پاسخ به:مقالات علوم سیاسی
مقاله حاضر ضمن درک اهميت تغيير رژيم و فضاي سياسي – اجتماعي عراق جديد به تبيين عناصر و متغيرهاي داخلي تاثيرگذار بر سياست و رفتار خارجي اين کشور مي پردازد. سوال محوري اين است که منابع داخلي موثر بر شکل گيري سياست خارجي عراق کدامند؟ فرضيه در پاسخ، مدعي است سياست خارجي عراق جديد همانند دوران پادشاهي و جمهوري، تا حدود زيادي متاثر از منابع پايدار و ثابت داخلي است که ناسازگاري ميان هويت و حاکميت و يا دولت و ملت، دشواري هاي ژئوپليتيکي، اقتصاد وابسته به نفت و هويت و ارزش هاي مشترک عربي از مولفه ها و ويژگي هاي اصلي آن هستند. به رغم تغيير ساختار حقوقي، اين عناصر و ويژگي ها چندان تغييري نيافته و بعيد است در آينده نزديک دگرگون شوند.
نسخه قابل چاپ
شکل گيري سلفي گري، يکي از مهم ترين رويدادهاي ايدئولوژيکي و فکري تاريخ مسلمانان به شمار مي آيد که توانسته است به پشتوانه ادبيات فقهي و کلامي و نيز نشانه شناسي متکي بر شبکه معنايي گسترده، نياز به گرايش ها و جريان هاي سياسي سلفي را مجسم و آنها را در اشکال روز، بازتوليد کند. در اين ميان، عراق با موقعيت حساس و وابستگي هاي عميق ژئوپلتيکي متقابل با جمهوري اسلامي ايران، يکي از معدود کشورهايي است که همواره از بدو شکل گيري ايده سلفي گري درگير آن بوده است؛ به طوري که پس از اشغال عراق، اين کشور به کانون اصلي فعاليت گروه هاي سلفي تبديل شد و اين جريان در تلاقي و همپوشاني با مدارهاي قدرتمند سلفي، در جايگاه مهمترين بازيگر غيردولتي در صحنه تحولات عراق قرار گرفت. اينگونه نقش آفريني در حلقه اول جغرافياي سياسي ايران، واجد پيامدهاي مهم براي جمهوري اسلامي ايران است. متن حاضر، اين تاثيرات را مورد توجه قرار داده است.
پليس به عنوان مهمترين نيرويي که حفظ امنيت داخلي را بر عهده دارد، در راستاي تامين حقوق شهروندان، ناگزير از انجام کار هايي است که به درست يا نادرست، تعرض به آزادي يا امنيت يا ديگر حقوق شهروندي ناميده مي شود. براي يافتن راهکاري براي برون رفت از اين چالش و تعارض دروني وظائف پليس، بررسي هاي ژرف و آموزش هدفمند حقوق شهروندي بايسته و شايسته است. با اين نگاه، کارآمدي پليس در گرو آموزش حقوق شهروندي به اجزاء اين نيرو و عموم شهروندان است. ارايه آموزش هاي لازم براي روشن شدن اذهان عمومي نسبت به حقوق شهروندي و چگونگي صيانت آن توسط پليس، برخي برداشت هاي نادرست را از ميان بر مي دارد. آموزش حقوق مورد احترام شهروندان به پليس نيز موجب مي شود اجزاء اين نيروي امنيتي، از تعرض به حقوق شهروندان، هرچند متهمين و مجرمين بپرهيزند تا از اين رهگذر، کارآمدي پليس در تامين حقوق شهروندي حاصل شود.
هدف اصلي اين نوشتار، بررسي چشم انداز و افق روابط کشورهاي عرب با عراق جديد مي باشد. عراق جديد جايگاهي متفاوت با عراق دوران صدام حسين در سياست خارجي کشورهاي عرب پيدا کرده است؛ چرا که اين کشور در تاريخ، هويت و فرهنگ عربي جايگاه منحصر به فردي دارد. امروزه، امنيت هستي شناختي عربي به طور محسوسي با تحولات عراق جديد، دستخوش تغييرات عمده اي شده که اين روند حساسيت رهبران عرب سني و عرب گرا را برانگيخته است. اين نوشته بر آن است تا سياست ها و مواضع کشورهاي عربي در قبال اشغال عراق، شرايط اخير منطقه و روابط کشورهاي عرب با دولت شيعي عراق را مورد کندوکاو قرار دهد. کنکاش گفتمان امنيت ملي و نظم عربي در برابر عراق پس از صدام و تاثيرات اين گفتمان بر چشم انداز و افق سياست خارجي کشورهاي عربي، از زواياي مهم اين نوشتار است.
در طول يک دهه اخير، مفهوم دولت هاي شکننده به يکي از مفاهيم مهم سياست بين الملل تبديل شده است. امنيت انساني نيز از دهه پاياني قرن بيست وارد ادبيات اين حوزه شده بود. اين مقاله، درصدد پردازش تاثير دولت هاي شکننده بر امنيت انساني است. براي اين منظور، مفهوم دولت هاي شکننده، شاخص هاي اين نوع دولت ها و چگونگي پيدايش و پيامدهاي آنها بر امنيت بررسي شده است. همچنين، چگونگي به خطر افتادن امنيت انساني و سازوکار تاثيرگذاري دولت هاي شکننده، بر آن به تفصيل بيان شده است. دولت هاي شکننده، به دليل ناتواني در ارائه خدمات عمومي و انجام کارکردهاي رايج حکومتي در حوزه امنيت و توسعه به بحران امنيت انساني در جوامع تحت حکومت خود دامن مي زنند. در اين نوشتار، تغيير در نظريه هاي شناخت امنيت، تاکيد بر کارکرد هاي دولت ملي و برجسته شدن اصل حمايت و نقش و کارکرد جامعه بين المللي در برخورد با مشکل دولت هاي شکننده، مورد ارزيابي قرار گرفته است.
سرزمين حاصلخيز، پرآب و استراتژيک جولان، تنها سرزمين باقيمانده در محدوده فرا تر از خط سبز (مرزهاي 1948) است که همچنان در اشغال رژيم صهيونيستي است. اين سرزمين در سال 1967 به اشغال رژيم صهيونيستي درآمد و نبرد 1973 نيز در آزادسازي آن توفيق چنداني نداشت. از آن روز تا کنون، عقب نشيني از اين ارتفاعات، مساله مشترک سوريه و رژيم صهيونيستي شده است. در اين مقاله، جايگاه جولان در امنيت اسرائيل در سه مولفه موقعيت استراتژيک نظامي، منابع آبي و جمعيت مورد بررسي قرار گرفته است. هدف از اين تحقيق، شناخت جايگاه اين مولفه ها در امنيت اسرائيل است. آيا عقب نشيني از جولان، همچون سه توافق نامه رژيم صهيونيستي با مصر، حکومت خودگردان فلسطين و اردن، مي تواند امنيت رژيم صهيونيستي را تامين کند يا برجستگي هاي اين سرزمين، هرگونه عقب نشيني را براي امنيت رژيم صهيونيستي پر هزينه و گران بها خواهد کرد؟
پيوند تنگاتنگ قوانين کيفري با امنيت ملي براي پيکار با اقدام هاي تروريستي، چهره مرکبي از حقوق کيفري پديد آورده که به واسطه آن، هرچند اين قانون ها و به ويژه، مقررات شکلي آن افزاري براي بازداشتن دست اندازي دولت ها به حقوق و آزادي هاي فردي به شمار مي آيد، ولي در همان حال، وسيله اي است براي قدرت تا اقدامات سخت گيرانه و تدابير محدودکننده به نفع امنيت ملي را مشروعيت بخشد. قوانين ضد تروريسم به بهانه اينکه تروريست ها، مجرمين خطرناک، سازمان يافته، متعصب و غير قابل اصلاح هستند و غالبا مورد حمايت مادي و معنوي مردم يا دولت ها قرار مي گيرند، آيين دادرسي سخت و محدودکننده اي به کار گرفته اند که نه تنها مظنونان تروريستي را دربرگرفته، بلکه نشانه هاي آن بر حقوق و آزادي هاي شهروندان نيز بروز کرده است.
دوره دوم سياست خارجي بوش (8-2004)، به نسبت دوره اول، در قبال جمهوري اسلامي ايران، تغيير از يکجانبه گرايي و حمله پيش دستانه به شيوه سنتي سياست خارجي اين کشور در قبال ايران و سياست زمان جنگ سرد در قبال اتحاد جماهير شوروي را نشان مي دهد. اين سياست که به سد نفوذ معروف است، به واسطه ناکامي هاي کابينه بوش در مديريت پس از جنگ يا مديريت دوره صلح، پس از جنگ در افغانستان و عراق اتخاذ شده است. اين مقاله، ضمن بررسي اين سياست، امکان توضيح دهندگي آن را در قبال تحولات مختلف سياست خارجي آمريکا در قبال ايران، در دوره مورد نظر را نشان مي دهد و بر اين اساس، سعي دارد الگوي کلي سياست آمريکا را در قالب چهار سياست به کارگيري، دموکراسي سازي، تحريم و انزواي ايران و اقدام نظامي، طرح و مورد بررسي قرار دهد.
در سال 2000، با شکست ديدار اسد و کلينتون در ژنو، مذاکرات صلح سوريه و اسرائيل ناکام ماند، بار ديگر از بهار سال 2008، مذاکرات رسمي به صورت غير مستقيم در ترکيه آغاز گرديد. از 19 مه تا 23 دسامبر 2008، شش دور از اين مذاکرات انجام شد و پس از مدتي توقف، با آغاز حمله اسرائيل به غزه، به صورت يکطرفه توسط دمشق قطع گرديد. با توجه به نقش سوريه در موازنه منطقه اي و با نظر به اينکه، هدف از اين مذاکرات آزادسازي جولان اشغالي است، بررسي روند پيگيري و پيش بيني روند مذاکرات اهميتي راهبردي مي يابد. بر اين اساس، بررسي مباني روند و پيچيدگي هاي مذاکرات و تحليل چرايي و نتايج احتمالي آن براي جمهوري اسلامي ايران، موضوع مقاله حاضر است.
پس از حملات 11 سپتامبر در سال 2001، اين موضوع که جريان هاي تندرو اسلامي در خاورميانه، تهديدي جدي براي امنيت ملي و منافع آمريکا محسوب مي شوند، به طور جدي در دستور کار سياست گذاران و دولتمردان اين کشور قرار گرفت. دولت بوش در کنار اقدامات نظامي و تجديدنظر در راهبرد نظامي کشورش، خواستار ترويج دموکراسي و آزادي در خاورميانه شد و بخشي از توان سياست خارجي، مالي و فکري دولت خود را معطوف به اين موضوع کرد. با اين همه، هنوز در مجامع علمي و سياسي آمريکا در اين خصوص که بهترين راه براي مقابله با جريان هاي تندرو اسلامي در خاورميانه چيست و چگونه مي توان ريشه هاي عميق اجتماعي – سياسي، اقتصادي و فرهنگي آن را نابود کرد، اجماعي وجود ندارد. اين منازعات فکري و سياسي، پس از گذشت پنج سال از اجراي طرح ترويج دموکراسي در خاورميانه، نرسيدن آن به اهدافش و آشکارشدن تناقض هاي دروني آن، شدت بيشتري گرفته است.
اين مقاله در بخش نخست به بررسي ماهيت و چيستي پديده بيماري هلندي و نشانه هاي آن در اقتصاد ايران مي پردازد. بخش دوم نيز راهبردهاي ممکن در مديريت درآمدهاي نفتي را در دستور کار قرار مي دهد. تبعات منفي رونق منابع طبيعي (از جمله نفت) موضوع بحث بيماري هلندي است. تشخيص ظهور و بروز بيماري هلندي در اقتصاد کار ساده اي نيست. با اين حال، شاخص هايي همچون تقويت پول ملي و افزايش نرخ ارز، افزايش قيمت کالاهاي غيرقابل مبادله، افزايش واردات، کاهش سهم ارزش افزوده بخش هاي صنعت و کشاورزي از توليد ناخالص داخلي و جز اينها، از جمله مواردي هستند که اقتصاددانان به عنوان نشانه هاي بيماري هلندي در اقتصاد ذکر مي کنند.
حقوق دانان، معيارهايي براي شناسايي دولت ها و پذيرش آنها در عرصه روابط بين الملل معرفي کرده اند که از يک سو فاقد دقت مفهومي بوده و از طرف ديگر، در طول زمان، عناصري به آنها افزوده و کاسته شده است، به طوري که اين مفهوم هيچگاه از مبناي حقوقي ثابتي برخوردار نبوده است. اين مساله در طول سال هاي پس از جنگ سرد و به ويژه در رابطه با شناسايي کوزوو توسط آمريکا و اتحاديه اروپا و اوستياي جنوبي و آبخازيا توسط روسيه، به طور چشمگيري قابل ملاحظه است. پرسش اصلي مقاله اين است که ابعاد تحول در مفهوم شناسايي بين المللي دولت ها کدامند؟ نويسنده در پاسخ مدعي است شناسايي به عنوان مفهومي که در پيوند تنگاتنگ با مفهوم حاکميت قرار دارد، تحت تأثير تحول مفهوم حاکميت، از دو بعد مفهوم و معيار شناسايي، دچار تحول شده است.
تروريسم از جمله مفاهيم مناقشه برانگيز به هنگام تعريف و مطالعه علمي است و مطالعه آن در چارچوب بين رشته اي قرار مي گيرد.به بيان ديگر، براي فهم و بررسي آن مي بايست رويکرد بين رشته اي را استخدام کرد و آن را از دريچه علوم سياسي، روابط بين الملل، حقوق بين الملل، روان شناسي، جامعه شناسي و مانند آن نگريست. مقاله حاضر به چيستي و چگونگي تحول اين مفهوم در روابط بين الملل مي پردازد و براي اين منظور، تحول عملي آن را در مناسبات بين المللي از قرن نوزدهم تا قرن حاضر بررسي مي کند. اين بررسي با هشت معيار انگيزه، الگوي تحليل، سازمان دهي، استراتژي، تاکتيک، اهداف، سلاح مورد استفاده و قربانيان صورت مي گيرد و در نهايت، نويسنده را به اين فرضيه رهنمون مي سازد که مفهوم تروريسم در مرحله متاخر آن و در گذار به قرن بيست و يکم، از تروريسم بين المللي به تروريسم جهاني متحول شده و عامل اين تحول، غير سرزميني شدن آن در روابط بين الملل است.
آرژانتين در دهه 1950، فعاليت هاي هسته اي خود را آغاز کرد و با پيشرفتي ستودني، در دهه 1970 توانست فناوري هسته اي را در حوزه هاي مختلف به دست آورد. سرعت و دامنه پيشرفت هسته اي اين کشور باعث نگراني آمريکا و کشورهاي صادرکننده فناوري هسته اي به آرژانتين و در صدر آنها آلمان گرديد. پس از آن، فروپاشي شوروي و پايان نظام دوقطبي، بهبود روابط آرژانتين با رقيب ديرين منطقه اي خود برزيل، تشديد بحران اقتصادي فراگير در آرژانتين در اوايل دهه 1990 و تغيير نظام سياسي، مجموعه عواملي بودند که باعث شدند اين کشور از دهه 1990 سياست هاي هسته اي گذشته خود را کنار گذاشته و به روند عدم اشاعه مورد نظر آمريکا و اروپا در نظام بين الملل بپيوندد.
ادبيات مطالعات امنيتي که امروزه مبناي بررسي تحولات امنيتي ساير کشورها قرار مي گيرد، به لحاظ خاستگاه پيدايش و همچنين به دليل ويژگي هاي ماهوي آن ريشه در تحولات امنيتي کشورهاي غربي و به ويژه آمريکا در دوران جنگ سرد دارد. اين ادبيات، عمدتا غربي (غرب محور) است. در اين مقاله تلاش مي شود ضرورت بازنگري در ادبيات مطالعات امنيتي غربي بر اساس محدوديت قابليت هاي تبيين آن مورد توجه قرار گيرد. بدين منظور ابتدا چيستي ادبيات مطالعات امنيتي غربي بررسي مي شود، سپس چگونگي پيدايش و تکوين محدوديت هاي تبيين آن از خلال بررسي سير تکوين مطالعات امنيتي غربي مورد توجه قرار مي گيرد و در نهايت، چرايي پيدايش و همچنين ضرورت هاي نظري و عملي بازنگري در ادبيات موجود مطالعات امنيتي، تبيين مي شود.