0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 67

تاريخ: 12/2/59

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

خوف مرگ براى دنيا پرستان جنايتكار است، نه پويندگان راه حق

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من وقتى شما جوان‏ها را مى‏بينم كه با صداقت، با سلامت روح فعاليت براى اسلام مى‏كنيد و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار مى‏دهيد مباهات مى‏كنم. افتخار مى‏كنم كه در بين مسلمان‏ها يك همچو جوان‏هاى رشيد متعهد هست. از اين جهت ما نبايد از قدرتمندهائى كه اتكال به خدا ندارند، اتكال به مسلسل دارند، ما نبايد بترسيم. ترس مال آن است كه براى شهادت حاضر نباشد.

در روايتى است كه حضرت على ابن الحسين (ع) در كربلا كه بودند به پدرشان گفتند كه (قريب به اين معنا كه به آنها گفته بودند كه شما كشته مى‏شويد) عرض كرد به سيد الشهدا كه مگر ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا. گفت ديگر مبالات از مردن نداريم. كسى كه بحق است و كسى كه قائل است به اينكه اين عالم تما يك مدبر دارد و او خداست و عالم طبيعت پايين‏ترين عوالم است (در قرآن از او به دنيا تعبير شده، دنيا يعنى پائين) وقتى بنا باشد كه شهيد منزلش در ملاء اعلى باشد، اين چه خوفى دارد؟ خوف را بايد امثال كارترها داشته باشند كه اعتقاد به اين مسائل ندارند، اينهائى كه همه مقصدشان اين است كه در اينجا چند روزى به يك قدرتمندى برسند يا به يك جنايتكارى برسند آنها بايد بترسند اما جوان‏هاى ما كه اعتقاد به ماوراء طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مى‏دانند اينها ترس ندارند. ما فرض مى‏كنيم كه همچو قدرتى براى آن قدرتمندان باشد كه بريزند بكشند و همه چيز را از بين ببرند، معذلك ما چون بحق هستيم نبايد بترسيم.

حمله نظامى كارتر به طبس نمونه‏اى آشكار از نقض قوانين بين‏المللى‏

در صورتى كه نه اينطور هم نيست مسائل، آقاى كارتر از روز اول هى با فرياد و با صدا مى‏خواست تحميل كند. اگر شما يادتان باشد اولى كه اين جوان‏هاى ما رفتند و اين لانه جاسوسى را گرفتند، هى مسائلى را اينها پخش مى‏كردند، يعنى آنها تعليم مى‏دادند و اينهايى كه در ايران داشتند اينها پخش مى‏كردند بناست كه بيايند به لانه جاسوسى و چتر بازها بيايند و اينها را بيهوش كنند و عرض مى‏كنم كه وارد بشوند و چه بكنند يا همه تهران را بيهوش بكنند. وقتى كه اعتنا به اين حرف نشد معلوم شد مسأله اين نيست. حالا هم كه اينها امتحان كرده‏اند كه آمدند و با آن تجهيزاتى كه مى‏گويند

صحيفه نور ج 12 صفحه 68

زياد بوده است آمدند و درايران هم پياده شدند، خوب ضربه سياسى خوردند، ضربه روحى خوردند، جوان‏هاى مردم را آوردند اينجا به كشتن دادند و به نظر من‏آيد كه بيشتر از اين مقدارى است كه اينها مى‏گويند. اينهائى كه، بعضى از اينهائى كه رفته‏اند و آنجا را ديده‏اند مى‏گويند نخير يك مقدارى از اينها همچو سوخته شده‏اند كه از آنهااثرى خيلى باقى نمانده است يك همچون جنايتكارى كه جوان‏هاى مملكت خودش را براى جنايت مى‏فرستد به اينجا، اين آقايى كه هى فرياد مى‏زند كه شما نقض قراردادهاى اجتماعى و بين‏المللى را كرديد، خودش همين نقض قرارداد بين‏المللى را كرده است كه نظامى وارد كرده در يك مملكتى كه مستقل است. اين يكى از چيزهايى است كه نقض حقوق بين‏المللى است، نقض قراردادهاى بين‏المللى است. اين نقض قرارداد بين المللى را كه ايشان آنجا هى فرياد مى‏زند، خودش نقض مى‏كند و اينقدرها هم اين مجالسى كه در دنيا هست از او انتقاد نمى‏كنند، البته در اين وضعيت كه حالا شكست خوردند انتقادات زياد است لكن بدانيد كه اگر اين توفيق پيدا كرده بود، همه اين انتقادهايى كه اينها مى‏كردند بر مى‏گشت به تعريف و ثنا خوانى.

منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است

در هر صورت ما از اينطور ارعاب‏ها نمى‏ترسيم. من نمى‏گويم كه ما يك قوه سلاح زيادى داريم كه نمى‏توانيم با همه قدرت‏ها طرف بشويم، همچو چيزى ما نمى‏گوئيم. آنها شايد به اندازه جمعيت ايران قواى انتظامى داشته باشند فرض كنيد ما مى‏گوئيم كه ما اتكال به يك مبدايى داريم به اتكال به آن مبداء، از مردن نمى‏ترسيم، شما هم آخر كارتان اين است كه بيائيد همه مارا بكشيد همانى كه جوان‏هاى ما كراراً از من خواستند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم كسى كه مى‏گويد دعا كنيد شهيد بشويم ديگر نمى‏ترسد از اينكه آقاى كارتر بفرستد اينها را به شهادت برسانند. بنابراين ابداً خوفى از اين مسائل نيست. قوى باشيد، قدرتمند باشيد، اتكال به خدا بكنيد. يك نفر شما وقتى اتكال به خداى تبارك و تعالى دارد، با عده‏اى از آنها مى‏تواند مقابله بكند. اينها اگر هم يك وقتى بى عقلى كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوان‏هاى ما آنها را با چنگ و دندان از بين مى‏برند، نمى‏گذارند اينها يكى شان هم بروند. اگر هم اين كارى كه كرده بود رسيده بود به آنجايى كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسى آنوقت مى‏فهميدند كه با چه اشخاصى طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مى‏كنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسى وادارتان بكند (اين چيزى است كه از مبداء الهى جوشش پيدا كرده) خودتان وارد اين ميدان شديد، اينطور نبوده است كه يك كسى بيايد شمارا وادار بكند. سرتاسر ايران يكدفعه سپاه پيدا شد، نه يك جمعيتى بودند كه بروند يكى يكى اينهارا اسم‏نويسى كنند و چه، نه مسأله الهى بود. وقتى كه ديدند يك مطلبى است كه براى حفظ مملكت اسلامى است و اين اطاعت خداست، از سر تا ته ايران ديديم كه يكدفعه جوشش پيدا كردند، از متن ملت اسلامى جوشش پيدا كردند و خودشان هم تنظيم امور را كردند و خودشان هم كارها را درست كردند.

صحيفه نور ج 12 صفحه 69

سفارش به عمل طبق رضاى حق و حفظ آبروى نهضت

ولى آن چيزى كه بايد من عرض كنم به شما آقايان كه سران اين جمعيت هستيد، اين است كه كارى بكنيد كه اين نهضت لكه‏دار نشود. شما الان جزء جنود الهى هستيد، جندالله شما هستيد، شما لشكر خدائيد، كسى كه لشكر خداست اگر خداى نخواسته يك كارى بكند كه مرضى خدا نباشد و آنوقت يك جورى باشد كه گفته بشود كه خوب، اينها هم مثل سابق، اينها حالا دستشان رسيده به يك چيزى اينها هم زور مى‏گويند به مردم، اينها هم اذيت مى‏كنند مردم را، اينها هم مثلاً مال مردم را خداى نخواسته بر مى دارند، اينطور نباشد. به جوان‏هايتان سفارش كنيد، از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما جوان‏ها جند خدا هستيد، شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد در دنيا، ما پيش خدا سربلند باشيم، خود شما پيش خدا آبرومند باشيد. يك وقتى كارى نشود كه ملت‏ها، ديگران ما را تعيب كنند به اينكه شما دستتان نمى‏رسيد، حالا كه دستتان رسيد شما هم همان هستيد. بفهمانيد به آنها كه نه، ما براى دنيا پا نشديم راه بيفتيم و گرنه معقول نيست كه آدم جانش را بدهد براى دنيا. كسى كه دنيا را مى‏خواهد جانش را مى‏خواهد حفظ كند تا دنيا را ببلعد، شمائى كه جانتان را در معرض خطر قرار داديد اگر يك وقتى در بين‏تان يك جوانى، يك جاهلى پيدا شد كه يك كارى انجام داد خلاف موازين، خودتان جلويش را بگيريد، نصيحت‏شان كنيد، نگذاريد يك طورى بشود كه در دنيا منعكس بشود كه ايران وقتى كه به نوا رسيدند خودشان ريختند و چه كردند و چه كردند. من اميدوارم كه خداوند مؤيد شما باشد، خداوند پشتيبان شما باشد با قدرت جلو برويد، اتكالتان به يك مبداء قدرتى است كه هيچ قدرتى در مقابل او چيزى نيست، با همان قدرت جلو برويد و شما پيروزيد بحمدالله.

اشاره به ماهيت بى‏نظير انقلاب اسلامى ايران در طول تاريخ

من اميدوارم كه تا آخر پيروز باشيد و شما بدانيد كه در تمام تاريخ يك همچو قضايايى كه در ايران واقع شد، واقع نشده است. در تمام اين انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است مثل انقلاب اكتبر، مثل انقلاب فرانسه، ساير انقلاباتى كه در ممالك كوچكتر پيدا شده است اينطور نبوده است كه به اين آسانى و سهلى. اولاً مرحوم قرنى خدا رحمتش كند به من گفت كه (بعد از پيروزى گفت) مبارزه ما بين ملت و دولت سه ساعت و نيم بود، سه ساعت و نيم، اينها غلبه كردند. اين يك مسأله خيلى نادرى است در دنيا يا غير واقع است. آنوقت بالاتر از اينكه، دنبال اينكه شما غلبه كرديد آن كارهايى كه در انقلاب‏هاى ديگر مى‏شد هيچ نشد. انقلاب كه مى‏شد، اول مى‏ريختند و يك عده زيادى را شايد گاهى يك ميليون جمعيت را مى‏كشتند. اينها در اين صورتى كه به من داده بودند حالا يادم نيست اما در آن بود كه در انقلاب فلان يك ميليون جمعيت كشته شد، يك ميليون و نيم حبس شد، تمام مطبوعات، تمام

صحيفه نور ج 12 صفحه 70

راديوها، تمام چيزها كنترل شد، تمام احزاب را درش را بستند. اول كارى كه مى‏كنند، اينهايى كه احتمال مى‏دهند كه يك صدايى بكنند، اين را خفه مى‏كنند. ايران وقتى كه انقلاب كرد تقريباً تا پنج ماه به تمام احزاب و به تمام روزنامه‏ها و به تمام چيزها اجازه داد كه هر چه بخواهيد بگوئيد، تمام راه‏ها باز بود براى همه بيايند و بروند. اين در دنيا سابقه ندارد، اين براى اين بود كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، خود ملت بودند كه انقلاب كرده بودند، خود ملت مسلمان بودند كه انقلاب كرده بودند، اينجور نبود كه يك كودتايى واقع بشود، يك قدرتمندى بيايد و يك قدرتمند ديگر را بيرون كند، يك امير لشكرى بيايد مثلاً رئيس جمهور را از بين ببرد. اينجور نبود. خود اين ملت بودند همه كارها هم دست خود ملت بود، ملت ما هم مسلمان بودند و آداب اسلامى داشتند از اين جهت نه جلو گرفتند، دولت ما هم همين طور آداب اسلامى داشتند نه جلو گرفتند و نه عرض مى‏كنم كه آن حرف‏ها و آن كشتارها و اينها واقع شد. يك عده معدودى كه همه مى‏شناختندشان آنها چكاره بودند يك عده‏شان فرار كردند، يك عده‏شان كه اين جا ماندند اينها را گرفتند محاكمه كردند و در حبس هم من وقتى سؤال مى‏كردم مى‏گفتند خيلى حالشان خوب است و در حبس، جايشان هم خوب است. محاكمه كردند، هر كدام اشخاصى را كشته بودند يا اينكه بساط و آنطورها كرده بودند، به جزائشان رساندند، اينها چيزهائى است كه سابقه ندارد در دنيا.

لزوم ملاحظه آداب اسلامى و جلوگيرى از شرارت بقاياى رژيم سابق

از آن طرف ما يك سال و دو سه ماه است كه از پيروزى مى‏گذرد، در اين يك سال و دو سه ماه همه كارها اطلاح شده، همه كارها، در بين خودمان البته يك دسته شيطان، يك دشته فضول هست كه در ايران كه اينها تتمه همان‏ها هستند، تتمه همان جمعيتى كه كشته شدند يا فرار كردند، طرفدارهاى شاه مثلاً هستند، يك عده‏اى هستند اينها، منتها يك عده‏اى هستند كه چون چيزها از آنها گرفته شده، قدرت‏ها از آنها گرفته شده، منابع انتفاعات از آنها گرفته شده است فعاليت زياد مى‏كنند. بايد همه، خود ايران، خود ملت اينهارا شناسايى كنند، جلويشان را بگيرند تا تمام بشود قضيه، همه كارهايى كه در مملكت‏هاى ديگر بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال كه انقلاب كردند نتوانستند درست كنند، قانون اساسى نتوانستند درست كنند، ايران، هم رئيس جمهور تعيين كرد، هم قانون اساسى تعيين كرد، هم رأى به جمهوريت اسلامى داد و هم مجلس عرض كنم خبرگان درست كرد و هم قانون نوشت و همه كارها را كرد و انتخابات هم مى‏بينيد كرده است و يك قدريش را هم يك چند وقت ديگر، چند روز ديگر تمام كند. اين كارهائى است كه در بعضى جاهاى ديگر بعد از 20 سال يا ده سال پيروزى باز قانون ندارند، همين طورى دور هم مى‏نشينند يك چيزى درست مى‏كنند ما نبايد از اين چيزها بترسيم اينها هم فرض كنيد كه در كردستان فضولى مى‏كنند يا دولت عراق هم كه در آنجا هى تأييد مى‏كند و هى هجوم مى‏كند اينها چيزى نيستند اينها، اينها قابل ذكر خيلى نيستند، شيطنت‏هائى مى‏كنند. شمائى كه يك همچو قدرتى را از ايران بيرون كرديد و تمام قدرت‏هاى دنيا هم

صحيفه نور ج 12 صفحه 71

پشت سرش بود و اعتنا نكرديد و بيرون كرديد، ديگر از اين چهار نفرى كه فضولى مى‏كنند و يك خلافكارى مى‏كنند يا توى دانشگاه مى‏روند بچه بازى در آورند يا شرارت مى‏كنند، اينها ديگر هيچ خوفى ندارند. البته بايد ما آدابمان آداب اسلامى باشد، همه جهات اسلامى را ملاحظه بكنيم، همه‏تان ملاحظه كنيد و انشاالله خداوند به شما سعادت بدهد، پيروزى بدهد و همه كارها اصلاح بشود و مملكت‏مان يك مملكت اسلامى باشد كه همه قشرها در آن راحت باشند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:31 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 77

تاريخ: 19/2/59

بيانات امام خمينى به هنگام رأى دادن

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مبارك كند انشاءالله. مبارك آن روزى است كه ايران از سلطه اجانب مستخلص بشود و مجلس شوراى اسلامى به وظايف خطير خود عمل كند و ايران استقلال پيدا كند و همه دشمنان ايران ذليل و نابود شوند و مسلمين همه با هم پيوند كنند. خداوند همه دوستان، همه مسلمانان را موفق و مؤيد كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:31 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 81

تاريخ: 23/2/59

بيانات امام خمينى در جمع پرستاران و پزشكان بنياد خدمات پزشكى امام خمينى

پزشكى و پرستارى از شغل‏هاى بسيار ارزنده است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انسان در انتخاب شغل‏ها و ساير انواع انتخابات آزاد است، آزاد خلق شده است و در اسلام آزادى به او اعطا شده است، لكن خود انسان‏ها در انتخاب شغل، مختلف هستند و اين اختلاف تابع آن اختلاف نفسانى خودشان و اختلاف باطنى خودشان است. يكى دزدى را انتخاب مى‏كند شغل، يكى غارتگرى را براى خودش شغل انتخاب مى‏كند، يكى شغل هروئين فروشى و مواد مخدره فروشى و امثال اينها را انتخاب مى‏كند. انتخابات، يك انتخاب آزادى است كه تابع آن نفسيت اشخاص است. نفوس انسان در اين عالم به حسب خلقت اختلاف دارد و به حسب تربيت‏هائى هم كه در محيطها مى‏شود باز يك اختلافات زيادى در اين تربيت‏ها حاصل مى‏شود. در يك محيط مى‏بينيد كه تربيت‏ها، تربيت‏هاى ضد انسانى است، ضد اخلاقى است و در يك محيط تربيت‏هاى انسانى است.

از جمله شغل‏هاى بسيار مقدس پزشكى است، شغلى است كه اگر پزشك‏ها به تكاليف خودشان، تكاليف انسانى خودشان عمل بكنند، اين شغل بسيار شريف و يك عبادتى است. و همين طور پرستارى، اين شغل پرستارى از شغل‏هاى بسيار شريفى است كه اگر چنانچه انسان با وظايف انسانى و شرعى خودش عمل بكند، اين يك عبادتى است كه در فراز عبادت‏هاى درجه اول است. البته مسووليت‏هائى هم دارد، هم در پزشك و هم در نرس‏ها و هم در همه قشرهائى كه در بيمارستان‏ها هستند يك مسووليت بزرگى هست برايشان. پزشك‏ها همچو نباشد كه براى جمع‏آورى مال و منال اين خدمت را انجام بدهند. خدمت بكنند، خدمت بكنند و نظرشان خدمت به انسان‏ها كه بندگان خداست باشد تا اين شغل عبادت بشود، آن منافعى هم كه پيدا مى‏شود، منافعى است كه از اين عبادت برايشان پيدا شده است و اما اگر بنا باشد كه آنها خداى نخواسته انحراف داشته باشند و گاهى انحرافات به جائى برسد كه جان‏هاى مردم را در خطر بيندازد، اين يك جنايتكار است مثل همان جنايت‏هائى كه ساواكى‏ها مى‏كردند، يا يك قدرى بدتر. و همين طور پرستارها، پرستارى از بيمار امر بسيار مشكلى است لكن خيلى ارزشمند است. انسان با يك بيمارى به طور محبت، به طور برادرى، به طور خواهرى مراعات احوال او را بكند و اين براى انجام يك وظيفه انسانى الهى باشد، از عبادات بسيار ارزشمند است. شما متوجه باشيد كه شغل شما شغل بسيار شريفى است و از

صحيفه نور ج 12 صفحه 82

آن طرف مسؤوليتش هم زياد است، مسؤوليتش را خود شما مى‏توانيد جبران بكنيد، به محبت كردن به مرضى. اينها احتياج دارند به محبت بيش از آن كه احتياج به دوا دارند. يك مريضى كه از خانه‏اش آمده است در بيمارستان، اين مريضى خودش را مثل اينكه يك غريب مى‏داند، اگر چنانچه اين پرستارها با او با ملايمت، با رفتار انسانى، با محبت، مثل برادر و خواهر با او رفتار كنند، اين حس غربت از او منفصل مى‏شود و آرامش برايش حاصل مى‏شود و اين آرامش روحى در بهبودى او كمك مى كند، كمك طبيب است، كمك پرستار است. شما متوجه باشيد كه اين شغل را خداى نخواسته آلوده نكنيد به جهات مادى، به جهات دنيائى، كه هم كار كرده باشيد و هم اجرا الهى نبرده باشيد. شما كارى بكنيد كه اين شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اينكه براى خدا باشد لكن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اينها منافات با هم ندارند. شما توجه داشته باشيد به اينكه با اين بيماران خوشرفتارى كنيد، كمك كنيد آنها را، دلجوئى كنيد از آنها. اينها افسرده هستند، بايد دلجوئى كنيد. اين شغل شما از آن شغل‏هاى بسيار ارزنده است.

غارتگران در كردستان در صدد هستند راه را براى اجانب باز كنند

لكن ما مى‏بينيم كه اشخاص ديگرى هم در اين دنيا هستند كه انتخاب مى‏كنند يك شغل‏هاى بدى را، مثلاً شما ملاحظه كنيد در كردستان يك دسته‏اى از مردم هستند كه اينها تابع اجانب هستند و به مملكت خودشان خيانت مى‏كنند و به افرادى كه در محيط خودشان و از جنس خودشان هستند، خيانت مى‏كنند و دسته‏بندى مى‏كنند براى اينكه مردم را ناراحت كنند و ديديد كه در اين مدتى كه گذشت بر اينها، چه جناياتى كردند و چه غارتگرى‏هائى از همان‏هائى كه مى‏گويند ما طرفدار آنها هستيم، ادعا مى‏كنند كه ما طرفداريم، طرفدار خلق هستيم، لكن‏روند خرمن‏هاى آنها را آتش مى‏زنند، خانه‏هاى آنها را خراب مى‏كنند. حالا هم كه شكست خورده‏اند، از قرارى كه اطلاع مى‏دهند شروع كرده‏اند به اذيت و آزار مردم و غارتگرى و كارهاى رذالت ديگر. يكى هم شغل پاسدارى را براى خودش انتخاب مى‏كند، يكى هم شغل ژاندارمرى را براى خودش انتخاب مى‏كند، يكى هم شغل ارتشى را انتخاب مى‏كند. اينها اگر چنانچه به وظايف خودشان عمل كنند، به وظايف انسانى خودشان عمل كنند، به اعتبار اينكه خدمتگزار اسلام هستند، خدمتگزار مملكت اسلامى هستند، حافظ كشور هستند، شغلشان يك عبادت است، و اگر خداى نخواسته كشته شدند، يك شهادت. اشخاصى كه الان در اين كردستان كشته شده‏اند و مع الاسف زياد هم هستند از سپاه پاسداران، از ژاندارمرى، از لشكرى‏ها و آنها و از ساير مردم، اين بسيار موجب تأسف من است كه يك دسته‏اى اينطور از انسانيت دور باشند كه جمعيتى كه، ارتشى كه آمده است براى حفاظت آنها، براى حفاظت كشور آنها و پاسدارانى كه آمده‏اند براى حفاظت شهر آنها، براى حفاظت مملكت آنها، آنها در عين حالى كه در گفته‏هايشان مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم با ارتش همراه باشيم و برويم و سرحدات را حفظ كنيم، راه نمى‏دهند به اين ارتش برود سراغ سرحدات كه سرحدات در خطر هست. اين چه جور جمعيتى هستند؟ چقدر انسان بايد متاسف

صحيفه نور ج 12 صفحه 83

باشد از اين مردم كه اينطور تربيت شده‏اند و اينطور از انسانيت دور شده‏اند و يك حال سبعيت به خودشان گرفته‏اند كه اصلا نصيحت به آنها هيچ اثر ندارد. من از اول اين بساطى كه اينها در آورده‏اند نصيحت كردم آنها را، سفارش كردم به ارتش، به سران ارتش سفارش كردم، به سران ژاندارمرى كه با مسالمت رفتار كنيد با آنها با خشونت رفتار نكنيد و عمده هم نظر اين بود كه خوب، اشخاص بيگناهى در اين محيطها هست، لكن ژاندارمرى و لشكرى و پاسداران يك قدرى كه دست نگه داشتند آنها حمله كردند. دائماً در صدد اين هستند كه گول بزنند طرف را، دائماً در صدد اين هستند كه در قراردادهايشان خيانت بكنند، دائماً در صدد اين هستند كه راه را باز كنند براى اجانب، راه را باز كنند براى آمريكا يا براى شوروى، فرق ندارد. اين چه جور جمعيتى هستند؟ من متأسف هستم از اينكه چرا بايد انسان اينقدر منحط باشد، اينقدر بد طينت باشد كه در كشور خودش، اهل مملكت خودش، اهل دين خودش را اينطور در زحمت واقع كند و اينطور خرابى بار بياورد و مملكت را بخواهد به باد بدهد و به دست دشمن‏هاى اسلام بسپارد، دشمن‏هاى ايران بسپارد. من تأسفم از آنها از باب اين است كه چرا آدم نيستند و تأسف ديگرم راجع به اين كشتن‏هائى كه، اين شهدائى است كه در راه اسلام شهيد شدند كه عده شان خيلى زياد است در همين كردستان و در ساير مناطق عده‏شان هم خيلى زياد است. هر روز به ما اطلاع مى‏دهند كه در كجا كى را كشته‏اند، چند نفر، در كجا چند نفر. و اين اسباب تأسف است از طرفى و اسباب مباهات است از طرف ديگر. اين نهضت اسلامى براى اين دسته اين تحول را به بار آورده است كه اشخاصى كه اصلاً وارد در اين كارهاى جنگى نبوده‏اند يكدفعه متحول شده‏اند و اشخاصى كه جنگى شده و اشخاصى كه در راه اسلام فداكارى كرده‏اند و شهيد داده‏اند و من در عين حالى كه بسيار متأسف هستم از اين عزيزانى كه از دست ما رفته است و ليكن مباهات مى‏كنم به اين تحولى كه از براى آنها پيدا شده و آنها بحمد الله به وظايف شرعى و دينى خودشان عمل كرده‏اند و جان خودشان را براى خدا فدا كرده‏اند و خداى تبارك و تعالى به آنها هر چه بخواهند در آن عالم مى‏دهد براى اينكه هر چه داشته‏اند داده‏اند و خدا هر چه بخواهد به آنها خواهد داد. و من باز بر مى‏گردم سراغ شما خواهران و عزيزان كه توجه داشته باشيد در اين محيطى كه هستيد رعايت احكام اسلام را بكنيد. مملكت اسلامى است، جمهورى اسلامى است، بايد در همه شوونش تحول حاصل بشود. همانطور كه مى‏بينم تحول روحى از براى شما حاصل شده است، همين طور بايد در اعمال هم يك تحولى زياد حاصل بشود، تخلف از موازين الهى نشود و با رحمت و عطوفت با اين كسانى كه در زير دست شماها، چه پزشكان و چه نرس‏ها و چه ساير قشرهائى كه در آنجا خدمت مى‏كنند. خدمت شما يك خدمت بسيار با ارزشى است، خدمت مشكلى است. پرستارى، پزشكى، هر دو مشكل است و اما بسيار شريف است در صورتى كه به آن وظايفى كه بايد بشود عمل بكنند و من دعاگوى شما همه هستم و آنقدرى كه از من مى‏آيد اين است كه براى مرضاى شما دعا كنم كه كمك شما باشند و براى شماها هم دعا كنم و براى پزشكان هم دعا كنم و براى همه اهالى كشور عزيزمان دعا كنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.

والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 92

تاريخ: 27/2/59

بيانات امام خمينى در جمع اهالى جماران

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با كمال قاطعيت و به خواست خداوند در مقابل ابرقدرت‏ها ايستاده‏ايم

بسيار مسرور هستم كه با برادران و خواهران خودم در اينجا مواجهم. من از زحمت اهالى اين محل جماران تشكر مى‏كنم كه زحمت زيادى كشيدند در صورتى كه من خدمتى به آنها نكردم، اميدوارم خداوند همه آنها را از همه بليات حفظ كند و از شر شياطين خصوصاً شيطان بزرگ حفظ كند. برادرهاى من! خواهرهاى من! ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه بايد هوشيارانه با آن مواجه باشيم، ما با يك ابرقدرتى در طرف غرب و يك ابر قدرتى در طرف شرق مواجه هستيم كه هر دوى آنها مى‏خواهند ما را ببلعند. ما به خواست خداى تبارك و تعالى و همت برادرها و خواهرهاى ايمانى ايران در مقابل همه آنها با كمال قاطعيت ايستاديم و اجازه نخواهيم داد كه هيچ قدرتى با ما مواجهه كند و تصرف در مقدرات ما كند و شما هيچ از اين قدرت‏هاى بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد و قدرت‏ها همه فانى هستند در مقابل قدرت خداى تبارك و تعالى.

از محاصرات نظامى و اقتصادى ابداً باكى نداريم

اگر چنانچه گفته مى‏شود كه دولت آمريكا مى‏خواهند نظامى بياورد و اين مملكت را به خاك و خون بكشد، باور نكنيد اوباً و ثانياً اگر بيايد، خواهد سزاى خودش را ببيند. ما از محاصرات اقتصادى و محاصرات نظامى و دخالت‏هاى نظامى ابر قدرت‏ها نمى‏ترسيم، فرضاً كه آنها وارد بشوند در اينجا، ما با قدرت در مقابلشان ايستادگى مى‏كنيم و ساير ملت‏هاى اسلامى هم در مقابلشان هستند. با قدرت، ما بايد به پيش برويم تا اينكه احكام اسلام را در مملكت‏مان بلكه در منطقه، بلكه در دنيا پياده كنيم.

تكليف ما مبارزه با ظلم‏هاست

و من اميدوار هستم كه خداوند تأييد كند ما را در اين مقصدى كه داريم، لكن مهم اين است كه ما تكليفى ادا مى‏كنيم، تكليف ما اين است كه در مقابل ظلم‏ها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلم‏ها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر و اگر نتوانستيم، به تكليف خودمان عمل كرديم. اينطور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم، اولا كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 93

شكست نمى‏خوريم، خدا با ماست و ثانياً بر فرض اينكه شكست صورى بخوريم شكست معنوى نمى‏خوريم و پيروزى معنوى با اسلام است، با مسلمين است، با ماست. شما قدرتمند باشيد و در مقابل همه مشكلات قيام كنيد و وحدت خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا را حفظ كنيد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه با صحت و سلامت پيروزى پيدا بكنيد و بر همه مشكلات غلبه كنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 97

تاريخ: 29/2/59

بيانات امام خمينى در جمع سرپرستان كميته‏هاى انقلاب اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم

در اين انقلاب سپاه و كميته به طور خودرو از متن ملت جوشيدند

 اول بايد تشكر كنم از آقايان كه آمدند اينجا و از نزديك با هم مواجه مى‏شويم. از ويژگى‏هائى كه انقلاب اسلامى ايران داشت اين است كه به مجرد اينكه پيروز شد، تمام افرادى كه در اطراف اين كشور، جوانانى كه در اطراف اين كشور بودند، چه قشر روحانى و چه دانشگاهى و چه ساير قشرها براى خودشان يك احساس وظيفه كردند، بدون اينكه يك سازمان مركزى در اول باشد هر گروهى در هر جا كه بودند به طور خودرو و از متن ملت كانه جوشيدند و سازمان‏هائى را ايجاد كردند مثل كميته‏ها كه آقايان از اجزاء و سرپرستان آن هستند و مثل سپاه پاسداران. اينطور نبود كه از اول سپاه پاسداران با كميته‏ها را يك مركزى باشد كه آن مركز همه را دعوت كرده باشد و التيام داده باشد، بلكه احساس يك وظيفه انسانى‏اسلامى بود كه همه براى اسلام و براى كشور اسلامى خدمتگزار باشند. اين يكى از ويژگى هايى است كه براى اين نهضت و براى اين انقلاب بود و از ويژگى‏هاى اسلام است. همه افراد خودشان را موظف ديدند كه به اين انقلاب خدمت بكنند، هر كس به يك ترتيبى. جوان‏هايى كه قدرت داشتند كه پاسدارى بكنند، مجهز شدند براى پاسدارى، آقايانى كه قدرت داشتند كه ايجاد كميته‏ها را بكنند، در سرتاسر ايران كميته ايجاد كردند و هكذا ساير قشرهايى كه كانه خودرو و با تعليم اسلامى مشغول فعاليت شدند و اين نهضت مرهون اين جوان‏هاى برومند، چه آنهائى كه در پاسدارى مشغولند و چه آنهايى كه در كميته‏ها هستند و اشتغال به كارهاى كميته‏ها را دارند، مرهون اين قشرهاست و خداوند انشاءالله همه آنها را براى اسلام نگه دارد و همه را پيروز كند در اين جهاد اسلامى.

امروز همه قشرها مسؤوليت حفظ آبروى اسلام و انقلاب اسلامى را دارند

لكن مسأله‏اى كه بايد من عرض كنم و كراراً هم عرض كرده‏ام، اين است كه اين انقلاب در اول كه واقع شد به طور سرعت و به طور غير مترقب، يكدفعه مثل يك جامى كه بتركد يك دفعه هجوم كرد و قدرت‏هاى بزرگ را از بين برد لكن بعد از اينكه اين پيروزى حاصل شد، كم كم يك سستى‏هاى مختصرى، يك چيزهاى كمى در همه جا، هم در كميته‏ها و هم در دادگاه‏ها و هم در پاسداران و هم در

صحيفه نور ج 12 صفحه 98

قشرهاى ديگر يك كمبودهائى پيدا شد. من بايد به شما آقايان و همه ملت ايران خصوصاً آنهائى كه مشغول فعاليت‏هائى براى نهضت و انقلاب هستند عرض كنم كه همانطور كه پيروزى انقلاب مرهون شماهاست، حفظ حيثيت انقلاب هم بسته به شماهاست. انقلاب، يك دفعه انقلاب ملى است، نه اسلامى، يك انقلاب حزبى است، نه اسلامى، آن يك وضعى دارد، يك وقت مثل انقلاب ايران كه يك انقلاب اسلامى است و همه ديديم و ديديد كه جز فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، هيچ صداى ديگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر كشور فرياد مى‏زدند كه جمهورى اسلامى، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله اسلامى است و ملت ما عاشق اسلام بود كه در همه اطراف با دست تهى سينه‏هاى خودشان را سپر كردند، جوان‏هاى خودشان را بردند در ميدان، زن‏ها و مردها رفتند و مبارزه كردند و پيروز شدند. اين قدرت اسلام بود والا نه حزبى مى‏توانست اين كار را بكند و نه مليتى مى‏توانست اين كار را بكند. و اگر ملاحظه كنيد، جنبش‏هاى ملى و جنبش‏هاى حزبى، هيچ وقت اينطور نبوده است كه تمام ملت، بچه، بزرگ، زن، مرد همه يكصدا دنبالش باشند، اين قدرت اسلام بود كه همه را با هم همصدا كرد و همه را با هم بسيج كرد براى اينكه پيروز بشود و پيروز شد. ملت ما اسلام را مى‏خواهد و نه چيز ديگرى را. اگر مليت را مى‏خواهد، در پناه اسلام مى‏خواهد. خيال مى‏كنند كه اگر يكصدنفر، دويست نفر، پانصد نفر را دور خودشان جمع كردند و يك عده هم نشريات براى خودشان درست كردند، اينها مى‏توانند يك كارى در مقابل ملت بكنند. ملت اسلام را مى خواهد و اسلام و ملت، روحانيت را به رسميت شناخته است وخواهد. الان حفظ اين آبروى اين نهضت بسته به روحانيت است و بسته به پاسداران كه پاسدار اين نهضت هستند و دادگاه‏ها و همه نهادهائى كه در خدمت اين نهضت هستند، در خدمت اين انقلاب هستند. اسلام الان نظر دوخته است به ايران، ببيند كه اينها با اسلام چه مى كنند، آيا وفادار هستند به اسلام و روى مصالح اسلامى كار مى‏كنند. چه در دادگاه‏ها، چه در كميته‏ها و چه در پاسداران انقلاب و چه در قواى انتظامى ديگر و چه در شورا و چه در هر جا، در همه ادارات، اسلام الان متوجه اين است و نظر به اين دارد كه اينها چه مى‏كنند. اينها با قدرت اسلام پيروز شدند، امروز كه پيروز هستند با اسلام چه مى‏خواهند بكنند؟ آيا در خط اسلام هستند و اسلام را مى‏خواهند پيش ببرند و احكام اسلام را در ايران جارى كنند و انشاءالله در جاهاى ديگر هم اين احكام محقق بشود و نهضت صادر بشود و يا اينكه خداى نخواسته يك راه ديگرى را پيش دارند؟ امروز، همه ما، همه شما، همه ملت، همه قشرها و خصوصا قشرهائى كه در خدمت انقلاب هستند و مشغول فعاليت هستند، مسؤوليت بزرگ دارند مسؤوليت حفظ انقلاب اسلامى و حفظ آبروى اسلام و آبروى انقلاب اسلامى. اگر خداى نخواسته در قشر روحانى، چه آنهايى كه در كميته‏ها هستند و چه آنهائى كه در مدارس هستند و چه آنهائى كه در شهرستان‏ها هستند، اگر خداى نخواسته يك كار اشتباهى واقع بشود، اين اينطور نيست كه بگويند فلان فرد اين كار را كرده است، به جامعه روحانيت نسبت مى‏دهند مى‏گويند آخوندها اينطورند. اينهايى كه غرض دارند، اينهايى كه مى‏خواهند روحانيت را بشكنند و اصل هدفشان اسلام است و مى‏خواهند اسلام را بكشنند

صحيفه نور ج 12 صفحه 99

و چون اينها را قشرى مى‏دانند كه خدمتگزار نگهدار اسلام هستند به اينها حمله مى‏كنند. اگر يك بهانه‏اى روحانيت دست اينها بدهد، اسباب اين شود كه يك مطلب كوچك را بزرگ بكنند، آن هم اگر از يك نفر صادر شده باشد، به مطلق روحانيين نسبت بدهند اگر در اين كميته‏هاى شما خداى نخواسته يك امرى واقع بشود كه بر خلاف موازين اسلامى است، مى‏گويند كه آخوندها كميته‏ها را گرفته‏اند و مشغول كارهاى مثلاً خلاف هستند. نمى‏گويند كه فلان آدم اينطورى است، مى‏گويند روحانيت اينطورى است. آنهايى كه مى‏خواهند بشكنند روحانيت را و نمى‏توانند ببينند كه روحانيين مشغول اصلاح امور هستند و ديده‏اند كه تاكنون آنها بوده‏اند و هيچ كارى نتوانسته بكنند، حالا كه روحانيين آمده‏اند و سرتاسر ايران روحانى و كسانى كه بسته به روحانيين هستند، مثل پاسدارها و امثال اينها و كميته‏ها و همه قشرهاى فعال، اين اشخاصى كه روشنفكر غربزده هستند، چون ديدند آنها نتوانسته‏اند هيچ وقت يك كار مثبت صحيح بكنند، حزب نتوانستند يك كارى انجام بدهند، حالا كه اين قشرهاى اسلامى و روحانى، اين قشرهائى كه براى خدا بپا خاستند و جان خودشان را براى خداوند دارند فدا مى‏كنند، اينها دارند حفاظت از اسلام مى‏كنند، اينها به واسطه اينكه براى خودشان يك كمبودى متوجه شدند مشغول فعاليت شدند كه اين قشر را، چه روحانى، چه پاسدار، چه كميته‏ها و چه سايرين بشكنند كه آن چيزى را كه خودشان نتوانستند و اينها توانستند، اينها را ناتوان عرضه بكنند. امروز روحانيت و ساير قشرهاى ملت مسؤولند در مقابل خدا كه حفظ كنند آبروى اسلام را، حفظ كنند آبروى انقلاب را، حفظ كنند آبروى نهضت را و اين مسؤوليت بزرگى است، خدمت شماها خدمت بزرگى است و مسؤوليت‏تان بزرگتر، بايد متوجه باشيد.

شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد كه اين عبادت است‏

خداى تبارك و تعالى حاضر است همه جا، شما بايد حاضر بدانيد او را، در حضور خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته چيزى كه بر خلاف مشيت اوست، بر خلاف دستور اوست عمل نكنيد. به راه اسلام باشيد، براى اسلام خدمت بكنيد تا اگر خداى نخواسته شكست خورديم، به شهادت رسيديم، براى اسلام باشد و شهيد باشيم و اگر انشاءالله پيروز شديم، اسلام را پيروز كرده باشيم و سرفراز باشيم در همه جا و اسلام را در همه جاى دنيا، در همه كشورها، اسلام را پياده كنيم و بيرق اسلام را به اهتزاز در آوريم. آقايان عزيز من! متوجه جهات مادى نباشيد. شما نهضت كه كرديد براى شكم نهضت نكرديد، شما خون داديد، نه براى اينكه پستى پيدا بكنيد، در ذهن شما اينها نبود. شما آنوقت كه در ميدان‏ها مى‏رفتيد و در خيابان‏ها مى‏رفتيد و با توپ و تانك مواجه مى‏شديد اصلاً در فكر اين نبوديد كه ما پيش ببريم تا بشويم رئيس يك چيزى، تا بشويم داراى كذا. شما براى خدا بود و پيش برديد، براى خدا باشد و به پيش برويد. اگر يك كمبودى مادى براى شما باشد، اعتنا به آن نكنيد براى اينكه شما براى ماديات قيام نكرديد و براى ماديات عمل نمى‏كنيد، همانطورى كه در صدر اسلام آنهائى كه سربازان اسلام بودند براى خدا كار مى‏كردند، با يك

صحيفه نور ج 12 صفحه 100

خرما در شب و روز، گاهى با يك دانه خرما شب و روز گاهى زندگى مى‏كردند و براى اسلام خدمت مى‏كردند و بعد هم كه پيروز مى‏شدند در صدد اين نبودند كه رئيس يك جايى باشند و يك پستى براى آنها باشد. شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد، براى خداى تبارك و تعالى عمل كنيد. اين عبادت است، خالص باشيد در اين عبادت. اين نهضت تمامش عبادت بود، اين انقلاب تمامش عبادت است و شما خالص باشيد در اين عبادت، خداوند همراه شماست. اگر چنانچه مسائلى داريد، البته بايد رسيدگى بشود و به نظر من تمام اين مسائل در مجلس شوراى اسلامى بايد حل شود و انشاءالله موافق ميل‏هاى شما كه همان ميل اسلام است و خواست‏هاى همه كه خواست اسلام است تمام كارها انشاءالله درست بشود و اصلاح بشود و اميدوارم كه تا زمانى كه مجلس به كار خودش ادامه بدهد و باز بشود مجلس، ديگر وقت زيادى نمانده باشد و طرح‏هايى كه شما مى‏دهيد طرح‏ها در مجلس باشد كه يك امر ثابت مستدام باشد و بحمدالله افرادى كه در مجلس انتخاب شده‏اند به حسب غالب، اكثريت قاطع، اكثريت اسلامى و متعهد است. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به اينكه با قصد خالص براى اسلام خدمت بكنيم همانطورى كه خداى تبارك و تعالى هر چه ما داريم از اوست، ما هيچ نداريم، الا از جانب خداى تبارك و تعالى ما هيچ هستيم آنچه هست اوست و ما هيچ‏ها بايد ما هيچ‏ها، ما اشخاصى كه نيستيم و به اراده او چيز پيدا كرديم و باز همه مال اوست جديت كنيم كه اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما سپرده است و آن امانت روح است، امانت زندگى است، امانت حيات است، امانت اسلام است، امانت قرآن است، اينها را پاسدارى كنيم از آن، و وقتى كه وارد مى‏شويم در محضر خداى تبارك و تعالى با روى سفيد وارد بشويم. خداوند تعالى همه شما را نصرت بدهد و خداى تبارك و تعالى دشمنان اسلام را هدايت كند، و اگر نمى‏شود شكست بدهد و نابود كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 101

تاريخ: 29/2/59

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى جماران و ساير مناطق شميرانات

بايد با اتكا به خدا و صرف نظر از اميال شخصى بيرق اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آوريم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين چهره‏هاى نورانى مصمم را هر وقت مى‏بينم، اين چهره‏هاى نورانى مسلمانان متعهد را هر وقت مشاهده مى‏كنم غرق سرور و مباهات مى‏شوم. شما برادران جوان و خواهران، اميد ملت هستيد. نهضت را شما جوانان، خواهران و برادران با نثار خون خودتان به پيش برديد. انقلابى كرديدكه در دنيا بى نظير يا كم نظير بود، انقلاب اسلامى، انقلاب گروهى كه متعهد به اسلام بودند. من هر جا باشد خدمتگزار همه هستم و آنقدر خدمتى كه از من مى‏آيد و آن دعاست در حق شما جوانان، برادران، خواهران مى‏كنم. من اميدوارم كه شما جوانان، خواهران و برادران همانطور كه از اول نهضت با كوشش، انقلاب بزرگ را تحقق بخشيديد از اين به بعد هم با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى اين نهضت را ادامه دهيد. ما در بين راه هستيم و بايد راه طولانى را طى كنيم و آن راه طولانى اين است كه بيرق اسلام را در همه قطب‏هاى زمين به اهتزاز در آوريم. من اميدوارم كه موفق شويم و با همت و اتكال به خداى تبارك و تعالى اين راه طولانى را به آسانى طى كنيم و مهم اين است كه از آمال شخصى، گرفتارى شخصى، خواست‏هاى شخصى دست برداريم و به خواست‏هاى اسلام و به خواست‏هاى بلند پايه قرآن كريم، دنبال خواست بزرگ خداى تبارك و تعالى باشيم و اطاعت اوامر خداى تبارك و تعالى را بكنيم كه ما را دعوت به اتحاد، دعوت به اجتماع فرموده است و دعوت به اخلاص و دعوت به فعاليت براى پيشبرد اسلام فرموده است. ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاى دنيا انشاءالله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرت‏ها بفهمانيم و شما برادران و خواهران كه در اينجا مجتمع هستيد، من از همه‏تان تشكر مى‏كنم و من در هر جا هستم، براى شما زحمت هستم لكن دعاگو هم هستم. من در اينجا كه آمده‏ام در اين چند روز هم زحمت به آقاى امام (حجت الاسلام سيد مهدى امام جمارانى) دادم كه از دوستان عزيز است و هم به آقاى موسوى كه از دوستان عزيز است و هم به ساير اهالى اين مرز من اميد آن را دارم كه بتوانيم انشاءالله اين خدمتى را كه شروع كرديم به آخر برسانيم و بتوانيم با وحدت كلمه، با اتكال به خداى تبارك و تعالى بيرق اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوريم.

صحيفه نور ج 12 صفحه 102

امر بر مقابله دادگاه‏ها و مردم با مفسده جوئى‏هاى سرسپردگان اجانب‏

و شما دوستان بايد متوجه باشيد كه در داخل كشور ما گروه‏هاى مختلفى هستند كه فساد مى‏كنند و تشتت بين برادرها ايجاد مى‏كنند. گروه‏هائى هستند وابسته به رژيم سابق، گروه‏هائى هستند وابسته به امريكا يا احياناً به شوروى و شما بايد با هوشيارى و با تسليم الهى توطئه‏هاى اينها را خنثى كنيد و نگذاريد اين عده قليل زحمت براى نهضت ما و انقلاب ما ايجاد كنند. الان وقت خرمن است، وقت برداشت محصول اين خلق مستمند است و همين‏ها كه ادعاى اين را دارند كه ما فدايى خلق هستيم، همين‏هايى كه ادعاى اين را دارند كه ما براى مستمندان خدمت مى‏كنيم، مشغول آتش زدن خرمن‏ها شده‏اند و در يك روزنامه‏اى خواندم كه صد خرمن در يك ناحيه‏اى آتش زده‏اند. اينها اگر چنانچه قدرت پيدا بكنند، همه چيز را آتش مى‏زنند. مقصد آنها و اساس تفكر آنها تفكرى است كه با تفكر اسلامى نمى‏سازد و چون مى‏بينند كه اسلام دارد شكوفا مى‏شود و احكام اسلام دارد در ايران و انشاءالله ساير مناطق پياده مى‏شود، اينها به دست و پا افتاده‏اند، در بين مردم ايجاد تفرقه مى‏كنند، زراعت‏هاى مردم را مى‏سوزانند، كارخانه‏ها را نمى‏گذارند كه به كار خودشان مشغول باشند. بايد همه شما متوجه باشيد كه اين اشخاصى كه مفسده مى‏كنند، انفجار ايجاد مى‏كنند در بازار مسلمين، انفجار ايجاد مى‏كنند در لوله‏هاى نفت كه مال مستمندان است، انفجار ايجاد مى‏كنند در جاهائى كه گروه‏هاى زيادى از مسلمانان هستند، اينها در اصل مفسد فى الارض هستند و بايد با تمام قدرت اينها را سركوب كرد و دادگاه‏ها در هر جا باشند اينطور اشخاص را بايد محكوم به مرگ كنند. اينها حياتشان جز رحمت براى جامعه و جز تفرقه‏اندازى و جز خوردن مال مردم و ايران را به اغتشاش كشيدن براى اينكه باز ابرقدرت‏ها تسلط به ما پيدا كنند، هيچ كار ديگر ندارند. شما جوان‏ها همه مراقبت كنيد، جوان‏هاى مملكت همه مراقبت كنند و جلوگيرى كنند از اين فسادهائى كه اينها مى‏كنند. مراقبت خرمن‏هايى را كه با خون دل مردم جمع كرده‏اند، مراقبت باغاتى را كه مردم ايجاد كردند، مراقبت همه چيز به عهده خود شماست. اتكال به دولت تنها نكنيد، اتكال به قواى انتظامى تنها نكنيد. آنها هم مشغول خدمت هستند، شما هم بايد مشغول خدمت باشيد و همه با هم دست به هم بدهيم و براى اسلام و مسلمين خدمت كنيم. خداوند همه شما را اجر عنايت كند و سلامت، و كشور شما را از اشخاصى كه فاسد هستند و ريشه‏هاى فساد هستند پاك همه شما را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 103

تاريخ: 31/2/59

بيانات امام خمينى در ديدار با مدير واحد اطلاعات و اخبار صدا و سيماى جمهورى اسلامى

تلويزيون بايد بنگاه تعليمات اسلامى باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هميشه از اين راديو و تلويزيون نگرانى داشته‏ام براى اينكه اين راديو و تلويزيون يك بنگاهى است كه از تمام رسانه‏هاى گروهى مهمتر است و براى اينكه الان در تمام دهات و شهرستانها تقريباً راديو تلويزيون عمومى شده است و آناً هر مطلبى واقع مى‏شود، همه جاى ايران و خارج متوجه مى‏شوند. و اين راديو و تلويزيون بايد اصلاح بشود، يعنى بايد متحول بشود به يك بنگاه تعليمى آن هم تعليمات اسلامى.

اخبارى كه در آنجا گفته مى‏شود بايد بر خلاف موازين اسلام نباشد كه هر گروهى بخواهند توطئه كنند، بيايند در راديو و تلويزيون حرف‏هائى بزنند كه توطئه آميز باشد. البته نه اينكه ما مى‏گوئيم بايد سانسور باشد، ما مى‏گوئيم بايد بر طريق اسلام و ملت باشد.

ملت، اسلام را مى‏خواهد و همه نهادهائى كه در ايران هست بايد اسلامى باشد. معنى آزادى اين نيست كه كسى بخواهد توطئه كند. در توطئه هم آزاد است؟! نه، در توطئه آزاد نيست. يا حرف‏هائى را بزند كه شكست ملت است، شكست نهضت است، اين آزادى نيست. در چهار چوب اين نهضت، انقلاب اسلامى، همه مردم آزاد هستند، كسانى كه حرف دارند، حرف‏هايشان را مى‏زنند حتى هر فرقه‏اى هم كه باشند، اما اگر بخواهند توطئه كنند و بخواهند اسلام را بشكنند، بخواهند نهادهائى را كه الان مشغول فعاليت اسلامى هستند اينها را بشكنند، يك همچو چيزى نمى‏شود باشد.

شما هم از اين تيپ روشنفكرى كه هميشه با سر قلمشان مشغول يك فساد كارى هستند، از اينها هيچ وقت نترسيد، اينها مى‏خواهند بهانه‏اى دستشان بيايد، هر چه دلشان مى‏خواهد بگويند. از اولى هم كه اين نهضت شروع شد كه رو به رشد و ترقى گذاشت، اين طايفه (البته نه همه‏شان اما آنهائى كه سوء قصد دارند و غربزده هستند)، آنها مشغول فعاليت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبى پيش مى‏آيد اينها يك سنگى جلوى پا مى‏انداختند. بايد از اينها شما هيچ ملاحظه‏اى نكنيد و از اينكه يك دسته‏اى مثلاً مخالفت با شما بكنند ابداً باكى نداشته باشيد. البته هر كار مهمى يك دسته مخالف دارد. شما با قاطعيت در آنجا اشخاصى كه مى‏بينيد در آنجا فاسد هستند، اشخاصى كه در آنجا توطئه‏گر هستند، بايد با شركت همه اين نهادهاى اسلامى، آنها را كنار بگذاريد و نگذاريد فعاليت بكنند.

صحيفه نور ج 12 صفحه 104

بايد راديو و تلويزيون مربى مردم كشور باشد

و بالاخره يك راديو تلويزيون اسلامى و مربى جامعه در طول مدتى كه محمد رضا شاه مخلوع، اين تلويزيون را در تحت سيطره خودشان داشتند كوشش مى‏كردند كه جوان‏هاى ما را منحرف كنند يعنى نگذارند اين قوه‏اى كه بايد براى كشور خدمت بكند، اينها راهشان را كج مى‏كردند كه در خدمت ديگران باشند اين بايد درست بشود، بايد متحول بشود، بايد راديو و تلويزيون مربى جوان‏هاى ما، مربى مردم كشور باشد، نه اينكه مطالبى در آن گفته شود كه مخالف وضعيت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است و جوان‏هاى ما را جورى بار مى‏آورند كه براى خودشان نباشند، براى ديگران باشند. جوان‏ها را يك قسمشان را اينطورى بار مى‏آوردند كه به مراكز فساد مى‏كشاند، همه جاى ايران را به صورت مراكز فساد درست كرده بودند و فاسدشان مى‏كردند. از راه شهوات يك دسته‏شان را مى‏كشيدند دنبال مواد مخدره، از اين راه فاسدشان مى‏كردند و تمام نقشه اين بود كه اين قوه فعاله‏اى كه همه كار از آن بايد بر آيد و مملكت خودش را اداره كند، اين، يا لاقيد بشود و يا اينكه مخالف بشود با كشور خودش من حيث لايشعر و بعضى هم با توجه. و يكى از موارد و بنگاه‏هائى كه در اين مطلب خيلى كوشش مى‏كرد راديو و تلويزيون بود كه اول از پخش كردن چيزهائى كه مخدرات خودش بود، اين موسيقى‏ها همه مخدر هستند، يعنى جوان‏هاى ما را، جوانى كه عادت به موسيقى كرد ديگر نمى‏تواند كار انجام بدهد، ديگر نمى‏تواند قاطع باشد. راديو و تلويزيون تقريباً اكثر اوقات جوان‏هاى ما را به گوش كردن اينطور چيزها وا مى‏داشت. از طريق چشم جوان‏هاى ما را فاسد مى‏كردند، زن‏هاى كذا و كذا را پشت تلويزيون نمايش دادند و جوان‏ها از اين راه فاسد مى‏شدند و همه مقصد اين بود كه در ايران يك قوه فعاله‏اى كه بتواند كه در مقابل دشمنان اسلام و ايران كه هستند بايستد، نباشد تا هر كارى كه دلشان مى‏خواهد بكنند. اين راديو و تلويزيون بايد متحول و همچو باشد كه جوان‏ها را طورى بار بياورد كه مستقل، داراى اراده و تصميم باشد، نه پايبند آن مسائل شهوانى يا اين مسائل ديگرى مثل هروئين و امثال ذلك. اينها بايد در راديو و تلويزيون جورى عمل بشود كه اينها را محترز كنند از آنها، بترسانند آنها را از آنطور مسائل. و همين طور بايد فيلم‏هائى كه در راديو و تلويزيون نمايش داده مى‏شود آموزنده باشد، فيلم‏هائى باشد ولو از خود ايران درست كنند، آموزنده باشد يا فيلم‏هائى كه از خارج مى‏آيد درست تفتيش بشود كه چنين نباشد. آنها ممكن است با شيطنت فيلم‏هائى را به ايران بفرستند كه بخواهند جامعه ما را فاسد كنند. بايد وضع آنجا درست و اسلامى بشود، روى مصالح و مقصد كشور باشد، در خدمت خود كشور باشد، نه در خدمت ديگران.

اميدوارم كه شما موفق باشيد و با قدرت و با تصميم و اراده به آنجا برويد، اصلاح كنيد آن قسمت را و بخش اخبار را در اختيار بگيريد و نگذاريد يك امورى كه برخلاف مصالح كشور است پخش بشود. من دعا مى‏كنم كه انشاءالله موفق و مويد باشيد و ساير نهادهاى اسلامى هم با شما انشاءالله همفكر هستند و انشاءالله همه با هم اين مركز را يك مراكز اسلامى، يك مركزى كه براى تربيت جوان‏هاى ما باشد و مربى باشد بسازند. اما راجع به افراد، از قرارى كه من شنيده‏ام بعضى از افرادى

صحيفه نور ج 12 صفحه 105

كه متعهد بودند و مسلمان بودند و براى كشور خودشان دلسوز بودند را از آنجا كنار گذاشتند و بعضى افرادى كه بايد تصفيه بشوند، اينها باز سر كارها هستند. شما بايد با ساير آقايان كه در آنجا هستند و متعهد، با هم اين افرادى را كه الان براى مملكت ما مضر هستند، اين چپى‏ها، اينهائى كه به اين طرف وآن طرف رابطه دارند، اينها را بايد تصفيه كنيد و بدون اينكه بترسيد تصفيه كنيد اينها را و به جاى آنها جوان‏هاى متعهد و اسلامى را بياوريد و آنهائى كه متعهد بودند و بيرون كردند باز ببينيد اگر كسانى هستند كه به درد مى‏خورند اينها را وارد كنيد. كسانى كه مضر هستند براى اين مركز ولو فرض كنيد متخصص هم باشند، متخصص مضر، ضررش بيشتر از غير متخصص است، اينها بايد كنار بروند و انشاءالله راديو و تلويزيون تصفيه بشود. انشاءالله تعالى موفق و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 106

تاريخ: 3/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى دانشجويان دانشگاه‏هاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم

در رأس برنامه‏هاى رضاخان تضعيف روحانيت بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد يك تاريخچه‏اى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تا بفهميد كه اين دست‏هائى كه در كار است چه دست‏هائى است. رضا خان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت در آمد. حتى در جلسه‏هائى كه در محرم انجام مى‏گرفت در تكيه‏هاى زيادى كه در تهران بود آن وقت، مى گفتند او مى‏رود و شركت مى‏كند و دستجاتى كه از نظامى‏ها در تهران بيرون مى‏آمد من خودم ديده‏ام و مجلس روضه‏اى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تأسيس مى‏شد من يكى‏اش را خودم ديده‏ام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغفال كرد ملت را، اغفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامه‏اى بود كه براى او تنظيم كرده بودند تضعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مى‏خواهند انجام بدهند. روزنامه نويس‏هاى آن وقت و رسانه‏هاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقت مجهز شدند و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشين‏ها و تاكسى‏سوار نمى‏كردند اينها را. تبليغات به طورى دامنه دار بود كه جوان‏هاى ما را حتى جوان‏هاى متدين را منحرف كردند. اول، هدف روحانيت بود. اين مدرسه فيضيه را كه ملاحظه مى‏كنيد كه آن وقت شايد ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمى‏توانستند در مدرسه باشند، فرار مى‏كردند به باغات شهر و آخرهاى شب مى‏آمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامه‏هاشان را بردارند. علماى تهران را تعقيب مى‏كردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مى‏بردند و همانجا لباسشان را مى‏بريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مى‏كردند. آن چه دستى بود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حال كه آنهمه كوبيدند روحانيون را، معذلك گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان، يك دفعه از اصفهان كه اين از

صحيفه نور ج 12 صفحه 107

همه دامنه‏اش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينها متصل شدند و مع الاسف همه قيام‏ها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسى‏تر بود بسيار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مى‏گفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مى‏گفتند او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چه دستى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسم روحانى را نمى‏شد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صورت در آورد كه اشخاصى كه از آن بيرون آمدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بودند و گرايش به مكتب‏هاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيراً چه ديدند كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مگر چكاره‏اند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جدا كرده بود و حالا هم جدا كرده است؟ مگر انشاءالله به فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.

اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند

اينها با مطالعه‏هاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشته‏اند و كارشناس‏هاى آنها در اين بلاد اسلامى با شكل‏هاى مختلف آمده‏اند و مطالعه كرده‏اند و بررسى كرده‏اند، اين را يافتند كه توده‏هاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امام جماعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند اين ملت را بشكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنها جدا كنند. خوب، بين دانشگاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانشگاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسه‏هاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نكنند؟ اين هم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضح‏تر است كه اين دو قشر مغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مى‏توانند كارهائى را كه مى‏خواهند انجام بدهند و اين دو قشر اگر با هم اتصال پيدا بكنند، اينها نمى‏توانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلم‏ها و نطق‏ها و رسانه‏ها و اينها كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشمن كردند و در هر قشرى هم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسلام را ديدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شيطانى را اينها با هم وقتى كه شدند سرنگون كردند كه در دنيا كسى احتمال اين را نمى‏داد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرت‏ها پشت سر او بودند، همه قدرت‏ها،

صحيفه نور ج 12 صفحه 108

چه قدرت‏هاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومت‏هاى انحرافى بلاد مسلمين، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم، همين حرف است. و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائاً با ما مخالفت‏هائى شد، لكن كم كم آن مخالفت‏ها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگر روحانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمى‏گذارد كه ما آنطور كه مى‏خواهيم استفاده كنيم از ايران، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهنيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و ساير قشرها هم، همه ملت. اينها ديدند كه اين روحانيين در عين حالى كه آنها خيال مى‏كردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خواهى افتاد، شاه مخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب، ما اشتباه كرديم، ما نمى‏دانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مى‏خواهند و ما اين اشتباه را بر مى‏گردانيم، ما خدمت مى‏كنيم به روحانيون. از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال، ليكن خوب، ديگر گوش‏ها نمى‏شنيد.

هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند

اينها امروز ديده‏اند قدرت اسلام را، ديده‏اند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جوان‏هائى كه بتوانند كار بكنند شايد پانزده ميليون، هيجده ميليون، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند اينها با مشت غلبه كردند بر همه قدرت‏ها و آن كسى را كه آنها همه مى‏خواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد بر ايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندى‏ها كه در دانشگاه‏ها شد براى چى بود و كى بودند؟ آنهائى كه ميل داشتند كه دانشگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى، غربزده ساختگى، برگردد به يك دانشگاه اسلامى كه وقتى وليده او مى‏آيد، نتيجه او بيرون مى‏آيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همان‏ها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مى‏خواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مى‏گوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چيز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم. اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هى صحبت مى‏كنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مى‏كنند امور را به هم و اين راه را دور مى كند. دانشگاه و فيضيه، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند اقتصاد ملت

صحيفه نور ج 12 صفحه 109

چيست. اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مى‏ماند، و اگر قشرى ديگرى كه مى‏تواند انقلاب فرهنگى در مثلاً ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مى‏رود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كه مى‏خواهند انقلاب اقتصادى درست كنند بيايند دنبال دانشگاه‏ها. و من به شما حالا دارم عرض مى‏كنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مى‏گويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار باشند، اغفال مى‏شوند. اينهائى كه مى‏خواهند، مى‏گويند همه را بايد با هم درست كرد و جدا نمى‏كنند، قسمت قسمت نمى‏كنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه، آن دستگاه را با اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مشغول كار نمى‏گذارند بشوند، اينها متحمل است كه اغفال شده باشند. نبايد ما وقتى مى‏خواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانشگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم، همه جا بايد چه بشود اما هر كدام در محل خودش. بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشته باشد. بازار يك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنجا پياده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پيدا بشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانشگاه چه مى‏گذرد در آن، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هستند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مى‏گفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقاً، مى‏گفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا باشد كه شمر هم وقتى صحبت مى‏كند يا شعر مى‏خواند مثل امام حسين بخواند اين شمر نيست، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مى‏خواستند يك صحنه‏اى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى. اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى، اين صحنه، صحنه خوب نمى‏شود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمى‏تواند انجام بدهد.

با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلم‏هاى مسموم شما را بازى ندهند

و من حالا به شما عرض مى‏كنم كه قلم‏ها، قدم‏ها، نطق‏ها، شيطنت‏ها دنبال اين است كه نگذارند شما ادامه بدهيد به اين چيزى كه مشغول شده‏ايد، اينها مى‏خواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شما الان اول كارتان است، تازه شروع كرده‏ايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مى‏زنم كه بيايند بيخ گوش اشخاصى كه در فيضيه و در جاهاى ديگر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چيزهائى بخوانند كه نتيجه‏اش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بيخ گوش

صحيفه نور ج 12 صفحه 110

دانشگاهى‏ها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديده‏اند از اتحاد اين ملت، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجاً چه جور واقع شد. اينها مى‏بينند اين تظاهرات شما را، اينها مى‏بينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مى‏شوند.

چند روز پيش از اين در يك نوشته‏اى ديدم كه مى‏گويد كه چرا از ملى مى‏ترسيد شماها؟ چرا نمى‏گوئيد مجلس شوراى ملى؟ من به آن آقا مى‏گويم شما چرا از اسلامى مى‏ترسيد؟! ما اين ملى كه مجلس شوراى ملى باشد، حالا بيش از پنجاه سال هم از آن مى‏گذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم. هر وقت يك آدم صحيح پيدا مى‏شد، يك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مى‏شدند و او را مى‏كوبيدند. من مى‏گويم به اينها كه ما تابع اين ملت هستيم، اين جمعيت. ما كه خودمان براى خودمان يك كاره نيستيم، ما مى‏خواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است. ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم، در تمام صحبت‏ها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم، ملى گرايى بر خلاف اسلام است. اسلام آمده است كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مى‏شود و اين كارترى كه دعوى اين را مى‏كند كه من طرفدار بشر هستم اين سياهان را اينطور مى‏كشد و اين طور آزار مى‏دهد. ملى‏گرايى اينست كه بعضى از اين دولت‏هاى عربى مى‏گويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است. اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است ما كه مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، براى اينكه از آن امامزاده ما معجزه‏اى نديديم! پنجاه سال است، بيشتر، ما را عقب، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و محمدرضا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست، آن وقت خان‏ها بودند، شاهزاده‏ها بودند، خان‏ها دسته دسته اين مردم را به زور مى‏آوردند و به صندوق‏ها راى براى خودشان مى‏گرفتند، مردم هيچكاره بودند، نمى‏دانستند كه چيست، يك ورقه‏اى را به آنها مى‏دادند، اينها هم مى‏آوردند در صندوق مى‏انداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مى‏دانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت. خود محمدرضا گفت، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانه‏ها مى‏فرستند پيش ما مى‏فرستادند مى‏خواهد بگويد حال اينجور نيست، مى‏فرستادند پيش ما و ما همان‏ها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم. اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مى‏كرد و مطلع بود بر مسائل. و اين ما را شناساند كه به ما مى‏فهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مى‏شدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليست‏ها را مى‏فرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مى‏خواست بگويد من ديگر اينطور نيستم. حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 111

ليست را مى‏فرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم. اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مى‏رفتند در مجلس. در طول تاريخ مشروطيت نمى‏توانيد پيدا كنيد كه همه ايران خودشان راى داده‏اند، حتى در آن دوره‏هاى اول، بله، تهران در آن دوره‏هاى اول خودشان راى مى‏دادند لكن در تهران خان‏ها نمى‏توانستند كارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خان‏ها مردم را مى‏بردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مى‏دادند. شما امروز... يا يك انحرافى حاصل شده، آن هم آن مقدارى است كه ديده‏اند چيز ناچيزى بوده، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ، آنهائى كه مى‏توانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديده‏ايد و از بعضى جاها هم شنيده‏ايد، اينها نمى‏خواهند كه يك همچو مجلسى كه مال ملت است و مال اسلام است و افرادش به حسب غالب، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زده‏اند، نمى‏توانند ببينند اين را. اينها نمى‏توانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جمع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مى‏دهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه، اين ارتباطتان تازه رس است، باز شروع شده است الان، نرسيده است به جايى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نگذارند، نگذارند در دانشگاه يك كار مثبتى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سنگرگيرى و اگر اين نشد، با شيطنت. آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شعارها را مى‏نويسند؟ او چه مى‏خواهد بكند؟ آنى كه جمع مى‏كند جمعيت را، يك بر خلاف اسلام چيزى مى‏گويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مى‏بينند دانشگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مى‏خواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفه‏اى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مى‏كشند و اسلحه دارند و الان هم اسلحه‏هايشان در محل‏هايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همين‏هايى هستند كه مى‏خواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مى‏شود. همين‏هايى هستند كه تفنگ‏هايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، مارك‏هايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست، از شوروى هم هست، از طرفين قضيه. اينها اسلام را مى‏بينند كه مقابلشان مى‏ايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچه‏اند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مى‏كنند و اينها را وادار مى‏كنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جوش بخورند قهرا ساير مردم هم با اينها جوش مى‏خورند، نمى‏توانند دوباره برگردند به اينجا و كارهايى را كه مى‏خواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مى‏دانند حالا كه هيچ كودتايى در ايران نمى‏تواند درست باشد، كسى هم فكرش نمى‏تواند باشد، از خارج هم هيچ كسى نمى‏تواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يك درسى گرفته‏اند كه همه سلاح‏هاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طياره‏ها و حتى نظامى‏هاى تدريب شده

صحيفه نور ج 12 صفحه 112

را آوردند افغانستان، لكن نتوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند با آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دست هم است، اينها نمى‏توانند در اينجا بيايند و يك مثلاً كارى انجام بدهند. علاوه خداى تبارك و تعالى با ماست. ما براى خدا مى‏خواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و اينهائى كه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم. وقتى ما براى خدا مى‏خواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مى‏كند، لكن به اين شرط كه ما همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مقصد داشتيم و آن جمهورى اسلامى و اسلام، و هيچ يك از ما دنبال اين نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست، همانطور پيش برويم. شما خيال نكنيد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از اين چيزهايى كه القا مى‏كنند به شماها، يعنى به ملت، القا مى‏كنند به اينها كه جمهورى اسلامى هم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جمهورى اسلامى، نقشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كنند. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنى‏هايى كه از همه جا شده است، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مردم. دهاتى كه هيچ نداشتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز محروم كرده بودند، الان در بسيارى از جاها خدمت مشغول شده است و مردم، خود ملت و دستگاه‏هاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشته‏اند و آباد كرده‏اند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مى‏نويسند، نبايد حرف‏هاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته. اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مى‏توانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه دست اجانب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشه‏هايش يك قدرى هست اگر هيچ نشده بود، اينها را نبايد ما چيز حساب كنيم؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قدرت بود يك چيزى حساب كنيم؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست؟ حالا باز محمدرضا توى مملكت ماست و سلطنت مى‏كند و ساواك هم مشغول به نانجيبى‏هاى خودش است؟ اينها جوان‏ها را مى‏خواهند گول بزنند و جوان ما الحمدالله بيدار شده‏اند و گول نمى‏خورند به اين زودى. اينهايى كه شما را مى‏خواهند سرد كنند و اينكه كارى انجام نشده است، و چيزى نشده است، شما مى‏خواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جاى دنيا همچو چيزى نبوده، جاهاى ديگر بيست سال، سى سال، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته باشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشسته‏اند با زور به مردم حكومت مى‏كنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش، از متن جامعه بود اين انقلاب، و

صحيفه نور ج 12 صفحه 113

همه هم اسلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انجام گرفته. ما ديگر چيزى، معطلى در اين باب نداريم، بعد بايد سازندگى‏ها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلم‏هاى مسموم، اين مجله‏ها و بعضى روزنامه‏هايى كه در خدمت ديگران هستند و مع‏الاسف به آنها اجازه نشر مى‏دهند هر روز، اينها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مى‏خوانند، يا در مدرسه مثلاً فيضيه مى‏خوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هدف واقع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فيضيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است، ايجاد را مى‏شود، سه روز رفتيد در قم و بحمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است. بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.

اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم

و من اميدوارم كه اين ائتلاف شما با هم يك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بتوانيد دانشگاه‏ها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، ما هر بنگاهى را كه، هر كارخانه‏اى را، از آن چيزى ك بيرون مى‏دهد مى‏فهميم چيست. آن كارخانه‏اى كه شكر بيرون مى‏دهد مى‏بينيم شكرش چطور است بعد مى‏فهميم كارخانه‏اش چطور است. آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مى‏دهد ما مى‏فهميم چطور است. ما از اين محصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده، اين محصولش چه بوده. اين آقايانى كه مى‏گويند كه ما خودمان در اين يك سال دانشگاه را چه كرديم، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كرده‏اند؟ محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال مثلاً يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران، درست شده است؟ دانشگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و به ديگران مربوط نباشند؟ اين كمونيست‏ها از كجا آمده‏اند؟ اين ماركسيست‏ها از كجا آمده‏اند؟ از توى دانشگاه‏ها. ما معلم‏ها را از اينها مى‏فهميم، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است. يك عده‏اى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند ميليون جمعيت در آن بايد باشد و در عرض اين پنجاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون، حالا گلستان بود مملكت ما، محتاج به جنگ نبوديم، محتاج به نهضت نبوديم، محتاج به انقلاب نبوديم. محصول آنجا يك محصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كردند. اينهايى كه در اين پستها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانه‏ها در راس امور وارد شدند و همه‏اش براى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 114

جنگ و نزاع كنيم؟ دانشگاه ديگر مركز اين سنگربندى‏ها مى‏شد؟ ادارات ما به اين صورت در مى‏آمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت، دانشگاه در خدمت ديگران بوده است، جوان‏هاى ما را دانشگاه‏ها اينطور كردند. الان هم دنبال اين هستند كه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مى‏گوئيم دانشگاه اسلامى، ما مى‏خواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كه اين ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه، تربيت بر ضد بوده است.

آموزش و پرورش لفظى بوده است كه وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بوده است، نه پرورش، پرورش. آموزش اين بوده است كه جوان‏هاى ما را گرايش غربى و شرقى مى‏دادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مى‏آورده‏اند و همين چيزهايى كه مى‏بينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مى‏آورند كه از دستشان بگيرند اين را. بخواهيد كشورتان كشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامه‏ها را خود دانشگاهى‏ها و خود علماى حوزه برنامه‏ها را تنظيم كنند كه يك آموزش موافق با احتياج مملكت، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نمى‏خورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح، كه از دانشگاه وقتى بيرون مى‏آيند مستقل در فكر باشند، مستقل در عمل باشند، تحت تاثير گرايش‏هاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خودشان باشند نه خدمت به ديگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است. ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سال ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مى‏كشند و كار مى‏كنند، مى‏فهميم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمان‏ها را از آن طرف بريزند، كمونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هستيم و منتظر بدترش بايد باشيم. لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما همراهى و كمك كند و به زحمت‏هاى شما علما و شما دانشمندان، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.

والسلام عليكم و رحمه‏الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:32 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 115

تاريخ: 4/3/59

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

مجلس محل طرح مسائل دلخواه اسلام و مردم است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مى‏برم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسان‏ها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مى‏كنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مى‏كنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد بيان كردند.

من چند كلمه‏اى كه مى‏خواهم در حضور آقايان عرض كنم از باب اينكه امر شده است به تذكر، ((فان ذكرى تنفع المومنين)). تصادف خوبى است كه امروز كه آقايان در اينجا تشريف دارند و با هم مواجه هستيم - كه - مواجه با ملت هستيم، تمام ملت خلاصه در وجود شما آقايان است، تصادف خوبى است كه با روز عيد مباركى مصادف شده است و از آن بهتر اين است كه روز گشايش مجلس اسلامى در روزى است كه عدالت در عالم متولد شده است، روزى است كه اميرالمومنين سلام الله عليه به دنيا آمدند، اين مظهر همه عدالت‏ها و اعجوبه عالم هستند و از صدر عالم تا ابد به جز رسول اكرم كسى به فضيلت او نيست. اين را ما به فال نيك مى‏گيريم و اين فكر را مى‏كنيم كه آقايان كه در يك روزى كه مظهر عدالت خدا، پرتو عدالت انسانى در آن روز متولد شده است و شما مجلس را در آن روز افتتاح مى‏كنيد بدانيد كه بايد همان رشته را، همان رشته على عليه السلام را پيروى كنيد. من در بعضى مجالس زمان رضاخان رفته‏ام در مجلس، به عنوان تماشاگرى و مجالس ديگرى هم كه از آن زمان تا اخير بوده است شنيده‏ام. آنجائى كه من ديده‏ام، مجلس، مجلس شورا نبوده است، مجلس مبارزه بين افراد در آمال خودشان بود، جنگ و نزاع بود، حتى بعضى اشخاص كه اشخاص صحيحى بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ مى‏كردند در مجلس كه وارد مى‏شدند مثل اينكه ملزم مى‏شدند به اينكه نظير آنهاى ديگرى كه به طور غير اسلامى رفتار مى‏كردند، گاهى هم بعضى از آنها منحرف بشوند. مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است كه بايد متفكرين، آقايان مسائلى كه مايحتاج ملت است و كشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت كنند، مباحثه كنند فقط

صحيفه نور ج 12 صفحه 116

آن چيزهائى كه مربوط به ملت است و به اسلام. مجلس شوراى اسلامى كه شما آقايان وكيل هستيد از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه بايد آنكه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود و به ترتيبى كه مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامى باشد. اغراض شخيصه را بايد همه ما كنار بگذاريم. فرضا كه من با شما خداى نخواسته يك حساب و خرده دارم اين در مجلس نبايد، در مجلسى كه مجلس اسلامى است نبايد اين خرده حساب‏ها را آنجا به آن رسيد. مجلس شوراى اسلامى در يك محفظه سربسته نيست كه اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پيدا شد همان اجزاه خود مجلس بفهمند، اين سرباز است و راديو و تلويزيون اين را منتشر مى‏كند همه ايران مى‏بينند و مى‏شنوند و خارج از ايران هم تا آنجائى كه موج اينها مى‏رود آنها هم مى‏شنوند و مى‏فهمند كه چه شده است. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته از اول صف آرائى بشود براى جنگ اعصاب و آن مجالسى كه در زمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوايش تكرار بشود، اين مجلس اسلامى نيست و آقايان به وظيفه شرعى و الهى خودشان عمل نكرده‏اند. من اميدوارم كه آقايان بدون اينكه جهات نفسيت را در نظر داشته باشند و بدون اينكه اغراض خودشان را و مخالفت‏هاى شخصى كه با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چيزى كه وكيل او، به آن چيزى كه در آن چيز وكيل هستند، انديشه كنند و مباحثه كنند و شور كنند. شورى كه در محيطى واقع شد كه اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمى‏شود، منتهى به آن مسائلى كه در آن مجلس‏ها و بعضى از آن مجلس‏ها واقع مى‏شد كه انصافا شرم آور است نمى‏شود بايد همانطورى كه تا حالا تحولات زيادى پيدا شده است در اين ملت شما كه وكيل از جانب ملت هستيد و عصاره فضائل ملت هستيد، بايد در آنجا همان معنائى كه مامور آن شديد از طرف ملت، همان معانى باشد. ملت يك ملت اسلامى است و اسلام را مى‏خواهد و احكام اسلام را مى‏خواهد شما وكيل نيستيد كه برويد آنجا بنشينيد و حساب‏هائى كه خودتان با هم داريد صاف كنيد اگر يك همچو كارى بشود، اين انحراف است و غصب است آن محل براى شما. شما بايد (انشاءالله همين طور هم هست) شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد و از براى همه كشور، براى اينكه مطالب شما به همه كشور بسط پيدا مى‏كند. وقتى كه همه مردم در تمام كشور ديدند كه اين وكلايشان با راستى و صداقت در خدمت كشور هستند و در خدمت اسلام هستند و مناظره‏هائى كه مى‏كنند مناظره‏هاى اسلامى است و بحث و تفتيش اسلامى است، اين يك تعليمى مى‏شود به همه افرادى كه در اين كشور هستند و به آنجائى كه اين موج‏ها مى‏رسد در خارج كشور. مابايد همه قشرها را تربيت كنيم. شماها بايد در مجلس كه مى‏رويد علاوه بر اينكه مسائلى كه طرح مى‏شود كه مورد احتياج ملت است بايد آنها را در آن طرح كنيد، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشويد و با آن سلاح مردم را تربيت كنيد كه وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پيدا باشد. از مجلس منعكس مى‏شود كارهاى شما، علاوه بر اينكه خداى تبارك و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا و پرونده‏هاى همه شما پيش اوست و همه عالم، علاوه بر اينكه بايد ملاحظه كنيد كه در حضور خداى تبارك و تعالى هستيد و هر نفسى كه مى‏كشيد در

صحيفه نور ج 12 صفحه 117

حضور او هست و هر كلمه‏اى كه ادا مى‏كنيد در محضر مبارك خداى تبارك و تعالى هست و در محضر خداى تبارك و تعالى و برخلاف دستور او جرم عظيمى است و بايد ناظر بدانيد خدا را بر اعمال خودتان، بايد شما ديگران را هم تربيت كنيد همه اشخاصى كه در هر مركزى هستند بايد آن مركز را به صورت يك تعليم‏گاه در آورند همانطورى كه در صدر اسلام آن كه رئيس دولت بود و آن كه سردار بود، سردار لشگر بود با اعمال خودشان مردم را تربيت مى‏كردند، با حرف‏هاى خودشان، با كردار خودشان مردم را تربيت مى‏كردند. بايد ما كه دعوى اين را داريم كه مسلمان هستيم و تابع اولياى اسلام هستيم، بايد ما هم با كردار و رفتار خودمان تربيت كنيم مردم را. اگر خداى نخواسته انحرافى در مجلس پيدا بشود، چون منعكس مى‏شود به همه جا ممكن است كه انحراف در سطح گسترده‏اى پيدا بشود و مسووليت بزرگ باشد. چنانكه اگر انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب كنيد، اجر بسيار بزرگى را داريد، اجر انبيا را داريد. از الان بناى بر اين نگذاريد كه ما يك جبهه كذا و يك جبهه كذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نيست، مباحثه است، مباحثه، مباحثه نرم اسلامى. مى‏خواهيد هر كدام مسائلى كه داريد به ديگرى بگوئيد با برهان، با بيان، البته بايد بگوئيد اما مبارزه نداريد با هم. همه براى اسلام هستيد و خدمتگزار اسلام هستيد و مى‏خواهيد براى اسلام خدمت بكنيد. از حالا بنا نگذاريد به اينكه يك جبهه بندى كنيد، يك دسته اين طرف، يك دسته آن طرف و همان كارهائى كه در مجالس سابق مى‏كردند و همان دعواها و نزاع‏هائى كه به انحطاط مى‏كشيد خودشان و ملت را و من نمى‏دانم آيا در مجالس خارج از اين كشور يك همچو نزاع‏ها و داد و قال‏ها و بدگوئى‏هائى بوده است كه تقليد كردند اينها از آنها يا نه ابتكار بوده، اين را من اطلاع ندارم، لكن على ايحال، چه تقليد از ديگران بوده است و چه ابتكار خودشان بوده است، يك امر بسيار مشوه بدى بود كه تلخى او در ذائقه بايد بماند تا آخر و من اميدوارم كه كارهاى شما آن تلخى‏ها را از ذائقه‏ها بزدايد.

كفران نعمت، كار شكنى و تضعيف يكديگر موجب انحطاط و سقوط مى‏شود

و يك مطلبى كه باز مى‏خواهم عرض بكنم كه دنباله همين است، اين است كه الان كشور ما اول عملش و اول كارش است. بحمدالله تا حالا تمام آن چيزهائى كه يك حكومت لازم دارد، محقق شده است، لكن باز اول كار است در اين كار يك ويژگى‏اى هست كه بعدها آن ويژگى ديگر ممكن است نباشد. حالائى كه از خارج و داخل به كشور ما هجوم مى‏شود، در داخل با طرح مختلف، قلم‏هاى مختلف، مجله‏هاى مختلف و گويندگان مختلف و اشخاصى كه شلوغ مى‏كنند در اين مملكت، ابتلاء هست و از خارج هم كه با قدرت‏هاى بزرگ، محل ابتلاى ما هست، ما اگر بخواهيم براى كشورمان، براى اسلام پيروزى حاصل بشود، بايد كارشكنى نكنيم از هم، بايد همه يكصدا باشيم. قضيه هدايت مساله‏اى است، قضيه كارشكنى مسأله ديگر، هدايت بايد كرد. مركز همه قانون‏ها و قدرت مجلس است. مجلس هدايت مى‏كند همه را و بايد بكند، اما بناى بر اين نباشد كه مجلس دولت را ضعيف كند و بناى بر اين هم نباشد كه دولت مجلس را ضعيف كند، تضعيف هم يك، تضعيف خودش

صحيفه نور ج 12 صفحه 118

هم هست. اگر رئيس دولت، رئيس جمهور تضعيف كند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط مى‏كند و اگر مجلس تضعيف كند دولت و رئيس جمهور و آنهائى كه اجرا مى‏خواهند بكنند، اين خودشان هم تضعيف مى‏شوند و امروز صلاح نيست. اگر چنانچه در يك وقتى هم يك همچو مطلبى واقع بشود، آن هم يك جرم است، امروز اين مسأله جرم بسيار بزرگ است براى اينكه در آن مواقعى كه مملكت ما ابتلاء به اين مصائب ندارد، خوب يك كار خلاف است اما كار خلافى نيست كه مملكت ما را تهديد به نابودى و شكست بكند اما امروز كه مملكت ما وضعش اينطورى است و نمى‏توانند آنهائى كه عمال خارجى هستند و خود خارجى نمى‏توانند ببينند كه در ظرف يك سال و دو سه ماه، چند ماه، تمام كارهائى كه در چندين سال انجام نگرفته اينجا انجام گرفت، اين را نمى‏توانند ببينند، اينها از اول هى خيال مى‏كردند كه خوب، به خودشان وعده مى‏دادند كه اصللاً جمهورى اسلامى، اين پا نمى‏گيرد اصلش با او مخالفت مى‏كردند ((جمهورى، نه، لازم نيست اسلامى باشد، جمهورى ملى باشد)) ما از اين ملى‏ها هيچى نديديم جز خرابكارى، اگر يك نفرشان آدمى بود كه صحيحى بود، اسلامى بود كه صحيح بود، ما نديديم چيزى از اينها. همه ما اسلامى پيش برويم، با برنامه اسلامى پيش برويم. پيروزى ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوه‏اى، مرهون اسلام است. اسلام به ما اين پيروزى را داده است اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا كرده است و اين نعمت را اگر چنانچه شكرگزارى نكنيم ممكن است كه يكوقتى خداى نخواسته از ما بگيرند. شكرگزاريش به اين است كه همانطورى كه در اول همه دست‏ها بلند شد كه ما اسلام را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم، خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و اعطا كرد، اگر ما از حالا اين دست‏ها را كنار بزنيم، يكى از اين طرف برود و يكى از آن طرف برود و يكى يك چيزى بگويد و يكى يك چيز ديگرى بگويد و جبهه بندى بشود و دولت با مجلس، مجلس با دولت و همه با هم به هم بريزند ممكن است كه عنايت خدا به واسطه كفران نعمت برداشته بشود و ما انحطاط همه چيز پيدا بكنيم و كشورمان باز برگردد به حال سابق، به همان ظلم‏ها و همان ستم‏هايى كه همه ديديد و همه ديديم. شكرگزارى به اين است كه شماهائى كه وكيل ملت هستيد كارشكنى براى دولت نكنيد، هدايت كنيد، هر جائى كه پا را كنار مى‏گذارند هدايتش بكنيد، دولت هم هر كس شود و هر كس هست و نخست وزير هم هر كس هست، دولت هم هر كس هست، آنها هم كارشكنى براى مجلس نكنند، آنها قوه مجريه هستند همه روى قانون عمل بكنند. اين قانونى كه ملت برايش راى داده است، همين راى نداده است كه روى طاقچه بگذاريد و كارى به آن نداشته باشيد، برويد مشغول كار خودتان بشويد. اين قانون بايد دست همه باشد و همه خدود را قانون معين بكند. قانون براى مجلس حدود معين كرده است، تخلف از اين حدود نشود. براى رئيس جمهور تحديد كرده، حدود قرار داده، او هم تخلف نكند. براى نخست وزير و امثال اينها و دولت‏ها حدود معين كرده، آنها هم نبايد خارج بشوند. هر كه خارج بشود از حدود، بايد اين را تنبه بدهند، هدايت كنند او را.

صحيفه نور ج 12 صفحه 119

تكليف بر حركت در مسير خدا بدون خوف از چپ و راست

و شماها هم من اميد اين را دارم كه چهره‏هاى نورانى كه در مقابل من واقع شده‏اند بدانند كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى هم هستيد و بايد براى اسلام و براى احكام و براى احكام اسلام (كه به ما منت گذاشته است و همه پيروزى‏هاى ما به واسطه اوست) خدمت بكنيم و با كمال قدرت خدمت بكنيم. خوف اين معنا را نداشته باشيد كه اگر در مجلس شما يك مطلبى را بگوئيد، پيش روشنفكرها اين خوب نيست. شما نماز هم اگر بخوانيد بعضى از اين روشنفكرها پيششان خوب نيست، شما اگر دعا هم بخوانيد بعضى از اينها پيششان خوب نيست. من نمى‏گويم همه روشنفكرها، روشنفكر خوب در همه طبقات هست اما آنهائى كه از اولى كه اين جمهورى اسلامى خواست پايش را بگذارد در اين مملكت مخالفت كردند و آنهائى كه به اسم خدمت به خلق مى‏خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. شما خوف هيچ كس را نداشته باشيد، نه خوف چپى‏ها را داشته باشيد، نه خوف راستى‏ها را داشته باشيد. شما در مسائل قانون اساسى است و اسلام و قانون اساسى هم تابع اسلام است بايد به اسلام فكر بكنيد، نبايد فكر كنيد كه حالا كه در فلان كشور كذا چه جور واقع شده ما هم خوب است كه التقاطى باشيم، يك قدرى بگوئيم خدا، يك قدرى هم بگوئيم چيز ديگر. مستقيم باشيد و با استقامت كارتان را پيش ببريد پشتيبان شما خداست. از هيچ چيز، از هيچ قوه نترسيد من نمى‏گويم كه شما بر همه قوه‏ها غلبه مى‏توانيد بكنيد. ما كه چيزى نداريم، همه چيز ما دست دشمن ماست. من عرض مى‏كنم كه وقتى بنا شد كه ما به تكليفمان عمل بكنيم و ما آن راهى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم براى ما شكست هيچ نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا اين است كه ما پيش مى‏بريم كه شكست هيچ نيست و يا اين است كه نه، مى‏آيند و ما را عقب مى‏زنند، ما تكليفمان را عمل كرده‏ايم، چه شكستى است؟ سيدالشهدا هم شكست خورد در كربلا، اما شكست نبود اين، كشته شد و زنده كرد يك عالمى را. امير المومنين هم در جنگ‏ها، در جنگ صفين شكست خورد لكن شكست نبود اين، او به خدمت اسلام بود و براى خدا كار مى‏كرد، كسى كه براى خدا كار بكند، هيچ وقت شكست در آن نيست، برد با آنهاست. شما خوف اين را نداشته باشيد كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف مثلاً مسلك ماركسيسك بگوئيد، بگويند كه اينها چه عقب مانده هستند، خود آنها عقب مانده‏اند. همان‏هائى كه ادعاى نمى‏دانم كمونيستى و كذا مى‏كنند خود آنها از همه قلدرتر و از همه ديكتاتورترند و ملت‏هايشان را همه به بند كشيده‏اند، آزادى در آن ممالك نيست براى كسى، همانطورى كه در ممالك غربى هم آزادى نيست در كار، صحبت آزادى، حرف آزادى است. اگر آزادى باشد، اين سياه‏هاى بيچاره چه كرده‏اند كه اينطور تحت فشارند؟ در هيچ جاى دنيا شما خيال نكنيد كه اين طرح‏هائى كه مى‏دهند و اين بساطى كه درست مى‏كنند يك واقعيتى باشد و بخواهند روى آن رفتار بكنند. اين مجلس‏هاى كذا كه در دنيا درست شده است و به دست قدرتمندها درست شده است و لهذا حق وتو دارند، همه از آن قدرتمندها، اينها همه بازى است براى بلعيدن ماها، اين يك مانور سياسى است كه با آن ماها را اغفال كنند و ماها با ببلعند. شما نبايد گول از اينها بخوريد و تحت

صحيفه نور ج 12 صفحه 120

تاثير نه شرقى‏ها واقع بشويد و نه غربى‏ها وارد بشويد، شما آنطورى كه اسلام مقرر فرموده است عمل بكنيد، اگر هر كس هم هر چه به شما بگويد اعتنا به او نكنيد. اسلام مدنظر شما باشد و اين را بدانيد كه آنهائى كه با اين مجلس مخالفند و آنهائى كه با اين انقلاب مخالفند و آنهائى كه با اسلام مخالفند هر كارى بكنيد آنها به مخالفت خودشان ادامه مى‏دهند منتها يك وقتى با يك بهانه است بعد يك بهانه ديگر پيدا مى‏كنند. شما توجه داشته باشيد كه اسلام به اسلام خدمت كنيد و به كشور خودتان خدمت كنيد. شما وكيل مردمى هستيد كه همه اسلام را مى‏خواهند و همه كشور خودشان را مى‏خواهند و شما بايد براى اين ملت خدمت بكنيد، به آن چيزى كه شما را وكيل كرده است خدمت بكنيد، اگر انحراف پيدا كنيد برخلاف ملت، خيانت كرده‏ايد به وكالتى كه داريد. و من اميدوارم كه انشاءالله شما با كمال قدرت، با كمال عزت و عظمت اين نهضت را به پيش ببريد و مجلس، يك مجلس اسلامى اخلاقى همه چيز تمام باشد و شما معلم اخلاق جامعه باشيد و همه جامعه هم پشتيبان شما باشد و همه‏تان يك هويت بين دولت و ملت و ارتش و مردم همه يك هويت باشيد، همه اعضاى يك انسان باشيد، همه در خدمت انسان كامل كه رسول اكرم (ص) است باشيد و همه به منزله اعضاى او باشيد براى خدمت و اگر اينطور شد، پيروزى نصيبمان هست و اگر خداى نخواسته انحرافات پيدا شد و اغراض شخصيه پيش بيايد و نمى‏دانم مسندها بحث بشود و مقام‏ها طرح بشود و امثال اينها، اين اولاً انحطاط اخلاقى زياد است و انحطاط در پيشگاه خداست و ثانياً خوف اين است كه نتوانيد اين بار را به منزل برسانيد.

خداوند انشاءالله همه شما را تاييد كند و همه ما را و همه مسلمين را تاييد كند و همه را از شر شيطان بزرگ و آنهائى كه دنباله او هستند حفظ كند و ما را از شر نفس اماره بالسوء حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 130

تاريخ: 10/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ساير قواى انتظامى

شما بايد همچون على (ع) در مقابل دشمن كوبنده و در بين خودتان رحيم باشيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين عيد سعيد را به همه ملت ايران و بخصوص سپاه پاسداران و ساير قواى انتظامى تبريك عرض مى‏كنم. اين روزى است كه به واسطه تولد مولا عليه السلام كه تولد عدالت مطلق و تولد رحمت الهى است، به همه شماها تبريك عرض مى‏كنم. من اميدوارم كه اين عدالت كه به چهره تابناك على بن ابيطالب سلام‏الله عليه ظاهر شده است، در ملت ما و بخصوص قواى انتظاميه جلوه‏گير شود. شماها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و پاسدار اسلام و قرآن هستيد بايد به همان نحو كه مولا عليه‏السلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتداى به آن حضرت كنيد و با عدالت با مردم و بين خودتان رفتار كنيد و با عطوفت. از خاصه‏هائى كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر مى‏فرمايد، اين است كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بر كفار شديد هستند و كوبنده، و در بين خودشان رحيم و با رحمت رفتار كنند. ما اگر بخواهيم بفهميم كه مؤمن هستيم و تابع دستورات اسلام هستيم، بايد اين ميزان را در خودمان ببينيم هست و براى مشركين توفنده و كوبنده و براى مسلمين رحمان و رحيم و با رحمت. من اميدوارم كه اين عدالتى كه به يمن وجود اسلام و اولياء اسلام در بين بشر آمد، ما بتوانيم بعد از دو هزار و پانصد سال ظلم و رژيم ظالم و بعد از پنجاه سال خيانت و ظلم، ستم و چپاولگرى بتوانيم انشاءالله تعالى در ايران اولاً و در ساير جهان بعدها پياده كنيم.

اين تحول روحى معجزه آسا را حفظ كنيد

برادران بايد متوجه باشند كه هر صفت كمالى كه در دنيا بخواهد باشد، هر شخصى بايد از خودش شروع كند. شما اگر بخواهيد انقلاب اسلامى و انقلاب فرهنگى در ايران پياده كنيد بايد اين انقلاب اول از باطن خودتان باشد، روح شما منقلب بشود و بحمدالله تعالى در اين نهضت و در اين انقلابى كه واقع شد، روح ملت ما و خصوصاً جوان پاسداران، سربازان، انقلاب پيدا كرد. انقلاب معجزه‏آسا آنكه، آن روحى كه با سالها مجاهدت نمى‏شد متحولش كرد به يك روح انسانى، فداكار براى انسان و اسلام، كان در يك شب واقع شد. جوانان ما را كه در طول تاريخ و خصوصاً در اين اواخر كشانده بودند به مراكز فساد و نقشه اين بود كه جوانها به مراكز فساد كشيده بشوند تا ميدان

صحيفه نور ج 12 صفحه 131

خالى بشود براى چپاولگران، در اين انقلاب به طور معجزه‏آسا از مراكز فساد كشيده شدند به ميدان مبارزه. آنهائى كه فكر نمى‏كردند جز براى عياشى و امثال ذلك، يكدفعه متحول شدند به يك انسان‏هائى كه پشت كردند به آن رژيم و به آن پيوندهائى كه رژيم در اين عالم در ايران درست كرده بود، به آنها پشت كرده و روى به قرآن كريم و به اسلام آوردند. مبارك باد بر شما اين روز و مبارك باد بر شما اين تحول. لكن از حالا به بعد هم ما احتياج داريم كه اين تحول روحى محفوظ بماند، احتياج داريم همه ما به اسلام و تعاليم عاليه اسلام، به اينكه اين تحول روحى كه در اول حاصل شد و معجزه‏آسا بود، اين را حفظ كنيد، در فكر پيشرفت باشيد، در فكر اين باشيد كه به جلو برويد، بر نگرديد به عقب. اگر انحطاط اخلاقى يا فكرى حاصل بشود، اين برگشت به عقب است و ارتجاع و اگر پيش برويد و با همان خلقى كه در مبارزه براى شما پيدا شد و همان تحولى كه در اول انقلاب براى شما پيدا شد و با همان تحول، بساط ظلم را به هم پيچيديد، انشاءالله رو به قرآن مى‏رويد و رو به اسلام و رو به خدا، صراط مستقيم، همان راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است. راه همين است، راه مستقيم همين است. آن راهى كه شما در سوره حمد در نماز مى‏خوانيد كه اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالين صراط مستقيم همين صراط اسلام است كه صراط انسانيت است، كه صراط كمال است كه راه به خداست. سه راه هست، يك راه مستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك راه غربى ضالين. شما به همين راه مستقيم كه راه انسانيت، راه عدالت، راه جانبازى براى اسلام و عدالت اسلامى است برويد. اين راه مستقيم را اگر چنانچه بدون انحراف به اين طرف و آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مكتب‏هاى فاسد طى كرديد، اين راه مستقيم، منتهى به خدا مى‏شود. آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيماً رد مى‏شويد. جهنم باطن اين دنياست. اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا راست منحرف نشديد، از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مى‏كنيد و به چپ يا راست متمايل نمى‏شويد، كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل شويد جهنم است. راه خدا مستقيم است. صراط الذين انعمت عليهم صراط، راه آنهائى كه خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است، نعمت اسلام، بزرگترين نعمت، نعمت انسانيت، بزرگترين نعمت شما به همين راه مستقيم، در همين راهى كه آمديد و براى اسلام آمديد و براى پاسدارى از اسلام آمديد و همه ما و همه ملت بايد پاسدار باشد و پاسدار از اسلام و قرآن كريم باشد، اين راه مستقيم است. راه پاسدارى از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، اين راه مستقيم است. اين همان صراط مستقيمى است كه شما در نماز از خدا مى‏خواهيد. انحراف پيدا نكنيد كه انحراف يك طرفش مغضوب عليهم است و يك طرفش والضالين است. گمراهان، آنهائى كه خداى تبارك و تعالى به آنها غضب كرده و آنهائى كه گناهكار هستند، هر دوى آنها راهشان به جهنم است، برادران! تا اينجا آمديد خوب آمديد و خدا به شما توفيق بدهد. از اينجا به بعد هم خوب برويد و خداوند شما را تأييد كند. شما با خودتان، با خداى خودتان قرار بدهيد

صحيفه نور ج 12 صفحه 132

كه اين راه را به آخر برسانيد و قرار بدهيد كه سربازان اسلام باشيد تا آخر و انشاءالله دست تمام مغضوب عليهم و الضالين را از اين مملكت كوتاه كنيد. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و من خدمتگذار همه شما و دعاگوى همه شما هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 135

تاريخ: 14/3/59

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركت‏كننده در كنفرانس بين‏المللى بررسى مداخلات آمريكا در ايران

وحشت كارتر از بررسى مداخلات آمريكا در ايران دليل مجرم بودن اوست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلوم‏ها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأت‏ها به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند و از شخصيت‏هاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا از محاكمه اين اشخاصى كه در سفارت اينجا كه به اصطلاح ما لانه جاسوسى است وحشت دارد؟ اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است و اگر دولت آمريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است و سفارتخانه او مثل سفارتخانه‏هاى صحيح هست، اين بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأت‏هائى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود؟ مگر چه كرده است؟ مگر دولت آمريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است و به قوانين بين‏المللى احترام گذاشته است و با ايران به طور ظلم و جور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مى‏كنيم، او بفرستد يك عده‏اى خودش، تجهيز كند يك جمعيت‏هائى از همه اطراف دنيا كه بيايند اينجا و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است، چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است و اين ايرانيانند كه نمك نشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن آمريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است و از شخصيت‏هاى بزرگ ملت خودش هستند و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مى‏خواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مى‏دهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مى‏فهميدند كه يك مسأله‏اى در كار هست كه اين وحشت را دارد، كارهائى انجام شده است كه اين وحشت را دارد.

كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرت‏ها

مع الاسف ملت‏هاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال

صحيفه نور ج 12 صفحه 136

مى‏شوند. گفته مى‏شود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مى‏شود، ملت‏هاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بين‏المللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بين‏المللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بين‏المللى هم مشاهده مى‏كرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مى‏رفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آنها را مى‏ديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بين‏المللى اول. جنگ بين‏المللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، آمريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلح‏مان بدتر از حال جنگ‏مان بود و در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتى كه انگلستان و آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم، نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مى‏شد در دانشگاه‏هاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرح‏هائى كه ريخته مى‏شد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتاب‏هايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جمله را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است (كه) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسأله بود منتها آن را خود انگليس‏ها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبت‏هايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مى‏نوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مى‏شناسيم و هم محمد رضا را و دستگاه‏هاى دولتى را با اين كلمه مى‏توانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست.

ما نمى‏توانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم

ما مى‏خواهيم ببينيم كه اين ملت چه مى‏گفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به

صحيفه نور ج 12 صفحه 137

فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعه ديگر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مى‏خواستند جنگ بكنند؟ چه مى‏گفتند اينها؟ مردم در پانزده خرداد چه مى‏گفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مى‏گفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند و از قرارى كه مى‏گفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مى‏كرده، اينها چه مى‏گفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست، اينها چه مى‏گفتند؟ چه مى‏گويند؟ مع الاسف تمام رسانه‏هاى گروهى خارج و بعضى از داخلى‏ها همه در خدمت ابرقدرت‏ها هستند ما مى‏توانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همه روزنامه‏هاى خارج به ضد ما چيز مى‏نويسند، همه راديوها و تلويزيون‏هاى خارج به ضد ما پخش مى‏كنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شده‏اند و ريخته‏اند به جان مردم و دارند قتل عام مى‏كنند همه را و پستان‏هاى زن‏ها را مى‏برند و چه مى‏كنند و چه مى‏كنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مى‏رساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانم‏ها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مى‏توانيد، همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد. ما مى‏خواهيم كه آنى كه حقيقت است، هيچ نمى‏خواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مى‏خواهيم طرفدارى از حقيقت بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مى‏كنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را هميشه عزادار خواهد بود مى‏بينيد كه اين ملت چه مى‏گويد، پانزده خرداد با آنها چه كرده است، هفده دى با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سال كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسأله‏اى داشتيم، يك مسأله قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسى‏هاى زمان رضاخان و محمدرضا، خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مى‏توانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمين‏هائى كه در محبس‏هاى اينها موجود است با اين جوان‏هاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مى‏داد نگاه كرده‏ايد ببينيد كه آنهائى كه خودشان را نشان مى‏دهند يكى دو تا مورد است اين فعل كه چه بوده است قصه؟ شما مى‏دانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مى‏دانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوان‏هاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مى‏كنم كه شما هم نتوانيد. فردا وقتى كه رفتيد در محل‏هاى خودتان، شروع كنند آن قلم‏هاى اجير و آن خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرف‏هاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرت‏تان حق را بگوئيد.

ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد

ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 138

نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مى‏كرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرت‏ها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمى‏دهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كرده‏اند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكننده‏تر است. ما را اينها مى‏خواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار داده‏اند و مع‏الاسف اين دولت‏هائى كه ادعا مى‏كنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مى‏شود كه اينها چكاره‏اند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مى‏كند و اين ملت‏ها، دولت‏ها يعنى، اين دولت‏هائى كه تحميل شده‏اند بر ملت‏ها اينها هم فرمانبردارى مى‏كنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولت‏هاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولت‏هاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمى‏توانند، مى‏ترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولت‏ها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مى‏گيريد ما به شما مى‏دهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مى‏كنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرت‏ها باشيم و زندگانى‏هاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مى‏دهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مى‏دهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مى‏دهد و مى‏گويد كه ما مى‏خواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوان‏ها مى‏آيند و از من استدعا مى‏كنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مى‏كنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مى‏گويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مى‏گويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مى‏طلبند و دعا مى‏خواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مى‏ترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مى‏ترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عده‏اى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مى‏كنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مى‏دهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مى‏خواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مى‏خواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مى‏خواست به روى ما باز بكند يعنى قدرت‏ها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مى‏خواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت

صحيفه نور ج 12 صفحه 139

دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه داده‏اند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سال‏هاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مى‏خواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مى‏خواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مى‏خواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مى‏دهد، خودمان مى‏كاريم و مى‏خوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مى‏خواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكرده‏ايم كفران كرده‏ايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مى‏كنند و كشتى‏هايشان را مى‏آورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مى‏خواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً ناله‏اى مى‏زد يك كشتى از انگلستان مى‏آمد در آب‏هاى خليج، تمام مى‏شد مساله.

امدادهاى غيبى خداوند عامل شكست ظالمين و پيروزى مسلمين

حالا همه كشتى‏هايتان را هم بياوريد اينجا، همه طياره‏هايتان را هم بفرستيد اينجا، مسأله حالا غير سابق است، ما اتكال به خدا داريم، ما براى اين جهان يك مدبر را مى‏دانيم هست. آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز الله اكبر و او همه چيز است چطور همه قوا را كنار زد و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرت‏ها، قدرت‏هاى پائين دست هم دنبال او بودند و ما را نمى‏گذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز بدون تدريب‏(1) نظامى را بر اينهمه قدرت‏ها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دل‏هاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عده‏هاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهائى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياورده‏اند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 140

مى‏خواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شن‏ها ساقط كردند، شن‏ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شن‏ها همه مأمورند. تجربه بكنند باز.

مشت‏هاى گره كرده را كه مشت‏هاى الهى است حفظ كنيد

لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مى‏كنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند كه دست‏هائى كه الان در كار هست و مى‏خواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنت‏شان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمى‏دارد و شما به همان حال‏ها مى‏افتيد. حفظ كنيد، حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى شهادت نمى‏كنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوائى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من وعده پيروزى به شما مى‏دهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما ان تنصروالله ينصركم اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشت‏هاى گره كرده را كه مشت‏هاى الهى است حفظ كنيد و از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان را مى‏رويم و آن راه خداست.

بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين

و من اميدوارم كه اين هيأت‏هائى كه آمدند و رسيدگى كردند گرچه نمى‏توانند رسيدگى كنند، آنها نمى‏توانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما داده‏اند و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد و آن چيزهائى كه در آنجا هست كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد آنوقت تصديق مى‏كنيد كه مسأله، مسأله گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست اين چيزى است كه قلم خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوئيد ديپلمات‏ها، والا اگر اينها را ببينند مى‏فهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند تا همه از زير بار اين ابرقدرت‏ها خارج بشوند و مسأله‏اى است كه بايد بشود. مسأله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كرده‏اند، بيدارى اول قدم است، او قدم يقظه است. در سير عرفانى

صحيفه نور ج 12 صفحه 141

هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است. بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملت‏هاى مسلم، ملت‏هاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شده‏اند و سياه‏هاى آمريكائى كتك اين بيدارى را مى‏خورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 124

تاريخ: 8/3/59

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

ميزان حاكميت الله در نفوس، محكى براى سنجش ايمان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايان متشكرم كه در اينجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند كلمه‏اى عرض كنيم. خداى تبارك و تعالى يك ميزانى در قرآن كريم قرار داده است كه با آن ميزان ما بايد خودمان را و ديگران را بشناسيم. مى‏فرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونم من النور الى الظلمات. ميزان در مؤمن و غير مومن، مؤمن واقعى و غير مؤمن اين است كه كتاب خدا مى‏فرمايد كه اگر چنانچه مؤمن است، خداى تبارك و تعالى ولى اوست و مومنين را خداى تبارك و تعالى از همه ظلمت‏ها، از همه تاريكى‏ها، از همه چيزهائى كه انسان‏ها را محجوب مى‏كند از حق تعالى، از همه اينها اخراج مى‏كند و در نور وارد مى‏كند. اين انسانى كه در اينجا غرق حجاب‏هاست، غرق ظلمات است، اگر چنانچه ايمان واقعى بياورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج مى‏كند و به نور وارد مى‏كند. يك قلب ظلمانى كه در اين عالم تمام چيزهايش حجاب است براى او، اين حجاب‏ها را خداى تبارك و تعالى يكى پس از ديگرى بر مى‏دارد و نور را به جاى آنها مى‏گذارد كه نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهيم خودمان را بسنجيم و كسانى كه مدعى هستند بسنجيم، بايد ببينيم كه اين ميزان، اين دو تا ميزانى كه خداى تبارك و تعالى براى معرفى مومن‏ها و غير مومن‏ها فرموده است، در خودمان هست يا نيست. به مجرد اينكه من يا شما ادعا كنيم كه ما مؤمن بالله هستيم، تا آن محكى كه خداى تبارك و تعالى قرار داده است در ما نباشد يك ادعاى پوچى است. ببينيم كه ما از اولياى خدا هستيم و خدا ولى ماست، يا از اولياى طاغوت هستيم و طاغوت ولى ماست. اگر چنانچه از اين گرفتارى‏هاى عالم طبيعت، از اين ظلمت‏هاى عالم طبيعت شما شما ديديد كه خارج شديد، علاقه‏هايى كه انسان به اين عالم طبيعت دارد، اين علاقه‏ها برداشته شده است يا كم شده، اگر شما خودتان را يافتيد كه هر كارى مى‏خواهيد بكنيد براى خدا مى‏خواهيد بكنيد، حكومت الله در شما و در قواى شما سلطه دارد، شما همه چيزتان، تمام اعضا و قوايتان فرمانبردار حكم خداست. چشم شما احتراز كند ار آن چيزهائى كه موجب ظلمت قلب مى‏شود، الله ولى است. محك بزرگى است كه هركس خودش را مى‏تواند بشناسد، مى‏تواند بفهمد كه اين ايمانى كه ادعا مى‏كند، همان ادعاست يا خير نور ايمان در قلب او وارد شده است و ظلمت‏ها همه بر كنار شده

صحيفه نور ج 12 صفحه 125

است. ما، هر كس، در هر جا كه هستيم و شما در هر محلى كه هستيد، چه در بازار باشيد و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشيد و چه قواى انتظاميه ديگر و چه رئيس جمهور باشيد يا وزير باشيد يا وكيل باشيد يا ساير قشرهاى ديگر، اين حكم عمومى، اين ميزان عمومى، اين محكى كه براى عموم است در اين معنا، اين محك را بايد ما خودمان پيش خودمان وقتى كه آن در شب خلوت هست و شما فارغ هستيد، فكر كنيد كه آيا قلب شما يك قلب نورانى متوجه به نور است يا يك قلب ظلمانى متوجه به آمال شيطانى يا الله است يا طاغوت، اين از اين دو حال خارج نيست، يا حكومت در ما، حاكم در ما الله است يا حاكم در ما طاغوت است. اگر چنانچه ما توجه‏مان به اين دنيا و به اين مسائلى كه بر ما عرضه مى‏شود در دنيا، توجه‏مان به عالم طبيعت است، هر چه مى‏خواهيم براى خودمان مى‏خواهيم، هر كارى مى‏كنيم خدا در كار نيست، ما از طاغوتيم و اولياء ما هم طاغوت است و اگر چنانچه خودمان را تهذيب كنيم، خودمان را تربيت كنيم و از اين غلاف‏هائى كه هست خارج كنيم و به مبداء نور برسيم و قلب ما متوجه به حق تعالى باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگذار حق باشيم هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف كنيم، اين علامت اين است كه ما از ظلمت‏ها يا از بعضى ظلمت‏ها خارج شديم و به نور و بعض مراتب نور وارد شديم. شما آقايان كه در راس سپاه پاسداران هستيد، خودتان را، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد ببينيد كه در اين خدمت، اخلاص داريد براى خدا، براى خدا خدمت مى‏كنيد، براى احكام خدا خدمت مى‏كنيد، براى جمهورى اسلام خدمت مى‏كنيد يا اينكه نه، مقصدتان چيزهاى ديگرى است و اين بهانه است. اين محك را در خودتان آزمايش كنيد، اگر ديديد اغراض خيلى دنبال هم اغراض است كه پيش مى‏آيد، غرض‏هاى نفسانى است، اين من بايد چه باشم، او بايد چه باشد غرض‏هاى حيوانى است، اگر ديديد اينطور است، بايد خودتان را از اين ورطه‏اى كه مهلك است نجات بدهيد. مبادا يك وقت تمام عمر انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمى‏فهميده. اين از امورى است كه اينقدر دقيق است كه خود انسان هم خودش را نمى تواند بفهمد. گاهى انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مى‏رود و نمى‏فهمد. از اول عمر تا آخر عمر دارد روى اغراض نفسانيه عمل مى‏كند، پاسدارى هم اگر مى‏كند، روى اغراض نفسانيه است و به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم كه هست، خدمت نظامى هم كه مى‏كند روى اغراض نفسانيه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم كه مى‏خواند روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد، ملا هم هست و فتوا مى‏دهد روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد. اين معيارى كه خدا تعيين فرموده است اينهاست كه والذين كفروا و اولياءهم الطاغوت ميزان ايمان و غير ايمان، ممكن است كه ما بالفظ و با شهادت به آن چيزهائى كه ميزان است در اسلام، شهادت بدهيم، شهادتمان هم جدى باشد لكن باز در آن محكى كه خدا قرار داده است ببينيم كه ما در آن، در آن جمعيتى كه دو دسته كرده خدا، الذين امنوا و الذين كفرواً بخواهيم بفهميم كه ما از سنخ كفار هستيم ولو در مسلمين، مسلمين و احكام اسلام به ما....، ما مسلمانيم، مسلمان هم اين است كه شهادتين را بگويد و آدابش هم بجا بياورد لكن ايمان يك مسأله فوق اين است، يك مطلبى بالاتر از اين است. ما بايد خودمان را امتحان كنيم به همين ميزانى كه

صحيفه نور ج 12 صفحه 126

خدا قرار داده، بفهميم ولى ما خداست يا ولى ما طاغوت است، ما داريم خدمت به شيطان مى‏كنيم يا خدمت به خدا مى‏كنيم. ما كه داريم درس خوانيم، براى خدا درس مى‏خوانيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان شيطان است. ما كه داريم فتوا مى‏دهيم، براى خدا فتوا مى‏دهيم يا براى هواهاى نفسانى كه همان شيطان است. ما كه در ادارات كار مى‏كنيم، براى خدا كار مى‏كنيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان طاغوت است و شيطان است. اين محكى است كه خدا قرار داده. برادرها! اينجا يك منزلى است كه شما هستيد، از اين منزل بايد برويد، اين خرقه را بايد تهى كنيد، زود و دير دارد اما اينطور نيست كه نباشد، هست، ممكن است يكى صدسال هم زنده باشد لكن خواهد رفت. آيا وقتى مى‏رود در نور وارد مى شود، يا در ظلمت؟ ميزان همين جاست. شما كه پاسدارهاى اسلام هستيد و رفقايتان پاسدار اسلام هستند، ببينيد كه اغراض هست كه شما را وادار كرده به اينها و هر روز يك بهانه‏اى مى‏گيرند و يك كار مثلاً خداى نخواسته مى‏كنيد يا نه شما يك راه مستقيم را، يك صراط مستقيم را داريد مى‏رويد، انحراف از اين طرف و آن طرف نيست؟ صراط مستقيم آن صراطى است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست، مستقيم كه راه صاف است، هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است كه انسان را از راهش باز مى‏دارد و مى‏كشدش به طرف ظلمت‏ها.

ولايت خدا و روحيه الهى زاييده از نهضت را حفظ كنيد

شما كوشش كنيد كه اغراضتان را كم كنيد حتى الامكان تا انشاءالله موفق بشويد كه اغراض در شما بميرد، شما خدمت براى اسلام مى‏خواهيد بكنيد، از اول هم همين طور، وقتى كه اين نهضت و اين انقلاب اسلامى بپا شد همه گروه‏هائى كه در ايران بودند (الا آن منحرف‏هائى كه هميشه منحرفند) اينها همين طور به طور خودكار، هيچ كس نيامد به شما بيخ گوشتان بگويد بيا برويم چه، خودتان اصل فهميديد كه بايد اين راه را رفت، اين راه، راه خداست، شما يك مرتبه‏اش را طى كرديد و او اينكه موانع را كه براى پيشرفت اسلام بود و براى پيشرفت احكام اسلام بود، از بين برداشتيد، البته بعضى موانع هست اما مهمش را از پيش برداشتيد و همه‏تان با هم، همه اهالى اين مملكت با هم يكصدا شدند و در آن حالى كه همه با هم يكصدا مشغول به فداكارى بودند، هيچ طاغوت در كار نبود، الله بود، يك تحول عجيب معجزه آسايى در شما و در ساير قشرهاى ملت پيدا شده بود كه اصلا" فكر اينكه ما يك مقامى داشته باشيم يا اين كار را مى‏كنيم براى مقامى، اين كار نبوده است. آن كسى كه با مشت گره كرده جلوى تانك مى‏رود و زير تانك مى‏رود اين براى مقام ديگر نيست، اين براى خداست. آن كسى كه بدون اسلحه حمله مى‏كند به اسلحه دارهائى كه آنها بدون ملاحظه مى‏زنند، اين ديگر براى اين نيست كه برسد به يك نواى دنيائى، دارد جانش را مى‏دهد، كسى كه از دنيا مى‏خواهد بگذرد، ديگر نمى‏شود براى دنيا باشد. در آن تحول همه‏تان، تقريباً همه آنهائى كه در ميدان وارد بودند زن‏ها، مردها، بچه‏ها، بزرگ‏ها، زن‏ها با بچه‏هاى كوچكى كه در آغوش‏شان بود، در آن حال هيچ ابداً شبهه شيطانى نبود، هيچ آمال شيطانى توى آن نبود، آن حالتان را ياد بياوريد. آن حالى كه بالاى پشت بام‏ها مى‏رفتيد و الله اكبر

صحيفه نور ج 12 صفحه 127

مى‏گفتيد و شياطين در اطراف بودند كه شما را نشانه بگيرند. در خيابان‏ها مى‏ريختند و مقابله مى‏كرديد با آنهائى كه از خدا نمى‏ترسيدند و شما را زير تانك مى‏خواستند بگيرند. آن حالتان را ياد بياوريد. آن حال - حال - حالى است كه ولى شما خدا بود يعنى همه چيزتان الهى بود، همه حركت، حركت الهى بود، شماها يدالله بوديد در آنوقت و اين جماعت، اين جماعت‏هائى كه با هم يكصدا فعاليت كردند اينها يدالله بودند يدالله مع الجماعه آن حال را يادتان باشد، همان حال را حفظش كنيد، نگوئيد حالا تمام شد قضيه و حالا بيائيم سر تقسيم، تقسيمى توى كار نيست، تقسيمى كه نيست، تقسيم مال آنهائى است كه براى آمال دنيايى كار كردند، شما رفتيد جانتان را در طبق اخلاص گذاشتيد و هديه كرديد، براى شكم رفتيد اين كارها را كرديد كه حالا مى‏خواهيد تقسيم كنيد؟! تقسيمى توى كار نيست، از خدا بخواهيد، از خدا اجر بخواهيد. آن چيزهائى كه در دنياست اجر اين نيست كه شما جانتان را فدا كرديد و در طبق اخلاص گذاشتيد حالا عوض اينكه جانتان را فدا كرديد يك خانه مى‏خواهيد، يك دكان خواهيد، يك پست مى‏خواهيد، اصلاً مى‏شود اين عوض او باشد؟! كسى كه همه چيزش را، خودش را، جوانش را، همه چيزش را فدا كرده است اين حالا بيايد بگويد كه يك خانه‏اى بدهيد عوض اين، اين عوض دارد اصلش؟! اين فداكارى جز خدا كسى نمى‏تواند عوض بدهد، اگر همه اين دنيا را به شما بدهند، عوض او نيست. آن حال را حفظ كنيد، برگرديد به آن حال، دوباره شما تحت رهبرى شيطان نباشيد، ولى شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الان هم شما، همان ولايت خدا در شما حكومت مى‏كند و هيچ چيز هم عوض اين نمى‏شود. شمائى كه مى‏رويد در كردستان و فداكارى مى‏كنيد، اين فداكارى در دنيا عوض ندارد كه شما عوض بگيريد. اگر توى ذهن‏تان آمد برويم يك عوضى بگيريم، معلوم مى‏شود براى خدا نبوده، براى دنيا بوده اگر قضيه تقسيم اموال است اين معلوم شد مال دنيا بوده كه حالا مى‏خواهند تقسيم اموال بكنند. در جنگ حنين كه مسلمين پيش بردند و غنائمى به دست آوردند، پيغمبر اكرم (ص) تمام اين غنائم را داد به همين اهالى مكه و ابوسفيان و امثال اينها، همه غنائم را به آن كسانى كه مخالفش بودند داد بعضى‏ها گله كردند كه آخر مثلاً چه، ما هم بوديم فرمود كه شما حاضر نيستيد كه آنها شترها را ببرند و شما پيغمبر همراهتان باشد آنها شتر بردند، قسمت شما پيغمبر است. حيف است انسان فداكارى بكند آنوقت شتر بخواهد. شمائى كه الان بعضى‏تان در، شايد خودتان هم بوديد در كردستان و آن وقايع كردستان و آن فداكارى‏ها، حالا كه برگرديد شتر مى‏خواهيد؟! براى خودتان يك چيزى مى‏خواهيد؟! چيزى مى‏تواند مقابل اين فداكارى باشد؟! بگذريد از اين علائق، اينها، اين علائق همه‏اش ظلمت است، همان ظلماتى است كه خدا مى‏فرمايد و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات . فطرت همه بر نورانيت است. فطرت شما فطرت نورانى است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالت‏ها، به ظلمات كشيده مى‏شود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم، بايد مجاهده بكنيم خودمان را، بايد حساب خودمان را بكشيم قبل از اينكه آنجا حساب از ما بكشند. خودتان حسابتان را بكشيد قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشم‏هاى شما، همه خاطرات ذهن

صحيفه نور ج 12 صفحه 128

شما، تمام تفكرات باطن شما در حضور خداست و در نامه‏ها هم در پرونده‏ها ثبت است. هر لحظه‏اى كه در لحظات چشم شما بر خلاف آن چيزى كه دستور است واقع بود، در حضور خداست و ثبت است و در روايات هم هست كه اينها هفته‏اى دو مرتبه اعمال عرضه مى‏شود بر ولى امر، بر امام زمان سلام الله عليه. توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جورى نباشد كه وقتى عرضه شد بر امام زمان سلام الله عليه خداى نخواسته آزرده بشود و پيش ملائكه الله يك قدرى سرافكنده بشود كه اينها شيعه هاى من هستند، اينها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل كردند. رئيس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رئيس منفعل مى‏شود. اى پاسدارهاى عزيز و اى سربازهاى اسلام! در هر جا هستيد از خودتان هم پاسدارى كنيد تا به پيروزى بر نفس خودتان و پيروزى بر همه شياطين نائل شويد. من اميدوارم كه شماهائى كه در اين نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداكارى شركت كرديد، در اين بين راه، يك كسى نباشيد كه نارفاقتى بكنيد و بين راه رها كنيد. اين قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مى‏رود، همه با هم باشيد در اين راه، وقتى همه با هم شديد در اين راه، خداوند با شماست، تفرقه نكنيد، با هم برادرند همه انما المومنون اخوه برادريد. بايد باز اين يك محكى است كه ما ببينيم كه به ديگران به چشم برادرى نگاه مى‏كنيم و برادروار با هم هستيم يا نه خداى نخواسته يك خصومتى توى كار هست و يك گرفتارى‏هائى هست. مؤمن آن است كه با مؤمن ديگر برادر باشد، اين عقد برادرى را خدا در اصل براى شما ايجاد كرده. برادرها! ما بين راه هستيم و دشمن در كمين. يك راهى است كه شخصى ما داريم مى‏رويم كه اين صراط الهى است دشمن ابليس است و مى‏خواهد نگذارد شما اين راه را طى كنيد، مراقبت از خودتان بكنيد كه اين راه را با سلامت طى كنيد و در آنجا كه مى‏رويد با سلامت وارد بشويد. يك راهى هم، راهى است كه اجتماعى بايد برويم و برويد و او پيشبرد اهداف اسلامى است كه بحمدالله تا اينجا كه آمديد، خوب آمديد و از اينجا به بعد هم با سلامت و خوبى پيش برويد. اگر چنانچه همان حالى كه در زمان انقلاب و آنوقتى كه همه‏تان در خيابان‏ها و در ميدان‏ها وارد مى‏شديد آن حال را به نظر بياوريد، حالا هم همان حال را در خودتان احياء كنيد، ايجاد كنيد آن حال را اگر چنانچه در خودتان ايجاد كنيد، همه با هم برادر خواهيد بود و اين آمالى كه در همه ممكن است خداى نخواسته باشد اينها از بين مى‏رود و به جاى او صفا، برادرى مى‏نشيند.

جمهورى اسلامى امانتى در دست ملت

شما الان يك امانتى دست‏تان هست بايد حفظش كنيد، آن امانت جمهورى اسلامى است اين را خدا داد به ما، ما نبايد خيال كنيم كه ماها چه كرديم. اگر ما بگوئيم ماها چه كرديم، اين همان حرف‏هاى شيطان است، اين را خدا به ما داده. يك جمعيت كمى كه هيچ چيز نداشت، خدا به او عنايت كرد كه آن قدرت‏هاى بزرگ را شكست و جمهورى اسلامى را هم با همه نهادهائى كه دارد بحمدالله تعالى تحقق پيدا كرد. الان جمهورى اسلامى امانتى است دست ما، اگر ما در اينجا يك وقتى خداى

صحيفه نور ج 12 صفحه 129

نخواسته با هم خلاف بكنيم، سپاه پاسداران بين خودشان اختلافى باشد، بين خودشان با ساير قواى انتظاميه خلافى و اختلافى باشد، آنها با شما خلاف و اختلافى بكنند، قشرهاى ديگر ملت با هم سر دنيا هى خلاف كنند، اگر اينطور بشود، اين امانت را ما نمى‏توانيم به صاحبش رد كنيم. بايد امانت را به اهلش رد بكنيم، جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم و احكام اسلام را در كشور خودمان اول و انشاء الله در همه كشورها بسط بدهيم. اين امانتى است كه بايد حفظش بكنيم. نرويد دنبال آمال و آرزوها و مسائل ديگرى كه پست هست و شيطانى. بايد علو همت داشته باشيد. همانطورى كه جان را كه مى‏خواستيد فدا كنيد بالاترين علو همت بود، حالا هم علو همت پيدا بكنيد و از اينكه يكى جلو و يكى عقب، هيچ ابدا اعتنايى به اين مسائل نكنيد، همه در محضر خدا با هم هستند و همه انشاء الله از جنود خدا و ولى همه انشاءالله خداى تبارك و تعالى است و شما را از همه انواع ظلمات انشاءالله خارج مى‏كند و به نور مطلق مى‏رساند. خداوند همه‏تان را تاييد كند، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 153

تاريخ: 14/3/59

بيانات امام خمينى به مناسبت فرا رسيدن 15 خرداد

پانزده خرداد مبارك بود چون منتهى شد به استقلال و آزادى كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

پانزده خرداد نزديك است و اين روزى است كه ملت ما نبايد از ياد ببرد و نمى‏برد. پانزده خرداد يك نقطه عطفى است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به فعاليت سياسى شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز كردند. روز پانزده خرداد آنطورى كه من بعد از اينكه از حبس بيرون آمدم براى من نقل كردند، عمال شاه در بسيارى از شهرستان‏ها كه قيام كرده بودند دست به كشتار زدند و آنطورى كه به من مى‏گفتند حدود پانزده هزار شهيد داشتيم در پانزده خرداد و ما اين قلم را آنوقت خيلى بزرگ مى‏شمرديم و بزرگ هم بود لكن بعدها جناياتى كه از طرف شاه، شاه مخلوع به كشور ما وارد شد بيشتر از اين معانى بود. ما نمى‏توانيم تصور كنيم اين جناياتى كه از پانزده خرداد تا رفتن بختيار از اين مملكت به دست عمال شاه و به دست عمال آمريكا در اين كشور واقع شد، قدرت اينكه احصاء كنيم آنها را نداريم. ما اجمالى از اين جنايات را مى‏توانيم بگوئيم يا تصور كنيم، تفسير اين جنايات اصلاً قابل احصاء نيست. ما چطور مى‏توانيم پانزده خرداد - معلولينش - را بفهميم چقدر بود، معدومينش و شهدا مى‏گويند پانزده هزار بوده است، لكن مصدومين و معلولين، كسانى كه اعضاى خودشان را در آن گيرودار از دست دادند ما چطور مى‏توانيم بيان كنيم يا تصور كنيم. لكن در عين حالى كه پانزده خرداد يك مصيبتى بود براى ملت ما، لكن مبداء جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آنوقت روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و پانزده خرداد يك انعكاسى بود از همان قيام، روحانيت را گرفتند و قريب تمام - تقريباً - علماء تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتى هم علماء تهران، وعاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عين حالى كه پانزده خرداد مصيبت براى ما بود لكن اين موهبت را هم خداى تبارك و تعالى به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبيك گفتند به صداى روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبداش از همان پانزده خرداد بود و بعد كم كم تدريجاً ريشه گرفت و بعد كه در اين آخرى ديگر زيادتر شد و بيشتر شد نهضت مردم، پيشتر رفت نهضت مردم و قيام همگانى شد و بحمدالله ريشه اجانب از اين مملكت كنده شد و شاه سابق از ايران رفت، گرچه آمريكا او را پناه داد و الان هم در پناه آمريكاست منتها در مصر يا در حوالى مصر

صحيفه نور ج 12 صفحه 154

بسر مى‏برد كه آنها هم در قبضه آمريكاست. بنابراين پانزده خرداد در عين حالى كه مصيبت بود لكن مبارك بود براى ملت كه منتهى شد به يك امر بزرگى و آن استقلال كشور و آزادى براى همه مملكت.

بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و شوروى در اراده ملت ما اثرى ندارد

آزادى را ما و ملت ما با قيمت گران به دست آورد و ليكن ارزشش بيشتر از اين معانى بود. الان هم اشخاصى كه طرفدار آمريكا يا رژيم سابق هستند، الان هم دنبال اين هستند كه باز اين مسائل سابق را به كشور ما برگردانند لكن اين ديگر يك خيال باطلى است آمريكا اخيراً هم گفته است كه كارتر گفته است كه اگر چنانچه هيچ كس هم از دولت‏ها با من همراهى نكنند من خودم دخالت مى‏كنم و براى اشخاصى كه در ايران هستند و محبوسند من دخالت مى‏كنم و اين يك امرى است كه براى رئيس جمهور يك كشورى كه ادعاى اين را دارند كه ما حقوق بشر را مى‏شناسيم، اين يك جرمى است، يك نفر قلدر بگويد من دخالت مى‏كنم در يك كشور ديگرى و دخالت هم كرده است، اين يك جرمى است كه بايد محاكمه بشود، كارتر بايد در دادگاه‏هاى عمومى دنيا محاكمه بشود و اينهائى كه ادعاى اين مى‏كنند كه ما استقلال همه ممالك را، همه كشورها را به رسميت مى‏شناسيم اينها كجا هستند كه جلوى كارتر بايستند و بگويند كه تو مى‏گويى من خودم تنها دخالت در اين كشور ايران مى‏كنم، دخالت در يك مملكت مستقلى مى‏كنم. نظامى پياده كرده است و مى‏خواهد باز پياده بكند. اينها كجا هستند كه يك همچو مجرمى را طرفدارى از او مى‏كنند. ما به كجا بايد شكايت كنيم از اين كشورهائى كه دنبال آمريكا و دست نشانده آمريكا هستند و دنبال او هستند در جرايمى كه آمريكا دارد مرتكب مى‏شود. ما به چه دستگاهى، به چه دادگاهى شكايت ببريم از اين قلدرها و از اينها كه زمام امور كشورهاى بيچاره مظلوم را به دست گرفتند و مع‏الاسف آن كشورهائى هم كه ادعاى استقلال مى‏كنند دنبال او هستند، دنبال يك همچو جريمه‏اى. بايد از اين دولت‏ها پرسيد كه محاصره اقتصادى كه شما مى‏كنيد و يك ملت مظلوم را مى‏خواهيد در تنگناى محاصره قرار بدهيد اين با چه اصلى از اصول دنيا، از قوانين دنيا منطبق است، مجرد اينكه آمريكا قدرت دارد و به شما امر مى‏كند، همين عذر است براى شما كه محاصره اقتصادى بكنيد؟! و شما گمان مى‏كنيد كه با محاصره اقتصادى ملت ما شكست مى‏خورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!

شما بايد بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و همه شماها، دخالت نظام شوروى و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در كشور ما و حصر اقتصادى شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصميم و اراده ملت ما اثرى نخواهد كرد و ما مهياى مرگ هستيم. شما ما را از چه مى‏ترسانيد؟ ما كه مهياى شهادت هستيم، شما ما را از اقتصاد مى‏ترسانيد، از دخالت نظامى مى‏ترسانيد؟! شما كسانى را كه از مرگ مى‏ترسند بايد بترسانيد، نه مملكتى كه حاضر شده براى شهادت و شهادت را يك فوز براى خودش مى‏داند. بنابراين هيچ ما از اين مسائل خوفى نداريم و آمريكا چه با همه كشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت كنند يا خودش به تنهائى به قول كارتر دخالت بكند، دخالت بكند تا بفهمد قضيه‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 155

چيست، دخالت نظامى بكند تا بفهمد كه مطلب چيست. خوب است كه از افغانستان آقاى كارتر عبرت بگيرد، افغانستان كه دولتش با او، با شوروى موافق است، حزب‏هاى كمونيستى و چپگرا با او موافق است، يك عده ملت كه نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحه‏هاى خود شوروى را گرفتند و سربازها و صاحب منصب خود شوروى را با اسلحه‏هاى خودشان كشتند و الان هم آنها مشغول هستند و شوروى هر روز مى‏فرستد و سلاح‏هاى مدرن را مى‏فرستد، سرباز مى‏فرستد لكن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع كند. آن افغانستان است كه احزابش، احزاب كمونيستى و چپگرا با شوروى دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند لكن ملت را نتوانستند خاضع كنند.

ايران بحمدالله دولتش موافق است و چپگرايان اينجا كه تابع آمريكا هم هستند عددى نيستند كه قابل ذكر باشند آنها را ما با آنها مسامحه مى‏كنيم والا يك روز تمام آنها از بين خواهند رفت. آمريكا خيال نكند كه با دخالت نظامى مى‏تواند كارى بكند يا با حصر اقتصادى مى‏تواند كارى بكند. ملتى كه روزه مى‏گيرد، ملتى كه شهادت را قبول كرده، از اين چيزها ديگر نمى‏ترسد. بنابراين، اين روز مبارك پانزده خرداد كه در عين حال كه شهيدهاى زياد ما داشتيم لكن مبارك براى ملت ما بود، من به همه ملت تبريك مى‏گويم و اميدوارم كه همانطورى كه تاكنون از پانزده خرداد تاكنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از اين به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأيوس كند از دخالت در كشور ما. خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوت بدهد و اميدواريم كه اين نهضت به ساير بلاد اسلامى هم صدور پيدا بكند و اين مكتب، مكتب همه مسلمين است بلكه همه مستضعفين. خداوند مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون ببرد و بحمدالله طليعه اينكه مستكبرين به جاى خودشان بنشينند، طليعه اين در دنيا پيدا شده است، فقط ايران نيست، همه دنيا تقريباً مستضعفين بيدار شده‏اند و جمعيت، اكثريت قاطع با آنهاست و من اميدوارم كه به زودى بساط ظلم برچيده شود. خداوند همه را توفيق عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 142

تاريخ: 14/3/59

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى

جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت

بسم الله الرحمن الرحيم

اول من دعا مى‏كنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوان‏هاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مى‏رود، هر قدمى كه برمى‏دارد بر جلو، دشمن‏ها كه هر قدمى يك شكست مى‏خورند بيشتر مجهز مى‏شوند. در قدم‏هاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگل‏هاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروه‏هائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مى‏شد. حالا كه همه قدم‏ها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بى‏استثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.

و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مى‏تپد و مى‏خواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مى‏آيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكده‏ها، دانشگاه‏ها، حتى دبستان‏ها و دبيرستان‏ها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مى‏آيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشش‏شان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسه‏هاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجى‏ها و ساواكى‏ها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروه‏هاى منحرف كه همه در يك

صحيفه نور ج 12 صفحه 143

صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاه‏ها، در دانشكده‏هاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.

نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران

اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاه‏هاى جبار قدرت‏هاى بزرگ از آن مى‏ترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مى‏ترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرى‏هائى كه مى‏خواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديده‏اند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرت‏ها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرت‏هاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحه‏هاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.

آنها مى‏توانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچه‏هاى كوچك 7 ساله و 6 ساله‏اى كه تازه يك صحبتى مى‏توانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 ساله‏اى كه افتاده‏اند و ديگر نمى‏توانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشت‏ها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مى‏توانست يك چنين معجزه‏اى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتاده‏اى مثل چاپلق و بوربور (طرف‏هاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مى‏شود مردم دنبال آخوندشان مى‏افتند و راهپيمائى مى‏كنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارى‏هائى كه داشتند از گرفتارى‏هاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوان‏هاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعه‏هائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارى‏ها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوان‏ها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه

صحيفه نور ج 12 صفحه 144

كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مى‏ترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مى‏آمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مى‏گفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازه‏اى نمى‏داد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدان‏ها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمى‏توانستند يك كلمه‏اى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخست‏وزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمى‏شود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمى‏آيد كه به اين معجزه‏آسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال

اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوف‏ها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينى‏ها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمى‏كرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمى‏كرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مى‏ترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همه‏مان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستان‏ها مى‏بستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزه‏ها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقت‏ها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مى‏كنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مى‏زنند و جمهورى اسلامى را مى‏خواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوق‏الطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مى‏كند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ

صحيفه نور ج 12 صفحه 145

هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مى‏كند بر ضد شماها و باز زورش نمى‏رسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مى‏تواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟

همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مى‏زند و هى مخالفت مى‏كند، هى ارعاب مى‏كند هى ماها را مى‏ترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأت‏هائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مى‏گويند كه اين بيخود دارد مى‏گويد، ياوه مى‏گويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مى‏گويد، ما از اول مى‏دانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطق‏هايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانى‏ها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مى‏كرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمى‏داند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبث‏ها هر جور تشبثى كه مى‏توانست بكند كرد، قتل عام‏ها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مى‏تواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطق‏هايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مى‏مانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.

اين هم يك حقه‏اى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوه‏سرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچه‏اى كه چشم‏هايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوه‏گوئى اينها را ديده‏اند ديگر اينها باور نمى‏شود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجه‏تان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مى‏دهد انشاءالله.

هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو

پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مى‏شد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضه‏اى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مى‏شد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مى‏ايستاد و مع‏الاسف اينها مى‏گويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مى‏خواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مى‏كرد، مى‏دانست كه اين مى‏خواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مى‏گويند روحانيون هيچ

صحيفه نور ج 12 صفحه 146

نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضت‏ها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوه‏اش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مى‏خواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.

اينها سال‏هاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مى‏دادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسأله‏اى بود كه در گوش‏ها خواندند هى تمام رسانه‏ها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمى‏شود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانه‏ها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مى‏ديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپى‏ها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مى‏بينند كه اينها درست مى‏كنند. اينها ديده‏اند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقه‏اى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمى‏توانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مى‏ترسند، اينها خودشان را شكست خورده مى‏بينند و چون مى‏بينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مى‏ترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمى‏توانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مى‏ريختند و عمامه‏اش را مى‏خواستند بردارند و يا برمى‏داشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشه‏اى بود كه مى‏ديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مى‏آيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مى‏كنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى

صحيفه نور ج 12 صفحه 147

ما را ببرند و جوان‏هاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.

اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مى‏آمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مى‏شد و مى‏گفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفس‏ها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مى‏كرد و چرا مى‏گفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مى‏شد، سركوبى مى‏كردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كرده‏اند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمى‏كند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مى‏كشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مى‏كنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مى‏گويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمى‏شود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرف‏هاى زمان رضاخان دارد زمزمه مى‏شود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمه‏ها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مى‏شود به آخوند مى‏گويد، به آخوند مى‏زند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.

من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزه‏ها، مسجدها را خالى كرده‏اند، اينطور كه به من اطلاع مى‏دهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مى‏رفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مى‏شد، در نماز جمعه بسيج مى‏كردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مى‏بينيد خوب آقائى در مسجد مى‏خواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دسته‏اى كه اصل نماز را نمى‏خواهند و مى‏خواهند بازى درست كنند يك دسته‏اى جلو مى‏آيند و مى‏آيند آن طرف مى‏ايستند، يك مردكه‏اى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مى‏ايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مى‏ايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مى‏ايستند و نماز مى‏خوانند، اين نماز است؟ اينها مى‏خواهند نماز بخوانند؟ اگر مى‏خواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مى‏خواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مى‏كشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مى‏خوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مى‏خواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.

صحيفه نور ج 12 صفحه 148

نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسان‏سازى است

شما انقلاب اسلامى كرديد كه اسلام را ترويج كنيد كه اسلام و احكام اسلام را پياده كنيد. در اسلام از نماز هيچ فريضه‏اى بالاتر نيست. چطور نماز را اينقدر سستى مى‏كنيد در آن؟ از نماز همه اين مسائل پيدا مى‏شود. شما پرونده‏هايى كه در دادگسترى‏ها در جاهاى ديگر، دادگاه‏ها هست برويد ببينيد، از نمازخوان‏ها ببينيد پرونده هست آنجا؟ از بى‏نمازها پرونده هست، هر چه پرونده پيدا كنيد، پرونده بى‏نمازها هست. نماز پشتوانه ملت است. سيدالشهدا در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آورديد نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى‏خواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤمنين وقتى كه يك مسأله‏اى يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحه جنگ ايستاد و جواب داد گفت كه حالا ... من شمشير براى اين مى‏زنم. جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد كه طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زباله‏هايى كه هستند، آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند، مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام انسان درست كنند. نماز يك كارخانه انسان‏سازى است.

فحشا و منكر را نماز، نماز خوب فحشا و منكر را از يك امتى بيرون مى‏كند. اينهايى كه در اين مراكز فساد كشانده شده‏اند اينها اين بى‏نمازها هستند. نماز خوان‏ها در مساجد هستند و مهيا هستند براى خدمت. مسجدها را خالى نكنيد، تكليف است امروز. امروز، يك روزى است استثنايى ما در يك مقطعى از عصر واقع شده‏ايم كه استثنايى است.

مساجد را پر كنيد و نماز را به جماعت بخوانيد

ما با ذكر خدا، با اسم خدا پيش برديم و نماز بالاترين ذكر خداست. اگر در نماز كوتاهى بشود و هر كس بگويد خوب من خودم تنهايى مى‏روم در خانه‏ام مى‏خوانم، خير نماز را در جماعت بخوانيد اجتماع بايد باشد. مساجد را پر كنيد، اينها از مساجد مى‏ترسند. اينها بيخ گوش شما مى‏گويند كه اين آخوند كه از او كارى نمى‏آيد، مسجد مى‏رويد چه كنيد خودمان مى‏رويم و فلان جا نماز مى‏خوانيم. نماز نمى‏خواهند بخوانند، مى‏خواهند نماز را بشكنند نماز مى‏خوانند، با اين نمازهايى كه در مسجدها مى‏روند و نمى‏گذارند كه مسلمان‏ها نماز درست خودشان را بخوانند، با اين نمازها مى‏خواهند نماز را بشكنند.

اينها از مسجد مى‏ترسند. من تكليفم را بايد ادا كنم به شما بگويم، شما دانشگاهى‏ها! شما دانشجوها! همه‏تان مساجد را برويد پر كنيد، سنگر هست اينجا، سنگرها را بايد پر كرد. محراب به آن مى‏گويند يعنى آنجائى كه حرب از آنجا شروع مى‏شود، محل حرب. امروز از همه روزها براى ما يعنى امروز مقصود اينوقت است اين عصر است، از همه وقت براى ما حساستر هست براى اينكه همه چيز

صحيفه نور ج 12 صفحه 149

درست شده است و شيطان‏ها از اطراف جمع شده‏اند و مى‏خواهند حالا كه همه چيز درست شده و مأيوس شدند نگذارند اجرا بشود كارها باز تهيه ببينند ولو 10 سال ديگر ولو براى 10 سال ديگر تهيه ببينند براى اينكه مسجدها را كم كم خالى كنند و آخوند مسجد را كنار بگذارند و يك كسى كه وضو ندارد و به هيچ چيز معلوم نيست اعتقاد داشته باشد، بياورند آنجا پهلوى آخوند و نگذارند نمازش را بخواند و خالى كنند اين سنگرها را و بعد از خالى كرده اين سنگرها حمله كنند. اين دژهاى محكم را محكم نگاه داريد نگوييد كه ما انقلاب كرديم حالا بايد هى فرياد بزنيم، خير نماز بخوانيد از همه فريادها بالاتر است.

اجتماع كنيد، نمازهاى جمعه را با شكوه بجا بياوريد و نمازهاى غيرجمعه را هم كه شيطان‏ها از نماز مى‏ترسند از مسجد مى‏ترسند، و اين دانشجوها و دانشگاهى‏ها و معممين و علما و روحانيون و همه اين قشرهائى كه مغز متفكر هستند، با هم ائتلافشان را زياد كنند و متوجه باشند به اينكه مى‏خواهند اين ائتلاف را بشكنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهى‏ها كار نداريم اما آخوند بازى درست نكنيد و رفتند توى مدرسه‏ها و گفتند ما به علما كه كار نداريم لكن اين دانشگاهى‏ها را راه ندهيد به خودتان، بدانيد كه اين حيله‏اى است براى اينكه شما را از هم جدا كنند و راه را براى خودشان باز كنند. بيدار باشيد، متوجه باشيد، امروز همه چشم‏ها به شما دوخته شده است. اينهائى كه، هيأت‏هايى كه از خارج آمدند بعضى‏شان گفتند ملت‏ها اطلاع ندارند از اوضاع ايران براى اينكه همه رسانه‏هاى گروهى دست دشمن ماست و مع‏الأسف در داخل ما هم اينقدر مجله است، اينقدر روزنامه است و نه اينكه يك روزنامه‏اى براى خودش يك تيراژى دارد، نخير هيچ تيراژى هم ندارد اما درست كنند و به مردم مى‏دهند، چنانچه كتاب‏هائى كه با كاميون از شوروى حمل مى‏شود و دم دانشگاه‏ها مى‏ريزند. بيدار باشيد كه شما را اغفال نكنند اينها، از شما صدمه ديدند اينها و آسيب ديده‏اند از شما، مى‏خواهند تلافى كنند. نگذاريد دست اينها باز بشود، نگذاريد اينها رشد بكنند.

اگر دانشگاه اسلامى داشتيم خون جوان‏هاى ما ريخته نمى‏شد

اجتماعاتتان را حفظ كنيد، مساجدتان را محكم نگاه داريد و دانشگاه را بايد تغيير و تبديل بدهيد متحول بشود به يك دانشگاهى كه براى خودمان باشد. اگر ما دانشگاهمان براى خودمان بود، از اول اين دانشگاه يك دانشگاه براى خودمان بود، اسمش را دانشگاه ملى گذاشتند اما ابداً از ملت اسلام هيچ حرفى در آن نيست، اگر ما يك دانشگاه اسلامى داشتيم، اگر يك دانشگاهى كه به درد بخورد داشتيم، ما ديگر اينقدر خونريزى نمى‏كرديم، در ايران اينقدر خون جوان‏هاى ما ريخته نمى‏شد. اين براى اين بود كه ما دانشگاه نداشتيم. از دانشگاه هر كه بيرون آمده بود يك پستى مى‏گرفت و به مردم زور مى‏گفت. هر كه بيرون مى‏آمد براى ديگران خدمتگزار بود. وقتى كه آن راس باطل شد و غلط شد، تا آخر غلط مى‏شود. وقتى آن نوكر اول حسابش را با بالائى‏ها درست كرد ديگر همه را مى‏چاپند، كدخدا را مى‏بينند و ده را مى‏چاپند. بيخود بود كه آن سلطنت عثمانى را با آنكه آنها هم

صحيفه نور ج 12 صفحه 150

خراب بودند لكن معذلك يك قدرت بزرگى بود، بعد از جنگ عمومى آن را تكه تكه كردند، هر جايش را دادند به يكى از نوكرهاى خودشان. الان هم عراق دست يك نوكر است و مصر هم دست يك نوكر هست و نمى‏دانم كجا هم مال اين نوكرهاى خودشان گذاشتند و يك ديكتاتور گذاشتند بالاى سر ملت و ملت را خفه كردند.

بترسيد از آن روزى كه باز يك ديكتاتور را بياورند و بالاى سر شما بگذارند و من اميدوارم كه نشود يك همچو روزى. بايد ما غفلت نكنيم، هيچ اينطور نباشد كه ما هى غرور پيدا كنيم كه نه ديگر كسى به ما كارى نمى‏تواند بكند. البته محاصره اقتصادى را خيلى ازش نترسيد و دخالت نظامى هم نترسيد، كارتر يك غلطى كرد و حالا شايد پشيمان هم باشد. اما از اين وسوسه‏ها بترسيد، از اين شياطينى كه توى جمعيت‏ها مى‏آيند و بيخ گوش‏ها وسوسه مى‏كنند، از اينها بترسيد. از اينها كه مى‏آيند بيخ گوش شما و مى‏گويند كه جمهورى اسلامى هم مثل زمان رژيم سابق، از اينها بترسيد. رژيم سابق شما مى‏توانستيد اينجا بنشينيد؟ مى‏توانستيد اين اجتماع را بكنيد؟ از اينها كه مى‏گويند هيچ نشده، بترسيد. از اينهائى كه خرمن‏ها را آتش مى‏زنند و مى‏گويند ما براى خلق خدمتگزاريم، بترسيد، از اينها بترسيد. اينها افتادند توى جمعيت و مى‏خواهند وسوسه كنند و شما را منحرف كنند از راه راست. خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند به راه مستقيم و از چپ و راست منحرف كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 12 صفحه 156

تاريخ: 15/3/59

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى

نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مى‏بينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقه‏اى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مى‏گذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبى‏ها مواجه مى‏شوند با شدت و كوبندگى مواجه مى‏شوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.

من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مى‏كردند و سركوب مى‏كردند ملت را، سركوب مى‏كردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مى‏كردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مى‏فرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصب‏ها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبى‏ها وارد شدند در تهران، صاحب منصب‏ها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگان‏ها را رها كردند، سربازها را من مى‏ديدم كه توى كوچه‏ها، توى خيابان، سرخود دارند مى‏گردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مى‏كرد، غافله شترهائى عبور مى‏كردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مى‏افتاد از رويشان، اينها حمله مى‏كردند كه بخورند و صاحب منصب‏هايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمى‏توانيم ما بيان كنيم

صحيفه نور ج 12 صفحه 157

مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مى‏فرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودى‏ها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.

ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد

من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مى‏كنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقه‏ام باز مثل اينكه هست كه مى‏ديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مى‏كند، آنطور سركوب مى‏كنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمى‏كرد، از اين طرف نگاه مى‏كرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبى‏هاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مى‏ترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخى‏اش الان هم وقتى فكر مى‏كنم در ذائقه‏ام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبى‏ها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مى‏كردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مى‏شدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مى‏شود بين آنها معروف شده بود كه اين عرب‏ها آدم را مى‏خورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مى‏كرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مى‏خواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.

تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى

اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكده‏ها و دانشگاه‏ها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را

صحيفه نور ج 12 صفحه 158

شرافتمند مى‏كند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مى‏شويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مى‏رويم و آبرومنديم اقدام مى‏كردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مى‏ديدند، ايرانى‏ها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمى‏توانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همه‏شان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مى‏خواستند، مى‏خواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.

ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند

اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مى‏گيريد و خود شما مانع مى‏شويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجه‏دارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمى‏روند و جلوگيرى مى‏كنند براى اينكه متحول شده‏اند اين جوان‏هاى ما، ارتش‏هاى ما متحول شده‏اند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شده‏اند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مى‏ماند كه اينها مى‏ديدند كه اگر چنانچه صاحب منصب‏ها مى‏ديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدان‏ها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانه‏تان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مى‏شوند و مردم براى آنها تظاهر مى‏كنند و اينها هم براى مردم تظاهر مى‏كنند، اين يك چيز تازه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكى‏تان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا

صحيفه نور ج 12 صفحه 159

خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمى‏توانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مى‏بيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمى‏تواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مى‏بيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مى‏كند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مى‏كنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمده‏ايد با هم صحبت مى‏كنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشى‏ها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مى‏شود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مى‏ماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزى‏تان را ديديد و ديديد كه به همه قدرت‏هائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و الله‏اكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مى‏رفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايين‏هايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مى‏خواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمى‏داند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مى‏گذارند، احترام به ملت مى‏گذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مى‏فهمند كه ما چه كرده‏ايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.

پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند

بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليم‏شان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد

صحيفه نور ج 12 صفحه 160

برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشده‏ايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورى‏هاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرت‏ها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مى‏خواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشه‏هاى فاسدى كه بين مردم افتاده‏اند و مى‏خواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.

مسلمين بايد در مقابل آسيب‏ها يد واحده باشند

مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همه‏شان مثل دست واحد مى‏مانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مى‏شود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئه‏ها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مى‏رويم ولو اينكه از خارج هم به ما حمله‏اى نشود و نمى‏شود، اين آسيب، آسيب مهم است.

از وسوسه‏هائى كه در داخل مى‏شود غفلت نكنيد

و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مى‏كنند و آن تهديداتى كه از خارج مى‏كنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسه‏هايى كه در داخل واقع مى‏شود، در داخل مثلاً پادگان‏ها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مى‏شود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مى‏كند، نظام از دست گرفته مى‏شود.

صحيفه نور ج 12 صفحه 161

لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب

ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مى‏زنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمى‏تواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مى‏آيند به جوان‏ها از راه دلسوزى مى‏گويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مى‏ماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مى‏ماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بى‏تفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيب‏پذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصب‏ها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجه‏هاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مى‏شوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمى‏تواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمى‏شود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافق‏ها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همه‏تان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مى‏شود و واجب است اين. اين

صحيفه نور ج 12 صفحه 162

جوان‏هاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مى‏آيند با آنها صحبت مى‏كنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مى‏گيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مى‏گيرد، اين الهام از اشخاصى مى‏گيرد كه مى‏خواهند و نمى‏توانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مى‏ايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبى‏هايى كه مى‏خواستند ايران را و مى‏خواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مى‏كنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبان‏ها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همه‏تان هست. و من دعا مى‏كنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرف‏هايى كه در خارج و داخل گفته مى‏شود هراس نداشته باشد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:33 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها