0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 14

تاريخ: 25/9/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پزشكان اصفهان‏

نخوت قدرتمندى در مغزهاى كوچك منجر به لگدمال كردن ملت مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان تشكر مى‏كنم كه زحمت كشيده‏اند آمده‏اند، خواهرها، برادرها، تا از نزديك يك مطالبى كه بايد گفته بشود، لااقل بعضى از آن گفته بشود. شما لابد امروز از راديو شنيديد كه شاه از امريكا رفت به جاى ديگر. اين اثر جرم و اين مجرم كه بايد بيايد و در اينجا محاكمه بشود تا ما پرده از روى جنايات امريكا يعنى رؤساى جمهور امريكا كه در طول اين مدت كه اين جانى در اينجا جنايت كرده، ريشه اصلى‏اش امريكا بوده، اين يك شاخه‏اى از آن ريشه بوده است، اينجا فاش كنيم، اينها گمان مى‏كنند كه شاه را از امريكا كه خارج كردند تمام شد قضيه، مثل اينكه وزير خارجه امريكا هم گفت كه حالا ببينيم كه عكس‏العمل ايران چه خواهد بود. اگر ايران تمام حرفش اين بود كه شاه چرا در امريكاست ديگر حالا تمام شده بود براى اينكه شاه در امريكا نيست اما قضيه اين است كه شاه، شاه مخلوع كه الان يك موجود مفلوكى است و به نظر من آن وقت كه در اريكه قدرت بود مفلوكتر بود، مفلوك از جهت ادراكات كه نمى‏توانست بفهمد وظيفه او با ملت چيست و ملت چه مقامى دارد در هر كشورى، اين معنا را ادراك نكرده بود، از اين جهت مفلوك بود و حالا هم مفلوك است چنانچه آقاى كارتر هم مفلوك است، آنهائى كه خودشان در اريكه قدرت نشستند و اين نخوت قدرتمندى در مغزهائى كه كوچكند، اين اسباب اين مى‏شود كه هر كارى كه مى‏خواهند انجام بدهند، هر چه دستشان مى‏رسد به او انجام بدهند، هر ظلمى كه مى‏توانند بكنند، هر ملتى را كه مى‏توانند زير پاى خودشان له كنند. اينها جزء مفلوك‏هاى عالم هستند براى اينكه قدرت روحى ندارند كه هر چه وارد در مغزشان مى‏شود بتوانند كنترلش كنند، همانطور كه آدم مفلوك نمى‏تواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، آدم عليل نمى‏تواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، آدم عليل نمى‏تواند يك راه صحيحى برود، آنهائى كه براى خاطر قدرتمندى، كوچك بودن مغز و قدرت زياد، در آن وارد شدند نمى‏توانند كنترل كنند خودشان را و حفظ كنند مغزشان را، اينها جزء مفلوك‏ها هستند. انبيا و اوليا كه هر چه وارد مى‏شد، هر چه قدرت در عالم وارد مى‏شد، در اينها هيچ، در آنها تأثيرى نمى‏كرد. آن كسى كه زمام يك مملكتى از حجاز گرفته تا مصر و اينجاها را، ايران و ساير جاها تحت سلطه او بود و قدرت جسمى و روحى خودش آنطور بود، مى‏بينيم از يكى از افراد پائين و متوسط متواضعتر است و اين قدرت‏ها ابداً در

صحيفه نور ج 11 صفحه 15

روح او تأثير نكرده براى اينكه روح اينقدر بزرگ است كه همه عالم را مى‏گيرد، يك روح مجردى كه از آن آلايش‏ها تجرد پيدا كرده است اينقدر وسيع است كه همه عالم مثل يك نقطه مى‏ماند در او، آنها لايق زمامداريند، اسلام آنها را زمامدار كرده است، وقتى هم كه دست به دامن آنها نمى‏رسد بايد آن اشخاص كه نزديكتر به آنها هستند از ساير افراد، آن اشخاص كه بهتر توانند هضم كنند قدرت‏ها را، كمتر قدرت مابى در كله آنها تأثير بكند، بايد زمامدار باشند، مع‏الاسف دستمان كوتاه است. امثال اينهائى كه تا يك رياست پيدا مى‏كنند، تا يك قدرت رياست پيداكنند، تا يك قدرت پيدا مى‏كنند، مثل حيوان‏هاى چموش شروع مى‏كنند به شرارت، اينها مفلوكند، همانطورى كه اينها الان اسم محمدرضا را گويند يك مريض مفلوكى كه، من مى‏گويم در آن زمان كه قدرتمند به نظر شما بود مفلوكتر بود از حالا، حالا هم شما مفلوكيد و همه قدرتمندهائى كه به واسطه يك قدرت نمى‏توانند خودشان را كنترل كنند و نمى‏توانند هضم كنند آن قدرتى كه بر ايشان وارد مى‏شود، اينها جزء همان مفلوك‏ها هستند و لهذا اين مفلوك‏ها هستند كه دور هم نشينند و به تبع اين مفلوك اصلى يك ملتى را محكوم مى‏كنند.

وجود لانه جاسوسى و افرادش براى ايجاد توطئه بود نه روابط سياسى‏

لابد اين را هم شنيديد كه لاهه ايران را محكوم كرد، حالا ديگر خواب به چشم ايرانى‏ها نمى‏آيد، لاهه محكوم كرد، اين لاهه مدت هاست، اين سازمان‏ها مدت هاست كه اسرائيل را در اين شرارت‏هايش محكوم كردند و هيچ اعتنا به آنها نكرد، هيچ غلطى هم آنها نكردند. ما كه مسأله‏مان يك مسأله حق است كه مى‏گوئيم كه بيائيد ببينيد كه اينجا اصلاً سفارتخانه نيست، شما مى‏گوئيد كه سفارتخانه بايد جزء احكامى كه كردند آقايان، سفارتخانه بايد به تصرف آمريكا داده بشود، ما مدعى هستيم كه اينجا سفارتخانه نيست، اصلش قضيه سفارت در كار نبوده و ما مدعى هستيم كه اين آدم‏هائى كه در اينجا بودند، اينها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزى درست كرديد كه لانه جاسوسى است و بيايند ببينند كه آيا اين چيزهائى كه در اين سفارتخانه هست، اينها اسباب دست جاسوس‏هاست يا وسائلى است كه سفارتخانه لازم دارد؟ بيايند سفارتخانه‏هاى ديگر را ببينند، سفارتخانه ايران را در خارج ببينند كه آيا اين سفارتخانه ايران وضعش اينطور است كه اينجا هست و همين طور سفراى ايران در خارج؟ يا فرض كنيد اجزاء سفارتخانه‏ها را ببينيد كه آنها در آنجا يك همچو مسائلى ندارند و اگر يك وقتى مثلاً يا جاى ديگر در امريكا يك جائى را به اسم سفارتخانه، مركز توطئه و جاسوسى قرار بدهد، آقايان گويند كه خوب، شما چون كه يك اشخاصى بوديد ديپلمات، بيائيد، تشريف ببريد ديگر راه را باز كنند؟ و گر نه مسأله اين نيست، شما با اين حرف مى‏خواهيد كلاه سر عالم بگذاريد و وقت دير شده است و ديگر از شماها قبول نمى‏كنند، شما شاه را دك كرديد براى اينكه مشت‏تان باز نشود، ما محاكمه‏تان مى‏كنيم، در همين جا محاكمه رژيم اين پهلوى را و محاكمه رژيم جمهورى امريكا را، در اين مدتى كه به ما، اينطور جرم را نسبت به ما روا داشتند و اينطور توطئه‏ها را كردند، آنها گفتند كه، محكوم كردند ما را به اينكه سفارتخانه‏ها و سفارتخانه آمريكا

صحيفه نور ج 11 صفحه 16

بايد تحويل داده بشود و اين ديپلمات‏ها را با سفرا و اجزاء سفارتخانه بايد راه بيندازند، اينها بيايند به امريكا، ما مى‏گوئيم كه سفارتخانه نيست، اينجا شما سفارتخانه، ما گوئيم امريكا اصلاً سفارتخانه ندارد اينجا، ما مى‏گوئيم كه مأمور سياسى ندارد اينجا، اينها مأمورهاى امنيتى هستند نه مأمور سياسى، اينها از اجزاء امن امريكا هستند كه در اينجا بودند، اينها نيامدند براى اينكه بين ايران و امريكا را روابط سياسى ايجاد كنند، اينها آمدند آنجا و اين مركز مهم هم براى همين است كه در ايران توطئه كنند و حالا كه شكست خوردند بيشتر توطئه كنند، حالا كه آن شخص رفته و دست آنها هم از مملكت تا حدودى بريده شده است زيادتر مى‏خواهند توطئه كنند، ما اين معنا را مى‏گوئيم. ما اشخاصى را كه مى‏خواهيم دعوت كنيم در اينجا، از دانشمندهاى دنيا و از سياسيون دنيا و از كارشناس‏هاى دنيا، براى اين است كه بيايند تشخيص بدهند كه اين وضعى كه در اينجا بوده است و اين اشخاصى كه در اينجا مشغول كار بودند، اين وضع سفارتخانه است؟ اين وضعش وضع سفارتخانه است؟ اين يك مكانى است كه بايد اسمش را سفارتخانه گذاشت يا نه؟ و بيايند و ببينند اشخاص را و بررسى كنند از پرونده‏هائى كه اينها دارند و از پرونده‏هائى كه اينها دارند و از كارهائى كه آنجا انجام مى‏دهند، مى‏دادند، ببينند اين كارهاى سفارتخانه است يا كارهاى سفارتخانه نيست؟ پس شما يك موضوع غلطى را در لاهه، يك موضوع غلطى را حكم كرده، يك موضوعى را حكم كرده كه در اينجا نيست همچو موضوعى، او گفته است بايد سفارتخانه را تحويل بدهند، ما سفارتخانه امريكا اينجا نداريم، كجاست اين سفارتخانه؟ مى‏گويند كه بايد ديپلمات‏ها را رها كنند، ما نمى‏شناسيم ديپلماتى در اينجا، آنها كه نگفتند كه بايد مركز جاسوسى را، بايد يك مجلس ديگر بگويند، آنجا هم باز به اتفاق آراء بگويند كه مركز جاسوسى را بايد به امريكا تحويل بدهند و جاسوس را بايد رها بكنند، اگر اين را گفتند يك حكمى بر ضد ما هست، اما اينهايى كه گفتيد، حكمى بر ضد ما نيست براى اينكه ما كه مركز جاسوسى را گرفتيم نه سفارتخانه را، اصلاً ما هيچ سفارتخانه‏اى را نگرفتيم، امريكا سفارتخانه ندارد اينجا، اصلاً آقايان مى‏گويند كه سفارتخانه را بايد تحويل امريكا داد، نه، سفارتخانه ندارد تا ما تحويل بدهيم، آمريكا مأمورين سياسى ندارد اينجا، اينكه مى‏گويند بايد مأمورين سياسى را تحويل بدهيد، مأمورين سياسى كى هست، پيدا كنند تا ما تحويل بدهيم. ما مدعى هستيم كه اينها هيچ كدام مأمورين سياسى نيستند و مى‏گوئيم بفرستيد و ببينيد، قضيه را بررسى كنيد.

ما شاه و رؤساى جمهور امريكا را غيابى محاكمه مى‏كنيم‏

و ما مى‏آوريم بررسى مى‏كنيم اين مطلب را، محاكمه مى‏كنيم اينها را و محاكمه كنيم رؤساى جمهور را منتها محاكمه غيابى، دستمان به آنها نمى‏رسد، محاكمه غيابى آن مقدارى از پرونده‏هايشان كه در اينجا هست و آن مقدارى از جناياتشان كه بر ما در اينجا ثابت است كه اين مقدار، من مكرراً اين را گفتم، اينها يك كارهاى زير پرده‏اى داشتند كه غير از رئيس جمهور و شاه شايد كسى نمى‏دانسته آنها را، ما نمى‏توانيم پيدا كنيم آن مقدارى كه منعكس است در خارج، آن مقدارى كه در وزارتخانه‏هاى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 17

ما منعكس است، آن مقدارى را ما مى‏خواهيم حالا بررسى بكنيم و پرونده‏هايشان را مشغول جمع‏آورى هستند گروه‏هائى تا اينكه جمع بشود و ما دعوت كنيم از اشخاص بيايند بررسى بكنند. ما يك حرف غير حقى نداريم، اين حرف ساده‏اى كه همه عالم اين حرف را بايد اگر بفهمند، بپذيرند، البته آقاى كارتر نمى‏پذيرد براى اينكه آقاى كارتر اصلاً از آن مفلوك‏هائى هست كه حق را نمى‏تواند بپذيرد، مغز او ديگر حق را نمى‏تواند بپذيرد، آن دارد شاه را از اين دست به آن دست مى‏گرداند، در يك جزيره‏اى در آنجاها بردند و نگهداريش مى‏كنند مبادا گرفتار بشود و به ايران بيايد و مقدارى كه بين خودش و او هست هم كشف بشود، اسرارى كه ما بين شاه و كارتر هست و ساير چيزهاى امريكا هست، بايد كشف بشود. محمدرضا گفته بود كه اگر چنانچه بناست من را محاكمه كنند، بايد رؤساى جمهورى امريكا هم، چند نفر كه در زمان من بودند، محاكمه كنند. بله، بايد محاكمه كنند آنها را منتها ما دستمان به آنها نمى‏رسد، ما همچو قدرتى نداريم كه احضار كنيم رئيس جمهور امريكا را، لكن اين قدرت را داريم كه در محل خودمان پرونده‏هايشان را رسيدگى كنيم و اشخاصى را دعوت كنيم از خارج و بيايند و رسيدگى كنند و ببينند چيست قصه. ما آنها را هم مى‏خواهيم محاكمه كنيم، بنابراين، اين فايده ندارد كه ايشان بر دارد اين را ببرد از يك مملكتى به مملكت ديگر و خيال كند حل شد قضايا، از اول هم همه حرف‏ها اين بود كه اگر او را تحويل ما ندهيد، ما اينهائى كه اينجا هست محاكمه مى‏كنيم و حالا هم مى‏گوئيم كه ما يك محاكمه‏اى از رژيم پهلوى مى‏كنيم و يك محاكمه هم از جمهورى امريكا در زمانى كه اين آدم، از آن زمانى، كه اين آدم در رأس آن بود تا حالا و تا آن وقتى كه اينها در اينجا هستند و بساطشان اينجا هست. بنابراين، مسائل حل نشده است، آنها خيال مى‏كنند كه اگر چنانچه اين را فرستادند آنجا، ديگر مسائل حل است.

قصد ما روشن كردن ظلم مستكبرين به مستضعفين است‏

خوب، ما يك مطلب ديگرى هم غير از اينكه اساس مطلب است كه مى‏خواهيم جرم آنها را به دنيا ثابت بكنيم و مستضعفين وظيفه‏شان را با مستكبرين بفهمند، مستضعفين اكثراً نمى‏دانند، ما هم نمى‏دانيم، ما هم جزء مستضعفين هستيم، نمى‏دانيم كه اينها به سر ما چه آوردند، بعضى از ورقه‏هاى كوچكش دست ماست و مى‏داينم، بعضى مشاهدات ما هست و چيزهائى كه به چشم ديديم اما مسائل زياد زير پرده را ما نمى‏توانيم بفهميم، ما مى‏خواهيم آن مقدارى كه امكان دارد بفهميم اين را، درست عرضه كنند به مستضعفين دنيا، به ممالك دنيا، تا بفهمند مستضعفين كه اين مستكبرين با آنها چه مى‏كنند، اين ابرقدرت‏ها با اينها چه مى‏كنند، ما مى‏خواهيم بفهمانيم به خود ملت امريكا كه نسبت به ملت امريكا اينها چه كردند تا حالا، اينها چه جناياتى كردند كه ملت امريكا را هم از نظر مردم دارند از بين مى‏برند، اينها چقدر به خود امريكا لطمه وارد كردند، لطمه حيثيتى، لطمه انسانى و چقدر به ساير كشورها و ملت‏ها و اينها.

بنابراين مسائل به اينجا ختم نمى‏شود، ما يك ملت ضعيفى هستيم، ما يك ملتى هستيم كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 18

اتكالمان به خداست و ما جمعيت‏مان كم است، شما جمعيت‏تان زياد، جمعيت‏شان زياد، يعنى اينكه ملت امريكا با آنها نيست تا جمعيت‏شان زياد باشد، شمائيد و سرنيزه‏ها و فانتوم‏ها و آن بساطى كه داريد، و مائيم و مشت و صدا و فرياد مظلوميت تا ببينيم آيا چه خواهد شد، آيا غلبه باز با ظالم‏هاست، اين راجع به مسائل امروزى كه به ما متوجه است اما مسائل داخلى خودمان. شما ملاحظه كرديد كه ما در آنوقت كه با، ملت ما در آنوقتى كه با اين رژيم در افتاد، يك مقابله يك آدم هيچ، آدمى كه هيچ نداشت با يك آدمى كه همه چيز داشت، شما يك وقت مقابله كرديد با يك رژيمى كه قدرتمند بود و مجهز بود به همه جهازات جنگى و داراى قدرت زياد كه دنبال او و پشتيبان او هم قدرت‏هاى عالم بود، يعنى شما يك طرف ايستاده بوديد با دست خالى، او آن طرف ايستاده بود با تمام تجهيزات و پشت سر او پشتوانه او همه عالم، بود شما خيال نكنيد كه از اين همه عالم كه مى‏گويم، ملت‏ها را گويم، هميشه مقصودم دولت‏هاست، اين دولت‏ها الا كمى‏شان، پشتيبانى از او مى‏كردند، اين قدرت‏هاى بزرگ پشتيبانشان بودند و خصوصاً امريكا و انگلستان، در يك همچو موقعى آن كه شما را پيروز كرد و اينها در عين حال كه همه چسبيده بودند كه اين آدم را نگهش دارند در اينجا و بعد هم بختيار را نگه دارند در اينجا كه در آن هم خيلى جديت كردند، اينكه موفق نشدند آنها و شما موفق شديد چه بود؟ شما قدرت نظامى داشتيد؟ شما اصلاً تعليمات نظامى ديده بوديد؟ ما يك دسته طلبه بوديم كه نمى‏دانستيم نظام چه مى‏كند، شما هم يك دسته پزشك هستيد كه باز هم از نظام اطلاع نداريد، تعليمات نظامى ما نديده بوديم، ملت ما تعليمات نظامى نديده بود، آنها تعليمات نظامى داشتند اما ما نداشتيم، هيچ نداشتيم، حالا هم كه مى‏بينيد چهار تا تفنگ دست جوان‏هاى ما هست، اينها غنيمتى است كه از آنها گرفتند والا قبلاً كه نداشتند، اين را قبلاً با زحمت، نمى‏دانم يك چيزى درست مى‏كردند پرت مى‏كردند كه در مقابل آنها چيزى نبود، اينها، آنى كه اين ملت را پيش برد، آن يك قدرت غيبى بود، يك قدرت الهى بود، پاى هيچ كس حساب نكنيد شما. در عين حالى كه تشكر مى‏كنم از شما كه اين مقاله‏ها را خوانديد، لكن تذكر مى‏دهم اينقدرها تعريف نكنيد از يك شخص، براى اينكه چيزى نيست، هر چه هست، اوست ما چيزى نيستيم، ما جز يك بنده ضعيف چيزى نيستيم، آنها با يك فوت مى‏توانستند - اينها - ما را بيرون كنند، آن كه اين قدرت را به اين ملت داد و آنطور وارد شد به ميدان و بيرون كرد حريف خودش را، آن يك قدرت روحى بود كه خدا داد به اينها، يك قدرت الهى و غيبى بود كه اين ملت را متحول كرد به يك چيز ديگرى، اين مردمى كه وقتى اسم سازمان امنيت مى‏آمد به خودشان مى‏لرزيدند، ريختند و گفتند ما اصلاً نه شاه مى‏خواهيم و نه سازمان امنيت و نه اصلاً رژيم شاهنشاهى را مى‏خواهيم و به واسطه اين امرى كه خداى تبارك و تعالى انجام داد به اراده مبارك خودش، و يك نكته بزرگى كه شايد اكثراً از آنها غافل باشند، آن ايجاد رعبى بود كه در اينها كرد. در قرآن هست كه نصر گاهى به رعب، گاهى جمعيت اينها را جورى مى‏كنند كه به نظرشان زياد مى‏آيد، گاهى قدرت‏نمايى اينها، ولى چيزى نيست، در نظر آنها بزرگ است. اينها همه چيز داشتند و مطمئن باشيد كه اگر اين رعبى كه خدا در قلب اينها انداخته بود، نبود، اينها مى‏توانستند يك شب تمام تهران را خراب كنند، همه چيز داشتند،

صحيفه نور ج 11 صفحه 19

قبلاً هم كه ايشان گفته بود كه اگر من بروم ايران را خرابش مى‏كنم، خراب هم كرده، آنوقتى كه اينجا بود خراب كرده، حالا كه رفته، ما بتوانيم آيا آباد كنيم اين خرابى را يا نه، نمى‏دانم، اين معنا كه توى دل آنها را خدا خالى كرد و از آن طرف سربازها و درجه دارهاى پائين از آنها ديگر اطاعت نكردند، اينها كارهائى بود كه خدا كرد، من و شما نمى‏توانستيم بكنيم، اينها كارهائى بود كه جزء آن رده اول كه آنها ديگر منقلب شده بودند به يك آدم فاسد، به يك حيوان، رده‏هاى بعد از او، هم افسرهايشان، هم درجه دارهايشان، هم سربازهايشان، اينها از آنها برگشته بودند، اگر امر هم كردند، اطاعت نمى‏كردند، حتى من آنطور كه شنيدم بختيار وقتى كه مى‏خواسته برود، در همين راهى كه داشته مى‏رفته كه برود، امر كرده است كه به عنوان اينكه خوب، نخست وزير است، امر كرده است كه آن را بمباران كنيد، گوش به او ندادند، اين تخلف اين جمعيت از آنها يك چيزى بود كه خدا درست كرد براى آنها، اگر اين جمعيت، اين سرباز مجهز و كذا... تبعيت كرده بودند از اين درجه اولى‏ها، از شاه و از بختيار و از آن بالاترها و بالاها، اگر اطاعت كرده بودند، حالا نه من اينجا نشسته بودم و نه آقا و نه جمع شما، نبود، يا در بيغوله‏ها بوديم يا در حبس بوديم يا قتل عام، ماها را مى‏كشتند، اما غفلت نبايد بشود از اين نصرى كه خداى تبارك و تعالى، نصرتى كه خداى تبارك و تعالى نصيب ما كرد، از اينكه آنى كه بايد مقابل ما بايستد، به ما ملحق شد. آن شبى كه خواستند اينها كودتا بكنند، ما تهران بوديم و يك شب بنا بود كودتا بكنند، به ما هم اطلاع دادند حتى آمدند اصرار هم بعضى كردند كه شما از اين خانه بيائيد بيرون، گفتم نه، همين جا هستم. آن شبى كه اينها خواستند كودتا بكنند و بناى آنها، بعدها ما فهميديم كه بناى آنها بر اين بوده است كه هر كس احتمال بدهند كه چه باشد بكشند، از بين ببرند و اعلام كردند حكومت نظامى روز را كه روز هم نبايد بيرون بيائيد، خدا خواست كه شكسته شد، من هيچ فكر نمى‏كردم كه اين روى چيست، بعد به من گفتند كودتاست، فكر نمى‏كردم كه اين حكومت نظامى را براى چه دارند تاسيس مى‏كنند، ما براى اينكه يك مقابله‏اى با آنها كرده باشيم گفتيم به اين اعتنا نكنيد به اينها، بعد معلوم شد كه اين را خدا خود پيش آورده كه اين نقشه‏اى كه اينها كشيدند كه حكومت نظامى روز درست بكنند و تمام خيابان‏ها را بگيرند و تمام قدرت‏هايشان را در اينجاها مجهز كنند و با هر چيزى كه دارند در خيابان‏ها نصب كنند، كودتا كنند و بساط را تمام كنند، مردم آمدند خنثى كردند، مردم ريختند بيرون و خنثى كردند، اينها يك چيزهائى بود كه ايجاد كرده بودند يك كسى نسبت به شما يا نسبت به كس ديگر بدهد، همه از اوست، همه چيز از اوست، تا روحيه شما توجه به آن مبدا قدرت دارد پيروزيد، از آن منفصل نشويد، از اين مبدا قدرت منفصل نشويد، اتصالتان را زياد بكنيد به مبدا قدرت.

ناتوانى قدرت نظامى در مقابل ملت آماده شهادت‏

اينها الان دست بردار نيستند، اينها يك چيز كمى از جيب، هم از حيث مال كم از دستشان نرفته كه نفت‏هاى ما را همين طورى مى‏خوردند و مهمترش آن جهات سياسى است كه يك قدرتى كه تحميل كرده بود بر دنيا كه ديگر مقابل آن كسى نمى‏تواند بايستد، يك جمعيت كمى در مقابل آنها ايستاد و

صحيفه نور ج 11 صفحه 20

حرفش را زد و بيرون كرد آنى كه آنها مى‏خواستند باشد، اين شكست در اين معنا يك شكست كمى و آسانى براى آنها نبود كه آن وضع كه آنها پيش آورده بودند كه به همه مغزها تحميل كرده بودند كه شماها هيچ كارى نمى‏توانيد بكنيد، تا ما حركتى بكنيم چه خواهد شد، سابق اينطور بود اگر يك كارى بكنند، يك قراردادى، يك كارى و ايران يك اهمالى مى‏كرد، يك كشتى از انگلستان مى‏آمد طرف‏هاى خرمشهر و آنجاها خودش را نشان مى‏داد تمام مى‏شد، آن قرارداد بسته مى‏شد به هر طورى كه آنها مى‏خواستند، اگر يك كشتى از آمريكا مى‏آمد در نزديكى‏هاى خليج، مطلب تمام بود، ديگر همه دست‏ها را رو دست هم مى‏گذاشتند، اما حالا مى‏بينيد اينطور شده است كه يك جمعيتى در اين طرف دنيا قيام كرده است و كشتى‏هاى اينها همه‏اش مى‏آيد اينجا و سرگردان دارد مى‏گردد، اينها هيچ ترس هم نمى‏كنند تا ملزم بشود به اينكه شاه را از آنجا ببرد، خوب، اين يك شكستى بود، ايشان مى‏خواست نگه دارد، مهمان عزيزش را مى‏خواست نگه دارد آنجا، دنبال اين بود كه او را نگه دارند، محاجه بكنند يك قدم را كه عقب رفت كه از آنجا سر اين را از سر خودش كند، اگر عقل حسابى به سرش، عقل حسابى بيايد و آن نخوت قدرت را كنار بگذارد، با قدرتمندى نخواهد پيش برود، به طور سياسى پيش برود - به طورى كه - نه سياست به اصطلاح آنها با سياست سالم پيش برود ممكن است مسائل را بشود تا يك حدودى حل كرد و آنى است كه به آنكه گفته است آن را ببر آنجا، به او بگويد كه ببر بده به ايران، برايش هم خيلى ننگ نيست، برايش، براى اينكه آنوقت مى‏گفتند ننگ و سر لج ايستاده بود كه از آمريكا راست بيايد اينجا، اين را به شما عرض بكنم كه يك نفر آمد پيش من گفت كه اينها حاضرند، الان يادم نيست كه از كجا آمده است، يكى از خارج آمد اينجا به من گفت، شايد بيست روز پيش از اين كه اينها حاضرند كه اين شاه را بنشانند توى طياره‏اى به اسم اينكه يك جائى ببرند و بعد چند نفر از اينهائى كه طياره‏ها را مى‏ربايند، اينها بربايند و بياورند اينجا، حاضرند اين كار را بكنند براى حل مسأله. من خيلى زود باور نيستم، گفتم نه، ما اين كار را نمى‏كنيم، ما مى‏خواهيم تحويلش بدهند، اگر چنانچه اينها درست توجه بكنند به مصالح و مفاسد خودشان، نه اينكه فكر اين باشد كه من قدرتمندم، هر كارى دلم خواهد مى‏كنم به فكر اين معنا، در اين زمان ديگر اينطور نيست كه قدرتمند هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، قدرتمند خيلى زياد است در دنيا كه مقابلتان مى‏ايستند نمى‏گذارند بكنيد، همچو نيست كه اگر تو از آن طرف صدايت در بيايد، رفيقت از آن طرف صدايش در بيايد، آن رفيقت از آن طرف صدايش در بيايد، آن هم صداشان در مى‏آيد. بنابراين مطرح نيست اين معنا كه تو بتوانى با قدرت نظامى پيش ببرى. حالا اگر درست سر عقل بيايد و آن كه آن وقت هى مى‏ترساند ما را و خيال مى‏كرد كه مثل سابق است كه تا كشتى بيايد ما بگوئيم آقا، بفرمائيد هر كارى مى‏خواهيد بكنيد و تا يك كلمه نظامى پيش بيايد ما از آن بترسيم، حالا آن وقت گذشته و ملت ما حاضر به شهادت است، كفن پوش شده است.

صحيفه نور ج 11 صفحه 21

تمام اموال رژيم پهلوى از آن ملت است‏

سر عقل بيايد، مسائل را تواند حل بكند. اموال اين را الان هر چه آنجا دارد بدهند، اموال خود ملت است. ما مدعى هستيم كه، يعنى تا تاريخ هست، كتاب هست، رضاخان كه آمد در اين اراك بوده، رضاخان و يك سربازى، يك همچو چيزى بوده، آنجا شرح حال خودش را براى اينها نقل كرد، خودش نقل كرده است كه من در اراك بودم و ماهى نمى‏دانم چقدر داشتيم و ما، هى دنبال اين بوديم كه اول ماه اين را دست ما بدهند ما زندگى‏مان را بكنيم، ماهى هفت تومان، چقدر، چيز كمى بوده، اين در آن گفتگويش كه در آن وقت با وزراء خودش صحبت مى‏كرده اين را، قصه گفته اين را، پس رضاخان خودش گفته كه ما هيچ نداشتيم. همه ما مى‏دانيم كه يك آدم مجهولى بود و نه مالك بود و نه عرض مى‏كنم كاسب بود و نه تاجر بود، هيچ اينها نبود، اين در اين حال آمد اينجا و بسيارى از شما شايد يادتان باشد و اكثرتان يادتان نيست كه وقتى رضاشاه مازندران را، آنجائى كه اين طرف شمال را كه اين مى‏خواست بگيرد، وقتى بردند آنجا نگاه كرد بعضى جاهايش يك خطى مثلاً چطورى، غير از جاهاى ديگر، گفت اينها چيست؟ گفتند اينهاست كه حالا نشده، يعنى به تملك شما در نيامده، به تملك شما در نيامده، نه اينكه خريديم، از آنها، مردم را به قباله كردن الزام كردند، انداخته دور، خوب ببريد تمامش كنيد، وقتى كه آمد اينجا هيچ نداشت، مازندران يا شمال را هر جائى كه توانست اين املاك را گرفت خوب البته بعدش ديگر نتوانستند نگه دارند، آن بعدش، بعدش، ايشان نتوانست نگه دارد ايشان هم وارث يك آدمى است كه هيچ نداشته، حقوق سلطنتى هم كه به زور، بيخود مى‏برده است، براى اينكه سلطان قانونى نبوده است. من مكرراً اين را ارشادش كردم، اين قانونى نبوده است، آن حقوق سلطنتى هم ببينيد چقدر بوده است، خرج ايشان چقدر بوده، حقوقش چقدر بوده حساب كنيد ببينيد كه اين اموالى كه الان در خارج دارد، اينكه در بانك‏هاى همه جا، تقريباً در بانك‏ها دارد، در سوئيس دارد، در جاهاى ديگر دارد، اگر طلب دارد واقعاً خوب، به او بدهند و اگر يك آدمى كه هيچ ندارد حالا اينها را دارد، خوب، از او مى‏پرسيم از كجا آورده، يك وقتى اينهاگفتند كه قانون، قانون از كجا آورده‏اى؟ حالا به خودشان مى‏گويم، به شما، از كجا اينها را آورده‏ايد؟ جز اين است كه مال ملت است، حرفمان يك حرفى نيست محتاج به تامل باشد، محتاج به بررسى باشد، يك حرف روشنى است، اين آقا، آنوقتى كه پدرش آمده است وضعش آن بوده به قرار خودشان، بعد هم كه خودش آمده، نه تجارت و نه كسب و نه چيزى داشته و شده است اينها و اين اموالى كه از اين ملت برده است، ما اينها را مى‏خواهيم بگوئيم بررسى كنند ببينند اگر از ما طلب دارد به او بدهند، اگر از ما طلب دارند به فشار اقتصادى از بين ببرند.

توطئه بزرگ دشمنان، عدم استقرار جمهورى اسلامى است‏

براى يك مفلوكى حس انساندوستى اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت بميرند، يك مفلوك زنده بماند آن خيال كرده كه ما را محاصره اقتصادى بكند و ما ديگر از گرسنگى چه بشويم، خوب‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 22

اينها نمى‏شود يك همچو چيزى، در هر صورت الان اينها به واسطه اينكه هم از جهت جنبه سياسى شكست خوردند و هم از جهت مادى و مالى‏اش شكست خوردند، اينها دست بردار نيستند، اينها در خارج و داخل مشغول توطئه‏اند، يكى از توطئه‏هاى بزرگشان اين است كه نگذارند يك حكومت مستقرى ما پيدا كنيم، براى اينكه اگر يك حكومت مستقر پا برجائى پيدا كنيم، ديگر گذشته است، حالائى كه بين دعوا و اين چيزها هست كارشكنى كنند، شما ملاحظه كرديد كه از آن اولى كه صحبت جمهورى اسلامى شد اينها شروع كردند به كارشكنى، يك دسته‏اى را تراشيدند به اينكه ما هم بگوئيم جمهورى اسلامى‏اش چيست و عجب اين بود كه ملت ما جمهورى مى‏خواهد جمهورى اسلامى يعنى چه، تا اينكه نگذارند اسلام پايش تو كار بيايد، اگر جمهورى اسلام باشد جمهورى، همه كارى مى‏شود با آن كرد، اما اگر جمهورى اسلامى باشد اسلام نمى‏گذارد كسى كارى بكند، يك دسته ديگر تراشيدند بگويند كه جمهورى دموكراتيك، باز از اسلامش فرار مى‏كردند، يك دسته سومى هم كه يك خرده مى‏خواستند نزديكتر بشوند و بازى بدهند ماها را مى‏گفتند جمهورى اسلامى دموكراتيك، اين هم غلط بود، ما همه اينها را گفتيم ما قبول نداريم، ما دموكراتيك سرمان نمى‏شود براى اينكه دموكراتيك در عالم معانى مختلفه دارد، يك معنى ندارد، در سابق يك معنا داشته، در حالا يك معناى ديگر دارد، ما يك مطلبى كه پيشمان معلوم نيست قبولش نمى‏كنيم، ما آنكه پيشمان مطرح است اسلام را مى‏شناسيم، يعنى مى‏دانيم كه احكامش چيست و چه وضعى دارد و جمهورى هم اسمش را مى‏دانيم، مى‏دانيم چيست، اينكه مى‏دانيم ما به آن رأى مى‏دهيم، آنكه نمى‏دانيم، توانيم رأى بدهيم. اينها نه اينكه مى‏خواستند واقعاً يك جمهورى بيايد و يك جمهورى دموكراتيك، اينها مى‏خواستند غائله ايجاد كنند، خواستند وضع را طورى كنند كه يك تشنجاتى پيدا بشود، يك دسته آن ور بيفتد و يك دسته از آن ور و نگذارند رأى به جمهورى اسلامى داده بشود، خوب، اينجا كه شكست خوردند، يعنى صد و نود و هشت يك قدرى بيشتر مردم رأى دادند، يعنى، يك رفراندمى كه نظيرش در دنيا نمى‏يابيد يا كم مى‏يابيد، اينجا كه باختند، بعد رفتند در درجه دوم براى اينكه مجلس خبرگان نگذارند وجود پيدا كند، هى مناقشه كردند، نگذاشتند هى چه، هى اشكال، بالاخره مجلس خبرگان هم مردم رأى دادند، تعيين كردند. از آنوقتى كه مجلس خبرگان تهيه شد و آنها رفتند سراغ بررسى تا حالا همه‏اش اشكال مى‏كنند. همين‏ها يك ريشه‏هايى هستند از آنها كه مى‏خواهند با اشكالتراشى نگذارند اين جمهورى اسلامى پيدا بشود، هر كس يك جور اشكال مى‏كند، يك مطلبى كه يك اكثريتى كه به نود و نه در صد راجع به قانون اساسى‏اش ملت رأى داد يك دسته فرض كنيد پنجاه هزار نفرى، فرض كنيد، و الا كى هستند اينقدر يك دسته‏اى اينطورى به اسم اينكه ما مى‏خواهيم كه مملكت دموكراسى باشد، يك پنجاه هزار نفر بر يك سى و پنج ميليون نفر مى‏گويند تحميل كنيد، بروند، بزنند و بكشند و ببرند، بگيرند، فلان جا شلوغ بكنند براى اينكه نگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، نگذارند قانون اساسى، قانون اساسى گذشته را كه ديگر بيجاست كه كسى صحبتش را بكند، هر كه صحبت بكند معلوم مى‏شود به دموكراسى اعتقاد ندارد، معلوم مى‏شود ديكتاتور است. شما هميشه مى‏گوئيد كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 23

قانون اساسى، اين قانون اساسى به ديكتاتورى مى‏رسد، اين يك قانون اساسى كه به وفق احكام اسلام، نمايندگان خود مردم، يك سر نيزه‏اى كه طرف مردم نبوده است كه اينها را تعيين كنيد، يك دولتى كه تحميل بخواهد بكند كه نبوده است، تحميلى در كار نبوده، خود مردم با آزادى رفتند يك دسته‏اى را تعيين كردند، اين مخالف با دموكراسى است كه شما مى‏گوئيد. بعد به اين اكتفا نشد، بعضى از اينهائى كه حالا اشكال مى‏كنند آن وقت مى‏گفتند لازم نيست ديگر چيز بشود، لازم نيست كه ديگر رفراندم بشود، همين مجلس خبرگان كافى است، رأى به آن داد و رفراندم هم شد، حالا اشكال مى‏كنند، اين جز اينكه يك مرضى تو كار هست و آن مرض اين است كه مبادا يك وقت جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند و دست اين ارباب‏ها كوتاه بشود، براى خاطر اين الان هى شلوغ مى‏كنند اين ور، آن ور و من مى‏دانم فردا هم كه فرض كنيد كه مى‏خواهند رئيس جمهور تعيين كنند، اين بساط است و پس فردا هم كه مى‏خواهند وكيل تعيين كنند، مصيبت آن وقت زيادتر است.

بدون خوف از توطئه‏ها، با اتكال به خدا، نهضت الهى را پيش ببريد

ملت بايد با تمام هوشيارى اين مراحل را طى كنند، از اينكه حالا فلان جا شلوغ است، فلان جا غير شلوغ است، از اينها هيچ نترسيد، يك انقلاب بزرگى شما ايجاد كرديد كه اين نحو انقلاب كه خود ملت هيچ ندارد، انقلاب تحقق پيدا بكند، كودتا در كار نبوده، نظامى در كار نبوده، ملت بوده است، اين انقلابى كه شما ايجاد كرديد و بعد از تمام انقلاب‏هاى دنيا اين شلوغى‏ها هست، وقتى كه يك حكومت مركزى قوى نباشد اين شلوغى‏ها هست، علاوه بر اينكه شلوغى‏ها بيشترش را همين ريشه‏هاى گنديده‏اى كه از رژيم سابق در داخل و خارج هستند و آنهائى كه براى امريكا دارند خوش رقصى مى‏كنند، از اينهاست و از اينها هيچ خوفى نداشته باشيد، يك ملت با يك قدرت الهى و اتكال به خدا تا اينجا آمده است و اين اتكال به خدا و قدرت الهى را حفظش كنيد و وحدت كلمه خودتان را حفظ كنيد. يك عده اقليت، خيلى اقليتى كه هر چه هم نصيحتش بكنيد برايشان فايده ندارد، آنها را به چيزى حساب نكنيد. و من اميدوارم كه همه قشرهاى ملت، همه جاهاى مملكت توجه بكنند به اينكه رژيم جمهورى، جمهورى اسلامى يعنى احكام اسلام، احكام اسلام براى همه خوب است، احكام اسلام براى حتى اقليت‏هاى مذهبى به قدرى رفاه خواهد ايجاد كرد كه اينها خوابش را نمى‏بينند، ظلم حتى به يك آدمى كه منحرف است اسلام جايزداند، اصلاً ظلم پايه كن شده است در اسلام و شما مطمئن باشيد كه اگر چنانچه اين اتكال به خدا را حفظ بكنيد و توجه به خدا را و اين وحدت‏تان را حفظ بكنيد و اين نهضت را همين طور گرم نگه داريد، انشاءالله اميدوارم كه به زودى پيش ببريد.

وجود حس مسؤوليت در كارها ترميم كننده سريعتر خرابى‏هاست‏

و اما راجع به شما، طولانى شد، ولى خوب حالا چند كلمه اى:

همه جاى اين مملكت را اينها خراب كردند و رفتند، يعنى هر جا دست بگذارى خراب است،

صحيفه نور ج 11 صفحه 24

چه كسى بايد اين را درستش كند؟ شما خيال كرديد كه يك قدرتى مى‏تواند اين را درست كند الا ملت؟ ملت يك قدرت بزرگى است، اگر بخواهد يك كارى بكند، چون يك سى و پنج ميليون فرض كنيد قيام به يك امرى بكند، آسان عمل به آن بكند، اگر بخواهد هر قشرى بگذارد گردن ديگرى، شما بگوئيد خوب، دولت اين كار را بكند، دولت بگويد ملت، نمى‏شود، بايد همه دست به هم بدهيم و هر كس در هر جا هست خوب كار بكند هر كس هر چيزى را كه مشغولش هست همان پست خودش را خوب انجام بدهد، نگاه نكند كه چه كسى مى‏كند يا نه، اين لازم نيست كه شما برويد مناقشه كنيد كه در عدليه چه خواهد شد، در نظام، در فرض كنيد كه در دادگسترى چه خواهد شد اينها به ما ربط ندارد ما پزشكيم، كار پزشكى مان را خوب مى‏كنيم، كسان ديگر نمى‏كنند، خلاف وظيفه مى‏كنند، آنها در دادگسترى بايد كار خودش را خوب انجام بدهد، آن شبيه خوان‏هاى سابق را يادتان است كه شبيه مى‏خواندند حالا هم خيلى مى‏پرسند و ما هم مى‏گوئيم بهتر اين است روضه بخوانند، شمر خوب آن بود كه در شمرى خوب باشد و شبيه سيدالشهداء خوب اين بود كه شبيه او را خوب در بياورد، در اين امور آن كسى كه كار خودش، اين تصرف در كار او نكند، او هم تصرف در كار او نكند، هر كسى كار خودش را خوب انجام بدهد، اگر هر كسى خودش را موظف داشت به اينكه آن كارى كه محول به اوست خوب انجام بدهد، خواهد خوب انجام گرفت. شما پزشكيد، خداوند حفظتان كند، شما مثل يك پدرى نسبت به مريض بايد باشيد كه علاقه‏مند به اين باشيد كه اين خوب بشود، همانطورى كه اگر خداى نخواسته فرزندتان مريض بشود، چطور علاقه‏مند و از روى محبت اين كار را مى‏كنيد، اينها برادر شما هستند، خواهر شما هستند، خداوند عقد اخوت بين همه مؤمنين انداخته المومنون اخوه برادر شما هست، مريض شده، اينجا خواهر شماست مريض شده اين را بايد با كمال رافت، محبت، انجام بدهيد. پرستارها اينطورى، آنكه خواهد اداره كند، اين فرض كنيد كه، محل را، اين بيمارستان را، آن هم بايد با علاقه كه مى‏خواهد يك خانه خودش را اداره كند، به علاقه اين كار را بكنيد، هر كس بايد آن كار كه به او محول مى‏شود خوب انجام بدهد، ديگرى انجام مى‏دهد يا نمى‏دهد، به من چه، من كار خودم را خوب انجام مى‏دهم، او مسؤول است، نبايد اگر يكى ديگر اين كار را بد انجام داده، به من سرايت بكند، من كار را بد انجام بدهم، بايد كار خوب شما را ديگران سرمشق قرار بدهند، كار بد ديگران را شما سرمشق قرار ندهيد، اگر يك همچو روحيه‏اى در ملت پيدا شد و بحمدالله شده است، يك همچو مسائلى الان پيدا شده، يك همچو تعاونى الان در ملت ما هست و بايد تقويت كرد اين حس را، خوب، ملاحظه مى‏كنيد كه الان اشخاصى كه اهل مثلاً اين كار نبودند كه بروند در بيابان‏ها درو بكنند يا بروند خانه بسازند يا براى چه الان اشخاصى كه از مدارس روند آنجا، از فرض كنيد كه پزشك است، دكتر است، چه هست، پا مى‏شود مى‏رود آنجا مشغول به همان كارها، اين حس تعاونى است كه اگر تقويت بشود، اين حس تعاون به زودى اين خرابى‏ها، اينها مرتب انشاءالله خواهد شد، خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 284

تاريخ: 24/9/58

بيانات امام خمينى در ديدار با سرپرست اعضا و كاركنان كميته‏هاى چهارده‏گانه امداد امام

خسارات معنوى، بيش از خسارات مادى نياز به امداد دارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما خواهران و برادران كه امروز تشريف آورديد و از كميته امداد هستيد، از مجاهدات شما تشكر مى‏كنم و به همه شما دعا مى‏كنم. شماها مى‏دانيد كه ما خرابى‏هاى زيادى از هر جهت داشتيم و محتاج به امداد هستيم و ملت ما از جهات مختلفه محتاج به امداد است براى اينكه از ابعاد مختلفه به اين مملكت و به اين كشور و به اين امت خسارت وارد شده است كه جبران اين خسارت‏ها محتاج به امداد است. يك امدادهائى در مقابل خسارت‏هاى مادى است، خسارت‏هاى جسمانى است كه شما آقايان، خواهران و برادران مجاهده مى‏كنيد براى امداد به اينها كه در اين طول مدت در فقر بودند، جراحات بر آنها وارد شده است، صدمات بر آنها وارد شده است، اعضايشان نقص شده است و خانه‏هايشان از بين رفته است، زندگى‏هايشان خراب شده است، اينها يك خرابى‏هائى بوده است كه از رژيم سابق بوده است و محتاج به مرمت است كه بحمدالله شما برادرها و خواهرها و ساير اهل خير كمك كردند و مى‏كنند و جبرانش اميد است كه آسان باشد و زود. و يك خسارت‏هاى معنوى‏اى بر اين مملكت وارد شده است، يك خسارتهاى روحى بر اين مملكت وارد شده است، يك خسارت‏هاى فرهنگى بر اين مملكت وارد شده است كه آن بيشتر محتاج به امداد است تا اين خسارت‏هاى مادى و اين جراحاتى كه بر اين افراد وارد شده است و اين نقص اعضايى كه وارد شده است و اين فقرهايى كه هست در اين مملكت. آن خسارات معنوى بيشتر محتاج به امداد است و ديرتر قابل جبران است.

طرفداران طاغوت، امروز به حسب ظاهر طرفدار اسلامند

جبران خسارات معنوى محتاج به مطالعات است كه مطالعه كنند كارشناس‏هائى كه واقعاً دلسوز بر اين ملت هستند، نه آنهائى كه اظهار دلسوزى مى‏كنند، چون امروز اين معنا كه هر كسى انقلابى خودش را مى‏داند، هر كس ملى خودش را مى‏داند و هر كسى دلسوز خودش را براى ملت مى‏داند، امروز يك كسب رايجى شده است، جزء كسب‏هاست اين الان. كاسب‏ها يك وقت در دكان مى‏نشينند و اجناس مى‏فروشند، يك وقت در جاهاى ديگر مى‏نشينند و آن حرف‏هائى را كه خودشان مى‏دانند، براى استفاده تحويل مى‏دهند تا استفاده كنند. امروز الان وضع اينطور شده است، اشخاصى كه در

صحيفه نور ج 10 صفحه 285

زمان طاغوت طرفدار طاغوت بودند بلندگوى طاغوت بودند، پشتيبان طاغوت بودند، امروز طرفدار اسلامند، به حسب ظاهر، مخالف با طاغوت مى‏گويند هستيم، مخالف با رژيم سابق مى‏گويند هستيم. اينها اشخاصى هستند كه هر روزى نان را به نرخ آن روز مى‏خورند. اگر همين امروز هم مساله خداى نخواسته برگردد، خواهيد ديد كه همين قلم به دست‏هايى كه، بعضى‏شان البته، بعضى‏شان هم متعهدند، همين بعضى از روشنفكرها، همين بعضى از قلم به دست‏ها، همين بعضى چيزنويس‏ها خواهيد ديد كه همان مسائل سابق و باز دعاگو و ثناگوى براى همان رژيم هستند. امروز چون اينجا بيشتر به آن توجه دارند، آنها براى يك كسب اعتبار به اينجا متوجه شده‏اند ولى قلوبشان اينجا نيست، فردا اگر چنانچه يك ورقى ديگر پيش بيايد، آنها پاى آن بيرق سينه مى‏زنند. اينها سينه زنند، بيرق اسلام بلند بشود پايش سينه مى‏زنند لكن به اسلام كارى ندارند، بيرق كفر هم بلند بشود پايش سينه مى‏زنند براى استفاده. امروز اگر چنانچه آمريكا غلبه پيدا كند، آنها سينه براى آمريكا مى‏زنند. الان، الان كه من اينجا ايستاده‏ام اشخاصى هستند كه روابط با امريكا دارند، روابط با كسانى كه با امريكا روابط دارند، دارند. اينها سينه زنند، پاى هر علمى سينه مى‏زنند، به نظرشان فرقى نيست ما بين علم اسلام و يا علم كفر، آن كسبش را مى‏خواهد بكند - او مى‏خواهد رايج - او خواهد اسم بلند كند، او مى‏خواهد مردم او را به روشنفكرى بشناسند، او مى‏خواهد مردم او را به عرض مى‏كنم كه آن چيزهايى كه پيش ملت رايج است بشناسند.

مخالفت پشت پرده با اسلام از صفات منافقين‏

امروز مردم متوجه به اسلامند، آنها هم به اسلام روى آورده‏اند، مردم انقلابى شده‏اند، يك دسته ديگر از جوان‏هايشان را دادند، يك دسته ديگر اموالشان از بين رفته، يك قشر ديگر فرياد زدند و اينها توى خانه‏ها نشسته بودند، اگر كمك نمى‏كردند، لااقل كارى نداشتند، تماشا مى‏كردند ببينند كى جلو مى‏افتد، در خارج نشسته بودند، در خارج ايران، در داخل ايران نشسته بودند و نظر دوخته بودند كه ببينند كدام طايفه‏اى كه با هم دارند جنگ مى‏كنند اينها غلبه مى‏كنند، هر كدام غلبه كردند بروند زير علم آنها حالا مسلمان‏ها غلبه كردند، آمده‏اند زير بيرق مسلمان‏ها، لكن شيطنت‏شان را دست برنمى‏دارند. زير، زير، در ظاهر فرياد مى‏كنند و اسلام را ترويج مى‏كنند و رژيم سابق را طاغوت مى‏گويند و رژيم فعلى را جمهورى اسلامى مى‏گويند لكن در زير پرده مخالفت مى‏كنند با اسلام، مخالفت مى‏كنند با جمهورى اسلامى. اگر امروز كارتر پيش بيايد، اينها سينه زن براى كارترند حالا هم در زير دارند سينه مى‏زنند برايش، الان هم روابط با امريكا، هم مستقيم هست هم مع‏الواسطه. هر كس بيايد آنطورى است، منافقين اينطورند، پس اين صفت منافقين است.

برخورد با منافقين، مشكلتر از برخورد با طاغوت‏ها

در زمان رسول الله هم آن گرفتاريى كه اسلام براى منافقين داشت و از دست منافقين داشت

صحيفه نور ج 10 صفحه 286

از دست كفار نداشت، كفار را، ايستاده بودند و در مقابل هم جنگ هم مى‏كردند و تو سر هم مى‏زدند و پيش مى‏بردند و يا عقب مى‏نشستند. لكن با منافقين چه بكنند؟ منافقى كه آمده و مى‏گويد من براى اسلام هستم و اسلام آوردم، و مثل اسلام ابوسفيان و دار و دسته او، با او چه بكنند؟ اين كه دارد مى‏گويد من مسلمانم، با مسلمان كه نمى‏شود كارى كرد. اين كه ظاهرش آمده و اسلام و نماز هم مى‏خواند و جماعت هم مى‏خواند و پاى منبر رسول الله هم مى‏نشيند و اشك هم مى‏ريزد، با اين كه نمى‏شود كارى كرد. امروز هم مسلمان‏ها مبتلاى به دسته‏اى از منافقين هستند كه كار اين، كار مسلمان‏ها با اين منافقين مشكلتر است با كارشان با محمدرضا. محمدرضا ايستاده بود و مى‏زد و مى‏كشت و تكليف ملت با او معلوم بود، ملت مى‏رفت به جنگش، اما يك دسته‏اى كه در ظاهر اظهار اسلام مى‏كنند، در ظاهر براى اسلام دعوت مى‏كنند، در ظاهر حرف اسلام مى‏زنند، قلم‏هايشان و قدم‏هايشان براى اسلام است لكن زير پرده با اسلام مخالفند، مخالفت با اسلام مى‏كنند در زير پرده، با اينها بايد چه بكنيم؟ كار با اينها بسيار مشكل است و حل مساله منافقين، پيغمبر اكرم هم نمى‏توانست حل بكند، حضرت امير هم گرفتار اينها بود و حلش نمى‏شد، بكنى، حلش مشكل است.

اسلام از صدر تا امروز، مبتلاى منافقين بوده است‏

آنچه ما امروز مبتلاى به آن هستيم و آن دسته منافقينى كه اظهار اسلام مى‏كنند و كمر اسلام را مى‏خواهند بشكنند، كار مسلمان‏ها با اينها مشكل است، حل مساله اينها بسيار مشكل است، اين غير از آنى است كه نصيرى است كه مطلبش معلوم است و هويداست كه مطلبش معلوم است. هويدا معلوم بود دشمن اسلام و مسلمين است و نصيرى هم معلوم بود كه مردم را چه كرده و تكليف مردم با او معلوم بود و گرفتند آنها را و به جزاى خودشان رساندند، اما آن آدم مقدس مابى كه تسبيح هم دستش گرفته است و به اسلام هم دارد مى‏گويد من خدمت مى‏كنم، اين مقدس ماب را چه بايد بكنيم به او؟ اين طايفه منافقين هم كه نمى‏شود با آنها كارى كرد. اسلام از صدر، از اولى كه اسلام پيدا شده تا حالا مبتلاى به اين جمعيت هست. و حل مساله اينها مشكلتر از هر مساله‏اى است براى اسلام و براى مسلمين. اشخاصى كه فرياد براى اسلام مى‏زنند و مى‏زدند و - عرض مى‏كنم - كه از مليت و از اسلاميت و از اينها مى‏گفتند، بعد معلوم شد كه اين آقا كه اينقدر اسلام ماب است و اينقدر ملى است رابطه دارد با آمريكا، بعضى از اين روشنفكرهاى ما اينطورى‏اند، منافقند. اگر صاف مى‏ايستادند، مردانه مى‏ايستادند، مثل آن فرض كنيد كه آدمى كه مى‏ايستد مى‏گويد كه من طرفدارم، در بين اينهائى كه كشتند يكى‏شان ايستاد گفت كه نخير من طرفدار شاه هستم، حالا هم طرفدار شاه هستم. كشتندش، اين مردانه ايستاد و مردانه هم مرد، به جهنم هم رفت. اما آنهائى كه الان مبتلا ما به آنها هستيم كه مردانه نمى‏آيند به ميدان بگويند كه آقا ما اسلام را نمى‏خواهيم، مردانه نمى‏آيند به ميدان و بگويند كه اسلام - را - براى سابق بوده حالا ديگر به درد نمى‏خورد. با اينها بايد ما چه بكنيم؟ كميته امداد شما نمى‏تواند حل اين را بكند. شما كميته امدادتان مى‏توانيد يك آدم مجروحى را، يك آدم ضعيفى را، يك آدم بينوايى را نجات بدهيد و

صحيفه نور ج 10 صفحه 287

خداوند انشاءالله شما را سلامت بدارد براى نجات اين طايفه. اما نه - كميته - كميته شما و نه ساير قشرهاى ملت مى‏توانند حل اين مساله را بكنند. حل مساله منافقين از اعظم مشكلاتى است كه براى ملت ما و براى اسلام از اول بوده است. با معاويه بايد چه كرد كه امام جماعت است و براى خدا و (به قول خودش) براى اسلام، براى خودش مى‏خواهد هم جنگ بكند براى اسلام و هم چه بكند و اينها. منافق است، به مردم شام حالى كرده است كه من يك آدم مسلمانى هستم و مخالف اميرالمؤمنين هم كه اصلاً مسلمان نيست، اين كه اميرالمؤمنين را آنجا مى‏گويد مسلمان نيست، به طورى كه وقتى مى‏گويند به اهل شام كه على را كشتند در محراب عبادت، مى‏گويند مگر او نماز مى‏خواند؟ تو مسجد چه مى‏كرد على؟ با اينها بايد چه كرد؟ جز پناه به خداى تبارك و تعالى.

مجاهدين صدر اسلام، الگوى روش ما

نمى‏شود يك كسى بگويد من در جمهورى اسلام دارم كار مى‏كنم و معذلك ربا بخورد، اين با اسلام نمى‏سازد. يك كسى در جمهورى اسلامى، پاسبان جمهورى اسلامى ظلم بكند، پاسدار جمهورى اسلامى كه بايد پاسدارى از اسلام بكند، به بندگان خدا ظلم بكند. بايد خودتان را بپائيد، متوجه باشيد، همه قشرها را مى‏گويم بايد متوجه باشند كه تخطى از احكام اسلام نكنند. توجه به اسلام داشته باشند و اتكاء به اسلام داشته باشند و امروز كه ما با يك قدرت شيطانى - مقابله هستيم - مقابل هستيم و دنيا الان توجه به اينجا دارد، موج اين مخالفت شما با اين قدرت بزرگ در همه دنيا الان اين موجش رفته است، بايد ما از اين مبارزه بين اسلام و كفر سرفراز بيرون بياييم. ما بر فرض اينكه شكست اقتصادى بخوريم، شكست نظامى بخوريم لكن بايد سرفراز بيرون بياييم يعنى بايد مثل مجاهدين صدر اسلام كه مى‏رفتند و مجاهده مى‏كردند و كشته مى‏شدند، ما هم بايد همين طور باشيم. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و موفق و من از همه شما تشكر مى‏كنم و به همه شما دعا مى‏كنم و خدمتگزار همه‏تان هستم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 65

تاريخ: 29/9/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه شيراز

در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاءالله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.

عزيزان من! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حالى اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است. اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم. ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى، برادران اسلامى، برادران ايمانى براى آرمان‏هاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم. اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونه‏هاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مى‏شود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقه‏اى فوق طبقه‏اى نباشد و نه بر اساس حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوان‏هاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كرده‏اند ما به زودى پيروزى را ببينيم.

با اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد

فرزندان محترم! خواهران و برادران من! كوشش كنيد كه وحدتتان را حفظ كنيد. از اغراض جزئى كه تمامش با اغراض دنيويه و به كارهاى شيطانى بر مى‏گردد احتراز كنيد. امروز اسلام و قرآن در دست شماست و شما مى‏توانيد قرآن را ترويج كنيد و در همه قشرهاى دنيا پرچم اسلام را بالا ببريد و اگر خداى نخواسته در اين حالى كه در اثر قدرت ايمانى و وحدت كلمه يك نحو پيروزى پيدا شده‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 66

است، سستى پيدا بشود، اگر بخواهيم پيروز هم گرديم، راهمان طولانى خواهد شد. الان در همه جا توطئه‏ها در دست تحقق است و ريشه‏هاى گنديده با هم مجتمع مى‏شوند و شما عزيزان و دانشجويان و همه قشرهاى ملت بايد به هم بپيونديد. دست‏هاى كثيفى پيدا شده كه بين قشرهاى ملت جدايى ايجاد كنند تا از جدايى و افتراق ما بهره‏بردارى كنند. كوشش كنيد كه اين وحدت كلمه از دست نرود و مهم اينكه اتكال به خدا از دست نرود. به اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد. و من اميدوارم كه به زودى شما پيروزى را در آغوش بگيريد و اسلام اين رژيم عدل كه برنامه‏هايش تاكنون تحقق نيافته است با دست برومند جوانان ما، با دست برومند برادران و خواهران ما تحقق پيدا بكند. خداوند به همه شما نصرت عنايت كند و همه شما را در پناه اولياء اسلام حفظ كند. به پيش برويد و شياطين را برانيد.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 43

تاريخ: 28/9/58

بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى‏

وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مى‏كنم كه گاهى تشريف مى‏آورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيت‏هاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام داده‏اند و موفقيت‏هائى كه تحصيل كرده‏اند براى جمهورى اسلامى، تشكر مى‏كنم و دعا مى‏كنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمن‏هاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مى‏دانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبت‏ها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوان‏هاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مى‏خواهند و من دعاى پيروزى مى‏كنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوان‏ها را براى كشور ما حفظ كند.

اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشه‏هاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شده‏اند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيت‏هاى محترم مى‏زنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.

و من از حماقت اينها هم تعجب مى‏كنم، اينها نمى‏خواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديده‏اند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مى‏كنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مى‏شوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مى‏كردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزه‏اى دارد كه اينها به اين جنايت دست‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 44

مى‏زنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مى‏دهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.

امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند

شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راه‏ها را اشتباهى دارد مى‏رود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمى‏تواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرف‏هاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارى‏هائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارى‏هائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).

اينها از باب اين است كه كر و كور شده‏اند. يك كارى حالا، مثل اين بچه‏ها كه لج مى‏كنند، سر آن لجبازى مى‏كنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مى‏فرستاد اينجا و به عالم ثابت مى‏كرد كه من هم طرفدار مظلوم‏ها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شده‏اند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكت‏هائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.

امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملت‏ها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مى‏روند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مى‏كنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمى‏كنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمى‏بينند اينها همانى است كه به چشم‏ها و گوش‏ها و عقل‏هاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كرده‏اند تا غشاوت واقع شده است بر عقل‏هايشان و بر چشم‏هايشان و بر گوش‏هايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و

صحيفه نور ج 11 صفحه 45

به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملت‏ها، حالا بسيارى از ملت‏ها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مى‏كند و مى‏رود توى ملت‏ها، ملت‏هائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملت‏ها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارى‏هائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملت‏ها مبتلاى به دولت‏هايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مى‏شود، ملت‏هاى ديگر هم همين معنا را مى‏خواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.

نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست‏

شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرت‏هاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغ‏ها كه اصلاً نمى‏شود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمى‏شود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابان‏ها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملت‏ها را وادار مى‏كرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مى‏كرديم كه اين معنا كه نمى‏شود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمى‏شود در مقابل قدرت‏ها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمى‏دادند، اگر يك پاسبانى مى‏آمد مى‏خواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمى‏دادند كه در مقابلش يك كلمه‏اى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمى‏شود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مى‏شود" و "نمى‏شود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزه‏اى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مى‏شود يا نمى‏شود و شما ثابت كرديد كه نه مى‏شود. مى‏شود با آمريكا هم طرف شد، مى‏شود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مى‏شود جاسوس‏هاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملت‏ها مى‏توانند فرياد بزنند، مى‏توانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مى‏زنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مى‏گفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مى‏ترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مى‏دادند. سابق اگر چنانچه يك كلمه‏اى فرض كنيد كه در يك روزنامه‏اى از ايران واقع مى‏شد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمه‏اى كه آنها به محمدرضا مى‏گفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مى‏گرفت. اگر يك كارى مى‏خواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد

صحيفه نور ج 11 صفحه 46

مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مى‏آمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مى‏رسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مى‏خواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مى‏خواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مى‏شد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مى‏كردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مى‏كردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازى‏هاى آمريكا مى‏آيند مى‏ريزند و ايران را خراب مى‏كنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مى‏نوشتند، از خارج هم مى‏نوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مى‏خواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مى‏گفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مى‏گويند. اين حرف‏هائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مى‏نوشتند. اينها، اين حرف است كه مى‏زنند والا "چتر بازها مى‏آيند و همه را بيهوش مى‏كنند" اين همان حرف‏هايى بود كه "هى دوا مى‏زدند، همه چيزها بيهوش مى‏شدند" حرف‏هائى كه در الف ليل مى‏گويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرف‏ها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مى‏دانستند اين حرف را مى‏زدند، بعد هم حالا مى‏گويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازه‏اى كه خودشان مى‏دانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مى‏كنند بعد مى‏خواهند عذرش را بخواهند حالا مى‏گويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مى‏شود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرف‏ها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مى‏شود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مى‏شود. مگر مى‏شود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مى‏گويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوس‏ها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مى‏شود كه آنها به عقل آمده‏اند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مى‏شود يك خرده‏اى به عقل آمده‏اند از اول هم معلوم نبود كه اين خيال‏ها باشد. حالا ديگر چسبيده‏اند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مى‏كنيم بسيار خوب محاصره‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 47

اقتصادى بكنيد ببينيم چه مى‏كنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مى‏خواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مى‏شناسند هم را، سران ممالك هم را مى‏شناسند كه از چه قماشى هستند، مى‏دانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مى‏خواهم چه بشوم او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مى‏خواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مى‏شناسند مى‏دانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفته‏ام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مى‏گفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمى‏دانم) از آنها مى‏آمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مى‏آمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مى‏آوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مى‏آوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيه‏اى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيه‏اى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبل‏هايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبل‏ها را اهميت مى‏دهند، نه آدم‏ها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مى‏كنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مى‏زنند در خيابان‏ها، چه مى‏كنند كه اين مرديكه را آورده‏اند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مى‏كنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مى‏دانيم چه بكنيم.

محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست‏

و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمه‏اش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمه‏اى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مى‏شود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمى‏خواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مى‏خواهيم اين را

صحيفه نور ج 11 صفحه 48

بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدم‏هايى بودند كه به ما حكومت مى‏كردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدم‏هائى بودند به ما حكومت مى‏كردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمه‏اى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مى‏كنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مى‏كنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرف‏هاى نامربوطى مى‏خواهند خودشان را تحميل كنند به ملت‏ها. ما به ملت‏ها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصه‏اى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مى‏كند. دست و پا مى‏كند، او را مى‏رود نگه مى‏دارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمى‏دانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرف‏هايشان همين مسائل ايران است الان.

ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است‏

وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانت‏هائى كه الان در ايران مى‏شود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانت‏ها هم در نظر ملت‏ها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرت‏ها مى‏خواهد خارج كند خودش را، چپاولگرى‏ها را مى‏خواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملت‏ها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مى‏كند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مى‏گويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرت‏ها را شكسته حالا مى‏خواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همين‏هائى كه مى‏گويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همين‏ها مخالفت مى‏كنند. دنيا مى‏فهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مى‏فهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشه‏دار نمى‏شوند همانطور كه ملت ايران، همه ملت‏هاى ما (يعنى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 49

ملت‏ها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمى‏شود و تهران خدشه‏دار نمى‏شود و كردستان خدشه‏دار نمى‏شود و بلوچستان خدشه‏دار نمى‏شود همه اينها خدشه‏دار نمى‏شوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مى‏گويند. اين يك عده اقليتى كه ايستاده‏اند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مى‏كند كه اين آدم‏ها چه مى‏گويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مى‏گويند در مقابل ملتى كه همه ايستاده‏اند و هر روز فرياد دارند مى‏زنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مى‏زنند) كه ما همين قانون اساسى را مى‏خواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كرده‏اند، يك چنين عده معدودى مى‏خواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مى‏خواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همين‏ها نظير او هستند. و از ريشه‏هاى او هستند چه مى‏گويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مى‏خواهند درست كنند؟ آقايان چه مى‏گويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مى‏دهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمن‏هاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مى‏كنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصه‏اى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مى‏آيد بيشتر مردم با هم منسجم مى‏شوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 68

تاريخ: 30/9/58

بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه‏

با اتكال به خدا غلبه بر دشمن ممكن است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من نمى‏دانم از شما جوان‏ها كه اينهمه راه از مراغه تا اينجا پياده آمديد و اينهمه تحمل زحمت كرديد تشكر كنم يا اظهار خجالت. من وقتى كه اينطور احساسات را از جوان‏هاى وطن مى‏بينم و اينطور مهيا بودن از براى شهادت، مهيا بودن از براى دفاع از اسلام، غرور مى‏گيرد مرا كه ما همچو جوان‏هائى داريم. آذربايجان هميشه در صف اول بوده. و شما جوان‏ها كه از اين راه دور و پرمشقت آمديد، آذربايجانى هستيد، همان مردانى كه هر وقت براى ايران يك حادثه‏اى پيش مى‏آمد، آنها جلوتر از ديگران براى او قيام مى‏كردند و شما بدانيد حادثه‏اى كه حالا ما در آن هستيم از بزرگترين حوادث كشور ماست چنانچه پيروزى‏اى كه شما جوان‏ها با اتحاد با ساير قشرهاى ملت به دست آورديد در طول تاريخ اينطور پيروزى با اين كيفيت پيدا نشده بود. پيروزى يك ملت مسلم بدون اتكاء به غير خدا، بدون تجهيزات نظامى، بدون تعليمات نظامى، بر يك قدرت‏هاى مجهز، داراى تجهيزات نظامى، داراى تعليمات نظامى، علاوه بر آن يك ملتى، يك قدرتى كه همه قدرت‏ها هم دنبال او بودند. اينطور غلبه غلبه اسلام بود بر كفر، غلبه متن اسلام بر متن كفر. شماها همان سربازهاى صدر اسلام هستيد، همان‏ها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهائى كه مى‏خواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مى‏كردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آنها هم مى‏خواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشد به اينكه اسلام را در جزيره‏العرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مى‏ديدند. اينطور مى‏ديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلم‏ها را، آن غارتگرى‏ها را نمى‏توانند بكنند، از اين جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول اكرم (ص) و بحمدالله موفق نشدند و امروز همان معنى است، همان معنائى كه در صدر اسلام بود و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتى نداشتند، اينها تعدادشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراى ثروت‏هاى زياد، تجهيزات زياد معذلك چون خدا مى‏خواست، چون اتكال‏شان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند، افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و افرادى كه هيچ تجهيزات صحيحى نداشتند، بر افرادى كه، قشرهاى مختلفى كه از اطراف جزيره‏العرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم و افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براى اينكه اتكال‏شان‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 69

به خدا بود. يك نفر از اينهائى كه با اراده تابع اراده خدا مى‏رفت، عده‏اى از آنها را از بين مى‏برد. شما الحمدلله الان جمعيت‏تان زياد است و بايد طورى كنيد كه هر روز زياد بشود، قدرت ايمانى هر روز زياد بشود. با توجه به خداى تبارك و تعالى خودتان را تربيت كنيد كه يك انسانى بشويد متقى و يك انسانى بشويد مجاهد براى خداى تبارك و تعالى، با تقوا. اگر چنانچه اتكال به خداى تبارك و تعالى بكنيد، و به تربيت روى خودتان عمل بكنند شما پيروز هستيد. و ما اميد اين را داريم كه اين اسلام امروز همانطور كه ابتلائى در صدر اسلام داشت و سربازهاى اسلام جانبازى كردند، فداكارى كردند و اسلام را پيش بردند، حالا در دست ماست اين اسلام و در مقابل ما هم قدرت‏هاى بزرگ ايستاده است. ما الحمدلله جمعيت‏مان الان خوب است، لكن در مقابل قدرت‏هاى بزرگ، اگر منهاى اسلام، قدرت اسلام باشد، چيزى نيستيم، لكن با اسلام همه چيز هستيم. با اتكال به خدا همان سربازهاى صدر اسلام هستيم، كه سى نفر، سى و يك نفر با شصت هزار نفر غلبه كردند، شصت نفر با شصت هزار نفر، اول مى‏خواستند سى نفر بروند بعد شصت نفر شدند، شصت نفر مجاهد، مجاهد براى خدا زدند شبيخون، بر شصت هزار نفر غلبه كردند، اسلام غلبه داد آنها را.

توطئه گران در پى ضربه زدن به اسلام و نهضت براى عدم تحقق آن‏

الان وضعيت كشور ما و وضعيت اسلام در كشور ما همان وضعيت صدر اسلام است، يعنى همانطورى كه ابوسفيان و دارودسته ابوسفيان و كسانى كه با او متحد بودند و با او هم پيوند بودند بر ضد اسلام قيام كردند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، حالا هم همان قضايا هست. الان هم اينهائى كه در مقابل اسلام ايستاده‏اند و ضربه از اسلام خورده‏اند و فهميده‏اند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند به آنطورى كه بايد تحقق پيدا بكند، دست اجانب و دست آنهائى كه دنبال اجانب هستند و تأييد از آنها مى‏كنند، از ذخائر ما كوتاه مى‏شود، نمى‏توانند ديگر در مملكت ما حكومت كنند، اينها اينطور ادراك كردند و در اين نهضت ضربه ديدند و دست بردار نيستند و مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند همانطور كه در صدر اسلام دارودسته ابوسفيان نمى‏گذاشتند به بهانه‏هائى مختلف، به اشكالات مختلف، با اشكال مختلف توطئه مى‏كنند كه نگذارند در ايران يك رژيم جمهورى اسلامى متكى بر قانون اساسى‏اى كه از روى اسلام است، متكى بر اسلام، احكام اسلام، نگذارند اين تحقق پيدا كند، هر روز به يك بهانه‏اى، يك بساط درست كنند. و من اميدوارم كه شما جوان‏هاى عزيز مراغه و همه جوان‏هاى عزيز آذربايجان توجه بكنند به اينكه امروز وضع اسلام، وضع همان روزى است كه پيغمبر قيام كرد و نهضت كرد و اسلام را خواست محقق كند. امروز هم شما جوان‏ها نهضت كرديد براى خدا، براى اسلام و با تكبير، با الله اكبر اين نهضت را به پيش برديد و از اين به بعد هم با همين تكبير، با همين اراده مصمم و قوه، اسلام را به پيش خواهيد برد. با هم اتحاد داشته باشيد. دست‏هاى خائن از راه نفاق افكنى، خلل مى‏خواهند وارد كنند بر نهضت ما، از راه اينكه يك دسته‏اى را در مقابل دسته ديگر قرار بدهند، اغفال كنند يك دسته‏اى از جوان‏ها، يك دسته از روستائى‏هائى كه دل صاف دارند، قلوب‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 70

الهى صاف دارند، از آنها استفاده كنند و بر ضد شما جوان‏ها كه پاسدار اسلام هستيد و براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين مشقت‏ها را متحمل شديد، آنها را مى‏خواهند در مقابل شما قرار بدهند و نگذارند اين مسائلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم به پيش برود. آذربايجان توجه بكند به اين قضايا، توجه بكند به اينكه امروز هر كس برخلاف اين مسير بخواهد يك حركتى بكند، مثلش مثل همان ابوسفيان و همان اشخاصى كه در آنوقت با هم پيوند مى‏كردند كه نگذارند پيغمبر اسلام يك حكومتى تشكيل بدهد. آنها از اسلام مى‏ترسيدند براى منافع خودشان، اينها هم كه الان دارند مخالفت مى‏كنند از اسلام مى‏ترسند براى منافع خودشان و براى منافع اربابان خودشان. خدمتگزار اجانب هستند. آنها از اينها حال‏شان بهتر بود، براى اينكه آنها براى اجانب نبود، آنها براى خودشان مى‏خواستند قيام كنند و برخلاف اسلام قيام كردند براى اجانب، اينها براى اجانب دارند قيام مى‏كنند و براى اجانب فعاليت مى‏كنند كه قيام شما مردان خدا را فلج كنند.

بايد همه ايران اين توجه را داشته باشند و خصوص آنجاها كه در معرض اين است كه خداى نخواسته يك آسيبى ببيند نهضت، مثل آذربايجان، مثل كردستان، مثل بلوچستان كه در معرض آسيب است به واسطه اينكه اجانب در آنجاها بيشتر مى‏توانند فعاليت بكنند، بايد همه ايران خصوصاً اين مناطق مرزى و اين مناطقى كه آن اشخاص بيشتر مى‏توانند فعاليت بكنند، بايد بيدار بشويم ما و همه بيدار بشوند و براى خدا و به اذن خدا اين جهاد را كه همان جهاد زمان رسول الله هست به پيش ببرند. خداوند همراه شماست و همراه شما باشد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 61

تاريخ: 29/9/58

بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانش‏آموزان دبيرستان الفتح نهاوند

قيام براى خدا شكست ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از همه آقايان محترم، برادرهاى عزيزم كه از اطراف، پاى پياده آمديد تشكر مى‏كنيم. ملتى كه اينطور تحول پيدا كرده است كه در سرماى اين راه‏ها، با رنج، جوان‏هايش پياده مى‏آيند و غسل شهادت مى‏كنند و پيشقدم براى شهادت هستند، پيروزند. شما جوانان پيروزيد انشاءالله و آنها كه گمان مى‏كنند كه با يك ترورى، با يك راه انداختن ناراحتى‏هائى مى‏توانند اين ملت را از راه خودش منحرف كنند اشتباه مى‏كنند.

ملت ما بيدار شده است و قيام كرده است و قيام براى خدا، كسى كه قيام براى خدا كرده است اين شكست ندارد و كشته شدن بعضى افراد هر چه هم شخصيتى باشد، در روحيه ملت ما تأثير بد ندارد بلكه بيشتر تهييج مى‏كند. ملت ما ملتى است كه مى‏خواهد كار بكند، دانشجوئى كه براى خدا مى‏خواهد اين نهضت را برساند به آخر، كشاورزى كه براى خدا اين نهضت را به آخر برساند هر چه هم با او مقابله كنند، هر چند ناراحتى ايجاد كنند و هر چه هم جار و جنجال كنند دشمن‏هاشان، فايده براى آنها ندارند اينها بيشتر به ميدان مى‏آيند. عمده اين است كه راه، راه خداست و اسلام است و جوان‏هاى ما اين راه اسلامى را رفته‏اند و مثل سابق ديگر نيستند كه از يك تشر دولت، از يك پاسبان وحشت داشته باشند، اينها ديگر از هيچ چيز ترس ندارند، چنانچه در خيابان‏ها رفتند و در پشت بام‏ها رفتند و مقابله كردند با دشمن‏ها، مقابله كردند با توپ و تانك و پيش بردند و از اين به بعد هم انشاءالله پيش مى‏برند.

شما نهضت‏تان براى خدا بوده است‏

لكن دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براى خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامى براى خدا باشد خداى تبارك و تعالى كمك مى‏كند. از كمى جمعيت نترسيد، ولى بحمدالله جمعيت‏هاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سى هزارى به دو تا امپراطورى كه به همه جهازهاى سلاحى مجهز بودند و يكى‏شان هفتصد هزار نفر يا هشتصد هزار نفر نظامى مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سى هزار نفر غلبه كردند. يكى از سردارهاى اسلام آنوقت گفت كه شصت هزار نفر

صحيفه نور ج 11 صفحه 62

جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربه‏اى به اينها نزنيم اينها جرى مى‏شوند. اين سردار گفت كه سى نفر همراه من بيايد شب مى‏رويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مى‏زنيم، سى عدد. تمام لشگرشان هزار نفر بود گفتند كه آخر شصت هزار نفر هم آدم مقابل دو هزار نفر نمى‏شود. بالاخره راضى‏اش كردند اين را كه شصت نفر ببرد، هر آدم مقابل هزار نفر. شب، شبيخون زدند و تار و مارشان كردند، شكست‏شان دادند، شكستى كه بعد منتهى شد به اينكه آن لشكر بعد را هم اينها شكست دادند.

چه بود كه شصت نفر آدم، شصت هزار نفر آدم را، شصت نفر آدمى كه مجهز به آن جهازها نبودند، شصت هزار آدم را كه به آن جهازها مجهز بودند شكست دادند. براى اين بود كه اينها يافته بودند اين مطلب را كه ما اگر كشته بشويم به شهادت مى‏رسيم. با اين روحيه قوى، كه ما بكشيم سعادتمنديم، كشته بشويم هم سعادتمنديم، با اين روحيه قوى با همچو روحيه‏اى پيش رفتند و شكست دادند. در عين حالى كه لشكر اسلام در آنوقت يك لشكر بسيار ضعيفى از حيث قواى مادى، و تجهيزات جنگى هم نداشتند، هر چند نفرشان گاهى يك شمشير، يك شتر، اسب كم و گاهى وقت‏ها يك روز، يك شبانه روز را با يك خرما يك نفر آدم زندگى مى‏كرد و در يك نقلى هست كه در يك جنگى يك خرما را اين مى‏گذاشت دهن خودش يك قدرى شيرين مى‏شد، مى‏داد به رفيق خودش، او مى‏داد به رفيقش، او به رفيقش، او مى‏داد، او مى‏داد تا آخر، اما روحيه قوى بود. قدرت روحى، آن قدرت روحى است كه انسان را پيروز مى‏كند، هر چه تجهيزاتشان زياد باشد و هر چه هى عيش و نوش داشته باشند، روحيه‏شان ضعيف است. ملت ما الان روحيه قوى است. بحمدالله در اين كشاورزهاى ما، اين دانشجوهاى ما، اين طلاب علوم دينيه ما و امثال اينها آنطور نيست كه مشغول عيش و نوش باشند. عيش و نوش پيش آنها - چيز نيست مطرح نيست، دلشان قوى است، زندگى‏شان در اينجا هر چه مى‏خواهد باشد طرف‏هاى ما اينطور هستند كه در عيش و نوش هستند. دشمن‏هاى ما مى‏خواهند براى دنيا بزنند، شما براى خدا مى‏خواهيد جنگ بكنيد يا نهضت‏تان براى خدا بوده است، آنها براى دنيا بوده. اين دو تا فرق، فرق بين اين دو تا خيلى زياد است كه يك دسته‏اى براى خدا قيام كنند، يك دسته‏اى براى دنيا. آن كه براى دنياست تا ببيند شايد دنيايش متزلزل مى‏شود فرار كند. آن كه براى خداست تا آخر هم فرار نمى‏كند. در اين جنگ‏هائى كه از صدر اسلام واقع شده يك امور آموزنده است، خيلى امور آموزنده براى ماهاست. در يكى از افرادى كه به حسب تاريخ يك فرد با يك فرد ديگرى مقابل شده بود، آن طرف كه دشمن بود نيزه را زد به سينه يا شكم اين مسلمان از آن طرف بيرون و او توى اين نيزه دويد و او را كشت، يعنى نيزه تو شكمش بود فشار داد و همان تو نيزه آمد اينجا رسيد و او را كشت. در يك جنگ قلعه‏اى كه قلعه داشتند آنها، مسلمين بيرون قلعه بودند و آنها در داخل قلعه مى‏خواستند اين مى‏خواستند اينها فتح كنند آن قلعه را، راه نبود درها بسته در و ديوارها بلند، يكى‏شان داوطلب شد كه من روى سپر مى‏نشينم و سپر و نيزه‏ها را بگذاريد زيرش و بلند كنيد تا من برسم به ديوار، من مى‏روم تو اين قلعه و راه را باز مى‏كنم. همين كار را كردند،

صحيفه نور ج 11 صفحه 63

رفت آن طرف و در عين حالى كه اهل قلعه هم، خوب، افرادى بودند، قلعه را باز كرد. وقتى روحيه قوى باشد، اعتماد به خدا داشته باشد، وقتى يك جمعيتى به خدا اعتماد داشته باشد اين جمعيت پشتوانه‏اش خداست و جمعيتى كه پشتوانه‏اش خداست شكست ندارد. يكى اين است كه بايد همين روحيه را تقويت كرد. هرچه نصرت مى‏خواهيد دست اوست. گمان نكنيد كه ايران، ملت ايران خودش يك همچو قدرت بزرگى را، يك همچو قدرتى كه همه هم دنبالش بودند خودش بدون تاييدات غيبى كه شد شكست داد. ايران چه از بچه‏هاشان تا پيرمردشان و تا جوان‏هاشان، همه، همه قشرها با سلاح الله اكبر پيش مى‏رفتند و مى‏گفتند ما جمهورى اسلام را مى‏خواهيم.

خداى تبارك و تعالى وضعى پيش آورد كه دشمن‏هاى ما همچو ترسيدند كه نتوانستند بمانند، دست به سلاح به آنطورى كه مى‏خواستند ببرند، نبردند يعنى يك مانع غيبى مانع شد از اينكه اينها مثلاً با آن سلاح‏هائى كه داشتند بيايند همه تهران را، همه قم را و ساير جاها را بمباران كنند و آنها را همچو ترساند كه اين سلاح را به كار نتوانستند ببرند. از آن طرف وقتى كه هجوم آورد به آنها، تمام قشرهائى كه مادون آن طبقه اول فاسد بود پيوستند به ملت. اينها كارهائى بود كه خداى تبارك و تعالى كرد كه دشمن را برگرداند، دوست كرد و آنها هم كه در راس بودند همچو خوفى در دلشان انداخت كه ديگر نتوانستند مقابله كنند.

حافظ الهيت نهضت و وحدت كلمه باشيد

اين روحيه اسلامى اگر بخواهيد و مى‏خواهيد كه انشاءالله پيروز بشويد و مملكت‏تان مال خودتان باشد، شما تا حالا مملكت خودتان نبود، شما زحمت مى‏كشيديد ديگران نفعش را مى‏بردند، زحمت‏ها مال خودتان باشد، ديانت‏تان محفوظ، همه حيثيت مملكت‏تان محفوظ باشد، اين جهت الهيتش را حفظ كنيد، اين خدائى بودن را حفظ كنيد و مرتبه اجتماعتان را حفظ كنيد اين اختلافاتى كه گاهى وقت‏ها مثلاً توى دهات پيدا شود، توى شهرستان مى‏شود، وقتى بررسى كنيد اختلافات سر چيزهاى جزئى است كه ارزش اين ندارد كه با آنها براى چيزهاى جزئى اختلاف كنيد كه حالا زياد هست براى ايجاد اختلاف، حالائى كه از هر جهت مأيوسند و ديدند كه قدم به قدم اين ملت دارد پيش مى‏رود نمى‏خواستند كه اين ملت پيش برود و اين مرد خائن از ايران برود، تا بيرونش كرديد، بعدش نمى‏خواستند كه آن جانشين‏هاى فاسدش بيرون بروند، آن هم اقدام كرديد تا بيرونش كرديد، بعد هم نمى‏خواستند كه اين جمهورى اسلامى را مردم به آن رأى بدهند، اقدام كرديد پيروز شديد، بعد هم نمى‏خواستند مجلس خبرگان پيدا بشود، باز هم رأى داديد تا پيروز شديد، بعد هم نمى‏خواستند كه قانون اساسى را مردم رأى بدهند، باز هم رأى داديد تا پيروز شديد.

اينها مى‏بينند شما در هر قدم پيروزى با شماست، هر چه آنها جديت مى‏كنند و سمپاشى كنند در اين ملت تأثير ندارد حالائى كه سمپاشى كردند و اين بساط درست كردند، يك قشر بزرگى از ملت ما همه هم مسلمان هستند و ميل دارند كه اين اسلام در اين عالم پيدا بشود، در اين محيط پيدا بشود، بعد بازيشان دادند كه آنها قهر كنند و رأى ندادند، در عين حال شانزده ميليون رأى دادند به اين قانون‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 64

اساسى شانزده ميليون معنايش آن است كه آن مقدارى كه حق‏داشتند رأى دادند يك عده كمى هم رأى خلاف دادند، صد نود رأى، شايد يك قدرى بيشتر. اينها مى‏بينند كه همچو سنگر به سنگر اينها پيش مى‏برند و آنها خالى مى‏كنند سنگر را. چه بكنند؟ حالا شخصيت‏ها را ترور كنند، خيال مى‏كنند، در عين حالى كه ديدند يك شخصيتى كه ترور مى‏كنند سرتاسر ايران تظاهر مى‏كنند و قوى‏تر مى‏شود معذلك از بى‏عقلى‏شان باز اين كار را انجام مى‏دهند. الان در ترور مرحوم آقاى مفتح رحمةالله عليه مى‏بينيم كه باز مردم به هيجان آمدند. اينها از امورى است كه خدا وسيله‏اش را فراهم مى‏كند منتها اينها خيال مى‏كنند كه اگر اين كار بشود ديگر اين ملت عقب مى‏نشيند. ملت از چى چى مى‏ترسد، ملت ترس ديگر ندارد. لكن اين دو جهت را حفظ كنيد، برادر باشيد، در دهات هوشيار باشيد كه اين اشخاص فاسد خصوصاً در آن طرف‏هاى شما، اين اشخاص فاسد نيايند بين شما و برادرهاتان فتنه كنند، كه هر كس آمد يك كارى مى‏خواهد بكند با برادرانتان كه بينتان اختلاف بيندازد، اين از همان‏هائى است كه مى‏خواهد اين نهضت پيش نرود. با برادرانتان دوست باشيد. شما همه اهل يك مذهب، يك دين، اهل يك كتاب، براى خاطر يك امر جزئى دنيا نبايد انسان برادرش را، قوت ايمانش را از دست بدهد، خصوصاً در يك همچو چيزى كه دشمن پشت سر ما ايستاده است. انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند و موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 72

تاريخ: 1/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان تبريز

اتكال به ذات مقدس حق و اجتماع اقشار در زير يك پرچم از رموز پيروزى نهضت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از شما دانشجويان عزيز كه از راه دور آمديد و از ساير گروه‏هائى كه آمده‏اند و در اين هواى سرد، در اين منزل محقر با من ملاقات كردند متشكرم. شما مى‏دانيد كه ما امروز در مقابل چه قدرتى واقع شده‏ايم، ما در قدم اول كه مقابل اين قدرت‏ها واقع بوديم، آن چيزى كه رمز پيروزى ما بود چه بود و از اين به بعد بايد چه باشد.

شما مى‏دانيد كه ما نه قدرت نظامى داشتيم و نه ملت ما تعليمات نظامى، شما جوانان عزيز مشغول تحصيل دانش بوديد و ساير قشرها هم مشغول كارهاى مخصوص خودشان بود روحانيون هم مشغول تحصيل علوم خودشان بودند، ما نداشتيم يك جمعيتى كه تعليمات نظامى ديده باشد و نه يك تجهيزاتى داشتيم لكن يك چيز داشتيم و دنبال آن يك چيز ديگر، عقيده به اسلام، ايمان به خدا، قيام براى خدا كه دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زير بيرق اسلام بود. اين دو نيروى عظيم را ما داشتيم كه يكى اصيل و يكى دنبال او نيروى اصيل، نيروى ايمان، توجه به خدا، اتكال به ذات مقدس حق. از همه زبان‏ها ذكر خدا بيرون مى‏آمد، با الله اكبر جلو مى‏رفتند و دنبال اين مطلب اصيل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض كنار رفت يك صدا و آن اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين يك صدا كه از حلقوم شما فرزندان اسلام در آمد و اين صداى اسلام بود. صداى ملكوت بود، صداى عالم غيب بود و اين صدا همچو اين ملت را منسجم كرد و همچو قدرتى به ملت داد كه با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غلبه كردند. از اين به بعد هم ما، احتياج به اين صداى ملكوتى الهى داريم و احتياج به اين انسجام.

اين كه همه يكصدا جمهورى اسلامى را مى‏خواستند، ضربه‏اى بود به آمريكا و رفقاى آمريكا

دشمن‏هاى ما مى‏خواهند اين دو چيز را از ما بگيرند ما را اول از هم جدا كنند، هر جائى يك صدائى درآورند. ملت اسلام كه به تبع اسلام، به تبع قرآن كريم بايد همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند، مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن و برادرها برابرند و در شادى و غم هم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 73

مشتركند. در اسلام همين برادرى است كه مبداء همه خيرات است و اينها كه مى‏خواهند اين برادرى را از ما بگيرند غائله بپا مى‏كنند. برادرها را مى‏خواهند از هم با لهجه مختلف كنند، يك وقت هم غائله آذربايجان را به كار مى‏آورند كه آنجا هم فرياد مى‏زنند كه جمهورى آذربايجان، يعنى جمهورى آذربايجان جمهورى غير از جمهورى اسلام است، يعنى به حسب فهم آنها آذربايجان جدا از اسلام. اين هم توطئه است براى اينكه برادرها را از هم جدا كنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بين ما انداخته است المومنون اخوه مؤمنون، همه، نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه عجم نه از چه، همه مؤمنين برادرند. اين قرآن است. اينها كه مى‏خواهند اين برادرها را از هم جدا كنند در هر جا با يك نغمه‏اى وارد مى‏شوند و اذهان صاف جوان‏ها را و اذهان صاف اشخاصى كه در روستاها هستند اينها را تبليغ مى‏كنند و برضد برادرهاى خودشان آنها را تجهيز مى‏كنند، اين دست آنهائى است كه تمام حيثيات اين مملكت را در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال از بين بردند و تمام غارتگرى‏ها را آنجا كردند و حالا چون از اين جهت مأيوس شدند دنبال اينطور توطئه‏ها برآمدند آنها فهميدند كه ضربه را از اخوت اسلامى كشور ما خوردند، اخوت اسلامى عملى. همه يك كلام مى‏گفتند، همه يك صدا درآوردند، همه الله اكبر مى‏گفتند، همه اتكال به خدا داشتند، همه جمهورى اسلامى مى‏خواستند. اين جهت كه همه با هم بودند و يكصدا جمهورى اسلامى مى‏خواستند، ضربه‏اى بود كه بر آمريكا و رفقاى آمريكا خورد. آنهائى كه تبع بودند. آنها الان يافته‏اند كه ضربه را از كجا خوردند، همان نقطه‏اى را كه از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند، همان چيزى را كه موجب شكست آنها شده است حالا هدف قرار دادند، به همان موضعى كه شما پيروز شديد آنها حمله كردند. موضع پيروزى اتفاق كلمه بود وحدت بين آذربايجان و كردستان و بلوچستان و ايران، همه جا بود، همه جاى ايران بود و اتكال به خدا آن جهت را كه وحدت كلمه و طرح نبودن در انقلاب اينكه من از كدام طايفه‏ام، شما از كدام طايفه‏ايد، من چه مسلكى دارم، شما چه مسلكى داريد. اين در انقلاب، در ابتداى انقلاب كه همه با هم متوجه بوديد به اينكه آن سد شيطانى را بشكنيد آنوقت اين مسائل اصلاً طرح نبود، مسأله احتياجات هم طرح نبود مسأله اينكه ما امشب وقتى برويم منزل آيا شاممان چيست؟ منزلمان كجا است؟

رمز پيروزى نهضت گسستن از خود و پيوستن به خدا بود

شما شايد در تلويزيون ديده باشيد آن كنار شهر تهران كه اين زاغه‏نشينان هستند، خوب اينها معلوم است كه منازلشان چى هست و زندگى‏شان چى در تلويزيون كه نشان داد گفت شما چه مى‏كنيد روزها يا چه مى‏كرديد. گفت ما صبح كه مى‏شد زن و بچه‏مان را بر مى‏داشتيم براى تظاهرات مى‏رفتيم. اصلا به فكر اينكه من در اين زاغه زندگى مى‏كنم، به فكر اينكه من بچه‏هايم چه حالى دارند در اين فكر نبودند. شما هم در فكر اينكه ما گرفتارى مان چيست مدرسه مان چه گرفتارى داريم معلممان چه آدمى است، شما هم اين فكر را نمى‏كرديد. اين القاه افكار متعدد و پشت كردن بر خود و روكردن به خدا، حقيقت اين است كه ملت ما به خودش پشت كرد به خدا رو آورد، آن چيزهائى كه نفسش خواهش‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 74

داشت توجه به آن نداشت، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اين توجه به خدا بود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز، رمز پيروزى است. تا انسان به خود مشغول است نمى‏تواند كارى بكند براى اينكه خودها هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همين طور، برادرم همين طور، هر كدام يك آمال خاصى داريد، تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نكبت‏ها هست. در پيروزى شما عكس بود مطلب، از آمال خودتان دست برداشته بوديد، آنوقت اگر يك كسى به شما مى‏گفت كه شغل شما آيا خوبست، آيا دكانتان مثلاً چطور است شايد مسخره‏اش مى‏كرديد كه حالا وقت اين حرف نيست. پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا و هجرت از خود به خدا كه بزرگترين هجرت‏هاست، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانم اين هم مطرح نبود. جوان‏ها مى‏ديدند كه دارند تيراندازى مى‏كنند، مى‏ديدند كه تانك‏ها دارند مى‏آيند، مى‏ديدند كه مسلسل‏ها در كار است لكن حمله مى‏كردند. اين نيروى خدائى است، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود: پشت به دنيا و رو به عالم غيب، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى، قدرت الهى. اين را حفظش كنيد، اين نعمتى كه خدا به شما داد و شما را متحول كرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مى‏ترسيديد از رژيم شاهنشاهى نترسيديد، شمائى كه از يك باتوم مى‏ترسيديد از مسلسل‏ها نترسيديد، اين نيروى خداست. اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين است كه باز توجه‏تان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانه‏مان چه جور است و زندگى‏مان چه جور است و چه، دنبال آن شرافت انسانى باشيد، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كه همه چيز ما را مى‏خواهد از بين ببرد بالاترين چيزى است كه براى يك ملتى حاصل مى‏شود. ما اگر مى‏توانستيم هدايت مى‏كرديم آنها را، پيغمبرها آمده‏اند كه همه هدايت كنند، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مى‏كرديم، لكن بعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هم مى‏شكنيم. ما كه در اين مبارزه، در اين مبارزه‏اى كه همه با هم متحد بودند به واسطه پشت كردن بر آمال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا هم همين معنا را انشاءالله حفظ مى‏كنيم و با همين اسلحه پيش مى‏رويم. متوجه باشيد كه بر همين معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اينكه شما شكستيد اين سد شيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را، دستجاتى پيدا شدند كه جمهورى، اسلامى‏اش را كنار بگذاريد، اين حمله به آن نقطه‏اى بود كه با آن نقطه، در آن نقطه شما پيروز شديد.

ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى‏

آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند اسلامش نه همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مى‏دهند همين‏ها بعضى‏شان از همان‏ها بودند

صحيفه نور ج 11 صفحه 75

كه مى‏گفتند اسلامش نه، جمهورى بس است. جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورى دمكراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مى‏خواهيد بگذاريد هر اسمى مى‏گذاشتيد با آن مخالفت نمى‏كردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند از جمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورى اسلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مى‏گفتند الله اكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورى اسلامى هيچ اين طرف و آن طرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمى‏دانيم، جمهورى اسلامى، رأى داديد به جمهورى اسلامى، يك رأى بى‏سابقه در دنيا يك رأى تقريباً مى‏شود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مى‏گفتند جمهورى اسلامى لازم نيست، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك آنجا هم شكست خوردند، بعدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشته بشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤسسان پيدا بشود، مجلس مؤسسان يعنى چه؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مى‏ديدند كه اگر سيصد نفر در ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاق‏ها هم تويش باشد. ما مى‏گفتيم نه، ما يك خبرگانى درست مى‏كنيم بعد مى‏گذاريم به آراء ملت. خبرگانش با آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت، قانون اساسى‏اش هم با آراء ملت. اينجا هى ايراد مى‏گرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلام مى‏ترسيدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مى‏خواستند كه نگذارند جمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و رأى داديد و در بينش هم يكى دو تا از آن قاچاق‏ها پيدا شد، آنها مى‏خواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدا بكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد رأى بدهيد باز كارشكنى مى‏كردند، در رأى دادن هم كار شكنى مى‏كردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته از برادرهاى ما قهر كردند معذلك نود درصد رأى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنها حالا ما به اصطلاح آنها مى‏گوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به رأى عمومى گذاشتن. يك دفعه خبرگان را خود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكه خبرگان تعيين شدند و به رأى ملت تعيين شدند خود قانون را رأى ملت تصويب كرد. در عالم يك چنين دموكراسى ما نداريم، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجام بگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.

پيشرفت شما در مقابل آن قدرت، اعجاز بود

از آن طرف البته تبليغات بود، يك همچو مطلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آن معجزاتى است كه در صدر اسلام اتفاق مى‏افتاد مسائل اسلام و ايران در اين مدت مسائل اعجازى است، پيشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه، بچه كوچولو كه تازه زبان درآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بود كانه يك حلقوم صدا مى‏كرد، هر جا مى‏رفتى همان صدا را مى‏شنيدى. اين هم يكى از اعجازها بود اينجور رأى به اشتياق‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 76

دادن كه در بعضى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق رأى داده و همان جا مرده است، اينقدر ناتوان بود. اما براى رأى دادن گفته است كه مرا بايد ببريد رأى بدهم. اين معلولين، اين بيماريها اينهمه رأى دادند، آنهائى كه سن قانونى‏شان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراض به اينك خوب چرا ما رأى ندهيم؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم رأى بدهيم. وضع اينطورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيست كه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعه رجوع به آراء عمومى و ملت دو دفعه رأى داده است بر اين قانون اساسى. حالا هم باز اشكال دارند. من نمى‏دانم اشكالشان اين است كه چرا ملت رأى داده است؟ شما صد دفعه ديگر هم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست، به همان رأى مى‏دهند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام رو برگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت رأى نمى‏دهند. اما تا اسلام است، تا مبانى اسلام است، تا زير سايه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست، همين آش و همين كاسه صد دفعه هم از سر گرفته بشود همين است، يا همين آقايان كه خبرگان هستند يا نظير همين‏ها ملت هم رأى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است، مخالفتى با اسلام ندارد به همين رأى دادند، صد دفعه ديگر هم به رأى بگذاريد همين است. حالا يك عده‏اى كه ادعا مى‏كنند كه ما مثلاً مى‏خواهيم دموكراسى باشد، يك عده‏اى در مقابل همه ملت ايستاده‏اند و مى‏گويند كه ما قبول نداريم. شما در دنيا به هر مكتبى رجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مى‏خواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر (فرضاً باشند) اينها هم يك چيزى را مى‏خواهند، ملت رأى به اين دادند، اين چند نفر هم مى‏گويند كه ما قبولش نداريم اين را، مى‏گويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف - او دارند مى‏گويند، برخلاف دموكراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام كه مى‏گويد، مى‏فرمايد كه شورا باشد كارهاتان، خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى كه شورا يك چيزى را به اكثريت قبول كردند معنايش اين است كه همان را عمل بكنيد، هر كه رد بكند معنايش اين است كه ما قبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است،برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملكت است و حمله به همان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آن پيروز شديد حمله دارد مى‏شود. چشم‏ها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمى‏دارم به گفتن، شما مكلفيد كه با توجه به همه مصالحى كه داريد و مى‏كنيد عمل بكنيد، من مى‏گويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش اين است كه همانى كه اسلام مى‏خواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حمله كردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.

جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم‏

نگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مى‏اندازند، مردم را تبليغ كنيد هر

صحيفه نور ج 11 صفحه 77

كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عده‏اى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبليغات مى‏كنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مسأله اين است اينها به همان چيزى كه شما مى‏خواهيد دارند حمله مى‏كنند. شما اسلام را مى‏خواهيد اينها مى‏گفتند جمهورى اسلام ما نمى‏خواهيم. تا همه با هم نباشيد و همه از اين آمال دنيائى كه به زودى از دست همه‏مان مى‏رود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كه هميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است، تا آنوقتى كه مستقر بشود جمهورى اسلامى و احكام اسلام مستقر بشود، همين حال باقى باشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مى‏شويم. من به شما عرض كنم تا اين چهره‏هاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هم از جهت اقتصادى، هم از جهت سياسى، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداى نخواسته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم. خداوند همه‏تان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 80

تاريخ: 2/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صدا و سيماى جمهورى اسلامى‏

سازندگى‏هاى روحى مقدم بر همه سازندگى‏هاست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگى‏هاى روحى مقدم بر همه سازندگى‏هاست، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشأ همه جهادهائى است كه بعد واقع مى‏شود. انسان تا خودش را نسازد نمى‏تواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمى‏شود كه كشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس، جهاد اكبر است، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسان‏ها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمى‏توانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعه مى‏كنند، همه فسادهائى كه در عالم واقع مى‏شود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتارى‏هائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد، بشر است كه به بشر جنايت وارد مى‏كند، ساير موجودات، ساير حيوانات ولو سبع هم باشند، آنقدرى كه بشر جنايت مى‏كند آنها نمى‏كنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگى نكرده است، اين از همه حيوانات سبعتر است، هيچ سبعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمى‏رسد.

آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مى‏كند هيچ موجود ديگرى نمى‏كند و آنقدرى كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست. تمام انبيا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين است كه اين حيوانات را انسان كنند. مقصد اين است. تمام كتاب‏هائى كه از آسمان براى انبيا آمده است كه بزرگترش قرآن كريم است. همين يك مقصد را دارد كه اين انسان‏هايى كه در اين ظلمات واقع شده‏اند غرق شده‏اند در دنيا، همه توجه‏شان به خودشان است، هر چه مى‏خواهند براى خودشان مى‏خواهند، اصلاً پيش‏شان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير از خودشان، آنها مى‏خواهند اينها را از اين ظلمت‏ها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمت‏هاى زياد، ظلمات، آيه شريفه اين طرفش را ظلمات مى‏فرمايد الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور آن طرف را نور مى‏فرمايد، اين طرف را ظلمات.

صحيفه نور ج 11 صفحه 81

ظلمت‏ها زياد است، تاريكى‏هائى كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكى‏هائى كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكى‏هائى كه در جامعه هست، اينها زياد هستند، از اينها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است، همه به يك مبدا واحد به يك مبدا نور بايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمت‏ها واقعند، اينهائى كه هيچ نمى‏بينند الا خودشان و هيچ نمى‏خواهند الا براى خودشان، براى هيچ كس ديگرى ارزش قائل نيستند، هر چه هست براى خودشان مى‏خواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشأ همه ظلمت‏هاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است. آنهائى كه رسيده‏اند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمى‏شدند و مؤمن نمى‏شدند غصه مى‏خورد، در آيه شريفه هست كه، مثل اينكه مى‏خواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براى خود است، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاع‏هائى كه در دنيا هست از بين مى‏رود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمى‏كنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمى‏كنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مى‏شود كه آنها نفس را كشته‏اند، جهاد كرده‏اند و همه خدا را مى‏خواهند، كسى كه خدا را مى‏خواهد نزاع ندارد، همه نزاع‏ها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مى‏خواهد اين هم براى خودش يك چيزى مى‏خواهد، اين دو خودها تزاحم مى‏كنند، اين قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى‏كنند، اين قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى‏كنند، جنگ درمى‏آيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاع‏ها از بين مى‏رود، همه اين گرفتارى‏هائى كه براى بشر است از بين مى‏رود، برادر مى‏شوند همه، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانى‏شان عمل نكنند، برادر نباشند، مؤمن نيستند، المومنون اخوه مى‏گويد برادر هستند، اين مؤمنها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مى‏خواهد مؤمن اين است. اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست، نزاع راه انداخت، هياهو راه انداخت، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مى‏شود كه حظ صحيح نبرده است، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تأثير بكند، نكرده است.

ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه، نه، ايمان يك مسأله‏اى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كه انسان به برهان مى‏داند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست، لكن چون ايمان نيامده است، تأثير نمى‏كند مثلاً نوع مردم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 82

اينطور هستند كه در يك شب تاريكى، اگر يك مرده‏اى در محلى باشد پيش او مى‏ترسند بخوابند و همه عقيده‏شان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از او نمى‏آيد، عقلشان مى‏گويد كه مرده است، اين مرده اصلاً حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند، عقل اين را مى‏گويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده، مرده‏شورها به واسطه تكرارى كه كرده‏اند، عمل تكرار شده را به واسطه تكرار، آنها پيش مرده مى‏خوابند، هيچ برايشان چيزى نيست، اين فرق ما بين ادراك عقلى و ايمان است. ادراك عقلى آدم مى‏كند تأثير در آدم ندارد، تا ايمان نباشد، مسأله عقلى را قلبش نفهميده باشد، باورش نيامده باشد، آن مسأله عقلى تأثيرش كم است.

ايمان عبارت از اين است كه آن مسائلى را كه شما با عقلتان ادراك كرده‏ايد آن مسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود، باورش بيايد، اين محتاج به يك مجاهده‏اى است تا به قلب شما، بفهميد، بفهميد كه همه عالم محضر خداست، محضر خداست، ما الان در محضر خدا نشسته‏ايم. اگر قلب ما اين معنا را ادارك بكند ما الان در محضر خدا هستيم، همين مجلس محضر خداست، اين را اگر ايمان انسان در آن راه پيدا نيست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بيابد اين مطلب را، از معصيت كنار مى‏رود. تمام معصيت‏ها براى اين است كه انسان نيافته اين مسائل را، برهان هم بر آن دارد، برهان عقلى هم قائم است به اينكه خداى تبارك و تعالى همه جا حاضر است، هم برهان است و هم همه انبيا گفته‏اند و هو معكم اينما كنتم قرآن است، آن با شماست، هر جا هستيد آن با شماست، ما آن را از قرآن شنيده‏ايم، به برهان هم ثابت هست لكن به قلب ما نرسيده است. ما مثل مرده شور شده‏ايم تا حالا در اين باب، ما مثل مردم عادى هستيم كه مطلب نرسيده به قلبمان، تا اگر بخواهيم يك غيبت بكنيم، يك تهمت بزنيم، يك كار زشت بكنيم ببينيم محضر خداست، در محضر خدا كه، محضر احترام دارد، انسان در محضر يك بزرگى كه در نظر خودش بزرگ است، احترام مى‏كند از آن محضر. اگر يك نفر وقتى كه در نظرتان بزرگ است پيش شما باشد، در محضر او كار خلاف نمى‏كنيد چه رسد به اينكه در محضر او به او خلاف بكنيد، كار خلاف مطلقاً آدم نمى‏كند در محضر يك كسى كه ادراك كرده است كه اين بزرگ است، محترم است، چه رسد به اين كه در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بكند، محضر، محضر خداى تبارك و تعالى است عالم محضر است، تمام عالم محضر است، معصيت مخالفت با خود اوست، با آن كسى است كه در محضرش هستيم.

بسازيد، بايد بسازيم خودمان را، جديت كنيد كه اين جهاد سازندگى را از خودتان شروع كنيد، وقتى از خودتان شروع كرديد هر كارى بكنيد، اين كارى است الهى وقتى خودتان را ساختيد، تمام كارهايتان الهى مى‏شود، براى اينكه از ظلمت‏ها بيرون رفته‏ايد، در نور وارد شده‏ايد، همه اعمالتان نورانى مى‏شود حرف كه مى‏زنيد نور است، با گوش هم كه مى‏شنويد نور است، با قلبتان هم ادراك مى‏كنيد و با نور ادراك مى‏كنيد، اصلاً شما شده‏ايد نور.

انبيا آمدند كه ما اشخاصى كه از نور بهره‏اى نداريم و ظلمات به ما احاطه كرده است از هر طرف ما را، از اين ظلمت‏هاى گوناگون نجات بدهند و برسانند به عالم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 83

نور كه اگر رسيديد به عالم نور، شما سر تاپايتان نورانى مى‏شود، نور مى‏شويد، اصلش حرفى كه مى‏زنيد نورانى است، حرفى كه مى‏شنويد نورانى است، گوش و سمع و بصر، همه گوش خودت را رها كرده‏اى و گوش نورانى پيدا كرده‏اى. چشم ظلمانى را رها كرده‏اى يك چشم نورانى پيدا كرده‏اى. چشمى است كه با او توجه به خدا داريد، گوشى است كه با او توجه به خدا داريد، ما بايد خودمان را بسازيم، خودتان را كه بسازيد همه كارهايتان جهاد سازندگى است. هر كارى بكنيد ديگر در حيطه جهاد وارد شده‏ايد شما، شما مجاهد هستيد ديگر، كارهاى مجاهد كارهاى جهادى است، كوشش كنيد كه اين جهاد سازندگى را در خودتان ايجاد كنيد، يعنى مشغول بشويد به اين كارها. نگذاريد براى اينكه بعد آخر عمر، بسيارى از وسوسه‏هاى شيطان يكيش همين است شيطان باطنى انسان، همين است كه حالا جوانيم، انشاءالله وقتى كه پير بشويم آن وقت توبه مى‏كنيم، شما نمى‏دانيد كه براى پير توبه كردن ديگر به اين زودى‏ها امكان ندارد. يك درختى كه تازه در آمده است مى‏شود كند آن را و يك بچه هم مى‏كند آن را، اين درخت وقتى كه يك مقدارى بزرگ شد، يك مرد بزرگ مى‏تواند بكند، يك قدرى بزرگتر شد محتاج به آلات است كه كنده بشود يك وقت درختى كه تناور شد و بزرگ شد مثل چنار امام زاده صالح، نمى‏دانم حالا هست يا نه، اين را ديگر به اين چيزها نمى‏شود كند آن را. اين ريشه‏هاى اخلاق فاسده، ريشه‏هاى اعمالى كه در انسان هر عملى بكند يك ريشه‏اى در نفس پيدا مى‏شود، اولش آسان است يك معصيتى كرد، مى‏تواند زودى برگردد، يك قدرى كه اضافه شد مشكلتر مى‏شود. هر چه برود طرف پيرى اين قويتر مى‏شود و انسان ضعيفتر مى‏شود. اراده انسان ضعيفتر مى‏شود، لكن اين معانى كه انسان گرفتارش بوده زيادتر مى‏شود، نگذاريد براى زمان پيرى توبه را، نگوئيد كه ما وقتى كه حالا رسيديم به بالاتر، آنوقت، آنوقت ديگر نمى‏شود، همين طور وسوسه مى‏كند شيطان تا آخر كه نگذارد ما با ايمان وارد بشويم به آن عالم، تمام وسوسه‏هاى مقابل دعوت‏هاى انبيا همين است كه نمى‏خواهند ما برسيم به آن نور. شيطان‏ها نمى‏خواهند، اين شيطان‏هائى كه الان نمى‏خواهند كه اين جهاد سازندگى‏هائى كه اينها، خواهرها، برادرهايمان با اين زحمت مى‏روند جهاد سازندگى مى‏كنند، اين شيطان‏هائى كه مى‏خواهند نگذارند اين جهاد سازندگى پيدا بشود، اينها مى‏خواهند نگذارند كه اسلام تحقق پيدا بكند. اينها از همان ريشه‏هاى شيطانند، اينها اولاد شيطانند، اينها همان وسوسه‏هاى شيطانى را مى‏كنند، اينهائى كه وارد مى‏شوند در مزارع، وارد مى‏شوند در كارخانه‏ها و جوان‏ها را از كار باز مى‏دارند، به اعتصاب وا مى‏دارند، اينها همان از ريشه‏هاى شيطانند، آن در باطن ما هست ما را نمى‏گذارد كه جهاد بكنيم، اينها هم در ظاهر اينها را نمى‏گذارند جهاد بكنند، بايد شيطان‏ها را بشناسيد تا نشناسيد نمى‏توانيد دفاع كنيد از خودتان، شيطان خودتان را بشناسيد، شيطان باطن خودتان را بشناسيد، شيطان‏هاى خارجى را هم بشناسيد تا بتوانيد با آنها جهاد كنيد، شيطان باطنى انسان خود آدم است، خود انسان، آن نفسيت انسان، آن هواهاى انسان. اينها قشرهاى شيطانى است در انسان، جنود شيطانند اينها، آن را تا نشناسد انسان نمى‏تواند با او مجاهده بكند، اين انسان‏هائى هم كه شيطان‏هائى هستند كه مانع از اين هستند كه اين اسلام تحقق پيدا بكند در اينجا و يك رژيم انسانى اسلامى پيدا بشود آن رژيمى كه انبيا

صحيفه نور ج 11 صفحه 84

مى‏خواستند، آن رژيمى كه اولياء خدا مى‏خواستند، همه زحمت‏هايشان براى اين بود كه انسان درست كنند، انسان كه درست بشود رژيم حكومتش هم درست مى‏شود. چيزهاى ديگرى هم درست مى‏شود، همه چيز درست مى‏شود همه زحمت انبيا براى اين بود كه يك عدالت اجتماعى درست بكنند براى بشر در اجتماع و يك عدالت باطنى درست كنند براى انسان در انفراد. زحمت‏هاى انبيا براى اين بود، اينها زحمت‏هاى انبيا را مى‏خواهند هدر بدهند. شما جوان‏ها كه ايستاديد و با مشت محكم جمهورى اسلامى را خواستيد، شما خواستيد كه اسلام رژيم اين كشور باشد، شما كوشش كرديد كه اسلام باشد، اينها كوشش كنند كه نباشد، اينها جنود شيطانند، بايد آنها را بشناسيد تا بتوانيد دفاع كنيد، دفاعشان كنيد و هستند اينها، تا انسان هست همين مسائل هست.

كوشش كنيد كه زير پرچم اسلام برويد

انبيا هم دعوت كردند، زحمت كشيدند، اوليا هم دعوت كردند، رحمت كشيدند. جنگ‏ها كردند براى همين كه اين انسان‏هاى فاسد را كنار بزنند و يك جامعه انسانى درست بكنند، لكن مع‏الاسف توفيق حاصل نشد، براى ما هم نمى‏شود، براى شما هم نمى‏شود. اما حتى الامكان البته آن معنائى كه اسلام مى‏خواهد به اين زودى‏ها حاصل نمى‏شود، اما حتى الامكان ما مكلفيم نبايد بگوئيم كه حالا كه آن مطلب اعلى حاصل نمى‏شود اين پائين‏ترش هم حاصل نشود.

ما مكلفيم كه هر مقدارى كه مى‏توانيم اين رژيم را رژيم انسانى، رژيم اسلاميش كنيم، هر قدر مى‏توانيم زير پرچم قرآن برويم، هر مقدارى كه شما عمل كرديد به قرآن، زير پرچمش رفتيد، پرچم قرآن اين نيست كه پرچم‏هاى ديگران هستند، پرچم قرآن عمل به قرآن است، زير پوشش قرآن كه انسان رفت، زير پرچم اسلام است، زير پرچم قرآن است. كوشش كنيد كه زير پرچم اسلام برويد، هر مقدارى كه مى‏شود خودتان و هر كس را با او آشنا هستيد، هر مجلسى كه پيدا شود ببينيد كه يك كسى از اين پوشش اسلامى مى‏خواهد يك قدرى كنار برود دعوتش كنيد. امر به معروف و نهى از منكر از امورى است كه بر همه كس واجب است، يك چيزى نيست كه بر يكى واجب باشد بر ديگرى نه، همه ما مكلفيم كه همانطور كه مكلفيم كه خودمان را حفظ كنيم و خارج كنيم از ظلمت به نور، مكلف هستيم ديگران را همين طور دعوت كنيم. هر مقدارى كه مى‏توانيم، شما نبايد بگوئيد كه خوب، من كه خطيب نيستم، من كه اهل منبر نيستم، من كه اهل محراب نيستم، شما اهل اين هستيد كه در خانواده‏تان با آن پسرتان و با دخترتان و با اوليائتان، با آن كسى كه رفيق شما هست، مى‏توانيد حرف را بزنيد، همين مقدار شما مكلفيد. اگر انسان ديد معصيت خدا مى‏شود، بايد جلويش را بگيرد، نگذارد معصيت خدا بشود. انشاءالله خداوند همه ما را هدايت كند و همه ما را از اين ظلمت‏هائى كه در اطرافمان، در قلوبمان، در همه اعضا و جوارحمان قرا گرفته، اين ظلمت‏ها را به نور هدايت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 86

تاريخ: 3/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات‏

اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

محلات يك محلى است كه من بعضى تابستان‏ها مى‏رفتم، تابستان‏ها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مى‏كردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائى‏شان را، وظائف ديانت‏شان را خوب عمل مى‏كردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمى‏دانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مى‏شود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مى‏شود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مى‏شود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مى‏شود، در قشر روحانيين پيدا مى‏شود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مى‏كند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مى‏كنند، مردم هم اصلاح مى‏شوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مى‏آيد.

مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد

شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر

صحيفه نور ج 11 صفحه 87

مى‏شد، دستجات از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيه‏هائى كه در تهران بود مى‏گفتند كه مى‏رفت. بعضى‏ها مى‏گفتند پياده مى‏رفت، همه تكيه‏ها را در اين شب‏هاى محرم، به تدريج تكيه‏ها را مى‏رفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاه‏ها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمى‏كردند، يا اگر سوار مى‏كردند، اهانت مى‏كردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مى‏گذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مى‏خواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامه‏ها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مى‏رفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مى‏آمدند و در آنجا كه نمى‏توانستيم بيرون برويم براى تعرض مى‏كردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مى‏روند در باغات براى اينكه مأمورين مى‏آيند در توى مدرسه‏ها مى‏گردند معممين را مى‏برند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مى‏دانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مى‏گفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمى‏گذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مى‏خواستند، نمى‏گذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مى‏آوردند.

يك كار ديگر هم كه آنها مى‏كردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مى‏شود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مى‏تواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مى‏كشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميق‏تر كار مى‏كرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشه‏اى كه برايش دستش داده بودند.

اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسأله‏اى نبود كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 88

همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مى‏دهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بى‏تفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمى‏تواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بى‏تفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشه‏اى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.

خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد

خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوان‏هائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوان‏هائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانى‏شان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابان‏ها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مى‏كند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مى‏كرد، زارع زراعت مى‏كرد، همه چيزشان را كه مى‏بردند هى مى‏گفتند خوب آقا، از اينكه توجه مى‏كرد، مى‏گفت ما چه بكنيم، نمى‏توانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمى‏شود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعه‏اى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مى‏رفتيد مى‏ديديد يك مطلب مى‏گويند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله‏اى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسأله‏اى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما

صحيفه نور ج 11 صفحه 89

اميدواريم كه حفظ بشود.

امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم‏

توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مى‏آيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مى‏آيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانه‏ام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موج‏هاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عده‏اى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانه‏مان چه جورى است!! هيچ كس نمى‏نشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولت‏ها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مى‏روم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.

امروز روز اين است كه ما تمام چيزهائى كه مربوط به خودمان است، مربوط به اداره‏مان است همه را كنار بگذاريم يك نظر، يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه اين دشمن را عقب بزنيم و مى‏توانيم و مى‏توانيد. يك ملت اگر يك چيزى خواست، نمى‏شود خلافش كرد، خدا به همراهش يدالله مع الجماعه يك جمعيت كه براى خدا قيام كرده و با الله اكبر مطلبش پيش برده است اين را نمى‏شود تحميلش كرد. تحميلاتى كه بر ملت‏ها مى‏شود از باب اين بود كه قشرهاى مختلف هر كدام مشغول كار خودشان بودند، آنها هم ايجاد اختلاف مى‏كردند بينشان، حرف‏هاى مختلف درست مى‏كردند كه هر كدام دشمن همديگر بودند، در قشرهاى مختلف مملكت كارهاى مختلف، اين كى هست؟ ترك، آن كى؟ كرد، آن كى؟ سيستانى، آن كى؟ بلوچ، آن كى؟ فارس. حتى در يك شهر، اين محله و آن محله با هم اختلاف داشتند، شايد شماها يادتان نباشد، محله كذا با محله كذا با هم اختلاف داشتند، كه اگر از آن محله يك كسى مى‏آمد به اين محله، كتك مى‏خورد و رفت. اينها يك چيزهائى بود حساب شده كه نگذارند يك ملت با هم مجتمع بشوند، نگذارند كه يك جمعيت‏هائى يك طرف بروند، متوجه بشوند به يك چيزى، متوجه به يك طرف. اين وقتى اختلاف پيدا شد، نخواهد شد. خدا خواست كه به همه نيرنگ‏هائى كه آنها داشتند ملت ما يكصدا شد، صدا هم همچو نبود كه براى دنيا باشد، اصلش توجه به اينكه گرفتارى من دارم نبود، اين مردم ريختند در خيابان‏ها و در پشت بام، پائين و اينها و همه آن روزى كه داد مى‏زدند اين بود كه اين شخص، اين سلسله، بلكه اصل شاهنشاهى بايد

صحيفه نور ج 11 صفحه 90

برود و اسلام بيايد. ما با اين مطلب پيروز شديم و بعد از پيروزى، دشمن‏ها بيشتر به اين معنا، به اين نيرنگ توجه پيدا كردند براى اينكه ديدند ضربه خوردند، ديدند از وحدت ملت و اينكه براى اسلام داشتند فرياد مى‏كردند ضربه خوردند، آنها از اسلام ضربه خوردند، ديدند از وحدت ملت و اينكه همه براى اسلام داشتند فرياد مى‏كردند ضربه خوردند، آنها از اسلام ضربه خوردند، از اسلام كه ضربه خوردند دنبالش هم براى اسلام يك حرف‏هائى پيش مى‏آوردند كه جمهورى اسلامى لازم نيست بشود، ما نمى‏خواهيم جمهورى باشد و هكذا تا حالا باز صداشان هست. ملت بايد توجه به اين بكند كه آنى كه ملت ما را پيش برد و آنها را عقب زد، آن را نگه دارد، آن توجه به خدا و وحدت كلمه. تا توجه‏تان به خداست و هى توجه به اينكه فرشم چه جورى و نمى‏دانم چه جورى و اينها، تا اين هست اگر اين پيدا بشود، اختلافات شروع مى‏شود.

اگر انسان متوجه شد به اينكه من حالا بايد كارم چه جور باشد، حالا بايد وضعم چه جور باشد، اين متوجه اين مى‏شود كه يك اختلافاتى پيدا بشود. امروز روز اين كار نيست، امروز روز اين است كه ما از اختلافاتمان دست برداريم و آن چيزهائى كه مربوط به حفظ وحدتمان هست و مربوط به مصالح كشور، امروز مى‏دانيد كه ما را دارند تهديد مى‏كنند به حصر اقتصادى، ما بايد فكر بكنيم براى اين كار، فكر اين است كه كشور مشغول كشاورزى بشوند، مشغول كشت بشوند. آنهايى كه شلوغكارى مى‏كنند، در كشاورزى خرابكارى مى‏كنند، آنها بايد كنار بروند. به اسم‏هاى مختلف مى‏روند نمى‏گذارند كشاورزها مشغول بشوند، آنها را بايد خود مردم كنار بزنند و قواى انتظامى هم كنارشان بزنند. مردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خداى نخواسته جلو گرفتند، ما محتاج نشويم به خارج، اگر محتاج شديم به خارج، همه مسائل برمى‏گردد، شكم گرسنه مى‏كند ايمان ندارد. اگر خداى نخواسته اينها چنين كردند، ما احتياج پيدا كرديم كه گندم بدهد، اين احتياج اسباب اين مى‏شود كه ما وابستگى سياسى هم پيدا كنيم، وابستگى فرهنگى هم پيدا كنيم، وابستگى نظام هم پيدا كنيم و همه چيزمان از دست برود و از يك چنين حالى نبايد اختلافات را دامن زد، نبايد آن بگويد من حزب كذا، آن بگويد من حزب كذا، نبايد اينقدر حزب‏ها پيدا بشود، دويست تا حزب پيدا بشود، اينقدر جمعيت‏ها پيدا بشود، بايد همه‏شان با هم مجتمع براى نجات يك كشورى كه همه در آن مى‏خواهند زندگى بكنند، نجات به اين است كه جهت اقتصاديش را، هر كه مشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد تا جهت اقتصادى درست بشود، كارخانه‏ها را راه بيندازند، كارخانه‏هاى خصوصى، بزرگ، كوچك. آنهائى كه مى‏آيند آشوب مى‏كنند در كارخانه، بدانند كه اينها مانع هستند، اينها نمى‏خواهند كه اين مملكت سروسامان پيدا بكند، جلوشان را بگيرند و كشاورزها هم همين طور، هر كس مشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد آن كار را.

ما بايد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم‏

فرهنگى‏ها يك بسيار بزرگى در گردنشان هست و او تربيت است، تربيت جوان‏ها، تربيت

صحيفه نور ج 11 صفحه 91

بچه‏هاست. اين تربيت بچه‏ها اگر تحقق درست پيدا بكند كه اين بچه‏هاى كوچك كه تحت تربيت معلمين هستند خوب تربيت بشوند، مملكت ما بعدها نجات پيدا مى‏كند. ما از اينكه فاقد يك مغزهاى متفكر صحيح و سالم، مغز متفكر زياد، اما متفكرى كه سالم نيست مغزش، ما بايد كوشش كنيم كه اين مغزهاى كوچولوى بچه‏ها را از حالا سالم بار بياوريم تا بتوانند اينها بعدها دفاع كنند از كشورمان. آتيه كشور شما دست اين بچه‏هاست كه بعدها بايد اينها دست بگيرند. اينها را اگر حالا تربيت بكنيد.....

الان ما همه جهاتمان بايد متوجه اين باشد كه اين دشمن را از ميدان بيرون كنيم، بعد بنشينيم همه چيز - بايد - بسازيم، البته نمى‏گويم حالا نسازيم، حالا بايد بسازيم. الان ما محتاج به كشاورزى هستيم، بايد كشاورزى به يك حال توسعه‏اى چيز بشود انجام بگيرد. ما نبايد هى بنشينيم اينجا محتاج به اين باشيم كه برويم پيش دشمن‏هامان از آنها يك چيزى را بخواهيم، دستمان را دراز كنيم پيش دشمن‏هامان از آنها يك چيزى بخواهيم، دستمان را دراز كنيم پيش دشمن‏مان كه از آنها يك چيزى بگيريم براى زندگيمان. ما بايد خودمان بناى بر اين بگذاريم كه خودكفا باشيم. بناى به اين بگذاريم كه از اين زمين خدا كه به ما داده است كه كشور ما، كشور خيلى بزرگى داريم، اينجا مى‏گويند كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مى‏توانند زندگى كنند. ما حالا سى و پنج ميليون فرض كنيد هستيم در يك كشور كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مى‏توانند در آن زندگى بكنند. ما اگر روى يك اصول صحيح اين مملكت را اداره بكنيم، بهترين زندگى براى ملت، ممكن حاصل بشود، لكن نمى‏خواهند اينطور بشود، نمى‏گذارند. اين شط كارون تا برسد به آنجائى كه به شط العرب مى‏خواهد برسد، اين شط همين طور آبش هرز مى‏رفت، يك وقتى كه من رفته بودم از آنجا عبور كنم، بيابان و هم زمين‏هاى سالم، همين طور افتاده بود. اين آب اگر خرج اين زمين مى‏شد و اين زمين آباد مى‏شد، براى صد ميليون جمعيت مى‏توانست ايران ارزاق بدهد، نه اينكه حالا كه سى و پنج ميليون است نتواند خودش اداره كند. ما بايد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم، احتياجمان را از دشمن‏هاى خودمان سلب كنيم كه ما محتاج به دشمن‏مان نباشيم كه از دشمن‏مان بخواهيم يك چيزى بگيريم براى رزق خودمان و اين به اين است كه همه همت كنند، ملتى باشند كه بيدار شدند بحمدالله، همت كنند و اين قشرهاى فاسد كه نمى‏گذارند كار انجام بگيرد، آنها را طردشان كنند اين بين خودشان، پشت بكنند به آنها. و خداوند انشاءالله به همه شما سلامت بدهد. و آقا سال‏هاى طولانى خدمتشان بودم، در خدمتشان بوديم و بنابراين است كه ايشان آنجا اقامه جمعه بكنند و اميدواريم كه از ايشان استفاده بكنند، از خطبه‏هاى ايشان استفاده بكنند و خطبه‏هاى ايشان خطبه‏هاى آموزنده باشد و خداوند همه شما را حفظ كند انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمةالله‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 92

تاريخ: 4/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با چند تن از كشيش‏هاى امريكائى و الجزايرى‏

روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من متقابلاً ولادت عيسى مسيح را به همه ملت‏هاى مستضعف دنيا و به ملت مسيح و به مسيحيان هم ميهن‏مان تبريك مى‏گويم. عيسى مسيح همه چيزش معجزه بود، معجزه بود كه از يك مادر باكره متولد شد، معجزه بود كه در مهد سخن گفت، معجزه بود براى بشر صلح و صفا و روحانيت آورد. همه معجزه، همه انبيا معجزه هستند و همه براى ساختن بشر آمدند، همه مى‏خواهند كه بشر به راه مستقيم الهى سير كنند و همه مى‏خواهند كه تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زيست كنند. اين وظيفه مأمورين الهى است كه در دنيا آمده‏اند براى آنكه بشر را از اين عالم به عالم بالا ببرند و يك وظيفه هم روحانيين ملت‏ها دارند، روحانيين مسيح، روحانيين مسلم، روحانيون يهود، همه روحانيون، و آن وظيفه تبعيت تام از پيغمبرها و از آنهائى كه آمدند براى تربيت بشر و براى صلح و صفا بين تمام افراد بشر. روحانيون در مرتبه اول واقعند براى تحقق دادن به آرمان‏هاى انبيا كه همان وحى الهى است. روحانيون يك وظيفه الهى دارند كه اين وظيفه الهى بالاتر از آن وظائفى است كه ساير مردم دارند. يك مسؤوليت الهى دارند. روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى كه تعليمات انبيا را به مردم برسانند و دست مردم را بگيرند و از اين گرفتارى‏ها كه دارند نجات بدهند. مردم دنيا امروز مبتلا هستند به قدرت‏هاى بزرگ و به قدرت‏هائى كه شيطانى هستند و در مقابل انبيا بزرگ ايستادند و نمى‏گذارند تعليمات انبيا تحقق پيدا بكند. روحانيت مسيح يك خصوصيت زيادى دارد و آن اينكه قدرت‏هاى بزرگ مسيحى هستند، مدعى مسيحيت هستند و آن قدرت‏هاى بزرگند كه در دنيا برخلاف تعليمات خداى تبارك و تعالى كه به همه انبيا تعليم فرموده است و برخلاف تعليمات عيسى مسيح عمل مى‏كنند. روحانيت مسيح موظف است به حسب تعليمات مسيح و به حسب تعليم خداى بزرگ كه با اين قدرت‏هائى كه برخلاف مسير انبيا و برخلاف مسير مسيح رفتار مى‏كنند مبارزه معنوى بكنند، آنها را ارشاد بكنند به ملت مسيح، هدايت كنند ملت مسيح را كه تبعيت از اين قدرت‏هائى كه بر ضد مسيح هست نكنند.

صحيفه نور ج 11 صفحه 93

لزوم بازديد آثار و جنايات رژيم گذشته از جانب روحانيت مسيح‏

من وقتى با روحانيين مسيح مواجه مى‏شوم بايد مسائلى كه مربوط به روحانيت است عرض كنم. مسائل مربوط به شما اين است كه مسائل دنيا را آنطور كه هست بررسى كنيد و ببينيد به ملت‏ها از دست مدعيان مسيحيت چه مى‏گذرد. شما آمديد ايران و معلوم نيست بتوانيد ايران آنقدر بمانيد كه شهداى ما را ببينيد، قبور شهداى ما را ببينيد. شما در بهشت زهرا رفتيد و قبور يك عده از شهدا را ديديد. هر جاى ايران برويد از اين قبور هست. شما معلولين ما را نديديد، هر جاى ايران برويد كسانى كه دست و پاى خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگى ساقط شدند خواهيد ديد. چه خوب بود كه شما مسيحيين و شما روحانيين مسيح يك مدتى مى‏مانديد در ايران و به شهرهاى مختلف ايران و به دهات و روستاهاى مختلف ايران مى‏رفتيد و مشاهده مى‏كرديد آثار جرم آن كسى را كه طرفدار او رؤساى جمهور آمريكا بودند، آن كسانى كه آمريكا به ما تحميل كرد و رؤساى جمهور آمريكا تحميل ما كردند. اى كاش مى‏رفتيد و مى‏ديديد كه جرم‏هايى كه واقع شده است در ايران چه جرم‏هايى است، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مى‏آمديد و به شما اجازه مى‏دادند كه برويد و زندان‏هاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندان‏ها به علماى اسلام، به روشنفكرهاى ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهى‏هاى ايران چه مى‏گذرد. ببينيد كه در اين بيغوله‏هايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوان‏هاى متعهد ما را براى اينكه آزادى مى‏خواستند، براى اينكه استقلال مى‏خواستند، در اين بيغوله‏ها با آنها چه رفتار كردند. من اگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملت همچو رفتار كردند كه هيچ وحشى‏اى با هيچ وحشى عمل نمى‏كند. پاهاى بعضى از جوان‏هاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوان‏هاى ما را روى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاى كوچك را براى اقرار گرفتن از پدر، كارهايى كردند كه خجلت آور است گفتنش و كارهايى كردند كه به استناد اينكه ما مأمور هستيم از طرف دولت‏هاى بزرگ و مأمور براى وطن‏مان هستيم و مستند مى‏شد همه اينها به رؤساى جمهور آمريكا و امثال آنها، كارهايى شده است كه ملت مسيح را اگر مطلع بشوند سرافكنده مى‏كند. كارهايى كرده‏اند كه روحانيت مسيح را در نظر مردم شايد به آن قداستى كه هستند برخلاف او جلوه دهند. شما روحانيت مسيح بايد مسيح را از اين تنگنايى كه ايجاد كرده‏اند رؤساى جمهور شما، نجات بدهيد. مسيح چشمش به علماى مسيحيون و ساير قشرها، روشن است. مسيح چشمش اين است، مطالعه مى‏كند، تحت نظر قرار داده است شما را كه شما با اين ظالم‏هائى كه با بشر اينطور كردند چه رفتار مى‏كنيد. آيا در كليساهاى شما هيچ وقت راجع به اين جرائم صحبتى شده است؟ آيا از پاپ انكارى راجع به اين مصائب شده است؟ آيا پاپ كه ما را به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود محكوم كرده است كه اين گروگان‏ها را نگه داشتيم، پاپ مطلع هست از اينكه اينها چه بودند و چه هستند؟ آيا محكوم كردن يك ملت ضعيف در خورشان يك روحانى‏اى است كه خود را روحانيت بزرگ مسيح مى‏داند؟ آيا محكوم كردن آنهائى كه پنجاه سال در زير يوغ اين قدرت‏هاى بزرگى كه با طرفدارى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 94

حكومت‏هايى كه خودشان را به مسيح نسبت مى‏دهند و مى‏گويند مسيحى هستيم، آيا هيچ وقت به اينها انكار شده است؟ آيا روحانيون مسيح انكار اين اعمال ظالمانه‏اى كه برخلاف دستورات عيسى مسيح سلام الله عليه است، هيچ وقت انكار اين مسائل را كرده‏اند؟ ما در پاريس در عيد مولود حضرت مسيح اعلام كرديم و راجع به مظالمى كه شده است، آنجا چيزهايى نوشتيم و مع‏الاسف گفته شد كه پاپ اجازه نشر آن را ندادند.

چرا بايد يك روحانيت بزرگ مسيح با مظلوم‏ها اينطور عمل كنند؟ چرا بايد روحانيت بزرگ مسيح مظلوم‏ها را محكوم كنند و طرفدارى از ظالم كنند؟ آيا شماها اطلاع نداريد از اين جريمه‏هايى كه در اينجا واقع شده است؟ آيا شما اطلاع نداريد كه يك ملتى را تمام ذخائرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آيا اطلاع نداريد كه يك ملتى را چندين سال در طول پنجاه سال با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارايى او را به دولت‏هاى بزرگ دادند؟ آيا روحانيت مسيح اطلاع ندارد كه برخلاف گفته همه انبيا و برخلاف گفته مسيح دارائى‏هاى ايران را آقاى كارتر حبس كرده است در سد كرده است در همه بانك‏ها؟ آيا عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مى‏خواهد وادارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالم‏ها را وادار كنيد به عمل كردن، آيا مطلع هستيد كه يك ملت ضعيف را چطور مى‏خواهند در تحت فشار قرار بدهند آيا مطلع هستيد كه حصر اقتصادى كه آقاى كارتر مى‏خواهد انجام بدهد، معنايش اين است كه مى‏خواهد (در نظر او اين است) كه سى و پنج ميليون جمعيت از گرسنگى بميرد؟ آيا آقاى پاپ كه مطلع از اين مسائل هست و ما را محكوم مى‏كند؟ با به او بد مسائل را مى‏رسانند؟ اگر مطلع هست واى به حال ما و واى به حال مسيحيت و واى به حال علماى مسيح و اگر مطلع نيست واى به حال واتيكان. چرا بايد شما آقايان كه آمديد اينجا مسائل را آنطور كه هست ادراك بكنيد و به واتيكان چرا نبايد برسانيد؟ آيا واتيكان از شما قبول نمى‏كند؟ آيا واتيكان از اشخاصى كه طرفدار ابرقدرت‏ها هستند و طرفدار ظالم‏ها هستند قبول مى‏كند مسائل را، از مظلومين قبول نمى‏كند؟ آيا مظالم اين ابرقدرت‏هائى كه خودشان را به مسيحيت زدند و مى‏چسبانند به حضرت مسيح، اين مظالمى كه اينها كردند، به كجا بايد گفت؟ با كى بايد در ميان گذاشت؟ با شما روحانيون مسيح بايد در ميان گذاشت؟ با آقاى پاپ بايد در ميان گذاشت؟ صداى ما به آقاى پاپ مى‏رسد؟ مى‏گذارند برسد؟ اگر رسيد ترتيب اثر به صداى مظلوم مى‏دهد ايشان؟ بناى ايشان هست كه با مظلوم‏ها، با آن اشخاصى كه تحت ظلم هستند و برخلاف دستورات حضرت مسيح با آنها عمل مى‏شود يك معارضه‏اى بكند؟ ايشان از اين مظالمى كه الان در دنيا واقع مى‏شود و با دست رئيس جمهور آمريكا واقع مى‏شود و قبل هم شد و به دست رؤساى جمهور واقع شد، ايشان بى‏اطلاع هستند؟ ايشان نمى‏دانند در فلسطين و لبنان و ويتنام و ساير جاها چه مى‏گذرد و از كى اين مظالم واقع مى‏شود؟ به آقاى پاپ اين مسائل اصلاً نمى‏رسد؟ ايشان در محاصره هست و كسى با او نمى‏تواند صحبت بكند؟ يا مى‏دانند، مطلعند، مسائل را مى‏دانند و ساكت نشستند؟ ما اين سؤال را داريم كه چرا سكوت در مقابل ظلم؟ اين دستور حضرت مسيح هست؟! چرا واگذار كردند

صحيفه نور ج 11 صفحه 95

ابرقدرت‏ها را به حال خود تا هر چه جنايت مى‏خواهند بكنند و هر چه مظلومان را مى‏خواهند از بين ببرند؟ عيسى مسيح كه پيامبر صلح هست و مى‏خواهد صلح در دنيا باشد و الان عيد صلح هست، شما مى‏دانيد كه در عيد صلح در اين مواردى كه الان اينها مشغول جنگ هستند چه مى‏گذرد؟ شما از امثال اين رؤساى جمهور باور مى‏كنيد كه يك وقت مى‏آيند و دعا مى‏كنند، دعاى آنها را باور كنيد؟ شما اين تبليغاتى كه الان در آمريكا برضد ما مى‏شود، اين روزنامه كه بر ضد ما تبليغ مى‏كنند، اين راديوها و تلويزيون‏هائى كه برضد ما تبليغات مى‏كنند، آيا از آنها مطلع هستيد؟ آيا از وضع مظلومان مطلعيد و مى‏دانيد كه اين تبليغات برضد مظلوم‏ها و بر وفق مرام ظالم‏هاست؟ شماها وظيفه نداريد كه از اين تبليغات جلوگيرى كنيد؟ آقاى پاپ وظيفه ندارند كه هدايت كنند اينهائى كه برضد مظلومين قيام كردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبليغاتى برضد مظلومين قيام كردند، آقاى پاپ وظيفه ندارند از اينها جلوگيرى كنند؟ پس كى وظيفه دارد؟ مذهب مسيح را كى بايد ترويج كند؟ كى بايد تعليمات مسيح را به مردم بگويد؟ فقط تعليمات مال آن قشر پائين است؟ تعليمات مال اين زاغه‏نشين‏هاست؟ تعليمات مال كشاورزان است؟ يا اولى به تعليمات آن طبقه بالا هستند؟ آيا نبايد آنها را به تعليمات مسيح آشنا كرد؟

دردها زياد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال اين را دارد كه دردهاى يك ملت ضعيف را به شما برسانند. من به شما كه روحانيين مسيح هستيد، به وسيله شما به ملت آمريكا، به روحانيين آمريكا، به روحانيت مسيح در تمام دنيا پيام مى‏فرستم كه هم مظلومين را دريابيد و هم حضرت عيسى را هم مذهب مسيح را. مذهب مسيح و حضرت عيسى در معرض اتهام واقع شده است اين مذهب را دريابيد. آقاى پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگويند اين چرا را، حق ندارند كه چرا آقاى پاپ مظلومين را محكوم مى‏كنند براى ارضاء ظالم‏ها؟! شماها برسانيد اين مسائل را به مردم. ملت آمريكا را مى‏گويند برضد ما تجهيز كردند در اين عيدى كه بايد عيد صلح باشد و رئيس جمهور آمريكا در همه جا در بين مظلومين جنگ راه انداخته است، مظلومين را دارد مى‏كوبد، معذلك روحانيين مسيح ساكتند. چرا بايد ساكت باشند؟ چرا بايد از حال مظلومين مطلع نباشيد؟ چرا اگر از حال مظلومين مطلعيد بايد با ظالم‏ها مقابله نكنيد و لااقل هدايت نكنيد آنها را؟ هدايت محصور به كليساست؟ هدايت محصور به يك جمعيت پائين است؟ با هدايت اول مال بالاهاست؟ انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند. حضرت موسى با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولى هستند به اينكه مقابل بشوند و هدايت بشوند. شما روحانيون هدايت كنيد اين طبقه بالا را، هدايت كنيد اين رؤساى جمهور را، دريابيد عيسى مسيح را، دريابيد ملت مسيح را، دريابيد مسيحيت را، نگذارند مسيحيت در نظر مردم مشوه بشود، نگذاريد روحانيت مسيح در نظر مردم يك روحانيتى باشد طرفدار ظالم‏ها. خداوند انشاءالله بشر را از شر اين بشرهائى كه بر ضد تعليمات آسمان، بر ضد تعليمات ملكوت رفتار مى‏كنند هدايت كند و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 100

تاريخ: 4/10/58

بيانات امام خمينى در جمع گروه كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان‏

تلاش براى خود كفا شدن به منظور شكستن حصر اقتصادى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما امروز مواجهيم با چند مطلب كه تذكرش لازم است: يكى همه مى‏دانيد مواجه با قدرت‏هاى بزرگ كه در خارج و داخل مشغول تبليغات هستند برضد اسلام و توطئه‏هائى دارند، يكى خرابى‏هائى كه در داخل كشور است و اشخاصى دامن مى‏زنند به اين خرابى‏ها و اغفال مى‏كنند جوان‏هاى ما را از هر طرف.

ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم كه اولش قضيه زراعت است. مزرعه‏ها، كشتزارها با فعاليت همه جانبه قشرهاى مختلف كشت مى‏شوند، مع‏الاسف دستجاتى هستند كه يا ندانسته و به واسطه تحريك بعضى عناصر ضد انقلاب يا شايد بعضى‏شان هم دانسته از باب اينكه از همان جمعيت هستند نمى‏گذارند كشت آنطورى كه بايد صورت بگيرد، صورت بگيرد. با اسم‏هاى مختلف در اطراف ايران هر جا برويد اين مسائل هست كه در كشتزارها مى‏روند و به اسم اينكه ما مى‏خواهيم كمك كنيم به مستمندان كمك كنيم به مردم، مانع مى‏شوند از اينكه يك كشت صحيحى بشود، و اين خطرى است براى كشور ما.

شما مى‏دانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است، در اين احتياج به خارج پيدا بكند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را و بايد او را اداره كنند، اين وابستگى اقتصادى آن هم در اين رشته موجب اين مى‏شود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود و به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبى كه الان پيش آورده است كه همه قدرت‏ها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادى بكند نسبت به ايران، انشاءالله موفق نمى‏شود، لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم، اگر خداى نخواسته موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادى از جهات مختلف قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهائى است كه ما احتياج به او داريم، خوب، ما قاعدتاً نمى‏توانيم ديگر مقاومت كنيم و اين يك ضربه‏اى است كه به نهضت ما مى‏خورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماهاست كه هر كس به هر مقدارى كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند. در امر زراعت، در امر امدادى هم دولت بايد كمك كند و هم مردم بايد به هم كمك كنند و

صحيفه نور ج 11 صفحه 101

هم كار بكنند، مردم، مردم بايد مشغول كار بشوند، يك مملكتى است كه احتياج به نيروى كار دارد اگر اين نيرو به خدمت ديگرى كشيده بشود به كارهاى ديگر كشيده بشود اين موجب اين مى‏شود كه نتوانند اين حاجتى كه ملت دارد برآورده كنند پس در رأس همه چيزها اين است كه يك كشورى راجع به ارزاقش محتاج نباشد به خارج، راجع به گوشتش و راجع به نانش و راجع به اينطور چيزهايش، محتاج نباشد. و اين لازم است كه دامدارى‏ها كه رواج پيدا كنند و همين طور كشاورزى به طور وسيع درست بشود. ديروز بود ظاهراً كه برادرهاى قمى ما كه آمده بودند اينجا، آنها مى‏گفتند كه قم امسال خودكفاست براى اينكه فعاليت شده است، خود مردم، و جهات مختلفه شده است كه زمين‏هاى زيادى زير كشت رفته است و روى اينكه آن زمين‏هائى كه زير كشت رفته است و فعاليت‏هاى ديگرى كه ساير كشاورزها كردند، اگر بشود و انشاءالله درست عمل، قم احتياج به خارج ندارد.

من خيلى از اين جهت خوشحال شدم و اظهار تشكر كردم نسبت به آنها و خداوند انشاءالله حفظ كند آنها را. اين مطلب همه جا بايد بشود اين مطلب در همه جاى ايران بايد بشود، يعنى هر منطقه بايد كوشش كند كه براى منطقه خودش خودكفا باشد، خوزستان آب فراوان، زمين فراوان دارد، هم آب فراوان دارد، هم زمين فراوان دارد، اين اگر چنانچه كمك بشود، هم از طرف دولت كمك بشود، هم ملت، دست به دست هم بدهند و هم مردم دست به دست هم بدهند و آنجا را كمك كنند و كشت كنند و ديمى، آبى، ايران هم ديمش خوب مى‏شود، هم آبش از ديمش بهتر هم باشد و بيشتر هم، ديم چيز مى‏كند يعنى اگر آبى يك تخم هشت درصد متداول باشد شايد آن بيست آن بشود. در هر صورت اين يك تكليفى است الان براى ما، نه قضيه يك مسأله عادى است. الان مملكت ما در اين امر يك وضع غير عادى دارد زندگى مى‏كند. وضع عادى نيست كه انسان بگويد كه خوب، نمى‏خواهم حالا اين منفعت داشته باشيم. يك وضع غير عادى است كه نمى‏توانيم بگوئيم كه‏خواهيم. معنى نمى‏خواهيم اين است كه وابسته به خارج باشيم، وابستگى به خارج اين است كه همه چيزمان را دوباره در اختيار آنها بگذاريم.

پس بنابراين، يك تكليف شرعى است، نه يك امر عادى باشد كه ما از زراعت امسال ما دلمان نمى‏خواهد زياد نفع ببريم، نه اين مسأله اينطور نيست، دلخواه نيست، در اين وضع غير عادى كه ما به او ابتلاء داريم، اين يك تكليف هم ملى است و هم شرعى. يعنى اگر ما بتوانيم يك كارى بكنيم و نكنيم، پيش خداى تبارك و تعالى مسؤول هستيم. اين يك باب است كه باب كشاورزى و دامدارى و چيزهائى كه مربوط به ارزاق مملكت است، يك مملكتى كه مى‏تواند و مى‏توانست در دامدارى جورى باشد كه حتى به خارج هم شايد مى‏توانست بدهد، حالا بايد گوشتش را از يك جائى بياورند و گندمش را از يك جائى بياورند و تخم مرغش را از يك جائى بياورند و همه چيزش را از يك جائى، براى ما عيب است اين مطلب كه ما همه چيزمان به دست غير باشد و چشم مان به اين باشد كه نان ما را، كه گوشت ما را بدهد.

بنابراين بايد همت كنند، همه قشرها همت كنند و اين حاجت، ارزاقى را كه ما احتياج به او

صحيفه نور ج 11 صفحه 102

داريم و ملت ما محتاج است، اين را برآورند و انشاءالله خودكفا بشوند. يك جهت ديگر، اين است كه يك اشخاصى كه مى‏خواهند اوضاع ايران آرامش نباشد در آن، اينها در بين ارتشى‏ها، ژاندارمرى‏ها و شهربانى‏ها رفتند و مى‏گويند ما اين مراتب سلسله را نبايد قبول كنيم، يك كلمه غلطى را توى مغز اينها فرو كردند كه جامعه توحيدى. نمى‏دانند هم جامعه توحيدى اصلاً معنايش چيست، اگر يك معناى صحيحى هم داشته باشد، اينهادانند. اينها خيال كردند كه جامعه توحيدى معنايش اين است كه اصلاً ارتشى تو كار نباشد، همه‏شان يا سرباز باشند يا همه‏شان سپهبد باشند، اين معنايش اين است كه ما ارتش نداشته باشيم، اين چيزى كه قدرت كشور ما بايد باشد و بازوى تواناى كشور باشد كه ارتش است و همين طور ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى. اين چپگراهائى كه به اسلام خودشان را بستند، الان گرفتارى ما به اين اشخاصى هست كه با اسم دارند مقاصد ديگران را ترويج مى‏كنند، يكيش هم همين است كه‏روند در سربازخانه‏ها و در بين ارتش، و بعضى‏شان هم شايد از همان ريشه‏هاى سابق باشند كه دانسته مى‏خواهند نگذارند كه ارتش قوت بگيرد، قدرت ارتش را مى‏خواهند از دست بگيرند و فلج كنند ارتش را. مى‏گويند كه نه بايد شماها افسر باشيد و نه ما درجه دار و بايد يك‏توحيدى پيش بيايد، مسأله توحيدى معلوم مى‏شود همه مان سپهبد باشيم يا همه مان سرباز، هيچ كس از هيچ كس اطاعت نكند. اين جز اين است كه اصل ارتش به هم بزند، يعنى ارتش ما نمى‏خواهيم، اين معنايش اين است كه اصلاً ايران ارتش نمى‏خواهد، ايران ژاندارمرى هم نمى‏خواهد، ايران شهربانى هم نمى‏خواهد، دولت هم نمى‏خواهد، اصلاً جامعه توحيدى، اينها اصلاً نمى‏فهمند اگر يك جامعه، توحيدى باشد، معنايش چيست؟ جامعه توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرض كنيدسرلشكر هست و ديگران بايد از سرلشكر اطاعت بكنند و در عين حالى كه سپهبد فرض كنيد اگر باشد هست و در عين حالى كه حكومت هست، همه اينها يك فكر داشته باشند، جامعه توحيدى معنايش اين است كه همه اينها به خدا فكر كنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى اصل قابل وجود به آن معنا كه مى‏گويند نيست. جامعه توحيدى به آن معنا كه مى‏گوئيد خوب، همه رعيت باشند، ما نساج نمى‏خواهيم، ما ديگر فرض كنيد كه آن كسى كه آهنگر نمى‏خواهيم، اينكه توحيد نمى‏شود، يكى زحمتش زياد است، يكى زحمتش كم، جامعه توحيدى در حيوانات هم كم است، در بعضى حيوانات يا اكثر حيوانات جامعه توحيدى است، يعنى اينكه ديگر در حيوانات يك بالا و پائين نيست، در بعضى شان، در مثل موريانه، آنها هم تمدن دارند و مى‏گويند تمدنشان اسبق است از انسان، يا در مثلاً زنبور، زنبور نحل (يعنى زنبور عسل) آنها هم بالا و پائين دارند، اگر بنا باشد كه به آن معنا كه شما مى‏گوئيد جامعه توحيدى معنايش اين است كه تفاوت مابين افراد نباشد. شما در غير حيواناتى كه آن هم حيواناتى كه - آن تمدن ندارند، در غير حيوانات در كجاى عالم پيدا مى‏كنيد كه تفاوت نباشد، يعنى همه ما يا مهندس باشيم يا هيچ درس نخوانيم، همه كشور ما يا همه‏شان بايد مهندس باشند، خوب، همه مهندس، ما كشاورزى نمى‏خواهيم. همه كشاورز، ما كارگر نمى‏خواهيم. همه كارگر، ما كارفرما

صحيفه نور ج 11 صفحه 103

نمى‏خواهيم. پس قابل ذكراست، اين يك كلمه توحيدى به گوششان خورده است معنايش را نفهميدند يا آنهائى كه در كار هستند و در كمين هستند كه مى‏خواهند اين كشور را به هم بزنند و مى‏خواهند باز ما را تحت سيطره امريكا و امثال امريكا قرار بدهند آنها افتاده‏اند توى اينها، جامعه توحيدى!! جامعه توحيدى!! مقصودشان چيست؟ مقصود اين است كه ما درجه دار و افسر و سرباز نمى‏خواهيم، همه‏مان سرباز، اطاعت نمى‏خواهد، وقتى كه كسى فرمان بدهد هيچ كس نبايد از او اطاعت كند، يا همه فرمانده، فرمانبر نداشته باشيم، يا همه فرمانبر، فرمانده نداشته باشيم. اين كشور مى‏شود؟ اين مملكت مى‏شود؟ اين خيانت به ارتش نيست؟ اين خيانت به اسلام نيست؟ اينها را به گوششان خواندند و يك شوراهائى درست كردند غلطى و به گوش اينها خواندند. مى‏آيند در آنجا، درجه‏هاى خودشان را مى‏كنند مى‏دهند به افسر، مى‏گويند تو درجه بده، اين جز اين است كه يك مملكتى را به فساد بكشد، ما در اين مملكت يك كاسب نمى‏خواهيم؟ تاجر نمى‏خواهيم؟ فرش فروش نمى‏خواهيم؟ يك مملكت ما همه‏اش بايد يكسان و به قول آنها جامعه توحيدى كه آنها مى‏فهمند، جامعه توحيدى باشد كه همه يك جور باشند؟ محصل مى‏خواهيم براى اينكه اگر تحصيل كرد، خوب فرق مى‏كند با ديگران، جامعه توحيدى نيست اين؟ يكى بالاتر، يكى پائين‏تر. آن كسى كه با فكرش يك كار بزرگى انجام مى‏دهد، اين با آن رعيتى كه با عملش يك جريب زمين را درست مى‏كند، اينها در يك جامعه‏هاى عالم يك جور هستند اينها؟ اينها در جامعه‏هاى دنيا، كسى كه طياره را درست مى‏كند با آن كسى كه چاه مى‏كند براى آب، اينها يك جورند در دنيا؟ اينكه جامعه توحيدى نيست اينكه. آن يك كار ديگر مى‏كند، اين يك كار ديگركند. آن يك جور ديگر زندگى مى‏كند، اين يك جور ديگر. اينها چى مى‏گويند؟ كجاى دنيا جامعه توحيدى است كه اينجا باشد؟ در شوروى ديگر رؤسا و مرئوسين نيستند؟ كرملين حكم نمى‏كند براى همه كشور، سردارها آنجا حكم نمى‏كنند، صاحب منصب‏ها آنجا همه اينها از زير بارشان در مى‏روند، درجه‏هاشان را مى‏كنند كه جامعه توحيدى نيست؟ چين كه همين طور است؟ كجاى دنيا هست كه سرباز همه باشند، هيچ صاحب منصب نداشته باشند، همه صاحب منصب به يك درجه باشند؟ اين چه غلطى است كه در فكر اينها رفته، خيانت است اين به اسلام، خيانت است اين به كشور، خيانت است اين به ارتش، ارتش بايد باشد با همان قدرتى كه بايد باشد.

البته همه به يك فكر بايد باشند، جامعه توحيدى اين است، تمام ملت ايران بايد يك فكر كنند و او اين است كه خودشان را از زير بار اجنبى نجات بدهند و خودشان اداره كنند ملت خودشان را، مملكت خودشان را. جامعه توحيدى آن بود كه در اين نهضتى كه پيروز شديد شما، آن بود كه در اين نهضت پيروز شديد، يعنى همه آمدند با هم به طور وحدت كلمه، وحدت فكر، نه معناى جامعه توحيدى هرج و مرج باشد و نه دولتى باشد و نه ملتى باشد، نه مديرى باشد و نه ادارى باشد و نه مهندسى باشد، اين يك مسأله‏اى است كه اصلاً خطرناك است براى مملكت ما.

صحيفه نور ج 11 صفحه 104

قبل از اينكه ما دخالت در امر تصفيه كنيم، خودتان را اصلاح كنيد

اين جوان‏هائى كه در بين چيز هستند، در بين ارتش هستند، توجه داشته باشند، اين، يك خطرى دارد براى كشور شما پيش مى‏آورد، اين كار به دست ديگران دارد واقع مى‏شود، و شماها گول مى‏خوريد. قبل از اينكه شروع بشود به يك تصفيه‏اى و من آنطور قاطع كه مى‏توانم عمل كنم، عمل كنم، خودتان را، اصلاح كنيد خودتان را و الا ما اينها را تصفيه خواهيم كرد. آنهائى كه رفتند و كندند چيز خودشان را، آنطورى كه براى ما نقل كردند و به آنها هم گفتند شما هم بكنيد، ديگر سربازى و نمى‏دانم چى چيز نيست، اين بزرگترين خيانتى است كه به مملكت ما داريد كنيد، قبل از اينكه ما دخالت در امر كنيم خودتان اصلاح بكنيد.

اين هم يكى از گرفتارى‏هائى است كه ما داريم مواجه با او هستيم، از آن طرف با امريكا ما مواجهيم، از اين طرف با اين جوان‏هائى كه دارند كمك به امريكا مى‏كنند، نمى‏فهمند اينها كه ما اگر آمريكا يك روزى بنايش بر اين شد كه بيايد اينجا شلوغى بكند، ما ارتش لازم داريم، ژاندارمرى لازم داريم، جوان‏هاى پاسدار لازم داريم، خودمان هم بايد برويم، نمى‏فهمند اين معنا را، گول خوردند از اشخاص، اين اشخاصى كه اين توطئه را براى شما مى‏كنند و مى‏آيند به شما مى‏گويند و شما را به خيال خودشان مى‏خواهند كه جامعه توحيدى برايتان درست كنند، اينها را معرفى كنند تا طرد بشوند. خودتان طردشان كنيد، خود اين جوان‏هائى كه در آنجا هستند طردشان كنند. اين مسير برخلاف اسلام است، بر خلاف ملت ايران است، برخلاف كشور است، برخلاف مصالح مسلمين است. يك همچو كار غلط را نكنند. همه قواى لشكرى و هم ارتش و هم ژاندارمرى و هم پاسداران نبايد هرج و مرج باشد. پاسدار، من پاسدارم، انقلاب است، هر كارى دلم بخواهد بكنم، اين معنايش اين است كه يك انسجام نباشد در يك مملكت، وقتى هرج و مرج در يك مملكت باشد، زندگى تباه مى‏شود، اگر فردا به شما هجوم كردند، نمى‏توانيد جواب بدهيد. اگر يكى، دشمنى به شما روآورد، مى‏توانيد جواب بدهيد. خوب، مى‏بينيد الان هم در داخل، هم در خارج، ريختند به جان هم و يك قوه‏اى نيست كه جلو اينها را بگيرد، براى چى؟ براى اينكه انسجام خودتان نيست بين قواى انتظاميه اصلاً، پاسدارها الان براى خودشان عليحده، يك زندگى دارند، هر كدام براى هرجا، براى خودش و همين طور ديگران. اينها بايد فكر بكنند، خودتان اولا فكر بكنيد، اين پاسدارهائى كه من از آنها خيلى تشكر مى‏كنم، مملكت ما را پاسدارها حفظ كردند، لكن حالا بين آنها هم افتادند اشخاصى كه نمى‏گذارند اينها منسجم بشوند. اينها انسجام مى‏خواهند. اين قوا بايد هماهنگ بشود. اگر يك قواى مملكت هماهنگ بشوند، نمى‏توانند كارى انجام بدهند. همه جا بايد هماهنگ بشوند. مى‏بينى كه پاسدار مى‏رود توى پادگان ژاندارمرى، تو پادگان ارتش، تهديدش مى‏كند، اهانت مى‏كند، چه مى‏كند، به ما نوشتند مى‏آيند اهانت مى‏كنند. چه وضعى است اين معنا؟ آخر شما مسلمانيد، شما ملى هستيد، شما براى خدا كار مى‏كنيد، براى كشورتان كار مى‏كنيد، خوب، بايد همه‏تان هماهنگ باشيد تا كار بتوانيد انجام بدهيد. اين هم يكى از گرفتارى‏هائى است كه الان مملكت ما مبتلا به او هست و مبتلا به يك دست دوست، دوستى كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 105

توجه ندارند، نادان، اشخاصى كه متعهدند كه مى‏خواهند كار بكنند، لكن يك دسته خدانشناس اينها را تحريكشان مى‏كنند. جوان‏ها هم با اذهان صاف خيال مى‏كنند اينها كه حرف مى‏زنند درست مى‏گويند. شما اين مسائل را پيدا كنيد كه كى دارد مى‏گويد، اين هم هست، گرفتارى‏هاى ديگر هم هست، لكن معذلك ما از باب اينكه متكى به يك قدرت بزرگى هستيم، ما خودمان هيچ، هيچ ابدا، اگر يكى‏تان خيال بكنيد كه خودتان هم يك چيزى هستيد خطا كرديد، خودتان هيچ، اين صداها هم كه مى‏كنند، خمينى كذا، اينها هم بيخود است، خمينى هيچ كاره است، كار دست يك قدرت بزرگى است كه او انجام داد، آن است كه كار دستش است. آن است كه مى‏تواند كه يك جمعيت بى‏سلاح را بر يك قدرت بزرگ موفق كند و پيروز كند تا خودتان را هى مى‏بينيد كه من كذا و شما كذا، يك بشرى را كذا مى‏بينيد و چه مى‏كنيد، اين فايده ندارد.

ما برادر هستيم، همه با هم بايد توجه كنيم به خداى تبارك و تعالى و با اتكال به خداى تبارك و تعالى انشاءالله پيروز مى‏شويم. و من اميدوارم كه اين جوان‏هاى ما در هر كجا كه هستند، در ارتش هستند، در ژاندارمرى هستند، در شهربانى هستند، در سپاه پاسداران هستند، در كميته‏ها هستند، در دادگاه‏ها هستند، در بازارها هستند، در خيابان‏ها هستند، در كشاورزى هستند، در دامدارى هستند، در كارخانه هستند، همه اينها به خودشان بيايند ببينند كه ما مواجه با يك قدرتى هستيم كه اگر با هم نباشيم و به خدا توجه نداشته باشيم، ما يك لقمه آنها هستيم، بايد به خدا توجه كنيم و همبستگى با هم داشته باشيم، يك مملكتى با هم جوش بخورد تا نتواند آسيب به او برساند، اگر ما فرد فرد باشيم، گروه گروه باشيم، همه‏مان آسيب مى‏بينيم براى اينكه همه ضعيفيم، اما اگر چنانچه انسجام پيدا بكنيم، همه گروه‏ها پشتيبان هم باشند، يك نظر باشند، جامعه توحيدى به اين معنا پيدا بشود كه همه پشتيبان هم و همه با وحدت كلمه و با وحدت نظر بدون اينكه يكى بگويد نه، يكى بگويد آرى، اگر اينطور بشويم انشاءالله پيروز هستيم.

و من از خداى تبارك مى‏خواهم كه اين مملكت ايران كه مملكت اسلامى است، مملكتى است كه خداى تبارك و تعالى به او نظر دارد و رسول اكرم نظر دارد، ائمه هدى نظر دارند، اين مملكت را از شر اشرار، چه اشرار خارجى و چه اشرار داخل، نجات بدهد. خداوند شماها را، جوان‏هاى ما را كه خدمت مى‏كنند براى مملكت خودشان و مشغول هستند، در هر نقطه خدمت مى‏كنند به كشور، چه در زراعتش، چه در صناعتش، چه در ارتشش، چه در ساير قواى انتظامى، چه پاسدارها، خداوند همه آنها را قدرت بدهد، آنها را سالم و موفق كند. انشاءالله موفق باشيد و با قدرت پيش برويد كه پيش مى‏رويد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 198

تاريخ: 26/8/58

بيانات امام خمينى در ديدار با استاندار اصفهان و اعضاى بنياد مسكن انقلاب اسلامى شهرستان قم

عمل خلاف مقاصد اسلامى، ضرر به جمهورى اسلامى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اصفهان شكايات زياد هست حتى همين ديروز يا پريشب يك كاغذى از آقاى خادمى آمده بود و تعبير ايشان در آن كاغذ اين بود كه در اطراف اصفهان مشغول غارت كردن مردمند اين تعبير ايشان است.

آقايان هم يك دسته مى‏آيند اينجا، يك جمعيت زيادى آمدند اينجا، بعد هم نماينده ايشان آمدند اينجا، من گفتم كه من از وضع آنجاهائى كه مشغولند براى خدمت اطلاعى ندارم كه دقيقا بتوانم بگويم كه در كجا مطلب چه جور واقع مى‏شود، من گرفتاريم زياد است و نمى‏توانم هم به همه مسائل مطلع بشوم، لكن من وظيفه‏ام هست كه آقايان را متوجه كنم به اين مطلب و آن اين است كه امروز كه جمهورى اسلامى است و همه جناح‏ها در زير پرچم اسلام مشغول انجام وظيفه هستند اگر خداى نخواسته يك مطلبى برخلاف مقاصد اسلامى واقع بشود، اين نه اينكه ضرر به همان كسى كه اين كار را انجام مى‏دهد مى‏خورد، اين ضرر به مثلاً اگر در پاسبان‏ها اينطور، پاسدار اينطور باشد اين ضرر به اصل پاسدارهاى جمهورى اسلامى مى‏خورد، از آنجا هم يك قدم بالاتر مى‏رود، به جمهورى اسلامى لطمه وارد مى‏شود، از آنجا هم آنهائى كه با اسلام مخالفند مى‏گويند كه اين رژيم همان رژيم است، به مردم مى‏گويند ديديد، خوب از دست يك ظلمى شما رها شديد به دست يك ظلم ديگر يا ظالم ديگر مبتلا شديد. اين در آن زمان اگر هر چه براى‏مان واقع مى‏شد، بر ما واقع مى‏شد، بر اسلام واقع نمى‏شد، اسلام از آن نتيجه هم مى‏برد، لكن امروز كه جمهورى اسلامى است و به اسم اسلام هر كس مشغول كارى هست، اگر چنانچه يك خطائى واقع بشود، يك اشتباهى واقع بشود يا خداى نخواسته يك عمدى پيدا بشود، امروز پاى اسلام حساب مى‏شود، آنها هم كه بخواهند فضولى كنند و قلم‏هاى مسمومى كه در داخل و خارج الان مشغول توطئه هستند و مى‏بينند كه منابع خودشان و اربابانشان از دست رفته و بايد يك فكرى بكنند كه اوضاع را منقلب كنند، آنها مشغول اين هستند كه يك چيزى ببينند آن را اضافه كنند و آنقدر كه مى‏توانند باد بزنند به آن تا اين نهضت را لكه‏دار كنند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 199

لزوم رعايت موازين عدل اسلامى در همه كارها

از اين جهت وظيفه هر كسى كه در هر جا مشغول خدمتى است، در راس همه خدمت‏ها اين است كه موازين اسلامى را حفظ بكنند. اگر بنا شد كه مثلاً پاسدار اسلامى موازين اسلامى را حفظ نكند، اين مثل اين است كه روحانى اسلامى موازين اسلام را حفظ نكند. همانطورى كه اگر روحانى اسلامى موازين اسلامى را حفظ نكند، آن به اسلام صدمه وارد مى‏شود، اين هم وقتى الان شده است جزء دستگاه اسلام، جزو بنگاه اسلام، اگر بنا باشد كه يك وقت خداى نخواسته صداى مردم درآيد از اينها، بگويند كه اينها مثل سابق بودند، آنها هم كه غرض دارند همين مسائل مطبوعات خارجى و در بوق‏هاشان بلند كنند كه اينها دارند چه مى‏كنند و چه مى‏كنند و مسائل، مسائل كمونيستى است، نه مسائل اسلامى. آنوقت آنها هم بگويند كه اسلام هم اين است، فرقى ندارد، يك دسته هم كه خودشان را به اسم اسلام‏شناسى جا زدند، اينها هم همان مسائل را به اسم اسلام درست بكنند، اين پوسيدگى است كه از باطن براى نهضت پيدا مى‏شود كه شما هر چه ظاهرش را خيلى پر سر و صدا درست كنيد، تزيين كنيد، يك وقت مطلع مى‏شويد كه از باطنش پوسيد و رفت از بين. همانطور كه گفتم كه مثل يك خربزه مى‏ماند كه خيلى هم به آن خدمت بكنيد، خيلى هم كارهايش را درست بكنيد، لكن در باطنش يك كرمى است كه آن كرم دارد خرابش مى‏كند، بعد هم خربزه را مى‏كنيد مى‏بينيد خربزه كرم زده است. كارى نبايد بكنند، همه قشرهائى كه الان مشغول خدمتند، قشر روحانى كه مشغول خدمت است و مثلاً دادگاه‏ها و اينها، قشر پاسدارها، قشر نظامى‏ها، ارتشى‏ها، اينهائى كه همه الان در خدمت اسلام و براى اسلام مشغولند، اينها كارى نكنند كه ما به دست خودمان اسلام را از پا درآوريم، اسلام را در نظر خارج و داخل جورى جلوه بدهيم كه برخلاف آنى است كه هست، عدالت در كار نباشد، موازين در كار نباشد، يك برنامه اسلامى در كار نباشد، هرج و مرج و هر كى هر كارى دلش مى‏خواهد بكند. آنكه من به حسب كلى بايد بگويم و همه را تنبه بدهم اين است كه نبايد در هر امرى هى قدرت‏نمائى بشود. بايد همه قشرهائى كه مشغول براى خدمتند و خودشان هم مى‏گويند براى اسلام است، بايد گوششان به اين باشد كه اسلام چه مى‏گويد ما هم به تبع او باشيم. اما من چه مى‏فهمم و از اسلام خودم مى‏خواهم بفهمم، اين ميزان نيست. هر مسأله‏اى، هر مطلبى كارشناس دارد. اگر يك مريضى بگويد كه من چه كار دارم به نسخه، من خودم مى‏خواهم خودم را معالجه كنم، اين مى‏ميرد. مريض كه بخواهد سر خود، خودش را علاج كند اين منتهى به مردنش مى‏شود. اگر بنا باشد كه كارشناس‏هاى اسلام را ما كارى به آنها نداشته باشيم، آنهائى كه مى‏دانند به قواعد اسلام چه جور بايد عمل كرد، آنها را ما كارى نداشته باشيم، خودمان هر چه به نظرمان رسيد يا فرض كنيد كه آنهائى كه از خارج الهام مى‏گيرند، از كمونيست‏ها و از ماركسيست‏ها الهام مى‏گيرند، آنها هم نفوذ كنند در بين ما و هر طورى كه آنها مى‏خواهند عمل كنند، ما يك وقت بفهميم كه اسلام را مى‏خواهند با ماركسيستى منطبق كنند، اين است كه خطر براى اسلام دارد. اين خطر را بايد همه‏تان توجه كنيد به آن و با جديت اين خطر را رفعش بكنيد، شكست از دشمن اهميتى ندارد.

صحيفه نور ج 10 صفحه 200

اگر آمريكا بريزد و ما را از بين ببرد، من به نظرم خيلى چيزى نيست، البته عظيم است اما از او عظيمتر شكست در مكتب است. شما مكتبى كه داريد، جورى عمل به آن بكنيم، نمايشش بدهيم كه در خارج ملت‏ها، و قلم‏هايمان به آن باد بزنند - عرض مى‏كنم - هياهو درست كنند و مكتب ما را شكست بدهند كه ما نتوانستيم يا مكتب اسلام هم همين است كه آنها مى گويند. خوب الان يك دسته‏اى هستند كه اينطور تأويل و تفسير مى‏كنند و اسلام را مى‏خواهند بدنام كنند، اينها نمى‏دانند كه آن چيزى كه نمى‏دانند، اين است كه در اروپا شكست خوده آن مسأله و تفاله‏اى كه در اروپا كنارش ريختند، در خارج كنارش ريختند، اينها آمدند حالا در ايران و - عرض مى‏كنم - در ممالك اسلامى مى‏خواهند يك سر و صورتى به آن بدهند. حالا كه نمى‏دانند اين را، اينها چون مطلع از اسلام و از برنامه‏هاى اسلام و از وضع اسلام نيستند، خودسر هر كدام هر كار دلشان مى‏خواهد بكنند. از هر كدام بپرسيد كه چه، مى‏گويد خوب ما انقلاب كرديم، خيال مى‏كنند انقلاب كرديم يعنى هرج و مرج باشد. انقلاب كه هرج و مرج نيست. البته لازمه هر انقلابى يك مفاسدى هست، اما آنهائى كه متعهد هستند به اين انقلاب و اعتقادشان اين است كه منقلب كرديم يك رژيم ظالم را به يك رژيم عادل، بايد همه قشرها روى موازين عدل اسلامى رفتار كنند و هر كس خودش سر خود نباشد كه هر چه دلش بخواهد بكند.

حالا من به عده‏اى كه حالا آمده بودند و از رؤساى پاسدارها بودند، اينجا بودند، به آنها گفتم كه بروند در تهران و با آن آقايانى كه آنجا هستند يك جلسه‏اى قرار بدهند و مشورتى بكنند و يك راهى درست كنند كه همه جا روى يك موازين عقلائى و روى موازين اسلامى عمل بشود و اگر چنانچه اينطور عمل بشود، من اميدوارم كه انشاءالله پيروز بشويم و همه را، همه كارهامان اصلاح بشود.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:26 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 143

تاريخ: 8/10/58

بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اهالى ميانه، كرج و محلات‏

با اراده مصمم، راهى كه سعادت ملت را در بردارد طى كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در اين هواى سرد كه آقايان از راه‏هاى دور تشريف آوردند، از كرج آمدند، از جاهاى ديگر آمدند، معذرت مى‏خواهم كه حالم مساعد نيست كه خيلى مزاحمت كنم، و علاوه آقايان در يك محل نمناك و سرد نشسته‏اند و سزاوار نيست كه آقايان را معطل كنم. من همين قدر اعلام مى‏كنم كه دعاگوى شما هستم و خدمتگزار و اميدوارم كه اين دعاگوئى و خدمتگزارى تا آنوقتى كه هستم مستدام باشد.

و شما دوستان، آقايان، رفقا، برادرها، در اين راهى كه راه سعادت شماست و راه سعادت ملت شماست، با توفيق و تاييد و با اراده مصمم اين راه را طى كنيد و همانطور كه تاكنون اين راه شريف و راه الهى را طى كرديد از اين به بعد هم موفق و مويد باشيد كه انشاءالله همه با هم مجتمعاً اين راه را برويم و دشمن‏هائى كه مى‏خواهند مانع بشوند از اينكه اسلام و جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا بكند عقب بزنيم و انشاءالله شما موفق خواهيد شد، براى اينكه شما براى خدا مشغول زحمت هستيد و آنچه براى خداست عاقبتش پيروزى است و خير است.

و من اميدوارم آنهائى كه در راه اسلام و در راه هدف‏هاى مسلمين يك موانعى ايجاد مى‏كنند، اينها بيدار بشوند، اينها توجه بكنند كه اين اعمال مخالف با مصالح كشور است، اين اعمال مخالف با مصالح ملت است. امروز ملت ما احتياج به وحدت كلمه دارد، احتياج به اين دارد كه همه قشرها با هم به پيش بروند. اين اشخاصى كه توطئه مى‏كنند و مى‏خواهند نفاق افكنى بكنند بين قشرهاى ملت، آنها را بزرگترها، عاقلترها، به آنها نصيحت كنند و بفهمانند كه همه اين كارها بر خلاف مصالح كشور شماست، بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين است. و من اميدوارم كه همه بيدار بشوند و همه توجه كنند كه ما امروز كه گرفتار يك مصيبت‏هائى هستيم، امروز كه در مقابل ما يك قدرت‏هاى بزرگ است، توطئه‏هاست، با هم بايد متحد بشويم و اگر متحد با هم بشويم آسيب پذير نيستيم. از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه همه ملت و سلامت شما آقايان كه از راه‏هاى دور تشريف آورديد و علماى ميانه ايدهم الله تشريف آوردند و آقايان هم كه از كرج و از ساير جاها آمدند، توفيق همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 116

تاريخ: 6/10/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مؤسسه اسلامى مبارزه با اعتياد

وظيفه شرعى و الهى است كه كارى كنيد، وابسته به غير نباشيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

كشورى كه تمام جهات و حيثيت خود را از دست داده است، ملت آن كشور براى جبران آنچه كه از دست داده بايد همه با هم اقدام بكنند. دولت يا قشر واحدى نمى‏تواند كارى صورت بدهد، اين مرحله‏اى است كه همه بايد متحد بشوند و مسائل هم زياد است و بسيارى از آن اساسى است. مسأله فرهنگ يكى از آن مسائل مهمى است كه ايران به آن مبتلا بوده است، چرا كه فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعمارى كردند و مغزهاى جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند. دانشگاه‏ها و دانشجويان و صاحبان افكار صحيح، نويسنده‏ها و روشنفكران ايرانى نه غربى، نويسندگان اسلامى نه غربى بايد در يك مدت طولانى تصفيه شوند. جوان‏ها را بايد اصلاح كنيم. تعليمات ما بايد تعليمات غير استعمارى، و استقلالى باشد. اين در يك مرحله طولانى است. مسأله اقتصاد هم همين طور يك مسأله مهمى است. وابستگى اقتصادى مسأله‏اى است كه وابستگى‏هاى بسيارى را به دنبال مى‏آورد، بايد كارى بكنيم كه زائد بر خودكفا باشيم. كشور ما يك كشورى است كه مى‏تواند بيش از احتياج خودش توليد داشته باشد و صادر كند، مع الوصف به اسم اصلاحات ارضى ما را به عقب راندند. شما اينطور كه گزارش داديد كار ارجمندى كرديد. اميد است كه شما منطقه خود را كه منطقه قم است خود كفا كنيد، بلكه انشاءالله بعدها صادرات هم داشته باشيد. لكن مسأله، مسأله قم يا تهران و يا مسأله يك استان نيست، مسأله همه ايران است. تمام ايران بايد همين وضعى را كه شما پيدا كرديد و اجتماع نموديد و برنامه ريختيد و روى برنامه‏ها به نحو صحيح و سالم بدون اينكه تعدى به كسى بشود، بدون اينكه يك خلاف اسلامى در بين باشد كار كرديد و انشاءالله بهره گيرى هم مى‏كنيد، اميد است در همه جا اين مطلب محقق گردد. دو اصل را بايد تمام قشرهاى ملت مراعات كنند، يكى ادراك اينكه ما اگر اقتصاد خود را تابع خارج نمائيم ممكن است روزى خارجى‏ها نخواهند به ما چيزى بدهند، وقتى كه درها را بستند ما بايد تسليم آنها بشويم تا هر چه مى‏گويند عمل كنيم و اين شايسته يك مملكت اسلامى و جمهورى اسلامى نيست كه پيوسته در اقتصادش، در گندمش، در جو و در برنجش وابسته به غير باشد. بايد با همت كشاورزان و قشرهاى مختلف و با هيات دولت به كشاورزان كمك بكنند و اينكه همه يك وظيفه را احساس بكنند تا مشكلات حل شود. گاهى انسان مى‏خواهد براى منافعش يك

صحيفه نور ج 11 صفحه 117

كارى بكند گندم زياد شود كه منفعت ببرد، اين يك مسأله‏اى است كه در اختيار خودش مى‏باشد اگر نخواست هم نمى‏برد. الان كشور شما در يك حالى است كه وظيفه شرعى و الهى است كه كارى بكنيد تا وابسته به غير نباشيد.

الان اينها ما را تهديد به حصر اقتصادى كرده‏اند و بسيارى از دولت‏ها هم موافقت نمودند ولى ملت‏ها موافق نيستند، در عين حالى كه به نظر من اين هياهوها هيچ واقعيتى ندارد لكن ما اگر يك احتمال ضعيفى هم بدهيم بايد مجهز شويم. شما در حال جنگيد، در حال جنگ اقتصادى و اين خود يك محاربه‏اى بين اسلام و كفر است. براى كشاورزان و براى كسانى كه مى‏توانند كمك به كشاورزها بكنند، تكليف است كه كشاورزى امسال جورى شود كه انشاءالله خودكفا بشويم و در سال‏هاى بعد صادرات داشته باشيم. اين تنها موعظه نيست، كه مردم خوب است اين كار را بكنند، نجات دادن يك كشور اسلامى از زير، بار ظلم و از زير بار استعمار است. نجات دادن مملكت اسلامى يك تكليفى است كه انسان موظف است انجام بدهد. اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اينطور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دسته‏اى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. اگر ما در يك هجوم اقتصادى هم واقع شديم كه سبب گرديد تا وابسته به كشور ديگرى باشيم، اين هم يك وظيفه شرعى را ايجاد مى‏كند كه ما بايد خودمان را نجات بدهيم، يك طبقه ننشينند تا يك طبقه ديگر كار كنند، رعيت‏ها كم كارى نكنند، آنهائى كه در كارخانه‏ها كار مى‏كنند كم كارى و سستى نكنند امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادى است. زمان، زمان آرامى نيست كه بگوئيد خوب، ما زياد منفعت نمى‏خواهيم ببريم. در اينجا ديگر اختيار به مردم نيست اختيارى است كه در دست خداست و او امر كرده است كه ما نبايد تحت نظارت يك كشور و يا تحت بيرق كفر باشيم. اين يكى از مسائل مهم اسلام است و بايد كوشش كنيم و اقتصاد خود را اداره نمائيم. بايد قيام كنيم و غافل نباشيم. بايد همه قشرهاى ملت، هر كس هر جورى كه مى تواند، توليد بكند. مثلاً باغداران، دامداران و كشاورزان مى‏توانند توليد كنند و بايد اين كار را به خوبى انجام دهند. اشخاصى هم كه‏توانند به كشاورزان و كارخانه‏ها كمك كنند بايد اين كار را بكنند. كارخانه‏هاى خصوصى در ايران زياد بود و مع‏الاسف از بين رفته و دارد مى‏رود.

امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست، تقويت گردد

بايد جلوى نابودى آن گرفته شود. همه قيام كنند براى اينكه مملكت را از اين وضع اقتصادى نجات بدهند. اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادى داشته باشد، همه جور وابستگى دنبالش مى‏آيد و وابستگى سياسى هم پيدا مى‏كنيم، وابستگى نظامى هم پيدا مى‏كنيم براى اينكه وقتى ما چيزى نداشتيم، دستمان به طرف آمريكا دراز مى‏شود و امريكا همه چيز را به ما تحميل مى‏كند. ما وقتى مى توانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم.

صحيفه نور ج 11 صفحه 118

كار كشاورزى عبادت و اطاعت امر خداست‏

خدا به ما زمين داده، آب هم داده، ولى زمين‏هاى موات زياد و آب‏ها هم هرز مى‏رود، رود كارون همين طورى هرز مى‏رود و زمين‏هاى اطرافش هم همين طور موات مانده است. بايد همه دست به دست هم بدهند و كار كنند. امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست تقويت گردد، هر كس هر جور مى‏تواند بايد تقويت بكند به طورى كه انشاءالله ما از اين گرفتارى خارج بشويم و اميدواريم از ساير گرفتارى‏ها هم خارج گرديم، هم گرفتارى فرهنگى و هم سياسى خارج گرديم و من از آقايان كه اينطور مشغول فعاليت شده‏اند تشكر مى‏كنم.

نجات معتاد، نجات يك فرد نيست نجات اسلام است‏

باب ديگر، باب معتادين است. شما اين را يك مسأله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق يك دسته‏اى هروئين فروش شده‏اند و يك دسته‏اى هم مبتلا شده‏اند. اين هم يك توطئه‏اى است كه قدرت‏هاى بزرگ به اين وسيله به ما ضربه مى‏زنند. قشر جوان قشرى است كه مى‏شود از آن همه جور استفاده‏اى را كرد. قشر جوان قشرى است كه مى‏تواند اقتصاد ما را اداره كند. قشر جوان مى‏تواند خود را در مقابل جهات فرهنگى، نظامى و سياسى مجهز كند. پيرمردها مثل من كنار افتاده اند، آن كه كار از او مى‏آيد همين قشر جوان است. اين جوان در حالى كه جوانى‏اش ارزشمند است افكارش آنقدر عميق نيست كه توطئه‏ها را تا آخر بتواند بخواند، خيال مى‏كند كه خوب، حالا دلمان‏خواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم. اين يك نقشه‏اى است كه براى تو نيست، براى قم نيست، براى سرتاسر كشور است، براى فلج كردن جوان‏هاى ماست. يك آدم هروئينى نمى‏تواند در سياست فكر كند، نمى‏تواند در اقتصاد عمل كند، اگر يك گرفتارى پيش بيايدتواند در جنگ شركت كند. يك آدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به هم بخورد او در آنجا نشسته چرت مى‏زند يا مشغول عياشى مى‏باشد. اين از نقشه‏هاى مختلفى است كه براى جوان‏هاى ما ريخته‏اند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجات اسلام است. پخش هروئين در سرتاسر كشور توسط اشخاص كه يا نمى‏دانند چه مى‏كنند يا دانسته مى‏كنند، بر اساس توطئه‏اى است كه مى‏خواهند اين قشر جوان را مهمل بار بياورند تا نفتش را ببرند و او مشغول هروئينش باشد، شرافت ملى‏اش را ببرند، و او مشغول ترياكش باشد. بايد اينها را معالجه كرد و همچنين نصيحتشان بكنند كه آقا چرا خودت را مهمل مى‏كنى، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى. اين جوان‏ها، جوان‏هاى ما بودند كه فرياد زدند و مشتشان را گره كردند و الله اكبر گفتند. اگر فرض كنيد كه جوان‏هاى ما خداى نخواسته مبتلا به هروئين بودند، مى‏توانند اين كار را بكنند؟ آدم وافورى مى‏تواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟ اين يك باب است كه باز چون برگشتش به حيثيت اسلام است جلوگيرى از آن بر همه واجب است و براى اشخاصى كه در اين باب نيستند حرام است بروند و هروئينى گردند، چه هروئين و چه ترياك و چه مشروبات و امثال اينها، انسان را از آنچه هست ساقط

صحيفه نور ج 11 صفحه 119

مى‏كند، يعنى از يك آدمى كه همه كارى مى‏تواند بكند يك بيكاره مى‏سازد، بيكاره‏اى كه بايد در كنار منقل بنشيند و چرت بزند.

و يك باب هم، باب اين فسادهائى است كه پيش آورده‏اند. اين هم يك مسأله‏اى نيست كه خيال شود از باب اتفاق حاصل شده. تمام اين مراكزى كه براى فحشا و خوشگذرانى درست كردند همين طورى درست نشده است. در مجلاتشان، در رسانه‏هاى گروهى چه سمعى و چه بصرى تبليغات كردند و كلاً در خدمت اينها بودند، راديو و تلويزيونشان مشغول بود كه اين جوان‏ها را از بازار، از بيابان كه مشغول خدمت بودند، از ادارات به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهى يك موجود فاسد بسازند، از ادارى يك موجود فاسد درست كنند. انسان وقتى چنددفعه در آن سينماها و در مراكز فحشاء رفت به اين امور عادت مى‏كند. وقتى يك جوان چند بار به يك مركز فساد رفت ديگر نمى‏تواند نرود. جوان‏هاى ما را كه بايد ميدان‏هاى رزم را اداره كنند، به مراكز بزم بردند و جوانان هم خيال كردند كه اينها فقط مى‏خواهند كه آنان عيش و عشرت كنند. مسأله اين نبود مسأله اين بود كه شما را از آن قوه فعاله كه خدا در شما ايجاد كرده است و در مغز و بدن شما به وديعت گذارده است تهى كنند و يك موجود عياش كه غير از اينكه بنشيند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا يك وقت در فكر اين بيفتند كه نفت را بگيرند. اينها همه نقشه‏است كه ذخاير ما را ببرند. تنها نفت نيست، ايران ذخائر فراوانى دارد و آنها اطلاع دارند. چه كسى مى‏تواند جلوگيرى از غارت اينها كند. نسل جوان است كه مى‏تواند جلوى اين فسادها و حمله‏ها را بگيرد. اينان‏خواهند نسل جوان را به موادمخدر يا به آن عيش و نوش كه آن هم مخدر است مبتلا كنند، اگر دنيا را آب ببرد اين آدم را خواب مى‏برد، اين به دنبال آن مسائل است، چكار دارد كه مملكتش را مى‏برند، جهنم كه مى برند. مردم و جوانان را چنان بار مى‏آوردند كه منطقى اينچنين پيدا مى كند كه اگر هر كارى بشود مى‏گويد به من چه مربوط است. جوانى كه اگر در جايى صحبتى شد، به حيثيت كشور و ملتش، به حيثيت اسلامى او بر مى‏خورد بايد قيام كند و مبارزه كند، چنان او را مى‏سازند كه از پى اين منقل نتواند و آن پياله نتواند حركت كند.

دشمنان ما بيدارند، شما هم بيدار شويد

آقا اين نقشه است، قضيه عادى نيست كه ما خيال كنيم كه خوب جوانند و اقتضاى جوانى اين است. الان مادر جنگ هستيم، در جنگ سياسى و اقتصادى هستيم، محتمل است جنگ نظامى هم پيش بيايد، جوان‏هاى ما بايد براى خاطر اسلام و براى خاطر ملت و كشور و حيثيت خودشان، براى نواميس خودشان دست از آن مراكز بكشند و در مراكز صحيح تربيتى قرار گيرند.

خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد. و من از اين افرادى كه عكس‏هايشان را نشان داديد وحشت كردم. من چند ورق را مى‏بينم كه تمامى آن پر از عكس‏هائى است كه اينها يا گرفتار هستند يا از بهبود يافتگان هستند. چرا ما اينقدر بايد صدمه ديده و معتاد داشته باشيم؟ چرا بايد اينقدر اينها غفلت داشته باشند و مبتلا بشوند؟ اميدواريم كه همه ايران متوجه اين معنا باشند كه مسأله نقشه و توطئه

صحيفه نور ج 11 صفحه 120

است نه اينكه يك مسأله عادى باشد، توطئه است تا اين جوان‏هاى ما را به بهانه اينكه خواهيم براى شما مثلاً مراكز عيش ونوش درست كنيم، از همه چيز ساقط كنند. قم بحمدالله در هر امرى پيشقدم است هم كشاورزى را تقويت مى‏كند و آنطور كه شما گفتيد انشاءالله در همه ايران اينچنين شود و در ساير جاها نيز مشغول گردند و جوان‏هايشان را نجات بدهند. خود جوان‏ها نيز توجه داشته باشند كه قضيه استعمار است و آلت دست استعمار نشويد و آلت دست دشمنان ما نشويد. دشمنان ما بيدارند شما هم بيدار بشويد. خداوند انشاءالله همه شما را تقويت كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 107

تاريخ: 6/10/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت نفت‏

امتيازات انقلاب اسلامى در مقايسه با ساير انقلابات‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائل بعد از انقلاب‏ها دو قسم هست: يك مسائلى است كه مربوط به ادامه انقلاب است انقلاب مثل يك طفلى مى‏ماند كه بايد تربيتش كرد و بزرگش كرد، پرستارى مى‏خواهد يك مسائلى هم هست كه مسائل فرعى است كه انقلاب وقتى تحقق پيدا كرد بايد آنها دنبالش رفت. بعد از هر انقلابى آشفتگى‏هائى هست و هيچ انقلابى نمى‏تواند نداشته باشد.

انقلاب‏هاى بزرگى كه در عالم پيدا شده است مثل انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر اينها بعد از انقلاب بسيار گرفتارى‏ها داشتند. بعضى از اين انقلاب‏ها، كشتارى كه بعد از انقلاب واقع شده است بيشتر از يك ميليون، گاهى به دو ميليون رسيده است، براى اينكه انقلاب در آنجاها يك انقلاب اخلاقى نبوده است، يك انقلاب اسلامى نبوده است و علاوه بر اين به اينطورى كه از قشر ملت و از متن جامعه ما انقلاب برخاسته در جاهاى ديگر اينطورها نبوده است، گاهى بوده اما نه اينطور. بعد از انقلاب فقط آن اشخاصى كه در رژيم جنايتكار بودند آنها هم بعد از اينكه محاكمه شدند و محكوم شدند و معلوم شده است كه وضع جنايتشان تا چه حدود بوده است، اينها تأديب شدند يا اعدام شدند و اما آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق بعد از انقلاب بلافاصله بود، همه قلم‏ها و همه زبان‏ها باز بود، قلم‏ها مى‏نوشت، همه احزاب بودند و همه‏شان هم اظهار وجود كردند و كسى مزاحمشان نبود، تا پنج ماه تقريباً اينطور بود كه ابداً هيچ خلاف آزادى نشده، بعد از پنج ماه دريافتيم، دريافتند به اينكه بعضى از اين روزنامه‏ها، بعضى از اين مجلات وابستگى به اسرائيل، وابستگى به آمريكا دارد و مشغول يك توطئه‏هائى هستند، برخلاف مسير ملت توطئه مى‏كنند، اينها را دادگاه چيز كرد كه بايد رسيدگى بشود، تعطيل كرد تا رسيدگى بشود. همچو نيست كه در جائى از عالم وقتى انقلاب واقع شده است، اينطور رفتار كرده باشند، بعد از انقلاب مطلق مطبوعات، مطلق روزنامه‏ها، مطلق گفتارها تعطيل‏شد. امكان نداشت براى كسى كه يك روزنامه بعد از انقلاب منتشر كند و بعضى انقلابات بلافاصله بعد از انقلاب قتل عام شروع مى‏شد، قتل عام‏هاى زياد، تصفيه‏هاى مهمى كه همه‏اش كشتار بود به دريا ريخته بودند و اين در انقلاب ايران هيچ چنين چيزى نبود كه حتى يك روز اينطور نبود كه از طرف دولت يا از طرف ملت بخواهد يك كارى بكنند و يك قتل‏هائى مثلاً بكنند، بعد

صحيفه نور ج 11 صفحه 108

انقلاب اينطور بود.

توطئه‏گران مى‏خواهند اين انقلاب را با ايجاد نفاق و اختلاف مدفون كنند

حريف‏هاى ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتى كه يك چنين انقلابى با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسى بگيرد و تحت نفوذ ديگرى باشد، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمى‏شود مهار كرد، بايد چه بكنند، تا اينكه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. بايد خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد كنند.

فعاليت الان در اين جهت است كه مى‏خواهند كه اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اينكه خود انقلاب مدفون شد، بيايند و يك نفرى كه خودشان تعيين مى‏كنند، يك كودتائى، يك بساطى درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند. ملت ما بايد اين مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحى است فراموش نكند، كه قدرت بزرگى كه منافع داشته است در ايران، مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران و نافع سوق الجيشى داشته در ايران.

ايران يك مركزى است كه حساس است براى ابرقدرت‏ها، يك چنين كشورى كه زن و مردش، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند، اينها حالا براى ضربه‏اى كه خوردند، منافع از دستشان رفته است نمى‏توانند در اين محل ديگر آنطور توطئه‏هائى كه پيشتر مى‏كردند، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براى آن چيزهائى كه مى‏خواستند خودشان، پايگاه‏هائى كه مى‏خواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمى‏شود، اينها در صدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت، انقلاب يك پوسيدگى ايجاد كنند، در همه قشرها عمال آنها نفوذ كردند همه جا، در نفت، در مراكز نفت هستند از اينها، در هر جائى كه شما برويد، در ارتش، در ژاندارمرى، در سپاه پاسداران، در كميته‏ها، در ادارات از اين قماش مردم هستند كه اينها يك مقدارشان منفعت‏هاى زيادى كه در آن زمان مى‏بردند، از دستشان رفته است و براى اعاده او مى‏خواهند يك رژيمى نظير آن رژيم پيش بيايد. يك عده‏شان هم كه قدرت‏هاى بزرگند، آنها هم منافعشان از دستشان رفته است و دست بردار به اين زودى نيستند. در همه اين قشرها به طورهاى مختلف نفوذ كردند و دارند ايجاد خلاف مى‏كنند. اينها ديدند كه از اين وحدت كلمه ملت و اتكال اين ملت به خدا اين پيروزى حاصل شده است و مى‏دانند كه اگر اين دوتا قضيه، اتكال به خداوند و وحدت كلمه باشد پيروزى‏هاى بعد هم حاصل و دست آنها بكلى از ايران كوتاه مى‏شود، از اين جهت از قشر جوان كه عمق مسائل را باز نمى‏تواند بفهمد، استفاده مى‏كنند، در هر جا مى‏روند سراغ جوان‏هاى پاكدلى كه با تبليغات آنها تحت تاثير واقع مى‏شوند با دست اين جوان‏ها به اسم اسلام به اسم دلسوزى براى ملت به اسم دلسوزى كشور از اينها استفاده مى‏كنند و مقصد اين است كه اين مملكت را نگذارند ثبات پيدا بكند و بى‏نظمى را در همه جا

صحيفه نور ج 11 صفحه 109

گسترش بدهند در همه قواى انتظامى، در پاسدارى‏ها، در كميته‏ها، در دادگاه‏ها، در ادارات، در بين كشاورزان، در بين كاركنان صنعت نفت، در همه اينها يك بساط ناآرامى تا در خارج منعكس بشود كه اين كشور، اين ممكلت نمى‏تواند خودش را اداره كند محتاج به اين است كه يك مديرى برود اين را اداره‏اش كند، ايجاد نارضايتى‏ها، اين مى‏شود كه اين ناراحتى‏ها با اينكه سنگين است، لكن ملت بايد توجه داشته باشد كه براى چه مقصدى ايجاد مى‏شود.

در اين صحراهائى كه كشاورزها مشغول كشاورزى هستند مى‏روند با عناوين مختلف جلوگيرى مى‏كنند، نمى‏گذارند كار بكنند. در كارخانه‏ها هر چه بتوانند جلوگيرى مى‏كنند كه كار نشود، نتوانستند كم كارى ايجاد مى‏كنند. در دانشگاه‏ها به يك صورت ديگرى و در ارتش و در ژاندارمرى و در ساير قشرهاى انتظامى آنجا هم به يك جور ديگرى. تمام اينها يك مقصد دارند و آن مقصد اين است كه نگذارند اين انسجامى كه بايد بين اين ملت حاصل بشود و آن انسجامى كه بود و با آن انسجام پيش بردند، نگذارند اين عمرش باقى باشد. مى‏دانند كه اگر اين انسجامى كه بين اقشار ملت بود، به عمرش ادامه بدهد، ملت پيروز مى‏شود تا آخر هم دست آنها كوتاه مى‏شود. پس بايد چه بكنند؟ بيايند بين قشرها ايجاد اختلاف بكنند. من خانه ندارم، من حقوقم كم است، من درجه‏ام كم است، درجه دارى اصلاً نمى‏خواهد، يكى از حرف‏هايى كه بين ارتشى‏ها است، يك دسته جوان كه گول خوردند، درجه‏دارى نمى‏خواهد، همه يك جورى بايد باشند از اين حرف‏ها، از اين نطق‏ها گاهى گول خورده‏اند به اسم اسلام يك چيزهائى را مى‏گويند كه اسلام در آن نيست و گاهى هم متعمدند و از روى عمد اين كار را مى‏كنند.

امروز اين نحو اختلافاتى كه ايجاد كردند و شما ديديد كه در زمان نهضت آنوقتى كه مشغول بودند همه رژيم، مردم به مبارزه با رژيم، اينجور اختلافات نبود اصلاً، اگر آن روز هم اين اختلافات بود ابداً پيشبردى نمى‏شد، اين اختلافات بكلى ناديده بود، هيچ كس فكر اين نبود كه زراعتم چه جورى است، صنعتم چه جورى است و منزلم چه حالى دارد، همه فكر اين بودند كه جمهورى اسلامى بايد باشد، اين وحدت كلمه و انسجامى كه در ملت بود و در دنيا چشمگير بود و چشمگير هست آنها كه مى‏دانند بايد از كجا شروع كنند و چه جور اين انسجام را به هم بزنند كارگردان‏هاشان، كارشناس‏هاشان هست و الهام مى‏گيرند از آن مبادى ديگر، از خارج و بين قشرها اختلاف ايجاد مى‏كنند، هر طورى بتوانند. اتهام، هر جا برود اتهام هست، هر جا بروى يك ناراحتى ايجاد كردند، هر جا بروى يك شلوغى ايجاد كردند، هر جا بروى يك ناآرامى است كه كانه يك كشورى است كه به طور هرج و مرج دارد پيش مى‏رود، اصلاً يك مديريت صحيح در اين كشور نمى‏گذارند آرام بشود تا اينكه صنعت نفت آنطورى كه بايد اداره بشود و همين طور همه جا. و اين دليل بر اين است كه جوان‏هاى ما غافلند از اين توطئه بزرگى كه براى ما دارد درست مى‏شود و در دست درست كردن است و آن توطئه اينكه همان نقطه كه به آن نقطه اينها شكست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رويش، دست‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 110

مى‏گذارند رويش آن را مى‏خواهند بهم بزنند، اين موضع قدرت شما را متزلزل دارد مى‏كند.

دشمنان نهضت در صدد خلع سلاح ملت از وحدت كلمه و اسلام هستند

ديديد كه دو جهت در اين ملت بود كه رمز پيروزى ملت ما بود، يكى اينكه از آن چيزهائى كه خودشان خواستند ابداً آنوقت مطرح نبود. همه با هم مى‏گفتند الله اكبر همه با هم جمهورى اسلامى، همه با هم رژيم سابق نه، هيچ كس در آن روز دنبال اين نبود كه من وضعم چه جورى است، اگر يك كسى پيش رفيقش هم فرض كنيد شكايت مى‏كرد رفيقش به او مى‏خنديد كه حالا وقت اين حرف‏ها نيست. اينطور شده بود وضع، يك جهت هم اينكه همه اينها كه با هم مجتمع شدند، براى خدا بوده شاهد اينكه هى مى‏آمدند و هر جا فرياد مى‏كردند كه ما مى‏خواهيم شهيد بشويم، يك مطلبى بود كه براى خداست.

پس دو جهت در اين پيروزى بود: يكى اينكه براى خدا فرياد الله اكبر و ما براى خدا كار را مى‏خواهيم بكنيم، جمهورى اسلامى خواهيم، يكى هم اينكه با هم مجتمع بودند، يكصدا بودند، بچه كوچولو و پيرمرد هشتاد ساله، يك جور حرف مى‏زدند و دشمن‏هاى ما اين دو تا سنگر را هدف كردند. از اولى كه اين سد رژيم سابق شكست دشمن‏ها سر درآوردند و يك دسته‏شان راجع به جهت اسلامى شروع كردند كارشكنى، درست توجه كنيد كه دو تا مطلب هر دويش شهود ماست كه مورد حمله واقع شده بود، جهت اسلاميتش مورد حمله واقع شد، گفتند، اين حمله به جهت اسلاميتش بود كه زيربار اسلامش مى‏خواستند بروند، براى اينكه آن كارشناس‏ها فهميده بودند كه اين پيروزى از اسلام است مردم براى جمهورى نمى‏آيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مى‏گويند ما شهيد مى‏خواهيم بشويم الان هم مى‏گويند، كفن مى‏پوشند براى اسلام، نه كفن براى جمهورى، براى جمهورى دموكراتيك.

آنها يافته بودند كه اين جهت يك جهتى است كه اصيل است، اصل مطلب است، اين را بايد شكستش. با قلم‏ها، با گفتارها شروع كردند به اين سنگر حمله كردن، اسلام حالا ديگر به درد نمى‏خورد، اسلام مال نمى‏دانم هزار و چهار صد سال پيش از اين بود، اسلام ديگر حالا بيخود است، گاهى مى‏گفتند، گاهى نمى‏گفتند، لكن لازمه‏اش اين بود جمهورى اسلامى ما مى‏خواهيم، معنايش اين است كه جمهورى مى‏خواهيم، معنايش اين است كه جمهورى اسلامى لازم نيست باشد، اين هدف بود تا حالا هم هست.

از اولى كه شما اين سد را شكستيد و برگشتيد كه جمهورى اسلامى را درستش بكنيد، اين دسته از مردمى كه دنبال اين بودند كه شما آن رمزى كه شما پيروز شديد، چى بود؟ اسلام را فهميدند كه رمز اسلام بوده است، حمله كردند به همان جهت اسلاميتش. نمى‏خواستند بگذارند كه رأى بدهيد براى جمهورى اسلامى در بسيارى از جاها جلو رأى را گرفتند، در بعضى جاها آن صندوق‏ها را شكستند، آتش زدند، با تفنگ مانع شدند از اينكه رأى بدهند، اينجا شكست خوردند. باز براى اينكه

صحيفه نور ج 11 صفحه 111

مردم باز همان حال را داشتند، رأى را دادند دنبالش هر مرحله‏اى را كه يك قدم شما جلو گذاشتيد آنها آن مرحله را كه جهت اسلاميتش بود، هدف قرار دادند.

- شما درست - من حالا به تفصيل بخواهم بگويم، نه شما وقت داريد نه من، اما درست مطالعه كنيد كه در هر مرحله مخالفت شد و مخالفت در همان جهتى بود كه راجع به جهت اسلاميش بود كه اينها يا آگاهانه اين كار را مى‏كردند كه اجير بودند - يا جوان‏هايى بودند كه ناآگاه، اين آگاه‏ها بازى مى‏دادند به آنها صحبتش را مى‏كردند. بعد در اين مرحله، بعد هم تا حالا هى شكست خوردند، يعنى جمهورى اسلامى را رأى دادند تقريباً نودوهشت درصد رأى مثبت بود، يك قدرى هم بيشتر، بعد هم خبرگان را كه هى مخالفت، هى مخالفت، معذلك مردم تعيين كردند خبرگان خودشان را بعد هم به آراء گذاشتند، اين قانون اساسى آنجا هم باز مخالفت، مخالفت، لكن معذلك ملت پيروز شد، اينها ننشستند باز، آن جهتش تا اينجا آمده است، حالا بعدش هم البته رئيس جمهورى يا مجلس شوارى ملى اينها هم البته مواجه با خيلى مخالفت‏ها خواهد شد، اين يك جهت بود.

جهت دوم اين قضيه، اتحاد مردم كه همه با هم بودند. يك كانه، يك نفس بود، يكصدا بود، شما اگر بندرعباس مى‏رفتيد همان را مى‏شنيديد كه در شمال مى‏شنيديد، در مشرق ايران مى‏رفتيد همان را مى‏شنيديد كه در مغرب مى‏شنيديد، بچه‏ها همان را مى‏گفتند، پيرمردها هم همان را مى‏گفتند، رعيت‏ها هم همان را مى‏گفتند و متفكرين هم همان را مى‏گفتند، آنهائى هم كه برخلاف مسير بودند، آنوقت صداشان در نمى‏آمد، نمى‏توانستند درآورند بعد كه رسيديد به آنجائى كه يك قدرى به نظر توده‏ها اين بود كه خوب، الحمدلله پيروز شديم، توجه نداشتند به اينكه نه ما يك قدم از آن راه كه گفتيم و از راه ديگر، ايجاد اختلاف. شما الان در هر جا برويد يك دسته‏اى با دسته ديگر مخالفند يك دسته‏اى مخالفند كه به روى هم اسلحه مى‏كشند، مى‏كشند، يك دسته هم كه به آنطور نيست براى هم صحبت مى‏كنند حرف مى‏زنند، تهمت مى‏زنند، كارى مى‏كنند كه در ادارات كار كم بشود كه در مثلاً صنعت نفت كم كارى بشود يا بيكارى باشد، انفجار ايجاد مى‏كنند. از اين مسائل كه روى هم وقتى كه بگذاريم يك دست دارد كار مى‏كند و آن دستى است كه مى‏خواهد نگذارد جمهورى اسلامى به معنائى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند، براى اينكه با تحقق او همه آمال دشمن‏هاى ما از بين خواهد رفت. امروز ما گرفتار اين مرحله هستيم كه بايد اين بچه كوچولو را بزرگش كنيم، اينكه الان تقريباً يكساله است و باز راه نيفتاده مثل يك بچه يكساله مى‏ماند كه راه نيفتاده، بايد ما دستش را بگيريم راهش ببريم، بايد همه قشرهاى ملت متوجه باشند كه اينها مى‏خواهند نگذارند اين بچه بزرگ بشود از اين بچه صدمه ديدند و اگر بزرگ شد صدمات زيادتر است، مى‏خواهند نگذارند اين بشود وارد مى‏كنند، هر جا هر كس بتوانند هر قشرى را بتوانند مقابل ديگرى قرار مى‏دهند، روزنامه‏ها، مجلات، راديو، چه، چه، هر وقت آدم مى‏بيند يك دسته‏اى، به دسته ديگر حمله كردند، اصحاب قلم به هم حمله‏كنند، اصحاب بيان به هم حمله مى‏كنند، اين در آنجاهائى كه با قلم‏ها اين مقصد را مى‏خواهند پيش ببرند. هر اداره‏اى كه بروى، در هر جايى كه بروى، هر جا و حساستر بيشتر، هر منطقه‏اى كه حساستر

صحيفه نور ج 11 صفحه 112

است آن منطقه آنها پيش مى‏روند، تا اين منطقه يك صدائى در مى‏آيد از همه جا جمع مى‏شوند آنجا، آذربايجان يك صدائى در مى‏آيد مى‏بينيد كه از شمال حمله مى‏كنند، مى‏زنند با آذربايجان دنبال اينكه اين صدا را بزرگش كنند، در شمال يك صدا دربيايد، از جنوب حمله مى‏كنند به آن طرف تا اينكه اينجا دامن بزنند. در مركز نفت يك صحبت مى‏شود، اينها جمع مى‏شوند آنجا نبود، اينكه براى كاركنان نفت در يك وقتى به ما گفتند نفرى چقدر مى‏دهند كه كار نكنند، كه اعتصاب كنند. اين پول از كجا بود كه مى‏آوردند مى‏دادند كه كار نكنيد، براى چه مقصدى اينها مى خواستند كه مملكت ما سروسامان نداشته باشد و به اين شريان حيات كشور صدمه مى‏زدند، پول هم خرج مى‏كردند كه كار نكنيد.

هر جا بتوانند با ارعاب، با تطميع، با خرج كردن پول در دستشان فراوان از غرب و شرق مى‏آيد. همه هم نقشه همين است كه اين دو حيثيتى كه با آن دو حيثيت پيش برده است، اين نهضت اين را از دستش بگيرند، وحدت كلمه را از دستش بگيرند، اسلام را هم از دستش بگيرند، خلع سلاحش كنند والا شما سلاحى نداشتيد همه سلاح‏ها پيش دشمن شما بود پيش شما چيزى نبود، سلاح شما ايمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه، شما را مى‏خواهند وحدت كلمه را هم از دست‏تان بگيرند، اسلام را ديرتر مى‏توانند بگيرند براى اينكه خوب مردم مسلمانند، نمى‏آيند بگويند مسلمان نباشيد، با جورهاى ديگر جمهورى نگذارند اسلامى باشد، الان هم براى همين معنا فعاليت مى‏شود، پيشتر شده است الان هم مى‏شود، اختلافات هم كه خودتان مى‏بينيد كه هر جا برويد قشرى هستند كه وسوسه مى‏كنند بين مردم، به اين عقده‏هاى مردم نفخ مى‏كنند، اين عقده‏ها را دامن به آن مى‏زنند.

با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد

خوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده، در حبس بوده، اين ملت حالا از آن حبس، يك عقده‏ها پيدا كرده، اينها اين عقده‏ها را دامن به آن مى‏زنند كه برخلاف مسير راهش بروند، آنهائى كه صاحب عقده‏اند خيال مى‏كنند اينها اهل خيرند، مى‏خواهند براى اينها يك، يك كار خيرى بكنند، آنهائى كه اهل نقشه‏اند مى‏فهمند دارند چه مى‏كنند، مى‏فهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملت دارد مى‏برد. تكليف ما در اين، امروز چيست؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان به فكر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آن ناحيه است آن ناحيه را تقويت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت، همه چيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، يعنى‏خواهند اصل نهضت را از بين ببرند.

اين مرحله اول كه عبارت از اينست كه اين نهضتى كه با او ما پيروز شديم بايد مثل يك بچه‏اى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش كنيم و بزرگش كنيم، آن را مى‏خواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را از دست داديم، ديگر همه ديوارها فرو مى‏ريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب، در اين انقلاب با همانطورى كه جلو آمديم پيش نرويم و پوسيدگى،

صحيفه نور ج 11 صفحه 113

كرم خوردگى در اين پيدا بشود، مثل يك خربزه‏اى كه ظاهرش چه است، آب ... هم به آن مى‏دهند همه چيزها ولى وقتى كه مى‏بينند، در باطن كرم زده است.

اينها مى‏خواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستند اينها به درد نمى‏خورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يك مملكتى هست كه هرج و مرج است، طبقه پائين به بالا اصلاً اعتنا ندارد، سرباز به درجه دار اعتنا ندارد، يك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده، يك چنين كشورى است كه اداراتش كار نمى‏كنند، كم كارى مى‏كند، يك چنين مملكتى است كه همه به جان هم افتادند، وقتى كه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى را بكوبد، هر طايفه‏اى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى در خارج منعكس مى‏شود كه اينطورى قابل نيست، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايند جلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.

بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مسأله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مسأله اينست، امروز مصيبت ما اين است، امروز كه خواهند اين مملكت را معرفى كنند به اينكه اينها قابل اينكه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلاً هم گفته بودم، آقاى كارتر در پاريس كه ما بوديم و آن اواخرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى از فرمايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مى‏خواست بگويد كه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشان باشد، حق مى‏داد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد، اين حرفى بود كه آنوقت مى‏زد، همين تعقيب مى‏شود عملاً تعقيب مى‏شود، همين معنا را مى‏خواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هر كس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نمى‏كند، هرج و مرج است، مردم از دولتشان اطاعت نمى‏كنند، ادارات از رئيس اداره‏شان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مى‏خواهد، خودشان نمى‏توانند اداره كنند خودشان را، اين برنامه‏اى است كه براى ما به حسب احتمال و شواهد ريخته شده است و ما از آن غافل هستيم. آنهائى كه مى‏آيند در هر جا ناراحتى‏ها را به گوش ما مى‏خوانند اينها غافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مى‏خواهد، خوب جز اين است كه بفهماند به دنيا به اينكه اينها قابل نيستند كه آزاد باشند؟ من يادم هست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود كه كارتر در يكى از حرف‏هايش آنوقت ما در پاريس بوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكه دستش يك قدرى زبر است اين را علاج كنيم، اين طبيب، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايد سرطان را علاج كند. يك مملكتى كه الان غده‏هاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اين باشيم كه اين غده سرطانى را بيرون بكشيم، اگر دنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چيست، در - نمى‏دانم - ارتش در چه

صحيفه نور ج 11 صفحه 114

درجه‏اى واقع هستيم و هكذا و مثل آن طبيبى است كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مى‏كند، آن سرطان كار خودش را مى‏كند، ديگر نه دستى مى‏ماند و نه زبرى دست.

اين سرطانى كه الان در ايران ما هست و آن غده‏اى است كه ولده اين غده بزرگ‏هاست و براى آن غده بزرگ اينها كار مى‏كنند. اگر طبيب‏ها، يعنى همه مردم كه مى‏خواهند مملكت‏شان يعنى يك مملكتى باشد اگر دنبال اين باشند اين غده را از بين ببرند، دنبال اين باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم،من خانه‏ام كوچك است، من در اداره حقوقم كم است، من درجه‏ام كم است، اگر ما مشغول اين مسائل بشويم، فلان آدم مثلاً چه شده است حالا بايد شكستش داد، فلان آدم احتمال مى‏رود چه بشود، نگذاريم بشود، از اين مسائل كه همه بر مى‏گردد به منافع شخصى، اگر ما برويم دنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشم دوختند به اينجا و عمالشان در داخل كار مى‏كنند، خودشان در خارج كار مى‏كنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان است خداى نخواسته مثل همان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگر دستى باقى نماند تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمى‏ماند تا ناراحتى‏هائى باقى بماند.

امروز روز اينست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم، اين اختلافات را از بين ببريم، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مى‏كند تحصن مى‏كند، يك عده را وا مى‏دارد به تحصن، اين به نفع كى تمام مى‏شود، اين تحصن، اين تحصن‏هاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مى‏شود، يك دسته بيكار مى‏شوند يا اداره‏شان را زمين مى‏گذارند و تحصن مى‏كنند، يا زراعتشان را زمين مى‏گذارند، و تحصن مى‏كنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصن‏هاى بعد از تحصن و ايجاد اختلاف‏ها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسنده‏ها مال اين مملكتند در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست، اين مملكت حق دارد به نويسندگان، اين مملكت حق دارد به روشنفكران، اين مملكت حق دارد به گويندگان، اين مملكت حق دارد به روحانيين، اين مملكت حق دارد به دانشگاهى‏ها، اين مملكت حق دارد، اين مملكت شما است، اين مملكت همه است، به شما حق دارد، به ايشان، به خواهرها حق دارد، برادرها حق دارد. اين مملكتى كه الان حق دارد به ما، آن اسلامى كه حق بر همه دارد، حق به بالاترها دارد، اگر اينها در معرض اين باشند كه خداى نخواسته سقوط پيدا بكند اين نهضت، اين حق به عهده ماست كه ما بايد نگذاريم، بايد نجات بدهيم اينها را.

دست برداريد از اين اختلافات جزئى كه همه‏اش برمى گردد به نفسانيت خود آدم. به هر اسمى

صحيفه نور ج 11 صفحه 115

يك اعتصاب مى‏شود، به هر اسمى يك اجتماع مى‏شود، به هر اسمى يك راهپيمائى مى‏شود، امروز همه اعتصاب‏ها، همه راهپمائى‏ها، همه اينها برخلاف مسير ملت ما هست. مگر آنكه فرياد بزند كارتر كذا آنها جبهه را حفظ مى‏كنند بايد آن جبهه را حفظ كرد و اين تنور را نگذاشت كه خاموش بشود اين نور الهى نگذاشت منطمس بشود.

اين تكليفى است براى همه ما، تكليفى است براى شما، براى من، براى همه قشرها. جوان‏ها بازى نخورند از اين بازيگران كه مى‏خواهند نگذارند اين ملت سروسامانى پيدا بكنند. انشاءالله خداوند همه ما را بيدار كند و به همه شما سعادت بدهد و شما برادرها و خواهرها كه تشريف آورديد اينجا از شما تشكر مى‏كنم من خدمتگزار همه‏تان هستم و دعاگو.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها