صحيفه نور ج 12 صفحه 192
تاريخ: 4/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران
آشوبگرىهاى عمال امريكا در لباس گروهكها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايانى كه زحمت كشيدهاند و آمدهاند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مىكنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مىدانيد و خصوصاً شما كارگرها مىدانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بودهاند كه مبارزه با انقلاب كردهاند با شكلهاى مختلف و مرامهاى مختلف كه رويهمرفته همه شكلها و مرامها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروههائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مىكنند و از شما مسلمانتر مىشوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مىكنند و از شما انقلابىتر مىشوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مىدانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مىكردند كه ببينند كى غالب مىشود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسمهاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسمهاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مىخواهد و پيغمبر اسلام مىخواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديدهاند و اربابهاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروههاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مىخواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدتها ايجاد زحمت
صحيفه نور ج 12 صفحه 193
كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمىتوانند كارى بكنند، لكن غائله مىتوانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مىخواهد روى كار بيايد، اين جمعيتهاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مىكنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائلههايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحلهاى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مىكنند و خودشان غائله درست مىكنند و فرياد مىزنند، خودشان ديگران را كتك مىزنند، باز خودشان فرياد مىكنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مىكنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مىكنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مىكنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرفها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مىخواستند كه دانشگاهىهائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مىخواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مىآيند و همينها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكردهها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبتهايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيتها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مىكنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مىبينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مىآيد، يك غائله درست مىشود و مع الاسف جوانهاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مىكنند، اين اشخاص چه دارند مىكنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مىكنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله
صحيفه نور ج 12 صفحه 194
امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مىخواهد تظاهر كند، يكى مىخواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مىكند، حركت بكند.
شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دستهاى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مىرسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمىخواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مىآيند و فلج مىكنند كارخانههاى مملكت را و با اسم دلسوزى مىروند و فلج مىكنند كشاورزى را، همينها هستند كه وقتى كشاورزها خرمنهايشان را جمع مىكنند، آتش مىزنند، الان هم باز دارند آتش مىزنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مىزنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مىفهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مىروند، با اين ملت راه دارند مىروند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مىروند و مىخواهند كشور را از قيد و بند خارجىها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانهها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مىآيند در بين شماها و مانع از كارتانشوند، يا يك دستهاى درست مىكنند مانع از كارتان مىشود يا اينكه پولها را از خارج به ايشان مىدهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مىروند ايجاد زحمت مىكنند، يا آنهائى كه مىافتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مىكنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مىريزند و خانهاش را غارت مى كنند و خانهاش را از او مىگيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمىتوانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادىشان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمىدارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردنها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مىشود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگىها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همهاش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مىخواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 195
مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مىخواهد خرابكارى كند، نمىآيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مىآيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرفهاى بيخودى مىزنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايهدارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمىرود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چهاند و مائيم كه براى شما مىخواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مىگويند مائيم كه مىخواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مىكنند، يكوقت مىبينيد كه از همه اطراف اين گروهها، همه اين گروههائى كه اين مفسدهها و اين ميتينگرا درست مىكنند، جمع مىشوند در كردستان و آنجا فساد مىكنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مىشود و مىبينند آنجا نمىتوانند، از آنجا جمع مىشوند و مىروند به بلوچستان آنجا را خراب مىكنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مىآيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مىآيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مىكنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.
هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است
اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامىاش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوقها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مىدانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمىشد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مىبينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مىروند آنجا رأى مىدهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دستهاى را راه مىانداختند يك جائى و فشار مىآوردند يا با زور تطميع مىبردند پاى صندوقها براى خودشان رأى درست مىكردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مىبينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمىتوانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مىكنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مىكند و مىگويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مىشود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مىكنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است
صحيفه نور ج 12 صفحه 196
كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشتها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مىخواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مىخواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مىگويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مىترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملىاش را مىخواهند، اسلامىاش را مىخواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو مادهاى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفتهاند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفتهاند، اما نه اينكه قرار دادهاند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مىترسند، هى نق مىزنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى بردهاند به يك جاى ديگرى، اينها مىخواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مىخواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مىكنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مىكنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.
شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان
بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمىتوانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوقها را آتش زدند و بعضى از صندوقها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمدهاند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مىزدند صندوقهاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمدهاند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مىدانند كه مملكت ايران اسلام است و نمىگذارد كه اينها كارى بكنند، چاره
صحيفه نور ج 12 صفحه 197
ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائلههائى كه بپا مىكنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروههاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كردهاند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شدهاند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوانهاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مىزنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مىگويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مىخواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مىگذارند لكن دزدى مىكنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مىكنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتابهايى كه اينها مىنويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مىكنند چه تبليغ مىكنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مىگويند ما مسلميم، همه مىگويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مىگويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدانها و توى خيابانها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرتها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمدهام مىنشينم مىگويم من رهبر شما. تو غلط مىكنى كه هستى، يا آن مىگويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مىشويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكارهاند اين جمعيتهايى كه افتادهاند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مىكنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مىبيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مىزنند، همه را گول مىزنند. اينها مىخواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضىها مىگفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمىدانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مىكنند، آمدند در نجف، يكىشان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرفهايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مىخواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرفهاى اينها كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 198
ببينم اينها چه مىگويند، تمام حرفهاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرفها. من ياد يك قصهاى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مىكند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيهاى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مىشناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مىدانيد پدرهاى من چه كسانىاند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مىشناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مىخواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مىكرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مىآيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبهام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همهاش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمىتوانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مىخواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبختها گفت اينها حيله دارند مىكنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مىكشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مىكردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مىكردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عدهاى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانىشان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانىاش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.
با اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند
اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مىخواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمىكرد؟ مگر سالى يك دفعه نمىرفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمىكرد؟ مگر نمىگفت حضرت عباس مرا در يك قضيهاى نجات داد؟ مىگفت اينها را، اينها يكى از قدرتهاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مىگويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،
صحيفه نور ج 12 صفحه 199
باورتان بيايد. خيلىها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مىگويد قرآن و دارد مىگويد اسلام و دارد مىگويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مىآيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيتها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مىشويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.
ما در هر قصهاى كه واقع مىشويم مىبينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطقهايى كه كرده بود و مىكرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مىگفتند اينها عمال انگليسها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مىگويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكلها را نديدم، اينها را انگليسها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همينها قيام كردند بر ضد او، همينها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مىخواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مىخواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مىخواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.
هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت
من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زدهاند و خرابكارى دارند مىكنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مىفهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمىشناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبرههايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصىشان بوده، مقبرهاى كه موقوفه بوده، خانهاى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى
صحيفه نور ج 12 صفحه 200
هستند كه يا نمىفهمند دارند چه مىكنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مىخواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مىگويم به شما و حجت را بر همه تمام مىكنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مىروند و مردم را آزار مىدهند و اذيت مىكنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مىخواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مىكنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقتها در بينشان يك كسى جا مىزند و آبروى اينها را از بين مىبرد. يك كسى مىآيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مىكند، او را به عنوان پاسبان مىشناسند، مىآيد بعد مىرود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبانها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمىرود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمىرود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمدهاند اين كارها را دارند مىكنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بىانصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مىكشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبانها بريزند هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمدهاند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مىكند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.
بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مىكنند و آنهايى كه به جان مردم مىافتند و اين كارهايى كه مىگويند دارند مىكنند، خوب، يك دستهاى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مىكشند و خيلى هم ارج مىبرند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مىشوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مىدهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مىآورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مىكند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مىكند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارهاست، پاسدارهاى مسلم، اسلامى كه همه زحمت را به عهده دارند بزنندشان كنار، كنار، ژاندارمرى است اگر در ارتش است ارتشىها بزنندشان آنها بزنند، توى بازار است بازارىها بزنندشان كنار، توى كارخانههاست آنها بزنند كنار.
صحيفه نور ج 12 صفحه 201
اينها در هر جايى مىخواهند يك نفوذى بكنند و يك فسادى بكنند به اسم اسلام و اين خطر است براى نهضت شما، با اسم اسلام مىخواهند اين اسلام را در بين مردم خود مملكت مشوه نمايش بدهند، بد صورتش را نمايش بدهند و اين يك جرم بزرگى است كه آنها مرتكب مىشوند و ما هم اگر ساكت باشيم جرم است براى ما، بايد بگوئيم، بايد شماها هم عمل كنيد، كسانى كه با اسم اسلام مىآيند و مىخواهند خرابكارى بكنند و مثلاً يك كارهاى زشتى بكنند و خلاف اسلام بكنند، بدانيد اينها اسلامى نيستند اينها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ كردهاند در بين جمعيت همه جا هست، ملت ما بايد هوشيار باشد، الان هوشيارى بيشتر لازم است از اول، اول آن كسى كه مخالف با اسلام بود مىشناختندش مردم، سازمان امنيت را همه مردم مىگفتند اينها برخلاف ملت و اسلام هستند، مىشناختند اين را، اين سردمدارها هم مردم شناختندشان، چون مىشناختندشان با آنها مبارزه مىكردند. مبارزه با آنها آسان بود، منافقها هستند كه بدتر از كفارند. آنى كه مسلمان مىگويد هستم و به ضد اسلام عمل مىكند و مىخواهد به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بيشتر از آنها تكذيب شده تا ديگران. ما سوره منافقين داريم اما سوره كفار نداريم، سوره منافقين داريم كه براى منافقين، از اول شروع مىكند اوصافشان را مىگويد. اسلام هميشه گرفتار يك همچو جمعيتهائى بوده است، در صدر اسلام زياد. در زمان حكومت اميرالمومنين (ع) زياد اينها بودند، در زمان خود پيغمبر اكرم (ص) زياد بودند و همين طور در طول تاريخ، اسلام گرفتار يك همچون مسائل بوده است و گرفتار اينكه اشخاص هم از خود مسلمان ها، مردم خوب، مردم اسلامى گول مىخوردند از اينها، از اين اشخاصى كه با صورت اسلامى مىآمدند و چى مىكردند، گول مىخوردند. يكى از اين ثروتمندهايى كه در يك زمانى آمد نجف پيش من، من كه راجع به قضيه ايران صحبت مىكردم، مىگفت مىترسيم بدتر بشود. نه آقا، شما نمىترسيد بدتر بشود، شما از خوبش مىترسيد. آنوقتى كه رضاخان عمامههاى معممين را برمى داشت بعد هم يك حوزه امتحانيه گذاشته بود به اصطلاح خودش، يكى از علماى قم خداوند رحمتش كند به من فرمود كه خوب، مىخواهند بدها را از خوبها جدا كنند چه اشكال دارد، من به ايشان عرض كردم كه اينها با خوبهايش بد هستند، نمىخواهند بدها را بشناسند، مىخواهند خوبها را بشناسند، كمر خوبها را بشكند. حيله هميشه بوده است از اول اسلام تا حالا، از اولى كه بشر بوده تا حالا، يك اشخاص حيله باز، چهرههاى مختلف بوده است در اين ممالك اسلامى. چهره، چهره اسلامى بسيار خوب و نماز هم مىآيند مىخوانند و روزه مىگيرند و در ظاهر، ولى چهره، چهره اسلامى است باطنش ضد اسلام، شناخت اينها مشكل است، شناختن اينها مشكل است و لهذا جوانهاى ما از اينها گول مىخورند.
شما كارگرها كه خداوند انشاءالله شما را حفظ كند براى مملكت ما و شما ارتشىها كه خداوند شما را هم حفظ كند براى ما، توجه داشته باشيد كه امروز اسلام يك امانتى است دست من و شما، در زمان محمدرضا ما معذور بوديم اكثرمان، مىگفتند سرنيزه است ما چه بكنيم، با زور نمىتوانيم، خوب، سر نيزه است ما چه بكنيم. خيلىها همين عذرها را مىآرودند و داشتند واقعاً بعضىشان و اما امروز
صحيفه نور ج 12 صفحه 202
سرنيزه در كار نيست، امروز اسلام به دست ما سپرده شده است و از ما امانتداريش را مىخواهند. اگر ما امروز به اين گروههايى كه مخالف با اسلام هستند و با اسم اسلام پيش ما نفوذ دارند مىكنند، اگر امروز گول بخوريم از اينها، يا خداى نخواسته دنبال اينها برويم، اين امانتى كه دست ما بوده است به آن خيانت كردهايم. به اين امانت ما نبايد خيانت بكنيم، ما بايد امانتدار باشيم و اسلام را حفظ بكنيم و خداوند شماها را حفظ كند و موفق. و شما اسلامى هستيد و با همين خط اسلام پيش برويد و اين نهضت را به پيش ببريد.
والسلام عليكم و رحمة الله