پاسخ به:مقالات علوم سیاسی
5 : فصلنامه سياست- مجله دانشكده حقوق و علوم سياسي بهار 1384; -(67):77-108. |
|
فرايند گرايش فلسفه سياسي در ايران و اسلام |
|
صدرا عليرضا* |
|
* دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران |
|
جريان انديشگي سياسي در تاريخ و جهان اسلام و ايران، به ويژه در اوج شکوفايي يعني از قرن دوم تا هشتم هجري، داراي نگرش ها و گرايشات گوناگون بوده است. به يک اعتبار، اهم گرايشات عمده و اصلي در اين دوره عبارتند از گرايش فلسفي سياسي، فقهي سياسي، علمي (اجتماعي) سياسي و مديريت عملي سياسي يعني کارگذاري سياسي يا سياستگزاري. هر يک از اين گرايشات؛ با موضوع و منظر خاص، ماهيت مسائل ويژه خود را داشته و منابع و آثار و نيز موسسين و پيروان شاخص خويش را داراست. حتي اين گرايشات هر کدام داراي خاستگاه، جايگاه و نقشي مشخص بوده و همچنين تاريخ و سير تحولات معيني را دارد. گرايش فلسفي سياسي، در گستره ساختار و سير انديشگي سياسي، بسان بنياد انديشه و انديشه ورزي سياسي و زيربناي ساير گرايشات فکري سياسي محسوب مي گردد. اين گرايش فکري سياسي به عنوان پشتوانه نظري و علمي گرايش عملي و عيني سياسي ايرانيان و در راستاي آن، از پگاه تاريخ و در جهان ايراني، پيشينه و ريشه هايي بس گسترده، گشن و استوار داشته و دارد. «حکمت جاويدان» که آميزه اي از آموزه هاي حکمت ديني و حکمت عقلي يا فلسفي و (با نگاه) حکمت سياسي محسوب مي گردد، از اهم ويژگي هاي بارز قوم و سرزمين بارور و سترگ ايران مي باشد. مکتب رهايي بخش و تعالي آفرين اسلامي نيز شرايط بهينه سازي اين گرايش را فراهم ساخت. بر اين مباني و در اين راستا، ايرانيان مسلمان و پيش و بيش از همه، حکيم ابونصر محمد فارابي در قرن 4 ھ، موفق به تجديد، بازپردازي و سرانجام تاسيس و توليد نظام نظريه فلسفه سياسي در ايران و جهان اسلام گرديد. گرايشي که با بهره گيري از يافته هاي فلسفي سياسي و مدني پيشين و به ويژه يوناني به صورت داده اوليه، و با بازپردازي آنها بر مباني ديني مدني اسلامي و با ساختار و سابقه حکمي و عقلاني ايراني بازسازي شد. اين نگرش سياسي تا حکمت متعاليه سياسي صدرايي فرا رفته و در حکمت سياست متعالي نظري و عملي امام خميني بازتاب يافت. فرايندي که هم اينک در مرحله کاربري، عمل و آزموني نوآمد قرار گرفته و چشم انداز تبيين نظري مباني تحقق عملي و عيني توسعه اقتصادي، توامان با تعادل سياسي و اجتماعي و در جهت تعالي معنوي و فرهنگي را فرا روي خود دارد. اين فرايند بدين سان با چالش کارآمدي، به ويژه در کشاکش معرفتي، روشي، علمي و فلسفي نظري و حتي عملي و عيني سياسي جاري و آتي مدرنيستي و پسامدرنيستي، مواجه بوده و راه برون رفت ايران اسلامي و جهان اسلامي و حتي جهان معاصر از بحران نسبيت و نيهيليسم و فرارفت به سوي توسعه متعالي و تمدن جهاني انساني و اسلامي مي نمايد. اين مقاله که خود گزينش و اقتباسي از پژوهش و گزارش تفصيلي «گرايش فلسفي سياسي در تاريخ و جهان اسلام و ايران» است. با همکاري دانشگاه تهران انجام پذيرفته و هم اينک به صورت کتابي مستقل و مبسوط تحت همين عنوان در جريان انتشار مي باشد.
|
|
كليد واژه: |
|
|
نسخه قابل چاپ
|
جمعه 15 اردیبهشت 1391 7:01 PM
تشکرات از این پست