پاسخ به:بانک مقالات رشته کودکان استثنایی
کتابي که در اين شماره نقد مي شود، کتابي است با عنوان «اضطراب رياضي و راه هاي غلبه بر آن – آن چه معلمان بايد بدانند» که به کوشش سرکار خانم سيمين بشاورد نگاشته شده است. در اين کتاب کوتاه و مفيد، نويسنده تلاش کرده با اتکا به معدود پژوهش هاي انجام شده در اين حيطه براي مثال علم الهدايي، 1379، بشاورد، 1381 و اشاراتي در برخي منابع فارسي (رمضاني، 1379) و مطالعه موضوع در برخي منابع خارجي مورد، پاسخي نسبتا جامع براي معلمان بيابد که بتوانند مهارت هاي رويارويي با دانش آموزاني را که از اين اختلال رنج مي برند، به دست آورند. با چنين حرکتي مي توان اميدوار بود که تدوين اين کتاب سرآغاز انجام پژوهش هايي در اين حيطه و حل مشکلات مربوط به فرآيند ياددهي – يادگيري درس حساب براي دانش آموزان باشد ...
نسخه قابل چاپ
اين پژوهش با هدف انطباق و استاندارد سازي آزمون هوشي ويليامز براي افراد دچار آسيب بينايي بر روي نمونه اي با حجم 439 دانش آموز (221 پسر و 218 دختر) شهرهاي تهران و مشهد از 7 5;(پنج سال و هفت ماه) تا 6 15; (پانزده سال و شش ماه) اجرا گرديد. اين آزمون مشتمل بر آزمون واژگان(رهنمون) و آزمون اصلي است. همساني دروني آزمون اصلي و رهنمون با استفاده از فرمول 20 کودر- ريچاردسون، به تفکيک گروههاي سني، برآورد گرديد. دامنه ضرايب همساني دروني آزمون اصلي 94% تا 87% (ميانگين 91%) بود. ثبات زماني آزمونها با استفاده از روش آزمون- بازآزمون مورد مطالعه قرار گرفت. براي اين منظور از بين کل نمونه هنجاري تعداد 70نفر به طور تصادفي انتخاب و مجددا توسط همان آزمونگران، آزمون شدند. فاصله بين دو اجراي آزمون 3 تا 4 ماه بود. ضريب همبستگي بين دو بار اجراي آزمون اصلي 0.88 و آزمون رهنمون 0.87 بود. اندازه ضرايب نشان دهنده اين است که آزمونها از ثبات زماني قابل قبولي برخوردارند و خطاي نمونه برداري زماني آنها اندک است.روايي محتوايي، ملاکي و سازه آزمون اصلي با استفاده از روشهاي مناسب مورد بررسي قرار گرفت. نتايج اين تحليلها حاکي است که اين آزمون يک ابزار روا در سنجش هوش کلي افراد نابينا و نيمه بينا است. جداول هنجاري براي نمرات خام آزمون اصلي و رهنمون در 20 گروه سني به فاصله 6 ماه از يکديگر (از 7;5 تا 6;15 ) تهيه گرديد. علاوه بر اين معادلهاي سني متناظر با نمرات خام آزمون اصلي محاسبه گرديد. به طور خلاصه نتايج حاصل از بررسي ويژگيهاي روان سنجي آزمون حاکي از معتبر و روا بودن استنباطهاي حاصل از نمرات آن است و کاربران مي توانند با اطمينان خاطر از آن استفاده کنند.
هدف از تحقيق حاضر انطباق و هنجاريابي آزمون هوش غيرکلامي TONI-3 براي دانش آموزان 14-6 ساله شهر تهران است. بدين منظور به روش نمونه گيري چند مرحله اي از 10 منطقه آموزش و پرورش، تعداد 320 دانش آموز دختر و پسر 14-6 ساله براي اجراي فرم «الف» انتخاب و آزمون بر روي آنها اجرا شد. همين مرحله براي فرم «ب» آزمون تکرار گرديد. پس از تجزيه و تحليل سوالات به روش IRT تعداد 5 سوال از فرم الف و 5 سوال از فرم بد حذف و تعداد سوالات هر فرم به 40 مورد تقليل يافت. در مرحله دوم تعداد 1600 دانش آموز براي هنجاريابي هر يک از فرمهاي آزمون به روش نمونه گيري چند مرحله اي از 10 منطقه آموزش و پروش انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. نتايج مربوط به برآورد اعتبار آزمون نشان داد که ضريب آلفا براي فرم الف آزمون، براي سنين 14-6 سال به ترتيب 0.82، 0.83، 0.83، 0.87، 0.86، 0.81، 0.81، 0.80 و ضريب کل 0.85 بود و ضريب آلفا براي فرم ب، براي سنين ذکر شده به ترتيب 0.82، 0.79، 0.85، 0.85، 0.88، 0.80، 0.80 و براي کل آزمون 0.84 حاصل شد. همچنين ضريب همبستگي مربوط به بازآزمايي فرم الف و ب به ترتيب 0.89 و 0.90 است. در کل ضرايب مختلف نشان دهنده اعتبار نسبتا بالاي اين آزمون مي باشد. همبستگي نمرات فرم الف و ب با آزمون ريون به ميزان 0.78 و 0.74، و شواهد مربوط به روايي افتراقي حاصل از مطالعه تفاوت بين ميانگين نمره هاي گروههاي مختلف سني، حاکي از افزايش ميانگين نمرات آزمودنيها همراه با افزايش رشد آنها در دو فرم الف و ب آزمون بود، که نشانگر روايي مناسب آزمون است. در نهايت با تبديل نمرات خام به نمرات استاندارد، جداول هنجار براي سنين 14-6 سال ارايه گرديد.
توانايي درک اين موضوع که ديگران واجد حالات ذهني اي همچون افکار، تمايلات و عقايدي هستند که مي تواند با حالات ذهني و يا واقعيت متفاوت باشد "تئوري ذهن" ناميده مي شود. در اين مقاله ابتدا سعي خواهيم کرد مباني نظري چيزي که امروزه به تئوري ذهن معروف شده است را تبيين کنيم و سپس با مرور تحقيقات منتشر شده در زمينه رشد تئوري ذهن در کودکان ناشنوا، در پي پاسخ دادن به دو سوال خواهيم بود، آيا کودکان ناشنوا با تاخير به تئوري ذهن مي رسند؟ و آيا ناشنوا بودن والدين تاثيري بر رشد تئوري ذهن در کودکان ناشنوا دارد؟ برخي از نظريه پردازان معتقدند رشد تئوري ذهن وابسته به تجربه زباني است، در نقطه مقابل نظريه پردازاني هستند که معتقدند رشد تئوري ذهن وابسته به يک عملکرد اجرايي است. برخي از پژوهشها عملکرد همراه با تاخير ناشنوايان را در رسيدن به تئوري ذهني نشان داده اند. از سوي ديگر پژوهشهايي نيز عدم تاخير در تئوري ذهن کودکان ناشنوا را نشان داده اند. نتايج تحقيقات در زمينه تاثير ناشنوا بودن والدين بر رشد تئوري ذهن در کودکان ناشنوا حاکي از آن است که کودکان ناشنوايي که در واقع ناشنواي نسل دوم هستند و والدين ناشنوا دارند در مقايسه با کودکان ناشنوا تاخيري در رسيدن به تئوري ذهن نشان نمي دهند و عملکردي مشابه با آنان دارند.
تحقيقات انجام شده در مورد بهداشت رواني و رشد شخصيت کودکان و نيز پژوهش هاي انجام شده درباره پريشاني هاي عاطفي و اختلال هاي رفتاري کودکان، به اتفاق محروميت مادري را عمده ترين علت نابساماني هاي روحي برشمرده اند. بنابراين شناسايي الگوي دلبستگي کودکان مراکز شبانه روزي از اهميت بالايي برخوردار است. در همين راستا جهت مقايسه الگوي دلبستگي کودکان تحت حمايت مراکز مراقبت شبانه روزي با کودکان تحت حمايت خانواده، آزمون اضطراب جدايي اسلو و همکاران (1988) بر روي 72 کودک (36 نفر مرکز شبانه روزي و 36 نفر عادي) اجرا شد. نتايج نشان داد که تقريبا نيمي از کودکان در هر دو گروه "الگوهاي دلبستگي ناايمن" دارند. نسبت گرايش هر دو گروه به الگوهاي "ايمن" و "ناايمن دو سوگرا" تقريبا يکسان است، اما الگوي اجتنابي در کودکان مراکز شبانه روزي بيشتر از کودکان تحت حمايت خانواده است. ضمنا کودکان تحت حمايت خانواده نسبت به کودکان مراکز شبانه روزي در موقعيت هاي "جدايي از مادر در روز اول مدرسه" و "خوابيدن در اتاق خود" خوداتکايي بيشتري نشان دادند.
آزمونهاي پيشرفت تحصيلي متعددي جهت سنجش فرايند نوشتن ساخته شده اند. هدف پژوهش حاضر نيز ساخت و استانداردسازي آزمون پيشرفت تحصيلي نوشتن پايه اول ابتدايي است. پس از ساخت خرده آزمونها و گويه ها بر اساس جدول مشخصات آزمون، اجراي مقدماتي، و اصلاح گويه ها بر اساس ويژگيهاي روان سنجي، فرم نهايي آزمون شکل گرفت. آزمون شامل دو بخش املا و بيان نوشتاري است. خرده آزمونهاي اول تا چهارم بخش املا و خرده آزمونهاي پنجم و ششم بخش بيان نوشتاري را تشکيل مي دهند. اين آزمون بر روي يک نمونه 400 نفري از دانش آموزان پايه اول ابتدايي (200 دختر و 200 پسر) شهر تهران که به صورت تصادفي خوشه اي انتخاب شده بودند اجرا گرديد. نتايج يافته ها نشان داد که اين آزمون داراي پايايي و روايي قابل قبولي است. ضريب پايايي که با استفاده از روش همساني دروني (القاي کرونباخ) به دست آمده به ترتيب براي خرده آزمونهاي اول تا ششم 0.94، 0.93، 0.88، 0.68، 0.60 و 0.69 مي باشد. در روايي ملاکي بين هوشبهر کلامي، نمره ديکته و معدل درسي دانش آموزان با نمرات آزمون پيشرفت تحصيلي نوشتن همبستگي معناداري وجود دارد. در روايي افتراقي بين ميانگين نمرات دانش آموزان عادي، دانش آموزان دچار اختلال يادگيري و دانش آموزان عقب مانده ذهني تفاوت معني داري وجود دارد. همچنين خرده آزمونها نيز با يکديگر داراي همبستگي هستند که اين عامل نيز به عنوان شاخصي براي وجود روايي در آزمون تلقي مي شود.
در ايران به علت عدم وجود آزمونهاي رسمي خواندن، برخي مواقع تشخيص قطعي نارساخواني و در نتيجه طرح ريزي مناسب درمان با اشکال مواجه مي شود. بررسي دقيق تعدادي از آزمونهاي معتبر خواندن در ديگر کشورها نه تنها مي تواند الگويي جهت طراحي و معياريابي آزمون خواندن فارسي فراهم آورد، بلکه ايده هاي مناسبي نيز براي اجراي غير رسمي برخي آزمونها به متخصصين خواهد داد. در اين مقاله سه آزمون معتبر خواندن در کشورهاي انگليسي زبان بررسي و با يکديگر مقايسه مي شوند. «آزمون تحليل توانايي خواندن نيل» مرکب از متن هاي خواندن و خرده آزمونهاي تکميلي است که براي کودکان 6 تا 13 ساله فراهم شده است. در اين آزمون با استفاده از امتيازات آزمودني در متن هاي خواندن، سن خواندن آزمودني از لحاظ دقت خواندن، سرعت خواندن، و درک مطلب به سال و ماه تعيين مي شود. با اين آزمون علاوه بر سطح خواندن، وضعيت املا، تمييز شنيداري، تناظر نويسه واج و تا حدودي آگاهي واجي بررسي مي شود. «آزمون تحليل مشکلات خواندن دورل» براي کودکان پيش دبستاني تا کلاس ششم طراحي شده است. در اين آزمون، برخلاف آزمون نيل به جاي سن خواندن سطح کلامي آزمودني مشخص خواهد شد. اين آزمون مرکب از خرده آزمونهاي متنوعي است که با استفاده از آنها مي توان به خوبي ويژگيهاي خواندن و برخي مولفه هاي مربوط به آن را در آزمودني بررسي و تحليل کرد. «آزمون خواندن معيار» شامل متن هاي هنجار و مجموعه اي از خرده آزمونهاي مختلف است. با اين آزمون خواندن، املا، تمييز شنيداري، رونويسي، تمييز بينايي و جهت يابي آزمودني بررسي مي شود و با استفاده از خرده آزموني تحت عنوان بازشناسي کلمه، توانايي کودک در خواندن انواع کلمات به صورت دقيق تحليل مي شود. در هر يک از آزمونهاي فوق به برخي از زمينه هاي مرتبط با خواندن بيشتر توجه شده و ارزيابي موارد ديگر ناديده گرفته شده است. اما از آنجا که هنوز در مبحث سبب شناسي علت دقيق نارساخواني رشدي مشخص نشده است چنين سوگيري مي تواند منجر به يک ارزيابي ناکامل گردد. بنابراين به متخصصين و درمانگران توصيه مي شود که به ارزيابي کامل و همه جانبه مراجع خود بپردازند و در صورت نياز با الهام از خرده آزمونهاي تست هاي فوق، تکليف خاص و مورد نظر براي مراجع خود را طراحي نمايند.
هدف اين پژوهش بررسي مراحل رشد اخلاقي نوجوانان 12 تا 17 ساله داراي اختلال سلوک بر اساس نظريه کلبرگ است. بدين منظور تعداد 54 نوجوان 12 تا 17 ساله (27 نوجوان داراي اختلال سلوک و 27 نوجوان عادي) از مدارس راهنمايي و متوسطه شهر تهران و همچنين کانون اصلاح و تربيت اين شهر انتخاب و با استفاده از داستانهاي کلبرگ مورد مصاحبه باليني قرار گرفتند. نتايج حاصل از تجزيه و تحليل پاسخهاي نوجوان داراي اختلال سلوک نشان داد که مراحل رشد اخلاقي نوجوانان 12 تا 17 ساله داراي اختلال سلوک با الگوي ارايه شده از جانب کلبرگ مطابقت دارد و به موازات بالا رفتن سن، سطح استدلال اخلاقي آنان نيز رشد مي يابد. اما مقايسه نسبت پاسخهاي آنان با نسبت پاسخهاي نوجوانان عادي در داستانهاي کلبرگ نشان داد که استدلال اخلاقي کودکان و نوجوانان داراي اختلال سلوک با استدلال اخلاقي نوجوانان عادي سنين 3-12 سال در سطح اول و دوم تفاوت دارد. در حقيقت سرعت و حرکت نوجوانان داراي اختلال سلوک در مراحل رشد اخلاقي و به عبارتي حرکت صعودي آنان به سمت مراحل بالاتر کندتر از نوجوانان عادي است.
هدف از پژوهش حاضر، بررسي تاثير روش ABA بر روي کودکان با اختلال اتيسم مي باشد که در سالهاي 1382 و 1383 به مدت شش ماه به مرکز اتيسم اصفهان صورت گرفته و شامل دو گروه 20 نفره (هر گروه 10 دختر و 10 پسر) با عنوان آزمايشي و کنترل با ميانگين سني 8، 6 (آزمايشي) و 4، 5 (کنترل) بوده که از ميان حدود 100 کودک شناخته شده با اين اختلال انتخاب گرديده اند. روش مورد استفاده در تحقيق فوق مدون شده روش ايوار لوواس است که با عنوان «مداخله درماني به روش ABA» شناخته مي شود. اساس اين روش تحليل ضعف ها و مشکلات رفتاري و ادراکي کودکان با اختلال اتيسم و سپس برنامه ريزي آموزش انفرادي براي هر کودک و آموزش نفر به نفر به آن ها توسط مربيان آموزش ديده با استفاده از شرطي سازي کنشي (اسکينري) است. براي جمع آوري داده ها از تست گارز استفاده شده که شامل سه زير گروه رفتارهاي کليشه اي، ارتباط و تعامل است و هر کدام از اين سه زير گروه داراي 14 سوال و حداکثر 42 نمره است که شدت علايم اتيسم را نشان مي دهد. ضمنا براي تحليل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون T و تحليل واريانس استفاده گرديده است. تحقيق فوق که به صورت نيمه تجربي اجرا شده، سنجش توانايي روش ABA در بهبود کودکان با اختلال اتيسم بوده و نتايج حاصله نيز نشان داد که گروه آزمايشي، همان طور که تحقيقات و گزارش پروفسور لوواس در 1983 نيز نشان داده، توانسته اند با کاهش متوسط 30 نمره در علايم حاد اتيسم و کسب رفتارهاي متناسب با همسالان عادي خود، پيشرفت قابل توجهي را با سطح معناداري P<0.000 کسب نمايند.
ارزيابي مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان در سالهاي اخير مورد توجه متخصصان روانشناسي و تعليم و تربيت قرار گرفته است. هدف اين تحقيق مقايسه مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان نابينا، ناشنوا و عادي است. به همين منظور 30 دانش آموز نابينا، 30 دانش آموز ناشنوا و 30 دانش آموز عادي دبيرستاني با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. مقياس مهارت هاي اجتماعي روي پاسخگويان اجرا شد. پس از جمع آوري داده ها و تجزيه و تحليل آنها نتايج نشان داد که مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان عادي به طور معني داري بهتر از دانش آموزان نابينا و ناشنوا است. همچنين مهارت هاي اجتماعي دانش آموزان نابينا به طور معني داري بهتر از دانش آموزان ناشنوا است. در سه خرده مقياس مهارت اجتماعي، يعني همکاري، قاطعيت و خويشتن داري نيز همين نتيجه بدست آمد. در پايان پيشنهادهايي براي استفاده از نتايج تحقيق ارايه شده است.
براي بررسي ميزان آگاهي بهداشتي مربيان بهداشت مراکز آموزش استثنايي تعداد 248 نفر مربي بهداشت در 14 استان کشور انتخاب و با استفاده از يک پرسشنامه حاوي 90 سوال چهار گزينه اي آگاهي بهداشتي آنها مورد آزمون قرار گرفت. تحليل داده ها نشان داد که 36.3 درصد از مربيان مورد آزمون به کمتر از 50 درصد سوالات پاسخ درست داده بودند. ميانگين نمره آزمون آگاهي بهداشتي مربيان بهداشت با مدرک تحصيلي فوق ديپلم کمتر از ميانگين نمره مربيان بهداشت با مدرک تحصيلي ليسانس بود (48.32±10.6 در برابر 56.61±11.53، p=0.0001). ميانگين نمره آزمون آگاهي بهداشتي مربيان بهداشتي که به صورت حق التدريس مشغول به کار بودند کمتر از مربيان بهداشت رسمي بود (48.68±10.6 در برابر 55.57±11.65 بود) (p=0.0001). ميانگين نمره آزمون مربيان بهداشتي که بيش از 15 سال سابقه کار داشتند کمتر از ساير مربيان بود (p=0.0001). وضعيت نمره آزمون سنجش آگاهي بهداشتي مربيان بهداشت در مراقبت هاي مربوط به بهداشت محيط، بهداشت دهان و دندان و آلودگي هاي انگلي کمتر از ساير مراقبت ها بود. يافته هاي اين مطالعه لزوم و ضرورت آموزش به مربيان بهداشت بويژه مربيان بهداشت با 15 سال سابقه کار، مربيان حق التدريس و فوق ديپلم را نشان مي دهد.
هدف از اين تحقيق بررسي و مقايسه مهارتهاي اجتماعي در دانش آموزان عادي و دانش آموزان مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري است. جامعه آماري اين پژوهش را کليه دانش آموزان عادي پايه دوم ابتدايي تا دوم راهنمايي شهر تهران و دانش آموزان مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري 8 تا 12 ساله تشکيل مي دهد که در سال تحصيلي 1381 به تحصيل اشتغال داشتند. براي بدست آوردن نمونه مورد نظر با استفاده از نمونه گيري در دسترس 30 دانش آموز دختر و پسر مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري که در مرکز اختلالات يادگيري يوسف آباد مورد تشخيص قرار گرفته بودند انتخاب شدند و براي انتخاب گروه مقايسه با روش نمونه گيري تصادفي چند مرحله اي 30 دانش آموز دختر و پسر انتخاب شدند و از نظر خصوصياتي همچون سن، طبقه اقتصادي – اجتماعي همتا گرديدند. براي تجزيه و تحليل داده هاي بدست آمده از روش آماري تحليل واريانس دو راهه استفاده شده است. يافته ها نشان مي دهد که بين اسناد نيت دانش آموزان عادي و دانش آموزان مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري تفاوت آماري معنادار وجود ندارد. (P>%5 ? (1.56) =0.212). در الگوهاي حل مسايل اجتماعي (پرخاشگري، کناره گيري و مساله گشايي) تفاوتها از لحاظ آماري معنادار است. (? (1.56) = 7.45, P<%10). در الگوي پرخاشگرانه پسران مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري، در الگوي کناره گيري دختران مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري و در الگوي مساله گشايي پسران عادي بالاترين ميانگين را بدست آوردند. از طرف ديگر بين رفتار اجتماعي دانش آموزان عادي و دانش آموزان مبتلا به نارساييهاي ويژه يادگيري تفاوت آماري معنادار وجود دارد (? (1.56) = 4.78, P<%5). در خود کارآمدي تصوري در دستيابي به اهداف اجتماعي نيز تفاوتها از لحاظ آماري معنادار است. (? (1.56) = 4.78, P<%5).
سيستم بينايي اطلاعات خودبخودي و فوري از فضاي خارجي در زمينه هاي عمق، دوام شيء، شفافيت ،ثبات و رنگ فراهم ميکند. در صورت بروز آسيب بينايي، فرد ناچار مي شود بخشي از اطلاعات مورد نياز خود را از طريق ساير حواس بويژه لامسه و شنوايي بدست بياورد.آسيب بينايي بر تحول ادراکي، حرکتي، شناختي، اجتماعي و رفتارهاي بين شخصي افراد تأثيرمي گذارد. در اين مطالعه هدف اين بوده که با توجه به نتايج پژوهشهاي مختلف وضعيت تحولي و آموزشي افراد با آسيب بينايي در زمينه هايي مثل تميز حسي، رشد حرکات درشت، تعامل اجتماعي، مهارتهاي روزمره زندگي، جهت يابي و تحرک وآمادگي تحصيلي با افراد عادي مقايسه و ميزان تفاوتها و شباهت ها بررسي شود. مقايسه در دو بخش صورت گرفته که بخش اول نتايج و نقد و بررسي پژوهشهاي مختلف مرتبط با افراد با آسيب بينايي از بدو تولد تا شروع مدرسه را در بر مي گيرد و در بخش دوم ضمن ارائه نتايج پژوهشهاي مختلف مرتبط با سنين شش تا دوازده سالگي به نقد و بررسي آنها پرداخته شده است. هم چنين در اين مقاله نيازهاي کودکان و دانش آموزان با آسيب بينايي و خانواده هايشان متناسب با نتايج پژوهشها مورد توجه بوده و روشهاي برخورد مناسب با چنين کودکاني در قالب توصيه هاي تربيتي آورده شده و براي پژوهشهاي آتي هم فرضياتي مطرح شده است.
هدف اصلي اين پژوهش بررسي نظر معلمان د مورد آموزش تلفيقي کودکان استثنايي و عوامل موثر در اين نوع آموزش بود. براي اين منظور 488 نفر معلم مدارس عادي و81 نفر معلم مدارس استثنايي به صورت نمونه گيري خوشه اي چند مرحله و116 معلم تلفيقي به روش نمونه برداري در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش به صورت دو پرسشنامه محقق ساخته شامل پرسشنامه جمعيت شناختي و پرسشنامه نظر سنجي معلمان تهيه گرديد. پرسشنامه نظر سنجي معلمان در سه فرم خاص ساخته شد.همساني دروني و قابليت اعتماد پرسشنامه نظرسنجي به روش باز آزمايي مورد ارزيابي قرار گرفت. نتايج نشان داد که از نظر معلم ها آموزش روش هاي تدريس ويژه مهمترين نياز آموزشي معلمان تلفيقي است. همچنين محدود کردن تعداد دانش آموزان کلاس بهترين نوع حمايت از معلمان تلفيقي محسوب مي شود. از سوي ديگر ديدگاه معلم هاي استثنايي تحصيل کرده در رشته هاي علوم تربيتي،معلم هايي که در دوره آموزش تلفيقي شرکت کرده بودند ومعلم هاي مقاطع ابتدايي و متوسطه نسبت به آموزش تلفيقي به ترتيب مثبت تر از نگرش معلمان عادي،غير علوم تربيتي، حضور نايافته در دوره آموزش تلفيقي ومعلم هاي مقطع راهنمايي بود.