0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 148

تاريخ: 16/8/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى عمران اعزامى به كردستان

مقصد توطئه‏گرها اين است كه جوانهاى ما را از راهى كه رفتند مايوس كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از مشكلاتى كه ما مواجه هستيم، همين استفاده توطئه‏گرها از احساسات جوان‏هاست، اين توطئه‏گرها كه ديدند شكست خورده‏اند و نمى‏توانند با ملت ما به مبارزه برخيزند، براى اينكه ملت ما يكپارچه در مقابل آن قدرت‏هاى بزرگ ايستاده و پيش برد، حالا درصدد اين برآمدند كه از اين احساسات پاك جوان‏هاى ما استفاده‏هائى به نفع خودشان بكنند و جوان‏هاى ما غافل از اين هستند. از جمله استفاده‏هائى كه اينها مى‏خواهند بكنند اين است كه: اين تحولى كه حاصل شد، اين انقلابى كه شد، اين هم چيزى نشد. اين را در سطح كشور با تبليغاتى كه آنها دارند، دارند منتشر مى‏كنند و مقصد آنها اين است كه جوان‏هاى ما را از آن راهى كه رفتند مايوس كنند. جوان‏هاى ما هم مع‏الاسف با تمام احساسات پاكى كه دارند (كه اميد ما به آنهاست) نمى‏نشينند حساب بكنند كه روى حساب با آنها صحبت بكنند. اينها مى‏گويند كه انقلاب شد و هيچ نشد، خوب جوابشان را شما جوان‏ها مى‏گوئيد كه آن اصولى كه اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببينيم آن شده است يا نشده است. آن اصول را ما بايد يك قدم، چند قدم برگرديم جلو. آن روزى كه ملت ما در خيابان‏ها ريختند، از بانوان محترمه و جوان‏هاى محترم، ببينيم اينها چه مى‏خواستند، اينكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهائى كه مى‏خواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچه‏ها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى اين سه تا كلمه سر زبان همه بود. آن روز هيچ فكر ديگر نداشتند جز اينكه اين رژيم را ساقطش كنند و تبديلش كنند به يك رژيم ديگرى و آزادى به دست بياورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئيم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بياورند كه ممالك ديگر آقائى اينجا نكنند و نيايند و ما را اسير خودشان بكنند. اصول مسائلى را كه ابتدائى، يعنى مسائل ابتدائى ملت ما بود اين سه تا بود. اينها كه مى‏گويند انقلاب شد و هيچى نشد، مى‏گويند اين اصولى كه اصول خواست دست اول ملت بود، اين نشده است؟ يعنى الان باز رژيم سلطنتى است؟ يعنى الان باز اختناق است؟ يعنى الان باز مشاورهاى اين دولت‏هاى بزرگ در اينجا مشغول كار هستند و مشغول فعاليت هستند و دولت ما يا ملت ما تحت سلطه آن‏هاست؟ خوب، اگر اينها را به شما بگويند، جوابش را شما خودتان مى‏دهيد كه نه اينها الان حاصل است اين آزادى است كه شما و ما را در اينجا

صحيفه نور ج 10 صفحه 149

جمع كرده است. شما پنج سال پيش از اين امكان براى‏تان داشت كه در يك همچو جلسه‏اى بنشينيد صحبت بكنيد؟ اين آزادى است كه شما در بيرون، در هر جا صحبت مى‏كنيد، انتقاد مى‏كنيد، از رژيم سابق انتفاد مى‏كنيد، از دولت لاحق انتقاد مى‏كنيد، اينها همه آزادى است، هيچ كس هم نمى‏آيد به شما بگويد كه نه انتقاد نكنيد. پس آزادى الان حاصل است براى ما. يكى از آن چيزهائى كه ملت ما فرياد مى‏كرد برايش، به دست آورده.

آمريكا هيچ غلطى نمى‏تواند بكند

استقلال هم اگر چنانچه آنها مى‏گويند كه الان آمريكا در اينجا دارد حكومت مى‏كند، شما مى‏بينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوان‏ها رفته‏اند گرفته‏اند و آمريكائى‏هائى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هم هيچ غلطى نمى‏تواند بكند و جوان‏ها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمى‏تواند بكند. بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر آمريكا مى‏تواند دخالت نظامى در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مى‏تواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مى‏كند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. هم اين تعبيرى كه جوان‏هاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد، اصلاً اين اگرش را هم نبايد بگويند. آمريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند اينها يك مسائلى در پيش‏شان است، يك مطالبى در پيش‏شان است كه روى آن مطالب گرفتارى‏هائى دارند، نمى‏توانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مى‏توانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مى‏داشتند. با تمام قدرتشان، قدرت‏هاى تبليغى چيز كردند كه نگهش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرت‏ها پشت سر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت يك چيزى را كه خواست نمى‏شود مقابل ملت بايستد كسى و چه بكند، هيچ ابدا. اين مطلب را اصلاً جوان‏هاى ما پيش نياوردند اين مطلب را كه دخالت نظامى. آنها هميشه دخالت‏هايشان دخالت‏هاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مى‏كنند جوان‏هاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر عمال آنها بيايند درگيرى بكنند با اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا بكنيم و مسائلى را كه مى‏خواهيم طرح بكنيم و مى‏خواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم آنها از اين راه شيطنت‏ها پيش مى‏آيند. آنها شيطان‏هايشان را پيش همين جوان‏هاى صاف دل عزيز مى‏فرستند تبليغات مى‏كنند، مى‏نويسند به ديوار چه مى‏كنند، عده، عده، يك وقت مى‏بينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابان‏ها به يك تظاهراتى، تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مى‏خواهند استفاده ناحق بكنند.

همين قضيه‏اى كه الان قضيه روز است در دنيا، قضيه قبضه سفارت آمريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا كه جوان‏ها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع

صحيفه نور ج 10 صفحه 150

دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمى‏دانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درست بكنند بعد كم‏كم اين را بكشانند به يك جائى كه مثلاً سفارت عراق هست بريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هست بريزند بشكنند كه مملكت ايران را مواجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشه‏هائى دارند. جوان‏هاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مى‏گويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه، همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهائى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است خيال نكنند كه يك بى‏احترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است. و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابان‏ها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مى‏خواهند يك بازى درست كنند يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از، (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مى‏كردند) اين دستجاتى كه در قم آنوقت بر ضد رژيم سابق شعار مى‏دادند، اينها شعار آرام مى‏دادند، يكدفعه مى‏ديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداخت يك شيشه‏اى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جائى را خراب كرد، گاهى يك آدمى را كشت مى‏ريختند به جان هم، يك كشتارى پيدا مى‏شد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مى‏كنند و اينطور كارها را مى‏كنند. قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالت‏هاى توطئه‏گرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مى‏كنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمى‏كنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مى‏كنند خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مى‏كنند، يك نفر سرباز آمريكائى نمى‏آيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مى كنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آنوقت اين دست دومى‏ها كه اعوجاج دارند، از ساده دلى بعضى از كردها استفاده مى‏كنند، با آنها يك - چيز - صحبت مى‏كنند منتشر مى‏كنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مى‏كشند و سر مى‏برند و اذيت مى‏كنند، فورا آنها دنبالش بر مى‏دارند مى‏نويسند كه ما مى‏خواهيم، يعنى دولت ايران مى‏خواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مى‏گويند رفته كردها را بكوبد.

بايد جوانهاى ما گول تبليغات فدائيان خلق را نخورند

اين اشخاصى كه هى فدائى خلق خودشان را معرفى مى‏كنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوان‏ها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها آمريكائى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير

صحيفه نور ج 10 صفحه 151

ملى هستند، آدمى كه ملى است با آمريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن است، همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مى‏داند، براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است آمريكا نگه داشته است. آنوقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مائى كه و شمائى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را آمريكا مى‏داند و حالا هم كه جوان‏ها رفتند آنجا را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فدائيان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد. از ساير گروه‏ها به گوشم خورد، حالا شايد بوده الان من نشنيده باشم و لكن شايد شماها شنيده باشيد، به گوش من نخورد. اگر اينها يك چيزى بر خلاف دولت بود يا بر خلاف اسلام بود يك قضيه‏اى واقع شده بود، اينها حالا مى‏ديديد كه چقدر به آن دامن مى‏زدند. يكى از نقشه‏ها همين است كه همين‏ها (همين الان در اين منزل من موجود است، يعنى تقريبا مى‏آورند براى من اينها را از طريق‏هائى) همين‏هائى كه با امضاء چريك‏هاى فدائى خلق است، همين‏ها دارند هى يك دروغ‏هائى را منتشر مى‏كنند كه نگذارند اين نهضت به چيزش برسد. منتشر مى‏كنند كه خوب در كردستان هيچ كارى نشد، هيچى، هيچى. شما الان خوانديد اينقدر كارها در عين حالى كه آنها نمى‏گذارند بشود، در عين حالى كه اگر بخواهد يك كارهائى اساسى‏تر بشود، محيط آرام لازم است. مى‏شود با اينكه در يك شهرى جنگ باشد بعد يك دسته‏اى بروند آسفالت كنند؟ خوب، نمى‏شود اين. الان شما اينقدر كارها را خوانديد كه در كردستان شده است و كرديد شماها، جوان‏ها (خدا حفظتان كند) اينها معذلك بدون اينكه يك حيائى داشته باشند مى‏گويند هيچ كارى نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضيه‏اى بود كه بوده. در يكى از نوشته‏هايشان نوشته‏اند كه حبس‏هاى سياسى در زمان محمدرضا بوده است لكن حالا همانطور است يا بيشتر، حبسى سياسى. اينها فكر اين را نكردند كه آخر حبسى سياسى كه الان شما اسمش را مى‏گذاريد، حبس‏هاى سياسى بوده است كه در زمان محمدرضاخان آن كارها را مى‏كرده است؟ دزدها را شما حبسى سياسى حساب مى‏كنيد؟ آنهائى كه بر ضد اين مملكت و بر ضد اين ملت قيام كرده بودند و آن همه خيانت كرده بودند، آنها را جزء رجال سياسى شما حساب مى‏كنيد؟ نصيرى جزء رجال سياسى است؟ هويدا جزء رجال سياسى است يا جزء دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسى را بدنام مى‏كنيد به اينكه اينها را اسمشان را رجال سياسى مى‏گذاريد؟ ساواكى‏ها جزء رجال سياسى هستند؟ آنى كه الان در حبس فعلى دادگاه‏هاى ما هست همين ساواكى‏ها هستند و همين خيانتكارها و همين اشخاصى كه يا كشته‏اند يا امر به كشتن كرده‏اند و يا زجر كرده‏اند جوان‏هاى ما را، آنطور كارها را با همه طبقات كردند. زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقه‏اى حبس بودند؟ علما، دانشگاهى‏ها، رجال ملى، اينها حبس بودند. حالا كى حبس است؟ ساواكى‏ها. خوب، شما اگر ساواكى نيستيد، چطور اينها را رجال سياسى مى‏دانيد؟ شما چطور ساواكى‏ها را جزء رجال سياسى حساب مى‏كنيد؟ اگر شماها پيوندى با رژيم سابق نداريد، اگر شما جزء اجزاء ساواك نيستيد، اگر شما فعاليت براى ساواكى‏ها نمى‏كنيد، چطور

صحيفه نور ج 10 صفحه 152

ساواكى‏ها كه الان در حبسند در مقاله‏تان مى‏نويسيد كه رجال سياسى، حالا بيشتر از آنجا از زمان چيز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سياسى مى‏آوريد؟ معلوم شد سياست شما غير آن سياستى است كه در نظر ملت ماست و مردم اصيل ماست.

اگر شما با آنها پيوند نداريد، چطور مى‏گوئيد كه آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سياسى بودند كه اينها محبوس بودند. آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم، حبسى داشتيم مثل مرحوم طالقانى مثل آقاى منتظرى، مثل آقاى لاهوتى، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى از ملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند از رجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب، اشخاصى محترمى بودند كه سال‏هاى طولانى در حبس بودند و سال‏هاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند براى اينكه مخالف بودند با آن رژيم. آنوقت اينها حبس بودند، حالا ساواكى‏ها حبس هستند. اين آقايانى كه اسم خودشان را چيز خلق، فدائى خلق گذاشتند مى‏گويند فرقى نكرده، خيال مى‏كنند حبس (خيال نمى‏كنند، مى‏خواهند اغفال كنند، خيال نمى‏كنند) كه نخير، حبس ميزان است، چه دزد را حبس بكنند و چه يك شخص امين را، فرقى ندارد، فرقى ندارد كه دزدها را حبس بكنند يا اشخاصى امين را حبس بكنند، فرقى ندارد كه چپاولگرها و آدمكش‏ها را حبس بكنند يا اشخاصى كه مى‏خواهند جلوگيرى از چپاولگرى بكنند حبس بكنند. اينها منطقشان اين است، بايد در مقابلشان جوان‏هاى ما گول نخورند از اين تبليغات فاسد. آمريكا اينطورى تبليغ مى‏كند، آمريكا نظامى مى‏آورد اينجا، آمريكا نويسنده مى‏آورد اينجا، امريكا گوينده مى‏آورد اينجا، آمريكا عمال خودش كه سال‏هاى طولانى آنها را تربيت كرده است مى‏فرستد اينجا كه اوضاع ما را بهم بزنند. آمريكا كردستان را آنطورى به هم مى‏زند، تهران را آنطور مغشوش مى‏كند و گاهى فرض كنيد كه دانشگاه‏ها را به هم مى‏زند و گاهى تو خيابان‏ها مى‏ريزند و چه مى‏كنند. و اين اينطور كار مى‏كند. امروز كه جوان‏هاى ما اين لانه فساد را گرفتند و در مقابل اينكه آنها بدترين خلق خدا را و بدترين جانى‏هاى ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذيرائى از او مى‏كنند و مى‏خواهند معالجه‏اش بكنند و با اين بهانه‏هاى خلاف انسانى، امروز هم الان توطئه هست براى اينكه از حسن نيت جوان‏هاى ما، از صفاى سريره جوان‏هاى ما استفاده سوء بكنند فرض كنيد بيخ گوش آنها بخوانند كه خوب انگليس هم مثل آمريكا چه فرقى مى‏كند، بريزند آنجا را خراب كنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقى مى‏كند، بريزند آنجا را هم بگيرند، فرانسه هم مثل آنجا، كه ما را معرفى مى‏كنند كه نه تنها قضيه روى موازين نيست قضيه روى هرج و مرج است. اينها مى‏خواهند ما را معرفى كنند كه ما مملكتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، تا به دنيا بفهمانند به اينكه يك مملكتى است كه محتاج به قيم است، قيمش هم كى است؟ آقاى كارتر. خودش محتاج به قيم است كه اينقدر آدمكشى نكند. اينها جنون سياسى دارند، اينها جنون دارند كه اينقدر مردم را به كشتن مى‏دهند و اينقدر فساد مى‏كنند، اينها مجنونند، اينها بايد بروند در تيمارستان‏ها معالجه بشوند، مغزهاى اينها بايد معالجه بشود. اينها مى‏خواهند معرفى كنند ملت ما را كه يك ملت هرج و مرج‏طلب و يك ملتى هستند كه وحشى و چه.

صحيفه نور ج 10 صفحه 153

(يكى از الان يادم نيست كه كى بود كه) نقل كردند از او كه ما ايستاده بوديم در يكى از جاهائى كه تظاهرات اينها، ايرانى‏ها بود آنوقت كه زمان محمدرضا بود، يك آمريكائى هم پيش من ايستاده بود گفت ببين اين وحشى‏ها را، گفته بود، من به او گفتم اينها وحشى‏اند كه دارند حق خودشان را مى‏گيرند؟ اينها مى‏خواهند ما را اينطورى. ما آنوقت هم كه يك كلمه حقى مى‏گوئيم اينها ما را به وحشيگرى منتسب مى‏كنند. جوان‏هاى ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند كه هر كسى هر چه مى‏گويد باور نكنند. يكى از چيزهاى بزرگى كه اينها دارند اين است كه سمپاشى كنند به طورى كه ما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يكى از كارهاى بزرگ اينهاست كه مى‏خواهند بكنند كه از اين انقلاب ملت ما مايوس بشوند و بگويند خوب كارى انجام نگرفته. اگر كارهاى دست اول است، كه عرض كردم همه‏اش انجام گرفته است كارهاى دست دوم هم چيزى است كه مشغول انجامش هستند. همين در دولت آقاى بازرگان چقدر كارها انجام گرفته، چقدر خانه‏سازى شده و بى‏انصاف‏ها مى‏گويند يك خانه ساخته نشده. در اين جهاد سازندگى چقدر خدمت كرد اين ملت به اين ملت خودش و به اين اشخاصى كه مشغول كشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمت‏ها شمرديد كه رفتيد همه جا هر چه نابسامانى بوده درستش كرديد، اينها باز مى‏گويند هيچى نشده. از آنطرف خودشان فعاليت مى‏كنند كه چيزى نشود، اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مى‏كنند كه ما فدائى خلق هستيم، با يك كبريت آتش مى‏زنند حاصل عمر چندين نفر كشاورز را كه اين خرمن را تهيه كرده است، اين فدائى خلق يك كبريت مى‏زند اين را آتشش مى‏زند، اين فدائى خلق يك تفنگ مى‏زند، آن لوله نفت را سوراخ مى‏كند كه حاصل زحمت اين ملت از بين برود. آمريكا اگر كار مى‏كند اينطورى كار مى‏كند. آمريكا نظامى اينجا نمى‏فرستد آمريكا بدتر از نظامى اينجا مى‏فرستد. اينها بدتر از نظامى هستند، انسان با نظامى حال خودش را مى‏داند، نظامى مى‏آيد جلو ما هم مى‏رويم جلو، نظامى آمريكا اگر بيايد اينجا ما هم مى‏رويم جلو، من هم مى‏روم جلو، همه شما مى‏رويد جلو نظامى نمى‏فرستد او، خاطر جمع باشيد. از آمريكا هيچ نترسيد از اين توطئه‏هايش بترسيد، اينها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما جوان‏ها بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيريد، در كارخانه‏ها هستيد اگر آمدند آنجا جلويشان را بگيريد، در جهاد سازندگى هستيد اگر آمدند آنجا خواستند اخلال كنند جلوشان را بگيريد، هر جا هستيد جلوشان را بگيريد، نگذاريد اينها رشد پيدا بكنند. اينها الان نوكر شماره يك آن كسى است كه ما دشمن شماره يك حساب مى‏كنيم.

بايد با همت ملت يك انتخابات صحيحى بشود

انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند و موفق باشيد و اين معانى كه شما فرموديد، باز از ريشه همان است كه عرض كردم. شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مملكتى كه همه چيزش را آشفته كردند و فرار كردند، همه چيزش را، اقتصادش را از بين بردند، اينقدر قرض به عهده اين ملت گذاشتند و فرار كردند، همه چيز ما را اينها به هم زدند و فرار كردند، توقع اين را نداشته باشيد كه حالا

صحيفه نور ج 10 صفحه 154

انقلاب كه شد فوراً همه چيز سر جايش بيايد، اينها وقت لازم دارد، بايد يك دولت مستقرى با همت شماها، با همت ملت، يك انتخابات صحيحى بشود با همت ملت، ملت مى‏شناسند افراد صالح را، لازم نيست كه حالا يك چند سال هم ما درسشان بدهيم، نخير خودشان مى‏فهمند، اين ملت چيز مى‏فهمد، مى‏فهمد كى آدم صالح است كى آدم ناصالح، البته گاهى هم يك كسى خودش را جا مى‏زند اما اين گاهى است. هر كسى در هر شهرى كه هست طول اين بيست، سى سالى كه همراه با اين مردم بوده مى‏داند كه اينها كدام يكى‏شان از ريشه‏هاى آنهاست كدام يكى‏شان نيستند، مى‏فهمند كى بوده است كه در آنجا خوش رقصى كرده و كى بوده است كه نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت كند، مى‏شناسند. مردم آنى را بايد انتخاب بكنند كه مى‏شناسند كه به اين ملت خدمتگزار است و دلش براى اين طبقه ضعيف مى‏سوزد. ما نمى‏خواهيم يك مجلس اعيان درست كنيم. مجلس سنا را، مجلس اعيان به آن مى‏گويند، ما مى‏خواهيم اعيان را از بين ببريم، آدمشان كنيم آنها را، آن اعيانى كه در مجلس سنا نشستند و آنقدر خيانت به مملكت ما كردند آن مجلس را ما اصلاً بستيم درش را. مجلس شيوخ و مجلس اعيان و مجلس سنا، اينها يك دسته مفتخوارى بودند، پير مردهاى آخر عمرشان بعد از همه خيانت‏ها، پير مردهائى بودند كه آنجا مى‏رفتند جمع مى‏شدند و عرض مى‏كنم شايد رفيقش هم كه نشسته بود راجع به اينكه دوايش چه است يا غذايش چه است صحبت مى‏كرد و پول اين ملت را مى‏خورد. اين را درش را بستند، تمام شد ديگر، ما مجلس سنا نداريم، مجلس شورا داريم، مجلس شورا هم نمى‏خواهيم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مى‏خواهيم از آدم‏ها، آدم‏هائى كه متوجه‏اند به اينكه به اين ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهى و لااقل در اين مواردى، در اين مدتى كه ديده‏ايد خودتان، اين آدم‏هائى كه مى‏بينند اينطور بر اين ملت گذشته است اشخاص را هم مى‏شناسند در شهرهاى خودشان، در روستاهاى خودشان مى‏شناسند اينها را و ديدند اينها در طول اين مدت چه كرده‏اند، آنها كه مخفى آنوقت كار كردند علناً مردم را اذيت مى‏كردند، آن اشخاصى را بايد كنار بگذارند و يك اشخاصى كه امين هستند، اشخاصى كه معروف است پيش‏شان به امانت، به ديانت، به خدمت به مردم، آنها را تعيين مى‏كنند بايد هم تعيين بكنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسى‏مان به رأى گذاشته شود، تقريباً نزديك به تمام شدنش است به رأى گذاشته مى‏شود بعد از اينكه ما ملاحظه‏اش كرديم و تصديقش كرديم به رأى گذاشته مى‏شود.

ولايت فقيه اين قانون مترقى اسلام، خارى است در چشم دشمنان‏

ملت ما اگر بخواهند سردى بكنند، يكى از امورى كه توطئه در آن هست اين است كه راجع به اين قانون اساسى مردم را سرد كنند. از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسى كه شما مى‏گوئيد كه قانون است ارتجاعى، كدام يكى از اين موادش ارتجاعى است؟ اولى كه دست رويش گذارند، دست مى‏گذارند روى ولايت فقيه اول دست آنجا گذارند براى اينكه اين يك طرح اسلامى است و

صحيفه نور ج 10 صفحه 155

آنها از اسلام مى‏ترسند. آنها اسلام را ارتجاع مى‏دانند، آنها جرات نمى‏كنند به كلمه اسلام بگويند ارتجاعى است، مى‏گويند كه اينها مى‏خواهند مارا به 1400 سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمى‏گويند. آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقى بار است كه در ساير اين موادى كه شما ملاحظه مى‏كنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد يك نفر آدمى كه همه جهات اخلاقيش و ديانتى‏اش و ملى بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مى‏كنند، اين نظارت مى‏كند بر اينكه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهورى كه ملت خودشان تعيين مى‏كنند و انشاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مى كنند، لكن معذلك براى محكم كارى يك فقيهى كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براى اسلام خدمت كرده گذارند ببينند اين چه مى‏كند، مبادا يك وقت خلاف بكند. رئيس جمهور آتيه ما خلاف نمى‏كند لكن محكم كارى شده كه نگذارند اين خلاف بكند. روساى ارتش ما و ژاندارمرى ما و اين رؤساى درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصى نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كارى شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت كند فقيه و تصرف مى‏كند فقيه و اين از امورى است كه مترقى ترين موادى است كه در قانون اساسى اينها چيز كردند و اينها دشمن‏ترين مواد پيش‏شان اين است. همين‏ها بودند كه فرياد مى‏كردند و مى‏نوشتند كه خوب ديگر اسلام را مى‏خواهد چه كند، خوب بگوئيد جمهورى، از اسلام مى ترسيدند خوب به جاى اسلام بگذاريد دمكراتيك، جمهورى دمكراتيك اينها نمى‏فهمند كه اين همه دموكراسى كه در عالم معروف است، كجاست؟ كدام مملكت را شما داريد؟ اين ابرقدرت‏ها كدام يكى‏شان به موازين دموكراسى عمل كرده اند؟ يك دموكراسى كه در هر جائى يك معنا دارد، در شوروى يك معنا دارد، در آمريكا يك معناى ديگر دارد، پيش ارسطو يك معنائى دارد، پيش حالا يك معناى ديگر دارد، ما مى‏گوئيم يك چيزى كه مجهول است و هر جا يك معنا از آن مى‏كنند ما نمى‏توانيم آن را در قانون اساسى مان بگذاريم كه بعد هر كسى دلش مى‏خواهد آنجورى درستش كند. ما مى‏گوئيم اسلام. اسلام هر جا يك معنا ندارد، اسلام يك معناست و همه مسلمان‏ها شناسند آن را. ما مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، ملت ما هم جمهورى اسلامى را خواسته بود. همينى را كه ملت ما با تقريبا اتفاق كلمه (درصد دو، يك و نيم) مخالفت، اين مخالفت اسمش نيست همين كه ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموكراسى بودن اقتضاى اين را مى‏كرد با جمهورى اسلامى، از اسلامش مى‏ترسند، نه از جمهورى‏اش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت كردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مى‏كردند و بعد هم خواهد آمد كه با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد و بعد هم با اين رفراندمى كه براى قانون اساسى است خواهند مخالفت كرد. درد همين است كه چرا اسلام. اين دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلام‏داند براى اينكه از اسلام مى‏بيند كه آن چيزى كه مى‏خواهد حاصل مى‏شود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مى‏خواهد و اينها با ملت ما مخالفند براى خاطر اينكه اسلام را مى‏خواهد. اگر اين ملت مى‏گفت كه جمهورى فقط، اينها همه برايش سينه مى‏زدند و برايش تبريك مى‏گفتند، اما حالا كه كلمه اسلام آمده توى كار،

صحيفه نور ج 10 صفحه 156

نه با اين مخالفند، اين ارتجاعى است. اينها اسلام را ارتجاعى مى‏دانند، اينها خدا را مرتجع مى‏دانند يك همچو مرد مى‏اند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد كه ندارند) اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها، براى اينكه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعى بود كه شما ملت ارتجاعى، اين ارتجاعى بود كه دست خيانتكارها را از اين مملكت بريد و اينها اين را مساله ارتجاعى مى‏دانند. اين ارتجاعى بود كه شماها را به سرنوشت خودتان حاكم كرد. نمى‏دانم كى اينها مى‏خواهند بيدار بشوند و كى مى‏خواهند دست بردارند از اين مغلطه كارى‏هاى خودشان، از اين مخالفت‏هاى خودشان. من متأسفم كه يك جمعيتى كه بايد به اين مملكت خدمت بكنند، بايد الان قدردانى بكنند كه اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون كرد و مفتخورها را دستشان را قطع كرد و آدمكش‏ها را بعضى شان را به جزاى خودشان رساند و بعضى‏شان را هم مى‏رساند انشاءالله، من متأسفم كه اينها نمى‏آيند ميدان با اين ملت موافقت كنند. ملتى كه همه چيزش را داده و حالا شما آزادانه نشسته‏ايد توى اتاق‏هاى‏تان و پاى‏تان را روى پاى خودتان اندازيد و بر خلاف اين ملت قلمفرسائى مى‏كنيد. انسان متأسف مى‏شود از اينكه اين چه افكارى است كه اينها دارند، هى ارتجاع، ارتجاع هر كلمه ارتجاع كه مى‏گويند اگر دلشان را بشكافيد، بر مى‏گردد به اينكه اسلام ارتجاعى است، منتها جرات نمى‏كنند بگويند. بعضى‏شان هم با صراحت يك كلمه‏اى گفتند و توبه كردند و بعدش و معلوم نيست كه توبه حقيقى هم باشد.

آمريكا با سرنيزه نمى‏آيد به ميدان شما، با قلم مى‏آيد

بيدار بشوند ملت و بيدار بشوند جوان‏هاى ما، توجه داشته باشند به اينكه آمريكا با سرنيزه نمى‏آيد به ميدان شما، با قلم مى‏آيد به ميدان شما، با قواى انتظامى نمى‏آيد به اينجا، با آن اشخاصى كه دارد و دارد اين امور را مى‏گرداند به دست آنها، با آنها مى‏آيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد. آلت دست واقع نشويد. هى سردتان بكند كه هيچى نشد. همه چيز شده است شما اين چيز را چطور كم حساب مى‏كنيد كه يك قدرت شيطانى كه پشت سرش همه قدرت‏ها بودند، نه فقط قدرت‏هاى ابر قدرت و نه قدرت‏هاى دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شكستيد او را، از اين بالاتر چه مى‏خواهيد؟ شما در دنيا يك آبروئى پيدا كرديد، يك عظمتى الان در دنيا پيدا كرديد كه كسى ندارد. اين را از بين نبريد براى خاطر اينكه مثلاً فرض كنيد فلان جا آسفالتش كم است (بااينكه مشغولند به همه كارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچه‏هاى‏تان را داديد كه آسفالت عوضش بگيريد؟ مگر شما عوض مى‏خواستيد براى اين كار، آسفالت مى‏خواستيد مگر شما؟ شما براى خدا كار كرديد و براى خدا كسى كار مى‏كند از آسفالت بالاتر است، از همه چيز بالاتر است. ننشينيد و هى بگوئيد، هى هر روز بيائيد اينجا شكايت از امور بكنيد اين شكايت‏ها را بگذاريد براى بعد، حالا ما بين راهيم بايد اين قدرت را بشكنيم تا آخر، بايد اين توطئه را خفه كنيم و اين توطئه‏هاست كه شماها را وادار مى‏كند كه هى بيائيد بگوئيد كه هيچى نشده هيچى نشده، فلان جا نشده. ببينيد اينها چه مى‏گويند، چه شده، اينهاست كه شده. خدا انشاءالله شما را حفظ كند. همه‏تان را حفظ كند. انشاءالله خدا اين جوان‏هاى

صحيفه نور ج 10 صفحه 157

ما، اين جوان‏هاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اينها را. من دعاگوى اينها هستم، من خدمتگزار اينها هستم. من اگر مى‏توانستم مى‏رفتم من هم مثل آنها خدمت‏كردم لكن خوب من يك پيرمردى هستم اينجا نشستم و جز يك زبان الكن چيزى ندارم. خداوند همه شما را حفظ كند و موفقتان كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 173

تاريخ: 18/8/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن تبليغات فرهنگ اسلامى و جمعيت شير و خوشيد (سابق) خرم آباد

عيد غدير روز نصب على (ع) شخصيت والاى تربيت يافته دامان پيامبر براى امامت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من عيد سعيد را به همه مسلمين و بر ملت شريف ايران، به شما آقايان تبريك عرض مى‏كنم، عيدى كه در آن امامت ثبت شد و پيغمبر اسلام امام را براى امامت امت نصب كرد، چه شخصى را، چه شخصيتى را. شخصيت اين مرد بزرگ كه امام امت شد، شخصيتى است كه در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم كسى مثل او نمى‏تواند سراغ كند. يك موجودى كه امور متضاده را در خودش جمع كرده. كسى كه جنگجوست اهل عبادت نمى‏شود، كسى كه قوه بازو مى‏خواهد داشته باشد اهل زهد نمى‏تواند باشد، كسى كه شمشير مى‏كشد و اشخاصى را كه منحرفند درو مى‏كند، اين نمى‏تواند كه عاطفه و اهل عاطفه آنطور كه اين شخص داشت، باشد. اين شخصيت بزرگ امور متضاده را در خودش جمع كرده، در عين حالى كه روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است كه شبى هزار مرتبه نماز مى‏خواند و در عين حالى كه غذاى او آنطورى كه در تاريخ ثبت شده است از نان و سركه و فوقش زيت يا نمك بيرون نبوده است، در عين حال قدرت بدنى، آنطور قدرت است كه، آنطورى كه در تاريخ است، آن درى را كه از خيبر ايشان كنده است و چندين زراع دور انداخته است، چهل نفر نمى‏توانستند بلندش كنند.

در شمشيرزنى، شمشيرهايش آنطور بوده است كه با يك ضربه از اين طرف كه مى‏زده دو نيم مى‏كرده است، از اين طرف مى‏زده دو نيم مى‏كرده، در صورتى كه آنهايى كه ضربه را مى‏خوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مى‏كردند. آدمى كه با نان و سركه زندگى مى‏كرده و بسيارى از روزها را روزه مى‏گرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمك يا نان و سركه افطار مى‏كرده است، جمع كرده است مابين آن زهد و اين قوت بازو و اين جمع بين دوامر متضاد است. آدمى كه جنگجوست به آنطور كه جنگجويان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزيمت وا مى‏دارد و مى‏فرمايد اگر تمام عرب يك طرف باشند به من هجوم كنند، من پشت نمى‏كنم، اين آدم در عطوفت آنطور است كه وقتى يك خلخال از پاى يك زن يهودى ربوده‏اند مى‏فرمايد كه مرگ براى انسان آسان است (قريب به اين) آدمى كه در عرفان و علم ماوراء طبيعت آنطور است كه نهج البلاغه حكايت

صحيفه نور ج 10 صفحه 174

مى‏كند از مقام عرفانش، در عين حال شمشير مى‏كشد و كفار و اخلالگران را از دم شمشير مى‏گذراند. ما شيعه همچو اعجوبه معجزه‏آسا هستيم.

تداوم رسالت پيامبر و ائمه هدى در سايه ولايت فقيه

من مى‏گويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم سراغ ندارد كسى، امروز روز نصب اوست به امامت امت. يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنائى نيست و نخواهد بود. لكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مى‏خواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشين‏ها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشين‏ها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلى اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براى آنها امام تعيين كردند، رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدى سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه اسلام شناسند، آنهائى كه زهد دارند، زاهدند، آنهائى كه اعراض از دنيا دارند، آنهائى كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائى كه دلسوز براى ملت، آنهائى كه ملت را مثل فرزندان خودشان مى‏دانند، آنها را تعيين كردند براى پاسدارى از اين امت.

ولايت فقيه حاكميت قانون الهى است، نه ديكتاتورى‏

مع‏الاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامه‏هاى اسلام، گمان مى‏كنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسى بگذرد، اين اسباب ديكتاتورى مى‏شود، در صورتى كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتورى را مى‏گيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتورى مى‏شود. آن كه جلوگيرى مى‏كند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتورى نكند، آن كه جلو مى‏گيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتورى نكند، رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى نكند، رئيس شهربانى ديكتاتورى نكند، نخست وزير ديكتاتورى نكند، آن فقيه است.

آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مى‏خواهد اين ديكتاتورى‏ها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خود اميرالمومنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمى‏كردند و نمى‏توانستند بكنند.

خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفى بكنى، يك چيزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مى‏كنم، و تينت را قطع مى‏كنم. اسلام ديكتاتورى ندارد، اسلام همه اش روى قوانين

صحيفه نور ج 10 صفحه 175

است و آن كسانى كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتورى كنند، از پاسدارى ساقط مى‏شوند به حسب حكم اسلام.

نترسانند مردم را از اين قانون اساسى كه تصويب كردند عده كثيرى، عده‏اى از علماء اسلام و دانشمندان. شماها را اغفال نكنند به اينكه بگويند كه اين قانون دموكراسى نيست، ما اسلام را هم دموكراسى نمى‏دانيم. شما را اغفال نكنند اينها، كه قانون اساسى براى چند هفته، يك هفته، دو هفته ديگر به آراء عمومى گذاشته مى‏شود. شما را سرد نكنند از اينكه نرويد راى بدهيد. برويد راى بدهيد. بعد مى‏خوانند براى شما، قانون را منتشركنند، مختاريد در راى دادن، مى‏خواهيد قبول مى‏كنيد، نمى‏خواهيد رد مى‏كنيد، اگر رد كرديد باز درست‏تر نوشته مى‏شود و اگر قبول كرديد، راى بدهيد به آن. بى‏تفاوت نباشيد نسبت به آن چيزى كه سرنوشت شما به او وابسته است، اسلام شما به او بسته است. امروز آن چيزى كه بايد مطرح بشود، آن مسائل اساسى است، مساله قانون اساسى است، مساله رئيس جمهور است، مساله شوراست. بايد شما اين مطلب را توجه به آن داشته باشيد، منحرف از اين به هيچ وجه نشويد.

شما پنجاه سال يا بيشتر دندان روى جگر گذاشتيد براى اين نابسامانى‏ها، دو ماه ديگر دندان روى جگر بگذاريد. اين حرف‏ها كه منتشر مى‏كنند در اطراف كه فلان جا فلان قضيه واقع شده است، آسفالت نشده است، بيمارستان نداريم، طبيب صحيح نداريم، كشاورزيمان كذاست، تمام اينها براى اين است كه شماها را مايوس كنند از اين مسائلى كه در اول است و ما بايد اول آنها را درست كنيم و بعد سراغ كارهاى ديگر. شما را از اين منحرف كنند و متوجه كنند به آن مسائل فرعى، نظير اين مى‏ماند كه زلزله آمده باشد و اشخاصى را فرو گرفته باشد و بايد همه برويم سراغ نجات آنها، يك دسته بيفتند بگويند آب ما كم است يا زراعت ما كم است و شما را از آن راه باز دارند. الان مملكت يك وضعى دارد كه اين شيطنت‏هاى اطراف، دست‏هاى مختلف درصددند كه راه را منحرف كنند و نگذارند كه اين قانون اساسى بگذرد و دنبالش هم نگذارند كه مجلس شورا درست بشود و رياست جمهورى و اين مملكت متزلزل باشد و آنها توطئه بكنند و شما اغفال بشويد، شماها به راه‏هاى ديگر، راه‏هاى صحيح اما راه‏هاى دست دوم. تمامى مطالبى كه شما گفتيد صحيح است، نه منطقه شما، همه مناطق اينطورى است. يك مملكتى كه پنجاه سال كوشش كردند براى اينكه هم جوان‏هاى ما را عقب نگه دارند و هم فاسد كنند و هم مملكت ما را به هم بريزند، يك همچو مملكتى خيال نكنيد كه فقط خرم‏آبادش اينطور است، شما خرم آبادش را مى‏بينيد، كردستانش هم اينطور است، كردستانى هم همين حرف شما را مى‏زند، خوزستانى‏ها هم همين حرف شما را مى‏زنند، خراسانى‏ها هم همين حرف شما را مى‏زنند، اين زاغه‏نشينان اطراف تهران هم همين حرف شما را مى‏زنند كه از شما زندگى‏شان بسيار بدتر است، لكن مسائل، اين مسائل، مسائل دست دوم است. يك مملكتى الان در معرض اين است كه اين اشخاصى كه افتادند توى جمعيت‏ها و دارند افساد مى‏كنند، در معرض اين است كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد يا لااقل معطلش كنند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 176

با قدرت پيش برويد، اين مسائل دست اول را نظر كنيد و با قوت و قدرت پيش ببريد و مطلب به آخر برسانيد. وقتى كه اصول مطلب تمام شد، اين بيمار محتاج به معالجه است، لكن بايد اول حياتش را حفظ كرد، بعد بيماريش را معالجه كرد. مملكت ما يك مملكتى است كه پنجاه سال كوشش شده است كه بيمار و بيمارترش كنند، لكن يك مسائل رؤوسى است كه اگر به او رسيدگى نشود، اين مريض مى‏ميرد و يك مسائل دست دوم است كه بعد از اينكه حفظ حيات او شد، آنوقت كوشش كنيم براى رفع بيمارى‏ها، رفع نابسامانى‏ها من به شما عرض مى‏كنم كه تمام اين مسائل كه شما طرح مى‏كنيد صحيح است، لكن مسائل دست دوم است. فرهنگ بايد بازسازى بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند، همه اينها بايد بشود، كشاورزى بايد تقويت بشود كه ما محتاج نباشيم به اينكه از دشمن‏هاى خودمان چيزى طلب كنيم، فرهنگ درست بشود، دانشگاه ما بايد درست بشود كه ما راجع به همه امور خودكفا بشويم، لكن آنها برنامه‏هاى دراز مدت است كه بايد با طول مدت اين انجام بگيرد. اين چيزى كه الان محل بحث ما هست و مورد احتياج همه ما هست، اين امرى است كه در راس امور واقع شده است، اين امرى است كه اساس مملكت شماست و او اين است كه برويد تمام افراد خودتان را، تمام ملت را آشنا كنيد به اينكه قانون اساسى را بايد به آن راى بدهيد و ملاحظه كنيد، راى بدهيد، البته آزاديد هر رايى دلتان مى‏خواهد بدهيد اما بى‏تفاوت نباشيد نسبت به سرنوشت مملكت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت، نسبت به كشور بى‏تفاوت نباشيد، گوش نكنيد به اين حرف اينها كه قانون اساسى خوب نشده و محتوايش چه است. اينها تمام در نظر دارند كه نگذارند كه شما راى بدهيد به قانون اساسى و شما را بى‏تفاوت يا بدبين كنند. اينها آنهائى هستند كه طرز فكرشان اين است كه اسلام اصلاً عقب افتاده است. اينها طرز فكرشان اين است كه، عده زياديشان هم هستند كه اجيرند، اجرت مى‏گيرند براى اينطور كارها، براى اينكه بنويسند، براى اينكه بگويند، براى اينكه بروند اطراف و شلوغكارى كنند، تمام مطلبشان اين است كه شما ديديد كه در رفراندم راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مى‏كردند كه راى داده نشود، بعضى صندوق‏ها را سوزاندند و بعضى جاها را با تفنگ جلوگيرى كردند كه راى ندهند مردم. بعد از آنكه آنجا شكست خوردند، دنبال اين رفتند كه مردم راى ندهند راجع به وكلائى كه، خبرگانى كه مى‏خواهند ملاحظه كنند، دستشان از آن كوتاه شد، دنبال اين هستند كه مردم راى ندهند براى قانون اساسى، اينها همان مردمى‏اند كه با اساس مخالفند و شما اشخاصى هستيد كه بچه‏هايتان را، جوان‏هايتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، شما تابع اميرالمومنين‏ايد، شما جوان‏هاتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، نه تابع مكتب‏هاى انحرافى كه اصل اين مسائل را كار ندارند و كارى با آن ندارند.

بايد همه ما در اين زمانى كه احتياج دارد اسلام به شما جوان‏ها، پيغمبر اكرم به شما الان احتياج دارد، شما الان رفع كنيد اين احتياجش را. احتياج اين است كه بى‏تفاوت نباشيد نسبت به مملكت‏تان. احتياج اين است كه قانون اساسى، اساس مملكت شماست، بى‏تفاوت نباشيد كه برويد سراغ كارتان بنشينيد كه فرض كنيد كه مى‏خواهم يك خياطى بكنم، مى‏خواهم يك كار ديگرى بكنم، سرنوشت

صحيفه نور ج 10 صفحه 177

مملكت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت كشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بى‏تفاوت نباشيد.

بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه تا حالا با اتحاد كلمه و با دست به دست دادن به هم تا اينجا رسانديد و دشمن‏هاى خودتان را كنار زديد و اين مفسده‏جوها را بيرون كرديد، از حالا به بعد هم با وحدت كلمه دست به دست بدهيد و اين بار را انشاءالله به منزل برسانيد. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند. من دعاگوى شما هستم. من صلاح حال شما را مى‏خواهم و صلاح دين و دنياى شما اين است كه در اين برهه از زمان كه مسائل اصلى در كار است، راجع به مسائل ديگر كه حق است با شما. ولى وقتش يك قدرى زود است، در يك وقتى است كه مفسده‏جوها مى‏خواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، يك قدرى آنجا را بايد مهلت بدهيد و همه در فكر اين مطلب هستند و انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 186

تاريخ: 21/8/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل كلانترى بيست و يك تهران

لغزش در كارها به حساب جمهورى اسلامى ثبت مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما برادرها و جوان‏هاى برومند كه امروز عضو قواى انتظامى اسلام شده‏ايد، تشكر مى‏كنم و اميدوارم اين خدمت‏هائى كه مى‏كنيد مورد نظر خداى تبارك و تعالى باشد و در ساختن ايران به طورى كه دلخواه اسلام است موفق باشيد. اگر در دوره طاغوتى كارى مى‏كرديد ضررش به اسلام نبود براى اينكه در دوره طاغوت عمل مى‏شد، اما امروز كه در رژيم اسلامى هستيم و شما هم قواى اسلامى هستيد، كلانترى اسلامى هستيد، اگر خداى نخواسته يك لغزش براى ما و براى شما پيدا بشود به حساب جمهورى اسلامى ثبت مى‏شود و آنها كه با اين نهضت مخالفند دنبال اين هستند كه از ما و از شما و از جوان‏هاى ما يك لغزشى ببينند، لغزش را پاى جمهورى اسلامى حساب مى‏كنند و با هياهو و بوق و كرنا راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مى‏كنند. با پياده شدن اسلام يك حالت اطمينان براى ملت و كشور پيدا مى‏شود بنابراين وظيفه ما امروز بسيار سنگين است. وظيفه اين است كه همه با هم متحد و متفق بدون تحميل بر ملت و حكفرمائى و بدون كارشكنى بايد با هم برادروار اين راهى را كه تا اينجا آمده‏ايم انشاءالله به آخر برسانيم. من به شما برادرها مژده مى‏دهم كه اگر چنانچه برسيم به آنجائى كه محتواى اسلام در همه جاى اين مملكت پياده بشود يك حالت اطمينان براى ملت و كشور حاصل مى‏شود كه سرآمد همه خوبى‏هاست. انسان اگر چنانچه همه خوشى‏ها را داشته باشد لكن حال اطمينان نداشته باشد و متزلزل باشد، تمام آن خوشى‏ها تلخ مى‏شود. شما فرض كنيد كه در يك كشتى نشسته‏ايد و همه اسباب خوشى براى شما مهياست، يك وقت كشتى متزلزل بشود و احتمال غرق باشد ديگر هيچ خوشى براى شما ندارد همه‏اش تلخ مى‏شود. يك مملكت اگر چنانچه متزلزل باشد، باز خوف اين باشد كه ما گرفتار آمريكا بشويم، خوف اين باشد كه ما گرفتار ساير ابرقدرت‏ها بشويم، طمأنينه نباشد، استقلال روحى نباشد، پاى خود قيام نكنيم، اين خوشى‏ها ديگر لذتى ندارد و اگر چنانچه ما مطمئن باشيم كه مستقل هستيم و آقابالاسر نداريم و خوف اينكه آنها به ما هجوم كنند يا كارشكنى در كارهائى بكنند نداشته باشيم، اين طمأنينه روحى بهترين چيزى است كه براى انسان هست.

صحيفه نور ج 10 صفحه 187

من به شما مژده مى‏دهم كه انشاءالله اين طمانينه به زودى براى شما حاصل بشود. شما هيچ خوف نداشته باشيد اين كسانى كه به اين ملت خيانت كردند و رفتند، ديگر برگردند. اينها ديگر برگشت برايشان نيست و خوف اين را هم نداشته باشيد كه اين قدرت‏هائى كه چپاولگرى مى‏كردند در اين مملكت و مال ملت را خوردند و بردند و از بين بردند برگردند. خود ملت مواجه با يك نابسامانى‏هائى است و نبايد چنين خوفى به خودتان راه بدهيد. با قدرت اين راه را طى بكنيد. مردم را از خودتان و خودتان را از مردم بدانيد و آن چيزى كه من بايد به شما سفارش كنم اين است كه بايد مراكزى كه دست هر كس هست، مراكز دولتى كه دست ارتش، دست ژاندارمرى يا دست شماهاست، اين مراكز بايد مراكزى باشد كه اشخاصى كه در آن مراكز وارد مى‏شوند ببينند كه دارند در يك جائى وارد مى‏شوند كه آنجا مورد اطمينان آنهاست شما مى‏دانيد كه سابق اگر بيچاره‏اى مى‏خواست وارد كلانترى بشود، تا بيايد و برود چقدر ناراحتى روحى داشته، اين ناراحتى‏هاى روحى اسباب يك عقده‏هائى شده است كه بعد از اينكه آن رژيم هم ساقط شد تا اين عقده‏ها از بين برود طول مى‏كشد. بايد اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد. مردم را از خودتان بدانيد و خودتان را از مردم بدانيد. الان وضع اينطورى است كه شماها وقتى در آغوش مردم مى‏رويد با كمال خوشروئى و كمال رافت با شما رفتار مى‏كنند، براى شما شعار مى‏دهند، براى ارتش شعار مى‏دهند و اين بهترين چيزى است كه براى يك ملتى هست كه استقلال يك ملتى را حفظ مى‏كند كه همه قوا با هم باشند. آنطور نباشد كه ملت خودش را از مردم جدا ببيند، قواى انتظامى هم خودش را از مردم جدا ببيند. اين جدائى‏ها اسباب اين مى‏شود كه تزلزل پيدا بشود. و هر چه با هم مجتمع‏تر باشيد طمانينه بيشتر حاصل مى‏شود و به مقصود زودتر مى‏رسيد من اميدوارم كه همه ما تكليف خودمان را بدانيم و همه ما احساس كنيم كه ما در يك مملكتى با يك عده برادر داريم زندگى مى‏كنيم. انشاءالله همه‏تان موفق و سالم باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 178

تاريخ: 19/8/58

بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده پاپ پل ششم

موضع‏گيرى سازشكارانه پاپ در برابر جنايات آمريكا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اگر در اين موقع حساس، مقامات ديگر تقاضاى ملاقات كرده بودند براى اين موضوع نمى‏پذيرفتم لكن مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقا خوشحال هم شدم از اينكه ايشان پيام فرستاده‏اند تا من مطلبى كه بايد به ايشان تذكر بدهم، تذكر بدهم. من و ملت ما، بلكه ملت‏هاى مستضعف جهان اعم از مسلمين و نصارى و غير آنها، يك نقطه ابهام پيش ماست كه من ميل دارم اين نقطه ابهام را تذكر بدهم. گوش 35 ميليون جمعيت ايران كه 50 سال است در زير يوغ استعمار و فشار خصوص آمريكا و اخيراً فشار خصوص آقاى كارتر هستند و گوش ميليون‏ها جمعيت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانيت پاپ داشت نوازش پدرانه‏اى كه لااقل استفسار از حال اين مستضعفين باشد و نسبت به مستكبرينى كه به اينها ظلم شده است و در زير فشار ظلم بودند، هشيارى داده شده باشد، ميانجيگرى شده باشد بين ملت‏هاى مستضعف و آن ابرقدرت‏ها كه خودشان را مسيحى معرفى مى‏كنند. و گوش، همچو نداى روحانيى را نشنيده است تا حالا. چه شده است كه ما 50 سال كشته داديم، كشته‏هاى دستجمعى، در حبس بوديم، حبس‏هاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجه‏هاى غير انسانى مى‏دادند و يك ميانجيگرى در كار نبود و آقاى پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند كه ايشان دست از سر اين مستضعفين بردارند. چه شد كه امروز كه ملت ما، جوان‏هاى ما كه سال‏هاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفته‏اند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مى‏بردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند بلكه بر ضد منطقه و قرائن و شواهد بر اين امر زياد است و بزرگتر شاهد اينكه تمام پرونده‏ها و چيزهائى كه در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به يك پودرى كردند كه قابل استفاده ديگر نيست. اگر اينها يك مسائل سفارتى بوده است احتياج به اين كار نبود، اگر يك مسائلى بود كه مربوط به توطئه‏هايى كه بر ضد ملت ماست نبود، اين محتاج به اين عمل نبود. حالا كه اين توطئه به ملت ما ثابت شده است و اين عملى كه اين جوان‏هاى ما انجام داده‏اند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الا بعضى منحرفين، در اينجا و در ساير ممالك ديگر از آن پشتيبانى كردند و اين خواست تمام ملت ما بوده است، نه يك خواست از روى هواى نفسانى، بلكه يك خواست انسانى

صحيفه نور ج 10 صفحه 179

بوده است كه توطئه‏ها معلوم بشود، توطئه‏هايى كه بر ضد بشر است، بر ضد كشورهاى ماست و بالخصوص بر ضد ايران است معلوم بشود و اين حق از براى ملت ما هست، سفارتخانه‏ها حق قانونى ندارند كه جاسوسى بكنند يا توطئه و اين مركز به حسب آنطورى كه كارشناس‏ها تاكنون توانسته‏اند بفهمند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. چه شد كه در اين وقت آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه ما براى حس انساندوستى و ايشان براى حس انساندوستى به فكر افتادند كه اينها را باهاشان رفتار خوب بكنند و آزادشان بكنند؟ اما رفتار خوب، اسلام با دشمن‏هاى خودش هم رفتار خوب مى‏كند و با اينها هم، اين جوان‏ها كه اسلامى هستند تا آنقدر كه من شنيده‏ام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است و نبايد هيچ نگرانى از اين باب داشته باشند.

جنايات و خيانت‏هاى رژيم پهلوى قابل شمارش نيست‏

و اما راجع به رهايى اينها، بايد ما ببينيم كه ما چه مى‏خواهيم و ملت ما چه مى‏خواهد. آن چيزى كه ملت ما مى‏خواهد آيا يك امر غير مشروع است يا يك امر انسانى است؟ آيا بشر دوستى وادار كرده است اين جوان‏هاى ما را كه بروند و اين مركز را بگيرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد يا خلاف اين بشر دوستى است؟ آن چيزى كه ملت ما مى‏خواهد اين است كه اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است، 37 سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخائر ما را به باد فنا داده است و 37 سال جوان‏هاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37 سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و با دست خود ايشان، به طورى كه اشخاص نقل مى‏كنند و با مباشرت در پانزده خرداد عده كثيرى را به قتل رسانده است و با امرا و از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش از صدهزارنفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داريم. اين ملت با اينهمه رنجى كه كشيده است، حالا مى‏خواهد كه اين جانى برگردد و محاكمه به طور عدالت بشود، محاكمه بشود، اگر محكوم شد كه اموال ما را برده است، از او بگيرند. الان اموالى كه از مملكت ما به دست ايشان و كسانى كه مربوط به ايشان است، بانك‏هاى خارج را از امريكا گرفته تا ممالك غربى پر كرده است، در صورتى كه من خودم مى‏دانم و ملت ما هم آن كه به سن من است مشاهده كرده است و آن كه نيست، شنيده است و تاريخ براى او گفته است، ديگران براى او گفته‏اند كه پدر ايشان وقتى كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد وقتى كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سر سبز ما با فشارهاى او و عمال او به قباله او به زور در آمده‏اند و بسيارى از كسانى كه مالك بودند يا از روحانينى كه در اين امر يك نظرى مى‏دادند اينها را مى‏گرفتند و به حبس مى‏بردند و گاهى مى‏كشتند و در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن من هستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام كردند و از بين

صحيفه نور ج 10 صفحه 180

بردند. وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند، جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدان‏هاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين دريا انگليسى‏ها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسيد و نوبت به پسر رسيد كه همين پسر جانى را متفقين به ملت ما تحميل كردند، در صورتى كه ملت ما آن چيزهايى كه از پدر ديده بود، هيچ راضى به اين نبود كه پسر او را بپذيرد لكن تحميل كردند به ملت ما و اين تحميل اسباب اين شد كه هر چه آنها (براى خاطر اينكه او را به سلطنت رساندند) هر چه آنها بخواهند، اين دست بسته و چشم بسته در اختيار آنها بگذارد. در طول مدتى كه اين سلطنت داشت ما اگر بخواهيم بشماريم اصول خيانت‏هايى كه به ما كرده است، طولانى است و ما وقت اينكه بشماريم، نداريم لكن از نمونه‏هايى كه به اسم خدمت به كشور ما ايشان انجام داده است، اين ماموريت بوده است كه در ازاء نفتى كه از مملكت ما براى آمريكا خارج مى‏شده است، اسلحه مى‏گرفتند، مهمات مى‏گرفتند، در صورتى كه آن اسلحه و مهمات براى خودشان و براى پايگاه‏هاى خودشان بود و اين آدم نفت ما را داد و براى آنها پايگاه درست كرد به اسم پول نفت و در اين چند سال اخير و ده سال، پانزده سال اخير آنقدر اين جنايت كرد و آنقدر جوان‏هاى ما را كشت و آنقدر حبس‏هاى اينها پر بود از جوان‏هاى ما كه نمى‏توانيم بشماريم.

آقاى پاپ بايد كارتر را استيضاح كند

ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت يكى از مقامات روحانى خارج و خصوص روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال اين ملت ضعيف شده باشد. من نمى‏توانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل و نمى‏دانم اين نقطه ابهام را چه بكنم. اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است بااين جناياتى كه اينها كردند من چه جواب به اينها بدهم؟ روحانيت مسيح كه مى‏داند كه قرآن كريم به طرفدارى از مسيح و طرفدارى از صديقه طاهره مريم برخاست و آن چيزى كه به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مطهره مى‏دادند، تكذيب كرد و با صراحت تكذيب كرد و اينطور طرفدارى از عيسى مسيح كرد و باز طرفدارى از علماى نصارى، رهبانان و قسيسين نصارى در قرآن طرفدارى شده است، در عين حالى كه اسلام طرفدارى از مسيح و علماى مسيح كرده است در قرآن، ما ميل داشتيم كه گوش ما را يك وقت هم نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد و استفسار كند كه اين ملت چرا به اينطور مى‏گذراند و از كارتر بپرسد، استيضاح كند كه چرا يك همچو آدمى را شما مسلط كرديد بر اين ملت و الان هم بپرسد از كارتر كه چرا يك نفرى كه سى و چند سال جنايت كرده است، خيانت كرده است و جنايات و خيانات او مشهود است، چرا برديد آنجا و نگه داشتيد و باز در آنجا هم مى‏خواهيد توطئه بكنيد.

ما از دست و پا كردن كارتر هيچ تعجب نداريم براى اينكه او مردى است كه سياسى و نه به معناى سياست سالم، به معناى سياستى كه در نظر امثال كارتر است، به هر طور كه شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى يا منافع به تو هم اينكه منافع ملتش هست دست به هر جنايتى بزند و هر

صحيفه نور ج 10 صفحه 181

دست پايى كه دارد بكند براى اينكه اين اشخاصى كه الان پيش اين جوان‏هاى ما هستند و ممكن است از آنها يك مسائلى بعدها كشف بشود، مبادا كشف بشود. او بايد اين كار را بكند، لكن آقاى پاپ چرا؟ ايشان چرا اين كار را انجام مى‏دهند و واسطه مى‏شوند ما بين يك ملت مظلوم كه مى‏خواهد يك مقدارى از مظلمه‏هايى كه بر او شده است كشف كند و به مردم، به مستضعفين بفهماند كه راه ظلم اينها چه است و از چه راه اينها ظلم مى‏كنند و يك ظالم و يك كسى كه توطئه‏گر است، ما اگر چنانچه مى‏توانستيم در يك كشور ديگرى اين را محاكمه كنيم يعنى وسايل اينكه جنايات او را ما همه‏اش را در محكمه ببريم، اگر مى‏توانستيم پيشقدم مى‏شديم كه ايشان در يك كشور ديگرى محاكمه بشود لكن آن جرائمى كه اين كرده است و آن پرونده‏هايى كه ما داريم از او و آن شهودى كه هستند كه بالغ بر چندين ميليون شهود ما داريم كه اينها بهشان ظلم شده است، به كشاورزها ظلم شده است، به كارگرها ظلم شده است، به علماى دين ظلم شده است، به دانشگاهى‏ها ظلم شده است، اينها همه شاهدهاى ما هستند و ما نمى‏توانيم چندين ميليون جمعيت را يا شما بگوئيد بيست، بيشتر از بيست ميليون جمعيت را ما در خارج بيائيم براى اداى شهادت لكن ما براى اينكه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشيم حاضريم كه ايشان را بياورند در مملكت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمايندگانى در اينجا هر كس هم مى‏خواهد نمايندگانى بفرستد در اينجا و يك دادگاهى كه هست و الان دعوت كرده است او را به دادخواهى، در حضور نمايندگان پاپ و نمايندگان هر كس، حتى نماينده بدترين دشمن ما كه عبارت از كارتر هست بيايند و محاكمه كنند اينها را و هر طورى كه محكمه حكم كرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.

ما تابع آراء ملت هستيم‏

و آقاى پاپ اين را بداند كه مساله، مساله‏اى نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميلى به ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم ما تابع آراء ملت هستيم. ملت ما هر طورى راى داد ما هم از آنها تبعيت مى‏كنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم. بله ممكن است گاهى وقت‏ها ما يك تقاضايى از آنها بكنيم، تقاضاى متواضعانه، تقاضايى كه خادم يك ملت از ملت مى‏كند لكن اساس اين است كه مساله دست من و امثال من نيست و دست ملت است و ملت پشتيبانى از اين كار را اعلام كرده است به طورى كه اگر اطلاع داشته باشيد راديوها كه اعلام مى‏كردند، كلياتش را كه اعلام مى‏كردند، انسان را خسته مى‏كردند كه اعلام‏هاى متعددى كه بود. در هر صورت مساله‏اى كه ما مى‏خواهيم، يك مساله انسانى است، يك مساله‏اى است كه بشر دوستى اقتضاى اين معنا را مى‏كند. ملت ما به اعتبار اينكه مسلم است، بشر دوست است و شما هم به اعتبار اينكه ملت مسيح هستيد، بايد تبعيت از مسيح بكنيد و بشر دوست باشيد به آنطورى كه حضرت مسيح بود و حس بشردوستى است كه ملت ما را وادار مى‏كند كه جنايات ايشان رسيدگى بشود. رسيدگى بشود كه معلوم بشود كه چه در دنيا ايشان را وادار به اين جنايات كرده‏است. مردم دنيا بفهمند دشمن

صحيفه نور ج 10 صفحه 182

بشر كى است و كى ايشان را وادار كرده است به اينكه تمام وقت خودش را صرف كند براى ظلم كردن به ما و براى جنابتكارى و براى بردن ذخائر ما، تا ملت‏ها، مردم عبرت بگيرند. بنابراين آقاى پاپ چه حكم مى‏كند؟ من از ايشان مى‏خواهم كه ايشان تماس بگيرند با كارتر كه كارتر به ايشان ملتجى شده است، تماس بگيرند و مسائل را درست بررسى كنند و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى كنند، اينجا بررسى كنند، آنجا بررسى كنند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخيص دادند كه اينهمه ظلم‏هائى كه به ما شده است و اينهمه قتل‏عام‏هايى كه شده است و اينهمه ذخائرى كه از اين ملت ضعيف بردند، ملتى كه الان هم در كنار اين شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه كار دارند، معذلك ذخائر ما انبار شده است در بانك‏هاى خارجى به دست ايشان، اگر واقعاً آقاى پاپ اين مطلب را صحيح مى‏داند، يك وقت اين است كه ايشان نشنيده است اين مطلب را، حالا ما به ايشان اعلام مى‏كنيم كه مساله اين است. اگر با اين ترتيب ايشان باز مى‏گويند كه بايد وسايل رفتن اينها را بدون اينكه آن آدم را تحويل بدهند به ما، بدون اينكه حاضر بشوند به اينكه محاكمه بشود او، باز هم ما بايد اين كار را بكنيم، اعلام بكنند و ما گمان نمى‏كنيم همچو اعلامى را ايشان بكنند براى اينكه ايشان حتما با اينطور جنايات مخالف است، هر انسانى با اينطور جنايات مخالف است.

در هر صورت ما حرف غير مشروع نداريم، حرفى داريم كه هر كجاى دنيا ببريد (الا پيش كارتر) حرف مقبول است، حرف صحيح است، جنايتكار ما را برديد نگه داريد، بدهيد دست ما، آن كه جوان‏هاى ما را كشته است، آن كه جوان‏هاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است، آن كه جوان‏هاى ما را پايشان را اره كرده است بدهيد دست ما، محاكمه‏اش مى‏كنيم، محاكمه به عدالت. بفرستيد نمايندگان را و ما با عدالت محاكمه مى‏كنيم. اگر ما خلاف گفتيم، ايشان را باز بياورند و بنشانند به تخت سلطنت و مردم هم تبعيت كنند و اگر چنانچه او خلاف گفته و آقاى كارتر خلاف مى‏گويد، شما آقاى كارتر را به حسب نفوذ معنوى كه داريد استيضاح كنيد. شما بدانيد كه اينها به اسم اينكه ما مسيحى هستيم، بر خلاف مسير مسيح رفتار مى‏كنند. اينها اغفال كرده‏اند بعضى از جناح‏ها را در مال خودشان و اين اگر به اسم نصارى، به اسم مسيحى‏ها، به اسم عيسى مسيح تمام بشود، اين مشوه مى‏كند روى ملت مسيح را.

آقاى پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملت‏هاى مستضعف باشد، به فكر آبروى مسيحيين باشد. اينطور اشخاصى كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاى خلاف مسير مسيح را انجام مى‏دهند - آقاى كارتر - بايد اعلام كنند، به ملت آمريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيين اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفى كنند به ملت‏ها، همانطورى كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم كه اين را به مردم شناسانديم (مردم مى شناختند لكن تبليغات كرديم باز هم) شما هم اين كار را انجام بدهيد و ما در اين صورت از شما متشكر خواهيم بود و ما يك مظلمه است كه براى شما مى‏گوييم. ما به حكم اينكه مظلوم هستيم، پيش شما دادخواهى مى‏كنيم كه اين ملت مسيح را نجات بدهيد شما، ملت مسلم جاى خودش، شما ملت مسيح را نجات بدهيد. نجات به اين است كه اين اشخاصى كه در ممالك بزرگ به اسم مسيح و به اسم مسيحيت اين جنايات را مى‏كنند، اين براى مسيح عليه‏السلام

صحيفه نور ج 10 صفحه 183

خوب نيست و مسيحيين مشوه مى‏شود وجهه‏شان و من به شما آقاى پاپ عرض مى‏كنم كه اگر عيسى مسيح امروز بود كارتر را استيضاح مى‏كرد. اگر عيسى مسيح بود ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات مى‏داد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كارى كه مسيح مى‏كند بكنيد.

آقاى كارتر ما را از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستيم‏

خداوند انشاءالله كه همه ما را آشنا كند به وظايف الهى، به وظايف دينى و همه ما طرفدار مظلومين باشيم و اميد است كه آقاى پاپ توجهى به حال اين ملت مظلوم بكند و ما را از اينكه نمى‏توانيم الان با اين وضع مسائل ايشان را بپذيريم معذور دارند. لكن مساله اولى كه ايشان گفتند، حاصل است. مساله‏اى كه با اينها خوشرفتارى بكنند اين مساله حاصل است و من ميل دارم كه شما كه نماينده آقاى پاپ هستيد برويد و ببينيد اينها را و آنها چه وضعى دارند، با آنها صحبت كنيد ببينيد كه آيا آنها يك وضع بدى دارند. هيچ ابدا از اين خوف نداشته باشيد كه اينها ناراحت باشند، ابدا ناراحت نيستند لكن خوب آقاى كارتر تشبثات زياد به همه اطراف كرده است، يك غريقى است كه به همه چيز تشبث كرده است، گاهى اضافه مى‏شود از يك جبهه‏اى كه دخالت نظامى، گاهى گفته مى‏شود كه محصور كنيد از حيث حصار اقتصادى، و مع‏الاسف يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مى‏داند و مى‏گويد من ايرانى هستم قبل از اينكه مسلمان باشم (در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمى‏دانم، ايرانى بودنشان هم مى‏دانم نيست) دستور مى‏دهد يا تقاضا مى‏كند از كارتر كه محاصره اقتصادى بكن ايران را. ايرانى است، در انگلستان است، بختيار است مى‏گويد من ملى هستم. و من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم، شاهدش امروز پيدا شد. يك روز گفتم كه اينها، اين ابرقدرت‏ها ممكن است كه 20 سال، 30 سال، يك كسى را در يك مقامى با يك وجهه‏اى حفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد، مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مى‏گويد هستم. بعد از اينكه اين مدت‏ها گذشت، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20 سال استفاده مى‏كنند. از ايشان هم كه سال‏هاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود و مدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آن روزى كه آنها مى‏خواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوق خدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتها از او اطاعت نكردند. او هم مى‏گفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد. و اين هر دو را من بايد بگويم ما نه از اقدام نظامى مى‏ترسيم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمى‏ترسيم براى اينكه ما شيعه يك ائمه‏اى هستيم كه آنها شهادت را استقبال مى‏كردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مى‏كند. فرضا كه آقاى كارتر بتواند نظامى بياورد اينجا، با اينكه نمى‏تواند همچو كارى بكند، دخالت نظامى بكند، نمى‏تواند بكند، فرض مى‏كنيم كه خير، تفاهم كنند اين ابرقدرت‏ها كه به ايران نظامى بفرستند، ما 35 ميليون جمعيت داريم كه اينها بسياريشان، بسيار زيادشان، آرزوى شهادت مى‏كنند، ما با اين 35 ميليون به ميدان مى‏رويم بعد كه ما همه شهيد

صحيفه نور ج 10 صفحه 184

شديم خودتان با ايران هر كارى مى‏خواهيد بكنيد. از اين ما نمى‏ترسيم، ما مرد جنگيم، ما مرد مبارزه هستيم، ما جوان‏هايمان با مشت مبارزه كردند با تانك‏ها و توپ‏ها و مسلسل‏ها. ما را آقاى كارتر از مبارزه نترساند. ما اهل مبارزه هستيم ولو نداشته باشيم ابزار مبارزه، لكن بدن داريم در مقابل اينكه ما را بزنند و اين را عمل خواهيم كرد. و اما قضيه اقتصاد، ما يك ملتى هستيم كه به اين گرسنگى خوردن‏ها عادت كرده‏ايم، ما 35 سال يا 50 سال مى‏گوئيد ما در اين گرفتارى‏ها بوديم و عادت داريم به اين گرسنگى خوردن‏ها، ما روزه مى‏گيريم، ما يك وقت غذا مى‏خوريم. اگر بنا باشد كه آنها محاصره اقتصادى بكنند، فرضا كه بتوانند و همه ملت‏ها تبع ايشان بشوند و حال آنكه اين خيالى است خام و همچو چيزى تحقق پيدا نمى‏كند، فرضا كه تحقق پيدا بكند، ما همان جو و گندمى كه خودمان در مملكت خودمان كشت مى‏كنيم، اقتصاد مى‏كنيم و براى خودمان همان مقدار كافى است. ما در هر هفته يك روز گوشت مى‏خوريم، گوشت خوردن خيلى چيز خوبى هم نيست و يك وعده هم ممكن است غذا بخوريم. ما را از اين چيزها اينها نترسانند. اگر امر داير بشود بين اينكه آبروى ما حفظ بشود يا شكم ما سير بشود، ما ترجيح مى‏دهيم كه آبرويمان حفظ بشود، شكممان گرسنه باشد. و من از شما مى‏خواهم كه سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانيد و بگوئيد كه روى علاقه دينى كه ما به هم داريم، همه اهل توحيد هستيم، اهل خداشناسى هستيم، ما از شما مى‏خواهيم كه به اين ملت ضعيف كمك كنيد و نصيحت پدرانه به همه ابرقدرت‏ها بكنيد يا استيضاح كنيد آنها را.

والسلام


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 211

تاريخ: 29/8/57

بيانات امام خمينى در ديدار با جمعى از روحانيون

محرم امسال، ماه مبارزه با ام الفساد قرن آمريكا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرق‏ها دارد، از جمله فرق‏ها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوى چون دستگاه شاخه‏اى از فساد ام الفساد بود و در اين ماه، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد، با آنهائى كه همه ملت‏هاى ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار داده‏اند و در هر جا يك مامورى گذاشتند سر ملت‏ها براى چپاولگرى. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباى سراسر كشور و خصوصاً قم كه مبداء خيرات هميشه بوده است، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه پيروز شد.

كارتر و امثال او، توده‏هاى بزرگ ملت‏ها را، جزء جهان حساب نمى‏كنند

آقاى كارتر در يك كلامى گفته است كه اگر چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسى هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مى‏شود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است. مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص خود استكبارى و آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مى‏كنند و اين بيمارى موجب اين شده است كه توده‏هاى بزرگ ملت‏ها را اينها از جهان حساب نمى‏كنند. آقاى كارتر خودش و يك عده‏اى كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكت‏ها از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهائى كه سران دولت‏هائى هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدى مى‏كنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملت‏ها، اينها چيزى نيستند، آنى كه جزء جهان است و جهان است عبارت است از يك عده معدودى امثال كارتر و دار و دسته او و آنهائى كه در ساير جاها هم مع‏الاسف جزء دار و دسته او شده‏اند، همه جهان را عبارت از اين مى‏دانند. اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاى بزرگ ملت‏ها را آنهائى كه دريايى هستند كه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمى‏بينند يعنى اين بيمارى، اسباب اين شده است كه آنها را نبينند، از اين جهت وقتى كه در اريكه رياست جمهور نشسته است و با آن ديد بيمارگونه نگاه مى‏كند و مى‏بيند كه چند تا وزير در فلان جا و

صحيفه نور ج 10 صفحه 212

چند تا مثلاً اشخاصى كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاى ديگر عددى از اين وابسته‏ها ممكن است كه اينها خشمشان چه بشود، ايشان اينها را جهان حساب مى‏كند و مى‏گويد كه اگر چنانچه اين ديپلمات‏ها را (اينها را ديپلمات حساب مى‏كند) اينهائى كه جاسوسى‏شان به حسب شواهد ثابت شده است، اينها را ديپلمات حساب مى‏كند و جهان را هم عبارت از همان كه خودش بيند حساب مى‏كند. اين بيمارى تا يك اندازه‏اى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند و آن دلقك‏هائى كه دور و برش هستند، همين‏ها را ببيند و ملت را اصلاً به حساب نياورد، نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولت‏ها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند و اينها فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. اين بيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مى‏دانست و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مى‏دانست ديگر براى ديگران اصلاً چيزى قائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانت‏ها را كرد، همه آن خيانات هم روى همين خيال بود كه نمى‏ديد كسى را كه بازخواست كند از ايشان، به نظرش نمى‏آمد كه يك قدرت ديگرى هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل يك قدرت ديگرى هم هست و اين بيمارى اسباب اين شد كه او مشغول شد به آن جنايات، روى همان زمينه كه قدرتى غير از خودش نمى‏ديد و منتهى شد به اينكه ديديد و ديديم. ايشان هم همان بيمارى را يك قدرى بيشتر دارد براى اينكه اين بيمارى در هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيمارى در آن زيادتر است.

پناه دادن اين مجرم (شاه) خودش يك شكست سياسى است براى كارتر، لكن نمى‏تواند بفهمد

در شكست شاه، آمريكا (يعنى دولت آمريكا، ما هر وقت از آمريكا صحبت بكنيم يا از جاى ديگرى، مگر اينكه اسم ببريم، ملتشان مراد نيست ما با ملت‏ها هيچ مقابله‏اى نداريم. ملت‏ها هم با ما مقابله ندارند، ملت آمريكا) در شكست محمدرضا يك شكست اقتصادى خورد و يك قدرى هم شكست سياسى و هر چه هم كوشش كرد آقاى كارتر براى اينكه محمدرضا را نگهدارد و اخيراً هم كراراً پيش ما فرستاد كه مثلاً ايشان باشد و فلان و بعد هم بختيار را مى‏خواست نگه دارد ولى نتوانست و شكست خورد. آن يك شكستى بود، گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است. پناه دادن يك نفرى كه مجرم است و قريب سى و چند سال مجرم بوده است و 35 ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مى‏دهند (يك عده‏اى ممكن است كه بدانند و شهادت ندهند) لكن 35 ميليون جمعيت دانند و صدها ميليون جمعيت ساير ممالك دنيا مى‏دانند كه اين آدمى مجرم بود، آدمى ستمكار بود، جنايتكار بود و اين ملت را آنقدر در جنايت كشيد و اين ملت را آنقدر محروم كرد و آنقدر حبس و تبعيد و كشتار كرد، پناه دادن اين، خودش يك شكست سياسى است در دنيا لكن بيمارى كه آقاى كارتر به آن مبتلاست اين را نمى‏تواند بفهمد و باقى گذاشتن اين‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 213

اشخاصى كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسى هستند و نفرستادن اين مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، اين هم يك شكستى است كه از اين شكست دومى بالاتر است براى اينكه اگر ايشان نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند و اگر محاكمه بشوند، كارتر مى‏فهمد چه‏اش هست، چه خواهد شد.

ما روى موج‏هاى نفت نشسته‏ايم، و دنيا نفت مى‏خواهد

كارتر گاهى ما را از نظامى، گاهى ما را از جهات اقتصادى مى‏ترساند و خودش هم مى‏داند كه اين طبل ميان تهى است كه دارد مى‏زند و نه همچون عرضه نظامى دارد و نه از او گوش مى‏كنند. باز اين اشتباه روى همان بيمارى كه اين ابرقدرت‏ها دارند، اين باز يك اشتباهى است كه گمان مى‏كند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلاً گندم نفروشيد به ايران، تمام كشورها دستشان را به سينه مى‏گذارند و تعظيم مى‏كنند و مى‏گويند چشم، و ايشان فهميد اين را كه حتى در كشور خودش هم از او اطاعت نكردند، وزير كشاورزى خودش هم گفت كه امرى است غير صحيح. و ما چه احتياجى داريم به گندم آمريكا، ما نفت داريم ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ (چرچيل) وقتى كه مواجه بودند با آلمان و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتى كه آمد در ظاهر در مجلس انگلستان صحبت كرد و مصيبت‏هاى خودش را كه ما چه شديم، چه شديم، كجا شكست خورديم، آخرش گفت كه اما پيروزى مال آن است كه روى موج‏هاى نفت نشسته است. ما روى موج‏هاى نفت نشسته‏ايم. شما غارت كرديد ما را، نفت‏هاى ما را برديد در ازاى آن به ما تفنگ و توپ داديد، آن توپ و تفنگى كه و آن سلاح‏هايى كه براى خودتان بود، نه براى ما. ما نفت داريم، دنيا نفت مى‏خواهد، آمريكا را نمى‏خواهد دنيا. دنيا كارتر را نمى‏خواهد، دنيا نفت مى‏خواهد. ما كه نفت داريم، مملكت‏هاى ديگر به ما خضوع خواهند كرد، نه تو كه مى‏خواهى رياست جمهورى پيدا بكنى راهش را نمى‏دانى تمام دست و پاهاى اين براى اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهور كنند لكن سوراخ دعا را گم كرد او خيال مى‏كرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگر بگويد ما حصار اقتصادى دور ايران مى‏كشيم و به اقتصاد ايران ضرر زنيم ملت ملت او براى او دست مى‏زنند و بعد هم چنين مى‏شود كه رئيس جمهور بشود لكن فهميد اين معنا را كه الان قشر بزرگى از ملت كه سياهپوست‏ها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاهاى، روحانيون مسيحى سياهپوست برخلاف او چيز كردند. و براى ايران تظاهر كردند و بعد هم ديگران خواهند كرد جز آنى كه آنها را از جهان مى‏داند، بله آن عده، اگر جهان عبارت از آن عده‏اى است كه رفيق و دوست آقاى كارتر هستند، تمام جهان با اوست نه آمريكا و اما اگر جهان آنى است كه هست و به دوش مستضعفين است، جهان عبارت از مستضعفين هستند، اگر جهان عبارت از آن واقعيتى است كه هست، كه مستضعفين هستند كه جهان را اداره مى‏كنند و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمى‏كنند چيز ديگر، جهان اگر آن هست آن جهان با شما موافق نيست. آن جهان موافق نيست كه

صحيفه نور ج 10 صفحه 214

يك رئيس جمهورى كه ادعا مى‏كند كه من طرفدار حقوق بشر هستم، آنقدر بشر را به تباهى بكشد و آنقدر بكشد. يك كسى كه دعوى اين مى‏كند كه من حقوق بشر را حفظ مى‏كنم از او نمى‏پذيرند كه تويى كه مى‏گويى من حقوق بشر را حفظ مى‏كنم، ايران بشر هستند، ايرانى‏ها بشر هستند، چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال اين ملت اينهمه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعى اين هستيد كه ما طرفدار حقوق بشر هستيم و نه مجلس‏هايى كه تاسيس كرديد، شماها براى اينكه ما را بازى بدهيد هيچ يك كلمه‏اى نگفتيد كه چرا محمدرضا اين كارها را مى‏كند بلكه طرفدارى كرديد از او، بلكه كوشش كرديد كه باقى بماند او. مضحك اين بود كه در آنوقتى كه شدت خفقان در ايران بود كارتر مى‏گفت كه آزادى زياد به ايران دادند از اين جهت اين صداها درآمده است!! مردم فرياد كه مى‏زنند مى‏گويند آزادى مى‏خواهيم چون آزادى‏شان زياد است!! اينها تخمه كردند از آزادى!! اين روى همان بيمارى است كه اينها دارند.

ملت از موضع بحق خود يك قدم به عقب نخواهد رفت

ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مساله‏اى كه داريم و اين چيزى كه حق ماست در دنيا، همه دنيا مى‏دانند كه در همه قوانين بين‏المللى است كه مجرم بايد برگردد در همان محلى كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مى‏بنديم، خانه جاسوسى اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانه‏اى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه‏اى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسى ممكن است، آن هم نه مسلم. ممكن است اگر او را برگرداندند و اين لانه جاسوسى را به هم زدند، روابطى كه براى ما نفع دارد محفوظ باشد و مادامى كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمى‏كنيم از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم. اينهايى كه الان بين ما هستند اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات. معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدى كه دارند و روى آن بيمارى روانى كه دارند و امثال اينها دارند، جاسوس‏ها را هم جزو ديپلمات‏ها مى‏دانند.اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايى كه با ملت‏هايشان آنطور رفتار مى‏كنند، با مستضعفين جهان آنطور رفتار مى‏كنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند. اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد، اين مال يك زمانى بود كه آنوقت باز مردم بيدار نشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كرده‏اند. ما مى‏بينيم كه در ظرف اين چند سال و خصوصاً اين دو سال آخر كشور ما تحول در آن پيدا شده، يعنى افراد يك افراد ديگر شدند، افراد همان هستند لكن افكارشان يك افكار ديگر شده، عوض شده است اين افكار. همانطورى كه ملت‏ها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملت‏ها، آن ملت‏هاى خواب نيستند كه شما حكومت كنيد برشان و آنها تسليم محض باشند، شماها هم، اين سران كشورها اعم از آمريكا و غير آمريكا بايد خودشان را عوض بكنند، اگر خودشان را عوض نكنند، براى خودشان صلاح نيست و به تباهى كشيده مى‏شوند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 215

مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرت‏هاى بزرگ از ما استفاده مى‏كنند

اين را من گاهى با اشخاصى كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولت‏ها يكى مشكله بين خودشان و ملت‏هايشان است. يك اشكال، اشكالى است كه بين ملت‏ها و دولت‏هاست كه دولت‏ها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مى‏دانند و براى ملت هيچ قائل نيستند از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند. ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم، فرمانفرماى مردم مى‏دانست و شاهنشاه مى‏دانست و آريامهر مى‏دانست، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود. اين تحول پيدا كرد به يك حكومت ديگرى كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامى نيست اما يك نسيمى از اسلام آمده، يك نسيمى آمده است همين مقدار كه يك نسيمى آمده است دولت‏ها خودشان را فرمانفرما ديگر نمى‏دانند، همچو نيست كه بفرستند و بگيرند و بزنند و حبس كنند، هيچ چنين چيزى نيست، وقتى كه آنها فرمانفرما نداشتند، ملت پشتيبانشان است. شما مى‏بينيد كه الان هر اشكالى كه براى دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براى رفع آن. اگر اين دولت‏ها از آن بيمارى كه عرض كردم بيرون بيانيد و حل اين مشكل‏ها را بكنند، حالا من راجع به اين دولت‏هاى اسلامى مى‏گويم اين را، آن دولت‏هاى خارجى سر جاى خودشان، من براى اين دولت‏هاى اسلامى مى‏گويم كه اين دولت‏هاى اسلامى اين مشكله را رفع بكنند، اين مشكل كليدش دست خودشان است، عبرت بگيرند از ايران و وضع اين دو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان. آن روز اگر يك مشكلى براى دولت پيدا مى‏شد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمى‏كرد رفع هم نمى‏كرد، اگر مى‏توانست، اضافه‏اش هم مى‏كرد. امروز همين ملت اگر براى دولت يك پيشامدى بكند ملت خودش پيشقدم است. مى‏بينيم كه همان بيمارى كه محمدرضا به آن مبتلا بود و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست، آنها هم مبتلا هستند، آنها هم خودشان را مى‏بينند و يك دسته‏اى كه اقليتى هستند و به آنها چسبيده‏اند براى منافعشان، ملت خودشان را نمى‏بينند، اصلاً توجه ندارند كه ملت هم يك چيزى است. و لهذا برخلاف موازين اسلامى، برخلاف موازين عدل و انصاف هر چه ظلم مى‏توانند بكنند به اين مستضعفين بكنند جمع مى‏كنند و مى‏دهند به آن عده‏اى كه دوروبرشان جمع است. اگر مشكلى برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند، پشت مى‏كنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومت‏ها رفع بكنند، حالشان خوب مى‏شود. و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اينقدر اختلافات نداشته باشند، از تحت يوغ اين ابرقدرت‏ها در مى‏آيند. مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرت‏هاى بزرگ استفاده از ما مى‏كنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومت‏ها با هم تفاهم كنند ملت‏ها تفاهم خواهند كرد، ملت‏ها مخالف نيستند با هم، حكومت‏ها نمى‏گذارند كه ملت‏ها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت برداشته بشود از ممالك اسلامى، هيچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام نيست و مسلمين براى اينكه بيش از يك ميليارد جمعيت دارند با خزائن فراوان.

صحيفه نور ج 10 صفحه 216

رمز بقاى اسلام و پيروزى نهضت، حفظ سنگر مساجد و مراسم سوگوارى سيدالشهدا و روضه خوانى

ما حالا بيائيم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ و با آن توهماتى كه در ذهن اين آقا هست. ما بايد همانطورى كه در اين يك سال از محرم سال قبل و يك قدرى جلوترش تا آنوقتى كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم، حالا هم همانطورى بايد باشيم. حالا بايد بيشتر قشرهاى مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روز ممكن بود كه يك دسته‏اى باشند كه مثلاً به خيالشان كه خوب شاه مملكت است (از اين حرف‏ها داشتند) شاه مملكت است خوب از خودمان است، ظل الله است، از اين مزخرفات. در صورتى كه ظل الله يك مساله‏اى است كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براى حكومت‏ها كار را خيلى مشكل مى‏كند براى اينكه ظل، سايه، آن چيزى است كه از خودش هيچ ندارد، هر حركتى هست از ذى ظل است. ظل الله پيغمبر اعظم است كه از خودش هيچ نيست، هر چه هست وحى است، هر چه هست از خداى تبارك و تعالى است. اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين عالم را مى‏خواند براى اينكه اينها ظل الله نيستند، اينها شيطانند. منتها اين منطق‏ها با اشتباهاتى هم بود در كار. حتى از يك معممى فاضل هم هست، كسى نقل كرد كه من در مكه بودم، در همين گيرودارهائى كه شايد همان سال قبل بوده، در همان گيرودارهاى ما، شماها، با اين شخص گفت من در مسجدالحرام نشسته بوديم رو به كعبه، گفتم كه خوب اينجا الان خوب است دعائى بكنيم گفت نه ما تكليف‏مان اين است كه عين آن به اين معنا كه دعا كنيم براى حفظ او ... خوب اين منطق‏ها گاهى بود اما اين منطق‏ها نسبت به قدرت‏هاى خارجى اگر هم باشد خيلى كمتر است. ديگر خيلى اشتباه بايد باشد يا خيلى خيانتكار انسان بايد باشد كه ملتش اگر با خارج هم، آن هم خارجى كه غير خودمان هست، خارجى كه معلوم نيست كه حالا آن هم خيلى به مبانى مذهبش هم عمل كه حتما نمى‏كند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلى باشد و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشرى باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلى كم باشد و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قوى‏تر باشد، اگر آنوقت هم يك نق و نقى بود، حالا ديگر نبايد باشد بايد همه دستجمعى با هم باشيم و اين راه را برويم و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است. حق پيروز است منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمومنين سلام الله عليه تا حالا، در زمان‏هايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است، ناچيز بوده است، حالا الحمدلله زياد است اما آنوقت كم بوده، نه اينكه زياد در مقابل ديگران، رمز بقاى اين مذهب و بقاء ممالك اسلامى، ممالك شيعى بايد ببينيم چه بوده است، ما آن رمز را بايد حفظش بكنيم.

يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهدا است. سيدالشهدا سلام الله عليه مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد، نگه داشت و آن نهضتى كه آن بزرگوار كرد و شكست داد ولو كشته شد لكن شكست داد بر اموى و بر ديگران، آن نهضت بايد حفظ بشود. اگر ما

صحيفه نور ج 10 صفحه 217

بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اين رمز را حفظ بكنيم، اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهم‏السلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضى از اين جوان‏هاى ما كه اين مجالس، مجالسى بوده است كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم، اين يك اشتباهى است كه مى‏كنند. حضرت باقر سلام الله عليه (شما بهتر مى‏دانيد) حضرت باقر سلام الله عليه وقتى كه‏خواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهرا كه در منا اجير كنند كسى را، كسانى را كه براى من گريه كنند. اين چه مبارزه‏اى است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر مى‏خواست چه كند گريه را؟ آنوقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا. اين همين نقطه اساسى، سياسى، روانى، انسانى است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مى‏آيند مى گويند چه خبر است چيست؟ مى‏گويند اين اينطور بود. اين توجه مى دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مى‏كند و مظلوم را قوى مى‏كند. ما جوان‏ها داديم. كربلا جوان‏ها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم. اين نمى‏شود اينطور باشد شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست. يك مساله سياسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضيه گريه است تباكايش ديگر چيست؟ تباكى مى‏خواهد. تباكى ديگر يك چيزى شد؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياجى به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مى‏كند اين كيان مذهب ما را. اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مى‏افتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمائى. راهپيمائى است خودش اما راهپيمائى با يك محتواى سياسى، همانطورى كه سابق بود بلكه بالاتر، همان سينه زنى، همان نوحه‏خوانى همان‏ها، همان‏ها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد، همه روضه بخوانند و همه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اينطور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است. در تمام كشورهاى اسلامى، ملت‏هاى اسلامى در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً هشتم و چندم، اين دستجات با آن عظمت (البته جهات غير شرعى اش بايد حساب بشود، بايد جهات شرعى محفوظ بماند) اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا، كى مى‏تواند يك همچنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اينطور هماهنگ باشند، برويد هندوستان همين بساط، برويد پاكستان همين بساط، برويد اندونزى همين بساط، برويد عراق همين بساط، برويد افغانستان، هر جا برويد همين بساط، كى اينها را هماهنگ كرده؟ اين هماهنگى را از دست ندهيد. اين جوان‏ها را اغفال مى‏كنند. اين جوان‏هاى صاف دل ما، عزيز ما، صاف دل ما توجه به شيطنت اينهايى كه تزريق مى‏كنند، ندارند آنها ديگران تزريقشان مى‏كنند اينها هم تزريق به اينها مى‏كنند. يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبى آمد و بين روحانيون و قشرهاى جوان را جدا كرد از هم. اين اساس داشت. اينطور نبود كه همين طور بيخود بيخودى باشد. هى تزريق كردند به ماها. به قشر ماها هى تزريق كردند كه اين فكلى‏ها چه، اين ريش تراش ها چه، اين فكلى‏ها چه. تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليس‏ها آورده اند. ماها را از هم جدا كردند، كى نفعش را برد؟ آنهائى كه

صحيفه نور ج 10 صفحه 218

مى‏خواستند نفت‏هاى ما را ببرند. آنهائى كه مى‏خواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مى‏كنند، كنارمان مى‏گذارند و اين هماهنگى كه ما بايد داشته باشيم از بين مى‏رود وقتى كه از بين رفت اين هماهنگى هر چه دلشان خواست مى‏كنند و ما هم هيچ كارى نمى‏كنيم. امروز هم كه نزديك محرم است مى‏بينيم كه گفته مى‏شود (حالا اميدوارم كه صحيح نباشد) گفته مى‏شود كه بعضى از اين جوان‏هاى پاكدل ما بازى خورده‏اند اگر يك آقايى بخواهد مثلاً روضه بخواند مى‏گويند كه نه ديگر روضه لازم نيست. اينها ملتفت نيستند كه آنهايى كه با روضه مخالفند همان‏هايى بودند كه با روحانيت مخالف بودند و همان‏هايى بودند كه با دانشگاه مخالفند و همان‏ها هستند كه با كارگر مخالفند و همان‏هايى هستند كه با كشاورز مخالفند و همان‏ها هستند كه مى‏خواهند كه ما را بدوشند و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگى كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسى است در دنيا و بزرگترين امر روانى است در دنيا، تمام قلوب با هم متحد مى‏شوند. اگر خوب راهش ببريم، ما براى اين هماهنگى پيروز هستيم و قدر اين را بايد بدانيم و جوان‏هاى ما توجه به اين مسائل داشته باشند.

دست‏هائى الان در كار است كه مى‏خواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند

جوان‏هاى ما ملتفت اين معنا باشند كه دست‏هايى الان در كار است كه مى‏خواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند، يكى يكى مجالس را از بين ببرند، مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. ما همين مساجد و همين روضه‏ها و همين روضه‏هاى هفتگى هم باز همين‏ها، همين‏ها توجه مردم را و همان هماهنگى را ايجاد مى‏كند. شما اگر دولت‏هاى ديگر بخواهند يك هماهنگى بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست بر ايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرده. ما براى سيدالشهدايى كه اينطور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم، ما گريه نكنيم؟ همين گريه‏ها نگهداشته ما را. گول اين شياطينى كه مى‏خواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوان‏هاى ما، همين‏ها هست كه ماها را حفظ كرده، همين‏ها هست كه مملكت ما را حفظ كرده. تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دسته‏هاى شكوهمند بيرون بياورند، دسته‏هاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهائى كه برخلاف مثلاً چه هست از آنها پرهيز كنند اما دسته‏ها بيرون بيايند سينه بزنند، هر كارى كه مى‏كردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ كنند، اين اجتماعات است ما را نگهداشته، اين هماهنگى‏ها هست كه ما را نگهداشته. گولشان مى‏زنند اين جوان‏هاى عزيز صاف دل را. مى‏آيند توى گوشش مى‏خوانند، خوب ديگر گريه مى‏خواهيم چه كنيم؟ گريه مى‏خواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد. همين نفع دنيائيش را شما حساب كنيد، آخرتش سر جاى خودش. همين نفع دنيائيش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مى‏كند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خورده‏اند، پشت اينجا يك دست مرموز

صحيفه نور ج 10 صفحه 219

فاسد مفسدى هست كه مى‏خواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد بيدار باشد.

از مناقشات دست برداشته و تسليم راى ملت شويد

و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مى‏خواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم، يك اجنبى كه مى‏خواهد اين مملكت ما را به غارت هر چه هست ببرد، ما كه الان مواجه با يك اجنبى هستيم، با يك كسى كه جاسوسى، مركز جاسوسيش براى همه ملت‏هاى مسلمين يا زيادتر از آنها مستضعفين در اينجا هم بوده است، ديگر ما نبايد بنشينيم و هى نق بزنيم من به او و شما به او و آن به او. نويسنده‏هاى ما! گوينده‏هاى ما! كانون‏هاى عرض مى‏كنم كه، كه هستند كانون‏هاى نويسنده! كانون‏هاى وكلاى چه! همه مملكت مال خودتان است، آقا نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست، مى‏خواهند ببرند، بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همين طورى كه مى‏بينيد اين درجه‏هايى كه شما اسمشان را مى‏گذاريد مثلا طبقه كذا طبقه پايين و من آنها را بالا مى‏دانم، ببينيد چطور هماهنگند، اينها الله اكبر مى‏گويند، برويد بگرديد، كاش فيلم از همه برمى‏داشتند بعد نشان مى‏دادند ببيند كى‏ها الله اكبر مى‏گويند. همين طبقه‏اند ما از اينها منت مى‏كشيم، من دست اينها را مى‏بوسم، ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مى‏روند الله اكبر مى‏گويند و فردا راهپيمائى مى‏كنند. اينها را حفظ بكنيد ننشينيد شما و بنويسيد و بگوئيد و مناقشه بكنيد و چه.

اين مجلس خبرگانى كه همه ملت يك دسته‏اى را تعيين كرده‏اند، ديگر هر كس در محل خودش يك كسى را وكيل كرد، شمائى كه مى‏گوئيد دموكراسى، دموكراسى بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جايى يك كسى به روز گفته باشد تو راى بده، در تمام ايران پيدا بكنيد يك جايى كه الزام كرده باشد يك كسى را كه راى بده. حتى تبليغات هم كم شد ولى مردم مى‏شناختند اينها را، هر كسى اهل بلد خودش را مى‏شناخت و راى به او مى‏داده. با آن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مى‏كنند؟ چرا بعدش هى چى گفتند مجلس خوب چيز، مجلس خوب. اين مجلسى است كه مردم مى‏خواهند، شما چكاره‏ايد؟ مجلسى كه مردم خودشان اشخاصى را فرستادند، وكيل كردند، اينها وكيل مردم بودند و وكيل مردم يك قانونى را يك قوانينى را چيز كردند و من تا آن اندازه كه نگاه كردم، بلكه شايد همه‏اش را نگاه كرده باشم انحراف اسلامى هيچ ندارد، هيچ ابدا شما آقايان و همه آقايان اهل منبر و همه خطبا و همه نويسنده‏ها و همه گوينده‏ها تاييد كنيد. عيب است كه ما بنشينيم هى چيز بكنيم تا قانون اساسى‏مان را نتوانيم درست بكنيم. اين قانون اساسى، قانون اساسى صحيحى است. راى بدهند به اين ديگر، الزامى نيست مى‏خواهند راى ندهند خودشان مى‏دانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم، بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابى كه از قم مى‏روند به جاهاى ديگر و براى ترويج، اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچنين روز دوازدهم‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 220

است، چيزى نيست ديگر، خوب ايام عاشورا كه هستند، ديگر نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسنده‏هاى ما همين طور، گوينده‏هاى ما همين طور. فرض كن حالا يك چيزى هم مخالف راى فلان فرض كنيد كه متجدد هست، خوب وقتى مردم راى دادند او هم بايد بگذرد از آن. مردم راى دادند آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را، ثابت كردند اين را حالا ما بايد بگذاريم به آراء خود مردم و خود مردم هر چه راى دادند. من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه آن محرم براى ما هديه آورد و مجرم فرعى را از بين برد، همين طور اين محرم هم براى ما هديه بياورد و مجرم اصلى ما را به جاى خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 192

تاريخ: 24/8/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان

مردم بى‏تفاوت نباشند نسبت به سرنوشتشان، سرنوشت ما اين قانون اساسى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آن يك كلمه‏اى كه مى‏خواهم عرض كنم اين است كه آقايان همانطور كه زحمت كشيدند اين مدت و بحمدالله تمام كردند اين خدمت را، در بلادشان كه مى‏روند، مردم را دعوت كنند به اينكه بى‏تفاوت نباشند راجع به آن چيزى كه سرنوشتشان است. سرنوشت ما اين قانون اساسى است، اگر بنا باشد كه مردم بى‏تفاوت باشند معنايش اين است كه به اسلام بى‏تفاوت، به سرنوشتشان بى‏تفاوت، به كشورشان بى‏تفاوت. و اين علاوه بر اينكه، انعكاسش در دنيا انعكاس بسيار ناجورى است، پيش اسلام و اولياء اسلام هم يك انعكاس بدى دارد. اين يك تكليفى است براى همه ما كه راجع به امورى كه مربوط به سرنوشت ملتمان، مربوط به اسلام است ما بى‏تفاوت نباشيم بلكه با تمام قوه كه داريم تعقيب كنيم كه انشاءالله مسائل تمام بشود و قانون تصويب بشود، نه همين كه اكثريت داشته باشند، اين اكثريتى كه رفراندوم داشت آن اكثريت را طالبيم. والا اكثريت كه معلوم است، اكثر مردم مسلمند و اكثر مردم اما ممكن است كه يك وقتى اين هياهوئى كه در اطراف اين مسائل شده است و اينهايى كه مى‏خواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، تبليغات سوء اين طرف و آن طرف، مع‏الاسف بعضى از خودمان هم بى‏توجه به مسائل باز راجع به قانون اساسى صحبتى مى‏كنند، اين صحيح نيست براى اينكه ملت اين آقايان را تعيين كرده است. ما حق نداريم كه چيزى كه خود ملت تعيين كرده است ماها دخالت بكنيم. ما تابع ملت هستيم، ملت اين آقايان را تعيين كرده است آقايان هم اين قانون را نوشته‏اند، تصويب كرده‏اند و آقايان هم اهل خبره هستند و آنطورى كه ملت مى‏خواستند اينها را تمام كردند. ديگر بعد از اين هى صحبت كردن از اينكه فلان ماده چطورى است، با غرب نمى‏سازد ما تا آمديم مغز اين آقايان را از غرب زدگى خارج كنيم، پشت هشتم ما شايد باشد، بشود اين كار. من نمى‏دانم آقايان از غرب چه ديده‏اند؟ در غرب جز غارت ملت‏هاى مظلوم و خيانت و جنايت خبرى نيست غرب همين است كه شما ملاحظه مى‏كنيد كه اينطور جنايات مى‏كنند. آنوقت آن كسى كه جانى مطلق است مى‏برند نگه مى‏دارند و پشتيبانى از او مى‏كنند. به حرف يك ملت مظلوم گوش نمى‏دهند،

صحيفه نور ج 10 صفحه 193

نمى‏گذارند كه شوراى امنيت تشكيل بشود. پول‏هاى ايران را مثل دزدهاى سرگردنه غارت مى‏كنند، توقيف مى‏كنند. غرب وضعش اين است و اين سازمان‏هائى هم كه درست كرده‏اند براى خودشان همه براى منفعت غرب است، هيچ براى مظلوم‏ها نيست. شما شايد در طول اين مجالسى كه اينها درست كرده‏اند يك جا پيدا نكنيد كه اگر آمريكا يا آن ديگران كه قدرت‏هاشان زياد است منافعش با يك مملكت ضعيفى تصادم پيدا بكند اينها يك كارى برايشان كرده باشند. الان چند وقت است كه لبنان مبتلا به اين سرطان است، اين مجلس‏ها چه كردند براى اين در طول اين مدتى كه ما گرفتار اين مسائل بوديم؟ در طول پنجاه و چند سال كه ما گرفتار اين مسائل و مصائب بوديم اين مجلس‏ها براى ما چه كردند؟ اينها همين است كه يك وقتى منافع بزرگ‏ها يك چيزى بكند، اينها برايش به نفع بزرگ‏ها فعاليت بكنند، حفظ بكنند و يك كلاهى هم سر ماها بگذارند كه يك همچون مجالسى هست و شوراهاى امنيت هست و سازمان ملل هست و اين يك چيزهائى است كه براى ماها درست كردند و ما را مى‏خواهند بازى بدهند و ما هم بازى مى‏خوريم، ما، اين آقايانى كه هى مى‏روند سراغ اينكه ببينيم چطور يك چيزى باشد پسند غرب باشد، پسند غرب اين است كه ما همه چيزمان را تقديمشان بكنيم و بى‏چون و چرا، اين پسند غرب است. اگر آقايان اين را مى‏خواهند اين پسند ملت ما نيست و اگر آقايان يك چيزى خيال مى‏كنند كه در غرب خبرى است بدانند كه در غرب خبرى نيست جز جنايت، جز خيانت. من ملتشان را نمى‏گويم، - اين دولت‏ها - كه الان غرب يعنى دولت‏هايشان. در هر صورت من خواهش مى‏كنم از اين آقايان، از اينهائى كه يا روشنفكرند يا خودشان را به روشنفكرى زده‏اند كه اينقدر با سرنوشت يك ملت بازى نكنند. الان شما مى‏دانيد مملكتتان ابتلاء به هزار جور مصيبت دارد، مواجه با قدرت بزرگى مثل آمريكاست. نبايد حالا ديگر دسته دسته هر كدام يك چيزى بگويند، برخلاف مسير ملت حرف‏ها بزنند - گفته بشود - امروز روزى است كه همه‏شان با هم بنشينند تفاهم كنند و دست به دست هم بدهند تا اين مصيبت‏ها رفع بشود. اگر ملى هستند براى خاطر ملتشان، اگر علاقه به اسلام دارند براى خاطر علاقه به اسلامشان و يك دسته‏اى هم معلوم بشود كه اينها چكاره هستند. - اينها، - خوب، هميشه در همه جا بوده است. در هر صورت آن چيزى كه الان لازم است براى همه ما اين است كه تعقيب كنيم و وادار كنيم اقشار مختلفه را، آقايان هر كدام از اهل هر بلدى هستند خطباى آنجا را، علماى آنجا را، روشنفكران آنجا را وادار كنند كه به مردم افهام كنند كه بى‏تفاوت نباشند كه ما وقتى بنا باشد رفراندم كنيم، ببينيم كه يك رفراندمى كه مورد قبول ماهاست نباشد. و اما قضايايى كه هست هيچ نبايد از اين قضايا ترسيد، ما اينقدر ابتلاء به اين قضايا داشتيم و بيشتر از اين مسائل و اين ملت ما، هى تا لب يك پرتگاهى رفته و آمده بيرون، حالا ديگر موضع ملت ما يك موضعى است كه اين مسائل ديگر نمى‏تواند متزلزلش كند، حالا هر چه مى‏خواهند فرياد برنند و پول‏هاى ما را نگذارند بيايد و نگذارند شوراى امنيت درست بشود. شوراى امنيت هم درست شده بود چيزى نبود اما حالا بفهمند دنيا كه مسائل اينطورى است و اين اشخاصى كه ادعاى اين را مى‏كنند كه براى حقوق بشر چه دارند، اين مسائل، اين مردم هستند، اين جمعيت هستند، ما با

صحيفه نور ج 10 صفحه 194

اينها ابتلاء داريم.

تمام امور به يد قدرتمند خداوند انجام مى‏پذيرد

من اميدوارم كه تا آخر با قدرت و با قوه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى كه فوق همه قدرت‏هاست ما پيش ببريم. همانطورى كه با اتكال به خدا امور تاكنون خداى تبارك و تعالى كارها را انجام داده. ما خيلى از موارد مى‏بينيم كه يك چيزى عمل مى‏كنيم خودمان هم درست سر در نمى‏آوريم كه اين چه خواهد شد مى‏بينيم خوب پيش رفته است اين جز اين نبوده است كه خدا، بنابراين بوده است كه خداى تبارك و تعالى انجام اين مسائل را بدهد و ما اطمينان داريم به اينكه خداى تبارك و تعالى وقتى كه يك جمعيتى توجه به او داشتند مأيوسشان نمى‏كند و ما هم متوجه به خدا هستيم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه اين مملكت را از اين مفسده‏ها نجات بدهد و اين مملكت را مستقر كند و اين حكومت را مستقر كند كه اين حكومت اسلامى است انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 223

تاريخ: 3/9/58

بيانات امام خمينى در جمع افسران نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى پاكستان در بازگشت از سفر حج

ما با همه ملت‏هاى مسلم برادريم و در شادى و غم آنها شريك هستيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارت‏ها را قبول فرمايد. ما با همه ملت‏هاى مسلم برادر هستيم و در شادى و غم آنها شريك هستيم و اميد اين را داريم كه آنها هم با غم‏ها و شادى‏هاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملت‏ها، بر ملت‏هاى مسلمين، بر ملت‏هاى شرق حكومت‏هاى غير مشروع كرده‏اند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضاخان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرت‏ها خصوصاً آمريكا بود، به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد و به اتكاء به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى خرابى‏هائى كه در طول اين تسلط وحشت‏انگيز اجانب بر ما و تفاله‏هاى آنها كه در اين كشورها حكومت مى‏كردند، امروز مواجه شديم با دولت آمريكا و ما اميدواريم كه ملت‏هاى برادر ما، ملت‏هاى اسلامى كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند.

مسلمين بايد در مقابل ابرقدرت‏ها يد واحده باشند

و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است و الان كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد آمريكا قيام كرده است و دانشگاه‏ها ظاهرا نوشته بود كه سه روز تعطيل شده است و اين يك مژده‏اى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست. مسلمين بايد با هم يد واحده باشند هم يد واحده على من سواه اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدائى قلب‏ها ندانند. مرزها جدا، قلب‏ها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند و داراى خزائن بسيار، اگر چنانچه با هم مجتمع بشوند، اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلب‏هايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 224

بسيار كثيرى هستند، يك ميليارد جمعيت شايد الان بيشتر باشند و خزائن بسيار دارند و احتياج به هيچ كشورى ندارند و همه كشورها تقريبا به آنها محتاج هستند. مع الاسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است و مردم را از اين ابرقدرت‏ها ترسانده‏اند، تبليغات خود آن ابرقدرت‏ها اين بوده است كه ملت‏هاى ما را، ملت‏هاى شما را از اينها بترسانند، به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرت‏ها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مى‏كنند.

آمريكا در مقابل مسلمين نمى‏تواند خودنمائى كند

لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود و قدرت‏هاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكتى وقتى كه خود ملت با هم مجتع شدند و نمى‏توانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم، اتكال به اسلام داريم، پشتيبان ما اسلام و خداست و اميد اين را داريم كه همه ملت‏هاى اسلامى به ما بپيوندند. اين نزاعى كه، مبارزه‏اى كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر، اگر چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما (كه نخواهند كرد) اين غلبه، غلبه بر اسلام است، غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الان تنها نيست كه بين وجود و عدم است، مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است، همه مسلمين در اين مساله با هم بايد شركت كنند كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود حساب شرق و حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين خواهند به تباهى كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتش‏هاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه روساى جمهور ممالك اسلامى مى‏خواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابله‏اى كه ما بين كفر و اسلام است، نه ما بين ايران و آمريكا، ما بين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند، برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند و پيروز خواهند شد و از اين طبل‏هاى ميان تهى نترسند، نترسند كه آمريكا يك قدرت بزرگ است، يك قدرت شيطانى است و مى‏تواند كه با يك روز همه را به هم بزند، اينها تبليغات است آمريكا نمى‏تواند اين كار را بكند، در مقابل مسلمين نمى‏تواند آمريكا خودنمائى كند. دنيا توجهش الان به اين مبارزه است، دنيا الان توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد و خود مملكت آمريكا در آن اختلاف واقع شده است، سياه‏هاى آمريكا كه در تحت ظلم آمريكا بودند الان آنها هم موافقت با ما دارند و ممكن است آنها هم قيام بكنند بايد مسلمين در يك چنين موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل آمريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند، با ما همراهى كنند، ما و خود را از هم بدانند، مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند و همه قيام كنند و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص به ما دارد كند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 225

ملت ما شهادت را براى خود سعادت و شرف مى‏داند

يك نفر مجرمى كه پنجاه سال خانه‏هاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين مملكت را به حبس انداخته است، قتل‏هاى زياد، قتل‏عام‏هاى زياد كرده است و سنگفرش‏هاى خيابان ما را، اسفالت‏هاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوان‏هاى ما، ذخائر ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها برده‏اند پناه داده‏اند يك چنين مجرمى را و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جائى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جائى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزه‏هاى بچگانه اين را برده‏اند نگه داشتند و حالا هم كه مطالبه آنها را مى‏كنيم، ما را مى‏ترسانند از كشتى‏هايشان كه آمدند در آب‏هاى نزديك آب‏هاى خليج و از طياره‏هاشان و از اينها. ما از چه مى‏ترسيم؟ ما از طياره‏هاى اينها مى‏ترسيم؟ ما از كشتى‏هاى اينها مى‏ترسيم؟ ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مى‏دانيم. ملت ما الان هم از من مى‏خواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند، ملتى كه شهادت را مى‏خواهند، او را از چه مى‏ترسانند؟ او را از مردن مى‏ترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مى‏دانند، آنها ما را از مردن مى‏ترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت. كسى كه خدا را مى‏شناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد بر آن، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراء طبيعت، اين از چه مى‏ترسد؟

آمريكا اشتباه مى‏كند، آقاى كارتر اشتباه مى‏كند كه خيال مى‏كند كه مى‏تواند يك چنين كارى بكند، دنيا نمى‏گذارد كه او چنين كارى بكند، خود ملت آمريكا نمى‏گذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى آمريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد و جوان‏هاى ما الان اعلام كرده‏اند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك چنين كارى بكنند، سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مى‏كنيم و اگر يك همچو بشود ما نمى‏توانيم اين جوان‏هائى كه الان در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، ما نمى‏توانيم آنها را كنترل كنيم. ما نمى‏توانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عام‏ها ديده است، برادرها را كشته‏اند، پدرها را كشته‏اند، زن‏ها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمى‏توانيم كنترل كنيم كه اگر آمريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همين طور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند و امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مى‏توانند اين كار را بكنند؟ تمامشان را از بين خواهيم برد و خودمان هم كشته مى‏شويم، آنها را هم از بين مى‏بريم.

اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند

شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان برسانيد و از قول من به آنها بگوئيد كه برادرهاى شما در مقابل كفر گرفتار هستند، شما قيام كنيد، ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الان

صحيفه نور ج 10 صفحه 226

دارد به برادرهايشان مى‏شود. يك همچو قيامى كه الان ما كرديم، در مقابل كفر است، اين نسبت به مقدرات شما هم تاثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مى‏ماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند. بايد همه با هم متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مامورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مى‏كنيم اين فكر را از سرشان.

خداوند انشاءالله به شما همه برادرها سلامت بدهد، عزت بدهد، عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند روساى مسلمين را كه علاقه‏مند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مى‏كنند، آنها را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 259

تاريخ: 15/9/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان كه در اين مدت براى قانون اساسى و براى مجلس خبرگان زحمت كشيديد، تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه خدمت شما به اسلام مورد نظر صاحبان اسلام باشد و موفق باشيد كه از اين به بعد هم همه با هم خدمت كنيم براى اسلام.

اين قانون اساسى كه تحت نظر علما و كارشناسان اسلام تهيه شده، موجب نگرانى بعضى اشخاص هست و من هيچ نگران نيستم. قانون اساسى صحيح است و اگر بعض طوائف خيال مى‏كنند كه آن چيزى كه آنها مى‏خواهند در قانون اساسى نيست، اين يك اشتباهى است و اين را بايد بدانند كه اسلام براى همه است و قانون اساسى همه دردها را انشاءالله دوا مى‏كند. و اميدواريم كه اگر فرض كنيد كه يك نقيصه‏اى در كار باشد، بعدها در مجلس شورا اين نقيصه رفع بشود. نگران نباشند هيچ يك از طوائف لكن توجه به يك مسأله داشته باشند و آن اين است كه قدم به قدم، از اول اين نهضت تا حالا مواجه با مخالفت دسته‏ها بوديم و الان كه از اين جهت هم مأيوس شدند، گمان مى‏كردند كه قانون اساسى مورد توجه مردم نيست. خيلى خوشحال شده بودند از اينكه در اين، راجع به شوراهاى شهر، مردم خيلى اقبال نكردند و آرزويشان اين بود كه در قانون اساسى هم مردم اقبال نداشته باشند، لكن ديدند كه اين قانون اساسى بهتر اقبال شد برايش، از اصل جمهورى اسلامى. حالا البته من درست به تحقيق نمى‏دانم نسبت چى است لكن تا حالا به ما گفتند نسبت از آن بالاتر است. حالا مأيوس شدند بعض طوائف، مى‏بينند خوب اين قدم هم برداشته شد.

امروز غائله به پا كردن، به نفع آمريكا و به ضرر اسلام است

ديگر چه بكنند؟ حالا افتادند به اينكه تظاهر كنند ما قانون اساسى را نمى‏خواهيم. با قلدرى يك حرف داشتند كه بگويند قانون فلان جا يك اشكالى دارد، بيائيد اين اشكال را مثلاً رفع كنيد. يك وقت اين است كه افتادند به قلدرى و يك دسته از اشخاص مغرض، از بستگان رژيم منحوس پهلوى، از بستگان امريكا افتادند ميان مردم، يك دسته اشخاص ساده لوح هم تحت تأثير واقع مى‏شوند و خيال مى‏كنند كه اينها يك نظر صحيحى دارند. در صورتى كه مسأله اينطور نيست، آنها نظر صحيح ندارند و

صحيفه نور ج 10 صفحه 260

اينها اول تا حالا قدم به قدم كه مخالفت كردند، حالا اين قدم هم برداشته شد و ديدند همه ملت تقريبأ موافق با قانون اساسى هستند، حالا مى‏خواهند با قلدرى كار را به پيش ببرند. يعنى خيال مى‏كنند كه در مقابل يك ملتى كه همه اين ريشه‏هاى فساد را دارد مى‏كند و كنده است، باز مى‏شود كه يك عده‏اى قلدرى كنند و بگويند كه ما نمى‏خواهيم اين را. چطور مى‏شود در مقابل يك ملت چند نفر بگويند ما نمى‏خواهيم؟ اختيار دست شما نيست كه بخواهيد يا نخواهيد. بخواهيد يا نخواهيد، اين قانون اساسى تصويب شد و مردم به آن رأى دادند، قريب به اتفاق به آن رأى دادند و ديگر دست و پا كردن صحيح نيست.

و من امروز به همه ملت، به همه طوائف، به همه ديگر گروه‏ها عرض مى‏كنم كه امروز شما مخالفتان امريكاست، مخالفتان دولت‏هاى بزرگ است. امروز مملكت شما مقابل با يك همچو قدرت‏هائى است.

شما اگر اسلام را قبول داريد، خوب مملكت اسلامى را هم بايد قبول داشته باشيد، و اسلام در خطر است. و اگر چنانچه ملى هستيد، خوب ملت شما در خطر است، كشور شما در خطر است. امروز بيائيد باز تظاهر كنيد و اين او را بزند و اينطور مسائل واقع بشود، نه امرى است كه عقل او را قبول بكند، برخلاف موازين عقلى است و برخلاف شرع است بلا اشكال و از گناهان كبيره است كه معلوم نيست كه اگر كسى الان اسلام را صدمه بزند اصلاً قابل اين باشد كه توبه‏اش هم حتى قبول بشود. بايد اشخاص روشن، اشخاص صحيح، اين ريشه‏هائى كه مى‏خواهند اين كارها را بكنند، اين فسادها را ايجاد كنند، غائله مى‏خواهند درست بكنند، اينها را نصيحت كنند، به اينها بگويند كه آخر شما مسلمان هستيد، چرا مسلمان بايد با اسلام مخالفت كند. شما نمى‏دانيد كه داريد با اسلام مخالفت مى‏كنيد، شما نمى‏دانيد كه اگر اختلاف بين خود ما واقع بشود نتيجه‏اش را امريكا مى‏برد و دولت‏هاى بزرگ. شما نمى‏فهميد اين را، يا مى‏فهميد و تعمد داريد. ملت حالا بايد موازين دستش باشد، كسانى كه امروز غائله ايجاد مى‏كنند، اختلاف ايجاد مى‏كنند اين كسان را بشناسند كه اينها عمل‏شان صحيح نيست و به اسم فلان آقا يك غائله ايجاد مى‏كنند، به اسم فلان شخص يك غائله ايجاد مى‏كنند. اينها نه مورد نظر فلان آقا و فلان انسان است، اينها يك اشخاصى هستند مى‏خواهند غائله ايجاد كنند و اين غائله هم به نفع آمريكا تمام مى‏شود، به ضرر اسلام تمام مى‏شود، مخالف شرع اسلام است، از گناهان بسيار بزرگ است. امروز اين اختلافات را از آن دست بردارند.

لزوم حفظ آرامش، جهت رفع گرفتارى‏ها

من اين را اعلام مى‏كنم كه اگر كسى به من سب بكند، فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، احدى حق ندارد كه به او تعرض كند. حرام است تعرض كردن به كسى كه به من سب كند، به من فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، مرا بزند، هر كارى بكند، احدى حق ندارد در اين وقتى كه ما گرفتار هستيم در اين

صحيفه نور ج 10 صفحه 261

مصيبت بزرگ، با او مقابله بكند تا اينكه به زد و خورد برسد و غائله ايجاد بشود. امروز آرامش ما مى‏خواهيم. غائله نگذاريد ايجاد بشود. بايد همه با هم دست به هم بدهيم و ايجاد غائله نشود و همه دست به هم بدهيد، آرامش خودتان را حفظ كنيد و همه توجه به اين داشته باشيد كه اين چيز، گرفتارى‏هائى كه براى ملت ما پيش آمده اين گرفتارى‏ها رفع بشود. اين را به همه مى‏گويم، به كردها عرض مى‏كنم، به بلوچ‏ها عرض مى‏كنم، به ترك‏ها عرض مى‏كنم، به فارس‏ها عرض مى‏كنم، به سيستانى‏ها عرض مى‏كنم، به بلوچستان‏ها عرض مى‏كنم، به عرب‏ها عرض مى‏كنم، به همه ملت‏ها عرض مى‏كنم كه امروز اسلام در مقابل كفر واقع شده قضيه ايران نيست قضيه اسلام است، اسلام امروز در مقابل كفر واقع شده. همه ملت‏ها بايد با ما موافقت كنند، همه اختلافاتشان را كنار بگذارند و با ما موافقت بكنند. سر يك امور جزئى چرا بايد با هم اختلاف بكنند؟ من ديشب شنيدم كه يك اختلافى اينجا واقع شد. خدا مى‏داند كه چقدر متاسفم از اين معنا كه يك عده جاهل، يك عده اشخاص كه بى‏اطلاع از مسائل و از ريشه‏هاى مسائل هستند، اين يك چيزى، يك كسى يك كارى مى‏كند يك كس ديگر مى‏زند او را. اشخاصى هستند مى‏خواهند غائله ايجاد كنند. در همان سابق هم اينطور بود كه يكى از خود سازمانى‏ها يكى را مى‏كشت مردم خيال مى‏كردند آن كشته شده است مى‏ريختند به هم، بعد غائله ايجاد مى‏شد. حالا ممكن است كه يكى كسى از همان ريشه‏هائى كه سابق بوده حالا باشد يك غائله ايجاد كند، يك كسى را بكشد، يك كسى را بزند، بعد اسباب اين بشود كه يك مملكتى به هم بريزد. اين كار برخلاف شرع است، برخلاف انسانيت است، برخلاف مليت است. دست از اين كارها بردارند، برخلاف انسانيت است. چرا اين كارها را مى كنند؟ چه شده است كه حالا شما به جان هم افتاديد؟ چرا بايد به جان هم بيفتيد؟

خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و اين مملكت را از شر دشمنان انشاءالله حفظ كند و ما را بيدار كند از اين خواب.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 262

تاريخ: 16/9/58

بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده كيم ايل سونگ رئيس جمهور كره شمالى

عمال آمريكا با چماق مى‏خواهند قانون اساسى را نقض كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقاى رئيس جمهور و همچنين از ملت كره تشكر مى‏كنم كه در يك همچو موضع حساسى كه كشور ما هست، آنها هم بر حسب خلق انسانيت طرفدارى از ما مى‏كردند. ما در طول پنجاه و چند سال گرفتار آمريكا و دولت‏هاى بزرگ بوديم و آلت فعلشان هم رضاخان و محمدرضا پهلوى بودند كه آنقدر به اين ملت فشار آوردند و آنقدر قتل و غارت كردند كه بالاخره ملت به جان آمد و با تمام قوا با نداشتن هيچ اسلحه در مقابل اسلحه‏هاى مدرن ايستادند و با قدرت ايمان پيش بردند. آمريكا از آن قدم اول با وضع ما مخالف بود، تا توانست براى حفظ شاه فعاليت كرد، دست و پا كرد، براى من پيام فرستاد و بعد از اينكه شاه بيرون رفت و بختيار آمد، باز كوشش مى‏كرد و تعقيب كردند كه بختيار باقى باشد. بعد از اينكه بختيار رفت، اينها مشغول فعاليت شدند براى اينكه نهضت ما به ثمر نرسد و قدم به قدم دنبال كردند. آنهائى كه دنبال او بودند، از عمال آمريكا بودند، از ريشه‏هاى فاسد رژيم سابق بودند، غائله‏ها بپا كردند كه از اول رفراندم براى جمهورى اسلام نشود و بعد كه در اين قدم شكست خوردند، قدم دوم پيش آمد و براى انتخابات مجلس خبرگان باز كارشكنى كردند عمال خبيث آمريكا و بعد كه در آن قضيه هم شكست خوردند، راجع به رفراندم قانون اساسى مشغول شدند به كارشكنى، صندوق‏ها را شكستند، مردم را بازداشتند از رأى دادن، ولى مردم ايران بحمدالله در اين قدم فاتح شدند و راى قريب صددرصد به اين قانون اساسى دادند. در عين حال كه بعد از اينكه مردم هم نمايندگانشان رفت و نمايندگانشان را تعيين كردند براى بررسى قانون اساسى و همان نمايندگان مردم بودند كه قانون اساسى را بررسى كردند و تصديق كردند و بعد هم به رفراندم گذاشته شد، مردم قريب به اتفاق راى دادند بر قانون اساسى معذلك آمريكا از پا ننشسته است و غائله‏ها بپا مى‏كند و عجيب اين است كه اشخاصى كه مدعى اين هستند كه روى اساس آزادى، روى اساس دموكراسى عمل مى‏كنند (و هيچ دموكراسى بالاتر از اين عملى كه ما انجام داديم كه دو مرتبه به آراء عمومى قرار داده شده است، نيست) معذلك حالا متوسل به چماق شده‏اند و با چماق مى‏خواهند قانون اساسى را نقض كنند و قانون اساسى را تغيير بدهند غافل از اينكه ملت همان ملتند و مردم همان مردمند و ايمان مردم همان ايمان مردم است. اگر صد دفعه اين قانون اساسى را بخواهند اصلاح بكنند، نمايندگان ملت باز

صحيفه نور ج 10 صفحه 263

نمايندگانى هستند كه علاقه به اسلام دارند، علاقه به كشور خودشان دارند و همين طورى كه اين قانون را اينها تصويب كردند آنها تصويب مى‏كنند و اگر چنانچه صد دفعه به رفراندم بگذارند، مردم همان مردم هستند، مسلمان‏ها همان مسلمان‏ها هستند، علاقه مردم به كشور، به اسلام همان علاقه است و باز همان راى را خواهند داد و اينها بيخود دست و پا مى‏كنند و شلوغكارى مى‏كنند. و اين آشوبى كه الان در آذربايجان بپا كردند اين هم با دست عمال آمريكا دارد انجام مى‏گيرد و مردم شريف آذربايجان بدانند كه عمال آمريكا هستند كه الان دست به كار هستند و وادار مى‏كنند مردم را به اين آشوب‏ها و به اينكه يك وقت منجر به برادركشى بشود.

آشوبى هم كه در قم انجام شد باز به دست همان‏ها بود و آنها بودند كه مى‏خواستند نگذارند قانون اساسى تصويب شود. حالا هم با قانون اساسى مخالفند. مخالفت با قانون اساسى مخالفت با اسلام است و شما بيدار باشيد، برادران آذربايجانى بيدار باشند كه امروز كه مواجه هستيم با يك همچو قدرتى و اسلام مواجه با كفر است و اسلام در خطر است، اينهائى كه آشوب دارند بپا مى‏كنند، در هر جاى از مملكت كه آشوب بپا بكنند، اينها اشخاصى هستند كه مخالف با اسلام هستند و مى‏خواهند كه اسلام متحقق نشود، جمهورى اسلامى متحقق نشود و بايد درست متوجه باشند. البته اگر چنانچه قانون اساسى يك اشتباهاتى فرض كنيد در آن بشود (با اينكه نشده است، لكن اگر هم باشد) بعدها كه مستقر شد حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى مستقر شد، رئيس جمهورى تعيين شد، مجلس تحقق پيدا كرد، باز ممكن است كه رسيدگى بشود، اگر نقصى داشته باشد، باز نمايندگان مردم اين كار را بكنند. چماق‏كشى نمى‏تواند كارى را انجام بدهد، اشخاصى كه چماق دارند مى‏كشند و آشوب در آذربايجان بپا كرده‏اند، بعضى از آنها پرونده‏شان موجود است كه روابط با آمريكا دارند، مردم بازى نخورند از اينها.

ما مجلسى را قبول داريم كه ظلمهاى آمريكا را بررسى كند، نه اين مجالس فرمايشى‏

خداوند انشاءالله ملت ما را نجات بدهد از شر آمريكا. من اميدوارم كه اگر صداى ما به مردم عالم برسد، ملت‏ها همه موافقند، اگر ملت آمريكا هم بفهمند ما چه مى‏گوئيم و كارتر و امثال كارتر در مملكت ما چه كردند در عرض اين چندين سال، در عرض اين پنجاه سال چه كردند با اين مملكت ما، آنها هم با ما موافق مى‏شوند و ما اميدواريم كه در همين نزديكى كه پرونده‏هاى اينها تمام شود و پرونده‏هاى رؤساى جمهورى آمريكا درست تشكيل شود ما دولت آمريكا را با يك مجلسى از همه اشخاص حقوقدان مملكت‏ها، از همه فرستاده‏هاى دولت‏ها دعوت كنيم اينجا و بررسى كنند راجع به ظلم‏هائى كه آمريكا راجع به اين مملكت كرده است و ظلم‏هائى كه وسيله آمريكائى‏ها به اين مملكت شده است بررسى كنند تا معلوم بشود كه آمريكا چكاره است در دنيا و چه مى‏كند با ضعفا و چه مى‏كند با مردم و ما اميدواريم در آن قدم هم پيروز بشويم و ما آمريكا را محكوم كنيم. اين مجالسى كه اينها درست كرده‏اند و ما را محكوم كردند، اين از اول معلوم بود كه ما محكوم هستيم، براى اينكه مجلسى

صحيفه نور ج 10 صفحه 264

است به فرمايش خود كارتر تحقق پيدا مى‏كند و آنها تخلف از قول ابرقدرت‏ها نمى‏كنند، بنابراين آن مجالس پيش ما ابدا ارزش ندارد و هر چه محكوم كنند ما را، غلط مى‏كنند، محكوم كردند، غلط كردند، اشتباه كردند و ما اينهائى كه در اينجا هستند، اينها را ما از اجزاء سفارتخانه بودند، يك مطلبى بود كه ممكن بود حق با آنها باشد اما ما اينجا را نه سفارتخانه مى‏دانيم، اينجا مركز جاسوسى است و نه آن افرادى كه در آنجا هستند از سفرا و از اجزاء سفارتخانه مى‏دانيم و ديپلمات مى‏دانيم، هيچ اين حرف‏ها نيست، اينها همه جاسوس هستند و مجرم هستند و مجرمين بايد در خود اين مملكت رسيدگى به حالشان بشود و ما انشاءالله اين مجلس را تهيه مى‏كنيم براى رسيدگى به تمام اين اوضاع و از ملت‏ها دعوت مى‏كنيم كه نمايندگانشان را در اين مجلس بزرگ بفرستند و ما آمريكا را به او برسيم كه بايد چه بكنيم با او.

و من باز از همه ملت‏هائى كه با اين ملت ضعيف، با اين ملت مظلوم موافقت كردند، پشتيبانى كردند، تشكر مى‏كنم و از خداى تبارك توفيق همه انسان‏ها را، همه مستضعفين را مى‏خواهم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 223

تاريخ: 3/9/58

بيانات امام خمينى در جمع افسران نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى پاكستان در بازگشت از سفر حج

ما با همه ملت‏هاى مسلم برادريم و در شادى و غم آنها شريك هستيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارت‏ها را قبول فرمايد. ما با همه ملت‏هاى مسلم برادر هستيم و در شادى و غم آنها شريك هستيم و اميد اين را داريم كه آنها هم با غم‏ها و شادى‏هاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملت‏ها، بر ملت‏هاى مسلمين، بر ملت‏هاى شرق حكومت‏هاى غير مشروع كرده‏اند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضاخان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرت‏ها خصوصاً آمريكا بود، به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد و به اتكاء به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى خرابى‏هائى كه در طول اين تسلط وحشت‏انگيز اجانب بر ما و تفاله‏هاى آنها كه در اين كشورها حكومت مى‏كردند، امروز مواجه شديم با دولت آمريكا و ما اميدواريم كه ملت‏هاى برادر ما، ملت‏هاى اسلامى كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند.

مسلمين بايد در مقابل ابرقدرت‏ها يد واحده باشند

و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است و الان كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد آمريكا قيام كرده است و دانشگاه‏ها ظاهرا نوشته بود كه سه روز تعطيل شده است و اين يك مژده‏اى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست. مسلمين بايد با هم يد واحده باشند هم يد واحده على من سواه اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدائى قلب‏ها ندانند. مرزها جدا، قلب‏ها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند و داراى خزائن بسيار، اگر چنانچه با هم مجتمع بشوند، اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلب‏هايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت‏

صحيفه نور ج 10 صفحه 224

بسيار كثيرى هستند، يك ميليارد جمعيت شايد الان بيشتر باشند و خزائن بسيار دارند و احتياج به هيچ كشورى ندارند و همه كشورها تقريبا به آنها محتاج هستند. مع الاسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است و مردم را از اين ابرقدرت‏ها ترسانده‏اند، تبليغات خود آن ابرقدرت‏ها اين بوده است كه ملت‏هاى ما را، ملت‏هاى شما را از اينها بترسانند، به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرت‏ها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مى‏كنند.

آمريكا در مقابل مسلمين نمى‏تواند خودنمائى كند

لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود و قدرت‏هاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكتى وقتى كه خود ملت با هم مجتع شدند و نمى‏توانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم، اتكال به اسلام داريم، پشتيبان ما اسلام و خداست و اميد اين را داريم كه همه ملت‏هاى اسلامى به ما بپيوندند. اين نزاعى كه، مبارزه‏اى كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر، اگر چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما (كه نخواهند كرد) اين غلبه، غلبه بر اسلام است، غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الان تنها نيست كه بين وجود و عدم است، مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است، همه مسلمين در اين مساله با هم بايد شركت كنند كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود حساب شرق و حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين خواهند به تباهى كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتش‏هاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه روساى جمهور ممالك اسلامى مى‏خواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابله‏اى كه ما بين كفر و اسلام است، نه ما بين ايران و آمريكا، ما بين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند، برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند و پيروز خواهند شد و از اين طبل‏هاى ميان تهى نترسند، نترسند كه آمريكا يك قدرت بزرگ است، يك قدرت شيطانى است و مى‏تواند كه با يك روز همه را به هم بزند، اينها تبليغات است آمريكا نمى‏تواند اين كار را بكند، در مقابل مسلمين نمى‏تواند آمريكا خودنمائى كند. دنيا توجهش الان به اين مبارزه است، دنيا الان توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد و خود مملكت آمريكا در آن اختلاف واقع شده است، سياه‏هاى آمريكا كه در تحت ظلم آمريكا بودند الان آنها هم موافقت با ما دارند و ممكن است آنها هم قيام بكنند بايد مسلمين در يك چنين موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل آمريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند، با ما همراهى كنند، ما و خود را از هم بدانند، مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند و همه قيام كنند و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص به ما دارد كند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 225

ملت ما شهادت را براى خود سعادت و شرف مى‏داند

يك نفر مجرمى كه پنجاه سال خانه‏هاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين مملكت را به حبس انداخته است، قتل‏هاى زياد، قتل‏عام‏هاى زياد كرده است و سنگفرش‏هاى خيابان ما را، اسفالت‏هاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوان‏هاى ما، ذخائر ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها برده‏اند پناه داده‏اند يك چنين مجرمى را و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جائى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جائى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزه‏هاى بچگانه اين را برده‏اند نگه داشتند و حالا هم كه مطالبه آنها را مى‏كنيم، ما را مى‏ترسانند از كشتى‏هايشان كه آمدند در آب‏هاى نزديك آب‏هاى خليج و از طياره‏هاشان و از اينها. ما از چه مى‏ترسيم؟ ما از طياره‏هاى اينها مى‏ترسيم؟ ما از كشتى‏هاى اينها مى‏ترسيم؟ ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مى‏دانيم. ملت ما الان هم از من مى‏خواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند، ملتى كه شهادت را مى‏خواهند، او را از چه مى‏ترسانند؟ او را از مردن مى‏ترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مى‏دانند، آنها ما را از مردن مى‏ترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت. كسى كه خدا را مى‏شناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد بر آن، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراء طبيعت، اين از چه مى‏ترسد؟

آمريكا اشتباه مى‏كند، آقاى كارتر اشتباه مى‏كند كه خيال مى‏كند كه مى‏تواند يك چنين كارى بكند، دنيا نمى‏گذارد كه او چنين كارى بكند، خود ملت آمريكا نمى‏گذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى آمريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد و جوان‏هاى ما الان اعلام كرده‏اند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك چنين كارى بكنند، سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مى‏كنيم و اگر يك همچو بشود ما نمى‏توانيم اين جوان‏هائى كه الان در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، ما نمى‏توانيم آنها را كنترل كنيم. ما نمى‏توانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عام‏ها ديده است، برادرها را كشته‏اند، پدرها را كشته‏اند، زن‏ها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمى‏توانيم كنترل كنيم كه اگر آمريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همين طور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند و امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مى‏توانند اين كار را بكنند؟ تمامشان را از بين خواهيم برد و خودمان هم كشته مى‏شويم، آنها را هم از بين مى‏بريم.

اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند

شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان برسانيد و از قول من به آنها بگوئيد كه برادرهاى شما در مقابل كفر گرفتار هستند، شما قيام كنيد، ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الان

صحيفه نور ج 10 صفحه 226

دارد به برادرهايشان مى‏شود. يك همچو قيامى كه الان ما كرديم، در مقابل كفر است، اين نسبت به مقدرات شما هم تاثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مى‏ماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده‏اند. بايد همه با هم متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مامورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مى‏كنيم اين فكر را از سرشان.

خداوند انشاءالله به شما همه برادرها سلامت بدهد، عزت بدهد، عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند روساى مسلمين را كه علاقه‏مند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مى‏كنند، آنها را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 265

تاريخ: 19/9/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كرمانشاه (باختران)

پشتيبانى تمام قشرهاى ملت از اشغال سفارت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چهره‏هاى شما جوان‏ها را، چهره‏هاى ايمانى و نورانى شما دوستان عزيز را كه مى‏بينم كه شما از فرسخ‏ها دور آمديد براى اسلام، پشتيبانى از احكام قرآن، پياده آمديد، دانشجويان معظمى هستيد كه راه‏هاى دور را طى كرديد و پياده آمديد براى اظهار پشتيبانى از جمهورى اسلامى و از آنهائى كه در آن لانه جاسوسى براى افشاگرى خائنين هستند، بسيار تشكر مى‏كنم و دعا به شما مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه شما را موفق كند، همه سالم باشيد و همه اين راهى را كه تاكنون رفته‏ايد، باز دسته جمعى به آخر برسانيد و به پيروزى نهائى كه آرزوى همه ماست و به قطع كردن دست اجانب از كشورتان و قطع كردن دست دنباله‏هاى اجانب موفق بشويد. شما آقايان از راه‏هاى دور آمديد و پيام روستائيان، شهرستانى‏ها و دوستانى كه در بين راه بودند رسانديد كه آنها همه از اين راهى كه راه اسلام است پشتيبانى مى‏كنند.

اشخاصى كه مفسده مى‏كنند از آمريكا الهام مى‏گيرند

ساير قشرهاى ملت هم همينطور هستند، لكن مع‏الاسف در بين قشرهايى از مردم اشخاص مفسدى (اشخاصى كه الهام مى‏گيرند از آمريكا، از اجانب) هستند و مشغول مفسده هستند. لابد آقايان غائله‏اى كه بوجود آوردند در تبريز شنيده‏ايد، اينها تبريزى نيستند، اهل تبريز فكرشان اين فكر نيست كه با اسلام مبارزه كنند، تبريزى هميشه مثل ساير مسلمينى كه در ايران هستند، مى‏باشند. اينها كه اين غائله را به راه انداخته‏اند از خدمتگزارهاى اجانب هستند و پرونده بعضى از آنها هم در همين لانه جاسوسى پيدا شد از سران همين‏ها كه رفتند و راديو و تلويزيون تبريز را گرفتند و بعد هم بيرونشان كردند، پرونده بعضى از اينها پيدا شد كه مستقيما با آمريكا در رابطه بودند و از جاسوسان آنها بودند. امروز هم من شنيدم كه اينها رفته‏اند در دهات، دهات تبريز (بعد از آنكه اهالى محترم شهر تبريز ريختند و اينها را بيرون كردند) رفته‏اند در دهات و دهاتى‏ها را دارند بازى مى‏دهند و مى‏خواهند باز غائله ايجاد كنند و من به اهالى آذربايجان و به اهالى شهر تبريز، به مؤمنان متعهدى كه در ايران هستند، هر جا هستند و در آذربايجان، در هر نقطه هستند و به برادرانى كه در روستاها هستند، هشدار

صحيفه نور ج 10 صفحه 266

مى‏دهم، تذكر مى‏دهم كه اينهائى كه مى‏آيند بين شما و مى‏گويند كه فلانى حكم جهاد داده، اينها همه دروغ مى‏گويند. جهاد بر عليه اسلام؟ جهاد براى خاطر كارتر؟ شما بيائيد جهاد كنيد كه كارتر توفيق پيدا بكند و مملكتتان را بگيرد؟ اينهائى كه مى‏آيند اينها را مى‏گويند، اينها نوكرهاى سفارت هستند، بستگان سفارت هستند و اينها به محاكمه كشيده خواهند شد، اينها را دستگير خواهند كرد، خود آذربايجانى‏ها اينها را دستگير كنند تا محاكمه كنيم اينها را و اين دشمن‏هاى اسلام را، دشمن‏هاى ايران را به جزاى خودشان برسانيم. متوجه باشند روستائيان محترم، آنهائى كه در بلاد متفرق هستند و از تبريز بودند، از علماء تبريز سؤال كنند، وقتى كه مى‏آيند در تبريز، بروند از علماء سؤال كنند، دست به كارى نزنند كه اسباب اين بشود كه اسلام از دستتان برود يا اينكه كشتارى بشود. ما اگر بخواهيم اينها را با اسلحه از بين ببريم، همان خود تبريز اينها را از بين مى‏برد، اگر ما بگوئيم، لكن ما نمى‏خواهيم اينطور بشود، ما مى‏خواهيم آرامش باشد، ما مى‏خواهيم مملكتمان آرام باشد تا بتوانيم اصلاح كنيم همه را.

ما الان مواجه هستيم با يك دشمن بزرگى، در اين حالى كه ما متوجه و مواجه با يك دشمنى هستيم كه اساس اسلام را مى‏خواهد از بين ببرد، كشورمان را مى‏خواهد مثل سابق باز به دست بگيرد، يك مشتى از اراذل، يك مشتى از اشخاص از خدا بى‏خبر، يك مشت اشخاصى كه از خانه‏هايشان چيزهاى ننگ‏آور بيرون آمده است، ديگرانشان هم همينطور هستند، اينها آمدند در مقابل همه مسلمين به كمك كارتر و امثال كارتر فعاليت مى‏كنند. اهالى آذربايجان متوجه باشند، اهالى روستاهاى آذربايجان متوجه باشند، علماء آذربايجان توجه كنند، هدايت كنند، آنهايى كه در روستاها هستند، بفرستند اينها را هدايت كنند كه به دام اين اشخاصى كه مفسده هستند نيفتند. اينها اشخاصى هستند، آنها را بازى مى‏دهند، خيال مى‏كنند كه با يك كلمه‏اى كه گفتند و بازى دادند كارها درست مى‏شود. بايد اهالى محترم تبريز مجهز باشند براى جلوگيرى از اين مفسده‏ها و بايد خودشان جلوگيرى كنند، البته نبايد به غير آرامش باشد، بايد با آرامش باشد و خداى نخواسته يكوقت خونريزى نشود. در هر صورت شما از راه‏هاى دور مى‏آييد براى پشتيبانى، آذربايجانى‏ها قيام مى‏كنند براى پشتيبانى از اسلام، آنوقت يك گروهى بيخبر از خدا، بيخبر از اسلام، خائن به كشور ما، غائله مى‏خواهند بپا كنند، جمع شده بودند و حرف‏هاى نامربوط زده بودند تا غائله ايجاد كنند و جلوگيرى شد. رفتند آذربايجان غائله بپا كردند و حالا جلوگيرى شده است، حالا رفته‏اند در دهات مى‏خواهند غائله بپا كنند. خود دهاتى‏ها اينها را راه ندهند، اينها مفسد هستند، اينها فاسد هستند، اينها محاكمه بايد بشوند، گول نخورند از اينها.

با وحدت كلمه و اسلام امور را به پيش ببريم‏

الان بين راه هستيم، ما الان مواجه هستيم به يك قدرتى كه بايد

با وحدت كلمه، با اسلام پيش ببريم. اينها آمدند مى‏خواهند نگذارند و مى‏خواهند مانع بشوند از اينكه اسلام پيشرفت كند، اينها از اول مخالف اسلام بودند. اينها روزنامه‏هائى كه نوشتند، قاچاقى نوشتند و اعلاميه‏هائى كه قاچاقى

صحيفه نور ج 10 صفحه 267

دادند، همه‏اش برخلاف اسلام است. بايد اهالى محترم آذربايجان خصوصاً و اهالى همه ايران بيدار باشند و دسته جمعى با هم برخلاف اين دشمن بزرگ و مخالف اين دشمن بزرگ بپا خيزيم و انشاءالله پيروز بشويم و پيروز خواهيم شد.

ما از اين به بعد ديگر اجازه نخواهيم داد كه اجانب در مملكت ما بيايند و آقائى كنند به ما، ما خودمان هستيم، هر چه هم مى‏خواهند آنها فشار بياورند و نقشه بچينند براى اين كه محاصره اقتصادى بكنند، ما از محاصره اقتصادى باكى نداريم. علاوه، مگر دنيا تابع آقاى كارتر است كه وقتى كه بگويد بايد محاصره اقتصادى بشود، همه دنيا بگويند كه چشم، ما محاصره اقتصادى مى‏كنيم. اين از اشتباهاتى است كه اين ابرقدرت‏هاى خالى از عقل مى‏كنند كه خيال مى‏كنند كه حالائى كه من يك قدرتى دارم تمام مردم، تمام عالم تابع من هستند، حتى در مملكت خودشان هم در همان پست‏هاى وزارتشان هم با ايشان موافقت ندارند و ايشان را تقبيح مى‏كنند و ايشان را بايد از صحنه سياست خارج كنند.

آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند

آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند. كارتر بد سياستمدارى بود براى آمريكا، بد رئيس جمهورى بود براى آمريكا، آمريكا را بدنام كرد در دنيا، مسلمين را بر ضد امريكا مجهز كرد كارتر و اين كارتر لايق اين نيست كه رئيس جمهور آمريكا باشد. ملت آمريكا بايد بدانند كه كارتر را نبايد راى به او بدهند براى اينكه كارتر خيانت كرده است به آمريكا و الان مشغول خيانت به آمريكاست، مشغول دسيسه است و برخلاف مصالح آمريكا دارد عمل مى‏كند، چنانچه دانشمندان خود آمريكا اين مطلب را دارند مى‏گويند و بعدها هم خواهند گفت.

من از خداى تبارك و تعالى سلامت شما جوان‏ها را، سلامت تمام اهالى ايران و مؤمنين را خواستارم و دعا مى‏كنم به شما، خدمتگزار شما هستم. خداوند همه شما را مؤفق كند. خداوند دشمنان شما را از بين ببرد و شما را پيروز كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:24 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 270

تاريخ: 21/9/58

بيانات امام خمينى در جمع خواهران و برادران كفن پوش از بابلسر

مقصود عمال آمريكا اين است كه ملت را از آن راهى كه مى‏رفت منحرف كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من نمى‏دانم از شما خواهران و برادران كه با اين حال، با كفن‏پوشى، براى پشتيبانى از اسلام و جمهورى اسلام تا اينجا آمديد چطور تشكر كنم. من دعاگوى همه شما هستم و همانطور خدمتگزار همه شما. مى‏دانيد كه در اين موقعى كه ما هستيم، حساسترين موقعى است كه در كشور ما مى‏گذرد، از آن طرف مواجهه ملت ما با قدرت بزرگ امريكا با همه وسائل تبليغاتى و وسائل جنگى كه دارد و از آن طرف ريشه‏هاى رژيم سابق و منحرفين از ديانت اسلام كه در گوشه و كنار مشغول فعاليت هستند و مى‏خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى به ثمر برسد.

اينكه گفتيد در آنجا، در بابلسر، براى رد قانون اساسى و اينها اعلاميه‏ها دادند، اينها همين‏ها هستند كه نمى‏خواهند اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اينها از اول دست و پا مى‏كردند كه اين شخص فاسد را نگه دارند و بعد هم دست و پا مى‏كردند كه رژيم سلطنتى را نگه دارند و بعد هم دست و پا مى‏كردند كه بختيار را نگه دارند و بعد هم دست و پا مى‏كردند كه قانون اساسى سابق را كه لازمه‏اش حفظ رژيم شاهنشاهى و رژيم سابق بود نگه دارند، در اين مراحل شكست خورد. به مجردى كه شكست خوردند صورت‏هاى خودشان را عوض كردند، در حال شكست شدند يك اشخاص ملى، يك اشخاص دينى و اسم‏ها را تغيير دادند. يك وقتى شاهنشاه و آن بساط را مى‏خواستند، بعد حرف‏ها تغيير كرد و اسم شد طاغوت. همين‏هائى كه، بعضى از همين‏هايى كه حالا مى‏گويند به رژيم سابق، طاغوت، طرفدار همين رژيم بودند و الان هم طرفدار رژيم و طرفدار آمريكا بعضى‏شان هستند، ملت ما در يك همچو موقع خطيرى كه مواجه است با امريكا و قاعده اين بود كه همه افراد ملت دست از همه مسائل بردارند و متوجه همين يك نقطه بشوند، اينها نمى‏دانند كه اگر چنانچه اين نهضت شكست بخورد و اين ملت در مقابل امريكا شكست بخورد، ديگر نه آذربايجانى مى‏ماند و نه ايرانى.

اين اشخاص كه در آذربايجان براى خدمت به آذربايجان دارند اين فعاليت‏ها را مى‏كنند و آن فسادها را مى‏كنند، آنها نمى‏دانند كه اگر مملكت ما به دست آنها بيفتد با اينها چه خواهند كرد، با اين ملت شريف ايران چه خواهند كرد، با آذربايجان چه خواهند كرد، با خوزستان چه خواهند كرد، با كردستان چه خواهند كرد، با سيستان چه خواهند كرد، با بلوچستان چه خواهند كرد، با تركمن صحرا

صحيفه نور ج 10 صفحه 271

چه خواهند كرد، اينها غافلند از اين معنا. ملت‏هاى شريف و توده‏هاى ملت شريف ما و ملت شريف ما و اين قشرهاى مختلف همه با جمهورى اسلامى موافقند و با امريكا مخالف، لكن با صورت‏هاى ديگرى، با ماسك‏هاى ديگرى اشخاص در بين آنها نفوذ مى‏كنند و آنها را اغفال مى‏كنند و در يك موقعى كه بايد ما همه با آرامش خاطر روبروى اين ديو بزرگ بايستيم و اين شيطان بزرگ، منحرف مى‏كنند ملت ما را از آن راهى كه دارد مى‏رود، راه ضلالت پيش‏شان مى‏گذارند، همين قدر مقصود اين است كه ملت را از آن راهى كه مى‏رفت منحرف كنند تا امريكا بتواند كارهايش را انجام بدهد. امريكا از اين وحدت كلمه ملت و از اينكه ملت ما به اينجا رسيده است كه جوان‏هاى غيور كفن پوش شدند، شهادت مى‏خواهند، از اين وحشت دارد و از شكست سياسى هم وحشت دارد و آن تابع اين است كه مهلت پيدا كنيم كه جرائم امريكا را و رؤساى جمهورى امريكا را، بخصوص اين رئيس جمهورى فعلى را، بر ملا كنيم، اينها از اين مطلب وحشت دارند، وحشت زده شدند اينها، لكن مى‏خواهند يك كارى بكنند كه ما را مشغول بكنند به يك امور ديگرى در داخل، مى‏خواهند اين نهضت را از داخل بپوسانند، مى‏خواهند اين نهضت را در داخل خودش اختلاف ايجاد كنند.

اين اشخاص كه فرياد مى‏زنند ما طرفدار خلق هستيم، مى‏خواهند شما را از مقصد اصلى (دشمنى با امريكا) منحرف كنند

غائله آذربايجان براى اين مقصد است و شواهد برايش هست كه براى همين مقصد است كه ملت ايران را مشغول به خودش بكنند و از امريكا و از دشمن‏هاى اصلى منحرف كنند، اذهان را متوجه كنند به آذربايجان، با اينكه آذربايجان قضيه مهمى نيست، آذربايجان يك دسته مفسدند و يك كارهائى كردند و ملت آذربايجان همچو چيزهائى را محكوم مى‏كنند، لكن اينها اشخاصى كه درست مطالب دستشان نيست، قشرهائى كه درست توجه به مطالب ندارند، اينها با تبليغات سوء خودشان، با طرفدارى از بعض اشخاصى كه خود آن آقا هم با آن مسائل موافق نيست، با اين مردم ساده را اغفال مى‏كنند و غائله درست مى‏كنند. هر روز در يك جائى غائله درست مى‏كنند و تمام مقصد اين است كه ملت ايران را از اين راهى كه دارد مى‏رود، از اين مواجهه‏اى كه الان پيدا شده است ما بين ملت ايران و آمريكا، از اين باز دارند. تمام كوشش‏هاى اين جمعيت‏ها اين است كه ما از اين توجهى كه الان پيدا كرديم و داريم، ساير مملكت‏ها را، حتى بعضى ممالك غربى را، متوجه به اين مقصد بكنيم و امريكا از اين باب وحشت زده شده است. مى‏خواهند ما را به خودمان مشغول كنند و غائله درست كنند، در همين جاها جار و جنجال پيدا بشود، حتى در قم جار و جنجال پيدا بشود، در آذربايجان جار و جنجال پيدا بشود، در كردستان بشود، در هر جا، و ما مشغول بشويم به خودمان و از دشمن غافل بشويم. بايد همه قشرهاى ملت بيدار بشوند، متوجه باشند كه گول اين اشخاصى كه فرياد مى‏زنند كه ما طرفدار خلق هستيم، ما فدائى خلق هستيم، آن اشخاصى كه رفتند و تلويزيون تبريز را گرفتند و ادارات دولتى را گرفتند، اينها اشخاص هستند كه مى‏خواهند شما را، ملت را از آن مقصد اصلى باز دارند، از آن

صحيفه نور ج 10 صفحه 272

مطلبى كه ما الان مى‏خواهيم امريكا را در تمام دنيا، رؤساى جمهورى، جمهورى امريكا را در تمام دنيا، آن چيزهائى، كارهائى را كه كردند، فاش بكنيم. اين يك مطلبى است كه براى آنها بسيار ناگوار است و ناچارند كه هى قشرها را وادارند در مقابل هم و بريزند به جان هم و بازى درست كنند، غائله درست كنند تا اينكه مجال ندهند به اينكه آن كار انجام بگيرد.

و ما بايد هوشيار باشيم. ملت ما بايد هوشيار باشند، توجه داشته باشند كه امروز كار مشكلتر است از آن روزى كه ما مواجه بوديم با محمدرضا. آن روز كه ما مواجه بوديم با محمدرضا، همه ملت دشمن خودشان را فرياد مى‏زدند كه نه، آنهائى هم كه دوست بودند با او آن وقت نمى‏توانستند اظهار كنند اما امروز ما مواجهيم با يك اشخاصى كه اينها داخل هستند، از خود ملت مى‏گويند هستيم و برخلاف مسير ملت دارند حركت مى‏كنند و تحريكات مى‏كنند، ما از تحريكاتشان مطلعيم.

ما امروز كارمان مشكل است از اين باب كه ما از يك طرف مواجهيم با امريكا و مى‏خواهيم حساب او را بكشيم كه ملت ما را چه كرده است. تا حالا يك طرف امريكا ايجاد كرده است يك دستجاتى را براى اينكه نگذارد اين كار بشود، همه مقصد اين است كه نگذارند اين دادگاهى كه ما از تمام ملت‏ها مى‏خواهيم در اينجا تشكيل بدهيم و امريكا را ببينيم، بررسى كنيم كه در اين چندين سال چه كرده است با اين ملت و اين ملت چه ديده است از او و خزائن اين ملت كجا رفته است، در جيب چه كسى رفته است. تمام اين حرف‏ها براى اين است كه نگذارند اين عمل بشود.

الان آنطورى كه به من اطلاع دادند، در خود تبريز و در اطراف تبريز هم پول دارند خرج مى‏كنند و هم دارند اسلحه توزيع مى‏كنند و اين ملت بيچاره غافل است از اين معنا كه دارند چه با او مى‏كنند. نمى‏دانيد كه اين اسلحه‏ها را مى‏دهند كه شما برخلاف اسلام قيام كنيد، اين پولها را مى‏دهند كه شما برخلاف اسلام حرف بزنيد، مبادى پولش هم به حسب احتمال معلوم است از كجاست. بيدار بشوند مردم، همه جا، شما كه از بابلسر، از شمال آمديد بيدار باشيد كه مبادا در آنجا يك همچو غائله‏اى پيدا كنند، حاصل بشود، مبادا مردم و جوان‏هاى ما تحت تأثير اين اوراقى كه اين خواهر گفتند كه در آنجا منتشر مى‏شود تحت تأثير آن واقع بشوند، مبادا خيال بكنند كه قانون اساسى، يك قانون اساسى، يك قانونى است كه ملى نيست، يك قانونى است كه اسلامى نيست. اين قانون را اشخاصى كه ملى بودند و اسلامى بودند، آنها اين قانون را تصويب كرده‏اند. آنهائى كه مى‏گويند اين قانون نيست، اينها برخلاف ملت دارند صحبت مى‏كنند، اينها مى‏خواهند اين ملت به مقصد خودش نرسد والا ملت اين را تصويب كرده است، بيدار بشويد، توجه داشته باشيد كه امروز روز اين نيست كه به اين صداهاى فاسد كه دائما مشغول بوق زدن هستند گوش بدهيد، امروز، روزى است كه با مشت‏هاى گره كرده در مقابل همه بايستيد و در مقابل امريكا بايستيد. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه اين سنگرها پيروز بشويم و در همه اين سنگرها اسلام پيروز بشود. خداوند ما را از شر كسانى كه برخلاف مسير اسلام دارند سير مى‏كنند نجات بدهد. خداوند ملت ما را از اشخاصى كه برخلاف مسير ملت دارند حركت مى‏كنند نجات بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:24 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 10 صفحه 273

تاريخ: 21/9/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جامعه پيشه‏وران اصفهان

تلاش و تبليغات دشمنان اسلام در ممانعت از تحقق و معرفى اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايانى كه تشريف آورديد متشكرم و آنطور كه ايشان تذكر دادند شما به رايگان در خدمت مردم بوديد كه فى‏الحقيقه خدمت به اسلام است. شما مى‏دانيد كه امروز كشور ما مبتلاى به چه امورى هست در حالى كه با يك قدرت بزرگى مثل امريكا مواجه هست، آنها هم همه طور دارند تبليغات مى‏كنند در خارج، تبليغات دامنه‏دار در مطبوعات خارجى، در مجالسى كه در خارج دارند، در اجتماعاتى كه دارند تبليغاتى به ضد كشور ما مى‏كنند، به ضد نهضت ما مى‏كنند و در داخل هم كه مطلع هستيد كه باز عمال آنها مشغولند از اسلام مى‏ترسند اينها تا حالا اسلام را اصلاً نمى‏دانستند چه هست، بعضى كه آمده بودند، از خارج آمده بودند گفتند در فلان جا اصلاً اسلام را نشنيده بودند، اصلاً اسم اسلام را نشنيده بودند، آنجائى هم كه اسم اسلام را شنيدند، معناى اسلام را نمى‏دانند. در ممالك خودمان هم كه اسلامى هستند، اسلام را يك نيمه‏اى از آن جزئى از آن را اطلاع دارند، اسلام را اطلاع ندارند، اسلام‏شناسان ما هم يك ورقى از اسلام را اطلاع دارند، اسلام به آنطورى كه هست نگذاشتند تا حالا ظهور پيدا بكند. كوشش‏هاى دائمى خلفاى بنى‏اميه، خلفاى بنى‏عباس، بعد هم خلفاى ديگر و سلاطين و سلاطين ايران بالخصوص و بعد هم در عصرهاى ما كه مطلع هستيد اين دودمان فاسد، اين پدر و پسر فاسد كوشش كردند به اينكه اسلام را نگذارند اصلاً ظهور پيدا بكند و اين عمده تبليغات خارجى بوده است دست‏هاى خارجى كه با مطالعات فهميده بودند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند دست آنها كوتاه مى‏شود، نگذاشتند كه اسلام به آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، اسلام را محصورش كردند در مدرسه‏ها و در مساجد آن هم، همان جهات عباديش كه اگر فرض كنيد از يك ملائى هم پرسيده مى‏شد، همان جهات عبادى را توجه به آن داشت آن جهات ديگر توجه به آن نشده بود، در كتاب‏ها هست اما در كتاب‏ها مدفون شده بود اسلام، كتاب هاى علمى ما همه ابواب اسلام در آن هست، همانطورى كه ابواب عبادات و وظائف عبادى هست ابواب حكومت و وظائف حكومت و جزائيات و قضاء و همه اينها، چيزهائى كه مربوط به حكومت است در كتاب‏هاى ما هست، لكن همانجا مدفون شده است، فقط توى كتاب است.

صحيفه نور ج 10 صفحه 274

دو تاويل ناقص و نادرست از قرآن

اسلامى كه آمده است براى اينكه در خارج يك وجود عينى پيدا بكند و مردم را در خارج تربيت بكند، تربيت همه جانبه در قطب‏هاى مختلف در بعدهاى مختلف يعنى آنطورى كه انسان هست. انسان اين هيكل موجود، اين جثه موجود و اين حواس موجودى كه ما احساسش مى‏كنيم، اين انسان نيست، به اين معنا حيوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادى هستند، همه اين نحوه ادراكاتى منتها يك قدرى كم و زياد، يك بعد انسان عبارت از اين موجود فعلى كه داراى اين حواس و داراى خواص هست، بعدهاى ديگرش اصلاً به آن توجه نشده است و يا كم توجه شده است. مع‏الاسف ما در دو زمان مبتلاى به دو طائفه بوديم، در يك زمان ما مبتلا بوديم به يك جمعيتى كه قرآن را وقتى كه نگاه مى‏كردند و تفسير مى‏كردند، تاويل مى‏كردند، اصلاً راجع به آن جهت بعد ماديش، بعد دنيائيش توجه نداشتند، تمام را بر مى‏گرداندند به يك معنوياتى حتى قتال وقتى كه در قرآن واقع شده بود - قتال با مشركين - اينها قتال - با نفس - را تاويل به قتال با نفس مى‏كردند، چيزهائى كه مربوط به زندگى دنيائى بود تاويل مى كردند به معنويات.

اينها يك بعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بعد معنويش البته به طريق ناقص، آن بعد معنويش بود و همه جهات را به همين بعد بر مى‏گرداندند و ما بعدها مبتلا شديم يك عكس‏العملى در مقابل او كه فعلا الان هست و از مدتى پيش اين معنا تحقق پيدا كرده كه در مقابل آن طائفه‏اى كه قرآن را و احاديث را تاويل مى‏كردند به ماوراى طبيعت و به اين زندگى دنيا اصلاً توجه نداشتند، به حكومت اسلامى توجه نداشتند و به جهاتى كه مربوط به زندگى است توجه نداشتند، اين طائفه دوم عكس كردند، معنويات را فداى ماديات كردند آنها ماديات را فداى معنويات كرده بودند و اينها معنويات را فداى ماديات كردند، هر آيه‏اى كه دستشان مى‏رسد و بتوانند، تعبير مى‏كنند به يك امر دنيائى، كانه ماوراى دنيا چيزى نيست. آنها كانه در نظرشان ماوراى عالم غيب چيزى نبود. آنها در يك حدودى كه خودشان داشتند درست بود حرفشان، اينها اعتقادشان اين است يا مسائلى كه طرح مى‏كنند اين است كه ماوراى اين عالم خبرى نيست همه اين مسائل را فداى همين عالم مى‏كنند.

نيل به دموكراسى و ماديات، تاويل نادرستى از خواسته‏هاى ملت ايران‏

شما مى‏بينيد حتى در اعمالى كه از مردم صادر مى‏شود در اين نهضتى كه همه قشرها شريك بودند شما از مركز كه تهران است بگيريد برويد از آن طرف تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، يك وقت تمام مردم راجع به يك مطلب قيام كردند همه با هم همصدا شدند، صدا چه بود؟ صدا اين بود كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اين رژيم را نمى‏خواهيم و ما اسلام را مى‏خواهيم. همه همصدا يك مطلب مى‏گفتند بچه كوچكى كه تازه رفته بود در دبستان يا قبل از آن هم بود همين مطلب را مى‏گفت، آن مريض پيرمردى هم كه در بيمارستان خوابيده بود او هم همين را مى‏گفت. پشت‏بام‏ها هم وقتى كه مى‏رفتيد همه‏اش الله اكبر بود واز اسلام بود. لكن اينها همين

صحيفه نور ج 10 صفحه 275

معنايى كه همه دارند مى‏گويند اسلام، مى‏گويند كه همه اينها دمكراسى فرياد مى‏كردند، در صورتى كه اكثرا اينها كلمه دموكراسى به گوششان نخورده بود و معناى دموكراسى فاسدى كه اينها مى‏گويند، اگر به ايشان مى‏گفتند اصلاً قبول نداشتند. اينها مى‏گفتند اسلام. اينها كه مى‏خواهند همه چيز را تاويل بكنند، حتى اقوال مردم كوچه و بازار را هم تاويل مى‏كنند به اينكه نه اينها كه فرياد مى‏كردند و خدا مى‏گفتند و پيغمبر مى‏گفتند - عرض مى‏كنم كه - جمهورى اسلامى مى‏گفتند، نه اينها او را نمى‏خواستند اينها مى‏خواستند همين زندگى ماديشان درست بشود. از اين تنگ آمده بودند كه معاششان درست نيست. آيا اين معقول براى كسى هست كه فرياد بزند براى شكمش و خودش را به كشتن بدهد؟! فرياد بزند براى شكمش و جوانش را بكشتن بدهد؟! اين اصلاً معقول است؟ اينهائى كه داوطلبانه در ميدان مى‏رفتند و مقابل توپ و تانك و مسلسل مى‏ايستادند و آن شياطين به آنها حمله مى‏كردند و اينها با مشت گره كرده به آنها حمله مى‏كردند و غلبه هم كردند، اينها براى اين بود كه يك خانه خوبى داشته باشند؟! براى اين بود كه مبل و ميزى داشته باشند؟! اصلاً تو ذهنشان آنوقت يك چنين چيزى بود يا خير؟ همه مى‏ديدند كه بايد ما برويم و اسلام را زنده كنيم. از حرف‏هاشان همين معنا بود، اعمالشان همين معنا بود، از ما دائما اين مطلب را حتى حالا مى‏خواهند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. آخر كسى دلش مى‏خواهد شهيد بشود براى شكم؟! كسى جوانش شهيد بشود براى اينكه يك خانه خوبى داشته باشد؟! يا مساله اين نيست، مساله يك عالم ديگرى است شهادت براى يك عالم ديگرى، آن شهادتى كه همه اولياء خدا، همه انبيا دنبالش بودند و بسيارى از اولياء ما به شهادت رسيدند، آن معنا را مى‏خواستند، مردم دنبال آن معنا هستند لكن حالا آنهائى كه هم قرآن را همه چيز آن را به دنيا بر مى‏گردانند، هم احاديث را، همه چيز آن را به دنيا بر مى‏گردانند، اينها حتى همين فريادهاى مردم را عوضى تاويل مى‏كنند. قرآن راجع به معارف دارد، راجع به توحيد دارد، راجع به نبوت دارد، راجع به عالم آخرت دارد، عوالمى كه هيچ كس نمى‏تواند اطلاع پيدا كند الا به وحى، همه چيز است قرآن، اسلام همه چيز است، اين مثل رژيم‏هاى حكومتى نيست، حكومت دارد، لكن رژيم، يك رژيم حكومتى نيست مثل حكومت مثلاً فرض كنيد كارترى يا محمد رضائى.

هدف انبيا و اديان الهى، نجات انسان از ظلمات به نور

اسلام وقتى هم كه جنگ مى‏كرد، جنگ كردنش مثل جنگ كردن‏هاى كشورگشاها نبوده است كه بخواهد يك كشورى را بگيرد. اسلام مى‏خواسته آدم درست كند. آدم‏هائى كه گرفتار بودند زير چنگال مشركين، زير چنگال ابرقدرت‏ها، اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى آمدند كه اين مردم را از اين قيد رها كنند، آزاد كنند از اين قيدهائى كه به قلوب اينها آنها انداختند و همه چيز آنها را تحت قيد و اسارت قرار دادند. اسلام براى آزادى از اسارت آمده، نه فقط اسارت مادى كه نفت ما را ببرند، پيش اسلام، نفت يك چيز، مطرح نيست، بايد حفظ بشود اما مقصد اسلام نفت نيست، مقصد اسلام خانه نيست، مقصد بالاتر دارد و همه چيز در آن هست يعنى اسلام همانطورى كه به جهات مادى اين عالم و

صحيفه نور ج 10 صفحه 276

جهات حكومتى اين عالم، قضاء اين عالم توجه دارد به جهات معنوى هم توجه دارد و توجه به جهات معنوى بالاتر از توجه به جهات مادى است. اسلام همه چيز است يعنى آمده است اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى آمده‏اند كه اين انسانى كه يك موجود مادى است ابتدائا مثل ساير موجودات مادى يعنى بعد از اينكه يك مراحلى سير كرده حالا رسيده است كه شده است يك موجودى مادى داراى چشم و گوش و حواس و خواص، ساير حيوانات هم همين را دارند، مكتب‏هاى الهى آمدند كه اين موجودى كه قابل اين است كه همه چيز بشود، انسان يك نسخه كوچكى هست از همه عالم، يعنى جثه كوچك، يك نسخه‏اى از همه عالم هست، يعنى انسان در آن همه چيزهائى كه در همه چيز هست، هست تمام عوالم غيب و شهود در انسان هست منتها يك مقداريش بالفعل است، يك مقداريش بالقوه است.

انبيا آمدند كه دست اين انسان را بگيرند، از اين چاه بيرون ببرندش، دست انسان را بگيرند از اين ظلمت‏ها بيرون ببرند و به نور برسانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور خدا اخراج مى‏كند به وسيله انبياء بوسيله تعليمات، تعليمات انبياء براى اين است كه اين ظلمت‏هايى كه در اطراف يك موجودى هجوم به آن آوردند از همه اطراف دست آن‏ها را بگيرد و از اين ظلمت‏ها بيرون بياورد. ما وقتى در همين وضع فعلى كه ملاحظه مى‏كنيم گرفتار يك ظلمت‏هايى هستيم غير از اين ظلمت‏هائى كه براى ما هست راجع به ماوراء طبيعت. در همين جا ما يك گرفتارى‏هائى داريم كه اينها ظلمات‏اند و انبياء آمدند كه ما را از اين نجات بدهند.

استعمار فكرى از نقشه‏هاى بزرگ ابرقدرت‏ها

در مقابل انبيا اين ابرقدرت‏هائى كه مى‏خواستند همه چيز ما را ببرند و ما صدامان در نيايد و نفهميم كه دارند مى‏برند، ندانيم كه دارند ما را لخت مى‏كنند، اينها آمدند نقشه‏ها كشيدند، يكى از نقشه‏هاى بزرگ اينها اين است كه مغزهاى ما را ازمان بدزدند و به جاى او يك مغز فرنگى بگذارند، كه ما را همچو فرنگى درست بكنند كه افكار ما افكار اين بشود كه هر چه ما داريم از آنجاست، استقلال فكرى را از ما بدزدند، دزديدند استقلال مغزى ما را، از ما دزديدند. ما الان يك جمعيت سى و پنج ميليونى و شرق يك جمعيت چند ميليونى، چند صد ميليونى همچو تعلق به غرب و به اين قدرت‏هاى بزرگ پيدا كرديم و همچو مغزهاى ما متوجه به غرب است كه وقتى در كارخانه‏هاى خودمان يك فاستونى را درست مى‏كنند به اسم انگليسى مى‏خواهند آبش كنند به طور لاتين آنجا مى‏نويسند و بعد هم مى‏گويند فاستونى انگليسى با اينكه فاستونى مال خودمان، مال اصفهان است لكن به اسم انگليسى است، چرا؟ - براى اينكه مشترى - مغز همه اينجور شد، مغز بازار و مغز، خريدار اينجور شده كه ما خودمان بلد نيستيم چيزى درست كنيم اين را بايد او درست كند. اين كه ما خودمان داريم از خودمان سلب مى‏كنيم. ما خيلى چيزها داريم كه آنجا ندارند، ما اين كاشى‏سازى‏هائى كه، اين كاشى‏هائى كه مى‏ساختند سابق، در اين مدرسه فيضيه اگر يكوقت رفتيد ملاحظه كنيد آن درى كه از مدرسه فيضيه مى‏خواهد وارد بشود به صحن مطهر حضرت معصومه يك كتيبه دارد، داشت. من حالا سى سال است

صحيفه نور ج 10 صفحه 277

نديدم او را، يك كتيبه آنجا دارد آن كتيبه را آنوقت كه ما در مدرسه بوديم گفتيد كه يك عده‏اى از كارشناس‏هاى خارج آمدند و اينها را بررسى كردند و گفتند اين را در هيچ جاى ديگر نمى‏توانند درست كنند براى اينكه اين مركب از چند جور چيزهائى هست، رنگ‏هائى هست كه هر كدامشان يك پخت خاص دارد كه اگر كم و زياد بشود فرق مى‏كند يكيش چند درجه حرارت مى‏خواهد يكيش چند درجه حرارت و اين را جورى اينها درست كردند، آنوقت كارشناس‏هاى ما و صناع ما طورى درست كردند كه اين چند جور حرارت را طورى درست كردند كه روى اينجا خراب نشده. آنها نقل كردند كه گفتند كه اين اصلاً قابل قيمت كردن نيست براى اينكه دنيا ديگر نمى‏تواند اين را درست كند.

ما چنان مغزمان تهى شد كه صنعت‏هاى خوبمان را دست ازش برداشتيم، صنعت‏هاى كاشيكارى، صنعت‏هاى منبت كارى، صنعت‏هاى قالى بافى، صنعت‏هاى زرى بافى، مخمل بافى اينها همه را هى كم‏كم با تبليغات متفرقه كه اين دولت‏هاى فاسد هم به آن دامن زدند و اين پدر و پسر هم به آن زيادتر دامن زدند يكى بعد از ديگرى فراموش شد، صنعت‏هاى ما هم فراموش شد براى اينكه ما را عاشق غرب كردند و تا يك فاستونى را به اسم فاستونى انگليسى ما نامگذارى نكنيم مشترى‏هامان نمى‏خرند. ما طبيب داريم در ايران لكن اگر بعضى از آقايان يادشان باشد، يكى از بستگان محمدرضا پهلوى مبتلا شده، همان كه نقل مى‏كردند، مبتلا شده بود به لوزتين، از خارج براى او طبيب آوردند عمل كنند. شما ببينيد كه اين عمل چه عملى است، چه خيانتى است به يك ملت اعلام به اينكه ما براى لوزتين هم طبيب نداريم و چنين تو سرى زدن به اطباء جراح‏هاى ما، چنين تو دهان زدن به اينهاست كه اينها را عقب رانده است، خودشان را هم گم كردند. من يك وقت كه بعضى اطباء آمده بودند اينجا و مى‏گفتم كه خوب شماها معلوم مى‏شود در اين مدت‏ها درس نخوانديد كه - ما - هر كه مريض مى‏شود مى‏خواهد اروپا برود، گفتند ما داريم، طبيب داريم، لكن وضع جورى شده است كه هر كس هر مرضى پيدا مى‏كند راه مى‏افتد براى خارج، اين براى چيست؟ براى اينكه مغز ما دزديده شده است و يك مغز ديگرى جاى آن گذاشته شده، مغز استعمارى. يك مغز استعمارى ما الان داريم و تا اين مغز استعمارى را ما عوض نكنيم يك مغز استقلالى جايش نگذاريم نمى‏توانيم اين مملكت را اداره كنيم، هر چه بخواهيد هم درست كنيد نمى‏شود. كوشش كنيد كه اين مغز عوض بشود، اساتيد دانشگاه ما كوشش كنند كه اين جوان‏هاى ما مغزهاشان عوض بشود يك مغز استقلالى باشد، نه استعمارى، و آن مغزى نباشد كه درست كردند براى ما و مغز خودمان را از ما گرفتند، مستقل باشند فرهنگ هم بايد اينطور باشد، اقتصاد هم بايد اينطور باشد.

اتكاء به خود، رمز استقلال‏

ما تا بناى بر اين نگذاريم كه خودمان هم يك آدمى هستيم براى خودمان مى‏توانيم كار كنيم، ما به آن نان جوى كه خودمان درست كنيم تا بناى بر اين نگذاريم كه همان نان جو را مى‏خوريم و از خارج نمى‏خواهيم، نمى‏توانيم درست كنيم كار را ما تا بناى بر اين نگذاريم كه همان منسوجاتى كه خودمان

صحيفه نور ج 10 صفحه 278

درست مى‏كنيم كافى‏مان هست منسوجات ما ترقى نمى‏كند و ما باز تابع غير بايد بشويم و دستمان پيش غير دراز بشود.

چقدر براى يك مملكتى عيب است و سرشكستگى كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه گندم بده، كشكول گدائيش را باز كند پيش دشمنش و از او بخواهد كه رزقش را بدهد، چقدر براى ما سرشكستگى دارد. تا - بناى بر اين - اين ملت بناى بر اين نگذارد كه كشاورزيش را تقويت كند و بسازد به آنكه خودش به دست مى‏آورد، ما نمى‏توانيم استقلال پيدا كنيم. تا اين ملت بناى بر اين نگذارد كه ما بايد همه چيزمان از خودمان باشد، ما بايد قطع رابطه اقتصادى، رابطه فرهنگى از خارج بكنيم، فرهنگ از خود ما بايد باشد اقتصاد هم از خود ما بايد باشد، تا اين بنا در توده‏ها نباشد و تا اين مغزى كه انگلى است و استعمارى است عوض نشود و باورمان نيايد كه ما هم آدم هستيم، نمى‏توانيم استقلال پيدا كنيم. ما بايد كارى بكنيم كه خودمان را، همه قشرهاى ملت و همه جوانان ما باورشان بيايد كه ما هم آدميم. تبليغات چنان كرده است كه ما را از آدم بودن بيرون كرده است، باورمان آمده است كه آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهيم اين مملكت ما يك مملكت مستقلى باشد، محتاج به غير نباشد، بايد آن كشاورزش و آن كارگرش و آن كارمندش و همه قشرها بناى بر اين بگذارند كه ما خودمان يك موجودى هستيم، يك آدمى هستيم، مملكتمان هم يك مملكتى است، همه چيز هم دارد، يك مملكت غنى‏اى است. و چنان كردند كه ما بايد در آنجائى كه چاه‏هاى نفتمان هست گرسنگى بخوريم، آنجائى كه آب‏ها دارد هرز مى‏رود و زمين‏هاى سرشار هست كه همه چيز از آن مى‏شود ايجاد بشود، زمين‏ها افتاده باشد و آب‏ها هم هرز برود. اين يك كارهاى استعمارى بوده. يعنى مى‏خواستند در محيط نفت مردم گدا باشند تا كارگر ارزان باشد تا بتوانند استعمارشان بكنند. همه جا را، هر جا را با يك نقشه‏اى عقب نگه داشتند تا استفاده كنند.

استقلال فكرى شرط اول استقلال است

ما تا نفهميم اين مسائل را، توجه نكنيم به اين مسائل و خودمان را نيابيم، اين گمشده را پيدا نكنيم، اين مغزى كه گم شده است و به جاى او يك مغز ديگرى نشسته عوضش نكنيم نمى‏توانيم مستقل بشويم. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فكرى شرط اول استقلال است كه ما فكرهامان را عوض كنيم، از اين انگل بودن خودمان را در آوريم. بايد ما اگر بخواهيم، اگر همه، همه ملت ادراك اين معنا را كرده باشند كه همه چيز ما را اينها برده‏اند و ما آنها را بيرون كرده‏ايم، بايد خودمان خودمان را نگه داريم، اگر اين نشود، بعدها باز همان مسائل كم كم با تدريج (حوصله آنها زياد است) با تدريج همين مسائل سابق تحميل بر ما مى‏شود. و با دو چشم، يك دو چشم ديگر هم قرض نكنيم و نگاه نكنيم به اطراف خودمان و به مملكت و احتياجات خودمان، كم‏كم به تدريج اينها باز به ما تحميل مى‏كنند، همه چيز را به ما تحميل مى‏كنند، با دست خودمان به ما تحميل مى‏كنند.

صحيفه نور ج 10 صفحه 279

فتاوى فقهاى اسلام، ضربه‏اى بر پيكر استعمار

الان كه مى‏بينيد اين آشوب‏ها را در اطراف مملكت راه انداخته‏اند همه‏اش براى اين است كه نگذارند شما به حال خودتان باشيد و آرامش در مملكت باشد و يك مملكت اسلامى درست بشود. اينها از اسلام مى‏ترسند ضربه ديدند اينها از اسلام، اينها چند دفعه از اسلام ضربه ديده‏اند، از يك فتواى فقيه ضربه ديده‏اند، از يك پيرمردى كه در كربلا بود و اسمش هم مرحوم آميرزا محمد تقى بود ضربه ديد انگلستان، بيرون كرد انگلستان را از آنجا، از عراق. اينها از اسلام و از ملاى اسلام و از كاسب اسلام و از دانشمند اسلامى ضربه ديدند، چون ضربه ديدند الان آنها توجه به اين دارند كه نگذارند اين كار انجام بگيرد، هر جا يك غائله درست مى‏كنند، هر جا، يك اسمى با يك چيزى يك غائله درست مى‏كنند يك وقت مى‏روند كردستان غائله درست مى‏كنند، يك وقت مى‏آيند به آذربايجان كه الان مبتلا به آن هستيم درست مى‏كنند، بعد هم جاى ديگر درست مى‏كنند، اينطور نيست كه دست بردارند. اينها يك منفعت بزرگى از دست داده‏اند و يك شكست سياسى خورده‏اند. كارتر در دنيا الان شكست خورده، شكست سياسى كارتر در اين قضيه‏اى كه طرح مى‏كنند و اينها خوب لابد شنيديد در روزنامه‏ها بود كه وزير خارجه‏اش را فرستاد دوره‏گردى، اين آقاى انساندوست، اين آقايى كه براى انساندوستى محمدرضاى جانى را برده آنجا نگهش داشته يا توطئه‏گرى را مى‏خواهد از آنجا شروع بكند. اين آدم انساندوست وزير خارجه‏اش را دوره‏گردى فرستاد براى اينكه ما را در اقتصاد در انزوا بنشاند و محاصره اقتصادى بكند. اين آقاى انساندوست همه دنيا را مى‏خواهد بسيج كند كه ما از گرسنگى بميريم، خيال هم مى‏كند كه مى‏تواند. مع‏الاسف - با اسف - كارتر كه اين وزير خارجه‏اش كه گرديد دور، كسى به او اعتنا نكرد دست رد به سينه‏اش زدند گفتند نمى‏شود و همان مملكت خودش هم - اين كه مى‏خواست - كه مى‏گفت كه بايد ما حصر اقتصادى بكنيم، همان در مملكت خودش هم مواجه شد با مخالفت، بعضى وزراء مملكتش هم مخالفت كردند. اين آقاى انساندوست كه به خاطر انساندوستى اين آدم را برده است و نگه داشته و ادعا مى‏كند كه ما انساندوستيم كه اين را نگه داشتيم، پنجاه هزار جوان ما را در امريكا و در آنجاها مى‏خواهد كه به يك بهانه‏اى بيرون كند، حتى كشتار هم داشتيم ما، سگ‏ها هم به جان جوان‏هاى ما انداختند و اخيراً باز اين بود كه قاضى كذا گفته است كه اين خلاف قانون است، نبايد بشود، اينجا هم شكست خورد، شكست اخلاقى، كه اخلاقى در كار نبود كه شكست بخورد. فاش شدن اينكه خلق اينها اين است، جا زدن خودشان را به اينكه ما يك انساندوست هستيم و هياهو در اطراف اينكه انساندوستى ما را وادار كرده است كه يك آدم مفلوكى را بياوريم اينجا معالجه كنيم!!

اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - كه اين پنجاه نفر جاسوس را بخواهد نجات بدهد، اصلا مطرح نيست پيش اينها آدم، آن كه مطرح است پيش امثال آقاى كارتر، همان است كه اين دوره هم رئيس جمهور بشود، همه دست و پا كردنش براى اين است كه اين دوره هم باز رئيس جمهور بشود، بيش از اين اصلا ادراك نمى‏كند. انسان را اصلا اينها چيزى نمى‏دانند. اين آقايان انساندوست دواهائى كه مى‏خواهند بفهمند كه آيا مفيد است يا مضر است

صحيفه نور ج 10 صفحه 280

مى‏فرستند پيش ما، صادر مى‏كنند به شرق. همانطور كه اطباء يك موش را، يك خرگوش را براى بعضى دواها تجربه مى‏كنند و چكار مى‏كنند كه بفهمند كه اين دوا چه جورى است، اينها ماها را تجربه مى‏كنند.

وابستگى روشنفكران غربزده

اينها ماها را تجربه مى‏كنند و مع الاسف در بين اين روشنفكرهاى ما كه بعضى‏شان مطلبشان معلوم شد بين همين جزء شاخص‏ها همين آدمى بود كه معلوم شد چكاره است، مع‏الاسف همين‏ها باز از اينها تعريف مى‏كنند براى اينكه مغز عوض شده است. يك كسى كه پنجاه سال مغزش را آنها تربيت كرده‏اند و از مغز انسانى بيرونش كردند يك مغز غربى روى آن گذاشتند، اين هر چه هم كه ضربه از غرب به اين مملكتش بخورد، به اين كشورش بخورد باز از آنها تعريف مى‏كند، باز هم دنبال اين است كه برگرداند. الان بعضى از اين مفسدها كه از ايران بيرونشان كردند رفتند در آنجا در پناه انگلستان، آنجا رفتند توطئه‏گرى، براى اينكه باز برگردانند وضع را، باز همان مسائل را برگردانند مشغول توطئه هستند، اينجا هم روابط بينشان هست، از اينجا هم باز روابط هست، از اينجا روابط با امريكا هست، روابط اشخاص براى توطئه‏گرى با امريكا هست، با انگلستان هم هست.

مى‏خواهند (نقشه اين است) كه بعد از چند وقت ديگر همان مسائل را برگردانند، اينها هم خودشان را ملى مى‏دانند و خودشان را روشنفكر مى‏دانند و خودشان را نسبت به اين مملكت دلسوز مى‏دانند. ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد چشم‏هايش را باز كند، دو تا چشم هم قرض كند با چهار تا چشم نظر كند كه اين اشخاصى كه مشغول اين كارها هستند، اينها چكاره‏اند، اينها كه مشغول اين توطئه‏ها هستند، اينها رفقاشان چه كسانى‏اند، چه كسى با اين معاشرت مى‏كند. بايد درست توجه بكنند و اگر درست توجه نكنند به تدريج ممكن است ما تحميلمان بشود همان مسائل، البته نمى‏شود به اين زودى.

تا ما خودمان را پيدا نكنيم، نمى‏توانيم مستقل بشويم‏

اما ما اگر چنانچه خودمان شعور سياسى نداشته باشيم، اسلام در اينجا اگر تحقق پيدا نكند، اگر مملكت ما يك مملكت اسلامى نشود كه براى استقلال، براى آزادى، آنطور طرح‏ها دارد و جايز نمى‏داند، حرام مى‏داند كه يك مسلمانى پيوند ببندد با يك غير مسلمانى كه مى‏خواهد بر او سلطه پيدا بكند، اگر اسلام را ما در اينجا توانستيم با دست همه شما آقايان، با دست همه ملت توانستيم كه اسلام را در اين مملكت پياده كنيم، اسلام همه چيز ما را بيمه مى‏كند. دنبال اين معنا باشيد، فقط به انشاءالله و بسم الله و دعا كفايت نكنيد، عمل كنيد، بايد عمل بكنيد، يعنى بايد در دانشگاه عمل بشود، در ادارات عمل بشود. فرم را از آن فرم فرنگى بيرون بكنيد، يك فرم شرقى روى آن بگذاريد، يك فرم انسانى روى آن بگذاريد، اسلامى روى آن بگذاريد، نترسند. يكى از مسائلى كه ما مبتلا هستيم اين است كه

صحيفه نور ج 10 صفحه 281

مى‏ترسند اينها كه اگر يك وقت بگويند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، خوف دارند بگويند كه ما آدم هستيم. از مسائلى كه مبتلا ما به آن هستيم آدم عبارت از اين است كه چند تا كلمه مثلاً فرنگى ياد بگيرد و دو سه دفعه هم كه تو صحبت‏هايش مى‏شود، در هر چه كلمه‏اى يك كلمه فرنگى جايش بگذارد. شما نطق‏ها را ببينيد هر كس بيشتر الفاظ فرنگى در كلماتش باشد اين بسيار دانشمند است. دانشمندى را به اين مى‏دانند كه چند تا كلمه فرنگى در كلماتشان باشد. اين براى اين است كه نطق‏ها هم استعمارى است، خود، خودش آدم استعمارى شده است. شما برويد در امريكا آنهائى كه صحبت مى‏كنند ببينيد يك كلمه فارسى در تمام صحبت‏هايشان، در تمام كتاب‏هايشان اگر پيدا كرديد لكن ما كتاب وقتى مى‏نويسيم اسم هم كه مى‏گذارند اسمى باشد لغت فرنگى بگذارند، در بينشان تا چند تا اسم فرنگى با حروف لاتين هم جايش نگذارند فايده ندارد براى اينكه هم مشترى بيشتر پيدا مى‏شود هم آن آقا بيشتر معروف مى‏شود به اينكه اين آقا خيلى دانشمند است. يك چند تا ايسم بگذارد، ديگر تمام است و هر چه هم مطلبش، هر چه هم مطلبش تهى باشد از مغز با همين‏ها جبران مى‏شود. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، لغت خودمان را استعمال نكنيم (نگوئيد كه لغت عربى هم از ما نيست. لغت عربى از ماست لغت عربى لغت اسلام است. اسلام از همه است. آن كه از ما نيست اين ايسم‏هايى است كه ما را به گرفتارى انداخته) تا - ما - نويسندگان ما از اين دام بيرون نروند، گويندگان ما از اين دام بيرون نرود، كتاب‏هاى ما تطهير نشود، خيابان‏هاى ما اسمائش تغيير نكند و اجناس ما را اسم كذايى روى آن نگذارند (دواها را خودشان درست مى‏كنند و اسم فرنگى روى آن مى‏گذارند) تا ما خودمان را پيدا نكنيم و مغزهايمان عوض نشود نمى‏توانيم مستقل بشويم، در هيچ چيز نمى‏توانيم مستقل بشويم. بايد ما از حالا بنا بر اين بگذاريم كه خودمان آدم باشيم، با لغت خودمان حرف بزنيم و با علم خودمان، من نمى‏گويم كه علم را از خارج ياد نگيريم، خوب - ما - عقب نگه داشتند ما را، آنها الان خيلى از ما جلو هستند ما را عقب نگه داشتند لكن من مى‏گويم كه از آنها خوب‏هايش را ياد بگيريد بدهايش را الغا كنيد، اينها بدها را به ما تعليم مى‏دهند خوب‏ها را نمى‏دهند. آقا مصيبت ما داريم. جوان‏هاى ما كه در آنجا مى‏روند، جوان‏ها را درس، درس استعمارى مى‏دهند طبشان هم استعمارى است نمى‏گذارند اينها ترقى بكنند. ما بايد از آنها اگر چنانچه چيز خوبى دارند بگيريم، مخالف نيستيم با اين لكن به فكر اين باشيم كه خودمان درست بكنيم به فكر اين باشيم كه خودمان داشته باشيم. خوب بعضى ممالك بودند كه اينها هم از غير مى‏گرفتند لكن بعد از آن كم‏كم خودشان بهتر از ديگران شدند. ژاپن اينطور بود، هندوستان اينطور بود خوب ما هم بايد درست كنيم و آن قدم اين است كه ما بفهميم كه خودمان هم مى‏توانيم، هم هستيم يك چيزى. و من اميدوارم كه آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است و آنطورى كه اسلام را به ما عرضه داشتند بتوانيم ملت مستضعفى كه آنها را در طول يا دو هزار و پانصد سال يا لااقل در اين پنجاه سالى كه ما شاهد آن بوديم ما را عقب نگه داشتند انشاءالله بتوانيم اسلام تحقق پيدا كند و ما خودمان براى خودمان باشيم و منافع مملكتمان براى خودمان باشد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:24 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 4

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مسجد ابوالفضل تهران و ستاد تبليغات اسلامى شهرستان بابل‏

تمام حكومت‏هاى غير توحيدى، نظم و عدالت را براى سلطه جوئى مى‏خواهند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از خواهران و برادران محترم كه از تهران و از بابل تشريف آوردند كه از نزديك با هم صحبت كنيم متشكرم و از اينكه همه شماها چه خواهرها و چه برادرها مجهز هستيد براى خدمت به اسلام و جمهورى اسلام مباهات مى‏كنم. اسلام مال همه است، مال شخصى ... نيست اسلام مال همه بشر است نه مال مسلمين، اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت ببرد، و اسلام مثل مكتب‏هاى ديگر نيست كه فقط براى يك حكومت مادى و دنيائى برنامه داشته باشد.

تمام حكومت‏هاى بشرى، تمام سيستم‏هاى غير توحيدى برنامه‏شان همين است كه در اينجا، در اين دنيا يك كارهائى بكنند، آنهائى كه فرض كنيد خوب هم هستند يك نظم دنيايى ايجاد كنند، و اكثراً كه منحرف هستند براى اين كار مى‏كنند كه سلطه جوئى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.

الان شما نمى‏توانيد در تمام حكومت‏ها پيدا كنيد. يك حكومتى كه روى عدالت ولو در همين حيطه‏اى كه خودش دارد روى عدالت رفتار كند، كم است، كم مى‏توانيد سراغ كنيد يك حكومتى كه حكومت عدل باشد ولو راجع به نظم دنيا، ادعا زياد است، ادعاى اينكه مى‏خواهيم براى عدالت عمل بكنيم زياد است.

به اسم تمدن بزرگ، تمام مظاهر تمدن را در كشور از بين بردند

شما هم گوشتان پر شده است از اين حرف‏هائى كه محمدرضا مى‏گفت كه، عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى.

دائماً از عدالت اجتماعى و از ترقيات اين مملكت گوش ماها را و شماها را پر كرده بود، مملكت به دروازه تمدن بزرگ رسيده و يا همين چند وقت ديگر همه در تمدن بزرگ وارد مى‏شويم و ايران مى‏شود مثل يك ممالك پيشرفت كرده و ترقياتش چه خواهد شد، چه خواهد شد، ادعا زياد است، اما وقتى كه همين صاحب ادعائى كه مال اينجا بود معلوم شد حالش، فهميدند و فهميديم كه اين‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 5

آدم نه اينكه مى‏خواست اين ملت را به تمدن برساند، بلكه مى‏خواست اين ملت به عقب برگردد و نگذارد جلو برود يك قدم، مأمور اين كار بود و خدمتش هم تا بود خوب انجام داد، يعنى همه دستگاه‏ها را فلج كرد، شما ملاحظه كرديد كه چه هياهوئى اينها درست كردند، اينها براى اصلاحات ارضى چه بساطى در آوردند، در تمام مملكت براى اصلاحات ارضى برنامه اين بود، با اين اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى را زمين بزنند كه ما الان براى گندممان هم محتاجيم به اينكه از كشورهاى ديگر وارد كنند، چه هياهوئى اينها درست كردند براى اينكه آزاد زنان و آزاد مردان، چه بساطى خودشان و آن انگل‏هائى كه در مجالس شورأى سلطنتى نه ملى و سنا، مأمورهاى سازمان امنيت و مأمورهاى خود اين شاه چه هياهوئى درست كردند، براى اينكه ديگر مملكت ما آزاد شده، آزاد زنان و آزاد مردان و شما در طول سلطنت اين پدر و پسر و خصوصاً پسر كه يك يادگار خلفى بود براى آن پدر و از او هم جلو افتاد، شما ديديد در طول تصدى اين دو تا جنايتكار، آزادى براى هيچ كس نبود، هيچ كس آزاد نبود كه يك كلمه حقى بگويد، آزادى در آن جهت بود كه آزاد كنند تا هر فحشائى بخواهند ايجاد كنند براى عقب راندن نيروى جوان‏هاى ما، اينها آنقدر كه به نيروى انسانى اين كشور ضرر زدند به آن ذخائر آنها ضرر نزدند. انسان‏ها را فلج كردند، جوان‏هاى ما را از بين بردند، جوان‏هاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، كشاندند به يك جاهائى كه در آنجاها جز اينكه افكارشان فلج بشود و نتوانند خدمتى بكنند به اين مملكت، چيز ديگرى نبود.

تمام مراكز فحشا را اينها درش را باز كردند و با بوق و كرنا، ترويج كردند و كمك كردند كه اين جوان‏هاى ما بروند در اين مراكز فحشا و فلج بشوند. همانجا بايد دفن بشود جوانى‏شان، جوانى اين جوان‏هاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان كردند، اين خواهرهاى محترمى كه در دام اينها افتادند و در دام ترويج‏هاى آنها افتادند و در دام تبليغات آنها افتادند و از آن وظيفه انسانى‏شان سلب شدند، ملعبه دست جنايتكاران شدند، اين تأسفى براى اشخاصى كه غيرتمندند، اشخاصى كه خوى انسانى‏شان را از دست ندادند يك تأسفى هميشگى هست كه اين محترمات را اينها چه كردند به اسم آزادى.

با رفتن شاه و عمالش، ملت عزيز ما زنده شدند

و شما ديديد كه همچو كه اين ورق برگشت و اينها به همت همه قشرهاى ملت شكست خورده از اينجا رفتند، اين ملت عزيز ما چطور زنده شدند، چطور متبدل شدند به يك موجود ديگر. چطور همه‏شان مشغول شدند به خدمت. الان شما در هر جاى مملكت كه برويد بينيد كه مشغولند به خدمت كردن. جهاد سازندگى كسى نرفته الزامشان كند، خودشان داوطلب از توى مدارس، از توى جاهاى ديگر مى‏روند و خدمت مى‏كنند. همه جاى ايران وقتى مى‏رويم سپاه پاسداران هست، كسى ايجادشان نكرده، خودشان ايجاد شدند، هر جائى، هر محلى خود آن محل اقدام كردند، روحانى محل، معتمد محل، روشنفكر محل، اقدام كردند و سپاه درست كردند، كميته درست كردند، مردم خودشان مشغول خدمت به كشورشان شدند. البته من بايد راجع به اين موضوع، قبلاً هم عرض كنم، حالا هم بايد عرض كنم كه‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 6

شما آقايان كه سپاه پاسدار هستيد، خداوند تأييدتان كند انشاءالله و تمام سپاه پاسداران و تمام دادگاه‏ها و تمام كميته‏ها و تمام قشرهايى كه مى‏خواهند خدمت كنند به اين كشور، توجه داشته باشند كه همه اينها خدمتگزار به اسلامند الان جمهورى اسلامى است و شماها از جنود اسلامى هستيد، لشگر اسلام هستيد، شما كارمند اسلام و كارمند امام زمان هستيد، توجه كنيد كه نبادا يك وقتى يك خطائى بكنيد بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مسير جمهورى اسلامى يك قدمى برداريد، اين يك وظيفه خطيرى است براى همه، براى ما و براى شما.

خطاى روحانى باعث بدبين شدن مردم به روحانيت و اسلام است‏

روحانيون كه نماينده رسول خدا هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته روحانيونى كه مدعى اين هستند كه نماينده امام زمان الان هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته از يكى‏شان يك چيزى صادر بشود كه بر خلاف اسلام باشد، اينطور نيست كه فقط خودش را از بين برده باشد، اين حيثيت روحانيت را لكه‏دار كرده. اين يك وظيفه بزرگى به عهده‏اش هست، روحانى همچو نيست كه اگر يك خلافى بكند، بگويند كه زيد اين را كرده، خلاف روحانى، به اندازه‏اى كه سعه شعاع نفوذش هست، خطايش يك خطاى بزرگى هست، خطائى است كه عفوش در دادگاه خدا بسيار مشكل است، براى اينكه اين نماينده، يعنى مدعاى نمايندگى از طرف امام زمان سلام‏الله عليه و اسلام دارد، نماينده امام زمان اگر خداى نخواسته يك قدمى كج بردارد، اين اسباب اين مى‏شود كه مردم به روحانيت بدبين بشوند. بدبين شدن به روحانيت و شكست روحانيت، شكست اسلام است كه حفظ كرده تا حالا اسلام را اين طبقه بوده، و اگر در اين طبقه شخصى اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف مصالح اسلام خداى نخواسته عمل بكند، جرمى است كه از آدمكشى بدتر است، جرمى است كه از همه معاصى بدتر، براى اينكه جرم صادر مى‏شود از كسى كه آبروى يك روحانيت را از بين مى‏برد، و آنهائى كه غافل هستند از اسلام گاهى وقت‏ها بر مى‏گرداند، اين اينطور نيست كه وارد شده است كه اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد شود. براى اينكه عالم نماينده به حسب ظاهر نماينده امام است و اگر خداى نخواسته يك فسادى در او پيدا بشود، فاسد بشود، قشرهاى ملت را فاسد مى‏كند و از آن طرف اگر چنانچه صالح باشد، صالح كند قشرهاى ملت را، صالح مى‏كند عالم را.

من در جوانى در يكى از شهرهاى اينجا وقتى كه رفتم ديدم كه، (محلات، محلات رفتم ديدم كه) مردم اينجا صالحند، فرق دارند با جاهاى ديگر، خوبند مردمشان كم در آنها پيدا مى‏شود كه منحرف باشد، بعد كه توجه پيدا كردم ديدم كه عالم آنجا آنوقتى كه من بودم عالم آنجا عالم خوب، علما آنجا علمائى بودند كه خيلى خوب بودند، مردم چشمشان و گوششان و همه هوششان توجه دارد به اينكه اين آقا، اين امام جماعت، اين چه جور است، اگر اين امام جماعت و آقا، آقاى وارسته‏اى باشد، توجه به دنيا نداشته باشد، توجه به خدا داشته باشد، مردم تبعيت از او مى‏كنند، از اين جهت يك تكليف زائد بر همه تكاليف به عهده طبقه روحانيين است، اين از روحانى، شما هم كه حالا وارد شديد در همان‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 7

كارى كه روحانيين مى‏خواهند بكنند و مى‏كردند، آنها خدمت مى‏كردند، شما هم داريد خدمت مى‏كنيد به اسلام، شما پاسداران اسلام هستيد.

خلاف يك پاسدار باعث لكه‏دار شدن حيثيت پاسداران و رژيم اسلامى‏

اينها هم سپاه پاسداران اسلام، همه با هم يك كار را انجام مى‏دهيد، پست‏هاتان اختلاف دارد، شما هم همين طور هستيد، خيال نكنيد كه اگر خداى نخواسته يك كار خلافى كرديد، اين فقط مى‏گويند كه اين آدم اين كار را كرده، مى‏گويند سپاه پاسداران اين جورى‏اند، سپاه پاسداران چه‏اند، سپاه پاسداران اسلام، جمهورى اسلام، آنهائى كه غرضمندند، آنهائى كه مى‏خواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند، آنها شروع مى‏كنند به تبليغات كه رژيم سابق رفت، يك رژيمى آمد، اين هم مثل او، اين هم بدتر از او، اين اسباب اين شود كه رژيم، بد معرفى بشود، معرفى‏اش كنند به اينكه رژيم فاسدى است.

اينهمه زحمت كه كشيديد، شماها، خداوند همه‏تان را حفظ كند و اينهمه زن و مرد كشور و خصوصاً اين خانم‏ها كه در صف اول در اين نهضت و آنقدر زحمت كشيدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، همه نظرشان به اين بود كه يك جمهورى اسلامى، يك عدل الهى پيدا بشود، اگر خداى نخواسته از ما و از شما يك مطلبى درست بشود و ظاهر بشود كه بر خلاف عدالت اسلامى بود و بر خلاف احكام اسلام بوده است، آنهائى كه نشسته‏اند و دارند نگاه مى‏كنند به شماها، خدشه‏اى پيدا بكنند و اين را بردارند زيادش كنند و بگويند، اينها نمى‏گويند كه اين آقاى حسن و آقاى حسين بد كرده، مى‏گويند سپاه پاسداران اين جورند، آنهائى هم كه صالح هستند براى خاطر يك عملى كه انجام مى‏گيرد، آنها هم در رديف آنها مى‏كنند، اسباب اين مى‏شود كه بروند از اينجا بالاتر بگويند جمهورى اسلامى اينطورى است، اسباب اين مى‏شود يك قدم بالاتر بروند بگويند اسلام همين است، عرضه كنند.

تلاش كارتر به خاطر وحشت او از تحقق اسلام در ساير جاهاست‏

الان در خارج همين تبليغات هست، در خارج كه منافعشان از دستشان رفته است كه نمى‏نشينند نگاه كنند، قدرت‏هاى بزرگ، اين آقاى كارتر نمى‏نشيند كه همه منافع مادى‏اش از دست رفته، حالا شكست سياسى هم دارد مى‏خورد يا خورده است نمى‏نشيند، مشغول به توطئه است، مشغول به اين است كه دست را به دامن اين رئيس جمهور، آن رئيس جمهور، اين نمى‏دانم رئيس كذا، اين مجلس كذا، آن مجلس كذا، دست را به دامن اينها بيندازد و وادار كند به اينكه اينها هم همفكر او بشوند در مخالفت با ايران، براى اينكه الان يك وحشتى اينها را برداشته و آنها را، آن تنها نه، همه را، يك وحشتى برداشته است كه نبادا يك وقتى اسلام هم تحقق پيدا بكند، نبادا يك وقتى از ايران اين صدا بلند شده و اين نهضت بلند شده، الان هم شعاعش رفته در همه جا، همه جاى دنيا الان حرف اين،

صحيفه نور ج 11 صفحه 8

روزنامه‏ها راجع به ايران، راديوها، تلويزيون‏ها همه راجع به ايران و راجع به اين نهضت دارند بحث مى‏كنند، اينها وحشتشان از اين است كه نبادا اين موج اسلام به خارج و يكى يكى ممالك را فتح بكند و اينها را فلج كند، در دنيا شكستشان بدهد از اين جهت نمى‏نشينند همين طور نگاه كنند. دوره افتادند براى اينكه همصدا پيدا بكنند تا ببينيم دنيا و رؤساى جمهور دنيا اينها چه مى‏كنند، ممالك ديگر آيا تا چه اندازه نوكر آقاى كارتر هستند و حيثيت خودشان و ملتشان را براى خاطر آقاى كارتر از دست مى‏دهند.

كارتر به خاطر حفظ حيثيتش، شاه مجرم را پناه داده است‏

آقاى كارتر براى خاطر اينكه به خيال خودش يك مفلوكى را، يك مريضى را ببرد و در آمريكا حفظش كند و عرض مى‏كنم كه معالجه‏اش كند تا اينكه به ملت آمريكا و ساير ملت‏ها وفادارى خودش را از آن خائن‏هائى كه براى او خيانت كردند، نشان بدهد و در دوره آتيه هم رئيس جمهور بشود براى خاطر اين خودش را رسوا كرد.

الان هر جا اشخاص دانشمند دنيا، اشخاص متفكر دنيا تقبيح مى‏كنند، براى خاطر يك آدمى كه اينقدر خيانت به يك ملتى كرده است و حالا ملت مى‏گويد آقا اين جانى كه آمده پيش شما و او را پناه داده‏ايد، پناهنده سياسى نيست، تا اينكه ما پناهنده سياسى را بگوئيد تحويل نمى‏توانيم بدهيم، روى قواعد، اين يك مجرم است، روى قواعد همه عالم يك كسى كه به يك ملتى پنجاه سال و اين آدم سى و چند سال به يك ملتى آنقدر جرم كرده و آنقدر اذيت كرده و آنقدر از اين ملت كشته و آنقدر در تاوه‏ها اينها را بو دادند، بعضى از اشخاص پاهايشان را قطع كردند، جرائم آنها را ما نمى‏توانيم، الان تصورش هم نمى‏توانيم بكنيم، كه در اين حبس‏ها كه در زير زمين بوده و دالان‏هائى يك وقت‏نشان دادند، دالان‏هائى كه از اين سازمان خيانتكاران بوده است. در اين دالان‏ها به اين مردم اسلامى، به اين مردم انسانى، به اين متفكرين به اين روشنفكرها چه گذشته ما نمى‏توانيم تصور كنيم، اينها هم كه رفتند و آمدند، شايد براى ما همه مسائل را نتوانند بگويند كه چه كردند به ما، ما يك ملتى هستيم كه مى‏گوئيم كه، اعلام مى‏كنيم به همه دنيا كه ما اينقدر جريمه بر ما وارد شده، اموالمان اينقدر به غارت رفته و به جيب آقاى كارتر و امثالش رفته است، به دست اين آدم، آنقدر جنايات به اين مملكت واقع شده است، آنقدر قتل و غارت وارد شده، ما اين را مى‏خواهيم بياوريم اينجا و محاكمه‏اش كنيم ببينيم چرا اين كارها را كرده.

اساس مطلب اين است كه كارتر از همين مى‏ترسد كه نبادا يك وقتى اين بيايد و بروز بدهد، مى‏گويند مشغول شدند كه اين را يك شستشوى مغزى بدهند و كارى كنند كه فراموشى برايش بيايد كه نتواند ديگر بروز بدهد، مشغول اين كارها هستند. از اينها همه كارى بر مى‏آيد، ما نمى‏دانيم اما از اينها همه كارى بر مى‏آيد.

صحيفه نور ج 11 صفحه 9

اعمال ضد انسانى كارتر در لواى انساندوستى!

هر چه مى‏خواهند شستشو بدهند مغز او را، هر چه بخواهند او را بكشانند به اينكه همه چيز را نسيان كند، لكن ملت ما كه نسيان نمى‏كند، اين ملت ما هستند الان صداشان اينجا بلند است، اين ملتى كه الان دارند فرياد مى‏زنند مرگ بر آمريكا مقصودشان كارتر است، ملت امريكا كه به ما كارى نكرده، ملت امريكا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد، اگر بفهمد مطلب را ملت امريكا، به حسب وجدان انسانيش با ما موافق است.

اينهائى كه مخالفت مى‏كنند، اينها از وجدان انسانى بيرونند، اينكه اين ابرقدرت‏ها فكر انسان نيستند، يك فكرهاى جنون‏آميزى در مغز آنها هست كه با اسم انساندوستى كه مى‏گويد من مردم را براى انساندوستى محاصره اقتصادى و دخالت نظامى در يك مملكت سى و پنج ميليونى انسان كه خوب آن هم يك نفر از اينهاست، ديگر آن كه از يك جاى ديگر نيامده، اين هم يك نفر از افراد اينجاست، شما براى اين يك نفر جانى، سى و پنج سال جنايت كن به اسم دوستى انسان و انساندوستى سى و پنج ميليون جمعيت از همين جمعيت، نمى‏توانم بگويم از اين قماش، قماش اينها فرق دارد با او، قماش انسانى، سى و پنج ميليون را خواهى در فشار اقتصادى قرار بدهى كه بميرند، اگر زورتان برسد، مى‏كنيد، اما همچو قدرتى نداريد، شمائى كه مى‏گوئيد ما انساندوستيم، سى و پنج ميليون انسان اينجا هست، اين سى و پنج ميليون انسان بميرند براى يك نفر كه شما جناياتتان معلوم نشود، آقاى انساندوست پنجاه نفر ما، پنجاه هزار نفر انسان در امريكا داريم كه اين دانشجوهاى عزيز است، پنجاه هزار نفر دانشجو را بيخودى مى‏خواهى از امريكا خارجشان كنى، شما، انساندوستى؟ شما مطابق حقوق بين‏المللى داريد عمل مى‏كنيد، شما بشر مى‏خواهيد؟ شما بشر را مراعات مى‏كنيد؟ اين سى و پنج ميليون جمعيت اينجا، سى و پنج ميليون جمعيت اينجا كه بسيارشان چيز هستند، روحانى هستند، تحصيلكرده هستند، همه‏شان مؤمن و متقى هستند، اين سى و پنج ميليون جمعيت مى‏گوئيد اصلاً حقى در دنيا ندارند، فقط حق مال محمدرضاست، حق مال اين جانى است، غير از اين است كه ما اينطور فكر كنيم كه ايشان نه براى اين امت، يك حس انساندوستى‏اش او را وادار كرده به اين معنا براى اينكه اين بر خلاف حس انساندوستى است.

كارتر بد تشخيص داده، ملت ديگر ظلم را نمى‏پذيرد

اينها نيست مسأله، مسأله اين است كه بدتشخيص داده‏اند. روى آن تشخيص بدش، مثل اينكه لج كرده، از اول بد تشخيص داده، مى‏گويند هم تحميلش كرده، تشخيصش از اول براى اينكه موفقيت پيدا كند براى رياست جمهورى دوره بعد، راهش را بد رفته است، راه اين نبود كه ايشان شاه را بردارد برود آنجا و بخواهد يك توطئه بكند يا بگوئيد بخواهد معالجه بكند، حالا من اطلاعى ندارم، يك عده‏اى مى‏گويند براى توطئه رفته است، بردند او را آنجا و يك عده‏اى هم مى‏گويند كه نه اين مفلوك است و اين مريض است ديگر، سرطان دارد، اين، راه را بد رفت، خيال كرده به اينكه حالا هم وضع‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 10

مثل وضع سابق است كه يك كلمه‏اى القا مى‏كرد به محمدرضا آن هم تحميل مى‏كرد به ملت، ملت هم حرف نمى‏زد، وضع آنوقت اينطور بود.

تا گفته مى‏شد كه تو بايد اين كار را بكنى، مأمورى كه اين كار را بكنى، آن هم مى‏آمد آنجا و به وسيله اين عمالش آن كار را تحميل مى‏كرد و مردم هم يك وضعى پيدا كرده بودند كه تسليم بودند، او خيال مى‏كرد حالا هم ملت ما مثل آنوقت است، نمى‏داند كه ملت ما تحول پيدا كرده، يك موجود انسانى به تمام معنا شده، موجودى كه دفاع مى‏خواهد از خودش بكند، يك موجودى كه زير بار ظلم نمى‏رود، دستور اسلام اين است كه نه ظلم بكنيد نه زير بار ظلم برويد، انظلام يعنى زير بار ظلم رفتن از ظلم كمتر نيست، انظلام به خودت ظلم كردن، به يك ملت ظلم كردن، ظلم هم از همين قماش، هر دويش در اسلام ممنوع است، نه شما حق داريد به كسى ظلم كنيد نه حق داريد كه از كسى ظلم بكشيد، ديگر ملتمان اين است كه نمى‏خواهند از تو ظلم بكشند، نمى‏خواهند.

رؤساى جمهورى امريكا تا حالا به ما ظلم كردند و به وسيله عمالشان همه چيز ما را از بين بردند و بالاتر از همه نيروى انسانى ما را عقب راندند، ما از اين به بعد نمى‏خواهيم اين ظلم را بكشيم.

كارتر از محاكمه شاه مى‏ترسد چون حيثيتش به باد مى‏رود

ما مى‏خواهيم اين آدم بيايد اينجا و محاكمه‏اش بكنيم، خودش مطرح نيست، خودش يك آدم نيست، آنوقت هم كه بود آدم نبود، خودش مطرح نيست، ما مى‏خواهيم چه كنيم يك مفلوكى كه بيايد اينجا و ما عاشق جمالش كه مردم نيستند، ما مى‏خواهيم اين آدم بيايد اينجا محاكمه‏اش كنند و پرونده‏هاى قطورى كه از او هست ارائه بدهند و اينهمه معلول و اينهمه ناقص‏العضو كه به وسيله او شده است، ارائه بدهيم به عالم، آقا وضع ما اين است، وضع ملت ما در اين سى و چند سال حكومت، اين است، وضعمان اين است كه جوان‏هاى ما، پيرزن‏ها را بياوريم كه جوان‏هاشان را از دست دادند، كه جوان‏هاشان را نشان بدهند كه اينها آنهايند كه در سينما ركس مثلاً از بين رفتند.

امروز، الان يك پير مردى - كه - آمده بود كه چهار تا يا پنج تا شش تا از اولادهاى من در آنجا، خوب ما اين را مى‏خواهيم بگوئيم، اين آقاى انساندوست اين را برده نگه داشته، نه اينكه انسان مى‏خواهد نگه دارد، خوب انسان نيست كه نگهش دارد، اين نه اين است كه براى انساندوستى دارد اين كارها را مى‏كند، اين خوف اين را دارد كه نبادا تحويل اينجا بدهند و مشت رئيس جمهور امريكا باز بشود كه در آينده نتواند ديگر رئيس جمهور بشود، يعنى قلم نه، روى او امريكا بكشد كه شما ديگر لايق رئيس جمهورى نيستيد، ملتش بفهمند كه رؤساى جمهورى اينها چه مى‏كردند با مردم، با دنيا چه كردند، ملت‏ها كه اينطور نيستند كه افكارشان مسموم شده باشد مثل اين رؤسا، ملت‏ها افكارشان محفوظ است، مگر آنهائى كه دور و بر اينها جمعند، اينها خوف اين معنا را دارند. اگر ملت ما از اول گفته بود كه محمدرضا را آنجا نگه داشتيد بكشيدش، مى‏كشتندش همچو آنها باكى از كشته شدن ندارند.

صحيفه نور ج 11 صفحه 11

براى كارتر رئيس جمهور شدن مطرح است نه جان انسان‏ها

شما خيال مى‏كنيد كه براى اين پنجاه نفر كه در اينجا هستند، پنجاه و چند نفر جاسوسى كه در اينجا هستند، اينها دلشان سوخته و انساندوستى‏شان و حب به اهل ملتشان اسباب اين شده، شما مطمئن باشيد كه مسأله اين نيست، اينها فوج فوج سربازهاى خودشان براى اينكه خدمت به آنها بكنند مى‏فرستند به جبهه‏ها كه بريزند در جبهه‏ها بكشند و كشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به كشتن مى‏دهند، براى اينكه يك صدائى در خود آمريكا پيدا بشود كه اين رئيس جمهور ما چه آدم كذائى است، وضع اين، روحيه اينها اينطورى است، اينها وضع روحشان، روح الان ديگر آن روح اولى كه فطرت انسان و فطرت اولى است، اينها از دست دادند، همه انسان‏ها به فطرت صحيح موجود مى‏شوند، اينها عوض شدند، از آن فطرت اوليشان عوض شدند، اينها براى خاطر پنجاه و چند نفر كه در ايران حبس اند، يعنى حبس هم خوب در محلشان هست، همان جائى كه زندگى مى‏كردند حالا هم همان جا دارند زندگى مى‏كنند، آنطور هم كه تا حالا به من اطلاع دادند و من هميشه سفارششان كردم در كمال رفاه هم هستند، منتها آنها سروصدا بلند كردند كه اينها چطور و كذا. بعضى از اينها هم كه رفتند آنجا گفتند نه، مسائل اين نيست، نه براى خاطر اين پنجاه و چند نفرشان دست و پاكنند همه تشبث‏اش اين است كه رئيس جمهور بشود، اصلاً تمام نظرش آنجاست و من به او قول مى‏دهم كه نشود انشاءالله، رئيس جمهور شدن راه دارد حال ما فرض هم مى‏كنيم دو سال ديگر هم، پنج سال ديگر هم بخواهى رئيس جمهور بشوى، آخر ارزش دارد كه يك انسانى، يك ملتى را، ملت دويست و چند ميليون در نظر مردم اينطور جلوه بدهد ارزش دارد، براى پنج سال ديگر جنايت كردن، خوب، رياست كردن اينها، همان جنايت كردن ارزش دارد. براى رياست كردن كه مساوى با جنايتكارى است پنج سال، اينكه اينقدر يك ملت امريكا را آنها كه تقصيرى در اين باب ندارند اينقدر آنها را آلوده كند و مردم دنيا را هم به ملت امريكا بدبين كند، تو خدمتگزار به ملت خودت هستى، تو اگر خدمتگزار به ملت بودى، مى‏گفتى خوب اين خيانت كرده، ما اين خيانتكار را مى‏دهيم دست كسانى كه به او خيانت كرده، اين خدمتگزارى بود، اين آبروئى بود، همه ملت ايران براى تو هورا كشيدند، اما حالا چه شده؟ حالا نزديك جنايتكار، بدتر از جنايتكار مى‏دانند، حالا مشتت باز شده و ديگر و تو را يك آدمى دانند كه دارى ملت خودت را هم به باد مى‏دهى، ارزش دارد، اگر فرض كنيد تو رئيس جمهور هم بشوى، اين ارزش دارد كه انسان به اينقدر جنايات خودش به پنج سال، حالا اين شاه، شاه مخلوع از باب اينكه به قول خودش شاه بود مى‏گفت، من تا آخر عمرم شاهم. جنايات كه مى‏كرد مى‏گفت: ارزش دارد، مى‏گفت من تا آخر عمرم هستم، نمى‏دانست كه خداخواهد، اما شما رئيس جمهورى پنج ساله ايد، شش ساله، يك همچو چيزى است، بعدش بايد بروى، تا آخر هم كه ديگر نوبت شما نمى رسد، رقباى شما هستند در اين معلوم نيست، تو براى تو هم اينكه برسى به اين مقام، الان براى تو هم، الان كه تو نمى‏دانى تو مى‏شوى يا آن نفر ديگرى كه كانديدا هستند، تو سر هم داريد مى‏زنيد، شما براى خاطر توهم اينكه من در پنج سال ديگر، شش سال ديگر مشغول به اين رياست و نمى‏دانم اين بساط

صحيفه نور ج 11 صفحه 12

باشم، اين را براى توهم، ملت خودت را از دست مى‏دهى، دارى ملت خودت را و همه شوون امريكا را در نظر شرق فاسد جلوه مى دهيد، اين ارزش دارد كه براى يك توهم، آدم اين كار را بكند، اين عقل اقتضاء مى‏كند كه انسان براى توهم اينكه شايد برسم به آنجا، اينقدر جنايت فعلى بكنند. اينها اينطورند وضعشان و مبتلاى با يك همچو انسان‏ها يا آدم‏ها يا موجوداتى هستيم كه بايد همه ملت ما با آن مبارزه كنند.

ما از محاصره اقتصادى و نظامى نمى‏ترسيم‏

و ما نمى‏ترسيم از اينكه در اقتصاد ما را منزوى كند يا فرض كنيد كه چيز نظامى، دخالت نظامى، ما از اين چيزها نمى‏ترسيم. ما قبل از اين حرف‏ها، شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد، همه اين شلوغى‏ها كه حالا بينيد ما شاهدش بوديم، ما در همان محلى كه بوديم، يعنى خمين كه بوديم سنگربندى مى‏كرديم، من هم تفنگ داشتم، منتها من بچه بودم به اندازه بچگى‏ام، بچه شانزده هفده ساله ما تفنگ دستمان بود و تعليم و تعلم تفنگ هم مى‏كرديم، من بلدم الان تفنگ بيندازم، اين اخوى ما بزرگتر از ما بود، ايشان تفنگ انداز است، منتها حالا پيرمرد است، ما سنگر رفتيم و با اين اشرارى كه بودند و حمله مى‏كردند و مى‏خواستند بگيرند و چه بكنند، هرج و مرج بود، ديگر دولت مركزى قدرت نداشت و هرج و مرج بود، قبل از اين خان بود، هرج و مرج و دولت مركزى هم بدون قدرت و همه جا، كاشان و اين حدود قم و .... است، چيز كاشى بود، نائب حسين و پسرش، آن حدود ما هم حمله مى‏كردند زلقى‏ها و نمى‏دانم ... حمله مى‏كردند و يك دفعه هم آمد يك محله‏اى از خمين را گرفتند و مردم با آنها معارضه كردند و تفنگ دست گرفتند، ما هم جزء آنها بوديم كه به اندازه‏اى كه مى‏توانستيم حركت بكنيم، اميدواريم كه اين ملت ما همه تفنگدار باشند و همه جنگجو، آنقدرى كه مى‏توانيم مى‏زنيم، حالا شما فانتوم آورديد ريختيد سر ما، هر كارى مى‏خواهيد بكنيد، ما را نترسانيد از اينكه نظامى مى‏آوريم، ما نظامى‏هاى شما را دفنشان مى‏كنيم و ما را نترسانيد از اينكه به شما براى خاطر انساندوستى گرسنگى مى‏دهيم تا بميريد نخير، اينطور، روزى ما با خداست و ما قدرت اين را داريم كه از اين زمين خدا روزيمان را بيرون بياوريم، همه كشاورزهاى ما انشاءالله بيدار شدند و كشاورزيشان را تقويت كنند.

توطئه ايادى امريكا براى نابودى اسلام‏

در هر صورت مسأله اين است كه ما الان مبتلاى به يك همچو قدرتى هستيم و مع‏الاسف كه در داخل ما هم كه جناح‏هائى هستند دست و پا مى‏كنند كه همان مسائل را درست كنند، يعنى دست و پا مى‏كنند كه امريكا قدرت پيدا كند، اين ننگ را ما كجا ببريم كه اهالى يك كشورى، افرادى كه از همين مملكت است اينجا زاده شده و اينجا پرورش پيدا كرده، حالائى كه مملكت ما و ملت ما قدرت امريكا را در اينجا شكست داده است، باز روابط با امريكا دارند كه برگردانند، اين ننگ را كجا

صحيفه نور ج 11 صفحه 13

بايد برد، اين شكايت را پيش كى بكنيم كه باز هم در بين جمعيت اشخاصى هستند كه اخلال مى‏كنند كه‏خواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند.

جمهورى اسلامى اگر تحقق پيدا كند، دست ارباب‏ها كوتاه مى‏شود، نبادا اين كار بشود از آن روز اولى كه ما آمديم به اينجا و قبلش، اخلال مى‏كردند، قدم به قدم اخلال مى‏كردند، خواستيدبدهيد،نمى‏گذاشتند بدهيد. يك دسته‏اى آنجا جلو رفتيد و شكست داديد آنها را، بعدش قدم بعدش راجع به قانون اساسى، چه حرف‏هاى مزخرف زدند و گفتند اخلال به اينكه نبادا يك چيزى بشود، بعد مردم رأى دادند و در اين‏صد در نود از آن رأى سابق بود، صد نود مردم رأى دادند، حالا به دست و پا افتادند كه ارباب‏ها دارند شكست مى‏خورند، چه بكنند اينها، حالا باز هياهو مى‏كنند، مى‏خواهندچند نفر را بر رأى تمام ملت به اسم مصلحت ملت، اين همان منطق كارتر، منطق كارتر اين است كه ما براى خاطر اين انسان داريم، سى و پنج ميليون جمعيت را زير پا له مى‏كنند، اينها هم براى خاطر چند نفر آدم، براى خاطر فرض كنيد كه يك عده معدودى يا براى خاطر عشق به آمريكا مى‏خواهند نهضت اسلامى ما را شكست بدهند و اسلام را شكست بدهند، تاسف اين، اسلام راخواهند شكست بدهند، دانسته يا ندانسته. و نمى‏توانند، امروز مردم مملكت ما، ملت ما همچو شده است، همچو بيدار شده است و چشم‏هايش را باز كرده كه اين توطئه‏ها ديگر فائده ندارد، همه اين توطئه‏ها را اين ملت دفع مى‏كند.

خداوند انشاءالله به شما سلامت بدهد، به خواهران من، برادران من، به همه شما دعا مى‏كنم و تا نفس مى‏كشم خدمت به شما مى‏كنم، خداوند همه‏تان را انشاءالله حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 11 صفحه 58

تاريخ: 29/9/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم‏

شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مى‏آيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مى‏كنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مى‏يابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مى‏كنيد، چه چهره‏هاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.

ترس دشمنان از اسلام است‏

دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مى‏ترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيت‏هاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مى‏كنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرت‏هاى آنها را شكست و دست‏هاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيله‏هاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مى‏كنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمه‏اى كه از آن ريشه‏هاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.

پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند

جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 59

لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مى‏كنيد همان طور كه آنها با عده‏هايى قليل به اذن خدا بر عده‏هاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمن‏ها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.

به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مى‏شود

اين دست و پاهايى كه مى‏زنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مى‏كنند، مى‏بينيد كه به نفع ما تمام مى‏شود، به نفع شما تمام مى‏شود، ترور مى‏كنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مى‏بينيد كه شجاعتشان افزون مى‏شود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مى‏كنند بر ضرر خودشان تمام مى‏شود، كارهائى كه مى‏كنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مى‏برند پناه مى‏دهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مى‏شود. ملت‏ها بيدارند، مى‏دانند كه اين ابرقدرت‏ها چكاره‏اند، آنقدر پافشارى مى‏كنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مى‏بينند نمى‏شود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مى‏خواهيم او را بيرون كنيم مى‏برندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مى‏كنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.

شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملت‏ها را، نه دولت‏ها، ملت‏هاى جهان الان به نفع شما هستند، دولت‏ها هر چه مى‏خواهند باشند، از دولت‏ها هم كم كم دارند به نفع شما مى‏شوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مى‏شوند، خواهند شناخت اين ابرقدرت‏هائى كه تحميل مى‏كنند خودشان را بر ملت‏ها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شده‏اند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمى‏دهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مى‏كرد بر ضرر ملت ماست، ملت‏هاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولت‏ها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهره‏هاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مى‏كنم تصميم را مى‏فهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادى‏اش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مى‏داند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 60

آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملت‏هاى ديگر و دولت‏هاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مى‏خواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مى‏برند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مى‏كنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:25 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها