0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 173

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانش پژوهان قزوين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از اين روحيه‏اى كه در جوان‏هاى ما در همه نقطه نقاط كشور حاصل شده است، خيلى متشكرم و خيلى اميدوار. ما اميدمان به شما جوان‏هاست، آن جوان‏هائى كه براى اسلام خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما آن مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم، انشاءالله بتوانيم اجرابكنيم لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اينكه اين روح نهضتى و انقلابى را حفظش كنيد ولو به اينكه هر چند وقت يك دفعه در شهر خودتان اينها راهپيمائى كنيد كه اين انقلاب، روح انقلابى محفوظ باشد. و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است. انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. همه اين حرف، همه اين كارها با دست غيبى واقع شد والا يك ملتى كه چيزى در دستش نبود، اسلحه صحيحى نداشت، چهار تا تفنگى كه حالا مى‏بينيد اينها غنايم جنگى است شما نداشتيد همچو چيزى، معذلك خداوند طورى كرد كه اسلحه‏هاى آنها را نگذاشت استعمال بشود يعنى نه اينكه آنها اسلحه نداشتند، آنها تانك داشتند، توپ داشتند،طياره داشتند، فانتوم داشتند، عده داشتند لكن خداوند شما را به رعب نصرت كرد، در دلشان يك ترسى انداخت، همان ترس اسباب شكستشان شد. ايمان شما و ايمان ملت ما، زن و مردش،بچه و بزرگش، يك مسأله‏اى بود كه نمى توانيم ما به حساب افراد، اشخاص، شخصيت‏ها بگذاريم، يك مطلبى كه در عرض يك مدت كمى طورى شد كه بچه‏ها زبان باز كردند و شعار مى‏دادند، در دبستان‏ها بچه‏هاى كوچك اعتصاب مى‏كردند شعار مى دادند، در دبيرستانها همين طور در دانشگاه‏ها همين طور، بازار همينطور، كارخانه‏ها همين طور، خود ادارات همين طور،اسباب اين شد كه، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوه‏هاى آنها، خداوند همچو كرد كه اين قوه‏ها برگشت به طرف ملت، ملت قدرت پيدا كرد، قدرت ايمان و قدرت عمل پيدا كرد و يك همچو قدرت بزرگى را در هم شكست، اين غير از يك دست غيبى هيچ چيز ديگرى نبود، همه را پاى خدا حساب كنيد و ايمان خودتان را تقويت كنيد. با اين ايمان و با اين انقلاب و روح انقلابى شما انشاءالله پيروز شويد، پيروزى را به آخر مى‏رسانيد و انشاءالله از كشورخودتان به كشورهاى خارجى،به كشورهاى اسلامى سرايت مى‏كند و اميدوارم كه انشاءالله همه شما موفق باشيد. و همين روح متحول انقلابى است كه شما را با

صحيفه نور ج 8 صفحه 174

بودن همه وسايل پياده راه مى‏اندازد. اين خداست كه شما را پياده راه انداخته است. خودتان ملتفت نيستيد اين چيزها را يك روحى خدا به آدم مى‏دهد كه يك وقت يك همچو كارهائى انجام بدهد . از آمريكا آمده بودند براى جهادسازندگى، يك دسته از جوان‏ها شايد عددشان يك قدرى كمتر از شما بود، در چندوقت پيش از اين از آمريكا آمده بودند براى جهاد سازندگى. خوب اين يك مسأله‏اى است كه سابقا هيچ مطرح نبود اين مسائل، اين مسائل نبود اصلاً شما پاشيد پياده راه بيفتيد براى اينكه مثلاً در اينجا باشيد. اين يك مطلبى است كه خدا درست كرده است و چيزى كه به دست خدا واقع بشود، شكست ندارد. انشاءالله براى شما ديگر شكست نيست و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مى‏شويد و خداوند شما را همانطورى كه اين راه طولانى را طى كرديد و آمديد، در راه‏هائى كه در پيش داريد مثل برق شما را بگذراند. انشاءالله موفق و مويد باشيد، سلامت باشيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 175

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالى راديو و تلويزيون‏

انسان از راه چشم و گوش و زبان مى‏تواند كسب فضيلت يا فساد كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انسان اينطور خلق شده است كه به حسب تمام امورى كه در خارج هست، هر چه هست در خارج، خداوند يك روزنه‏اى در انسان قرار داده كه اتصال به او پيدا مى‏كند، چشم، ديدنى‏ها را، گوش، شنيدنى‏ها را و همين طور عقل، مافوق طبيعت را. انسان يك موجودى است كه رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى كه خدا به او داده است و روزنه‏هائى كه برايش قرار داده كه با خارج اتصال پيدا بكند اين موجود مى تواند اتصال پيدا بكند و از همين روزنه‏ها مى‏تواند كسب فضيلت كند و احيانا از همين روزنه‏ها فسادها در باطن انسان موجود بشود، از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان اين عثورى كه هست،مى‏شود كه يك انسان از اين راه‏ها فضايل را و چيزهائى كه مصالح يك جامعه است و براى خودش هست ادراك كند و پس بدهد و مى‏شود كه يك انسان هم به واسطه انحرافاتى كه دارد عكس اين باشد.

راديو و تلويزيون مى‏تواند يك كشور را اصلاح كند يا به فساد بكشد

اين رسانه‏هائى كه ما الان داريم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه‏ها و چه سينماها و تئاترها و امثال ذلك و چه راديو و تلويزيون، اينها آنچه از همه آن دستگاه‏ها بيشتر رابطه با انسان دارد، تلويزيون است، از دو جهت، يك جهت اينكه مطبوعات هر چه هم تيراژش زياد باشد اولا در سطح يك مملكتى نيست و ثانياً همه افراد نمى توانند از اين استفاده كنند براى اينكه الان تقريبا نيمى از جمعيت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشته‏ها استفاده كنند. سينماها در يك محيط محدود مى‏توانند كار خودشان را انجام بدهند، راديو هم در همه جا هست، در همه چيز هست لكن فقط از راه سمع است. آنچه كه در همه كشور يعنى آن دهاتى كه‏در خانه است توى مرز و هيچ هم سواد ندارد، لكن چشم و گوش دارد،اين از راديو تلويزيون استفاده مى‏كند، هم استفاده سمعى مى‏كند، هم استفاده بصرى، يعنى راديو فقط استفاده سمعى دارد، راديو تلويزيون استفاده سمعى و بصرى دارد، هم آن آدم نقشه‏ها را مى‏بيند و هم طرح‏ها رابيند و هم مى‏شنود. بنابراين راديو تلويزيون از تمام رسانه‏هائى كه هست حساستر است، راديو تلويزيون مى‏تواند يك مملكت را اصلاح كند و مى تواند به فساد بكشد، اين را نه

صحيفه نور ج 8 صفحه 176

روزنامه مى‏تواند، نه سينما مى‏تواند، نه تئاتر مى‏تواند، نه تبليغات لفظى كه درمنابر است تواند، براى اينكه اينها همه شعاعشان محدود است. راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعى است. تلويزيون، هم سمعى است و هم بصرى. تبليغات تلويزيون مى‏تواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 193

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراين‏

هدف،عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما توقع نداشته باشيدكه يك كشورى كه دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطين جور بوده است و و قريب شصت سال تحت سلطه رژيم ناپاك پهلوى بوده است، با همه قوا و با همه و با همه كوشش‏ها، كوشش كردند كه اين كشور را از همه حيث به عقب بزنند، توقع نداشته باشيد به مجرد اينكه آنها رفتند، اينجا بشود يك گلستان و مردمش هم بشوند ملائكه. نسل جوان ما را اينها به طورى تربيت بر خلاف انسانيت كردند كه مشكل است به اين زودى بشود اينها را برگرداند به يك حال كه از آن راه به اين راه بيايد تا راه بيفتد. هر معممى روحانى نيست و هر قائل به اسلامى مسلم نيست، و در دستگاه جور كه از همه قشرها استفاده مى‏كردند از اين قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشيد كه در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح كرد. نه همان شهر شما اين گرفتارى را دارد، شهرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند، قشرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند منتها هر يك از گروه‏ها كه مى‏آيد همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است، مى‏گويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، از كردستان مى‏آيند همين را مى‏گويند، از لرستان مى‏آيند همين را گويند و از هر جا كه مى‏آيند همين مسائل مطرح است و همه هم درست گويند براى اينكه در طول اين مدت زحمت كشيده شده است كه همه چيز عقب كشيده بشود و خصوصاً نيروى انسانى، نگذارند نيروى انسانى... قشرها و نه در قشر ديگران، نگذارند روحانى صحيح و سالم باشد... صالح، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم كند حتى بتواند همان چيزى كه مربوط به خود رژيم هست، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم كند... نخواهد روحانيت مترقى كارى بكند. به قدرى آشفته است كه نمى‏توانند به اين زودى كارى انجام بدهند.

با كمك همه اقشار مشكلات رفع خواهد شد

با اينكه دولت با تمام قوا مشغول است براى اينكه مسائل را، مشكلات را حل بكند لكن مشكلات زياد است و مشكلات زياد را نمى شود حل كرد الا با دست همه ملت، همانطورى كه همه ملت اين رژيم را عقب زد و قشرى ... قشرى نمى‏تواند اين كار را بكند، اجتماع بود كه اين كار را كرده‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 194

همين طور حالا هم براى سازندگى كه كارش مشكل تر از اصل مطلب بود احتياجى به كمك دارد، دولت محتاج است كه همه مردم كمكش بكنند، زير بالش را بگيرند و اين انشاءالله با كمك همه اقشار انشاءالله درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشاءالله خود مردم طردشان مى‏كنند، خود مردم رها مى‏كنند آنها را.

انشاءالله اميدواريم كه به خواست خداى تبارك و تعالى امور اصلاح بشود، و هيچ خوف اينكه نتواند، در ذهن تان نيايد. قدرتمند باشيد و همه با هم قدرتمند. شما يك همچو قدرتى را عقب زديد، اين آشفتگى‏ها ديگر داخلى، مال خودمان است غير آن بود كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند، همه قدرت‏ها، يعنى قدرت‏هاى كوچك ممالك ...بزرگ... ما ديگر دشمن داخلى را كنار گذاشتيم، اينها يك چيزهاى داخلى است. اگر ريشه‏اى ، يك چيز گنديده‏اى هم باشد اين را هم شما مى‏كنيداندازيد دور،تمام شد. خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند،خواهرها را حفظ كند برادرها را هم حفظ كند و همه موفق باشيد كه اين نهضت را به آخر انشاءالله برسانيد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 195

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار با گروه تحقيقات و تبليغات دانشكده علوم اصفهان‏

نپذيرفتن قدرتى جز قدرت حق، از آداب عبوديت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق، قدرتى را نپذيرند و جز ثناى حق و آنكه از اولياء حق است، ثناى كسى را نگويند. ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزه‏هايى كه در اين نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارك و تعالى بود و بشر كوچكتر از آن است كه بتواند اين معجزه‏ها را انجام بدهد. تحولات روحى كه در اين مدت قليل براى ملت ما پيدا شد، تحولاتى قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى، هيچ كس نمى‏توانست اين تحولات را ايجاد كند. آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد. ملتى بود كه در فكر سرنوشت خودش نبود، هر كس مشغول كارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سياسى، مسائل اجتماعى كشور بود، در مدت كمتر از دو سال يك تحول پيدا شد كه تمام قشرهاى ملت افكار سياسى پيدا كردند. مجالسى كه صرف مى‏شد در امورى كه بيهوده بود حالا صرف مى‏شود در امورى كه سرنوشت ساز است. خواهرهاى ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مى‏كنند، طرح دهند، فكر مى‏كنند، انتقاد مى‏كنند. اين تحول تحولى است كه خداى تبارك و تعالى كه مقلب‏القلوب است اين تحول را ايجاد كرد. كشيده شدن كشور از ضعف به قدرت و ايجاد حق تعاون از معجزات الهى تحول مهم ديگر، تحولى بود كه از ضعف به قوت كشور ما را كشاند. كراراً گفتم اين را كه يك پاسبان در بازار بزرگ ايران كه تهران است اگر مى‏آمد و مى‏گفت بايد بيرق بزنيد كسى به خود اجازه نمى‏داد، فكر نمى‏كرد كه مى‏شود مقابل او ايستاد. همين ملت با همين ضعف در ظرف يك سال و چندى به خيابان‏ها ريخت و گفت ما شاه را نمى‏خواهيم، ما ابرقدرت‏ها را محكوم مى‏كنيم. آنهائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند از توپ و تانك و مسلسل هراسى نداشتند، خانم‏هائى در قبل وضعشان يك نحو ديگرى بود و رژيم آنها را به يك مسائل ديگرى مشغول كرده بود، متحول شدند به كسانى كه در مقابل رژيم ايستادند و با برادرها همدوش بلكه مقدم در اين نهضت شركت كردند. اين تحول‏ها، تحول‏هاى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 196

اعجاز آميز بود.

از آنطرف تحول ديگرى كه پيدا شد، امروز يك دسته از جوان‏ها، زن و مرد، از اروپا آمدند پيش من و آنها گفتند ما آمديم براى اينكه در روستاها برويم و به مردم خدمت بكنيم. جوانهائى كه سابق در مسائل ديگر فكر مى‏كردند امروز در اينجور مسائل فكر مى‏كنند. مى‏آيند، از اروپا مى‏آيند، از خارج مى‏آيند، زن و مردشان مى‏آيد براى اينكه در روستاها بروند كمك كنند به روستائى‏ها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبيب، مهندس، خانم‏ها همه مى‏روند در اين روستاها و كمك مى‏كنند. اين حس تعاون يك حسى است كه، يك تحولى است كه اعجاز آميز است و آنچه كه هست خداوند تبارك و تعالى انجام داده است.

با اراده حق تعالى در همه چيز پيروز شديم‏

همه چيز را از خدا بدانيد. ما بنده ضعيفى هستيم كه هيچ نيستيم، هر چه هست او هست و هر چه داريم از او داريم و پيروزى ما به دست او واقع شد. ما كه هيچ در دستمان نبود و پيروز در همه چيز شديم با اراده حق تعالى بود. اين اراده حق تعالى دنبال اينكه شما اجتماعتان، اجتماع اسلامى بود يدالله مع الجماعه اجتماع شما اسلامى بود و قيام، قيام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هديه داد براى اينكه براى او قيام كرديد. اين قيامى است كه براى اوست،حفظ كنيد. مادامى كه براى او كار كنيد، اجتماعتان براى او باشد پيروز هستيد و من اميدوارم كه اين اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد. خداوند همه شما را سعادتمند كند و خداوند كشور شما را مستقل و آزاد كند وآزادى را از كشور شما نگيرد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 177

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده بابل‏

انبيا مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در اين آيه شريفه كه تلاوت كرديد، نكات زيادى هست منجمله اينكه: (البته من همه نكات را نمى توانم عرض كنم) مى‏فرمايد كه من الله على المومنين كه از خودشان يك كسى را فرستادم. اين در مقابل آن حرفى است كه عده‏اى براى منحرف كردن مردم از اديان مى‏گويند كه اديان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. در تمام ادوار مؤمنين عبارت از اين طبقه مقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرت‏هاى فوق العاده. زمان حضرت موسى مومنين عبارت از يك دسته‏اى بودند در مقابل فرعون و قدرت‏هاى فرعونى. و در آيه مى‏فرمايد كه از خودشان، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پائين به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته كه از اين، همين طبقه مومن‏ها در همه عصرها عبارت از همين طبقه پائين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعه‏اى است كه قرآن مى‏فرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مى‏فرمايد و در مقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه. اگر چنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مى‏ايستادند كه نه، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طور بوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده است سال‏ها براى حضرت شعيب شبانى مى‏كرده است و همين شبان را چون لياقت داشته است خداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پائين تر را كه خود حضرت مى‏فرمايند من هم شبانى كرده‏ام. يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بوده‏اند و لهذا در يك وقتى حضرت فرمود كه ابوطالب نمى‏تواند بچه‏هايش را حفظ كند،ما برادريم هر كدام قسمت كنيم. اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پائين را هميشه اينطور بوده كه پيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفه‏اى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مى‏شمردند و مى ديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها،ازهمين‏ها، خداوند يكى را انتخاب مى‏فرمود روى لياقت ذاتى‏اى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مى‏داد، درست عكس آنكه تبليغات سوئى كه مى‏شود و مى‏خواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن. اينها

صحيفه نور ج 8 صفحه 178

مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر اينكه مردم پائين را، كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند و اغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اين وعده‏ها. و حال آنكه به حسب تاريخ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخ ديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مى‏كردند انبيا مستضعفين را در مقابل مستكبرين، نه متسكبرين اينها را درست مى‏كردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينها مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيام‏هاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كه طبقه پائين بودند،از خود همين مردم پائين يكى انتخاب مى‏شد براى اينكه تبليغ كند و كارش هم، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعف مقابل مستكبر را تجهيز مى‏كرد با تبليغاتى كه مى‏كرد، مهيا مى‏كرد،تجهيز مى‏كرد بر ضد آنها، بر ضد مستكبرين. مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند، اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مى‏شد و خداوند انتخاب مى‏كرد و بر ضد مستكبرين قيام مى‏كردند. موسى بر ضد فرعون و رسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود و در آيه اين معنا را مى‏فرمايد و اين به مرئى و منظر مردم بوده است كه مطلبى را نمى‏شده است كه خلافش بگويد نعوذبالله. اين مطلبى بوده است كه همه مردم مى‏دانستند كه پيغمبر زندگى‏اش چطور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرد و در يك بيابانى، بعد هم كه آمده هميشه تحت قدرت اين بزرگ‏ها بوده ونمى شده زندگى بكند و در مكه د رغار مدتى بوده است و هيچ نمى‏توانسته، هميشه آنجا در مكه كه بوده تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزمينى بوده تا وقتى هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آنى كه دور ور حضرت بود يك دسته‏اى از همين فقرا، مستمندها بودند كه - مسجد - وقتى كه ايشان در مسجد، مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاى ما، يك مسجدى كه يك ديوارى با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائا و اگر هم يك سايه‏اى داشت با اين چيزهاى خرما، با اين علف‏هاى خرما، چوب‏هاى خرما با اين درست كرده بودند و يك جائى هم بود كه به آن مى‏گفتند صفه: يك دسته‏اى از اصحاب پيغمبر اصحاب صفه هستند يعنى اشخاصى بودند كه خانه نداشتند، هيچى نداشتند و مى‏آمدند توى همين مسجد روى همين زمين‏ها وصفه‏اش هم مثل صفه‏هاى مسجد حالا نبوده است كه آجر فرش مثلاً باشد يا با چيزهاى ديگر درست شده باشد يك زمينى بوده است قدرى بلندتر مثلاً جاى آن گل بوده، چيز ديگر شايد، اصلاً حصير هم نداشتند آن وقت آنجا مى‏خوابيدند و آنجا زندگى مى‏كردند. اينها را حضرت بر ضد قريش و آنهائى كه داراى اموال بزرگ بودند و از مستكبرين بودند اينها را از اينها حركت كرد و رفت سركوبى آنها را كرد. اينكه اين تبليغات شود،براى اين است كه اينها هر چه ضربه خورده‏اند از اديان خورده‏اند. حالا در اسلام كه،حالا ما بحثمان در اين است اين قدرت‏هاى بزرگى كه‏مى‏خواهند ماها را بچاپند، اينها آنى را كه معارض خودشان مى‏دانند اسلام است از اين جهت اول حمله مى‏كنند به اصل اديان و مقصودشان هم حالا آن دينى كه گذشته و رفته نيست مقصودشان اين است كه كلام را بكشند به اسلام و بيايند بگويند كه اسلام هم يك دينى است كه مخدر است. حال اينكه ما وقتى تاريخ اسلام را مى‏بينيم و بعد هم از

صحيفه نور ج 8 صفحه 179

زمان پيغمبر تا حالا درست اسلام را و كسانى كه اسلام را تبعيت كرده‏اند مطالعه كنيم مى‏بينيم كه در صدر اسلام پيغمبر از همين طبقه پائين بوده است و من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم اين از خود اين طايفه پائين، نه اينكه انسان بوده اين طايفه پائين، مومنين، خدا به اينها چيز داد كه از خود اينها يك كسى را كه هم مشرب باشند و بيايند با هم بنشينند و با هم بياشامند اينها و همانطورى كه پيغمبر توى مسجد زندگى مى‏كرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مى‏كرد و از همان مسجد هم تجهيز مى‏كرد جيوش را براى كوبيدن قدرت‏ها،از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى كه مى‏خواستند چه بكنند. اين براى اين است كه اينكه اين تبليغات را مى‏كنند اول طرف همه اديان مى‏روند بعد مى‏كشندش به اسلام و مقصودشان اين است كه اسلام را سركوبى كنند،اين براى اين است كه از اسلام مى‏ترسند. آن كه مى تواند درمقابل اينهاعرض اندام كند و دست اينها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اينها كوتاه كند آن اسلام است از اين جهت اينها بايد اسلام، مى‏خواهند اسلام را درنظر جوان‏هاى ما، در نظر طبقه متنور، در نظر اين جمعيتى كه از آنها كار مى‏آيد كوچكش كنند تا اينها برگردند از اسلام، وقتى برگشتند از اسلام،ديگر از خودشان كارى نمى‏آيد.

مى‏خواهند قدرت روحانيت را از مردم بگيرند

حالا البته خيلى چيزها هست كه براى سرگرم كردن جوانهاى ما خيلى دامنه‏دار است. آن چيزهائى را كه آنها طرح كرده‏اند و طرح‏هائى كه دادند، يكى از آنها همين است كه اسلام را در نظر اينها كوچك كنند چنانچه از روحانيت هم چون مى‏ترسند و از طبقه‏اى كه مى‏تواند در مقابلشان بايستد و ايستاده است طبقه روحانى هستند از اين جهت مستقيما به اينها هم حمله مى‏كنند روحانيين دربارى هستند، هر چه آخوند است دربارى است. اين دربار است كه آخوندها را درست كرده و تربيت كرده براى اينكه مردم را بچاپند و اينها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطينند. اين هم براى اين معناست كه مردم را از روحانيت رم بدهند، از اسلام رم بدهند و از روحانيت هم رم بدهند و اين دو تا قدرت را بگيرند از مردم. حال اينكه شما اگر ملاحظه كنيد، از اول تا حالا آن كه با اين قدرت معارضه كرده ابتدايش از روحانيين شروع شده در اين صد سال آخرى كه خوب تاريخش ديگر خيلى نزديك است و همه شما هم اطلاع داريد در اين صدساله اخير آنى كه معارضه كرده با سلاطين وقت، ابتدايش از روحانى شروع شده. قضيه تنباكو ابتدايش از روحانيون ايران و عراق، از مرحوم ميرزا فتوا بود، و از علماى تهران قيام و عمل. البته مردم هم به اينها علاقه داشتند و دنبال اينها را مى‏گرفتند و كارها را انجام مى‏دادند. در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آنوقت انجام دادند و رژيم استبدادى را به مشروطه برگرداندند،لكن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور كه هست درستش كنند، متحققش كنند، باز همان بساط بود. در زمان رضاشاه كه من و مثلاً ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلاً آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همه‏اش از روحانيون بود. يك قيام از

صحيفه نور ج 8 صفحه 180

آذربايجان شد ،از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را ودر گمان مى‏كنم‏سنقر مدت‏ها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما -قضيه قيام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها.يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلى‏هايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد. عكس آنكه اينها مى‏گويند كه اينها دربارى هستند، بعكس اينها ضد دربارى هستند. ضد دربارى را اينها مى‏گويند دربارى. و هميشه در همين عصر خودمان آنى كه مورد هجوم واقع مى‏شد همين مدرسه علمى بود. همين مدرسه فيضيه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شكستند و پنجره شكستند و كتاب‏ها را آتش زدند و عمامه‏ها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت كردند پائين و از اين وحشيگرى‏ها كه كردند اين هم براى اين بود كه مى‏خواستند اين دو تا قدرت را از مردم بگيرند.

تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام‏

يك چيز ديگر هم راجع به دانشگاه‏ها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى. اينها از دانشگاه هم مى‏ترسيدند، مى‏ديدند كه خوب اينها يك قوه متفكره‏اى هستند كه جوان هم هستند ممكن است از اينجا باز يك قدرتى پيدا بشود در مقابلشان، دانشگاه را هم به طريق‏هاى مختلف كوبيدند. طريق‏هاى مختلفى داشتند تا توانستند اينها را به واسطه همين تبليغات، منحرف كردند، اذهانشان را منحرف كردند. يك كارهاى مهمى اينها كردند براى اينكه طبقه جوان هر چه هست اين را مشغول كنند به خودشان و نگذارند كه اينها در مقدرات مملكت دخالت بكنند. اگر دانشگاه را به حال خودش مى‏گذاشتند و تبليغات توى كار نبود و كارشكنى در كار نبود از دانشگاه خوب متفكرهائى پيدا مى‏شدند كه در فكر اين بودند كه دارند ديگران مى‏چاپند ما را، يك علاجى بكنيم. اينهاطبقه جوان كه اين كارها از آنها مى‏آمد و مى‏آيد به طريق‏هاى مختلف مشغول مى‏كردند تا اينها را به خودشان. تمام اين رسانه‏هاى گروهى كه هست تمام اينها را اجير مى‏كردند يااز خودشان بود كه طبقه جوان را به واسطه راديو و تلويزيون و سينما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اينها سرگرم به عياشى بكنند و عياش بارشان بياورند. جوان است وقتى كه رفت سينما، پنج روز، ده روز رفت سينما عادت مى‏كند به رفتن سينما و اصلاً فكر، فكر سينمائى مى‏شود شايد شب هم وقتى كه خواب ببيند خواب ستاره سينما مى‏بيند، روز هم وقتى كه چشمش را باز كند به فكر است كه كى شب بشود من بروم و چه وقت بشود كه برويم سراغ اين مركز. يك همچو دماغى كه بار آمد اينطورى، اين به فكر اين نمى افتد كه كارتر نفت ما را مى‏برد، اصلاً هيچ كارى به اين ندارد. جوانهائى كه در اين مراكز فساد كه درست كردند سرتاسر ايران و

صحيفه نور ج 8 صفحه 181

بيشتر تهران،اين مراكز فسادى كه اينها درست كردند، مراكز عياشى كه درست كردند، اين خانه‏هائى كه درست كردند براى اينكه مردم، بچه‏ها بروند، جوان‏ها بروند عياشى بكنند، دامن زدند به اين. اين ايام تابستان اين درياها با آن وضعى كه آنها درست كردند، اين دستگاه‏هائى كه بايد دستگاه تربيتى باشد مثل دستگاه راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينها، تمام اينها را بعكس آنى كه بايد باشد درست كردند و قضيه اين نبود كه يك چيزى خود به خود شده باشد، يك قضيه‏اى بود كه روى برنامه تنظيم شده، آن هم بسيار محتمل است كه تنظيمش از همان سيا شده باشد، از آنجا شده باشد كه بايد جوان‏ها را اينطورى مى‏شود بگيريد، حبس كنيد. خوب نمى شود همه مردم كه حبس بشوند. آنجائى كه مى‏شود با آنطور، آنجائى كه همه اين حرف‏ها،همه اين چيزها دست به دست هم دادند برايشان مراكز فساد و فحشا درست كردند و دامن به آن زدند و تبليغاتى روى آن كردند و جوان هم هست كشيده مى‏شود قهرا به آنجا. تابستان است، درياچه درست كردند و دريا و اجتماعات جوان‏ها با هم زن و مرد داخل هم و، كه مى‏كشيدند اينها را به اطراف دريا و برايشان هم همه وسائل را درست مى‏كردند و مفت و مجانى مى‏رفتند آنجا و هر كارى دلشان مى‏خواست مى‏كردند. مسأله اين نبود كه طبعا اين شده باشد، مسأله اين بود كه يك برنامه خاص و يك توطئه‏اى در كار بود كه نگذارند اين جوان‏ها رشد طبيعى خودشان را و انسانى خودشان را بكنند، سرگرمشان كنند به همين مسائل. قضيه موسيقى يك مطلبى است كه خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر يك مدتى اين عادت كرد كه موسيقى را باز كند و گوش كند مغز اين از تفكر در امور جدى بازماند، مى‏رود دنبال همين قضيه. اينها امورى است كه با نقشه درست كردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند و يكى از نقشه‏هايشان اين بود (نقشه‏هاى ديگر زياد) كه نگذارند در دانشگاه درس بخوانند يك دسته‏اى را درست بكنند به اسم چپ گرا بريزند توى دانشگاه و شلوغ بكنند و دعوا راه بيندازند و امثال ذلك و دانشگاهى‏ها را، جوان‏ها را از كلاس بيرون بكشند و بياورند به بيرون به جنگ و به چيزهاى ديگر، تبليغات چپى بكنند در دانشگاه‏ها كه توجه اينها را به آن مسائل كنند و هكذا از اين قبيل. اينها همه چيزهائى است كه روى نقشه‏اى درست شده است كه ماها از مقدرات مملكتمان غافل بشويم. حالا بيشتر روى اين امور تكيه مى‏شود براى اينكه حالا لمس كرده‏اند كه اسلام و ايمان به خدا اسباب اين شد كه يك جمعيتى كه هيچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پيدا شده است بعد از غنائم جنگى پيدا شده) اينها ديدند كه اينها با مشت خالى لكن با ايمان، با ايمان به خدا آمدند به ميدان و قدرت‏هاى بزرگ را شكست دادند و همه را بيرون كردند، قطع دستشان را كردند. اينها الان لمس كردند كه آنى كه اينها را شكست داد اين ايمانى بود كه اين جوان‏ها داشتند و اين توجهى بود كه به اسلام داشتند. حالا بيشتر در صدد اين هستند كه شما را از اسلام جدا كنند.

تلاش قلم اجير در تكفير مومنين‏

الان باز آن قلم‏هائى كه قلم اجير است و مزدمى گيرد تا جوانهاى ما را منحرف كند الان هم در

صحيفه نور ج 8 صفحه 182

كار هستند نطق‏ها را مى‏كنند و قلم‏ها را به كار مى‏اندازند حتى اين مسأله اطرف دريا را كه با آن فضاحت انجام گرفت، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگيرى از اين ارتجاع است. اينكه تمدن عبارت از اين است كه زن و دختر و پسر با هم تو دريا به هم ور بروند و اگر اين نباشد ارتجاع است. تمدن اين است كه هر جوانى كه در سينما چند روز برود و ديگر زندگى‏اش همان بشود، تمام آمال و آرزويش همان بشود. اگر چنانچه از اينطور چيزها جلوگيرى بشود و آموزنده باشد، اين سينما آموزنده باشد، اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات، اگر كسى بگويد كه بايد اينها آموزنده باشد، اينها بايد بچه‏هاى ما را تربيت كنند، اينها بايد بچه‏هاى ما را رشد سياسى بدهند و اينها را وارد ميدان عمل سياسى بكنند و اين عكس‏ها و اين دعوت‏هاى به شهوت اينطور چيزهائى كه همه جانبه است اينها را از اين راه باز دارد، مى‏گويند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مى‏ترساند و به اصطلاح چماق تكفير دارند، همين ارتجاع اصلاً اين تكفير مؤمنين است. اينها به هر قدرتى كه توانستند و به هر ترتيبى كه توانند مى‏خواهند شماها را منحرف كنند از آن مسيرى كه داريد.

ايجاد تحول روحى در سراسر ايران به لطف و عنايت الهى‏

الان اين نهضتى كه ملاحظه كنيد، اين نهضت الان رسيده است به يك حدى كه دست را كوتاه كرد همه دست‏هاى خارجى‏ها را كوتاه كرد و شما مى‏دانيد كه نهضت اسلامى ايران با همان توجه به مردم به اسلام و اينكه از شهادت ديگر خوفى نداشتند، براى اسلام شهيد شدن را يك چيز عظيمى براى خودشان دانستند، يك فوزى مى‏دانستند براى خودشان، اين معنا شد كه مردم ديگر نترسيدند از تانك و توپ و اينها نترسيدند و ريختند به خيابان‏ها. يك تحول روحى پيدا شد در ايران، سر تا سر ايران، يك تحول روحى پيدا شد و مردمى كه فكر در امور مملكتى نمى‏كردند، حالا جوان‏ها، بچه‏ها، زن‏ها، مردها مسائلى كه در مجالسشان طرح مى‏شود مسائل روز است و قبلا اصلاً اين مطلب هيچ نبود. ما آخوندها را كه گفتند، اگر يك كلمه مى‏گفتند، مى‏گفتند كه اين سياسى است. يكى از فحش‏هائى كه به يك آخوندى اگر مى‏خواست يك حرفى بزند كه به درد مملكتش بخورد مى‏گفتند سياسى است. اوايل كه ما آمده بوديم به قم يكى از علماى محترم - محترم - و رئيس بود در قم، اين را بعضى مقدس مآب‏ها اشكال به او داشتند مى‏گفتند منزلش روزنامه پيدا مى‏شود. اينطور مغزها را تهى كرده بودند كه اگر يك ملائى منزلش روزنامه بود اين اسباب طعنش مى‏شد. ملا بايد، چكار دارد ملا به روزنامه، ملا چكار دارد به سياست. ما را وقتى كه از حبس مى‏خواستند بيرون بياورند آمدند گفتند كه بيائيد توى آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توى اتاق مجللى هم بود نشستيم. پاكروان آمد پيش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند، آمدند آنها و پاكروان در ضمن صحبت‏هايش گفت كه سياست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است (اين تعبير آخرش بود) اين را بگذاريد براى ما. مى‏خواست ما را وادار كند به اينكه ما دخالت در سياست نكنيم. من به آن گفتم خوب اگر اين سياست عبارت از اينهاست اين كه مال شما

صحيفه نور ج 8 صفحه 183

هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند كه تفاهم شد بين ما و فلان. من هم كه آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو كرده بودند كه به خورد ما معممين هم داده بودند كه شماها برويد كنار سراغ مدرسه‏تان و اين منافع مملكت را بدهيد دست ما (مطلب اين بود) مقدرات مملكت را بدهيد دست ما شما برويد آن گوشه مدرسه بنشينيد و آنطور زندگى كنيد و مسأله بگوئيد آن هم نه هر مسأله‏اى - هر مسأله‏اى - را. اگر ما درست مسأله مى‏گفتيم كه وضع اينطور نبود. مسائل اسلام را كنار گذاشته بودند و يك دسته‏اى از مسائل شخصى را پيش كشيدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سياسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مى‏كنيد كه قرآن مسائل سياسى‏اش و جنگى‏اش و مقاتله‏اش و اينهايش زياد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما ديگر كار نداشته باشيد به اينكه تكليف ملت با دولت چيست و تكليف دولت با ملت چى هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاكم چيست، شرايط شرطه چيست؟ شرائط قاضى چيست؟ اينها را ديگر شما كار نداشته باشيد، شما هم برويد اين مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود كه - روزنامه خواندن را - اولى كه ما آمديم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عيب مى‏دانستند ما هم اصلاً جرات نمى‏كرديم يعنى ما هم خودمان جزء آنها بوديم. الان يك تحولى پيدا شده است كه شايد در دو سال پيش از اين نبود اينطور تحولى، دو، سه سال است كه، دو سال است كه تحول زياد پيدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لكن اين تحول در اين آخر پيدا شد يك تحول پيدا شد كه، تحول‏هاى مختلف، شما همه و ما همه، يك پاسبان اگر پيدا مى‏شد و يك امرى كرد همين بازار تهران، توى ذهن كسبه و تجار نمى‏آمد كه مى‏شود مخالفت با پاسبان كرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است بايد همه بيرق بزنيد. همه گوش و سمع و چيز بودند كه هر چه اين گفته عمل بكنيم. چندى نگذشت كه همين‏هائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ريختند تو خيابان و گفتند ما شاه نمى‏خواهيم. اين يك تحول معجزه آسا بود كه آدمى كه از يك پاسبان ترسيد حالا از تانك نمى‏ترسد، حالا از سربازها هم نمى‏ترسد، سر نيزه‏ها هم كه مى‏آورند، مى‏آيند معارضه با آنها مى‏كنند. اين يك جور تحولى بود كه حاصل شد، يك تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سياسى. همين جمعيتى كه روزنامه خواندن را در آنوقت اشكال مى‏كردند حالا همان‏ها منزل‏هايشان هم راديو هست و هم تلويزيون هست و هم عرض مى‏كنم اصلاً مشروعش هست، غير مشروعش نيست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا برويد جوان‏ها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خيال مى‏كنيد كه در ده سال پيش از اين اين حرف‏ها بود اصلاً چه دخالتى داشتيد، حقى نداشتيد كه دخالت در مسأله روز بكنيد، حقى نداشتيد كه بايد مثلاً ژاندارمرى وضعش اين باشد، بايد دولت وضعش اين باشد، اشكال بكنيد به دولت. حالا طورى شده است كه همه در ميدان آمده‏اند و يك تحول روحى پيدا شده است در اين جامعه و اين تحول، تحول الهى است هيچ كس نمى‏تواند، اين قلوب مردم دست خداست اين تحول الهى است. يكى از تحولاتى كه امروز يك دسته از اروپا آمده بودند، يك دسته جوان‏ها گفتند كه ما آمديم براى اينكه برويم در اين روستاها كمك بكنيم. يعنى اين چه تحولى است كه جوانى كه بحبوحه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 184

جوانى‏اش است و در اروپا است و بايد در اروپا فرض كنيد روى غريزه جوانى‏اش مشغول و پى چيزهاى ديگر باشد همچو تحولى پيدا شده است كه عده زيادى بودند زن و مرد گفتند كه ما از اروپا آمديم كه برويم روستاها كمك كنيم به مردم در چيز. به آنها گفتم كه ارزش اين عمل را خيلى بايد بدانيد كه اين عمل چه ارزشى دارد. اين روستائى كه تاكنون مى‏ديده تنها هست و همه قدرت‏ها مخالف او هست و مى‏خواهند بچاپندش، ببيند كه از اروپا يك دسته جوان تحصيلكرده مهندس و طبيب و دكتر و اينها آمده‏اند با آن زحمت به ايران و مى‏روند توى اين روستاها برايشان گندم مى‏چينند ، ولو شما بلد نيستيد درست درو كنيد خوب، درو را رعيت‏ها مى‏دانند شما بلد نيستيد درو كنيد اما شما چهار تا خوشه گندم را كه براى اينها جمع بكنيد همچو قدرتى در اين رعيت‏ها و در اين زارع‏ها و در اين دروگرها پيدا مى‏شود كه كارشان دو مقابل مى‏شود. وقتى كشاورز ديد كه خانم‏ها از خانه‏ها پاشده‏اند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاه‏ها و از دانشكده‏ها و از مراكز تحصيل جوان‏ها ريختند، زن و مرد ، در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را ريخته‏اند اينجا و دارند كمك كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چقدر اين تأثير دارد، چقدر اينها را آقا كند كه مى‏بينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس، آقايان كمك كار هستند، اين ارزشش خيلى است. شما هم كه الان مى‏گوئيد ما مهيا هستيم، اين يك همچو تحولى است كه خدا اين تحول را پيدا كرده، قلب شما پيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود حالا آمده. كى آورده اين را؟ مقلب‏القلوب خداست. خداوند قلب‏هاى شما را اينطور كرده است كه مى‏خواهيد برويد روستاها كمك كنيد، آموزش، پرورش. غير آن وضعى كه سابق بود كه اگر يك دسته از سازمانى را مى‏خواستند بفرستند آنجا به اسم نمى‏دانم كذا براى تبليغ براى خودشان، حالا ديگر تبليغى در كار نيست هيچ كس از كسى تبليغ نمى‏كند شما به طبيعت خودتان مى‏خواهيد برويد كمك كنيد، آموزش بدهيد، پرورش كنيد و امثال ذلك.

همه با هم بكوشيم كه درست عمل كنيم‏

انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند كه خدمت بكنيد به كشور خودتان. مملكت مال خودتان است ديگر، ديگر دست‏هاى آنها بريد، ديگر همت كنيد كه اداره كنيد مملكت خودتان را تا نگويند نمى‏توانند، ايرانى‏ها نمى‏توانند مملكت‏شان را اداره كنند يك كسى ديگر خواهد كه بيايد سرپرستى كند. فضول‏ها الان باز هم هستند، آنهائى كه نقشه كشند باز هم هستند. خودتان بچسبيد به مملكتتان و با قدرت خودتان هر كه در هر جا هست خوب عمل كند. آقا در محراب خوب عمل كند و شما در دانشگاه خوب عمل كنيد و ما هم در مدرسه خوب عمل كنيم. همه و همه با هم دست به هم بدهيم كه درست عمل بكنيم و انشاءالله مملكت مال خودتان است.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 197

تاريخ:30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان راديو دريا

مى‏خواستند مملكت ما را از انسان خالى بكنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دستگاه رژيم سلطنتى و آن چيزهائى كه از قبيل رژيم سلطنتى كه رويهمرفته بگوئيم رژيم الهى و غير الهى، رژيم‏هاى غيرالهى براى اينكه وضع‏شان بر حسب نوع اين است كه به ملت خيانت مى‏كنند و براى خودشان دستگاه درست مى‏كنند و به منافع خودشان ملت را به كار مى‏كشند و از ملت جدا هستند، برنامه‏هاى آنها اين است كه با كوشش ملت را به تباهى بكشند و نسل جوان را فاسد كنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مى‏ترسند كه يك وقت نسل جوان يك عصيانى بكند و آنها را به تباهى بكشد از اين جهت به وسائل مختلف كوشش مى‏كنند كه نسل جوان را به تباهى بكشند كه از مسائل روز و از مسائل زندگى كنار باشند. وسائل متعدده از قبيل مطبوعات كه در خدمت آنها، راديو و تلويزيون، سينما، تئاتر، تمام اينها كه در خدمت آن رژيم‏هاى غير توحيدى هست، تمام اينها براى اين است كه ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل كنند و احياناً بكشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به كارهاى غير مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند كه كسى مخالفشان نيست و لهذا جميع وسائل فساد جوانها را اينها فراهم مى‏كردند از قبيل مراكز فحشا كه اطلاع لابد داريد كه در تهران خصوصاً چقدر مراكز فحشا بوده است به طرق مختلف كه بعضى از آنها گفتنى نيست اصلاً و همين طور اطراف دريا. در وقتى كه، موقعى كه مردم دريا مى‏روند يكى از امورى كه آنها دامن به آن مى‏زدند همين اختلاطى بود كه بين جوانها و زن و مرد، و اين نه از باب اين بود كه اينها مى‏خواستند به جوانهاى ما مثلاً يك خوشى بگذرد، بلكه از باب اين بود كه اينها را به تباهى بكشند. مراكزى كه در آن مخدرات بود از قبيل مشروبات و دستگاه‏هاى تخديرى ديگرى بود الى ماشاءالله. در سينما جوانهاى ما وارد مى‏شدند، اگر چنانچه چند روز وارد مى‏شدند عادت مى‏كردند و سينما با آن صورت‏هائى كه همه‏اش انحرافى بود، راديوها همه انحرافى، مطبوعات از قبيل روزنامه‏ها، از قبيل مجلات، همه چيزهائى بودند كه جوانهاى ما را منحرف كنند. و از جمله چيزهائى كه باز مغزهاى جوانها را مخدر مى‏كند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مى‏شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مى‏شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مى‏كند و متوجه مى‏كند به جهات ديگر. تمام اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 198

وسائلى كه حالا اين بعضى‏شان بود و الى ماشاءالله وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدرات خودشان غافل كنند و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحرف كنند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشوند. اين يك برنامه بسيار مفصلى بوده است كه طرح شده نه اينكه من باب اتفاق مثلاً اين مسائل واقع شده، نخير، اين يك طرح‏هائى است كه آنهائى كه طراح هستند، طرح كردند كه اين جوان‏ها را به تباهى بكشانند و علاوه بر اين آن فشارهائى كه بر مردم مى‏آوردند و آن فشارهائى كه به روحانيت آوردند و آن فشارهائى كه به دانشگاه‏ها مى‏آوردند و به ساير اقشار، رويهمرفته خواستند كه مملكت ما را از انسان خالى بكنند و نيروى انسانى را به تباهى بكشند. دستگاه‏هائى كه براى آموزش است، براى پرورش است، تبديلش كرده بودند به دستگاه‏هائى كه ضد او باشد. آموزش‏هائى كه براى انسان مفيد است، براى يك جامعه و كشورى مفيد است، آنها حذف مى‏شد و به جاى او آموزش‏هائى كه مخالف مسير ملت بود، روى شهوات خود فرد بود لكن با مسير ملت مخالفت داشت، با مصالح كشور مخالفت داشت آنها را مى‏آوردند. مقالاتى كه مربوط به سرنوشت ملت بود امكان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در راديوها خوانده بشود. مقالاتى كه مخالف مسير ملت بود، مقالاتى كه مخالف مصالح يك ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اينها رايج بود و مجلاتى كه بايد تربيت كند نسل جوان را، مبدل شده بود به آن تربيتى كه همه ملاحظه كرديد كه مجلات ما چه وضع افتضاح آميزى داشت. همه براى اين بود كه جوان‏ها را از مسيرى كه دارند و مسير انسانى كه بايد اينها بروند، منحرف كنند به يك مسير ديگرى و استفاده كنند. استفاده همچو بكنند كه تمام مصالح يك كشور را از بين ببرند، همه چيز را به تباهى بكشند، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و كسى نباشد كه چرا بگويد، براى اينكه توجه مردم را از آن چيزى كه مربوط به زندگى‏شان است منحرف كردند. وقتى جوان‏ها كه اساس يك مملكتى هستند، پايه يك مملكت هستند، همه جوان‏ها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدره، متوجه بشوند به اين مجلات و به اين اوضاع و به آن وضع راديو و تلويزيون و به آن مسائلى كه بود، ديگر براى جوان نه وقتى مى‏ماند كه فكر كند در اين امور و نه مغزش كار كند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع خوشش مى‏آيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مى‏برد و به يك مطلب هزل مى‏كشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيون‏شان از همين قسم‏ها بود) يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى بكلى غافل شود، عادت مى‏كند، همانطور كه به مواد مخدره عادت مى‏كند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مى‏كنند، ديگر نمى‏توانند يك انسان جدى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى نتواند اصلش فكرش را بكند. از اين جهت اينكه پافشارى داشتند به اينكه راديو آنطور باشد و تلويزيون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامه‏ها آنطور باشند و سينماها آنطور

صحيفه نور ج 8 صفحه 199

باشند و همه رويهمرفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم بكنند به اين امور و همه مخازن ما را ببرند كه الان كه رفتند و گم شدند براى مملكت ما يك چيز سالم نمانده، هر جايش دست بگذارى ناسالم است. هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مى‏خواهيم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانيم و واقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور كردند از تمدن، از آنى كه استقلال انسان را درست مى‏كند، استقلال فكرى انسان را. تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمى‏تواند يك فرد مفيد باشد. و اينها خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلاً اينها از انسان مى‏ترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس، در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت كه مى‏خواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مى‏خواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند. اينها نمى‏خواهند يك انسان پيدا بشود، كوشش دارند كه دانشگاه اينقدر كه مورد توجه‏شان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمى‏گذارند كه برنامه‏هاى دانشگاه يك برنامه‏هاى صحيح باشد. اگر هم از آنجا فرض كنيد يك برنامه صحيح باشد، نمى‏گذارند اينها استقلال داشته باشند هر روز يك غائله و يك بساط درست مى‏كنند، غائله‏هائى ايجاد مى‏كنند كه جوان‏هاى ما سرگرم بشوند. در محيط ما هم همين طور، غائله درست مى‏كنند، مى‏كردند، هر روز يك غائله‏اى درست مى‏كردند، يك بساطى درست مى‏كردند كه همه را سرگرم به او بكنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشيم. جزء همين مسائل، قضيه درياست كه حالا شما مطرح مى‏كنيد و قضيه دريا اين بود كه اين جوان‏هاى نورس و اين دخترهاى نورس در دريا بريزند به جان هم و هر كارى مى‏خواهند بكنند نسل ضايع بشود، انسان ضايع بشود. يك انسان جوانى كه چند ماه در اطراف دريا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، اين ديگر نمى‏تواند فكر بكند كه نفت ما را وقتى مى‏خواهند ببرند بايد چه كرد. اصلاً فكر اين معنى در ذهن جوانى كه آنطورى است نمى‏آيد، آن فقط توجه به اين دارد كه يك شعر عاشقانه بخواند و يك عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فكر مى‏رود سراغ اينگونه مسائل، مسير عوض مى‏شود. اينها روى نقشه كار مى‏كنند من باب اتفاق اين نشده كه دريا اينطور باشد، اينجور نشده كه دريا اينطور باشد كه آنطور وسائل برايشان فراهم مى‏كردند. از قرارى كه مى‏گويند همه وسائل را برايشان فراهم مى‏كردند، تشويق‏شان كردند، به همه اين مسائل انحرافى تشويق مى‏كردند. اينها براى اين بود كه جوان‏ها را با هر ترتيبى كه شده، با هر جورى كه شده از مسير زندگى خارج كنند تا اين كه يك ملتى فقير باشد و نفهمد كه الان چيست يك مملكت فقير الان ما داريم و ملت نمى‏دانست چى هست. حالا كه اينها رفتند، چشمشان باز شده و مى‏بينند تمام انبارها را خالى كرده‏اند و قرض كردند و بردند تمام جواهرات را اينها يعنى اكثر جواهرات ما را رضاشاه برد كه به انگليس‏ها رسيد و بسياريش هم ايشان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 200

برده كه نمى‏دانم به كه خواهد رسيد. بانك‏هاى خارج پر است از ارزهاى اينها و پول‏هاى اينها و جوان‏هاى ما توجه به اين مسائل نداشتند براى اينكه توجه خودشان را منصرف كرده بودند به يك جاهاى ديگر يك روح جوان تازه رسيده كه الان وقت شهواتش هست، اگر مسايل شهوى براى او به آنطور رايج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آنطور بار مى‏آيد، ديگر در زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمى‏خورد، كارى از او بر نمى‏آيد. آنوقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد آنوقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى كه بوده، يك چيز ديگرى جايش نشسته، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غربزدگى كه اينها بساط طولانى دارد. بالاخره با تمام وسائل حساب كرده روى نقشه‏ها، بسيار محتمل است كه از خارج اين نقشه‏ها ريخته مى‏شود و اينهائى كه مى‏خواهند منافع ما را ببرند، آنها نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند يا كارشناس‏ها مى‏آيند به اينجا و نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند. اينها يك مسائل حساب شده است و روى يك مقاصد پليدى كه خارجى‏ها داشتند و خود دستگاه داشت.

راديو و تلويزيون آموزنده بايد باشد

الان انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل يك مقدارى حل بشود و دست آنها بحمدالله الان كوتاه است و اميدواريم كه تا آخر كوتاه باشد. رژيم رفته است و اميدواريم كه ديگر برنگردد و نخواهد برگشت. حالا بايد جدى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غير جدى برگرديد به آن مسائل جدى، مملكت‏تان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوان‏هاى ما، جوان‏هاى ما را نيرومند كند نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند، جوان‏هائى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جور خلسه مى‏آورد اين يك جور خلسه مى‏آورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكت‏تان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد، راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مى‏گويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشيد، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى را مى‏گيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد، آنها كم كم برمى‏گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى مى‏گيرند. حالا اگر جاى ديگر مى‏گيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوان‏هاى ما، اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض آن يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد، كم كم مردم را و جوان‏ها را عادت به آموزندگى بدهيد، از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مى‏بينيد

صحيفه نور ج 8 صفحه 201

كه جوانها اگر اين نباشد مى‏روند سراغ موسيقى و جاى ديگر، براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوان‏هاى ما فاسد شدند. الان ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك كوچك‏هاى ما فاسد بشوند و اينها را جلوشان را بگيريم. بايد جدى باشد اين مسأله. اختلاط زن و مرد در دريا هم از همان نقشه‏ها بوده بايد مردم جديت كنند، خودشان جلو بگيرند و دستگاه‏هاى انتظامى و حكومت‏ها و اينها جلوگيرى بكنند و خود مردم جلوگيرى بكنند راديو اين معنى را تبليغ بكند كه نبايد اينطور باشد، مفاسدش را به آنان بگويد و همين طور راديو يك دستگاهى باشد براى آموزندگى، براى پرورش يك ملتى. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر مى‏شود پرورش داد مملكت را، براى اينكه راديو و تلويزيون هم ملا و آدمى كه سواد دارد از او استفاده مى‏كند هم آن كس كه سواد ندارد، اما از دستگاه‏هاى ديگر مثل روزنامه و مجله يك دسته مى‏توانند استفاده بكنند در يك جاهاى محدودى. اين الان راديو و تلويزيون جورى شده است كه در همه جا الان شما مى‏گوئيد كه راديوى ما را چهار ميليون جمعيت مى‏شنود. راديوها يك جورى شده است كه حالا همه قشرها مى‏شنوند. اين از راه سمع و بصر شما مى‏توانيد خدمت بكنيد به اين مملكت، چنانچه خيانت كردند به اين مملكت، بهتر مى‏شود به آن آموزندگى و تربيت داد و مترقى كرد و جوان‏ها را به آن تربيت كرد، براى اينكه همه گوش مى‏كنند و همه جوان‏ها گوش مى‏كنند و دهاتى‏ها و روستائى‏ها و آنها همه، هر كس توانست، يك راديو پيدا مى‏كند و نتوانست، رفته منزل رفيقش و گوش كرده است. در هر صورت اين دستگاه‏ها بايد تبديل بشود، اگر بخواهيد مملكت‏تان بماند در دست‏تان و اگر همان بساط و همان برنامه‏ها باشد، بدانيد كه حالا اگر نشود بعد از چند سال ديگر دوباره برگشت مى‏كند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود.

انشاءالله خداوند همه را تأييد كند و همه ملت ما را بيدار كند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشه‏هائى كه براى ما كشيده‏اند انشاءالله مطلع بشوند و خنثى كنند آنها را.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 202

تاريخ:31/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى نهضت راديكال ايران‏

شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ريا كارى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

الان مردم همه دارند راجع به اين مسأله فرياد مى‏زنند كه مااسلام را مى‏خواهيم. همه اين را مى‏خواهند.آقا! شما مى‏گوئيد نه، و مى‏خواهيد چه كنيد ؟ همه با هم مجتمع بشويد تحت يك بيرق و وكلايتان را تعيين بكنيد. همه به يك وكلاى اسلامى كه اعتقاد به مسائل دارد، آنى كه ايمان دارد، آنى كه اعتقاد دارد كه اگر خلاف بكند، ولو در اينجا مچش گير نكند جاى ديگر مچش گير مى‏كند. امروز روزى است كه كلمه وحدت براى ما فايده ندارد، عمل وحدت لازم است. من هم هى مى‏گويم وحدت، اگر بنا شد كه من مخالفت كنم بااين، خوب اين كلمه‏اى است ديگر، يك ريايى بيشتر نيست. فكر اين مطلب را بكنيد، خودتان بنشينيد فكر بكنيد. رفقاى ديگر، آنهائى كه اعتقادشان اين است كه مى‏خواهند خدمت بكنند به كشور، با آنها تفاهم بكنيد، بگوييد اگر خدمت مى‏خواهيد بكنيد، چرا گروه گروه مى‏شويد؟ همه خدمت بكنيد. گروه گروه شدن معنايش اين است كه من مى‏خواهم براى خودم بكشم، آن مى‏خواهد براى خودش بكشد، اظهار وجود بكنند. آقا نمى‏توانيم در مقابل اسلام اظهار وجود بكنيم، در اشتباه هستيم. جز اين معنى كه يك تشتتى پيدا بشود و يك اختلافاتى پيدا بشود و يك عرض مى كنم تأخيرى نهضت را عقب بيندازد. شما خيال نكنيد اين پيش نمى‏رود، پيش مى‏رود انشاءالله، لكن عقب مى‏شود. با اختلافاتى كه پيدا بشود و اشخاص روشنفكر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فكر، اينها دنبالش را مى‏گيرند كه، قلم‏ها را بر مى‏دارند، هر چه دلشان مى‏خواهد مى‏نويسند و موجب تشتت مى‏شوند. همين هم كه مى گويند وحدت، وحدت، وحدت، همين‏ها وقتى كه قلم دست‏شان مى‏گيرند و مطلب مى‏نويسند، يك وقت ديديم كه حمله كردند به يك مسأله‏اى از مسائلى كه مردم به آن مسأله علاقه‏مند هستند، و ايجاد اختلاف مى‏كنند. چرابايد اينطور باشد؟ اگر اينها و اقعار است مى‏گويند كه ما مملكت را ميخواهيم و ملت را مى‏خواهيم، استقلال را مى‏خواهيم، چرا بايد اينطور باشد كه قلم‏هايشان بر خلاف مسائلى است كه ادعا كنند. اول كلام مى‏گويند كه مملكت بايد با هم متحد باشد، آخر كلام‏شان مى‏بينيد كه يك كلمه‏اى گفته است كه اسباب تشتت مى‏شود. اين اطراف دريا بود كه جهات اطراف دريا را يك مرد (نمى‏دانم، حالا من كه نمى شناسم) در مجله گفته جدا بودن زنها از مردها افتضاح است . تمدن اين است كه پسرها و دخترها توى دريا به هم ور بروند !! اين تمدن‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 203

است؟!! اين تمدنى است كه پنجاه سال حالى ما كردند؟!! اين معنى‏اش تمدن است ؟!

تهى نمودن مغزهاى جوانان با ايجاد مراكز فحشا

پنجاه سال به مغزهاى ما تزريق كردند كه تمدن عبارت از اين است كه چيز كردند، سينمايش برويد تمدنش عبارت از اين است كه آن دستگاه وقاحت، مجلاتش اينطور و روزنامه‏هايش اينطور، راديو و تلويزيونش اينطور، همه اينطور بودند و ما از اين ضرر ديديم، همه مان از اين ضرر ديديم، ديديم كه زندگى ما را به هم زدند، نيروى انسانى ما را عقب زدند. نيروى انسانى، ما الان كم داريم. براى چه ؟ براى اينكه پنجاه سال ما را كشيدند به مراكز فحشا، جوانهاى ما را كشيدند به مراكز فحشا، كشيدند به مراكزى كه مغزهاى آنها را تهى كردند. به آدمى كه در اين نحو سينماهائى كه پيش بود (حالا من نمى دانم وضعش چه جورى است. آنوقت سينماهائى كه بود همه آن دستگاه فساد بود) ديگر يك جوانى كه مى‏رفت در آنجا، پنج روز، ده روز مى‏رفت عادت مى‏كرد به اين، اين ديگر نمى‏توانست جدى يك عملى بكند، اين ديگر نمى‏توانست فكرش را متوجه بكند به اينكه نفت شما را دارند مى‏برند و همه چيز ما را دارند، حيثيت ما را دارند برند و ما مشغول اينكه سينما را تماشا بكنيم، ستاره سينما را. مجلاتمان اينطور، سينماهايمان اينطور، همه چيزمان اينطور شده بود و ما را خودمان را از بين بردند كه هيچ، يكى ديگر را جاى ما نشاندند و مملكت ما متبدل شده بود به يك چيز ديگرى. الان كه در اين نهضت بسيارى از قشرها آن وضع سابق‏شان را رها كرده‏اند، متوجه شدند.

اين اسلام بود كه شما روشنفكران را از انزوا خارج كرد

اين حقوقدان‏ها، اين روشنفكرها،اين عرض مى‏كنم كذاها، اينها چرا نمى‏آيند ملحق بشوند به همين جمعيت‏ها؟ و با همين‏ها كارشان، چرا همه دست به هم نمى‏دهند؟ نوشته‏هايشان جورى باشد كه وحدت كلمه ايجاد كند، گفته‏هايشان جورى باشد، جمعيت‏هايشان اينطور باشد. چرا مى‏روند توى مجلس نمى‏دانم وكلا و مى‏گويند كه اسلام ديگر به درد نمى‏خورد ؟ جز اين است كه مى‏خواهند فساد كنند ؟ ولو يك كلمه مفتى كه به يك كسى بگويد، كه در كسى تأثير نمى كند، اما خود اين معنى نشان اين را مى‏دهد كه اين رشد نيست. الان اگر اين تميز مى‏داد كه اين اسلام بود كه همه شما را از خارج كشيد اينجا و حالا آزاد شديد، اين اسلام بود كه شما را از انزوا بيرون آورد، شما همه توسرى خور سازمان امنيت بوديد، شما همه نمى‏توانستيد اظهار وجود كنيد، حالا كه اسلام آمده و شما را از زاويه بيرون كشيده و از خارج وارد كرده در ميدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامى كه همچو خدمتى براى شما كرده است، قيام كرديد ؟ ! اين را بايد اسمش را چى گذاشت ؟ اين را اسمش را مى‏گوييد تشخيص نمى‏دهند ؟ اينقدر با اسلام بد هستند كه حتى حاضرند كه امريكا و شوروى براينها حكومت كنند و اسلام روى كار نيايد. چه جورى است وضع؟ اصلاح كنند مردم خودشان را. بايد اين طبقه روشنفكر و اين طبقه‏اى كه عرض مى كنم كه كار آمد هستند، خودشان را اصلاح بكنند .اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 204

طبقه مردم زود سالم مى‏شوند، دست نخورده‏اند اينهاما هر چى داريم از اين طبقه‏اى كه ادعا كنند كه ما روشنفكريم و ماحقوقدانيم و ما نمى‏دانم طرفدار چه هستيم و اينها، ما هر چه داريم از اينها داريم صدمه مى‏خوريم. چرا دست به هم نمى دهند كه اين كار را بكنند؟ چرا جلوگيرى مى‏كنند از اين سيلى كه راه افتاده است و مى‏خواهد كارها را اصلاح بكند ؟ اين دردهايى است كه هست و شماها بايد درمان بكنيد و دست به هم بدهيد كه درمان بكنيد. حالا شماها كه آمديد، اين عمل را بكنيد تا ببينيم سايرين چه مى‏كنند. اگر من ديدم شماها كرديد آنوقت... و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 206

تاريخ: 1/5/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى همدان‏

تفاوت مابين قواى انتظاميه در رژيم طاغوتى و جمهورى اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

فرق مابين قواى انتظاميه در نظام و در رژيم طاغوتى و قواى انتظامى در رژيم اسلامى اين است چون رژيم طاغوتى مبنايش بر استفاده‏هاى شخصى و رساندن انتفاع به كسانى كه ارتباطات خارجى با آنها دارد و مى‏خواهد حفظ كند او را، ناچار آن رژيم به ملت خيانت مى‏كند، مى‏خواهد از چنگ ملت بر بايد و به جيب خودش و اربابهايش بكند چنانچه مشاهده كرديد و كرديم. از اين جهت قواى انتظامى كه آن رژيم خواهد اين است كه جورى تربيت بشود كه حفظ همان منافع او را بكند و چون خيانتكاراست از ملت مى‏ترسد و چون مى‏ترسد مى‏خواهد كه يك قوائى درست كند كه ملت را بترساند. اينكه قواى انتظامى در رژيم‏هاى غير انسانى و غير توحيدى كوشش دارند كه مردم را سركوب كنند وبترسانند،اين براى اين است كه خودشان از مردم مى‏ترسند و چون خيانتكارند مى‏ترسند، از اين جهت ارتش را جورى درست مى‏كنند، تربيت مى‏كنند كه در مقابل ملت بايستد. ملت را از ارتش جداكنند، ژاندارمرى را، شهربانى را، اينها را طورى تنظيم مى‏كنند كه از ملت جدا باشد و با ملت مخالف باشد. اين براى اين است كه چون دستگاه از ملت مى ترسد و مى‏خواهد كه اينها با ملت روابط نداشته باشند و مخالف ملت باشند و ملت هم مخالف اينها ولهذا قواى انتظامى در امثال ايران، نه در خود ايران تنها در امثال اين كشورها طورى هستند كه با مردم در دو جهت واقع هستند. مردم از قواى انتظامى بيزارند و قواى انتظامى هم مردم را مى‏خواهند سركوبى كنند و تمام اساس اين است كه آنها براى اينكه خودشان را حفظ كنند يك قوائى تربيت مى‏كنند كه اين قوا آنها را حفظ كند و از ملت هم جدا باشند. شما مى‏دانيد كه اگر چنانچه اين محمدرضا مى‏خواست از يك خيابانى در چند روز ديگر عبور كند، آن جاهائى كه در مسير او بود كنترل مى‏شد. خانه‏هاى اطراف خيابان بايد يا خالى بشود يا مأمور انتظامى بروند آنجاها پاس بدهند براى اينكه در يك عبورى مى‏ترسيد، از مردم مى‏ترسيد مردم را هم مى‏ترسانند از باب اينكه مى‏ترسيدند از مردم، مى‏ترسيدند از باب اينكه خيانتكار بودند. خيانت منشاء اين شد كه يك شخص خائن، اسباب اين شد كه تمام قواى انتظاميه‏اى كه بايد در خدمت مردم باشد اينها راكشيدند به ضد مردم، مردم از شما جدا بودند، متنفر هم بودند، شما هم از مردم جدا بوديد و خيال مى‏كرديد بايد تو سر مردم بزنيد. اما رژيم اسلامى اينطورى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 207

نيست براى اينكه آن كسى كه مبداء امر است ، خيانتكار نيست وقتى خيانتكار نيست از ملت نمى ترسد، ملت به او وفا دارند، قواى انتظامى در آن رژيم براى حفظ ملت است و براى اين است كه به مردم خدمت بكنند. وقتى كه قواى انتظامى اينطور تربيت شد كه به مردم خدمت بكند،آنها خدمتگزار ملت مى‏شوند، ملت هم خدمتگزار است از او پشتيبانى مى‏كند. اينكه در آن رژيم شهربانى‏ها مثل وقتى كه مردم اسم شهربانى مى‏شنيدند يا اسم سازمان امنيت را مى‏شنيدند مى‏لرزيدند به خودشان و مى‏ترسيدند از اينها و از شما روگردان بودند اين براى اين بود كه وضع را اينطورى پيش آورده بودند. در اين ممالكى كه اينها همه مى‏خواهند مردم را بچاپند، خزائن مردم را ببرند و خدمت بكنند به ارباب‏هاشان، اينها ناچارند كه براى اين كار يك قوائى تهيه كنند مناسب با اين كار و اينطور تربيت مى‏كردند، قهرا آن كسى وارد مى‏شد در شهربانى يا وارد مى‏شد در ژاندارمرى يا وارد شد در ارتش، به اين ترتيب وارد مى‏شد، از آن طرف شاهدوستى را بايد خيلى تزريق كنند كه هر روز بخوانند به گوش سربازهاى جوان و از آن طرف مردم را از اينها جدا بكنند. حساب مردم حساب عليحده، شهربانى با مردم هيچ رابطه‏اى نداشت مگر اينكه اين رابطه كه يكى را بياورند آنجا وكتكش بزنند و حبسش بكنند و آن ترتيب.

مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى، خودشان را از هم جدا ندانند

شما امروز در رژيم اسلامى واقع هستيد يعنى رژيمى كه اساسش بر اين است كه مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى خودشان را از هم جدا ندانند. شما خودتان را از آنها بدانيد آنها هم خودشان را از شما بدانند و با آغوش باز از شما، پذيرائى كنند، شما كوشش كنيد كه اين معنى را در ذهن مردم با اعمالتان وارد كنيد شما پنجاه ساله‏ايد، شما كه سن‏تان جوانيد مردم ملت پنجاه و چند سال از اين لباس بدى ديده‏اند، از وقتى كه شهربانى را ديدند، ديده‏اند كه اين شهربانى معنايش اين است كه آدم را بزند و بگيرد و حبس كند و زجر بدهد و از او چيز بگيرد، از ارتش هم همين طور، از ژاندارمرى هم همين طور، پنجاه سال ملت ما اينطور ديده قبلاً هم اينطور ديده. اما حالا آنكه ما واردش هستيم اين را تا بخواهيد از ذهن مردم بيرون كنيد يك قدرى طول دارد لكن مى‏توانيد كه شما اين چيزى كه در ذهن آنها در اين پنجاه سال رفته است از آنوقتى كه چشمش را باز كرده است از سازمان امنيت ترساندنش و از ارتش ترساندنش و از ژاندارمرى ترساندنش، اين را بايد با عمل كارى بكنيد كه از قلب او بيرون بيايد و بفهمد كه امروز غير ديروز است.

قواى نظامى در صدر اسلام با وجود تجهيزات ناقص برد و امپراطورى بزرگ غلبه كردند

امروز روزى است كه ملت با اين قشرهاى انتظامى رفيقند و دوستند و برادرند. آنها مى‏خواهند حفظ كنند اين انتظامات را براى ملت، ملت وقتى ديد كه اين طايفه خدمتگزار او هستند و محبت به او

صحيفه نور ج 8 صفحه 208

مى‏كنند، نسبت به كسى كه خدمت به او مى‏كند، حفظ مى‏كند نظم مملكتش را، قهراً علاقه‏مند مى‏شود. شما كوشش كنيد كه همين معنائى كه الان هست كه بنا اين است كه رژيم جمهورى اسلامى رژيم مردمى باشد، همه با هم باشند. قواى انتظامى مردم همانطور كه در صدر اسلام بوده است كه از خود اين مردم بودند، اينطور نبوده است كه آن كسى كه استاندار يك جائى مى‏شده، مى‏خواهد برود مردم را بچاپد، در آن زمانها اينطور بودند. اين را يادم هست، كه حالا در چه وقتش بود نمى‏دانم، اگر يك كسى را استاندار آذربايجان مثلاً مى‏كردند، اجاره مى‏دادند به آنها، يعنى اين آدم بايد مثل پنجاه هزار تومان يا ده هزار تومان آنوقت بدهد به آن كسى كه بايد اين را سر آن كار بگذارد (نخست وزيرش، خودش يا صدر اعظمش) بايد اينقدر بدهد كه برود استاندار آذربايجان بشود. اين به آنجا كه مى‏رفت چون اجير است و اينقدر گرفته بايد دو مقابل، آنجا بگيرد يا بيشتر تا اينكه خوب، هم مال‏لاجاره را بدهد، هم نفع ببرد. وضع اينطور بود كه اجاره بندى بود، آذبايجان چون بزرگتر بود زيادتر، همدان چون كوچكتر بود كمتر، همه روى يك اجاره بندى خاصى بود كه روى اين اجاره بندى استاندار تعيين مى‏شد يا فرض كنيد كه فرماندار تعيين مى‏شد، اين وضع‏ها در اسلام نيست، اين بساط در اسلام نيست، آن هم كه در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست، با سايرين در يك طبقه نشسته‏اند، با هم دوستند، رفيقند، صحبت مى‏كنند و تفاهم دارند با هم و لهذا يك لشگر و يك ارتش، آنوقت كه اسمش را نمى‏شد ارتش بگذاريد يك عده عرب بودند كه اينها چندتاشان يك شمشير داشتند، چندتاشان يك اسب داشتند، اينها غلبه كردند بر اين دو تا امپراطورى بزرگ كه امپراطورى روم بود و ايران، بزرگترين امپراطورها آنوقت اينها بودند. اين يك مشتى عرب از باب اينكه قوى بودند، ايمان داشتند و از ملت بودند و اينطور نبود كه بخواهند براى استفاده يك كارى بكنند، مى‏خواستند خدمت بكنند اينها، در مقابل آنها ايستادند و از آن طرف با اينكه عدد زياد بود و تجهيزات زياد بود و - عرض مى‏كنم كه - اسب‏ها كذا وزين اسب‏ها طلا و اينها لكن روحيه نداشتند، اينها را در يكى از جنگ‏ها مى‏بستندشان در ذوالسلاسل ديگر، مى‏بستند اينها را كه مباد فرار كنند، با زنجير مى‏آوردند كه جنگ بكنند. عرب‏ها شمشير را كشيده بودند و ريختند همه اينها را از بين بردند و يك عدد كمى با تجهيزات ناقص، يعنى ناقص كه نمى‏شود اصلاً اسم تجهيزات روى آن بگذارى يك چند تا شمشير و يك چند تا اسب و يك چند تا شتر و اينها براى اينكه روحيه اينها روحيه مادى بود، ضعيف، روحيه آنها روحيه معنوى بود و قوى.

به مملكت رسول خدا و صاحب‏الزمان خدمت كنيد

شما امروز شهربانى دولت جمهورى اسلامى هستيد، افرادتان يكى يكى بايد ملاحظه اين را بكند كه من در شهربانى اسلامى دارم كار مى‏كنم رئيس شهربانى هم بايد همين معنا را در ذهنش بياورد، جمعيت‏تان هم بايد همين معنا در ذهنش باشد كه ما در يك مملكتى مى‏خواهيم شهربانى بكنيم كه اين مملكت مال امام زمان سلام‏الله عليه است، مال حضرت امير سلام‏الله عليه، مال پيغمبر است. ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 209

داريم خدمت به پيغمبر و اسلام مى‏كنيم، ما نبايد به مردم حالا عرض كنم كه قدرت فروشى بكنيم، خيال بكنيم ما يك قدرتمندى هستيم و مردم چيزى نيستند، اگر اين كار را بكنيد محبوب مردم نيستيد، دل‏هاتان مطمئن، آرام، وقتى شب مى‏رويد منزل با دل آرام منزل مى‏خوابيد هيچ تشويشى در كار نيست، اما اگر يك رژيمى باشد كه مخالفت بخواهد بكند حتى آن كسى كه ظالم است به حسب نوع مردم، مگر بعضى‏شان كه ديگر متبدل به يك حيوانى شده‏اند آنها ناراحتند از اينكه اذيت كنند مردم را، اين يك چيز جبلى است، آدم وقتى هم به يكى اذيت بكند خودش هم ناراحت مى‏شود. اما در اين رژيم بايد همه با دل راحت انشاءالله و با قدرت، اما قدرت براى اشخاصى كه فساد مى‏كنند، و با رحمت براى دوستان خودتان، اشداء على الكفار رحماء بينهم دستور خداست كه وصف مؤمنين اين است كه در مقابل اجانب ايستند قوى، بين خودشان دوست و رفيق و رحيم و اينها.

انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند. موفق باشيد به اينكه خدمت بكنيد به اين مملكت.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 185

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان‏

ياس از جنود ابليس است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مى‏كنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراق‏ها و قدرت‏ها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مى‏شود. خداوند حافظ ملت‏هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت‏هاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمى‏دانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مى‏آمدند، ملاقات‏شان مى‏كرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مى‏رسيد و از جمله اخبار، بعضى‏ها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفته‏ام و اسم يك قريه‏اى ، يك قلعه‏اى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مى‏گفت كه در اين دهات صبح كه مى‏شد آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏كنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفته‏ام و ديده‏ام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرف‏هائى كه تهران گفته مى‏شد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مى‏گويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مى‏گفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مى‏گفت كه علماى دينى‏شان گفت، بازاريشان همان را مى‏گفت كه كارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى اينقدرى شان همان مى‏گفت كه بزرگان مى‏گفتند. اين مورد اطمينان من‏شد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مى‏تواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مى‏تواند يك شهر را، يك كسى مى‏تواند يك استان را، اما كسى نمى‏تواند به اين ترتيب همه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 186

قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچه‏هاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايده‏هاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمى‏شد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرف‏هائى كه گفته مى‏شد و قلم‏هائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرت‏ها بود كه همه قدرت‏هاى موجود پشتيبانى مى‏كردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مى‏دادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مى‏آمدند و مستقيماً با من تماس مى‏گرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مى‏گرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مى‏خواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مى‏خواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و مع‏الاسف دولت‏هاى اسلامى هم همين طور بودند، دولت‏هاى اسلامى هم پشتيبانى مى‏كردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مى‏كردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم، مى‏خواهيم ظلم نباشد، مى‏خواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همه‏اش اسلامى بود، همه‏اش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمى‏شود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمى‏شود، اصلش ما فرض مى‏كنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مى‏كنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرت‏ها بريزند ايران را بگيرند، نمى‏كنند، نمى‏شود، ما حالا فرض مى‏كنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمى‏توانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مى‏خواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مى‏برند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمى‏شود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مى‏ايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مى‏گويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملت‏ها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرت‏هاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مى‏دانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمى‏تواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مى‏ريختند و يك جائى را مى‏گرفتند، بعد از چندى همه‏شان از بين مى‏رفتند و مستهلك مى‏شدند، بعد كه جزء همين ملت مى‏شدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مى‏خواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همه‏مان مى‏خواهيم و اين عملى مى‏شود، بيخود دست و پا مى‏زنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مى‏دهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.

صحيفه نور ج 8 صفحه 187

آتش زدن خرمن‏ها، عملى در جهت منافع آمريكا

البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مى‏روند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مى‏كنند خوب، يك زحمتى ايجاد مى‏كنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.

چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مى‏گفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مى‏آمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مى‏آمد كه انگليس‏ها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب توده‏اى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مى‏آيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مى‏كنند، خودشان را مى‏چسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مى‏آيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مى‏رفتند و مى‏گفتند كه كشاورزى را جلو مى‏گرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مى‏رفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمن‏ها را آتش زدند. اين طايفه‏اى كه ادعا مى‏كنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مى‏پرسيم كه‏آتش زدن خرمن‏هااولا چه منفعتى براى توده‏ها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عده‏اى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مى‏گوئيم كه كى منفعت از اين مى‏برد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مى‏شود ببينيم كى از اين جرم منفعت مى‏برد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مى‏كنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مى‏گيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مى‏رود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مى‏رفت، ما مى‏گفتيم از عمال آنها هستند، نمى‏خواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مى‏خواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمن‏ها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مى‏رود. آنها گندم‏هايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار

صحيفه نور ج 8 صفحه 188

مى‏خواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مى‏كرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مى‏كنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.

بى‏حاصل بودن نقشه‏هاى آمريكا در جهت سركوب نهضت‏

اما مسأله اينطورى است، همين‏ها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مى‏كردند، در در بار هم از همين‏ها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبت‏هائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مى‏آمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مى‏كردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمى‏گفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغام‏شان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفته‏اى باشيد. من ديدم كه معلوم مى‏شود كه در اين چند هفته مى‏خواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مى‏رويم، معلوم است كه تا ابد نمى‏بندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.

اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرت‏هاى شيطانى‏

على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مى‏كند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.

يدالله مع الجماعه خداوند مى‏فرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا

خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مى‏كند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همه‏مان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مى‏كند، واگذار مى‏كند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم

صحيفه نور ج 8 صفحه 189

چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مى‏خواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرت‏ها، نه همه قدرت‏ها فقط ابر قدرت‏ها، بلكه قدرت‏هاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبت‏ها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستاده‏اند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوان‏هاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.

امروز زمان طرح گرفتارى‏هاى شخصى نيست‏

در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همين‏هايند كه مى‏نويسند و همين‏ها كه مى‏گويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مى‏كنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماع‏تان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مى‏گويم من هم مى‏دانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مى‏خواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راه‏ها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كرده‏ايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارى‏هاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را برده‏اند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليس‏ها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانك‏هاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرض‏هائى است كه اينها از بانك‏ها گرفته‏اند و برداشته‏اند و رفته‏اند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارى‏هاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.

نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بى‏نظير در عالم است‏

شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضت‏هائى كه، انقلاب‏هائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 190

بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمى‏گويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كرده‏اند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عده‏اى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمى‏كند من دقيقاً نمى‏دانم ولى كم بوده عددشان، جنايت‏شان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمى‏شود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بى‏سرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوه‏هاى متصل به برق اين را نمى‏توانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمى‏توانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مى‏شود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرف‏هائى كه حالا دارند مى‏زنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمه‏اى است كه دست و پائى در اين آخر مى‏زنند، چلاپ و چلوپى مى‏كنند.

راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى‏

و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مى‏رسد و بوى اسلام را آنوقت مى‏شنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شده‏اند، اينها در يك جا با هم مجتمع مى‏شوند و مى‏نشينند و صحبت مى‏كنند و - عرض مى‏كنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مى‏كنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مى‏نشست نمى‏شناختندش، كسى كه از خارج مى‏آمد، نمى‏شناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مى‏خواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوان‏هاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمى‏تواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.

صحيفه نور ج 8 صفحه 191

انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مى‏خواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مى‏كند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.

خدا مقلب‏القلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مى‏خواهد، او بر مى‏گرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلب‏هاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مى‏خواهد مى‏گرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمى‏دانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانم‏هاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفته‏اند و دارند درو مى‏كنند، چه مى‏كنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مى‏دهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مى‏كنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانم‏هائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مى‏كنند و جمع مى‏كنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مى‏شود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مى‏دهد و آنها كارشان چند برابر مى‏شود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مى‏شود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مى‏رفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مى‏كرد، حالا مى‏بيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مى‏گويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعت‏تان را برداريم، نمى‏دانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمى‏دانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمى‏دانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مى‏كند و اينقدر مردم را اميدوار مى‏كند و نهضت ما را پيش مى‏برد كه خدا مى‏داند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.

نقشه‏هاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان

من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانت‏هائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 192

اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راه‏هاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راه‏هائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستان‏ها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مى‏كند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مى‏بينند، خواب همان مراكز را مى‏بينند تا بيدار هم مى‏شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كرده‏اند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشه‏هائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشه‏اى است براى اينكه جوان‏هاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 210

تاريخ: 1/5/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كاشان‏

هدف عمده رژيم طاغوت انحراف نيروهاى جوان به طرف فحشا بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما خودتان در ضمن بيان گفتيد كه فرهنگ دو هزار و پانصد ساله، دو هزار و پانصد سال فرهنگ غلط رژيم طاغوتى و پنجاه و چند سال رژيمى كه ما ادراك كرديم و ده پانزده سال هم رژيمى كه شماها كه جوانيد ادراك كرديد، تمام همشان در انحراف بود، نيروى جوانى را و نيروى انسانى را مى‏خواستند كه منحرف كنند و يا مشغول كنند به چيزهائى كه مربوط به زندگى نيست. اينهمه مراكز فحشا، اينهمه مخدرات، اينهمه مراكزى كه بايد آموزشى باشد، بر خلاف آموزش و فاسد كننده، اينها همين طور من باب اتفاق واقع نشده است، اينها نقشه داشته است و با آن نقشه عمل شده است، نقشه اين بوده است كه نگذارند نيروى فعال اين مملكت رشد كند و به فعاليت انسانى خودش ادامه بدهد و لهذا از طريق‏هاى مختلف با برنامه‏هاى بسيار وسيع و مختلف كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند. آنها از نيروى انسانى مى‏ترسند، اصلاً از انسان مى‏ترسند آنها تجربه كرده‏اند كه در دوران سابق گاهى يك نفر آدم وقتى پيدا شد در مقابلشان ايستاد و منافع‏شان را مانع شد كه درست به آزادى ببرند ولذا برنامه آنها (خارجى‏هائى كه مى‏خواهند استفاده از ما ببرند) برنامه اين است كه نگذارند انسان پيدا بشود و بهتر از همه چيز اين است كه نيروى جوانى را منحرف كنند از آن راهى كه بايد برود، بكشندش به طرف فحشا، بكشندش به طرف سينمائى كه آن برنامه‏هاى فحشائى را داشت. اين از صبح كه بيدار بشود تا پيچ راديو را چيز بكند، موسيقى، تا تلويزيون را نگاه بكند، آن مناظر بد و باز گوشش و چشمش را مشغول كند تا از منزل بيرون بيايد، راهش راه اين باشد كه يا اطراف دريا برود و آن وضع يا دنبال مراكزى كه مهيا شده و آسانش كرده‏اند و ارزانش كرده‏اند برود و عادتش بدهند به اين مسائلى كه شهوى است، به اين مسائلى كه مغز انسان را فاسد مى‏كند و همه مطلب اين است كه نگذارند تفكر كند در امورى كه احتياج به آن دارد. اگر جوان‏هاى ما اينطور عادت كردند كه دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چيزهائى كه در سينما به آنها نشان داده‏اند و آن چيزهائى كه از راديو شنيده‏اند و آن چيزهائى كه در خارج برايشان مهيا كرده‏اند، اينها تمام افكارشان متوجه به همان مسائل مى‏شود، مسائل شهوى، شب كه توى منزلش مى‏رود و فكر همان مسائل، در رختخوابش مى‏رود و شب هم اگر خواب ببيند همان مسائل را خواب مى‏بيند وقتى هم بيدار مى‏شود اول چيزى كه در ذهنش وارد

صحيفه نور ج 8 صفحه 211

مى‏شود همان مسائل است، وقتى هم مى‏رود سراغ يك كارى و اشتغالى، حواسش به آنجاست تا كى وقتش بشود كه برود سراغ آن مسائل، يك همچو موجودى نمى‏تواند در مسائل جدى فكر كند، فكرش نمى‏آيد دنبال مسائل جدى. يك مغزى را كه اينطور تربيت كرده‏اند، اين مغز اصلش وارد بشود در يك فكر روز و فكر مسائل حياتى و جدى، تمام افكارش متوجه به آن مسائل شهوانى و حيوانى است. اين يك برنامه بوده، همين طور اتفاق نيفتاده است كه در اين ممالك ما اينطور به خودى خود شده باشد كه جوان‏ها اين كارها را كرده، فكر اين يك مسأله‏اى بوده است كه روى يك نقشه‏اى كه از خارج داده‏اند به اينها و طرح كرده‏اند و اينها هم در خارج اينها را عمل كرده‏اند. اين يك باب واسعى است كه علاوه بر آن مسائل ديگرى كه دارند، يك باب واسعى است كه از همه اطراف چشم و گوش جوان‏هاى ما را به روى مسائل حياتى ببندند، به مسائل ديگر منحرف كنند. قضيه روزنامه‏ها عليحده، قضيه مجلات با آن وضعى كه مى‏دانيد عليحده و همين طور هر جا گوشت را باز بكنى مى‏بينى يكى از آن مسائل است، يك وقتى بود كه در تهران من گاهى عبور مى‏كردم همين طور كه آدم مى‏رفت موسيقى بود، در تمام دكان‏ها صداى موسيقى كه پخش شد همانطور تا آخر موسيقى بود، اين مغز را اينطور متزلزل مى‏كردند، حواس را مى‏بردند دنبال اين مسائل كه مبادا راجع به آن مسائلى كه مربوط است به زندگى‏شان، مربوط به آن مسائل انسانى‏شان هست، مربوط به استقلال مملكت‏شان است مبادا متوجه به او بشوند و همين طور هم هست، توفيق هم يافتند كه اصلاً در طول اين پنجاه و چند سال الا كمى از اوقات آنهم كمى از مردم، توجه به اين مسائل اصلش نداشتند.

پيدا شدن روزنامه در منزل يك روحانى را نقصش مى‏دانستند

از آن طرف تبليغات دامنه‏دار كه طبقه روحانى را جدا كنند از مسائل روز، آنچنان تبليغ كرده بودند كه اوائلى كه من همان سال اول، دومى كه من آمدم به قم، در قم وضع جورى بود كه يكى از روحانيون كه رئيس بود، در اينجا مورد طعن مردم بود، مى‏گفتند در منزلش روزنامه پيدا مى‏شود، روزنامه پيدا شدن در منزل يك روحانى را نقصش مى‏دانستند. فلان آخوند، سياسى است و طعن مى‏زدند آخوند سياسى است به اينكه فلان آخوند سياسى است جدا مى‏كردند روحانيون را، محدودشان مى‏كردند به همان مسائل شخصى و از مسائل اجتماعى و مسائل سياسى جدا كردند و تبليغات همچو بود كه يك آخوندى اگر چنانچه مى‏خواست در اين امور دخالت كند مى‏ترسيد از مردم، مطعون مى‏شد، كنار گذاشته شد. اينطور درست كرده بودند اين هم يك باب واسعى بود براى جدا كردن روحانيون از مسائل روز. يك باب واسع هم جدا كردن روحانيون از دانشگاه بود كه اين هم نقشه بود، براى اينكه من باب اتفاق اينها به نظر نمى‏آيد باشد، همه اينها طرح‏هائى بود كه درست كرده بودند براى اينكه استفاده‏ها را ببرند و كسى حرف نزند. جدا كردن روحانيون از دانشگاه، پيش روحانيون اينطور منعكس مى‏كردند كه دانشگاهى‏ها يك دسته فكلى نمى‏دانم كذا و كذا، پيش آنها هم مى‏گفتند آخوندها اصلاً دربارى هستند. اين دو تا قشر را از هم جدا مى‏كردند، نه فقط جدا، دشمن اين به او بد

صحيفه نور ج 8 صفحه 212

مى‏گفت، اين به او بد مى‏گفت، درگيرى تبليغاتى جدا مى‏كردند اين دو طايفه را از هم. طرح‏ها بود براى اين جدائى در قبل از ماه رمضان كه وقت اجتماعات است و قبل از ماه محرم كه وقت اجتماعات است اينها يك طرحى درست مى‏كردند ماها غافل و بيچاره طرحى درست مى‏كردند كه تمام ماه مبارك مردم در منابر سر آن طرح با هم دعوا مى‏كردند. دانشگاهى به اينها حمله مى‏كرد، اينها به دانشگاهى، تمام ماه مبارك را به يك مسائلى كه ربطى نداشت به مسائل روز و زندگى سر اينها را گرم مى‏كردند و آن كنار مى‏نشستند و به ماها مى‏خنديدند. ما اينطور بى‏اطلاع از مسائل روز و بى‏اطلاع از نقشه‏هاى شوم آنها. اين هم يك باب واسعى بود كه اينطور چيز كرده بودند و همين طور امثال اينها.

امروز بايد همه اقشار هوشيار و مجهز باشند در مقابل نقشه‏هاى شيطانى‏

حالا بايد ما فكر اين مسائل باشيم هم طبقه روحانيون و هم طبقه دانشگاهى و دانشجويان و ساير طبقات به فكر اين مطلب باشيم كه الان اينها احساس كرده‏اند، لمس كردند كه اتصال مردم به هم آنها را شكست داد و نتوانستند مقاومت كنند، روى يك وحدت كلمه جامعه نتوانستند مقاومت كنند، با تمام جديتى كه آمريكا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروى هم براى حفظ اين جرثومه فساد مى‏كردند نتوانستند حفظش كنند و فهميدند كه اين براى اين بود كه قشرهاى مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم اين بود كه يك حكومت عدل اسلامى. مجتمع شدند در اين مسأله حق. الان بيشتر ما احتياج به اين داريم كه خودمان را حفظ كنيم و مجهز باشيم. پيشترها اينها همه كارها را البته مى‏كردند لكن مسائل كلى در نظرشان بود، آنكه شايد اينها با هم مجتمع بشوند، شايد اين دو قوه متفكر روحانى و دانشگاهى با هم بشوند، شايد توده‏هاى مردم با اينها بشود، شايدها بود و روى شايدها اين همه نقشه‏ها بود. حالا احساس كردند، در اين نهضت عينا ديدند كه مسأله چه بود، ديدند كه همه قدرت‏ها در مقابل قدرت ايمان و اجتماع مردم بر امر اسلامى، فشل شده است. الان بيشتر نقشه‏ها، نقشه شيطانى در كار است و الان بيشتر ما بايد هوشيار باشيم گمان نكنيم به اينكه ما حالا ديگر اين سد را شكستيم و تمام شد.

الان اينها مشغول تجيهزند. اجتماعات، اتصالات و اشخاصى كه با هم اصلش دوستى نداشتند، گروه‏هائى كه با هم هيچ ابدا ارتباط نداشتند حالا پيوند كردند، پيوند مى‏كنند، شما روزنامه‏ها را بخوانيد قضيه قانون اساسى و خبرگان، ببينيد چه گروه‏هائى با هم مجتمع شدند براى اينكه كانديد بدهند.

مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى باشد

توجه داشته باشيد كانديدهايتان اسلامى باشند. ما مى‏خواهيم يك مملكت اسلامى درست بكنيم، يك مملكت غربى نمى‏خواهيم درست بكنيم. مملكت اسلامى قانونش بايد اسلامى باشد، بايد آن كسانى را كه تعيين مى‏كنيد براى بررسى، خبره اسلامى باشند، مثل اين مى‏ماند كه - مثلاً - ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 213

بخواهيم يك كسى را معالجه كنيم برويم يك فقيه را چون فقيه است بياوريم براى معالجه - يك يك - اين را بايد طبيب باشد تا معالجه كند، فقيه هم هرچه فقيه باشد عقلش نمى‏رسد راجع به طب. ما مى‏خواهيم يك قانون اسلامى، يك جمهورى اسلامى. اين جوانهاى ما در خيابان‏ها ريختند و غلبه كرده‏اند بر اينها، روى آن حس اسلاميتشان بود و الا اگر كلمه اسلام را بر مى‏داشتيم كنار مى‏گذاشتيم، مردم مگر بى‏عقلند كه بروند جلوى توپ و تانگ، مردم براى اسلام روند. صدر اسلام، سربازهاى اسلامى براى اسلام جانشان را به خطر مى‏انداختند يعنى خطر نمى‏ديدند، خطر براى خودشان نمى‏ديدند براى اينكه مردن را خطر نمى‏دانستند. جوانهاى ما اينطور شده بودند و الان هم هستند. الان هم بعضى وقت‏ها شايد هر چند روزى يك دفعه يكى مى‏آيد بيخ گوش من مى‏گويد دعا كنيد من شهيد بشوم. جوان اينطور آمده است الان به ميدان. اين حس، حس انسانى و حس اسلامى ما را پيروز كرده است و روى اين حس است كه مردم خون خودشان را دادند. حالا بعد از اينكه رسيديم به اينجا بيائيم يك قانون آمريكائى درست كنيم، يك قانون اروپائى درست كنيم، يك قانون اساسى غربى درست كنيم، خون جوان‏هامان را هدر بدهيم، اين الان دست خودتان است. اين قانون پيش‏نويس است. پيش‏نويس هيچ چيز نيست. بايد رأى بدهيد. بايد نظر بدهيد و مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى امين، مسلمان، متوجه غرب و شرق، تحت تأثير غربى و شرقى نباشند، تحت تأثير مكتب‏هاى انحرافى نباشند. اينهائى كه مى‏خواهيد قرار بدهيد اينطور نباشد كه تحت تأثير مكتب ماركس يا امثال اينها باشند، اينها بايد اسلامى باشند، مجلس خبرگان را كه مى‏خواهيد درست بكنيد بايد افراد خبير و دانشمند به احكام اسلام و اشخاصى كه امين هستند و اشخاصى كه تحت تأثير مكتب‏هاى انحرافى نيستند و اشخاصى كه با اين ملت هستند و اشخاصى كه دلسوز به اسلام هستند يك همچو اشخاصى را، البته اشخاص خبير مطلع و مطلع بر اوضاع روز، اينها را بايد تعيين بكنيد تا بررسى بكنند و يك قانونى كه مطابق با ميل همه ملت است كه آن عبارت از قانون غير مخالف با قانون اسلام است، هيچ چيزش مخالف با اسلام نباشد انشاءالله درست بشود و بعدش آنوقت به نظر همه مردم گذاشته بشود، مردم رأى به آن بدهند و آن قانون تصويب شده باشد. انشاءالله كه خداوند همه شما را حفظ كند، موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 214

تاريخ: 2/5/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى اميرآباد و جواديه تهران‏

پاسدارى در دولت اسلامى داراى شرافت زياد و مسئوليت بزرگ است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه همه ما سرباز اسلام باشيم و گوش به فرمان خداى تبارك و تعالى و من اميدوارم كه شما پاسداران همانطور كه پاسدار اسلام الان هستيد، پاسدار جمهورى اسلام هستيد، پاسدار خودتان هم باشيد. شما امروز با سمت پاسدارى در جمهورى اسلامى يك شرافت زياد و بزرگ داريد و يك مسئوليت بزرگ. اما شرافت براى اينكه خدمتگزار به اسلام، خدمتگزار به دين اسلام شريف است و اما مسئوليت براى اينكه شمائى كه براى اسلام هستيد و سرباز اسلام هستيد بايد همه چيزتان را اسلامى كنيد. خداى نخواسته اگر چنانچه از سربازهاى اسلام به مردم يك تعدى بشود، يك چيزى واقع بشود، يك مكروهى واقع بشود، اين پاى اسلام حساب مى‏شود. در رژيم طاغوتى هر كارى كه سازمانى‏ها مى‏كردند و ديگران و قواى انتظامى، پاى طاغوت حساب مى‏شد. امروز اين رژيم رفت و رژيم اسلامى است شما هم پاسدار رژيم اسلامى هستيد. اگر خداى نخواسته از بعضى جوانهاى شما يك تندى، يك چيز مكروهى، يك چيزى واقع بشود كه مردم مثلاً خوششان نيايد، حالا ديگر نمى‏گويند رژيم طاغوتى، گويند در رژيم اسلامى هم اين مسائل هست و نمى‏گويند آن آدم اين كار را مى‏كند، مى‏گويند پاسدارها اين كار رامى‏كنند. اگر يك پاسدار قدمش را كج بگذارد، مى‏گويند پاسدارها اينجورى هستند چنانچه اگر يك روحانى پايش را كج بگذارد، مى‏گويند روحانى‏ها اينطورى هستند. اين يك مسئوليت بزرگى است كه براى ما هست و براى شما. براى ما هست براى اينكه ما خودمان را منتسب به اسلام مى‏كنيم. ما هم مثل شما پاسدار اسلام هستيم انشاءالله. و براى شما هست براى اينكه شما الان پاسدار اسلام هستيد.

در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند با همند

خيلى مواظب باشيد كه صحيح رفتار بكنيد. با مردم برادر باشيد. فرق ما بين رژيم طاغوتى و رژيم اسلامى اينست كه در رژيم طاغوتى مردم جدا بودند از قواى انتظاميه، از رژيم. هر كدام مقابل هم ايستاده بودند. ملت هر چه مى‏توانست كار شكنى مى‏كرد براى دستگاه دولتى. دولت هم هر چه ميكرد براى استفاده خودش و براى فشار به ملت بود. اما در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 215

باهمند. دوست و برادرند. برادر باشيد با مردم. همين قواى انتظامى كه شما هم الان از اين قوا هستيد، اينها بايد در خدمت مردم باشند مردم احساس كنند كه شما در خدمت آنها هستيد، وقتى اين احساس بشود آنها مثل برادر با شما رفتار مى‏كنند، دعا به شما مى‏كنند، پشتيبان شما هستند. سرباز در دولت اسلامى مثل سربازان صدر اسلام با خداست اينكه در آن رژيم‏ها تا يك صدائى بلند شد همه رها كردند و متصل شدند به ملت، براى اينكه كار، كار شيطانى بود، ملت هم پشتيبان نبود، خودشان هم از باطن پوسيده بودند. اما در رژيم اسلامى كار، كارخدائى است و سرباز، سرباز خداست و قوى است. چنانچه در صدر اسلام با يك عده كمى آن فتح‏ها و پيروزى‏ها نصيبشان شد، ايران را، روم را شكست دادند. شما هم الحمدلله با روحيه قوى، ايمان به خدا، اين طاغوت را شكست داديد و طاغوتى كه در باطن خودتان هست شكست بدهيد.

مهم اين است كه آن طاغوت را شكست بدهيد. اميدوارم كه انشاءالله با سلامت و سعادت و در تحت رهبرى آقا اين راه را طى بكنيد و اين نهضت را به آخر برسانيد كه يك حكومت اسلامى با محتواى اسلامى كه تمام جاها كه انسان پا مى‏گذارد ببيند كه اسلامى است. خداوند همه شما را موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 217

تاريخ: 2/5/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ملكان آذربايجان‏

ايمان و وحدت،اين رمز پيروزى را حفظ كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آذربايجانى‏ها هميشه در نهضت‏هاى اسلامى پيشرو بوده‏اند و هميشه چشم ما به جوان‏هاى آنها و جوان‏هاى ساير ملت ايران روشن است. شما مى‏دانيد كه اين نهضت با قدرت اسلامى و با قوت ايمان پيش برد، وگرنه ما در مقابل آنها چيزى نداشتيم و آنها همه چيز داشتند و شما جوانان با قدرت ايمان اين نهضت را تا اينجا آورديد و به پيروزى رسانديد. اين قدرت ايمان را حفظ كنيد. اگر خداى نخواسته سستى يا تفرقه‏اى پيش بيايد يا مخالفت قشرها با يكديگر پيش بيايد، خوف آن است كه دشمن‏هاى شما با هم متحد بشوند و بر ما غلبه كنند آنوقت است كه اسلام را كنار زنند و بر ما حكومت مى‏كنند، همان حكومت‏هاى جابرانه، ليكن اگر اين ايمان و اين وحدت را حفظ كنيد و همه به سوى اسلام باشيد هيچ قدرتى بر شما پيروز نخواهد شد.

آنها الان در صددند كه با هم ارتباط پيدا بكنند و شما را از هم جدا كنند. اين گروه‏ها، اين منطقه‏ها را با تبليغات غلطشان از هم جدا كنند، با اسم‏هاى فريبنده. در حاليكه ما مى‏خواهيم به ملت خدمت بكنيم در صورتى كه آنان دشمن ملت هستند.

اينها كسانى هستند كه در طول مدت رژيم منحوس شاهنشاهى به او كمك مى‏كردند و در خدمت او بودند، الان هم براى خدمتگزارى به آن رژيم است يا خدمتگزارى به ارباب‏هاى رژيم اين فساد را مى‏كنند، مى‏روند در كردستان يك جور تبليغ مى‏كنند، در خوزستان جور ديگر، پيش شماها يك جور، در دهات طور ديگر، در شهرستان‏ها از طريق ديگر، در كارخانه‏ها پيش زارعين طورى ديگر. مقصد اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به معناى واقعى‏اش تحقق پيدا كند، براى اينكه از اسلام مى‏ترسند، اينها مى‏دانند كه اگر عدل اسلامى محقق شود، براى توطئه گرها، براى طاغى‏ها، براى چپاولگرها ديگر راهى باقى نمى‏ماند و لهذا دست و پا مى‏زنند كه نگذارند جمهورى اسلامى آنطور كه ميل ماست تحقق پيدا بكند. ولى انشاءالله به قدرت شماها و با قدرت اسلام و به پشتيبانى ولى عصر سلام الله عليه ما پيروز هستيم و شما جوانها انشاءالله موفق و مويد باشيد. انشاءالله خداوند به شما توفيق عنايت كند و اين را با هم برويد و به مقصد برسيد تا دنيا بفهمد كه حكومت عدل على يعنى چه.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 232

تاريخ: 25/5/58

پيام امام خمينى به مناسبت روز قدس‏

روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

روز قدس، يك روز جهانى است، روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملت‏هائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، در مقابل ابرقدرت‏هاست، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏كنند به آنچه بايد بكنند و منافقين،آنهائى كه با ابرقدرت‏ها در زير پرده آشنائى دارند و با اسرائيل دوستى، دراين روز بى تفاوت هستند يا ملت‏ها را نمى گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملت‏هاى مستضعف معلوم شود. بايد ملت‏هاى مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرين، بايد همانطور كه ايران قيام كرد و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند و اين جرثومه‏هاى فساد را به زباله دان‏ها بريزند. روز قدس، روزى است كه بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران و آن توطئه چين‏ها ى رژيم فاسد و ابرقدرت‏ها در ساير جاها خصوصاً در لبنان، تكليف خودشان را بدانند، روزى است كه بايد همت كنيد و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم، روزى است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم، روزى است كه بايد جامعه مسلمين، همه، اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها، به اين تفاله‏هائى كه مانده است از آنها، چه در ايران و چه در ساير جاها. روز قدس، روزى است كه بايد به اين روشنفكرانى كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند، هشدار داد، هشدار به اينكه، اگر از فضولى دست برنداريد، سركوب خواهيد شد. ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار كرديم كه شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست بر ندارند كلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند كه ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر آمريكا نمى تواند به اينجا حكومت كند وديگر ساير ابرقدرت‏ها نمى‏توانند در اين مملكت حكومت كنند. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت‏ها هشدار داد كه بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد. اسرائيل،دشمن بشريت، دشمن انسان، كه هر روز غائله ايجاد مى‏كند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش كشد، بايد بداند كه ديگر

صحيفه نور ج 8 صفحه 233

ارباب‏هاى اورنگى ندارند در دنيا و بايد انزوا اختيار كنند، طمع‏ها را از ايران بايد قطع كنند، دست آنها بايد از همه ممالك اسلامى قطع شود،عمال آن در همه ممالك اسلامى بايد كنار بروند. روز قدس، روز اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام اين است به شياطينى كه ملت‏هاى اسلام را مى‏خواهند كنار بگذارند و ابرقدرت‏ها را به ميدان بياورند. روز قدس، روزى است كه قطع آمال آنهارا بكند و به آنها هشدار بدهد كه كه گذشت آن زمان‏ها.

روز قدس، روز اسلام است روز قدس، روز اسلام است‏

روز قدس، روزى است كه اسلام را بايد احياءكرد و احياء بكنيم و قوانين اسلام در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطره شما به واسطه عمال خبيث شما،واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است، بايد مسلمين به هوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را كه مسلمين دارند، قدرت‏هاى مادى، قدرت‏هاى معنوى. مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدائى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست، از چه بايد بترسند؟ ما با يك جمعيت كمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمن‏هاى بسيار، قيام كرديم و ابرقدرت‏ها را شكست داديم و كسى گمان نكند كه ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد،بعضى از اين چپ روهاى آمريكائى يا غير آمريكائى بتوانند در اين مملكت اظهار وجود كنند. آن روز كه ما بخواهيم و ملت ما بخواهند،در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دان‏هاى فنا خواهند ريخته شد. ملت بزرگ ما ديگر از اين حركات مذبوحانه نخواهد ترسيد و حركات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين، همين حركات مذبوحانه است، حركاتى است كه اواخر عمر اشخاص فاسد، مى‏كنند چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حركات را كرد و منتهى به فنا شد. دولت‏هاى عالم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست، اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالك بايد غلبه كند، دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست وبايد در همه اقطار، اسلام پيشروى كند. روز قدس، اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام به اين است كه مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم. روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حكومت اسلامى است، روزى است كه بايد جمهورى اسلامى در سراسر كشورها، بيرق آن برافراشته شود، روزى است كه بايد به ابرقدرت‏ها فهماند كه ديگر آنها نمى توانند در ممالك اسلامى پيشروى كنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم (ص) مى‏دانم و روزى است كه بايد ما، تمام قواى خودمان را مجهز كنيم و مسلمين از آن انزوائى كه آنها را كشانده بودند، خارج شوند و باتمام قدرت وقوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب، با تمام قوا ايستاده‏ايم و نخواهيم اجازه داد كسان ديگر در مملكت ما دخالت كنند ومسلمين نبايد اجازه بدهند كه كسان ديگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها بايد به حكومت‏هائى كه خائن هستند،هشدار دهند. روز قدس، روزى است كه ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيم‏هائى با

صحيفه نور ج 8 صفحه 234

توطئه گرهاى بين المللى موافقت دارند وبا اسلام مخالفت. آنهائى كه شركت ندارند، مخالف با اسلام هستند و موافق با اسرائيل و آنهائى كه شركت كردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام كه در راس آنها آمريكا و اسرائيل است . روز امتياز حق از باطل است، روز جدائى حق و باطل است.

من از خداوند تبارك و تعالى خواهانم كه غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم،بر همه مستكبرين، مستضعفين را غلبه بدهد. واز خداى تبارك و تعالى خواهانم كه برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان و در هر جائى از عالم كه هستند، از دست مستكبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.

والسلام على رسول الله و على ائمه المسلمين‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 242

تاريخ: 27/5/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان‏

اغتشاشات عمال اجانب هنگام تحقق جمهورى اسلامى به منظور انحراف اذهان عمومى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مى‏خواستم اظهار تأسف كنم از اوضاعى كه پيش آوردند و هميشه اين اوضاع، اينطور خرابكارى‏ها قبل از يك كارى كه بنا بود انجام بگيرد، انجام مى‏دهند. وقتى كه رفراندم مى‏خواست بشود،يك شلوغى‏هائى ايجاد مى‏كردند. آنجا كه شكست خوردند بعد در هر مورد اينها با شكست مواجه مى‏شدند و حالا هم كه بناست اين مجلس محترم تحقق پيداكند، اين خرابكارى‏ها را پيش آوردند براى اينكه اذهان را متوجه كنند به جاى ديگر و شايد به خيال خودشان نتوانند آقايان به كار خودشان ادامه بدهند، بعد هم كه اين كار درست شد، بعد كه بخواهيم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئيس جمهور، باز هم منتظر هستيم كه‏اين مسائل پيش بيايد، لكن ملت راه خودش را پيدا كرده است و ملت ودولت و همه قشرها به اين راه ادامه‏دهند، چه اين شلوغ كارى‏ها را اينها بكنند و چه نكنند و سركوبى اينها هم خيلى دشوار نيست، ما مى‏خواهيم حتى الامكان با ملايمت با اينها رفتار بكنيم، خونريزى نشود. در هر صورت ما منتظر اين هستيم كه اين خرابكارى‏ها به دست اين خرابكارها و به دست اين اجانب كه اينها را آلت قرار دادند بشود. اينها براى مقاصد خودشان با اين اسماء مختلف، مثل حزب دمكرات،دمكرات كذا، حزب فدائيان خلق و اينطور الفاظ بى معنا به اين كارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مى‏دهند، با قلم گاهى، با عمل گاهى، و اين همانطور كه من پريروز عرض كردم اين گناهش گردن ماست، انقلاب نبايد اينطور باشد، ما مى‏خواستيم كه آقايان خواستند كه بعد از انقلاب هم خيلى باملايمت رفتار كنند، آزاد كردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد كردند همه را، قلم‏ها را آزاد كردند، گفتارها را آزاد كردند، احزاب را آزاد كردند، به خيال اينكه اينها يك مردمى هستند كه لااقل اگر مسلمان نيستند، آدم هستند، براى يك مملكتى كه براى خود آنها ملت زحمت كشيده است، لااقل آنقدر ادراك دارند كه اگر دوباره اوضاع برگردد، براى همه بد است لكن معلوم شد خير، قضيه اين حرف‏ها نيست و اينها عمال خارجى‏ها هستند، حالا يا عمال آمريكا هستند يا عمال جاهاى ديگر هستند، حالا براى ملت ماهيت اينها ،ماهيت اين نويسنده‏ها، ماهيت اين احزاب، ماهيت اين الفاظ فريبنده بى معنا براى ملت حالا روشن شد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 243

اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم هر كس هر توطئه‏اى خواهد بكند

اگر ما الان ديگر انقلابى رفتار كنيم، نمى توانند بگويند كه شما آزادى نداديد.ما آزادى داديم، سوء استفاده شد و آزادى نخواهيم ديگر داد. آزادى به آن معنا كه اينها بخواهند خرابكارى بكنند،اين آزادى نخواهد داده شد. آزادى در حدودى كه قوانين اقتضاءكند، در حدودى كه اسلام به ما اجازه مى‏دهد، اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم كه هر كس هر غلطى بخواهد بكند، هر توطئه‏اى مى‏خواهد بكند، هر كارى مى‏خواهد بكند كه بكشد به خاك و خون. ما بايد از دولت و از وزير كشور هم بايد گلايه كنيم كه در آن روزى كه اينها سيصد نفر را (آنطور كه گفتند) زخمى كردند، از طرف دولت جز اظهار تاسف، ما چيزى نديديم،از راديو هم نديديم چيزى. اگر بنا بود اينها با يك اظهار تاسفى، با يك مثلاً نصيحتى از كارهاى خلاف خودشان دست بر مى‏داشتند، حالا چند ماه است نصيحت شده است، توصيه شده است، التماس شده است، همه چيز با اينها رفتار شده است و اينها اهل اين نيستند كه با نصيحت دست از كار خودشان بردارند. بايد با شدت با آنها عمل كرد و من شايد امروز و فردا بسيار از اين احزاب را ممنوع اخطار و اعلام كنم و نگذاريم هيچ نوشته‏اى از اينها در هيچ جا و هيچ اثرى از اينها در هيچ جاى مملكت نگذاريم كه خروج كند، تمام نوشته‏هايشان را از بين مى‏بريم براى اينكه وقتى ملت فهميد كه اينها خرابكارند،اينها اشخاصى نيستند كه بشود با آنها با ملايمت رفتار كرد. حزب دمكرات كردستان يك جمعيت خرابكار هستند، يك جمعيت فاسد هستند، يك جمعيت مفسد هستند، اينها را ما نمى‏توانيم بگذاريم كه همين طور هركارى كه دلشان مى‏خواهد بكنند، حالا هم اعتراض كرده‏اند كه خود شماها داريد اين كارها را مى‏كنيد. نظير آنها كه در پريروز و در چند روز پيش، آن خرابكارى را كردند و بعد گفتند كه خود مردم اين كارها را كردند. خودشان ايجاد غائله مى‏كنند، بعد گردن اينها مى‏گذارند. حالا هم در روزنامه ديدم كه آنجا عزالدين حسينى فاسد و همين طور قاسملوى فاسد (كه نيست لابد اينجا) اينها مى‏گويند خود پاسدارها كه آمدند، اينها مردم را چه كردند، در صورتى كه سر پاسدارها رابريدند، سر مردم را بريدند، بچه‏هارا چه كردند. يك همچو مردمى هستند اينها،با اينها نمى شود با آشتى و مصالحه و با اين چيزها با اينها نمى شود رفتار كرد،با اينها بايد با شدت رفتار كرد و با شدت رفتار مى‏كنيم انشاءالله.

سوء استفاده جنايتكاران مدعى خلق از نعمت آزادى‏

البته حتى الامكان، حالا ما هم دلمان مى‏خواهد كه كسانى كه قلم دارند، كسانى كه - عرض مى‏كنم كه به خيال خودشان روشنفكر هستند، كسانى كه جبهه‏ها تشكيل دادند، آنها باز ما ميل داريم كه باملايمت با آنها رفتار كنيم لكن بايد دست از كار خودشان بردارند. مسير ملت معلوم است، يك چيزى نيست كه مجهول باشد. همه كسانى كه بر اوضاع ايران مطلع هستند، همه ميدانند كه‏اين ملت چه خواهد، بر كسى پوشيده‏نيست، به‏خارجى‏ها، به داخلى‏ها، به احزاب، به همه پوشيده نيست كه اين ملت آنى را كه مى‏خواهد، جمهورى اسلامى است. اسلام را مى‏خواهد اين ملت. چند نفر آدم

صحيفه نور ج 8 صفحه 244

فاسد بيايند بگويند كه نخير، اسلام نه، همان جمهورى بخواهند و چند نفر آدم به يك ملت تحميل كنند و بعد بگويند كه ما آزاد نيستيم. آزادى اين است كه شمائى كه در اقليت هستيد (نه آن اقليتى كه حزب‏ها بعضى شان اقلند وبعضى اكثرند)، آن اقليتى كه شما همه گروه‏ها را با هم جمع كرديد، همه كارها را انجام داديد و همه خرابكارى‏ها را هم كرديد و از صد، يك ونيم فوقش دو، همه رويهمرفته دو،مخالف با قضيه بود. يك همچو رفراندمى در دنيا سابقه نداشته كه اينطور رفراندم باشد، يك چنين رفراندم آزادى كه همه مردم را آزاد گذاشتند و با آزادى مردم رأى دادند، ولى بعضى‏ها هم جلو گرفتند ،بعضى از همين شياطين جلو گرفتند. اينها نمى خواهند كه اين مملكت به حال خودش باقى بماند و اين مملكت و اين نهضت پيش برود،اينها منظورشان اين است كه نگذارند پيش برود، والا خرمن سوزى و كارخانه‏ها را از كار بازداشتن و مردم را از رأى دادن باز داشتن ودر وقتى كه مردم مجلس خبرگان را مى‏خواهند تهيه كنند، اين بساط را درست كردن و وقت رأى گرفتن آنطور و وقت تشكيل اينطور (بعدها هم كه خواهد شد) اينها مسير ملت است ؟! شمائى كه مى‏گوئيد ما براى ملت و براى توده‏ها و براى خلق داريم كار مى‏كنيم، اينها مسير ملت است؟! به نفع خلق است سوزاندن حاصل رنج يك جمعيت، يك سال حاصل رنجشان را شما با يك كبريت آتش مى‏زنيد، اين مسير ملت است؟! اين به نفع توده‏ها و خلق است؟! مى‏خواهند توده‏ها و خلق رأى بدهند جلو مى گيريد اين به نفع خلق است؟! به نفع توده‏هاست؟! كه شما ادعا كنيد ما به نفع توده‏ها هستيم، به نفع خلق هستيم و اين عمامه و نعلين است كه بر خلاف است. اين عمامه و نعلين چه مى‏كنند، اين عمامه و نعلين حالا پنج ماه است كه به شما مهلت داده در صورتى كه همه قدرت دستش بوده است، قدرت در همه جا دست عمامه و نعلين بوده، چه كرده‏اينها؟ شما جز خرابكارى كرده ايد؟ بله ،اشكال به عمامه و نعلين است كه به شما مهلت دادند، اين اشكال وارد است. اگر بنا بود كه از اول مثل ساير انقلاباتى كه در دنيا واقع مى‏شود، انقلاباتى كه واقع مى‏شود، پشت سر هر انقلاب يك چند هزار از اين فاسدها را در مراكز عام دار مى‏زنند و آتش مى‏زنند، تمام مى‏شود قضيه، نمى‏گذارند كه يك روزنامه‏اى چيز بشود الا آن روزنامه‏اى كه خودشان مى‏خواهند.

الان انقلاب اكتبر كه اينقدر وقت از آن گذشته، باز روزنامه‏اى مردم ندارند، باز حزبى در كار نيست، يك حزب بيشتر نيست. اينها دارند براى آنها سينه مى‏زنند.اگر در اينجا از يك حزب فاسد جلو بگيرند مى‏گويند شد يك حزبى، شد رستاخيز. ما مى‏خواهيم رستاخيز بشود، ما يك حزب را، يا چند حزب را كه صحيح عمل مى‏كنند مى‏گذاريم عمل بكنند و باقى همه را ممنوع اعلام مى‏كنيم و همه نوشتجاتى كه اينها كرده‏اند و بر خلاف مسير اسلام و مسير مسلمين است، ما همه اينها را از بين خواهيم برد. ما بعد از اينكه فهمانديم به اينها كه شماها ديكتاتور هستيد، ما آزاديخواه بوديم و شما نگذاشتيد، ما آزادى داديم و شما نگذاشتيد اين آزادى باقى بماند، حالا كه اينطور شد ما انقلابى با شما رفتار مى‏كنيم، هر چه مى‏خواهند روزنامه‏هاى خارج بنويسند، هر چه مى‏خواهند توابع صهيونيست‏ها و امثال اينها هر چه دلشان مى‏خواهد فرياد بزنند. اينها هم اگر چنانچه هر چه دلشان مى‏خواهد توى

صحيفه نور ج 8 صفحه 245

خانه‏هايشان بروند فرياد بزنند لكن بيرون ديگر نمى توانند،اينها بايدمنزوى بشوند.

ما شرعاً موظفيم به حفظ مصالح اسلام و مسلمين‏

بعد از اين هم ما گرفتارى داريم، فردا قضيه رئيس جمهور است، همين بساط و همين خونريزى و اينها در قضيه مجلس شورا بدتر از اين خواهد شد، ديگر خيلى بدتر از اين خواهد شد. ما بايد جلوى مفاسد را بگيريم، ما موظفيم از طرف اسلام كه مصالح مسلمين را حفظ كنيم، همه موظفيم، همه ما موظفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را از بين مى برند. بنابراين در كمال تاسف ما ديگر نمى‏توانيم آن آزادى كه قبلاً داديم، بدهيم و نمى توانيم بگذاريم اين احزاب به كار خودشان و به فسادهائى كه داشتند مى‏كردند و مى‏كنند ادامه بدهند. مرديكه سرمايه دارى كه چه است (كه حالا من نمى خواهم اسم كثيفش را ببرم) يك مرديكه سرمايه دارى، همه اين غائله‏ها را ايجاد كرد در آن چند روز پيش از اين و بعد هم حالا فرار كرد، ما نمى توانيم مهلت بدهيم، شرعاً جايز نيست براى ما ديگر مهلت. تا آنجائى كه ما توانستيم و خطا هم كرديم و من تصديق مى‏كنم كه خطا كرديم، هم ما خطا كرديم، هم دولت خطا كرد، هم شوراى انقلاب خطا كرد، همه ما خطا كرديم. ما خيال مى‏كرديم كه ما با انسان سر و كار داريم، پس با انسانيت رفتار مى‏كنيم، معلوم شد كه نه، ما با انسان سر و كار نداريم، ما با حيوانات درنده سر و كار داريم. نمى‏شود با حيوانات درنده،ما ملايمت بكنيم و نمى‏كنيم ديگر ملايمت و من اميدوارم كه اين فريادهاى اينها و اين دست و پا زدن‏هاى اينها، اين شايعه پخش كردن اينها، حالا هم باز شايعه پخش كرده‏اند كه 28 مرداد شاه مى‏آيد، بسيار خوب بيايد، ما از خدا مى‏خواهيم كه شاه بيايد آنجا، اين شايعه‏ها چيزى نمى شود.

طرح مسائل غير اسلامى بر خلاف حدود وكالت است‏

و من اميدوارم كه بدون اينكه يك ذره آقايانى كه انشاءالله با سلامت (و مى‏دانم ديگر گفتن من زيادى است لكن براى اينكه گفته بشود باز هم) بدون يك ذره ملاحظه از غرب، از شرق، از نمى دانم حزب كذا، حزب دمكرات، از چه و چه بدون يك ذره ملاحظه، بايد اين قانون اساسى ما مطابق با شرع، در چهار چوب شرع. اگر يكى يكى از وكلا يا همه وكلا بخواهند دست از اين چهارچوب خارج بشود، اصلاً وكيل نيستند براى ما. شما آقايان وكيل هستيد كه زن‏هاى مردم راهم طلاق بدهيد؟ زن موكل‏تان را؟ نيستيد. اگر طلاق بدهيد، صحيح است؟ نه. از باب اينكه شما وكيل هستيد براى رسيدگى به قانون جمهورى اسلامى. الان اگر چنانچه شما بخواهيد، يا بعضى از شما بخواهند كه اسم جمهورى اصلاً نباشد، بحث را ببرند روى رژيم سلطنتى، شما حق داريد رسيدگى بكنيد؟ شما حق رسيدگى نداريد. براى اينكه جمهورى اسلامى را شما حق رسيدگى داريد. همانطورى كه براى طلاق دادن زن مردم،شما و ما، هر كس كه وكيل شده است براى طلاق دادن زن مردم وكالت ندارد، وكالتش محدود است. در مسائل غير اسلامى، اگر يك مسأله غير اسلامى در اينجا بيايد،طرحش

صحيفه نور ج 8 صفحه 246

مردود است. طرح مسأله غير اسلامى بر خلاف وكالت شما ست. مثل يك مباحثه‏اى مى‏ماند كه شما، يك مسأله علمى بحث بكنند، مانعى ندارد بحث بكنيد،اما بر خلاف وكالت شما است. همانطور كه طلاق دادن زن موكلين تان بر خلاف وكالت شماست. طرح كردن يك مسأله غير اسلامى هر چه باشد، هر چه مترقى باشد، شما نمى توانيد طرح بكنيد. يك دسته ديگرى درست كند، ملت خودش اختيار دارد يك دسته هم درست كند كه در مسائل غير اسلامى بحث بكند در چهار چوب مسائل اسلامى. البته مسائل ادارى راجع به اداره امور، اينها مسائل ديگرى هست. اما مطالبى كه مربوط به اسلام است، اگر يكى بخواهد طرحى كند،بر خلاف او، بر خلاف مسير ملت است و علاوه بر خلاف حدود وكالتش است، حد وكالت بيشتر از اين نيست. اگر رأى هم بدهد، رأيش، اگر خداى نخواسته همه آقايان هم رأى بدهند به يك مسأله غير اسلامى، بر خلاف وكالتشان است، مردم وكيلشان نكرده‏اند براى آن. وقتى بر خلاف وكالت شد، مثل طلاق دادن زن آنها مى‏ماند.

بدون هراس از ياوه سرائى دشمنان اسلام به طى مسير خويش ادامه مى‏دهيم‏

ما از هيچ چيز باك نداريم، نه باك داريم كه شرق ما را يكوقت اشخاص مثلاً غير آزادى طلب يا ديكتاتور حساب بكند، نه باك از اين داريم كه غرب يك همچو چيزى بكند. البته منافعشان كه در معرض خطر است، بايد همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت‏ها را قبول مى‏كنيم. هر چه آنها مى‏گويند بسيار خوب، اما ما مسير خودمان را طى مى‏كنيم. ما جمهورى اسلامى را به آنطورى كه دستور از خداى تبارك و تعالى داريم و به آنطورى كه مصالح مملكت ما، ملت ما اقتضاء مى‏كند، ما اين مسير را خواهيم رفت و آقايان هم همين مسير را خواهند رفت و هر چه كه بگويد هيچ مورد اعتماد و اعتنا نيست وباكى هم از اين نيست كه چه بگويند. البته بخواهيد كه همه مردم براى شما خوب بگويند، بايد برويد توى خانه هايتان بنشينيد و هيچ كس شما را نبيند. براى حضرت امير هم هزاران چيز گفتند، براى پيغمبر اكرم گفتند، حالا هم دارند مى‏گويند. ما باكى از اين نداريم. غربى براى پيغمبر ما بدتر از اين مى‏گويد كه براى شما و ماها مى‏گويد. براى همه خلفاى اسلام، براى همه آنها مى‏گويند،براى اينكه الان در معرض خطر است كارشان. وقتى در معرض خطر شدند يعنى منافعشان در معرض خطر است. البته آنهابايد بر عليه ما حرف بزنند لكن ما مسير خودمان را طى مى‏كنيم، تا آنجائى كه بتوانيم مسير خودمان را طى مى‏كنيم و آقايان هم مسير خودشان را طى مى‏كنند بدون اينكه هيچ باكى از حرف‏هاى اين ور و آن ور داشته باشيم. و جاهت ما نمى خواهيم براى خودمان درست بكنيم. نه شما خواهيد وجيه‏المله بشويد با مردم، اگر كسى شما را مى‏شناسد وجيه است، نمى‏خواهيد حالا درست كنيد، نمى‏خواهيد در اين مجلس وجاهت درست بكنيد. شما اين مجلس را مى‏خواهيد برويد و مطابق آنطورى كه ملت شما را وكيل كرده است و مطابق آنكه اسلام شما را موظف كرده است،به آنطور عمل كنيد و همين طور عمل خواهيد كرد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 247

سفارش به وكلاى مجلس در پيمودن مسير ملت‏

و من سفارش مى‏كنم به آنهائى كه خداى نخواسته يك آرائى دارند بر خلاف مسير ملت، من سفارش مى‏كنم به آنها كه طرحشان راو آرايشان را بگذارند براى يك وقت ديگرى و يك وقت‏هاى ديگرى اين كارها را بكنند،حالا وقت اين نيست كه آرائى كه خلاف مسير ملت است اظهار بكنند و حيثيت خودشان را در بين ملت از بين ببرند. من ميل ندارم حيثيت آقايان از بين برود در بين ملت. خلاف در اين مجلس يك چيزهايى و يك حرف‏هائى زده بشود كه بر خلاف مسير ملت است،اينها وجاهت خودشان را در بين ملت مى‏برند و خداى نخواسته بعدها برايشان خيلى نفع ندارد. همان مسيرى كه ملت داشتند، همين چيزى كه اگر مى‏خواهيد مطابق به قول خودتان دموكراسى عمل بكنيد، دموكراسى اين است كه آراء اكثريت و آنهم اينطور اكثريت معتبر است، اكثريت هر چه گفتند آرايشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد. شما ولى آن‏ها نيستيد كه بگوئيد كه اين به ضرر شماست ما نمى خواهيم بكنيم. شما وكيل آنها هستيد، ولى آنها نيستيد. بر طبق، آنطورى كه خود ملت مسيرش است، خواهش مى‏كنم از اشخاصى كه ممكن است يك وقتى يك چيزى را طرح بكنند كه اين طرح بر خلاف مسير ملت است، طرحش نكنند ازاول، لازم نيست، لازم نيست هر مطلب صحيحى را اينجا گفتن. شما آن مسائلى كه مربوط به وكالتتان است و آن مسيرى كه ملت ما دارد، روى آن مسير راه برويد ولو عقيده‏تان اين است كه اين مسيرى كه ملت رفته، خلاف صلاحش است. خوب باشد، ملت مى‏خواهد اينطور بكند، به من و شما چكار دارد؟ خلاف صلاحش را مى‏خواهد انجام بدهد. ملت رأى داده و رايى كه داد، متبع است. در همه دنيا رأى اكثريت آن هم يك همچو اكثريتى، آن هم يك فرياد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم اين مصيبت‏هائى كه ملت ما در راه اين مقصد كشيده‏اند انصاف نيست كه حالا شما بيائيد يك مطلب بگوئيد كه بر خلاف مسير است ،يعنى انصاف نيست كه نمى شود،پيش هم نمى‏رود، اگر چنانچه يك چيزى هم گفته بشود، پيش نمى‏رود براى اينكه اولا مخالف با وضع وكالت شما هست و شما وكيل نيستيد از طرف ملت براى هر چيزى و ثانياً بر خلاف مصلحت مملكت است، بر خلاف مصلحت ملت است، بر خلاف مصلحت خود آقايان است.

اسلام مترقى ترين مكتب هاست‏

و من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه آقايان انشاءالله با سلامت و موفقيت اين راه را طى بكنند و يك قانونى كه مطابق با اسلام و مترقى و همه چيزش تمام باشد، و ما اسلام را مترقى ترين مكتب‏ها دانيم و هر مكتبى هر چه مى‏خواهد بگويد، بگويد. ما اسلام را مكتب مترقى مى دانيم و شما فرض كنيد كه مكتب مترقى نيست، ما اين را مى‏خواهيم. ما اين را مى‏خواهيم. مترقى اسمش را مى‏گذاريد، بگذاريد، غير مترقى هم اسمش را مى‏گذاريد، بگذاريد، ما را وحشى هم بدانيد، بدانيد. ما اين را مى‏خواهيم. ملت ما هم اين را مى‏خواهند و من معذرت مى خواهم از آقايان كه در اين هواى گرم تشريف آوردند. مويد باشيد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 250

تاريخ: 27/5/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم‏

ضرورت تشكيل حزب مستضعفين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از ملت‏ها ودولت‏هائى كه در اين نداى اسلامى با ما موافقت كردند و لبيك به نداى اسلام دادند تشكر مى كنيم و سلامت و تأييد همه را از خداوند تعالى خواستاريم.

روز قدس يك روز اسلامى است و يك بسيج عمومى اسلامى بود و اميدوارم كه اين امر، مقدمه باشد از براى يك حزب مستضعفين بر تمام دنيا و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا بوجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتى كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند، و نداى اسلام را و وعده اسلام را كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است، و وراثت ارض براى مستضعفين است متحقق كنند. تاكنون مستضعفين متفرق بودند و با تفرقه، كارى انجام نمى گيرد. اكنون كه نمونه‏اى از پيوند مستضعفين در بلاد مسلمين تحقق پيدا كرد، اين نمونه بايد به يك سطح وسيع‏ترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاريخ تحقق پيدا كند به اسم حزب مستضعفين كه همان حزب الله است و موافق اراده خداى تبارك و تعالى است كه مستضعفين وارث ارض بايد بشوند.

ما از جميع مستضعفين عالم دعوت مى‏كنيم كه با هم در حزب مستضعفين وارد بشوند و مشكلات خودشان را با دستجمع و اراده مصمم عمومى رفع كنند و هر مسأله‏اى كه در هر جا و در هر ملتى پيش مى‏آيد، بوسيله حزب مستضعفين رفع بشود.

ما مكرر گفته‏ايم كه اسرائيل اين جرثومه فساد، اكتفا به بيت‏المقدس نخواهد كرد

من بايد با كمال تأسف عرض كنم كه يك اشتباه دولت‏ها و ملت‏هاى اسلام و خصوصاً دولت‏ها و ملت‏هاى عرب كردند و يك اشتباه هم در ايران، ما كرديم. اشتباهى كه همه مسلمين و خصوصاً ملت‏ها و دولت‏هاى عرب كردند اين بود كه مهلت دادند كه اسرائيل به، اغراض شخصيه دولت‏ها مانع شد از اينكه صداى اسرائيل را در همان اول خفه كنند و نگذارند قدرت پيدا بكند و مع‏الاسف به نصيحت‏هاى ما كه در طول بيست سال يا قدرى كمتر فرياد زديم و آنها را دعوت كرديم به اتحادبر ضد

صحيفه نور ج 8 صفحه 251

اسرائيل، اغراض مانع شد از اينكه اجابت كنند. مهلت دادند تا اينكه مطلب به اينجا رسيد كه الان دست تعدى او دراز شده است و جنوب لبنان را به آتش مى‏كشد و فلسطين را مى‏خواهد عقب بزند و ما گفته‏ايم مكرر كه اسرائيل اين جرثومه فساد اكتفا به قدس، اكتفا به بيت‏المقدس نخواهد كرد و اگر مهلت داده شود، تمام دول اسلامى در معرض خطر است. اشتباه سابق بايد جبران بشود به اتحاد مسلمين و تشكيل حزب مستضعفين بر ضد مستكبرين كه در رأس آنها آمريكاى جانى است و نوكر بسيار فاسد او كه اسرائيل است. اين اشتباه دول اسلامى و اعراب خصوصاً بود و بايد جبران كنند اين اشتباه را و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى توبه كنند.

ما نمى‏خواهيم در خارج از كشور وجاهت پيدا كنيم، ما مى‏خواهيم به امر خدا عمل كنيم‏

و اما اشتباهى كه ما كرديم اين بود كه به طور انقلابى عمل نكرديم و مهلت داديم به اين قشرهاى فاسد، و دولت انقلابى و ارتش انقلابى و پاسداران انقلابى، هيچ يك از اينها عمل انقلابى نكردند و انقلابى نبودند. اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابى عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساى آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزب‏هاى فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بوديم و چوبه‏هاى دار را در ميدان‏هاى بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمت‏ها پيش نمى‏آمد.

من از پيشگاه خداى متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مى‏خواهم، خطاى خودمان را عذر مى‏خواهم. ما مردم انقلابى نبوديم، دولت ما انقلابى نيست، ارتش ما انقلابى نيست، ژاندارمرى ما انقلابى نيست، شهربانى ما انقلابى نيست، پاسداران ما هم انقلابى نيستند، من هم انقلابى نيستم. اگر ما انقلابى بوديم، اجازه نمى‏داديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مى‏كرديم. تمام جبهه‏ها را ممنوع اعلام مى‏كرديم، يك حزب و آن حزب الله حزب مستضعفين، و من توبه مى‏كنم از اين اشتباهى كه كردم و من اعلام مى‏كنم به اين قشرهاى فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاى خودشان ننشينند ما به طور انقلابى با آنها عمل مى‏كنيم. مولاى ما اميرالمؤمنين سلام‏الله عليه آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفين آنطور بود، با مستكبرين و با كسانى كه توطئه مى‏كنند - شمشير را - مى‏كشت هفتصد نفر را در يك روز (چنانچه نقل مى‏كنند) از يهود بنى‏قريضه كه نظير اسرائيل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند، از دم شمشير گذراند.

خداى تبارك و تعالى در موضع عفو و رحمت، رحيم است و در موضع انتقام، انتقامجو، امام مسلمين هم اينطور بود، در موقع رحمت، رحمت، و در موقع انتقام، انتقام. ما نمى‏ترسيم از اينكه در روزنامه‏هاى سابق، در روزنامه‏هاى خارج از ايران براى ما چيزى بنويسند ما نمى‏خواهيم وجاهت در ايران در اسلام در خارج از كشور پيدا بكنيم، ما مى‏خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 252

مى‏آيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مى‏كنند، با آنها انقلابى عمل مى‏كنم‏

اشداء على الكفار رحماء بينهم اين توطئه‏گرها در صف كفار واقع هستند، اين توطئه‏گرها در كردستان و غير آن در صف كفار هستند. با آنها بايد باشدت رفتار كرد. دولت با شدت رفتار كند، ژاندارمرى با شدت رفتار كند، ارتش با شدت رفتار كند. اگر با شدت رفتار نكنند، ما با آنها با شدت رفتار مى‏كنيم. ما با خود همين‏ها اگر مسامحه بكنند، با شدت رفتار مى‏كنيم. مسامحه حدودى دارد، جلب وجاهت حدودى دارد. مصالح مسلمين را نمى‏گذارند به اين امور از بين برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتى كه بر ضد مسير ملت است و توطئه‏گر است تمام را توقيف كند و نويسندگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند. موظف است كسانى كه توطئه مى‏كنند و اسم حزب روى خودشان مى‏گذارند، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاكمه كند. ما باز تا چندى مهلت مى‏دهيم به اين قشرهاى فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعديل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه‏ها برندارند، خدا مى‏داند انقلابى عمل مى‏كنم. مى‏آيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مى‏كنند، با آنها انقلابى عمل مى‏كنم. قشرهائى از ارتش كه اطاعت از بالاترها نمى‏كنند و امر آنها را اطاعت نمى‏كنند، بايد بدانند كه من با آنها اگر آمدم، انقلابى عمل مى‏كنم. عذرها را كنار بگذاريد، برويد فاسدها را سركوبى كنيد، برويد توطئه‏گرها را سركوبى كنيد، مسامحه نكنيد. دولت مسامحه نكند، ارتش مسامحه نكند، ژاندارمرى مسامحه نكند، پاسداران مسامحه نكنند.

از گذشته‏ها عبرت بگيريد و در مسير اسلام و ملت عمل كنيد

من باز از همه قشرهاى ملت، از همه روشنفكران، از همه احزاب، از همه دستجات و گروه (گروه‏ها كه مع‏الاسف تاكنون شايد دويست گروه پيدا شده باشد) تقاضا مى‏كنم كه مسيرتان، مسير ملت و مسير اسلام باشد، به ملت بپيونديد، صلاح شما در اين است كه به ملت بپيونديد. اگر خداى نخواسته اين نهضت عقب بزند، شماها هم فداى غلط كارى خودتان خواهيد شد لكن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پيش مى‏رود و بايد ساير ملت‏ها از نهضت ما عبرت بگيرند و حكومت‏ها از حكومت سابق ما و از وضعى كه براى او پيش آمد، عبرت بگيرند. ملت افغانستان از ايران عبرت بگيرد و اين فاسدها را كه مردم را به خون و خاك مى‏كشند به سر جاى خودشان بنشانند. ارتش افغانستان به ملت بپيوندد، حكم اسلام است. ادارات دولتى افغانستان همانطورى كه ادارات ما به ملت پيوستند، به ملت بپيوندند، ژاندارمرى آنجا به ملت بپيوندد و اين فاسد را بيرون كند. ما اميدواريم كه با وحدت كلمه مسلمين، مسائل اسلام، مسائل فلسطين، مسائل افغانستان حل بشود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق مسلمين را خواستارم و از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه مستضعفين را بر مستكبرين غلبه بدهد و زمين را به آنها به ارث عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:06 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها