بانک مقالات رشته علوم تربیتی

هدف از نگارش مقاله حاضر، ارايه يافته هاي حاصل از اجراي برنامه آموزش تفکر خلاق به نوجوانان است. اين برنامه را که ماتيوليپمن در موسسه آموزش فلسفه به کودکان تهيه کرده است بعد از اصلاحات لازم در يک گروه نمونه 115 نفري از دانش آموزان دوره راهنمايي شهرستان شيراز انجام شد.
يافته هاي پژوهش نشان داد آموزش به روش سناريو به پرورش مهارت هاي خلاق در نوجوانان کمک مي کند علاوه بر اين مشخص شد، ارايه برنامه هاي آموزش با روش سناريو همراه با شيوه پژوهش بيشتر از روش سناريو به تنهايي براي ارتقا و رشد مهارت هاي خلاق بستري مناسب فراهم مي کند. اين فرضيه به وسيله مقياس x کرنل تاييد شد.

 نسخه قابل چاپ

در اين پژوهش، اثربخشي روش حساسيت زدايي منظم بر اضطراب امتحان و عملکرد تحصيلي با کنترل ترتيب تولد در دانش آموزان دختر پايه سوم مقطع راهنمايي شهر بهبهان بررسي شد. جامعه آماري اين پژوهش را کليه دانش آموزان دختر سال سوم مقطع راهنمايي بهبهان در سال تحصيلي 1386-87 و نمونه آن 42 نفر از اين دانش آموزان را شامل مي شود که به روش نمونه گيري تصادفي چند مرحله ايي انتخاب و در دو گروه آزمايشي و گواه گمارده شده اند. ابزار استفاده شده در اين پژوهش عبارت است از پرسشنامه اضطراب امتحان اسپيل برگر و معدل نيمسال اول و دوم دانش آموزان، به عنوان عملکرد تحصيلي آنها در نظر گرفته شد. طرح پژوهش، از نوع طرح پيش آزمون - پس آزمون با گروه گواه است. پس از انتخاب تصادقي گروه هاي آزمايشي و گواه ابتدا در هر دو گروه پيش آزمون اجرا شد. سپس، مداخله آزمايشي (روش حساسيت زدايي منظم) در گروه آزمايشي اجرا شد و پس از اتمام برنامه آموزشي، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزيه و تحليل داده ها علاوه بر روش هاي آمار توصيفي نظير ميانگين و انحراف معيار از روش هاي آمار استنباطي همانند تحليل واريانس چند متغيري (MANOVA) استفاده شد. نتايج حاصل از تحليل داده ها نشان داد که روش حساسيت زدايي منظم، کاهش اضطراب امتحان و افزايش عملکرد تحصيلي دانش آموزان دختر گروه آزمايشي را در مقايسه با گروه گواه باعث شد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر درباره تبيين مباني فلسفي برنامه آموزش جهاني و مقايسه آن با مباني فلسفي نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران است. برنامه آموزش جهاني با هدف همگام کردن امر آموزش با تحولات و واقعيت هاي موجود در صحنه جهاني، يک نوآوري آموزشي محسوب شده و از نمونه هاي طرح مفاهيم جهاني در حوزه برنامه درسي است. اين برنامه از سال 1380 با همکاري يونيسف و وزارت آموزش و پرورش در چهار استان کشور به صورت آزمايشي اجرا شده است. به اين منظور مباني هستي شناسي، معرفت شناسي، انسان شناسي، ارزش شناسي و زيبايي شناسي برنامه آموزش جهاني با استفاده از منابع موجود و از طريق روش تحليل کيفي استخراج و با مباني فلسفي نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران مقايسه شده اند. نتايج پژوهش نشان مي دهد که از ديدگاه برنامه آموزش جهاني، هستي يک مجموعه به هم پيوسته و در هم تنيده است که همه اجزاي آن با هم در تعادل هستند و بر هم اثر مي گذارند. ماهيت و يا جوهر هستي همان ماده و انرژي است. معرفت هم از جهت توانمنديهاي انسان و هم از جهت ارتباط معرفت با معرف نسبي است. ابزارهاي کسب معرفت علاوه بر عقل و استدلال و منطق - که در رويکرد مکانيستي معتبر است و شهود، خيال، احساس و مشاهده را نيز شامل مي شوند. مقايسه مباني فلسفي برنامه آموزش جهاني با مباني فلسفي نظام آموزش و پرورش، حاکي از برخي ناهمخواني ها در زمينه هاي مختلف از جمله جوهر هستي، مبدا و مقصد حيات، نسبي بودن معرفت، منابع ارزش ها و جايگاه انسان در جهان هستي است. اين ناهمخواني دو مقوله اصلي را دربردارد. ابتدا با توجه به اين که طراحان برنامه جهاني هم اکنون کاملا معترفند که عصر انسان محوري گذشته است، فرصت مناسبي جهت ارايه مباني فلسفي اسلام فراهم شده است. همچنين اين امر ما را بر آن مي دارد با توجه به تدوين سند ملي آموزش و پرورش در خصوص انسجام بخشيدن به مباني فلسفي نظام کوشش هاي جدي به عمل آيد.

 نسخه قابل چاپ

سنجش و مقايسه کمي و کيفي انتشارات علمي دانشگاه ها در قالب گروه هاي دانشگاهي از شيوه هاي بسيار مفيد براي ارزيابي نسبي توليدات علمي اين گروه ها، بر مبناي امکانات و فرصت هاي موجود است. به همين منظور و در جهت ارتقا سطح کيفي تحقيقات علمي در دانشگاه ها، پژوهش حاضر انتشارات علمي دانشگاه هاي ايران در پايگاههاي استنادي Web of Science ISI را در يک دوره ده ساله (2006-1997)، بر مبناي شاخص هاي کمي و کيفي علم سنجي (انتشارات، استنادات، عامل اثرگذار، درصد مدارک استناد شده) در قالب سه گروه (دانشگاه هاي وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، دانشگاه هاي وابسته به وزرات بهداشت، درمان و آموزش پزشکي و ساير دانشگاه ها) مقايسه و بررسي کرده است. پژوهش به روش پيمايشي انجام شده است. جامعه پژوهش را کل دانشگاه هاي ايران تشکيل داده است، که در پايگاه هاي استنادي موسسه اطلاعات علمي (ISI) انتشارات علمي داشتند. نمونه گيري بر مبناي تحقيقات گارفيلد، به صورت قضاوتي غيراحتمالي بوده و 64 دانشگاه را شامل شده است که حداقل 25 توليد علمي در اين دوره زماني در پايگاه هاي استنادي (نمايه استنادي) علوم، نمايه استنادي علوم اجتماعي، نمايه استنادي هنر و علوم انساني) داشته اند. داده هاي لازم از طريق ابزار تحليلي پايگاه هاي مذکور گردآوري شده و به روش آمار توصيفي و استنباطي و با استفاده از نرم افزار آماري SPSS نسخه 13، تجزيه و تحليل شد.
يافته هاي پژوهش نشان مي دهند که گروه هاي دانشگاهي نام برده بر مبناي شاخص کمي توليد و شاخص کيفي استناد تفاوت معني داري ندارند و اين در حالي است که بر مبناي شاخص هاي کيفي عامل اثرگذار و درصد مدارک استناد شده، دانشگاه هاي وابسته به وزارت علوم، ... نسبت به دانشگاه هاي وابسته به وزارت بهداشت، ... در وضعيت مطلوب تري قرار دارند. نتايج رتبه بندي دانشگاه ها نيز نشان مي دهد که اغلب دانشگاه هاي برتر بر مبناي هر 4 شاخص از دانشگاه هاي وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري هستند. در بخش رتبه بندي دانشگاه ها، يافته ها بيان کننده آن است که رتبه بندي دانشگاه ها بر مبناي شاخص هاي کمي و کيفي نتايج متفاوتي دارد و دانشگاه هاي شيراز، صنعتي اصفهان و تبريز تنها دانشگاه هايي هستند که در فهرست دانشگاه هاي برتر بر مبناي هر 4 شاخص حضور دارند. متفاوت بودن نتايج ارزيابي دانشگاه ها بر مبناي شاخص هاي کمي و کيفي علم سنجي، چه در سطح فردي و چه در سطح گروه هاي دانشگاهي لزوم توجه به هر دو بعد شاخص ها را در ارزيابي ها روشن مي کند.

 نسخه قابل چاپ

يکي از عوامل اثربخشي رسانه هاي آموزشي به کارگيري اصول طراحي در توليد رسانه هاي آموزشي است، اصل تاکيد يکي از اصول طراحي است که در اين پژوهش چگونگي به کارگيري آن در طراحي تصاوير کتاب هاي درسي بررسي شده، جامعه آماري کتاب هاي علوم، رياضي و فارسي پايه هاي دوم و پنجم دوره ابتدايي است، روش مورد استفاده تحليل محتوا با مقوله بندي جعبه اي است، نتايج پژوهش نشانه آن است که در طراحي درصد بالايي از تصاوير کتاب هاي درسي جامعه آماري، اصل تاکيد به کار گرفته نشده است، همچنين موضوع کتاب و پايه تحصيلي نيز در ميزان تصاوير داراي اصل تاکيد کتاب ها نقشي ندارد.

 نسخه قابل چاپ

هدف مقاله حاضر معرفي ديدگاه تربيتي مبتني بر نظريه انتقادي است. نظريه انتقادي محصول انديشه هاي گروهي از نظريه پردازان اجتماعي آلماني است، که در ارتباط با موسسه تحقيقات اجتماعي در شهر فرانکفورت بودند. آنها واژه "صنعت فرهنگ" را براي نشان دادن فرآيند صنعتي شدن فرهنگ انبوه مطرح کردند. نتايج بررسي تعليم و تربيت انتقادي نشان داد که اين ديدگاه به طور عميق از نظريه انتقادي متاثر است و مقوله «نقد»، «تغيير»، «گفتگو» و «رهايي» محور مطالعه آن ها را تشکيل مي دهد. اين مقاله درباره اصول اساسي نظريه انتقادي و تعليم و تربيت انتقادي بحث مي کند. نخست نظريه انتقادي به اجمال بررسي شده و کاربرد آن در زمينه تربيتي بررسي مي شود. دوم به اصول مهم نظريه و تعليم و تربيت انتقادي تاکيد مي شود. سوم درباره ديدگاه هاي تربيتي فريره و ژيرو بحث مي شود. فريره به تعليم و تربيت انتقادي مرتبط با توسعه آگاهي انتقادي توجه مي کند و ژيرو ادعا مي کند که مدارس از طريق برنامه درسي پنهان سلطه آموزشي را تحکيم مي بخشند. چهارم درباره دلالت هاي آموزشي تعليم و تربيت انتقادي بحث شده، و بخش پاياني مقاله به نقد و جمع بندي اختصاص يافته است.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر، با در نظر گرفتن سينما، به عنوان تاثيرگذارترين ابزار يادگيري مشاهده اي، و انتخاب ژانر دفاع مقدس، به عنوان مهمترين گونه سينماي ملي، مفاهيم صلح و خشونت را بررسي كرده است. بدين منظور، با استفاده از روش نمونه گيري هدفمند، دو فيلم از هر دهه (از آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و تاكنون) كه جمعا شش فيلم را شامل است، برگزيده و توسط سياهه نشانگان صلح و خشونت پژوهشگر ساخته، محتواي فيلمها را از منظر صلح و خشونت تحليل كرده است.
نتايج به دست آمده از اين پژوهش كيفي نشان دهنده آن است كه اغلب فيلم هاي دفاع مقدس خشونت را ترويج مي كنند و تعداد انگشت شماري در اين ميان وجود دارند، كه مبلغ صلح هستند. اصولا فيلم ها به جاي توجه به جنگ، مقدس، آرماني و الهي نشان دادن آن، اثرات مخرب جنگ را بر انسان ها بررسي مي كنند و فيلم هايي كه انسان،‌ روابط انساني، نوع دوستي و همدلي را چيره بر هر گونه جنگ و دشمني به تصوير مي كشند، بيشتر منادي صلح هستند. و فيلم هايي كه قصد قهرمان سازي جنگ يا گروه خاصي مثل رزمندگان و دست اندركاران جنگ را دارند و به بهانه نوع دوستي، به زبان خشونت از آشتي سخن مي گويند بيشتر مبلغ خشونت هستند.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر با هدف بررسي اثر تخصيص منابع بر عملكرد نظام آموزشي دوره ابتدايي استان هاي كشور انجام شده است، به منظور تحقق اين امر ابتدا بوسيله كوهورت آموزشي عملكرد نظام آموزشي (متغير ملاك) و سپس با استفاده از آمارهاي موجود منابع مالي، كالبدي و انساني (متغيرهاي پيش بين) تخصيص يافته به دوره ابتدايي استان هاي كشور محاسبه شده است. نتايج آزمون فرضيه ها با استفاده از تحليل رگرسيون حاكي از آن است كه، بين منابع انساني و كالبدي تخصيص يافته و عملكرد نظام آموزشي دوره ابتدايي استان هاي كشور به لحاظ آماري به ترتيب رابطه معنادار منفي و مثبتي سطح p<0.01 وجود داشته است و اين دو منبع در مجموع 66% از تغيير در عملكرد نظام آموزشي دوره ابتدايي استان هاي كشور را تبيين مي كند.

 نسخه قابل چاپ

نقشه مفهومي يكي از راهبردهاي ياددهي- يادگيري است، كه مي تواند يادگيري معنادار را در فراگيران تسهيل كند. مقاله حاضر بر اساس يافته هاي پژوهشي تدوين شده است كه در آن ميزان اثربخشي استفاده از نقشه مفهومي در يادگيري دروس زيست شناسي، روانشناسي و فيزيك ارزيابي شد. براي اين منظور از يك طرح نيمه‌ آزمايشي با پيش آزمون و پس آزمون استفاده شد. 12 كلاس درسي به روش نمونه گيري هدفمند (6 كلاس آزمايش و 6 كلاس كنترل) انتخاب شدند كه در گروه هاي كنترل فراگيران به شيوه مرسوم درس هاي مذكور را ياد گرفتند و در گروه هاي آزمايشي مطالب درسي در قالب نقشه هاي مفهومي به دانش آموزان ارايه شد. همچنين دانش آموزان اين كلاس ها خود نقشه هاي مفهومي مطالب تدريس شده را تهيه كردند. تاثير اين كاربندي بر پيشرفت تحصيلي فراگيران در اين دروس از طريق آزمون هاي پيشرفت تحصيلي با شاخص هاي مقبول روايي و پايايي اندازه گيري شد. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهند كه ارايه آموزش مبتني بر نقشه مفهومي در مقايسه با روش هاي مرسوم بر نمره هاي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در دروس زيست شناسي و روانشناسي تاثير مثبتي داشت، اما كاربرد نقشه مفهومي در افزايش نمره هاي درس فيزيك موثر واقع نشد.

 نسخه قابل چاپ

اين مقاله مي كوشد با ارايه مدلي جامع از مولفه هاي مديريت مدرسه محوري، ميزان آمادگي مدارس ابتدايي شهر تهران را براي استقرار اين مفهوم، بررسي كند. جامعه آماري اين پژوهش، معلمان و مديران مدارس ابتدايي شهر تهران هستند و از روش نمونه گيري طبقه اي مرحله اي براي انتخاب نمونه پژوهش استفاده شده است. همچنين از پرسشنامه محقق ساخته براي گردآوري داده ها استفاده شده است. نتايج پژوهش نشان مي دهد كه ميزان آمادگي مدارس ابتدايي شهر تهران براي ايجاد ساختار غيرمتمركز، مشاركت در امور مدارس، پذيرش قدرت و اختيار، بومي سازي و انعطاف پذيري برنامه ها، وجود نيروهاي متخصص و حرفه اي، مسووليت پذيري و پاسخگويي از ديدگاه مديران و معلمان، به ميزان زيادي مطلوب ارزيابي مي شود. در حاليكه ميزان آمادگي براي تامين بودجه مورد نياز توسط خود مدرسه، نسبتا مطلوب ارزيابي شده است. شايان ذكر است كه اين اولين پژوهشي است،‌ كه ميزان آمادگي مدارس را براي استقرار مديريت مدرسه محوري از ديدگاه دو گروه مديران و معلمان ارزيابي كرده است.

 نسخه قابل چاپ

هدف تحقيق حاضر، بررسي ديدگاه مديران و دبيران در رابطه با کارايي دروني گروه هاي آموزشي و همچنين رابطه کارآيي گروه هاي آموزشي با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دبيرستان هاي استان خوزستان است. روش تحقيق حاضر از نوع توصيفي همبستگي است. به اين منظور، ضمن بررسي وضع موجود با توجه به ديدگاه کارشناسان و دبيران، رابطه کارآيي گروه ها با عملکرد تحصيلي (ميزان قبولي در کنکور و معدل قبولي در امتحانات نهايي و ميزان مقام هاي علمي در المپيادها) مورد بررسي قرار مي گيرد. نمونه مورد مطالعه در اين پژوهش شامل 799 نفر از دبيران و مديران دبيرستان هاي استان خوزستان است که به طور تصادفي طبقه اي انتخاب شدند. ابزار جمع آوري داده ها، پرسش نامه اي با 52 گويه به صورت ليکرت 3 مقياسي است. همچنين، اطلاعات مربوط به دانش آموزان و سنجش کارآيي گروه ها از پرونده ها و مدارک موجود در آموزشگاه ها و ادارات آموزش و پرورش به دست آمد. براي تجزيه و تحليل داده ها از روش تحليل عوامل، ضريب همبستگي و مجذور خي استفاده شد. نتايج نشان دادند مديران و دبيران اعتقاد دارند گروه هاي آموزشي نتوانسته اند زمينه مناسب براي کسب مهارت هاي مربوط به طراحي آموزشي را فراهم آورند. همچنين، آنها اعتقاد دارند گروه هاي آموزشي نتوانسته اند دبيران را با رويکردهاي آموزشي آشنا سازند و نيز به نظر آنها گروه هاي آموزشي در زمينه پرورش خلاقيت و بروز انديشه هاي نو در مسايل آموزشي موفق نبوده اند. در حالي که به نظر دبيران گروه هاي آموزشي در گسترش استفاده صحيح از روش هاي ارزش يابي موفق بوده اند. همچنين دبيران و مديران اعتقاد دارند که گروه هاي آموزشي از نظر ساختاري داراي نقايص و مشکلاتي هستند. در نهايت، فرضيه رابطه کارايي دروني گروه هاي آموزشي و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان تاييد شده و بين سه شاخص عملکرد تحصيلي و ميزان کارآيي دروني گروه ها، رابطه مثبت و معني داري وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي اين پژوهش آن است که راه حل هاي به کارگيري هر چه بيشتر فارغ التحصيلان دوره هاي آموزش مديريت آموزشي به مشاغل مديريتي آموزش و پرورش را بررسي نموده و به مسوولين امر پيشنهاد نمايد. اين راه حل ها در سه حيطه «بازنگري آيين نامه انتخاب و انتصاب مديران آموزش و پرورش، «بازنگري محتواي دروس دوره هاي مديريت آموزشي« و «همکاري و هماهنگي وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري در برنامه ريزي براي بهبود دوره هاي مديريت آموزشي» بررسي شد.
روش تحقيق، توصيفي - پيمايشي است و جامعه آماري آن، شامل کليه مديران مدارس متوسطه عمومي و فارغ التحصيلان رشته مديريت آموزشي شاغل در آموزش و پرورش شهر اصفهان در سال 84-83 است. تعداد کل جامعه آماري 300 نفر بودند که با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي متناسب با حجم، تعداد 161 نفر از آنها به عنوان نمونه آماري تحقيق انتخاب شدند. براي جمع آوري اطلاعات از پرسش نامه محقق ساخته اي شامل 41 سوال بسته پاسخ، بر اساس مقياس 5 درجه اي ليکرت و يک سوال باز پاسخ بود، استفاده شد. براي تجزيه و تحليل داده ها در سطح آمار توصيفي از ميانگين، درصد، نمودار و جدول و در سطح آمار استنباطي از آزمون t تک متغيره، t دو گروه مستقل، تحليل واريانس، ضريب آلفاي کرونباخ، و t² هتلينگ استفاده شد.
نتايج حاصل از تجزيه و تحليل داده ها، تاييد فرضيات تحقيق را نشان داده است.

 نسخه قابل چاپ

هدف مقاله حاضر، شناسايي مولفه هاي بنيادي تربيتي موثر در پرورش تفکر است. به عبارت ديگر، اين مقاله تحليلي درصدد است که نقش تعليم و تربيت را در پرورش تفکر تبيين نمايد. براي اين منظور حرکت از بنيادي ترين موضوع يعني تبيين ماهيت تفکر، به شيوه اي گام به گام آغاز شده است. در اين سير منطقي، به تدريج عوامل موثر و وابسته به تفکر و همچنين شرايط ايجاد آن مورد شناسايي قرار گرفته اند. نتايج حاصل از اين بررسي دلالت بر آن دارند که ابعاد مختلف انديشه يعني تفکر منطقي، تحليلي، انتقادي، خلاق و حتي شهودي، به سادگي قابل تفکيک از يکديگر نبوده و لذا به منظور نيل به موفقيت، همگي آنها بايد مورد توجه قرار گرفته و پرورش يابند. براي پرورش اين ابعاد نيز لاجرم مي بايست کليت يکپارچه فرد مورد ملاحظه قرار گيرد. چرا که فرايند تفکر بدون تعامل عاطفي و عملي فرد انديشنده با موضوع انديشه، تحقق نمي يابد. در گام بعدي مشخص شد که تعامل عاطفي و عملي فرد در شرايط تجربه يعني مواجهه با موقعيت هاي حل مساله اي امکان پذير است. مواجهه تجربه گرايانه و تداوم آن در مرتبه هاي بعدي، زمينه را براي تغييرات دروني فرد و تشکيل برخي منش ها و سازه هاي شخصيتي در وي فراهم مي آورد. منش هايي که به نوبه خود شرط لازم براي پرورش تفکر هستند. از سوي ديگر، در بخش بعدي مقاله شرايط اجتماعي يا به تعبيري، فرهنگي لازم براي ايجاد آمادگي هاي ضروري در فرد مورد بحث و بررسي قرار گرفت. به طور خلاصه نتايج نشان مي دهد که فرهنگ دموکراتيک هم در مقوله سياست و هم در بعد تعليم و تربيت، عمده ترين و دربرگيرنده ترين مولفه فرهنگي پيش نياز براي پرورش تفکر است.

 نسخه قابل چاپ

تعلل ورزي آموزشي يکي از شايع ترين مشکلات در سطوح مختلف تحصيلي است. در سال هاي اخير، تعلل ورزي به عنوان نوعي نقصان در خود - نظم جويي تعريف شده است. بر اين اساس، در پژوهش حاضر رابطه انواع جهت گيري هدف، به عنوان يکي از مولفه هاي خود - نظم جويي، و تعلل ورزي مورد بررسي قرار گرفت. در اين راستا، قدرت پيش بيني انواع هدف گرايي، شامل: تسلط گرايشي، تسلط اجتنابي، عملکرد گرايشي و عملکرد اجتنابي، برگرفته شده از مدل اليوت، و مک گرگور (2001)، در ميزان تعلل ورزي تحصيلي، آزموده شد. شرکت کنندگان پژوهش حاضر، 255 دانشجوي دختر (121) و پسر (134) رشته هاي مختلف تحصيلي در مقطع کارشناسي ارشد بودند. مقياس تعلل ورزي تحصيلي و پرسش نامه هدف پيشرفت، مورد استفاده قرار گرفتند. به منظور تعيين روايي ابزارهاي پژوهش از روش تحليل عاملي و براي تعيين پايايي از ضريب آلفاي کرونباخ استفاده شد.
براي تعيين قدرت پيش بيني اهداف، رگرسيون چندگانه هم زمان، به کار گرفته شد. ضرايب استاندارد رگرسيون نشان داد که اهداف عملکرد اجتنابي و تسلط اجتنابي پيش بيني کننده هاي مثبت و هدف تسلط گرايشي پيش بيني کننده منفي، تعلل ورزي تحصيلي بود. نتايج، همچنين نشان داد که الگوي ارتباط بين هدف گرايي و تعلل ورزي تحصيلي در دختران و پسران يکسان نيست.
در مجموع، يافته هاي پژوهش حاضر، نشان داد که تعلل ورزي به عنوان يک نقص در خودنظم جويي، با الگوي چهار وجهي اهداف، در ارتباط است.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي مطالعه حاضر، دستيابي بر ارتباط بين جو سازماني و روحيه دبيران بوده است. ضمن آن که مقايسه روحيه معلمان و جو سازماني حاکم بر مدارس دولتي و غيرانتفاعي و ارتباط متغيرهايي چون جنس، سن، سابقه سنوات خدمت، مدرک تحصيلي با روحيه دبيران از ديگر اهداف مطالعه محسوب مي شده است. براي دستيابي به اهداف فوق، 202 نفر از معلمان مدارس دولتي و 100 نفر از معلمان مدارس غيرانتفاعي با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي متناسب انتخاب شدند تا نسبت نمونه انتخاب شده با نسبت حجم زير گروه هاي جامعه، همخواني داشته باشد. اين آزمودني ها به پرسش نامه جو سازماني هوي و سيبو و پرسش نامه مخصوص سنجش روحيه دبيران، که محقق ساخته بوده است، پاسخ دادند. روش تحقيق در مطالعه حاضر از نوع همبستگي و علي مقايسه اي بوده و جمع آوري اطلاعات به صورت انفرادي و در محل مدرسه صورت گرفته است. نتايج مطالعه نشان داد که روحيه دبيران مدارس غيرانتفاعي بالاتر از روحيه دبيران مدارس دولتي است. همچنين، روحيه دبيران در مدارس با جو سازماني از مدارس با جو غيرمتعهد بالاتر مي باشد. بين روحيه دبيران با رفتار حمايتي مدير و رفتار هشيارانه و معتمدانه معلمان، همبستگي مستقيم وجود دارد، اما روحيه دبيران با رفتار دستوري و محدود کننده مدير و رفتار غيرمعتمدانه معلمان، همبستگي منفي دارد. ضمن آن که روحيه دبيران با مدرک تحصيلي آنها نيز در ارتباط است. همچنين جو سازماني در مدارس غيرانتفاعي با مدارس دولتي داراي تفاوت مي باشد.

 نسخه قابل چاپ