صحيفه نور ج 8 صفحه 185
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان
ياس از جنود ابليس است
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مىكنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراقها و قدرتها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مىشود. خداوند حافظ ملتهاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرتهاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمىدانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مىآمدند، ملاقاتشان مىكرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مىرسيد و از جمله اخبار، بعضىها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفتهام و اسم يك قريهاى ، يك قلعهاى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مىگفت كه در اين دهات صبح كه مىشد آن ملاى محل جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهر مىكنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفتهام و ديدهام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرفهائى كه تهران گفته مىشد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مىگويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مىگفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مىگفت كه علماى دينىشان گفت، بازاريشان همان را مىگفت كه كارگرشان مىگفت، بچههاى اينقدرى شان همان مىگفت كه بزرگان مىگفتند. اين مورد اطمينان منشد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مىتواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مىتواند يك شهر را، يك كسى مىتواند يك استان را، اما كسى نمىتواند به اين ترتيب همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 186
قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچههاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايدههاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمىشد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرفهائى كه گفته مىشد و قلمهائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرتها بود كه همه قدرتهاى موجود پشتيبانى مىكردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مىدادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مىآمدند و مستقيماً با من تماس مىگرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مىگرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مىخواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مىخواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و معالاسف دولتهاى اسلامى هم همين طور بودند، دولتهاى اسلامى هم پشتيبانى مىكردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مىكردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم، مىخواهيم ظلم نباشد، مىخواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همهاش اسلامى بود، همهاش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمىشود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمىشود، اصلش ما فرض مىكنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مىكنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرتها بريزند ايران را بگيرند، نمىكنند، نمىشود، ما حالا فرض مىكنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمىتوانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مىخواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مىبرند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمىشود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مىايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مىگويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملتها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرتهاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مىدانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمىتواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مىريختند و يك جائى را مىگرفتند، بعد از چندى همهشان از بين مىرفتند و مستهلك مىشدند، بعد كه جزء همين ملت مىشدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مىخواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همهمان مىخواهيم و اين عملى مىشود، بيخود دست و پا مىزنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مىدهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.
صحيفه نور ج 8 صفحه 187
آتش زدن خرمنها، عملى در جهت منافع آمريكا
البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مىروند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مىكنند خوب، يك زحمتى ايجاد مىكنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.
چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مىگفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مىآمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مىآمد كه انگليسها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب تودهاى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مىآيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مىكنند، خودشان را مىچسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مىآيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مىرفتند و مىگفتند كه كشاورزى را جلو مىگرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مىرفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمنها را آتش زدند. اين طايفهاى كه ادعا مىكنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مىپرسيم كهآتش زدن خرمنهااولا چه منفعتى براى تودهها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عدهاى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مىگوئيم كه كى منفعت از اين مىبرد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مىشود ببينيم كى از اين جرم منفعت مىبرد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مىكنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مىگيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مىرود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مىرفت، ما مىگفتيم از عمال آنها هستند، نمىخواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مىخواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمنها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مىرود. آنها گندمهايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار
صحيفه نور ج 8 صفحه 188
مىخواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مىكرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مىكنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.
بىحاصل بودن نقشههاى آمريكا در جهت سركوب نهضت
اما مسأله اينطورى است، همينها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مىكردند، در در بار هم از همينها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبتهائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مىآمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مىكردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمىگفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغامشان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفتهاى باشيد. من ديدم كه معلوم مىشود كه در اين چند هفته مىخواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مىرويم، معلوم است كه تا ابد نمىبندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.
اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرتهاى شيطانى
على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مىكند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.
يدالله مع الجماعه خداوند مىفرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مىكند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همهمان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مىكند، واگذار مىكند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 189
چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اسلام را مىخواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مىخواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرتها، نه همه قدرتها فقط ابر قدرتها، بلكه قدرتهاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبتها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستادهاند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوانهاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.
امروز زمان طرح گرفتارىهاى شخصى نيست
در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همينهايند كه مىنويسند و همينها كه مىگويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مىكنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماعتان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مىگويم من هم مىدانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مىخواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راهها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كردهايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارىهاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را بردهاند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليسها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانكهاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرضهائى است كه اينها از بانكها گرفتهاند و برداشتهاند و رفتهاند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارىهاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.
نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بىنظير در عالم است
شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضتهائى كه، انقلابهائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 190
بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمىگويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كردهاند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عدهاى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمىكند من دقيقاً نمىدانم ولى كم بوده عددشان، جنايتشان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمىشود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بىسرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوههاى متصل به برق اين را نمىتوانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمىتوانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مىشود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرفهائى كه حالا دارند مىزنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمهاى است كه دست و پائى در اين آخر مىزنند، چلاپ و چلوپى مىكنند.
راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى
و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مىرسد و بوى اسلام را آنوقت مىشنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شدهاند، اينها در يك جا با هم مجتمع مىشوند و مىنشينند و صحبت مىكنند و - عرض مىكنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مىكنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مىنشست نمىشناختندش، كسى كه از خارج مىآمد، نمىشناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مىخواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوانهاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمىتواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.
صحيفه نور ج 8 صفحه 191
انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مىخواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مىكند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.
خدا مقلبالقلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مىخواهد، او بر مىگرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلبهاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مىخواهد مىگرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمىدانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانمهاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفتهاند و دارند درو مىكنند، چه مىكنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مىدهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مىكنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانمهائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مىكنند و جمع مىكنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مىشود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مىدهد و آنها كارشان چند برابر مىشود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مىشود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مىرفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مىكرد، حالا مىبيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مىگويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعتتان را برداريم، نمىدانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمىدانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمىدانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مىكند و اينقدر مردم را اميدوار مىكند و نهضت ما را پيش مىبرد كه خدا مىداند. خداوند همهتان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.
نقشههاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانتهائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه
صحيفه نور ج 8 صفحه 192
اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راههاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راههائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستانها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مىكند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مىبينند، خواب همان مراكز را مىبينند تا بيدار هم مىشوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كردهاند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشههائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشهاى است براى اينكه جوانهاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.