بانک مقالات راهنمایی و مشاوره

 نسخه قابل چاپ

مقاله حاضر به طور مختصر و با ديد سنجش به تفاوت رويكرد سيستمي به خانواده با رويكردهاي فردي اشاره مي كند. ساختار و مباني روش هاي سنجش فردي براي پژوهش و درمان خانواده و ازدواج كافي نيست. رشته خانواده و ازدواج براي علمي ماندن و پاسخگويي به مراجعان و سيستم درماني، به طور جدي به سنجش نياز دارد. تلاش هاي گوناگون براي شناخت پيچيدگي و ظرايف روابط خانواده و ساختن راهبردهاي گوناگون سنجش مورد بحث قرار گرفته است. لزوم ارجحيت سنجش كل خانواده يا بررسي تعامل دوتايي ها و سه تايي ها براي مقاصد پژوهش و باليني مطرح شده است. در انتها روش هاي پژوهش در خانواده آمده است كه هر كدام جايگاه و كاربرد خود را دارد، روش هايي كه يا مبتني بر اطلاعات «خود – سنجي» و يا «مشاهده مستقيم» تعامل اعضاي خانواده و سعي آن ها براي مقابله با مشكلات و ساير پديده هاي خانوادگي است.

 نسخه قابل چاپ

شرايط مساعد خانوادگي مي تواند در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان موثر باشد. دانش آموزاني وجود دارند كه با داشتن مشكلات حاد خانوادگي موفقيت هاي خوبي در تحصيل به دست مي آورند. اين پژوهش درصد بررسي عوامل موثر در اين موفقيت است.
نمونه تحقيق شامل 194 دانش‌آموز سال سوم راهنمايي در سال تحصيلي 1383 است كه دچار مشكل يا مشكلات حاد خانوادگي اند و به صورت تصادفي انتخاب شدند. متغير ملاك ميزان موفقيت تحصيلي و متغيرهاي پيش بين عبارت از انگيزش تحصيلي، عزت نفس، تصور از خود، جو مدرسه، تاثير همسالان، سرسختي، تحصيلات والدين، نوع مشكل خانوادگي و تعداد افراد خانواده بوده است.
ابزار گردآوري اطلاعات پرسشنامه بوده است. براي تحليل اطلاعات از روش هاي رگرسيون ساده، رگرسيون چندگانه، آزمون كروسكال واليس و U من ويتني استفاده شده است.
نتايج نشان داد كه بين سرسختي روان شناختي، انگيزش پيشرفت تحصيلي، جايگاه مهار، عزت نفس، همسالان و تعداد افراد خانوار با ميزان موفقيت تحصيلي دانش آموزان رابطه وجود دارد. 1- سرسختي روان شناختي 2- نوع مشكل خانوادگي 3- جو مدرسه 4- تحصيلات والدين و در تحليل رگرسيون به ترتيب عوامل به تبيين ملاك مي پردازند و در مجموع %30 از عوامل موثر بر موفقيت تحصيلي اين دسته از دانش آموزان را پيش بيني مي كنند.

 نسخه قابل چاپ

در اين پژوهش رابطه باورهاي غير منطقي با رضايت شغلي مشاوران دبيرستان هاي شهر تهران در سال تحصيلي 82-83 مورد بررسي قرار گرفت. نمونه تحقيق 200 نفر از مشاوران يعني %10 از كل مشاوران شهر تهران بودند. روش نمونه گيري تصادفي منظم از بين مناطق نوزده گانه تهران صورت گرفت. ابزار پژوهش شامل دو پرسشنامه ابزار سنجش ميزان رضايت شغلي (JDI) و پرسشنامه باورهاي غير منطقي جونز (IBT) بود. فرضيه اصلي پژوهش اين بود كه بين باورهاي غير منطقي و ميزان رضايت شغلي رابطه معكوس وجود دارد. نتايج نشان داد كه رابطه معكوس بين ميزان رضايت شغلي در خرده مقياس هاس حقوق، ارتقا و ماهيت كار با باورهاي غير منطقي در خرده مقياس هاي توقع، تاثير از ديگران، سرزنش كردن خود و كمال گرايي وجود داشته است. نتيجه در مورد ميزان و نوع باورهاي غير منطقي مشاوران زن و مرد نشان داد كه در مشاوران زن در خرده مقياس‌هاي انتظار بيش از حد از خود، واكنش با درماندگي به ناكامي، درماندگي براي تغيير با نمره كل رضايت شغلي رابطه معنا دارد. در حالي كه در مشاوران مرد در خرده مقياس هاي وابستگي، انتظار بيش از حد از خود با نمره كل رضايت شغلي رابطه معنادار بود. بين ميزان رضايت شغلي مشاوران زن و مرد تفاوت وجود داشت، بدين معني كه ميانگين رضايت شغلي در مشاوران زن بيشتر از مشاوران مرد بود. بيشترين ميزان تفاوت در رابطه با حقوق، مديريت (سرپرست) با سرزنش كردن خود در باورهاي غير منطقي به دست آمد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به بررسي مقايسه اي و تحليل محتوايي نظام نامه هاي اخلاقي مشاوره در كشورهاي مختلف مي پردازد. هدف اصلي اين پژوهش، آشنايي با اصول، رهنمودها و چگونگي كاربرد نظام نامه ها در حرفه مشاوره است. بدين منظور، پنچ نظام نامه اخلاقي انجمن هاي مشاوره آمريكا،كانادا، بريتانيا، ايرلند و نيوزيلند مقايسه شدند. بررسي مقايسه اي نظام نامه ها نشان مي دهد كه شباهت ها بيش از تفاوت هاست تفاوت موجود در نظام نامه ها بيشتر جنبه ساختاري و فرهنگي دارد و از نظر طبقه بندي مباحث، كميت وتا حدودي كيفيت با يكديگر متفاوتند. همچنين مدت زماني كه از تاسيس انجمن مشاوره و تهيه نظام نامه اخلاقي هر كشور مي گذرد نيز مي تواند در افزايش كميت و كيفيت مباحث حرفه اي اثر داشته باشد. شباهت اساسي نظام نامه ها اخلاقي دراين است كه همگي از طرف انجمن مشاوره و با هدف ارائه ارزشها و اصول حرفه اي تهيه شه اند. برخي از مهم ترين مباحث اين نظام نامه هاي اخلاقي عبارتند از: رازداري، احترام به حقوق مراجع، رابطه مشاوره اي و پرهيز از رابطه شخصي ورابطه دوگانه، صلاحيت و مسئوليت مشاور، آموزش و نظارت بر كار مشاور و مواردي از اين قبيل.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به منظور بررسي اثر برنامه بهبود بخشي ارتباط بر رضايت زناشويي زوجين هر دو شاغل صورت گرفته است. برنامه بهبود بخشي ارتباط يك برنامه آ موزشي است كه به وسيله آموزش مهارت هاي خا ص به زوجين كمك مي كند تا مشكلات خود را حل كنند. جامعه پژوهش شامل آن دسته از كاركنان ادارات آموزش و پرورش و بهداشت شهرستان شاهرود مي باشد كه همسر آنها نيز شاغل است. نمونه پژوهش شامل 24 زوج است كه ازبين زوجيني كه حاضربه شركت در مطالعه شدند به صورت تصادفي انتخاب شده اند. ابزار پژوهش عبارت است از پرسش نامه رضايت زناشويي فرم تجديد نظر شده (MSI-R) كه توسط اشنايدر ساخته شده است. براي تجزيه و تحليل داده ها علاوه براستفاده از روشهاي آمار توصيفي از آزمون تحليل واريانس كرت هاي تقسيم شده استفاده شده است. تحليل داده ها نشان مي دهد كه برنامه بهبود بخشي ارتباط به طور معني داري رضايت زناشويي كلي و همه ابعاد آن را بهبود بخشيده است.  

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش با هدف بررسي رابطه باورهاي ارتباطي با دلزدگي زناشويي و مقايسه آن در زنان متقاضي طلاق و زنان خواهان ادامه زندگي مشترك انجام گرفته است. نمونه مورد مطالعه 100نفر بودند 50 نفر از زناني كه براي طلاق به مراكز قضايي مراجعه كرده و50نفر از زناني كه مايل به ادامه زندگي مشترك بودند از جامعه دردسترس به طور تصادفي انتخاب شدند و به دو مقياس باورهاي ارتباطي و دلزدگي زناشويي پاسخ دادند. فرضيه هاي تحقيق عبارت بود از: بين باورهاي ارتباطي و خرده مقياس هاي آن در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك تفاوت وجود دارد. بين رابطه دلزدگي زناشويي و باورهاي ارتباطي زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك تفاوت معني دار وجود دارد. نتايج نشان دهنده تفاوت معني دار بين باورهاي ارتباطي (كل) و خرده مقياس هاي باور به تخريب كنندگي مخالف، انتظار ذهن خواني و تغيير ناپذيري همسربود ولي تفاوت بين دو خرده مقياس كمال گرايي جنسي و باور به تفاوت جنسيتي در دو گروه معني دار نبود. نتايج همچنين نشان دهنده تفاوت معني دار بين دلزدگي زناشويي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك بود. تفاوت رابطه بين دلزدگي زناشويي و باورهاي ارتباطي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك معني دار بود.

 نسخه قابل چاپ

مشکل پيشرفت تحصيلي در دوره متوسطه يکي از دغدغه هاي مهم آموزش و پرورش کشور ما بوده است. تحقيقاتي که در مورد علل عدم پيشرفت تحصيلي دانش آموزان انجام گرفته است، يکي از مهم ترين علت ها را نداشتن مهارت هاي تحصيلي و نبودن خدمات مشاوره تحصيلي در مدارس ما ذکر کرده اند. اين پژوهش به بررسي ميزان تاثير مشاوره تحصيلي گروهي بر مهارت ها و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان پسر دوره متوسط شهر اصفهان مي پردازد. براي انجام پژوهش 36 دانش آموز متوسطه به طور تصادفي مرحله اي انتخاب و در گروه آزمايش (18 نفر) و گواه (18 نفر) جايگزين شدند. تعداد شش جلسه مشاوره تحصيلي به شيوه گروهي براي گروه آزمايش برگزار شد. آزمودني ها بوسيله پرسشنامه مهارت هاي تحصيلي و معدل نمرات درسي در پيش آزمون و پس آزمون مورد مورد ارزيابي قرار گرفتند. فرضيه هاي تحقيق چنين بود که: ميانگين نمرات مهارت هاي تحصيلي دانش آموزان گروه آزمايش که از مشاوره تحصيلي گروهي استفاده مي کنند بيش از گروه گواه است و ميانگين نمرات پيشرفت تحصيلي دانش آموزان گروه آزمايش که از مشاوره تحصيلي گروهي استفاده مي کنند بيش از گروه گواه است. براي آزمون فرضيه ها از تحليل کوواريانس و مانوا استفاده شد. نتايج تحقيق نشان داد که مشاوره تحصيلي گروهي باعث افزايش مهارت هاي تحصيل (p=0.003) و پيشرفت تحصيلي (p=0.001) دانش آموزان گروه آزمايش شده است.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به منظور بررسي رايطه هوش هيجاني و مديريت زمان با استرس شغلي معلمان مقطع متوسطه انجام شده است. براي اين منظور از بين معلمان مقطع متوسطه شهرستان يزد 206 معلم به طور تصادفي انتخاب شدند (128 نفر مرد، 78 زن). ابزارهاي اندازه گيري پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه استرس شغلي، پرسشنامه هوش هيجاني سيبر يا شرينگ و پرسشنامه مديريت زمان. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام نشان داد که هوش هيجاني و مديريت زمان به طور معني داري استرس شغلي معلمان را پيش بيني مي کند، اين دو متغير با هم 57 درصد از تغييرات استرس شغلي را تبيين مي کنند. همچنين نتايج تحليل نشان داد که مؤلفه هاي هوش هيجاني به ويژه مولفه هاي خود کنترلي، همدلي، خودآگاهي در پيش بيني استرس شغلي نقش معني داري دارند و به همراه مديريت زمان 78 درصد از تغييرات استرس شغلي را تبيين مي مي کنند. از بين اين مؤلفه ها خود کنترلي بيشترين نقش را تبيين استرس شغلي دارد و حدود 57 درصد از تغييرات استرس شغلي را تبيين مي کند، بعد از خود کنترلي، همدلي 13 درصد از تغييرات استرس شغلي را تبيين مي کند و متغيرهاي خودآگاهي و مديريت زمان نيز به ترتيب 3 و 2 درصد از تغييرات استرس شغلي را تبيين مي کنند و اثر آنها در پيش بيني استرس شغلي معني دار است.

 نسخه قابل چاپ

افسردگي شايع ترين مشکل رواني در سالمندان است که کيفيت زندگي آنها را کاهش مي دهد و خطر خودکشي و هزينه هاي مرافبت بهداشتي را افزايش مي دهد. از آن جا که بيماري هاي سالمندان و دگرگونيهاي طبيعي ناشي از پيري موجب افزايش خطر واکنشهاي دارويي مي شود شناسايي روش هاي غير از داروهاي شيميايي به خصوص درمانهاي روان شناختي (شناخت درماني گروهي) مي تواند موجب کاهش عارضه هاي ناشي از مصرف دارو در سالمندان شود. در اين پژوهش 20 نفر از افراد يکي از سراهاي سالمندان که از افسردگي رنج مي بردند به گونه يک بختانه در دو گروه آزمايش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمايش در 10 جلسه 90 دقيقه اي شناخت درماني شرکت کردند و گروه گواه درماني دريافت نکرد. پس از پايان دوره شناخت درماني گروهي افسردگي دو گروه دوباره سنجيده شد. پس از پايان دوره تفاوت معني داري در ميانگين نمرات افسردگي نشان داده شد (تي: 3.97 ، الفا: 0.01، درجه آزادي: 18). به عبارتي ديگر شناخت درماني گروهي موجب کاهش افسردگي زنان سالمند مي شود.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ