0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 163

تاريخ: 20/3/59

بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و معاونين وزارت كشور و استانداران سراسر كشور

ناسازگارى بين ارگان‏ها باعث تزلزل و آسيب كشور مى‏گردد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در طول اين مبارزه از قبل 15 خرداد 42 تا وقتى كه بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم براى اينكه مى‏ديدم ما مقابل هستيم با يك دستگاه جبار و ظالم و اجنبى‏ها، و ما مكلف هستيم كوشش كنيم براى اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت براى اينكه ما به تكليف خودمان عمل كرده بوديم و پيش خدا مسؤوليت نداشتيم. بعضى از آقايانى كه در پاريس پيش من مى‏آمدند، اظهار مى‏كردند كه نمى‏شود اين كار را انجام بگيرد. شما مثلاً بخواهيد بعضى از اينها را اجازه بدهيد بعضى از اينها بيايند و فلان. و بعد از رفتن شاه هم من به آنها مى‏گفتم كه ما يك تكليفى داريم و داريم عمل مى‏كنيم. كسانى كه تكليف عمل مى‏كند، دنبال اين نيستند كه ببينند آيا غلبه مى‏كنند يا مغلوب مى‏شوند. ما غلبه كنيم، خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم كه حضرت امير (ع) هم مغلوب شد در جنگ با معاويه، امام حسين هم كشته و مغلوب شد اما تكليف را عمل كردند و ما هم تكليف را انجام مى‏دهيم. من در تمام طول اين مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر و اينها بود نگرانى نداشتم، لكن حالا نگرانم. در وقتى كه جمهورى اسلامى بنا داشتيم كه تحقق پيدا بكند، بحمدالله خيلى چيزهايش هم تحقق پيدا كرد، لكن نگرانى من از داخل خودمان است از دو جهت كه يك جهتش سبك است و جهت ديگر سنگين. اين جهت سبك آن كارهائى كه مخالفين، توطئه‏ها و دسته‏بندى‏هائى كه مخالفين دارند، اين چيز مهمى به نظر من نيست، آنچه مهم است اين ناسازگارى‏هائى كه در ارگان‏هاى اسلامى است، مملكتى اسلامى و تا به هنگامى كه همكارى همه طبقات به هر كجا كه بروى با هم توافق ندارند و مرتباً دعوت به توافق مى‏كنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند، اين موجب نگرانى است براى اينكه اين اسباب اين مى‏شود كه كشور به حال تزلزل باقى بماند و اگر يك مدتى به حال تزلزل باقى بماند، آسيب از خودش پيدا مى‏شود و از داخل آسيب مى‏بيند و محتاج به اين نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند، ما خودمان به جان هم مى‏افتيم و خودمان را از بين مى‏بريم. آنچه كه الان موجب نگرانى است اين است كه ما از يك طرف دستمان بسته است براى اينكه ما بخواهيم انگشت بگذاريم روى افراد، بگوئيم اين خرابكار است يا آن خرابكار است، يك افرادى هستند كه ما نمى‏توانيم بگوئيم اينها خرابكار هستند و اشتباه‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 164

كارند و نمى‏شود كه ما اشخاصى كه، از استاندارهائى كه در اطراف هستند يا وزرائى كه در فلان وزارتخانه هستند يا اشخاصى ديگر و اينها را بگوئيم كه نه ما با اينها مبارزه كنيم. اينها از خودمان هستند. ما قبلاً مبارزه مى‏كرديم، مبارزه يا شكست است يا پيشرفت كه ما هر دويش را برده‏ايم، اما حالا ديگر مبارزه نداريم، ما با هم بايد حالا سازش بكنيم تا اينكه اين مملكتى كه اينطور در هم و برهم است و از همه اطراف به آن هجوم است، خودمان اين را پيش ببريم. لكن مع الاسف آدم مى‏بيند كه به هر جا دست مى‏گذارد اختلاف است. اختلاف بين استاندار با كسان ديگر، ژاندارمرى با كسان ديگرى، ارتش، پاسدار، چه و چه، همه بنگاه‏هائى است كه با هم اختلاف دارند و ممكن است كه بسيارش از روى اشتباهات باشد، لكن اشتباه بزرگتر اين است كه اين اشتباه را رفع نكنند كه مطلب واضح اين است كه ما اگر چنانچه به اين حال باقى بمانيم، نمى‏توانيم اين مملكت را اداره بكنيم و هيچ كسى نمى‏تواند، تا يك نظامى در كار نباشد و يك هماهنگى بين حوزه و بين استان‏ها نباشد، اين مطلب پيش برده نمى‏شود و مع الاسف اين معنا تاكنون درست بين مردم، بين آقايان، بين عرض مى‏كنم كه بين سردمدارها و دولتمندها، اينها تا حالا، به طور دقيق شناخته حتى نشده است و اگر شده است عمل به آن نشده است.

بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند

اين مسأله نيست كه شما حالا بگوئيد فرض كن فلان وزارتخانه‏اى يك اشكال دارد. هر وزارتخانه‏اى كه برويد الان در داخل آن يك افرادى و اشخاصى هستند كه با هم سازش ندارند. بين اين وزارتخانه‏ها و وزارتخانه ديگر هم ممكن است همين طور باشد، همه دستگاه‏ها الان در هم و بر هم است و اين را بايد كى درست كند، به غير از اين است كه بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند؟ مثلاً فرض بفرمائيد شماها كه در شهرستان‏ها هستيد، در استان‏ها هستيد بايد كوشش كنيد كه اين استانى كه هستيد آنجا را درستش كنيد ذهنتان را متوجه نكنيد كه يك جاى ديگر خراب است. اگر بنا باشد كه ذهن آدم متشتت بشود، شمائى كه استانداريد برويد و بگوئيد كه در فرض كن در فلان وزارتخانه‏اى كجا هم يك همچو اشكالاتى هم هست، شما كار خودتان را هم مى‏توانيد انجام بدهيد. بايد وزارتخانه‏ها را اشخاصى كه در آن وزارتخانه هستند اداره كنند. فرض كنيد بعد انشاءالله مجلس تحقق پيدا كند، به وسيله مجلس بايد اينطور مسائل حل بشود. انشاءالله اميد است كه حل بشود انشاءالله لكن اين مسأله است كه بايد هر كسى مثلاً يك كسى كه خانه‏اش، يك اختلافاتى در داخل خانه خودش است اگر بنا باشد كه اين آدم آنجا را كار نداشته باشد برود سراغ همسايه‏ها كه ببيند كه همسايه‏ها چطور هستند، اين نمى‏تواند اداره كند. اين كسى كه در خانه‏اش اختلاف است بايد تمام همش را، اين اختلاف خانه‏اش را بردارد و بعد اگر هم يك جاى ديگر هم خرابكارى است كار صحيحى است كه برود آنجا هم امر به معروف كند. شما آقايان استانداران اگر چنانچه كه يك استانى كه به منزله خانه خودتان است، تمام توجه‏تان

صحيفه نور ج 12 صفحه 165

را متوجه خودتان بكنيد كه اولاً خود استاندارى چه اشخاصى در آن است اشخاصى همه اشخاص صحيحند يا غير صحيح، شما خودتان مى‏توانيد آن اشخاص را تغيير بدهيد. شما به عنوان اينكه در وزارت نفت مثلاً يك كسى خراب است، نبايد از كارى كه خودتان الان در استاندارى خودتان هست كوتاهى كنيد و برويد سراغ آن. شما هم همه‏تان، هر فردى در هر مقامى كه هست، ملاحظه كنيد آن محلى كه هست، آن همان مثل خانه خودتان، اول داخل همان استاندارى چه جورى است، آنها را تصفيه كنيد بعد جاهاى ديگر كه تحت نظارت شماست، مثل فرماندارها و اينها كه هستند، اينها را شما بايد وادار كنيد به اينكه درست بكنند و مسائلى هم كه در فرض كنيد در وزارتخانه‏ها مى‏گذرد، آقاى كنى در وزارت كشور هستند. ايشان آن وزارتخانه را ببيند كه چه جور مى‏شود اصلاحش بكنند و يك كسى هم كه در وزارتخانه ديگرى است، باز او هم دنبال آن بگردد و اصلاح بكند. اگر هر كسى كه در هر محلى است همان محل را اصلاح بكند، مملكت عبارت از همين جامعه است، اگر اين جامعه هر كدام در هر محلى كه هستند در صدد اين باشند كه اصلاح بكنند كار را و همان محلى كه خودشان هستند اصلاح بكنند، جامعه اصلاح مى‏شود.

با حفظ تفاهم و برادرى از شكست نهضت جلوگيرى كنيد

در هر صورت آنچه موجب نگرانى است آن است كه جمهورى اسلامى شكست بخورد. ما قبلاً با طاغوت مقابل بوديم طاغوت ما را شكست مى‏داد، بسيار خوب خيلى از جاها طاغوت غلبه كرده است و حالا هم در عالم، طاغوت باز غالب است اما جمهورى اسلامى و جايى كه ما ادعاى اين را داريم كه اين اسلام درش است، احكام اسلام در آن است، اين بخواهد شكست بخورد به واسطه اشخاصى كه خودى هستند، فرق نمى‏كند بين فرض كنيد روحانيون همه سرتاسر مملكت، اگر روحانيون سرتاسر مملكت خداى نخواسته يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد، دادگاه همه مملكت آنها يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد و يا اينكه وزارتخانه و همه جا اگر اينطور باشد، آنوقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زديم. آنچه موجب نگرانى است ما خودمان، فرض كنيد كه ما فعاليت خودمان و اسلام را به هم بزنيم، تا حالا داد مى‏زديم جمهورى اسلامى، حالا كه جمهورى اسلامى اركانش هم تحقق پيدا كرده است، محتوايش را ما نتوانيم اسلامى بكنيم، علاوه بر اين هى به همش بزنيم، هر كسى يك طرف را بگيرد، آن از آن طرف بكشد، هر كس هر وقت صحبت مى‏كند به ضد ديگرى صحبت بكند، آن يكى اگر صحبت كند، بر ضد ديگرى صحبت بكند، اين يك مملكت آشفته مى‏شود. همه گناه را به گردن ديگرى مى‏گذارند. نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسؤول هستيم پيش خدا كلكم راع و كلكم مسؤول همه ما بايد مراعات بكنيم و راع بكنيم و همه ما مسؤول هستيم از اين كارى كه مى‏كنيم. نبايد من بگويم كه همه گناه‏ها گردن كس ديگر است و او هم بگويد كه گردن يك كسى ديگر است. خير بايد همه ما اعتراف بكنيم كه رشيد نيستيم، رشد نداريم. اين مردم، اين توده مردم، مردمى بودند كه ريختند و كارها را انجام دادند، حالا

صحيفه نور ج 12 صفحه 166

به عهده شماهاست، به عهده همه‏ماست كه اينكه اينها گرفتند ما نگهش داريم. توده كه ديگر نمى‏تواند مملكت را اداره كند، توده راه افتاد همه كارها را توده مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقايان كه در راس امور هستيد، اينها حالا بايد نگاهش داريد، اين يك امانت الهى است كه بايد ماها نگهش داريم. اگر بنا باشد كه ما هر كدام در محلى كه هستيم هر يكى طرفدار يكى ديگر و طرفدارش مخالف باشد، هر قدرتى بايد از ديگرى اطاعت نكند، از تهران گرفته تا سرحدات اينطور باشد، يك مملكت هرج و مرجى است كه مستوجب يك قيمى است، بعد هم براى ما يك قيم معين بكنند. اگر ما خودمان رشيد باشيم و حالائى كه ما پيروز شديم، نسبت به اين مسائلى كه تا حالا بوده است اگر بنا باشد كه ما رشد نداشته باشيم كه اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم كه آن چيزى كه امانت دست ماست حفظ بكنيم، اگر همچو رشدى نداشته باشيم كه مساوى با قيم هستيم و دنيا مى‏گويد اينها قيم مى‏خواهند و يك وقتى يك قيم مى‏خواهند، فرقى نمى‏كند يا آمريكا باشد يا شوروى. ما بايد از اول متوجه اين معنا باشيم كه خودمان هستيم، خودمان را گم نكنيم كه اگر انسان نيست ديگر، يك كس ديگر بايد ما را اداره كند. شماها بايد اداره كنيد، شماها كه در استان‏ها هستيد و آقايان ديگر هم هستند در استان‏ها، استان‏ها را بايد شماها اداره كنيد و شماها اداره كنيد. استان‏ها را درستش بكنيد و با قدرت درستش بكنيد. اين نقصى كه پيدا مى‏كند و عرضه مى‏كند به مجلس، درست مى‏كند اينها را. در هر صورت آنچه موجب نگرانى بزرگ است اين است كه يك وقت نهضت ما شكست بخورد. شكست شخص چيزى نيست، كشتن شخص چيزى نيست، اما نهضت را ما كارى بكنيم كه با اعمال ما اين نهضت ما به هم بخورد!! ما بايد يك كارى بكنيم. هر كس به كشورش اعتقاد دارد، به ديانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز بايد اين را حفظش بكند و اختلافات جزئى كه بين افراد است، اين را كنار بگذارد و اينطور نباشد كه تمام هم ما صرف اين شود كه او را كنار بزنيم و خودمان جلو بيائيم، اين نباشد. همه ما هممان اين باشد كه صرف اين شود كه اگر كسى هم خلاف كرد، برادرانه به او بگوييد و حالى كنيد كه اين كار شما غلط بوده است، اگر باورش نيامد و ديديد آدم صحيح نيست، بايد آنوقت به مقامات گفته شود تا جلويش را بگيرند.

در هر صورت اين مرا نگران مى‏كند و من مدت‏هاست كه براى اين جهت نگرانم و به همه آقايان اين نگرانى را گفته‏ام و ما نمى‏توانيم با اشخاصى كه داخل خود جمعيت ما هستند مبارزه كنيم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت خواهيم كرد. منظور، مبارزه كنيد، ما نبايد مبارزه با خودمان بكنيم، بايد با هم تفاهم كنيم و با هم برادر باشيم. همه اهل يك مملكت و يك ملت و همه ما ارادت به اسلام داريم، اينطور نباشد كه هر كدام بگويد ما اسلامى هستيم و ديگران نيستند. نخير، همه ما اگر كارهائى كه محول به خودمان است آن را به طور صحيح انجام ندهيم، ما اسلامى نيستيم، ما طاغوت هستيم. عين همان بود كه كارها را بر خلاف مملكت خودش انجام مى‏داد. حالا هم اگر بنا باشد هر كدام در يك محلى بر خلاف مصلحت كشور خودمان آنچه در تهران، آنچه در شهرستان است اگر بنا باشد اينطور باشد بايد ما كمر ببنديم به نابودى آن. نابودى كه نهضت ما نابود نشود. خودمان نابود بشويم اشكال ندارد،

صحيفه نور ج 12 صفحه 167

نهضت ما نابود نشود.

كوشش كنيد يك كشور اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيد تا پيروز باشيد

در هر صورت من اميدوارم كه مسائلى كه داريد خودتان كوشش كنيد براى رفعش و انشاءالله وقتى كه مجلس به كار افتاد مسائل در مجلس برود و از مجلس ساير جاها الهام بگيرد و قواى انتظامى اجرا بكند تا انشاءالله همه مسائل حل بشود. اميدوارم كه حل بشود مسائل. در هر صورت حالا من همه‏اش را روضه‏خوانى نكنم. اين را به شما عرض بكنم كه شما، اين توده جمعيت سى و چند ميليونى، آنها قيام كردند و يك قدرت بزرگى را شكستند و قدرت‏هاى ديگر هم نتوانستند هيچ كارى بكنند با اينكه همه به فكر اين هستند كه اينجا را چه بكنند.

دنيا ما را پيروز دانست و الان هم اين امريكائى كه دارد عربده مى‏كشد ديگران الان دارند توى دهنش مى‏زنند و از هيچ نترسيد كه شما پيروزيد انشاءالله و اميدواريم كه با همان پيروزى جلو برويد، هر كسى نتواند در اين مملكت به شماها تعدى بكند. يك مملكت اسلامى باشد، محتوايش اسلامى باشد. كوشش كنيد محتواى آن را اسلامى كنيد. كار نداشته باشيد كه فرض كنيد بندر كجا يك مسأله اسلامى نيست. شما همان‏ها را اسلامى كنيد. اگر ما هر كدام هر جا كه هستيم آنجا را تصحيح كنيم، همه جا درست مى‏شود. انشاءالله اميدوارم كه با قدرت، شماها پيش برويد و مملكت هم مال خودتان است بتوانيد آن را اصلاحش بكنيد و مصلحتش را در جهت، خودتان هستيد، ديگر يك آقا بالا سر نيست كه بيايد و به شما بگويد كه اين كار را بكنيد و مملكت هم مال خودتان و مملكت خانه خودتان و خانه خودتان را بايد اصلاح بكنيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 168

تاريخ: 20/3/59

بيانات امام خمينى در جمع مديران صندوق‏هاى قرض الحسنه سراسر كشور

شريف ترين روز، از ازل تا ابد، بعثت پيامبر گرامى اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد بزرگ را به همه ملت ايران و تمام مسلمين و شما آقايان حاضر تبريك عرض مى‏كنم.

زمان‏ها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان يك موجود سارى متحرك است، متعين و هيچ فرق ما بين قطعه‏اى با قطعه‏اى ديگر نيست. شرافت زمان‏ها يا نحوست زمان‏ها به واسطه قضايائى است كه در آنها واقع مى‏شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه‏اى است كه در آن زمان واقع مى‏شود، بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثه‏اى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده. حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است، بعثت انبياء بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ، لكن حادثه‏اى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثه‏اى بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيت‏هاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف، و همچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفين جهان عرض مى‏كنم.

فقط انسان نامتناهى در كمال و بينش و صفات، قادر به برداشت صحيح از اسلام است

از اسلام و بعثت رسول اكرم برداشت‏هاى مختلفى است به حسب آن چيزهائى كه در برداشت كننده موجود است. انسان‏ها مختلفند در ديد خودشان و به واسطه اختلاف در ديد، اختلاف در برداشت‏ها هم مى‏شود. برداشت از رسول اكرم به حسب ديده‏هاى مختلفى كه در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف ديدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همين اختلاف مختلف است و برداشت از احكام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر ديدى محدود به حدود آن كسى است كه آن ديد را دارد. انسان يك موجودى است محدود

صحيفه نور ج 12 صفحه 169

لكن قابل حركت الى غير متناهى و ديد انسان موجود محدود است مگر آنكه ديد انسان غير متناهى باشد. انسان غير متناهى در كمال، غير متناهى در جلال و جمال، ديد غير متناهى دارد و او مى‏تواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اكرم و از عالم، برداشت صحيح بكند. از انسان بزرگ كه گذشت، از انسان كامل كه گذشت، تمام ديدهايى كه در بشر هست، در انسان‏ها هست، همه محدود است و برداشت صحيح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اكرم و نه از انسان به طورى كه هست مى‏توانند برداشت كنند. محدود نمى‏تواند غير محدود را در حيطه بياورد مگر خودش هم غير محدود بشود. انسان كامل غير محدود، انسان كاملى كه در همه صفات غير محدود است و ظل ذات اقدس الهى است، اين مى‏تواند از اسلام آنطور كه هست برداشت كند و از انسان آنطور كه هست و از بعثت آنطور كه هست و از قرآن آنطور كه هست و از عالم آنطور كه هست. ديگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب كمالشان برداشت‏هايى دارند لكن محدود است، بايد خودشان سير بكنند و مراتب كمال را يكى پس از ديگرى به آن برسند و به اندازه كمالى كه پيدا مى‏كنند از اين حقايق و منجمله از بعثت برداشت به حسب آن مقدار از كمال كه دارند بكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم انسان كاملى است كه در راس مخروطه اين عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسماء و صفات. و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمى‏شود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسان‏ها را كه ابتدائاً يك موجود ضعيف ناقص هست لكن قابل اينست كه ترقى كند، انسان را مترقى كند. ابعاد انسان ابعاد همه عالم است و اسلام براى تربيت انسان در همه ابعاد است برداشت‏هاى مختلفى كه از اسلام شده است به حسب نظرهاى مختلفى كه صاحب نظرها داشتند و بينشى كه داشتند بسيار اختلاف هست و هيچ كدامش نرسيده است به حدى كه اسلام را بشناسد يا انسان را بشناسد يا رسول اكرم را بشناسد يا عالم را بشناسد همه‏شان در يك سطح محدود هستند، چه بسا اشخاصى كه خيال مى‏كنند كه پيغمبر اكرم كه آمده است يا ساير انبيائى كه خداى تبارك و تعالى فرستاده است، براى اين است كه مردم را از اين ظلم‏ها و بى‏عدالتى‏ها و امثال اين نجات بدهد و مأموريت همين است كه عدالت ايجاد كند در اجتماع و در افراد و مأموريت به همين قدر بيشتر نيست. چه بسا اشخاصى كه اقتصاد را در يك مطلب با اهميتى تلقى مى‏كنند و ماموريت انبيا را محدود به اين بكنند كه اينها آمده‏اند مردم را به يك شكم سير و يك زندگى رفاه برسانند و همين است ماموريت انبيا. و چه بسا اشخاصى كه به حسب ديد عرفانى كه دارند بعثت انبيا را محدود مى‏كنند به اينكه براى بسط معارف الهى است و غير از اين بعثت چيزى نيست. و همين طور فلاسفه يك طور فكر مى‏كنند، فقهاى اسلام، ملت‏ها يك طور فكر مى‏كنند، روشنفكرها يك طور فكر مى‏كنند و مومنين هم هر كدام به يك نحو فكرى دارند و همه قاصرند از رسيدن به آنچه كه هست. اين روايتى كه وارد شده است من عرف نفسه فقد عرف ربه اين به ما مى‏فهماند كه انسان آنطور موجودى است كه اگر چنانچه شناخته بشود،

صحيفه نور ج 12 صفحه 170

شناسائى خدا با اوست. به هيچ موجودى اين مطلب صادق نيست. رب انسان را كسى نمى‏تواند بشناسد الا اينكه خودش را بشناسد و خودشناسى كه دنبالش خداشناسى است حاصل نمى‏شود مگر براى اولياء خدا. و گمان نبايد بشود كه اسلام آمده است براى اينكه اين دنيا را اداره بكند يا آمده است فقط براى اينكه مردم را متوجه به آخرت بكند يا آمده است كه مردم را آشناى به معارف الهيه بكند. محدود كردن هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربى انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان كه قرآن است غير محدود است، نه محدود به عالم طبيعت و ماده است، نه محدود به عالم غيب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چيز است.

نوع انسان در خسارت است مگر آنان كه در حصار ايمان و تربيت انبيا وارد مى‏شوند

مى‏گويند اول سوره‏اى هم كه به پيغمبر وارد شده است اقرا باسم ربك است نگفته است اقرا باسم الله، نگفته است اقرا باسم الناس، فرموده است اقرا باسم ربك، يعنى رب رسول، يعنى آن كه تربيت كرده است رسول اكرم را، يعنى خداى تبارك و تعالى به تمام اسماء و صفات، با تمام اسماء و صفات. اينكه رب رسول اكرم است، انسان كامل است، ذات مقدس حق تعالى با تمام اسماء و صفات است و اسماء و صفات حق تعالى احاطه بر تمام موجودات دارد و با يك تعبير ديگر همه موجودات ظهور اسماء و صفات الهى هستند. و خداى تبارك و تعالى كه امر مى‏فرمايند كه اقرا باسم ربك يعنى به اين اسمى كه تمام اسماء و صفات در آن است و مربى به تمام معناى تربيت در عالم طبيعت، تربيت در عالم ماوراى طبيعت، تربيت‏هاى مناسب با عالم مجردات، با عالم جبروت، با تمام عوالم، اين رب رسول است و پيغمبر هم مأمور است كه قرائت بكند و اول چيزى كه به او حسب اين روايت امر شده است، امر به قرائت است و تعليم و تربيت. كانه مى‏خواهد بفرمايد كه آن ربى كه رب تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو بايد قرائت كنى و تربيت كنى مردم را به آن راه، همان راه رب رسول، آن هم رب رسول خاتم. پيغمبر مأمورند كه مردم را دعوت كنند به رب رسول، به رب رسول اكرم و رب رسول خاتم. و قرآن براى همين آمده است و اسلام براى همين آمده است كه تربيت كند انسان‏ها را كه اگر تربيت برايشان نباشد، از همه حيوانات درنده‏تر و موذى‏تر است. انسان يك چنين موجودى است كه اگر در تحت تربيت واقع نشود، هيچ حيوانى در عالم، هيچ موجودى در عالم به خطرناكى اين موجود نيست و به موذيگرى اين موجود نيست. همه انبيا كه آمدند، براى تربيت اين موجودند كه اگر سر خود باشد عالم را به هم مى‏زند و مع الاسف انبيا هم موفق نشدند به اينكه مأموريت خودشان را تحقق بدهند.

والعصر ان الانسان لفى خسر عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى سلام الله عليه باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدى و در عصر ما حضرت مهدى سلام الله عليه است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، اينكه فشرده همه عوالم است، يك نسخه‏اى است، نسخه تمام عالم. همه عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره است و خدا

صحيفه نور ج 12 صفحه 171

به اين عصاره قسم مى‏خورد و مى‏فرمايد كه ان الانسان لفى خسر انسان در خسارت است، انسان شقى است الا الذين امنوا يعنى الا آن اشخاصى كه تحت تربيت واقع شده اند. نه اسلموا، آمنوا. غير مومن‏ها، غير اشخاصى كه در تحت تربيت انبيا عظام واقع شدند و در اين زمان در تحت تربيت رسول اكرم واقع شده‏اند، همه‏شان خسارت دارند، در زيان و خسر هستند، مستثنى فقط مومنينند كه مومنين البته داراى اين صفات هم هستند و عملوا و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اين استثناست، ما بقى همه ما ديگر در خسران هستيم و اسلام آمده است كه اين همه خسارتمندها را، همه اين ناقص‏ها را بياورد در اين جمعيت مومنين. اسلام نيامده است كه جنگ بكند، اسلام نيامده است كه كشورگيرى بكند، نيامده است كه فتح بكند، اسلام و ساير اديان حقه آمده‏اند كه مردم را از اين خسران بيرون كنند و وارد كنند در اين حصار ايمان و مع الاسف موفق نشدند، كوشش خودشان را كردند و موفق نشدند الا مقدارى. اين مقدار از كمال هم كه در انسان‏ها در عالم هست به تبع انبياست، اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم، الا نادرى، همه‏شان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مى‏افتادند. حالا هم مى‏بينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند. حالا هم كه شما در دادگسترى‏هاى عالم و در محكمه‏هاى قضائى همه جا مراجعه كنيد، مومن‏ها پرونده‏اى اينجا ندارند پرونده مال آنهائى است كه ايمان ندارند، پرونده‏هاى قتل و پرونده‏هاى در مى‏زدى و فحشا و امثال ذالك مال آنهائى است كه ايمان به اسلام يا ايمان به خدا ندارند. اين مقدار هم توفيق زيادى است كه گروه‏هاى زيادى از انسان را تربيت كردند ولو همين مقدار از تربيت و اگر اين تربيت نبود، همه كارتر بودند و همه هيتلر بودند. تربيت‏هاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى باز يك مقدار زيادى توفيق حاصل شده لكن باز توفيقى كه آنها مى‏خواستند نشده است، اين كه انبيا مى‏خواستند باز نشده، پيغمبر غصه مى‏خورد براى اينكه دعوت مى‏كند و اجابت كم مى‏شود.

فلعلك باخع نفسك و يكى از غصه‏هاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طورى كه تعليم اقتضا مى‏كند. پيغمبر مى‏خواست همه مردم را على ابن ابيطالب كند ولى نمى‏شد و اگر بعثت هيچ ثمره‏اى نداشت الا وجود على ابن ابيطالب و وجود امام زمان سلام الله عليه اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بعث مى‏كرد براى ساختن يك چنين انسان‏هاى كامل، سزاوار بود لكن آنها مى‏خواستند كه همه آنطورى بشوند آن توفيق حاصل نشد. اسلام يك قوانينى است كه انسان مى‏خواهد درست كند، قرآن هم كتاب انسان سازى است مى‏خواهد انسان درست كند، پيغمبر هم از اول كه مبعوث شد تا آخر وقتى كه از دنيا تشريف بردند در صدد اين بود كه آدم درست كند، در فكر اين بود. تمام جنگ‏هائى كه در اسلام واقع شده براى اين بوده است كه اين جنگلى‏ها و وحشى‏ها را وارد كنند در حصار ايمان، قدرت طلبى توى كار نبود و لهذا در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ، حضرت امير سلام الله عليه، اولياى بزرگ در سيره آنها مى‏بينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 172

انسان‏ها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمى‏كردند، مى‏رفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مى‏تواند انسان درست كند، مع‏الاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، اميرالمومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار، گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومت‏ها، حكومت اسلامى اينطورى نيست، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهراً مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمده‏اند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند، اين قدرت‏هاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرت‏ها را بشكنند. اين يكى از كارهائى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است. كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب، كمال مطلق است. انبيا مى‏خواهند كه همه مردم بشوند مثل اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لكن نمى‏شود، توفيق پيدا نمى‏كنند. اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيله‏اى است براى كمال، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مى‏كنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد، يكى شمشير مى‏كشد و ظل الله است، ظل خداست، يكى شمشير مى‏كشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مى‏كند با آن كه براى خدا فعاليت مى‏كند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبياء يا اولياء بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمى‏شناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است. مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت همه پوچ.

روش پسنديده قرض‏الحسنه باعث از ميان رفتن ربا و حركت آفرين است

در اعمالى كه ما انجام مى‏دهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مى‏دهيد و آن تكفل صندوق‏هاى قرض‏الحسنه است، گاهى عمل، خوب عملى است، نماز ديگر از اعمال بسيار بزرگ است لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مى‏دهد، جهنم مى‏رود، با نمازش جهنم مى‏رود. صندوق قرض‏الحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلاً چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد، براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پول‏هايى كه مردم به صندوق قرض‏الحسنه مى‏دهند اينها يك امانت‏هائى است دست صندوقدارها. من هيچ يك از آقايان را هم مى‏شناسم بله بعضى آقايان را مى‏شناسم نمى‏دانم كه اين بعضى آقايان واردند يا من باب اتفاق آمدند اينجا، لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمى‏شناسم - شما همه خودتان مى‏شناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مى‏شناسد

صحيفه نور ج 12 صفحه 173

يعنى نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمال خودش مى‏داند دارد چه مى‏كند، شماها هم مى‏دانيد كه در اين امانت آيا چه مى‏كنيد؟ آيا به اين طورى كه رضاى خداست عمل مى‏كنيد؟ و انشاءالله اميدوارم عمل بكنيد و اگر خداى نخواسته قصورى در اين امر داريد، جبران كنيد، كار بسيار خوبى است، مسؤوليتش هم بسيار زياد است. كار هر چه بزرگتر باشد مسووليت هم به حجم آن بزرگ است.

قرض‏الحسنه از اعمال بسيار خوبى است و بهتر از همين‏طور پول دادن است و نكته‏اش هم، شايد يكى از نكته‏هايش هم اين باشد كه در قرض‏الحسنه، فعاليت دنبالش هست، در مجانى، شايد گدا درست كردن باشد، از اين جهت اين يك فعاليتى ايجاد مى‏كند، آن كسى كه قرض مى‏كند و موظف است كه بدهد اين به فعاليت مى‏افتد كه در وقت خودش بتواند قرضش را ادا كند و بعد هم مازادى كه پيدا كرده است ادامه بدهد به كار خودش لكن آن كسى كه نشسته كنار كوچه و از مردم چيزى مى‏خواهد، آن هيچ وقت در فكر اين نيست كه يك كارى بكند براى اينكه مطالبى ندارد، كسى نمى‏آيد از او مطالبه كند كه اين كه گرفتى بده. قرض بسيار اهميت دارد و قرض‏الحسنه بسيار اهميت دارد و در كمتر جاهائى است كه به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهميت داده شده باشد و او را مطرود كرده باشد و نكته‏اش هم اين است كه اگر ربا رواج بگيرد، فعاليت كم مى‏شود، يكى از نكاتش در مقابل كار نيست اين سودى كه مى‏برد، اين توى خانه‏اش نشسته و عياشى مى‏كند و پولش دارد مى‏زايد، يك همچو چيزى را كه بخواهد ربا بگيرد آدم و تحميل بكند به مسلمين، اين از يك طرف يك ظلمى است به حسب آيه شريفه كه تعبير ظلم كرده است و از يك طرف ديگر بيكارى درست مى‏كند، اين پول بايد راه بيفتد و كار انجام بگيرد از آن و رزق پيدا بكند. اينها پول را همين طور مى‏گذارند آنجا دست يك كسى و مى‏خواهند اين پول بزايد برايشان بدون كار و اين در جامعه فساد بزرگى است و اين را ظلم گفته است قرآن شريف لا تظلموا و لا تظلموا و آنطور تشبيه كرده است فاذنوا بحرب من الله اين اهميت زياد دارد و به همان اندازه‏اى كه قرض به ربا محكوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همين طور قرض دادن مطلوب است. و شما تكفل به يك امر بسيار بزرگى كرديد و انشاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از مملكت اسلامى كوچ مى‏كند لكن توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق سير، محاسبه آدم است، نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه، آخر شب هم كه مى‏رود از منزل خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مى‏خواهد بكند، بازرسى مى‏كند، خودش را بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است. شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد و ببينيد با اين صندوق چه عمل كرديد، آيا اين بيچاره‏اى كه آمده است قرض بگيرد با تلخى با او روبرو شديد؟ خيلى اين اهميت دارد ممكن است كه يك نفر آدم هم قرض بدهد، جان هم بدهد، قرض‏الحسنه بدهد لكن ترشروئى كند يعنى قلب اين قرض گيرنده را آزرده كند يعنى قلب محل تجلى خداست، قرض كه مى‏دهيد با خوشروئى، زود عملش را انجام بدهيد هى مثل ادارات دولتى نباشد، زود كار را

صحيفه نور ج 12 صفحه 174

انجام بدهيد با خوشروئى، با بشاشت، با احترام. آن كه آمده است قرض مى‏كند خوب يك نقيصه‏اى در خودش مى‏بيند، به واسطه اين نقيصه شايد يك خجالتى براى خودش خيال بكند و حالا آنكه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد لكن خوب يك احساس حقارتى ممكن است بكند، شما با اعمالتان رفع كنيد اين را، شمائى كه متكفل قرض‏الحسنه دادن هستيد، با خوشروئى و عمل خوب اين نقيصه‏اى كه آن آدم در خودش مثلاً مى‏بيند و حقارتى كه شايد در خودش مى‏بيند، شما آن را رفع كنيد، اين از قرض الحسنه دادن بهتر است حسنه او قرض‏الحسنه دادن بالاتر است. دلجوئى از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال ديگر محتمل است بسيار بزرگتر باشد و شما در حالى كه آن عبادت را انجام مى‏دهيد كه متكفل شديد براى يك عبادتى كه قرض الحسنه بدهيد و صندوق را باز كنيد به روى اشخاص احتياج دار، اين مطلب، اين عبادت بزرگ را هم انجام بدهيد، اين عبادت بزرگ كه دلجوئى از يك نفر انسان، از يك نفرى كه ممكن است از خود شما شريفتر باشد و شما نمى‏دانيد، ممكن است از خود شما ايمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نيستيد، دلجوئى از او از آن كار ديگرتان، بالاتر است و اگر كسى صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پيش خدا مطرود است اين صدقه است اصلاً مطرود است. بايد انسان در فكر اين باشد كه خودش را مهذب كند، تهذيب كند خودش را. و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند باشند از صفات بد.

با مشت گره كرده، نهضت را تا رسيدن به مطلوب حفظ نمائيد و اخيراً عرض مى‏كنم كه سستى در اين نهضت نكنيد، شما بين راه هستيد و اين راه با قدرت، با تصميم و با ارادت، با مشت محكم به پيش ببريد اين نهضت را و مادامى كه مشت شما گره كرده است آسيبى به شما نخواهد رسيد. مشت خودتان را باز نكنيد. رفتن دنبال اينكه فلان كار را كى انجام خوب مى‏دهد، كى انجام بد مى‏دهد و من چه مى‏خواستم به من نرسيد، من خانه مى‏خواستم به من نرسيده، اين مشت گره كرده را باز كردن است. مشت خودتان را پيش خداى تبارك و تعالى باز نكنيد. به همانطورى كه در اول نهضت گره كرده بوديد مشت را و هيچ اعتنا نداشتيد به اينكه به يك منصبى برسيد و جوان‏ها را زن‏ها دادند و هيچ نظرى نداشتند كه برايشان يك چيزى بشود، براى خدا بود و شما هم همه براى خدا عمل مى‏كرديد، اين را حفظش كنيد، اين مشت گره كرده را همين طور گره كرده نگه داريد و در مقابل قدرت‏هائى كه هست، از آن قدرت‏ها نترسيد، اينها قدرت‏هائى هستند كه پيش آن قدرتى كه شما اتكال به آن داريد هيچ نيست، هيچ نيست، اينهمه كوشش هم كه دارند مى‏كنند و از همه اطراف دارند كوشش‏ها مى‏كنند براى اينكه اين جمهورى اسلامى را نگذارند به محتواى حقيقى خودش برسد موفق نمى شوند، ملت ما تصميم خودش را گرفته است. اگر چهار نفر هم پيدا بشوند كه بر خلاف مسير ملت هستند اينها چيزى نيستند، اينها قابل ذكر اصلاً نيستند و با اين همتى كه ملت ما كرده است و الان هم بحمد الله محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پيروزى را انشاءالله با تمام

صحيفه نور ج 12 صفحه 175

حدودش، با تمام وجودش ادراك مى‏كنيم. شما بناى بر اين داشته باشيد كه اين نهضت را پيش ببريد، پيش بردن نهضت براى آن اشخاصى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند اين است كه كار كنند، از كارشان ندزدند، آنهائى هم كه در صحراها و در محل زراعت كار مى‏كنند كار كنند و ملت ما هم به اين كشاورزها كه زحمت كشيدند از قرارى كه مى‏گويند بسيار زياد امسال كار كردند لكن ممكن است نتوانند خودشان جمع بكنند يا شياطين نگذارند كه اينها جمع بكنند بايد كمك بكنند، اين نهضت بايد اينطور پيش برود. اگر شما توانستيد كه زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اينها را درست بكنيد، اين نهضت را تا يك حدودى پيش برديد. و من اميدوارم كه اين نهضت، يك نهضت نفسانى هم باشد، روحانى هم باشد و همانطورى كه كارهاى زراعى و ديگر كارها انجام مى‏گيرد مجاهده با نفس هم انجام بگيرد و همانطورى كه در اول نهضت تحول بزرگى براى ملت ما حاصل شد، اين تحول محفوظ باشد و رو به كمال برود. از هيچ بوقى نترسيد. اينها همه اين حرف‏هائى را كه آقاى كارتر مى‏فرمايند، اينها يك بوقى است، يك طبل ميان تهى است، دنيا اينها را محكوم كرده است، دنيا الان، دنياى آزاد و بيدار دنبال شماست، نهضت شما پيش دنيا معجزه است اين نهضت را با همين بعد اعجازيش حفظ كنيد و با اتكال به خداوند و وحدت كلمه پيش برويد و من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولى عصر سلام الله عليه هست. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و ملت ما را به پيش ببرد و كسانى كه با ما مخالف هستند تأديب كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 178

تاريخ: 24/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از زحمت‏هاى طاقت فرساى شما آقايان و خواهران مطلع شدم. آنچه كه از دست من بر مى‏آيد اين است كه به شما خواهران و برادران دعا كنم اميد آن دارم كه همه در درگاه خداى تبارك و تعالى روسفيد باشيد و خدمت‏هاى شايان شما كه با رنج و با فعاليت‏هاى زياد انجام گرفته، مورد نظر خداى تبارك و تعالى و امام عصر عليه السلام باشد. آنچه كه اين زحمت‏ها و رنج‏ها را آسان مى‏كند و تسليت به انسان مى‏دهد اين است كه اينها براى خداست. آنهائى كه سال‏هاى طولانى براى خدمت به طاغوت با ملت ما آن كردند كه همه مى‏دانيد آنها زندگى‏هايشان بر فرض اينكه خيلى مرفه و طاغوتى بود لكن هم در دنيا مارك طاغوت و خيانت به جبين‏هايشان زده شد و هم در پيشگاه خدا كه مى‏روند به جزاى خودشان مى‏رسند. جزاى بعضى از اشخاص در اينجا اصلاً امكان ندارد، مثل نصيرى و امثال او كه هزاران خانه را بى‏صاحب كرده‏اند و هزاران پدر و مادر را بدون جوان.

من اميدوارم كه اين زحمت كه جوانان مى‏كشند، نظير همان جوان‏هائى كه در صدر اسلام زحمت مى‏كشيدند كه دنبال اين نبودند از مردم اجرتى بگيرند. گاهى همين لشكرهائى كه در صدر اسلام بودند، آنقدر فقير بودند كه شبانه روز با يك خرما در حال جنگ زندگى مى‏كردند و گاهى هم از اين بدتر مى‏شد، ولى خدمت مى‏كردند براى اسلام و اسلام را عظمت و گسترش دادند و حالا نوبت ماهاست، پاسدارهاى ما و شما آقايان هم از اينكه در اينجا جبرانى نمى‏شود ابداً افسرده نباشيد، اعمالى كه براى خداست جبران ندارد جز آنچه خدا مى‏دهد. يك عمل صالحى كه براى خدا باشد همه اين دنيا هم جبران آن نيست.

الان كشور مال خود شماهاست و آقا بالاسر نداريد. در ظرف اين پنجاه سال همه ما در اسارت بوديم و همه ديديم از اولى كه رژيم منحوس آمد روى كار، من ياد دارم كه چه تلخى‏هائى از اين رژيم به ملت شريف ما رسيده است. مأمورهاى آنوقت اصلاً از انسانيت به دور بودند، از يك حيوان جنگلى هم بدتر. در آنوقت مملكت از ما نبود فقط نوكرى در اينجا گذاشته بودند، - مثل اينكه هم اكنون يك نوكرى در عراق و يك نوكرى هم در مصر دارند - كه هر كار مى‏خواستند انجام مى‏داد و ملت ما را به فقر و فلاكت مى‏كشيد و تمام ثروت اين ملت را به جيب آمريكائى‏ها و انگليسى‏ها و ديگران مى‏ريخت.

(امام در پايان سخنانشان از زحمات اين گروه تشكر كرده و موفقيت آنان را خواستار شدند).


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 179

تاريخ: 25/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و مديران واحدهاى مختلف صداى جمهورى اسلامى

راديو و تلويزيون بايد تحت نظارت سه قوه اداره بشود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مركزى كه پنجاه و چند سال است تحت سيطره يك حكومت جائر و به وسيله سازمان امنيت و امثال اينها اداره مى‏شد و افراد هم منتخب خود اينها بوده است حالا به زودى بشود كه يكدفعه برگردد به صورت اسلامى. البته من هم مى‏دانم كه خوب شده است لكن نه به آن خوبى كه اسلام مى‏خواهد و بايد به طور جدى پاكسازى بشود يعنى در مركزى كه مركز تبليغات اسلامى است و مهمترين مركز تبليغات است نبايد اشخاصى باشند كه بر خلاف مسير اسلام و از ريشه‏هاى سابق آن رژيم باشند. و راديو و تلويزيون به طورى كه در قانون اساسى‏مان هست اين بايد تحت نظارت مجلس و دولت و قواى اجرائيه، با نظارت همه اينها اداره بشود. مجلس باز راه نيفتاده است به طورى كه حالا بتواند مستقيماً در امور دخالت كند. از اين جهت يك قدرى بايد شما تأمل كنيد تا انشاءالله مجلس استقرار پيدا كند و به كار مشغول بشود و اين مركز را مجلس و ساير قوائى كه بايد اداره كنند يعنى بايد نظارت كنند، آنها نظارت كنند. و الان هم بايد اشخاصى كه متكفل هستند و خصوصاً آن كه سرپرست است بايد به خط اسلام باشد و اگر چنانچه انحرافى براى يكى از اينها يا خود سرپرست خداى نخواسته يا آنهائى كه در مراكز حساس اين مركز هستند پيدا بشود، هيچ اشكال ندارد كه بايد كنار برود و من او را كنارش مى‏كنم. لكن بايد يك قدرى باز تحمل كرد و شما هم مشغول مطالعه باشيد براى افرادى كه لايق نيستند به جاى اينها مطالعه كنيد افرادى كه لايق هستند پيدا بكنيد تا وقتى كه بناست شروع بشود به كار و بعداً شروع بشود به پاكسازى اين مركز - كه از امور لازم است - ديگر اينطور نباشد كه گفته بشود افراد متخصصى هستند كه ما نداريم به جاى او كسى بگذاريم. افرادى باشند كه به جاى اشخاصى كه اگر خداى نخواسته انحرافى دارند گذاشته بشود و انشاءالله اصلاح مى‏شود اين امور. البته انقلابى به اين بزرگى نمى‏شود كه يكدفعه متحول شود به يك جو سالم، اين بايد به تدريج اين جو سالم پيش بيايد و من اميدوارم كه با كوشش كسانى كه در اينجا هستند و اسلامى هستند و متعهد، با كوشش آنها اين اداره بشود و خوب اداره بشود و با پيدا شدن اين و تحقق مجلس شورا حتماً با نظارت مجلس و نظارت ديگران كه در قانون تعيين شده اينهمه اشكالات رفع بشود. و هيچ اشكالى نيست كه بايد اين رفع بشود و من از اولى كه اين نهضت رو به چيز شد و

صحيفه نور ج 12 صفحه 180

استقرارى پيدا كرد، از اول راجع به راديو و تلويزيون هميشه اين مطلب را مى‏گفتم كه اينجا بايد اصلاح بشود و با اصلاح اين، خيلى از امور اصلاح مى‏شود چنانكه با فساد اين، خيلى از امور فاسد مى‏شود. حالا هم شما كوشش كنيد كه در هر مركزى كه هستيد خدمت خودتان را به طور اسلامى انجام بدهيد و اشخاصى كه اسلامى نيستند يادداشت كنيد كه وقتى كه بنا شد انشاءالله به طور جدى عمل بشود و اشخاص نالايق كنار بروند، داشته باشيد افرادى كه به جاى آنها بگذاريد. من اميدوارم كه انشاءالله زودتر اصلاح بشود اين امور و البته يك قدرى هم صبر لازم است در امور و همچو نيست كه فقط در راديو و تلويزيون اينطور باشد، همه نهادها يك همچو آشفتگى‏هائى الان در آن هست كه بايد با تدريج درست بشود و من اميدوارم كه انشاءالله به تدريج اين امور همه درست بشود و مطابق دلخواه اسلام و احكام اسلامى باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد شما و اين خدمتى است كه يك خدمت ارجمندى است كه بايد همه بكنيد و انشاءالله آنجا را تصفيه كنيد به طورى كه يك بنگاه اسلامى بشود به همين معنا.

(آنگاه يكى از مسؤولين در مورد پخش سرودهائى كه از صدا و سيماى جمهورى اسلامى پخش مى‏شود نظر حضرت امام خمينى را جويا شد. امام در پاسخ فرمودند:)

اين جور سرودهائى كه مهيج است و سرودهائى كه مفيد است، اشكال ندارد. از جمله سرودى كه درباره آقاى مطهرى ساخته شده است اشكالى ندارد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 186

تاريخ: 27/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى

مكتبى و مردمى بودن از امتيازات بى نظير انقلاب اسلامى ايران

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با اينكه جا تنگ است و شما آقايان در مضيقه هستيد و هوا هم گرم است معذالك چند كلمه به آقايان عرض مى‏كنم. انقلابهايى كه در دنيا واقع شده يا پس از اين واقع مى‏شود، يا از طريق ملت‏ها بوده است و يا از طريق حكومت‏ها كه به يك نحو كودتا يك انقلابى انجام مى‏دادند. اكثراً انقلابات كودتائى بوده، آن انقلاب هم كه از قبيل ملت بوده است شايد كم انقلابى پيدا بشود كه به هدايت احزاب و دستجات معين واقع نشده باشد. شما اگر بگرديد در تمام انقلاباتى كه واقع شده است، نخواهيد پيدا كرد انقلابى كه اين دو خاصيت را داشته باشد، يكى اينكه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروه‏ها و دستجات سياسى و امثال اينها و يكى ديگر اينكه مكتبى باشد و آن هم يك مكتب الهى. در همه انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، مثل انقلاب ايران پيدا نخواهيد كرد. انقلاب ايران يك جهت اسلامى داشت و حالا هم دارد و آن اينكه سرتاسر ايران كه مسلمان هستند (مگر نادرى) اينها به همان ايده اسلامى قيام كردند. همه ديدند كه در سرتاسر ايران آنوقت كه هجوم از طرف رژيم فاسد به مردم بود مردم همه از پير و جوان و زن و مرد با الله اكبر پيش رفتند و همه هم از رژيم طاغوتى منحرف بودند و رژيم اسلامى مى‏خواستند. اينطور نبود كه يك حكومت طاغوتى را بردارند و طرفدار يك حكومت طاغوتى باشند يا طرفدار يك حزب سياسى، هيچ، ابداً اين مسائل نبود و اين انقلاب تبع ايده اسلامى بود. اسلام همه چيز دارد لكن اينطور نبود كه ملت ما بريزند بيرون و بگويند كه ما مثلاً فلان رژيم كذايى را مى‏خواهيم. همه مى‏گفتند ما اسلام را مى‏خواهيم. همه اجتماع داشتيد در كلمه اسلام و جمهورى اسلامى و هيچ يك از گروه‏هاى ديگر چه سياسى و چه غير سياسى هيچ دخالتى در اين نهضت نداشت و اينكه به طور معجزه آسا پيشرفت كرد همين قضيه اسلامى بودن بود. وقتى يك ملت همه‏شان قيام كردند و همه هم نظرشان خدا بود اين ملت پيش مى‏برد براى اينكه خوف از مرگ ندارد، الهى است. كسانى كه الهى هستند خوف ندارند از هيچ چيز، از خداترسند و دنبال اينكه احكام خدا را در كشورشان ايجاد كنند و متحقق كنند بپا خاستند. هيچ حزبى، هيچ گروهى، هيچ شخصى حق ندارد كه بگويد اين را من ايجاد كردم، ما ايجاد كرديم. اين را ملت درست كرد و اين را خدا درست كرد. معجزه‏اى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى تحقق پيدا كرد و تا اين جهت الهى و خدايى است اين ملت

صحيفه نور ج 12 صفحه 187

ديگر آسيب پذير نيست.

نهادهاى انقلاب كوشش كنند خدمت براى مستضعف باشد

و خاصيت يك نهضت اسلامى كه از خود توده‏ها و خود ملت برخاسته همين‏هائى است كه در ايران واقع شد. يكدفعه سرتاسر ايران بعد از اينكه انقلاب به پيروزى تا حدودى رسيد سرتاسر كشور بدون اينكه يك نظمى در كار باشد و يك اشخاصى بخواهند مردم را آگاه كنند، خودشان برداشتند و سازمان‏هائى درست كردند و گروه‏هايى درست كردند. سرتاسر ايران خود ملت دادگاه درست كرد و در هر شهرى، در هر ناحيه‏اى يك ملائى قاضى شد و چند نفرى هم دادستان و امثال ذلك بدون اينكه از مركز يك تعيين شده باشد و سرتاسر كشور نهادهاى مختلف پيدا شد، جوشيد. يكى از نهادهايى كه از خود ملت جوشيد و متكفل آن خود ملت بود، همين جهاد سازندگى بود. كميته و پاسداران و همه اين نهادهاى تازه و جديد بدون اينكه يك سازمانى در كار باشد خود همان مردم درست كردند و مادامى كه اين معنا باشد كه مردم خودشان موظف مى‏دانند خودشان را براى ساختن، آسيب نخواهند ديد.

آن روز آسيب خداى نخواسته به كشور ما و به ملت ما مى‏رسد كه اين معنائى كه در اول نهضت پيدا شد و سبب پيروزى شد، اين معنا از بين مردم برود يعنى به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهاى نفسانى طورى بشود كه از آن معناى الهى كه در بين ملت بود و موجب پيروزى شد تهى بشود و در آنوقت دست رحمت الهى از سر اين كشور خداى نخواسته برداشته بشود. كارى بكنيد كه اين كلمه يد الله مع الجماعه از دستتان نرود. اگر جماعت‏ها همه با هم باشند و ايده اسلامى باشد دست خدا همراه شماست.

نهادهائى كه در ايران از خود ملت پيدا شد اولش با يك قصد خالصى، الهى پيدا شد و ظاهر شد. اگر اين قصد خالص از پيش شما كوچ بكند دست خدا هم برداشته مى‏شود. كوشش كنيد كه اين نهادى كه شما در آن خدمت مى‏كنيد و خدمت ارزنده‏اى است، بسيار كوشش كنيد كه اين خدمت در راه خدا باشد. خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا كه مورد عنايت حق تعالى هستند. كوشش كنيد خدمت براى مستضعف باشد، نه براى هواهاى نفسانى و كوشش كنيد كه اين خدمت آلوده نشود به بعضى از كارهائى كه ناپسند است. شياطين در صددند كه هر يك از اين نهادهاى اسلامى را لكه دار كنند. دست‏هاى خائنين در كار است، توطئه‏ها در كار است كه اين نهادهاى اسلامى را به دنيا بر خلاف آنچه كه هست معرفى كنند. اگر خداى نخواسته در اين نهادها يك كارهاى بر خلاف موازين انجام بگيرد فرصت دست بدخواهان مى‏افتد و در بوق و كرنا اين مطلب را بزرگ مى‏كنند و شما كه براى خدا مشغول كار هستيد شما را بدنام مى‏كنند. دادگاه‏هاى سرتاسر كشور توجه داشته باشند كه در دادگاهى، خداى تبارك و تعالى را در نظر بگيرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهيز كنند و در اموال و نفوس مردم با احتياط رفتار كنند كه اگر خداى نخواسته يك بيگناهى به دست اشخاص، مجرم حساب بشود يا براى او جزائى تعيين بشود، اين در دستگاه الهى بسيار بزرگ است جواب ندارند بدهند.

صحيفه نور ج 12 صفحه 188

شما آقايان هم كه در جهاد سازندگى هستيد توجه كنيد كه جهاد سازندگى، سازندگى باشد، در آن تخريب نباشد، در آن انحراف نباشد. اگر جهاد سازندگى در آن انحراف نباشد و براى خدا باشد اين همان جهادى است كه توام با جهاد اكبر هم هست.

من ضمن تقديرى كه از تمام شما جوانان و جوانان سرتاسر كشور كه در جهاد سازندگى هستيد و زحمت مى‏كشيد، لكن از شما مى‏خواهم كه در ضمن جهاد سازندگى جهاد نفس هم داشته باشيد. اگر اين كارى را كه انجام مى‏دهيد براى خدا خالص بشود جهاد نفس هم تحقق پيدا كرده است و من براى خاطر اينكه اين ازدحام موجب زحمت جمعى از آقايان است مطلب را تمام مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه شما پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 191

تاريخ: 1/4/59

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اطلاعات و تحقيقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تهران و شهرستان‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

متوجه باشيد كه امروز آن چيزى كه اهميتش بيشتر از چيزهاى ديگر است اين است كه ما حفظ اسلاميت اين نهضت را بكنيم. اين نهضت از اولش اسلامى بود و تا اينجا هم اسلامى هست و انشاءالله تا آخر هم اسلامى باشد و همه ما و همه شما و همه ملت و همه كسانى كه در سپاه و ارتش و در ژاندارمرى و در شهربانى و ادارات هستند و دولت و همه بايد همشان اين باشد كه نهضت را اسلامى پيش ببرند. اگر اسلامى بودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمى‏بينيد. اگر چنانچه نهضت از اسلاميتش بيرون رفت، هر كس يك راهى دارد، راه‏ها مختلف خواهد شد. وقتى راه‏ها مختلف شد، آسيب مى‏بيند. اما اگر ما همه زير يك پرچم باشيم همانطورى كه در صدر اسلام جمعيت‏ها كم بودند لكن زير يك پرچم بودند و با يك ايده حركت مى‏كردند، اينها پيش مى‏برند. الان ما در يك همچو محلى واقع شديم كه اسلام به دست ما سپرده شده است. خواهى نخواهى شما پاسدار اسلام هستيد، حالا همه قوا، ارتش و شما، پاسدار اسلام هستند. پاسدار اسلام بايد همه خودش اسلامى باشد و هم ديگران را اسلامى كند و هم مشى آن اسلامى باشد و اگر انحرافاتى كه گاهى در بعضى از جوان‏ها، آنهائى كه درست مسائل را ادراك نمى‏كنند واقع بشود و نيز شمائى كه مى‏خواهيد با فعاليت خودتان جلوى اين مسائل را بگيريد ديده شد، سعى كنيد جلو انحرافات خودتان را هم بگيريد. مثلاً به پاسدارها نسبت مى‏دهند كه بيخود به مردم تعرض كردند، بيخود به خانه‏هاى مردم رفته‏اند و من هم نمى دانم كه صحيح باشد اما كلى‏اش اين است كه ما بايد بر اساس اسلام حركت كنيم و بر اساس اسلام اين نهضت را پيش ببريم و از اختلافات و اين چيزهائى كه اخيراً مى‏بينيد كه به جان هم افتاده‏اند و روزنامه‏ها چه مى‏كنند، بايد از اين اختلافات برى باشيم و بايد همه‏تان با هم مجتمع و برادر و تحت لواى توحيد پيش برويد و پيروزى هم نصيب شماست و اگر اينطور باشد، در همين حركت پاسدارى‏تان عبادت داريد مى‏كنيد، همانطور كه در نماز وقتى مى‏ايستيد، بايد همه جهات نماز را حفظ كنيد تا نماز درست باشد، بايد در اينطور مسائل عادى هم كه شما الان پاسدار اسلام هستيد، از همه جهات پاسدارى كنيد تا اينكه همه چيزتان در خدمت اسلام باشد. وقتى اينطور شد، شما يك لشكرى هستيد مثل لشكر اسلام، در اين موقع، نه تنها نمازتان، بلكه همه كارهايتان عبادت است. اين امورى كه گفتيد، به تدريج درست مى‏شود و امورى كه وقت مى‏خواهد. من از خداى تبارك و تعالى توفيق و سعادت و سلامت شما را مى‏خواهم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:34 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 6/4/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهدا و معلولين و گروهى از پاسداران واحد آموزش و عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.

شهدا بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در آستان سالروز ولادت پر بركت حضرت مهدى ارواحناله الفداه اين عيد سعيد بزرگ را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفان جهان و ملت شريف ايران و شما برادرهاى عزيز و خواهرهاى محترم تبريك عرض مى‏كنم و سلامت و سعادت تمام مسلمين را و تمام مستضعفين را در مقابل مستكبرين از خداوند تعالى مسئلت مى‏كنم. من بعد از پانزده خرداد كه از حبس بيرون آمدم و مطلع شدم بر وقايعى كه در ايران اتفاق افتاده بود و بعد هم كه به قم آمدم و مواجه شدم با بعضى كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمى‏كردم كه دنباله اين معنا براى من، اين صحنه‏هايى كه حالا مى‏بينم باشد. من آنوقت مجروحين و شهداى پانزده خرداد را به اسم اينكه يك واقعه تاريخى بزرگ واقع شده است، گرچه يك بار سنگينى به عهده من بود و وقتى مواجه مى‏شدم با بعضى از كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، يك حال انفعال بايد بگويم براى من دست مى‏داد، من نمى‏دانستم كه بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهيم شد با يك همچو صحنه‏هايى و با يك برادران عزيزى، خواهران محترمى كه عزيزان خودشان را از دست داده‏اند و ما مواجه باشيم با خانواده‏هاى شهدا، خانواده‏هاى مصدومين و مضروبين و خود آنها. و گر چه اين يك مشتى از خروار است و در سراسر ايران اين مسائل هست و من بايد از همه شما عذر بخواهم به اينكه ما نتوانستيم و نمى‏توانيم اين مصيبت‏هائى كه شماها تحمل كرديد و مصيبت براى همه ملت هم بوده است، نمى‏توانيم ما جبران بكنيم. ما عاجزيم از اينكه به شماها تسليت بدهيم، لكن در آستان تولد حضرت مهدى ارواحناله الفداه به ايشان تسليت عرض مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ظهور مسعود ايشان را نزديك كند و تشريف بياورند و ما هم جمال او را ببينيم و ايشان هم در ميان ما، شماها را از نزديك ببينند، گرچه ايشان مطلع هستند بر مسائل و مصائب، ما مرهون زحمت‏هاى شماها و عزيزان شماها هستيم.

و همه ملت ايران مرهون اين جوان‏هائى كه با مشت گره كرده نهضت را به اينجا رساندند و باز هم حاضرند لكن من نمى‏دانم كه آيا از اين قشرهايى كه امروز هم مخالفت با نهضت مى‏كنند چه بايد بپرسيم. اينها شما را ديده‏اند، اينها بى‏اطلاعند از اينكه به شماها چه مصيبت‏هائى وارد شده است.

صحيفه نور ج 12 صفحه 204

اينهائى كه طرفدارى از رژيم سابق مى‏كنند، اين قلم‏هاى مسمومى كه با نوشته‏هاى خودشان مى‏خواهند اين انقلاب را عقب بزنند و شكست بدهند، اينها هيچ وقت به فكر اين افتاده‏اند كه اين شهدا، اين خانواده‏هاى شهدا، در سرتاسر كشور ما كه عزيزهاى خودشان را از دست داده‏اند، به آنها چه مى‏گذرد؟ اينها چه مى‏گويند؟ اينها چه مى‏كنند؟ اينها چه مى‏كنند؟ اينها براى كى با شماها مقابله مى‏كنند و معارضه و آيا اين ادارات دولتى و وزارتخانه‏ها و همه گروه‏هايى كه در اداره اين مملكت مشغول هستند، جواب شماها را چه مى‏دهند كه باز هم در عين حالى كه سفارش شده است كه اين كاغذبازى هاى مزخرف را و اين كارهاى ضد انقلابى را نكنيد، باز مى‏شنويم كه حتى براى شما كار شكنى مى‏كنند؟ اينها چه مى‏گويند؟ اينها چه هستند؟ اينهائى كه در راس هستند، چطور توجه به اين مسائل ندارند؟ چطور آقاى رئيس جمهور دخالت در اين امور نمى‏كند؟ چطور شوراى انقلاب در اين امور رسيدگى نمى‏كند؟ چه شده است اينها را؟ به كارهاى ديگر مشغولند اينها، ما مرهون اينها هستيم، اينها بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند. اگر اينها نبودند، نه من اينجا بودم نه شما آنجا بوديد، نه آنها آنجا و نه دستجاتى كه مخالفت با اين نهضت مى‏كنند در اينجا. آنها كه مخالف نهضت هستند حسابشان عليحده است اما شمائى كه با نهضت هستيد و در امور اين كشور داريد دخالت مى‏كنيد، اداره اين مملكت دست شماها هست، چطور است كه شما رسيدگى به اين ادارات نمى‏كنيد؟ و اين وزارتخانه‏ها، اين وزرائى كه اشخاصى تحت اداره آنها هست و باز هم از اين اشخاصى كه از رژيم سابق مانده‏اند هست، اينها چه مى‏گويند؟ به اسلام عقيده ندارند؟ يا عرضه ندارند؟ نمى‏توانند اين اشخاصى كه كارشكنى براى اين افراد مى‏كنند، براى اين معلولين حتى كارشكنى مى‏كنند و براى اين شهدا كار شكنى مى‏كنند نمى‏توانند اينها، نمى‏فهمند اينها كه بايد اينها نشود؟ نمى‏دانند كه ايران مرهون اينهاست؟ نمى‏دانند كه رژيم منحوس شاهنشاهى را اينها از بين بردند و شما را به اينجا رساندند؟

اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم

اين چه وضعى است در اين مملكت؟ همه كه نمى‏شود، هميشه نمى‏شود كه با حرف مردم را قانع كرد. باز هم آرم‏هاى شاهنشاهى در كاغذهايشان هست، من نمى‏فهمم كه اينها چه اشخاصى هستند، باز هم مريضخانه‏ها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران، باز هم تذكره‏ها، تذكره‏هاى شاهنشاهى هست، باز هم كاغذهاى اداره، كاغذهاى شاهنشاهى هست. اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم. تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست، چرا اين آرم‏ها را بر نمى‏داريد؟ چرا اين اشخاصى كه در اين ادارات مشغول فساد هستند، چرا اينهائى كه مشغول هستند كه جوان‏هاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمى‏كنيد؟ من نمى‏دانم اين مملكت وضعش چه هست؟ بيست سال است كه اين ملت، ملت محروم دارد زحمت مى‏كشد، كشته مى‏دهد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزده‏هاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه اينها به شهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهره‏هاى افسرده باشيم؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن

صحيفه نور ج 12 صفحه 205

گرفتارى‏هايى كه مى‏گوئيد داريم در ادارات، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايران و تا كى شما مى‏خواهيد اصلاح كنيد امور را؟ يك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرم‏هاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مى‏شود، عكس همان آرم‏هاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مى‏گويم كه با شماها آن رفتار كند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مى‏كنيم هى مى‏خواهيم مطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرف‏ها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نيست؟ اين امور نيست؟ به آن حرف‏هائى كه مى‏زنيد، يكقدرى هم عمل كنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مى‏شناسمشان، اينها همه مخالفند با اين وضع، مخالفند با اوضاع سابق، اسلامى هستند، لكن مسامحه مى‏كنند. من نمى‏فهمم اين مسامحه چيست؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردند كه تذكره‏اى بوده است كه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خارجه و در همه وزارتخانه‏ها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمى‏شود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمى‏كنند.

من از شماها عذر مى‏خواهم، من از ملت ايران عذر مى‏خواهم، من از ملت ايران عذر مى‏خواهم، من از اين مادرهائى كه بچه‏هاى خودشان را از دست دادند، معذرت مى‏خواهم، من از اين برادرهائى كه عزيزان خودشان را دادند، از دست داده‏اند، معذرت مى‏خواهم، من از اين ارتشى‏هايى كه جوانان خودشان را از دست داده‏اند، از اين پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست داده‏اند و برادران خودشان را، معذرت مى‏خواهم كه عرضه اين را ندارم كه كار را درست كنم. من از حضرت مهدى سلام الله عليه، من از پيشگاه پيغمبر اكرم معذرت مى‏خواهم، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مى‏خواهم، من از پيشگاه ملت ايران معذرت مى‏خواهم، من از شما برادران، برادران ارتشى، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوان‏هاى خودشان را دادند، معذرت مى‏خواهم. ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم، ما ضعيف هستيم، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم. مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است، وزارتخانه‏هاى ما، وزارتخانه‏هاى ما باز وزارتخانه‏هاى طاغوتى است و ما نتوانستيم اينها را اصلاح كنيم. بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مى‏كنيم.

خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتارى‏ها نجات بده. خداوندا! كسانى كه دست اندر كار هستند، قواى تقنينى، قواى اجرائى، قواى قضائى و كسان ديگرى كه در راس اين امور هستند، توفيق بده كه بتوانند عمل كنند. خدايا! به اين اشخاصى كه با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطق‏هاى خودشان، كارشكنى براى اين نهضت اسلامى مى‏كنند، هدايت كن، آنها را به آغوش ملت برگردان، عطوفت به آنها عنايت كن كه بفهمند در مقابل اينهمه مصائب چه دارند مى‏كنند. خداوند شما

صحيفه نور ج 12 صفحه 206

را و همه ملت ايران را در محضر مبارك امام زمان ارواحنا فداه آبرومند كند. شما غم نداشته باشيد كه پشتيبان شما خداست و امام عصر سلام الله عليه. در محضر او واقع شد همه اين امور. خداوند انشاءالله به همه ملت اسلام در سراسر دنيا و به ملت شريف ما قدرت عنايت فرمايد كه ما و ملت‏ها بتوانند مقاصد اسلامى را پياده كنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد كه در مقابل شياطين و در مقابل كسانى كه مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ايستادگى كنيم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 192

تاريخ: 4/4/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران

آشوبگرى‏هاى عمال امريكا در لباس گروهك‏ها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايانى كه زحمت كشيده‏اند و آمده‏اند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مى‏كنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مى‏دانيد و خصوصاً شما كارگرها مى‏دانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بوده‏اند كه مبارزه با انقلاب كرده‏اند با شكل‏هاى مختلف و مرام‏هاى مختلف كه رويهمرفته همه شكل‏ها و مرام‏ها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروه‏هائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مى‏كنند و از شما مسلمانتر مى‏شوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مى‏كنند و از شما انقلابى‏تر مى‏شوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مى‏دانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مى‏كردند كه ببينند كى غالب مى‏شود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسم‏هاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسم‏هاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مى‏خواهد و پيغمبر اسلام مى‏خواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديده‏اند و ارباب‏هاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروه‏هاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مى‏خواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدت‏ها ايجاد زحمت

صحيفه نور ج 12 صفحه 193

كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمى‏توانند كارى بكنند، لكن غائله مى‏توانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مى‏خواهد روى كار بيايد، اين جمعيت‏هاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مى‏كنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائله‏هايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحله‏اى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مى‏كنند و خودشان غائله درست مى‏كنند و فرياد مى‏زنند، خودشان ديگران را كتك مى‏زنند، باز خودشان فرياد مى‏كنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مى‏كنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مى‏كنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مى‏كنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرف‏ها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مى‏خواستند كه دانشگاهى‏هائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مى‏خواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مى‏آيند و همين‏ها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكرده‏ها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبت‏هايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيت‏ها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مى‏كنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مى‏بينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مى‏آيد، يك غائله درست مى‏شود و مع الاسف جوان‏هاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مى‏كنند، اين اشخاص چه دارند مى‏كنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مى‏كنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله

صحيفه نور ج 12 صفحه 194

امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مى‏خواهد تظاهر كند، يكى مى‏خواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مى‏كند، حركت بكند.

شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دسته‏اى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مى‏رسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمى‏خواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مى‏آيند و فلج مى‏كنند كارخانه‏هاى مملكت را و با اسم دلسوزى مى‏روند و فلج مى‏كنند كشاورزى را، همين‏ها هستند كه وقتى كشاورزها خرمن‏هايشان را جمع مى‏كنند، آتش مى‏زنند، الان هم باز دارند آتش مى‏زنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مى‏زنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مى‏فهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مى‏روند، با اين ملت راه دارند مى‏روند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مى‏روند و مى‏خواهند كشور را از قيد و بند خارجى‏ها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانه‏ها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مى‏آيند در بين شماها و مانع از كارتان‏شوند، يا يك دسته‏اى درست مى‏كنند مانع از كارتان مى‏شود يا اينكه پول‏ها را از خارج به ايشان مى‏دهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مى‏روند ايجاد زحمت مى‏كنند، يا آنهائى كه مى‏افتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مى‏كنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مى‏ريزند و خانه‏اش را غارت مى كنند و خانه‏اش را از او مى‏گيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمى‏توانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادى‏شان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمى‏دارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردن‏ها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مى‏شود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگى‏ها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همه‏اش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مى‏خواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 195

مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مى‏خواهد خرابكارى كند، نمى‏آيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مى‏آيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرف‏هاى بيخودى مى‏زنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايه‏دارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمى‏رود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چه‏اند و مائيم كه براى شما مى‏خواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مى‏گويند مائيم كه مى‏خواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مى‏كنند، يكوقت مى‏بينيد كه از همه اطراف اين گروه‏ها، همه اين گروه‏هائى كه اين مفسده‏ها و اين ميتينگ‏را درست مى‏كنند، جمع مى‏شوند در كردستان و آنجا فساد مى‏كنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مى‏شود و مى‏بينند آنجا نمى‏توانند، از آنجا جمع مى‏شوند و مى‏روند به بلوچستان آنجا را خراب مى‏كنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مى‏آيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مى‏آيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مى‏كنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.

هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است

اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامى‏اش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوق‏ها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مى‏دانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمى‏شد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مى‏بينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مى‏روند آنجا رأى مى‏دهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دسته‏اى را راه مى‏انداختند يك جائى و فشار مى‏آوردند يا با زور تطميع مى‏بردند پاى صندوق‏ها براى خودشان رأى درست مى‏كردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مى‏بينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمى‏توانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مى‏كنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مى‏كند و مى‏گويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مى‏شود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مى‏كنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است

صحيفه نور ج 12 صفحه 196

كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشت‏ها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مى‏خواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مى‏گويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مى‏ترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملى‏اش را مى‏خواهند، اسلامى‏اش را مى‏خواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو ماده‏اى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفته‏اند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفته‏اند، اما نه اينكه قرار داده‏اند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مى‏ترسند، هى نق مى‏زنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى برده‏اند به يك جاى ديگرى، اينها مى‏خواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مى‏خواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مى‏كنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مى‏كنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.

شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان

بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمى‏توانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوق‏ها را آتش زدند و بعضى از صندوق‏ها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمده‏اند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مى‏زدند صندوق‏هاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمده‏اند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مى‏دانند كه مملكت ايران اسلام است و نمى‏گذارد كه اينها كارى بكنند، چاره

صحيفه نور ج 12 صفحه 197

ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائله‏هائى كه بپا مى‏كنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروه‏هاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كرده‏اند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شده‏اند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوان‏هاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مى‏زنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مى‏گويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مى‏خواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مى‏گذارند لكن دزدى مى‏كنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مى‏كنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتاب‏هايى كه اينها مى‏نويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مى‏كنند چه تبليغ مى‏كنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مى‏گويند ما مسلميم، همه مى‏گويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مى‏گويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدان‏ها و توى خيابان‏ها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرت‏ها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمده‏ام مى‏نشينم مى‏گويم من رهبر شما. تو غلط مى‏كنى كه هستى، يا آن مى‏گويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مى‏شويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكاره‏اند اين جمعيت‏هايى كه افتاده‏اند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مى‏كنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مى‏بيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مى‏زنند، همه را گول مى‏زنند. اينها مى‏خواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضى‏ها مى‏گفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمى‏دانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مى‏كنند، آمدند در نجف، يكى‏شان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرف‏هايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مى‏خواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرف‏هاى اينها كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 198

ببينم اينها چه مى‏گويند، تمام حرف‏هاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرف‏ها. من ياد يك قصه‏اى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مى‏كند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيه‏اى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مى‏شناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مى‏دانيد پدرهاى من چه كسانى‏اند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مى‏شناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مى‏خواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مى‏كرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مى‏آيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبه‏ام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همه‏اش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمى‏خواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمى‏توانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مى‏خواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبخت‏ها گفت اينها حيله دارند مى‏كنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مى‏كشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مى‏كردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مى‏كردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عده‏اى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانى‏شان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانى‏اش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.

با اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند

اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مى‏خواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمى‏كرد؟ مگر سالى يك دفعه نمى‏رفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمى‏كرد؟ مگر نمى‏گفت حضرت عباس مرا در يك قضيه‏اى نجات داد؟ مى‏گفت اينها را، اينها يكى از قدرت‏هاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مى‏گويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،

صحيفه نور ج 12 صفحه 199

باورتان بيايد. خيلى‏ها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مى‏گويد قرآن و دارد مى‏گويد اسلام و دارد مى‏گويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مى‏آيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيت‏ها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مى‏شويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.

ما در هر قصه‏اى كه واقع مى‏شويم مى‏بينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطق‏هايى كه كرده بود و مى‏كرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مى‏گفتند اينها عمال انگليس‏ها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مى‏گويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكل‏ها را نديدم، اينها را انگليس‏ها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همين‏ها قيام كردند بر ضد او، همين‏ها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مى‏خواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مى‏خواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مى‏خواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.

هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت

من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زده‏اند و خرابكارى دارند مى‏كنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مى‏فهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمى‏شناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبره‏هايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصى‏شان بوده، مقبره‏اى كه موقوفه بوده، خانه‏اى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى

صحيفه نور ج 12 صفحه 200

هستند كه يا نمى‏فهمند دارند چه مى‏كنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مى‏خواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مى‏گويم به شما و حجت را بر همه تمام مى‏كنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مى‏روند و مردم را آزار مى‏دهند و اذيت مى‏كنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مى‏خواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مى‏كنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقت‏ها در بينشان يك كسى جا مى‏زند و آبروى اينها را از بين مى‏برد. يك كسى مى‏آيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مى‏كند، او را به عنوان پاسبان مى‏شناسند، مى‏آيد بعد مى‏رود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبان‏ها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمى‏رود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمى‏رود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمده‏اند اين كارها را دارند مى‏كنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بى‏انصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مى‏كشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبان‏ها بريزند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمده‏اند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مى‏كند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.

بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مى‏كنند و آنهايى كه به جان مردم مى‏افتند و اين كارهايى كه مى‏گويند دارند مى‏كنند، خوب، يك دسته‏اى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مى‏كشند و خيلى هم ارج مى‏برند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مى‏شوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مى‏دهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مى‏آورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مى‏كند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مى‏كند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارهاست، پاسدارهاى مسلم، اسلامى كه همه زحمت را به عهده دارند بزنندشان كنار، كنار، ژاندارمرى است اگر در ارتش است ارتشى‏ها بزنندشان آنها بزنند، توى بازار است بازارى‏ها بزنندشان كنار، توى كارخانه‏هاست آنها بزنند كنار.

صحيفه نور ج 12 صفحه 201

اينها در هر جايى مى‏خواهند يك نفوذى بكنند و يك فسادى بكنند به اسم اسلام و اين خطر است براى نهضت شما، با اسم اسلام مى‏خواهند اين اسلام را در بين مردم خود مملكت مشوه نمايش بدهند، بد صورتش را نمايش بدهند و اين يك جرم بزرگى است كه آنها مرتكب مى‏شوند و ما هم اگر ساكت باشيم جرم است براى ما، بايد بگوئيم، بايد شماها هم عمل كنيد، كسانى كه با اسم اسلام مى‏آيند و مى‏خواهند خرابكارى بكنند و مثلاً يك كارهاى زشتى بكنند و خلاف اسلام بكنند، بدانيد اينها اسلامى نيستند اينها ضد اسلام هستند، ضد انقلاب هستند، نفوذ كرده‏اند در بين جمعيت همه جا هست، ملت ما بايد هوشيار باشد، الان هوشيارى بيشتر لازم است از اول، اول آن كسى كه مخالف با اسلام بود مى‏شناختندش مردم، سازمان امنيت را همه مردم مى‏گفتند اينها برخلاف ملت و اسلام هستند، مى‏شناختند اين را، اين سردمدارها هم مردم شناختندشان، چون مى‏شناختندشان با آنها مبارزه مى‏كردند. مبارزه با آنها آسان بود، منافق‏ها هستند كه بدتر از كفارند. آنى كه مسلمان مى‏گويد هستم و به ضد اسلام عمل مى‏كند و مى‏خواهد به ضد اسلام عمل بكند، آن است كه در قرآن بيشتر از آنها تكذيب شده تا ديگران. ما سوره منافقين داريم اما سوره كفار نداريم، سوره منافقين داريم كه براى منافقين، از اول شروع مى‏كند اوصافشان را مى‏گويد. اسلام هميشه گرفتار يك همچو جمعيت‏هائى بوده است، در صدر اسلام زياد. در زمان حكومت اميرالمومنين (ع) زياد اينها بودند، در زمان خود پيغمبر اكرم (ص) زياد بودند و همين طور در طول تاريخ، اسلام گرفتار يك همچون مسائل بوده است و گرفتار اينكه اشخاص هم از خود مسلمان ها، مردم خوب، مردم اسلامى گول مى‏خوردند از اينها، از اين اشخاصى كه با صورت اسلامى مى‏آمدند و چى مى‏كردند، گول مى‏خوردند. يكى از اين ثروتمندهايى كه در يك زمانى آمد نجف پيش من، من كه راجع به قضيه ايران صحبت مى‏كردم، مى‏گفت مى‏ترسيم بدتر بشود. نه آقا، شما نمى‏ترسيد بدتر بشود، شما از خوبش مى‏ترسيد. آنوقتى كه رضاخان عمامه‏هاى معممين را برمى داشت بعد هم يك حوزه امتحانيه گذاشته بود به اصطلاح خودش، يكى از علماى قم خداوند رحمتش كند به من فرمود كه خوب، مى‏خواهند بدها را از خوب‏ها جدا كنند چه اشكال دارد، من به ايشان عرض كردم كه اينها با خوب‏هايش بد هستند، نمى‏خواهند بدها را بشناسند، مى‏خواهند خوب‏ها را بشناسند، كمر خوب‏ها را بشكند. حيله هميشه بوده است از اول اسلام تا حالا، از اولى كه بشر بوده تا حالا، يك اشخاص حيله باز، چهره‏هاى مختلف بوده است در اين ممالك اسلامى. چهره، چهره اسلامى بسيار خوب و نماز هم مى‏آيند مى‏خوانند و روزه مى‏گيرند و در ظاهر، ولى چهره، چهره اسلامى است باطنش ضد اسلام، شناخت اينها مشكل است، شناختن اينها مشكل است و لهذا جوان‏هاى ما از اينها گول مى‏خورند.

شما كارگرها كه خداوند انشاءالله شما را حفظ كند براى مملكت ما و شما ارتشى‏ها كه خداوند شما را هم حفظ كند براى ما، توجه داشته باشيد كه امروز اسلام يك امانتى است دست من و شما، در زمان محمدرضا ما معذور بوديم اكثرمان، مى‏گفتند سرنيزه است ما چه بكنيم، با زور نمى‏توانيم، خوب، سر نيزه است ما چه بكنيم. خيلى‏ها همين عذرها را مى‏آرودند و داشتند واقعاً بعضى‏شان و اما امروز

صحيفه نور ج 12 صفحه 202

سرنيزه در كار نيست، امروز اسلام به دست ما سپرده شده است و از ما امانتداريش را مى‏خواهند. اگر ما امروز به اين گروه‏هايى كه مخالف با اسلام هستند و با اسم اسلام پيش ما نفوذ دارند مى‏كنند، اگر امروز گول بخوريم از اينها، يا خداى نخواسته دنبال اينها برويم، اين امانتى كه دست ما بوده است به آن خيانت كرده‏ايم. به اين امانت ما نبايد خيانت بكنيم، ما بايد امانتدار باشيم و اسلام را حفظ بكنيم و خداوند شماها را حفظ كند و موفق. و شما اسلامى هستيد و با همين خط اسلام پيش برويد و اين نهضت را به پيش ببريد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 207

تاريخ: 7/4/59

پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان خطاب به ملت ايران

حضرت مهدى (عج) ذخيره خداوند براى هدايت بشريت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عيد سعيد پانزده شعبان را به همه مسلمين و به همه ملت ايران تبريك عرض مى‏كنم. ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن، در سوم آن، بزرگ مجاهد عالم بشريت متولد شد و در پانزده آن، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفدا پا به عرصه وجود گذاشت. و قضيه غيبت حضرت صاحب، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مى‏فهماند منجمله اينكه براى يك همچو كار بزرگى كه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود سلام الله عليه كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر، هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند لكن موفق نشدند حتى رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مى‏فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش اين ايجاد عدالت است در انسان، اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است. اگر در عقائد يك انحرافاتى و كجى‏هايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدى موعود سلام الله عليه كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اينكه اين بزرگوار را طول عمر داده خداى تبارك و تعالى براى يك همچو معنايى، ما از آن مى‏فهميم كه در بشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك همچو

صحيفه نور ج 12 صفحه 208

معنايى نبوده است و بعد از انبيا كه آنها هم بودند لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اولياى بزرگ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه بعد از اين، اگر مهدى موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مى‏رفتند، ديگر در بشر كسى نبوده است كه اين اجراء عدالت را بكند، نمى‏توانسته و اين يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك همچو مطلبى و لهذا به اين معنا عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفدا بزرگترين عيد براى مسلمين است و بزرگترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين.

اگر عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم بزرگترين عيد است براى مسلمين، از باب اينكه موفق به توسعه آن چيزهايى كه مى‏خواست توسعه بدهد نشد، چون حضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت، به همه مراتب دادخواهى، بايد ما بگوئيم كه عيد شعبان، عيد تولد حضرت مهدى سلام الله عليه بزرگترين عيد است براى تمام بشر - تمام بشر را - وقتى كه ايشان ظهور كنند انشاءالله (خداوند تعجيل كند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بيرون مى‏آورد، تمام كجى‏ها را راست مى‏كند يملا الارض عدلاً بعد ما ملئت جوراً همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مى‏فهميم كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست. معنى يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً الان زمين و بعد از اين، از اين هم بدتر شايد بشود، پر از جور است، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند در اخلاق‏ها انحراف هست، در عقائد انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مى‏كند انحرافش معلوم است و ايشان مامورند براى اينكه تمام اين كجى‏ها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً از اين جهت اين عيد، عيد تمام بشر است بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عيد، عيد تمام بشر است، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاءالله و ظلم و جور را از تمام روى زمين بردارند به همان معناى مطلقش، از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگى است كه به يك معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه بزرگترين اعياد است، اين عيد به يك معنا بزرگتر است.

و ما بايد در اينطور روزها و در اينطور ايام الله توجه كنيم كه خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت. من نمى‏توانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم، بزرگتر از اين است، نمى‏توانم بگويم كه شخص اول است براى اينكه دومى در كار نيست، ايشان را نمى‏توانيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الا همين كه مهدى موعود است، آنى است كه خدا ذخيره كرده است براى بشر و ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براى اينكه اگر چنانچه موفق شديم انشاءالله به زيارت ايشان، طورى باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاه‏هايى كه الان به كار گرفته شده‏اند در كشور ما و اميدوارم كه در ساير كشورها هم توسعه پيدا بكند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براى ملاقات حضرت

صحيفه نور ج 12 صفحه 209

مهدى سلام الله عليه.

رسالت خطير رسانه‏هاى گروهى در حفظ آرامش كشور

راديو تلويزيون را كه من مكرر ذكر كرده‏ام از آن و گفته‏ام اين بايد يك مركز آموزشى باشد و حالا هم مى‏گويند كه يك تحت ديگرى هم در آن پيدا شده است، يك دستگاه ديگرى، دوره دومى هم برايش هست، اين بايد به طور آموزشى، تربيتى مردم را تربيت بكند، بايد ما متوجه اين معنا باشيم كه در يك زمانى داريم زندگى مى‏كنيم، در يك وقتى داريم زندگى مى‏كنيم كه ملت ايران به بعضى از آرزوهاى خودش كه عبارت از عدالت باشد، عدالت اجتماعى فى الجمله باشد رسيده‏اند و دست اشرار را كوتاه كرده‏اند، حالا بايد اين دستگاه‏هايى كه سابق در خدمت ظالم‏ها بودند و در خدمت حكومت جور بودند و براى آنها كار مى‏كردند، اگر اشخاصى هم در اين زمان هستند كه آنوقت هم كار مى‏كردند، براى جبران آن معصيت‏هايى كه در آنوقت كرده‏اند در اينجا جبران كنند و اين دستگاه را، دستگاه دومى كه گفته مى‏شود كه بايد باز اجرا بشود، يك دستگاه عدالتى، يك دستگاه آموزشى به حسب معناى واقعى، متوجه باشند كه اين جوان‏هاى ما در همه جايى كه هستند، در پنجاه سال آموزش خراب داشتند نه فقط در دانشگاه‏ها كه آنقدر خراب بوده، در همه جا، براى اينكه وقتى يك تلويزيونى، يك - عرض مى‏كنم كه - راديويى، يك روزنامه‏اى، يك مجله‏اى، مجله‏اى باشد كه، يا دستگاه‏هايى باشد كه فاسد كننده است، اين در تمام قشر ملت فساد ايجاد كرده است، جوان‏هايى هم كه در صحراها بودند كه به اين چيزها گاهى گوش مى‏كردند و اين روزنامه‏ها را گاهى مى‏خواندند، آنها هم به فساد كشيده شده‏اند، حالا بايد جبران بشود اين معانى، بايد معصيت‏هايى كه كرده‏اند جبران بكنند، بايد دستگاه تلويزيون يا مطبوعات ما جبران بكنند آن كارهايى را كه سابق شده است و كرده‏اند و بايد دستگاه آموزشى باشند واقعاً به تمام معنا و جدا دنبال اين باشند كه فيلم‏هايشان فيلم‏هاى فاسد نباشد، فيلم‏هايى باشد كه براى مملكت ما الان به درد بخورد، آموزش باشد در آن، تربيت باشد در آن و همين طور مقالاتى كه در آنجا گفته مى‏شود، در روزنامه‏ها نوشته مى‏شود و نطق‏هائى كه در راديو پخش مى‏شود، همه اينها بايد يك چيزهاى آموزنده باشد. و يكى از مسائلى كه الان لازم است من عرض كنم، ما الان در ايران احتياج به آرامش داريم، اگر ما بخواهيم كه اين نهضت پيروز بشود، بايد ما آرامش اين مملكت را حفظ بكنيم، بايد همه قشرها متوجه باشند كه آرامش را حفظ كنند، نبايد به جان هم بريزند و هم را چيز بكنند، ارشاد بايد بكنند، تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه بايد ارشاد بكنند، روزنامه‏ها نبايد يك چيزهائى را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند، راديو نبايد اين كار را بكند، بايد ارشاد بكنند و در عين حال مردم را متوجه به اين بكنند كه ما دشمن داريم و دشمن دنبال اين است كه تشنج پيدا بشود، بايد از تشنج‏ها جلوگيرى كرد و بايد آن اشخاص منحرف را ارشاد كرد و اگر ارشاد نشدند، آنها را منزوى كرد، بى‏اعتنايى كرد به آنها. هر دفعه‏اى كه شما يك طورى بكنيد كه با شدت رفتار كنيد، آنها مظلوميت به خودشان مى‏دهند و

صحيفه نور ج 12 صفحه 210

براى ما ضرر دارد. بايد هم مسائل را گفت و هم آرامش را حفظ كرد، هم مطالب را مردم بدانند (گويندگان بايد بگويند) و هم آرامش را بايد حفظ بكنند. و من اميدوارم كه كسانى كه منحرف بودند، حالا از انحراف بيرون بروند، كسانى كه در آغوش ملت نبودند، در آغوش ملت بيايند و من اميدوارم كه در اين عيد سعيد مردم به تمام معنا جشن بگيرند و خودشان را مهيا كنند از براى زيارت امام زمان سلام الله عليه و انشاءالله همه موفق باشند و همه قشرها اين معنا را بدانند كه مهمترش راديو تلويزيون است و مطبوعات، بدانند كه ما امروز احتياج به اين داريم كه اختلافات كم بشود، بايد ما اختلافات را كم بكنيم، بايد چيزهايى كه موجب اختلاف مى‏شود اينها را كم بكنيم لكن معذلك دشمن‏ها را بشناسيم، هم دشمن را بشناسيم و هم در صدد اين باشيم كه دشمن را كارهايش را فلج بكنيم و هم آرامش را حفظ بكنيم، طورى نباشد كه ما فرصت به دست دشمن‏ها براى تبليغات يا براى كارهاى ديگر.

و من اميدوارم كه ملت ايران در اين روز مبارك پانزده شعبان كه روز مباركى است، در سعادت و سلامت و آرامش تمام بسر ببرند و خداوند اين مولود سعيد را بر همه مبارك كند و خداوند اين مولود مبارك را، ما را موفق كند به ديدار ايشان كه چشم‏هاى ما روشن بشود به زيارت اين وجود مبارك كه واقعاً شخصى است كه نمى‏توانم بگويم شخص اول دنيا و نمى‏توانم بگويم رهبر، بالاتر از اين مسائل هست. خدا همه ما را موفق كند به خدمت ايشان و به خدمت به اسلام و به خدمت به كشور خودمان.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 211

تاريخ: 10/4/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارى‏ها و رؤساى ادارات آموزش و پرورش سراسر كشور

دستاوردهاى حاصل از آموزش و پرورش، در طول پنجاه سال سلطه طاغوت

بعد از تشكر از آقايان كه تشريف آورده‏اند در جاى تنگى و با زحمت تشريف دارند، چند كلمه عرض مى‏كنم. بسيارى از اوقات الفاظ خيلى الفاظ جالبى است ولكن سرپوش از براى چيزهايى است كه جالب نيستند،آموزش و پرورش، هر دو لفظ از الفاظ جالب هست و زمان طاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتيم. انجمن اسلامى كه الان در تمام ايران هست اين هم لفظ جالبى است كه همه مى‏دانيد كه اين لفظ نمايش اين است كه اسلام را ما مى‏خواهيم پيش ببريم. لكن ما، هم در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بوديم و هم در انجمن اسلامى گرفتار الفاظ. در زمان طاغوت آموزش مى‏گفتند و پرورش، لكن شما ملاحظه كنيد آموزش‏ها چه بود و پرورش‏ها چه. انسان خيال مى‏كرد كه آموزش صحيح هست، آموزش چيزهائى است كه ملت ما به آن احتياج دارند، آموزش علومى است كه ملت ما را بعد از چندى خودكفا كند. و پرورش هم به نظر مى‏آمد براى آدم غافل كه يك پرورش صحيحى است كه انسان‏هائى كه در آنجا آموزش مى‏بينند پرورش هم مى‏بينند و وقتى كه از اين مدارس، دانشگاه‏ها و غير دانشگاه‏ها بيرون آمدند يك اشخاصى هستند كه در جهت آموزش براى وطن خودشان مفيد و در جهت پرورش صاحب اخلاق كريمه، آداب صحيح، عقايد صحيح و اينطور چيزها، لكن شما ديديد و ما ديديم كه آن دستاوردهاى فرهنگ ما، دانشگاه‏هاى ما چه بودند و چه اشخاصى بودند، تحصيلات چه جور تحصيلى بود و آموزش چه آموزشى بود و براى چه مقصودى بود. اگر آموزش يك آموزش مايحتاج ايران بود و براى ايران بود، ما بعد از پنجاه سال يا كمتر يا بيشتر كه داراى مدارس عاليه بوديم به اصطلاحشان، نبايد حالا كه يك مريضى يك قدرى مرضش پيچيده است، اطباى اينجا بگويند كه اين نمى‏شود اينجا، بروند خارج. بعد از پنجاه سال، خرج‏هاى فوق العاده، اينهمه گرفتارى‏هاى فوق العاده و اينهمه دانشگاه‏ها و مدارس ما، حالا يك مريضى كه يك قدرى مرضش چه باشد باز بايد كوچ كنيم از اينجا و برويم انگلستان يا آمريكا. دانشگاه چه كرده در اين پنجاه سال. اينهائى كه مى‏گويند ما دانشگاه را حفظ كرديم و ما دانشگاه را چه كرديم، خوب بيايند بگويند ببينيم كه اين دانشگاه در اين پنجاه سالى كه طاغوت بود و شما هم خدمتگزار طاغوت، چه كرديد. عرضه كنيد كارهائى را كه كرديد، عرضه كنيد آن تعليماتى را كه كرديد و آن اشخاصى را كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 212

در آنجا تربيت علمى كرديد. مى‏گوئيد پرورش هم در كنار آموزش است. اين پرورده‏هاى شما، اين فرآورده‏هاى شما كه در اين مملكت، سرتاسر اين مملكت مشغول عمل بودند، اينها وضع روحى شان وضع عقيده‏اى‏شان، وضع اخلاقى شان چه بوده است، اين چه بوده است كه ما الان بعد از يك سال و نيم يا يك قدرى بيشتر كه هى جديت شده است از اطراف كه يك قدرى اصلاح كنيد امور را، حالا هم اين آقاى جوان بر مى‏خيزند و مى‏گويند كه در آنجا زن‏هائى هستند كه موجب كذا و كذا مى‏شوند و من مى‏دانم كه نه منحصر به آنجاست، در وزارتخانه‏ها هم هست و بعضى از وزارتخانه‏ها بسيار بد است و من حالا اسم نمى‏خواهم ببرم لكن وزير اگر اين حرف‏ها را شنيد، اصلاح كند. مركز فحشا نيست وزارتخانه، مركز فحشا نيست دانشگاه‏ها، مركز آموزش و پرورش بايد باشد.

تزكيه مقدم بر تعليم و تعلم است

خداى تبارك و تعالى در يك سطح آموزش و پرورش را ذكر مى‏فرمايد و در هيچ چيز از امور دنيائى خدا نفرموده است كه من منت بر مردم گذاشتم، لكن در قضيه آموزش و پرورش مى‏فرمايد كه لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه .

خداى تبارك و تعالى در مورد تزكيه، در مورد تعليم، تربيت، آموزش و پرورش با تعبير منت گذاشتن بر مردم مى‏فرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورش فرستاه و پرورش را قبل از آموزش ذكر مى‏فرمايد يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اول تزكيه است. البته آيه شريفه آيه‏اى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را عرض مى‏كنم كه وضع آموزش و پرورش را اين آيه شريفه به ما مى‏فرمايد و محتاج به شرح تفصيل است. با آن تعبير من الله على المومنين فرستادن پيغمبر، از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است. آيات را تلاوت كند، آيات را، علومى كه از آن علوم همه به طور آيه نظر بشود، آيات را تلاوت كند برايشان و تزكيه كند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را تطهير كند بعد از اينكه تطهير كرد يعلمهم الكتاب و الحكمه . پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است. اگر چنانچه نفوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علم اثر سوء در آنها مى‏كند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع كردند براى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته، تزكيه نشده. وقتى كه علم آمد در جائى كه تزكيه نشده، اين عالم كه حامل اين علم است و مزكى هم نيست، خطرناك مى‏شود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماى دانشگاهى و غيره. اگر در حوزه‏هاى علميه و همين طور در دانشگاه‏ها تزكيه نباشد، اين علم‏هائى كه در آنجا انباشته مى‏شود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آن فرموده مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم اديان را، علم اخلاق را، همه اين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده

صحيفه نور ج 12 صفحه 213

نفسش را، اين يك موجود خطرناك مى‏شود براى جامعه و يك دانشگاهى كه، جوان‏هائى كه در آنجا مى‏روند كه آموزش ببينند، نه آموزش آن آموزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد، اگر تزكيه نشده باشد اين آدم، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست، اگر تزكيه نشده باشد و علم وارد بشود در يك قلبى كه مزكى نيست، اين فساد ايجاد مى‏كند و خدا نكند كه فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن عالم سوء، جهنمى‏ها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاه‏هاى ما دست نا اهل‏ها بود، تعليمات، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرون مى‏آمد غربزده بود، حتماً بايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح، يك حدودى داشت. دانشگاه‏هاى استعمارى يك حدودى دارد در تعليمات، نمى‏گذارند كه جوان‏هاى ما تعليم صحيح ببينند، درست تحصيل بكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مى‏دهند، جوان‏هاى ما كه خارج هم مى‏روند اينطور نيست كه وقتى خارج رفتند همدوش جوان‏هاى انگلستان و آمريكا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجا هم آموزش براى ممالك استعمارى، پرورش هم پرورش براى مملكت استعمارى و لهذا از پرورش‏شان و از آموزش شان امثال شريف امامى‏ها بيرون مى‏آيد و امثال نصيرى‏ها. اينها همه در فرنگ كار كردند و تحصيل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك، لكن وقتى كه يك شوره زارى بوده است، علم وقتى كه در يك نفس غير سالم واقع شد مثل بارانى مى‏ماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است، عفونتش را زياد مى‏كند. همين باران رحمت كه در يك جا بوى عطر را بلند مى‏كند، در يك جا بوى كثافت را بلند مى‏كند. آن عالمى كه تزكيه نشده است، خطرش از جاهل بسيار زيادتر است، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد باشد، عالم را فاسد مى‏كند، كشور را به فساد مى‏كشد. تزكيه قبل از تعليم و تعلم است يزكيهم پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش بدهد، نفوس را مهيا كند و بعد يعلمهم الكتاب و الحكمه بعد تعليم كتاب و حكمت بكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش توأم نباشد و با تزكيه توأم نباشد، موجودى كه او بيرون مى‏آيد همين موجوداتى بود كه در مجلس سنا و در مجلس شوراى قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت. خارجى‏ها به اين كار ندارند، بنا هر چه مى‏خواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را صرف اين اباطيل بخواهند بكنند، هر چه وزارتخانه‏ها طول و عرض و عمق مى‏خواهد داشته باشد، بودجه‏هاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را كار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلم‏ها (مگر بعضى شان) اينها از استعمار بودند و براى آنها كار مى‏كردند و جوان‏هاى ما را براى آنها بار مى‏آوردند.

آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد

شما حالا اشخاصى هستيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چه پرورشى باشد. با الفاظ نبايد گول بخوريد. خودتان را گول نزنيد كه ما در آموزش و پرورش هستيم. آقايان هم با

صحيفه نور ج 12 صفحه 214

اينكه ما انجمن اسلامى هستيم، با لفظ اسلامى خودشان را گول نزنند. خودشان ببينند كه چه كارهائى دارند مى‏كنند و چه كارهائى بنا دارند بكنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام. اگر آموزش و پرورش به نفع كشور و به نفع اسلام، به نفع اسلام باشد و انجمن‏اسلامى كه در همه ادارات الان هست و صحبتش هست، به نفع كشور و به نفع اسلام باشد، آثارش بعد از چند سال بعد بر همه معلوم مى‏شود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه درست بشود، دانشگاه و فرهنگ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همان‏ها هستند كه در دامن آن خارجى‏ها بزرگ شده‏اند و خوف اين را دارند كه مبادا يك وقتى يك دانشگاهى اسلامى بشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش و عشرت بكنيم. دانشگاه شايد يك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها خوف اين را دارند. تا حالا مراكزى بوده است كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه در همه كشور بوده، در همه وزارتخانه‏ها بوده، در همه ادارات بوده، شرم دارد انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه. آنهائى كه در خود وزارتخانه‏ها بودند و هستند، آنهائى كه من فرستادم و داخل زارتخانه‏ها را ديدند و براى من نقل كردند، چيزها نقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد، اگر انجمن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابى‏ها باشد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد، مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشد نه اينكه بعد از اينهمه سال‏ها خرج و اينهمه سال‏ها رنج و اينهمه سال‏ها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به باد بدهيم و هزينه‏هاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى بخورد. آنى كه از اينها بيرون مى‏آيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مى‏اندازند توى آن، از آن طرف كمونيست‏ها بيرون مى‏آيند، از اين طرف افراد مؤمن را مى‏اندازند توى آن، از آن طرف غير مؤمن از كار در مى‏آيد، از آن طرف هم آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالم بودند مى‏ريزند توى اين كارخانه، از آن طرف وقتى در مى‏آيد يك آدم فاسد در مى‏آيد اگر اينطور باشد، معلوم مى‏شود كه اين دستگاه چه دستگاهى بوده. ما از نتيجه دستگاه‏ها مى‏فهميم كه اين دستگاه چه است. ما اين اشخاصى كه در اين پنجاه سال در حكومت اينجا بودند، در مجلس شورايش بودند به اصطلاح خودشان، در مجلس سنا بودند، اين اشخاص را ما بايد ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاه‏ها بيرون آمدند و از همين جاهائى كه آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينها آموزش داشتند، اگر اينها پرورش داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمى‏كردند به خارج.

گرفتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارى‏ها، خودتان بايد رفع بكنيد، منتظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما، نمى‏خواهد شما را تعليم و تربيت كند، مى‏خواهد همان جا، همان‏ها باشد كه در زمان رژيم سابق بود، همان آموزش و همان پرورش. بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش كنيد به اينكه آموزش، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاه‏ها و در ساير مراكز علم، چه در آنجاهائى كه علماى روحانى هستند و چه در آنجاهائى كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 215

دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصى باشند در آنها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى بكنند، تزكيه بكنند نفوس اينها را. همانطورى كه دارند تحصيل مى‏كنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يك جامعه باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقت‏ها كه در بعضى از اين شهرها مى‏رفتم مى‏ديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب به ديانت هستند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر ديگر اينطور نيست، مى‏ديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است كه خودش را تزكيه كرده، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است، مردم را او اصلاح كرده. بايد عالم وقتى كه در يك جامعه‏اى مى‏رود، در يك محلى مى‏رود، در يك دهى مى‏رود، در يك شهرى مى‏رود، دنبال اين باشد كه تزكيه كند آنها را، قبل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مى‏آيند و مى‏خواهند تربيت كنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه كند اين جوان‏ها را. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوان‏هاى ما را به انحراف بكشند، بايد تزكيه بشود اين دانشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين چيزهائى كه جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشند، جوان‏هاى ما را به تباهى مى‏كشند، بايد اينها تزكيه بشود تا اينكه افراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مى‏رود در آنجا و به اين بچه‏هاى كوچك حرف‏هائى را مى‏زند كه اينها را منحرف كند، اينها را بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را، معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مى‏خواهند بكنند تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اين قشرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در دانشگاه‏ها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كه اصرار دارند كه در اين محل‏هائى كه هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوان‏ها را به انحراف مى‏كشانند، اينها دشمن ما هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چه معلم اسمش باشد. آن وزيرى كه بعد از يك سال و نيم يا بعد از چندين ماه وزارت نتوانسته ... يا خودش را از آنجائى كه، از آن اشخاصى كه بچه‏ها را به فساد مى‏كشانند (نمى آيند كار بكنند، مى‏آيند آدامس مى‏جوند و بچه‏ها را به فساد مى‏كشانند، من فرستادم ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمى‏دانم كه معرفى‏شان بكنم با اسم. من در بعد از حبس، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور را فرستاد پيش من، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف، فرستاد آنجا پيش من كه بلى حكومت سابق چه بوده و چه بود و ما مى‏خواهيم چه باشيم و چه باشيم و از اين حرف‏ها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه با شما برادرى، ما بايد ببينيم شما چه مى‏كنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم (آمده بودند كه من ديگر بروم) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى اينكه من وقتى رها بشوم باز هم همان حرف‏هاست، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و من اگر يك چيزى را ديدم، مى‏گويم. حالا هم من اعلام مى‏كنم به همه كسانى كه دست اندر كارند من با هيچ كدامتان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم، خلاف مى كرديد، مى‏گفتم. اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه در يك وزارتخانه‏اى هستند آنجا را تصفيه كنند، هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب

صحيفه نور ج 12 صفحه 216

عقايد و هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مى‏كشند جوان‏هاى ما را در عمل و در عقايد.

اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمى‏توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد

انجمن‏هاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تأييد خدا اينها اسلامى باشند، اين انجمن‏هاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته باشند كه در آن وزارتخانه‏اى كه هستند، در آن اداره‏اى كه هستند، در آن كارخانه‏اى كه هستند، هر جا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه. انسان اگر خودش منحرف باشد نمى‏تواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه خودش فرض كنيد خداى نخواسته شرابخوار باشد نمى‏تواند ديگران را از شرابخوارى باز دارد، او دعوت مى‏كند ديگران را به آن. اگر شما خودتان، خودتان را اصلاح نكنيد و خودتان همانطورى كه اسم انجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى نباشيد و خودتان را اسلامى نكنيد، نمى‏توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى كه براى مردم هادى مى‏فرستد و پيغمبران را انتخاب مى‏كند، كسى كه خودش از اول عمر تا آخر عمرش يك لغزش نداشته معصوم بوده، يك همچو موجودى را انتخاب مى‏كند براى اينكه تربيت كنند مردم را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مى‏خواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند، اولش بايد خودش را اسلامى كند و خودش را، باطن خودش را دعوت به اسلام بكند، اسلامى بكند تا ديگران را بتواند اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمى‏تواند ديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته باشند ويك تعليم صحيح، نمى‏توانند جوان‏ها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند. مبدأ هر امرى از خود آدم شروع مى‏شود. پيغمبر هم وقتى كه تشريف آوردند، از خودشان، خودشان كامل بودند، از منزل خودشان شروع كردند، حضرت خديجه را دعوت كردند او هم قبول كرد، اميرالمومنين سلام الله عليه بچه بود آنوقت، دعوت را قبول كرد. قوم و خويش‏هاى خودشان را جمع كردند و فرمودند كه يك همچو مسأله‏اى است، يك دسته‏اى قبول كردند، يك دسته‏اى قبول نكردند. از خودش انسان بايد شروع كند. منى كه مى‏خواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم فاسد باشم، اين حرفم هيچ تأثيرى هم ندارد. شمائى كه انجمن اسلامى داريد و هر كس كه انجمن‏هاى اسلامى را تأسيس كرده است انشاءالله خداوند همه را حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه از خودتان شروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى باشد به همه معنا اسلامى، اخلاق اسلامى، عقايد اسلامى، اعمال اسلامى يعنى تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديده باشد نه به آن معناى مرتبه عاليش، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مى‏كند كه آنچه صلاح شماست و منع مى‏كند از آنچه بر خلاف مصلحت شماست. شما آقايان اول بايد خودتان را اصلاح كنيد و اميد است كه اصلاح بكنيد و همه‏مان در اين صدد باشيم تا بتوانيد جامعه را اصلاح بكنيد.

صحيفه نور ج 12 صفحه 217

دانشگاه‏ها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند

دانشگاه كه مى‏خواهد از آن دانشمندها بيرون بيايد بايد اول داخل دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آن بساط. اصلاح بشود دانشگاه. بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكه يك دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آن چيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاه‏ها براى جوان‏ها به عنوان تعليم هست اينها فاسد مى‏كنند جوان‏هاى ما را. بايد اشخاصى باشند و انشاءالله هستند و برنامه بريزند، برنامه‏اى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازه‏اى كه ما محتاج به آن هستيم و آن چيزهائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در برنامه‏ها بگذارند و آن چيزى كه برخلاف صلاح ما بوده است در آن زمان، آن را حذف بكنند تا انشاءالله يك دانشگاهى بشود از حيث علم، دانشگاه خوب و همين طور بايد دانشگاه را اشخاصى بياورند كه تهذيب كنند اين افراد را، اين جوان‏ها از ابتدا خوبند، مربى‏ها ضايع‏كنند انسان را، والا اول بچه اى كه متولد مى‏شود كل مولود يولد على الفطره به فطرت انسانيت و به فطرت خوب تولد پيدا مى‏كند بعدش مربى‏ها هستند كه اين را مى‏كشانند به فساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مى‏كشد به فساد، بايد محيط دانشگاه يك محيطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه اينها متعهدند و همه اينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت مى‏كنند. اين آدمى هم كه از خارج رفت توى آن طبعاً اينطورى بار مى‏آيد. وقتى در يك جامعه‏اى سلامت حكفرما باشد افراد خود به خود سالم بار مى‏آيند. يك خانواده‏اى كه همه‏شان اشخاص خوب هستند بچه‏هاشان سالم بار مى‏آيند مگر باز وارد بشوند در يك جامعه فاسد كه آنها فاسدشان بكنند و الا طبعاً اينطورى است، بچه‏هاى كوچك نفس‏شان مستعد از براى اين است كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از طرف صلاح. اگر در يك جامعه صالح بود، بچه‏هايش هم صالح بار مى‏آيند، اگر فاسد بود، بچه‏ها هم فاسد بار مى‏آيند. شما آقايان و همه اشخاصى كه مى‏خواهيد آموزش و پرورش بدهيد يا در بنگاه‏هاى آموزش و پرورش هستيد همه دانشگاه‏ها، همه مراكز تربيت، همه مدارس قديمى بايد در آن اشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند. علماء اخلاق لازم است در، هم دانشگاه و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثراً اينطورى است. اشخاصى كه در مسجد مى روند بايد تربيت بشوند به تربيت‏هاى اسلامى. مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كه مى‏خواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت، آنها دشمن‏هاى شما هستند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود

ليله القدر خير من الف شهر. مساجد را خالى نگذاريد

بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر

صحيفه نور ج 12 صفحه 218

باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبت اين را مى‏كنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجد پيدا مى‏شود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مى‏كند، هم دانشگاه‏ها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان. انجمن‏هاى اسلامى و شما كه در آموزش و پرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد و مسؤوليت زياد هم داريد و من اميدوارم كه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوان‏هاى ما از گرفتارى‏هائى كه برايشان دارند منحرفين پيش مى‏آورند نجات بدهد خداى تبارك و تعالى. خداوند همه شما را حفظ كند.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 226

تاريخ: 20/4/59

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران و شهرستانها.

دشمنان اسلام مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آقايان اگر بفرمايند، من راحت‏تر مى‏شوم، بفرمايند بنشينند، از اينكه آقايان در اين هواى گرم و جاى تنگ و گرم هستند معذرت مى‏خواهم از آقايان. اينجا منزل خود شماست و من هم خدمتگزار خود آقايان. اميدوارم خداى تبارك و تعالى به همه آقايان و به همه ملت توفيق بدهد كه اين مشكلاتى كه در پيش است با همت همه مرتفع شود.

من يك كلمه بايد با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانيت در سطح كشور صحبت كنم، يك كلمه هم با ملت. آن چيزى را كه با آقايان روحانيون در ميان مى‏گذارم اين است كه شما مى‏دانيد كه توطئه‏ها از همه اطراف هست و رو به افزايش است لكن از اين توطئه‏هائى كه منتهى به سلاح و قواى مسلح و اينها، هيچ باكى نيست. آنها را خداى تبارك و تعالى همراهى مى‏كند چنانچه كرد و مى‏بينيد. همين امروز هم يكى از علماى جماران آمد و قصه‏اى را نقل كرد كه از آن قصه هم من فهميدم كه عنايت خدا با ماست. ايشان فرمودند كه يك خانه‏اى را در ظاهراً شميرانات اين آقايانى كه در كميته بودند و پاسدارها و اينها، به عنوان اينكه شنيده بودند اينجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اينكه در اين قمارخانه را ببندند، وقتى هم رفتند ديدند كه بله بساط قمار و مشروبات و اينها هم هست يكى از پاسدارها رفته است پشت آنجا كه برود ببيند اينجا چه خبر است، يك سگى همچو حمله كرده به او كه او را وادار كرده كه برود در زير زمين، وقتى رفته در زير زمين ديده يك مقدار زيادى اسلحه و امثال ذلك زياد هست كه شايد بعد در راديو و اينها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا با هدايت سگ اين واقع شده. اين سگ مامور است، همه عالم مامورند. آن روز باد و شن مامور بود امروز هم در اين قصه سگ مامور بوده است كه اين پاسبان را ملزم كند كه برود كشف بكند. از اين امور خوفى نداشته باشيد، ملت ما هم از اين امر خوف نداشته باشند و حماقت مال اينهائى است كه در عين حالى كه ديدند كه آن رأسشان با آنهمه قدرت كه در دست داشت بالفعل و با آنهمه پشتوانه‏هائى كه از همه گروه‏هاى خارج و داخل داشت. در مقابل ملت و در مقابل تاييد خداى تبارك و تعالى از ملت ما، نتوانست كارى بكند. حالا كه آنها رفتند و رو به جهنمند، اين عده بيچاره‏اى كه براى خاطر يك دنياى كمى، فانى، مى‏خواهند توطئه بكنند و آن هم اينطور توطئه‏اى كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق به كشفش هم

صحيفه نور ج 12 صفحه 227

نشده بوديم و قيام هم كرده بودند، خفه مى‏كردند آنها را، اين خوفى ندارد. آن توطئه‏هائى كه از اول نهضت يعنى پيروزى ما، پيروزى شما شروع شده است و باز هم در كار است، آن را بايد آقايان توجه به آن داشته باشند. اينها از همه فرصت‏ها و از همه ابعاد مى‏خواهند استفاده بكنند، مثلاً يكى از مسائلى كه دست خارج در آن هست و شياطين داخلى، اين است كه انتظامات را وارد كنند كه محفوظ نباشد و به هم بخورد. در كميته‏ها، در انجمن اسلامى كه در همه سطح كشور هست و در دادگاه‏ها و پيش پاسدارها و پاسبان‏ها و قواى مسلح ديگر يك جور تزريقاتى مى‏شود كه نتيجه آن تزريقات و تبليغات اين است كه انسجام ملت را از دستش بگيرد و ملت ما را معرفى كند به دنيا كه اينها اصلاً تحت هيچ نظامى نيستند، اينها نظام ندارند، اينها حكومت جنگلى دارند تا اينكه مصحح پيدا بشود پيش ابر قدرت‏ها براى اينكه يك ولى اى براى ما بفرستند. داخل را به هم مى‏زنند، انجمن‏هاى اسلامى يك كارهائى مثلاً گاهى بچه‏هايشان، جوان‏هايشان انجام مى‏دهند كه موجب به هم ريخته شدن اوضاع است يا كميته‏ها، سر تا سر كشور بعضى از جاها كه بعضى اشخاص درشان نفوذ كرده است وادار مى‏كنند كه آنها هم يك كارهائى بكنند كه موجب يك اختلالى بشود در نظم. جهاد سازندگى هم اشخاصى در آن نفوذ كرده و مى‏كنند كه آنها هم كارى انجام بدهند كه مردم را از خودشان متنفر كنند و در دادگاه‏ها هم گاهى بعض اشتباهاتى مى‏شود كه آن هم موجب نارضايتى است. اينها مى‏خواهند شما را، مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند و انسجام بين اين قوايى كه بايد باشد و انتظامى كه بايد در يك مملكتى براى اداره‏اش باشد، اين انسجام را به هم بزنند و فرض كنيد كه هر چه قدرت هم داشته باشند قواى انتظامى و مسلح، اگر منسجم نباشند كارى ازشان نمى‏آيد. تا سپاه پاسداران، ژاندارمرى، ارتش، شهربانى و ساير قواى مسلح باهم منسجم نباشند و همه از يك راه نروند، نمى‏توانند يك توطئه‏هايى كه هست و ممكن است يك وقت واقع بشود نمى‏توانند آن را خنثى كنند و خفه كنند. چنانچه اگر بين روحانيون، تمام طبقاتى كه روحانيت شامل آنهاست از علما و فقها، از محصلين، از خطبا، ائمه جماعات، همه، اينها اگر چنانچه آن وظايفى كه محول به خودشان است آن وظايف را فراموش كنند و يك راه ديگرى كه محول به آنها نيست بروند، اين هم يك خلاف نظمى است و اين خلاف نظم موجب اين مى‏شود كه اولاً شما را در بين ملت يك جور ديگرى غير از آنكه واقعيت هست معرفى كنند و ملت را از شماها كم كم جدا كنند. همين مسأله‏اى كه در اوايلى كه رضا خان آمد و كودتا كرد و بعد مستقر شد، همان برنامه‏ها دارد حالا شروع مى‏شود. اين خطاب من به همه علما و تمام روحانيون به كلمه عام و به همه ملت است. اگر چنانچه با هشيارى و با توجه كامل و تفكر كامل توجه نكنند به اين توطئه، اين موجب اين مى‏شود كه ملت و روحانيت از هم جدا بشوند و روحانيت نتواند آن كارى كه به عهده اوست انجام بدهد و اگر چنانچه يك وقتى آنها فرصت كنند، از همين معنا، از جداشدن ملت از روحانيت استفاده كنند و كارهاى سابق را اعاده كنند، همان نقشه‏اى كه من خوب يادم هست كه در زمان رضاخان بود و آن نمايش دادن روحانيت به يك صورت غير صحيح و جدا كردن مردم از روحانيت. در اوايل زمان رضاخان كه قدرتش مستقر شد يكى

صحيفه نور ج 12 صفحه 228

از امورى كه او انجام داد همين بود كه روحانيت را در بين مردم هى كم كم مى‏خواست از بين ببرد. از شوفرها شروع كرده بودند، در آن زمان شوفرها يك آلت دستى بودند كه يكى از علما براى من نقل كرد (خدا رحمتش كند) كه من در اراك بودم و مى‏خواستم بيايم به تهران يا قم، اتومبيل به من اجاره نمى‏دادند و آن شوفر گفت كه ما به دو طايفه بنا داريم كه اتومبيل كرايه ندهيم و آنها را سوار نكنيم، يكى فواحش و يكى معمم. اين از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمى‏دانم چه جورى است كه باز شوفرها را كشيدند در كار با اينكه شوفرها حالا غير آنوقت هستند، البته حالا هم متعهدند اكثراً انشاءالله لكن بعضى از آنها شروع كردند، تبليغاتى در آنها شده است، يك دسته بندى‏هائى شده است كه حالا هم اهل علم را بعضى از شوفرها سوار نمى‏كنند. اين همان توطئه‏اى است كه از اول انگليس‏ها درست كرده بودند و حالا هم عمال همه قدرت‏هائى كه با شما مخالفند. شما يك توجه بايد داشته باشيد و ملت هم يك توجه. توجه شما اين است كه از حدود وظايف شرعيه خودتان و روحانى تجاوز نكنيد.

ضرورت حضور فعال روحانيون در صحنه سياست همراه با حفظ حوزه فقاهت

روحانيون همه، ملت همه بايد حاضر باشند در مسائل سياسى، حضور داشته باشند. اينكه بعض از عناصر حالا هم گاهى مى‏گويند كه روحانيون بروند توى مجلس‏ها، توى مدرسه‏هاى خودشان و مشغول كارشان باشند و ماها بايد وارد اين كارها باشيم، اين يا از بى‏توجهى به عمق مسائل است كه من بايد بگويم بعضى‏شان بى‏توجه هستند و يا اينكه عمال همان‏ها هستند كه در زمان رضاخان يك همچو كارهائى را مى‏كردند و در طول تاريخ تقريباً حدود سيصد سال اينقدر تزريق كردند بر اين ملت و بر خود روحانيون كه شما نبايد در سياست دخالت بكنيد كه خود آقايان هم باورشان آمده بود. اگر يك مطلبى مثلاً راجع به يك امر سياسى كه به نفع ملت بود اينها مى‏خواستند دخالت بكنند، يك قشر از خود روحانيت مى‏گفتند اين يك امر سياسى است به ما چه. خودشان را كنار كشيده بودند يعنى كنارشان زده بودند اينها را، باورشان آورده بودند كه روحانيون بايد فقط بروند مسأله بگويند آن هم بعضى مسائل، نه همه مسائل. مسائل اگر همه‏اش باشد كه بيشتر كتب فقه، كتب سياست است لكن باورشان آمده بود اين، مردم هم اين را باور كرده بودند و اين تبليغاتى بود كه از آنوقتى كه پاى غربى‏ها باز شد در ايران، مطالعاتشان را كردند، به آنجا رسيد كه اين جمعيت خطرناكند و بايد اينها را كنار زد و مشغول به خودشان كرد و ملت را هم بايد از اينها جدا كرد، اگر يكى از اينها بخواهد وارد بشود در يك امر سياسى، ملت با اينها موافقت نكند براى اينكه امر سياسى است به شما چه. در عين حالى كه بايد همه قشرهاى ملت و خصوصاً روحانيت حاضر باشند در سياست كشور و توجه داشته باشند به مسائلى كه در كشور مى‏گذرد، چه در مجلس و چه در دولت و ديگران، در عين حال بايد آن شغلى را كه دارند از آن دست بر ندارند، گمان نكنند به اينكه ما بايد، (آنوقت اين گمان بود) كه ما هيچ نبايد دخالت بكنيم حالا اين باشد كه ما شغلمان فقط دخالت است. خير، در آنوقت هم اين كار صحيح نبوده براى ما و شما، حالا هم اين كار صحيح نيست. شما بايد پست‏هاى خودتان را محكم نگه داريد، ائمه جماعت بايد

صحيفه نور ج 12 صفحه 229

اين مساجد را محكم نگه دارند و خطبا بايد منابر را محكم نگه دارند و فقه را در حوزه‏هاى علميه مثل قم و مشهد و امثال اينها و همين طور نجف بايد فقاهت را حفظ كنند. حوزه‏ها بايد حوزه فقاهت باشد. اين حوزه‏هاى فقاهت بوده است كه هزار و چند سال اين اسلام را نگه داشته است. اين مشى‏اى بوده است كه از زمان قديم، از زمان ائمه هدى تا زمان ما، مشى‏اى بوده است كه علماء ما داشته‏اند و آن حفظ فقاهت. نبايد حالا شما فكر كنيد كه حالا كه بايد امور سياست هم ما دخالت بكنيم پس به فقاهت كار نداشته باشيم، خير، بايد حوزه‏هاى فقاهت به فقه خودشان به همان ترتيبى كه سابق بود هيچ تخطى نكنيد، به همان ترتيبى كه سابق تحصيل مى‏كرديد فقه و مقدمات فقه را، محكم فقاهت را حفظ كنند و ائمه جماعت محكم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ كنند و خطباى ملت هم بايد منابر خودشان را و موعظه‏هاى خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ كنند و در عين حال مراقب اوضاع مملكت خودشان باشند، چنانچه اهل بازار بايد بازار خودشان را حفظ كنند لكن مراقب باشند. اينطور نباشد كه ما يك وقت خداى نخواسته از آن اصلى كه اساس حفظ اسلام است رو بر گردان بشويم و حوزه‏ها به فقاهت كم توجه بشوند. اين فقها هستند كه حصون اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را. بايد حوزه عنايتشان به فقه و فقاهت از همه چيز بيشتر باشد. اگر حوزه فقاهت خداى نخواسته از بين برود يا سست بشود، رابطه ما بين فقها و ملت قطع مى‏شود، اين حوزه فقاهت است كه رابطه را محفوظ نگه داشته است. اگر يك اشخاصى آمدند در حوزه‏ها و پيشنهاد كردند كه فقه لازم نيست مثلاً به اين طول و تفصيل باشد و فلان و بيائيم يك چيزهاى ديگر را هم چه بكنيم، اينها اشتباه مى‏كنند يا مامورند. فقه به همان قوت اوليه بايد باقى باشد. حوزه‏هاى فقاهت، هم فقاهت را داشتند و هم يك جمعى هم معقول و ساير علوم را تحصيل مى‏كردند. علماء اخلاق بودند در حوزه‏ها كه مردم را و علما را و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقى مى‏كردند، اهل معنويت و عرفان بودند كه اشخاصى را دعوت مى‏كردند به آنطور و كارهاى خودشان را انجام مى‏دادند، لكن فقاهت كه اساس است سرجاى خودش بود و بايد باشد و مسجدها را بايد محكم آقايان بگيرند و نگهش دارند. دلسرد نشويد از حرف‏هائى - را - كه اين عمال خارجى در بين مردم منتشر مى‏كنند. بايد در عين حالى كه حضور داريد در صحنه سياست و هر واقعه‏اى كه واقع مى‏شود شما توجه بايد داشته باشيد كه اين واقعه آيا به نفع ملت است يا نه، لكن حوزه‏هاى فقاهت را به همان قوت خودش حفظ كنيد. اين فقه هست كه اسلام را حفظ كرده و تا آخر حفظ مى‏كند انشاءالله. و از اين شغلى كه داريد و از اين راهى كه داريد منحرف نشويد و برويد يك كارهائى كه شما نبايد بكنيد، مثلاً يك معممى چهار تا هم پاسدار داشته باشد و يا هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، يك كسى هم يك كميته درست كند و چند تا پاسبان و هر كارى مى‏خواهد بكند. اينها يك طرحى است كه ريخته‏اند براى اينكه شما را از صحنه خارج كنند، وارد يك صحنه‏اى مى‏كنند كه شما را بكلى خارج كنند، همچو مى‏كنند كه هى بيايند فرياد بزنند كه امان از اين آخوندها كه در كميته‏ها هستند و در دادگاه‏ها هستند و اينها كه حتى آنها اگر دو تا، سه تا قضيه برخلاف واقع شد آنها هم كه قضاياى زياد است و صحيح واقع مى‏شود، پايمال مى‏كند. بايد در عين حالى كه هر كسى به شغل

صحيفه نور ج 12 صفحه 230

خودش بايد مشغول باشد و هر كسى بايد همان كارى كه دارد خوب انجام بدهد لكن حاضر باشد در مملكت و غايب نباشد از سياستى كه در مملكت مى‏گذرد، توجه داشته باشد كه اگر يك وقت مثلاً يك جمعيتى يا يك فردى، يا حكومتى پايش را كج گذاشت، همه اعتراض كنند و نگذارند كه واقع بشود، يا يك افراد غير صحيحى را اگر چنانچه در ماموريت‏هائى گذاشتند و آقايان و علماء بلاد مى‏دانند كه اين فاسد است خودشان نروند سراغش، اطلاع بدهند به آنجاهائى كه بايد اينها را تغيير بدهند و از آنها بخواهند كه تغيير بدهند. اگر خودشان بروند، ولو يك آدم فاسدى را خود آقايان بفرستند يا بروند و آن فاسد را از آنجا بيرون كنند، اين موجب وهم مى‏شود براى اهل علم، اينها بايد ارشاد كنند دولت را، ارشاد كنند به اينكه اين مامورى كه اينجا فرستادى اشتباه بوده است و دولت را وادار كنند، مجلس را وادار كنند تا اينكه اصلاح بشود. خودشان اگر بخواهند مستقيماً دخالت بكنند، موجب اين مى‏شود كه در بين مردم موهوم بشوند و شما حفظ حيثيت خودتان برايتان واجب است. هر مومنى حفظ عرض خودش برايش واجب است لكن علما بيشتر مامورند به اين امور، حجت بر علما تمامتر است. اين وظيفه ماهاست كه بايد هر كسى شغل خودش را محترم بشمارد، دلسرد نشود امام جماعت از جماعتش، اهل منبر از منبرش و عرض مى‏كنم كه مراجع از مرجعيتشان، علماء بلاد از مسائلى كه خودشان دارند. اينها بايد حفظ كنند آن چيزهائى كه مال خودشان است و حاضر باشند براى امور سياسى.

مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود

و آنى كه به ملت عرض مى‏كنم اين است كه توجه داشته باشد ملت كه دشمن‏هاى اسلام و دشمن‏هاى كشور شما از هر راهى استفاده مى‏خواهند بكنند. اين راه‏هائى كه خوب، ديده‏ايد كه واضح است كه توطئه بكنند و مثلاً شلوغى‏ها بكنند و فسادها بكنند، اينها را كه مى‏دانيد، راه ديگرى كه الان در نظر آنهاست اين است كه اين مراكزى كه مربوط به ربط روحانيت و ملت است، اين مراكز را سست بكنند و كم كم از بين ببرند، وسوسه كنند به اينكه اين آخوندها كه از آنها كارى نمى‏آيد، رويد توى مسجد چه كنيد؟ برويد راهپيمائى كنيد. خوب، راهپيمائى سرجاى خودش اما مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود. اين مساجد بود كه اين پيروزى را براى ملت ما درست كرد. اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اينطور نباشد كه خيال كنند كه حالا ديگر ما پيروز شديم ديگر مسجد مى‏خواهيم چه كنيم. پيروزى ما براى اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داريم كه بيائيم خودمان را به مهلكه بيندازيم و وارد اين امور بشويم؟ ما براى اسلام اين كارها را مى‏كنيم و شما، شما ملت براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اينهمه زحمت كشيديد و داريد مى‏كشيد. مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اينها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مى‏خواهند مسجدها را كم كم خالى كنند. يك چهار نفر آدمى كه معلوم نيست اصلاً به مسجد و به اسلام و به اينها اعتقادى داشته باشد يا معلوم

صحيفه نور ج 12 صفحه 231

است كه ندارد، امام جماعت ايستاده آنجا نماز مى‏خواهد بخواند اينها هم چند نفر بر مى‏دارد مى‏آيد آن طرف يكى‏شان مى‏ايستد جلو، باقى‏شان نماز مى‏خوانند، اين نماز نيست، با اين نماز مى‏خواهند اسلام را بشكنند. روحانيون بايد حفظ حيثيت خودشان را بكنند و خداى نخواسته كارى نكنند و خداى نخواسته كارى نكنند كه بين ملت يك طور ديگرى وجهه روحانيت نمايش داده بشود و مردم موظفند كه مساجد خودشان را، مراكزى كه مربوط به روحانيت است حفظ كنند. همان نقشه زمان رضاخان الان شروع شده است. آنوقت هم يكى يكى آمدند، كم كم، كم كم آمدند وارد شدند، شعر، ايشان شروع كرد شعر گفتن: تا آخوند و قجر هست در اين مملكت، اين كشور دارا به جائى نمى‏رسد شاعرشان اينطور مى‏گفت. حالا من شعرش را نمى‏خواهم بخوانم. مقالاتى كه مى‏نوشتند مقالاتى بود كه به ضد روحانيت بود و آنوقت با كمال وقاحت مى‏نوشتند و تبليغات مى‏كردند، همه گروه‏ها را وادار كرده بودند كه به ضد اين طايفه انجام وظايف خودشان را بدهند يعنى وظايف انگليس‏ها را آنوقت. اصلاً رضاخان را آورده بودند براى اينكه اين را تشخيص داده بودند كه يك آدم قلدرى است و اول هم يك نفر روزنامه نويس را، سيد ضياء را همراهش آوردند و بعد هم او را بيرونش كردند و خود اين را گذاشتند كه يك آدم قلدرى است مى‏تواند كارها را انجام بدهد. اولاً سواد ندارد، چيزهاى سياسى را نمى‏داند و ثانياً آدم قلدرى است هر كارى به او بگويند مى‏كند. اين در آنوقت اين نقشه‏اى كه آنها كشيده بودند و احتياط اين بود كه مبادا آخوندها يك كارى بكنند، حالا كه ديدند آخوندها با دعوت خودشان و با همراهى همه قشرهاى ملت از دانشگاه گرفته تا بازار تا كارگر و تا كشاورز، همه اينها با هم بودند و يك همچو كار بزرگى را كردند، حالا بيشتر از آنوقت درصدد هستند. اگر آنوقت يك طرحى بود براى اينكه مبادا يك همچو چيزى بشود، حالا فهميدند كه يك همچو چيزهائى مى‏شود. حالا فهميدند كه اگر چنانچه آخوند و دانشگاهى و ديگر قشرها با هم باشند يك همچو كار بزرگى، يك همچو كارهاى بزرگى مى‏كنند. حالا بيشتر درصدد هستند كه ملت را از اين طايفه جدا كنند و دانشگاه را از مدرسه جدا كنند و بلكه همه قشرها را با هم بدبين كنند و به جان هم بيندازند.

همه اقشار ملت براى حفظ اسلام آماده و مجهز باشند

امروز وظيفه هست براى همه ما، ملت ما بايد اين وظيفه را انجام بدهد. امروز روزى است كه قدرت‏هاى بزرگ با توطئه‏هاى داخل و خارج مى‏خواهند اين نهضت را بكلى به هم بزنند و اسلام را كه الان از آن ضربه ديدند زير پا بگذارند و قطع كنند ريشه‏هاى او را. امروز همه اهالى مملكت ما و كشور ما بايد به حال آماده باش باشند. نرويد سراغ زمين و - نمى‏دانم - اين چيزهائى كه مال دنياست، اينقدر دنبال اين چيزها نرويد شما بايد اسلام را حفظ كنيد، در پناه اسلام همه اين چيزها را هم داشته باشيد. اگر اسلام را از دست شما بگيرند، خيال نكنيد كه اسلام را كه گرفتند يك ملتى مى‏گذارند و يك مليتى كه اين آقايان ملت گراها، هى دهن خودشان را پر مى‏كنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا كردند، شما چهار نفر ملى نمى‏توانيد هيچ كارى بكنيد، اگر بين شما

صحيفه نور ج 12 صفحه 232

امثال بختيار نباشد و حال اينكه ممكن است باشد. اينقدر تفرقه ايجاد نكنيد اى آقايان نويسندگان! اينقدر تضعيف نكنيد روحانيت را اى آقايان روشنفكران! اينقدر مملكت را از اين طرف به آن طرف نكشيد تا اينكه خداى نخواسته بيايند همه‏تان را عذرتان را بخواهند. با هم باشيد، آماده باشيد، ملت بايد آماده باشد براى اين امورى كه دارد پيش مى‏آيد كه آن روزى كه خداى نخواسته فرض كنيد فانتوم آنها آمد و اينجا را خراب كرد و من هم رفتم سراغ كارم، ملت دستش باز و با مشت محكم حفظ بكند اسلام را. روحانى، بازارى كارگر، كشاورز، كارمند، قواى مسلح، همه بايد حال آماده باش داشته باشند ما اگر حالا در بين راه كه هستيم و اينهمه توطئه الان هست، اگر فراموش كنيم نهضت را، اگر فراموش كنيم انقلاب را و برويم سراغ كارمان، هر كدام برويم سراغ شغلى كه داريم و حاضر نباشيم در صحنه سياست و خودمان را مجهز نكنيم براى حفظ اين مملكت اسلامى و حفظ اسلام، خداى نخواسته يك وقت به كارهاى بد خواهد رسيد و ممكن است كه البته نمى‏توانند انشاءالله كه كارى انجام بدهند، لكن تاخير مى‏توانند بيندازند. شما ببينيد كه الان هر كارى كه مى‏خواست در اين مملكت انجام بگيرد، يك جبهه‏هائى در مقابلش ايستاد كه نگذارد، شلوغكارى كردند لكن نتوانستند. من نمى‏گويم كه مى‏توانند، نمى‏توانند. اگر اين فانتوم‏ها هم بلند شده بود كه اينها مى‏خواستند چه بكنند، پدر اينها را در مى‏آوردند.

مگر ملت ما حالا ديگر نشسته آنجا كه يك فانتوم و دو فانتوم كارى انجام بدهد. اين احمق‏ها نفهميدند اين را كه با چهار تا مثلاً سرباز (سربازها كه با اينها موافق نيستند) با چهار نفر از اين درجه داران مثلاً و امثال اينها نمى‏شود يك مملكت سى و پنج ميليونى كه همه مجهز هستند، اينها بتوانند فتح كنند. اينها غلط فكر كردند، اينها نفهميدند كه شوروى با همه قدرتى كه دارد و با همه ابزارى كه دارد و با همه سلاح‏هاى مدرنى كه دارد، در افغانستان پوزه‏اش به خاك ماليده شده است. در عين حالى كه (حضار: توطئه چپ و راست كوبنده‏اش روح الله هست) (امام: صبر كنيد، صبر كنيد خواهش مى‏كنم، شماها كوبنده هستيد، روح الله كى هست) اينها يك حماقتى است منتها بعضى جوان‏ها، بيچاره‏ها، نفهم‏ها اينها را وادار مى‏كنند يك همچو كارى بكنند، يك همچو كارهائى كه همين دو، سه روز مثلاً بود. خوب، اينها نمى‏فهمند كه اگر چنانچه فرضاً هم شما از پايگاه همدان پا شده بوديد و آمده بوديد و فرض كنيد چند تا جا هم كوبيده بوديد، شما بالاخره بايد زمين هم بيائيد يا همان آسمان مى‏مانيد؟ ما از اين امور نمى‏ترسيم ما از قشرهاى خودمان مى‏ترسيم، از خودمان. اگر چنانچه شما آقايان و همپالگى‏هاى شما، صنف روحانيت همه (ايدهم الله تعالى) اگر چنانچه كارهائى خداى نخواسته انجام بدهيد كه از چشم ملت بيفتيد، ولو در دراز مدت، آن روز است كه فانتوم لازم نيست ديگر، خود ملت شما را كنار مى‏زند و ملت هم بى‏هادى نمى‏تواند كارى انجام بدهد و آنها ولو حالا تهيه براى چندين سال ديگر هم باشد كار خودشان را آنوقت مى‏توانند انجام بدهند. من خوفم اين است كه ما نتوانيم، روحانيت نتواند آن چيزى كه به عهده اوست صحيح انجام بدهد. من خوف اين را دارم كه به واسطه بعضى تبليغات، حوزه‏هاى علمى از آن كار اساسى كه حفظ فقاهت است سستى بكنند و كم كم فقه منسى بشود و در دراز مدت اينها نتيجه بگيرند. شما اين را خيال نكنيد كه آنها خيلى

صحيفه نور ج 12 صفحه 233

دستپاچه‏اند كه همين دو، سه روز اين كارها را انجام بدهند، اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه مى‏كشند كه در پنجاه سال ديگرى كار خودشان را انجام بدهند، دست بر نمى‏دارند. و از نقشه‏هاى مهم همين است كه قشرهاى ملت را از هم جدا كنند و مهم اين است كه روحانيت را از ملت جدا كنند. اينها ضربه‏اى كه از روحانيت خوردند از هيچ كس نخوردند براى اينكه ضربه را مى‏گويند كه ديگران هم كه زدند به ما، اينها وادارشان كردند، مسجدها مردم را وادار كرد، پس بايد مسجدها را ما شروع كنيم بشكنيم. اينكه مى‏آيند مسجدها را مى‏خواهند خلوت كنند و بيچاره جوان‏ها و متدينين ما هم اشتباهاً به خطا مى‏روند، اين است كه مسجدها كم‏كم امسال يك قدرى ماه رمضانش كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال، پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شد. شما بايد هشيار باشيد كه مسجدهايتان و محراب‏هايتان و منبرهايتان را حفظ كنيد و بيشتر از سابق، شمائى كه اين معجزه را از مسجد ديديد، حالا بايد برويد دنبال اين مركز معجزه، نه رها كنيد او را شمائى كه از اسلام يك همچو معجزه‏اى ديديد كه همه قدرت‏ها را به هم شكست، نه فقط ابرقدرت‏ها را، قدرت‏هاى ديگر را هم به هم شكست، شمائى كه از، ملت ما كه از اسلام اين معجزه را دارد نبايد در اسلام سستى كند. فرضاً چهار نفر پاسبان هم، پاسدار هم يك خلافى كردند لكن همين پاسدارها هستند كه - اين - كشف كردند اين توطئه را، چرا قدر اينها را نمى‏دانيد؟ چرا اگر يكى‏شان يك جائى خلاف كرد مى‏گوئيد پاسدارها اينجور؟ يك آقائى يك كارى، يك آخوندى يك كارى كرد، يك شخصى يك كارى كرد، مى‏گويند آخوندها اينطور. اين همان نقشه است كه پاسدار را و ارتش و ژاندارمرى را و قواى مسلح را و شما را از هم جدا كند و از چشم ملت بيندازد تا آنها وقتى كارى مى‏خواهند بكنند نه قوه روحانى در كار باشد كه مردم را هدايت كند و بسيج كند و نه قواى مسلح باشند كه كارى انجام بدهند، همه را مقابل هم نگه دارند.

امروز، روزى است كه بايد تمام قدرت‏ها هماهنگ باشند و همه حفظ نظم بكنند كه اگر نظام به هم بخورد، وضعيت به هم مى‏خورد و همه خودشان را فدايى اسلام بدانند و در هر جا هستند آماده باشند براى وقتى كه شب فرض كنيد آمدند و بمباران كردند، آماده باشند كه بيايند بيرون و اينهائى كه بعد از اينكه بنزين‏هايشان تمام شد بايد بيايند پائين، قتل عامشان كنند. اگر شما مهيا باشيد نرويد سراغ - هر كسى نرود سراغ - اختلافاتى كه خودشان دارند با هم، شما بين راه هستيد اختلاف‏ها را كنار بگذاريد يك روزى براى اختلافات هم - اگر خداى نخواسته بخواهيد اختلاف كنيد - هست باز، امروز، روزش نيست، امروز، روزى نيست كه انجمن‏هاى اسلامى انتظامات را خداى نخواسته به هم بزنند يا فرض كنيد پاسدارها به هم بزنند يا ژاندارمرى به هم بزند. همه هماهنگ باشيد. اگر هم با هم يك حساب‏هائى داريد، بگذاريد كنار اين حساب‏ها را، شما اگر دو نفر باشيد با هم يك نزاعى داشته باشيد و خداى نخواسته زلزله بيايد، شما باز مى‏نشينيد آنجا به اختلاف؟! نه، رها مى‏كنيد و پا مى‏شويد سراغ دفاع از خودتان. اين ابرقدرت‏ها در ايران زلزله راه انداختند نرويد سراغ كارهاى خصوصى خودتان و اختلافاتى كه خودتان با هم داريد، نرويد سراغ اين، مجهز باشيد. - اگر مجهز باشيد، همانطورى

صحيفه نور ج 12 صفحه 234

كه در اوايل انقلاب بوديد، حالا هم باشيد و مسجدها را محكم نگه دارد و پر جمعيت كنيد.

من امروز بايد بگويم كه تكليف است براى مسلمان‏ها، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او بسته است. ماه مبارك رمضان و بعد از ماه مبارك رمضان هم، مسجدها را آباد كنيد. من در مكه كه مشرف بودم يك روز مى‏خواستم يك كتابى بخرم كه براى آن كتابفروش هم فايده داشت، ايستاده بودم، اذان گفتند يكدفعه رها كرد گفت كه: سنة الحنفيه ديگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدينه بازار را كه من ديدم بسته بود، يعنى باز بود لكن هيچ كس نبود، مى‏رفتند سراغ نماز، چرا شما نمى‏رويد سراغ نماز؟ چرا ظهر كه مى‏شود بازار را رها نمى‏كنيد كه برويد سراغ نماز؟ اگر برويد سراغ نماز، احياء كنيد اين سنت سياسى اسلام را، همانطورى كه در روز جمعه حالا بحمدالله مى‏رويد، روز غير جمعه هم برويد مساجد را پر كنيد. اگر اين مسجد و مركز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم نداشته باشيد، ترس از آمريكا و شوروى و اينها نداشته باشيد. آن روز بايد ترس داشته باشيد كه شما پشت بكنيد به اسلام، پشت كنيد به مساجد.

انشاءالله خداوند همه شما را موفق و مويد كند و اسلام و مسلمين را حفظ كند و دست اجانب را كوتاه كند از اين كشور.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 235

تاريخ: 21/4/59

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى جامعه زنان انقلاب اسلامى منطقه شميران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

كودتا در يك كشورى واقع مى‏شود كه حكومت آن جداى از مردم باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از خانم‏ها و آقايان تشكر مى‏كنم كه در اين موقع كه نزديك ماه مبارك رمضان است در اينجا اجتماع كردند و ما با چند كلمه‏اى از آنها هم قدردانى مى‏كنيم و هم بعضى مسائل را در ميان مى‏گذاريم و هم راجع به ماه مبارك رمضان چند كلمه عرض مى‏كنيم. اين اشتباه است كه مخالفين جمهورى اسلامى درصدد برآمده‏اند براى اين كارهاى بچه گانه و شرارت مآبانه. اينها مقايسه كرده‏اند جمهورى اسلامى ايران را به حكومت‏هاى ديگر كه گاهى حكومتى مى‏آيد و يك حزبى يا يك فرد ارتشى‏اى با يك عده قيام مى‏كند و آن حكومت را از بين مى‏برد و يك حكومتى به جاى او مى‏نشاند يا يك رژيمى را از بين مى‏برد يك رژيم ديگرى مى‏آورد. اينها مقايسه حكومت اسلام را و نهضت اسلامى را با ساير نظام‏ها و با ساير حكومت‏ها عوضى گرفتند و لهذا هم گروه‏هائى كه توجه ندارند به عمق اين انقلاب و هم بعضى از افراد سياسى و ارتشى و اينهائى كه به خيال خودشان مى‏خواستند كه در اين سفره هم مثل سفره قبل يك حظ وافرى داشته باشند و دستشان در دزدى و در كارهاى خلاف باز باشد و حالا اميدشان كم كم دارد قطع مى‏شود دست به يك همچو كارهائى مى‏زنند بدون توجه به عمق مسائل. كودتا در يك كشورى كه واقع مى‏شود آن كشورى است كه يك حكومتى دارد و جداى از مردم و مردم هيچ كارى به آن حكومت ندارند يا ناراضى هستند كه غالباً هم ناراضى هستند. اينجا يك تضاد و تعارضى بين سران كشور و حزب‏ها مثلاً يا صاحب منصب‏هاى لشكرى يا اشخاص سياسى كشور واقع مى‏شود و ملت حضور ندارند در آنجا، اينها حضور ملت را نمى‏فهمند يعنى چه، يا مى‏فهمند و از بس كه حب جاه دارند و حب مال دارند دست و پا مى‏زنند كه شايد، شايد در يكصد احتمال يكى بتوانيم. اينها نمى‏دانند كه فرق است ما بين قيام‏هاى سياسى، قيام‏هاى ملى، قيام‏هائى كه براى آمال دنيايى است با اين نهضت اسلامى. نهضت اسلامى ايران ابداً نه مليت و مليت گرائى خصوصاً به آن معناى فاسدش در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سياسى و طبقه روشنفكر و اين مسائلى كه در ساير جاها هست، اين نهضت از نفس توده مردم، از نفس توده زن و مرد مردم بلند شد و به همانطور كه مردها وارد ميدان بودند بانوان محترم هم وارد بودند بلكه حظ اينها و زحمات اينها بيشتر از مردها بايد گفت بود براى اينكه وقتى كه بانوان مى‏آيند در ميدان، قوه مردها دو چندان مى‏شود يا ده چندان مى‏شود، مردها

صحيفه نور ج 12 صفحه 236

نمى‏توانند ببينند كه خانم‏ها در ميدان آمده‏اند و آنها كنار بروند. يك توده مسلم، يك سى و پنج ميليون جمعيت - به استثناى چند صد تا آدم‏هاى منحرف - مؤمن به خدا، مؤمن به اسلام، مؤمن به قرآن كريم، يك سى و پنج ميليون همصدا، با ايمان به خدا و قرآن كريم برخاستند از جا. در هر خانه‏اى برويد مى‏بينيد كه همان مسائل نهضت هست تمام حرف‏هائى كه بيشتر بين خانم‏ها هم با هم در مجالس بوده است به طورى كه من اطلاع پيدا كرده‏ام يا مردها در مجالسشان بوده تمام آن مسائل برگشت يكدفعه به مسائل سياسى. تمام طبقات كشور، زن و مرد و بزرگ و كوچك يكوقت مسائلشان برگشت به مسائل سياسى، حتى گاهى بعضى بچه‏هاى كوچكى كه در منزل ما هم مى‏آيند گاهى اينها هم وقتى كه بازى مى‏كنند بازى سياسى مى‏كنند يكى‏شان نقش رئيس جمهور را، يكى شان نقش مثلاً يكى ديگر را همين طورى. يك همچو واقعه‏اى كه در ايران واقع شد اين عمقش را بايد اين اشخاص كه نظر دارند بفهمند قضيه چيست؟ در چه موقع بود در طول اين پنجاه سالى كه خوب، بسيارى يادشان هست يا ده، بيست سالى كه همه‏تان يا اكثرتان يادتان هست چه وقت بود كه همانطورى كه مردها وارد در ميدان نبرد بودند، زن‏ها هم وارد بودند، زن‏ها هم جلو مى‏افتادند، زن هم بچه‏هاى كوچكشان را به آغوش مى‏كشيدند و اگر دو تا بود يكى‏اش هم دستش را مى‏گرفتند و وارد مى‏شدند در تظاهرات و در مقابل اين توپ و تانك و امثال اينها. چه وقت در ايران شماها و ما يادمان هست كه اينطور انسجام باشد بين گروه‏هاى مختلف ملت و اينطور در امور كشورى و سياسى همه حضور داشته باشند. اگر يك وقتى يك قصه‏اى هم در كشور واقع مى‏شد حتى مردها هم، يك محله تهران اصلاً مطلع از اين چيزها نمى‏شدند خانم‏ها هم بى‏تفاوت بودند، مردم هم بى‏تفاوت بودند، آنها هم كه مطلع مى‏شدند بى‏تفاوت بودند. اين حضورى كه الان تمام قشرهاى ملت دارند اين حضور هيچ وقت نبوده است. همه افراد ملت الان در مسائل سياسى و مسائل اجتماعى حاضرند و خودشان را موظف مى‏دانند، اگر يك مطلبى واقع بشود كه برخلاف موازين باشد اينطور نيست كه بى‏تفاوت باشند، مردم كار نداشته باشند، خانم‏ها هم مشغول كار ديگرى باشند خير، اينجور نيست. حالا شما خانم‏ها كه خداوند تاييدتان كند و شما پاسدارها كه خداوند همه‏تان را تاييد كند با هم حاضريد در صحنه. اين اشخاصى كه خيال كردند كه يك كودتائى بكنيم و يك چند نفر را بكشيم و يك مثلاً جاهائى را بكوبيم اينها خيال مى‏كنند كه يك جاست مركز، يك محله است مركز يا چند محله است مركز يا چند محله است مركز. اگر فرض كنيد آن محل، آن محل كوبيده بشود همانطورى كه در كودتاهاى ديگر وقتى آن رأس را كوبيدند ديگر، ديگران كم كار داشتند يا كار نداشتند حالا هم اينطورى است، حالا همه خانه‏ها مركز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مساله، مسأله عقيدتى است نه مسأله مادى. خانم‏ها براى اينكه يك چيزى مثلاً دستشان بيايد يا يك فرض كنيد كه صاحب منصب بشوند نمى‏آيند بيرون خودشان و بچه‏هايشان را به كشتن بدهند، اين اسلام و قرآن است كه خانم‏ها را آورده است بيرون و همدوش مردها بل جلوتر از مردها وارد در صحنه سياست كرده. همه خانه‏هاى اين ملت خانه اميد ماست. اينها گمان مى‏كنند با كوبيدن يك خانه يك نفر را يا صد نفر را يا يك دويست، پانصد نفر را كشته كارها تمام است. مرد و زن اين كشور همه پاسدار اسلام هستند، مساله،

صحيفه نور ج 12 صفحه 237

مسأله عقيده است نه مساله، مسأله ماديت و به دست آوردن يك چيزى تا اينكه بيائيد بگوئيد كه خوب، وقتى نمى‏شود ديگر برويم كنار، خير مسأله عقيده است، دفاع از اسلام، تا آن آخر فردى كه زنده است بايد دفاع بكند يا سى و پنج ميليون جمعيت بايد از بين بروند، كشورى ديگر نيست تا اينكه كودتائى باشد و هرگز نخواهد اينطور شد، اينها اشتباه دارند، نمى‏فهمند. هى روشنفكرهايشان دعواى فهم و سياست مى‏كنند و عرض مى‏كنم كه جبهه‏هاى اين طرف، آن طرفشان هى ادعاى اين مسائل را مى‏كنند و ارتشى‏ها هم كه يك طبقه‏شان باز توجه به مسائل ندارند اينها و همه كور فهمى‏شان از اين است كه اين عمق مسأله را نفهميده‏اند، باز نفهميده قدرت اسلام را، اينها باز توجه به اين معنا ندارند. اين پاسدارها را كى رفته دعوتشان كرده كه بيائيد پاسدارى كنيد؟ اين كميته‏هاى از سرتاسر كشور را كى رفته دعوتشان كند كه بيائيد كميته درست كنيد؟ اين دانشجو و دانشمند و نمى‏دانم اجزاء ديگر اين كشور را كى رفته بسيج‏شان كرده؟ اين بانوان را كى بسيج كرده كه در همه شوون كشور دخالت مى‏كنند و دخالت بجائى هم مى‏كنند؟ اينها را كسى، اينها را خدا دعوت كرده است، اينها لبيك براى خدا دارند مى‏گويند. يك مملكت اينطورى را خيال نمى‏شود كرد كه كسى بتواند يك همچو مملكتى را با كشتن يك عده‏اى، فرضاً هم شما بكشيد فرضاً هم فانتوم‏هائى بيايد و اين محل و آن محل، آن محل را بكوبد. مگر اينجا الان قيامش به مثلاً فلان آدم است؟ خير، مسأله اينها نيست، همه اشتباه اينها اين است كه اسلام را نمى‏شناسند از باب اينكه نبودند توى اسلام تا بفهمند چه خبر است، شايد تاريخ اسلام هم اينها اصلش بنا دارند نخوانند، از بس با اسلام مخالفند شايد تاريخ اسلام را دلشان نخواهد بخوانند، اينها نفهميده‏اند كه در اسلام چه گذشته است. در تاريخ اسلام چه وقايعى اتفاق افتاده، اسلام چه جور پيش رفته است، همه چيز را به همين جهات مادى و به همين جهات به قول خودشان سياسى دست چندم كه دست اينها هست مقايسه مى‏كنند از اين جهت يك وقت يك همچو كارهائى مى‏كنند يا دعوت يك همچو كارهائى. اسلام اين كار را انجام داد. مگر غير اسلام مى‏توانست يك مملكتى را از اول تا آخر، از بچه تا بزرگ بسيج كند براى يك مطلب؟ اينها هر كدام يك مقاصد عليحده داشتند قبل از اين نهضت، هر كس يك كار عليحده داشت كارى به اين مسائل نداشتند، آن كه همه اينها را به هم پيوند داد و بسيج عمومى كرد آن اسلام بود كه كرد. اسلام را بروند بشناسند ببينند چى هست تا ديگر اينطور خطاكارى‏ها را نكنند. ما فرض مى‏كنيم كه آمدند و اين چند نفر از سران موثر اين كشور را از بين بردند مگر ملت ايران براى نخست وزير و براى فلان آدم و فلان آدم قيام كرده است؟ مگر قيام در دست كسى هست؟ مگر كسى مهار قيام اين كشور در دستش هست؟ همه، همه هستند، اشخاصى كه خودشان در اين مسائل وارد هستند، همه ملت وارد در اين مسائل هستند. اين اشتباه بايد رفع بشود تا به اين خطاها نيفتد و بعد هم به اين محاكمه كشيده نشوند، اين اشتباه را رفع بكنند همه گروه‏ها، همه گروه‏هاى سياسى و همه گروه‏هاى روشنفكر و همه گروه‏هاى مختلفى كه در اين كشور هست اين اشتباه را رفع بكنند، توجه به اين معنا داشته باشند كه مسأله كودتا در كجا مى‏شود نتيجه پيدا كند، در كجا نمى‏شود، بفهمند كه قضيه

صحيفه نور ج 12 صفحه 238

بسيج عمومى يك ملت از مركز گرفته تا سرحدات هر جا بروى يك كلمه هست، هر جا مى‏رفتى صحبت بود از اينكه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم مگر بشر مى‏تواند يك همچو بسيجى را بكند الا به تمسك به كتاب و سنت. آن مغزهاى با ايمان است كه قيام كردند، آن مغزهائى است كه الان هم وقتى جوان‏هايشان، چه جوان‏هاى از بانوان و چه جوان‏هاى از مردها وقتى با من ملاقات مى‏كنند كراراً، نه يك دفعه و نه ده دفعه، از نجف كه بودم تا اينجا حالا هم همين طور است هى از من مى‏خواهند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم من هم دعا مى‏كنم كه پيروز بشويد. يك همچو، يك همچو مغز با ايمانى و يك همچو قلب نورانى را مگر ممكن است با كودتا از بين برد؟ اين اشتباه را اينها از خودشان رفع كنند و توجه كنند به ماهيت نهضت اسلامى و به ماهيت اسلام و به ماهيت كتاب كريم و به ايمان، اگر توجه به اين مسائل بكنند ديگر نه آن كسى كه بخواهد با شلوغ كردن، دانشگاه را به هم زدن، دست به اين كارها مى‏زند و نه آن كسى كه فرض كنيد كه مى‏خواهد يك تظاهرى بكند و يك كارى بكند. اينها اگر ماهيت مسأله را بفهمند و بفهمند كه پيشرو اين قضيه اسلام است، امام اين قضيه، امام زمان است، اگر اين را بفهمند كه اين مغزهاى سى و پنچ ميليون جمعيت ايران نورانى است و به نور اسلام زنده است در فكر اين نمى‏افتند كه ما برويم يك عده‏اى را بكشيم و بعد زمام را دستمان بگيريم مگر مى‏شود يك همچو چيزى، بله، آنجائى كه زمام همين بود كه يك رده بالايى بود و حكومت مى‏كرد به مردم، مردم هم هيچ كارى نداشتند آن رده بالا، يك رده ديگرى مى‏آمدند آنها را كنار مى‏زدند، آنها مى‏شدند آنها، همان اما قضيه اين نيست كه ما يك رده‏اى داشته باشيم و يك بالا و پائينى، همه، همدوشند، برادر و خواهرند همه و همه خودشان را سهيم مى‏دانند در اين مسائل، براى اينكه اسلام هست اسلام اختصاص به يك شخص - دانه شخصى - ندارد، ايمان است، ايمان مربوط به يك كسى - دانه كسى - ندارد، خانه به خانه بايد اين اشخاص كه خيال كردند، خانه به خانه بايد بروند و جنگ كنند آن هم در همه كشور نه در تهران، تهران را اگر چنانچه فرض بكنيد، فرض محال كه شما تهران را تسخير كنيد ساير مملكت قيام كردند برخلافتان، آنها مى‏آيند تهران را از دست شما مى‏گيرند. بايد يك ابزارى بياورد آمريكا و يك اشخاصى بياورد آمريكا يا ساير كسانى كه مى‏خواهند، خيال مى‏كنند در اينجا بايد يك كارى انجام بدهند كه سى وپنج ميليون جمعيت را از صحنه بيرون كند. آن چه ابزارى است كه مى‏تواند سى و پنج ميليون جمعيت زن و مرد كه همه مجهز و همه حاضر در قضايا هستند اين بخواهد از صحنه بيرون كند؟ اين امر محالى است. كسى را كه خدا به ميدان آورده نمى‏تواند بختيار از ميدان خارج كند يا كارتر از ميدان خارج كند. كسى كه اعتياد دارد نمى‏تواند كودتا بكند حرف است، اينها حرف است كه مى‏زنند كه بنا بود كه بيايد، كى بيايد؟ آن اگر دو ساعت از وقتش بگذرد آنطور كه مى‏گويند خوب، كى بايد؟ عمده همين است كه اسلام را نمى‏شناسند، خيال مى‏كنند اسلام يك رژيمى است مثل رژيم آمريكا، مثل رژيم شوروى. شوروى و امريكا همان رده بالا هستند، مردم ديگر، مردم كشور خودش برخلافش هستند. آن رده بالا يك حكومتى مى‏كنند و يك زورى مى‏گويند و يك چرايى مى‏كنند در مملكت. مردم ديگر حاضر قضايا نيستند اينطور نيست كه مردم ديگر مثل ايران

صحيفه نور ج 12 صفحه 239

حاضر باشند در مسائل سياسى، بانوانشان همه حاضر باشند. اسلام را اگر بشناسند و بفهمند اين اسلام چى هست و يك قدرى تاريخ اسلام و قضايائى كه در صدر اسلام واقع شد، شما ببينيد در يك جنگى كه واقع شده است و قتى كه يك قلعه‏اى را بسته بودند و كفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم كه وسايلى نبود كه بروند بالا و بمباران كنند بايد اين قلعه فتح بشود، خوب، ديوارهاى بلند و كذا. يكى از سردارهاى اسلام گفت كه: نيزه‏ها را زير سپر بگذاريد من مى‏نشينم روى سپر، من را بالا كنيد تا بروم به ديوار برسم مى‏روم آنجا با آنها در داخل جنگ مى‏كنم، در را باز مى‏كنم. يك نفر براى يك جمعيتى كه يك قلعه را داشتند همين كار را كردند، اين نيزه‏ها را زير سپر گذاشتند او نشست روى سپر با اين نيزه‏ها بلند كردند تا به برج رسيد، به ديوار رسيد آن شخص رفت در آنجا و جنگ كرد و در را باز كرد. اين اسلام است كه اين كار را مى‏كند، اين ايمان است كه اين كار را مى‏كند. اين قشرهاى مختلفى كه انحراف دارند خوب است يك قدرى مطالعه كنند در اسلام، خوب است يك قدرى مطالعه كنند در تاريخ اسلام، خوب است يك قدرى بفهمند كه معنى ايمان چيست.

در ماه مبارك رمضان خودتان را تقويت كنيد به قواى روحانى

ماه مبارك رمضان نزديك شد و در اين ماه مبارك خودتان را تقويت كنيد به قوت‏هاى روحانى. در يك حديث است كه پيغمبر اكرم فرمودند كه ماه رمضان آمد، اقبال كرد آمد، در ضمنش مى‏فرمايند كه دعيتم الى ضيافه الله ضيافت‏هاى خدا با ضيافت‏هاى مردم اين است فرقش كه وقتى شما را يك اشخاصى دعوت بكنند به يك مهمانى وقتى برويد در آن مهمانى به حسب فراخور حال يك چيزهائى براى خوردنى و يك چيزهائى براى تفريح و اين چيزهاست. ضيافت خدا در ماه رمضان يك شعبه‏اش روزه است، آن ضيافت خداست، يك شعبه‏اش روزه است و يك كار مهمش كه مائده غيبى و آسمانى است قرآن است. شما دعوت شده‏ايد به مهمانى خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستيد. مهماندار شما، شما را وادار كرده است به اينكه روزه بگيريد. اين راه‏هائى كه به دنيا باز است و شهوات هست و اينها را، اينها را سدش كنيد تا مهيا بشويد براى ليله القدر ماه شعبان مقدمه است براى ماه مبارك رمضان كه مردم مهيا بشوند براى ورود در ماه مبارك رمضان و ورود در ضيافه الله . شما وقتى كه مى‏خواهيد به مهمانى برويد خوب، يك وضع ديگرى غالباً البته، يك وضع ديگرى خودتان را درست مى‏كنيد. لباس تغيير مى‏دهيد و يك طور ديگرى وارد مى‏شويد آنطورى كه در خانه هستيد يك تغييرى مى‏دهيد، ماه شعبان براى اين است كه همان مهيا بودنى كه مى‏خواهيد مهمانى برويد، خودتان را مهيا مى‏كنيد و سرو ظاهرتان را، سر و صورتتان را يك قدرى فرق مى‏گذاريد با آنوقتى كه در خانه هستيد، در ضيافت خدا، ماه شعبان براى مهيا كردن اين افراد است، مهيا كردن مسلمين است براى ضيافت خدا. عددش آن مناجات شعبانيه است. من نديده‏ام در ادعيه، دعائى را كه گفته شده باشد همه امام‏ها اين را دعا مى‏خواندند. در دعاى شعبانيه اين هست كه من يادم نيست كه در يك دعاى ديگرى ديده باشم كه همه ائمه اين را مى‏خواندند. اين مناجات شعبانيه براى اين است كه

صحيفه نور ج 12 صفحه‏240

شما را، همه را مهيا كند براى ضيافة الله

آن كه سبكبار مى‏كند انسان را و از اين ظلمتكده بيرونش مى‏كشد ادعيه است

يك كج فهمى‏هائى در انسان هست كه اين كج فهمى‏ها گاهى خيلى زياد مى‏شود. اينها دعا را نمى‏فهمند چى هست لهذا خيال مى‏كنند كه حالا ما خوب، قرآن را مى‏گيريم دعا را رها مى‏كنيم. اينها نمى‏فهمند كه دعا اصلاً چى هست، مضامين ادعيه را نرفته‏اند ببينند كه چى هست به مردم چى مى‏گويد، چه مى‏خواهد بكند، اگر نبود در ادعيه الا دعاى مناجات شعبانيه، كافى بود براى اينكه امامان ما، امامان بحقند. آنهائى كه اين دعا را انشاء كردند و تعقيب كردند. تمام اين مسائلى كه عرفا در طول كتاب‏هاى طولانى خودشان - يا - يا خودشان گويند در چند كلمه مناجات شعبانيه هست، بلكه عرفاى اسلام از همين ادعيه و از همين دعاهائى كه در اسلام وارد شده است از اينها استفاده كرده‏اند و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهاى ديگر. اين دعاهاست كه به تعبير بعضى از مشايخ ما قرآن، مى‏فرمودند كه قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پائين و دعا از پائين به بالا مى‏رود اين قرآن صاعد است. معنويات در اين ادعيه، آنى كه انسان را مى‏خواهد آدم كند، آنى كه اين افرادى كه اگر سرخود باشند از همه حيوانات درنده‏تر هستند اين ادعيه با يك زبان خاصى كه در دعاها هست اينها اين انسان را دستش را مى‏گيرد و مى‏بردش به بالا، آن بالايى كه من و شما نمى‏توانيم بفهميم، اهلش هستند. يكدفعه آدم مى‏بيند كه كسروى آمد و كتابسوزى، مفاتيح الجنان هم جزو كتاب‏هائى بود كه سوزاند، كتاب‏هاى عرفانى را هم سوزاند. البته كسروى نويسنده زبردستى بود ولى آخرى ديوانه شده بود يا يك مغزى است كه اين مغز بسيارى از شرقى‏ها اينطورى هست كه تا يك چيزى، چهار تا كلمه‏اى ياد مى‏گيرند ادعاشان خيلى بالا مى‏شود. كسروى آخرى ادعاى پيغمبرى مى‏كرد، نمى‏توانست به آن بالا برسد آنجا را مى‏آورد پائين. اين كتاب مفاتيح الجنان يك كتابى است كه مال حاج شيخ عباس قمى نيست شيخ عباس قمى، او جمع كرده اينها را - در ادعيه را جمع كرده در آنجا. اين آدمى كه كتاب مفاتيح الجنان را سوزانده يا يك روزى براى سوزاندن امثال كتاب مفاتيح الجنان درست كرده بود اين نمى‏دانست كتاب مفاتيح الجنان چى تويش است، شايد يك دفعه هم مناجات شعبانيه را هم نخوانده بود، فكرش اينطور فكر نبود. اين دعاهائى كه در ماه‏ها هست، در روزها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان اينها انسان را همچو تقويت روحى مى‏كند اگر كسى اهلش باشد ماها كه نيستيم، همچو تقويت روحى مى‏كند و همچو راه را براى انسان باز مى‏كند و نور افكن است براى اينكه اين بشر را از اين ظلمت‏ها بيرون بياورد و وارد نور بكند كه معجزه آساست. به اين دعاها عنايت بكنيد گول بعضى از نويسنده‏ها و مثل امثال كسروى را نخوريد كه ادعيه را تضعيف مى‏كردند. اين تضعيف، تضعيف اسلام است، نمى‏فهمند اينها، بيچاره‏اند، نمى‏دانند در اين كتاب چه چيزها هست. همان مسائل قرآن است با لسان ديگرى كه لسان ائمه باشد. لسان قرآن يك جور زبان است، زبان دعا يك جور زبان است، زبان علما و عرفا و اينها هم يك زبان ديگر است آن كه سبكبار

صحيفه نور ج 12 صفحه 241

مى‏كند انسان را و از اين ظلمتكده مى‏كشد او را بيرون و نفس را از آن گرفتارى‏ها و سرگشتگى‏هائى كه دارد خارج مى‏كند اين ادعيه‏اى است كه از ائمه ما وارد شده‏اند، ائمه ما عليهم صلوات الله كه تقريباً همه‏شان گرفتار به يك ابرقدرت‏هائى بودند كه نمى‏توانستند يك كارى را انجام بدهند شاخص، علاوه بر آن هدايت‏هاى زيرزمينى كه مى‏كردند اين ادعيه براى تجهيز مردم بود، برخلاف آن دولت‏هاى قاهرى كه بودند همين ادعيه بودند كه اشخاص وقتى كه ادعيه را مى‏خواندند قوت روحى پيدا مى‏كردند و سبكبار مى‏شدند. و شهادت براى آنها هين و آسان مى‏شد. اين ادعيه در ماه مبارك رجب و خصوصاً در ماه مبارك شعبان اينها مقدمه و آرايشى است كه انسان به حسب قلب خودش مى‏كند براى اينكه مهيا بشود برود مهمانى، مهمانى خدا، مهمانى‏اى كه در آنجا سفره‏اى كه پهن كرده است قرآن مجيد است و محلى كه در آنجا ضيافت مى‏كند مهمش ليله القدر است و ضيافتى كه مى‏كند ضيافت تنزيهى و ضيافت اثباتى و تعليمى. نفوس را از روز اول ماه مبارك رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعيه مهيا مى‏كند تا برسند به آن سفره‏اى كه از آن بايد استفاده كنند و آن ليله القدر است كه قرآن در آن نازل شده است. اين ضيافت الهى انسان را منقلب بايد بكند از اين جهت حيوانى به آن جهت واقعى، انسانى، از آن ظلمت‏هائى كه اطلاع به آن داريم منقلب كند انسان را به آن نورهائى و آن نورها و نور مطلقى كه همه عالم تبع اوست.

همه دعوت انبيا اين بوده است كه مردم را از اين سرگردانى‏اى كه دارند هر كه يك طرف مى‏رود و هر كه يك مقصدى دارد اين مردم را از اينجا دعوت كنند و راه را نشان‏شان بدهد كه اين راه است، ديگر آن راه‏ها كه مى‏رويد رها كنيد، راه همين است هدنا الصراط المستقيم ، ان ربى على صراط المستقيم آن طرف، طرف ندارد، دنياست و ماوراى آن، آنچه كه مربوط به نفسانيت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهاى انسان است اين دنياست آن دنيائى كه تكذيب شده است. اين عالم طبيعت، اين عالم طبيعت نور است، دلبستگى‏هاى به اين عالم انسان را بيچاره مى‏كند، ظلمت ما از اين دلبستگى‏هائى است كه ما داريم به اين دنيا، به اين مقام، به اين مسند، به اين اوهام، به اين خرافات. همه انبيا آمدند براى اينكه دست شما را بگيرند از اين علائقى كه همه‏اش بر ضد آنى است كه طبيعت و فطرت شما اقتضا مى‏كند، شما را دستتان را بگيرند و از اين علائق نجاتتان بدهند و واردتان كنند به عالم نور. اسلام هم در راس همه اديان است براى يك همچو مقصدى. اين ادعيه مهيا مى‏كنند اين نفوس را براى اينكه اين علائقى كه انسان دارد و بيچاره كرده انسان را اين علائق، اين گرفتارى‏هائى كه انسان در اين عالم طبيعت دارد و انسان را سرگشته كرده است، متحير كرده است نجاتش بدهند و آن راهى كه راه انسان است ببرند، راه‏هاى ديگر راه انسان نيست، صراط مستقيم راه انسانيت است و اين مناجات‏ها و اين ادعيه‏اى كه ائمه ما عليهم‏السلام بعد از اينكه دستشان كوتاه شده بود از اينكه دعوت ظاهرى خيلى واضح بكنند مردم را با همين ادعيه به آن راهى كه بايد ببرند، راه مى‏بردند. مقصد انبيا اين نبود كه بيايند يك جائى را بگيرند و يك مثلاً كارى براى خودشان درست بكنند، مقصد اين نيست آقا. مقصد پيغمبرها اين نبود كه دنيا را بگيرند و آبادش كنند، مقصد اين بود كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 242

راه را به اين اهل دنيا، به اين انسان ظلوم و جهول، بسيار ظالم بسيار جاهل راه را نشان بدهند كه از اين راه برويد، آن راهى كه شما را مى‏رساند به خداى تبارك و تعالى اين راه است

ان ربى على صراط المستقيم

دنياست و آن طرفش همه عالم دنياست و آن طرفش ماوراء و ماوراى آن طرف نور مطلق، انبياء آمدند ما را به آن نور برسانند الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور والذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات طاغوت در مقابل انبيا هست، در مقابل الله هست. اگر راهمان بدهند به اين ضيافت بزرگ الهى، ممكن است راهى پيدا كنيم به سوى انسان شدن اگر چنانچه ما در اين ضيافت خدا، در اين سفره‏اى كه خداى تبارك و تعالى افراشته است و براى همه، اگر ما در اينجا موفق بشويم به اينكه راهمان بدهند در اين مهمانهخانه بزرگ الهى، جلويمان را نگيرند، شياطين ايستاده‏اند كه راه را نگذارند برويم، جلو گيرند، اگر راهمان بدهند به اين ضيافت ممكن است كه راهى پيدا بكنيم به آنكه راه انسان است، همه راه ديگر غلط است، راه‏هاى حيوانى است، انسان يك اعجوبه‏اى است كه هم در او حيوانيت هست، حيوانى شهوى الى غير متناهى و هم در او شيطنت هست الى غيرمتناهى. يك موجودى است همه ابعادش غيرمتناهى است، از هر راهى كه برود آخر ندارد، هر راهى كه برود هيچ آخر ندارد و راه‏ها همه غلط، همه اشتباه، همه منتهى به جهنم مى‏شود الا صراط مستقيم آنى كه راه انسان است. اگر راهمان بدهند در اين ضيافت الله و مستعد شده باشيم كه وارد بشويم در اين ضيافت خدا و در اين ماه مبارك، اميد است كه انشاءالله يك هدايتى شامل حالمان بشود. خودتان را تقويت كنيد در اين ماه مبارك، مهيا بشويد براى همه پيشامدها، در عين حالى كه معنويات بود آنكه مى‏خواستند لكن با قوت معنويات اعوجاج‏هائى كه در بشر بود و در اين قدرت‏هاى بزرگ بود اين اعوجاج‏ها را مى‏خواستند مرتفع كنند. يك چوپان با عصايش پا مى‏شد مى‏رفت فرعون و آن بساط فرعونى را مى‏رفت دعوت مى‏كرد كه بيا مسلمان شو، بيا آدم شو. يك صغير يتيم چوپان زاده يا چوپان از حجاز پا مى‏شود همه دولت‏ها را دعوت مى‏كند كه بيائيد آدم بشويد. براى اين است كه آدم كنند همه را، مقصد اين است كه ماها آدم بشويم و مع الاسف مشكل است. يك مثلى هست كه مى‏گفتند كه ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل، مرحوم شيخ ما رحمة الله مرحوم آشيخ عبدالكريم رحمة الله مى‏فرمود كه ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است. مثل محال مى‏ماند، انبيا آمده بودند كه اين محال را جامه عمل به آن بپوشند. اينقدر دست و پا نزنيد اينطرف و آنطرف برويد، شما خدا را مى‏خواهيد برويد دنبال همان كه مى‏خواهيد، فطرت شما توجه به خدا دارد خودتان متوجه نيستيد، همه فطرت‏ها توجه به خدا دارد. اين ماه رمضان و هر ماه رمضان ديگرى مهيا كنيد خودتان را، در اين روز آخر فرضاً آخر شعبان است شايد، بيشتر مهيا كنيد و مهيا كنيم خودمان را براى ورود در ضيافه الله ، در مهمانى خدا، كه انشاءالله با سلامت نفس، با نور هدايت خداى تبارك و تعالى‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 243

وارد بشويم در اين ماه عزيز معظم و فرق بكنيم، در اين ماه فرق داشته باشيم با ساير ماه‏ها و دنبال اين باشيم كه انشاءالله ليله القدر را دريابيم، بركات ليله القدر را كه قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از اين جهت از همه شب‏هاى عالم بالاتر است، اين را بتوانيم ادراك بكنيم، درك بكنيم. خداوند انشاءالله شماها را توفيق بدهد كه با سلامت و سعادت وارد در ضيافه الله بشويد و از آن مائده‏هاى آسمانى كه قرآن و ادعيه است انشاءالله همه‏مان مستفيض بشويم و با يك روح سالمى وارد بشويم و ليله القدر هم دريابيم، سلام هى حتى مطلع الفجر

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 220

تاريخ: 15/4/59

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان، افسران و درجه‏داران و پرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مقصد عالى اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود

 اولاً از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمت‏زا، تشكر مى‏كنم و توفيق و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم. وضع اسلام در همه ابعادى كه دارد با وضع حكومت‏هاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مى‏دهد هيچ حكومتى و هيچ ديانتى مثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنجائى كه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى. شما به حكومت‏هاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر بكنيد چه حكومت‏هاى شرق و غرب و چه حكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ حكومتى را نمى‏بينيد كه با كيفيت باردارى زن‏ها كار داشته باشند، بابچه‏هاى شيرخوار كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچه‏هاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار ندارد الا آن چيزى كه به حكومت ضرر بزند. نظر حكومت‏هائى دنيائى اين است كه يك كسى مخالفت با نظم نكند، مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بخواهد نظم را به هم بزند تا اين حدود كار دارند آنها، اما در باطن منزل‏ها چه مى‏گذرد و غير از توطئه‏كه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانه خودش چه مى‏كند ابداً كارى به اين ندارد، هر كارى مى‏خواهد بكند. آزادى كه حكومت مادى به مردم مى‏دهند غير از آن آزادى است كه حكومت‏هاى معنوى و خصوصاً اسلام به جامعه مى‏دهد. طرز حكومت اسلام با ساير حكومت‏ها در تشكيلات، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با ساير نيروهائى كه غير اسلامى هستند همه اينها فرق دارند. اسلام از قبل از اينكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مى‏خواهد نتيجه اين ازدواج يك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر كارى مى‏خواهند مى‏كنند. از قبل از ازدواج قوانين اسلام هست كه چه شخصى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج، اوصاف مرد، اوصاف زن، اينها در اسلام مطرح است، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه

صحيفه نور ج 12 صفحه 221

باشد. در اسلام اين مطرح است، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطى بين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با هم خلوت مى‏كنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.

همه اينها براى اين است كه مى‏خواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته باشد، از همه حيوانات درنده‏تر و موذى‏تر است. شما مى‏بينيد كه اين جناياتى كه الان بر بشر واقع مى‏شود از طرف قدرت‏هاى بزرگ كه به خيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولت‏ها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد مى‏شود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درنده‏اى واقع نشده است. حيوان درنده هم طعمه مى‏خواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمى‏خواهد يك عده از حيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مى‏آورد. اين انسان است كه سير نمى‏شود، اين انسان است كه هواهاى نفسانيه‏اش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به او بدهند، دنبال يك مملكت ديگر است آن مملكت را هم كه گرفت دنبال يكى ديگر است اينطور نيست كه حدود داشته باشد آمال انسان، هر چه كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غير متناهى است آمالش، و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطه‏جوئى هم غيرمتناهى است. شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامش را يك انسانى به دست بياورد باز بنشيند كه خوب، بس است و مى‏گويد يك منظومه ديگرى برويم ببينيم چه خبر است. شما مى‏بينيد كه الان دنبال اين هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است، به سيارات ديگر هم دست يابند اينطور نيست كه اگر دست يافتند به يك سياره‏اى، دنبال سياره ديگر نباشند اينطورى انسان خلق شده است، غيرمتناهى در غضب، غير متناهى در شهوت، غير متناهى در خودخواهى. هيچ چيز انسان را سير نمى‏كند مگر اينكه تربيت بشود كه با اين تربيت به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كه انسان مى‏خواهد و آن رسيدن به كمال مطلق، به كمال مطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل مى‏شود، اطمينان قلوب به رسيدن به خداست، به غير او هيچ آرام نيست قلوب، خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كمال مطلق دارد، منتها كمال را گم مى‏كنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كمال مطلق، تشخيص اينكه اين كمال است، آن كمال است اشتباه در اينجاهاست. يك كسى علم را كمال مى‏داند، دنبال علم مى‏رود، يك كسى قدرت را كمال مى‏داند، دنبال قدرت مى‏رود، همه اينهائى كه دست و پا مى‏زنند در دنيا، دنبال اين هستند كه كمال مطلق را پيدا كنند، همه دنبال اين هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان.

اسلام هادى انسان‏هاى سرگردان به سوى كمال مطلق و نور

اسلام آمده است راه را نشان بدهد، سرگردانى‏ها را از بين مى‏برد و راه را نشان مى‏دهد كه از اين راه بايد رفت، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت و آن مملكت، اصلاً

صحيفه نور ج 12 صفحه 222

مطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و زير بار قرار دادن و به استعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام. اسلام اگر چنانچه ارتش دارد براى اين دارد كه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت نه ارتش برود يك جائى را بگيرد. ارتش مى‏خواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام، اسلام آمده است كه قلوب يك انسان را، قلب‏هاى انسان را كه سرگردان هستند و كمال مطلق دنبالش هستند و نمى‏دانند كجاست، اين سرگردان را مى‏خواهد هدايت كند و راهنمائى كند به آن راهى كه به آنجا مى‏رسند. در قرآن و در نماز مى‏خوانيد اهدنا الصراط المستقيم يك راه مستقيمى هست كه اين راهى است كه انسان را به كمال مطلق مى‏رساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مى‏رود و بشر اين راه مستقيم را اگر خودش مى‏خواهد طى كند نمى‏تواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاع دارد بر اين راه مستقيم، يعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگى‏ها و از اين حيرت‏ها بيرون مى‏آورد، مى‏فرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليه‏اش خداست. ما از خدا در نمازهايمان مى‏خواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم، نه راه كج و نه راه از اين طرف كج، راست و چپ. غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين اينها راه‏هايشان عليحده است و هر چه جلو بروند دور مى‏شوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش هدايت است، سردارهاى صدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مى‏كردند، هدايت مى‏كردند با اسم خدا شروع مى‏كردند. دستور بود كه تا آنها، تا آن مقابل‏هاى ما شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مى‏خواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هم آنطور باشند، خير، اينها مى‏خواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پا گذاشتند همانجائى كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند، وقتى به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براى مسجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد و محراب‏ها كوشش مى‏كردند و پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مى‏رسند به آن كمال مطلق و از اين حيرت‏ها و از اين سرگشتگى‏ها نجات پيدا مى‏كنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجاب‏هاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها. در دعاى شعبانيه مى‏خوانيد: الهى هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور ما را هدايت كن به آنجائى كه ديدگان قلوب ما، چشم‏هاى قلب ما، حجاب‏هاى نورانى هم از بين بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجاب‏هائى كه دارد، حجاب‏هائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است، خود گنده بينى، تا انسان يك چيزى دستش مى‏آيد يك غرورى در او پيدا مى‏شود و خودش را بزرگ مى‏بيند، اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مى‏بيند نمى‏تواند به آن راهى كه راه هدايت است دست پيدا بكند. بايد پا بگذارد روى اين، اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه اى كه دارد.

صحيفه نور ج 12 صفحه 223

در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملت‏هاست

و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نه مردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مى‏خواستند اين سركش‏ها را آرام كنند و اين انانيت‏ها را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مى‏فرمايد، مى‏فرمايد برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون آنهائى كه همه‏شان نفس فرعونى دارند، خيال نكنيد كه يك شخصى يا يك اشخاصى بودند، فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند، اين فرعونيت در باطنش است شيطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اين خودخواهى‏هائى كه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. در نقل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عده‏اى را گرفتند، اسير كردند دارند مى‏آورند فرمود كه ما بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم. آنقدر پيغمبر غصه مى‏خورد به اينكه اين مردم هدايت نمى‏شوند كه خدا به او تسليت مى‏فرمايد: فلعلك باخع نفسك على آثار هم ان لم يومنوا هذا الحديث اسفاً . قضيه، قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يك جائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورى اسلامى بايد مشى‏اش اين باشد كه هدايت كند مردم را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كه الان در كشور ما و در ساير كشورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مى‏خواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارى‏هائى كه دارند و سرگشته‏اند و حيرانند و اين ور و آن ور مى‏زند براى پيدا كردن كمال، خودشان هم ملتفت نيستند كه كمال مطلق چى هست، آمده است اينها را از اين سرگردانى‏ها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرا از اين اسلام فرار مى‏كنند؟ در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملت‏هاست، براى صلاح حال بشر است. اسلام مى‏خواهد اينهايى كه منحرف هستند اينها را برگردانند به يك راه راستى، به يك راه سلامتى، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل اهل بهشت باشند كه اخوانا على سرر متقابلين برادرند همه، هيچ حقد و حسدى آنجا ديگر نيست، شستشو شده‏اند، اگر خداى نخواسته هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مى‏شود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هست زائل كند و همه را به راه راست و با برادرى، با برابرى، با خوشى اينها را ببرد، راه ببرد همانطورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مى‏برد، همانطور كه چوپان علاقه دارد كه اين گوسفند در يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مى‏گويند غالباً يا همه چوپانى هم كردند. چرا اين گروه‏هاى منحرف از آغوش اسلام كنار مى‏روند؟ بيايند ببينند كه اسلام چه مى‏گويد و از اولى كه بشر مى‏خواهد ازدواج كند همراهش هست كه اين بچه‏اى كه مى‏خواهد از اين بشر توليد بشود يك بچه خوبى باشد. بعد هم در دامن مادرش اينطور، بعد در دبستانش اينطور بالا و پايين تا آخر. اسلام مى‏خواهد شما را هدايت كند به يك راه راستى، اسلام اينطور نيست كه بخواهد به شما يك سلطه‏اى پيدا كند و يك آقايى بفروشد، خير، پيغمبر اكرم كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 224

شخص اول بود و بنيانگذار اسلام و بنيانگذار هدايت مردم، سيره‏اش را برويد ببينيد چه جور بوده، آيا هيچ وقت سلطه‏جو بوده است؟ وقتى با همين اشخاصى كه رفقايش بودند، دوستانش بودند ديگر سياه و سفيد و اينها مطرح نبود، نشسته بودند همه با هم دور هم مى‏نشستند يكى آنجا بنشيند يكى پهلويش، يكى بالا و پايين باشد اين هم نبوده. از اول بنا بوده است كه يك اخلاق صحيح انسانى آنكه براى انسان صالح است، آن را تربيت كنند به آن اخلاق و تربيت كنند به آن عقايد و تمام اعمالى كه دستور داده‏اند همه‏اش براى اين است كه اين را تربيت كنند، كه به آن مقصدى كه بر حسب فطرت دارد فطره الله فطرالناس عليهاً اين فطرت توحيد است فطرت خداجوئى است در همه هست كافر هم كه دارد مى‏رود دنبال اينكه يك چيزى پيدا بكند خودش ملتفت نيست اين دنبال كمال مطلق است اين را كمال خيال كرده است. هر كس هر عملى انجام مى‏دهد براى اينكه آن را يك چيز خوبى مى‏داند يك كمالى‏داند. اين دزدهاى سر گردنه هم اين را يك كمالى مى‏دانند كه بروند دزدى بكنند به هم فخر مى‏كنند، همه دنبال كمالند، همه دنبال خدا هستند ملتفت نيست. بشر خداخواه هست، لكن اعوجاجات نمى‏گذارد، فطرت را خاموش مى‏كند.

كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمى‏ترسد

شما برادران ارتشى، نيروهاى دريائى كه امروز اينجا تشريف آورديد بعضى‏هايتان توجه داشته باشيد كه شما امروز لشكر پيغمبر اسلام هستيد، لشكر امام زمان ارواحنا فداه هستيد، الان نظر دارد به شماها. نامه اعمال شما به او عرضه مى‏شود بر حسب روايات، طورى باشد كه نامه‏ها وقتى عرضه مى‏شود ايشان را متأثر نكند. نيروهاى ما نيروهائى باشند كه مردم را بخواهند هدايت كنند به انسانيت، فرق ما بين نيروى توحيدى و طاغوتى همين است. نيروى طاغوتى مى‏خواست تو سر مردم بزند از مردم فاصله مى‏گرفت. توجه داشته باشيد كه هر چه قدرت پيدا كنيد شما به اندازه محمدرضا پيدا نمى‏كنيد و حالا او در يك بسترى خوابيده است كه مرگ براى او عروسى است، دنيا اين است! و آنهائى كه اهل معرفت خدا هستند هر چه نزديك تر به آن عالم بشوند ابتهاجشان زيادتر مى‏شود، كمالشان زيادتر مى‏شود، كوشش كنيد كه ارتش اسلامى باشيد، نيروى اسلامى باشيد، نيروئى باشيد كه بخواهيد با اين نيروى خودتان اشخاصى هم كه خلاف مى‏كنند اينها را تربيت كنيد. ضربه، ضربه تربيتى باشد ضربه على يوم الخندق افضل من عباده الثقلين اين روايتى است از رسول اكرم (ص). ضربه، يك ضربه يك دست بالا بردن و فرود آوردن و يك نفر آدم را سر آن خندق كشتن. البته از جهت سياسى چون كه اين ضربه، ضربه‏اى بود كه اسلام را از شر كفار نجات داد. ولى از آن جهت، جهت معنويش است، اين دست بالارود و پايين مى‏آيد يك وقت آدم خيال مى‏كند منم كه اين كار را مى‏كنم، من بودم كه اين كردم، من بودم كه اينجور كردم، اين شيطان است. يك وقت اين را قدرت خدا مى‏داند خودش را هيچ مى‏داند براى خودش چيزى قائل نيست اين دست را از خدا مى‏داند شمشير را هم از خدا مى‏داند. هيچى ما نداشتيم، ما قبل از چند سال پيش از اين هيچ بوديم آنى كه ما را هست كرد و همه چيز به ما داد

صحيفه نور ج 12 صفحه 225

و همه قدرت‏ها داد و زمين را به اين وسعت در اختيار ما گذاشت و آسمان و زمين را در اختيار ما و براى منافع ما گذاشت خدا بود، ما خودمان كه چيزى نبوديم، چيزى نداشتيم حالا هم هيچ هستيم. بفهميم اين را كه ما چيزى نيستيم هر چه هست اوست. هى نگوييد كه فلان اين كار را كرد، خير، اينها حرف است مبدأ مطلب را پيدا بكنيد، آن كه انجام داده كارها را، آنكه شما ملت ضعيف را غلبه داد بر يك همچو قدرتهاى بزرگى، آن او بود. تا تمسك به او داريد از هيچ چيز، از هيچ آسيبى نترسيد، كسى كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نمى‏ترسد براى اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند، آخرش شهادت است از اين ترسى ندارد. جوان‏هاى ما از باب اينكه از شهادت ديگر ترسى نداشتند بلكه استقبال مى‏كردند از شهادت، اين قدرت را پيدا كردند كه همه به هم دست دادند و اين مملكت را نجات دادند، مى‏خواهيم مملكت نجات پيدا بكند از شرك، نجات پيدا بكند از اين الحادها، همه بيايند، همه با هم وارد بشوند در اين مكتبى كه براى خداست و شما را هدايت به روى خدا، به طرف خدا مى‏كند، نرويد اين طرف و آن طرف. هيچ جا بهتر از قرآن نيست، هيچ مكتبى بالاتر از قرآن نيست. اين قرآن است كه هدايت مى كند ما را به مقاصد عاليه اى كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نمى‏دانيم. شما ارتش عزيز ايران، شما نيروهاى انتظامى ايران از هر طبقه‏اى كه هستيد شما امروز، تمام نيروهاى شما امروز نيروى امام زمان سلام الله عليه است. كوشش كنيد كه رضاى او را به دست بياوريد، توجه كنيد به اينكه شما الان مستخدم او هستيد و همه هستيم كوشش كنيم همه كه رضاى او به دست بيايد كه رضاى او رضاى خداست و اگر آن بدست آمد ما ديگر آسيب نمى‏بينيم و خوفى از چيزى نداريم. انشاءالله خداوند به همه شما سلامت، عزت، قدرت عنايت كند و شماها را غلبه بدهد بر شياطينى كه در باطن خودتان و خودمان هست، غلبه بدهد بر همه اشخاصى كه بر ضد اسلام، بر ضد اين هدايت كه هدايت خودشان هم هست بر همه غلبه بدهد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 244

تاريخ 21/4/59

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان سازمان پيشمرگان مسلمان كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از اين جوان‏هاى پيشمرگ كه به راستى اثبات كردند كه فداكار اسلام هستند و لشكر پيغمبر اسلام هستند، تشكر مى‏كنم. من به شما علاقه دارم، علاقه يك مسلم با مسلم و يك پدر با فرزند، و شما را دعا مى‏كنم. از وقتى كه شما قيام كرده‏ايد در مقابل اشرار و در مقابل اشخاص كه مى‏خواستند نهضت اسلامى را سركوب كنند، من از شما با تمام قوا پشتيبانى و هم دعا كردم. خداوند شما را انشاءالله براى اسلام حفظ كند و شما جوان‏ها را در پيشگاه خداى مقدس، خداى بزرگ آبرومند كند. شما مى‏دانيد كه ما غرضى در اين مسائل نداشتيم جز اينكه حكومت جبار برود تا به جاى آن حكومت اسلام برگردد. اينهائى كه در طول اين مدت چه در كردستان و چه در جاهاى ديگر با اين نهضت مقابله كردند، اشخاصى بودند كه از اسلام اطلاعات نداشتند و نمى‏خواستند حكومت اسلام برقرار باشد. شما از طرز و شيوه حركات اينها بهتر مى‏دانيد كه عمال غير بودند. از كيفيت سلاح‏هائى كه داشتند شما ديديد كه اين سلاح‏ها از كجا مى‏آمد. شما محكم و مستحكم باشيد كه براى اسلام داريد كار مى‏كنيد مثل سربازهاى صدر اسلام هستيد، شما باكى از اينكه شكست بخوريد نداشته باشيد براى اينكه براى لشكر اسلام هيچ وقت شكست نيست، شهادت شكست نيست، پيروزى هم شكست نيست. شما يا پيروز مى‏شويد و يا شهيد، در هر دو جهت پيروزى با شماست. من اميدوارم كه اين ريشه‏هاى فساد كه يك مقدارى از آنها از رژيم سابق هستند و يك مقدارى هم از اين افرادى هستند كه الهام از خارج مى‏گيرند، نتوانند كارى انجام بدهند.

شما ديديد در اين دو سه روزى كه گذشت بنابود يك كودتائى مثلاً همه طرفه بكنند، خداى تبارك و تعالى با ما همكارى كرد و كشف شد و بسيارى از اين جنايتكاران گرفتار شدند و بسيارى از آنها در تعقيبشان هستند و باندهائى هم داشتند انشاءالله اين حكومت اسلام مستقر بشود تا دنيا بداند كه حكومت اسلامى يعنى چه. خداوند انشاءالله به شما توفيق عنايت كند و در همه جهان موفق باشيد. و ما اميدواريم كه كردستان را قبل از اينكه به جاهاى ديگر عنايت شود، به آنجا عنايت شود و دولت اسلام هم بنا بر همين دارد كه كردستان را انشاءالله آباد كند و مثل سابق نباشد كه حرف بود و خرابى. اميدواريم كه اين دفعه ديگر حرف نباشد و همه جهات مملكت اصلاح بشود. انشاءالله خدا به شما جوان‏ها سلامتى عنايت كند و شما را براى اسلام ذخيره قرار بدهد و موفق و مؤيد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:36 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 248

تاريخ: 28/4/59

بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده جديد سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

پيروزى قطعى در سايه سيطره اسلام بر همه دستگاه‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اساساً اين انقلاب و اين نهضت، بر اساس اسلام است يعنى ما هيچ تز ديگرى، هيچ امر ديگرى را غير از اسلام نمى‏پذيريم و اين قواى انتظامى اعم از سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ارتش و ديگران، بايد خودشان را با اسلام منطبق كنند. افرادى كه آن ديد اسلامى را ندارند يعنى نپذيرفتند اسلام را، اين اشخاص را بايد تصفيه كنند. اشخاصى كه ديد اسلامى دارند، پذيرفته‏اند اسلام را، لكن در عمل، عمل اسلامى ندارند، سر خود كارهايى كه خودشان مى‏خواهند مى‏كنند، اينها هم بايد هدايت بشوند و اگر چنانچه مأيوس شدند سران از اينكه هدايت تأثير بكند، تصفيه بشوند. بالاخره آن كه مردم را برانگيخت اسلام بود هيچ قدرت ديگرى قادر به اين نبود كه يك ملت سى و پنج ميليونى را به يك راه ببرد، هيچ قدرتى قابل نبود نمى‏توانست و لهذا ما در طول تاريخ كه ديده‏ايم، آنهائى هم كه خودمان يادمان هست مثل قضيه نفت چون اسلامى نبود، ملى تنها بود به اسلام كارى نداشتند، از اين جهت نتوانستند كارى انجام بدهند، كارهاى نصفه كاره اى هم كه انجام دادند، بعدش از دستشان گرفته شد و رفت كنار. اگر اسلام در كار باشد و مكتب اسلام در كار باشد در اين قشر نظامى و غيرنظامى ما پيروز خواهيم شد. و اگر مكتب را ما فراموش بكنيم و هر كس بخواهد دنبال كار خودش باشد و فكر خودش باشد، اين آسيب‏پذير خواهد بود و لهذا بر همه ما، بر همه روساى ارتش، روساى پاسداران، روساى ژاندارمرى، روساى شهربانى و همه روشنفكران و همه نويسندگان لازم است كه ما همه را به يك وجه، به يك وجه سوق بدهيم، اين ملت را ما به سوى اسلام و به سوى الله سوق بدهيم. اگر يك همچو كارى انجام بگيرد كه اسلامى بشود همه دستگاه‏ها، پيروزى ما داريم، هيچ اشكال نيست كه ما پيروز خواهيم شد. اما اگر متشتت بشود، در هر جايى عليحده يك‏سازى بزنند، مثلاً سپاه پاسداران خودش عليحده، هيچ كار ندارد به ژاندارمرى، مثلاً مخالفت هم حتى مى‏كند، يا به ارتش گاهى هم مثلاً مخالفت بكند، يا آن دستگاه ديگر يك مخالفتى و روبه‏رويى باشد، بايد ما آماده اين باشيم كه ولو در دراز مدت شكست بخوريم.

صحيفه نور ج 12 صفحه 249

لزوم هماهنگى ميان قواى مسلح

از مسائل مهمى كه اعتقاد دارم و مى‏گويم بايد حتماً بشود، هماهنگى است بين اين قوايى كه قواى مسلحند، از هم جدا نشوند، با هم باشند. ديگر راهش و ترتيبش كه هماهنگ بشوند، بايد خودشان فكر بكنند و آقايانى هم كه از طرف من در آنجا هستند همفكرى بكنند كه اينها را هماهنگ بكنند. اينطور نباشد كه اگر يك مسأله‏اى خداى نخواسته پيش آمد، اين يك راهى برود، آن يك راه ديگرى برود كه موجب شكست بشود.

جديت در پياده كردن محتواى اسلام و تضفيه عناصر ناصالح

از مهمات مسأله اين است كه اولاً اسلامى بشود همه چيز و ظواهر اسلام بايد در آنجا حكمفرما باشد. اينكه بعضى‏ها عقيده دارند كه حالا ظواهر را كار نداشته باشيم و برويم سراغ مكتب، اينها بر خلاف اسلام است. آن چيزى كه هست اين است كه بايد ظواهر در اين پادگان‏هاى ارتشى و در آن مراكزى كه شما هستيد و پاسدارها هستند ظواهر بايد محفوظ باشد، يعنى امروز كه ماه مبارك رمضان است همه اينها روزه‏دار باشند، آنهائى كه واجب است برايشان روزه بگيرند، روزه‏دار باشند، نماز بخوانند در آنجا و كارهاى منكر در آنجا به هيچ وجه نباشد ضوابط اسلام بايد محفوظ باشد جمهورى اسلامى معنايش اين است والا اگر يك جمهورى باشد، اسمش جمهورى اسلامى باشد لكن وقتى كه برويم در ژاندارمرى ببينيم از اسلام خبرى نباشد، در سپاه پاسداران بيائيم مثلاً از آن خبرى نباشد، ارتش برويم خبرى، ادارات خبرى نباشد، اين جمهورى اسلامى نيست، اين يك لفظ غلطى است كه گذاشتند روى، روى جمعيتى كه و روى مملكتى كه دارد همان به طور طاغوت اداره مى‏شود. ما بايد اين محتواها را با جديت اصلاح بكنيم. افراد ناصالح را اگر چنانچه واقعاً برخلاف مكتب هستند، از اول بايد كنارشان زد و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته خيانتى هم كردند، بايد به دادگاه سپردشان و افرادى كه مكتبى هستند يعنى فكرشان فكر اسلام است لكن عملشان برخلاف است، اينها را بايد هدايت كرد اگر هدايت شدند كه شدند، اگر هدايت نشدند، بعد از چندى كه ديديد فايده ندارد كنارشان بگذاريد، تصفيه ان بكنيد.

تأكيد بر حفظ نظم و انسجام براى جلوگيرى از تزلزل

و از مهمات اين است كه نظم در كار باشد يعنى اگر چنانچه نظام نباشد در كار و امور تحت يك نظامى انجام نگيرد اين تزلزل ايجاد مى‏كند. اگر بنا باشد كه فرض كنيد كه سپاه پاسداران اطاعت نكنند از رئيسشان، همه اينها اطاعت نكنند از آن فرمانده كل، در ژاندارمرى همين طور، در آنجا همين طور و خودشان بخواهند هر كدامى يك راهى بروند، اين اسباب اين مى‏شود كه يك قواى مسلح متزلزل بشود و با تزلزل قواى مسلح مملكت متزلزل است. بنابراين يكى از مهمات اين است كه نظم را حفظ بكنند يعنى بشناسند آن كه رئيس فوج است، آن كه رئيس لشكر است، آن كه رئيس پاسداران

صحيفه نور ج 12 صفحه 250

است. اين را همه به نام اسلام بشناسندش به اينكه لازم است اطاعت از او بكنند. حالا مثل زمان طاغوت نيست كه اگر خواستم اطاعت مى‏كنم، اگر هم ظاهرى نخواستم در باطن اطاعت نكنم. حالا مسأله، مسأله اسلام است. اسلام باطن و ظاهر همه را دارد مى‏بيند، خداى تبارك و تعالى محيط باطن و ظاهرها هست، آنى هم كه در باطن مخالفت بكند، آن هم مخالفت خدا را كرده است. اين هم يكى از مسائل مهمى است كه در ارتش و در سپاه پاسداران و در همه قواى انتظاميه و قواى مسلحه، در همه اينهمه بايد مراعات بشود.

يكى از مسائل مهم هم اين است كه گاهى در بين همين پاسداران انقلاب كه من اينها را بسيار دوست دارم و بسيار به آنها محبت دارم و من از آنها متشكرم و ملت ايران اصل هر چه دارد از اين سنخ جمعيت دارد، گاهى اينها در بينشان اشخاصى نفوذ مى‏كنند يك كارهايى انجام مى‏دهند كه موجب هتك حرمت سپاه پاسداران است مثلاً مى‏روند خودشان يك چند نفرى حالا تشخيص دادند كه آنجا فلان آدم، بدآدمى است، مى‏روند مى‏گيرندش، مى‏روند فرض كنيد باغش را مى‏گيرند، مى‏روند زمينش را مى‏گيرند اينطور كارها اسباب اين مى‏شود كه مشوش كند امور را. اين برخلاف نظام اسلام است، بر خلاف نظام عرض مى‏كنم جمهورى اسلامى است. اينطور چيزها بايد جداً جلويش گرفته بشود كه پاسدار بدون امر دادستان كل، بدون امر عدليه نتواند دخالت بكند در امور، نرود دخالت بكند در امور. اينطور نباشد كه حالا ببيند يك قدرتى دارد هر كارى دلش مى‏خواهد بكند. اين معنى هرج و مرج و طاغوتى معنايش همين است كه بى‏نظم و بى‏انضباط يك كارى را انجام بدهد. اين هم يكى از مهماتى است كه شما بايد در سپاه پاسداران با جديت و همراهى با ايشان كه در آنجا هستند و ساير اشخاصى كه در آنجا هستند و با شما همكارى مى‏كنند، جداً از اين مسأله در سرتاسر ايران جلوگيرى بكنيد يعنى اگر يك پاسدارى يا پاسدارانى رفتند در يك جائى و بدون در دست داشتن حكم مثلاً دادگاه‏ها بروند خودشان خودسر، زمينى بگيرند، باغى بگيرند، مالى تصرف كنند، اشخاصى را - عرض بكنم - بازداشت بكنند، اين بايد ازشان بازخواست بشود و خواسته بشوند آنها و تأديب بشوند آنها.

بنابراين اگر بخواهند مملكت ايران يك مملكتى باشد كه بتواند روى پاى خودش راه برود و بتواند انشاءالله آتيه خودش را به طور شايسته انجام بدهد و اصلاح بكند، اول بايد اين قواى مسلح تحت نظم بيايند و تحت انضباط بيايند، چه آنهايى كه در سپاه پاسداران واردند و چه آنهايى كه در ساير قواى چيز، اينها بايد تحت نظام بيايند، تحت انتظام بيايند و شرعيت خودشان را حفظ بكنند و اسلاميت خودشان را حفظ بكنند تا انشاءالله كارها انجام بگيرد. و باز هم تكرار مى‏كنم اين را كه همكارى قواى انتظاميه، از واجبات شرعيه است و متفرق شدنشان خلاف شرع است يعنى هر كسى عليحده بخواهد چه بكند ممكن است كه البته نظر مختلف يك وقتى باشد اما بايد بنشينند، رؤسايشان بنشينند با آن اشخاصى هم كه من نماينده دارم در آنجا بنشينند، اگر يك اختلاف نظرى دارند، حل بكنند. اينطور نباشد كه يك وقت يك صدايى اگر درآيد ببينيم پاسدارها يك كارى انجام دادند

صحيفه نور ج 12 صفحه 251

عليحده و ژاندارمرى يك كارى عليحده، ارتش يك كار عليحده، انسجام نداشته باشد. بايد اين قوا منسجم و هماهنگ باشند و اين با جديت شما و آقاى محلاتى كه در آنجا هستند و آقاى خامنه‏اى كه در آنجا هستند و آقايان ديگر كه در جاهاى ديگر هستند و مشورت بين خود شماها بايد اينها انجام بگيرد. و اما اين كلمه‏اى كه گفتيد كه مى‏خواهند كه من دخالت بكنم، من كه نمى‏توانم در همه امور دخالت بكنم، بالاخره من اشخاص دارم، بايد اشخاص دخالت بكنند. من مثلاً حالا شما را تاييد مى‏كنم كه در سپاه پاسداران باشيد و در رأس باشيد اين معنى دخالت من است، معنى اين است كه شما اگر كارى آنجا انجام بدهيد من انجام داده‏ام در آنجا، آنها اگر بخواهند شنوائى از من بكنند بايد از شما شنوائى بكنند.

و همين طور سايرين از آن كسى كه من قرار دادم وقتى كه اطاعت بكنند، همان اطاعت از من است و همان دخالت من است. اينطور نيست كه هر كدام، عليحده باشند. فرض كنيد كه آقاى رئيس جمهور را من قرار دادم براى اينكه رئيس كل قوا باشد و آن چيزى را كه من قرار دادم اگر چنانچه با آن موافقت بكنند موافقت با من است و من خودم مستقيماً نمى‏توانم همه امور را دخالت بكنم من بايد بالاخره اشخاص را قرار بدهم و يك نظمى ايجاد بشود.

سفارش در حفظ امانت الهى به دور از اغراض نفسانى

در هر صورت يك مملكتى است مال همه شماها، همه ما مسؤول هستيم در اين امرى كه براى حفاظت كشورمان هست و شما بينيد كه الان در معرض اينطور كارهايى است كه شده است و بعدها هم خواهد شد. ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه اين امانتى كه به ما داده شده است و آن كشور اسلامى است و اسلام است و جمهورى اسلامى است حفظش بكنيم، در اين امر هيچ سستى به خودمان راه ندهيم، هيچ مسائلى شخصى در كار نباشد، هيچ اغراض نفسانى در كار نباشد، همه ما با هم برادر و با هم براى حفظ يك امانتى كه خدا به دست ما داده است و سپرده است و هم سفارش مى‏كنم به همه اشخاصى كه در هر جا صحبت مى‏كنند يا فرض كنيد كه قلمفرسايى مى‏كنند كه تضعيف قواى انتظامى، سپاه پاسداران، تضعيف اسلام است، تضعيف لشكر اسلامى تضعيف اسلام است، تضعيف ژاندارمرى تضعيف اسلام است، تضعيف - عرض مى‏كنم - ساير قواى مسلح و انتظامى تضعيف اسلام است و اين به آن معنا نيست كه نبايد آن اشخاص فاسد بيرون بروند، اشخاص فاسد بايد حتماً به دادگاه سپرده بشوند، در هر جا باشند و هر مقامى، آنها بايد به دادگاه سپرده بشوند و آنهايى كه اسلامى هستند و روى خط اسلام دارند عمل مى‏كنند، آنها بايد تمام گويندگان و نويسندگان، چه از قشر روحانى و چه از قشر غير روحانى، اينها را تقويت بكنند. يك كلمه تضعيف اينها، تضعيف اسلام است و حرام است و جايز نيست. بنابراين اميدوارم كه شماها همه موفق باشيد، مويد باشيد و اين امانت را حفظ كنيد. و ما يك عالم ديگرى داريم كه همه آنجا حاضر مى‏شويم و از همه ما بازخواست مى‏شود، يعنى يك خدشه‏اى اگر ما وارد كنيم به جمهورى اسلامى، فردا آنجا در محضر خداى تبارك و تعالى از ما بازخواست خواهد شد و بازخواست شديد خواهد شد.

صحيفه نور ج 12 صفحه 252

كمترين جزاى مفسد، به حكم قرآن قتل است

توجه به اين مسائل لازم است همه آقايان بكنند و كسانى كه خداى نخواسته يك انحرافاتى دارند اگر قابل اصلاحند با موعظه، با نصيحت، با هدايت اينها را اصلاح بكنند و اگر نيستند، پاكسازى بكنند و آنهايى كه در اين مسائل، در اين مسأله آخر همراه بودند با اين خيال فاسد كودتا، تمام اينها به حسب حكم قرآن حكمشان قتل است بلا استثناء يك استثناء درشان نيست، هيچ كس حق ندارد كه يك كسى را عفوش بكند، يك كسى را مسامحه با او بكند. اينها به حكم اسلام و حكم قرآن فاسد و مفسد هستند و چهار حكم در قرآن هست كه از همه كوچكتر كشتن است. و اميدوارم انشاءالله همه شما با سلامت و صحت و عافيت اين راه را برويد و اين راه مستقيم را انشاءالله طى بكنيد. خداوند حفظتان كند انشاءالله.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:36 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها