بانک مقالات مدیریت دولتی

دست نيافتن به اهداف سياست هاي عمومي يکي از مسائل حال حاضر اکثر کشورهاي در حال توسعه است، که دليل اصلي آن ضعف دولت افقي است. بدين معنا که هماهنگي لازم بين سازمان ها در اجراي سياست هاي عمومي وجود ندارد. نگرش ها و ديدگاه هاي نخبگان در دولت تاثير مهمي براي اين هماهنگي و يکپارچگي دارد. اين پژوهش به مطالعه ذهنيت ها در باب موانع فراروي همسازي خط مشي هاي عمومي در ايران مي پردازد و با به کارگيري روش کيو به دنبال شناخت ذهنيت دست اندرکار خط مشي ساز، مجريان و خبرگان خط مشي در خصوص چالش هاي دولت افقي در ايران است. بر اين اساس بعد از مطالعه تالار گفتمان، با به کارگيري فن دلفي دو دوري، نمونه کيو انتخاب شد. اين نمونه در چهار طبقه (عوامل مديريتي، برنامه اي، ساختاري و رفتاري) قرار گرفت. با استفاده از روش کيو، گزاره هاي تالار گفتمان تحليل و هفت الگوي ذهني آشکار شد. اين هفت الگوي ذهني تجلي گفتمانهاي مهم در تالار گفتمان ملي در مورد همسويي خط مشي در ايران است. پژوهشگران، اين الگوهاي ذهني را بدين صورت نامگذاري كردند: هدف گرايي، وحدت گرايي، سياست گرايي، ثبات گرايي، تعادل گرايي، عملكردگرايي و معماري گرايي. اين هفت الگوي ذهني در انتهاي اين مقاله بر اساس تئوريهاي موجود به صورت جزئي تر تفسير خواهند شد.

 نسخه قابل چاپ

هدف پژوهش حاضر طراحي و تبيين مدل تاثير مديريت تنوع بر تعهد سازماني با توجه به نقش ادراک کارکنان از عدالت سازماني است. جامعه آماري پژوهش كليه مديران و كاركنان شرکت مخابرات استان سيستان و بلوچستان هستند كه از اين جامعه نمونه اي به حجم 186 كارمند به شيوه نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب شد. روش پژوهش مدل يابي معادلات ساختاري است. ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه بود. جهت تعيين پايايي از روش آلفاي كرانباخ و جهت تعيين روايي از تكنيك هاي تحليل عاملي اكتشافي و تاييدي استفاده شد. جهت تحليل داده ها از تكنيك تحليل هاي كواريانس و ساختاري با استفاده از نرم افزار ليزرل 8.50 استفاده شد. نتايج بيانگر آن است كه: مديريت تنوع بر تعهد سازماني و عدالت سازماني کارکنان تاثير مثبت و معنادار در سطح 0.01 دارد. همچنين مديريت تنوع از طريق ادراک کارکنان از عدالت سازماني بر تعهد سازماني کارکنان تاثير مثبت و معنادار در سطح 0.01 دارد و ادراک کارکنان از عدالت سازماني نيز بر روي تعهد سازماني کارکنان تاثير مثبت و معنادار در سطح 0.01 دارد. مدل ساختاري پژوهش داراي برازش و قابليت كاربرد است.

 نسخه قابل چاپ

امروزه براي اينکه يک سازمان در محيط رقابتي كسب و كار باقي بماند، بايد نرخ يادگيريش برابر يا بيشتر از نرخ تغييرات محيطي باشد. اين پيش نياز به تصور سازمان يادگيرنده انجاميده است. در اين ميان بررسي ارتباط بين ابعاد سازمان يادگيرنده و ديگر عناصر سازماني، اين امکان را فراهم مي سازد تا بتوان براي بهبود يادگيري و سرانجام تبديل شدن به يک سازمان يادگيرنده، از سازوکارهاي مناسب بهره گرفت. تحقيق حاضر که از نوع همبستگي يا رابطه اي و البته پيمايشي، ميداني و کاربردي است جهت تبيين رابطه سازمان يادگيرنده با فناوري اطلاعات به انجام رسيده است. جامعه مورد مطالعه شامل شرکت هاي برتر صنعت پتروشيمي است که از بين اين شرکت ها نمونه اي به روش تصادفي ساده انتخاب شده است. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد که بين فناوري اطلاعات و سازمان يادگيرنده رابطه معناداري وجود ندارد. از سوي ديگر، اين پژوهش نشان مي دهد که بين فناوري اطلاعات و دو بعد از ابعاد سازمان يادگيرنده (از ميان هفت بعد) رابطه معنادار وجود دارد؛ اين ابعاد عبارتند از"توانمندسازي" و "رهبري راهبردي".

 نسخه قابل چاپ

هدف اين مقاله معرفي بعد جديدي از تعهد، با عنوان تعهد سياسي (تعهد به سياستهاي سازماني) است و سه عامل مهم و اثرگذار روي تعهد سياسي يعني نگرش فرد به تيمهاي خود هدايت شونده، شفافيت نقش و تعارض نقش فرد در تيم را بررسي مي کند و با استفاده از اين عوامل، ساختاري مفهومي ارائه کرده و تاثير هر يک را روي تعهد سياسي بررسي و در نهايت نتايج ناشي از اين تعهد را روي دو بعد از رفتار شهروندي سازماني يعني وجدان کاري و فضيلت شهروندي نشان مي دهد.
جامعه آماري مديران و کارکنان سازمان استاندارد و تحقيقات صنعتي ايران است و از آنجا که تکنيک معادلات ساختاري استفاده شده است روش تحقيق علي و بر مبناي هدف کاربردي است، همچنين براي آزمون فرضيه هاي از نرم افزار آماري ليزرل استفاده شده است.
نتايج تحقيق نشان مي دهد نگرش فرد به تيمهاي کاري خود هدايت شونده و شفافيت نقش فرد در تيم به صورت مثبت روي تعهد سياسي اثرگذار بوده و همچنين تعهد سياسي نيز به صورت مثبت روي وجدان کاري و فضيلت شهروندي تاثير گذاشته است اما ارتباط معناداري ميان تعارض نقش فرد در تيم و تعهد به سياستها مشاهده نشد.

 نسخه قابل چاپ

امروزه مدل هاي جايزه کيفيت مانند جايزه ملي كيفيت مالكوم بالدريج (MBNQA) و بنياد مديريت كيفيت اروپا (EFQM) به عنوان راهنماي اجراي مديريت کيفيت فراگير (TQM) مورد استفاده تعداد زيادي از سازمان ها است. با اين وجود، تعداد تحقيقات تجربي که تاييد كنند كه اين مدل ها به صورتي واضح مفروضات اصلي TQM را منعكس مي كنند يا نه، اندك است. هدف اين مقاله تحليل ميزان درك و فهم مدل تعالي EFQM از مفروضات اصلي موجود در مفهوم مديريت كيفيت فراگير است؛ يعني تفاوت مسائل اجتماعي و فني مربوط به مديريت كيفيت فراگير، برداشت كلي از مديريت كيفيت فراگير در سازمان، رابطه علي روش هاي TQM و عملكرد سازماني. بر اساس پاسخ هاي جمع آوري شده از مديران 446 شركت ايراني از طريق پرسشنامه اي سازمان يافته مشخص شد: (1) اين مدل داراي ابعاد اجتماعي و فني است؛ (2) هر دو بعد با هم ارتباط دروني دارند و (3) اين دو بعد به اتفاق نتايج را افزايش مي دهند. اين يافته ها مدل تعالي EFQM را به عنوان چارچوب كارآمدي براي TQM پشتيباني مي كند و همچنين نتايج حاصل از تحقيقات قبلي در رابطه با MBNQA را تقويت كرده و نشان مي دهد كه مدل هاي جايزه كيفيت واقعا چارچوبي مناسب براي مديريت كيفيت فراگير به حساب مي آيند.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر با عنوان بررسي فرهنگ سازماني و رابطه آن با کارآفريني سازماني از ديدگاه کارکنان غير هيات علمي در دانشگاه شهيد بهشتي تهران صورت گرفته است. هدف کلي اين پژوهش بررسي فرهنگ سازماني و رابطه آن با کارآفريني سازماني است. جامعه آماري در اين تحقيق شامل 239 نفر از کارمنداني است كه داراي مدرک تحصيلي دانشگاهي سال تحصيلي 87-86 هستند و با استفاده از جدول مورگان حجم نمونه 148 نفر تعيين شد. براي گردآوري داده ها از پرسشنامه استفاده شده است. براي تجزيه و تحليل اطلاعات از روش هاي آمار استنباطي استفاده شد. مهمترين نتايج به دست آمده به شرح زير است. بين "فرهنگ سازماني" و "کارآفريني سازماني" در دانشگاه شهيد بهشتي رابطه معنادار وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ

زندگي در دنياي امروز، زندگي در حالت ثابت تغيير است. ظهور فناوري اطلاعات و ارتباطات و در نتيجه آن، دولت الكترونيك، از جمله مهمترين اين تغييرات است. در صورتي كه بتوان چالش ها و موانع توسعه دولت الكترونيك را شناسايي و راهكارهاي مناسب براي رفع آنها را اتخاذ كرد، پياده سازي دولت الکترونيک مزاياي متعددي را براي جامعه به همراه خواهد داشت. يكي از مهمترين اين چالش ها، پذيرش و به كارگيري خدمات دولت الكترونيك ازسوي شهروندان است. دغدغه اصلي اين پژوهش، شناسايي عوامل موثر بر پذيرش دولت الكترونيك در ايران است. اين عوامل در قالب سه دسته متغيرهاي فردي، سازماني و اجتماعي طبقه بندي شده و مورد بررسي قرار گرفته اند. پس از بررسي مباني نظري پژوهش، عوامل موثر بر پذيرش دولت الكترونيك شناسايي شده و پس از تنظيم پرسشنامه بر اين اساس، در مرحله اول با استفاده از نظرات خبرگان فناوري اطلاعات به بررسي مولفه ها و شاخص هاي مطرح پرداخته شده است. مولفه ها و شاخص هاي تاييد شده در مرحله اول، در قالب پرسشنامه دوم در سطح شهروندان تهراني توزيع شده و آزمون مدل با استفاده از نرم افزار ليزرل انجام شده است. نتايج نشان داده اند كه فراهم بودن زير ساخت ها و در دسترس بودن خدمات، مهمترين عوامل موثر بر پذيرش دولت الكترونيك در ايران هستند.

 نسخه قابل چاپ

مطالعه حاضر با هدف تبيين رابطه ميان هوش عاطفي و سبک رهبري مديران تدوين شده است. ضرورت پژوهش از آنجايي نشات مي گيرد که توانايي رهبران در درك و مديريت هيجانات خود و ديگران، سبب افزايش مشاركت و تعهد کارکنان، بهره وري و در نهايت رضايت بيشتر مشتريان مي شود، از اينرو مي توان از هوش عاطفي به عنوان عامل اساسي موفقيت ياد کرد. براي اين منظور، جامعه آماري تحقيق حاضر، متشکل از مديران ارشد وزارت مسکن و شهرسازي است. نتايج نشان دهنده آن است که رابطه مثبت و معناداري ميان هوش عاطفي و سبک رهبري مشارکتي و در مقابل رابطه منفي و معناداري ميان هوش عاطفي و سبک رهبري آمرانه وجود دارد. ليکن، رابطه معناداري ميان هوش عاطفي و سبک رهبري حمايتي يافت نشد. همچنين بين هوش عاطفي و سبک رهبري مشاوره اي رابطه مثبت ضعيفي وجود دارد. در بررسي رابطه ميان متغيرهاي جمعيت شناختي و هوش عاطفي، رابطه معناداري ميان جنسيت، تحصيلات، سن و هوش عاطفي به دست نيامد و در مقابل رابطه مثبت و معناداري ميان سنوات خدمت و هوش عاطفي يافت شد. همچنين با استفاده از مدل رگرسيون چندگانه آشکار شد که 23% تغييرات رهبري آمرانه، 12% تغييرات رهبري مشاوره اي و 25% تغييرات رهبري مشارکتي به واسطه هوش عاطفي تعيين مي شود.

 نسخه قابل چاپ

هدف اين پژوهش بررسي مقايسه اي رابطه بين هوش سازماني و رهبري تيمي در بين اعضاي هيات علمي دانشگاههاي دولتي اصفهان بوده است. باتوجه به ماهيت موضوع و اهداف پژوهش، تحقيق حاضر توصيفي از نوع همبستگي و علي –مقايسه اي مي باشد. جامعه آماري اين پژوهش شامل كليه اعضاي هيات علمي دانشگاههاي دولتي اصفهان هستند که در سال تحصيلي 1388- 1387 بالغ بر 1446 نفر بوده اند. از اين تعدادبا استفاده از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي متناسب با حجم، نمونه اي به حجم 600 عضو هيات علمي انتخاب شد. ابزارهاي اين پژوهش عبارت بودند از نيمرخ هوش سازماني و پرسشنامه رهبري تيمي. يافته هانشان دادكه: 1. بين مولفه هاي هوش سازماني و رهبري تيمي رابطه مثبت و معنادار وجود دارد، 2. بين ميانگين نمره هاي هوش سازماني و رهبري تيمي بر حسب دانشگاه، دانشكده و گروه آموزشي تفاوت معنادار وجود دارد و 3. بين ميانگين نمره هاي رهبري تيمي اعضاي هيات علمي برحسب سن، سابقه خدمت و افتخارات علمي تفاوت معنادار وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ

دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي به عنوان نهادهاي توليدكننده دانش، از محوري ترين نهادهاي اجتماعي در حوزه مديريت دانش به شمار مي آيند. در اين مقاله تلاش شده است تا با ارائه مدلي كاربردي که در برگيرنده شاخص هاي مهم و معتبر سنجش شايستگي هاي دانش محور دانشگاه ها بر اساس توانمندي هاي آنها در مديريت دانش باشد، نسبت به سنجش اين نهادهاي تاثيرگذار در رشد علمي جامعه اقدام گردد. از اين رو، بر مبناي روش تحقيق توصيفي – پيمايشي، با استفاده از اولين پرسشنامه و از طريق نمونه اي از خبرگان، تاييد مدل گرفته شد. سپس شاخص هاي مدل توسط آزمون معتبر تحليل عاملي گروه بندي و ساختاردهي شدند و مدل شايستگي دانش محور در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي تاييد شود. در نهايت، جواب اين مدل با استفاده از پرسشنامه دوم در دانشكده مديريت دانشگاه تهران در نمونه اي از دانشجويان و اساتيد آگاه سنجيده شد و با استفاده از آزمون ها و تحليل هاي آماري مناسب، پاسخ مطلوبي از سنجش مدل به دست آيد. در پايان، نقاط بهبود در دانشکده مذکور در قالب پنج عامل تحقيقات دانش محور و اشتراک نتايج، تعامل و يادگيري، شبکه توليد ايده، رفاه دانشجويان و تعيين سياست هاي آموزشي مورد تحليل قرار گرفتند.

 نسخه قابل چاپ

اقدامات مديريت دانش تحت تاثير عوامل سازماني قرار مي گيرد و بر اثربخشي سازماني تاثير مي گذارد. هدف اين مقاله، بررسي نقش ميانجي گر مديريت دانش در رابطه بين فرهنگ و راهبرد با اثربخشي سازماني است. جامعه آماري اين پژوهش، شامل متخصصان منابع انساني و تحقيق و توسعه بانک ملت است و اطلاعات و داده هاي پژوهش با استفاده از پرسشنامه جمع آوري شدند. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که مديريت دانش کاملا در رابطه بين فرهنگ و اثربخشي سازماني و نسبتا در رابطه بين راهبرد و اثربخشي سازماني نقش ميانجي بازي مي کند. اين مقاله يافته هاي جديدي را بر ادبيات مديريت دانش مي افزايد و بر اهميت نقش تعاملي فرهنگ و راهبرد سازماني در اثرگذاري بر اثربخشي سازماني تاکيد مي کند.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر با هدف بررسي تاثير عوامل زمينه اي بر رفتار شهروندي سازماني و عملکرد سازماني انجام شده است . بدين منظور پرسشنامه اي براي سنجش اين متغيرها طراحي شده و پس از اطمينان از روايي و پايايي ابزار اندازه گيري توسط تحليل عاملي اکتشافي و تاييدي، در ميان نمونه اي متشکل از 325 نفر از کارکنان دانشگاه هاي سيستان و بلوچستان توزيع شد. روش تحقيق حاضر، توصيفي- همبستگي و به طور مشخص مبتني بر مدل معادلات ساختاري است. نتايج حاصل از مدل تحقيق نشان داد که عوامل زمينه اي مي تواند طبق مدل تحليل مسير ارائه شده بر رفتار شهروندي و عملکرد اين دانشگاهها تاثيرگذار باشد. همچنين از بين عوامل زمينه اي، عوامل فردي بيشتر از ساير عوامل قدرت تبيين کنندگي رفتار شهروندي سازماني را دارد. در پايان جهت دستيابي به عملکرد بهتر از طريق استقرار رفتار شهروندي سازماني پيشنهاداتي براي مديران ارائه مي شود.

 نسخه قابل چاپ

به تازگي علاقه زيادي به موضوعات مربوط به فضايل و سيرت در ميان دانشمندان علوم اجتماعي و روان شناسان مثبت نگر به وجود آمده است. با اين حال، هنوز مطالعه در مورد سيرت به طور كلي و در مباحث سازمان و مديريت به طور خاص، بسيار اندك مي شود. گيون و همكارانش در مطالعه روي رهبران جهان دريافتند: آن دسته از رهبراني كه دنياي بهتري براي ديگران ايجاد كردند، داراي سيرت قوي بودند. در اين پژوهش ضمن تبيين سيرت نيكو از ديدگاه گوناگون، سيرت نيكوي مديران در سازمان تامين اجتماعي استان چهارمحال و بختياري نيز مورد سنجش قرارگرفت. اين پژوهش يک مطالعه توصيفي- تحليلي است که نمونه گيري آن بصورت تصادفي انجام شد. در نهايت 60 پرسشنامه توسط مديران سازمان تامين اجتماعي استان چهار محال بختياري تکميل شد. سيرت نيکو در هفت مولفه مورد سنجش قرار گرفت. همچنين ارتباط سيرت نيکو با برخي از متغيرهاي جمعيت شناسي بررسي شد. بر اساس نتايج پژوهش صداقت و شجاعت ميانگين بالايي داشت. سيرت نيکو مي تواند به بهبود ارتباطات کمک نمايد.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

ماهيت ميان رشته اي و بعضا چند رشته اي دانش اداره دولت و حکومت سبب شده است پيشرفت در آن، مستلزم به کارگيري، مساعدت و همکاري گروه هاي علمي متعددي باشد؛ البته اين رشته صرفا مصرف کننده يافته هاي ساير گروه هاي علمي نيست، بلکه عرصه تقابل و هم افزايي و زايش نظريه هاي جديدي است که متقابلا مي توانند يافته هاي علوم مذکور را تحت تاثير قرار دهند. شکل گيري انجمن مديريت دولتي ايران فرصتي را براي گردهمايي و اجماع متخصصان و صاحبنظران گوناگون، از انواع مرتبط با اين حوزه از دانش فراهم مي سازد تا ضمن مطالعه پديده هاي پيچيده اجتماعي، با توسعه همکاري هاي علمي خود، زمينه هم افزايي بازده پژوهش ها و مطالعه هاي درحال انجام در حوزه هاي علمي گوناگون را فراهم نمايند. بديهي است هر سازمان يا انجمن علمي و اجتماعي نيازمند چشم انداز و اسناد راهبردي است که مجموعه اي از مهم ترين اهداف و دلايل بودن سازمان را در برداشته، هدايتگر ذي نفعان و تصميم گيرندگان اصلي آن در مسيري معين و روشن باشند و به ترسيم آينده اي مطلوب براي آن کمک کنند. از اين رو، در اين پژوهش تلاش شده است با مطالعه و تحليل محتواي مجموعه اي از اسناد راهبردي انجمن هاي فعال در حوزه دانش اداره دولت و حکومت در جهان، مهم ترين اهداف و ماموريت هاي انجمن علمي فعال در عرصه دانش اداره دولت و حکومت شناسايي شده و در قالب سندي راهبردي نمونه تدوين شود.

 نسخه قابل چاپ