0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 141

تاريخ: 25/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه اعزامى جمعيت شير و خورشيد (سابق) به كردستان

اطاعت از حكومت اسلامى، وظيفه اسلامى و وجدانى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما بايد همانطورى كه ملاحظه كرديد كه با كمك همه قشرهاى دولت اين پيروزى معجزه‏آسا را به دست آورديم، كمك همگى بود كه توانست يك همچو اعجازى را بكند و توجه به مبادى، حالا هم كه باز بين راه هستيم و احتياج داريم به اينكه از قدرت‏هائى كه هست استفاده كنيم، بايد گمان نكنيم كه مطلب گذشته است. اينها كه استفاده از اين مملكت كردند و چشم طمع‏شان باز و از اينجا نبريده است، اينها در صددند كه كارشكنى‏هائى بكنند و هر چه بتوانند نگذارند يك مملكت آرامى، يك مملكتى كه خودش، خودش را اداره كند و خودكفا باشد، نگذارند كه يك همچو چيزى پيش بيايد و لهذا اين توطئه را كه مى‏بينيد پيش مى‏آورند، كردستان را به آن صورت درست كردند و محتمل است كه باز هم جاهاى ديگر را، و ما بايد با توجه به اين معنا كه ما بين راه هستيم و باز گرفتارى داريم، همه‏مان كمك كنيم.

معنى كمك اين نيست كه شمائى كه مامور شير و خورشيد سرخ هستيد يك كار ديگر انجام بدهيد، معنى‏اش اين است كه آن كارى كه به دست شماست خوب انجام بدهيد. در حكومت غيراسلامى و طاغوتى وجدان شما خيلى همراه نبود كه اطاعت از آنها بكنيد، اگر هم اطاعت شده، اطاعتى بوده است كه اطاعت الزامى بوده، لكن حالا كه متبدل شده است و يك حكومت اسلامى ملى است كه از خودتان است، ديگر يك چيزى نيست كه تحميلى باشد و يك دستگاهى نيست كه دستگاه ظلم و جور و اين طور چيزها باشد، بايد يك وظيفه اسلامى وجدانى را ما احساس بكنيم كه با آن وظيفه اسلامى و با آن وظيفه انسانى، كارها را خوب انجام بدهيد.

تحول روحى ملت، موجب طمانينه است و من دلخوشم به اينكه يك همچو تحولى در ايران، در همه قشرها شده است. الان در همين قضيه جهاد سازندگى، خوب، انسان مى‏بيند كه از همه جا اشخاصى كه تحصيل كرده‏اند. خصوصاً خانم‏ها، اينها همين امروز هم در مصاحبه‏اى كه بود، من گوش كردم ديدم كه مى‏گويد ما از اول آفتاب مى‏رويم سراغ كار تا غروب. اين يك مسأله‏اى است كه يك تحولى است پيدا شده است، يعنى با

صحيفه نور ج 9 صفحه 142

اشتياق و احساس اينكه بايد براى مردم كار بكنيم مشغولند و مسلماً در شما هم همين معنا هست. شكى نيست كه حالا ديگر با اينكه يك الزامى عرض مى‏كنم يك اجبارى، اينها نيست، خودتان داوطلبيد و مشكلاتى اگر هست، خودتان مشكلات را رفع مى‏كنيد. بنابراين آن چيزى كه مايه دلخوشى ماست اين است كه اين تحول اسلامى كه با دست خدا پيدا شده است و كسى نمى‏توانست يك همچو تحولى ايجاد كند خصوصاً تحولات روحى كه از امريكا يك عده‏اى جوان چند وقت پيش از اين آمدند كه، ما آمديم براى همين جهاد سازندگى و برويم به دهات، من به آنها گفتم خوب، من مى‏دانم كه شماها اهل اينكه بتوانيد به يك قدرتى درو بكنيد يا بنائى بكنيد يا چه، همچو چيزى را، همچو قدرتى نداريد، لكن متوجه باشيد كه كار شما چه كار ارزنده‏اى است، شما وقتى كه از آمريكا آمديد و رفتيد در روستاى فلان و مردم ديدند كه يك دسته از جوان تحصيل كرده آمريكا كه شايد بعضى‏شان هم مهندس، بعضى‏شان دكتر باشند آمده‏اند درو مى‏خواهند بكنند، اين يك روحيه بزرگى به مردم اعطا مى‏كند كه آن رعيتى كه امروز يك جريب را مثلاً درو مى‏كرده، فردا دو جريب را درو مى‏كند. اين، قدرت مى‏دهد، خيال نكنيد، خيال نكنيد كه ما كارمان كم است، كار شما از حيث معنويت خيلى زياد است. وقتى اين رعيت‏ها كه تا حالا هر چه ديده بودند، هى يك سربازى يا يك ژاندار مى‏برود و اذيت كند، همين را ديده بودند، يا اخاذى كند، حالابينند كه يك دكترى، يك مهندسى، يك محصلى مى‏رود، چه از مركز اينجا، چه از خارج مى‏رود و به اينها كمك مى‏كند، اينها تاكنون به چشم‏شان نخورده بود كه يك دسته از خانم‏هائى كه در شهرستان زندگى مى‏كردند، اينها بروند توى اين جمعيت‏هائى كه دارند درو كنند همراه آنها درو بكنند، همچو چيزى به چشممان نخورده بود، به خيالشان نمى‏آمد، حالا وقتى كه مى‏بينند يك همچو حس انسانى پيدا شده است و اين در سايه اسلام پيدا شده و قدرت‏هاى ظاهرى نمى‏تواند يك همچو تحولى را بدهد، تحول اسلامى و انسانى است، اين آنها را همچو دلخوش مى‏كند كه كارهاشان را و قدرتشان را چند مقابل مى‏كند بنابراين يك تحول انسانى و يك تحول روحى حاصل شده است كه اين موجب طمانينه انسان است. موجب اطمينان است.

من اميدوارم كه اين محفوظ بماند و ملت ما همين طور زنده كه حالا زنده هستند زنده بمانند و اين مملكت را با اين زندگى، با اين هوشيارى مملكت را به پيش ببرند، به طورى كه افراد خودشان ديگر راه خودشان را پيدا كرده باشند كه فقدان با اشخاص هيچ خللى وارد نشود. خداوند انشاءالله شما را حفظ كند، مويد، منصور و مشكلات را رفع كند. البته مشكلاتى در دولت هست، مشكلاتى هست الان زياد و اينها بايد با همت همه رفع بشود و من اميدوارم كه انشاءالله رفع بشود.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 143

تاريخ: 26/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه فرهنگى و تربيتى انقلاب اسلامى و اعضاى خانواده‏هاى شهداى انقلاب‏

آتيه روشن و نورانى ايران به بركت تحول روحى ملت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

هم سرودى كه خوانديد دلپذير بود و مؤثر و راهنما و هم مسائلى كه طرح كرديد. بايد بگويم كه شما خودتان پيشاپيش راه را رفتيد و مجالى براى اينكه من صحبتى بكنم خيلى نمانده است و من به همين جهت دلخوشم كه ملت ما خودش راه را پيدا كرده و دارد راه را مى‏رود. اين تحول روحى كه در ملت پيدا شده است و در شما جوان‏ها، مردها،زن‏ها پيدا شده است، اين موجب اميدوارى است و من اميدوارم كه اين راه را ما به آسانى، مشكلاتمان كم باشد، به آسانى اين راه را طى بكنيم. وقتى يك جامعه متحول شد از آن صورتى كه در زمان طاغوت بود به يك صورت اسلامى، به يك صورت انسانى، اين كارهائى كه شما انجام مى‏دهيد انسانى است، اسلامى است و از روى رضا و رغبت عمل مى‏كنيد، با اشتياق عمل مى‏كنيد. اين يك تحول روحى است، يك تحقق روحانى است كه بايد ما اميدوار به آن باشيم و اميدوار هستيم و اميد است كه آتيه بسيار روشنى را در ايران ببينيم و شما انشاءالله بهترش را ببينيد.

سركوبى روحانيت و دانشگاه گامى مؤثر در جهت وابستگى به اجانب‏

اينها كه گفتيد كه نقص دارد، فرهنگمان نقص دارد، كجامان نقص ندارد؟ كوشش كردند كه نگذارند اين مملكت، نگذارند اين كشور يك رشد انسانى بكند، يك رشد اقتصادى بكند، يك رشد فرهنگى بكند، يك رشد نظامى بكند. در طول تاريخ و در اين پنجاه و چند سال اخير مأموريت داشتند اينها براى اينكه ما را عقب نگه دارند، نگذارند كه يك دانشگاهى داشته باشيم، نگذارند كه يك دبيرستان صحيح داشته باشيم. يك ماموريتى بود كه آن مراكزى كه از آن مراكز ممكن است كه انسان‏هاى آگاه پيدا بشوند آن مراكز را نگذارند رشد بكند.

رضاخان، اولى كه وارد شد البته با صورت اسلامى وارد شد و در مجالس تعزيه‏دارى و در مجالس روضه و در تكيه‏ها در ماه محرم راه مى‏افتاد دور، تكيه‏ها هم مى‏رفت. ابتدا اين طورى با اين اسلحه پيش آمد، بعد از اينكه قدرتش محكم شد و توانا شد، شروع كرد به كارهائى كه مأمور بود، در رأس مأموريتش كوبيدن روحانيون بود. اين مدرسه فيضيه كه ملاحظه كنيد كه آنوقت‏ها تمام

صحيفه نور ج 9 صفحه 144

حجراتش طلبه داشت، دو تا طلبه يا سه تا طلبه داشت، روز هيچ نمى‏توانستند تو حجره‏ها بمانند، قبل از آفتاب حركت كردند تو باغات، باغهاى شهر و اواخر شب مى‏آمدند براى اينكه كارآگاه‏ها و پاسبان‏ها و اينها مى‏آمدند اينها را مى‏بردند كه لباسشان را تغيير بدهند. حمله‏ها شد به اين طايفه. دانشگاه را نمى‏توانستند آن وقت روى اينكه مثلاً از دنيا يك چيزى داشتند، نمى‏توانستند به آن ترتيب حمله كنند به آن، آن وقت از راه تبليغات و از راه تعليمات برخلاف مسلك صحيح پيش آمدند و برنامه‏هاى استعمارى داشتند. اين دو قدرت را اينها اعتقادشان اين بود كه اگر اينها قوه پيدا بكنند، ممكن است كه ساير ملت هم دنبال اينها بيايند و نگذارند كارها انجام بگيرد و لهذا در رأس برنامه كوبيدن روحانيت بود و كوبيدن دانشگاهى‏ها.

اغفال مردم و نابودى اقتصاد مملكت از طريق سالوسى و ادعاى ديانت‏

در زمان اين دومى هم كه دنبال اين معنا بود كه با سالوسى ابتدا تا كارها را انجام بدهد و معلم‏هائى هم در اين باب داشت، شروع كرد سالوسى از جهاتى، يكى راجع به اينكه خودش را به ديانت مى‏بست، قرآن چاپ كرد، هر چند وقت يك دفعه مى‏رفت در حرم حضرت رضا و مى‏ايستاد و نماز مى‏خواند و زيارت مى‏كرد. اين يك راه بود. يك راه ديگر هم كه براى طبقات ديگر پيش گرفته بود اين بود كه ما مى‏خواهيم اين مملكت را به تمدن بزرگ برسانيم. كتاب مأموريت براى وطنم را يكى ديگر نوشته و به ايشان نسبت داده. خودش اهل نوشتن نبود، وقتش را هم نداشت. اين هم يك دامى بود براى اينكه مردم را غافل كند از اينكه دارد همه چيزشان را از بين مى‏برد. از اين طرف اينكه ما مى‏خواهيم براى ملت چه بكنيم، و مى‏خواهيم مملكت را صنعتى‏اش كنيم. مى‏گويند كه كلاغ مى‏گويند كه مثل كبك مى‏خواست راه برود راه رفتن خودش هم يادش رفت. اين نمى‏خواست اصلاً مثل كبك راه برود، مى‏خواست بازى بدهد مردم را. در صدد بودند اينها كه مردم را اغفال كنند، سر خوش كنند به اينكه ما مملكت‏مان بعدها صنعتى مى‏شود و بعد از يكى دو سال ديگر ما در، ادعا بود ديگر، بعد از يكى دو سال ديگر ما مى‏رسيم به همان ابر قدرت‏ها، مى‏شويم مثل ژاپن!! ژاپنى كه الان به آمريكا تنه مى‏زند و صنعتش در خود آمريكا جلو از آمريكاست، اينها مى‏گفتند ما مى‏شويم مثل ژاپن!! چه كردند؟ آن چيزى كه در ايران لازم بود باشد و اقتصاد ايران به او بستگى داشت كه عبارت از كشاورزى بود، از بين رفت. كشاورزى را به صورت اينكه ما مى‏خواهيم، به اسم اينكه ما مى‏خواهيم صنعتى كنيم مملكت را، اول كشاورزيش را از بين بردند. كشاورزى كه از بين رفت اشكالاتى پيدا شد. يكى اينكه ما شديم براى آمريكا يك بازارى براى خريد كالاهاى امريكا، يعنى گندم‏ها و ساير حبوباتى را كه آنها زيادى داشتند و بايد بريزند به دريا يا بسوزانند، به ما به قيمت اعلا مى‏فروختند و پول ما را مى‏گرفتند. يكى ديگر اينكه اين كشاورزها را از اطراف ايران كوچ داد، اين طرح را آورد اطراف تهران و اطراف شهرهاى ديگر، بيشترش در تهران. اين همه محله‏هائى كه در تهران درست شده، محله گودال‏ها و محله نمى‏دانم چه و حصيرها و اين خانه‏هاى حصيرى و اين خانه‏هاى چه، اين‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 145

بيچاره‏هائى كه در محل خودشان كشاورز بودند، كشاورزى را از بين بردند به اسم اينكه مى‏خواهيم، مى‏خواهيم ما ارباب رعيتى را برداريم، همه بشوند ارباب ما هم چقدر غافل، ملت ما هم چقدر حالا يا غافل بود يا خوب، سرنيزه بود، چه، همه دهقان، اين بيچاره‏هائى كه الان اطراف تهران هستند، هر ده نفرشان توى سوراخى هستند. آنى كه خانه دارد، خانه‏شان را نمى‏دانم شما ديديد يا نه، من در تلويزيون يك دفعه، دو دفعه ديدم كه خوب، اسباب تأسف است يك سوراخى است، يك عده‏اى بچه و بزرگ از تويش بيرون مى‏آيد. اينها دهقان‏هائى است كه ايشان مى‏خواست دهقانشان كند و زندگيشان را بكلى به هم زد. مملكت ما را از حيث كشاورزى كه مى‏توانست خودكفا باشد بلكه صادر كند، مملكت ما از حيث كشاورزى يك مملكت غنى است اگر كشاورزى صحيح در اين مملكت بشود ممكن است آذربايجان كافى باشد براى همه مملكت، باقيش بايد صادر بشود، يا خراسان براى همه مملكت كافى باشد و بايد باقيش صادر بشود.

ما الان در زمان ايشان، نمى‏دانم شما در روزنامه‏ها گاهى ديديد يا نه، خيلى افتخار مى‏كردند كه ما چند صد، مثلاً هزار چيز خريديم. اين افتخارشان اين بود كه ما گندم خريديم، جو خريديم. يك مملكت را از اين جهت ساقط كرده‏اند و فرياد هم مى‏زدند كه ما همچو هستيم كه گندم و جو را از آمريكا خريديم و امسال گرسنگى نمى‏ميريم. اينطور اينها وارد شدند، هم آن قوه‏هاى، قدرت‏هاى انسانى را در اين مملكت متوقف كردند و يا عقب راندند. من در پاريس كه بودم از جاهاى مختلف، ممالك مختلف پيش من زياد مى‏آمدند منجمله آلمان كه خوب نزديك بود، اينهائى كه در اين چيز اتمى بودند و در آنجا كار مى‏كردند از طرف ايران، اينها هم آمدند پيش من گفتند كه اين كارى كه ما انجام مى‏دهيم اولا مضر براى ايران است، ثانياً نمى‏گذارند ما بفهميم، مى‏خواهند نگه دارند به يك سطحى كه نتوانيم بفهميم، اگر هم درست بشود براى ايران مضر است. يك همچو طرح‏هائى بود، جوان‏ها را ببرند در خارج نگذارند، الان، حالا الانش كه من خيلى اطلاع ندارم، در زمان ايشان اين جوان‏هاى ما كه مى‏رفتند در آمريكا و اروپا و پخش شده بودند در آنجا همه جا را پركرده بودند (از قرارى كه براى ما نقل كردند) ديپلم‏هائى كه آنها مى‏دادند، تصديق‏هائى كه آنها به جوان‏هاى ما مى‏دادند غير از آن تصديق‏هائى بود كه به خودشان مى‏دادند. جوان‏هاى ما را زود به آنها يك تصديق مى‏دادند (نخوانده ملا) مال خودشان را دقت مى‏كردند. اين طور به من كراراً شايد گفته باشند. براى چه، براى اينكه نگذارند اين رشد بكند، اين قدرت را نگذارند پيدا بشود، از اين قدرت آنها مى‏ترسيدند. همانطورى كه از آخوند اينها مى‏ترسيدند، از دانشگاهى هم مى‏ترسند. اين دو تا را مى‏خواهند كنار بگذارند. ملت هم اگر اين دو قدرت را نداشته باشد نمى‏تواند جلو برود و اينها با اين دو قدرت مخالفند.

تبليغ بر آزادى زن و مرد، حقه‏اى پليد به منظور شيوع فحشا و استثمار جوانان
حالا الحمدلله يك تحولى در مملكت ما پيدا شده، يعنى وقتى كه ملاحظه مى‏كنيد خانم‏ها را از آن وضعى كه سابق مى‏خواستند برايشان پيش بياورند به اسم اينكه آزاد زنان و آزاد - مردان فهميدند

صحيفه نور ج 9 صفحه 146

همه‏اش حقه است و بازى. نه مردها آزاد بودند در زمان ايشان، نه زن‏ها و نه مطبوعات و نه راديو و نه هيچى. آزادى در كار نبود. اسم، صحبتش و تبليغاتش زياد بود. آن آزادى هم كه آنها مى‏خواستند براى مملكت ما (حالا هم بعضى از نويسنده‏هاى ما پيشنهاد همان را دارند) آن آزادى است كه هم جوان‏هاى پسر ما را و هم جوان‏هاى دختر ما را به تباهى مى‏كشد. آن آزادى را آنها مى‏خواهند كه من از اين تعبير مى‏كنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، يعنى يك آزادى كه در ممالكى كه مى‏خواهند وابسته به غير باشد اين آزادى‏ها را سوغات مى‏آورند، هروئين آزاد، مثلاً مشروبات هم آزاد، محل فساد كه مى‏دانيد آن طورى كه مى‏گفتند از تهران تا آخر شميران صدها محل فساد به بدترين فسادها، آن هم آزاد. اينها آزاد اما قلم نه، بيان هم نه، اينها آزاد نه. آن آزادى كه آنها مى‏گفتند و هى آزاد آزاد مى‏كردند اين معنا بود كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى باشد و مراكز فحشا بيشتر از مراكز علم باشد، جوان‏هاى ما را بكشند به آن مراكز فحشا. جوان است و اول جوانى است وقتى راه باز باشد و تبليغات باشد و آسان كنند كار را برايشان، كشيده مى‏شوند به آن طرف. وقتى يك جمعيت كه بايد براى مملكت‏شان فاعل باشند، مؤثر باشند، اين را كشيدند به طرف فحشا، اين ديگر نمى‏تواند، اين مغز عادت كرده به فحشا، فكر بكند كه نفت ما را كى مى‏برد، به فكرش نمى‏آيد هيچ وقت و اينها مى‏خواهند اينطور باشد.

بحمدالله آنى كه حالا به ما مژده مى‏دهد همين تحولى است كه پيدا شده، يعنى جوان‏ها از آنطرف كشيدند به خيابان‏ها و فرياد زدند بر ضد استعمار و بر ضد ديكتاتورى. حالا هم رشد همچو شده است كه مشغولند خودشان به طور خودكار، بدون اينكه تبليغاتى لازم داشته باشد به طور خودكار مشغولند به اينكه تربيت كنند بچه‏ها را. تربيت كنيد اين بچه‏ها را به تربيت انسانى، تربيت اسلامى كه همان تربيت انسانى است. اگر اين مملكت مسلمان بشود، تربيت، تربيت اسلامى باشد، هيچ قدرتى نمى‏تواند مقابلش بايستد. چنانچه ديديد كه اين قدرت كه شكست داد اين قدرت بزرگ را، همين قدرت ايمان بود، همين بود كه فرياد مى‏كردند كه شهادت مى‏خواهيم. حالا هم دارند هى مى‏گويند زن‏ها هم مى‏گويند، مردها هم مى‏گويند. اين قدرت بود كه جلوى اين فسادها را گرفت و شكست داد اينها را. اين قدرت را حفظش كنيد.

منطق روحانيت رسيدن به خودكفائى و مخالفت با بى بند و بارى است‏

اگر بخواهيد مملكت‏تان يك مملكتى باشد از خودتان باشد، كشورتان يك كشور سالم باشد، يك كشور مفيد باشد، خودكفا باشد، بايد از اين سوغاتى‏هائى كه غرب براى ما فرستادند و مى‏فرستند، ما اين معنا را گفته بشود كه ما با صنعت خارجى‏ها يا علم مربوط به صنعتشان مخالفيم، ابداً مخالف نيستم، ما با اين آزادى‏هائى كه از غرب مى‏آيند و اينها هم دامن به آن مى‏زنند و آزادى وارداتى است با اين مخالفيم، اينكه جوان‏هاى ما را رو به تباهى مى‏كشيد و به تباهى مى‏كشد. ما با صنعت مخالف نيستيم، ما با هيچى مخالف نيستيم. اصلاً سر تمدن، ما مى‏گوئيم كلاه سر ما مى‏گذارند، غربى و شرقى

صحيفه نور ج 9 صفحه 147

كلاه سر ما مى‏گذاريد كه ما مى‏خواهيم به شما تعليمات بدهيم مى‏خواهند ما را نگه دارند، متوقف كنند، مى‏خواهند ما را محتاج به مستشار بكنند. نظاممان مستشار داشته باشد، فرهنگمان هم مستشار داشته باشد و همه چيزمان مستشار داشته باشد. مستشار هم نه اينكه بيايند به ما تعليم و تربيت ياد بدهند، بيايند ما را تا يك حدودى نگه دارند، ما با اين مخالفيم روحانيت با ترقى مخالف نيست، با ترقى محمدرضائى مخالف است، با اين تمدن، دروازه تمدن مخالف است، اين دروازه تمدنى كه همه چيز ما را به باد داد. با اين آزادى آزاد زنان و آزاد مردانى كه ايشان مى‏گويند، مخالفند، نه با آزادى. آزادى سر جاى خودش اما بى بند و بارى؟ آزادى يعنى هر كه دلش مى‏خواهد هر كارى بكند!! مى‏خواهند هروئين بكشند، به شما چه!! مى‏خواهند قمار كنند!! مى‏خواهند كارهاى زشت بكنند!! با اين مخالف است روحانيت، نه با آزادى بيان، نه با آزادى قلم، نه با آزادى گفتار، نه با روشنگرى‏ها، نه با صنعت. شما صنعت درست كنيد، كى مخالف باشد؟ اما يك قضيه ذوب آهن را حالا چندين سال است كه اينها درست كردند حالا هم مى‏گويند باز اگر بخواهيم كه ضرر ندهيم، چند سال ديگر لازم است كه كار بكنيم تا ضرر نكنيم والا در هر ماه چقدر ميليون ضرر ما داريم مى‏كنيم. ما ضرر مى‏بريم در اينها. ما چشممان از اينها بدى ديده است. آن چيزهائى هم كه عرضه مى‏كنند، به صورت خوب عرضه مى‏كنند، ما از باب اينكه آدمى هستيم كه مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مى‏ترسد، ما از آن قبيل هستيم، ما از اين پيشنهادهاى اينها مى‏ترسيم براى اينكه ما از اينها بدى ديديم. ما نديديم هيچ وقت اينها بخواهند ما را تربيت كنند، ما را مثلاً صنعت ياد ما بدهند. صنعتشان اين است كه داريد مى‏بينيد كه ذوب آهنشان حالا تا چند سال ديگر آيا بشود، آيا نشود. حالا ماهى چقدر، چند ميليون، چند، چقدر ميليون (كه من حالا يادم نيست) ضرر دارد مى‏دهد. زراعتمان را از آن طرف از بين بردند، فرهنگ را از آن بين بردند، ارتش را وابسته كردند، همه چيز را در هم ريختند و اموال هم هر چه توانستند جواهر و هر چه توانستند بار كردند و رفتند و فرار كردند.

كار براى خدا شكست ندارد

انشاءالله خداوند اين تحولى كه براى شما حاصل شده است كه مايه اميدوارى ماست حفظ كند و شما اين بچه‏ها را تربيت كنيد و يك همچو خوى انسانى، يك همچو تحول روى به روى انسانيت كه در صدد اين هستيد كه اين بچه‏هائى كه باقيماندند از اين شهدا و موجب تأثر ما، تأسف ماست و بايد بگويم يك بار سنگينى است به دوش من وقتى كه ببينم يك بچه پدرش را از دست داده و مى‏آيد پيش من يا يك پدر پير بچه‏اش را از دست داده، لكن آن چيزى كه ما را دلخوش مى‏كند اين است كه براى خدا بوده است، چيزى كه براى خداست آسان مى‏شود، همانطورى كه در اين چيز خوانديد، از كربلا شروع كرديد، خوب، كربلا هم همين مسائل بود اما براى خدا بود، چون براى خدا بود آسان بود. شما هم انشاءالله براى خداست و همانطورى كه چيز خوانديد كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا اين

صحيفه نور ج 9 صفحه 148

يك عبارت آموزنده است، نه معنايش اين است كه هر روز كربلاست هر روز بنشينيد گريه بكنيد. ببينيد چه كرده، كربلا چه صحنه‏اى بوده، هر روز اين صحنه بايد باشد. مقابله اسلام با كفر، مقابله عدل با ظلم، مقابله عدد كم با ايمان زياد، در مقابل عدد زياد با بى‏ايمانى. نه از جمعيت كم بترسيد و نه از شكست بترسيد و شكستى تو كار نيست . وقتى كار براى خدا باشد، شكست تويش نيست. كشته بشويد بهشتى هستيد، بكشيد هم بهشتى هستيد. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه مؤفق باشيد. من خدمتگزار همه‏تان هستم و دعاگو.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:13 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 153

تاريخ: 27/6/58

بيانات امام خمينى در جمع رؤسا و سرپرست‏هاى ادارات آموزش و پرورش تهران و شهرستانها

تكرار و تلقين، يك روش موثر قرآنى براى تربيت انسان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مطالبى كه مى‏خواهم عرض كنم، مطالب تازه‏اى نيست، شما هم اين مطالب را مى‏دانيد لكن در گرفتارى‏ها، هر كس گرفتار است، بايد گرفتارى خودش را تكرار كند. ممكن است در اين تكرارها گاهى يك وضعى پيش بيايد كه به واسطه آن وضع تاثيراتى داشته باشد. شما مى‏دانيد كه قرآن كتاب معجزه است و در عين حال در قرآن راجع به مسائل، تكرار زياد است، البته در هر تكرارى مسائلى طرح شده است اما براى اينكه براى رشد مردم قرآن آمده است و براى انسان سازى، مسائلى كه براى ساختمان انسان است نمى‏شود يك دفعه بگويند و از آن رد بشوند، بايد هى بخوانند، توى گوشش مكرر كنند. تلقين است، تلقين با يك دفعه درست نمى‏شود، بايد اگر بخواهيد يك بچه‏اى را شما تربيت بكنيد، بايد يك مساله را چندين دفعه با چند زبان، با چند وضع به او بخوانيد، مطلب يكى باشد لكن طرز بيانش اينها به طورى كه در قلب او نقش ببندد.

به تباهى كشانيدن نسل جوان طبق نقشه‏هاى دقيق استعمار

مسائلى كه من مكررا عرض كردم و حالا هم تكرار است اين است كه گرفتارى ما در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال اخير اين بود كه آنى كه به ميدان ما آمده بود، آگاهانه آمده بود، طرح ريزى شده بود، برنامه داشت، همين طور خود به خود واقع نمى‏شد و هر جا را شما ملاحظه كنيد اگر درست مطالعه بشود، انسان مى‏بيند كه يك برنامه خاصى است براى يك مقصد خاص. از اولى كه رضا شاه آمد، رضاخان آمد و آن كودتا را كرد (كه شايد شماها يادتان نباشد، اكثرا يادتان نيست شايد بين شما كسى باشد يادش باشد، لكن من يادم هست و شاهد قضايا بودم) از اول، به تدريج البته، نه يكدفعه، آنوقتى كه آمد ابتدا شروع كرد همان مقدس بازى‏ها كه پسرش در مى‏آورد و سالوسى را آن هم شروع كرد. مثلاً در يك محرمى من يادم است كه گفتند كه همه تكاياى تهران را اين رفته ديدن كرده، شركت كرده در عزا و خودشان هم روضه داشتند و مسائل تبليغى و همه اينها را داشتند تا كم كم وقتى مستقر شد، پايش محكم شد آنوقت آن صورت ديگرش را نشان داد، تمام مجالس روضه و وعظ و خطابه را در تمام سطح ايران قدغن كرد. در قم مجلس اين طورى بود كه آقاى صدوقى يك مجلس

صحيفه نور ج 9 صفحه 154

داشتند قبل از اذان صبح شروع مى‏شد، اوايل اذان تمام بود، آن هم چند نفر و احتمال مى‏دهم كه آن را هم آمدند جلويش را گرفتند. تمام چيزهايى كه مربوط به ديانت بود شروع كرد آنها را يكى يكى جلويش را گرفت، شروع كرد با شدت با روحانيت عمل كرد به طورى كه من در مدرسه فيضيه آنوقت يك درسى مى‏گفتم، يك عده چند نفرى بودند، يك روز كه رفتم يك نفر بود اين شخص گفت كه اين آقايان همه فرار كردند رفتند به باغات. طلبه‏هاى مدرسه هم قبل از آفتاب آنطور كه مى‏گفتند فرار مى‏كردند به باغات مى‏رفتند و آخر شب آنوقت‏ها مى‏آمدند و بنابراين بود كه اين لباس بكلى خلع بشود و آنها اين جبهه را در زمان او محكم جلوگيرى كردند. در دانشگاه‏ها كه بعدها هم باز در زمان اين بدتر از او شد، اينطور عمل نكردند كه يك جور، با شيطنت بيشتر و اخيرا هم در حوزه‏هاى ما باز با يك شيطنت ديگر. در دانشگاه‏ها دنبال اين بودند كه آنهائى كه مى‏خواهند بچه‏ها را تربيت كنند، اشخاصى باشند كه تربيتى كه مى‏كنند تربيت نباشد، عقب راندن باشد و از حيث اخلاق هم تربيت اخلاقى نباشد به آن معنائى كه ما مى‏گوئيم، تربيت اسلامى توى كار نباشد، بلكه تبليغاتى باشد كه اين جوان‏هاى ما را تباه كند. (برنامه آنكه از رويهمرفته مسائل كه حالا آدم بخواهد بگويد، يك محتاج به يك كتابى است) برنامه اين بود كه اين دو قشرى كه ممكن بود كه براى يك مملكت مفيد باشد و ممكن بود كه ديگر قشرها هم دنبال اين باشند، اين دو قشر را نگذارند كه به كار خودشان به طورى كه شايسته است انجام وظيفه كنند. در طرف روحانيت از باب اينكه اختيار معلم و متعلم به آن وضع دست آنها نبود، اينجا به يك جور ديگر رفتار كردند، به خلع لباس و به فشار و به بردن سربازخانه‏ها و امثال ذلك كه شكست بدهند حوزه‏ها را، و در قشر فرهنگ كه اختيارات را دست‏شان گرفته بودند مى‏خواستند كه باز، اين فرهنگ را يك فرهنگ دلخواه خودشان بلكه دلخواه آنهائى كه مى‏خواهند استفاده از ما بكنند قرار بدهند و اين دو تا قوه‏اى كه به منزله قوه مفكره جامعه است از آنها بگيرند و تباه كنند و كسى پيدا نشود كه اگر همه چيز ما را بردند، يك صحبتى بكند يا يك چيزى بنويسد.

رويهمرفته اگر ملاحظه كنيد، از همه كارهائى كه در آن زمان انجام مى‏گرفت در زمان اين پدر و پسر (در زمان پسر شايد بيشتر) در يك معنا مشترك بود و آنكه جوان‏ها را بكشند به غير آنطورى كه بايد تربيت بشوند. اينطور نيست كه ما همچو ساده تصور بكنيم كه بدون نقشه قضيه اينطور بشود كه آنقدر مشروب خانه در سرتاسر ايران باز باشد، و اينقدر مراكز فساد در همه جا و خصوصا تهران كه به وضع وحشتناكى مراكز فساد، هر جورى كه جوان مى‏پذيرد براى آن فراهم كنند و دامن بزنند. نمى‏توانيم ما باورمان بيايد كه اين مجله‏ها و اين مطبوعات، اين مجله‏هائى كه هم جوان وقتى چشمش بيفتد به آن و هم وقتى بخواند، جوان است و به تباهى كشيده مى‏شود، اين بدون اينكه نقشه‏اى باشد و اينها من باب اتفاق اينجور شده باشد. مساله اينها نيست. يك طرحى بوده است كه جوان‏هاى ما را، آنهائى كه مى‏خواهند، مى‏توانند تربيت كنند، آنها را يك جورى كنند كه نتوانند، ازشان قدرت تربيت را بگيرند، يا اشخاصى را كه خودشان مى‏خواهند، در دانشگاه‏ها و در دبيرستان و آنجا بگذارند به آنطورى كه مى‏خواهند تربيت كنند و از آن طرف تمام راه‏هاى تعيش را به روى جوان‏ها باز كنند كه هر

صحيفه نور ج 9 صفحه 155

ساعتى كه اين بخواهد يك عيش و نوشى بكند برايش فراهم باشد، آسان باشد و دامن هم به آن بزنند و تبليغات هم بكنند و عرض كنم اعلام هم بكنند و اينها را بكشند به طرف آن. نتيجه چى مى‏شد؟ نتيجه اين مى‏شد كه اين نسل جوانى كه بايد براى اين كشور مفيد باشد، اين نسل جوان بى تفاوت باشد نسبت به مسائل جدى. يك مغزى كه دنيال اين رفت كه موسيقى گوش كند (موسيقى كه الان هم قلم‏ها هست كه خير، موسيقى يك چيزى مثلاً تربيتى است) يك مغزى كه دنبال اين رفت كه موسيقى گوش كند و عادت به اين كرد، اين مغز مريض مى‏شود، اين نمى‏تواند فكر اين بكند كه كشورش به چه حال دارد مى‏گذرد، چه مى‏گذرد در آن، ديگر دنبال اين نيست، مثل يك آدم هروئينى مى‏ماند. اينهائى كه عاديات هست كه انسان به آن عادت مى‏كند منجمله همين‏هائى كه، مثلاً سينماهائى كه اينها درست كرده بودند، تاترهائى كه اينها درست كرده بودند، اينها تمام يك نقشه‏اى بوده است كه ما را، جوان‏هاى ما را نگذارند به مسائل روزشان، به مسائل جديشان فكر بكنند، توى ذهن‏شان هم نيايد همچو فكرى، همه چيز هم براى آنها فراهم كردند، همه جور هم فراهم كردند. خوب جوان هم وقت جوانى‏اش است و وقتى عيش و نوش برايش فراهم باشد كشيده مى‏شود به آنجا. اينهمه نقشه‏ها اين بود كه از آن طرف نيروهائى كه مى‏توانند تربيت كنند جوان‏ها را، يا از بين ببرند يا لااقل محدودش كنند و يك طورش كنند كه روى همان مسائل آنها فكرها به كار بيفتد و از آن طرف باز به اين قانع نشدند، جوان‏ها را از راه‏هاى ديگر، باز كردن مراكز فساد و فحشا و همه چيز، اينها را به تباهى بكشند با صورت‏هاى مختلف، با وضع‏هاى مختلف، با برنامه‏هاى مختلف كه همه شركت در اين معنا داشتند كه ما از آن چيزى كه هستيم تهى بشويم، مغزهاى ما از آنى كه هست تهى بشود، به جاى مغز آدم جدى يك مغز لهو و لعبى جايش بنشيند، يا يك مغز غربى جايش بنشيند. آن مقدار از آزادى كه براى مملكت ما در اين زمان‏ها بود، اين آزادى‏هاى تباهى‏آور بود، آزادند كه شرب خمر كنند، آزادند قمار كنند، آزادند لب دريا زن و مرد با هم بريزند به جان هم، آزادند كه در اين مراكز فساد بروند، اينها آزادند. آنهائى كه آزاد نبود، آزاد نيستند كه يك قلم بر خلاف آنها و بنا به مصلحت مملكت بنويسند، آزاد نيستند يك كلمه راجع به او بگويند. اين آزاد زنان وآزاد مردان، درست مى‏گفت اما آزادى چى بود؟ آن بود كه آنها مى‏خواستند كه من از آن تعبير مى‏كنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى. اينها نقشه بوده است، نه اين است كه همين طورى، مغز خود اين پدر و پسر هم آنقدرها كار نمى‏كرد كه بتواند اين چيزها را درست كنند اينها يك چيزهائى بوده است كه مفكرها، آنهائى كه در اين امور نقشه دارند، در اين امور تحصيل كردند، اينها طرح مى‏كردند و چى مى‏كردند، آنوقت يك كسى هم براى اين كتاب مى‏نوشت اسمش را هم مى‏گذاشت مثلاً تمدن بزرگ اسم چى و آن لاطائل‏ها را مى‏نوشت براى اغفال ما و براى اينكه مردم را خيال كند كه نه الحمدلله ما ديگر، اگر يكى، دو سال ديگر ايشان باشند، ديگر اينجا مى‏شود ژاپن، ديگر مملكت ما مى‏شود ژاپن كه ادعايش هم همين بود كه ما به همين زودى، همين زودى ما جزو ابرقدرت‏ها مى‏شويم. اين مغز خود اين كار نمى‏كرد، نقشه‏اى بود كه آنها مى‏دادند و چى مى‏دادند و آنهائى كه اطراف بودند و - عرض مى‏كنم كه - داشتند در اطراف و آنها هم براى او مى‏نوشتند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 156

براى او مى‏گفتند و ترويج مى‏كردند.

بروز يك تحول روحى به دست خداوند تعالى براى نجات ملت ايران

اين اجمالى است از اين تفسير پنجاه سال كه موفق هم خوب شدند و جوان‏هاى ما را هم خوب تباه كردند و اگر چنانچه به اين منوال مى‏رفت، بايد ما ديگر مايوس باشيم از همه چيز، لكن خداوند خواست كه به داد اين مملكت برسد. اين خواست خدا بود و يك قدرت مافوق‏الطبيعه، هيچ قدرتى نمى‏توانست يك همچو كارى را، يك همچو چيزى كه در ظرف پنجاه و چند سال اقلا و به حسب واقع در طول تاريخ، اين مملكت را به يك جور ديگر درست كرده بودند، اين مرد و زن را يك جور ديگرى درستشان كرده بودند و تربيت كرده بودند، همچو تحولى كه الان هر جا برويد مى‏بينيد كه انسان‏هايش غير آن انسان‏هايند كه بودند. همين جوان‏هايى كه آنوقت كشيده مى‏شدند طرف شميران و آن قضاياى شميران، حالا كشيده مى‏شوند طرف جاهائى كه جهاد سازندگى است، همين، همين جوان‏ها، همان زن‏هائى كه آن وقت كه هيچ بى تفاوت بودند راجع به كشور خودشان، راجع به همه چيز، همين‏ها هم وارد شدند در ميدان و ديديم كه خوب هم مى‏توانند انجام وظيفه بكنند.

اين يك تحول روحى بود كه با دست تبارك و تعالى و اراده خداى تبارك و تعالى براى نجات ملت ما آمد و ما متحول شديم از يك صورتى كه آنطور بود، به يك صورت ديگرى. از آمريكا يك عده جوان چند روز، چند وقت پيش از اين آمده بودند كه ما آمديم براى جهاد سازندگى. اين يك تحولى است، جوان در امريكا براى عرض بكنم كه بيايد از آنجا راه بيفتد كه برود توى دهات اينجا براى جهاد سازندگى. من به آنها گفتم كه شما (البته، هم آنها، هم شماها، فرق ندارد البته شما نمى‏توانيد مثل رعيت‏ها برويد و كار بكنيد و شما يك جور ديگر زندگى كرديد اما اين را بدانيد كه وقتى اين رعيت، اين كشاورز ديد از آمريكا يك عده محصل، يك عده مهندس، يك عده دكتر آمدند توى صحرا مثلاً كجا مشغول شدند به درو، اين قدرت فوق‏العاده‏اى به آنها مى‏دهد يعنى آنها اميدوار مى‏شوند به مملكت خودشان، اميدوار مى‏شوند به عرض مى‏كنم كه نظام خودشان. آن قدرتى كه آنها دارند و فرض كنيد در يك روز پنج ساعت، شش ساعت كار مى‏كنند، اينكه شما حالا آمديد و رفتيد و آنها چشمشان به شما افتاد، ده ساعت كار مى‏كنند. آنى كه يك جريب زمين را درو مى‏كرد حالا دو جريب زمين را درو مى‏كند، ضميمه كنيد به اينكه وقتى چشم اين كشاورزها بيفتد كه يك عده زن از توى خانه‏هايشان در آمدند (كسانى كه خوب هيچ وقت اهل اين كار نبودند كه بروند در جهاد سازندگى و بروند با رعيت‏ها شركت كنند در چيز) وقتى كه ببينند اينها كه يك همچو جمعيتى زن‏ها آمدند برايشان دارند كمك مى‏كنند، اين ارزشش پيش آنها خيلى زياد است، واقع ارزش هم زياد است ولو كارش كم است، نمى‏تواند يك زن يك كار مثبت زيادى انجام بدهد لكن ارزش زياد است. كارهائى كه الان مى‏شود، كارهاى ارزش دارى است. در نظر من بسيار بعضى از اين كارها ارزش دار است ولو كم باشد ارزشش زياد است يعنى كم‏كم اين اسباب اين مى‏شود كه زياد بشود اين و موج پيدا

صحيفه نور ج 9 صفحه 157

بكند و سرتاسر كشور را بگيرد.

امدادهاى غيبى الهى عاملى جهت پيروزى

شما كه به فكر اين هستيد و بوديد به اينكه الان يك فعاليت فرهنگى مثبت انجام بدهيد، شما مواجه هستيد با يك فرهنگى كه فرهنگ خودتان نبوده است. فرهنگ غير، تحميل به ما بوده است. وقتى مواجه با اين هستيد و حالا به فكر اين معنا افتاديد كه ما فرهنگ غير را كنار بگذاريم و فرهنگ خودمان را شروع بكنيم اين خودش يك تحولى است، يك چيزى است كه خدا اين كار را انجام داده است و من از باب اينكه كارها دارد به يك وضع غير عادى انجام مى‏گيرد، اگر ما اين قدرت را، ملت، ملت ما اين قدرت را شكست داد، اين يك امر عادى نبود كه ما حساب كنيم كه يك امر عادى بود - و ما جمع شديم يك ما مگر مى‏توانستيم؟ اين يك امر مهمى كه خداوند براى ملت ما انجام داد اين بود كه همه اين سران را منصرف كرد از اينكه با فشار عمل كنند. شما خيال كرديد كه اگر اينها مى‏خواستند با فشار عمل كنند و طياره‏ها را از بالا و عرض مى‏كنم كه چيزهاى ديگر را از پائين و قواى انتظامى و كذا، ما مى‏توانستيم به اين زودى كارمان را انجام بدهيم؟ اگر هم مى‏شد مثل افغانستان مى‏شد كه حالا آن بيچاره‏ها مبتلا هستند. اما كار يك كارى بود كه بزرگترها ترسيدند، خدا نصر، گاهى نصر به رعب است. در اسلام اينطور بوده است كه گاهى پيغمبر اسلام را نصر مى‏داد خدا به اينكه طرف مقابل مى‏ترسيد، شايد توى ذهنشان مى‏آمد كه اين عرب‏ها ما را مى‏خورند.اين اينطور بود، اينطور به نظرشان وحشتناك مى‏آمد، يك وقت مى‏ديدى كه يك گروه زيادى در مقابل چند نفر كه اينطور اعتقادها نسبت به آنها پيدا كرده بودند فرار مى‏كردند. اين نصر به رعب بود، در ذهنشان القاء مى‏شد به اينكه خوب ملت ما را چه مى‏كند؟ همين جا اينطور بود، اين بزرگ‏هايشان ترسيدند و اين ترسيدن يك نصرتى بود كه خدا به ما مرحمت فرمود. دنبال اين معنا، اين ملحق شدن همه دستجاتى كه مال آنها بود به ما، اين يك امر عادى نبود كه يك وقت ما ديديم كه نيروى زمينى و نيروى هوائى و نيروى نمى‏دانم چى و همه اينها متصل شدند يك وقت به خود مردم و كار را آسان كرد. نتوانستند، آنطورى كه به ما گفتند، بختيار وقتى كه مى‏خواسته برود امر كرده بوده كه بمباران كنند تهران را، به او گوش نكردند و در اين آخرى كه يك بناى كودتا داشتند و بعد به ما اطلاع دادند، آنوقتى كه روز، حكومت نظامى را اعلام كردند، ما اطلاعى نداشتيم از چيزى، بعد به ما اطلاع دادند كه اين براى اين بود كه مردم در خيابان‏ها نباشند، قوا در آنجا جاگير بشود يعنى همه قواى انتظاميه با جهازاتشان بيايند و خيابان‏ها را بگيرند و شب بناى بر اين داشتند كه آنكه از روز حكومت نظامى درست كردند شبش كودتا كنند و هر كس را احتمال بدهند كه يك حرفى بزند، بكشند. اين هم خدا خواست، ما هيچ اطلاع از هيچ جا نداشتيم، اين هم خدا خواست كه يك همچو صحبت پيش آمد كه نه اعتنا نكنيد به اين و بيائيد بيرون و مردم آمدند بيرون، آن خنثى شد. آن نقشه‏اى كه آنها داشتند كه خلوت بشود و تانك‏هايشان را بياورند مستقر بكنند و مجهز بشوند براى كار، اين هم خنثى شد، اين هم يك كار غيبى

صحيفه نور ج 9 صفحه 158

بود، يك كار الهى بود، هيچ كار بشر اينها نبوده، همه يك كارهائى بود كه بر خلاف عادت واقع شد.

مسؤوليت سنگين و شريف تعليم و تربيت، تداوم رسالت انبيا جهت هدايت انسان

و من اميدوارم كه با كوشش شماها نسبت به آن وضعى كه داريد، يعنى شماها يك شغل بسيار شريفى داريد، يعنى شغل آدم سازى، يعنى شغل انبيا، همه انبيا از اول تا آخر يك كار داشتند و آنكه آدم درست كنند، براى آدم سازى آمده بودند، براى هدايت آمده بودند اين شغل را الان شما داريد كه شغل انبياست چنانچه شغلى هم كه آقايان دارند همين شغل است همان مقدارى كه شغل شريف شماست و شغل انبياست، مسؤوليت‏تان زياد است و مسؤوليت انبياست منتها انبيا مسوول بودند و با قدرتى كه داشتند انجام دادند وظايفشان را و ما هم بايد تبعيت كنيم و آنقدرى كه مى‏توانيم، آقايان در محيط خودشان، شما در محيط خودتان اين شغلى كه آدم سازى است، آدم سازى كنيد، متبدل كنيد اين جوان‏هائى كه متوجه شدند كه هر چه هست از بيرون مى‏آيد براى ما، از بيرون مى‏آيد اما آنهائى مى‏آيد كه تباه مى‏كند ما را. آنها هيچ وقت يك مطلبى كه براى ما فايده داشته باشد، هيچ وقت اين را به ما نمى‏دهند، آنها هر كارى بكنند يك كارى انجام مى‏دهند كه براى ما مفيد نباشد يا مضر باشد. اين بايد در فرهنگ توجه به آن داشته باشيد و كوشش بشود كه خودتان را پيدا كنيد. ما گم كرديم خودمان را، ما تمام مفاخر شرقى را كنار گذاشتيم و هى رفتيم سراغ مفاخر غرب، آن هم نه آنى كه آنها دارند، آنى كه به ما مى‏دهند. اگر آنى كه آنها داشتند بسيار خوب، آنها در جهات طبيعى جلو هستند اما آنى كه به ما تحويل مى‏دهند، آن مستشارى كه مى‏آيد اينجا مى‏خواهد فرض كنيد فرهنگ ما را درست كند، اين نمى‏خواهد براى ما فرهنگ درست كند، اين مى‏خواهد يك فرهنگ غربى براى ما درست كند كه در خدمت غرب باشد. آن مستشارى هم كه مى‏آيد نظامى را مى‏خواهد درست كند آن هم به - يك نظامى مى‏خواهد درست كند كه در خدمت اسلام باشد؟! در خدمت مسلمين؟! در خدمت ملت باشد؟! آن مى‏خواهد يك چيزى درست بكند كه اگر همه چيز ما را هم بردند يا مويد باشد، يا كار نداشته باشد. هر چه از غرب براى ما مى‏آيد، يا از شرق براى ما مى‏آيد كه سوغات براى ما مى‏آورند آنهائى است كه ما را تباه كرده است و مى‏كند.

ما با تربيت و فرهنگ استعمارى مخالفيم، نه با علوم و مظاهر تمدن‏

ما مخالف با ترقيات نيستيم. يكى از تبليغاتى كه بعد از زمان همين محمدرضا از آن اوايل كه وقتى ديد در قم يك شورشى شد، يك جنبشى شد، اين در صحبت‏هايش كرد كه اين آخوندها با همه مظاهر تمدن بدند، اينها مى‏گويند ما الاغ سوارى مى‏خواهيم. در يكى از نطق‏هايش بود كه من در دنبال او اين صحبت را كردم كه تو اين حرف را كه دارى مى‏زنى همين وقتى است كه بعضى مراجع ما با طياره رفتند به مشهد، چطور تو مى‏گويى ما الاغ سوارى مى‏خواهيم؟ ترويج مى‏كردند يعنى تبليغ مى‏كردند براى اينكه اين فعاليتى كه ممكن است اين طايفه داشته باشند فلج كنند و آن فعاليت كه ممكن

صحيفه نور ج 9 صفحه 159

است جوان‏ها داشته باشند فلج بكنند و آن فعاليتى كه ممكن است معلمين و - عرض مى‏كنم كه - دانش آموزها داشته باشند فلج كنند. حالا كه مادر يك همچو مقطع از زمان واقع شديم كه آنها بحمدالله رفتند، ديگر تمام شد كارشان، جهنم انشاءالله رفتند. حالا كه نوبت به شما رسيده است و شما سرپرستى مى‏خواهيد بكنيد از فرهنگ، بايد حالا توجه‏تان در اين باشد كه آنى كه آنها به ما مى‏خواهند تحويل بدهند تحويل نگيريد، خودتان كار انجام بدهيد. نمى‏گويم من تمدن آنها را تحويل نگيريد، آنى كه آنها مى‏خواهند به ما بدهند تمدن نيست. آن، آنى است كه تباه مى‏كند ما را، آن همان تمدنى است كه دروازه تمدن به ما مى‏داد، آن همان است. چه بود؟ هر جايش برويد خراب است. الان بيچاره دولت چه بكند؟ اين سد شكسته، پشت اين سد همه چيز خراب است. خوب، نمى‏توانند انجام بدهند، اين بايد با كمك همه قشرها انجام بگيرد، يعنى هر كس مشغول هر كارى هست آن كار را خوب انجام بدهد. من نمى‏گويم شما بايد برويد مثلاً يك اداره ماليه را درست بكنيد، نه اين درست نمى‏شود، شما بايد در فرهنگ كه هستيد، فرهنگ را خوب انجام بدهيد، وظيفه هر شخص، وظيفه خودش را در آن پستى كه دارد خوب انجام بدهد و دو چشمى هم مواظب اين باشد كه كلاه غربى سرش نرود، ما بازى خور هستيم.

كلمه اسلام جامع تمامى ارزش‏هاى انسان ساز

يكى از خبرنگارها آمد گفت كه (همين چند روز پيش از اين) در يك مصاحبه گفت كه شما چرا مى‏گوئيد كه جمهورى اسلامى و حتى دموكراتيكش هم از پهلويش بر مى‏داريد؟ گفتم اولا اينكه (آنكه به او گفتم) اولا اينكه اين دموكراتيك و دموكراسى تفسيرهاى مختلف شده است، ارسطو يك جور تفسير كرده است، الان هم كه ما هستيم، غربى‏هاى سابق يك جور تفسير مى‏كردند، غربى‏هاى لاحق يك جور، شوروى يك جور تفسير مى‏كند. ما وقتى يك قانون مى‏خواهيم بنويسيم، بايد صريح باشد و معلوم. يك لفظ مشتركى كه هر كس يك جورى به يك طرف مى‏كشدش، ما نمى‏توانيم استعمالش كنيم و ثانيا - ما اين را ديگر به شما - عرض مى‏كنم كه - ما مثل مار گزيده‏اى كه از افسار، از ريسمان سفيد و سياه مى‏ترسد است، ما مار گزيده هستيم، ما از غرب بد ديديم، تباه كردند ما را اينها، حالا ما باز بيائيم همان لفظى كه غربى دلش مى‏خواهد، تحميل به ما بكند، ما مى‏ترسيم از اين. ما خودمان لفظ داريم چه داعى داريم به اينكه برويم و ثالثا به او گفتم اين را كه ما ناراحت مى‏شويم از اينكه خيال بشود كه اسلام ندارد چيزى، تهى است از دموكراتيك به اصطلاح شما، از دموكراسى به اصطلاح شما، بهترش را دارد. ما وقتى اسلام را گفتيم، همه چيز در آن هست، آنى كه ما مى‏خواهيم هست در آن، آنى كه ملت مى‏خواهد هست در آن. اين قيد گذاشتن معنايش اين است كه اين اسلام تهى است از اين، ما مى‏خواهيم يك چيزى هم پهلويش بگذاريم. و ما ناراحت مى‏شويم از اينكه شما خيال كنيد كه ما نداريم چيزى و بايد حتما از خارج وارد بكنيم آنى كه از خارج وارد مى‏كنند آنهائى است كه براى ما مضر است و آنهائى هم، بيچاره‏هائى هم كه مبتلاى به اين مرض هستند و قلم را دست‏شان مى‏گيرند و هى مى‏نويسند، هى

صحيفه نور ج 9 صفحه 160

مى‏نويسند، هى مى‏نويسند، اينها هم مريض شده‏اند از بس كه به آنها تزريق شده است. از بچگى رفتند به خارج، آنجا و در آن محيط بزرگ شدند، نه آن محيطى كه آنها هستند، يك محيطى كه براى ما تهيه شده است. بدبختى اين است كه ما در خارج هم كه مى‏رويم در يك محيطى كه آنها تربيت مى‏شوند آنطور نيست براى ما، حتى آن ديپلم‏هايى كه به ما مى‏دهند، غير از آنى است كه به آنها مى‏دهند، آن درسى كه به ما مى‏دهند، فرق دارد با آنكه مى‏دهند. درسى كه به ما مى‏دهند درس استعمارى است، درس ممالك استعمارى است، ديپلمش هم ديپلم مملكت استعمارى است. براى ما يك جور ديگر وضع هست و براى خودشان يك وضع ديگرى. اين بيچاره‏ها در آنجا در يك محيط استعمارى يعنى جائى كه براى استعمار مى‏خواهند افراد را تربيت كنند رفتند به آنجا و حالا اگر تحصيل هم كرده باشند، اين طورى. اگر هم مثل بسيارى‏شان كه تحصيل هم نكردند فقط رفتند رود سن آب شنا بكنند (به ما مى‏گفتند كه فرات، به آنها مى‏گفتند رود سن) اينها حالا آمدند اينجا نشستند و توى اطاق‏هايشان نشستند و خوب يك مقاله‏اى كه بايد بنويسند، توى روزنامه هم يك مقاله‏اى را بنويسند يك اسمى هم پيدا بكنند. هى از اين چيزها بر مى‏دارند مى‏نويسند، از همان حرف‏هائى كه ياد گرفتند و ديكته كردند و به آنها دادند، نمى‏گذارند كه اين ملت به حال خودش باشد، خودش را پيدا بكند، بفهمد كه خودش جزو عالم است، اين طرف دنيا و اين شرق هم جزو يك ممالك مترقى بوده است و ما به اين حال رسانديم آن را و غربى‏ها ما را به اين حال رساندند. كتاب شيخ الرئيس حالا هم شايد در دانشگاه‏هاى آنها تدريس مى‏شود، استفاده از آن مى‏شود. ما آن چيزى كه داشتيم كنار گذاشتيم، آن چيزى هم كه آنها داشتند نتوانستيم پيدا بكنيم. يك لى فروش از كار در آمديم، يك چيزى كه نه شرقى نه غربى و نه اسلامى و نه اروپائى، هيچى، بله شرقى هستيم، به معناى همان شرقى استعمارى. غربى هم هستيم، به همان غربى استعمارى. از اين بايد بيرون بيائيم. مادامى كه اين مرض را ما داريم، اين مرض نمى‏گذارد يك حال صحتى براى ما پيدا بشود، از اين مرض بايد بيرون بيائيم ما در سهم خودمان، آقايان در سهم خودشان، شما هم در سهم خودتان كه كارتان حساس و مسؤوليت زياد. تربيت، يك تربيت صحيح بايد بشود، برنامه‏ها يك برنامه‏هاى صحيح بايد بشود و ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم الا آنهائى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم.

انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، حالايى كه مملكت مال خودتان است و انشاء الله تا آخر هم مال خودتان است. اين جوان ها، جوان‏هايى، بچه‏هائى كه پيش شما، اين جوان‏هايى كه مى‏آيند، اينها فرزندان شما هستند يك تربيت با محبت و همانطورى كه فرزند خودتان رامى‏خواهيد تربيت بكنيد، اينها را هم همانطور انشاء الله تربيت كنيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 149

تاريخ: 26/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كميته مركزى و اعضاى خانواده‏هاى شهداى انقلاب اسلامى

جنت لقاءالله بالاترين پاداش خادمين اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من نمى‏دانم با چه بيانى از اين جوان‏هائى كه در طول اين مدت فداكارى كردند تشكر كنم آنقدرى كه مى‏توانم عرض كنم اين است كه اين مطلب براى خداست و ما هم از خدا هستيم انالله و به سوى او هم مى‏رويم، دير و زود خواهيم رفت و چه بهتر كه در اين راهى كه داريم قهرا به آن طرف مى‏رويم با يك توشه باشد و آن توشه، توشه توحيد است، توشه خدمت به اسلام است. من نمى‏توانم براى خدمتگزارى جوانى كه براى خدمتگزارى به اسلام شب تا صبح، شب زنده‏دارى مى‏كند، در حال خطر واقع مى‏شود، مجاهده مى‏كند، ارزش براى اين‏مان مى‏توانيم حساب بكنيم كه چه ارزش اين چقدر است، اجرت اين چقد راست مگر غير از خدا مى‏تواند كسى به اين اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبيعت و زينت‏هاى طبيعت پاداش يك موجودى است كه براى خدا قيام كرده است و براى خدا خودش را به خطر انداخته است؟ آن چيزى كه دل ما را خوش مى‏كند اين است كه براى شما پيش خداى تبارك و تعالى يك حسابى باز است والا ما نمى‏توانيم از شماها تشكر كنيم يا خداى نخواسته به شما اجر بدهيم. ما همچو قدرتى نداريم، آنچه هست اين است شما از خدا هستيد، براى خدا هم خواهيد بود و خدا هم اجر شما را مى‏دهد. اجرى كه خدا مى‏دهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است كه خدا به شما مى‏دهد، ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه جنت، آن جنتى كه لقاء خداست، جنتى كه لقاء دوستان خداست، آن براى شما كافى است و از آن كه گذشت، ديگر در عالم طبيعت نمى‏شود براى اعمالى كه براى خداست يك چيزى قرار داد او هر چه مربوط به عالم طبيعت است مادون آن چيزى است كه براى خداست. پيشبرد و پيروزى نهضت با اتصال و عنايت قلوب به درياى رحمت الهى و شما براى خدا قيام كرديد و براى خدا هم مجاهده كرديد و براى خدا انشاءالله تا آخر مجاهده مى‏كنيد و اين نهضت را به پيروزى مى‏رسانيد براى خدا باز. و اين لله بودن شما را به پيروزى رساند والا با يك همچو قدرت شيطانى و قدرت‏هاى ديگرى كه دنبال او بودند، اصرار مى‏كردند، تشر مى‏زدند، تهديد مى‏كردند، شما جوان‏ها ايستاديد، قدرت ايمان بود كه شما را جلو برد، نه قدرت طبيعت و

صحيفه نور ج 9 صفحه 150

مادى، از حيث ماديت آنها به ما طرف نسبت نبودند. اين كه دنيا را به تحير واداشته است و حساب‏ها را همه خطا از كار در آورده است اين است كه چطور يك ملتى كه نه ساز و برگ دارد، نه نظام، نظامى در كار نبود كه، فكرى در اين باب نبود كه ما بخواهيم يك فكر نظامى بكنيم، يك نيروى نظامى داشته باشيم، نه نظامى ما داشتيم و نه ساز و برگ مقابله با آنها. شما خيال مى‏كنيد كه اگر نبود اراده خدا كه منصرف كرد اينها را از اينكه مقابله كنند و نبود آن كه رعب در بسيارى از آنها ايجاد كرد، اينها با يك شب مى‏توانستند همه تهران را خراب كنند، همه چيز دستشان بود، همه مراكزى كه يك نفر آدم را كه گوشش مى‏جنبيد همه را بمباران كنند، نه اينكه براى خدا نكردند، خدا اذهان اينها را همچو منصرف كرد و دل‏هاى اينها را همچو پر از خوف كرد كه دست به آن آلاتى كه بايد بزنند نزدند. اين يكى از معجزاتى بود كه در اين قضيه واقع شد و معجزه ديگر همين توطئه‏اى بود كه براى كودتا در همان شب‏هاى آخر كه ما در تهران بوديم اينها ديده بودند و قبلش توطئه اين بود كه حكومت نظامى را روز هم اعلام بكنند ما هم هيچ خبر از هيچ نداشتيم. اعلام بكنند مردم توى خيابان‏ها نيايند، قواى انتظامى هم تمام را بگيرند، تمام خيابان‏ها و اينها را قواى انتظامى و آلاتى كه آنها دارند، تانك‏ها را بياورند مستقر كنند و بنابراين بود كه در همان شب بريزند و هر كس را كه احتمال بدهند كه اين يك مثلاً چيزى هست، از بين ببرند و بعد هم چه بكنند، ما هم هيچ اطلاع نداشتيم من حيث لايحتسب قضايا واقع شد كه مثلاً گفته شد كه بشكنيد اين اعتصاب را، اين نظام را، اين حكومت نظامى را، خوب، مردم شكستند و آنها نتوانستند كه بياورند چيزشان بكنند، بعد آن درگيرى‏ها پيدا شد مرحوم قرنى، خدا رحمتش كند، اينجا بود به من گفت كه مقاتله بين، جنگ ما بين مردم و قواى دولتى در آن شب سه ساعت و نيم بود. با سه ساعت و نيم دست‏هاى خالى بر تانك و توپ و مسلسل و اينها غلبه كرد. اين غلبه، غلبه الهى بود يعنى نظر خدا بود. اين نظر خدا را حفظش بكنيد، خودتان را متصل كنيد به آن درياى بى پايان الوهيت، قلب‏هايتان را متصل كنيد به مبداء خير، همه چيز از اوست، او كس همه كس است، همه پيروزى‏ها با اراده او حاصل مى‏شود، همه خوبى‏ها با اراده او تحقق پيدا مى‏كند، هر چه بدى هست از ماست و هر چه خوبى است از اوست. خودتان را به او متصل كنيد. آن قطره‏هاى ضعيفى ما هستيم بلكه لاشى‏ءايم، هيچيم، اما اگر متصل بشويم به آن درياى رحمت الهى، همه چيز مى‏شويم، قدرت پيدا مى‏كنيم.

روحيه شهادت طلبى، رحمت و امانتى الهى است‏

صدر اسلام هم يك دسته از اعرابى كه نه نظامى داشتند و نه پرورش نظامى شده بودند و نه ساز و برگى داشتند، آنها از شما دستورى‏تر بودند، هر چندتايشان يك شمشيرى با يك چيز خرمابند، بندشان بود ليف‏هاى خرما، هر چند تايشان هم يك اسبى و يك شترى. وضع اين طورى بود عدد هم بسيار كم، تمام لشكر اسلام سى هزار بود و روم‏ها كه، رومى‏ها كه آمدند با اسلام مواجه شدند پيشقر اول آنها شصت هزار تا بود، همه لشكر اسلام سى هزار، به حسب تاريخ پيشقر اول آنها شصت هزار بود

صحيفه نور ج 9 صفحه 151

دنبالش هشتصد هزار تا، يا هفتصد هزار. يكى از سرداران اسلام گفت كه ما اگر چنانچه بخواهيم به طور عادى با اينها مقابله كنيم، اينها هم طليعه‏شان كه همان پيشقراولشان باشد در مقابل ما هستند، ما بايد يك كارى بكنيم كه اينها را بترسانيم، سى نفر همراه من بيايد ما مى‏رويم با آنها جنگ مى‏كنيم، با اين شصت هزار تا جنگ مى‏كنيم، باشد؟ گفتند آخر نمى‏شود چون، بالاخره چك و چك كردند تا قبول كرد كه شصت نفر باشند، شصت تا يك نفرى شبيخون زدند به آنها، شكستشان دادند. شصت هزار جمعيت را شصت نفر مومن، شصت نفر كه براى خدا داشت كار مى‏كرد اين طليعه را شكست دادند، اسباب اين شد كه اين سى هزار جمعيت بر روم غلبه كرد، بر ايران هم كه غلبه كرد، در صورتى كه آنها همه چيز داشتند، آنها يراق‏هاى اسب‏هايشان از قرارى كه گفتند طلا بوده است لكن ايمان نداشتند، ميانشان تهى بود، هر چه بود يك صورت بود، هر چه بود يك ساز و برگ بود اما ميان تهى بود، اين روحيه در آنها نبود كه ما اگر بكشيم هم بهشت مى‏رويم، اگر كشته بشويم هم بهشت مى‏رويم، اين روحيه در آنها نبود، در اينها بود و اين روحيه غلبه كرد و من مطمئنم به اينكه شما پيروز مى‏شويد انشاءالله براى اينكه يك همچو روحيه‏اى امروز من در بين ملتمان مى‏بينم، يك دفعه و دو دفعه نبوده است، از نجف تا اينجا مواجه شدم من باجوان‏هاى زيبا، جوان‏هائى كه اول جوانى‏شان است و اينها يكى‏شان آمد در نجف، آمد جلو من نشست بنا كرد قسم دادن من را كه شما، قسم، قسم داد كه من شهيد بشوم، بعدا كه ما در اينجا آمديم زن اين تقاضا را كرده، جوان‏ها اين تقاضا كرده‏اند، زنى كه بچه‏هايش را از دست داده است باز مى‏گويد كه من يكى دو تا دارم اين هم مى‏دهم، اين روحيه، روحيه‏اى است كه اطمينان براى ما مى‏آورد. اين بر همه تانك‏هاى عالم مقدم است، يعنى پيروز مى‏شويد. اين روحيه، روحيه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى انعام كرده است، مرحمت كرده است، اين مرحمت الهى را حفظ كنيد، اين امانت است، اين را كوشش كنيد محفوظ بماند. مادامى كه اين روحيه الهى، اين هديه الهى در بين شماها هست از هيچ نترسيد، نگرانى هيچ وقت نداشته باشيد، به فكر اين نباشيد كه چرا به ما احسنت نگفتند، چرا به ما اجر ندادند، چرا به ما مثلاً همراهى نكردند. خدا همراه شماست، امام زمان سلام الله عليه دعاگوى شماست، از چه ما مى‏ترسيم؟ ما چرا بترسيم؟ مائى كه راهمان راه خداست، مائى كه در مقابل اين قدرت شيطانى كه همه چيز ما را، اسلام ما را، جوانان ما را، همه چيز ما را از بين برد، قيام كرديم، از چه بترسيم؟ از اين بترسيم كه كشته مى‏شويم؟ خوب، بشويم، جوان‏هاى ما همه كشته شدند. از اين مى‏ترسيم كه غلبه بكنند؟ غلبه هم بكنند ما ترس نداريم براى اينكه ما حقيم وقتى حق هستيم غالب هم بشويم ما حق هستيم، مغلوب هم بشويم ما حق هستيم و انشاءالله غالب مى‏شويم. مطمئن باشيد، دلتان را به اين مبداء خير متصل كنيد، با خدا مناجات كنيد. اين شب‏هائى كه در اين تاريكى‏ها اسلحه‏ها به دوش است و در اين تاريكى‏ها راه مى‏رويد دلتان را به آن مبدا متوجه كنيد، متصل بشويد به آن درياى بزرگ رحمت و از هيچ چيز ديگر باك نداشته باشيد، از هيچ كس توقع نداشته باشيد، نظرتان هم به هيچ كسى نباشد و غير از آن يك قدرت هم هيچ چيزى نشناسيد. همه اوست، همه هر چه هست آنجاست. خداوند

صحيفه نور ج 9 صفحه 152

انشاءالله به شما اطمينان عنايت كند، ايمان كامل عنايت كند، و شماها را در شمار شهداى كربلا محسوب كند و همه ما را موفق كند كه اين وظيفه‏اى كه الان به دوش همه‏مان هست اين وظيفه را بتوانيم خوب عمل كنيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 163

تاريخ: 28/6/58

بيانات امام خمينى در جمع عشاير استان آذربايجان شرقى و كاركنان اداره دارائى كرمان

محمدرضا و آمريكا مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از همه آقايان و خواهرها تشكر مى‏كنم كه از راه‏هاى دور آمده‏اند زحمت كشيده‏اند و در اين اطاق محقر با ما ملاقات كرده‏اند تا اينكه بعضى مطالب كه حالا بايد تنبه بدهم و مكررا در همه جلساتى كه شده است عرض كردم حالا هم عرض مى‏كنم. مقصد ما از اين نهضت دو چيز بود كه يكى از آن اصلى و يكى فرعى، يكى مقدمه و يكى هم مقصد. مقدمه اين بود كه يك گروه‏ها، يك اشخاص، اشخاص وابسته، اينها مانع بودند از اينكه اين مملكت سروسامان پيدا بكند. كه در راس آنها از داخلى‏ها محمدرضا بود و از خارج هم آمريكا، ديگران هم بودند لكن اين دو تا بيشتر، اينها مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند، اينها نمى‏گذاشتند كه فرهنگ ما يك فرهنگ صحيح باشد (آنها با نقشه و اين هم كه بى چون و چرا سرسپردگى داشت با آنها، هر چه آنها مى‏گفتند عمل مى‏كرد) و نگذارند به اينكه اين مملكت يك سر و سامانى خودش داشته باشد. مقصد آنها اين بود كه اينجا را يك بازارى براى آمريكا درست كنند و همه چيزش وابسته به آنجا باشد و اين آدم هم از باب اينكه مى‏خواست خودش را حفظ كند و مى‏ديد كه حفظش به اين است كه تبعيت كند از آنها، بى چون و چرا تسليم آنها بود.

رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود

الحمدلله اين مقدمه كه عبارت از برداشتن مانع از سر راه ملت بود با زحمت ملت، همراهى همه قشرها اين انجام گرفت و در اين دو چيز موثر بود، در اين پيروزى كه نصيب ملت ما شد دو چيز موثر بود، يكى كه از همه چيز بالاتر است اينكه مقصد همه مقصد الهى بود، انگيزه اسلام بود. مى‏ديديم كه در شعارهايشان، در فريادهايشان شعارهاى اسلامى بود، فريادهاى الله اكبر . مقصد اين بود كه آنها را كه مخالف اسلام مى‏دانستند بروند كنار و بعد از آن انشاء الله آن مقصد حقيقى كه آن مقدمه اين است تحقق پيدا بكند. پس يك جهت، جهت اين بود كه همه‏تان فريادتان اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم و شاهنشاهى و اينها را نمى‏خواهيم. جهت ديگرش هم كه به تبع آن آمده بود وحدت همه قشرها بود يعنى ملت سرتاسر اين كشور بپا خاستند و با هم مقاصد خودشان را

صحيفه نور ج 9 صفحه 164

كنار گذاشتند مطالبى كه مال شخص بود كنار گذاشتند و همه به يك مقصد متوجه شدند. پس رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود، ايمان به خداى تبارك و تعالى. با اين رمز شما پيروز شديد و پيروزيى كه معجزه‏آسا بود، نه پيروزى يك پيروزى آسانى، يك پيروزى كه بشود حساب كرد، يعنى پيروزيى بود كه جز با اراده خداى تبارك و تعالى هيچ امكان تحقق نداشت.

مخالفين ما و شما، دشمن‏هاى ملت همه جور ابزار جنگى در دستشان بود، قدرت در دستشان بود، تانك‏ها دست آنها، توپ‏ها دست آنها، مسلسل‏ها دست آنها و نظامى‏ها هم دست آنها، همه چيز دستشان بود، از آن طرف پشتيبانى همه جانبه هم از آنها مى‏شد. آمريكا، شوروى، انگلستان، همه پشتيبانى مى‏كردند، بلكه دولت‏هاى اسلامى، دولت‏هاى اسلامى هم پشتيبانى مى‏كردند. تمام ابزار جنگى كه آنها داشتند و تمام پشتيبانى‏هاى ابر قدرت‏ها و قدرت‏هاى بعدى، اينها همه بودند لكن بايد بگويم خداى تبارك و تعالى همه حربه‏ها را كند كرد يعنى اينها مى‏توانستند كه در يك روز با اين قوه‏هائى كه دارند سركوب كنند ملت را، تهران را به خاك و خون بكشند، مى‏توانستند لكن حربه‏هايشان كند شد يعنى خدا خواست كه سران اينها خوف در دلشان افتد. تتمه آنها هم يك دسته‏شان كه ايمان داشتند ملحق شدند به ملت، يك دسته ديگر هم مى‏ترسيدند خداوند گاهى اسلام را با همين نصر، به رعب نصرت مى‏داده اسلام را در صدر اسلام به اينكه دشمن‏ها را ترساندند. از يك گروه كم، دشمن‏هاى داراى همه ساز و برگها مى‏ترسيدند. اين ترس اسباب آن مى‏شد كه شكست بخورند. اينها اگر نترسيده بودند، اگر خداوند تبارك و تعالى در دل اينها آن ترس را نينداخته بود، ممكن بود كه در يك روز همه ما را از بين ببرند، برايشان امكان داشت لكن همچو شد كه استعمال اسلحه نتوانستند بكنند، يعنى هيچ بمباران نكردند اينها، تهران را اينها مى‏توانستند بكنند، امر هم گاهى كرده بودند بالائى‏ها، پائينى‏ها نشنيدند امرشان را. اين يك نصرتى بود كه خدا به ما داد كه ما كه هيچ نداشتيم يعنى نه نظامى بوديم و نه ملت ما نظامى بود، كه اينها مشق نظامى نكرده بودند، اينها مدرسه نظام نرفته بودند و هيچ ابزار جنگى هم نداشتيم، هر چه بود دست دشمن بود، هم نظام را آنها داشتند و قدرت نظامى داشتند، تحصيلات نظامى داشتند و اينها و ما نداشتيم و هم همه ابزار دست آنها بود و ما نداشتيم. مى‏توانستند اينها آب و برق را از تهران يا از شهرستان‏ها ببرند، شما را در تشنگى بگذارند. خداوند منصرفشان كرد، كارى كرد خدا كه آن چيزهائى كه، حربه‏هائى كه دست آنها بود استعمال نتوانستند بكنند، حالا از خوف بود، انصراف بود، هر چه بود اين پيروزى شما مهمش اين معنا بود كه دشمن را يا به خوف يا به انصراف از كار انداخته بود. و لهذا در آن شبى كه اينها بنا بود كه، بنا داشتند كه كودتا كنند، همان شب‏هاى آخرى كه ما در تهران بوديم و اينها مى‏خواستند كودتا كنند و بعدها ما فهميديم، همان وقت كه اعلام حكومت نظامى در روز كردند كه حكومت نظامى روز هم بايد مردم بيرون نيايند بعد ما فهميديم كه اينها بناى بر اين داشتند كه حكومت نظامى بكنند در روز و تانك‏ها و توپ‏ها همه را بياورند مستقر كنند در خيابان‏ها و شب وارد بشوند و همه اشخاصى كه احتمال مى‏دادند كه با آنها مخالف باشند بكشند. خدا اين را هم خنثى كرد به اينكه يك جورى شد كه مردم اطاعت

صحيفه نور ج 9 صفحه 165

نكردند و روز هم بيرون آمدند، همه ريختند بيرون اينها يك چيزهايى بود كه با دست غيب انجام گرفت و شما را پيروز كرد.

ما الان در بين راه هستيم يعنى - مانع - را برداشتيم مانع ديگر اينها، اين ريشه‏هاى گنديده نمى‏توانند ديگر مانع بشوند. مانع از سر راه برداشته شده است لكن حالا ساختن مى‏خواهد و پاكسازى مى‏خواهد. من مى‏دانم كه نه در ادارات طرف شما، نه ادارات طرف آن آقايان، همه جا الان يك مخلوطى از صحيح هست. الان مملكت ما يك مخلوطى هست از اشخاص صحيح و اشخاصى كه صحيح و غير صحيح نيستند لكن خودشان را به صحت زده‏اند. پيشتر كه آن ورق بوده است دنبال او بوده‏اند، حالا كه ديده‏اند قدرت اين طرف است حالا آمده‏اند به اين صورت در آمده‏اند. اين معلوم است كه الان يك مملكت مخلوطى الان دست ما هست و انشاء الله اين كار درست خواهد شد. اين مساله طرحش انشاء الله ريخته مى‏شود كه تصفيه عمومى بشوند اما يك قدرى، يك قدرى بايد صبر كرد. يعنى ما الان يك قانونى نداريم كه مملكتمان يك قانون رسمى، البته قانون ما اسلام است لكن به حسب رسميات دنيا خوب، يك چيزى هم بايد نوشته شود بر همان اساس اسلام. يك رئيس جمهور نداريم ما الان، يك مجلس شوراى ملى نداريم الان. اينها را بايد انشاء الله درست بكنيم و آن طرح هم كه بايد در همه قشرها طورى بشود كه اشخاص صالح مشغول كار باشند، اشخاصى هم كه ناصالح بوده‏اند و حالا ديگر صالح شدند و يا فرض كنيد توبه كرده‏اند آنها هم باشند و در هر جا كسانى كه كارشكنى مى‏كنند و موذى هستند و ناصالح هستند و توبه هم نمى‏كنند و قابل اين حرف‏ها نيستند آنها كنار بروند يا اگر مجرم هستند به جرمشان رسيدگى بشود. اينها البته بايد بشود لكن يك قدرى بايد به تدريج بشود. مهم اين است كه شما اين دو تا خاصيتى كه شما را تا اينجا آورده حفظش كنيد يعنى همانطورى كه در وقت انقلاب هيچ يك از شما آنوقت كه مى‏آمديد به توى خيابان‏ها و مى‏رفتيد به پشت بام‏ها و مى‏رفتيد جلوى توپ و تانك‏ها، هيچ كدام به فكر اين نبوديد كه مثلاً فرض كنيد اگر اهل اداره هستيد حقوقتان كم است، هيچ ابدا اين مطرح نبود آن روز، اگر اهل مثلاً زراعت هستيد، زراعتتان امسال خشك شده است يا خوب نيست اين در آن حال هيچ كس به فكر اين مسائل نبود، همه يك فكر داشتند و آن اينكه اين دشمن بايد برود و به جاى او يك مملكت، يك كشور اسلامى صحيح باشد. بعد از هر انقلابى اين امور كم كم رو به ضعف مى‏رود لكن بايد بعد از انقلاب رو به ضعف برود. ما حالا در حال انقلاب هستيم يعنى ما الان همانطورى كه در اول محتاج بوديم به اينكه هم شعار بدهيم و هم راهپيمائى كنيم و هم اعتصاب كنيم و همه كارهايى را كه بايد بكنيم حالا هم باز بايد در مواقعى كه لازم است براى اينكه نهضت را ما به پيش ببريم آن مسائل باز هر وقت لازم شد بكنيم‏

اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد

نگذاريم اين انقلابى كه حاصل شده و اين نهضتى كه حاصل شده و آن چيزى كه ما را پيروز كرده، نگذاريم سست بشود. اين توجه به مقصد كه عبارت از اين است كه اسلام بايد در اين مملكت

صحيفه نور ج 9 صفحه 166

حكمفرما باشد، اين بايد در ذهن ما تا آخر باشد. تا آخر، همانطورى كه تا آخر ماانشاء الله مسلم هستيم، تا آخر هم طرز ما و طرح ما اين باشد كه بايد اين مملكت، مملكت اسلامى باشد، اين وزارتخانه‏ها بايد اسلامى باشد، اين ادارات بايد اسلامى باشد، اين بازار بايد اسلامى باشد، اين كشاورزى و نمى‏دانم كارگرى و همه اينها بايداسلامى باشد. و اگر اسلامى باشند از هيچ نبايد بترسيد. اگر مملكت شما، اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد براى اينكه اسلام غمخوار همه است اسلام غمخوار بشر است، نه همين غمخوار شما. اسلام آمده است روى غمخواريى كه به بشر دارد اينكه بشر را از اين اعوجاج‏ها و از اين انحراف‏ها و از اين امورى كه براى خود بشر تباهى مى‏آورد نجات بدهد، براى نجات ملت‏ها، همه ملت‏ها. پيغمبر اسلام غصه مى‏خوردند براى مردم، براى كفار كه اينها چرا مسلمان نمى‏شوند، چرا اينها هدايت نمى‏شوند. اسلام را از آن نترسيد و اگر اسلام تحقق پيدا بكند همه آمال و آرزوى همه شماها در اينجا و در آنجا، نه فقط اينجا، آنجا هم هست، هم اينجا و هم آنجا، همه اينها تحقق پيدا مى‏كند. اسلام همه ترقيات و همه صنعت‏ها را قبول دارد، با تباهى‏ها مخالف است، با آن چيزهائى كه تباه مى‏كند جوان‏هاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقيات، همه تمدن‏ها موافق است. اسلام وابستگى شما را و ما خودمان را به ديگران منكر است، مى‏گويد نبايد صنعت ما وابسته باشد، نبايد زراعت ما وابسته باشد، نبايد ادارات ما وابسته باشد، نبايد اقتصاد ما وابسته باشد، نبايد فرهنگ ما وابسته به غير باشد، نبايد مستشارها بيايند ما را اداره كنند. خودمان، ما خودمان را اداره مى‏كنيم. نبايد نظام ما را مستشارهاى آمريكائى بيايند درست بكنند. آنها كه نمى‏خواهند درست بكنند، آنها مى‏خواهند خراب بكنند. مستشارهاى آمريكا نمى‏خواهند كه ما را تعليم بدهند مى‏خواهند نگذارند ما تعليم بگيريم، ما را متوقف كنند، دانشگاه‏هاى ما را نمى‏گذارند كه درست طورى كه بايد، اداره بشود. دانشگاه وابسته است، دانشگاه وابسته شد بايد تا آخر همين باشد كه هى دستش در از باشد. وابستگى فكرى را بيرون بياوريم، خودمان را از وابستگى فكرى بيرون بياوريم كه فكرهايمان اين نباشد كه ما چيزى خودمان نداريم، هر چه هست آنجاست. اين معنا كه با تبليغات به ما تحميل شده است، تبليغات دامنه دارى كه در چند قرن كردند و اخيرا زياد شده است، به ما تحميل شده است كه خودتان هيچ چيز نيستيد و هر چه هست آن شرق و غرب است. به جوان‏هاى ما اين را تحميل كردند. اين جوان‏هاى ما، اين جوان‏هاى گول خورده ما خودشان را گم كردند. الان خودشان، خودشان نيستند مغز اينها شده يك مغز يا شرقى يا يك مغز غربى، بيش از اين نمى‏توانند ادارك كنند، نمى‏توانند بفهمند كه ما هم خودمان كشورى هستيم، ما هم خودمان بايد استقلالى داشته باشيم و ما خودمان هم فرهنگى بايد داشته باشيم و فرهنگ ما فرهنگ غنى است، نمى‏توانند اينها ادارك كنند و اين براى اين است كه اينقدر، از بچه اينقدرى كه توى جامعه آمده است و در ظرف اين پنجاه سال و پنجاه و چند سالى كه ما شاهدش بوديم اين بچه كوچك تا آن آخر تمام تعليم و تربيت، تعليم و تربيت فرهنگ خارجى بوده، فرهنگ از خودمان نبوده است تعليم و تربيت اين بوده، وابستگى بوده. مغزهاى اين بچه‏هاى ما را از كوچكى وابسته تربيت كرده‏اند تا رسيده‏اند به جوان‏ها كه حالا

صحيفه نور ج 9 صفحه 167

مى‏بينيد كه همين جوان‏ها نمى‏توانند تفكر كنند كه ماخودمان آدميم، مى‏گويند حتما بايد يا وابسته به مثلاً فلان مملكت باشيم يا وابسته به فلان مملكت.

شما روشنفكرها رشد نداريد كه نمى‏توانيد اسلام را ادراك كنيد

اول چيزى كه بر ملت لازم است و بر دانشگاه‏ها لازم است و بر دانشكده‏ها لازم است و بر همه ملت لازم است اين است كه اين مغزى كه حالا شده است يك مغز اروپائى يا يك مغز شرقى، اين مغز را بر مى‏دارند يك مغز انسان خودمانى، انسانى ايرانى اسلامى، همانطور كه آنها شستشو كردند مغزهاى ما را، مغزهاى بچه‏هاى ما را و به جاى مغز خودشان مغز ديگرى را نشاندند، ما هم حالا عكس العمل نشان بدهيم و شستشو كنيم مغز خودمان و بچه‏هاى خودمان را و يك مغز اسلامى - انسانى جايش بنشانيم تا از اين وابستگى فرهنگى و وابستگى فكرى بيرون بيائيم. اگر ما از وابستگى فكرى بيرون بيائيم، همه وابستگى‏ها تمام مى‏شود. اينكه ما وابسته شديم، در اقتصاد وابسته هستيم، در عرض مى‏كنم كه فرهنگ وابسته هستيم، در همه چيز وابسته هستيم مبدا اين همين است كه در فكر وابسته هستيم. فكرمان نمى‏تواند بكشد اين را كه ما خودمان هم فرهنگ داريم، خودمان هم فرهنگمان غنى است، خودمان هم همه چيز داريم، يك مملكت غنى ما داريم، يك مملكتى داريم كه براى صدو پنجاه ميليون جمعيت مهياست كه اداره بكند. مع الاسف ماسى و چند ميليون هستيم و زندگيمان تباه و اين طورى است براى اينكه آنها كشاندند به اينطور، آنها مى‏خواستند نگذارند كه شما استفاده فرهنگى خودتان را بكنيد، استفاده اقتصادى خودتان را بكنيد. همه چيزمان را به هم زدند تا اينكه دست ما هميشه دراز باشد، يك دستمان طرف آمريكا دراز باشد، يك دستمان طرف شوروى دراز باشد، از اين بخواهيم و از آن بخواهيم. همه هستى ما را آنها ببرند و ما نفهميم، بلكه بسيارى از ما به اينكه دست آنها حالا كوتاه شده ناراحت بشوند، حتى از آنهائى كه مدعى روشنفكرى هستند. اين براى اين است كه فكر اين روشنفكر (همه را نمى‏گويم، بسياريشان) فكر اين الان ديگر فكر يك انسان شرقى نيست، فكر يك انسان اروپائى است. مغزش اين است، قلمش، قلم اروپائى است. اين نمى‏تواند يك كسى كه فكرش اروپائى است، فكر بكند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، ما خودمان آدم هستيم. از خود آدميت خودمان را اينها منكرند، مى گويند ما، ما چيزى نيستيم، ما نرسيديم باز با آنجا. كجا نرسيديد؟ ما باز قابل اين نيستيم كه آزادى داشته باشيم اين منطق شاه بود. اخيرا هم كارتر مى‏گفت زود بوده است كه به اينها آزادى داده‏اند. او خيال مى‏كرد اصلاً آزادى - كه داده‏اند تا زود بوده است و آزادى زياد داده‏اند. اينهمه مردم فرياد مى‏كردند كه آقا به ما آزادى بدهيد، آن مرديكه مى‏گفت كه آزادى زياد به اينها داده‏اند كه اينطور شده‏اند، وقت اين نبود كه به اينها آزادى بدهند. خود اينها مى‏گفتند كه باز حالا نشده وقت اين، اصلاً ايرانى رشد ندارد كه يك كسى را تعيين كند براى وكالت. اين منطق است، منطق حالاست كه باز ايرانى‏ها رشد ندارند، خودشان نمى‏توانند سرنوشت خودشان را تعيين بكنند. چطور ايرانى‏ها رشد ندارند در صورتى كه دشمنان خودشان را، ابر قدرت‏ها را، همين زن‏ها و همين

صحيفه نور ج 9 صفحه 168

مردها ريختند و مثل زباله بيرون كردند از ايران؟ چطور اينها رشد ندارند؟ شما رشد نداريد كه رشد اينها را نمى‏توانيد ادراك كنيد. شما رشد نداريد كه نمى‏توانيد اسلام را ادراك كنيد كه اسلام بود كه زن و مرد را ريخت توى خيابان و مقابل تانك و توپ و آنهمه قدرت و همه را ريخت توى جهنم فرستاد. شماها رشد نداريد كه نمى‏توانيد بفهميد اين را، نه اينكه ملت ما رشد ندارد. ملت ما خيلى هم رشد دارد، خيلى هم ادارك دارد، خوب هم مى‏فهمد. ملت ما اگر رشد نداشت اينقدر تظاهر مى‏كرد براى يك پيرمرد هفتاد و چند ساله كه خدمتگزار او بود؟ اين رشد است، اين ادراك اين است كه آن كسى كه خدمتگزار است بايد به او ارج گذاشت، بايد از او تقدير كرد. آقاى طالقانى را كه شما از او تقدير كرديد براى اينكه يك عالم عامل، يك عالمى كه به درد مردم مى‏رسيد، نه يك روشنفكر و نه يك آدم، يك شخص مثلاً دموكرات. مردم دموكرات نمى‏دانند چى است آنها هم كه مى‏دانند، مى‏فهمند كه غلط است. اين به عنوان اينكه يك عالمى بود كه به درد مردم مى‏رسيد، رنج كشيده بود براى اين مردم، حبس رفته بود براى اين مردم، خدمت كرده بود به اين مردم، رشد مردم اقتضا مى‏كرد كه از اين احترام كنند. حالا نويسنده‏ها هر چه مى‏خواهند بگويند، مردم با آن رشد خودشان ريختند به خيابان‏ها و به سر وسينه خودشان زدند و گفتند كه اين عالم و اين نايب پيغمبر مااز دنيا رفته است حالا روشنفكر هر چه مى‏خواهد بنشيند بگويد كه اين چون مثلاً در فلان جبهه بود و چون در فلان مردم آن جبهه را اصلاً نمى‏شناسند تا اين در آن جبهه چون بود از اين جهت احترام كردند. مردم اينقدر توى سر خودشان زدند، خوب، رئيس آن جبهه‏ها بميرند ببينيم كه هيچ كس فاتحه مى‏خواند برايشان. اين براى اسلام بود. مردم هياهوشان براى خداست. اينهمه خون دادند مردم براى اين بود كه مثلاً در ايران فقط چه چيز ارزان بشود؟! چه چيز گران بشود؟! براى خدا مردم اين خون را مى‏دهند. مگر عقلشان را شيطان برده است كه بيخودى خون خودشان را بدهند. آنها براى خداست. همانطورى كه انبيا براى خدا زحمت مى‏كشيدند، ملت ما براى خدا، شهادت مى‏خواهند ملت ما.ملت ما مى‏آيند مى‏گويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى اينكه شهادت را فوز مى‏دانند. شهادت را همانطورى كه اسلام فرموده است كه كسى كه شهيد مى‏شود در آنجا چه خواهد بود، چه خواهد بود. اينها رشد دارند. خيال نكنند اين آقايانى كه چهار روز رفتند به نمى‏دانم خارج و معلوم هم نيست كه درس خوانده باشند رشد مال آنهاست. و اين ملت ما با آن صراحت ذاتى خودشان، با آن روشنى فكر خودشان، با آنكه وابسته نشده اين افكارشان به افكار غير و غرب، با همان تز، با همان وضع دارند پيش مى‏روند و فكر مى‏كنند و باهمان وضع وكيل تعيين مى‏كنند و با همان وضع بعد رئيس جمهور تعيين مى‏كنند و با همان وضع باز وكلاى داراالشورى تعيين مى‏كنند. حالا اين نويسنده‏ها هر چه دلشان بخواهند بگويند. ديگر جاى اينها نيست توى اين مملكت مگر خودشان را اصلاًح كنند. اگر اينها برگردند، پيوند پيدا كنند به همين توده مردم، به همين توده زحمتكش و به همين توده بازارى و فرهنگى و عرض بكنم كه جاهاى ديگرى و دبستانى و بعد دبيرستانى و فرهنگستانى و همه اينها و اين چيزها، اگر اتصال به اينها پيدا بكنند، آنها هم مثل ساير برادرها بر حسب مقاماتى كه دارند از اين فرهنگ استفاده مى‏كنند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 169

از اين مملكت استفاده مى‏كنند و برادر با هم هستند. اما اگر هى بگويند ملت ما حالا نمى‏شود، حالا نرسيده‏اند به آنجائى كه آزاد بشوند، حالا نرسيده‏اند به آنجائى كه مثلاً وكيل تعيين بكنند، اينها محتاج به قيم‏اند، اين همان حرفى است كه از خدا مى‏خواهد آمريكا كه نويسنده‏هاى ما بگويند مملكت ما احتياج به قيم دارد، قيم‏شان چه كسى بايد باشد؟ مستشارهاى آمريكائى؟ نمى‏فهمند اينها كه دارند چه مى‏كنند، توهين مى‏كنند، اهانت مى‏كنند به يك ملت رشيدى كه با رشد خودش كارها را به اينجا رسانده و به آخر هم مى‏رساند. اينها باز ادراك نكرده‏اند كه اين ملت چى هست و چكاره است. من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى همانطور كه به شما توفيق داد كه تا اينجا آمديد و موانع رفع شده‏اند، ديگر احتمال اينكه اعليحضرت آريامهر تشريف بياورند به اينجا، اين نيست و احتمال اينكه آمريكا دوباره بيايد و بخواهد به ما حكومت كند اين هم ديگر نيست، تمام شد.

من اميدوارم كه همين طور كه موانع را رفع كرديد اين پاكسازى‏ها و اين تصفيه‏ها و اين سازندگى‏ها همه با قدرت خودتان، آقايان عشاير كه در مرز هستند و در آنجا هستند با قدرت خودشان و عرض مى‏كنم كه جوان‏هاى رشيد، خودشان از مرزهاى خودشان پاسدارى كنند. همه، همه ما هم از شما اطاعت مى‏كنيم، من هم مطيع شما هستم اما همه مطيع خدا، همه ما مطيع خدا. خدا از شما مى‏خواهد كه مرزهائى كه آنجا هست و حالا ژاندارمرى خيلى قوى نيست در آنجا يا ارتش خيلى قوى نيست در آنجا، لكن جوان‏هاى شما قوى هستند، اى عشاير! شما آن سرحدات را حفظ بكنيد نگذاريد اين اشخاص از خارج بيايند اسلحه بدهند يك وقت خداى نخواسته يك غائله‏اى آنجا هم پيدا بشود. خودتان حفظ بكنيد، كمك كنيد به دولت و همين طور شما آقايان هر جا هستيد كمك كنيد به اين نهضت، نهضت را حفظش بكنيد تا انشاء الله مطالب به آخر برسد. يك مملكت اسلامى پاكيزه، اسلامى كه نه هروئين در آن باشد، نه مشروبات در آن باشد، نه اين مراكز فساد باشد، اين مراكزى كه به تباهى كشيد جوان‏هاى ما را. يك مملكت صحيح آرام دلپسند با رفاه و دلگرم باشد و من دعاگوى همه تان هستم و خدمتگزار به همه‏تان.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 170

تاريخ: 28/6/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل پايگاه شكارى اصفهان‏

مخالفت با ولايت فقيه، تكذيب ائمه و اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از همه طبقات ملت و همه قواى انتظامى تشكر مى‏كنم. من از اين گروه كه از اصفهان آمدند، از قواى انتظامى تقدير و تشكرمى كنم. امروز همه قشرها و خصوصا قواى انتظامى بايد بدانند كه مملكت مال خودشان است كشور ما از دست خائنين نجات پيدا كرد، كشور ما از دست اجانب و آنهائى كه مى‏خواستند همه چيز ما را به باد بدهند نجات پيدا كرد. من به همه ملت، به همه قواى انتظامى اطمينان مى‏دهم كه امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامى و نترسند از ولايت فقيه. ولايت فقيه كه آنطور كه اسلام مقرر فرموده است وائمه ما نصب فرموده‏اند به كسى صدمه وارد نمى‏كند، ديكتاتورى بوجود نمى‏آورد، كارى كه بر خلاف مصالح مملكت است انجام نمى‏دهد، كارهائى كه بخواهد دولت يا رئيس جمهورى يا كس ديگر بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد، فقيه كنترل مى‏كند، جلوگيرى مى‏كند. شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت فقيه نترسيد. شما هم مسير همين ملت را طى كنيد و با ملت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد، ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد. شما بايد دنبال ملت باشيد، بايد هوادار ملت باشيد. شما اينقدر اشكال به برنامه اسلامى نكنيد. شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مسلم هستيد لكن از احكام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه عليهم السلام درست مطلع نيستيد، اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد، اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. بر خلاف مسير ملت، برخلاف مسير اسلام راهى را پيش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نابودى اسلام مى‏شود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است. نگوئيد ما ولايت فقيه را قبول داريم، لكن با ولايت فقيه اسلام تباه مى‏شود. اين معنايش تكذيب ائمه است، تكذيب اسلام است و شما من حيث لايشعر اين حرف را مى‏زنيد، بيائيد دنبال ملت كه همه با هم به جمهورى اسلامى راى داده‏اند و در مقابل آنها يك عده، يك عده بسيار معدود، يك از صد، يك و نيم از صد با اينكه همه قواى خودشان را جمع كردند راى خلاف دادند. شما تبعيت بكنيد از اكثريت قريب به اتفاق ملت، تبعيت بكنيد از اسلام، تبعيت بكنيد از قرآن

صحيفه نور ج 9 صفحه 171

كريم، تبعيت بكنيد از پيغمبر اسلام. مخالفت نكنيد اينقدر، از مجلس خبرگان كنارگيرى نكنيد. اين كناره‏گيرى از ملت است، كناره گيرى از اسلام است. كارشكنى نكنيد براى مجلس خبرگان، كه اين بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است. خودتان را پيش ملت مفتضح نكنيد - شما بايد از شما كار صحيح انجام بگيرد، وقتى ملت شما را برخلاف مسير خود دانست طرد مى‏كند. آگاهانه عمل كنيد، آگاهانه حرف بزنيد، آگاهانه راى بدهيد، بدون توجه، بدون ادراك، بدون فهم راى ندهيد.

لزوم تسريع در فعاليت‏ها و مصوبات مجلس خبرگان

من از مجلس خبرگان مى‏خواهم كه اينقدر معطل نكنند مردم را، البته بايد بررسى بشود، لكن معطلى نشود، اشخاص بيخود معطل نكنند مجلس را، ما مى‏خواهيم كه زودتر اين مسائل انجام بگيرد و مجلس شوراى ملى انشاء الله برقرار بشود و رئيس جمهور برقرار بشود و مسائل، مسائل ملى و مسائل به دست خود ملت حل بشود. آقايان زودتر كار خودشان را انجام بدهند و آنهائى كه گمان مى‏كنند كه با اسم روشنفكرى بايد مخالفت بكنند با امورى كه روشنفكرها، غربى‏ها قبول ندارند، خطا مى‏كنند. خداوند خطاكاران را رحمت كند، خداوند از سر گناه اشخاصى كه خطاكار هستند برگردد، خداوند به شما دوستان و همه ملت ايران سلامت و سعادت و عزت و عظمت عنايت كند، خداوند اسلام را قدرت و عظمت بدهد و دست جنايتكاران را از كشور ما كوتاه كند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 185

تاريخ: 31/6/58

پيام امام خمينى در آستانه بازگشائى دانشگاه‏ها و مدارس كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سلام بر دانش و دانشگاه و دانشگاهيانى كه چراغ راه هدايت و راهنمائى ملت به سوى تعالى و سعادت و فضل و فضيلت مى‏باشند. سلام بر جوانان برومندى كه با سلاح علم در سرفرازى و اعتلا كشور، كشور عزيز اسلامى كوشا و در رسيدن به هدف‏هاى انسانى اسلامى از هيچ زحمت و كوشش دريغ ندارند. سلام بر دانشجويان و استادانى كه در سال‏هاى طولانى اختناق با محروميت‏ها و شكنجه‏ها و ناراحتى‏هاى روحى و جسمى مواجه و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدرى‏ها ايستاده و تسليم قدرت‏هاى شيطانى نشده‏اند. سلام بر عزيزانى كه در نهضت اسلامى و انقلاب بزرگ ملت در سخت‏ترين شرايط از محرومين و مستضعفين دفاع و از تهاجم و يورش جنود ابليسى به مراكز علم و ادب نهراسيده و با آنان بافداكارى مقابله كردند و سلام به همه قشرهاى دانشجو، از اطفال دبستانى كه با تهاجم به دبستان‏ها از پاى در آمدند و جوانان دبيرستانى و دانشمندان و استادان و دانشجويان دانشگاهى سراسر كشور كه مكان‏هاى علمى مقدس خود را به صورت دژهايى مستحكم و سنگرهاى شكست‏ناپذير در آورده و از استقلال و آزادى ميهن عزيز خود دفاع نموده و سنگرهاى شيطانى را با پشتيبانى اين ملت بزرگ در هم شكسته و دشمن خونخوار را دفع كردند. اكنون اى خواهران و برادران و فرزندان عزيز اسلام كه با باز شدن دانشگاه‏ها و دبيرستان‏ها و دبستان‏ها در موضع حساس سرنوشت‏سازى هستيد و دشمنان اسلام و غارتگران كشور با توطئه‏ها و نيرنگ‏ها مى‏خواهند در اين سنگر عظيم كه اميد ملت و مركز سرنوشت يك كشور است رخنه نموده و با اعمال خود شما را از راه خود كه راه حق و راه محرومين و مستضعفين است منحرف و با اخلالگرى در مراكز علم شما را از هدف باز دارند. لازم مى‏دانم نكاتى چند را با شما عزيزان در ميان گذارم ، باشد كه قسمتى از دين خود را به اسلام و طبقه محروم و شما عزيزان ادا نمايم و از زير بخشى از مسؤوليت‏هاى خود نزد خالق و خلق بيرون آيم: 1- همانطور كه كراراً تذكر داده‏ام بزرگترين وابستگى ملت مستضعف به ابر قدرت‏ها و مستكبرين وابستگى فكرى و درونى است كه ساير وابستگى‏ها از آن سرچشمه مى‏گيرد و تا استقلال فكرى براى ملتى حاصل نشود، استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد. و براى به دست آوردن

صحيفه نور ج 9 صفحه 186

استقلال فكرى و بيرون رفتن از زندان وابستگى، خود و مفاخر و مآثر ملى و فرهنگى خود را دريابيد. بزرگترين فاجعه براى ملت ما اين وابستگى فكرى است كه گمان مى‏كنند همه چيز از غرب و ما در همه ابعاد فقير هستيم و بايد از خارج وارد كنيم. شما استادان و فرهنگيان و دانشجويان و دانشمندان دانشگاه‏ها و دانشسراها و نويسندگان و روشنفكران و دانشمندان معظم بايد كوشش كنيد و مغزها را از اين وابستگى فكرى شستشو دهيد و با اين خدمت بزرگ و ارزنده ملت و كشور خود را نجات دهيد.

2- در آغاز باز شدن دانشگاه و دانشسراها، دبيرستان‏ها و دبستان‏ها ممكن است اشخاصى يا گروه‏هايى بخواهند با اسم‏هايى تبليغاتى فريبنده در كار دانشگاه اخلال كنند و از رفتن سر كلاس‏ها جلوگيرى نمايند. عزيزان دانشگاهى و محصلين ساير مدارس با بى‏اعتنائى و سردى با آنان مواجه شوند و توطئه آنان را خنثى نمايند و بدانند كه از اول انقلاب تاكنون، هم اينان بودند كه از مسير ملت جدا و در مسير طاغوت و از انقلاب اسلامى بر كنار يا برضد آن فعاليت مى‏كردند، هم اينان بودند كه از رفراندم مى‏خواستند جلوگيرى كنند و هم اينانند كه از رأى اكثريت قريب به اتفاق ملت سر پيچى مى‏كنند. اينان با ملت و مصالح كشور مخالف و وابسته به شرق و غرب و رژيم سابق هستند. به تبليغات آنان گوش فرا ندهيد و از آنان احتراز كنيد همانند احتراز از طاغوت و رژيم طاغوتى.

3- آنچه كراراً تذكر داده‏ام و رمز پيروزى است اتحاد گروه‏هاى دانشجويى و تشكيل يك گروه اسلامى ملى است در مقابل منحرفان كه كوشش دارند تفرقه بيفكنند و شما جوانان عزيز را كه اميد كشور هستيد و سعادت و ترقى ميهن بسته به فعاليت شماست به تباهى بكشند و نگذارند در راه تعالى كشور قدم برداريد و به علم و ادب كه مايه پيشرفت و رهايى از استعمار و استثمار نو و كهنه است اشتغال پيدا كنيد و بايد بدانيد اختلاف و تفرقه سرچشمه تمام بدبختى‏ها و اسارت‏هاست. ممكن است عناصر فاسدى در دانشگاه و ساير مدارس در بين جوانانمان نفوذ كنند و با برنامه‏اى حساب شده تفرقه‏افكنى كنند، لازم است با هوشيارى آنان را شناسايى كنيد و بشناسانيد كه جوانان عزيز ما از توطئه آنان مطلع شوند و در راه خنثى نمودن آن كوشا شوند.

4- بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشته‏هاى مختلفه، اساس فعاليت جوانان دانشجوى عزيز ما باشد كه نيازمنديهاى ميهن به دست خود آنها بر آورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود. مع الاسف در دوران گذشته اساس بر آن بود كه ما را در هر چيز وابسته كنند و با ملت ما آن كنند كه دستش براى هر چيز پيش ديگران دراز باشد. شما عزيزان كوشش كنيد كه از اين وابستگى بيرون آييد و احتياجات كشور خودتان را برآوريد و از نيروى انسانى و ايمانى خودتان غافل نباشيد و از اتكال به اجانب بپرهيزيد و استقلال خود را در تمام ابعاد بيمه كنيد و از هياهوى غرب و غربزدگان نهراسيد كه خدواند متعال با شماست.

5- اسلام دين مستند به برهان و متكى به منطق است و از آزادى بيان و قلم نمى‏هراسد و از طرح مطلب‏هاى ديگر كه انحراف آنها در محيط خود آن مكتب‏ها ثابت و در پيش دانشمندان خودشان شكست خورده هستند، باكى ندارد. شما دانشجويان محترم نبايد با پيروان مكتب‏هاى ديگر با خشونت‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 187

و شدت رفتار و درگيرى و هياهو راه بيندازيد كه مى‏دانم نخواهيد كرد و خود با آنان به بحث و گفتگو برخيزيد و از دانشمندان اسلامى دعوت كنيد با آنان در بحث بنشينند تا تهى بودن دست آنان ثابت شود و اگر آنان با جنجال و هياهو با شما مواجه شدند از آنان اعراض كنيد و با خونسردى بگذريد كه يكى از نقشه‏هاى آنها آن است كه شما را به درگيرى بكشند و از آن استفاده، استفاده‏هاى غير مشروع كنند. ما با آزادى و منطق، موافق ولى اگر توطئه و خرابكارى باشد، تكليف ديگرى داريم و از خداوند متعال خواستارم كه كار به آنجا نكشد.

6- يكى از مسائل بسيار مهم در تمام دستگاه‏ها خصوصاً دانشگاهها و دبيرستان‏ها تغييرات بنيادى در برنامه‏ها و خصوصاً برنامه‏هاى تحصيلى و روش آموزش و پرورش است كه دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزش‏هاى استعمارى نجات يابد.

اجانب خصوصاً آمريكا در نيم قرن اخير كوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامه‏هاى فرهنگى و علمى و ادبى ما را از محتواى اسلامى انسانى ملى خود خالى و به جاى آن فرهنگ استعمارى و استبدادى بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، كشور ما را تا لب پرتگاه سقوط كشاند و خداوند تعالى به داد اين كشور اسلامى رسيد ولى بدون تغييرات صحيح بنيادى و تحول فرهنگى و علمى امكان تحول فكرى و روحى نيست و بايد با كوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤساى دانشگاه‏ها و فرهنگيان و جوانان دانشجو به مقصود نزديك شويم و انشاء الله تعالى از پيوستگى و وابستگى نجات پيدا كنيم و كشور عزيزمان را نجات دهيم.

7- از مسائل مهم كه مقدمه اصلاحات است پاكسازى همه مراكز خصوصاً مراكز فرهنگى و علمى است و بايد با شوراهايى مركب از اشخاص دانشمند متعهد و مؤمن به انقلاب و پشتيبانى رؤسا و استادان و معلمان و دانشجويان مراكز علمى و تربيتى از عناصر فاسده و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژيم سابق تصفيه شوند. اين مراكز بايد از سر سپردگان بكلى تصفيه شوند زيرا تا اين عناصر كه به طور خودكار در خدمت اجانب هستند، در سطح وسيع كشور خصوص مراكز علمى و تربيتى تصفيه نشوند، نخواهيم توانست از استقلال فكرى و درونى نجات پيدا كنيم و در نتيجه نخواهيم توانست در هيچ يك از ابعاد انسانى خود و اسلامى خود مستقل باشيم.

8- مراكز علمى و فرهنگى قديم و جديد و روحانيون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دينيه و دانشجويان دانشگاه‏ها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفكر جامعه هستند و از نقشه‏هاى اجانب، كوشش در جدايى اين دو قطب و تفرقه‏اندازى بين اين دو مركز حساس آدم‏ساز بوده و هست. جدا كردن اين دو مركز، در مقابل يكديگر قرار دادن آنها را اينها را در مقابل هم قرار دادن و در نتيجه خنثى كردن فعاليت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترين فاجعه‏هاى عصر حاضر است. فاجعه‏اى كه ما و كشور ما را تا آخر به تباهى و نسل جوان ما را كه از ارزنده‏ترين مخازن كشور است به فساد مى‏كشد. اين توطئه شيطانى طاغوتى را كه اكنون قشرهاى ملت و خصوصاً دانشمندان بيدار بدان توجه كرده‏اند، بايد با كار بردن تمام تدبير و توان خنثى كرد و راه تفاهم مكتب‏هاى ديگر با خشونت‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 188

سريعتر و سريعتر باز نمود و با وحدت اين دو قطب، اين دو قطب متفكر، كشور عزيز به رشد واقعى و ترقى و تعالى حقيقى مى‏رسد. علما و دانشمندان اين دو مركز لازم است كوشش كنند در پيوند دادن اين دو قشر عزيز و بايد بدانند كه نه دانشگاهى بدون روحانى مى‏تواند به استقلال برسد و نه روحانى بدون دانشگاهى. عزيزان من! اگر اسلام را مى‏خواهيد و كشور را، به فرمان خداوند متعال گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد كه مى‏فرمايد: اطيعواالله ورسوله ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم اختلاف و نزاع شماها را به شكست مى‏كشد و قدرت را از شما سلب مى‏كند و رنگ و بوى شما را در جوامع بشرى مى‏برد. واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا از خداوند تعالى توفيق همگان را در به ثمر رساندن جمهورى اسلامى و بپا داشتن عدل و قسط خواستارم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 30/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشگاه‏هاى سراسر كشور

انجمن‏هاى اسلامى، وظائف اسلامى را عمل كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در باب دانشگاه‏ها بنا دارم در وقتى كه بناست دانشگاه‏ها باز بشود، مسائلى را بگويم انشاء الله آنجا مفصلش را بيان مى‏كنم ولى حالا شما آقايان كه از انجمن‏هاى اسلامى و نماينده انجمن‏هاى اسلامى هستيد، لابد عدد مسلمان‏ها در دانشگاه‏ها بيشتر از ديگران است، ديگران در اقليت واقعند، يعنى آنهائى كه منحرفند. اينكه حالا با شما كه دانشگاه اسلامى هستيد و انجمن دانشگاه‏هاى اسلامى و دانشجويان اسلامى دانشگاه هستيد، عرض مى‏كنم، يك جهت راجع به اينكه خود انجمن‏ها وظايف اسلامى را عمل كنند. از ما نمى‏پذيرند كه ما اسلامى هستيم مگر خودمان به اسلام عمل بكنيم، نه اينكه فقط بگوييم ما اسلامى هستيم، چنانچه جمهورى اسلامى از ما پذيرفته نيست مگر اينكه محتوايش هم اسلامى باشد. ما همين بگوييم ما در يك مملكتى هستيم كه جمهورى اسلامى است، لكن هر جايش دست بگذاريم اسلامى نباشد، اين پذيرفته نيست، اين يك لفظ بى معناست، همين طور انجمن‏ها، هر جا كه باشد. خوب الان انجمن‏هاى اسلامى زياد است، هم انجمن‏هاى اسلامى در دانشگاه‏ها زياد است و هم جاهاى ديگر، شايد در بسيارى از ادارات هم انجمن اسلامى دارند. اول وظيفه اين است كه اين اشخاصى كه انجمن اسلامى را تشكيل مى‏دهند خودشان راهشان همان راه اسلام باشد، عملشان عمل اسلامى باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامى باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر ساخته هستند كه انشاء الله موفق بشوند كه ساخته‏تر بشوند و اگر ساخته نيستند، جديت كنند كه خودشان را بسازند يعنى همه چيزشان را تطبيق بدهند با احكام اسلام و بينش از احكام اسلام به همه ابعادش هم تا آن حدودى كه برايشان ممكن است پيدا بكنند، اسلام براى چه آمده است ، چه مى‏خواهد بگويد، اين چه جور مكتبى هست، تميز بدهند بين مكتب اسلام با ساير مكتب‏هايى كه ادعاها را دارند و واقعيت‏ها را ندارند، آنوقت مشغول فعاليت بشوند و فعاليت‏هاى اسلامى، كه در دانشگاه‏ها كه از ساير جاها حساستر است، يعنى از دانشگاه‏ها بايد انسان‏ها درست بشوند و بعد هم مقدرات مملكت ما به دست همين‏هاست كه از دانشگاه‏ها بيرون مى‏آيند و چنانچه مى‏دانيد چون مقدرات مملكت دست جوان‏هائى است كه بعد از دانشگاه كه بيرون آمدند ديگر مشغول فعاليت مى‏شوند و مملكت دست اينهاست، از اين جهت است كه آنهائى كه مى‏خواهند مملكت ما به يك سروسامانى نرسد روى دانشگاه حساسيت

صحيفه نور ج 9 صفحه 179

دارند و دانشگاه را نمى‏خواهند كه يك دانشگاه مفيد براى جامعه مملكت ما باشد. اين يك مطلبى است كه بايد خيلى با هوشيارى در آن دقت بشود كه مبادا ما بگوييم انجمن اسلامى وكذا و رخنه كنند در ما و همين انجمن اسلامى به اسم انجمن اسلامى منحرفش كنند: اينها يك شياطينى هستند كه يعنى خارجى‏ها، آنهائى كه مى‏خواهند كه همه چيز ما را ببرند و دانشگاهى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد دانشگاه، روحانى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد) ممكن است در همين انجمن‏هاى اسلامى هم عمالشان رخنه بكنند و منحرف بكنند، با اسم اسلام مسائل ديگر را پيش بياورند. اين بايد خيلى كسانى كه در اين انجمن‏ها وارد هستند هوشيار باشند كه ديگران نفوذ نكنند و آنها متحرك به حركت ديگران نباشند. در خيلى از جاها همين طور دارد مى‏شود و شده است و سابقا هم بوده است كه با همان اسم اسلام و با اسم قرآن و امثال ذلك، چيزهايى كه مربوط به اسلام نبوده بلكه بر خلاف مسير اسلام بوده است، تحويل جامعه مى‏دادند. اين يك مساله‏اى است كه تا اين را با تمام قوا و تمام هوشيارى خودتان در مسائلى كه مى‏خواهيد طرح بكنيد، درست مطالعه نكنيد و رسيدگى نكنيد و افرادى كه به شما مى‏خواهند متصل بشوند، درست شناسايى نكنيد و ندانيد چه جورى است، سابقه‏اش را تا ندانيد، افراد را بايد خيلى در آن دقت بكنيد، چه بسا افرادى هستند كه اينها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعاهايشان از شما بيشتر ادعاى مسلمانى مى‏كنند و از شما هم بيشتر فرض كنيد آدابش را بجا مى‏آورند لكن وقتى به حالشان مطالعه مى‏كنيد مى‏بينيد كه رويه‏شان با رويه شما فرق دارد، آن اسلامى كه آنها مى‏گويند غير از اين اسلامى است كه اسلام مى‏گويند. در بين اينها هست يك همچو اشخاصى ولهذا اين اشخاصى را كه مى‏خواهيد در انجمن خودتان وارد كنيد اشخاصى باشد كه بشناسيد آنها را، سوابقشان را مطلع باشيد كه چه جور اشخاصى هستند، چه رويه‏اى دارند، چه مقاصدى دارند، تا آنوقت بتوانيد يك انجمن اسلامى كه حقيقتا اسلامى باشد و به درد خور جامعه ما و مهذب دانشگاه و اينها باشد البته كار مشكل است، اگر تمام دانشگاه‏هاى ايران بخواهند يك همچو كارى انجام بگيرد، انجام گرفتنش مشكل است لكن مشكلات را بايد تحمل كرد. كسانى كه بخواهند يك كارى انجام بدهند، يك كار مثبتى انجام بدهند، يك خدمتى بكنند، آن هم يك همچو خدمت ارزنده بزرگى بخواهند بكنند، بخواهند در سرتاسر كشور دانشگاه‏هايش را اصلاح بكنند، از افراد فاسد تصفيه بكنند، كار مشكل است لكن چون يك كار بسيار ارزنده‏اى است، مشكلات بايد تحمل بشود. هميشه كارهاى ارزنده اشكالاتش شايد بيشتر باشد از كارهاى ديگر. از اين جهت بايد توجه به اين معنا باشد كه سفارش مى‏كنم به همه انجمن‏هاى اسلامى كه در سرتاسر كشور هست و مى‏خواهند شروع به فعاليت بكنند و چند روز ديگر هم اول باز شدن دانشگاه‏ها هست، بايد اين توجهات باشد. اولا خود افراد، افراد متعهد باشند، افراد صددرصد اسلامى باشند، مواظب به كارهاى خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آنها ندهند كه تويى كه ادعا مى‏كنى اسلامى هست، مثلاً اعمالت اسلامى نيست، اخلاقت اسلامى نيست. اين اول، بايد انسان از خودش شروع كند، كسى كه مى‏خواهد يك جامعه‏اى را تهذيب كند، تا خودش مهذب نباشد، نمى‏تواند. گروهى هم كه مى‏خواهند يك مركزى را مهذب كنند

صحيفه نور ج 9 صفحه 180

و اسلامى كنند تا خودشان ابتدائاً مهياى براى اين كار نشده باشند و ابتدائا خودشان را اصلاح نكرده باشند، نمى‏توانند ديگران را اصلاح كنند، آدمى كه خودش مرتكب مثلاً مسائلى است كه بر خلاف اسلام است نمى‏تواند به ديگرى بگويد تو برو اين كار را انجام بده. خوب حرف اين است كه تو خودت چرا نمى‏كنى؟ و آنكه مهم است، همين قضيه‏اى است كه عرض كردم كه ممكن است در بين اين انجمن‏ها يك اشخاص با صورت اسلامى، با جهات اسلامى وارد بشوند لكن مسيرشان مسير شما نباشد، بخواهند منحرف كنند و آنوقت كم كم آنها انحراف را از خودشان سرايت به بعضى بدهند و باز در مقابل شما يك گروهى درست كنند كه شما مى‏خواهيد اسلام را درست كنيد، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام مى‏خواهند يك چيز ديگر را درست كنند و اين نمى‏شود الا اينكه شناسائى بشوند افرادى كه در انجمن‏ها وارد مى‏شوند، معلوم باشد كى هست اين، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه كسى هستند، كجا زندگى كرده، تحصيلاتش چه هست، چه رشته‏هايى دارد، اينها همه بررسى بشود، مطالعه بشود تا آن وقت يك انجمن مهذبى باشد و بتواند كا رمثبت، كار اسلامى مثبت، كارى كه به درد مملكتتان بخورد انجام بدهد.

با اصلاح انسان، تمامى عالم اصلاح مى‏گردد

اين كارى كه شما داريد بسيار ارزنده است، بسيار ارزشمند است، همه اديان براى همين مسأله آمده‏اند كه درست كنند، انسان‏ها را درست كنند، اصلاً موضوع بحث انبيا، انسان است همه انبيا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است به چيز ديگر هيچ فكر نمى‏كنند، به انسان فكر مى‏كنند براى اينكه همه عالم هم خلاصه‏اش همين انسان است. انسان يك موجودى است، خلاصه همه موجودات عالم است، از همه موجودات عالم يك چيزى در انسان هست و يك زياده هم دارد، انسان اگر درست بشود، همه چيز عالم درست مى‏شود. اگر اين انبيا مؤفق شده بودند كه آن برنامه‏اى كه دارند كه انسان‏سازى باشد اگر مؤفق به اين معنا شده بودند، الان عالم يك عالم ديگرى بود و اوضاع يك اوضاع غير اين اوضاعى است كه الان ما ملاحظه مى‏كنيم، لكن خوب مؤفق نشدند، به واسطه كارشكنى‏هائى كه شد و بعد از آنها شد. و از اين جهت چون اداره عالم را تقريباً غير انسان‏ها مى‏كنند، از اين جهت آنكه انبيا مى‏خواستند نشده است. اين كارى كه شما مى‏كنيد هم يك شعبه‏اى از همان كار است، كار انبياست كه مى‏خواهيد كه انسان درست كنيد، مى‏خواهيد دانشگاهتان، افرادى كه انسان باشند بيرون بدهيد، همينى كه ديگران مى‏خواهند نگذارند. آنقدرى كه اينها از انسان مى‏ترسند، اين خارجى‏ها آنقدرى كه از انسان‏ها مى‏ترسند از چيز ديگر نمى‏ترسند. همه عالم دست آنهاست اما اگر چهار تا انسان در يك جايى پيدا بشود، زندگى آنها را تباه مى‏كند و لهذا كوشش مى‏كنند كه در اين مملكت‏هائى كه مى‏خواهند از آن استفاده كنند، انسان در آن پيدا نشود. كوشش مى‏كردند كه، از زمان رضاخان كه من همه آن را يادم هست، كوشش مى‏كردند كه در مجلس شوراى ملى انسان نباشد در سر تا سر اداره و نمى‏دانم وزارتخانه‏ها و اينها، يك انسان مهذبى كه اسلامى باشد و كار از او بيايد، نباشد و لهذا تقريباً همه‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 181

مجلس‏ها اين طورى بوده (تقريباً نه تحقيقاً، بودند بعضى از افراد صحيح و همان‏ها اسباب زحمت شدند).

اينها (شرق و غرب) از جمهورى اسلامى مى‏ترسند

الان هم همان مسائل هست، يعنى آنها باز هم چشم طمعشان به اينجاهاست، آن ذخايرى كه ممالك شرق دارد، ايران دارد، نمى‏گذارد آنها راحت باشند، خصوصاً كه ايران وضعيت جغرافيائياش هم يك وضعيت حساسى است. آنها دست بر نمى‏دارند از ايران، نه از طرف شرقى‏ها و نه از طرف غربى‏ها، و با هر كوششى كه دارند مى‏خواهند نگذارند كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. همه شلوغى‏هائى كه الان درست مى‏كنند با دست آنها دارد درست مى‏شود همه جا آشفتگى‏هائى كه پيدا مى‏شود با دست آنها درست مى‏شود و پيدا مى‏شود كه نگذارند يك آرامشى بشود و يك سامانى پيدا كند مملكت. شما ملاحظه كرديد كه در قبل از اينكه شاه برود و بعد هم وارث خبيثش برود، فعاليت زياد در اين بود كه نگه دارند او را، نرود، بعد از اينكه حالا او رفت و تمام شد، فعاليت زياد بود كه جمهورى اسلامى درست نشود. از جمهورى اسلامى اينها مى‏ترسند، نه از جمهوريش، از اسلامش. آنهائى كه قلم‏هايشان يا تابع آنها بود يا از باب اينكه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع كردند نوشتن به اينكه ديگر اسلام را مى‏خواهد چه كند همان جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، آخرش هم ديگر راضى شده بودند به اينكه جمهورى اسلامى دموكراتيك باشد. اينهااز اسلام مى‏ترسند و از رژيم اسلامى مى‏ترسند، حالا كه ضربه خورده‏اند از اسلام يعنى رژيم را مسلمان‏ها با كلمه اسلام از بين بردند ديگرانى كه حالا آمده و سر اين سفره مى‏خواهند بنشينند اينها دخالت نداشتند، آنهائى كه دخالت داشتند همين مستضعفين بودند كه در خيابان و در بازار وزن و مردشان ريختند و جلوى تانك و توپ و مسلسل و اينها رفتند و كار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، يكدفعه ما ديديم از اروپا و آمريكا و از گوشه و كنار خود مملكت كسانى كه آن وقت طرفدار بودند حالا شدند انقلابى و شدند مخالف رژيم و هر جا باشد هر كس مى‏آيد اينجا مى‏گويد ما در سال‏هاى سابق مخالف رژيم بوديم و ما چيزها ديديم (خيال مى‏كنند كه من از كره مريخ آمده‏ام و نمى‏دانم، هيچ اطلاع ندارم كه اينها چه بوده‏اند) يك وقتى بود كه همه شاهنشاهى بودند، همه چه فرمان ايزد چه فرمان شاه بود، آنوقت كه باد به بيرق او مى‏خورد اينها زير آن بيرق سينه مى‏زدند، حالا كه آن بيرق خوابيده است و يك بيرق اسلامى بلند شده است. و اميدوارم كه اين بيرق و اين پرچم باقى باشد حالا آمده‏اند زير اين پرچم سينه مى‏زنند منتها بعضى‏شان شيطنت هم دارند، زير اين پرچم بر خلاف پرچم عمل مى‏كنند، بعضى‏ها همان استفاده مى‏خواهند، آنها ضررشان كمتر است، آنهايى كه همان مى‏خواهند كه يك بهره‏اى داشته باشند، آنها ضررشان كمتر است. خوب بهره‏شان هم مى‏برند اما ضرر كم دارند اما يك دسته‏اى هستند كه اينها يا معوجند و ادراكشان ناقص است و يا اينكه نه، ادراكاتشان هم خوب است و از روى نقشه كار مى‏كنند و ديگران به آنها گفته‏اند اين كارها را بايد

صحيفه نور ج 9 صفحه 182

بكنيد و مى‏كنند، اينها البته خطرناكند.

اينها البته خطرناكند. اينها مى‏خواهند روحانيون فقط مشغول مسجد و محراب باشند و به سياست دخالت نكنند

اين طايفه الان هستند كه حالا هم وقتى كه صحبت مى‏شود، مى‏نويسند، چه مى‏كنند، هى كوشش مى‏كنند كه اسلام نباشد، آن چيزهايى كه مال اسلام است هى كوشش مى‏كنند با زبان‏هاى مختلف، گاهى به دلسوزى در قضيه ولايت فقيه كه اين چند روز چيز شده است، خوب اينها ديدند كه يك كار خطرناكى است براى آنها براى اينكه يك حكومت اسلامى دارد درست مى‏شود اينها هم نمى‏خواهند اين را. گوينده‏شان گاهى مى‏گويد كه بگذاريد كه روحانيون قداستشان را حفظ بكنند، قداست روحانيون كه اينها مى‏گويند، معنايش اين است كه بگذاريد روحانيون مشغول مسجد و محراب همين مقدار در همين حدود باشند و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. اين يك تزى است كه مسجد مال پاپ، سياست مال امپراطور. اينها هم مى‏گويند مسجدها مال شماست، برويد تو مسجدتان نماز بخوانيد، درس هم مى‏خواهيد بگوئيد، درس هم بگوئيد هيچ مانعى ندارد اما در يك حدودى نه اينكه تو مسجد برويد و سنگر بگيريد براى ما، يا توى مدرسه برويد و براى ما ايجاد زحمت بكنيد. نه، آن نه، همان مقدارى كه قداست شما محفوظ باشد، بگويند يك آدم مقدس، يك آدم خوب مهذبى است، يك آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمى‏زند و مى‏گويد بردند مال دنيا چه ارزشى دارد. اينها اينجور قداست را مى‏خواهند و نمى‏دانند كه اسلام و پيغمبر اسلام و اولياء اسلام با تمام قداست اين مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهيت محفوظ بوده است معذلك مى‏رفتند و اشخاصى كه بر خلاف مسير انسانيت هستند آنها را دفع مى‏كردند و سياست مملكت را حفظ مى‏كردند و منافات با قداست هم نداشتند، يعنى ما روحانيون قداستشان از حضرت امير زيادتر باشد؟ اينها ادعا دارند، يا او را قداست برايش قائل نيستند؟ اين منطق اين است كه شما قداستتان را حفظ كنيد و كار نداشته باشيد ديگر به حكومت و به جريان سياست مملكت. خوب اينها مى‏خواهند بگويند پيغمبر اسلام و حضرت امير سلام الله عليه قداست خودشان را حفظ نكرده بودند؟! براى اينكه آنها كار داشتند، نمى‏توانند بگويند آنها كار نداشتند. حضرت امير والى مى‏فرستاد او، خود پيغمبر هم همين طور والى مى‏فرستاد آن طرف، آن طرف، جنگ مى‏كردند با كذا و سياست مملكت دست خود آنها بود. اين آدمى كه مى‏گويد كه بگذاريد روحانيت قداست خودش را حفظ كند، منطقش اين است كه اميرالمومنين هم قداست نداشت براى اينكه اين داخل شد در امور مملكتى و اينها، خود پيغمبر هم كه نداشت. پس معلوم مى‏شود تو نمى‏خواهى قداست ما حفظ شود، تو يك شيطنتى مى‏كنى كه اينها را كنار بزنى و ارباب‏ها بيايند سراغ كار. اين امور بايد با دقت ملاحظه بشود. در اين نطق‏هائى كه اينها مى‏كنند دقت كنيد كه اينها يك خرده‏ريزهائى دارند، با آن خرده‏ريزها مى‏خواهند اغفال كنند مملكت و ملت شما را. شما بيدار كنيد اينها را، در مقابل حرف‏هايشان حرف بزنيد، در مقابل مقاله‏هايشان مقاله

صحيفه نور ج 9 صفحه 183

بنويسيد، در مقابل سخنرانى‏هايشان سخنرانى كنيد، اين نقايصى كه اينها دارند كه گاهى از قصور است و گاهى از شيطنت، اينها را به رخشان بكشيد، بفهمانيد كه قضيه اين حرف‏ها نيست كه يك ملتى كه جمهورى اسلامى را با 98 يا 5\98 در صد پذيرفت، آنوقت بيايند بگويند كه ما اسلامش را، اينجايش را ديگر نمى‏خواهيم اين برخلاف مسير ملت است، ملت اين را پذيرفته است، جمهورى اسلامى را پذيرفته است، اين مثل اين است كه حالا بيايند بگويند كه خوب ملت حالا گفته جمهورى اسلامى، ما شاهنشاهى مى‏خواهيم ملت نفهميده. اينها دارند ملت را به نفهمى، به حماقت دارند چيز مى‏كنند، رمى مى‏كنند، با اينكه ملت ما با تمام فهم و شعورش مسائل را انجام دادند. اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد.

سران اينها گروهك‏ها) هيچ صحبتى ندارند، فقط مى‏خواهند يك تشنجى ايجاد كنند

شما بعدها مبتلاى به اين هستيد، دانشگاه كه باز بشود مبتلاى به يك همچو اشخاصى هستيد كه گاهى با صورت اسلامى وارد مى‏شوند همين مسائل كه حالا مثلاً طرح مى‏كنند كه بايد ولايت فقيه مثلاً نباشد اين ديكتاتورى است و حال آنكه اگر يك فقيهى يك مورد ديكتاتورى بكند از ولايت مى‏افتد پيش اسلام. اسلام هر فقيهى را كه ولى نمى‏كند، آن كه علم دارد، عمل دارد، مشى‏اش مشى اسلام است، سياستش سياست اسلام است، آن را براى اين است كه يك آدمى كه تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامى گذرانده و آدم معوجى نيست و صحيح است، اين نظارت داشته باشد به اين امرها نگذارد كه هر كس هر كارى دلش مى‏خواهد بكند. اينها گاهى وقت‏ها با همين صورت‏سازى كه مثلاً مى‏خواهد چه بشود و به ديكتاتورى مى‏رسد و ديكتاتورى عمامه و عصا و نمى‏دانم از اين حرف‏هائى كه تزريق كرده‏اند به آنها و ديكته كرده‏اند و اينها هم همان را پس مى‏دهند. مثل بچه‏ها كه يك چيزى را دهنشان مى‏گذارند پس مى‏دهند، اينها هم از اين قبيل هستند. شما از اين به بعد انشاء الله وقتى كه دانشگاه‏ها باز بشود، مبتلاى به اين مسائل هستيد و بايد با هوشمندى و با مطالعه و با مشورت بين خودتان افرادى را كه مى‏بينيد يا با اسم آزادى و نمى‏دانم اين حرف‏ها كه مى‏خواهند يك آزادى خاصى در كار باشد، دلبخواهى در كار باشد، نه آزادى مطلق، يا به اسم دموكراسى و امثال ذلك، الفاظ جالبى كه در هيچ جاى دنيا معنايش پيدا نشده تا حالا، هر كس براى خودش يك معنائى مى‏كند، به اينطور چيزها گرفتار هستيد كه اينها مى‏خواهند عمل بكنند و شمابايد با كمال توجه و بدون هيچ درگيرى، درگيرى صحيح نيست نبايد ما به آنها يك صورت حق بجانبى بدهيم. وقتى درگيرى شد و اكثريت شما داريد و فرض كنيد كه آنها را كتك زديد و چه كرديد، اين به نظر شايد اشخاص بيايد به اينكه اينها حجتى نداشتند، كتك زدند، متوسل به زور شدند. اينها هر كدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، يك مطلبى را گفتند، برويد جلويش بگوئيد چه مى‏گوئيد. يك وقت مى‏خواهد هياهو كند كه اكثراً اين طورى هستند، اينها را سرانشان كه وادار مى‏كنند به هياهو جمع بشويد دورش بگوييد آقا بنشين، صحبت‏هايت را بكن. ببينيد هيچ صحبت ندارد، فقط همين است كه يك تشنجى ايجاد كند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 184

نگذارند دانشگاه باز بشود و نگذارند دانشگاه عمل خودش را انجام بدهد. بدون اينكه با آنها جنگ و نزاع داشته باشيد، با آنها به اين نحو مقابله كنيد. يا آنها اگر يك اجتماع صد نفرى، هزار نفرى مى‏كنند، شما ده، بيست هزار نفر را اجتماع كنيد مسائل خودتان را بگوئيد دعوا هم نكنيد اين بايد انجام بگيرد. اين امور انشاء الله اميدوارم كه نرسد به اين مسائل و اما اگر مايك وقتى توطئه فهميديم كه نه اينها مى‏خواهند توطئه كنند و چه بكنند، خوب يك تكليف ديگرى هم ممكن است داشته باشيم و من اميدوارم كه شما بعد از اين عرايضى كه كردم، روى همين موازين چيز بكنيد و البته محتاج به اين است كه يك رشته جمعيتى هم باشند. اشخاصى هم باشند كه در اين امور يك نظارتى داشته باشند و اشخاص مطلع و مؤمن و متعهد كه نظارتى هم داشته باشند و كارها روى نظارت آنها انجام بگيرد. و من انشاءالله در همين دو سه روز، يك صحبت طولانى‏ترى مى‏كنم و نسبت به دانشگاه‏ها يك صحبت‏هائى دارم. انشاء الله اميدوارم همه‏تان مؤفق و مويد باشيد. من به همه‏تان دعا مى‏كنم و اميدوارم كه توفيق اين معنائى كه اين خدمتى كه الان در نظر داريد، توفيقش را پيدا كنيد و اشخاص را با توجه به سوابق به خودتان ملحق كنيد. افراد خودتان را زياد بكنيد و انشاء الله مؤفق و مويد باشيد


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 27/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما و نمايندگان مردم تبريز

آذربايجان، حامى هميشگى اسلام و كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما مى‏دانيم كه آذربايجان هميشه در اين مسائل پيشقدم بوده است، از قبل از مشروطيت و در خود مشروطيت و بعدها. و علماى آذربايجان در اين مسائل رنج ديده‏اند و ما شاهد تبعيد مرحوم آقاى انگجى و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا بوديم و همين جا هم خدمتشان رسيده‏ايم بعد از اين هم كه از تبعيد برگشتند و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا اينجا ماندند تا آخر هم ما اينجا خدمتشان مى‏رسيديم. اين مساله هم مسلم است كه آذربايجان با آن غيرتى كه دارند و معروف به اين معنا هستند آنها و با آن ديانت سختى كه دارند آنها هميشه در مقابل چيزهائى كه كشور ما را تهديد مى‏كرده است يا خداى نخواسته ديانت ما را، اينها هميشه كوشا بوده‏اند و حالا هم باز اميد ما به همه ملت است و خصوص آذربايجان.

انحراف ملت علاقه‏مند به اسلام از هيچ طريقى ميسر نيست

و من اميدوارم كه همين طور كه ديديد كه وقتى ملتى يك چيزى را خواست كسى نمى‏تواند مخالفت كند، ملت ما خواست كه خانواده پهلوى و شاهنشاهى غير قانونى و غير اسلامى نباشد و همه قدرت‏ها دنبال اين بودند كه باشد و نتوانستند براى اينكه ملت يك چيزى را مى‏خواهد. ايران خانه ملت است، ملت خانه‏اش مى‏خواهد كه اينطور باشد، نمى‏تواند كسى مخالفت كند. من در صحبت‏هايم گاهى گفته‏ام كه ما بر فرض اينكه، نمى‏شود اينطور كه يك قدرتى بيايد و ايران را خداى نخواسته بگيرد، فرض مى‏كنيم اين طورى، لكن تجربه شده است كه هر قدرتى كه رفته است و يك ناحيه‏اى را گرفته است، بعد حل شده است و آنجا، اگر شوروى هم يك وقتى بخواهد بيايد و آمريكا هم يك وقتى بخواهد بيايد، با قوائى كه دارند و ما نداريم در مقابلشان و بخواهند بيايند و مملكت ما را بگيرند، ما بعد از چندى غلبه خواهيم كرد، يا آنها را در خودمان حل مى‏كنيم و مسلمانشان مى‏كنيم و يا اگر مسلمان هم نيستند، نمى‏توانند ديگر بمانند. يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند و علاقه‏مند به اسلام هستند، نمى‏شود اينها را منحرف كرد، اين قلم‏ها نمى‏توانند منحرف كنند مملكت ما را و ملت ما را. اين نوشته‏ها و اين نطق‏ها و اين كارهاى خلاف و اين قيام مثلاً دموكرات و اين حرف‏ها، يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند الا يك مقدار كمى، يك مملكتى كه در رفراندمش شما ديديد كه تمام آنها يك

صحيفه نور ج 9 صفحه 162

طرف شدند مقابل مسلمان‏ها، مسلمان‏ها 98، يك قدرى بيشتر يا 99، در صورتى كه اينها روى اسلاميت‏شان فشارى به كسى نياوردند و - عرض مى‏كنم كه - الزامى نكردند و آزادى بود و آنها خرابكارى هم كردند و تحريم هم كردند و - عرض مى‏كنم كه - سوزاندند هم باز بعضى از صندوق‏ها را، در عين حال تقريبا 98 و چند، اين طرف بودند و يك عده كمى، يك و چند آن طرف بودند. يك همچو مملكتى كه 98 يا بيشترش مسلمانند، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت خودشان، اين را نمى‏شود هيچ وقت با اين حرف‏ها و با اين قلم‏ها، اينها بيخود خودشان را معطل كرده‏اند، اين نمى‏شود، نشدنى است. پيروزى شما بيمه شد پيش خدا و خداوند انشاء الله كه اين حالى كه، تحولى كه براى ملت ما پيدا شد كه همه علاقه‏مند به يك مطلب و آن اينكه جمهورى اسلامى بشود، اين ديگر نتواند كسى جلويش را بگيرد.

ميزان برترى در اسلام بر اساس تقوا و اطاعت خداست

و من به وسيله شما به همه برادرهاى آذربايجانى سلام مى‏رسانم و بدانند كه ما دعا مى‏گوئيم و ابدا پيش ما مطرح نيست زبان، مطرح نيست عرض مى‏كنم ناحيه و اين حرف‏ها، حرف‏هاى غير اسلامى است، طاغوتى است. اسلام آمده است براى همه بشر و مى‏خواهد همه بشر را وارد كند در سعادت. در قرآن كه به پيغمبر اكرم مى‏فرمايد كه تو چرا اينقدر غصه مى‏خورى براى اينهائى كه مسلمان نمى‏شوند، پيغمبر غصه مى‏خورد براى كفار، كفار كه نمى‏آيند. در يك جنگى كه يك دسته‏اى را اسير كرده بودند و بسته بودند و مى‏آوردند، فرمود كه ببين، ما با زنجير مى‏خواهيم اينها را به بهشت ببريم، اينها را ما اسير كرديم، آورديم آدمشان كنيم و بفرستيمشان به بهشت. پيغمبر و همين طور ساير پيغمبرهاى آسمانى اصلاً بنايشان بر اين است كه همه بشر را سعادتمند كنند، هيچ نظرى ندارند كه يك ناحيه‏اى باشد و يك ناحيه ديگر، در عين حالى كه خوب پيغمبر اكرم عرب است و عربستانى است لكن مى‏فرمايد هيچ عربى بر هيچ عجمى تفوق ندارد و هيچ عجمى هم بر هيچ عربى. ميزان، اطاعت خداست و تقواست. وقتى اين طورى باشد خوب همه ما برادر هستيم و همه ما چه هستيم و با همه بشر ما خوب هستيم و مى‏خواهيم اصلاًح بشوند. منتها يك دسته‏اى هستند كه در مقابل يك همچو مطلبى كه اسلام مى‏خواهد همه را اصلاًح بكند، قيام مى‏كنند و آدمكشى مى‏كنند اينها، در مقابل آنها اسلام هم با قوت و قدرت مى‏ايستد و نابودشان مى‏كند و از بين مى‏بردشان. مثل يك غده سرطان كه بايد عمل كرد و بيرونش كرد و الا فاسد مى‏كند، اين اشخاص كه در آنجا شلوغ كردند و مسلمان‏ها و ارتش و اينها رفتند و آنها را از بين بردند، اينها همان غده سرطانى بودند كه اگر اينها را مى‏گذاشتند فردا مى‏آمدند آذربايجان را چه مى‏كردند و پس فردا مى‏رفتند جاهاى ديگر و سيستان و همه جا را خراب مى‏كردند. اينها را بايد از بين برد اما برادرها برادر هستند. و من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما هستم. خداوند همه شماها را انشاء الله حفظ بكند، موفق و مويد باشيد و سلام مرا به همه آقايان برسانيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:14 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 189

تاريخ: 1/7/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ناشران اسلامى

نشر معارف اسلامى خدمت بسيار بزرگى است كه شما مى‏توانيد بكنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خط مشى را اسلام معين كرده است و ما تابع اسلام هستيم و آن اين است نشرياتى كه شما مى‏خواهيد اقدام بر چاپ آن بكنيد، بايد اسلامى باشد و منزه از انحرافات و البته اين تشخيص با يك هياتى بايد باشد، آقايان مثلاً هياتى را تعيين بكنند كه در اين امور وارد باشند و كتاب‏ها وقتى كه بناست نشر بشود، به نظر آقايان برسد و آن آقايان وقتى كه تصويب كردند مانعى ندارد و مخالف با اسلام هم نبود آن وقت نشر بدهند. چون ممكن است كه يك وقت يك كتابى چند سطرش اسلامى باشد و در خلالش يك مسائلى غير اسلامى باشد، ابتدائش يك جور باشد بعدش يك انحرافاتى داشته باشد و شما كه مى‏خواهيد براى اسلام خدمت كنيد خداى نخواسته اين اسباب اين بشود كه برخلاف مسير اسلامى باشد و لهذا بايد كتاب‏ها تحت نظر اهل علم باشد، اهل علم مطلع بر اين مطلب‏هاى انحرافى و آنها مطالعه كنند و وقتى اين كتابى كه مى‏خواهيد نشرش بدهيد، وقتى مطالعه كردند آنها، تصديق كنند كه اين نشرش مانع ندارد بعد نشر بدهند. و البته اين خدمت بسيار بزرگى است كه به اسلام شما مى‏توانيد بكنيد و آن نشر معارف اسلامى، نشر احكام اسلام، نشر حقايق اسلام، نشر مكتب اسلام و كتبى كه اين نحو هستند، نشرش بسيار خوب و انشاء الله شما ماجور هستيد در اين امر، لكن با اين وضع بايد باشد، با اين وضعى كه عرض كردم كه مصون باشد از اينكه يك وقت خداى نخواسته شما مى‏خواهيد يك كار خيرى بخواهيد بكنيد، با دست خود شما يك كار خلافى انجام بگيرد. اين بايد با يك كنترل شديدى از طرف يك هياتى چند نفرى كه خودتان تعيين بكنيد و مورد تصديق مثلاً اهل علم تهران باشد، باشد، آنوقت آنها، آن چند نفر بررسى كنند و شما هم مشغول باشيد و انشاء الله خداوند حفظ كند شما را و من هم دعاگوى همه‏تان هستم انشاء الله. و مسؤوليت شما بسيار سنگين است و كار شما بسيار با ارزش و مسؤوليت هم زياد پر ارزش است براى اينكه نشر احكام خداست، نشر مكتب الهى است، مسؤوليت زياد است براى اينكه بايد طورى انجام بگيرد كه خداى نخواسته يك وقت لغزش در آن نباشد و كتابى كه مثلاً غير اسلامى و انحرافى باشد در آن نباشد و اين البته بايد يك دسته‏اى، يك جمعى اين كار را انجام بدهند. انشاء الله خداوند تأييدتان كند.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 1/7/58

بيانات امام خمينى در جمع دانش‏آموزان دبستان فيض قم

معلمين در تربيت اسلامى انسانى كودكان كوشا باشند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من امروز كه روز اول تحصيل است و روز اول باز شدن مدارس است پيش اين اطفال كوچك دبستانى آمده‏ام كه اينها به فطرت نزديكترند كل مولود يولد على الفطره ثم ان ابواه يهود انه وينصرانه و يمجسانه چون بچه‏ها جديد العهد به ملكوت هستند، آن كدورت‏هائى كه از طبيعت عايد انسان مى‏شود و آن كدورت‏هائى كه از دولت طاغوتى نصيب ماشد، اينها از او دور بودند.

جوانان ما را نگذاشتند تربيت انسانى بشوند. اين كودك‏ها كه الان در پيش من هستند و با فشار به دامن من هجوم مى‏آورند مورد علاقه من هستند، بچه‏هاى‏منند، عزيزان‏منند، به ملكوت نزديكترند، از آلودگى‏هاى طبيعت دورند و من اميدوارم كه معلم‏هاى اين بچه‏ها و اين كودك‏ها در تربيت انسانى اسلامى اينها كوشا باشند و از آن تعليمات سوئى كه در سابق بود مبرا باشند.

معلمان مدارس در هر جا هستند عنايت‏شان به اين كودك‏ها بيشتر باشد كه اين كودك‏ها اميد آتيه مملكت ما هستند و از اين كودك‏هاى امروز، انسان‏ها و دانشمندان فردا درست مى‏شود. اينها هستند كه در آتيه مملكت ما را اداره مى‏كنند و پس از ما اينها بايد استقلال مملكت و آزادى را حفظ كنند. معلمان از اين كودك‏هاى نورس قدردانى كنند و اين كودك‏هاى نورس را كه آلوده نيستند به آن چيزهائى كه ما بزرگ‏ها آلوده هستيم، نگذارند آلوده شوند.

اسلام تمام آزادى‏ها و استقلال‏ها را بيمه مى‏كند

تربيت‏ها، تربيت دينى باشد. اسلام تمام آزادى‏ها و استقلال‏ها را بيمه مى‏كند و بچه كوچك ما را اگر اسلامى بار بياوريد، استقلال و آزادى مملكت شما بيمه خواهد شد. از اين كودك‏ها قدردانى كنيد و از اين عواطف كودكانه آنها من تشكر مى‏كنم.

من اينها را دوست مى‏دارم همانطور كه شما عزيزان خودتان را دوست مى‏داريد. اينها همه عزيزان من هستند و نور چشم من هستند و در آتيه اميد من به اينهاست. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت اين قشر كودكان را كه مايه سرفرازى ما در آتيه بايد بشوند تشكر مى‏كنم و به همه دعا مى‏كنم. خداوند اين غنچه نزديك به شكوفا را در تربيت اسلامى شكوفا كند. خداوند اين بچه‏هاى

صحيفه نور ج 9 صفحه 191

لطيف ظريف انسانى را در پناه خود حفظ كند و نور فطرت آنها را شكوفا كند.

من بيش از اين طول كلام نمى‏دهم كه اين بچه‏ها در اين فشار ناراحت هستند و در آفتاب از گرما ناراحت مى‏شوند.

خداوند همه شما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را به وجود شما مستقل كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 199

تاريخ: 4/7/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت فاطميون تهران

رژيم‏هاى سلطنتى گذشته، مانع تحقق اسلام واقعى بودند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تفاوت ما بين رژيم پهلوى با رژيم‏هاى سابق و دولت اموى و عباسى اين بود كه همه اينها در يك معنى مشترك بودند و آن اينكه نمى‏خواستند اسلام آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، هم بنى‏اميه اين مطلب را مى‏خواستند، اسلام را به حسب ظاهر قبول داشتند و در راه او هم كارهائى مى‏كردند و جماعت جمعه همان سلاطين‏شان به جا مى‏آوردند، هم بنى‏اميه، هم بنى عباس، لكن نمى‏خواستند آن اسلامى كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود و اهل بيت آن را مى‏شناختند، نمى‏خواستند اين تحقق پيدا بكند براى اينكه آن اسلام او بود كه خود پيغمبر و اميرالمؤمنين سلام الله عليه رأس آن بودند و زندگى‏شان آن بود.

اينها مى‏ديدند كه اگر اسلام را به آن نحو بخواهند ارائه بدهند، آنطورى كه اهل بيت خواستند ارائه بدهند، نمى‏توانند ديگر كاخ داشته باشند و آن وسائل، و مردم در كوخ‏ها باشند و اينها در آن كاخ‏ها و با عظمت باشند كه بعد از اينكه بعضى‏شان مردند طلاهايشان را با كلنگ شكستند و تقسيم كردند. اسلام يك همچون عنوان سرمايه‏دارى به آن معنا كه هست نمى‏پذيرد، اسلام قواعد دارد، اينها هم نمى‏خواستند اينطور باشد، يعنى طبق قواعد، لكن غير از اين رژيم اخير هم سلاطين كه همه‏شان سر تا پايشان فاسد بوده و گمان ندارم در تمامشان بتوانيد پيدا كنيد كه به اندازه دو نفر، سه نفر پيدا بكنيد كه اينها يك اشخاص صحيحى بودند، آنهائى هم كه معروف به جنت مكان هستند، آنها هم دوزخ مكان بودند، همان‏ها بودند كه پسر خودشان را كور كردند براى اينكه مبادا چه بشود و همان كه معروف به انوشيروان عادل است وقتى ظلم‏هايش را تاريخ مى‏گويد روى تاريخ را سياه كرده. لكن تا قبل از اين رژيم اخير، آن رژيم‏هاى بنى اميه و بنى عباس و رژيم‏هاى سلطنتى غالباً اسلام را به حسب ظاهر پذيرفته و به حسب واقع نمى‏خواستند آنطور باشد، لكن براى خودشان همه را مى‏خواستند، هر چيزى را مى‏خواستند براى خودشان، مى‏خواستند كه مملكت اسلامى را گسترش بدهند براى اينكه نفوذشان زياد بشود، كشور گشائى بكنند كه نفوذخودشان زياد بشود، هر چه مى‏خواستند، مى‏خواستند براى خودشان و دار و دسته خودشان باشد.

صحيفه نور ج 9 صفحه 200

مورد هدف قرار دادن روحانيون از سوى رژيم جهت مخالفت با اسلام بود

لكن اين رژيم فاسد، ما را براى ديگران مى‏خواست. از اول كه رضاخان آمد و من هم يادم هست و از اولش در مسائل بودم تا حالا، اولى كه آمد و ابتدائا با سالوسى رفتار كرد، وقتى كه مستقر شد اول هدف اسلام بود، لكن نمى‏گفت هدف را، آن قرار داد كه اسلام نباشد (البته به تعليم ديگران، تعليم خارج) لكن از روحانيين شروع كرد، از مجالس وعظ و خطابه و روضه جلوگيرى كرد. از اينجا شروع كردند كه بلكه مؤفق بشوند اساس، اساسى كه خارجى‏ها از آن مى‏ترسيدند از بين ببرند، آنها مطالعات دامنه‏دار دارند نسبت به شرق و نسبت به ايران ما مطالعات دامنه‏دار دارند، هم نسبت به ذخائرى كه ايران دارد اينها نقشه بردارى كرده‏اند و مطلعند، بهتر از خود ايرانى‏ها مى‏دانند كجا چه هست و هم مطالعات دامنه‏دارى شايد بيشتر از آن مطالعات نسبت به گروه‏هاى مردم كردند. عشاير را مطالعه كردند كه ببينند اينها چه جور مقاصد دارند، چه جور مى‏شود اينها را به دام انداخت، طوايفى كه در شهرستان‏ها بودند و جز عشاير نبودند اينها را با چه مى‏شود همراه كرد كه همان مقصد مشترك كه اسلام نباشد، اينها را با هم همصدا كرد و بدون اينكه اسمش را بياورند واقعيتش باشد. در زمان رضاخان كه من شاهد مسائل بودم طورى كرده بودند كه شاعرش، نويسنده‏اش، گوينده‏اش، همه بر ضد روحانيت بودند. آن شعرا و گويندگان خودشان بودند نه گويندگان مردم، شاعرش مى‏گفت، كه نمى‏خواهم شعرش را بخوانم، كه تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشوردارا به كجا خواهد برد، آخوند را ننگ مى‏دانستند، قجر هم كه با او دشمن بودند. يك جلسه‏اى درست كرده بودند اينها، من شنيدم همان وقت‏ها يك مجلس نمايش مى‏دادند فتح اعراب را كه ايران را فتح كرده بود، در آن مجلس نمايش دادند و عرب‏هائى كه مثلاً پا برهنه بودند و با آن وضعى كه بوده نمايش دادند واينكه كاخ‏هاى آن را از آنها گرفته‏اند در آنجا، دستمال‏ها بيرون آمد براى گريه كه اسلام غلبه كرد بر اينها، الان هم كه من و شما اينجا نشسته‏ايم همچو فكرهائى هست كه متاسفند از اينكه اسلام بر مليت غلبه كرده، اسلام را كارى با او ندارند، مخالف با او هستند. الان هم در نويسنده‏هاى ما، در گوينده‏هاى ما و در روشنفكرهاى ما، در غربزده‏هاى ما، اين معنى هست كه اسلام را نمى‏خواهند و آنها كه راست نمى‏گويند مليت را مى‏خواهند، وقتى هم از مليتشان مى‏خواهند اسم ببرند، از همين شاه‏ها اسم مى‏برند، از همين شاه‏هائى كه همه‏شان در تاريخ معلوم است كه چكاره بودند. از اولى كه رضاخان آمد، بعد از اينكه مستقر شد، البته اولش خيلى هم روضه مى‏گرفت، هم روضه مى‏رفت و هم تكيه‏ها، همه را رفت يك مرتبه در يك محرمى گفتند همه تكيه‏ها را رفته بود، بعد كه بازى داد ملت راو ملت ماهم صفاى نفس دارند زود بازى مى‏خورند، بعد كه بازى داد ملت را، آنوقت آن چهره‏اش را نشان داد، تمام روضه‏ها را سرتاسر مملكت قدغن كرد و بر معممين آن كرد كه نمى‏توانست يك نفر معمم ظاهر بشود توى خيابان، بعضى از محترمين معممين كه نمى‏خواهم اسمش را ببرم، بردند در كلانترى و همانجا با چاقو عبا و قبايش را بريدند به شكل اينكه كت و شلوار بايد باشد و رهايش كردند و معممين را قدغن كرده بودند كه شوفرها هم سوارشان مى‏كردند، بعضى از شوفرها هم خوش رقصى مى‏كردند مقصد

صحيفه نور ج 9 صفحه 201

آخوند نبود، مقصد اسلام بود اينها را مى‏ديدند كه تا اينها هستند اسلام را نمى‏شود از بين برد، بايد اينها را از بين برد بعدش اسلام را، اسلام منهاى روحانيت همين تز است، حالا گوينده‏اش ملتفت نيست و يا ملتفت است و مغرض.

مجالس روضه است كه مردم را تهييج مى‏كند كه به همه چيز حاضرند

اين مطلبى كه الان القا كرده‏اند به جوان‏هاى ما كه تا كى گريه و تا كى روضه و اينها، بيائيد تظاهر كنيم، اينها نمى‏فهمند روضه چيست و اين اساس تا حالا سر كى نگه داشته شده است، اين را نمى‏دانند و نمى‏شود هم بهشان بفهمانند.

اينها نمى‏فهمند كه اين روضه و اين گريه آدم ساز است، انسان درست مى‏كند، اين مجالس روضه، اين مجالس عزاى سيدالشهدا و آن تبليغات بر ضد ظلم، اين تبليغ بر ضد طاغوت است، بيان ظلمى كه به مظلوم شده تا آخر بايد باشد. همين در عين حالى كه جوانهايشان كه كشته شدند و برايشان فرياد مى‏زنند و چه مى‏كنند، لكن بازى خوردند و مى‏گويند آن جوان‏ها را از ياد ببريد براى اينكه آنهائى كه به اينها تلقين مى‏كنند اساس را سيدالشهدا مى‏دانند، اساسى كه همه چيز را تا حالا نگه داشته او بوده، پيغمبر (ص) هم فرمود كه انا من حسين يعنى ديانت را او نگه مى‏دارد و اين فداكارى، ديانت اسلام را نگه داشته است و ما بايد نگهش داريم. اين جوان توجه ندارند، البته يك دسته‏اند و تزريق به اينها شده از اشخاص كه مى‏خواهند نباشد. اينها از اساس مى‏خواهند روضه را از بين ببرند كه روضه خوانى است كه عواطف مردم را همچو تهييج مى‏كند كه بر همه چيز حاضرند. وقتى مردم ديدند كه سيدالشهدا جوان‏هايش را آنطور قطعه قطعه كردند و آنطور جوان‏هاى خودش را داد، براى مردم آسان مى‏شود كه جوان بدهند و ما با اين حس شهادت دوستى اين معنى را ملت ما پيش برد و رمز همين معنائى بود كه از كربلا منعكس شد به همه جهاتى كه ما داشتيم، به همه ملت ما، و همه آرزوى شهادت مى‏كردند، همان شهادتى كه سيدش سيدالشهدا بود و اينها نمى‏فهمند كه اينجاست كه نگه داشته است، آنهائى كه مى‏فهمند تزريق مى‏كنند و ديگران را گول مى‏زنند.

آنهائى كه به ضد روحانيت حرف مى‏زنند، قلمفرسائى مى‏كنند و حالا بيشتر براى اينكه مى‏بينند كه اين روحانيت است كه اسلام را نگه داشته و اين اسلام است كه با منافع آنها مخالف است، اين اسلامى است كه طرفدار مستضعفين است، (و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين) وعده فرموده و عمل خواهد كرد. اين طبقه‏اى كه آن بالانشين‏ها پست مى‏شمردند، مى‏گفتند طبقه پائين، منطق مستكبرين همين بود كه استكبار و تكبر مى‏فروختند بر جامعه، ملت ما را طبقه پائين حساب مى‏كردند، بالا كى بود؟ آقاى آريامهر و دستجات خودش، آنها بودند و همه شما را و همه ما را و همه ملت را حساب نمى‏آوردند، چيزى نيستند اينها، قضيه استضعاف اين است، نه اينكه خدا مى‏فرمايد ضعفا، ضعفانه مستضعفين يعنى آنهائى كه قدرت دارند، قدرت ايمان دارند و آنها نمى‏فهمند و اينها را مستضعف حساب مى‏كنند، مى‏گويند اينها ضعيفند. آنهائى كه اينها را جزء ضعفا

صحيفه نور ج 9 صفحه 202

مى‏شمارند نه اينكه ضعفا هستند، بعضى‏ها اين كلمه را چون نفهميده‏اند، مستضعف را نفهميده‏اند مى‏گويند كه خوب، چرا ما بايد مستضعف باشيم آنها ما را حساب مى‏كنند مستضعف وضعيف، نه اينكه شما ضعيفيد، شما قوه ايمان داريد، شما آن بوديد كه يك همچو قدرتى را با مشت عقب زديد و به جهنم فرستاديد. قوت ايمان در شماست و حس شهادت خواهى كه جوان‏ها مكرر اين معنا را مى‏خواهند، زن‏ها مكرر مى‏گويند به اينكه فلان جوان، فلان جوان از من رفته دو تا ديگر هست، اين هم مى‏دهم برود.اين حس بود، اين حس شهادت خواهى، فداكارى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر طاغوت غلبه پيدا كرد.

همه روز بايد ملت ما مقابل ظلم بايستد

اساس را بايد حفظ بكنيم، اساس، اسلام است و جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى، بايد كوشش كنيد تا حفظ شود، اين مجالس و مجامع اسلامى را بايد حفظ كرد، هر دو جهت بايد باشد نه آنطورى كه سابق بود و اصلش كارى به دستگاه ظلم نداشتند آن هم با يك تبليغاتى كه شده بود، نه آنكه ما بيائيم نمازمان را بخوانيم و برويم سراغ كارمان توى خانه‏مان بنشينيم و اهل منبر هم بروند و چهار تا كلمه روضه بخوانند و اگر بشود چهار تا كلمه اخلاق هم بگويند و بروند در خانه‏هاشان بنشينند، بايد در مقابل ظلم، در مقابل ستم بايستند. اين كلمه (كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا) يك كلمه بزرگى است كه اشتباهى از او مى‏فهمند، آنها خيال مى‏كنند كه يعنى آنها خيال مى‏كنند كه يعنى هر روز بايد گريه كرد لكن اين محتوايش غير از اين است. كربلا چه كرد، ارض كربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى كرد، همه زمين‏ها بايد اينطور باشند، نقش كربلا اين بود كه سيدالشهدا سلام الله عليه با چند نفر جنگ كرد، عدد معدود آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكارى كردند و كشته شدند، ولكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را، همه جابايد اينطور باشد، و همه روز هم بايد اينطور باشد، همه روز بايد ملت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشور است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم، انحصار به يك زمين ندارد، انحصار به يك افراد نمى‏شود، قضيه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چند نفرى و يك زمين كربلا نبوده، همه زمين‏ها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزها، غفلت نكنند ملت‏ها از اينكه بايد هميشه مقابل ظلم بايستند. در بعضى روايات كه من حالا نمى‏دانم صحت و سقمش را، هست كه يكى از چيزهاى مستحب اين است كه مومنين در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهيا، نه اينكه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر، اسلحه داشته باشند براى اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است، نهى از منكر است، به همه ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاه‏هاى ظالم خصوصاً دستگاه‏هائى كه با اساس مخالفند.

صحيفه نور ج 9 صفحه 203

ما ملت و مليت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم

اگر يك دستگاهى بود كه مثلاً سلاطين سابق كه مى‏خواستند براى خودشان يك چيز مى‏كردند، ولى با اساسش معلوم نبود كه مخالف باشند، اما يك دستگاهى كه با اساس مخالف است، نمى‏خواهد اسلام باشد، نمى‏خواهد مجالس اسلامى باشد، مى‏خواهد هميشه چيزهائى باشد مربوط به غير اسلام ولو ملت باشد، مليت باشد، ما ملت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم و ملت، ملت ايران است و ما براى ملت همه جور فداكارى مى‏كنيم اما در سايه اسلام است نه اينكه همه‏اش مليت و همه‏اش گبريت است، مليت حدودش حدود اسلام است و اسلام هم تاييد مى‏كند او را. مليت اسلام را بايد حفظ كرد، دفاع از ممالك اسلامى جزء واجبات است نه اينكه ما اسلامش را كنار بگذاريم و بنشينيم فرياد مليت بزنيم و پان‏ايرانيسم.

اسلام سياست است و سياست، خدعه و فريب نيست‏

در هر صورت نقشه يك مطالعاتى كه اينها كرده‏اند طولانى و مخازن ما را به دست آوردند كه ما چقدر داريم و تا چه وقت به اينها پس بدهيم و از ما بگيرند و همه ملت‏ها و اقشارى كه ما داريم و همه قطرها را مطالعه كرده‏اند در اين معنا كه ديده‏اند ما اگر بخواهيم اين مخازن را از آنها بگيريم و اين مملكت و اين كشور را از اينكه پايگاه خودمان براى كارهاى نظامى، تا اسلام زنده است نمى‏شود، بايد اسلام را سر بريد حالا اگر مى‏شود توى دامن خود مردم، و اين را كردند و خيلى هم توفيق حاصل كردند. يك روزى بود كه اگر يك ملائى راجع به مطلب سياسى يك كلمه مى‏گفت، مى‏گفتند اين آخوند سياسى شده بيندازش دور، شايد به نماز او هم نمى‏رفتند، اين چه بود؟ اين روى نقشه‏اى بود كه آخوند را از سياست كنار بگذارند، اسلام را كنار بگذارند و سياست هم كنار و عليحده، آنها هم كارهاى خودشان را انجام بدهند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند آخوند هم برود توى خانه آخوند هم برود توى خانه‏اش بنشيند و حمد و سوره بخواند، خيلى هم كار بكند، يك چند كلمه مسائل اخلاقى را براى مردم بگويد، اين نقشه‏اى بود كه مى‏خواستند اسلام را كنار بگذارند از سياست، سياست دست آنها و اسلام هم بر كنار.

پاكروان به من گفت در همان روز آخرى كه ديگر از همانجا از حبس به حصر ما را آوردند (حبس دوم) گفت كه سياست دروغ گفتن است، خدعه است، فريب است و كلمه‏اش هم اين بود كه پدر سوختگى است، همين جا مى‏خواست پدر سوختگى كند يعنى مى‏خواست كلاه سر من بگذارد، به من گفت، به اين معنا كه شما مى‏گوئيد ما هيچ وقت همچو سياستى را نخواستيم، خدعه و فريب و از اين چيزها، بعد آمد بيرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كرديم و فلان و اينكه دخالت در سياست نكند، من هم بالاى منبر گفتم كه ايشان اين را گفت، من هم اين را گفتم كه بيخود گفته، آنها مى‏خواهند كه ماها با همين خدعه و فريب كه سياست، خدعه است، شما نكند از سياست كنار برويد، سياست خدعه نيست، سياست يك حقيقتى است، سياست يك چيزى است كه مملكت را اداره مى‏كند، خدعه

صحيفه نور ج 9 صفحه 204

و فريب و اينها نيست، اينها همه‏اش خطاست. اسلام سياست است، طبيعت سياست است، خدعه و فريب نيست. اين نماز جمعه يك نماز جمعه سياسى است. يك اجتماعى سياسى است كه مع‏الاسف در سال‏هاى طولانى از دست ما رفته بود و مورد طعن ديگران هم شده بود. اين اجتماع حج از امور بسيار سياسى اسلام است كه تمام طبقات مستطيع كه هر جاى ايران اسلامى هستند، هر جاى ممالك اسلامى هستند جمع بشوند در هر سال در يك محلى، چند تا مجتمع شان بكنند، بنشينند مطالبشان را بگويند، بنشينند رفع اشكالاتشان را بكنند.

يك همچو مجلس‏هائى كه اسلام درست كرد مثل حج، هيچ قدرتى نمى‏تواند درست كند، هيچ قدرتى، همه ممالك اسلامى و سران ممالك اسلامى جمع بشوند كه نيم ميليون جمعيت را يك جائى ببرند، نخواهند مؤفق شد، با خرج‏هاى فلان‏ها، تبليغات فلان. خداى تبارك و تعالى با كلمه ولله على الناس حج البيت با يك كلمه مردم را فرستاده به آنجا، اجتماعات را فراهم كرده است. مع الاسف استفاده كرد، اجتماعات هست استفاده كرد، وقتى هم كاروان‏هاى ما در آنجا رفت همه استفاده‏هايش را آريامهر مى‏كرد، براى اوشان و شوون او را در آنجا مى‏گفتند در صورتى كه اين اجتماعات، اجتماعات سياسى است، اجتماعى است، بايد در اين اجتماعات گويندگان، نويسندگان همه بلاد مسلمين در آنجا مسائل اسلام را، مسائل بلاد مسلمين، گرفتارى كه دارند، مسلمين از دست كى گرفتارى دارند و آن بايد چه بكند، دولتهائى كه با مسلمين چه مى‏كنند با او چه بكند، كوشش كنند در وحدت كلمه، كوشش كنند در اينكه مطلب را همه يكى قرار بدهند، اعتصام (بحبل الله) سرمشق است براى همه، خداى تبارك و تعالى فراهم كرده اسبابش را، و ما مسلمين نمى‏توانيم از آن استفاده كنيم، بيعرضه هستيم، او فراهم كرده همه را، سالى يك دفعه حج، آن كنگره عظيمى كه در دنيا سابقه ندارد لكن مى‏روند آنجا و كار مثبتى انجام نمى‏دهند، از اول هم مى‏روند، فكر اينند كه سوغاتى چقدر بگيرند، فكر آنى كه بايد باشند نيستند، اعمالشان را بجا مى‏آورند، بعدش هم هيچ كلمه اى راجع به گرفتارى‏هاى مسلمين و گرفتارى‏هاى اسلام، اين گرفتارى‏هائى كه همه دول اسلامى الان مبتلا به آن هستند، فكر اين نيستند.

اين نهضت عظيم را كه مورد توجه دنياست حفظ كنيد

و انشاءالله اگر اسلام يك ظهورى پيدا كرد، يك نمايش واقعيتش داد، اميدوارم كه جمع هم درست بشود. بايد اين نهضت را حفظش كنيد. شما با دست خالى يك امپراطورى بزرگ دنيا را شكست داديد. الان به ما مى‏گويند كه اينها ملتفت نيستند كه چه كردند، خارج مى‏فهمد، خارج كه مى‏رويم عظمت اين نهضت و عظمت اين فداكارى ايران در خارج منعكس است، هر كه از خارج مى‏آيد و از هر جا مى‏آيد، همين چند روز هم يك چند نفرى، يك نفرى از بيرون آمده بود، از بنگلادش هم چند نفرى آمده بودند، اينها مى‏گويند كه همه توجهات دنيا الان به ايران است، همه توجهات الان به ايران است، ايران سرمشق همه مسلمين شده است و بايد بشود. انشاءالله اين را حفظش كنيد كه ماها

صحيفه نور ج 9 صفحه 205

هيچ نيستيم، هيچ براى خودتان يك چيزى خيال نكنيد كه هستيد، نه من و نه تو، نه هيچ كس، هيچ نيستيم، هر چه هست خداى تبارك و تعالى است، اوست كه شما را غلبه داد، الله اكبر، شما را غلبه داد و با مشت خالى همه چيز را درهم شكستيد. اين ايمان، اسباب اين معنا شد، اين توجه به خدا اسباب اين شد كه بچه كوچك و پيرمرد هشتاد ساله و زن‏هاى محترمه و مردهاى عزيز همه را به بيرون ريخت و مقابل يك دستگاه ظلم قرار داد. اين اسلام بود، اسلام همه چيز دست اوست و ما هيچ نيستيم، اين را حفظش كنيد، اين اسلام و اين نهضت را با اسلاميتش حفظ كنيد. خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند براى نگهدارى اين نهضت و تا اين نهضت هست از هيچ نترسيدو اصلاً ترس در دل خود راه ندهيد. اين حرف‏هائى كه كردستان چه شد و بلوچستان چه، اينها همه حرف است، آنها هم برادر ما هستند و آنها هم برادر هستند و آنها هم مفسدين را بيرون مى‏كنند و هيچ وقت به دلتان راه ندهيد كه مائى كه آن قدرت عظيم را درهم شكستيم حالا از يك حزب مثلاً دموكرات و از چهار تا جوان مثلاً فاسد بترسيم، هيچ اصلاً اين حرفها نيست مملكت شما بحمدالله بيمه شده و خداوند با شماست به شرط اينكه شما هم به وظيفه‏تان عمل كنيد، شما وفاى به عهدتان بكنيد، خداوند هم وفا مى‏كند، شما توجه به اسلام داشته باشيد و آنطورى كه اسلام گفته به او عمل بكنيد، خداوند هم پشتيبان شماست. خداوند انشاءالله به شما صحت و سلامت و عظمت و قدرت عنايت كند و من هم دعاگوى همه‏تان هستم و خدمتگزار همه‏

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 206

تاريخ: 4/7/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان سازمان پارس‏

اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تحولى بود كه در نفوس پيدا شد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آيه‏اى كه تلاوت كرديد ان الله لا يغير مابقوم حتى يغيرواما بانفسهم ، ما يك واقعيتى است و دستور. واقعيت به اين معنا كه تغييراتى در يك ملتى و در يك قومى حاصل بشود، اين منشاء يك تغييرات تكوينى، تغييرات جهانى، تغييرات موسمى مى‏شود و دستور است به اينكه تغييراتى كه شما مى‏دهيد، تغييراتى باشد كه آن تغييرات دنبالش يك تغييراتى به نفع شما باشد. شما ملاحظه كرديد كه اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تغييرى بود، تحولى بود كه در نفوس پيدا شد. ما يك قوم بوديم، ملت ما يك قومى بودند كه به واسطه تغييرات سوئى كه در طول تاريخ شده بود و به واسطه سلطه همه جانبه اجانب و دست نشاندگان اجانب به يك صورتى در آمده بود كه اين صورت، پذيرش اين رژيم سابق را مى‏كرد، يعنى يك تغيير حالاتى به واسطه آن تبليغات فاسدى كه شده بود، در ملت ما حاصل شده بود كه به واسطه اين تغيير و تحول، پذيرش ظلم و رژيم ستمگر و طاغوت و بستگان به طاغوت و ارباب‏هاى طاغوت را فراهم مى‏كرد. تغييرى بود كه از فطرت سالم انسانى متحول شده بود به يك انسان غير سالم، مريض، افراد مريض شده بودند. قلم‏ها، قلم‏هائى بود كه بر ضد مصالح ملت و بروفق مصالح طاغوت به كار مى‏رفت و نطق‏ها و قلم‏ها و قدم و گفتار و كردار، همه طورى بود كه از آن فطرت تغيير كرده بود. وقتى از آن فطرت تغيير كرد، آنوقت يك تغييرات كلى هم حاصل شد و آن سلطه اجانب بود.

خداوند قومى را تغيير نمى‏دهد مگر آن قوم خودش را تغيير دهد

وبحمدالله در اين نهضت تغيير و تحول از آن طرف شد يعنى يك ملت تحت فشار كه در طول تاريخ با اين فشار خوگرفته بود و پذيرفته بود اين ظلم و پذيرفته بود اين چپاولگرى را، در يك مدت كوتاهى متحول شد به يك ملت كه پذيرش هيچ يك از اين ظلم‏ها را ديگر نداشت يعنى اين ملت همچو طغيانى كرد بر خلاف دستگاه ظلم كه از آن بچه كوچكش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پير، داراى هر شغلى كه بودند از همه چيز دست برداشتند و ريختند در خيابان‏ها و در كوچه‏ها و فرياد زدند ما نمى‏خواهيم اين رژيم را، و فرياد الله اكبر و اينكه اين رژيم را نمى‏خواهيم. پس قوم ما

صحيفه نور ج 9 صفحه 207

يك تحولى پيدا كرد، تغييرى پيدا كرد، تا اين تغيير حاصل نشده بود، تغيير نفسانى حاصل نشده بود، اين قوم مورد تغيير واقعى كه رفتن يك رژيم طاغوتى و آمدن يك رژيمى كه اسلامى باشد، اين معنا حاصل نمى‏شود. پس خداى تبارك و تعالى تغيير نمى‏دهد مگر اينكه ما خودمان تغيير بدهيم خودمان را. اگر خودمان تغيير داديم در جانب پذيرش ظلم، يك ظالم به ما مسلط مى‏شود، اين طبيعى است و اگر چنانچه خودمان را تغيير داديم براى دفاع از كشور خودمان، دفاع از چپاولگرى، دفاع از ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مى‏كند، چنانچه ديديد. يعنى هم آن طرفش را ما ديديم، هم اين طرفش را. اگر آن طرفش را ديديم كه سال‏هاى طولانى همه قشرهاى ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند و آن اين بود كه از آن فطرت اصلى كه فطرت الله بود بيرون آمده بودند و يك فطرت ديگرى به خودشان راه داده بودند و تربيت ديگرى پيدا كرده بود. نفوسشان كه آماده شده بود براى پذيرش هر چه تو سرى خوردن، هر كس هر جابيايد توسرمان بزند هيچ نزنيم و بى تفاوت باشيم، مستشار از آمريكا مى‏آيد بپذيريم، هر چه مى‏شود پذيرش كنيم، حالت پذيرش داشته باشيم، هر كه دستش را بلند كند سرمان را زيرش بگيريم يا صورتمان را بگيريم بزند. اين يك حالتى بود كه به واسطه تحت فشار بودن طولانى و تبليغاتى كه از اين طرف و آن طرف شده است كه همه چيز شما بايد كنار برود و همه چيز امريكا بايد روى كار بيايد، اين اسباب اين شده بود كه خداوند تغيير داده بود موافق تغييرى كه شما در فطرتتان داده بوديد، آن هم تغيير داده بود. وقتى كه ملت ما بيدار شد و به بركت اسلام بيدار شد و خودش را تغيير داد، متحول شد، يعنى آن كسى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد مقابل آمريكا ايستاد، آن كسى كه يك پاسبان وقتى مى‏آمد توى بازارش مى‏گفت ببند، مى‏بستند، بيرق بزنيد، مى‏زدند، هيچ براى خودشان قائل نبودند كه يك چون و چرائى بكنند، ريختند توى خيابان و گفتند كه مرگ بر اين شاه. اين تحول روحى بود. اين تحول: ما بانفسكم . ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم تغيير را ديديد ما با نفس خودمان را، يعنى آن حال پذيرش متبدل شد به حال عدم پذيرش، يك حال اينكه زير بار اين ظلم ديگر نمى‏خواهيم برويم. اينطور كه شد، تاييد كرد خداى تبارك و تعالى.

اين تغيير نفوس را كه به توفيق الهى حاصل شده حفظ كنيد

شما ظالم را بيرون كرديد. اين حال را حفظ كنيد، الان متوجه باشيد اين حال حفظ بشود، يعنى اين تغييرى كه به سبب توفيق الهى حاصل شد و نفوس شما تغيير كرد به يك نفوسى كه شهادت را براى خودتان فوزدانيد و ذلت و تبعيت را براى خودتان ننگ مى‏دانيد، اين حال حفظ بشود. مادامى كه اين حال حفظ بشود خداوند همين را حفظش مى‏كند. اگر خداى نخواسته ما بانفس، ما دوباره برگردد به حال اول، باز دوباره حال اول مى‏شويم. اين يك سنت الهى است كه كارهائى كه مى‏شود، روى اسباب و مسببات است خداى تبارك و تعالى كار مى‏كند، اسباب و مسببات است.

وقتى كه شما خودتان مهيا شديد براى اينكه تحت بار ظلم برويد، ظالم پيدا مى‏شود، اين سبب

صحيفه نور ج 9 صفحه 208

مى‏شود كه ظالم پيدا بشود. هر چه بيشتر ما خضوع بكنيم براى ظالم، ظالم بيشتر فشار مى‏آورد. وقتى كه مهيا بشويم ما براى جلوگيرى از ظالم، ظالم عقب مى‏نشيند. هر چه زيادتر فشار بياوريم، او عقب تر مى‏نشيند. يك قدم كه شما كه عقب بنشينيد او جلو مى‏آيد، يك قدم شما جلو برويد او عقب مى‏رود. اين يك مطلبى بود، سنت الهى است و مطلبى بود كه با تجربه، خود شما ثابت كرديد كه شما وقتى قدم‏ها را برداشتيد طرف اينكه طاغوت نبايد باشد، رفت از بين، تمام شد، بساطشان را برچيدند و رفتند. و شما حالا بايد اين را حفظش بكنيد كه انشاءالله اين تتمه‏اى كه چيزى نيست، نيستند اينها. ديگر اين تتمه‏هائى است كه دنبال هر چيزى كه هست، انتقالى كه پيدا مى‏شود، نقلى كه پيدا مى‏شود، اين مسائل هست، اينها ديگر هيچ نگرانى ندارد.

خبرگزارى‏ها بايد امين باشند

آن چيزى كه مى‏خواستم راجع به اين خبرگزارى پارس بگويم، اين بود كه من گاهى وقت‏ها مى‏بينم در اين خبرگزارى پارس، خبرها همچو مثل اينكه با يك غرضى خبر داده مى‏شود. گاهى من اينطور مى‏بينم كه يك مطلب كوچكى را بزرگ نمايش مى‏دهند، تضعيف مى‏كنند، يك مطلبى كه نيست يا محتمل است نباشد، مطلب را مى‏گويند، چه مى‏كنند. اين بايد اصلاح بشود، خبرگزارى بايد خبرگزارى باشد، مطالب همانطور كه هست گفته بشود، نمى‏خواهند كه طرفدارى از يك طرف بكنند، يك چيزى را كوچك بكند، يك چيزى را بزرگ بكند و اينطور چيزها نبايد باشد. خبرگزارى‏ها بايد امين باشند در خبرگزارى و اگر توطئه‏گرى در خبرگزاريتان هست بايد تصفيه بشود، چاره نيست جز اينكه تصفيه بشود، وقتى تصفيه شد، انشاءالله چيزها هم درست مى‏شود. انشاءالله اميدوارم همه‏تان مؤفق باشيد، هم برادرهاى اهل سنت ما و هم شما مؤفق باشيد. همه با هم باشيم و اين حال روحى كه براى ملت ما پيدا شده است كه همه متوجه به خداى تبارك و تعالى، متوجه به اينكه مملكت يك مملكت اسلامى باشد، جمهورى يك جمهورى اسلامى باشد، اين حال را حفظ بكنيد تا خداوند دست ديگران را قطع بكند

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 192

تاريخ: 2/7/58

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى‏

مسؤوليت عظيم ما حفظ مكتب و چهره اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما و شما دو مسؤوليت داريم: يك مسؤوليت كوچك و يك مسؤوليت بزرگ مسؤوليت كوچك، حفظ كشور و حفظ نظام و پيشبرد نهضت و رعايت جهات نظمى و تربيتى افراد، كه اين مهم است لكن كوچكتر از آن دومى است. دوم، حفظ مكتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امر اول پيش ببريم، البته پيشبرد بزرگ است و اگر شكست هم بخوريم شكستش هم بزرگ، لكن با حفظ چهره اسلام و حفظ مكتب، شكست آخرى براى ما نيست، شكست همان در فعاليت‏هاى نظامى و فعاليت‏هاى انتظامى است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بكنيم و در آن شكست نخوريم، براى ما در عاقبت پيروزى است. شما وقتى ملاحظه كنيد، از زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و زمان خلافت حضرت امير سلام الله عليه جنگ‏هاى زيادى شده است و جنگ‏ها همه جنگ‏هاى اسلامى، براى تربيت جامعه بودند، يك جنگ ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براى ساختن جامعه باشد و جلوگيرى كردن از كسانى كه نمى‏خواهند بگذارند جامعه ترقى بكند، در اسلام نداريم يك همچو جنگى. پيغمبر اسلام جنگ‏هاى متعددى كردند و در بعضى از جنگ شكست خوردند، در عين حالى كه شكست خوردند مكتبشان شكست نخورد، مكتب محفوظ بود. حضرت امير سلام الله عليه در بعضى از جنگ‏ها شكست خوردند حتى در جنگ با معاويه بالاخره شكست با ايشان بود، آنها با حيله و با همين طور ايشان را شكست دادند، معذلك چون مكتب محفوظ بود، شكست نخورد بلكه پيروز شد در آخر. الان پيروزى او معلوم است، همه ملت‏هاى اسلامى به او توجه دارند و معاويه را قبلاً اگر بعضى از برادرهاى اهل سنت ما نمى‏خواستند راجع به معاويه مثلاً چيزى بگويند، لكن حالا ديگر معلوم نيست اينطور باشد، معاويه ديگر اينقدر رسوا شده است كه مسلمين، ديگر او را قبول ندارند. پس در عين حالى كه در جنگ صفين امير المؤمنين بالاخره شكست خورد، لكن پيروز شد براى اينكه مكتب محفوظ بود و معاويه هم ماهيتش معلوم شد، براى آن اشخاصى كه نمى‏دانستند ماهيتش معلوم شد، منكشف شد. و همين طور حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، خوب، در كربلا تشريف آوردند و جنگ بين يك عده كم با يك گروه‏هاى زياد منتهى به قتل ايشان و اسارت اهل بيت ايشان و به شكست منتهى شد، لكن در عين حال يزيد را شكست داد. اين يزيد در دنيا مفتضح شد به طورى كه ديگر نشد باقى‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 193

بماند او، براى اينكه مكتب محفوظ بود، مكتب، مكتب توحيدى و اسلامى بود و اسلام محفوظ بود، از اين جهت شكستى نبود. الان ما در يك وضعى واقع هستيم كه براى ما سرد و راهى ما واقع شده‏ايم كه ممكن است كه خداى نخواسته ما در مكتبمان شكست بخوريم. اگر فرض بكنيد كه ما در اين مبارزه‏اى كه ملت ما با محمدرضا بلكه با همه كشورهايى كه با او همراه بودند، در اين مبارزه ما فرض كنيم كه خداى نخواسته ملت ما شكست خورده بود، اين يك شكستى بود كه دنبالش باز پيروزى بود و اگر هم شكست خورده بوديم به نظر من خيلى غصه نداشت براى اينكه ما مكتبمان محفوظ بود و با محفوظ بودن مكتب بالاخره حق بر باطل غلبه مى‏كند. اما ما الان سر يك دوراهى واقع شده‏ايم كه ممكن است با دست ما اسلام آن چهره زيبائى كه دارد، در پيش كشورهاى خارجى يا دشمن‏هاى داخلى، آن چهره‏اش به طور ديگرى نمايش پيدا بكند كه مكتب ما شكست بخورد. آنهائى كه ما هميشه مى‏گفتيم مكاتبشان انحرافى است و اسلام است كه مى‏تواند يك مكتبى داشته باشد كه بسازد جمعيت‏ها را و گروه‏ها و ملت‏ها را بسازد و اسلام مكتب انسان ساز است، انسان‏ها را از قوه به فعليت مى‏آورد، اين حرف‏ها را ما مى‏زديم و مى‏زنيم، خوف اين است كه اگر چنانچه در اعمال ما يك نحوى مشاهده بشود كه بر خلاف آنى است كه ما ادعا مى‏كنيم، دشمن‏هاى ما پاى ما حساب نكنند، پاى اسلام حساب كنند، بگويند پاسدارهاى اسلامى، ملاهاى اسلام، نظامى اسلامى اينطور عمل مى‏كنند. پى بهانه هستند آنها كه يك خلاف ببينند و آن خلاف را علم كنند با اضافاتى صد چندان و به خيال خودشان ما را معرفى كنند در جوامع به اينكه جمهورى اسلامى كه اينها مى‏گفتند، اينطور بود كه الان مردم از گرفتارى آن رژيم سابق خلاص شده‏اند و به گرفتارى اين رژيم افتاده‏اند. الان دارند اين حرف‏ها را مى‏زنند در عين حالى كه بهانه‏هايشان كم است، در عين حالى كه در اين انقلابى كه ملت ايران كرد از همه انقلاب‏هاى دنيا آرامتر و سفيد بود، يك انقلاب سفيد بايد اسمش را گذاشت، نه مثل انقلاب محمدرضا، يعنى آنقدرى كه ما از دست داديم چند صد مقابل آن به دست آورديم، لكن نه آنى كه مى‏خواهيم، آنى كه مى‏خواهيم باز به دستمان نيامده است، آنى كه به دست آورديم اين است كه موانع را از سر راه به طور عمده برداشتيم، يك مقدارى هم هست لكن اگر چنانچه ما امروز يك كارى بكنيم كه گفته بشود كه آن وقت رژيم سلطنتى بود و اين كارها را مى‏كرد، حالا هم كه جمهورى اسلامى است و اسلام است و دم از قرآن مى‏زنند و دم از اسلام مى‏زنند و دم از ايمان مى‏زنند، حالا هم همان است منتها لفظش فرق كرده است، معنا همان معناست لكن الفاظ تغيير كرده است، به جاى رژيم سلطنتى رژيم جمهورى گفته شده است لكن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه، اين يك مسؤوليت بزرگى است گردن من و آقا هست، گردن آقا و شماها هم هست و گردن همه ملت، يعنى هر كس الان در پوشش جمهورى اسلامى هست، اين مسؤوليت را دارد. مسؤوليت، مسؤوليت شخص نيست، اگر مسؤوليت شخص بود چيزى نبود، اگر مسؤوليت آقا بود چيزى نبود. فرض كنيد كه آقاى لاهوتى هم متهم بشوند يا من متهم بشوم و يا آقاى ابو شريف متهم بشوند، اين چيزى نيست. مسأله اتهام مكتب است، مكتب ما را اينها متهم مى‏خواهند بكنند، به اشخاص كار ندارند. آنها آن چيزى را كه بر خلاف مقصدشان بوده

صحيفه نور ج 9 صفحه 194

است و آن چيزى كه خودشان را براى آن چيز شكست خورده يافتند، آن عبارت از مكتب ما بود، مكتب ما اينها را شكست داد، مكتب ما يك مكتبى بود كه اين جوان‏ها را عرضه داشت، همين جوان‏ها مى‏گويند كه شهادت را براى ما بخواهيد. اين مكتب است، فرد نمى‏شود كه، افراد نمى‏شود كه مردن را بخواهند براى يك امورى كه مربوط به زندگى است، اين اصلاً معقول نيست يك همچو چيزى كه شما بگوئيد كه من كشته بشوم براى اينكه مثلاً فلان چيز، فلان كالا ارزان بشود يا گران بشود. اين پيش اشخاص مطرح نيست، آنى كه مطرح است عقايد مردم است. اين، عقيده است كه انسان را مى‏كشد به اين طرف و آن طرف. آن عقيده بود كه حضرت سيدالشهدا را با چند نفر، با چند عدد معدود كشاند در مقابل يك امپراطور خبيثى كه همه عده و عده را داشت لكن نه آدم بود، نه ايمان داشت. اينكه سيدالشهدا را كشاند به آنجا، مكتب بود كه كشاند به آنجا، اتحاد و عقيده بود كه كشاند به آنجا و همه چيزش را داد در مقابل عقيده، در مقابل ايمان، و كشته شد و شكست داد، طرف را شكست داد. اگر خداى نخواسته در اين نهضتى كه شما كرديد يك وقت كارى ما و شما انجام بدهيم، روحانيون و پاسداران، هر دو طايفه پاسدار هستند، پاسدار اسلام بايد همه ملت پاسدار اسلام باشد. كلكم راع همه بايد مراعات كنيد، همه‏تان راعى هستيد، همه مردم و همه هم مسؤول هستند، يعنى همه بايد همانطورى كه يك شبانى يك گله‏اى را مى‏برد و رعى مى‏كند و مى‏چراند و به جاهاى خوب بايد ببرد، مسؤول اين است كه اين را به جاهاى خوب و به علفچراهاى خوب ببرد و به آب خوب، و مسؤول است پيش صاحبان او به اينكه چرا نبردى، همه ما آن حال را داريم، مسؤوليم در مقابل خدا و در مقابل وجدان و همه‏مان بايد مراعات بكنيم، يعنى نه اينكه مراعات خودمان را، من مراعات همه شما را بكنم، شما هر يك مراعات همه را. يك همچو برنامه است كه همه را وادار كرده كه به همه چرا بگوئيم، همه را جلويش را، همه را، به هر فردى، به هر فردى لازم كرده به اينكه امر به معروف كند. اگر يك فرد خيلى به نظر مردم مثلاً پايين، يك فردى كه به نظر مردم خيلى اعلا رتبه هم هست، اگر از او يك انحرافى ديد، بيايد (اسلام گفته برو به او بگو، نهى كن) بايستد در مقابلش بگويد اين كارت انحراف بود نكن. مى‏گويند عمر در وقتى كه خليفه بود، گفت كه من اگر چنانچه خلافى كردم به من مثلاً بگوئيد، چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين مقابل تو مى‏ايستيم، اگر تو بخواهى خلاف بكنى ما با اين شمشير مقابلت مى‏ايستيم. تربيت اسلامى اين است كه در مقابل اجراى احكام خدا و در مقابل راه انداختن نهضت‏هاى اسلامى، هيچ ملاحظه از كسى نكند. اين آقاست اين غير آقا، اين پدر است اين پسر است، اين رئيس است اين مرئوس است، ابدا اين مسائل نباشد در كار. مسأله اين باشد كه اين آيا به طريق اسلام دارد عمل مى‏كند يا نه. به طريق اسلام عمل مى‏كند، هر فردى باشد بايد از او قدردانى كرد و تشويق كرد و محبت به او كرد. برخلاف اسلام كه باشد هر فردى مى‏خواهد باشد، يك روحانى عالى مقام باشد، يك آدمى باشد كه مثلاً رأس باشد، يك سركرده باشد، وقتى ديدند برخلاف مسير دارد عمل مى‏كند، هر يك از افراد مؤظفند كه به او بگويند كه اين خلاف است، جلويش را بگيرند. همه ما الان موظفيم به اينكه اعمالى كه خودمان مى‏كنيم يك اعمالى نباشد كه چهره انقلاب

صحيفه نور ج 9 صفحه 195

ما را مشوه كند، غير از آنى كه خدا مى‏خواهد، آنطور عرضه بكنيم. الان شما اسم شريف پاسدارى برايتان ثبت است، پاسدار اسلام، پاسداران انقلاب اسلامى، پاسدار انقلاب اسلامى لفظ نيست، واقعيت است، يك واقعيتى است، اين واقعيت است كه شما هر جا اگر يكى پيدا بشود و بر خلاف مسير اسلام بخواهد يك كسى كارى بكند و يك گروهى چه بكند، اين واقعيت است كه شما را مى‏كشاند آنجا، حركت مى‏كنيد به آنجا، آن فتنه را خاموش مى‏كنيد. اين يك واقعيتى است كه اگر چنانچه ما اسممان پاسدار بود و واقعيتمان پاسدار، اينكه خودمان را از خودمان پاسدارى بكنيم كه بر خلاف مسير اسلام حركت نكنيم. از پاسدار وقتى بر خلاف پاسدارى يك چيزى ديده بشود، نمى‏گويند اين آقا اين كار را كرده، مى‏گويند پاسدارها اين طورى هستند. و اين يك مسؤوليت بسيار بزرگى است كه به عهده‏تان هست، به عهده ما هم هست، ما هم، در بين ما هم اين مسأله است كه اگر يك اهل علمى خداى نخواسته يك خلافى بكند مى‏گويند آخوندها اينجورند، مى‏روند سراغ آخوندها، اگر يك كميته‏اى يك كارى بكند مى‏گويند آن كميته‏ها، كميته‏هاى اسلامى اين طورى است. دشمن‏ها ايستاده‏اند كه از شخص مطلب را ببرند بالا برساند به نوع، از آنجا ببرند بالا برسانند به‏اسلام. دشمن‏هاى ما اين طورى، اينكاره‏اند، فكر اين مطلب هستند، يعنى آن مركزى را كه از آن ترسيده‏اند مى‏خواهند بكوبند و آن اسلام است، آن را مى‏خواهند بكوبند. گاهى به اسم معممين مى‏كوبند، گاهى به اسم پاسدارهاى اسلامى، گاهى به اسم كميته‏هاى اسلامى، گاهى به اسم دادگاه‏هاى اسلامى، اين طورى. ما مؤظفيم كه بهانه دست اين اشخاصى كه غرض دارند ندهيم و هر يك خودمان را مواظبت كنيم و پاسدارى از خودمان بكنيم و هر يكمان از رفقا فرض كنيد پاسدارى بكند. آقا خودش را حفظ بكند و مأمور حفظ شما و شما و شما هم هست، نه اين است كه مأمور است كه خودش را، مأمور است كه خودش نماز بخواند، نخير مأمور است كه شما را وادار كند به نماز خواندن، من را وادار كند به نماز خواندن، همه مأموريم، خودش فقط مثلاً بدگوئى به مردم نكند بى‏جهت، اين خودش هست، اگر شما هم كرديد اين مكلف است، يعنى تكليف الهى دارد به اينكه شما را جلوتان را بگيرد. امر به معروف و نهى از منكر دو اصلى است در اسلام كه همه چيز را مى‏خواهد اصلاح كند. يعنى با اين دو اصل مى‏خواهد تمام قشرهاى مسلمين را اصلاح بكند، به همه مأموريت داده، به همه، به تمام افراد زير پرچم مأموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاى صحيح و جلوگيرى كنيد از كارهاى فاسد. اينطور نيست كه شما فقط يك مأموريتى داريد و آن اين است كه خودتان يك كارهاى خوبى بكنيد جز كار بد، مأموريت زيادتر از اين است، خودتان و همه را، هم خودتان، هم همه را و هيچ فرقى هم بين قشرها در اين امر نيست كه همه بايد اطاعت خدا بكنند و همه بايد حفظ اين پاسدارى را بكنند. مهم اين است پاسدارى خيلى شريف است براى اينكه خدمتگزارى به اسلام است، حفظ اسلام است و مسؤوليت‏ش خيلى زياد است براى اينكه اگر خداى نخواسته پاسدار بر خلاف مقررات پاسدارى و بر خلاف مقررات پاسدارى اسلامى عمل بكند، يك وقت مى‏بينيد كه با قلم اشخاصى كه مى‏خواهند چهره اسلام را وارونه نشان بدهند، آنها به فعاليت مى‏افتند و بهانه به دستشان مى‏آيد و اسلام را بد معرفى مى‏كنند و مكتب ما خداى

صحيفه نور ج 9 صفحه 196

نخواسته يك وقت شكست بخورد. اگر مكتب ما شكست بخورد رفتيم تا آخر، تمام شده ديگر كار. اگر در اين زمان، در اين زمانى كه اين نهضت پيدا شد و اين قلدرها را، اين چپاولگرها را همه را خارج كرد و بيرون كرد همه را، اگر به جاى او يك غارتگر و چپاولگر به حدود خودش بنشيند، نهضت ما از بين مى‏رود و مكتب ما شكست مى‏خورد و اين به عهده من و شما و همه است، بايد حفظش بكنيم.

اگر نتايج اسلام را عرضه كنيم همه عالم قبول مى‏كنند

من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه هميشه نظير اين آقاى شريف كه ابو شريف كه كم ديدمشان اما خوب ديدمشان، و اين آقا كه نور چشم من است و سابقه دارم با ايشان سال‏هاى طولانى و اينقدر رنج ديده است از اين رژيم فاسد كه الان كه كسى به من گفت، گفت ايشان باز آثار آن شكنجه‏ها در بدنش هست و مقاومت كرده، اين آقا را قدرش را بدانيد، اين يك آدم معمولى نيست، يك آدم زائد بر معمول است و من اميدوارم كه با همت همه شما انشاء الله اين نهضت پيش برود و اين چهره اسلام خوب نمايش پيدا كند. يعنى ما يك متاعى داريم كه اين متاع را اگر چنانچه عرضه بكنيم، همه عالم قبول مى‏كنند. نمى‏گذارند اين متاع را ما عرضه بداريم، نگذاشتند، سال‏هاى طولانى نگذاشتند كه ما عرضه بكنيم آن متاعى كه داريم و آن اسلام است. الان يك خورده، يك بادى از اسلام آمده است، يك نسيمى از اسلام در اين مملكت آمده است. الان از هر جا مى‏آيند مى‏گويند كه همه عاشق ايرانند. همين الان يك آقايى كه رفته بود در يك محلى در خارج، كه آمده بود مى‏گفت كه در آن جلسه‏اى كه ما بوديم و پنجاه و چند نفر از اشخاصى كه روشنفكرهاى آنها و از علماى آنها و از، عرض كنم بودند، همه‏شان اظهار مى‏كردند كه ايران چطور، ما چگونه هستيم. و ملت‏ها با هر كس كه تماس گرفتيم، همه اسم از ايران مى‏بردند و قضيه ايران چطورى است. نظر دارند الان به ايران. الان چند نفر هم از بنگلادش بود كه آمده بودند اينجا، اينها هم همين طور مى‏گفتند كه ملت ما همه توجه به اينجا دارند و چشمشان به اينجاست. همه عالم الان چشمشان را دوخته‏اند كه ببينند ما چه مى‏كنيم، ما راست گفتيم كه حكومت عدل اسلامى يا خداى نخواسته خلاف گفتيم و خودمان هم غير اسلامى هستيم و غير عدل اسلامى؟ باز اگر اينطور حساب بكنند كه اينها غير اسلامى‏اند، اين باز يك چيزى بود، اما بگويند كه اسلام اين است، شكست آن است كه بگويند كه اسلام اين است كه اينها پاسدارهايشان هستند و اينها هم آخوندهايشان.

خودتان را حفظ كنيد برادرهاى من، توجه كنيد به اينكه مسؤوليت زياد است و بايد خودتان را حفظ كنيد و همه تان بايد خودتان را حفظ بكنيد. توجه داشته باشيد به اينكه مكتب راحفظش كنيد، مكتبتان انشاء الله، و شما كه رؤساى پاسدارهاى جاهاى ديگر هم هستيد پاسدارهاى خودتان را توجه بدهيد به اين مسائل كه آنها هم حفظ كنند تا انشاء الله يك كشورى پيدا بشود، يك كشورى اسلامى كه هر جايش پا بگذاريم بوى قرآن كريم و پيغمبر اسلام باشد. خداوند همه‏تان را انشاء الله حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 218

تاريخ: 5/7/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان كارگران و كاركنان شركت ملى نفت ايران‏

هر كس در هر مقامى اگر جنايتكار باشد محاكمه مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول بايد از كاركنان صنعت نفت و كارمندان آنجا كه در اين نهضت اسلامى خدمت كرده‏اند و كمك كرده‏اند و يك عضو حساس بودند در پيشبرد نهضت اسلامى تشكر كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى بخواهم. البته من مى‏دانم كه آن مركزى كه شما هستيد حساسترين مراكز است براى ما و براى دولت. و نابسامانى‏هاى آنجا را به من رسانده‏اند و مدت‏هاست، و دنبال او بودند كه ديگر من اخيرا ديدم كه بايد آقاى اشراقى با هياتى بيايند و رسيدگى بكنند و آمدند و رسيدگى كردند و بعضى از مطالب را آنها هم به من گفتند و شما هم اگر مداركى داريد جمع بكنيد كه اين مدارك را به آقاى اشراقى بدهيد و كارهائى كه اين آدم مى‏گويند كرده است و من خيلى اطلاع ندارم و چيزهائى كه نبايد بكند كرده است، اينها را شما مداركش را جمع بكنيد تا ايشان محاكمه بشود انشاء الله.

البته ما هيچ نظر سوئى به كسى، به هيچ كسى نداريم. ما مى‏خواهيم كه مسائل ايران روى جهات اسلامى، روى مصالح كشورمان اداره بشود. مملكت، يك مملكت اسلامى، با حفظ مصالح مسلمين در مملكت اداره بشود. كسى بتواند اداره كند هر جا را، حرفى نيست كه باشد و اگر چنانچه بد اداره كردند، نقصى دارد يا خداى نخواسته خيانتى كرده است، آن هم اگر چنانچه دليلى داشت بر آن، محاكمه مى‏شود، محكمه حكم مى‏كند و شما متوجه باشيد و خاطر جمع باشيد كه اينطور نيست كه ما ناديده بگيريم شركت نفت را و زحمات شما را و دنبال اين تحقيقاًتى كه آقاى اشراقى كرده‏اند و اينها انشاءالله به دولت و به مقامات گزارش داده مى‏شود. باز گزارش تامش به من نرسيده است و اگر چنانچه ديديم كه يك خيانتى در كار بوده است و يك كارهاى بر خلافى، بر خلاف مصلحت مملكت، بر خلاف مصلحت اسلام بوده است البته دادگاه اسلام است و جدا محاكمه مى‏شود و به جزاى خودش مى‏رسد. شما راجع به اين معنا مطمئن باشيد كه هيچ اغماضى براى كسانى كه خلاف مى‏كنند هيچ اغماضى نمى‏شود، بايد رسيدگى بشود، اگر چنانچه او هم حرفى دارد بايد برود در محكمه بزند، شماها هم اگر چنانچه مطالبى داريد يكى را تعيين كنيد كه بهتر مطالب را مى‏تواند بگويد، در محكمه برود و مسائل را طرح بكند و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى شده، خلاف ديانتى انجام گرفته و

صحيفه نور ج 9 صفحه 219

خلاف مصلحت اسلام و مسلمين شده است،در شركت نفت يا توطئه‏هائى مثلاً هست (چنانچه گفته مى‏شود) اينها بايد رسيدگى بشود پس از رسيدگى، هر كس و هر مقامى باشد (نزيه كه يك آدم عادى است، قابل ذكر نيست) هر كس در هر مقامى باشد اگر جنايتكار باشد به محاكمه كشيده مى‏شود و به جزاى خودش مى‏رسد و اگر بى گناهيش ثابت بشود، خوب، جبران مى‏شود

انشاء الله كه مؤفق و مويد باشيد و مطمئن باشيد كه كارالان مال خودتان است، مملكت مال خودتان است، مثل سابق نيست كه ديگران ببرند بخورند. و من اميدوارم كه به زودى اين گرفتارى‏هائى كه هست البته مشكل است لكن انشاء الله رفع خواهد شد. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند و مؤفق باشيد. من دعاگوى همه‏تان و خدمتگزار همه ملت و شماها هستم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:15 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها