0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 213

تاريخ: 5/7/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران

ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هر وقت چشمم به اين جمال‏هاى نورانى مى‏افتد و اين جنود رحمانى، مسرور مى‏شوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرح‏هائى كه خودتان مى‏دهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مى‏خواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مى‏كنند و اخيرا هم جزوه نوشته‏اند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانه‏اى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مى‏گويند كه روحانيون استبداد مى‏كنند، روحانيون مى‏خواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مى‏خواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرف‏هاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مى‏نشيند و مى‏نويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كرده‏اند و حالا چه حالى هستند.

اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند

اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه‏ها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مى‏گوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارى‏شان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،

صحيفه نور ج 9 صفحه 214

آنوقت بگوئيد انحصار طلب.

اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مى‏برديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايه‏ها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلم‏هاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و اداره‏اى هم اينها نمى‏خواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مى‏گوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مى‏گفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرف‏ها را مى‏زنيد، آن وقت هم مى‏زديد شماى اسلام نهها، حرف‏ها مى‏زديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبى‏ها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مى‏ترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مى‏گوئيد روحانيون... و مى‏ترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مى‏رسد، روحانى را تعيين مى‏كند، آنى كه نظير روحانى را فكر مى‏كند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مى‏كنيد و بعد مى‏گوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مى‏گوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مى‏فهمد چه مى‏كند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مى‏خواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمى‏خواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمى‏خواهيم، ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مى‏خواهيم، مردم مى‏فهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مى‏خواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مى‏گوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسى‏اش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟

مى‏گوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مى‏خواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مى‏زنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مى‏زنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 215

اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مى‏كرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مى‏كرديد و اينها توى زندان‏ها رنج مى‏بردند و در تبعيدگاه‏ها به آنها رنج مى‏دادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتاده‏ايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كرده‏اند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كرده‏اند. دادگاه‏هاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاه‏ها آنهائى را كه محاكمه كرده‏اند، شما آنها را مى‏خواهيد تطهير كنيد كه مى‏گوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشته‏اند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلم‏هاتان را برداشتيد و گريه مى‏كنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مى‏دانيد، آدم مى‏دانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مى‏آيد، ما جلوگيرى مى‏كنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عده‏اى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مى‏گوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مى‏خواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكى‏شان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قوانين اسلام را مى‏خواهيم.

ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كرده‏اند

آخر چرا در مقابل يك ملت نشسته‏ايد، چهار نفر نشسته‏ايد، چهار نفرى كه تا حالا نفس‏تان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شده‏اند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مى‏كشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنج‏ها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كرده‏ايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيده‏اند و شما اعلام وجود كرده‏ايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بوده‏اند كه ملت را دعوت كرده‏اند و ملت به عشق اسلام اين كار را كرده‏اند.

حالا شما از ملت مى‏ترسيد و از مذهب مى‏ترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كرده‏اند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كرده‏اند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مى‏كنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مى‏كنند و براى نظارت آنجا هستند.

چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه

صحيفه نور ج 9 صفحه 216

بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلم‏هايتان روى كاغذ آمده همان حرف‏ها را داريد مى‏زنيد. اين راجع به آنها.

روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملى‏گرا ندهند

اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدم‏هائى كه نشسته‏اند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همين‏ها شروع مى‏كنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كاره‏اند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مى‏دانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مى‏دانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوان‏هاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصه‏اى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مى‏دانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مى‏گويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدم‏هاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمى‏رسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميته‏ها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مى‏كنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مى‏كوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همه‏مان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين

صحيفه نور ج 9 صفحه 217

است كه قدم‏هاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مى‏گيرد، قلم‏ها چه جور به كار مى‏افتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مى‏شويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.

مكتب‏هاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند

اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضه‏اش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمى‏تواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمى‏كند.

ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتب‏هائى كه اسمش را مكتب مى‏گذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضه‏اش كنيم، مدفون شد توى كتاب‏ها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.

شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مى‏كنند و قيام مى‏كنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مى‏زدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمى‏دانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مى‏كنند. اگر ما يك همچو عرضه‏اى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمى‏خواهند چپاولگرى‏شان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مى‏ترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمى‏توانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 209

تاريخ: 5/7/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم استان سيستان و بلوچستان‏

مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان و حضرت آقاى كفعمى تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمديد و زحمت كشيديد و در اين مجلس ممكن است كه مطالبى كه ما داريم و براى همه مناطق اين مطالب هست به وسيله ايشان و شما برادرها به اهالى محترم بلوچستان و سيستان ابلاغ كنيد. آن چيزى كه ما از اول نظر داشتيم يعنى ملت نظر داشت و ما هم به تبعيت ملت وارد عمل شديم، اين بود كه اين آشفتگى كه در ايران به چشم مى‏خورد و خطرى كه براى اسلام در نظر بود كه ممكن است تحقق پيدا بكند، ما را وادار كرد به اينكه با تبعيت از ملت ايران بر خلاف آن چيزهائى كه آنها آرزو داشتند و قدرت‏هاى بزرگ هم آنها را وادار كرده بودند براى تحقق آن مقابله كنند.

اين يك برنامه‏اى بوده است كه اجانب از سال‏هاى بسيار طولانى طرح ريزى كرده بودند براى اينكه مخازن ايران كه مخازن غنى‏اى است آنها ببرند و كسى نباشد در مقابل آنها ايستادگى كند و لهذا برنامه اين بود كه ملت ايران را يا اغفال كنند يا آنهائى كه اغفال نمى‏شوند از بين ببرند، اگر بتوانند حيثيت‏شان را در بين ملت از بين ببرند و اگر اين را مؤفق نشوند، خودشان را از بين ببرند براى اينكه اگر چنانچه آن طبقه‏اى كه مى‏توانند ملت را بيدار كنند به حال خودشان باشند و ملت را بيدار كنند، نمى‏گذارند كه اين مخازن بسيار بزرگى كه ملت دارد و بايد صرفه خودش بشود، به غارت ببرند و ملت ما گرسنه و بينوا باشند.

ولهذا مطلب اين بود كه آن نقطه اساسى كه آنها را براى خودشان خطر ديدند، آن نقطه اساسى از بين برود و آن اسلام بود، نقطه اساسى كه اين را براى خودشان خطر مى‏ديدند اسلام بود كه اگر اسلام را آنها از بين ببرند ديگر آسوده خاطر مى‏شوند و هر كارى بخواهند در اينجا مى‏كنند وسلطه خودشان را حفظ مى‏كنند و مملكت ايران را كه وضع جغرافيائى‏اش حساس است براى آنها و بعلاوه مخازن بسيار زياد دارد كه ما و خود ملت ايران باز اطلاع از آن ندارد، شايد بسياريش را بى اطلاع باشد و آنها مطلع هستند، اسلام را اگر چنانچه بتوانند شكست بدهند و از بين ببرند، آنوقت برايشان آسان مى‏شد كار راه اين بود كه، مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند و راه اينكه اسلام را از بين ببرند اين بود كه روحانيت را از بين ببرند. اينها مى‏دانستند كه تا روحانيون هستند، اينها حفظ مى‏كنند اسلام را.

صحيفه نور ج 9 صفحه 210

نقشه، بردن اسلام و راهش، بردن روحانيت و جدا كردن ملت از روحانيون ولهذا با تبليغات دامنه دارى مشغول شدند و حالا هم مشغولند كه روحانيون رااز ملت جدا كنند، وقتى ملت از روحانيون جدا بشود و اينها پشتوانه نداشته باشند براى تبليغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان مى‏رسند. و خود ملت به تنهايى نمى‏تواند كارى بكند، تا اتكال به اسلام نداشته باشد نمى تواند كارى انجام بدهد. اتكال به اسلام وقتى مى‏شود كه كسانى كه به اسلام دعوت مى‏كنند ، تمام مقاصدشان دعوت به اسلام است، آنها در كار باشند تا مردم را دعوت كنند و بسيج كنند. سابق اينها به طور علمى همچو مطلبى را ادراك كرده بودند كه اسلام وضعش جورى است كه اگر قوه پيدا بكند نمى‏گذارد ما به منافع‏مان برسيم و روحانيون هم آنها هستند كه اسلام را حفظش مى‏كنند، نگه مى‏دارند. لكن در اين نهضت اينها احساس كردند آنى كه آنوقت ادراك كرده بودند، آن وقت مسء له علمى بود، اين نهضت مطلب را عينى كرد يعنى ديدند اين را كه يك ملتى كه با راهنمايى علماى بلاد و ايمانى كه در خودشان بود اينها يك همچو امپراتورى غلط شيطانى و بزرگ را از بين بردند در صورتى كه همه قدرتها دنبال او بودند و خصوصا آمريكا و انگلستان بيشتر از ديگران طرفدار او بودند و تهديد مى‏كردند، سفارش مى‏كردند، التماس مى كردند كه شاه باشد و بعدش هم مى‏گفتند بختيار باشد. وقتى كه‏ديدند نمى شود خوب، ديدند كه چه شد و ملت نگذاشت اين قدرت ها در ايران باقى بماند و با همه كوششى كه آنها كردند و همه قدرتى كه در دست آنها بود و در دست ملت ما هعيچ قدرتى نبود بعلاوه يك انتظامى و نظمى هم در كار نبود كه مثلا مردم را به طور نظم وادار به كار بكند بلكه همين طورى به حول قوه الهى اين كار انجام گرفت اينها حالا فهميدند به اينكه يك قدرتى است در اين ملت و در ملتهاى اسلامى كه مى‏تواند اين قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانك و توپ و جهازات جنگى يك قدرت بزرگى كه همه چيز را دارد از بين ببرد يعنى الان فهميدند اين قضيه اين طورى است يعنى شكست خورده اى هستند كه حالا در صدد اين هستند كه شكست خودشان را علاج بكنند. الان وقت اين است كه ملت ما با تمام هوشيارى توطئه‏هاى اينها را از بين ببرند. اين غائله‏اى كه در كردستان پيش آوردند اين طور نبود كه كردها مى‏خواستند يك غائله‏اى درست كنند، كردها نظرى به اين نداشتند، غائله‏اى بود كه اجانب، آنهايى كه مى‏خواهند ما را غارت كنند اين غائله را با آن اشخاصى كه همدست آنها در غارتگرى بودند مثل حزب دمكرات (سران حزب دمكرات البته) اين غائله را بوجود آوردند كه در آنجا يك برادر كشى‏اى بشود و يك چيزهايى بشود كه نگذارند اين ملتى كه پيش برده است نگذارند كه تا آخر برود. پيشبردش را و نهضت را تا آخر برساند. و اين خوف در طرفهاى شما هم هست، در بلوچستان و در سيستان هم هست و اين نقشه در آنجا هم هست. آنها باك از اين ندارند كه پنجاه هزار نفر آدم در اين قائله كشته شوند. اينها آنها هستند كه در ويتنام آنهمه آدم كشتند. دنبال مقاصد خودشان هستند، آدم پيش آنها اصلا مطرح نيست كه يك آدمى بشود. مثل اسلام نيست كه براى يك نفرش، اگر يك نفر كشته بشود مثل اينكه همه دنيا را كشتى. و من قتل نفسا فكان ما قتل الناس جميعا آنها آدم پيششان چيزى نيست، آنى كه پيششان مطرح است استفاده‏هاى مادى است. استفاده از مخازن اين بلاد است، استفاده از مكان اينجاست كه حساسيت دارد براى آنها،

صحيفه نور ج 9 صفحه 211

از آدم‏هايش اهميت نمى‏دهند صد هزار نفر، ده هزار نفر كشته بشوند، در هر جا مى‏خواهد باشد. اين طرحى كه در كردستان آنها داشتند محتمل است كه در بلوچستان و در سيستان و امثال اينجا هم مشغول بشوند و بخواهند كه يكوقت بين برادرها به اسم برادر شيعه و برادر سنى و حال آنكه ابدا مطرح نيست در اسلام يك همچو مطلبى كه مردم با هم فرق داشته باشند، گروه ها با هم فرق داشته باشند، اسلام براى همه است. اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح كند، اين جور نيست كه اسلام براى مسلمين فقط باشد. اسلام آمده است همه مردم را يا ايها الناس مردم را دعوت مى‏كند براى اين است كه آدم بسازد، آمده است كه آدم را از ظلالت و از چنگ طاغوت بيرون بياورد و به هدايت برساند و همه چيزشان را، دنياشان را، آخرتشان را اصلاح بكند. اين بايد تمام دوستان سيستانى و بلوچستانى متوجه اين معنا باشند، چه برادرهاى شيعى ما و چه برادرهاى اهل سنت ما كه گول اين طور عناصر را نخورند، يعنى گولى كه كردستانى‏ها بعضى‏هاشان خوردند از اين حزب دمكرات، يكوقت با يك صورت ديگر اجانب آنجا يك چيزى درست نكنند كه جوانهاى ما را گول بزند و باز محتاج به اين بشود كه باز آنجا فرض كنيد كه خداى نخواسته بيايند آنجا براى سركوبى آنها و براى مردم اسباب زحمت درست بشود. اشكال سر اين است كه اين اشرار يك غائله‏اى درست مى‏كنند وقتى كه از اين طرف رفتند براى رفع اين قائله، خودشان فرار مى‏كنند و جوانهاى بيچاره را به دام مى‏اندازند و به گرفتارى مى‏اندازند. بايد با كمال هوشيارى، هم آقايان مردم را دعوت كنند به اين كه با هم برادر، همه با هم هستيم و هم شماها طرفين اين اشتباهاتى در كار نشود، نيايند بگويند كه خوب، در كردستان گفتند كه بنا دارند بيايند همه كردها را قتل عام بكنند و حال آنكه بنا بود بروند كردها را نجات بدهند، اينها كه راه افتاده‏اند براى اينكه بروند كردستان را تصفيه كنند، براى اينكه برادرهاى كرد ما در آنجا گرفتار اينها شده بودند، اينها رفتند آنها را نجات دادند و لهذا آن طور استقبال از اينها كردند و آن طور تقاضاى به اينكه اينها باشند در اين جا و الان هم تقاضا مى‏كنم كه در آنجا بايد ارتش باشد، ژاندارمرى باشد. ممكن است يك وقتى يك همچو چيزى هم در سيستان بيايند بگويند و مردم را گول بزنند به اين كه خوب بنا دارند كه اينها سيستان را فرض كنيد به آتش بكشند - بنا دارند - مگر سيستان غير مملكت ماست؟ مگر غير مملكت اسلامى است؟ مگر فرق است مابين قم و سيستان؟ مگر فرق است ما بين قم و بلوچستان؟ فرقى نيست بين اينها. اينها را توجه به آن داشته باشيد كه خداى نخواسته نبادا يك حيله‏اى بكنند اين شياطين و يا اضطرابى آنجا درست كنند و يك بساطى آنجا درست كنند و همان مسائل كردستان خداى نخواسته پيش بيايد. البته دولت قدرت دارد به اينكه همه جا نگذارد، اما ما نمى خواهيم به اين مطلب برسد كه قضيه قدرت نمايى نيست، قضيه دعوت به حق است، دعوت به اسلام است، دعوت به اين است كه مملكت اسلامى بشود، احكام طاغوتى همه از بين برود، اين عقب افتادگى‏هايى كه در زمان طاغوت، همه جا عقب افتاده است، شما خيال نكنيد، سيستان و بلوچستان شايد خيلى بهتر باشد از بسيارى از جاهاى ديگر كه مى‏آيند و شكايت مى‏كنند و هيچ ندارند. بنابر اين بود كه يك ملتى را فقير نگه دارند و همه مخازنشان را ببرند كه مخازن زير پايشان باشد و

صحيفه نور ج 9 صفحه 212

خودشان گرسنگى بخورند. اين بنا بر اين مطلب بود و اگر چنانچه انشاء الله دولت اسلامى آنطورى كه خدا و رسول مى‏خواهند درست بشود، همه گرفتاريها از بين مى‏رود و انشاء الله اميدواريم بشود همه گرفتاريها از بين مى‏رود و همه برادرها در كنار هم با آرامش زندگى صحيح مى‏كنند به طورى كه هم دنياشان و هم آخرتشان تامين بشود. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و من از شما باز تشكر و از آقاى كفعمى زيادتر تشكر - كه - اميدوارم كه در آنجا از فيوضات ايشان مستفيض بشويد و همه‏تان موفق و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 229

تاريخ: 8/7/58

بيانات امام خمينى در ديدار با كاركنان بنياد مستضعفان تهران‏

اشكالتراشان نمى‏خواهند اين نهضت اسلامى به ثمر برسد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائلى كه گفتيد و هست با توجه به مشكلاتى كه هست بايد توجه كنيد كه وظيفه شما بسيار مهم است و مسائلى كه شما با آن سر و كار داريد مربوط به همه مستضعفين و بيت المال مسلمين است و بايد خيلى دقت داشته باشيد و شما بايد نهايت دقت و كوشش را نشان بدهيد، و شمائى كه سر و كارتان با يك اموال زيادى است و از آن طرف هم با مستضعفين، و از طرفى هم چشم‏هائى دوخته شده است كه اين نهضت را هر طورى هست آلوده‏اش بكنند. يك وقت انسان سر و كارش با يك عده اشخاصى است كه يا آن طرف بودند و يا اشخاص مومن بودند. اينجا اگر يك وقت اشتباهى مى‏شد، اشخاص بى طرف و اشخاص مومن تنبه مى‏كردند كه يك همچو اشتباهى واقع شده، يك وقت سر و كار شما با يك اشخاص اشكالتراش است. اشخاصى هستند كه مى‏خواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند و آن را دامن بزنند و زياد جلوه بدهند، آن هم نظر به شما ندارند، نظر به اشخاص ندارند، نظر به مكتب دارند. اينها الان اشخاصى هستند در ايران از خارج هم هدايت مى‏شوند كه نمى‏خواهند اين نهضت، اين مكتب اسلامى نمى‏خواهند آنطورى كه هست در خارج تحقق پيدا بكند براى اينكه با تحقق او همه آمال و آرزوى چپاولگر نقش بر آب مى‏شود. اينها در صددند كه از هر چيز اشكال بكنند. يك وقت رفراندم پيدا مى‏شود همه ملت مى‏روند و راى مى‏دهند، معذلك اينها اشكال مى‏كنند مثلاً به زور بوده و حال آنكه همه مردم در مرئى و منظرشان بوده كه زورى در كار نبوده و به اختيار خودشان بوده. حالا كه مجلس خبرگان است و مردم با علم و اختيار خودشان اشخاصى را تعيين كردند، ديديم كه دائما مشغولند كه اشكال بكنند و مجلس را مجلس درستى ندانند، و اين چيزهائى كه دائما كتابچه مى‏نويسند و گاهى مقاله مى‏نويسند و فردا هم كه مجلس شورا را ملت ما انشاء الله با آزادى تمام، تمام اشخاص صحيح و اسلامى را انتخاب مى‏كنند، باز اينهائى كه با اصل اسلام موافق نيستند و با اسلامى‏اش موافق نيستند باز مناقشه خواهند كرد، فردايش هم كه مثلاً رئيس جمهور تعيين بشود به آن اشكال خواهند كرد، همه اينها در اين مشترك است كه نمى‏خواهند يك نهضت اسلامى به ثمر برسد، از اسلام مى‏ترسند، اينها همه در اين معنا مشتركند. شما ديديد كه وقتى اعلام شد جمهورى اسلامى، صدا در آمد كه اى واى، اسلامى‏اش را مى‏خواهيد چه كنيد؟ نخير، جمهورى دموكراتيك. اينها از اسلامى‏اش مى‏ترسند، از

صحيفه نور ج 9 صفحه 230

جمهورى نمى‏ترسند، چون كه جمهورى خيلى جاها هست و از جمهورى دموكراتيك هم نمى‏ترسند، دموكراسى غربى كه وارد است، اينهااز اسلامى‏اش مى‏ترسند، حالا يا واقعا اسلام را نشناخته‏اند و آنطورى كه غربى‏ها با نقشه‏هاى شيطانى خودشان اسلام را بد معرفى كرده‏اند مع‏الاسف بسيارى از جوان‏هاى ما و غير جوان‏ها گول خورده يا خودشان اشخاصى هستند كه گول نخورده‏اند جزء همان تيپى هستند كه نقشه مى‏كشند كه اسلام را كنار بگذارند. امروز كه يافتند كه يك قدرتى هست در مملكت، آن قدرت اسلام است، آن را با لعيان يافتند، يك مملكتى كه با هيچ بر همه قدرت‏ها غلبه كرد منتها بين راه است مى‏خواهند نگذارند اين قدرت به ثمر برسد. حالا ديگر بدتر از اول است براى اينكه يك مار زخم خورده هستند، فهميدند كه يك قدرتى در ايران هست كه با آن قدرت، ملت ايران مى‏تواند ابر قدرت‏ها را كنار بگذارد و قدرت شيطانى را كنار بگذارد، حالا بيشتر در صدد اين هستند كه اين را بشكنند.

نظر ما اين است كه در همه بلاد حكومت اسلامى برقرار بشود

و ما لهذا همه‏مان الان مسؤوليت بزرگى به عهده‏مان است. من كه طلبه‏ام اينجا مسؤوليت دارم، شماها هم به اينكه مشغول به اين فعاليت خصوصاً اين فعاليت حساسى كه سر و كارش با ماليات است، مردم بيشتر توجه به آن دارند و زودتر مى‏توانند تهمت بزنند. همه ما در برهه اى از زمان كه امر دائر بين پيروزى نهضت و خداى نخواسته شكست، كه تا آخر مثلاً شكست باشد نه شكست محدود، الان ما واقع هستيم در يك دو راهى كه يا پيروزى تا آخر انشاء الله و يا خداى نخواسته شكست تاآخر. ولهذا هر كس در هر كارى كه دارد و هر شخص و هر گروه هر كارى كه دارند، بايد خودشان را متوجه اين معنا بكنند كه سر و كارشان با حيثيت اسلام است. آن هم قضيه، قضيه مستضعفين است. قضيه، قضيه بنياد است. قضيه، قضيه اسلام است. سر و كار با حيثيت اسلام است كه الان به دست اين ملت است. اگر اين توانست اين حيثيت را حفظش بكند و اين ادعائى كه همه كرده‏اند كه جمهورى اسلامى بتواند اين ادعا را به ثبوت برساند كه يك جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى است، پيروزى است تا آخر انشاء الله، تا آخر.

اگر چنانچه اسلام به آن معنائى كه هست در ايران تحقق پيدا بكند، مطمئن باشيد كه كشورها يكى پس از ديگرى همين رويه را پيدا مى‏كنند، نمونه‏هايش هست. الان هم همان كارهاى خلافى كه در ايران واقع مى‏شد در بعضى كشورهاى ديگر شروع كرده‏اند و مشغولند، از خوف اينكه مبادا از ايران به آنجاها سرايت بكند لكن بى خود دست و پا مى‏زنند، سرايت مى‏كند. يعنى الان هر طايفه‏اى كه مى‏آيند اينجا، از ملت‏شان وقتى ذكر مى‏كنند مى‏گويند توجه به ايران دارند و همين معنا را مى‏خواهند تحقق بدهند، در عراق، در كويت و مصر و در همه جا. اگر خوب اين نقش را بازى بكنيم و اسلام به آنطورى كه هست در ايران پياده‏اش بكنيم علاوه بر اينكه خودمان انشاء الله پيروز هستيم تا آخر هم پيروز هستيم انشاء الله، از ما به ساير ملت‏ها، كه نظر ما به اين است كه همه بلاد اسلامى باشد و حكومت اسلامى

صحيفه نور ج 9 صفحه 231

برقرار بشود و حكومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود. اگر ما با هوشيارى، با امانت با علاقه همانطورى كه علاقه ما را به اينجا رسانده، علاقه قشرهاى مختلف ملت به اين نظام اسلامى يك علاقه الهى بود كه در قلب مردم تحقق پيدا كرد و با دست غيبى اين علاقه در عموم مردم پيدا شد به طورى كه از بچه‏هائى كه تازه زبان باز كرده‏اند تا پيرمردهائى كه لب گور نشسته‏اند اينها همه با هم همصدا بودند و اسلام را مى‏خواستند اين علاقه به اسلام ما را پيروز كرد. الان ما مكلفيم كه حفظ كنيم اين حيثيت را، اين علاقه را حفظ كنيم و در خودمان تقويت كنيم، بدانيم اين معنا را كه سر و كار ما با خداست، سر و كار ما با خداى تبارك و تعالى است، به دست اوست همه چيز و با دست او اجراء مى‏شود. اين معنا را در قلب خودمان تقويت كنيم و تلقين كنيم به خودمان كه غير از اراده او چيز ديگر نمى‏تواند حاكم باشد و اراده او بود كه ما را به پيروزى نيمه كاره رساند. اگر چنانچه ما حفظ بكنيم آن جهاتى را كه بايد حفظ بكنيم، انشاء الله اين اراده محفوظ خواهد ماند و ما را به پيروزى نهائى خواهد رساند و پيروزى نهائى اين است كه همه بلاد، همه مستضعفين بر همه مستكبرين پيروز بشوند انشاء الله.

راجع به كيفيت كار شما و وضعيت و چگونگى آن، اين چيزى نيست كه من بتوانم در آن نظرى بدهم و خود شما كه مشغول كار هستيد دقت كنيد و اگر مشكلاتى هم پيدا شد همان شوراى انقلابى هست و من هم دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما و همه ملت هستم و اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مويد باشيد و اين خدمت ارزنده را بدانيد يك ارزندگى زيادى پيش خداوند دارد خداوند تبارك و تعالى به مخلوق مستضعف نظر دارد و شما كه الان در خدمت يك همچو مخلوقى هستيد، يك همچو طايفه‏اى هستيد، به شما نظر دارد و اين را به طور شايسته، به طور دقيق عمل بكنيد و اجرش را هم از خدا بخواهيد. هيچ در نظرتان نباشد كه يك كسى به شما بگويد كه چه خوب عمل كرديد، يا يك كسى بگويد بد عمل كرديد نظر به اين باشد كه اين پيش خداى تبارك و تعالى مقبول باشد كه يك عبادتى است، عبادت پيش خدا مقبول باشد.

انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و اين را ادامه بدهيد كه يك راه انسانى اسلامى است. و من از همه‏تان متشكرم به اينكه يك همچو زحمتى را متحمل مى‏شويد. لكن زحمتى است كه براى اسلام و براى خداست و انشاء الله خداوند همه‏تان را تاييد كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 232

تاريخ: 8/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران معلم و محصلين مشهد، آمل، آبادان‏

خواهران در نهضت يك سهم بزرگ داشتند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از اين خانم كوچك اول بايد تشكر كنم و از چيزى كه خواندند تقدير كنم و از همه خواهران كه از اطراف آمدند و از خراسان آمدند، از آمل آمدند، از آبادان آمدند تشكر مى‏كنم و دعاگوى همه انشاء الله هستم.

ما بايد حساب اين مطلب را بكنيم كه آزادى كه اينها (شاه‏سابق) و اشخاصى كه الان هم در مسير او هستند، مى‏خواهند چه است و زن‏ها در غير زمان اين آدم چه نقشى داشتند و بعد از او چه نقشى و در زمان او چه. كسى كه تاريخ اين صد ساله را مطالعه كرده است، مى‏داند كه در جنبش‏هائى كه در ايران بوده است، جنبش‏هاى اصيلى كه در ايران بوده است قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زن‏ها همدوش با مردها فعاليت مى‏كردند، زن‏ها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتارى‏هاى مملكت خودشان فعاليت مى‏كردند. همانطورى كه مردها آنوقت قيام مى‏كردند و قيام كردند براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده بود جلوگيرى از آن قرار داد بكنند، زن‏ها هم در آنوقت شريك بودند و در جنبش مشروطيت هم همانطور كه مردها فعاليت مى‏كردند زن‏ها هم فعاليت مى‏كردند. اين مال قبل از رژيم. بعد از سقوط اين و در حال سقوط و از نهضتى كه مسلمين كردند، ملت ما كردند، آنها را همه‏تان ملاحظه كرديد كه زن‏ها پيشقدم بودند، بلكه فعاليت زن‏ها در اين باب ارزشش بيشتر از فعاليت مردها بود براى اينكه همين خواهرها كه ريختند در خيابان‏ها و در مقابل توپ و تانك تظاهر كردند و مشت گره كردند، اينها مردها را قدرتشان را دو چندان كرد.

وقتى مردها ببينند كه خانم‏ها آمدند در مقابل توپ و تانك، آنها بيشتر اقدام مى‏كنند و ما ديديم كه اين خواهرها در اين نهضت يك سهم بسيار بزرگ داشتند و در طول اين نهضت تا حالا كه در غياب رژيم سابق است، مى‏بينيم كه خانم‏ها در همه مسائل شركت دارند، در قضيه پاكسازى، قضيه جهاد سازندگى، در همه اين امور فعالانه شركت مى‏كنند و آزادانه.اين مال آن زمان و اين زمان كه تقصيلش را شما مى‏دانيد و محتاج به بيان نيست.

صحيفه نور ج 9 صفحه 233

نوكران اجانب با اسم آزادى و دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مى‏كنند

خوب، در زمان اين رژيم كه فرياد مى‏كردند كه آزاد زنان و آزاد مردان چه فعاليتى زن‏ها داشتند؟ فعاليتى كه ما از زن‏ها مى‏ديديم اين بود كه چندتايشان جمع بشوند بروند، با آن وضع فضيح بروند سرقبر رضاخان، آنجا تشكر كنند از اينكه ما را آزاد كرديد، چه جور آزاد كرد؟ چه كرد؟ فكر اين نيستند كه چه آزادى اينها به آنها اعطا كردند و تا چه اندازه اينها مى‏خواستند زن‏ها يا مردها آزاد باشند. بله، آنها يك آزادى را مى‏خواستند، حالا هم اين اشخاصى كه قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانيت چيز مى‏نويسند همين آزادى را مى‏خواهند و آن آزادى است كه ديكته شده است از غرب براى به فساد كشيدن جوان‏هاى ما. زن و مردشان را اينها مى‏خواهند كه آزاد باشند، زن‏ها براى اينكه در مجالس آنطورى كه تشكيل مى‏دادند و داشتند بروند، بروند آنجا و با آن وضع در حضور چشم‏هاى ناپاك مردها، آن وضع را درست كنند. اين نحو آزادى مى‏خواهند كه هم خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بكشند و هم جوان‏هاى ما، مردهاى ما را به تباهى بكشند. اينها مى‏خواهند كه همه فحشا آزاد باشد، آزادى را در زمان ايشان كه آزادى زن و آزادى بود، كدام زن توانست راجع به مسائل روز يك كلمه بگويد و كدام مرد توانست كه راجع به گرفتارى‏هائى كه ملت ما از دست اجانب و از دست داخلى‏ها داشتند يك كلمه بنويسد؟ كدام مطبوعات ما آزاد بودند؟ كجا راديو و راديو تلويزيون آزاد بود؟ و مردم، جوان‏ها، دانشگاهى‏ها و طلاب علوم دينى كجا آزاد بودند؟ در اين پنجاه سال كه من شاهد قضايا بودم آزادى واقعى مفيد براى جامعه مسلوب بود، هيچ نداشتيم. يعنى زن‏ها آزاد نبودند كه راجع به مسائل جامعه فعاليت بكنند يا حرف بزنند راجع به گرفتارى‏هاى ملت، راجع به گرفتارى ملت به دست شرق و غرب، هيچ آزادى نبود، راجع به گرفتارى‏هاى ملت از دست دولت‏هاى دست نشانده يك كلمه آزاد نبودند كه صحبت كنند. پس ما سه قطعه از زمان را كه بعضى از آن را شما و همه‏اش را در تاريخ ثبت شده و مى‏شود، زمان سه قطعه، اين صد سال اخير سه قطعه دارد.

از اول صد سال تا زمان مشروطه و بعد از مشروطه تا زمان رضاخان يك قطعه حساب بكنيم و وضع آنوقت و آزادى زن‏ها در آنوقت و آزادى مردم در آنوقت با اينكه آنوقت هم حكومتش فاسد بود آن را حساب كنيم، يك قطعه هم از بعد از رفتن اين رژيم يا در حال شكست اين رژيم كه ديگر نمى‏توانست كارى بكند، تا حالا هم يك قطعه حساب بكنيم. يك قطعه هم در زمان رژيم، از زمانى كه رضاخان كودتا كرد تا زمانى كه رژيم از بين رفت، قدرتش از بين رفت. اين سه حال را ما ملاحظه مى‏كنيم و عرضه مى‏كنيم به اينهائى كه حالا هم براى اين رژيم يا نظير آن رژيم اشك مى‏ريزند و با اسم آزادى و با اسم دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مى‏كنند. ما عرضه مى‏كنيم اين سه قطعه از زمان را با اينكه قطعه سابقش هم كه در زمان قاجاريه بود و آنها، آنوقت هم مرضى اسلام نبود لكن آنوقت قدرت مسلمين زيادتر بود و حكومت، آن قدرت و غلبه را بر روحانيون اسلام نداشت ضعيف بود قدرتش در مقابل روحانيون و در مقابل ملت، با آن زمانى كه رضاخان آمد و قدرت به او دادند و قدرت پيدا كرد و سركوب كرد هم روحانيون را و هم ساير ملت را تا وقتى كه اين آدم رو به ضعف رفت، زمان

صحيفه نور ج 9 صفحه 234

قدرت اين را با قدرت او تا آنوقتى كه اين رفت رو به ضعف و رو به شكست، اين هم يك قطعه‏اى از زمان، قطعه سومش از بعد از شكست اين و رو به شكست رفتن اين تا حالا. ما حساب بكنيم كه آن آزادى كه زن‏ها و مردها در آن دو قطعه جلو و عقب داشتند، آن آزادى بود يا اين قطعه‏اى كه از زمان كودتاى رضاخان تا زمان رو به شكست رفتن پسرش بود، اين آزادى بود. آزادى كه در سابق بر او و حالا دارند يك آزادى است كه نافع براى كشور خودشان، براى اسلام، براى مسلمين، براى ملت خودشان است يعنى اينها آزادند كه در اجتماعات داخل بشوند، داخل هم شدند و مى‏بينيد، آزادند كه خدمت كنند به مملكت، خدمت كردند و مى‏كنند و داريد مى‏بينيد، آزادند كه در مصالح مملكت حرف بزنند، اشكال بكنند به دولت، اشكال بكنند به مقامات دولتى و غير دولتى، چنانچه كه ديديد الان اشكال كردند، آزادند در اين مسائل اجتماعى، در اين مسائل اساسى كه مربوط به مصلحت كشور خودتان و ملت خودتان است، هيچ قيد و بندى در كار نيست، مى‏بينيد. شما يك جا بياوريد كه بخواهيد يك صحبتى بكنيد كه راجع به مصلحت مملكت است (نه توطئه باشد كه بعضى مى‏كردند) يك عملى بكنيد كه مربوط به مصالح خودتان و مصالح كشور است، و آمدند دستشان را گرفتند كنار زدند و سر نيزه آمده حكومت كرده، همچو چيزى پيدا نمى‏كنيد. سابق هم فعاليتى كه زن‏ها داشتند، فعاليتى كه در هر گرفتارى كه حالا من دوتايش را از آن اسم بردم كه قضيه تنباكو و مشروطيت كه بيشتر از چيزهاى ديگر بود لكن در همه گرفتارى‏ها زن‏ها جلو مى‏افتادند و همراه با مردها و مسائلى را كه مربوط به مملكت خودشان بود مى‏گفتند و فرياد مى‏زدند و انجام مى‏دادند مسائلشان را. شما هم ديديد كه در اين قضيه سوم كه شما حاضر قضيه بوديد و فاعل بوديد، فعال بوديد، هيچ گرفتارى، جلوگيرى در كار نبود كه شما را جلوگيرى كنند از اينكه اجتماع نكنيد، جلوگيرى كنند كه - عرض مى‏كنم كه - بيرون نرويد، در بين مردم نرويد، فرياد نزنيد، مظالم را نگوييد. با همين فعاليت شما و آزادى شما بود كه اين پيروزى براى ملت ما نصيب شد.

اما آن آزادى كه آنها مى‏خواستند و زمان رضاخان و پسرش مى‏خواستند و خصوصاً زمان دومى، آن آزادى نبود، آن تباه كردن ملت بود. آنجا هم شما آزادى را دو قسم كنيد، يك آزادى مطبوعات و راديو و تلويزيون و - عرض مى‏كنم كه - قلم‏ها و گفتارها و كتاب‏ها و اينها كه در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت كشور انجام مى‏گرفت، تمام آنها سانسور بود، هيچ آزادى نبود براى اينكه گرفتارى ما از ناحيه خود دولت بود و ارباب‏هايش و اگر شما مى‏خواستيد يك صحبتى بكنيد، اول بايد بگوئيد كه رضاخان چه كرد و مسائلى - كه او - و خيانت‏هائى كه او كرده بود و جنايت‏هائى كه او كرده بود و خيانت‏هائى كه پسرش كرد، بايد اين را بگوئيد. يك كلمه آزاد نبوديد كه از اين مسائل بگوئيد، براى پليس هم شما نمى‏توانستيد كه يك كلمه انتقاد كنيد، يك كلمه انتقاد از دولت بكنيد، يك كلمه مطبوعات ما انتقاد از فرض كنيد كه ارتش بكند. هيچ همچو چيزى نبود، آزادى نافع كه براى مصلحت مملكت ما و كشور ما بود بكلى مسلوب بود، قلم‏ها را شكسته بودند، زبان‏ها را قطع كرده بودند و كسى حق اينكه يك كلمه صحبت بكند نداشت و بايد هر چه بگويند، هر چه در مطبوعات باشد، هر چه

صحيفه نور ج 9 صفحه 235

در راديو تلويزيون باشد، هر چه قلم‏ها به كار بيفتد، در مداحى يك نفر آدمى كه همه چيز ما را به باد داد، هيچ آزادى در زمان ايشان، آزادى سالم نبود، ولى يك قسمت آزادى‏ها بود، در سينماها را باز كرده بودند با آن وضعى كه سينماها داشت كه اگر جوان‏هاى ما چند روز مى‏رفتند در آنجا تباه مى‏شدند و از فكر اينكه يك كارى براى كشور خودشان بكنند بكلى مى‏افتادند و در اينها باز بود، در قمارخانه‏ها هم باز بود به همه جوان‏ها، در فحشا هم باز بود به همه جوان‏ها، و از تهران تا شميران و اواخر شميران مى‏گويند آنقدر مراكز فساد بود كه قابل فحص مثلاً نبود. اينها را آزاد قرار دادند، بلكه دامن زدند به آن، بلكه قلم‏ها، بيان‏ها دامن زد به اينكه، كه اين نحوآزادى‏هائى كه مضر به حال كشور است، مضر به حال ملت است، اينها را آزاد گذاشتند. از بعد از زمان ايشان تا حالا باز برگشت به دوره سابق و بهتر، براى اينكه دوره سابق هم دوره قجر بود و آنها هم فاسد بودند اما نه به فساد اينها، اينقدر كه اينها، اين پدر و پسر، اينها ركورد فساد را شكستند. اين آزادى كه الان براى ملت ما هست، براى زن، براى مرد، براى نويسنده‏ها، براى چيزها، اين آزادى، آزادى است در كليه امورى كه اين امور به نفع خود شماهست. شما آزاديد برويد بيرون مطالب خودتان را بگوئيد، انتقاد از دولت بكنيد، انتقاد از هر كس كه پايش را كج گذاشت بكنيد، هيچ كسى نيست كه به شما بگويد چرا. برويد در جهاد سازندگى، با ملت خودتان برويد و همراهى كنيد، آزاديد مى‏رويد مى‏كنيد. تمام چيزهائى كه در رشد انسان، در رشد خواهرها و برادرها و اين كودك‏هاى عزيز دخالت دارد، اينها همه آزاد هستند، آنى كه اسلام جلويش را گرفته و آزاد نيست قمار بازى است كه تباه مى‏كند ملت را، شرابخوارى است كه تباه مى‏كند ملت را، انواع فحشائى كه در زمان اين مرد جنايتكار بود و فراهم كرده بودند اسبابش را، اينهاست كه در اسلام ممنوع است. پس ما دو قسم آزادى داريم كه يك قسم مفيدش در غير زمان اين دو جنايتكار بود و در زمان اينها اين قسم از آزادى بكلى ممنوع بود و آن آزادى آنها مى‏خواستند كه زن آزاد باشند كه هر جورى بزك بكنند و بيايند توى خيابان‏ها و با جوان خداى نخواسته چه بكنند. آن را آزادى قرار داده بودند. حالا هم الان آنهائى كه مى‏خواهند اسلام نباشد دلشان براى اين آزادى مى‏سوزد، اين آزادى مطرح نيست پيششان اصلاً، اينهائى كه اينهمه حرف مى‏زدند از اينكه مملكت و چطور، ملت ما چطور، كذا و اينها، اگر شما در تمام اينجاهائى كه رفتيد، كسانى كه رفتند براى كمك كردن به برادرها و خواهرهاى خودشان در جهاد سازندگى، اگر شما از اينها كسى پيدا كرديد آنجا. اينهائى كه داد مى‏زنند خلق و خلق، اينها آنهائى هستند كه خرمن‏ها را مى‏روند آتش مى‏زنند، نه اينهايند كه مى‏روند خرمن جمع مى‏كنند. شما مى‏رويد زحمت مى‏كشيد و با برادرهاى خودتان، خواهرهاى خودتان كمك مى‏كنيد خرمن درست مى‏كنيد، براى آنها وجين مى‏كنيد، درو مى‏كنيد، آنهائى كه داد از خلق مى‏زنند و داد از اينكه ما طرفدار توده‏ها هستيم، مى‏آيند آتش مى‏زنند. همين كه شما زحمت كشيديد، دستشان برسد مى‏آيند آتش مى‏زنند و همين‏ها هستند كه لوله‏هاى نفت را با تفنگ منفجر مى‏كنند، همين‏هائى كه براى خلق به قول خودشان دارند چه مى‏كنند، همين دموكرات‏ها و دم دموكرات‏كه در كردستان بودند و الان هم هستند، همين‏ها بودند كه نفت راخواستند به تباهى بكشند و دهقان‏ها را به تباهى بكشند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 236

صنعت ما را، زراعت ما را، همه را به تباهى بكشند كه مبادا يك جمهورى اسلامى پيدا بشود و دم اينها را بگيرند بيرون كنند. اينهائى كه برخلاف مسير ملت هستند اينها از اين مى‏ترسيدند. پس فرياد آزادى آنها، آزادى نبود، تباه كردن ملت بود. حالا آزادى است كه مى‏بينيد كه چطور است اگر بگذارند، اين تتمه رژيم سابق و نوكرهاى آنها بگذارند و نوكرهاى اجانب.

معلمان، كودكان را تربيت اسلامى - انسانى بكنند

خداوند انشاء الله همه شما را، خواهرها، برادرها و اين اطفال، نوباوگان، همه شما را انشاء الله حفظ كند و همه مؤفق باشيد و خدمت بكنيد به اين مملكت و تربيت بكنيد اين كودك‏ها را. شماها، معلم‏ها تربيت بكنيد اينها را به تربيت‏هاى اسلامى انسانى كه هم براى مملكت و كشورتان مفيد است و هم براى روحيه خود آنها مفيد است و هم خير دنيا و آخرت در آن هست. سلام بر همه شما خانم‏ها، برادرها. انشاء الله خداوند شما را...


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 237

تاريخ: 8/7/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و رؤساى كاروان‏هاى حج

شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آييد، مسؤوليت حيثيت اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چند كلمه به طور اختصار به آقايان روحانيونى كه در كاروان هستند و به روساى كاروان‏ها عرض مى‏كنم. مطلب راجع به همه حجاج بيت الله الحرام هم هست و او اين است كه بايد آقايان متذكر باشند كه حج امسال غير از حج سال‏هاى سابق است. سال‏هاى سابق در اين سنين اخير، حجى بود كه با كاروان‏هاى طاغوتى و يا منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند و اگر چنانچه در آنجا چه از معممين و چه از روساى كاروان خطائى سر مى‏زد اين خطاى طاغوت بود، به اسلام لطمه‏اى وارد نمى‏كرد بلكه تحكيم اسلام بود. امسال همانطورى كه همه دستگاه‏ها متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چيزهائى كه بسيار مهم است همين كاروان‏هاى حج است كه در امسال چشم‏ها دوخته شده است كه ببينند فرق امسال و سال‏هاى سابق چيست. آيا اينها كه ادعا مى‏كنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است، آيا اينهائى كه الان نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هستند، منتخبين علماء بلاد هستند، آيا آنها همانطورى كه اسم‏شان اقتضا مى‏كند، واقع‏شان هم آنطورند؟ اعمالشان مطابق با ادعاست؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروان‏هاى حج منتخب از جمهورى اسلامى؟ امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آئيد، مسؤوليت حيثيت اسلام. اگر در زمان طاغوت يك معمم كارى انجام مى داد، مى‏گفتند كه طاغوتى است. امروز نمى‏گويند طاغوتى است، مى گويند اسلامى است. اگر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرف مى‏شويد و در اين حج مواقعى كه در حضور مسلمين، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق در زمان طاغوت فرق نكند در عالم منعكس مى‏شود كه اسم جمهورى است و معنا رژيم طاغوتى. آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد و آبروى اسلام را ممكن است انشاء الله حفظ كنيد.

سفر حج سفر كسب نيست، سفر الى الله است‏

توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الى الله است. شما داريد به طرف خانه خدا مى‏رويد، تمام امورى كه داريد انجام مى‏دهيد به طور الوهيت بايد انجام

صحيفه نور ج 9 صفحه 238

بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مى‏شود وفد الى الله است، سفر به سوى خداى تبارك و تعالى است. بايد همانطورى كه مسافرين الى الله مثل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما مسافرتشان الى الله در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم تخلف نمى‏كردند از آن چيزى كه برنامه وصول الى الله بوده‏است، شماهم الان وفود الى الله داريد مى‏رويد. شما در آنجا كه مى‏رويد، در ميقات كه مى‏رويد لبيك به خدا مى‏گوئيد، يعنى تو دعوت كردى و ما اجابت. مبادا يك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجارى در اين سفر مطرح باشد پيش‏تان، چه آقايان اهل علم و چه كاروان‏ها و چه روساى كاروان‏ها و چه ساير حجاج، سفر، سفر الى الله است نه سفر به سوى دنيا، آلوده به دنيا بكنيد.

اين سفر الهى را شما مى‏رويد رجم شيطان مى‏كنيد. اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جنود شيطان باشيد رجم خودتان را هم مى‏كنيد. شما بايد رحمان رحمان بشويد تا رجمتان رجم رحمان و جنود رحمان به شيطان باشد. شما وقوف مى‏كنيد در اين مواقف كريمه و وقوف در اين مواقف كريمه آلوده بشود به يك معصيتى، به يك خلافى، به يك چيزى كه علاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود پيش دنيا آبروى اسلام دست برود. امروز آبروى اسلام بسته به وجود شماست كه مى‏رويد دستجمعى در اين مواقف كريمه و ساير مسلمين شما را مشاهده مى‏كنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسلامى، چه روحانيون و چه روساى كاروان‏ها و چه سائر حجاج. امسال حج نمونه است، حج جمهورى اسلامى است نه حج رژيم طاغوتى. شرف زياد و مسؤوليت زيادتر است، مسؤوليت همه داريم در مقابل اسلام. امروز نه شما تنها، همه قشرهاى ملت، دولت، ملت، همه مسوولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در اسلام. با اينكه مدعى هستيم جمهورى اسلامى و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بايد اثبات كنيم اين مطلب را كه تغيير كرده است، تحول حاصل شده است در همه چيز. اگر بنا باشد كه در دولت كه مى‏رويم تحول نشده باشد، شما كه كاروان هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروان‏ها هستيد تحول پيدا نكرده باشيد، اگر اينطور باشد همان رژيم است و همان مسائل طاغوتى، منتها اسم را ما عوض كرديم. ما مى‏خواهيم انشاء الله محتوا عوض بشود، تغيير بشود رژيم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى اسلامى، به همه محتوا. بسيار بايد متوجه باشيد، از خودتان بسيار پاسبانى بكنيد اين سفر را سفر الى الله حساب بكنيد و بدانيد با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد.

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را مى‏خواهم، و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزت اسلام و قدرت اسلام را مى‏خواهم.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 240

تاريخ: 9/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى و خانواده‏هاى شهداى پاوه‏

اميدوارم نام اين شهدا در نامه‏اى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته شده، ثبت شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

همانطورى كه در حديث وارد شده است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا در جهات مختلفه‏اى كه اين عبارت افاده مى‏كند يك جهتش هم همين حزنى است كه براى ما تقريباً هر روز از مشاهده معلولين، مشاهده مادرهاى داغديده، پدرهاى فرزند از دست داده، برادرهاى برادر كشته شده و بالاخره شهدائى كه در راه اسلام از دست رفته‏اند براى ما هر روز يك روز عاشورا است و من نمى‏دانم چطور از شما برادرها و خواهرها كه عزيزان خودتان را كه عزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بگويم و چطور عذرخواهى كنم. شما مى‏دانيد كه اسلام آنقدر عزيز است، آنقدر بزرگ است كه پيغمبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار، هستى خودشان را،همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا كردند، ماهم كه پيرو آئين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم، اگر يك مقدارى فداكارى كنيم و در راه اسلام همانطور كه آنها فداكارى كردند، ما هم فداكارى كنيم، براى ما هر چند سخت باشد لكن يك آسايش فكرى است. من از شما آقايان و خانم كه از راه‏هاى دور و جاهاى مختلف كشور آمديد، من به شما تسليت مى‏گويم و از شما تشكر مى‏كنم و دعاگوى همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى براى شهدا رحمت و براى شماها سلامت و سعادت طلب مى‏كنم. اميدوارم كه اين شهدا، در نامه‏اى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته مى‏شود اسم اينها نوشته شده باشد و براى شماها هم همانطور كه باز ماندگان كربلا واحد و امثال اينها بودند و اجر داشتند شماهم در شمار آنها نامتان به ثبت برسد و چون آقايان جمعيت‏تان هم زياد است من معذرت مى‏خواهم و بيشتر مزاحمتان نمى‏شوم. من دعاگوى همه شما هستم و همين طور خدمتگزار همه شما و اميدوارم كه خداوند دعاهاى همه ما را در حق همه مستجاب كند و خدمت‏هاى همه را براى اسلام بپذيرد.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 241

تاريخ: 10/7/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى به مناسبت سالروز هجرت ايشان از نجف اشرف به پاريس‏

خداوند در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مختصرا قصه اى كه واقع شد عرض مى‏كنم. ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بعدهم وارد نجف، از طرف دولت عراق كرارا آمدند و اظهار داشتند كه عراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيد انجام مى‏دهيم، تا دولت‏ها تغيير كرد، يكى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد به اين اواخر كه ما مقتضى ديديم بيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم. كم‏كم دولت عراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد.

ابتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت، شايعه هم درست مى‏كردند كه اشخاصى آمده‏اند براى ترور شما، بلكه يك دفعه گفتند پنجاه نفر آمده‏اند كه من گفتم آن متنش دليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمى‏شود، بايد يك نفر بيايد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه ما مى‏خواهيم حفاظت كنيم لكن من از اول به بعضى دوستان مى‏گفتم قضيه حفاظت نيست، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مى‏كنيم.

كم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبت‏هايش هم همه تعارف بود و اينكه شما هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد و فلان، ايشان رفت و بعد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آن رئيس امن، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى، تعهداتى با دولت ايران داريم از اين جهت نمى‏توانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مى‏كنيد و شايد امروز همان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزى بنويسيد يا در منبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالف تعهدات ماست، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است، من هم اعلاميه مى‏نويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مى‏كنم و هم نوار پر مى‏كنم و به ايران مى‏فرستم و اين تكليف شرعى من است، شما هم هر تكليفى داريد عمل كنيد. بعد صحبت‏هائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقه‏اى به يك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح نيست كه من آنجا بمانم. گفت كه شما هر جا برويد همين مسائل

صحيفه نور ج 9 صفحه 242

هست يعنى جلوگيرى مى‏شود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده، آنوقت هم نبود) مى‏روم خارج، من مى‏روم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابسته به ايران و مستعمره ايران نيست. البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى هم بودند آنجا براى ترجمه آقاى دعائى كه الان سفير هم بعد من ديدم كه اينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من) كه ما با خودش كارى نداريم. لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چه خواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمه‏اى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتم كه شما براى من برويد، تذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشان برده بود پيش رئيس امن، ايشان با ناراحتى گفته بود كه شما مى‏خواهيد ما را با فلانى طرف بكنيد؟ نه، نمى‏دهيم، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مى‏خواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقامت كنيم لكن اول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه و هيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم. بنابراين گذاشتيم. بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كه من بيرون آمدم آقاى يزدى را ديدم، آقاى يزدى از همان در كه من آمدم بيرون ديگر همراه ما بود تا حالا، بعد حركت كرديم طرف كويت و به سرحد كويت كه رسيديم، بعد از يك چند دقيقه‏اى كه مثل اينكه حالا روابط بود با ايران، چه بود، نمى‏دانم، گمانم اين است كه رابطه با ايران بود، آمد آن مامور و گفت كه نه، شما نمى‏توانيد برويد كويت. من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مى‏رويم از اينجا به فرودگاه، از آنجا مى‏رويم. گفت خير، شما از همين جاكه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيم ما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراين گذاشتم كه نروم به ساير بلاد اسلامى براى اينكه احتمال همين معنا را در آنجاها مى‏دادم، بنا گذاشتيم برويم فرانسه و بعد در همانجا هم يك حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست) اعلاميه‏اى باز من نوشتم خطاب به ملت ايران، وضع رفتنمان، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم. ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريس برويم. مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چند بود و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود. من هيچ براى خودم يك چيزى كه، عملى كه خودم كرده باشم، يك چيزى براى خودم قائل باشم نيستيم، براى شما هم قائل نيستم، هر چه هست از اوست، كارهائى كه مى‏شود كه ما اصلاً در ذهنمان نمى‏آمد كه اين كار مثلاً بايد بشود، مى‏شد و مى‏ديديم كه نتيجه دارد. در همين آخر كه مى‏آمديم تهران و آقايان هم به عنوان وزارت بودند، حكومت نظامى اعلام كردند، من اصلاً نمى‏دانستم كه اينهابراى چه حكومت نظامى اعلام كرده‏اند، بعد به ما گفتند، لكن به ذهنم آمد كه ما بشكنيم اين حكومت نظامى را. آنها روز اعلام كردند كه از ظهر به آن طرف حكومت نظامى و من نوشتم و شكسته شد و بعد ما فهميديم كه توطئه بوده است، اين حكومت نظامى براى اين بوده است كه بعدش مستقر بشوند در خيابان‏ها، نظامى‏ها و قوائى كه دارند و شب كودتا كنند و همه ماها و شماها را از بين ببرند. اين را هم خدا كرد، هيچ ما در ذهنمان يك مسأله‏اى نبود، ما به حسب آن عادت كه نبايد حكومت نظامى اينقدر باشد و مى‏دادم مخالفت كنند. ما در پاريس كه وارد شديم، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبت

صحيفه نور ج 9 صفحه 243

كردند، منجمله آقاى حبيبى تشريف داشتند، آقاى بنى صدر بودند، آقاى قطب زاده بودند، آقاى يزدى كه همراهمان بودند و دوستانى كه در آنجا بودند و بعد هم در خود پاريس يك جائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست، رفتيم به همان دهى كه نزديك بود، آنجا هم از اطراف كم كم هى آمدند، البته دولت فرانسه ابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مى‏كرد لكن بعدش نه، به ما محبت كردند و ما مطالبمان را در پاريس بيشتر از آن مقدارى كه توقع داشتيم منتشر كرديم و گاهى خبرگزارى‏هاى آمريكا مى‏آمدند آنجا و ما صحبت مى‏كرديم و به من مى‏گفتند كه اين در تمام آمريكا و يك مقدارى هم در خارج آمريكا پخش مى‏شود.

ما مسائل ايران را، آنكه واقع بود در ايران، آن مسائلى كه بر ملت گذشت، آنجا گفتيم و قشرهاى مختلفى كه از دوستان و جوانان ايران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقريباً دسته‏اى، دسته‏هايى مى‏آمدند و آن هم اسباب باز تقويت ما بود، آنها هم فعاليت مى‏كردند، صحبت مى‏كردند، مجالس داشتند. ما اخيرا كه بنا گذاشتيم كه بيائيم به ايران، فعاليت‏هاى شديد شروع شد براى آنكه نيائيم ايران، البته قبلش هم از طرف دولت آمريكا و آنها خيلى پيغام‏ها مى‏دادند كه بعضى وقت‏ها خودشان مى‏آمدند، يك نفر مى‏آمد به عنوان مى‏گفت من بازرگانم، لكن معلوم بود كه يك مرد سياسى بود و صحبت‏ها مى‏كرد كه شما حالا نرويد به ايران، حالا زود است رفتن به ايران، نورس است الان، بعد هم كه پشتيبانى از شاه مى‏كردند زياد و بعد هم كه شاه رفت و شاه سابق رفت و بختيار وارث بحقش يعنى در جنايت جاى او بود، آنوقت هم فعاليت‏ها شروع شد به اينكه شما نيائيد به ايران، حتى از ايران كه به وسيله از كجا بود به وسيله دولت فرانسه براى ما آوردند خواندند كه شما حالا نيائيد ايران و اسباب چه هست و چه مى‏شود، اگر شما برويد به ايران حمام خون راه مى‏افتد و از اين حرف‏ها زياد زدند و اين اسباب اين شد كه من در ذهنم آمد كه رفتن ما به ايران براى اينها يك ضررى دارد. اگر چنانچه نفع داشت برايشان و مى‏توانستند كه ما وقتى رفتيم ايران فورا ما را توقيف كنند، اين حرف‏ها را نمى‏زدند مى‏گفتند بيائيد ايران. ما عازم شديم و آمديم و خداى تبارك و تعالى در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود و يكى از بزرگترين همراهى‏هائى كه خداى تبارك و تعالى با ملت ما كرد اين بود كه اينها را از مقابله جدى منصرف كرده. اگر اينها مى‏خواستند كه مثلاً مثل حالاى افغانستان رفتار مى‏كنند، خوب خيلى زياد ما ضايعه داشتيم كه بكوبند و بزنند و چه بكنند، حالا رعبى در دل بسياريشان افتاد يا چه شد كه انصراف حاصل شد و بحمدالله تا اينجا كه رسيده است خوب بوده است، ضايعه بوده است اما كم بوده است و آن چيزى كه ما دريافتيم زياد بوده است و من اميدوارم كه از اين به بعد هم با همت آقايان، آقاى بازرگان و آقايان وزراء كه من همه‏شان را علاقه دارم و اكثرشان را مى‏شناسم و اميدوارم كه همه دست به هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.

آمال ما اين است كه همه جا احكام اسلامى جارى باشد

و من از ملت ايران مى‏خواهم كه كمك كنند به اين نهضت، كمك كنند به اين دولت، امروز

صحيفه نور ج 9 صفحه 244

دولتى است كه خدمتگزار مردم است، مثل دولت‏هاى سابق نيست كه مى‏خواست تحميل به مردم بشود، خواست كه ذخائر مردم را به باد بدهد. اين دولتى است كه مى‏خواهد حفظ كند ذخائر ملت را، مى‏خواهد حيثيت ملت را حفظ كند و خواهد خدمت كند به ملت، البته در يك همچو موقع و انقلابى مخالفين هم زياد هستند مادامى كه آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مى‏بينند وجيبشان رفته است، اينها زيادند و ريشه‏هائى هستند كه متفرق هستند در كشور و البته كارشكنى مى‏كنند و تبليغات سوء مى‏كنند لكن ملت بايد بداند كه انشاء الله ما پيروز هستيم و خواهيم مطلب را به آخر رساند و خواهيم مملكت را يك مملكت مستقل، آزاد، اسلامى متحقق كنيم و آمال ما اين است كه احكام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانه‏ها، در همه مملكت هر جا كه هست، در بازارها، در كشاورزى‏ها، در دور و نزديك يك مملكت، همه جا احكام اسلامى جارى باشد و آقايان وزراء توجه دارند البته كه مملكت اسلامى است، نبايد در وزارتخانه‏ها يك چيزى كه بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح مملكت است، خداى نخواسته عمل بشود، تصفيه بايد بشود اين وزارتخانه‏ها و اين مملكت و همه جا.

مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد

و بايد انشاء الله با قدرت و با حسن نيت كه بحمدالله داريد، اين مملكت اداره بشود و انشاء الله مسائل حل بشود و مسلما مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد، چنانچه در اين راه قدرت بزرگى كه در مقابل ما بود و پشتيبان او تمام قدرت‏ها اعم از ابرقدرت‏ها و غيره بودند لكن چون حسن نيت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود، الان هم زن‏ها به من مى‏گويند، بعضى زن‏ها، كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى كردستان، بعضى از زن‏ها مى‏آمدند اينجا مى‏گفتند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، برويم در آنجا جنگ بكنيم من گفتم نه، صلاح نيست، خود ملت، خود ارتش كار را انجام مى‏دهد. يامثلاً زن‏ها و مادرهائى كه بچه‏هايشان شهيد شده است مى‏گويند ما مفتخر هستيم و يكى دوتاى ديگر كه داريم اينها را هم مى‏خواهيم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بشوند. اين يك تحولى بود كه، همان تحولى كه در صدر اسلام بين مسلمين حاصل شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مى‏دانستند و نمى‏ترسيدند از اينكه كشته بشوند، كشته شدن را شهادت مى‏دانستند، دنيا را راه عبور مى‏دانستند، عالم آخرت را مستقر و مقر انسانى مى‏دانستند. از اين جهت اين پيروزى ما مرهون همچو تحول روحى است كه در مردم پيدا شد و الا ما كه نه اسلحه داشتيم و نه نظام بود در كار و نه يك كارهائى داشتيم كه مطابق اصول جنگى و اينها باشد، فقط چيزى كه بود ايمان در مردم بود و بحمدالله وحدت كلمه و من مى‏خواهم از خداى تبارك و تعالى كه اين وحدت كلمه محفوظ بماند و انشاء الله تمام مشكلاتمان حل شود.

صحيفه نور ج 9 صفحه 245

اكنون كم كارى حرام است‏

و هم آقايان وزرا و خصوصاً وزير نفت زياد توجه داشته باشند كه در آن محلى كه هستند خيلى بايد با دقت عمل بكنند و بايد اشخاصى هم كه در آنجا هستند و كارگرانى كه در آنجا هستند و كارمندانى كه در آنجا هستند پشتيبانى كنند از ايشان. ايشان مردى است صادق و محتاط كه من در احتياط ايشان يك قدرى اشكال دارم لكن آدم درستى، محتاطى است و انشاء الله اميدوارم كه در آنجا به طور شايسته عمل بكنند و من از كارمندان و كارگران نفت مى‏خواهم كه پشتيبانى كنند، كار كنند براى مملكت و كم كارى نكنند، تعطيل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است، نفت از خودشان است، هدر نمى‏رود، به مصالح مملكت خرج مى‏شود، وقتى كه مال خودشد موظفيم كه همه‏مان خدمت بكنيم.

الان مملكت مثل عائله خود ما هست همانطورى كه ما براى عائله‏مان بايد با محبت عمل بكنيم، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران و كارمندان و گاهى من مى‏شنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست، گاهى بيكارى هست و اين موجب تعجب من است. اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مى‏خواهند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسم‏هايشان را و تصفيه كنند و اگر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملكتشان، من نمى‏فهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از مملكتش اجر ببرد و عمل نكند. خوب يك اجرتى كه اينها مى‏گيرند در مقابل عمل است، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت، جايز نيست استفاده بكنند از اين. بنابراين آنهائى كه اعتقاد به اسلام، اعتقاد به مملكت خودشان، اعتقاد به اين نهضت دارند، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند اين چيزهايى كه در سابق بود و اين نقيصه‏هايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مى‏بينيد كه ادارات، مى‏بينيد كه الان قشرهاى مختلفى مى‏روند حتى در بيابان‏ها خدمت مى‏كنند، مى‏روند در مدارس خدمت مى‏كنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مى‏گيرند اجرت مشروع باشد. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله است با سلامت طى بكنيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مى‏شويم، حسابمان سالم باشد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند. و با سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 247

تاريخ: 11/7/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بى‏سيم مخابرات مركز تهران‏

حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

گفتيد حق پيروز است. حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم. باطل منكوب است و مادامى كه در طريق باطل است منكوب خواهد بود. مواجهه حق و باطل در اين زمانى كه ما بوديم اين دو مطلب را ثابت كرد. ملت حق بود و مقابل ملت صفوف باطل. باطل مجهز به همه جهاز نظامى و جنگى و حق بدون اينكه از جهازات جنگى ظاهرى و از ساز و برگ جنگى برخوردار باشد، با مجهز بودنش به ايمان و حق پيروز شد، پس حق پيروز است. ما شاهد بوديم او را. شما حق بوديد كه فرياد مى‏كرديد ما اسلام را مى‏خواهيم و كفر و شرك و چپاولى و زورگوئى را نمى‏خواهيم. آنها باطل بودند و در مقابل شما ايستاده بودند و مى‏خواستند آن رژيم را حفظ كنند. هم قدرت‏هاى داخلى و هم قدرت‏هاى عظيم خارجى و هم وابستگان داخلى، چه از اهل قلم و بيان و چه از اهل عمل و ساز و برگ جنگى، معذلك ملت ما با قدرت الله اكبر بر اين ساز و برگ‏هاى بزرگ جنگى آنها غلبه كرد و پيروز شد و حق پيروز شد و هميشه حق پيروز است. لكن ما بايد فكر اين باشيم كه مسيرمان مسير حق باشد. ملت ما در يك جنبش اسلامى كه همه قشرها را گرفته بود، زن‏ها، مردها، بچه‏ها، بزرگ‏ها در خيابان ريختند و با نداى حق و اراده مصمم حق طلبى غلبه كردند بر باطل و پيروز شدند بر باطل. اگر اين مسير حق را حفظ بكنيد، ملت اين مسير را حفظ بكند پيروز خواهد بود، براى اينكه حق باشد حق هست، و اگر خداى نخواسته انحرافى از حق پيدا بشود، حق پيروز است، لكن ما حق نيستيم، قاعده حق پيروز است، صحيح است. موسى با يك عصا غلبه كرد بر فرعون و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست خالى با يك عده معدود، ساز و برگ هيچ چيز نداشتند، منزل هم نداشتند، يك عده‏اى بودند كه توى مسجد آنهائى كه اصحاب صفه يك دسته‏اى بودند كه از باب اينكه هيچ منزل نداشتند، هيچ چيز نداشتند آمدند همه با هم توى مسجد يك گوشه‏اى از مسجد را منزل قرار داده بودند و اصحاب صفه به ايشان مى‏گفتند. در جنگ‏ها وقتى كه اينها مى‏رفتند، هر چند نفرشان هم يك اسب و يك شتر داشتند، لكن حق بودند و حق پيروز است. همين عده معدود كم بر امپراطورى روم و ايران كه آنوقت تمام تقريباً، معمولاً تحت نفوذ اين دو امپراطورى بودند، غلبه كردند، شكست‏شان دادند، عده معدود كم، لكن حق بودند و ايمان داشتند با ايمان پيش بردند. مادامى كه ما حق باشيم پيروز هستيم.

صحيفه نور ج 9 صفحه 248

حق بودند به اين است كه ما همه چيزمان را اسلامى كنيم، عقائدمان عقائد اسلام باشد، ايمان را در قلبمان تقويت كنيم، اعمالمان را تطبيق بدهيم با اسلام، با قرآن و اخلاقمان را مهذب كنيم، تطبيق بدهيم با اسلام. اگر اينطور بشويم ما حقيم و حق هم پيروز است ولو اينكه در ميدان كشته بشويم، ولو اينكه عقب‏نشينى كنيم، لكن پيروزيم براى اينكه مكتب‏مان پيروز است، حق است و حق پيروز، مسيرتان مسير حق باشد.

اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، باعث پيروزى شد

امروز كه ملت ما بحمدالله قدرت‏هاى بزرگ را كنار زده و قدرت دست دولت و ملت آمده است كوشش كنيد دولت و هم ملت، هم دادگاه‏ها و هم پاسدارها و هم شهربانى‏ها و هم لشكرى‏ها و كشورى‏ها، ادارات، همه كه مسيرشان را مسير حق قرار بدهند تا پيروز بشوند. آن روزى كه ديديد ما خدا نخواسته رو به شكست رفتيم بدانيد كه از حق داريم كنار مى‏رويم. مادامى كه اين نهضت جلو رفت و همه با هم بدون اينكه نظر بكنند به اينكه چه دارند و چه عائد من مى‏شود و اداره‏ام چه جور اداره‏اى است، كسبم چه جور است، بدون نظر به اين و آن وقتى كه به خيابان‏ها ريختيد در مقابل تانك و توپ هيچ فكر اين نبوديد كه امشب وقتى بروم منزل رختخوابم چه جورى است، نمى‏رفتيد منزل يا شامم چه جورى است، شام هم نمى‏خورديد، در اين بوديد كه حق را غلبه بدهيد بر باطل و حق بوديد و غلبه داديد. حالا كه بحمدالله يك پيروزى نسبى دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است بايد فكر اين باشيد كه حق را اجرا بكنيد. اگر قدرتمند در اين زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد، ملاحظه حق را نكند، اين باطل مى‏شود و باطل منكوب است در مقابل حق، فكر اين باشيد كه اين سنت تا اينجا كه آمده است با كلمه حق و با اراده حق، با تحولى كه در جوان‏هاى ما چه زن و چه مرد پيدا شد كه شهادت را آرزو مى‏كردند و حالا هم مى‏كنند، حالا هم بعضى از خانم‏ها مى‏آيند مى‏گويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، بعضى از برادرها مى‏گويند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول روحى و فكرى كه در ملت همه طبقاتش پيدا شد همه هم يك مطلب را دنبال كردند و آن جمهورى اسلامى، اين باعث پيروزى شد براى اينكه حق بود و حق پيروز است. اين را بايد حفظ كنيد. من كه اينجا نشستم و شما كه در ادارات يا در جاهاى ديگر هستيد و من از شما تشكر مى‏كنم كه وقتى كه پاريس بوديم اين مخابرات به ما خيلى كمك كردند، مطالب ما را در عين حالى كه آنوقت همه چيز تحت قدرت آنها بود و تحت كنترل بود، حتى آنوقتى كه تعطيل هم كرده بودند، آنها حرف‏هاى ما را رساندند به همه جامن خيلى از ايشان تشكر مى‏كنم و آنها سهم بزرگى در پيروزى ما داشتند و پيروزى خودشان، لكن بايد اين مطلب حفظ بشود. شما هر جا هستيد، ما هر جا هستيم آن كارى كه انجام مى‏دهيم، آن كار، كار حق باشد، دنبال حق برويم، دنبال اين نرويم كه يك كارى پيدا كنيم منفعتش زياد باشد، يك كارى بكنيم عنوانش زياد باشد، اين منفعت‏ها و اين عنوان‏ها همه اينها ازبين خواهد رفت، آنكه باقى مى‏ماند حق است كه باقى مى‏ماند. كارى بكنيد كه اين حق را حفظ بكنيد و اين

صحيفه نور ج 9 صفحه 249

نهضت را با اجتماع و با حق جلو ببريد. و من اميدوارم كه اين حق محفوظ بماند و همه شما مريد و مؤفق باشيد و اين نهضت را به جلو ببريد و پيروز كنيد انشاء الله خداوند همه شما را سلامت نگه دارد و حفظ كند و ما و شما را در راه حق هدايت كند.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 246

تاريخ: 11/7/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى

عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

روز مباركى است. همه روز ما بعد از انقلاب و بعد از سرنگونى رژيم فاسد مبارك است. همه روز ملت ما عيد است و مبارك. روزهائى كه بر ملت ما گذشت همه ديديد و اين روزها كه همه قشرها هماغوش هم و برادرانه با هم هستند، مى‏بينيد. روزهائى كه بر ملت ما گذشت كه قواى طاغوتى با ملت مى‏كردند كه ديديد و امروز را مى‏بينيد كه قواى اسلامى در آغوش ملت و برابر ملت رژه مى‏روند و ملت ما براى آنها دست مى‏زنند، شادى مى‏كنند. عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزى است كه ريشه‏هاى فسادى كه امروز در بعض از نقاط ايران هستند از بين بروند و مى‏روند. من امروز را به همه ملت و به همه قواى انتظامى و خصوص برادرانى كه امروز از ژاندامرى اينجا آمده‏اند تبريك عرض مى‏كنم و براى همه شما سعادت و سلامت مى‏خواهم.

اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است‏

احساس نمى‏كنيد كه امروز با آن روزهائى كه با ملت مواجه مى‏شديم و ملت شما را نمى‏پذيرفت فرق دارد؟ احساس نمى‏كنيد كه اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است؟ و من اميدوارم كه اين پيوند تا آخر برقرار باشد و شما ارتش اسلامى و ژاندارمرى اسلامى و قواى انتظامى اسلامى باشيد و هميشه در خدمت ملت و ملت پشتيبان شما. ملت ايران، ملت نجيبى است، ملت بزرگى است و ملت قدرتمندى است و از شما پشتيبانى مى‏كند و شما را برادر خود مى‏داند و ما همه را برادر خود مى‏دانيم و به همه خدمتگزار هستيم. ما از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه اين ملت ما را با همين شور و شعفى كه براى پيشبرد نهضت دارند نگه دارد و همه را با شور و شعف به سوى يك دولت اسلامى بزرگ و يك قدرت بزرگ اسلامى به پيش ببرد. خداوند ملت ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند و همه را با همين قدرتى كه دارند به پيش ببرد و همه را خدمتگزار همه بكند و از خدمت‏هائى كه به اسلام و به كشور خود مى‏كنند، به همه قدرت و عظمت عنايت كند و اجر عنايت كند. خداوند همه شما را حفظ كند.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 250

تاريخ: 12/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)

شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من وقتى مواجه با اين چهره‏هاى اسلامى انسانى و خواستنى مى‏شوم احساس غرور مى‏كنم. من شما را همچو مى‏يابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيه‏اى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مى‏كند، اين يك قضيه كه يارى مى‏كند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.

اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرت‏ها در دست آنها بود و قدرت‏هاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مى‏كرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرت‏هاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك اراده‏اى فوق همه اراده‏هاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مى‏كند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.

خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقه‏اى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمى‏داد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمى‏زنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمى‏آمد، به خودش همچو اجازه‏اى

صحيفه نور ج 9 صفحه 251

نمى‏داد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمى‏خواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمى‏خواهيم، اين نصرت‏هاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرت‏ها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابله‏هاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بى‏ساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.

اينها نصرت‏هاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفت‏ها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدم‏هاى شما را ثابت نگه مى‏دارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارى‏هاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدم‏هاتان ديگر ثابت نمى‏ماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامه‏اى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.

آگاه باشيد كه توطئه‏گران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند

الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مى‏توانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مى‏ترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.

روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشم‏هاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مى‏كنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مى‏شناسد، در زمان رژيم افرادى را مى‏شناسد، مى‏داند

صحيفه نور ج 9 صفحه 252

اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمى‏كند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارى‏ها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهى‏ها، دانشجوها اين افراد را معرفى مى‏كنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنف‏هاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايه‏دارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مى‏دهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مى‏كند.

غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مى‏كشد

و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهى‏هاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارى‏ها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهى‏ها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مى‏خواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مى‏خواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مى‏آيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.

صحيفه نور ج 9 صفحه 253

خبرگان نبايد تحت تاثير قلم‏ها و قدم‏هاى خلاف اسلام قرار بگيرند

الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمى‏دانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مى‏كنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مى‏دانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همه‏شان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مى‏كنند و چوب لاى چرخ مى‏گذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مى‏كنم كه تحت تأثير قلم‏ها و قدم‏هائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مى‏شود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مى‏كند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.

مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند

به حرف‏هاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مى‏كنند و مى‏خواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مى‏رود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمى‏فهمند اسلام چه است، نمى‏فهمند فقيه چه است، نمى‏فهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مى‏كنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مى‏دانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.

مخالفت وكلا با احكام اسلام مخالفت با رأى موكلين است‏

چشم‏هايتان را باز كنيد، اهل خبره چشمشان باز كنند. كسانى كه با ولايت فقيه مخالفت مى‏كنند، بر خلاف اين چيزى كه مجلس بنا بود تأسيس بشود، پيش بينى امور را كردم اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مى‏خواهند، جمهورى غربى نمى‏خواهند، جمهورى كمونيستى نمى‏خواهند مردم، مردم جمهورى مى‏خواهند. مردم شما را وكيل كردند كه جمهورى اسلامى درست كنيد. كسى كه مخالفت كند با احكام اسلام، مخالفت با جمهورى اسلامى است، مخالفت با رأى موكلين است، آنها شما را وكيل نكردند براى اين امر. همه‏تان هم اگر چنانچه يك چيزى بگوئيد كه بر خلاف مصالح اسلام باشد، وكيل نيستيد، از شما قبول نيست، مقبول نيست. ما به ديوار مى‏زنيم حرفى را كه برخلاف

صحيفه نور ج 9 صفحه 254

مصالح اسلام باشد. آنقدرى كه شما اختيار داريد در اين مجلس اين است كه جمهورى اسلامى را بر طبق موازين اسلامى پياده كنيد. البته راجع به امور اداريش و اينها نظر دادن هيچ مانعى ندارد، نظر دادن مانعى ندارد، اما اشكال تراشى و اين حرف‏ها به مردم القاء كردن كه اگر چنانچه فقاهت در كار بيايد و فقيه باشد، اگر چنانچه ولايت فقيه باشد، يك بساطى لازم مى‏آيد و يك بساط ديگر. آقا ما مدت‏ها زير بار طاغوت بوديم بس است، ملت ما مدت‏ها، پنجاه سال بلكه دو هزار و پانصد سال زير بار طاغوت بود بس است.

خواهند ولايت فقيه مسأله تشريفاتى باشد

آقايان بگذاريد يك چند وقتى هم مردم الهى بشوند، تجربه كنيد، لااقل بفهميد اين معنا را كه، با تجربه بفهميد كه يك ملتى كه تا حالا تحت بار طاغوت بوده است حالاهم تحت بار الله باشد، اين را تجربه كنيد. اگر از اسلام بدى ديديد، بگوئيد چه بدى از اسلام تا حالا ديديد، تا حالا كه اسلامى در كار نبوده است، در مملكت ما نمى‏گذاشتند، حالا هم شماها نمى‏گذاريد. آن وقت دشمن‏ها نمى‏گذاشتند حالا بعض دوست‏هائى كه معتقد هستند نمى‏گذارند يا شايد بعضى‏شان هم دشمن باشند. چرا بايد شما بترسيد از اينكه يك نفر آدم در مثلاً اطاقش نشسته و يك چيزى مى‏توانيد، در روزنامه هم درج مى‏كند، اينها نمى‏دانند اصلاً معناى اسلام چه است اينها مخالف نهضت اسلام هستند، اينها اگر مخالف با رژيم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اينها يك چيز ديگرى مى‏خواهند، نه رژيم باشد و نه اسلام باشد، يك جمهورى دموكراتيك، دموكراتيك آن هم به آن معنائى كه غرب وارد كرده اينجا، به آن معنا كه حتى در غرب است، آن جمهمورى كه در آن دموكراتيك كه در غرب هست حتى در ايران نيامده تا حالا، آن وارداتى است. اين دموكراتيك كه در ايران آمده، آن آزادى و آن نمى‏دانم استقلال و آن مسائلى كه تا حالا آمده، همان‏هايى بوده است كه آريامهر فرياد مى‏كرد تمدن بزرگ و همان بود كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد، بس است! كافى است! آريامهر كافى است براى ما تا قيامت. اينقدر تبعيت نكنيد از اين رژيم، اينقدر تبعيت نكنيد از اين غربى‏ها، از اين شرقى هاكافى است ظلمى كه تاكنون به ماشده است. باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم، باز هم از زير بار اسلام مى‏خواهند خارج بشويم. اين يك مسأله تشريفاتى، بله، آقايان بعضى‏شان مى‏گويند: مسأله ولايت فقيه، يك مسأله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم، اما اگر بخواهد ولى دخالت بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم حتماً بايد يك كسى از غرب بيايد ما قبول نداريم كه يك كسى اسلام تعيين كرده، او دخالت بكند. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مى‏شوند، لكن متوجه نيستند.

اگر وكلا بر خلاف اسلام عمل كنند، ملت عزلشان كنند

ما اين گرفتارى را داريم، ما بين راه هستيم، ما بعد از اين هم گرفتارى راجع به رئيس جمهورش داريم، يكى گويد لازم نيست مسلمان باشد، يكى مى‏گويد لازم نيست شيعه باشد، يكى‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 255

مى‏گويد لازم نيست نمى‏دانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از اين گرفتارى داريم، آقا گرفتارى همين دوست‏ها، يا دوست‏هاى جاهل يا دشمنان عاقل متوجه. ما گرفتاريم باز، ما بين راهيم، آقا سستى نكنيد. ملت اگر وكلاشان خواستند بر خلاف اسلام عمل بكنند، مردم مختارند كه وكلا را عزلشان بكنند، بريزند دور. آنها خيال مى‏كنند كه نه، اين خلاف آزادى است. شما داريد ديكتاتورى مى‏كنيد، شما داريد در مقابل ملت ايستيد. ملت، اسلام را مى‏خواهد شما مى‏گوئيد لازم نيست، ملت ولايت فقيه را مى‏خواهد كه خدا فرموده شما مى‏گوئيد خير، لازم نيست و شما خواهيد چند نفر آدم بر سايرين تحميل بكنيد. اين ديكتاتورى است، نه اينكه اكثريت در آنجا با آنهائى است كه اسلام را مى‏دانند چه است و تبعيت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ايستاده‏ايد در مقابل اسلام.

اگر ولايت فقيه فاجعه است، ملت اين فاجعه را مى‏خواهد

من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ما را از شر دوست‏هاى جاهل و دشمن‏هاى شيطان نجات بدهد و در اين مراحلى كه داريم كه بعد آن پيش مى‏آيد مجلس شورا، آن شورائى كه نصيحت را عرض كردم كه بايد چه بكنيد و با قوت و با بينش كامل اين راه را طى بكنيد و طى مى‏كنيد، اين ملت است، ملت مى‏خواهد، ما چه بكنيم. شما فرض بكنيد كه يك فاجعه است، ما فرض مى‏كنيم كه فاجعه است، اين فاجعه را ملت خواهد، شما چه مى‏گوئيد؟ اين فاجعه ولايت فقيه را شما گوئيد، اين فاجعه را ملت ما مى‏خواهد، شما چه مى‏گوئيد؟ بيائيد سؤال بكنيم، به رفراندم مى‏گذاريم كه آقا ولايت فقيه را كه آقايان مى‏فرمايند فاجعه است، شما مى‏خواهيد يا نمى‏خواهيد؟ برويد آرياش چقدر، نه‏اش چقدر. خدا همه‏تان را توفيق بدهد، مويد بكند.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:16 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 257

تاريخ: 14/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتى شريف

تا وابستگى فكرى هست ما نمى‏توانيم استقلال پيدا كنيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

گرفتارى ما در اين وقت يك گرفتارى كوچكى نيست. آنها سعى كردند كه ترياك بدهند به اين ممالك شرقى و خصوصاً آنجاهائى كه ذخائر بيشتر دارند. اينها سعى كرده بودند كه همه چيزى كه از غرب وارد مى‏شود يك نوع خاصى باشد، فرهنگ استعمارى وارد كنند به ايران و آن را با تبليغات دامنه دارى كه همه شما مى‏دانيد عاشق آن بكنند، به اسم حقيقت و دموكراسى خاص به ممالك استعمارى و نيمه استعمارى وارد كنند و به اسم دموكراسى غربى بخورد ما بدهند، همه چيزهائى كه اينها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموكراسى و فرهنگ وارد كرده‏اند، همه چيز اينها به طرز خاصى وارد شده است. اينطور نيست كه همين آزادى كه در ايران در زمان پدر و پسر در ايران وارد كردند، اين آزادى باشد كه در غرب هست، يا اين دموكراسى كه ادعا مى‏كنند و در ايران هم تعقيب كنند و حالا بازيخورده‏ها و يا غرض ورزها دامن به آن مى‏زنند، اين دموكراسى است كه در غرب پيش خود آنها هست، اينها همه وارداتى هستند يعنى آزادى كه براى ايران و براى ممالك شرقى آنها تحويل آنها دادند، عبارت از آزادى در امورى است كه موجب تباهى ملت ما و جوان‏هاى ما شده است.

شما ملاحظه كرديد زمان رضاخان را، آن زمان قبل او را يادتان نيست و زمان پسر خلفش كه از آن خبيث‏تر بود يادتان است كه آزادى كه براى ما آوردند و به ما به قول خودشان اعطاء كردند، آزادى در رفتن مراكز فساد، سينماها به آنطور كه خودشان درست كرده بودند، اينهمه مشروب فروشى‏هائى كه در سرتاسر ايران و خصوصاً بيشتر در مركز درست كرده بودند، قضاياى مطبوعات و راديو تلويزيون به آن معانى كه آنها هستند، آزادى مجلات با آن وضع انحراف كننده، تمام چيزهائى بوده است كه نقشه كشيدند و براى ممالكى كه خواهند تحت نفوذ خودشان يا استعمارى باشد يا نيمه استعمارى، استعمار نو باشد، همه اين چيزها را به طور مفيد درست كردند. در تمام اين مدت يك قلم آزاد نبود كه يك مطلبى كه به صلاح كشور است بنويسد و يك آدم قادرنبود يك خطابه، يك صحبت بكند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بكند، يك روزنامه نبود كه در آن، آن مفسده‏هائى كه در ايران دارد واقع مى‏شود و آن چپاولگرى‏هائى كه در داخل و خارج دست به هم دادند و دارند مى‏كنند، بنويسد. راديو و تلويزيون هر وقت كه صحبت بود از چيزهاى ترقيات ايران و رسيدن به دروازه تمدن و آن مسائل كه ما

صحيفه نور ج 9 صفحه 258

را به تباهى مى‏كشد. آزادى كه وارد كردند آن نحو وارد كردند، آن نحو آزادى بود، نه آزادى به معناى واقعى. دموكراسى كه وارد مى‏كنند در اينجا همان قسم است، نه آن است كه واقعيتى داشته باشد كه واقعاً اينها بخواهند مملكت ما آزاد باشد و بخواهد يك نفر حكومت كند، حكومت مردم به مردم باشد، اصل اين مسائل پيش آنها مطرح نيست، آنى كه پيش آنها مطرح است اين است كه در كدام كشور ذخائر كه مى‏شود از آن چاپيد چقدر بيشتر از ديگرى دارد، يا مثلاً فلان كشور به سبب موقعيت جغرافيائى‏اش چطور است كه اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلى كه آنها مى‏خواهند كدام بهتر است براى آنها. مع الاسف نويسنده‏هاى ما، بعضى از روشنفكرهاى ما، بعضى از نويسنده‏هاى ما، بعضى از اشخاصى كه تحصيلكرده هستند، اينها هم يا اين است كه واقعاً از حرف‏ها و تبليغاتى كه در ظرف پنجاه سال اخير ياد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب و يا بعضى از آنها با علم واطلاع به اينكه مسأله اين طورى است دامن به آن مى‏زنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى است دامن به آن مى‏زنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى آن را درست كردند، به صورت يك غربزدگى، نه به معناى واقعى كه در غرب است، اينجور نيست كه يك چيزى كه در غرب است، از مسائل، از علوم، از اينها، عينش هم در اينجاست. اينها دانشگاه را مى‏خواهند تا يك حدود معينى جلو ببرند، آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دينى در آن نباشد، محتوايش علمى هم، علمى به آن معنائى كه پيش خودشان هست نباشد، نمى‏خواهند اينها كه در ايران يك طبيبى تربيت بشود كه آن طبيب بتواند يك كارى بكند، حتى آن طبيب‏هائى هم كه تا آن حدود تربيت شده‏اند، مردم را به اينها بدبين كردند. تمام حرف‏ها اين است كه تا يك كسى لوزه‏اش هم فرض كنيد كه درد مى‏گيرد، اين راه مى‏افتد براى انگلستان، راه مى‏افتد براى اروپا. از آن طرف تبليغ كردند كه شما هيچ نداريد، خودتان چيزى نيستيد، از آن طرف هم نگذاشتند كه ما اين استعدادهائى كه داريم و جوان‏هاى ما استعدادهائى كه دارند رشد كنند. از همه اطراف ما را وابسته كردند و تا اين وابستگى فكرى هست در ما كه همه نظرمان به اين است كه همه چيزمان را از غرب بايد بياوريم و هر وقت هم كه هر چيزى پيدامى كنيم غرب بايد اين را معالجه بكند، تا اين وابستگى هست ما نمى‏توانيم استقلال پيدا كنيم، هيچ نحو استقلالى حاصل نمى‏شود الا اينكه ما خودمان را بشناسيم. ما خودمان هم فرهنگ داريم خودمان هم همه چيز داريم و احتياج به غرب در اين امور نداريم و آنى كه به ما مى‏دهند، آن نيست كه واقعيت رشد آورى باشد، آن است كه ما را مى‏خواهند در يك حدى نگه دارند. همين اشخاصى كه در آلمان فرستاده اين را براى رسيدگى و براى تحصيل چيز اتمى، پيش من در پاريس كه بودم دستجاتشان مى‏آمدند و مى‏گفتند كه اين اولاً ديگى كه در اينجا دارند، طرح كردند درست كنند براى ايران، مضر است اگر درست بشود و ثانياً ماها كه آمديم اينجا، ما را نمى‏گذارند اصلاً بفهميم (خود اينها يك حرف ديگر داشتند) نمى‏گذارند تحصيل كنيم، نمى‏گذارند بفهميم. وضع اين طورى بوده است و هست. تا ما از اين فكر اينكه ما همه چيزمان از غير است و ما بايد وابسته باشيم، شما اگر شنيده باشيد يكى از آن گويندگانى كه يك وقت هم در سنا بود، شايد يك وقتى رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفى است در صدر مشروطيت، تا حالا هم، تا وقتى

صحيفه نور ج 9 صفحه 259

كه مرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمى‏شود مگر همه چيزمان انگليسى باشد، تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمى‏شود. حالا اين آدم اينقدر بى‏شعور بوده است كه اين تبليغاتى كه كردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است، يا اينكه از وابستگان انگلستان بوده است، مى‏خواسته است اين حرف‏ها را تبليغاتى كه مى‏كند، اين هم جزء تبليغاتش باشد. ما الان در يك وقتى واقع شديم كه جوان‏هايى كه به دست ما تحويل داده شده است، جوان‏هائى است كه همه فرم غربى داشته‏اند و بايد تعويض بشوند، مغزها بايد عوض بشوند. اقتصادمان عرض كنم فرهنگ‏مان، همه چيزمان از آنجا آمده بود، نه به آنطورى كه پيش خود آنهاست. شما وارد هستيد و مى‏دانيد كه اينهائى كه مى‏روند در خارج از ممالك شرقى براى تحصيل، آن ديپلمى كه به آنها مى‏دهند، يعنى اينها را زود به ايشان اجازه و جواز مى‏دهند، لكن آنهائى كه خودشان در ممالك خودشان هست اينطور نيست. كسى كه در آنجا ديپلم گرفته، ديپلم فرم شرقى گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بكند، نبايد آنجا مطب باز بكند، او بايد بيايد ايران، در ايران يا در ساير ممالك شرقى مطب باز كند.

وضع اين طورى بوده است و ما را اين طورى بار آوردند. الان كه بيدار شده است بحمدالله مملكت و چشمش را باز كرده است به همه آشفتگى، به همه چيزهائى كه آشفته است، منتها خودتان مى‏بينيد، مى‏بينيد كه آنجا چقدر خرابى هست كه بهتر و بيشتر از ما اطلاع داريد، ديگران هم محيط خودشان را مى‏بينند كه همان گرفتارى‏ها و همان مسائل هست چنانچه در سطح مملكت برويد، راجع به اين بيچاره‏ها و اين مستمندها، هر كس از هر طرف، هر گروهى كه از هر طرف آمده است پيش من مى‏گويد كه هيچ كس مثل آنجائى كه ما هستيم عقب افتاده نيست. اين براى اينكه همان محل خودش را ديده و تبليغاتى كه شده است كه اين تمدن بزرگ، خيال مى‏كند كه خوب، به استثناء اينجا جاهاى ديگر همه تمدن بزرگ است. اين يكى هم همان محل خودش را ديده، آن يكى هم همان، همه جا اينطور است. من وقتى كه مى‏آيند اينجا و شكايت مى‏كنند كه نه ما آب داريم، نه آسفالت داريم، نه بهدارى داريم، نه چه داريم، مى‏گويم آقا شما برويد تهران يا قم زاغه‏نشين‏هاى تهران را ملاحظه كنيد ببينيد آنها بدتر است حالشان يا شما. بنابراين بوده است كه اين ممالك را ذخائرش را ببرند و خودشان عقب مانده و بعكس مفلس و بيچاره باقى بمانند. الان ما وارد شديم در اين مملكتى كه، يعنى اين ديوار بزرگ را شكستيد شما و رفتيد آن طرف ديوار مى‏بينيد هيچ نداريد و هر چيز داريد خراب است. اگر هم ما همين مسأله هيچ نداريم بود، بهتر مى‏توانستيم اداره‏اش كنيم تا خرابكارى مأمور خرابكارى بودند. درست نوشته است اين مرد كه مأموريت براى وطنم، صحيح است، اما چه مأموريتى، اين مأموريتى كه انجام داد، اينجور مأموريت داشت. الان شما آنطور آن طرف ديوار كه رفتيد هر جا برويد مى‏بينيد خراب است، وزارتخانه‏هايش خراب است، ادارات خراب است، فرهنگش خراب است، اقتصادش خراب است، همه چيزش ديگر.

صحيفه نور ج 9 صفحه 260

اينها مى‏ترسند كه مبادا احكام اسلام در ايران پياده شود

آن چيزى را كه از همه چيز بيشتر به آن توجه داشتند اين است كه ايمان مردم را از دستشان بگيرند. آنها از ايمان مى‏ترسند، از ايمان به خدا مى‏ترسند، از اسلام مى‏ترسند. شما ملاحظه كرديد كه وقتى صحبت جمهورى اسلامى شد، هياهو در آمد از همين نويسنده‏هاى به ظاهر مسلمان ما، از همين‏ها هياهو درآمد كه خوب ديگر اسلامش چيست، همان جمهورى. معلوم بود از اسلام مى‏ترسند، لازم نيست يك اسلامى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى دموكراتيك. دموكراتى به ما اعطا كردند، اين را مى‏خواهند اينها. اينها از آن چيزى كه مى‏ترسند اين است كه مبادا يك وقتى اسلام و احكام اسلام در ايران بيايد تا كلاه اينها پس معركه باشد، آنهائى كه انحراف دارند، اينها را نپذيرد اسلام چنانچه نمى‏پذيرد.

الان همه ما، همه شما و همه قشرهاى ملت مؤظف هستيم كه هر كدام در هر محلى كه هستيم آنجا را اصلاًحش كنيم و از همه بالاتر همين قضيه آموزش و پرورش و قضيه دانشگاه و قضيه تعليم و تربيت است كه ما در اين جهت از همه جا از همه جهات بيشتر احتياج داريم كه اصلاًح بشود. طرح بايد بدهيد، فكر بكنيد - عرض مى‏كنم مشورت بكنيد، اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، اشخاصى كه وابسته نيستند به اين رژيم سابق و به شرق و غرب، اينها را جمع بكنيد و با هم مطالعه كنيد، طرح بدهيد تا انشاء الله عمل بشود و بلكه انشاء الله ما بتوانيم، البته يك برنامه طولانى، به اينجور نمى‏شود، بتواند اين را با يك برنامه طولانى متحول كند اين فرهنگ را به يك فرهنگ صحيح. اگر هست، يك علم صحيح باشد، نه اينجاست كه يك علمى براى ما آوردند كه ما را تا يك حدودى نگه دارند و باز به ما نشان ندهند. اين چيز را شما ببينيد، الان اينهمه چيزى كه از اين خارج خريدند، اينهمه توپ و تفنگ و طياره و كذا و كذا ميلياردها كه از خارج خريدند، ايران كسى نيست كه بفهمد استعمالش كند و يا نداريم كسى را، درست ما را تربيت نكردند، آنها نخواستند ما بفهميم كه اين فرض كنيد طياره‏اى كه فلان جور است، بايد چه جور به كارش انداخت، يا اسلحه‏هاى خاصى كه آنها دارند، بسيارى از آن اسلحه‏هاست كه اصلاً ايران نمى‏تواند، نه اينها، شرق نمى‏تواند، دست خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمى‏گويند. پول را از ما گرفتند، ميلياردها پول از ما گرفتند، اينها را هم آوردند اينجا، ما هم نمى‏توانيم استعمال كنيم. براى چه آوردند؟ براى اينكه اگر يك وقتى يك جنگى واقع بشود بين خودشان و روسيه، پايگاه داشته باشند. اينجا، هم پول را آنها گرفتند، هم براى خودشان چيزى درست كردند. مصيبت‏ها يكى دو تا نيست. ما بايد،

ما بايد همه چيز را، يعنى البته با طول مدت، نه به اين زودى نمى‏شود، همه بايد تغيير بكنند، نه فقط فرض كنيد كه مطبوعات، نه فقط راديو و تلويزيون، نه فقط چه، همه چيز بايد عوض بشود يك چيز ديگرى بشود، ولى الحمدلله آن كه انسان را اميدوار مى‏كند اين تحول روحى است كه در قشرها پيدا شد، يعنى از آن خواب بيرون آمدند و حالا چشمشان را باز كردند و يك تغييرى در آنها حاصل شده. در اين درگيرى‏هائى كه در آخر عرض كنم قيامى كه مردم كردند، انقلابى كه مردم

صحيفه نور ج 9 صفحه 261

كردند، همين مردم بودند كه از همه، از سايه پليس مى‏ترسيدند، همين مردم با مشت‏گره كرده رفتند جلو و گفتند ما اصل اين دستگاه را نمى‏خواهيم تحول روحى بود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت ايجاد كرد، كسى نمى‏توانست اين كار را بكند. الحمدلله دو تحول الان حاصل شده است براى مملكت ما كه به فكر افتادند كه درست بكنند، اول هر كار اين است كه انسان مرض را تشخيص بدهد و به فكر علاج بيفتد. الان شما در آموزش و پرورش كه هستيد، اساتيد دانشگاه كه در دانشگاه هستند، هر كه در هر جا هست، عيب‏ها را با آنهائى كه علاقه دارند به كشور خودشان، اينها عيب‏ها را فهميدند و در صدد علاج هم بر مى‏آيند و بر آمدند.

اسلام و قدرت ايمان بود كه اين مملكت را نجات داد و تا به اينجا رساند

اميدواريم كه الان بيدار شدند و عيب‏ها را هم تشخيص دادند و در صدد علاج هم هستند، با اين وضع انشاء الله درست مى‏شود و اميدى هست در صورت بشود و نبايد ما بنشينيم كه بعدها درست بشود. از حالا بايد هر قدرتى داريم، هر كس در هر قدرتى كه در هر جا كه هست با تمام قدرت اقدام بكند براى اسلام. امور ديگر اينكه حتماً در به هم زدن اوضاع سابق و به رو آوردن يك وضع مناسب با شرق و مناسب با كشور ما و اينها و در رأس همه اينها اين است كه ما بفهميم اين معنا را كه اسلام چه خدمتى مى‏تواند بكند به اين كشور، اين خدمتى كه اسلام به اين كشورها مى‏تواند بكند چيست. شما يك خدمتش را، يعنى ما يك خدمتش را ديديم و آن اينكه شر اين اجانب، شر اين تفاله‏هاى اجانب كه در رأس آن محمدرضا بود اسلام كند. شما خيال مى‏كنيد كه اگر چنانچه در مغز اين جوان‏هاى برومند ما يك مسأله اسلام و ايمان نبود مى‏رفتند خودشان را به كشتن بدهند؟ دليل نداشت كه خودشان را به كشتن بدهند. اينهائى كه مى‏آيند به ما التماس مى كنند به اينكه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، اينها اسلام است كه اينها را دارد و داشته است. اين الله اكبرها بود كه شكست داد آنها را، ما كه چيزى دستمان نبود، اسلام بود و قدرت ايمان بود و اين مملكت را نجات داد تا اينجا رساند، از اين به بعدش هم همين اسلام است كه همه كارها را مى‏تواند انجام بدهد، منتها بى‏اطلاعند.

اشخاص بى‏اطلاع از اسلام خيال مى‏كنند كه اسلام چون از مثلاً هزار و چهار صد سال پيش از اين بوده نمى‏شود، اين حدى كه گفته مى‏شود مال قوانينى است، بشر كه نمى‏داند الا زمان خودش را يا زمان سابقى كه تاريخ را خوانده و صحيح است، اما وقتى كه اسلام و خداست نمى‏دانسته كه بعدها چه خواهد شد تا اينكه برنامه‏اش را همچو درست بكند كه براى همه اعصار باشد، برنامه براى همه اعصار هست، منتها شما، اين اشخاص اطلاع ندارند از آن و لهذا مى‏گويند كه مثلاً كافى نيست، الان نمى‏شود پياده‏اش كرد. اين حرف‏ها را تبليغ شده است و در مغزهاى اينها كرده كه مردم را از اسلام جدا كنند و از اسلام بدى ديدند و خصوصاً حالا به عين ديدند كه اسلام با آنها چه كرد، فهميدند كه اسلام بود كه اينها را بيرون كرد، اينها حالا كوشش‏شان بيشتر شده و آنهائى كه به آنها وابسته هستند باز كوشش‏شان بيشتر است كه مردم را از اسلام كنار بگذارند و جدا كنند از هم، چنانچه بناى بر اين بود كه روحانيون‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 262

را با دانشگاهى‏ها جدا كنند، به اينها يك جور تزريق كنند هى كه يك دسته فكلى در اينجا هستند و بى‏دين هستند و چطور، به آنها بگويند كه يك دسته انگليسى، آخوندهاى انگليسى آنجا هستند كه براى همه، خود انگليس‏ها تزريق مى‏كردند كه بگوئيد اينها انگليسى‏اند. آنها مى‏فهمند كه در بين مردم، انگليسى چه جور است، خود ايشان براى مقصد خودشان القاء مى‏كردند كه بگوئيد اين آخوندها انگليسى هستند تا آنها شما را از آخوندها جدا كنند. با آخوندها هم همان را مى‏گفتند كه اينها چه و چه هستند تا آنها را از شما جدا كنند. اين يكى از برنامه‏ها، يكى از برنامه‏هاى زيادى كه اينها داشتند يكى همين بود كه اين دو تا قشرى كه به منزله مغز متفكر ملت هست اينها را از هم جدا بكنند، يعنى نه اينكه جدا كنند عليحده براى خودشان، نخير، جدا مقابل هم قرار بدهند، اين به او بتازد، او به او بتازد. بايد اين چيزها از بين برود و ما بيدار بشويم، بفهميم كه همه برادر هستيم. چنانچه خوب، از برنامه‏ها اين بود كه كردها را از ايران، خارج قرار بود عليحده كنند عرض مى‏كنم بلوچ را عرض مى‏كنم كه عليحده كنند و هر جا يك نقطه‏اى را چه بكنند عليحده و يك وقت با اسم شيعه و سنى، يك وقت با اسماء ديگر چه بكنند. ما بايد حالا بيدار شده باشيم و نقشه‏هاى آنها را فهميده باشيم و انشاء الله نقش به آب بكنيد و شعارهائى هم كه داديد، من متشكرم از اينكه شما به فكر همچو مسائلى هستيد و البته بايد هم باشيد، وظيفه همه‏مان داريم و اميدواريم كه انشاء الله عمل بشود و طرح‏هاى صحيح درست بشود و اين طرحى كه شما داديد، طرح خوبى است، انشاء الله عمل مى‏شود.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 263

تاريخ: 14/7/58

بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و كاركنان راديو و تلويزيون

جمهورى اسلامى بايد محتوايش هم اسلامى باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خوب است كه حالا آقايان مجتمع‏اند و آقاى قطب‏زاده هم هستند. من كراراً اين مطلب را تذكر دادم كه جمهورى اسلامى يك لفظى نيست كه محتوا نداشته باشد يك لفظى است كه بايد محتوا داشته باشد و محتوايش هم اين است كه تمام دستگاه‏هاى دولتى و ملى و تمام قشرهاى كشور اسلامى بشود. اگر بنا شد مثلاً دادگسترى اسلامى نباشد، ماليه اسلامى نباشد، هر جا دست بگذاريد اسلامى نباشد اين شكست نهضت است و بدتر از اول است، براى اينكه با رژيم شاهنشاهى و طاغوتى خلاف اسلام بود، حالا با جمهورى اسلامى خلاف اسلام است و اين دو تا خيلى فرق دارد.

لزوم اسلامى بودن راديو تلويزيون به خاطر موقعيت حساس در جامعه‏

اگر مثلاً دستگاه تلويزيون، راديو، اينها يك نقصى داشته باشد، اين را ديگر نمى‏گويند رژيم طاغوتى كذا، اين را مى‏گويند كه جمهورى اسلامى كذا و آن وقت هم قضيه راديو تلويزيون فرق دارد با قضاياى ديگر. ممكن است در يك وزارتخانه يك مطلب خلافى باشد اگر ده سال ديگر هم مردم نفهمند، اما راديو تلويزيون اگر يك كار خلافى بشود و بخواهد يك چيزى باشد كه برخلاف شرع، برخلاف مسير ملت يك چيزى نمايش بشود يا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه كشور (الان كه همه جا راديو هست، تلويزيون شايد اكثر جاها باشد) سرتاسر كشور يكدفعه ملتفت مى‏شوند كه يك همچو مسأله‏اى است. از اين جهت اين دستگاه حساسترين دستگاهى است كه در مملكت‏مان بوده است، يعنى از حيث اينكه در راديو تلويزيون هم چشم مى‏بيند هم گوش مى‏شنود، آن هم در يك سطح وسيع همه جائى و راديو در خارج هم پخش مى‏شود و همه آنجاهائى كه موجش مى‏رود اطلاع بر او پيدا مى‏كنند و اگر خداى نخواسته اين دستگاه يك وقتى نقيصه داشته باشد يعنى بر مسير ملت نباشد، بر مسير اسلام نباشد، اين خطرش بيشتر از اين است كه وزارت فلان بر مسير اسلام نباشد. اين وقتى بر مسير اسلام نباشد، سرتاسر ايران و بسيارى از كشورها مى‏فهمند كه اين بر مسير اسلام نيست و براى آنهائى كه غرض دارند، منعكس مى‏كنند كه رژيم شاهنشاهى لفظاً رفته، معنا باز هست. باز قلم‏ها و قدم‏هائى كه خواهند اين رژيم را، اين نهضت را آلوده كنند و اشكال كنند، آنها به كار

صحيفه نور ج 9 صفحه 264

مى‏افتند و اگر يك مطلب باشد، يك مطلب را بزرگش مى‏كنند و چندين برابر و روى اساس تلويزيون نمى‏آيند صحبت كنند، روى اساس اسلام مى‏آيند صحبت مى‏كنند. اشكال، حالا اين است. در زمان طاغوت هر كارى هم كه واقع مى‏شد، هر چه هم خرابكارى بود كارى به اسلام نداشت. يك رژيم مخالف اسلام بود و كار خلاف اسلام مى‏كرد. رژيم خلاف اسلام كار خلاف اسلام مى‏كند. از اين جهت در آن وقت خطر كم بود و خطر متوجه به اسلام نبود، به جمهورى اسلامى نبود، اما امروز خطر متوجه به اسلام و به جمهورى اسلامى و اسلام است و لهذا يك وظيفه بزرگى به دوش ملت و همه ماست. اگر من يك كار خلافى بكنم، اگر شما يك كار خلافى بكنيد، هر كس كار خلافى بكند، اين خلاف در جمهورى اسلامى واقع مى‏شود و اگر يك دستگاهى به اين وسيعى و به اين حساسى يك كار خلاف اسلام بكند يا بر خلاف مسير ملت يك كارى انجام بدهد و يك برنامه‏اى انجام بدهد، اينها نمى‏آيند حساب بكنند به اينكه تلويزيون اينطور است، راديو اينطور است، حساب مى‏كنند كه جمهورى اسلامى اينطور است. بنابراين حيثيت اسلام، حيثيت جمهورى اسلامى بسته به اين دستگاه هاست، يكى‏اش هم دستگاه تلويزيون و راديو است كه بيشتر از جاهاى ديگر بستگى دارد. از اين جهت همه بايد سعى بكنيد و اولاً تفاهم حاصل بكنيد. در سطح راديو تلويزيون، اختلافات هميشه بر خلاف مسير اسلام است. اختلاف نكنيد با هم، يك دسته‏اى هستيد مسلمان و مى‏خواهيد كه خدمت بكنيد، اشكال تراشى به هم بكنيد، اين به او، او به او، و اسباب اين بشود كه يك وقت يك دستگاهى در او اختلاف حاصل بشود، خلافكارى حاصل بشود و به نتيجه نرسد، براى اينكه يك نتيجه عكس بشود تفاهم بكنيد، دستجات مسلمين هستيد، دستجاتى تفاهم داريد به حسب عقائد باهم مسيرتان يك مسير است. مختلف نيست مسيرتان، تفاهم كنيد و با هم برادرى كنيد و با برادرى و برابرى كارها را انجام بدهيد، وقتى همه با هم مجتمع باشيد و با برادرى بخواهيد كار را انجام بدهيد كار زود انجام مى‏گيرد و خوب انجام بدهيد، كار زود انجام مى‏گيرد و خوب انجام مى‏گيرد. اگر بنا باشد يك دسته‏اى از آن طرف بكشند يك دسته‏اى از آن طرف بكشند اختلاف بشود، نه كار انجام مى‏گيرد و نه اگر انجام بگيرد خوب انجام مى‏گيرد، خوب هم انجام نمى‏گيرد. بنابراين يكى از كارهاى مهم اين است كه دستگاه را يك دستگاه توحيدى كنيد و همه با هم مجتمع و براى خدا انجام بدهيد و اگر چنانچه يك افرادى هستند كه مى‏خواهند اخلال بكنند، مى‏خواهند خلاف مسير اسلام عمل بكنند، چه بكنند، آنها را بايد چه بكنند؟ تدريجاً بايد آنها را، به تدريج البته، بدون اينكه درگيرى حاصل بشود به تدريج اينها هم كنار بروند كه يك دستگاه اسلامى بشود و يك تبليغات اسلامى و يك دستگاهى باشد آموزنده براى مملكت، براى ملت. اين دستگاه‏ها را مى‏بينيد كه از بچه‏هاى كوچولو تا بزرگ‏ها و پيرمردها و پيرزن‏ها پايش مى‏نشينند و نگاه مى‏كنند، اين دستگاه اگر آموزنده باشد، اگر فيلم‏ها يا عرض مى‏كنم كه خطابه‏ها يا اخبار جورى باشد كه آموزنده باشد، اين بچه كوچولو هم از حالا تربيت مى‏شود، يك تربيت صحيح و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى در او باشد، آن بچه‏ها كه كوچكند، از اول تربيت فاسد مى‏شوند و اين هم به عهده شماست تربيتش. اين دستگاه يك چيزى است كه مثل سيارى

صحيفه نور ج 9 صفحه 265

مى‏ماند كه همه جا برود، منتها در يك وقت همه جا مى‏رود و همه هم گوش مى‏كنند. چون بچه‏ها علاقه دارند به نگاه كردن به اين عكس، نگاه به اين فيلم‏ها، آنها پايش نگاه مى‏كنند اگر فيلم يك فيلم آموزنده باشد، اين بچه‏ها تربيت مى‏شوند به تربيت صحيح و اگر يك فيلمى باشد كه برخلاف باشد و عرض مى‏كنم انحراف كننده باشد، بچه‏ها تربيت مى‏شوند به ترتيب انحرافى، بزرگ‏ها هم همين طور. بنابراين مسؤوليت است، الان مسؤوليت خدائى است، مسؤوليت اخلاقى است، مسؤوليت ملى است، همه مسؤوليت‏ها الان به عهده اين دستگاه است و انشاء الله اميدوارم كه با هم تفاهم كنيد، با هم دوستى و برادرى داشته باشيد، به نظر كينه به هم نگاه نكنيد - عرض مى‏كنم كه اشخاصى هم كه خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و انشاء الله برگردند، اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند تا انشاءالله يك دستگاه صحيح، خوب، آموزنده و تربيت كننده باشد و آبروى اين نهضت محفوظ بماند به واسطه اعمال شما. خدا همه شما را انشاء الله توفيق بدهد، مؤفق باشيد. من هم براى همه دعاگو هستم و خدمتگزار همه شماهستم انشاء الله.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 266

تاريخ: 16/7/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان انستيتو تكنولوژى بابل

براى تحقق جمهورى اسلامى از اين به بعد هم در نهضت پيشقدم باشيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من توفيق و سلامت شما آقايان را كه از راه دور آمديد براى ملاقات، از خداوند تعالى مسئلت مى‏نمايم و مجاهدات جوان‏ها را، جوان‏هاى همه ايران و خصوص شما جوانان را تقدير مى‏كنم و اميدوارم كه اسم شما در دفتر امام زمان سلام الله عليه ثبت بشود و شما جزء مجاهدين اسلام باشيد. انشاء الله از اين به بعد هم در اين نهضت شركت داشته باشيد، در امورى كه براى اسلام پيش مى‏آيد پيشقدم باشيد. انشاء الله بشود كه يك دولت اسلامى و يك مملكت اسلامى به تمام معنا تحقق پيدا كند با دست شما جوان‏ها و همه در پناه اسلام به خير دنيا و آخرت برسيد. انشاء الله خداوند همه شما را توفيق عنايت كند.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 268

تاريخ: 17/7/58

بيانات امام خميني در ديدار با پرسنل آموزشى نيروى زمينى

همه در آغوش هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين روزها براى ملت مامبارك است و هر روز مبارك و اميد است مبارك‏تر بشود. مبارك براى اينكه بحمدالله بر قدرت‏هاى طاغوتى پيروز شديد و دست اجانب را از مملكت خودتان قطع كرديد و مبارك تر كه تا آخر قطع باشد و از آن مبارك‏تر اينكه جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى كه همه قشرهاى اسلامى باشد تحقق پيدا كند. يكى از مباركى‏ها اينست كه شما برادرها با برادرهاى ارتشى آموزشى برادرانه با هم ملاقات كنيد و براى آنها كف مى‏زنيد. اين امرى است كه در جمهورى اسلامى بايد انجام بگيرد و بايد همه در آغوش هم برابر هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد و دست اجانب و عمال اجانب كه بعض از آنها الان هم مشغول توطئه هستند از كشور خودتان كوتاه كنيد. من از همه قشرهاى ملت و از ارتشى‏ها و اين جوانانى كه الان از اينجا رژه رفتند تشكر مى‏كنم و سلامت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم و از همه خواهم كه از آن چيزهائى كه در دل داشتيد دست برداريد و همه با هم برادر باشيد و در راه اسلام كوشش كنيد و اگر گرفتارى‏هائى هم هست براى افراد شما يا براى گروه‏هاى شما، اميد است كه انشاء الله با برقرارى حكومت عدل اسلامى تمام گرفتارى‏ها رفع بشود. كوشش كنيد در اينكه با هم باشيد و كوشش كنيد در اينكه خائنين را بشناسيد و طرد كنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من از همه شما تشكر مى‏كنم و به همه شما دعا مى‏كنم و خدمتگزار همه ملت و همه قشرهاى ملت هستم.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 269

تاريخ: 17/7/58

بيانات امام خمينى در جمع اولين گروه ورزشكاران باستانى و قهرمانان كشور

يكى از اهداف اسلام سرافرازى همه ملت‏هاى اسلامى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چه روزهاى خوشى مى‏گذرانيد، روزهائى كه دشمن را فرارى داديد و همه با هم مجتمع، ورزشگارها و پهلوان‏ها با ما، روحانيون با ساير طبقات، ارتشى‏ها با شما، شما با ارتشى‏ها، همه با هم مجتمع و يكصدا براى پيشبرد اهداف اسلام كه يكى از اهداف اسلام استقلال كشور، آزادى براى همه و سرافرازى همه ملت‏هاى اسلامى. اميدوارم كه شما پهلوانان براى ملتتان، براى كشورتان مفيد باشيد و با همت شما جوانان برومند و همت ساير اقشار ملت، اين نهضت اسلامى به پيش برود و يك مملكت مستقل و آزاد خالى از همه شياطين. مملكت روحانى كه همه شياطين از آن بيرون بروند و يا مؤمن بشوند اميدوارم كه اين اشخاصى كه از اسلام مى‏ترسند، از چى اسلام مى‏ترسند؟ از اين مى‏ترسند كه اسلام نتواند استقلال‏شان را حفظ بكند؟! خوب، اين اسلام بود كه مملكت را از چنگ اجانب و قدرت‏هاى بزرگ نجات داده، اسلامى كه توانست تمام قدرت‏هائى كه در عالم هست و پشتيبانى مى‏كردند از اين رژيم، اسلامى كه توانست تمام اينها را عقب بزند و شكست بدهد و مملكت خودش را از حلقوم اجانب كه در رأس آنها آمريكاست بيرون بكشد، نمى‏تواند حفظ بكند اين مملكت را؟! از اين مى‏ترسند كه از ملت سلب آزادى بشود؟! اسلامى كه آزادى را براى اين ملت هديه آورد، مى‏ترسند كه حالا كه هديه آورد دوباره بگيرد از ايشان؟! مى‏ترسند كه اسلام ذخائر ايران را به اجانب بدهد؟! اسلامى كه كوشش كرده است و ذخائر را حفظ كرده است براى ملت و چپاولگران را بيرون كرده است از اين مملكت، اينها مى‏ترسند كه ذخائر به باد برود؟! آنچه من مى‏فهمم اين است كه بعضى از اينها گول خوردند و بعضى از اينها هم توجه دارند و غرض دارند و آنها مى‏ترسند كه اسلام جيب اينها را نگذارد پرشود. از اين مى‏ترسند كه اسلام نگذارد كه اين چپاولگرى‏ها باقى بماند.

چپاولگرها نمى‏خواهند اسلام تحقق پيدا كند

اينها براى ملت، براى كشور دلسوز نيستند (البته من همه را نمى‏گويم، من بعضى از اينها را مى‏گويم، من آن منحرفين را مى‏گويم و آن وابسته‏هاى رژيم سابق را كه نمى‏خواهند اسلام تحقق پيدا بكند) مى‏خواهند اين وابستگى ما به خارج، به غرب و شرق باقى باشد چون در اين وابستگى‏ها اينها

صحيفه نور ج 9 صفحه 270

استفاده‏ها مى‏كردند. چنانچه ملاحظه كرديد در سايه رژيم سابق، چپاولگرها چپاول كردند و بعد از اينكه او رفت بسياريشان پول‏ها را هم برداشتند و رفتند و ميليون‏ها، ميلياردها پول از ايران رفت. اينها مى‏ترسند كه اگر اسلام با محتوايش تحقق پيدا بكند دست آنها ديگر كوتاه بشود و دست اربابانشان كوتاه بشود از اين چپاولگرى‏ها و به آمال خودشان نرسند. والا اگر براى ملت و براى كشور است، اسلام اين كشور را به ما برگرداند و قدرت اسلام بود، ايمان مردم بود كه اين پيروزى براى ماها حاصل شده و اسلام در طول تاريخ، آنوقت كه اسلام بوده است به كسى ضرر نمى‏زده است در حكومت على بن ابى‏طالب كى مى‏تواند بگويد كه ظلم بر او مى‏شد؟ كى مى‏تواند بگويد كه استقلال از دستش مى‏رود؟ كى مى‏تواند بگويد كه ذخائر ملت به باد مى‏رود؟ حكومتى كه رأسش على بن ابيطالب سلام الله عليه باشد كى مى‏تواند بگويد كه نقصى در حكومت است؟ كى تواند بگويد كه نمى‏تواند اداره بكند؟. ما مى‏خواهيم كه، مامى خواهيم يك مملكتى باشد كه در رأسش كسانى باشند كه شيعه على بن ابيطالب سلام الله عليه هستند و مسلم هستند، اسلام را به معناى واقعيش ادراك كردند و بر مملكت ما از مجلسش تا مجلس خبرگانش تا ارتشش تا بازارش تا پايگاه پهلوان‏هاى ما همه‏اش اسلامى باشد. اگر همه اسلامى باشند خوفى از چيزى نيست. مسلم كه نمى‏تواند به مسلم ديگر ضرربزند، مسلم برادر مسلم است. انما المومنون اخوه قرآن كريم عقد اخوت بين مسلمان‏ها انداخته است. برادر كه به برادر ضرر نمى‏رساند. اينها خوفشان اين است كه مبادا اسلام تحقق پيدا بكند و مبادا منافعشان از دستشان برود والا ملت ما اسلام را مى‏خواهند از باب اينكه از اسلام ضرر نمى‏بينند، اسلام بر منافع آنهاست. با تحقق اسلام همه قشرها در رفاه زندگى مى‏كنند و براى آخرتشان هم تهيه مى‏بينند. خداوند شما پهلوان‏هاى عزيز را براى ما حفظ كند و قدرت فوق قدرت به شما عنايت كند و انشاء الله قدرت روحى و قدرت باطنى پيدا بكنيد و مهذب بشويد چنانچه انشاء الله هستيد. خداوند همه‏تان را تأييد كند.

والسلام عليكم‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:17 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها