0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 151

تاريخ: 9/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با خانواده‏هاى شهداى سردشت و اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان دانشكده تكنيكوم‏

با وحدت كلمه و اتكال به خدا سرنوشت كشور خودتان را تعيين كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سلام بر شما جوانانى كه در اين موقع حساس براى اين مطلب مهم آمديد و مى‏خواهيد راه را بدانيد. مراحلى كه طى شد، بحمدالله خوب طى شد. گرفتارى‏هاى زيادى براى شما جوان‏ها، براى ملت ما پيش آمد لكن بحمدالله تاكنون با پيروزى جلو رفتيم و اميد است كه با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و با وحدت كلمه مراحل بعد را هم كه بسيار حساس است با پيروزى جلو برويد. شياطين در صددند كه نگذارند شما راه خودتان را ادامه بدهيد، از اول هم نمى‏گذاشتند، بناى اين را داشتند كه جلو پاى شما مانعى ايجاد كنند، با طرق مختلفه و با توطئه‏هاى زياد و حساب شده، الان هم دست برنداشته‏اند و در اين مراحل بعد هم دست بر نمى‏دارند و شما جوان‏ها و همه قشرهاى ملت بايد با بيدارى به پيش برويد. وقتى بناست كه سرنوشت يك ملتى به دست خودش باشد كه بحمدالله به اينجا رسيديد و امروز كسى به شما تحميل نمى‏كند چيزى را و شما آزاديد در اينكه سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، در اين مرحله هم من اميدوارم كه با روشن بينى، با تفكر، با مال انديشى اين مراحل را طى كنيد.

اعتقاد به ولايت فقيه از خصوصيات لازمه براى مقام رياست جمهورى‏

و من اميدوارم كه اشخاصى كه كانديدا شدند براى رياست جمهورى شما توجه كنيد و كسى كه از همه متعهدتر باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پيرو احكام اسلام باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژيم سابق هيچ گاه وارد نشده باشد و با اجانب پيوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختيار دست شماست، من بنا ندارم به اينكه كسى را تعيين كنم، ما همين اوصاف رئيس جمهور و اوصاف وكلائى كه بعد مى‏خواهيد انشاءالله تعيين كنيد بايد بگويم و شما خودتان انتخاب كنيد و از تفرقه و تفرق پرهيز كنيد. اشخاص را هم ملاحظه سوابق‏شان را بكنيد كه قبل از انقلاب چه بوده‏اند، در حال انقلاب چه بوده‏اند و بعد از پيروزى نسبى چه كردند و چه بودند و بعد از اينكه همه اوصافش را به دست آورديد و او را شخصى دانستيد كه لياقت دارد براى يك همچو مسندى و مى‏تواند اين مملكت را به طورى كه خدا مى‏خواهد اداره كند تا آن حدودى كه در اختيار اوست و شخصى است كه تعهد به‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 152

اسلام دارد، اعتقاد به قوانين اسلام دارد و در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صدو دهم ظاهراً كه راجع به ولايت فقيه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، يك همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب كنيد و گروه‏هاى مردم را هم وادار كنيد كه يك همچو شخصى را انتخاب كنند و از تفرقه بپرهيزيد.

با تمام قوا جديت كنيد شخص لايق انتخاب شود

ممكن است كه اگر شماها يا سستى كنيد براى يك همچو امر مهمى و طورى باشد كه به نظر بيايد كه بى‏تفاوتيد (اگر شد؛ كه برويد رأى بدهيد، اگر نشد نرويد) و يا گروه‏هاى شما با هم افتراق بكنند، ممكن است اشخاصى كه لايق اين مقام نباشند به اين مقام برسند. اين امرى است كه بسته به نظر خودتان و بايد با تمام قوا جديت كنيد كه سرنوشت اسلام و مسلمين را به دست كسى كه لايق براى اين مقام نباشد، ندهيد. و من اميدوارم كه با اتكاء به خدا اين مطلوب هم حاصل بشود و از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق و رفاه ملت را خواستارم. و از قرارى كه تذكر دادند خانواده‏هاى شهداى سردشت در اينجا هستند. من به آنها تسليت عرض مى‏كنم، من در غم ملت شريك هستم. خداوند شهداى شما را رحمت كند و شما را بركت و خيز و صبر عنايت كند و ملت ما را و اسلام را عظمت.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 145

تاريخ: 9/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى هوائى پايگاه حر و پرسنل هواپيمائى ژاندارمرى جمهورى اسلامى‏

لزوم اجتناب از تفرقه و جدائى براى تداوم و پيروزى نهضت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت ملت شريف ايران و قواى انتظامى، نيروهائى كه براى خدمت به اسلام آماده هستند، طلب مى‏كنم و اميدوارم كه ما همه، همه ما پاسدار اسلام باشيم. شما برادرها بدانيد آن را كه در پناه اسلام، در پناه قرآن كريم اگر چنانچه ما باشيم، در زير پرچم توحيد به همه قواى شيطانى پيروزى خواهيم پيدا كرد، لكن مهم اين است كه ما چطور در زير پرچم اسلام باشيم، چكار بكنيم تا زير پرچم اسلام باشيم يعنى اسلام ما را معلوم كند در يك همچو موقعى كه اسلام گرفتارى دارد. آنهائى كه از اينجا منافع را مى‏بردند، ذخاير شما را مى‏بردند، آنها طمع نبريدند از اينجا و باز در صددند كه اعاده كنند جرائم خودشان را. ما چه بكنيم كه اسلام ما را قبول بكند و ما خدمتگزار اسلام باشيم. آيا قواى انتظاميه ما، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه ساير قوا، پاسدارهاى اسلامى و چه شهربانى كه به منزله ستون فقرات يك ملت است، در اين موقع گرفتارى بايد چه بكنند كه در مقابل اين قدرت‏هاى بزرگ شيطانى بتوانند مقاومت كنند. و ملت ما چه بكند كه در مقابل اين سيل توطئه‏هاى خارجى داخلى بتواند آسيب ناپذير باشد. هر جمعيتى هر چه زياد باشند، هر مقدار جمعيت‏شان زياد باشد، اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته، دسته باشند، اينها آسيب‏پذير هستند، از باطن خودشان هم آسيب مى‏بينند. اگر در يك مملكتى سى و پنج ميليونى كه ما در آن زندگى مى‏كنيم يك جمعيت‏هائى باشند متفرق، احزاب مختلفه، جمعيت‏هاى مختلفه باشند و انسجام با هم نداشته باشند كه يك نيروى واحد بشوند، آسيب پذيرند. شما فرض كنيد اگر يك نيروى نظامى باشد، چه ارتش، چه ژاندارمرى، چه شهربانى، چه پاسدارها و فرض كنيد كه اين نيرو قدرت نظامى‏اش زياد است، عدد آن هم زياد است، پنج ميليون فرض كنيد نظامى داريم اگر پنج ميليون نظامى انسجام نداشته باشند يا گروه گروه بشوند و فرد، فرد، صد ميليون، يكى از او كارى نمى‏آيد، مثل اين قطرات منفصله از هم است كه فرض كنيد از باران باشد، صدها ميليون قطره از آن كارى آيد، آنوقت از آن كار مى‏آيد كه اين قطرات با هم منسجم بشوند و يك رودخانه راه بيندازند. وقتى آنها با هم منسجم شدند و به يك وجهه هجوم بردند. اين شهرها را خراب مى‏تواتند بكنند، ديوارها را از بن بكنند، اما مادامى كه يكى يكى هستند كار از آنها نمى‏آيد. افراد انسان هم همانطور است مثل قطرات باران مى‏ماند كه اگر مادامى كه يكى يكى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 146

هستند، هر كه براى خودش يك فكرى مى‏كند، هر كسى براى خودش يك راهى دارد، هر چه زياد باشند، فساد آن زيادتر مى‏شود عوض اينكه وقتى عدد زياد باشد كار را انجام بدهد، وقتى اينطور شد، كارها معطل مى‏ماند. حالا اگر بنا شد اين قطره‏ها به هم اتصال پيدا بكند، اگر بنا شد كه يك قطراتى با هم متصل شدند لكن يك قطرات ديگرى هم عليحده متصل شدند، يك قطرات ديگر هم عليحده متصل شدند و اينها هر كدام يك راهى گرفتند، باز هم كارى از آنها نمى‏آيد و اگر اينها مثلاً فرض كنيد كه قواى نظامى، انتظامى اگر چنانچه يك ميليون جمعيت باشد لكن دستجات مختلفى كه هر كدام براى ديگرى كارشكنى كند، اين از باطن مى‏پوسد به جاى اينكه با روش‏هاى مختلف يك قوه‏اى باشد كه در مقابل دشمن بايستند قواى مختلفه‏اى است كه خودشان به هم ريزند. اگر در باطن يك ارتشى، پوسيدگى پيدا بشود خودش وا مى‏رود ديگر محتاج به اين نيست كه يك قدرتى بيايد او را بخواهد از بين ببرد، اين خودش از بين مى‏رود، خودش از باطن مثل يك خربزه كرم زده، از باطن فاسد مى‏شود، ملت هم همين طور است.

اگر چنانچه 35 ميليون جمعيت، 35 ميليون يك نفرى باشد، يا 35 ميليون جمعيت 35 دسته باشند هر كدام فرض كنيد يك ميليون، اين 35 دسته‏اى كه هر كدام يك ميليون مى‏شوند وقتى در داخل يك مملكتى با آراء مختلف، با نظرهاى مختلف، اينها آسيب مى‏بينند، محتاج نيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مى‏خوريم، تمام مى‏كنيم.

ايجاد بى‏نظمى توطئه‏اى است از جانب دشمنان براى از بين بردن وحدت و انسجام‏

الان آنهائى كه ديدند كه 35 ميليون با هم منسجم شده بودند اين قدرت بزرگ را از بين بردند و قدرت‏هاى خارجى كه قدرت عالم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پيش برد، آنها هم مطالعه دارند ببينند كه اين خيلى هم مطالعه نمى‏خواهد، مطلب واضحى است كه 35 ميليون جمعيت با هم باشد وقتى 35 ميليون جمعيت يك ملت با هم شدند، اين آسيب نمى‏بيند، وقتى هم هجوم كند اينها پيش مى‏برند، ديدند كه اين انسجام ما را پيش برد، به ما كمك كرد، پيش برد و پيروز كرد اين انسجام را مى‏خواهند به هم بزنند. در همه جا اينها اشخاصى دارند كه دنبال همين معنا هستند، همه جا، در دانشگاه دارند، بازار هم دارند، خيابان‏ها هم دارند، از آنجاها بيشتر در ارتش دارند، در ژاندارمرى، در شهربانى، در پاسداران، اينها همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان اين است كه ما را از باطن بپوسانند. مقصد اين است كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند، محتاج نيست به اينكه يك حمله‏اى از خارج بشود، زحمتى به خودشان بدهند كه از خارج بشود كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند. هر جا يك بساطى درست كردند كه انسجام را از دست بگيرند، جائى كه بايد نظم برقرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نيست، مى‏روند نظمش را از بين ببرند، وسوسه بكنند، اين جوان‏ها عقده‏هائى از سابق دارند، اين عقده‏هايى كه از سابق، اينها در آن عقده‏ها انگشت مى‏گذارند و وسوسه مى‏كنند، اين عقده‏ها را دم به آن مى‏دهند، اين عقده‏ها را باد به آن مى‏زنند و از آن راه نظم را به‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 147

هم مى‏زنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم مى‏خورد، يك دسته مى‏آيند ارتش، اين كار را مى‏كنند و اميدوارند كه نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چيست؟ اين است كه از پائين، از بالا اطاعت نكنند، اطاعت اين طبقه پائين و سرباز از درجه‏دار، درجه‏دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نكند، اطاعت كه نكردند نظم از بين مى‏رود، وقتى بنا باشد كه از پايين از بالا اطاعت نكند، معنايش اين است كه نظمى در كار نيست. نظم كه از بين رفت، انسجام وقتى كه نشود، خودش پوسيده مى‏شود. ديگر احتياج نداريم كه از خارج يكى بيايد، پوسيده، خودش پوسيده است. يك صدا يك جائى در بيايد، خود اين مى‏پوسد، تمام مى‏شود. در ژاندارمرى هم همين بساط را درست مى‏كنند، در شهربانى هم همين بساط را درست مى‏كنند، تو پاسدارها هم همين بساط را درست مى‏كنند، يكوقت چشم باز مى‏كنيد مى‏بينيد كه قواى انتظامى از حالى كه بايد همه هماهنگ باشند و منسجم باشند از آن حال بيرون رفته است، خود ارتش خودش دارد خودش را مى‏خورد، ژاندارمرى همين طور و ساير قوا هم همين طور. اينها يك نقشه است، اما اينها شما بينيد كه يك وقتى اين حرف‏ها اصلاً نبود كه يك فرض كنيد يك درجه‏دارى از يك افسر اطاعت نكند يا سرباز از بالا دست‏ها، آن وقت اين حرف‏ها نبود، حالا پيدا شده، حالائى كه شما زديد آن قواى چپاولگر را و از مملكت‏تان بيرون كرديد و مى‏خواهيد يك مملكتى باشد كه مال خودتان، نظمش را خودتان بدهيد، منافع آنها هم مال خود ملت باشد، حالا افتادند توى همه اين دستگاه‏ها و دارند خودشان را توى خودشان منحل مى‏كنند. اگر يك قواى انتظامى كه هر دسته‏اى يك مطلبى بخواهند بگويند، هر دسته‏اى يك مطلبى مقابل مطلب ديگر، مخالف دسته ديگر، اين ديگر محتاج به اين نيست كه يك تفنگى طرف آنها بكشد، اين خودش خودش را مى‏خورد. آنها نشستند سيگارشان را مى‏كشند و شما تو سر هم مى‏زنيد تا خودتان را از بين ببريد. وقتى بنا شد كه پائين از بالا اطاعت نكند معناى آن اين است كه نظمى تو كار نيست. وقتى بنا شد كه متفرقات باشيد هر كسى رائى براى خود آنها داشته باشد - اين - معناى آن اين است كه نظم تو كار نيست، انسجام تو كار نيست، انسجام تو كار نباشد تمام مى‏شود، خودش تمام مى‏شود، اين سرايت مى‏كند به خارج و در بين ملت هم همين مسائل هست. احزاب مختلفه بعد از اين انقلاب از قرارى كه مى‏گويند حدود دويست گروه پيدا شده، دويست گروه به اين معنا - اين - است كه يك جمعيتى كه بايد منسجم باشند دويست گروه شدند كه از هم جدا بكنند مردم را هم در تهران اگر بنا باشد دويست تا حزب و گروه و امثال اينها باشد و هى اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هم اظهار وجود كرد، اين به اين معنا اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت مى‏خواهد از هم منفصل باشد، يعنى آن انسجامى كه باعث پيروزى شما شد، آن كارشناس‏هايى كه ملت‏ها را شناختند و راه ملت‏ها را مطالعه كردند، راه شكست آنها را مطالعه كردند و طرح دادند براى آن، بهتر از اين چه بكنند، بدون اينكه محتاج باشد كه يك قدرت و يك قوائى بيايد، خودشان را به جان هم مى‏اندازند. احزاب را دست‏شان قلم بدهند - چيز بكند - تهمت به او بزند، اين تهمت به او بزند او را تضعيف كند. من گمان مى‏كنم كه از اول كه احزاب پيدا شده در امثال ايران، اين يك طرحى بوده است از خارج، آنها احزاب‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 148

دارند، آن مملكت‏هاى ديگر است لكن احزابى كه آنها دارند فرم آنها يك جور ديگر است اينطور نيست كه يك كارى بكنند كه براى كشورشان مضر باشد، لكن وقتى صادر شد به اين مملكت‏ها براى اينكه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابى درست مى‏شود كه به حال كشورشان مضر است. اينها يك چيزى درست مى‏كنند كه اينها خيال مى‏كنند بايد ما احزاب داشته باشيم. عمق اين مطلب كه احزاب آنجا، ضعف آنها چه جور است و احزاب اينجا بايد چه جور باشد، اين را درست ادراك نكردند، احزاب درست كردند لكن هر حزبى براى ديگرى كارشكنى مى‏كند، آن حزب هم براى او. يك مملكتى كه محتاج به اين بود كه همه احزاب آن مجتمع باشند براى پيشرفت مملكت، همه احزاب درست شد و همه با هم مخالف هستند، مع‏الاسف از اين ممالك ما كه تعليماتش تعليمات الهى باشد، بايد ببينند چه گفتند تا اطاعت بكنيم.

حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است‏

خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مى‏كنند. قرآن مى‏فرمايد كه: المومنون انما المومنون اخوه و غير از برادرى پيش مؤمنين پيش مؤمنين چيزى نيست، منحصر برادرند نه غير برادر، هيچى نيستند الا برادرى. اين هيچ نيست الا برادرى، براى اين است كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مى‏كنيم. همه مؤمنين را، همم مؤمنين را قرآن مى‏خواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند در بين، اگر همه مؤمنين در قطرهاى اسلامى، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند، قابل آسيب ديگر نيست. اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان، يك ميليارد جمعيت مسلمان كه مع‏الاسف يك ميليارد جمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحت سلطه دويست و پنجاه ميليون، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهاده باشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه انما المومنون اخوه برادرند اينها، اگر اين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملت‏ها بود، اين گرفتارى‏ها براى ما پيدا نمى‏شد، برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم يك كارى، اين خلاف برادرى است.

حضرت امير هم برادر بود با همه، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مؤمنين بود و برادر بود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم، من از تو اطاعت نمى‏كنم، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند در اينكه آن معنايى كه اسلام مى‏خواهد با هم پيش ببرند، اين برادرى است، برادرى را براى اين درست كردند كه منسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرض كنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم، ما از تو اطاعت نمى‏كنيم، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد اين است كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان هم بودن اين‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 149

است كه اين نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده، درجاتى كه ژاندارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم، بايد اينها برادر باشند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشند براى آن مقصد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اين برادرى اقتضا مى‏كند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مى‏كند كه اين برادر كوچك از آن برادر اطاعت كند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اين برادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصد و فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مى‏دهد كه همه آن رحمت است.

اين پائين دست، رده پائين به حسب نظام، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است، همه مقصد راه خداست، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدى مى‏شود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشد كه هر كدام در محل خود، كار خودشان را انجام بدهند براى آن مقصد، شمائى كه در ژاندارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براى مقصد واحد و آن حفظ كشورتان، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنند براى همان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها هم كه ادارى هستند، آنها هم كه در راس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنند همه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصد و الا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم، معناى آن اين است كه ما همه با هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم. اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است و اگر بنا شد كه نظم را از دست بدهيم، جامعه از توحيديت بيرون مى‏رود. اگر شما از بالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدى بكند، اين انسجام از بين مى‏رود، اين جامعه توحيدى از بين مى‏رود و جامعه توحيدى اين است كه همه كار خودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اين جامعه توحيدى است. اينهائى كه مى‏آيند در داخل ارتش، در داخل ژاندارمرى، در داخل پاسبان‏ها، در داخل شهربانى، توى جمعيت‏ها، توى دانشگاه‏ها، همه جا اين شياطين هستند، همه جا اينهائى كه مى‏آيند با اسم اينكه جامعه توحيدى، مى‏خواهند توحيد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اين جامعه را بپوسانند، مقصد دارند اينها. ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوان‏هاى ما را بايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوان‏ها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است.

آقايانى كه روابط دارند، با شما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوان‏ها را به اينكه جامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كه همچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه اين است كه جامعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارد يك همچو چيزى، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همه خودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است،

صحيفه نور ج 11 صفحه 150

نظم نبون معناى خودسرى است، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است، اطاعت نكردن مخالف با جامعه توحيدى است. آنهائى كه به خورد جوان‏ها مى‏دهند، جوان‏هاى ما مى‏دهند كه جامعه توحيدى مى‏خواهيم پس نه افسرى و نه درجه‏دارى و نه چيزى، همه ما سرباز باشيم، كى از كى اطاعت كند. چه وقت مى‏توانيد وحدت پيدا كنيد، هر كدام اينها مثل او، انسجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحده باشد و سرخود باشد، انسجام پيدا نمى‏شود. شما صد ميليون قاطر چموش را مى‏توانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مى‏توانند بدهند، همه تو سر هم مى‏زنند صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير در دستورى كه مى‏دهد مى‏گويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين، نظام همين است. همه جامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مى‏رود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مى‏گويند نظام به اين معنا نمى‏خواهيم و همه‏مان يك جور، همه‏مان بدون اينكه يك ضابطه‏اى در كار باشد عمل بكنيم، خلاف قرآن دارند عمل مى‏كنند، خلاف اسلام دارند عمل مى‏كنند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مى‏كنند. آنها در خارج نشسته‏اند و مى‏خندند به ما كه اينها را ما بازى داديم، خودشان را به جان هم انداختيم. آنها در خارج نشسته‏اند و به ما مى‏خندند كه ما احزاب را وادار كرديم كه به جان هم بيفتند. هر كس براى ديگرى حرف مى‏زند. شما روزنامه‏ها را كه مى‏خوانيد مى‏بينيد كه در روزنامه زياد اين به چشمتان مى‏خورد كه اين به او بدگويد، اين به او بد مى‏گويد. حالا كه قلم آزاد شد بايد اينطور باشد كه هر كس به ديگرى هر چه دلش بخواهد بگويد و هر كس به ديگرى كارى بكند كه اين مملكت از نظم بيرون برود، از نظام بيرون برود، اين معناى آزادى است؟ آن آزادى كه در ممالك كه ما را مى‏خواهند بخورند هست، اينطورى است؟ اگر اينطور بود، انسجام را پيدا نمى‏كردند، اين ترقيات را پيدا نمى‏كردند. آنها با اسم آزادى كه در اين مغز اين جوان‏ها مى‏اندازند، با اسم آزادى مى‏خواهند شما را تحت حمايت خودشان قرار بدهند و آزادى را از شما سلب بكنند، آنها دارند مى‏فهمند چه مى‏كنند به اسم اينكه انقلاب كرديد آزاديد ديگر، آزادند ديگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگويد، او قلم بردارد و به ضد تو بگويد، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها مى‏دانند دارند چه مى‏كنند، مى‏خواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شما ايجاد كنند و آزادى حقيقى را از شما بگيرند و يك روزى همه ما باز گرفتار يك همچو مسائلى بشويم يا بدتر از آن. بايد دانشمندها، روحانيين، خطبا، سران لشگر، سران ژاندارمرى مردم را آگاه كنند، جوان‏ها را آگاه كنند كه دارند گول مى‏خورند، داريد به يك راهى مى‏رويد كه راه دشمن‏تان است گولتان زدند و من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند و به وظائف اسلامى خودمان آشنامان كند و انشاءالله من به شما مژده پيروزى مى‏دهم براى اينكه ما براى خدا مى‏خواهيم كار بكنيم انشاءالله و كسى كه براى خدا كار مى‏كند شكست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم. حضرت سيدالشهدا هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى تو كار نيست.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 163

تاريخ: 10/10/58

بيانات امام خمينى در جمع كفن پوشان شهركرد و بابل‏

تحمل مصائب و مشكلات در راه رضاى خدا آسان است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عواطفى كه من از اقشار ملت مى‏بينم، عواطفى كه آنها را وادار مى‏كند از راه‏هاى دور، از بختيارى، از شمال اينجا آمدند، تحمل زحمات كردند در اين هواى سرد، در اين راه‏هاى دشوار، اين عواطف، يك بارى است بر دوش من. من نمى‏دانم چطور از زير بار اين عواطف بيرون بيايم. امروز يك عكسى پيش من از يك جوانى فرستادند كه او نزديك دانشگاه شهيد شده بود و وصيت كرده بود كه اگر من، فلانى را نديدم، اين عكس را براى او بفرستيد و من از ديدن اين عكس و باز عكس‏هاى ديگرى كه از جوان‏هاى ما در اين راه شهيد شدند باز احساس يك سنگينى مى‏كنم. بر دوش من سنگين است اين عواطف و آن چيزى كه همه سنگينى‏ها را سبك مى‏كند، اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى او مى‏رويم. راه، راه خداست، شما از بختيارى كه حركت كرديد تا اينجا براى خدا بوده است، من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده و آن آقايان كه از شمال آمده‏اند، آنها هم راه را كه طى كرده‏اند، راه خدا بوده است، براى خدا بوده است. آن چيزى كه سهل مى‏كند مشكلات را، اين است كه ما براى اسلام تحمل زحمت مى‏كنيم. ما تبعيت از موالى خودمان، از آقايان خودمان، از اولياء خودمان، از معصومين خودمان تبعيت مى‏كنيم، ما از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تبعيت مى‏كنيم، آنها هم تحمل مشاق زياد كردند، مشقت‏هائى كه براى ما شايد ممكن نيست كه تحمل كنيم. اينقدرى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم تحمل مشقت براى خدا كرد، ماها نمى‏توانيم، لكن ما هم كه قطره‏اى هستيم از اين درياى بى‏پايان، به اندازه يك قطره، يك ذره مى‏توانيم فداكارى كنيم، بايد فداكارى كنيم.

برچسب‏هاى ارتجاعى به ملت استقلال طلب و فداكار ايران‏

اين اسلام است و قرآن است و خدا، هر چه در راه اسلام بدهيم و هر چه در راه خدا بدهيم و هر چه در راه قرآن بدهيم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطل‏ها هر چه مى‏خواهند

صحيفه نور ج 11 صفحه 164

بگويند، بگذار باطل‏ها شما را مرتجع بدانند، بگذار آنهايى كه مى‏خواهند براى ديگران زحمت بكشند، از ملت خودشان غافلند، از كشور خودشان غافلند، پشت كردند به ملت و كشور و براى شرق و غرب زحمت مى‏كشند، بگذار آنها، كسانى را كه در كشور خودشان و براى خودشان و براى استقلال خودشان زحمت مى‏كشند، مرتجع بدانند. دنيا بايد حكومت كند و در اين امر توجه كند و نظر بدهد كه آيا ملتى كه دشمن‏ها را، دشمن‏هاى كشور را، جنايتكارها را از صحنه بيرون رانده است و مى‏خواهد آزادى براى خودش به دست بياورد، مى‏خواهد استقلال براى خودش به دست بياورد، اين ملت مرتجع است، يا آنهائى كه الان هم كه جنايتكارها بيرون هستند و رفتند، براى آنها كار مى‏كنند، براى آنها در مدارس مى‏روند و تبليغات سوء مى‏كنند، براى خارجى‏ها آنها زحمت مى‏كشند. آيا آنهائى كه استقلال ملت ما را مى‏خواهند سلب كنند، آزادى كشور ما را و ملت ما را مى‏خواهند از دستش بگيرند، آنها مرتجع هستند، يا آنهائى كه مى‏خواهند از زير بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند. آيا كسى كه مى‏خواهد پيوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محكم در مقابل شرق و غرب ايستاد و ملت خودش را نجات داد اين مرتجع است، يا اين كه از اول تا حالا به اسم خلق مى‏خواهد فدا بشود، براى دشمن خلق فداكارى مى‏كند. به طرف چپ مى‏كشد، به طرف راست مى‏كشد.

بگذار دشمن‏ها هر چه مى‏خواهند بگويند، شما راه خدا را پيش بگيريد، شما راهتان واضح است. راه شما، راه خداست، راهى است كه انبياء خدا رفتند. انبيا را اينها مرتجع مى‏دانند، اينها قرآن را هم كتاب ارتجاعى مى‏دانند، لكن مطلب اينها نيست. اينها براى ديگران دارند زحمت مى‏كشند جوان‏هاى روشنفكر ما عواقب امور را ملاحظه كنند و از اينها سؤال كنند شما چه مى‏گوئيد؟ شمائى كه براى خلق مى‏خواهيد فداكارى كنيد چرا مانع مى‏شويد از اينكه اين خلق مشغول زراعت باشد؟ چرا مانع مى‏شويد از اينكه كارخانه‏هاى مردم راه بيفتد؟ چرا خرمن‏هاى حاصل يك سال عمر يك خانواده را آتش مى‏زنيد؟ شمائى كه براى خلق هستيد و ديگران را مرتجع‏دانيد، حساب كار خودتان را بكنيد. اينها براى ملت دارند زحمت مى‏كشند و شما براى ديگران.

من بار ديگر از شما، از شما جوان‏ها، از پيرمردهائى كه تحمل اين زحمت را آنطورى كه آقا مى‏گويند كشيدند، از كسانى كه بچه هستند و تحمل زحمت كردند، از كسانى كه معلول هستند و تحمل زحمت كردند و از كسانى كه به وسيله شما براى ما پيغام فرستادند، از همه شما تشكر مى‏كنم و به همه شما دعا مى‏كنم. خدمتگزار همه شما هستم و اميدوارم كه شماها سعادتمند باشيد و سعادت دنيا و آخرت نصيب شما بشود.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 135

تاريخ: 8/10/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى جمهورى اسلامى شهرستان يزد

تفاوت دولت اسلامى با غير اسلامى: حفظ سلسله مراتب و ظلم نكردن به زير دست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من توفيق همه گروه‏هاى ملت و خصوصاً قواى انتظامى و شما پرسنل شهربانى يزد را از خدا مى‏خواهم و به همه شما دعا مى‏كنم كه موفق باشيد و به وظايفى كه امروز به همه محول است، شما همه عمل كنيد. امروز تمام قواى انتظامى، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كه شهربانى و همين طور ساير گروه‏هاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است. امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد، يعنى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان، آن كارى كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مى‏كرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت. آن حكومت جور بود و اين حكومت عدل، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.

در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است، عدالت است، جامعه عدل و جامعه‏اى كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباه گاهى ديده مى‏شود كه بعضى از افراد منحرف، در بين پرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مى‏كنند و جوان‏ها را وادار مى‏كنند به بعضى از كارهايى كه ناشايسته است، آن اين است كه به آنها مى‏گويند كه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است، ديگر درجه‏دار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى). اين يك اشتباهى است كه آنهايى كه مى‏خواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرف‏ها را در اذهان جوان‏ها انداخته‏اند، جوان‏ها هم غافل از مسائل، دنبال كرده‏اند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مى‏گويند يعنى جامعه هرج و مرج. حالا مثلاً در شهربانى اگر بنا باشد كه زيردست - شهربانى - رئيس شهربانى از رئيس‏شان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است، رياست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلاً فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكرى، يك شهربانى‏اى همه‏شان رئيس باشند، اين شهربانى قابل دوام است؟ همه‏شان سرباز باشند، همه‏شان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 136

شهربانى ديگر شهربانى نيست. در ارتش هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تا جامعه توحيدى به آن معناى غلطى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلاً، آيا اين ارتش مى‏شود براى يك مملكتى يا هرج و مرج مى‏شود؟ اساس ارتش، اساس ژاندارمرى، اساس نظام در عالم، نه فقط در اينجا، در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد. فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا به پائين، نه فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. در زمان رسول الله هم، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسى‏شد، در زمان حضرت امير هم، حضرت امير امر مى‏كرد و همه اطاعت كردند. مالك اشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مى‏كرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسى نمى‏شد.

در جامعه توحيدى افراد مختلفند، با يك هدف مشترك‏

جامعه توحيدى عبارت از جامعه‏اى است (توحيدى به معناى حقيقى نه، به آن معناى غلطى كه گفته شده است) عبارت از جامعه‏اى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند، كانه يك موجودند. شهربانى، شهردارى - عرض مى‏كنم كه - ارتش، ژاندارمرى، ساير قشرهاى دولت، ملت، رئيس جمهور، پائين‏تر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهى، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدن انسان است. انسان به منزله جامعه توحيدى است، چشم، گوش، دست، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبرما دارد. مغز فرمان دهد و دست فرمان مى‏برد، اما همه يك راه دارند، همه براى اين است كه اين كشور فردى را (انسانى را) اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مى‏آيد و پائين هم اطاعت مى‏كند، لكن جامعه توحيدى است. اعضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتند و همه هم براى همين هويت دارند زحمت كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم. مغز فرمان مى‏دهد، اعصاب دنبالش فرمان مى‏برند دست‏ها، پاها، چشم، گوش، همه اينها فرمان برند. جامعه توحيدى است يعنى همه‏شان براى يك مقصدند. جامعه توحيدى را وقتى كه از انسان آورديم براى جامعه، اين فرد كه يك به منزله يك جامعه توحيدى بود، يعنى قواى مختلفه، اعضاى مخلتفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمى‏كنند. قوا مختلف، قواى باطن، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف، دست، پا، سر، چه، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلاً خودش، حفظ هويت خودش، حفظ مصالح خودش، جامعه - توحيد - توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرمانبرو فرمانفرما هست، در عين اينكه رئيس جمهور هست عرض مى‏كنم مجلس شورا هست و مردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آن كسانى كه فرمانفرما هستند و روى قواعد، لكن همه‏شان مثل يك بدن مى‏مانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يك طرف. و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد،

صحيفه نور ج 11 صفحه 137

ژاندارمرى يك طرف بكشد، شهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مى‏شود. همه بايد با هم، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان، مقصد حفظ كشور باشد.

جامعه توحيدى مورد نظر منحرفين جامعه حيوانى است، نه توحيدى‏

معنى جامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كرده‏اند در اينها معنايش يك جامعه حيوانى است، در غير حيوان، جامعه توحيدى ما نداريم. حيوان‏ها هم، همه اينجور نيستند، حيوان‏ها هم يك دسته‏شان متمدنند مثل موريانه، مثل زنبور نر، مثل مورچه، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيوانات پائين‏ترى كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست، جامعه توحيدى است يعنى الاغ‏ها هم يك جورند، گاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعه‏اى را آقايان مى‏خواهند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد فرمانفر همه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست. اگر مقصود اين معناست جامعه توحيدى، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشى بوده‏اند. اگر يك وقتى بشر وحشى بوده، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براى خودش مى‏رفته علفى مى‏چيده و مى‏خورده) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكى فرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد. اين چيزهائى كه هست واقعاً در عالم، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است. آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مى‏كنند براى اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيوانى هستند، اينها قابل اين نيستند كه براى خودشان حكومت كنند. كسى كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است يك جامعه حيوانى است، اين محتاج به سرپرست است. اينها نقشه مى‏كشند كه جوان‏هاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجاد كنند، در ژاندارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، در شهر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى - هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج - محتاج به يك قيمند. يك مملكتى كه در آن نظام نيست، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشان بخواهند يك بساطى درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است از داخل.

حفظ مراتب در عين انسجام، از خصوصيات جامعه توحيدى‏

اسلام هم اينجور نبوده، هيچ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى، جامعه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كه همانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش را نگه مى‏دارد. شما ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند بر همه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 138

ملت از روحانى تا دانشگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم، - با عين در - عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان، لكن منسجم باشند با هم، مجتمع باشند با هم، يك بدن، حال يك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بردارد اين، اين معناى جامعه توحيدى، به اين معنا صحيح است، اين معناى صحيح جامعه توحيدى است. اگر در يك كلامى، براى آدمى كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است مقصود اين است، و اما مطلب غلطش را انداخته‏اند توى اذهان جوان‏هاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عين حالى كه صفاى باطن دارند، ولى بازى مى‏خورند. مى‏خواهند زمينه را اين شياطينى كه افتاده‏اند، توى هم ارتش هست، هم ژاندارمرى هست، هم شهربانى هست، هم بازار و هم كوچه هست، اينها شياطينى هستند كه مى‏خواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى. من حالا به شما مى‏گويم (سنم هم اينقدرها نيست، ممكن است كه قبل از اين حرف‏ها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامه‏اى كه الان دارند بعضى از مغرضين مى‏ريزند و جوان‏هاى ما را گول مى‏زنند اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. - آمريكا بفهماند - همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه يك مملكت هرج و مرجى است، نظام ندارد اين مملكت، بالا و پائين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريخته‏اند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مى‏كنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمى‏شنود. يك همچو جامعه‏اى محتاج به قيم است. دنيا حكم مى‏كند كه ايران محتاج به قيم است، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مى‏كنند براى اينكه يك قيمى مثل محمدرضا بالاى سر ما بياورند، يك قيمى مثل رضاخان بالا سر بالاى سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادى نيست، حريف ما يك حريفى است كه كارشناس‏هاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار داده‏اند و همه آنجاها مضبوط است پيش‏شان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش، ارتش را از بين برد، با دست خود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين، ديانت را از بين برد، اينها نقشه است آقا، اينها همين طور نيست قضيه، نقشه‏اند اينها. اگر يك جامعه‏اى - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مى‏كنند، مى‏روند درجه‏شان را مى‏كنند كه نه، نبايد باشد اين، نمى‏فهمد اينكه درجه‏اش را مى‏كند چى است، چى مى‏خواهند، ژاندارمرى هم مثل آن بشود، شهربانى هم مثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشورى را بكند اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مى‏روند صحراها را به هم مى‏زنند و نمى‏گذارند زراعت بشود، غارت مى‏كنند، درخت‏ها را مى‏برند نمى‏دانم از اين بساط درست كنند، بازار مى‏روند هزار جور بساط درست مى‏كنند، دانشگاه مى‏روند هزار جور حرف درست مى‏كنند، ماها را دارند از باطن مى‏پوسانند، مائى كه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرت‏ها را كنار گذاشته‏ايم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 139

و الان دنيا دارد نظر مى‏كند كه اين عده‏اى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده، بعد از اين انقلاب چه مى‏كنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى، آنطور جامعه توحيدى كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان، منسجم است بدن انسان، با هم است، حفظ مراتب هم مى‏كنند وليكن يك جامعه توحيدى است كه همه يك جهت، همه يك راه مى‏روند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعنى همه قواى انتظامى‏مان با هم هماهنگ نباشند، ملت‏مان با قواى انتظامى هماهنگ نباشد، اين جامعه‏اى است كه زود يا دير مى‏پوسد و انسجامش از بين مى‏رود. اينها بايد با هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مى‏خواهيم اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست، اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مى‏شوند، اينها ديگر آسيب بر نمى‏دارند.

با ايجاد نظم در كشور به آمريكا بفهمانيم كه جامعه توحيدى قيم نمى‏خواهد

اين جوان‏هاى ما ملتفت باشند كه از كجا دارند ضربه مى‏خورند. اينها خيال مى‏كنند كه خدمت دارند مى‏كنند، اينها خدمت نمى‏كنند، اينها در عين حالى كه خيال مى‏كنند خدمت مى‏كنند، دارند ضربه مى‏زنند به اين جمهورى شما. متوجه باشند آنهائى كه مى‏آيند به گوش اينها اين حرف‏ها را مى‏زنند، ببينند از كجا تعليم مى‏گيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مى‏كنند كه در ارتش نظم لازم نيست، در ارتش درجه لازم نيست درجه لازم نيست، يعنى هيچ، يعنى ارتش نه. جامعه توحيدى در به آن معنائى كه آنها مى‏گويند جامعه توحيدى در ارتش، معنايش اين است كه ارتش نمى‏خواهيم، شهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمى‏خواهيم، ژاندارمرى هم معنايش اين است كه ژاندارمرى نمى‏خواهيم. در هر جا كه يك همچو مسأله‏اى آنها پيش آوردند معنايش اين است كه ما هرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكت‏مان بدون نظم، خوب، رئيس جمهور هم نمى‏خواهيم. جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنها مى‏گويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمى‏خواهيم، دولت هم نمى‏خواهيم، وزرا هم نمى‏خواهيم، اين جز اين نيست كه بفهمانند به دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند.

من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع‏ها بود، كارتر در يكى از حرف‏هايش (ما پاريس بوديم) گفت كه به اينها زيادى آزادى داده‏اند. او با آن نظر موذيانه‏اش مى‏خواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادى نيست، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى به آنها آزادى دادند، او مى‏خواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر ما مطلب آنى است كه او مى‏گويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو برده‏اند اينها و پيش برده‏اند، حالا همان نقشه را مى‏خواهد درست كند كه اين مملكت و اين‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 140

افراد مملكت زود است برايشان آزادى، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتش مى‏روى درجه‏ها را مى‏كنند كه ما نمى‏خواهيم، ما - چيز جامعه توحيدى مى‏خواهيم. كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مى‏گويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است، نمى‏شود همين طورى. تو از براى خودت، من براى خودم كه جامعه توحيدى نمى‏شود. اين ضد جامعه توحيدى است. اينكه نظم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است. اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مى‏خورد. اگر مغز - اگر - حكم مى‏كرد دست اطاعت نمى‏كرد، به هم مى‏خورد اوضاعش. آن براى اين است كه به دنيا بفهمانند امروزى كه ما در مقابل قدرت‏ها ايستاده‏ايم، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مى‏خورد و خورده است، اين بازارش هم دارد به هم مى‏خورد، اين كشتش هم دارد به هم مى‏خورد، اين محتاج به اين است كه يك قيمى بالاى سرش باشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاى سرما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب، ما اين وحشى‏ها را خواستيم مهارشان كنيم.

اى جوان‏هاى عزيز من! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مى‏كنند. آنهايى كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مى‏كنند گوش به اينها ندهيد، به خود بيائيد، براى خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدى، هرج و مرج در ذهنتان نيايد، آنها به شما اينطورى مى‏فهمانند، آنها وسيله‏اند از براى اينكه ما را نابود كنند. لازم است كه همه بيدار بشويم، توجه كنيم به عمق مسائل. جوان‏هاى ما به عمق مسائل به آنطورى كه آنهايى كه سال‏هاى طولانى برنامه ريخته‏اند، سال‏هاى طولانى مطالعه كرده‏اند در احوال همه ما، در احوال همه ملت ما مطالعه كرده‏اند آنها، مى‏دانند در چه وقت بايد چه بكنند براى اسارت ما، الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه ما از باطن بپوسانند آن را. مى‏بينيد وقت اين است. آنى كه به اينها ضربه زده اين انسجام بوده كه ضربه زده حالا اين انسجام را از بين ببرند، جدا كنند از هم، به جان هم بريزند اينها را، هر كسى از آن ديگرى تكذيب كند، هر كسى براى آن ديگرى پرونده درست كند، هر كسى براى آن ديگرى حرفى بزند. اين معنايش اين است كه يك كشورى هست كه يك نظام ندارد كه اگر يك كسى يك كارى كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامى يك كارى كرد اين را بشود مجازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزى. هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد مى‏كند. چهار تا تفنگ دست‏شان افتاده، هر كارى بخواهند مى‏كنند. اينطور ما را به دنيا معرفى كنند كه اينها يك جامعه‏اى هستند كه نمى‏توانند خودشان را اداره كنند. جامعه‏اى كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است جامعه سفيه محتاج به ولى است. يك ولى‏اى بياورند، يك آدم بالاى سر ما بگذارند. خداوند انشاءالله همه شما را مويد و منصور نمايد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 172

تاريخ: 11/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از بانوان آذربايجان‏

اينها (اخلالگران) با وسائل مختلف اغفال مى‏كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اشكال اين است كه آنهائى كه آشنا نيستند به وضع آذربايجان و به حالات مردم غيور تبريز، آنهائى كه نمى‏دانند تبريز و آذربايجان هميشه طرفدار اسلام و كشور بودند كه قشرهائى از خارج كشور و مردم بيرون هستند، اشكال اين كارها اين است كه در خارج منعكس مى‏شود كه آذربايجان اينطور شد، تبريز اينطور اختلافات شد. شما خودتان كه آگاهيد و ماها آگاه هستيم، مى‏دانيم كه اين جمعيتى كه در اينجا اينطور شرارت‏ها را مى‏كنند، اينها يك اشخاصى هستند كه هر جا يك صدائى بلند مى‏شود، از اطراف جمع مى‏شوند آنجا و آنوقت يك دسته اشخاصى كه آگاه نيستند، مردمى هستند، خوب هستند، لكن از روستاها، از اهل دهات كه توجه ندارند به عمق مسائل كه اينها چه نقشه‏اى دارند، اينها مى‏روند اينها را با وسائل مختلف اغفال مى‏كنند، آنوقت يك آشوب بپا مى‏كنند، يك كارهائى كه برخلاف اسلام است، برخلاف نهضت اسلامى است، آنها را وادار مى‏كنند آن كارها را بكنند و در خارج منعكس كنند به اينكه آذربايجانى‏ها اينطورند يا آذربايجان اينطور است. اگر مرزهاى خودشان را مشخص مى‏كردند كه ما چه اشخاصى هستيم و چه مى‏خواهيم، اين اشكال خيلى نداشت، چه مى‏خواهيم‏شان.

دشمنان از اسلام ضربه ديدند و سيلى خوردند

ما از اول انقلاب تا حالا فهميديم كه اين اشخاص چه مى‏خواهند، اين اشخاص مى‏خواهند كه اسلام نباشد. يك دسته‏اى هستند كه از اول انقلاب اينها در فكر اين بودند كه اين جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا نكند و لهذا ديديد كه از آراء مردم جلوگيرى مى‏كردند. يك دسته‏اى بعضى صندوق‏ها را آتش زدند، با اسلحه جلوگيرى كردند از رأى دادن بعض جاها و بعد هم قدم به قدم با جمهورى اسلامى مخالفت كردند و حالا هم مخالفند. مطلبشان معلوم است كه اين است و چرا اينطور است، آنها هم باز معلوم است، براى اينكه آن اشخاص از ريشه‏هاى آنها هستند و همدست با آنها هستند، آنها از اسلام ضربه ديدند، سيلى خوردند از اسلام، نمى‏خواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، لكن مرز خودشان را معين نمى‏كنند كه ما كى هستيم، ما چه جور اشخاص هستيم، از اين جهت اين خطر براى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 173

آذربايجان هست كه در خارج بگويند كه آذربايجان اينطورى است و اين را بايد جوان‏هاى آذربايجانى، آقايان از آذربايجان كارى بكنند كه اين خطر مخالفت با اسلام برداشته شود. آذربايجانى كه هميشه طرفدار اسلام بوده، براى هر قضيه‏اى پيشقدم بوده، براى رفع ظلم پيشقدم بوده است، آذربايجانى كه در صدر مشروطيت ستارخان و باقرخانش آن زحمات را كشيد، بعد خيابانى آن كارها را كرد، در زمان ما از آذربايجان قيام شد و بر ضد رضاخان. مرحوم آميرزا صادق آقا مرحوم انگجى و بعضى ديگر از علماء آذربايجان قيام كردند، تبعيد شدند، مدت‏ها تبعيد بودند در خارج، شايد در سنقر بود يا سقز بود، يك همچو جائى. آذربايجان هميشه در صف اول واقع بوده است براى مخالفت با اشرار، براى پيشبرد اهداف اسلام. آنوقت يك دسته‏اى، خوب، اشرار هم، در هر طايفه‏اى چند نفر از اشرار هم هست، لكن از اطراف جمع مى‏شوند، اعلام مى‏كنند كه ما هم ملحق شديم، آنوقت گروه فرقان مثلاً، يك گروهى كه تروريست هستند و مثل آقاى مطهرى را مى‏كشند و اعلام مى‏كنند، آقاى قاضى را مى‏كشند و آن چريك‏هاى كمونيست وقتى بنا شد كه يك همچو جمعيتى باشند كه رفقاشان اينها باشند، آنهائى كه متصل به آنها مى‏شد اينها باشند، يعنى اينهائى كه اسلام به خودش راه نمى‏دهد، اسلام راه نداده به خودش، اسلام به اين راه نداده، اينها آمدند در قبال جمهورى اسلام، يك جمعيتى كه محل نماز جمعه را آتش مى‏زنند. يك وقت مخالفت يك دسته با دسته ديگر است، از آثار هر كارى معلوم است اينكه چكاره‏اند اينها، آن كه محل خطبه امام جمعه را، محل عبادت مسلمين را آتش بزند، به نمازگزارها حمله مى‏كند و زخمى مى‏كند و چه مى‏كند، خوب، اينها معلوم است كه وضع روحى‏شان چيست. كارهاى آدم انعكاس روحش است. از اينطور كارها، اينطور شرارت كه به عبادتگاه خدا حمله بكنند، آتش بزنند محلى را كه نماز خدا در آنجا انجام مى‏گيرد، حمله كنند به عبادتگاه مردم، به جائى كه مردم نماز مى‏خواهند بخوانند، خوب اينها، از اينها معلوم مى‏شود كه اينها سنخ روحشان چه است و عقائدشان چه است. بايد آذربايجان خودش را از اين لكه‏اى كه مى‏خواهند به او بچسبانند مبرا كند، تبرئه كند خودش را از مردمى كه با اين اسم‏ها، اسم‏هائى كه اصلاً مربوط به انسانيت و اسلام نيست، دارند يك همچو كارى مى‏كنند كه خلق آذربايجان را آلوده كنند. اين يك مسأله مهمى است براى آذربايجان، آذربايجانى كه در طول تاريخ مخالفت كرده است با اينها. زمان سابق كه ايران را گرفته بودند و پيشه‏ورى آن بساط را درست كرد، آذربايجانى نجات داد ايران را، يك جمعيتى كه هميشه خدمتگزار اسلام بوده‏اند.

جوان‏هاى آذربايجان بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد

حالا براى خاطر اينكه يك دسته‏اى به هواهاى نفسانى خودشان دارند آنها را لكه‏دار مى‏كنند، آذربايجان بايد خودش را از اينها نجات بدهد، بايد خودش را از اين عيبى كه برايش درست مى‏كنند، لكه‏اى كه برايش مى‏چسبانند، بايد نجات بدهد خودش را. جوان‏هاى آذربايجانى بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد و در خارج اشخاصى كه نمى‏دانند، به اسم آذربايجان يك همچو مسائلى تمام‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 174

بشود و ما اميدواريم كه اينهائى كه براى رسيدن به مقاصدى كه طرحش از خارج دارد ريخته مى‏شود، خارج است كه اينها را راه مى‏برد، راهنمائى مى‏كند، آذربايجان از خارج بايد به اين توجه داشته باشد و ما اميدواريم كه خداوند تأييد كند مسلمان‏ها را و تأييد كند شماها را و من بايد از شما بانوان محترم تشكر كنم كه از راه دور در هواى سرد آمديد و در اين منزل محقر در زحمت واقع شديد. خداوند شماها را انشاءالله در پناه خودش حفظ كند و به سعادت و رفاه و سلامت برساند و دشمن‏هاى اسلام را محو كند و آثار آنها را از بين ببرد.

والسلام عليكم و رحمة الله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 165

تاريخ: 11/10/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهدا و امدادگران شهرهاى شيراز و تهران و كاركنان شركت هپكو

تا قطع تمام ريشه‏هاى فاسد، ملت نبايد آرام بگيرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تقريباً هر روز مواجه هستيم با اين مادرهائى كه بچه‏هايشان را از دست دادند و اين پدرهائى كه عزيزانشان را از دست دادند و اين معلولين و اين مجروحين و اين گرفتارى‏هائى كه در رژيم سابق براى ملت مهيا شده بود. ما هر روز تأثرات زيادى در اين مسائل داريم، لكن خودمان را تسليت مى‏دهيم به اينكه ملت ما به صورت مجاهدين صدر اسلام در آمدند، همين طور كه در صدر اسلام در ركاب رسول الله و اميرالمؤمنين سلام الله عليه عده كثيرى از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند. امروز هم كه ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه اسلام روبروى كفر ايستاده است و احتياج به فداكارى دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ايستاده و فداكارى مى‏كند، نه مردها، زن‏ها و نه زن‏ها و مردها، بچه‏ها همه ايستاده‏اند و اسلام عزيز را مى‏خواهند كه به پيش ببرند. امروز روزى است كه ما مواجه با قدرت‏هاى شيطانى بزرگ هستيم و آنها هم از توطئه‏ها ننشسته‏اند، مشغول توطئه هستند، توطئه‏هاى زيادى در داخل دارند، مهم آن توطئه‏هاى داخلى است، آن حرف‏هاى خارجى كه مثلاً انحصار اقتصادى، مداخله نظامى، اينها مهم نيست خيلى، چيزى نيست كه قابل اعتنا باشد و امريكا هم در اين اعلام كردند كه شكست خورد. لكن توطئه‏هاى داخلى كه عمال اجانب و بيشتر از همه عمال امريكا در داخل مشغول توطئه هستند، آنها هستند تا حالا آن شكست نهائى را نخوردند، آن مقدارى را كه ملت ما شكست داد آنها را، اين است آن عمال ظاهريشان را كه در رأسشان محمدرضا بود، آنها را دستشان را كوتاه كردند و از ايران راندند و دست‏هاى خيانتكار اجانب هم آنها كه ظاهر بود قطع شد، لكن ريشه‏هاى زيرزمينى، توطئه‏هاى دامنه‏دار همه جانبه در همه قشرها مشغولند. ملت ما گمان نكند كه پيروزى نهائى را پيدا كرده است. بين راه هستيم، در حال انقلابيم، تا تمام اين قشرها، تمام اين ريشه‏هاى فاسد از اين مملكت قطع نشود ملت ما نبايد آرام بگيرد. همان نهضت را كه بحمدالله با قدرت تا اينجا رسانده است، بايد با قدرت هم پيش ببرد و من اميدوارم كه با اين روشنى كه پيدا شده‏است اين، با نورى كه در دل همه فرزندان اسلام روشن شده است و راه خودشان را پيدا كرده‏اند و فهميده‏اند كه دشمن‏ها كى هستند و دوست‏ها كى و توطئه‏گرها چه صنف مردمى هستند. اميد هست كه انشاءالله‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 166

پيروزى را شماها در آغوش بگيريد.

عوامل پيروزى انقلاب و انگيزه مردم براى جنبش‏

لكن مهم دو مطلب است، يكى كه بسيار مهم است، اين است كه جوان‏هاى ما در هر رشته‏اى كه هستند و خصوصاً آنهائى كه در رشته خدمت به نهضت هستند، چه آنهائى كه در كميته‏ها هستند و چه آنهائى كه پاسدار هستند و چه قواى انتظاميه و همه قشرها، توجه كنند كه اسلام كه ما را پيروز كرده است همان فرياد الله اكبر و تقاضاى شهادت كه در همه قشرها پيدا شده است. پدرش كه فرزندش را از دست داده افتخار مى‏كند كه شهيد شده است، مادرى كه چند تا فرزند داشته و بعضى‏اش را از دست داده و آرزو مى‏كند، مى‏گويد، دعا مى‏كند، آنهاى ديگر هم شهيد بشوند. و اين دنبال اين است كه نهضت اسلامى بوده است. اگر چنانچه يك نهضت غيراسلامى بود، براى دنيا بود، معنا نداشت كه يك كسى بگويد. من بچه‏هايم را مى‏دهم براى دنيا، چون براى خداست و نهضت براى خدا بوده است. در آنوقتى كه همه شما توجه داشتيد به اينكه پيش ببريد، هيچ راجع به خودتان ديگر توجه نداشتيد و بايد گفته بشود كه از خود گذشته و به خداى تبارك و تعالى پيوسته بوديد پيروزى را به دست آورديد، آن هم يك پيروزى كه در تاريخ نظير بايد گفت ندارد.

در طول تاريخ بسيار كم است انقلابى كه از متن مردم جوشيده باشد

تقريباً تمام انقلاباتى كه پيدا شده است به توسط يك قشر نظامى، يك حزبى كه پيوند با نظامى داشته است، يك اشخاصى كه از غير، از خارج تقويت مى‏شدند واقع شده است. شما همين كودتائى كه در افغانستان در اين چند روز واقع شد يك شخص كه اعلام كرده است من كمونيست هستم، از سران كمونيست بوده است، با نظامى كشور شوروى اين كودتا را كرده است، آن هم الان معلوم نيست كه بتوانند به آخر برسانند، ملت افغانستان هم يك ملتى است كه بپا خاسته‏اند، لكن كودتاهايى كه در آنجا هى پيدا شده است، هى يكى بعد از ديگرى، حكومت‏هاى نظامى بوده است و به وسيله خارجى‏ها بوده است. ساير كودتاها هم اينطور بوده است، انقلاباتى هم كه پيدا شده است، آن مقداريش كه نظامى‏ها دخالت داشتند و احزاب دخالت داشتند، ملت آنقدر دخالت نداشت. شما شايد در طول تاريخ كم پيدا كنيد يك انقلابى كه از متن خود مردم جوشيده باشد و هيچ اتكائى به قوه نظامى، به قدرت خارجى نداشته باشد، اسلحه نداشته باشد، تعليمات نظامى در كار نباشد، همين توده مردم، دانشگاهى كه شغلش تحصيل بوده، طلبه كه شغلش تحصيل بوده، بازارى كه شغلش كسب بوده، كشاورز كه شغلش معلوم بوده است و آنهائى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كردند، همه يك شغل‏هاى خاصى داشتند و اصل نظامى در كار نبوده، نه تعليمات نظامى ديده بودند، نه سازوبرگ نظامى داشتند، با يك قدرت معنوى يك تبديل از انسان مادى به انسان معنوى پيشبرد شد.

آنها مجهز به همه قوا، به همه آلت تجهيز، داراى همه جور ساز و برگ جنگى و افراد نظامى كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 167

تعليمات نظامى ديده و پشت سرشان تمام قدرت‏ها، ابرقدرت‏ها بود، پائين‏تر از آنها و شما اتكا به خود و از باطن خود جمعيت جوشيده اين نهضت، و اتكا به خدا، اين شما را پيش برد. اين را بايد حفظش كنيد.

پيروزى انقلاب به واسطه‏هاى رها كردن جهات مربوط به خودتان و توجه به خدا بود

اگر بخواهيد كه نهضت‏تان انشاءالله به آخر برسد و همه احكام اسلام انشاءالله پياده بشود و يك مملكت اسلامى، يك مملكت الهى پيدا بشود، بايد اين رمزى كه شما را به پيروزى رساند حفظش كنيد و اين توجه به خدا، همين ايمانى كه شما را پيش برد و بى‏اعتنائى به آن چيزهائى كه خود آدم مى‏خواهد، بلا اشكال شما توجه به اين داشتيد. همه خواهرها، برادرها، كه آن روزى كه تو خيابان‏ها مى‏آمديد و فرياد مى‏زديد كه اين رژيم را ما نمى‏خواهيم و جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم، توجه داشتيد كه هيچ كدام فكر اين نبوديد كه لباستان چى است، خانه‏تان چى است، زندگى‏تان چى است، مدرسه‏تان چه جورى است، هيچ ابداً اين فكر در مغز شماها نبود. اگر اين فكر بود پيروز نمى‏شديد. اگر هر كدام فكر اين بوديد كه زندگيم بايد چه جورى باشد، پيروز نمى‏شديد براى اينكه هر كس فكر خاصى دارد و دنبال اوست. همه جهات مربوط به خودتان را رها كرديد و وجهه قلبتان خدا بود و اينكه اسلام را مى‏خواهيد زنده كنيد، از ظلم و از بيدادگرى‏ها به تنگ آمده بوديد، توجه كرده بوديد به عدالت الهى و آن روزى كه پيش مى‏رفتيد هيچ در فكر خود نبوديد، همه به فكر آن مقصد بوديد. اين معنا اگر چنانچه از دست شما گرفته بشود و حالا هى مربوط باشد به كارهاى خودتان، اگر ما به آخر رسيده بوديم آنوقت وقت اين بود كه بنشينيم راجع به اينگه چه بايد بكنيم، سازندگى. اما ما به آخر نرسيديم ما الان نظير همان وقت‏هاست كه توى خيابان‏ها فرياد مى‏زديد، حالا آن جهت خيابانش رفته است لكن مواجهه با يك قدرت بالاتر و آن قدرت امريكا و ديگران.

اگر خودمان را پيروز حساب بكنيم همين جا متوقف مى‏شويم‏

اگر ما خودمان را پيروز حساب كنيم و برويم دنبال اينكه بايد ما حالا كه پيروز هستيم برويم ببينيم كى چى دارد، چى ندارد برگرديم به خودمان و به حال خودمان، اين پيروزى همين جا توقف مى‏كند، اگر توقف هم بكند خوب است، عقب مى‏رود. آنها توطئه مى‏كنند و با هم مجتمع مى‏شوند، شماها وقتى كه برگشتيد به حال خودتان، با هم متفرق مى‏شويد. آنوقت شما مجتمع بوديد و آسيب ناپذير و اينها نمى‏توانستند كارى بكنند، آنها، حالا شياطين با هم اجتماع مى‏كنند و با هم پيوند مى‏كنند و شما اگر چنانچه از حالى كه داشتيد برگرديد به حال خودتان، هر كدام آن چيزى را كه مربوط به خودتان هست توجه به آن پيدا بكنيد متفرق مى‏شويد و آسيب پذير، در صورتى كه بين راه هستيد. اگر به مقصد رسيده بوديد، اشكال خيلى نداشت، لكن بين راه هستيد الان، يك قافله‏اى كه يك گردنه را گذرانده است و مجهز رفته است، گذرانده، اگر خيال كند كه تمام شد قضيه و گردنه‏هاى ديگر را به فكرش‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 168

نباشد، با چند نفر دزد از بين مى‏رود، اما اگر همانطورى كه در گردنه اول مجهز و خودش را براى مقابله با سارق مهيا كرده، در گردنه‏هاى بعد هم به همانطور مجهز باشد نمى‏تواند آسيب ببيند، شما حالا يك گردنه را گذرانديد، آن گردنه شاهنشاهى است اين را گذرانديد، اما گردنه‏هاى ديگر هست الان، بايد هم بگذرانيد و مى‏توانيد اگر آن معنائى كه در ميان حاصل بود كه آن گردنه را از آن گذشتيد آن را نگهش داريد، محكم نگهش داريد، همه گردنه‏ها را خواهيد گذراند.

علت اساسى مخالفت ضدانقلاب با جمهورى اسلامى و عملكردهايشان در مخالفت‏

امروز چيز مهم اين است كه اختلافات بكلى از بين برود، آنهائى كه مى‏خواهند اين جمهورى به آخر نرسد و ضربه ديدند از جمهورى اسلامى، ضربه ديدند از ملت ايران، و مى‏دانند اين ضربه را از اسلام ديدند، آنها قدم به قدم مخالفت با اسلام مى‏كنند و مى‏خواهند نگذارند، نمى‏خواهند كه جمهورى اسلامى پيدا بشود. اول راجع به جمهورى اسلامى‏اش، اسلامى‏اش را مى‏گفتند لازم نيست، بعداً نمى‏خواستند بگذارند بدهند، بعد هم در مجلس خبرگان بساط درست كردند تا رسيد به اينجا كه حالا مى‏خواهيد رئيس جمهور معين كنيد، اينجا هم باز همين مسائل پيش مى‏آيد، بعد هم در مجلس شورا همين مسائل پيش مى‏آيد. اينها نمى‏خواهند كه يك مملكتى با رژيم اسلامى تحقق پيدا بكند براى اينكه ضربه را از اسلام خورده‏اند. توطئه‏هاى يك قسم زيادش به وسيله آنهائى كه وابسته به آن قدرت‏هاى بزرگ، وابستگى به قدرت‏هاى بزرگ دارند. يك مقدار زيادش صرف مى‏شود فعاليت‏ها در اينكه، نگذارند جمهورى اسلامى پيدا بشود، نگذارند يك رئيس جمهور متعهد و مسلمان دلسوز براى ملت، غير وابسته به شرق و غرب پيدا بشود، اين يك قضيه هست كه شما با قدرت اسلامى پيش رفتيد و خودتان چيزهايى كه احتياجات شخصى بود كنار گذاشته بوديد. حالا هم بايد همين طور جلو برويد و تا آنجائى كه انشاءالله مستقر بشويد انشاءالله.

يك قضيه هم كه دنبال اين مطلب است و آنها باز جديت در آن دارند اين است كه بار راه‏هاى مختلف، گروه‏هاى مختلف درست كنند و اين يك گروهى كه شما داشتيد، همه يك حزب كانه بوديد همه حزب خدا بوديد، آن را مى‏خواهند از دستمان بگيرند. اين وحدت را مى‏خواهند از دستمان بگيرند، يك جمعيتى هر چه افرادش زياد باشد، اگر جمعيت با هم منسجم نشوند يك نحو وحدت پيدا نكند، آسيب برمى‏دارد، اصلاً خودشان آسيب خودشان مى‏شوند.

اگر يك جمعيتى در يك كشورى، در يك استانى، در يك شهرى با هم يك وحدتى نداشته باشند، اينها به جان هم مى‏ريزند، بعداً خود باطنشان آسيب مى‏بيند و اگر چنانچه وحدت داشته باشند هر چه وحدت زيادتر باشد، آسيب كمتر مى‏شود. در راه كه ما بوديم اين نهضتى كه داشتيم در اول راه، اين وحدت و اين انسجام زياد بود، محكم بود، يعنى اصل فكر اينكه كى دشمن من است نبود تو كار، همه يك نظر بود، اگر هم يك فكرى بود خيلى در اقليت بود، يك انسجامى بين ملت حاصل شد كانه از يك حلقوم صدا در مى‏آيد، شما اگر در تهران مى‏آمديد همان معنا راشنيديد، در تظاهرات كه در

صحيفه نور ج 11 صفحه 169

آخر ايران مى‏شد، مى‏شنيديد همان مطلبى كه ايران، همان فريادى كه از حلقوم تهرانى‏ها در مى‏آمد از حلقوم آبادانى‏ها هم در مى‏آمد، بندرعباسى‏ها هم در مى‏آمد، مشهد هم همين طور، همه جاى ايران يك صدا داشتند مثل اينكه يك حلقوم دارد صدا مى‏كند. اينطور منسجم شده بوديد، يك جامعه توحيدى ايجاد كرده بوديد كه همه يكى بوديد. آنها هم اين جهت را ديدند كه سيلى كه خوردند از اين حيث خوردند، از دو حيث بود: يكى اسلامش بود، يكى هم اين حيثيتى كه، انسجامى كه شما با هم داشتيد، اين دو تا هر دو مورد نظر بوده است. اينجا را كوشش مى‏كنند با قلم‏ها و با قدم‏ها، با تبليغات، اسلام را از دستمان بگيرند، نگذارند حكومت اسلامى پيدا بشود. از اين طرف هم انسجام را مى‏خواهند از دست شما بگيرند، اين وحدت و جهت جامعه توحيدى كه عبارت از اين بود كه همه با هم يك مقصد داشتيد و كانه از يك حلقوم صدا در مى‏آيد، يك اراده كانه دارد عمل مى‏كند. اين را مى‏خواهند از دستمان بگيرند، متفرق كنند همه را از هم. طرح‏هاى مختلف در اين دارند، ايران را از دست شما بگيرند، اين وحدت را از دست شما بگيرند، راه‏هاى مختلفى دارد در هر جا.

عمل نكردن به موازين اسلامى، خلاف بيعت با اسلام است‏

آن لشكرهاى شيطان، جنود ابليس، الان در همه جاى ايران رفتند و هستند، هر جا هم كه صدائى در مى‏آيد از همين‏هاست، از همين شيطان‏هائى است كه تابع همان شيطان بزرگ‏ها هستند. از اينها هر جا يك صدائى در مى‏آيد و تفرقه‏افكنى مى‏شود، از همين‏هاست. هر جا صحبت اين است كه ما مى‏خواهيم چه بشود در مقابل نهضت، در مقابل اين جمهورى اسلامى يك قدى علم مى‏كنند، از اين تبليغات اينهاست، توى شهرها، بيشتر توى دهات، حالا توى روستاها. حالا بيشتر با اسم‏هاى مختلف، با فرم‏هاى مختلف مى‏روند و اين اشخاص خوب را، اشخاصى اسلامى را گولشان مى‏زنند، اينها شيطانند و اينها يك مردم سالمى هستند، مى‏آيند به اسم اسلام آنهائى كه مى‏خواهند اسلام را بشكنند، با اسم اسلام اينها را گول مى‏زنند، اوراقى مى‏نويسند متفرق مى‏كنند در همه جا كه چه و مى‏خواهند تفرقه بيندازند بين قشرها، دانشگاه مى‏روند يك چيز مى‏گويند، بازار يك چيزى مى‏گويند، در پيش كشاورزها مى‏روند يك چيز مى‏گويند، در كارخانه‏ها مى‏روند به كارگرها يك چيزى مى‏گويند، هر جا به يك فرم وارد مى‏شوند، در شهرها هم الى ماشاءالله تفرقه مى‏خواهند بيندازند و اينها بين همه قشرها مى‏خواهند همانطورى كه تا حالا زحمت كشيده شد و دانشگاهى را به اهل علم و به طلبه‏هاى مدرسه نزديك كرد و با هم‏شان كرد و همفكرشان كرد، مى‏خواهند اين را از هم جدا كنند باز. بازارى و دانشكده‏اى هم رفيق شده بودند، دانشگاه و بازار كانه يك موجود بودند، با هم عمل مى‏كردند اينها مى‏خواهند حالا جدا كنند از هم. در همه قشرها يك همچو كارى توطئه هست و در صددند كه بشود تا ببينيم كه ملت ما تا چه اندازه‏اى بيدار هست، آيا دست‏هاى اينها را خوانده است؟ آيا توطئه‏هاى اينها را توجه به آن كرده است؟

بايد بگوئيد، همه ما مكلفيم كه اين مسائل را تبليغ كنيم، اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و

صحيفه نور ج 11 صفحه 170

اهل قلم بيشتر. ديگران هم بايد بگويند به همه، به طور توصيه از هم، به هم، سفارش كنند به هم كه گول اين شياطين كه مى‏خواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد. با اسلام اسلام هم مى‏آيند، با اسلام مى‏خواهند جدا كنند از هم. اين، بايد اين دو تا مطلب در نظر گرفته بشود كه يكى حفظ وحدت ما، يكى هم اين جهت اسلاميت كه توجه به مقصد اسلام بود، نه توجه به خود و يكى از مسائل ديگرى هم كه باز شياطين دارند دنبال مى‏كنند و ما بايد توجه داشته باشيم اين است كه كارهائى كه انجام مى‏گيرد، چه از دولت و چه از ملت، چه از پاسدارها و چه از كميته‏ها، چه از دادگاه‏ها و چه از نظامى‏ها، از هر طائفه‏اى كه انجام مى‏گيرد، توجه داشته باشيد كه روى موازين اسلام انجام بگيرد، ما انقلاب كه كرديم، انقلاب از تقريباً رژيم طاغوت و كفر به رژيم اسلام و عدل است. نبايد به اسم انقلاب ما خلاف كار انقلابى بكنيم. انقلاب اسلامى است، انقلابات ديگر دنيا اسلامى نبوده دنبالش هزار جور فسادها بوده است اما انقلاب ما انقلاب اسلامى است، همه شما به جمهورى اسلامى رأى داديد يك عده معدودى نه، رأى ندادند اما ملت رأى به جمهورى اسلامى، رأى داد به جمهورى اسلامى، يعنى پذيرفت كه نظام، نظام اسلامى باشد، اين را ملت پذيرفته است و رأى به آن داده است، بايد وفادار باشد به اين رأى، وفادار باشد به اين تعهد

شما با اسلام يك تعهدى الان كرديد، همه مان متعهديم براى اسلام، اما تازه يك تعهد خاصى با اسلام بستيم و ما بيعت كرديم با اسلام، بيعت ما اين است كه جمهورى اسلامى و نظام اسلامى مى‏خواهيم و رأى به اين داديم و بيعت كرديم با اين. اگر ما بنا باشد بگوئيم كه ما بيعت كرديم با اسلام، با جمهورى اسلامى، رأى داديم به جمهورى اسلامى، لكن به احكام اسلام عمل نمى‏كنيد، اين خلاف بيعت است، اين خلاف معاهده است، بايد همه چيز، همه چيزها اسلامى باشد، اگر مصادره مى‏شود بايد روى موازين اسلامى باشد، اگر مال ديگرى را، هر چه باشد، مال او باشد از او به اسم مصادره بگيرند اين خلاف بيعتى است كه شما با اسلام كرديد، اگر يك دادگاهى مال يك شخصى را كه احراز نكرده است كه اين مال از طريق حرام آمده پيش او، از چپاول آمده پيش او، بخواهد او را مصادره كند با آن بيعتى كه كرده است كه من اسلامى هستم، مخالفت كرده است، اگر يك وجب زمين مصادره بشود و از مردم گرفته شده باشد بدون ميزان‏هاى شرعى، خلاف معاهده‏اى است كه با اسلام ما كرديم، اگر يك نفر آدم ظلم به او بشود، برخلاف موازين به او يك تعدى بشود هر كه اين كار را بكند، اين معاهده‏اى كه كرده است، مخالفت كرده.

در اسلام، قانون خدا حكم مى‏كند

ما همه چيزمان بايد اسلامى باشد، نباشد آنطورى كه اسم اسلام را رويش بگذاريم، در واقع طاغوت باشد. يك وقتى ما توجه به اين نكنيم كه ما از طاغوت سر در آورديم با اسم اسلام. آنها طاغوت بودند و اسم اسلام هم تو كار نبود، ما مى‏گوئيم اسلام، لكن يك وقت سر از طاغوت در مى‏آورد، طغيان بكنيد به مردم، پاسدار مردم را اذيت كند، پاسبان مردم را اذيت كند، دادگاه‏ها برخلاف حكم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 171

بكنند، بايد همه چيز اسلامى بشود. اگر همه چيز اسلامى بشود يك جامعه‏اى پيدا مى‏شود غير قابل فساد، آسيب ديگر نمى‏بيند آن جامعه، و اگر بنا باشد كه اگر باز يك جامعه‏اى هرج و مرج باشد آسيب بردار هست، همه چيزش بايد سرجاى خودش محكم باشد و موازين بايد موازين الهى باشد و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، قانون اسلام باشد. در اسلام يك چيز حكم مى‏كند و آن قانون است، زمان پيغمبر هم قانون حكم مى‏كرد، پيغمبر مجرى بوده، زمان اميرالمؤمنين هم قانون حكم مى‏كرد، اميرالمؤمنين مجرى بود. همه جا بايد اينطور باشد كه قانون حكم كند، يعنى خدا حكم بكند، حكم خدا. حاكم يكى است، خدا، قانون، قانون الهى، ديگران مجرى او، اگر بخواهند از خودشان يك چيزى بگويند، پيغمبر اكرم كه رأس همه عالم هست، خدا به او خطاب مى‏كند كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف آن چيزى كه من گفته بودم بگوئى، قطع و تينت را مى‏كنم، اخذت مى‏كنم و رگ كمرت را پاره مى‏كنم براى اينكه اجرا بايد بكنى آنى كه اسلام گفته، آنوقت تو مجرى او هستى. البته معلوم بود كه او مجرى است و هيچ وقت تخلف نمى‏كند، لكن سرمشق است اين، به آن فرد اول اين اخطار را مى‏كند تا من و شما بفهميم مطلب را، تكليف‏مان را بفهميم، به فردى كه معلوم است، خدا هم مى‏داند اين را كه اين تخلف كن نيست، اين قدم آن طرف نخواهد گذاشت لكن به او به طور اينكه اگر اين كار را بكنى به او مى‏گويد تا همه مردم تكليفشان را بفهمند كه اگر پيغمبر هست، ديگران هم همين طور و اگر ما تخلف كنيم از قوانين الهى، تا يك حدودى خداى تبارك و تعالى مهلت مى‏داد، لكن يك وقت هم اگر از مهلتش گذشت ديگر معلوم نيست چه خواهد شد. حالائى كه ما همه فرياد مى‏زنيم و بر ضد اين اشخاص كه همه چيز ما را بردند اين صداها را مى‏كنيم كه امريكا كذا، اگر خودمان يك وقت تخلف بكنيم و توجه نداشته باشيم به اينكه نبايد تخلف كنيم، اعتنا نكنيم به قوانين اسلام، يك وقت خداى نخواسته عنايت خدا از ما سلب مى‏شود، خودمان را به خودمان واگذار مى‏كند اگر اينطور شد، بكلى از بين خواهيم رفت. بايد همه توجه داشته باشيم و همه دعا كنيم، از خدا بخواهيم كه ما پيرو اسلام و پيرو قوانين اسلام باشيم.

خداوند انشاءالله همه‏تان را حفظ كند. موفق باشيد و من متشكرم از اينكه در اين هواى سرد از راه‏هاى دور تشريف آورديد اينجا و اميدوارم كه همه‏تان با سعادت و سلامت، خواهرها همين طور، برادرها همين طور و مؤيد و منصور باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 183

تاريخ: 12/10/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان دانشجويان دانشكده حقوق و دانشجويان اردبيل‏

وابستگى فرهنگى اساس و منشا گرفتارى‏هاى ملل محروم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در عين حال كه هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در يك منزل مرطوبى به هم فشرده نشستيد و موجب تاثر است، معذلك چند كلمه عرض مى‏كنم. هيچ ملتى نمى‏تواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد، مادامى كه خودشان را گم كردند و ديگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمى‏توانند پيدا كنند.

كمال تأسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است، غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مى‏كنند غير از غرب هيچ خبرى در هيچ جا نيست و اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اكثر بدبختى‏هاى ملت‏هاست و ملت ماست. در هر امرى كه پيش مى‏آيد، از باب اينكه مغزهاى آنهائى كه در راس بودند به طورى بار آمده بوده است كه از خودشان بكلى منصرف و قبله‏شان غرب شده بود، يكى از روشنفكرهاشان، متفكرين‏شان به اصطلاح گفته بود كه ما تا همه چيزمان را انگليسى نكنيم نمى‏توانيم يك رشدى بكنيم. يك همچو مغزهائى در رأس كارها واقع شد و از آن طرف هم تبليغات دامنه دارى كه غربى‏ها و غربزدگان شروع كردند و شايد حالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزهاغربى شد، قبله غربى شد و تا بيايد اين غربزدگى و اجنبى زدگى از اين قلب‏ها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است، در اين پنجاه سال قبل هم بوده است، لكن در اين پنجاه سال اخير و خصوصاً در اين زمانى كه شخصى فاسد، اين محمدرضاى فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خود رسيد، غربزدگى به كمال خودش رسيد، در همه جهت وابستگى پيدا شد، در عين حالى كه قضايمان، قضاى حقوقى مان و مسائل حقوقى‏مان و مسائل فرهنگى مان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست، لكن در هر امرى دستشان را دراز كردند از جاى ديگر گرفتند حتى آنوقتى كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود، باز دست يك غربزده گاهى آنوقت هم در كار بوده است كه قانون اساسى آن زمان را از غرب گرفته بودند تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اينكه فرهنگى دارد، فرهنگ غنى دارد، نمى‏شود اصلاح بشود. الان در مدرسه‏هائى كه

صحيفه نور ج 11 صفحه 184

دانشگاه‏ها و دانشسراها اينها كه ما داريم، فرم‏هايش فرم غرب است، دادگاه‏هاى دادگسترى هم همين طور است، مراحل دادگاهى هم از غرب گرفته شده است و همه چيز را از غرب گرفته اند، فرهنگ به اين غنى‏اى كنار زده شده است و چسبيده‏اند به فرهنگ غرب، آنهم نه فرهنگ اصيل غرب، فرهنگ استعمارى غرب. غرب همه چيز استعمارى دارد، طب استعمارى دارد، فرهنگ استعمارى دارد، صادر مى‏كند براى كشورهائى كه عقب افتاده‏اند به اصطلاح آنها آن چيزى كه مناسب با آنجاست به طورى كه وابستگى داشته باشد، آنها مى‏خواهند ما وابسته باشيم و چيزهائى كه به ما مى‏دهند چيزهائى است كه وابستگى‏آورد، استقلال نمى‏خواهند ما داشته باشيم، استقلال فرهنگى نمى‏خواهند داشته باشيم، استقلال فكرى نمى‏خواهند داشته باشيم، عمالى كه آنها تربيت كرده‏اند در پيش خودشان و صادر كردند براى ما، آنها هم كمك كردند به آنها و طرز فكر جامعه را طورى عوض كردند كه اگر يك مطلبى غربى نباشد جامعه نمى‏پذيرد اين را، حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد، لكن شما مى‏دانيد كه قبلاً تا يك اسم غربى روى دوائى، روى يك فاستونى، روى چيز ديگرى نبود، مردم هم نمى‏پذيرفتند. خيابان‏ها، خيابان‏هاى ما بايد يك اسم غربى داشته باشند،از همان اشخاصى كه ما را آنطور ناتوان كردند و آنطور چپاولى كردند و آنطور ستم‏ها را به ما كردند، بعض از خيابان‏هاى ما به اسم همان‏هاست، همان‏هاى غربى، همان‏هاى آمريكائى، خيابان‏هاى روزولت. مثلاً اگر جنسى رويش اسم غربى نمى‏بود، آن را درست نمى‏پذيرفتند، اگر يك دوائى نمى‏گفتند از غرب آمده است نمى‏پذيرفتند، چيزهائى كه خود ملت درست مى‏كرد بايد با اسم غرب فروش برود.

اين غربزدگى است، يعنى بازار ما هم غربزده هست، يعنى ملت ما الان باز هم غربزده هست، و تا از زير بار اين در نيائيد و تا اين وابستگى مغزى و فكرى از بين نرود، رشد حقيقى پيدا نمى‏شود و شما نمى‏توانيد مستقل بشويد، شما اگر بخواهيد از همه وابستگى‏ها خارج بشويد، اول اين وابستگى مغزى را، قلبى را كنار بگذاريد، گمان نكنيد كه هر چه آنها دارند خوب هست، اگر يكى فرض كنيد كه يك پيشرفتى داشته باشد در صنعت، اين دليل اين نيست كه پيشرفت دارد در فرهنگ، گاهى اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلاً فرض كنيد فلان طياره را درست مى‏كند به خورد ما اينطور مى‏دهند كه همه چيزش اينطورى است و حال آنكه نيست اينطور، فرهنگشان مثل فرهنگ ما نيست، علم حقوقشان مثل ما نيست، علومشان مثل ما نيست، علم فلسفه‏شان مثل ما نيست، طب هم از شرق اخذ كرده‏اند. كتب شرقى در دانشگاه‏هاى آنجا تا آن اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مى‏شده است، ما اگر بخواهيم از اين بيچارگى بيرون برويم، بايد اين وابستگى مغزى را كنار بگذاريم، بايد دانشگاه‏هاى ما يك دانشگاه‏هائى باشد كه تا مدت‏ها زحمت بكشند اين جوان‏ها را از آن حال سابق رژيم شاهنشاهى برگرداند به يك حال سالم رژيم اسلامى.

بايد زحمت بكشند، جوان‏هاى ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را گم كردند، پيدا بكنند، تا اسم غرب مى‏آيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد، آنهم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است، در نظامى، در تجهيزات عرض مى‏كنم كه با سلاح و امثال ذلك، شما در مقابل

صحيفه نور ج 11 صفحه 185

اينها كه زورمند بودندايستاديد و با دست خالى هم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلاً به ما گفتند كه ما مى‏خواهيم يك حرفى بزنيم كه آمريكا خوشش نيايد،ترسيديم، سابق هم اينطور بود كه اگر يك مسأله‏اى مى‏شد تا سفيرى كه اينجا داشتند چه سفير انگلستان بود يا شوروى بود يا امريكا بود، مى‏آمد اخطارى مى‏كرد همه عقب مى‏نشستند، لكن شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرت‏هاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد، معلوم شد، مى‏شود مقابل غرب ايستاد، مى‏شود حتى جلو قدرت‏هاى غرب ايستاد، در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد، ديديد كه ما خودمان هم مى‏توانيم با مشت خالى جلو برويم، در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا كنيد.

آنها الان در صددند كه با هر جهتى كه شده است شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه كوشش‏شان اين است كه شما را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند، نگذارند اين وابستگى از بين برود و شما دانشجوهاى عزيز خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد، اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها درصددند كه با هر ترتيب شده است خودشان را به ما تحميل كنند و شما بايد مقاومت كنيد. شمائى كه خواهيد مستقل باشيد، مى‏خواهيد آزاد باشيد، همچو خودتان سرپاى خودتان ايستاده باشيد، بايد همه قشرها در اين مملكت، همه قشرهاى بناى بر اين بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزها بناى بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزى خودشان رابيرون بياورند و مملكت را خودكفا كنند و بايد كارخانه‏هاى ما خودكفا بشود و بايد صنايع را خود مردم، خود اين توده‏هاى مردم صنايع را رشد بدهند و بايد دانشگاه‏ها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند.

جوانان ما از غرب نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند

بنا از اول هر امرى اين است كه انسان اراده كند يك مطلبى را همچو نترسانندش كه نتواند اراده بكند. قبلاً ما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند كه اراده نمى‏كرديم مخالفت را، نمى‏توانستيم اراده كنيم كه مخالفت كنيم، احتمال نمى‏داديم كه ما بتوانيم مخالفت بكنيم لكن خداى تبارك و تعالى خواست و شما اراده كرديد، شد، حالا هم همين طور است، نترسيد از غرب، اراده كنيد، دانشمندهاى ما نترسند از غرب، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند.

خداوند انشاءالله شما جوان‏ها را براى اسلام نگه دارد و اشخاصى كه در بنياد مستضعفين هستند و همه دانشجوهاى عزيز و همه قشرهاى ملت را خداوند حفظ كند. با قدرت انشاءالله به پيش برويد و پيروز هم خواهيد بود.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 175

تاريخ: 12/10/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى تبريز

برگرداندن قدرت فعاله جوانان به رخوت و بى‏تقاوتى، از توطئه‏هاى اجانب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين تحولى كه در جوان‏هاى ما، در انسان‏ها، آنهائى كه متعهد هستند پيدا شده است، اهميتش بيشتر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است. اين بود كه با همت شما جوانان، همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطانى را شكستيد و شيطان‏ها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولى است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتى به رژيم اسلام آن هم به همت همه برگشت. لكن آن چيزى كه بسيار مهم است، آن چيزى كه اجانب روى آن بيشتر كار مى‏كردند و كردند، آن انسان‏هاست. در سال‏هاى طولانى كه اخيراً هى قوه پيدا كرد، اينها درصدد بودند كه اين انسان‏ها را از آن حالى كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامى خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر و نگذارند نيروى انسانى اين كشور بلكه نيروى انسانى شرق نگذارند كه - پيش برود. با شيوه‏هاى مختلف، در هر جا به يك شيوه خاصى و طرح خاصى انجام اين كار را مى‏خواستند بدهند كه جوان‏هاى ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال رخوت و بى‏تفاوتى. اينهمه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامه‏ها و مجلاتشان، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون توطئه‏اى باشد. اينكه به نظررسد اين بود كه يك توطئه‏اى بود براى اينكه جوان‏ها را وارد كنند به اين مراكز و از آن قدرت فعاله‏اى كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مى‏دانيد كه خوب، جوان‏ها در آن غرور جوانى كه دارند به دام يك مراكز شهوانى و مراكز فساد كشيده مى‏شوند و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند، اينها مى‏توانند آن قوه فعاله‏اى كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر و مشروبات يك باب است كه كسانى كه عادى بشوند به اينها، ديگر از آن كار نمى‏آيد. شما اگر توجه داشته باشيد در همين جهاد سازندگى كه شما جوان‏ها (خداوند حفظتان كند) وارد شديد اگر شخصى باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمى‏تواند اينجا كار كند. آنهائى كه از اين فعاليت بر كنار باشند، آنهائى كه عادت كردند به اينكه در اين مركزهائى كه براى به خيال خودشان تفريح، به حسب واقع براى فاسد كردن جوان‏ها درست كردند، آنهائى كه عادت كردند به آن، نمى‏آيند دنبال اين كارها. اينهائى كه وارد شدند در جهاد سازندگى از همه قشرها، از

صحيفه نور ج 11 صفحه 176

دكترها، از مهندسين، از محصلين، از بازرگانان، از همه قسم‏ها، كارگرها، همه آمدند، اينها غير از آنهائى هستند كه آن عادت را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمى كه باز اسلام دريافت، اين بود كه جوان‏هاى بسيارى از آن مراكز كشيده شدند به ميدان، رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود يك كسى گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزى بود براى يك مسائلى، الان هيچ در آن نيست.

تبديل خوف ملت به قدرت، از كارهاى خدا بود

اين نهضت براى اينكه اسلامى بود و براى خدا بود، خداى تبارك و تعالى كمك كرد در همه مراحلش، كمك كرد در مراحل ابتدائى راجع به شكست دشمنتان، اين تأييد خدا بود والا ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه را بلد هم نبوديم چطور بايد مثلاً چى كرد، لكن يك تفنگ هم داشتيم مى‏توانستيم كه تفنگ بيندازيم، ما تعليمات نظامى نداشتيم، آنهائى كه تعليمات نظامى داشتند، خوب، ابتدائاً با آنها بودند. ملت ما تعليمات نظامى و بى‏ساز و برگ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اول آنها را شكست داد و اين نبود جز تأييد خداى تبارك و تعالى و قدرت اسلام.

يعنى آن تحولى كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت، از حال ضعف برگشت به حال قدرت، اين تحول، تحول الهى بود، دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتى اينطور تحول ايجاد كند، هيچ امكان ندارد. اگر كسى بخواهد پاى خودش حساب كند، آدم جاهلى است يا آدم خودخواهى است. اين قدرت، قدرت خدا بود كه از بچه كوچك تا پيرمرد و جوان‏ها، همه، زن‏ها و مردها، همه با يك قدرتى، با يك قوه‏اى ريختند در خيابان‏ها و با دست خالى دشمن را به همه جهازى كه داشت از صحنه بيرون كردند و باز اين قدرت الهى بود كه آنها را بك رعبى در دلشان افكند كه نتوانستند حتى آن سلاح‏هائى كه دارند به كار بيندازند و باز قدرت الهى بود كه وقتى شماها به ميدان رفتيد، فوج فوج سربازها به شما متصل شدند. اينهائى كه بايد تحت فرمان آنها باشند نبردند فرمان آنها را، متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحى بوده براى ملت ما كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزى است كه در او پيدا شده، يعنى غلبه كرد هر انسانى بر آن حالات نفسانيه‏اى كه داشت كه خوف داشت، احتمال اينكه بشود مثلاً ما يك همچو قدرتى را از بين ببريم، اول نمى‏داد، بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودى كه مصمم و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد، و يك تحول ديگرى كه اميدوارى براى انسان مى‏آورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت.

بوجود آمدن حس تعاون در ملت از معجزات خداست‏

شما را يك قدرت غيبى وادار كرده است كه برويد مشغول بشويد به اين كارهائى كه براى ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبى، ملائكه الله، آنها شما را وادار كردند كه برويد اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همه جوان‏هاى ما كه در همه قشرهاى ملت و كشور دارند زحمت مى‏كشند و گاهى از

صحيفه نور ج 11 صفحه 177

خارج مى‏آيند در ايران و زحمت مى‏كشند، اينها يك قدرت الهى است كه اينها را وادار كرد به اين كار. اين يك امر بسيار مهمى است كه براى جوان‏هاى ما حاصل شده، حس تعاون، احساس، همه احساس مى‏كنند يك وظيفه الهى است داريم انجام مى‏دهيم، همه با محبت و عشق عمل مى‏كنند وقتى مى‏رند در من گاهى وقت‏ها در تلويزيون ديدم كه اين زن‏ها، اين مردها، اين جوان ها، اين بچه‏ها توى اين بيابان مشغول هستند و معلوم است با يك اشتياقى مشغولند، اينطور نيست كه يك امرى تحميل به خودشان كرده باشند يك امرى است كه نفسشان كانه عاشق اين مطلب هست.

و آن تحولى كه پيدا شده است كه جوان‏هاى ما فرياد مى‏زنند كه ما مستعديم براى شهادت، كفن مى‏پوشند، اينها يك تحولاتى است كه بشر نمى‏تواند اين كارها را بكند، اينها كار خداست. من ديروز يك عقدى اينجا كردم بين يك جوانى و يك دخترى، اين دختر بعد كه مى‏خواست برود يك كاغذى داد كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب، بعد از اينكه، شما دعا كنيد كه اين جوان‏هاى ما چه، چه، چه، آخرش نوشته من عاشق شهادتم و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انسانى است كه خدا ايجاد كرده در شما، قدرش را بدانيد كه از ناحيه خدا اهداء شده به شما.

و اين حس تعاونى كه شما الان احساس مى‏كنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد و مى‏دانيد كه كشور ما الان محتاج به كار است يعنى كشور ما به تبليغات به اينجا رسيده، هى تبليغ كردند، هر چه صرف تبليغ كردند، همه چيز ما را دادند به غير و همه نيروهاى جوانى ما را از بين بردند و همه جا را خراب كردند با تبليغات، هى تبليغ كردند به اينكه به تمدن بزرگ مى‏خواهيم برسيم، بعد از مثلاً همين زودى ما در عرض ممالك پيشرفته، جلو رفته، چه شده، مى‏رسيم باز اين سال ديگر. مثلاً از اين حرف‏هائى كه اغفال مى‏خواستند بكنند كشور ما و جوان‏هاى ما را و اينكه توجه نداشته باشند به اينكه دارد سرشان چه مى‏آيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده، مسائلى بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب، شايد اين را بروز هم ندادند به كسى. قراردادهائى كه اين رژيم كرده، اين رژيم فاسد كرد و همه چيز ما را داده است، وابستگى كه از همه جانبه پيدا كرده است، ايران را وابسته كردند و از آن طرف بوق و كرنا به اينكه مملكت چه و چه و چه، از آن طرف همه چيزش را تهى كردند و با تبليغات انسان‏ها را هم تهى كردند از آن واقعيتى كه بايد داشته باشند.

خودتان را به خدا، آن مبداء قدرت متصل كنيد

و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مى‏كرد اين خيانت‏ها و جنايت‏ها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست كه اين ملت را برگرداند از حالى كه داشت به يك حال ديگرى، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدار شدند و همه هم آنهائى كه تا آنوقت از پاسبان مى‏ترسيدند حالا از تانك نترسيدند، آنهائى كه از باتوم مى‏ترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبى است، الهى است. دل‏ها را به آن مبداء قدرت متصل كنيد، گمان نكنيد كه خودمان يك چيزى هستيم، از اين وابستگى‏هاى دنيائى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 178

بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبداء قدرت. قطره‏ها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطره‏ايم، از قطره هم كمتر، اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلى مى‏آيد. خدا با جماعت است. ايران همه بايد مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد.

نگذاريد يك عده مفسد سابقه درخشانتان را آلوده كنند

من متأسف مى‏شوم از اينكه مى‏بينم در محيط آذربايجان كه محيطى بوده است كه هميشه طرفدار اسلام، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصى پيدا بشوند، يك ريشه‏هاى فاسدى پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان، شما سرافراز در ايران و در دنيا بوديد براى اينكه همه توطئه‏هائى كه واقع مى‏شد، مى‏شكستيد، شما در صف اول بوديد در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد، شما مجاهدين خيلى داريد، شما خيابانى داريد و ستارخان داريد و باقرخان داريد، علما داريد، مرحوم آقاميرزا صادق آقا از مجاهدين بود و مرحوم انگجى كه اينها از تبريز در زمان ما بودند. شايد شماها خيلى‏ها يادتان نباشد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكى از شهرستان‏ها و بعد هم مرحوم آقاميرزا صادق آقا آمد قم، ديگر نرفت به تبريز، همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست. شما مردها داشتيد، مردهاى بزرگ داشتيد از همه طبقه، نگذاريد شما را آلوده كنند و اين نشان الهى كه در پيشانى‏هاى آذربايجانى است اينها بكنند و به جاى او يك چيز ديگر بچسبانند. الان اين مفسدين، اين فاسدها درصدد اينند كه هر جا يك بساطى درست كنند، در آذربايجان هم مشغولند به اسم اسلام، به اسم اينكه ما مسلمانيم، به اسم اينكه ما چطور هستيم، حمله مى‏كنند به معبد مسلمان‏ها، جماعت مسلمان‏ها را به كتك مى‏گيرند. اين با اسلام مى‏سازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دسته‏اى از آذربايجانبين دارند اين كار را مى‏كنند؟ در صورتى كه معلوم نيست اينطور باشد، يك دسته فاسد هستند، يك دسته را هم اغفال كردند، يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردند يك دسته جوان‏هاى ما را اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد، بسازيد اين جوان‏هاى خودتان را كه براى اسلام باشند، آبروى آذربايجان را حفظ بكنيد شماها.

خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند و اين جهاد سازندگى شما انشاءالله ايران را حفظ كند ايران را خودكفا كند. با كار خودمان، دسترنج خودمان مملكت خودمان را از گير اجانب، از چنگال آنها بيرون بياوريم، خودمان اداره كنيم كشور خودمان را. خداوند همه‏تان را حفظ كند و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 202

تاريخ: 15/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با نمايندگان ارامنه ايران‏

كارشكنى مستكبرين و سلاطين جور در تحقق مكاتب الهى - توحيدى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مكتب‏هاى الهى - توحيدى از اولى كه در بين بشر بوده است مع‏الاسف به واسطه كارشكنى‏هاى مستكبرين، آنطور كه بايد پياده نشده است. بخصوص مذهب حضرت عيسى سلام الله عليه كه به دست يك طايفه هائى افتاده است، يك تحريف‏هائى شده است و يك چيزهائى كه سزاوار حضرت مسيح نيست ذكر شده است و بدتر از او سلاطينى كه خودشان را به مذهب مسيح بسته‏اند و مسيحى نبوده‏اند، مانع شدند از اينكه تعليمات حضرت مسيح تحقق پيدا بكند. اگر تعليمات انبياء حضرت مسيح در مسيحيين، حضرت موسى در كليميين، حضرت رسول اكرم(ص) در مسلمين، آنطورى كه آنها مى‏خواستند تحقق پيدا مى كرد، اين گرفتارى‏هائى كه الان براى همه بشر در همه جا هست پيش نمى آمد. الان شما مى‏بينيد كه دولت‏هاى بزرگ با اسم مسيحيت، با اسم انتساب به مكتب حضرت مسيح سلام الله عليه چه جنايت‏ها در عالم مى‏كنند، چنانچه سران ممالك اسلامى هم با اينكه مسلمان هستند و با اسم اسلام بلكه چه جناياتى كه نمى‏كنند. شما ديديد كه محمدرضا در اينجا اظهار اسلاميت مى‏كرد و قرآن طبع مى‏كرد و اظهار تعهد به اسلام مى‏كرد، معذلك با اسلام آنطور كه همه ديديد. و امثال كارتر هم، نظير او در مسيحيت مى‏رود دعا مى‏خواند، در كليسا مى‏رود وادار مى‏كند كه دعا بخوانند، لكن برخلاف تعليمات حضرت مسيح، آنهمه ظلم، آنهمه جنايت در دنيا مى‏كند. مذهب‏ها از اول گرفتار اين طاغوت‏ها بودند.

رسالت انبيا در به تسليم كشانيدن انسان و رهانيدن از سركشى‏

از اولى كه مذهب‏ها در عالم پيدا شده است جفتش يك طاغوتى يا طاغوت‏هائى هم بوده‏اند و صاحبان مذاهب كوشش كردند براى اينكه مردم را آدم كنند. اين انسانى كه اگر سرخود باشد از همه سركش‏تر و بدتر است، انبيا از اول خدا فرستاده كه اينها را از آن سركشى بيرون بياورند، مهار كنند، لكن انبيا هم آنطورى كه مى‏خواستند موفق نشدند، معذلك همان مقدارى هم كه موفق شدند الان سلامت دنيا هر چه باشد به تابع مذاهب است كه هست. الان هم توده‏هاى مردم آنجاهائى كه كليمى هستند توده‏هاشان، نه آن سران، آنجائى كه مسيحى هستند توده‏هاى مردم، نه سران شان، آنجائى كه

صحيفه نور ج 11 صفحه 203

مسلمين هستند همين طور توده‏هاى مردم از باب اينكه يك مقدار از تعليمات انبيا را به آن تعهد دارند، باز اين سلامتى كه در دنيا هست كه اگر نبود اين كوشش انبيا، بدتر از همه حيوانات به هم مى‏ريختند، اين سلامتى كه الان در دنيا هست، اين مقدارى كه هست كه اگر سران ... مهار كرد، ساير مردم سلامتند، اين باز هم همين مقدار از سلامت كه هست در اثر كوشش انبياست. كوشش انبيا اسباب اين شده است كه در هر مذهبى و ملتى افراد بسيار زيادى هستند كه ...كردن مذهب انبيا را، از بسيارى از جناياتى كه بشر اگر همين طور بود مرتكب مى‏شد، آنها مرتكب نمى‏شوند، اين كوشش انبياء است. اگر اين كوشش از انبيا نبود آنوقت معلوم مى‏شد چه خبر است اين دنيا. مع‏الاسف در هيچ عصرى نديديم كه مردم با اسلام آنطورى كه هست آشنا باشند.

نابودى ظلم در سايه تحقق جمهورى اسلامى‏

شما گمان نكنيد كه الان ما باز يك مملكت داريم به معناى حقيقى‏اش. اسلام اگر چنانچه تحقق پيدا بكند انشاءالله، آنوقت شما خواهيد ديد كه با ساير اقوام چه خواهند كرد و با آنها با چه سلمى، با چه مسالمتى، با چه محبتى رفتار خواهند كرد. خوب، اين رئيس، حضرت امير سلام الله عليه است كه وقتى مى‏شنود كه يك زن ذمى را كه يهودى شايد بوده است، اين را خلخال از پايش لشكر كذا درآوردند، آنقدر ناراحت مى‏شود كه مى‏گويد اگر انسان بميرد در يكى همچو امرى، سزاوار است. يك همچو حكومتى است و اگر چنانچه يك حكومت اسلامى به آنطور كه اسلام مى‏خواهد، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد در ايران و در ساير جاها تحقق پيدا بكند، ديگر ظلم درش بسته مى‏شود، تعديات درش بسته مى‏شود، حكومت‏ها ديگر نمى‏توانند ظلم كنند و نمى‏كنند و ارتشى‏ها و ساير قواى انتظامى همه در خدمت هستند. دعا كنيد كه اينطورى كه ما مى‏خواهيم بتوانيم موفق بشويم و بتوانيم كه اسلام را عرضه كنيم و ... كه اينهائى كه الان در اطراف مملكت ما به آشوبگرى مشغول هستند و اعتقاد به هيچ مذهبى ندارند، اينها اصلاح بشوند يا از بين بروند تا يك حكومت اسلامى صحيح محقق بشود كه براى همه شما، براى همه بشر اسلام خوب است. خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 212

تاريخ: 16/10/58

بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى و پرستاران آنان‏

چيزى كه براى خدا از دست داديد، پيش خدا محفوظ است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خداوندا! تو مى‏دانى كه من در چه حالى هستم كه اين منظره را مى‏بينم. من چطور اين منظره‏هائى كه برادرهاى ما، خواهرهاى ما، بچه‏هاى ما، براى اسلام اعضاى خودشان را از دست داده‏اند، سلامت خودشان را از دست داده‏اند، چطور اين منظره‏ها را من تحمل كنم؟ من چطور اين بچه را كه اينجا ايستاده و معلول است، در اول بچگى معلول شده است، ما چطور تحمل كنيم؟ خدايا! آنها كه براى ما اين مصيبت‏ها را بار آوردند به جزاى خودشان برسان، خدايا! اين ابرقدرت‏ها كه براى رسيدن به قدرت، ولو چند سالى ديگر، اين جنايت‏ها را در دنيا ببار آوردند تاديبشان كن. با دست قدرت خود آنها را به جاى خود بنشان. برادرهاى من! خواهرهاى من! بچه‏هاى عزيز من! من مى‏دانم كه شما در رنج هستيد و من هم شريك شما در رنج هستم. من هم مثل يك برادرى كه برادرش و خواهرش در رنج است، مثل يك پدرى كه اولادش در رنج است، من هم شريكم، با شما در رنج، لكن آنچه كه رنج‏ها را آسان مى‏كند، دردها را تخفيف مى‏دهد، آنچه كه بر همه ما آسان مى‏كند اين مسائل را، اين است كه اين امور براى خدا انجام گرفت. شما براى خدا قيام كرديد و براى خدا مجروح شديد و بسيارى از برادرها و خواهرهاى شما هم براى خدا مقتول شدند. آن چيزى كه براى خدا از دست داديد جائى نمى‏رود، پيش خدا محفوظ است دنيا وسيله است براى عالم‏هاى ديگر و خداوند براى شما مهيا مى‏كند مقام‏هائى كه اگر ديگران ببينند آنها هم آرزو مى‏كنند كه مثل شما بودند.

ملت مهيا باشد در مقابل شياطينى كه مانع رشد نهضت ما هستند

ملت ما الان در حال حركت است باز به منزل نرسيده است. انقلاب ما در حال رشد انقلابى است لكن به مقصد نرسيده است. ملت ما با مشكلاتى روبروست كه بايد با قدرت و با هم پيوستگى و با حفظ ايمان و تصميم و اراده، اين مشكلات را بركنار بزند. مشكلات سابق زياد بود و با قدرت شما ملت عزيز عقب رفت و حل شد، مشكلات ديگرى هم كه هست انشاءالله حل خواهد شد. اين امورى كه واقع مى‏شود و از اول تا حالا واقع شده است، از اشخاصى واقع مى‏شود كه نمى‏خواهند ببينند نهضت ما به ثمر رسيده است و نمى‏خواهند بگذارند كه به ثمر برسد. اينها اشخاصى هستند كه قدم به قدم با اين

صحيفه نور ج 11 صفحه 213

نهضت مخالفت كردند و كارشكنى كردند و حالا هم كه قضيه تعيين رئيس جمهور در دست اجر است، باز مشغول همان توطئه‏ها هستند و نمى‏خواهند رئيس جمهور تعيين بشود و بعد هم كه شكست در اينجا خوردند و رئيس جمهور تعيين شد، راجع به تعيين وكلا باز هم همين بساط هست، شما مهيا بشويد ملت ما مهيا باشند كه در هر قدمى كه براى اصلاح و براى پيشبرد اسلام و نهضت اسلامى بر مى‏دارند، شياطينى كه نمى‏خواهند اسلام به ثمر برسد و نمى‏خواهند جمهورى اسلامى برقرار بشود به مخالفت خودشان ادامه مى‏دهند. عازم باشيد، مجهز باشيد براى اينكه مقابله كنيد با اين قشرهائى كه مانع از رشد نهضت ما هستند، مهيا باشيد كه تحمل بكنيد. با صبر و بردبارى انقلابى تحمل بكنيد اين مصيبت‏ها را، تحمل بكنيد اين توطئه‏ها را و به پيش برويد كه خداى تبارك و تعالى با شماست و پيروزى نصيب ملت ايران است انشاءالله.

ما مى‏خواهيم يك حكومت عدل اسلامى شبيه صدر اسلام پيدا بشود

ما چيزى نمى‏خواهيم، ما حرفى نداريم الا اينكه يك ملتى كه در طول تاريخ در شكنجه و اختناق بوده است و در اين سنوات اخير، آخر مرتبه شكنجه و اختناق و جنايتكارى و چپاولگرى خارجى‏ها و داخلى‏ها بر اين ملت سايه افكنده است، ما مى‏خواهيم اينها نباشند، ما مى‏خواهيم مردم ما آزاد باشند، تحت فشار و تحت سلطه ديگران و داخل و خارج نباشند، ما مى‏خواهيم مملكتمان از خودمان باشد، مستقل باشد و تحت رهبرى ديگران نباشد، ما مى‏خواهيم مخازن مملكت ما از خودش باشد، ما مى‏خواهيم در اين مملكت خودمان كار بكنيم و خودمان نتيجه كار را ببريم، ما مى‏خواهيم يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت شبيه حكومت‏هاى صدر اسلام پيدا بشود و ما مى‏خواهيم كه ملت ما در رفاه و آسايش باشند. اينهائى كه در قدم به قدم مخالفت مى‏كنند، آنها چه مى‏گويند؟ به اسم اينكه ما طرفدار ملت هستيم، با اين مسائل مخالفت مى‏كنند، در عين حالى كه اينها مصالح ملت ماست، شما بيدار بشويد اى ملت عزيز كه دشمن در كمين است و ما بين راه هستيم. ما اين گردنه‏ها را هم بايد طى كنيم و انشاءالله دشمن را تا آخر به عقب برانيم و كشور شما مال خود شما، خداوند انشاءالله به اين مجروحين، به اين معلولين شفا عنايت كند و خداوند اجر و صبر عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 189

تاريخ: 14/10/58

بيانات امام خمينى در جمع اساتيد دانشگاه تهران‏

دنباله هر انقلابى احتراز از مشكلات امكان ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از توجه شما آقايان دانشمندان به مسائل محل احتياج تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه با همت والاى همه قشرها، خصوصاً دانشگاهى‏ها و دانشمندان، متفكرين، مشكلات كم كم رفع بشود، البته مشكلات زياد است و دنباله هر انقلابى هم احتراز از مشكلات امكان ندارد، لكن من به شما آقايان مژده مى‏دهم به اينكه اين انقلاب اسلامى از تمام انقلاباتى كه در دنيا اتفاق افتاده است بهتر است و ضايعاتش كمتر و آن چيزى كه به دست آمده و اميد است زودتر به دست بيايد، بيشتر. مهم اين است كه انقلابات ديگر نوعاً از يك قوه جباره‏اى منتقل مى‏شد به يك قوه جباره ديگر، كودتا واقع مى‏شد يا احزاب، مثلاً يك حزبى تقويت مى‏شد و به طور كودتا يك رژيمى را از بين مى‏بردند و يك رژيمى ديگر مى‏آمد در كار كه هر دو آنها شبيه به هم بودند، يك قدرت طلبى بود.

سرنيزه مى‏تواند يك مردمى را سركوب كند، لكن نمى‏تواند مستقر باشد

الان شما مى‏بينيد كه در افغانستان كه ما الان فعلاً مورد ابتلائمان است، كودتا مى‏شود، لكن كودتاهايى است كه يك قدرتمندى به وسيله قدرتمند ديگر مى‏آيد روى كار، بعد او مى‏رود يك قدرتمند ديگر مى‏آيد روى كار و ملت هيچ، ابداً رضايت از اين امور ندارد، ملت‏ها كار ندارند به آن. الان ملت افغانستان با اين انقلابى كه در اغتشاشى كه در افغانستان اتفاق افتاده و آنى كه از طرف شوروى تقويت مى‏شود و اصل كودتا، كودتاى شوروى است، نه كودتاى آن شخص، قبل از سركار آمدن آن شخص، آن قواى شوروى وارد شد به افغانستان و وارد شد و حكومت را از بين برد، نه اينكه حكومت او بيايد، به رغم حكومت، اينها آمدند و افغانستان را گرفتند و قبضه كردند و حكومتش يك حكومت فاسدى بود، آن حكومت فاسد را بردند، يك حكومت فاسدترى به جاى او گذاشتند و الان هم افغانستان در قبضه آنهاست برخلاف ملت و همه اشخاصى كه متفكرند و همه دولت‏هائى كه وابسته به خود شوروى نيستند اين امر را محكوم كردند و سفير شوروى همان چند ساعت بعد از آن كارى كه كرده بودند آمد اينجا و مانده بود اينجا تا وقتى كه من همين وقت‏ها ملاقاتش كردم، اين گفت: من يك پيامى آوردم و پيامش را ذكر كرد و همين مطالب بود كه اشخاص خارجى آمده بودند و در افغانستان مشغول به مثلاً

صحيفه نور ج 11 صفحه 190

اخلال بودند و مخالف با ملت بودند و دولت افغانستان از شوروى خواست كه بيايد اين كار را بكند و آن هم بنا دارد بيايد، در صورتى كه آمده بودند و از بين برده بودند او را، من از او پرسيدم كه آن خارجى كه شما مى‏گوييد كى هست؟ كدام خارجى‏ها آمدند؟ با تمجمج گفت: پاكستان، بعد من برايش قصه‏اى را گفتم كه اساس مسائل ما هم همان قصه است، گفتم اگر شما خيال كنيد كه با سرنيزه بتوانيد يك ملتى را خاضع كنيد و استقرار هم پيدا بشود اين اشتباه است، سرنيزه مى‏تواند يك مردمى را سركوب كند، بكشد، چه بكند، لكن نمى‏تواند مستقر باشد، ملت اگر يك چيزى خواستند، نمى‏شود به خلاف ميل ملت هميشه يك كارى را انجام داد و اگر رژيمش با حكومت با ملت، دو رژيم باشد ملت مسلم باشد، حكومت كمونيست باشد، اين نخواهد درست شد و شما همچو اميدى نداشته باشيد، با بودن يك ملتى به حال نظام اسلامى و آمدن يك حكومتى براى اين ملت به نظام ديگرى مثل كمونيست است اين مى‏شود اول شماها بريزيد و بكشيد (و چنانچه دارند همين كار را مى‏كنند) و مردم را سركوب كنيد، لكن اين استقرار نمى تواند پيدا كند.

در دنيا ما نداريم يك همچو انقلابى كه دنبالش آزادى باشد

و عمده اين است كه حكومت‏ها نمى‏توانند بفهمند تكاليف خودشان را راجع به ملت‏ها، حكومت‏ها هر چه روى كار آمدند، تقريباً آمدند براى سركوبى ملت‏ها، در صورتى كه حكومت يك ملت (خصوصاً در آنجاهائى كه دعوى دموكراسى و امثال ذلك مى‏كنند) براى خدمت مردم است نه براى سركوبى مردم، لكن مابينيم حكومت‏ها اينطور نيستند. اين حكومت‏هائى كه ما با ايشان مواجه بوديم و ديديم كه همه مى‏دانيد وضعشان چه بوده و اين حكومت‏هاى همجوار ما هم مى‏دانيد كه همه اينطور هستند كه يك دسته اقليتى با قدرت و سرنيزه و پشتيبان داشتن از خارج مى‏آيند و يك ملتى را سركوب مى‏كنند تا آن اندازه‏اى كه بتوانند ملت‏ها بيدار بشوند. از آن جمله مسأله ايران بود، كه ايران مبتلا بود به يك حكومتى كه با سرنيزه انگليسى‏ها اول و با سرنيزه اين قواى ثلاثه، اين متفقين و در ادامه‏اش با سرنيزه امريكا به اين ملت مسلط شد و رساند كار را به آنجاهائى كه همه ديديد. لكن اينطور نبود كه اين نهضت ايران يك قدرتمندى باشد ضد يك قدرتمند ديگر كه آن قدرتمند با سرنيزه بيايد اين قدرتمند را خارج كند و خودش با سرنيزه سركوبى كند، اين يك نهضتى بود كه از متن ملت بپا شد، نهضت، نهضت ملى بود، يعنى ملت از زن و مرد، از بچه و بزرگ همه قيام كردند و اين حكومت جائر را از بين بردند، اين يك امتيازى است بين اين نهضت اسلامى ايران با نهضت‏هاى ديگر كه اين صددرصد ملى بود، يك شخصى كه سرنيزه دستش باشد، بيفتد جلو، همه مردم را بكشاند با توپ و تانك، يك توپ و تانك ديگرى را بكوبد، اين نبود، ملت در مقابل يك دولت ايستاد و هيچ هم توپ و تانكى نداشت، همه‏اش فرياد و تظاهر. اتكال به خدا بود، از اين جهت اين امتياز هست كه مال ملت هست اين، اين نهضت نه كودتاست و نه اينكه يك قدرتى قدرت ديگر را از بين برده باشد، يك ملتى يك قدرتى را از بين برده، يك ملتى در صورتى كه نه نظامى بود، نه تعليمات نظامى داشته و

صحيفه نور ج 11 صفحه 191

نه چيزى، دانشگاهى بودند و يا دانشجو بودند و يا طلبه بودند و يا زن بودند و يا مرد، مثلاً بازارى بودند و اينها هيچ كدام تعليمات نظامى نداشتند و ابزار نظامى نداشتند و ابراز نظامى هم دستشان نبود، لكن همه بودند، وقتى همه بودند، يك قدرت ملت، يك قدرت الهى بود و نكته ديگر، اينكه همه هم قيام كرده بودند، يك چيز مى‏خواستند و آنكه حكومت عدل مى‏خواستند، حكومت اسلام مى‏خواستند، اين آمال همه بود، آن بچه‏هائى كه تازه زبان باز كرده بودند از مادرهاشان ياد گرفته بودند و مى‏گفتند جمهورى اسلامى زن و مرد و آنهائى كه مطلع بودند، همه مى‏گفتند ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم. پس اين نهضتى كه در ايران شده است به واسطه اين دو نكته كه يكى نهضت از متن ملت و يكى هم عقائد اسلامى و براى اسلام، اين اسباب اين شده كه اين نهضت وقتى جلو رفت ديگر شروع نكرد به سركوبى مثل الان شما وضع افغانستان را ببينيد به مجرد اينكه حكومت حالا، حكومت امين را زده زمين، حالا افتاده به آدمكشى، طياره‏هاى شوروى بالاى سر ملت افغانستان و قواى چهل و پنجهزار كه مى‏گويند قواى شوروى مجهز توى شهر ريختند و دارند چه مى‏كنند البته آنها مقاومت دارند مى‏كنند و بالاخره پيروزى با ملت است انشاءالله، اينجا اينجور نبود. اينجا بعد از اينكه همه، ديگر اين يك چيزى است كه ما همه شاهد بوديم بعد از اينكه قوا شكسته شد و شاه اول رفت و شاه مخلوع اولى رفت و دنباله‏اش هم بعد رفت و اينها بعدش بنا نداشتند به اينكه بريزند تو خانه‏هاى مردم، سركوب كنند مردم را، طياره بيايد و چه، براى آنكه آن ملت بود همه با هم بودند ديگر يك قدرتى نيامده بود روى كار به ضد ملت، ملت بودند همه با هم رفيق و برادر.

بنابراين، اين يك خاصيتى بود در اين نهضت ما كه براى اين خاصيت دنبالش ديگر اين آدمكشى‏ها شروع نشد، كه چند هزار جمعيت، در يكى از اينها در افغانستان گفتند بيشتر از سه هزار در يك محل، بيشتر از سه هزار را كشتند، يك مسجد كه دويست و پنجاه نفر مشغول نماز بودند و افراد ديگرى هم در كار بودند، همه‏شان را با چيز كشتند اينجا اين حرف‏ها نبود در كار، براى اينكه اينجا يك قدرتى با يك قدرتى مواجه نبود، يك ملتى با يك قدرت مواجه بود، ملت ديگر بعد از اينكه غلبه كرد، براى كى چيز بكند، تا پنج ماه هم تقريباً، يك آزادى در اين مملكت بود كه در هيچ انقلابى در دنيا نبود، فرانسه را مى‏گويند كه از همه ممالك مثلاً اقدم يا زودتر است به تمدن، فرانسه بعد از اينكه انقلاب در آن پيدا شد اينقدرها آدم كشته شد، الان هم باز معلوم نيست آنطور استقرا پيدا كرده باشد، اينطور آزادى باشد. اينجا بعد از اينكه اين سد شكسته شد، پشت سر سد يك آزادى مطلق، تمام فرودگاه‏ها باز بود، بنابر اين نبود كه يك چيزى كه بشود فرودگاه باز باشد، همه جاها را مى بستند، تمام مخابرات را كنترل مى‏كردند، قطع مى‏كردند بين آنجا و همه جا و تمام فرودگاه‏ها بسته مى‏شد، تمام مطبوعات قدغن مى‏شد، توقيف مى‏شد، در كودتاهائى كه بوده است و در انقلاباتى كه بوده، اينطور بوده كه پشتش يك اختناقى بوده است كه بالاتر از هر اختناقى، اختناق دنبال كودتا بوده، دنبال انقلاب بوده و همه ديديد كه دنبال سر اين انقلاب يك آزادى مطلق بوده، يك آزادى بود كه شروع كردند اشخاص مفسد و فاسد استفاده از آن كردند. تا پنج ماه همه چيز آزاد بود، همه روزنامه‏ها و همه مقالات و همه

صحيفه نور ج 11 صفحه 192

گويندگان و همه چيزها و همه راه‏ها هم باز بود، حالا هم كه باز است. بعد از چند ماه معلوم شد كه خوب، اين مطبوعات همچو نيست، يك مطبوعاتى باشد كه مثلاً يك دسته‏اى يك عقائدى دارند مى‏خواهند آن عقائد را ذكر بكنند معلوم شد يك توطئه‏هائى دارند اينها و از اسرائيل كه دشمن بشريت است اينها دارند ارتزاق مى‏كنند و توطئه دارند. بعد از اين هم يك دسته‏اى از چند تا روزنامه، براى اينكه محاكمه بشوند، ببينند كه اينها چرا اين كارها را مى‏كنند چيز شد. اما كشتار دستجمعى، و آن مسائل هيچ نبود. چند نفر از اينهائى كه پنجاه سال مشغول هرزگى بودند و مشغول كشتن و وادار كردن به كشتن بودند، يك عده معدودى از اينها را آوردند محاكمه كردند، بعد از اينكه معلوم شد كه اينها اينطور بودند، چند نفر كشتند و چقدرها را چه كردند، اينها را به جزاى خودشان رساندند. در دنيا ما نداريم يك همچو انقلابى كه دنبال سرش اينجورى با انسانيت رفتار شده باشد، آزادى داده شده باشد، نداريم ما يك همچو چيزى و اين براى اين بود كه از ملت بود و براى اسلام بوده، ملت خودش را موظف مى‏دانست به اينكه كار خلاف نكند، خوب، البته در يك همچو جمعيت سى و چند ميليونى هستند، خوب، يك عده‏اى هم هستند كار خلاف مى‏كنند هميشه بوده و حالا هم هست و از زمان سابق هم بوده تا حالا، اما اينطور نبوده است كه يك كشتار دستجعى، آن اشخاصى كه غلبه كردند يك كشتار دستجمعى بكنند، آن اشخاص كه غلبه كردند يك اختناق فوق العاده پيش بياورند، اين حرف‏ها نبوده در كار و عمده‏اش همين بوده كه مال ملت بوده و براى اسلام بود. اين مسأله‏اى بود كه فرق هست مابين اين نهضت و نهضت‏هاى ديگر از اين جهت كه نهضت ملى است و اسلامى.

اگر ما به تمدن فاسد غرب پشت كنيم خودكفا خواهيم شد

مى‏بينيد شما كه همه قشرها الا يك دسته‏هاى كوچكى كه فاسد هستند و آنها از خارج الهام مى‏گيرند همه مشغول اينها شدند، همه احساس اين معنا را مى‏كنند كه ما بايد براى كشورمان يك كارى بكنيم، دانشگاه هم مشغول همين كار است، دانشسراها هم مشغول همين كار هستند، رعيت‏ها هم مشغول همين زراعت هستند. در دو روز پيش از اينكه رعيت‏هاى اطراف قم آمده بودند با بيل‏هاشان (جالب هم بود) و فرياد هم مى‏زدند كه ما خودمان مى‏خواهيم چيز خودمان را درست بكنيم و كشاورزى خودمان را، كشاورزها مشغولند، لكن مى‏دانيد كه يك مملكتى كه خوب لااقل حالا از سابق بوده، لااقل پنجاه سال كوشش شده در فساد، نه اينكه همين مشغول كار خودشان بودند و كارى نداشتند، به رعيت كارى نداشتند، به ملت، نخير كار داشتند، كوشش كردند كه از همه جهات اين مملكت را به آسيب برسانند، در دانشگاه‏ها يك جور، به يك وسيله، يك دانشگاه استعمارى درست كرده بودند براى ما كه جوان‏هاى ما وقتى آنجا مى‏رفتند، وقتى كه بيرون مى‏آمدند به نفع ديگران بيشتر صحبت مى‏كردند تا به نفع خودشان، تربيت اينطور مى‏خواستند بكنند و هر جا را دست گذاشتيد مى ديديد كه خرابى كردند. هر جا به يك قسمى، در اين توده‏هاى مردم ايجاد اختلافات، كم كارى، نگذارند مردم كار بكنند و مى‏خواهند وابسته به غير باشند، ما را وابسته به غير ما. عقيده مان اين شده است كه

صحيفه نور ج 11 صفحه 193

غير از غرب ديگر كسى نيست، جائى نيست كه بشود، ما بايد وابسته باشيم يا به شرق و يا به غرب. آدم خوب‏هاى ما مى‏گفتند به غرب وابسته باشيم، براى اينكه اين مقدار ادراكشان نبود كه نه، ماتوانيم خودمان بايستيم كار بكنيم، خودمان مى‏توانيم سرپا بايستيم، ما ترجيح مى دهيم به اينكه از اين تمدنى كه ما را فاسد دارد مى‏كند دست برداريم و برسيم به يك زندگانى بسيط انسانى.

اگر ما يك همچو چيزى پيدا بكنيم واز اين تمدن مفسد و فاسد پشت بكنيم به آن، خودمان كم كم خودكفا خواهيم شد. آن كه ما را نمى‏گذارد به اينكه در هر قشرى كه داريم خودكفا باشيم، وابستگى است كه ما به آنها داريم. وقتى بنا شد كه قبله يك ملتى غرب باشد، روبه آنجا مى‏ايستد و حرف مى‏زند. آتاتورك عكسش، من در آنوقت كه در تركيه بودم، من مجسمه‏اش را ديدم كه مجسمه‏اش اين بود، دستش را اينطور دراز كرده بودند، گفتند آنهائى كه آنجا بودند، كه دستش را طرف غرب دراز كرده است و مى‏گفت كه همه چيز از آنجا بايد باشد و يكى از دانشمندان به اصطلاح ما كه در زمان سابق بود و بعد هم فوت شد، او در ايران گفته بود كه ما تا همه چيزمان انگليسى نشود نمى‏توانيم درست كنيم خودمان را. يك همچو مغزهائى كه همه چيز را آنجا مى‏دانند ودامن زده با تمام تبليغاتى كه بوده است در عرض اين سال‏هاى طولانى به اينكه به ما باور بدهند و تحميل كنند به ما كه خودمان آدم نيستيم، تحميل كردند به ما، تا يكى دلش درد مى‏گيرد برود اروپا، يكى مى‏خواهد چند تا كلمه چيزى ياد بگيرد برود اروپا، شما اگر اينهائى كه رفتند اروپا و تحصيل به خيال خودشان كردند بياوريد به آن كسى كه صحيح در اينجا تحصيل كرده باشد (والا اينجا هم تحصيل صحيحى براى ما درست نكردند) اگر مقايسه كنيد مى‏بينيد كه اينكه رفته اروپا، رفته تفريح بكند، رفته كاغذ بگيرد بيايد اينجا، تحميل مردم بشود اجازه بگيرد، اجازه تحميل به مردم، آن ديپلمى را كه به جوان‏هاى ما مى‏دهند خيلى آسانتر و زودتر است از آنكه به خودشان مى‏دهند، براى اينكه خودشان مى‏خواهند دانشمند بشوند، ما را مى‏خواهند نگذارند، ما را همچو كردند كه هر چه هست از آنجاست و خودتان هيچ چيز نيستيد. اين را بايد به خودمان اثبات كنيم كه ما هم آدميم، كه ما هم هستيم در دنيا، كه شرق هم يك جائى است، همه‏اش غربى نيست، شرق هم يك جائى است كه خزائنش بيشتر از همه جا و متفكرينش بيشتر از همه جا بوده است. تا آنوقتى كه ما را اسير كردند، طب از شرق رفته به غرب، تمدن از شرق رفته به غرب، لكن مع‏الاسف قضايا چه شده است و دسته بندى‏ها چه جور بوده و تبليغات چه بوده است كه ما را به عقب زدند به طورى كه ما خودمان را هيچ مى‏دانيم. اين را كراراً من گفتم، فاستونى را در كارخانه اصفهان مى‏بافتند پشتش مى‏نوشتند انگليسى، براى اينكه تا انگليسى نباشد بازار هم نمى‏خرد آن را. من و شما هم نمى‏خريم، بايد انگليسى باشد تا بخريم، خيابان‏هاى ما اگر مى‏خواهد چه بشود، خيابان روزولت، آن روزولتى كه ما را به اين مصيبت نشاند و آمدند اين مرد را به قولى كه خودش گفت: من را صلاح ديدند كه باشم اينجا و خدا لعنتشان كند كه همچو صلاحديدى را كردند، باز خيابان بايد خيابان روزولت، خيابان چرچيل، خيابان كذا. شما برويد بگرديد در همه خيابان‏هاى غرب، من كه نمى‏دانم اما من گمان ندارم كه اسم يكى از سلاطين در آنجا باشد، مگر اينكه بخواهند بازى بدهند ما را، گاهى

صحيفه نور ج 11 صفحه 194

اينطورى است كه بخواهند بازى بدهند ما را، يكى‏آنجا بگذارند. شما بيائيد صد تا اينجا درست كنيد ما ر اينطورى كردند كه بكلى در همه معلومات خودمان را بستيم و معلومات ديگران را نه، معلومات صادراتى، اگر يك معلوماتى، كه معلومات واقعى بود كه ما حالا به اين روز نبوديم. معلومات صادراتى يعنى آنكه نتواند به درد ما بخورد آنى كه نتواند ما را به مرتبه كذا برساند، لكن اسم زياد بود، تبليغات، دروازه تمدن كذا. شما مى‏دانيد مائى را كه اين آقا به دروازه تمدن رسانده! حالا كه رفته مى‏بينيد چيست، وضع چيست، وضع ما چيست، هيچى نداريم، همه خزائنمان را بردند، هر چه نفت داشتيم بردند و ايشان هم وعده كرده بود تا بيست سال ديگر ما نفت داريم و از خورشيد استفاده مى‏كنيم، البته اگر ايشان بودند تا بيست سال ديگر شايد نفت نداشتيم ديگر، ولى بحمدالله داريم نفت، دزدى وقتى در آن نباشد هست.

مطالعات كارشناسان خارجى براى غارت منابع كشور

در هر صورت اين خاصيتى كه در اين انقلاب هست كه اسلامى است و ملى، اين خاصيت اسباب اين شده است كه همه شما آقايان را وادار به كار كرده هر چه كار ازتان بيايد مى‏كنيد براى اينكه مى‏بينيد كار براى خودتان است، نه براى غير منزل خودتان. شما الان ايران را منزل خودتان مى‏دانيد، قبل از اين مى‏گفتيد براى چه من كار كنم، خوب من كار كنم كه آمريكا ببرد. در صنعت نفت فرض كنيد كه ما كار كنيم كه امريكا ببرد، براى چه بكنيم اما حالا مى‏بينيد مال خودتان است. بله در همه جا حالا يك ريشه‏هائى از آنها باقى مانده كه مى‏خواهند ما كار كنيم و امريكا ببرد. اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مى‏كنند كه‏فرض كنيد براى ملت و براى خلق و براى بساط، اينها دارند كوشش‏كنند به اينكه ما كار كنيم خارجى‏ها ببرند، اينها كوشش‏شان اين است، لكن به اسم اينكه نه اينطور نيست، مى‏خواهيم ملت چه باشد، ملت،خواهيم چه باشد، يك ملتى كه همه ايستادند رأى به يك قانونى دادند، مخالفت مى‏كنند، مى‏گويند كه اين دموكراسى نيست، دموكراسى غير از اين است كه مردم خودشان سرنوشت خودشان را دست بگيرند، كجاى دنيا اينقدر دموكراسى هست كه براى قانون اساسى، دو دفعه مردم رأى بدهند، كجاى دنيا شما سراغ داريد كه براى يك قانون دو دفعه رأى بدهند، يك دفعه رأى بدهند به اشخاص خبرگانى كه بيايند اين را ببينند و چه بكنند، يك دفعه ديگر هم، همه‏شان رأى بدهند به خود آن قانون، باز هم آقايان مى‏گويند اين محل اشكال است، ملت يك چيزى يك چيزى را كه خواسته، شما اگر بگوئيد محل اشكال است، شما مى‏خواهيد تحميل كنيد، شما ديكتاتور هستى كه مى‏خواهى تحميل كنى، قضيه هم اين نيست كه حالا اينها دلشان مى‏خواهد يك مجلس كذائى باشد و يك مثلاً رژيم كذايى، قضيه اين است از اين يك رژيم كه به دست خود ملت و با اسلاميت پيش بيايد مى‏ترسند. اين خارجى‏ها همه چيز ما را مطالعه كردند، اينها يك جانورهاى عجيبى هستند، همه چيز ما را مطالعه كردند، يعنى آمدند كارشناس‏هاشان تمام بيابان‏هاى ما را آنوقت كه اتومبيل نبود با شتر مى‏رفتند، با شتر و ساربان مى‏رفتند، تمام اين بيابان هائى

صحيفه نور ج 11 صفحه 195

بود كه درجاهائى كه مثلاً كاروان‏ها مى‏رفتند، اينها مى‏رفتند از بيابان‏ها، از جاهاى ديگر نقشه برمى داشتند و آن چيزهائى كه زيرزمين بود، اينها با چيزهائى كه داشتند مى‏فهمند اينجا چيست. در همدان كه بودم يكى از دوستان من يك صفحه بزرگى را آورد من ديدم كه گفت نقشه همدان است. نقشه همدان و حومه همدان، بزرگ بود، در نقشه ديدم كه يك نقطه‏هاى زيادى در آن هست، گفت اين نقشه مال خارجى‏ها است، اين نقطه‏هائى است كه يك چيزى در آن هست، اين نقطه‏هائى كه گذاشتند جاهائى است كه اينها كشف كردند يك چيزى در اين محل، يك چيزى پيدا مى‏شود، اينها علاوه بر اينكه زمين‏هاى ما را تفحص كردند و همه چيزش را تحت نظر قرار دادند و مى‏دانند ما چه داريم، علاوه بر اين قشرهاى ملت ما را مطالعه كردند.

در بختيارى‏ها رفتند، آنجا يك نفر آدم رفته چند سال مانده آنجا در بختيارى‏ها مطالعه كرده كه اينها را چطور مى‏شود رام كرد، چطور مى‏شود برانگيخت، روحيات اينها چه جور است، در بلوچستان هم رفتند، در كردستان هم رفتند، همه جا، ممكن است يك نفر هم باشد كه كردها ندانند، غير كرد، خيال كنند كرد است. گاهى وقت‏ها يكى از آنها پيدا شده، عمامه سرش بوده، آخوند شده، همه جا رفتند اينها و همه انگيزه‏هائى كه در يك ملتى ممكن است منشا يك امرى بشود، اينها مطالعه‏اش را كردند، قبلا اينها مطالعه داشتند لكن خارجى، و عينى چيزى به دست‏شان نيامده بود، آنطورى كه بايد بيايد، مطالعات بود و عمليات بود.

اسلام و وحدت كلمه اقشار مردم، دو نقطه اساسى و مورد حمله اجانب‏

شما ملت بزرگ، آن مطالعات آنها را عينيت داديد، يعنى آنها بعد از مطالعاتشان به اينجا رسيده بودند كه آن چيزى كه مضر است، اسلام است برايشان و وحدت كلمه ملت، اگر همه ملت يكى بشود و همه اسلامى باشند، اين نمى‏گذارد آنها زندگى شان درست بشود، اين دو نقطه را اينها به آن حمله كردند زمان رضاشاه به اسلام حمله كردند و به روحانيت حمله كردند، آن كردند، آن كردند كه كسانى اگر يادشان باشد ديدند، كسانى كه نديدند در تاريخ بعدها ببينند، چون تاريخ هم نمى‏توانست بنويسد، بعدها شايد بيايد در تاريخ و در زمان ما هم با فرم ديگر، اساس اين بود كه اسلام را ببرند، تاريخ اسلام را به اسم اينكه ما خودمان يك كذائى هستيم، تاريخ اسلام را مى‏خواست از بين ببرد، موفق نشد، همه چيز را اينها مى‏خواستند از بين ببرند موفق نشدند. همه چيز را اينها مى‏خواستند از بين ببرند، اسلام را ضعيفش كنند و مردم را از آنهائى كه كار براى اسلام مى‏كردند يا كارشناس اسلام بودند جدا كنند، به اسم اينكه اينها مرتجع هستند. از اين طرف هم دانشگاهى‏ها يك دسته فكلى آنجا نشستند براى خودشان چه مى‏كنند به ما مى‏آمدند اينطور تزريق مى‏كردند كه اينها يك دسته بى‏دين و ريش تراش و فكلى، به شما مى‏آمدند از آن طرف مى‏گفتند اينها يك دسته انگليسى‏اند. اينها، همان عمال انگليسى مى‏آمدند مى‏گفتند اينها يك دسته انگليسى‏اند. اينها، همان عمال انگليسى مى‏آمدند مى‏گفتند آخوندها، اين آخوندها انگليسى‏اند، انگليسى‏ها اين حوزه‏ها را درست كردند، من خودم با

صحيفه نور ج 11 صفحه 196

گوشم شنيدم گفت: انگليسى‏ها نجف و قم را - انگليسى‏ها - درست كردند، مى‏خواستند وحدت كلمه‏اى كه امكان داشت بين اين دو قشر متفكر پيش بيايد، نگذارند.

خدا خواست كه در يك برهه از زمان، اين دو قشر با هم شدند، هر دو يك قصد داشتند، هر دو يك مطلب داشتند.

و حالا باز همان قضايا مى‏خواهند پيش بياورند، باز دانشگاهى‏ها را از مدارس قديمه جدا كنند، حزب‏ها پيش بياورند و گروه‏هاى فراوان كه همه با هم مختلف باشند و مع‏الاسف ملتفت نيستيم، عمق مسائل را نمى‏توانيم درك كنيم كه در ظرف يك سال كمتر دويست تا گروه در يك مملكت پيدا شد و دويست تا حزب اظهار وجود كردند، اين يعنى چه! اين چه بوده، چيست اينطور مى‏شود، دويست تا گروه در اينجا پيدا بشود، هر چه گروه‏ها هم زيادتر بشود اختلافات زيادتر مى‏شود.

اصل حزب بازى را به نظر من كه در صدر مشروطيت حزب را در ايران درست كردند، حزب بازى را براى همين درست كردند كه نگذارند اين ملت با هم آشتى كند. براى اينكه حزب را مى‏ديدند كه اينجا بناى اينها اين است كه وقتى اين حزب شد حزب عدالت و اين حزب شد حزب دموكرات كه درصدر مشروطه بوده، اينها با هم دشمنند. اين براى آن مى‏زند، اين براى او مى‏زند، احزاب در خارج اينجور نيستند، اگر نمايش بدهند كه اينجور هستند براى اينكه كلاه سر ما بگذارند، اگر نمايش بدهند كه اينها اختلاف دارند، اختلاف اساسى ندارند، اينها كلاه سر ما مى‏خواهند بگذارند تا ما اختلاف پيدا بكنيم، مثل يك بچه‏اى ما را حساب مى‏كنند كه يك توپ مى‏اندازند ميدان كه سرگرم كنند مردم را.

ما با تمدن مخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم‏

اگر شما آقايان و همه ملت بخواهند استقلال خودشان را، (و مى‏خواهند) بخواهند آزادى خودشان را، بايد اول افكارشان را آزاد كنند، افكار ما الان در قيد و بند است حالا هم هست انشاءالله بشود الان يك نهضت، يك نهضت فكرى هم شد الان، لكن بايد اين را تتميم كرد، نهضت شماهائى كه در دانشگاه هستيد و دانشمند هستيد و متفكر هستيد، اين جوان‏هاى ما را يك جورى بار بياوريد كه خودشان بفهمند كه خودشان يك چيزى اند، نگويند كه ما بايد جور غرب باشيم، شرقى باشند، اگر از غرب هم صنعتى مى‏آيد، ياد بگيرند، اما غربى نشوند، ياد گرفتن مسأله، يك چيزى است و مغز را غربى كردن و از خودش غافل شدن، مسأله ديگر است.

ما با تمدن مخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم تمدن صادراتى ما را به اين روز نشانده است.

آزادى صادراتى! آزادى است كه بچه‏هاى ما را به فحشاء كشاند و مراكز فساد هر چه خواست زياد شد به اسم آزادى، همه مطبوعات ما در خدمت آنها بودند براى اينكه اين بچه هاى ما را، اين جوان‏هاى ما را از دانشگاه منصرف كنند و به فحشاء بكشند. در عين حالى كه دانشگاه باز يك

صحيفه نور ج 11 صفحه 197

دانشگاه مطبوع نبود، باز همين مقدارش هم دوست نداشتنداينها باشد. اينها جوان‏هاى ما را از آنجائى كه مركز كار است، براى فعاليت است، بيرون بردند، به مراكزى بردند كه تنبل پرور است، تمام مراكز فحشاء تنبل پرور است، آدم را تنبل مى‏كند.

يك كسى كه عادت كرد كه شب برود به سينما، آن سينماها، نه سينماهاى آموزنده، آن سينماهائى كه همه‏اش براى اين بود كه ما را تخدير كند، اين وقتى عادت كرد به آن مراكز يا به آن مراكز فحشائى كه لابد شنيديد كه در تهران چقدر بوده، بين تهران و شميران چقدر بوده است وقتى بنا شد جوان‏هاى ما كشيده شدند به آنجا، يعنى عضو فعاله‏اى كه بايد يك مملكت را اداره بكند مهمل بشود، هروئين را اينطور ترويج كردند كه همه قشر مملكت پر از هروئين شده است و شده بود، اين همچو نبود كه خود به خود شده باشد. اين نقشه بود، وقتى بنا شد يك جوانى كه قدرت فعاله يك مملكت هست مبتلاى به هروئين بشود مى‏شود هيچ، مهمل مى‏شود، اينها ما را مهمل مى‏خواستند بكنند كه هر چه از ما ببرند و هر بازى سر ما درآورند ما هيچ نفهميم، اصلاً فكر اين نباشيم كه چرا بايد بشود، آدم هروئينى و آدم ترياكى و آدم مثلاً دنبال فحشاء رفتن، فكرش نمى‏آيد به اينجا كه نفت ما را چرا مى‏برند. كى برد، كى مى‏خورد، به فكر اين‏آيد. آن فقط فكرش اين است كه چه وقت، وقت اين است من ترياك بكشم يا چه وقت، وقت اين است بروم در آن مركز، يا چه وقت، وقت هروئين است. اصلا فكر آن قضيه نمى‏آيد و اينها همين نقشه را داشتند كه جوان‏هاى ما را از اين افكارى كه بايد با آن افكار ما برسيم به يك مطلبى، بازدارند و آن فعاليتى كه بايد جوان ما، طبقه جوان ما داشتند از دستش بگيرند مهمل بارش بياورند. هر چه بخواهند بكنند و ما حرفش را نزنيم، لكن خدا نخواست به دادشان رسيد، خدا نخواست اينطور بشود و در بين راه، خدا دريافت شما را و شما حفظ كنيد اين را.

همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان‏

جوان‏هاتان را تربيت كنيد به يك تربيتى كه فعال باشد، همه براى اين نباشد كه يك چيرى را بگيرند. آقا اين مصيبت است كه همه دانشگاه‏ها زحمت بكشند براى اينكه هى ميز اشغال كنند، چيست، كار نيست، بروند بنشينند آنجا حقوق بگيرند، خوب سابق اين بود ديگر، ادارات ما الان هم خراب است. اينطور بود كه فرض كنيد اداره‏اى كه اين مى‏شد با صد نفر اداره بشود با پانصد نفر، هزار نفر اداره مى‏شد. صد نفرش كار او از مى‏آمد، به طور اهمال هم بازو باقى‏شان حقوق مى‏گرفتند و آنجانشستند تفريح مى‏كردند. يكدفعه هم در تلويزيون نشان دادند، آن وضع اداره را نشان داد، يك دفعه، وضع همين بود، اينها مى‏خواهند اينطور درست بكنند دانشگاه را، دانشگاه بايد عالم درست بكند نه ادارى، ادارى يك مسأله كوچكى است حالا يك احتياجى هست به او، البته بايد بروند آنجا، اما دانشگاه بايد عالم درست كند، دانشگاه بايد اشخاصى را درست كند كه مملكت خودش را اداره كند از حيث علميت، اداره كند از حيث فرهنگ، نه اينكه غايت آمال اين باشد، يك چيزى دستش بيايد برود در يك اداره‏اى بنشيند مهمل، كار هم بود، خوب، اما كار نيست توى ادارات، يك اداره كه نمى‏تواند

صحيفه نور ج 11 صفحه 198

اينهمه جمعيت را بپذيرد، جز اين است كه آنجا بودجه مملكت را بيخودى صرف بكنند، خودشان هم مهمل بار بيايند. يك قوه فعاله مهمل بار مى‏آيد و بودجه مملكت را از بين مى‏برد. اينها بايد اصلاح بشود. من، آخر عمر من است اما شما جوانيد، اصلاح كنيد اينها را، اصلاح كنيد اينها را اگر بخواهيد مستقل باشيد، اين چيزها را درصدد برآئيد اصلاحش بكنيد. همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان، اول اصلاح آدم‏ها بكنند كه مقدم بر همه چيز است، دانشگاه‏ها را مركز تربيت قرار دهيد علاوه بر دانش، تربيت لازم است، اگر يك دانشمندى تربيت نداشته باشد مضر است. خيانت مى‏كند و آن كسى كه با علم خيانت بكند، با دانشمندى خيانت بكند خطرش بيشتر از ساير مردم هست. دانشگاهى‏ها را تربيت بكنيد، دانشگاهى‏ها تربيت بكنند، اين دانش آموزان را، اينها قابل تربيتند، اگر تربيتشان كرديد درست و حسابى، مى‏توانند اداره كنند، شما بعدها بايد اين مملكت را با اين جوان‏ها اداره بكنيد. بخواهيد مستقل باشيد و انشاءالله همه خواهيد آزاد باشيد و همه مى‏خواهيد. بايد شماهائى كه اهل دانشگاه و تربيت اهل تعليم هستيد، جوان‏ها را تربيت كنيد و تعليم، همراه تعليم تربيت باشد. خداوند انشاءالله همه‏تان را حفظ كند، همه موفق باشيد مويد باشيد. من تاآنقدر كه هستم خدمت مى‏كنم به شما، آنقدر كه مى‏توانم، البته من كه نمى‏توانم خدمت صحيح بكنم آنقدر كه مى‏توانم مى‏كنم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 208

تاريخ: 15/10/58

بيانات امام خمينى در جمع خواهران فرهنگى استان گيلان‏

عقب ماندگى فرهنگى و اقتصادى ميراث شوم رژيم پهلوى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين مسائل و مشكلاتى كه شما گفتيد، مى‏دانم و اينطور نيست كه اختصاص به طرف شما داشته. همه جا مشكلات دارد و بعد از هر انقلابى اين مشكلات هست. يك كشورى كه لااقل در اين پنجاه و چند سال كه ما شاهد بوديم آنطور به هم ريخته و خراب و آشفته و همه چيزش عقب مانده و اقتصادش ورشكسته تقريباً و همه چيزش را عقب رانده و فرهنگش يك فرهنگ فاسد استعمارى، يك همچو كشورى الان به دست شما افتاده است و به دست ملت. كشورى كه پنجاه و چند سال لااقل در طول تاريخ از همه اطراف كوشش كردند كه عقب مانده باشد و آشفته، شما اميد اين را هم نداشته باشيد كه به مجرد اينكه آن سد بزرگ شيطانى شكسته شد ما به بهشت موعود برسيم. ما به يك خرابه رسيده‏ايم، يك خرابه‏اى كه فرهنگش سال‏هاى طولانى لازم دارد تا عوض بشود. مغزها كه در آن رژيم تربيت شده است به تربيت خاصى، طول يك نسل مى‏خواهد تا اينكه تغيير بكند. همه چيز بايد تغيير بكند. فرهنگ هم از امور مهمى است كه در راس امور تقريباً واقع شده است. اينطور نيست كه مطالب معلوم نباشد واينطور نيست كه در استان گيلان تنها مشكلات باشد. هر جا شما برويد همين مسائل هست منتها كم و زياد دارد و از مشكلات خودتان كه مشاهده مى‏كنيد، اطلاع بيشتر داريد، از مشكلات ديگر كمتر و هر گروهى كه مى‏آيند همان مشكلات منطقه خودشان كه مشاهدشان هست ذكر مى‏كنند و گمان مى‏كنند كه جاهاى ديگر اينطور نيست. اين تبليغاتى كه در طول مدت سلطنت اينها و خصوصاً دومى انجام گرفته است باور براى مردم آورده است كه يك مملكتى كه در آستانه تمدن بزرگ است دست ماست، منتها هر جمعيتى در منطقه خودشان ديدند اينطور نيست لابد خيال كردند منطقه‏هاى ديگر اينطور شده و بعد نوبت مى‏رسد. عليهذا هر جا مى‏آيند مشكلاتشان را مى‏گويند، آن چيزهائى كه در زندگى ابتدائى لازم دارند. حالا شما در گيلان ديگر مبتلاى اينكه آب بايد برويد از يك فرسخ بياوريد و مبتلاى به همين كه در اطراف خود تهران، در حاشيه تهران هست كه اين زن‏ها (آنطورى كه من در نجف كه بودم اين را براى من نوشته بودند كه شايد بيشتر از سى تا محل است در اين حاشيه تهران يعنى از تهران است، از حاشيه هست، بعضى‏شان هم در خود متن است كه اينها مبتلاى به اين هستند كه اينهائى كه حاشيه هستند نه آب دارند، نه اسفالت دارند، نه فرهنگ دارند، هيچ چيز ندارند) اين

صحيفه نور ج 11 صفحه 209

زن‏هاى بيچاره بايد بروند از پله‏هاى زياد، بيشتر از پنجاه تا بروند بالا كوزه‏هايشان را آب كنند از اين پله‏ها باز گردند بيايند براى اين بچه‏هائى كه توى آن زاغه نشسته‏اند. اين ابتلائات همه جا هست. در بعضى از نقاط ايران طورى است كه آب انبار بايد داشته باشند كه اين آب باران جمع بشود در آن و براى تابستان‏شان آب باران داشته باشند، حتى يك همچو آب انبارى ندارند. نجف كه بودم، بعضى اهل خير مى‏آمدند و اظهار مى‏كردند كه اينها لازم دارند و ما هم كمكى، با اجازه كمك مى‏كرديم و اين كارها را مى‏كردند. شما گمان نكنيد كه شما فقط مبتلاى به اين نقيصه‏ها هستيد. يك نقيصه عمومى است براى همه كشور و اين نقيصه بايد رفع بشود و اين نقيصه با همت همه ملت بايد رفع بشود، يعنى اگر يك نقيصه در يك جا بود، خوب، دولت قدرت داشت كه آن يك جا را زود درست بكند اما در سرتاسر كشور حتى در مركز، وقتى اين نقيصه در سرتاسر كشورهست يك مملكت وسيع سى و چند ميليونى و فاقد تقريباً همه چيز، بايد اين رفع بشود و اين بايد به دست ملت رفع شود. همانطورى كه پيروزى ملت تحصيل شد، شما همه، مردها، بچه‏ها، بزرگ‏ها، كوچك‏ها، شهرى‏ها، دهاتى‏ها، همه با هم مجتمع بشوند و پيروزى را تحصيل كردند، لكن بعد از اينكه پيروزى را تحصيل كردند ديدند همه تبليغات سابق حرف بوده است، هيچ ما نداريم، تمدن بزرگ تمامش صحبت بوده است براى اينكه دلگرم كنند مردم را و اغفال كنند مردم را و همه چيزش را ببرند و اين كار را هم كردند و بردند و خوردند و حالا هم كه اين پيروزى اولى كه اين قدم اول برداشته شده و اينهمه آشفتگى‏ها هست باز مجال نمى‏دهند.

كارشكنى قدم به قدم توطئه گران در ممانعت از تحقق جمهورى اسلامى‏

اين ريشه‏هاى فاسدى كه در مملكت هست و اين توطئه‏هائى كه در همه هست مجال نمى دهد كه يك فكر اساسى بشود و آن فكرهاى اساسى كه دارد مى‏شود پياده بشود. خوب شما ديروز كه آمديد قم مشاهد قم بوديد كه قم مركز علم است و مركز اسلام است، يك وقت مى‏بينيد كه يك همچو توطئه‏اى هست كه اين توطئه مربوط به قم تنها نبوده است، در همان حالى كه قم يك همچو مسائلى بوده، تبريز هم در همان حال بوده است و از يك دست بوده، يعنى توطئه بوده و توطئه هم اختصاص به اينجا ندارد، با خارج هم روابط هست. الان ما گرفتار اين هستيم كه اين كشور را از دست ديگران كه بيرون كرديم، بتوانيم حفظش كنيم. همه قوه‏ها بايد دنبال اين معنا باشد، همه افكار دنبال اين معنا باشد كه اين توطئه‏هائى كه هست اينها خنثى بشود و يك استقرارى براى كشور حاصل بشود. شما ديديد كه در هر قدمى كه اين كشور مى‏خواست براى يك پيشرفت (پيشرفت راجع به اصل تاسيس حكومت كه در درجه اول است) هر قدمى كه مى‏خواست بردارد، مخالفت‏ها شروع شد و توطئه‏ها و كارشكنى‏ها در همه جا. الان هم اين آشفتگى تازه‏اى كه در قم و در تبريز تحقق پيدا كرد براى اين است كه آن قدمى كه مى‏خواهند باز ملت بردارند كه تعيين رئيس جمهور است، اين را نگذارند. يك نقشه حساب شده است كه قدم به قدم هر چه مى‏خواهند يك كارى را انجام بدهند، در آن قدم كارشكنى مى‏كنند و الحمدلله

صحيفه نور ج 11 صفحه 210

شكست مى‏خورند، لكن در قدم بعد هم دست بردار نيستند باز همان مسائل پيش مى‏آيد. حالا كه رئيس جمهور مى‏خواهد تعيين بشود و مردم مى‏خواهند با فكر آزاد، با رأى آزاد يك كسى را تعيين كنند، باز اين توطئه‏ها پيش آمده است، چنانچه قبلاً كه قانون اساسى را مى‏خواستند طرح ريزى كنند، آن مسائل پيش آمد. آنوقت كه مجلس خبرگان تأسيس شد باز كارشكنى كردند، ديدند كه تصويب شد قانون اساسى، باز كارشكنى مى‏كنند و باز تعقيب مى‏كنند و همين‏ها هستند كه روابط با خارج، با ديگران دارند و قدم به قدم با جمهورى اسلامى مخالفت مى‏كنند و حالا اين مخالفتى كه، آشفتگى كه تازه ديديد، اين روى زمزمه رياست جمهور است و در اين هم شكست مى‏خورند، لكن اينها دست بر نمى‏دارند. بعد از مجلس شورا كه مى‏خواهند مردم وكيلشان را معين كنند منتظر مصيبت‏هاى زيادتر باشيد، آنجا ديگر آشفتگى بيشتر خواهد شد، لكن بايد با قدرت، هيچ مايوس نباشيد، هيچ اين آشفتگى‏ها شما را مأيوس نكند. آن روزى كه ما بايد، به آن مسائل اساسى مى‏رسيم و بعد انشاءالله اين مسائل دوم را شروع مى‏كنيم.

با اراده مصمم و با تمام قوا در استقرار اصول حكومت اسلامى جديت كنيد

اگر ما بخواهيم حالا قوا را صرف بكنيم، همه قوا را صرف بكنيم براى اين سازندگى‏ها، براى فرهنگ كه در رأس است و براى همه چيز، اين مسائل اساسى آسيب ممكن است به آنها برسد. الان وقتى است كه همه افكار، همه فعاليت ها، همه اراده‏ها مصمم باشد و فعاليت‏ها شروع بشود براى اينكه اين سنگر هم ما پيش ببريم و يك رئيس جمهور به آنطورى كه قانون اساسى تعيين كرده است و شرائطش را ذكر كرده است، خوب آنطور تعيين كنيم و بعدش هم آنوقتى كه مقتضى بشود، مجلس شوراى ملى تاسيس بشود كه اركان حكومت مستقر باشد. حالا يك حكومت لغزان داريم، يك حكومت كه باز استقرار ندارد، براى اينكه قانون اساسى مان مورد تأييد ملت شد، لكن باز رئيس جمهور و مجلس شورا لازم داريم. الان اگر بخواهيد افكار را متوجه بكنيد به اين مسائلى كه دست دوم است و از آن مسائل غفلت بكنيد، خوب، احتمال اين است كه يك رئيس جمهور، يك وقتى آنها كه در صددند و اشخاصى منحرف كه درصددند كه يك منحرفى را مثلاً فرض كنيد تعيين كنند و جا بزنند، يك منحرفى كه شايد در طول مدت حياتش هم خودش را ملى جازده، چنانچه ديديد مثل بختيار كه در جبهه ملى و نمى‏دانم از طرفدارهاى دكتر مصدق و اينها ده بيست سال اينجا حفظش كردند و ملى، بعد هم ديديد چه جنايتكارى از كار درآمد و الان هم مشغول هست. يك آدمى كه به آمريكا چيز مى‏كند كه دخالت نظامى مثلاً بكن (شايد گفته است) و قضيه اقتصادى را روى قاعده گفته است كه نه، بايد ايران را در چيز اقتصادى قرار بدهى آدمى كه مى‏گويد ملى، خودش را ملى حساب مى‏كند آنوقت تاييد مى‏كند كه امريكا اين كار را بكند. اينها دارند، يك همچو اشخاصى ذخيره دارند، يك اشخاصى خودشان را اگر ما غفلت بكنيم جا بزنند و يك مقامى را بگيرند، يا در مجلس شورا اشخاصى وارد بشوند كه آن اهميتش خيلى بيشتر است و اصل اساسى رااز بين ببرند. حالا بايد همه شماها، همه خواهرها،

صحيفه نور ج 11 صفحه 211

همه برادرها، همه قوا بايد مجتمع بشوندبراى اينكه اين دو مرحله را بگذرانيم مرحله تعيين رئيس جمهور و بعد هم انشاءالله مجلس شوراى ملى كه يك حكومت مستقرى، اسكلت حكومت تحقق پيدا بكند و بعد برويم سراغ اينكه محتواى اين چه بايد باشد. محتوا الان يك محتواى غربى تقريباً بايد گفت هست، نه غربى غربزدگى، يك غربى وارداتى كه اين اجناس كه خودشان نمى‏خواهند صادر مى‏كنند، فرهنگى كه خودشان نمى‏خواهند و نمى‏پذيرند براى ما صادر مى‏كنند، يك همچو چيزهائى است الان در كار. لكن ما بايد حكومت‏مان را اساسش را درست كنيم بعد برويم سراغ محتوا در درجه دوم، نه اينكه حالا نبايد اصلاً در اين كارها دخالت بكنيم، لكن نبايد از آن اصل و آن اساس غافل باشيم. گاهى وقت‏ها است كه براى خاطر توجه به فروع، آدم از اصل عقب مى‏ماند. بايد كارى بكنيم كه از آن اصل عقب نمانيم، اصل قضيه كه عبارت از استقرار يك حكومت مستقر تامى است اسلامى و صحيح اين تحقق پيدا بكند، آنوقت بعد از اينكه اصل تحقق پيدا كرد برويم سراغ فروعش. همانطورى كه در اسلام هم از اول كه اسلام را آوردند و يا انبياء ديگر، اديان خودشان را آوردند، اول دنبال اين بودند كه مشرك‏ها را متوجه بكنند به اصول، اصول را اول پيشنهاد مى‏كردند بعد كه اصول را پا بر جا مى‏كردند مى‏رفتند سراغ فروعش، آن چيزهائى كه شاخه‏هاى او هست. الان هم ما مبتلاى به اين مسأله هستيم كه راجع به اصل دارند كارشكنى مى‏كنند. همين توطئه ديروز قم (كه دنباله هم دارد) همين توطئه به نظر مى‏رسد كه براى اين است كه اين قضيه اصلاً پيش نرود و بعد هم منتظر اين هستيم كه توطئه‏هاى زيادتر در قضيه شوراى ملى، مجلس شوراى ملى باشد. اينكه عرض مى‏كنم، نه اينكه مى‏گويم نبايد حالا فرهنگ هيچ دست به آن زد، الان هم بايد جديت كرد و مشغول هم هستند، مشغول طرح ريزى و مشغول اين مسائل هستند، نه اينكه خيال كنيد نيستند، لكن خوب اين مجال مى‏خواهد، لكن اينكه من عرض مى‏كنم اين است كه تمام فكرتان را متوجه.....


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 221

تاريخ: 17/10/58

بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن‏پوش اليگودرز

آمريكا از اسلام سيلى خورده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من امروز شنيدم كه آقايان از اليگودرز پياده تشريف آوردند و اظهار كردند كه ما حاضريم كه - اينها - براى حفاظت تو پاسدارى كنيم. من متشكرم از عواطف آقايان، و از زحمات شما تقدير مى‏كنم لكن راضى نيستم كه آقايان اينجا تشريف داشته باشند. تشريف ببرند و انشاءالله مشغول كارشان بشوند. آمريكا نه دخالت نظامى مى‏كند در ايران و نه حصر اقتصادى مى‏تواند بكند، توطئه امريكا اين است كه در داخل كشور ما كارى بكند كه ما نتوانيم اين راهى را كه گرفته‏ايم برويم، توطئه داخلى و به دست اشخاصى كه در داخل كشور هستند و از كاركنان آنها هستند. نقشه اين است كه ايران را جورى نمايش به خارجى‏ها بدهند كه نه دولت مى‏تواند اداره كند آنجا را و نه ملت قابل اين است كه آزاد باشد. در هر جا غائله بپا مى‏كنند اين شياطين و در همه كشور چه در دانشگاه و چه در شهرستان‏ها و چه در دادسراها، چه در مراكز قدرت، مراكز انتظامى، همه جا با يك توطئه مى‏خواهند آشوب بپا كنند و نگذارند استقرار پيدا كند حكومت. الان كه وقت اين است ملت با هم مجتمع باشد و اين دو مرحله ديگرى كه اساس حكومت اسلامى است به طور شايسته انجام بدهد، يكى قضيه تعيين رئيس جمهور و يكى هم قضيه مجلس شوراى ملى، باز توطئه‏ها اوج گرفته است، توطئه‏ها براى اينكه نگذارند رئيس جمهور تعيين بشود و بعد هم توطئه براى اينكه نگذارند مجلس شوراى ملى بر قرار بشود، براى اينكه با بر قرار شدن اين دو مرحله هم اسكلت حكومت اسلامى تحقق پيدا مى‏كند و اينها از حكومت اسلامى مى‏ترسند. امريكا ضربه از اسلام خورده است و از اسلام مى‏ترسد، ضربه از اين جوان‏هائى كه براى اسلام قيام كردند و جان دادند و فداكارى كردند و از اسلام اين ضربه مى‏ترسد از اين جهت، تفرقه افكنى دارد مى‏كند كه نگذارد اجتماعى كه با وحدت كلمه، مقاصد خودشان را تا اينجا پيش بردند، بين راه آنها را فلج كند. نقشه اين است. صحبت از دخالت نظامى و حصر اقتصادى صحبت است و بعيد نيست براى اين باشد كه اذهان را منصرف كند از آنى كه اساس است. شماها بايد توجه داشته باشيد و اين توطئه شيطانى كه از همه توطئه‏ها بالاتر است و او اين است كه مى‏خواهند ما را به جان هم بريزند و در داخل نگذارند يك استقرارى پيدا بكند اين نظام اسلامى.

شما جوان‏ها كه زحمت كشيديد و از راه‏هاى دور، در اين سرما و در آن سرماهائى كه در محل

صحيفه نور ج 11 صفحه 222

خودتان هست آمديد و از اطراف آمديد، از همه جا اينجا آمديد، من تشكر مى‏كنم و شما را هشيار مى‏كنم به اينكه از تفرقه به هر صورتى كه هست پرهيز كنيد، هر چيزى كه موجب تفرقه مى‏شود از او پرهيز كنيد، هر شعارى كه موجب تفرقه مى‏شود از او پرهيز كنيد، هر تحصنى كه موجب تفرقه مى‏شود از او پرهيز كنيد، هر راهپيمائى كه موجب تفرقه مى‏شود از او پرهيز كنيد. شما امروز احتياج داريد به وحدت كلمه، امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد به فردا بيشتر از امروز. اين وحدت كلمه خودتان را حفظ كنيد، از خداى تبارك و تعالى تبعيت كنيد كه فرموده است: واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقواً همه به ريسمان بزرگ الله كه اسلام است بپيونديد و تفرقه نكنيد. تفرقه موجب اين مى‏شود كه نتوانيد مملكت خودتان را به رشدى كه بايد برسد برسانيد، نتوانيد حكومت اسلامى را به طورى كه شايسته است در دنيا، در كشور خودتان متحقق كنيد و آنها در صدد همين معنا هستند. آنهائى كه نمى‏خواهند اسلام تحقق پيدا بكند، آنهائى كه مى‏خواهند جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا كند. كشورهائى كه از اسلام مى‏ترسند، از جمهورى اسلامى مى‏ترسند، از صدور اين جمهورى اسلامى از اين كشور به كشورهاى ديگر مى‏ترسند، آنها در صددند كه شما را در بين راه متوقف كنند و نگذارند پيش برويد. شما به هوشيارى، بيدارى از تفرقه بكلى پرهيز كنيد.

براى نيل به خودكفائى تلاش كنيد

و امر ديگر اينكه مملكت شما احتياج به كار دارد، مملكت خرابى است كه محتاج به اين است كه ساخته بشود و ساختن مملكت به دست شماهاست. هر كس در هر جا هست اشتغال به كار پيدا كند و كار را خوب انجام بدهد. نبايد ما در ارزاقمان محتاج به خارج باشيم. مملكت وسيعى كه براى صد و پنجاه ميليون جمعيت كافى است (به حسب آنطورى كه گفته مى‏شود) الان سى و پنج ميليون نفر زندگى مى‏كند و مملكت بيشتر از اين گنجايش دارد، زمين‏هاى وسيع داريد، آب داريد، بركات آسمانى داريد، قدرت داريد، قوه داريد، جوان هستيد، جوان داريد، عيب است از يك مملكت اسلامى كه محتاج باشد در ارزاقش، آن هم به دشمن‏هاى خودش. امريكا كه دشمن ماست ما اگر محتاج به او باشيم براى ما سرشكستگى است. كارى بكنيد كه خودكفا بشويد و خودتان را از اين زمين خدا و از اين آب خدا ارزاق خودتان را بيرون بياوريد و اميد است انشاءالله كه صادرات داشته باشيد شما.

خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و من باز از زحمات شما تشكر مى‏كنم و دعا مى‏كنيم براى شما و خدمتگزار شما هستم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 223

تاريخ: 18/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با راهپيمايان كفن‏پوش لاهيجان و همدان‏

توطئه‏ها و كارشكنى قدم به قدم عوامل فساد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

درود بر شما جوانان كه در اين هواى سرد و راه‏هاى سرد پياده آمديد تا از نزديك با هم ملاقات كنيم. من از زحمات شما برادران متشكرم و به شما دعا مى‏كنم. خداوند شماها را براى اسلام حفظ كند و اسلام با قدرت شما به پيش برود.

برادرها! امروز روز حساسى است براى كشور ما، مشكلاتى براى كشور ما پيش آمده و در دست پيش آمدن است. در اين موقع كه براى ملت ايران طرح تعيين رئيس جمهور شده است، باز عوامل فساد توطئه مى‏كنند كه اين قدم را نگذارند پيش برويم چنانچه قبلاً در قدم‏هائى كه مى‏خواستيم برداريم توطئه مى‏كردند و كارشكنى مى‏كردند.

امروز هم همان عناصرى هستند، كارشكنى مى‏كنند و بعد هم كه مى‏خواهيد وكلاى خودتان را به مجلس شورا بفرستيد تا استقرار تام جمهورى اسلامى محقق بشود، باز هم مى‏خواهند اين تفاله‏هاى رژيم سابق و الهام بگيرهاى از امريكا و غير امريكا باز فعاليت كنند و نگذارند. شما برادرها بيدار باشيد و همانطور كه از اول با قدرت كامل و با توجه به خدا و با مشت محكم سد را شكستيد و تا اينجا با پيروزى آمديد، از اينجا به بعد هم با همان مشت محكم، با همان اراده مصمم اين راه با بايد برويد و انشاءالله جمهورى اسلامى را با محتواى جمهورى، با احكام اسلام در ايران، و اميد است كه در ساير جاها برپا كنيد و بيرق توحيد را بر فراز مملكت خودتان و ساير ممالك افراشته كنيم.

شما خودتان بايد پاسدار اسلام باشيد

توجه به توطئه‏ها داشته باشيد، توجه به نفاق افكنى‏ها، توجه به امورى كه اسباب تفرقه مى‏شود، خصوصاً در اين دهه آخر صفر بايد بسيار متوجه باشيد كه مبادا اينها از اين اجتماعات سوءاستفاده كنند و مبادا خداى نخواسته تفرقه بين شما، درگيرى بين شما ايجاد كنند كه هر تفرقه‏اى امروز و هر ندائى كه بر خلاف مصلحت شماها باشد، بر خلاف مصلحت اسلام است. شما خودتان بايد پاسدار اسلام باشيد، همانطورى كه تحمل اين زحمت را كرديد و از راه‏هاى دور و هواى سرد پياده آمديد، بايد تحمل زحمت كنيد و تا رسيدن به پيروزى نهائى همه با هم باشيد و با هم فكر كنيد و با هم راجع به اين‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 224

مسائل مشورت كنيد.

در خودكفائى كشور بكوشيم‏

خداوند همه شما را انشاءالله نصرت بدهد و با پيروزى انشاءالله پيش ببريد و مملكت را خودتان در دست بگيريد و براى خودتان خدمت كنيد و من اميدوارم كه همانطور كه اين آقا گفتند سطح كشاورزى را بالا ببريد تا محتاج به دشمن‏ها نباشيم. احتياج به دشمن دردناك است، ما محتاج باشيم كه در گندم‏مان، در برنج‏مان در ساير غذاهامان به دشمن‏هاى خودمان مثل امريكا، اين امر دردناكى است كه بايد ملت ما اين امر را طورى كنند كه انشاءالله خودكفا شويم و انشاءالله صادرات هم داشته باشيم.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 225

تاريخ: 18/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم اروميه‏

امروز اسلام گرفتار نقشه‏هاى شوم ابرقدرت‏هاست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سلام بر شما برادران خواهران آذربايجان. درود بر شما مردم غيرتمند آذربايجان غربى و سلام بر اهالى اروميه. شما زحمت كشيديد و از راه دور در اين هواى سرد آمديد به قم و در اين منزل محقر با من روبرو بشويد و مطالب خودتان را بفرمائيد و من هم بعض كلمات را عرض كنم.

برادرهاى من! امروز روزى است كه اسلام گرفتار ابرقدرت‏هاست و براى اسلام عزيز و ميهن شما نقشه‏هاى شوم كشيده‏اند. امروز روزى است كه اسلام محتاج به همه قشرهاى ملت و شما مردم غيرتمند است. اسلام عزيز براى ما و همه اقشار حق دارد و منت دارد و ما بايد از عهده حق اسلام و كشور اسلامى‏مان بيرون بيائيم. ما قدم‏هاى كوچكى برداشته‏ايم و قدم‏هاى بزرگى مانده است كه بايد برداريم. در اين قدم‏هاى كوچك مواجه با مخالفت‏هائى از طرف بازماندگان رژيم سابق و الهام گيرندگان از اجانب شديم و در اين قدم‏هاى بعد هم خواهيم شد و الان مبتلا هستيم و بايد با همت ملت بزرگ ايران و با همت شما آذربايجانى‏هاى عزيز، اين گرفتارى‏ها رفع بشود. الان مملكت ما احتياج به آرامش دارد، احتياج به اين دارد كه يك آرامش سرتاسرى پيدا بشود تا رئيس جمهور و مجلس شورا با هم تعيين بشود و بعد برويم سراغ فروع قضيه و ساختن يك ايران نوين. اسكلت اسلام، الان باز در اين رژيم مستقر نشده است، بايد اين اسكلت مستقر بشود تا بعد دنبال آشفتگى‏ها برويم. اين آشوب‏ها كه ملاحظه مى‏كنيد در اطراف ايران هست، اينها توطئه‏هائى است براى اينكه نگذارند مملكت ما يك استقرار پيدا بكند.

اسلام امانتى است كه الان به دست ما رسيده‏

برادران من! در فكر اسلام باشيد. اسلام امانتى است كه الان به دست ما رسيده، اسلام خون‏ها ديده است و جنايت‏ها بر اسلام و بر پيكر اسلام واقع شده است تا به دست ما رسيده است و ما بايد آن را حفظ كنيم. بايد نگذاريم كه اسلام عزيز در خارج به دست اشخاصى كه غرضمند هستند و مى‏خواهند اسلام را طور ديگر عرضه كنند و وانمود كنند، بايد همه ما به هم طورى عمل كنيم كه نقشه‏هاى آنها خنثى شود. بايد از اين اختلافاتى كه هست و ايجاد مى‏كنند و در هر جا، هر گوشه‏اى از

صحيفه نور ج 11 صفحه 226

اين مملكت مشغول ايجاد اختلاف هستند، بايد خود ملت جلوگيرى كند و نگذارد اين توطئه‏ها ثمر پيدا كند. لازم است همه شما برادرهاى عزيز در هر جا كه هستيد و با هر شغلى كه هستيد، همان انقلاب اولى و شور انقلابى اولى را كه داشتند حفظ كنيد. امروز احتياج به آن شور انقلابى از ديروز بيشتر است. ما به منزل نرسيده‏ايم و در بين منزل و در گردنه‏هاى اين منزل طولانى، دزدهائى هستند كه مى‏خواهند ما را نگذارند به منزل برسيم. بايد به دست شما جوان‏هاى غيور و همه قشرهاى ملت توطئه‏ها شكسته شود. بايد بعد از اينكه اين گردنه‏ها را طى كرديم و انشاءالله رئيس جمهور را تعيين كرديم و انشاءالله مجلس شورا را تاسيس كرديم، همه با هم اين كشور را بسازيم كارگر، كاسب، تاجر، ادارى، فرهنگى، وزارتخانه‏ها، تمام قشرهائى كه در اين كشور به هر صورت زندگى مى‏كنند، بايد همت كنند و مملكت خودشان را خودشان بسازند، منتظر نباشيد كه از دولت، فقط از دولت شروع بشود، همه شروع كنيد، مملكت مال خود شماست، مثل سابق نيست كه شما همه منافعتان به دست ديگران به خارج مى‏رفت و همه مخازنتان با دست خائنان به خارج از مملكت‏تان صادر مى‏شد. امروز كشور مال شماست و شما بايد سرنوشت خودتان را به دست بگيريد و الان از اختلافات احتراز و بعد هم با هم، همه با همت والا براى خدا و براى رضاى ولى امر سلام‏الله عليه همه با هم دست برادرى داده و اين كشورى كه خرابه شده و به دست ما دادند و خودمان تعمير كنيم. من باز از شما برادرها و خواهرهاى آذربايجانى تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه همه‏تان با سلامت و سعادت به مقصد عالى انسانى و اسلامى برسيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها