صحيفه نور ج 11 صفحه 4
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مسجد ابوالفضل تهران و ستاد تبليغات اسلامى شهرستان بابل
تمام حكومتهاى غير توحيدى، نظم و عدالت را براى سلطه جوئى مىخواهند
بسم الله الرحمن الرحيم
از خواهران و برادران محترم كه از تهران و از بابل تشريف آوردند كه از نزديك با هم صحبت كنيم متشكرم و از اينكه همه شماها چه خواهرها و چه برادرها مجهز هستيد براى خدمت به اسلام و جمهورى اسلام مباهات مىكنم. اسلام مال همه است، مال شخصى ... نيست اسلام مال همه بشر است نه مال مسلمين، اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت ببرد، و اسلام مثل مكتبهاى ديگر نيست كه فقط براى يك حكومت مادى و دنيائى برنامه داشته باشد.
تمام حكومتهاى بشرى، تمام سيستمهاى غير توحيدى برنامهشان همين است كه در اينجا، در اين دنيا يك كارهائى بكنند، آنهائى كه فرض كنيد خوب هم هستند يك نظم دنيايى ايجاد كنند، و اكثراً كه منحرف هستند براى اين كار مىكنند كه سلطه جوئى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.
الان شما نمىتوانيد در تمام حكومتها پيدا كنيد. يك حكومتى كه روى عدالت ولو در همين حيطهاى كه خودش دارد روى عدالت رفتار كند، كم است، كم مىتوانيد سراغ كنيد يك حكومتى كه حكومت عدل باشد ولو راجع به نظم دنيا، ادعا زياد است، ادعاى اينكه مىخواهيم براى عدالت عمل بكنيم زياد است.
به اسم تمدن بزرگ، تمام مظاهر تمدن را در كشور از بين بردند
شما هم گوشتان پر شده است از اين حرفهائى كه محمدرضا مىگفت كه، عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى.
دائماً از عدالت اجتماعى و از ترقيات اين مملكت گوش ماها را و شماها را پر كرده بود، مملكت به دروازه تمدن بزرگ رسيده و يا همين چند وقت ديگر همه در تمدن بزرگ وارد مىشويم و ايران مىشود مثل يك ممالك پيشرفت كرده و ترقياتش چه خواهد شد، چه خواهد شد، ادعا زياد است، اما وقتى كه همين صاحب ادعائى كه مال اينجا بود معلوم شد حالش، فهميدند و فهميديم كه اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 5
آدم نه اينكه مىخواست اين ملت را به تمدن برساند، بلكه مىخواست اين ملت به عقب برگردد و نگذارد جلو برود يك قدم، مأمور اين كار بود و خدمتش هم تا بود خوب انجام داد، يعنى همه دستگاهها را فلج كرد، شما ملاحظه كرديد كه چه هياهوئى اينها درست كردند، اينها براى اصلاحات ارضى چه بساطى در آوردند، در تمام مملكت براى اصلاحات ارضى برنامه اين بود، با اين اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى را زمين بزنند كه ما الان براى گندممان هم محتاجيم به اينكه از كشورهاى ديگر وارد كنند، چه هياهوئى اينها درست كردند براى اينكه آزاد زنان و آزاد مردان، چه بساطى خودشان و آن انگلهائى كه در مجالس شورأى سلطنتى نه ملى و سنا، مأمورهاى سازمان امنيت و مأمورهاى خود اين شاه چه هياهوئى درست كردند، براى اينكه ديگر مملكت ما آزاد شده، آزاد زنان و آزاد مردان و شما در طول سلطنت اين پدر و پسر و خصوصاً پسر كه يك يادگار خلفى بود براى آن پدر و از او هم جلو افتاد، شما ديديد در طول تصدى اين دو تا جنايتكار، آزادى براى هيچ كس نبود، هيچ كس آزاد نبود كه يك كلمه حقى بگويد، آزادى در آن جهت بود كه آزاد كنند تا هر فحشائى بخواهند ايجاد كنند براى عقب راندن نيروى جوانهاى ما، اينها آنقدر كه به نيروى انسانى اين كشور ضرر زدند به آن ذخائر آنها ضرر نزدند. انسانها را فلج كردند، جوانهاى ما را از بين بردند، جوانهاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، كشاندند به يك جاهائى كه در آنجاها جز اينكه افكارشان فلج بشود و نتوانند خدمتى بكنند به اين مملكت، چيز ديگرى نبود.
تمام مراكز فحشا را اينها درش را باز كردند و با بوق و كرنا، ترويج كردند و كمك كردند كه اين جوانهاى ما بروند در اين مراكز فحشا و فلج بشوند. همانجا بايد دفن بشود جوانىشان، جوانى اين جوانهاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان كردند، اين خواهرهاى محترمى كه در دام اينها افتادند و در دام ترويجهاى آنها افتادند و در دام تبليغات آنها افتادند و از آن وظيفه انسانىشان سلب شدند، ملعبه دست جنايتكاران شدند، اين تأسفى براى اشخاصى كه غيرتمندند، اشخاصى كه خوى انسانىشان را از دست ندادند يك تأسفى هميشگى هست كه اين محترمات را اينها چه كردند به اسم آزادى.
با رفتن شاه و عمالش، ملت عزيز ما زنده شدند
و شما ديديد كه همچو كه اين ورق برگشت و اينها به همت همه قشرهاى ملت شكست خورده از اينجا رفتند، اين ملت عزيز ما چطور زنده شدند، چطور متبدل شدند به يك موجود ديگر. چطور همهشان مشغول شدند به خدمت. الان شما در هر جاى مملكت كه برويد بينيد كه مشغولند به خدمت كردن. جهاد سازندگى كسى نرفته الزامشان كند، خودشان داوطلب از توى مدارس، از توى جاهاى ديگر مىروند و خدمت مىكنند. همه جاى ايران وقتى مىرويم سپاه پاسداران هست، كسى ايجادشان نكرده، خودشان ايجاد شدند، هر جائى، هر محلى خود آن محل اقدام كردند، روحانى محل، معتمد محل، روشنفكر محل، اقدام كردند و سپاه درست كردند، كميته درست كردند، مردم خودشان مشغول خدمت به كشورشان شدند. البته من بايد راجع به اين موضوع، قبلاً هم عرض كنم، حالا هم بايد عرض كنم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 6
شما آقايان كه سپاه پاسدار هستيد، خداوند تأييدتان كند انشاءالله و تمام سپاه پاسداران و تمام دادگاهها و تمام كميتهها و تمام قشرهايى كه مىخواهند خدمت كنند به اين كشور، توجه داشته باشند كه همه اينها خدمتگزار به اسلامند الان جمهورى اسلامى است و شماها از جنود اسلامى هستيد، لشگر اسلام هستيد، شما كارمند اسلام و كارمند امام زمان هستيد، توجه كنيد كه نبادا يك وقتى يك خطائى بكنيد بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مسير جمهورى اسلامى يك قدمى برداريد، اين يك وظيفه خطيرى است براى همه، براى ما و براى شما.
خطاى روحانى باعث بدبين شدن مردم به روحانيت و اسلام است
روحانيون كه نماينده رسول خدا هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته روحانيونى كه مدعى اين هستند كه نماينده امام زمان الان هستند در بين مردم، اگر خداى نخواسته از يكىشان يك چيزى صادر بشود كه بر خلاف اسلام باشد، اينطور نيست كه فقط خودش را از بين برده باشد، اين حيثيت روحانيت را لكهدار كرده. اين يك وظيفه بزرگى به عهدهاش هست، روحانى همچو نيست كه اگر يك خلافى بكند، بگويند كه زيد اين را كرده، خلاف روحانى، به اندازهاى كه سعه شعاع نفوذش هست، خطايش يك خطاى بزرگى هست، خطائى است كه عفوش در دادگاه خدا بسيار مشكل است، براى اينكه اين نماينده، يعنى مدعاى نمايندگى از طرف امام زمان سلامالله عليه و اسلام دارد، نماينده امام زمان اگر خداى نخواسته يك قدمى كج بردارد، اين اسباب اين مىشود كه مردم به روحانيت بدبين بشوند. بدبين شدن به روحانيت و شكست روحانيت، شكست اسلام است كه حفظ كرده تا حالا اسلام را اين طبقه بوده، و اگر در اين طبقه شخصى اشخاصى پيدا بشود كه بر خلاف مصالح اسلام خداى نخواسته عمل بكند، جرمى است كه از آدمكشى بدتر است، جرمى است كه از همه معاصى بدتر، براى اينكه جرم صادر مىشود از كسى كه آبروى يك روحانيت را از بين مىبرد، و آنهائى كه غافل هستند از اسلام گاهى وقتها بر مىگرداند، اين اينطور نيست كه وارد شده است كه اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد شود. براى اينكه عالم نماينده به حسب ظاهر نماينده امام است و اگر خداى نخواسته يك فسادى در او پيدا بشود، فاسد بشود، قشرهاى ملت را فاسد مىكند و از آن طرف اگر چنانچه صالح باشد، صالح كند قشرهاى ملت را، صالح مىكند عالم را.
من در جوانى در يكى از شهرهاى اينجا وقتى كه رفتم ديدم كه، (محلات، محلات رفتم ديدم كه) مردم اينجا صالحند، فرق دارند با جاهاى ديگر، خوبند مردمشان كم در آنها پيدا مىشود كه منحرف باشد، بعد كه توجه پيدا كردم ديدم كه عالم آنجا آنوقتى كه من بودم عالم آنجا عالم خوب، علما آنجا علمائى بودند كه خيلى خوب بودند، مردم چشمشان و گوششان و همه هوششان توجه دارد به اينكه اين آقا، اين امام جماعت، اين چه جور است، اگر اين امام جماعت و آقا، آقاى وارستهاى باشد، توجه به دنيا نداشته باشد، توجه به خدا داشته باشد، مردم تبعيت از او مىكنند، از اين جهت يك تكليف زائد بر همه تكاليف به عهده طبقه روحانيين است، اين از روحانى، شما هم كه حالا وارد شديد در همان
صحيفه نور ج 11 صفحه 7
كارى كه روحانيين مىخواهند بكنند و مىكردند، آنها خدمت مىكردند، شما هم داريد خدمت مىكنيد به اسلام، شما پاسداران اسلام هستيد.
خلاف يك پاسدار باعث لكهدار شدن حيثيت پاسداران و رژيم اسلامى
اينها هم سپاه پاسداران اسلام، همه با هم يك كار را انجام مىدهيد، پستهاتان اختلاف دارد، شما هم همين طور هستيد، خيال نكنيد كه اگر خداى نخواسته يك كار خلافى كرديد، اين فقط مىگويند كه اين آدم اين كار را كرده، مىگويند سپاه پاسداران اين جورىاند، سپاه پاسداران چهاند، سپاه پاسداران اسلام، جمهورى اسلام، آنهائى كه غرضمندند، آنهائى كه مىخواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند، آنها شروع مىكنند به تبليغات كه رژيم سابق رفت، يك رژيمى آمد، اين هم مثل او، اين هم بدتر از او، اين اسباب اين شود كه رژيم، بد معرفى بشود، معرفىاش كنند به اينكه رژيم فاسدى است.
اينهمه زحمت كه كشيديد، شماها، خداوند همهتان را حفظ كند و اينهمه زن و مرد كشور و خصوصاً اين خانمها كه در صف اول در اين نهضت و آنقدر زحمت كشيدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، همه نظرشان به اين بود كه يك جمهورى اسلامى، يك عدل الهى پيدا بشود، اگر خداى نخواسته از ما و از شما يك مطلبى درست بشود و ظاهر بشود كه بر خلاف عدالت اسلامى بود و بر خلاف احكام اسلام بوده است، آنهائى كه نشستهاند و دارند نگاه مىكنند به شماها، خدشهاى پيدا بكنند و اين را بردارند زيادش كنند و بگويند، اينها نمىگويند كه اين آقاى حسن و آقاى حسين بد كرده، مىگويند سپاه پاسداران اين جورند، آنهائى هم كه صالح هستند براى خاطر يك عملى كه انجام مىگيرد، آنها هم در رديف آنها مىكنند، اسباب اين مىشود كه بروند از اينجا بالاتر بگويند جمهورى اسلامى اينطورى است، اسباب اين مىشود يك قدم بالاتر بروند بگويند اسلام همين است، عرضه كنند.
تلاش كارتر به خاطر وحشت او از تحقق اسلام در ساير جاهاست
الان در خارج همين تبليغات هست، در خارج كه منافعشان از دستشان رفته است كه نمىنشينند نگاه كنند، قدرتهاى بزرگ، اين آقاى كارتر نمىنشيند كه همه منافع مادىاش از دست رفته، حالا شكست سياسى هم دارد مىخورد يا خورده است نمىنشيند، مشغول به توطئه است، مشغول به اين است كه دست را به دامن اين رئيس جمهور، آن رئيس جمهور، اين نمىدانم رئيس كذا، اين مجلس كذا، آن مجلس كذا، دست را به دامن اينها بيندازد و وادار كند به اينكه اينها هم همفكر او بشوند در مخالفت با ايران، براى اينكه الان يك وحشتى اينها را برداشته و آنها را، آن تنها نه، همه را، يك وحشتى برداشته است كه نبادا يك وقتى اسلام هم تحقق پيدا بكند، نبادا يك وقتى از ايران اين صدا بلند شده و اين نهضت بلند شده، الان هم شعاعش رفته در همه جا، همه جاى دنيا الان حرف اين،
صحيفه نور ج 11 صفحه 8
روزنامهها راجع به ايران، راديوها، تلويزيونها همه راجع به ايران و راجع به اين نهضت دارند بحث مىكنند، اينها وحشتشان از اين است كه نبادا اين موج اسلام به خارج و يكى يكى ممالك را فتح بكند و اينها را فلج كند، در دنيا شكستشان بدهد از اين جهت نمىنشينند همين طور نگاه كنند. دوره افتادند براى اينكه همصدا پيدا بكنند تا ببينيم دنيا و رؤساى جمهور دنيا اينها چه مىكنند، ممالك ديگر آيا تا چه اندازه نوكر آقاى كارتر هستند و حيثيت خودشان و ملتشان را براى خاطر آقاى كارتر از دست مىدهند.
كارتر به خاطر حفظ حيثيتش، شاه مجرم را پناه داده است
آقاى كارتر براى خاطر اينكه به خيال خودش يك مفلوكى را، يك مريضى را ببرد و در آمريكا حفظش كند و عرض مىكنم كه معالجهاش كند تا اينكه به ملت آمريكا و ساير ملتها وفادارى خودش را از آن خائنهائى كه براى او خيانت كردند، نشان بدهد و در دوره آتيه هم رئيس جمهور بشود براى خاطر اين خودش را رسوا كرد.
الان هر جا اشخاص دانشمند دنيا، اشخاص متفكر دنيا تقبيح مىكنند، براى خاطر يك آدمى كه اينقدر خيانت به يك ملتى كرده است و حالا ملت مىگويد آقا اين جانى كه آمده پيش شما و او را پناه دادهايد، پناهنده سياسى نيست، تا اينكه ما پناهنده سياسى را بگوئيد تحويل نمىتوانيم بدهيم، روى قواعد، اين يك مجرم است، روى قواعد همه عالم يك كسى كه به يك ملتى پنجاه سال و اين آدم سى و چند سال به يك ملتى آنقدر جرم كرده و آنقدر اذيت كرده و آنقدر از اين ملت كشته و آنقدر در تاوهها اينها را بو دادند، بعضى از اشخاص پاهايشان را قطع كردند، جرائم آنها را ما نمىتوانيم، الان تصورش هم نمىتوانيم بكنيم، كه در اين حبسها كه در زير زمين بوده و دالانهائى يك وقتنشان دادند، دالانهائى كه از اين سازمان خيانتكاران بوده است. در اين دالانها به اين مردم اسلامى، به اين مردم انسانى، به اين متفكرين به اين روشنفكرها چه گذشته ما نمىتوانيم تصور كنيم، اينها هم كه رفتند و آمدند، شايد براى ما همه مسائل را نتوانند بگويند كه چه كردند به ما، ما يك ملتى هستيم كه مىگوئيم كه، اعلام مىكنيم به همه دنيا كه ما اينقدر جريمه بر ما وارد شده، اموالمان اينقدر به غارت رفته و به جيب آقاى كارتر و امثالش رفته است، به دست اين آدم، آنقدر جنايات به اين مملكت واقع شده است، آنقدر قتل و غارت وارد شده، ما اين را مىخواهيم بياوريم اينجا و محاكمهاش كنيم ببينيم چرا اين كارها را كرده.
اساس مطلب اين است كه كارتر از همين مىترسد كه نبادا يك وقتى اين بيايد و بروز بدهد، مىگويند مشغول شدند كه اين را يك شستشوى مغزى بدهند و كارى كنند كه فراموشى برايش بيايد كه نتواند ديگر بروز بدهد، مشغول اين كارها هستند. از اينها همه كارى بر مىآيد، ما نمىدانيم اما از اينها همه كارى بر مىآيد.
صحيفه نور ج 11 صفحه 9
اعمال ضد انسانى كارتر در لواى انساندوستى!
هر چه مىخواهند شستشو بدهند مغز او را، هر چه بخواهند او را بكشانند به اينكه همه چيز را نسيان كند، لكن ملت ما كه نسيان نمىكند، اين ملت ما هستند الان صداشان اينجا بلند است، اين ملتى كه الان دارند فرياد مىزنند مرگ بر آمريكا مقصودشان كارتر است، ملت امريكا كه به ما كارى نكرده، ملت امريكا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد، اگر بفهمد مطلب را ملت امريكا، به حسب وجدان انسانيش با ما موافق است.
اينهائى كه مخالفت مىكنند، اينها از وجدان انسانى بيرونند، اينكه اين ابرقدرتها فكر انسان نيستند، يك فكرهاى جنونآميزى در مغز آنها هست كه با اسم انساندوستى كه مىگويد من مردم را براى انساندوستى محاصره اقتصادى و دخالت نظامى در يك مملكت سى و پنج ميليونى انسان كه خوب آن هم يك نفر از اينهاست، ديگر آن كه از يك جاى ديگر نيامده، اين هم يك نفر از افراد اينجاست، شما براى اين يك نفر جانى، سى و پنج سال جنايت كن به اسم دوستى انسان و انساندوستى سى و پنج ميليون جمعيت از همين جمعيت، نمىتوانم بگويم از اين قماش، قماش اينها فرق دارد با او، قماش انسانى، سى و پنج ميليون را خواهى در فشار اقتصادى قرار بدهى كه بميرند، اگر زورتان برسد، مىكنيد، اما همچو قدرتى نداريد، شمائى كه مىگوئيد ما انساندوستيم، سى و پنج ميليون انسان اينجا هست، اين سى و پنج ميليون انسان بميرند براى يك نفر كه شما جناياتتان معلوم نشود، آقاى انساندوست پنجاه نفر ما، پنجاه هزار نفر انسان در امريكا داريم كه اين دانشجوهاى عزيز است، پنجاه هزار نفر دانشجو را بيخودى مىخواهى از امريكا خارجشان كنى، شما، انساندوستى؟ شما مطابق حقوق بينالمللى داريد عمل مىكنيد، شما بشر مىخواهيد؟ شما بشر را مراعات مىكنيد؟ اين سى و پنج ميليون جمعيت اينجا، سى و پنج ميليون جمعيت اينجا كه بسيارشان چيز هستند، روحانى هستند، تحصيلكرده هستند، همهشان مؤمن و متقى هستند، اين سى و پنج ميليون جمعيت مىگوئيد اصلاً حقى در دنيا ندارند، فقط حق مال محمدرضاست، حق مال اين جانى است، غير از اين است كه ما اينطور فكر كنيم كه ايشان نه براى اين امت، يك حس انساندوستىاش او را وادار كرده به اين معنا براى اينكه اين بر خلاف حس انساندوستى است.
كارتر بد تشخيص داده، ملت ديگر ظلم را نمىپذيرد
اينها نيست مسأله، مسأله اين است كه بدتشخيص دادهاند. روى آن تشخيص بدش، مثل اينكه لج كرده، از اول بد تشخيص داده، مىگويند هم تحميلش كرده، تشخيصش از اول براى اينكه موفقيت پيدا كند براى رياست جمهورى دوره بعد، راهش را بد رفته است، راه اين نبود كه ايشان شاه را بردارد برود آنجا و بخواهد يك توطئه بكند يا بگوئيد بخواهد معالجه بكند، حالا من اطلاعى ندارم، يك عدهاى مىگويند براى توطئه رفته است، بردند او را آنجا و يك عدهاى هم مىگويند كه نه اين مفلوك است و اين مريض است ديگر، سرطان دارد، اين، راه را بد رفت، خيال كرده به اينكه حالا هم وضع
صحيفه نور ج 11 صفحه 10
مثل وضع سابق است كه يك كلمهاى القا مىكرد به محمدرضا آن هم تحميل مىكرد به ملت، ملت هم حرف نمىزد، وضع آنوقت اينطور بود.
تا گفته مىشد كه تو بايد اين كار را بكنى، مأمورى كه اين كار را بكنى، آن هم مىآمد آنجا و به وسيله اين عمالش آن كار را تحميل مىكرد و مردم هم يك وضعى پيدا كرده بودند كه تسليم بودند، او خيال مىكرد حالا هم ملت ما مثل آنوقت است، نمىداند كه ملت ما تحول پيدا كرده، يك موجود انسانى به تمام معنا شده، موجودى كه دفاع مىخواهد از خودش بكند، يك موجودى كه زير بار ظلم نمىرود، دستور اسلام اين است كه نه ظلم بكنيد نه زير بار ظلم برويد، انظلام يعنى زير بار ظلم رفتن از ظلم كمتر نيست، انظلام به خودت ظلم كردن، به يك ملت ظلم كردن، ظلم هم از همين قماش، هر دويش در اسلام ممنوع است، نه شما حق داريد به كسى ظلم كنيد نه حق داريد كه از كسى ظلم بكشيد، ديگر ملتمان اين است كه نمىخواهند از تو ظلم بكشند، نمىخواهند.
رؤساى جمهورى امريكا تا حالا به ما ظلم كردند و به وسيله عمالشان همه چيز ما را از بين بردند و بالاتر از همه نيروى انسانى ما را عقب راندند، ما از اين به بعد نمىخواهيم اين ظلم را بكشيم.
كارتر از محاكمه شاه مىترسد چون حيثيتش به باد مىرود
ما مىخواهيم اين آدم بيايد اينجا و محاكمهاش بكنيم، خودش مطرح نيست، خودش يك آدم نيست، آنوقت هم كه بود آدم نبود، خودش مطرح نيست، ما مىخواهيم چه كنيم يك مفلوكى كه بيايد اينجا و ما عاشق جمالش كه مردم نيستند، ما مىخواهيم اين آدم بيايد اينجا محاكمهاش كنند و پروندههاى قطورى كه از او هست ارائه بدهند و اينهمه معلول و اينهمه ناقصالعضو كه به وسيله او شده است، ارائه بدهيم به عالم، آقا وضع ما اين است، وضع ملت ما در اين سى و چند سال حكومت، اين است، وضعمان اين است كه جوانهاى ما، پيرزنها را بياوريم كه جوانهاشان را از دست دادند، كه جوانهاشان را نشان بدهند كه اينها آنهايند كه در سينما ركس مثلاً از بين رفتند.
امروز، الان يك پير مردى - كه - آمده بود كه چهار تا يا پنج تا شش تا از اولادهاى من در آنجا، خوب ما اين را مىخواهيم بگوئيم، اين آقاى انساندوست اين را برده نگه داشته، نه اينكه انسان مىخواهد نگه دارد، خوب انسان نيست كه نگهش دارد، اين نه اين است كه براى انساندوستى دارد اين كارها را مىكند، اين خوف اين را دارد كه نبادا تحويل اينجا بدهند و مشت رئيس جمهور امريكا باز بشود كه در آينده نتواند ديگر رئيس جمهور بشود، يعنى قلم نه، روى او امريكا بكشد كه شما ديگر لايق رئيس جمهورى نيستيد، ملتش بفهمند كه رؤساى جمهورى اينها چه مىكردند با مردم، با دنيا چه كردند، ملتها كه اينطور نيستند كه افكارشان مسموم شده باشد مثل اين رؤسا، ملتها افكارشان محفوظ است، مگر آنهائى كه دور و بر اينها جمعند، اينها خوف اين معنا را دارند. اگر ملت ما از اول گفته بود كه محمدرضا را آنجا نگه داشتيد بكشيدش، مىكشتندش همچو آنها باكى از كشته شدن ندارند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 11
براى كارتر رئيس جمهور شدن مطرح است نه جان انسانها
شما خيال مىكنيد كه براى اين پنجاه نفر كه در اينجا هستند، پنجاه و چند نفر جاسوسى كه در اينجا هستند، اينها دلشان سوخته و انساندوستىشان و حب به اهل ملتشان اسباب اين شده، شما مطمئن باشيد كه مسأله اين نيست، اينها فوج فوج سربازهاى خودشان براى اينكه خدمت به آنها بكنند مىفرستند به جبههها كه بريزند در جبههها بكشند و كشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به كشتن مىدهند، براى اينكه يك صدائى در خود آمريكا پيدا بشود كه اين رئيس جمهور ما چه آدم كذائى است، وضع اين، روحيه اينها اينطورى است، اينها وضع روحشان، روح الان ديگر آن روح اولى كه فطرت انسان و فطرت اولى است، اينها از دست دادند، همه انسانها به فطرت صحيح موجود مىشوند، اينها عوض شدند، از آن فطرت اوليشان عوض شدند، اينها براى خاطر پنجاه و چند نفر كه در ايران حبس اند، يعنى حبس هم خوب در محلشان هست، همان جائى كه زندگى مىكردند حالا هم همان جا دارند زندگى مىكنند، آنطور هم كه تا حالا به من اطلاع دادند و من هميشه سفارششان كردم در كمال رفاه هم هستند، منتها آنها سروصدا بلند كردند كه اينها چطور و كذا. بعضى از اينها هم كه رفتند آنجا گفتند نه، مسائل اين نيست، نه براى خاطر اين پنجاه و چند نفرشان دست و پاكنند همه تشبثاش اين است كه رئيس جمهور بشود، اصلاً تمام نظرش آنجاست و من به او قول مىدهم كه نشود انشاءالله، رئيس جمهور شدن راه دارد حال ما فرض هم مىكنيم دو سال ديگر هم، پنج سال ديگر هم بخواهى رئيس جمهور بشوى، آخر ارزش دارد كه يك انسانى، يك ملتى را، ملت دويست و چند ميليون در نظر مردم اينطور جلوه بدهد ارزش دارد، براى پنج سال ديگر جنايت كردن، خوب، رياست كردن اينها، همان جنايت كردن ارزش دارد. براى رياست كردن كه مساوى با جنايتكارى است پنج سال، اينكه اينقدر يك ملت امريكا را آنها كه تقصيرى در اين باب ندارند اينقدر آنها را آلوده كند و مردم دنيا را هم به ملت امريكا بدبين كند، تو خدمتگزار به ملت خودت هستى، تو اگر خدمتگزار به ملت بودى، مىگفتى خوب اين خيانت كرده، ما اين خيانتكار را مىدهيم دست كسانى كه به او خيانت كرده، اين خدمتگزارى بود، اين آبروئى بود، همه ملت ايران براى تو هورا كشيدند، اما حالا چه شده؟ حالا نزديك جنايتكار، بدتر از جنايتكار مىدانند، حالا مشتت باز شده و ديگر و تو را يك آدمى دانند كه دارى ملت خودت را هم به باد مىدهى، ارزش دارد، اگر فرض كنيد تو رئيس جمهور هم بشوى، اين ارزش دارد كه انسان به اينقدر جنايات خودش به پنج سال، حالا اين شاه، شاه مخلوع از باب اينكه به قول خودش شاه بود مىگفت، من تا آخر عمرم شاهم. جنايات كه مىكرد مىگفت: ارزش دارد، مىگفت من تا آخر عمرم هستم، نمىدانست كه خداخواهد، اما شما رئيس جمهورى پنج ساله ايد، شش ساله، يك همچو چيزى است، بعدش بايد بروى، تا آخر هم كه ديگر نوبت شما نمى رسد، رقباى شما هستند در اين معلوم نيست، تو براى تو هم اينكه برسى به اين مقام، الان براى تو هم، الان كه تو نمىدانى تو مىشوى يا آن نفر ديگرى كه كانديدا هستند، تو سر هم داريد مىزنيد، شما براى خاطر توهم اينكه من در پنج سال ديگر، شش سال ديگر مشغول به اين رياست و نمىدانم اين بساط
صحيفه نور ج 11 صفحه 12
باشم، اين را براى توهم، ملت خودت را از دست مىدهى، دارى ملت خودت را و همه شوون امريكا را در نظر شرق فاسد جلوه مى دهيد، اين ارزش دارد كه براى يك توهم، آدم اين كار را بكند، اين عقل اقتضاء مىكند كه انسان براى توهم اينكه شايد برسم به آنجا، اينقدر جنايت فعلى بكنند. اينها اينطورند وضعشان و مبتلاى با يك همچو انسانها يا آدمها يا موجوداتى هستيم كه بايد همه ملت ما با آن مبارزه كنند.
ما از محاصره اقتصادى و نظامى نمىترسيم
و ما نمىترسيم از اينكه در اقتصاد ما را منزوى كند يا فرض كنيد كه چيز نظامى، دخالت نظامى، ما از اين چيزها نمىترسيم. ما قبل از اين حرفها، شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد، همه اين شلوغىها كه حالا بينيد ما شاهدش بوديم، ما در همان محلى كه بوديم، يعنى خمين كه بوديم سنگربندى مىكرديم، من هم تفنگ داشتم، منتها من بچه بودم به اندازه بچگىام، بچه شانزده هفده ساله ما تفنگ دستمان بود و تعليم و تعلم تفنگ هم مىكرديم، من بلدم الان تفنگ بيندازم، اين اخوى ما بزرگتر از ما بود، ايشان تفنگ انداز است، منتها حالا پيرمرد است، ما سنگر رفتيم و با اين اشرارى كه بودند و حمله مىكردند و مىخواستند بگيرند و چه بكنند، هرج و مرج بود، ديگر دولت مركزى قدرت نداشت و هرج و مرج بود، قبل از اين خان بود، هرج و مرج و دولت مركزى هم بدون قدرت و همه جا، كاشان و اين حدود قم و .... است، چيز كاشى بود، نائب حسين و پسرش، آن حدود ما هم حمله مىكردند زلقىها و نمىدانم ... حمله مىكردند و يك دفعه هم آمد يك محلهاى از خمين را گرفتند و مردم با آنها معارضه كردند و تفنگ دست گرفتند، ما هم جزء آنها بوديم كه به اندازهاى كه مىتوانستيم حركت بكنيم، اميدواريم كه اين ملت ما همه تفنگدار باشند و همه جنگجو، آنقدرى كه مىتوانيم مىزنيم، حالا شما فانتوم آورديد ريختيد سر ما، هر كارى مىخواهيد بكنيد، ما را نترسانيد از اينكه نظامى مىآوريم، ما نظامىهاى شما را دفنشان مىكنيم و ما را نترسانيد از اينكه به شما براى خاطر انساندوستى گرسنگى مىدهيم تا بميريد نخير، اينطور، روزى ما با خداست و ما قدرت اين را داريم كه از اين زمين خدا روزيمان را بيرون بياوريم، همه كشاورزهاى ما انشاءالله بيدار شدند و كشاورزيشان را تقويت كنند.
توطئه ايادى امريكا براى نابودى اسلام
در هر صورت مسأله اين است كه ما الان مبتلاى به يك همچو قدرتى هستيم و معالاسف كه در داخل ما هم كه جناحهائى هستند دست و پا مىكنند كه همان مسائل را درست كنند، يعنى دست و پا مىكنند كه امريكا قدرت پيدا كند، اين ننگ را ما كجا ببريم كه اهالى يك كشورى، افرادى كه از همين مملكت است اينجا زاده شده و اينجا پرورش پيدا كرده، حالائى كه مملكت ما و ملت ما قدرت امريكا را در اينجا شكست داده است، باز روابط با امريكا دارند كه برگردانند، اين ننگ را كجا
صحيفه نور ج 11 صفحه 13
بايد برد، اين شكايت را پيش كى بكنيم كه باز هم در بين جمعيت اشخاصى هستند كه اخلال مىكنند كهخواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند.
جمهورى اسلامى اگر تحقق پيدا كند، دست اربابها كوتاه مىشود، نبادا اين كار بشود از آن روز اولى كه ما آمديم به اينجا و قبلش، اخلال مىكردند، قدم به قدم اخلال مىكردند، خواستيدبدهيد،نمىگذاشتند بدهيد. يك دستهاى آنجا جلو رفتيد و شكست داديد آنها را، بعدش قدم بعدش راجع به قانون اساسى، چه حرفهاى مزخرف زدند و گفتند اخلال به اينكه نبادا يك چيزى بشود، بعد مردم رأى دادند و در اينصد در نود از آن رأى سابق بود، صد نود مردم رأى دادند، حالا به دست و پا افتادند كه اربابها دارند شكست مىخورند، چه بكنند اينها، حالا باز هياهو مىكنند، مىخواهندچند نفر را بر رأى تمام ملت به اسم مصلحت ملت، اين همان منطق كارتر، منطق كارتر اين است كه ما براى خاطر اين انسان داريم، سى و پنج ميليون جمعيت را زير پا له مىكنند، اينها هم براى خاطر چند نفر آدم، براى خاطر فرض كنيد كه يك عده معدودى يا براى خاطر عشق به آمريكا مىخواهند نهضت اسلامى ما را شكست بدهند و اسلام را شكست بدهند، تاسف اين، اسلام راخواهند شكست بدهند، دانسته يا ندانسته. و نمىتوانند، امروز مردم مملكت ما، ملت ما همچو شده است، همچو بيدار شده است و چشمهايش را باز كرده كه اين توطئهها ديگر فائده ندارد، همه اين توطئهها را اين ملت دفع مىكند.
خداوند انشاءالله به شما سلامت بدهد، به خواهران من، برادران من، به همه شما دعا مىكنم و تا نفس مىكشم خدمت به شما مىكنم، خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته