0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 264

تاريخ 2/6/58

بيانات امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر

اشاره به جهات گسترده سياسى - اقتصادى اسلام و اظهار تأسف از غفلت مسلمين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عيد سعيد فطر را به همه مسلمين در مشارق ارض و مغارب ارض تبريك عرض مى‏كنم. اميد است خداى تبارك و تعالى عبادات مسلمين را در اين ماه بزرگ قبول فرمايد و عيد را مبارك فرمايد. اسلام دين سياست است، دينى است كه در احكام او، در مواقف او سياست بوضوح ديده مى‏شود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا دهات و قراء و قصبات، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اينكه مسلمين در هر بلدى، در هر قصبه‏اى از احوال خودشان مطلع بشوند، از احوال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و در هر هفته يك اجتماع بزرگ از همه در يك محل و نماز جمعه كه مشتمل دو خطبه است كه در آن خطبتين بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل و در هر سال دو عيد كه در آن دو عيد مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عيد در نماز هست. در نماز عيد دو خطبه هست كه آن دو خطبه هم بايد بعد از حمد و بعد از صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمه عليهم‏السلام، جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى ،احتياجاتى كه كشور دارد، احتياجاتى كه منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه كنند از مسائل. و از همه بالاتر در هر سال يك مرتبه اجتماع در حج كه از همه بلاد اسلامى اشخاصى كه مستطيع هستند واجب شده است بر آنها كه مجتمع بشوند و بايد در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفى كه در حج هست، در عرفات، بخصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه و بعد در حرم رسول اكرم اين مواقفى كه در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالى است و يك اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. پس مطلب اين است هر روز در محله‏ها اجتماع و رسيدگى به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايى كه شرايط نماز محقق است براى بررسى اوضاع شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به اوضاع كشورها و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامى براى حج و آن مواقفى كه در حج هست، اجتماعات در آنجا براى رسيدگى به اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. تمام اينها مسائل سياسى هست و

صحيفه نور ج 8 صفحه 265

مسائلى است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند و مع‏الاسف غفلت از اين مسائل هست، غفلت از اين مسائل شده است. اجتماعات مى‏شود و از اجتماعات نتيجه گرفته نمى شود. مجتمع شوند مسلمين در مكه مكرمه و در مواقف لكن مثل اينكه از هم جدا هستند و غريبه هستند. اجتماعات مى‏شود در بلاد، نمازهاى جمعه، نماز عيد لكن افراد مثل اينكه با هم وحدت كلمه ندارند. اسلام دعوت كرده است مردم را به اين اجتماعات براى مقصدهاى بزرگ، مقصدهاى عالى دارد اسلام در اين اجتماعات.

نظرى بر مسائل مطروحه در سوره مباركه جمعه‏

در روز جمعه كه اجتماعات مى‏شود، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت كرده‏اند كه آن دو سوره را بخواند، در ركعت اول سوره جمعه و در ركعت دوم سوره منافقين. در سوره جمعه راجع به بعثت رسول اكرم و سر بعثت رسول اكرم ذكر مى‏فرمايد كه پيغمبر اكرم مبعوث شده‏اند از براى اينكه: ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه بعثت براى اين است كه مردم را تزكيه كنند. مقدم بر تعليم حكمت و تعليم كتاب، تزكيه را ذكر فرموده است كه آيات را بر آنها بخواند تا آنكه آنها تزكيه بشوند و تعليم بكند كتاب را بر آنها و حكمت را بر آنها عرضه بدارد و تعليم كند آنها را. در سوره جمعه سر بعثت رسول اكرم را ذكر مى‏فرمايد. سر بعثت رسول اكرم تزكيه امت است و تعليم و تربيت امت، آن هم تعليم، تمام قشرهاى تعليم كه كتاب و حكمت تمام قشرهاى تعليمات را واجد است. بعد از آنكه تعليم و تربيت را ذكر كرده است، ذكر علماء سوء را فرمايد، آنهايى كه علم را آموخته‏اند لكن عمل به آن علم نمى كنند و با بدترين وجه از آنها اسم برده است: مثل الذين حملو التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل آنها كه عالم شده‏اند لكن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مثل الاغى مى‏ماند كه بارش كتاب باشد. وقتى كه علم در انسان تأثير نكند و انسان را انسان نكند اين حمل كتاب، چه درها باشد و چه در پشت باشد مثل اينها، مثل آن اشخاص است، مثل حيوانى هست، مثل الاغى هست كه كتاب به دوش او باشد. همانطور كه كتاب براى آن حيوان هيچ فايده ندارد، اين علمى كه دنبالش تعهد نباشد، دنبالش عمل نباشد، دنبالش رشد فكرى نباشد، دنبالش هدايت مردم نباشد، اين نظير همان است كه به دوشش كتاب باشد بلكه به دوش يك حيوان و يك الاغ كتاب باشد. در اينجا اين را ذكر مى‏فرمايد براى تذكر به مردم به اينكه عالم سوء را از عالم غير سوء تميز بدهند و براى تذكر به عالم كه تكليف خودش را بفهمد. البته نكاتى ديگر هم در سوره اول هست كه من ديگر وقت اين كار را ندارم.

شناخت چهره منافقين از طريق عملكرد رسواى آنان‏

در سوره دوم منافقين ذكر فرمايد و كيفيت منافقين را كه اينها پيش تو اظهار ديانت مى‏كنند، اظهار اسلام مى‏كنند لكن دروغ مى‏گويند، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند و منافقين را هم به بدترين وجه ذكر مى‏فرمايد كه مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذكرات داديم براى اينكه منافقين را از

صحيفه نور ج 8 صفحه 266

غير منافقين مردم تشخيص بدهند. به مجرد اينكه كسى گفت كه من مسلم هستم و به مجرد اينكه كسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم، اين نمى‏شود باور كرد بايد اعمال آنها را ديد، بايد ديد اينها در اين جمهورى اسلامى چه تعهداتى دارند، چه كارى كردند براى مملكت خودشان، چه فكرى دارند. اينهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند لكن مردم را در بلاد ايران به آتش مى‏كشيدند، خرمن‏هاى مردم را به آتش كشند، جوان‏هاى ما را در اطراف مى‏كشند، در كردستان عزيز آنقدر از جوان‏هاى ما را و از خود كردها را كشته‏اند و اينها در عين حال گويند ما مسلم هستيم، قرآن مى‏فرمايد كه شماها منافق هستيد، شماها مسلم نيستند، شمايى كه قولتان غير عملتان است، حرفتان غير واقعيت‏تان هست، شما مسلم نيستيد، شما منافق هستيد، شما خواهيد مردم را گول بزنيد. شمايى كه الان در كردستان دست به خرابى زده‏ايد و معذلك مى‏گوئيد ما سنى هستيم و اهل سنت هستيم، شما اگر اهل سنت هستيد به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت واجب است اطاعت كنيد او از اولى‏الامر، اولى‏الامر امروز دولت ما و ما هستيم، بر شما واجب است به حكم اسلام كه تبعيت كنيد و به حكم قرآن، به حسب رأى، علماى خودتان، به حسب رأى مشايخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستيد، چرا تبعيت از قرآن نمى‏كنيد؟ چرا به حسب آنطورى كه علماى شما استفاده از آيه شريفه اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم اطاعت نمى‏كنيد؟ شما در صورت مسلمان هستيد، در ظاهر اظهار اسلام مى‏كنيد، به حسب واقع مسلم نيستيد.

مردم كرد ما، كردستان عزيز ما، جوان‏هاى كرد ما اين ميزان در دستشان باشد كه منافق را از غير منافق بشناسند. آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و مسلمين را به آتش مى‏كشند، آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و مردم را به زحمت مى‏اندازند، مردم را به مضيقه مى‏اندازند، آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و بيمارستان را آتش مى‏زنند و مجروح‏ها را سر مى‏برند، اينها را بشناسيد، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند، اينها اظهار اسلام امروز مى‏كنند براى اغفال شما، اغفال نشويد، توجه بكنيد كه اينها چه مردمى هستند. آنهايى كه در مقابل حكومت طاغوت كه جمهورى اسلام به همت مسلمين بر پا شد و رأى ندادند بر جمهورى اسلام و همان طاغوت را خواستند (رأى به جمهورى اسلامى ندادن يعنى ما طاغوت مى‏خواهيم) اينها منافق هستند، اينها مسلم نيستند، مسلم بايد به جمهورى اسلامى رأى بدهد، مسلم بايد حكومت عدل اسلامى را بپذيرد. آنهايى كه تحريم كردند رأى دادن بر جمهورى اسلامى را، منافق هستند مسلم نيستند. آنهائى كه صندوق‏ها را آتش زدند، آنهايى كه مانع شدند از اينكه مردم رأى بدهند، آنها مسلم نيستند ما با آنها عمل خواهيم كرد به طورى كه با غير مسلمين عمل مى‏كنيم، با منافقين عمل مى‏كنيم و آنها را سركوب مى‏كنيم.

هشدار به ملت ايران در مطالعه اعمال منافقين و سركوب جدى اين جرثومه‏هاى فساد

ما تاكنون براى اينكه به مردم عالم بفهمانيم و بفهمند مردم كه ما با چه اشخاص مقابله داريم، ما آزادى داديم به آنها، آزادى مطلق كه در ظرف اين چند ماه قريب دويست حزب و گروه و زياد مطبوعات‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 267

و مجلات و روز نامه‏ها منتشر شد و هيچ كس جلوگيرى نكرد در عين حالى كه به همه مقدسات ما توهين كرديد، در عين حالى كه با حكومت آنطور رفتار كرديد و با اسلام آنطور رفتار كرديد در مطبوعاتتان، معذلك به شما تعرضى نشد تا آنكه فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنه‏گر هستيد، شما منافقينى هستيد كه مى‏خواهيد فتنه بكنيد، منافقينى هستيد كه توطئه كرديد بر ضد اسلام، توطئه كرديد بر ضد كشور، توطئه كرديد بر ضد ملت، شما اشخاصى هستيد كه با سر حدات و با خارج روابط داريد، رفت و آمد شما كنترل است، اطلاع به ما دادند كه رفت و آمد داريد شما با اشخاصى كه در رژيم سابق بودند، با اشخاصى كه مى‏خواهند مملكت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اينكه توطئه شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصى هستيد، ديگر نمى‏توانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كار مى‏خواهيد بكنيد، شما را سركوب خواهيم كرد.

من به ملت عزيز كردستان، من به مردم بزرگ كردستان هشدار دهم كه توجه داشته باشند به اعمال اينها، مطالعه كنند در حال اينها. من به جوان‏هاى عزيز كردستان هشدار مى‏دهم كه اسلام پناهگاه همه ماست، اسلام براى شما همه چيز را فراهم مى‏كند و اينها تابع اجانب هستند و در حزب اينها اگر وارد شديد بيرون بياييد و به اينها اتصال پيدا نكنيد. من از آنها مى‏خواهم كه اين سران بسيار خبيث و اين سران خائن را خودشان بگيرند و تحويل بدهند. جوان‏هاى ما اغفال نشوند، اينها يك مشتى از اراذل هستند و يك مشتى اشخاص منافق هستند كه خداى تبارك و تعالى به اسم منافقين اينها را ذكر مى‏فرمايد و اوصافشان را در كتاب ذكر مى‏كند.

من به همه قشرهاى ملت هشدار مى‏دهم كه اينها در هر جا هستند و با هر صورتى كه هستند، از آنها احتراز كنند و در موقعى كه امر مى‏آيد و در موقعى كه خواهيم انشاءالله (اگر اينها دست از شيطنت بر ندارند) يك بسيجى فوق اين بسيجى كه سابق شد انجام بدهيم و تمام را پاكسازى بكنيم، بايد هوشيار باشند و مهيا. ملت ما مهيا باشند نگذارند كه اين جر ثومه‏هاى فساد دوباره، مملكت ما را به حال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهى را برگردانند يا بدتر از او، اگر بدترى باشد.

لزوم تأسيس حزب مستضعفين به منظور بر پا ساختن پرچم اسلام در سراسر دنيا

من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم كه اين عيد را و همه اعياد را بر همه مسلمين مبارك كند و همه با هم در كنار هم در همه جا، در همه جاى عالم براى مصالح مسلمين اقدام كنند، براى گرفتارى‏هايى كه ما در افغانستان داريم و آنها هم گرفتار به دست همين طايفه هستند كه منافقين هستند، اظهار اسلام مى‏كنند لكن منافق هستند و همين طور در قدس و نقاط ديگر مثل لبنان، مثل فلسطين كه برادرهاى ما گرفتار هستند و ابر قدرت‏ها با صهيونيسم موافقت مى‏كنند و آنها را به آتش مى‏كشند. مسلمين همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا كنند به اينها و در روز عمل، عمل كنند و من اميدوارم كه ما بتوانيم پرچم اسلام را پرچم جمهورى اسلام را در همه جاى دنيا بر پا كنيم و اسلام كه حق همه است، از او تبعيت كنند، همه از او تبعيت كنند. و اين نكته را بايد تذكر بدهم كه ما گفتيم حزبى به نام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 268

حزب مستضعفين در همه دنيا، معنايش اين نبود كه حزب‏هاى صحيحى كه در ايران هست نباشد، حزب‏هاى منطقه‏اى عليحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها يك حزب ديگر است. اگر انشاءالله مسلمين موفق بشوند و يك همچو حزبى كه حزب مستضعفين است، براى همه جاها يك همچو حزبى را تأسيس كنند بسيار بموقع است لكن به معناى اين نيست كه در محل و در منطقه‏ها حزب نباشد، خير، در منطقه احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام كه توطئه معلوم نشده است.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 237

تاريخ: 26/5/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سمينار آموزشى انجمن اسلامى معلمين كشور

مكتب‏هاى توحيدى و مادى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتب هائى كه در عالم هست، اين است كه در مكتب‏هاى توحيد، مردم را تربيت مى‏كنند و آنها را از ظلمات خارج مى‏كنند و هدايت به جانب نور مى كنند. تمام مكتب‏هائى كه مكتب غير توحيدى هستند، مكتب مادى هستند و اين مكتب‏هاى مادى مردم را از عالم نور بر مى‏گردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مى‏كنند به ماديگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مى‏كنند يا آنها راهمان دعوت به ماده مى كنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور، و در ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و على ايحال هر دو مكتب، چه آن مكتب‏هاى ضد توحيدى و چه آن مكتب‏هائى كه نسبت به توحيد كارى ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد، اينها كارهائى كه مى‏كنند، تعليم و تعلم‏هائى كه دارند، تعليم و تعلم‏هائى است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات منغمس مى‏كنندواز توحيد و از نور آنها را باز مى‏دارند لكن مكتب‏هاى توحيدى كه در راس آنها مكتب اسلام است در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند،لكن مقصد اين است كه مردم را طورى تربيت كنند كه ماديات، حجاب آنها براى معنويات نباشد، ماديات را در خدمت معنويات مى‏كشند، به خدمت معنويات مى‏كشند، در عين حالى كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگى دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مى‏كنند و از ظلمت ماده نجات مى‏دهند. توجه به ماده و به ماديات به طورى كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است، ظلمات است و انسان را به ظلمات مى‏كشد و به چيزهائى مى‏كشد كه شما مشاهده مى‏كنيد كه در همه مكتب‏هائى كه هست، مردم را مى‏كشند به جنگ ها، به خونريزى‏ها. مكتب كمونيسم، مكتب خونريزى است، مكتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حكمفرماست و خونريزى در آنجا هست به طورى كه سران آنها در اول امرى كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر،بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند و ماديتى كه در آمريكا و امثال آن ممالك غربى غير كمونيستى است، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند و مردم را به خاك وخون مى‏كشند. الان در تمام دنيا كه ملاحظه مى كنيد،

صحيفه نور ج 8 صفحه 238

اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند و مردم را به خاك و خون مى‏كشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها، يك طايفه ديگر در جاهاى ديگر. مكتب‏هاى توحيدى اينطور نيست، مكتب‏توحيدى نمى خواهند فتح كنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند، آنها مى‏خواهند مردم را از ظلمت‏هاى ماده به نور بكشند، به طرف خدا بكشند، توجه به خدا بدهند ولهذا تا آنجا كه امكان دارد در مكتب هاى غير مادى مدارا هست، خوشرفتارى هست، دعوت هست، تا آنجائى كه ممكن است با دعوت مردم را بر مى‏گردانند به عالم نور وهيچ وقت در صدد جنگ و جدال نيستند مگر اينكه احساس كنند توطئه هست،اگر احساس توطئه كردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آن‏ها با شدت رفتار مى‏كنند، تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مى‏گذارند براى هر چه‏مى‏خواهند اختيار كنند، وقتى احساس توطئه شد، با شدت رفتار مى‏كنند.

عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمن‏هاست‏

در مملكت ما هم وقتى كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها ومردهاى محترم انجام گرفت، همه چيز را آزاد گذاشتند، تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتب‏ها را آزاد گذاشتند و اين است كه در چند ماه، تقريبا حدود دويست تا شايد، گروه‏هاى مختلف اظهار وجود كردند. حتى كمونيست‏هائى كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند لكن بعد از آن ما احساس كرديم كه اينها اظهار وجودشان فقط براى تبليغ نيست، فقط براى اين نيست كه مى‏خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند بلكه مسأله، مسأله توطئه است . عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمن‏هاست، غير ريختن به دانشگاه است و جلوگيرى از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند، غيراز ريختن به كارخانه‏هاست و مانع شدن از اينكه كارخانه‏ها عمل بكنند، غير از اين است كه با رفراندمى كه مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند ياآتش بزنند صندوق‏ها را يا با اسلحه جلوگيرى كنند از اينكه مردم رأى بدهند يا در راهپيمائى كه كرده، خودشان غائله درست كردند و عده كثيرى از جوانهاى ما را زخمى كردند، قريب سيصد نفر زخمى شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود، خودشان غائله درست مى‏كردند و حالا كه مى‏بينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جا يك غائله‏اى ايجاد كنند و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابى كرديم تا حالا براى اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند، اينها چه مرا مى‏دارند. اينها نمى‏خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمى خواهند با منطق صحبت كنند،اينها مى‏خواهند كه همه مكتب‏ها را سركوب كنند، اينها براى سركوبى مكتب اسلام است، اينها از اسلام ترسند، اينها از قوانين اسلام مى‏ترسند، اينها مى‏خواهند كه اسلام نباشد ولو هر چه باشد ولهذا توطئه است.

الان وقتى كه توطئه شد، ديگر نمى‏توانيم ما تا آخر تحمل كنيم و توطئه‏ها را بپذيريم. مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مصالح مسلمين است، با مصالح مسلمين و اسلام ما نمى توانيم مسامحه كنيم. بنابراين من اعلام كردم كه اگر چنانچه اينها باز يك چنين كارهائى بكنند، ما تمام ملت را بسيج

صحيفه نور ج 8 صفحه 239

مى‏كنيم، ما تمام پاسدارانى كه هستند بسيج مى‏كنيم، ماتمام زن و مرد ايران را بسيج كنيم و ريشه آنها را در مى‏آوريم، اينها بايد برگردند به ملت و اگر مكتبى هم دارند با اينكه برگشت به ملت كردند،از روى عقل، از روى منطق صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند، اينها در مكتب شكست خورده‏اند، اينها يك دسته اشرار هستند، نه مكتب دارند، اينها اشرار هستند. بنابراين اشرار را ما بايد سر جاى خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى كنند. اين مربوط به اين قضايا.

نقش معلم در جامعه نقش انبياء است‏

و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند،نقش بسيار حساس و مهمى است و مسئوليت بسيار زيادى دارد. نقش مهمى است كه همان نقش تربيت است كه اخراج من الظلمات الى النور است آنهائى كه الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور، همين سمت معلمى است. خداى تبارك و تعالى اين سمت را به خودش نسبت مى‏دهد كه خداى تبارك و تعالى، ولى مومنين است و آنها را از ظلمات اخراج مى‏كند به سوى نور. معلم اول، خداى تبارك و تعالى است كه اخراج مى‏كند مردم رااز ظلمات به نور و بوسيله انبياء و به وسيله وحى مردم را دعوت مى‏كند به نورانيت، دعوت مى‏كند به كمال، دعوت مى‏كند به عشق، دعوت كند به محبت، دعوت مى‏كند به مراتب كمالى كه از براى انسان است. دنبال او انبياء هستند كه همان مكتب الهى را نشر مى‏دهند و آنها هم شغلشان تعليم است، معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود وبه مقام انسانيت برسد. انسان مقام‏هائى دارد كه مقام اولش بعد از اينكه مراتبى را سير كرد، همين مقام حيوانيت است، يك حيوانى است مثل ساير حيوانات بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازه خطر انسان نيست، آنقدرى كه انسان جنايت وارد مى‏كند به همنوع خودش، هيچ حيوانى حتى سبع هم آنقدر جنايت وارد نمى كند.اين چيزى است كه انسان است، اول مقامى است كه بعد از اينكه مراحلى را طى كرده، به مرتبه حيوانيت رسيده، يك حيوانى است كه هيچ افسارى ندارد، يك حيوانى است كه اگر رهايش كنند، خونخوارترين موجودات است. انبياء آمده‏اند اين انسانى كه در اين مرحله رسيده است و يك مرحله خطرناك است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش، آنها را نجات بدهند و متوجه به نور بكنند، متوجه به مبادى نور بكند، آنها را از اخلاق فاسد، از آن اخلاق، خوى‏هاى حيوانى بيرون بياورند و به خوى‏هاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند، از مقام حيوانيت بالا ببرد به مقام انسانيت برساند،ماده را تابع عالم غيب بكنند، عالم طبيعت را تابع عالم الوهيت بكنند و بعد از او معلمينى كه در بشر هستند كه الان شما هم انشاءالله موفق باشيد از آن طايفه هستيد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 240

شغل معلم اخراج بچه‏ها و كودكان است از ظلمت به نور

شغل شما اخراج بچه‏ها و كودك‏هاست از ظلمت‏ها به نور. تعليم و تربيت انسانى، تعليم و تربيت اسلامى، آنها را از اخلاقى فاسد نجات بدهيد، آنها را از اين آمال و آرزوهائى كه بواسطه آن به فسادكشيده مى‏شوند، بر حذر داريد، بچه‏ها را تربيت كنيد. شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است، همان شغل انبياءاست و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبيا است، منتها انبيا از مسئوليت بيرون مى آيند براى اينكه عمل مى‏كنند به آنچه فرموده‏اند، به آنچه مأمور هستند، ماها هم بايد عمل بكنيم، اگر چنانچه خداى نخواسته بچه‏هائى از دامن‏هاى شما و از كلاس‏هاى شما بيرون بيايند كه بر خلاف تربيت‏هاى انسانى اسلامى باشد، شما مسئول هستيد ،مسئوليت بزرگ است. يك انسان درست ممكن است يك عالم را تربيت كند، يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد عالم را به فساد مى‏كشد. فساد و صلاح از دامن‏هاى شما و از تربيت‏هاى شما و از مدارسى كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجا شروع مى‏شود.

اينها مى‏خواهند بچه‏ها را از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاه‏ها بفرستند

اينهامى‏خواهند بچه‏هارا از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاه‏ها بفرستند براى خانم يك مطلب بالاتر است و آن مطلب، تربيت اولاد است. شما گمان نكنيد اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن، اينها تكذيب مى‏كنند و مطلب را يك مطلب خيلى سستى مى‏گيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پائينى مى‏گيرند،اينها غرض صحيحى دارند. اينها مى خواهند از اين دامن كه بچه خوب مى‏خواهد در آن تربيت بشود، بچه‏ها را از اين دامن‏ها دور كنند، بچه‏ها را از همان اول به پرورشگاه‏ها بفرستند، زير دست ديگران، زير دست اجانب بچه‏ها را تربيت كنند،آنهامى‏خواهند انسان درست نشود،دامن‏هاى شما دامن‏هائى است كه انسان درست مى‏كند. اينهامى‏خواهند بچه‏شما را راازاينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچه‏هائى كه از دامن مادر جدا شده‏اند و در پرورشگاه‏ها رفتند، اينها چون پيش اجنبى هستند و محبت مادر نديده‏اند، عقده پيدا مى‏كنند، اين عقده‏ها منشاء همه مفاسدى است يا اكثر مفاسدى است كه در بشر حاصل مى‏شود. اين جنگ‏هائى كه پيدا مى‏شود از عقده‏هائى است كه در قلوب اين خونخوارها هست. اين دزدى‏ها اين خيانت‏ها،اينها اكثرا از عقده‏هائى است كه در انسان است. بچه‏هاى شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مى‏كند،به فساد كشيده مى‏شود. مأمور بودند اين دستگاه به اينكه بچه‏هاى مارا به فساد بكشند،از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشوند، تا عقده پيدا بشود. بعد هم زير دست معلم‏هائى كه خودشان تعيين كردند و بعد هم در دانشگاهى كه خودشان تأسيس كردند، از اين پائين تا آن بالا فساد، اخراج من النور الى الظلمات، نگذاشتند اينكه يك تربيت انسانى پيدا بشود. دامن مادر بزرگترين مدرسه‏اى است كه بچه در آنجا تربيت مى شود، آنچه كه بچه از مادر مى‏شنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود، بچه از مادر

صحيفه نور ج 8 صفحه 241

بهتر مى‏شنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربيت مى‏شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. يك وظيفه انسانى است، يك وظيفه الهى است، يك امر شريف است، انسان درست كردن است. اينهائى كه مى‏خواهند انسان درست نشود از انسان مى‏ترسند. اين رژيم‏ها از انسان مى‏ترسند ، در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مى‏كند كارها را. رضا شاه از مدرس مى‏ترسيد، آنقدرى كه از مدرس مى‏ترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسيد، از تفنگدارها نمى ترسيد. از مدرس مى‏ترسيد ،مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و كشت. اينها از روحانى مى‏ترسند براى اينكه روحانى تربيت مى‏كند انسان را و آنها انسان نمى خواهند پيدا بشود. اينها نمى‏خواهندانسان پيدا بشود از اين جهت اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند و اينقدر تبليغات كردند كه حتى خود مادرها هم شايد باور كردند، آنهائى كه تحت تأثير اينها واقع شدند، آن بچه‏هاى عزيز را به پرورشگاه‏ها فرستادند و از دامن‏هاى خودشان جدا كردند و در آنجا تربيت‏هاى شيطانى شدند.

موظفيم ما كه انسان درست كنيم. انسان است كه مى‏تواند جلوى مفاسد را بگيرد، انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متأثر مى‏شود، پيغمبر اكرم (ص) است كه از حال مستضعفين متأثر است، اميرالمومنين سلام الله عليه است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است.

دشمنان، مهلت خدمت كردن به دولت نمى‏دهند

اين رژيم‏ها همه مستضعفين را زير بار مى‏خواهند بكشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براى مستضعفين كارى بكنند، نكردند، ديديد كه پنجاه و چند سال كه ما شاهد قضايا بوديم براى مستضعفين كارى نكردند، باز زاغه‏نشينان در اطراف تهرانند و اين دولت هم كه مى‏خواهد كارى بكند، نمى‏تواند به اين زودى. اين دولت هم كه مى‏خواهد يك خدمتى به مردم بكند نمى‏گذارند،اين اقشار نمى‏گذارند كه دولت توجه داشته باشد به اين مسائل از بس غائله پيش مى‏آورند. هر روز يك غائله پيش مى‏آورند كه مبادا مهلت پيدا بكند دولت و كارهاى اساسى انجام بدهد و اساس اينها از بين برود و ما خواستيم كه مفسده نكنند، زحمت ايجاد نكنند و ما مى‏خواهيم كه اينهابه فساد نكشند جوانهاى ما را و من اميدوارم كه موفق نشوند و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوى جامعه انسانى بيايند.

خداوند شما همه را موفق كند و من از زحمت شما كه در اين هواى گرم آمديد اينجا و در اين اطاق گرم تشريف داريد عذر مى‏خواهم و من هم يكى از خدمتگزارهاى شماها هستم و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همه شما.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 276

تاريخ: 3/6/58

اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران و برادران كويتى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از خواهران و برادرانى كه زحمت كشيده‏اند و از كويت تشريف آورده‏اند و با ما مواجه و روبرو شدند تشكر مى‏كنم و دعاگوى همه هستم. ما آنچه كه مى‏خواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوائى كه دارد كه آن محتوا يك ميوه شيرينى است كه هر كس آنرا بچشد به لذات ابدى مى‏رسد، مى‏خواهيم كه در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى اين حقيقت، اين نور، اين اسلام عزيز با محتواى بسيار عزيز پياده شود، بلكه آرزو اين است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى ديگر انشاءالله كشانده شود و اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد ليكن شرط تحقق اين مطالب اين است كه مسلمين وضع خودشان را تغيير بدهند، دولت‏هاى اسلامى هم وضع خودشان را تغيير بدهند. دولت‏هاى اسلامى مع‏الاسف اكثراً با مردم به خشونت و به حكومت رفتار مى‏كنند و از اين جهت مردم هم به آنها پشت مى‏كنند. اگر براى حكومت‏ها مشكلى پيدا بشود مردم بى تفاوت هستند، بلكه شايد تأييد بكنند آن مشكلات را. يك كلمه با دولتها هست و يك كلمه با ملت‏ها. با دولت‏ها اين است كه عبرت بگيرند از دولت سابق ما و از دولت فعلى ما. دولت سابق ما كه مردم به او پشت كرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سركوب مى‏كرد و بالاخره به آنجا رسيد كه خود ملت با مشتهاى گره كرده بر توپ و تانك‏هاى آنها غلبه كرد و در عين حال كه يك ارتش قواى انتظامى شيطانى داشت و تمام ابرقدرت‏ها بلكه تمام قدرت‏ها پشتيبان او بودند چون ملت با او نبود و مخالف او بود، با همه كوشش‏ها نتوانستند او را نگه دارند و حالا را ملاحظه كنند كه هر مشكلى كه براى دولت پيش بيايد ملت قدم گذارد جلو براى حل او. در مشكل كردستان ملاحظه كرديد كه تمام قشرهاى ملت بلكه مسلمين جاهاى ديگر، بلاد ديگر، مسلمين خليج، جاهاى ديگر همه آمادگى خودشان را براى پشتيبانى و براى سركوبى اشرار اعلام كردند و ما ديديم احتياج به بسيج عمومى نيست، خود قواى انتظاميه آنها را سركوب مى‏كنند، از اين جهت خواهش كرديم از آنها كه دست نگه دارند. آن طرز حكومت با اين طرز حكومت اين دو تا را بايد حكومت‏ها به نظر بياورند. آن طرز حكومت كه اگر مشكلى پيدا بشود، مردم به مشكلات مى‏افزايند و اين طرز حكومت كه مردم حكومت را از خودشان مى‏دانند و همانطور كه از عائله خودشان دفاع كنند. از حكومت خودشان دفاع مى‏كنند اگر همه

صحيفه نور ج 8 صفحه 277

حكومت‏هاى اسلامى بلكه همه حكومت‏هاى جهانى اينطور بشوند كه با مردم تفاهم داشته باشند، مسلمين ملاحظه بكنند، حكومت‏هاى اسلامى ملاحظه بكنند حكومت صدر اسلام را، صدر اسلام وضع حكومت چطور بود پيغمبراسلام(ص) با مردم چطور رفتار مى‏كرد در عين حالى كه با كفار با خشونت (وقتى كه نمى‏شد هدايتشان بكنند و توطئه گرى مى‏كردند) با خشونت رفتار مى‏كرد، با ملت چطور رفتار مى‏كرد، يك پدر مهربان و بالاتر از يك پدر مهربان بود. اميرالمؤمنين چطور در زمان خلافت كه يك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى كه در آنوقت از حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يمن و همه اينها از اروپا هم يك مقدارى بود، اين مرد بزرگ در عين حالى كه سيطره بر همه اين ممالك داشت با مردم چطور رفتار مى‏كرد، با ضعفا، با مستضعفين چه جور رفتار كرد، زندگى خودش چطور بود. البته او يك مردى بود كه معجزه بود، كسى نمى‏تواند مثل او باشد لكن حكومت‏ها مى‏توانند عبرت بگيرند كه تعديل كنند كار خودشان را، آنطور حكومت مى‏كرد ملت هم با او آنطور بودند. الان مشهود است اين در ايران، حكومت از خود مردم است، به مردم تعدى نمى‏كند، خير مردم را مى‏خواهد، مردم هم خير او را مى‏خواهند، پشتيبانش هستند. اگر همه حكومت‏ها سيره خودشان را تغيير بدهند و با مردم اينطور باشند، اين حل يك مشكل مى‏شود و آن حل مشكل حكومت‏هاست. يك مشكل ديگر عدم رابطه بين ملت‏هاست. ملت‏ها با هم روابطشان يا هيچ نيست يا كم است. تمام مؤمنين به حسب فرمان خدا برادرند. برادرها بايد از حال برادرها مطلع باشند. برادرها بايد مشكلات برادرشان را حل كنند. اسلام در عين حالى كه نقشه اين مطلب را كه تفاهم بين همه قشرها باشد كشيده است و آن مسأله حج است، فريضه حج كه تمام كشورهاى اسلامى را موظف كرده است كه افراد مستطيع‏شان بروند به مكه، آنجا هم مواقف متعدده فراهم كرده اسباب را كه تفاهم باشد. مسلمين مع‏الاسف غفلت دارند. اگر دولت‏ها بخواهند يك مجلسى را از دويست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بكنند، چه زحمت‏ها و چه خرج‏ها بايد تحمل كنند تا اينكه دويست نفر جمع بشود در يك نقطه‏اى بخواهند كه يك محفلى در آن نقطه درست كنند. خداى تبارك و تعالى يك محفل چندين ميليونى براى مسلمين تهيه كرده است و گفته است بروند همه در آنجا و همه هم برادرند. مؤمن‏ها اخوه هستند، برادرند و اگر چنانچه اين برادرها به حال هم رسيدگى نكنند، اين قصور از اسلام نيست اين قصور از ماست. اگر ما آن مواقفى كه اسلام قرار داده است و مردم را هدايت كرده است به آن مواقف، آن مواقف را حفظ كنيم. اسلام پيش مى‏رود، ممالك اسلامى مشكلاتش حل مى‏شود، ديگران به ما نمى‏توانند طمع كنند، يك ميليارد جمعيت مسلم اسير يك مشت اشخاص يا دولت‏هاى كذا نمى‏شوند. يك ميليارد جمعيت با داشتن خزائن، با داشتن خزائن زيرزمينى و با داشتن پشتوانه ايمان، ايمان به خدا، يك همچو قدرت بزرگ مادى و معنوى كه براى هيچ جا نيست براى مسلمين هست، اگر استفاده نكنند خودشان قصور يا تقصير كرده‏اند. مسلمين بايد وضع خودشان را تغيير بدهند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 278

ضرورت تشكيل حزب مستضعفين‏

و من يك پيشنهادى در چند روز پيش از اين كردم كه اگر اين پيشنهاد را عمل بكنند، اين اسباب اين شود كه روابط انشاءالله كم كم پيدا بشود و ايجاد يك حزب مستضعفين، تمام مستضعفين دنيا اعم از مسلم و غير مسلم، اين دولت‏هاى غير اسلامى كه به مردم ظلم مى‏كنند، ملت‏ها اينطور نيستند، ملت مثلاً آمريكا، ملت فرانسه آنهائى كه ظلمى نمى‏خواهند بكنند، آن كه ظلم مى‏كند، آن كه خلاف مى‏كند، دولت‏ها هستند، آنها هم مستضعفين‏شان گرفتار مستكبرين است و اگر يك حزبى در عالم پيدا بشود، يك حزب عالمى، حزب مستضعفين كه همان حزب‏الله است، اين همه مشكل رفع بشود، با رفع اين دو اشكال، تمام مشكلات مسلمين رفع مى‏شود، هيچ قدرتى با اين 3 نمى‏تواند مقابله بكند.

روح شهادت طلبى و ايمان اسلام، رمز غلبه مشت بر توپ و تانك‏

شما ديديد كه ملت ايران، حالا شما چند تا اسلحه دست مردم مى‏بينيد، اين اسلحه‏ها غنيمت حربى است، اينها اسلحه‏هاى خود مردم كه نبود، غنائمى بود كه از دولت سابق گرفتند، چيزى نداشتند مردم، دست خالى لكن ايمان داشتند، ايمان به خدا بود، فرياد الله‏اكبر بود، اين ملت تحت فشار دو هزار و پانصد سال و تحت فشار بسيار پنجاه و چند سال و تحت فشار بسيار اين دو دهه آخر اين ملت همچو متحول شد، خداى تبارك و تعالى همچو تقدير فرمود اين ملتى كه خوف از يك پاسبان داشت همچو متحول شد كه در خيابانها آمد و فرياد زد كه ما اين سلسله خبيث را نمى‏خواهيم، آن كه نمى‏توانست يك كلمه بر خلاف بگويد، بچه كوچك و بزرگش، زن و مردش. مارهين منت بانوان بيشتر از جوانهاى مردشان هستيم بانوان در ايران بسيار حظ وافر داشتند يعنى بانوان كه بيرون مى‏آمدند مردم تهييج مى‏شدند، دو مقابل، چند مقابل مى‏شد قدرت مردم در عين حالى كه هيچ نداشتند الاقوه ايمان در ظرف چند اين آخر ديگر كه اينها حمله كردند و كودتا خواستند بكنند و نقشه كشيدند كه در يك شب تمام سرها را، سرهاى قوم را از بين ببرند - در ظرف - خدا رحمت كند قره نى را، گفت سه ساعت و نيم طول كشيد. گفت جنگ ما بين مردم و قواى شاه شاه مخلوع سه ساعت و نيم شد. با سه ساعت و نيم غلبه كرد، مشت‏ها غلبه كرد بر تانك‏ها، بر توپ‏ها. اين ايمان بود، اين براى اين بود كه جوان‏هاى ما از مردن نمى‏ترسيدند براى اينكه شهادت را فنا نمى‏دانستند، شهادت را يك زندگى جاويدان مى‏دانستند. كراراً پيش من آمدند، كراراً، حالا هم مى‏آيند گاهى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. من دعا مى‏كردم كه ثواب شهيد پيدا كنيد انشاءالله. يك همچو روحيه‏اى پيدا شد نظير همان روحيه‏اى كه در زمان رسول الله در جوان‏هاى آنوقت بود. اين اسباب اين شد كه غلبه كرد مشت بر تانك. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه مسلمين، همه حكومت‏هاى اسلامى به وظائف اسلامى‏شان عمل كنند و همه موفق باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 269

تاريخ: 2/6/58

بيانات امام خمينى خطاب به امت مسلمان ايران‏

اسلام در تمامى اعصار با خون شهدا و اولياء خدا رشد يافته است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عيد سعيد فطر بر همه مسلمين مبارك باد و عيدهاى سعيد مبارك باد. سال سابق، عيد فطر ما عيد خون بود، مبارك و امسال هم براى برادران كرد ما عيد خون است و مبارك. اسلام با خون رشد پيدا كرد. دين‏هاى بزرگ پيامبران سابق و دين بسيار بزرگ اسلام در عين حالى كه يك دستشان به كتابهاى آسمانى و براى هدايت مردم، دست ديگر به اسلحه‏ها بود. ابراهيم خليل سلام الله عليه با يك دست صحف را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بت‏ها. موسى كليم سلام الله عليه با يك دست تورات را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بت‏ها. كه فرعونيان را به خاك مذلت كشاند، عصايى كه اژدها بود، عصايى كه خيانتكاران را مى‏بلعيد. پيغمبر بزرگ اسلام با يك يك دست قرآن را داشت و با دست ديگر شمشير، شمشير براى سركوبى خيانتكاران و قرآن براى هدايت. آنها كه قابل هدايت بودند، قرآن راهنماى آنها بود و آنهايى كه هدايت نمى‏شدند و توطئه‏گر بودند، شمشير بر سر آنها.

ما در عيد فطر سابق كه عيد خون بود و در اين عيد هم كه باز عيد خون است هراسى از خون نداريم. اسلام دين خون است براى فجار و دين هدايت است براى مردم ديگر. اولياء ما بى هراس خون دادند و بى هراس در جنگ‏هاى خونين وارد بودند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه آن موجود يگانه در عين حالى كه نهج البلاغه براى هدايت داشت، شمشير براى آنهائى كه توطئه‏گر بودند. ما خون‏ها داديم و شهدا داديم. اسلام خون داد و شهدا داد. ما فرق‏هاى شكافته داديم مثل على‏ابن ابى‏طالب، على‏ابن‏الحسين و سرهاى بر نيزه رفته داديم مثل سيدالشهدا و اصحاب واعوان او. اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشير و با اسلحه اسلام را پيش برد و نمايش پيدا كرد. ما از شهيد دادن باكى نداريم. در عيد فطر، ما سال قبل و در آن ايام شهدا داديم و در اين فطر، در اين ماه صيام هم شهدا داديم. از شهادت باكى نيست. اولياء ما هم شهيد شدند يا مسموم شدند يا مقتول . اولياء ما هم بعضى از آنها در حبس و بعضى از آنها در تبعيد بسر بردند. براى اسلام هر چه بدهيم كم داديم و جانهاى ما لايق نيست. بدخواهان ما گمان نكنند كه جوان‏هاى ما از مردن، از شهادت باكى دارند. شهادت ارثى است كه از اولياء ما به ما مى‏رسد. آنها بايد از مردن بترسند كه بعد از مرگ، موت را فنا مى‏دانند. ما كه بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات مى‏دانيم چه باكى داريم.

صحيفه نور ج 8 صفحه 270

خائن‏ها بايد بترسند. خادم‏هاى به اسلام خوفى ندارند. ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، پاسداران ما خوفى ندارند. پاسداران ما را كه در پاوه و امثال آن سر بريدند به حيات جاودان رسيدند.

مدعيان دروغين دموكراسى و آزاديخواهى‏

ما هر چه خواستيم هدايت كنيم اين قشرهاى فاسد را، هر چه مهلت داديم كه هدايت بشوند، هر چه مهلت داديم كه به خود بيايند، هر چه مهلت داديم كه به مصالح كشور نظر كنند، هر چه آزادى داديم كه آزادى را براى ملت وسيله رشد ملت قرار بدهند، آزادى قلم داديم، آزادى بيان داديم، آزادى اجتماعات داديم، آزادى احزاب داديم كه اينها اگر درست مى‏گويند كه براى ملت كار مى‏كنند و دموكرات هستند، حكومت مردم بر مردم مى‏خواهند، اگر اينها حكومت مردم بر مردم مى‏خواهند، چرا نمى‏گذارند مردم سرنوشت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با خرابكارى‏ها نمى‏خواهند مردم حكومت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با غائله آفرينى نمى‏گذارند كه ملت قانون اساسى خودش را به دست خبرگان خودش تعيين كند؟ اينها دموكرات نيستند، اينها جنايتكارانى هستند كه با اسم حزب دموكرات مى‏خواهند براى اربابان خودشان كار كنند.

ملت عزيز كردستان ما، بيدار باشند، از اعمال اينها بفهمند اينها مردم خائنى هستند و اينها منافق هستند. اينها اظهار مى‏كنند كه ما براى ملت مى‏خواهيم، براى مصالح ملت مى‏خواهيم عمل كنيم. اينها كه مى‏گويند براى مصالح ملت مى‏خواهيم عمل كنيم، چرا مصالح ملت را به باد مى‏دهند؟ چرا جوان‏هاى اين ملت را مى‏كشند؟ چرا بيمارستان را خراب مى‏كنند؟ چرا نمى‏گذارند اين ملت سرنوشت خودش را تعيين كند؟ اگر شما دمكرات هستيد، بگذاريد حكومت مردم بر مردم تحقق پيدا كند. شما دموكرات نيستيد، شما منافق هستيد، شما ديكتاتورهائى هستيد كه به صورت دموكرات بيرون آمديد و ادعا مى‏كنيد.

برادران كردستانى! به دامن اسلام باز گرديد

برادران كردستانى من! عزيزان من! كسانى كه گول خورديد از اين سران خود فروخته! برگرديد به اسلام. اسلام عفو دارد. اسلام براى همه است. اسلام باب رحمت است. برگرديد به دامن اسلام دست برداريد از اين حزب‏ها، از اين گروه‏هاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مى‏فرمايد و با خائن‏ها با خشونت. خائنان را سركوب مى‏كند با شمشير، با اسلحه و به شما رحمت مى‏كند و با شما مدارا مى‏كند. باب رحمت باز است. باب عفو باز است. بياييد به باب رحمت حق، گول نخوريد از اين خائنان، از اين منافقان. ما انسان رزمنده مى‏خواهيم، ما جوان‏هاى حماسه‏جو مى‏خواهيم، ما روشنفكر نمى‏خواهيم مع‏الاسف در مراكز هم يك آراء فاسد هست. اينها كه آزادى مى‏خواهند، اينها كه مى‏خواهند

صحيفه نور ج 8 صفحه 271

جوان‏هاى ما آزاد باشند قلمفرسايى كنند براى آزادى جوان‏هاى ما، چه آزادى را مى‏خواهند؟ مى‏خواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمار خانه‏ها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانه‏ها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانه‏ها باز باشد به طور آزاد، هروئين‏كش‏ها - باز باشد - آزاد باشند، ترياك‏كش‏ها آزاد باشند، درياها آزاد باشند و درها باز براى جوان‏ها. جوان‏هاى ما آزاد باشند و هر مفسده‏اى را بخواهند عمل كنند، به هر فحشا كه مى‏خواهند كشيده شوند. اين چيزى است كه از غرب ديكته شده است. اين چيزى است كه مى‏خواهند جوانان ما كه مى‏شود در مقابل آنها بايستند، جوانان ما را بى‏خاصيت كنند. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از ميكده‏ها به ميدان جنگ ببريم. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از عشرتكده‏ها به ميدان جنگ ببريم ما مى‏خواهيم جوانانمان را از اين سينماهايى كه بود و جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشيد دستشان را بگيريم و به جاهايى ببريم كه براى ملت فايده داشته باشد. اين آزادى كه آقايان مى‏خواهند، آزادى است كه قدرتمندها ديكته كرده‏اند و نويسندگان ما يا غافلند و يا خائن. اين دمكرات مآب‏ها كه مى‏گويند بايد آزاد باشد، به هيچ وجه نبايد جلوى هيچ چيز را گرفت، اينها الهام مى‏گيرند از ابرقدرت‏ها، با آنها مى‏خواهند ما را غارت كنند و جوان‏هاى ما بى‏تفاوت باشند. جوان‏هايى كه در عشرتگاه هستند بى‏تفاوتند. جوان‏هايى كه مبتلا به مخدرات هستند، در امور كشورى بى‏تفاوتند. جوان‏هايى كه در مراكز فحشا بزرگ مى‏شوند نسبت به مسائل ممكلت كار ندارند. آن جوان‏ها به مصالح مملكت كار دارند كه از اين مسائل دورند، در تحت تربيت اسلامى هستند. رئيس پاسدارها به من گفت جوان‏هاى ما شب، نماز شب مى‏خوانند و در قنوت فلان دعا، دعاى مفصل را مى‏خوانند. اينها مى‏توانند مملكت نگه دارند. ما مى‏خواهيم مملكت حفظ كنيم. حفظ مملكت به آزادى كه شما مى‏گوييد نيست. باد مى‏دهد اين آزادى مملكت را، بر باد مى‏دهد. اين آزادى كه شما مى‏خواهيد، آزادى ديكته شده است براى اينكه مملكت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشيم جواب بدهد. چنانچه ديديم كه عمل كردند و چه شد، چه مصيبت‏هايى به مملكت ما وارد شد، براى اينكه جوان‏هاى ما را به فساد كشيده بودند. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از چوب وافور رها كنيم، مسلسل به دست آنها بدهيم. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از پاى منقل و وافور رها كنيم و به ميدان جنگ ببريم. شما خواهيد كه ما آزاد بگذاريم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند.

بله، ما مرتجع هستيم، شما روشنفكر هستيد. شما روشنفكرها مى‏خواهيد كه ما به هزار و چهار صد سال قبل بر نگرديم. شما مى‏ترسيد كه اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربيت كنيم كه با جمعيت كم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستيم، شمايى كه مى‏خواهيد جوانان ما را به تعليمات غربى بكشيد، نه آن تعليماتى كه خودشان دارند، آن تعليماتى كه براى ممالك استعمارى دارند، شما روشنفكر هستيد! شما كه آزادى مى‏خواهيد، آزادى همه چيز، آزادى فحشا، همه آزادى ما را مى‏خواهيد، شما روشنفكر هستيد! آزادى كه جوان‏هاى ما را فاسد كند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملت ما را تا آخر به بند مى‏كشد، شما اين آزادى را مى‏خواهيد و اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 272

ديكته‏اى است كه از خارج به شما شده است. شما حدود آزادى را، براى آن چيزى قائل نيستيد. شما بى‏بند و بارى را آزادى مى‏دانيد. شما فساد اخلاق را آزادى مى‏دانيد. شما فحشا را آزادى مى‏دانيد. ما شما را آزاد گذاشتيم و خودتان را به فحشا كشيديد، به بدتر از فحشا كشيديد، آبروى خودتان را برديد پيش ملت. ما شما را آزاد گذاشتيم و قلم‏هاى مسموم شما توطئه‏گران، مملكت ما را خواست به باد بدهد. با اسم دموكراتى، با اسم آزاديخواهى، با اسم روشنفكرى، با اسم‏هاى مختلف، خائنان در اين مملكت با دست باز شروع كردند به فعاليت و توطئه چينى. همين خائن‏ها غائله‏هاى كردستان را بوجود آوردند و همين خائن‏ها هستند كه براى توطئه‏گرها عزا مى‏گيرند. آنهايى كه جوان‏هاى ما را سر بريدند حرفى نيست. آنهايى كه جنايتكاران را قصاص مى‏كنند، برايشان نوحه مى‏گيرند. ما كه خواهيم مملكت خودمان را از دست جنايتكاران، از دست خيانتكاران، از دست چپاولگران نجات بدهيم، ما سلب آزادى كرديم! البته آزادى كه منتهى مى‏شود به فساد، آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمى‏توانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شما خواهيد، آن آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمى‏توانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شماها مى‏خواهد، آن آزاديى است كه مى‏خواهيد جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت بار بياوريد هر چه هر جا بشود و هر كه هر كارى بكند، دولت‏هاى بزرگ تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانه‏ها درست كرده‏اند، بارها درست كردند، سينماها درست كردند، دامن زدند به آن، مخلوط كردند جوان‏هاى زن و مرد را با هم و به فساد كشيدند هر دو را با اسم آزادى. مملكت ما را بردند و اينها كه آزاد بودند و به آزادى عمل كردند، بى‏تفاوت بودند. همين روشنفكرها هم بى‏تفاوت بودند، همين دموكرات‏ها هم بى‏تفاوت بودند، همين احزاب هم بى‏تفاوت بودند. آنهايى كه مملكت ما را نجات دادند همين توده جمعيت است، همين دانشگاهى‏هاى عزيز هستند، همين طلاب علوم دينيه عزيز هستند، همين علماى بلادند، همين تجار و كسبه بلاد هستند، اين جوان‏ها، همين كارگر است، همين كشاورز است. اينها مملكت ما را نجات دادند و اكنون شما با اسم آزادى و آزاديخواهى و دموكراسى و كذا مى‏خواهيد اين مردم را دوباره برگردانيد به حال اول و آنها را تحقير كنيد. آزاد بگذاريد تا اينها هر كارى مى‏خواهند بكنند و بعد از يك نسل ديگر يك انسان متعهد پيدا نشود در مملكت. اين آزادى را شما مى‏خواهيد و اين همان آزادى است كه به شما الهام كرده‏اند و شما از خارج الهام گرفتيد و ما آزادى وارداتى را قبول نمى‏كنيم. ما بايد اين ملت را حفظ كنيم. ما بايد اين جوانان را حفظ كنيم. ما بايد دست اين جوان‏ها را از تباهى‏ها بكشيم و قدرتمند كنيم. ما انسان رزمنده مى‏خواهيم. ما جوان‏هاى حماسه‏جو مى‏خواهيم. ما روشنفكر نمى‏خواهيم، اينجور روشنفكر.

اى علماى كردستان! جوان‏هاى خودتان را بيدار كنيد

البته در بين روشنفكرها، در بين طبقات تحصيلكرده بسيار اشخاصى صحيح هستند لكن اينهايى كه با قلم دارد بر ضد ملت قلمفرسايى مى‏كنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام كنند و اسلحه را به روى ملت كرد عزيز ما كشيده‏اند، اينها سركوب خواهند شد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 273

خداى تبارك و تعالى در باب مؤمنين مى‏فرمايد: اشداء على الكفار رحماء بينهم... نسبت به توطئه گروه‏ها نسبت به كفار كه توطئه‏گرها هم از آن صف هستند و سران اين احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء با شدت، با مشت گره كرده، به دستور اسلام با شدت عمل كنيم و با ملت رحما، رحيم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستيم. ما چون خادم شما هستيم، اين خيانتكارها را سركوب مى‏كنيم براى اينكه اينها به شما خيانت مى‏كنند. ما خادم برادران كردستانى هستيم و خادم برادران بلوچستانى و سيستانى و همه طبقات. ما مى‏خواهيم شما را نجات بدهيم از دست اين خائن‏ها، شما هم كمك كنيد اين خائن‏ها را از خود دور كنيد، سران اينها را بگيريد تحويل بدهيد. اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها با قرآن مخالفند. اگر - از قرآن - به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولى الامر منكم چرا از اولى‏الامر اطاعت نمى‏كنند؟ چرا قيام بر ضد حكومت كردند؟ چرا قيام بر ضد اولى‏الامر كردند؟ اى علماى كردستان! جوان‏هاى خودتان را بيدار كنيد. اى علماى كردستان! از اسلام پشتيبانى كنيد. اى علماى كردستان! اين خيانتكاران را برانيد و دستور دهيد اينها را بگيرند و تحويل دادگاه اسلامى دهند. نگذاريد از مرزها فرار كنند.

هماهنگى و وحدت كلمه قواى انتظامى و پاسداران براى حفظ مرزهاى كشور

ارتش مرزها را نگه دارد. تمام مرزها را مكلف است كه با قدرت نگاه دارد. قواى انتظامى وحدت كلمه پيدا كنند، هماهنگ باشند. پاسداران ما با قواى انتظامى ديگر هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نباشيد، خائنيد. امروز مخالفت، خيانت است. امروز دسته دسته بودن، خيانت است. اگر شما هماهنگ باشيد كشته نمى‏دهيد، زود پيش بريد و انشاءالله به همين زودى اين ريشه‏هاى فاسد كنده مى‏شود و اين خيانتكاران به سزاى خودشان مى‏رسند. خداوند همه شما را و همه ما را هدايت كند. خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 281

تاريخ: 6/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كرج و نمايندگان اصناف‏

حل مشكلات و نابسامانى‏ها در سايه كوشش براى حفظ آرامش‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آنچه كه امروز براى همه ما لازم است اين است كه حتى‏الامكان كوشش كنيم در اينكه آرامش پيدا بشود. اگر حالا كه در كردستان اشرار مشغول شرارت هستند و اذهان متوجه به اين است كه حل كند آن قضيه را، در هر جا باز يك صدائى در آورند، اينجور مى‏شود كه افكار متشتت بشود و نتوانند اين مسأله را حل كنند.

من اعتقادم اين است كه هر جا الان بايد يك قدرى آرامش باشد، يك قدرى توصيه بشود به اينكه آرامش باشد. شما آقايانى كه از كرج آمده‏ايد و به كردستان هم رفتيد من تشكر مى‏كنم از شما لكن حالا كه برگشتيد همچو عجله نكنيد در اينكه همه كارها فوراً درست بشود. بايد يك قدرى در اين وقتى كه آنجا اين انقلاب هست و اين آدمكشى و همه اذهان هم متوجه به آنجاست كارى بكنيد كه در محل خودتان، هر كس در هر محلى هست همصدا باشد، آرام باشد، تا اينكه دولت بتواند به آن امر رسيدگى بكند. اگر بنا باشد كه هر جا صدا در آيد و - عرض مى‏كنم كه - اختلافات باشد و بين قشرها مختلف باشند و اين موجب اين مى‏شود كه خداى نخواسته يك وقتى ضد انقلابى‏ها پيشه كنند و يك وقت يك فاجعه‏اى به كار بيايد. در هر صورت انشاءالله به اين امور رسيدگى مى‏شود لكن يكدفعه و در اين حالى كه الان جهاتى ديگر در كار است كه آنها اهميتش زياد است، البته به اين زودى فوراً اين امور قابل حل نيست و مهمش هم همين است كه اگر بنا باشد هى متشتت باشد هر جا، الان از قزوين آمده بودند و حرف‏هائى مى‏زدند، جاهاى ديگر هم همين طور مسائل هست و من هم مى‏دانم كه آشفتگى در كار است و نابسامانى زياد است.

لزوم انتخاب وكلاى متدين و صالح براى مجلس شوراى اسلامى‏

اما الان مسأله كردستان، يك مسأله‏اى است براى ايران براى اينكه از آن طرف مرز هم ممكن است به آنها كمك بشود ولو كارى نمى‏توانند بكنند اما خوب، يك كشتارى مى‏شود و يك جوان‏هائى از دست ما مى‏روند. يك قدرى بايد، آقايان همانطورى كه مى‏گوييد تا حالا صبر انقلابى كرديم باز هم يك صبر انقلابى بكنيد تا بلكه اين مسائل حل بشود و همه اين مسائل در مجلس شورا بايد حل بشود

صحيفه نور ج 8 صفحه 282

يعنى مردم كوشش كنند كه وكلاى صالح متدين در مجلس بفرستند. تمام گرفتارى‏ها و تمام چيزهائى كه بر خلاف موازين عمل مى‏شود آنجا حل مى‏شود. ديگر نه دولت مى‏تواند خودش يك كارى بكند، يك برنامه‏اى بدهد تا يك وقت خلاف باشد و اگر چنانچه انشاءالله آنهائى هم كه در مجلس مى‏روند، مردم، انشاءالله اميدوارم همين طور هم بشود براى اينكه مملكت ما همه متدينند اكثراً و وكيل متدين تعيين مى‏كنند وقتى بنا شد وكلاى متدين باشند و مقيد به احكام شرع باشند كه انشاءالله هستند، آنوقت اين مسائل همه‏اش حل شود. و بعضى از اين حرف‏ها هم كه مثلاً گفته شده است به اينكه اسباب اين شده است كه آقايان ترسيده‏اند، من نمى‏دانم چه چيزى بوده كه آقايان ترسيده‏اند، چه ترسى از مملكت اسلامى هست؟ چطور آقايان قبلاً نمى‏ترسيدند؟ اينهائى كه ترسيده‏اند (بعضى‏شان البته) همان‏هائى كه مى‏خواهند آشوب بپا كنند كه مى‏گويند ما ترسيديم و الا خوب چه ترسى هست. البته بعضى حرف‏هائى كه شده است، يك حرف‏هائى است كه عمل نخواهد شد. عملى كه بر خلاف شرع مقدس باشد نخواهد شد اما خوب يك خلاف‏هائى هم حالا هست كه مهمش اين است كه مجلس شورا ما نداريم. الان هر كسى هر جائى يك كارى كند و يك طرحى مى‏دهد و يك برنامه‏اى مى‏گذراند يا يك قانونى مثلاً فى‏الجمله درست مى‏كند و اينها بعد از تحقق مجلس شورا، همه اينها به هم مى‏خورد و مجلس شورا يك مجلس اسلامى اميدوارم باشد. مجلس اسلامى نگذارد كه برنامه‏هاى غير اسلامى اجرا بشود يا كارهاى خلاف شرع واقع بشود.

من هم مى‏دانم كه الان همه جاى ايران مسائلى هست، هم كميته‏ها يك مقدارى خرابكارى دارند، هم در دادگاه‏ها خيلى معلوم نيست همچو با دقت عمل بشود و هم دولت بعضى وقت‏ها برنامه‏هايش بر خلاف است، صحيح نيست. اينها را من مطلعم، مى‏دانم لكن الان يك وقتى نيست كه ما بخواهيم همه چيز را به هم بزنيم و اوضاع را دگرگون بكنيم. البته از بعضى مسائل كه آقايان گفتند و ايشان اشاره كردند، جلوگيرى خواهد شد لكن بايد اين جهت را متوجه باشيد كه اگر در بازار ديديد كه يك صحبتى است، برويد دنبال اينكه از كجا ريشه‏اش هست، دنبالش بكنيد، تعقيب بكنيد و ريشه را پيدا بكنيد كه گاهى وقت‏ها يك ريشه‏هائى دارد كه اين ريشه‏ها با مسائل شما هم جور نيست، با موازين اسلام هم جور نيست. و من اميدوارم كه اين مسائل حل بشود و بر خلاف اسلام چيزى واقع نشود انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 6

تاريخ: 9/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و كاركنان عضو انجمن‏هاى اسلامى استان خراسان

رحمات و الطاف الهى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

رحمت خداوند بر غضب او سبقت دار« يا من سبقت رحمته غضبه» مصداق كلام خدا با اسم رحمان و رحيم آغاز شده است. به اسم رحمان و رحيم و در تكرار رحمان و رحيم قرآن آغاز شده است. خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردن اسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا اقتضاء دارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند ، تمام اسباب سعادت را مادى و معنوى فراهم فرموده است.

بندگان خدا با اسم رحمان و با اسم رحيم موجود شدند و ادامه حيات در دنيا و آخرت مى‏دهند و در عين حال كه رحمت حق تعالى سبقت دارد بر غضب، لكن اگر چنانچه اقتضاء بكند و مردم قدر رحمت حق تعالى را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالى بكنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نيمه بسته مى‏شود و باب غضب باز ميشود. بترسند مردم از اينكه باب رحمت نيم بسته شود و باب غضب باز شود. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نبى رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار مى‏فرمود و همان رحمت بود كه مردم را هدايت مى‏كرد و براى مرد مغصه ميخورد، براى اشخاصى كه در ضلالت بوده‏اند، به واسطه رحمتى كه داشت متاثر بود ولى وقتى كه ريشه‏هايى را مى‏ديد كه اينها مشغول فساد هستند و ممكن است كه فساد آنها به فساد امت منتهى بشود و اينها غده‏هاى سرطانى بودند كه ممكن بود جامعه را فاسد كنند، در عين حالى كه نبى رحمت بود باب غضب را باز ميكرد. يهود بنى قريظه همان فاسدهايى كه الان هم دنباله آنها صهيونيستها هستند و غاصب، بعد از اينكه ملاحظه فرمود اينها فاسد هستند و موجب فساد مى‏شوند امر فرمود تمام آنها را گردن زدند، اين ماده سرطانى را از بين برداشتند. اميرالمومنين سلام الله عليه با آنهمه عطوفت، با آنهمه رحمت وقتى كه ملاحظه فرمود خوارج مردمى هستند كه فاسد و مفسد هستند، شمشير كشيد و تمام آنها را الا بعضى كه فرار كردند، از دم شمشير گذراند. در وقت رحمت، رحمت و اگر كسانى لايق رحمت نباشند انتقام و غضب‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 7

كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود، توطئه‏ها را كنار بگذارند

ما بعد از آنكه پيروزى براى ملت مان حاصل شد و خيانتكاران و جنايتكاران را از صحنه بيرون كرديم و ملت بيرون كرد، باب رحمت را به روى ملت و به روى همه قشرها به دو مصداق باز كرديم، با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مردها آزاد، قلم‏هاآزاد، فعاليت هاى سياسى آزاد، تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شده، در هيچ انقلابى مثل انقلاب ما رحمت نداشت و هيچ انقلابى مثل انقلاب ما با مردم و با خيانتكاران رفتار نكرد، همه را آزاد گذاشتيم، دولت ما با همه به طور رحمت رفتار كرد، قلم‏هارا آزاد گذاشتند، مطبوعات را آزاد گذاشتند، احزاب را آزاد گذاشتند، گروه‏ها را آزاد گذاشتند، باب رحمت به مصداق به روى ملت باز، همان رحمتى كه دنباله رحمت اسلام است، دنباله رحمت رسول خداست لكن خيانتكاران، جرثومه‏هاى فساد، و غده‏هاى سرطانى به اخلالگرى برخاستند، به فتنه‏گرى برخاستند. ملتى كه با خون خودش عدل و اسلام را مى‏خواست در مملكت پياده كند و به طور رحمت با همه رفتار كند، قدر اين رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند. اگر ادامه پيدا كند توطئه، باب رحمت بسته بشود يا نيم بسته مى‏شود و باب غضب، غضب الهى، انتقام الله باز مى‏شود. كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود. توطئه‏ها را كنار بگذارند، قلم هاى مسموم را كنار بگذارند، فعاليت‏هاى غير اسلامى را كنار بگذارند. همين فتح باب رحمت بود و همين مدارا و ملايمت بود كه فاجعه كردستان را به بار آورد، از فرصت و از رحمت استفاده كردند و سوء استفاده كردند، از آزادى كه رحمت خداست سوء استفاده كردند.

اسلام و كردستان را دريابيد

فاسدهايى كه با خارج پيوند دارند خائن به مملكت هستند، مى‏خواهند كردستان را به كمونيستى بكشند، مى‏خواهند اسلام را در كردستان محو كنند، الان هم مشغول تبليغات سوء هستند، الان هم با قلم‏هاى داخل و خارج به كار افتادند و تبليغات سوء مى‏كنند. از آن طرف مى‏گويند ماخواهيم ملت كرد را حفظ كنيم و از آن طرف مى‏گويند دولت مى‏خواهد كردها را سركوب كند. مساله كرد مطرح نيست، مساله كمونيست مطرح است. كرد مسلم است، ملت. جنگ ندارد. اينها مى‏خواهند مملكت ما را، كردستان ما را به ضلالت بكشند، به كمونيستى بكشند ملت كرد بايد بيدار شود، علماء كردستان توجه داشته باشند اين جرثومه‏هاى فساد را معرفى كنند. ملت كردستان توجه داشته باشند كه اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها اسلام را منافى با منافع خودشان مى‏دانند، اينها اسلام را مخالف با ارباب هاى خودشان‏دانند، اينها نمى خواهند كردستان را آباد كنند، اينها مى‏خواهند خرابى كنند تا كردستان رابه ضلالت بكشانند، از اسلام خارج كنند. كردستانى‏ها جوانهاى خودتان را دريابيد. علماء معظم كردستان مردم كردستان را دريابيد، مجال به اين ريشه هاى فاسد ندهيد مردم شجاع كردستان كردستان را دريابيد، اسلام را دريابيد. اى ريشه‏هاى فاسد شما نمى‏توانيد كارى انجام بدهيد از صحنه برويد. ما شما را محكوم مى‏كنيم

صحيفه نور ج 9 صفحه 8

شما قابل هدايت نبوديد. آنهايى كه جوانهاى ما را اغفال كردند، آنهائى كه با اسم دموكراسى، با اسم دموكرات مى‏خواهند مملكت ما را به فساد و تباهى بكشند ، اينها بايد سركوب شوند. ملت ما آنها را سركوب خواهد كرد كارى نكنيد كه باب غضب باز شود و باب رحمت بسته شود

برادران كرد! اسلحه‏ها را كنار بگذاريد و به آغوش اسلام در آئيد

ارتش، ژاندارمرى، پاسداران ملزمند كه با هم تفاهم داشته باشند، هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نبودند تعقيب مى‏شوند، مجرمند. روساى ارتش موظفند كه اسباب جنگ برادرهاى ما را، برادرهاى پاسدار ما را فراهم كنند، تعلل نكنند، آنها را مجهز كنند. بايد با فوريت اين ريشه‏هاى فساد را بكنند، مهلت به اين ريشه‏هاى فساد ندهند. سران اينها قابل هدايت نيستند اينها از يهود بنى‏قريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند. تمام كردستان به استثناء اين چند عددى كه سران آنها هستند در امان هستند. باب رحمت خدا برروى آنها باز است، برادر ما هستند. نظر ما به برادران كردستانى از ديگر برادران بيشتر است. رفاه براى آنها حاصل مى‏شود، حوائج آنها، چيزهائى كه آنها مى‏خواهند و مسموع است، به آنها داده مى‏شود. تبليغات سوء را توجه نكنيد. اسلام به شما محبت دارد، رحمت اسلام به روى شما باز است، باب رحمت اسلام به روى شما باز است. اين سران خائن را بگيريد و تحويل بدهيد. برادران كرد! اسلحه‏ها را كنار بگذاريد به آغوش اسلام در آئيد و به برادران ارتشى‏تان كمك كنيد و اين ريشه‏هاى فساد را از بيخ و بن برآوريد. اسلام براى شما پناه است. اسلام صلاح شما را مى‏خواهد. اينها كه خرمن‏هاى شما را آتش مى‏زنند، اينها كه جوانان شما را به كشتن مى‏دهند، اينها جوانانى را كه براى كمك به كشاورزان رفتند، براى پاكسازى رفتند، براى كمك رفتند اعدام مى‏كنند. اينها انسان نيستند، اينها خوى حيوانى دارند، از خوى حيوانى هم بدتر. اينها مى‏خواهند كردستان را به تباهى بكشند. خداوند شماها را از شر اين مفسده جوها نجات بدهد. خداوند كردستان را از شر اين جرثومه‏هاى فساد نجات بدهد و ما به اذن خدا و ما به امر خدا با آنها باشدت رفتار مى‏كنيم و آنها را به همين زودى سركوبى مى‏كنيم. رحمت بر تمام قشرهاى كردستانى برادر ما و غضب و لعنت بر سران مفسده جوى و مفسدان آن سامان.

از خداوند تبارك و تعالى سلامت همه مؤمنين و سعادت همه مؤمنين را خواستارم و خداوند تعالى به همه آنها رحمت كند و مفسدين را براندازد.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 3

تاريخ: 7/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانرود

به حكم قرآن و اسلام، همه مسلمين با هم برادرند

بسم الله الرحمن الرحيم

من كراراً در خطابه‏هايى كه ايراد كردم و در نوشته‏هايى كه داشتم دو مطلب را رويش تأكيد كردم، يك مطلب اينكه در اسلام ، نژاد، گروه، دستجات، زبان، اينطور چيزها مطرح نيست اسلام براى همه است و به نفع همه و ما با شما برادر هستيم به حكم قرآن، به حكم اسلام و از همه جدا نيستيم با كردها، با تركها، با بلوچ‏هاهمه برادر و بايد با هم زندگى كنيم.

الان يك مملكتى است كه دست اجانب از آن كوتاه شده و اين جنايتكارهاى داخلى هم يا فرار كردند يا در زوايا هستند. البته آنها به اين زودى نمى‏توانند، خارجى‏ها، آنهايى كه منافع ما را مى‏بردند به اين زودى نمى‏توانند كه دست بردارند و ما هم به آنها مجال نخواهيم داد انشاء الله آن چيزى كه من تأكيد كردم يكى همين معنا بود كه گمان نكنند برادرهاى سنى ما كه در اسلام اين معنا مطرح باشد كه فرقى ما بين شما و ما باشد. همانطور كه شما چهار مذهبى كه در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دو تاست لكن برادر هم هستند، دشمن نيستند، اين هم يك مذهب خامسى است كه دشمنى در كار نيست، همه برادرى، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اكرم. بنابراين، اين معانى را اگر چنانچه كسى در آنجاها القاء بكند، جزء ريشه‏هاى فاسد رژيم سابق كه يك خرده‏شان مانده‏اند و طرفدارهاى اجانب كه به نفع آنها ميخواهند اغتشاش ايجاد كنند.

مفسدين و اخلالگران با اساس اسلام مخالفند

و شما برادرها بايد به اين معنا توجه داشته باشيد كه اينها يك توطئه‏هايى است براى اينكه نگذارند اسلام در ايران حكومت كند اينها با اسلام مخالفند، نه با كرد مخالفند و نه با فارس مخالفند، آنها با اساس مخالفند، با اسلام مخالفند و همه مسلمان‏ها تكليف‏شان اين هست كه اينها را جلوگيرى از آنها بكنند، اينها را سركوب كنند و من در صحبت‏هاى اخيرى كه كردم، اين مطلب را گفتم كه تمام كردستان، تمام طبقاتش را الا آن رده بالا، آن رده بالا كه توطئه‏گر و مفسد هستند، تمام آنها در امانند، احدى به آنها تعدى نخواهد كرد، دادگاهى آنها را نخواهد خواست مفسدين را ما مى‏خواهيم جلوگيرى كنيم يعنى همان‏هايى كه شما را به زحمت مى‏اندازند. الان در منطقه شما كشتار است، در

صحيفه نور ج 9 صفحه 4

منطقه ما كه نيست ما اينجا نشستيم شما هم نشستيد، آنكه ما را وادار كرده است كه همه قوا را متوجه به آنجا بكنيم ، آن مصلحت شماست، آن براى اين است كه شماها و خانواده شماها گرفتار اين قشرهاى فاسد هستيد و آنها با اسم‏هاى مختلف ميخواهند همه را سركوب بكنند وت حريكاتى كه ميخواهند بكنند براى همين است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند والا حزب دموكرات به اسلام كارى ندارد تا بگويد من سنى هستم. اگر مى‏گويد من سنى هستم، همه فقهاى اهل سنت مى‏گويند اطاعت اولى الامر واجب است و اينها نمى‏كنند، يعنى خلاف مى‏كنند، بر خلاف رفتار مى‏كنند. پس بدان اينها سنى نيستند اينها ميخواهند شما را بازى بدهند، بگويند كه ما سنى هستيم و شيعه‏ها با ما چه. اگر شيعه‏ها با سنى مخالف بودند، چرا قبل از اينكه اينها به اين شرارت دست بزنند، شيعه‏هانيامدند با شما جنگى بكنند. چه جنگى دارند؟ ما با شما برادر هستيم، جنگى نداريم با شما.

همه مناطق گرفتار مظالم خاندان پهلوى بودند

شماها و ما همه با هم در برابر اسلام و قانون اسلام- سواء- على السواء هستيم. بنابر اين هيچ خوف نيست و من اين را بعد هم اعلام عمومى مى‏كنم. و قضيه گرفتارهايى كه داشتيد شما در زمان سابق، اين اختصاص به شما نداشته است. همين قم آنقدر گرفتارى داشت در زمان شاه سابق و پدر اين كه هر دو طرفدار خارجى‏ها و نوكرهاى آنها بودند. همين قم و همين حوزه علميه قم مصيبت‏ها از اينها كشيده‏اند، حبس‏ها رفتند، تبعيدها رفتند، كشته‏ها دادند، غارت شدند، قرآن را آتش زدند. در اين مدرسه فيضيه به طورى كه براى ما نقل كردند كتاب هاى علمى را آتش زدند، كتاب‏هاى حديث را آتش زدند. ما هم گرفتار بوديم شما هم گرفتار بوديد، ساير برادرهاى ما هم در قراء و ساير جاها گرفتار بودند. همه. الحمدلله اين گرفتارى رفع شد و اميدواريم ديگر بر نگردد.

اسلام، تنها خير خواه و دلسوز ملت

راجع به اينكه در همه جا بايد يك اصلاحاتى بشود ما مى‏دانيم كه همه مناطق را اينها عقب نگه داشتند از همه چيزهائى كه بايد ايرانى‏ها برخوردار باشند، نگذاشتند، نه آب هست، نه برق هست، نه آسفالت هست، نه چيزى و اين هم اختصاص به شما ندارد. شما برويد تهران طرف جنوب، آن محله‏هاى زيادى كه الان در تهران هست، زاغه نشين‏ها، شما باز يك خانه‏اى داريد، شما برويد تهران ملاحظه كنيد، اينها يك عده زيادى، يك محله‏هايى كه شايد حدود سى تا محله است كه الان در همين اطراف تهران، نه بيرون، متصل، همه متصل تهران، در اين گودال‏ها زندگى مى‏كنند، نه خانه دارند، نه آب دارند، نه برق دارند. اينها بايد زن هايشان بيچاره‏ها از پنجاه پله آنطور كه به من نقل كرده‏اند از پنجاه پله، شصت پله يا بيشتر، بروند بالا تا برسند به يك شير آبى، يك كوزه آب كنند بياورند براى بچه‏هاشان. اين مسأله اينطور نيست كه شما خيال كنيد الان تهران همه كارها درست كرده - سابق و يا شاه سابق يا پدرش و شما- خير، همه جا را عقب نگه داشتند. الان هم اول چيزى

صحيفه نور ج 9 صفحه 5

كه در نظر است، مناطق شماست. همين چند روز ما الان در صدديم، همين چند روز هيات‏هايى مى‏آيند براى آنجا، براى رسيدگى و اميدوارم كه همه گرفتارى‏ها را رفع بكنند انشاء الله. شما جوان هايتان را از اينكه بازى بخورند از اينها جلوگيرى كنيد، نگذاريد از اينها بازى بخورند، اينها خيرخواه شما نيستند. آن كه خير خواه همه است اسلام است. اينها شما را مى‏خواهند از اسلام دور كنند. كسى كه مى‏خواهد كسى را از اسلام دور كند اين خير خواه نيست. اينها مى‏خواهند همانطور كه سابق چپاول مى‏كردند و اربابهاشان چپاول مى‏كردند حالاهم همان قضيه باشد و چپاول باشد. چپاولگرند اينها اين چپاولگرهايى كه آدمكشى دارند مى‏كنند - عرض مى‏كنم كه - خرمن آتش مى‏زنند و همه اين حرف‏ها را ، كارها را مى‏كنند، اينها دلسوز براى ملت نيستند. آنى كه براى ملت دلسوز است اسلام است كه دلسوز است و آنهايى كه تابع اسلام هستند براى شما كار مى‏كنند. مربى همه قرآن است و آن كه براى همه است قرآن است و آن كه بايد زير سايه او همه ما باشيم آن عبارت از قرآن است.

شما مطمئن به اين معنا باشيد كه اينها همه‏اش غلط است و شما خودتان شاهد هستيد كه آنها شروع كردند به شلوغكارى و جنگ و آدمكشى و اينها، و ارتش ما براى جلوگيرى از اين بود، براى اين بود كه داشتند آنجا را به آتش مى‏كشيدند، رفتند براى جلوگيرى، آنوقت آنها منتشر مى‏كنند كه نخير اينها مى‏خواهند بيايند مناطق اينها را چه بكنند. اينها چه كارى به مناطق آنها دارند؟ مناطق آنجا، منطقه اسلامى است و ايران است و همه ما ايرانى و همه ما مسلمان و همه ما تابع قرآن انشاء الله همه‏تان موفق باشيد و مويد.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 9

تاريخ: 10/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى‏

نقش تبليغات سوء اجانب و اهمال مسلمين در عدم عرضه حقيقت اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه و هم آبروى ما را در جاهاى ديگر، خداوند انشاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامى شما و ساير انجمن‏هاى اسلامى كه هست بتواند اسلام را آنطور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعى است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسى كه ذره‏اى انصاف داشته باشد، اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام سلام الله عليه نتوانستيم آنطور كه بايد عرضه كنيم، اسلام را عرضه نتوانستيم بكنيم و اين در طول تقريبا دويست، سيصد سال به اين طرف براى خاطر عوامل خارجى كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاى ما را مطالعه كردند و ثبت كردند و بردند و كارشناس‏هايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه اگر چنانچه (اينطور محتمل است) اسلام در محيط اسلام آنطور كه هست عرضه بشود، براى آنها مجالى نخواهد بود.از اين جهت با عوامل مختلفه‏اى كه داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند، اين را در تحت پوشش‏هائى مخفى نگه دارند و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم. ما از مسائل اسلام، بعضى مسائلى كه روابط بين فرد و خداى تبارك و تعالى بود گرفتيم و مابقى مسائل كه اكثر كتب فقهى ماست در كتاب‏ها مدفون شد، همين توى كتاب‏ها مدفون شد و در خارج نيامد. مباحثى كه بحث شد در حوزه‏هاى ما همين مباحث، محدود به همين مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آيات و آنهمه كتب فقهى ما نمايش خارجى پيدا نكرد، نتوانستيم ما عرضه كنيم، امور اجتماعى را، امور سياسى را، اين امورى كه مال زندگى است، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم. از اين جهت آنها از آن طرف دامن زدند، ما هم از اين طرف غافل. قلم‏هاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگل‏ها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اين مال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نوئى كرد. آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مى‏ترسند. اينهائى كه قلم‏هاى مسمومشان يا قدم‏هاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مى‏شود، اينها بعضى‏هاى‏شان يا خيلى‏هاى‏شان اصلا نمى‏دانند چيست اسلام، غافل‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 10

هستند اصلا نمى‏فهمند، يك چيزى از يك مقاله‏اى در اروپا منتشر شده است خوانده‏اند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه (غربزده‏اند ديگر) هر چه آنها بگويند اينها بى دليل مى‏پذيرند، هيچ دليلى ديگر نمى‏خواهند، هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته شما در كتاب‏هائى كه در اين قرن‏ها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشته‏اند (الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مى‏گويند آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته، فلان مثلاً كى در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد مى‏كنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان، آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت، همين، تمام است، ماركس هر چه گفت درست است ديگر، ديگر لازم نيست. ماركسى كه در خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچه‏هاى ما تازه حالا اينجا آنها كنارش زده‏اند، اينها گرفته‏اند و نمى‏دانند اصلاً او چه مى‏گويد و نمى‏دانند كه برنامه‏اش چى هست و نمى‏دانند برنامه‏هاى اسلام چى هست اين را، اصلاً نمى‏دانند اينها را و يك دسته‏هائى هم هستند كه اينها مى‏دانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است، نمى‏توانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دسته‏اى از اينها هم اجير آنها هستند براى همين كه نگذارند اين يك مطلبى درست بشود، از آن جمله آن نويسنده‏هائى بود كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابها، كتابهائى نيست كه به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده، براى اينها مى‏نوشتند در سابق هم براى ناصرالدين شاه شعر مى‏گفتند و مى‏گفتند خودش گفته است اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهائى كه بايد بنويسند و آنهائى كه اجيرند از آن طرف كتاب نوشتند و به اسم اعلى حضرت منتشر كردند. اينها با قلم‏هاى خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست و اينها ديگر يك دسته‏اند كه البته اينها در اقليتند اما موثرند، اينها يك دسته‏اى هستند كه با علم به مطلب براى انحراف اذهان مطالب را مى‏گويند، مطلعند نه اينكه نمى‏دانند لكن اگر آنكه را مى‏دانند بگويند كلاه خودشان هم پس معركه است، كلاه ارباب‏ها هم پس معركه است از اين جهت آنها هم نمى‏گذارند كه چه بشود و در اين مدتى كه اينها رفت و آمدشان زياد شده است، در شرق آن چيزى را كه توفيق زياد پيدا كرده‏اند تهى كردن جامعه ماست از محتواى خودش، در اين توفيق پيدا كردند.

استقلال شرق در گرو رهائى از بى محتوائى و خودباختگى است‏

بى جهت نيست كه هر قصه‏اى پيش مى‏آيد راجع به فرض كنيد كه اطبا، راجع به ساير طبقات، هر قصه‏اى پيش مى‏آيد قبله‏شان غرب است. آتاتورك در، من گمان مى‏كنم ديده باشم اين مجسمه را، به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اينطور كرده يك مجسمه‏اى هست رو به غرب يعنى همه چيز از آنجاست. يكى از نويسنده‏هاى اينجا هم كه حالا مرده است او هم مى‏گفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد، همه چيزمان. اين براى اين است كه تبليغات آنها اين مغز اينها را تهى كرده‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 11

است، از خودشان بيگانه شدند. شرقى‏هاى ما از ماثر شرق كه اروپا گرفته است، كتاب شيخ الرئيس حالا هم در اروپا مورد استفاده است، ماثر شرق را از دست ما آنها گرفتند و ما را همچو تهى كردند كه هر چه صحبت مى‏شود ما حرفمان آنجاست. تا يك كسى زكام مى‏شد بايد برود اروپا، مى‏خواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود يا اگر متمكن است يك طبيبى از اروپا بياورد من يك وقت (اطبا بعضى‏شان بودند) گفتم كه خوب يك همچو مساله‏اى است كه شما معلوم مى‏شود بلد نيستيد هيچى كه اينطورى، گفتند ما بلد هستيم، همانها را كه ما بلد هستيم، در آنجا هم الان اطباء ما كار مى‏كنند، اينها هم كه بروند آنجا شايد بسياريشان پيش اطباء خود ايرانى‏اند اما وضع جورى شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده. هر كه هر چه بخواهد بفهمد بايد اروپا برود ايران اصلا جاى فهمى نيست در حال حاضر، اصلا مساله‏اى نيست در ايران، اينطور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد اين براى اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوائى كه خودمان داشتيم تهى كرده يعنى يك شرقى را از شرقيت خودش تهى كرده، مغز غربى به جايش گذاشتند و مغز غربى انگل. اين ديگر در همه قشرها هست، همه قشرها يك همچو غربزدگى در آنها هست منتها كم و زياد دارد بعضى زيادتر بعضى كمتر و آنكه بخواهيم ما اگر واقعا مملكتمان نجات پيدا كند،مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگى نجات پيدا كنيم. شما ملاحظه كنيد حتى اسم خيابان‏هاى ما روز ولت، چرچيل، چه و چه، چرا؟ براى اينكه ما براى خودمان شخصيتى قائل نيستيم الا شخصيت اروپائى بايد باشد. اصلا مملكت ما تزئين بايد بشود به اسماء اينها. اين مسأله است. اينها، يعنى آنها همچو كردند كه مغز ما را اينطور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزى بشويم، كتاب مى‏نويسيم اولش هم اسم يكى از آنها بايد باشد، تاكتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد ولنين باشد تا كتابمان را بخرند. جوان‏هاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشترى زياد است. اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه، با اينكه تمام اينها را يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمى‏توانند بفهمند ولى معذلك چون شرقى است و غربى نيست، از اين جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنيدند ملاصدرا اصلاً اسمش را نشنيدند و ملا هادى ما را اسمش را نشنيدند اما رجال آنها همه، همه هست. كتابهاى ما را نمى‏دانند چه است. مى‏گويند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسيم، اسلام را نمى‏دانند چيست تا اسلام شناس باشند. دو تا جنگ اسلام را مى‏دانند، دو سه تا جنگ‏هائى كه واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بى‏اطلاعند، اسلام هم وقتى مى‏خواهند بشناسند با حرفهاى اروپائى‏ها مى‏شناسند. حرفهاى غربى‏ها را مى‏آورند، فلان غربى اسلام شناس، اسلامى كه غربى‏ها براى ما معرفى مى‏كنند. اين براى اين است كه ما خودمان را باخته‏ايم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از اين باختگى بيرون نيايد، تا محتواى خودش را پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. استقلال نظامى يك مسأله است، استقلال فكرى، استقلال روحى، مغز خود آدم مال خودش باشد ، همه‏اش توى آن هى غرب نباشد، هر چه مى‏خواهد بگويد غرب، كى گفته، فلان فيلسوف گفته، فلان چه گفته. اين تا شرقى‏ها آن حيثيتى كه خودشان داشتند و يك وقتى قبله همه جا بودند، آنوقتى كه آنها وحشى بودند اينها قبله بودند براى آنها،

صحيفه نور ج 9 صفحه 12

تا اينها آن محتواى خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقى و خودشان را نشناسند نمى‏توانند مستقل باشند. شما هر چه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغز غربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقى پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. دائماً حرف، حرف آنهاست. فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براى تحصيل، اگر هم اروپا نروند، اينجا نمى‏پذيرند آنها را. تمام سر اين است كه ملت هم اينطور شده، مردم هم اينطور شده‏اند، دولت هم همين طور است، همه همين طورند، همه اينجورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتى در فرض كنيد كه فرانسه ولو آنجا برود و كارى ديگر نداشته باشد، اكثراً هم شايد اينطورى باشند، آنجا مى‏روند و كارهاى ديگرى مى‏كنند لكن وقتى كه اينجا آمد او، آنها هم زود به به اينها ورقه مى‏دهند براى اينكه نمى‏خواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند، مى‏خواهند يك آدم ورقه دار بفرستند. اصلاً برنامه اين است كه اين اشخاصى كه مى‏روند در آنجا و صاحب ديپلم مى‏شوند و تصديق مى‏شوند، اينطور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعمارى است. بناى آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مى‏كنند، به اين زودى‏ها به آنها تصديق نمى‏دهند، به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مى‏دهند، براى چه؟ براى اينكه نمى‏خواهند كه ما يك چيزى داشته باشيم، نه آنها نه، هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم. تا ما از آن غربزدگى در نيائيم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم نمى‏توانيم مستقل باشيم، نمى‏توانيم هيچ داشته باشيم.

جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام‏

كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم. اين انجمن‏هاى اسلامى كوشش كنند كه اين متاعى كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآنى كه ما داريم، اين سنتى كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفى كنيد. كارشناس‏ها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت انشاءالله ايران بشود انجمن اسلامى ايران انجمن اسلامى، نه فقط فرض كنيد در نيروى هوائى يا در نيروى زمينى يك انجمن اسلامى، همه انجمن اسلامى. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد انشاء الله با قصد خالص و نيت الهى انشاء الله.

و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 19

تاريخ: 12/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد

بروز تحول روحى و انسانى در ملت به دست خداوند تعالى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من كراراً اين مطلب را گفته‏ام كه اين نهضت يك تحولاتى آورده است كه آن تحولات، تحولات روحى و انسانى است كه در نظر من بسيار اهميتش بيشتر از اين پيروزى در مقابل شاه سابق و قدرتهاى بزرگ است.

در ظرف يك مدت كوتاهى ملت ما متحول شد به حسب نوع، از يك حالى به يك حال مقابل او. يك طور تحول اين بود كه همه مشاهدش بوديد، مى‏ديديد كه در يك وقتى ملت ما طورى بود كه اگر يك پاسبان مى‏آمد در بازار مثل بازار تهران كه بزرگترين بازار ايران است و مى‏گفت كه چهارم آبان است و بايد بيرق بزنيد، علاوه بر اينكه خوب عمل مى‏كردند، براى خودشان اصلاً حق اين معنا را قائل نبودند كه بگويند نه، اصلاً يك همچو چيزى مطرح نبود، بى چون و چرا عمل مى‏كردند. همين ملتى كه از حرف يك پاسبانى تخلف را براى خودش مطرح نمى‏ديد، در ظرف مدت كوتاهى همين ملت ريخت در خيابان و گفت ما اصل سلطنت را نمى‏خواهيم، اين تحول، يك چيز بزرگى است، كوچكى نيست. يك آدمى كه، يك بازارى كه از يك پاسبان خوف داشت، يا يك مثلاً صاحب منصبى كه مى‏آمد و چند تا ستاره روى دوشش بود، همه از آن پرهيز مى‏كردند و مى‏ترسيدند، اين بچه‏ها و بزرگ‏ها و زن‏ها و مردها ريختند در خيابان‏ها و اساس مسأله را، اصلا شاهنشاهى را گفتند نمى‏خواهيم يعنى آنى كه دو هزار و پانصد سال با قدرت حكومت كرده بود بر ملت، آن را زيرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم كردند و پيش هم بردند.اين تحول روحى يك تحولى بود كه اعجاب‏آور و هيچ نمى‏شد اسمى‏روى اين گذاشت الا اينكه تحولى بود كه با دست خدا انجام مى‏شد يعنى هيچ بشرى قدرت اين معنا را ندارد كه روحيه يك جمعيتى آن هم يك جمعيت سى و پنج ميليونى با عقايد مختلف، با روحيه‏هاى مختلف، از بچه كوچولويشان بگيرد تا پيرمرد توى مريض خانه‏هايشان اين يك همچو تحولى در او پيدا بشود، اين بشر نمى‏تواند اين كار را بكند. اين كارى بود كه، تحولى بود كه خداوند تبارك و تعالى درآن اراده داشت.

يك تحولى ديگرى كه از اين لطيف‏تر است آن تحول انسانى است كه پيدا شد. شايد سابق همچو چيزى نبود كه دكترها و تحصيل كرده‏ها و عرض بكنم كه اشخاص نازك نارنجى به

صحيفه نور ج 9 صفحه 20

اصطلاح ما و اينها يك وقتى فكر اين بيفتند كه بروند گندم درو كنند، زن، خانم‏ها به فكر اين اصلش نمى‏افتادند كه يك وقت بروند توى صحرا و كمك كنند به اين كشاورزها و زحمت بكشند و عرق بريزند و عشقبازى كنند با گندم و جو و زمين. اين يك تحول لطيفى بود كه در ايران پيدا شد كه حتى ايرانى‏هاى اروپا هم يك دسته آمدند اينجا، از اروپا هم يك دسته آمدند پيش من گفتند ما آمديم براى همين سازندگى. من به آنها گفتم كه شما البته نمى‏توانيد مثل كشاورزها برويد به آنطور فعاليت كنيد، لكن اين را بدانيد كه رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما توى جامعه كشاورزى، قدرت كشاورز را چند برابر مى‏كند و حالا دارم به شما عرض مى‏كنم كه البته آنها كار ديده و كار ورزيده هستند و شماها قدرت اينكه مثلاً آنقدرى كه آنها مى‏توانند عمل بكنند نداريد، اما اين معنا هست كه وقتى كشاورز ديد كه دكتر و تحصيل كرده و مهندس و عرض بكنم اينها آمدند، زن‏هاى محترم، مردهاى محترم آمدند در آنجا باهاشان كمك مى‏كنند، قدرت آنها چند برابر مى‏شود. اين قدرت مى‏آورد و اين عمل، عمل بسيار شريفى است و اين تحول هم تحول لطيفى است كه به غير دست خدا كسى ديگر نمى‏تواند داشته باشد، نمى‏تواند اين را انجام بدهد، اين تحولات روحى، تحولات انسانى، تعاون كه در ايران پيدا شده است.

يكى از دوستان من مى‏گفت كه در آن روزهائى كه تظاهرات بود زمان طاغوت و آن تظاهرات شديد بود (دو قصه را براى من نقل كردند، يكى از آنها را يادم است كى نقل كرده يكى را هم كس ديگرى نقل كرده) آن كه از دوستان من بود نقل كرد گفت كه من داشتم در همين خيابان‏ها كه داشتند عبور مى‏كردند، مردم تظاهر مى‏كردند، مى‏رفتم، ديدم يك پيرزنى يك كاسه‏اى دستش است يك مقدارى هم پول توى آن كاسه هست، دستش اينطور بود و در ذهنم آمد كه خوب اين فقير است و مردم به او، وقتى كه رفتم نزديك ديدم كه اين پيرزن بسيار محترم مى‏گويد كه امروز تعطيل است بازارها و پول خرد ممكن است پيدا نشود و بعضى‏ها احتياج داشته باشند كه تلفن كنند، من اين را نگه داشته‏ام كه هر كه بخواهد تلفن بكند بيايد از اين بر دارد و تلفن كند. اين يك كارى است كه ابتدائى، آدم خيال مى‏كند خوب يك چند قرآن باشد اما اين خيلى لطافت روح مى‏خواهد، اين يك انقلابى است كه خدا كرده است و من روى اين انقلاب‏هاى روحى و اين حس تعاونى كه در ملت ما پيدا شده است و آن شجاعتى كه در ملت ما پيدا شد و اين علاقه‏اى كه من ادراك مى‏كنم، حتى همين امروز، هر روز تقريباً، تقريباً من مواجه با يك همچو چيزى مى‏شوم. ديروز يك دسته‏اى از خانم‏ها، محترمات، اينجا بودند يكى اصرار مى‏كرد كه شما بگذاريد كه ما برويم كردستان. من گفتم آخر شما، نه، كردستان حل مى‏شود، لازم نيست شما تشريف ببريد. يكى گرفته بود جلوى من، تا آنجا آمد يكى‏شان دنبال من كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم من دعا مى‏كنم كه شما ثواب شهيد را ببريد و خدمت كنيد. اينها يك تحولاتى است كه پيدا شده است. صدر اسلام با يك همچو روحيه‏اى كه شهادت را مى‏خواستند، آنطور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريباً معموره را، معموره دنيا را، دنياى متمدن آنوقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عده‏اى بودند حجازى و نه فنون جنگى به آن معناى مدرنش را كه روم و ايران‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 21

مى‏دانستند مى‏دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتى هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندى از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا.

لكن روح، روح الهى بزرگ بود، آن روحى بود كه وقتى نيزه را (آن در يك جنگى مرد) آن مخالف گذاشت به اينجاى آن و فشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار داد خودش را از توى نيزه، يكى نيزه توى شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت، خودش هم مرد. يك همچو روحيه، يك همچو روحى يا مثلاً به قلعه‏هاى بزرگ وقتى كه مى‏رسيدند و كشته مى‏دادند، كشته مى‏دادند بعد براى رفتن بالا نيزه‏ها را زير يك سپر مى‏گذاشتند، سپر رويش، يكى رويش مى‏نشست مى‏رفت بالا، اگر كشته هم مى‏شد، كه مى‏شد تا در را باز مى‏كرد. اين روحيه، يك روحيه است كه روحيه الهى است، در ملت ما هم پيدا شده است الحمدلله (يكى از حضار خطاب به امام: انشاء الله خدا به شما عمر هزار ساله بدهد) و به همه ملت انشاءالله عمر با بركت كه هزار سال كه نمى‏شود لكن بركت هزار سال را، انشاء الله ملت ما اين بركت داشته باشد عمرشان همانطورى كه اين بركت بود كه سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، اين محتاج به هزار سال فعاليت بود تا يك سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، اين بركت بود، اين بركتى بود كه خداى تبارك و تعالى به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشيم به اين تحولات است يعنى همان وقت كه من در پاريس بودم و بعضى از اين مسائل را (البته تمامشان را آنجا شنيدم يعنى بيشترش را) بعضى از اين مسائل را در پاريس مى‏شنيدم و منجمله اين بود كه يك نفرى كه رفته بود گرديده بود و به دهات اطراف ما، دهات كمره، دهات خمين، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت كه من در آن دهات كه رفتم، صبح همان وقتى كه بحبوحه تظاهرات و اينها بود گفت صبح كه مى‏شد در هر دهى آخوند ده جلو مى‏افتاد مردم عقبش تظاهر مى‏كردند و ايشان گفت به من در فلان جا در قلعه حسن فلك (آن قلعه حسن فلك را من رفتم مى‏دانم كجاست، در پهلوى كوهى است كه به آن كوه الوند مى‏گويند آن غير الوند همدان است. مال خمين است الوندى است، آنجا يك قلعه‏اى است مثلا به اندازه چند مقابل اين عمارت‏ها، ده بيست تا خانوار شايد داشته باشد) گفت حتى آنجا، گفت من آنجا كه رفتم، ديدم مطالبى كه در آن قلعه مردم آنجا مى‏گويند همانى است كه در تهران مى‏گويند. من آنجا در ذهنم آمد كه مساله، مساله بشرى نيست، مسأله، مسأله الهى است و اين پيش مى‏برد. وقتى مطلب توجه از جانب ماوراء الطبيعه و غيب باشد، اين ملت پشتيبان غيبى دارد و با پشتيبان غيبى شما پيش برديد والا ابزارى دست شما نبود، چهار تفنگ دست پاسبان‏هاى ما هست، اينها غنيمت جنگى است و الا كى داشتند اينها را. آنى كه در بين ملت ما بود الله اكبر و ايمان بود، فرياد الله اكبر و ايمان بود و او پيش برد.

حفظ وحدت و روحيه الهى ضامن تداوم پيروزى است‏

برادرها! حفظ كنيد اين را، خواهرها! حفظ كنيد اين را. تا اين،اين سنگر الهى، اين دژ محكم خدايى هست شما پيروزيد، نه دموكرات‏ها به شما غلبه خواهند كرد و نه كمونيست‏ها خواهند، همه اينها

صحيفه نور ج 9 صفحه 22

دفن خواهند شد لكن به شرط اينكه اين روحيه‏اى را كه خدا داده است و اين وحدت كلمه‏اى را كه از جانب غيب به شما هديه شده است، اين امانت را حفظش كنيد. الان اين يك مسأله‏اى است كه پيش ما امانت است و بايد حفظ كنيم آن را و وقتى كه توجه اين باشد كه ما براى خدا اين كار را مى‏كنيم، اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مى‏افتاد كه اشخاص دلسوز، اشخاصى كه هواخواه بودند، اينها به من كرارا مى‏گفتند كه نمى‏شود اصلاً، حالا كه نمى‏شود بايد يك جوريش كرد كه مثلاً به تدريج پيش برود وقدم به قدم مثلاً پيش برويم و بعضى‏ها هم از اينجا پيغام مى‏دادند كه قدم به قدم پيش برويد، حالا انتخابات را درست كنيد، بعد از انتخابات هم يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلس خوب و كذا و كم كم، من به بعضى‏هاشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الان ما پيدا شده است و همه مردم بزرگ و كوچك الان توى خيابان دارند فرياد مى‏زنند، شما اگر اين نهضت خاموش بشود، دوباره مى‏توانيد يك همچو نهضتى درست كنيد؟ نه، پس قبول داريد كه نمى‏شود. شما مى‏توانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيد كه اين آقاى آريامهر به قول خودش عمل مى‏كند و آمده است مى‏گويد كه ملت، علماى اعلام، اى مراجع عظام من اشتباه كردم شما احتمال نمى‏دهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمده است مى‏گويد علماى اعلام، فردا باز همان قلدر باشد و قلم‏هاى شما را بشكند؟ جواب نداشتند بدهند. گفتند حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين هم از اينها مى‏دانيم كه اگر اينها قدرت پيدا بكنند، تمام ما را از بين خواهند برد، حالا ما بايد عمل بكنيم.

ما مكلفيم به مبارزه با مخالفين اسلام و ملت‏

و عمده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم، ما مكلفيم، خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مى‏بريم، يا نمى‏بريم اگر پيش برديم كه الحمدلله، هم ما به تكليفمان عمل كرده‏ايم و هم پيش برديم و اگر هم مرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براى ما نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مى‏بريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمى‏بريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياء خدا هم شكست مى‏خوردند، حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اينكه حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين سلام الله عليه هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهرى و پيروز واقعى بود. اگر ماها هم كه براى خدا مى‏خواهيم كار كنيم شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد.

شما وارث مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال به آن ظلم شده‏

اين را عرض مى‏كنم براى اينكه به شما عرض كنم كه من مى‏دانم كه الان گرفتارى زياد است، نه براى شما، نه براى گروه شما، براى همه گروه‏ها، شماوارث يك مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چيزى را كه شما خودتان مشاهد بوديد، ده پانزده سالش را

صحيفه نور ج 9 صفحه 23

شايد شماها يادتان است، از اول آمدن رضا خان به سر كار تا حالا من يادم است شما هيچ كدام يادتان نيست، از آنوقتى كه آن وارد شد به تهران و كودتا كرد تا حالا كه اينجا نشسته‏ام مسائل يادم است، يعنى مشاهد بودم، شماها هم زمان محمدرضا را يادتان است و خرابى‏هاى را كه بيشتر كرده از سايرين. اين دو پدر و پسر هر دو خيانت كردند اما خيانت‏هاى اين بيشتر از خيانت‏هاى او بود. خرابكارى اين بيشتر از خرابكارى او بود، ما وارث يك همچو مملكت خراب از همه جهت، اقتصادش، خوب دنبال هر انقلابى يك آشفتگى است، اين قابل تعرض نيست، يك رژيم بخواهد تغيير بكند، آن هم يك همچو رژيمى، آن هم به دست مردم، نه به دست يك نظامى كه روى نظم كارهايش انجام ميدهد نه كودتا، كودتا نبود، آنها مى‏خواستند كودتا بكنند، خوب البته مى‏دانيد كه در اين شب‏هاى آخرى كه ما تهران بوديم، قضيه كودتا بود و كشتن همه لكن خدا نخواست و همان‏هاى كه مى‏خواستند به دست آنها كودتا كنند همان‏ها هم برگشتند به همه آنها و خدا برگردانده است، شما غافل نشويد از اين. شما افغانستان الان را ملاحظه كنيد، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم، خداوند انشاء الله كه نجاتشان بدهد، براى اين است كه طرفشان كه عبارت از اين مرد فاسق است، مى‏كوبد آنها را با طياره و با توپ و تانك. يكى از عناياتى كه خداى تبارك و تعالى به شما كرد و به ما كرد اينكه اينها را از خدا يك خوفى در دلشان وارد كرد كه متشبث به آن اسلحه‏ها نشدند، منصرفشان كرد، آنطور نبود كه فانتوم‏ها را بياورند بالاى سر تهران و چه بكنند، بعضى‏هاى‏شان هم كه گفته بودند اطاعت نكرده‏اند از آنها. اگر چنانچه آنها قواى انتظامى‏شان را به كار انداخته بودند و تهران را سركوب كرده بودند، حالا شما اينجا مجتمع نبوديد، ما هم نبوديم. اين يكى از معجزاتى بود كه خداوند اينها را منصرفشان كرد از اين كار، اگر هم تو ذهن يكى‏شان آمد، يا ترسيد و نكرد، اگر هم دستور داد، طرف ترسيده بود يا طرف براى خاطر خدا نكرد، اين هم يكى از چيزهايى بود كه دراين نهضت واقع شد و امرى بود ماوراءالطبيعت، مثل افغانستان نشد.

يأس به خود راه ندهيد كه از جنود شيطان است‏

در هر صورت اين را مى‏خواستم عرض بكنم به شما كه شجاع باشيد. در گرفتارى‏ها كه مى‏آيد، پا بر جا باشيد مأيوس هيچ وقت نشويد. دولت اگر چنانچه نمى‏تواند به آن اندازه‏اى كه، من تصديق مى‏كنم كه دولت مشغول كار است، كار خيلى هم كردند اين هم به خود آقايان گفته‏ام، به آقاى بازرگان و ديگران گفته‏ام كه شما كار مى‏كنيد و عرضه نمى‏كنيد، ديگران كار نمى‏كنند و مى‏گويند، ديگران كار نمى‏كنند، فريادش را مى‏زنند. اينها خيلى كار كرده‏اند اما عرضه نمى‏كنند. چند دفعه تا حالا به آنها، شما اين پاكسازى را خوب عرضه كنيد، آن خانه‏سازى را عرضه كنيد، آن امداد را كه داريد در همه جا مى‏كنند و مى‏كنيد عرضه كنيد به مردم، اين چيزهايى كه تا حالا شده است بگوئى‏د. فقط در تمام اين مدت يك روز آقاى هاشمى( سلمه الله تعالى ) در مدرسه فيضيه شمرد، پنجاه تا تقريباً يا سى تا، چند تا بود شمرد يكى يكى كه اين كارها تا حالا شده است. خوب اين را بايد در روزنامه‏ها بنويسند، صدايش

صحيفه نور ج 9 صفحه 24

را در آورند كه مردم نيايند از ما سؤال كنند كه آقا اين چيزى كه در صد (شماره حساب بانكى) ريخت، خورديد يا عمل شد. نگويند مردم كه خوب، مردم آن چيزى كه در صد ريختند الان خرج شده، تمام شده، باز هم احتياج است ولى عرضه نمى‏كنند، بايد عرضه كنند. عمل كردند، اما اينقدر اشكالات در كار است كه به اين زودى نمى‏شود درستش كرد ، يك مملكت آشفته‏اى را به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد، اين پافشارى لازم دارد، بايد مأيوس نشد. د راين قضيه كردستان بعضى از آقايان محترم به طور يأس‏آميزى و بعضى از سران به طور ياس آميزى با من تماس مى‏گرفتند (حتى اين روزهاى آخر) كه اگر چنانجه با اينها وارد مذاكره نشويم، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ما خواهد رفت. به ايشان گفتم اشتباه مى‏كنى به اتمام رسيد.

مقصود من اين است كه هيچ وقت يأس را در قلب خودتان وارد نكنيد، ياس از جنود شيطان است، اميد از جنود خداست، هميشه اميدوار باشيد، پشتوانه شما خدا و اسلام است. كسى كه پشتيبانش اسلام است از چه بترسد؟ با يك اشاره همه تمام مى‏شود، اتكال كنيد به خداى تبارك و تعالى، اتكال كنيد به قرآن و اسلام و پيش برويد و اينكه يك كسى مثلا فرض كنيد سردى با شما مى‏كند، همراهى با شما نمى‏كند، اينها چيز مهمى نيست خدا همراه شماست ولو حالا با شما يك قدرى هم فرض كنيد سردى مى‏كنند يا اگر همراهى نمى‏كنند يا اگر دلجوئى نمى‏كنند. كار وقتى براى خدا باشد، ديگر انسان خوف از چيزى ندارد. حضرت على بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايى كه بود راجع به اينكه همه اصلا مقدراست كه بايد كشته بشويد، اينطور نقل مى‏كنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه " اولسنا على الحق" ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن « فاذا لانبالى بالموت ) وقتى ما بحقيم، ما بحقيم هيچ اشكالى در اين نيست كه بحقيم ، ما در مقابل باطل ايستاده‏ايم باطل عبارت از رژيم سلطنتى جابر و شما مسلمان متعهد در مقابل يك همچو رژيمى و در مقابل دستجاتى كه تاييد او را مى‏كردند كه ابر قدرت‏ها بودند و ساير قدرت‏ها. شماها بحقيد، وقتى شماها بحقيد، از اينكه با ما فلان كس همراهى نمى‏كند چه باكى. خوب من كه بحقم من تكليفم را دارم عمل مى‏كنم حالا شما با من موافقت كنيد، نخير مخالفت كنيد، ده تا هم فرض كنيد كه كاره چوب لاى چرخ بگذاريد من كارم را دارم انجام مى‏دهم، رسيدم به آن كارى كه انجام دادم، دو تا چيز بردم يكى ثواب خدا، يكى رسيدن به مطلب. نرسيديم، ثواب خدا سر جاى آن هست. شكست توى كار نيست، شما ملت شكست نمى‏خوريد انشاء الله و به پيش مى‏رويد و انشاء الله همه اين مشكلات تمام خواهد شد. البته راجع به اين قضيه اى هم كه آقا گفتند و اينها، من اين آقايان مى‏آيند اينجا باهاشان صحبت مى‏كنم. اميدوارم كه همه موفق باشيد، مويد باشيد، همه از جنود امام زمان سلام الله عليه باشيد و در دفتر آنها اسم شما را بنويسند.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 25

تاريخ: 12/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد سرهنگ فراشاهى و بانوان مكتب ولى عصر

تبليغات و تحقيقات دامنه‏دار اجانب براى تضعيف اسلام و روحانيت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مهم براى هر ملتى اين است كه آن دردهايى كه دارد بشناسد و درمان آن درد را و دنبال آن به معالجه بپردازد؛ دردهايى كه در طول تاريخ و بالخصوص از آنوقتى كه غربى‏ها راه باز كردند به شرق و از همه بالاتر در اين پنجاه و چند سال حكومت سياه براى ملت ما پيش آمده است و مع‏الاسف بسيارى از قشرها غافل از آن هستند و بعضى‏ها هم با طور خيانت‏آميز دامن به آن مى‏زنند. مهم اين است كه آن دردى كه براى ملت ما پيش آمده و الان به حال يك مرض، يك مرض مزمن تقريبا هست اين است كه كوشش كرده‏اند غربيها كه ما را از خودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند، به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك، در تركيه من مجسمه او را ديدم، دستش اينطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب كه بايد همه چيز ما غربى بشود. يكى از اشخاصى كه در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم او بود و معروف هم بود، حالا من ميل ندارم اسمش را ببرم، اولش هم معمم بود و بعد هم مكلا و بعد هم سنا و اينها راه داشت، آن هم گفته بود كه همه چيز ما بايد انگليسى بشود. اينطور نقشه بوده است، اينطور طرح بوده است كه ما را از خودمان بيخبر كنند و تهى كنند و به جاى او يك موجود غربى درست كنند، طورى باشد كه ما اسم مدرسه هم وقتى بگذاريم يكى از اسمايى كه غربى‏ها دارند بگذاريم. اسم خيابان‏هاى‏مان هم به اسماء غربى‏ها نامگذارى شود. دواخانه‏ها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهند خيلى برايش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. كتاب‏هايى كه در اين نيم قرن نوشته شده است استشهاد صاحب كتاب‏ها همه به حرف‏هاى غربى‏ها هست، اگر يك مطلبى را مى‏خواهند بگويند، دنبالش مى‏گويند اين را هم چه كسى گفته است، يكى از فلاسفه غرب را اسم مى‏برند. هم آنهائى كه كتاب مى‏نويسند از خودشان بيخبر شده‏اند و هم ماها و مردم از خودمان تهى شده‏ايم و به جاى يك موجود شرقى اسلامى، يك موجود غربى بر ما تحميل شده كه خودمان را گم كرده‏ايم و به جاى مغز شرقى مغز غربى نشسته است، تا استشهاد به آنها نباشد، مشترى هم كم مى‏شود. كتاب‏ها بخواهند مشترى زياد داشته باشند، موسسه‏ها بخواهند زياد مشترى داشته باشند، دواخانه‏ها بخواهند كه زياد به آنها توجه بشود اسماء غرب را بايد بگذارند رويش تا اينكه مشترى پيدا بكنند.

صحيفه نور ج 9 صفحه 26

استشهاد به كلام غربى‏ها بشود تا اينكه مردم توجه به كتاب پيدا كنند. اين يك مرضى است در شرق، يك مرضى است كه تا اين مرض هست شرق نمى‏تواند صحيح باشد. تا اين مرض هست شرق انگل است، تبع است. تا ما يكى‏مان مريض مى‏شود فورا راه مى‏افتد به انگلستان، فرانسه، به امريكا. در زمان محمدرضا، در ذهنم اين است كه يك لوزه‏اى مى‏خواستند يكى از اين بچه‏هاى آنها بود - چيزى حالا درست يادم نيست - لوزتين را مى‏خواست عمل كند، مى‏گفتند از خارج بايد بيايد. نه اين كه اينجا طبيب نبود، طبيب بود لكن هم طبيب و هم آن كه محتاج به طبيب است، از خودشان بيخبر بودند خودشان را هم نمى‏شناختند، هر چه مى‏شناختند غرب را مى‏شناختند. الان هم هر كه مريض مى‏شود در عين حالى كه در اينجا طبيب متخصص هم هست، همان طبيب متخصص هم كه اين معنا را مى‏تواند عمل بكند لكن از باب اينكه مغزش غربى شده است مى‏گويد ببريد او را انگلستان. چند وقت پيش از اين چند تا از اطباء اينجا بودند و من راجع به همين مسائل كه خوب چه شده است كه، من اينطور مى‏گفتم كه نگذاشتند كه طبيب پيدا بشود در ايران و از اين جهت است كه مى‏برند به خارج. او مى‏گفت كه نه، ما طبيب هستيم، اينها را هم كه به خارج مى‏برند، در خارج هم اطباء ايرانى زياد هستند و بسيارى از اينها را هم، همان اطباء ايرانى معالجه مى‏كنند. گفتم خوب بدتر براى اينكه شما حالا طورى شده‏ايد كه ديگر خودتان هم نمى‏توانيد خودتان را بفهميد، خودتان را گم كرديد، به جاى خودتان يك موجود غربى نشسته است. فلاسفه غرب الان هم محتاج به اين هستند كه از فلاسفه شرق ياد بگيرند، كتاب‏هاى ابوعلى الان هم من گمان مى‏كنم تا چند وقت بيش از اين بود و الان هم همين طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلى رسما تدوين مى‏شده آنجا، استفاده از آن مى‏شده لكن اين تحفه شرقى رفته غرب، غرب از آن استفاده كرده و ما خودمان گم كرده‏ايم خودمان را، بوعلى را نمى‏شناسيم. اين براى اين است كه آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ممالك شرق كه شايد سابقه‏اش حدود ششصد سال يا همچو چيزى باشد (درست من نمى‏دانم لكن طولانى است) مطالعات در همه چيز شرق مطالعه كردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ايران را و همه جاى شرق را گردش كردند و بررسى كردند. در تاريخ هست، در همين تاريخ‏هاى آخرى كه با شتر مى‏رفتند اين بيابان‏هاى ما را، همان بيابان‏هاى بى‏آب و علف هم مى‏رفتند، با شتر مى‏رفتند و آنجا بررسى مى‏كردند. يك قسم از بررسى‏ها و اينها مال اين بود كه بفهمند چه دارد شرق، نفت را، كبريت را، هر چه كه دارد، مس، آهن، اين ذخاير زيرزمينى را بفهمند چه دارد و بايد به چه راه آنها را به دست آورد. آنها كشف مى‏كردند. در همدان من بودم كه يكى از آشناهاى من كه سابقه داشت (اينكه مى‏گويم مال شايد حدود بيست سال يا بيشتر باشد) كه يك ورقه‏اى آورد شايد يك متر در يك متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، اين را كه باز كرد من ديدم نقطه‏هايى با رنگ ديگر، زياد نقطه در آن هست. گفتم اينها چيست؟ گفت اين نقشه از خارجى‏هاست، اين نقطه‏ها جاهايى است كه يك چيزى در آنجا پيدا مى‏شود، يك زيرزمين، يك چيزى دارد آنجا، اينها همه جا را مطالعه كردند. يك راه اين بود كه يك قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخاير شرق كه يكى از آن هم ايران بود، يك قسم از مطالعات هم

صحيفه نور ج 9 صفحه 27

كه باز در همان وقت‏ها كه اين وسائل اتومبيل و اينها نبود با قافله‏ها حركت مى‏كردند و با شترها مى‏رفتند و مطالعه در گروه‏هاى مختلف، عشاير ايران، بختيارى‏ها - عرض كنم - بلوچ‏ها، كردها، يك دسته آنجاها مى‏رفتند و مطالعه مى‏كردند آنها چه جور آدم‏هائى‏اند و چه جور مى‏شود آنها را تحت استعمار گرفت. و يك گروه ديگرى هم در شهرها مشغول مطالعه بودند كه اينها چه جور وضعى دارند و آنطورى كه من مى‏فهمم از رويهمرفته مطالعاتشان راجع به انسان‏ها اين حاصل شده است كه اين جمعيت شرقى به اسلام اعتقاد دارد و آن كه مانع مى‏شود از اينكه آن چيزهاى زيرزمينى را به غارت ببرند اينها هستند كه به اسلام عقيده دارند، اين قشرهاى ديگرى كه با اسلام سر و كار ندارند از آنها هيچ باكى نداشتند، آنها يك مردم تهى هستند كه با آنها كارى نداشتند، آن كه از آن خوف داشتند توده‏هايى بود كه به اسلام عقيده داشتند. خوب، اينهائى كه به اسلام عقيده داشتند از چه راه اين عقيده را پيدا كرده بودند از طريق روحانيت اين اعتقاد را اينها تزريق كرده بودند و مطالعاتشان به اينجا رسيده است كه، رسيده بود كه اين ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، اين مردم را ممكن است كه به شورش وا دارند. چه بكنند اين نشود؟ دو نقشه مى‏خواستند پياده كنند. در زمان رضاشاه پياده شد به طور سختى هم پياده شد و بعد از آنكه ديدند آن سختى‏ها مشكل است و نمى‏شود، به ترتيب شيطانى يكى اينكه اسلام را در بين توده‏ها، در بين مردم، اين را كوچكش كردند، قلم‏هاى اجير آنها و تبليغات دامنه‏دارشان راجع به اينكه اين اسلام مال زمان سابق بوده است، چيزى كه مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است ديگر حالا، حتى حالا هم اگر شما ديده باشيد گاهى وقت‏ها جرات نمى‏كنند بگويند، اما مى‏گويند در يك كلمه‏اى. اين يك راه بود كه اسلام را اصلا از نظر مردم بيندازند اسلام كهنه شده است، ديگر حالا وقت عصر نوينى است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشك است، در عصر موشك ديگر اسلام نبايد مطرح بشود يك راه ديگرش هم كه در عرض همين دنبال مى‏شد اينكه روحانيت را از دست مردم بگيرند اينها دربارى‏اند، اينها انگليسى‏اند، خود انگليس‏ها تزريق مى‏كردند، خود انگليس‏ها به مردم اينطور مى‏گفتند كه اينها انگليسى‏اند، اينها منحرفند، انگليسى‏اند. خودشان به مردم اينطور مى‏گفتند، آنهايى كه اجير بودند از طرف آنها، به مردم اينطور تزريق مى‏كردند. خوب سابق، ده، بيست سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين يا يك قدرى بيشتر، انگليس معروف بود و مطرح بود، بعد آمريكا جلو افتاد اينها دربارى‏اند، اينها انگليسى‏اند، اينها را گذاشته‏اند براى اينكه مردم را خواب بكنند، دين اصلش تخدير است، دين مثل مخدرات مى‏ماند، مردم را خواب مى‏كند كه آنها ببرند، و بچاپند، و روحانيت هم عامل انگليس‏ها هستند اينها آمده‏اند اينجا مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرف نزنند، مردم را اينها خواب مى‏كنند، آنها اموالشان را مى‏برند و خودشان خوابند ملتفت نيستند. اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بى‏اعتنا بشوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مى‏كنند، از آنها هم مى‏ترسيدند، آنها را هم منحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمى‏تواند كارى انجام بدهد، نه مى‏تواند وحدت داشته باشد و نه مى‏تواند عمق مسائل را بفهمد، از آن طرف هم نويسنده‏هايى كه از خودشان هستند يا بدتر از

صحيفه نور ج 9 صفحه 28

خودشان هستند به اين مسائل كمك مى‏كردند. يكى ا ز شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را مى‏گويم، شعرش هم يادم است) مى‏گويد تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد. اين ننگ اينكه، ننگ اينكه آخوند در اين مملكت هست كشور دارا اين ننگ را به كجا ببرد آنوقت كه رضاشاه غلبه كرد، شاعر اينها منطقش اين بود كه يك ننگى است، روحانيون در اينجا ننگ است، كشور دارا بايد از روحانيون و آن چيزى كه روحانيون مى‏گويند كه اسلام است، تا اين هست چطور اين ننگ را ما، يك مجلسى درست كردند در همان زمان آن شخص (شايد در اواخر زمان) كه در آن مجلس نمايش غلبه اسلام بر ايران بود كه لشكر عرب آمد و غلبه كرد و - عرض بكنم كه چيز را - ايران را گرفت و آنوقت - چيز هم - عربستان هم جزء اينجا بود. آنجا دستمال‏ها را در آوردند به گريه، گريه اينكه اسلام آمد و ايران را اسلامى‏اش كرد، گريه كردند. در يك مجلس عمومى درست كردند وضع را به طورى كه دستمال‏ها را در آوردند و به حال ايران گريه كردند كه ايران اسلام آمده است. چه بود؟ براى اين بود كه مردم را از اسلام همچنين بترسانند كه اسلام آمد و بكلى اوضاع را به هم زد. الان كه ما اينجا نشستيم، من آن طرف بودم، يك طومار، يك چيزى آمد، تلكسى آمد كه در آن اين بود كه به امر تو ايرانى‏ها بر ضد كردها قيام كردند. اينطور الان حزب دموكرات در آنجا و آقايان كرد را هم اينها در مهاباد، چون الان ديدند مهاباد از دستشان دارد مى‏رود و وقتى رفت ديگر تمام شد و انشاء الله همين طورى مى‏شود، چون ديدند كه ديگر كارشان ديگر به آخر رسيده است به اينجا منتهى شدند كه يك تلكسى بود كه الان من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زيادى از روزنامه‏ها و اينها رونوشت به همه آنها و همه به اينكه ما كردها، ملت كرد كه با شما يكى هستند، چطور شده است كه حالا همه مردم را شما وادار كرديد همه ايران بر ضد كردها قيام كردند؟ در صورتى كه همه ايران مى‏دانند كه بر ضد، بر ضد ضد كرد، كردها قيام كرده‏اند، نه بر ضد كردها، چون ما هميشه داد اين معنا را داريم كه كردها با ما برادر هستند معذلك - به اين - مطلب به اين روشنى را دارند به من تلگراف مى‏كنند، به مهندس بازرگان تلگراف مى‏كنند و تلكس مى‏زنند.

تاريخ مبارزاتى انبيا و علماى اسلام، افشاگر تبليغات كذب استعمار

وضع اينطورى است كه مى‏خواهند اينطور نمايش بدهند، همين اشخاص بودند، همين اشخاصى هستند كه اسلام را به مردم اينطورى نمايش مى‏دهند كه اسلام آمده است كه مردم را خواب كند، اسلام آمده است كه طبقه مستضعف را خواب كند تا بزرگ‏ها اينها را بخورند و اينها صدايشان در نيايد، غافل از اينكه تاريخ در كار هست، تاريخ هست، تاريخ اسلام كه ديگر دور نيست خيلى، در راجع به همه اديان اينها مى‏گويند. خوب اين تاريخ هست. همه اديان وقتى كه شما ملاحظه بكنيد سران اين اديان كه انبيا بودند، اينها از طبقه مستضعف قيام كردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرت‏ها شوراندند. حضرت ابراهيم خودش بوده و يك تبرى، از طبقه پائين در مقابل آن نمرود عصر قيام كرد و آن مظاهر آنها كه مظاهر اشرافيتشان را (بت‏پرستى هم آنوقت يك مظاهر اشرافى بود) آنها را

صحيفه نور ج 9 صفحه 29

شكست. حضرت موسى هم يك شبان و يك عصا، از همين طبقه مستضعف، اين طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتى او برافراشت، اينها را بر انگيخت بر ضد آنها، نه اينها را خواب كرد تا آنها بخورند، اينها را بيدار كرد كه آنها را بكشند. عكس آنكه نويسنده‏هاى خائن ما و نويسنده‏هاى خائن‏تر خارجى‏ها مى‏گويند كه دين افيون جامعه است و انبيا آمده‏اند كه جامعه را با اين افيون خواب بكنند و قدرتمندها و طاغوت‏ها اين را، جامعه را بمكند و اينها خواب باشند. درست وقتى تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعنى طاغوت‏ها به مردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصرى يك نفر را از همين قشر پائين، از همين چوپان‏ها، از همين طبقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضد طاغوت‏ها قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديك به ماست آنها اينقدر دورند، تاريخ نزديك به ماست، زندگى پيغمبر اكرم معلوم است براى همه چه جور بوده است. معارض‏هاى او و جنگ‏هاى او معلوم است با كى جنگ كرده. پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آنوقت بودند، نه اشراف به آن معنا كه سرمايه‏دار بودند، به آن معنا كه سادات بودند، از آنها بود لكن فقير بود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگى كردند و معذلك اين كارها را انجام دادند. از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه و سرمايه‏دارها و قافله‏دارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازه‏اى كه نمى‏توانست ديگر آفتابى بشود، توى غار رفت، مدت‏ها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاى تبليغات زيرزمينى را اينجا كرد. يك عده‏اى را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورش به اينها نمى‏رسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه، در مدينه هم كه رفتند وارد نشدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف. مسجد پيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاى شما نبوده است مسجد اعظم، يك جاى كوچكى، يك سقفى با اين چيزهاى خرما، با اين چيزهاى خرما يك چيزى درست كرده بودند، يك ديوار اينقدرى هم براى اينكه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزى گلى يا از همين‏ها درست كرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در يك همچو مسجدى درست مى‏كردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه و بارگاه باشد و ميان تهى، از آن تاسيسات خالى لكن از همان جا روم و ايران را شكست دادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طورى كه وقتى هم مدينه تشريف بردند باز اصحابى ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچ خانه نداشتند، در مسجد اينها مى‏خوابيدند، يك صفه‏اى بود كه اصحاب صفه مى‏گفتند، عده‏اى آنجا پهلوى هم همان جا مى‏خوابيدند زندگى‏شان همان بود. زندگى نداشتند وقتى هم مى‏خواستند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، اينجورى بود وضعشان. هيچى، هيچ خبرى نبود در كار. از اين طبقه بودند، در مقابل كى؟ جنگ‏هاى پيغمبر با كى بوده؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كند كه آنها بمكندش؟! يا آمد و اين طبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت؟ جنگ‏هاى پيغمبر همه‏اش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايه‏دارها و با همين‏ها و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. كاغذهاى پيغمبر به سلطان ايران، به سلطان روم،

صحيفه نور ج 9 صفحه 30

به سلطان قبط، به كجا، كاغذهايش همه معروف است ديگر، دعوت كرده آن سلاطين را كه بياييد آدم بشويد، مسلم بشويد، نه اينكه خواسته است كه مردم را لالايى بگويد خواب كند، افيون باشد هر كه قرآن را بخواند. آخر بى‏انصافى اين است كه قرآنى كه در خانه همه مسلمان‏ها هست، همه دارند اين قرآن را مى‏بينند، قرآنى كه هر صفحه‏اش را كه باز كنى راجع، يا مثلا هر جزئيش را كه ببينيد راجع به قتال و راجع به كشتار اشخاص طاغوت و بر انگيختن مستضعفين در مقابل مستكبرين است. اين بى انصاف‏ها قرآن را كه در دسترس همه هست، ناديده گرفتند. آنوقت مى‏گويند كه اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را بر آنها غلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست - عرض مى‏كنم كه - جنگ مستضعف بر مستكبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص ديگر و راجع به مستكبرينى كه در آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مى‏گويند كه قرآن يا پيغمبر آمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تا محمدرضا بيايد بمكدشان!! اين قرآن و آن انبيا، بياييم سراغ اين علماى به اصطلاح اينها دربارى، شما يادتان است، همسن من تقريبا هستيد، مى‏شناسم شما را از آنوقت، از وقتى كه رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر، مردم، از روشنفكرش بگير، از - نمى‏دانم - نويسنده‏اش بگير و از اينها در اين قيام‏هاى بر ضد، كى بود كه قيام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان، مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله، ديديد كه آمده‏اند علماى اسلام به اينجا و علماى بلاد هم جمع كردند قيام بر ضد رضا خان. قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرزا يونس و مرحوم آقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرت عبدالعظيم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيام‏ها شد و قدرت، آن قدرتى بود كه اينها را شكست داد، قيام‏ها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى از بلاد كردستان، سقز بوده، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدتها اجازه دادند كه مرحوم آميرزا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايى بود كه درجه يك آنجا بود. من خودم مى‏ديدم كه ايشان در گوشه يك جايى كه يك منزلى داشتند، اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش، كسى نمى‏توانست با ايشان تماس بگيرد، ايشان را هم مى‏بردند در عدليه آنجا محاكمه مى‏كردند و اينطور. در مجلس كى بود كه مى‏ايستاد در مقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كه اينها مى‏گويند، عكس بودند. اين پانزده، شانزده سال قيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطراف. همين‏ها بودند كه اينها برضد آنها تبليغ مى‏كنند و الان هم نمى‏خواهند كه اين رژيمى كه اسلامى است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمى‏خواهند. از اينها همچو مى‏ترسند كه مبادا اين منافع نامشروعى كه اينها مى‏بردند و در خارج و در داخل براى خودشان اين بساط را درست مى‏كنند، دست اينها بيفتد كه وقتى در مجلس خبرگان مى‏روند بر ايشان بودجه قرار مى‏دهند، بگويند كه ما عبايمان را رويمان مى‏كشيم‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 31

مى‏خوابيم، بودجه مى‏خواهيم چكار؟ اين آخوند است كه اين را مى‏گويد. همين آخوندها هستند كه شما مى‏گوييد كه اينها كذا و كذا هستند كه وقتى رفتند مجلس خبرگان و برايشان ده ميليون بودجه قرار دادند اعتراض كردند كه ما بودجه مى‏خواهيم چه كنيم برايشان - عرض مى‏كنم كه - يك جايى را گرفته بودند، تخت‏هايى گرفته بودند. ما تخت مى‏خواهيم چه كنيم؟ ما هر كداممان بياييم در مجلس همين جا عبايمان را دوش مى‏كشيم، همين جا هم مى‏خوابيم. اينها نمى‏خواهند اينها را، اينها يك رژيمى را مى‏خواهند، يك وضعى را مى‏خواهند كه جيب‏هاى اينها پر بشود بقدرى كه تخمه كنند كه ندانند چه مى‏كنند، سرمايه‏هاى اينجا را ببرند به خارج. ارز اينجا را الان هم مشغولند كه ببرند به خارج و براى خودشان آنجا تعيش كنند. من در پاريس كه بودم يكى از مطالبى كه شنيدم آنچه كه يادم ماند و تحفه بود يك كلمه‏اش بود، براى يكى از بستگان همين رژيم، بستگان همين محمدرضا، يكى (حالا از كدامشان بود آن هم يادم نيست) ويلايى در خارج هست، قيمت ويلا را هم من يادم نيست اما آنى كه يادم ماند اين است كه 6 ميليون دلار خرج گلكارى، ملتفتيد يعنى چه؟ 6 ميليون دلار يعنى 42 ميليون تومان يا پنج ميليون دلار، حالا يكى از اينها. پنج ميليون ظاهرا پنج ميليون، پنج ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلا. آنها اين را مى‏خواهند. آنها هم كه اطراف آنها هستند و - عرض مى‏كنم كه - الان در كردستان غائله درست كرده‏اند و برادرهاى كرد ما را اغفال كرده‏اند، آنها مى‏خواهند اينطورى اين وضع را پيش بياورند كه از شما بگيرند و در جيب‏هايشان پر كنند و ويلا در آنجا درست كنند كه پنج ميليون دلار، 35 ميليون تومان خرج گلكاريش بشود. من خودم همه چيز را يادم نيست چقدر بود، اصلا نمى‏دانم چقدر بود اما اين را يادم بود. خوب سال ديگر هم همين طور. در هر صورت آن دو تا مطلبى كه اينها داشتند ما را اول ميان تهى كردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبليغات، تعليمات همه چيز استعمارى بود، خودمان رااز خودمان تهى كردند. اين دو قدرتى هم كه مى‏شد يك كارى بكنند از ما گرفتند، مى‏گرفتند، مى‏خواستند بگيرند، الحمدلله نتوانستند. يكى قدرت اسلام را كه از آن مى‏ترسيدند، يكى قدرت خدمه اسلام را كه عبارت از روحانيون، اينها را مى‏خواستند بگيرند و شدت هم كردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سركوبى كردند سخت به حيث كه خود مردم هم بر ضد روحانيت، طبقات زيادى از آنها بر ضد روحانيت حرف زدند و گفتند و شنيدند و بعد كه ديدند با زور مشكل است بعد با حيله وارد شدند، با حيله و با تبليغات سوء و با اينطور چيزها وارد شدند.

اينها از روحانيت مى‏ترسند، براى اينكه روحانيت مى‏خواهد اينها را بيدار كند!!

و بحمدالله اين انقلابى كه در ايران پيدا شد كه من اين انقلاب را خيلى به آن خوشبين هستم، نه از اين باب كه محمدرضا را شكست داد، اين هم زياد بود، خيلى عظيم بود، و نه از اين باب كه غرب و شرق را شكست داد، از اين باب كه يك انقلاب انسانى پيدا شد، خودشان را شناختند. خانم‏هاى ما خودشان را شناختند يعنى چه، فهميدند چه هستند. تبليغات كردند كه شما خانم‏ها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازيد، از شما بگيرند حيثيت خودتان را، شما را غربى كنند. آرايش‏ها از غرب بايد بيايد،

صحيفه نور ج 9 صفحه 32

مدها از غرب بايد وارد بشود، هر روز تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد. همه چيزهاى شما از غرب وارد مى‏شد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگر امروز يك چيزى مى‏آمد و مى‏گفتند در مثلا انگلستان يك همچو چيزى شده است، فورا آنجا همه اينها را بايد كنار بگذارند، آن پيش بيايد، اين مد پيش بيايد. چند مرتبه در، در پيراهنى كه مى‏خواستند براى فرح درست كنند، براى تاجگذارى گمانم بود، چند مرتبه طراح‏ها با طياره‏ها رفت و آمد كردند و چقدر الان من يادم نيست، خرج اين شد، براى اينكه يك پيراهن را درست بكنند. آنوقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفته‏هايش اين بود كه ما بچه‏هايمان را لباس عوضى اين را به آن كوچيكه مى‏پوشانيم!! اين در روزنامه‏ها بود، اين آدمى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح را درست بكند و چقدر، صد و پنجاه هزار تومان نمى‏دانم چقدر بود كه براى طرح يك پيراهن درست مى‏كنند، مى‏خواهند چه بكنند؟ مى‏خواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمى‏خواهد شما را خواب كند. اينها از روحانيت مى‏ترسند براى اينكه روحانيت مى‏خواهد اينها را بيدار كند. از بيدارى، از آدم بيدار اينها مى‏ترسند، از آدم خواب چه ترسى دارند؟ اينها با اگر اينها را خواب مى‏كردند، روحانيت را به عرش اعلى مى‏بردند. اگر اينها اهل اين بودند كه مردم را خواب مى‏كردند، رضا شاه روحانيت را ترويج مى‏كرد و نه همچو مى‏كرد كه شوفر سوار اتومبيلشان نكند. شوفرها سوار نمى‏كردند ما را بعضى‏مان را... مى‏گفتند، يك شوفر گفت كه من قرار داده‏ام با خدا كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنم يكى فواحش را، يكى آخوندها را....


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 37

تاريخ: 13/6/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اهل سنت گنبد

خرابى و ويرانى همه جاگير، ميراثى از رژيم 2500 ساله‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از بركات اين نهضت، اجتماع علماى اين حدود، آن حدود، علماى تشيع و علماى تسنن در زير يك سقف، يك سقف كوچك، تا مسائلى كه ما داريم و خلاف آن مسائل دارد تبليغ مى‏شود به گوش آقايان برسانيد. ديروز چنانچه من قبلا هم اعلام كردم شايد همه شنيده باشيد يك تلگرافى با امضاى 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد يا مهاباد و اطراف و رونوشت به پانزده نفر از مقامات آمد و در آن اين بود كه ما اهالى كردستان در اين نهضت شريك بوديم و زحمت كشيديم و حالا اشخاصى ذهن شما را مشوش كردند و نسبت به اهالى كردستان بدبين كردند و شما همه ايرانى‏ها را بر ضد كردستان بسيج كرديد. خوب من مى‏دانم كه علماى آنجا همچو چيزى نمى‏گويند. اين يك مطلبى است كه يا ائمه جماعت را اسمشان را نوشته‏اند آنها هم بى اطلاعند، يا با سر نيزه رفتند آنجا و گفتند بايد اين را امضاء كنيد و نمى‏توانستند نكنند. ما مى‏خواستيم ببينيم كه علماى كردستان و اهالى كردستان و علماى ساير بلاد ما كه برادران ما هستند و اهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبى ديدند كه در اين پنج، شش ماهى كه جمهورى اسلامى هست كه نسبت به كردستان، بلوچستان، سيستان، ساير جاها يك عملى شده باشد كه بر خلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد يا يك امتيازى در اين مدت گذاشته شده باشد بين اهالى كردستان يا بلوچستان با اهالى تهران. يك گرفتاريهايى شما داريد و همه قشرهاى مملكت دارند كه هر كدام همان محيط خودشان را ديده‏اند، مشاهده كرده‏اند و گرفتارى‏هاى خودشان را ديده‏اند و شايد در ذهنشان اين آمده باشد كه جاهاى ديگر اينطور نباشد. من در اين مدتى كه اينجا بودم و گروه‏هاى مختلف آمده‏اند، چه از كردستان، چه از جاهاى ديگر، از بختيارى، از قشقايى، از همه اينها، اين گروه‏هاى مختلف آمده‏اند اينجا و هر دسته‏اى ادعا كرده‏اند كه آن قدرى كه به ما ظلم شده است به ديگران نشده، آن قدرى كه ما عقب مانده هستيم ديگران نيستند، ما نه آب داريم، نه اسفالت داريم و نه برق داريم، نه كذا. من به آنها گفتم به اينكه آقا شما محيط خودتان را مى‏بينيد، شما برويد جاهاى ديگر هم ببينيد، ببينيد آنها دارند و شما نداريد، يا همه نداريد؟ اصلا بنابر اين بوده كه نداشته باشيد. من نمى‏گويم برويد عشاير را ببينيد، دور دست‏ها را، حالا به شما عرض مى‏كنم شما برويد تهران، اين محل‏هايى كه در دور و بر تهران الان واقع است كه من در نجف بودم، يك كاغذى به من نوشته بودند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 38

صورت محل‏ها را نوشته بودند، در ذهن من اين است كه حدود سى تا محل نوشته بودند كه در تهران هست، اينها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالت دارند و نه خانه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلويزيون را ملاحظه كرده باشيد، من يك دفعه، يك دفعه، دو دفعه، تلويزيون را كه اين را نشان مى‏دادند نگاه كردم هفت، هشت، ده نفر بزرگ و كوچك مثلا از يك سوراخى در مى‏آيند كه اينها اسمش را خانه گذاشته‏اند. يك سوراخى بود يك عده بچه و بزرگ و به من گفتند كه اينجا، اگر بخواهد اين مثلا زنى كه مادر اين بچه‏هاست آب براى اين بچه‏ها بياورد، بايد كوزه را بردارد پنجاه پله، چند پله زيادتر از اين گودال برود تا برسد به آنجائى كه شير آب است، كوزه را آب كند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه كنيد كه چه خواهد شد. شما خيال نكنيد كه اطراف شما خراب است، اين خرابى است كه همه جا بوده و اين ارثى است كه به ما رسيده است.

تلاش دولت با تصويب بودجه‏هاى متفاوت به منظور بازسازى مملكت‏

در جمهورى اسلامى كوشش دارند مى‏كنند براى اينكه آباد كنند لكن اينقدر خراب است كه به اين زودى نمى‏شود آباد كرد. الان - در - براى كردستان، خوب، يك بودجه چهارصد و پنجاه ميليون تومانى تصويب كرده‏اند و يك هياتى هم بناست بروند براى آنجا. براى هر يك از اين استانهايى كه هستش مثل بلوچستان، سيستان، فلان، براى هر كدام هم يك روز نفت را كه چهار صد ميليون، شايد چهار صد و پنجاه ميليون آن هم باشد، آن هم قرار داده‏اند براى تعمير آن جا يعنى درست كردن مدرسه، درست كردن زمين‏ها، درست كردن خانه، درست كردن كشاورزى. همه اينها مساله‏اى است كه در فكر هستند. اينطور نيست كه بيفكر باشند، در فكر هستند لكن خوب، الان جمهورى اسلامى يك بچه پنج ماهه است، شش ماهه است، از يك بچه شش ماهه آن هم اسم بردن يك خرابى دو هزار و پانصد ساله اولا و پنجاه و چند ساله اخير كه همه ما شاهد، البته همه كه من مى‏گويم آنهائى كه سنشان سن من است والا شما آقايان همان زمان پسر را يادتان است، زمان پدر را كم‏تان هستيد كه يادتان باشد. اسم بردن از يك خرابى كه همه دست به هم داده بودند براى اينكه بچاپند و ببرند و اين ملت را عقب نگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و - عرض كنم كه - اقتصاد را به تباهى بكشند و مردم را ناراضى و چه بكنند لكن هياهوهى كردند، هى مى‏گفتند ما چه كرديم و چه كرديم، چه مى‏كنيم، مملكت كذا درست مى‏كنيم، تمدن بزرگ مى‏كنيم. من تا حالا چند دفعه به آقاى نخست وزير كه آمدند اينجا و ساير وزرا بودند، گفتم كه آقايان شما كار مى‏كنيد و حرف نمى‏زنيد و تبليغ نمى‏كنيد. كار كردند اينها لكن تبليغ نكردند. كار هم مى‏خواهند بكنند لكن نمى‏گويند كه ما چه مى‏خواهيم بكنيم. تازه آقاى نخست وزير ديروز مثلا اين كار آخرى را كه تصويب، اينكه براى هر استانى يك روز نفت كه تقريبا چهار صد ميليون يا چهار صد و پنجاه ميليون تومان است، تازه ايشان گفتند. نه اين است كه كار نكردند، كار مى‏كنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نيت هم مشغولند لكن كار، اينقدر آشفتگى است كه نمى‏توانند بكنند. آنوقت اين دموكرات‏ها كه اين كاغذ را درست كردند، اين تلگراف را درست كرده

صحيفه نور ج 9 صفحه 39

بودند و يا به اسم آقايان اسم گذارى كرده بودند يا الزام كرده بودند كه آقايان چيز بكنند كه البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله.

در اسلام اصل بر برادرى و برابرى است

اين مردمى كه، مثلا پاسدارها و ارتشى و ژاندارمرى را كه ما بسيج كرديم براى آنجا، براى چه بسيج كرديم؟ بسيج كرديم كه كردها را سركوب كنند؟ يا بسيج كرديم كه آنهايى كه آمدند كردها را سركوب كنند، سركوب كنند. اگر بسيج كرده بوديم كه كردها را سركوب كنند، خوب وقتى كه آنها مى‏رفتند آنجا خوب بود آن كردهائى كه آنجا باشند سركوب كنند، چطور آن كردها را هم با آغوش باز پذيرفتند، هم اينها آنها را، هم آنها دارند تشكر مى‏كنند از وضع معاشرت اينها با آنها. همين ديشب در راديو راجع به آقاى چمران بود كه از آن تعريف كرده بودند كه چقدر با ما خوشرفتارى مى‏كند. لشكر اسلام است ديگر، لشكر اسلام كه بدرفتارى نمى‏كند. آن كه بدرفتارى مى‏كند مى‏خواهد جيب خودش و جيب اربابانش را پر كند و آن، اين حزب‏ها و اين سران اينها هستند كه مى‏خواهند اين كار را بكنند. آنها خرابى كردند. ما فرستاديم كه خرابى آنها را نگذاريم بشود، ترميم كنيم آنها حالا فريادشان در آمده است كه چه شده است كه شما كردستان را داريد، سنى‏ها دارند، شيعه‏ها چه مى‏كنند. سنى و شيعه مطرح نيست در اسلام، كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر با هم هستيم الان همه‏مان با هم نشستيم، برادر هستيم. ما با شما دشمنيم؟ شما با ما دشمن هستيد؟ نيستيم هيچ كدام.

اسلام برادرى است، برابرى است. بنابر اين آنكه شما مى‏بينيد كه در آنجاها كم كار شده است براى اينكه از بس كار زياد است. در جاهاى ديگر هم كار كم شده است. كار زياد است مشكلات زياد است. طرح الان هست، هم براى اطراف شماست هم براى اطراف كردستان هم بلوچستان هم ساير جاها. طرح‏ها هست، تصويب هم شده است و انشاءالله عمل خواهند كرد، خواهند كرد اگر اين مفسدين بگذارند. خوب كار كردن بايد يك محيط آرام باشد تا بشود در كردستان يك كارى كرد وقتى محيط را اينطور متشنج مى‏كنند، مى‏ريزند مريضخانه خراب مى‏كنند، مريضخانه را به آتش مى‏كشند، سر اين اشخاصى كه مجروح بودند سرشان را مى‏برند، اينقدر آدم را كشته‏اند، اينقدر مردم را در مضيقه گذاشتند، خوب با اين وضع كه نمى‏شود كار كرد. حالا انشاءالله وقتى شر اينها كنده شد كارها شروع مى‏شود و انشاءالله همه چيز مطابق ميل آقايان عمل خواهد شد .


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 33

تاريخ: 13/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل مخابرات ارتش جمهورى اسلامى‏

صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مى‏شود، همان صورت نامه اعمال است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين يك واقعيتى است كه در آيه هست الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت . اين آيه محك است براى اينكه ما خودمان را بشناسيم. هر كسى مى‏داند كه خودش چه مى‏كند، مى‏داند كه چه مقصدى دارد، در كارهائى كه انجام مى‏دهد روى چه مقصدى انجام مى‏دهد. اگر چنانچه مقصد، مقصد طاغوتى است، عمل، عمل طاغوتى مى‏شود و اگر مقصد، مقصد الهى است، عمل، عمل الهى مى‏شود. و راه فهم هم خود آدم است. خود ما هم مى‏دانيم، مى‏فهميم كارهائى كه انجام مى‏دهيم، چه قتال باشد و چه كارهاى ديگر، اين آيا كارهاى ماروى مقصد طاغوتى انجام مى‏گيرد؟ بر ضد مصالح مملكت، بر ضد مصالح اسلام يا بر مسير اسلام و بر مسير ملت است. اگر بر مسير اسلام، بر مسير ملت اسلامى شد اين كسى كه عمل مى‏كند، عملش الهى است و فى سبيل الله است و اگر خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت و ملت اسلامى و بر خلاف مسير اسلام شد بايد بفهمد كه اين مسير، مسير طاغوت است و عمل، عمل طاغوتى، حالا چه قتال باشد وجه كارهاى ديگر فرقى نمى‏كند. شماها كه در مخابرات هستيد و به منزله اعصاب يك ارتش هستيد خودتان بايد بفهميد در يك همچو كار مهمى كه وارد هستيد، آيا مقصد، مقصد خداى نخواسته طاغوتى است يا مقصد، مقصد الهى است و آيا در اين مخابرات هيچ خداى نخواسته خيانتى، كارشكنى مى‏شود يا نه، همه‏اش بر وفق مصالح كشورتان، مصالح اسلام عمل مى‏كنيد. در همين مخابرات هم مى‏تواند انسان خودش را تشخيص بدهد كه از اولياء شيطان است يا از اولياء خداست. ما خودمان مى‏توانيم اعمال خودمان را تشخيص بدهيم قبل از اينكه اين نامه اعمال ما براى پيشگاه خدا و قبل از آن براى پيشگاه امام زمان سلام الله عليه برسد خودمان بايد نظر كنيم به اين نامه اعمالمان يعنى صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مى‏شود كه همان صورت نامه اعمال است. خودمان بفهميم چه كاره هستيم. آيا ما در اين كارى كه به ما محول است، با صداقت، صميميت، براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام كار مى‏كنيم؟ چه من كه يك طلبه هستم و كارهاى طلبگى مى‏كنم و شما كه در مخابرات هستيد و كارهاى مخابراتى مى‏كنيد، يا آنهائى كه در ميدان جنگ هستند همه بايد خودمان تشخيص بدهيم چه مى‏كنيم.

صحيفه نور ج 9 صفحه 34

اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد

برادرهاى ما! اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد. عزيزان من! اين چند روزى كه ما هستيم براى خدا صرف كنيد. اين را، اين حيات از دست ما مى‏رود،اين دنيا براى هيچ كس باقى نمى‏ماند. آن چيزى كه براى همه باقى مى‏ماند نتيجه آن اعمالى است كه از ما صادر مى‏شود. هر عملى كه از ما صادر مى‏شود يك صورتى در آن عالم دارد و ما آن را مى‏بينم. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره خود او را مى‏بينيد. هر ذره خيراتى كه از شما صادر مى‏شود، هر عمل انسانى كه از شما صادر مى‏شود، هر عمل اسلامى كه از شما صادر مى‏شود، يك صورتى در آن عالم دارد و شما آن را مى‏بينيد. و اگر چنانچه خداى نخواسته يك امر غير - انسانى باشد، يك امرى بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مصالح كشور اسلامى باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم با مناسبت هست و ما مى‏بينيم. كارى بكنيد كه وقتى از اينجا بار را بستيد، در حضور خداى تبارك و تعالى با رو سفيدى باشيد. كارى نكنيد كه خداى نخواسته در آنجا غير از اين صورتى كه در اينجا داريد داشته باشيد. كار شما مهم است. اين كار مهم را خوب انجام بدهيد. همه كارهامان مهم است. همه بايد كارهايمان را خوب انجام بدهيم. خداوند انشاء الله شما را تاييد كند، موفق كند به اينكه اعمال صالح را انجام بدهيد.

اين كارى كه در محوله شماست اگر خوب انجام داديد، اين عمل صالح است. اگر خداى نخواسته بد انجام بگيرد، عمل ناصالح و نتيجه‏اش عايد خودتان مى‏شود . انشاء الله موفق باشيد و مويد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 40

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميته انقلاب اسلامى شميرانات‏

من شما را مثل سربازان صدر اسلام مى‏بينم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ميل ندارم دوستان عزيز خود را كه در آفتاب عرق مى‏ريزند معطل كنم لكن چند كلمه‏اى براى شما عرض مى‏كنم و اميدوارم آقايان موفق و به سلامت به محل خودشان برگردند. من از اين تحولى كه در شما جوانان حاصل شده است اميدوارم و شما را پيروز مى‏بينم. من شما را مثل سربازهاى صدر اسلام مى‏بينم. من به اين چهره‏هاى نورانى علاقه دارم. من به اين چهره‏هاى نورانى و اسلامى كه براى خدمت به اسلام مهيا هستند، درود مى‏فرستيم. شما مثل لشكر اسلام در صدر اسلام براى اسلام خدمت مى‏كنيد و مورد نظر امام زمان سلام الله عليه هستيد. دلخوش باشيد كه اسلام شما را مى‏پذيرد، دلخوش باشيد كه شكست براى شما نيست، نه در حيات و نه در شهادت. شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد، پيروزمنديد، مثل لشكر اسلام در صدر اسلام كه خودشان را پيروز مى‏ديدند، چه كشته بشوند و چه بكشند.

شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده‏ايد و حق پيروز است

من به شما مژده پيروزى مى‏دهم و تبريك عرض مى‏كنم، خداى تبارك و تعالى به شما نظر دارد. همان نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتشى، بر قدرتهاى بزرگ پيروز شديد اين نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد اسلام بود و اين نظر اسلام است كه شما را متحول كرده است. خداوند با شماست، قرآن كريم پناه همه ماست. ما براى قرآن قيام مى‏كنيم و كرديم و پيروز خواهيم بود شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده‏ايد و حق پيروز است. شما براى اسلام قيام كرديد و پشتيبان شما اسلام است و كسى كه پشتيبان او قرآن است و اسلام باشد پيروز است. من سلامت همه شما و پيروزى شما را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين دسته اشرار كه الان مشغول شرارت هستند چيزى نيستند، اينها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غلبه دهد. من از شما و آقايان كه تشريف آورده‏ايد تشكر مى‏كنم و همه آقايان كه آمدند، چه از مشهد و چه از شميران و چه از جاهاى ديگر، به همه سلام مى‏فرستم و من خدمتگزار همه هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 41

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم قارنا و كردستان

قيام براى رضاى خدا و اجراى عدالت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول راجع به اين مساله‏اى كه ايشان گفتند عرضى دارم و بعد، خداوندا تو مى‏دانى كه ما در اين قيام رضاى تو را مى‏خواهيم و تو مى‏دانى كه ما از ظلم ولو بر يك نفر بيزار هستيم و تو مى‏دانى كه ما براى اجراى عدالت قيام كرده‏ايم و تو مى‏دانى كه از اين تعديات و ظلم‏ها بيزار و منزجر هستيم. من راجع به مسائلى كه شما آقايان نوشتيد مطالعه مى‏كنم و بعد هم اقدام مى‏كنم و شما بدانيد كه اين اشخاصى كه ظلم كردند به شما، قبلا هم به من ديروز، آقاى خلخالى ديشب به من گفتند اينجا، اينها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار مى‏شوند و محاكمه مى‏شوند و من در اين باب اقدام مى‏كنم كه به عدالت عمل بشود و اينها جزء اشخاصى كه مربوط به نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باشد بدانيد كه اينها نبودند. اينهائى كه مربوط به اسلام باشند مربوط به جمهورى اسلامى باشند، اينها آدمكش نيستند، اينها تعدى و جور نمى‏كنند، اينها از اشرار بودند كه بايد انشاءالله تعقيب بشوند كه من اقدام مى‏كنم انشاءالله و نسبت به آن دهكده كه شما مى‏گوييد قارناست تحقيق مى‏كنم و انشاءالله اميدوارم جبران بشود و اينها بايد تحقيق بشود، بله، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله اميدواريم كه جبران بشود انشاءالله.

حكومت قانون قرآن و اجراى احكام خدا، در اسلام‏

و من بايد از آقايان هم تشكر كنم و بايد افتخار كنم كه جوانهاى ما، آقايان ما، علماى ما در هر جا كه هستند با يك روح اسلامى، با يك روح انسانى در اين نهضت قيام كردند و ما مواجه با يك چهره‏هائى هستيم كه اينها متعهد براى اسلام هستند و همانطورى كه شما فرموديد ما همه‏مان بايد در راه اسلام عمل بكنيم و شهادت در راه اسلام براى همه ما افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواهانم و البته ما الان يك مقدارى از راه را رفتيم و يك مقدار زيادش مانده است، و بايد در اين مقدار زياد هم، همه كمك بكنيم و همه باهم باشيم. ما الان يك مسافرى هستيم كه بين راه، در يك منزل بين راهى هستيم و دزدهاى سر گردنه هم باز هست. از اين گردنه‏ها كه بايد بالا برويم باز دزدها هستند و بايد با آشنائى به قوانين اسلام و با هشيارى و با رشدى كه براى ملتمان حاصل شده است و

صحيفه نور ج 9 صفحه 42

اميدوارم از دست نرود، اين گردنه‏هائى كه هست طى بكنيم و انشاءالله به مقصد اعلاى ما كه آن اسلام است، اسلامى كه در آن ظلم براى يك نفر نيست، نه رژيم يا جمعيتى كه اينطور كارها كه اين آقا مى‏گويند، انجام داده‏اند ما عدالت اسلامى را مى‏خواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمى‏شود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدى بشود. اسلامى كه حضرت امير سلام الله عليه مى‏فرمايد براى ما اگر چنانچه بميريم، ملامتى نيست كه لشگر مخالف آمده است و با فلان زن يهوديه‏اى كه ملحد بوده است خلخال را از پايش در آورده است. يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن، اسلامى كه در آن هيچ ظلم نباشد، اسلامى كه آن شخص اولش با آن فرد آخر همه على السواء در مقابل قانون باشند. در اسلام آن چيزى كه حكومت مى‏كند يك چيز است و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همان عمل مى‏كرده است، خلفاى او هم به همان عمل مى‏كردند، حالا هم ما موظفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مى‏كند، شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست، قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است، قانونى است كه قرآن است، قرآن كريم است و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى مابين اشخاص نيست در قانون اسلام، فرقى مابين گروه‏ها نيست. با اينكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مى‏فرموده است مى‏فرمايد كه: هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد.

شرافت به تقواست. شرافت به اين است كه تبعيت از اسلام، هر كس بيشتر تبعيت از اسلام كرد، بيشتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است، ولو اينكه بسته به رسول اكرم باشد. حضرت صادق سلام الله عليه (از قرارى كه نقل شده است) آن آخرى كه در معرض موتشان بوده است، جمع كردند عده‏اى را دور خودشان از عشيره خودشان گفتند كه شما فرداى قيامت نيائيد بگوئيد كه من مثلا پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخير اينها نيست در كار، عمل در كار است، بايد همه با عملتان پيش خدا برويد ما همه بايد با اعمالمان پيش خدا برويم نه اينكه حسبى در كار باشد، نه اينكه نسبى در كار باشد. اين حرفها مطرح نيست در اسلام، در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى حكمفرماست. يك چيز است و آن حكم خدا، همه اجراى اين حكم را مى‏كنند. پيغمبر اكرم مجرى احكام خداست. امام مجرى احكام خداست. دولت اسلامى مجرى احكام خداست. خودشان چيزى ندارند از خودشان، همه اجراى دستورات خداى تبارك و تعالى را طى كنند و من اميدوارم كه آن آرزوئى كه ما داريم و آن تقاضائى كه ما از خداى تبارك و تعالى داريم ما را موفق كند به اينكه بتوانيم آن كارى را كه خدا از ما خواسته است انجام بدهيم و آن خدمتى را كه بايد، به همه اعضاى ملت، همه افراد ملت بتوانيم بكنيم. خداوند توفيق بدهد كه ما اين كار را انجام بدهيم انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 9 صفحه 43

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مشهد

مسووليت سنگين روحانى و دانشجو و قشر متفكر جامعه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من تكليف را در آنجائى كه بودم تعيين كردم. اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم و اگر تشريف نداشتيد حالا دو كلمه عرض مى‏كنم كه تكليف همه ما چيست. تكليف مهم آنى است كه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعنى روحانيون و دانشگاهى‏ها و دانشجوها. آن كه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفه‏اند، اينها مغز متفكرند، دانشگاهى‏ها، چه آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمده‏اند و حالا وكيل دادگسترى شده‏اند و يا حقوقدان شدند يا هر چيز، چه اين قشر روحانى كه مشغول تحصيلند يا از تحصيل فارغ شده‏اند و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه شما دو طايفه هستيد، و آن قشرى كه مى‏تواند خنثى كند آن توطئه‏هائى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شرف تكوين است، آن هم شماها هستيد، تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است و مسووليتتان بسيار زياد، همه مسوولند لكن شما دو طايفه مسووليتتان زيادتر است. و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفه‏اى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد بحمدالله و فهميديد با هم بودن پيش مى‏بريد، شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قشرهاى ديگر پيوند كردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهى‏ها اين است كه دست از هم برنداريد.

توطئه‏هاى دقيق خبائث در از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو

الان نقشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمه‏اى كه در ايران پيدا شده است و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند، قشر روحانى، منبريش و محرابيش، واعظش، گوينده‏اش، اينها، شماها با فعاليت‏هاى خودتان و با نطق‏هاى خودتان، با زحمت‏هاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و اين پيروزى حاصل شد، آنهائى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع، يك وقت اين است كه آدم مى‏گويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مى‏خوريم، اما احساس نكردند، يك وقت اين است كه در خارج لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع

صحيفه نور ج 9 صفحه 44

شماهاست. الان توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مى‏آيد نه شما. شما خيال كنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مى‏تواند كارى بكند، نه. اينها هم خيال كنند كه همه‏اش ما هستيم و دانشگاهى نيست، نخير اشتباه است. دو قشر بايد با هم جوش بخورند و آن تبليغات خبيث چندين ساله را كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بدهند و اينها هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفاده‏هاى خودشان را بكنند و هيچ كس هم نباشد بگويد چرا، الان بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قدرتى وقتى پيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مى‏شود كه آنها شكست خورده‏اند، پيدا شد و آنها را شكست داد، امروز توطئه‏ها بيشتر و شايد دقيق‏تر باشد و الان توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند، در مشهد توطئه‏اش دارد پياده مى‏شود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شايد قشرهاى ديگر را هم فرا بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است يا خيلى آدم بدى است؟ يك دسته‏اى بگويند بالاى منبر و پائين منبر كه اين آدم كافر است و يك دسته‏اى هم بگويند كه اين آدم مسلم است و خير، از اولياء است؟ نتيجه چى؟ نتيجه اين است كه شماها از اينها جدا، اينها از شما جدا، هر دو مقابل هم ايستاده‏ايد و آن وحدت كلمه‏اى كه داشتيد از دست داديد سر هيچى، سر هيچ وحدت كلمه را از دست بدهيد و جدا شدن شما از هم اسباب اين مى‏شود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، اين اختلافات اسباب اين بشود كه اين نهضت نتواند كار خودش را عمل كند. آن كه همه خارجى‏ها مى‏خواهند، آنى كه شرقى‏ها و غربى‏ها همه مى‏خواهند اين را كه شماها از هم جدا و متفرق باشيد، توطئه‏ها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروه‏هاى مختلف درست كنند همه باهم دشمن و آنها نتيجه‏اش را ببرند. نبايد ما بيدار بشويم؟! تا كى ما بايد غافل باشيم؟ ما را سال‏هاى طولانى غافل كردند و كلاه ما را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم؟! شما دانشگاهى‏ها نبايد بيدار بشويد؟! شما علما نبايد بيدار بشويد؟! با همين تفرقه‏افكنى‏ها ما را چاپيدند و بردند و بر ما حكومت كردند و جوان‏هاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانيون ما را آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم؟! باز ما بايد سر يك امور جزئى كه هيچ نيست، با هم اختلاف كنيم، به جان هم بيفتيم؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اينها همه بريزند به جان هم؟! نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مى‏دهد؟! نبايد اين ملت بيدار بشود كه در ظرف دو ماه صد گروه اظهار وجود كردند؟! اين هم، همچو من باب اتفاق نيست، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود و آن رمز پيروزى بود ازتان بگيرد.

آنها فهميدند كه با وحدت شكست خوردند، وحدت را از شما دارند مى‏گيرند، با عمل آنها و با تبليغات آنها و با طرح‏هاى آنها، اين كى است حزب كذا، آن كى است حزب كذا، صد تا، يك همچو

صحيفه نور ج 9 صفحه 45

عددى من به چشمم خورد كه در ظرف اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كردند و مع‏الاسف وضع اين است كه گروه‏ها وقتى اظهار وجود مى‏كنند همه با هم بد مى‏شوند،اينطور نيست كه همه به نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند، اينها با هم مختلف مى‏شوند، گروه‏هاى مختلف و به واسطه اين اختلافات كه حاصل مى‏شود، آن وحدت كلمه گرفته مى‏شود، آن قدرت گرفته مى‏شود. آحاد كار ازشان نمى‏آيد، گروه گروه كار ازشان نمى‏آيد، ملت كار ازش مى‏آيد، ملت وقتى گروه گروه شد ازش كار نمى‏آيد.

اين اختلافات بر خلاف رضاى خدا و سم قاتل براى ملت است‏

تكليف ما و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئه‏هائى كه براى تفرقه است الان و آنها را خنثى كنيم. شما كه در مشهد مى‏رويد، رفقاى خودتان را هم بگوئيد، بگوئيد آقا امروز، روز اين نيست كه سر يك قصه‏اى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كه در هر جا تشريف مى‏برند، به اهل منبر و به اهل محراب بگويند كه تحت تاثير يك دست‏هاى خبيثى كه الان مى‏خواهند اين ملت را به هم بريزند و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تاثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شخصى و جزئى دست برداريد الان وقت اين است كه شما قانون اساسى‏تان را توجه كنيد به آن، خبرگانتان را توجه كنيد، بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد، مجلستان را توجه كنيد، اين مراحل بايد بگذرد تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الان ايران يك شيئى متزلزل است، باز اساسش درست نشده و در اين موقع، الان اين اختلافات بر خلاف رضاى خداست، اين سم قاتل براى ملت ماست اين تكليف، از من عرض كردن و از شماها نمى‏دانم شنيدن يا نشنيدن. انشاء الله خداوند همه‏تان را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها