بس بگين كه آتش‏بس مى‏كند و دنبالش اينطور جنايات مى‏كند.

آن روزى كه آمريكا و شوروى در كار نباشند، دنيا از اين گرفتارى‏ها بيرون مى‏آيد

دنيا مبتلاست به يك همچو اشخاصى، دنيا مبتلاست به اينطور مغزهاى پوك متفرعن كه همه چيز را فداى يك روز سلطه خود مى‏كنند. و چه وقت بايد اين دنيا از اين گرفتارى بيرون بيايد؟ آن روزى كه آمريكا در كار نباشد و آن روزى كه شوروى در كار نباشد. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى با همه شماها و با همه ما و با همه ملت ما و عنايت داشته باشد و آن عناياتى كه از اول داشته است و ما خود هيچ بوديم و همه چيز را او به ما داد، اين عنايات محفوظ باشد و در اين ماه مبارك رمضان همه آقايان دست به دعا بلند كنند و به اين جمهورى اسلامى و به لبنان و به فلسطين و به محرومان و مستضعفان دنيا دعا كنند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 238

تاريخ 16/5/61

بيانات امام خمينى در ديدار با مدير عامل، معاونين، مديران و مسوولان بخش‏هاى مختلف سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى

هر قدمى كه ما جلو مى‏گذاريم تبليغات سوء دشمنان زيادتر مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول بايد تشكر كنم از شما برادرها كه در اين محل بسيار حساس خدمت مى‏كنيد و تقدير كنم از شما كه انشاءالله بعدها هم به همين خدمت به طور شايسته انجام وظيفه كنيد.

شما خودتان مى‏دانيد كه اين مركز، مركز بسيار حساس و مهمى است كه اگر يك فيلم، يك صحبت در محل آنجا بشود و براى جمهورى اسلامى مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش مى‏شود. امروز اين رسانه‏ها طورى هست كه همه كس به آن گوش مى‏كند و در خارج هم منعكس تا يك حدودى مى‏شود و مساله بسيار حساس است و شما مى‏دانيد كه دشمن‏هاى اسلام چون منافع شخصى خودشان از بين رفته، واقعاً همه با اين دستگاه و همه دستگاه‏هاى دولتى و دستگاه‏هاى اسلامى مخالفند و ما بايد كوشش كنيم كه در مقابل اينهمه تبليغاتى كه هر روز دارد مى‏شود، آن هم تبليغات بسيار بد، كه اگر يك نفر عاقل درست نگاه كند مى‏فهمد كه اين تبليغات چه جور تبليغاتى هستند و دروغ بودنش را ما كه در اين محيط هستيم مى‏دانيم لكن خوب، ممكن است در جاهايى اشخاصى، افرادى باشند، بى‏اطلاع باشند و گمان كنند كه واقعاً يك همچو مسائلى مى‏گذرد. شما مى‏دانيد كه الان مسائلى كه به جمهورى اسلامى نسبت مى‏دهند از قبيل اينكه كودك‏ها را مى‏كشند، زن‏هاى آبستن را مى‏كشند، اشخاصى كه فلج هستند و ناقص الخلقه هستند اينها جلو مى‏فرستند كه راه را باز كنند برايشان، از اين قبيل هر روز هست. من با اينكه كم نگاه مى‏كنم اين چيزهايى كه مى‏آورند، نوشته‏هايى كه مى‏آورند، لكن آن حساس‏هايش را كه نگاه مى‏كنم مى‏بينم كه هر روز اين مسائل هى دارد زيادتر مى‏شود يعنى هر قدمى كه ما جلو مى‏گذاريم، تبليغات زيادتر مى‏شود البته در بين همين تبليغاتى هم كه مى‏شود، گاهى از آنها يك مسائلى سر مى‏زند كه به نفع ماست و ما رويهمرفته بايد حساب اين را بكنيم كه ما بايد خدمتگزار اسلام باشيم.

كسى كه براى خدا كار مى‏كند در هيچ جهت شكست نمى‏خورد

ما بايد براى خدا كار بكنيم. كسى كه براى خدا كار مى‏كند در هيچ جهت شكست نمى‏خورد. بر فرض اينكه - ما بريزند و يكى از قدرت‏هاى بزرگ، مثلاً فرض كنيد بريزند و همه ايران را از بين‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 239

ببرند، ما باز شكست نخورده‏ايم. در تاريخ محفوظ است اين فداكارى همه ملت ما، و هر كس بخواهد جلوى اين را بگيرد، ديگر نمى‏تواند. تاريخ ثبت كرده است اين امور را.

و البته ما بايد خيلى به فكر اين باشيم كه اين دستگاهى كه مهمترين دستگاه شايد باشد در تبليغات ما، اين دستگاه از حيث سيما و از حيث صدا هر دو اسلامى باشد يعنى كوشش بشود در اينكه هر قدمى كه بر مى‏داريد، يك قدمى باشد براى اسلام برداريد تا اينكه كارتان عبادت باشد. از اول كه اين جمهورى كه پيروز شد، من به اشخاصى كه متكفل اين امور بودند و در راس اين قضيه واقع شده بودند، هى اين مطلب را سفارش مى‏دادم، لكن بعضى از آنها كه بعدها معلوم شد كه مردم غير صحيحى هستند، هى عذر مى‏آوردند كه ما مشغوليم و داريم درست مى‏كنيم و نمى‏شود و چه و كذا. لكن حالا بحمدالله مى‏بينيم كه دارد مى‏شود و اميدواريم كه به كوشش اين آقاى محترم، آقاى رفسنجانى، برادر آن آقاى رفسنجانى، انشاءالله اين مسائل درست بشود و اين دو تا برادر انشاءالله خدمت خودشان را به اسلام و ايران بكنند. ايشان در تبليغات و ايشان هم در همه چيزها. و البته فيلم‏ها، بايد كسانى كه فيلمسازند، بايد معلوم بشود كه اينها چكاره‏اند، چه جور بوده‏اند، وضع روحى‏شان، وضع زندگى‏شان، وضع معاشرت‏هايشان قبلاً چه جور بوده است، آيا تحول حاصل شده برايش، تحول روحى، يا اينكه باز همان ته مانده‏هاى سفره شاه هست در قلب هاشان؟ آن كسى كه مى‏خواهد فيلم درست كند گاهى وقت فيلم را، خوب، بسيارى‏ها متوجه نمى‏شوند چى است، لكن محتوايش رويهمرفته انسان يك وقت مى‏بيند كه يا طرف چپ است، يا طرف راست است، يا رو به فساد است. اين، بايد خيلى دقت بشود. يعنى ما همه موظفيم به اينكه كارى انجام بدهيم كه موافق با مقصد جمهورى اسلامى كه همان مقاصد اسلامى است باشد و هيچ خوفى از اين نداشته باشيم كه ما اگر فرض كنيد فلان فيلم را درست كنيم، به ما نمى‏گويند كه اينها چه هستند. ما بالاخره در اين دنيا الان معرفى شديم به يك ملت ارتجاعى و يك ملتى كه، تقريباً يك هيولائى از جمهورى اسلامى دارند درست مى‏كنند كه كسانى كه در اينجا نيستند خيال مى‏كنند كه الان، الان در تهران يك دسته‏اى ريخته‏اند دارند بچه كوچك‏ها را مى‏كشند و زن‏ها را چه مى‏كنند.

آدمكشى و چپاولگرى با اسم اسلام راستين‏

اين انقلاب، يك خصوصيتى دارد و آن اينكه انقلاب اسلامى است و همه جناح‏ها با، الا كمى، با اين جهت اسلامى‏اش مخالفند. حتى اشخاصى كه در ايران بودند و آن گروه‏هايى كه بودند و اينها، حتى اينها هم از اسم اسلام مى‏ترسند و اگر اسم اسلام را ببرند، اسلام را به يك جور ديگرى در پيش خودشان تعبير مى‏كنند، اسلام راستين اسمش را مى‏گذارند، كه ايران اسلام ندارد ما بايد بيائيم اين اسلام راستين را چه بكنيم. آنوقت در ضمن اينكه اسلام راستين را مى‏خواهند چه بكنند، اين آدمكشى‏ها و اين بساط را همه را آنها راه مى‏اندازند به اسم اسلام راستين.

صحيفه نور ج 16 صفحه 240

ما براى اداى وظيفه اسلامى، وجدانى و ملى وارد شديم در ميدان جنگ

ما از اول من گفته‏ام كه ما به شرط اينكه پيروز بشويم در ميدان نيامده‏ايم. ما براى اداء يك وظيفه اسلامى، وجدانى، ملى وارد شديم در اين ميدان و همه ملت ايران كه وارد شده‏اند در اين ميدان و الان بحمدالله همه وارد هستند، توجه دارند و فهميده‏اند كه اين گروه‏هاى مخالف، يا اين قدرت‏هاى مخالف، چه دردى دارند. ما مى‏دانيم كه آنها دردشان به اين چيزها دوا نمى‏شود و ديگر هم مايوس انشاءالله بايد بشوند. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه ابعاد اين جمهورى پيروز باشيم و جنگ‏مان هم انشاءالله زودتر تمام بشود. و شما و همه مى‏دانند كه ما اهل جنگ نيستيم كه بخواهيم برويم يك كشورى را بگيريم، يا كشور گشائى بكنيم. ما دنبال اين هستيم كه دنيا در صلح و آرامش باشد. اسلام از اول داراى يك همچو مقصدى بوده و خصوصاً در بين مومنين، در بين مسلمين، اخوت را سفارش فرموده است، بلكه ايجاد تشريع فرموده است.

ما بايد با همه برادر باشيم، با همه، همه مسلمين برادر باشيم و در مقابل كفار بايستيم، نه اينكه ما در مقابل مسلمين بايستيم. خوب، ما ناچاريم الان، دفاع داريم مى‏كنيم. ما تاكنون يك قدم براى جنگ بر نداشته‏ايم، اينها همه دفاع است. الان هم كه ما وارد شديم در خاك عراق، براى دفاع است، نه براى چيز ديگر. بيايند آنها كارها را انجام بدهند، ما فوراً بر مى‏گرديم. بيايند آنها چيزهائى را كه بايد انجام بدهند، انجام بدهند ما فوراً بر مى‏گرديم. نه ما بصره را مى‏خواهيم، بصره برادر ماست ما مى‏خواهيم كه چه بكنيم. و ما هميشه احتراز داريم از اينكه در بصره يك وقتى خونى بريزد و در ساير شهرهاى بغداد، براى اينكه ما، مى‏دانيد كه آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نيست، از اول با اين حزب بد بود براى اينكه ملت عراق، اشخاصى كه علاقه‏مند بودند به آنها، آنها را اينها از بين بردند، مثل آقاى حكيم كه مردم علاقه‏مند بودند، مرجع‏شان بود، آنطور با ايشان عمل كردند، ايشان را در خانه تقريباً حبس كردند و ريختند در منزل ايشان در بغداد كه رفته بودند براى معالجه، ريختند در منزل، ايشان را تفتيش كردند، در منزل يك مرجعى. و مردم متوجه به اين مسائل هستند كه اينها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمين بد بودند.

صدام ديگر از بين رفته است

حالا كه صدام ديگر از بين رفته است، حالا هى شعار اسلام مى‏دهد و شعار صلح دوستى، و مى‏گويد ما هم دفاع كرديم. حالا ايشان از ما ياد گرفته است كه ما مى‏گوئيم ما دفاع، ما واقعيت را مى‏گوئيم، او هم مى‏گويد ما از اول مى‏خواستيم دفاع كنيم از عراق. خوب، كى به شما حمله كرده بود كه مى‏خواستيد دفاع كنيد؟ و ما پيروز شديم از باب اينكه نگذاشتيم كه مثلاً اينها بريزند همه عراق را بگيرند!! خوب، حالا ايشان پيروز باشند، اما با پيروزى كنار بروند. همانطورى كه با پيروزى عقب نشستند، با پيروزى هم بروند سراغ يك كار ديگرى، بروند پاريس با آن ديگران كه هستند، با آنها بنشينند و ايشان هم يك دولت عراقى تشكيل بدهند. حالا كه ما از همه قسم داريم، ما از شاه گرفته،

صحيفه نور ج 16 صفحه 241

شاه قانونى تا نخست وزير قانونى، تا رئيس جمهور قانونى، تا همه چيز قانونى ما الان در خارج داريم، خوب، ايشان هم بروند آنجا قانوناً همه چيز را درست كنند، اين مانعى نيست.

هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست

در هر صورت، همه اينها با ما مخالفند و ما بايد به توجه به اسلام، توجه به خداى تبارك و تعالى، اتكال به خداى تبارك و تعالى، فراموش نكردن خداى تبارك و تعالى را مشغول كار باشيم. و شمائى كه، برادرانى كه در يك همچو مركز مهمى واقع شديد، هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست. همه كارها، چشم‏هائى كه به هم مى‏خورد در محضر خداست، زبان‏هائى كه گفتگو مى‏كند در محضر خداست و دست‏هائى كه عمل مى‏كند در محضر خداست و فردا ما جواب بايد بدهيم. اگر ما جواب را براى آن طرف تهيه كرديم، هيچ باكى از هيچ چيز نداريم، لكن اگر خداى نخواسته نتوانستيم جواب درست كنيم براى آن طرف، بايد متاسف باشيم و توبه كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مى‏خواهم و از زحمت‏هاى شما تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه بيشتر زحمت بكشيد، بيشتر براى اسلام كار بكنيد. مائى كه از خدا هستيم، براى خدا بايد صرف كنيم وقت خودمان را، براى خدا بايد خودمان را صرف كنيم. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته




پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 250

تاريخ 31/5/61

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون كاروان‏ها حج، پرسنل دادستانى مركز، دادسراها و دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى دادستانى ارتش جمهورى اسلامى

امروز توقع ملت از شما آقايان روحانيون بسيار زياد است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز سر و كار ما با آقايان روحانيين است بيشتر، و كسانى كه آنها هم صبغه روحانى انشاءالله دارند و در محضر روحانيين مشكل است كه انسان بتواند همه حرف‏ها را عرض كند. مسائل بسيار زياد است، مربوط به آقايان روحانيون به طور عموم و مسائلى مربوط به روحانيونى كه با كاروان‏هاى حج مشرف مى‏شوند كه مخصوص آنهاست، و مسائلى كه مربوط به قضات و دادستان‏هاى كشور است، و مسائل ديگرى كه معلوم نيست كه ما مجال كنيم ديگر عرض كنيم مگر مختصرى.

آنكه مربوط به قشر روحانيون است، خود آقايان بهتر مى‏دانند كه روحانيون در هر جا كه هستند، آن روحانى‏اى كه در راس روحانيت مثلاً واقع است، مثل مراجع، تا آن روحانى‏اى كه در يك روستا، در يك ده مشغول خدمت به اسلام است. امروز توقع ملت، بلكه توقع مستضعفان و ملت‏هاى جهان از شما آقايان روحانيون، در هر جا هستيد، بسيار زياد است. و امروز شما غير از ديروزى است كه در سلطه نظام فاسد پهلوى و در تحت ستم ستمكاران جهان بوديد. آن روز اگر چنانچه سكوتى، قصورى بود، مى‏پذيرفتند كه آقايان نمى‏توانند الان مسائلشان را آنطور كه هست، مسائل اسلام را آنطور كه هست، قدرت ندارند كه عمل كنند و به مردم برسانند، ولى امروز اين مساله حل شده است و بحمدالله همه آقايان در هر جا كه هستند با آزادى مى‏توانند مسائل را طرح كنند و با آزادى مى‏توانند مردم را ارشاد كنند.

اگر امروز راجع به هر قضيه‏اى كه براى ملت، قضاياى عمومى كه براى ملت پيش مى‏آيد و خداى نخواسته روحانيونى كه ارتباط با آن مسائل دارند، قصورى بكنند يا اشتباهى بكنند، اين اشتباه و قصور ديگر در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست. ديگر ما نمى‏توانيم بگوئيم كه ما چه بكنيم، سازمان امنيت است و ما كارى ازمان نمى‏آيد. ما الان، شما آقايان الان در مسائلى كه پيش مى‏آيد آزاديد كه مطالبى كه مربوط به اسلام است، مطالبى كه انحراف واقع مى‏شود در هر جا، آن مسائل را ارشاد كنيد، مردم را ارشاد كنيد، كارمندان دولت را ارشاد كنيد و مسائل را با خود آنها در پيش بگذاريد و انحرافات را رفع كنيد. گرفتارى‏هاى سابق، همه شما، اكثر شما يك مقداريش

صحيفه نور ج 16 صفحه 251

را مشاهده كرده است و بعضى شما كه سنتان بالاست، از اول تا حالا، تا زمان انقراض اين رژيم فاسد، ديده‏ايد كه چه كارهائى بوده است و شما با چه اشخاصى مواجه بوديد و چه اشخاصى حكومت بر ملت مى‏كرد و حكومت بر اين مستضعفين مى‏كرد. ما به شكرانه اين معنا كه از آن گرفتارى‏هاى بسيار عجيب و غريب كه در طول تاريخ نظيرش مثل اين پنجاه سال اخير واقع نشد، به شكرانه نجات از او، امروز بايد به خداى تبارك و تعالى كه ما را از اين گرفتارى بزرگ نجات داده است، شكر كنيم و شكر اين است كه ما الان خدمت كنيم. شكر لفظى بايد بكنيم، اما شكر حقيقى آن است كه ما در ازاى رهايى از اين رژيم فاسد كه همه چيز ما را به باد فنا داد و مى‏خواست بدهد، اينكه ما امروز كارى بكنيم كه خداى تبارك و تعالى از ما راضى باشد.

بر تمام كسانى كه مى‏توانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند واجب است كه در قضاوت وارد بشوند

امر مهم، مساله قضاوت است. از امورى كه شايد در كم امرى اسلام آنقدر به آن توجه داشته است، مساله قضاوت است و مساله دادسراها و دادگاه‏ها كه سر و كارشان با همه چيز مردم است. بايد اين معنا را من عرض كنم كه قضاوت از امورى است كه واجب است به طور كفائى، و واجب كفائى قبل از آنكه پيدا بشود به مقدار كفايت، بر آحاد، واجب است. يعنى اگر يك قضاوتى زمين بماند يا يك جايى منحرفين وارد قضاوت بشوند، بر تمام كسانى كه مى‏توانند يا اجتهاداً يا تقليداً قضاوت كنند، بر همه اينها واجب است كه در قضاوت وارد بشوند و رفع احتياج را بكنند. ما امروز وقتى كه احتمال اين معنا را بدهيم، يا اينكه با آقايانى كه متصدى امور قضايى و دادگاه هستند صحبت مى‏كنيم، از اين معنا كه ما كم داريم قاضى، آن مقدارى كه لازم داريم كم است، و اگر چنانچه در حبس‏ها از اين منحرفين يا محتمل الانحراف‏ها باشند و نتوانسته‏اند آنها را رسيدگى كنند، براى كمبود قاضى است. اين يك امرى است كه براى نجات فرض كنيد يك عده‏اى كه محتمل است كه اينها بيگناه باشند يا گناهشان اندك باشد، واجب است بر همه اشخاصى كه از آنها قضاوت مى‏آيد در اين امر، داوطلب بشوند تا به امر قضا وادار بشوند و اين نقيصه را از بين ببرند. مدرسين محترم حوزه علميه قم كه بحمدالله بسيار فعال هستند، بايد اين مساله را در حوزه علميه قم مطرح كنند كه امروز اشخاصى كه صلاحيت دارند ولو تقليداً براى قضاوت، اين اشخاص اسم‏نويسى كنند و بيايند در اين مواردى كه، زندان‏هايى كه اشخاص هستند، تا اينكه حل اين قصه بشود كه مثلاً اشخاصى بايد زود كارشان تمام شود و ما نداريم افراد. اين يك امر واجبى است يعنى بر همه واجب است، تا آنوقتى كه آن مقدارى كه احتياج است بر آورده بشود. گاهى وقت‏ها انسان به واسطه احتياط، خلاف احتياط مى‏كند. احتياط مى‏كند فلان آقا كه امر قضا مشكل است و نمى‏شود رفت و نمى‏شود كرد، اينطور چيزها، با اينكه واجب كفائى، واجب عينى است اول به همه، وقتى يك عده‏اى عمل كردند و كفايت حاصل شد، آنوقت از ديگران ساقط مى‏شود، و الا همه معاقب هستيم. اگر چنانچه قضا به زمين بماند، احتياط بر اين است كه وارد بشوند،

صحيفه نور ج 16 صفحه 252

يعنى امرى است واجب، معلوم الوجوب، اين احتياط مى‏كنند، اين عذر نمى‏تواند باشد. يا اشخاصى مثلاً مى‏خواهند ادامه بدهند تحصيلاتشان را و بايد هم ادامه بدهند، اما در يك وقتى كه يك واجبى به عهده آنها هست، نمى‏توانند به اين امر مستحب بسيار ارزنده مشغول باشند، بايد بروند اين كار را به اندازه كفايت انجام بدهند كه مبادا خداى نخواسته يك نفر آدم بيگناه به كارش رسيدگى نتوانستند بكنند. بايد بيايند آقايان و وارد بشوند و رسيدگى بكنند. و اين امر را من امروز به عهده مدرسين قم و علماء مشهد و اصفهان و جاهاى ديگرى كه حوزه‏هاى علميه هست، از آنها اين عهده آنها مى‏گذاريم كه آنها خودشان به فكر اين باشند كه افراد را بخواهند و افراد را تشويق كنند، به هر ترتيبى كه مى‏توانند، و تعزير كنند از اينكه يك امر واجب شرعى است، نمى‏شود يك امر واجب شرعى زمين مانده و من مشغول نماز شب بشوم. وقتى آن واجب شرعى است، اگر مزاحم با هر مستحبى بشود، آن واجب شرعى را بايد من عمل كنم. اين يك مساله است كه لازم است كه تذكر داده بشود و آقايان مدرسين هم و علماى اعلام بلاد هم تذكر بدهند و اين نقيصه را كم كنند تا اينكه اين مشكل حل بشود.

قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند

مساله ديگر، قضيه باز راجع به قضاوت است كه بايد خيلى توجه بكنند آقايان قضات، آقايان دادستان‏ها، كسانى كه متكفل اين امر مهم اسلامى هستند، كه مسؤوليت اين زياد است و لازم هم هست كه شما مسؤوليت را به عهده بگيريد. بايد وارد شد لكن در يك امر بزرگى است، توجه بكنند كه جان و مال و ناموس يك ملت در دست اين قضات است و در دست اين دادگاه‏هاست و مسوول اين مسائل هستند و بايد تا آن مقدارى كه مى‏توانند، تا آن مقدارى كه قدرت دارند، توجه بكنند به مصالح عمومى اسلام. نه اين كه گناهكار است، از او بگذرند، و نه آن كه خداى نخواسته گناهكار نيست، يك وقتى مبتلا بشود. قاضى بايد يك آدم قاطعى باشد كه در دو طرف قضيه قاطعيت داشته باشد. اگر يك كسى به حسب حكم شرع بايد اين را كشت، ترحم نكنند، جايز نيست. اگر بايد فرض بفرمائيد كه حبس و تعزير بشود، تعزير بكنند و اگر يك كسى خداى نخواسته يك آدمى است كه گناهكار نبوده است، بدون وقفه او را تبرئه كنند و بدون وقفه او را آزاد كنند. قاضى بايد اينطور باشد، فكرش اينطور، نه رئوف و مهربان باشد كه جنايتكاران را هم به او رافت كند، آن هم جنايتكارهائى كه يك نمونه‏اش را من و شما در چند شب پيش ديديم و پشت انسان را لرزاند و بسيار نمونه دارد كه ما نديديم. اينهائى كه بعدها معلوم مى‏شود، تا آخر هم كه معلوم نمى‏شود، در بارگاه خدا معلوم مى‏شود، بعدها معلوم مى‏شود، ما كمى‏اش را ديديم، يك نمونه‏اش اين بود كه چند شب پيش از اين ديديد كه انسان نمى‏تواند بفهمد كه يك آدم كه از اول به فطرت الهى متولد شده است تا اين حد جنايتش مى‏رسد. تصور اين معناها براى انسان مشكل است. من گمان ندارم كه هيچ حيوانى نسبت به حيوان ديگر اينطور بكند. خوب، يك همچو مسائل هست آنوقت اگر چنانچه يك آقاى قاضى رافتش بگيرد كه امثال اينها را با آنها ملايمت بكند، يعنى نمى‏گويم كه زايد بر آن مقدارى كه قضاء الهى اجازه مى‏دهد، ابداً حتى يك سيلى نبايد

صحيفه نور ج 16 صفحه 253

بزنند. اما آنى كه به حسب حكم شرع، حكمش قتل است، مسامحه نكنند. از آن طرف هم طورى باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بيگناه است، حتى مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند. آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غيرانسانى بكنند. آنها مستحق قتلند، بايد قتل بشوند، مستحق اعدامند، اعدام بايد بكنند، اما زايد بر آن بخواهند كارهائى بكنند، اين را بدانند كه مسوول هستند. و همين طور متصديان حبس و زندان‏ها بايد اين معنا را توجه داشته باشند، چه اشخاص كه در راس هستند و چه اشخاصى كه مشغول اجراى عمل هستند، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهى معنايش اين نيست كه يك كسى كه مستحق قتل است ما فحش به او بدهيم، جايز نيست اين، يا به او سيلى بزنيم، حق نيست، يعنى قصاص دارد اين. يك نفر آدم جانى كه دارند مى‏برند بكشندش، اگر شما يك سيلى بزنيد، او بايد حق دارد به شما سيلى را عوض بزند و خلاف شرع كرديد. گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توى حبس آمده است، ما بايد با او رفتار بد كنيم، انشاءالله نمى‏كنيد و نبايد بكنيد. و همين طور قضات محترم شرع، بايد موازين را با دقت، با كمال دقت موازين را عمل بكنند و خداى نخواسته يك وقت برخلاف موازين اسلامى واقع نشود. مائى كه مدعى هستيم كه جمهوريمان جمهورى اسلامى است، احكام اسلام بايد در اين جمهورى اجرا بشود. يكى از امور مهم، قضيه زندان‏هاست، يكى از امور مهم، قضيه دادگاه هاست، دادسراهاست، دادگسترى هاست. اگر بنا باشد كه حالا هم خداى نخواسته مثل زمان رژيم سابق، در دادگسترى‏ها كارهاى خلاف شرع بشود، خوب، ما بايد فاتحه اين جمهورى را بخوانيم. و اين مكرر سفارش شده است كه اگر قوانين نداريد، بايد بخشنامه كنيد كه تمام قضات بر وفق شرع عمل كنند، به قوانين سابق اعتنا نكنند.

و من حالا هم اعلام مى‏كنم به تمام سرتاسر قضات كشور، كسانى كه متصدى قضا هستند، كسانى كه در دادگسترى هستند، تمام قوانينى كه در زمان طاغوت بوده است و برخلاف شرع بوده است، تمام بايد دور ريخته بشود و مسووليتش به گردن من، تمام را دور بريزيد و به جاى او قوانين شرع را عمل بكنيد.

شوراى قضائى - بايد - اگر نكردند اين كار را خداى نخواسته، حالا بخشنامه كنند به همه سرتاسر كشور، به دادستان‏ها و به دادگاه‏ها و به دادگسترى‏ها و به همه اينها امر كنند به اينكه تمام احكامى كه به حسب قانون، قانون فاسدى كه گذرانده‏اند، تمام اينها فاسد است و مگر حالا گاهى پيدا بشود كه مطابق شرع باشد، خوب، آنها را عمل بايد بكنند و آن چيزهائى كه برخلاف شرع است هيچ كس حق ندارد عمل بكند و هر كه عمل بكند، علاوه بر اينكه پيش خداى تبارك و تعالى رو سياه است و عذر اينكه ما به قانون عمل مى‏كنيم، غلط است. كدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام؟ قانون مخالف با شرع؟ نبايد به آن عمل بشود. شما اگر با قانون سابق هم باز عمل بكنيد، خوب، يكى از ماده‏هاى متمم قانون اساسى سابق اين بود كه هيچ قانونى برخلاف شرع، قانون نيست. منتها پيشتر به آن عمل نشده سابقاً به آن عمل نكردند. بنائاً عليه آن چيزهائى كه به اسم قانون آورده‏اند و بر خلاف شرع است، به حسب قانون اساسى زمان سابق هم قانون نيست.

صحيفه نور ج 16 صفحه 254

شما مى‏توانيد آنوقت اگر از شما سوال كردند چرا كرديد، بگوئيد قانون اساسى سابق هم ا ين را گفته است، قانون حالا هم كه اينطورى است، و مجرم هست كسى كه اين عمل را بكند. به هيچ كس نبايد اعتنا بكنيد، هر كس گفت كه اين كار خلاف شرع را بايد مطابق قانون عمل كنيد. توى دهنش بزنيد، به هيچ كس اعتنا نكنيد. نمى‏گويم پاشيد سيلى به او بزنيد، لكن جلويش بايستيد و بگوئيد كه اين خلاف شرع است من نمى‏كنم و نبايد هم بكنم. و انشاءالله آقايان هم كرده‏اند اين كار را. و اگر چنانچه اعتنا نشده، ثانياً - چيز بكنند و - متخلفين را دعوت كنند و محاكمه كنند.

دادگسترى سابق بايد متحول بشود به يك دادگسترى اسلامى. مجرد اينكه قانون سابق بوده ما بايد به آن عمل بكنيم، به حسب قانون سابق هم نبايد به آن عمل كرد، براى اينكه قانون اساسى سابق اساس است. قانون اساسى سابق، متممش مى‏گويد كه هر قانونى برخلاف شرع است، قانون نيست اصلاً. بنابراين، اينكه مى‏گوئيد قانون اينطور مى‏گويد، غلط مى‏كند، قانون نيست اين، اين يك قراردادى بوده است كه زمان طاغوت، طاغوت بوده، بنائاً عليه آقايان نبايد اعتنا بكنند به اين امور و بايد بخشنامه بكنند. شوراى نگهبان، شوراى قضايى بخشنامه بكنند و همه جا بگويند به اينكه اين قوانين سابق كه مخالف شرع بوده، نبايد عمل بشود و اگر كسى عمل بكند مجرم است و بايد محاكمه بشود به جزاى خودش برسد. اين هم راجع به اين جهت، و البته مسائل زيادى راجع به مسائل دادگاه و قضا هست لكن ديگر مجال اين نيست.

حقيقت حج اينست كه ببينيد مستضعفان جهان چطورند

و راجع به حج و آقايانى كه در حج، در كاروان‏ها هستند. حقيقت حج اين است كه شما برويد درد مردم را ببينيد، ببينيد فقرا چه جورى هستند، شما هم بشويد آنطور، ببينيد مستمندان جهان چطورند، شما هم آن رنگ در آئيد. اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مى‏رويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست، اين حج نمى‏تواند باشد. آن حجى كه خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده است اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آنوقت كه ما رفتيم، زندگانى آنوقت حجازى‏ها را يك مقدارى ديديم كه حالا حجاج نمى‏توانند ببينند. آنوقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مى‏رفتيم، هر جا اتومبيل مى‏ايستاد، هر جا در اين بيابان‏هاى لم‏يرزع طولانى، هر جا اتومبيل مى‏ايستاد، از زير اين بته‏ها و اينها آمدند بيرون، بچه‏هائى كه هيچ لباس نداشتند، زن‏هائى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهائى كه وضعشان را انسان نمى‏تواند بيان بكند، مى‏آمدند و از مردم گدائى مى‏كردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مى‏رويم و با كاروان مى‏رويم و نمى‏دانم چى مى‏رويم، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مى‏برند، آنوقت‏ها كه مى‏رفتند، با الاغ مى‏رفتند، چند وقت مى‏رفتند، در بعضى جاها چهارده ماه طول مى‏كشيد، چهارده ماه طول مى‏كشيد

صحيفه نور ج 16 صفحه 255

رفت و برگشت حج. حالا شما دو ساعت، سه ساعت سوار مى‏شويد با طياره با راحتى مى‏رويد آنجا. آنوقت كه مى‏رفتيد، خانه‏اى تو كار نبود كه شما برويد. شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن هم آن خانه‏هايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آنوقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كرده‏اند. خوب، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه مى‏خواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اينقدر بالا نبريد توقعات خودتان را كه خداى تبارك و تعالى يك وقت خداى نخواسته امر بفرمايد كه ا ينجور نشود، و نمى‏شود آنوقت، آنوقت گرفتارى زياد مى شود.

بايد شما آقايان روحانيون، مردم را تذكر بدهيد به اينكه اگر يك كمبودى هست، آقايان كه رفتند كارها را كردند، زحمت كشيدند و دارند هم الان مى‏كشند، وليكن بيشتر از آن قدرت‏شان كه نمى‏توانند زحمت بكشند. به اندازه وسعشان، به اندازه قدرتشان زحمت كشيدند و كار انجام دادند، خانه تهيه كردند با آن سختى‏هائى كه در آنجا هست، لكن نمى‏توانند بيشتر از اين بكنند. اگر يك وقت ديديد يك چيزى كسرى داريد، نه اينكه آقايان نخواسته‏اند آقايان نتوانسته اند. وقتى نتوانستند چه بكنند؟ بگويند كه آقايان حج نيائيد براى اينكه ما مى‏توانيم براى شما يك جاى بزرگى درست كنيم و نمى‏دانم يك تفريحگاهى داشته باشيم و چه؟ يا نه، بيائيد و يك قدرى هم توجه كنيد به زحمت‏هائى كه فقرا مى‏كشند.

مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند

در هر صورت اين وظيفه علمائى هست كه در كاروان‏ها هستند، يعنى يكى از وظايفشان. يكى از وظايف مهم هم قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حج. بسيار آدم مى‏بينيد كه حج مى روند، زحمت مى‏كشند، لكن مساله حج را نمى‏دانند، آنجا گرفتار مى‏شوند. بعد كه آمدند، بعد از چند سال سوال مى‏كنند كه ما اينجور كرديم آيا حجمان درست است يا نه؟ ما اينطور نكرديم، آيا درست است يا درست نيست؟ آيا ما محرم هستيم باز يا نه؟

بايد آقايان مردم را جلسه قرار بدهند، جلسه درس قرار بدهند، درس بدهند، مردم را به آداب حج را، واجبات حج را، محرمات حج را، اينها را بگويند. آدابش هم نشد، نشد، اما محرمات و واجبات را به مردم تعليم كنند و هر روز داشته باشند، مردم هم موظفند كه بروند پيش آقايان در اين درس‏ها اگر دارند، بروند آقايان گوش كنند و مسائل حج را ياد بگيرند كه بعدها گرفتار نشوند كه وقتى كه آمدند، من طوافم چه جورى بود، آيا درست است يا نه؟ وقتى مساله را ياد گرفتيد، ديگر درست مى‏شود و عيبى پيداكند. اين هم يكى از وظايفى است كه همه دارند و روحانيون بايد اين وظيفه را در آنجا انجام بدهند و مردم هم بايد دنبال اين امر باشند كه مساله حج را ياد بگيرند، نه اينكه ما فقط حج برويم و هر چه شد، شد ديگر. نه، اين غير از ساير جاهاست. خوب، انسان زيارت مى‏رود، اگر زيارتش هم چيزى نشد، ديگر اشكالى برايش پيدا نمى‏شود. اما اينجا اشكال پيدا مى‏شود بعد محرم مى‏ماند، بعد بايد

صحيفه نور ج 16 صفحه 256

دوباره حج برود. از اين مسائل مشكل پيش مى‏آيد كه بايد براى خاطر خودتان هم اين مسائل را تعقيب كنيد كه ياد بگيريد و در اشتباه و خطا نيفتيد كه بعدها اسباب زحمت‏تان بشود. اين هم يكى از مسائل است.

امور سياسى كه در حج واقع مى‏شود، بايد روى نظام باشد

از مسائل ديگرى كه باز آقايان روحانيون كه در كاروان‏ها هستند، به مردم بگويند كه بايد اين امر، امورى كه در آنجا واقع مى‏شود، امور سياسى‏اى كه در حج واقع مى‏شود، روى نظام باشد. اينكه هر كس خودش بخواهد يك كارى بكند، اين هرج و مرج هميشه غلط بوده. هر امرى بايد يك نظمى داشته باشد. مى‏خواهند اجتماع كنند براى فلان امر، خوب، يك كسى كه متكفل امور حج است بايد برنامه بدهد روى آن برنامه عمل بكنند. هر كسى بخواهد كه در هر گروهى بخواهد خودش عليحده روى مذاق خودش كه اختلاف هم خيلى هست بين مذاق ها، بخواهد هر چى بشود، هم گرفتارى آنجاها پيدا مى‏شود و بدتر از آن، اين است كه گاهى وقت‏ها اسباب و هم مى‏شود براى جمهورى اسلامى. نبايد كارى بكنند كه براى جمهورى اسلامى يك بدنامى پيدا بشود. خوب، مبلغينى كه الان در همه جاى دنيا تقريباً هستند، برضد ما همه تبليغات را، بر ضد جمهورى اسلامى همه تبليغات را دارند مى‏كنند، ديگر ما خودمان يك كارى نكنيم كه يك مطلبى دست آنها بيفتد و هر چى مى‏خواهند به آن باد بكنند و هر چى مى‏خواهند زيادش بكنند. اين هم يكى از مسائل لازم است كه به هر كسى در كاروانى كه هست، بگويد كه روى ميزانى و روى برنامه بايد كارها انجام بگيرد، نه هرج و مرج باشد، هر كه هر طورى دلش مى‏خواهد عمل بكند. اين هم يك مساله‏اى است كه بايد آقايان به آن خيلى توجه بكنند و اشخاصى كه حج مى‏روند هم توجه بكنند كه خداى نخواسته حج‏شان مخلوط به معصيت، يك وقتى نشود. همه‏اش اسلام باشد و همه‏اش عبادت باشد. راهپيمائى‏ها عبادت باشد، نه معصيت، شعارها عبادى باشد، نه معصيتى، جورى باشد كه براى خدا باشد. هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد، به هر كه مى‏خواهد بد بگويد، نه، اينطور نيست. بايد اين مسائل روى يك برنامه صحيحى كه از قبل ريخته مى‏شود، اين مسائل هم بايد توجه به آن بشود.

در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست داده‏اند

و از امورى كه براى همه ما لازم است، اين است كه ما يك توجهى به مسائل دنيا بكنيم، ببينيم وضعش چه جورى است. من فكر مى‏كردم كه در اين عصر ما، همه الفاظ محتواى خودشان را از دست داده‏اند. ما در يك عصرى واقع شده‏ايم كه الفاظ از آن معنى‏اى كه دارند، فرار كرده‏اند، يك معانى ديگرى دنبالش آمده. معنى عدالت را انسان نگاه مى‏كند در دنيا، الان يك جور ديگر است. معنى خلقى بودن را آدم ملاحظه مى‏كند، مى‏بيند يك وضع ديگرى دارد. سازمان‏هاى امنيت دنيا را انسان وقتى ملاحظه مى‏كند، مى‏بيند كه سازمان ناامنى است، نه سازمان امن، اما اسمش سازمان امن است. جمعيت‏هاى طرفدار بشر را انسان مى‏كند، مى‏بيند كه همين جمعيت طرفدار بشر، طرفدار ظالمند،

صحيفه نور ج 16 صفحه 257

طرفدار بشر نيستند، طرفدار ظلمه هستند. اين كارهائى كه، اين چيزهائى كه در دنيا الان از اين قدرت‏هاى بزرگ واقع مى‏شود، هيچ كس نيست كه از آنها بپرسد كه چرا. گاهى يك جائى، يك چيزى يك كسى مى‏گويد، اما مساله، مساله‏اى است كه وقتى بنا باشد كه سازمان‏هاى بزرگ دنيا اختيارش دست چهار پنج نفر باشد، اين را نمى‏شود گفت كه اين امنيت بشر، سازمان طرفدار بشر نمى‏دانم سازمان كذا. اين اختيارش دست چهار پنج نفر است، اين هم مطلب خودش را از دست داده كه بايد براى همه مردم باشد، چهار پنج نفر همه چيزها را دارند. هر كارى همه بكنند يك نفر بگويد نه تمام مى‏شود. اين هم بايد از روى حق وتو يك امرى است كه هيچ آدمى نمى‏تواند بپذيرد و اين مجالس مثلاً عمومى دنيا كه براى اين امور است اين را پذيرفته‏اند. اينكه هيچ آدمى، هيچ انسان نابالغى هم نمى‏تواند بپذيرد كه ما مى‏خواهيم همه دنيا بر عدالت باشند، لكن اختيار دست اين دو نفر، اين چند نفر باشد! هر جا را اينها مى‏چاپند اگر چنانچه مثلاً سازمان بين‏المللى كذا بخواهد جلويش را بگيرد فوراً وتو مى‏كنند، مى‏گويد نه. غلط مى‏كنيد اين حرف را مى‏زنيد. آن يكى مى‏ريزد افغانستان، اگر يك وقت بگويند چرا، مى‏گويد نه. غلط كردى.آن يكى مى‏ريزد به مثلاً بيروت و امثال ذلك، اگر چنانچه بخواهند در آنجا حرفى بزنند مى‏گويند غلط كردى.

الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاى اسلامى ايستاده مى‏گويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد؟ انسان نيستند اينهائى كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مى‏گويد فضولى موقوف. آمد و بيروت را گرفت و آنهمه جنايات وارد كرد و سازمان آزاديبخش را به هم زد اوضاعش را و همه را متفرق كرد و بعد هم بدانيد كه شماهائى كه ساكت بوديد و در اين جنايات مقابله نكرديد همين نشستيد و يك كلمه‏اى گفتيد، آن هم كلمه‏اى كه بااين موافق باآنها بوده، نوبت شما هم مى‏رسد. اسرائيل به خدمت شما هم مى‏آيد.

تاسف دارد كه اسلام آن وضع را دارد و كسانى كه ادعاى اسلام را مى‏كنند اين وضع را دارند. اسلام نسبت به متخلفين، نسبت به متجاوزين آنطور سختگيرى مى‏كند و اينهائى كه مى‏گويند ما تابع اسلام هستيم تشويق هم مى‏كنند. آمريكا كه در راس تمام جنايتكارهاست و همين جنايت اين چند وقت بيروت با دست مخفى آمريكا و ظاهر اين صهيونيست غلط، اين مجرم واقع شد، امريكا اساس كارش بود. خود آنها هم اقرار كردند به اين امر كه قضيه، قضيه طرح آمريكائى است. اگر آمريكا نبود، به اسرائيل مى‏گفت غلط نكن برو كنار، مى‏رفت. اين آمريكا، اين كتكى است كه مسلمان‏ها از آمريكا مى‏خورند، آنوقت آقايان ادعاى اسلام مى‏كنند، ادعاى طرفدارى از مسلمين مى‏كنند، همه چيزشان را تقديم آمريكا مى‏كنند، عذر هم از آنها مى‏خواهند. اين تاسف ندارد براى ملت‏ها، براى اسلام، براى همه؟! اين ملت‏ها توجه ندارند به اينكه اينها دارند چه مى‏كنند؟! آنها با بيروت و با زن و بچه و فقير و بيچاره مردم چه كردند و همه كارها را انجام دادند و به هم زدند همه اوضاع را و همه نشستند و تماشا كردند و يك عده هم طرفدارى كردند و اگر هم يك كلمه‏اى گفتند، يك كلمه‏اى بود، گذشتند و رفتند و همه جنايت‏ها واقع شد. شما خيال مى‏كنيد اسرائيل قانع به اين امور است؟ اسرائيل بنايش بر اين است

صحيفه نور ج 16 صفحه 258

كه همه اين مسلمين را از بين ببرد، آمريكا هم بنايش بر اين است كه اسلام نباشد در كار. اينها براى اينكه جمهورى اسلامى، اسم اسلام را دارد و مى‏خواهد به اسلام عمل مى‏كند، همه با آن مخالفت كردند، مخالفت كردند از حيث تبليغات، مى‏گويند كه ماها آمريكائى هستيم! مى‏گويند كه ما اسرائيلى هستيم! مائى كه بيست سال بيشتر است، بيست سال حتماً بيشتر است فرياد زده‏ايم كه گرفتارى مردم از دست آمريكاست و از اسرائيل، ما اسرائيلى هستيم اما آنهائى كه نشستند آنجا و اسرائيل دارد مى‏رود ممالك خودشان را از بين‏برد، آنها نخير، همه مخالف اسرائيل هستند! اگر مخالفيد، چه كرديد؟ چه عملى انجام داديد؟ اينها مصيبت‏هائى است كه ما در يك عصرى واقع شده‏ايم كه همه چيز به هم ريخته است آن كه مى‏گويد من مسلمانم يك معناى ديگرى است از اسلام برداشت مى‏كند. آنى كه مى‏گويد اسلام راستين، يك مساله ديگرى مى‏خواهد بگويد غير اسلام. آن كه اسلام شناس است يك چيز ديگر را مى‏شناسد غير اسلام. آن كه طرفدار حقوق بشر است يك مساله ديگر را مى‏گويد غير حقوق بشر. اصلاً الفاظ بكلى از محتواى خودش خالى شده. شما، اين را من عرض كردم شما خودتان برويد دنبالش، ببينيد كجا يك لفظى از قبيل اين الفاظى كه متعارف بوده، عدالت، عدالت اجتماعى نمى‏دانم طرفدارى از حقوق بشر است، سازمان امنيت كذا نمى‏دانم سازمان كذا، شما دنبال برويد، تعقيب كنيد، ببينيد كدام يك از اينها محتواى خودش را دارد. كدام يك از اينها، آن معنائى كه هست، آن معنا اراده از او مى‏شود. اسلام وقتى گفته مى‏شود، اين اسلامى كه ما مى‏گوئيم اصل نيست، آن كه اسلام راستين مى‏گويد، برخلاف همه مقررات اسلام، اين جنايت را دارد مى‏كند. آن كه تروريست است مى‏گويد كه ما قواى مسلحه هستيم، ما قيام مسلحانه كرديم. قيام مسلحانه اين است كه ما در تلويزيون ديديم؟! قيام مسلحانه اين است كه بچه‏هايى را بكشند و آتش بزنند؟! اين قيام مسلحانه است؟! اين الفاظ عوض شده، معلوم مى‏شود قيام مسلحانه عبارت از اين است و تروريسم عبارت از يك چيز ديگر است! همه چيز اينطور است. حالا من اصل مطلبش را القاء كردم شما دنبالش بكنيد. اگر پيدا كرديد در دنيا يك لفظى را كه مطابق معنايش الان معنا مى‏شود و عمل مى‏شود، به من هم اطلاع بدهيد تا من هم استفاده بكنم، ولى مطمئن باشيد كه در قوطى هيچ عطارى اين چيزهايى كه اينها مى‏گويند نيست و هر چه اينها مى‏گويند، هر چه اينها مى‏كنند، برخلاف آن مسائلى است كه مى‏گويند. حرفش را مى‏زنند، عملشان، كارشان برخلاف اوست. آن كه مى‏گويد اسلام، مى‏گويد اسلام، اسلام راستين بايد باشد، اين اسلامى كه اينها مى‏گويند اسلام راستين نيست، آنوقت يك همچو جنايتى را مى‏كنند به اسم اسلام راستين. آن كه دم از حقوق بشر مى‏زند، پايمال مى‏كند ممالكى را كه بيچاره هستند، ممالكى كه زير پاى اينها دارد پامال مى‏شود، و اسمش را مى‏گذارند كذا. آن كه مى‏گويد ما براى صلح قيام كرديم و مى‏خواهيم صلح در دنيا باشد، همه جنگ‏ها را اينها راه مى‏اندازند. توى همين جنگى كه ما الان مبتلا به آن هستيم و كشور عراق هم مبتلا به آن هست، همين را آنها راه انداختند، لكن آقايان اين جنگ‏ها را راه انداخته‏اند كه صلح در دنيا پيدا بشود! همه جا جنگ راه مى‏اندازند كه صلح پيدا بشود! شما اگر ملاحظه كنيد، اينكه عرض كردم كه

صحيفه نور ج 16 صفحه 259

الفاظ چيز خودش را از دست داده يكى‏اش هم قضيه نطقى است كه چند روز پيش از اين، مصاحبه‏اى كه صدام كرده است در حضور عده زيادى از فرماندهان و اشخاصى كه درجه دارند و افسرند، اين صحبت‏ها را بايد ببينيد، نمى‏شود نقل كرد، بايد ديد كه او چه مى‏گويد، اينها را اولاً جمع كرده است كه نشانه پيروزى بدهد به صاحب منصب‏هايش براى اينكه پيروز شدند، در ايران پيروز شدند، در عراق هم پيروز هستند، نشان پيروزى مى‏دهد. نشان پيروزى هم محتواى خودش را از دست داده، اصلاً كلمه پيروزى مفاد خودش را از دست داده است. مرديكه عقبش زدند، توى دهنش زدند، بيرونش كردند، مى‏گويد ما پيروز شديم! محتوا از دست رفته. در نطقش آنقدر از اسلام تعريف مى‏كند، مى‏گويد شماها در طول تاريخ حالا من الفاظش را خيلى يادم نيست، اين را بايد هركس برود ببيند به اين درجه‏دارها و اين افسرهائى كه جمع شدند آنجا، مى‏گويد شما در طول تاريخ نه حالا، براى نسل‏هاى آينده و طول تاريخ ثابت كرديد كه علاقه‏مند به اسلام هستيد، علاقه‏مند به مردم هستيد، با مردم خوش رفتارى كرديد! اين اگر الفاظ از دست نرفته باشد، محتوايش از دست نرفته باشد، خوب اين هم مى‏شود يك آدمى راه برود توى جمعيت و اين حرف‏ها را بزند؟ من اين قدرت بيان صدام و جراتش را وقتى شنيدم كه اينطورى جرات دارد كه صاف، آن چيزى كه برخلاف است، در حضور جمع، صاف مى‏گويد و در آن هم تبليغ مى‏كند، من ياد يك قصه‏اى افتادم كه يك كسى از يك نفر شاعر پرسيد كه شاعرتر از همه عرب كى است؟ گفت بيا تا من نشانت بدهم. مى‏گويند برد او را در منزل خودش، ديد كه يك پيرمردى نشسته و از پستان بز دارد مى‏مكد و خيلى كثيف است، خيلى چطور است. گفت اينكه مى‏بينى اين از پستان اين بز مى‏مكد، اين پدر من است و اين هم براى اين از خود پستان مستقيماً مى‏مكد كه اگر بدوشد، يك خرده‏اى از اين شيرها مى‏ماند به كاسه و اينقدر اين آدم بخيل است، اشعر، اشعر شعراى عرب آن كسى است كه نمى‏دانم چندين سال است، سى سال است به اين پدر افتخار كرده، توى عرب با اين پدر افتخار، من بايد بگويم اخطب خطباى عرب، صدام است كه به اين شكست‏ها، پيروزى مى‏گويد، افتخار مى‏كند. از حرف‏هائى كه تازگى زده است، اين است كه اگر ايران بخواهد شهرهاى ما را چه بكند و فلان، ما جزيره خارك را چه خواهيم كرد. معلوم مى‏شود تا حالا مى‏توانسته بكند و نكرده! خوب، همه مردم، همه دنيا تو را مى‏شناسند كه تو هر كارى كه بتوانى مى‏كنى. اگر اگر يك جنايتى نكنى از باب اين است كه نمى‏توانى بكنى. تو اگر مى‏توانستى كه جزيره خارك و مراكز اسلامى ما را بمباران كنى مى‏كردى. اينقدر كه حالا مى‏كنى بيشتر از اين از دستت نمى‏آيد. آن كنار نشسته‏ايد با توپ‏هاى دوربرد مى‏زنيد، آبادان را هر روز مى‏زنيد، هر روز دزفول را مى‏زنيد، نمى‏دانم كجا، اين جاها را، هر جا دستتان مى‏رسد. شما نمى‏توانيد انجام بدهيد، نه اينكه اگر ما انجام بدهيم، شما انجام مى‏دهيد. ما ثابت كردند اينها كه ما، آن چيزهاى، نورافكن‏هاى هوايى را فرستاديم براى بصره، ارتش ما فرستاد براى بصره، خوب اينها مى‏توانستند توپ هم بفرستند، مى‏توانستند گلوله توپ هم، موشك هم مى‏توانستند بفرستند. اينكه نفرستادند، براى اينكه آن تربيت اين ارتش و اين سپاه، غير تربيت آن چيزى است كه سپاه آنها و ارتش آنها دارد. آنها تربيت‏شان

صحيفه نور ج 16 صفحه 260

تربيت كفر است و نانجيبى است. اينها تربيت‏شان تربيت اسلامى است، نمى‏خواهند اين كارها بشود. تو مى‏گوئى من مى‏كنم. نمى‏توانى بكنى، اگر مى‏توانستى تا حالا كرده بودى. اگر مى‏توانستى همه جزاير، همه جاهائى كه ما داشتيم به باد فنا بدهى، همه را تا حالا داده بودى. نتوانستى، تا حالا هر چه توانستى كردى و همه‏اش هم خيانت بوده و جسارت بوده و همه‏اش هم خرابى بوده، آن هم خرابى منازل مردم مستضعف و مردم فقير و مستمند. و مع‏الاسف همه گروه‏هاى دنيا كه دستشان قلم است، توى خانه‏شان نشسته‏اند مى‏نويسند، مى‏نويسند كه ايران نتوانست چه بكند، صدام چه كرد، چه كرد، هى از اين مسائل مى‏نويسند. ولى واقع مطلب را كه اينها عوض نمى‏كند، واقع مطلب اين است كه اگر ايران دستش بسته نبود و اسلام دست ايران را نبسته بود، حالا ديگر شهر بصره كه هيچ، شهر بغداد هم برايش چيزى باقى نمانده بود. اما چه كنيم كه دست ما بسته است و دست شما باز. شما افسارتان دست شيطان است و او به هر جا كه مى‏گويد عمل مى‏كنيد، و ما افتخار به احكام اسلام مى‏كنيم. دست ما را بسته است به اينكه نه، نبايد هيچ تعدى بكنيد، بايد موافق اسلام عمل بكنيد.

من اميدوارم كه انشاءالله همه ما، همه بشر هدايت بشوند و اين وضعى كه الان در بشر هست انشاءالله متحول بشود به يك وضع صحيحى. و انشاءالله خداوند اين دولت‏هاى اسلامى را بيدار بكند و آنها را به اسلام متوجه بكند. و اميدوارم كه ملت ما را پيروز بكند و ارتش و سپاهيان ما را در جبهه‏ها پيروز بكند و همه ما را در وفق احكام اسلام و در همه امورمان به طور اسلامى به ما توفيق بدهد كه عمل بكنيم. والسلام عليكم و رحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 242

تاريخ 17/5/61

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور، فرمانده ژاندارمرى، استانداران سراسر كشور و گروهى از مسؤولان و پرسنل دواير سياسى - ايدئولوژيك ژاندارمرى جمهورى اسلامى

تمام عالم محضر حق تعالى است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اينكه آقايان استاندارها و پرسنل ژاندارمرى در اينجا حاضرند و من مواجه با اين چهره‏هاى مصمم هستم، قدردانى مى‏كنم. من از زحمات همه آقايان ژاندارمرى در همه جا، كه الان براى اسلام فداكارى مى‏كنند و همين طور استاندارها كه در محلى كه هستند خدمت مى‏كنند، تشكر و تقدير مى‏كنم و براى همه آنها دعا مى‏كنم. من امروز بنا دارم كه موعظه كنم شما آقايان را و همه ارگانهائى كه در ايران هستند، بلكه همه ملت را. ما همه، تمام افرادى كه در كشور مشغول يك خدمت هستند و همين طور ملت كه آن هم بحمدالله مشغول خدمت به اين جمهورى اسلامى هستند، ما همه مسوول هستيم كلكم راع و كلكم مسئول . ما در همه امور، در همه كارهائى كه انجام مى‏دهيم، در امورى كه در افكار ما مى‏گذرد، در محضر حق تعالى هستيم، تمام عالم محضر اوست. خلجان‏هائى كه در قلوب همه مى‏گذرد، در محضر اوست. و ما همه در هر امرى كه در دست ماست و در هر مسووليتى كه در اين كشور به عهده داريم، مسؤوليت بزرگى پيش خداى تبارك و تعالى داريم. تمام افرادى كه در جبهه‏ها به جنگ مشغولند و تمام كسانى كه جان خودشان را فداى اسلام مى‏كنند، همه اينها در محضر خداى تبارك و تعالى هستند و اجر هيچ يك از افراد ضايع نخواهد شد. چيزى كه براى خداست باقى است. ما عندكم ينفذ و ما عندالله باق هر چيزى كه از ما هست، اينها از بين مى‏رود و آن چيزى كه براى خداست و تقديم به محضر خداست او باقى مى‏ماند.

امروز آبروى جمهورى اسلامى بسته است به آبروى متصديان امر

من به همه كسانى كه در اين كشور الان مشغول يك خدمت هستند عرض مى‏كنم كه توجه داشته باشيد كه آبروى جمهورى اسلامى كه آبروى اسلام است، حفظ كنيد. جمهورى اسلامى امروز آبرويش بسته است به آبروى متصديان امر و هركس در هر مقامى كه هست، مسؤوليت به اندازه حجم آن مقام دارد. حجم مسؤوليت به اندازه حجم مقامى است كه شخصيت‏ها دارند يا گروه‏ها دارند و توجه كنيد كه مبادا خداى نخواسته كارهائى از شما، از گروه‏هائى كه در اين كشور خدمت مى‏كنند، سر بزند

صحيفه نور ج 16 صفحه 243

كه با جمهورى اسلامى سازش نداشته باشد. بايد كارها را تطبيق بدهيد با اسلام و با جمهورى اسلامى. اگر فى‏المثل شما در هر مقامى كه هستيد، از مقام رياست جمهور تا بيايد به آنجائى كه به مردم عادى منتهى مى‏شود و افرادى كه در اين دستگاه‏ها مشغول خدمت هستند، از آن كارمند كوچك و آن كسى كه دم در براى پذيرش اشخاص گماشته شده‏اند تا آن مقام بالايى كه بايد رسيدگى به امور مسلمين بكند، همه آنها مسوول هستند. كجروى‏ها در محضر خداست و راست روى‏ها هم در محضر اوست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين كارهائى كه به عهده ما قرار داده شده است، اين كارها را طورى انجام بدهيم كه مرضى خداى تبارك و تعالى باشد و ما اگر اينجا بتوانيم از مسؤوليت مقامات اينجا يك وقت شانه تهى كنيم يا كارى بكنيم كه آنها توجه نكنند، ملائكه الله هستند و ثبت مى‏كنند و يك روزى سوال مى‏شود از ما.

طبق موازين اسلامى خدمت كنيد

گاهى مى‏شود كه كارهاى به ظاهر اسلامى، لكن با بى‏توجهى و خلاف اسلام واقع مى‏شود. فى‏المثل اشخاصى مى‏خواهند خدمت بكنند، پاسدارها مى‏خواهند خدمت بكنند، پليس مى‏خواهد خدمت بكند و قصدش هم خدمت است، لكن گاهى در كيفيت عمل، طورى مى‏شود كه معصيت مى‏شود. مثلاً من از اين كارهاى جزئى، خرده‏كارى‏ها شروع مى‏كنم. مثلاً مى‏خواهند در كميته ها، در جاهايى كه براى بسيج مهيا هستند مى‏خواهند اينها خدمت بكنند، لكن گاهى همين‏هايى كه مى‏خواهند خدمت بكنند، يك كارهايى انجام مى‏دهند كه با موازين اسلامى درست در نمى‏آيد، مثل اينكه نصف شب‏ها شروع مى‏كنند به فرياد و شعار دادن و دعا خواندن و تكبير گفتن، در صورتى كه همسايه‏ها هستند و ناراحت مى‏شوند، مريض‏ها هستند، معلولين هستند، بيمارستان‏ها هست و اينها رنج مى‏برند و شما يك چيزى را كه مى‏خواهيد عبادت باشد، معصيت كبيره مى‏شود. اگر در سحر فرض بكنيد يك عده‏اى بخواهند دعاى وحدت بخوانند، خوب مى‏شود در داخل منزل خودشان، در داخل آن محلى كه هستند، در آن داخل، خودشان بخوانند، براى خدا مى‏خواهند بخوانند و بلندگو اگر دارند، بلندگو را در داخل بگذارند كه صدا بيرون نيايد. گاهى پيش من اشخاصى مى‏آيند و شكايت مى‏كنند كه تمام آرامش ما را بعضى از اين گروه‏ها به هم مى‏زنند و حتى ما خواب نداريم. شما مى‏خواهيد يك كار عبادى بكنيد، مى‏خواهيد تظاهر كنيد، مى‏خواهيد چه بكنيد، تبليغ كنيد، دعا بخوانيد شما، دعا بين خودتان و خداست.

فرضاً بخواهيد يك اجتماعى باشد كه در آن اجتماع، دعا خوانده بشود، اينجا نبايد بلندگوهاى بزرگ را، پر قوه را بيرون بگذارند و تمام افرادى كه در اين محله هستند يا محله‏هاى دور هستند، رنج ببرند از اين كار. اينها معصيت كبيره است كه الان متوجه شديد، ديگر عذر نداريد. اذيت مسلم و آزار مومنين، از بزرگترين گناهان كبيره است. شما مى‏خواهيد تبليغ كنيد، در بين خودتان مى‏خواهيد بكنيد، بكنيد، مانعى ندارد. در مراكز خودتان هر چه مى‏خواهيد دعا بكنيد، هر چه مى‏خواهيد تبليغ كنيد، هر چه مى‏خواهيد شعار بدهيد لكن ملاحظه مردم ضعيف را، مردمى كه روز، كار كردند و حالا

صحيفه نور ج 16 صفحه 244

مى‏خواهند استراحت كنند، اين مرضائى كه در بيمارستان‏ها هستند، اين معلولينى كه از خود شما هستند و در جنگ‏ها معلول شده‏اند و حالا مى‏خواهند استراحت كنند، اين فريادهاى شما نمى‏گذارد آنها استراحت كنند. اين يك امر پائينى است كه من عرض كردم، كه از اينجا بايد رتبه رتبه بالا برود. مثلاً فرض كنيد كه شما مى‏خواهيد، پاسدارهاى عزيز و ساير اشخاصى كه متصدى اين امور هستند، مى‏خواهند يك خانه‏اى را كه فهميده‏اند كه خانه تيمى است، آنجا را قبضه كنند، البته بايد هم بكنند لكن قبلاً بايد آنطور بررسى بشود كه صد در صد اين خانه، خانه تيمى است كه خداى نخواسته يك وقت در يك خانه‏اى به خيال خانه تيمى وارد بشوند به يك عده زن و بچه مردم و تا آمده‏اند بفهمند چى است، چند تا از بچه‏هايشان يا خداى نخواسته تلف شده‏اند يا زخمى شدند. شما كار اسلامى مى‏خواهيد بكنيد، لكن يك وقت سر از يك كار بسيار جنايت بزرگى سر در مى‏آورد. بايد تمام امورى كه انجام مى‏دهيد متوجه باشيد كه در محضر خداست و مسؤوليت شما داريد، مسؤوليت اينجا هم دارند لكن آن مهمش مسؤوليت الهى است. يا در فرض بفرمائيد كه هر يك از اين ادارات دولتى كه هست، كه مى‏خواهند خدمت كنند به مردم، از آن كسى كه دم در هست، پيشخدمت هست، تا آنجائى كه مثلاً جاى رئيس هست، بايد توجه داشته باشند كه همه خدمتگزار اين مردم هستند، همه اجير اين مردم هستند، اجرت از اينها دارند مى‏گيرند براى خدمت و بايد با مردم رفتارشان رفتار انسانى، اسلامى باشد. اينطور نباشد كه يك كسى حالا احتياج پيدا كرده كه پيش اين فرض كنيد رئيس برود، از دم در، ناملايم ببيند. خوب، در رژيم سابق اين مسائل بود و همه ما مناقشه مى‏كرديم، اگر حالا هم بنا باشد كه يك همچو مسائلى باشد، اين به آبروى اسلام ضرر مى‏زند. آنوقت مى‏گفتند رژيم شاهنشاهى، حالا شما يك كار نكرده را در تبليغاتى كه در خارج مى‏شود، بوق مى‏زنند برايش، فرضاً از اينكه يك كارى انجام بدهيد، يك كارى خداى نخواسته برخلاف موازين انجام بدهيد يا فرض كنيد در جبهه‏ها كه بحمدالله همه شماها منسجم و مشغول خدمت هستيد، وقتى كه اسرا را مى‏گيريد، اسراى مجروح را مى‏گيريد يا اسراى سالم را مى‏گيريد، توجه بكنيد كه اينها اسير شما هستند، اينها امروز تحت سلطه شما هستند و شما با اسرا بايد رفتارتان رفتار بسيار اسلامى و انسانى باشد كه وقتى اين اسرا يك وقتى در محال خودشان رفتند، همه براى شما تبليغ كنند، نه اينكه خداى نخواسته براى يك كار جزيى، اينها دشمن بشوند و وقتى رفتند، در محال خودشان تبليغ سوء بكنند. اينها مسائلى است كه بايد تمام جهاتش را ملاحظه كرد. استاندارى‏ها موظفند به اينكه تمام افرادى كه در حيطه فرمان آنها هست تحت نظر داشته باشند. تمام اين افراد خدمت بايد بكنند، خدمتگزار هستند، استاندارها خدمتگزار هستند، خدمت اينها بالاتر است، مسؤوليت اينها هم بالاتر است، بايد اينها خدمت به مردم بكنند و توجه كنند كه مبادا يك وقت يك كسى احتياج به استاندار داشته باشد نتواند او را ببيند، اين همان طاغوت است كه نمى‏گذارد اينطور بشود. اگر بنا باشد كه حالا هم باز اين تشريفاتى كه در آن زمان بود باشد، نمى‏شود كه ما جمهورى را اسلامى حساب كنيم. البته نظام، لازم است و هرج و مرج نيست لكن زياده‏روى كردن و مردم را تحت فشار گذاشتن، اين يك مساله غيراسلامى است. همه استاندارها

صحيفه نور ج 16 صفحه 245

موظفند كه در اين محلى كه مى‏روند، نسبت به همه كسانى كه زير دست او هستند، توجه داشته باشد كه مبادا يك وقتى بر خلاف موازين اسلامى واقع بشود.

قاضى بر شفير جهنم است

و از اينها بالاتر قضات هستند، قاضى‏هائى كه جان و مال و ناموس مردم در قبضه آنها و تحت نظر آنهاست. آنها بايد توجه بكنند، دقت بكنند و ملاحظه بكنند كه مبادا يك وقت يك مظلومى را آنها به اسم ظالم به حبس بيندازند يا خداى نخواسته به اعدام. اينها در اين دنيا مسؤوليت دارد، اگر از زيربار مسؤوليت اين دنيا فرار كنيد، از زير بار مسؤوليت خدا فرار نمى‏توانيد بكنيد. قاضى بر شفير جهنم است. على شفير النار او لب جهنم نشسته است. همه چيز مردم دست اين قضات است، چه قضات دادگاه‏هاى انقلاب و چه قضات دادسراهاى دادگسترى ها. بايد توجه بكنند اين قضات به اينكه اينها هم خدمتگزار هستند و كارشان بسيار حساس و مسؤوليت‏شان بسيار بزرگ و اگر خداى نخواسته لغزشى بكنند و جان يك مسلم، مال يك مسلم، ناموس يك مسلم به واسطه خطاى آنها، به واسطه خداى نخواسته تعمد آنها آسيب ببيند، در اين دنيا بايد محاكمه بشوند و اگر اينجا فرار از محاكمه كردند، در بارگاه حق تعالى هيچ نمى‏توانند فرار كنند. همه كسانى كه در اين كشور به خدمت مشغول هستند، اينها بايد همه توجه داشته باشند كه آبروى اسلام كه مظهر بزرگش الان جمهورى اسلامى است و ايرانى‏ها بحمدالله اين اسلام را در اينجا، اين رژيم اسلامى را در اينجا پياده كردند، بايد حفظ كنند، آبروى جمهورى اسلامى را حفظ كنند، بهانه دست بهانه‏جوها كه بدون بهانه هم به ما تاخت و تاز مى‏كنند، بهانه ديگر دست آنها ندهند.

همه مردم موظفند در دفاع از جمهورى اسلامى و نواميس مسلمين‏

و بايد شما آقايان، تمام قواى نظامى و انتظامى بدانند كه ما الان هم در حال جنگ هستيم، جنگ ما تمام نشده است، جنگ ما هست. هميشه بين اسلام و غيراسلام جنگ است. و ما بايد توجه بكنيم به اينكه اين كارى را كه همه‏مان الان قيام برايش كرديم و آن جمهورى اسلامى است و ابقاى جمهورى اسلامى، بايد دفاع از آن بكنيم. همه مردم موظفند در دفاع از اين جمهورى اسلامى. امروز كه در سرحدات ما جنگ است و آنها مى‏گويند ما خارج شديم از كشور اسلامى بكلى، و گاهى هم از باب نفهمى، اقرار مى‏كنند كه نه، ما وارد هستيم در آنجا، به طور كنايه اقرار مى‏كنند، ما الان در آنجا به دفاع مشغوليم و مشغول دفاع از اسلام، دفاع از حيثيت مسلمين، دفاع از نواميس مسلمين هستيم. و مادامى كه در آنجا احتياج هست بر افراد، تمام افراد، تمام، بى‏استثنا، آنهايى كه مى‏توانند، قدرت دارند، براى آنها لازم است كه احتياج سرحدات را از حيث افراد و از حيث چيزهائى كه احتياج دارد آنجا، در آن تامين كنند. البته يك واجب عينى نيست، يك واجب كفائى است. مادامى كه احتياج هست، بر همه واجب است. اگر يك دسته‏اى رفتند و كار را انجام دادند يعنى محتاج ديگر نبودند، از ديگران ساقط

صحيفه نور ج 16 صفحه 246

است ولى مادامى كه احتياج است، به تمام افراد عيناً واجب است لكن يك دسته‏اى اگر كار را انجام دادند، از ديگران ساقط مى‏شود. امروز هم باز احتياج هست، باز كشور ما محتاج به افراد جانباز، افراد سلحشور، افراد فداكار براى اسلام است و ما الان در همان مرزى كه هستيم و در همان مقدارى كه وارد در خاك عراق شديم براى دفاع از اسلام و دفاع از مملكت اسلامى، بايد ما اين كار را به اتمام برسانيم. و مادامى كه و مادامى كه آنها به شرايط ما عمل نكردند، جنگ ما باقى است. به مجرد اينكه بگويند ما خارج شديم، پذيرش ندارد، ما بايد خودمان بفهميم كه آنها خارج شدند و ما مى‏دانيم كه آنها الان هم در كشور ما هستند و الان هم در بسيارى از جاها ساكن هستند و سنگر دارند و از خارج هم هر روز تقريباً، آبادان را و بعضى شهرهاى ديگر را بمباران مى‏كنند. مادامى كه وضع اينطورى است و مادامى كه آنها به شرايطى كه قرار داده شده است و شرايط، همه شرايط عقلائى است، شرايطى است كه همه عقلاى عالم اين شرايط را مى‏پسندند و ما هيچ زورگوئى نداريم و نمى‏خواهيم تحميل بكنيم. ما با شرايطمان، شرايطى كه از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرايط هست، در آن شرايط پايبند هستيم و مادامى كه اين شرايط حاصل نشده است، ما در حال جنگ هستيم و ما با كسانى كه اشرار هستند نمى‏توانيم صلح كنيم.

تذكر به ائمه جمعه و ساير روحانيون

من انشاءالله اميدوارم كه شما، خود آقايان و كسانى كه، در روحانيونى كه، روحانيون محترمى كه سر و كار با آقايان دارند، در اين امورى كه پيش مى‏آيد هدايت كنند كه مبادا خداى نخواسته يك جوانى توجه به مسائل نداشته باشد و يك كارى انجام بدهد كه با جمهورى اسلامى مناسب نيست. بايد روحانيون آنها را تذكر بدهند. و يك تذكر هم به روحانيون هست، به ائمه جمعه و جماعات و روحانيون ديگرى كه با مردم سر و كار دارند. آنها هم بايد توجه بكنند به اينكه اين جمهورى اسلامى ربطش به آنها بيشتر از ديگران است و اين جمهورى اسلامى اگر از (خداى نخواسته) يك نفر روحانى صدمه ببيند، بيشتر از ديگران مواخذه دارد. بايد آقايان توجه بكنند، در رفتارشان، در كردارشان، در گفتارشان، چيزهائى كه مضر به حال جمهورى اسلامى است، نزنند. مسائلى كه با جمهورى اسلامى مخالف است و آنها گمان مى‏كنند كه نبايد هر مساله‏اى را گفت، نگويند. و بايد ما مسائل اسلامى را با طريق اسلام و شكايات را به طريق اسلامى رسيدگى كنيم يعنى قضات رسيدگى كنند و علماى اعلام هم در همه جا كه هستند و خصوصاً ائمه جمعه‏ها كه با گروه‏هاى زيادى سر و كار دارند، بايد توجه بكنند كه در گفتارشان، در رفتارشان همه چيز اسلامى باشد و خداى نخواسته يك مطلبى كه فرض كنيد كه يك استاندار را در محل خودش تضعيف مى‏كند، يك قوه‏قضائيه را در محل خودش تضعيف مى‏كند، از اينها احتراز كنند كه ما الان محتاج به اين هستيم كه در كشورمان آرامش باشد. و البته قضات بايد رسيدگى كنند به همه امور. و من اميدوارم كه همه ما موفق باشيم به خدمت كردن به اين ملت‏هاى مظلومى كه در تحت فشار ستمكاران الان دارند دست و پا مى‏زنند و ملت مظلوم

صحيفه نور ج 16 صفحه 247

لبنان كه الان در زير پاى صهيونيست دارد دست و پا مى‏زند و مع‏الاسف دادرسى براى آنها نيست و حكومت‏ها غفلت دارند از مسائل، يا هواهاى نفسانى نمى‏گذارد كه آنها به درد اين مردم، به داد اين برسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه مسلمين دنيا را خواستارم و از خدا مى‏خواهم كه قدرت نظامى و انتظامى آنها را هر چه بيشتر قوى كند كه در خدمت به اسلام و خدمت به مسلمانان كوشا باشند. انشاءالله همه شما و همه ملت سعادتمند باشند.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 263

تاريخ 2/6/61

بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى

متصديان امور، از قشر مرفه نيستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من يك نكته‏اى عرض مى‏كنم و اين براى اين نيست كه از دولت يا از ارگان‏هاى ديگر تعريف كنم، اين يك واقعيتى است كه من عرض مى‏كنم و شايد شماها هم مطلع هستيد و توجه داريد. يكى از عنايات بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به جمهورى اسلامى و اين نهضت اسلامى عنايت فرموده اين است كه متصديان امور، چه آنهائى كه در مجلس خدمت مى‏كنند و چه آنهائى كه در دولت خدمت مى‏كنند، چه آنهائى كه در ارتش هستند، همه اينها از آن قشر مرفه نيستند، از آن قشرى كه همه توجه‏شان به اين است كه براى خودشان مقام درست كنند و براى خودشان كارهائى انجام بدهند ولو برضد خلق باشد.

شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصاً در اين پنجاه سال، ملاحظه مى‏كنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملك‏ها و سلطنه‏ها و عرض مى‏كنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتى كه اشراف (به قول خودشان) و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهراً اينها مردم را به حساب نمى‏آورند، اين يك امر قهرى است و در مقابل يك قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضعند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشيد، معامله اين دولت‏هائى كه ما داشتيم سابق، با مردم مقايسه كنيد و معامله‏شان را با سفارتخانه‏هاى خارجى، با سفارتخانه‏هاى خارجى، اينها شخصيت خودشان را بكلى (شخصيت هم نداشتند) بكلى از دست مى‏دادند و آن چيزى كه در ذهن من است، يكى از سفرا (حالا يا سفير انگليس بود، يا يك جاى ديگر) آن صدراعظم وقت را پاشد گلويش را گرفت توى اتاق و زد او را به ديوار. در مقابل او آنها سپرانداختند، لكن در مقابل مردم، آنقدر به مردم ظلم مى‏كردند و آنقدر به خيال خودشان به بزرگى و امثال ذلك رفتار مى‏كردند، كه همه مى‏دانيد. وقتى بنا شد كه متصدى يك امور كشورى قشر اشراف (به اصطلاح خودشان) اعيان، مرفه‏ها و صاحب اموال و نمى‏دانم پارك و اتوموبيل‏ها و كذا و كذا، يا آنوقت كالسكه‏ها و آن حرف‏ها باشد، اين يكى از مصيبت‏هاى بزرگى است كه در يك ملت هست، سرچشمه همه مصيبت هائى كه ملت‏ها مى‏كشند اين است كه متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان (به اصطلاح

صحيفه نور ج 16 صفحه 264

خودشان) از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند كه تمام ارزش‏ها را به اين مى‏دانند كه آنجائى كه زندگى مى كنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتارى كه مردم با آنها مى‏كنند، رفتار عبيد با موالى باشد، تمام افكارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارك داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران در كجا، تا اينكه بشود يك نفر آدم عرض مى‏كنم كه نخست وزير يا يك نفر آدم وزير كذا. و اينها وضع روحى شان، به حسب نوع، وضع روحى شان اينطور بود كه چون قدرت را، تمام ارزش‏ها را به قدرت مى‏دانستند، تمام ارزش‏ها را به قدرت مالى مى‏دانستند، به قدرت هاى ديگر مى‏دانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفائى كه قدرت ندارند، فرمانفرما و حكومت بودند. اين وضع طبيعى اين است كه يك قشر اشراف و اعيان (به اصطلاح خودشان) و مرفه، به يك كشورى حكومت كنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتى حكومت آنطور شد، ديگر نمى‏شود اين را كسى خيال كند كه قابل اين است كه اين با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولت‏خارجى چه جور باشد. مقابل آنها از باب اينكه مى‏ديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هرجائى كه توهم مى‏كردند كه به قدرتشان يك قدرت بالاترى يك صدمه‏اى بزند، مقابل او لنگ مى‏انداختند و همه جور تواضعى مى‏كردند براى اينكه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بكنند با مردم.

اين يكى از الطاف بزرگ خدا بود كه حكومت جمهورى اسلامى را و متصديان امور اسلامى را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و سلطنه‏ها و ملك و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و مى‏شود كه وقتى كه بنا شد كه يك اشخاصى زندگى شان يك زندگى عادى باشد و ارزش را در اين زندگى هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانى، ارزش اسلامى بدانند، ارزش اخلاقى بدانند، اگر يك حكومتى ارزش هايش اينطور ارزش باشد كه ارزش اسلامى باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بكند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمى‏تواند يك قدرت خارجى او را تحت تاثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجى براى اينكه بر مردم مسلط بشود، اين بالاترى‏ها را مى‏ترساند. آنها هم از باب اينكه تمام توجه شان به اين بود كه در بين ملت قدرتمند باشند، داراى يال و كوپال باشند، آنها را تسليم مى‏شد براى اينكه به اينها ظلم بكند. اين وضع طبيعى اينجور حكومت است. و وضع طبيعى حكومتى كه از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده است، وضع طبيعى‏اش اين است كه با مردم باشد و خدمت بكند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.

ارزش مقامات ما، در خدمتگزارى به مردم است

شما مى‏دانيد كه در جمهورى اسلامى مقامات آن معنى كه در سابق داشت از دست داده، نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست كه خيال بكنند، خودشان خيال بكنند كه ما يك مقام بالائى، والا مقام هستيم و ما حضرت اشرف هستيم و نمى‏دانم كذا. اينجور نيست. آنها مى‏بينند كه ارزششان در بين جامعه، در همه جا اين است كه خدمت بكنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به

صحيفه نور ج 16 صفحه 265

اين است كه به مردم حكومت كنند. در جمهورى اسلامى اين معنا كه هم مقامات آن مقاماتى كه سابق تخيل مى‏شد، نيست و هم صاحب اشخاصى كه متصدى امور هستند، آن اشخاصى كه در يك خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و يك زندگى چه كرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با يك زندگى عادى، آنطور هم نيستند. من فيلمى كه ديشب از مرحوم رجائى گذاشته بودند و منزلش را نشان مى‏دادند، يك دفعه ديگر هم مثل اينكه ديدم اين را، بعضى از اشخاصى كه پيش من بودند مى‏گفتند ما رفتيم منزل آقاى رجايى، اين خوب نشان مى‏داد، آنجا به اين اندازه نيست، واقع مطلب اينطور نيست، اين يك چيز بزرگى كانه نشان دارد مى‏دهد و حال آنكه ما كه رفتيم منزلشان ديديم نه، مساله اينطور هم نيست. وقتى بنا شد كه يك نفر رئيس جمهور شده، يا يك نفر نخست وزير است، آقا منزلش آنطورى است و وضع ماديش اينطورى است، اين ديگر نمى‏شود كه از يك قدرت بزرگى بترسد. براى چه بترسد؟ اين را كه از او نمى‏گيرند. آن بايد بترسد كه مى‏خواهد چپاول كند و مى‏خواهد يك حكومت كذائى بكند، آن بايد بترسد، اما رجائى (خدا رحمتش كند) و امثال اينها و باهنر و اينهائى كه ما از دست داديم، كه اينطور نبودند كه زندگى شان جورى باشد كه مبادا يك وقتى از دست ما برود، خاضع بشوند پيش ديگران و براى اينكه زندگى را بيشترش بكنند زورگوئى كنند به مردم.

اين يك عنايتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت كرد و از خود مردم، از خود اين توده‏ها از بازار نمى‏دانم از كجاها و خانه‏ها، افراد منبعث شدند و حكومت تشكيل دادند. وقتى از بازار، مردم حكومت را تشكيل دادند، مى‏دانند كه بازار وضعش چه جورى است. وقتى كه از بين خود مردمى كه مرفه نيستند، اينها آمدند و خودشان هم نظير آنها هستند، اينها به درد دل مردم مى‏توانند برسند. من اينكه عرض مى‏كنم، نمى‏خواهم از شما تعريف كنم، براى اينكه مى‏ترسم تعريف كنم. اين براى اين است كه تنبه بدهم، تنبه بدهم به اينكه تا وضع اينطورى است، حكومت برقرار است، حكومت اسلامى برقرار است. تا وضع دولت، مجلس نمى‏دانم ارتش، روساى ارتش، فرماندهان همه جا اين وضع است كه مى‏بينيم الان و مشاهده مى‏كنيم، شما خوف از اينكه يك آسيبى اين جمهورى اسلامى به آن برسد، از اين خوف نداشته باشيد. شما هر چه خوف داريد، از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا خداى نخواسته مسير، يك مسير ديگر بشود و راه، يك راه ديگرى باشد و توجه به اين چيزى كه الان هست، از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود. از اين بترسيد كه اگر خداى نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمى بودن بيرون رفتيد و يك وضع ديگرى پيدا كرديد و خيال كرديد حالائى كه من نخست وزيرم، حالائى كه من رئيس جمهورم. حالائى كه من وزير كذا هستم بايد چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانيد كه آسيب مى‏بينيد، يعنى آنوقت است كه خارجى‏ها به شما طمع مى‏كنند. آنها مى‏دانند كه از چه راه بايد يك كشورى را به تباهى بكشانند، آنها مى‏دانند كه بايد از راه خود حكومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اينها، اين كارها را انجام بدهند، آنها مى‏دانند كه ريختن در يك كشور يا نمى‏دانم چه كردن، با وضعى كه اينجور كشورها دارند، اين نمى‏شود. اينها تجربه‏اش را در افغانستان كردند. در افغانستان با اينكه دولتش با آنهاست و حزب‏ها و

صحيفه نور ج 16 صفحه 266

خيلى از حزب‏ها شايد با آنها باشند، لكن چون يك توده‏اى دارد، آنجا، توده‏اى كه مسلمانند، متوجهند و مخالف با قدرت‏ها هستند، چون اين هست در آن، موفق نشدند به اينكه آن كارى كه مى‏خواستند، بكنند، هر روز هم رو به شكست است. اينها تجربه‏ها را دارند، مى‏دانند قضيه چه جور است، مى‏دانند كه يك ملتى كه همه شان در مقابل همه چيزهائى كه درشان وارد مى‏شود، ايستادگى كردند و مى كنند، ملتى كه بچه اينقدريش، ديروز يك بچه‏اى قد اين آقا كوچولو، به حد ده سال و اينها نبود، اينجا گريه مى‏كرد كه، گريه مى‏كرد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى اينطورى، زنش اينطور، مردش اينطور، پيرش آنطور، جوانش آنطور، اينها مى‏دانند با اين ملت نمى‏شود با فشار و زور و سرنيزه رفتار كرد. قهراً آنها مى‏خواهند يك نقشه‏اى بكشند، حواسشان هم خيلى جمع است و خيلى هم حوصله و صبر دارند. آنها براى پنجاه سال ديگر، براى سى سال ديگر حالا نقشه درست مى‏كنند، حالا نقشه مى‏كشند كه سى سال ديگر نتيجه بگيرند. يعنى اگر خداى نخواسته دانشگاه ما يك انحرافى پيدا بكند، بعد از سى سال نتيجه‏اش را آنها مى‏گيرند. اگر در دانشگاه ما يك اشخاص غيراسلامى امثال اينها وارد بشود، اشخاصى كه انحراف دارند وارد بشود، ولو حالا نتوانند كارى بكنند (حالا هم عجله ندارند كه كارى بكنند) كم كم همين دانشگاهى‏ها را تبليغ مى‏كنند، صحبت مى‏كنند، چه مى‏كنند، چه مى‏كنند، هوا خورشان مى‏كنند، بالاخره هم مقدرات يك مملكت بعد از اين دوره با آنهاست. آنها وقتى مقدرات يك دولت را و ملت را در دست گرفتند، با يك انحرافى در دست گرفتند، آنوقت هست كه اينها نتيجه مى‏گيرند، با دست خود اينها نتيجه مى‏گيرند.

شما بايد كوشش كنيد همه‏تان، هر كس در هر وزارتخانه هست بايد كوشش كند كه اجزاء آن وزارتخانه، افرادى كه در آن وزارتخانه هست، وضع روحيش جورى باشد كه با مردم بسازد، مردم باز احساس نكنند كه در اين وزارتخانه هم وقتى ما بخواهيم كارمان را به وزير بدهيم، بايد يك مدتى دم در بايستيم و يك مدتى آن مامور و آن مامور و آن مامور تا برسانند ما را به آنجا، آنجا هم پشت دربايستيم. نه، اين وضع اگر يك وقت خداى نخواسته ديديد دارد اينطور مى‏شود، بدانيد كه داريد رو به تباهى مى‏رويد، قدم داريد بر مى‏داريد رو به تباهى. آن روزى شما قوى هستيد كه اين بقال سرمحله و آن مومن توى مسجد و آن كسى كه در جاهاى بزرگ و اعيان و اشراف فرض كنيد هست، براى شما اينطور نباشد كه براى او يك كارى بكنيد، براى اين نكنيد. اينها را مقدم بر آنها بدانيد، اينهائى كه شما را به وزارت رسانده‏اند، با اينكه وزارت الان يك چيز مهمى نيست پيش شما، اينهائى كه قدرتمندها را بيرون كردند، اينهائى كه همه آن اشخاصى كه مقدرات يك كشور در دستشان بود و ما را و شما را و همه كشور را به تباهى كشيده بودند، آنها را بيرون زدند، اينها را بايد ما قدرشان را بدانيم، يعنى نگه شان داريم. براى خدا، براى اسلام، براى حيثيت خودتان، براى حيثيت كشورتان بايد اين سر و پا برهنه‏ها را نگه شان داريد. اينهائى كه بعد از همين كه هر شهيدى شما پيدا مى‏كنيد، آنطور برايش تظاهر مى‏كنند، آنطور برايش عرض بكنم به سر و سينه خودشان مى‏زنند، كه مى‏بينيد نشان مى‏دهند، يك همچو ملتى را بايد با همين وضع نگه داشت و آن به دست امثال شماست كه اينطور باقى بماند. اگر يك

صحيفه نور ج 16 صفحه 267

وقت سرخورده بشوند. از دولت و خيال كنند كه دولت دارد براى خودش يك كارهائى انجام مى‏دهد و براى ما نيست و چطور، آنوقت هست كه شما هر كدامتان خداى نخواسته از بين برويد، يك كسى برايتان فاتحه نمى‏خواند.

شما كارى بكنيد كه بعد از مردنتان هم اينطور وضع مردم باشد با شما، بعد از شهادت هم اگر نصيبت‏تان شد، مردم با شما اينجور باشند. پيش خدا اين ارزش دارد. وقتى خداى تبارك و تعالى ديد كه يك جمعيتى ايستادند و فرياد مى‏زنند، توى سرشان مى‏زنند كه رجائى چه، خدا به رجائى رحم خواهد كرد. اگر خداى نخواسته هم آن يك اشكالاتى در آن باشد، به همين، خدا رحم مى‏كند. خوب، مومن، چهل تا مومن شهادت بدهند به خوبى يك كسى، خدا قبول مى‏كند اين را، براى اينكه يك آدمى است كه چهل نفر مومن اين را به خوبى شناخته‏اند وقتى به خوبى شناختند، خداوند عفو مى‏كند. فرضاً از اينكه يك جمعيت هائى اينطورى بريزند در خيابان و آنطور و به سر و سينه‏شان بزنند براى آنها، ارزش آقاى رجايى، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلاً دستگاهى دارد، ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم خدمت مى‏كردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها دارند خدمت مى‏كنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دست‏هاى فاسد برضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم رجائى هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم درآمد، مردم درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد وضعتان يك همچو وضعى باشد و من اميدوارم كه همه اين وضع را توجه به آن بكنيد و حفظش بكنيد. بخواهيد اسلام حفظ بشود، اين وضع را بايد حفظ بكنيد. بخواهيد كه ايران حفظ بشود، همين را بايد حفظش كنيد. بخواهيد خودتان محفوظ بمانيد، همين را بايد حفظ كنيد. بالاخره اين وضع فعلى كه شما داريد بايد رو به بهترين برويد، هى برويد سراغ اينكه يكديگر را اسلامى كنيد. اينكه من عرض كردم كه بايد امور اسلامى باشد، حالا هم عرض مى‏كنم، اين كارهائى كه شما مى‏گوئيد كه مى‏روند جنگل‏ها را چيز مى‏كنند، اينها كارهاى غير اسلامى است، من مى‏گويم بايد اسلامى باشد. اگر چنانچه يك كسى تخلف كرد از مقررات دولت، اين غير اسلامى است، آن هم بايد اسلامى بشود. يعنى بايد دولت با قدرت، آن كسى كه تخلف مى‏كند از آن چيزهائى كه دولت براى حفظ نظام دولت قرار داده است، آنها را بايد با قدرت جلويش را بگيرد، براى اينكه آن غير اسلامى است، من مى‏گويم اسلامى بايد بشود. بريدن درخت‏هاى كشور را و به تباهى كشيدن جنگل‏ها را، اين غير اسلامى است، بايد جلويش گرفته بشود. تخلف از مقررات خيابان‏ها و رفت و آمدها، اين غير اسلامى است، بايد بايد جلويش را بگيريد. اگر يك كسى اعتنائى به چراغ سرخ نكرد، اين غير اسلامى عمل كرده و اين را بايد تعقيبش كرد و به دست دادگاه سپردش. حالا هم من عرض مى‏كنم اسلامى كه، اسلام كه با نظم مخالف نيست، اصلاً اسلام مى‏خواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين برخلاف اسلام

صحيفه نور ج 16 صفحه 268

است و جلوگيرى لازم است.

ارزش انسان به اين است كه توجه كند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خدا بكند

و من باز هم به آقايان عرض مى‏كنم كه توجه بكنيد كه مقام، شما را نگيرد. شما يك ارزش انسانى انسان به مقام نيست، به اين نيست كه من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وكيل مجلسم. اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خداى تبارك و تعالى بكند، چه تكليفى انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند. اين ارزش است. مادامى كه شما اين ارزش را حفظ بكنيد، ارزش اسلامى و انسانى را حفظ كرده‏ايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هم هر مقامى پيدا كنيد، در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هر چه مى‏شويد، بشويد اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا. بايد فكر اين معنا بكنيد كه خدمت كنيد به كشور خدمت كنيد به ملت كه بعد از خود شما كه انشاءالله حالا طولانى باقى مى‏مانيد، مثل مرحوم رجائى كه مردم اينطور برايش به سر و سينه مى‏زنند، مردم شهادت فعلى و عملى بدهند بر اينكه شما خوبيد، تا خداى تبارك و تعالى در محضرش شما را قبول كند براى اينكه آدمى بوده است كه يك عده‏اى شهادت دارند مى‏دهند، عملاً توى سرشان مى‏زنند از رفتن او.اين شهادت فعلى است بر اينكه اين آدم مقبول است و خداى تبارك و تعالى همين طور قبول مى‏كند و اگر گناهى هم داشته باشيد، به همين مى‏گذرد خداى تبارك و تعالى.

و من اميدوارم كه شما همه تان همين طورى كه سيره انبيا بوده است، كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مى‏ايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آنطورى كه وقتى عرب وارد مى‏شود در مسجد رسول الله، مى‏گويد كدام يكى تان هستيد. در وقتى كه رسول الله آنوقت حكومت بود، آنوقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اينطورى بود، از آن طرف در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود براى اينكه او خدا را مى‏ديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمى‏تواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.

شما ملاحظه كرده‏ايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديده‏ايد كه يك سيد خشكيده‏ء لاغر عرض مى‏كنم لباس كرباسى (كه يكى از فحش هائى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده) يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هركس آنوقت را ادراك كرده مى‏داند كه زمان رضاشاه غير زمان محمدرضا شاه بود، آنوقت يك قلدريى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج فلان كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود كه مى‏خواهم تا تو نباشى، مى‏خواهم تو نباشى. اين آدم كه مى‏آمد (من درس ايشان يك

صحيفه نور ج 16 صفحه 269

روز رفتم) مى‏آمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا، درس مى‏گفت، من يك روز رفتم درس ايشان، مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبه‏اى است دارد درس مى‏گويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آنوقت در كوران آن مسائل سياسى و چيز بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا، پيش ما، رفت مجلس، آنوقت هم كه مى‏رفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مى‏بردند. من مجلس آنوقت را هم ديده‏ام، كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولى مجلس كانه احساس نقص مى‏كرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مى‏آمد مثل اينكه يك چيز تازه‏اى واقع شده. اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مى‏كرد و نه به دارائى و امثال ذلك، هيچ اعتنا نمى‏كرد، نه مقامى او را جذبش مى‏كرد. ايشان وضعش اينطور بود كه (براى من نقل كردند اين را كه) داشت قليان خودش را چاق مى‏كرد، خودش اينطور بود، فرمانفرماى آن روز (حالا كه من مى‏گويم فرمانفرما، شما به ذهنتان نمى‏آيد كه يعنى چه) فرمانفرماى آن روز وارد شده بود منزلش، گفته بود كه به او حضرت والا من قليان را آبش را مى‏ريزم تو اين را، آتش سرخ كن را درست كن، يا بعكس. از اينجا همچو او را كوچك مى‏كرد كه ديگر نه، طمع ديگر نمى‏توانست بكند. وقتى اينطور با او رفتار كرد كه بيا اين آتش سرخ كن را گردش بده، آن آدمى كه همه برايش تعظيم مى‏كردند، همه برايش چه مى‏كردند، اين وقتى اينطورى مى‏رسيده، اين شخصيت‏ها را اينطورى از بين مى‏برد كه مبادا طمع كند كه از ايشان چيزى بخواهد. من بودم آنجا كه يك كسى يك چيزى نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانى كه آنوقت باز شاه نبود، آنوقت يك قلدر نفهمى بود كه هيچ چيز را ابقا نمى‏كرد، يك كسى آمد گفت من يك چيزى نوشتم براى عدليه، شما بدهيد ببرند پيش حضرت اشرف (يك همچو تعبيرهائى) كه ببينند. گفت، رضاخان كه باز نمى‏داند اصلش عدليه را با الف نويسند يا با ع مى‏نويسند، من بدهم اين را او ببينند؟ نه اينكه اين را در غياب مى‏گفت، در حضورشان هم مى‏گفت. اينجورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اينكه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود، اتخذ هوى الله نبود. اين، هواى نفسانى خودش را اله خودش قرار نداده بود، اين اله خودش را خدا قرار داده بود. اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمى‏رفت عمل بكند، او براى خدا عمل مى‏كرد. كسى كه براى خدا عمل مى‏كند، وضع زندگيش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمى‏شود برايش، براى چه ديگر چه بكند، از هيچ كس هم نمى‏ترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه چيز مى‏كردند، فرياد مى‏زدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او شما نمى‏دانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.

تمام وابستگى‏ها وابستگى است كه انسان به خودش دارد

تمام وابستگى‏ها وابستگى‏اى است كه انسان به خودش دارد، تمام وابستگى ها از خود آدم پيدا

صحيفه نور ج 16 صفحه 270

مى‏شود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگى هائى كه در خارج هم برايش پيدا مى‏شود از منشاش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مى‏كند، قبول مى‏كند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مى‏خورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمى‏ترسد، همه قدرت‏هاى عالم جمع بشوند، اين نمى‏ترسد، براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مى‏روم، ديگر بالاتر از اين كه نيست، همانى كه الان ملت ما دنبالش دارند مى‏روند كه بيائيد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مى‏بينم كه مى گويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مى‏گويم دعا مى‏كنم شما پيروز بشويد انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، مويد كند و همه آن اشخاصى كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند مثل مرحوم رجائى كه اين روز، اين روزها سالش است، مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مساله است. جانشين آنها براى اين بود كه ملت بود، مردم بودند، اعيان و اشراف نبودند. آنوقت اگر يك نخست وزير را مى‏كشتند، يك بساطى مى‏شد، شاه مردگى همان و به هم ريختن سرتاسر ايران. اينطور بود، تا شاه مردگى مى‏شد سرتاسر ايران به هم مى‏خورد. حالا رئيس جمهورش نباشد، خوب، نبود، يكى ديگر بسم الله... همه ايران بهشتى است. خوب، مردم طرحشان اين است كه بهشتى از خود ماست، يك چيز خارجى نيست، از خارج يك چيزى صادر نكرده‏ايم، وارد نكرده‏ايم، از خود ما هست، خود ما يكى مان رفت يكى ديگر مى‏آيد. رجائى رفت يكى ديگر مى‏آيد، آن هم برود يكى ديگر مى‏آيد. هر كدام از ماها و شماها بروند، يكى ديگر مى‏آيد. اينجورى است وضع ايران امروز و اين وضع را بايد ما حفظ كنيم، دعا كنيم كه خداوند اين وضع را براى ما حفظ كند و با حفظ اين، هر يك از ما از بين برويم جا داريم، عوض داريم، مى‏آيند جايش را پر مى‏كنند و اگر اينطور نباشد، يك وقتى به طور سابق بشود، ديگر آنجا جورى است كه وقتى يكى رفت به هم مى‏خورد اوضاع. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه ما را موفق كند كه به احكام اسلام عمل كنيم و وزارتخانه هايمان را اسلامى كنيم و افراد اگر چنانچه خداى نخواسته منحرفند، اين افراد منحرف را نصيحت كنيم، اگر نمى‏شود، عوض كنيم و لازم نيست كه هر منحرفى اينجا باشد، خوب، برود يك كار ديگرى بكند. انشاءالله موفق و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:56 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 272

تاريخ 9/6/61

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان ايرانى‏در هند

اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلاست، حب نفس است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مى‏كنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مى‏كنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگ‏ها و ظلم‏ها و تعدى‏ها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبه‏هائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايه‏اش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مى‏كشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمده‏اند و مع الاسف آنطورى كه آنها مى‏خواستند، موفق نشده‏اند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرت‏هاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مى‏دانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمان‏ها چه مى‏گذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلم‏ها واقع مى‏شود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مى‏كند كه اين جنايت‏هايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمى‏انگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرت‏ها واقع مى‏شود و از وابستگان آنها واقع مى‏شود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمى‏نشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و

صحيفه نور ج 16 صفحه 273

خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مى‏شود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مى‏كند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمى‏تواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مى‏كنند، به صدام كمك مى‏كنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مى‏گيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مى‏كنند و بعضى هم خلافش را مى‏گويند و دروغ مى‏گويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصه‏اى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مى‏دانست و خودش را نار مى‏دانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مى‏شود در مقابل همه انبيا. اين حمله‏اى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مى‏دانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حمله‏اى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولت‏هاى منطقه كرد، همه مى‏دانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرت‏ها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمى‏رود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مى‏كند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مى‏شوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولت‏هاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولت‏هاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مى‏شدند زايل مى‏كردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.

يك وقت امريكا بر مردم غلبه مى‏كند و شوروى غلبه مى‏كند، يك وقت اسرائيل غلبه مى‏كند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مى‏شود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مى‏كند و در همه جا ريشه مى‏دواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمى‏كند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مى‏رود و هر قدمى كه رفت، هى مى‏گويد ما

صحيفه نور ج 16 صفحه 274

كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.

و مع الاسف اين دولت‏ها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مى‏كنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند و هر ذلتى مى‏خواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبت‏ها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.

ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مى‏گويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيده‏ام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.

آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مى‏كنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مى‏خواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولت‏هاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كم‏كم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مى‏كند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنت‏هائى كه نفس اماره انسان مى‏كند، توجه كنيم، آن ريزه‏كارى هائى كه در انسان ايجاد مى‏كند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشه‏اى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مى‏كنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.

صحيفه نور ج 16 صفحه 275

ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد

بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مى‏كنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصه‏هاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كرده‏اند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مى‏خواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهره‏اش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مى‏روند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مى‏كنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مى‏كنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.

بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرت‏هاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كرده‏اند و همين مخالفت هائى كه هر روز مى‏كنند و توطئه‏هائى كه هر روز اين قدرت‏هاى بزرگ مى‏كنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مى‏بينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبهه‏ها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.

و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرت‏بزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مى‏كنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبهه‏ها محتاج به افراد دارد، در جبهه‏ها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مى‏تواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مى‏شود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مى‏كند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مى‏شود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مى‏كنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا

صحيفه نور ج 16 صفحه 276

مى‏كند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مى‏شود، يعنى از خارج توپ مى‏اندازند و اينجا را تباه مى‏كنند، مردم را شهيد مى‏كنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمان‏ها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوان‏هاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصه‏ها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيث‏تر باشد، آن بگين و امثال اينها.

حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست

ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبهه‏ها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبهه‏ها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مى‏شود، وكلاى مجلس مى‏خواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مى‏گويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مى‏توانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مى‏گويند بسياريشان مى‏روند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مى‏روند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمى‏تواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مى‏گذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دسته‏ء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مى‏روند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمى‏خواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثواب‏هائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مى‏دانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك

صحيفه نور ج 16 صفحه 277

وقت يك صدمه‏اى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانى‏هاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزه‏اى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبهه‏ها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مى‏بينند كه نمى‏تواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مى‏كنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مى‏كرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مى‏شوند كه متعهدند و حفظ مى‏كنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پست‏هاى مهمتر دارند، مى‏روند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مى‏روند، آقاى خامنه‏اى هم مى‏روند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارى‏هاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمى‏شود اداره كرد اين مملكت را، يا مى‏كشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مى‏كشانندش به طرف امريكا و سرمايه‏دارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.

ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد

خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كرده‏اند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مى‏كنند، واقعاً چه جوابى فكر كرده‏اند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مى‏گويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مى‏كنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمى‏كنند.

بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمى‏كنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمى‏كنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفه‏اى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى

صحيفه نور ج 16 صفحه 278

كه در جنگ مى‏كردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مى‏كرد كه هى شما مى‏گوئيد جنگ، مى‏گوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مى‏گوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابان‏ها كه انسان اگر برود خفه مى‏شود، اين جوان‏هاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مى‏كشند، آخ هم نمى‏گويند، يك كدام شكايت نمى‏كنند. من تاكنون كه اينجا نشسته‏ام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديده‏ام همچو چيزى، لكن هر روز مى‏آيند با چهره گشاده، هر روز مى‏آيند و تقاضا مى‏كنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشسته‏اند و اشكالتراشى مى‏كنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمى‏كنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشه‏اى از اين كشور يك كارى مى‏كند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مى‏خواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مى‏فرستاد، گاهى خرابكارى مى‏كرد، عزلش مى‏كرد و مى‏خواست او را. مگر مى‏شود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مى‏روند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مى‏روند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشسته‏اند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكرده‏اند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مى‏دانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشته‏اند، نصيحت هم ما را مى‏كردند كه آقا ول كنيد، نمى‏شود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مى‏بينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمى‏كنند، اينقدر شراب فروشى‏هايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمى‏تواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولت‏ها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مى‏داند چه خبر بود، حالا مى‏بيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كرده‏اند؟ همراهى كنيد، مى‏توانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مى‏توانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمى‏شوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مى‏كنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مى‏زنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مى‏زند.

در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا

صحيفه نور ج 16 صفحه 279

باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مى‏تواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآورده‏اند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيده‏اند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مى‏رويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مى‏شود، مجلس خوب مى‏شود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مى‏شود، سپاه خوب مى‏شود، ارتش خوب مى‏شود، شهربانى خوب مى‏شود، شهردارى، همه چيزها خوب مى‏شود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خورده‏اند و محروم بوده‏اند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.

والسلام عليكم‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 16 صفحه 280

تاريخ‏14/6/61

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت‏هاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانه‏ها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانواده‏هاى شهداى پاسداران كميته‏هاى انقلاب اسلامى خوزستان‏

همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود

بسم الله الرحمن الرحيم

انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانه‏ها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيأت‏هائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مى‏خواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى كردند، لكن نكته‏اى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مى‏شود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود

اول راجع به افرادى كه انتخاب مى‏شوند براى اين پاكسازى‏ها، بازسازى‏ها يا در انجمن‏هاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مى‏كنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود شما مى‏دانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عده‏اى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيله‏هائى خودشان را وارد مى‏كنند چه بسا آنهائى كه وارد مى‏شوند و مى‏خواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مى‏كند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند

امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مؤمن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،

صحيفه نور ج 16 صفحه 281

وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مى‏خواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيه‏اش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمى‏شود باشد همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مى‏خواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مى‏كند گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوراى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مى‏خواهند اين هيأت‏ها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند بنابراين، يك مساله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مساله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مى‏خواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عده‏اى هستيم كه همه‏مان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عده‏اى باشند كه به اسم حزب الله وارد بشوند و به اسم حزب الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را

بنابراين، يكى از امور مهم، مساله شناسايى افرادى است كه مى‏خواهند اين هيأت ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد

آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مى‏دهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همه‏شان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مى‏خوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد

در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمى‏شود در اين حزب، برود از ايران خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مى‏ديدند چاره ندارند الااينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات،

صحيفه نور ج 16 صفحه 282

در وزارتخانه‏ها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلم‏هائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانه‏ها در آن رژيم داده مى‏شد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم ميخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست از آن طرف هم بايد افرادى كه مى‏بينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مى‏كنند اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمى‏شود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مى‏كنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك اداره‏اى بوده است، داخل در يك وزارتخانه‏اى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعاً الان دارند كارشكنى مى‏كنند، ناراضى در بين مردم درست مى‏كنند و امثال اينها، اينها را حتماً بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات به مجرد اينكه يك احتمالى مى‏دهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مى‏كرده، ظلم‏هاى آنها را اجرا مى‏كرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانه‏ها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد

خوب، شما كه سركشى مى‏كنيد در همه وزارتخانه‏ها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مى‏كنند يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچاره‏اى مى‏خواهد مراجعه كند به يك اداره‏اى، به يك رئيس اداره‏اى، آنقدر اشكال تراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مى‏كنند، شما بدانيد كه اينها مى‏خواهند ناراضى درست بكنند يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى

صحيفه نور ج 16 صفحه 283

كه سابق مى‏كردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد

كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد

در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد از مسؤوليتش غافل نباشيد نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، وارد مى‏شوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما ميخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مى‏خواهيم همانطور كه اسلام مى‏خواهد، عمل كنيم اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمى‏شود اصلاحشان كرد را كنار مى گذارد اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابق‏شان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار با ارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائى كه در جاهائى كه آن انجمن‏هاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمن‏هاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال،پ مسئوليت‏شان هم زياد است چه بسا كه در بين انجمن‏هاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانواده‏اش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم و شما مى‏دانيد كه در بين اين چپ‏ها، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مى‏شوند و در همه جا سر مى‏كشند و وارد مى‏شوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مى‏كنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند

منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شده‏اند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد

چنانچه مى‏بينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مى‏شود، شما مى‏بينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانه‏هاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند طرفدارى را من نمى‏گويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مى‏گويد، از روى انصاف باشد، مثلا مى بينيد كه يكى از رسانه‏هاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مى‏گفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 284

كشته لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند مستند يك راديوئى، نه اينكه نمى‏فهمند، مى‏فهمند، مى‏خواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانه‏اى دست بدهند، و الا آنها مى‏فهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شده‏اند و تو سر هم مى‏زنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مى‏گويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمن‏هاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مى‏شود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مى‏شوند يكى از حرف‏هايش است صد نفر الان دارد اعدام مى‏شود خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند

الان تمام رسانه‏هاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلا اسلام را آنها مضر مى‏دانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مى‏خواهند طرف اسلام باشند، مى‏خواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان مى‏دانند و مع ا لاسف ما مبتلاى به دولت‏هاى اسلامى كه ملت‏ها اسلامى هستند، به دولت‏هائى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مى‏زنند به اينطور اختلافات.

شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئه‏هائى كه آمريكا دارد درست مى‏كند، طرح‏هائى كه آمريكا مى‏دهد كه همه طرح‏هاشان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها درصدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمان‏ها بشناسند به اسم يك دولت مثلا مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است و من الان را عرض مى‏كنم كه اگر چنانچه اين دولت‏هايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند و اين مساله لبنان و همين طور مساله ايران، مساله هجوم به ايران و مساله هجوم‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 285

به لبنان، يك مساله‏اى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند هر چه مى‏توانست مشكلات كرد و از بين رفت بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهره‏بردارى را آمريكا بكند لبنان هم همين مساله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايت‏ها را بكند، تا اينكه آن طرح‏هائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود خوب، اين ملت‏هاى اسلام، اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مى‏خواهند اين ذلت‏ها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانى‏هاست كه در پارك‏ها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن راى بدهند، هر يك از اينها كه راى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مى‏شود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم

ما نمى‏خواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مى‏بينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمومنين (ع) است، مركز حسين بن على(ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علاقه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمه‏اى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى ميدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مى‏گويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمى‏دانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همه‏اش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همه‏اش، اگر نگويم همه‏اش اكثرش از ايرانى‏ها بوده، ايرانى‏ها اين بناها را ساخته‏اند، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمى‏دانم پارسند، از فارسند مگر فارس بودن اشكال دارد؟ به اسم اينكه همه ايرانى‏ها مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او ميزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نميخواهيم، ما يك امر حقى ميخواهيم، ما ميگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمده‏اند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه ميخواهيم ما مى گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين‏

صحيفه نور ج 16 صفحه 286

جنايات بايد جبران بشود اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است ما مى گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما

بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا

شما مى‏دانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مى‏آيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مى‏زنند به آن، كى را مى‏كشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچاره‏اى است و يك بچه كوچكى است و اينها هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمى‏دانم خباز است ما مى‏گوئيم كه ما مى‏خواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندى‏هاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مى‏كنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مى‏خواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مى‏خواهيم، انجام بگيرد اگر هم يك اشخاصى هستند، دولت‏هائى هستند كه مى‏خواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مى‏كنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم.

و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهره‏هاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مى‏آورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هر جائى را مى‏خواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا و بدانند كه مى‏توانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدارا در

صحيفه نور ج 16 صفحه 287

كارهاى خودتان، آن روزى را كه مى‏خواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مى‏خواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمداً و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانى‏ها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  11:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها