صحيفه نور ج 12 صفحه 142
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى
جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اول من دعا مىكنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوانهاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مىرود، هر قدمى كه برمىدارد بر جلو، دشمنها كه هر قدمى يك شكست مىخورند بيشتر مجهز مىشوند. در قدمهاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگلهاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروههائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مىشد. حالا كه همه قدمها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بىاستثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.
و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مىتپد و مىخواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مىآيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكدهها، دانشگاهها، حتى دبستانها و دبيرستانها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مىآيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشششان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسههاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجىها و ساواكىها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروههاى منحرف كه همه در يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 143
صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشكدههاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.
نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران
اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاههاى جبار قدرتهاى بزرگ از آن مىترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مىترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرىهائى كه مىخواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديدهاند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرتهاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحههاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.
آنها مىتوانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچههاى كوچك 7 ساله و 6 سالهاى كه تازه يك صحبتى مىتوانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 سالهاى كه افتادهاند و ديگر نمىتوانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشتها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مىتوانست يك چنين معجزهاى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتادهاى مثل چاپلق و بوربور (طرفهاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مىشود مردم دنبال آخوندشان مىافتند و راهپيمائى مىكنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارىهائى كه داشتند از گرفتارىهاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوانهاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعههائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارىها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوانها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه
صحيفه نور ج 12 صفحه 144
كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مىترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مىگفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازهاى نمىداد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدانها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمىتوانستند يك كلمهاى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخستوزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمىشود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمىآيد كه به اين معجزهآسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال
اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوفها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينىها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمىكرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمىكرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مىترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همهمان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستانها مىبستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزهها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقتها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مىكنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مىزنند و جمهورى اسلامى را مىخواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوقالطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مىكند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 145
هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مىكند بر ضد شماها و باز زورش نمىرسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مىتواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟
همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مىزند و هى مخالفت مىكند، هى ارعاب مىكند هى ماها را مىترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأتهائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مىگويند كه اين بيخود دارد مىگويد، ياوه مىگويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مىگويد، ما از اول مىدانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطقهايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانىها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مىكرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمىداند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبثها هر جور تشبثى كه مىتوانست بكند كرد، قتل عامها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مىتواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطقهايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مىمانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.
اين هم يك حقهاى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوهسرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچهاى كه چشمهايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوهگوئى اينها را ديدهاند ديگر اينها باور نمىشود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجهتان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مىدهد انشاءالله.
هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو
پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مىشد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضهاى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مىشد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مىايستاد و معالاسف اينها مىگويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مىخواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مىكرد، مىدانست كه اين مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مىگويند روحانيون هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 146
نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضتها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوهاش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مىخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.
اينها سالهاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مىدادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسألهاى بود كه در گوشها خواندند هى تمام رسانهها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمىشود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانهها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مىديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپىها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مىبينند كه اينها درست مىكنند. اينها ديدهاند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقهاى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمىتوانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مىترسند، اينها خودشان را شكست خورده مىبينند و چون مىبينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مىترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمىتوانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مىريختند و عمامهاش را مىخواستند بردارند و يا برمىداشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشهاى بود كه مىديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مىآيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مىكنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى
صحيفه نور ج 12 صفحه 147
ما را ببرند و جوانهاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.
اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مىآمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مىشد و مىگفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفسها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مىكرد و چرا مىگفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مىشد، سركوبى مىكردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كردهاند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمىكند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مىكشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مىكنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مىگويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمىشود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرفهاى زمان رضاخان دارد زمزمه مىشود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمهها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مىشود به آخوند مىگويد، به آخوند مىزند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.
من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزهها، مسجدها را خالى كردهاند، اينطور كه به من اطلاع مىدهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مىرفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مىشد، در نماز جمعه بسيج مىكردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مىبينيد خوب آقائى در مسجد مىخواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دستهاى كه اصل نماز را نمىخواهند و مىخواهند بازى درست كنند يك دستهاى جلو مىآيند و مىآيند آن طرف مىايستند، يك مردكهاى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مىايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مىايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مىايستند و نماز مىخوانند، اين نماز است؟ اينها مىخواهند نماز بخوانند؟ اگر مىخواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مىخواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مىكشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مىخوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مىخواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 148
نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسانسازى است
شما انقلاب اسلامى كرديد كه اسلام را ترويج كنيد كه اسلام و احكام اسلام را پياده كنيد. در اسلام از نماز هيچ فريضهاى بالاتر نيست. چطور نماز را اينقدر سستى مىكنيد در آن؟ از نماز همه اين مسائل پيدا مىشود. شما پروندههايى كه در دادگسترىها در جاهاى ديگر، دادگاهها هست برويد ببينيد، از نمازخوانها ببينيد پرونده هست آنجا؟ از بىنمازها پرونده هست، هر چه پرونده پيدا كنيد، پرونده بىنمازها هست. نماز پشتوانه ملت است. سيدالشهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مىخواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤمنين وقتى كه يك مسألهاى يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد گفت كه حالا ... من شمشير براى اين مىزنم. جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد كه طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زبالههايى كه هستند، آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسانسازى است.
فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشا و منكر را از يك امتى بيرون مىكند. اينهايى كه در اين مراكز فساد كشانده شدهاند اينها اين بىنمازها هستند. نماز خوانها در مساجد هستند و مهيا هستند براى خدمت. مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است امروز. امروز، يك روزى است استثنايى ما در يك مقطعى از عصر واقع شدهايم كه استثنايى است.
مساجد را پر كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد
ما با ذكر خدا، با اسم خدا پيش برديم و نماز بالاترين ذكر خداست. اگر در نماز كوتاهى بشود و هر كس بگويد خوب من خودم تنهايى مىروم در خانهام مىخوانم، خير نماز را در جماعت بخوانيد اجتماع بايد باشد. مساجد را پر كنيد، اينها از مساجد مىترسند. اينها بيخ گوش شما مىگويند كه اين آخوند كه از او كارى نمىآيد، مسجد مىرويد چه كنيد خودمان مىرويم و فلان جا نماز مىخوانيم. نماز نمىخواهند بخوانند، مىخواهند نماز را بشكنند نماز مىخوانند، با اين نمازهايى كه در مسجدها مىروند و نمىگذارند كه مسلمانها نماز درست خودشان را بخوانند، با اين نمازها مىخواهند نماز را بشكنند.
اينها از مسجد مىترسند. من تكليفم را بايد ادا كنم به شما بگويم، شما دانشگاهىها! شما دانشجوها! همهتان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد. محراب به آن مىگويند يعنى آنجائى كه حرب از آنجا شروع مىشود، محل حرب. امروز از همه روزها براى ما يعنى امروز مقصود اينوقت است اين عصر است، از همه وقت براى ما حساستر هست براى اينكه همه چيز
صحيفه نور ج 12 صفحه 149
درست شده است و شيطانها از اطراف جمع شدهاند و مىخواهند حالا كه همه چيز درست شده و مأيوس شدند نگذارند اجرا بشود كارها باز تهيه ببينند ولو 10 سال ديگر ولو براى 10 سال ديگر تهيه ببينند براى اينكه مسجدها را كم كم خالى كنند و آخوند مسجد را كنار بگذارند و يك كسى كه وضو ندارد و به هيچ چيز معلوم نيست اعتقاد داشته باشد، بياورند آنجا پهلوى آخوند و نگذارند نمازش را بخواند و خالى كنند اين سنگرها را و بعد از خالى كرده اين سنگرها حمله كنند. اين دژهاى محكم را محكم نگاه داريد نگوييد كه ما انقلاب كرديم حالا بايد هى فرياد بزنيم، خير نماز بخوانيد از همه فريادها بالاتر است.
اجتماع كنيد، نمازهاى جمعه را با شكوه بجا بياوريد و نمازهاى غيرجمعه را هم كه شيطانها از نماز مىترسند از مسجد مىترسند، و اين دانشجوها و دانشگاهىها و معممين و علما و روحانيون و همه اين قشرهائى كه مغز متفكر هستند، با هم ائتلافشان را زياد كنند و متوجه باشند به اينكه مىخواهند اين ائتلاف را بشكنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهىها كار نداريم اما آخوند بازى درست نكنيد و رفتند توى مدرسهها و گفتند ما به علما كه كار نداريم لكن اين دانشگاهىها را راه ندهيد به خودتان، بدانيد كه اين حيلهاى است براى اينكه شما را از هم جدا كنند و راه را براى خودشان باز كنند. بيدار باشيد، متوجه باشيد، امروز همه چشمها به شما دوخته شده است. اينهائى كه، هيأتهايى كه از خارج آمدند بعضىشان گفتند ملتها اطلاع ندارند از اوضاع ايران براى اينكه همه رسانههاى گروهى دست دشمن ماست و معالأسف در داخل ما هم اينقدر مجله است، اينقدر روزنامه است و نه اينكه يك روزنامهاى براى خودش يك تيراژى دارد، نخير هيچ تيراژى هم ندارد اما درست كنند و به مردم مىدهند، چنانچه كتابهائى كه با كاميون از شوروى حمل مىشود و دم دانشگاهها مىريزند. بيدار باشيد كه شما را اغفال نكنند اينها، از شما صدمه ديدند اينها و آسيب ديدهاند از شما، مىخواهند تلافى كنند. نگذاريد دست اينها باز بشود، نگذاريد اينها رشد بكنند.
اگر دانشگاه اسلامى داشتيم خون جوانهاى ما ريخته نمىشد
اجتماعاتتان را حفظ كنيد، مساجدتان را محكم نگاه داريد و دانشگاه را بايد تغيير و تبديل بدهيد متحول بشود به يك دانشگاهى كه براى خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان براى خودمان بود، از اول اين دانشگاه يك دانشگاه براى خودمان بود، اسمش را دانشگاه ملى گذاشتند اما ابداً از ملت اسلام هيچ حرفى در آن نيست، اگر ما يك دانشگاه اسلامى داشتيم، اگر يك دانشگاهى كه به درد بخورد داشتيم، ما ديگر اينقدر خونريزى نمىكرديم، در ايران اينقدر خون جوانهاى ما ريخته نمىشد. اين براى اين بود كه ما دانشگاه نداشتيم. از دانشگاه هر كه بيرون آمده بود يك پستى مىگرفت و به مردم زور مىگفت. هر كه بيرون مىآمد براى ديگران خدمتگزار بود. وقتى كه آن راس باطل شد و غلط شد، تا آخر غلط مىشود. وقتى آن نوكر اول حسابش را با بالائىها درست كرد ديگر همه را مىچاپند، كدخدا را مىبينند و ده را مىچاپند. بيخود بود كه آن سلطنت عثمانى را با آنكه آنها هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 150
خراب بودند لكن معذلك يك قدرت بزرگى بود، بعد از جنگ عمومى آن را تكه تكه كردند، هر جايش را دادند به يكى از نوكرهاى خودشان. الان هم عراق دست يك نوكر است و مصر هم دست يك نوكر هست و نمىدانم كجا هم مال اين نوكرهاى خودشان گذاشتند و يك ديكتاتور گذاشتند بالاى سر ملت و ملت را خفه كردند.
بترسيد از آن روزى كه باز يك ديكتاتور را بياورند و بالاى سر شما بگذارند و من اميدوارم كه نشود يك همچو روزى. بايد ما غفلت نكنيم، هيچ اينطور نباشد كه ما هى غرور پيدا كنيم كه نه ديگر كسى به ما كارى نمىتواند بكند. البته محاصره اقتصادى را خيلى ازش نترسيد و دخالت نظامى هم نترسيد، كارتر يك غلطى كرد و حالا شايد پشيمان هم باشد. اما از اين وسوسهها بترسيد، از اين شياطينى كه توى جمعيتها مىآيند و بيخ گوشها وسوسه مىكنند، از اينها بترسيد. از اينها كه مىآيند بيخ گوش شما و مىگويند كه جمهورى اسلامى هم مثل زمان رژيم سابق، از اينها بترسيد. رژيم سابق شما مىتوانستيد اينجا بنشينيد؟ مىتوانستيد اين اجتماع را بكنيد؟ از اينها كه مىگويند هيچ نشده، بترسيد. از اينهائى كه خرمنها را آتش مىزنند و مىگويند ما براى خلق خدمتگزاريم، بترسيد، از اينها بترسيد. اينها افتادند توى جمعيت و مىخواهند وسوسه كنند و شما را منحرف كنند از راه راست. خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند به راه مستقيم و از چپ و راست منحرف كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته