پاسخ به:بانک مقالات رشته کتابداری
در اين مقاله، موانع کاربرد فناوري اطلاعات بررسي و از نگاه مديريت تغيير، تحليل مي شوند. بدين منظور، ابتدا با اشاره به سرمايه گذاريهاي ملي و جهاني در اين زمينه، شواهدي از ميزان موفقيت و شکست کاربرد اين فناوري ارايه مي گردد. بررسي پژوهشها و مطالعات پيشين در زمينه موانع کاربرد اين فناوري، بخش بعدي مقاله را تشکيل مي دهد که در آن در مجموع به 31 مانع اشاره مي شود. سپس لزوم دسته بندي اين عوامل تبيين و معيارهاي دسته بندي آنها بيان مي شوند. از آنجا که فناوري اطلاعات به عنوان عاملي براي تغيير شناخته مي شود، مدلهاي تغيير نيز در دسته بندي مفهومي عوامل موثر بر کاربرد آن قابل استفاده هستند. براي اين دسته بندي از دو گونه «مدلهاي محتوايي» و «مدلهاي فرايندي» تغيير استفاده شد. مدلهاي محتوايي، مدلهايي هستند که بر محتواي تغيير تاکيد دارند و سازمان را به ابعادي تفکيک مي کنند که تغيير بايد در آنها صورت پذيرد. مدلهاي گونه دوم نيز مدلهايي هستند که به مراحل و اقدامهاي لازم براي انجام يک تغيير اشاره مي کنند. در اين مقاله، از مدل هفت بعدي «وارد» و «الوين» به عنوان مدل محتوايي و مدل هشت مرحله اي «کاتر» به عنوان مدل فرايندي تغيير براي دسته بندي و تحليل موانع کاربرد فناوري اطلاعات استفاده شده است.
نسخه قابل چاپ
در فهرستنويسي موضوعي، فهرستنويس براي بيان محتواي موضوعي کتاب در دست فهرستنويسي، اغلب از سرعنوان(هاي) موضوعي استفاده مي کند. نحوه قرار گرفتن يک سرعنوان يکسان، در فهرستبرگه هاي متفاوت، ممکن است متفاوت باشد. يک سرعنوان ممکن است تنها سرعنوان تخصيص يافته به يک فهرستبرگه، يا با يک يا چند سرعنوان ديگر همراه باشد. در حالت دوم، بسته به رتبه سرعنوان در ميان سرعنوانهاي ديگر، آن سرعنوان به طور نظري، داراي وزن متفاوتي خواهد بود. اما در تمامي اين موارد، اين سرعنوانها به گونه اي مساوي در نظر گرفته مي شوند؛ نکته اي که مي تواند بر بازيابي اطلاعات تاثيري منفي بگذارد. نوشته حاضر تلاش مي کند براي حل اين مشکل در فهرستنويسي سنتي، نرم افزارهاي کتابخانه اي، و مارک ايران، راه حلهايي پيشنهاد نمايد.
کتابخانه، نظامي باز است که عناصر و ساختار فرايند ارتباط را در بخشهاي مختلف و نيز در کليت آن مي توان مشاهده کرد. بررسي کتابخانه از وجه ارتباطي، به شناخت نقاط قوت و ضعف آن کمک کرده و به ارايه بهتر خدمات مي انجامد. در اين مقاله، بر اهميت توجه به وجوه ارتباطي کتابخانه، تعريف ارتباطات، تعيين دامنه و شمول آن تاکيد گرديده و ضمن بررسي اجمالي مدلها و نظريه هاي ارتباط، عناصر و ساختار ارتباط در کتابخانه به عنوان يک نظام باز تعيين و تشريح شده و در نهايت بر اساس اين عناصر و ساختار، يک مدل ارتباط در کتابخانه پيشنهاد و چند کارکرد و فايده آن مطرح گرديده است.
«قيمت گذاري» از مفاهيم پايه در علم اقتصاد و بخصوص بازاريابي است. آگاهي از اصول، روشها، هدفها، چالشها و راهکارهاي آن بويژه به منظور استفاده از اين مفاهيم در ارايه خدمات اطلاع رساني و دسترسي به اطلاعات، براي متخصصان کتابداري و اطلاع رساني، اهميت اساسي دارد. از آنجا که مفهوم قيمت گذاري در حوزه کتابداري و اطلاع رساني کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اين مقاله زواياي مفهوم قيمت گذاري را با توجه به منابع و خدمات اطلاع رساني، بررسي نموده است. ضرورت توجه بيشتر به حوزه اقتصاد اطلاعات و بويژه اصول قيمت گذاري منابع و خدمات اطلاعاتي، هدفهاي قيمت گذاري، تفاوتها و تشابهات قيمت گذاري منابع و خدمات اطلاعاتي با ديگر کالاها و خدمات اقتصادي، برآورد هزينه، و راهکارهاي قيمت گذاري منابع و خدمات اطلاعاتي به منظور ارايه خدمات کارآمد، از ديگر مواردي است که در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است.
اين پژوهش به شيوه پيمايشي توصيفي، به منظور تعيين وضعيت استفاده از منابع اطلاعاتي خريداري شده اينترنتي در كتابخانه هاي مركزي و دانشكده اي دانشگاه تهران و تبريز در سال تحصيلي 85-86 در بخش مرجع انجام شده است. 33 كتابخانه اين دو دانشگاه، جامعه آماري پژوهش را تشكيل مي دهند. براي گردآوري داده هاي مربوط به استفاده و يا عدم استفاده از منابع اينترنتي، از پرسشنامه استفاده شد. اين پرسشنامه ها توسط مسوولان بخش مرجع تكميل شدند. از بين 33 كتابخانه مورد بررسي، تنها 15 كتابخانه در سال تحصيلي 85-86 براي پاسخگويي در بخش مرجع از اين نوع منابع اطلاعاتي اينترنتي استفاده كرده اند. مهمترين دليل استفاده از منابع اينترنتي براي پاسخگويي به سوالها، در رابطه با انجام پژوهشهاي وسيع بوده است. در بين انواع منابع اينترنتي، نشريه هاي الكترونيكي بيشترين درصد را به خود اختصاص داده اند و كتابها و پايان نامه هاي الكترونيكي كمترين استفاده را در بين ساير منابع الكترونيكي داشته اند. نبود امكانات سخت افزاري و نرم افزاري، مهمترين علت استفاده نكردن از منابع اينترنتي گزارش شده است.
مطالعه فرانماي زير رده PR ادبيات انگليسي ـ ادبيات دوره انگلوساكسون ـ در رده بندي كتابخانه كنگره، و تحليل امكانات، ضعفها و ناهماهنگيهاي احتمالي در تخصيص شماره رده بندي به آثار به جاي مانده از اين دوره و آثاري كه درباره ادبيات مذكور نگاشته مي شود، در اين مقاله مد نظر است. تحليل اين بخش از فرانما با مطالعه و بررسي تطبيقي تاريخ ادبيات انگلستان در دوره انگلوساكسون و فرانماي رده بندي دوره مزبور صورت گرفت. نتايج بررسي مويد فرضيه نبود شماره هاي مناسب براي برخي از نويسندگان و آثار آن دوران بود. عنوانهاي بديل و هجاهاي متفاوت اسامي و استفاده از عنوانهاي لاتين، لزوم آشنايي با ادبيات به طور عام و ادبيات دوره انگلوساكسون را به طور اخص براي كاركنان بخش رده بندي كتابخانه و مشاوره با متخصصان موضوعي در موارد لازم، تاييد مي كند.
ارايه مدل تعامل بين سه زبان كاربر، مولف و نظام ذخيره و بازيابي اطلاعات، شناخت بهتر فضاي مفاهمه در نظام ذخيره و بازيابي اطلاعات را مقدور مي سازد. با تنظيم عناصر اين مدل، عملكرد بهينه نظام را در راستاي هدفهاي تعيين شده، مي توان تامين كرد و اصطلاحنامه به عنوان زبان نظام ذخيره و بازيابي اطلاعات، يكي از عناصر مدل ياد شده خواهد بود. در تدوين اصطلاحنامه، ايجاد يك ساختار سلسله مراتبي از مفاهيم، اولين ضرورت، و ايجاد و تعيين نوع روابط بين مفاهيم اصطلاحنامه اي، دومين ضرورتي است كه در رويكرد ساختار مبنا، فرا روي تدوين كنندگان اصطلاحنامه قرار دارد. امّا پيچيدگيهاي شرايط نمايه سازي و همچنين ديدگاه هاي متفاوت كاربران نهايي نظامهاي بازيابي اطلاعات، توجه به رويكرد كاربر مبنا را در عرصه سازماندهي و بازيابي اطلاعات ضروري ساخته است. ابهام در استفاده از توصيفگر مناسب تر هنگام سازماندهي از يك سو و ديدگاه هاي متفاوت كاربران نهايي نظامهاي بازيابي اطلاعات از سوي ديگر، گسترش روابط معنايي در اصطلاحنامه را ضروري مي سازد. سه مفهوم معنايي شامل: موجوديت، صفت يا خصيصه و نوع رابطه به جاي دو مفهوم معنايي در اصطلاحنامه شامل: موجوديت و رابطه، مي تواند سطح ابهام واژگاني موجود در توصيفگرهاي اصطلاحنامه را كاهش دهد. در صورت اضافه شدن مفهوم معنايي خصيصه به ساختار اصطلاحنامه، شناخت مختصات مفاهيم، تعيين حد و مرز و مصاديق آنها با ابهام كمتر مقدور مي گردد. در چنين شرايطي، اختصاص توصيفگرهايي با قطعيت ربط بيشتر هنگام سازماندهي و امكان تعريف درخواست جستجوي اطلاعات با استفاده از خصيصه ها، سطح اثر بخشي نظام بازيابي اطلاعات را از ديد كاربر افزايش خواهد داد. همچنين، وارد ساختن خصيصه به ساختار مفاهيم معنايي در اصطلاحنامه، آن را به سطح مدل مفهومي در سلسله مراتب هستي شناسي نزديك خواهد كرد.
در پژوهش حاضر، كتابخانه هاي دبيرستاني شهر كرمانشاه بررسي شده است. ضرورت انجام اين پژوهش به جهت كسب آگاهي و شناخت هر چه بيشتر نسبت به اوضاع و شرايط فيزيكي كتابخانه ها بوده، و هدفهاي مورد نظر عبارتند از: كسب اطلاعات جامع و دقيق از شرايط فيزيكي، مجموعه، بودجه، خدمات، نيروي انساني كتابخانه ها، كسب آگاهي و شناخت كمبودها و نقايص. روش برگزيده براي اين پژوهش، بنا بر سازگاري آن با نوع و ماهيت تحقيق، روش پيمايشي است و براي كسب اطلاعات دقيق تر، كل جامعه آماري شامل 141 دبيرستان بررسي شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد نسبت تعداد كتابها به تعداد دانش آموزان در مدارس %4.97 است. همچنين، همين طور از 141 واحد آموزشي تحت پوشش، 124 دبيرستان كتابخانه دارد و اكثر آنها از داشتن ابتدايي ترين نياز يك كتابخانه ـ شرايط فيزيكي ـ محرومند. به علاوه، فضاي موجود كتابخانه هاي دبيرستاني متناسب با تعداد دانش آموزان نيست و با زير بناي تقريبي 3500 مترمربع، به طور متوسط هر كتابخانه 22.28 مترمربع را به خود اختصاص داده است.
«رافائل كاپورو» از منظري فلسفي اطلاعات را تعريف كرده است. كاپورو پيش فرضهاي سوبژكتيويستي حاكم بر دانش اطلاع رساني را كه ريشه در ثنويت سوژه، ابژه دارند نقد كرده و بر اساس هرمنوتيك فلسفي «هايدگر» و «گادامر» نظريه اي هرمنوتيكي ـ اگزيستانسيال درباره اطلاعات مطرح مي كند. او در اين نظريه مي كوشد اطلاعات را در پيوند با روال اگزيستانسيال زندگي طرح كند. بر اين اساس، اطلاع ساحتي اگزيستانسيال از وجود ـ در ـ عالم ـ با ـ ديگران است. به بيان ديگر، اطلاع عبارت است از صورت بندي يك فهم عملي پيشين از عالم مشترك. با ابتنا به اين نگاه هرمنوتيكي، كاپورو به نظريه پردازي درباره جنبه هرمنوتيكي ـ بلاغي دانش اطلاع رساني مي پردازد.
در جامعه هاي دانش محور كنوني، نياز افراد براي همگامي با تحولات سريع، تسلط فناوري در تمام امور، دسترسي و استفاده از اطلاعات افزايش يافته است. كسب يادگيري مادام العمر كه از چالشهاي اصلي در توانمند سازي افراد در دسترسي به اطلاعات است، مورد توجه نظام آموزشي در كشورهاي مختلف قرار گرفته است. يكي از هدفهاي عمده اين تغييرات، آموزش مهارتهاي يادگيري مادام العمر به فراگيران است. يكي از هدفهاي طرح ارزشيابي تحصيلي در ايران نيز، به عنوان تحولي در نظام آموزشي ابتدايي، «آموختن چگونه آموختن» و تقويت مهارتهاي «يادگيري مادام العمر» در دانش آموزان است. مساله اصلي پژوهش، آگاهي از اين واقعيت است كه آيا طرح توانمندي تحقق هدف نظام آموزشي يعني پرورش مهارتهاي يادگيري مادام العمر را دارد و آيا براي كتابخانه مدرسه كه زير ساخت لازم براي چنين آموزشي را فراهم مي كند، جايگاهي در طرح در نظر گرفته شده است؟ اين پژوهش با روش پيمايشي انجام شد. براي گردآوري اطلاعات از نظرسنجي و تحليل محتواي متون و اسناد مرتبط با طرح و واقعيت نمايي استفاده گرديد. ابزارهاي گردآوري اطلاعات، پرسشنامه و سياهه وارسي مي باشند. جامعه مورد پژوهش را 81 معلم، مديران 29 مدرسه مجري طرح در خراسان رضوي و كتابخانه هاي اين مدارس تشكيل مي دهد. يافته هاي پژوهش نشان داد گر چه در طرح جايگاه خاصي براي كتابخانه در نظر گرفته نشده است، ولي از ديدگاه مديران و معلمان، وجود كتابخانه و استفاده از منابع غير درسي براي پيشبرد آموزش ضروري است. همچنين، نتايج مقايسه وضعيت كتابخانه هاي مدارس با استانداردهاي جهاني نشان داد اين كتابخانه ها به دليل نداشتن شرايط لازم نمي توانند به تحقق هدفهاي طرح در نظام آموزشي كمك كنند. تفاوت زياد ميان نگرش و عملكرد مديران و معلمان مشخص مي كند كه آنها شناخت لازم در مورد هدفهاي طرح و چگونگي اجراي آن را ندارند. بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه طرح توانمندي لازم براي پرورش مهارتهاي يادگيري مادام العمر در دانش آموزان را ندارد. يافته ها و پيشنهادهاي اين پژوهش، رهنمودهايي را براي تجديد نظر، تصميم گيري و برنامه ريزي براي اجراي موفق طرح در اختيار برنامه ريزان و تصميم گيران قرار مي دهد.
يكي از عوامل مهم در ميزان اثر بخشي هر سازمان، منابع انساني است. شناخت نيازهاي آموزشي اين منابع، تدوين برنامه آموزشي مناسب، اجراي آموزش، ارزشيابي آموزشي و سرانجام اصلاح برنامه هاي آموزشي، در استفاده بهينه از منابع انساني تاثير مستقيم دارد. بر اساس پژوهشهاي انجام گرفته، آموزش در افزايش بهره وري كاركنان نقش مهمي دارد؛ از اين رو، شناخت نيازهاي آموزشي كاركنان بسيار ضروري است. اين مقاله بر گرفته از مطالعه اي پژوهشي است كه با استفاده از توزيع پرسشنامه بين نمونه هايي از كاركنان كتابخانه هاي عمومي كشور به منظور شناخت وضعيت آموزشي و تحصيلي كاركنان و يافتن نيازهاي آموزشي كوتاه و بلند مدت آنان، صورت گرفته است. نتايج به دست آمده نشان مي دهد درصد نسبتا كمي از كاركنان داراي مدرك دانشگاهي مرتبط هستند و تعداد زيادي از آنها آموزشهاي لازم و مرتبط با كتابداري را نديده اند. همچنين، بيشتر كاركنان در مورد استفاده از فناوري نوين اطلاعات و ارتباطات احساس نياز نموده اند. يافته هاي پژوهش نشان مي دهد كاركنان به استفاده از شيوه هاي حضوري و پاره وقت تمايل دارند.
كتابخانه ها در فرآيند رشد و توسعه كشور نقش حياتي دارند، زيرا يكي از پايه هاي بنيادين تحقيق و توسعه، وجود كتابخانه هاي غني و با كيفيت است. نيازهاي اطلاعاتي روز افزون جامعه دانشگاهي و لزوم دستيابي به اطلاعات كافي در زمان مناسب، بويژه در عصر موسوم به اطلاعات، ضرورت بررسي كيفيت كتابخانه هاي دانشگاهي را ايجاب مي نمايد. كتابخانه هاي دانشگاهي جزيي مهم از نظام آموزشي و شريانهاي حياتي كانونهاي آموزشي و پژوهشي جوامع به شمار مي روند و از جنبه هاي علمي و فرهنگي اهميت ويژه اي دارند. كاركرد بهينه و بهره وري هر چه بيشتر اين نهادها، دستيابي به هدفهاي علمي و فرهنگي جوامع را تسهيل مي كند. بنابراين، بررسي كيفيت خدمات مي تواند معيار مناسبي براي ارزيابي ميزان موفقيت كتابخانه ها باشد. از آنجا كه تئوري فازي، در مقابل تئوري منطقي، رويكردي مناسب تر براي سنجش متغيرهاي كلامي است، در اين مقاله سعي شده است تا با به كارگيري تكنيك TOPSIS در محيط فازي، مهم ترين مولفه هاي كيفيت خدمات كتابخانه اي دانشگاه يزد رتبه بندي گردد. يافته هاي اين پژوهش نشان داد از ديدگاه دانشجويان دانشگاه يزد، بعد دسترسي به اطلاعات، مهمترين بعد در زمينه ارتقاي كيفيت خدمات كتابخانه اي است. همچنين، نتايج حاكي از آن است كه اولويت ساير ابعاد در ارتقاي كيفيت خدمات كتابخانه اي به ترتيب شامل كنترل شخصي، كتابخانه به عنوان مكان و تاثيرگذاري خدمات مي باشد.
مفهوم مكان از دير باز مورد توجه حوزه هاي علمي گوناگوني از جمله جامعه شناسي، مردم شناسي و جغرافياي انساني قرار گرفته است. بررسيهاي مربوط به مكان با تمايز قايل شدن ميان مكان و فضا، آغاز مي گردد. صاحب نظران حوزه هاي جامعه شناسي و جغرافياي انساني بر اين باورند كه فضا از جهان مادي و ساخته بشر و نيز جهان طبيعي تشكيل يافته است و زماني كه از طريق افراد، گروه ها يا فرآيندهاي فرهنگي به آن معنا بخشيده شود، به مكان تبديل مي گردد. با وجود اين، اين صاحب نظران الگوهاي متعددي براي مكان ارايه داده اند. از سوي ديگر، مفهوم مكان در حوزه كتابداري و اطلاع رساني نيز مورد توجه قرار گرفته است. در اين بررسيها علاوه بر رضايت كاربران از كتابخانه، بر كتابخانه به عنوان مكاني با ابعاد فيزيكي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي تاكيد شده است. در اين نوشته الگوهاي ارايه شده براي مكان از حوزه هاي گوناگون مرور گرديده و خلاصه و جمع بندي از تمامي پژوهشهاي صورت گرفته در ارتباط با مفهوم مكان در حوزه كتابداري و اطلاع رساني ارايه شده است.
پژوهش حاضر با هدف مقايسه دانشجويان مقطع كارشناسي ارشد و كتابداران دانشگاه فردوسي درباره كيفيت خدمات كتابخانه هاي اين دانشگاه و با استفاده از ابزار لايب كوآل انجام گرفته است. در اين پژوهش كيفيت خدمات كتابخانه ها در دو سطح «موجود» و «مورد انتظار»، بررسي شد. جامعه آماري اين پژوهش دانشجويان كارشناسي ارشد و كتابداران دانشكده هاي مهندسي، ادبيات، علوم پايه و كشاورزي دانشگاه فردوسي مشهد مي باشند. بر اين اساس، 231 نفر از دانشجويان كارشناسي ارشد و كليه كتابداران دانشكده هاي مورد بررسي كه 31 نفر بودند، حجم نمونه را تشكيل دادند. يافته ها نشان داد، بين دو گروه مورد بررسي در مورد كيفيت خدمات موجود كتابخانه ها تفاوت معناداري وجود دارد. در كليه موارد، بين انتظارهاي دانشجويان كارشناسي ارشد و خدمات ارايه شده از سوي كتابخانه هاي مذكور تفاوت معناداري وجود دارد؛ بين كيفيت خدمات موجود از ديدگاه كتابداران و خدمات مورد انتظار دانشجويان كارشناسي ارشد و كتابداران، از نظر اهميت تاثيرگذاري هر يك از ابعاد لايب كوآل بر كيفيت خدمات كتابخانه ها، تفاوت وجود دارد، ولي بين ديدگاه دانشجويان كارشناسي ارشد حوزه هاي چهارگانه آموزشي تفاوتي وجود ندارد.
امروزه هوش عاطفي، بخش عمده آثار تاليف شده در زمينه مباحث نوين مديريت را به خود اختصاص داده است. اين مفهوم، در مباحث تحقيق مديريت نيز عاملي پراهميت و تاثيرگذار بر مسايلي همچون عملکرد شغلي، خلاقيت شغلي، تعهد حرفهاي و امثال آن، شناخته و معرفي شده است. به همين دليل، مطالعات مختلفي در زمينه سنجش و بهبود سطح هوش عاطفي کارکنان انجام شده است. همگام با بسياري از سازمانهاي نوين، کتابخانهها نيز در جوامع امروز، نقش بسيار مهم و حساسي در توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي در جوامع پيدا کردهاند. در اين بين، کتابداران نقش مهمي در ارايه خدمات مفيد به کاربران، ايفا ميکنند که به موفقيت کتابخانهها منجر ميشود. بنابراين، تحليل و تجزيه هوش عاطفي کتابداران مي تواند کمک مفيدي باشد براي بهبود خدمات کتابخانهها. اين مقاله به بررسي هوش عاطفي کتابداران کتابخانه هاي عمومي شهرستان يزد مي پردازد. پرسشنامه اين تحقيق، با توجه به مدل «لرد و هوگان» طراحي و در بين همه کتابداران توزيع شد؛ سپس با استفاده از ابزارهاي آماري و تکنيک TOPSIS، هوش عاطفي کتابداران، سنجيده و وجوه مختلف آن رتبهبندي گرديد. يافتههاي اين پژوهش نشان ميدهد از ميان وجوه مختلف هوش هيجاني، بخشهاي مربوط به برقراري ارتباط و نفوذ در ديگران، قابل اعتماد بودن، تمايل به خدمترساني، به ديگران و تيمسازي نسبت به ساير مولفهها به طور قويتري در کتابداران وجود دارد؛ در حالي که مولفه هاي آگاهي سازماني، خود کنترلي، انطباقپذيري، همدلي و درک ديگران، به طور ضعيفتر و کمتري در آنها ديده ميشود. در پايان، پيشنهادهايي براي بهبود ابعاد ضعيف، ارايه شده است.