صحيفه نور ج 9 صفحه 250
تاريخ: 12/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)
شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى مواجه با اين چهرههاى اسلامى انسانى و خواستنى مىشوم احساس غرور مىكنم. من شما را همچو مىيابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيهاى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مىكند، اين يك قضيه كه يارى مىكند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.
اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرتها در دست آنها بود و قدرتهاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مىكرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرتهاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك ارادهاى فوق همه ارادههاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مىكند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.
خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقهاى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمىداد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمىزنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمىآمد، به خودش همچو اجازهاى
صحيفه نور ج 9 صفحه 251
نمىداد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمىخواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمىخواهيم، اين نصرتهاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرتها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابلههاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بىساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.
اينها نصرتهاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفتها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدمهاى شما را ثابت نگه مىدارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارىهاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدمهاتان ديگر ثابت نمىماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامهاى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.
آگاه باشيد كه توطئهگران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند
الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مىتوانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مىترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.
روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشمهاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مىكنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مىشناسد، در زمان رژيم افرادى را مىشناسد، مىداند
صحيفه نور ج 9 صفحه 252
اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمىكند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارىها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهىها، دانشجوها اين افراد را معرفى مىكنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنفهاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايهدارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مىدهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مىكند.
غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مىكشد
و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهىهاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارىها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهىها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مىخواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مىخواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مىآيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.
صحيفه نور ج 9 صفحه 253
خبرگان نبايد تحت تاثير قلمها و قدمهاى خلاف اسلام قرار بگيرند
الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمىدانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مىكنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مىدانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همهشان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مىكنند و چوب لاى چرخ مىگذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مىكنم كه تحت تأثير قلمها و قدمهائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مىشود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مىكند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.
مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند
به حرفهاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مىكنند و مىخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مىرود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمىفهمند اسلام چه است، نمىفهمند فقيه چه است، نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مىكنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.
مخالفت وكلا با احكام اسلام مخالفت با رأى موكلين است
چشمهايتان را باز كنيد، اهل خبره چشمشان باز كنند. كسانى كه با ولايت فقيه مخالفت مىكنند، بر خلاف اين چيزى كه مجلس بنا بود تأسيس بشود، پيش بينى امور را كردم اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مىخواهند، جمهورى غربى نمىخواهند، جمهورى كمونيستى نمىخواهند مردم، مردم جمهورى مىخواهند. مردم شما را وكيل كردند كه جمهورى اسلامى درست كنيد. كسى كه مخالفت كند با احكام اسلام، مخالفت با جمهورى اسلامى است، مخالفت با رأى موكلين است، آنها شما را وكيل نكردند براى اين امر. همهتان هم اگر چنانچه يك چيزى بگوئيد كه بر خلاف مصالح اسلام باشد، وكيل نيستيد، از شما قبول نيست، مقبول نيست. ما به ديوار مىزنيم حرفى را كه برخلاف
صحيفه نور ج 9 صفحه 254
مصالح اسلام باشد. آنقدرى كه شما اختيار داريد در اين مجلس اين است كه جمهورى اسلامى را بر طبق موازين اسلامى پياده كنيد. البته راجع به امور اداريش و اينها نظر دادن هيچ مانعى ندارد، نظر دادن مانعى ندارد، اما اشكال تراشى و اين حرفها به مردم القاء كردن كه اگر چنانچه فقاهت در كار بيايد و فقيه باشد، اگر چنانچه ولايت فقيه باشد، يك بساطى لازم مىآيد و يك بساط ديگر. آقا ما مدتها زير بار طاغوت بوديم بس است، ملت ما مدتها، پنجاه سال بلكه دو هزار و پانصد سال زير بار طاغوت بود بس است.
خواهند ولايت فقيه مسأله تشريفاتى باشد
آقايان بگذاريد يك چند وقتى هم مردم الهى بشوند، تجربه كنيد، لااقل بفهميد اين معنا را كه، با تجربه بفهميد كه يك ملتى كه تا حالا تحت بار طاغوت بوده است حالاهم تحت بار الله باشد، اين را تجربه كنيد. اگر از اسلام بدى ديديد، بگوئيد چه بدى از اسلام تا حالا ديديد، تا حالا كه اسلامى در كار نبوده است، در مملكت ما نمىگذاشتند، حالا هم شماها نمىگذاريد. آن وقت دشمنها نمىگذاشتند حالا بعض دوستهائى كه معتقد هستند نمىگذارند يا شايد بعضىشان هم دشمن باشند. چرا بايد شما بترسيد از اينكه يك نفر آدم در مثلاً اطاقش نشسته و يك چيزى مىتوانيد، در روزنامه هم درج مىكند، اينها نمىدانند اصلاً معناى اسلام چه است اينها مخالف نهضت اسلام هستند، اينها اگر مخالف با رژيم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اينها يك چيز ديگرى مىخواهند، نه رژيم باشد و نه اسلام باشد، يك جمهورى دموكراتيك، دموكراتيك آن هم به آن معنائى كه غرب وارد كرده اينجا، به آن معنا كه حتى در غرب است، آن جمهمورى كه در آن دموكراتيك كه در غرب هست حتى در ايران نيامده تا حالا، آن وارداتى است. اين دموكراتيك كه در ايران آمده، آن آزادى و آن نمىدانم استقلال و آن مسائلى كه تا حالا آمده، همانهايى بوده است كه آريامهر فرياد مىكرد تمدن بزرگ و همان بود كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد، بس است! كافى است! آريامهر كافى است براى ما تا قيامت. اينقدر تبعيت نكنيد از اين رژيم، اينقدر تبعيت نكنيد از اين غربىها، از اين شرقى هاكافى است ظلمى كه تاكنون به ماشده است. باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم، باز هم از زير بار اسلام مىخواهند خارج بشويم. اين يك مسأله تشريفاتى، بله، آقايان بعضىشان مىگويند: مسأله ولايت فقيه، يك مسأله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم، اما اگر بخواهد ولى دخالت بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم حتماً بايد يك كسى از غرب بيايد ما قبول نداريم كه يك كسى اسلام تعيين كرده، او دخالت بكند. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مىشوند، لكن متوجه نيستند.
اگر وكلا بر خلاف اسلام عمل كنند، ملت عزلشان كنند
ما اين گرفتارى را داريم، ما بين راه هستيم، ما بعد از اين هم گرفتارى راجع به رئيس جمهورش داريم، يكى گويد لازم نيست مسلمان باشد، يكى مىگويد لازم نيست شيعه باشد، يكى
صحيفه نور ج 9 صفحه 255
مىگويد لازم نيست نمىدانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از اين گرفتارى داريم، آقا گرفتارى همين دوستها، يا دوستهاى جاهل يا دشمنان عاقل متوجه. ما گرفتاريم باز، ما بين راهيم، آقا سستى نكنيد. ملت اگر وكلاشان خواستند بر خلاف اسلام عمل بكنند، مردم مختارند كه وكلا را عزلشان بكنند، بريزند دور. آنها خيال مىكنند كه نه، اين خلاف آزادى است. شما داريد ديكتاتورى مىكنيد، شما داريد در مقابل ملت ايستيد. ملت، اسلام را مىخواهد شما مىگوئيد لازم نيست، ملت ولايت فقيه را مىخواهد كه خدا فرموده شما مىگوئيد خير، لازم نيست و شما خواهيد چند نفر آدم بر سايرين تحميل بكنيد. اين ديكتاتورى است، نه اينكه اكثريت در آنجا با آنهائى است كه اسلام را مىدانند چه است و تبعيت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ايستادهايد در مقابل اسلام.
اگر ولايت فقيه فاجعه است، ملت اين فاجعه را مىخواهد
من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما را از شر دوستهاى جاهل و دشمنهاى شيطان نجات بدهد و در اين مراحلى كه داريم كه بعد آن پيش مىآيد مجلس شورا، آن شورائى كه نصيحت را عرض كردم كه بايد چه بكنيد و با قوت و با بينش كامل اين راه را طى بكنيد و طى مىكنيد، اين ملت است، ملت مىخواهد، ما چه بكنيم. شما فرض بكنيد كه يك فاجعه است، ما فرض مىكنيم كه فاجعه است، اين فاجعه را ملت خواهد، شما چه مىگوئيد؟ اين فاجعه ولايت فقيه را شما گوئيد، اين فاجعه را ملت ما مىخواهد، شما چه مىگوئيد؟ بيائيد سؤال بكنيم، به رفراندم مىگذاريم كه آقا ولايت فقيه را كه آقايان مىفرمايند فاجعه است، شما مىخواهيد يا نمىخواهيد؟ برويد آرياش چقدر، نهاش چقدر. خدا همهتان را توفيق بدهد، مويد بكند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته