0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 278

تاريخ: 23/3/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى

دشمن‏هاى كشورهاى اسلامى مدت‏هاى طولانى سعى كردند بين دو قشر روحانى و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من با اينكه در روز شنبه بناى صحبت نبوده است و نداشته‏ام لكن براى اينكه آقايان دانشگاهى هستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت كردند من هم به سهم خودم چند كلمه‏اى عرض كنم.

بالاتر چيزى كه دشمن‏هاى كشورهاى مستضعف و كشورهاى اسلامى از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است براى اينكه آنها خوب مى‏دانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد يعنى همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه اداره امور كشور را مى‏كند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مى‏كند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد كشور در اختيار آنهاست. آنقدرى كه دانشگاه هدف بوده است جاهاى ديگر نبوده اند. روحانيت هم پهلوى دانشگاه هست و آنها دانشگاهى‏ها را با آن تربيت شرقى يا غربى وارد در صحنه مى‏خواستند بكنند و روحانيون را از باب اينكه از آن جهت كه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند مأيوس بودند، مى‏خواستند كه از صحنه خارج كنند.

آنها دانشگاه نمى‏خواستند و دانشگاه‏هاى علوم قديمه هم نمى‏خواستند آنها سعى كردند كه اين دو قشر را و اين دو دانشگاه را كه تمام مقدرات كشور مى‏تواند در دست آنها باشد يكى را تربيت خارجى و شرقى و غربى بكنند و به صحنه بياورند و يكى ديگر را كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند آنها در آن رخنه كنند، مى‏خواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟

يكى از كارهاى مهم، بدبين كردن دانشگاهى‏ها به روحانيت بود و بدبين كردن روحانيت بر دانشگاه. در طول اين مدت‏هاى طولانى سعى كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند بلكه اينها را با هم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مى‏رفتيم، اسم آخوند در آنجا مطابق با يك ماده مخدر بود، اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مى‏رفتيم دانشگاهى مطابق با بى دينى بود. اينها را به جان هم مى‏انداختند و از هم جدا مى‏كردند تا اينكه آن استفاده‏هايى كه بايد بكنند، بكنند.

صحيفه نور ج 14 صفحه 279

بيخود نيست كه در ظرف اين پنجاه سالى كه اينها روى كار بودند نگذاشتند يك دانشگاهى كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهى كه براى مصالح خود كشور تحصيل كند و براى مصالح خود كشور آدم دانشمند بيرون بدهد، نمى‏گويم به طور كلى موفق شدند لكن آنها در صدد بودند كه به تدريج به طور كلى موفق بشوند كه هر چه از دانشگاه بيرون بيايد قبله او شرق يا غرب باشد. وقتى كه دانشگاه به اين صورت درآمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.

آنهائى كه قبله شان شرق يا غرب است، مى‏خواهند دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند

همانطور كه آنها انگشت روى دانشگاه مى‏گذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصى كه جبهه و وجهه‏شان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است دانشگاه را آنطور به دست بياورند و تربيت دانشگاهى‏ها را آنطور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بى خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقى يا غربى بدهند، همانطور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، انقلاب فرهنگى و دانشگاهى برنامه بود يعنى همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مى‏خواستند عمل كنند، بعد از انقلاب هم آنهايى كه به كشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى را و انقلاب دانشگاهى را خواستند و شما ديديد كه از همان روز اول آنهايى كه قبله‏شان يا مسكو بود و يا آمريكا، آنها شروع به مخالفت كردند اين را يك عمل ارتجاعى حساب كردند آنوقت تهمت‏ها هم زدند كه اينها مى‏خواهند اصلاً علمى توى كار نباشد و تخصص توى كار نباشد و لابد اينها مى‏خواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاى ميليونى ايران اين حرف‏ها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مى‏دانند كه شما وقتى‏گوييد مرتجع مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه مترقى باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقى است و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستى كه آنها هم مترقى هستند. مقصود از مرتجعين مسلمان‏ها و علاقه‏مندهاى به اسلام و علاقه‏مندهاى به كشور بود و مقصود از مترقى آنها بودند كه مى‏خواستند و مى‏خواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهى جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند. از آن روز اولى كه صحبت انقلاب دانشگاه پيش آمد مخالفت‏ها شروع شد. اگر شما گروه‏هايى كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصى كه سينه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده كنيد، مى‏بينيد كه اينها همه پاى بيرق غرب يا شرق سينه مى‏زنند. شما توجه داشتيد و داريد كه از همان اول انقلاب قدم به قدم طوايفى و قلم‏هايى و زبان‏هايى بر ضد اين انقلاب به كار افتادند و هر قدمى كه انقلاب خواست براى اصلاح بردارد آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد

صحيفه نور ج 14 صفحه 280

همان‏هايى كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همان‏هايى كه قبله آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامى بشود تا اينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود. يعنى از كشور كوتاه بشود. آنهايى كه مى‏خواهند و مى‏خواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در اين امر مى‏دانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را و شما اگر توجه كنيد كه چه گروه‏هايى مخالفت با اين امر كردند و باز هم مى‏كنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبى كه سابق بود باز بشود، مى‏فهميد روش اين اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى كه در كشور طرح مى‏شود، اشخاصى كه آن مسائل را طرح مى‏كنند مى‏شناسيم. آنهايى كه با - دانشگاه - انقلاب دانشگاه مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مى‏خواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمى‏خواهند كه دانشگاه در كار باشد مشغول به تبليغات شدند. يك دسته از آنها همان‏ها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه به طورى كه گفته مى‏شود ايجاد كرده بودند و يك دسته از آن غربزده‏هايى كه به خيال خودشان اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوان‏ما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به ارتجاع كردند. مرتجعين يعنى آنهايى كه نمى‏خواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است به اصطلاح آنها و نمى‏خواهند طرف غرب بروند، كه آنها هم طرف شرق و غرب، هر دو را بهتر مى‏دانستند از اسلام. آنها مى‏خواهند اسلام نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، آنها مى‏خواهند كه تربيت‏هاى اسلامى در دانشگاه‏ها نباشد ديگر هر چه باشد مانعى ندارد، آنها مى‏خواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد براى اينكه اين ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مى‏شود و اين ارتباط اسباب اين مى‏شود كه آن بدبينى‏هائى كه در طول مدت‏هاى زياد بين دانشگاه و طلاب علوم دينى حاصل شده بود از بين برود. وقتى اين بدبينى‏ها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايى كه قبله شان شرق يا قبله‏شان غرب است كوتاه مى‏شود. و لهذا با تمام قوا كوشش مى‏كنند و مى‏كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند، وقتى اين دو قشر از هم جدا شد و بديين شدند به هم آنها كارهاى خودشان را هم طورى كه مى‏خواهند انجام بدهند. الان هم دست برنداشته‏اند از اين مطلبى كه مقصود اصلى آنهاست، الان هم آن قشرى كه مى‏خواهد بدون اينكه يك ترتيب صحيحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى كه هست باز بشود و هر طورى كه مى‏خواهد باشد، همان مسائل سابق پيش مى‏يابد آن مردمى هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باخته‏اند و ملت خودشان را مى‏خواهند يا فداى بلوك شرقى بكنند يا فداى بلوك غربى.

استقلال يك كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاهى دارد

و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشه‏ها و جوان‏هاى عزيز دانشگاهى ما اينها توجه داشته باشند به اين مسائل، كه از دانشگاه است كه مى‏شود يك ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه

صحيفه نور ج 14 صفحه 281

است كه مى‏تواند يك ملتى به تباهى كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهى است كه جوان‏هاى ما را يا طرف غرب مى‏كشد يا طرف شرق مى‏كشد و آنها را از خودشان تهى مى‏كند و وجهه آنها را متوجه به غرب شرق مى‏كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاى ديگرى را از ما بگيرند و به جاى آن يك مغز شرقى يا يك مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بكشند. لكن بحمدالله ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين امورى كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمى‏دهد و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مى‏تواند يك كشورى كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مى‏تواند يك كشورى كشور وابسته باشد.

البته بايد آقايان دانشجويان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاه‏ها را به طريقه اسلامى، به طريقه ملى، دانشگاهى كه مال خود ملت باشد، دانشگاهى كه مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى كه مى‏خواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند اينها را كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامى به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاه‏ها ملى براى ملت باشد نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاه را ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهى باشد كه اشخاصى كه از او بيرون مى‏آيند يا قبله‏شان شرق باشد يا قلبه‏شان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود لكن با آن وضعى كه بايد با آن تربيت‏هاى اسلامى و ملى و انسانى باشد و اينطور نباشد كه ما فقط مى‏خواهيم باز باشد. باز بود و پنجاه سال هم باز بود، چه اشخاصى را بيرون داد؟ همان اشخاصى را كه ملت ما را به تباهى كشاندند و الان هم دست از سر اين ملت بر نمى‏دارند. ما مى‏خواهيم كه دانشگاهى باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند، نه ملت را به طرف شرق بكشد و نه ملت را به طرف غرب بكشد، يك ملتى مستقل با فكر مستقل، با دانشگاه مستقل كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مى‏شود. يك دانشگاهى كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براى مصالح كشور خودشان و براى مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طورى بار بياورند كه نه قبله آنها مسكو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها كعبه باشد و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگيرند كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام است و اسلام براى علم آنقدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آنقدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آنقدر ارج مى گذارد كه شايد ساير مسالك آنطور نباشد. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آنطورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آنطورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهائى كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مى‏كنند بار بياورد و اين استقلال است كه مى‏تواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاه‏ها و فيضيه‏هاست. دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامى و

صحيفه نور ج 14 صفحه 282

غير فيضيه اسلامى، اميد خودشان را از ديگران ببرند و اعتناى به اين نكنند كه مثلاً دانشگاهى با آخوند چرا با هم پيوند مى‏كنند. آنها از سايه آخوند هم مى‏ترسند، آنها برنامه‏شان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند، در سال‏هاى طولانى بناى آنها اين بود كه اين دو قشر را كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است (قشر روحانى و قشر دانشگاهى و اينها مغز متفكر يك ملت هستند) كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند كه با هم دشمن كنند و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر با هم دشمن بودند تا اين انقلاب اسلامى پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد و دعوت اسلام پيوند همه قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه، است و تا اين دو قشر با هم پيوند داشته باشند استقلال كشور شما محفوظ مى‏ماند. هم دانشگاه چشم‏هاى خودش را باز كند و هم فيضيه بدانيد شما كه باز دست‏هايى در كار است كه شماها را از هم جدا كنند. آنها، آنهايى كه استعمارگرند، آنهايى كه تابع استعمارگران هستند، آنهايى كه قبله‏شان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مى‏دانند، از اين جهت درصددند كه اين دو قشر از هم جدا باشند. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى كه سر سپردگى خودش را به دولت‏هاى خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايى افكندند و اينها را با هم دشمن كردند و ديگران و مخالفين با اين ملت از اين آب گل آلود ماهى گرفتند، ثروت هاى شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمدرضا به باد فنا دادند و نتيجه دشمنى دانشگاه و فيضيه شد و دشمنى دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مى‏كند، اگر خداى ناخواسته اعاده بشود، بيمه مى‏كند مصلحت‏هاى ابرقدرت‏ها را. عزيزان دانشگاهى من! و عزيزان فيضيه من! آگاه باشيد كه دشمن‏ها درصددند بين شماها تفرقه بيندازند و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود كشور شما استقلال خودش را بيمه مى‏كند. آن قلم‏ها و زبان‏هايى كه كوشش مى‏كنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را كه وحدت دانشگاه و فيضيه است از دست ندهيد و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد، دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد و شر شرق و غرب از كشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالى يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار و پشتيبان همه ملت.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 283

تاريخ سخنرانى:24/3/60

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى ونماينده امام در شوراى عالى دفاع

بسم الله الرحمن الرحيم

حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم: يكى اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارى‏ها كه بر ايران گذشت، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خوانده ايد و ديده ايد كه از ناحيه شاهنشاهى و خصوصاً اين پنجاه سال از ناحيه قدرت‏هاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است. با آمدن مستشارهاى خارجى در بين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كه اصل غرور ارتش را بكشنند. ارتش وقتى مى تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يك كسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كه ارتش، ارتش استعمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش به حسب قاعده بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميت‏هايى داشتند كه داشته‏اند و اگر رنج‏ها و عذاب‏هايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنها شايد قابل تحمل بوده است، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحدات كشور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگرى هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است. از اين جهت يكى از تحفه‏هاى بسيار با ارزشى كه اين انقلاب به ما داده است، هديه‏اى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايت فرموده است، همين است كه دست قدرت‏هاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنها بيرون رانده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان هست، اين خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتان احساس كنيد كه ما در تحت فرمان دشمن‏هاى خودمان هستيم. و شما مى‏دانيد كه اين قدرت‏هاى بزرگ، دشمن توده‏هاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصاً كشورهاى اسلامى. انسان احساس كند كه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام خودش، كشور خودش، اين بسيار ناگوار بوده است، از اين جهت اين هديه‏اى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است، شايد بيشتر و ارزنده‏تر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده

صحيفه نور ج 14 صفحه 284

است، لكن ارتش كه بايد يك‏ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى اش محفوظ باشد، الان بحمدالله اين مطلب حاصل است براى شما.

اشخاصى افكارشان آنطورى پرورش يافته كه كشورهاى ضعيف بدون وابستگى، بر ايشان امكان استمرار حيات نيست

و تمام نگرانى‏هاى احتمالى، البته احتمال، احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد، البته مسأله شاهنشاهى ديگر مدفون شده، آن مسأله ديگر مطرح نيست، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مى‏بينند كه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نمازخوان هم هستند، شايد نماز شب هم مى‏خوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته، يعنى از بچگى به گوش اينها خوانده‏اند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف، بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف ، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست. وقتى از بچگى، وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوش‏شان خوانده‏اند، وقتى هم وارد شدند در جامعه هى اين درگوش‏شان خوانده شده است، در روزنامه‏ها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمى‏توانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مى‏كنيد به دامن غرب بايد پناهنده بشويد. اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه ما چون شوروى الحاد ذاتى دارد واصلاً مبدائى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم كه يك جائى بايد پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكاست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه مثلاً صدمه‏اى به اسلام وارد بشود، نه، اصلاً اينطورى پرورش پيدا كرده‏اند، اينطورى فكرشان اين است، صلاح را اين مى دانند. ولهذا خوب، در اين خلال اين گيرو دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم - ديگر - اخيراً اين مسائل را پيش ميآوردند، اول كه راجع به اينكه خوب، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مى دانستم كه اينها اغفال شده‏اند. من، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شما اين مطلب را مى‏گوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين را قبول كنيم، خوب، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مسأله را زير بار مى‏رود، يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان، تمام شماها را از بين خواهد برد. اين دفعه ماند تويش، نتوانست جواب بدهد، واقعاً هم نمى‏شد جواب بدهد. اينها اينطورى پرورش پيدا كردند و مردم هم اينطورى مى‏خواهند همچو به اين روش بروند ، منتها روش‏هاى مختلفى كه دارند اينها، اين روش‏هاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روش‏ها اينطور مى‏كنند كه ما را خداى نخواسته دوباره برگردانند به آن حال، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار

صحيفه نور ج 14 صفحه 285

باشد، به عنوان جهورى اسلامى و همين چيزها و مثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرى نيست و همه هم وابسته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمان‏هاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى و خصوصاً در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد.

جريانى در كار است كه مى‏خواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا

آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى، حيثيت نظامى‏ام چه جور باشد. در حيثيت نظامى بايد او نظر بدهد والان يك جريانى در كار است كه من الان نمى‏خواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در اين اواخر هى پيش آوردند، در روزنامه‏هاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مى‏ترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه...... اين است). و اين يك مسأله‏اى است كه به قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مسأله اينطورى است. بعضى چيزها هست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحى بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد، يك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مى‏لولد، پا مى‏شويد مى‏رويد بيرون، احتراز از آن مى‏كنيد. ما اگر احتمال اين معنى را بدهيم كه اين جريانى كه در روزنامه‏ها ديده مى‏شود و ديده شد، جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندم و قبل از او قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام بود و آن مسائل ، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه، آقاى بازرگان ورفقايش و گفتند ما خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مى‏خواهيد اين كار را بكنيد؟ شما چه سمتى داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان.

وقتى ديدند محكم است مسأله، كنار رفتند. مسأله انحلال مجلس خبرگان روى اين زمينه بود كه آنهائى كه توجه به مسائل دارند، اين آقايان كه توجه به مسائل و ريشه‏هاى مسائل كم دارند، آنها، اينها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مى‏ترسند ، از اين علما، خوب مى ترسند و ضربه خوردند، ديدند

صحيفه نور ج 14 صفحه 286

يك مجلسى است كه مجلس علما هست، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مى نويسند كه با مزاج غرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مى‏خواهد يا غربى مى‏خواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجه به مسائل خيلى ندارند مع الاسف، با اينكه بودند در مسائل سياسى ، و بدين جهت اين طرح را درست كردند. دنبال همان مسائل ، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامه‏ها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان‏22 بهمن. در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به 22بهمن يعنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، يا اينكه برگرديم آنوقتى كه چيز كرديم، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم، اينها هيچ بياييم به هم بزنيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است، ما بياييم به همش بزنيم، بگوئيم حالا اينكه نشد - به چيزها - دوباره رأى بگيريم ببينيم چى مى‏شود، احتياطى است ديگر. براى چه ؟ براى اينكه اينها ديدند كه خوب مجلس هم شد يك مجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاى پر و پا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپا قرص، قوه مقننه، قوه قضاء يه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمان‏ها و مسلمانهاى پرو پا قرص است و اين غير از آنى است كه ما مى‏خواهيم، غير از آنى است كه آنها مى خواستند. آنها مى‏خواستند كه يك مجلسى باشد، صورت مجلسى ، مثل بعضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است و مى‏شود و سينه براى غرب مى زنند و ديدند نشد اين، از اين جهت دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم، باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم، رفراندم براى اصل جمهورى، رفراندم براى، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براى قانون اساسى، رفراندم براى رئيس جمهور، رفراندم براى مجلس، رفراندم كنيم براى اينها . اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مى‏گيرند اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاب است كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر، دوباره از سرو آراء، مردم است. خوب، اگر ميزان، آراى مردم است، خوب آراى مردم است، اينها كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس را رأى دادند به آن، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى رأى دادند و همين مردمند كه به قانون اساسى رأى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجاد كردند ، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى، باز برگرديم به اين مردم، اين مردم همان مردمند كه اگر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مى‏كنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلاً فلان جمعيت تو كار مى‏آيد و اينها نمى‏دانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمى‏آيد، اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مى‏گذارد، يك اشخاصى ديگرى را مى‏آورد توى كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 287

مسأله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاءالله به هم بخورد اين اوضاع، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمى توانيم خودمان را اداره كنيم، خودمان را، بيايند ما را اداره كنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مى خواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هشيار، دشمن‏هاى شما پشت همين دروازه‏هاى تهران و دروازه‏هاى ايران هستند و در داخل اين كشور هم دشمن‏هاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمن را مى‏كنند، يك دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مى‏خواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چه مى‏خواهد باشد ، جمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن ارباب‏ها راهى پيدا نمى‏شود و آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريم حتماً، يا ما بايد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى را سرمان بگذاريم و اگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم، منزوى ديگر هستيم. اين يك اشتباه است كه آقايان دارند و اينها را ترسانده‏اند از اول، اينها بچه ترس شده اند، از اول نمى‏دانند كه مسأله چيست، نمى‏دانند قدرت اسلام چيست، نمى‏دانند قدرت يك ملت چيست. يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كم باشد، لكن وقتى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرت‏ها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مى خواهند آباد باشد، بازار باشد، چيزهايش را ببرند. همين طورى كه نمى‏خواهند يك بيابان را بگيرند و اينها ميدانند كه اگر يك كشورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگوارى‏ها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند ندارند، اينها نقشه مى‏كشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه را خوب بلد هستند، آنها مى‏آورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايد هشيار باشيد.

اين نقشه‏اى است كه امور سياسى را وارد كنند در ارتش، شما هم افكارتان بيايد سراغ حزب بازى

و وظيفه هر نظامى‏اى و هر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براى اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى، سربازيش را از دست مى‏دهد. يك سربازى كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، اين يك آدم سياسى است كه كلاه سربازى را غصب كرده. بايد شما همه توجه كنيد، سران ارتش و همه قواى مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان. امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مى‏كند، از بين مى‏برد، امور سياسى هم براى ارتش، باطن ارتش را از بين مى‏برد، ديد ارتش را از بين مى‏برد. از اين‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 288

جهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت، با قدرت در همه جا بسط بدهيد اين است كه نگذاريد در امور سياسى وارد بشوند، نگذاريد سياسيونى كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند، البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنها ياد بدهند، اينها همه‏اش خوب است، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند در ارتش، اين نقشه‏اى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشه‏اى است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش همحتى نداند وارد در معركه كرده اند. آن چيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرت‏ها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الان ديديم كه انسجامش بحمدالله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مى‏كند و پيشبرد هم دارد مى‏كند، هر روز هم پيش مى‏برد و خوب اين يك خوفى در قلب آنهاايجاد كردند. اينها دارند كم كم مأيوس مى‏شوند ، از آن جهت مى‏خواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبت‏هاى سياسى بكنند و بيايند حرف‏هاى سياسى بزنند، بيايند يك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دسته‏تان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايماً افكارتان بيايد سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ اين مسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مى‏دهد، همه چيز ارتش را از بين مى‏برد. ولهذا من به سران ارتش امر مى‏كنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسى طرح نشود ، اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران، به تحريك ديگران هستند.

اين از مسائل لازم براى ارتش است، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم بايد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مى‏برند. اين امورى است كه بايد حتماً در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروه‏ها، گروه‏هاى سياسى ممكن است كه در ارتش القاء بكنند به اينكه اسلام با شماها سرو كارى ندارد ، جمهورى اسلامى با شما سر و كارى ندارد. شما ديديد كه از اولى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياست‏هاى خارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود، اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مى دانستيم كه مسأله چيست و اينها مى‏خواهند چه بكنند. از اين جهت ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند و مسائل را پيش بردند. اينها مى‏خواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابود كنند وارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بيايند هر جا دلشان مى خواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، راه را باز كنند براى اين مسائل. اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به

صحيفه نور ج 14 صفحه 289

ارتش ارج قائل است و اسلام ارتش را لازم ميداند و احترام براى او قائل است و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم، ارتش را با كمال قدرت حفظ مى‏كنيم و وسوسه‏هايى كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يك وقتى چه بشويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردم مسلمان ايران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مى‏بينيد كه شما داريد آنجا جنگ مى‏كنيد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمك‏ها را مى‏كنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند، خودشان، بچه كوچولو هم مى‏آيد قلكش را مى دهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مى‏آيد آن طلايى كه ذخيره كرده است مى‏دهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش، لكن يك ارتش اسلامى. اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازم است و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميت تان بر اين قدرت‏هاى بزرگ غلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادت را براى خودش يك فوزى مى‏دانست و اينكه هر وقت مى‏آيند پيش من، هر كدام از آنها مى‏آيند، بسيارى از اينها كه مى‏آيند پيش من گريه مى‏كنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مى‏كنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيه‏اى وقتى كه در يك فرد يا افراد پيدا شد ديگر پيروز است. و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد، هيچ مكتب ديگرى نمى تواند اينطورى درست كند كه گريه كند كه بگويد من كشته بشوم. ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. اين روحيه در اثر اسلام است. كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد - اينها - اسلام را تقويت كنيد. اين انجمن هاى اسلامى مفيد به شماست، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمن‏هاى اسلامى به درد نمى‏خورد و ارتجاعى هست، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مى‏گويند و به همه شما مى‏گويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مى‏خواهند شما را كنار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كى‏اند؟ يا از آمريكا بايد بيايند مترقى‏ها، يا از شوروى بايد بيايند اين مترقى‏ها. اين ارتجاع در مقابل مترقى يعنى اسلام و ايران در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، اين انجمن‏هاى اسلامى همه‏شان براى شما مفيدند. البته من به انجمن‏هاى اسلامى هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگرى در امور نكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست. لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمن‏هاى اسلامى مثلاً چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشه‏اى است كه آنها مى‏كشند براى اينكه - عرض بكنم كه - رفراندم حاصل بشود، مثلاً شايد ديگر آخوندهابروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمن‏هاى اسلامى نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هم از امور مهمى است كه بايد توجه كنيد و من هم آگاهم از داخل ارتش، اينطور نيست كه من بى‏اطلاع باشم، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مى‏آيند و چه اشخاصى حرف‏هائى مى‏زنند و چه‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 290

عكس‏العمل‏هائى هست تو كار توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد و اينطور چيزها. شما وقتى قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمى‏تواند اين ارتش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمى‏تواند زندگى بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مى‏توانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام، يعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختند و زير تانك‏ها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش راكج گذاشته، خوب مردم ديگر رها مى‏كنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه، با هيچ يك از ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويه‏اى كه خود اين ملت دارد و اين سيل خروشان دارد، من بخواهم بر خلاف اين سيل شنا بكنم، من را از بين مى‏برند، هر كس باشد اينطور است. مابايد كوشش كنم كه هم تكليف ملى‏مان هست هم تكليف الهى‏مان هست، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجات بدهيد. و نكته ديگر هم كه ولو ضعيف هست، لكن خوب باز تذكر مى‏دهم ممكن است كه بعضى در اين پادگان‏ها، در اينها يك بازى‏اى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلايك نقى بزنند، يك حرفى بزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است، پشتيبانى از هر كه مى‏خواهند بكنند اما خلاف مسير اسلام است، اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مى‏خواهد باقى بماند، روى اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است، مصلحت كشور است، هر كس براى كشور خودش و روى مصالح كشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى كه نخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اين ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش، و اگر خداى نخواسته يك كسى ببيند كه نه اينطور نمى‏تواند زندگى كند، اينطور نمى‏شود، خوب كارهاى ديگر هم ممكن است بكند ، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مى خواهند كه يك جايى ديگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را از بين ببرد. اين جهاتى است كه من مى‏خواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اين پيشرفت‏هايى كه مى‏كند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش. با اينكه من مى‏دانستم كه امثال آقاى بنى صدر خوب، گوينده خوبى‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 291

هستند اما در پيشرفت مطالب، شما هستيد كه پيش مى‏رويد، سرباز است كه كار را انجام مى‏دهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه، و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگر چنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مى‏شود و نمى‏تواند ديگر صدام تبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيه‏ها چيز شده است. نه روحيه‏ها سر جاى خودش هست و مساله‏اى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر خودش هست، فرماندهان سرجاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازه‏اى واقع نشده، رئيس جمهور جمهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلى بود كه مى‏خواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافق است مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد و بحمدالله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كه از زمان محمد رضا داشتيد و مى‏ديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، با استقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك و تعالى و با الله اكبر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرين‏تر بشود و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد و اسلام را حفظ كنيد و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.

والسلام عليكم ورحمه الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 10

تاريخ: 25/3/60

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم

مردم ايران را دعوت كردند به قيام و استقامت در مقابل قرآن كريم و بعضى تاييد كردند اين را

بسم الله الرحمن الرحيم

امروز يك مجمعى است - كه - از علماى استان مازندران و از علماى اهل سنت و از برادران مشهد و شركت واحد و از قشرهاى ديگرى كه اينجا هستند، چون مجمعى است از برادران اهل سنت و برادران تشيع، مسائلى را بايد عرض كنم يا درد دل‏هائى را با شما در ميان بگذارم. من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابله مى‏كردم، تكليفم خيلى روشن بود، تشخيص داده بوديم كه آن رژيم، رژيمى است كه بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق داده است و منافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمه‏اى اگر باقى مانده در جيب خود و بستگان خود در بانك‏هاى خارج از كشور ريخته است. آنروز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه، يا يك رژيمى كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مى‏كرد، روشن بود و ما هيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مى‏توانيم و در توان داريم، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مى‏آيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ الله اكبر و با لااله الا الله جمهورى اسلامى را خواستيد و در پناه جمهورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمد الله جمهورى اسلامى با راى قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقرى، قانونى در اين كشور متحقق شد، لكن مع‏الاسف ما را مقابل يك، الان مقابل يك گروه‏ها و گروهك‏هائى هستيم كه نه بطور صريح مى‏آيند بگويند كه ما اسلام را قبول نداريم و قوانين اسلام را قبول نداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و با همانطورى كه سابق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاى خودشان بنشينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند. بين دو محظور الان هست، با اينها معامله محمدرضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانين؟ من مى‏خواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروز اعلام شده است، اساس اين راهپيمائى چى هست. من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى كرده است، ديدم. در يكى از اين دو

صحيفه نور ج 15 صفحه 11

اعلاميه، جزء انگيزه‏اى كه براى راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است، يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كرده بودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غير انسانى. ملت مسلمان را دعوت مى‏كنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمائى كنند، يعنى چه؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مى‏كنند در مقابل قرآن كريم، نص قرآن كريم ضرورى مسلمين، چه برادران اهل سنت و چه برادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضرورى است كه بايد پذيرفت. قضيه قصاص در جاهايى از قرآن تصريح شده است و لايحه قصاص همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت كرده‏اند، دعوت كرده‏اند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام. آنهايى كه از بعض جبهه‏ها هستند، تكليفشان معلوم است، آنها از اول هم، از آن وقتى هم كه تاسيس شده است، مساله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگويند همان ملى‏گرايى بوده است و من در اين هم شك دارم، براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كه در خارج هستند دعوت مى‏كنند كه بر ضد اين ملت، قدرت‏ها فعاليت كنند و اين قدرت هاى بزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى را كه بسيار مورد تعجبم است، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غير انسانى (به اصطلاح او) قصاص يعنى حكم غير انسانى قرآن!! يعنى حكم غير انسانى اسلام!! اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايها الناس بيائيد در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم، اما بعضى كه اعلاميه دادند و تاييد كردند اين راهپيمائى‏ها را، آيا خوانده‏اند اين اعلاميه‏هاى جبهه ملى را؟ ديده‏اند كه اين راهپيمائى را دعوت كردند و يكى از انگيزه‏هاى آنها اين است كه بيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است. اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است، براى مقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است. من عجالتا كارى ندارم كه آيا دولت آقاى رجائى يك دولت فعال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايد در مقابل او ايستاد يا نه و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مى‏كند يا نه، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بود، آن هم صحبتى نبود و ممكن بود كه عمل بشود، اما راهپيمائى در مقابل اسلام! در مقابل صريح قرآن!! در مقابل حكم ضرورى اسلام! اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به جبهه ملى، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كرده‏اند با اين جبهه، پيوند كرده‏اند با منافقين، پيوند كرده‏اند با منحرفين، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدين هستيد و مدعى تدين، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليف‏هاى‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 12

شرعى كه شما احساس كرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى از منكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آن كوبندگى؟! و آن هم دعوت به قيام، آن هم دعوت به شورش؟! يا در مقابل اين اعلاميه جبهه ملى كه مخالف نص قرآن مجيد است، در مقابل اين دعوتى كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمائى در مقابل قانون الهى، تكليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليف‏ها را بجا آوردند و عمل كردند! فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! در تمام تكليف‏هائى كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبهه‏ها و نهضت ها و سايرين، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه بر خلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است، فقط اين يكى مانده؟!

در وقتى كه سر تاسر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرت‏هاى بزرگ ما داريم و مملكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابان‏ها مى‏ريزند و جوانان ما را زخمى مى‏كنند و گاهى هم مى‏كشند، اينها نهى از منكر نمى‏خواهد؟ اينها را دعوت به شورش مى‏كنيد، اين امر به منكر نيست؟ اين امر به فساد نيست؟

من بايد متاسف باشم، من بايد بسيار متاسف باشم از اينكه غيب نمى‏دانم، نمى‏دانستم در چنته اينها چه هست. من بعضى از اينها را مى‏پذيرفتم، به ايشان هم محبت مى‏كردم، ليكن نمى‏دانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مى‏كنند من نمى‏دانستم كه اينها ائتلاف پيدا مى‏كنند، مركز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مى‏كنند با منافقين كه شناخت شان را اشخاصى كه مطالعه كردند مى‏دانند چيست، ائتلاف كرده‏اند با اين جبهه‏ها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه اى مسلمان‏هابيائيد و حكم قرآن را، حكم غير انسانى قرآن را!! و لا حول و لا قوه الا بالله در يك كشور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام به مرئى و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تاييد كند و دعوت به شورش در مقابل چه؟ در مقابل نص صريح قرآن؟ امروز دعوت به راهپيمائى، 2 بعد از ظهر دعوت به راهپيمائى است، به حسب چيزى كه در اعلاميه‏شان ثبت شده است، دعوت به راهپيمائى است در مقابل اين حكم غير انسانى اسلام! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مى‏كنند و تيشه برداشته‏اند و به ريشه اسلام مى‏زنند، بايد چه بكنيم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد. مسلمان‏ها بدانند كه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طور ناشيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مى‏خواهند شركت كنند يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كردند اين شركت را يا مردم را دعوت كردند به اين شركت، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست، واى به حال ملتى كه ملى‏هاشان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مى‏كنند، آن باشد و سرانشان هم اين و اگر ندانسته مى‏كنند، چطور

صحيفه نور ج 15 صفحه 13

اطلاعيه جبهه ملى را نديده دعوت مى‏كنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابان‏ها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند در مقابل چى؟ در مقابل لايحه قصاص غير انسانى! حكم قرآن غير انسانى!

با منافقين ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند و برضد راى مردم عمل كنند

با اينها ما چه بكنيم؟ با اين مقدس‏هائى كه از اينها پشتيبانى مى‏كنند و با هم ائتلاف كردند و با منافقين هم از اول ائتلاف داشتند، با اين مسلمانهاى نماز خوان ما چه بكنيم؟ اينكه من گفتم درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم، اين براى اين بود كه سعدى از دست دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم؟ آقايان در هر چه صحبت مى‏كنند و در هر چه اعلاميه مى‏دهند، يكى از مطالبشان اين است كه قانون، از اول هم قانون بايد به آن عمل بشود. اين سال هم سال قانون اسم گذاشته شد، يعنى اجراء قانون. آقايان اينهمه بساطى كه الان به حسب قانون در ايران برپا است، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او را تاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون تعيين كرده و دولت هم آنى است كه مجلس شورا تعيين كرده، اين هم دولت قانونى، قوه قضائيه هم اين است كه قانون تعيين كرده، خوب، شما اگر واقعا به قانون مى‏خواهيد عمل بكنيد و ما هم مى‏خواهيم كه همه شماها بيائيد به قانون عمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامه‏هاتان و صحبت‏هاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان؟ در اينجا آمديد و قرار داديد به اينكه، يعنى بعد از اينكه مى‏خواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهى شد كه يك هيات سه نفره‏اى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم از طرف آن آقايان و يكى هم من تعيين كنم، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است و ديده است و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است، در روزنامه‏هايشان بود كه اين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است، يعنى اين سه نفرى كه يكى‏اش را خود ايشان تعيين كرده و يكى‏اش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آن دو تاى ديگر و يكى‏اش را هم من تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آن حكميتى است كه ابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده. من فرض مى‏كنم كه اينها حكميتى كه كردند، مثل حكميت ابوموسى، من فرض مى‏كنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدين كه يكى‏اش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مى‏كنيم كه اين روزنامه‏اى كه اينجا نوشته، صحيح است، خوب، بيايند مثل حضرت امير عمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار ابوموسى را تعيين كرد نمى‏خواست تعيين كند، ايشان مى‏خواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانى كه بايد حضرت امير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه، ابوموسى براى اين كار خوب است، حضرت، ابوموسى را تعيين كرد، بعد كه ابوموسى آن حكميت را كرد، همين دوست‏ها مى‏خواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد گفت حالا كه حكم، حكم كرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين

صحيفه نور ج 15 صفحه 14

حكميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اين حكميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم، در صورتى كه بر ضد او بود. خوب، شما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه، بگوئيد خوب، يك اشتباه كردم ديگر نمى‏كنم. چنانچه گاهى مى‏گوئيد. شما كجا را قبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند. شمايى كه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان! مى‏گوئيد كه اين بازى قبول نيست، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب، نه اين را ملت تعيين نكرده يا كرده؟ اگر ملت تعيين نكرده، خوب، ببينند كى تعيين كرده، از كجا آمدند و راى دادند، آراء زياد، قانون اساسى را آنقدر زياد راى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راى ندادند، همين موتلفين، همين‏ها، همين‏ها البته نه آن جناح متدينشان، همه اين چيزهايى كه پيدا شده است از آراء همين مردم است، خوب، شما مردم راهى مى‏گوييد ما قبول داريم، مردم را قبول داريم، خوب، بسيار خوب، كى هست كه اين مردم را قبول ندارد! اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مى‏گوييد بايد ميزان راى مردم است، خوب، اين راى مردم.

حالا ائتلاف كرديد كه به ضد راى مردم عمل كنيد؟ ائتلاف كرديد كه مجلس شوراى اسلامى را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد كه قوه قضائيه را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد دولت را كنار بگذاريد؟ اين ائتلافات براى چيست؟ اين چه ائتلافى است؟

تا وقتى كه آن جناح منافق و آن جبهه‏اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى‏كند، تكليف شرعى است كه تاييد نكنم

من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مى‏شد راجع به بعضى اينها، لكن صبر كردم، صبر كردم و نصيحت كردم، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه، اما بسيارى از اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت كردم، به عمل به قانون دعوت كردم، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم، كم كم آن احساس من زياد شد تا وقتى كه مى‏بينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مى‏كند، تا وقتى كه مى‏بينم آن جبهه‏اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى‏كند، من، تكليف شرعى است كه تا تكليف ديگر تاييد نكنم. مگر من مى‏توانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام مى‏گيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و با شما صحبت كنم. من اگر احتمال اين معنا را مى‏دادم كه اينها به اسلام برگردند و به قانون اساسى كه سوگند خورده‏اند و فادار باشند و قوانين اسلام را قبول كنند، من اگر احتمال اين را مى‏دادم، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و به خود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مى‏كردم و آنها را وادار مى‏كردم به اينكه با هم بنشينند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مى‏خواهد و بسيار ساده انديشى مى‏خواهد كه اين گروه‏هايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضد اسلام مى‏خواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمان‏ها هم

صحيفه نور ج 15 صفحه 15

همين بنشينند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكم ضرورى اسلام را غير انسانى بخوانند، بعد از اينكه من مى‏بينم ائتلاف شما با اينهاست، خوب، من با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم؟ من به اينها علاقه داشتم، حالا به بعضى‏شان هم باز علاقه دارم، با اينها ما تكليفمان چيست؟ خوب، چرا حسابتان را جدا نمى‏كنيد؟ من حالا باز عرض مى‏كنم به شماها حساب‏هايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكه كمونيست‏ها هم به ضد اسلام است، آقايان از كمونيست‏ها هم دعوت كردند كه بيائيد، بيائيد با هم باشيم. خوب، جبهه ملى تكليفش معلوم است، آن صريحا به ضد اسلام قيام كرده، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچ‏گاه نمى‏خواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرا اينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمى‏فهميد داريد چه مى‏كنيد ؟چرا اينقدر شيطان در نفس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشمهاى ما را كور كرده است و قلب‏هاى ما را وارونه كرده است؟ بيائيد حساب خودتان را جد اكنيد. آيا نهضت آزادى هم قبول دارد كه، آن حرفى را كه جبهه ملى مى‏گويد؟ آنها هم قبول دارند كه اين حكم، حكم قصاص كه در قرآن كريم و ضرورى بين همه مسلمين است، غير انسانى است؟ آيااين نماز شب خوان‏ها اين را قبول دارند يا نه؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب، اعلام كنيد. چرا ساكت نشسته‏ايد، مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت را خرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه؟! با منكر مى‏خواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شما مى‏فرمائيد كه آن كسى كه دعوت مى‏كند به اينكه بيائيد با اين حكم غير انسانى اسلام راهپيمائى كنيد، مسلمان‏ها بنشينند تماشا كنند سب به رسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است.

با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند

مسلمان‏ها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشه‏هايش مى‏دانم، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى‏كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مى‏كنند به وجود او، او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابان‏ها مى‏گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مى‏زد. اينها تفاله‏هاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غير انسانى مى‏خوانند.

ما تكليفمان با آنها خوب، تا يك حدودى معلوم است، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنش مى‏كنيم.

صحيفه نور ج 15 صفحه 16

حضرت امير در مقابل خوارج فشل شد

اما با اين نمازخوان‏ها بايد چه بكنيم؟ همين نمازخوان‏هائى كه حضرت امير سلام الله عليه، من نمى‏خواهم بگويم من حضرت امير، آنها خوارج، خير، من هم مثل شما يكى از افراد ملت هستم، اما اينها همان جمعيت‏هايى هستند كه حضرت امير در مقابل آنها فشل شد نتوانست كارى بكند. اينكه من مى‏گويم كه ما، آقايان اهل سنت هستند آقايان متشيعين هم هستند، علماى استان مازندران هم هستند علماى اهل سنت هم هستند و خطاب من به همه علماى سرتاسر كشور، از علماى اهل سنت و از علماى اهل تشيع و همه مراجع اسلام و همه ملت اسلام، اين ملتى كه از اول، قيامش براى اسلام بود، براى قرآن بود، اين ملتى كه در طول چندين سال، تقريبا دو دهه و اخيرا چند سال آنقدر زحمت كشيدند، آنقدر تحمل بليات كردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت، اينها با صراحت گفتند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رژيم، رژيم اسلامى باشد، حكومت، حكومت اسلامى باشد و قوانين، قوانين اسلامى.

بياييد به قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مى‏خواهيد سينه بزنيد عمل كنيد

شما خوب بود بياييد به قانون سابق هم يك نظرى بكنيد. قانون سابق كه در صدر مشروطيت تصويب شده بود بوسيله ملت و متمم قانون را با جديت مرحوم شيخ فضل الله نورى به آن ضم كردند و ملت به او راى دادند، شما بياييد به آن قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مى‏خواهيد سينه بزنيد و رفيق شفيق شما آنوقت كه مى‏خواست آشوب كند و در ايران بود، قبل از فرارش مى‏گفت بياييد به قانون عمل كنيد، خوب، شما هم به اين قانون عمل كنيد. اين قانون مى‏گويد كه هر قانونى كه بر خلاف اسلام است قانون نيست. پس قوانين بايد قوانين اسلامى باشد. شما آن را هم كه قبول نداريد، مى‏گوييد كه قصاص، اين قانون واضح اسلام، اين قانون ضرورى اسلام، اين قانونى كه قرآن بر آن تصريح كرده است، اين قانونى كه مصلحت و امنيت كشور را تامين مى‏كند، شما اين را يك قانون غير انسانى مى‏دانيد.

شما از ريشه‏ها خراب بوديد، اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اين كافر است

شما ريشه‏هايتان، از ريشه‏ها خراب بوديد، ولى حالا من نظرم به اين جمعيتى است كه اينها را تاييد مى‏كنند. يك قدر اصلاح كنيد خودتان را آقا، چرا براى دنيا اينقدر دست و پا مى‏زنيد؟ انسان اينقدر براى دنيا دست و پا بزند كه يك جمعيتى كه قرآن را سب مى‏كنند و يك جمعيتى كه كمونيست‏ها را دعوت مى‏كنند براى ضديت با اسلام، شما تاييدشان مى‏كنيد. شما ناهى از منكر، مفسر قرآن، خوب بيائيد در مقابل اينها بايستيد، در مقابل اينها بگوئيد اين امرى كه گفتند اينها، كفر است. اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اسلام غير انسانى است، اين كافر است. خوب، شما بيائيد اين را

صحيفه نور ج 15 صفحه 17

بگوئيد، فقط نهى از منكرتان اين است كه بعضى از علماى اسلام را شما هى تضعيف كنيد، بعضى از نهادهاى اسلامى را تضعيف كنيد، اين نهى از منكر همه‏اش خلاصه شده است در همين. هر چه اعلاميه مى‏دهند آقايان و هر چه صحبت مى‏كنند و هر جا مى‏روند صحبت مى‏كنند، هم و غمشان اين است كه اين جمهورى اسلامى به درد نمى‏خورد، ما حتما بايد يا در آغوش آمريكا باشيم تا بتوانيم زندگى كنيم، يا در آغوش شوروى و چون شوروى الحاد دارد و آمريكا موحد است و خيلى صحيح است و خوب است يا كمتر از او بداست! ما خوب است كه همراه اينها باشيم. اين چه فكرى است كه شماها داريد؟ چرا بايد اينطور باشيد؟ من بسيار متاسفم، من بسيار متاسفم، اينكه مرا به درد دل وارد مى‏كند مقابله با اين جمعيت است، مقابله با آنى است كه حضرت امير را نگذاشتند كارهايش را انجام بدهد. اگر اينها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم مى‏دانند كه نهى از منكر كنند، كدام منكرى بالاتر از اين است كه كسى بگويد حكم قرآن غير انسانى است و مردم را دعوت كند براى اين. اينها دعوت مى‏كنند به راهپيمائى بر ضد كى و به طرف كى، طرفدارى از كى؟ طرفدارى از آن كه مى‏گويد كه حكم قصاص يك حكم غير انسانى است، طرفدارى از اين، بايد يك مسلمان طرفدارى از اين مساله بكند؟

نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است‏

من الان هم نمى‏خواهم با اين دسته‏اى كه مسلمان هستند، لكن ديد سياسى‏شان ناقص است مع‏الاسف دانشمند هم هستند. يكى از علما در يك جائى هست كه سوال كرده بود از يك كسى كه شما اين عالم و آن عالم اينها را چطور مى‏بينيد، او گفته بود كه اين عالم عقلش كمتر از علمش است، يا گفته بود علمش بيشتر از عقلش است و آن عالم عقلش كمتر از علمش است، علمش زياد است، عقلش كم است.

در بعضى از اين اشخاص هم من بايد بگويم كه اينها علم دارند، لكن عقلشان به اندازه علم نيست. اينها عملشان هم معلوم است كه به روز خودشان چه آوردند و چه كردند. شما آقايانى كه نهى از منكر را واجب مى‏دانيد و واجب هم هست جزء ضروريات اسلام است، نبايد اين دوستان خودتان را نهى كنيد كه به ضد قرآن حكم نكنند، دعوت نكنند به ضد قرآن؟ آيا مراجع اسلام، علماى بلاد اسلام بايد گوش كنند اين مطلب را و هيچ صحبتى نكنند؟ ساكت باشند در مقابل سب قرآن كريم؟ ساكت باشند در مقابل كسى كه حكم ضرورى اسلامى، منصوص در كتاب خداى تبارك و تعالى است، آن را غير اسلامى بخواند؟ در مقابل لايحه قصاص دعوت به شورش مى‏كنند. آقايان دعوت مى‏كنند مردم را به قيام، قيام بر ضد كى؟ قيام بر ضد جمهورى اسلامى؟ اين مردمى كه با خون خودشان جمهورى اسلامى را مستقر كردند، حالا بيايند توى خيابان‏ها بگردند و بيفتند به اينكه بيائيد ما اين احكام غير انسانى را كنار بگذاريم! اين جمهورى اسلامى به درد نمى‏خورد! همه اين نهادها همه دروغ و غلط است همه‏اش! بيائيد بگوئيد خوب، نقص دارد، بگوئيد قوه قضائيه نتوانسته است عمل كند، خوب همراهى كنيد تا بشود، بگوئيد دولت نمى‏تواند كه اقتصاد اين ملت را يك روزه درست كند، شما بيائيد

صحيفه نور ج 15 صفحه 18

درست كنيد، حرف نباشد، شعار نباشد، من هم اينجا مى‏توانم بنشينم و بگويم كه ما در يك روز مى‏توانيم دنيا را به هم بزنيم، نگوئيد كه تو نمى‏توانى، تو هم نمى‏توانى، مگر امكان دارد كه يك همچو مملكت خرابى كه براى ما گذاشتند و شما هم هر روز خرابترش كرديد و داريد مى‏كنيد، هر روز دعوت به خلاف داريد مى‏كنيد، آرامش را از اين مملكت برديد، مگر امكان دارد كه ديگر آقاى رجائى بتواند اقتصاد اين مملكت را به زودى درستش كند؟ اگر شماها بوديد، تا حالا خرابش كرده بوديد، اين بيچاره‏ها دارند آنجا درستش مى‏كنند، اگر شماها بگذاريد، اگر شماها بگذاريد، اينها كوشش دارند مى‏كنند براى اينكه درست كنند مساله را، لكن مساله اقتصاد يك چيزى نيست كه بله، خوب است كشاورز، اقتصاد آقايان اين است كشاورزان مشغول بشوند و كارخانه داران مشغول كار بشوند و كارگران مشغول كار بشوند و بيكاران به كار واگذاشته بشوند و خوب، اينها همه خوب است، شما مى‏توانيد اين كار را زودى بكنيد؟

شما مى‏توانيد يكدفعه بيائيد و همه ايران را كشاورزيش را درست كنيد و همه اين بيكارها كه در انگلستانش بيشتر است و در آمريكايش بيشتر است و آنهائى كه قبله گاه شما هستند نتوانسته‏اند حلش بكنند، شما مى‏توانيدحلش بكنيد؟ اين گوى و اين ميدان بفرمائيد، بفرمائيد. لكن قضيه اين نيست، مساله اين نيست، مساله اين است كه نمى‏خواهند اين چيزها باشد. يك دولتى كه اسلامى باشد و در وزارتخانه‏اش وقتى مى‏خواهند بنشينند با هم صحبت كنند اول قرآن مى‏خوانند. آخر اين هم رسم شد كه يك مملكتى قرآن بخواند! اين مرتجعين، اين مرتجعين در وزارتخانه قرآن مى‏خوانند. شما با اين چيزها بديد. نمى‏گويم اين دسته متدينش را، من آن دسته متدين را حالا هم عقيده بهشان دارم، در عين حالى كه آنها هم ضربه دارند مى‏زنند، لكن من آنها را عليحده مى‏كنم و از خدا مى‏خواهم كه اينها جدا بشوند، از آن جمعيت‏ها جدا بشوند و وارد بشوند با ساير مردم، شنا نكنند به مقابل سيل، بر خلاف سيل، سيل خروشان، شنا نكنند. شما يك اشتباه بزرگى داريد و آن اين است كه خيال مى‏كنيد كه حالا در زمان محمدرضا اگر يك دو تا اعلاميه بر ضدش داديد، مردم به شما علاقه پيدا كردند، حالا هم اگر چنانچه يك اعلاميه به ضد مثلا دولت بدهيد يا ملت بدهيد يا چيز بدهيد، مردم علاقه پيدا مى‏كنند. شما مقايسه اين دوتاتان غلط بوده است. من كه مى‏گويم ديد سياسى نداريد، براى اين است كه شما حالا براى اينكه خودتان را روى كار بياوريد (من مى‏دانم كه قضيه خدائى تو كار نيست، نه من و نه تو، خداى تو كار نيست، هر چه هست شيطان است) خوب، شما بياييد حسابتان را از اينهائى كه اعلام مقابله با اسلام در اطلاعيه شان كردند و كمونيست‏ها را دعوت كردند و آن كمونيست‏ها كه شما دشمن سر سخت‏شان هستيد و آمريكا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بياييد جدا كنيد همين امروز، دير نشده است، همين امروز در راديوى ايران اعلام كنيد به اينكه اين اعلاميه‏اى كه جبهه ملى داده است و نوشته است كه، مردم را دعوت كرده است كه، در يكى‏اش دعوت كرده است به اينكه لايحه قصاص و لوايح ديگر و در يكى ديگرش گفته لايحه‏هاى غير انسانى، كه همين است مقصودش اينها قرينه‏اند. شما بياييد الان، شماها كه اسلام را قبول داريد و مى‏دانم قبول داريد، شما نهى از منكر

صحيفه نور ج 15 صفحه 19

را واجب مى‏دانيد و مى‏دانم كه واجب مى‏دانيد، اگر اين شيطان باطنى بگذارد شما را كه عقلتان عمل بكند، شما بياييد همين قضيه را محكوم كنيد، راديوى بعد از ظهر را ما باز كنيم، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است، قرآن را سب كرده است، هى نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است و بعضى از شما علمتان بيشتر از عقلتان است.

جبهه ملى محكوم به ارتداد است، جدا كنيد حساب را از مرتدها

و من نتوانستم و مى‏خواستم و واقعا مى‏خواستم و متاثرم از اينكه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نمى‏خواستم اينطور بشود. من حالا هم توبه را قبول مى‏كنم، اسلام قبول مى‏كند، من حالا هم بروند توى راديو، بروند توى تلويزيون، توبه كنند بگويند ما تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشورى بوده تاييد كرديم، ائتلاف كرديم با گروه منافق. من چندين بار به اين آقا گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا مى‏دهند و اين افرادى كه دور تو جمع شده‏اند، بعضى از اينها يك گرگ‏هايى هستند كه تو را به باد فنا مى‏دهند، گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقايانى كه متدينند اعلام كنند به اينكه اين دعوت به راهپيمائى، دعوت بر ضد اسلام است، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذرخواهى كنند از ملت، بگويند ملتى كه به من راى داد من مطابق راى آنها عمل نكردم، از حالا به بعد مى‏كنم، اما اينطور نباشد كه لفظا، مكرر بهشان مى‏گويم، لفظا مى‏كند، لكن من نه اين مجلس را قبول دارم، نه آن قوه قضائيه را قبول دارم و نه آن شوراى نگهبان را قبول دارم و نه آن هيات سه نفرى را كه خودم هم يكى‏اش را تعيين كردم قبول دارم و هر چه هست بايد من بكنم اين نباشد در كار، سايرين مانعى ندارد، اما ما چه بكنيم؟ من كه مى‏گويم كه ما بايد از دست اين دوستان يك فكرى بكنيم، براى اين دوستان يك فكرى بكنيم كه من نمى‏خواهيم اينها به آنطورى كه خودشان را رساندند برسانند. من نمى‏خواستم كه وضع اينطور بشود، من نمى‏خواستم كه اين مردم و اين ملت كه سال اول جمهورى اسلامى‏شان هست، اينطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمى‏خواستم كه شما ائتلاف بكنيد با منافقينى كه بر ضد اسلامند و شناخت شان منتشر است، ولى چه بكنم، خوب شما گوش نكرديد به نصيحت، الان هم من نصيحت مى‏كنم اين جمعيت متدين نهضت آزادى را و آقاى رئيس جمهور را، الان هم من نصيحت مى‏كنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگ‏اندازى جلوى چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف مجلس و تضعيف روحانيت و تضعيف ملت و تضعيف روحيه ملت و تضعيف روحيه ارتش، دست برداريد از اين امورو بياييد در ميدان با برادران ديگرتان بنشينيد، شما رئيس جمهور قانونى باشيد روى قوانين عمل كنيد، شما وكلايى هستيد در مجلس، محترميد، متدينيد، جدا كنيد حساب را از مرتدها، اينها مرتدند، جبهه ملى از امروز محكوم به ارتداد است. بله، جبهه ملى هم ممكن است بگويند كه ما اين اعلاميه را نداده ايم. اگر آمدند در راديو، امروز بعد از ظهر، آمدند در

صحيفه نور ج 15 صفحه 20

راديو اعلام كردند به اينكه اين اطلاعيه‏اى كه حكم ضرورى مسلمين، جميع مسلمين را غير انسانى خوانده، اين اطلاعيه از ما نبوده، اگر اينها اعلام كنند كه از ما نبوده، از آنها هم ما مى‏پذيريم، اسلام در رحمتش باز است به همه مردم. در تاريخ است كه يزيد از حضرت سجاد پرسيد كه من توبه مى‏توانم بكنم؟ ايشان فرمودند كه بله در توبه باز است. خوب، يزيدى كه آن جنايت‏ها را كرده است، منتها بعد حضرت سجاد به زينب كه به ايشان عرض كردند آخر اين چى هست؟ گفت اين موفق به توبه نمى‏شود، اگر توبه بكند قبول است. يك كسى پيغمبر را هم بكشد توبه بكند، قبول است، اما موفق به توبه نمى‏شود. و من هم احتمال مى‏دهم كه اين آقايان موفق به توبه نشوند، جديت كنند الان وقت هست، وقت باقى است، تا آنوقتى كه پايتان را به گور وارد مى‏كنيد در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، بياييد توبه كنيد، بياييد از كارهايى كه كرديد، از دعوت به شورش كه كرديد، از مخالفت‏هايى كه با اسلام كرديد، بياييد توبه كنيد، برگرديد، توبه همه‏تان قبول است. بياييد با هم برادر بشويد اين مملكت را به پيش ببريد، هى ننشينيد و بگوييد كه اين مملكت را دارند خراب مى‏كنند، آخر كجا، كى دارد خراب مى‏كند، جز شماها؟ كى دارد مملكت را خراب مى‏كند؟ حساب كنيد آخر، ملت بنشينند حساب كنند اين دولتى كه با تمام توانش دارد زحمت مى‏كشد و دارد راهسازى مى‏كند و دارد به جنگزدگان كمك ميكند و دارد به جبهه‏ها كمك مى‏كند و عيبش فقط اين است كه مى‏گويد من مسلمانم، من به غير اسلام هيچ فكر نمى‏كنم، شما اين يك عيب را صرفنظر بكنيد، اين دارد ايران را به هم مى‏زند؟ اين مجلسى كه خوب مردم مى‏بينند چقدر اين مجلس تحمل كرده است بار سنگين فحاشى‏هاى شما را، اينها هم كه دارند زحمت مى‏كشند، اينها هم كه علما هستند، متدينين هستند به استثناى بعضى‏ها، الان هم كه دارند زحمت مى‏كشند، اينها دارند خراب مى‏كنند كشور را؟ آن هم قوه قضائيه‏اش كه با كمبود فرد، حتى در حوزه هاى علمى كمبود ما داريم، كمبود قضايى داريم، دارند شب و روز زحمت مى‏كشند كه اين كمبود را رفعش بكنند.

مى‏خواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، آدم متعهد به اسلام بيرون بدهد

اينها دارند خراب مى‏كنند؟ يكى از چيزهايى كه اينها باز برايش سينه مى‏زنند و جبهه ملى هم در اعلاميه‏اش چيز كرده دانشگاه چرا باز نمى‏شود وهى دانشگاه. آقا دانشگاه شما را بيرون داده، اين دانشگاه باز بشود ده بيست سال ديگر هم يك عده‏اى بيايند، همين‏ها هستند، همين كه شماييد، آنها هم هستند كه‏اسلام را هيچ قبول نداريد، احكام اسلام را احكام غير انسانى مى‏دانيد. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى درست بشود براى ملت، شما با اسم ملت داريد به ضد ملت عمل مى‏كنيد. اين ملت، اين جمعيت‏ها هستند كه در خيابان‏ها و در عرض مى‏كنم كه بازارها دارند، در آنجا دارند براى اسلام زحمت مى‏كشند، براى كشور زحمت مى‏كشند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، يك دانشگاهى باشد كه يك آدم متعهد به اسلام را بيرون بدهد اگر تعهد به اسلام داشته

صحيفه نور ج 15 صفحه 21

باشد، نه ما را طرف شرق مى‏كشد، نه ما را طرف غرب مى‏كشد، نه آن ديد تنگ بعضى از شما را دارد كه مى‏گويد ما نمى‏توانيم.

جبهه ملى سب اسلام كرده است

خوب شما تا آن آخر هم اعليحضرت را مى‏خواستيدش، به من گفتيد ديگر، اينكه نمى‏توانيد حاشا كنيد، تا آن آخر هم مى‏گفتيد خوب، ايشان باشند، اعليحضرت همايونى باشند حكومت نكنند. شمائى كه تا آخر هم اينطور بوديد، بختيار هم تا آخر مى‏خواستيد، آخر شما نبايد ديگر ما را بازى بدهيد بگوئيد كه ما چه، ما چه. شما از اين جبهه ملى، از ميرزاى شيرازى، در يكى از روزنامه‏هايشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم، از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى، تمام علمايى كه در خلال اين، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است، آقاى كاشانى براى اسلام كرده، شيخ فضل‏الله كرده، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى، شيخ فضل‏الله را اينقدر فحش داده، جرم شيخ فضل‏الله بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضل‏الله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخ فضل‏الله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است، او را دار زدند و از بين بردند و شما حالا به او بدگويى مى‏كنيد. بعد مى‏رسيد به آقاى كاشانى، آقاى كاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيده‏شان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مى‏گوئيد كه احكام غرب مترقى است، ما بايد احكام مترقى را، شما عده‏اى‏تان، همه‏تان مثل آن آقايان حقوقدان‏هاست كه مقابل قصاص ايستاده‏اند، منتها آنها اين تعبير فضيح شما را نكردند و من گفتم كه در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سب به اسلام تو كار نبوده و جبهه ملى سب اسلام كرده است. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى پيش بيايد كه ناگوار باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 27

تاريخ: 1/4/60

پيام امام خمينى در جمع اعضاى بسيج خمينى شهر، دفتر تبليغات قم و گروهى از پرسنل پايگاه چهارم نيروى هوايى

ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب توطئه‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم

آقايان محترم كه از پايگاه وحدت دزفول و بسيج اصفهان و ساير آقايان ديگر تشريف دارند من از همه تشكر مى‏كنم و اين تشكر براى همه رزمندگان جبهه‏هاست و همه رزمندگان پشت جبهه‏هاست.

امروز بحمد الله ملت ايران ملتى است مومن و رزمنده و داراى عقيده و جهاد براى عقيده است و مادامى كه اين روح بزرگ در كالبد ملت ماست از توطئه‏ها و كجروى‏ها و ساير چيزهائى كه براى ملت ما بوده است و در پيش است هراسى نيست. آن ملت بايد از مشكلات هراس داشته باشد كه ايمان نداشته باشد، آن كه ايمان و عقيده دارد و بپاخاسته است كه جهاد كند در راه اين ايمان و عقيده و اعتقاد به اين دارد كه فداكارى در راه خداى تبارك و تعالى پيروزى است و رسيدن به مقام شهادت پيروزى ديگر است، يك همچو ملتى شكست ندارد.

آنهائى كه توطئه‏گر هستند و با توطئه خودشان مى‏خواهند بين ملت نفاق ايجاد كنند و گمان كردند كه مى‏توانند بين ملت يكپارچه اسلامى ايران نفاق ايجاد كنند و گروه‏ها را در مقابل هم قرار بدهند آنها در اشتباهند، آنها ملت ايران را نشناختند، آنها نمى‏دانند كه ملت ايران يكپارچه مجاهد است و يكپارچه رزمنده است و يكپارچه مومن است و دست تبهكاران را به واسطه ايمان خودشان از كشورشان قطع مى‏كنند، توطئه‏ها را يكى پس از ديگرى خنثى مى‏كند.

ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب، مراقب توطئه‏ها، مراقب تبهكارى‏ها و به مجرد اينكه احساس كند گروهى يا اشخاصى بر خلاف آن مسيرى كه ملت دارد، كه آن مسير انسانيت و مسير حق است و مسير جهاد براى ايمان و عقيده است، به مجرد احساس مخالفت اشخاص يا گروه‏ها با اين راه، خود ملت بدون اينكه احتياج به اين داشته باشد كه كسانى ملت را دعوت بكند و يا تجهيز بكند، خود ملت مجهز است و تمام ملت چه نيروهاى مسلح ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و بسيج و پاسداران و نيروهاى ملتى و چه ساير قشرها كه آنها هم قواى مسلح به ايمان هستند اينها همه در صحنه حاضرند و ناظر اعمال اشخاص و ناظر اعمال گروه‏ها و جبهه‏ها هستند و خودشان جوابگوى همه چيزهائى كه بر ضد اين انقلاب مى‏خواهد شكل بگيرد هستند و بحمد الله احتياج به اينكه كسى آنها را

صحيفه نور ج 15 صفحه 28

بسيح كند ندارند. و يك همچو ملتى است كه پيروزى نهائى را به دست مى آورد و هر چه شهيد در اين راه پيروزى مى‏دهد مصمم‏تر مى‏شود و خستگى ناپذير است.

اين گروه‏هائى كه مع‏الاسف عده‏اى از جوانان ما و بچه‏هاى عزيزى كه اينها بايد براى ميهن خودشان و اسلام خودشان عمل كنند آنها را بازى مى‏دهند و بر ضد اين‏انقلاب اسلامى كه دست قدرت‏هارا از اين كشور قطع كرده است بسيج مى‏كنند و در خيابان‏ها مى‏آورند و در مقابل ملت مى خواهند بايستند، اينها در اشتباهند و من بايد به اين جوانهاى گول خورده‏اى كه از چند نفر گرگ اينهاگول خورده‏اند، نصيحت كنم و به پدر و مادر اين عزيزان نصيحت كنم كه شما فرزندان خودتان را و جوانها خودشان را از دست اين گرگ‏هائى كه به صورت آدميزاد در آمده‏اند و شما را منحرف مى‏خواهند بكنند، توجه داشته باشيد اين امرى كه در دو روز پيش از اين اتفاق افتاد اين را مطالعه كنيد، ببينيد چه بود، براى چه بود و براى كه بود. آيا شما در مقابل آمريكا ايستاده‏ايد و مى‏خواهيد جهاد كنيد؟! در مقابل شوروى ايستاده‏ايد و مى‏خواهيد جهاد كنيد؟! ميخواهيد كشور خودتان را از دست آمريكا بگيريد؟! مى‏خواهيد كشور خودتان را از دست شوروى بگيريد؟! شما كه بازى خورده‏ايد و سران خيانتكار منافقين شما را بازى داده‏اند و خودشان در پناهگاه‏ها نشسته‏اند و شما را به خيابان آورده‏اند و آن غائله اسفناك را به دست شما به بار آوردند، آيا شما در مقابل كى مى‏خواستيد بايستيد؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل كيست؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل ملتى است كه قريب بيست سال و اخيرا دو سه سال خون خودش را داده است و دست آمريكا و بلوك او را و شوروى و بلوك او را از اين كشور كوتاه كرده است. شما در مقابل اين ملت مى‏خواستيد قيام بكنيد و شما را وادار كردند به آن كارهائى كه روى تاريخ را سياه كرد. فكر اين را كرديد كه شما داريد چه مى‏كنيد؟ و متحرك به تحريك چه اشخاصى هستيد؟ آنهائى كه شما را به قيام و استقامت دعوت كردند و جا را خالى گذاشتند و رفتند؟! قيام و استقامت در مقابل كى؟ در مقابل اسلام؟! در مقابل جمهورى اسلامى؟! در مقابل قرآن كريم؟! با اسم قرآن مجاهده در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام قيام بر ضد اسلام؟! با اسم آزادى قيام بر ضد آزادى؟! بيدار بشويد، جوانهاى خودتان را نصيحت كنيد. شما تمام قواى خودتان را هم كه روى هم بگذاريد در مقابل اين سيل خروشانى كه ملت مسلمان و ارزنده ايران به راه مى‏اندازد قطره‏اى بيش نيستيد. چرا خودتان را به تباهى مى‏كشيد و با اسم استقلال ايران مى‏خواهيد ايران را به چنگال گرگ‏هاى قدرتمند مبتلا كنيد؟ يك قدرى تفكر كنيد، ملت ما يك قدرى در حال اين افراد تفكر كند و پدر و مادرهاى اين جوانهاى گول خورده، اين دخترهاى گول خورده، اين پسرهاى گول خورده تفكر كنند و آنها را هدايت كند. ما خير شما را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى خير دنيا و آخرت شما رامى خواهد، جمهورى اسلامى استقلال واقعى شما را مى خواهد، جمهورى اسلامى آزادى شما را از دست اين گرگ‏هاى شرق و غرب مى‏خواهد. اين گروهك‏هاى بدبخت، اين گروهك‏هاى جنايتكار جوانهاى ما را بازى مى‏دهند خودشان در پناهگاه‏ها مى‏نشينند و جوانهاى اين ملت را بسيج مى‏كنند بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت ابر قدرتها و خصوصا آمريكا.

صحيفه نور ج 15 صفحه 29

اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را

اين نقشه‏اى كه مدت‏هاست در كار است و نقاشان بيخبر از خدا دنبال شكل دادن آن بودند و من مطالعه مى‏كردم در حال آنها و در وضع آنها و بالاخره با ناشيگرى خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر كردند و ملت فهميد كه اينها چكاره‏اند و با يك صورت اسلامى و حق به جانب در اين مملكت آمدند و نقشه شوم قدرت‏هاى بزرگ را يعنى آمريكا را مى‏خواستند در اين كشور پياده كنند. اينها ملت را نشناخته بودند، اينها ملت اسلامى را نمى‏شناختند، اينها با همه هوش‏شان و با همه علمشان، اين علم را نداشتند كه ملت اسلام يعنى چه و قدرت اسلام يعنى چه. اينها خواستند راه را براى آمريكا باز كنند و آمريكائيان، همه در دور پرچم‏شان جمع شدند و نصيحت من را گوش نكردند و مصلحتى كه من براى آنها مى‏انديشيدم و براى كشور خودمان، اينها از آن غفلت كردند و آنچه كه من مى‏خواستم نشود شد و من نمى‏خواستم كه مثل زمان رضاخان كه وقتى او را بيرونش كردند آن رفيق صديق آنها اول كلمه‏اى كه در مجلس گفت، گفت: الخير فى ما وقع . من نمى‏خواستم كه در كشور بپاخاسته اسلامى ما يك همچو اشخاصى باشند و بيايند و گوش به حرفها ندهند و مصلحت‏هائى كه ما براى آنها پيش پاى آنها مى‏گذاشتيم گوش فرا ندهند و كار را به جائى بكشند كه آنهائى كه ديروز براى آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند. اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را. اينها خيال مى‏كردند كه همانطورى كه در غرب يا در شرق گروه سياسى، بازى‏هاى سياسى مى‏كنند و مردم را با بازى‏هاى سياسى گول مى‏زنند و بسيج مى‏كنند مى‏توانند در ايران هم با آن بازى‏هاى سياسى مردم را متفرق كنند و جدا كنند و در مقابل اسلام و جمهورى اسلامى بسيج كنند و مردم را وادار كنند كه اين مجلس را خودشان منحل كنند و اين دولت را خودشان بر كنار بگذارند و اين قوه قضائيه را خودشان منحل كنند و جمهورى اسلامى را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند و راه را باز كنند از براى قدرت‏هائى كه طعمه‏هاى خودشان را از دست داده‏اند تا اين مملكت باز طعمه آمريكا و دنبال او شوروى شود. اينها نشناخته بودند اسلام را خيال مى‏كردند اسلام هم مثل مسلك‏هاى ديگر فقط يك مسلك سياسى است كه بشود اينها با آن بازى‏هاى شيطانى سياسى، اين مردم را از راه خودشان كه بيست سال است در راه او خون داده‏اند، بيست سال است جوانان خودشان را فدا كرده‏اند، اينها را از آن راه حق به سوى راه باطل و از نور به ظلمات بكشند و راه را براى دوستان خودشان باز كنند.

اين مجلس، يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است

من بسيار متاسفم از اينكه كوشش كردم كه در اين دوره اول جمهورى اسلامى اينطور مسائل پيش نيايد و اينطور عزل و نصب‏ها نشود، لكن با كمال كوششى كه كردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبان‏هاى مختلف آنها را دعوت كردم به اينكه رها كنند اين راهى را كه در پيش دارند و با ملت ايران اينطور نكنند و من مى‏خواستم كه تمام اين كسانى كه در كار دولتمردى هستند تا آخر انقلاب و پيروزى انقلاب همه در محل خودشان باقى باشند و اين جمهورى اسلامى را همه با هم به آخر برسانند و به

صحيفه نور ج 15 صفحه 30

پيروزى مطلق، لكن دستهائى در كار بود و گرگ‏هائى بود در بين اينها كه نگذاشتند اين مطلبى را كه ما مى‏خواستيم نشود، نشود. وقتى احساس شد كه اينها يك نقشه شيطانى اتحاد با منافقينى كه ديروز، پريروز ريختند در خيابان‏ها و جوانهاى ما را سر بريدند و مال و اموال مردم را آتش زدند و خيابان‏ها رابه فساد كشاندند، با اينها دست در دست هم داده بودند و با گروه‏هاى منحرف ديگر دست به دست هم داده بودند براى اينكه اين كشور را به تباهى بكشند و وقتى كه احساس يك همچو خطرى شد من قبلا هم گفته بودم كه اگر من احساس خطر بكنم آن چيزى را كه به شما داده‏ام پس مى‏گيرم، همين است كسانى كه ادعاى اسلام مى‏كنند، همين است رفتار آنهائى كه ادعاى منافع مردم را مى‏كنند، مى‏گويند ما طرفدار خلق هستيم. من نمى‏دانم اين خلقى كه اينها طرفدار آنها هستند در كجاى دنيا زندگى مى‏كنند، اين خلق در ايران است يا در آمريكاست يا در شوروى؟ اينها طرفدار خلق هستند اما خلق ايران؟ طرفدار خلق ايران، در مقابل اين خلق ميليونى ايران مى‏ايستد و به جنگ مسلحانه بر مى‏خيزد؟ من مع‏الاسف چون مى‏بينم در بين اينها بسياريشان گول خوردند، جوانان پاكدلى بودند كه اين گرگ‏ها آنها را منحرف كردند و من اميد اين را دارم كه اين جوانها برگردند، اينها به دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از اين جهت من موعظه مى‏كنم آنها را، موعظه مى‏كنم پدر و مادر اينهائى كه گول خورده‏اند، كه جوانان خودشان را نگذارند براى ايده‏هاى چند نفر خائن كه مى‏خواهند در اين كشور حكومت كنند و پشتيبان آنها هم آمريكاست يا شوروى، نگذاريد جوانان شما تباه شوند. اينها نشناخته بودند ملت ايران را و نشناخته بودند قواى مسلح ملت ما را. اينها مقايسه مى‏كردند اين زمان را با زمان شاه مخلوع. اينها گمان كردند كه ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهى است. اينها گمان مى‏كردند كه ملت ما هم ملتى است كه ديگر مى‏شود گولشان زد. با تمام قوا براى گول زدن ملت قيام كردند و مع‏الاسف گروه‏هاى مختلفى كه بعضى‏شان هم متدين هستند و نمازخوان هستند، آنها هم در اين ميدان وارد بودند و هستند. كرارا من گفتم كه بيا، برو از اين گروهك‏هاى فاسد، از اين منافقين تبرى كن، حيثيت خودت را از دست نده. بيا، برو در ملاء عام و اينها را از خود بران، اينها تو را به تباهى مى‏كشند و اين گرگ‏هائى كه در اطراف تو جمع شده‏اند و (الا بعض معدود آنها) همه آنها گرگ‏هائى هستند كه مى‏خواهند ترا به تباهى بكشند، اينها را از خود بران، و اينكه نتوانست بفهمد اسلام يعنى چه و كشور اسلامى يعنى چه و ملت اسلام يعنى چه و ارتش اسلام يعنى چه و ساير قواى مسلح اسلام يعنى چه، اين خودش را به تباهى كشاند. من امروز هم علاقه به اين دارم كه اين گروه‏هائى كه مسلمان هستند، اين جمعيتى كه نماز خوان هستند، اين جمعيتى كه با خدا باز قطع مراوده نكردند، اين آقايانى كه باز رابطه شان را با اسلام قطع نكرده‏اند اينها بيايند و بهوش بيايند و حساب خودشان را از آنهائى كه قيام به ضد اسلام كردند جدا كنند و در ملاء عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروه‏هائى كه چند روز پيش آنقدر جنايت كردند محكوم كنند. و آن اشخاصى كه با پشتيبانى اين گروه‏ها و با اساسى كه مى‏خواست درست كند و مى‏خواستند درست كنند كه ملت ايران را تكه تكه كنند و شهرهاى ايران را يكى بعد از ديگرى به تباهى بكشند، اينها بروند و از آنها تبرى كنند و حساب‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 31

خودشان را از توطئه گران فاسد و از كسانى كه به اسلام هيچ عقيده ندارند و آن غائله پريروز را ايجاد كردند، بروند و اينها از اينها تبرى كنند و از آنهائى كه اسلام را براى امروز صحيح نمى‏دانند و احكام اسلام را مال هزار و چهار صد سال پيش مى‏دانند، اينها از آنها تبرى كنند. من صلاح شمارا مى‏دانم، نگذاريد خداى نخواسته آن چيزى كه به سر ديگران آمد به سر شما بيايد. من علاقه دارم به اينكه همه شما دور پرچم اسلام با هم بايستيد در مقابل آمريكا، در مقابل شوورى، نه در مقابل خودتان. جبهه‏گيرى نكنيد در مقابل هم، با هم دست به هم بدهيد تا اين كشور را نجات بدهيد. اين اختلافاتى كه شما مى‏خواهيد درست كنيد و در سخنرانى‏هايتان درست مى‏شود و در نوشته‏هايتان ايجاد مى‏شود، اينها به صلاح اسلام، به صلاح كشور، به صلاح ملت نيست. شما مى‏خواهيد به كجا بكشانيد اين كشور را؟ كوشش شما متدينين در اين است كه اين كشور كجا برود؟ در آغوش آمريكا برود؟! در آغوش شوروى برود؟! شما نمى‏دانيد كه اگر ايجاد اختلاف فرض محال بتوانيد بين گروه‏هاى اسلامى بكنيد اين به جز اينكه آمريكا بيايد و اين كشور را به دست بگيرد يا شوروى اين كار را بكند نتيجه ديگرى ندارد؟ شما غفلت از اين داريد؟ شما دانشمندان هستيد، از اين معنا غافليد؟ شما همه اين ملت را به آمريكا مى‏خواهيد بفروشيد؟ من باز با كمال علاقه‏اى كه به اين دارم كه همه با هم متحد باشيد نصيحت مى‏كنم به شما كه شما از اين تجربه، نصيحت و عبرت بگيريد. توجه بكنيد اين مجلس يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است. اين مجلس در دست هيچ حزبى نيست، در دست هيچ گروهى نيست، اكثريت اين مجلس اشخاص مستقلى هستند كه خودشان فكر مى‏كنند و خودشان عمل مى‏كنند. آنها انحرافات را در نظر مى‏گيرند و رضاى خدا در نظر مى‏گيرند و با رضاى خدا مى‏خواهند راه را به آخر برسانند و شما كه انحلال يك همچو مجلسى را مى‏خواهيد مى‏دانيد چه مى‏كنيد؟ غافل هستيد شما آدم‏هاى تحصيلكرده متدين، شما را غافل كردند شياطين يا خداى نخواسته با توجه يك همچو كارهائى انجام مى‏دهيد؟ شما متنبه بشويد، اين حوادثى كه در دنيا واقع مى‏شود اين حوادث براى تنبه ما لازم است واقع بشود و كافى است متنبه بشويد و بر خلاف اين سيل خروشان اسلام و ملت اسلامى شنا نكنيد. من خير شما را مى‏خواهم، من خير همه‏شان را مى‏خواستم، من خير اين گروهك‏ها را هم مى‏خواهم. اگر اين گروهك‏ها دست بردارند و در مقابل اسلام و كشور اسلامى قيام نكنند و آنهائى كه قيام نكردند توبه كنند برگردند به دامن اسلام و اين جوان‏هائى كه به دام اينها افتادند تنبه پيدا كنند و برگردند به دامن اسلام، بيخود جان خودشان را فداى شيطان نكنند، جان برادرانشان را فداى هواهاى شيطانى نكنند. سران اينها شياطينى هستند كه اين شياطين ميخواهند جوانهاى ما را، كودك‏هاى ما را، دخترهاى بيچاره ما را، پسرهاى بيچاره ما را مى‏خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قيام كنند در مقابل ملت و همه را به باد فنا بدهند.اينها يك گروه‏هاى كوچكى هستند كه اگر چنانچه اين مصلحت كه عبارت از اين است كه جوانهاى گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام، ملت، اگر نبود اين، خوب، تكليف آنها زود معلوم شد و ملت هم از من فرياد مى‏زنند و مى‏خواهند كه من تكليف آنها را معين كنم، لكن من مصلحت همه مسلمين را و غير مسلمين را هم مى‏خواهم كه اينها همه رها كنند اين

صحيفه نور ج 15 صفحه 32

شرارت‏ها را و جوانها و دخترها و پسرهاى عزيز ما گول اينها را نخورند از دام اينها فرار كنند و به آغوش اسلام برگردند كه اينها براى ملت نمى‏خواهند كار بكنند، دليل اين است كه اينها در هر جا قيام به ضد ملت دارند مى‏كنند. اين هياهوى چند روز پيش از اين، دو روز پيش از اين و آن شرارت‏ها براى جلوگيرى از آمريكا بود؟! اين مردمى كه شهيد شدند، اينها آمريكائى بودند؟! اين خرمن‏هائى كه شما آتش مى‏زنيد خرمن‏هاى آمريكاست؟! اين كارخانه‏هائى كه شما به تعطيلى مى‏كشيد كارخانه‏هاى آمريكائى است؟! اين كشاورزان را كه دعوت به كم كارى و بيكارى يا اينكه اگر حاصل عمرشان را جمع كردند و شما با يك كبريت آتش مى‏زنيد، اينها مردم آمريكا هستند؟! شما طرفدار خلق هستيد؟! طرفدار خلق ايران هستيد؟! طرفدار ملت خودتان هستيد؟! شما آقايان كه از اينها تاييد مى‏كنيد، طرفدارى از اسلام مى‏كنيد؟! طرفدارى از كشور اسلامى مى‏كنيد؟! كارهاى اينها را اسلامى مى‏دانيد؟! كارهاى حكومت اسلامى ما را اسلامى نمى‏دانيد و كارهاى اين گروهك‏ها را كه در ميدان‏ها و در خيابان‏ها با سلاح به جنگ مردم بر خاسته‏اند اسلامى مى‏دانيد شما؟! نبايد يكدفعه هم تفكر كنيد؟! تفكر ساعه خير من عباده سبعين سنه اگر شما هفتاد سال هم عبادت كرديد، بنشينيد يك ساعت هم تفكر كنيد، فكر كنيد كه داريد چه مى‏كنيد، فكر كنيد كه براى خودتان داريد چه غائله‏اى بپا مى‏كنيد. آن صحبت‏هائى كه شما فرستاديد و در مجلس كردند، اين براى خدا بود؟ اين تهمت‏ها براى خدا بود؟! اين كارهائى كه شما مى‏كنيد و مع‏الاسف شمائى كه طبقه مسلم و اسلامى هستيد، اين كارها براى كشور شماست؟! براى اسلام است؟! دين شما را وادار كرده است كه بر خلاف يك دولتى كه اينهمه گرفتارى دارد شما عمل بكنيد و چوب لاى چرخ يك دولتى كه دارد براى اين ملت شب و روز زحمت مى‏كشد بگذاريد؟! اين براى اسلام است يا براى ملت اسلامى است؟! به نفع كشور است؟! بايد من متاسف باشم از اين مسائلى كه گرفتارش هستيم، من نمى‏خواهم كه شماها هم به سرنوشت ديگران مبتلا بشويد، من نمى‏خواستم كه آنها هم اين سرنوشت را داشته باشند. من در حالات همه‏تان مطالعه كردم و مى‏كنم و نمى‏خواهم كه منتهى بشود آن رايى كه من دارم، به اينكه شما خداى نخواسته ديگر در فكر اسلام نيستيد و همه فكر خود هستيد. مگر من و شما چند سال ديگر هستيم؟ مگر شماها چقدر مى‏خواهيد عمر بكنيد؟ مگر شماهر مقامى هم پيدا بكنيد از مقام رضاخان و محمدرضا خان بيشتر مى‏شود؟ عبرت بگيريد، عبرت بگيريد از اين حوادث تاريخ. تاريخ معلم انسان است. تعليم بگيريد از اين حوادثى كه در دنيا واقع مى‏شود. شماها چند سال ديگر نيستيد در اين عالم، چمران هم نيست، چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا كرد و در اين دنيا شرف را بيمه كرد و در آن دنيا هم رحمت خدا را بيمه كرد، ما و شما هم خواهيم رفت. مثل چمران بميريد، مثل اين سربازهائى كه در مرزها كشته مى‏شوند بميريد. اين وصيت نامه‏هائى كه اين عزيزان مى‏نويسند، مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصيت نامه‏ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد. و اين جوانهاى ما كه عليل شدند، الان هم وقتى مى‏آيند از من مى‏خواهند كه دعا كنم كه اينها شهيد بشوند، پايش را از دست داده، عصا زير بغلش هست لكن گريه مى‏كند و

صحيفه نور ج 15 صفحه 33

مى‏خواهد كه دعا كنيم كه شهيد بشود. از اينها يك قدرى تعليم و تعلم پيدا كنيد. چرا من به شما عرض كردم كه يك مطلبى كه بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نص قرآن است و از يك گروهى صادر شده است با اسم و رسم، چرا شما، من دعوت كردم كه از اينها حسابتان را جدا كنيد، نكرديد؟ آن آقا كه من كرارا به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام كن، اعلام كن به اينكه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد، نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم كه توبه كند تا خداى تبارك و تعالى او را بيامرزد و در آن عالم رو سياه نباشد. شما الان وقت داريد، وقت توبه باقى است، وقت جدائى از گروه‏هائى كه به ضد اسلام قيام كرده‏اند باقى است، يك قدم روى هواى نفس بگذاريد، يك قدم روى خواست‏هاى شيطانى خود بگذاريد و اعلام كنيد به اينكه اين كسانى كه اعلاميه جبهه ملى را داده‏اند و بر ضد اسلام اعلاميه دادند و ارتباط براى آنها، هر كدام ثابت بشود كه به اطلاع آنها بوده است اين مطلب، مرتد شدند، شما از آنها تبرى كنيد، شما از اينهائى كه ديروز پريروز ريختند در خيابان‏ها و آنهمه جنايت كردند و اعلام كردند كه ما بر خلاف جمهورى اسلامى مسلحانه جنگ مى‏كنيم، شما از اينها تبرى كنيد. من صلاح شما را مى‏خواهم، من علاقه دارم به بسيارى از شما و شما توجه نداريد. من بايد بگويم كه شماها با اينكه در سياست بزرگ شديد شم سياسى نداريد، چنانچه آقاى بنى صدر هم شم سياسى نداشت. من الان هم نصيحت ميكنم آقاى بنى صدر را به اينكه نبادا در دام اين گرگ‏هائى كه در خارج كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبروئى كه از دست داديد بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بيشتر از اين خودت را تباه نكنى، من علاقه دارم كه همه اشخاصى كه در اين مملكت زندگى مى‏كنند يك زندگى انسانى الهى باشد. نبادا يك وقت در دام اشخاصى بيفتى كه اين ملت آنها را سر تا پا شناخته است و آنها از تو پشتيبانى كنند و تو هم در دام آنها بيفتى كه هم دنيا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت. اگر نصحيت‏هاى من را گوش كرده بودى اين مسائل پيش نمى‏آمد، لكن نگذاشتند. آنهائى كه به تو اظهار علاقه مى‏كردند، آنها به اسلام علاقه نداشتند و تو را كشاندند به جائى كه تباه كردند. بيش از اين خودت را تباه نكن، به دام اين اشخاصى كه مثل اژدها دهان باز كرده‏اند تا همه حيثيت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نيفت. اگر چنانچه توبه كنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گروه‏هاى مفسد، فاسد، جنايتكار سلب كنى و در يك كنارى بنشينى مشغول تصنيف و تاليف بشوى صلاح تو است. اگر شما آن نصيحتى را كه آن روز من با حال مرض در بيمارستان به شما كردم گوش كرده بوديد امروز اينطور نبود و من نمى‏خواستم باشد. آن روز من يكى از حرف‏ها كه اساس همه گرفتارى‏هاى بشراست تنبه دادم كه حب الدنيا راس كل خطيئه تمام خطاهائى كه از ماها صادر مى‏شود روى اين حب نفس و جاه و مال و منال است. اگر اين كلمه را گوش كرده بوديد و هواهاى نفسانى را زير پا گذاشته بوديد اينطور نمى‏شد كه همه گروه‏ها، همه دوستان شما از شما منفصل بشوند الا اين گروه‏هائى كه مى‏خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند. دوستهاى درجه اول شما پشت به شما كردند، گروه‏هائى كه با شما بودند و براى شما شعار ميدادند پشت به شما كردند و اين دليل بر اين بود كه شما قدرت سياسى نداريد، بزرگتر دليل

صحيفه نور ج 15 صفحه 34

اين است كه انسان يازده ميليون راى را تباه كند. اين گذشت و ناگوار گذشت، من نمى‏خواستم اينطور بشود، لكن - باز - براى هر كس هر كار بكند باز جاى توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، شما توبه كن و يك قدم طرف خدا برو و پشت به هواى نفسانى بكن خداوند مى‏پذيرد تو را، آبروى تو را اعاده مى‏دهد، حيثيت تو را اعاده ميدهد. و شمائى كه امروز هستيد در مجلس و در صحنه، شما هم اين نصيحت عاجزانه من را قبول كنيد و يك پاروى نفسانيت بگذاريد و اين گروه‏هائى كه ايران را مى‏خواهند به تباهى بكشند، قيام مسلحانه بر ضد اسلام كردند اينها را از خود برانيد و از آنها تبرى كنيد و آنهائى كه اسلام را براى حالا ديگر صحيح نمى‏دانند آنها را هم از خودتان برانيد و از آنها تبرى كنيد. جاى توبه باز است و بزرگتر گناه، بزرگترين گناه اين است كه انسان طرفدارى بكند از كسانى كه به ضد اسلام قيام كرده‏اند يا به ضد اسلام اعلاميه مى‏دهند. من خير شما را مى‏خواهم، من حق خودم را بخشيدم به شما، هر چه بد گفتيد بخشيدم لكن خير شما را مى‏خواهم كه از اين خطاها كه تا كنون شده است دست برداريد و با ملت حسابتان را يكى كنيد و با اين گروه‏هاى مختلفى كه مى‏خواهند از حيثيت شما براى خودشان كسب وجاهت كنند و هر چه آنها كسب وجاهت كنند شما وجاهتتان را از دست مى‏دهيد، از اينها ببريد و به اسلام، به همين چيزى كه عقيده به آن داريد لكن هواى نفس نمى‏گذارد، برگرديد و همه ما، همه ما تعليم پيدا بكنيم از اين سربازهائى كه در جبهه‏ها دارند جان خودشان را فدا مى‏كنند. آنها جان خودشان را براى اسلام و براى مصلحت كشور اسلامى فدا مى‏كنند و ما سر خون آنها اينجا بنشينيم و با هم جنگ و ستيز كنيم. اين در منطق اسلام از بزرگترين گناهان است و در منطق انسانيت از بزرگترين امورى است كه قبيح است. چقدر قبيح است كه يك دسته‏اى براى مصالح كشورشان، براى مصالح ما بروند در جبهه‏ها و آنطور جانفشانى كنند و آنطور خون خودشان را بدهند و شب و روز خودشان را صرف در اين عبادت بزرگ الهى بكنند و من و شما هم اينجا بنشينيم و مقاله بنويسيم و روزنامه بنويسيم و به جان هم بيفتيم، چقدر اين مساله قبيح است و چقدر شرم‏آور است. خداوند همه ما را از شر خودمان نجات بدهد. خداوند همه ما را به راه راست خودش هدايت كند. خداوند همه كشور ما را از شر اجانب نجات بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 39

تاريخ: 6/4/60

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل مركز آموزش (06) كادر و گروه 22 توپخانه شهرضا، فرماندهان نظامى و وزير مسكن و شهرسازى و معاونين و مشاورين اين وزارتخانه

اسلام امانتى عظيم در دست پاسداران اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من با اينكه در روز شنبه بناى بر اينكه صحبتى بكنم نداشتم، معذلك چون شما جوانان عزيز كه پاسداران اين اسلام هستيد و سربازان ارجمند اسلام هستيد، چهره‏هاى شما را كه مى‏بينيم و عزم راسخى كه از ماوراء اين چهره‏ها مشاهده مى‏كنم، من را ملزم كرد كه چند كلمه ولو براى دعا با شما عزيزان صحبت كنم.

من اين عكس‏هائى كه در دست شماست، جوانان عزيزى كه در راه اسلام و كشور اسلامى، ما از دست داده‏ايم موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزيز اين فداكارى‏ها را از ياد نخواهد برد. شما امروز بحمد الله خودتان اسلام را پشتيبانى مى‏كنيد و مثل رژيم سابق نيست كه شماها زحمت بكشيد و زحمت شما براى قدرت‏هاى ديگر باشد. برادران من! شما امروز هر چه فداكارى بكنيد و هر چه خدمت بكنيد، خدمت به كشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزيز از آنوقتى كه وجود پيدا كرده است، فداكارى‏هاى بسيار تقديم خداى تبارك و تعالى كرده است. و بحمد الله امروز هم كه با دست شما و با اراده مصمم شما عزيزان دفاع از حق خودتان و دفاع از كشور خودتان و دفاع از اسلام عزيز مى‏كنيد، شما هم همان اجر را داريد كه لشگرهاى صدر اسلام در احد و خندق و ساير جبهه‏ها داشتند. آن روز اسلام امانتى بود در دست آنها كه با جانفشانى نگهدارى كردند و امروز هم اسلام امانتى است در دست همه ما كه بايد به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشيم و حفظ كنيم كيان اسلام را. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما عزيزان را مصمم‏تر و اراده شما را قويتر و مشت‏هاى شما را فشرده‏تر و صف‏هاى شما را فشرده‏تر كند، كه گرگ‏هايى كه در كمين هستند و همه دنبال اين هستند كه اين كشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مايوس كنيد. شما امروز مى‏دانيد كه ملت شريف ما پشتيبان شما عزيزانند.

ملت پشتوانه ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح

همانطورى كه شما كوشش مى‏كنيد در راه اسلام و فداكارى مى‏كنيد در راه كشور اسلامى

صحيفه نور ج 15 صفحه 40

خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همكار هستند و همفكر هستند و پشتيبان شما هستند. و ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح وقتى كه پشتوانه شان يك ملت شد، اين آسيب‏پذير نخواهد بود. و انشاء الله شما با عزم راسخ خودتان و با اراده مصمم خودتان در جبهه‏ها به پيش برويد و دست جنايتكارانى كه از امريكا دستور مى‏گيرند، از كشور خودتان كوتاه كنيد و افرادى كه در بين اين ملت هستند و يك اقليت‏هاى بسيار ناچيزى هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعاليت‏هاى شما، آنها هم به اشخاصى كه از اين عالم به جهنم رفتند، ملحق بشوند. خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوكت بدهد و دشمنان اسلام را انشاء الله از صفحه روزگار بردارد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 44

تاريخ: 8/4/60

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى

شهادت بهشتى در مقابل مظلوميت او ناچيز است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آقايان جهاد سازندگى تشريف دارند و من اميدوارم كه در اين جهاد سازندگى در ساير جهادات همه موفق و مويد باشند.البته اين پيشامد منتظره، البته اين پيشامد براى همه ملت ما ناگوار بود و يك اشخاصى كه براى خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مى‏شناسم، از ابرار بوده‏اند، از اشخاص متعهد بوده‏اند كه در راس آنها مرحوم شهيد بهشتى است. ايشان را من بيست سال بيشتر مى‏شناختم، مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متاثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب، افرادى كه بيشتر متعهدند، موثرتر در انقلابند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده‏اند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود. تهمت‏ها، تهمت‏هاى ناگوار به ايشان مى‏زدند. از آقاى بهشتى اينها مى‏خواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من بيش از بيست سال ايشان را مى‏شناختم و بر خلاف آنچه اين بى‏انصاف‏ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏مند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان ميدانستم و شما گمان نكنيد كه اين آقايان كه وارد شدند در اين شغل‏هاى دولتى، اينها يك اشخاصى بودند يا هستند كه راهى براى استفاده جز اين مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پيش مردم مقام داشتند، در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود كه وا خورده باشند كه بخواهند بيايند اينجاانحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انحصارطلب بودند و مى‏خواستند بهشتى و خامنه‏اى و رفسنجانى و امثال اينها را از صحنه خارج كنند. اينها رفتند به آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه، در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى شناخت آنها را خوانده باشد مى‏داند كه به هيچ يك از اصول اسلامى اعتقاد نداشتند، به دست اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند. و نحن انشاءالله بهم لا حقون .

صحيفه نور ج 15 صفحه 45

از صدر اسلام تاكنون دو خط بوده است، يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطى كه ترسيمش را انبيا كرده‏اند

از صدر اسلام تاكنون دو طريقه، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشان به اين است كه يك طعمه‏اى پيدا بكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهائى كه مسلمان بودند، مى‏كردند، اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنها راحت طلبى بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند. وقتى كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه مى‏خواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم، بعضى از اينها نصيحت مى‏كردند كه براى چه شما اينجا هستيد، مامونيد و حاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيد و از همان‏ها بعضى قماش‏ها بودند كه اشكال هم مى‏كردند كه يك قدرت بزرگى را در مقابلش چرا يك عده كمى قيام مى‏كنند. اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامى ما شاهد اشخاصى كه به اين وضع بوده‏اند، راحت را بر هر چيزى مقدم مى‏داشته‏اند، تكليف را اين مى‏دانستند كه نمازى بخوانند و روزه‏اى بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكرى بگويند و فكرى بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافى هم باشند غيبت بكنند، بروند عبادتشان را بكنند و بنشينند و در مجالسشان غيبت بكنند، تهمت بزنند. اين يك راهى بود كه يك دسته‏اى از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا چند روزى كه هست، خوب استراحت بكند، بنشيند در خانه‏اش عبادت بكند. اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات، مثلا نماز و روزه و امثال اينها، براى اسلام هم غير از اين، خيلى، نه اطلاعات صحيح داشتند و نه ارزشى قائل بودند، همان بايد در منزل‏ها بنشينند و نگاه كنند و به ديگران اشكال كنند. در آنوقتى كه اول نهضت بود، يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايرانى‏ها ديوانه شده‏اند. قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگى در مقابل ظلم را، با تعبير ديوانگى، يكى از اشخاص سرشناس معرفى كردند. آن كاسب يا تاجرى كه در منزل او بود و از او شنيد اين را، گفته بود كه آقا بعضى از اينها مردم كذا و كذا هستند و اينها بعضى‏شان هم شهيد شده‏اند. آن آقاى سرشناس گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمى‏رود در توى خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاى سرشناس پرونده‏اش از ساواك بيرون آمده و آنوقتى كه جوانهاى ما در خيابان‏ها كشته مى‏شدند، انگشتر براى سلامت محمدرضا فرستاده بود. يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام الله عليه از اينها تعبير مى‏كند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتى كه همشان اين است كه شكمش سير بشود، شهواتش را بر همه چيز مقدم مى‏دارد، نماز هم مى‏خواند و روزه هم مى‏گيرد و عبادات شرعى را هم بجا مى‏آورد، لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطرى، در معرض يك چيزى قرار بدهد و اين كارى كه اين ملت شريف اسلام كردند، اين كار يك كار جنون آميز بوده است. يك دسته ديگر هم انبيا بوده‏اند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبى بود و يك خطى بود، تمام عمرشان را صرف مى‏كردند در اينكه با ظلم‏ها و با چيزهائى كه در ممالك دنيا واقع مى‏شود، همشان را اينها صرف مى‏كردند در مقابله با اينها. كسى كه تاريخ انبيا را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد و تاريخ زندگى حضرت رسول سلام الله عليه را و ائمه اطهار و

صحيفه نور ج 15 صفحه 46

اصحاب رسول الله را ديده باشد مى‏بيند كه اينها از اولى كه وارد شدند در ميدان و به حد بلوغ رسيدند و رسول اكرم از اولى كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت، بين اين بستر و آن بعثت، تمام فعاليت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و كسى كه زندگى امير المومنين سلام الله عليه را مشاهده كند نيز همين طور بوده، جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است و ساير ائمه عليهم السلام، البته آن كه از همه بارزتر و معروف‏تر است سيدالشهدا سلام الله عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام الله عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود، آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام الله عليه و عبادت كند، اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائى پيش نمى‏آمد، يك راحت طلبى بود و كناره گيرى از جامعه و دعا و ذكر بود، لكن وضع تفكر جور ديگرى بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مى‏كردند با اهل ظلم و ستم، احتراماتشان بسيار زياد بود، خلفا حاضر بودند كه آنها را هر جور احترام مى‏خواهند بكنند كه آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسى بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد، و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه، بردنشان به محل خليفه همچو نبود كه اينها يك مردم عادى باشند كه همين بنشينند و درسى بخوانند و درسى بگويند و مطالعه‏اى بكنند و عبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود، اين مذهب، اين مذهبى كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود. اين دو رشته، از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته تعهد به اسلام و ايستادگى در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتورى و قدرت‏هاى شيطانى، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصى را، بسيار هم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها، لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دسته‏اى را اذيت كرد و زد، راحت طلبى را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشستند يا بعضى هم ساكت نشدند و كنار نشستند يعنى موافقت كردند با دستگاه. اين دسته اى كه خودشان را از اول مهيا كردند براى مقابله، مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، اين مقابله شهادت دارد، اين مقابله حبس دارد. اينها در حبس هم بعضى‏شان رفتند و آن زجرها را مى‏كشيدند، قدمشان كه از حبس بيرون مى‏آمد مى‏رفتند سراغ باز مقابله، براى اينكه اين يك مكتبى بود و يك خطى بود، خطى كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كرده‏اند، آن انبيائى كه در آتش سوزاندند آنها را و اره كردند آنها را و آنها اگر مى‏خواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند، خيلى هم محترم بودند. اين آقايانى كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كس هر عملى بكند، هر حرفى بزند، اين در حبس است و در شكنجه است و در كذا، لكن اينها حبس را مى‏رفتند، شكنجه را ميديدند، بيرون مى‏آمدند و باز همان پست را اداره مى‏كردند.

با ترور شخصيت‏ها، ملت از صحنه خارج نمى‏شود

ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرت‏ها از ما دست برداشته‏اند. ملتى كه مى‏خواهد زنده

صحيفه نور ج 15 صفحه 47

باشد و مى‏خواهد مستقل باشد و نوكر نباشد، وابسته نباشد و مى‏خواهد آزاد باشد و تحت سلطه‏نباشد، اين ملت بايد مهياباشد براى همه چيز.اگرراحت طلبى را مى‏خواهد ملت، اززمان محمد رضابهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نمازبخوانند با امام جماعتشان، امام جماعت برود سراغ كارش و شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبى اين را اقتضا مى‏كرد، حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نان‏تان را مى‏خورديد و آب‏تان را مى‏خورديد و شميران‏تان را هم مى‏رفتيد و كارهاى عادى‏تان را انجام مى‏داديد، لكن تكليف هم اين است؟ در مقابل خدا هم مى‏شود انسان عذر بيخودى بتراشد؟ فرضا كه حالا كسى عذر تراشيد به اينكه، خوب، ما ديديم كه وقتى وارد بوديم در اين امور، از همه اطراف كشورهاى وابسته به امريكا و شوروى و افراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مى‏كنند، مى‏كشند افراد را، بمب مى‏گذارند و چه مى‏كنند، هجوم ميكنند و وارد كشور مى‏شوند، خوب، تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبى را انتخاب كنيم و چند روز ادامه زندگى حيوانى بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم ان من شيئى الا يسبح بحمد ربك آنها هم ذكر و تسبيح دارند، لكن همشان علفشان است، انسان هم بايد اينطورى باشد كه همش اين علفش باشد و هر چه ذلت و خوارى است تن به آن بدهد براى اينكه چند روز زندگى مرفه بكند؟! اين زندگى‏اى است كه بعضى انتخاب كرده‏اند براى خودشان و آنوقت اين جوانهاى ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگى كه شما آقايان از اعضاى آن هستيد، روز و شب خودتان را براى اين ملت ضرف مى‏كنيد، آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شده‏اند! كنار بنشينند و اعلاميه بدهند، روشنفكرشان اعلاميه دهد، روشنفكرشان صحبت كند و محكوم كند. خوب، در مقابل رفقاى خودشان البته مى‏نشينند و حرف‏هائى مى‏زنند، براى خودشان هم تكليف شرعى معين مى‏كنند، اما در مقابل خدا هم مى‏شود انسان تكليف شرعى درست كند؟! خدا را هم مى‏شود اغفال كرد نعوذ بالله؟! فرضا ما و شما را اغفال كنند، اين جناياتى كه الان، امروز در كشور ما واقع مى‏شود، اين جنايات را صحه بر آن مى‏گذارند يا مخالف هستند؟ اگر صحه مى‏گذارند و امثال اينهائى كه شهيد شدند، آنها مستحق مى‏دانند از براى قتل و از براى شهادت، پيش ما فرضا گفتند كه فلان آدم، آدم فاسدى بود و بايد از بين برود اما پيش خدا هم مى‏شود اينطور صحبت كرد؟ اينهائى كه خدا را قبول دارند و اينها را محكوم نمى‏كنند، جواب خدا را چه مى‏دهند؟ و آنهائى كه نشسته‏اند در كمين و اين جوانها و كودك‏هاى ما را بازى مى‏دهند و مى‏فرستند در خيابان‏ها به خرابكارى يا بازى ميدهند و يك بمب دستشان ميدهند، يك دختر، يك پسر بمب را دستش مى‏دهند برو بگذار كجا، اينهائى كه در آن كنارها نشسته‏اند، انسانند اينها؟ يا سبع‏هائى هستند كه خودشان جرات بيرون آمدن نمى‏كنند و اطفال مردم را مى‏فرستند و خرابكارى مى‏كنند. اينها گمان مى‏كنند كه ملت ما براى خاطر فلان شخص و فلان شخص قيام كرده است. شما كارى بكنيد كه پيغمبر اسلام را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه اولياء عظام خدا را از صحنه خارج كنيد، شما كارى بكنيد كه مذهب تشيع را از

صحيفه نور ج 15 صفحه 48

صحنه خارج كنيد و الا مذهب تشيع و مذاهب اسلامى اين مسائل را ديده‏اند، مذهب خون و شمشير است مذهب تشيع و اين تا آخر هست، منتها يك وقت وسائل فراهم نبوده براى بعضى‏ها، لكن درصدد بودند كه بشود و يك وقت هم وسايل فراهم شد و شد. حالائى كه همچو قيام مردانه بزرگى رخ داده است و اينطور ملت ما براى همه چيز ايستاده است، حالا شما مى‏توانيد با يك بمب و با كشتن يك شخصيت ولو هر چه شخصيت بزرگى باشد، مى‏توانيد ملت را هم از صحنه خارج كنيد؟ يا اينكه ملت فريادش بيشتر مى‏شود و مشتش گره بيشتر پيدا مى‏كند و عزمش جزم‏تر مى‏شود. شما بايد اين الله اكبرها را از مردم بگيريد، چند نفر عزيز كه بسيار خاطرشان عزيز است، گرفتن از ملت، ملت را عقب نمى‏نشاند، صف‏ها فشرده‏تر مى‏شود، فريادها بيشتر مى‏شود و مشت‏ها گرهش محكمتر مى‏شود. شما نمى‏توانيد با ترور بعضى شخصيت‏ها، با بمب گذاشتن در بعضى جاها، هر جا باشد، نمى‏توانيد اين ملت را از صحنه خارج كنيد، اين ملت سرتاسر كشور الان در صحنه است، الان در تمام كشور در صحنه مردم موجودند وبا مشت‏هاى گره كرده ايستاده‏اند در مقابل شما. ملتى كه جوانش هر دو پايش را از دست داده و او را خواباندند و آوردند پيش من معذلك مى‏گويد كه دعا كنيد كه من شهيد بشوم، ملتى كه مادر شهيد مى‏آيد و مى‏گويد من اولاد ديگرى هم دارم و براى شهادت حاضرم بدهم، ملتى كه جوانهاى او در جبهه‏ها نماز شب مى‏خواند و جهاد فى سبيل‏الله مى‏كند و اين جهاد را براى خودش فخر مى‏داند و زندگى ننگين فرصت طلبى و راحت طلبى را به كنار زده است و شب و روز خودش را در سنگر با آن هواى گرم و با آن بى آبى و با آن شدت مى‏گذراند و پيشروى مى‏كند، با كشتن من و امثال من كنار ميرود اين ملت؟ اشتباه داريد شماها، شمائى كه دعوت مى‏كنيد به ايستادن در مقابل مردم، در مقابل اين ملت مى‏خواهد كسى بايستد؟ اينهائى كه دم از خلق مى‏زنند و دم از شجاعت مى‏زنند ودم از جنگجوئى مى‏زنند، چطور در كنار خانه‏ها خزيده‏اند و بچه‏ها را وادار مى‏كنند كه بروند بمب بگذارند؟ اين كار ابلهانه براى چيست؟ براى اين است كه شما خيال مى‏كنيد كه حالا كه اين كار را كرديد ديگر ملت ما همه كنار مى‏روند و صحنه را مى‏گذارند براى شما؟ اين اشتباه است. دو روز پيش از اين كه سران ارتش اينجا بودند، با كمال جديت از من مى‏خواستند كه به اين اشخاصى كه براى صلح رفت و آمد مى‏كنند، بگوئيد نيايند اينجا، ما رها نخواهيم كرد، ما مثل حسين در جنگ وارد شديم و مثل حسين بايد به شهادت برسيم. من كرارا به اين مادرها و پدرها و به اين جوانهاى گول خورده نصيحت كردم كه اولادهاى خودتان را نصيحت كنيد، اولادهاى خودتان را باز داريد از اينكه آلت دست جنايت جنايتكاران بشوند و به اين جوانهاى گول خورده مكرر گفتم كه شما طرز فكر اين بزرگترها را به اصطلاح و اين سران را مشاهده كنيد، اين سران فاسد هيچ كدام در صحنه نيستند، همه در زير، در كنج خانه‏ها و در زير زمين‏ها هستند و شما را آلت قرار دادند كه شما برويد و خون مردم را بريزيد و خون خودتان ريخته بشود، صحنه براى آنها درست بشود كه آنها بيايند بيرون صحنه را براى امريكا درست كنند. بيدار بشويد يك قدرى، اين تلاش‏هاى احمقانه‏اى كه اينها مى‏كنند خيال مى‏كنند كه به مجرد اينكه اين افراد لايق را بردند از بين، ملت ما ديگر ميرود كنار. در ملت ما افراد لايق هست و مى‏آيد

صحيفه نور ج 15 صفحه 49

جاى آنها، آنها براى همين شهادت وارد شده بودند در جبهه، در اين صحنه‏ها و ملت ما هم براى شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود كه به مجرد اينكه يك امرى واقع مى‏شد ناگوار، ما كنار مى‏رفتيم و ملت كنار مى‏رفت، اين از اول نمى‏آمد در صحنه. ملتى كه بچه چندساله‏اش با موتور سيلكت مى‏زند به تانك وزير تانك مى‏رود، اين به كشته شدن يك نفر يا دو نفر يا صد نفر يا هزار نفر كنار مى‏نشيند؟!اينها بايد به عدد افراد اين ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده اين ملت بمب تهيه كنند، والا يك بمبى دزدكى زير يك منزل گذاشتن و يك نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بين بردن كه ملت را از بين نمى‏برد. ملت يك درياى بزرگى است و اين درياى بزرگ هست و به جاى اشخاصى كه از صحنه آنها با شهادت بيرون مى‏روند و جنايتكاران آنها را از صحنه بيرون مى‏كنند، به جاى آنها باز افراد مى‏آيند و اين سير خروشان هست تا اينكه امريكا را و ساير كشورهائى كه مى‏خواهند ما را طعمه كنند، قطع طمع همه آنها را بكنند. ما به اينطور كارهاى بچگانه، كارهائى كه معلوم است از روى ضعف پيش آمده، كارهائى كه معلوم است كه نفس‏هاى آخر را دارند مى‏كشند، از صحنه خارج نمى‏شويم ما. ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مرفهى بكنيم، بله، وقتى مى‏ديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند، خوب، راحت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما را، چندين هزار افراد شما را محمدرضا در خيابان‏ها كشت و شما از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنه‏هاى جنگ هر روز برادران ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين امور عبرت بگيريم، اين برادران كشته مى‏شوند و جاى آنها را يك صف ديگر مى‏گيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مى‏كنيد. يك روز مى‏گوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش مى‏آيد نمى‏آئيد، فرار مى‏كنيد، يك روز مى‏گوئيد كه اجازه بدهيد ما بيائيم در راديو و تلويزيون چه بكنيم، اجازه هم بهتان بدهند نمى‏آئيد، يك روز هم مى‏گوئيد كه ما براى خلق ميخواهيم زحمت بكشيم، خرمن‏هاى مردم را آتش مى‏زنيد براى خلق، كارخانه‏ها را از بين مى‏بريد براى خلق، اين خلق را مى‏ريزيد در خيابان‏ها و سر مى‏بريد براى خلق، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مى‏كنيد كيست؟ - اين خلقى كه زندگى اين مردم را شما ميخواهيد به هم بزنيد، اگر بتوانيد. اين خلقى كه براى او عمل مى‏كنيد، خوب، جز اين جمعيت ايران است ؟شما اين جمعيت ايران را داريد در مقابلش ايستاديد، شما دعوت مى‏كنيد در مقابل اين جمعيت، مردم بايستند، مردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما گنهكارها را دعوت مى‏كنيد و شما مفسدين را دعوت مى‏كنيد براى مقابله، وقتى مقابله نمى‏توانند بكنند مى‏روند كنار و هى بمب مى‏گذارند يك جائى، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ نيستيد و ادعا مى‏كنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعايش را مى‏كنيد، در كتاب خودتان از اسلام هيچ خبرى نيست و همه اصول اسلام را تاويل مى‏كنيد به همين دنيا، همه چيز را بر مى‏گردانيد و ادعاى اسلام مى‏كنيد. اين اسلامى كه شما مى‏گوئيد چيست؟ مگر ملت ما از شماها ديگر مى‏توانند بازى بخورند؟ اينهائى كه هم حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يك وقت فرصت پيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مى‏فهميد شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.

صحيفه نور ج 15 صفحه 50

ملت ما، همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند

ما باز از خوف اينكه يك دسته جوان بازيخورده در بين اينها باشد و هست، از خوف اين نمى‏توانيم يك شدت عملى به خرج بدهيم، ولى ملت ما بايد چشم‏هايش را باز كند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد.شما ننشينيد حالا كه براى شما فقط پاسدارها عمل كنند. شما همه پاسدار اسلاميد، ملت ما همه پاسدار اسلام هستند، بايد همه مراقب باشند همسايه‏هاى خودشان را هر خانه‏اى تحت نظر بگيرد، رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرد، اگر ديد يك مساله‏اى در آنجا محتمل است باشد، ولو احتمال بدهد، بايد اطلاع بدهد به مراكزى كه در نزديك آنجاست. كم توجه نباشد به اين مسائل، سست نباشد در اين مسائل. پيغمبر اسلام تا آنوقتى كه در بستر مرگ خوابيده بود جيشش را فرستاده بود و بيرون مدينه تجهيز كرده بود براى مقابله با كفار. آنهائى كه اسلام را خلاصه ند در اينكه بخورند و يك نمازى بخوانند و يك روزه‏اى بگيرند و در گرفتارى اين ملت، در گرفتارى اين جامعه دخالت نكنند، به حسب روايت رسول اكرم اينها مسلم نيستند، كسى كه اهتمام به امور مسلمين ندارند. در صحنه خودشان نيستند، آنهائى كه در صحنه هستند آنها را انتقاد مى‏كنند. مراجعه كنند اشخاص، گروه‏ها به قلب خودشان ببينند كه اين كارى كه در تازگى واقع شد و اينهمه جوان ما و اشخاص برومند ما به شهادت رسيد، آيا اينها در قلبشان احساس خشنودى مى‏كنند؟ و من مى‏دانم يك عده‏اى اينطورند و من يك كلمه به برادران دادگاه و كسانى كه رئيس زندان هستند و اشخاصى كه زندانبان هستند مى‏گويم و آن اينكه اينطور نباشد كه يك جنايتى وقتى واقع شد اينها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانيانى كه الان هستند، ولو اين زندانيان از همين گروه‏هاى فاسد باشند، با خشونت غير اسلامى عمل كنند. با آرامش و با احترام عمل كنند، لكن دادگاه‏ها احكام را با دقت بررسى كنند و پرونده‏ها را بررسى كنند و آنها را بر محكمه‏ها بنشانند و از آنها استفسار كنند و با قاطعيت هر چه بايد بكنند، عمل كنند، لكن اينطور نباشد كه حالا از باب اينكه يك دسته‏اى از ما بوسيله همين گروه‏ها از بين رفته، حالا ما در حبس با اشخاصى كه محبوس هستند، خداى نخواسته به خلاف موازين اسلام عمل كنند و من مى‏دانم نمى‏كنند، گر چه آنهائى كه بايد به شما تهمت بزنند تهمت رامى‏زنند. آنها كارهاى اينها كه در خيابان‏ها كردند و مردم را آنطور، بيگناه‏ها را آنطور كشتند، آنها را توجيه مى‏كنند و محكوم نمى‏كنند، لكن اين مصيبت‏هائى كه بر جامعه ما وارد مى‏شود - براى او - هيچ ابدا تفاوتى برايشان نمى‏كند، اگر نگويند كه (آنها در خلوت مى‏گويند) خوب شد كه اينها را كشتند.

خداوند انشاء الله همه ما را اصلاح كند، هواهاى نفسانيه ما را سركوب كند، ما را و ملت ما را مصمم‏تر كند، همه در صحنه حاضر باشند لكن آرامش را حفظ كنند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 53

تاريخ: 10/4/60

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون تهران

شهادت بهشتى و يارانش يك واقعه و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هم در نوبت خودم به جامعه روحانيت و ملت ايران و به مسلمين جهان و به مستضعفين تمام عالم هم تهنيت و هم تسليت عرض مى‏كنم، تسليت براى اينكه ما در جبهه‏ها از پانزده خرداد تاكنون بسيارى از جوانان و متدينين، زنها، مردها، از دست داديم. و اين يك واقعه بزرگى و ثلمه بزرگى بر اسلام و مسلمين بود خصوصا اين جنايت اخيرى كه واقع شد و دست آمريكا از آستين اين خائن‏ها بيرون آمد و يك همچو جنايتى به مسلمين وارد كردند و كسانى كه جز به مصلحت مسلمين انديشه نمى‏كردند و از وكلاى مجلس و از دولت وزرايى كه بسيار ارزشمند بودند، وكلايى كه ارزشمند بودند و از قوه قضائيه هم مثل آقاى بهشتى كه از اول شكل گرفتن جمهورى اسلامى مورد هدف بود، شما شاهد بوديد كه تمام اين ارگان‏هاى اسلامى مورد هدف بودند، مجلس مورد هدف بود. مجلس خبرگان وقتى كه ديدند بسيارى از آنها يا اكثر از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. مجلس شورا وقتى ديدند كه اكثريت آنها اشخاص متعهد و بسيارى از آنها از علما هستند مورد هدف واقع شد. قوه قضائيه وقتى ديدند به دست اشخاص دانشمند متعهد فعال واقع شد مورد هدف واقع شدند. اين يك جريانى بود و هست، الان ما بسيارى از دوستانمان و علاقه مندان به اسلام را از دست داديم، لكن من به ملت ايران تهنيت عرض مى‏كنم كه چنين فرزندانى را تحويل جامعه داد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى فرستاد و باز هم ايستاده است و خم به ابرو نياورده است.

ما هر روز در جبهه‏ها فرزندان بسيار عزيزى كه براى حفظ اين كشور و حفظ اين جمهورى اسلامى كوشش مى‏كنند و به دفاع از كشور اسلامى قائم هستند و شب و روز خودشان را نمى‏شناسند، و ارتش دلاور ايران و سپاه پاسداران عزيز و بسيج عمومى و عشاير كشورمان و اهالى عزيز آن سامان تمام مجهز هستند و ايستاده اند و ابدا راجع به اين مسائلى كه در پشت جبهه واقع مى‏شود يا در خود جبهه واقع مى‏شود اهميتى به آن نمى‏دهند كه دست از كارشان بردارند، همه منسجم‏تر مى‏شوند، قويتر مى‏شوند و همه مستعد اين هستند كه اين كاروان را به آخر برسانند و اين درخت ثمر بخش اسلام را به ثمره خودش برسانند. البته يك ملتى كه يك ملتى كه مى‏خواهد در مقابل همه قدرت‏ها بايستد، نمى‏خواهد سازش كند با بلوك غرب و نمى‏خواهد سازش كند با بلوك شرق و لاشرقيه و غربيه

صحيفه نور ج 15 صفحه 54

مى‏خواهد باقى بماند، مى‏خواهد صراط مستقيم انساينت و اسلاميت را پيش بگيرد، بايد مهيا بشود از براى اينكه همه پيشامدهائى كه پيش آمده است و خواهد پيش آمد، ما نبايد گمان بكنيم كه پيشامدها تمام شد. ما دست اين ابرقدرت‏ها را از مخازن خودمان و تسلط شان را از كشور خودمان كوتاه كرديم و آنها ساكت نمى‏نشينند، و ما بايد توجه داشته باشيم و با كمال قدرت اتكال به يك قدرت غير متناهى و آن قدرت الهى است. وقتى كه ما پشتوانه مان قدرت الهى هست و پشتوانه مان اسلام است و مقصدمان حق است، براى چى در اين مصائب سست بشويم. وقتى كه ما راه خودمان را يافتيم، ملت راه خودش را يافته است و آن راه را دارد باكمال جديت و قدرت تعقيب مى‏كند، البته راه حق دشوارى‏ها دارد، راه حق ناگوارى‏ها دارد، لكن آن كه اهل حق است و راه حق را مى‏خواهد برود آن نبايد هيچ تصور اين را بكند كه كوچكترين سستى را به خودش راه بدهد و بايد با كمال قدرت به پيش برود، براى اينكه جمعيتى كه شهيد شدن را افتخار خودشان مى‏دانند و جمعيتى كه در جبهه‏ها شهيد مى‏شوند و در وصيت‏هاشان آنطور قوى هستند و جمعيت‏هائى كه در طول اين چند سال اخير در خيابان‏ها ريختند و مساجد را سنگر قرار دادند و جماعات را مجهز كردند و مردم را بسيج كردند و از هيچ تانك و مسلسلى نترسيدند، در صورتى كه آنوقت همه قدرت‏ها، قدرت‏هاى شيطانى در صحنه بودند و موجود ،امروز كه همه قدرت‏ها از صحنه بيرون رفتند، لكن بعض پيوندهاى ناصالح مانده‏اند و اينها زيرزمينى و مخفيانه كار مى‏كنند، اين ديگر خوفى ندارد. خوف اصلش براى ملتى كه براى مقصد كار ميكنند ،مجهزند كه تكليف شرعى را عمل كنند، وقتى كه اسلام امروز در دست ما امانت است، امانتى است كه از دست رسول الله ما اخذ كرديم و لازم است كه او را حفظ كنيم و به اين امانت خيانت نكنيم، وقتى كه ما همچو امانت دارى هستيم، تكليف همه ماست كه ادا كنيم اين امانت را و سالم و قوى به نسل‏هاى آخر ديگر تحويل بدهيم. ما براى چه نگرانى داشته باشيم، مائى كه به تكليف خودمان داريم عمل مى‏كنيم. نگرانى آن بايد داشته باشد كه برخلاف مسير حق است. آن بايد نگرانى داشته باشد كه اگر چنانچه كشته بشود، به عقيده خودش اين است كه نابود شده است و به عقيده ما اين است كه به جهنم رفته است. ما چرا نگرانى داشته باشيم ؟ما كه اگر شهيد بشويم قيد و بند دنيا را از روح برداشتيم و به ملكوت اعلى و به وجوار حق تعالى رسيديم، چرا نگران باشيم؟ مگر مردن هم نگرانى دارد؟ مگر شهادت هم نگرانى دارد؟ ما دوستانمان كه شهيد شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا براى اينها دلتنگ باشيم ؟دلتنگ باشيم كه از ديار قيد و بندى خارج شدند و به يك فضاى وسيع و در تحت رحمت حق تعالى واقع شدند؟ البته ما ناراحت هستيم از اينكه اينها كه از اينها استفاده مى‏كرديم براى اسلام و اينها بازوهائى بودند براى اسلام لكن ملت ما 35 ميليون است كه اين تفاله‏ها، اينها يك چند صد هزار نفرى فرض كنيد، فرض كنيد باشند، 35 ميليون مصممند، 35 ميليون جمعيتى هستند كه مادرها بچه‏هايشان را شهيد مى‏كنند و مى‏آيند اينجا به من مى‏گويند كه دعا كنيد، بعضى بچه‏هاى ديگر هم دارم. پيرمرد مى‏آيد مى‏گويد بچه‏ام شهيد شده است و گريه مى‏كند مى‏گويد نمى‏گذارند من بروم جبهه، يك همچو ملتى كه نگرانى ديگر ندارد.

صحيفه نور ج 15 صفحه 55

اسلام از همه چيز عزيزتر است

ماها تابع و پيروان آن مردانى هستيم كه به حسب روايت، به حسب تاريخ، هر چه روز عاشورا سيدالشهدا سلام الله عليه به شهادت نزديكتر مى‏شد افروخته‏تر مى‏شد. جوانان او مسابقه مى‏كردند براى اينكه شهيد بشوند، همه هم مى‏دانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مى‏كردند آنها، براى اينكه آنها فهميدند كجا مى‏روند، آنها مى‏فهميدند براى چه آمدند. آگاه بودند كه ما آمديم اداى وظيفه خدائى را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم، اسلام از همه چيز عزيزتر است. پيغمبر اسلام و تمام ذريه او و تمام پيروان او، اينها همه دنبال اين بودند كه اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست. امانتى است از جانب خدا. پيغمبر اسلام مكلف است كه اين امانت را حفظ كند و از روزى كه اين امانت را به دست او دادند تا روزى كه رحلت فرمودند، در تمام اوقات دنبال همين مقصد بودند و هيچ روزى و هيچ آنى يك سستى نعوذبالله به خودش راه نمى‏داد. اولياء ما هم همه اينطور بودند، پيروان پيغمبر بايد اينجور باشند. ما كه ادعا داريم پيرو هستيم، ما كه ادعا داريم كه دنباله رو اوليا و انبيا هستيم ما هم بايد اينطور باشيم. با لفظ كه نمى‏شود بايد با قوت پيش برويم و با قوت با دشمن مقابله كنيم. دشمن ضعيف است، دشمن ضعيف شد، كارهائى است كه كارهائى است كه ديگر اشخاصى نمى‏توانند در صحنه وارد بكنند انجام ميدهند، ضعيف شدند اينها،ملت ايران قوى باشد و قوى هست، مصمم باشد و مصمم هست و به پيش برود و به پيش مى‏رود و اين اسلام را به همه عالم عرضه مى‏كند و افتخار براى ملت ايران است كه از اينجا شروع به اين مساله مى‏شود. از ايران اين نداى الهى و اين نداى پيغمبر اكرم به همه جا خواهد رفت. و ما مصمميم و ما همه فداى اسلام بايد بشويم. عمده اين است كه ما حال چه بكنيم، تكليف چى هست، آنها تكليف خودشان را عمل كردند و به شهادت رسيدند. خدا همه را رحمت كند انشاءالله. ما كه هستيم تكليفمان چى هست؟ در اين وقتى كه ما واقع شديم و همه قدرت‏هاى خارجى مخالف ما هستند و در داخل هم مى‏بينيد كه اين انگل‏ها هستند و خزيده‏اند در سوراخ‏ها، لكن خرابكارى مى‏كنند، الان وظيفه مان چى است،ما وظايف زيادى داريم و شما آقايان علما و اهل علم در سرتاسر كشور وظايفتان بيشتر است، مسئوليت‏تان بيشتر است، مسئوليت‏تان بيشتر است براى اينكه شما وضعتان و مشى تان نمايشگر اين است كه ما نماينده انبيا هستيم، شما اشتغالتان و لباستان همه حكايت از اين مى‏كند كه اين جمعيت نماينده اسلام هستند. كسى كه نماينده اسلام است وظيفه‏اش بسيار خطير است. همه قشرها در هر جا هستند وظيفه‏شان بسيار است، لكن در بين همه، شما وظيفه‏تان بيشتر است. ماها وظيفه‏مان بيشتر است، ماها اگر چنانچه خداى نخواسته يك خطايى، يك اشتباهى بكنيم، اين پاى نماينده پيغمبر اكرم و اسلام حساب مى‏شود، آبروى اسلام به دست شماست. روحانيينى كه در قوه قضائيه و مشغول قضاوت هستند، يا مشغول يك كار ديگرى هستند، اينها وظيفه شان زيادتر از ديگران است. اگر خداى نخواسته يك قضاوتى بر خلاف حق واقع بشود ولو اشتباها، اين منعكس مى‏شود كه اينها دارند خرابكارى مى‏كنند.

صحيفه نور ج 15 صفحه 56

مساجد سنگرهاى اسلام و محراب محل حرب است

شما مى‏بينيد كه از اول يك جريانى در كار بود كه شماها را از ملت منعزل كند و لااقل شماها را نگذارند در جاهائى كه يك ارگان اجرائى يا تقنينى يا اينها باشد. همان چيزى كه در غرب نسبت به كليسا مى‏گفتند كليسا براى خودش عليحده برود و مسائل ناسوت و لاهوت بگويد و مملكت را بدهند ما اداره‏اش بكنيم، ايران هم همان معنا را تعقيب كرده بودند. شياطينى كه مطالعه كردند در همه مسائل ملتها و اين را يافتند كه اگر چنانچه قشر روحانى وارد بشود در صحنه سياست، با داشتن پشتوانه اى عظيمى از ملتها،كلاه آنها پس معركه است، بايد چه بكنند؟ بايد به طور عموم اين مطلب را القا بكنند كه اهل علم را به سياست چه كار، اهل علم فقط وظيفه‏اش اين است كه عبايش را سرش بكشد و اول ظهر برود نمازش را بخواند و بعد هم برود منبر چند تا مساله بگويد، نه مسائلى كه مربوط به سياست و مربوط به گرفتارى‏هاى ملت است، همان مسائلى كه ديديد متعارف بود مى‏گفتند، و تقريبا اكثر ابواب فقه كنار گذاشته شده بود عملا، تو كتاب‏ها نوشته شده بود و كنار گذاشته شده بود و اكثر آيات قرآن هم كنار گذاشته شده بود. قرآن مى‏خوانديم و مى‏بوسيديم و مى‏گذاشتيمش كنار. آياتى كه مربوط به جامعه بود، آياتى كه مربوط به سياست بود، آياتى كه مربوط به جنگ بود، آيات زيادى كه اكثر آيات مربوط به اين مسائل است، اينها را منسى كرده بوديم، يعنى ما را وادار كرده بودند كه منسى باشد. شان بزرگ اهل علم اين بود كه اين آقا نمى‏فهمند سياست را. اگر يك آقائى اصلا عقلش نرسيد به اينكه سياست چيست، اين بزرگوار بود خيلى، آقائى است كه دخالت در امور نمى‏كند، قربانش بروم، چه آقاى خوبى، ظهر مى‏آيد نمازش را مى‏خواند و مى‏رود توى خانه‏اش مى‏نشيند. و به ما اين مطلب را تحميل كرده بودند. اين شياطنى كه مى‏خواستند اين جمعيت را كنار بگذارند، به ما همه تحميل كرده بودند اين مطلب را كه اگر يك آقائى فرض كنيد كه عقيده‏اش اين بود كه بايد وارد بشود در سياست و در گرفتارى ملت، گفتند اين آقاى سياسى است. همين كه مى‏گفتند سياسى، اين ديگر بايد برود، از جامعه بايد جدا بشود. اين را تحميل كرده بودند شياطين به ما و نگذاشته بودند كه ما خود پيغمبر اكرم را و حالاتش را مطالعه كنيم و نگذاشته بودند كه ما حالات حضرت امير را مطالعه كنيم ببينيم كه آيا آنها چه جور وضعى داشتند. پيغمبر اسلام در سياست دخالت نمى‏كرد؟ مى‏توانيد بگوئيد پيغمبر هم يك عامل سياسى بوده، پس كنار؟ در امور سياست وارد نمى‏شد؟ تمام عمرش در امور سياسى بود، تمام عمرش را صرف كرد در سياست اسلامى، و حكومت اسلامى تشكيل داد. حضرت امير حكومت اسلامى داشت و حكومت‏هاى اسلامى مى‏فرستاد آن طرف، اينها سياست نبودند؟ حضرت امير را تخطئه مى‏كنيد؟ اينهائى كه مى‏گويند نه، ديگر لازم نيست و آخوندها بروند سر جايشان بنشينند، اين آخوندها مدعى اين هستند كه ماها تابع آن موالى هستيم. شما قبول نداريد كه يا بايد قبول نكنيد كه اصلا پيغمبر اسلام وارد سياست مى‏شد، و حكومتى نداشته و گوشه مدينه در مسجد نشسته بوده و مساله مى‏گفته، اينجور بوده؟ حضرت امير هم گوشه خانه‏اش نشسته بود و عبايش را سر مى‏كشيده و مى‏رفته مسجد نماز مى‏خوانده بر مى‏گشته باز آنجا مى‏نشسته مطالعه مى‏كرده، مساله اين بود؟ يا اينها از اول‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 57

وارد سياست بودند؟ مدتى كه مكه بود حضرت امير نمى‏توانست يك حكومتى تشكيل بدهد، لكن مشغول جمع آورى افراد بود، مشغول يك سياست زيرزمينى بود. بعد كه كار را درست ديد و آمدند به مدينه، آنجا ديگر حكومتى بود تشكيل دادند و فرستادند. همان آخرى هم كه در رختخواب رحلت خوابيده بودند، جيش اسامه بيرون شهر مهيا بودند براى رفتن، و حضرت رسول گفت: خدا لعنت كند كسى را كه تخلف كند، به حسب روايت از جيش اسامه، قضيه، بعد از مرگشان هم مى‏خواستند درست بكنند، كردند درست. آنهمه شمشيرى كه حضرت امير زد، به ما حالى كرده بودند كه يكى از خلاف مروت‏ها پوشيدن لباس جندى است. اين خلاف است، اين با عدالت نمى‏سازد. حضرت امير هم مگر عادل نبود؟ سيدالشهدا مگر عادل نبود؟ خلاف مروت بود آن كارى كه سيدالشهدا مى‏كرد؟ آن كارى كه حضرت امير مى‏كرد؟ اينها مى‏خواستند از ما و از شما و از روحانيون يك موجود بى‏خاصيتى درست كنند كه هيچ رنگ و بوئى نداشته باشد و هيچ كارى نداشته باشد به اينكه به اين ملت چه مى‏گذرد، به اين مخازن ملت چه مى‏گذرد، حكومت چه مى‏كند، اين قلدرها چه مى‏كنند با ملت، اين خان‏ها چه مى‏كنند با ملت، يك اشخاص بى رنگ و بوئى مى‏خواستند كه خيلى هم احترام مى‏كردند. شما بنشينيد سر جاهاتان و مساله‏تان را بگوئيد، ما احترامتان هم مى‏كنيم، سلام بلند بالائى هم به شما مى‏دهيم اما اگر يك قدم آن طرف بگذاريد، نه ديگر اينجا حد شما نيست، حد شما تا آنجائى است كه مساله بگوئيد و بيائيد مسجد و خيلى هم كه چى بشود، مجلس فاتحه‏اى باشد، برويد مجلس فاتحه بنشينيد. به ما تحميل كردند اين را و ما بايد از زير بار تحميل بيرون برويم. روحانيين بايد در صحنه باشند. بايد همه اين حرف‏هاى نامربوطى كه زده بودند و شما را مى‏خواستند از دخالت در امور جامعه كنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذاريد و گذاشته‏ايد پشت سر. علماى اعلام نبايد بروند كنار بنشينند تا مقدرات آنها در امريكا تدوين بشود و يا در شوروى تدوين بشود. ما را كنار گذاشتند و مقدرات ما در امريكا تدوين مى‏شد. اين شاه مخلوع و ملعون اقرار كرد اين معنا را و از بس احمق بود پدر خودش را هم به لجن كشيد، و از بس خودخواه بود حاضر شد كه پدر خودش را هم به لجن بكشد. مى‏گفت كه اسمائى را مى‏نويسند از سفارتخانه كه اينها وكيل بايد بشوند، مى‏آورند پيش ما، ما هم همين كار را مى‏كرديم. اين را مى‏خواست بگويد كه نه ديگر ما حالا به دروازه تمدن بزرگ رسيديم. مى‏خواست مردم را بازى بدهد كه نه، پيشتر اينجورى بوده، ما چند سال پيش از اين اينطور بوديم و حالا اينجور نيستيم. و حال اينكه حالاش بدتر از چند سال پيش از اينش بود. بنابراين بود كه اين قشرى كه مى‏تواند بسيج كند ملت را و قدرت دارد كه تمام ملت را تحت يك مطلب وارد كند اگر مهلت به او بدهند، اين را كنار بگذارد با حيله‏هاى مختلف، يكى همان باور آوردن به خود آقايان و به ملت كه اينها نبايد در امور سياسى داخل بشوند، خلاف شان آنهاست، حتى اين آخرى مى‏گفتند كه با قداست اينها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حكومت و سياست مخالف است. اين قداست در زمان حضرت رسول نبوده؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمى‏مانده؟ حضرت امير قداست نداشته؟ حضرت سيدالشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ مى‏خواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و

صحيفه نور ج 15 صفحه 58

مى‏خواهند هم. اين جريان از اول نهضت هى ديدند كه دارد پيش مى‏رود، هى آنها بيشتر خواستند كه كنار بگذارند اينها را. الان هم اين جريان هستش، منتها يك وقت رسيد به اوج خودش كه ديديد و حالا رو به ضعف است، و اميدوارم كه دفن بشود. بايد شما چشم و گوشتان را باز كنيد، ديگر حالا سابق نيست. يك روزى بود كه هر آقائى كه در يك دهى بود جدا بود از همه جا، وسائل كم بود، اعتقاد هم اين بود. امروز روزى است كه همين صحبتى كه من حالا مى‏كنم، شب در لندن و در آمريكا مى‏گويند فلان شخص يك همچو حرفى زد، دروغ هم نسبت مى‏دهند، اخيرا هم نسبت داده بودند كه فلانى اين قصه را مى‏گويد در داخل شده، به امريكا مربوط نيست، و حال اينكه آمريكاست كه اين كارها را مى‏كند، آمريكاست كه پشتيبان اينهاست.

كلكم راع و كلكم مسئول و اين رعى براى شما بيشتر مطرح است، براى علما بيشتر مطرح است، همه‏مان مسئوليم. اگر چنانچه فوج فوج از ما را بكشند، آن بعدى‏ها بايد بيايند جايش را بگيرند. اسلام است، اسلام را ما بايد همه‏مان فدايش بشويم، پيغمبر هم فداى اسلام شد، سيدالشهدا هم فداى اسلام شد. اسلام بزرگترين چيزى است كه در وديعه خداست در بشر. ما بايد عزممان را مصمم كنيم كه در اين راه شهيد بشويم و علما بيشتر.

من از اول هم مى‏دانستم كه ما گرفتارى داريم يعنى اخيرا هى بيشتر واضح شد. البته اول اول شايد من هم غافل بودم ما گرفتارى داريم، از اين به بعد هم داريم. اين مسجدها را سنگر قرار بدهيد براى اسلام، در صدر اسلام از اين مسجدها همه چيز بيرون مى‏رفت، مسجد محل قضاوت بود، مسجد محل چه بود، مسجد محل بسيج بود، بسيج سپاه بود، اين مسجدها را بايد شما محكم نگه داريد. نگويند به شما كه ديگر مسجد مى‏خواهيم چه كنيم، ما انقلاب كرديم. ما انقلاب كرديم مسجد درست كنيم. ما براى خدا انقلاب كرديم، شما، ملت ما انقلاب كرده است و از زبان ملت است كه جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، اين مساجد سنگرهاى اسلام است، محراب محل حرب است، اينها سنگرند براى اسلام، حفظ كنيد اينها را. گول نخوريد از اين اشخاصى كه مى‏خواهند بازى بدهند كه آقا شما چكار داريد به اين كارها، دارند خودشان مى‏كنند.

مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح

چند روز ديگر، اينكه عرض كردم تكليف چيست، تكليف شما و تكليف ملت چند روز ديگر مساله انتخاب رئيس جمهور است. بايد همه شما با تمام جديت در اين، همه اشخاصى كه در هر جا هستند، اهل علمى كه در هر جا هستند با كمال جديت مردم را دعوت بكنند به دخالت، دخالت كنند در مساله، حاضر بشوند، اگر شماها حاضر نشويد و يك رئيس جمهورى مثل سابق برايتان بتراشند و بازى بدهند همه‏مان را، همه‏مان مسئول هستيم. اگر شما از صحنه خارج بشويد و آنها خودشان وارد بشوند و يك وقت يك نفرى را رئيس جمهور كنند كه تباه كند اين كشور را، چنانچه تباه كردند، همه‏مان مسئوليم. شما، آن آقائى كه در آن ده كه با دويست نفر جمعيت زندگى ميكند و آن آقائى كه در

صحيفه نور ج 15 صفحه 59

آن شهر با دو ميليون يا چهار ميليون يا پنج ميليون جمعيت زندگى مى‏كند، همه مسئوليم، على‏السواء مسئوليم. همه بايد مردم را دعوت كنيم به اينكه در انتخاب رئيس جمهور بى‏تفاوت نباشند. بروند در صندوق‏ها پيش صندوق‏ها راى بدهند. و البته خوب، اشخاصى كه مطلعند، چه هستند از علما، از كسان ديگر، يك نفرى را كه بدانند چطور است انتخاب كنند، يا چند نفر را. اما توجه به اينكه چه بايد بكنيم و ما مقدرات مملكتمان را دست كى بايد بدهيم و ما اگر چنانچه يك رئيس جمهور داشته باشيم كه ناباب از كار در بيايد، همه چيزها از بين مى‏رود، حالا هم ما مبتلا هستيم به تفاله‏هايش. نگوئيد كه ديگران راى مى‏دهند، من هم بايد راى بدهم، تو هم بايد راى بدهى، آن روستائى هم كه در كنار مزرعه خودش كار ميكند بايد راى بدهد. تكليف است، اين يك تكليف الهى است، اين هم يك چيزى، حساب نكنيد كه من خوب، ديگران هستند، من چه مى‏كنم. خير، براى هر فردى از افراد اين ملت تكليف است كه حفظ كند اسلام را، حفظ اسلام به اين است كه حالا در كشور ما، هر كسى در كشور خودش، الان ما مبتلاى به مسائلى هستيم در اين كشور. حفظ اسلام اين است كه ما يك رئيس جمهورى كه لااقل اعتقاد به اسلام داشته باشد، متعهد باشد براى اسلام، بشناسيد كه اين آدم متعهدى است، كه مبادا مبتلا شويم به يك نفر نابابى كه ما را بخواهد بكشد ببرد طرف امريكا، روحانيون را مى‏خواهد كنار بگذارد ومجلس را كنار بگذارد و همه، خودم و خودم هم راه افتادم طرف امريكا، يك مساله‏اى است، تكليف است. ما مكلفيم به اينكه در امور دخالت كنيم، ما مكلفيم در امور سياسى دخالت كنيم، مكلفيم شرعا همانطور كه پيغمبر مى‏كرد، همانطور كه حضرت امير مى‏كرد. در اين ايام كه اعلان مى‏كنند مساله انتخاب رئيس جمهور، آن اشخاصى كه در حوزه‏ها هستند بايد دست از كارها بردارند و راه بيفتند توى شهرها و دهات و روستاها و آن جاهاى دور افتاده و كمك كنند. و اگر نكنند، فردا مسئولند پيش خدا و اگر مسامحه كنند، فردا مسئولند پيش خدا. مردم را دعوت كنند به دخالت در امور، به انتخاب يك رئيس جمهور صحيح، كمك كنند براى رساندن صندوق‏ها به روستاهاى دور افتاده. اگر شما نكنيد، آنهائى كه برضد شما هستند مى‏كنند اين كار را، تبليغ مى‏كنند آنجاها. شماها مبلغ اسلام هستيد امروز تبليغ اسلام براى حفظ خود اسلام، تبليغ اين است كه رئيس جمهورتان را خودتان تعيين كنيد. اهميت اين همان اهميتى است كه اسلام دارد. يك نفرى كه وارد بشود و در راس امور واقع بشود و خداى نخواسته فاسد از كار در آيد، يك كشور را به فساد مى‏كشاند. اگر چشمتان باز نشده بود و توطئه‏ها را كشف نكرده بوديد، خدا مى‏داند كه چند وقت ديگر ما به كجا مى‏رسيديم، حالا هم همين طور باشد، حالا هم همين طور است. همانطورى كه ارتش ما و سپاه پاسداران ما و بسيج ما و عشاير ما در جبهه‏ها مشغول دفاع از اسلام هستند و خداوند تاييدشان كند آنها را و همه ملت ما بايد پشتيبانى از آنها بكنند، همانطور شما هم كه جندالله هستيد براى مصالح عمومى اسلام مكلف هستيد كه عمل بكنيد و مردم را دعوت كنيد، وادار كنيد مردم را، تكليف شرعى را به آنها بگوئيد. مساله، مساله اين نيست كه خوب، من دلم مى‏خواهد يك وكيل داشته باشم، دلم مى‏خواهد يك وزير داشته باشم، خير، قضيه اين نيست، قضيه سپردن يك مملكتى است به دست يك كسى كه اگر ناباب از

صحيفه نور ج 15 صفحه 60

كار در آيد، صدمه به اسلام ميزند،جمهورى اسلام را از بين مى‏برد، اين يك مساله حياتى است براى شما، براى اسلام و مسلمين. آسان اين را نگيريد كه ما دخالت نمى‏كنيم. يك دسته بگويند ما دخالت نمى‏كنيم از باب اينكه امر سياسى است، به ما چه. اين امر سياسى به همه مربوط است، به اسلام مربوط است، به حفظ اسلام مربوط است. ما اگر نظارت نكنيم يعنى ملت اگر نظارت نكنند در امور دولت و مجلس و همه چيز اگر كنار بروند و بسپارند دست اينها و بروند مشغول كارهايشان بشوند، ممكن است يك وقت به تباهى بكشند. ما بايد ناظر باشيم به امور مردم، ما بايد، ملت بايد ناظر باشد به امورى كه در دولت مى‏گذرد، امورى كه فرض كنيد كه در مجلس ميگذرد، نظارت، توجه داشته باشد به اينها. ملت بايد توجه داشته باشد كه اگر در مجلس اين سفر فرض كنيد كه يك كسى را تعيين كردند كه كارشكنى براى دولت كرده، كارشكنى براى مجلس كرده، دفعه ديگر تعيينش نكند، اعلام كنند تعيين نمى‏كنيم، بلكه انشاء الله به راه بيايند. در قضيه رئيس جمهور، تعيين رئيس جمهور يكى از چيزهائى است كه بر همه مسلمان‏هاى ايران، بر همه مكلف‏هاى ايران واجب است كه در اين امر دخالت داشته باشند. اگر دخالت نكنند و يك صدمه‏اى به اسلام برسد، هر يك يك ما در محكمه عدل الهى مسئول هستيم، يك يك ما. كسى بگويد به من چه ربطى دارد، اين است كه بگويد اسلام به من چه ربطى دارد. مگر مى‏توانى بگوئى اسلام به من چه ربطى دارد؟ تو مكلفى حفظ كنى. امانت خداست و حفظش امروز به اين است كه رئيس جمهورش يك رئيس جمهور صحيح باشد و بعد لابد اشخاصى كه مطلع هستند از امور مى‏گويند، شما هم شايد بشناسيد خيلى‏هاشان را. يك مجلس خوب باشد. و اگر چنانچه وكلاى شما بعضى‏هايشان تخلف كردند، به آنها تنبه بدهيد كه آقا نكن. اگر زيادتر كردند دفعه ديگر تعيينشان نكنيد، كسى ديگر را تعيين كنيد. و من حالا دارم با همه وكلا اين مطلب را مى‏گويم كه اگر مسيرتان را از مسير ملت جدابكنيد و بخواهيد علحيده باشيد و تكلفتان را با كسانى كه مخالفت با اسلام كردند و جوانهاى ما را آنطور كشتند و ابرار ما را اينطور كشتند جدا نكنيد، اگر اين دوره هم صحبتى نشود، دوره ديگر شما التماس دعا داريد.

اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است

اين تكليف شما آقايان در وضع حاضر. البته تكليف بزرگ هم اين است كه در هر جا هستيد و هر كارى داريد جديت كنيد كه حتى اشتباه نكنيد. آنها فكر اين هستند كه شما را از صحنه خارج كنند. از صحنه خارج كردن به اين است كه اگر يك خطائى از شما ديدند بزرگش كنند و بزرگش كنند و به رخ مردم بكشند و مردم را از شما منحرف كنند. اين جريان در كار بود كه مردم را از شما چه كند، تا كسى به شما فحش بدهد. اين آقاى بهشتى مسلمان، متعهد، مجتهد، اين چه كرده بود كه تو تا كسى مى‏نشستى مى‏ديدى كه دو نفر آدم به هم مى‏رسند يك حرفشان فحش به اوست، تو اجتماعات يك دسته‏اى مرگ بر كى، طالقانى را تو كشتى. شما ببينيد چه ظلمى به يك همچو موجود فعالى كه مثل يك ملت بود براى اين ملت ما، با چه حيله‏هائى اين را مى‏خواستند بيرون كنند. خوب، حالا رفته است‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 61

كنار، ولى اينها بدانند كه با رفتن اين و آن و آن، خير، مسائلشان حل نمى‏شود، مردم بيشتر مى‏فهمند كه شما چكاره بوديد و مى‏خواستيد چه بكنيد.

اين تكليف آقايان است كه راجع به مسائل اسلامى كه پيش مى‏آيد، چه وكيل بخواهيد تعيين بكنيد و چه عرض بكنم كه رئيس جمهور بخواهيد تعيين كنيد، بايد در صحنه باشيد، عذرى نداريد كه برويد كنار بنشينيد. البته اشخاصى پيدا مى‏شوند كه با گفته‏هاى خودشان، نوشته‏هاى خودشان مى‏خواهند شما را نگذارند وارد بشويد. آنها مى‏خواهند كه اشخاصى را تعيين بكنند كه بعدها ما گرفتار بشويم. شماها بايد وارد باشيد در مساله و با كمال جديت اهميت بدهيد به اين مساله و مردم را وارد كنيد. و تكليف ملت هم اين است كه همين طورى كه بحمد الله تا حالا در صحنه است و هر قضيه‏اى واقع مى‏شود بحمد الله اينها هستند در صحنه و من گاهى وقتى اينها را، اين اجتماعاتشان را، اين تعهدشان را مى‏بينم، براى خودم حقارت قائل مى‏شوم. اگر اين پاسدارى است كه در كنار سنگر نماز شب مى‏خواند و جانش را در محل خطر قرار ميدهد، اگر اين سربازى است كه در جبهه جان خودش را در خطر مى‏بيند و نماز شبش را مى‏خواند و وصيت مى‏نويسد، آنطور وصيت‏ها، اگر اينها مسلمان هستند، خوب، من چه مى‏گويم؟ تكليف ملت هم اين است كه با تمام‏اين چيزهائى كه براى حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه اين قواى مسلح كه در جبهه‏ها مشغول فعاليت هستند با آن هواى گرم و با آن ناگوارى‏ها، اينها كمك كنند، همه پشتيبان باشند و اظهار كنند پشتيبانى خودشان را به اينها، روح بدهند به اينها، و در قضيه رياست جمهور هم همه مكلفند كه شركت كنند. من تكليف خودم را دارم ادا مى‏كنم. همه مكلفند، از من طلبه كه اينجا نشستم تا شما علماى اعلام و تا همه روستاها و همه جا مكلف هستند به اينكه در اين امر حياتى دخالت كنند، بى‏تفاوت نباشند. مى‏خواهند شما را بى‏تفاوت كنند. دست‏هائى الان در كار است كه از حالا مشغولند به اينكه نگذارند شما اصلا وارد بشويد در صحنه، نگذارند كه ملت ما وارد بشود در صحنه. بايد وارد بشويد، چاره نداريد، اسلام است، حفظ اسلام است. و بايد چشمشان را باز بكنند كه در دام نيفتند، آمريكا دامش را الان پهن كرده در تمام ايران.

در دام نيفتند، گول اين تبليغاتى كه اين گروه‏ها مى‏كنند، تبليغ مى‏كنند، گول اينها را نخورند. ببينند كه اشخاص صحيح سالم متعهد دانا چه مى‏گويند، بخواهند آن بگويد من كشاورزم و چكار دارم به اين كارها، آن بگويد من، شما مى‏توانيد بگوئيد من كشاورزم و امام حسين را مى‏خواهند بكشند من چكار دارم؟ شما اين حرف را مى‏توانيد بزنيد؟ شما مى‏توانى بگوئى كه من كشاورزم، من كارمندم، من تو ادارات هستم يا جاهاى ديگر، قرآن را مى‏خواهند از بين ببرند به من چه؟ چطور مى‏توانى بگوئى؟ مقدمه است اين از براى بردن اين مسائل. قدرت‏هاى بزرگ امروز لمس كردند كه سيلى از اسلام خوردند. آنها از ما بيشتر ملتفت هستند كه چه كرده است اسلام با آنها، اينها مى‏خواهند اين اسلام را كنار بگذارند. چطور كنند؟ حيله‏هاى مختلف يكى هم اينكه شما را وادار كنند كه وارد نشويد. خودشان شيطنت كنند يك كسى را تعيين كنند، آن كس كه تعيين شد بكشد ما را به طرف امريكا، ولو ده سال

صحيفه نور ج 15 صفحه 62

ديگر. همه بايد توجه به اين مسائل داشته باشيد، مسائل سياسى مال همه است كلكم راع همه بايد مراعات بكنيد، همه بايد ملت را توجه كنيد كه چه مى‏كنند و بايد راهنمايى كنيد همه را، و همه بايد فعال با صف‏هاى فشرده و فعال وارد باشيد در صحنه و به خودتان هيچ ياسى راه ندهيد، خدا با شماست. ديگران اگر مسلسل دارند و نمى‏دانم چه دارند، فانتوم دارند و امثال اينها، شما خدا را داريد. شما همه اينها را از بين برديد براى آنكه با خدا بوديد، پشتوانه شما خداست. ملت چه داشت آن وقت، چيزى نداشت كه دستش. مى‏نشستند يك چيز اينقدرى درست مى‏كردند، مگر اين مقابل آن چيزى كه آنها داشتند، چيزى بود؟ لكن خداوند القاء رعب كرد در دل آنها كه نروند سراغ آن جهازات كشنده و مقابله نكنند، اين كار خدا بود كه القاء رعب كرد، همه را ترساند و تقويت كرد روحيه شما را، به طورى كه از شهادت نترسيديد و شهادت رابراى خودتان فوز عظيمى دانستيد. اينها همه از خداست، و الا همين ملتى بود كه آن وقت اگر يك صداى اگر يك پاسبان مى‏آمد توى تهران، توى بازار تهران، امر مى‏كرد، همه بازار تهران تسليمش شدند، يك وقت اينجور بود. كى اينطور كرد كه آن كسى كه از پاسبان مى‏ترسيد ريخت در خيابان‏ها و مرگ بر شاه گفت، كى اين روحيه را به شما داد؟ جز خدا كسى مى‏تواند سرتاسر كشور را تحت يك علم قرار بدهد؟ غير خدا كى مى‏تواند؟ شمايى كه خدا را داريد، از چه مى‏ترسيد؟ از هيچ چيز. آنى كه در بيمارستان خوابيده و مردم را دعوت به مقاومت مى‏كند، دعوت به اين مى‏كند كه با ارتشى‏ها كمك بكنيد، اين ملت كه اينطور است وضعش، بچه و زن و بزرگ و كوچك و پير و جوانش در صحنه هستند و مى‏خواهند دخالت در امور بكنند، حق هم همين است بايد دخالت در امور بكنند. اگر ديدند من كج مى‏روم، به من بگويند كج نرو، اگر ديدند يك كسى، دولت كج مى‏خواهد برود، به او بگويند كج نرو. اگر شما را از خصوصا شما اهل علم را كه هدف اصلى شما هستيد، اگر شما را از صحنه خارج كنند، اسلام را كنار زدند. طب بى‏طبيب نمى‏تواند عمل بكند، طبيب مى‏خواهد، متخصص مى‏خواهد. اسلام به استثناى روحانيت مثل طب به استثناى طبيب است. اين كه اسلام را تا اينجا رسانده همين طبقه بوده است و شما الان موظفيد، مكلفيد كه اسلام را با قدرت به نسل‏هاى آتيه تحويل بدهيد.

و من اطمينان دارم كه تا اين ملت توجه به خدا دارد، هيچ قدرتى نمى‏تواند به اين آسيب برساند. افراد را افراد را ممكن است خوب، بكشند. يك روز هم مرا بكشند اشكالى ندارد، اما ملت سر جاى خودش هست. اينها اشتباه مى‏كنند، يك اشتباه غلطى كه خيال مى‏كنند كه اين را بكشند، چند نفر وكيل بكشند، چند نفر وكيل را كشتند،امروز مجلس بوده، وكلاى ديگر هم مى‏آيند جايش مى‏نشينند. امروز ملت ما قائم به شخص نيست، يعنى اين يك قدرت الهى است كه در اين ملت پرتو افكنده كه اشخاص مطرح نيستند. ملت الان همه با هم در صحنه‏اند و هر كس از آنها شهيد بشود، يك نفر ديگر به جاى او نشانده مى‏شود. خداوند انشاء الله همه شما را و همه ما را و همه ملت را و همه روحانيت را به راه مستقيم برساند وبه لقاء خودش مشرف كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 63

تاريخ: 13/4/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهداى فاجعه 7 تير و اعضاى دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى

مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را يكى بعد از ديگرى شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انا لله و انا اليه راجعون‏

من به همه بازماندگان شهدا كه بايد بگويم همه ايران بازماندگان اين شهدا هستند تسليت عرض مى‏كنم. ما از خدا هستيم، ما هر چه داريم از اوست. از خود هيچ نداريم و آنچه كه هديه مى‏كنيم به اسلام، هديه‏اى است كه از خداى تبارك و تعالى به ما مرحمت شده است و ما امانت‏ها را به او بر مى‏گردانيم و اين امانت‏ها با پاكى و سرافرازى به سوى خداى تبارك و تعالى شتافتند و موجب سرافرازى ملت و مظلومين جهان واقع شدند. آنها پيشقدم شدند و همه اشخاصى كه در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها از پانزده خرداد به اين طرف به سوى حق تعالى شتافتند موجب سرفرازى ملت ما و مظلومين جهانند. آنچه مهم است براى ما اين است كه ما چه بايد بكنيم، آنها خدمت خودشان را به اسلام كردند و آنوقت خداى تبارك و تعالى مقدر فرمود به خدمت او شتافتند. مهم براى ما اين است كه ما به تكليف‏مان عمل بكنيم، به آنچه خدا تبارك و تعالى فرموده است عمل بكنيم. پيش كسانى كه به خداى ارتباط دارند، شهادت عزيزان مطرح نيست، خدمت عزيزان مطرح است. آنها خدمت خودشان را كردند وبراى اين ملت سرمايه‏هائى بودند كه از دست رفت، لكن راهى كه آنها رفتند بايد ما هم با هوشيارى آن راه را تعقيب كنيم. يك جريانى از اول نهضت و از اول انقلاب در مقابل انقلاب در كار بود، مساله اتفاقى نبود كه افراد موثر را، افرادى كه براى اين ملت سرمايه بودند، يكى بعد از ديگرى يا شهيد كردند يا خواستند شهيد كنند و خداوند حفظ كرد. اينطور نبود كه من باب اتفاق يك كسى مرحوم مطهرى را ترور كند يا مرحوم مفتح را يا آقاى هاشمى را يا آقاى خامنه‏اى را يا مرحوم بهشتى را يا اين وزرائى كه براى اسلام هر كدام ارزشمند بودند و آن وكلائى كه متعهد و مفيد بودند. مساله يك مساله تنظيم شده بود و هست. مساله‏اى بود كه از اول كه اين انقلاب يك شكلى به خودش گرفت از آنوقت شروع شد به اين مسائل.

صحيفه نور ج 15 صفحه 64

يك جريانى بود كه افراد متعهد نباشد

از همان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مى‏خواستند راى بدهند، مورد تحريم واقع شد. يك دسته‏اى، يك گروهى تحريم كردند و وقتى كه مجلس خبرگان تاسيس شد در تاسيس‏اش مخالفت‏ها شد و بعد از آنكه ديدند تاسيس شد و اشخاصى كه در مجلس خبرگان هستند فقها هستند يا دانشمندانى كه در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پيش يك عده‏اى ريخته شد و خداوند حفظ كرد. من باب اتفاق نبود كه وقتى مجلس شورا مى‏خواست تاسيس بشود باز مخالفت مخالفت‏ها شد و وقتى هم تاسيس شد باز در خود مجلس افرادى در آن موادى كه براى حفظ اسلام و حفظ استقلال كشور مفيد بود، مورد اشكال واقع شد. اين يك مساله‏اى بود و يك جريانى. اين جريان هست همراه با اين انقلاب، همزاد با اين انقلاب و همراه با اين انقلاب و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود. بى‏جهت نيست كه يك كسى در مجلس شورا انگشت گذارد روى يك ماده‏اى كه آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است، آن ماده مورد مواخذه قرار مى‏گيرد و مخالفت و من باب اتفاق نيست كه بعد از آنكه آن مساله هم گذشت، دولت وقتى كه يك دولت اسلامى است و متعهدى است مورد اشكال و مورد هتك قرار مى‏گيرد و مجلس وقتى كه مجلس اسلامى و اكثر افراد آن افراد متدين، متعهد هستند، مجلس را مورد مواخذه قرار مى‏دهند و گفتند و مى‏گويند كه اينها اشخاصى هستند كه نمى‏توانند كارى انجام بدهند. قضيه توانائى دولت نيست، توانائى مجلس نيست، قضيه اين است كه اين مجلس اسلامى نبايد باشد، اين دولت اسلامى نبايد باشد. قضيه آقاى بهشتى نبود، شما ديديد كه در طول اين يك سال، دو سال با چه افرادى مخالفت شد. قضيه شخص افراد نبود، قضيه همان جريان بود كه با اصل اساس مخالفت باشد. قضيه دفترهاى هماهنگى در سراسر كشور يك قضيه من باب اتفاق و عادى نبود، قضيه مخالفت با دولت اسلامى و هر روز در هر گفتارى و در هر نوشته‏اى حمله به دولت، به اينكه دولت كارى از او بر نمى‏آيد. قضيه اين نيست، قضيه اين نيست، كه مجلس يك مجلس غير كارآئى است و از اشخاص غير مطلع تشكيل پيدا كرده. مسائل اين نيست، مساله اين نيست كه قوه قضائيه به دست انحصار طلبان افتاده است اينها مسائل مسائل اصلى آنها اين نيست. مسائل آمريكاست و اسلام. جريان، جريان آمريكائى در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتى كه احساس اين شد كه شاه بايد برود، از همان وقت بختيار مى‏آيد و بختيار از يك گروه ملى گرا. من باب احتياط هم آن‏ها مى‏گويند كه ديگر او از حزب ما و از جبهه نيست. اين احتياطى بود كه كردند كه اگر او كنار رفت، باز جبهه‏اى در كار باشد. از همان وقت كه ديگر اساس سلطنت سست شد، اين جريان در كار افتاد. همان وقت كه من در پاريس بودم اين جريان شروع شد، همان وقت هم خواستند كه شاه را نگه دارند، به اسم اينكه او حكومت كند سلطنت كند نه حكومت، با اين اسم مى‏خواستند حفظش كنند و از همان وقت هم خواستند كه بختيار را بياورند و با ما آشتى بدهند. ما كانه نزاعمان با بختيار بود از اين جريان، از اول يك جريانى منسجم شده و برنامه ريزى شده در كار بود و ما درست توجه به آن نداشتيم، كم كم هى

صحيفه نور ج 15 صفحه 65

مطالب معلوم شد، كم كم خودشان را لو دادند و رسيد به اينجا كه من هر چه جديت كردم كه نرسد به اينجا، رسيد. نه از باب اينكه به اينها اعتمادى داشتم از جهات ديگرى كه به خود آقايان گفتم. حالا رسيده جريان به اينجا كه از حفظ شاه و بعدش بختيار وبعدش شوراى سلطنتى و بعدش حذف جمهورى اسلامى كه با آن مخالفت مى‏شد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شوراى اسلامى و بعدش دولت و بعدش قوه قضائى كه با همه مخالفت مى‏شد، نه از باب اينكه بارجائى و بهشتى و هاشمى و امام جمعه تهران مخالفتى داشتند، چه مخالفتى؟ يك جريانى بود كه بايد افراد متعهد نباشند، اگر شد آنها را از صحنه بيرون كنند و منعزل كنند از مردم، بهتر. شايعه سازى كنند كه حتى اين اجناسى كه براى جنگزده‏ها ميخواهند ببرند اين مى‏رود تو جيب آقاى بهشتى و آقاى خامنه‏اى و آقاى كذا، آقاى هاشمى. هر جنايتى كه در ايران به دست خود آنها واقع مى‏شد به مردم مى‏گفتند كه اينها كردند. اين يك جريانى بود و هست كه مى‏خواهند اين كشور را با اين جريان بكشند به طرف امريكا. خوب اگر به طرف آمريكا كشاندند شوروى هم شريك است. آمريكا تنهائى نمى‏تواند، بايد با هم باشند. و اين جريان بالفعل هست، آنطور مسائل يكى يكى گذشت و از آن طرفى نيستند، از اين كشتار دستجمعى كه در تاريخ پارلمان‏ها و دولت‏هاى دنيا كم نظير يا بى‏نظير است، از اين هم فايده‏اى نبردند. حالا همان شلوغكارى‏ها را، هى حالا مى‏بينند فايده نمى‏برند،، يك فايده را دلشان مى‏خواهد ببرند و آن اين است كه تخريب كنند، خرابكارى بشود، خود خرابكارى را مى‏خواهند.

امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد

ملت ما امروز تكليفش اين است كه تمام افراد، تمام افراد ملت، چشم و گوششان را باز كنند و رفت و آمدهاى اينها را كنترل كنند. اگر نشسته ملت كه براى او پاسدارها فقط، كميته‏ها فقط، دولت فقط، انجام وظيفه بدهد، اين اشتباه است. همه افراد الان موظفند به اينكه اين مسائل را تعقيب كنند. اين خرابكارهائى كه در گوشه‏ها خزيده‏اند و مشغول خرابكارى هستند و مع‏الاسف جوانهاى بى‏توجه ما را، دخترهاى خردسال ما را، پسرهاى خردسال ما را اغفال مى‏كنند، بايد پدر و مادر اينها توجه داشته باشند كه اينها را، آنها به تباهى مى‏كشند براى اينكه گل آلود بشود آب، اگر بتوانند بهره بردارند و اگر نتوانند هم لااقل اين ديوار را خرابش كنند. تمام پدر و مادرها و اقوام و عشيره‏ها موظفند كه اين بچه‏هاى گول خورده را، اين پسرهاى گول خورده را، اين دخترهاى گول خورده را، اينها را نصيحت كنند، اينها را از اين كار كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است اينها را باز دارند از اين كارها. ننشينند كه بچه‏هايشان بروند در بين مردم و خرابكارى كنند و گرفتار بشوند و به جزاى خودشان برسند و در اين دنيا هم به جزاى خودشان برسند. نگذارند، اين بچه‏ها گول خورده‏اند، محتاج به نصيحت هستند. من از آن جوانهائى كه از اينها گول خوردند به عنوان اينكه ما مى‏خواهيم براى اين ملت يك كارى انجام بدهيم، ما مى‏خواهيم آخوندها نباشند، ما آنها براى براى ملت نيست، آنها براى انحصارطلبى‏هاى خودشان هست، ما مى‏خواهيم براى شما كار بكنيم، من تعجبم از اين جوان‏ها كه

صحيفه نور ج 15 صفحه 66

افعال اينها را ناديده مى‏گيرند. يك عمر كشاورز زحمت مى‏كشد، يك كبريت منافق اين را به آتش مى‏كشد. اين اشخاصى هستند كه براى ملت ما مى‏خواهند خدمت بكنند!! در خيابان مى‏ريزند و مردم عادى كه دارند رفت و آمد مى‏كنند، اتومبيل‏هاى عادى كه دارد رفت و آمد مى‏كند، اينها را مى‏كشند و به آتش مى‏كشند و سر مى‏برند و به طور فجيع مى‏كشند اينها را. اينها اشخاصى هستند كه براى مردم كار كنند، براى خلق كار مى‏كنند!! تكليف ملت امروز اين است كه تمامشان توجه كنند كه اين خرابكارها را شناسائى كنند، شناسائى كنند و معرفى كنند به كميته‏ها و دادگاه‏ها و هر جا نزديكشان است. خودشان وارد عمل نشوند، همان شناسائى كنند يا لااقل يكى را بگيرند بدهند دست پاسدارها و قواى انتظامى، ننشينند كه ديگران كار بكنند. مصلحت، مصلحت همه است. امروز مثل سابق نيست كه ملت به حساب نيايد و يك دولت جائرى سر كار باشد كه بخواهد همه استفاده‏ها را خودش ببرد و ملت را كنار بگذارد. امروز روزى است كه شما همه با هم مى‏خواهيد اين كشور رابه سعادت برسانيد و از دست قدرت‏هاى فاسد بيرون كنيد. امروز بايد همه شما سازمان اطلاعات باشيد، از اجزاء سازمان اطلاعات باشيد. همه ماها مكلفيم كه اگر چنانچه از اين خرابكارها كسى را يافتيم و بايد هم دنبال اين باشيم كه بياييم اينها را، معرفى كنيم تا قواى انتظامى، نظامى بگيرند و تحويل دادگاه‏ها بدهند و محاكمه بشوند. محاكمه‏ها هم بايد محاكمات عادلانه باشد، بر طبق موازين شرعى باشد. ننشينيد تا اينكه اينها خرابكارى را توسعه بدهند. اينها اجيرند كه اين خرابكارى‏ها را هر چه مى‏توانند توسعه بدهند و در هر جاى از كشور يك شلوغى به كار بياورند، يك خسارتهائى وارد كنند به خيال اينكه ملت كم كم خوف پيدا بكند و اين مسير خودش را رها كند، حالا كه مسير رها شد و ملت ديگر ترسيد و كنار نشست، آنها وارد ميدان بشوند، حكومت را از بين ببرند و مجلس را از بين ببرند و يك مجلس و يك حكومت به صورت اسلامى و در باطن آن نحوى كه خود اينها مى‏خواهند و آمريكا ميخواهد. ما نبايد بنشينيم و تماشاچى باشيم. ما بايد فعالانه عمل بكنيم، اگر شهيد داديم، فعاليت‏مان بيشتر بشود، آنهائى كه شهيد دادند فعاليت‏شان بيشتر بشود، براى اينكه از دست دادند يك افراد با ارزشى را و بايد دنبال كنند تا پيدا بكنند آن اشخاصى كه اين جنايت‏ها را كردند و مى‏كنند.

بايد طريقه اين شهدائى كه در مجلس، در دولت، در قوه قضائى از دست داديم، فراموش نكنيم‏

و ما، همه ملت بايد توجه به جنگ داشته باشد و اين كشتارهائى كه شايد يكى از انگيره‏هايش هم اين باشد كه مردم ذهنشان از جنگ منفرد بشود و ما خداى نخواسته در جنگ ببازيم كه نخواهيم باخت، لكن طول بكشد. اذهان خودتان را، سرتاسر كشور اذهان خودشان را، همه ملت متوجه به جنگ كنند، اساس اين است كه ما در آنجا پيروز بشويم و انشاء الله پيروز مى‏شويم. اينكه شخصيتهاى بسيار ارجمندى از دستمان رفت نبايد ما را از آن مسائلى كه همان شهداى ما مورد نظرشان بود

صحيفه نور ج 15 صفحه 67

و اساس خدمتشان بود، ما فراموش كنيم. ما بيشتر بايد توجه بكنيم به آن چيزى كه اين شهداى ما در مجلس، اين شهداى ما در دولت، شهداى ما در قوه قضائى، آنها را ما از دست داديم، بايد طريقه آنها را كه همه اين مساله بود كه جنگ را ما ببريم و تفاله‏هاى آمريكا و شوروى را از كشور خودمان پاكسازى كنيم و كشور خودمان يك كشور اسلامى مستقل، آزاد باشد، بايد ما آن طريقه را فراموش نكنيم. در راس همه امور توجه به اينكه اين جنگ بايد به پيروزى ختم بشود انشاءالله، و انشاء الله مى‏شود، در هر صورت ما تكليف داريم. من ديروز راجع به تكليفى كه به همه ملت متوجه است، به زن و مرد، و آن كسى كه به حد راى دادن قانونى رسيده واجب است اين مساله كه در پاى صندوق‏هاى تعيين رئيس جمهور حاضر بشوند و راى بدهند. اگر چنانچه سستى بكنيد، كسانى كه مى‏خواهند اين كشور را به باد فنا بدهند، ممكن است پيروز بشوند. بايد همه شما، همه ما زن و مرد، هر مكلف همانطور كه بايد نماز بخواند، همانطور بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. ما يك سيلى خورديم از اشتباه، ما همه اين نابسامانى‏هائى كه الان داريم براى اينكه اشتباه كرديم، نبايد اشتباه تكرار بشود. دنبال اين باشيد كه يك نفر صد درصد مكتبى، اسلامى، در خط اسلام، براى رياست جمهور انتخاب كنيد. همه گروه‏ها و همه جمعيت‏ها، همه علماء بلاد و همه مردم بلاد بايد در اين امر حياتى كه اگر اشتباه باز بكنيم، باز بعد از چندى بايد يك عزلى پيش بيايد و دوباره از سرگرفتار شود، باز اشتباه نكنيم، البته كارى جز شلوغكارى نمى‏توانند بكنند، لكن امروز شلوغكارى هم براى ما ضرر دارد، امروز هر قدمى كه ما سست كنيم يا ساكت در جائى باشيم ضرر دارد براى ما. ما بايد فعال باشيم، ما بايد به پيش برويم. اگر ما يك قدم سست كنيم، آنها يك قدم جلو مى‏آيند. اگر يك قدم ما عقب برويم، آنها ده قدم جلو مى‏آيند. ما بايد ارتشمان و ژاندارمريمان و پاسدارانمان و بسيج‏مان و آن كسانى كه از عشاير به اينها متصلند و اينها، فعالانه جلو برويم و اگر يك وقت سستى كنيم، آنها مى‏آيند جلو، اگر يك قدم عقب بگذاريد، آنها مى‏آيند جلو، آنها ده قدم مى‏آيند جلو. ما بايد با كمال شدت و با كمال شجاعت بايد در ميدان‏هائى كه دفاع از اسلام داريد مى‏كنيد، اين تفاله‏هاى آمريكا را از كشور خودتان بيرون بريزيد. اين تكليف آنها. و تكليف اشخاصى كه در پشت جبهه هستند، تكليف آنها هم همين است كه با آنها همراهى كنند. اگر يك قواى مسلحه‏اى ببيند كه ملت با اوست، پشتيبان اوست فعاليتش چندان برابر خواهد شد. شما بايد افهام كنيد به آنها كه ما پشتيبان شما هستيم و هستيد. شما ملت اسلام نشان داديد به همه دنيا كه ما يك ملتى هستيم كه با ارتشمان پيوند داريم و با قواى مسلح‏مان پيوند داريم و ما در پشت جبهه به آنها خدمت كنيم و آنها در جبهه به ما و به اسلام. نبايد ما فراموش كنيم كه در جنگ با آمريكا هستيم. ما در جنگ با آمريكا و تفاله‏هاى آمريكا، اين تفاله‏هائى كه قالب زدند خودشان را و ما غفلت كرديم، الان هم هستند. بايد هر يك از اينها را شناسائى كنيد و به دادگاه‏ها معرفى كنيد، ننشينيد كه باز يك جائى را آتش بزنند، اينها مى‏خواستند يك شلوغى بشود، يك انفجارى حاصل بشود و مردم از صحنه بيرون بروند و ديدند كه خير، عكس شد مطلب مردم، اين شهادت اسباب اين شد كه همه با هم منسجم بشوند.اين اسباب اين شد كه مشت اين ادعا كن‏ها كه ما براى آزادى و براى كذا

صحيفه نور ج 15 صفحه 68

مى‏خواهيم زحمت بكشيم و بايد اين ملت آزاد باشد و كذا، مشت اينها باز شد كه اينها از چه سنخ آزادى مى‏خواهند، آزادى انفجار، آزادى انفجار اينها مى‏خواهند، اينها خواستند كه اين منافقين هم آزاد بيايند توى مردم و بعد از يك سال ديگر بسيارى از جوانهاى ما را منحرف كنند آزادانه و بسيارى از كارهائى كه مى‏خواهند زير جلى انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند. براى اينكه آزادى است، بى‏جهت نيست كه در آن نطق‏هاى با اجتماع زياد روز عاشورا سوت مى‏زنند و كف مى‏زنند، امام مظلوم ما به شهادت رسيده، روز شهادت امام مظلوم ما، پاى نطق و سخنرانى يك نفر آدمى كه با آنها دوست است كف مى‏زنند و سوت مى‏كشند و آمريكا را از ياد مى‏برند. خط اين بود كه اصلا امريكا منسى بشود. يك دسته شوروى را طرح مى‏كردند تا آمريكا منسى بشود، يك دسته الله اكبر را كنار مى‏گذاشتند، سوت مى‏زدند و كف مى‏زدند آن هم در روز عاشورا، خط اين بود كه اين قضيه مرگ بر آمريكا منسى بشود. و لهذا ديديد كه آن روزى كه اين جوانهاى بيدار عزيز ما اين لانه جاسوسى را گرفتند، اين شياطين به دست و پا افتادند. يكى گفت كه اينها خط شيطان هستند و دنبال اين كردند كه ما الان اسير آمريكا هستيم. نه اينكه نمى‏فهميدند كه نه، اسير آمريكا نيستيم، مى‏خواستند كه ما را از استقلال بيرون بياورند و به دامن آمريكا بيندازند و قضيه گرفتن اين محل جاسوسخانه ناگوار بود براى آنها، براى اينكه پرونده‏هاى اينها هم ظاهر مى‏شد، پيدا مى‏شد اين پرونده‏ها. اينهمه كوشش براى اينكه اينها را رها كنيد بروند، ما در گرو آمريكا هستيم، اينها را بگذاريد بروند اينهااين جوانهاى عزيز ما كه مى‏گفتند ما در خط اسلام هستيم، مى‏گفتند به آنها كه شما در خط شيطان هستيد، خوف اين بود كه اين پرونده‏ها ظاهر بشود و اين چهره‏هائى كه قالب زدند خودشان را، اين چهره‏ها معلوم بشود كه چطور اشخاصى بودند.

هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند شما را هم مى‏برند، براى اينكه شما لااله الا الله مى‏گوئيد و آنها با لا اله الاالله مخالفند

من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به اينها باز نصيحت مى‏كنم كه شما بياييد و حسابتان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حسابتان را جدا كنيد، نه اينكه بگوييد كه خشونت شما نكنيد، آنوقت به من هم بگوييد كه شما هم خشونت نكنيد، اين معنايش اين است كه ما و آنها مثل هم هستيم، آنهائى كه شناختشان را گمان ندارم اين آقايان نديده باشند، اينهائى كه كتاب عقايدشان را منتشر كرده‏اند و اين آقايان هم شايد و لابد ديده‏اند آنها را، با ما كه ميدانند كه ما لااقل مسلمان هستيم، مسلمان بدى هستيم، اينها حساب‏شان را جدا نمى‏كنند ما من مكرر گفتم آقا شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده، خدا مى‏داند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا اينها تو را تباه مى‏كنند. اين گرگ‏هائى كه دور تو جمع شده‏اند و به هيچ چيز عقيده ندارند، تو را از بين مى‏برند، گوش نكرد، هى قسم خورد كه اينها فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند (يعنى آنهائى كه دور و بر او هستند) خوب من مى‏دانستم كه اينجور نيستند يك دسته‏اى كه مى‏روند توى وزارتخانه دزدى مى‏كنند

صحيفه نور ج 15 صفحه 69

اين را تاييدش مى‏كند، خوب معلوم ميشود، دزدى را شما گفتيد. اينقدر عقلشان ناقص است اين را تاييد كردند. حالا هم به اين آقايانى كه اهل سدادند، اهل صلاحند منتها اعوجاج فكرى دارند، آمريكا براى شما هيچ فايده‏اى ندارد ديگر گذشت آنوقت. امروز آنى كه براى شما هست، براى دينتان براى دنياتان فايده دارند اين ملتند اين ملت پابرهنه است. آن ملت سرمايه‏دار هم به درد شما نمى‏خوردند، آنها همه براى خودشان مى‏كشند، شماها را مى‏خواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم به درد شما نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند سر شما را هم مى‏برند، براى اينكه شما لا اله الا الله مى‏گوئيد، آنها با لااله الا الله مخالفند. اينها توحيد را توحيد طبقاتى مى‏گويند، آنها معاد را همين جا مى‏دانند، همين دنيا. آنها غير اين دنيا چيزى را قائل نيستند، اما شما قائليد. آن روزى كه اينها پيروز بشوند خداى نخواسته، شما فداى آنها خواهيد شد، شما را پل قرار داده‏اند براى پيروزى، وقتى كه رفتند اين پل را عقب خودشان خراب مى‏كنند، مزاحم آنها نمى‏خواهند. من باز هم عرض كنم با آقايان كه ماه مبارك رمضان است و درهاى رحمت خداى تبارك و تعالى به روى همه گناهكاران باز است و شما تا دير نشده است در اين ماه رمضان خودتان را اصلاح كنيد، ما همه بايد خودمان را اصلاح كنيم، ما هيچ كداممان يك آدم درست حسابى نيستيم. پناه به خدا بايد ببريم و خودمان را اصلاح كنيم و با اين جريانى كه خروشان و درياى مواج آدم‏هاى متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جريان بگذاريم. جريان مخالف سيل، انسان را خرد مى‏كند، جريان مخالف موج‏هاى شكننده دريا انسان را از بين مى‏برد. شما اسلام را كنار نگذاشتيد لكن آنهائى كه به اسلام عقيده ندارند و اشخاصى هستند كه قيام بر ضد اسلام كردند و لااقل در خيابان‏ها ريخته‏اند و آدم كشته‏اند و شما هم حكم شرعى‏اش را مى‏دانيد و شما هم مى‏دانيد كه كسى كه مسلحانه در خيابان بريزد و مردم را ارعاب كند، لازم نيست بكشد مردم را، ارعاب كند، اسلام تكليفش را معين كرده است و شما هم مساله‏اش را مى‏دانيد. شما همين يك مساله را بگوئيد، يك اعلاميه بدهيد، مساله، در كتاب خدا هست كه اين اشخاصى كه مفسد هستند و ريختند توى خيابان‏ها و مردم را مى‏ترسانند، به حسب حكم خدا، حكمشان اين است. شما اين مساله شرعى را بگوئيد و از گروه خودتان امضاء كنيد. چرا اينقدر تعلل مى‏كنيد، مگر براى شما مى‏خواهيد اينها چه بكنند. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ما را موفق كند در اين ماه شريف، در اين ماه رحمت، ما را موفق كند كه توبه بكنيم از گناهانى كه داريم. اهواى ما را، هواهاى نفسانيه ما را، يك قدرى از دستمان بگيرد و اين ملت عزيز ما را با همين قدرتى كه دارد حفظ كند انشاء الله و ارتش ما و ساير قواى مسلح ما پيروز بشوند انشاء الله و اسلام انشاء الله پيروز است و خواهد پيروز بود.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 78

تاريخ: 11/5/60

بيانات امام خمينى در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى برادر محمد على رجايى

اگر ما به تكليف خود عمل كنيم باكى از اين نداريم كه شكست بخوريم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين روز مبارك عيد سعيد فطر را بر همه ملت ايران و همه مستضعفان جهان و مسلمين كشورهاى اسلامى و خصوص حضار اين مجلس تبريك عرض مى‏كنم.

من آنچه كه لازم است به طور نصيحت به آقاى رئيس جمهور و به همه دست اندركاران جمهورى اسلامى از لشكرى و كشورى عرض كنم اين است كه آنچه كه به سر انسان مى‏آيد از خير و شر، از خود آدم است. آنچه كه انسان رابه مراتب عالى انسانيت مى‏رساند كوشش خود انسان و آنچه كه انسان را به تباهى در دنيا و آخرت مى‏كشد خود انسان و اعمال خود انسان است. اين انسان است كه خداى تبارك و تعالى به طورى خلق فرموده است كه راه راست و كج را مى‏تواند انتخاب كند و تمام انبيا از صدر عالم تا آخر براى اين آمده‏اند كه اين آدم را از آن راه كج و راه‏هاى باطل هدايت كنند به صراط مستقيم انسانيت كه يك سرش اينجاست و سر ديگرش عندالله است. ما خودمان را اگر توانستيم اصلاح كنيم، كنترل كنيم و تربيت كنيم خودمان را، مراقبت كنيم از خودمان، در همه امور موفق خواهيم شد و اگر چنانچه خداى نخواسته در آن مقاصد اسلامى يا انسانى كه داريم، موفق نشويم، معذلك آن توفيق الهى كه براى اشخاص صحيح و متعهد هست براى ما هم هست. ما نبايد نگران اين باشيم كه آيا در كارهايى كه انجام مى‏دهيم، چه كارهاى شخصى و در بين خودمان و خداى خودمان و چه در كارهاى اجتماعى كه به عهده كسانى هست، نبايد نگران باشيم كه مبادا شكست بخوريم، بايد نگران باشيم كه مبادا به تكليف عمل نكنيم. نگرانى از خود ماست. اگر ما به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى براى ما تعيين فرموده است عمل بكنيم، باكى از اين نداريم كه شكست بخوريم، چه از شرق و چه از غرب و چه داخل و چه خارج و اگر به تكاليف خودمان عمل نكنيم، شكست خورده هستيم. خودمان، خودمان را شكست داديم.

هر چه آراء زيادتر باشد، مسئوليت زيادتر است

امروز بايد همانطورى كه در سابق به رئيس جمهور سابق بعضى مطالب را تذكر دادم، به آقاى رجائى هم تذكراتى بدهم. قضيه مقام و رياست هر چه باشد، اين وقتى كه نظر انسان يك نظر محدود

صحيفه نور ج 15 صفحه 79

دنيائى باشد، اين مقامات، انسان را از خودش بيخود مى‏كند، اينها را مقام مى‏داند. شما حساب كنيد كه اين سياره‏اى كه ما در آن زندگى‏كنيم به اسم زمين، در مقابل منظومه شمسى چقدر است و اين منظومه شمسى كه ما يكى از سيارات كوچكش را در آن زندگى مى‏كنيم، در مقابل كهكشان چقدر است و اين كهكشان‏هائى كه تاكنون كشف شده است كه گفته مى‏شود كه تا آنقدر كه از ستاره‏هاى نورانى كشف شده است به مقدار شش ميليارد سال نورى است. يعنى اگر نور آن ستاره‏اى كه در آخر است بخواهد بيايد به پيش ما، شش ميليارد سال نورى طول مى كشد و آن چيزى كه ماوراى اينهاست و باز كشف نشده است، حتما بدانيد كه بيش از اين معانى است. اينها هم در مقابل عظمت خالق ناچيزند. ما بايد چقدر ضعيف باشيم كه در اين ذره‏اى كه خودش و آن منظومه‏اى كه اين يكى از ستاره‏هاى كوچكش است، اصلا به حساب نمى‏آيد و اگر گم بشود نمى‏توانند پيدايش بكنند در اين غائله بزرگ عالم، ما چقدر از اين سياره در اختيارمان هست؟ يك ايران. ايران يك قطعه كوچكى است در مقابل اين سياره وحكومت ايران هم يك حكومت ناچيز كوچكى است در اين سياره وسياره ما هم يك چيز كوچكى است در مقابل منظومه شمسى و منظومه شمسى ما هم يك چيز بسيار كوچك است در مقابل منظومه‏هاى ديگر و همه آنها از خداست و خالق او خداست. ما اگر بندگى خدا را بپذيريم‏و قلب ما منور بشود به نور بندگى خدا وعبوديت، اين امر ناچيزى كه به حساب در عالم نمى‏آيد، در ما تاثير نبايد بكند. شما ديروز نخست وزير بوديد و پريروز وزير بوديد وقبل از او معلم بوديد و قبل از او هم يك شاگردى بوديد و بعد از اين هم معلوم نيست كى از اينجا برويد، ممكن است خداى نخواسته همين حالا كه بيرون رفتيد يا همين حالا يك بمبى اينجا باز منفجر بشود و فاتحه همه را بخوانند. وقتى مطلب اين است چرا بايد انسان قبل از رياست جمهور و بعدش فرق بكند؟ مگر رياست جمهور چه هست؟ كسى كه دلش به نور توحيد روشن است مگر عالم چه هست؟ همه عالم چه هست؟ همه عالم در مقابل عظمت خداى تبارك وتعالى چيزى نيست. تمام اين عالم مادى در مقابل عالم‏هاى معنوى كه هست قدر محسوسى ندارد، آنوقت ما براى يك كدخداى ده يا يك كدخداى شهر، يا كدخداى يك كشور خيال بكنيم كه خير، ما الان يك چيزى هستيم و ديگران را به نظرمان كوچك بيايند وخودمان را بزرگ. اگر شما ملاحظه كرديد در نفس خودتان كه غير از خدا از او كسى اطلاع ندارد و خودتان هم‏تا يك حدودى اطلاع داريد، اگر ديديد كه اين مقامى كه خداى تبارك و تعالى مردم را دلشان را متوجه كرده است به شما وبه شما داده‏اند، اين مقام شما را محكوم خودش مى‏كند و شما مركوب او واو راكب شما هست، برويد خودتان را تصفيه كنيد و بدانيد اين را كه با دست خودتان خداى نخواسته خودتان را در دنيا و آخرت تباه نكنيد.خداى تبارك وتعالى حاضر است، همه اين عالم در محضر حق تعالى است و تمام خطرات قلبى ما و تمام لحظات عمر ما و تمام آنچه كه در باطن ما مى‏گذرد، در مغز ما مى‏گذرد در محضر حق تعالى است و ما بايد برگرديم به محضر حق تعالى وآن جا در آن محضر ديگر حساب پس بدهيم. هر چه آراءزيادتر باشد مسووليت زيادتر است. اگر آراءشما پنج ميليون بود، مسئوليت تان كمتر بود، حالا كه سيزده ميليون بيشتر است مسئوليت شما حجمش زيادتر است، براى

صحيفه نور ج 15 صفحه 80

اينكه شما جواب يكى يكى از اين افرادى كه به شما راى دادند و شما را به عنوان رئيس جمهور اسلام، رئيس جمهورى كشور اسلامى تعيين كردند، هر يك از اينها فردا مى‏آيند شما را مى‏گيرند، جواب از شما مى‏خواهند، من شما را تعيين كردم رئيس جمهورى اسلامى باشيد و اسلام را در اين كشور تائيد كنيد و پياده كنيد و خداى نخواسته شما نكرديد. اقلا حدود سيزده ميليون و هزار و چند صد نفر مى‏آيند سراغ شما و شما ببينيد كه مى‏توانيد جواب اين را پيش خدا بدهيد؟ اين جمعيتى كه آنجا در حساب جمع شدند و از شما باز خواست مى‏كنند، اگر مى‏توانيد، جواب بدهيد و نمى‏توانيد و ما هيچ نمى‏توانيم. بايد بنا، بر اين بگذاريد كه ديروز شما و امروزتان با هم فرقى نداشته باشد، هر دو براى خدمت به اين مردم، اينهائى كه زحمت كشيدند و جان دادند، مال دادند، رنج كشيدند و شما آقايان را به اين مقام رساندند. يك وقت نخست وزير بوديد و حالا هم رئيس جمهوريد، جواب مى‏خواهند اينها. اگر چنانچه شما پايتان را كج بگذاريد، همين سيزده ميليونى كه به شما امروز راى دادند فردا مرده باد مى‏گويند. انقلاب اينطور است، وضع انقلاب اينطور است طورى است كه مردم ديگر سربسته و در بسته تسليم كسى نمى‏شوند. مردم هر يكى‏شان نظر دادند. شما مى‏بينيد كه وقتى كه در تلويزيون نظر خواهى كنند از افراد، از زن، از مرد، از جوان، از پير، همه نظر مى‏دهند، اينطور نيست كه بى‏تفاوت باشند. اگر هر يك از ما تخطى كنيم از آن خواستى كه ملت دارد و آن خواستش اسلام است و احكام اسلام، اگر هر يك از ما تخطى كنيم، علاوه بر آنكه در محضر خداى تبارك و تعالى در آن روزى كه همه وارد مى‏شوند و حساب است در كار، جوابى نداريم، همين مردم هم در همين جا به حساب مى‏رسند، اينها نمى‏گذارند كه، آن حسابش عليحده، همين مردم هم در همين جا به حساب مى‏رسند، اينها نمى‏گذارند كه، آن حسابش عليحده، همين مردم در همين جا شمائى كه الان به مقام رياست جمهور رسيديد اگر فردا خداى نخواسته تخطى كنيد از آن راهى كه راه ملت است و راهى كه اسلام پيش پاى همه ما گذاشته است، همين سيزده ميليون و زيادتر كه به شما راى دادند و اعتماد به شما كردند برمى‏گردند. آنجا هم حسابش، آنجا بدتر است. اينجا وقتى برمى‏گشتند خوب، شما مى‏رويد منزلتان مى‏نشينيد، اما آنجا كار مشكل است، بايد شما حساب آنجا را بكنيد. اگر چنانچه ما نفوسمان اينقدر به دنيا متوجه است و منكوس هستيم و استقامت نداريم، اگر چنانچه ما اينطور باشيم و خودمان دنبال اصلاحش نباشيم، اين اخلاد الى الارض و توجه به ارض و رو كردن به مرتبه پايين و پشت كردن به معانى و معنويات اثرش اين است كه انسان در آن عالم، يك حيوان آنطور منكوس. همانطورى كه اينجا كرده است، نقشه‏اش آنجاست. تمام چيزهائى كه در اينجا واقع مى‏شود يك صورتى در آنجا دارد. انسان مستقيم القامه اگر تمام توجهش به طبيعت شد، اين استقامت قامتش را در آن طرف از دست ميدهد، مى‏شود مثل يك حيواناتى كه سرشان رو به زمين است. و تمام عذاب‏هائى كه در آن عالم است از خود ماست.

خداوند تبارك و تعالى مهيا نكرده يك چيزى را كه ماوراى خود مابه ما بدهند، همه اينها آنى است كه ما خودمان به دست خودمان تهيه مى‏كنيم و به آن مى‏رسيم،اعمال ماست رد به ما مى‏شود. شايد چندين آيه در قرآن كريم به اين معنا اشاره بفرمايد كه اين اعمال خودتان است، شما، از خارج به شما

صحيفه نور ج 15 صفحه 81

هيچ چيز نرسيده است. در روايات معراج هم هست كه پيغمبر اكرم ديدند كه بعضى از اينها ملائكه‏اى كه در آنجا هستند دارند يك كارهائى را انجام مى‏دهند، درخت‏هائى را مى‏كارند، چه ميكنند، گاهى هم مى‏ايستند. اين را پرسيدند، جبرئيل عرض كرد (به حسب آنطور كه نقل شده است) كه اينها اعمالى است كه مصالحش را خودشان دارند مى‏فرستند، اينها اينجا درست مى‏كنند وقتى آنها مشغول كار خير هستند اينها هم مشغول هستند، مصالح مى‏رسد. وقتى آنها نه، در جهنم هم همين است و اگر جهنم و بهشت هم خداى نخواسته ما قائل نباشيم، اين دنيا مجازات ما را مى‏دهد همين جا.

همه ما در مقابل اسلام مسئوليم‏

بايد شما توجه كنيد كه مسئوليت شما از باب اينكه آرائتان خيلى زياد است مسئوليت‏تان خيلى زياد است. همچو نيست كه آن آقايان ديگر نداشته باشند، آنها هم مسووليت دارند، همه ما در مقابل اسلام مسئوليم. اين اسلامى كه با خون اوليا و بزرگان به دست ما سپرده شده است و الان ما مسوول او هستيم، اين اسلام را ما بايد به نسل آتيه برسانيم. يك روزى بود كه ما بعضى‏مان عذر داشتيم يا همه‏مان، كه نمى‏گذارند كه ما عمل كنيم به اسلام. در رژيم سابق، خوب، خيلى‏ها مى‏گفتند كه از ما نمى‏آيد، اگر مى‏آمد، مى‏كرديم. امروز اينطور نيست، امروز دست همه باز است. مجلس دستش باز است و هيچ كس آقا بالا سر او نيست. دولت هم دستش‏باز است و مجلس هم تاييدش مى‏كند. رئيس جمهور هم دستش باز است و ملت تاييدش كرده‏اند. هيچ عذرى براى ما نيست امروز. اگر چنانچه يك خرابى در مملكت واقع بشود و دنبال اصلاحش نرويم، عذرى نداريم. همه ما، چه آنهائى كه لشكرى هستند و اينجا هستند و نيستند و چه آنهائى كه در كشور خدمت مى‏كنند و چه مردم ديگر، همه ما مسوول هستيم كلكم راع و كلكم مسوول وقتى همه ما مسوول هستيم و همه ما در مقابل خدا جواب بايد بدهيم، بايد فكر اين كشور باشيم، فكر اين اسلام كه در كشور ما تشريف آورده‏اند و قدمشان روى چشم، باشيم. نرويم سراغ اينكه حالا كه من شدم رئيس جمهور بايد چه بشود و چه بشود و من هم بايد مقامم چه باشد. خير، اين از ضعف نفس انسان است، از تنگى چشم و قلب انسان است كه خيال ميكند اين يك چيزى است. اين يك چيز اعتبارى است كه امروز دادند فردا هم تمام مى‏گيرندش مى‏رود سراغ كارش. شما براى اين ملتى كه در اين چند سال آنقدر در طول تاريخ زحمت ديده هيچ، به مرئى و منظر ما اينهمه جديت كرده و جوان داده و مال داده و جان داده است تا اينكه آن رژيم را كنار گذاشته است و شما را روى كار آورده است، شما براى اين ملت بايد كار بكنيد. اين مملكتى كه به دست شما افتاده است بايد ارتش براى اين كشور كار بكند، براى سپاه پاسداران، ژاندارمرى، همه قواى مسلح بايد براى اين مملكت خدمت بكنند، اين امانتى است دست شما. مساله، مساله اينجا نيست تنها، اينجا هم اگر خداى نخواسته ارتش يك سستى بكند و خداى نخواسته يك غلبه‏اى واقع بشود از غير (كه نخواهد شد) آن هم در همين دنيا ننگش بر پيشانى همه است. و مساله، مساله اينجا نيست، مساله جاى ديگرى است كه ما از آن غافل هستيم. تمام اعمال شما، تمام جديت‏هاى شما ثبت است و همه‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 82

عالم اين چيزها را ميكند در خودش و ما بايد جواب بدهيم، ارتشى بايد جواب بدهد، اگر خداى نخواسته كوتاهى بكند، و آنهائى هم كه متكفل امور كشور هستند، آنها هم بايد جواب بدهند. شما بايد براى اين پابرهنه‏ها و مستضعفين كه در طول تاريخ به استضعاف كشيده شده بودند و اينها را به حساب نمى‏آوردند و فقط آن طبقه بالا را راضى نگاه مى‏داشتند و به اصطلاح كدخدا را مى‏ديدند و ده را مى‏چاپيدند، شما بايد توجهتان به اين توده‏هاى مستضعفى كه با زحمت خودشان و رنج خودشان الان در جبهه‏ها مشغول فداكارى هستند كه خداوند تاييدشان كند و در پشت جبهه هم مشغول فداكارى هستند و مستضعفند، آن بالاها اينها را ضعيف شمارند و مى‏شمردند و اينها به حساب نمى‏آمدند و در رژيم سابق براى اينها كارى نشده بود، براى اينها كار كنيد. قانع نشويد به اينكه بعضى جاها كار شده است، مى‏دانم شده است، خيلى هم شده است اما نبايد قانع شد، بايد همه دست به دست هم بدهيد كه انشاء الله براى اينها يك زندگى مرفهى، يك وضع صحيحى پيش بيايد، درست بشود.

شرافت همه ما به اين است كه خدمت به خلق خدا كنيم‏

اينها حق دارند به ما و به شما، خيلى حق دارند، سيزده ميليون راى به شما داده‏اند، اينها حق دارند به شما، باقى هم حق دارند به شما. و همين طور وقتى دولتى پيش مى‏آيد، آن هم دولتى است كه مردم به آن حق دارند. اگر نبودند اين مردم، شما هم شايد حالا در حبس بوديد و آن زجرها را مى‏كشيديد، ديگران هم كه متعهد بودند، آنها هم در حبس بودند يا در جاهاى ديگرى. اين ملت حق دارد، شما، دست شما را گرفته آورده اين بالا نشانده، شما بايد خدمت كنيد به اين مردم. شما، ما، همه بايد خدمتگزار اينها باشيم و شرافت همه ما به اين است كه خدمت به خلق خدا بكنيم، اينها بندگان خدا هستند. خداى تبارك و تعالى علاقه دارد به اين بندگان و ما مسووليم بايد خدمت بكنيم. و من اميدوارم كه شما به حسب آن روحيه‏اى كه داريد، آقاى رجائى به حسب آن روحيه‏اى كه دارند، اين مقام ايشان را بازى ندهد، شما سوار مقام بشو مقام سوار شما نشود. اين دو تا مثل راكب و مركوبند. اگر انسان روحيه‏اش طورى باشد كه سوار بشود بر هر مقامى كه براى او پيش مى‏آيد و مهار كند او را، اين به سعادت نزديك مى‏شود. و اگر ورحيه ضعيف باشد و وقتى كه به يك مقامى رسيد او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را مى‏برد تا به هلاكت مى‏رساند. من از خداى تبارك و تعالى استدعا مى‏كنم كه شما را موفق كند به اينكه خدمت بكنيد به اين خلق و همه كسانى كه دست‏اندركار هستند، در هر جا، در مجلس هستند، در قوه قضائيه هستند، دولت هست، هر كس هست و همين طور قواى مسلح، اينها همه انشاء الله موفق بشوند و مائى كه امروز در هجوم همه جانبه داخل و خارج هستيم و بحمد الله داخلش ديگر داخل آدم نيست، بله ما بايد دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را نجات بدهيم. و اين اشخاصى كه حالا هم باز يك فسادهاى دزدكى مى‏كنند، مثل دزدها كه مى‏روند يك چيزى برمى‏دارند و فرار مى‏كنند و اينجورى نباشد. ما انشاء الله اميدوارم موفق بشويد خدمت بكنيد به اين جامعه و من واقعا متاسفم از اينكه اين مسائل پيش آمد و من در مدت‏هاى طولانى زحمت كشيدم كه اين كارها

صحيفه نور ج 15 صفحه 83

پيش نيايد و نشود اينطور لكن شد و الخير فى ماوقع . خداوند انشاء الله همه شما را حفظ كند، مويد كند، موفق باشيد همه. و من سفارش كنم به همه اشخاصى كه در كنار رفتند و دارند كارهاى خلاف مى‏كنند، ما علاقه داريم كه شما بيائيد و خدمت كنيد به مملكت خودتان. ما ميل داريم كه همه خدمتگزار به اين كشور باشند، كشورى كه از اطراف به آن هجوم آورده‏اند و دهان‏هاى ابرقدرت‏ها باز است براى بلعيدن او. شمائى كه مى‏گوئيد ما علاقه داريم به اين مملكت و علاقه داريم به اين كشور، دست به دست هم بدهيد، با هم بسازيد اين كشور را. چرا با هم جنگ و دعوا مى‏كنيد؟ خوب، كشتن يك دسته مردم كه دارند خدمت مى‏كنند به اين مملكت، خدمت مى‏كنند به اين كشور، اين طريقى است كه خدمت به خلق است؟! اين آقاى محترم كه حالا با زحمت تشريف آوردند و من خيلى خوشحال شدم از اينكه آقاى خامنه‏اى سلمه الله آمدند و حاضرند، ايشان آخر چه كرده بود؟ خوب بگوئيد آخر، يك كارى، يك كار خلافى، چه كرده بود ايشان كه مى‏خواستيد ايشان را بكشيد و موفق نشديد بحمدالله. ديگرانى كه شما كشتيد و از بين برديد، اينها چه كرده بودند، جز يك هو و جنجالى شما مى‏كرديد كه چه و چه و چه، انحصار طلب، انحصار طلب. و مساله اينطورها نبوده، ما هم ريشه‏هايش را مى‏دانيم، لكن از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه همه را خدا هدايت كند و همه برگردند به دامن اسلام و همه خدمتگزار باشند. و من ميل ندارم اينهائى كه از ايران رفتند، بيشتر از اين خودشان را مفتضح كنند. آنها هم نروند با آن انگل‏هايى كه رفتند و فرار كردند بروند با هم بنشينند و صحبت كنند. آنها هم بفهمند كه وظيفه اين است كه به اين كشور خدمت بكنند، وظيفه اين است كه اين مملكت را حفظ بكنند. شايد بعد از يك ده بيست سال ديگر شما برگشتيد به ايران، يك راهى داشته باشيد، همچو جدا نشويد از ملت و برويد سراغ كارتان، حالا برويد با بختيار نمى‏دانم چه. گرچه بختيار گفته من نمى‏پذيرم، اما لازم نيست شما برويد، شما همه‏تان خدمتگزار باشيد و برگرديد به اين مملكت، مملكت شما را قبول مى‏كند. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه همه ما را به راه راست و به صراط مستقيم هدايت بفرمايد و اين جمهورى اسلامى را به ثمر برساند و ما را خدمتگزار اين كشور قرار بدهد و همه‏مان نسبت به هم محبت داشته باشيم و در محيط دوستى، خدمت به اين مملكت بكنيم. دشمنى براى چه؟ چرا بايد دشمن باشيم با هم؟ با هم دوست باشيم در ساختن كشور.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 85

تاريخ: 19/5/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در اروپا و اعضاى انجمن اسلامى شركت واحد اتوبوسرانى تهران و حومه

بحمد الله دست جنايتكاران و خيانتكاران از اين مملكت قطع شده است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايان نمايندگان انجمن‏هاى خارج كشور كه در اينجا حضور دارند و از نمايندگان انجمن‏هاى اسلامى اتوبوسرانى تشكر كنم.

و بايد عرض كنم كه امروز كشور مال خود شماست و هر چه زحمت بكشيد، پيش خدا اجر داريد. براى كشور اسلامى زحمت كشيد و براى خودتان و اينطور نيست كه زحمت‏هاى زياد را شما بكشيد و قدرت‏هاى خارجى بهره‏بردارى كنند. بحمد الله دست جنايتكاران و خيانتكاران از اين مملكت قطع شده است و تفاله‏هاى كمى كه مانده است، آنها هم به دنبال آنها خواهند شتافت. بعضى مطالب است كه بايد عرض كنم و آن اينكه كشور ما از باب اينكه در زمان انقلابى مثل انقلاب صدر مشروطه و مثل انتقال رژيمى به رژيم ديگر در سابق، حاضر نبودند و جوانهاى ما از انقلابات بكلى بى‏خبر هستند يا اگر خبر دارند حاضر واقعه نبودند و همين شنيده‏اند و لهذا گاهى به نظر مى‏رسد كه گفته مى‏شود كه در ايران يك نابسامانى‏هائى هست، يك قتل‏هائى هست، يك كشتارى هست، يك بمب‏هائى هست كه منفجر مى‏شود و از اين قبيل كه مى‏بينيد، حالا در سطح يك كشور كم و بيش هست.

شما نمى‏دانيد كه وقتى كه مى‏خواست حكومت به قاجار برسد و يك انقلابى بود كه يك رژيمى را، رژيم سلطنتى را به يك رژيم سلطنتى ديگر ى يعنى يك طايفه‏اى را از بين ببرند و طايفه‏اى ديگر بيايند آقا محمد قجر در ايران چه كرد و برج‏هائى كه از سرهاى مردم درست كرد و امثال اينها. شما تاريخ انقلاب مشروطه را بخوانيد و ببينيد در انقلاب مشروطه چه بساطى بوده است. چه آنوقتى كه انقلاب شد و مشروطه را بپا كرد، با اينكه انقلاب تغيير رژيم سلطنتى نبود، فقط اين بود كه سلطنت استبدادى يك قشرى محدود بشود و روى قوانين مشروطه باشد. شما توجه كنيد كه در آذربايجان، در تهران، در شمال چقدر جنايات واقع شد و چقدر كشتار از مردم صالح و از مردم ديگر واقع شد. اگر مطالعه كنيد در انقلاباتى كه در دنيا واقع مى‏شود يا در انقلابات كوچكى كه در ايران واقع شده است، قبل از اين انقلاب بزرگ، خواهيد ديد كه اين انقلاب از تمام انقلاب‏هائى كه در طول تاريخ واقع شده

صحيفه نور ج 15 صفحه 86

است، يك انقلاب آرام بوده است و يك انقلابى بوده است كه ثمراتش زياد و چشمگير و ضايعاتش نسبت به ثمراتش كم. شما حجم كارهائى كه در اين چند سال كرديد، درست توجه نداريد كه شما چه كرديد، آنهائى كه مى‏روند خارج و مسائل را در خارج بررسى مى‏كنند و مسلمان‏هائى كه در خارج هستند يا مستضعفانى كه در خارج كشور شما هستند، آنها مى‏دانند كه در ايران چه شده است و عمق اين انقلاب چه اندازه است.

شما يك سلطنت 2500 ساله جابرانه را بكلى ريشه كن كرديد و يك رژيمى كه تمام قدرت‏هاى بزرگ دنيا دنبالش بودند و طرفدارش بودند و آنها شما تمام قدرت‏هاى دنيا را كنار زديد و رژيم را بكلى از بين برديد و يك حكومت اسلامى در ايران اعلام كرديد. اين مطلب، يك مطلبى نيست كه شما خيال كنيد كه يك كار كوچكى شده است و حالا ضايعات دارد. اين كار، كار بسيار بزرگى است. شما يك ملت، در مقابل تمام قدرتهاى عالم ايستاديد و مقابله داريد با تمام قدرت‏هاى دنيا و همه بر ضد شما هستند و معذلك شما ايستاديد و همه را كنار زديد. غافل نباشيد از اينكه شما كارى انجام داديد كه در طول تاريخ كم نظير بوده است يابى‏نظير بوده است.

شما خيال نكنيد كه حالا اين عده بچه‏هاى بيچاره‏اى كه بازى خورده‏اند از اين بزرگترهائى كه از اول آمده بودند و مى‏خواستند كه در اين ملت و در اين مملكت حكومت كنند و چون اين مملكت اسلامى بود، حكومتش را به دست كسانى كه به اسلام اعتقاد ندارند بدهند، حالا يك شلوغكارى‏هائى كرده‏اند و يكى يكى هم فرار كردند و در بيرون ايران دارند زندگى كنند. البته صحبت‏ها زياد است كه ما چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. درداخل كه بودند هيچ غلطى نتوانستند بكنند حالا رفته‏اند خارج گويند ما از آنجا چه مى‏كنيم. شما گمان نكنيد كه اينها در آنجا حتى خودشان با خودشان خوب باشند، خود اينها هم با هم در آنجا دشمن هستند. اشخاص منافق و اشخاص كافر نمى‏توانند با هم يك جبهه‏اى داشته باشند، اتحادى داشته باشند كه يك كارى انجام بدهند. تمام كارهايشان اين است كه مصاحبه مى‏كنند و صحبت ميكنند و فحش به هم دهند. اينها به ماها فحش ميدهند يا خودشان به هم فحش مى‏دهند. يك دسته ورشكسته‏اى كه در اينجا يا با لباس مبدل يا با لباس زنانه فرار كردند، حالا در آنجا نشسته‏اند و مى‏خواهند مملكت ايران را زمامدارى كنند و مى‏گويند كه همه ايران با ما هستند. خوب اگر همه ايران با شما هستند پس كجا رفتيد؟ تو ايران بوديد، مريدهاى شما هم همراهتان بودند و خوب بود شما اين يك مشت فرض كنيد كه معمم را يا اين يك مشت غير عالم را خوب شما كنار بگذاريد و خودتان جايشان بنشينيد.

مساله اين است كه از باب اينكه ما انقلابات را درست نديديم، خيال مى‏كنيم كه چهار تا ترقه وقتى كه در تهران، فرض كنيد كه يا چهار تا بمب در تهران منفجر شد يك چيزى شده است. نخير، اينها چيزى نيست، هر بچه 12 ساله‏اى مى‏تواند كه يك چيزى از اينها را ببرد توى جمعيتى بگذارد و فرار كند. يك مساله‏اى نيست اين كه ما بنشينيم راجع به اين مساله چه بكنيم. البته از باب اينكه يك دسته اشخاص غافل، جوانهائى كه ما هميشه ميل داشتيم كه اينها در راه كشور خودشان، در راه اسلام‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 87

خدمت بكنند اينها بازيشان داده‏اند و مشغولشان كرده‏اند به يك كارهاى بچگانه‏اى كه در يك جا مى‏كنند و مسلمانى را مى‏كشند، يك بچه‏اى را مى‏كشند، يك پيرزنى را مى‏كشند، اينها البته بايد به دست خود ملت جلوگيرى از اينها بشود. ملت نبايد بنشيند كه دولت همه كارها را انجام دهد. يك وقتى بود كه دولت عليحده بود و ملت عليحده، وقتى اينها جداى از هم بودند يك كارهائى را مى‏گفتند بايد دولت بكند به ما چه ربطى دارد. اگر در آن زمان يك جنگى واقع مى‏شد ابدا مردم كارى نداشتند. اگر دعا نمى‏كردند كه خود اينها، خود اين ظالم‏ها شكست بخورند لااقل كارى نداشتند. رضاخان را وقتى كه از ايران بيرون كردند مردم جشن خواستند بگيرند از باب اينكه خوب يك ظالمى رفته است. اينكه الان مملكت ما همه استقرار همه چيزش استقرار پيدا كرده است براى اين است كه حكومت و غير حكومت تو كار نيست، خود مردمند. خود اين مردم يك رئيس جمهور درست كردند و نخست وزير هم آن كسانى كه وكيل آقايان بوده‏اند درست كرده‏اند و همه از خود اين مردم، يك كسى را نياورده‏اند كه فلان السلطنه يا فلان الدوله باشد يا از آمريكا آمده باشد يا از فرانسه آمده باشد. حالا الان همه حكومت و مجلس و چيز و اينها از خود اين مردم است و مردم نبايد بنشينند كه حكومت برايشان كار بكند، از اول هم ننشسته‏ايد شما براى اين معنا. وقتى كه جنگ واقع شد، در خارج از جبهه تمام شما دخالت داشتيد و زحمت مى‏كشيديد، هر كس به هراندازه‏اى كه از او مى‏آمد، آن كسى كه در اتوبوسرانى و اينها زحمت خودش را مى‏كشيد، آنهائى كه در خارج كشور از چيزهاى ما بودند، از دوستان ما بودند، از جوانان ما بودند آنها هم كمك مى‏كردند به اينها. اين يك مساله‏اى نيست كه حالا ما بنشينيم خيال كنيم كه يك مطلبى واقع شد و چهار تا وافورى و جنايتكار در خارج كشور نشسته‏اند و مى‏خواهند زمام امور كشور را به دست بگيرند. مساله اين نيست. خوب، من متاثرم.

خداى تبارك و تعالى در توبه را باز كرده است براى همه

براى اين عده جوانى كه از اين اشخاص منحرف بازى خورده‏اند در توبه باز است. اسلام، خداى تبارك و تعالى در توبه را باز كرده است براى همه. الان هم اگر همه اينهائى كه در خارج رفتند و مى‏خواهند حكومت ايران را به هم بزنند همه اينها توبه كنند و برگردند به مملكت خودشان و واقعا بخواهند كه خدمت كنند به مملكت خودشان، خوب برگردند بيايند خدمت كنند كسى كارشان ندارد. اينها بيخود رفتند بيرون و هياهو مى‏كنند و خودشان هم مى‏دانند كارى ازشان نمى‏آيد لكن با سيلى صورت خودشان را سرخ كرده‏اند. خوب، كسى كه در فرض كنيد كه مى‏خواهد از اينجا برود از توى توالت بيرون مى‏آيد و عرض مى‏كنم كه با چه مى‏خواهد برود، اين حالا حكومت ايران را مى‏خواهد دست بگيرد و همه ملت هم با او همراهند و همه اينها با حكومت اسلامى مخالف! خوب، اينها يك چيزى نيست كه، بچه بازى، حرف‏هاى بچه بازى است كه مع‏الاسف اشخاصى كه خوب بود خدمت بكنند به اين كشور، ميتوانستند خدمت بكنند به دام افتادند و اينطور حيثيت خودشان را از بين بردند و زحمت‏هائى هم اگر سابقا كشيدند بكلى قلم سرخ رويش كشيدند. و اين ترقه بازى‏هائى كه در

صحيفه نور ج 15 صفحه 88

ايران مى‏شود البته به ما يك صدماتى وارد مى‏شود اما اين يك قدرتى نيست، اينطور نيست كه يك قدرتى باشد كه قدرتى در دست آنها هست و دارند ترقه مى‏اندازند. بمب را قايم كنند اين هر بچه‏اى مى‏تواند اين كار را بكند، هر دزدى مى‏تواند برود يك جائى يك بمب بگذارد منفجر بكند. اين يك مساله و قدرتمندى نيست در كار، اين عجز و بيچارگى و بدبختى و انحراف است. منتها ما متاثريم براى جوانهايمان، متاثريم براى اين بازيخورده‏ها، براى اين دخترها، براى اين پسرها كه اينها مى‏بينند كه آن كه اينها را وادار مى‏كند به اين امر، خودش رفته بيرون آنجا مشغول بازيگريش هست، يا آنهائى هم كه اگر از آنها در اينجا هست در بيغوله‏ها دارند زندگى مى‏كنند و شماها را وادار مى‏كنند برويد شماها استقامت كنيد، كارها را درست بكنيد ما بيائيم حكومت كنيم. خوب، شما چرا بازى مى‏خوريد از اينها. خوب، اين چه عقلى است كه انسان داشته باشد كه ما زحمت شما جوانها زحمت بكشيد خون خودتان را بدهيد و همه چيز، براى كى؟ براى آن كسى كه نه به اسلام عقيده دارد، نه به قرآن عقيده دارد، دم از قرآن خيلى مى‏زند، اما وقتى كه كتاب‏هايشان را شما الان ملاحظه كنيد كتاب انحرافى و همه ازاسلام منحرف. خوب، ما مى‏گوئيم كه اگر جوانهاى ما خدمت مى‏كنند، براى اسلام خدمت براى خدا خدمت مى‏كنند. همه چيز ما از خداست براى خدا هم بايد بدهيم. خوب، شما جوانهاى بيچاره‏اى كه گرفتار اينها شديد خون خودتان را براى كى مى‏دهيد؟ ما مى‏گوئيم براى خدا. شما مى‏گوئيد براى كى؟ اگر براى خداست، حكومت اسلامى حالا حكومتى است كه مى‏خواهد احكام اسلام را درست كند. اگر واقعا شما خونتان را ميدهيد براى چهار نفرى كه انحراف دارند، اعتقاد به اسلام و اعتقاد به كشور و اعتقاد به اينها ندارند خون خودتان را مى‏دهيد و رفقاى خودتان را، جوانهاى خودتان را مى‏كشيد براى اين. خوب، يك قدرى فكر لازم دارد كه براى چه مى‏كنيد. براى كه اين كارها را مى‏كنيد.

ملت ما اتكاءبه خدا دارد در جبهه جنگ مى‏كند

انسان بايد هر كارى مى‏كند يك راهى را داشته باشد، يك اتكائى حالا داشته باشد. ملت ما با اتكاء به خدا دارد در جبهه جنگ ميكند. ملت ما اتكاء به خدا دارد در جبهه جنگ مى‏كند و نماز شب مى‏خواند و عرض مى‏كنم كه با دشمن اسلام مبارزه مى‏كند. اگر آنجا شهيد بشود، آن اجرش با خداى تبارك و تعالى است و پيش خدا آبرومند است، پيش خلق هم آبرومند است. اما شمائى كه در خارج يك دسته نشسته و شما بيچاره‏ها را وادار مى‏كنند به اينكه برويد و مردم را بكشيد و ترقه بگذاريد فلانجا چه بشود، بمب بگذاريد كجا چه بشود، انفجار ايجاد بكنيد، خوب شما اتكائتان به كى است؟ فردا اين سرانى كه هستند از قبيل بختيار و امثال بختيار، براى شما يك كارى انجام مى‏دهند؟! شما اگر از بين رفتيد، اگر كشته شديد، فردا بختيار براى شما يك كارى انجام مى‏دهد يا ديگران؟! ما مى‏گوئيم خدا. شما مى‏گوئيد چى؟ اگر شما هم مى‏گوئيد خدا، خوب با ما همراهيد بسم الله، بيائيد خدمت كنيد اين مملكت تان، اين چى.

صحيفه نور ج 15 صفحه 89

هى مى‏گفتيد اختناق است. كو اختناق؟ حرفش را هى مى‏زديد، هى مى‏گفتيد اختناق است، ايران چطور است، چماقدار فلان. حالا وقتى كه اين خانه‏هاى تيمى شما را چيز مى‏كنند، مى‏بينند يك دسته چماق آنجا هست و يك هم خنجر آنجاهست، يك دسته هم بمب آنجا هست و اينها، اما شما اگر پيدا كرديد يك خانه‏اى از اينهائى كه به اسلام اعتقاد دارند، يك جائى كه مربوط به اينها است كه به اسلام اعتقاد دارند پيدا كرديد كه در آن يك چماقى باشد، در آن يك چيزى باشد، در آن قرآن هست و كتاب هست و امثال اينها. اگر به اسلام عقيده داريد، خوب، اين بسم الله بيائيد بيرون، بيائيد از بيغوله‏ها به اسلام خدمت بكنيد و شما هم كه جوانهائى هستيد كه بازى خورديد و انسان خيلى متاسف از اين هست، بيائيد به دامن ملت خودتان، اسلام خودتان. تا كى براى ديگران مى‏خواهيد كار بكنيد؟ شما مى‏دانيد كه اينها روابطشان با خارج چقدر بوده است، يك شمه‏اش را ديشب در تلويزيون، خوب بسيارى از شما ديديد اشخاصى كه روابطشان با قاسملوست و با حزب دموكرات هست و با كومله است و با چه، خوب اين اشخاص براى شما مى‏خواهند چه بكنند؟ اينها براى شما چه درست كردند؟ كشور شما را استقلال به آن ميدهند؟ اينها كه هر كدام به يك طرف مى‏كشند، يك سلطنت طلب و يكى هم نمى‏دانم چكاره هست و براى جبهه ملى مى‏خواهد كار بكند، يكى هم چكاره هست و براى كى مى‏خواهد. خوب، هيچ كدام اينها به اسلام كارى ندارند و صريحا مى‏گويند كه جمهورى اسلامى بايد از بين برود و يك جمهورى دموكراتيك پيش بيايد، يا خير باز سلطنت عود بكند.

در هر صورت شما از اين حرفهائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مى‏شود و از اين مصاحبه‏هائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مى‏شود و از اين بمب‏هائى كه از روى بيچارگى دارد صادر مى‏شود هيچ خوفى نداشته باشيد براى اينكه اگر ما هم شهيد بشويم، كشته بشويم، خوب ما هم يك اتكائى داريم، اتكائمان خداست و چيزى نيست. اينها هم در يك كشور سى ميليونى كه يك همچو انقلابى كرده، شما مى‏خواهيد چهار تا بمب هم در نرود، اين نمى‏شود همچو چيزى.

ملت ما در مقابل همه چيز ايستاده است

انگلستان الان وضعش از ما بدتر است. اين مهد آزادى و اين حرفهاى مزخرف، امريكا الان وضعش از ما بدتر است، آنجا همين كشته‏ها واقع مى‏شود و مى‏گويند در هر چند دقيقه‏اى يك نفر كشته ميشود. شما خيال مى‏كنيد فقط مملكت ماست كه چنين، مملكت ما ضايعاتى نداشته است، از اولش حساب كنيد تا آخرش يك مقدار كمى بوده است. اين مقدارى كه در زمان محمدرضا، آن كشتارى كه در زمان محمدرضا واقع شد كه يك روزش به حسب آنطورى كه گفتند پانزده هزار جمعيت شهيد شد، كى حالا همچو چيزهائى شده است؟ منتها آنها به بوق مى‏زنند و آن عمال خارجى هم در رسانه‏هاى خودشان مى‏گويند و مى‏نشينند صحبت مى‏كنند كه بلكه انشاء الله با اين صحبت‏ها يك كارى بشود و نمى‏دانند كه با حرف كارى نمى‏شود. ملت ما ايستاده است و در مقابل همه چيز ايستاده است براى اينكه به اسلام مى‏خواهد خدمت بكند. در عين حال بايد ملت ما بيدار و مستعد براى امور باشد. يك

صحيفه نور ج 15 صفحه 90

ملتى كه زنده شده است، يك ملتى كه از تحت اين فشارهاى ساواك و امثال ذلك بيرون آمده است، البته آنها مى‏گويند كه حالا آخوندها دارند اين كار را مى‏كنند. خوب شما يك آخوند پيدا بكنيد كه مثل زمان سابق ريخته و به سر شما چه كرده اين آنها مى‏گويند اين حرف‏ها را ملتى است كه از تحت فشار و از تحت ظلم چقدر سالها و اخيرا ظلمى كه در اين سالها واقع شد بر ملت ما، اگر شما زمان رضاخان را ياد داشته باشيد مى‏دانيد كه در زمان رضا خان چه كردند با اين ملت، چه كردند با اين بانوان ما، در زمان محمدرضا هم با فرم ديگرى از او بدتر كردند. يك ملتى كه ايستاده و مقابل ظلم، مقابل جور، مقابل ستمگرى، مقابل همه فسادهائى كه بوده است، غارتگرى‏هائى كه از اين مملكت شده است ايستادگى كرده در مقابل او، اينها خوف از اين ندارند كه چند تا قضيه واقع بشود، لكن بايد كارى بكنند كه اينها هم ديگر واقع نشود.

و من به حسب تكليف شرعى به همه ملت عرض مى‏كنم كه هر منزلى اين دو سه تا منزلى كه در اطراف خانه خودش است نظر بكند ببيند چه جور مى‏گذرد در سرتاسر ملت.وقتى ممكلت مال خود شما هست و دارند بر ضد مملكت شما عمل مى‏كنند خودتان بايد اين مسائل را حل بكنيد و ننشينيد كه دولت بكند. دولت همچو قدرتى الان ندارد كه همه در سرتاسر كشور عرض مى‏كنم اطلاعات داشته باشد. خود شما بايد جمعيت اطلاعاتى و گروه اطلاعاتى باشيد. خوب هر انسانى مى‏تواند كه بفهمد اين منزل همسايه كى‏ها هستند و چه مى‏كنند، آن منزل آن طرفيش هم چه مى‏كند. اين دو سه تا منزلى كه اطراف است، آن شما را تحت نظر بگيرد شما هم او را تحت نظر بگيريد. اگر ده روز، بيست روز، يك ماه اين كار بشود كه همه مردم توجه به اين داشته باشند كه اين همسايه من چه مى‏كند، تو خانه همسايه من كى رفت و آمد مى‏كند، پيدا كردن يك ردپائى از اين منافقين و منحرفين فورا اطلاع بدهند به آن كميته نزديك، به آن كلانترى نزديك اطلاع بدهند كه يك همچو در آن منزل‏هاست، اگر اينطور بشود زود حل مى‏شود.

اينها يك جمعيت زيادى كه شما خيال كنيد كه يك گروه زيادى هستند، اگر اينها بودند اول خودشان را امتحان كردند ريختند توى خيابان و شروع كردند آدم كشتن، بعد توى سرشان وقتى زدند، گفتند كه نه ما اين كار را نبايد بكنيم، يك جور ديگر بايد بكنيم، بايد در مخفى اين كار را بكنيم. اينها يك عده كمى هستند كه بسيارشان گرفتار شدند و بسيارى از خانه‏هايشان از بين رفته و يك جزئى مانده و يك دسته بازيخورده‏اى كه ما واقعا متاسفيم از اين. پدر و مادرها توجه كنند بچه‏هايشان را كه چه مى‏كنند و چه مى‏گذرد. اين دختر بيچاره را نگذارند كه در دام اينها بيفتد، اين پسر بيچاره را نگذارند كه در دام اينها بيفتد، خودشان آنها را نصيحت كنند و اگر نصيحت پذير نيستند معرفى كنند. يك تكليف شرعى است كه كسى كه مى‏خواهد يك مسلمان را بكشد شما بايد قبل از اينكه او بكشد معرفيش كنيد و اگر نكنيد شما شريكيد در اين جرم. اگر اين مطلبى كه من عرض ميكنم و اين يك تكليف شرعى الهى است كه خود مردم سرتاسر كشور، خود مردم كه در هر جا هستند نظر كنند ببينند در اين همسايگى با آن همسايه، آن همسايه چه مى‏گذرد و كى رفت و آمد مى‏كند، رفت و آمدهاى مشكوك

صحيفه نور ج 15 صفحه 91

است، رفت و آمدهاى عادى است؟ رفت و آمدهاى مشكوك را نظر بگيرند و بعد اطلاع بدهند. اگر يك مدت كوتاهى اين كار بشود، اين عده كمى كه مشغول اين فساد هستند، حالا شما خيال نكنيد كه پنجاه هزار نفر مشغول هستند، بيست نفر آدم مى‏توانند پنجاه جاى تهران را منفجر كنند، بيست نفر، بيست نفر آدم ميتوانند، پنجاه نفر آدم مى‏توانند چند تا شهر را منفجر كنند. اين يك چيزى نيست، يك قدرتى نيست يك دزدكارى است كه براى هر كسى امكان دارد. در هر صورت اگر چنانچه مردم به اين تكليف شرعى كه براى حفظ دماء مسلمين است، براى حفظ جان بندگان خداست اين مطلب را عملى كنند و خودشان نظارت كنند ببينند اين منزل در آن چه مى‏گذرد، در آن منزل چه مى‏گذرد، در آن منزل چه مى‏گذرد، رفت و آمدها چه جورى هستند، وقتى كه شناسائى كردند اگر ديدند كه يك رفت و آمدهاى مشكوكى است، يك اشخاص مشكوكى در آنجا هستند، يك توطئه‏هائى در اينجا مى‏گذرد فورا اطلاع بدهند به اين كميته‏ها.به پاسدارها،به كسان ديگر و به كلانترى‏ها اطلاع بدهند. اگر يك مدت كوتاهى اين كارها انجام بگيرد تمام مى‏شود. اينها چيز مهمى نيست اين اصلش اگر شما كشتارى كه در زمانهاى سابق واقع شده، در يك انقلاب جزئى ملاحظه كنيد مى‏بينيد كه مساله ما يك مساله ضعيفى است و اين هم عمده‏اش اين است كه مردم خودشان در صحنه هستند.

دولت تنها نمى‏تواند اين جنگ را اداره كند

ويژگى مهم اين انقلاب اين است كه مردم خودشان انقلاب كردند، يك كسى نيامده انقلاب را بكند، يك كسى لشكركشى نكرده براى انقلاب، خود مردم همين كوچه و بازار و همين مردم عادى و خصوصا طبقه مستضعف به اصطلاح آنها و طبقه اعلا، به نظر ما، خود اينها بودند كه انقلاب را كردند و كار را انجام دادند، نه من ميتوانم يك همچو كارى بكنم، نه افراد ديگر مى‏توانند يك همچو كارى بكنند، خداست كه دل اينها را قوى كرد و آنها را دلشان را ضعيف كرد. آنها ترسيدند از شما با همه ساز و برگى كه داشتند و شما نترسيديد از آنها با مشت خالى، انقلاب واقع شد. حالا هم همين طور است، همان انقلابى‏ها شما هستيد و همين شما هستيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد. دولت تنها نمى‏تواند كه اين جنگ را اداره كند. شما ملت هستيد كه در صحنه حاضريد و همين شما هستيد كه بايد با دولت همكارى بكنيد. دولت تنها نميتواند كه اين جنگ را اداره كند. شما ملت هستيد كه مى‏توانيد دنبال او باشيد و از پشت جبهه‏ها كمك كنيد و بايد بكنيد. كشور خودتان است، كشور اسلامى است، اسلام در خطر است، وقتى اينطور است همه ما بايد و موظفيم كه كمك كنيم به آنها، هر كس به اندازه‏اى كه مى‏تواند، كمك بكند به آنها. آوارگانى كه از جنگ آمده‏اند در جاهاى ديگر زندگى ميكنند، شما بنشينيد بگوئيد دولت همه كار را بكند؟ يا هلال احمر همه كار را بكند؟ نمى‏توانند بكنند همه كارها را، كار آسانى نيست. شما هم بايد كمك كنيد، همه بايد كمك بكنيد و انشاء الله مى‏كنيد، الان هم همه دارند كمك مى‏كنند. دلسرد نشويد، كارى كه براى خداست دلسردى ندارد. اگر براى دنيا يك كارى بكنيد، البته وقتى ديديد دنيا خيلى تامين نشد دلسرد

صحيفه نور ج 15 صفحه 92

مى‏شويد، اما كسى كه براى خدا كار مى‏كند دلسرد نبايد بشود، معنا ندارد دلسردى. هر چه زحمت زيادتر، ارج زيادتر. هر چه گرفتارى زيادتر، پيش خدا ارجمندتر خواهد بود. يا فرض كنيد يك جائى زلزله است مثل كرمان كه يك همچو زلزله‏اى آمده و همچو كشتارى شده و همچو بى خانمانى، خوب چهار روز ديگر زمستانى مى‏آيد اينهمه جمعيت آنجا چه بكنند، دولت نمى‏تواند همه اين كارها را انجام دهد. مشغولند آنها همه، بيچاره هلال احمر هم مشغول است،دولت هم مشغول است، همه مشغولند، اما ننشستند به اينكه فقط آنها كار بكنند و بحمد الله ننشستند و آنطورى كه اخيرا اين اشخاص از خارج آمده بودند، گفتند بى سابقه است، لكن معذلك دنبال كنيد، برويد ببينيد و همانطورى كه تا حالا كرديد، انجام بدهيد وظيفه را. اين وظايف است كه وظايفى انسانى است. همه برادر شما هستند، خواهر شما هستند فردا زمستان مى‏آيد اينها بايد اداره بشوند، بايد ساخته بشود برايشان كارها، و دولت تنها نمى‏تواند، همه ما بايد در اين امر شركت كنيم و همين طور همه گرفتارى‏هائى كه هست، گرفتارى هر چه هست، چه گرفتارى‏هائى كه زلزله و امثال اينهاست، سيل است، و - نمى‏دانم - چه هست و چه گرفتارى‏هائى كه براى ما پيش مى‏آورند، خود شما مملكتتان را حفظ كنيد و خود شما بايد - عرض مى‏كنم - همراهى كنيد تا كارها اصلاح بشود.

ياس از جنود شيطان است

هيچ وقت اصلا كلمه ياس را در ذهنتان وارد نكنيد كه اين از جنود شيطان است. ياس از جنود شيطان است، يعنى شيطان در شما القاء مى‏كند. اين شياطين هم كه همان تابع شيطانهاى بزرگتر هستند همين‏ها مى‏خواهند با اين كارها ياس ايجاد كنند در صورتى كه مسلمانى كه براى اسلام مى‏خواهد كار بكند چرا مايوس باشد. الان وضع كشور ما از وضع زمان پيغمبر اسلام صلى الله عليه همه چيزش بهتر است آنوقت حتى نداشتند كه بخورند. آن كسى كه مى‏خواهد جنگ كند فقط يك خرما را او مى‏داد به او، مى‏داد به او و مى‏گذاشت تو دهانش در مى‏آورد و مى‏داد و اينطورى اسلام را رساندند. آقا، اسلامى كه اينطورى به ما رسيده، از صدر اسلام اينطور اينها جانفشانى كردند و اسلام را رساندند به ما، خوب ما هم بايد بكنيم اين كارها را. الحمدلله حالا، حالا اين حرف‏ها نيست در كار، ارزاق فراوان، گران است البته، گرانى هست و شما متوقع اين خوب بايد باشيد كه قحطى بشود. بحمد الله خداى تبارك و تعالى منت به ما گذاشته است و قحطى نيست در كار، فراوان، البته گران است براى مستمندان و فقرا،مشكل است و بايد ديگران به آنها كمك كنند. و من اميدوارم كه به زودى همه مشكلات رفع بشود. و اتكال به خدا بكنيد، اطمينان داشته باشيد كه با اتكال به خدا تمام كارهاى شما اصلاح مى‏شود و احكام اسلام انشاء الله به خوبى اجرا مى‏شود و البته يك گله‏هائى هست از اينهائى كه مى‏خواهند مسائل را اجرا كنند در چيز، آنجاها خيلى ازشان شكايت است به اينكه كار صحيح نمى‏كنند، بد عمل مى‏كنند، به مردم تعدى مى‏كنند. من كرارا گفته‏ام كه مملكت اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد. نبايد ما كارهايمان بر خلاف اسلام باشد بايد همه چيز روى موازين اسلامى باشد و همه مردم خودشان را مهيا

صحيفه نور ج 15 صفحه 93

كنند كه اسلام را انشاء الله در اين مملكت تقويت كنند و انشاء الله از آن مملكت هم به ممالك ديگرى صادر بشود و صادر شده است. شما خيال نكنيد صادر نشده، صادر شده است. الان بسيارى از اين ممالك هستند كه مردمش بيدار شده‏اند و توجه پيدا كرده‏اند و مشغولند به كارها و انشاء الله اميدوارم كه موفق بشوند و همه ما موفق بشويم كه به اسلام خدمت بكنيم و من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه ملت را و همه ملت‏هاى اسلامى را وسلامت و سعادت براى همه و براى حضار اينجا خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 95

تاريخ: 27/5/60

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و اعضاى شورايعالى سپاه پاسداران، گروهى از دبيران كارآموز، مديران و اعضاى شوراى سرپرستى و انجمن اسلامى سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى‏

نونهالان امانت‏هائى هستند در دست معلمين و دبيران‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما عزيزان كه مركب از سه گروه در اينجا تشريف آورديد، شغل‏هاى سازنده و با اهميت و مسئوليت‏هاى با اهميت به عهده شماهاست. دبيرانى كه بايد متكفل تربيت جوانان ما و نونهالان ما باشند، خدمتشان ارزش دارد و مسئوليت شان هم زياد است براى اينكه در محل تعليم و تربيت واقع شده‏اند و هر كس در هر جا كه در محل تربيت و تعليم واقع شد، اين جوانهائى كه پيش آنها تحصيل مى‏كنند و اين نو نهالانى كه اميد آتيه كشور اسلامى هستند اينها امانت‏هائى هستند در دست معلمين و دبيران و كسانى كه متكفل امور اينها هستند و بايد تربيت‏ها به طورى اسلامى و سازنده باشد كه نسل آتيه انشاء الله يك نسل تربيت شده اسلامى و مفيد براى جامعه اسلامى باشد.

و كسانى هم كه در صدا و سيماى ايران هستند و كارگر آنجا، چه آنهائى كه انجمن‏هاى اسلامى را متكلفند و چه ديگران، آنها هم كارشان مهم است و بايد به طورى در آنجا نقش داشته باشند كه آنجا هم يك مركز تربيتى باشد و ميدانيد كه صدا و سيما هر دوشان الان در هر جا كه هست گوش و چشمشان به اين آلات هست و شما مسووليد كه آنها را اشباع كنيد از اخلاق فاضله و مسائل مورد احتياج جمهورى اسلامى كه هم شغل شريف است و هم مسووليت دار.

و برادران عزيز سپاه پاسداران و كسانى كه فرماندهان آنها هستند در سراسر كشور كه از اول انقلاب جوشيدند از متن اسلام و متن ملت و نگهدارى كردند اين جمهورى را و به پيش بردند اين نهضت را كارشان ارزنده و بسيار ارزنده و مسئوليت شان بسيار زياد. اما ارزندگى كار، معلوم است كه هم در جبهه‏ها و هم در پشت جبهه‏ها اشتغال دارند به تامين امنيت كشور و اين از بزرگترين كارهاى ارزشمند است كه همه ما و همه كشور به آن مكلف هستيم، هر كس به آن مقدارى كه مقدور اوست. و اما مسووليت، براى اينكه اگر چنانچه خداى نخواسته در سپاهى كه پاسدار اسلام اسمش را گذاشته است و براى پاسدارى از اسلام و احكام اسلام و كشور اسلامى مشغول فعاليت است يك قدم خلاف برداشته بشود، به دست بعضى از كسانى كه جوان هستند، ممكن است در جوانى يك تندى‏هائى باشد، خداى نخواسته يك خلافى واقع بشود، آن مسئوليت، بسيار مسئوليت بزرگى است علاوه بر اينكه

صحيفه نور ج 15 صفحه 96

خود عمل، عمل مسئوليت دارى است، سپاه را هم ممكن است كه مشوه كند روى آنها را و دشمنان شما بگويند كه سپاه كذا و كذا. و لهذا بر سپاه است كه حفظ نظم را و انتظامات را بكند و به مراتب بالاتر گوش كند وبا يك برنامه صحيحى كه شوراهايشان تنظيم مى‏كنند آنها هم عمل كنند و خودشان را موظف بدانند بر اينكه بايد همه سرباز اسلام باشند و بايد همه مراعات نظم را بكنند و همه فرمان فرماندهان را اطاعت كنند كه اگر اين نظم و انتظامات فرماندهى و فرمانبردارى نباشد، خداى نخواسته سپاه موفق به مقصد اصلى خودش نخواهد شد و اين يك امرى است كه علاوه بر اينكه براى سپاه مراعاتش لازم است، براى سربازهاى ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى مسلح باز لازم است كه روى اساس، نظام و مراتب را حفظ كردن و گوش كردن به طرح‏هائى كه فرماندهان طرح كرده‏اند و به آنها امر مى‏كنند. اگر بخواهيد كشورتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد مردم كشورتان را از تعديات حفظ كنيد، بايد مراعات تمام مسائلى كه در ارتش هست و در سپاه هست و در ساير قواى مسلح است به طور كامل بكنيد و من اميدوارم كه موفق بشويد شما، چنانچه تاكنون موفق شده‏ايد از اين به بعد هم موفق بشويد و كشور خودتان را از هر آسيبى كه خداى نخواسته پيش بيايد حفظ كنيد.

ملت در مقابل قدرت‏هاى شرق و غرب ايستاده‏اند

و ملت ما عموما، چه قواى مسلحه و چه كسانى كه دست‏اندر كار هستند در يكى از پست‏ها و چه ساير قشرهاى ميليونى ملت بايد اين جهت را هميشه توجه داشته باشند كه شما در مقابل همه قدرتها ايستاديد، تمام قدرت‏هائى كه شرق و غرب، در شرق و غرب زندگى مى‏كنند، شرقى يا غربى هستند، و تمام وابستگان آنها امروز با اين جمهورى اسلامى به اعتبار اينكه برنامه اين جمهورى، اسلام است و اسلام براى جلوگيرى از همه ظلم‏ها و ستم‏ها و تعدى‏ها و چپاول‏ها آمده است، تمام اينها با ملت ما مخالفند و شما در مقابل همه آنها ايستاديد و مشت خودتان را گره كرديد و از اول گفتيد: نه شرقى و نه غربى ، نه به طرف شرق ما مى‏رويم و نه به طرف غرب، ما استقلال داريم، آزادى آنطورى كه در اسلام است داريم و جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم. و بحمد الله تاكنون موفق بوديد و اساس ظلم و ستم را از كشور خودتان زدوده‏ايد و آنهائى كه اساس بودند براى ستمكارى و چپاولگرى، با دست تواناى شما و با قدرت اسلامى شما همه رخت بربستند و اگر تفاله‏هائى هم باشند، آنها هم خواهند رفت.

بايد همه ما و شما و همه ملت ما و همه قواى مسلح ما و تمام اقشار ملت ما در سراسر كشور بايد با هوشيارى و توجه مهيا باشند از براى حفظ جمهورى اسلامى كه اينهمه دشمن دارد.

ما امروز از همه اطراف مردم، دولت‏ها، نه ملت‏ها دولت‏ها غالبا توجه به اين دارند كه به يك نحوى اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند كه لااقل اسلامى نباشد، هر چه مى‏خواهد باشد، اسلامى نباشد براى اينكه آنها نمى‏توانند تحمل اسلام را بكنند. اسلامى كه اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با كوچكتر مقامش در مقابل عدل على السواء هستند و رئيس جمهورش با يك نفر بازارى در مقابل اسلام و در مقابل قوانين اسلام على السواء هستند،بلكه بر بالاترها بيشتر بايد تحميل‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 97

بشود تا پائين‏ترها، يك همچو حكومتى را اين قدرتهائى كه عادت كردند بر ستمگرى و چپاولگرى، نمى‏توانند تحمل كنند. پس شما يك رژيمى را سر كار آورديد و يك مكتبى را در اين مملكت پياده كرديد و بنا داريد پياده كنيد كه همه مكتب‏هاى انحرافى با او مخالفند. كسى كه يك همچو كار بزرگ معجزه آسائى كرده است بايد بايستد و ناگوارى‏هائى كه پيش مى‏آيد يا چيزهائى كه در مملكت حاصل مى‏شود يا توطئه‏هائى كه از اطراف براى كشور ما در دست اجراست در مقابل بايد بايستد.

ملت ما با ترور شخصيت‏ها شكست نمى‏خورد

البته شما گمان نكنيد كه اينهائى كه اين كارهاى ابلهانه را مى‏كنند اينها چندان قدرتى دارند. اين مگس‏ها در آخر عمرشان يك حركت شديدى مى‏كنند و دور خودشان، آنوقتى نزديك مى‏شود مرگشان، مى‏چرخند و نفس‏هاى آخر را مى‏كشند. الان مثل اينها، مثل آن مگس‏هائى هست كه لحظات آخر عمر خودشان را دارند طى مى‏كنند. از اين جهت يك حركتى مى‏كنند، اين حركت همان حركتى است كه مگس‏ها در آخر عمر مى‏كنند، اينها چيزى نيستند، آنهائى كه قابل ذكر بودند رفتند و شكست خوردند و از بين رفتند. رژيم سلطنتى دو هزار و پانصد ساله با آنهمه قدرت و با آنهمه طرفدار در مقابل شما ملت مسلمان و متعهد به اسلام نتوانست بماند. اين چند تا بچه صغيرى كه اينها وادار مى‏كنند و اين مفسدين وادار ميكنند به اينكه اين بچه‏هاى گول خورده يك خرابكارى بكنند، اين همان حال مگسى است كه در آخر عمرش يك جولانى مى‏خواهد بكند و نفس آخرش را بكشد. قابل آدم اينها نيستند و ملت ما گمان نكند كه چهار نفر آدم را اگر اينها كشتند، هر چند اين آدم شخصيتش بزرگ باشد، اين اسباب اين بشود كه ما و ملت ما شكست بخورند. ملت ما امروز بيدارند و همه اشخاصى هستند كه براى كشور خودشان و ملت خودشان حاضرند براى هر خدمت و هر فداكارى، مثل يك رژيمى نيست كه اگر آن سر كرده‏اش از بين برود، يك وقتى به هم بخورد اوضاع، اين مال آنهائى است كه، رژيم‏هائى است كه ملت با آنها نيست. اگر يك وقتى در زمان سابق يك شاهى مى‏مرد، يك مملكت به هم مى‏خورد كه شاه مرده است و شلوغ مى‏شود و چه، براى اينكه مردم با شاه و شاه بازى موافق نبودند، از اين جهت وقتى كه شاه از بين مى‏رفت شلوغى زياد مى‏شد، اما يك ملتى كه خودشان اساس سلطنت و شاهنشاهى را از بين برده‏اند، اين ملت اينطور نيست كه حالا اگر يك كسى از بين برود و رئيس جمهور مثلا خداى نخواسته از بين برود يا كسان ديگرى از بين بروند، اين اسباب اين بشود كه خير، كشور ما ديگر شكست خورد. رئيس جمهور هم مثل يكى از شماهاست، شماها او را قرار داديد رئيس جمهور، وقتى كه خداى نخواسته او از بين برود، شما يكى ديگر را قرار مى‏دهيد. بحمد الله افراد هستند نبايد ما و ملت ما خيال كنند كه اگر توطئه‏ها منتهى به اين شد كه فلان روحانى را بكشند، فلان امام جمعه را بكشند، فلان رئيس را بكشند، يك خبرى مى‏شود. اين در جاهائى خبر مى‏شود كه بستگى دارد اساس ملت شان و مليت شان بر آنها، جاهائى كه اينطور نيست و هر يك از افراد خودشان امامند، خودشان رئيسند، خودشان همه كاره هستند، يك همچو ملتى ديگر دنبال اين نيست كه اگر فلان را

صحيفه نور ج 15 صفحه 98

بكشند، اگر خمينى را بكشند، چه خواهد شد، نه، اين حرفها نيست در كار. همه شما بحمد الله هستيد و كشور خودتان را حفظ مى‏كنيد و مساله، مساله اسلام است. در صدر اسلام يك وقت در يك جنگى فرياد زدند منافقين به اينكه پيغمبر شهيد شد. در قرآن آمده است كه خوب، پيغمبر شهيد بشود، ولى اسلام كه هست پيغمبر شهيد شد، پيغمبر رحلت فرمود، على ابن ابيطالب شهيد شد، اسلام هست. اسلام يك مرتبه‏اى است، يك اساسى است كه شالوده او را خدا ريخته است و خدا هميشه است و اسلام هم هميشه، خداوند حفظ ميكند اين اسلام را ولو من نباشم، تو نباشى، فلان رئيس نباشد. قويدل باشيد، دلتان را به قرآن كريم و اسلام محكم كنيد، رشته خودتان را با خداى تبارك و تعالى محكم كنيد و خوف اين را نداشته باشيد كه يك وقت بيايند اينجا را بمباران كنند و يك 200 نفر هم بكشند، اين چيز مهمى نيست، يك مملكت است اين امور درش واقع مى‏شود.

شما مى‏دانيد كه الان بزرگترين ممالك به حسب آلات و امثال ذلك آمريكاست يا شوروى. در هر دقيقه‏اى گفته مى‏شود يك نفر يا دو نفر در آمريكا كشته مى‏شود، معذلك آمريكا سر جاى خودش هست در صورتى كه شما يك پشتوانه‏اى داريد كه آن پشتوانه را آمريكا ندارد، ساير دولت‏هاى الحادى هم ندارد او را و آن پشتوانه خداست. شما براى خدا قيام كرديد،ملت ما زن و مردش، بزرگ و كوچكش براى خدا قيام كرد و براى خدا تا حالا ايستاده است و چيزى كه براى خداست ديگر عمد ندارد كه بگوئيم بعد از دو سال ديگر چه مى‏شود. وقتى كه يك امر براى خدا شد، جاويد است. جمهورى اسلامى كه با دست تواناى شماها ملت بزرگ اسلام تحقق پيدا كرد اين پشتوانه‏اش خداى تبارك و تعالى است و كسى كه يا چيزى كه اين پشتوانه را داشته باشد جاويد است.

شماها توجه داشته باشيد، چه سپاه پاسداران و چه ساير قواى انتظامى و نظامى و غير انتظامى و چه ساير ملت همه توجه داشته باشند كه ما وظيفه داريم كه اين اسلامى كه الان به ما رسيده حفظش كنيم، تا آن فرد آخرى هم كه خداى نخواسته كشته مى‏شود موظف است براى حفظ اسلام، براى دفاع از ملت، دفاع از كيان اسلامى، دفاع از كشور اسلامى تا آن آخر زن و مرد، بچه و بزرگ مكلفند كه دفاع كنند. مساله دفاع يك امر عمومى است براى همه، هر كس قدرت دارد دفاع كند، به هر مقدار كه قدرت دارد دفاع كند از كشور اسلام، بايد دفاع كند. اسلام و احكام اسلام آنقدر اهميت دارد كه پيغمبرها براى احكام خدا و براى خدا خودشان را فدا كردند و در اسلام از صدر اسلام به بعد بزرگان اسلام خودشان را فدا كردند براى اسلام. وقتى يك همچون مطلبى است و يك همچون امانتى از جانب خداى تبارك و تعالى به ما سپرده شده است ما موظف هستيم همه مان براى حفظش. و نبايد بترسيم از اينكه چند نفر كشته شدند، چند نفر را با بمب كشتند، چند نفر را انفجار حاصل شد، هيچ ابدا اين حرفها نيست، اسلام نه وابسته به من هست و نه وابسته به تو، اسلام از خداست و همه ما مكلف براى حفظ او هستيم و با قدرت و قوت حفظ مى‏كنيم او را.

صحيفه نور ج 15 صفحه 99

قدرت‏ها نتوانستند مردم را متوقف كنند

شما شاهد بوديد از اول انقلاب تا حالا كه از آن قدم اولى كه براى انقلاب برداشته شد يك جمعيتى مخالف بودند، يك طايفه‏اى، لااقل شاه و بستگان شاه معدوم مخالف بودند و سر سخت براى كوبيدنش بودند. هر قدمى كه جلو رفت يك طايفه‏اى از بين رفتند و يك دسته‏اى ديگرى از آنها، كوچكتر، آنها هم مى‏خواستند كه اين جمهورى را از بين ببرند. اين جمهورى قدم به قدم پيش آمد و قدم به قدم پايش را محكمتر كرد. كجا شما سراغ داريد كه در عرض دو سال، دو سال و نيم اينطور انسجام پيدا شده باشد و اينطور همه چيزهائى كه يك كشورى لازم دارد و يك حكومتى لازم دارد تحقق پيدا كرده باشد. اين عراق با همه چيزهائى كه گفته مى‏شود و آنهمه هم طرفدار دارد و همه قدرت‏هاى فاسد هم طرفدارش هستند، باز قانون اساسى ندارد. يك جمعيتى هستند،يك حزبى هستند كه اين حزب آمدند زمام امور كشور را به دستشان گرفتند و با زور و فشار و حبس و زجر و اينها دارند يك حكومت جابرانه مى‏كنند و تا حالا كه مدت چندين سال، بيست سال بيشتر است كه اينها آمدند، باز يك قانون اساسى ندارد. اين كشور شما كه همه مخالفند با او، با آن كشور عراق، همه با عراق تقريبا همه موافقند، تقريبا البته، نه همه، اما تقريبا، معذلك نتوانسته يك قانون اساسى براى خودش درست كند، نمى‏تواند در آنجا يك راى گيرى بكند. راى از كى بگيرد؟ ملت كه با او موافق نيست، با سر نيزه بايد ببرند مردم را دم صندوق‏ها. شما در اين وقت كم و با آن دشمن‏هاى سرسخت زياد كه در خارج كشور هستند و در داخل هم تفاله‏هايشان هست، در اين وقت تمام چيزهائى را كه لازم دارد يك حكومتى درست كرديد، بعد هم ديديد كه يك كسى خلاف كرده گذاشتيدش كنار، يك كسى را آورديد كه به نظر همه‏تان شخص مكتبى است و دولتتان هم در ظرف دو سه روز همه چيزش درست شد. دو سه روز طول كشيد، چيزى كه دو سال، يك سال و نيم نتوانست، براى خاطر انحرافاتى كه بود نمى‏شد درست بشود و ما هم هر چه جديت كرديم كه بعضى‏ها را آدم كنيم نتوانستيم. در ظرف دو روز، سه روز، يك هفته، همه وزرا را تعيين كردند، رئيس جمهور هم امضاء كرد و مجلس هم امضاء كرد و شد يك دولتى. الان شما يك دولت قانونى كه اميدوارم كه به درد ملت برسد و اين ضعفا و فقرا را و اين مستضعفين را اداره كند ،الان شما همه چيزتان تمام است.

نتوانستند همه اين قدرت‏ها كه شما را در يك جائى متوقف كنند، آنها مى‏خواستند از آن اول متوقف كنند. اول، اول مى‏خواستند شما را متوقف كنند، يك دفعه رفراندم شد، خوب، يك دفعه ديگر بكنيد. اگر آن دفعه هم شده بود، دفعه سوم، لكن نتوانستند اينها، حالا همه چيز شما محكم شده و پاتان محكم روى زمين هست و كشور خودتان در دست خودتان و اشخاصى كه از طرف خودتان هست، است. وقتى كه همه آنها بودند شما پيش برديد، حالا كه همه رفتند از چه مى‏ترسيد؟ كى را ما داريم ديگر؟ ارتشمان از خودمان است،سپاه پاسدارانمان از خودمان است،قواى ديگر مسلح مان از خودمان است، مردم هم با آنها برادر هستيد و با هم هستند در خوبى و بدى. وقتى مساله اينطور است كى مى‏تواند كه در اين كشور بتواند يك كارى بكند؟ اصلا چه معنا دارد كودتا در يك همچو كشورى؟ كى،

صحيفه نور ج 15 صفحه 100

كى كودتا مى‏تواند بكند؟ يك دسته‏اى در پاريس نشسته‏اند و منتشر ميكنند كه ما از پاريس داريم راه مى‏افتيم مى‏آئيم براى ايران. خوب، تشريف بياوريد راه باز است. اگر شما مى‏توانستيد كارى بكنيد چرا رفتيد؟ كسى كه فرار كرده حالا مى‏گويد ما ديگر با هم منسجم شديم. كى‏ها منسجم شده‏اند؟ آخر ما كه مى‏شناسيم شما را، ملت ما كه مى‏دانند كه شماها كى هستيد. حالا ما ديگر با هم منسجم شديم و بنا داريم، راه افتاديم، ميگويند راه افتاديم ما، راه افتاديم و داريم مى‏آئيم.

ملت بايد از كيد آمريكا غافل نباشد

ملت بايد توجه داشته باشد، البته اينها حرف‏هاى لاطائلى است كه گفته مى‏شود، لكن معذلك ملت بايد بيدار باشد. از كيد آمريكا غافل نباشد. اينها خودشان قابل آدم نيستند. اگر اينها قابل آدم بودند وضعشان اينطور نمى‏شد. اينها از ملت بريده بودند و نمى‏دانستند چه بكنند و فرار كردند، رفتند. اما آمريكائى كه سيلى خورده است از شما، آمريكائى كه دل بسته بود به ايران و نفت ايران و ذخائر ايران، اين آمريكا را شما بيرونش كرديد. غافل نباشيد كه يك قدرتى است و دارد، يك بست و بندهائى هست و يك همچو كارهائى يك وقتى مى‏خواهد بكند، لكن تا شما بيداريد و زنده‏ايد و ايستاده‏ايد كارى نمى‏توانند بكنند. اينطور نيست كه آمريكا يك لشگرى از آمريكا راه بيندازد بيايد ايران بخواهد خرابكارى بكند. آمريكا با دست همين‏ها مى‏خواهد كار بكند. نقشه‏اش هم اين است كه با همين‏هائى كه در پاريس و در جاهاى ديگر جمع شدند، يك همچو كارهائى راه بيندازد. بايد ملت ما توجه داشته باشد با همان قدرت ايمانى كه داشت، با همان قدرت اسلامى كه داشت كه خودش را براى خداداند و خودش را فداى اسلام مى‏كند بايستد و متوجه باشد كه اگر در صحنه باشيد و بايستيد و هر كدام وظيفه خودتان بدانيد كه حفظ بكنيد كشور خودتان را و برادران خودتان را حفظ بكنيد، هيچ قدرتى نمى‏تواند اين كار را بكند. مهم اين است كه شما ايستاده باشيد و قائم به امر باشيد و حكومت را از خودتان جدا ندانيد و ننشينيد به اينكه همه كارها را بايد حكومت بكند. يا بايد ارتش بكند. خير، ارتش هم وظيفه دارد، شما هم داريد، من هم دارم، حكومت هم وظيفه دارد، معممين هم وظيفه دارند، وكلا هم وظيفه دارند، همه دارند. حفظ اسلام، ديگر ننوشته بر پيشانى ارتش كه بايد حفظ كند.

اسلام را همه بايد حفظ كنيم

اسلام را همه بايد حفظ كنيم. واجب است بر همه ما، همه شما كه اگر توطئه‏اى ديديد و اگر رفت و آمد مشكوكى را ديديد، خودتان توجه كنيد و اطلاع بدهيد. يك بيچاره‏اى به من نوشته بود كه شما كه گفتيد كه همه اينها بايد تجسس بكنند يا نظارت بكنند، خوب، در قرآن مى‏فرمايد كه: ولا تجسسوا راست است، قرآن فرموده است، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است كه هر كسى بايد لاتقتلوا انفسكم . اين اشكال را به سيدالشهدا بكنيد. وقتى كه اسلام در خطر است همه شما موظفيد كه با جاسوسى حفظ بكنيد اسلام را. احكام اسلام براى مصلحت مسلمين

صحيفه نور ج 15 صفحه 101

است، براى مصلحت اسلام است، اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. اگر دماء مسلمين را در خطر ديديم، ديديم يك دسته دارند توطئه مى‏كنند كه بريزند و يك جمعيت بيگناهى را بكشند، بر همه ما واجب است كه جاسوسى كنيم. بر همه ما واجب است كه نظر كنيم و توجه كنيم و نگذاريم يك همچو غائله‏اى پيدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از ساير چيزهاست، حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. اين حرف‏هاى احمقانه‏اى است كه از همين گروه‏ها القا مى‏شود كه خوب، جاسوسى كه خوب نيست.جاسوسى، جاسوسى فاسد خوب نيست اما براى حفظ اسلام و براى حفظ نفوس مسلمين واجب است. ما الان يك امانتى در دستمان هست و آن اسلام است عذر نداريم به اينكه ما بنشينيم كنار بگوئيم ديگران بروند حفظش بكنند. امانت مال ديگران نيست. اين امانت، امانتى است كه خدا پيش، براى همه ما هست، نگهدارش همه ما هستيم، نمى‏توانيم بنشينيم بگوئيم كه دولت اين كار را بكند، نمى‏توانيم بنشينيم بگوئيم ارتش اين كار را بكند. وقتى كشور اسلام مورد تهديد دشمن‏هاى اسلام هست دفاع از كشور اسلام و نواميس مسلمين بر همه ما، بر تمام ما واجب است، با همه كوشش واجب است. وقتى يك همچو مطلبى پيش آمد و شما هم بحمد الله همه كشور ما، هم زن و مردش آماده براى اين مساله هستند، ديگر خوف اين نيست كه از پاريس يك دسته راه بيفتند بيايند چه بكنند يا از يك جاى ديگر مى‏خواهند بيايند چه،نه،اين خوفى نيست. يك دفعه هم تجربه‏اش را كردند و صدام را رها كردند تا پريد به ايران و سيلى‏اش را هم خورد. الان هم بيچاره گرفتار اين است كه چطورى از زير اين بار فرار كند. ما هيچ وقت سر دعوا با كسى نداشتيم، ما براى حفظ اسلام دفاع بايد بكنيم، براى حفظ مملكت اسلامى دفاع بايد بكنيم. او حمله كرده است و آمده است و شهرهاى ما را گرفته است و خرابكارى دارد مى‏كند، بر همه ما واجب است كه اين شر را از سر مسلمان‏ها دفع كنيم. ما وارد كشور آنها نشديم كه ما مجرم باشيم، آنها مجرمند كه وارد شدند. يك كسى، دزدى مى‏آيد منزل يك كسى، اگر اين دزد بايد دفعش كنند، دزد تقضير كار است يا آن كه دفع كرده؟ صاحبخانه كه تقصير ندارد، دزد آمده اين هم بايد دفعش كند. حتى اگر به كشتن او هم منجر بشود بايد دفعش بكند، مجرم اوست. اينهائى كه در سرحدات ولو فرض بكنيد كه اينهائى كه به سرحدات حمله ميكنند به ما، ولو فرض كنيد كه مسلمان هستند، لكن چون حمله كردند دفاع واجب است و كشتن آنها تا دفعشان واجب است. نه اينكه ما سر جنگى داريم، ما مى‏خواهيم عالم در صلح باشد. ما مى‏خواهيم همه مردم، همه مسملمين و غير مسلمين همه در صلح و صفا باشند، لكن معنايش اين نيست كه اگر يك كسى بخواهد بريزد در منزل يك كسى و تعدى كند، ما بگوئيم كه سر صلح داشته باشيد و تن بدهيد به ظلم. نه، همانطورى كه ظلم حرام است، انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است. دفاع از ناموس مسلمين و جان مسلمين و مال مسلمين و كشور مسلمين يكى از واجبات است. ما داريم به اين واجب عمل مى‏كنيم، كشور ما دارد به اين واجب عمل مى‏كند، آنها در جبهه و ديگران در پشت جبهه دارند به اين واجب عمل مى‏كنند. آن كه مى‏آيد و فرض كنيد كه يك ماده منفجره‏اى را مى‏خواهد پرت كند يك جائى، اگر او را گرفتند و حبسش كردند و اگر هم كار را كرده است يك وقت

صحيفه نور ج 15 صفحه 102

او را كشتند، اين دفاع است، اين فساد را از بين بردن است، اين دفع فساد است. آن كه اين كار را دارد مى‏كند مفسد است، نه شمائى كه داريد دفع مى‏كنيد او را. شما كه نمى‏خواهيد كه در يك خانه اى ماده منفجره بريزيد، شما ميخواهيد كه در منزلتان آن ريخته نشود. اين به اين است كه اين اشخاصى كه گول خوردند موعظه كنيم ما، دائما هم موعظه مى‏كنيم كه اين جوانها را گول زدند، خودشان رفتند دارند آب سرد مى‏خورند و اين جوانها و بچه‏ها را گول زدند، تا اينها آمدند دارند خرابكارى مى‏كنند و خودشان را گاهى به كشتن مى‏دهند و خودشان را به زحمت وا مى‏دارند. ما اگر هر كس بيايد و توبه كند، توبه‏اش را، خدا توبه‏اش را قبول مى‏كند. ما فرض بكنيم كه يك كسى هم چون آدم را كشته ولى دمش بايد او را بكشد باز ميل داريم كه توبه كند و لااقل آن دنيايش صحيح باشد. ما ميل داريم همه صلح و صفا باشد. همه عالم در صلح و صفا باشند. ما اگر قدرت داشتيم، اصلا باروت را از بين مى‏برديم و قواى منفجره را از بين مى‏برديم كه اقلا خالى بشود از اين جنايت‏ها. ما نمى‏خواهيم با كسى دعوا بكنيم، نه با عراق دعوا داريم و نه با فرض كنيد جاهاى ديگر دعوائى ما نداريم، آنها دعوا دارند، وقتى دعوا دارند تو دهنى مى‏خورند و خوردند، حالا هم از هر جائى هم همچو چيزى پيدا بشود همين مردمند و همين پاسداران هستند و همين ارتش است و همين جوانهاى زن و مرد ما، از هر جا تعدى بشود تو دهنى مى‏خورند.

ما كه اسلام را خواستيم و مى‏خواهيم، اسلام اجازه نمى‏دهد كه ما تعدى كنيم به يك كشورى، لكن فرموده است كه اگر به شما تعدى كردند، بزنيد تو دهنشان، اگر يك دسته‏اى از مسلمين را، در جنگ‏هاى سابق اين هست، اگر يك دسته‏اى از مسلمين را كفار سپر قرار دادند، فرض كنيد كه عراق فاسد يك دسته‏اى از مسلمين بيگناه را سپر قرار داد و پشت آنها ايستاد كه بريزد ايران را بگيرد، بر ما واجب است كه مسلمان و غير مسلمانش را بكشيم. مسلمان‏ها شهيد هستند و به بهشت مى‏روند و كافرهايش كافرند و به جهنم، دفاع واجب است.

و تا شما هستيد بحمد الله و تا سپاه پاسداران هستند بحمد الله و تا ارتش هست و تا ملت متعهد به اسلام و فداكار براى اسلام هست اين جمهورى هست و اين خرابكارى‏هائى كه مى‏بينيد اينها چيزى نيستند. خداوند انشاء الله به همه شما سلامت و سعادت عنايت كند و دست ستمكاران را قطع كند و لشكر ايران را پيروز كند.

والسلام عليكم و رحمه الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 103

تاريخ: 31/5/60

بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس جمهور، نخست وزير و اعضاى هيأت دولت

اسلام از ما توقع دارد و بايد اين دين را ادا كنيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مطالبى كه جنابعالى و آقاى نخست وزير گفتند همه‏اش مطالب صحيح است و من هم اميدوارم انشاء الله كه موفق بشويد در اين ماموريت،لكن مردم به جاى برنامه دادن، عمل مى‏خواهند. هيچ ديگر شماها عذرى نداريد و ما هيچ كدام ديگر عذرى نداريم. در طول اين مدت هى عذرهائى بود و واقعا هم عذر بود. مردم دين خودشان را به جمهورى اسلامى تاكنون ادا كردند، به تكليف خودشان مردم عمل كردند، اشكال در ماهاست بايد ما جواب مردم را بدهيم. مردم به آقاى رئيس جمهور به آن شور و به آنطور راى دادند و بحق هم راى دادند براى اينكه آقاى رئيس جمهور را از خودشان مى‏دانند، كسى نيست كه، من خيلى از حكومت‏ها را يادم هست، حكومت يك خمين كه يك قصبه بود، حكومت ولايت ثلاث كه مركزش گلپايگان بود، اين حكومت‏ها وقتى كه راه مى‏افتند، جلوشان يك كسى بود كه يك عصائى هم دستش بود و اشخاصى هم اطراف بودند هر جا مى‏رفتند آنطور يال و كوپال داشتند لكن در عمل همه‏اش ظلم بود، همه‏اش تعدى به مردم، يال و كوپال‏ها را درست كردند براى براى اذيت مردم. من بچه بودم كه حكومت گلپايگان يك نفر آدم شرع هم بود، يكى از متدين‏ترين افرادى كه سراغ داشتم اين را از توى اتاقى كه نشسته بودند وقتى كه حكومت با آنها با خشونت صحبت مى‏كرد و ما بيرون بوديم، نمى‏دانم حالا آنجا صحبت چه بود، ايشان مى‏ديدند، كشيدند آن مرد محترم را آوردند توى حياط پايش را بستند به چوب و كتك زدند به او. وضع اينطور بود، وضع زمان بعد هم كه به اينطور نبود به طور بدتر بود. حالا بحمد الله هى گفته مى‏شود كه خوب چه شده است، چه شده است، اينها نمى‏دانند چه شده است و يا مى‏دانند و مى‏خواهند شيطنت كنند.اينها رئيس جمهورشان اين آقاست و نخست وزيرشان اين آقا و وزير كشورشان آن آقا،ساير وزراشان اين آقا، نه آن بساط حكومت حتى خمين را دارند تا برسد به آنجايى كه عين الدوله چه كرد و فرض كنيد كه ديگران چه بساطى داشتند. خوب، اين يك كارى شده است كه عين الدوله‏هايى كه در هر محلى بودند مردم را كباب مى‏كردند و آنهمه ظلم مى‏كردند و حكومت‏هاى اينها اجاره‏اى بود يعنى در تهران اين كه راس بود آن خراسان را به يك كسى تيول مى‏كرد و اصفهان را به يك كسى، اين به حسب اختلاف سعه از آنها پول مى‏گرفت و اين مختار بود برود آنجا كه كسى كه مثلا آنوقت بيست هزار تومان مى‏داد و بيست هزار تومان آنوقت‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 104

دو سه ميليون حالا بود، اين بايد برود بيست هزار تومان اين آقا را بدهد يك بيست هزار تومان هم براى خودش تهيه كند، ديگر هرچه مردم مى‏خواستند كه شكايت كنند بنابراين بود كه ديگر شكايت‏ها را گوش ندهد. آن حاكم بيست هزار تومان را آنجا بدهد برود آنجا فعال مايشاء،هرچه مردم شكايت كنند، ديگر مردم مايوس شدند كه شكايت بكنند و شكايت هم نمى‏كردند مردم. حالا وضع اينطور شده است كه يك وضع اسلامى است يعنى از خود مردمند و از خود جامعه برخاسته‏اند و براى خود جامعه مى‏خواهند عمل بكنند و همه شان هم بحمد الله مسلمان و متعهد و بنابراين دارند كه خدمت بكنند. خوب، اين حرف‏ها همه درست اما در مقام عمل بايد يك عمل مثبت نشان داده بشود. اين مردم زحمت كشيدند در اين مدت، غالبا فداكارى كردند و اينقدر هم توقع ندارند كه چه بشود اما خوب اسلام از ما توقع دارد و ما بايد ادا كنيم اين دين را. مردم جانشان را، بچه‏هايشان را، جوان‏هايشان را فدا كردند و معذلك خوب به شما راى دادند، وكلايشان به آقايان وزرا... خودشان به ايشان، اينها كار خودشان را كردند و انصافا از اول انقلاب تا حالا آن كه كار خودش را صد در صد صحيح انجام داد ملت بود، صد در صد كار خودش را خوب انجام داد يعنى در همه مشكلات با دولت موافقت كرد، در كجا شما سراغ داريد كه جنگ در يك طرف بشود و از آن طرف مملكت خود مردم پا بشوند بروند كمك كنند پا بشوند در پشت جبهه وسايل فراهم كنند اينها يك نمونه‏هايى است كه مال اسلام است، مردم چون متعهد بودند و مسلم بودند و عقائد اسلامى داشتند خودشان را موظف مى‏دانستند كه كشورشان را حفظ كنند و كمك كنند به آقايان. حالا نوبت آقايان است كه در مقابل اينهمه زحمتى كه آنها كشيدند و محبتى كه آنها كردند و فداكارى كه آنها كردند حالا نوبت آقايان است كه من نمى‏گويم جبران، آنها نكردند براى اينك يك چيزى بگيرند از شما، اما وجدان اقتضاى اين را مى‏كند كه در همه جا كارها به نفع مملكت و به نفع اسلام و به نفع اين جمعيت‏ها و خصوصا اين مستمندان كه در همه كشور هستند بايد همه دست به هم بدهيد و اينطور نباشد كه مثلا آقاى رئيس جمهور كنار بنشيند و محول كند به دولت، و نيستند اينطور، من مى‏دانم همه اينطور نيستند. آقاى رئيس جمهور هم از خود ملت است و مملكت خودش هست و براى خودش كار مى‏كند. همه وزارتخانه‏ها هم هر چه مى‏توانند وقتى ديدند لازم است به يكديگر كمك كنند به اوضاع بيايند كمك بكنند. اجنبى نيستند از هم كه او بخواهد كار او را بشكند او بخواهد كار او را بشكند يا كمك به او نكند مردم هم حاضرند كه وقتى يك مشكلى را ديدند براى هر يك از شما مردم حاضرند به اينكه عمل بكنند، نوبت، نوبت شماست كه بايد اين دين را به اين مردمى كه شما را نشاندند سر اين مسند دين خودتان را عمل بكنيد ادا كنيد به مردم.

افراد كار شكن در وزارتخانه‏ها بايد شناسائى و كنار گذاشته شوند

و يكى از مسائل مهم قضيه افرادى است كه در وزراتخانه‏هاست، افرادى كه ممكن است باشد هست البته، كه اينها علاوه بر اينكه خدمت نمى‏كنند كارشكنى هم مى‏كنند هست الان اين، يك دسته‏اى هستند كه اينها فقط براى اينكه چيزى گيرشان بيايد و يك حقوقى گيرشان بيايد و يك قدرى نق

صحيفه نور ج 15 صفحه 105

بزنند و يك قدرى هم كارشكنى بكنند، پا بشوند بروند منزلشان. اينها بايد شناسائى بشود درست. و اين افراد كنار گذاشته بشود و هر طورى ديگر كه البته صلاح ميدانيد به تدريج البته.

سفارتخانه‏ها آبروى كشور اسلامى ما هستند

البته مساله سفارتخانه‏ها كار مهمى است. سفارتخانه‏ها از اول كه جمهورى اسلامى بپا شد من از آن روز اول به وزراى خارجه كه شدند يكى بعد از ديگرى اين مطلب را هى گفته‏ام اين سفارتخانه‏ها بايد تصفيه بشود، بايد درست بشود، آنها. كسانى كه رفته‏اند و ديدند و آمدند، آنها مى‏گويند كه اينها همان بساط سابق را دارند. چند وقت پيش از اين يكى آمده بود گفته بود همان بساط سابق را دارند گاهى فرق مختصرى كرده. اين سفارتخانه‏ها آبروى كشور اسلامى ماست، اگر آنجا بد باشد، مردم آنها را، آن مردم خارج آنها را نگاه مى‏كنند وقتى ديدند كه يك سفارتخانه اى در وفق دولت اسلامى نيست، بر وفق اسلام نيست، وضعش همان وضع طاغوتى است از آن قياس مى‏كنند كه خوب داخل هم همين است فرق نمى‏كند. يكى از مهمات اين است كه البته با آقاى وزير خارجه است كه اين كارها را انجام بدهند و جديت كنند در اين امر. قضيه وزارت ارشاد كه از مهمات است، در وزارت ارشاد، بايد ارشاد بكنند مردم را، بايد تبليغ بكنند اسلام را، بايد عمل بكنند به مسائلى كه اسلام را ترويج مى‏كند. و همه وزارتخانه‏ها،وزارت كشور از وزارتخانه‏هاى بسيار وسيع است بحمد الله در راسش هم آقاى مهدوى واقع شدند كه خوب ما از سابق ايشان را ارادت داشتيم و حالا هم ارادت داريم و بعدها هم ارادت خواهيم داشت به ايشان. و ايشان هم بايد يك قدرى با فعاليت ديگرى و زيادترى و الان ديگر كسى نيست كه عذر بياورد كه من مى‏خواستم بكنم و فلانى نگذاشت، سابق عذر مى‏آوردند كه ما وزير خارجه نتوانستيم درست كنيم و واقعا هم اين هم يكى از مصيبت‏ها بود كه خوب تا آخر وزارت خارجه درست نشد و ساير كارها هم هى كارشكنى مى‏شد.

مقام براى خدمت به مردم است

الان اين مسائل بحمد الله نيست، اختيار دست خود شماهاست و شماها بايد براى اين ملت خدمت كنيد و خودتان را خدمتگزار مردم بدانيد. اگر در ذهنتان بيايد كه، بياوريد كه من وزيرم و بايد مردم از من چه بكنند بدانيد اصلاح نشديد.

در ذهنتان حتى خلجان بكند، آقاى رئيس جمهور در ذهنش خلجان بكند كه من شخص اول مملكت هستم و چه و كذا، اين اصلاح نشده است خلجانش هم از شيطان است. آن خلجانش هم، او عمل نمى‏كند اما در ذهنش اين خلجان را هم بيرون كند. و همين طور هر يك شماها خدمتگزار اين مملكت هستيد، خدمتگزار اين ملت هستيد و براى اين ملت هم شكرانه اينكه اين دست تعدى متعدى‏ها قطع شد و رژيم منحوس شاهنشاهى كه از اول غلط بوده از بين رفت و مملكت دست شماها افتاد كه از خود مردم هستيد و با خود مردم هستيد، مهم اين است در مقابل عمل هم وزارتخانه‏ها را درست تصفيه

صحيفه نور ج 15 صفحه 106

كنيد. ببينيد افرادى كه واقعا مى‏خواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، خواهند مردم را ناراضى كنند، هستند. البته اشخاصى كه بنايشان بر اين است كه ناراضى كنند، اينها را بايد تصفيه بكنيد و بخواهيد هم كه در هر عملى رضايت همه مردم را به دست بياوريد اين امكان ندارد، بالاخره در هر عملى اگر تصفيه باشد، يك دسته تصفيه شده مخالف مى‏شوند يك دسته رفقاى تصفيه شده مخالف مى‏شوند. شما همان نظرتان به اين باشد كه تكليف شرعى الهى خودتان را كه مقامى را داريد و بايد به اين مقام خدمت كنيد. اين آلت است براى خدمت به مردم، خودش چيزى نيست، اگر خدمت به مردم كرديد، مقام براى شما صلاحيت دارد، خوب است و اگر نشد مقام چيزى نيست. من دعا مى‏كنم انشاء الله خداوند شماها را موفق كند، مويد كند و كابينه‏اى كه بحمد الله شايد در طول تاريخ ما همچو كابينه‏اى به اين صحت و به اين خوبى و با اين چهره‏هاى نورانى نداشتيم حالا انشاء الله نورافشانى كنند و مردم را هم برسند بهشان و خصوصا طبقه مستضعفين را كه بايد به آنها رسيدگى بشود، در هر امرى از امور رسيدگى بشود، با حفظ موازين اسلامى و شرعى به همه امور رسيدگى بشود.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:37 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 107

تاريخ: 2/6/60

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از افسران و درجه داران شهربانى جمهورى اسلامى و اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور

براى خاطر قطع ايادى ستمكاران دنيا از ايران، ما مورد ظلم زياد واقع شديم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از قرار مذكور از برادرهاى خارج از كشور هم، از پاكستان و اندونزى و بعضى جاهاى ديگر هم، اينجا تشريف دارند و اميدوارم كه اين سفرى را كه آنها كرده‏اند به طور شايسته در مسائل ايران و گرفتارى‏هاى ايران توجه كنند و كشورهاى خودشان را مطلع كنند.

ما در اين انقلاب پيروزى‏هاى فوق تصور داشتيم و مظلوميت‏هاى زياد. بزرگترين پيروزى تحول يك رژيم دو هزار و پانصد ساله مستكبر و ستمگر به يك رژيم اسلامى كه در راه اسلام مى‏خواهد قدم بردارد و انشاء الله بردارد و براى خاطر همين پيروزى عظيم كه به دست ملت و برادرهاى ارتشى و ژاندارمرى و پاسبان‏هاى شهربانى كه همه متصل شده‏اند به ملت و اين پيروزى را به دست آوردند، براى خاطر همين پيروزى كه دنبالش قطع ايادى ستمكاران دنيا از ايران و اميد آنكه از جهان باشد، ما مورد ظلم زياد واقع شديم. ظلم از طرف ابرقدرت‏ها كه منافع خودشان را از دست داده‏اند در ايران و از دست رفته احتمال مى‏دهند در ساير كشورهاى اسلامى و كشورهاى مستضعف هست از آنها خيلى بعيد نبود براى اينكه آنها از اسلام سيلى خورده‏اند و اين سيلى را نمى‏توانند تحمل كنند، از اين جهت به مخالفت با ما برخاسته‏اند و به مخالفت با رژيم جمهورى اسلامى كه تمام مقصدش اين است كه احكام اسلام را در اين كشور پياده كند.اين سيلى كه خورده‏اند آنها، موجب اين شد كه از همه اطراف به ما هجوم بياورند و ايادى خودشان را از داخل و خارج تجهيز كنند براى سركوبى اين جمهورى اسلامى يعنى براى سركوبى اسلام. آنها به حسب موازين خودشان به خودشان حق مى‏دهند كه مخالفت كنند.

مقابله با اسلام به اسم روحانيت اهل سنت

لكن ما از طرف برادرهاى اسلامى مان هم و كسانى كه دست پرورده ديگران هستند و آنها را ما برادر حساب نمى‏كنيم، از آنها هم مورد ظلم و ستم واقع شديم. منجمله تبليغات دامنه دارى كه از طرف بعض روحانيينى كه به ظاهر روحانى و در واقع اجير دولت‏ها در ممالك اسلامى،بعضى از آنهائى كه‏

صحيفه نور ج 15 صفحه 108

شايد از رژيم شاه هم بهره بردارى مى‏كردند، در طول اين مدتى كه جمهورى اسلامى راه خودش را گرفته و به پيش مى‏رود آنها ساكت ننشسته‏اند و با اسم اسلام با اسلام طرف شدند، مقالات نوشتند. آنهائى كه براى بگين تبليغ مى‏كنند و براى صهيونيسم و به نفع آنها، براى جمهورى اسلامى ما و عليه ما تبليغ مى‏كنند با اسم روحانيت اهل سنت. در صور تى كه روحانيون اهل سنت، اين قشر مزدور را از خودشان نبايد حساب كنند، لكن ما مورد ظلم نسبت به از طرف اينها هم واقع شديم. البته اين صحبت‏هائى كه آنها مى‏كنند و در خارج پخش مى‏كنند ارزشى آنقدر ندارد، حتى پيش آنهائى كه آنها را وادار مى‏كنند به اين معانى، لكن اين برادرهاى ما كه از ممالك ديگر در اينجا حاضر هستند و آمده‏اند راجع به جمهورى اسلامى تحقيقات بكنند خوب است يك مقدارى زيادتر بمانند و يك تحقيقاتى بيشتر بكنند.

از اولى كه اين جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا كرد تاكنون اينها مطالعه كنند و ببينند كه چه مى‏گويد و چه مى‏خواهد.آيا ملتى كه از اول فرياد زده است كه ما اسلام را مى‏خواهيم و جمهورى اسلامى را ميخواهيم و با فرياد الله اكبر و لااله الا الله بدون اينكه ساز وبرگ صحيحى داشته باشد غلبه كرده است بر آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند يا بر ضد اسلام عمل مى‏كردند آيا باز سزاوار است كه در بين مسلمين كسى پيدا بشود كه مدعى اسلام است و مدعى روحانيت اسلامى، با يك همچو رژيمى كه تمامى همش به اين است كه اسلام را در اين مملكت پياده كند و در ساير ممالك تبليغ كند، با اين بايد مخالفت كرد؟

ما اسرائيل را قابل آدم نمى‏دانيم تا اينكه با او ربطى داشته باشيم

ما توقع نداريم از امثال سادات وصدام كه سر سپرده كشورهاى قدرتمند هستند و سر سپرده آمريكا هستند و در مملكت اسلامى پايگاه براى كفار و براى ستمگران و براى آمريكا مى‏سازند و اجازه مى‏دهند كه بسازند. ما از آنها توقع نداريم، براى اينكه آنها به اسلام اعتقادى ندارند و آنها نوكرند، نوكر آمريكا هستند و هر چه او امر كند عمل مى‏كنند. چنانچه اين هجومى كه به كشور اسلامى كردند بدون هيچ بهانه، به امر قدرتهاى بزرگ و خصوص آمريكا انجام گرفت. از آنها ما توقعى نداريم، البته آنها بايد با طرق مختلف با ما مخالفت كنند و ما هم نشستيم اينجا كه مخالفت‏هاى آنها را خنثى كنيم و گوش كنيم. آنها براى يك كشورى كه از اول با اين طايفه صهيونيسم ملعون مخالفت كردند و ما كه قبل از اين انقلاب در زمان رژيم منحط پهلوى دائما مخالفت كرديم با آن رژيم فاسد، آنها ما را متهم مى‏كنند به اينكه ما از اسرائيل اسلحه مى‏آوريم. ما اسرائيل را قابل آدم نمى‏دانيم تا اينكه با او ربطى داشته باشيم. ما بيش از بيست سال است كه در هر جا صحبت شده است، در هر جا اعلاميه پخش شده است يكى از امورى كه در راس مسائل ما بوده است اسرائيل بوده است و ستمگرى اسرائيل، در صورتى كه بسيارى از سران ممالك اسلامى يك قدم همراه نبودند كه مخالفت با اسرائيل كنند.

صحيفه نور ج 15 صفحه 109

همين صدامى كه اين بساط را درست كرد و با آنطور كه مى‏گويند با نظر خودش براى نجات از اين ننگى كه بار آورده و حمله به ايران اسلامى كرده است و به شكست رسيده است، براى سرپوش روى اين جنايت اسرائيل را وادار مى‏كند كه يك مركزى را كه آنها دارند، آن مركز را بمباران كنند تا يك وسيله‏اى بشود براى اينكه گفته بشود اسرائيل مخالف با صدام است، مخالف با دولت بعث عراق است. دنبال او يك بهانه‏اى پيدا مى‏كنند، يك بهانه پوچى پيدا ميكنند كه خير، اسرائيل با صدام مخالف است لكن با ماها پيوند دارد. اين يك حرف پوچ بچگانه است كه به خيال خودشان مى‏خواهند ما را در بين ممالك اسلامى طرفدار اسرائيل حساب كنند. در صورتى كه ما از اولى كه در اين امور و در اين نهضت وارد شديم، يكى از مسائل مهم ما اين بود كه اسرائيل بايد از بين برود و آنها نمى‏توانند كه يك همچو مطلب فاسدى را به كرسى بنشانند، لكن اين برادرهايى كه از خارج از كشور آمده‏اند اينجا، بررسى كنند اين مسائل را، ببينند كه ما با سلاح اسرائيل مى‏خواهيم جنگ بكنيم يا با سلاح ايمان جنگ مى‏كنيم.

ما امروز كشورمان يك كشور اسلامى است و منسجم و همه قواى مسلحه ما با هم منسجم و با ملت هم منسجم. شما الان اين برادرهاى شهربانى ما را مى‏بينيد كه در بين روحانيينى كه با آنها در تماس هستند آمده‏اند اينجا و زير يك سقف، روحانيين و شهربانى مجتمع شده‏اند و خدمتگزارى خودشان را به اسلام و به كشور اسلامى اعلام ميكنند و البته هم در همين راه هستند و من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه قواى مسلح را مى‏خواهم و بخصوص شهربانى كه خدمتگزار در شهرهاست و البته بايد بيشتر از اين خدمت كند و من اميدوارم كه موفق بشود.

كاخ سفيد اعلام كرد كه از اين منافقين بايد پشتيبانى كرد

و اين گرفتارى‏هاى جزئى كه در سطح كشور هست و در بين شهرها هست و اين دزدهائى كه طرفدارى آنها را امريكا مى‏كند و اعلام مى‏كند كه بايد امريكا طرفدار اين منافقين باشد، اينها را انشاء الله به زودى شرشان از ايران كنده بشود و هيچ اينها قابل ذكر نيستند. اينها يك دزدهائى هستند كه گاهى يك جايى يك چيزى منفجر مى‏كنند. كارى كه يك دزدى مى‏كند، اينها هم او را مى‏كنند، هياهوشان خيلى است، صحبت خيلى مى‏كنند ولى واقعيتى اينها ندارند. البته ما بسيار متاثريم از اين جوانهائى كه از اينها گول خورده‏اند و خودشان و عائله خودشان و زندگى خودشان را براى اينهائى كه امريكا اعلام مى‏كند كه طرفدارى از اينها لازم است، تباه مى‏كنند.

ما براى اين متاثر هستيم و از آنها باز مى‏خواهيم كه دست ازاين امريكائى‏هائى كه با صورتهاى مختلف در كشور ما ظاهر مى‏شوند و شده‏اند برداريد و بيائيد وارد اسلام بشويد كه ضد هر قدرت فاسد است اينها مدعى از اول ادعاى اين را مى‏كردند كه ما مسلمان هستيم و براى اسلام كذا. و من هم از آن اول فهميدم كه دروغ ميگويند و بعد هم ما مخالف با امريكا هستيم، اينها. اين هم معلوم بود دروغش لكن امريكا فاش كرد اين مطلب را، اعلام كرد، كاخ سفيد اعلام كرد كه از اين

صحيفه نور ج 15 صفحه 110

منافقين بايد پشتيبانى كرد. و اين آدمى كه و اين آدم‏هائى كه مى‏گفتند كه ما مخالفيم با اين كشورهاى ستمگر، در كشورهاى ستمگر رفته‏اند و با اسلام مى‏خواهند مخالفت كنند، با ملت خودشان مى‏خواهند مخالفت كنند، لكن اينها هيچ ديگر عنوانى ندارند در اين كشور، حرف مى‏زنند، مقاله مى‏نويسند لكن در اينجا هيچ جاى پائى ندارند.اگر داشتند، اگر از اين مملكت يك عشر راه هم مى‏داشتند، مى‏ماندند اينجا لكن اينطور نيست و اينها راهى ديگر براى اينكه بيايند در اين كشور ندارند و همان جاها بايد مقاله بنويسند و هياهو بكنند و با ارباب‏هاى خودشان بست و بند كنند به خيال اينكه كارى ازشان مى‏آيد و كارى ازشان نمى‏آيد.

و من از همه ملت ايران خواستار هستم كه باهوشيارى توجه كنند به اين خرابكارى‏هايى كه اينها مى‏كنند و پند بگيرند از آن مادرى كه پسر خودش را آورد و محاكمه كرد كه آن يكى از نمونه‏هاى اسلام است و ديگران هم اينطور باشند. نصيحت كنند اول اولادهاى خودشان، برادرهاى خودشان، فرزندان خودشان را و اگر نپذيرفتند، آنها را معرفى كنند تا به وظيفه اسلامى خودشان و به وظيفه ايمانى و ملى خودشان عمل كرده باشند.

و من از تمام قواى مسلح خواستارم كه انسجامشان همانطورى كه تاكنون بوده است از حالا به بعد هم منسجم‏تر بشوند و مخصوصا شهربانى در شهرهايى كه هست در تمام كشور، قدرت خودش را زياد كند و پرسنل خودش را قوى كند و با اين اشرارى كه دزد هستند و مردم را گاهى مى‏كشند و روحانيون را گاهى مى‏كشند، با اينها مقابله كنند و اينها را بفهمند كجا هستند و بررسى كنند و انشاء الله شر اينها را از اين كشور بكنند، گرچه اينها چيزى نيستند كه ذكرى از آنها بشود.

بحمد الله الان كشور ما تمام ارگان‏هائى كه بايد درش تحقق پيدا بكند پيدا كرده است و تمام ارگان‏ها با هم منسجم هستند و آن چيزى را كه ديگران مى‏خواستند كه بين سران اين كشور اختلاف ايجاد كنند و دولت را با مجلس مقابل كنند، قوه قضائى را با ديگران، آنها نتوانستند و امروز تمام ارگان‏هاى دولتى با هم منسجم و مقصد اسلام و تمام قواى مسلح با هم منسجم و مقصد اسلام و ايران و تمام ملت با آنها همراه و همفكر و يك همچو ملتى كه تمام ارگان‏هايش با هم منسجم هستند، اين ديگر آسيب بردار نيست.

و من اميدوارم كه توجه همه افراد ملت ما در اين معنا باشد كه تا وحدت خودشان را حفظ كنند آسيب نخواهند ديد و دشمنان شما دنبال اين هستند كه اختلاف ايجاد كنند و نتوانستند و انشاء الله نمى‏توانند.

و اين يك مشت جوان گول خورده انشاء الله بيدار مى‏شوند و به دامن اسلام و ملت بر مى‏گردند و حالا كه خيانت سران خودشان را به كشور فهميدند و امريكائى بودن آنها را به صراحت فهميدند ديگر عذرى ندارند كه آنها را طرفدار اسلام يا طرفدار ملت بدانند، اينها بايد برگردند به دامن اسلام و راه توبه باز است. اگر خود آنها پيشقدم بشوند و بيايند، قبل از اينكه آنها را بگيرند، به دامن اسلام برگردند، توبه آنها مقبول است و من اميدوارم كه اين امر تحقق پيدا بكند و آن سرانى هم كه در خارج

صحيفه نور ج 15 صفحه 111

هستند و فاسد هستند اگر چنانچه آنها هم توجه بكنند و راه خطاى خودشان را بفهمند باز راه توبه هست گرچه مى‏دانم كه آنها توبه نمى‏كنند. و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه كشورهاى اسلامى و سعادت همه قواى مسلح اسلام و ايران و سلامت همه برادران را از خداى تبارك و تعالى خواستارم و اميدوارم كه پرسنل شهربانى هم با توجهى كه از طرف روحانيون به آنها هست تمام نقيصه‏ها را رفع كنند و ايران را براى خودشان به طور شايسته تقويت كنند تا طمع ديگران ببرد از اين كشور و انشاء الله كشور مستقل و آزاد براى خود شما باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:38 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 112

تاريخ: 9/6/60

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم به مناسبت شهادت برادران: محمد على رجائى و دكتر محمد جواد باهنر

منطق ملت ما، منطق قرآن است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

منطق ما، منطق ملت ما، منطق مومنين، منطق قرآن است، انا لله و انا اليه راجعون با اين منطق هيچ قدرتى نمى‏تواند مقابله كند. جمعيتى كه، ملتى كه خود را از خدادانند و همه چيز خود را از خدا مى‏دانند و رفتن از اينجا را به سوى محبوب خود،مطلوب خود مى‏دانند، با اين ملت نمى‏توانند مقابله كنند. آن كه شهادت را در آغوش، همچون عزيزى مى‏پذيرد، آن كوردلان نمى‏توانند مقابله كنند. اينها يك اشتباه دارند و آن اينكه شناخت از اسلام و شناخت از ايمان و شناخت از ملت اسلامى ما ندارند. آنها گمان مى‏كنند كه با ترور شخصيت‏ها، ترور اشخاص مى‏توانند با اين ملت مقابله كنند و نديدند و كور بودند كه ببينند كه در هر موقعى كه ما شهيد داديم ملت ما منسجم‏تر شد.

ملتى كه قيام كرده است در مقابل همه قدرت‏هاى عالم، ملتى كه براى اسلام قيام كرده است، براى خدا قيام كرده است، براى پيشرفت احكام قرآن قيام كرده است اين ملت را با ترور نمى‏شود عقب راند. آنها گمان مى‏كنند كه افكار مومنين و ملت بپاخاسته ما همچون افكار غربزده‏ها و غرب است كه جز به دنيا فكر نمى‏كنند و جز متاع دنيا جا نمى‏بينند، اينها هم آنطورند.

ملتى كه از اول، از صدر اسلام پيشوايان آن جان خودشان را فدا كردند براى هدف خودشان كه آن خدا و اسلام است، به اين مسائل و به اين امور از بين نخواهند رفت و سستى نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزيز ما در تاريخ خوانده است كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه با دست يكى از همين منافقين، با دست يكى از همين اشخاصى كه بصورت، اسلام و از اسلام جدا بودند فرق مباركش شكافت. ملت ما چون على ابن ابيطالب را فدا كرده است از براى اسلام، فدا كردن امثال اين شهدا براى ملت ما يك مساله مهم نيست، گرچه خود واقعه و خود اين افرادى كه شهيد شده‏اند در نظر همه ما عزيز و ارجمندند و آقاى رجائى و آقاى باهنر هر دو شهيدى هستند كه با هم در جبهه‏هاى نبرد با قدرت‏هاى فاسد هم جنگ و همرزم بودند و مرحوم شهيد رجائى به من گفتند كه من 20 سال است كه با آقاى باهنر همراه بودم، و خداوند خواست كه با هم از اين دنيا هجرت كنند و به سوى او هجرت كنند.كسى كه هجرت را به سوى خدا ميداند و شهادت را فوز عظيم مى‏داند و شهدايى كه در صدر اسلام و از صدر اسلام تاكنون داده است عاليتر و بالاتر از تمام افرادى هستند كه در اين قرن موجودند مثل

صحيفه نور ج 15 صفحه 113

على ابن ابيطالب سلام الله عليه و حسن ابن على سلام الله عليه و حسين ابن على و اصحاب او سلام الله عليهم و ساير ائمه ما عليهم السلام، آنها همه عمر خودشان را صرف كردند تا اسلام را حفظ كنند و ماهم تمام عمرمان را بايد صرف كنيم تا اسلام را كه به دست ما سپرده است حفظ كنيم.

من در عين حال كه شهادت اين دو بزرگوار براى من بسيار مشكل است در عين حال مى‏دانم كه آنها به رفيق اعلى متصل شده‏اند و براى آنها آرامش هست و اينطور گرفتارى‏هايى كه الان براى ما هست ديگر براى آنها نيست و آنها رسيدند به مطلوب خودشان و از اين جهت به آنها و به خانواده‏هاى آنها و ملت اسلامى تبريك عرض مى‏كنم كه چنين شهدايى تقديم مى‏كنند. در عين حالى كه مصائب اينها مشكل است براى ما، لكن كشور ما و ملت ما با تمام قدرت ايستاده‏اند تا همچو شهدايى تقديم كنند و هيچ راه عقب نشينى ندارند و فكر نمى‏كنند به سستى. آن كوردلانى كه گمان كرده‏اند كه جمهورى اسلامى با نبود چند نفر از بين خواهد رفت و سقوط خواهد كرد، آنها افكارشان، افكار اسلامى نيست و از اسلام خبرى ندارند و از ايمان اطلاعى ندارند و افكارشان، افكار مادى و براى دنيا كار مى‏كنند و به هواى دنيا هستند.

بايد ديد كه اينهايى كه اينطور كارها را انجام مى‏دهند انگيزه آنها چيست. انگيزه آنها اين است كه براى اين ملت بعد يك دسته ديگرى از صنف خودشان بيايند و حكومت كنند ؟اينها مگر نشناخته‏اند اين ملت را كه كسى كه انحراف دارد از اسلام و كسى كه سركرده تروريست‏ها هستند، كسانى كه سر كرده اينها هستند و اينها را وادار به خرابكارى مى‏كنند در بين ملت جاى ندارند.

ما حكومتمان و افرادى كه در راس حكومت بودند چون از همين مردم هستند و از اشخاصى نيستند كه از آن بالاها، يعنى آن پائين‏ها آمده باشند و حكومت كرده باشند بر ملت، از اين جهت ملت ما آرام است، دلش مطمئن است به اينكه وقتى كه اين شهدا نباشند، به جاى آنها داوطلبانى براى شهادت حاضر به صحنه هستند. ما در عين حال كه براى اين شهدا متاثر هستيم و اينها اشخاص ارزنده‏اى براى ملت و ما و براى جمهورى ما بودند لكن ما باز در صف‏هاى دنبال آنها افراد داريم و اشخاص متعهد داريم و اشخاص مومن متعهد به اسلام داريم و دنبال او ملت داريم و ملتى كه هيچ گونه عقب نشينى در اين مسائل نخواهد كرد و با اين ترتيب جمهورى اسلامى آسيبى نخواهد ديد.

جمهورى اسلامى ما وضعى دارد كه ملت، خود را از دولت مى‏دانند

در زمان‏هاى سابق، زمان رژيم‏هايى كه در سابق بودند، رژيم‏هاى سلطنتى وضع اينطور بود كه اگر يك سلطانى كشته مى‏شد يا مى‏مرد كشور به هم مى‏خورد. نكته او اين بود كه آن سلطان و عمال آن سلطان به قدرى ظلم كرده بودند بر مردم و بر توده‏هاى ميليونى مردم كه به مجرد اينكه او از بين مى‏رفت خود مردم قيام مى‏كردند بر ضد حكومت، لكن جمهورى اسلامى ما وضعى دارد كه خود ملت يك فردى را مى‏آورند و خود ملت يك فردى را كنار ميگذارند و خود ملت وقتى كه يك فردى شهيد شد به جاى او باز يكى را انتخاب مى‏كنند و خود را از دولت مى‏دانند و دولت را از خود مى‏دانند و خود را از

صحيفه نور ج 15 صفحه 114

رئيس جمهورى مكتبى مى‏دانند و رئيس جمهورى مكتبى را از خود ميدانند از اين جهت ولو اينكه رئيس جمهور شهيد بشود، نخست وزير شهيد بشود و هر مقامى شهيد بشود، ملت ما هيچ خم به ابرو نمى‏آورند و كسانى ديگر را به جاى آنها انتخاب مى‏كنند.

الان سرتاسر كشور ما را اگر چنانچه ملاحظه كنيد، تهران با آن جمعيت كثيرى كه الان در نزديك دانشگاه متمركز هستند و ساير شهرها هم مثل تهران، مابين اين جمهورى و جمهورى‏هاى عالم و مابين اين دولت و دولتهاى سابق اين كشور مى‏توانيد حكومت كنيد كه چه فرق‏ها هست. اگر صدر اعظمى در زمان سابق كشته مى‏شد امكان نداشت كه مردم، توده مردم، بازار مردم هيچ عكس العملى از خود نشان بدهند الا سرور، الا مسرت.

و امروز كه يك نفر از ما و دو نفر شهيد معظم از ما رفته است سرتاسر كشور ما به عزا نشسته است و سرتاسر كشور ما انسجام خودش را حفظ مى‏كند و حفظ كرده است و فردا كه اعلام مى‏كنند براى انتخاب رئيس جمهور، همه اين مردم براى انتخاب حاضرند.

من مى‏دانم كه در خارج الان عنصرهايى كه با اين جمهورى اسلامى بلكه با اسلام مخالف هستند و بوق‏هاى خارج و تبليغاتى، خواهند گفت كه اين دو نفر كه شهيد شدند ايران به هم مى‏خورد و خواهند گفت كه در عزاى اينها مردم بى تفاوت بودند و يا خوشحال بودند و آنها با اينكه مى‏دانند، كوردلانه اينطور انتشارات و تبليغات را انجام مى‏دهند. الان ببينيد كه سرتاسر كشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خيابان‏ها و كوچه‏ها، بازارها در سوگ نشسته‏اند و الان كه به من اطلاع داده‏اند گفتند جمعيت بيشتر از آنوقتى است كه 72 تن شهيد شدند.

ملت ما اينطور است اگر بعد از اين هم خداى نخواسته اشخاصى شهيد بشوند ملت ما همين ملت است و نهضت ما همين نهضت. و آن عمده اين است كه كارى كه براى خداست، نه براى افراد، نه براى اشخاص، نه براى شخصيت‏ها، اين كار ركود نمى‏كند با رفتن افراد و با رفتن شخصيت‏ها. كشورى از رفتن شخصيت‏هاى خود تزلزل پيدا مى‏كند كه ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند، اما كشورى كه دل او به خدا پيوسته است و براى خدا قيام كرده است و از اول، نه شرقى و نه غربى و جمهورى اسلامى را ندا داده است و با بانگ الله اكبر صغير و كبير و زن و مردش در صحنه حاضر شده‏اند و اين نهضت را و اين انقلاب را بپا كرده‏اند، همين ملت هستند، براى اينكه خدا هست. رجائى رفت، ديگران اگر نيستند خدا هست. در جنگى كه در صدر اسلام بود، ندا در دادند منافقين به اينكه پيغمبر شهيد شد، لكن بعضى گفتند اگر شما پيغمبر را مى‏پرستيد، شهيد شد، به شهادت او ترتيب اثر بدهيد و اگر خدا را مى‏پرستيد خدا هست ولو پيغمبر رحلت بفرمايند. امير المومنين سلام الله عليه جان خودش را فدا كرد براى اسلام و شهيد شد و اسلام به جاى خودش بود. امام حسين سلام الله عليه خود و تمام فرزندان و اقرباى خودش را فدا كرد و پس از

صحيفه نور ج 15 صفحه 115

شهادت او اسلام قويتر شد.

با رفتن شهدايى با اينكه بسيار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا در عين حال كه ما متاثر هستيم، لكن چون ما توجه‏مان به خداست و براى خداست و ملت ما براى خدا قيام كرده است، با رفتن اشخاص هيچ سستى به خودشان راه نمى‏دهند و گرفتار اين خطا نيستند كه افراد يك مساله‏اى را ايجاد مى‏كنند.

ابن ملجم از عاملين بمب گذارى مردتر است

خداى تبارك و تعالى از اول با شما بوده است و مادامى كه شما در صحنه باشيد و انشاء الله هستيد و خواهيد بود، خداى تبارك و تعالى شما را پشتيبانى مى‏كند شما قوى خواهيد بود. قواى مسلحه ما در جبهه‏هاى جنگ بايد توجه بكنند كه آنها براى خدا مى‏جنگند نه براى رئيس جمهور و براى نخست وزير و براى ديگران، آنها دل را قويتر كنند و هر چه اشخاص فاسد به اين كشور صدمه وارد مى‏كنند آنها قويتر در مركز خودشان مشغول به مجاهده و مبارزه باشند. و گمان نكنيد كه اينها از روى قدرت يك همچو كارهايى را انجام مى‏دهند، يك بمب در يك جا منفجر كردن، يك بچه 12 ساله هم مى‏تواند او را بگيرد يك جايى بگذارد و خود او منفجر بشود، اين قدرتى نيست، اين كمال ضعف است. من ابن ملجم را از اينها مردتر مى‏دانم براى اينكه او آمد و در حضور مردم كار خودش را كرد و خداوند او را لعنت كند، و اينها آن مردانگى آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدى يك كارى انجام مى‏دهند و خودشان را اصلا ظاهر نمى‏كنند. اينهايى كه از اينجا فرار كردند و از خارج دستور مى‏دهند كه مردم را اقتيال كنند و به طور دزدكى بكشند، اينها تز نامردهاست. من اميدوارم كه كشور ما به همان طورى كه در مقابل همه قدرت‏ها ايستاد و ايستادگى كرد و زن و مردش و جوان و پير مردش و بچه و بزرگش در مقابل، مشت‏ها را گره كرد و ايستاد و قدرت‏هاى بزرگ را از مملكت راند و به جهنم فرستاد، انشاء الله الان هم در صحنه هستند و همه اينها ايستاده‏اند در مقابل اينطور گرفتارى‏ها صبر مى‏كنند و منطق اينها اين است كه از خدا هستيم و به سوى خدا مى‏رويم. ما كه از خدا هستيم و همه چيز ما از خداست، در راه خدا داريم صرف مى‏كنيم و باكى نداريم و اينطور نيست كه گمان كنيم كه از اينجا كه رفتيم ديگر خبرى نيست. آنها بايد بترسند كه قيامت را هم در همين جا خيال مى‏كنند كه هست، بعثت را هم در همين جا خيال مى‏كنند و آن را بعثت امت مى‏دانند نه بعثت انبيا، و قيامت را هم منكر هستند. آنها بايد بترسند كه مرگ حيوانى را بر مرگ انسانى ترجيح مى‏دهند. و اما جوانهاى ما و سردمداران ما كه براى شهادت حاضر و آغوش را باز كردند براى شهادت، اينها باكى از شهادت ندارند و ملت ما از اين شهادت بسيار ديده است و در اين چند سال اخير صدها شهيد داده و هزاران شهيد و هزاران معلول، و پايدار ايستاده است و امثال اين آقايان كه شهيد شده‏اند در عين حال كه در نظر ما بسيار ارجمند هستند، لكن آنها پيش خدا رفتند و ما به جاى آنها اشخاص داريم مكتبى، انسانى كه به شهادت فكر مى‏كند و داوطلب شهادت است.

صحيفه نور ج 15 صفحه 116

و من اميدوارم كه ملت ما انسجام خودش را بيشتر كند و در صحنه بيشتر از سابق حاضر باشد و امثال اين تفاله‏هائى كه مانده‏اند از رژيم سابق و از اشخاصى كه فرار كرده‏اند، اينها را انشاء الله با نظارت خودشان و با نظر خودشان هر جا ديدند معرفى كنند و قواى انتظامى و نظامى‏ها و خصوصا شهربانى بيشتر قيام كند به امر انتظامات و نظام و ساير چيزها. و اميدوارم كه شما پيروز باشيد و شما پيروز هستيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:38 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 15 صفحه 117

تاريخ 10/6/60

بيانات امام خمينى در جمع مردم سوگوار كشورمان و گروهى از مسلمانان سازمان اماميه پاكستان

اساس اين است كه مستكبران جهان احساس خطر كرده‏اند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من به ملت ايران و ساير ملت‏هاى مستضعف جهان در اين قضايائى كه مخالفين اسلام براى اسلام مى‏خواهند پيش بياورند هشدار ميدهيم كه بايد هر چه اين قضايا و اين خرابكارى‏ها حجمش زياد مى‏شود، حجم انسجام ملت‏هاى مستضعف و مستضعفان جهان بيشتر بشود. اساس اين است كه مستكبران جهان، كسانى كه از اين ممالك اسلامى و از ممالك مستضعف بهره بردارى مى‏كردند و مى‏كنند، احساس خطر كرده‏اند و چون كه ايران را احساس كردند كه مبدا قيام عمومى مسلمين و مستضعفان است تمام قواى خودشان را چه در تبليغات و چه در خرابكارى متمركز كردند در ايران. و بايد تمام برادرهاى ما در همه اقطار عالم كه از قرارى كه گفته شد بعضى از برادرهاى پاكستانى اينجا آمده‏اند تمام برادرهاى ايمانى كه خداوند تعالى در قرآن كريم آنها را برادر خوانده است توجه كنند به اينكه اگر اين نقطه بروز مخالفت با همه قدرت‏ها خداى نخواسته آسيب ببيند، اسلام تا سال‏هاى طولانى منزوى خواهد شد. و چون همه برادرهاى ايمانى ما، در همه جا علاقه به اسلام دارند و اسلام را براى زندگى در اين عالم و در آن عالم مفيد و تنها پايگاه مى‏دانند توجه كنند به اينكه تمام قدرت‏هاى عالم چه در سطح تبليغاتى و چه در سطح خرابكارى و علوم نظامى قدرتشان را روى هم گذاشته‏اند كه اين نقطه‏اى كه از اينجا شروع شد براى قطع ايادى مستكبران جهان شرقى و غربى، اين را در همين جا خفه كنند و نگذارند جاهاى ديگر توجه به اينجا داشته باشد.از خوف اينكه همانطور كه در ايران دستشان قطع شد از سلطه‏هاى همه جانبه و از ذخائر ايران، در جاهاى ديگر هم بشود.

همانطور كه آنها مجهز شدند براى سركوبى اين انقلاب اسلامى در ايران از اين خوفى كه دارند، بايد همه برادران اسلامى ما در هر جا كه هستند و در هر كشورى كه هستند، بلكه تمام مستضعفان جهان كه در زير سلطه قدرت‏هاى شيطانى و زير چكمه نظاميان قدرت‏هاى شيطانى سركوب شده‏اند، بايد تمام آنها متوجه باشند و توجه به اين معنا داشته باشند كه اين نقطه بروز مخالفت را حفظ كنند. اگر خداى نخواسته اين نقطه‏اى كه از اينجا شروع شده است، مخالفت با تمام ابرقدرت‏ها و با تمام شياطين عالم، اگر اين نقطه خداى نخواسته ركود پيدا بكند يا شكست بخورد، شكست همه مستضعفين جهان و همه مسلمين جهان و شكست اسلام در تمام ممالك اسلامى خواهد شد. و اگر چنانچه اين

صحيفه نور ج 15 صفحه 118

قدرتى كه از ناحيه خدا به اين ملت اعطا شد و توانائى آن را پيدا كرد كه تمام قدرت‏هاى مجهز بر ضد ملت را خنثى كند و همه دست‏ها را از ذخائر خودش و از ملت خودش قطع بكند، اگر اين محفوظ بماند اميد اين است كه اين مطلب در همه ممالك اسلامى و در همه جائى كه مستضعفين جهان تحت سلطه مستكبرين بودند، در همه جا اين مساله انجام بگيرد.

انقلاب ايران انقلاب غير وابسته است، بر اساس اسلام و نظير انقلاباتى كه بدست انبيا انجام مى‏گرفت

در ايران اگر چنانچه بينندگان خارج و داخل توجه كنند، ايران يك كارى انجام داد كه در تاريخ نظير ندارد. تمام انقلاباتى كه واقع شده است يك وابستگى به شرق و غرب داشته است و تمام انقلاباتى كه واقع شده است در بين راه مشكلات بسيار بزرگ داشته‏اند و دارند لكن انقلاب ايران، انقلاب غير وابسته است، يك انقلاب دولتى نيست، يك انقلاب ارتشى نيست، يك انقلاب حزبى نيست، يك انقلاب ملى است لكن بر اساس اسلام، انقلاب اسلامى است نظير انقلاباتى كه در طول تاريخ به دست انبيا انجام مى‏گرفت كه وابستگى در كار نبود، الا يك وابستگى و آن وابستگى به مبدا وحى و وابستگى به خداى تبارك و تعالى.

ايران از همان بدو انقلاب و از قبل از بدو انقلاب كه شالوده انقلاب ريخته مى‏شد، مسير، مسير انبياء بوده، مسير، مسير راه مستقيم نه شرقى و نه غربى بوده و جمهورى اسلامى بود و تا كنون هم ملت ما به همان مسير باقى است و هر چه امور ناگوار، بلكه هر چه چيزهائى كه تلخ است در ذائقه‏ها واقع مى‏شود، اين مسير اسلامى محفوظ است و اين مسير به جلو مى‏رود و قدرتمندتر به جلو مى‏رود. و هر وقت كه احتمال اين داده مى‏شود كه در بين ملت يك ضعف و خطورى حاصل شده باشد، خداى تبارك و تعالى يك مساله‏اى پيش مى‏آورد و يك امرى را به خواست خودش ايجاد مى‏كند كه ملت را بيدارتر و قويتر و منسجم‏تر مى‏كند.

هر چه عزيزان اين ملت را ترور مى‏كنند، ملت ما آگاه‏تر مى‏شود

البته اين قضايايى كه واقع شده است در طول اين انقلاب و خصوصا اين دهه‏هاى آخر، اين قضايا براى ما ناگوار و براى ملت ما سوگ‏آور است براى اينكه اشخاصى كه ما از دست مى‏دهيم هر يك از آنها يك ذخايريست و يك ذخيره‏اى است براى كشور ما و براى اسلام ما، هر يك اينها مردانى هستند كه به تنهائى نظير يك جمعيت هستند، متعهد و متوجه به خدا، اينها كه در آن 7 تير شهيد شدند و اينها كه در اين زمان اخير شهيد شدند اينها هر كدام براى ملت ما بسيار ارزنده بودند و خدمتگزارانى بودند كه هر كدام از آنها يك جمعيت بودند و متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند. لكن در عين حال هر يك از آنها كه از بين رفت، چه فردى و چه اجتماعى، ملت ما قويتر شد و انسجام ملت بيشتر شد و بيدارى آنها زيادتر شد و اطلاع آنها بر مقاصد شوم آن قدرت‏هاى بزرگ و

صحيفه نور ج 15 صفحه 119

مقاصد شوم اين انگل‏هائى كه براى آنها كار مى‏كنند بيشتر واضح شد.

آنهائى كه دعوى خدمت به خلق مى‏كردند و فدائى بودند و مجاهد براى خلق، ملت ما ديد كه اينها يك جنايتكارانى هستند كه بر ضد خلق هستند و به نفع قدرت‏هاى بزرگ تاكنون كار كرده‏اند و لهذا بينيم كه بعض سران اينها وقتى كه محكوم به مرگ مى‏شوند در رژيم سابق، قدرت‏هاى بزرگ جلوگيرى از مرگ آنها مى‏كنند و وقتى كه در اينجا شكست مى‏خورند و به خارج فرار مى‏كنند، دولت‏ها و ابرقدرت‏ها و دستگاه‏هاى تبليغاتى همه جانبه عالم از آنها حمايت مى‏كنند و بر ضد ايران آنها را ترويج مى‏كنند و از آنها نگهدارى مى‏كنند. و اين به ملت ما درست روشن كرد كه اينهائى كه ادعاى اين مى‏كردند كه براى آزادى ايران و براى رفع گرفتارى‏هاى ايران و براى استقلال ايران مى‏خواهند خدمت بكنند، تمام اين ادعاها، ادعاهاى پوچ بود و مشت آنها در بين راه باز شد و همه صحبت‏هائى كه تا كنون كرده بودند، خود آنها بدست خودشان بر باد دادند و تمام ادعاهائى كه در سال‏هاى طولانى و اخيرا بيشتر مى‏كردند خودشان آن ادعاها را باطل كردند و وسيله اين شد كه قبر خودشان را، خودشان كندند و در بين ملت ديگر نه آبروئى دارند و نه حيثيت و هر چه كه تبليغات خارجى براى ترويج آنها زيادتر ميشود، آبروى آنها بيشتر ريخته مى‏شود و هر چه خرابكارى مى‏كنند در داخل كشور و عزيزان اين ملت را ترور مى‏كنند يا آتش ميزنند، يا خراب مى‏كنند سقف‏هارابر روى آنها، مشت آنها پيش ملت ما بازتر مى‏شود و ملت ما آگاه‏تر مى‏شود.

ملت ما يك ملت آگاه متعهد اسلامى هستند كه ديگر امكان ندارد از تبليغات سوئى كه در همه كشورهاى خارجى و مخالف با اسلام انجام مى‏گيرد در اين ملت اثر بكند و من اميدوارم كه در ملت‏هاى ديگر هم اين تبليغات سوء اثر نكند و اين بوق‏هائى كه بر ضد كشور ما و بر ضد انقلاب اسلامى ما به راه افتاده است و از ترس اينكه مبادا اين انقلاب به جاى ديگر هم سرايت بكند در دست و پا افتاده‏اند من اميدوارم كه ملتها بيدار بشوند و توجه داشته باشند كه تمام اين تبليغات براى اين است كه اسلام را در همين جا خفه كنند و نگذارند اسلام به آن معنائى كه هست، به آن معناى لاشرقيه و لاغربيه در جاهاى ديگر هم پياده بشود.

و لهذا ملت ما عازم و جازم و مستقيم و مدافع ايستاده است و از منافع اسلام دفاع مى‏كند و اگر چنانچه هر كس و هر شخصيتى هم شهيد بشود در اين ملت اثرى جز اينكه منسجم‏تر بشود و بيشتر تقويت روحى بشود ندارد. همانطورى كه در صدر اسلام اگر چنانچه آن اشخاص متعهد كشته مى‏شدند، مردم و لشكر اسلام قويتر مى‏شدند و به پيش مى‏رفتند و ملت ما از باب اينكه به غيراسلام نظر ندارد و خودش را متوجه به خدا كرده است و در راه خدا به پيش رود، از اين امور مادى كه اسباب سستى در افراد مى‏شود، آنها از اين امور برى هستند و انشاء الله تعالى تمام اين كثافات كارى‏ها و خرابكارى‏هائى كه در ايران مى‏شود، به دست خود مردم و ملت با ترتيب قانونى اينها از بين خواهند رفت.

صحيفه نور ج 15 صفحه 120

با موازين قانونى و موازين اسلامى با اسرا عمل بكنيد

و من يك كلمه مى خواهم عرض كنم و آن اينكه تمام محاكمى كه هستند و تمام دست اندر كارانى كه هستند اين مطلب را توجه بدهند كه مبادا يك وقت اينطور شرارت‏هايى كه در ايران مى‏شود مثل يك همچو قصه ناگوارى كه براى ما پيش آمد و دو نفر از بهترين جوانان و بهترين كاركنان ايران از بين رفت، مبادا يك وقت كنترل خودشان را از دست بدهند و زائد بر آنچه حكم خداست و قانون اسلام است عمل كنند. مبادا اين اسباب اين بشود كه خشونت زياد با اسيرها بكنند و با زندانى‏ها بكنند و بدون دقت، بدون توجه يك وقت افرادى را بگيرند كه خداى نخواسته گناهكار نبوده‏اند و گرفتار شده‏اند.

اسلام و مسلمين بايد، مسلمين بايد همانطورى كه اسلام هست با تانى، با طمانينه، بدون اينكه دست و پاى خودشان را گم بكنند به كار خودشان ادامه بدهند و با اسرا رفتار خوب بكنند و آنچه كه قانون اسلامى اقتضا مى‏كند با آنها عمل بكنند و هرگز با عصبانيت و با دستپاچگى كارى را انجام ندهند و به طور متانت و طمانينه بر موازين قانونى و بر موازين اسلامى با آنها عمل بكنند. مبادا يك وقت شهادت عزيزان ما اسباب اين بشود كه با شدت عمل بيشتر از آن مقدارى كه بايد با آنها عمل بشود، عمل بكنند. با زندانيان رفتار خوب مى كنند و بيشتر كنند و با اسرا رفتار خوب مى‏كردند و مى‏كنند و بيشتر كنند و محاكم با قدرت هر چه تمامتر به كار خودشان ادامه بدهند و مردم و ملت با قدرت تمام هر چه بيشتر توجه كنند و اين كسانى كه توطئه‏گر هستند توجه كنند و به محاكم صالحه و به مقامات انتظامى اطلاع بدهند، آنها هم با موازين قانونى و اسلامى عمل بكنند و مفسدين را به جزاى خودشان برسانند و كسانى كه بيگناه هستند از حبس خارج كنند و على اى حال رفتارها، رفتارهاى اسلامى باشد. جمهورى، جمهورى اسلامى است، رفتارها حتى با كسانى كه قاتل شناخته شدند رفتار اسلامى باشد ولو اينكه با شدت عمل و شدت ديد آنها را به جزاى خودشان برسانند، اما فقط همان رساندن به جزا باشد و تعدى زيادتر نشود.

من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى عنايت خودش را بر اين ملتى كه مظلوم بوده است در طول تاريخ و مى‏خواهد از زير بار ظلم و ستم خارج بشود و مى‏خواهد از زير بار ستم ابرقدرت‏ها خارج بشود و مورد هجمه ابرقدرتها و انگل‏هاى ديگر هستند، خداوند آنها رااز شر دشمنان و دشمنان بشريت و اسلام نجات بدهد، همه را موفق كند و همه مسلمين راموفق كند كه به احكام اسلام مو به مو عمل كنند و مخالفين اسلام را از صحنه بيرون كنند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها