0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 193

تاريخ: 31/1/60

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل صنايع نظامى كشور و اعضاى مكتب الزهراى يزد

كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغات به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اساس همه شكست‏ها و پيروزى‏ها از خود آدم شروع مى‏شود. انسان اساس پيروزى است و اساس شكست است. باور انسان اساس تمام امور است. غربيان و در سابق انگلستان و بعد از او امريكا و ساير كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغات دامنه‏دار خودشان به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند، باور بياورند كه اينها نمى‏توانند هيچ كارى انجام بدهند، اينها بايد در صنعت، در نظام، در اداره كشورها، دستشان به طرف قدرت‏هاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد. آنهائى كه مى‏خواستند مخازن اين كشورهاى ضعيف را ببرند، نقشه‏هاى درست فكر كرده آنها اين بود كه مردم اين كشور را، ملت اين كشورها را باور بياورند كه خودشان ناتوانند، ناتوانى را به خورد كشورهاى مستضعف بدهند و خود مردم با اين باور كه ما توانيم صنعتى را خودمان ايجاد كنيم و نمى‏توانيم لشكرى را خودمان اداره كنيم و نمى‏توانيم اداره مملكت خودمان را بكنيم، اين باور كه به وسيله تبليغات غربزدگان در اين ممالك پياده شد اين كشورها را به تباهى و عقب ماندگى كشاند. هر كارى را كه انسان باورش اين است كه ضعيف است نسبت به آن كار، نمى‏تواند آن كار را انجام بدهد. هر قدر، قدرت ارتشى زياد باشد، لكن قدرت روحى نداشته باشد و با باورش آمده باشد كه در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمى‏تواند ايستادگى كند، اين ارتش محكوم به شكست است و هر كشورى كه اعتقادش اين باشد كه نمى‏تواند خودش صنعتى را ايجاد كند اين ملت ملت محكوم به اين است كه تا آخر نتواند و اين اساس نقشه‏هائى بوده است كه براى ملل ضعيف دنيا قدرت‏هاى بزرگ كشيده‏اند و قلمفرسايانى كه در راه آنها قلمفرسايى مى‏كردند و غربزدگانى كه وابسته به آنها بودند اين مطلب را به طور وسيع تبليغ كردند، به طورى كه اين ممالك باورشان آمده بود كه هيچ كارى از آنها ساخته نيست و هيچ امرى از امور كشورى و لشكرى و صنعت و ساير امورى كه در تمدن بشر دخالت دارد از عهده اينها ساخته نيست و بايد از غرب و از قدرت‏هاى بزرگ اينها تبعيت كنند، لشكرشان مستشار لازم دارد و كشورشان مدبر. اين باور مادامى كه در كشورهاى جهان و كشورهاى مستضعف هست براى خاطر همين باور تا آخر مبتلا و وابسته هستند.

صحيفه نور ج 14 صفحه 194

اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مى‏توانيم در مقابل قدرت‏بزرگ بايستيم، توانائى پيدا مى‏كند

شما اگر چنانچه باورتان باشد كه نمى‏توانيد صنعت بكنيد و نمى‏توانيد صنايع بزرگ و كوچك را و چيزهائى كه احتياج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بكنيد، تا اين باور هست نمى‏توانيد كه انجام بدهيد. اول بايد خودتان را درست كنيد، اول بايد باورتان بيايد كه ما هم انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم. ما هم قدرت صنعت داريم، اين قدرت در همه افراد بشر به قوه هست اگر اين باور براى شما پيدا شد و اين تجربه‏اى كه در اين دو سال شماها كرديد و ديديد كه آن حرف‏هائى كه گفته مى‏شده است تبليغات بوده است و مسائل آنطور نبوده است، اين تبليغات بوده است كه در مقابل قدرت هاى بزرگ نمى‏شود نفس كشيد و بايد تسليم قدرت‏هاى بزرگ شد.

شما در اين مدتى كه انقلاب كرديد و قيام كرديد، خودتان باورتان آمد و به دولت‏هاى مستضعف و ملت‏هاى مستضعف هم باورانديد كه مى‏شود در مقابل امريكاى جهانخوار و شوروى جهانخوار ايستادگى كرد. شما دو سال است كه قيام مردانه كرديد و در مقابل آنها ايستاديد و همه آنها را دستشان را از كشور خودتان قطع كرديد و ديديد كه يك مطلبى است امكان دارد و شما خودتان مى‏توانيد در عين حالى كه قدرت نظامى‏تان مثل آنها نيست و قدرت صنعتى‏تان مثل آنها نيست، لكن مى‏توانيد ايستادگى كنيد و يك ملت وقتى كه يك مطلب را باور كرد كه مى‏تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس باور اين دو مطلب است، باور ضعف و سستى و ناتوانى و باور قدرت و قوه و توانائى. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مى‏توانيم در مقابل قدرت‏هاى بزرگ بايستيم، اين باور اسباب اين مى‏شود كه توانائى پيدا مى‏كنند و در مقابل قدرت‏بزرگ ايستادگى مى‏كنند.

اين پيروزى كه شما به دست آورديد، براى اينكه باورتان آمده بود كه مى‏توانيد، باورتان آمده بود كه آمريكا نمى‏تواند به شما تحميل بكند. اين باور اسباب اين شد كه آن كار بزرگ معجزه آسا را شماها انجام داديد و اگر چنانچه شما ملاحظه كنيد كه در اين دو سال در كشور ما صنعت‏هاى زيادى كه آنها انجام مى‏دادند خودشان انجام مى‏دهند و باورتان باشد كه خود ما هم مى‏توانيم صنعتى داشته باشيم و مى‏توانيم ابتكارى داشته باشيم همين باور توانائى، شما را توانا مى‏كند. اساس اين باور است كه آنها از ما گرفته بودند، آنها ما را از همه چيز تهى كرده بودند به طورى كه افكار ما، باورهاى ما همه وابستگى داشت.

اگر افكار يك ملتى وابستگى به قدرت بزرگى باشد تمام چيزهاى آن ملت وابستگى پيدا مى‏كند، عمده اين است كه افكار شما آزاد بشود، افكار شما از وابستگى به قدرت‏هاى بزرگ آزاد بشود. اگر افكار شما آزاد شد و باورتان آمد كه ما مى‏توانيم كه صنعتمند و صنعتكار باشيم، خواهيد بود. اگر افكارتان و باورتان اين باشد كه ما مى‏توانيم مستقل باشيم و وابسته به غير نباشيم، خواهيد توانست. اگر كشاورزان ما باورشان اين باشد كه ما مى‏توانيم در كشاورزى به جائى برسيم كه صادر كنيم و وابسته به غير نباشيم بلكه ديگران به ما محتاج باشند، مى‏توانند. اگر شماهائى كه در صنعت

صحيفه نور ج 14 صفحه 195

هستيد و در پرسنل صنعتى كار مى‏كنيد در ارتش، اين باور را داشته باشيد و به تجربه اين باور را امروز داريد كه مى‏توانيد صناع باشيد و مى‏توانيد كارهاى ابتكارى بكنيد، خواهيد توانست.

آنطورى كه به من اطلاع دادند در اين پرسنل صنعت، كارهاى بسيار مثبت انجام گرفته است و من اميدوارم كه از اين به بعد كارهاى بالاتر از شما انجام بگيرد به طورى كه دست ما به طرف غرب و شرق دراز نباشد و خود ما بتوانيم كارهاى خودمان را انجام بدهيم، خود ما بتوانيم كه كشور خودمان را به استقلال تام تمام، بدون وابستگى در هيچ امرى از امور به غير، بتوانيم اداره بكنيم. باورمان بيايد كه ما هم مثل ساير موجودات عالم مى‏توانيم كارهائى انجام بدهيم. با اين باور انشاء الله به پيش برويم. انشاء الله خداى تبارك و تعالى به شما كمك كند، همانطورى كه تاكنون به كمك‏هاى غيبى خداى تبارك و تعالى بوده است و اين كشورى كه كشور ائمه هدى و كشور صاحب الزمان سلام الله عليه است كشورى باشد كه تا ظهور موعود ايشان به استقلال خودش ادامه بدهد، قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد كه عالم را انشاءالله به عدل و داد بكشد و از اين جورهائى كه بر مستضعفان مى‏گذرد جلوگيرى كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 188

تاريخ: 26/1/60

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم ميانه و حومه

با هوشيارى و تعهد به اسلام از توطئه‏ها جلوگيرى كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما برادران محترم كه از راه دور زحمت كشيديد و در اينجا باز هم با زحمت مجتمع شديد، تشكر مى‏كنم و سعادت و سلامت همه شماها را از خداوند تعالى خواستارم، من اميد اين دارم كه ملت شريف ايران و خصوصاً ملت شريف آذربايجان، با توجه به مشكلاتى كه براى كشورشان پيش آمده است، بيشتر از پيش توجه داشته باشند و توطئه‏هايى كه در اطراف كشور، خصوصاً در آذربايجان در دست تحقق است، با هوشيارى با بيدارى و با تعهد به اسم اسلام از آن جلوگيرى كنند. گروه‏هائى كه سابق بعضى از آنها وابسته به رژيم سابق بودند و در طول مدت اين انقلاب هر چه مى‏توانستند كارشكنى كردند و پس از انقلاب هم هيچ قدمى در راه انقلاب بر نداشته‏اند بلكه مشغول شيطنت بوده‏اند، امروز به خيال خودشان كه جنگ است و جنگ طولانى شده است فرصت پيدا كرده اند كه در اطراف كشور، خصوصاً در آذربايجان، ايجاد نفاق و اختلاف كنند و بعضى از اين افراد كه شناخته شده‏اند در بعضى از شهرها و مراكز علمى مجتمع شدند و به خيال خودشان توانند اين جمهورى اسلامى را كه با جد و جهد، توحيد كلمه ملت در سرتاسر كشور با آنهمه خون و با آنهمه زحمت مستقر شده است، به تباهى بكشند. من به اين اشخاصى كه در بعضى حوزه‏هاى علميه مجتمع شدند، گوشزد مى‏كنم و هشدار مى‏دهم كه از شيطنت دست بردارند كه اشخاص شما شناخته شده اند و ما براى اينكه آرامش در كشور باشد، به شما تعرضى تاكنون نكرده‏ايم، لكن اگر ادامه پيدا بكند اين شيطنت‏ها، اين دسته بندى‏ها، چه در تهران، و چه در قم، و چه در مشهد، و چه در ساير جاهاى ايران، افراد شناخته شده توسط داد گاه‏ها خواسته خواهند شد و اگر چنانچه آنها را در دادگاه حاضر كنند، خواهند فهميد كه در طول اين مدتى كه اين ملت شريف خون داده است و زحمت كشيده است و آوارگى ديده است، شماها چه كرده‏ايد، در آذربايجان چه كرده ايد و در ساير جاها چه كرده‏ايد. من به شما نصيحت مى‏كنم كه دست از اين شيطنت‏ها و از اين توطئه‏ها برداريد كه ملت شريف ايران و خصوص اشخاصى كه در آذربايجان زندگى مى‏كنند و ملت غيور آذربايجان، حاضر نيست كه اين جمهورى اسلامى را به واسطه شهوات چند نفر از دست بدهد.

صحيفه نور ج 14 صفحه 189

شياطين با بهانه اسلام مى‏خواهند جمهورى اسلامى را بكوبند

من به همه ملت توصيه مى‏كنم كه در هر جا هستيد آرامش خودتان را حفظ كنيد و گوش به توطئه‏هائى كه در دست اجرا هست، گاهى به اسم تشيع و تسنن كه بعض شياطينى كه به اسلام هم عقيده ندارند، با اين اسم‏خواهند تفرقه بيندازند، و گاهى به اسم ترك و فارس اشخاصى كه به ملت ايران اعتقادى ندارند و جز براى بهره بردارى خودشان قدمى بر نمى دارند مى‏خواهند اختلاف ايجاد كنند و با بهانه اسلام جمهورى اسلامى را بكوبند. من به تمام ملت ايران، با تواضع عرض مى‏كنم كه در عين حالى كه آرامش خودتان را حفظ مى‏كنيد، اين توطئه‏ها را تحت نظر بگيريد و اشخاص فاسد را بعد از اينكه ديديد با موعظه، آنها به جاى خودشان نمى‏نشينند، به دادگاه‏ها معرفى كنيد، تا اينكه دادگاه‏ها به وظايف اسلامى و قانونى خودشان عمل كنند. من از خداى تبارك و تعالى براى اين ملتى كه از براى احقاق حق ضايع شده خودش در طول تاريخ بپاخاسته و از جاى بپا خاسته و به جا نخواهد نشست، الا آنكه اسلام عزيز را در اينجا به آن نحوى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است مستقر كنند، نخواهند فرو نشين بكنند و نخواهند سستى. اين ملتى كه بيش از دو سال است آنهمه زحمت كشيده است و سابق هم در طول تاريخ آنهمه گرفتار جهانخواران بوده و آنهمه گرفتار اين سلسله خبيث پهلوى بوده است و قبل از او هم گرفتار سلاطين جور بوده است، اكنون كه كشور خود را به دست آورده و ريشه‏هاى فاسد را يكى بعد از ديگرى قطع كرده و دست دشمنان اسلام و دشمنان بشريت را قطع كرده است، اين ملت حاضر نخواهد شد كه به توطئه‏هاى بعض فاسدها و مفسدين اعتنا بكند و خود ملت اين توطئه‏ها را با آرامش و با تعقل خنثى خواهد كرد. من اميدوارم كه اين دستجاتى كه با اسم اسلام و با اسم كمك كارى به اسلام، مى‏خواهند اسلام را به تباهى بكشند و يا ناخواسته اسلام را به تباهى مى‏كشند، اينها توجه كنند كه امروز ايجاد اختلاف به سود آنها تمام نخواهد شد و قبل از اينكه آنها به مطالب خودشان برسند، اگر خداى نخواسته در ايران اختلافات پيدا بشود، اول خود آنها قربانى اين اختلافات خواهند شد.

من از همه ملت ايران تقاضا دارم كه به همانطور كه از اول در ميدان مبارزه با كفر همه حاضر بوديد و در صحنه اين مبارزه همه حاضر بوديد، باز هم ادامه بدهيد، كه ادامه اين نهضت براى اسلام است و اسلام عزيز اين حق را به ما همه دارد كه در راه او هر جانفشانى كه مى‏توانيم و هر اقدامى كه مى‏توانيم، بكنيم. ما بايد در اين امور از پيغمبر اكرم و از ائمه هدى كه در طول مدتشان، يا در جنگ بودند با كفار و يا در حبس بودند به دست اشخاصى كه با اسم اسلام آنها را به حبس و زجر مى‏كشيدند، ما بايد به آنها اقتدا بكنيم و از آنها سرمشق بگيريم كه اسلام عزيز چيزى است كه پيغمبر اكرم در راه او جانفشانى كرد و ائمه هدى در راه او جانفشانى كردند و ياران پايدار پيغمبر در راه او جانفشانى كردند، و ما نيز بايد به آنها اقتدا كنيم و از اينكه طولانى شده است جنك نهراسيم كه جنك به نفع اسلام است و ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز است و مرگ مخالفين با اسلام و جمهورى اسلامى نزديك است و قواى مسلح ايران با كمال رشادت در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام ملت پشتيبان آنهاست. زن

صحيفه نور ج 14 صفحه 190

و مرد اين ملت در پشتيبانى آنها مشغول اقدام است و يك همچو كشورى كه تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام افرادش براى پيشبرد اسلام و پيشبرد مقاصد اسلامى مهيا هستند، يك همچو كشورى آسيب نخواهد ديد. و من اميدوارم كه به زودى اين نوكرهاى اجانب و اين ريشه‏هاى فاسد از بين بروند و شما ملت عزيز سر فرازتر از آنچه تاكنون بوديد، در دنيا قدرت خودتان را نشان بدهيد. خداوند تمام شما را، تمام عزيزان ما را، تمام عزيزان آذربايجانى ما را توفيق و سعادت و عزت عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 198

تاريخ 1/2/60

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خلبانان نيروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ضمن تقدير از اين شجاعت و ابتكار آقايان و باز تقدير از اينكه شماها اول كسى بوديد كه به ملت پيوستيد و اميدوارم كه تا آخر هم به اين عهد خودتان باقى باشيد. بايد يك چند كلمه‏اى عرض كنم و آن امرى است كه از همه امور براى هم كشور، هم براى اسلام و هم براى ارتش مهم‏تر است و او همانى كه پيروزى را به شما داد، وحدت كلمه و انسجام كامل در همه قواى مسلح.

اگر بنا بشود كه خداى نخواسته در قواى مسلح به واسطه تبليغات سوئى كه گاهى به اغراض فاسدى مى‏شود، يك اختلافى پيدا بشود، اين موجب اين مى‏شود كه عنايت خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته برگردد و باز همان ابتلائات و همان بساطى كه ديديد در طول تاريخ بر اين ملت واقع شد، خداى نخواسته عود كند. بر همه شما و بر همه ما و بر همه ملت است كه وحدت كلمه را همانطورى كه تا حالا بحمدالله حفظ كرده‏اند، از اين به بعد هم حفظ كنند و به حرف مفسدها كه برانگيخته از همان ابرقدرت‏ها هستند، هيچ گوش ندهند و اگر چنانچه در بين‏شان يك افراد فاسدى پيدا شد كه بخواهند تفرقه ايجاد كنند، آنها را نصيحت كنند و اگر گوش نكردند، به فرماندهان معرفى كنند تا آنها را به دادگاه ببرند و نگذارند كه خداى نخواسته اين انسجامى كه الان بين همه هست گسيخته بشود. و مهمتر از اين توجه به خداست، هر چه داريم از اوست و هر چه هستيم، او هستى داده به ما و ما بايد توجه به او دائما داشته باشيم و بدانيم كه پيروزى از اوست و اگر خداى نخواسته انحرافى پيدا بشود، شكست به عهده ماست. و من اميدوارم كه شما برادرهاى عزيز توجه داشته باشيد كه اسلام براى همه، براى همه مستضعفين كه از آن جمله خود شماها هستيد، يعنى شمائيد كه قدرت‏هاى بزرگ شما را كوچك شمردند و بحمدالله شما ثابت كرديد كه تخيلات آنها باطل است. و اميدوارم كه باز با جديت خودتان، ابتكار خودتان، به راه انداختن‏كارهايى كه بايد راه بيفتد، باز به دشمن‏ها اثبات كنيد كه ايران اتكال به خدا پيروز است، و من اميدوارم كه اين پيروزى را هر روز نصيب شما خداى تبارك و تعالى بفرمايد.

سلام و درود بر همه شما و بر همه رزمندگانى كه در راه خدا رزم مى كنند و رحمت بر شهدائى كه از شما و از ديگران تقديم بارگاه خدا شده است. سلامت باشيد. انشاءالله.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 199

تاريخ 3/2/60

بيانات امام خمينى در جمع معاونين فنى وزارت آموزش و پرورش

ما براى اسلام قيام كرديم و همه بايد فداى او بشويم تا تحقق پيدا كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائل پيش خود آقايان روشن است كه وضع چه بوده است و حالا چه هست و بعد بايد چه بشود. وضع سابق را خوب، همه مى‏دانيد بلكه شماها كه در كشور بوديد و وارد در مسائل، بهتر از من كه غائب بودم لمس كرديد گرفتارى‏هاى آن زمان را و بعد هم خوب، خود شماها و ساير ملت بحمدالله با هم مجتمع شدند و رفع كردند آن دزد اصلى را كه امريكاست و آنهايى كه پيوند با او داشتند و بعد هم مبتلا هستيم الان به تتمه اين مسائل و ملتى كه بخواهد خودش روى پاى خودش باشد، آزاد باشد، مستقل باشد، اين ملت بايد مهيا باشد براى اينكه بعد از پيروزى آن گرفتارى‏هايى كه براى هر انقلابى حاصل مى‏شود تحمل كند. هيچ انقلابى نمى‏شود مگر اينكه دنبالش گرفتارى‏ها هست. ما الان اولا بعد از انقلاب بوديم كه همه جا اين گرفتارى‏ها را دارند و داشتند و بعضى ممالك كه انقلاب كردند، شايد از شوروى كه شصت و چند سال است، تا ديگرانى كه بيست سال، سى سال از انقلابشان مى‏گذرد، اينها باز گرفتارى دارند و اينكه اينجا گرفتاريش به آن حدود نيست، كمتر است از او براى اين است كه اينجا مسلمان هستند اينهايى كه انقلاب كردند. و يك انقلاب دولتى نيست كه يك دولتى يك دولت ديگرى را كودتا كرده باشد و از بين برده باشد بلكه يك مطلب ملى اسلامى است كه به واسطه نارسائى‏هايى كه در سابق بوده است و گرفتارى‏هايى كه بوده است و ملت هم ديده است كه اسلام در معرض خطر است قيام كرده است و كار خودش را به اينجا رسانده و بحمدالله اين گرفتارى‏هايى كه براى كشور ما هست كمتر است از آن گرفتارى‏هايى كه براى همه انقلابات بوده و نكته اساسى‏اش هم همين است كه اينجا اسلامى بوده است و زن و مردش در راه اسلام فداكارى كردند و از اين به بعد هم البته باز گرفتارى‏ها هست. ما علاوه بر آن گرفتارى‏هايى كه بعض انقلابات داشتند، گرفتارى جنگ هم داشتيم براى اينكه كشور ما با خيلى كشورها فرق دارد. كشور ما محل مطامع همه كشورهاى بزرگ است، هم از باب سوق الجيشى ما يك وضع خاصى داريم و هم از حيث مخازن يك وضع خاصى داريم. از اين جهت كشور ما ابتلائش بعد از انقلاب به دست اين قدرت‏هاى بزرگ تا آن اندازه كه بتوانند، گرفتارى دارد. و اين كسانى كه در داخل هم هستند و بسته به آن قدرت‏هاى بزرگ هستند اينها هم به اين زودى‏ها دست بردار نيستند، لكن آنچه كه هست اين است كه ما براى اسلام قيام كرديم و

صحيفه نور ج 14 صفحه 200

براى اسلام هم تحمل مى‏كنيم و من اميدوارم كه پيروز هم بشويم. و اساس را ما از بين برديم ملت ما آنكه اساس بوده است و او آن رشته‏اى كه مى‏دانيد، قدرتى كه بزرگ بود و سلسله پهلوى داشتند و اخيراً محمدرضا به آن قدرت بود و همه قدرت‏ها هم از او حمايت مى‏كردند، آن اساس را از بين برديد شماها. آن تمام شد. اينها ريشه‏هائى است كه دنبال هر انقلابى هست و بايد هم تحمل كرد و تحمل در اين امر هم براى خداست همانطورى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آنقدر تحمل كرد در مكه و آنقدر رنج كشيد، تازه وقتى كه تشريف آوردند به مدينه كه رنج‏هاى مكه تمام شد، رنج‏هاى جنگ‏هاى پيغمبر، آنهمه جنگ در مدت ده سالى كه در مدينه تشريف داشتند و آنهمه رنج كه اصحاب ايشان بردند، آنهمه رنج كه لشكر ايشان برد. اين حال براى ما اينقدرها تا حالا حاصل نشده است. آن رنج‏هائى كه براى رسول خدا حاصل شد كه در محاصره، سه سال در يك محاصره به همه معنا بود كه حتى براى خوراك چيزى پيدا مى‏كردند، آبشان، همه چيزشان بايد از خارج با يك زحمت‏هائى بيايد، آن تا حالا در ايران بحمدالله نشده است و ما بايد آن را الگوى خودمان قرار بدهيم. مائى كه خودمان را امت پيغمبر اكرم مى‏دانيم و شيعه ائمه معصومين مى‏دانيم، بايد ببينيم كه آنها در مدت زندگى‏شان براى اسلام تحمل چه ناروائى‏ها، چه گرفتارى‏ها تحمل كرده‏اند. حضرت امير سلام الله عليه در ايام خلافتش بدتر بود و برايش و سخت تر برايش گذشت تا ايام قبل از خلافت، تا ايامى كه زمان رسول الله آن جنگ بود و برجسته‏ترين مرد براى جنگ بود. در زمانى كه به خلافت رسيدند گرفتارى‏شان بسيار زيادتر بود براى اينكه آنوقت عهده‏دار يك مسائل بزرگ بودند و غير از چيزهائى كه بايد انجام بدهند مؤونه‏اش كم بود، معذالك خوب مقاومت كردند و اسلام را ترويج كردند و به پيش بردند و ائمه ما عليهم السلام همه‏شان يا در حبس بودند يا در تبعيد بودند يا در محاصره بودند. اينها يك چيزى بود كه براى آنها از باب اينكه براى اسلام بود سهل بود. ما هم همين را مى‏گوئيم كه براى اسلام است و براى اسلام همه چيز سهل است. اسلام چيزى است كه همه ما بايد فداى او بشويم تا اينكه تحقق پيدا بكند. و من اميدوارم كه شماها كه مشغول هستيد، با قدرت فكرى و اتكاء به خداى بزرگ كه قدرت مطلق است اين مسائل را حل كنيد و مشكلات ايران را خود شما و ساير برادرانتان حل بكنند و من وعده پيروزى، انشاءالله به شما مى‏دهم و خداوند همه شما را موفق و مؤيد و پيروز كند.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 203

تاريخ 7/2/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى معلمان استان مازندران، كاركنان خدمات هليكوپتر و هواپيمائى، مديران كل پست و تلگراف و تلفن تهران و عده‏اى از اهالى لاريجان‏

انقلاب ايران، انقلابى است از خود ملت با فرياد الله اكبر

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين انقلاب ويژگى‏هاى بسيار مثبت داشت و دارد. اين انقلاب از باب اينكه يك انقلابى از خود ملت بوده است و مثل انقلاب‏هاى ديگرى كه اكثراً يا همه، انقلاب ملت مستقيماً نبوده بلكه گاهى حزبى در رأس بوده است و انقلاب كرده است و گاهى حكومتى بر حكومت ديگر قيام كرده است بر ضد حكومت ديگر و او را سرنگون كرده است. انقلاب ايران نه مثل كودتاهاى دنياست و نه مثل انقلابات دنيا، يك انقلاب خاص به خودش است. انقلابى است كه از خود ملت با فرياد الله اكبر و با فرياد جمهورى اسلامى، اين دو خصوصيت كه يكى خود ملت در صحنه حاضر هست و بود و يكى اينكه راه يك راه بود، يك راه اسلامى. اين دو خصوصيت و دو ويژگى اسباب آن شد كه بعد از اينكه بر اين قدرت‏هاى شيطانى كه در ايران هدايت مى‏شد و همه قدرت‏ها هم در دنبال آن بودند به شكست رسيدند، اينطور نبود كه ملت كنار برود و بگويد كه ما رژيمى را كنار زديم و حالا اشخاص خاصى بيايند و در صحنه اداره كنند كشور را. خود ملت در همه جا و در همه ارگان‏ها حاضر بودند و تمام جهات انقلاب جوشيده از متن ملت بود. اين انجمن‏هاى اسلامى كه در سرتاسر كشور در همه جا تشكيل شد، اينطور نبود كه يك كسى طرح‏ريزى كرد كه اى ملت بيائيد انجمن اسلامى تشكيل بدهيد. يكدفعه خود ملت در هر جا كه بودند خودشان انجمن اسلامى تشكيل كردند، كه الان شما آقايان كه اينجا هستيد و از استان مازندران تشريف آورديد يك شعبه از اين گروه كثيرى كه در هر جا انجمن اسلامى تشكيل داده‏اند شما هستيد و انشاءالله موفق باشيد .

تمام چيزهائى كه بعد از انقلاب حاصل شد براى خاطر همان كه ملت انقلاب را از خودش مى‏دانست ، نه يك انقلابى كه به دست شرق واقع بشود يا به دست غرب واقع بشود يا به دست حزبى از احزاب واقع بشود يا گروهى از گروه‏ها، يك انقلابى بود كه خود ملت انجام داد و قيام كرد و خود ملت هم از خودش دانست اين انقلاب را همانطورى كه اسلام را از خودش مى‏داند و اين اسباب اين شد كه در سرتاسر كشور خود ملت در همه حوائج اقدام كرد و حاضر در صحنه بود، بى‏تفاوت نبود، اينطور نبود كه رها كنند، بعد از اينكه انقلاب را رها كردند رها كنند و بروند سراغ كارشان. رها نكردند، در صحنه

صحيفه نور ج 14 صفحه 204

حاضر هستند و همين حضور است كه موجب اين است كه آسيب نبيند اين انقلاب. اگر انقلاب مال يك حزبى بود يا مال يك گروهى بود و مردم حاضر نبودند در صحنه، آن انقلاب دوام نداشت و هميشه بايد حفظش با سرنيزه بشود. آنهائى كه انقلاب كردند در جاهائى يا شورش كردند، بعدش حفظ انقلاب را بايد با سرنيزه بكنند. ايران حفظ انقلاب را با افراد مؤمن كرد و الان هم به دست افراد مؤمن اين انقلاب پيش مى‏رود. اين انجمن‏هاى اسلامى كه در سرتاسر كشور بعد از انقلاب يكدفعه جوشيد و از متن مردم بيرون آمد و همين طور كميته‏ها، پاسداران و جهاد سازندگى همه اينهائى كه الان در ايران مشغول به فعاليت هستند، اينها از باب اين است كه كشور را از خودشان مى‏دانند مثل رژيم سابق نيست كه اين توهم را يا اين واقعيت در كار باشد كه خوب ما براى چه كسى فعاليت كنيم، براى آمريكا فعاليت كنيم؟ آنها دارند همه چيز ما را مى‏برند و در همه ارگان‏هاى ما مستشار دارند و چپاولگر، ما چرا خدمت بكنيم و ديگران و اجنبى منافع را ببرند. از اين جهت مردم بى‏تفاوت بودند و يا يك مخالفى بودند كه كارشكنى مى‏كردند براى دولت هاى غاصب، اما حالا وضع يك وضع ديگرى است. شما مى‏بينيد كه حكومت از خود مردم است و اگر شما شكل و شمايل وزراى اين حكومت را تماشا كنيد و سوابق زندگى آنها را، مى‏بينيد كه حتى يك نفر از آنها شبيه به اين افرادى كه در زمان طاغوت بود نيستند، اينها چهره‏هايى هستند از خود ملت و چهره‏هايى هستند كه از توده مردم هستند. ديگر سلطنه‏هانيست در كار و ملك‏ها در كار نيست و امثال ذلك. اگر شما يك مجله‏اى كه چند روز پيش از اين آوردند پيش من و من ديدم هيات وزراى زمان طاغوت را وهمه آن زمان‏هايى كه بودند يك هيات وزرائى بود كه همه جزء ملك‏ها و سلطنه‏ها و همه از آن طاغوت‏ها بودند و يك تشكيلى كرده بودند كه جامع بود بين اشخاصى كه خائن بودند، اگر خائن هم نبودند از طبقه بالاى كشور بودند، يعنى آن طبقه مرفه بالانشين. همين طور مرسوم شده بود از اول تا اين زمان كه بايد حتماً آنهائى كه به وزارت مى‏رسند از توده مردم نباشند بايد به قول خود آنها از طبقه ممتاز، ممتاز به نظر آنها يعنى ثروتمند، يعنى يال و كوپال دار، يعنى اطرافى دار و داراى پارك‏هاى بزرگ و زمين‏هاى زياد، تا اينطور نبودند، لياقت نداشتند كه در يك حكومتى وارد بشوند و اگر يك وقت فرض كنيد از دستشان در برود و يك كسى كه از آنها نباشد، اين هم وارد بشود اين يك امر نادرى بوده است و شايد براى بازى دادن مردم بوده. لكن امروز شما هر يك از اينهائى كه متصدى در كارها هستند وقتى ملاحظه كنيد مى‏بينيد كه از همين خود مردم هستند. رئيس جمهور يك شخصى است پسر بنى صدر همدانى، يك ملاى همدان، حالا هم كه هست از آن يال و كوپال دارها نيست و از خود مردم است. نخست وزير هم كه مى‏بينيد كه كسى است كه در آن دوره آنقدر زجر كشيده است و از خود اين مردم است و همين طور ساير اشخاصى كه در اين ارگان‏هاى دولتى هستند. الان ما نمى‏توانيم بگوئيم كه يك دولتى است و يك ملتى. الان يك دولتى است كه بعضى از آنها را خود مردم روى كار آوردند براى اداره كشور، از خودشان است. مردم اينها را از خودشان مى‏دانند و لهذا آنطورى كه در سابق بود كه هيچ يك از مردم الا آنهائى كه در اطراف‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 205

خود آنها بودند و براى چپاولگرى و ابزار چپاولگرى بودند، توده مردم، بازار، كارخانه‏ها و كشاورزها و توده جمعيت هيچ به آنها نظرى نداشتند و آنها را از خود جدا مى‏دانستند، آنها هم خودشان را از ملت جدا مى‏دانستند. آنها هم وقتى كه فرض بفرمائيد بين مردم گاهى پيدا مى‏شدند با آن دم و دستگاه‏هاى زياد و افرادى كه نگهبان آنها باشد و نگهدار آنها باشد و كالسكه‏هاى كذائى و اتوموبيل‏هاى كذائى و امثال اينها، آنها به مردم نظر استضعاف مى‏كردند و اينها را كوچك مى‏شمردند و مردم هم آنها را ظالم مى‏دانستند و چپاولگر. امروز نه دستگاه‏هاى دولتى ما مردم را استضعاف مى‏كنند و كوچك مى‏شمارند، مى‏گويند كابينه ما خود اين مردم هستند و واقع هم همين است. مردم خودشان حاضرند در صحنه و نه مردم اينها را يك جنس ممتاز و يك افراد والا مقام مى‏دانند، از خودشان مى‏بينند و از خودشان مى‏دانند. با مردم هم مى‏روند و صحبت مى‏كنند و توى مردم هستند. اين از ويژگى‏هاى اين است كه انقلاب، انقلاب مردمى است نه‏انقلاب حزبى نه انقلاب حكومتى، نه كودتاى يك حكومتى يا يك كسى بر ضد ديگرى. خود مردم جمع شدند آن حكومت را كنار گذاشتند يك حكومتى را سر جايش گذاشتند و خود مردم كميته درست كردند. آن روزى كه انقلاب به ثمر رسيد و پيروز شد كه محتاج بود كشور به حفظ انتظامات، خود مردم متكفل اين شدند. يك دسته‏اى به عنوان پاسدار مشغول فعاليت بودند و حفظ كردند كوچه و خيابان و بازار و منزل‏هاى مردم را، نه كسى به آنها گفته بود كه بيائيد اين كار را بكنيد. اينها چون از خودشان مى‏دانستند كشور را، خودشان وارد صحنه شدند. شمائى هم كه در سر تا سر كشور خودتان و رفقايتان انجمن‏هاى اسلامى تشكيل داديد، اينطور نبود كه يك كسانى آن بالا بنشينند و بگويند انجمن اسلامى درست كنيد، خودتان احتياج ديديد كه بايد يك كشورى كه اسلامى است، همه چيزش اسلامى باشد. اين احتياجى كه شما ديديد اسباب اين شد كه همانطورى كه پاسدارها مملكت را محتاج مى‏دانستند به اينكه بايد حفظ بشود، مشغول شدند، شما هم گفتيد كه بايد چهره اسلام حفظ بشود و در همه جا اين معنا را قيام بر آن كرديد.

بايد با دقت افراد را بررسى كنيد، اشخاصى هستند كه دشمنند و با صورت دوست در بين شما وارد مى‏شوند

لكن بايد اين مطلب را انجمن‏هاى اسلامى سرتاسر كشور بدانند كه با اين انجمن‏هاى اسلامى، اشخاصى هستند كه دشمنند و با صورت دوست در بين شما وارد مى‏شوند و مى‏خواهند كه انجمن‏هاى اسلامى شما را به فساد بكشند. بايد هر يك از شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينهائى كه در انجمن اسلامى مى‏خواهند وارد بشوند و فعاليت بكنند زندگى قبل از انقلابشان چه بوده، يك ساواكى نباشد كه حالا آمده باشد يك تسبيحى دستش گرفته باشد و يك ريشى گذاشته باشد و شما را بخواهد بازى بدهد، ببينيد قبلا اين چكاره بوده، خانواده‏اش چه خانواده‏اى است، خودش چه بوده است تحصيلاتش كجا بوده و چه بوده است فكرش چه جور فكرى بوده است. اينها را بايد از قبل از انقلابشان ما شناسائى بكنيم. زمان انقلاب همه انقلابى هستند. الان از اشخاصى كه فرض كنيد در

صحيفه نور ج 14 صفحه 206

ساواك بودند، الان هم اينها مى‏گويند كه ما آنوقت هم مخالف بوديم با رژيم. حالا همه اظهار مخالفت با رژيم سابق مى‏كنند، لكن عده‏اى‏شان هستند كه نوكر همان‏ها هستند و چشمشان را دوخته‏اند به اينكه دوباره آن آمال و آرزوهايى كه داشتند دوباره برگردد به حال خودش و اين خيال خام را به سر خودشان مى‏پزند و وارد مى‏شوند در اين ارگان‏هائى كه از جوان‏هاى عزيز ما، متعهد ما دارد خدمت مى‏كنند و تشكيل دادند، اينها ممكن است كه در اينها وارد بشوند و بدون اينكه شماها توجه بكنيد يك وقت توجه بكنيد به اينكه به فساد كشيده شده اين انجمن. انجمن اسلامى بايد از افرادى باشد كه خانواده‏اش مسلم، خودش مسلم، زمان قبل از انقلابش آدم متعهد مسلم بعد از انقلابش اينطور. يك همچو افرادى بايد باشد نه اينكه هر كس آمد خواست وارد بشود و يك قدرى هم فرض كنيد كه اظهار انقلابى بودن كرد و اظهار اسلام كرد، شما بازى بخوريد. بايد با دقت افراد را بررسى كنيد كه مبادا خداى نخواسته در بين شما اشخاصى باشند كه انجمن اسلامى را به تباهى بكشند و دنبال او صورت اسلام را در دنيا مشوه كنند. اين يك تكليف شرعى الهى است براى همه اين ارگان‏هائى كه يا به عنوان انجمن اسلامى يا به عنوان كميته يا به عنوان جهاد سازندگى كه همه اينها خدمتگزار هستند و به عنوان خدمتگزارى در اين كشور دارند خدمت مى‏كنند براى اينكه كشور را از خودشان مى‏دانند، لكن توجه به اين معنا لازم است كه افراد انتخاب بشوند خصوصا در انجمن‏هاى اسلامى كه اسم اسلام و انجمن اسلامى روى آن گذاشته شده است. بايد درست با كمال دقت ملاحظه بشود و اگر فردى را يا افرادى را ديدند كه سوابق اين، آن سوابقى كه بايد باشد نيست آنها را وارد نكنند در اين انجمن‏ها، نه اينكه آنها را طردشان - را از جامعه بكنند، كارهاى ديگرى جامعه دارد بروند كارهاى ديگرى را انجام بدهند. لكن انجمن اسلامى كه مى‏خواهد بلندگوى اسلام باشد و مى‏خواهد در هر جا اسلام را پياده كند اين را از افرادى كه سابقاً سوابقشان اسلامى نبوده اطمينان به آنها نمى‏توانيد شما بكنيد. بنابراين يكى از وظايف شما انتخاب افراد است، افراد مؤمن قبل از انقلاب و در زمان انقلاب، خانواده چه خانواده‏اى بوده و امثال ذلك، يكى هم قضيه عهده‏دارى شما، يك همچو محلى را كه در هر جا مى‏گوئيد ما انجمن اسلامى داريم اين يك مسأله‏اى است كه يك عهده‏دارى براى انسان، تحميل انسان مى‏شود. انسان وقتى كه ادعا كرد كه من مسلمانم اين عهده‏دار كانه پيمانى است بين او و خداى تبارك و تعالى كه به اسلام عمل كند و به اسلام معتقد باشد. شمائى كه الان مى‏گوئيد ما انجمن اسلامى هستيم، انجمن اسلامى معلمين، انجمن اسلامى ارتش، انجمن اسلامى فلان اداره، فلان كارخانه، بايد خودتان توجه به اين معنا بكنيد كه مبادا خداى نخواسته از افراد جوانى كه تجربه‏شان كم است اينها يك وقت يك حركاتى صادر بشود، يك چيزهائى واقع بشود كه برخلاف مقاصد اسلام باشد انجمن اسلامى در همه جا خوب است، لكن نه به اين معنا كه در هر جا كه رفتند بخواهند قدرت به دست بگيرند، به اين معنا كه هر جا رفتند بخواهند ارشاد بكنند مردم را. يك مدرسه باشد در يك جائى كه فرض بفرمائيد بيشتر نبوده است، اين شمائى كه انجمن اسلامى معلمين هستيد بايد معلمين را ارشاد بكنيد به اينكه راه و روش بايد چه باشد و آنهائى كه انجمن اسلامى در ارتش هستند آنها هم تبليغ بايد بكنند، ارشاد بايد

صحيفه نور ج 14 صفحه 207

بكنند اما دخالت نظامى نبايد بكنند.

و من به همه شماها و به همه ملت ايران اطمينان مى‏دهم كه مادامى كه شما توجه‏تان به اسلام است و مادامى كه خودتان در صحنه حاضر هستيد همانطورى كه الان هستيد و الان جنگ وقتى كه در ايران بپا شد و تحميل شد بر ايران مى‏بينيم كه سرتاسر كشور مردم حاضر هستند در صحنه جنگ، آن كه پشت جبهه هست خدمت مى‏كند به جنگجويان و آنهائى كه در آنجا هستند با كمال جديت و اخلاص و با روحيه بزرگ مشغول فعاليت هستند و بحمدالله در اين روزهاى اخير هم پيروزى‏هاى چشمگيرى به دست آوردند. بايد شماها كه در پشت جبهه هستيد توجه كنيد كه تقويت كنيد روحيه ارتش را، روحيه پاسداران را و روحيه رزمندگانى كه در آنجا هستند چه از جهاد سازندگى و چه از توده‏هاى مردم و عشاير. بايد همانطورى كه تا حالا پشتيبانى را اظهار كرديد از اين به بعد هم حاضر باشيد و پشتيبانى خودتان را از اين قواى مسلح اعلام كنيد و عمل كنيد و همين طور راجع به جنگزده‏ها همانطورى كه تاكنون مشغول بوديد به اينكه همراهى كنيد، از اين به بعد هم همراهى كنيد و نگذاريد به اين جنگزده‏هائى كه از خانمانشان آواره شدند بد بگذرد. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى همه ما را و همه شما را و همه ملت را موفق كند كه به اسلام وفادار باشيم و عمل كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 211

تاريخ 10/2/60

بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كار و امور اجتماعى و كارگران كارخانجات مختلف سراسر كشور

كشاورزان و كارگران اساس استقلال كشور هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاءالله مبارك باشد بر همه مستضعفين جهان و بر ملت ايران و بر شما كارگران متعهد اسلامى، روز كارگر مبارك باشد بر ملت ايران كه چنين جوانان متعهدى در كارگاه‏ها مشغول فعاليت هستند. دو قشر از ملت ستون فقرات كشور و انقلابند. يك قشر، قشر كارگر كه با مجاهدات پيگير خود، قبل از انقلاب با اعتصابات دامنه‏دار خود انقلاب را به پيروزى رساندند و بعد از انقلاب هم آنها هستند كه با كوشش خود و جهاد خود در راه اسلام اين انقلاب را به پيش مى‏برند و من اميدوارم كه كوشش آنها در پيشگاه مقدس خداى تبارك و تعالى مقبول باشد و سرفراز باشند در اينجا و در آنجا و قشر دوم كشاورزانند. كشاورزان و كارگران اساس استقلال كشورند و اگر اين دو قشر به طور دلخواه انشاءالله عمل كنند، گرفتارى‏هاى كشور ما انشاءالله رفع مى‏شود و از اين جهت است كه اين دو قشر بيشتر مورد هجمه مخالفين انقلاب اسلامى هستند. بى‏جهت نيست كه فعاليت گروه‏هائى كه به خلاف جمهورى اسلامى هستند و وابسته به اجانب هستند به اين دو قشر بيشتر توجه دارند و اين دو قشر را بيشتر مى‏خواهند به انحراف بكشانند. در كارخانه‏ها آنچه كه مورد نظر آنهاست در عين حالى كه مدعى هستند كه ما طرفدار كارگر هستيم، طرفدار ضعفاى كشور هستيم، كارى انجام مى‏دهند كه اين قشر را به بيكارى، كم كارى، اعتصاب وادارند و اين آمال قدرت‏هاى بزرگ است كه اگر چنانچه قشر كارگر مابه وظيفه اسلامى انسانى خود عمل نكنند، يكى از ستون‏هاى فقرات ملت شكسته خواهد شد. و بى‏جهت نيست كه در بين كشاورزها هم همين جمعيت‏هاى انحرافى و وابسته مى‏روند و آنها را نمى‏گذارند به طور شايسته عمل كنند و اگر چنانچه عمل هم كردند، خرمن‏هاى آنها را گاه گاه مى‏سوزانند. اگر اين دو قشر پايدارى كنند در مقابل اين اشخاصى كه براى شكست جمهورى اسلام كه دنباله‏اش شكست اسلام است، اگر پايدارى كنند، اين كشور به پيش خواهد رفت. همانطورى كه سرحدات را قواى مسلح نگهدارى مى‏كنند و با شجاعت و شهامت از اسلام دفاع مى‏كنند و جوانانى پر ارزش را از دست مى‏دهند معذلك با كمال شجاعت به دفاع از كشور و اسلام مشغول هستند، در داخل كشور هم مجاهدين كارگر و مجاهدين كشاورز مجاهده مى‏كنند نظير همان مجاهدات. آنها سرحدات را از آسيب حفظ مى‏كنند و شما متن كشور را از وابستگى حفظ مى‏كنيد. آنها مجاهد

صحيفه نور ج 14 صفحه 212

فى سبيل‏الله هستند و شماها هم مجاهد فى سبيل‏الله. همانطور كه خون آنها در پيش خداى و تعالى مقدس و ارجمند است. عرق شما هم در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مقدس است. اگر شما كارگران و كشاورزان سراسر كشور قيام كنيد به امرى كه مصلحت كشور شما، استقلال كشور شما، آزادى شما به او بستگى دارد، اين كشور به پيش خواهد رفت و آسيب نخواهد ديد. شما بايد بيدار باشيد و بحمدالله ملت امروز هوشيار است و گول اين جمعيت‏هائى كه برخلاف مسير اسلام مى‏خواهند كشور ما را يا به طرف شرق بكشند و يا به طرف غرب، خود ملت هوشيارند و گول اين جمعيت‏ها را نخواهند خورد. من از خداى تبارك و تعالى توفيق شما را، برادران عزيز كارگر كه آبروى كشور و اسلام هستيد و برادران كشاورز كه همدوش شما هستند، در به ثمر رساندن استقلال كشور دعا مى‏كنم و تشكر مى‏كنم و همانطورى كه از آن اشخاصى كه در سرحدات كشور را حفظ مى‏كنند و نگهدار استقلال كشور هستند و به آنها دعا مى‏كنم به شما هم كه همان رويه را داريد به صورت ديگر حفظ استقلال كشور را، حفظ آزادى خودتان را مى‏كنيد با صورت ديگر، دعا مى‏كنم و تشكر مى‏كنم. بايد ملت اسلام، ملت ايران بدانند كه اين قشرهاى ميليونى ملت كه در كارخانجات و در امور كشاورزى مشغول خدمت هستند برگزيدگان خداى تبارك و تعالى هستند و مورد عنايت اسلام و صاحب اسلام هستند و بايد اين قشر فداكار پشتيبان آن قشرهاى فداكار ديگر كه در سرحدات مشغول جانبازى هستند باشند و پشتيبانى همه از هم بكنند تا اينكه انشاءالله اين كشور به خودكفائى برسد و فكر اين معنا كه ما خودمان نمى‏توانيم را از سر بيرون كنيد كه ما مى‏توانيم و شما برادران و عزيزان وقتى كه اراده كنيد براى خودكفائى، قدرت اين مطلب را داريد. عمده اين است كه شما به بازوان قدرتمند خودتان اتكال كنيد و قشر كشاورز هم به بازوان قدرتمند خودش اتكال كند و با اتكال به خداى تبارك و تعالى و پشتيبانى صاحب اين كشور امام زمان سلام الله عليه اين مقصد را به آخر برسانيد و خواهيد رسانيد.

امروز كشور ما سرتاسر، زن و مرد و بچه و بزرگ در راه اسلامند

آنهائى كه گمان كردند كه مى‏توانند در اين كشور باز شيطنت‏هائى بكنند و گروه كارگر و كشاورز را به تباهى بكشند و آماده كنند براى وارد شدن باز اجانب در اين كشور، اشتباه مى‏كنند. آنها بر خطا هستند و با ادعاى اينكه ما طرفدار اين قشرها و خلق‏ها هستيم، در عين حالى كه جوانان عزيز ما از هر طبقه در جبهه هستند و مشغول فداكارى هستند و صاحب منصبان عزيز ما در اين چند روز چند نفرشان شهيد شدند، اينها در شهرها فساد مى‏كنند و توطئه مى‏كنند. اينها اشتباه مى‏كنند. اينها اگر به ملت برگردند براى خودشان هم صلاح است و اگر ادامه به اين امر بدهند، يك روز است كه پشيمانى ديگر سودى ندارد و آن روزى است كه به ملت تكليف شود، تكليف شرعى الهى به مقابله با اينها و تكليف آخرى نسبت به اينها تعيين شود. من صلاح همه قشرهائى كه بازى خورده‏اند، از ابر قدرت‏ها بازى خورده‏اند، از تفاله‏هاى رژيم سابق بازى خورده‏اند، از بعضى بازيگرانى كه مى‏خواهند با بازيگرى خودشان، برگردد اين مملكت به حال اول، مصلحت آنها را اين مى‏دانم كه توجه

صحيفه نور ج 14 صفحه 213

داشته باشند كه اين مسأله‏اى است نشدنى كشور ما امروز سرتاسر، زن و مرد و بچه و بزرگ در راه اسلامند و براى استقلال كشور خودشان و براى عزت خودشان و براى ارزش انسانى خودشان كوشش دارند. و شمائيد كه سد راه آزادى و استقلال مى‏خواهيد بشويد و شما چيزى نيستيد كه بتوانيد در مقابل اين موج خروشان انسان‏هاى برپاخاسته مقاومت كنيد. پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه اين است كه اسلحه‏ها را زمين بگذاريد و اين شيطنت‏ها را دست برداريد و به آغوش ملت برگرديد و مثل ساير برادران ما همراه با آنها به زندگى خودتان ادامه بدهيد، كه اين زندگى كه شما الان داريد زندگى شرافتمندانه نيست، زندگى است كه براى هواهاى نفسانى ديگران، شما خودتان را به باد فنا مى‏دهيد، براى ارضاى خاطر آن تفاله‏هاى رژيم سابق و آن منحرفين از اسلام و شما براى ارضاى آنها جوانانتان را از دست مى‏دهيد. بيدار باشيد كه نيايد آن روزى كه ملت ما تكليف‏شان معلوم بشود كه با شماها چه بكنند.

از خداوند تبارك و تعالى سلامت اين ملت اسلامى و عظمت اين كارگران مجاهد فى سبيل الله و آن كشاورزان مجاهد مى‏خواهم. خداوند به شما قدرت بدهد، خداوند بازوان شما را هر چه بيشتر قوى كند و اراده‏هاى شما را مصمم كند تا در مقابل همه قدرت‏هاى عالم در همه و مقابل همه ابر قدرت بايستيد و كشور خودتان را حفظ كنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 215

تاريخ 21/2/60

بيانات امام خمينى در جمع علما و روحانيون استان‏هاى آذربايجان شرقى و غربى

قاضى امروز مسؤول حيثيت اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مجلس، مجلس علماى اعلام است آن هم علماى آذربايجان و اين مجلس كه بركات خداى تبارك و تعالى اميد است به آن نازل شود. لازم است به آقايان معظم آذربايجان، بلكه علماى اعلام همه كشور، بعضى تذكرات را عرض كنم. آذربايجان و علماى آذربايجان در طول تاريخ، پاسداران اسلام و كشور بوده‏اند و انشاءالله خواهند بود. ما در اين مدتى كه بوديم و حاضر بعضى واقعه‏ها بوديم، از قيام علماى بزرگ آذربايجان مطلع بوديم و حاضر در صحنه‏اى بوديم كه علماى بزرگ آذربايجان با قيام خودشان در مقابل رژيم پهلوى تكليف الهى خودشان را ادا كردند و منتهى به تبعيد آنها شد و معذلك پيروزى با آنان بود و هست انشاءالله. ما از آذربايجان و خصوصاً علماى آذربايجان همان توقعى را داريم كه از علماى سابق آذربايجان، خصوصاً در اين پنجاه سال اخير، داشتيم. و ما اميد آن را داريم كه همانطور كه علماى آذربايجان در مقابل ظلم و ستمكارى رژيم سابق قيام كردند و نهضت كردند. و لو اينكه گرفتار بعضى از چيزهائى كه نبايد بشوند، شدند، ما اميدواريم كه علماى آذربايجان در صحنه باشند و همه نابسامانى‏ها را توجه داشته باشند و در حل مشكلاتى كه امروز گرفتار آن هستيم و هستند، كوشا باشند و توجه داشته باشند كه دست‏هاى ناپاك


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 215

تاريخ 21/2/60

بيانات امام خمينى در جمع علما و روحانيون استان‏هاى آذربايجان شرقى و غربى

قاضى امروز مسؤول حيثيت اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مجلس، مجلس علماى اعلام است آن هم علماى آذربايجان و اين مجلس كه بركات خداى تبارك و تعالى اميد است به آن نازل شود. لازم است به آقايان معظم آذربايجان، بلكه علماى اعلام همه كشور، بعضى تذكرات را عرض كنم. آذربايجان و علماى آذربايجان در طول تاريخ، پاسداران اسلام و كشور بوده‏اند و انشاءالله خواهند بود. ما در اين مدتى كه بوديم و حاضر بعضى واقعه‏ها بوديم، از قيام علماى بزرگ آذربايجان مطلع بوديم و حاضر در صحنه‏اى بوديم كه علماى بزرگ آذربايجان با قيام خودشان در مقابل رژيم پهلوى تكليف الهى خودشان را ادا كردند و منتهى به تبعيد آنها شد و معذلك پيروزى با آنان بود و هست انشاءالله. ما از آذربايجان و خصوصاً علماى آذربايجان همان توقعى را داريم كه از علماى سابق آذربايجان، خصوصاً در اين پنجاه سال اخير، داشتيم. و ما اميد آن را داريم كه همانطور كه علماى آذربايجان در مقابل ظلم و ستمكارى رژيم سابق قيام كردند و نهضت كردند. و لو اينكه گرفتار بعضى از چيزهائى كه نبايد بشوند، شدند، ما اميدواريم كه علماى آذربايجان در صحنه باشند و همه نابسامانى‏ها را توجه داشته باشند و در حل مشكلاتى كه امروز گرفتار آن هستيم و هستند، كوشا باشند و توجه داشته باشند كه دست‏هاى ناپاكى و گروه‏هاى فاسدى، بالخصوص در مقابل روحانيون و در مقابل جمهورى اسلامى ايستاده‏اند و بايد با هشيارى همه ملت و خصوصاً علماى آنها و خصوصاً آذربايجان كه در آنجا توطئه‏ها شايد بيشتر باشد، علماى آذربايجان و ساير قشرهاى مؤمن آذربايجان دين خودشان را به اسلام و جمهورى اسلام ادا كنند. ما امروز گرفتار قلم‏هائى هستيم و گرفتار زبان‏ها هستيم و گرفتار بعضى گروه‏هائى كه مسلح هم هستند، ما گرفتار بعضى اشخاص هستيم كه كنار نشسته‏اند و به اشخاصى كه در ميدان هستند، چه ميدان‏هاى جنگ، چه ميدان‏هاى مبارزه با فساد و چه ميدان‏هاى بازسازى كشور، در خارج آنها نشسته‏اند و قلم‏ها را در دست گرفته‏اند و اشكال مى‏كنند و كارشكنى مى‏كنند. من مى‏خواهم به قشر روحانيون يك كلمه عرض بكنم كه قضيه قضاوت محول به آنها به حسب شرع هست. من به آن آقايانى كه نشسته‏اند و به قضاوتى كه در ايران مى‏شود اشكال مى‏كنند، يك عرض دارم و يك عرض هم به قضاتى كه در سرتاسر كشور، هر جا هستند، عرض من به قضات اين است كه كوشش كنند، توجه كنند به اينكه اگر با كوشش آنها مسأله قضاوت حل

صحيفه نور ج 14 صفحه 216

نشود، تا آخر قضيه قضاوت به زمين خواهد ماند، كوشش كنند كه اولا علما و اشخاص دانشمند را معرفى كنند و ثانياً آنها كه متصدى امور قضائى هستند توجه كنند به اينكه مسأله بسيار مشكل مهمى و پر مسؤوليتى بر عهده آنهاست، حتى مسؤوليت قضيه قضا از همه مسؤوليت‏هائى كه در يك كشور هست بالاتر است براى اينكه قاضيان متصدى امورى هستند كه جان مردم، مال مردم، نواميس مردم در گرو كارهاى آنها و قضاوت آنهاست والقاضى على شفير جهنم بايد توجه كنند كه خداى نخواسته جانى به واسطه فتواى آنها و يا قضاوت آنها بدون مجوز شرعى از بين نرود، مالى از بين نرود، حيثيتى، آبروئى از بين نرود كه بسيار اهميت دارد اين مطلب و امروز اهميتش بيشتر از سابق است، سابق قضيه اين نبود كه اگر قاضى تخلف مى‏كرد، اصل اسلام را مشوه كند، امروز قلم‏هائى هست كه اگر چنانچه يك قاضى يا چند قاضى ولو اشتباهاً يك كارى انجام بدهد، يا خداى نخواسته عمداً انجام بدهد، اين را پاى روحانيت حساب مى‏كنند و پاى جمهورى اسلامى حساب مى‏كنند و بالاخره پاى اسلام حساب مى‏كنند و لهذا قاضى امروز مسؤول حيثيت اسلام است، مسؤول حيثيت جمهورى اسلام است و مثل قضات در طول تاريخ نيست كه فقط مسؤول باشد نسبت به آن قضاوتى كه در مورد شخصى مى‏كرد. امروز قضاوت علاوه بر آن بعدى كه هميشه داشته است، يك بعد خاصى دارد و آن بعد خاص آن چيزى است كه برمى‏خورد به حيثيت اسلام. اگر چند قاضى در چند محل اشتباه بكنند و يا بعضى از آنها مثلاً خداى نخواسته عمداً يك كارى را انجام بدهند، اين اسباب اين مى‏شود كه قلم‏هائى كه مى‏خواهند اين جمهورى اسلامى را از بين ببرند، يكى را چند و چند را صدها جلوه مى‏دهند و با قلم‏هاى خودشان به اصل جمهورى اسلامى و به اسلام حمله مى‏كنند. بنابراين اگر سابق شغل قضا يك شغل در عين حال بسيار مهم و پرمسؤوليتى بود، امروز مسؤوليت او بسيار زيادتر است، بايد بگوئيم صد چندان است. اين يك عرضى است كه به متصديان قضا، چه در حال و چه بعدها كه تصدى مى‏كنند، عرضى بود كه كردم و يك عرضى هم به اينهائى كه كنار نشسته‏اند، توى حجره‏ها نشسته‏اند، توى خانه‏ها نشسته‏اند و وارد صحنه‏ها نيستند، لكن اشكال مى‏كنند، يك عرضى به علمائى است كه در اين مسائل اشكال مى‏كنند، مصاحبه مى‏كنند، چيز مى‏نويسند. اشكال امر آسانى است، انسان مى‏تواند يك جائى بنشيند و فكر خودش را جمع بكند و اشكال بكند، آنچه مشكل است حل اشكال است. ما امروز چند هزار قاضى در اين كشور لازم داريم، قاضى‏اى كه قاضى شرع باشد. اين آقايان بايد يكى از چند امر را قبول بكنند يا قبول بكنند كه اصل قضا را در اين جمهورى اسلامى حذف بكنند، اصلا قضاوت هيچ نباشد، هرج و مرج باشد، هر كس مال هر كس را برد و ناموس هر كس را تجاوز كرد و هر كس را كشت، يك محل رسيدگى نباشد، اين يك فرض است. فرض دوم اينكه نه، باشد اما مثل سابق باشد، مثل زمان رژيم پهلوى باشد، يعنى قاضى لازم نيست مسلمان باشد. از قرارى كه به من گفتند در اين قاضى كمونيست هم بوده ، در اين قاضى‏ها مبتلاى به مشروبات هم بوده، اين علماى اعلام يا اين را قبول كنند كه نه، لازم نيست كه قاضى معمم و ملا باشد و اهل علم باشد، به همان ترتيب سابق باشد و قضاوت به دست همان اشخاصى كه سابق بودند باشد، اين هم يك فرض است. فرض ديگر اين است

صحيفه نور ج 14 صفحه 217

كه نه، بايد قاضى به دست همين طبقه‏اى كه شرع معين كرده است باشد. آقايان مى‏دانند كه حوزه‏هاى علميه در ايران و در خارج از باب اينكه قضاوت از آنها بكلى سلب شده بود، مهيا نبودند براى اينكه قاضى تربيت كنند. و ما امروز چند هزار قاضى لازم داريم و كمبود داريم. آقايان به جاى اينكه بنشينند و بگويند بچه طلبه‏ها دارند قضاوت مى‏كنند، خودشان هم بيايند قضاوت كنند، كى جلويشان را مى‏گيرد؟ معرفى كنند هر عالمى در هر آستانى كه هست، علمائى كه لايقند براى قضاوت و حاضرند براى قضاوت، معرفى كنند، و شوراى قضا قبول مى‏كند. آن آقائى كه مى‏فرمايد كه اين قضاوت، قضاوت شرعى نيست، خوب، ايشان خودشان بيايند در رأس قضاوت قرار بگيرند و در هر جائى كه هستند معرفى كنند اشخاصى را كه لياقت براى قضاوت دارند، تا آنها را قاضى قرار بدهند تا وقتى كه وارد در عمل شدند بفهمند كه مسأله، مسأله آسانى نيست، مسأله اين است كه حالا از صفر شروع شده است و اگر كمك كنند همه علماى بلاد و آنهائى كه دلسوزند براى اسلام و در امر قضاوت مى‏بينند كه يك اشخاص غيرلايق هستند، آنها بيايند خودشان متكفل قضابشوند يا معرفى كنند اشخاص لايقى كه مى‏توانند قضاوت كنند، هر كس در هر جا هست پيدا كند قاضى‏هاى شرعى اسلامى را و معرفى كند. بهتر نيست اينكه همه آقايان كمك كنند تا اينكه قضاوت به آنطورى كه در اسلام است، درست بشود؟ اين بهتر از اين نيست كه بنشينند و بگويند كه بچه طلبه‏ها دارند قضاوت مى‏كنند؟ خير، بچه طلبه‏ها نيستند، لكن قضاوت كار آسانى نيست، تازه كارند. البته قضاوت به آن ترتيبى كه در شرع مقرر شده و با آن شرايط، به اين آسانى نمى‏شود او را پيدا كرد و قاضى پيدا كرد، لكن بهتر نيست كه آقايان براى اينكه تا يك حدى اين قضاوت به صورت واقعى شرعى درآيد كمك كنند، نه اشكال كنند؟ اشكال را همه مى‏توانند بكنند، اما كمك بكنند. اين علماى بلاد، اينهائى كه براى اسلام دلسوز هستند اينها بنشينند و پيدا كنند افراد را، تربيت كنند افراد را، همانطورى كه در قم الان مشغولند براى پيدا كردن قاضى و تربيت كردن قاضى، آقايانى هم كه در بلاد ديگر هستند و خارج هستند از صحنه و نمى‏توانند كه مسأله چه مسأله مشكلى است، كمك كنند بر اين مشروع و بر اين امر شرعى، كمك كردن به امر شرعى تكليف آقايان است يا فحاشى تكليف آقايان است؟ كمك كردن به اينكه قضاوت به طور شرعى انجام بگيرد، يك تكليف شرعى است يا اينكه به باد فحش گرفتن قضاوت را و جمهورى اسلامى؟ اين امرى است كه من به علماى علام بلاد عرض مى‏كنم كه هر جا هستند و در هر ناحيه‏اى كه هستند كمك كنند به اين جمهورى نو پاى اسلامى، با هم همكارى كنند، اگر قاضى‏هاى خوبى را در هر آستانى پيدا كردند و معرفى كردند و شوراى قضائى قبول نكرد، آنوقت حق اين دارند كه شما قاضى خوب را قبول نكرديد و قاضى بد به جاى او گذاشتيد. بهتر اين است كه آقايان كسانى كه اشكال دارند بنشينند و رفع اشكال بكنند.

ما چطور با كسانى كه قيام مسلحانه بر ضد اسلام مى‏كنند، مى‏توانيم تفاهم بكنيم؟

و آنهائى كه به حكومت اشكال دارند و اصلا در مقابل جمهورى اسلامى ايستاده‏اند و حكومت‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 218

اين جمهورى را قبول ندارند، من به آنها هم عرض مى‏كنم كه شما سراغ داريد يك دولتى كه اگر اين دولت از بين برود به جاى اين دولت آن دولت بيايد، بعد از چند روز اين مملكت يك گلستانى بشود؟ شما سراغ داريد يك جمعيتى را كه بتوانند چند ميليون جمعيت آواره، يك مقدار آواره جنگى، يك مقدار آواره از عراق، يك مقدار آواره از افغانستان، شما سراغ داريد يك مبدائى را، كه اين دولت آن مبدأ را مخفى كرده است و اشخاصى هستند كه اگر بيايند آن مبدأ را پيدا مى‏كنند و همه اينها را اصلاح مى‏كنند، آيا شما يك همچو حكومتى را سراغ داريد؟ آيا مى‏دانيد شما داريد چه مى‏كنيد؟ شما داريد كارى مى‏كنيد كه اگر اين حكومت از بين برود و اگر اين جمهورى برود، به جاى او امثال ازهارى خواهد آمد. آنها در خارج نشسته‏اند، در پاريس نشسته‏اند و نقشه مى‏كشند براى اينكه بيايند و جاى حكومت اسلامى را بگيرند و خودشان حكومت كنند. شما داريد يك اشخاصى را كه اگر اين حكومت از بين رفت آنها را بياوريد و فوراً به طور اعجاز همه كارها را انجام بدهيد؟ شما داريد حكومتى را كه در اين حالى كه ما در جنگ هستيم و در محاصره اقتصادى به حسب واقع هستيم ولو اينكه لفظاً گفته‏اند نه لكن عملاً هست و طلب‏هاى ما را خارجى‏ها مى‏دهند، چيزهائى كه ازشان خريده‏اند دولت، به آنها نمى‏دهد و همه جا مخالفت با اين جمهورى اسلامى مشغول فعاليت هستند، شما يك حكومتى داريد كه اگر اين جمهورى اسلامى كه همه جايش كه مى‏گوييد خراب است، اين خراب برداشته بشود، يك حكومت اسلامى زمان رسول‏الله جاى او بنشيند؟ اگر سراغ داريد معرفى كنيد، معرفى كنيد كه اين افرادى هستند كه اگر اين حكومت از بين برود، تمام كارهائى را كه حالا زمين مانده است يا اينكه نتوانسته است اين دولت انجام بدهد، آنها انجام مى‏دهند، آنها همه آواره‏ها را مسكن برايشان با يك روز يا ده روز يا يك ماه درست مى‏كنند و همه چيزشان را اصلاح مى‏كنند و جنگ را هم به پايان مى‏رسانند و صلح ايجاد مى‏كنند، به طورى كه شرافتمندانه براى ايران باشد، و همه امور را اصلاح مى‏كنند، فوراً كشاورزى را به راه مى‏اندازند و بازرگانى را به راه مى‏اندازند و دانشگاه‏ها را دانشگاه اسلامى مى‏كنند و همه جا را سرتاسر ايران را گلستان مى‏كنند. خوب، شماها اگر چنانچه سراغ داريد معرفى كنيد. خوب، مى‏خواهيد كه اين از بين برود، به جاى او حكومت سابق بيايد؟ اگر نمى‏توانيد معرفى كنيد و معرفى نكنيد، معلوم مى‏شود كه شما با جمهورى اسلامى به نام اينكه اسلامى است مخالف هستيد. اين اسلامى نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، شما مى‏خواهيد اين مطلب باشد كه جمهورى اسلامى نباشد هر كس ديگر مى‏خواهد باشد. آن كه مى‏گويد حالا از زمان شاه ملعون بدتر هست، مى‏فهمد چه مى‏گويد؟ مى‏فهمد دارد چه ضررى به اسلام وارد مى‏كند؟ مى‏فهمد كه در زمان شاه ملعون سابق، براين ملت، بر اين بانوان ملت ما، بر اين اشخاص ملت ما، بر اين روحانيت چه گذشت و چه رنج‏ها بردند و يك كلمه نتوانستند حرف بزنند؟ آقايان مى‏بينند كه حالا شكايت‏ها زياد است، پيشتر لابد شكايت نبوده است، پيشتر كه مال مردم را به زور مى‏گرفتند و جان مردم را آنطور تلف مى‏كردند، لابد شكايت نبوده! شكايت بوده جرأت اظهار نبوده. اگر يك روز مردم آزادى امروز را داشتند، آنوقت مى‏فهميد كه شكايات در آن زمان چه بوده، روحانيون چه شكايت‏هائى داشتند، بازارى‏ها چه

صحيفه نور ج 14 صفحه 219

شكايت‏هائى داشتند. امروز و آن روز فرقش اين است كه امروز مردم شكايت مى‏كنند اگر يك چيزى واقع بشود، و شما شكايات را چند برابر جلوه مى‏دهيد، آن روز مردم خفقان داشتند، اختناق در كار بود، جرأت نفس كشيدن نداشتند، حكومت سابق نفس‏ها را قطع كرده بود و شما به آنجا رسيديد كه صاف در مقابل حكومت مى‏ايستيد و مى‏گوئيد كه اين كار خطاست. شما جرأت مى‏كرديد كه در حكومت سابق يك همچو كلمه‏اى يا يك همچو مقاله‏اى بنويسيد؟ فرق ما بين حالا و آنجا اين است كه شمائى كه قلم‏هايتان خداوند آن قلم‏ها را بشكند آنطور آزاد است كه به همه چيزها و مقدسات اسلام مى‏نويسيد و پخش مى‏كنيد و جلوى شما گرفته مى‏شود، با اينكه بايد گرفته بشود. فرق حالا و سابق اين است كه در سابق شما تسليم بوديد، اگر هم در دلتان چيزى بود در زبانتان نمى‏شد اظهار كنيد و امروز در زبان و قلم و قدم كارهائى مى‏كنيد و جلوه مى‏دهيد اين جمهورى اسلامى را به اينكه اين از زمان سابق بدتر است. به اين نهضت خدا را تشكر كنيد، خوب‏هاى اين را ببينيد، آن مقدارى كه در اين دو سال خدمت شده است به اين ضعفا، به اين مستمندان و به اين مستضعفين، آنها را نگاه بكنيد، نه اينكه يك جائى يك فساد مى‏شود، شما تمام مسائل كه انجام گرفته است ناديده بگيريد، فقط آن را بگيريد، اين انحراف است، اين بى‏انصافى است اين خلاف رضاى خداست. چه كسانى كه دارند شب و روز به اين مملكت خدمت مى‏كنند، لكن آنقدر فساد زياد است و آنقدر خرابى زياد است كه نمى‏توانند به اين زودى اين كارها را انجام بدهند، و معذلك در اين دو سال به قدر پنجاه سال سابق كار انجام داده‏اند. شما ناشكرى نكنيد، خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته يك وقت به شما عنايتش را بر مى‏دارد و گرفتار همان مى‏شويد كه در طول پنجاه سال گرفتار بوديد و آنهائى كه اينطور هم با قلم‏هايشان علاوه با تفنگهايشان هم با ما معارضه دارند، ما به آنها كراراً گفته‏ايم و حالا هم مى‏گوئيم كه ما، مادامى كه شما تفنگ‏ها را در مقابل ملت كشيده‏ايد، يعنى در مقابل اسلام با اسلحه قيام كرده‏ايد، نمى توانيم صحبت كنيم و نمى‏توانيم مجلسى با هم داشته باشيم. شما اسلحه‏ها را زمين بگذاريد و به دامن اسلام برگرديد، اسلام شما را مى‏پذيرد و اسلام هوادار همه شماها هست، فقط گفتن به اينكه ما حاضريم و در آن نوشته‏اى كه نوشته‏ايد، در عين حالى كه اظهار مظلوميت‏هاى زياد كرده‏ايد، لكن باز ناشيگرى كرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه كرديد، ما چطور با كسانى كه قيام مسلحانه بر ضد اسلام مى‏خواهند بكنند مى‏توانيم تفاهم كنيم؟ شما اين مطلب را، اين رويه را ترك كنيد و اسلحه‏ها را تسليم كنيد و اگر مى‏گوئيد ما به قانون در عين حالى كه رأى نداده‏ايم، لكن سر به او مى‏سپاريم و قبول داريم او را، با قانون شما عمل كنيد و قيام بر ضد دولت كه برخلاف قانون است و قيام مسلحانه كه بر ضد قانون است و داراى اسلحه كه بر ضد قوانين كشور است، به اينها عمل كنيد، ما هم با شما بهتر از آنطورى كه شما بخواهيد عمل مى‏كنيم. ما مى‏خواهيم با آغوش باز همه گروه‏هائى كه هستند، بپذيريم و همه منحرفين را ميل داريم كه به استقامت برگردند. اسلام براى همين آمده است، اسلام آمده است كه راه مستقيم انسانيت را به مردم، به جهان ارائه بدهد و حتى الامكان هم خودش تعقيب كند براى برگرداندن منحرفين را به راه راست اسلامى. اسلام، بلكه تمام مكتب‏هاى توحيدى در طول تاريخ‏

صحيفه نور ج 14 صفحه 220

براى اصلاح بشر آمده است. پيغمبر اكرم براى اين مشركينى كه به جهنم خودشان را مى‏فرستادند، براى اينها تأسف مى‏خورد، غصه مى‏خورد براى اينها. اسلام دين رحمت است، دين عدل است، ديانت قانون است، شما به قوانين اسلام سر بگذاريد، گردن فرو بياوريد و كشور اسلامى ما همه شما را مى‏پذيرد و من هم كه يك طلبه هستم با شما حاضرم كه در يك جلسه، نه در يك جلسه، در ده جلسه با شما بنشينم و صحبت كنم، لكن من چه بكنم كه شما اسلحه را در دست گرفته‏ايد و مى‏خواهيد ما را گول بزنيد. برگرديد و به دامن ملت بيائيد و اسلحه‏ها را تحويل بدهيد و اذعان كنيد به اينكه ما خلاف كرده‏ايم، دعوى نكنيد كه ما در جبهه مشغول جنگ هستيم، دعوى اين را نكنيد كه ما از اول تا حالا هميشه طرفدار از اسلام و يا طرفدار از مردم بوديم، اين را دعوى نكنيد براى اينكه پذيرفته از شما نيست و شما قبل از اينكه اينجا به اين مطلب برسيد، مشت خودتان را باز كرده‏ايد. شما الان مى‏بينيد كه بعضى احزابى كه انحرافى هستند ما آنها را جزء مسلمين هم حساب نمى‏كنيم، معذلك چون بناى قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبت‏هاى سياسى دارند، هم آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد. پس بدانيد كه ما اينطور نيست كه با احزاب ديگرى، با گروه ديگرى دشمنى داشته باشيم، ما البته ميل داريم كه همه گروه‏ها و همه احزاب به اسلام برگردند و راه مستقيم اسلام را پيش بگيرند و همه مسلم بشوند، بر فرض اينكه نشدند، مادامى كه آنها با ما جنگى ندارند و با كشور اسلامى جنگى ندارند و در مقابل اسلام قيام مسلحانه نكرده‏اند، به طور آزاد دارند عمل مى‏كنند و به طور آزاد حرف‏هاى خودشان را دارند مى‏زنند، لكن شما بناى بر اين مطلب نداريد و من اگر در هزار احتمال يك احتمال مى‏دادم كه شما دست برداريد از آن كارهائى كه مى‏خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم، لازم هم نبود شما پيش من بيائيد. و حالا هم به موجب احكام اسلام نصيحت به شما مى‏كنم، شما در مقابل اين سيل خروشان ملت نمى‏توانيد كارى انجام بدهيد. شما اگر يك وقت ملت قيام كند، مثل يك ذره‏اى در مقابل اين سيل خروشان هستيد، برگرديد به دامن اسلام، بيائيد آن چيزى را كه ديگران مى‏خواهند، به شما بدهند و وعده آن را به شما مى‏دهند، در اسلام براى شما مهياست، شما دست برداريد از قيام مسلحانه و آن چيزهائى كه به غارت برده‏ايد از بيت المال مسلمين برگردانيد و با مسلمين ديگر با هم باشيد. و شما معزز و محترم هستيد، لكن مادامى كه اسلحه در دست شماست و شما در همين نوشته اظهار مظلوميت و اظهار اينكه ما مى‏خواهيم كارها درست بشود و تفاهم بشود، وقتى در همين جا تهديد به قيام مى‏كنيد ما نمى‏توانيم از شما اينطور مسائل را قبول كنيم، لكن بهتر است كه شما با اين جمهورى مخالفت نكنيد. اگر شما واقعاً براى مردم و براى اين ملت و براى اين كارگرها و براى اين دهقان‏ها دلسوز هستيد، اين را بدانيد كه اگر اين جمهورى اسلامى خداى نخواسته شكست بخورد، شكست مستضعفين در سرتاسر جهان است.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 226

تاريخ 28/2/60

بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده نيروى دريائى و پرسنل ناوگان بندرعباس و اقشار مختلف مردم استان و جزاير استان هرمزگان

ولادت فرخنده على ابن ابيطالب

بسم الله الرحمن الرحيم

من اين روز مبارك را بر تمام مسلمين و بر ملت شريف ايران و به قواى مسلح جمهورى اسلامى و به عشاير نيرومند همه كشور و آن عشايرى كه از كهكيلويه و بوير احمد در اينجا حاضرند و به شما نيروى دريايى و به ساير آقايانى كه از هرمزگان آمده‏اند و از جزيره‏هاى ثلاث، تبريك عرض مى‏كنم. اين روز، روزى است كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كه باب وحى و امانتدار وحى بود متولد شد و اين روزى است كه قرآن كريم و سنت رسول اكرم به ولادت اين مولود بزرگ مفسر پيدا كرد و پشتوانه وحى و پشتوانه اسلام بوجود اين مبارك مولود قوى شد كه اتمام بعثت به وجود اين مولود بزرگ شد و بايد بگوئيم فتح باب وحى و تفسير وحى و ادامه وحى به وجود مقدس اين سرور. و من اين روز را كه هم روز بعثت است و هم روز ولايت است و هم روز نبوت است و هم روز امامت است، به همه آقايان و همه ملت تبريك عرض مى‏كنم.

آنچه كه اولياء خدا بدان توجه داشتند سلامت در دين و نفس بود

ما بايد دنبال تعليمات اسلام باشيم و كشور ما كه به اسم اسلام و به اسم قرآن كريم و با اسم الله اكبر اين جمهورى اسلامى را مستقر كرد، بايد كوشش ما هر جا كه هستيم و در هر يك از ارگان‏ها كه هستيم و در هر جاى ايران كه هستيم اين باشد كه اسلام در آنجا پياده شود و تحقق پيدا كند. ما اگر چنانچه اسلام را در اين كشور متحقق كنيم و نيروهاى مسلح ما، چه نيروى دريايى يا هوايى يا زمينى و چه پاسداران متعهد و چه ساير قشرهاى ملت از نيروهاى مسلح گرفته تا ساير قشرهاى مردم، متعهد به اسلام باشيم و دنباله وحى و دنباله امام باشيم و دنباله آن بزرگوارى كه امروز روز اوست باشيم، خوفى از هيچ چيز نداريم. خوف از مرگ براى آن است كه كسى مرگ را آخر زندگانى بداند و كسى مى‏ترسد كه با مرگ به نابودى برسد يا به مراحلى از جزا و عقاب برسد، لكن اگر ما با سلامت ايمان از اين دنيا برويم، چه در جبهه‏هاى جنگ كه جبهه شهادت است و چه در جبهه‏هاى پشت جنگ كه آن هم جبهه جنگ و شهادت است، اگر ما نايل بشويم، به فوز شهادت، باكى از اين نداريم كه در اين درياى

صحيفه نور ج 14 صفحه 227

پرخروش عالم ما شكست بخوريم شكست صورى، يا پيروز بشويم پيروزى صورى، اگر ما در آن مرحله از سير كه داريم پيروز از كار درآئيم، مرگ ما پيروزى است و حيات ما نيز پيروزى است. كوشش كنيد كه در آن ميدانى كه ميدان مبارزه بين الله و شيطان است، ميدان مبارزه بين نفسانيت انسان و روح است، در آن ميدان پيروز بشويد، كه اگر اين پيروزى به دست شما آمد از هيچ شكستى باك نداشته باشيد كه آنها شكست نيست. على عليه‏السلام در وقتى كه رسول اكرم، به حسب روايت، فرمود كه تو شهيد خواهى شد، به فكر اين بود كه آيا با سلامت دين يا نه، سؤال مى‏كند كه من دينم سالم است؟ مى‏فرمايد كه بله. آن چيزى كه اولياى خدا توجه به او داشتند سلامت در دين و سلامت نفس بود. حضرت على ابن الحسين هم وقتى كه پدر بزرگوارش فرمود كه شهيد خواهيم شد، عرض كرد مگر ما بحق نيستيم فرمود: چرا، ما بحقيم . بعد عرض كرد كه ما از چه ديگر بترسيم، ما كه از موت ترس ديگر نداريم.

توجه داشته باشيد در ساير جاها كه مجتمع هستيد از تخلفات اسلامى پرهيز كنيد

برادران من! كوشش كنيد كه در هر جا كه هستيد، هر شغلى كه داريد، هر نظامى كه هستيد، با هر ايده‏اى كه هستيد شما توجه كنيد كه اين راه اسلام را به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است اين راه طى كنيد كه با طى كردن اين راه شما پيروزيد. امروز شما ببينيد كه مواجه با چه اشخاص و جمعيت هستيد، مواجه با آنها كه نفاق دارند و با نفاق ادعاى اسلام مى‏كنند و آنوقت يك حبسى‏هائى كه در جاهائى پيش دموكرات‏ها محبوس بودند بر خلاف همه مقررات انسانى، مقررات اسلامى با ادعاى به اينكه مسلمان هستيم، آنها را بمباران مى‏كنند و با آن طرز فجيع به شهادت مى‏رسانند. اينها دليل بر اين است كه شكست خورده‏اند و وازده‏اند در جمعيت عالم، چون شكست خورده‏اند با اين دست و پا مى‏خواهند يك صورتى براى خودشان درست كنند و آنوقت با آن وضع و با آن وضع جنون آميز و حيوانى، جوان‏هاى عزيز ما را كه گفته مى‏شود قريب دويست نفر در آن محبس بودند به شهادت رساندند يا بسيارى را زخمى و بسيارى را شهيد كردند. اين وضعى است كه ما مواجه با اينطور جنايتكاران هستيم، جنايتكارانى كه الهام از جنايتكاران بزرگ مى‏گيرند و با افراد ملت خودشان اين نحو رفتار مى‏كنند. شما برادران توجه داشته باشيد كه به راه اسلام برويد و تخلف نكنيد و در همه جاها كه هستيد، در پادگان‏ها و در ساير جاها كه مجتمع هستيد، از تخلفات اسلامى پرهيز كنيد و شما ببينيد كه آنهائى كه با شما مقابل هستند وقتى كه شكست مى‏خورند آنطورى كه گفته شده است در سنگرهاى آنها آلات لهو و لعب و مشروبات پيدا مى‏شود. شماها توجه كنيد كه شمايى كه امروز لشكر اسلام هستيد، ارتش اسلام هستيد، پاسداران اسلام هستيد، بايد با آنهائى كه پاسدار كفرند و نفاقند فرق داشته باشيد. شما بايد جاهايى كه زندگى مى‏كنيد مسجد شما باشد، معبد شما باشد. شما در عبادت خدا هستيد. شما در سنگرها كه هستيد عبادتگاه شماست سنگرها، براى اينكه شما دنبال اسلام هستيد و دنبال امام مسلمين على ابن ابيطالب سلام الله عليه.

صحيفه نور ج 14 صفحه 228

من از همه قواى مسلح، چه نيروى دريائى كه بسيارى‏شان در اينجا تشريف دارند و چه نيروى هوائى و چه نيروى زمينى و از پاسداران متعهد و از عشاير نيرومند و از جهاد و از همه نيروهايى كه ملى هستند و از ملت جوشيده‏اند و از همه سازمان‏ها تشكر مى‏كنم و خداى تبارك و تعالى پشتيبان همه شما هست و شما بايد با همكارى هم، همفكرى هم با توجه به اينكه نظام به طور صحيح ملحوظ بشود و مراتب ملحوظ باشد با هم به جنگ كفار مى‏رويد و انشاءالله پيروزى با شماست و خداوند شما را پيروز كند، هم در پيروزى با جنگ داخلى كه جنگ نفس است و هم پيروزى در خارج كه قواى كفر است و قواى نفاق. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 230

تاريخ: 2/3/60

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان عضو جهاد دانشگاهى اصفهان

بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب سهم بيشترى از مردان دارند

بسم الله الرحمن الرحيم

آنچه كه در ايران بزرگتر از هر چيز بود، تحولى است كه در بانوان ايران حاصل شد. بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب سهم بيشترى از مردان دارند و امروز هم كه در پشت جبهه‏ها مشغول فعاليت هستند، سهم آنها بيشتر از ديگران است و در تربيتى كه اشتغال دارند، چه تربيت كودكانشان و چه تربيت خردسالانشان و چه تربيت‏هائى كه در كلاس‏ها و جاهاى ديگر مجالس دارند، باز سهم بزرگى در اين انقلاب دارند. عواطفى كه در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها اين عواطف نيست و لهذا آن چيزى كه در پشت جبهه از روى عواطف از بانوان صادر مى‏شود و بيشتر و بالاتر و ارزنده‏تر است از آن چيزى كه از مردها صادر مى‏شود. به موجب عواطفى كه بانوان دارند آنها براى جبهه كارهاى بسيار مفيد انجام داده‏اند و انجام مى‏دهند و از همه مهمتر اينكه بانوان بعد از انقلاب با تمام كوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامى همقدم بلكه پيشقدم در امور كشور بوده‏اند و برخلاف آنچه كه در رژيم سابق با برنامه‏ريزى از طرف چپاولگران جهان مى‏خواستند به سر بانوان ما بياورند و فاجعه‏ها را چند برابر كنند، بحمدالله موفق نشدند.

و امروز ما مى‏بينيم كه بانوان محترم ايران در سرتاسر كشور يك عضو مفيد و يك جمعيت متعهد معتقد هستند كه به كشور خودشان خدمت مى‏كنند و پشتوانه هستند از براى اين كشور، و من اميدوارم كه تمام جهات اسلامى را در نظر بگيرند و با اسلحه ايمان و تعهد به اسلام اين پيروزى را به پيش ببرند و پشتوانه اين انقلاب باشند و همانطورى كه جوانان را تربيت كردند و به جبهه فرستادند و در عين حالى كه مادران، جوانانشان در جبهه شهيد شده‏اند، با كمال خوشروئى و افتخار، افتخار مى‏كنند بر اينكه جوان آنها در راه اسلام شهيد شده است و باز هم پيشنهاد مى‏كنند كه جوانان ديگر هم داريم و به اسلام تقديم مى‏كنيم. اين مطلبى است كه براى خاطر اسلامى بودن اين انقلاب، اين تحول حاصل شده است. آنها مى‏خواستند كه بانوان ما را به طور دلخواه خودشان عرضه كنند و اين قشر بزرگ كشور را به تباهى بكشند كه با تباهى آنها تمام كشور در نسل‏هاى آينده به تباهى كشيده مى‏شد و خداى تبارك و تعالى بر اين ملت منت نهاد و اين پيروزى را نصيب كشور ما فرمود كه به واسطه تعهد بانوان اميدواريم كه در آتيه پشتوانه اين ملت و اسلام محكمتر بشود و با كوشش شما بانوان محترم

صحيفه نور ج 14 صفحه 231

جوانانى به كشور و باز كسانى كه هم در جبهه بتوانند از عهده جنگ و تا پيروزى اقدام كنند و هم در داخل بتوانند و در پشت جبهه‏ها بتوانند به كارهاى عمرانى و كارهاى ديگرى كه مفيد به حال كشور است قيام كنند. شما را رژيم سابق نشناخته بود و گمان مى‏كرد كه بانوان ايران مثل همان چند نفر يا عده معدود منحرفين است و اينها هم به دست آنها مى‏شود كه انحراف پيدا كنند، لكن بانوان محترم ايران ثابت كردند كه دستخوش اينطور توطئه‏ها نشده‏اند و نمى‏شوند و ثابت كردند كه در دژ محكم عفت و عصمت هستند و جوانان صحيح و نيرومند و دختران عفيف و متعهد به اين كشور تسليم خواهند كرد و هيچ گاه نخواهند در آن راه‏هائى كه قدرت‏هاى بزرگ براى تباه كردن اين كشور پيش پاى آنها گذاشته بود، به آن راه‏ها نخواهند رفت.

من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه ملت و همه مردها و زن‏ها و بانوان محترم را خواهانم و اميدوارم كه با كوشش شما و با تعهد شما اين كشور به طور چشمگير به پيروزى‏هاى نهائى موفق شود. سلام و درود بر شما بانوان محترم و بر همه ملت.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 232

تاريخ: 4/3/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و جهاد دانشگاهى دانشگاه علم و صنعت و سازمان پژوهش‏هاى علمى و صنعتى كشور

اسلام در رأس اديانى است كه از علم و تخصص تمجيد كرده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم

اشكال ما اين است كه مواجه هستيم با اشخاصى كه بدون توجه به مشكلات و بدون توجه به خواست‏هاى ملت به مجرد اينكه گفته‏شود كه فلان مركز بايد اسلامى باشد آنها مى‏گويند يعنى تخصص نباشد. اينها مى‏خواهند كه به دنيا ارائه بدهند كه اسلام با علم و تخصص مخالف است، در صورتى كه آيات قرآن كريم آنقدر راجع به علم و راجع به دانش سفارش فرموده است كه شايد در ساير كتب ديگر نباشد. اسلام با تخصص، با علم، كمال موافقت را دارد لكن تخصص و علمى كه به خدمت ملت باشد، به خدمت مصالح مسلمين باشد. يك صحبت اين است كه ما متخصص نمى‏خواهيم، كه اين را به طور تبليغات نسبت‏دهند به بعضى مثلاً مسلمين كه وقتى مى‏گويند بايد در دانشگاه انقلاب فرهنگى بشود، بايد دانشگاه‏ها اسلامى باشد، اينها از اين فوراً منتقل مى‏كنند مطلب را به اينكه دانشگاه‏ها ديگر طبيب لازم ندارد، متخصص طب نمى‏خواهد، متخصص صنعت‏هاى پيشرفته را مى‏خواهد، فقط بايد بروند آنجا و مسائل، احكام اسلامى را بگويند. اين از شيطنت‏هائى است كه شايد بعضى از افراد و گروه‏ها نسبت به اسلام و انجمن‏هاى اسلامى كه گفته مى‏شود و خصوص انقلاب فرهنگى اينطور تبليغات مى‏شود. اينها نمى‏دانند كه مقصود ما كه مى‏گوئيم بايد تمام گروه‏ها، تمام نهادها و بخصوص دانشگاه كه مركز علم است و مغز متفكر جامعه است، ما كه مى‏گوئيم بايد اينها اسلامى باشد، نمى‏گوئيم كه ما احتياج به متخصص نداريم. تا آنجا اسلام كوشش دارد براى متخصص كه در احكام عادى هم، در احكام شرعى هم متخصص‏تر را ميزان قرار داده است، رأى متخصص‏تر را ميزان قرار داده است. ما مسأله ديگر مى‏گوئيم، درد ما يك درد ديگرى است. درد اين است كه كشور ما را آنطور در اين سنين زيادى كه خارجى‏ها پا باز كردند به آن و خصوصاً در اين 50 سال دوره سياه پهلوى آنطور تبليغات كرده بودند و كردند كه آنها مى‏خواهند در ذهن ملت ما و جوان‏هاى ما متمركز كنند كه ايران، اسلام از عهده اينكه يك علمى را، يك تخصصى را، يك صنعتى را ايجاد كند عاجز است، ما حتما بايد يا دستمان را در همه چيزها به طرف شرق و كمونيست دراز كنيم يا دستمان را به طرف آمريكا و ممالك غربى سرمايه دارى. آنطور تبليغات كرده‏اند كه مى‏گويند بايد ما تمام چيزها را از سر تا به پا بايد ما غربى بشويم يا شرقى باشيم. من در تركيه كه بودم مجسمه آتاترك را كه در بعضى

صحيفه نور ج 14 صفحه 233

ميدان‏ها گذاشته بودند و دستش را بلند كرده بود، گفتند كه اين دست را طرف غرب بلند كرده و مى‏خواهد بگويد كه ما بايد هر چه داريم از غرب بيايد. در ساير ممالك اسلامى هم تبليغات را طورى كرده بودند كه ما در هر امرى بايد مستشار از غرب يا از شرق بياوريم و اصلاً مغز ايرانى لايق اين نيست كه يك كار مثبتى بتواند انجام بدهد، حتى كشاورزى هم نمى‏تواند. اين يك برنامه‏اى بوده است كه ريخته شده بوده است و تبليغاتى كه در دنبال اين برنامه به طور وسيع شده بود باور آورده بود ملت ما را، بسيارى از افراد ما را به اينكه ما هيچ نداريم و نمى‏توانيم هم داشته باشيم ما بايد حتماً برويم يا به طرف غرب و در بلوك غربى واقع بشويم تا آنها به ما ترحم كنند و حاجت‏هائى كه ما داريم آنها برآورده كنند و يا بايد به طرف شرق كمونيست برويم تا آنها اين عمل را انجام بدهند و الان هم مغزهائى هست كه خود را مغز متفكر مى‏دانند، باز باورشان نشده است كه خود ما هم مى‏توانيم آدم باشيم. آنكه ما اصرار داريم به اينكه دانشگاه كه مغز متفكر يك ملت است بايد از وابستگى‏هاى به شرق و غرب كنار برود و نمى‏شود كه كنار برود الا اينكه فرم اسلامى را پيدا بكند، آن اين نيست كه دانشگاه ما نبايد علم و صنعتى تحصيل كند بلكه بايد فقط همين آداب صلوه را بجا بياورد. اين يك مغالطه‏اى است كه تا صحبت دانشگاه اسلامى و اينكه بايد انقلاب فرهنگى پيدا بشود، فرياد مى‏زنند آنهائى كه مى‏خواهند ما را به طرف شرق و عمدتاً به طرف غرب بكشانند، اين است كه اينها با تخصص مخالفند، با علم مخالفند. خير، ما با تخصص مخالف نيستيم، با علم مخالف نيستيم، با نوكرى اجانب مخالفيم. ما مى‏گوئيم كه تخصصى كه ما را به دامن آمريكا بكشد يا انگلستان، يا به دامن شوروى بكشد يا چين، اين تخصص، تخصص مهلك است، نه تخصص سازنده. ما مى‏خواهيم متخصصينى در دانشگاه تربيت بشوند كه براى ملت خودشان باشند، نه براى كشاندن دانشگاه - را - به طرف شرق يا طرف غرب.

ما مى‏خواهيم كه تمام اداراتى كه در اين كشور هست و تمام جاهائى كه صنعت مى‏خواهند ايجاد كنند و مى‏خواهند - به اين مملكت - در صنعت بزرگ بشوند و در علم، ما مى‏خواهيم اين علم و صنعت و همه چيزها در خدمت ملت باشد، نه در خدمت اجانب. تخصصى كه در خدمت اجانب است ضررش از همه چيزها بالاتر است. علمى كه ما را بكشد به طرف آمريكا يا شوروى، آن علم، علم مضر است، آن علمى است كه براى ملت‏ها هلاكت مى‏آورد. اشخاصى كه در دانشگاه سابق تربيت شدند الا قليلى از آنها، اينها براى كشور ما اگر ضرر نداشتند، كه داشتند، نفعى نداشتند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم در خدمت خود ملت، در خدمت خود ايران، نه دانشگاهى داشته باشيم كه در شعار اين باشد كه ما مى‏خواهيم كه ايران متمدن آباد داشته باشيم و رو به دروازه تمدن برويم و وقتى كه واقعش را ديديم و ديديد، از همه جهات وابسته بوديم. ما با دانشگاهى كه ما را وابسته به خارج بكند، هر خارجى مى‏خواهد باشد، ما با دانشگاه از اساس مخالفيم. ما دانشگاهى مى‏خواهيم كه ما را از وابستگى‏ها بيرون بياورد ما را مستقل كند، تمام كشور ما را مستقل كند و از وابستگى‏ها خارج كند. ما متخصص مى‏خواهيم و اسلام با تخصص موافق است و اسلام در رأس اديانى است كه از علم و تخصص تمجيد كرده و مردم را دعوت كرده‏است، حتى دعوت كرده است كه

صحيفه نور ج 14 صفحه 234

هر جا يافتيد علم را، حتى از هر كافرى يافتيد، آن را بگيريد، اما بايد بگيريد و در خدمت اسلام و كشور باشد، نه علم را بگيريد و بر ضد كشور خودتان استعمال كنيد. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم و يك كشورى داشته باشيم كه اين وابستگى مغزى ما را كه مقدم بر همه وابستگى‏ها و خطرناكتر از همه وابستگى‏هاست نجات بدهد. ما اساتيد دانشگاهى را مى‏خواهيم كه آن اساتيد بتوانند مغزهاى جوان‏هاى ما را مستقل بار بياورند، غربى نباشند، شرقى نباشند، رو به غرب نايستند، آتاترك نباشند و تقى زاده هم نباشند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم كه بعد از چند سال ديگر تمام حوائج خودمان را، خودمان تحصيل كنيم. ما با تخصص هيچ مخالفتى نداريم و آن چيزى را كه ما با آن مخالفيم وابستگى مغزهاى جوان‏هاى ما به خارج، شرق و غرب است كه دانشگاه‏هاى ما الا عده معدودى يا در صدد نبودند كه اين وابستگى را بردارند يا در صدد بودند كه وابسته كنند اين مغزها را به خارج. ما مى‏خواهيم كه اگر چنانچه مرضى پيدا كرديم اينطور نباشد كه بگويند بايد حتماً برويد به انگلستان، حتماً برويد به آمريكا، ما مى‏خواهيم كه همانطورى كه يك آمريكائى اگر مريض شد به ايران نمى‏آيد و يك انگليسى اگر مريض شد به ايران نمى‏آيد، يك ايرانى هم اگر مريض شد، جاى ديگر نرود. ما يك همچو تخصصى مى‏خواهيم كه جورى بار بياورد كشور را و جوان‏هائى كه در رأس امور كشور هستند جورى بار بياورد كه اينها مغزهايشان وابسته نباشد و فكرى جز اسلام و ايران در سرشان نباشد. ما با تخصص مخالف نيستيم، انجمن‏هاى اسلامى هم همين طور كدام انجمن اسلامى مى‏تواند با تخصص مخالف باشد؟ كدام انجمن اسلامى مى‏خواهد كه تمام جوان‏هاى ما در رشته‏هاى مختلف متخصص باشند و خودكفا باشند؟ همه مى‏خواهند، لكن دانشگاه‏هاى زمان سابق را ديديد كه ما بعد از چندين سال، سال‏هاى طولانى كه دانشگاه داشتيم، آنوقت يك كسى كه به عنوان رئيس مملكت خودش را جا زده بود و آن شاه مخلوع بود، براى آپانديس يكى از بستگان خودش از خارج آدم آورد و طبيب آورد كه عمل كند، براى اينكه او در مغز پوكش مى‏دانست اين معنا را كه جورى اين ايران را وابسته كرده كه خودشان از عهده اين معنا بر نمى‏آيند و اگر برآيند هم بايد كارى كرد كه به همه ملت‏ها فهماند كه ما هيچ نيستيم، ما حتى عمل آپانديس هم بعد از مدت دانشگاه نمى‏توانيم انجام بدهيم. ما مى‏خواهيم اين فكر را از توى كله‏ها بيرون كنيم. انجمن اسلامى بايد در صدد اين معنا باشند كه اين فكر را از اذهان بيرون كنند و خودشان را بيابند بعد از اينكه در قرن تقريباً خودشان را گم كرده بودند. ما مى‏خواهيم طورى باشد و افرادى تربيت بشود كه كتاب قانون او در اروپا الان هم مورد استفاده است، نه اينكه كسى باشد كه، اشخاصى باشند كه الفباى مسائل اسلامى را نمى‏دانند و تا صحبت مى‏شود مى‏گويند اسلام نمى‏تواند. ما يك همچو دانشگاهى مى‏خواهيم كه با همطراز با حوزه‏هاى علميه‏اى كه وابستگى هيچ روز نداشته‏اند با خارج و اگر يك كس، يك نفر، دو نفر وابستگى داشتند، رسوا هستند. ما مى‏خواهيم دانشگاهى باشد كه همفكر باشد با دانشگاه‏هاى علميه قديمى كه آنها هيچ روز وابسته به خارج نبودند و اگر فردى يا افرادى از آنها منحرف بودند، در بين آنها رسوا بودند. ما مى‏خواهيم يك همچو مطلبى تحقق پيدا بكند.

صحيفه نور ج 14 صفحه 235

و البته بايد راجع به انجمن‏هاى اسلامى هم من يك تذكرى كه دائماً داده‏ام و لازم است باز هم بدهم اين است كه چشم و گوش خودتان را باز كنيد كه در انجمن‏هاى اسلامى هم ممكن است كه از اين غربزده‏ها و شرق زده‏ها وارد بشوند و به شما بگويند، اينطور ارائه بدهند كه ما صد در صد اسلامى هستيم و شرقى و غربى نيستيم، در صورتى كه شرقى باشند يا غربى باشند. بايد شما توجه بكنيد كه انجمن‏هاى اسلامى طورى باشند، اشخاصى باشند كه آزمايش شده باشند، سوابق آنها معلوم باشد، كارهائى كه قبل از انقلاب مى‏كردند معلوم باشد، كارهائى كه بعد از انقلاب كرده‏اند معلوم باشد كه خداى نخواسته در انجمن‏هاى اسلامى يك وقت يك وضعى پيش نيايد كه توجه شما سلب بشود از واقعيت و يك وقت ببينيد كه انجمن اسلامى هم گرايش پيدا كرده است به شرق يا گرايش پيدا كرده است به غرب - اين - در همه انجمن‏هاى اسلامى اين سفارش را من كرده‏ام مكرر و در انجمن‏هاى اسلامى علم و صنعت، در انجمن‏هاى اسلامى دانشگاه‏ها اهميتش از همه جا بيشتر است و بايد اين معنا با تمام قدرت، با تمام توجه و با تمام بررسى اين معنا را شما پيگير باشيد كه در انجمن‏هاى اسلامى شما اشخاص منحرف نباشد و امروز بدانيد كه چون مى‏توانند به اسم غير اسلام يك مسأله‏اى را عنوان كنند، با اسم اسلام درست مى‏كنند. همان منحرفين هم با اسم اسلام مى‏خواهند مسائل خودشان را پخش كنند، همان اشخاصى هم كه اسلام را سد راه خودشان مى‏دانند و با اسلام صد در صد مخالف هستند، آنها هم با اسم اسلام وارد ميدان مى‏شوند نه اينكه وارد بشوند و بگويند ما مسلمان نيستيم، نه آنها خطر آنها خيلى زياد نيست. خطر آنهائى كه با اسم اسلام در ادارات، در دانشگاه، در ساير ارگان‏هاى ديگر با اسم اسلام وارد مى‏شوند و به اسلام اعتقاد ندارند، بيشتر از خطر آنهائى است كه اسلام را مى‏گويند ما قبول نداريم و چهره‏شان واضح است، مردم از آنها احتراز مى‏كنند و آنها نمى‏توانند يك خطر مهمى داشته باشند. بايد انجمن‏هاى اسلامى و خصوصاً انجمن‏هاى اسلامى دانشگاه‏ها توجه به اين معنا را داشته باشند.

و بايد اشخاصى كه مأمور انقلاب فرهنگى هستند بايد در كار خودشان دقيق باشند و كوشا باشند كه اشخاصى متعهد را پيدا بكنند و با مشورت آنها زودتر كارها را انجام بدهند كه انشاءالله به تدريج، به عده، به تدريج اين دانشگاه باز بشود و دانشگاهى باشد كه براى خود ما باشد، نه دانشگاهى كه ما را گرايش بدهد به خارج، چه در طرف چپ يا در طرف راست و من اميدوارم كه اين آقايانى كه مأمور اين معنا هستند كه انقلاب فرهنگى بكنند، كمك بشوند از اشخاصى كه توجه به مسائل دارند و از اشخاصى كه به اسلام و به كشور خودشان عقيده دارند و گرايش غربى و شرقى ندارند، به اينها كمك كنند. آنها هم همانطورى كه قبلا به آنها تذكر داده‏ام دعوت كنند از اينها كه انشاءالله به زودى اين مطلب حاصل بشود و ما يك دانشگاه اسلامى كه در فكر اين باشد كه اين ملت را از اين واكنش‏هائى كه تاكنون پيدا كرده است نجات بدهند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 236

تاريخ: 6/3/60

بيانات امام خمينى در جمع كليه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى‏

مجلس يك معلم باشد از براى همه كشور و مجلس‏هاى بعد و نسل‏هاى آينده‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من يك كلمه راجع به مجلس و محيط مجلس عرضى دارم و يك كلمه هم راجع به كشور و كسانى كه در اين كشور مشغول به خدمت هستند. آنكه راجع به مجلس است، يك مقدار زيادش را ديشب از تلويزيون آقايان ديدند كه من در سال قبل آن مسائل را گفتم و بايد عرض كنم كه مع الاسف آن كه من مى‏خواستم نشده است. من مى‏خواستم كه اين مجلس يك معلم باشد از براى همه كشور و براى مجلس‏هاى بعد و نسل‏هاى آينده كه كيفيت مشاوره وكلا بايد اين نحو باشد، نه آن نحوى كه در مجالس سابق و خصوصاً اين مجالس آخر پنجاه ساله، آنطور نباشد و آقايان در يك محيط آرام مسائلى كه دارند با آرامش بيان كنند، اختلافاتى كه در ديدها دارند، در سليقه‏ها دارند اينها را با يك آرامش خاطر بيان كنند و حل و فصل كنند و راجع به مسائل كشور هم كه در آنجا مى‏آيد باز هم با يك محيط آرام، كه در محيط آرام است كه عقل‏ها مى‏توانند كار بكنند. آن روزى كه غضب توى كار آمد عقل كنار مى‏رود. قوه غضبيه هر وقت به راه افتاد، عاقله را كنار مى‏زند و به روى بى عقلى صحبت مى‏كند. قاضى اگر چنانچه در حال غضب باشد، نبايد حكم بدهد براى اينكه حكم در حال غضب حكمى است كه از منشاء عقلى و شرعى صادر نمى‏شود. شما مسائلى كه داريد فرض كنيد كه يك نفر مى‏رود و مسائل خودش را مى‏گويد، انتقاد هم دارد، انتقادات آزاد است به اندازه اى كه نخواهند يك كسى را خفيف كنند يا يك گروهى را خفيف كنند و از صحنه خارج كنند. انتقاد براى ساختن، براى اصلاح امور، اين لازم است، هر مجلس بايد اين انتقادات را داشته باشد لكن اگر اين انتقادات، آن كه انتقاد مى‏كند با آرامش خاطر و با نظر صحيح انتقاد بكند، آن كه جواب مى‏دهد آن هم اگر با نظر صحيح و بدون اينكه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آنوقت منطق در مقابل منطق است و اگر چنانچه با هياهو و جار و جنجال بخواهيد شما يك مسأله را حل بكنيد و هر كسى در نظر داشته باشد كه طرف مقابل خودش را مثل يك دشمن بكوبد، عقل‏ها كنار مى‏رود و قوه غضبيه كه بدترين قوه‏هاست اگر مهار نشود، آنها در كار مى‏افتند و مسائل را علاوه بر اينكه حل نمى‏كنند مشكل‏تر مى‏كنند.

صحيفه نور ج 14 صفحه 237

حق هر جا كه هست بايد دنبالش رفت

سه جور نظر انسان ناچار دارد؛ يك نظرى كه نظر بيطرف است، اين يك نظر است، يكى هم نظر طرفدارى از يك روش، از يك جريان، يك نظرى هم مخالف با يك روش و يك جريان، نظر بيطرف و نظر طرفدارى از يك مسأله و نظر طرفدارى از يك مسأله ديگر. نظرى كه نظر حب باشد به يك جريانى يا بغض باشد به يك جريانى، اين نظر نمى‏تواند يك نظر سالم باشد حب الشى‏ء يعمى و يصم بغض هم همين طور است نور عقل را خاموش مى‏كند. حب مفرط به يك روشى اسباب اين مى‏شود كه خود آن كسى كه حب دارد توجهى به اين ندارد كه از مبداء حب دارد اين مطلب صادر مى‏شود و اين مطلب حق نيست، مطلبى است كه از راه حب است و بايد، خواه يا ناخواه اين نظر، نظر صائب نيست. و انسان خودش را نمى‏تواند بشناسد به اين زودى‏ها، انسان تا آخر عمرش، تا آنوقتى كه از اين دنيا خارج مى‏شود گرفتار يك مسائلى در باطن خودش هست كه خودش هم نمى‏تواند بفهمد و بايد عرضه كند خودش را انسان به كسانى كه بى‏نظر هستند. اگر نظر از راه حب شد، هميشه دنبال اين مى‏رود كه آن مطلبى را كه مربوط به آن روشى است كه اين دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانى كه هست ثابت كند ولو اينكه اين عنوانى كه هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم كه بغض به يك روشى دارد آن هم نظرش نظر سالم نيست، آن هم دنبال اين است كه آن طرفى كه مورد بغض اوست و آن روشى را كه مى‏پسندد با هر توجيهى كه باشد آن را تصحيح كند و لهذا مى‏بينيد كه يك مطلب، يك امر از يكى صادر مى‏شود و همين امر با يك وقت و يك محيط، يك مطلب از يك كسى صادر مى‏شود، يك عمل از يكى صادر مى‏شود، اين دو طايفه‏اى كه يكى‏شان اين را خوب مى‏دانند و دوست مى‏دارند و يك طايفه اين را بد مى‏دانند و دشمن مى‏دانند، آن مطلب واحدى كه زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتى كه پيش آنها مى‏رود كه مورد محبت هست آن آدم، تمام مطالب او را ولو مخالف با عقل باشد، ولو مخالف با منطق باشد مى‏پذيرند و تأييد مى‏كنند و شروع مى‏كنند به اينكه خير، مطلب همين است و آن دسته‏اى كه با اين خوب نيستند اگر يك مطلب خوبى هم اين بگويد، آنها دنبال اين هستند كه نه، اين حرف صحيح نيست. اين دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بيطرف بسيار كم است يعنى نظر بيطرف باشد، خود آدم هيچ وقت مى‏تواند بيطرف بيطرف باشد، لكن در نظر دادن حق را ببيند، حق تحت تأثير حق واقع بشود، اين حق اگر چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجيد كنم به عنوان اينكه حق است و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تكذيب كنم به عنوان اينكه باطل است ولو در باطن فرض كنيد يكى يك روشى را دوست دارد و يكى روش ديگر را، لكن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت‏انديشى براى كشور يا براى اشخاص آن نظر حب و بغض خودش را كنار بگذارد برود دنبال حق و باطل. حق هر جا كه هست بايد دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذيرفت ولو برخلاف نظر خود من هست و باطل را هر چه هست و از هر كسى صادر بشود بايد نپذيرفت به عنوان اينكه باطل است. اشخاص و گروه و اينها را بايد كنار گذاشت و حق و باطل را ملاحظه كرد. آنوقت هم براى اثبات حق و ابطال باطل اگر - گرفتار -

صحيفه نور ج 14 صفحه 238

انسان گرفتار بشود به عصبانيت و - عرض مى‏كنم - غيض و غضب كردن، نه مى‏تواند حق را به دست بياورد و نه مى‏تواند باطل را ردش كند. مهم در همه افراد و خصوصاً شما آقايان كه در مجلس هستيد و مجلس مبداء همه چيزهايى است كه در كشور واقع مى‏شود مهم اين است كه در مقام بيان مسائل ورود مسائل، انتقاد و تكذيب به آنجا نرسد كه از قوه عقليه كنار و با قوه غضبيه انسان وارد ميدان بشود. اگر يك كسى هم فرض كنيد يك از زبانش يك مطلبى بر خلاف شما صادر شد اگر شما برويد و مطلب را منطقى صحبت كنيد، با داد و فرياد و خداى نخواسته حرف زشت زدن كار درست نمى‏شود جز اينكه اگر خداى نخواسته اين امور تكرار بشود در مجلس، كم كم، هيچ امر فاسدى يكدفعه سراغ آدم نمى‏آيد، شيطان باطنى انسان بسيار استاد است و او اين همچو نيست كه ابتدا انسان را به فساد بكشد، ابتدا قدم كوچكى را وا مى‏دارد كه انسان بردارد، اين قدم كه برداشت فردايش يك قدم يك قدرى بلندترى، انسان را يواش يواش به فساد مى‏كشد.

شيطان باطنى با كمال استادى انسان را به تباهى مى‏كشد همه اينهائى كه مى‏بينيد فاسد شدند اينطور نبودند كه اينها از اول به اين درجه از فساد بودند، بلكه كل مولود يولد على الفطره و اينطور هم نبودند كه يكدفعه جهش كرده باشند از يك مرتبه‏اى به مرتبه بالاى فساد، اينطور هيچ وقت نبوده است، اين به تدريج واقع شده است. اينهائى كه ديكتاتور شدند اينها اينطور نبوده است كه از اول ديكتاتور زائيده شده باشند، آنها هم مثل ساير مردم، بعد هم وقتى كه به مقامى رسيدند اينطور نبوده كه از اول ديكتاتورى كرده باشند، لكن قدم به قدم، ذره ذره رو به ديكتاتورى رفتند يك وقت هيتلر از كار درآمدند، يك وقت استالين از كار درآمدند. شيطانى كه در باطن انسان است با كمال استادى انسان را به تباهى مى‏كشد. اگر از اول بگويد كه تو بيا برو يك آدمى را بكش، هرگز نخواهد رفت. اين از اول انسان را وادار مى‏كند كه اين آدم چطور است، يك غيضى به او بكن، بعد يك قدرى زيادتر تا كم كم مهيا مى‏كند انسان را از براى اينكه آدم هم مى‏كشد. همه اينهائى كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند، هيچ كس يكدفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماها هم بايد تصور نكنيم كه مأمون از اين هستيم كه فاسد بشويم. همه در معرض فساد هستيم، همه ما دست به گريبان شيطان است و خصوصاً شيطان نفس، همه گريبانمان به دست اوست، هيچ كس هم از ابتدا فاسد فاسد نبوده است و هيچ كس هم مأمون نيست از اينكه از به فساد و به دام شيطان نيفتد. اگر كسى مراقب حال خودش باشد، توجه به مسائل انسانى داشته باشد، با مراقبت و با اينكه خودش را محاسبه كند، اگر در - فرض كنيد - مجلس يا در جاى ديگر يك روزى گذشته است كه در آنجا مسائلى پيش آمده است شب برود حساب كند ببيند كه واقعاً اينكه من امروز گفتم مبداء اين چى بود، يك مبداء شيطانى داشت يا مبداء الهى داشت، اگر محاسبه كند آدم شب از خودش و خودش را در محاسبه قرار بدهد كه امروز تو اين صحبت را كردى، اين مبداء، مبداء شيطانى بوده است نه مبداء انسانى و الهى، ممكن است كم كم دنبال اين برود كه اصلاح كند و اگر اين كار را نكند و همان رويه را

صحيفه نور ج 14 صفحه 239

تعقيب بكند، هيچ بعيد ندانيد كه يك نفر زاهد، عابد، مسلمان، همه چيز، يك انسان فاسد شقى‏اى از كار درآيد. مأمون نيست هيچ كس.

منظره مجلس يك منظره صالح باشد

محيط مجلس اميدوارم كه از اين به بعد يك قدرى توجه بكنند كه اين محيط مجلسى كه نمايش داده مى‏شود در همه كشور و بعضى جاهاى ديگر هم، يك طورى نباشد كه وقتى اين محيط در منظره مردم واقع شد، مردم از اينكه اين وكيل را انتخاب كردند پشيمان بشوند، يك طورى نباشد كه از آن راهى كه همه مردم دنبال آن راه هستند كنار برود. مجلس بايد محيطى باشد كه با كمال تفاهم و خيرخواهى براى ملت و كشور مسائل را پيش بياورند. انتقاد مى‏كنند، انتقاد خيرخواهانه باشد، جواب انتقاد مى‏دهند آن هم خيرخواهانه باشد و منظره مجلس يك منظره صالح باشد كه مردم وقتى كه اين منظره را ديدند بگويند چه كار خوبى كرديم كه يك همچو اشخاص صحيح را در مجلس برديم و يك وقت خداى نخواسته طورى نباشد كه مردم پشيمان بشوند از رأيى كه داده اند.

اين مجلس فراهم آمده از الله اكبرهاى مردم است

و من تكرار مى‏كنم مجلس بالاترين مقامى است در اين مملكت. مجلس اگرداد و شوراى نگهبان هم آن رأى را پذيرفت، هيچ كس حق ندارد يك كلمه راجع به اين بگويد. من مى‏گويم رأى خودش را نگويد، بگويد، رأى خودش را بگويد، اما اگر بخواهد فساد كند، به مردم بگويد كه اين شوراى نگهبان كذا و اين مجلس كذا، اين فساد است و مفسد است يك همچو آدمى، تحت تعقيب مفسد فى الارض بايد قرار بگيرد. اين مجلس ماحصل خون يك جمعيتى است كه وفادار به اسلام بودند و اين مجلس عصاره زحمت‏هاى طاقت فرساى اين ملت مسلمان بوده است. اين مجلس فراهم آمده از الله اكبرهاى مردم است. اگر بنا باشد كه اين مجلس كه فراهم آمده است از الله اكبر مردم، قدمى برخلاف اسلام بگذارد، اين مجلس مجلسى خواهد بود كه برخلاف مسير مسلمين عمل كرده است. با تمام قدرت بدون اينكه ملاحظه‏اى از احدى و از مقامى بشود، مجلس بايد مسائل را طرح بكند و رد و بدل و انتقاد صحيح بدون جار و جنجال، بدون هياهو مسائل را بگويند و كسى كه مخالف است مخالفت خودش را بدون هياهو بگويد، آن كه موافق است موافقت خودش را بدون جار و جنجال بگويد و بعد هم رأى بگيرند، وقتى رأى گرفتند اگر اكثريت رأى داد و بعد هم برده شد پيش شوراى نگهبان و آنها هم صحيح دانستند اين رأى را، مخالف اسلام ندانستند و مخالف قانون اساسى ندانستند، اگر بعدها بخواهند شيطنت بكنند، اين شيطنت‏ها از مبادى غضب، از مبادى فاسد بيرون مى‏آيد.

سر تسليم به مجلس يعنى تسليم به اسلام

بايد سر تسليم به مجلس يعنى سر تسليم به اسلام، وقتى مخالف اسلام نيست سر تسليم به اسلام

صحيفه نور ج 14 صفحه 240

فرود آورد و روش‏هاى غير اسلامى را اگر هم در باطن خداى نخواسته دارند، نبايد ديگر اظهار بكنند و نبايد اذهان مردم را نسبت به مجلس مشوش كنند. اين يك مسأله‏اى است اساسى و بايد همه توجه داشته باشند، به مجرد اينكه يك مطلبى برخلاف رأى يك نفر است، نبايد بگويد مجلس درست نيست. اين خودش را اصلاح كند، اين خودش درست نيست. نبايد بگويد شوراى نگهبان درست نيست. اين خودش درست نيست، بايد خودش را اصلاح بكند و اين گرفتارى هست براى ملت ما و من اميدوارم كه مجلس يك مجلس اسلامى، مجلس عبادت باشد، نه مجلسى كه خداى نخواسته معصيت در آن واقع بشود و به ديگران اهانت كنند، به كسى بد بگويند. اينها خلاف اسلام است و نبايد بشود. و اما مطلبى كه به طور كلى مى‏خواهم عرض بكنم، اين ملت ما كه از اول قيام كرد و به ما منت گذاشت و وارد شد در صحنه و مقابل همه قدرت‏ها ايستاد و رأى داد به اين جمهورى و تا آخر و شكست داد طرف‏هاى مقابل را و تا آخر، اين ملت ما سر جاى خودش هست. اين شياطين كه مى‏گويند كه ملت ما ديگر چطور و چطور است، اينها توى اتاق‏هاى خودشان نشسته‏اند حساب مى‏كنند. اينها نمى‏روند كه اين ملت ميليونى را محاسبه‏اش را بكنند كه اين ملت هر وقت كه يك صدائى بلند بشود و بخواهد فرض كنيد كه از اسلام يك طرفدارى بشود، همه ملت سرتاسر الا يك دسته كوچكى كه به اسلام اعتقاد ندارند، آنها هم وقتى كه ملت آمدند يك طرف، آنها هم در ملت محو مى‏شوند. اين معنا را كه هى ديده مى‏شود كه بايد اين يك كارى بشود كه اين ملت راضى بشود، ملت اسلام را مى‏خواهد، كارى بهتر از اسلام چى، چى مى‏خواهيد بكنيد؟ شما كارهايتان را خوب بكنيد، ملت ايران رأى داده است به جمهورى اسلامى، هر چه زحمت داشته است و توان داشته است در طبق اخلاص گذاشته است گفته ما اسلام را مى‏خواهيم. شما اگر با اسلام بد هستيد، خوب تشريف ببريد اروپا و آمريكا و هر جا دلتان مى‏خواهد آنجا زندگى كنيد، يا همين جا زندگى كنيد. و اگر ملت را مى‏خواهيد هى نگوئيد كه ملت با من است، ملت با من است. ملت با اسلام است، نه با من است و نه با شما و نه با ديگرى. من اگر يك كلمه‏اى بر خلاف اسلام بگويم، همين ملت مى‏ريزند و من را از بين مى‏برند. ملت اسلام را مى‏خواهد، ملت شخص نمى‏خواهد. شخص پرست نيست ملت، مى‏خواهد كه قوانين اسلام در اين مملكت پياده بشود. ملت اينهمه زحمت كشيده است كه دين اسلام را برقرار كند در يك مملكتى كه صدها سال و در اين اخير پنجاه سال كوشش شد به اينكه اسلام را كنار بگذارند، كوشش شد به اينكه روحانيت را كنار بگذارند و تضعيف كنند. ملت روحانيت را به تبع اسلام مى‏خواهد، اگر خداى نخواسته روحانى هم برخلاف اسلام بكند، آن هم يك ساواكى است فرقى نمى‏كند، بدتر از ساواكى هم هست. اين معناها را از گوش‏هايشان بيرون كنند آقايان كه اين مردم ديگر از جمهورى اسلامى كنار رفته‏اند. خير، شماها كنار رفته‏ايد، شما خودتان را علاج كنيد، مرض‏هاى باطنى‏تان را علاج كنيد كه ننويسيد كه اين مملكت ديگر رفته از بين. اين مملكت از بين نرفته و اين جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست و اين مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند و اين مردم هم طرفدار از مجلس، مادامى كه مجلس بر طريقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى كه دولت بر طريقه اسلام باشد، و از رئيس جمهور، مادامى كه رئيس جمهور

صحيفه نور ج 14 صفحه 241

در طريق اسلام باشد طرفدارى مى‏كنند. هر كدامتان بلغزيد، مردم ديگر از شما طرفدارى نمى‏كنند، براى اينكه مردم اسلام را مى‏خواهند. امر دائر مى‏شود بين من و پيغمبر اكرم، كدام مسلمان است كه ترجيح بدهد من را؟ امر دائر مى‏شود بين شما و اسلام، كدام مسلمان است كه شما را بر اسلام ترجيح بدهد؟ اين خيال‏ها را از كله‏هايتان بيرون كنيد كه الان اگر وضعى بشود مردم ديگر آن مردم نيستند. مردم اسلام را مى‏خواهند، تا آخر هم مى‏خواهند. اين قلم‏ها يك قدرى ملاحظه بكنند اين مسائل را، همين طور مى‏نشينند توى خانه‏هايشان حكم مى‏كنند ملت اينطورى است. خوب، ملت اينهاست كه شما مى‏بينيد كه در كوچه و بازار و آنهائى كه در جنگ هستند و آنهائى كه هر روز مى‏آيند و مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم برويم جنگ، ملت من و تو نيستيم، ملت آنها هستند، ميزان آنها هستند. هى ننشينيد و بگوئيد كه مردم چه شده اند، مردم ديگر مأيوس شدند، مردم كذا شدند. نخير، مردم از اسلام مأيوس نمى‏شوند. كارهاى ما هم هر كدام فاسد است، مى‏گويند كار تو فاسد است، ولى ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم. يك قدرى قلم را كنترل كنيد، يك قدرى حفظ كنيد خودتان را، اينقدر تبعيت از هواى نفس نكنيد، اينقدر تبعيت از شيطان نكنيد، مسائل را يك مسائل صحيح طرح بكنيد، مسائل فاسد طرح نكنيد، نگوئيد هى كه ما حالا ديگر بايد چه بكنيم، حالا بايد چه بشود. خوب، كارها شده است تا حالا، تا حالا هم الحمدلله خوب هم شده است. البته يك مملكتى كه پنجاه سال بلكه دوهزار و پانصد سال رو به تباهى كشانده‏اند آن را، مى‏خواهيد فردا صبح همه مردم صحيح بشوند؟ همه ارگان ها، ارگان‏هاى صحيح اسلامى بشود؟ اگر شماها بگذاريد، اگر اينهائى كه الان دنبال مفسده‏جوئى هستند مهلت بدهند، مى‏شود، شما هم نگذاريد، مى‏شود، منتها يك قدرى ديرتر مى‏شود. شماها كه مسلمان هستيد، اعتقاد به اسلام داريد، شماها يك قدرى مهلت بدهيد به اين مملكت كه دارد از هر طرف به او حمله مى‏شود، ديگر شما حمله نكنيد. ما هميشه مى‏خواهيم كه با آرامش همه مسائل حل بشود و الا اين ملت هست و اين روحانيت هم هست.

قدر اسلام و روحانيت را بدانيد

اين را بدانيد در هر جائى از اين مملكت يك روحانى بارز هست، متعهد به اسلام، هر وقت صدايش دربيايد همه دنبال او هستند. اينقدر تعقيب نكنيد كه بخواهيد هى روحانيت را كنار بگذاريد. آخر شما در ظرف چندين سال چكار كرده‏ايد براى اين كشور كه حالا روحانيون را مى‏گوئيد كه نبايد باشند. خوب، چه كار كرده‏ايد؟ چه كار مثبتى شما كرده‏ايد؟ جز حرف هيچى نداريد. هى مى‏گوئيد ما گفتيم، خوب گفتيد، چه كرده‏ايد؟ الان اين ملتى كه دنبال اين جمعيت بودند و دنبال اسلام بودند و روحانيت را نشانه اسلام مى‏دانستند، من نمى‏خواهم بگويم هر روحانى كذا، من بعضى روحانى‏ها را از شمر هم بدتر مى‏دانم، من عرض مى‏كنم كه اين روحانيتى كه اسلام را تا حالا به ما رسانده است اگر اين روحانيت و اين اشخاص نبودند، ما حالا از اسلام اطلاعى داشتيم؟ كى همه اين مسائل اسلام را ضبط كرده و بسته‏بندى كرده و به ما داده؟ همين روحانيين بودند. از زمان حضرت صادق سلام الله عليه كه

صحيفه نور ج 14 صفحه 242

فقه اسلام و شيعه تدوين شد همين روحانيين بودند كه دست به دست دادند و در غيبت كبرى هم همين روحانيين بودند كه احكام اسلام رادست به دست دسته‏بندى كرده اينها را دست به دست، نسل به نسل منتقل كرده‏اند تا به ما رسيد و همين روحانين بودند كه در اين طول پنجاه سال همه شما ديگر شاهد بوديد كه چندين دفعه از اين روحانيون قيام كردند لكن چون اساس خيلى دست آنها نبود نتوانستند. همين روحانيون بودند كه از اصفهان و همه جا زمان رضاخان مجتمع شدند بر ضد رضاخان منتها از باب اينكه مردم آنطور تحت سلطه بودند، شكست خوردند. و همين روحانيون بودند كه از آذربايجان قيام كردند و باز هم دنبال اينكه باز درست مسأله براى مردم روشن نشده بود، آنجا هم شكست خوردند. و همين روحانيين بودند كه از پانزده خرداد تا آخر، همين‏ها بودند كه هيچ كس نفس نمى‏كشيد، باز يكى‏شان از يك جا صدا در مى‏آورد، فرياد مى‏زد و در اين دو سال آخر از روحانيون مطلب شروع شد. هى نگوئيد من چه كردم و ما چه كرديم. آخر يك مقدار هم انصاف مى‏خواهد از اول روحانيون هيچ كاره بودند! فقط ما بوديم كه همه كارها را كرديم آخر اين هم نبايد يك آدم صحيح بگويد كه به او بخندند. اينها بودند كه مردم را به كوچه و بازار كشاندند و اين اسلام بود كه مردم را به كشتن داد و الا نه هيچ جبهه‏اى و نه هيچ حزبى و نه هيچ گروهى نمى‏توانست كه مردم را بكشاند به طورى كه داوطلب دنبال مرگ بروند، داوطلب شهادت بطلبند. شما در تاريخ كجا سراغ داريد كه داوطلب بيايند و بگويند كه من مى‏خواهم شهيد بشوم. يا الله دعا كن كه من شهيد بشوم، گريه كند به اينكه دعا كن من شهيد بشوم. اين اسلام است كه اينطور كرده است. آقا! قدر اين اسلام و قدر اين روحانيت را بدانيد. شماها نمى‏فهميد، مطلع نيستيد درست، اگر اين طايفه كنار بگذارند، بعد از پنجاه سال رسم و اسمى از اسلام نخواهد بود. شمائى كه به اسلام اعتقاد داريد، آن كه اسلام را توى دست نگه داشته و دسته‏بندى كرده، داده و الان هم در مراكز علمى مشغول فقه اسلام است و من دو سه روز پيش از اين كه يكى از مدرسين محترم قم اينجا بود، از او سؤال كردم كه راجع به حوزه علميه قم و توجه طلبه‏ها به فقه چى است، بسيار تعريف كرد گفت كه با كمال جديت مشغول فقه اسلام هستند. اينها را شما قدرشان را بدانيد، اگر اينها كنار بروند، شماها هيچكاره‏ايد، چنانچه از اول هم هيچكاره بوديد. اينها هستند كه شما را تو ميدان آوردند و وزير و وكيل و نمى‏دانم چى كردند يا فرض كنيد بالاتر. چرا با اينها مى‏خواهيد مخالفت كنيد؟ ملت است كه دنبال اينها هست و اينها با همراهى ملت دارند كارها را انجام مى‏دهند، چرا حالا راجع به ملت، شما هى مى‏گوئيد ملت، ملت نمى‏خواهد ديگر اينها را؟ خوب ملت چطور اسلام را نمى‏خواهد؟ فرض كنيد يك روحانى هم يك جائى خلاف كرده است، فرض كنيد، اينكه نيست، شما هى مناقشه مى‏كنيد خلاف خودتان را نمى‏بينيد، خلاف فلان معمم را مى‏بينيد، من هم قبول دارم كه الان يك وضعى هست كه هم قضاوت ما به آنطورى كه بايد باشد براى كمبود كه دارد آنطور نيست و هم جوان‏هائى كه بعضى كارها را مى‏كنند يك قدرى ناپخته هستند و خلافكارى مى‏شود اما دست به دست هم بدهيد براى اصلاح، نه اينكه اگر يك جوانى يك جائى خلاف كرد شما بگوييد كه پاسدارها كذا هستند. اين پاسدارها آقا! بودند كه شما را نجات دادند و الا پدر همه ما را در مى‏آورد

صحيفه نور ج 14 صفحه 243

رضاخان و محمدرضا خان، شكر كنيد اينها را، تشويق كنيد اين را، اصلاح هم بكنيد، هر جا خلاف كردند، بايد اصلاح بشوند. هى ننشينيد و بگوئيد پاسدار كذا. و همين ارتش است كه الان دارد در آنجائى كه دائما آتش مى‏ريزد، زير آتش دارند خدمت مى‏كنند. اينها براى كى مى‏كنند؟ اينها براى كشور اسلامى و براى اسلام، همين‏هايند كه آنجا نماز شب مى‏خوانند و كار مى‏كنند، همان‏هايند كه اصلاً از كشتن و از رفتن به آن عالم باك نداند و مى‏گويند بگذار برويم از اينجا رها بشويم. وصيت‏نامه‏هاى اينها را لابد ديديد. بگذاريد اين قدرت باقى باشد، بگذاريد اين قدرت اسلام باقى باشد. اگر اين قدرت اسلام خداى نخواسته شكسته بشود، و شكسته نخواهد شد، شما و ما و همه اشخاصى كه هر جا هستند و همه روشنفكران و قلم دست‏دارها همه‏شان به باد فنا مى‏روند. اين قدرت است كه شما را نگه داشته است، اين قدرت ملت است و قدرت اسلام است كه نمى‏گذارد آمريكا بيايد بريزد، از آن ور شوروى بيايد بريزد آنجا، براى اينكه اين هم تباه مى‏شود اينجا، آنها مى‏خواهند يك مملكتى داشته باشند. مملكت ما تا آخر فردش جانفشانى دارد مى‏كند. اين قدرت اسلام را نگه داريد. تا گفته مى‏شود مكتبى، آقايان مسخره مى‏كنند. مكتبى يعنى اسلامى، آن كه مكتبى را مسخره مى‏كند اسلام را مسخره مى‏كند. اگر متعمد باشد، مرتد فطرى است و زنش برايش حرام است، مالش هم بايد به ورثه داده بشود، خودش هم بايد مقتول باشد. من هميشه ميل دارم كه همه طبقاتى كه هستند، همه كسانى كه در صحنه‏ها حاضر هستند، همه با هم بنشينند اصلاح كنند مسائل را، هى ننشينند آن از آن ور بخواهد او را از بين ببرد، او از آن ور بخواهد او را از بين ببرد و مسأله را به بن بست برسانند و مملكت را به بن بست. شما به بن بست رسيديد، اشتباه مى‏كنيد، مملكت اسلام كه به بن بست نمى‏رسد. همين مردم، همين پيرزنها و پيرمردها و جوان‏ها و بچه‏ها از اين بن بست بيرون مى‏آورند اين مملكت را. شماها به بن بست رسيديد مى‏گوئيد خوب، چه بكنيم، بگذاريد اسلام نباشد تا ما باشيم، بگذاريد ايران نباشد. شما ايستاده‏ايد تا پاى اينكه ايران نباشد، دست برداريد از فضولى‏ها، براى خدا كار بكنيد، براى خدا آرامش بگيريد، براى خدا دعوت به آرامش بكنيد، براى خدا تو سر هم نزنيد، اينقدر هى مى‏گويند آقايان، چند روز پيش از اين آقاى حجتى آمد بودند اينجا كه ما مى‏خواهيم يك جمعيتى درست كنيم جمعيت وحدت و كذا. گفتم: آقا اين مى‏شود، شما مى‏بينيد كه اگر درست كنيد چند تا جمعيت هم، جمعيت فرض كنيد چه درست مى‏شود، با اين حرف‏ها درست نمى‏شود، نه با مصاحبه درست مى‏شود، نه با چى، بله خصوصى بشويد با هم چه بكنيد. بترسيد از اينكه يك وقت يك انفجارى حاصل بشود، همه ما را به باد فنا بدهد. از اين بترسيد شما، مغرور نشويد به اينكه من آن هستم كه فلان كار چيز بود رستم يلى بود در كذا، مغرور نشويد.

همه بايد مقيد به قانون باشند

اين مردم اسلام را مى‏خواهند، اگر پايتان را از اسلام كنار بگذاريد، اين طلبه‏اى كه اينجا نشسته با كمال قوا با شما مخالفت مى‏كند و همه ملت اسلام هم اسلام را مى‏خواهند. من اول سال به آقايان

صحيفه نور ج 14 صفحه 244

عرض كردم كه اين سال خوب است سال اجراى قانون باشد، بايد حدود معلوم بشود، آقاى رئيس جمهور حدودش در قانون اساسى چى هست، يك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مى‏كنم، اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مى‏كنم، آقاى نخست وزير حدودش چقدر است، از آن حدود نبايد خارج بشود، يك قدم كنار برود با او هم مخالفت مى‏كنم. مجلس حدودش چقدر است، روى حدودش خودش عمل كند. شوراى نگهبان حدودش چقدر است، قوه قضائيه حدودش چى است، قوه اجرائيه. قانون معين شده است، مى‏شود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم، غلط مى‏كنى قانون را قبول ندارى، قانون ترا قبول ندارد. نبايد از مردم پذيرفت، از كسى پذيرفت كه ما شوراى نگهبان قبول نداريم، نمى‏توانى قبول نداشته باشى، مردم رأى دادند به اينها، مردم به قانون اساسى شانزده ميليون تقريباً يا يك قدرى بيشتر رأى دادند به قانون اساسى. مردمى كه به قانون اساسى رأى دادند منتظرند كه قانون اساسى اجرا بشود، نه هر كس از هر جا صبح بلند مى‏شود بگويد من، من شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئيس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه، همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ولو برخلاف رأى شما باشد، بايد بپذيريد براى اينكه ميزان اكثريت است و تشخيص شوراى نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست، ميزان اين است، همه ما بايد بپذيريم. من هم ممكن است با بسيارى از چيزها، من كه يك طلبه هستم مخالف باشم، لكن وقتى قانون شد و چيز شد، خوب ما هم پذيريم. بعد از اينكه يك چيزى قانونى شد، ديگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحريك بكند، مفسد فى الارض است و بايد با او دادگاه‏ها عمل مفسد فى الارض بكنند و اگر نه، رأى مى‏دهد آرام، با آرام هيچ كس مخالف نيست. شما مى‏گوئيد كه نخير، اينكه گفتند اينها اشتباه كردند ولى ما در مقام عمل قبول داريم، اما رأيمان اين است كه اينجورى نيست اما در عمل هم ملتزم هستيم، اين هيچ مانعى ندارد. البته مسائل اگر آن مسائل اسلامى باشد، اگر در رأى هم مخالف باشيد، بايد تو سرتان زد اما اگر يك مسائل سياسى هست، مسائل چيزى هست مى‏گوئيم اينها اشتباه كردند، بسيار خوب، ممكن است يك ميليون جمعيت هم اشتباه بكنند اين اشكال ندارد اما در عين حالى كه اعتقادتان اين است كه اينها اشتباه كرده‏اند در عين حال بايد بپذيريد، چاره نداريد. شما هم كه وكيل شديد فرض كنيد از تهران يا از جاى ديگر، خوب عده كثيرى مى‏گويند كه اين لياقت نداشته است، اين نبايد، خوب نبود بشود اما حالا كه اكثريت شد، پذيرفته‏اند. اين مردم بيچاره همه چيز را قبول دارند، اين من و شما هستيم كه هر جا برخلاف مصلحت ما باشد اساس را مى‏گوئيم قبول نداريم. هر جا، هر كس بر خلاف من است اين اصلا مسلمان هم نيست و هر كه با وفق من است اگر شمر هم باشد، اين ابوذر است. اين يك مطلبى است كه در باطن ذات هر كس هست. اصلاح كنيد خودتان را، در باطن ذات همه هست كه آن كه با من خوب است، خوب است و آن كه با من بد است، بد نه آن كه به حسب حكم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخير، آنى كه با من خوب است آن ميزان است، آن قانون ميزان است كه براى من باشد و آن مجلس ميزان است كه براى من باشد و آن ارتش ميزان است

صحيفه نور ج 14 صفحه 245

كه براى من باشد، آن كه براى من نباشد آن فاسد است. اين يك چيزى است كه در قلب همه هست، اختصاص به يكى و دو تا ندارد، هر كسى هر چيزى را براى خودش مى‏خواهد، همه مردم هر چيزى را براى خودشان مى‏خواهند، الا آنهائى كه بالاتر از اين طبقات هستند. وقتى اينطور شد، البته هر كس اينطور است، اما در مقام تدبير امور يك مملكت و در مقام اداره يك مملكت بايد همه شماها و همه كسانى كه دست‏اندركار هستند و همه ملت بپذيرند آن چيزى را كه قوانين، قانون اساسى پذيرفته است، بپذيرند آن چيزى را كه مجلس به آن رأى مى‏دهد و شوراى نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع مى‏داند، بايد بپذيرند اينها را. اگر مى‏خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را. نگوئيد هى قانون و خودتان خلاف قانون بكنيد، بپذيريد قانون را، همه‏تان روى مرز قانون عمل بكنيد و اگر همه روى مرز قانون عمل بكنند، اختلاف ديگر پيش نمى‏آيد. همه اختلافات اين است كه يك كسى اينجا فرشش را انداخته، يكى هم اينجا فرشش را، اگر اين روى فرش خودش بنشيند و آن هم روى فرش خودش بنشيند، دعوا ندارند. اما اگر اين پايش را دراز كرد روى او، او پايش را كنار مى‏زند و او هم مى‏خواهد پايش را دراز كند اينجا، دعوا اينجا پيدا مى‏شود. دعواهاى ما دعوائى نيست كه براى خدا باشد. اين را از گوشتان همه بيرون كنيد، همه‏تان عجيب هستيد، همه ما از گوشمان بيرون كنيم كه دعواى ما براى خداست، ما براى مصالح اسلام دعوا مى‏كنيم؟ خير، مسأله اين حرف‏ها نيست، من را نمى‏شود بازى داد، دعواى خود من و شما و همه كسانى كه دعوا مى‏كنند همه براى خودشان است. همه مى‏گويند پيش بده براى ما، همه مى‏خواهند تمام اين قدرت چى چى، آخر من نمى‏فهمم چه قدرتى الان در كار هست. خوب محمدرضا اگر دنبال اين مسائل مى‏رفت، مطلبى بود براى اينكه يك قدرتى بود، قدرت شيطانى بود، كسى حق نداشت يك كلمه بگويد، اما امروز كه بقال سر محله مى‏آيد و مى‏گويد كه آقاى نخست، برادر نخست وزير اينجا اين كار درست نيست، برادر رئيس جمهور اين كار درست نيست، اين ديگر قدرتى نيست، يك برادرى است، يك دسته برادرند، يك دسته‏شان شانس‏شان آورده است آنجا نشسته‏اند، يك دسته بيچاره هم براى اينها سينه مى‏زنند، قدرت نيست كه ما حالا براى يك قدرتى بيائيم. اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است و اين تلبيسات ابليسى را اگر چنانچه مسامحه كنيد، شما را به جهنم مى‏فرستد، در همين دنيا هم به تباهى مى‏كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفس ايستاده است، تا آنجائى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد. هيتلر حاضر بود تمام بشر از بين برود و خودش در آن قدرت بين همان آلمان باقى باشد، آن نژاد بالاتر و اين چيزى كه در مغز هيتلر است در مغز همه شما هست. خودتان غفلت كرديد، در مغز همه اين مطلب هست كه هم بروند، و من. تا نرويد سراغ اينكه يك انصافى در كار باشد، يك توجهى به خدا در كار باشد، يك حسابى در كار باشد كه خودتان از خودتان حساب بكشيد كه من امروز مى‏خواهم چه بكنم، مى‏خواهم همه مملكت ايران را به هم بزنم براى اينكه من باشم و هيچ كس نباشد، نه، همه باشيد و همه هم حفظ كنيد مملكت را، همه باشيد و همه روى قانون عمل بكنيد، قانون اساسى را باز كنيد و هر كس مرز و حد خودش را تعيين كند. به ملت هم بگويند به اينكه بابا ما، قانون اساسى ما براى دولت اين را

صحيفه نور ج 14 صفحه 246

وظيفه كرده است، براى رئيس جمهور اين را، براى مجلس اين را، براى فرض كنيد فلان نفر، براى ارتش اين را، براى همه وظيفه معين كرده است، به مردم بگويند وظيفه ما را قانون اساسى كه شما رأى داديد برايش، وظيفه ما اين است. در لفظ فقط نباشد و در واقع خلاف، واقعاً سر فرود بياوريد به قانون و واقعاً سر فرود بياوريد به اسلام. لفظ را همه مى‏گويند، شايد شيطان را هم ازش بپرسند مى‏گويد من انقلابى هستم.

جمهورى اسلامى را تضعيف نكنيد

امروز همه انقلابى هستند، امروز همه دلسوز براى ملت هستند. امروز دعواى اينكه ما همه، ما همه در جنگ هم رفته‏ايم، و شما ديديد كه يك دسته نوشته‏اند كه ما از اول در جنگ چه بوديم، خوب گفته‏اند، خوب، من هم مى‏توانم بگويم من در صف اول جنگ دارم جنگ مى‏كنم ولى اينجا افتادم همين طور. بايد به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، اين مردمى كه شماها را روى كار آورده‏اند، اين مردم كوچه و محله و عرض مى‏كنم زاغه‏هائى كه شماها را روى مسند نشانده‏اند ملاحظه آنها را بكنيد و اين جمهورى را تضعيفش نكنيد. بترسيد از آن روزى كه اين مردم بفهمند در باطن ذات شما چيست و يك انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسيد كه ممكن است يكى از ايام الله، خداى نخواسته باز پيدا بشود و آن روز ديگر قضيه اين نيست كه برگرديم به 22 بهمن، قضيه اين است كه فاتحه همه ما را مى‏خوانند، من از خداى تبارك و تعالى اميد اين را دارم كه به ما عنايت بفرمايد و ما را هدايت كند به يك راهى كه مرضى اوست و قلم‏هاى ما را هدايت كند به يك نوشته‏هائى كه مورد رضاى اوست و زبان‏هاى ما را جارى كند بر يك چيزهائى كه مورد رضاى اوست.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 251

تاريخ: 11/3/60

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم تبريز

انگيزه بعثت، نزول قرآن و تلاوت آيات الهى براى مردم است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سالروز بعثت رسول اكرم را به تمام مسلمين و به ملت رزمنده ايران و به شما اهالى محترم تبريز تبريك عرض مى‏كنم و از خداوند تعالى توفيق تبعيت از اين وجود مقدس را براى همگان خواستارم. ما بايد راجع به بعثت و آنچه كه انگيزه بعثت است و آنچه كه نتيجه بعثت است و آنچه كه تكليف ما براى بعثت است چند كلمه‏اى عرض بكنم.

غايت بعثت همان است كه خداى تبارك و تعالى در سوره جمعه فرموده است: هوالذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين غايت بعثت اينهائى است كه در اين آيه شريفه ذكر مى‏فرمايد. مى‏فرمايد كه: خداى تبارك و تعالى آن خدائى است كه مبعوث كرده‏است در بين شما از خود شما يك رسولى يك فرستاده‏اى و اين فرستاده اين چند امر را از طرف خدا بايد انجام بدهد يتلوا عليهم آياته آيات خدا را بر مردم قرائت كند. قرآن آيات الهى است. و انگيزه بعثت، آوردن اين كتاب بزرگ است و تلاوت كردن اين كتاب بزرگ و آيه عظيم الهى است. گرچه همه عالم آيات حق تعالى هستند لكن قرآن كريم فشرده از تمام خلقت و تمام چيزهائى كه در بعثت بايد انجام بگيرد، قرآن كريم يك سفره‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله پيغمبر اكرم در بين بشر گسترده است كه تمام بشر از آن هر يك به مقدار استعداد خودش استفاده كند.

اين كتاب و اين سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قيامت كتابى است كه تمام بشر، عامى، عالم، فيلسوف، عارف، فقيه، همه از او استفاده مى‏كنند يعنى كتابى است كه در عين حال كه نازل شده است از مرحله غيب به مرحله شهود و گسترده شده است پيش ما جمعيتى كه در عالم طبيعت هستيم، در عين حالى كه متنزل شده است از آن مقام و رسيده است به جائى كه استفاده ما بتوانيم از او بكنيم در عين حال مسائلى در او هست كه همه مردم عامى و عارف و عالم و غير عالم از او استفاده مى‏كنند و مسائلى در او هست كه مختص به علماى بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفاى بزرگ است و انبيا و اوليا است. بعض مسائل او را غير از اولياء خداى تبارك و تعالى كسى نمى‏تواند ادراك كند مگر با تفسيرى كه از آنان وارد مى‏شود، به مقدار استعدادى كه در بشر هست مورد استفاده

صحيفه نور ج 14 صفحه 252

قرار مى‏گيرد و مسائلى هست كه عرفاى بزرگ اسلام از آنها استفاده مى‏كنند و مسائلى هست كه فلاسفه و حكماى اسلام از آن استفاده مى‏كنند و مسائلى هست كه فقهاى بزرگ از آن استفاده مى‏كنند و اين سفره همگانى است براى همه و همين طور كه اين طوائف از آن استفاده مى‏كنند، مسائل سياسى، مسائل اجتماعى، مسائل فرهنگى و مسائل ارتشى همه در اين كتاب مقدس هست. انگيزه نزول اين كتاب مقدس و انگيزه بعثت نبى‏اكرم براى اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فكرى خودشان استفاده كنند. مع الاسف نتوانستيم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته‏اند علماى اسلام آنطورى كه بايد استفاده از اين كتاب مقدس بشود، استفاده كنند. بايد همگان افكار خودشان را به راه بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند به اين كتاب بزرگ تا اينكه اين كتاب بزرگ را به طورى كه هست و به طورى كه ما مى‏توانيم از او استفاده كنيم، همه استفاده كنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر كس به مقدار استعداد خود، البته بعض آيات است كه غير از رسول اكرم و آن كه متعلم به تعليم اوست نمى‏تواند بفهمد و به وسيله آنهاست كه مابايد بفهميم و بسيارى از آيات است كه در دسترس همگان است كه همه فكرهاى خودشان را به راه بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند و مسائل زندگى را، زندگى اين دنيا و زندگى آن عالم را از اين كتاب مقدس استفاده كنند. پس يك انگيزه، از بعثت اين است كه قرآن كه در غيب بوده است و به صورت‏هاى غيبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غيب الغيوب بوده است، به وسيله اين موجود عظيمى كه به واسطه مجاهدات بسيار و به واسطه بودن او بر فطرت حقيقى و فطرت توحيدى و همه مسائلى كه هست، او رابطه دارد با غيب و به واسطه رابطه‏اى كه با غيب دارد اين كتاب مقدس را از مرتبه غيب متنزل كرده است و بلكه تنزلاتى حاصل شده است تا رسيده است به مرتبه شهادت كه به صورت الفاظ در آمده است و اين الفاظ را ما و شما و همه مى‏توانيم بفهميم و معانى آن را تا اندازه‏اى كه مى‏توانيم ما استفاده از آن مى‏كنيم و انگيزه بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زمان نزول تا آخر. اين يكى از انگيزه‏هاى كتاب است و انگيزه بعثت است. بعثه عليكم رسولى را كه تلاوت مى‏كند بر شما قرآن را، آيات الهى را و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اين شايد غايت اين تلاوت باشد، تلاوت مى‏كند براى تزكيه و براى تعليم و براى تعليم همگانى، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول وحى است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.

مادامى كه انسان در حجاب خود هست، اين قرآن را نمى‏تواند ادراك كند

انگيزه، تزكيه است براى فهم كتاب و حكمت. هر كس نمى‏تواند اين نورى را كه از غيب متجلى شده است و متنزل شده است و به شهادت رسيده است، هر نفسى نمى‏تواند آن را ادراك كند. تا

صحيفه نور ج 14 صفحه 253

تزكيه نباشد تعليم كتاب حكمت ميسور نيست. بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگى‏ها كه بزرگترين آلودگى عبارت است از آلودگى نفس انسان و هواهاى نفسانيه كه دارد. مادامى كه انسان در حجاب خود هست مى‏تواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن نور است، نور را كسانى كه در حجاب هستند و پشت حجاب‏هاى زياد هستند مى‏توانند ادراك كنند، گمان مى‏كنند كه مى‏توانند، لكن نمى‏توانند. تا انسان از حجاب بسيار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبينى‏هاست، تا گرفتار چيزهائى است كه در باطن نفس خود ايجاد كرده است از ظلماتى كه بعضى‏ها فوق بعض است، لياقت پيدا نمى‏كند انسان كه اين نور الهى در قلب او منعكس بشود. كسانى كه بخواهند قرآن را بفهمند و محتواى قرآن را، نه صورت نازل كوچكش را، محتواى قرآن را بفهمند و طورى باشد كه هر چه قرائت كنند بالا بروند و هر چه قرائت كنند به مبداء نور و مبداء اعلى نزديك شوند اين نمى‏شود الا اينكه حجاب‏ها برداشته بشود و تو خود حجاب خودى بايد از ميان بردارى اين حجاب را تا بتوانى اين نور را به آنطور كه هست و انسان لايق است براى ادراك او، ادراك كند. پس يكى از انگيزه‏ها اين است كه تعليم بشود كتاب بعد از تزكيه و تعليم بشود حكمت بعد از تزكيه. اول آيه‏اى كه مه به رسول اكرم به حسب روايات و تواريخ وارد شده است آيه اقرا باسم ربك است و اين آيه اولين آيه‏اى كه به حسب نقل، جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است. اقرا باسم ربك الذى خلق و در همين سوره است كه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى اين سوره براى اولين مورد وحى و در اولين نزول وحى اين آيه در اين سوره وارد شده است كه كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى معلوم مى‏شود كه طغيان و طاغوت بودن از امورى است كه در رأس امور است و براى طاغوت زدائى بايد تعليم كتاب و حكمت و تعلم كتاب و حكمت كرد و تزكيه كرد. انسان اينطورى است، وضع روحى همه انسان‏ها اينطور است كه تا يك استغنائى پيدا مى‏كند طغيان پيدا مى‏كند. استغناى مالى پيدا مى‏كند به حسب همان مقدار طغيان پيدا مى‏كند، استغناى علمى پيدا مى‏كند به همان مقدار طغيان پيدا مى‏كند، مقام پيدا مى‏كند به مقدارى كه مقام پيدا كرده است طغيان مى‏كند. فرعون را خداى تبارك و تعالى طاغى مى‏گويد هست براى همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهى در او نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كسانى كه چيزهائى كه مربوط به دنياست آنها را بدون تزكيه نفس پيدا مى‏كنند، اينها هر چه پيدا بكنند طغيانشان زيادتر خواهد شد و وبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهائى است كه موجب گرفتارى‏هاى انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم. اگر اين توفيق براى همگان حاصل شد دنيا يك نورى مى‏شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتى كه بين بشر هست، اختلافاتى كه بين سلاطين هست، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هست ريشه‏اش همان طغيانى است كه در نفس هست. ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمى‏شود به آن مقام، اين طغيان اسباب تجاوز

صحيفه نور ج 14 صفحه 254

مى‏شود، تجاوز كه شد اختلاف حاصل مى‏شود و اين فرق نمى‏كند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى كه در يك روستا بين افراد اختلاف حاصل مى‏شود ريشه آن همين طغيان است تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيان زيادتر مى‏شود. اينهائى كه، فرعونى كه طغيان كرد و انا ربكم الا على گفت، اين انگيزه در همه است فقط در فرعون نيست. اگر انسان را سر خود بگذارند انا ربكم الاعلى خواهد گفت. انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيگرى كنترل كند و تزكيه كند نفوس را. همه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كه تزكيه نشده است. غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر چنانچه تزكيه بشوند طغيان پيش نمى‏آيد. كسى كه تزكيه كرد خود را هيچ گاه خودش را مستغنى نمى‏داند ان الانسان ليطغى ان راه استغنى وقتى كه خودش را مى‏بيند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است اين خودبينى اسباب طغيان است. اختلافاتى كه بين همه بشر هست، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست اين اختلافات ريشه‏اش اين طغيانى است كه در نفس‏هاست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد و گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانيه. اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود اين اختلافات برداشته مى‏شود.

خطرى كه از عالمى كه تربيت و تزكيه نشده، بر بشر وارد مى‏شود از خطر مغول بالاتر است

اگر تمام انبياء عظام جمع بشوند در يك شهرى و در يك كشورى، هيچ گاه با هم اختلاف نمى‏كنند براى اينكه آنها تزكيه شده‏اند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتارى همه ما براى اين است كه ما تزكيه نشده‏ايم، تربيت نشديم. عالم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شده‏اند، تربيت نشده‏اند، تفكراتشان عميق است، لكن تربيت نشده‏اند و آن خطرى كه از عالمى كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد مى‏شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است.

غايت بعثت اين تزكيه است، غايت آمدن انبياء اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسى تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهى، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سياست، در هر صحنه‏اى كه وارد بشود اشخاصى كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاى بزرگ است و بايد كسانى كه مى‏خواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، بايد قبلا خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كسانى كه در بشر مى‏خواهند زمامدارى كنند، اگر بخواهند كه طغيان نكنند و كارهاى شيطانى نكنند بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براى همين است كه همگان را تزكيه كند و اين تزكيه براى دولتمردان، براى سلاطين، براى رؤساى جمهورى، براى دولت‏ها و براى سردمداران بيشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزكيه نشوند و طغيان پيدا بكنند، يك طغيان

صحيفه نور ج 14 صفحه 255

بسيار محدود است. يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند يك نقطه محدودى را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسى شد كه مردم او را پذيرفته‏اند، در عالمى شد كه مردم آن عالم را پذيرفته‏اند، در سلطانى شد كه مردم آن سلطان را پذيرفته‏اند، در رؤسايى شد كه مردم آنها را پذيرفته‏اند، اين گاهى يك كشور را به فساد مى‏كشد و گاهى كشورها را به فساد مى‏كشد. اين طغيان‏ها كه موجب اين شد كه كشورهائى به تباهى كشيده بشود براى اين است كه تزكيه نشده است كسى كه زمام امور به دستش است. شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادى، يك نفر آدم عادى هر چه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افراد معدودى را به تباهى بكشد يا خانواده خودش را به تباهى بكشد كار ديگرى از او نمى‏آيد اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغى است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن يك مملكت، دو مملكت بلكه يك منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان در رئيس‏هاى جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيس جمهور امريكا طغيان بكند، طغيان او يك كشورهاى بسيار را به فساد مى‏كشد. جنگ‏هاى بزرگى كه در دنيا واقع شد مثل جنگ اول و جنگ دوم براى همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود و آن طبقه بالا كه مهذب نبودند، طغيان كردند و كشورهاى بزرگ را به فساد كشاندند. اگر رئيس حزب جمهورى سوسياليستى شوروى طغيان كند طغيان او محدود نيست به اين حدود معين، طغيان او كشورهائى را به فساد مى‏كشد. كسانى كه در يك مقامى هستند، چه مقام‏هاى پائين و چه مقام‏هاى بالا، بايد اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا كند، آنها بايد آرامش را از بالا شروع كنند. از پائين آرامش نمى‏شود حاصل بشود. بايد اشخاصى كه زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش مى‏كشد و اگر خداى نخواسته آنها طغيان كنند، طغيان آنها كشور را به هلاكت مى‏كشاند. آنهائى كه براى اين كشور دلسوزند، آنهائى كه براى اسلام دلسوزند، آنهائى كه اسلام را نجات ده همه بشر مى‏دانند، بايد به تعليمات اسلام، لااقل به يكى از تعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى آنهائى كه بعثت را يك بعثت الهى مى‏دانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مى‏دانند بايد به غايت بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است، فرموده است: يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه براى اين است كه نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد طغيان براى شما حاصل خواهد شد، تا تزكيه نشده‏ايد علم براى شما خطرناك است خطرناكتر از هر چيزى، تا تزكيه نشده‏ايد مقام براى شما خطرناك است و شما را به هلاكت دنيائى و اخروى مى‏كشاند. كوشش كنيد كه از اين روزى كه بعثت شروع شده است، از آنوقتى كه بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهى است توجه كنيد كه بعثت براى چه بوده است، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسى تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهى‏ها برود از بين، خودبينى‏ها برود از بين، رياست طلبى‏ها برود از بين، دنيا طلبى‏ها برود از بين و به جاى همه خداى تبارك و تعالى و هواى براى خدا بنشيند. انگيزه

صحيفه نور ج 14 صفحه 256

بعثت اين است كه حكومت خدا در دل‏هاى بشر حكومت كند تا اينكه در جامعه‏هاى بشر هم حكومت كند تا تزكيه در رده‏هاى بالا حاصل نشود و تصفيه در رده بالا حاصل نشود اين مملكت و همه ممالكى كه هستند، اصلاح نخواهند شد. آنهائى كه اين انقلاب را مفيد مى‏دانند و اين انقلاب را پشتيبانى مى‏كنند و اين انقلاب را از ملت مى‏دانند و اين انقلاب را مى‏خواهند به نتيجه برسد، آنها بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش از رده بالا بايد شروع بشود. مادامى كه در رده بالا آرامش نيست، پائين‏ها آرامش پيدا نمى‏كنند. مادامى كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينى‏ها به جاى اين تزكيه‏ها باشند و خودخواهى‏ها به جاى تصفيه‏ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فرياد بزنيد كه آتش بس، نخواهد شد.

همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم. بعثت براى تزكيه آمده است. اگر تزكيه نباشد هر چه در نفس واقع بشود، هر چيزى كه در نفس بيايد حجاب انسان است. همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهى و نور قرآن استفاده كنيم، لكن اين تزكيه براى دولتمردان و رده‏هاى بالا، لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم يك حد محدود را به فساد مى‏كشيم يا خود را به فساد مى‏كشيم و آنها اگر تزكيه نشوند و خودخواهى‏ها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را ممكن است به فساد بكشند. من از همه شما دوستان عزيز آذربايجانى و تبريزى كه در اينجا تشريف داريد تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمده‏ايد و در اين محل محقر مجتمع شديد و من به شما آذربايجانى‏ها و به شما تبريزى‏ها اميدها دارم. و من اميدم اين است كه خود شما در آنجا آرامش را حفظ كنيد و خود شما تزكيه كنيد خودتان را و خود شما براى اسلام و براى پيشرفت مقاصد اسلامى كوشش كنيد. اسلام براى همه است و همه ما بايد از اسلام استفاده كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 257

تاريخ: 12/3/60

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان هيأت تحريريه روزنامه كيهان

هيچ انسانى نيست كه محتاج موعظه نباشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

راجع به روزنامه و ساير مطبوعات، راديو و تلويزيون مكرراً صحبت‏هائى كرده‏ام، لكن تذكر و موعظه تكرارش مؤثر است. يكى از امورى كه حتى در امراض مؤثر است تلقين است كه مريض به خودش و يا ديگرى به او تلقين كند كه خوب مى‏شوى، اين وقتى مكرر شد در نفس انسان اثر مى‏گذارد. در موعظه هم همين طور است، انسان بايد هم خودش را موعظه كند و هم در معرض موعظه واقع بشود. هيچ انسانى نيست كه محتاج به موعظه نباشد منتها انسان‏هاى بالا واعظشان خداست و انسان‏هاى بعد واعظشان آنها هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما. ما خودمان احتياج به موعظه داريم و موعظه چندين ساله در خود من باز تأثير بسزا نكرده است. من بايد اعتراف كنم كه در عين حالى كه آقايان را موعظه مى‏كنم و حالا مسائل روز را و قديم مسائل اخلاقى را، معذلك در خود من آنطور كه بايد تأثير كند، تأثير نكرده است. اين براى اين است كه در باطن انسان، شيطان بزرگى است كه ايستاده است تا انسان را به هلاكت برساند، تمام همش اين است كه انسان را بدون ايمان از اينجا بيرون كند و ما از گرفتارى به اين عواقب سوء به خدا پناه مى‏بريم. موعظه من به شما آقايان اين است كه شما و ما همه در محضر خدا هستيم همين جا كه نشسته‏ايم و با هم صحبت مى‏كنيم محضر خداست. همه پيش چشم خدا هستيم. همه در علم خدا هستيم. خدا در همه جا حضور دارد. و هو معكم اينما كنتم آن كسى كه مسؤوليت را به عهده ما گذاشته است حاضر است، پس با آن كسى كه حاضر است نبايد مخالفت كنيم.

مسؤوليت بزرگ شما قلم‏هائى است كه در دست شماست‏

مسؤوليت بزرگ شما امروز قلم هائى است كه در دست شماست. اداره شما مثل يك اداره دولتى نيست كه هر چه در آن واقع شود در همانجاست، مگر گاهى به مردم بگويند، اما قلم‏ها اگر لغزش پيدا كنند يك ملت را لغزاند. راديو تلويزيون دستگاهى است كه اگر فاسد باشد يك ملت را فاسد مى‏كند. الان همه راديو را گوش و تلويزيون را نگاه مى‏كنند. معصيتى اگر اتفاق بيفتد، در محضر همه مردم است. اگر خداى نخواسته قلم‏هاى شما بلغزد و از تعهدى كه براى خداى تبارك و تعالى بايد داشته باشيد غفلت بكنيد اينجور نيست كه تنها به شما و دوستان و هم مذهب و هم دين شما ضرر بزند،

صحيفه نور ج 14 صفحه 258

به همه ضرر مى‏زند، پس يك ضرر كوچك نيست، شما كه روزنامه كثير الانتشارى در دستتان است بايد توجه كنيد كه مسؤوليت بسيار خطيرى پيش مردم و ملت‏هاى جهان داريد كه اگر ارشاد كنيد مردم را بالاتر از اطاعت‏هائى است كه در گوشه خانه و يا يك مجلسى كه چند هزار نفر هستند مى‏باشد. قلم شما اگر ارشادى باشد، ملت را به راه راست هدايت مى‏كند و مى‏تواند مردم را از انحرافات نجات دهد. امروز چند برابر قلم‏هاى ارشادى قلم‏هاى انحرافى است. بايد انسان متوجه باشد كه منحرفين چه مى‏گويند و چه مى‏خواهند گفت و انگيزه شأن از اين انحرافات چيست. آن كسى كه اهل همين مملكت و خاك و ملت است چه مى‏گويد و ملت است چه مى‏گويد كه مى‏خواهد انحراف ايجاد كند، آيا صحيح است كه اينها دلسوز ملت هستند و از روى دلسوزى است كه مى‏خواهند مسائل فاسد را رفع كنند؟ يا نه، دست خودشان را آلت قرار داده‏اند به اينكه فاسد كنند؟ ممكن است در بين اينها اشخاصى باشند كه واقعاً بخواهند مفاسد را بگويند و اصلاح كنند ولى انسان از لحن كسى كه صحبت مى‏كند مى‏فهمد كه چيست. انسان از قلم كسى كه مى‏گويد من مى‏خواهم مردم را ارشاد كنم مى‏فهمد كه مسأله، مسأله ارشاد است يا مسأله چيزهاى ديگر است.

انسان از طرز صحبت مى‏فهمد كه از يك نفس خبيث براى افساد بيرون آمده يا از يك نفس آرام براى اصلاح و ما در بعضى از اين قلم‏ها و زبان‏ها معانى كه اصلاح است كم مى‏بينيم، آدم مى‏بيند كه سلامت قلم و بيان و ارشاد هست ولى كم است، از آن طرف نشرياتى كه براى افساد است زياد مى‏باشد.

اگر مى‏خواهيد كشور اسلامى باشد بايد مطبوعاتش هم اسلامى باشد

بايد نشريات شما در مقابل اينها به صورتى باشد كه وقتى دست مردم مى‏رسد بگويند تعليمى است و مدرسه‏اى است براى تعليم و كسانى كه الهى هستند راضى باشند. شما درصدد اين نباشيد كه منحرفين را راضى كنيد، در صدد اين باشيد كه منحرفين را اصلاح كنيد. اگر منحرفين را بخواهيد راضى كنيد شما را به انحراف مى‏كشند، اما اگر بخواهيد منحرفين را اصلاح كنيد هر روز قلم شما قلم اصلاحى است. مقالاتى كه مى‏نويسيد اصلاحى باشد، اخبارى كه مى‏نويسيد، تيترهايى هست، مردم اينها را در روزنامه‏ها مى‏بينند و مى‏فهمند كه اين تيتر از كجا پيدا شده است و براى چه مقصدى اين تيتر را گذاشته‏اند و گاهى هم آدم مى‏بيند مسأله اينطور نبوده است، تيترش يك جور است و مسأله‏اش يك جور ديگر. مردم اين تيترها را نگاه مى‏كنند و مى‏فهمند كه چه فسادى و يا چه صلاحى واقع شده است. بايد توجه كنيد كه روزنامه‏اى تيترش چيزى نباشد كه محتوايش آنطور نباشد، نه به آن تندى كه در تيتر است و نه به آن عظمت، اين غش است. درست مثل كاسبى كه روى متاعش چيز خوب مى‏ريزد و آخرش فاسد است و اين حرام است و اگر تيتر با محتوا نخواند غش است كه شما با قلم‏هايتان مى كنيد. بايد توجه كنيد و شك نكنيد ما روز محاسبه داريم، از همه چيزها محاسبه مى‏شود آن روز، خود انسان، قلم‏ها، دست‏ها، چشم شهادت مى‏دهند، دير يا زود چيزى نيست ولى چنين روزى هست.

صحيفه نور ج 14 صفحه 259

توجه كنيد اگر مى‏خواهيد كشور اسلامى باشد بايد مطبوعاتش هم اسلامى باشد. توجه كنيد كه اگر يك چيزى پيدا كنند در راديو لندن و يا آمريكا و يا راديوهاى ديگر، يك كلمه را برداشته و به صورتى بزرگ نمايش مى‏دهند مثلاً ايران همه كارهايش به هم ريخته است و چه و چه هست. اين براى اين است كه يكى از راه‏هايى كه اينها بخواهند فساد كنند مطبوعات است.

روزنامه‏ها با كسى صورت مخاصمه نداشته باشند بلكه صورت ارشاد داشته باشند

من اميدوارم انشاء الله تا شما اين روزنامه‏اى كه در دستتان است و عهده دار مسؤوليت آن هستيد درصدد باشيد كه اولا افرادى كه مى‏خواهند به اين جمهورى صدمه بزنند اگر يكدفعه نمى‏توانيد آنها را ارشاد كنيد به تدريج اين كار را بكنيد وقتى تدريجى شد كار درست مى‏شود. اما راجع به محتوا و ديگر چيزها، شما هيچ كس را دشمن خودتان حساب نكنيد، نمى‏گويم صدام را هم حساب نكنيد، نه، اما اينهائى كه الان متكفل امور كشور هستند هيچ كدام دشمن با شما نيستند سليقه‏هاى مختلفى با هم دارند. اين سليقه‏هاى مختلف در نفس انسان روى انگيزه‏هايى است كه به صورت مخاصمه در مى‏آيد در صورتى كه نبايد اينطور باشد. روزنامه‏ها بايد با كسى صورت مخاصمه نداشته باشند بلكه صورت ارشاد داشته باشند، مطالب را بگويند. انتقادها بايد باشد زيرا يك جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمى‏شود عيب هم در همين جاست چون سرتاپاى انسان عيب است و بايد اين عيب‏ها را انتقاد كرد تا جامعه اصلاح بشود. خداوند انشاء الله شما را حفظ كند و موفق باشيد و قلم‏ها موفق باشند تا رضاى خدا را ملاحظه كنند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 14 صفحه 267

تاريخ: 18/3/60

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد انجمن‏هاى اسلامى وزارت بهدارى و بهزيستى و اقشار مختلف مردم

با تمام قوا كوشش كنيد تا اعمالتان اسلامى باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

وجود انجمن اسلامى در همه كشور و خصوصاً در ارگان‏هاى انقلابى از امورى است كه لازم است، لكن خود آقايانى كه انجمن‏هاى اسلامى را تشكيل مى‏دهند بايد مواظب باشند به اينكه اولاً در اين انجمن‏ها اشخاص فاسد و از گروه‏هاى منحرف وارد نشوند و ثانياً خود آقايان توجه داشته باشند كه كارهايى كه در آنجا انجام مى‏گيرد كارهاى اسلامى باشد و انحرافاتى نداشته باشد.

امروز كه انجمن‏هاى وزارت اسلامى وزارت بهدارى و همين طور اطبا و كارگران بهدارى‏هاى خوزستان و پرستارهاى محترم اين استان اينجا آمده‏اند، من يك كلمه راجع به اين اطبا و بهياران و پرستاران و كارمندان بهدارى در سرتاسر كشور عرض دارم و يك كلمه هم راجع به اين نهادها در خوزستان و در غرب و جنوب كشور عرض دارم.

آنچه كه نسبت به اين آقايان و اين خانم‏ها در سرتاسر كشور عرض دارم، اين است كه طبابت و پرستارى و خدمت به اين بيمارانى كه در اين بيمارستان‏ها خوابيده‏اند يك خدمت بسيار مشكل لكن بسيار ارزنده است. پرستارى مريض بسيار مشكل است و پرستارى خوب، بسيار ارزشمند و همين طور طبابت و بالاى سر مريض‏ها و مجروحين و معلولين و اينها رفتن و با آنها سر و كار داشتن مشكل است، لكن صحيح عمل كردن بسيار ارزشمند است. در ساير ادارات بايد همه كار صحيح انجام بدهند و كار صحيح همه ارزش دارد، لكن در بيمارستان‏ها يك ويژگى خاصى دارد. سر و كار با يك عده‏اى داريد شما و خصوصاً پرستارها كه اينها بيمارند، دل شكسته‏اند، محتاج به پرستارى روحى دارند، محتاج به آرامش روحى دارند و شما با اين مريض‏ها، با اين بيمارها هر چه محبت بكنيد و هر چه پرستارى مادرانه و خواهرانه و برادرانه و پدرانه بكنيد اين در روحيه بيمار موثر است و بر خوب شدن، سرعت خوب شدن بيماران نيز مؤثر است و در بارگاه خداى تبارك و تعالى خدمت به اين جمعيت، خدمت به اين بندگان خدا بسيار ارزشمند است. و آنچه كه بايد به پرستارها و اطبا و بهيارها و مستخدمين بيمارستان‏هاى خوزستان و جاهاى جنگزده عرض كنم، اين است كه كارهاى شما در آن بيمارستان‏ها ارزشمندتر از همه جا هست، هم كارها در آنجا كه در معرض خطر است و شما مواجه هستيد با يك جمعيت‏هايى كه به بيمارستان رحم نمى‏كنند و به مدارس هم رحم‏كنند، در آنجا

صحيفه نور ج 14 صفحه 268

خدمت مى‏كنيد اين يك ارزش بسيار بزرگ است و پرستارى از كسانى كه در راه اسلام اعضاى خودشان را، صحت خودشان را، سلامت خودشان را ازدست داده‏اند اين يك خدمت بسيار بزرگ ارزشمندى است در بارگاه خداوند تبارك و تعالى. لكن بايد خيلى توجه داشته باشيد به اينكه هم وضع بيمارستان‏ها وضع اسلامى باشد و هم رفتارتان با اين مرضى و با اين معلولين و با اين بيمارها يك وضع مادرانه و پدرانه و خواهرانه و برادرانه باشد. بسيار كار مشكل و ارزشمندى است و بسيار پر مسؤوليت، چنانچه انجمن‏هاى اسلامى هم كارشان ارزشمند است و مسؤوليت شان بزرگ. بنابراين سفارش من، تمناى من از همه انجمن هاى اسلامى سرتاسر كشور و همه اطبا و بهياران و كارمندان و پرستاران سرتاسر كشور، خصوصاً در جاهائى كه جنگزده هستند و در جاهائى كه در معرض خطر هستند، اين است كه با تمام قوا كوشش كنيد كه اعمال شما اعمال اسلامى باشد و رفتار شما با مرضى رفتار خوب باشد و رفتار انسانى اسلامى باشد. خداوند تبارك و تعالى به شماها برادران و خواهران اجر عنايت كند و اجر آن زن‏هايى كه در صدر اسلام براى پرستارى لشگر اسلام مى‏رفتند انشاءالله در نامه اعمال شما هم نوشته بشود.

اگر به قانون خاضع بشويم هيچ اختلافى پيش نخواهد آمد

ما امروز مواجه هستيم با مشكلاتى كه از خارج براى ما تهيه مى‏كنند و صادر مى‏كنند و در داخل بعضى عناصر وابسته به خارج تهيه مى‏كنند و ما را در مشكلات مى‏گذارند. من در اول اين سال اعلام كردم كه اين سال را بايد ما سال اجراى قانون بدانيم و با قانون طورى عمل كنيم كه هم اسلام و هم دنيا ما را يك رفتار صحيح بداند كارهاى ما را، در كشورى كه قانون حكومت نكند خصوصاً قانونى كه قانون اسلام است، اين كشور را نمى‏توانيم اسلامى حساب كنيم. كسانى كه با قانون مخالفت مى‏كنند، اينها با اسلام مخالفت مى‏كنند. كسانى كه با مصوبات مجلس بعد از اينكه شوراى نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت مى‏كنند، اينها دانسته يا ندانسته با اسلام مخالفت مى‏كنند.

ما اگر همه اشخاصى كه در كشورمان هستند و همه گروه‏هايى كه در كشور هستند و همه نهادهائى كه در سرتاسر كشور هستند اگر به قانون خاضع بشويم و اگر قانون را محترم بشمريم هيچ اختلافى پيش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شكنى‏ها پيش مى‏آيد. اگر قانون حكومت كند در يك كشورى، چنانچه از صدر عالم تاكنون تمام انبيا براى برقرار كردن قانون آمده اند و اسلام براى برقرارى قانون آمده است و پيغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفاى اسلام تمام براى قانون خاضع بوده‏اند و تسليم قانون بوده‏اند، ما هم بايد تبعيت از پيغمبر اسلام بكنيم و از ائمه خدا بكنيم و به قانون هم عمل كنيم و هم خاضع باشيم در مقابل قانون. قانون براى همه است. البته اگر چنانچه به قانون بخواهند عمل كنند و يك دزدى را به جاى خودش بنشانند آن دزد صدايش در مى‏آيد، لكن بايد آن دزدى كه مقابل قانون مى خواهد عرض اندام كند به او توجه داد كه اين قانون است و اگر چنانچه پسر رسول اكرم، دختر رسول اكرم هم خداى نكرده دزدى كند رسول اكرم دست او را مى‏برد، قانون است. قانون

صحيفه نور ج 14 صفحه 269

براى نفع ملت است، براى نفع جامعه است، براى نفع بعضى اشخاص و بعضى گروه‏ها نيست. قانون توجه به تمام جامعه كرده است و قانون براى تهذيب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان مى‏آيد و ديكتاتورها هم از قانون بدشان مى‏آيد و كسانى كه مخالفت‏ها مى‏خواهند بكنند، از قانون بدشان مى‏آيد، لكن قانونى كه مال همه ملت است و براى تهذيب همه ملت است و براى آرامش خاطر همه ملت است و براى مصالح همه ملت است، اين قانون بايد محترم شمرده بشود. نبايد اگر چنانچه يك قانونى برخلاف نظر من بود من بيايم بيرون و هياهو كنم كه من اين قانون را قبول ندارم، اين قانون خوب قانونى نيست. قانون خوب است، شماها بايد خودتان را تطبيق بدهيد با قانون، نه قانون خودشان را براى‏به شما تطبيق بدهد. اگر قانون بنا باشد كه خودش را تطبيق بدهد به يك گروه، تطبيق بدهد به يك جمعيت، تطبيق بدهد به يك شخص، اين قانون نيست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر كشورى بايد خودشان را با آن قانون تطبيق بدهند. اگر قانون برخلاف خودشان هم حكمى كرد، بايد خودشان را در مقابل قانون تسليم كنند، آنوقت است كه كشور، كشور قانون مى‏شود.

اگر يك جايى عمل به قانون شد و يك گروهى در خيابان‏ها بر ضد اين عمل بخواهند عرض اندام كنند، اين همان معناى ديكتاتورى است كه مكرر گفته‏ام كه قدم به قدم پيش مى‏رود، اين همان ديكتاتورى است كه به هيتلر مبدل مى‏شود انسان، اين همان ديكتاتورى است كه به استالين انسان را مبدل مى‏كند. اگر قانون در يك كشورى عمل نشود، كسانى كه مى خواهند قانون را بشكنند اينها ديكتاتورانى هستند كه به صورت اسلامى پيش آمده اند يا به صورت آزادى و امثال اين حرف‏ها. اگر همه اين آقايانى كه ادعاى اين را مى‏كنند كه ما طرفدار قوانين هستيم، اينها با هم بنشينند و قانون را باز كنند و تكليف را از روى قانون همه‏شان معين كنند و بعد هم ملتزم باشند كه اگر قانون برخلاف رأى من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، ديگر دعوائى پيش نمى‏آيد، هياهو پيش نمى‏آيد. اگر بنا باشد كه يك جائى بخواهند، دادستان بخواهد روى قوانين عمل بكنند، ما بخواهيم بگوئيم كه خير ما دادستان را قبول نداريم، اين معناى ديكتاتورى است. ديكتاتورى همين است كه نه به مجلس سر فرو مى‏آورد، نه به قوانين مجلس و نه به شوراى نگهبان و نه به تأييد شوراى نگهبان و نه به قوه قضائيه و نه به دادستانى و نه به شوراهاى دادستانى و همين طور به همه ارگان‏ها. قانون معنايش اين است كه اين چيزهايى كه به حسب قانون اسلامى، به حسب قانون كشورى كه منطبق با قوانين اسلام است، اينها را، وظيفه‏شان را قانون معين كرده. بعد از آنكه قانون وظيفه را معين كرد، هر كس بخواهد كه برخلاف او عمل بكند اين يك ديكتاتورى است كه به صورت مظلومانه حالا پيش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پيش خواهد آمد و بعد اين كشور را به تباهى خواهد كشيد و اين كشور وقتى به تباهى كشيده شد و اين مردم متفرق و مختلف با هم شدند اين همان وظيفه‏اى كه براى ابرقدرت‏ها بايد انجام بدهد، اين آدم انجام داده ولو خودش نمى‏فهمد، اگر بفهمد كه ديگر مصيبت بالاتر است لكن خودشان ملتفت نيستند. اگر من اين نصيحت‏ها را مى‏كنم كه شما همه به قانون عمل

صحيفه نور ج 14 صفحه 270

كنيد، از هياهو و جنجال دست برداريد، روزنامه‏ها از هياهو و جنجال دست برداريد، قلم‏دارها از هياهو و جنجال دست بردارند، نويسنده‏ها دست بردارند، گوينده‏ها دست بردارند، اگر چنانچه اينطور بشود، يك كشور قانونى ما پيدا مى‏كنيم كه همان كشور اسلامى است و ديكتاتورى از اين كشور بيرون مى‏رود، اينكه من هميشه نصيحت مى‏كنم به آقايان و مى‏خواهم كه امور روى روش صحيح عمل بشود، روى قوانين عمل بشود و تخلف مى‏شود و معذلك من نصيحت مى‏كنم به آقايان، اين نه از باب اين است كه در ملت ما يك ضعفى پيدا شده، يك فتورى پيدا شده و ملت ما ديگر به احكام اسلام اعتنايى ندارند. اينها دنبال اين هستند يك ديكتاتور پيدا كنند و پاى بيرق او، همه سينه بزنند. مسأله اين نيست. 15 خرداد و سالروز 15 خرداد ثابت كرد كه اين مردم در صحنه هستند و براى اسلام هم در صحنه هستند. آن روزى كه احساس خطر براى اسلام بكنم ، دست همه را قطع خواهم كرد من تا آنجائى كه بتوانم، تا آنجايى كه اخلاق اسلامى اقتضا مى‏كند كه همه اينها را به آرامش دعوت كنم، همه گروه‏ها و گروهك‏ها را به آرامش دعوت كنم، همه افراد را به آرامش دعوت كنم عمل خواهم كرد، نصيحت خواهم كرد، نصيحت برادرانه خواهم كرد، نصيحت خاضعانه خواهم كرد لكن اين را بايد همه بدانند آن روزى كه من احساس خطر براى جمهورى اسلامى بكنم، آن روزى كه من احساس خطر براى اسلام بكنم، آن روز اينطور نيست كه - باز ما باز من بنشينم نصيحت كنم، دست همه را قطع خواهم كرد. اگر چنانچه اشخاصى در اين برهه زمان كه ما ابتلا داريم به جنگ، ابتلا داريم به - آرام - بايد آرامش محفوظ بشود. اگر كسانى در اطراف كشور سخنرانى كنند و سخنرانى آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص هر كس مى‏خواهد باشد، هر مقامى مى‏خواهد باشد، من او را به جاى خودش مى‏نشانم، قبل از اينكه شورش پيدا بشود من او را به جاى خودش مى‏نشانم. و امروز اعلام مى‏كنم به اينهايى كه در اطراف مى‏روند و صحبت مى‏كنند و از قرارى كه به من اطلاع دادند اين گروهك‏هاى فاسد هم فرصت را به دست آوردند و مى‏خواهند راهپيمائى كنند، قواى نظامى و انتظامى و پاسدارها بايد به طور جد از سخنرانى‏هايى كه اينطور هستند جلوگيرى كنند و سخنران‏هايى كه اينطور هستند دستگير كنند. اگر من هم سخنرانى كردم كه مخالف با دستور اسلام بود و براى ايجاد تشنج و براى گرفتار كردن ملت مسلمان ما كه خون‏ها داده است در راه اسلام، اگر من هم اين كار را بكنم موظف شرعى هستند اين ارگان‏هاى انتظامى و نظامى كه من را بگيرند و به دادگاه بسپرند، اين استثنا ندارد. گوش‏خودتان را باز كنيد، من همانطورى كه با شاه عمل كردم و هم ملت ما همانطورى كه با محمد رضا عمل كرد با اشخاصى كه بخواهند فساد ايجاد كنند، با اشخاصى كه زائد بر صحبت بخواهند تشنج ايجاد كنند، با اشخاصى كه مى‏خواهند صف آرائى بكنند در مقابل دادستانى، در مقابل مجلس، در مقابل ارگان‏هاى ديگر، من همان را خواهم كرد كه با محمدرضا عمل خواهم كرد و امروز وسائل در دست است و شماها خواهيد منزوى شد.

صحيفه نور ج 14 صفحه 271

باز من نصيحت مى‏كنم شماها را كه تا دير نشده است به جاى خودتان بنشينيد و از تحريكات عناصر فاسد كه در گوش‏هاى شما مطالبى مى‏خوانند پرهيز كنيد و آنها را از خودتان برانيد كه من با آرامش، كسى اگر مخالفت كند با او سخت عمل خواهم كرد و اين يك وظيفه شرعى است كه بر عهده همه ما هست و بر عهده من هم هست. من به سرتاسر كشور، به بازارهاى كشور، به همه جايى كه مسلمين در كشور هستند، اخطار مى‏كنم و مى‏گويم كه گروه‏هايى در صددند كه بازار ببندند، اينها همان سرمايه‏دارانى هستند كه امروز مى‏خواهند مفسده كنند و اينها همان گروهك‏هاى فاسد هستند كه اشخاصى را آلت دست قرار داده‏اند و مى‏خواهند مفسده بكنند و اگر چنانچه يك همچو امرى بشود، بستن بازار امروز و راهپيمائى امروز، بستن بازار و راهپيمائى در مقابل رسول اكرم است، در مقابل اسلام است و شما هوشيار باشيد كه مبادا اين گروهك‏هاى فرصت‏طلب به بهانه اينكه چه شده و چه شده بخواهند راهپيمائى كنند و بخواهند آشوب كنند. محركين آشوب را هر كس مى‏خواهد باشد، با قلم، با زبان، با هر چه مى‏خواهد باشد معرفى كنند، من او را خواهم منزوى كرد. بنابراين من تا سر حد امكان، تا آنجايى كه اسلام را در خطر نبينم و بازى‏هاى سياسى نخواهد اسلام را و مسلمين را در خطر بيندازد به آنها نصيحت مى‏كنم و خاضعانه از آنها مى‏خواهم كه دست بردارند از اين شيطنت‏ها و اگر چنانچه احساس خطر بكنم همانطورى كه با محمدرضا عمل شد با همه آنطور عمل خواهد شد.

امروز بازار بستن، راهپيمائى كردن، سخنرانى‏هاى انحرافى كردن، تمام اينها برخلاف مصالح اسلام و برخلاف مصالح خداى تبارك و تعالى كه اسلام را براى ما الگو قرار داده است مى‏باشد و حرام است. بستن بازار در هر جا و راه افتادن در كوچه و محله‏ها بدون اينكه از طرف وزارت كشور اجازه داده باشد، اين انحراف است و محرم است و قواى نظمى، انتظامى و نظامى و پاسداران و بسيج و تمام ملت موظفند، شرعاً مكلفند به تكليف الهى كه جلوگيرى از اين مفسده‏ها بكنند.

و من باز به همه آقايانى كه مى‏خواهند نطق كنند و اعلاميه بدهند و نمى‏دانم نامه سرگشاده بفرستند و از اين مزخرفات، به همه‏اينها اعلام مى‏كنم كه برگرديد به اسلام، برگرديد به قانون، برگرديد به قرآن كريم، بهانه درست نكنيد كه اسباب اين بشود كه شما همه به انزوا كشيده بشويد. من به بسيارى از شما علاقه دارم و ميل دارم كه همه به قانون عمل كنند و همه در جاى خود باشند و اگر چنانچه اينطور نباشد مسأله طور ديگر خواهد شد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  10:36 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها