بانک مقالات مدیریت دولتی

مقاله حاضر برگرفته از تحقيقي پيمايشي است که به دنبال بررسي نقش و جايگاه رسانه ملي در الگوي حکمراني پايداري مي باشد. در الگوي حکمراني پايداري بخش هاي مختلف جامعه مي بايست از توازن و تناسب لازم برخوردار باشند. جامعه آماري تحقيق مديران و کارشناسان ارشد سازمان هاي مرتبط با توسعه پايدار در کشور مي باشند که نمونه اي 573 نفري از آنها به روش نمونه گيري طبقه اي انتخاب شده اند. ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه بوده و از روش دلفي براي آزمون مدل مفهومي تحقيق استفاده شده است. بر اساس يافته هاي تحقيق بخش دولتي بيشترين دخالت را در امور مختلف جامعه داشته و بخش هاي رسانه، خصوصي و عمومي در رتبه هاي بعدي قرار دارند. در اين ميان رسانه ملي بيشترين تعامل را با بخش دولتي وکمترين را در رابطه با بخش عمومي دارد. در خاتمه با پيشنهاد مدل حکمراني پايداري که در آن سه بخش ياد شده از توازن و تعامل با همديگر برخوردار بوده و رسانه ملي نقش محوري و زمينه ساز تعامل بين بخشي را دارا مي باشد، راه حل هايي در جهت تحقق حکمراني پايداري در کشور با تاکيد بر نقش رسانه ملي ارايه شده است

 نسخه قابل چاپ

تاکنون اکثر گفتمان هاي تاريخي درباره موفقيت و پيشرفت بر مبناي اين موضوع بوده است که سازمان ها چه کاري مي توانند براي پيشرفت کارکنانشان انجام دهند. اما با توجه به تغيير و تحولات عصر حاضر، ادبيات پيشرفت شغلي نيز تغيير نموده و اينکه افراد براي موفقيت شغلي خود چه کاري مي توانند انجام دهند، مورد توجه قرار گرفته است. در اين راستا سالهاست که موضوع سرمايه انساني به عنوان عاملي مهم و تاثير گذار براي موفقيت و پيشرفت شغلي و اخيرا نيز سرمايه اجتماعي و عاطفي نيز به عنوان عوامل ديگر در اين زمينه شناسايي شده است. از اين رو پژوهش حاضر با هدف شناسايي روابط متقابل بين سرمايه انساني، اجتماعي و عاطفي و اثرات آنها بر موفقيت شغلي انجام شده است. روش تحقيق مورد استفاده پيمايشي - همبستگي و بطور مشخص مبتني بر مدل معادلات ساختاري مي باشد. نتايج تحقيق حاضر نشان داد که دو بعد سرمايه انساني و اجتماعي بر طبق مدل تحليل مسير ارايه شده بر موفقيت شغلي مديران تاثير مي گذارد. در پايان پيشنهاداتي براي مديران سازمان ارايه گرديد.

 نسخه قابل چاپ

تصميم گيري به عنوان جوهره اصلي فعاليت هاي مديران در تمامي وظايف آن ها از اهميت به سزايي برخوردار است. مديران سبک تصميم گيري خود را با توجه به عوامل مختلف فردي، سازماني و محيطي انتخاب مي کنند. هدف اصلي اين تحقيق بررسي رابطه بين سبک هاي عمومي تصميم گيري مديران شرکت ملي پخش فرآورده هاي نفتي در راستاي بررسي روايي سازه پرسشنامه سبک هاي عمومي تصميم گيري مي باشد. بر اين اساس تعداد 55 نفر از مديران شرکت به عنوان افراد نمونه آماري انتخاب شده و 5 سبک تصميم گيـري عقلايي، شهودي، وابستگي، آني و اجتنابي در بين آنهـا مورد بررسي قرار گرفته اند. داده هاي مربوط به سبک تصميم گيري توسط پرسشنامه سبک تصميم گيري جمع آوري شده است. با توجه به اين که نتايج آزمون کولموگروف - اسميرنف نرمال بودن توزيع داده هاي مربوط به هر يک از سبک هاي تصميم گيري را تاييد نموده، لذا آزمون همبستگي پيرسون جهت بررسي همبستگي بين هر يک از سبک هاي تصميم گيري مورد استفاده قرار گرفته است. نتايج نشان مي دهند بين سبک هاي تصميم گيري عقلايي و شهودي رابطه معني دار منفي، بين سبک تصميم گيري عقلايي و سبک تصميم گيري اجتنابي و بين سبک تصميم گيري شهودي و سبک تصميم گيري آني رابطه معني دار مثبت وجود دارد. هم چنين بين سبک تصميم گيري اجتنابي و هر يک از سبک هاي تصميم گيري وابستگي و آني در اين بررسي رابطه معني دار منفي به دست آمد. در اين بررسي رابطه معنا داري بين هر يک از سبک هاي تصميم گيري و دو ويژگي جمعيت شناختي سابقه خدمت و تحصيلات مديران به دست نيامد.

 نسخه قابل چاپ

ضرورت توجه به منافع عمومي در مديريت دولتي ايجاب مي كند كه مديران دولتي در فراگردها و رفتارهاي روزمره خود، نوعي جهت گيري عمومي داشته باشند. ضرورت تاكيد بر اعتماد عمومي و اعتماد درون سازماني كه روز به روز در حال كاهش است و همچنين الزام توزيع قدرت و توانمندسازي در كشورهايي كه فراگرد دموكراتيزه شدن را طي مي كنند، وجود رهبري خدمتگزار را ضروري ساخته و ايده خدمات دولتي نوين دنهارت به مثابه مفهومي كه در سال هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است، بر ضرورت توجه الگوي رهبري خدمتگزار افزوده است. در اين راستا اين تحقيق درصدد است تا اثرات الگوي رهبري خدمتگزار را بر اعتماد و توانمندسازي در سازمان هاي دولتي بررسي نموده و رهنمودهايي را براي اثربخشي هر چه بيشتر مديران دولتي ارايه كند. از اين رو رابطه متقابل رهبري خدمتگزار با اعتماد سازماني و توانمندسازي از طريق تحليل تحقيق همبستگي مورد بررسي قرار گرفته، نتايج حاصله بر وجود رابطه اي قوي ميان رهبري خدمتگزار، اعتماد سازماني و توانمندسازي دلالت دارند. همچنين يافته هاي تحقيق بيانگر آنند كه تفاوت معناداري ميان ادراك كاركنان و مديران از رهبري خدمتگزار وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ