پاسخ به:بانک مقالات رشته علوم تربیتی
هدف از اين تحقيق بررسي روابط ساده و چندگانه نگرش مذهبي، خوشبيني و سبكهاي دلبستگي با رضايت زناشويي در دانشجويان مرد متاهل دانشگاه شهيد چمران اهواز بود. نمونه مورد مطالعه شامل 212 دانشجوي مرد متاهل دانشگاه شهيد چمران اهواز بود كه با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش عبارت بودند از: 1- پرسشنامه سنجه دينداري مسلمانان، 2- پرسشنامه سبكهاي اسنادي، 3- پرسشنامه سبكهاي دلبستگي بزرگسال و 4- پرسشنامه رضايت زناشويي (انريچ). نتايج تحقيق نشان دادند كه بين هر يك از متغيرهاي پيش بين نگرش مذهبي و خرده مقياس هاي آن، خوش بيني و سبكهاي دلبستگي با رضايت زناشويي رابطه مثبت معني دار وجود دارد. همچنين، نتيجه تحليل رگرسيون چندگانه نشان داد كه متغيرهاي پيش بين نگرش مذهبي، خوشبيني و سبكهاي دلبستگي 37 درصد واريانس متغير ملاك (رضايت زناشويي) را تبيين مي كنند.
نسخه قابل چاپ
در اين پژوهش به بررسي تاثير آموزش جرات ورزي بر مهارتهاي اجتماعي، اضطراب اجتماعي و ابراز وجود در دانش آموزان پسر سال اول دبيرستاني پرداخته شده است. جامعه آماري اين پژوهش شامل دانش آموزان پسر سال اول دبيرستانهاي شيراز است كه از ميان آنها 60 نفر به طور تصادفي انتخاب و در دو گروه 30 نفري آزمايشي و گواه گمارده شدند. ابزارهاي مورد استفاده عبارتند از پرسشنامه ابراز وجود، مقياس درجه بندي ميلر و ايسلر و پرسشنامه اضطراب اجتماعي واتسون و فرند. براي اجراي پژوهش از طرح پيش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استفاده شده است. نتايج تحليل فرضيه ها با استفاده از روش آماري تحليل واريانس چند متغيري نشان دادند كه آموزش جرات ورزي باعث افزايش مهارتهاي اجتماعي، ابراز وجود و كاهش اضطراب اجتماعي مي شود.
هدف از تحقيق حاضر در درجه نخست بررسي شاخصهاي روان سنجي سوالات امتحاني اعضاي هيات علمي دانشگاه شهيد چمران بود. همچنين، بررسي استفاده از انواع سوالات امتحاني و مقايسه شيوه هاي ارزشيابي اساتيد دانشكده هاي مختلف هدف ديگر اين تحقيق را تشكيل داد. 109 نفر از اعضا هيات علمي دانشگاه داوطلبانه در اين مطالعه شركت و اوراق امتحاني پايان ترم يكي از دروس خود را جهت بررسي شاخصهاي روان سنجي آن ارسال داشتند. سوالات آزمون اساتيد به طور انفرادي بررسي و علاوه بر محاسبه ضرايب دشواري، تميز و پايائي ويژگيهاي انفرادي سوالات نيز تحليل گرديد. نتايج اين ضرايب و تحليلها محرمانه و مكتوب همراه با ارائه پيشنهاداتي به اطلاع اساتيد داوطلب در تحقيق رسانده شد. بررسي نتايج تحقيق نشان داد اساتيد با توجه به نوع درسي كه ارائه مي دهند، از شيوه هاي امتحاني يكساني استفاده نمي كنند. بين ضرايب دشواري، تميز و پايائي سوالات در مقايسه با ملاكهاي مطلوب اين ضرايب تفاوت مشاهده گرديد. در كل تحليل اوراق امتحاني اساتيد نشان داد كه سوالات از ضرايب دشواري بالا و ضرايب تميز پائين برخوردارند و به اين معني كه دانشجويان در پاسخ دادن درست به سوالات آنها مشكل چنداني نداشتند. بر اساس نتايج اين تحقيق پيشنهاد مي شود دانشگاه يك مركز آزمون سازي داير سازد تا از طريق آن اساتيد بتوانند نيازهاي ارزشيابي خود را در ساختن سوالات امتحاني استاندارد و محاسبه شاخصهاي روان سنجي سوالات برطرف نمايند.
در اين نوشتار با تاكيد بر اينكه توسعه اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي از نظام ارزشي جامعه اثر مي پذيرد و منابع نظام ارزشي در شكل گيري ارزشها و به تبع آن توسعه اقتصادي موثر است، كوششي به عمل آمده است تا منابع نظام ارزشي ايران در نيمه اول قرن چهاردهم هجري شناسايي شده و رابطه آنها با توسعه اقتصادي - اجتماعي تبيين گردد. بهمين سبب تاريخ شكل گيري اين نظام ارزشي حدودا به دو بخش 1400 ساله قبل و بعد از اسلام تقسيم و مورد بررسي قرار گرفته است. از آنجا كه مشخصه اصلي دوره قبل از اسلام ايران و منبع عمده نظام آموزشي آن دوره، مذهب زردتشتي است، در آغاز به بررسي ديدگاه هاي مذهب زردتشت پيرامون ماهيت انسان، جامعه و دانش يا شناخت پرداخته ايم. سپس دوره اسلامي مورد بحث قرار گرفته و به عنوان منبع عمده نظام ارزشي اين دوره، دين اسلام با توجه به قرآن كريم، آراي سنت گرايان (اشاعره)، عقلگرايان اسلامي (معتزله)، متكلمين، متصوفه، تشيع و نظريات امام محمد غزالي، فارابي و ابن سينا پيرامون مقوله هاي ماهيت انسان، جامعه و شناخت (دانش) مورد بررسي واقع شده است. بررسي حاضر به اين جمع بندي مي رسد كه، رشد اقتصادي نيازمند نوآوري، خلاقيت و تغيير است و نظام ارزشي ايران در دوره مورد بحث مبتني بر مفهوم ويژه اي از شناخت يا دانش بوده است كه بر سنت و پذيرش گذشته و ميراث آن تاكيد و آراي جديد را مردود و يا حداقل كم اهميت تلقي مي كرده است. از اين رو بين نظام ارزشي و ضروريات رشد اقتصادي - اجتماعي ناسازگاري مشاهده شده است.
اين پژوهش به منظور بررسي تاثير باورهاي نظارتي مديران مدارس ابتدايي بر سبكهاي مديريت تعارض آنان صورت پذيرفته است. براي انجام اين تحقيق از روش پس رويدادي استفاده شده است. به منظور گردآوري داده ها دو پرسشنامه سنجش باورهاي نظارتي و سبك مديريت تعارض مورد استفاده قرار گرفتند. داده هاي جمع آوري شده با استفاده از آزمون آماري تحليل واريانس چند متغيره تجزيه و تحليل شدند و نتايج زير بدست آمده است؛ باورهاي نظارتي مديران در اتخاذ سبكهاي معين براي مديريت تعارض توسط مديران موثر بوده، به طوري كه مديران برخوردار از باورهاي نظارتي غير مستقيم به ترتيب از سبك همكاري، سپس سبكهاي مصالحه و ايثار بيشتر استفاده مي نمايند. همچنين مديران برخوردار از باورهاي نظارتي مشاركتي نيز به ترتيب از سبكهاي مصالحه و ايثار و سپس همكاري استفاده مي كنند، در حالي كه مديران برخوردار از باورهاي نظارتي مستقيم ترجيح مي دهند بيشتر سبكهاي اجتناب و رقابت را اعمال نمايند.
مقاله حاضر بر پايه نتايج تحقيقي نگاشته شده است كه با هدف بررسي ميزان همخواني و مطابقت منابع و خدمات موجود در كتابخانه هاي دانشگاه شهيد چمران اهواز با نيازهاي اطلاعاتي اساتيد اين دانشگاه انجام شد. نوع تحقيق توصيفي بود و با استفاده از روش پيمايشي انجام گرفت. جامعه مورد پژوهش شامل كليه اعضاي هيات علمي دانشگاه شهيد چمران بود و ابزار گردآوري اطلاعات پرسشنامه اي بود كه براي اين تحقيق ساخته شد. در اين پژوهش ضمن پرداختن به مفهوم «نياز اطلاعاتي» و اهميت و ضرورت آن، به بررسي موانع تعيين نيازهاي اطلاعاتي استفاده كنندگان كتابخانه ها پرداخته شده است. نتايج تحقيق نشان داد كه منابع و خدمات موجود در كتابخانه هاي دانشگاه شهيد چمران اهواز با نيازهاي اطلاعاتي اعضاي هيات علمي همخواني چنداني ندارد و از نظر اعضاي هيات علمي، ميزان همخواني در اكثر موارد «كم» و يا حداكثر «متوسط» بوده است. نتايج تحقيق همچنين نشان داد كه متغيرهايي چون جنسيت، گروه آموزشي و سابقه تدريس اعضاي هيات علمي بر نظرات آنها در مورد ميزان مطابقت منابع و خدمات كتابخانه ها با نيازهاي اطلاعاتي آنان تاثير گذار بوده است. بر مبناي يافته هاي حاصل، پيشنهاد شده است كه خدمات جديدي مانند "آگاهي رساني جاري" در كتابخانه ها راه اندازي شود، و مطالعات ديگري براي بررسي ميزان تطابق خدمات و منابع موجود با استانداردهاي رايج صورت گيرد، مضافا اينكه براي به روز كردن اطلاعات كتابخانه ها از نيازهاي رايج اعضاي هيات علمي، بررسيهاي نيازسنجي به طور مرتب و دوره اي انجام شود.
احتمالا متداولترين عامل دروني مدرسه كه به نظر مي رسد روي جو مدارس اثرگذار باشد، خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي مديران است. گرچه اطلاع از درون انسانها و شخصيت آنان كار بس مشكلي است اما شناخت شخصيت يك روزنه بسيار گويا دارد و آن رفتارهاي بارز افراد است. در اين پژوهش به منظور بررسي ارتباط جو سازماني مدارس با ويژگيهاي شخصيتي مديران از پرسشنامه شخصيت آيزنك در ابعاد چهارگانه (درونگرايي برونگرايي) و نوروتيك (ثبات هيجاني و روان رنجوري) و جهت سنجش جو مدارس از پرسشنامه جو سازماني در ابعاد ششگانه (حمايتي، دستوري، تحديدي، همكارانه، متعهدانه، غير متعهدانه) استفاده شد. نمونه آماري مشتمل بر 52 نفر از مديران و 152 نفر از دبيران مرد و زن دوره دبيرستان شهر اصفهان بودند كه از طريق نمونه گيري تصادفي طبقه اي از ميان كليه مديران نواحي پنجگانه آموزش و پرورش اصفهان به منظور پاسخگويي به سوالات جو سازماني انتخاب شدند. يافته هاي اصلي پژوهش نشان داد كه رابطه اي بين ويژگيهاي شخصيتي مديران در هر يك از ابعاد چهارگانه با جو سازماني مدارس (باز/ بسته) وجود ندارد. همچنين بين ابعاد چهارگانه شخصيت با ابعاد جو سازماني (حمايتي، دستوري، تحديدي، متعهدانه، همكارانه) رابطه اي مشاهده نشد. طبق نتايج به دست آمده بين بعد غير متعهدانه با ابعاد شخصيتي مديران تفاوت وجود داشت. همچنين يافته ها حاكي از وجود رابطه بين ابعاد چهارگانه شخصيت با يكديگر بود.
يكي از مهم ترين برنامه هايي كه در نظامهاي آموزشي اجرا مي شود، «برنامه درسي پنهان» است. مطالعات و تحقيقات فراواني در كشورهاي مختلف در اين زمينه صورت گرفته است. منابع سازمان يافته و تخصصي حوزه برنامه درسي و نتايج بسياري از تحقيقات حاكي از آن است كه «محيط اجتماعي مدرسه» مهم ترين عامل شكل گيري برنامه درسي پنهان است. ليكن در كشور ما تاكنون تلاشي براي مستندسازي برنامه درسي پنهان ناشي از محيط اجتماعي مدرسه صورت نگرفته است. تحقيق حاضر در صدد آشكارسازي پيامدها يا آثار قصد نشده ناشي از محيط اجتماعي مدرسه در نگرشهاي دانش آموزان مدارس دوره متوسطه و ارائه راهكارهايي براي كاهش پيامدهاي منفي آن است. در اين تحقيق ابتدا با استفاده از روش كمي و به وسيله پرسشنامه محقق ساخته، جو اجتماعي مدارس دوره متوسطه شهر اصفهان مورد سنجش و شناسايي قرار گرفت. از ميان نواحي آموزش و پرورش، سه ناحيه كه از نظر موقعيت اقتصادي - اجتماعي در حد پايين، متوسط و بالا بودند، شناسايي و از هر ناحيه 4 مدرسه پسرانه و دخترانه انتخاب و در هر مدرسه به 30 الي 35 نفر دانش آموز كه به صورت تصادفي انتخاب شده بودند، پرسشنامه داده شد. پس از تجزيه و تحليل نتايج پرسشنامه ها با به كارگيري «رويكرد افتراقي» مدارس به دو طيف، «مدارس داراي جو باز» و «مدارس داراي جو بسته» تقسيم گرديد. براي بررسي و تبيين پيامدهاي قصد نشده و پاسخ گويي به سوالات و فرضيه هاي تحقيق از روش «تحقيق كيفي» كه موثرترين روش براي كشف ابعاد مختلف برنامه درسي پنهان است استفاده شد. بدين منظور از هر مدرسه 5 الي 6 نفر به صورت گزينشي انتخاب شده، مورد مصاحبه و مشاهده قرار گرفتند. پس از آن اظهار نظرهاي دانش آموزان و مشاهدات، تجزيه و تحليل و پيامدهاي پنهان ناشي از محيط اجتماعي مدارس باز و بسته مورد شناسايي و مقايسه قرار گرفت. سپس با شناسايي عوامل اصلي تاثيرگذار در شكل گيري پيامدهاي پنهان و با استفاده از منابع و نظريه هاي علمي حوزه برنامه درسي و ساير يافته هاي تحقيقاتي، راهكارهايي براي مقابله با پيامدهاي منفي ارائه شده است. براي اعتباربخشي و تاييد راهكارها، از نظريات جمعي از متخصصان و صاحب نظران تعليم و تربيت در سطح كشور نيز استفاده شده است. عمده ترين پيامدهاي قصد نشده مدارسي كه از جو اجتماعي بسته تري برخوردارند، عبارتند از: (1 افزايش روحيه اطاعت، تقليد و پيروي محض و كاهش روحيه تفكر انتقادي و برخورد نقادانه با موضوعات و مباحث علمي. (2 تقويت تمايل دانش آموزان به انجام فعاليتهاي يادگيري به صورت انفرادي و نگرش منفي آنان نسبت به فعاليتهاي گروهي. (3 كاهش ميزان اعتماد و عزت نفس دانش آموزان و تقويت احساس خودپنداري منفي در آنان. (4 روحيه اطاعت و انقياد و تمايل به انجام فعاليتها و تكاليف يادگيري به صورت انفرادي در دانش آموزان مدارس پسرانه بيش از دانش آموزان مدارس دخترانه بوده است. (5 ميزان كاهش عزت نفس در دانش آموزان مدارس دخترانه بيش از دانش آموزان مدارس پسرانه بوده است. در مدارسي كه داراي جو باز بودند ميزان كاهش عزت نفس تقريبا مشابه بوده است.
اين پژوهش به منظور بررسي روابط ساده و چندگانه ترس از موفقيت، عزت نفس، کمال گرايي و ترس از ارزيابي منفي با نشانگان وانمودگرايي در دانشجويان تحصيلات تکميلي دانشگاه شهيد چمران اهواز انجام شده است. نمونه اصلي اين تحقيق شامل 300 دانشجوي دختر و پسر تحصيلات تکميلي دانشگاه شهيد چمران اهواز بود. يک نمونه 200 نفري نيز به منظور اعتباريابي و پايايي سنجي آزمونهاي مورد استفاده به کار گرفته شد. هر دو نمونه با روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. براي تحليل داده ها از روشهاي آماري توصيفي (ميانگين و انحراف معيار)، ضريب همبستگي و رگرسيون چند متغيري استفاده شد. ابزار جمع آوري داده ها در اين پژوهش شامل آزمون وانمودگرايي کلانس (CIPS)، آزمون ترس از موفقيت (FOSS)، آزمون عزت نفس آيزنک، آزمون کمال گرايي اهواز (APS) و آزمون ترس از ارزيابي منفي (FNE) بودند. آزمونهاي وانمودگرايي کلانس و ترس از موفقيت توسط پژوهشگران اين تحقيق به فارسي برگردانده و ضرايب اعتبار و پايايي آنها محاسبه گرديد. فرضيه هاي اين پژوهش شامل 5 فرضيه اصلي است، که روابط ساده و چندگانه بين متغيرهاي پيش بين (ترس از موفقيت، عزت نفس، کمال گرايي و ترس از موفقيت) را با متغير ملاک (وانمودگرايي) در نمونه اي از دانشجويان دختر و پسر تحصيلات تکميلي بررسي مي کند. نتايج اين پژوهش نشان مي دهند که متغيرهاي ترس از موفقيت، کمال گرايي و ترس از ارزيابي منفي با نشانگان وانمودگرايي همبستگي مثبت و متغير عزت نفس با نشانگان وانمودگرايي همبستگي منفي دارند. همچنين، ترس از موفقيت، عزت نفس، کمال گرايي و ترس از ارزيابي منفي با نشانگان وانمودگرايي همبستگي چندگانه دارند و در هر دو نمونه دانشجويان دختر و پسر تحصيلات تکميلي، ترس از موفقيت و کمال گرايي بهترين متغيرهاي پيش بين محسوب مي شوند. نتايج پژوهش با يافته هاي تحقيقات انجام شده در خارج از کشور هماهنگند.
هدف اين پژوهش بررسي رابطه شيوه اجراي برنامه درسي (رويكردهاي تدريس و ارزيابي اساتيد) و رويكردهاي ساخت و سازگرايانه در كلاس درس با رويكردهاي يادگيري دانشجويان بود. با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي 670 دانشجوي كارشناسي رشته هاي مختلف دانشگاه شيراز انتخاب شدند و با تكميل پرسشنامه هاي فراگرد مطالعه (SPQ)، پرسشنامه محيط يادگيري ساخت و سازگرا (CLES)، پرسشنامه تجربه دانشجويان از دانشكده (CSEQ) و پرسشنامه هاي رويكرد تدريس و ارزيابي اساتيد اطلاعات مورد نياز گردآوري شده و مورد تحليل و بررسي قرار گرفتند. بر اساس يافته هاي پژوهش، اكثر دانشجويان رويكرد يادگيري خود را عملي توصيف مي كنند ولي اساتيد خود را بيشتر داراي رويكرد تدريس مدار و رويكرد ارزيابي باز توليد دانش مي دانند. ساخت و سازگرايي در كلاس درس با رويكرد تدريس يادگيري مدار و اتخاذ رويكردهاي يادگيري عمقي و حصولي از سوي دانشجو همبستگي مثبت معني دار دارد. از بين رويكردهاي تدريس، تنها رويكرد تدريس تلفيقي است كه همزمان با رويكردهاي يادگيري عمقي و دستاوردي و همچنين با ساخت و سازگرايي در كلاس درس همبستگي مثبت و معنادار دارد. بين رويكرد تدريس يادگيري مدار و رويكرد ارزيابي سازماندهي و كاربرد دانش رابطه مثبت و معني دار وجود دارد. اما رويكرد ارزيابي باز توليد دانش با رويكرد تدريس يادگيري مدار همبستگي منفي معني دار دارد. تاكيد دانشكده بر هر دو دسته كيفيات شناختي و كيفيات حرفه اي و كاربردي با رويكرد ارزيابي سازماندهي و كاربرد دانش داراي رابطه مثبت و معني دار است. اما بين هيچكدام از رويكردهاي يادگيري با كيفيات مورد تاكيد دانشكده رابطه معني دار يافت نشد. از مجموع يافته ها مي توان اهميت آموزش تعاملي و مشاركت جويانه (دانشجو مدار) از نظر دانشجويان را استنباط نمود و بر اين نكته تاكيد كرد كه به منظور تحقق رسالت آموزشي و پژوهشي دانشگاه (خلق و نشر دانش) بايد نگرش اساتيد به تدريس و ارزيابي در آموزش عالي بهبود يابد. توجه بيشتر اساتيد به فعاليتهاي مشاركت جويانه و بحث و تبادل نظر در كلاس درس و كاربردي كردن آموخته هاي دانشجويان، تمايل دانشجويان را به پذيرش رويكرد عمقي يادگيري بيشتر مي كند.
پژوهش حاضر از جمله پژوهشهاي آزمايشي ميداني با طرح پيش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است که به منظور بررسي تاثير آموزش گروهي مهارتهاي اجتماعي در سازگاري فردي – اجتماعي نوجوانان بزهکار در بند 3 ندامتگاه شهرستان گنبد کاووس انجام شده است. 40 نفر نوجوان زير 18 سال به صورت تصادفي ساده از ميان جامعه پژوهش انتخاب و به شيوه تصادفي ساده به دو گروه 20 نفري گمارده شدند. قبل از انجام مداخله آزمايشي (ارايه متغير مستقل) دو گره با استفاده از پرسشنامه شخصيتي کاليفرنيا (CTP) پيش آزمون شدند. سپس گروه آزمايشي به مدت 10 جلسه يک ساعته تحت آموزش مهارتهاي اجتماعي به صورت گروهي قرار گرفت (مهارتها رفتارهاي مربوط به خود، رفتارهاي مربوط به ديگران، رفتارهاي مربوط به محيط و رفتارهاي مربوط به کار). يک هفته پس از انجام مداخله بار ديگر هر دو گروه با استفاده از آزمون (CTP) پس آزمون شدند. نتايج آزمون تحليل واريانس چند متغيري بر روي تفاضل نمره هاي پيش آزمون و پس آزمون نشان داد که: نوجوانان بزهکار گروههاي آزمايشي و گواه از لحاظ 12 خرده مقياس آزمون سازگاري فردي – اجتماعي کاليفرنيا (CTP) متفاوتند. در نهايت، يافته ها گواه آن است که آموزش مهارتهاي اجتماعي (مداخله درماني) باعث افزايش سازگاري فردي و اجتماعي در نوجوانان بزهکار شهرستان گنبد کاوس مي شود.
هدف از انجام اين پژوهش بررسي رابطه ساده و چندگانه متغيرهاي عزت نفس، اضطراب عمومي، حمايت اجتماعي ادراک شده و سرسختي روانشناختي با اضطراب اجتماعي دختران دانش آموز پايه اول دبيرستانهاي شهرستان آبادان مي باشد. نمونه تحقيق شامل 200 دختر دانش آموز مي باشد که به طور تصادفي از بين دانش آموزان دختر انتخاب گرديدند. در اين پژوهش از پنج پرسشنامه شامل پرسشنامه هاي عزت نفس کوپر اسميت، اضطراب عمومي (ANQ)، حمايت اجتماعي (SSI)، اضطراب اجتماعي و سرسختي روانشناختي جهت جمع آوري داده ها استفاده گرديد. جهت تجزيه و تحليل داده ها از ضريب همبستگي ساده و رگرسيون چند متغيري استفاده شد. نتايج تحقيق نشان دادند که متغيرهاي عزت نفس، حمايت اجتماعي ادراک شده، سرسختي روانشناختي و اضطراب عمومي با اضطراب اجتماعي رابطه مثبت معني دار دارند. همچنين، نتايج تحليل رگرسيون نشان داد که از بين متغيرهاي پيش بين، متغيرهاي اضطراب عمومي، حمايت اجتماعي ادراک شده و سرسختي روانشناختي بهترين پيش بينهاي اضطراب اجتماعي مي باشند.
مديريت مدرسه محوري که ريشه در مباني نظري مشارکت پذيري، عدم تمرکز، تفويض اختيار و رقابتي شدن دارد معتقد است مدرسه و ارکان آن بايد در اداره مدرسه دخالت داده شوند. در اين راستا مقاله حاضر با بهره گيري از چارچوب نظري مبتني بر الگوي سازماني بر گرفته شده از مطالعات لاولر و همکاران (1992) و ديگر محققان اين مساله دنبال مي شود و در آن سعي شده است تا موانع مهم کاربست مديريت مدرسه محور در ايران و شهر اهواز بررسي شوند. با بهره گيري از رويکرد کمي (پرسشنامه) و همچنين رويکرد کيفي (مصاحبه)، داده ها در دبيرستانهاي شهر اهواز از کارشناسان ستادي، مديران و دبيران جمع آوري گرديد. نتايج نشان داد که الف- ميانگين کل ميزان آگاهي افراد نمونه 3.09 از 5 مي باشد که در حد متوسطي است. ب- ميانگين کل ميزان موافقت افراد نمونه نسبت به طرح عدم تمرکز آموزشي- مدرسه محوري 3.49 از 5 است که مطلوب مي باشد. ج- عامل سياسي و قدرت (مسئولين) با ميانگين 3.80، عامل ساختاري و امکاناتي با ميانگين 3.79، عامل اطلاعاتي و دانشي با ميانگين 3.72، عامل فرهنگي- اجتماعي با ميانگين 3.52 و عامل مديريتي با ميانگين 3.24 از ميانگين 5 به ترتيب اولويت به عنوان موانع مهم مدرسه محوري قلمداد شده اند.
هدف اين مقاله بررسي اهداف و راهکارهاي، آموزش و پرورش آينده نگر است و از دو بخش تشکيل مي شود. در بخش اول پس از مرور پيشينه آينده نگري، سه روش اصلي آينده نگري معرفي مي شوند و ارتباط آنها با تعليم و تربيت مورد بحث قرار خواهد گرفت. اين سه روش عبارتند از آينده نگري تحليلي، نظري و مشارکتي. در بخش دوم آرا برخي از آينده نگران معاصر بررسي شده و بر اساس آن شش روند کلي براي تحولات جهاني در قرن بيست و يکم بازشناسي مي گردد. اين روندها عبارتند از: پيشرفت سريع علم و تکنولوژي، گسترش فناوري اطلاعات، جهاني شدن، تهديد محيط زيست، اشاعه دموکراسي و افزايش آگاهي سياسي و فرهنگي ملل، اقوام و فرقه ها. پس از بيان اين هفت روند کلي، رسالت نظام آموزش و پرورش براي مواجهه با اين روندها مورد بحث قرار گرفته، سعي خواهد شد که راهکارهايي براي تطبيق و سازگاري نظام تعليم و تربيت با اين تحولات پيشنهاد گردد.
در مطالعه حاضر، رابطه برخي پيشايندهاي شخصيتي و انگيزشي خود ناتوان سازي تحصيلي با اين متغير مورد بررسي قرار گرفت. به علاوه، رابطه خودناتوان سازي با برخي پيامدهايش، نظير عملکرد تحصيلي بعدي، نگرش نسبت به تقلب و اقدام به آن بررسي شد. 436 دانش آموز پسر سال اول دبيرستان به صورت تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند و پرسشنامه هاي اقتباس شده از PALS توسط آنها تکميل گرديد. نتايج نشان داد که از بين هدفهاي تبحري، تنها هدف تبحري دانش آموز با خود ناتوان سازي رابطه (منفي) داشت. به علاوه، غير از هدف عملکردي والدين، هيچ يک از هدفهاي عملکردي (عملکرد گرا و عملکرد گريز) دانش آموز، کلاس و معلم، خودناتوان سازي را پيش بيني نکردند. تحليل کوواريانس نشان داد هدفهاي عملکردگريز خواه با هدفهاي تبحري همراه شوند خواه نشوند، اثري روي درگيري در خود ناتوان سازي ندارند. ساير نتايج نشان داد که متغيرهاي کارآمدي تحصيلي و عملکرد تحصيلي قبلي به صورت منفي و بدبيني به مدرسه به صورت مثبت خودناتوان سازي را پيش بيني کردند و بين دو گروه قومي (فارس و عرب زبان) در استفاده از راهبردهاي خودناتوان سازي تفاوتي مشاهده نشد. تحليل رگرسيون سلسله مراتبي نشان داد که کليه متغيرهاي پيش بين با خودناتوان سازي تحصيلي رابطه چندگانه دارند. نتايج مربوط به متغيرهاي پيامد، آشکار ساخت که خودناتوان سازي با عملکرد تحصيلي بعدي رابطه منفي، و با نگرش نسبت به تقلب و اقدام به آن رابطه مثبت دارد. در پايان، رابطه بين هدفهاي پيشرفت و خودناتوان سازي از نظر برخي مسايل فرهنگي و بافت تعليم و تربيت مورد بحث قرار مي گيرند.
