صحيفه نور ج 15 صفحه 10
تاريخ: 25/3/60
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
مردم ايران را دعوت كردند به قيام و استقامت در مقابل قرآن كريم و بعضى تاييد كردند اين را
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز يك مجمعى است - كه - از علماى استان مازندران و از علماى اهل سنت و از برادران مشهد و شركت واحد و از قشرهاى ديگرى كه اينجا هستند، چون مجمعى است از برادران اهل سنت و برادران تشيع، مسائلى را بايد عرض كنم يا درد دلهائى را با شما در ميان بگذارم. من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابله مىكردم، تكليفم خيلى روشن بود، تشخيص داده بوديم كه آن رژيم، رژيمى است كه بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق داده است و منافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمهاى اگر باقى مانده در جيب خود و بستگان خود در بانكهاى خارج از كشور ريخته است. آنروز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه، يا يك رژيمى كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مىكرد، روشن بود و ما هيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مىتوانيم و در توان داريم، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مىآيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ الله اكبر و با لااله الا الله جمهورى اسلامى را خواستيد و در پناه جمهورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمد الله جمهورى اسلامى با راى قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقرى، قانونى در اين كشور متحقق شد، لكن معالاسف ما را مقابل يك، الان مقابل يك گروهها و گروهكهائى هستيم كه نه بطور صريح مىآيند بگويند كه ما اسلام را قبول نداريم و قوانين اسلام را قبول نداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و با همانطورى كه سابق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاى خودشان بنشينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند. بين دو محظور الان هست، با اينها معامله محمدرضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانين؟ من مىخواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروز اعلام شده است، اساس اين راهپيمائى چى هست. من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى كرده است، ديدم. در يكى از اين دو
صحيفه نور ج 15 صفحه 11
اعلاميه، جزء انگيزهاى كه براى راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است، يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كرده بودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غير انسانى. ملت مسلمان را دعوت مىكنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمائى كنند، يعنى چه؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مىكنند در مقابل قرآن كريم، نص قرآن كريم ضرورى مسلمين، چه برادران اهل سنت و چه برادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضرورى است كه بايد پذيرفت. قضيه قصاص در جاهايى از قرآن تصريح شده است و لايحه قصاص همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت كردهاند، دعوت كردهاند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام. آنهايى كه از بعض جبههها هستند، تكليفشان معلوم است، آنها از اول هم، از آن وقتى هم كه تاسيس شده است، مساله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگويند همان ملىگرايى بوده است و من در اين هم شك دارم، براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كه در خارج هستند دعوت مىكنند كه بر ضد اين ملت، قدرتها فعاليت كنند و اين قدرت هاى بزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى را كه بسيار مورد تعجبم است، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غير انسانى (به اصطلاح او) قصاص يعنى حكم غير انسانى قرآن!! يعنى حكم غير انسانى اسلام!! اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايها الناس بيائيد در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم، اما بعضى كه اعلاميه دادند و تاييد كردند اين راهپيمائىها را، آيا خواندهاند اين اعلاميههاى جبهه ملى را؟ ديدهاند كه اين راهپيمائى را دعوت كردند و يكى از انگيزههاى آنها اين است كه بيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است. اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است، براى مقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است. من عجالتا كارى ندارم كه آيا دولت آقاى رجائى يك دولت فعال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايد در مقابل او ايستاد يا نه و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مىكند يا نه، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بود، آن هم صحبتى نبود و ممكن بود كه عمل بشود، اما راهپيمائى در مقابل اسلام! در مقابل صريح قرآن!! در مقابل حكم ضرورى اسلام! اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به جبهه ملى، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كردهاند با اين جبهه، پيوند كردهاند با منافقين، پيوند كردهاند با منحرفين، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدين هستيد و مدعى تدين، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليفهاى
صحيفه نور ج 15 صفحه 12
شرعى كه شما احساس كرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى از منكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آن كوبندگى؟! و آن هم دعوت به قيام، آن هم دعوت به شورش؟! يا در مقابل اين اعلاميه جبهه ملى كه مخالف نص قرآن مجيد است، در مقابل اين دعوتى كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمائى در مقابل قانون الهى، تكليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليفها را بجا آوردند و عمل كردند! فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! در تمام تكليفهائى كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبههها و نهضت ها و سايرين، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه بر خلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است، فقط اين يكى مانده؟!
در وقتى كه سر تاسر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرتهاى بزرگ ما داريم و مملكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابانها مىريزند و جوانان ما را زخمى مىكنند و گاهى هم مىكشند، اينها نهى از منكر نمىخواهد؟ اينها را دعوت به شورش مىكنيد، اين امر به منكر نيست؟ اين امر به فساد نيست؟
من بايد متاسف باشم، من بايد بسيار متاسف باشم از اينكه غيب نمىدانم، نمىدانستم در چنته اينها چه هست. من بعضى از اينها را مىپذيرفتم، به ايشان هم محبت مىكردم، ليكن نمىدانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مىكنند من نمىدانستم كه اينها ائتلاف پيدا مىكنند، مركز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مىكنند با منافقين كه شناخت شان را اشخاصى كه مطالعه كردند مىدانند چيست، ائتلاف كردهاند با اين جبههها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه اى مسلمانهابيائيد و حكم قرآن را، حكم غير انسانى قرآن را!! و لا حول و لا قوه الا بالله در يك كشور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام به مرئى و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تاييد كند و دعوت به شورش در مقابل چه؟ در مقابل نص صريح قرآن؟ امروز دعوت به راهپيمائى، 2 بعد از ظهر دعوت به راهپيمائى است، به حسب چيزى كه در اعلاميهشان ثبت شده است، دعوت به راهپيمائى است در مقابل اين حكم غير انسانى اسلام! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مىكنند و تيشه برداشتهاند و به ريشه اسلام مىزنند، بايد چه بكنيم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد. مسلمانها بدانند كه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طور ناشيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مىخواهند شركت كنند يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كردند اين شركت را يا مردم را دعوت كردند به اين شركت، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست، واى به حال ملتى كه ملىهاشان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مىكنند، آن باشد و سرانشان هم اين و اگر ندانسته مىكنند، چطور
صحيفه نور ج 15 صفحه 13
اطلاعيه جبهه ملى را نديده دعوت مىكنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابانها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند در مقابل چى؟ در مقابل لايحه قصاص غير انسانى! حكم قرآن غير انسانى!
با منافقين ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند و برضد راى مردم عمل كنند
با اينها ما چه بكنيم؟ با اين مقدسهائى كه از اينها پشتيبانى مىكنند و با هم ائتلاف كردند و با منافقين هم از اول ائتلاف داشتند، با اين مسلمانهاى نماز خوان ما چه بكنيم؟ اينكه من گفتم درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم، اين براى اين بود كه سعدى از دست دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم؟ آقايان در هر چه صحبت مىكنند و در هر چه اعلاميه مىدهند، يكى از مطالبشان اين است كه قانون، از اول هم قانون بايد به آن عمل بشود. اين سال هم سال قانون اسم گذاشته شد، يعنى اجراء قانون. آقايان اينهمه بساطى كه الان به حسب قانون در ايران برپا است، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او را تاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون تعيين كرده و دولت هم آنى است كه مجلس شورا تعيين كرده، اين هم دولت قانونى، قوه قضائيه هم اين است كه قانون تعيين كرده، خوب، شما اگر واقعا به قانون مىخواهيد عمل بكنيد و ما هم مىخواهيم كه همه شماها بيائيد به قانون عمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامههاتان و صحبتهاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان؟ در اينجا آمديد و قرار داديد به اينكه، يعنى بعد از اينكه مىخواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهى شد كه يك هيات سه نفرهاى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم از طرف آن آقايان و يكى هم من تعيين كنم، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است و ديده است و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است، در روزنامههايشان بود كه اين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است، يعنى اين سه نفرى كه يكىاش را خود ايشان تعيين كرده و يكىاش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آن دو تاى ديگر و يكىاش را هم من تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آن حكميتى است كه ابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده. من فرض مىكنم كه اينها حكميتى كه كردند، مثل حكميت ابوموسى، من فرض مىكنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدين كه يكىاش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مىكنيم كه اين روزنامهاى كه اينجا نوشته، صحيح است، خوب، بيايند مثل حضرت امير عمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار ابوموسى را تعيين كرد نمىخواست تعيين كند، ايشان مىخواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانى كه بايد حضرت امير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه، ابوموسى براى اين كار خوب است، حضرت، ابوموسى را تعيين كرد، بعد كه ابوموسى آن حكميت را كرد، همين دوستها مىخواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد گفت حالا كه حكم، حكم كرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين
صحيفه نور ج 15 صفحه 14
حكميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اين حكميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم، در صورتى كه بر ضد او بود. خوب، شما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه، بگوئيد خوب، يك اشتباه كردم ديگر نمىكنم. چنانچه گاهى مىگوئيد. شما كجا را قبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند. شمايى كه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان! مىگوئيد كه اين بازى قبول نيست، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب، نه اين را ملت تعيين نكرده يا كرده؟ اگر ملت تعيين نكرده، خوب، ببينند كى تعيين كرده، از كجا آمدند و راى دادند، آراء زياد، قانون اساسى را آنقدر زياد راى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راى ندادند، همين موتلفين، همينها، همينها البته نه آن جناح متدينشان، همه اين چيزهايى كه پيدا شده است از آراء همين مردم است، خوب، شما مردم راهى مىگوييد ما قبول داريم، مردم را قبول داريم، خوب، بسيار خوب، كى هست كه اين مردم را قبول ندارد! اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مىگوييد بايد ميزان راى مردم است، خوب، اين راى مردم.
حالا ائتلاف كرديد كه به ضد راى مردم عمل كنيد؟ ائتلاف كرديد كه مجلس شوراى اسلامى را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد كه قوه قضائيه را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد دولت را كنار بگذاريد؟ اين ائتلافات براى چيست؟ اين چه ائتلافى است؟
تا وقتى كه آن جناح منافق و آن جبههاى كه بر ضد اسلام است تاييد مىكند، تكليف شرعى است كه تاييد نكنم
من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مىشد راجع به بعضى اينها، لكن صبر كردم، صبر كردم و نصيحت كردم، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه، اما بسيارى از اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت كردم، به عمل به قانون دعوت كردم، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم، كم كم آن احساس من زياد شد تا وقتى كه مىبينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مىكند، تا وقتى كه مىبينم آن جبههاى كه بر ضد اسلام است تاييد مىكند، من، تكليف شرعى است كه تا تكليف ديگر تاييد نكنم. مگر من مىتوانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام مىگيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و با شما صحبت كنم. من اگر احتمال اين معنا را مىدادم كه اينها به اسلام برگردند و به قانون اساسى كه سوگند خوردهاند و فادار باشند و قوانين اسلام را قبول كنند، من اگر احتمال اين را مىدادم، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و به خود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مىكردم و آنها را وادار مىكردم به اينكه با هم بنشينند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مىخواهد و بسيار ساده انديشى مىخواهد كه اين گروههايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضد اسلام مىخواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمانها هم
صحيفه نور ج 15 صفحه 15
همين بنشينند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكم ضرورى اسلام را غير انسانى بخوانند، بعد از اينكه من مىبينم ائتلاف شما با اينهاست، خوب، من با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم؟ من به اينها علاقه داشتم، حالا به بعضىشان هم باز علاقه دارم، با اينها ما تكليفمان چيست؟ خوب، چرا حسابتان را جدا نمىكنيد؟ من حالا باز عرض مىكنم به شماها حسابهايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكه كمونيستها هم به ضد اسلام است، آقايان از كمونيستها هم دعوت كردند كه بيائيد، بيائيد با هم باشيم. خوب، جبهه ملى تكليفش معلوم است، آن صريحا به ضد اسلام قيام كرده، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچگاه نمىخواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرا اينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمىفهميد داريد چه مىكنيد ؟چرا اينقدر شيطان در نفس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشمهاى ما را كور كرده است و قلبهاى ما را وارونه كرده است؟ بيائيد حساب خودتان را جد اكنيد. آيا نهضت آزادى هم قبول دارد كه، آن حرفى را كه جبهه ملى مىگويد؟ آنها هم قبول دارند كه اين حكم، حكم قصاص كه در قرآن كريم و ضرورى بين همه مسلمين است، غير انسانى است؟ آيااين نماز شب خوانها اين را قبول دارند يا نه؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب، اعلام كنيد. چرا ساكت نشستهايد، مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت را خرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه؟! با منكر مىخواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شما مىفرمائيد كه آن كسى كه دعوت مىكند به اينكه بيائيد با اين حكم غير انسانى اسلام راهپيمائى كنيد، مسلمانها بنشينند تماشا كنند سب به رسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است.
با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند
مسلمانها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشههايش مىدانم، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مىكنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مىكنند به وجود او، او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابانها مىگردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مىزد. اينها تفالههاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غير انسانى مىخوانند.
ما تكليفمان با آنها خوب، تا يك حدودى معلوم است، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنش مىكنيم.
صحيفه نور ج 15 صفحه 16
حضرت امير در مقابل خوارج فشل شد
اما با اين نمازخوانها بايد چه بكنيم؟ همين نمازخوانهائى كه حضرت امير سلام الله عليه، من نمىخواهم بگويم من حضرت امير، آنها خوارج، خير، من هم مثل شما يكى از افراد ملت هستم، اما اينها همان جمعيتهايى هستند كه حضرت امير در مقابل آنها فشل شد نتوانست كارى بكند. اينكه من مىگويم كه ما، آقايان اهل سنت هستند آقايان متشيعين هم هستند، علماى استان مازندران هم هستند علماى اهل سنت هم هستند و خطاب من به همه علماى سرتاسر كشور، از علماى اهل سنت و از علماى اهل تشيع و همه مراجع اسلام و همه ملت اسلام، اين ملتى كه از اول، قيامش براى اسلام بود، براى قرآن بود، اين ملتى كه در طول چندين سال، تقريبا دو دهه و اخيرا چند سال آنقدر زحمت كشيدند، آنقدر تحمل بليات كردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت، اينها با صراحت گفتند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رژيم، رژيم اسلامى باشد، حكومت، حكومت اسلامى باشد و قوانين، قوانين اسلامى.
بياييد به قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مىخواهيد سينه بزنيد عمل كنيد
شما خوب بود بياييد به قانون سابق هم يك نظرى بكنيد. قانون سابق كه در صدر مشروطيت تصويب شده بود بوسيله ملت و متمم قانون را با جديت مرحوم شيخ فضل الله نورى به آن ضم كردند و ملت به او راى دادند، شما بياييد به آن قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مىخواهيد سينه بزنيد و رفيق شفيق شما آنوقت كه مىخواست آشوب كند و در ايران بود، قبل از فرارش مىگفت بياييد به قانون عمل كنيد، خوب، شما هم به اين قانون عمل كنيد. اين قانون مىگويد كه هر قانونى كه بر خلاف اسلام است قانون نيست. پس قوانين بايد قوانين اسلامى باشد. شما آن را هم كه قبول نداريد، مىگوييد كه قصاص، اين قانون واضح اسلام، اين قانون ضرورى اسلام، اين قانونى كه قرآن بر آن تصريح كرده است، اين قانونى كه مصلحت و امنيت كشور را تامين مىكند، شما اين را يك قانون غير انسانى مىدانيد.
شما از ريشهها خراب بوديد، اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اين كافر است
شما ريشههايتان، از ريشهها خراب بوديد، ولى حالا من نظرم به اين جمعيتى است كه اينها را تاييد مىكنند. يك قدر اصلاح كنيد خودتان را آقا، چرا براى دنيا اينقدر دست و پا مىزنيد؟ انسان اينقدر براى دنيا دست و پا بزند كه يك جمعيتى كه قرآن را سب مىكنند و يك جمعيتى كه كمونيستها را دعوت مىكنند براى ضديت با اسلام، شما تاييدشان مىكنيد. شما ناهى از منكر، مفسر قرآن، خوب بيائيد در مقابل اينها بايستيد، در مقابل اينها بگوئيد اين امرى كه گفتند اينها، كفر است. اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اسلام غير انسانى است، اين كافر است. خوب، شما بيائيد اين را
صحيفه نور ج 15 صفحه 17
بگوئيد، فقط نهى از منكرتان اين است كه بعضى از علماى اسلام را شما هى تضعيف كنيد، بعضى از نهادهاى اسلامى را تضعيف كنيد، اين نهى از منكر همهاش خلاصه شده است در همين. هر چه اعلاميه مىدهند آقايان و هر چه صحبت مىكنند و هر جا مىروند صحبت مىكنند، هم و غمشان اين است كه اين جمهورى اسلامى به درد نمىخورد، ما حتما بايد يا در آغوش آمريكا باشيم تا بتوانيم زندگى كنيم، يا در آغوش شوروى و چون شوروى الحاد دارد و آمريكا موحد است و خيلى صحيح است و خوب است يا كمتر از او بداست! ما خوب است كه همراه اينها باشيم. اين چه فكرى است كه شماها داريد؟ چرا بايد اينطور باشيد؟ من بسيار متاسفم، من بسيار متاسفم، اينكه مرا به درد دل وارد مىكند مقابله با اين جمعيت است، مقابله با آنى است كه حضرت امير را نگذاشتند كارهايش را انجام بدهد. اگر اينها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم مىدانند كه نهى از منكر كنند، كدام منكرى بالاتر از اين است كه كسى بگويد حكم قرآن غير انسانى است و مردم را دعوت كند براى اين. اينها دعوت مىكنند به راهپيمائى بر ضد كى و به طرف كى، طرفدارى از كى؟ طرفدارى از آن كه مىگويد كه حكم قصاص يك حكم غير انسانى است، طرفدارى از اين، بايد يك مسلمان طرفدارى از اين مساله بكند؟
نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است
من الان هم نمىخواهم با اين دستهاى كه مسلمان هستند، لكن ديد سياسىشان ناقص است معالاسف دانشمند هم هستند. يكى از علما در يك جائى هست كه سوال كرده بود از يك كسى كه شما اين عالم و آن عالم اينها را چطور مىبينيد، او گفته بود كه اين عالم عقلش كمتر از علمش است، يا گفته بود علمش بيشتر از عقلش است و آن عالم عقلش كمتر از علمش است، علمش زياد است، عقلش كم است.
در بعضى از اين اشخاص هم من بايد بگويم كه اينها علم دارند، لكن عقلشان به اندازه علم نيست. اينها عملشان هم معلوم است كه به روز خودشان چه آوردند و چه كردند. شما آقايانى كه نهى از منكر را واجب مىدانيد و واجب هم هست جزء ضروريات اسلام است، نبايد اين دوستان خودتان را نهى كنيد كه به ضد قرآن حكم نكنند، دعوت نكنند به ضد قرآن؟ آيا مراجع اسلام، علماى بلاد اسلام بايد گوش كنند اين مطلب را و هيچ صحبتى نكنند؟ ساكت باشند در مقابل سب قرآن كريم؟ ساكت باشند در مقابل كسى كه حكم ضرورى اسلامى، منصوص در كتاب خداى تبارك و تعالى است، آن را غير اسلامى بخواند؟ در مقابل لايحه قصاص دعوت به شورش مىكنند. آقايان دعوت مىكنند مردم را به قيام، قيام بر ضد كى؟ قيام بر ضد جمهورى اسلامى؟ اين مردمى كه با خون خودشان جمهورى اسلامى را مستقر كردند، حالا بيايند توى خيابانها بگردند و بيفتند به اينكه بيائيد ما اين احكام غير انسانى را كنار بگذاريم! اين جمهورى اسلامى به درد نمىخورد! همه اين نهادها همه دروغ و غلط است همهاش! بيائيد بگوئيد خوب، نقص دارد، بگوئيد قوه قضائيه نتوانسته است عمل كند، خوب همراهى كنيد تا بشود، بگوئيد دولت نمىتواند كه اقتصاد اين ملت را يك روزه درست كند، شما بيائيد
صحيفه نور ج 15 صفحه 18
درست كنيد، حرف نباشد، شعار نباشد، من هم اينجا مىتوانم بنشينم و بگويم كه ما در يك روز مىتوانيم دنيا را به هم بزنيم، نگوئيد كه تو نمىتوانى، تو هم نمىتوانى، مگر امكان دارد كه يك همچو مملكت خرابى كه براى ما گذاشتند و شما هم هر روز خرابترش كرديد و داريد مىكنيد، هر روز دعوت به خلاف داريد مىكنيد، آرامش را از اين مملكت برديد، مگر امكان دارد كه ديگر آقاى رجائى بتواند اقتصاد اين مملكت را به زودى درستش كند؟ اگر شماها بوديد، تا حالا خرابش كرده بوديد، اين بيچارهها دارند آنجا درستش مىكنند، اگر شماها بگذاريد، اگر شماها بگذاريد، اينها كوشش دارند مىكنند براى اينكه درست كنند مساله را، لكن مساله اقتصاد يك چيزى نيست كه بله، خوب است كشاورز، اقتصاد آقايان اين است كشاورزان مشغول بشوند و كارخانه داران مشغول كار بشوند و كارگران مشغول كار بشوند و بيكاران به كار واگذاشته بشوند و خوب، اينها همه خوب است، شما مىتوانيد اين كار را زودى بكنيد؟
شما مىتوانيد يكدفعه بيائيد و همه ايران را كشاورزيش را درست كنيد و همه اين بيكارها كه در انگلستانش بيشتر است و در آمريكايش بيشتر است و آنهائى كه قبله گاه شما هستند نتوانستهاند حلش بكنند، شما مىتوانيدحلش بكنيد؟ اين گوى و اين ميدان بفرمائيد، بفرمائيد. لكن قضيه اين نيست، مساله اين نيست، مساله اين است كه نمىخواهند اين چيزها باشد. يك دولتى كه اسلامى باشد و در وزارتخانهاش وقتى مىخواهند بنشينند با هم صحبت كنند اول قرآن مىخوانند. آخر اين هم رسم شد كه يك مملكتى قرآن بخواند! اين مرتجعين، اين مرتجعين در وزارتخانه قرآن مىخوانند. شما با اين چيزها بديد. نمىگويم اين دسته متدينش را، من آن دسته متدين را حالا هم عقيده بهشان دارم، در عين حالى كه آنها هم ضربه دارند مىزنند، لكن من آنها را عليحده مىكنم و از خدا مىخواهم كه اينها جدا بشوند، از آن جمعيتها جدا بشوند و وارد بشوند با ساير مردم، شنا نكنند به مقابل سيل، بر خلاف سيل، سيل خروشان، شنا نكنند. شما يك اشتباه بزرگى داريد و آن اين است كه خيال مىكنيد كه حالا در زمان محمدرضا اگر يك دو تا اعلاميه بر ضدش داديد، مردم به شما علاقه پيدا كردند، حالا هم اگر چنانچه يك اعلاميه به ضد مثلا دولت بدهيد يا ملت بدهيد يا چيز بدهيد، مردم علاقه پيدا مىكنند. شما مقايسه اين دوتاتان غلط بوده است. من كه مىگويم ديد سياسى نداريد، براى اين است كه شما حالا براى اينكه خودتان را روى كار بياوريد (من مىدانم كه قضيه خدائى تو كار نيست، نه من و نه تو، خداى تو كار نيست، هر چه هست شيطان است) خوب، شما بياييد حسابتان را از اينهائى كه اعلام مقابله با اسلام در اطلاعيه شان كردند و كمونيستها را دعوت كردند و آن كمونيستها كه شما دشمن سر سختشان هستيد و آمريكا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بياييد جدا كنيد همين امروز، دير نشده است، همين امروز در راديوى ايران اعلام كنيد به اينكه اين اعلاميهاى كه جبهه ملى داده است و نوشته است كه، مردم را دعوت كرده است كه، در يكىاش دعوت كرده است به اينكه لايحه قصاص و لوايح ديگر و در يكى ديگرش گفته لايحههاى غير انسانى، كه همين است مقصودش اينها قرينهاند. شما بياييد الان، شماها كه اسلام را قبول داريد و مىدانم قبول داريد، شما نهى از منكر
صحيفه نور ج 15 صفحه 19
را واجب مىدانيد و مىدانم كه واجب مىدانيد، اگر اين شيطان باطنى بگذارد شما را كه عقلتان عمل بكند، شما بياييد همين قضيه را محكوم كنيد، راديوى بعد از ظهر را ما باز كنيم، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است، قرآن را سب كرده است، هى نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است و بعضى از شما علمتان بيشتر از عقلتان است.
جبهه ملى محكوم به ارتداد است، جدا كنيد حساب را از مرتدها
و من نتوانستم و مىخواستم و واقعا مىخواستم و متاثرم از اينكه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نمىخواستم اينطور بشود. من حالا هم توبه را قبول مىكنم، اسلام قبول مىكند، من حالا هم بروند توى راديو، بروند توى تلويزيون، توبه كنند بگويند ما تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشورى بوده تاييد كرديم، ائتلاف كرديم با گروه منافق. من چندين بار به اين آقا گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا مىدهند و اين افرادى كه دور تو جمع شدهاند، بعضى از اينها يك گرگهايى هستند كه تو را به باد فنا مىدهند، گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقايانى كه متدينند اعلام كنند به اينكه اين دعوت به راهپيمائى، دعوت بر ضد اسلام است، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذرخواهى كنند از ملت، بگويند ملتى كه به من راى داد من مطابق راى آنها عمل نكردم، از حالا به بعد مىكنم، اما اينطور نباشد كه لفظا، مكرر بهشان مىگويم، لفظا مىكند، لكن من نه اين مجلس را قبول دارم، نه آن قوه قضائيه را قبول دارم و نه آن شوراى نگهبان را قبول دارم و نه آن هيات سه نفرى را كه خودم هم يكىاش را تعيين كردم قبول دارم و هر چه هست بايد من بكنم اين نباشد در كار، سايرين مانعى ندارد، اما ما چه بكنيم؟ من كه مىگويم كه ما بايد از دست اين دوستان يك فكرى بكنيم، براى اين دوستان يك فكرى بكنيم كه من نمىخواهيم اينها به آنطورى كه خودشان را رساندند برسانند. من نمىخواستم كه وضع اينطور بشود، من نمىخواستم كه اين مردم و اين ملت كه سال اول جمهورى اسلامىشان هست، اينطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمىخواستم كه شما ائتلاف بكنيد با منافقينى كه بر ضد اسلامند و شناخت شان منتشر است، ولى چه بكنم، خوب شما گوش نكرديد به نصيحت، الان هم من نصيحت مىكنم اين جمعيت متدين نهضت آزادى را و آقاى رئيس جمهور را، الان هم من نصيحت مىكنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگاندازى جلوى چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف مجلس و تضعيف روحانيت و تضعيف ملت و تضعيف روحيه ملت و تضعيف روحيه ارتش، دست برداريد از اين امورو بياييد در ميدان با برادران ديگرتان بنشينيد، شما رئيس جمهور قانونى باشيد روى قوانين عمل كنيد، شما وكلايى هستيد در مجلس، محترميد، متدينيد، جدا كنيد حساب را از مرتدها، اينها مرتدند، جبهه ملى از امروز محكوم به ارتداد است. بله، جبهه ملى هم ممكن است بگويند كه ما اين اعلاميه را نداده ايم. اگر آمدند در راديو، امروز بعد از ظهر، آمدند در
صحيفه نور ج 15 صفحه 20
راديو اعلام كردند به اينكه اين اطلاعيهاى كه حكم ضرورى مسلمين، جميع مسلمين را غير انسانى خوانده، اين اطلاعيه از ما نبوده، اگر اينها اعلام كنند كه از ما نبوده، از آنها هم ما مىپذيريم، اسلام در رحمتش باز است به همه مردم. در تاريخ است كه يزيد از حضرت سجاد پرسيد كه من توبه مىتوانم بكنم؟ ايشان فرمودند كه بله در توبه باز است. خوب، يزيدى كه آن جنايتها را كرده است، منتها بعد حضرت سجاد به زينب كه به ايشان عرض كردند آخر اين چى هست؟ گفت اين موفق به توبه نمىشود، اگر توبه بكند قبول است. يك كسى پيغمبر را هم بكشد توبه بكند، قبول است، اما موفق به توبه نمىشود. و من هم احتمال مىدهم كه اين آقايان موفق به توبه نشوند، جديت كنند الان وقت هست، وقت باقى است، تا آنوقتى كه پايتان را به گور وارد مىكنيد در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، بياييد توبه كنيد، بياييد از كارهايى كه كرديد، از دعوت به شورش كه كرديد، از مخالفتهايى كه با اسلام كرديد، بياييد توبه كنيد، برگرديد، توبه همهتان قبول است. بياييد با هم برادر بشويد اين مملكت را به پيش ببريد، هى ننشينيد و بگوييد كه اين مملكت را دارند خراب مىكنند، آخر كجا، كى دارد خراب مىكند، جز شماها؟ كى دارد مملكت را خراب مىكند؟ حساب كنيد آخر، ملت بنشينند حساب كنند اين دولتى كه با تمام توانش دارد زحمت مىكشد و دارد راهسازى مىكند و دارد به جنگزدگان كمك ميكند و دارد به جبههها كمك مىكند و عيبش فقط اين است كه مىگويد من مسلمانم، من به غير اسلام هيچ فكر نمىكنم، شما اين يك عيب را صرفنظر بكنيد، اين دارد ايران را به هم مىزند؟ اين مجلسى كه خوب مردم مىبينند چقدر اين مجلس تحمل كرده است بار سنگين فحاشىهاى شما را، اينها هم كه دارند زحمت مىكشند، اينها هم كه علما هستند، متدينين هستند به استثناى بعضىها، الان هم كه دارند زحمت مىكشند، اينها دارند خراب مىكنند كشور را؟ آن هم قوه قضائيهاش كه با كمبود فرد، حتى در حوزه هاى علمى كمبود ما داريم، كمبود قضايى داريم، دارند شب و روز زحمت مىكشند كه اين كمبود را رفعش بكنند.
مىخواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، آدم متعهد به اسلام بيرون بدهد
اينها دارند خراب مىكنند؟ يكى از چيزهايى كه اينها باز برايش سينه مىزنند و جبهه ملى هم در اعلاميهاش چيز كرده دانشگاه چرا باز نمىشود وهى دانشگاه. آقا دانشگاه شما را بيرون داده، اين دانشگاه باز بشود ده بيست سال ديگر هم يك عدهاى بيايند، همينها هستند، همين كه شماييد، آنها هم هستند كهاسلام را هيچ قبول نداريد، احكام اسلام را احكام غير انسانى مىدانيد. ما مىخواهيم يك دانشگاهى درست بشود براى ملت، شما با اسم ملت داريد به ضد ملت عمل مىكنيد. اين ملت، اين جمعيتها هستند كه در خيابانها و در عرض مىكنم كه بازارها دارند، در آنجا دارند براى اسلام زحمت مىكشند، براى كشور زحمت مىكشند. ما مىخواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، يك دانشگاهى باشد كه يك آدم متعهد به اسلام را بيرون بدهد اگر تعهد به اسلام داشته
صحيفه نور ج 15 صفحه 21
باشد، نه ما را طرف شرق مىكشد، نه ما را طرف غرب مىكشد، نه آن ديد تنگ بعضى از شما را دارد كه مىگويد ما نمىتوانيم.
جبهه ملى سب اسلام كرده است
خوب شما تا آن آخر هم اعليحضرت را مىخواستيدش، به من گفتيد ديگر، اينكه نمىتوانيد حاشا كنيد، تا آن آخر هم مىگفتيد خوب، ايشان باشند، اعليحضرت همايونى باشند حكومت نكنند. شمائى كه تا آخر هم اينطور بوديد، بختيار هم تا آخر مىخواستيد، آخر شما نبايد ديگر ما را بازى بدهيد بگوئيد كه ما چه، ما چه. شما از اين جبهه ملى، از ميرزاى شيرازى، در يكى از روزنامههايشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم، از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى، تمام علمايى كه در خلال اين، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است، آقاى كاشانى براى اسلام كرده، شيخ فضلالله كرده، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى، شيخ فضلالله را اينقدر فحش داده، جرم شيخ فضلالله بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضلالله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخ فضلالله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است، او را دار زدند و از بين بردند و شما حالا به او بدگويى مىكنيد. بعد مىرسيد به آقاى كاشانى، آقاى كاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيدهشان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مىگوئيد كه احكام غرب مترقى است، ما بايد احكام مترقى را، شما عدهاىتان، همهتان مثل آن آقايان حقوقدانهاست كه مقابل قصاص ايستادهاند، منتها آنها اين تعبير فضيح شما را نكردند و من گفتم كه در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سب به اسلام تو كار نبوده و جبهه ملى سب اسلام كرده است. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى پيش بيايد كه ناگوار باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته