پاسخ به:مقالات علوم سیاسی
6 : پژوهش سياست نظري (پژوهش علوم سياسي) پاييز و زمستان 1385; 2(3):115-139. |
|
مطلق گرايي و نسبي گرايي فمينيستي در ميان زنان شهرنشين ايراني |
|
نوازني بهرام* |
|
* گروه علوم سياسي، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) |
|
فمينيسم هر چند كوشش بسياري براي توليد شناخت انجام داده، در تبيين عام گرايي يا خاص گرايي دچار تشتت آرا شده و بارها تغيير يافته است، مي توان اشتراك نظر كلي ديدگاه هاي فمينيستي را در دو زمينه نظري و موضوعي يافت؛ در نظر از قديم قدرت در ميان زنان و مردان نابرابر تقسيم شده و اين امر موجب شده تا مردان، اختيار زنان را در دست گيرند و اگر حقوقي هم براي آنان قائل بوده، مبتني بر برداشت هاي مردانه بوده است و از نظر موضوعي برداشت مي شود كه اين وضعيت در كشورهاي اسلامي و به ويژه در ايران چشمگير است و زنان بايد ترغيب شوند تا سازمان يافته و با نهادهاي بين المللي، جنبشي اعتراضي به راه اندازند. يك مطالعه ميداني نشان مي دهد غالب زنان ايراني وضعيت ويژه اي را دنبال مي كنند كه سنخيتي با انواع ديدگاه هاي فمينيستي رايج در غرب ندارد. آنها بي آنكه سابقه فعاليت سياسي يا اجتماعي گسترده اي داشته باشند و بدون تعصب خاصي درباره جنسيت، تنها به پيگيري غير سازمان يافته مسايل اجتماعي خود علاقه دارند و حداكثر انتظار زنان تحصيل كرده شهرنشين، داشتن فرصت شغلي برابر و احراز مشاغل دولتي است. زنان ايراني به مطالعه نشريات بين المللي و ارتباط با گروه هاي سازمان يافته خارج از مرزها علاقه ندارند. از اين رو ميزان اثرپذيري آنان از آموزه هاي فمينيستي خارجي بسيار كم است. وجه مشترك ميان زنان ايراني و جنبش فمينيسم در موضع نقادانه آنان در برابر يک نظام سخت گيرانه مردسالارانه سايه افكنده بر زندگي اجتماعي و خصوصي آنهاست.
|
|
كليد واژه: |
|
|
نسخه قابل چاپ
|
جمعه 1 اردیبهشت 1391 8:46 PM
تشکرات از این پست