پاسخ به:مقالات زبان های خارجی
بحث اصلي این مقاله ، مطالعه و بررسي تعادل واژگاني وچالش ها و راهكارهاي آن با تاكید بر ترجمه متون دیني است .بدین منظور، ابتدا چند تعریف از ترجمه ارائه گردیده و به اجزاي تشكیل دهنده تعادل ترجمه اي، منجمله تعادل واژگاني ، اشاره شده است . سپس آحاد تعادل واژگاني را برشمرده و چالش هایي را كه مترجم در راه نیل بدان با آن ها روبروست نشان داده شده است . این تحقیق نشان مي دهد كه تعادل واژگاني، بطور كلي و اخص، در ترجمه متون مذهبي و دیني از چه پیچیدگي ها و ظرافت هاي فرهنگي برخوردار است كه به وقت، حوصله و دانش فراوان نیاز دارد . در پایان ، ضمن مرور راهكارهایي كه صاحب نظران مختلف در این زمینه ارائه داده اند، چند رویكرد عملي براي حل این مشكل ارائه گردیده است.
نسخه قابل چاپ
ادبيات زبان اردو از خوان گسترده بيشتر زبا ن ها استفاده کرده است. از آن جمله مي توان زبا نهاي فارسي، عربي، هندي، سنسکريت، پنجابي و در دوره هاي اخير؛ زبان انگليسي را نام برد. اين زبان به طرق مختلف از اين سرمايه هاي ادبي استفاده کرده و بسا اوقات طبق خاصيت انعطاف پذيري خود در واژه هاي مهمان، دخل وتصر ف کرده و مطابق دستور زبان خود از آ ن استفاده کرده است . واضح است که ادبا و شاعران اردو زبان، مفاهيم موجود در واژگان بيگانه را دريافته و براي بهتر درک شدن آن ها، گاهي آ ن ها را به ميل خود تغييراتي داده اند. در اين مقاله بحث و بررسي چگونگي و صورتهاي مختلف اين عمل با تقسيم بنديهاي لازم، در پنج بخش، به صورت مجزا صورت گرفته و در بخش پنجم که مربوط به تاثيرات زبان انگليسي بر اين زبان است، به دو بخش ذيلي تقسيم شده و تحت بررسي قرار گرفته است.
نسخه قابل چا
نحوه انتقال پيام هاي اخلاقي در ادبيات ايران و فرانسه ، از پاره اي جهات با يکديگر تشابه و از برخي جوانب نيز با هم تنافر دارند. تشابهات اصلي در فحواي پيام هاست و اين که، در هر دو حوزه ادبي، استناد به گفتمان(discours argumentatif) استدلالي به منظور تثبيت هر چه بيشتر صحت پيام، اساس کار تلقي مي شود. اما در کنار اين نوع گفتمان، گفتمان ديگري نيز حضور دارد که با تکيه بر استبداد نويسنده عمل مي کند؛ حضور اين گفتمان(discours dictatorial) باعث مي شود تا خواننده خود را، از همان بدو امر، تابع نويسنده احساس کند. از سوي ديگر، از ديدگاه روايت شناختي و نظام گزاره گزاري(énonciation) بين اين دو فرهنگ ادبي تفاوت هايي از حيث گزاره ها، نحوه عملکرد گزاره گزارها و همچنين نوع مخاطب وجود دارد . در اين مقاله تلاش شده است تا با اتکا بر اين نکات، به بررسي دو نمونه (سعدي و لافونتن ) در ادبيات اخلاق گراي ا يران و فرانسه بپردازيم و روند گزاره گزاري و عملکرد انواع گفتمان را در اين دو تبيين کنيم و ببينيم آيا راوي / نويسندگان در پي باوراندن پيام خودند يا در انديشه مجاب کردن خواننده.
اگرچه کشورها ي آمریکاي لاتين بسیار جوانند، اما ادبیاتي غني و ارزشمند دارند . با بررسي تاریخ ادبیات کشورها ي آمریکاي لاتين در برابر فهرستي طویل از نام مردان، نام زناني نیز به چشم ميخورد که با تلاش فراوان توانست هاند به این عرصه وارد شوند و در جمع مردان حضور یابند . اگرچه مردان مي کوشیدند این میدان را در انحصار خود بگيرند و زنان را به سکوت محکو م کنند، ولي زنان نیز توانستند به نحوي شایسته، توانایي هاي خود را به معرض نما یش بگذارند . آنچه که در ا ین تحقیق مد نظر قرارگرفته، بررسي اجمالي از وضعیت حضور زنان در عرصه ادبیات آمریکاي لاتين از قبل از دوره استعمار این قاره توسط کشورگشایان اسپانیایي تا عصر حاضر است، حضوري که توانایي هاي آنان را به ثبت رساند . براي انجام ا ین امر، تعدادي از زنان برجسته دوره ها ي مختلف انتخاب شدند که در عرصه شعر، نثر، داستا ن نویسي و رمان فعالیت داشته اند و آثار گرانقدري از خود به جاي گذاشته اند. با توضیحاتي هرچند مختصر، سعي بر ا ین ا ست تا وضعیت اجتماعي دوراني که زنان در آن ميزيستند آشکار شود، و همچنين تلا ش هایشان در راستاي همگام شدن با مردان ترسیم شود . لازم به ذکر است که ا ین تحقیق درصدد هیچگونه موضع گيري فمنیستي نبوده و فقط سعي در شناساندن چهره ها ي زناني دارد که در زمان خود با تلاش فراوان درعرصه ادبیات مطرح شده اند.
اين مقاله به بررسي نظرات ادوارد سعيد درباره جوزف کنراد مي پردازد و مي کوشد دلايل مرکزيت اين رما ن نويس را در آراء سعيد روشن کند. به نظر نگارنده، بررسي سير تطور نگاه ناقدانه سعيد به آثار و اند يشه کنراد مي تواند نماي هاي به نسبه دقيق از سير اند يشه خود سعيد باشد . گذشته از وجوه اشتراک زندگي شخصي ا ين دو متفکر، مضاميني چون تبعيد، هويت واستعمار نيز در آثار آنان محوريت دارند . سعيد در نخستين آثارش نگاهي ادبي و زيبايي شناختي به آثار کنراد دارد. اما به تدريج وجه سياسي نقد او بارزتر و زمينه تاريخي- سياسي ناگزير متون ، به مساله « دنيوي بودن » . پررنگتر مي شود کليدي تحليلهاي او بدل مي شود و آثار کنراد مثل اعلا ي اين خصلت متون انگاشته ميشوند. از د يد سعيد، کنراد بهتر از هر نويسنده اروپايي ديگر در هم تنيدگي جهان، متن و نويسنده و پيوند ماهوي ميان استعمار و فرهنگ (نمود يافته در گونه فرهنگي بسيار مهم رمان) را ممثل مي کند.
ارتباط تنگاتنگ عنصر زمان با زندگي بشري بيانگر دليل توجه به آن در عرصه ادبي است . طول عمر انسان متاثر از حيطه زماني است كه براي زندگي آن ها از بدو تولد تا لحظه مرگ تعريف شده است . حتي احساسات بشري گريزي از عواقب گذر زمان ندارند: حالاتي چون بيتفاوتي، افسردگي، ضعف، فراموشي و غيره، تنها با گذر زمان دامن گير انسا ن مي شوند . هيچ دوره اي از زندگي بشري بي ارتباط با گذر زمان نيست : از كودكي تا جواني اين ارتباط به صورت همزيستي و از ميانسالي تا غلبه سال هاي عمر، به صورت مقابله و مقاومت آشكار مي شود. پس انسان همواره در طلب تحليل شرايط زماني براي ارايه تعريفي از مفهوم وجوديشانند. كاري كه در توان همگان نيست. از اين رو، برخي از شاعران و اديبان، به عنوان پيام آوران شادي و ملالت هاي انسان، نقش به سزايي را در انتقال نگرش و اشتغالات فكري مردمان عصر خود ايفا مي كنند. از جمله اين اديبان مي توان به شعراي رمانتيك فرانسوي سده نوزده ميلادي اشاره كرد كه با بياني شيوا، غنايي و متاثركننده به تحليل احساسات و عواطف انساني ناشي از گذر زمان پرداخته و جلوه هايي از ژرفاي روح آدمي را نمايان مي سازند كه نگارنده به تحليل برخي از مهمترين سروده هاي آنان مي پردازد.
گزينش كتاب و اطلاعات آموزشي لازم براي يك دوره آموزشي زبان اسپانيايي ، به عنوان زبان خارجي ، مستلزم به کارگيري عوامل متعددي است . اگر چه اصول و قواعد فرايند تعليم - يادگيري زبان اسپانيايي ، به عنوان زبان خارجي، در طول تاريخ نه چندان طولاني خود، تحول آشكاري را تجربه كرده است، با اين وجود هيچ گونه وحدت نظري بين آنچه که در ايران به عنوان آموزش زبان اسپانيايي مطرح است و آنچه که در ساير کشورها اتفاق مي افتد، وجود ندارد . در ايران در حال حاضر نزديک به 1100 دانشجو در مقاطع و دانشگاه هاي مختلف به آموزش و يادگيري زبان اسپانيايي اشتغال دارند. اگر چه هدف اصلي اين دوره ها آموزش زبان اسپانيايي به عنوان زبان دوم و با انگيزه رفع نيازهاي جامعه است، ولي هيچ اتفاق نظري بين رو ش ها و کتا ب هاي مورد استفاده و نيازهاي جامعه وجود ندارد. هدف از اين بررسي اعمال نگرشي متفاوت و پي بردن به راه و رسمي معيار براي تسلط بر اصول و روش معتبر تدوين و تاليف کتا ب هاي آموزش زبان اسپانيايي براي دانشجويان فارسي زبان با در نظر گرفتن اصول نوين و علمي روز و رفع نقايص موجود است.
فلاسفه جزء اولين كساني بودند كه به حافظه توجه نمودند و سعي در كشف ویژگي ها و ارايه مفهومي روشن از آن داشتند . نگاه فلسفي صرف، پاسخگوي سایر سوالات بشر در خصوص توانایي هاي حافظه در امور مختلف نبود. از این رو، روانشناسي با هدف بررسي دنیاي ذهني انسان از درون فلسفه زاده شد و تلاش كرد تا جایگاه حافظه را در فرایند یادگيري، بررسي و تبیين كند . بسیاري از شناخت علمي انسان از حافظه خود, مبتني بر یافته هاي یك قرن ونیم پیش است . در دهه هاي اخير, بعد از گذار از مكتب رفتارگرایي و پیدایش مكتب شناخت گرایي, تحول عظیمي در شناخت انسان از عملكرد حافظه به هنگام یادگيري ايجاد شد . در پي تحقیقات فراوان , بخش هاي مختلف مغز و حافظه , مانند حافظه كوتاه مدت , حافظه كاري , حافظه بلند مدت , حافظه معنایي كه ارتباط تنگاتنگي با فرایند یادگيري زبان خارجي دارند، شناسایي شدند . در این مقاله, نقش حافظه در فرایند یادگيري زبان خارجي بررسي مي شود.
در زبان روسي به واژه اي که به تنهايي و يا به کمک واژه هاي ديگر بتوانند نقش گزاره را ايفا نمايد، شبه گزاره(????? ????????? ?????????) مي گويند. واژه هاي شبه گزاره در زبان روسي کلماتي هستند که نهاد واقعي جمله رامعمولا در حالت به اي (????????? ?????) قرار مي دهند . در اين گونه جملات ، در صورتي که فعل همراه با شبه گزاره، بکار رفته باشد، تحت تاثير خاصيت نحوي شبه گزاره، فعل جمله به صورت مصدر بيان مي شود . در زبان روسي شبه واژه مي تواند قيد و يا اسم باشد . کاربرد قيد در اين گونه ساختارها متداول تر از اسم است . شبه واژه را در زبان روسي بسياري از زبان شناسان جز اجزاي سخن(????? ????) محسوب مي کنند. معادل ساختارهايي که داراي شبه گزاره مي باشند، در زبان فارسي معمولا ساختار مسنداليه، مسند و فعل ربطي است . در زبان فارسي قيد به هيچ وجه نمي تواند جانشين گزاره شود، به همين علت نقش قيد زبان روسي، در صورتي که نقش گزاره را ايفا کند، با قيد زبان فارسي که به هيچ وجه اين نقش را ايفا نمي کند، متفاوت است . برخي از زبان شناسان، شبه گزاره را بسيار وسيع بررسي مي نمايند و واژه هاي بسياري را جز اين گروه محسوب مي کنند . در برابر عده اي از زبان شناسان شبه گزاره را بسيار محدود مورد مطالعه قرار مي دهند و برخي نيز فقط قيد را جز اين دسته از واژه ها قلمداد مي کنند.
واج شناسي(Фонология) بخشی از زبانشناسی است،که به مطالعه ویژگی های نظا م آوایي زبان می پردازد، نظریه پردازي های ارایه شده در این بخش از زبانشناسی در چارچوب مکاتب مختلف واج شناسي دارای جنبه های همگانی و اختصاصی است . در واج شناسي اختصاصی یک زبان خاص، اصوات آن زبان، از نظر نحوه ايجاد معنا، بررسي جنبه های ذهني و مجرد آن، چگونگی و امکان قرار گرفتن واج ها كنار هم(фонемы) و امور مربوط به وضوح و غير وضوح بودن صوت از جنبه هاي درک معنایی و شنیداری بررسی می شود. روش های بررسی واج در مکاتب مختلف یکسان نیست. در مكتب واج شناسي مسكو آوانگاري كاملا از واج نگاري متمایز است . از جمله مطالبی که مكتب واج شناسي مسكو را از دیگر مکاتب و حتی مكتب واج شناسي پترزبورگ متمایز می سازد، بحث در مورد حالت بالقوه و پایه اي هر واج در ریشه كلمات و در حالت های صرفی آن است، موضوعی که در آو اشناسی فقط امكان بالفعل آن بررسی مي شود. تعیين واج و مشخصه های آن در مكتب واج شناسي مسكو و پترزبورگ در حالت اصلي و واضح خود مشابه اند، اما در فرایندهای واجي و واج آرایي اختلاف سبک در بررسی و نظرپردازي ها به چشم می خورد. در این مقاله با الهام از نظریه پردازي های مکتب واج شناسی مسکو به ماهیت واج و عملکرد آن در زبان روسی پرداخته ايم و برخی نقطه نظرات زبانشناسان داخلی را که درباره واج مطالبی ارائه کرده اند، مورد بررسی قرار داده ايم.
بررسي مرگ و زندگي از موضوعات اصلي آثار ايوان آلكسئي يويچ بونين است . بونين آخرين نويسنده كلاسيك ادبيات روسيه با انجام سفرهاي بسياري توانست آثاري هم چون آقايي از سانفرانسيسك و خلق كند كه اين داستان ها حاصل تاثيرات اين سفرهاست . اين داستان با داشتن حجم كم كه از ويژگي هاي اين نوع ادبي است، درباره فلسفه، تاريخ، طبيعت، زندگي، مرگ، اخلاق، خير و شر، عشق، تمدن، خشونت، ... است . مقاله ابتدا به زندگي ادبي بونين و سپس به جريان شكل گيري انديشه نوشتن اين داستان مي پردازد. داستان آقايي از سانفرانسيسكو به تضاد ارزشهاي ابدي مثل زندگي، عشق و طبيعت با ارزشهاي مادي و زودگذر اشاره مي كند. بونين توانسته عدم استحكام و ناپايداري ارزشهاي مادي و فاني را در مقابل ارز شهاي ابدي و معنوي هنرمندانه به خواننده بشناساند . گرچه بونين يك نويسنده رئاليست است، ولي در اين اثر با استفاده از نمادها، به عنوان ابزاري براي بيان انديشه هاي ادبي خود، توانسته تراژدي وجود انسان معاصري را كه سرگرم زندگي ماديست، نشان دهد.
يكي ازعناصر اصلي در ساختار هر اثر ادبي، فضاي آن است كه توسط نظريه پردازان بسياري مورد بررسي قرار گرفته است. براساس تعاريف ارائه شده، در متون ادبي، فضاي نامحدود خارج از متن، به نمونه اي محدود تبديل شده كه درون اثر گنجانده مي شود و تمامي ماجراها در آن اتفاق مي افتد. عنصر فضا به عنوان يكي از جزهاي اصلي داستان، تعابير فرهنگي خاصي را به ارمغان مي آورد و خواننده را در رسيدن به بطن هر اثر ادبي كمك مي كند. براي نيل به اين هدف، نمايشنامه خانه برناردا آلبا ، معروفترين اثر فدريكو گارسيا لوركا، انتخاب شده تا با تجزيه و تحليل فضاي آن، بتوان پيام اصلي مورد نظر نويسنده را كشف كرد. از طرفي، فضاي داستان با شخصيت هاي آن ارتباط و پيوندي ناگسستني و دو جانبه دارد، به طوري كه از طريق رفتار شخصيت ها مي توان به درك فضا رسيد و به واسطه ويژگي هاي مكاني مي توان خصوصيات شخصيت ها را تفسير كرد.
فريدريش دورنمات براي نشان دادن وضعيت دردناك انسان در جهان مدرن و پرهرج و مرج امروزي، كمدي را توصيه مي كند، البته از نوع كمدي كه تلخ و گزنده باشد. دورنمات براي نيل به چنين هدفي كمدي – تراژدي را به عنوان مناسب ترين راهكار ارايه مي دهد. منظور وي از كمدي- تراژدي اين است، كه موضوع نمايشنامه كميك باشد، در حالي كه شخصيت هاي آن سرنوشتي غم بار و تراژيك يابند. دورنمات باكمك گروتسك، تماشاگر رابه تعقل عميق در باب سرنوشت خويش وا مي دارد. گروتسك ارايه شده در نمايشنامه فيزيكدان ها موقعيت شخصيت اصلي نمايشنامه، موبيوس است، كه براي رسيدن به اهداف خود براي خدمت به جامعه بشري و ايفاي تعهد انساني خود، شيوه اي متناقض در پيش گرفته و از راهكارهايي كه برخلاف عرف انساني و اخلاقي در جوامع بشري است، ابايي ندارد و در عين حال با اقدامي فردي, سرنوشت تراژيك خود را رقم مي زند. آنچه از ديدگاه دورنمات بر سرنوشت انسان امروزي در نظام هاي صنعتي سايه افكنده است، و نبايد آن را ناديده گرفت، عنصر تصادف است، كه غيرقابل پيش بيني و اجتناب ناپذير بوده و گريزي از آن متصور نيست و همين تصادف محض است، كه در وضعيت شخصيت اصلي نمايشنامه بدترين حالت ممكن را ايجاد كرده است.
تا چند دهه پيش، پرداختن به شبه ادبيات كاري دشوار و خارج از عرف بود، چون كه از منظر ادبيات كلان و شناخته شده، جايي در دانشگاه نداشت و در نتيجه جزو دروس دانشگاهي محسوب نمي شدند. اما از سال 1969، كه در خصوص عنوان، انواع ادبي و وضعيت آن نشست هايي در فرانسه برگزار شد، بسياري از مشكلات مرتفع شد و در دانشگاهها تدريس و تحقيق درباره آن ها با جديت آغاز شد و محققان آثار چندي را ارائه كردند كه از خلال آن اهميت واقعي اين پديده اجتماعي جذاب شناسانده شد. ظاهرا بيشترين سهم را متخصصان ادبيات قرن نوزدهم داشته اند، چون كه شبه ادبيات به عناوين گوناگون و با روش هاي انتشاراتي متفاوت، دستاوردهاي متنوعي را در اين قرن ارائه كرده بود. بحث بر سر شبه ادبيات و عواملي كه به تكوين آن كمك كردند و انواع ادبي آن، كه اكنون بيش از بيش با جامعه ما ملموس است، دو زمينه مستقل و در عين حال مرتبطي اند كه در مقاله حاضر بحث و بررسي مي شوند، تا جايگاه و اهميت واقعي آن ها در تاريخ ادبيات سنجيده شوند.