پاسخ به:بانک مقالات رشته علوم تربیتی
در اين پژوهش با استفاده از روش آماري تحليلي عاملي، پايايي و اعتبار پرسشنامه سبک هويت (ISI-6G) بررسي شد. اين پرسشنامه از همساني دروني مناسبي برخوردار است. اعتبار اين پرسشنامه به وسيله اجراي همزمان آن با مقياس سلامت عمومي گلدبرگ (GHQ-28) در ميان دانش آموزان دبيرستاني اصفهان سنجيده شد. نتايج اين مطالعه نشان مي دهد که پرسشنامه سبک هويت از اعتبار بالايي برخوردار است و در نتيجه مي تواند ابزار مناسبي براي ارزيابي شکل گيري هويت از ديدگاه پردازش اطلاعات مربوط به خويشتن باشد. با توجه به نتايج تحقيق حار، پيشنهاد مي شود که ويژگي هاي روان سنجي اين پرسشنامه بر روي ساير گروه هاي سني و جمعيت هاي باليني و غيرباليني ديگر و ساير متغيرهاي شخصيتي مورد بررسي قرار گيرد.
نسخه قابل چاپ
اين مقاله با استفاده از آموزه هاي برگرفته از نظريه هاي مرتبط با آموزش عالي، از جمله نظريه بازاريابي روابط، نظريه وابستگي منابع، نظريه حرفه اي گرايي و بر ساخته سرمايه هاي فکري به لزوم ارتباط بين دانشگاه و صنعت و چگونگي شکل گيري و مديريت اين ارتباط پرداخته است. منافع دو جانبه حاصل از اين ارتباط و موانع موجود در برقراري ارتباط موثر شناسايي و نشان داده شده است. ضرورت نيل به زبان مفاهمه (گفتمان) از جمله ساز و کارهاي موثر در برقراري اين ارتباط شناخته شده و بر فعاليتهاي مشترک تحقيقاتي و حضور بيشتر اساتيد در عرصه واقعي کار، تاکيد گرديده است. نقطه ورود براي تعميق ارتباط بين دانشگاه و صنعت، همکاريهاي دوجانبه در قالب برنامه ريزي آموزشي، با تاکيد بر کاربردي بودن محتوي برنامه هاي معرفي شده و با بر شمردن برخي راهکارهاي مقطعي و کوتاه مدت، تحکيم و توسعه ارتباط پايدار بين دانشگاه و صنعت به انجام مطالعه اي جامع و مبتني بر رويکرد مديريت راهبردي پيشنهاد شده است.
اين پژوهش در پي بررسي رابطه دوستيهاي دو جانبه، پذيرش همسالان، خودپنداره و سازگاري اجتماعي با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان دختر سال سوم راهنمايي شهر اصفهان است. جامعه آماري اين تحقيق کليه دانش آموزان دختر سال سوم راهنمايي سال تحصيلي 80-81 مدارس دولتي شهر اصفهان است. حجم نمونه اي 139 نفري به صورت خوشه اي تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در اين تحقيق عبارت بودند از: آزمون گروه سنجي؛ مقياس خودپنداره ساراسوات و مقياس سازگاري اجتماعي آزمون شخصيت کاليفرنيا (CTP). معدل نمرات سال قبل و نيمسال اول جاري هر دانش آموز به عنوان شاخص هاي پيشرفت تحصيلي در نظر گرفته شد. بر اساس يافته هاي پژوهش، همبستگي متغيرهاي مورد مطالعه با پيشرفت تحصيلي معني دار بود. همچنين معلوم شد که ترکيبي از 3 متغير خود پنداره، سازگاري اجتماعي و پذيرش همسالان قادر به تبيين ميزان بيشتري از تغييرپذيري معدل کل سال قبل دانش آموزان است. ترکيبي از دو متغير پذيرش همسالان و خودپنداره قادر به تبيين ميزان بيشتري از تغييرپذيري معدل نيم سال اول جاري مي باشد. ضمنا هيچ گونه رابطه مثبت و معناداري بين خودپنداره و دوستي هاي دوجانبه و خودپنداره و پذيرش همسالان ديده نشد.
اين مطالعه با هدف بررسي و مقايسه ويژگيهاي هيجان خواهي، برون گرايي و خشم در نوجوانان پسر بزهکار و عادي استان تهران انجام شد. با روش نمونه گيري تصادفي ساده تعداد 168 نفر از نوجوانان پسر بزهکار ساکن در کانون اصلاح و تربيت استان تهران و دبيرستانهاي تهران انتخاب شدند. روش تحقيق در اين بررسي، روش توصيفي پس رويدادي است. اين مطالعه نشان داد که ميزان هيجان خواهي نوجوانان بزهکار بيشتر از نوجوانان عادي است و اين تفاوت معنادار است. ميزان برون گرايي نوجوانان بزهکار بيشتر از نوجوانان عادي است و اين تفاوت نيز معنادار است. ميزان خشم نوجوانان بزهکار بيشتر از نوجوانان عادي است و اين تفاوت هم معنادار است. بين ميزان هيجان خواهي بزهکاران نوجوان و خشم آنان رابطه وجود دارد و اين رابطه معنادار است.
آموزش هاي علمي – کاربردي، آموزش هايي هستند که با هدف ايجاد مهارتهاي شغلي و حرفه اي و نيز ارتقاي مهارت شاغلين، برنامه ريزي و اجرا مي شود. با توجه به نقش اين آموزش ها در توسعه کشور، شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 1369 با تشکيل شوراي عالي آموزش هاي علمي – کاربردي، درصدد ساماندهي ساختار و محتواي اين آموزش ها برآمد. در همين راستا در سال 1371 گروه هشتم در شوراي عالي برنامه ريزي وزارت علوم تشکيل شد و آيين نامه ها و دستورالعمل هاي مربوط به تدوين، طراحي و اجراي آموزش هاي علمي – کاربردي به تصويب اين گروه رسيد. در مقاله پژوهشي حاضر با استناد به مباني علمي آموزش هاي علمي – کاربردي الگوهاي نيازسنجي آموزشي به منظور شناسايي دوره هاي علمي – کاربردي و فرآيند طراحي برنامه هاي درسي، در دو بخش صنعت و کشاورزي مورد نقد و بررسي قرار گرفت. نتايج حاکي از عدم التفات دستگاههاي سياستگذار و مجري آموزش هاي علمي – کاربردي به اهداف اين دوره ها (به ويژه به هدف خود اشتغالي)، عدم تبعيت مجريان از الگوهاي مناسب نيازسنجي در شناسايي دوره ها و نيز عدم توجه برنامه ريزان به الگوهاي طراحي برنامه درسي مهارت – محور است.
پژوهش حاضر با هدف بومي سازي اطلاعات مربوط به روان شناسي رشد صورت پذيرفته است. روش پژوهش توصيفي از نوع زمينه يابي است. نمونه تحقيق 240 دانش آموز دختر مقاطع راهنمايي و متوسطه مي باشد که به روش خوشه هاي انتخاب گرديدند. ابزار جمع آوري اطلاعات شامل پرسشنامه اي است که از دوازده بخش تکميل شده است. نتايج پژوهش حاکي از آن است که مهمترين تغيير زيستي يعني بلوغ در دامنه سني دوازده تا چهارده سالگي رخ مي دهد، نوجوانان بيشترين اطلاعات خود را در اين زمينه از والدين دريافت مي کنند و واکنش آنها در قبال بلوغ توام با ترس بوده است. در زمينه بررسي خصوصيات اجتماعي شان، مسافرت و گردش را جزو بهترين سرگرمي هاي خود مي دانند و از اين که والدينشان آنها را به چشم کودک ببيند و مورد تمسخر و سرزنش قرار بگيرند، اعلام نارضايتي کرده اند. بيشترين تاثيرپذيري را نوجوانان از والدين خود داشته اند و سپس دوستان چنين نقشي را ايفا کرده اند. در محيط تحصيلي، نمره کم دادن و تبعيض گذاشتن معلمان از جمله عواملي است که آنها را ناراحت مي کند.