پاسخ به:بانک مقالات علوم اجتماعی
مهاجرت و جابجايي مكاني تأثيرات متعدد اجتماعي و اقتصادي بر جامعه مبدأ و مقصد مي گذارد. شهر تهران داراي بالاترين رقم جرم و جنايت در كشور است. همراه با رشد جمعيت، افزايش ميزان مهاجرت به شهر تهران و رشد تصاعدي جرايم در اين شهر طي سالهاي اخير از گسترش هنجار شكني و عدم پاي بندي به قوانين حكايت مي كند. در اين مقاله ارتباط خاستگاه فرهنگي و منشا مهاجرين با نوع جرم آنها مورد بررسي قرار گرفته است. همچنين سعي شده است نقش شرايط زندگي و خصوصيات قومي و فرهنگي افراد مهاجر در نوع جرايم ارتكابي آنها در محدوده شهر تهران طي سال 1380 با استفاده از روشهاي تحليل همبستگي و فرصت هاي جرم مورد توجه قرار گيرد. نتايج تحقيق نشان مي دهد كه تنوع و تفاوت هاي قومي و فرهنگي در بخش هاي مختلف كشور در شكل دهي الگوهاي رفتاري افراد جامعه و از جمله بزهكاران تاثير دارد و با تغيير خاستگاه فرهنگي مبدأ مهاجرت اين افراد، گرايش به نوع گرم ارتكابي آنها نيز تغيير مي كند.
نسخه قابل چاپ
مقاله حاضر برگرفته از تحقيقي به همين نام است كه با هدف شناخت ويژگي ها و ابعاد مهاجرت خانواده هاي افغاني به ايران، به بررسي عوامل موثر بر موانع بازگشت آنان به موطنشان مي پردازد. بعد از مقدمه و طرح مساله،اشاره اي به مباني نظري تحقيق مي كند و از بين ديدگاه هاي مختلف و متنوع نظريه جذب و دفع اورت لي به عنوان مبناي نظري انتخاب و بر اساس آن داده هاي تجربي ارايه و تجزيه و تحليل مي شود.
در علوم اجتماعي، مطالعه فرهنگ داراي اهميت فراواني است. با آنكه اتفاق نظر اندكي در مورد معناي اين مفهوم وجود دارد امّا بسياري از تحليل گران علم الاجتماع بر اين باورند كه مطالعه فرهنگ و پديده هاي فرهنگي براي كليت علوم اجتماعي اهميتي ويژه دارد. چرا كه، زندگي اجتماعي صرفا در حد "اشياء" و "واقعيتهايي " نيست كه همچون پديده هاي جهان طبيعي دانسته شوند، بلكه حيات اجتماعي در بر گيرنده انواع متنوع ايدهها، ارزش ها، باورها، نمادها، كردارها، گفتارها، متن ها و نيز فاعلان خلاق و نيتمند آنها است كه در پي آنند تا خود و ديگران را با تعبير آن چه كه ارائه و دريافت مي كنند، فهم كنند و به شناخت حيات معنا دار اجتماعي دست يابند. روشن است فهم و درك عميق لايه هاي گوناگون فرهنگ، روش شناسي هاي موجود، مفروضات آنها و اطلاع از توانمندي تكنيك هاي هر كدام از اين روش ها در مطالعه فرهنگ و پديده هاي فرهنگي است.
در اين مقاله، ابژه هاي مراسم ديني با پي گيري مراسم عزاداري در شهر تهران در قبل و بعد از انقلاب مقايسه شده است. پرسش اصلي در اين مقاله چنين است: "آيا در مراسم عزاداري كه بخشي از حوزه فرهنگي است در دوره معاصر تغييراتي صورت گرفته است يا خير؟" چون ابژه هاي ديني صورت عيني مراسم عزا هستند، سؤال فوق به صورت ديگري نيز مي تواند مطرح شود: "آيا ابژه هاي مادي در مراسم عزاداري در شهر تهران تغيير كرده اند؟" براي دستيابي به پاسخ مناسب به بررسي ابژه ها در مراسم عزاداري در شهر تهران پرداخته ايم و مقايسه اي ميان دوران قبل و بعد از انقلاب به عمل آورده ايم. در اين بررسي از روش اسنادي، مشاهده مشاركتي و مصاحبه، استفاده شده است. يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد كه فرهنگ مراسم عزاداري در شهر تهران كه ابژه ها مبين آن اند در حال تغييرند. ابژه هاي قديمي از قبيل پرچم، كتيبه و منبر به عنوان ابژه هايي كه در عزاداري گذشته نيز وجود داشتند، توانسته اند با پذيرش كاركردهاي جديد در عزاداري دوران معاصر نيز مؤثر باشند. در كنار آنها ابژه هاي جديدي نيز از قبيل عكس شهدا، متن شعارهاي سياسي، نوارهاي صوتي و آلات موسيقي جديد با توجّه به شرايط فرهنگي - اجتماعي جامعه، از جمله انقلاب اسلامي و جنگ ايران و عراق، وارد مراسم عزاداري شده اند. به لحاظ گستردگي مراسم عزاداري و تنوع ابژه ها در اينجا صرفا بعضي از تغييرات مورد تأكيد قرار گرفته اند.
مقاله حاضر در جستجوي آن است كه با سنجش تجربي مفاهيم سرمايه فرهنگي و هويت اجتماعي، رابطه ابعاد مختلف سرمايه فرهنگي را با نحوه تعريف افراد از خويشتن بررسي نمايد و همبستگي سرمايه فرهنگي را با برجستگي هويت هاي مختلف اجتماعي مورد مطالعه قرار دهد. بر اساس ديدگاه پي ير بورديو، سرمايه فرهنگي داراي سه بعد است: بعد ذهني، بعد عيني و بعد نهادي. وجه ديگر اين تحقيق سنجش هويت اجتماعي جوانان است كه از نظريه كنش متقابل نمادي به منظور فراهم آوردن چارچوب نظري براي سنجش اين مفهوم استفاده شده است. سنجش متغير وابسته (هويت- اجتماعي) در اين تحقيق از طريق اجراي آزمون tst انجام گرفته است. نتايج حاصل از بررسي نشان ميدهد كه بين سرمايه فرهنگي و برجستگي انواع چهارگانه هويت، همبستگي مثبت وجود دارد. ليكن بيشترين همبستگي سرمايه فرهنگي با هويت مذهبي و ملي و كمترين همبستگي آن با هويت فردي و خانوادگي است. همچنين نوع همبستگي ابعاد عيني و ذهني سرمايه فرهنگي با انواع هويت اجتماعي تا حدودي متفاوت از بعد نهادي شده آن است. در بخش پاياني مقاله، دلالت هاي يافته ها و نتايج تحقيق در زمينه مطالعات آتي و سياست گذاري فرهنگي مورد بحث قرار گرفته است.
در فرآيند شكل گيري نگرش، تصميم گيري و كنش افراد در جامعه ، عواملي چند نقش دارند. از جمله مهمترين آنها افراد يا گروه هاي مرجع اند كه مبنا و معيار داوري و ارزيابي كار كنش گران اجتماعي قرار مي گيرند. گره هاي مرجع دو كاركرد عمده هنجاري و مقايسه اي دارند. سؤال اصلي در اين مقاله آن است كه گرايش و نياز افراد تا چه حد بنياني اجتماعي دارد و در جامعه ساخته ميشود و تا چه حد مستقل از عوامل اجتماعي و فرهنگي شكل مي گيرد. در پاسخ به اين سؤال مهم، رويكردهاي روان شناختي و روان شناسي اجتماعي به ويژگي ها و ابعاد فردي توجّه مي كنند و رويكرد جامعه شناختي به عامل ساختارها و نظام ارزشي حاكم در جامعه مي پردازد. اين مقاله به شرح و تفصيل و مقايسه اين رويكردها به ويژه ديدگاه هاي مرتن و فستينگر خواهد پرداخت.
اين مقاله كوششي براي ارائه تبيين قشربندي اجتماعي و اثبات تجربي آن در ايران است. در اين مقاله ضمن نقد برخي از اصول نظريه كاركردگرايي ديويس و مور به مفهوم سازي جديد از تبيين قشر بندي اجتماعي مي پردازيم. ادعاي ما اين است كه از زمان انتشار اولين مقاله ديويس و مور در سال 1945 ميلادي تاكنون اين كوشش نظري صرفا در سطح تأملات نظري باقي مانده است در حاليكه قشربندي اجتماعي كماكان موضوع اصلي شكل گيري اجتماعات انساني از يك سو و مشغله فكري جامعه شناسان از سوي ديگر بوده است. ما در اين مقاله نشان مي دهيم كه كوشش ديويس و مور بايد مجدداً مورد توجّه قرار گيرد تا تبيين قشر بندي اجتماعي در جوامع معاصر با آنها پيوند يابد. امّا كوشش ما، ضمن هموار ساختن نقص هاي نظريه ديويس و مور يك امتياز ديگر هم خواهد داشت و آن عبارت است از اينكه ما يك مدل تجربي (اثبات تجربي) را ارائه خواهيم كرد كه قابل بكارگيري در ساير جوامع خواهد بود.
در سالهاي اخير سطح باروري در جمهوري اسلامي ايران كاهش زيادي داشته، و استان يزد نيز همانند ساير استان هاي كشور شاهد كاهش مداوم باروري در دهه اخير بوده است. بر اين اساس، ابتدا با استفاده از داده هاي بررسي ويژگي هاي جمعيتي - بهداشتي ايران (IDHS)، تحولات باروري در استان يزد در سالهاي اخير ارائه ميشود. سپس ضمن مرور مطالعات انجام شده در ايران، زمينه هاي نظري كاربرد روشهاي كيفي در مطالعات جمعيت شناسي را تشريح نموده و نهايتا نتايج مطالعه كيفي فرهنگ باروري در استان يزد را با استفاده از تكنيك مصاحبه عميق ارائه مي نمائيم. به طور خلاصه نتايج اين تحقيق نشان داد كه در حال حاضر نگرش و رفتار باروري در همه گروه هاي سني به هم نزديك شده است و تفاوت قابل توجهي بين گروه هاي مختلف اجتماعي از جمله زنان روستايي و شهري و با سواد و بي سواد وجود ندارد. به عبارتي، تحقيق حاضر "همگرايي رفتارهاي باروري" در جامعه مورد مطالعه را تأييد ميكند.
عصر متمدن كنوني براي عدم اعمال خشونت بر ديگري، محدوديت ها و به يك معنا خشونت هاي بسياري را در قالب اداب و قواعد رفتاري بر بدن تحميل ميكند. به نظر نوربرت الياس، در عصر جديد، بشر دائماً خود را كنترل ميكند و تحت انضباط قرار ميدهد. بر اساس اين چارچوب تئوريك، خشونت در فوتبال را مي توان به مثابه نوعي محل زندگي جسماني در نظر گرفت. محلي براي تجلي و ظهور رفتارها و خشونت هايي كه به طور معمول مجاز شمرده نمي شوند.
مقاله حاضر، ورزش فوتبال را از بعد تاريخي در ايران مورد بررسي قرار ميدهد. نويسنده بر اساس رويدادهاي تاريخي اين ورزش و "تجاري شدن" آن در ايران در پي بازسازي عوامل اصلي خشونت در ورزش فوتبال است.
سؤال اصلي مقاله حاضر اين است كه چرا در ميدان هاي ورزشي و خارج از آن خشونت ودرگيري پديد ميآيد؟ خشونتي كه همواره توان تبديل شدن به اغتشاشي جدي را دارد. اين پژوهش از طريق روش گزينشي- تركيبي و عمدتا كيفي انجام شده است. نويسنده پس از تقسيم بندي و طبقه بندي درگيري هاي پيش، هنگام و پس از مسابقه و داخل و خارج از ورزشگاه، امكان و شرايط ظهور خشونت را مورد وارسي قرار داده است.
نويسنده پديده فوتبال را به عنوان جريان فرهنگي مورد مطلعه قرار مي دهد. در همين چارچوب به كاركردهاي اجتماعي- فرهنگي ورزشي فوتبال در ايران مي پردازد. مقاله حاضر با طرح مفهوم بين رشته اي بودن پديده فوتبال (پيامدها و آثار جنبي آنها ) و ارتباط آن با سطوح زبان شناختي، انسان شناختي و … در ايران معاصر سعي مي كند تبييني از چگونگي تعامل رفتاري (فردي و اجتماعي) در ميان طرفداران فوتبال ارايه كند.
در اين مقاله، ابعادي از فلسفه ويتگنشتاين مورد بررسي انتقادي قرار مي گيرد كه اين فلسفه را براي عالمان علوم اجتماعي مطلوب و خواستني جلوه داده است. مستدل خواهد شد كه اگر چه برخي از محققان در حيطه هاي متعدد علوم اجتماعي فلسفه متأخر ويتگنشتاين را مفيد مي دانند و به رغم آنكه بصيرت هاي ويتگنشتاين درباره امر اجتماعي بسيار راهگشا است، رويكرد او در كل دچار نواقص جدي است. تاثير كلّي اين نقايص مفهومي، به خطر انداختن عينيت علوم اجتماعي و ارزش شناختي تحقيق است.
اين مقاله پساز شرح خلاصه ويژگي ها و قابليت هاي تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي (ICTs) به بررسي تعامل بين ارتباطات و اطلاعات با سياست و حكومت مي پردازد. ICTs با گسترش توانايي رسانه هاي سنتي (مطبوعات، راديو و تلويزيون) از نظر زماني، مكاني، بعد اجتماعي و دوسويگي ارتباطي، امكان بسياري را براي تقويت و تحكيم دموكراسي مستقيم و انتخاباتي فراهم نموده است. ايفاي نقش هاي عديده حكومت در قبال ICTs نيز به الكترونيكي شدن حكومت مي انجامد و اين، به نوبه خود، باعث تقويت تعامل حكومت و جامعه (افراد، اجتماعات و اقتصاد) و افزايش كارآيي و بهره وري خدمات عمومي حكومت و نظام اداري خدمات رساني مي گردد.
در اين مقاله به بررسي توسعه فيزيكي شهر يزد و تاثير آن بر ساختار و شاخصهاي جمعيت بافت قديم و نتايج حاصل از اين تحوّل و نيز به آثار نامطلوب جمعيتي ناشي از گسترش بي رويه و ناموزون شهر و بي توجهي به توسعه پايدار درونزا مي پردازيم و با استفاده از روشهاي تحقيق توصيفي، تحليلي و بر اساس آمار و اطلاعات موجود در مركز آمار ايران، به تفكيك دو بخش بافت قديم و جديد دست مي زنيم. نتايج حاصل از بررسي ها نشان ميدهد كه، توسعه فيزيكي و گسترش بي رويه شهر سبب مهاجرت جمعيت از بافت قديم به بافت جديد و حاشيه شهر و در نتيجه تغيير ساختار جمعيتي بخش هاي مورد نظر، از جمله عدم توازن شاخص هاي رشد، تراكم، ساختار جنسي و سني، سرانه ها، بعد خانوار و ميزان سواد شده است.