پاسخ به:مقالات زبان های خارجی
: پژوهش زبان هاي خارجي تابستان 1385; -(31):43-64. |
|
بررسي ساختار تقابل رستم و اسفنديار در شاهنامه بر اساس نظريه تقابل لوي استروس |
|
حسيني روح اله,محمدزاده اسداله |
|
|
داستان شورانگيز رستم و اسفنديار با قابليت هاي شگفت انگيزش در جذب مخاطبان متعدد، با علايق و سلايق گوناگون، بي ترديد از عالي ترين داستان هاي شاهنامه محسوب مي شود. با اين حال، اين داستان و داستان هاي مشابه، با وجود ارزش والاي ادبي شان، كمتر در چارچوبي نظري، برگرفته از علوم جديد، مورد نقد و بررسي قرار گرفته اند. با مطالعه عميق و دقيق متن، ساختاري (Stucture) منسجم به مانند تار و پودي در هم تنيده در پس پشت داستان نمايان مي شود. تشخيص اين ساختار، بي شك از گذر تحليلي متكي بر نظريات ساختار باوران (Structuralistes) از جمله نظريه تقابل دو گانه لوي استروس امكان پذير است. بر اساس نظريه اخير دو كاركرد اصلي براي متن مي توان قايل شد كه بر قرينه هاي دروني و بيروني دو شخصيت اصلي داستان، يعني رستم و اسفنديار متكي است. كاركرد اول كه بيشتر مربوط به گزارندگان داستان و طرفداران دو جبهه است، و همچنين بر قرينه هاي بيروني محيط دو پهلوان متكي است به كاركرد فكري تعبير شده و به انديشه هايي كه در پس اين تقابل وجود دارد مي پردازد. كاركرد دوم كه به قرينه هاي دروني دو پهلوان باز مي گردد، به كاركرد حماسي داستان تعبير شده است. با بررسي قراين موجود در داستان و در چارچوب اين دو كاركرد، متوجه مي شويم كه دليل رخ دادن تراژدي مرگ اسفنديار به عوامل دروني محرك اين دو پهلوان در رويارويي با يكديدگر بر مي گردد و نه به عوامل بيروني از جمله گشتاسب و جاماسپ.
|
|
كليد واژه: |
|
|
نسخه قابل چاپ
|
جمعه 1 اردیبهشت 1391 6:13 PM
تشکرات از این پست