0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 47

تاريخ: 15/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخ‏ نيا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما هر روز مواجه مى‏شويم با اين جناياتى كه از طرف بازمانده‏هاى رژيم سابق مى‏شود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبت‏هائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مى‏شود لكن آنكه ما و شما را تسليت

مى‏دهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مى‏ماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائى‏ها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مى‏كنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بوده‏اند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مى‏كنم و شريك شما هستم در اين غم‏ها و در اين گرفتارى‏ها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مى‏كند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائى‏ان ما، فدائى‏ان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 48

تاريخ: 15/6/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباس‏آباد

حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگنده‏هاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.

هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است

خداوند همه‏تان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامى‏ها، آنها با اين ژاندارمرى‏ها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكت‏ها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مى‏شوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 49

تاريخ: 16/6/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى

شكست روحانيت، شكست اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مى‏توانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلم‏هاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه داده‏اند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بوده‏اند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مى‏كنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مى‏دانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشم‏ها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دست‏شان آمده است چه مى‏كنند، با ملت چه مى‏كنند، آيا آنطور است كه قلم‏هاى مسموم مى‏گويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مى‏كنند و در خارج و داخل منتشر مى‏كنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مى‏كنند و ما را معرفى مى‏كنند به اينكه اينها تا قدرت دست‏شان نبود هى مى‏گفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دست‏شان آمده خودشان مشغول شده‏اند به اينكه با مردم بدرفتارى مى‏كنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 50

شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليت‏تان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليت‏ها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مى‏كنند، نمى‏گويند زيد پايش را كج گذاشت، مى‏گويند روحانيت اين طورى است، مى‏گويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دست‏تان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مى‏خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفت‏ها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفت‏هاشد، صندوق‏ها را آتش زدند، تحريم كردند بعضى‏ها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفت‏هاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشى‏ها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسم‏هاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مى‏آيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفت‏ها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مى‏شود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغل‏تان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليت‏تان زياد است. همان طورى كه انبيا شغل‏شان بزرگ بود مسؤوليت‏شان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مى‏آمدند و مى‏توانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مى‏توانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مى‏خواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.

روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد

اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمان‏ده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مى‏شود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مى‏شنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلاف‏مان چه بايد

صحيفه نور ج 9 صفحه 51

باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مى‏دانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مى‏شود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مى‏شنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مى‏شود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مى‏خواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.

همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مى‏كند، هر دويشان خودشان را محق مى‏دانند لكن باز هم كه محق مى‏دانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مى‏بينيد. دارند مى‏گويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانسته‏اند كارى بكنند، نمى‏توانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مى‏دهند، بهتر از ديگران انجام مى‏دهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مى‏خواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مى‏شود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقه‏اى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلم‏هاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مى‏خواهند بكنند يا مى‏كنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلب‏هاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك

صحيفه نور ج 9 صفحه 52

سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامت‏شان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامت‏شان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مى‏فرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشته‏اند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنونده‏اى به عهده گوينده است. گوينده‏ها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلب‏مان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستاده‏ايد، استقامت مى‏خواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمى‏توانيد به پيروزى نهايى برسيد.

هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند

ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محراب‏هاى‏مان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمى‏مان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگى‏ها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگى‏ها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمى‏شود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك اداره‏اى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پست‏هائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پست‏هاى ديگر دارند، اين درست نمى‏شود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مى‏شود. وقتى بنا

صحيفه نور ج 9 صفحه 53

شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفه‏اى كه به عهده‏شان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانه‏دارها خوب كارخانه‏دارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مى‏كنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همه‏اش درست مى‏شود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمى‏تواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمى‏تواند، تنها تنها نمى‏شود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مى‏توانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محل‏هاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمى‏آيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مى‏افتد، يك سيل عظيم راه مى‏افتد، يك سد بزرگ را مى‏شكند، اين انسان‏ها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مى‏آيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمى‏تواند، وقتى گروه‏ها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفت‏هاى مى‏كنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمى‏كردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمى‏خواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجه‏مان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مى‏كنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 59

تاريخ: 17/6/58

بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور

انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت‏ها به نور خارج كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در قرآن كريم مى‏فرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مى‏دهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.

همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت‏ها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مى‏فرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلمات‏الى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم من‏النور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مى‏دهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مى‏فرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگى‏ها به سوى نور مى‏برد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مى‏كشد.

ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمى‏كند

اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمت‏هاو تاريكى‏ها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئى‏هاظلمات است، تمام عقب افتادگى‏ها ظلمت است، تمام توجه‏هاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگى‏ها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله‏شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفته‏اند، اوليائشان هم طاغوت است.

ملت‏هاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آورده‏اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته‏اند و نمى‏شناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كرده‏اند و خودشان را باخته‏اند و گم كرده‏اند و به جاى آنها يك مغز غربى نشسته‏است، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شده‏اند و همه‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 60

بدبختى‏هاى شرقى‏ها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارى‏هاى ما و بدبختى‏هاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مى‏بينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانه‏هاى ما هم كه پارچه مى‏بافند بايد آن حاشيه‏اش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابان‏هاى‏مان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مى‏نويسند همين كتاب نويس‏ها، همين روشنفكرها بعضى‏شان كتاب هم كه مى‏نويسند يا يك اسم غربى روى آن مى‏گذارند يا مطالب را وقتى ذكر مى‏كنند استشهاد مى‏كنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتاب‏ها آن اسم‏ها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مى‏شود. وقتى به كتاب زياد توجه مى‏شود كه از اول كه انسان وارد مى‏شود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كرده‏اند، دفن كرده‏اند و به جاى آن ديگران را نشانده‏اند. اينها همه ظلمت‏هائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمت‏ها خارج كرده است. همين طاغوت زمان‏هاى اخير، زمان‏هاى ما، همين‏ها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت داده‏اند، هر مطلبى را از غرب گرفته‏اند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاه‏هاى ما هم در آن زمان دانشگاه‏هاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مى‏شود مى‏گويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مى‏فهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مى‏كند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مى‏آورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مى‏كند به استعمار، چقدر كمك مى‏كند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مى‏برد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مى‏كند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مى‏كردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.

در آن زمان جوانى من يادم هست كه چشم من ضعيف شد كه الان هم ضعيف هست و در آنوقت امين الملك، خداوند رحمتش كند، طبيب چشم بود و من رفتم تهران براى اينكه چشمم را معالجه كنم. يك كسى كه با ما آشنا و با او آشنا بود، گفت: برويد پى امين الملك و ايشان نقل كرد ( آن آقا نقل كرد) كه فلان الدوله چشمش معيوب شده بود بود رفته بود اروپا پيش اطباء آنجا، آنجا پيش آن طبيبى كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 61

رفته بود، پرفسورى كه رفته بود، گفته بود كه اهل كجا هستى. اهل ايران، تهران. گفته بود، مگر امين الملك نيست آنجا؟ گفته بود يا هست يا نمى‏شناسيم. آنطور كه آن آقا نقل مى‏كرد، گفته بود: امين الملك از مثل اينكه همچو چيزى ما بهتر است. طبيب خوب داريم لكن مغزهايمان، مغزهاى غربى شده است. خود طبيب‏ها همين طورند. خودشان هم وقتى پيش خودشان برويد مى‏گويند ديگر بايد بروى اروپا براى اينكه خودشان هم مغزشان اين طورى شده خودشان را گم كرده‏اند، قدرت را از دست داده‏اند، حيثيت، مليت خودشان را از دست داده‏اند و از دست داده‏ايم همه‏مان. تا اين ملت از اين غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمى‏كند. تا اين نويسنده‏هاى ما كتاب‏هايشان به اين وضع است كه هر مطلبى كه مال خودمان هست وقتى بخواهند بيان بكنند استشهاد به قول فلان خارجى مى‏كنند، فلان غربى مى‏كنند، تا از اين وابستگى شماها در نيائيد استقلال پيدا نمى‏كنيد. تا اين خانم‏ها (شما را نمى‏گويم شما توده هستيد، آن خانم‏هارا مى‏گويم) تا اينها توجهشان به اين است كه فلان چيز بايد، فلان مد از غرب به اينجا بيايد، فلان زينت بايد از آنجا به اينجا سرايت بكند، تا يك چيزى آنجا پيدا مى‏شود اينجا هم تقليد مى‏كنند، تا از اين تقليد بيرون نيائيد نمى‏توانيد آدم باشيد و نه مى‏توانيد مستقل باشيد. اگر بخواهيد مستقل باشيد، اگر بخواهيد شما را به اينكه يك ملتى هستيد بشناسند و بشويد يك ملت، از اين تقليد غرب بايد دست برداريد. تا در اين تقليد هستيد، آرزوى استقلال را نكنيد. تا اين نويسنده‏هاى ما، نويسندگان ما، همه حرفهايشان غربى است، اين را دست از آن برندارند، اميد نداشته باشند كه ملتشان مستقل بشود. تا اين اسم‏هائى كه در خيابان‏ها و در داروخانه‏ها و در كتاب‏ها و در پارچه‏ها و در همه چيزتان، فقط مساجد است كه اسماء خارجى را ندارند آن هم براى اينكه روحانيون تا حالا به حسب نوعشان آنجور نشده‏اند و الا همه چيز بايد يك اسم غربى داشته باشد هم آنهائى كه مى‏نويسند اسم غربى مى‏گذارند، هم شما كه مى‏خواهيد بخوانيد، اينهائى كه مى‏خواهند بخوانند تا يك اسم آنطور نباشد به آن اقبال نمى‏كنند. والذين كفروا اولياء هم الطاغوت آنهائى كه كافر هستند، كفران نعمت خدا را مى‏كنند . مستور است واقعيات پيش آنها، در سطح و در تيرگى هستند كه اينها اوليائشان طاغوت است. كار طاغوت چيست؟ يخرجهم من النورالى الظلمات از نور، از نور مطلق، از هدايت، از استقلال، از مليت، از اسلاميت، اينها را بيرون مى‏كند و وارد مى‏كند در ظلمت‏ها. در اين ظلمات اينها را وارد مى‏كنند. ماها الان خودمان را گم كرديم، مفاخر خودمان را الان گم كرديم، ماثر خودمان را گم كرديم، تا اين گم شده پيدا نشود شما مستقل نمى‏شويد. بگرديد پيدايش كنيد، بگرديد شرق را پيدا كنيد. تا ما اينطور هستيم، تا نويسنده‏هاى ما آنطور است، تا روشنفكرهاى ما آنطور فكر مى‏كنند، تا آزاديخواهان ما آنطور آزادى غربى را مى‏خواهند همين است كه هست. فرياد مى‏زنند كه ما اختناق است، اختناق است، آزادى نيست. چه شده است كه آزادى نيست؟ نمى‏گذارند اين آخوندها زن‏ها و مردها با هم توى دريا بروند بغلطند، اين آخوندها نمى‏گذارند كه اين جوان‏هاى ما آزاد باشند بروند در مشروبخانه‏ها و در قمارخانه‏ها و در فحشا فرو بروند، آزادى نيست، اينها نمى‏گذارند كه راديو و تلويزيون ما زن‏هاى لخت را نشان بدهد و آن وجه وقيح را فضيح‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 62

را، قبيح را و بچه‏ها و نوجوان‏هاى ما را مشغول كند. اين يك آزادى وارداتى است كه از غرب آمده است، آزادى استعمارى است يعنى ممالك مستعمره را ديكته كردند به آنهائى كه خائن به مملكت هستند به اينكه ترويج اين آزادى‏ها را بكنيد، آزادند كه هروئين بكشند، چه بكنند، آزادند كه افيون بكشند، آزادند كه به قمارخانه‏ها بروند، آزادند كه به عشرتخانه‏ها بروند، آزادند كه به سينماها بروند. نتيجه چه؟ نتيجه اينكه اين جوان‏هائى كه بايد براى يك مملكت و براى سرنوشت يك مملكت فعاليت داشته باشند، نسبت به سرنوشت مملكت بى‏تفاوت باشند. تمام نظرشان به اين است كه كى شب بشود ما سينما برويم و كى تابستان بشود ما دريا برويم. همه نظر اين است. يك آدم افيونى نمى‏تواند فكر كند براى يك مملكت، يك آدمى كه مغزش به موسيقى عادت كرد نمى‏تواند براى مملكت مفيد باشد و اينهائى كه بازى خوردند از خارج يا بازى نخورده عمال خارج هستند و ترويج موسيقى مى‏كنند، ترويج فحشا مى‏كنند، ترويج اين كارهائى كه جوان‏هاى ما را به تباهى مى‏كشد مى‏كنند، اينها كارهايشان، نتيجه كارهايشان اين است كه يك مملكت را كه قدرتش بايد از جوان سرچشمه بگيرد، بايد جوان آن قدرت را داشته باشد تا اداره بكند، اين قدرت را از جوان مى‏گيرند. اين فكر اينكه چه مى‏گذرد به اين مملكت، حكومت‏ها چه مى‏كنند با اين مملكت، محمدرضا چه به سر اين مملكت آورد، اين فكر از توى كله‏ها بيرون مى‏رود، تمام توجه، تمام اين مغز، مغز موسيقى مى‏شود، به جاى مغز جدى، مغز لهوى مى‏نشيند. بايد يك آدمى باشد كه به سرنوشت خودش فكر كند، اين فكر را از او گرفته‏اند. اين آزادى است كه آزادى استعمارى بايد به آن بگوئيم غير آزادى است كه در ملت بايد باشد. آزادى است كه از خارج وارد شده است و ماها را اينطور كرده است، جوان‏هاى ما را اينطور كرده است. جوان‏ها، آنهائى كه عادت بكنند، چند روز عادت بكنند به اين كارها، به اين عشرت‏ها، به اين چيزهائى كه در سينماها مى‏كردند و نمايش مى‏دادند، اين ديگر در فكر اينكه نفت ما را كى مى‏برد و آهن ما را كى مى‏برد و گاز ما را كى مى‏برد، اين به اين فكرها ديگر نيست. چه كار دارم، بگذار عيش و عشرتم را بكنم. مگر بيكارم كه بروم وقتم را صرف كنم براى اين چيزها اينطور ما را بار آوردند. تا جوان‏ها را اين نويسندگان بى‏انصاف ما نجات ندهند و آزادى سالم را ترويج نكنند و آزادى فاسد را جلويش را با قلم و قدم نگيرند، اميد اينكه يك مملكت آزاد مستقل داشته باشيم اين اميد را به گور بايد ببريم.

موسى (ع) مامور شد ان اخرج قومت را از ظلمات به نور، ماموريت است، ماموريت همه انبيا اين است كه اينها را از اين ظلمت‏ها، از اين چيزهائى كه بر خلاف مسير انسانيت است، بر خلاف مسير مليت است، اينها را خارج كنند و متوجه به نور كنند. وارد كنند در نور و نورانى باشد. قلب نورانى نمى‏تواند ببيند كه ماثر و مفاخرش را دارند زير پا مى‏گذارند و حرف نزند. نمى‏تواند يك قلب نورانى ببيند كه ملتش را به اين ذلت كشيدند و افرادش در اطراف تهران هم باز يك سوراخ منزلشان است و اين صحبت نكند و آنها مى‏خواهند كه شما را جورى بار بياورند كه در همه امورشان بى‏تفاوت باشيد، نپرسيد كه چرا اين مستمندان به حال مستمندى باقى‏مان‏ده‏اند و نفت‏هاى ما راديگران مى‏بردند،

صحيفه نور ج 9 صفحه 63

نپرسيد در ذهنتان اصلا نيايد، در ذهن وارد نشود كه يك همچو گرفتارى هائى هم ما داريم. شما حالا را ملاحظه نكنيد كه نور وارد شده است در قلب‏هاى شما. شما پانزده سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين را ملاحظه كنيد ببينيد كه هيچ مقاومتى بود در مقابل آنهائى كه همه چيز ما را مى‏بردند؟ نبود، كارى نداشتند به اين حرف‏ها، يك دسته‏اى گاهى وقت يك نقى مى‏زدند، نه توى مجلسمان صحبت بود و نه توى مسجدمان صحبت بود و نه توى دانشگاهمان صحبت بود و هيچ جا.

ايام الله را از ياد نبريم

امر دومى كه فرموده است خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى وذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا. همه ايام مال خداست لكن بعضى از ايام يك خصوصيت دارد كه براى آن خصوصيت يوم الله مى‏شود.

روزى كه پيغمبر اكرم (ص) هجرت كردند به مدينه اين روز يوم الله است. روزى كه مكه رافتح كردند يوم الله است. يوم قدرت نمائى خداست كه يك يتيم را كه همه ردش كرده بودند، نمى‏توانست زندگى بكند تو وطن خودش، تو خانه خودش، بعد از چندى فتح مكه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره او واقع شد و فرمود انتم الطلقاء مى‏گويند آزادتان كردم، برويد. اين يوم‏الله است يوم خوارج، روزى كه اميرالمومنين سلام الله عليه شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اين غده‏هاى سرطانى را درو كرد اين هم يوم الله بود. اين مقدس‏هائى كه پينه بسته بود پيشانيشان لكن خدا را نمى‏شناختند، همين‏ها بودند كه كشتند اميرالمومنين را. قيام كردند در مقابل اميرالمومنين سلام الله عليه، از لشكر خودش بودند، قيام كردند در مقابل او براى خاطر آن قضايائى كه در صفين واقع شد و امام (ع) ديد كه اگر اينها باقى باشند، فاسد مى‏كنند ملت را. تمامشان را كشت الا بعضى كه فرار كردند. اين يوم الله بود. روزهايى كه خداى تبارك و تعالى براى تنبيه ملت‏ها يك چيزهائى را وارد مى‏كند، يك زلزله‏اى وارد مى‏كند، يك سيلى وارد مى‏كند، يك طوفانى وارد مى‏كند كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم يوم الله است. چيزهائى است كه به خدا مربوط است، از آن يوم الله‏ها پانزده خرداد بود. پانزده خرداد هم از ايام الله بود كه يك ملت ايستاد در مقابل يك قدرت و كارى كرد كه پنج ماه تقريباً حكومت نظامى شد منتها قدرت نداشت ملت، باز اجتماع درست نشده بود. بيدار نشده بودند، شكست خوردند، نه شكست، به حسب ظاهر، والا از همانجا مبدأ پيروزى ملت است. هفده شهريور هم كه امروز ما اينجا مجتمع هستيم، آن هفده شهريور سال گذشته ايام الله، آن هم از ايام خدائى بود كه يك ملت زن و مردش، جوان و غير جوانش، بايستند و خون بدهند براى احقاق حق. اين روز خداست. هفده شهريور من ايام الله بايد متذكر باشيد، بايد يادآورى كنيد اين ايام الله را چنانچه كرديد، از ياد نبايد برود اين ايام الله براى اينكه اين ايامند كه آدم سازند، در اين ايام است كه جوان‏هاى ما را از عشرتكده‏ها بيرون مى‏آورد به ميدان جنگ مى‏برد. اين ايام الهى هست كه ملت ما را بيدار مى‏كند و بيدار كرد. امر مى‏كند ذكر هم بايام الله ايام الله را در ذكر مردم وارد كن.

صحيفه نور ج 9 صفحه 64

يادتان نرود اين ايام بزرگى كه بر ملت ما گذشت و ايام الله بود. مثل پانزده خرداد، مثل هفده شهريور، آن روزى كه اين خبيث فرار كرد از ايام الله بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، يك قدرت را شكست. به طورى كه نتوانست بماند. نه قدرت خودش، قدرت همه دنيا ايستاده بود مقابل شما. من مطلع بودم. دنيا ايستاده بود پشتيبان، پشتيبان خودش اول، پشتيبان وارث آن، كه اين شخص بختيار باشد ثانياً، ايستاده بودند دنبال او كه نگهشان دارند. دو دستى آمريكا چسبيده بود كه شاه را نگه دارد. وقتى او فرار كرد دو دستى چسبيده بودند بختيار را نگه دارند، مى‏فرستادند پيش ما كه اين از ماست اين مال ماست. نوكر بودند اينها. و اين را بعيد ندانيد كه يك نفر را ده سال، پانزده سال، بيست سال با يك صورتى نگه دارند، به يك صورت ملى، صورت دروغى ملى، صورت ملى كاذب نگه دارند براى يك روز كه به دردشان مى‏خورد. ممكن است بيست سال يك كسى تو مسجد نماز بخواند عرض مى‏كنم كه عبادت بجا بياورد كه يك روز براى آنها كار بكند، اين ممكن است و ممكن است يك نفر آدم ده، بيست سال ادعاى صداقت بكند و مليت بكند و فحش هم بدهد به خارجى‏ها، مقاله هم بنويسد براى آنها، به ضد آنها، تا در دل مردم درست جاگير بشود، براى يك روز، آن يك روز آن روزى بود كه وقتى او رفت او جايش باشد براى حفظ منافع اجنبى‏ها هيچ بعيد شما ندانيد اينها را، چنانچه شد و واقع شد و ديديد و به ما مى‏گفتند كه زود است، شما حالا نرويد زود رس است، حالا شما به ايران نرويد. مى‏خواستند جمع و جور كنند قدرت خودشان را و آشفتگى‏ها را تمام كنند كه ديگر امكان رفتن نباشد. آن هم يكى از ايام الله بود و يكى از ايام بزرگ خداى تبارك و تعالى، آن شبى بود كه كودتا كردند اينها، آن شبى كه ما تهران بوديم و اعلام حكومت نظامى روز هم شد كه روز هم كسى بيرون نيايد و آن شب، بعدها به ما اطلاع دادند كه اينها آن شب بنا داشتند كه تمام سران قوم، هر كس گوشش مى‏جنبيد بكشند و تصفيه كنند تمام بشود كار. خدا نخواست. آن قيام ملت و آن قيام نورانى ملت، ملت متعهد كه بعدش كه اينها قيام كردند، نيروهاى آن طرف هم به اين طرف ملحق شدند، هى ملحق شدند، يك مساله‏اى بود كه الهى بود و من ايام الله بود. اين را از ياد نبريد كه تمام چيزها را جمع كردند و تمام كيدها را درست كردند براى اينكه در يك شب بريزند كودتا كنند و همه اشخاصى كه احتمال مى‏رود يك كارى از آنها بيايد همه را از بين ببرند، ملت را باز برگردانند به آن حال اول، خدا نخواست. اين يكى از ايام الله بود كه شما ملت شريف نورانى با قلب‏هاى پر از ايمان نترسيديد و آن روز ريختيد به خيابان‏ها بااينكه اعلام حكومت نظامى بود، ريختيد به خيابان‏ها و خنثى شد آن چيزى كه آنها مى‏خواستند. مى‏خواستند خيابان‏ها خلوت بشود تانك‏ها را بياورند همه جا مستقر بكنند و شب مشغول آن جنايت بشوند. همه قدرت‏ها دنبال اينها بودند، همه قدرتها، نه فقط قدرت ابر قدرت، ديگران هم بودند، آنهائى كه به نرخ روز كارهايشان را مى‏كنند، نان را به نرخ روز مى‏خورند. همه آن روز پشتيبانى مى‏كردند، معذلك خداى تبارك و تعالى با شما مرحمت فرمود شما را بر اين قدرت‏هاى بزرگ پيروز كرد و دست اجانب را از مملكت شما كوتاه كرد و انشاءالله تا آخر كوتاه است.

اين ايام يادتان باشد از يادتان نبريد، اين ايام بزرگ الهى كه از ايام الله است اينها را يادتان

صحيفه نور ج 9 صفحه 65

باشد.يادتان نرود كه ما يك پانزده خرداد داشتيم، پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامى ايران است. يادتان نرود كه ما يك هفده شهريور داشتيم، هفده شهريور از ايام الله است و بايد يادمان نرود اين را. آنقدر شهيد داديم، آنقدر خون داديم ما آن روز در مقابل اجانب و در مقابل وابستگان به اجانب. قيام كردند ملت ما و خونشان ريخته شد لكن پيروز شديم، مبدأ پيروزى و همه روزهائى كه نمى‏توانيم ما بشمريم اين روزهائى كه آنها با كمال شقاوت حمله مى‏كردند و شما با كمال شجاعت زن و مردتان مى‏ايستاديد در مقابلشان، يك كسى كه براى من نقل كرد گفت من خودم ديدم كه يك بچه ده، دوازده ساله ( يك همچو چيزى) سوار موتور سيكلت بود و رفت طرف تانك، تانك هم او را زير گرفت از بين برد اما يك همچو روحيه‏اى پيدا شده بود كه بچه دوازده ساله هم حمله به تانك مى‏كند با دست خالى و هيچى. شماها هم با دست خالى يك امپراتورى - نمى‏دانم دو هزار و پانصد ساله و يك جنايتكاران دو هزار و پانصد ساله را كه اگر مطالعه بكند كسى تاريخ را، در اينها شايد يك نفر هم پيدا نشود كه جنايتكار نباشد منتها كم و زياد داشتند، كم و زياد داشتند، آنها هم كه به آنها جنت مكان مى‏گويند آنها هم جنايتكار بودند، آنها هم پسر برومند خودش را كور كرد براى اينكه مبادا يك وقتى قدرت نمائى كند. آنها هم اينطور بودند لكن جنايت اصيل، آن كسى كه اصيل در جنايت بود اين پسر بود، پدر به اين اصالت نبود، براى اين، هم ارث برده بود و هم خودش بود. آن كه اصيل بود در جنايت، آن كه همه چيز ما را به اسم تمدن بزرگ عقب نگه داشت آنكه اسلام عزيز ما را با اسم اسلام مى‏خواست محو بكند، آن كه مفاخر ما را از بين مى‏خواست ببرد، تاريخ بزرگ ما را مى‏خواست به هم بزند، كه از همه اصالتش بيشتر در جنايت بود اين شخصى بود كه حالا معلوم نيست كجاها دارد سرگردان مى‏گردد.

به مظاهر و مفاخر اجنبى پشت كنيد

شما اين مظهرهاى خودتان را از ياد نبريد، روشنفكرهاى ما و نويسندگان ما، نويسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفكر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند، اينقدر طرف غرب سجده نكنند كتاب بنويسند. شما مطلب خودت دارى، چه كار دارى فلان كس چه گفته؟ جهنم. چرا استشهاد به يك قول اجنبى مى‏كنى تا روح جوان‏هاى ما را افسرده كنى و اينها را از قالب خودشان بيرون بكنى. شماملت هم بنابر اين بگذاريد كه اگر يك داروخانه‏اى اسم خارجى داشت از او چيزى نخريد تا اسمش را عوض كند. اگر يك كتابى، اين دانشگاهى‏هاى عزيز ما، اينها هم توجه به اين معنا بكنند كه اگر يك نويسنده‏اى در هر كتابى شروع مى‏كند از ديگران در كتابش استشهاد كردن، اين كتاب را نخوانيد. نخوانند اين كتاب را. اگر اينطور بكنيد و مشترى‏ها كنار بروند (اينها مى‏خواهند مشترى پيدا كنند) اگر مشترى‏ها كنار بروند، اينها هم دست بر مى‏دارند از اين كارها. وقتى متاعى مشترى نداشت ديگر عرضه نمى‏شود. شما بنابر اين بگذاريد كه اين چيزهائى كه دارد شما را مى‏كشد به طرف غرب و مفاخر شما را زير پا مى‏گذارد و به جاى او مطالب غربى را مى‏نشاند، شما هم اعراض كنيد از او، پشت كنيد به اين. به نويسنده اين طورى پشت بكنيد، به كتاب اين طورى پشت بكنيد، اين كتاب‏هائى كه هر چه صحبت مى‏شود

صحيفه نور ج 9 صفحه 66

از لنين و استالين و زهر مار صحبت مى‏شود، نخريد. الزامى نيست كه شما بايد كتاب بخريد، نخريد اين كتاب‏ها را، نخوانيد اين كتاب‏ها را من وقت گذشته است كه تفسير اين قضيه را كه فردا ما مبتلا هستيم به دانشگاه و مبتلا هستيم به توطئه‏گريهائى كه در دانشگاه بنا دارند مى‏كنند، من حالا وقت ندارم كه راجع به آن يك صحبتى بكنم، گذشته وقت، لكن بايد خود، خود جوان‏هاى ما كه اكثرا متعهد هستند، اكثرا اين ملت ملى هستند، اكثرا به اسلام اعتقاد دارند، اينها نگذارند يك عده‏اى بيايند آنجا و شلوغ كنند و توطئه كنند. پشت كنند به اينها. كتاب‏هايشان را نخوانند. من نمى‏گويم آتش بزن، نه، آتش‏سوزى غلط است. هيچ آتش‏سوزى بدتر از اعراض نيست. وقتى آتش‏سوزى بشود مردم خيال مى‏كنند يك چيزى توى اين بوده، حالا آتشش زده‏اند، وقتى پشت بكنيد به آنها تمام مى‏شود. نخريد كتابهايشان را، نگذاريد اين متاعى كه مى‏آورند شما مشتريش باشيد، نه، مشترى نباشيد. بيايند بريزند آنجا، صد خروار هم كتاب را بريزند اينجا. نه، نريزيد و آتش نزنيد و پاره نكنيد لكن نخوانيد و نخريد. اگر نخوانيد و نخريد بعد از چند روز مى‏بينيد كه خبرى نيست ديگر، اين كتاب‏ها، كتاب‏ها را مى‏آورند كه شما بخوانيد. مى‏خواهند شما را از شرقيت به غربيت، آن هم به آن بدترين اقسام ديكتاتورى، بدترين اقسام ديكتاتورى را به شما مى‏خواهند تحميل كنند. نخريد اين كتاب‏ها را

انشاءالله اگر فرصتى باشد در يك وقتى بيشتر راجع به اين مطلب، اين مطلب را من نمى‏توانم حالا حقش را ادا كنم. حالا من دعا مى‏كنم به شما كه خداوند تبارك و تعالى همانطور كه عنايت كرد بر اين ملت، رحمت كرد بر اين ملت و اين ملت را از شر اجانب و از شر نوكرهاى اجانب نجات داد، اين نظر رحمت را بر اين ملت حفظ بكند كه ديگر اين اجانب رخنه نكنند در اين مملكت.

خداوند به شما سعادت، سلامت، عزت، قدرت، جديت بدهد و شما را از اين آزادى‏هائى كه استعمارى هست و از خارج وارد شده است به اين مملكت، نجات بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 17/6/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه

ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقه‏اى كه اشرار دائماً آتش روشن مى‏كنند و حتى خود مردم را سركوب مى‏كنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مى‏كنند، در حال جنگ نمى‏شود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمى‏خواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمى‏دهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مى‏خواهيم، فرصت نمى‏دهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مى‏خواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگى‏هائى كه شماها و همه داشته‏اند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مى‏شود، به اين مسائل رسيدگى مى‏شود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسه‏اى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسه‏اى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مى‏شود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمى‏گذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مى‏خواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمى‏گذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمى‏دهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.

اولياى امور مشغول برنامه‏ريزى و اصلاحند

شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 68

برنامه‏ريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مى‏شود و هيات‏هائى مى‏آيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مى‏شود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوان‏هاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود

سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 98

تاريخ: 21/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهي از اعضاى جهاد سازندگى قزوين، اعضاى حزب جمهورى اسلامى‏و اعضاى صندوق ذخيره ولى عصر

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نهضت براى اسلام است و شهادت هم براى اسلام و آنچه كه براى اسلام است شرف است و عزت است و من اميدوارم كه شهداى ما به شهداى كربلا ملحق بشوند و بازماندگان آنها، خداوند به آنها صبر عنايت كند و به شما برادرها و همه ما قدرت مقاومت. در مقابل مشكلات بايد مقاومت به خرج داد. اگر بنا باشد كه ما در مشكلات عقب نشينى و سستى كنيم، نهضت ما نمى‏تواند پيش برود لكن در مقابل مشكلات بايد مردانه قيام و مردانه مقاومت كرد. شماها، زن و مردتان، شجاعانه قيام كرديد و دست اجانب را كوتاه كرديد و دست چپاولگرها را از خزائن مملكت‏تان كوتاه كرديد و شجاعانه بايد به پيش برويد و مقاومت كنيد. همانطورى كه ايمان، ايمان به خدا در قلب‏ها بود و شما را آن ايمان به خدا هدايت كرد و حس مقاومت به شما داد و خداوند ايجاد رعب در آنها كرد و با قدرت شيطانى كه داشتند، شكست خوردند . اين ايمان را حفظ كنيد تا اين نهضت جلو برود. توجه به خدا داشته باشيد، ايمان به خدا. همانطورى كه در صدر اسلام يك جمعيت‏هاى كم و بى‏سازمان بر يك قدرت‏هاى بسيار بزرگ با همه سازمان‏ها كه داشتند، قدرت ايمان اين جمعيت كم را بر آن جمعيت‏هاى بزرگ با همه ساز و برگى كه داشتند غلبه داد و در ايران هم همان نظير صدر اسلام قضيه واقع شد كه شماها با ساز و برگ كم در مقابل يك قدرت بسيار بزرگ كه مجهز به همه جهازات جنگى بودند قيام كرديد و خداوند با شما همراهى كرد و اين قدرت بزرگ را شكست، از حالا به بعد با همين قدرت ايمان بايد پيش برويد. پيام من به همه دوستان، به همه احباء، به همه جوان‏هاى برومند زن و مرد اين است كه اين قدرت ايمان را حفظ كنيد..... حق با شماست و شما ايمان به خدا داريد. خداوند پشتيبان است و كسى كه خداوند پشتيبان او باشد، از هيچ چيز هراس ندارد شهادت براى ما فيض عظيمى‏است و جوان‏هاى ما شهادت را آرزو دارند و ملتى كه شهادت را آرزو دارد پيروز است و شما ملت پيروزيد انشاء الله.

خداوند انشاء الله همه شما را سعادتمند كند هم در دنيا و هم در آخرت.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 18/6/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان عشاير بختيارى مسجد سليمان و جهاد سازندگى يزد

برنامه بوده است كه ملت ما را با هر وسيله‏اى كه مى‏توانستند عقب نگه دارند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

برنامه اين بوده است كه ملت ما را با هر وسيله‏اى كه مى‏توانستند عقب نگه دارند، مراكزى كه ذخائر ما زير زمينى هست، روى زمينش اهالى همان جا هم به فقر و مسكنت زندگى كنند، مراكز تعليمى ما را طورى بكنند كه جوان‏هاى ما از تعليم صحيح بهره بردارى نكنند و وضع كشاورزى ما را آنطورى كه ديديد به اسم اصلاحات به آن فساد بكشند، همه نيروهاى انسانى ما را هدر بدهند. اينها يك برنامه‏اى بوده است كه مأمور اجرا بودند و اين پدر و خصوصاً اين پسر خوب هم اجرا كردند، مطابق دلخواه ارباب‏ها عمل كردند و اينكه در آن كتاب نوشته است مأموريت براى وطنم، اين كلمه صحيح است اما مأمور از جانب آمريكا و ديگران بوده است براى اينكه نگذارد اين وطن، وطن باشد و شما گمان نكنيد كه فقط در مسجد سليمان و در بختيارى و در عشاير و آنجا اين مسائل هست، اين عقب افتادگى در همه جا هست بعضى از شهرها را كه بسيارى از سران آن شهرها سر سپرده بودند، آنها را يك قدرى رسيدگى كردند و بعضى هم كه نمى‏شده است كه رسيدگى نكنند كرده‏اند لكن در همان شهرها هم وقتى اطرافش را ملاحظه كنيد همين مشكلات هست. شما تشريف ببريد تهران و آن زاغه نشين‏هاى تهران و آن محله‏هائى كه در حاشيه شهر واقع شده است ملاحظه كنيد، قطعا خواهيد فهميد كه وضع آن حاشيه نشين‏هاى شهر كه از جاهاى ديگر آمدند اينجا ساكن شدند و به واسطه همان اصلاحات ارضى اينها مجبور شدند حركت كنند، بدتر از وضع مسجد سليمان و وضع بختيارى‏هاست. خيال نكنيد كه آنجاها شهرها همه كارهايشان درست است و فقط مسجد سليمان يا امثال او اينطور است، همان زاغه نشين‏هاى تهران كه من نجف كه بودم صورت محله‏هايشان را پيش من آوردند، گمان مى‏كنم حدود سى محله نوشته بودند محله‏هاى اسم برده بودند كه فلان محله در كجا، فلان در كجا، فلان در كجا، فلان‏ها حصير نشينند، فلان‏ها زاغه نشينند، اينها هم هيچ يك از اين چيزهائى كه مربوط به يك شهرى است ندارند، نه آب دارند، نه برق دارند، نه اسفالت دارند. اينها آب را هم بايد از آن گودال‏ها، پله‏هاى زيادى را طى بكنند و بيايند لب خيابان تا برسند به يك شير آبى و آب ببرند براى بچه هايشان. هر چندين نفرشان در يك سوراخى كه نمى‏شود اسمش را خانه گذاشت، يا يك چيزى درست كرده‏اند يك حصيرى درست كرده‏اند اين طورى زندگى مى‏كنند. و اين مساله‏اى است كه در

صحيفه نور ج 9 صفحه 79

بسيارى از جاهاى مملكت هست و از اطراف هم اين عشايراطراف اينجا مى‏آيند همين حرف‏هائى كه شما مى‏زنيد كه ندارد هيچى آنها هم مى‏گويند. منتها هر كسى محيط خودش را اطلاع دارد و از محيطهاى ديگر بى‏اطلاع است، خيال مى‏كند جاهاى ديگر درست شده اينجا نشده. نخير، بنابر اين بوده است كه ذخائر ما را ببرند و خود ما در يك مملكت غنى‏اى، يك مملكتى كه داراى همه چيز است گرسنه به سر ببريم.

و من اميدوارم كه با اين تحولى كه الان شده است و دست آنها كوتاه شده است و دست چپاولگران كوتاه شده است و ملت ايران قيام كرد و جبارها را خارج كرد و اين چيزهائى هم كه حالا هست اينها هم از بين خواهند رفت و مملكت هم مال خودتان خواهد شد و دولت هم اسلامى است و اول برنامه‏اش اين است كه از روستاها و از آنجا شروع كنند به اصلاحات و مشغول هم هستند لكن اينقدر پريشانى زياد است و اينقدر آشفتگى زياد است كه اينها در عين حالى كه همه مشغولند، نمى‏توانند برسند به اين زودى، اين البته بايد با يك مهلتى باشد و مسلماً انشاءالله خواهد كه ميسر شد خصوصاً براى مراكزى كه نفت زير پايشان است، اين مراكزى كه اين ذخيره زير پايشان است و اينها رويش نشسته‏اند گرسنگى مى‏خورند، البته بايد اينجاها همه درست بشود و در صدد هم هستند، آقاى مدنى هم مورد رضايت ماست، اميدوارم كه ايشان هم فعاليت‏هايشان را ادامه بدهند، دولت هم كمك بكند و مسائل انشاءالله حل بشود.

مابايد فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند

مهم اين است كه ما اين چيزى كه بايد پيش همه برادرهاى ما مطرح باشد اين نباشد كه هر چه هست مربوط به همين ماديات و همين طبيعيات باشد، بايد ما فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند. اگر اسلام در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مادى و معنوى تأمين خواهد شد. اسلام برنامه‏اش است كه مابين فقير و غنى و نمى‏دانم كرد و ترك و لر و اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براى همه است و شما باز همين نهضتى را كه داريد، نهضت اسلامى با همان نيت اسلامى و نهضت اسلاميش ادامه بدهيد و اميدوارم كه موفق بشويم به اينكه اين جمهورى اسلامى را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد ما پياده كنيم و اگر چنانچه آنطور بشود، مطمئن باشيد كه براى همه قشرها رفاه هست، هم دراينجا و هم در آن طرف.

خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت بدهد و همه‏تان با هم دوست و رفيق و همه كمك هم باشيد و كمك دولت باشيد. دولت ديگر از خودتان است، فاصله نيست ما بين شما و مابين دولت، و ماموران دولت هم مى‏دانند كه جمهورى اسلامى است، ديگر آن تحميلاتى كه آنوقت‏ها هر كس مى‏رفت در هر جا، مامور مى‏شد در هر جا به مردم تحميل مى‏كرد، ديگر در جمهورى اسلامى‏نيست اينطور. همه برادر با هم و همه با هم اين نهضت را پيش ببريد و به سعادت و سلامت انشاءالله برسيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 18/6/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران

تمام شهادت‏ها و ايثارگرى‏ها براى تحقق اسلام عزيز بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامى‏است. يك وقت انسان راى مى‏دهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مى‏داند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمت‏ها كشيده شد، خون‏ها داده شد و جوان‏ها از دست رفت، خانه‏ها از دست رفت، خانمان‏ها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمى‏توانم و هيچ عاقلى نمى‏تواند تصور كند كه بگويند ما خون‏هاى‏مان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوان‏هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمى‏دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوان‏هاشان مى‏خواهند، براى خانمانشان مى‏خواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرض‏ها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمى‏دهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق‏شان بود آن را ذكر نمى‏كنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانم‏ها ريختند توى خيابان‏ها، جوان‏ها ريختند توى خيابان‏ها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم و جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. براى اسلام است كه انسان مى‏تواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مى‏خواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوان‏هايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر

صحيفه نور ج 9 صفحه 72

اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مى‏كردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مى‏زنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند، آنها از باب اينكه انسان را نمى‏دانند يعنى چه، خيال مى‏كنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مى‏خورد، او كاه مى‏خورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند اينها انسان را حيوان مى‏دانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مى‏خواست بكند براى اسلام. الان هم مى‏آيند به من مى‏گويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مى‏خواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مى‏كند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مى‏دانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.

تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى‏

من مى‏خواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخى‏هايش را هم همه ديديد. ذائقه‏هاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبس‏ها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبس‏ها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كرده‏اند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضى‏ها را در تاوه سرخ مى‏كردند، مى‏گذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مى‏كردند سرخش مى‏كردند. اين تلخى‏ها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقى‏اش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانه‏ها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازى‏هاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكس‏ها و با آن تبليغات كه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 73

شما قدم مى‏گذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مى‏فهميدند و آنكه نگذارند جوان‏هاى ما رشد كنند، جوان‏هاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مى‏گذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكس‏ها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتن‏هاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمى‏رود دنبال اينكه نفت ما را كه مى‏خورد، كجا مى‏رود اين نفت، اين ثروت ما كجا مى‏رود، اصلاً تو فكرش نمى‏آيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مى‏ماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مى‏گذرد. او همه‏اش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مى‏شود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مى‏گذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مى‏آيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكته‏اى بود كه شده بود براى اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند، هر چه سرشان مى‏آيد به من چه ربطى دارد. آن كه مى‏رود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مى‏كنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولت‏ها چه مى‏كنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهن‏شان نمى‏آيد. اين روشن‏فكرها و نويسنده‏ها و آزاديخواه‏ها (نه همه‏شان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامه‏ها و آزاد گذاشتن اين جوان‏ها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مى‏آورد، يا توجه ندارند، يا مى‏دانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مى‏زنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانه‏ها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمى‏دانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمى‏گذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مى‏دانند و همان آزادى مى‏دانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمى‏كردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادى‏ها، اين آزاديها، آزادى‏هاى وارداتى است و اين بى‏انصاف‏هاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بى‏انصاف‏هاى به قول خودشان نويسنده (همه‏شان را نمى‏گويم، بعضى‏شان) و اين بى‏انصاف‏هاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مى‏كنند و تأكيد مى‏كنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مى‏كشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مى‏دهد. اگر يك مملكتى نيروى انسانى نداشته باشد، اين مملكت نمى‏تواند اداره بشود. و اين طور آزاديى كه اين آقايان مى‏خواهند، اين آزاديى است كه نيروى انسانى را به تباهى مى‏كشد و به آنجا مى‏كشد كه هر چه سرش بياورند حرف

صحيفه نور ج 9 صفحه 74

نزند، يعنى حرف نزدن مطرح نيست پيشش، او تمام همش به اين است كه چه وقت تابستان بشود و چه وقت، وقت اين بشود كه بروند دريا، تمام همش به اين است كه چه وقت شب بشود و بروند به سينما، چه وقت اين مثلاً قضاياى راديو تلويزيون پيش بيايد و بنشينند تماشا. نمى‏تواند، همانطورى كه آدم ترياكى نمى‏تواند از پاى منقل پاشود برود سراغ فرض كنيد جهادسازندگى، نمى‏تواند از پاى منقل فكر اين معنا را بكند كه به مملكت ما چه مى‏گذرد، فرهنگ ما چه شده، اقتصاد ما چه شده، نمى‏تواند فكر كند، اينها هم مى‏خواهند همين جور باشند. آنهائى كه مى‏خواهند ما را غارت كنند، مى‏خواهند بى مزاحمت غارت كنند چرا مزاحم براى خودمان درست كنيم، راه عيش و عشرت را بر اين جوان‏هاى تازه‏رس باز مى‏كنيم، هر چه مى‏خواهند از اين عيش و عشرت‏ها بكنند ما هم آن مخازنشان را مى‏بريم اينها هم اين عيش و عشرتشان را بكنند. اينها فرياد بكنند و عيش و عشرت بكنند، آنها هم همه چيزشان را ببرند.

اسلام، رزمنده مى‏خواهد، جنگجو مى‏خواهد در مقابل كفار

اين پنجاه سال وضع ما اين بود، دامن مى‏زدند به همه چيزهائى كه در اين معنا مشترك بود كه جوان‏هاى ما را تباه كنند، بى‏تفاوت مى‏كردند. در همه اين معنا مشترك بود و حالا ما مى‏خواهيم كه باورمان آمده باشد، چه شماها كه در تلويزيون هستيد، در راديو هستيد و كار مى‏كنيد و چه ما كه طلبه هستيم و آنجا هستيم، باورمان بيايد كه ما يك رژيم فاسدى كه همش به اين گماشته بود كه جوان‏هاى ما را فاسد كند، تباه كند،بى‏تفاوت نسبت به مسائل اساسى خودش بكند، باورمان بيايد كه آن رفته كه يك رژيم اسلامى انسانى بيايد كه در همه امور جدى باشد اسلام شوخى هم ندارد، همه‏اش جدى است. هزل ندارد، لغويات ندارد، لهويات ندارد، همه‏اش جدى است، جديات است، هم در امور مادى، كه اسلام هر دو جهت را دارد، هم امور مادى و هم امور معنوى كه همه‏اش جد است، لهو و لعب و لغو و آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته همان‏هائى است كه اينها دامن به آن مى‏زنند. هر چيزى ديديد كه اينها ترويجش مى‏كنند بدانيد آنى است كه اسلام جلويش را گرفته. آن چيزهائى كه اسلام جلويش را گرفته است همين‏هائى است كه جوان‏هاى ما را به تباهى مى‏كشد. اسلام رزمنده مى‏خواهد، جنگجو مى‏خواهد در مقابل كفار، در مقابل آنهائى كه هجوم مى‏كنند به مملكت ما، اسلام مجاهد مى‏خواهد درست كند، نمى‏خواهد يك نفر آدم عياش درست كند كه اين آدم عياش، عياشى‏اش را بكند و همه چيزش را از بين ببرند، همه شرافتش را از بين ببرند و اين باز مشغول عياشى و رقصيدن باشد. اسلام جد است، يك مسلك جدى است، هزل در آن نيست، لغو در آن نيست، لهو در آن نيست، بازى در آن نيست. آن بازيى كه اسلام اجازه داده تيراندازى است و اسب سوارى، مسابقه در اسب سوارى، مسابقه در تيراندازى، آن هم جنگ است آن را اجازه داده، حتى برايش رهان هم قرار داده‏اند يعنى شرط بندى هم بكنند، آن را اجازه داده‏اند لكن مساله جدى است آنجا، تربيت است و اينها مى‏خواهند كه ما را به همان حالى كه بوديم،اسم جمهورى اسلامى و رسم و واقعيت، همان مسائل طاغوتى و همان مسائل باشد.

صحيفه نور ج 9 صفحه 75

جديت در پياده كردن محتواى اسلام و سالم سازى برنامه‏هاى راديو و تلويزيون‏

ما بايد جديت كنيم كه همانطورى كه راى داديم به جمهورى اسلامى و اسم جمهورى اسلام الان در ايران است، محتوايش را اسلامى كنيم، يعنى راديو تلويزيون كه شما هستيد اسلامى باشد، لغويات و لهويات و نمى‏دانم صورتهاى كذا نباشد. اصلاح بايد بشود اينها، البته ما بخواهيم جوان‏هامان كه چندين سال از آن وقتى كه چشم باز كردند در فساد بودند و در مراكزى بودند كه همه‏اش فساد بوده و اين جور بزرگ شدند، برنامه هم اين بوده كه اينها را اين جورى بزرگشان كنند، بخواهيم برگردد به حال اول، طولانى است ولى اميدواريم كه برگردد و الحمدلله تحولاتى كه الان دارد مى‏شود و شده است تقريباً راه صد ساله را با يك شب جوان‏هاى ما دارند مى‏پيمايند، تحولات، تحولات تند سريعى بوده و اميدوار كننده است. ما ميل داريم، الان راجع به تلويزيون صحبت دارم مى‏كنم، يك چيزى كه از همه رسانه‏ها حساستر است، تلويزيون از همه مسائل تبليغى و آلات تبليغى حساستر است، براى اينكه هم گوش است و هم چشم. در چيزهاى ديگر حتى راديو فقط گوش استفاده مى‏كند، در نمى‏دانم روزنامه‏ها و مطبوعات چشم از آن استفاده مى‏كند، راديو تلويزيون گوش است و چشم، آن هم نه به اينكه مثلاً تيراژش مثل روزنامه كذا، ده هزار، بيست هزار، صد هزار، يك ميليون باشد، همه مملكت است، الان هم وضع جورى شده است كه در دهات هم كه مى‏رويد آن مرد دهاتى كه شايد درست خرج عائله‏اش را نتواند ادا بكند، يك راديو خريده است يا يك تلويزيون دارد. همه جا هست، يعنى اين چيزى كه در تلويزيون نشان داده مى‏شود در همه سطح مملكت و در بيرون هم هر جا كه موج‏ها بايد بروند همه جا منتشر مى‏شود. اين حرفى كه در راديو گفته مى‏شود و در راديو تلويزيون گفته مى‏شود، مال يك طايفه نيست، مال يك جمعيت نيست، مال يك مملكت نيست، همه جاست، همه قشرها هستند. ما اگر اين دستگاه كه بايد يك دستگاه آموزنده باشد، يك دستگاهى باشد كه آن تباهى‏ها، آن چيزهائى كه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيد و مى‏كشد حذف بشود، به جاى آن آموزندگى باشد، امور اخلاقى باشد، امور فرهنگى باشد، چيزهائى كه به درد جوان‏هاى ما مى‏خورد و جوان‏هاى ما را تربيت مى‏كند، اين بايد يك همچو عضو حساس و يك همچو آلتى كه همه جا و در همه قشرها اين پا دارد، همه جا هست، حاضر است همه جا،الان اينجا هست اگر فردا هم مثلاً راديو تلويزيون اين حرف‏ها را بگويد، همه جا مى‏شنوند، يك مطلبى است همه جائى، اين اگر آموزنده باشد، همه ملت را برايش آموزندگى دارد و اگر خداى نخواسته انحراف داشته باشد، همه ملت را به انحراف مى‏كشد. ما مى‏خواهيم كه راديو تلويزيونمان كه پيشتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد، در خدمت اسلام باشد و اسلام مى‏خواهد كه همه مسائل جدى باشد، مسائل مملكتى مسائل جدى باشد، مسائل روحى مسائل جدى باشد، جد است در آن، حتى در اين امور تفريحى هم در اسلام يك جورى است كه باز در آن جد پيدا مى‏شود. عائله هم كه وقتى انسان مى‏خواهد تشكيل بدهد يك نحو جدى در آن هست و زياد و يك دقت‏هاى زياد براى تشكيل يك ازدواج، از قبل از اينكه ازدواج بكند دستور هست. زن چه مردى را انتخاب كند، مرد چه زنى را انتخاب كند. بعد هم حتى اوقات ازدواج يك اوقات

صحيفه نور ج 9 صفحه 76

مثلاً با بركتى باشد. بعد هم كيفيت ازدواج و كيفيت همه چيز يك برنامه خاصى داشته باشد. بعد هم زمان حمل براى مادر چه برنامه‏هائى باشد بعد هم وقتى كه بچه را شير مى‏دهد در زمان شيردادن چه برنامه‏هائى باشد بعد هم در دامن مادر كه مى‏خواهد بچه تربيت بشود چه جور تربيت بشود. بعد هم در حمايت پدر كه بچه مى‏خواهد تربيت بشود، چه بشود. بعد هم در مدرسه كه مى‏رود چه باشد، براى اينكه برنامه همه مكتب‏هاى توحيدى كه اسلام در رأس آنهاست برنامه آدم درست كردن است، مى‏خواهند انسان درست كنند. قرآن اصلاً آمده است كه يك انسان صحيح درست كند، انسان‏ساز است. از اين جهت همانطورى كه يك كشاورز اگر بخواهد يك زراعت سالم خوب تحويل بگيرد، زمين را بايد، شرايطى دارد كه بايد روى آن شرايط عمل كند، آب چه وقت بايد داده بشود، چه آبى بايد باشد، چه كودى بايد ريخته شود روى آن، چه وقت بايد شيار بشود، چه رسيدگى‏هائى به آن بايد بشود، همه اينها براى اين است كه يك ثمره‏اى، يك گندمى را مى‏خواهد. تمام اينهائى كه عرض كردم و بسيارى از چيزهائى كه هست و حالا در ذهن من فرض كنيد نيست يا طولانى مى‏شود، براى اين است كه اسلام ماها را يك نباتى كه بايد آن جور تربيت بشود و بعد هم وقتى كه به مرتبه حيوانيت رسيد، اين جورى بايد تربيت بشود تا برساندش به يك انسانى. زير بنا اقتصاد نيست، براى اينكه غايت انسان، اقتصاد نيست. انسان زحمتش براى اين نيست كه فقط شكمش را سير كند يا جوان‏هايش را بدهد شكمش سير بشود، حرف است اينها. از اينجا تا لانهايت انسان هست، اين انسان مردنى نيست، انسان تا آخر هست و برنامه اسلام اين است كه اين انسان را جورى كند كه هم اينجا صحيح باشد و هم آنجا صحيح باشد. راه مستقيم، نه طرف شرق، نه طرف غرب، صراط مستقيم، يك سرش اينجاست، يك سرش هم لانهايت. ما مى‏خواهيم كه آنقدرى كه مى‏توانيم، البته قدرت ما كم است، آنقدرى كه مى‏توانيم اين مملكت را از اين حال طاغوتى متبدلش كنيم به يك حال توحيدى، اسلامى و اين بايد با كمك همه باشد، يكى نمى‏تواند اين كارها را بكند، يك جمعيت نمى‏تواند، هر كس در هر كارى كه مشغول است بايد آن كار را خوب انجام بدهد، آن كار را الهى‏اش كند، از طاغوتى بيرونش كند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 99

تاريخ: 22/6/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان دانش پژوه مركز آموزشى دارالزهراء همايونشهر

موقع شناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعه اى دخالت زياد دارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چند تا كلمه بايد بگويم. اول از شما خانم‏هاى محترم معذرت مى‏خواهم كه در يك جائى كه گرم است و شما در زحمت هستيد، الان ما با شما مواجه هستيم. رشد فكرى هر جامعه‏اى اقتضا مى‏كند كه انسان در هر مرحله‏اى كه واقع است همان مرحله را توجه به آن داشته باشد و افراد هم و گروه‏ها هم در هر حالى كه هستند و هر گروهى كه هستند، همان وضعى كه در آن گروه هست به آن توجه داشته باشند. فكر كردن به آن چيزى كه در گذشته است و گذشته است و آن چيزى كه بعدها خواهد آمد، از جهتى خوب است و از جهتى انسان را از اين مقصدى كه دارد باز مى‏دارد. ما اگر الان همه توجهمان را منصرف كنيم به اينكه ما چه كرديم و چه كرديم پيروز شديم و همه توجهمان را به آتيه دور منعطف كنيم، از آن چيزى كه الان وقتش است، اذهان‏مان منصرف مى‏شود، چنانكه گروه‏هاى مختلفى كه هستند و هر گروهى براى يك كارى هستند، اگر چنانچه توجه كنند به كارهاى گروه‏هاى ديگر، از كارى كه خودشان دارند، منحرف مى‏شوند. ما الان چيزى كه بالفعل محل حاجتمان است اين را بايد به آن توجه كنيم، نه به آتيه خيلى فكر كنيم و نه به گذشته، گذشته الحمدلله تا حالا خوب گذشته است و اميدوارم كه آتيه هم انشاء الله خوب بشود لكن شرط اينكه آتيه خوب بشود اين است كه حال خوب بشود يعنى هر قدمى كه بر مى‏داريم همان قدم را ببينيم چطور بايد برداريم و كجا بايد بگذاريم. الان ما مبتلا به قانون اساسى هستيم و خبرگان اين قانون اساسى، آنهائى كه بايد اين قانون اساسى را تصويب كنند، هر كس هر نظرى در قانون اساسى دارد، الان بايد اين نظر را بدهد و ننشيند تا اينكه ديگران نظر بدهند براى او هم شما بانوان محترم و هم ساير طبقات، چه از طبقات روحانى باشند يا از طبقات ديگر، نبايد مهلت بدهند به ديگران كه آنها نظر بدهند و ما بنشينيم صبر بكنيم ببينيم چه خواهد شد. تكليف فعلى ما اين است كه نظرهايى كه داريم در قانون اساسى آنها را بنويسيم و به آن محلى كه بايد داد كه مجلس سناست بدهيم و در مطبوعات هم اگر خواستيم، بنويسيم و آن چيزى كه مهمتر از اين است، اين است كه آن اشخاصى كه مى‏خواهيم براى نظر كردن به قانون اساسى و تشخيص دادن اينكه اين قانون موافق با اسلام است، موافق با صلاح ملت است، آن اشخاص را بايد در نظر بگيريم و انتخاب كنيم كه مبادا يك وقت اشخاصى كه بر خلاف مسير اين نهضت هستند، اعتقاد به اين نهضت

صحيفه نور ج 9 صفحه 100

ندارند، توجه به اسلام و مصالحى كه در اسلام است ندارند، يك وقت انتخاب نشوند و اينها نروند سراغ اينكه قانون اساسى را براى ما تنظيم كنند. پس الان ما اين قدم را نبايد فكر كنيم كه ما آن هستيم كه چه كرديم و نبايد فكر كنيم كه بعدها چه خواهيم كرد، بايد فكر كنيم كه حالا بايد چه بكنيم. رشد فكرى هر قومى اين است كه بشناسند مقام را و بفهمند چه وقت بايد چه كرد. بسيارى از انحرافات كه براى انسان پيدا مى‏شود اين است كه موقع شناس نباشد و يك مطالبى كه حالا بايد طرح بشود آن را طرح نكند، يك مطالبى كه حالا وقتش نيست، طرح بكند، شما الان بايد همه‏تان و تمام ملت از زن و مرد، از كوچك و بزرگ، از روحانى تا دانشگاهى همه بايد در فكر حال باشيد كه اين قدمى كه الان مى‏خواهيد برداريد، صحيح برداريد و قدم‏هاى بعد در موقع خودش. الان ما نبايد به فكر اين باشيم كه ما مثلاً مدارس‏مان چطور است، كشاورزى‏مان چطوراست، ماكارخانه‏هاى‏مان چطور است، اينها الان وقتش نيست، الان همه افكار بايد متوجه به اين باشد كه قانون اساسى‏مان چه جورى است، نظر بدهيم و باز تمام افكارمان متوجه به اين باشد. كه چه اشخاصى را ما براى تنظيم قانون اساسى و تصويب قانون اساسى بايد تعيين بكنيم. اين قدم الان قدم فعلى محل حاجت است و حرف‏هاى ديگر و كارهاى ديگر و همه اينها بى موقع است موقع‏شناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعه‏اى دخالت زياد دارد.

هميشه بانوان در نهضت پيشقدم بودند

و من اميدوارم كه شما بانوان كه هميشه در اين نهضت پيشقدم بوديد و هدايت كرديد تقريبا شما بانوان ديگران را و ديگران نظر به اينكه شماها پيشقدم شديد، بيشتر قوت پيدا كردند، انشاء الله موفق باشيد، سلامت باشيد، سعادتمند باشيد و همين طور كه تا حالا با وحدت كلمه و قدرت و قوه ايمان تا اينجا رسيديد از اينجا به بعد هم قدم به قدم كه احتياج دارد اسلام به وجود همه، همه ملت قدم به قدم پيش برويم تا انشاء الله تمام مطالب موافق اسلام عمل بشود. سلام بر همه‏تان باد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 82

تاريخ: 20/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم سرپل ذهاب و سران عشاير

اين معنائى كه ما در فكرش هستيم، اين است كه اسلام در ايران حكومت كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاءالله همه موفق بشوند، اين از بركات اين نهضت است كه ما همه با هم مجتمعيم. اين از بركات اين نهضت اسلامى است كه برادرهاى اسلامى را با هم زير يك سقف مجتمع كرده است و مسائلى كه مورد حاجت است انشاءالله مورد بحث قرار بگيرد و آقايان بايد بدانند كه اين معنائى را كه ما در فكرش هستيم و با همت همه قشرهاى ملت اميدواريم كه تحقق پيدا بكند، آن اين است كه اسلام در ايران حكومت كند. حكومت، حكومت خدا باشد و از آن كارهايى كه طاغوت مى‏كرد و عمال طاغوت مى‏كردند و گرفتارى‏هائى كه براى ملت ما از دست آنها پيدا شد انشاءالله با همت همه جوان‏هاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بيرق اسلام باشد. يعنى طورى باشد كه ما اگر در نخست وزيرى برويم ببينيم كه آنجا اسلام است و اگر در ساير وزارتخانه‏ها برويم ببينيم آنجا اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در عشاير برويم ببينيم آنجا هم اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در بازار برويم ببينيم بازار هم اوضاعش اسلامى است. اگر چنانچه اسلام به معناى خودش آنطورى كه خداى تبارك و تعالى وحى فرموده است به پيغمبر اكرم، آنطور تحقق پيدا بكند، همه مردم در زير پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت اين عالم، سعادت اين عالم و سعادت آن عالم‏

با هوشيارى و وحدت، دست توطئه‏گران و مفسدين را از كشور قطع كنيد

و ما از خدا مى‏خواهيم كه يك همچو سعادتى به ما بدهد كه ما بتوانيم اين خدمتى را كه بنا داريم انجام بدهيم قدرت داشته باشيم كه انجام بدهيم و اين قدرت هم در وقتى است كه ملت با ما باشد. اگر ملت با ماباشد، ما مى‏توانيم به واسطه قدرت ملت كارها را انجام بدهيم، چنانچه ديديد كه چون ملت همراه با هم بودند يك همچو قدرت‏هاى بزرگى را از بين بردند. حالا هم كه وقت اين است كه اين مفسده‏ها از بين بروند و پاكسازى بشوند و آن بازمانده‏هاى آنها از بين بروند، باز محتاج به اين است كه ملت همراه باشند والان توطئه‏ها زياد در كار هست كه بين برادرها را از هم جدا كنند، هر جا به يك صورت، آنجاهايى كه مراكز مثلاً شهرهاى بزرگ است به صورت حزب و نمى‏دانم كذا و در جاهايى كه مرز است و برادرهاى اهل سنت ما آنجا هستند به اينكه سنى‏ها و شيعه‏ها چه مى‏خواهند،

صحيفه نور ج 9 صفحه 83

اين دو تا طايفه را كه هر دو مسلمند به جان هم بريزند. در عين حالى كه شايد همه شما بدانيد كه در كردستان يك دسته‏اى كه وابسته به خارج بودند و آنطورى كه از رفت و آمدهايشان كشف شده است و گفته‏اند به ما، اينها از وابسته‏هاى هم رژيم سابق هستند و هم رفت و آمد دارند با صهيونيست‏ها، با اسرائيل روابط دارند و هم با بعضى از ممالك ديگرى كه اجنبى هستند و اينها غائله در كردستان درست كرده‏اند به طورى كه مردم كردستان از دست آنها به عذاب بودند، دولت فرستاد و اين مفسدين را اين مقدارى كه مى‏شد دستگير يا سركوب كرد و يك مقدارش هم فرار كردند، بعدش در خارج آنهائى كه عمال اجانب هستند بنا كردند چيز نوشتن كه دولت ايران يا فلانى همه مردم ايران را بر ضد كردها، بر ضد اهل سنت بسيج كرده است و حال آنكه ما فرستاديم براى كمك به برادرهايى كه گرفتار بودند. بايد هوشيار بود در اين مواقع كه اين اشخاصى كه مى‏خواهند فساد كنند، مى‏خواهند بين برادرها جدايى بيندازند، اينها نظرى ندارند جز اينكه ديدند كه منافعى كه از اينجا مى‏بردند خودشان و ارباب‏هاى‏شان در خطر افتاده است و دستشان دارد كوتاه مى‏شود، مى‏خواهند كه دوباره آن مسائل را پيش بياورند و دوباره همان‏ها را به ما مسلط كنند و همه زندگى اين مردم را به هم بزنند. و در طول تاريخ همه اين عشاير، همه اين مرزنشين‏ها در فشار اين طاغوت‏ها بودند، برايشان هيچ زندگى هم درست نكرده‏اند، حالا هم مى‏خواهند مهلت ندهند كه دولت كه مى‏خواهد رسيدگى بكند، اينها مهلت ندهند كه دولت يك همچو كارى بكند تا اينكه دوباره آشفتگى پيدا بشود، دوباره آن مسائل برگردد. بايد امروز همه مابيدار باشيم و متوجه باشيم به توطئه‏هاى اينها. انشاءالله اين توطئه‏ها از بين برود. انشاءالله مملكت آرام بشود و شما هم بدانيد كه سرلوحه برنامه اين دولت اين است كه ابتدا از مستمندان شروع كنند، از مرزها شروع كنند به تعمير و رفع حوائجى كه تا حالا نبوده است از قبيل برق و نمى‏دانم آسفالت و آب و امثال ذلك كه من مى‏دانم در بسيارى از جاها اينها نيست يا كمياب است.

دولت در صدد است و انشاءالله عمل خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد. در پاسخ به سخنان يكى از عشاير در مورد كمبودهاى مناطق كردنشين، امام فرمودند: همه اين مطلب كه گفتيد صحيح است لكن دولت هم در فكر هست كه همه اينها را بكند. حتى راجع به علماى اهل سنت كه من كراراً به وزير معارف گفتم (وزير علوم) كه اينها بايد به طور شايسته با آنها همراهى بشود و بناست هم كه صورت را از همه آنجاهائى كه در ايران است بردارند و انشاءالله عمل بشود و مى‏شود انشاءالله. و همين طورى كه اين گرفتارى‏هائى كه گفتيد، اينها هم بايد بشود لكن مى‏دانيد كه الان همه جا به هم ريخته است. بعد از انقلاب هميشه يك به هم ريختگى‏هائى هست خصوصاً كه همه اينها، اينها ارث‏هايى است كه از دولت سابق ما برديم، در جمهورى اسلامى كه پنج ماه، شش ماه از عمرش مى‏گذرد اين مسائل در آن پيش نيامده، اين مسائل از سابق بوده و اين بايد جبران بكند و يك بچه شش، هفت ماهه است الان جمهورى ما، اين بايد يك قدرى به آن مهلت بدهند، يك قدرى اين اغتشاشاتى كه اين مفسدين درست كردند اينها يك قدرى كم بشود و آنوقت رسيدگى

صحيفه نور ج 9 صفحه 84

كامل بشود. حالا هم در صدد هستند براى هر ناحيه‏اى، براى هر استانى پول نفت را قرار دادند و درصددند كه برسانند و مى‏رسانند و من هم تأكيد مى‏كنم به اينكه زود برسانند. انشاءالله اميدوارم به زودى اينها، گرفتارى‏ها رفع بشود و عمده اين است كه شما به حرف اين مفسدين گوش ندهيد، اينها مى‏خواهند نگذارند، در عين حال كه دولت هم بودجه براى اين تصويب كرده است، براى هر استانى بودجه تصويب كرده براى همين امور، ساختن حمام، ساختن عرض كنم آسفالت‏ها، مدارس، همه اين چيزها را درصدد هستند كه انجام بدهند لكن شرطش اين است كه منطقه آرام باشد، يك منطقه غيرآرام و جنگى را نمى‏شود عمل بكنند، بخواهند يك منطقه‏اى كه در جنگ هستند حالا بيايند حمام بسازند، نمى‏شود اين، اين يك قدرى بايد آرامش پيدا بشود و انشاءالله پيدا مى‏شود و اين امور انشاءالله درست مى‏شود. براى روحانى هم بايد با آقايان مدرسين، اين جوان‏ها، صحبت بكنيد، هر چه به نظر شما شد، خوب شما خودتان تشريف داريد آنجا كه اگر كمبودى داريد و من اميدوارم به زودى اين گرفتارى‏ها رفع بشود. ممكن است آن يك نفر روحانى كه شما مى‏بريد اينجا مثلاً با آقاى منتظرى هم بحث بشود، آقاى منتظرى كسى را تعيين كنند براى اين كارها.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:08 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 103

تاريخ 22/6/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران‏

همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما گرفتارى‏هايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشده‏اند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروه‏هاى ملى هم باز هماهنگ نشده‏اند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مى‏رود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمه‏اى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمى‏داد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيه‏اى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرت‏هائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرت‏ها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرت‏هاى خود دولت‏هاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مى‏كردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مى‏شود انشاء الله.

تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى

و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينى‏اش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى داده‏اند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمن‏هاى اسلام و دشمن‏هاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مى‏ماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلم‏هاى خارجى‏ها الان مدت‏هاست

صحيفه نور ج 9 صفحه 104

كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمى‏توانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليم‏شان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مى‏كنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مى‏كنند و حرف‏هايشان را مى‏زنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجى‏ها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مى‏گويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامه‏ها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مى‏خواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مى‏شويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مى‏ترسند و از شماها هم كه مى‏ترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مى‏خواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مى‏ترسيدند خارج و داخل همه‏شان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر توده‏هاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مى‏گويند، مى‏گفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمده‏اند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كرده‏اند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مى‏دهند تخدير مى‏شوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مى‏دادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسى‏ها اينطور القا مى‏كردند كه بگويند انگليسى‏اند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفته‏ام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى

صحيفه نور ج 9 صفحه 105

و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمى‏دانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مى‏آمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عده‏اى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدت‏ها بود كه اين هيكل‏ها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدت‏ها بود اين هيكل‏ها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسى‏ها درست كرده‏اند در نجف وقم جمعشان كرده‏اند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مى‏خواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلم‏هايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمى‏خواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مى‏ترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مى‏آوردند و تبليغات سوئى كه مى‏كردند براى همان مساله علمى‏اش بود كه مى‏گفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مى‏شود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غلبه مى‏كند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مى‏خواهند، هرامرى مى‏كنند عمل مى‏كنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مى‏زنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همان‏ها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مى‏دهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مى‏كنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامه‏هايشان مى‏نويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مى‏خواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مى‏كرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مى‏خواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مى‏كند و جواب دهيد و از جمله حرف‏هايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مى‏بينم، مى‏بينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمى‏آيد كه شما يك آدم چه‏اى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مى‏كنند. خوب البته من اين را مى‏دانستم كه خارج مى‏گويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آورده‏اند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عده‏اى هم سر، اينطور عكس انداخته‏اند من هم آن بالا شمشير را كشيده‏ام براى اينكه گردن‏ها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيده‏ام كه‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 106

گفته‏اند كه فلانى امر كرده است كه پستان‏هاى زن‏ها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مى‏نويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مى‏خواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.

حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد

مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميته‏اى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مى‏خواهند مناقشه بكنند با ما، نمى‏گويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مى‏گويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مى‏دهند نمى‏گويند كه اين كميته اينطور است مى‏گويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته به‏اعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مى‏آورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مى‏گيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مى‏شد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمى‏كردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مى‏كنند. اگر يك كميته‏اى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مى‏دهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلى‏ها باورشان مى‏آيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها

صحيفه نور ج 9 صفحه 107

يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مى‏ديدند كه اينها چه جنايتى مى‏كنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كننده‏اى بود حالا هم عرض مى‏كنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مى‏خواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرده‏ايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مى‏شود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفت‏ها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مى‏دهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مى‏كند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمان‏هاى سابق بوده زمان‏هاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مى‏كرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مى‏شود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موج‏هاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مى‏شود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مى‏شود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مى‏ماند و بيمه مى‏شود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مى‏ماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميته‏هائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مى‏آورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميته‏هايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از

صحيفه نور ج 9 صفحه 108

- روسفيد كه هست - روسفيد در مى‏آيد از آب.

ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم

بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاه‏هائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعه‏اى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوان‏هاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مى‏كردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مى‏كرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مى‏كرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمى‏دانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقه‏اى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوه‏اى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مى‏خواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشته‏اند و علاوه بر هزار جور برنامه‏اى كه داشتند و ديگر من نمى‏توانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفته‏اند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مى‏خواهند روحانيت را يك لطمه‏اى وارد كنند چه كاره‏اند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبت‏هائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 109

تاريخ: 22/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر

مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانم‏ها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانم‏ها به خيابان‏ها و ميدان‏هاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مى‏شود كه شما خانم‏ها به وظيفه‏تان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفه‏شان و همه ما خودمان را وظيفه‏دار و مكلف بدانيم.

بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام

يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب رانده‏اند و همه جهت ما را شكست داده‏اند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمى‏شود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمى‏شود فعاليت مى‏خواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارت‏هاى معنوى كه جوان‏هاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زده‏اند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشانده‏اند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و

صحيفه نور ج 9 صفحه 110

فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگى‏ها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمى‏توانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانم‏ها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانم‏ها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارى‏ها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.

اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر اداره‏اى كه هست كارى كه انجام مى‏دهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانه‏ها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوان‏هاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارى‏هائى كه برايشان پيش مى‏آمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگى‏هاى معنوى را، اين وابستگى‏هائى كه جوان‏هاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مى‏توانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترى‏مان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوان‏هاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغات‏هاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه

صحيفه نور ج 9 صفحه 111

هم زن‏ها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مى‏رفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مى‏كرد. در هر جا كه مى‏رفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.

سلام بر همه شما باشد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 112

تاريخ: 23/6/58

بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى

مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انا لله و انا اليه راجعون

نمى‏دانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست داده‏ايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست داده‏ام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مى‏گرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مى‏رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مى‏رويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مى‏كنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مى‏كنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مى‏كنيم.

مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مى‏كرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوان‏هاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همه‏مان، مكلفيم همه آقايان و

صحيفه نور ج 9 صفحه 113

همه خانم‏هاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحراف‏ها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتب‏هائى كه در دنيا هست غير از مكتب‏هاى توحيدى، اينها مكتب‏هائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتب‏ها را درست كرده‏اند، آنها براى يك مقصدى و توطئه‏اى درست كرده‏اند، براى به دام انداختن جوان‏هاى غافل. آنهائى كه دعوى مى‏كردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملت‏ها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مى‏كردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كرده‏اند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طياره‏اى كه او را حمل مى‏كرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرف‏ها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مى‏كرد و از قرارى كه به ما گفته‏اند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براى‏شان خيلى چيزها از آنجا مى‏آوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مى‏آوردند، لباس براى‏شان مى‏آوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مى‏رفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مى‏كردند، از اين مردم، مسافرين.

بازى مى‏دهند جوان‏هاى ما را، هر دو دسته بازى مى‏دهند، هم غرب ما را بازى مى‏دهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردن‏ها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاى‏مان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه‏اش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همه‏اش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.

رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر

ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومت‏هايش ما فرق را مى‏فهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى

صحيفه نور ج 9 صفحه 114

آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مى‏كردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوب‏هاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاق‏ها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مى‏نشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مى‏آمد نمى‏فهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مى‏نشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مى‏دانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مى‏كرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مى‏كرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مى‏گويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائين‏تر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مى‏فرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مى‏فرمود كه من مى‏ترسم كه در آن طرف مملكت نمى‏دانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مى‏خواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مى‏تواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مى‏انداختند مى‏خوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مى‏ريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومت‏هائى كه ادعا مى‏كنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مى‏گويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرف‏ها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دسته‏اى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همين‏هايى كه دعوى مى‏كنند حقوق بشر، همين‏ها فوج، فوج بشر را مى‏كشند و فرياد مى‏زنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مى‏كشند يا هويدا را مى‏كشند، هياهو بلند مى‏كنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مى‏خواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمى‏شناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان

صحيفه نور ج 9 صفحه 116

چيست، يك همچو چيزى هم مى‏گويد.

مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست

در هر صورت گرفتارى‏هاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمى‏گرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مى‏رود، امامش هم مى‏رود، عالمش هم مى‏رود، همه مى‏روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مى‏روند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مى‏روند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانم‏ها اول و به آقايان ثانيا عرض مى‏كنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

تاريخ: 23/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضیه‏

ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انالله و انااليه راجعون

ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سال‏هاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مى‏دهد عبرت‏هايى بگيريم و تعليم‏هايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مى‏كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مى‏دهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه‏اى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمى‏دهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مى‏توانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبس‏هاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مى‏شد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از ارباب‏هاى او مى‏داند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،

صحيفه نور ج 9 صفحه 117

شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اين‏طور مخالفت مى‏كند، اين ملت از او قدردانى مى‏كند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى‏كند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مى‏كند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مى‏شود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مى‏كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مى‏شنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مى‏شود. توى اتاق‏هاى در بسته نويسنده‏ها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.

انگيزه‏هاى علمى و توهمى غير از انگيزه‏هاى واقعى محسوس است. چه مى‏گفتند مردم؟ چه شعار مى‏دادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مى‏شناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مى‏كردند، عشق بازى مى‏كردند، مى‏بوسيدند، حمله مى‏كردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مى‏بوسيدند، چرا مى‏بوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مى‏بوسيدند؟! به همان انگيزه‏اى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مى‏بوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مى‏دانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مى‏دانند كه آستانش را مى‏بوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مى‏بوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مى‏آيد، هيچ وقت مى‏بوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مى‏بوسيد و لمس مى‏كنيد و به او تبرك مى‏جوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليون‏ها مردم هر سال مى‏روند و طواف مى‏كنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كرده‏اند مى‏بوسيد و به چشم مى‏گذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مى‏بوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مى‏زدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوان‏هايى كه مى‏خواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از

صحيفه نور ج 9 صفحه 118

يك همچو قدرتى استفاده نمى‏كنند؟ نمى‏بينند اين قدرت را. نمى‏بينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله‏اى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مى‏رود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مى‏شود؟! اين قدرت را چرا مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مى‏شكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مى‏شود از دوش اسلام بر مى‏داريد، مى‏خواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟

اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمى‏توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مى‏بينيد و بيدار نمى‏شويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمى‏گويم، بعضى‏شان، بعضى‏شان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينه‏اش مى‏كوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مى‏كند، وقتى مى‏خواهند بنويسند مى‏گويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمى‏خوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مى‏خواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مى‏خواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مى‏كنم. فردا دانشگاه‏ها باز مى‏شود و باز يك دسته‏اى كه خودشان را روشنفكر مى‏دانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مى‏دانند و خدمتگزار مى‏دانند، باز مى‏ريزند و نمى‏گذارند كه انگيزه‏هاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوست‏هاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مى‏توانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مى‏زند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مى‏كنيد؟ قدرت ملت را مى‏توانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطره‏ها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مى‏رويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.

اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است‏

از اين غرب زدگى‏ها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگى‏ها همه مصيبت‏ها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرت‏هاى بزرگ را شكست، نمى‏توانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مى‏كنى) نمى‏توانيد

صحيفه نور ج 9 صفحه 119

بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمى‏شود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مى‏داند اينها را، نايب پيغمبر مى‏داند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مى‏كند، اينكه من تو سرم مى‏زنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفته‏است، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانه‏هايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مى‏توانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايده‏اى ندارد لكن چرا متصل نمى‏شويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمى‏گوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كرده‏اند، دشمنان اسلام تزريق به شما كرده‏اند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مى‏كنند. همين قلم‏هايى كه آخوند را مرتجع مى‏دانند و مى‏نويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مى‏گيرد و مى‏نويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجى‏ها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مى‏شكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدت‏ها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مى‏كند و آنها را از صحنه بيرون مى‏كند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديده‏اند، اسلام نمى‏گذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مى‏دانند و اين را مى‏خواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجره‏اى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مى‏شدند آنجا مى‏آمدند مجتمع مى‏شدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامه‏ها اينها مى‏ترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مى‏شنيدند، از اين مسجدها مى‏ترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند

صحيفه نور ج 9 صفحه 120

مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مى‏ترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانسته‏اند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمده‏اند با قلم‏هايشان و با قدم‏هايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مى‏كنند. من نمى‏خواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مى‏شكنند، بدها را نمى‏شكنند، اينها با خوب‏ها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مى‏گويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.

هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى

من به آقايان روحانيين هم كرارا گفته‏ام، حالا هم عرض مى‏كنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مى‏گويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مى‏شكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مى‏شود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مى‏كنم و كرده‏ام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاه‏هاست، اينها وزير و نمى‏دانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهى‏ها عرض مى‏كنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوان‏هاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مى‏شود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مى‏كند و مى‏رود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئه‏ها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مى‏شود، جلو بگيريد از اين توطئه‏ها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن

صحيفه نور ج 9 صفحه 121

ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 135

تاريخ: 25/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طيبه پيراسته لنگرود

جدائى دين از سياست، توطئه ابر قدرت‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا تشكر مى‏كنم از خانم‏ها كه از راه دور آمدند و براى تسليت، من هم به آنها تسليت عرض مى‏كنم. آنچه كه در اين نهضت مطرح است اين است كه ما وضعيت نهضت را بفهميم و مقصد از جمهورى اسلامى را آگاهانه تعقيب كنيم تاكنون رژيم طاغوتى تمام احكام اسلام را در همه كشور و در كادرهاى آموزشى و غير آموزشى، در وزارتخانه‏ها و ادارات، در ارتش و در ساير جاها بر خلاف اسلام سير داده بود. دستور اصلاً اين بود كه نگذارند اسلام در ايران به معنائى كه دارد تحقق پيدا بكند، براى اينكه خارجى‏هائى كه مى‏خواستند از ما استفاده ببرند و بى‏زحمت هم استفاده ببرند، اينها تبليغاتشان و طرحشان اين بود كه اسلام را نگذارند ظهور پيدا بكند، آن مقدارى كه كارى به استفاده‏هاى آنها ندارد، آن مقدار را مضايقه نداشتند لكن آن بعدهاى ديگرى كه با استفاده آنها مخالف بود، آنها را اصلاً مى‏خواستند نگذارند تحقق پيدا بكند. اينها كوشش داشتند به اينكه اين معنا را به باور همه بياورند كه دين از سياست جداست. ديانت يك احكامى است كه بروند نمازى بخوانند و چند تا از اين مسائلى كه هيچ ربطى به اين چيزهائى كه آنها مى‏خواهند نداشته باشد، بگويند و برگردند مشغول كارشان بشوند. آنها مشغول چپاولگرى باشند و مشغول ظلم و جور و قشرهائى كه دينى هستند، اينها مشغول به اعمال ديانتى خودشان باشند، كارى نداشته باشند كه چه مى‏گذرد بر اين مملكت، كار نداشته باشند كه خارجى‏ها چه به سر اين مملكت آورند. برنامه دولت‏ها در زمان طاغوت اين بود و دامن زده بودند بر اينكه نگذارند روحانيون در سياست دخالت بكنند و شايد بسيارى از خود روحانيون هم باورشان آمده بود كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند، و بسيارى از جوان‏هاى ما هم باورشان بكنند آمده بود كه نبايد اينها در امور سياسى دخالت بكند، حتى از قرارى كه گفتند يكى از همين افراد فاسد وابسته، در همين چند روز، در يك جائى به اين صورت گفته بود كه مى‏خواهيم قد است روحانيون محفوظ باشد، اينها دخالت در امور مملكتى نكنند تا قداستشان محفوظ باشد. اين يك شيوه‏اى است كه غربى‏ها به كار بردند و وابستگان آنها هم از آنها تقليد كردند به اسم اينكه قداست اينها محفوظ باشد، يعنى اينها همان بروند توى مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و كارى به مملكت و كارى به دولت و كارى به مجلس و كارى به ديگر قشرهايى كه بايد باشد نداشته باشند، اينها را بگذارند براى‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 136

چپاولگرها و دعا و ذكر خودشان را بگويند و كارى نداشته باشند. اين يك برنامه‏اى است كه ريخته شده است و ريخته شده بوده است در سال‏هاى طولانى، و در زمان اين پدر و پسر دامن زياد زده شده است، اين حرف آنهاست.

اسلام دينى است عبادى كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش‏

حرف ما اين است كه نه روحانى تنها، همه قشرها بايد در سياست دخالت بكنند. سياست يك ارثى نيست كه مال دولت باشد يا مال مجلس باشد يا مال افراد خاصى باشد، سياست معنايش همين وضع آن چيزهايى كه در يك كشورى مى‏گذرد از حيث اداره آن كشور، همه اهالى اين كشور در اين معنا حق دارند. خانم‏ها حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليف‏شان اين است، روحانيون هم حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليف آنهاست. دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش. شما ملاحظه كنيد همين نماز جمعه‏اى كه در زمان طاغوت نمى‏شد درست بجا بياورند، گاهى آهسته در داخل يك مسجدى نماز را مى‏خواندند، در صورتى كه وضع نماز جمعه اين نبود، وضع نماز جمعه اين است كه حالا انجام مى‏گيرد و انجام گرفت چند هفته و مع‏الاسف آقاى طالقانى فوت شدند و بحمدالله به جاى ايشان يك فرد بسيار ارزنده‏اى است، ملاى متعهدى است، ايشان هم حبس‏ها ديده است، زجرها كشيده است و پخته شده است در اين امور. نماز جمعه يك اجتماع سياسى در عين حالى كه عبادت است. در خطبه نماز جمعه بايد مسائل سياسى روز طرح بشود، گرفتارى‏هاى مسلمان طرح بشود، در نماز جماعت هم اينطور است. نماز جماعت، اجتماع مردم در يك محلى، اين براى اين است كه اينها مطلع بشوند از حال مملكت خودشان، مطلع بشوند از حال برادرهاى خودشان، گرفتارى‏هاشان را اطلاع پيدا بكنند و رفع بكنند. اجتماع در مكه، آن اجتماع عظيم در جاهاى مختلف، هى اجتماع، اجتماع در منا، اجتماع درعرفات، اجتماع در مشعر، اجتماع در مكه، اجتماع در مدينه، اجتماع، اجتماع از همه قشرهاى ممالك اسلامى، همه مسلمين، كسانى كه استطاعت دارند و مشرف مى‏شوند، اينها همه يك امور سياسى است، هر كدام به مقدار شعاع خودش يك جا، يك شهر است، يك ده است، جماعاتى كه در اين شهر و ده است، مجمع سياسى است به اندازه خودش.

در صدر اسلام مسجد مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بود

مع الاسف ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان، اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدى‏ها را در آن مسجد محصور كرده بود. مسجد مركز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتش‏ها راه مى‏افتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، هر وقت يك گرفتارى پيدا مى‏شد صدا مى‏كردند كه الصلوه بالجماعه اجتماع مى‏كردند، اين گرفتارى را طرح كردند، صحبت‏ها را

صحيفه نور ج 9 صفحه 137

مى‏كردند. مسجد مركز اجتماع سياسى است و از اين يك قدرى وسعتش زيادتر، مى‏شود نماز جمعه. در هر هفته همه مجتمع بشوند در يك جائى، به حسب اختلافات، اين شهر كوچكى است به اندازه وسعت خودش، يك شهر بزرگى است مثل تهران به اين ترتيبى كه هست، اين يك اجتماع بزرگتر در هر هفته، آن اجتماع كوچك‏ها در هر روز چند دفعه، اين يك اجتماع بزرگ در هر هفته يك دفعه، با خطبه‏ها و با روشنگرى‏ها كه بايد خطيب يك آدم روشن روشنگر باشد و مردم را به وظائف سياسى خودشان، به وظائف اجتماعى، به وظائف فرهنگى خودشان آشنا بكند. اجتماعات در هر سال يك دفعه يا براى دو تا عيد، دو اجتماع بزرگ، باز و يك اجتماع همگانى براى همه مسلمين، اشخاصى كه مى‏توانند به مكه بروند، كسانى كه مستطيع هستند، به طور الزام كه بايد در اين مجتمع شركت كنند و مجتمع هم يك مجتمع سياسى است كه بايد اشخاصى كه از اطراف مى‏روند، از ممالك مختلف مى‏روند، مسائل را با هم طرح بكنند، مسائل مسلمين را طرح بكنند. و مع‏الاسف با اينكه اسلام اين اجتماعات را به رايگان تحت اختيار قرار داده، شما ملاحظه كنيد اگر امير حجاز بخواهد يك پانصد نفر آدم در حجاز در غير مورد حج دعوت كند، چقدر خرج دارد، چقدر تشريفات دارد، چقدر زحمت دارد تا پانصد نفر جمع بشوند آنجا، خداى تبارك و تعالى بدون اينكه براى اشخاص مثل دولت‏ها زحمت زيادى داشته باشد، مردم را خودشان را وادار كرده كه مجتمع بشوند آن هم چندين ميليون جمعيت، ميليون جمعيت مجتمع بشوند، به رايگان اين را تحت اختيار ما قرار داده و ما هم بدون استفاده از دست مى‏دهيم. اين براى اين است كه از آن طرف تبليغات بسيار دامنه‏دار خارجى‏ها وداخلى‏هاى وابسته به خارجى‏ها دامن زده به اينكه ديانت كارى به سياست ندارد، آنها را براى خودشان، سياست را وا داريد به امپراطور، و ديانت هم مال پاپ و افرا دپاپ. در اينجا هم سياست را وا داريد براى محمدرضا پهلوى ،شما پهلوى، شما هم برويد مسأله بگوئيد و هر كارى هم آنها مى‏كنند كارى نداشته باشيد، قداست خودتان را حفظ كنيد. اين يك مساله است كه با كمال توطئه و شيطنت در همين چند روز در يك محلى طرح شد كه نمى‏خواهم اسمش راببرم،اينها گرفتارى است كه ما داشتيم و من اميدوارم كه در اين نهضت، يكى از آثار بزرگ اين نهضت اين تحولى است كه حاصل شده است براى همه‏تان، براى خانم‏ها، براى برادرها، براى خواهرها حاصل شده است و آن احساس وظيفه است كه ما همه وظيفه داريم در مملكتمان، وظيفه آموزش داريم، آموزش چيزهائى كه به دردشان مى‏خورد در دين و در دنيا. اسلام يك چيزى نيست كه براى يك طرف قضيه فكر كرده باشد، اسلام همه اطراف قضايا را در آن حكم دارد، تمام قضاياى مربوط به دنيا، مربوط به سياست، مربوط به اجتماع ، مربوط به اقتصاد، تمام قضاياى مربوط به آن طرف قضيه كه اهل دنيا از آن بى‏اطلاعند. اديان توحيدى آمده‏اند براى اينكه هر دو طرف قضيه را نگاه بكنند و طرح بدهند، نسبت به هر دو طرف قضيه آنها حكم دارند، طرح دارند، اينطور نيست كه يا اين طرف را و از آن طرف غافل باشند، يا آن طرف را و از اين طرف غافل باشند، نه، آن طرف هم نظر دارند، اين طرف هم نظر دارند و خصوصا اسلام كه از همه اديان بيشتر در اين معنا پافشارى دارد، كه همه احكامش يك احكام مخلوط به سياست است، دست به گردن از احكام

صحيفه نور ج 9 صفحه 138

سياست، نمازش مخلوط به سياست است، حجش مخلوط به سياست است، زكاتش سياست است، اداره مملكت است، خمسش براى اداره مملكت است، ديگر حدود تعزيرات و اينهائى كه قصاص، اين احكامى هست كه تمامش را گذاشتند كنار و يك عده احكامى كه از غرب آمده است اينجا، در اين زمان‏هاى طولانى به آن عمل كرده‏اند. من اميدوارم كه اين تحولى كه حاصل شده است از براى همه، يعنى هم خانم‏ها و خواهرهاى محترم ما و هم برادرهاى محترم ما احساس وظيفه كردند، اين احساس وظيفه بود كه همه‏تان را آورد در خيابان‏ها و با فرياد، دشمن خودتان را بيرون كرديد. اين دخالت در سياست مستقيم شما بود، همانى بود كه آنها مى‏گفتند شما چكار داريد، همانى بود كه‏خواستند اين خواهرها را بكشند به يك كارهائى كه نه اينكه بى تفاوتشان كنند، فاسدش بكنند و اسباب اين بشوند كه ديگران را هم به فساد بكشند. مقصد اين بود اينكه طرح مى‏كردند كه بله، ما آزاد زنان و آزاد مردان، ما آزاد كرديم، مثلاً پانزده ميليون زن را آزاد كرديم، آن آزادى كه آنها مى‏خواستند چه بود؟ مردها آزاد بودند تا زن‏ها آزاد باشند؟ يا آزاد مردان و آزاد زنان در چى؟ شما آزاد بوديد در چى؟ ما آزاد بوديم در چه؟ مردها آزاد بودند؟ بله، در يك چيزهائى آزاد بودند و آنها هم دامن مى‏زدند در اينكه يك مراكز فسادى درست بكنند. آن زن‏ها كه سنخ خودشان هست با آن جوان‏ها كه هم سنخ هستند، در آن مراكز فاسد آزاد بودند بروند هر كارى دلشان مى‏خواهد در اين كنار درياها كه شماها دانيد كه چه خبر بود، همان جا آزاد بودند، آزاد زن و آزاد مرد اين طورى بود، والا يكى از مطبوعات ما در آن زمان آزاد بود كه يك كلمه بگويند؟! يكى از شما آزاد بوديد كه يك صحبت بكنيد؟! اينكه آزاد نبوديد. آنى كه آنها مى‏خواستند آزاد باشند، همانى بود كه فساد بود و فسادآور بود، رنج بود و رنج‏آور بود، زحمت بود و زحمت‏آور بود. باد داد اين قشر جوان ما را در اين چند سال و از بين برد اين قشر را و امسال الحمدلله در اين چند سال اخير يك تحول بزرگى حاصل شد و شما خواهرها و برادرها همه فهميديد كه بايد خودتان مملكت خودتان را اداره بكنيد، خودتان آن قشرهاى فاسد را بيرون كنيد و بيرون كرديد و خود شما مشغول آموزش باشيد و مشغول پرورش دخترها و پسرها باشيد و مشغول هستيد و البته شغل، بسيار شغل شريف، ولى مسؤوليتش هم زياد است يعنى مسووليد كه اين بچه‏ها را تربيت بكنيد، اين دختر بچه‏ها تربيت، تربيت اسلامى، تربيت انسانى، روح‏هاى آنها آنها را متحول كنيد به يك روح انسانى و اسلامى تا براى مملكتتان مفيد باشد، در مقابل اينكه آنها بنا داشتند اين جوان‏هاى ما را فاسد كنند تا اينكه بى‏تفاوت بشوند راجع به مسائل خودشان و هر قضيه‏اى و هر بلائى سرشان بيايد. اين جوان هروئينى ديگر نمى‏تواند فكر بكند به اينكه سر اين مملكت چه آمده است. آن جوانى كه عادت كرده هر روز برود سينماهاى آن ترتيبى و نمى‏دانم كذا، اين ديگر نمى‏تواند فكر كند كه مملكتش چه دارد مى‏شود. آنها هم مى‏خواستند همين طورى بشود و من اميدوارم كه با اين نهضتى كه ارواح شما هم نهضت كرده است، اجساد شما هم نهضت كردند و همه توجه به اسلام و توجه به قرآن كريم، انشاءالله اين مملكت به زودى اصلاًح بشود. و بدانيد اين مطلب را كه تاكنون انقلابى به خوبى انقلاب ايران نبوده است. انقلاب‏هائى كه در عالم واقع شده است، ميليون‏ها جمعيت كشته شده‏اند و ميليون خانه از

صحيفه نور ج 9 صفحه 139

بين رفته است. همين انقلاب اكتبرى كه در شوروى واقع شده است، مى‏گويند الان شصت و چند سال از عمر اين گذشته، باز به جا نيامده، باز نتوانسته درست اداره كند، باز آزاد نيستند مردم، از باب اينكه نتوانستند درست اداره كنند، لكن اين انقلاب پنج ماهه ما و طفل پنج، شش ماهه ما، اين الحمدلله بسيارى از امور را درست كرده و در صدد است درست بكند، براى اينكه انقلاب اسلامى، فرق ما بين انقلاب اسلامى و غير اسلامى همين است كه انقلاب وقتى اسلامى شد، توده‏هاى مردم همراه باآن هستند و وقتى كه توده‏هاى مردم بايك شيئى همراه شوند زود پيش مى‏رود و كم فساد است، فسادش كم است، البته هست، نمى‏گويم كه الان صد در صد نيست، هر انقلابى يك همچو چيزهائى را دارد، يك همچو لوازمى دارد لكن هيچ انقلابى مثل انقلاب ايران ما،به اين خوبى و به اين كم زحمتى و به اين سرعت نگذشته است. و من اميدوارم كه خداوند همه شما را سلامت، عزت، عظمت عنايت كند و همه ما خدمتگزار باشيم به اين مملكت و اسلام كه همه امور ما را انشاءالله اصلاًح كند.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:09 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها