0

مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 116

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان شهرستان شهرضا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آموزش تنها اثر ندارد و پرورش پهلوى آموزش بايد باشد، يعنى جوانها وقتى كه در دانشگاه‏ها و دانشسراها بروند براى تحصيل، اگر همان تحصيل محض باشد، گاهى وقت‏ها شايد مضر هم باشد به حال كشور. بسيارى از ضررهايى كه به كشور ما وارد شده است، از همين تحصيلكرده‏ها وارد شده است. طرح‏هاى منافى با كشورما بسيارش به دست همين تحصيلكرده‏ها شده است، تحصيلكرده‏هايى كه آموزشى داشته‏اند لكن پرورش نداشته‏اند، تحصيلكرده‏هايى كه فقط براى منافع شخصى خودشان كارها را انجام مى‏دادند. كسى كه پرورش صحيح ندارد و آموزش هم صحيح فرض كنيد دارد، خيلى هم آموزشش به سطح عالى است، اين ضررش به كشور از مردم عادى بيشتر است. مردم عادى نمى‏توانند آنطور ضرر به كشور بزنند، اينها تحصيلكرده‏ها هستند كه مى‏توانند يك طرح‏هايى بريزنند براى استفاده ديگران.

اشخاصى كه در اطراف اين پدر و پسر بودند، اينها از همان تحصيلكرده‏هايى بودند كه در اروپا و آمريكا تحصيل كرده بودند لكن فقط آموزش بود، پرورش اسلامى، پرورش انسانى نداشتند و لهذا آن ضررى كه به كشور ما از ناحيه دانشمندان اين كشور وارد شده است، آن ضرر از ناحيه ديگران وارد نشده است، حتى ساواكى هم مثل آنها به ما ضرر نزده است. آنها افكار را ضايع كردند، آنها جوانهاى ما را فاسد كردند.

از اين جهت فرهنگ در كنار آموزش بايد پرورش داشته باشد. همان اسم نباشد كه آموزش و پرورش، واقعيت باشد، هم تحصيل باشد به مدارج عاليه و هم همراه تحصيل تربيت باشد و جوانهاى ما تربيت بشوند به يك تربيت‏هاى انسانى، به يك تربيت‏هاى اسلامى كه همان تربيت‏هاى انسانى است. اگر چنانچه تربيت انسانى بشوند جوان‏هاى ما، اينها ديگر خيانتكار به كشور خودشان نمى‏شوند، اينها ديگر طراح نيستند براى اينكه منافع كشور ما را به ديگران بدهند.

عمده اين است كه فرهنگ، يك فرهنگ متحول بشود، يك فرهنگى كه از آن غربزدگى بيرون بيايد. همه چيزمان بايد اينطور بشود، استقلال فكرى، استقلال باطنى داشته باشد، علاوه بر اينكه استقلال بايد داشته باشد و كسى در فرهنگ دخالت نبايد بكند، بايد استقلال فكرى داشته باشد. خودش را مستقل و آزاد و روى پاى خودش باشد. اينطور نباشد كه توجهش به اين باشد كه غرب چه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 117

مى‏كند ما هم دنبال آن، آنها چه مى‏گويند و ما هم دنبال او.

اين مصيبت بزرگى كه بر ايران و ممالك شرقى مطلقاً وارد شده است كه گوششان به اين است كه غربى‏ها چه كنند و چه مى‏گويند و چه عمل مى‏كنند و خودشان را از دست بكلى داده‏اند، استقلال فكرى خودشان را، محتواى خودشان را از دست داده‏اند، اين ضررى است كه بالاتر از ضرر نفت و - نمى‏دانم - امثال اينهاست. اين را بايد فرهنگ جبران بكند كه فرهنگ ما طورى باشد كه بعد از انشاءالله چند سال ديگر افرادى كه از فرهنگ بيرون مى‏آيند يك افرادى متكى به نفس كه خودشان را ببينند، نه تبع ببينند، نه دنباله ببينند و گمان كنند كه هر چه آنها كردند، ما بايد دنبال آنها باشيم. بايد مملكت خودشان را و خودشان را مستقل ببينند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، خودشان با استقلال فكرى خودشان دنبال مملكت و مصالح مملكت باشند.

من انشاءالله اميدوارم كه همه شما موفق باشيد و همه ما موفق باشيم به اينكه انسان‏ها ساخته بشوند در اين مملكت، انسان سازى باشد مملكت. چنانچه برنامه اسلام انسان سازى است فرهنگ انشاءالله انسان ساز باشد. خداوند همه شما را تأييد كند انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 81

تاريخ: 17/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان جامعه اسلامى وزارت امور اقتصاد و دارائى‏

هدف خداوند از بعثت انبيا و نقش سازنده تعاليم آنان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

كوشش‏هايى كه انبيا مى‏كردند و جنگ‏هايى كه با مخالفين راه حق مى‏كردند و خصوصاً جنگ‏هايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى هم نبود، مقصد اين بوده است كه يك نظامى عادلانه كه در آن نظام عادلانه، احكام خدا جارى بشود. انبيا آنهمه زحمت كشيدند نه فقط براى اينكه طرف را از صحنه خارج كنند و خودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلى اين بوده است كه اين انسان‏هائى كه انسانيت ندارند، اين اشخاصى كه در راه خلاف دارند سير مى‏كنند و آنها مى‏ديدند كه اين راه خلاف، راه شقاوت است،راه ضلالت است، راهى است كه مردم را در اين دنيا به شقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مى‏كشاند، انبيا از طرف خداى تبارك و تعالى مأمور شدند براى نجات مردم. مردم را اگر به حال خودشان مى‏گذاشتند جز يك حيوانى كه خوردن و خوابيدن را و شهوات را ادراك بكند و در راه آن عمل بكند، چيز ديگر را نمى توانستند بفهمند، از باب اينكه ورق ماوراى طبيعت برمردم پوشيده است. اينكه مردم مى‏دانند، همين عالم را عالم طبيعت را، آنهايى كه علمشان ديگر زياد هست، يك خصوصيات طبيعت را زيادتر مى‏فهمند، لكن همه آنها همين است كه از طبيعت بهره‏ور مى‏شوند و به طبيعت توجه دارند و انسان را هم به همين جنبه طبيعى مى‏شناسند و براى همين جنبه طبيعى انسان هم زحمت مى كشند. تمام زحمات ماديين كه مربوط به مكتب الهى نباشد صرف ادراك طبيعت و خصوصياتى كه در طبيعت است مى‏شود و استفاده از طبيعت، آنهم طبيعت انسان از طبايع عالم. هر چه نگاه بكنيد از اين تمدن‏هاى بزرگ، جديد، از اين پيشرفت‏هاى عظيم انسانى مى‏بينيد كه همه آن مربوط به همين طبيعت است و مربوط به‏استفاده انسان از طبيعت است، آنهم استفاده انسان طبيعى از عالم طبيعت. از عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمى‏توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آن عالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره‏اش هست و چون اين انسان مثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعى، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه، حيات صحيح انسان است، اينجا همان حيات حيوانى است، از اين جهت مردم محتاج شده‏اند به اينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اين‏ها گزارش داده بشود و خداى تبارك و

صحيفه نور ج 8 صفحه 82

تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشان بدهند. تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايد عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى‏كند،اگر سر خود باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى‏رود و اگر چنانچه به راه انبيا برود انسانيتش كامل مى‏شود و هر چه بيشتر اطاعت كند بيشتر انسانيتش رشد مى‏كند. تمام كوشش انبيا براى اين بوده است كه انسان را بسازند، تعديل كنند، انسان طبيعى را مبدل كنند به يك انسان الهى، در همين عالم كه هست هم، باز اينطور باشد. نظر انبيا به اين عالم بانظر اشخاص ديگر فرق دارد، آنهامى‏خواهند اين عالم را الهى كنند، يعنى به هر چه نگاه مى‏كنند آثار الهيت در آن ملاحظه كنند. ساير قشرها چه فلاسفه باشند و چه ساير دانشمندان باشند خصوصاً دانشمندان طبيعى، اينها تمام نظرشان به اين است كه آثار طبيعت را كشف كنند و استفاده از طبيعت بكنند. انبيا طبيعت را قبول دارند لكن طبيعت را مهار مى‏كنند به طورى كه در تحت الوهيت مهار بشود،در تحت عالم بالاتر باشد. همان استفاده‏اى را كه ماها كه اطلاعى از آن واقعيات نداريم از اين عالم طبيعت مى‏كنيم آن آدمى كه از ما عداى طبيعت هم اطلاع دارد همين استفاده را مى‏كند با فرق اينكه، اين كه استفاده مى‏كند نظرش به همين طبيعت است و او كه استفاده ميكند طبيعت را آثار آن عالم مى‏بيند و حق تعالى را در طبيعت مشاهده مى‏كند.

اينهمه جنگ‏هايى كه در اسلام شده است و زحماتى كه اولياء خدا كشيده‏اند و اينها براى اينكه اسلام را پابرجا كنند، احكام اسلام را پياده كنند آنهم براى اينكه انسان‏ها را هدايت كنند به يك واقعياتى كه اطلاع بر آن ندارند، راه را نمى‏دانند، آنها مى دانند راه را اينطور بايد بروند.

تكليف بر تحقق عملى احكام اسلام در كليه امور فردى و اجتماعى‏

ما تا حالا كه اين جمهورى اسلامى را، همه شماها زحمت كشيديد و همه قشرهاى ملت متحد شدند با هم و خون‏ها را دادند و زحمت‏ها كشيدند و زجرها را كشيدند و اين سد را شكستند و رأى به جمهورى اسلامى هم دادند، اين براى اين نبود كه فقط حريف را از ميدان در بكنند و خودشان به جاى او بنشينند، اين براى اين بود كه يك رژيم فاسد راتبديل كنند به يك رژيم صحيح، رژيم عادل كه وقتى رژيم عادل تحقق پيدا كرد و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كرد، آنوقت افراد اگر عمل كنند، راه صحيح واقعيت را پيدا مى كنند و رژيم هم اگر چنانچه اسلامى باشد و عمل، عمل اسلام باشد و همه نظام، نظام اسلام باشد، يك نظام عادلانه‏اى كه به هيچ يك از افراد تعدى نشود، در هر اداره‏اى برويد آنجا اسلام را ببينيد، در هر بنگاهى برويد آنجا هم ببينيد اسلام هست، اينكه حكومت مى‏كند اسلام حكومت بكند،غير اسلام در كار نباشد. ما تا حالا نرسيديم به اين. ما رأى داديم به اينكه جمهورى اسلامى باشد، حالا هم رژيم ما جمهورى اسلامى است اما اينطور نيست كه ما تا رأى داديم، جمهورى اسلامى، يك جمهورى اسلامى شده باشد، فقط نظام الان نظام جمهورى اسلامى و دنيا هم شناخته ايران را به اينكه اينجا رژيمش جمهورى اسلامى است اما اسلام كه اين را نمى‏خواسته كه ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 83

يك رأى بدهيم و بگوئيم جمهورى اسلامى، اسلام مى‏خواسته كه در رژيمش اينطور باشد كه هر جا پا بگذارى احكام اسلام باشد،غيرش نباشد. اگر ما با همه زحمت‏ها با همه خون دادن‏ها به اين جا رسيديم كه جمهورى اسلامى، و باز رهايش بكنيم تمام كارهايمان هدر رفته،يعنى طاغوت فرق نمى كند كه محمدرضا باشد يا من و شما. حيطه شعاع عمليات مختلف است يك كسى طاغوت است در خانواده خودش، يك كسى طاغوت است در خودش و همسايه‏هايش، يك كسى طاغوت است در محله‏اش، يك كسى در شهر، يك كسى هم در يك استان، يك كسى هم در سطح كشور. در طاغوتى فرقى نيست، در شعاع عمل فرق است. همين طاغوتى كه در خانواده خودش طاغوت است، اگر دستش برسد در محله هم طاغوت است، اگر دستش برسد، در همه سطح كشور طاغوت است، براى اينكه خودش وقتى طاغوت هست ديگر شعاع عمل كم و زيادش پيش او فرقى ندارد، دستش نمى‏رسد، دستش برسد همان كارهايى كه محمد رضا مى‏كرد، اين آدم هم همان كارها را مى‏كند تا تربيت اسلامى و انسانى و تحت تربيت انبيا كسى نباشد، دستش نمى‏رسد و الا وقتى دستش برسد همه آن كارها را مى‏كند حالا هم خيال مى‏كند نمى كند. اين آدمى كه در منزل خودش ظلم مى‏كند،در منزل خودش تعدى بر اولادش،بر فرزندش، بر خادمش مى‏كند اين اگر زيادتر بشود خدمه‏اش ،زيادتر بشود اولادش، زيادتر بشود تابعش همان قدر كه آنها زيادتر شوند اين وسعت ظلمش زياد مى‏شود، براى اينكه آدم ظالم است. ظالم اگر ده نفر تحت سيطره‏اش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است، اگر سى و پنج ميليون جمعيت هم باشند، ظلمش به اندازه سى و پنج ميليون نفر است،آدم، همان آدم است براى اينكه آدم نشده است، يك موجودطاغوتى شيطانى است. اين موجود طاغوتى شيطانى اگر تحت سيطره انبيا نرود، تحت تعليم و تربيت انبيا نرود هيچ فرقى مابين اين فرد با آن فردى كه يك عالم را دارد مى‏چاپد، در روحيات نيست، در عمل هست از باب اينكه اين دستش نمى‏رسد، او دستش مى‏رسد. اينهايى كه مثلاً فرض كنيد در ايران سيطره داشتندمثل محمد رضا اگر در عراق هم سيطره‏اش مى‏رفت همين ظلم‏هايى كه اينجا مى‏كرد آنجا هم كرد،اگر در همه ممالك اسلامى هم سلطه پيدا مى‏كرد همين كارهايى كه اينجا كرد در همه مى‏كرد اگر در همه عالم هم سلطه پيدا مى‏كرد همان مطلب بود. مى بينيد كه اين ابرقدرت‏ها كه دستشان را همه جا دراز كنند، دستشان را همه جا دراز مى‏كنند براى چاپيدن، آن آدمى كه چاپيدنش يك حدود خاص داشت وقتى كه شد رئيس، يك قدرى وسعت پيدا مى‏كند و همان كارها را هم آنجا مى‏كند. گمان نكنيد كه من و شما اگر دستمان برسد به آنها نكنيم، تا آدم نشويم همان حرف هست، بايد همه فكر اين معنا را بكنيم كه رژيممان را رژيم اسلامى بكنيم. رژيم اسلامى به اين است كه اين افرادى كه در كار هستند، اين افرادى كه در اين رژيم سر كار هستند، مشغول به فرض كنيد كه خدمتگزارى هستند، كارمندهاى دولتى همه‏شان، هر كدام آنجا كه كار مى‏كنند كارشان كار اسلامى باشد، اين فكر نباشد كه حالا كه اين اداره آنجايش خراب است خوب، بگذاريد اينجايش هم خراب باشد، حالا كه آن آدم آنجا خلاف مى‏كند خوب، بگذار اينجا هم خلاف كند. همه ملكفيم، همه ما. اگر همه عالم خلاف بكنند،يك آدمى كه تربيت شده تحت مكتب

صحيفه نور ج 8 صفحه 84

انبياست او خلاف نمى كند، تمام عالم وقتى كه به هم بخورد و ظلم بشود، حضرت موسى خلاف نمى‏كند. از اينكه حالا همه دارند مى‏چاپند پس بايد من هم اين كار را بكنم، نه، در تربيت انبيا اينجور نيست، على بين ابيطالب سلام الله عليه همه عالم اگر كافر مى‏شدند به حال او فرقى نمى كرد جز غصه خوردن به اينكه چرا اينها دارند خلاف مى‏كنند و الا در مشى او هيچ تغييرى نمى‏كرد آن روزى كه تو خانه نشسته بود با آن روزى كه يك خلافت داراى آن وسعت كه ايران يك جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه اينها تحت سيطره بود و از اروپا هم يك مقدارى، هيچ فرقى در حال روحى‏اش نبود كه حالا كه من داراى يك همچو چيزى هستم،بايد مثلاً چه بشود، هيچ ابداً در روح او هيچ فرقى نمى كرد براى اينكه روح، روح الهى بود. روح الهى در آن فرقى نمى كند كه يك جمعيت كمى تحت نظر او باشد يا يك دنيا باشد، در حال روحى او فرقى نمى كند، او موظف است عدالت كند، مى تواند با اين چهار تا كه هست عدالت بكند، اگر توانست با همه جا و همه جا عدالت را گسترش مى‏دهد. همه ما الان كه اسم جمهورى اسلامى روى خودمان گذاشتيم و رژيم سابق را فرستاديم بحمدالله به خارج و دفنش كرديم و ديگر هم زنده نخواهد شد انشاءالله، همه ما الان مكلفيم كه اين رژيمى كه ادعا داريم كه تحقق پيدا كرده، واقعيتش تحقق پيدا كند، از حد لفظ به حد معنا بيايد، از حد رأى به حد خارج بيايد. شما كه مأمورين يك وزارتخانه هستيد يك طور بايد عمل بكنيد، آنها هم كه در وزارتخانه ديگرند يك طور، همه بايد يك مأمورين اسلامى باشند. هر فرد بايد خودش را موظف بداند به اينكه اين كارى كه الان، اين كار جزئى كه پشت ميز نشسته به او محول است، اين كارى كه به او محول است به عدالت عمل كند، منتظر نشود كه وزير عادل بشود. وزير عادل باشد يا نباشد، شما بايد عادل باشيد. نخست وزير عادل باشد يا نه، براى خودش ضرر دارد و نفع دارد، آن حسابش عليحده هست، شما هم حسابتان عليحده است، پيش خدا حسابش عليحده است، پيش ملت هم حسابش عليحده است. شما كه اين كار جزئى، پيشخدمتى كه اين كار جزئى دستش هست، اين عدالت در آن كارش بايد بكند. آن رئيس اداره هم كه در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان كار بايد بكند، منتظر نشود ديگران عادل بشوند تا او عادل بشود. مثل اين است كه من منتظر بشوم ديگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، يا منتظر بشوم ديگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم. چطور وظايف طبيعى را آدم اينطورى عمل مى‏كند، وظايف طبيعى را هر كسى شخصى عمل مى‏كند. شما هيچ وقت انتظار كشيديد ديگران نفس بكشند تا شما بكشيد؟ ديگران نگاه كنند تا شما نگاه كنيد؟ هيچ همچو نيست. شما به حسب طبيعت‏تان وظايف طبيعى را شخصا عمل مى‏كنيد، وظايف الهى را هم همينطور است همانطور كه وظايف طبيعى را شخصا عمل مى‏كنيد وظايف الهى را شخصا شما موظفيد عمل كنيد بعلاوه موظفيد كه ديگران را هم وادار كنيد كه به اين كار در اين جا موظف نيستيد كه ديگران را وادار كنيد كه نگاه كن اما در آنجا موظفيد كه تعديل كنيد ديگران را هم تربيت كنيد. هر كدام ما موظفيم خودمان عمل كنيم و موظفيم ديگران را هم وادار كنيم، اگر يك همچو روحيه‏اى در يك ملتى پيدا بشود كه انشاءالله اميدوارم پيدا بشود، اگر يك همچو روحيه تعاون معنوى همانطورى كه در اين برهه‏اى كه انقلاب بود يك تعاون مادى پيدا شده بود،اين هم

صحيفه نور ج 8 صفحه 85

معنا بود، امامعاونت راجع به اين بود كه اينهائى كه مى‏آمدند در خيابان‏ها تظاهر مى‏كردند، خانه‏ها به آنها آب مى‏دادند، غذا مى‏دادند عرض كنم مردم كمك مى‏كردند و معاونت مى‏كردند، اگر يك روحيه معاونت معنوى پيدابشود در انسان، در همه، كه هر كس خودش را موظف بداند به اينكه علاوه بر اينكه خودش يك آدمى است كه مى‏خواهد عدالت بكند، وظيفه شناس است، پشت ميز كه نشسته كار خودش را كه مى‏كند و كار مردم را كه مى‏خواهد انجام بدهد، روى وظايف است، نه روى طمع است،نه روى ترس و خوف است، روى وظيفه است، آنطورى كه وظايف شخصى خود راآدم عمل مى‏كند براى خودش وظيفه مى‏داند كه براى بچه‏هايش لباس بخرد، اين يك وظيفه‏اى است پيش آدم، نه خوف است و نه طمع. اگر انسان، آن كسى كه متصدى يك كار ياست، وظيفه بداند اين را كه من حقوق مثلاً مى‏گيرم وظيفه‏ام اين است، نخيز، حقوق هم نمى گيرم وظيفه انسانى‏ام اين است، وظيفه اسلامى‏ام اين است كه حالا كه متكفل يك امرى شدم و يك دسته‏اى به من محتاجند كه كار آنها را راه بيندازم، كارها را تعويق نيندازم، همانقدرى كه مى‏توانم ،به هر ترتيبى كه جريان دارد، جريان بدهم با رفاقت، جلو وعقب انجام ندهم، خلاف عدالت نكنم، اگر جلو و عقب انجام بدهم اين همان كارهاى طاغوت است، طاغوت در يك چيز كم، در يك شعاع كم. چنانچه هر كداممان توجه به همين معنا داشته باشيم، هر كسى به خودش متوجه باشد، خودش را درست كند، اداره‏اى كه داراى پانصد نفر مأمور است، هر مأمورى آن كارى را كه به او محول است سرش را زير بيندازد و كارش را انجام بدهد، يك اداره درست مى‏شود، يك وزارتخانه درست مى‏شود، باقى درست مى‏شود، همه كشور درست مى شود.اگر يك همچو چيزى در يك كشورى پيداشد، اين كشور مترقى است كشور مترقى اين نيست كه سينماهاى كذا داشته باشد و آن كارهايى كه در آن مى‏شد، يا مترقى آن است كه مراكز فحشا آن قدر زياد باشد، مشروب خورى آنقدر زياد باشد اين انحطاط است، كشور مترقى اين است كه افرادش مترقى باشند، فرد مترقى آن است كه وظيفه شناس باشد، وظايف ادارى‏اش، وظايف الهى‏اش، اگر انسان وظيفه شناس شد يك انسان مترقى است، يك انسان عادل است. يك مملكتى اگر انشاءالله موفق بشويم، موفق بشويد به اينكه اين مملكت، همه وظيفه شناس بشوند و جمهورى اسلامى بشود. جمهورى اسلامى اين است كه اداره مالى آن هم اسلامى بشود، اداره عدليه‏اش هم اسلامى بشود. تحول بايد پيدا بشود،تحول در نظام و تحول در افراد كه اين نظام را مى‏خواهند پيش ببرند. به مجرد اينكه تحول در نظام هم باشد و تحول در افراد نباشد، فايده ندارد براى اينكه وقتى تحول در افراد نباشد،اگر حالا هم يك كسى، يك تحولى در نظام درست كند، فردا همين افرادند كه اين نظام را مى‏خواهند پيش ببرند، همين افراد، نظام را معوجش كنند، بر خلاف مى‏كنند.

تحول در افراد، در روحيه افراد ميزان است و اين با اين است كه همه آقايان بناى بر اين بگذارند كه كارهايشان را روى وظيفه‏شان عمل بكنند، خودشان را ببينند در يك جمهورى اسلامى، ببينند در يك مملكتى هستند كه رأس اين مملكت امام زمان سلام الله عليه مراقبشان هست، مأمورهاى مخفى دارد، ملائكه الله مأمورند، خودش را تحت مراقبت ببيند، بگويد كه ما يك مملكتى الان هستيم

صحيفه نور ج 8 صفحه 86

كه يك مراقبى داريم معصوم و ماتحت مراقبت هستيم،اعمالمان بايد يك اعمالى باشد كه يك وقتى به عرض‏ايشان رسيد، راضى از ما باشند. در هر جا كه كار مى‏كنيد، شما براى مسلمان‏ها مى خواهيد خدمت بكنيد. دولت‏ها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما. اين رژيم طاغوتى است كه مثلاً يك نخست وزيرش، يك رئيس جمهورش فرمانفرمايى بخواهد بكند. اين طاغوت، همين است. بله،اين مقدارى كه وظيفه هست كه امر و نهى بكند وظيفه است بكند، اما بخواهد زايد بر آن وظيفه فرمانفرمايى بكند، حالا كه رسيده به اينجا سوء استفاده بكند،اين همان رژيم طاغوتى است حالا دستش به زيادتر نمى‏رسد يا خوف دارد از اينكه مردم به او اشكال بكنند، اگر دستش باز بشود، همان كارهايى كه محمد رضا مى‏كرد شايد من هم بكنم اگر دستم برسد. تا تربيت يك تربيت صحيح نباشد، فايده ندارد. و شما آقايان انشاءالله من اميدوارم و از خودتان، رفقايتان، ديگران، سفارش كنيد همه كه ما الان در يك نظامى واقع شده‏ايم كه ما مى‏گوئيم ما اسلامى هستيم،شما يك گروه اسلامى هستيد الان. يك گروه اسلامى اگر همان ادعا باشد، خوب، همه عالم مى‏توانند ادعا كنند، مگر محمدرضا نمى گفت من مسلمانم، قرآن هم طبع مى‏كرد، خدمت حضرت رضا هم‏رفت و مى‏ايستاد و برايش زيارت نامه هم مى‏خواندند و نماز هم مى‏خواند و همه اين كارها را مى‏كرد اما نبود اينطور. ما اگر بخواهد رژيممان اسلامى باشد و اين ادعايى كه مى‏كنيم كه ما مسلم هستيم و ما طرفدار اسلام هستيم و طرفدار رژيم اسلامى هستيم بايد اين قدم راهم برداريم كه مهمش اين قدم است كه محتواى يك مملكتى اسلامى باشد، هر جايش برويم در مملكت اسلامى رفتيم، نه اينكه وقتى رفتيم، بازار ببينيم بازار همان بازار و همان رباخورى و همان اجحاف و همان گرانفروشى بيجا و همان‏ها و بعد هم فرياد مى‏كنند كه اسلام، بعد هم چراغانى مى‏كنند. خيال مى‏كنند با اين مى‏شود امام زمان را بازى داد، نمى‏شود. تا يك نورى در قلب ما پيدا نشود فايده ندارد، هر چه هم از اين اعمال بكنيم اعمال است. خير، از اين اعمال همه مى‏كنند بايد اين اعمال بشود، نه اينكه اينها نشود، اين اعمال بشود، پيوند با قلب داشته باشد، با قلبمان يك كارى كنيم كه اين عمل را قلب ما آورده باشد.

در هر صورت ما الان در يك جمهورى لفظى اسلامى هستيم، نه جمهورى اسلامى، جمهورى، طرح جمهوريت است، حالا طرحش هست، طرحش هم حالا تمامى باز نيست. وقتى مملكت ما جمهورى اسلامى است كه همه چيزش اسلامى باشد. هر چه ناقص باشد جمهورى اسلامى ناقص ما داريم، حالا جمهورى اسلامى لفظى داريم. اگر چهار تا اداره‏مان درست بشود،يك جمهورى اسلامى ناقصى باندازه اين اسلامى شده، اگر انشاءالله همه آن اسلامى بشود آنوقت مدعى هستيم، ادعاى ما اين است كه جمهورى اسلامى و اين ادعا صحيح است و از ما مى‏پذيرند اين را و اين را هم نبايد هر يك فكر كند كه ديگران بشوند تا من بشوم، هر كس بايد آن كارى را كه مى‏كند، آن كار را خوب انجام

صحيفه نور ج 8 صفحه 87

بدهد. شما شبيه خوان‏هاى سابق راديده‏ايد، اين شبيه كه مى‏خواندند، شمر خوب آن بود كه خوب شمر باشد، اگر آن شمر بنا بود كه يك كارى بكند كه سيدالشهدا بايد كند،اين خوب شمرى نيست، سيدالشهدا بر حسب شبيه هم آن است كه آن عمل را خوب انجام بدهد، اگر آن عمل را خوب انجام بدهد يك شبيه خوان خوبى است. هريك ما بايد آن عملى كه دستش مى‏دهند خوب انجام بدهد،نرود سراغ اينكه ديگران چه مى‏كنند، بخواهد دخالت كند در كار ديگران. نه، دخالت در كار ديگران نكنيد، شما آن كارى كه به آن موظف هستى همان كار را خوب انجام بده، برادرت هم كه پهلويت نشسته اگر انجام خواست بدهد، ديدى يك خلافى مى‏خواهد بكند به او بگو كه آقا ما جمهورى‏مان اسلامى است. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه عدالت باشد عدالت اين است كه اين آدمى كه الان احتياج به من دارد،از خارج آمده الان، از راه دور آمده،به اين اداره احتياج دارد، زود رسيدگى بشود به احتياج اين. اينطور نباشد كه يك كسى كه آشناى ما هست، جلو كارش را انجام بدهيم، يك كسى كه خير، غريبه هست، عقبتر انجام بدهيم و هكذا چيزهايى كه شما مى‏دانيد شود،اين چيزهايى كه مى‏شد، ديگر نگذاريد بشود.

خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند، توفيق بدهد و اميدوارم كه همه ما با هم بتوانيم كه يك جمهورى اسلامى درست كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 118

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كانون دارالتعليم مهدويه قزوين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سوره‏اى را كه اين خانم خواندند، اين مى‏تواند برنامه باشد از براى مسلمين و برنامه اسلام باشد. مى‏فرمايد: اقراء بسم ربك الذى خلق قرائت را شروع مى‏كند كه اول امر، قرائت را شروع مى‏كند كه اول امر، قرائت است اما قرائت به اسم خداى تبارك و تعالى. برنامه اين است كه قرائت اول رشد انسانى است و براى رشد انسانى است، قرائت تنها نباشد، آموزش تنها نباشد، آموزش تنها ممكن است كه براى يك كشورى مضر هم باشد، آموزش باشد با تربيت كه در آيه مى‏فرمايد: اقراء بسم ربك قرائت كن، به اسم رب قرائت كن، با اسم رب شروع كن به قرائت. اگر قرائت با اسم رب شروع شد اين هم پرورش است و هم آموزش. قرائت پرورش است، آموزش است و با اسم رب وقتى كه شد آموزش است، پرورش است. هم پرورش را و هم آموزش را در آيه شريفه مى‏فرمايد بلكه دستور كليه همه كارهاى انسانى در اين آيه شريفه هست كه فقط قرائت نيست كه بايد به اسم رب باشد، قرائت هم يكى از مصاديقى است كه بايد به اسم رب باشد و با توجه به خدا باشد. همه كارهائى كه شما انجام مى‏دهيد، همه تحصيلاتى كه مى‏كنيد، همه اقداماتى كه مى‏كنيد تمام اينها با اسم رب شروع بشود، اگر همه با اسم رب شروع بشود، آموزش ممكن است مفيد باشد از براى اينكه آموزش توام با پرورش است. تمام صدماتى كه، بيشتر صدماتى كه به بشر وارد مى‏شود از طريق آموزش بى‏پرورش است. تمام اين آلاتى كه درست شده است، تمام اين آلات جنگى كه درست شده است، آلات منهدم كنى كه درست شده است، به دست اشخاصى بوده است كه آموزش داشته لكن پرورش صحيح نداشته‏اند و لهذا با علم خودشان طرح فناى برادرهاى خودشان و همجنس‏هاى خودشان را مى‏ريزند.

در مملكت ما هم، آن مقدار كه از دست آموزش و آموزش خواهان و آنهائى كه آموزششان زياد بوده است صدمه ديده‏اند ملت ما، از دست ديگران نديده‏اند براى اينكه اين متفكران و اين دانشمندان بوده‏اند كه طرح‏هاى تخريبى را، طرح‏هاى فنا كننده ملت را مى‏ريختند براى اينكه آموزش داشتند لكن آموزش در كنار پرورش نبود. شماها كه مربى هستيد يا خواهيد تربيت بكنيد فرزندان خودتان را يا جامعه را، بايد توجه به اين آيه شريفه داشته باشيد كه اقراء بسم ربك مى‏خواهيد آموزش بدهيد و مى‏خواهيد آموزش پيدا كنيد، قرائت كنيد، با اسم رب باشد، با توجه به خدا باشد، با تربيت الهى باشد. اگر يك انسانى، هم علم داشت و هم تربيت الهى داشت اين مفيد خواهد شد براى مملكت‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 119

خودش و هرگز يك مملكتى از دست آن كه آموزش و پرورش دارد صدمه نمى‏بيند. صدمه‏هائى كه وارد مى‏شود بر مملكت غالبا از اين متفكرين بى‏پرورش، آموزش‏هاى بى‏پرورش واقع مى‏شود، علم را تحصيل مى‏كنند لكن تقوى ندارند، لكن پرورش باطنى ندارند، از اين جهت عمال خارجى مى‏شوند، از اين جهت نقشه‏ها را براى فناى مملكت خودشان مى‏كشند.

خداوند انشاءالله شما بانوان را كه مركز پرورش بچه‏هاى كوچك هستيد، تا آخر موفق كند شما را به اينكه اين بچه‏ها را خوب آموزش و پرورش بدهيد و پرورش از دامن شما شروع مى‏شود. دامن بانوان است كه بچه‏هاى خوب را پرورش دهد. ممكن است كه يك بچه‏اى كه شما خوب تربيت بكنيد يك ملت را نجات بدهد و توجه داشته باشيد كه بچه‏ها را خوب تحويل جامعه بدهيد و آموزشتان با پرورش باشد. خداوند به همه شما توفيق بدهد و سلامت بدهد، سعادت بدهد. سلام بر همه شما.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 100

تاريخ: 20/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان پالايشگاه تبريز

تغيير روحى ملت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما بايد فكر بكنيم كه چه كرديم و بعد از اين كار چه بايد بشود و بعد ما چه تكليف داريم. آنكه ملت ما انجام داده است يك امر اعجاز آميزى است كه به حسب قواعد طبيعى نمى‏شد يك همچو امرى واقع بشود، براى اينكه يك ملتى بود اولاً خيلى ترسناك از سازمان‏ها و اينها، كه وقتى اسم سازمان را مى‏شنيد، هر كس مى‏شنيد شايد به خودش مى‏لرزيد و ثانياً نداشت هيچ چيزى كه مقابله كند با يك قدرت بزرگ. معذلك، هم در روحيه متبدل شد به يك موجود ديگرى و يك موجود ترسو به يك موجود شجاع، يك موجودى كه از سايه پليس مى‏ترسيد، متبدل شد به يك موجودى كه با شاه در افتاد و بيرونش كرد و ثانياً هيچ نداشت و آنها همه چيز داشتند و يك كارى انجام داديد.

نياز به مهلت و صرف وقت برا اصلاح آشفتگى‏هاى پس از انقلاب و پاكسازى دستگاه‏هاى دولتى‏

خوب حالا يك انقلابى شما كرديد و يك پيروزى بسيار مهمى به دست آورديد. پشت هر انقلابى يك آشفتگى‏هاى بسيار زيادى هست و بحمدالله آشفتگى‏هايى كه در اين انقلاب ماست خيلى كم است اما خودش فى نفسه زياداست، اما وقتى كه مقايسه بشود با آشفتگى‏هايى كه در انقلابات دنيا واقع شده است اين كم است نسبت به آنها. و بعد از اين انقلاب و هر انقلابى كه اين آشفتگى‏هست و خصوصاً انقلاب ما كه خرابكارى اينها كردند و رفتند، قرض‏هاى زياد گذاشتند، نيروى انسانى ما را عقب زده بودند، اقتصاد ما را ورشكسته كرده بودند، ارتش به يك صورت ديگر در آمده بود همه قوا و همه جهات در هم و بر هم، همه وزارتخانه‏ها يك جاهاى بسيار ناراحت كننده. و حالا كه انقلاب حاصل شد و مى‏خواهيد همه چيز منقلب بشود ديگر، همه چيز بخواهد منقلب بشود نمى‏شود كه يكدفعه بشود. شما فرض مى‏كنيد كه ما مى‏خواهيم همه وزارتخانه‏هايى كه هستند اينها اشخاصى كه در آنجامثلاً طاغوتى بودند، اينها عوض بشوند و يك اشخاص ديگرى بيايند. اينها پنجاه سال زحمت كشيدند كه ما آدم نداشته باشيم حالا دولت به زحمت افتاده است كه چه بكنند. گردش مى‏كنند اين طرف، آن طرف يكى را بردارند، يكى را مى‏گذارند. بخواهند يكدفعه در را باز كنند و بگويند همه برويد، خوب به هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 101

مى‏خورد اوضاع، با تدريج اينها دارند عمل مى‏كنند، دولت شب و روز زحمت مى‏كشد، حسن نيت دارند، زحمت مى‏كشند لكن امورى است كه با تدريج بايد درست بشود. به اين زودى نبايد ما توقع داشته باشيم كه يك رژيمى رفته و همه چيز را هم خراب كرده و اينهمه هم قرض گذاشته براى اين مملكت، حالا تا اين پايش را بيرون گذاشت تمام كارها درست بشود. و البته آنهايى كه طمع به اين مملكت دارند به اين زودى دست بردار نيستند، آنها توطئه مى‏كنند، اسباب فساد ايجاد مى‏كنند، اسباب شلوغى و ناراحتى ايجاد مى‏كنند، نمى‏گذارند كشت بشود، وقتى كشت شد نمى‏گذارند بر دارند، وقتى برداشتند مى‏سوزانند. اينها همه امورى است كه بعد از انقلاب هست در كار شما نبايد قدرت ايمانى‏تان را هيچ در آن تزلزل ايجاد كنيد. شما قوى باشيد، شما پيروز هستيد، اينها رفتنى هستند منتها تحمل زحمت مى‏خواهد. شما پنجاه سال ظلم كشيديد و حرف نزديد، نتوانستيد هم حرف بزنيد. پنجاه سال از شهربانى و از ارتش و ازژاندارمرى و از سازمان بالخصوص همه ما رنج برديم، همه ما زحمت كشيديم، حبس رفتند رفقاى شما، شكنجه ديدند رفقاى شما پنجاه سال اينطور بود، حالا پنجاه سال اين كارها شده است و شما هيچ وقت خطابه نخوانديد كه چرا اينجورى مى‏شود، حالا پنج ماه است، پنجاه ماه هم نيست، پنج ماه است كه اينها رفته‏اند، آنوقت هم خرابى كرده‏اند و رفته‏اند، شما با آن قدرت و قوه الهى كه خدا به شما داده به پيش برويد. دولت از يك طرف و شماها از يك طرف و ماها از يك طرف همه با هم مجتمع اين نهضت را پيش ببريم و انشاءالله همه چيز درست بشود و همه اين چراها جواب داده مى‏شود. اشكالات وارد است اما وقت دارد.

ارجحيت تدوين قانون اساسى و انتخاب نمايندگان مؤمن و اهل علم بر ساير امور

الان شما بايد همه قدرت‏تان راصرف بكنيد براى اينكه الان قانون اساسى بايد، اساس مملكت بايد درست بشود، اساس مقدم بر اينطور چيزهاست. الان قانون اساسى را بايد درست بكنيد، اشخاص خبره را فكر بكنيد چه اشخاصى بايد انتخاب بكنيد، اشخاص سالم، اشخاصى كه نه شرقى باشند نه غربى باشند، اعتقاد به جمهوريت اسلامى داشته باشند، ايمان به خدا داشته باشند، اهل علم باشند، امثال ذلك، انشاءالله وقتى مجلس درست شد و قانون اساسى درست شد و رئيس جمهور درست شد، اينها هم بتدريج درست شود. قدرت الان دست خود شماست و اينها هم هيچ آدمى نيستند كه بتوانند كارى بكنند.

خدا انشاءالله همه‏تان را حفظ كند. موفق باشيد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 112

تاريخ: 22/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروه كثيرى از اقشار مختلف مردم‏

هوشيارى در مقابل وقوع توطئه‏ها در آستانه تعيين سرنوشت ملت واسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در آستانه بررسى قانون اساسى، در آستانه تعيين خبرگان براى بررسى از قانون اساسى، در آستانه تعيين سرنوشت ملت ما و سرنوشت اسلام، در آستانه سرنوشت استقلال ايران، توطئه‏هايى را در كار بينم. در اين موقع كه از هر وقت حساستر و سرنوشت ملت ما در اين موقع بايد تعيين شود و اساس مملكت ما بايد تعيين شود، توطئه در دست اجر است. ملت هوشيار باشد. حمله‏هايى مستقيماً بر بعضى قوانين اسلام، حمله‏هائى بر من، اهانت‏هايى بر من براى اينكه اغتشاش ايجاد كنند.من به ملت ايران اخطار مى‏كنم و تاكيد مى‏كنم كه اگر چنانچه هر كس با هر عنوان در اين موقع حساس به من اهانت كند و بخواهد تفرقه ايجاد كند نبايد در اين موقع عكس العمل نشان دهيد. در اين دو روز بعضى مراجعات شد كه براى بعضى مجلات كه اهانت كرده‏اند، عكس العمل نشان دهند و من در اين موقع حساس جايزنمى دانم. بدخواهان گمان نكنند كه بتوانند صفوف فشرده ملت ما را با اين دسيسه‏ها به تفرقه بكشند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين مراحلى را كه داريم طى كند.اگر فر ضا به من سب كنند يا عكس مرا بسوزانند يا به من حمله كنند، در اين موقع حساس كسى حق ندارد عكس العمل نشان بدهد. دشمن در كمين است و در توطئه، مى‏خواهند اذهان شما را از طريقى كه داريد و از راهى كه براى نجات اسلام است و داريد طى مى‏كنيد منحرف كنند. مى‏خواهند نهضت را از طريق خودش منحرف كنند. مى‏خواهند شما را سرگرم كنند به مسائل ديگرى غير از مسائل اساسى . در اين چند روز من مى‏بينم كه گروه‏هاى مختلفى مى‏آيند و شكايات مختلفى دارند، اين را من، من باب اتفاق نمى دانم. اهانت به بعضى از احكام اسلام و اهانت به من و شكايات متعدد از امورى كه در كشور گذرد، من باب اتفاق نيست، نقشه است، توطئه است. نقشه براى اينكه شما را از راه مستقيمى كه داريد، از اين نهضتى كه داريد منحرف كنند و به امور ديگر غير از اين امر مهم منصرف كنند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين توطئه‏ها را خنثى كند. در اين روزها اجتماعاتى مى‏شود ، از طرق مختلفه مى‏خواهند ايجاد نفاق كنند، ايجاد هياهو كنند. ملت بايد با كمال خونسردى اين توطئه‏ها را و اين شيطنت‏ها را خنثى كند. اگر شما سرگرم كارهاى ديگر بشويد، اگر راجع به مسائل جزئى، راجع به مسائل تفرقه افكن توجه كنيد، از مسائل اصلى باز مى‏مانيد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 113

بررسى قانون اساسى و تعيين خبرگان مسئله اصلى است‏

مسأله اصلى ما طى كردن اين راه است، تعيين خبرگان است، بررسى قانون اساسى است و بعد از اين قدم، قدم‏هاى ديگر، بايد در هر قدمى همان مطلب را توجه بهش كرد ولو شياطين مى‏خواهند شما را به واسطه احساسى كه از بعضى از امور داريد شما را متوجه به مسائل ديگر بكنند و ايجاد اختلاف بين شما بكنند، توجه به اين كارها نداشته باشيد. تمام توجه، تمام توجه شما به بررسى از قانون اساسى و هر اشكالى كه در قانون اساسى داريد طرح كنيد و به مجلس سنا بفرستيد و بعد هم نمايندگان خودتان را تعيين كنيد، خبرگان را تعيين كنيد تا بررسى كنند از قانون اساسى. من توصيه مى‏كنم كه خبرگان خودتان را اشخاص متدين، اشخاص عالم، علماى بزرگ بلاد، اشخاصى كه نه به راست و نه به چپ انحراف دارند، اشخاصى كه به صراط مستقيم انسانيت، به صراط مستقيم اسلام، در صراط مستقيم اسلام هستند، اشخاص معتبر ، اشخاص امين، اشخاص و طنخواه، اشخاصى اسلام خواه، اين اشخاص را تعيين كنيد براى تعيين سرنوشت خودتان. امروز سرنوشت شما در دست خود شماست.

لزوم حفظ خونسردى و احتراز از هرگونه تشنج و اختلاف كلمه‏

امروز هر تشنج و هر اختلاف كلمه براى هر چيز كه باشد، بر خلاف مسير نهضت و انقلاب است، از آن احتراز كنيد. بى جهت نيست كه در يك همچو موقع حساس شياطين دست به هم داده‏اند تا اختلاف ايجاد كنند، بيخود نيست كه در بعضى مجلات اهانت به اسلام مى‏كنند. در اين موقع نبايد از خونسردى خودتان غفلت كنيد. خونسرد باشيد، ترتيب اثر به اين حرف شياطين ندهيد. انشاءالله در موقع خودش، ملت سرنوشت اين اشخاصى كه توطئه گرند تعيين خواهد كرد. شياطين بدانند كه در اين موقع ملت ما آرام است هر چه فحش بدهيد ملت خونسردى خودش را حفظ مى‏كند و بايد حفظ كند ، هر چه اهانت به اسلام بكنيد، در اين موقع حساس بايد ملت خونسردى خودش را حفظ كند و هيچ ترتيب اثر ندهد. من از قشرهاى مختلفى كه در اين هواى گرم، در اين مكان ضيق، با اين فشار و با اين زحمت مجتمع شده‏اند تشكر مى‏كنم و از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم. خداوند همه شما را به سعادت ابدى برساند. خداوند دست شياطين را از اين مملكت قطع بكند. خداوند توطئه‏ها را خنثى بكند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 125

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع علما و لشگر 16 زرهى قزوين‏

ترسيم چهره ارتش در رژيم‏هاى فاسد و حكومت اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حالا كه ما در اين اتاق كوچك مى‏بينيم كه جمع شده است بين علما و ارتشيان، اين بهتر است يا آنوقت كه ارتشى يك طرف بود و علما يك طرف و ملت جداى از ارتش و ارتش جداى از ملت؟ رژيم‏هاى فاسد با حكومت اسلامى يكى از فرق‏هايش هم همين است كه در رژيم فاسد از باب اينكه خيانتكارند به ملت، از ملت مى‏ترسند و براى اينكه مبادا يك وقت ملت كه ناراضى از آنهاست قيامى بكند، يك ارتشى درست مى‏كند كه اين ارتش ملت را بترساند. در رژيم‏هاى فاسد، ارتش براى ارعاب ملت ايجاد مى‏شود و ملت هم ارتش را دشمن خودش مى‏داند، ارتش هم ملت را. از اين جهت اينها هميشه از هم جدا هستند و بدخواه هم هستند. شايد آنهايى كه مسجد مى‏روند عوض اينكه دعا بكنند نفرين مى‏كنند آنها هم كه در ارتش هستند، ارتش رژيم فاسد به جاى اينكه حفاظت كنند از ملت، ملت را به تفنگ مى‏كشند. اين مال رژيم فاسدى كه ايجاد ارتش براى اين است كه خودش مى‏ترسد و مردم را مى‏ترساند كه مبادا مردم بر ضدش قيام كنند. در حكومت اسلام اين مطلب مطرح نيست براى اينكه حاكم اسلام و رئيس دولت اسلام از مردم هيچ نمى‏ترسد چون خيانتكار نيست، از خود مردم است و توى مردم است.

شما شايد شاهد اين مطلب بوده‏ايد يا شنيده‏ايد كه همين محمدرضا وقتى كه مى‏خواست از خيابانى عبور كند برود مثلاً به يك جايى، يكى دو روز قبل اين مأمورين ساواك مى‏آمدند و اين خانه‏هايى كه سر راه بودند همه را تحت نظر مى‏گرفتند و كنترل مى‏كردند و مأمور مى‏گذاشتند و اشخاص را از خانه بيرون مى‏كردند، خيابان‏ها را تحت نظر قرار دادند و از مأمورين خودشان آنجا مى‏گذاشتند، براى چه بود؟ براى اينكه او خائف بود، آدم خائن خوف دارد، مى‏ترسد، مى‏ترسد كه از اينجا كه عبور بكند، مردم با او بد هستند، چه چون مردم بدند شايد او را ترور كنند، شايد بريزند سر او. اما حكومت اسلامى از مردم نمى‏ترسد به مردم چون خيانتى نكرده و لهذا در صدر اسلام همان مسجدى كه عالم در آن بود، همان مسجد هم ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مى‏خواندند و با هم اطاعت مى‏كردند و با هم، هم جنگ مى‏كردند. يك همچين وضعى داشت.

صحيفه نور ج 8 صفحه 126

اجتماع اقشار مختلف در كنار يكديگر و در كمال آرامش، از بركات نهضت است‏

شما قبل از اينكه اين نهضت بشود هيچ وقت با اين آقايان مجتمع نمى‏شديد يك جائى و هيچ وقت هم پيش ما نمى‏آمديد. ماها با هم گاهى هم مجتمع مى‏شديم، شما هم با هم و هر دو از هم جدا. اين نهضت اسباب اين شد كه ما همه با هم حالا هستيم، نه من از شما مى‏ترسم، نه شما از من و نه آقايان از شما فرار مى‏كنند و نه شما از آقايان فرار مى‏كنيد، همه رفيق و دوستيد. اين آرامش خاطرى كه الان در ما هست و در شما كه شما آرامش داريد از اينكه نمى‏ترسيد از ملت و آرامش دارد ملت از اينكه نمى‏ترسد از شما اين، يكى از بركات اسلام است كه به ما رسيده است و اين ارزشمند است خيلى. آنهائى كه در رژيم سابق، همين ساواكى‏ها و امثالشان كه در رژيم سابق مردم را اذيت مى‏كردند آنطورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهى مى‏شود كه انسان ديگر وجدانش هم تغيير مى‏كند اما اكثراً ناراحت مى‏شدند از اينكه يك همچنين كارهايى را مى‏كردند با وحشت بودند توى مردم وقتى كه همچين كارهايى مى‏كردند آرامش خاطر، اطمينان خاطر كه از نعمت‏هاى بزرگ است نداشتند. الان آرامش خاطر است، همه‏مان حالا با اينكه نيمه راه هستيم، اگر انشاءالله راه را به آخر برسانيم و اين ريشه فاسدى كه خيال مى‏كنند با مثلاً سوء قصد به كسى، با ترور يك كسى ديگر كارشان انجام مى‏گيرد و حال آنكه نه، ديگر گذشته وقتش. لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را سوء قصد به او كرده‏اند، آقاى آقارضى را به اصطلاح سوء قصد كردند، سه تير هم به ايشان زدند لكن به جايى نشده است، ايشان نجات پيدا كردند. اينها خيال مى‏كنند كه با اين مسائل مى‏شود ديگر برگرداند يك ملتى كه جوان‏هايش مى‏آيند پيش من يك دفعه و دو دفعه نه، زياد و از من تقاضا مى‏كنند كه تو دعا كن كه ما شهيد بشويم. اين از ترور ديگر نمى‏ترسد، اين شهادت هم مى‏خواهد، با آغوش باز دنبال شهادت مى‏رود. اين تعليم اسلامى اينطورى است. رمز پيروزى ملت ما همين بود كه ديگر نمى‏ترسيدند از اينكه بروند توى خيابان بكشندشان، مى‏رفتند، خيلى هم كشته مى‏شدند، بالاخره هم با همين فريادها و دادها و الله اكبرها پيروز شدند. رژيم اسلامى اينطور است كه افرادش از مسجد هستند، از مسجد نهضت مى‏شد و از مسجد مى‏رفتند به ميدان، به ميدان جنگ‏ها. در جمعه‏ها كه خطابه مى‏خواندند يا غير جمعه كه مى‏رفت آن سردارشان منبر و صحبت مى‏كرد، از آنجا راهش را مى‏انداخت براى اينكه بروند مبارزه كنند و يك همچين روحيه‏اى كه از مسجد تحقق پيدا مى‏كند، اين ديگر نمى‏ترسد از اينكه حالا من بروم شايد چه بشود، اين مسجدى است، الهى است، آدم الهى نمى‏ترسد از اينكه حالا شايد من هم بكشند. بهتر، ما جاى بهترى داريم، آنها بايد بترسند از مردن كه خيال مى‏كنند وقتى مردند تمام شد، يا اگر تمام نشده، آنجا كه بروند چه خواهند كرد با آنها، اما آنهايى كه راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اينها چرا بترسند؟ نمى‏ترسند.

در هر صورت حالا از بركات اين نهضت همين اجتماع ما در اينجاست. ما و علماى بزرگ و محترم قزوين و شما آقايان ارتشى‏ها همه با هم اينجا مجتمع و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اينجا نشسته‏ايم و با آرامش خاطر هم مى‏رويم و اين يكى از بركاتى است كه از اسلام به ما رسيده است.

صحيفه نور ج 8 صفحه 127

تلاش در عرضه محتواى اسلام به عالم، به عنوان يك مكتب نمونه‏

اميدوارم كه اين راه را همه با هم طى كنيم و آن حكومتى را كه اسلام خواهد (حالا باز نشده است، اول مطلب است، يك نسيمى از اسلام آمده و الا الان باز نشده است) آن حكومتى را كه اسلام مى‏خواهد و آن رژيمى را كه اسلام مى‏خواهد متحقق باشد، انشاءالله متحقق بشود به طورى كه شما هر جا برويد، بازار برويد ببينيد بازار اسلامى است، ديگر اجحاف نمى‏شود، زيادفروشى بيجا نمى‏شود، كم‏فروشى نمى‏شود، ربا نمى‏شود، مفتخورى نيست، در ارتش برويد ببينيد كه اسلامى هست، همه‏شان توجه به اسلام دارند، نماز مى‏خوانند، روزه مى‏گيرند ماه رمضان و هكذا در مسجد برويد مى‏بينيد كه همه چيز درست است، در ارتش برويد مى‏بينيد كه مثل اين است كه توى مسجد رفته‏ايد و همه جاى مملكت، وزارتخانه‏هايش، اداراتش همه اسلامى بشود. اگر انشاءالله آنى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بشود، كه تحقق پيدا بكند، آنوقت يك نمونه‏اى است كه در عالم عرضه بشود به اينكه آنكه ما مى‏خواستيم اين است و الان هم كه تا اينجا رسيديد، كارى انجام گرفته است كه دنيا باورش نمى‏آيد، اين كار را اسلام كرد. مردم چون فرياد كردند اسلام، توده‏هاى مردم داد زدند اسلام، وقتى كه از پهلوى ارتش رفتند ارتش هم به اينها متصل شد، وقتى از پهلوى ژاندارمرى رفتند ژاندارمرى هم به اينها متصل شد، همه متصل شدند به هم و اين مطلب اعجازآميز را متحقق كردند و اميدوارم كه اين تتمه‏اش هم، همه مجتمعاً با هم انشاءالله برسيد. و قضيه، قضيه قانون اساسى را هم با آن مجلس خبرگان كه بايد اشخاص بسيار خبير و اسلامى باشند، آنها هم متحقق بشود، كه قانون اساسى اسلامى، يك مجلس شوراى اسلامى، يك رئيس جمهور اسلامى، همه اينها تحقق پيدا بكند و بعد كه اينها تحقق پيدا كرد، كارهاى اصلاحى آسان پيش رود. انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند و موفق باشيد به اينكه همه‏مان خدمت كنيم به اين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 128

تاريخ :24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده داروسازى دانشگاه تهران‏

طرح مسائل غير اصولى، توطئه‏اى براى انحراف از مسائل اصلى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائلى كه شما حالا طرح كرديد بسياريش را يا اكثرش را و يا همه‏اش را من مى‏دانم و مشكلات تحصيلى‏تان را هم مى‏دانم لكن من حالا احساس مى‏كنم اين اجتماعاتى كه در اين چند روز اينجا مى‏شود و مسائل غير اصولى طرح مى‏شود دنباله يك توطئه‏اى است كه اين گروه‏هائى كه مى‏آيند توجه به آن ندارند. الان ما بعضى از مسائل اصولى داريم كه اگر از طرف همه قشرهاى ملت، چه بانوان و چه آقايان به آن توجه نشود، اصل مسائلمان و اصل استقلال مملكتمان ممكن است به خطر بيفتد. ما امروز بايد تمام توجه‏مان را به طرح قانون اساسى و انتخاب خبرگان منعطف كنيم، كه در قانون اساسى كه طرح شده است و كسانى كه صاحب رأى هستند رأى بدهند و انتقاد كنند، چيزى بايد اضافه بشود اضافه كنند، چيزى بناست كسر بشود كسر كنند، قيدى بايد در آن اضافه بشود، شرطى بايد اضافه بشود، اينها را بررسى كنند و بنويسند و به مجلس خبرگان كه الان براى اين كار مهياست تسليم كنند و دنبال آن هم توجه كنند به اينكه سرنوشت مملكت ما و سرنوشت اسلام به اين خبرگانى است كه بايد تعيين شوند و توجه بكنيد به اينكه چه جور اشخاص بايد تعيين بشوند، اشخاصى كه متدين باشند، اشخاصى كه اسلام را قابل انطباق بدانند و نگويند اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است و ديگر حالا به درد نمى‏خورد، چپى نباشند، راستى نباشند، امين باشند و امثال ذالك، عالم به اوضاع باشند، عالم به اسلام باشند اسلام‏شناس باشند، از اين قبيل اشخاص تعيين كنيد تا اينكه بروند و مطالعه كنند در قانون اساسى و اين طرحى كه داده شده است تصحيح كنند و بعد به آراء عمومى گذاشته بشود.

توطئه جهت انحراف اذهان‏

الان توجه به مسائل فرعى كه بايد بعد از اساس مسائل طرح بشود، اين الان صلاح نيست. بلكه من در اين چند روزى كه صحبت قانون اساسى است و مى‏بينم كه اشخاص مختلف و گروه مختلف مى‏آيند شكاياتى دارند از همه اطراف و بعد يك مسائل ديگرى در روزنامه‏ها و در مجلات طرح مى‏شود كه همه اينها به نظر من مى‏آيد يك توطئه‏اى در كار باشد كه بخواهند اذهان ملت ما را منحرف‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 129

كنند و توجه‏شان را از قانون اساسى كه اساس است منصرف كنند به جاهاى ديگر، چه حق باشد و چه باطل، به آنجاها سوق بدهند و آنها نتيجه بگيرند و ماها مشغول بشويم به يك مسائل و اختلاف‏هائى كه خودشان ايجاد مى‏كنند و به يك مسائل جزئى كه يك احتياجات محلى، ذهنمان ار از اصل قانون اساسى، از انتخابات خبرگان و بعد هم از مجلس شوراى ملى كه بعد بايد تعيين بشود و رئيس جمهور كه بايد تعيين بشود كه اينها اساس مملكت هستند منحرف كنند. اگر غفلت از اينها بشود ممكن است كه ما دوباره برگرديم به وضعى كه اميدواريم برنگرديم. بنابراين من الان از همه شماها كه مسائل‏تان هم صحيح است، حق است، از همه شماها من خواهش مى‏كنم كه يك قدرى صبر كنيد در اين امور و مهلت بدهيد در اين امور و الان تمام ذهنتان را، تمام قوايتان را متوجه به اين مسائل اصلى بكنيد. اين مسائل اصلى كه اگر درست شود و ما يك مجلس شوراى ملى داشتيم، نه مجلس شوراى فرمايشى مثل سابق، يك مجلس شورائى كه اشخاص آن صحيح، اسلامى هستند، اسلام را كهنه نمى‏دانند، اشخاصى كه چپ و راستى نيستند، اگر يك همچو مجلسى درست شود، اين مسائل همه حل شود. من مى‏دانم كه الان در همه قشرهاى مختلف اشخاص مختلفى هستند كه صلاحيت ندارند، لكن حالا وقت اين نيست كه ما صدا در بياوريم، حالا وقت اين نيست كه ما اختلاف ايجاد بكنيم، از همه اطراف هم دارند اختلاف ايجاد مى‏كنند، در شهرها، در مرزها، در كردستان، در جاهاى ديگر و الان اشخاصى كه نمى‏خواهند اين نهضت درست بشود، دارند اختلافات ايجاد مى‏كنند. همين امروز اگر شنيده باشيد راديو اعلام كرد كه در مريوان يك جنگى واقع شده است و تقريبا بيست و چند نفر كشته شدند. اينها توطئه است. اينها را ايجاد مى‏كنند آن كسانى كه مى‏خواهند كه اين نهضت به آخر نرسد و قانون اساسى ما درست نشود، در آنجا به يك جور، در مركز به يك جور، در كارخانه‏ها به يك جور، در مركز هر جا به يك طور. الان توطئه‏ها در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به آخر برسد و نگذارند كه ما قانون اساسى را به طور صحيح درستش كنيم و يك دولت مستقر و مستمرى كه همه امور را اصلاح بكند درست بشود.

لزوم انتخاب اشخاص متعهد و امين كه گرايش به چپ و راست ندارند

الان به نظر من كارهاى ديگر هر چه باشد دست دوم است، دست اول همين كارى است كه الان بالفعل هست كه هر كدام شما كه اهل نظر هستيد به قانون اساسى، مطالعه كنيد قانون اساسى را و نظر بدهيد و بعد از اين هم توجه به اين نكته بكنيد كه آرائى كه مى‏دهيد، راجع به اشخاص متعهد، اشخاص صحيح، اشخاص اسلامى، اشخاصى كه بشناسيد كه اينها مسلمانند و متعهدند و امين هستند، گرايش به چپ و راست ندارند، اين اشخاص را تعيين كنيد تا آنها آن قانون را بررسى كنند و بعد از بررسى و پيدا شدن استقرار و دادن رأى بر آن و اين مرحله را طى كرديم و داراى قانون اساسى شديم و دنبالش هم مجلس شورا است كه انشاءالله بعد به همت همه ملت، ملى و صحيح و با اختيار تام، مردم منتخبين‏شان را تعيين كنند كه در امورات نظر بدهند و آنوقت هم ما بايد بگوئيم كه منتخبين چه جور

صحيفه نور ج 8 صفحه 130

اشخاصى بايد باشند. در هر صورت الان وقت اين است. من مى‏دانم مشكلات هست و مشكلات نه اينكه شما تنها داشته باشيد، ما هم مشكلات داريم همه قشرها مشكلات دارند، از همه اطراف مى‏آيند مشكلاتشان را مى‏گويند، لكن اين مشكلات را حالا بايد يك قدرى پائين بياوريم، حالا بايد قدرى صرفنظر كرد، اين اشكالات را بايد يك قدرى صرفنظر كرد تا انشاءالله اين مسائل درست بشود، بعد برسيم به آن مسائلى كه بايد چه بكنيم، تحصيل بايد چه بشود. در تحصيل ما هم اشكال هست، نه در تحصيل شما فقط. انشاءالله من اميدوارم كه همه موفق و سالم باشيد و اين عرضى را كه كردم عمل بكنيد و الان كه پا مى‏شويد در نظرتان اين باشد كه اشخاصى كه بايد تعيين بشوند و صالح هستند در نظر بگيريد، ممكن هم هست كه از علماى تهران اشخاصى منتخب بشوند يعنى پيشنهاد بشوند كه اينها را تعيين كنيد و اينكه علماى تهران اگر تعيين كردند صحيح است. انشاءالله سلامت و موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 132

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استادان و دانشگاهيان اصفهان‏

اقدامات عمال اجانب اعم از ترور يا تخريب نمايانگر ياس و نابودى جبهه باطل است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اينطور احساس مى‏كنم كه باقيمانده رژيم مأيوس شدند، مأيوس شدند از اينكه بتوانند ديگر يك كارى انجام بدهند. دليل مأيوس شدن، اين دست زدن به اين ترورها و به اين كارهاى خرابكارى است. خوب لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را ترور كردند لكن موفق نشدند كه بكشند، سه تا گلوله اصابت كرده است به يكى از علماى تهران. اينها دليل بر ضعف است، كسى كه خودش را ديگر ضعيف مى‏داند و از بين رفته مى‏داند به اين امور تخريبى دست مى‏زند و در اطراف كشور مى‏خواهد يك شلوغكارى‏هائى بكند و اذهان را مشوش كند و به خيال خودشان ارعاب كنند، در صورتى كه ملت ما ديگر نمى‏ترسند از اينها. خود آنها كه بودند با همه قوايشان ملت از آنها نترسيد، در خيابان رفت، در خيابان‏ها از بچه‏هاى كوچك تا مردهاى بزرگ، زن‏ها مردها رفتند در كوچه‏ها و در خيابانها و فرياد كشيدند و با فرياد الله اكبر و اسلامى شكست دادند اينها را. بنابراين يك خيال باطلى است كه اينها مى‏كنند كه با يك ترور يك شخصى يا فرض كنيد كه يك پايگاهى را يك وقت يك تخريبى بكنند ديگر كارى مى‏توانند انجام بدهند. اين‏ها مأيوس از اين مسائلند از اين جهت يك همچو خرابكارى‏هايى مى‏كنند و بايد ملت قوى باشد و با قوت نفس، با اراده مصمم پيش برود و بايد ما يك سؤالى از اينهائى كه، بعضى از اين طايفه‏هايى كه دست به اين شلوغكارى‏ها مى‏زنند و خودشان را اسلامى معرفى مى‏كنند يا طرفدار خلق و توده و امثال ذلك، طرفدار آنها حساب مى‏كنند، ما يك سوالى از اينها بكنيم كه خوب و شما اگر اسلامى هستيد و مسلمان هستيد، چطور بر خلاف اسلام اقدام مى‏كنيد؟ و كشتن يك شخصى كه در عمرش هميشه مشغول به ترويج اسلام بوده است، به تائيد از مكتب اسلام بوده است مثل مرحوم آقاى مطهرى يا سوء قصد به عالمى كه در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است، هيچ كس از او يك چيزى كه بر خلاف مصلحت اسلام باشد نديده است، مثل آقاى، آقا سيد رضى كه الان هم در بيمارستان خوابيده‏اند، اين باكجاى اسلام (اين) جور در مى‏آيد؟ شما مدعى هستيد كه ما مسلمان هستيم و براى اسلام مى‏خواهيم خدمت كنيم و علماى اسلام را، اولاد پيغمبر را مورد اصابه قرار مى‏دهيد.اگر آن دسته باشند، و اگر آن دسته‏اى باشند كه مى‏گويند ما طرفدار توده‏ها و خلق و اينها هستيم، مى‏گوئيم شما در اين پنج ماهى كه جمهورى اسلامى متحقق شده است،

صحيفه نور ج 8 صفحه 133

جز خدمت به مردم در اين پنج ماه چيزى ديديد كه حكومت فعلى، مأمورينش ريخته باشند منزل يك كسى و يك آدم بيگناهى غارتى كرده باشند، بيگناهى را گرفته باشند جز اينكه آن اشخاص فاسد را محاكمه مى‏كنند و كسانى كه فوج فوج مردم را كشتند يا امر به كشتن كردند. آيا شما زراعت‏هاى مردم را آتش مى‏زنيد نمى‏گذاريد كه زراعت كنند و كشت كنند، وقتى هم كشت كردند، نمى‏گذاريد برداشت كنند وقتى هم خرمن كردند، خرمن‏ها را مى‏سوزانيد، اين خدمتى است به ملت؟ خدمتى است به توده مردم؟ آن رفراندمى كه همه مردم با آن موافق بودند و رأى دادند و صد، نود و هشت، نود و هشت و نيم رأى دادند، شما اگر چنانچه توده مردم را مى‏خواهيد، مصالح مردم را مى‏خواهيد، خوب اين مردم مى‏خواهند همه‏شان، چه شد كه خرابكارى كرديد؟ چه شد كه تحريم كرديد بعضى شماها؟ صندوق‏هائى كه، بعضى صندوق‏ها را آتش زديد با اسلحه مانع شديد از اينكه بعضى‏ها رأى بدهند، اين موافق با مصلحت توده‏بود؟ حالا كه دارند براى اين مردم خدمت مى‏كنند، خانه سازى مشغولند الان، پاكسازى مشغولند الان، مردم دارند خدمت مى‏كنند، شما در مقابل اينها اينطور دست به هرج و مرج مى‏زنيد، اينها موافق با مصلحت مردم است؟ و ما از اين كارهائى كه اينها مى‏كنند هميشه در دادگاه‏ها، همين است كه در دادگاه‏ها اگر يك كسى يك كارى مى‏كرد، مى‏روند دنبال اينكه چه شخصى از اين نفع برده، آن كسى كه صاحب نفع است كى هست تا اينكه راه پيدا كنند بر اينكه از چه طريقى اين جرم واقع شده است. ما هم در اينجا وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم كه اين خرابكارى مثلاً خرمن‏سوزى‏ها، نگذاشتن اينكه مردم زراعت كنند، جلوگيرى از كارمندانى كه مى‏خواهند كار بكنند، جلوگيرى از كارخانه‏هايى كه مى‏خواهد به راه بيفتد، بايد ببينيم اين به نفع كه تمام مى‏شود، تا ما برويم سراغ آن كه اينها از عمال آن طايفه‏اند كه به نفع آنها تمام مى‏شود و به نظر مى‏آيد كه در باب زراعت كه حتماً به نفع آمريكاست. آمريكاست كه عرضه دارد، زراعت‏هاى خودش را زيادى دارد و اگر چنانچه مشترى نداشته باشد، بايد بسوزاند يا بايد به دريابريزد. ساير كشورها اينطور نيستند. آنها هم محتاج (هستند) به شوروى هم از آمريكا صادر، مى‏شود.اين خرمن‏سوزى و جلوگيرى از كشاورزى به نفع آمريكاست و اما، حدسى كه ما مى‏زديم كه اين اشخاصى كه خودشان را چپى معرفى كنند يا به نفع خلق به خيال خودشان معرفى مى‏كنند اينها عمال آمريكا هستند، نه اينكه مربوط به آن طايفه ديگر باشند. مى‏شود به آنها هم باشند اما بيشتر احتمالش اين است كه اينها آمريكائى باشند، ساخته آنها باشند چنانكه اساس حزب توده را من يادم است، آن كسى كه حزب توده را در ايران ايجاد كرد سليمان ميرزا بود. سليمان ميرزا همسفر من بود در مكه، آدم نمازخوان و آدم مؤمن. دو تا هم، بچه از سر راه برداشته بود كه معامله اولادى با آنها مى‏كرد، آن هم برداشته بود آورده بود مكه، اين توده به آن معنا كه اينها مى‏گويند نبود كه اعتقاد هيچ نداشته باشد. اصلا اين از طريق انگليس‏ها اين طرح را ريخته بود. آنوقت، در آنوقتى كه سليمان ميرزا بود. زمان سابق بود، آمريكائى‏ها خيلى در اينجا چيز نداشتند بلكه هيچ، اين كه زياد دست داشت انگليس‏ها بودند ولهذا رضاشاه (را) هم انگليس‏ها آوردند، به طورى كه خود آنها در راديو گفتند، گفتند ما اين را آورديم و بعد كه خيانت كرد بيرونش كرديم. حالا ديگر انگليس‏ها نيستند، هر چه هست‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 134

آمريكاست كه زيادتر، در اينجاها، هم نفع و طمع زيادتر است هم نفوذش در اين ممالك شرقى بيشتر است و انشاءالله اين نفوذ در ايران ديگر قطع شد و قطع مى‏شود.

از اين جهت به نظر آدم مى‏آيد كه اين شلوغكارها به نفع آمريكا دارند كار مى‏كنند. اگر مدعى‏اند كه به نفع ملت و آنطور كه ادعا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم ملت چه بشود، خوب اينها مى‏بينند كه الان كارهاى زيادى براى اين ملت شده است، كارهائى شده است كه همه‏اش به نفع ملت مى‏بوده، اگر واقعاً اينها ملى هستند، خوب چيزى كه به نفع ملت است بايد بيايند كمك بكنند، همانطورى كه مى‏بينيد كه در جاهايى كه الان دارند زراعت بر مى‏دارند اجزاء ادارات و عرض مى‏كنم كه دكترها و مهندسين و زن‏ها و مردها توى بيابان مى‏روند و با مردم كمك مى‏كنند كه اين سابقه ندارد در ايران يك همچو وضعى، خوب، وقتى يك همچو وضعى در ايران حالا پيش آمده كه دكترها هم مى‏روند توى كشت‏ها و براى مردم كمك مى‏كنند، معممين هم، علماى بلاد هم بعضى وقت‏ها مى‏روند كمك مى‏كنند به مردم، در تلويزيون من ديدم كه اشخاصى كه آنجا بودند، اشخاص، خلاصه ازاين صنف جمعيت بودند، رعيت‏ها نبودند كمك مى‏كردند، زن بود، مرد بود. اگر اينها راست ميگويند كه رأى ملت اينها مى‏خواهند خدمت بكنند، خوب آنها هم بيايند بااينها شريك بشوند در برداشتن زراعت، در كشت و زراعت، چرا جلوگيرى از كشت مى‏كنند؟ بعد هم كه كشت كردند مردم، زحمت يك ساله يك كشاورز يا چند كشاورز كه يك خرمن است آن را آتشش مى‏زنند. اين صحيح است كه يك كسى ادعا بكند كه من موافق با خلقم، من خدمتگزار به خلقم، خدمتگزار به توده هستم لكن خرمنش را آتش مى‏زنم، زراعتش را به باد فنا مى‏دهم؟ اينها، آدم بايد ازشان بپرسد، آن طايفه را ازشان بپرسد كه شما مى‏گوئيد من مسلمانم، آدم مسلمان، مى‏شود كه يك كسى مسلم باشد و اينطور شلوغكارى بكند و آدمكشى بكند و اينها؟ يا توده‏اى هستيد و اهل مثلاً طرفدارى از خلق به قول خودتان، آدمى كه طرفدار است، مى‏شود كه يك آدم طرفدار مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چيزها بايستد بگويد كه كار نكنيد، بيائيد حقوق را از ما بگيريد و كار نكنيد؟ اين پول از كجا مى‏آيد كه اينها مى‏دهند به كارمندان كه كار نكنند و حقوق بگيرند؟ براى كار نكردن حقوق بگيرند؟ اين جز اين است كه مى‏خواهند اختلال (پيدا بشود؟)، آن پول مبدأش آن خزانه‏هاى ديگران است و مى‏خواهند هم اختلال پيدا بشود در امر مملكت بلكه دوباره آن ارباب‏ها بيايند و اينها هم به نوائى برسند؟ لكن بايد بدانند كه نه، ديگر مسأله از اينها گذشته، راه طى شده تا نيمه راه و اين باقى‏اش هم طى خواهد شد.

تأكيد بر گسترش تحول اسلامى در كليه دستگاه‏هاى مملكتى‏

شما همه مى بينيد كه يك نهضت اسلامى در همه جا پيدا شده، يك تحول اسلامى پيدا شده. اين تحول اسلامى كه در مردم پيدا شده است و همه يك علاقه‏اى پيدا كرده‏اند به اسلام و توجه كرده‏اند كه با اسلام مى‏شود پيشرفت كرد، اين علاقه رابه اين زودى نمى‏شود ديگر از مردم گرفت. مردم ديدند كه اسلام كار از آن مى‏آيد، اين هم كه مى‏بينيد كه اينها الان جديت مى‏كنند كه مثلاً اشخاص مبرزى را چه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 135

بكنند، براى اينكه اينها هم از اسلام ترسيده‏اند، اينها ديده‏اند به اينكه اسلام از آن همچو كارى آمده است كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر همه چيز مقدم شد، فقط ايمان داشت، فقط فرياد مى‏كرد الله اكبر و با فرياد الله اكبر بيرون كردند اينها را، دست همه اينها را قطع كرد. الان همه چيز مال خودتان هست منتها از بس كه خرابى به جا گذاشته‏اند، دولت تا آمده بيايد يك خرده‏اى ترميم بكند خرابى‏ها را، يك مقدارى البته طول دارد و البته بايد همه وزارتخانه‏ها، همه ادارات، همه دستگاه‏ها بايد يك تحول اسلامى پيد ابكند. يعنى ما كه حالا مدعى هستيم همه‏مان به اينكه رژيم‏مان رژيم اسلامى است، جمهورى اسلامى داريم، انجمن‏هاى اسلامى بپا مى‏كنيم، بايد كوشش كنيم به اينكه فرم‏هائى كه در وزارتخانه‏هاست اسلامى بشود كه كسى كه وارد مى‏شود در وزارت مثلاً كشور، ببيند كه وارد شده در يك جايى كه همه چيزش اسلامى است و همه، همه‏شان اسلامى هستند، يك چيزهاى غير اسلامى به چشمش نخورد. نمى‏شود كه ما مدعى بشويم كه جمهوريمان اسلامى است لكن وقتى برويم در اين اداره، باز همان مسائل سابق باشد، در آن اداره. هم اين نمى‏سازد با هم، تناقض (است) اين، من مدعى باشم اسلامى هستيم، رژيم‏مان اسلامى است لكن محتوايش نباشد. بايد با كوشش شما آقايان كه انجمن اسلامى درست كرديد آنجا و اميدوارم كه همه ايران يك انجمن اسلامى باشد. انجمن اسلامى انشاءالله با كوشش شما جوانها، با كوشش همه زن و مرد ايران، يك مملكت اسلامى بشود كه آنطورى كه احكام اسلام همه جا برود و بدانند مردم كه يك همچو رژيمى هم مى‏شود در دنيا باشد كه در آن ظلم نباشد، در آن خلاف عدالت نباشد، در آن دزدى نباشد، در آن فحشا نباشد، بازارش بازار اسلامى باشد. البته اينها يك مقدارى كوشش لازم دارد، يك مقدار تعقيب لازم دارد، يك مقدارى رنج مى‏خواهد اين چيزها، اين مملكت از خودتان است، مثل اينكه براى منزل خودتان شما زحمت مى‏كشيد حالا بايد براى مملكت‏تان زحمت بكشيد. يك روزى بود كه اين منطق بود كه خوب ما زحمت بكشيم و ديگران ببرند، چرا؟ امروز آنطور نيست كه يك ديگرى داشته باشيم كه زحمت‏هاى شما را ببرد، اين عايد خود مملكت‏مان مى‏شود، عايد خود كشور مى‏شود و زحمت‏ها هدر نمى‏رود و آنچه باز من بايد حالا عرض كنم به شما قضيه كوشش كردن در اين قانون اساسى و خبرگان است كه وقتى كه بنا شد خبرگانى تهيه بشوند، بايد كوشش كنيد كه يك اشخاصى كه متعهد باشند، مؤمن باشند، چپ و راستى نباشند، امين باشند، يك همچو اشخاصى را (كه) مطلع از اسلام باشند، اسلامى باشند، ما مى‏خواهيم يك قانون اسلامى را رسيدگى بكنيم و آن اسلام را كه بخواهيم رسيدگى بكنيم بايد يك اشخاصى باشند كه اسلام را بدانند چه است، احكام اسلام را بفهمند چه است، معتقد باشند كه اسلام يك رژيمى است كه لازم است كه در مملكت ما باشد. الان بايد همه قوا را روى هم بگذاريد براى اينكه اين قدم، قدم كه دارد نهضت پيش مى‏رود در هر قدم همان قدم راتعقيب كنيد كه انشاءالله پيش برويد و اميدوارم كه خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد و به خدمتگزارى، همه ما انشاءالله به خدمت به اين مردم، خدمت به اين مستمندان موفق باشيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 136

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اساتيد و علماى اصفهان‏

جدا كردن دو قدرت روحانى و دانشگاهى از مأموريت‏هاى رژيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين چند روز كه شنيدم و خواندم كه دانشگاهى‏هاى اصفهان با علماى اصفهان مجتمع شده‏اند، بسيار از همه متشكرم و اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين وحدت. اين اختلافى كه بين دانشگاه، روحانى، مع‏الاسف در زمان رژيم بود يك چيز من باب اتفاق نبود، يك مطلب حساب شده بود كه هم روحانى از او بى‏خبر بود و هم دانشگاهى.

به دانشگاه كه مى‏رفتند، دستگاهى كه بايد مأمورند كه اين دو را از هم جدا كنند، راجع به روحانيين مطالبى مى‏گفتند كه مع لاسف جوان‏هاى ما باورشان آمد. پيش روحانيون هم كه مى‏رفتند مطالبى از دانشگاه‏گفتند كه آنها هم باور مى‏كردند و هر دو قشر غالباً غافل از اين بودند كه دارند آنها را به كجا مى‏كشند. هر دو قشر توجه نداشتند كه آنها قصد اين ندارند كه يك دانشگاه خوبى درست بشود و يا يك روحانى خوبى، آنها دنبال اين بودند كه اين دو قدرتى كه قدرت متفكر ملت هست و ممكن است كه ملت‏ها را اينها بيدار بكنند، اينها را از هم جدا بكنند، نه فقط جدا، طورى بكنند كه مقابل هم بايستند، صف آرائى بكنند. آنها به اينها مطالبى بگويند، آنها به اينها، اينها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلى كه بر ملت و مملكت مى‏گذرد چنانچه حالا هم، كه من اين را بايد تكرار كنم و اين را گفتم كه ما از اين تكرار هيچ اشكالى نمى‏بينيم براى اينكه يك مريضى اگر چنانچه سرش درد بكند پيش صد تا طبيب كه برود مى‏گويد سرم، نبايد بگويد كه چون تكرار مى‏شود و يك دفعه بگويد سرم، يك دفعه بگويد پايم، يك دفعه بگويد دلم كه مبادا تكرار بشود.

درج مطالب تحريك آميز، توطئه‏اى براى انحراف از مسائل اساسى‏

ما الان حكم يك مريضى را داريم كه بايد آن مرض خودمان را افشا كنيم، بگوئيم، هر دسته‏اى كه آمدند همان مرض كه هست بايد بگوئيم. براى شما، براى ديگران هر چه كه هست، هر واقعى كه هست ما بايد بگوئيم. دردى كه بالفعل ما دچارش هستيم بايد بگوئيم. آن دردى كه دچارش هستيم الان اين است كه در اين حالى كه قانون اساسى دارد، طرح شده است و مى‏خواهد تصويب بشود تا مراحل نهائى‏اش، در اين حال من مى‏بينم كه قشرهاى مختلفى مى‏آيند و يك مسائل ديگرى طرح مى‏كنند و

صحيفه نور ج 8 صفحه 137

گاهى هم يك مسائلى كه دنبال او ممكن است كه برخوردها باشد و در روزنامه‏ها و مجلات هم بعضى مطالب را مى‏نويسند كه اين مطالب محرك است، تحريك‏آميز است. و اين روى يك (آنطور كه به نظر آدم مى‏رسد) نقشه و حسابى است، يك توطئه‏اى است كه الان ماها را يا متوجه كنند به يك مسائلى غير از مسائل اصلى كه ما داريم، يا منحرفمان كنند به طورى كه تا آخر منحرف بشويم از مسائل، يا به جان هم بيندازند، دعوامان بيندازند كه آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند كه ما اين مراحلى كه الان داريم: يكى بررسى در قانون اساسى، يكى انتخاب خبرگان، دنبالش مجلس شوراى ملى، دنبالش يا همراه او رئيس جمهور كه اينها اساس يك مملكت است كه بايد اين اساس درست بشود، بعد كه اين اساس درست شد روى او و مسائل ديگر بايد حل بشود.

ايجاد استقلال و جمهورى اسلامى از اهداف ماو ملت‏

و ما الان آنى كه گرفتارش هستيم اين اساس است و الان بالفعل هم آنكه گرفتارش هستيم، قضيه بررسى قانون اساسى است. شماها دانشگاهى هستيد و اهل نظر، مطالعه كنيد قانون اساسى را، هر نظرى داريد بنويسيد و به مجلس سناى تهران بفرستيد تا آنها بعد كه خبرگان آمدند تا رسيدگى بكنند و دنبالش آنوقت كه اعلام مى‏شد كه انتخاب بكنيد خبرگان را، شما ببينيد كه چه اشخاصى بايد انتخاب بشوند، اشخاص مطلع از اسلام. ما اسلام را خواهيم درست بكنيم، ما نمى‏خواهيم يك مطلب اروپائى درست كنيم تا برويم سراغ كارشناس‏هاى اروپا، نمى‏خواهيم يك مسأله حقوق اروپائى و غربى درست كنيم تا برويم سراغ حقوقدان اروپائى فهم، ما مى خواهيم يك مسائل اسلامى. همه اين ملت فرياد زدند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين فرياد ملت بود. آنهايى كه مخالف با اين بودند، آنوقت نفس‏شان هم در نمى‏آمد آنها رفته بودند، يا خارج از اين مملكت بودند و هيچ كاره، يا داخل در مملكت بودند و آن كنار نشسته بودند و تماشا مى‏كردند و شايد به شهيدهاى ما هم مى‏خنديدند. اينها اهل اين نيستند كه اسلام را بدانند چى هست تا اينكه قوانين را وقتى نگاه مى‏كنند ببينند به اسلام مربوط هست يا نه. شمابايد اشخاص را تعيين كنيد كه علاقه‏مند به اسلام باشند. اينطور نباشد كه فرض كنيد يك جايش كه راجع به اسلام است يك قلمى رويش بكشند و آن هم كنارش بگذارند. علاقه‏مند باشند به اينكه اسلام بايد در اين مملكت، در اين كشور تحقق پيدا كند. از اينور و از آنور هم نرفته باشند كه بخواهند منافع غرب را يا منافع شرق را تأمين بكنند، مستقل در نظر باشند، مستقل در روحيه و فكر باشند، امين باشند، شناخته شده باشند. يك آدم مجهول را هر چه هم به شما بگويند خيلى آدم خوبى است، تا خودتان نشناسيدش اين را تعيين نكنيد. اشخاصى كه مى‏شناسيد كه مسلمانند، مطلع بر اسلامند و گرايش نداشتند در عمرشان به اين طرف و آن طرف، گرايش‏شان، گرايش اسلامى بود، مشى‏شان، مشى اسلامى بود، مطلع هستند از اوضاع كشورشان، يك همچو اشخاصى را بايد تعيين بكنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى را آنها مطالعه كنند و بر طبق آنكه مصلحت ملت ما هست.

صحيفه نور ج 8 صفحه 138

اسلام تا ابد زنده است‏

اين را شما بدانيد، همه بايد بدانيد كه آنچه مصلحت ماست كه از زير بار خارجى‏ها و افكار خارجى‏ها و اعمال خارجى‏ها اين ايران را بيرون بكند و يك مملكت عدل به تمام معنا آزاد، آزادى صحيح، نه آزادى غربى، و عرض كنم كه اقتصادش صحيح باشد، همه چيزش صحيح باشد، آنكه بتواند يك همچو كارى بكند اسلام است، اسلامى است كه خدا قوانينش را وحى فرموده و بهتر ميداند كه براى اينها تا ابد چى لازم است. خيال نشود كه اسلام سابقاً شده است پياده بشود، حالا نه، ديگر نمى‏شود يا بعدش نمى‏شود. اينها انحراف است بى‏توجهى است، نفهمى است، بايد شما اشخاصى كه صد در صد معتقد باشند كه اسلام كهنه نيست،الان تا ابد زنده است.

اين نهضت شما ثابت كرد به اينكه اسلام الان متحرك است و كوبنده است. الان هم ظلم را دستگاه ظلم را اسلام مى‏كند. اگر شما پيوند به اسلام نداشته بوديد و اشخاصى بوديد كه هر كس براى مقصد خودش يك حرفى‏زد، حالا هم باز زير همان بارها بوديم و محمدرضا هم اينجا باز سلطنت مى‏كرد و فرياد مى‏كرد تمدن بزرگ و ما را به آتش مى‏كشيد.

اين وحدت كلمه شما و همه توجه‏تان به اسلام، جوانها توجه‏شان به اسلام كه الان هم آيند مى‏گويند شما دعا كنيد ما شهيد بشويم و من مى‏گويم دعا كنم كه شما ثواب شهيد داشته باشيد ديگر ما حالا انشاءالله مى‏دانى پيدا نمى‏كنيم تا شهادتى باشد ما حالا ديگر دزدها را و كلاهبردارها را داريم چه مى‏كنيم در هر صورت يك همچو روحيه‏اى كه متحول شده بود از آن ترس به اين شجاعت، از آن فرار به اين هجوم، يك همچو روحيه‏اى شما را پيروز كرد و اين روحيه، روحيه‏اى بود كه اسلام به ما داده يعنى مردم حالا متحول شده‏اند به همان اشخاصى كه در صدر اسلام، سى هزارتاشان يك روم و يك ايران را به هم كوبيد و عرض كنم كه فتح كرد. آنها هم براى همين بود كه اسلام را سعادت مى‏دانستند، چه زنده باشند چه نباشند، شهادت را براى خودشان زندگى ابدى دانستند. اين روحيه در جوانهاى ما، من مى‏بينم كه پيدا شده است و جدا مى‏آيند و از من تقاضا مى‏كنند كه من دعا كنم شهيد بشوند. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم.

الان كه وظيفه فعلى ما اين است كه همه مسائلى كه بعدها بايد درست بشود، همه گرفتارى‏هائى كه بعدها بايد درست بشود، همه را كنار بگذاريم و همه متوجه به اين باشيم كه اين قانون اساسى كه بناست تصويب بشود، چى هست، اشكالاتش چى هست، اشكالات را بگوئيد، كى بايد اين را بررسى بكند و چه اشخاصى بايد بررسى بكنند، همان اشخاص را تعيين بكنيد.

انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند وهمه مسائل بعد از تحقق يك دولت غير انتفاعى، يك دولت مستقر و مستمر، بعد از او و يك قانون اساسى و يك مجلس شورائى كه ملى باشد، نه فرمايشى، انشاءالله همه اين مسائل حل مى‏شود و به دست خود ملت همه اينها واقع مى‏شود. خداوند همه شما را حفط كند و موفق.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 141

تاريخ: 25/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم عرب زبان خوزستان‏

اتفاق مخالفين اسلام در ايجاد توطئه، براى انحراف اذهان مؤمنين از تنظيم قانون اساسى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اولاً از اينكه آقايان در اين محل گرم، توى آفتاب، خانه كوچك مجتمع هستيد معذرت مى‏خواهم و بايد كلماتم را كوتاه كنم كه آقايان در زحمت نباشند. و از همه تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمدند و با من ملاقات كردند و ما درد دل خودمان را به آنها بگوئيم و آنها هم مطالبى كه دارند با ما در ميان بگذارند. شما اولى به اسلام هستيد از ديگران. شما عرب هستيد و اسلام از عرب است و پيغمبر اسلام عرب است. بنابراين عرب نسبت به اسلام بيشتر بايد توجه داشته باشد چون اسلام از خود اوست و ديگران دنباله. امروز روزى است كه سرنوشت اسلام، سرنوشت مملكت اسلامى بايد با دست تواناى ملت من غير فرق بين طوائف مختلفه، اين سرنوشت حقق پيدا بكند. امروز روزى است كه حساسترين اوقات است براى مملكت ما، از يك طرف مشغول بررسى به قانون اساسى بايد بشوند وكلاى بلاد، اهل خبره تعيين بشوند و مطالعه كنند قانون اساسى را كه اساس مملكت و سرنوشت اسلام و مملكت در آن است. و از يك طرف ملاحظه مى‏كنيد كه در همه جا توطئه‏هائى در كار است كه نگذارند اين اساس و پايه درست متحقق بشود، در هر جاى از بلاد به وجهى ايجاد اختلاف مى‏كنند و بالخصوص در اين چند روز و چند هفته‏اى كه مسأله قانون اساسى در پيش آمده است و مخالفين اسلام و مخالفين شماخوف اين را دارند كه قانون اساسى طورى تنظيم بشود و تصويب بشود كه دست آنها براى هميشه كوتاه بشود، اينها در فكر افتاده‏اند كه اذهان ملت را، اذهان مؤمنين را، اذهان خطباى معظم را، اذهان علماى اعلام را، اذهان ساير قشرها را، از اين مسير مستقيمى كه بايد حركت كرد و منتهى شد به تصويب قانون اساسى، منحرف كنند به مسائل ديگر. اين شلوغى‏هائى كه الان در كردستان هست، در خوزستان هست و اين اختلافاتى كه در همه جاهاى مملكت هست واين توطئه‏هائى كه براى ايجاد يك خلاف، براى ايجاد و هياهو بپا كردن هست و معلوم نيست كه من باب اتفاق همين طور شده باشد، اين يك نقشه‏اى است از آنهايى كه مى‏خواهند قانون اساسى نباشد. هم قشرهاى خارج و قدرت‏هاى خارج از اسلام مى‏ترسند و هم قشرهاى منحرف داخل مى‏ترسند. الان خوف آنهااين است كه اگر قانون اساسى آنطورى كه اسلام مى‏خواهد، آنطور يكه برنامه قرآن كريم است،اسلام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 142

است و تصويب بشود و دنبالش همين ملت كه اكثريت تام دارند و همين ملت كه در رفراندم آنطور پيروز شدند كه در دنيا سابقه نداشت، اينها خوف اين را دارند كه قانون اساسى را خبرگانى كه شما ملت تعيين مى‏كنيد آنها بررسى كنند، يك قانون اساسى اسلامى باشد و بعد هم كه به رفراندم ملت گذاشته مى‏شود مى‏دانند كه اكثريت با ملت است. خوف اين را دارند كه اين مراحل طى بشود و دست خودشان و ارباب‏هايشان از مخازن و از منافع ملت ما كوتاه بشود. از اين جهت ملاحظه كرديد كه در رفراندم بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اساس هستند تحريم كردند و بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اسلام هستند، بعضى از صندوق‏ها را سوزاندند يا با اسلحه جلو گرفتند از اينكه رأى بدهند. با همه وصف، ملت اسلام و ملت ما يك رأى صد الا يك يا دو داد و همه گروه‏ها يك از صد يا يك و نيم از صد رأى داشتند. اينها الان احساس شكست در خودشان كرده‏اند، در اين احساس شكست دست و پا مى‏زنند كه جدا كنند گروه‏ها را از گروه، پخش كنند بين مردم كه كردها عليحده، عرب‏ها عليحده‏اند، بلوچ‏ها عليحده‏اند، فارس‏ها عليحده‏اند، ترك‏ها عليحده‏اند، و اينها را گروه گروه كنند. در صورتى كه اسلام براى هيچ كس امتيازى قائل نيست الا براى آن كه به طريقه اسلام رفتار كند و متقى باشد. تأ

كيد بر خنثى ساختن حيله تفرقه انگيزان و توجه به پيشرفت اسلام‏

شما برادرها كه از راه دور آمده‏ايد اينجا و الان هم در رنج هستيد توى اين آفتاب گرم و سوزان، توجه‏تان را بايد معطوف كنيد به اينكه مبادا اين اشخاص مفسده‏جو و توطئه‏گر كه مى‏خواهند جدائى بيندازند مابين عرب و عجم، مابين كرد و ترك و عرب و ساير چيزها، مبادا موفق بشوند. حيله‏هاى اينها را خنثى كنيد. وقتى بناشد كه همه خطباى عرب و عجم در منابر گفتند ما همه برادر هستيم و همه اهل قرآن هستيم و همه اهل اسلام هستيم، ديگر حرفى باقى نمى‏ماند كه اينها توطئه بكنند و بخواهند كه اين قانون اساسى تأسيس آن درست نشود، بايد دقت كنيد، توجه كنيد به اينكه در يك همچو موقعى همه اذهانتان متوجه به اين باشد كه قانون اساسى درست از كار درآيد و اسلامى باشد. سرنوشت همه ما به قانون اساسى بستگى دارد و بعد هم مجلس خبرگان و بعد هم مجلس شورا، كه ملى باشد، مثل سابق نباشد كه تحت فرمان ديگران باشد. بنابراين آن چيزى را كه من از شماها خواهش كنم اين است كه گوش به حرف اينهايى كه الان مى‏خواهند تفرقه بياندازند ندهيد، توجه‏تان به مقصد باشد، توجه‏تان به پيشرفت اسلام باشد. همه قشرهاى ملت الا نادرى كه انحراف از اسلام دارند، با شما و با هم هستيد. همه بايد دست برادرى به هم بدهيد و اين توطئه‏ها را خنثى كنيد و اشخاص خبره‏اى كه مى‏خواهيد بفرستيد به ملاحظه و بررسى قانون اساسى كه اساس را درست كنند، اشخاص، با اوصافى كه اسلام باشد، مسلم باشد، معتقد باشد به مذهب، معتقد باشد به طريقه ما و انحراف راست و چپى نداشته باشد، انحرافات ديگر نداشته باشد، امين باشد، اسلام را بشناسد، اهل اسلام باشد، عالم اسلام باشد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنيد و بفرستيد تا اينكه قانون اساسى شما را مطالعه كنند و يك قانون اساسى مطابق اسلام بررسى شده و مطابق اسلام عرضه كنند. اختلافات امروز بسيار مضر است، از

صحيفه نور ج 8 صفحه 143

همه اوقات ضرر اختلاف الان بيشتر است اگر يك اشخاصى پيدا شدند و خواستند به تبليغات سوءشان اختلافى بين شما برادرها ايجاد كنند، بين برادرهاى عرب و عجم، بين برادرهاى كرد و غيركرد، ترك و غير ترك، بدانيد كه توطئه است و مى‏خواهند همه‏تان را منحرف كنند از آن اساس و خداى نخواسته قانون اساسى ما را به طور انحرافى درست بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند و ثانياً از همه شما تشكر مى‏كنم كه در اينجا هستيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 151

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مهديه تهران‏

بسم الله‏الرحمن الرحيم‏

در اين آيه شريفه‏اى كه آقا خواندند، يك جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالى بود كه تحقق پيدا كرد، يك جهت هم مربوط به ماست. آن كه مربوط به قدرت الهى بود، تبديل كرد خوف ما را به ايمنى. قبلا ما از قواى انتظامى، ملت ما از سازمان امنيت، از شهردارى، از شهربانى، از همه اينها، از دستگاه ظلم خوف داشتيم. خداى تبارك و تعالى تبديل كرد اين خوف را به ايمنى و الان ما با كمال امانت و ايمنى در اينجا نشسته‏ايم. يك جهت هم مربوط به ماست يعبدوننى لا يشركون بى شيئا ما بايد چه كنيم؟ عبادت خدا و كسى را شريك با او قرار ندادن، نه قدرتها را ما شريك قرار بدهيم و نه نفس اماره را و نه شياطين را، همه چيز را از او بدانيم و همه قدرت‏ها را قدرت او بدانيم، كسى را ما صاحب قدرت ندانيم الا او، اين پيروزى را از او بدانيم. ما چيزى نداشتيم، قدرتى نداشتيم، تشكيلاتى نداشتيم، مردم متفرقى بوديم، هر كسى مشغول به كار خود و حال خود و همه گرفتار دست جبارها. آن كه ما را مجتمع كرد،آن كه همه دل‏هاى ما را يك جهت كرد، آن كه همه مقاصد مختلفه ما را در يك مقصد خلاصه كرد آن ذات مقدس حق تعالى بود. هيچ بشرى نمى تواند يك همچو نهضتى ايجاد كند، نهضتى كه اغراض مختلفه، گروه‏هاى مختلف، مقصد مختلف، مكان‏ها دور از هم، افراد متشتت، اينها همه برگشت به يك، يك جامعه واحد. يك روز ما جوامع متعدد بوديم هر فرد براى خودش عليحده بود، فكر هر فرد غير فكر ديگرى بود، آن قدرت خداى تبارك و تعالى بود كه تمام افكار را متوجه كرد به يك فكر،تمام مقاصد را خلاصه كرد دريك مقصد. يك اشخاصى كه بايد بگوئيم قطره‏هائى بودند، مثل قطرات باران بودند واز هيچ قطره‏اى كارى بر نمى آمد اينها را متبدل كرد به يك سيل بنيان كن، سيلى كه در مقابل توپ‏ها و تانك‏ها، قدرت‏هاى بزرگ و با عالم، نه فقط قدرت شيطانى رژيم، همه قدرت‏ها دنبال او بودند، بعضى‏ها تصريح مى‏كردند مثل آمريكا، انگلستان و بعضى‏ها بودند ولو تصديق نمى كردند، نه فقط قدرت‏هاى خارج از سيطره اسلام، قدرت‏هاى اسلامى هم، حكومت‏هاى اسلامى همه با هم متفق الكلمه پشتيبانى مى‏كردند، از آن طرف قدرت داخلى او آنطور بود و از آن طرف قدرتهاى بزرگ و كوچك خارجى پشتيبانى مى‏كردند. ما مى‏توانستيم در مقابل قدرتى كه عالم مجتمع شده بود با هم، ما مى‏توانستيم كارى بكنيم؟! ما كه نمى‏توانيم يك محله را با هم مجتمع كنيم، ما كه نمى توانيم چند نفر افراد را با هم در يك راه ببريم، ما نمى توانيم يك ملتى را از مركز تا حدود، و از

صحيفه نور ج 8 صفحه 152

بچه تا پيرمرد، و از ملا تا غير ملا و جاهل، مى‏تواند كسى غير خدا اينها را در يك جا مجتمع كند؟ يعبدوننى لا يشركون بى شيئا هيچ خيال نكنيد كه كسى بتواند يك همچو معجزه‏اى را ايجاد كند. معجزه‏اى كه همه دستگاه‏ها و متفكرين حرف‏هائى را كه مى‏گفتند، طرحهائى را كه مى‏دادند همه خنثى شد، همه تصديق كردند كه اين غير آن مسائلى بود كه ما طرح مى‏كرديم. آنهائى كه طرح مسائل مى‏كردند براى حفظ قدرتشان در اينجا، حسابشان غلط در آمد. آنها حساب ماديت را مى‏كردند، روى حساب مادى درست مى‏گفتند. روى حساب طبيعى كسى كه جز طبيعت را نبيند. معلوم بود كه روى طبيعت ما بايد نتوانيم يك قدم برداريم،شكست بخوريم. اينها حساب معنويت را مى‏كردند. آنها غافل بودند از آن قدرتى كه با اراده خودش يك ملت را متبدل مى‏كند. يك ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، متبدل مى‏كند به يك ملتى كه از تانك و توپ نترسد، نه بزرگ‏ها، بچه‏ها. يكى از دوستان من براى من نقل كرد كه من شاهد بودم كه يك پسر بچه دوازده، سيزده ساله سوار بر يك موتور سيكلت يا يك دوچرخه بود و با همين حمله كرد به تانك ولو زير تانك رفت. لكن يك همچو روحيه‏اى پيدا شده بود. اين خوفى كه بيش از پنجاه سال بر اين ملت سايه افكنده بود چطور در ظرف يكى، دو سال (البته از عمر نهضت از اول تا آخرش از پانزده سال بيشتر مى‏گذرد لكن آن كه نهضت بود قريب دو سال است) چطور امكان داشت آن كسى كه، آن ملتى كه پنجاه سال خائف بود، اگر اسم سازمان امنيت را مى‏شنيد مى‏لرزيد، همچنان متبدل شد كه ريخت در خيابان‏ها و فرياد زد مرگ بر شاه از هيچ چيز نترسيد ؟ چطور يك ملت متبدل شد به جوان‏هائى، به يك اشخاصى كه آرزوى شهادت كردند؟ الان هم باز با آنكه انشاءالله ديگر مبارزه تمام شده، الان هم باز بعضى‏ها مى‏آيند در همين اتاق. يك شخصى همين دو روز پيش آمد، تعقيب به اينكه شما دعا كن من شهيد بشوم حتى تا دم در باز تعقيب كرده بود. من مى‏گفتم كه خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار مى كرد كه شما دعا كن من شهيد بشوم. اين تبدل روحى را كى مى‏تواند ايجاد كند ؟ كى مى‏تواند تصرف كند در ارواح مردم ؟ كى مقلب القلوب است؟

توجه به خدا داشته باشيد و هيچ در مقابل خدا كسى را شريك قرار ندهيد، نه در عبادت تنها، در همه چيز، نه عبادت تنها. همين فريادهائى كه مى‏شنويد، فرياد خداست، قدرت خداست. اين نهضت را خدا پيش برده والا به حسب موازين طبيعى ما چهار تا معمم بوديم و يك عده هم بازارى كه شغلشان كسب و كار بود و تمام قوا هم دست آنها بود. اين خدا بود كه وقتى كه اين نهضت پيدا شد، هى فوج فوج از آنها را برگرداند به اين طرف، منصرفشان كرد از اينكه آن قواى شيطانى‏شان را استعمال كنند والا اگر شصت تا از اين طياره‏ها كه از آمريكا خريده بودند مى‏آمدند بالاى سر ما و بالاى سر شما و بمباران مى‏كردند، ما قدرت نداشتيم، اما خداوند آنها را از اين هم منصرف كرد، ايجاد خوفى در آنها كرد كه دست و پايشان را بست راجع به اين، از باطن خودشان از هم پاشيد، خود قوايشان رو آورد به مردم، پائينى‏ها ديگر از بالائى‏ها اطاعت نكردند. اينكه فرار كرد عادى نبود، بهم خورده بود، ديگرپائينى‏ها از بالائى‏ها نمى‏شنوند. قدرت فرمانفرمائى از هم پاشيده شده بود. همه‏اش از خداست. خدا را در اين

صحيفه نور ج 8 صفحه 153

امورببينيد، خدا ظاهرتر از اين آفتاب است. از اين به بعد هم اگر ما حفظ كنيم اين توجه را به خدا، اگر حفظ كنيم اين اين برادرى و وحدت را، از اين به بعد هم پيش مى‏بريم، تا آخر هم پيش مى‏بريم.

دعا كنيد كه ما غفلت نكنيم از خداى تبارك و تعالى، غفلت نكنيم از اسلام، نرويم سراغ آن چيزهائى كه خودمان به آن احتياج داريم اينها مى‏گذرد . نرويم سراغ اينكه كارم چطور است؟ مسجدم چطور است؟ محرابم چطور است؟ خانه‏ام چطور است؟ اينها يك چيزهائى است كه عبور مى كند و مى‏گذرد، آن كه باقى است معنويات انسان است.

خداوند انشاءالله اين امان را هيچ وقت از ما به خوف مبدل نفرمايد. خداوند انشاءالله ما را اهل عبادت و اهل اينكه كسى را شريك خدا در هيچ چيز ندانيم قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 145

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرمانداران كشور پاسداران سپيددشت و كودكان مكتب سرود

نحوه عملكرد و برخورد سران حكومت اسلامى و رژيم‏هاى طاغوتى با مردم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از حمله تحولاتى كه بايد بشود وشما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين كلمه فرماندار مغرور نشويد كه شما فرماندار هستيد. اين كلمه فرماندار مال وقتى است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقه‏اى طاغوتى باشد و مردم ديگر فرمانبردار آنها. در صورتى كه در اسلام مطرح نيست. آنهائى كه سرتاسر كشور اسلامى را اداره كردند، آن هم آن كشورى كه از حجاز تا مصر و آفريقا و عراق و ايران و همه اين ممالك اسلامى كه مى‏بينيد، اروپا هم يك مقدارش، تحت فرمان بود، معذلك اينطور نبود كه معاملاتشان با رعيت، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اكرم (ص) وضعشان با مردم مثل يكى از سايرين بود، يكى از اشخاص بود، نه يك منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل كه بودند، يك امتيازى بود كه مردم ببينند كه اين بالا نشستن و پائين نشستن، اين مسائل مطرح نبود.

بعضى از اين عرب‏ها كه از خارج مى‏آمدند و وارد مسجد مى‏شدند و پيغمبر را با سايرين نشسته بودند، وضع جورى بود كه نمى‏شناختند كه خوب، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى اصحاب، مى‏پرسيدند كه كدام يكى‏تان هستى. براى اينكه وضع نشستن دور بود و حتى اينكه حالا شما اينجا مى‏بينيد كه يك پتو اينجا انداخته‏اند و يك اشخاصى هم اينطورى نشسته‏اند كه اگر يكى از خارج بيايد يك امتيازى قائل مى‏شود، نبود. حضرت امير سلام الله عليه همان روزى كه بيعت با وى كردند، بيعت به خلافت رسول الله، همان روز بيل و كلنگش را برداشته و رفت سراغ يك جائى كه كار مى‏كرد، خودش كار مى‏كرد دستش پينه داشت. وضع اين سردارهائى كه حكومت‏هاى بلاد بودند با مردم وضع، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است، وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. اين انفصالى كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومت‏هاى بلاد، استاندارهاى بلاد با مردم يك جدائى بود كه هر كدام د شمن ديگرى بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مى‏كردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند لكن مردم نمى‏پذيرفتند، اين براى اين بود كه وضع رژيم اينطور بود. رژيم‏هاى سلطنتى و طاغوتى هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضاء مى‏كرد كه با يك تشريفاتى و هياهوئى مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 146

نبودند. در وقتى كه من بچه بودم در خمين يك حكومتى بود كه اين، يكى از خوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفرى با تفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكس‏العملى نشان ندادند بلكه خوشحالى هم مى‏كردند. اين حال حكومت مال رضاشاه سابق را حساب كنيم و مال محمدرضا. شما اكثراً يادتان نيست وقتى كه متفقين، وقتى كه آمريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتى رضاشاه را از اينجا بردند بيرون مردم شادى مى‏كردند، كانه همه آن ناراحتى‏ها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتى كه از اينجا رفت (من نبودم در ايران لكن گفتند) ايران غرق شادى بود اين را ديگر شماها ديديد. چرا؟ براى اينكه جدا بودند اينها از ملت، فرماندار به قول شما از ملت جدا بود. وقتى كه يك حكومتى، آنوقت هم اين متعارف بود كه وقتى حكومت معزول مى‏شد فرار مى‏كرد فرماندار يك جائى. اين كراراً،اين ديگر مسأله‏اى بود كه آنوقت‏ها كراراً اتفاق افتاد، شايد در زمان اينها نشد اما قبلاً اين مسأله بود كه فرماندار يك جائى، حكومت يك جائى وقتى حكم عزلش مى‏آمد، نمى‏توانست آنجا ديگر باشد فرار مى‏كرد شب فرار مى‏كرد كه مبادا مردم غارتش كنند، بريزند و چه بكنند، براى اينكه از مردم جدا بودند، آنوقتى كه قدرت دستش بود، با مردم بدرفتارى مى‏كرد، مردم از او جدا، او از مردم جدا و آنوقتى كه معزول مى‏شد، مى‏بايست فرار كند برود. اگر چنانچه اين محمدرضا گوش كرده بود آن چيزى كه به او تزريق مى‏شد، گفته مى‏شد كه با مردم ملت بايد آن كسى كه خيال مى‏كند كه رأس است، با ملت بايد بسازد تا اينها پشتيبان او باشند، اگر ملت پشتيبانش بود، خوب اين قضايا پيش نمى آمد. كارى كرده بودند و طاغوت‏ها اين كار را مى‏كنند و طاغوت‏ها هم براى اين، اين كار مى‏كنند كه خودشان از مردم مى‏ترسند، خائن هستند، به مردم خيانت كرده‏اند، ظلم كرده‏اند، از مردم مى‏ترسند، وقتى كه بنا شد از مردم ترسيدند بايد يك قوائى تهيه كنند براى حفظ خودشان و با اين قوا مردم را بترسانند. اينكه قواى انتظامى در زمان طاغوت و هر طاغوتى، قواى سركوبى ملت است، الان هم در جاهاى ديگر همين جور است، حالا الحمدلله ايران ديگر اين نيست و اميدوارم كه نشود ديگر، اما الان هم شما ملاحظه كنيد، پايتان را از ايران بگذاريد، هر جا برويد قواى انتظامى براى سركوبى مردم است، اين براى اين است كه حكومت از مردم نيست، جداست نه فقط جداست، حكومت را مردم مخالف مصالح خودشان مى‏بينند، دشمن خودشان مى‏بينند. پشتيبانى كه ندارند دشمنى دارند، اگر يك دشمنى رو بياورد اينها هم با او همراهى مى‏كنند، اين جدائى دولت‏ها از ملت‏ها منشاء همه گرفتارى‏هائى است كه در يك كشورى تحقق پيدا مى‏كند. اگر آنطورى كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حكومت، حقوق حكومت بر ملت، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بكنند همه در رفاه هستند، نه مردم از حكومت مى‏ترسند، براى اينكه حكومت ظالم نيست كه از آن بترسند، همه پشتيبانش هستند و نه حكومت فرمانفرمائى مى‏خواهد بكند، حكومت هم خدمت مى‏خواهد بكند. مسأله، مسأله خدمتگزارى دولت به ملت است نه فرمانفرمائى دولت به ملت. همين فرمانفرمائى جدا مى‏كند شما را

صحيفه نور ج 8 صفحه 147

از ملت و ملت را از شما و منشاء مفاسد زياد مى‏شود. اگر جورى باشد كه وقتى رئيس دولتى نخست وزيرش، رئيس جمهورش بيايد توى مردم، با مردم باشد، فواصل نباشد، آنطور فواصل كه در طاغوت هست و فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند كه مردم پشت اتاقش بيايند بايستند و راهشان آنها ندهند و چه، البته با عدالت راه بايد بدهند هرج و مرج نباشد كه هر كس آمد، بخواهد جلو بيفتد، يك موازينى كه خود شما مى‏دانيد، اما مردم از كارهاى شما احساس كنند كه شما از خودشان هستيد و مى خواهيد خدمت كنيد بهشان، نمى‏خواهيد فرمانفرمائى كنيد و نمى‏خواهيد مردم را تحت فشار قرار بدهيد و نمى‏خواهيد ظلم بكنيد. اين حرف نباشد، مثل سابق نباشد كه اجاره مى‏دادند يك استانى را، اجاره رسمى، چقدر بدهد تا اينكه اين در اين استان برود، و آنوقت رفت بايد چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا كند و براى خودشان چقدر باشد، قضيه تيول بود. يك جائى را به يك نفرى به اجاره، تيول دادند، اين بايد برود مردم را آنقدر بدوشد كه آن مقدارى را كه بايد به مثلاً آن نخست وزير آنوقت يا آن فرض كنيد كه فرمانفرما و آن كسى كه در رأس بود بايد ادا كند، ادا كند. خوب قهراً خودش هم كه رفته براى اين كار براى خودش هم ببندد بار خودش را. وقتى وضع اينطور شد كه از اول آن كسى كه صدر اعظم بوده است (آنوقت، صدراعظم آنوقت منشاء امور بود) صدراعظم آن حكومت را، استانهائى را كه مى‏خواست بفرستد، اجاره مى‏داد آنجا يك تيول بوده اين استان، استان كرمان است، كم درآمدتر است، كمتر. استان خراسان زيادتر درآمد دارد، استان آذربايجان زيادتر، روى درآمد آنجا و اينكه ثروتمندهاى آنجا چقدر هستند، چقدر مى‏شود از آنها اين استفاده بكند. وقتى بنا شد سند اجاره‏بندى يك استانى دست يك حاكمى باشد و يك چيزى داده باشد براى اين كار، خوب، بالاخره بايد برود مردم را داغ كند و مى‏كردند و مردم را داغ مى‏كردند و از آنها چيزى مى‏گرفتند، البته سابق همين بود نه اينكه در زمان اينها، زمان اينها به فرم ديگرى اينطور بود.

اصل رژيم سلطنتى غير منطقى و باطل است‏

ما يادمان است، رژيم غير از اين رژيم، آنها هم همين طور بوده‏اند. وضع رژيم سلطنتى اصلاً اين است و از اول يك رژيم غلطى بوده است، از اول يك رژيمى بوده است كه بى‏منطق بوده است. حالا يك كلمه‏اش را براى شما مى‏گويم. ما فرض كنيم كه تمام ملت (فرض است و الا واقعيت كه ندارد) تمام ملت جمع شده‏اند و يك كسى را براى خودشان مثلاً سلطان قرار داده‏اند. اختيار دارند مردم يك كسى را انتخاب كنند، انتخاب كردند . خوب، اين ملتى كه حالا هستند حق دارند، در حومه زندگى خودشان اختيار دارند كه كسى را قرار بدهند. خوب، براى صد سال بعدى كه اين آقايان هيچ نيستند، چه حقى دارند؟ شما چه حقى داريد كه براى اولادتان و اولاد اولادتان كه الان نيستند سلطان انتخاب كنيد؟ سلطنت، سلطنت ميراثى بود. ما فرض مى‏كنيم با انتخاب دولت يك سلطنتى را امضاء كردند، به چه حقى ملت مى‏تواند براى نسل‏هاى آتيه‏اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان حق اختيار دارند، بايد خودشان انتخاب كنند و لهذا سلطنت از اول غلط بوده، جمهورى يك مطلب صحيحى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 148

است براى اينكه هر مملكتى وقتى قرار دادند خود اين چهار سال، پنج سال بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانياً بايد قرار بدهند، ديگر براى نسل‏هاى آتيه ارثى نيست كه كسى اگر چنانچه پسرش هر چيز باشد بايد بشود. حالا كه رضاخان شد، بعدش محمدرضا باشد و بعد هم باز رضا وبعد هم باز محمدرضا و بعد رضا و همين طور ادامه پيدا كند. و لهذا اصلاً منطقى نيست سلطنت به اين معنايش، به اين معنا كه سلطنت ميراثى، اگر جمهورى ميراثى باشد، منطقى نيست. منطقى آن است كه كار درست خود ملت باشد. ملت يك كسى را مى‏آيد انتخاب مى‏كند، آن هم انتخاب آزاد مى‏كند، يك كسى را رئيس جمهور قرار مى‏دهد. اختيار دارد كه يك كسى را براى خودش رئيس جمهور قرار دهد. بعد كه چهار سال گذشت با همين ملت است و همين بساط، باز يكى ديگر را قرار مى‏دهند، اگر اين آدم خوبى بود، همين را قرار مى‏دهند. تكليف صد سال بعد را من و تو نمى‏توانيم تعيين كنيم، ما حق داريم براى خودمان مثل اين است كه يك نفر را فرض بفرمائيد كه وكيل كنيم از جانب آن آدمى كه مرده، براى اينكه نيامده است براى رأى دادن به من چه ربط دارد؟ اين اصلاً يك رژيم غير منطقى بوده است، حالا هم هر جا باشد غير منطقى است ولو انگلستان باشد، انگلستان حالا سلطنتى است، البته آن سلطنتى كه آنها مى‏كنند، سلطنت اينطورى نيست كه ماها مى‏كنيم معذلك يك مسأله غير منطقى است.

تأكيد بر نظارت دقيق در امر انتخابات و ايجاد زمينه مساعد براى رأى دهندگان‏

حالا شما خواهيد كه در اين انتخابات البته نظارت كنيد، شما بايد توجه كنيد كه اين رژيم، رژيم انسانى - اسلامى است، رژيم طاغوتى نيست، يك كلمه نبايد شماها مطلبى بگوئيد كه تحميل اسمش باشد مطلبى كه عمل بكنيد. مردم آزاد و همانطورى كه در رفراندم بود آزاد بودند مردم مردم را بايد آزاد بگذاريد. بله، وسائلش را شماها فراهم مى‏كنيد، نظارت بر اينها كه مبادا يك وقت خيانت بشود در اينطور چيزها. مثل سابق نباشد كه بردند و هر چه كه مى‏خواستند مى‏ريختند تويش و مى‏آوردند و عرضه مى‏داشتند. نظارت باشد بر صندوق‏ها به طورى كه هيچ كس نتواند خيانت كند. صندوق‏ها دست امين‏ها باشند، امين از ملت باشد كه بعد صحبت نشود. براى شما كه فلان فرماندار مثلاً دخالت كرد در اين امر در حكومت اسلامى وضع اين است كه شماها در انتخابات بيش از حق نظارت و فراهم كردن وسائل به آنقدرى كه بايد حكومت فراهم كنند، بيشتر از اين حق نداريد، كه خداى ناخواسته يك وقتى نسبت بدهند به اينكه اينها براى خاطر طرفدارى از يك نفر آدم - فرض كن - يك كارى كردند، صندوق عوض شده. اين را بايد خيلى توجه به آن داشته باشيد، هم آزادى ملت را، راه دادن ملت را در آنجائى كه مى‏خواهند رأى بدهند و هم امانت در حفظ آن چيز كه تحت مراقبت يك عده اشخاص امين از دولت و از ملت، اشخاص امين تحت نظرشان باشد كه بعد صحبت نشود كه خوب اين هم اين رژيم و اين هم اين انتخابات و انتخابات اينجا هم مثل آنجا. اين بايد خيلى مورد توجه آقايان باشد كه اصلاً يك تحولى در ايران انشاءالله بشود، يك تحولى روحى. تحول روحى يعنى فرماندار خودش را فرماندار حساب نكند. من دلم نمى‏خواهد اصلاً اين اسم را ببرم چنانچه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 149

سلطان هم دلم نمى‏خواهد اسم ببرم. اسم، اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينند با هم يك اسم بهترى، قشنگى انتخاب كنند، (يكى از حضار: خدمتگزار) امام: خودتان ديگر بكنيد اين را، من ديگر به اين كار ندارم، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلاً سلطان. من خيلى ناراحت گاهى مى‏شوم از اينكه مثلاً امام عصر سلام‏الله عليه را مى‏گويند سلطان السلاطين، خليفةالله است در هر صورت عمده عمل است حالا اسمائش خيلى مهم نيست ولو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند انشاءالله، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات كه يك انتخابات ملى آزاد، هر كس هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد. وقتى اكثريت آوردند، البته مردم صالح اسلامى - چيز - را مردم قرار مى‏دهند اما هيچ تصرفى از جانب آقايان نباشد كه الان چشم‏هائى دوخته شده است به اينكه مناقشه كنند، اشكال كنند. اگر يك فرماندارى يك جائى يك كارى بكند كه بر خلاف موازين جمهورى اسلامى باشد، اين يكى را به همه سرايت مى‏دهند بعد مى‏گويند فرمانداران اينطورى هستند، استانداران اينطور هستند، حكومت هم هست اينطور.

تفاوت دولت اسلامى با دولت طاغوتى در عنايت خاص نسبت به مستضعفين است‏

من اميدوارم كه همه‏تان سلامت و با سعادت باشيد و همه‏مان و همه‏تان خدمتگزار به اين مردم خصوصاً به مستمندان، به ضعفا، عمده توجهات به اين طبقه‏اى باشد كه اين طبقه احتياج دارند. اينطور نباشد كه مثل رژيم سابق كه يك دسته بالاها را برايشان همه چيز فراهم كردند به علاوه كه جيب‏هايشان را هم پر كردند و فرستادند و يك دسته هم زاغه‏نشين اطراف تهران كه الان هم باز به همين طور هستند. اينها بايد تبدل پيدا كنند، بايد فرق باشد ما بين دولتى كه مى‏گويد من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم با دولت‏هائى كه طاغوتى هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها يا خدمتگزاران به خلق، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا طبقه بالا. مبادا يك وقتى يك نفر آدمى كه مثلاً متمكن است و چيزدار است و با يك نفر آدم ضعيف، او را با آنكه آن يكى بايد جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نمى‏گويم آن يكى را جلو بيندازيد، مى‏گويم عدالت بايد باشد. البته در يك فرماندارى كه با آن احتياج دارند، نمى‏تواند همه را يكدفعه بپذيرد لكن روى عدالت باشد كه آن آدمى كه ضعيف است هم بپذيريد، آن يكى هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيرد. حضرت امير سلام‏الله عليه در يك محاكمه‏اى كه ما بين آنوقتى بود كه خليفةالله بود و خليفه مسلمين بود و قضات هم خودش تعيين مى‏كرد، يك محاكمه‏اى بود بين حضرت امير و يك نفر غير مسلم (يهودى ظاهراً بود) و قاضى خواست حضرت را، وقتى كه رفت، تشريف بردند، آنطور است كه با كنيه اسم حضرت را برد، گفت: نه حق ندارى، بايد مساوى باشيم، در نشستن مساوى، در همه چيز مساوى وقتى هم كه حكم بر خلاف كرد، پذيرفت آن خليفه بحق خدا بود و شماها بايد به او اقتدا بكنيد. همه ما بايد اقتدا بكنيم. البته هيچ كدام طاقت نداريم مثل او باشيم لكن اينقدر كه اگر نامه ما را بردند، آنجا بگويند اينها هم شيعه هستند، اينها هم تابعند. وقتى نامه‏هاى ما را بردند پيش امام زمان سلام‏الله عليه (در روايات است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 150

كه هر هفته مى‏برند، هفته‏اى دو دفعه) وقتى كه مى‏برند، اعمال ما جورى باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم، ما آنطور نيست كه خود سر بخواهيم يك كارى را انجام بدهيم.

اميدوارم انشاءالله اين انتخابات و انتخابات بعد كه راجع به مجلس شورا است با نظارت شما جديت به اينكه كسى دخالت نكند، دخالت نابجا نكند، كسى نباشد كه بخواهد يك تحميلى بكند به مردم، اينطور باشد و اين انتخابات انشاءالله باشد كه براى نمونه و در طول تاريخ مشروطيت (الا بعضى الا يك كمى) نمونه باشد كه يك انتخابات آزاد. اين هم كه مى‏گويد الا يعنى دخالت دولت نبوده و الا خان‏ها دخالت مى‏كردند. همان صدر مشروطه، از آن اول مردم گرفتار خان‏ها بودند و ارباب‏ها و يك وقت هم گرفتار به دست حكومت بودند. انتخابات شود گفت كه در طول مشروطيت آزاد نبوده است و خان‏ها جمع مى‏كردند رعيت‏ها را، ارعاب مى‏كردند رعيت‏ها را، رعيت هم مى‏آمدند رأى به آنها مى‏دادند كه اين را من خودم شاهد بودم قبل از رضاشاه زمان احمدشاه آنوقت‏ها اين دست خان‏هابود، خان‏ها وكيل درست كردند و بعد كه رضاشاه آمد و اين خان‏ها را يك قدرى متمركز كرد در خودش (نه از بين برد، همه قدرت‏ها را در خودش متمركز كرد و همه ظلم‏هائى كه خان‏ها مى‏كردند خودش مى‏كرد) بعد كه اينطور شد، ديگر دست اينها بود و هيچ مردم، و ملت اصلاً مطرح نبودند، ملت كيست. حالا آنطور نيست، حالا ملت مطرح است و خود مردم. انشاءالله نمونه باشد كارهاى شما براى همه جا كه انتخابات آزاد اين است. انشاءالله خدا همه‏تان را تأييد كند و موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 155

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع خواهران دانشجوى مكتب معصومه اصفهان و اعضاى سپاه پاسداران شهرضا

دستور خدا حفظ وحدت بر اساس اعتصام به حبل الله است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دستور همان است كه آيه شريفه را كه اين خواهر خواندند فرمودند: و اعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقو ا در آيه فقط امر به اجتماع نيست، تمام دستورهاى مردم عادى و رژيم‏هاى غير الهى اين است كه همه با هم باشيد و دستور به اجتماع است لكن دستور خدا دستور و اعتصموا بحبل الله است. اينكه مهم است اين است كه تنها اين نباشد كه همه با هم در يك امرى مجتمع باشيد و متفرق نباشيد، امر اين است كه همه با هم اعتصام به حبل الله بكنيد. راه راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبيا نيامده‏اند كه مردم رادر امور با هم مجتمع كنند انبيا آمده‏اند كه همه را در راه حق مجتمع كنند يعنى اين (راهى كه) راهى است كه از طبيعت شروع مى‏شود تا ماوراءالطبيعه و تا آنجاكه ماها نمى توانيم الان بفهميم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و اين راه را بروند، دستجمعى اين راه را بروند، اين اداره امور دنيا را مى‏كند و اداره امور آخرت را، هر دو.

تأمين سعادت و پيروزى در گروه اجتماع و توجه به خداست‏

شما ديديد كه در اين اجتماعاتى كه اخيرا كرديد، همه باهم مجتمع شديد، اينكه واقع رمز بوده است از براى پيروزى شما همان جهت الهيت مسأله بود. يعنى همه اهالى ايران توجه به اين داشتند كه ما اسلام را مى‏خواهيم. اين اعتصام به حبل الله بود. اسلام حبل الله است . اينهمه با هم يك راه بروند و آن هم راه خدا،اين پيروزى را به ما هديه كرد. پس آن كه ما را در مقابل قدرت‏هاى بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه شاه سابق داشت و دنبالش هم،همه قدرت‏هاى ممالك ديگر بى استثناءاست تقريباً، تقريباً تمام ممالك عربى با او موافق بودند، ابر قدرت‏ها هم همه‏شان، خودش ذى قدرت، داراى قدرت شيطانى بود، همه قدرت‏هايى هم كه در عالم بود يعنى اينهايى كه توانست مربوط باشد به طرف‏هاى ما، همه اينها با او موافق بودند و خواستند نگهش دارند،در عين حال نتوانستند نگهش دارند. شما هيچ نداشتيد، اصلاً اسلحه‏اى دست شما نبود،الان چهار تا تفنگ يا چند تفنگ مى‏بينيد،اينها غنيمتى است كه بعد از شكست دادن آنها به دست شما آمده است، قبل از آن دست شما چيزى نبود. عزب بوديد شما و آنها مجهز بودندبه همه جهازات شيطانى، همه چيزداشتند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 156

در عين حالى كه اينها همه چيز داشتند و شما هيچ نداشتيد، مغلوب كرديد آنها را. همه مى‏خواستند بماند او و بعد از رفتن او هم خواستند كه با رژيم باقى باشد و شوراى سلطنتى باشد و نشد، نتوانستند. اين يك قدرت الهى بود، نه قدرت من و شما. اين براى همين بود كه همه اجتماع اعتصام به حق كرده بودند، يعنى به اين اسلام كه بين مردم و خداى تبارك و تعالى مثل يك ريسمانى است كه تصور شده، همه معتصم شده بودند به او، همه توجه پيدا كرده بودند به اسلام. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم. حالا هم بايد همين را نگهش داريم. اگر بخواهيد اين مملكت، اين كشور به سعادت برسد، پيروزى شما به آخر برسد، بين راه نمانيم يا خداى نخواسته در بين راه ما را از مقصد برگردانند، اگر بخواهيد (كه مى‏خواهيد البته) كه كشور ما تا آخر ديگر مستقل باشد، شما تا آخر آزاد باشيد و منافع كشور ما دست ديگران نباشد و راه ما راه سعادت باشد همين معنايى كه اعتصام به اسلام كه حبل الله است و متفرق نشدن از هم، همه با هم در اسلام مجتمع، در اين راه مجتمع و تفرقه بينمان نباشد. الان آن اشخاصى كه در بين ملت افتادند و تخم تفرقه دارند مى‏پاشند با قلم‏هايشان، با نطق‏هايشان، با اجتماعاتشان، اينها جنود شيطان هستند و شما كه انشاءالله جنود الله هستيد،حسب اين امرى كه خداوند تبارك وتعالى فرموده است كه واعتصموا بحبل الله و به حسب آن نهى‏اى كه فرموده كه لا تفرقوا همين يك امر و نهى الهى را اگر عمل كنيد تمام سعادت تان تأمين مى‏شود و تا حالا هم براى همين بوده است كه همه شما توجه به خدا داشتيد،همه با ذكر الله اكبر جلو رفتيد و همه چيزها را خنثى كرديد.يعنى يكى از امورى كه شد اينكه انصراف پيدا كردند از اينكه شما را بكوبند، نه اينكه نمى توانستند، همه وسايل بمباران را داشتند كه طياره‏ها را راه بيندازند همه شهرهاى ايران را بمباران كنند لكن يك رعبى خدا در دلشان خدا القاء كرد كه از اين كار منصرف شدند، منحرف شدند، نكردند. اين هم يكى از چيزهايى بود كه خدا اين رعب را در دل آنها انداخت و اين رعب را در دلشان انداخت كه وقتى شما جمعيت الله اكبر گفتيد، همه قشرهايى كه مربوط به او بود مربوط به شما شد. هى از آنها منفصل شدند به شما متصل شدند. از ارتش، از ادارى،از همه اينهايى كه مربوط به اينها به‏خيالشان بود. همه اينها براى خاطر اينكه اين راه، راه خدا بود و اعتصام به حبل الله بود همه اينها متصل شدند به شما و اين راه را تا اينجا طى كرديد و از اينجا به بعد هم بايد طى بكنيد با همين جهت: اين حربه، حربه بزرگ كه اعتصام به حبل الله و متفرق نشدن است حفظ كنيد اين وحدت را، حفظ كنيد اين اعتصام به حبل الله و اسلام را. اسلام همه چيز براى شما هست.

سعادت دنيا، سعادت آخرت، همه چيز براى شما اسلام است. و كوشش كنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى درست تدوين بشود و كوشش كنيد كه اشخاص مؤمن، صحيح از علماى بزرگ را انتخاب كنيد تا قانون اساسى را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد تدوين كنند، بعد هم خودتان انشاءالله تصويب كنيد و يك مملكت اسلامى آنطورى كه همه خواهيم، مملكتى كه هر جايش برويد بوى اسلام بدهد. خداوند همه تان را تاييد كند،موفق بدارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 161

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت بهدارى و بهزيستى‏

تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين آيه كه خوانده مى‏شود از آياتى است كه در بيان آن مى‏شود مفصل صحبت كرد، لكن من يك نكته را عرض مى‏كنم و مى‏گذرم. خداوند فرموده است: لقد من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه خداوند به مومنين منت گذاشته كه از خودشان كسى را فرستاد كه آيات الهى را بر آنها تلاوت كند. تلاوت آيات براى تزكيه و تعليم كتاب وحكمت است. تزكيه را مقدم ذكر فرموده است، معلوم مى‏شود تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است. همين طور هم هست. اگر افراد يك ملت تزكيه و تربيت شده باشند،آن ملت پيشرو است. اگر سران قوم، آنهائى كه كشور را اداره مى‏كردند نفس شان تزكيه وتربيت شده بود،نه آن گرفتارى‏ها براى ملت پيش مى‏آمد و نه براى خودشان. منشاء تمام اين گرفتارى‏ها در همه جا اين است كه آنهائى كه عهده‏دار امور ملت هستند تزكيه نشده‏اند. يك نفر آدمى كه تزكيه نشده اگر بر يك ملت سلطه پيدا كند اينهمه گرفتارى‏هائى را كه در طول پنجاه و پنج سال براى ملت ما پيش آمد بوجود مى‏آورد. كسى كه بر ملتى سلطه و حكومت دارد اگر يك نفر عدالت پرور باشد دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهائى كه به او مربوطند قهرا به عدالت گرايش پيدا مى‏كنند، تمام اداراتى كه تابع آن مملكت و آن حكومت است خواه ناخواه به عدالت گرايش پيدا مى‏كند. اگر همه ملت تزكيه بشوند همين دنيا بهشت آنهاست و تمام گرفتارى‏ها از بين مى‏رود.

مفاسد و مصالح از حكومت‏ها و سران آن سرچشمه مى‏گيرد

از طرف ديگر چون اشخاصى در رژيم طاغوتى بر مردم حكومت كردند اشخاص تزكيه شده‏اى نبودند و شخص اول مملكت اخلاق و عقايد و اعمالش تزكيه نشده بود، مملكت را به هلاكت كشاندند. رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود. در پاريس كه بوديم يك نفر آمد پيش من و از كسى نقل كرد كه او گفته اگر در ايران پنج نفر فاسد بشوداين محمدرضا روى هر پنج نفر انگشت مى‏گذارد و به طرف خودش جلبشان مى‏كند. آن اشخاصى كه پاك نيستند و با تزكيه شده‏ها سر و كار ندارند، نمى‏روند سراغ اشخاص امين. آدمى كه خودش امين نيست مى‏رود سراغ اشخاصى كه نظير خودش

صحيفه نور ج 8 صفحه 162

باشند. ولهذا مفاسد و مصالح از حكومت‏ها سرچشمه مى‏گيرد. حكومت عدل تمام مصالح كشور را تأمين مى‏كند و حكومت ظلم تمام بدبختى‏ها را براى يك ملتى ايجاد مى‏كند.

دامن مادران مى‏تواند مبداء خير يا مبداءشر باشد

لذا در آيه شريفه تزيكه مقدم است. انبيا آمده‏اند كه انسان بسازند، انبيا مأمورند كه افرادى را كه بشر هستند و با حيوانات فرق ندارند، اينها را انسان كنند، تزكيه كنند. شغل انبياهمين است، بايد شغل مادرها هم همين باشد نسبت به بچه‏هائى كه در دامنشان است، و با اعمالشان آنها را تزكيه كنند. در دامن مادر، بچه‏ها بهتر تربيت مى‏شوند تا در پيش استادان. علاقه‏اى كه بچه به مادر دارد به هيچ كس ندارد و آن چيزى كه در بچگى از مادر مى‏شنود در قلبش نقش مى‏بندد و تا آخر همراهش است.مادرها بايد توجه به اين معنى كنند كه بچه‏ها را خوب تربيت كنند،پاك تربيت كنند، دامن‏هايشان يك مدرسه علمى و ايمانى باشد، و اين يك مطلب بسيار بزرگى است كه از مادرها ساخته است و از كسى ديگر ساخته نيست. آنقدرى كه بچه از مادر چيز مى‏شنود از پدرنمى شنود، آنقدرى كه اخلاق مادر در بچه كوچك نورس تأثير دارد و به او منتقل مى‏شود از ديگران عملى نيست. مادرها مبداء خيرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند كه بچه‏ها را بد تربيت كنند مبداء شرند. يك مادر ممكن است يك بچه را خوب تربيت كند و آن بچه يك امت را نجات بدهد، و ممكن است بد تربيت كند و آن بچه موجب هلاكت يك امت بشود. مع الوصف در طول اين سلطنت، اينها كوشش كردند كه مادران را از بچه‏ها جدا كنند به مادرها تزريق كردند كه بچه دارى چيزى نيست، شما توى ادارات بيائيد. و اينها بچه‏هاى معصوم را جدا كردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاه‏ها و جاهاى ديگر، و اشخاص اجنبى و غير رحيم آنها را به تربيت فاسد تربيت مى‏كردند. بچه‏اى كه از مادرش جدا شد پيش هر كه باشد عقده پيدا مى‏كند، عقده كه پيدا كرد مبداء بسيارى از مفاسد مى‏شود. بسيارى از قتل‏هائى كه واقع مى‏شود از روى همين عقده‏هائى است كه پيدا شود، و بسيارى از عقده‏ها از اين پيدا مى‏شود. در همين كارى كه بايد معلم و دانشگاه‏ها بكنند، از دامن مادر شروع مى‏شود تا برسد به مدارس و به دانشگاه‏ها و به جاهاى ديگر. اگر از دامن مادر اين تربيت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربيت كرد و به دبستان تحويل داد، دبستان هم خوب تربيت كرد و به دبيرستان تحويل داد آنجا هم همين طور، تا دانشگاه يا مدارس علمى ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مى‏بينيد كه جوانها همه خوب از كار در آمده‏اند و يك مملكت را به طرف خوبى مى‏كشانند.

تمام مبارزه رژيم شاه با تزكيه و رشد انسانى جوان‏ها بود

رژيم خائن سابق جديت كرد كه با همه جهات و همه قدرت با تزكيه مبارزه بكند و نگذارند جوان‏هاى ما صحيح بار بيايند. مى‏گويند در تهران در آن زمان شراب فروشى‏ها از كتاب فروشى‏ها بيشتر بوده و حالا انشاءالله ديگر نيست. مى‏دانيد كه چقدر مراكز فساد درست كرده‏اند،مراكزى را كه

صحيفه نور ج 8 صفحه 163

بايد آموزشى باشد به فساد كشيدند مثل سينما، مثل راديو و مطبوعات. با تمام قوا كوشيدند كه نگذارند رشد انسانى پيدا شود. بايد اين تربيت‏هاى طاغوتى در جوانهاى ما و در اين نسل به تربيت‏هاى انسانى و اسلامى متحول شود و اميد است كه از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود. سعادت يك ملت به اين است كه سران آن ملت و كسانى كه مقدرات آن ملت به دستشان است تزكيه شده باشند. خداوند همه شما را به راه راست هدايت كند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و مسلمين‏قرار بدهد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:مجموعه سخنراني هاي امام خميني (ره)

 

صحيفه نور ج 8 صفحه 164

تاريخ: 27/4/58

بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان پاسيار دانشگاه پليس‏

ترسيم چهره كريه قواى انتظامى طاغوت و توصيف قواى انتظامى اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در اين وقت كم و اتاق گرم و فشرده از آقايان دو، سه كلمه راجع به وظيفه شما آقايان كه مى‏خواهيد پليس انشاءالله باشيد و پاسدار و پاسيار و امثال ذلك بايد عرض كنم پليس در رژيم‏هاى طاغوتى مثل ساير قواى انتظاميه از قبيل ژاندارمرى و ارتش در نظر ملت، ملت كه در تحت سلطه طاغوت بودند، پليس يك معنايى پيش ملت داشت كه آن معنا اين بود كه مردم از پليس فرار كنند و پليس هم هجوم ببرد. نه فقط پليس، قواى انتظاميه هم كه در اين دولت‏هايى كه ما ديديم بوده است اينها براى سركوبى خود ملت، در مقابل ديگران نبوده‏اند، تربيت نشده بودند كه در مقابل ديگران باشند. ما شاهدبوديم كه در زمان رضاخان اين قواى انتظاميه، سرانشان همه سركوب مى‏كردند ملت را. آن روزى كه قواى خارجى، متفقين هجوم آوردند به ايران، همين قواى انتظاميه، سرانشان در تهران همچوكه سر حد اينها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كه چمدان‏هاشان را بستند و از تهران فرار كردند، مى‏گفتند طرف اصفهان مى‏روند، حالا از آنجا كجا مى روند را من نمى دانم، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين، آنوقت گفتند كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضاخان از يكى از صاحب منصبان پرسيده است كه آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفته‏اند 3 ساعت، ساعتى در كار نبود، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار كرديم. مقابله ارتش در مقابل خارجى اينطور بود، و در مقابل ملت خودش سركوبى مى‏كرد، هر طور تعدى را مى خواست مى‏كرد و سران ارتش كه آنطور با مردم رفتار كردند به مجرد اينكه اطلاع پيدا كردند از اينكه آمدند اينها به سرحد، بدون اينكه باز واردبشوند، اينها از تهران فرار كردند و سربازخانه‏ها هم به هم خورد كه من خودم تهران بودم آنوقت، مى‏ديدم كه اين سربازها ويلان توى خيابان‏ها دارند مى‏روند. براى اين بود كه قواى انتظاميه را طاغوت در خدمت خودش مى‏خواست باشد، نه در خدمت ملت، نه در خدمت كشور. نه شهربانى را آنطور كه بايد باشد آنها تربيت مى‏كردند و نه ژاندارمرى را و نه ارتش را . اينها همه يكجا در خدمت خود آنها بودند. شخص، كسى كه خودش را شاه مى‏دانست بوده،ملت اصلاً مطرح نبود پيششان، مگر براى دوشيدنشان، مگر براى استفاده‏شان هر طورى كه مى توانستند ولهذا ملت از همه قواى انتظامى فرار مى‏كردند و متنفر بودند، قواى انتظامى هم ملت را از خودش نمى دانست بلكه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 165

يك برده‏اى مى‏دانست كه از او بايد استفاده بكند. اين اساس حكومت طاغوتى را تشكيل مى‏داد كه نسبت به ملت آنطور كوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار.

خود اينها هم همين طور بودند، خود رضاخان و پسرش هم همين طور بودند، در مقابل ملت اينها اظهار قدرت آنطور كه مى‏ديديد ميكردند لكن خود من در عكسى كه در روزنامه انداخته بودند كه باز هم هر وقت من فكر مى‏كنم تاثرم هست كه وقتى كه رفته بود محمدرضا در امريكا، زمانى بود كه جانسون رئيس جمهورى بود، عكسى كه انداخته بودند من ديدم كه جانسون ايستاده بود و در سر جاى خودش ايستاده بود و عينكش را اينطور دست گرفته بود و چپ به جاى ديگر نگاه مى‏كرد، حتى تو روى او نگاه نمى كرد و اين مثل يك آدم بنده‏اى در مقابل او ايستاده بود. در مقابل آنها اينطور بودند، وقتى پايشان را مى گذاشتند توى مملكت بامردم اينطور رفتار مى‏كردند. اين برنامه همه اشخاصى است كه به ملت خيانت مى‏كنند. همه حكومت‏هايى كه خيانت به ملت مى‏كنند از ملت مى‏ترسند. چون از ملت مى‏ترسند قواى انتظاميه را، همه را، در خدمت خودشان براى مقابله با ملت استخدم مى‏كنند، تربيت‏هاشان هم همين طورها بوده. اين درست عكس آن معنايى است كه از اين قواى انتظاميه انتظار مى‏رفت و درست عكس آن معنائى است كه قواى انتظاميه اسلام داشته است. قواى انتظامى اسلام براى سركوبى خود ملت نبوده است، با ملت رفيق و دوست و خدمتگزار،در مقابل خارجى كوبنده و مهاجم. همين دسته بى‏ساز و برگ قواى اسلامى در صدر اسلام كه هر چند نفرشان يك اسب و يك شتر داشتند، هر چند تاشان يك شمشير داشتند و زندگى سربازى‏شان اينطور بود از باب اينكه اتكايشان به ملت بود و به خدا، همين عده كم به دو امپراطورى بزرگ آنوقت كه همه دنيا تقريبا تحت سلطه آنها بودند اينها غلبه كرده‏اند با همين دست خالى لكن قدرت ايمان، با نداشتن ساز و برگ صحيح جنگى و مجهز بودن قواى ايران و روم با همه قوايى كه داشته‏اند لكن اينها قدرت ايمان داشتند آنها نداشتند. آنها را در يكى ازجنگ‏ها كه جنگ سلاسل (يك همچو چيزى) به آن مى‏گويند اين سربازهايى كه اينها مى‏خواستند به جنگ بياورند ،از طرف ايران ميخواستند به جنگ بياورند اينها را با ريسمان و با زنجير بسته بودند كه فرار نكنند. يك همچو روحيه‏اى درمقابل خارج داشتند، در مقابل مردم سختگيرى داشتند،روحيه شان اينجور بود كه وقتى خواستند به جنگ ببرند پانصد هزارتا، پانصدتاشان،هزارتاشان با يك زنجيرهايى مى‏بستند كه اينها فرار نكنند و به جنگ بروند. معلوم است يك همچو لشكر با سلسله نمى‏تواند جنگ بكند، مثل همين لشكرهاى ما و زمان متفقين مى‏شود اسلام وضعش در حكومت، وضعش در قواى انتظامى، وضعش در شرطه كه به اصطلاح آنهاانتظامى هست درست عكس اين وضعى است كه حكومت‏هاى طاغوتى دارند. شرطه با مردم دوست، رفيق يعنى شهربانى با مردم دوست، رفيق، خدمتگزار، مردم با او دوست، پشتيبان. ارتش و لشكرى آنوقت بامردم دوست و رفيق، پشتيبان مردم،مردم پشتيبان آنها. يك همچو روحيه‏اى كه نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوى باشند و اشداءعلى الكفار رحماءبينهم كه قرآن است،وصف اينهاست،وصف مومن‏هايى است كه ارتش اسلام هستند،عكس آنى كه طاغوت‏ها دارند. در قرآن وصف آنها را

صحيفه نور ج 8 صفحه 166

عكس اينها مى‏گويد. مى‏گويد (نسبت مى‏فرمايد) نسبت به كفار اشداء هستند و قوى، نسبت به خودشان رحيم و مهربان و دوست، نه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى از مردم ترسى دارد كه مبادا يك وقتى چه بشود،نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفيق و همه همين طورى كه حالا مى‏بينيد شما اينجا آمديد، نه ما از شما مى‏ترسيم كه شما هجمه كنيد به ما،ما را چه بكنيد، نه شما از ما چيزى داريد. ما رفيق و دوست و هر دو رحماءبينهم. اين دستور قرآن است. قواى انتظامى براى انتظام يك كشور است، براى حفظ مردم است، براى حفظ مال و جان مرم است، نه براى ارعاب مردم، نه براى ترساندن و عرض كنم چاپيدن مردم. شما الان در جمهورى اسلام واقع هستيد، طاغوت رفت، جايش نمى آيد ديگر.

توصيه به مردمى بودن و ايجاد تحولى همه جانبه‏

شما الان در يك جمهورى اسلامى واقع هستيد كه بايد خودتان اسلامى باشيد يعنى همانطورى كه شرطه زمان حضرت امير سلام الله عليه با مردم بوده است شما هم با مردم باشيد. همانطورى كه قواى انتظاميه در خدمت مردم بوده است و مردم با آغوش باز مى‏پذيرفتند،دوست داشتند آنها را شما هم بايد عملى بكنيد كه مردم با شما آنطور باشند. عمل شما، عمل طاغوتى ديگر نباشد. خيال نكنيد كه ما قدرتمنديم و مردم چه، قدرت وقتى داريد كه ملت دنبال شما باشد. شما ديديد در اين قضيه،عبرت مى‏گيريد از اين قضيه كه وقتى ملت يك چيزى را اراده بكند و همه با هم، مصمم، ملت يك كارى را بخواهد هيچ قوه‏اى نمى تواند جلويش بايستد. همه قوا شكست خوردند در مقابل ملت و آن چيزى كه مهم است آرامش روحى انسان است. آنى كه سعادت انسان است اين است كه آرامش داشته باشد در اينجا يا انشاءالله آنجا. الان شما آرامش داريد از باب اينكه نمى خواهيد به مردم تحميل بشويد تا اينكه در وجدانتان ناراحت باشيد.

آنهايى كه به مردم تعدى مى‏كنند وجدانشان ناراحت است، مگر بعضى شان كه ديگر از وجدان انسانى بيرون رفته‏اند اما غالبا اينطورند خصوصاً اين طبقه جوان. اما وقتى با مردم دوستند و رفيقند آرامش قلبى دارند، سعادت، دارند، سعادت همين آرامش سعادت است. شماكارى بكنيد كه اين آرامش قلبى را حفظ بكنيد و مردم را مثل فرزندهاى خودتان، مثل برادرهاى خودتان اينطور حساب بكنيد. آن مسائل طاغوتى را كنار، شما كه نبوديد آن موقع، كنار بگذاريد مطالعه كنيد در حال آن رژيم و وضع او و در عاقبت او.

الان دولت اسلامى است، شماها اسلامى، شهردارى و شهربانى و امثال ذلك انشاءالله همه اسلامى و بايد همه چيزهايى كه در ايران است همه متحول بشود به يك مملكت اسلامى به همه معنا كه در مملكت اسلامى آرامش روحى هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست، برادرى هست. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما رامى خواهم و اميدوارم پليس‏هاى خوبى براى اسلام باشيد، پليس‏هاى امام زمان سلام الله عليه باشيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

دوشنبه 11 اردیبهشت 1391  2:03 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها