صحيفه نور ج 2 صفحه 52
23/2/1357
بيانات امام خمينى درباره جنايات شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
جنون مستبدين در هنگام سقوط
من نمىدانم از كجا شروع كنم، مصيبتها را بگويم يا بشارتها را، همه جا الان در ايران مصيبت است و همه بشارت. اين مطلبى را كه من سابقاً پيش بينى كردم كه اين ديكتاتورها و اين مستبدين و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت كه سقوط خودشان را پيش بينى مىكنند و مىبينند يا به مرگ، يابه مرگ مقام و سياسى، ديوانه مىشوند، اعصابشان را به كلى از دست مىدهند و با حال ديوانگى و جنون با مردم معامله مىكنند، الان همان مطلب را ايرانىها بالعيان دارند مشاهده كنند و شما آقايان دستى از دور بر آتش داريد.
قم مركز روحانيت و اسلام، در قبضه لشكر جرار محمدرضا
الان قم مركز روحانيت مركز فقه اسلام در قبضه لشكر جرار مغول است لشكر جرار محمدرضا شاه بدتر از چنگيز است و خانههاى مردم را آن طور كه به ما اطلاع دادند، همانطور - دارند - يكى پس از ديگرى دارند تفتيش مىكنند و معلوم نيست كه دنبال چه مىگردند. الان جيش در قم با توپ و تانك و مسلسل مقيم است و تمام مدارس و خانههاى آقايان هم به حسب قاعده در تحت مراقبت پليس جيش است و - در منزل آقايان - هجوم كردهاند به منزل مراجع و در داخل منزلشان، آدم كشتند و جنايت كردند. الان آقايان در مريضخانه هستند، در بيمارستان، الان به حسب آنطورى كه اطلاع امروز بوده است، آقايان در بيمارستان هستند.
سقوط اين خاندان نزد ملت از پنجاه سال پيش بوده است
اين جنونى است كه عارض شده است بر اين شخص و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد. اين حال عصبى است كه چون خود را ساقط مىبيند، پيش ملت كه از اول ساقط بود، از آن روزى كه رضا شاه به امر انگلستان حمله كرد بر ايران و كودتا كرد، اولش اشخاص با اطلاع مىفهميدند و بعد هم كه شروع كرد به اراذلى و اوباشى و پليسش با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار كرد، با زنها آنطور رفتار كرد، با مدارس دينى آنطور رفتار كرد، با تبليغات دينى آنطور رفتار كرد، مردم فهميدند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 53
گرفتار چه اعجوبهاى و چه حيوانى هستند. اين كه از اول اين خاندان ساقط بود پيش ملت، سقوط از حالا نيست از پنجاه سال پيش از اين، اينها ساقط بودند پيش ملت، منتهى حالا يك جنبشى در ملت ايران پيدا شده است و به حسب آنطورى كه گفته شده است بيش از سى شهر در ايران تظاهر بر ضد اين مرد كردند و (مرگ برشاه) گفتهاند.اين سى شهر اين همه ايران، اينها به منطق شاه از خارج كشور با تذكره قاچاقى وارد ايران شدهاند و يك عده معدود آشوبگرند اينها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد از اول تا آخر كه بر ضد اين شخص قيام كردهاند و آنطورى كه امروز اطلاع دادهاند پنجاه وشش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد اعتراضاً به اين كارها، خوددارى كردند و اعلام كردند كه نمىروند به مسجد براى خاطر اعتراض براينها، اينها همه با تذكره قاچاقى از بيرون آمدهاند! و اين عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربايجان، علماى يزد علماى كرمان علماى همه جا، اينها يك مشتى آشوبگر هستند!!
محمدرضا، مصلحى كه ما را به دروازه تمدن بزرگ مىرساند!!!
آن كه آشوبگر نيست محمدرضاخان است! اين آشوبگر نيست! اين مصلح هست! اين دارد ما را به دروازه تمدن بزرگ وارد مىكند! اگر كسى اين كتابى كه براى ايشان نوشتهاند - خودش كه عقلش نمىرسد كه بنويسد، اينها برايش مىنويسند، من نمىدانم حالا مطالعه هم كرده است كه بفهمد چه جفنگهائى تو اين كتاب هست يا مطالعه هم نكرده اگر كسى اين كتاب را ببيند واقعاً خجالت مىكشد كه يك قلمى اينطور اينطور بى بندوبار، اينهمه اختناق اينهمه گرفتارى مردم، اينهمه كشتار اينهمه زدوبند اينهمه فروختن ملت به اجانب، اينهمه خيانت بر ملت مسلم ايران اينها را همه خدمتگزارى بخواند (آزادى است در ايران) يك آزادىاى كه هيچ كس نمىداند! هر كس اين كتاب را بخواند و از كره مشترى آمده باشد و اين كتاب را بخواند خيال مىكند كه اين يك مطلبى است كه همان طرز فكر افلاطون است. معلوم مىشود كه ايران يك عالم ديگرى است، يك عالمى ماوراى اين عالم است. اما وقتى كه بيايد در ايران وارد بشود و ببيند طرز حكومت ايران چه جور است و طرز حكومت شاه چه جور است آنوقت مىفهمد كه همهاش لاف و گزاف، بيخود گفتن، توى كتاب نوشتن هست. بخوانيد اين كتاب را، البته آن كسى كه نوشته آدم مطلعى هم بوده است، حالا نمىدانم خودش مطالعه كرده يا نكرده اما آن آدم، آدم مطلعى بوده كه نوشته لكن نشسته و از ماوراى طبيعت، از ماوراى اين عالم چيز نوشته. ايشان هم كه مىخواهند ما را، به دروازه تمدن بزرگ برسانند يعنى اين كار انجام شده است، ما در دروازه تمدن هستيم! الان ما وارد شهر ماوراى طبيعت هستيم! در تمدن بزرگ ما الان وارد هستيم! اما چه داريم؟ شما يك چيزى كه ما داشته باشيم، خودمان داشته باشيم، جز دروغ گفتن و گزافه كه از خودمان است، ماوراى ان ما چه داريم؟ جز اين جنايتچه داريم؟ جز آدم كشى، جز اختناق، جز دروغگويى، حتى مخبرين روزنامه با آن وضعى كه چهل، پنجاه سال است داشتهاند، حالا اعتراض كردند كه ما را اينقدر وادار به دروغگويى نكنيد، مخبرين روزنامهها، اينها
صحيفه نور ج 2 صفحه 54
اعتراض كردهاند كه اينقدر ما را به دروغگويى وادار نكنيد. اساتيد دانشگاهها از قرارى كه گفته مىشود، اعتراض كردند كه ما نمىرويم سر اين كلاسها و درسها با اين وضعى كه شما پيش آورديد در دانشگاهها، اينها هم لابد يك دسته از اوباش هستند!!
مخالفين ديكتاتورى در اصطلاح شاه مشتى اراذل بيگانهاند
اين علماى تهران كه الان بنا دارند كه از قرارى كه امروز اطلاع رسيده است كه اعتراضاً دست از جماعت بردارند و اين حوزه قم كه الان در حال تعطيل وانعطال است، اينها همه يك مشتى اوباش هستند كه از خارج مرز با تذكرههاى دروغى آمدهاند در ايران! آذربايجانىها همهشان كه همچو قيامى كردهاند كه بيسابقه تقريباً بوده است، همچو تعطيلى كردند كه بيسابقه بوده است، اينها هم يك مشتى اراذل بودند! يزدىها هم همين طور، همه ايران، تمام ايران يك مشتى اراذل به اصطلاح اينها هستند كه اينها نمىفهمند چى چى مىگويند! در اصطلاح اينها هر كس كه مخالف با ديكتاتورى است، مخالف با كسانى است كه به اسلام دارند خيانت كنند، كسانى كه به اين ملت خيانت كردهاند، هر كه مخالف اينهاست يك مشت اراذلى است كه از خارج آمده!
ادعاى پوچ شاه در پشتيبانى ملت از او
الان هم با اين همه بساطى كه در ايران در آمده است و اينهمه مخالفتى كه از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ايران بايد گفت، سى و چند شهر خوب دهاتش هم بوده است، از دهات هم مىگويند هست اين مطالب، الان هم با همه اين مسائلى كه اينها روبرو هستند، باز وقتى كه صحبت مىكنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمىدارند، (تمام ايران با ما موافقند! تمام اصناف! همين ديشب اين مطلب بوده كه صدوبيست و چند رئيس صنف گفتهاند. تمام اصناف تهران با شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت راى دهند! و معترضند به اين آشوبگرها! به اين آشوبگرهااعتراض دارند واز دولت خواستهاند كه اينها را مجازات كنند!) اين صدوبيست و چند صنف خارج از ايرانند اينها يا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران كه حالا مىگويند چهار روز است بسته است. حالا امروز را من اطلاع ندارم اما مىگويند چهار روز بسته بوده، اعتراض داشتهاند، هياهو از بازار بلند مىشود. مبدا هياهو دانشگاه هست و بازار، دانشگاهىها از خارج آمدهاند؟ بازار تهران هم از خارج آمدهاند؟ آن اصناف و صدوبيست و چند صنفى كه همه اظهار وفادارى كردهاند اينها زيرزمين، در زير زمين اينها هستند. ما در خارج نمىبينيم اينها راحلال زاده اينها را نمىتواند ببيند. اينها همه، همه موافقند!! همه سى و چند ميليون جمعيت ايران همه موافقند!! چند هزار، چند نفر معدود، اول كه مىگفتند به عدد انگشت هاى مثلاً انسان، كم كم يك قدرى زيادش كردند، حالا رسيده به چند هزار، دوسه هزار جمعيت كه با اينها مخالفند! ديگر چندين ميليون جمعيت همه موافق هستند!! اما اين جمعيت كجاست ما نمىدانيم، اين جمعيت در
صحيفه نور ج 2 صفحه 55
يزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربايجان است؟ كردستان است؟ اهواز است؟ اينها كجا هستند كه ماوراى اين جمعيتى كه الان در ايران موجود هست، هستند؟ جمعيتى كه در ايران الان موجود است، همه مىدانند، همه خبرگزارىهايى كه بايد اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مىشود كه بيست و چند (بعضىها 25 شهربعضىها 33) شهر از شهرهاى ايران همه اعتصاب كردهاند، همه تظاهر كردهاند بر ضد شاه، در راديو هم هست. يك كلمه هم گفته شده است كه اينها، شاه يا دستگاه شاه از فلان طلبه كه من باشم مىبينند ولى من مىبينيد ولى من مىگويم تمامش زير سر خود اوست، تمام اين سى و چند شهر كه قيام كردهاند، با تحرك خود ايشان قيام كردهاند. دزد اگر بخواهد بگويد كه دست من را حاكم بريده است، بايد به او گفت نه خودت بريدى حاكم اجراى قانون مىكند، تو خودت دست خودت را بريدى، تو دزدى كردى و كسى كه دزدى بكند دستش به هدر مىرود.
سقوط حتمى شاه
تو فكر كن كه (اگر قوه تفكر براى تو ديگر باقى مانده باشد، سقوط خودت را به چشمت دارى مىبينى و قوه تفكر از دستت رفته) تو فكر كن كه در اين پنجاه سال بر اين ملت، تو و پدرت چه گذراندى، اين ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. اينهمه داغها كه در دل اولياى اين مقتولين هست از آن زمان تا حالا، از زمانى كه در مسجد گوهرشاد آن جنايت را آن مرد جنايتكار كرد لعنه الله تعالى تا امروز كه با دست تو اين جنايات دارد اجرا مىشود، با اين ملت شما چه كرديد.
با اين هرزگىها جلوى انفجار ملت را نمىتوان گرفت
مىخواهيد انفجار نشود؟ ديگر يك كسى بايد باشد كه راس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار كند؟ اين خود به خود منفجر است اين ايران، ايران خود به خود منفجر است. مگر مىشود جلوى انفجار را با اين هرزگىها گرفت كه گروه انتقام يك وقت درست مىكنند و كميته پيكار درست مىكنند و اين حرفهاى نامربوط؟ مجلسشان را وقتى كه مىروى گوش مىكنى حرفهاى اين چهار نفر بيچارهاى كه آنجا براى خاطر اينكه سال ديگر هم اينها مجلس بروند خودشان هم گفتند اين را كه سال ديگر هم اينها مجلس بروند ببينيد چه حرفها مىزنند، حتى وكيل خود آذربايجان مىگويد (اينها آذربايجانى نيستند، آذربايجانى كه با شاه مخالف نمىشود) پس اينها كجائىاند؟ تبريزىها كجائىاند آقاى وكيل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى كه پيدا شده است در مجلس، يك وقت مدرس توى مجلس هست، يك وقت هم اينها كه مىبينيد.يك وقت مدرس است كه مىايستد و مقابل همه صحبت مىكند و مقابل رضاشاه مىايستد، تا آخر نفس ايستاد بعد هم او را كشتند البته.
يك وقت هم اينها هستند كه براى خاطر اينكه يك روز ديگرى هم وكيل بشوند، حالا يك همچو حرفهايى مىزنند كه همه، هم خودشان مىدانند دروغ مىگويند هم ديگران مىدانند كه اينها دروغ
صحيفه نور ج 2 صفحه 56
مى گويند. معذالك مىگويند، براى جلب نفع خودشان، جلب رضايت رضاشاه محمدرضاشاه سخط خداى تبارك و تعالى را بر خودشان مىخرند. اين وضع مجلس ما، آن وضع قوانين ما، آن وضع احكام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.
خدا مىداند كه بعضى از اين صاحب منصبها گاهى همين جا قاچاقى پيش من مىآيند، چه خون دلى اينها دارند از اين مستشارهاى آمريكايى كه هر چند وقت يك دفعه يك جبهههاى تازهاى مىآيد اينجا و با ما چه مىكند و چه معاملاتى اين نانجيبها با اينها مىكنند.
چرا صاحب منصبهاى ما اينقدر بىعرضهاند؟
من نمىدانم، واقعاً براى من معماست كه اين صاحب منصبهاى ما چرا اينقدر بىعرضهاند، چرا اينها اينقدر بى عرضه هستند؟ چرا نشستند تو خانهشان تا اينطور تحميلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى آمريكايى را اجازه مىدهند كه با آنها اينطور رفتار كنند؟ چرا اين مردك را بيرونش نمىكنند؟ به ما مىگويند كه خوب اگر اين برود كى جاى اين بيايد به جايش؟ من گفتم اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از او است براى اينكه هر كس بيايد حالا فكر مىكند. يك مقدار اين حالا كهنه كار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و ديوانه شده است و به هر جازند و مىكشد و نمىدانم به كجا مىرسد. اما اگر چنانچه او برود هر كه بيايد، هر كس را شما تصور كنيد بيايد، در اول امر تا يك مدتهايى مردم راحت هستند، اگر اين باشد يكساعت راحتى نيست، اگر اين برود هر كس بيايد مردم باز يك مدتى راحت هستند. خيال نكنيد كه حالا اگر اين رفت دنيا به هم مىخورد، هيچ چيز به هم نمىخورد. اين صاحب منصبها كجا هستند؟ هى ارتشبد كذا و نمى دانم سپهبد كذا و سرلشكر كذا، حرف است اينها، مثل وكلا مىمانند، وكيل هستم!!! وكيل كجا و ملت! هر كدام از قول ملت حرف مىزنند. مرديكه خودش هست تنهايى، آنوقت گويد ما و همه ملت. آخر اين ملتى كه همه الان بر ضد اين مرديكه قيام كردهاند، اين ملتى كه مىبينند همه چيزشان را اين آدم از دست داده و برده و از بين برده است، اين ملتى كه مىبينند جوانهاى آنها را به فساد كشيده دخترهاى آنها را مىخواهد به فساد بكشد، اين ملت همهشان موافقند با اصل انقلاب؟! انقلاب شاه و ملت؟! باز هم خجالت نمىكشند مىگويند انقلاب شاه و ملت!! بگويند انقلاب آمريكا راحت كنند خودشان را، بگويند دستور آمريكا، انقلاب آمريكا، چه بايد كرد، همانطور كه خودش در يكى از نوشتههايش گفت كه خوب صلاح ديدند كه ما باشيم، آن متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم عجالتاً، خدا لعنتشان كند اينها را كه همچو صلاحى براى ما ديدند.
حكومت نظامى و وحشت رژيم
الان قم حكومت نظامى است از قرارى كه گفته مىشود، تبريز حكومت نظامى است، مشهد
صحيفه نور ج 2 صفحه 57
حكومت نظامى است يا بدتر از نظامى، حكومت نظامى اينطور نيست كه، حكومت نظامى، يك نظامى هست كه يك نظامى مىآيد حاكم مىشود و بعضى رفت و آمدها و بعضى اجتماعات را جلو مىگيرد، اما بريزند تو خانه مردم، حكومت نظامى است؟ بريزند تو خانه مردم تفتيش كنند؟ همه محلههاى قم را مىگويند همين طور احاطه كردهاند و مشغول تفتيش هستند، دنبال اسلحه مىگردند. اينها از سايه خودشان مىترسند بيچارهها، خيال نكنيد اين اشتلمها را هيچ (خيال)، هيچ خيال نكنيد اينها چيزى هستند، اينها الان از سايه خودشان مىترسند. همچو خوف اينها را برداشته كه مثل گربهاى كه آن آخر ديگر به همه چيز حمله مىكند و با دست و پنجه و چه حمله مىكند از خوفش، اينها هم به آن مرتبه رسيدهاند كه حالا با دست و پنجه و لگد و هر چيز هست مسلسل و تانك و توپ و اينها حمله مىكنند به مردم، به مردم بى دفاع، خانههاى قم را مىگردند، گفتند در آذربايجان هم بنا دارند اين كار را بكنند، بايد همه ايران را اينها تفتيش بكنند، بايد همه ايران را اينها بگردند.
اساس انفجارات و انقلابات، خود شاه است.
تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من هم يك طلبهاى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها من هم يك نالهاى مىكنم از دست اين، آن كه اساس مطلب است، آن كه اساس اين انقلابات است، آن كه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است، اساس خود اين است، آن كه خيانت مىكند بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال و آشوب دارند مىكنند خيانت مىكنند، نگويند محرك دارند. تو محركى، به خيانتت تحرك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مىزنند، حرف است. الان بيچارهها چه بكنند، تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى و الان هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.
مردم ديگر به تنگ آمدهاند
مردم ديگر به تنگ آمدهاند، مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند، جوانش را مىكشند خودش باز مىآيد، قم آدم مىكشند باز توى محلاتش بچه و بزرگ و آنها حمله مىكنند براى اينكه از جانشان هم سير شدهاند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى يك راحتى هست، يك راحتى يك روزه هست؟ يك راحتى يك ساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ آخر، زندگى اينطور را مردم ترجيح مىدهند كه نباشد اينطورى، پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمىتوانى اصلاحش كنى. توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است، خدا بزرگ است بپذيرد اما ملت نمىپذيرد. ماها نمىتوانيم توبه تو را بپذيريم، توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر آن آخرى افتاده به اين كه دستور دادهام كه خيلى مردم را چيز نكنند، همين ديشب مىگفت كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 58
(دستور دادم - كه - امر كه ديگر مردم را چيز)، اين همان توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى مىخواهى راه باز كنى براى جنايات، و الا تو ممكن نيست كه دست بردارى از جناياتت. كسى كه اعصابش اينطور خرد شده و خراب شده مىبيند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم، مىترسد كه اگر ملت مخالفتشان طول بكشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند و خدا مىداند كه اگر يك روز دستش را اين آمريكاى خبيث از سر اين بردارد، اين را هيچ برايش نمىگذارند بماند، همان اطرافيانش هم خواهند خورد او را.
هيچ اسلحهاى با ايمان و قيام ملت نمىتواند مقابله كند
ولى حالا ملت چه بكند؟ مستشارهاى خارجه ريختند به اينجا و همه چيز دست آنها هست، قدرت دست آنهاست ملت ضعيف است. اين اشخاصى كه از حقوق بشر هى دم مىزنند، همينها ملت ما را به اينطور گرفتارى كشاندند. چه بكند يك ملت ضعيفى كه اسلحه ندارد؟ - چيز ندارد - ولى هيچ اسلحهاى با ايمان نمىتواند مقابله بكند. هيچ اسلحهاى با قيام ملت نمىتواند مقابله بكند. امروز همه اسلحهها نمىتوانند مقابله كنند با قيام مردم، هر چه بكشند باز نمىتوانند. اين مصيبتها كه مىبينيد كه همه شهرها الان گرفتار هستند، هر روزى يا گرفتار پليسش هستند يا گرفتار جندىها و لشگرىها هستند با تانك و توپ و مسلسل، يا گرفتار يك دستهاى هستند كه مىآيند تظاهر مىكنند و زنده باد و جاويد باد مىگويند و توى خانه بعضى مراجع مرديكه رفته و تفنگش را كشيده و چه كرده كه من همه شما را مىكشم اگر نگوييد جاويد كذا، آنها هم نگفتند و به او چه كردند از قرارى كه شنيدم، اينها گرفتار اينها هستند كه بايد جاويد كذا بگوييد. مگر با گفتن جاويد، جاويد مىشود؟ گذشت ديگر مطلب، برود سراغ كارش، اگر بتواند جانش را از دست اين ملت نجات بدهد، يواشكى فرار كند. بيخود برنامه حركتش را به خارج از كشور لغو كرد به خيال اينكه خودش در دست بگيرد قدرت را، آدمكشى را خودش در دست بگيرد، نبادا جا را خالى كند ديگرى بيايد جايش، چه بروى چه نروى تو ديگر رفتنى هستى بيچاره و خودت اين كار را كردى، ما اين كار را نكرديم، ملت اين كار را نكرد، تو اين كار، اساس را تو درست كردى. اگر يك حكومت صحيح بود، يك قدرت صحيح بود و يك مجرى قدرت صحيح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممكن بود اين مسائل پيش بيايد؟ ممكن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امكان نداشت چنين چيزى، پس اينكه مىبينيد كه همه يكدل و يك جهت تظاهر بر ضدتان مىكنند، بدان كه زير سرخودت است اين مسائل، تو اين كارها را كردى.
در همه مصيبتها بشارت پيروزى ملت هست
اينها مصيبتهاى ماست و بشارتها، در همه اينها بشارت، بشارت پيروزى ملت، بشارت قطع ايادى اجانب ان شاءالله، بشارت قطع اين دودمان و رفتن اينها از اين مملكت يا از اين عالم، اينها همه بشارت است و مردم بايد قوى، دلخوش، بىهراس باشند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 59
اسلام از اول بر ضد شرك، كفر و بىعدالتى قيام كرده
هر انقلاب اسلامى در آن يك مطلبى هست، در آن يك كشتنى هست، يك ناراحتى هست - همچو نيست كه - خوب اسلام را ما بايد ببينيم اولش چه جور به دست آمد، اين اسلام، اين پيغمبر اكرم (ص) آنوقتى كه اجتماعات را درست كرد و توانست قيام بكند بر ضد شرك و كفر و بىعدالتىها، با چه مصيبتهايى گرفتار بود، چه جنگهايى كرد و چه كشتارهايى داد و خودش چه زحماتى كشيد و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل اينها، از آن روز برنامهاش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه، براى اينكه اين دزدها و اين خيانتكارها را قطع اياديشان را بكند، قطع حياتشان را بكند، اينها مضر به جامعه هستند، اين باغدارها و اين كارواندارهاى قريش مضر به جامعه هستند، اينها بايد از بين بروند. از اول اسلام وضعش اين بوده، وقتى دست من و شما رسيده، اسلام درآمده به اين صورت كه جز مطالعه كتاب كار ديگر نمىكنيم و كار ديگر هم نمىگوييم بكنند.
به داد حوزه نجف برسيد
خدا مىداند كه من براى حوزهها متاسفم، من براى حوزه نجف متاسفم، آقا حيثيتش را دارد از دست مىدهد حوزه نجف، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مىدهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مىدهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبتهايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست، نجف منسى است، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان.
حوزه قم حوزه زنده است، كشته مىدهد، مىكشد، كشته مىدهد، عرض مىكنم كه اگر بتواند مىكشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است، معذالك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است، كتك مىخورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مىدهد و ايستاده است و لهذا زنده است، اصلاً در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم. من قمى هستم اما براى نجف متاسفم. ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.
به قيامتان سازمان دهيد
بايد حالا كه ايران قيام كرده است و خداوند توفيق بدهد به آنها بايد نظام داشته باشد، بى نظام نبايد باشد. روابط بايد باشد بين حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستانها روابط مىخواهد، سازمان بايد بدهيد به اين قيام، متفرقات نباشد، سازمان داشته باشد كه اگر يك روزى قم ايستاد، تمام ملت بايستد، متفرق نباشد، جناحها همه با هم بشوند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 60
جناحها بدون روحانيت يك شاهى ارزش ندارند
اين اشتباه هست كه بعض جناحها از قرارى كه امروز به من كاغذ بعضى از آقايان رسيد اينها ديگر از روحانيت صحبت نمىكنند، نمىفهمند اينها، اينها نمىدانند كه بى روحانيت يك شاهى اينها ارزش ندارند. اگر چنانچه دست ناپاكى در كار نباشد و اينها را وادار نكند به اينكه در نوشتههايى كه مىنويسند روحانيت را ساقط كنند و اگر مقصود اين نباشد كه جناحها با هم مختلف بشوند و متشتت بشوند و از راه بى فهمى باشد، بى ادراكى باشد و هواى نفس باشد، اصلاح كنند خودشان را، تمام جناحها با هم بشوند، سازمان واحد باشد، يك حزب الهى در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزبالله، همه با هم باشيد، همه باهم صحبت كنيد همه با هم قيام كنيد، همه با هم قعود كنيد. هر دستهاى عليحده و آن براى خودش، آن براى خودش، غلط است امروز. روحانيين با آنها، آنها با روحانيين، دانشگاهى با شما شما با دانشگاهى، بازارى با همه، كارگر با همه.
مصيبت مشترك است، همه با هم قيام كنيد
همه شما يك مصيبت داريد، همه گرفتار يك مصيبت هستيد. مصيبت، مصيبت مشترك است. همه مصيبت زده هستيم. يك امرى نيست كه اختصاص به روحانيت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد يا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. اين مطلبى نيست كه اختصاص داشته باشد، اگر نفت را مىبرند، نفت همه را دارند مىبرند، اگر يك مشت آهنپاره بيخود وارد مىكنند در مملكت، براى همه هست اين مصيبت، اگر مستشارهاى آمريكا را در اينجا مىآورند، اين مصيبت براى همه هست، براى يكى و دو تا نيست، اگر پايگاه براى آمريكا درست مىكنند، اين براى همه هست، اگر خيانت به ما مىكنند، خيانت به ملت مىكنند، خيانت به همه است. همه دست به دست بدهيد، عليحده هر كس براى خودش يك سازى بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سازمان داده بشود به اين قيام با اين نهضتى كه الان بالفعل موجود است، بايد عقلاى قوم سرهاى قوم سازمان بدهند به اين، يعنى روابط پيدا بشود بين همه جناحها، همه شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد، مجالس در روز واحد باشد. يكى از اقسام روابط كه من سابق مىخواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود - خداوند اصلاحشان كند انشاءالله من بنابر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعنى فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازمان بود، نگذاشتند، نفهميدند.
حالا آقايان بيدار بشويد، ملتفت باشيد، دشمن شما حالا هم قوى است، حالا با چاقو آمده به ميدان، حالا با تانك آمده به ميدان حالا - عرض بكنم كه با مسلسل آمده به ميدان، لكن نترسيد از
صحيفه نور ج 2 صفحه 61
اين مسلسلها، مسلسلها چيزى نيستند، شما حقيد، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست، سازمان بدهيد به اين، نهضتى كه الان در ايران پيدا شده است، روابط بايد با هم باشد. آقايان علما با همه جناحها، همه جناحها با آقايان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در يك وقت معين اجتماع داشته باشند با هم كه اگر يك روزى يك كلمهاى فرض كنيد از يك جايى صادر شد، تمام با هم يك كلمه باشند، يك حركت باشند اهالى ايران. مژده مىدهم به همه جناحهايى كه در ايران براى اسلام، براى احقاق حق قيام كردند كه (ان الصبح لقريب) نزديك است انشاءالله.
براى رسيدن به پيروزى، هواهاى نفسانى را بكشيد و همه با هم باشيد
شما پيروزيد انشاءالله اما به شرط اينكه عوامل مختلف در كار نباشد، به شرط اينكه هواهاى نفسانى، اين براى خودش بكشد و آن براى خودش بكشد، اين نباشد در كار. همه با هم برادريم، من يك طلبه هستم، تو هم يك آقا هستى، آن هم يك كاسب هست، آن هم يك دانشگاهى هست، آن هم يك دكتر هست، آن هم يك مهندس هست آن هم يك روشنفكر هست، همه ما با هم مصيبت واحده داريم، همه با هم بايد بنشينيم و شيون كنيم.
خداوند انشاءالله به همه جناحها توفيق بدهد، به همه سلامت بدهد. خداوند انشاءالله قطع ايادى اجانب را از مملكت اسلامى بكند و از همه ممالك اسلامى بكند
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته