بانک مقالات رشته علوم تربیتی

هدف پژوهش حاضر بررسي نقش عوامل شناختي (شامل باورهاي ناکارآمد، تفسير مزاحمت هاي ذهني، تمايل به فرونشاني افکار، توانايي ادراک شده کنترل فکر و راهکارهاي کنترل فکر)، صفات شخصيتي، سابقه خانوادگي و فشار رواني در پيش بيني ابتلا به اختلال وسواسي - اجباري بود. 103 آزمودني مبتلا به اختلال وسواسي - اجباري و 103 آزمودني غيرباليني در اين پژوهش شرکت داشتند. ابزارهاي پژوهش عبارت بودند از: برنامه مصاحبه براي اختلالات اضطرابي در DSM-IV- نسخه تمام عمر، پرسشنامه باورهاي وسواسي، سياهه تفسير مزاحمت هاي ذهني، سياهه فرونشاني خرس سفيد، پرسشنامه کنترل فکر، پرسشنامه توانايي کنترل فکر، سياهه پنج عاملي شخصيتي نئو، مقياس رويدادهاي زندگي و پرسشنامه اطلاعات شخصي. نتايج تحليل مميز همزمان نشان داد که به کمک متغيرهاي فوق مي توان ابتلا به اختلال وسواسي - اجباري را پيش بيني نمود. تابع حاصل 58% واريانس تفاوت ها گروه ها را تبيين مي کند. اين تابع 87.9% از افراد دو گروه را به درستي به گروه هاي خود منتسب مي کند. تحليل مميز گام به گام نيز نشان داد که به ترتيب متغيرهاي تمايل به فرونشاني افکار، سابقه خانوادگي، برونگرايي، استفاده از راهکار تنبيه براي کنترل فکر، وظيفه شناسي، باورهاي ناکارآمد در حيطه کمال گرايي / قطعيت و صفت شخصيتي توافق بيش از ساير متغيرها در تمايز دو گروه سهيم هستند.

 نسخه قابل چاپ

هدف از پژوهش حاضر، بررسي رابطه باورهاي انگيزشي جمعي از دانشجويان دانشگاههاي شيراز با رويکردهاي يادگيري آنان بود. بدين منظور 183 دانشجوي سال سوم از دانشگاه شيراز و دانشگاه علوم پزشکي شيراز (61 زن و 123 مرد) با ميانگين سني 22 سال از رشته هاي پزشکي (89 نفر) و مهندسي برق و مکانيک (94 نفر) به عنوان آزمودني برگزيده شدند. به منظور سنجش باورهاي انگيزشي در 6 مولفه، يعني خودکارآمدي، ارزش تکليف، اضطراب امتحان، جهت گيري دروني هدف، جهت گيري بيروني هدف و باورهاي کنترل درباره يادگيري، از "پرسشنامه راهبردهاي انگيزشي براي يادگيري" استفاده به عمل آمد. رويکردهاي يادگيري به وسيله «پرسشنامه رويکردهاي مطالعه" در سه مولفه، يعني رويکرد عميق، سطحي و راهبردي، مورد سنجش قرار گرفت. در پژوهش حاضر، اعتبار سازه اي اين پرسشنامه ها به روش تحليل عاملي با چرخش واريمکس انجام شد و ضرايب آلفاي کرونباخ نشان از همساني دروني مولفه هاي آنها داشت. رابطه 6 مولفه انگيزشي با هر يک از رويکردهاي يادگيري، به طور جداگانه در رشته پزشکي و مهندسي، از طريق تحليل رگرسيون مرحله اي، مورد بررسي قرار گرفت. نتايج حاصل نشانگر آن بود که روابطي پيچيده بين باورهاي انگيزشي و رويکردهاي يادگيري برقرار است، که الگوي اين روابط در ميان دانشجويان پزشکي و مهندسي يکسان نمي باشد. اين يافته ها با توجه به نتايج مطالعات پيشين و نظريه هاي مربوط، مورد بحث قرار گرفت و از تلويحات تربيتي آن سخن به ميان آمد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر ويژگي هاي شخصيتي، نارسايي هاي شناختي، متغيرهاي سازماني و زيستي - اجتماعي را به عنوان پيش بين هاي حادثه ديدگي در کارگران يک شرکت در اهواز بررسي کرده است. نمونه اصلي پژوهش شامل 189 کارگر حادثه ديده (طي 5 سال گذشته) و 189 کارگر حادثه نديده و نمونه اعتبار يابي پژوهش شامل 82 کارگر حادثه ديده و 81 کارگر حادثه نديده بودند. براي انتخاب نمونه از گروههاي حادثه ديده و حادثه نديده از روش انتخاب تصادفي ساده استفاده شد. کارگران حادثه ديده و حادثه نديده نمونه اصلي پژوهش، به وسيله پرسشنامه شخصيتي پنج بعد بزرگ (به جز گشاده ذهني)، پرسشنامه نارسايي هاي شناختي، متغيرهاي سازماني و ويژگي هاي زيستي - جسماني مورد سنجش قرار گرفتند و به منظور ناشناس ماندن هويت آزمودني ها از کسب اطلاعات جمعيت شناختي پرهيز شد. در اين پژوهش، براي تحليل داده ها از روش تحليل تميز، تحليل واريانس چند متغيري و در بخش اعتباريابي از همبستگي پيرسون و تحليل عوامل استفاده شد. نتايج به دست آمده از کاربرد معادله تابع مميز، فرضيه پژوهش را تاييد کرد. به بيان ديگر، از روي ويژگي هاي شخصيتي، شناختي، سازماني و زيستي - اجتماعي مي توان احتمال حادثه ديدگي در کارکنان صف را پيش بيني کرد. نتايج به دست آمده و مدل حاصل از اين پژوهش به اجمال در اين مقاله مورد بحث قرار گرفته است.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به بررسي رابطه عملکرد خانواده و جو رواني - اجتماعي کلاس با ناسازگاري دانش آموزان پايه سوم متوسطه شهرستان ملاير پرداخته است. آزمودني ها در اين پژوهش 302 نفر (152 پسر و 150 دختر) بودند که با روش نمونه گيري تصادفي مرحله اي انتخاب شدند. جهت جمع آوري داده هاي مورد نياز از مقياس سنجش عملکرد خانواده (FAD)، مقياس کلاس من (MCI) و پرسشنامه سازگاري دانش آموزان دبيرستاني (AISS) استفاده شد. يافته ها نشان داد که عملکرد خانواده و جو رواني - اجتماعي کلاس با ناسازگاري دانش آموزان رابطه معني دار منفي دارد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر با هدف بررسي رابطه فشار رواني ناشي از تعارض و ابهام نقش با عملکرد و خشنودي شغلي با توجه به اثرهاي تعديل کننده متغيرهاي استقلال کاري و پيوستگي گروهي انجام گرفت. شرکت کنندگان در اين پژوهش 280 نفر مدير و کارمند بودند که از ميان کارکنان بخش هاي مختلف اداره مرکزي شرکت ملي مناطق نفتخيز جنوب - منطقه اهواز، با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. ابزارهاي اندازه گيري مشتمل بر آزمون هاي تعارض و ابهام نقش، استقلال کاري، پيوستگي گروهي، شاخص توصيف شغل و مقياس درجه بندي نموداري بودند. جهت تحليل داده ها، نمونه در نقطه ميانه بر روي هر يک از متغيرهاي استقلال کاري و پيوستگي گروهي (متغيرهاي تعديل کننده) به دو گروه تقسيم گرديد. سپس ضريب همبستگي گشتاوري پيرسون بين متغيرهاي پيش بين (تعارض و ابهام نقش) و متغيرهاي ملاک (عملکرد و خشنودي شغلي)، براي هر يک از اين چهار گروه محاسبه گرديد. نتايج به دست آمده با تاييد فرضيه هاي پژوهش نشان دادند که ابهام نقش و تعارض نقش با عملکرد شغلي و خشنودي شغلي کارکنان رابطه منفي دارند و اين روابط در گروه هاي فاقد استقلال کاري و پيوستگي گروهي، بالاتر از گروه هاي واجد استقلال کاري و پيوستگي گروهي مي باشند.

 نسخه قابل چاپ

در اين پژوهش روابط ساده و چند گانه هدف هاي چهارگانه پيشرفت با اضطراب امتحان و عملکرد تحصيلي در دانش آموزان پسر سال اول دبيرستان هاي شهرستان ايذه مورد بررسي قرار گرفت. نمونه اين تحقيق شامل 381 دانش آموز بودند که به صورت تصادفي مرحله اي انتخاب شدند. در اين پژوهش از خرده مقياس هاي اهداف تبحرگرا، عملکرد گرا و عملکرد گريز از مجموعه الگوهاي يادگيري سازگار (PALS)، خرده مقياس هدف تبحرگريز از مجموعه مقياس هاي اهداف پيشرفت اندرو، اليوت، هولي و مک گرگور (2001) و همچنين پرسشنامه اضطراب امتحان اهواز به عنوان ابزارهاي تحقيق استفاده شده است. بررسي نتايج حاصل نشان داد که بين هدف تبحرگرا و اضطراب امتحان همبستگي منفي معني دار، بين هدف تبحرگريز و اضطراب امتحان همبستگي مثبت معني دار وجود دارد و بين اهداف عملکرد گرا و عملکرد گريز با اضطراب امتحان همبستگي معني داري وجود ندارد. در ضمن هر چهار متغير اهداف تبحرگرا، تبحر گريز، عملکرد گرا و عملکرد گريز با عملکرد تحصيلي همبستگي مثبت دارد. همچنين، نتايج حاصل از تحليل رگرسيون با روش ورود مکرر، نشان داد که ضريب چند متغيري براي ترکيب خطي متغيرهاي اهداف چهارگانه پيشرفت با اضطراب امتحان دانش آموزان معني دار است. ضمنا، نتايج تحليل رگرسيون نشان داد که از ميان متغيرهاي اهداف چهارگانه پيشرفت به عنوان متغيرهاي پيش بين، تنها متغيرهاي اهداف تبحرگرا و تبحرگريز پيش بيني کننده اضطراب امتحان و متغيرهاي اهداف تبحرگرا و عملکرد گريز پيش بيني کننده عملکرد تحصيلي مي باشند.

 نسخه قابل چاپ

هدف عمده اين پژوهش بررسي سطوح شناختي و شاخصهاي رون سنجي سوالات امتحان نهايي دروس عربي، حسابان و زيست شناسي در مناطق برخوردار، نيمه برخوردار و غير برخوردار و کل استان خوزستان بود. تعداد 1000 برگ امتحاني از هر جامعه به طور تصادفي نمونه هاي پژوهش بود. نتايج نشان داد که ويژگيهاي روان سنجي سوالات امتحانات دروس در مقايسه با ملاکهاي پيشنهادي قابل قبول بود. ضرايب تميز اکثر سوالات امتحاني دروس مذکور بين دو گروه از دانش آموزان قوي و ضعيف در سطح احتمال P<0.05 تفاوت گذاشتند. ضرايب پايايي نشان داد که امتحانات از دقت و ثبات کافي برخوردار بودند. اعتبار محتوايي امتحانات حاکي از آن بود که طراحان سوالات توانسته بودند بين اهداف و محتواي دروس توازن مطلوبي برقرار کنند.

 نسخه قابل چاپ

در اين مقاله از نظريه اشاعه نوآوريها به عنوان روشي جهت بررسي و بازبيني نوآوريهاي آموزشي استفاده شده است. بر مبناي نظريه اشاعه نوآوريها يک نوآوري ابتدا توسط پيشگامان اقتباس مي شود چنانچه نتايج کاربرد و يا استفاده از اين نوآوري مثبت باشد مورد توجه ديگر افراد نيز قرار مي گيرد. همچنانکه يک نوآوري افراد بيشتري را به خود جلب مي کند شمار افراد باقي مانده که نوآوري را اقتباس نکرده اند کمتر مي شود در نتيجه نرخ اقتباس کمتر مي شود تا اينکه يک نوآوري جديد جاي نوآوري قبلي را بگيرد. بررسي تاريخچه نوآوريهاي آموزشي در چند دهه قبل بيانگر اين ست که نمودار اشاعه نوآوريهاي معروفي همچون آموزش برنامه اي و تلويزيون آموزشي شکلي همچون زنگوله داشته اند. در اقع در طي يک چرخه در مرحله اي اين نوآوريها در اوج اقتباس بوده اند ولي بعد از مدتي ميزان اقتباس کمتر شده است. نگاهي به نوآوري جديد يادگيري الکترونيکي که چند سالي است ظهور کرده بيانگر پيروي از الگوهايي است که سالها پيش ديگر نوآوريها، آموزش برنامه اي و تلويزيون آموزشي، تجربه کرده بودند. واقعيتي که امروزه در حال آشکار شدن است آن است که پروژه هاي يادگيري الکترونيکي علي رغم آنکه خيلي زود توجه زيادي را به خود جلب کردند در حال حاضر در حال افول مي باشند.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش به منظور بررسي وضعيت حال مطالعه آزاد دانش آموزان دوره متوسطه استان مازندران و شناسايي و معرفي عوامل ترغيب کننده و بازدارنده مطالعه آنان انجام شده است. هدف آن ارايه تصويري از وضعيت و ميزان مطالعه آزاد دانش آموزان دوره متوسطه و بسط اطلاعات موجود در زمينه هاي عادت به کتابخواني و مطالعه آزاد در آن جامعه بوده است. در اين پژوهش که از نوع پيمايشي - اکتشافي است، تعداد 382 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه در استان مازندران به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتايج اين پژوهش نشان داد، ميانگين مطالعه آزاد دانش آموزان 48.5 دقيقه در شبانه روز مي باشد. بين ميزان مطالعه آزاد دانش آموزان دختر و دانش آموزان پسر تفاوت وجود دارد. تحليل عاملي گويه هاي مربوط به عوامل مطاعله دانش آموزان نشان داد که تشويق والدين به مطالعه فرزندان، وجود کتابخانه در محل تحصيل و برگزاري مسابقات کتابخواني از جمله مولفه هاي ترغيب کننده اي بودند که با بيشترين واريانس تبيين شده در افزايش ميزان مطالعه آزاد دانش آموزان تاثير گذار بوده اند. مولفه هاي بازدارنده مطالعه شامل، گراني کتاب، مشکلات اقتصادي، نداشتن فرصت کافي براي مطالعه مهمترين و موثرترين موارد در کاهش ميزان مطالعه مي باشند.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش با هدف بررسي روند انتشار کتاب بعد از انقلاب اسلامي (81-1358) در استان خوزستان و با استفاده از روش توصيفي انجام گرفته است. اطلاعات مورد نياز از طريق پرسشنامه و مصاحبه به دست آمده است. فعاليت انتشاراتي ناشران متاثر از پديده جنگ و مهاجرت، ناهماهنگي توام با افت و رکود نشر، به خصوص در سالهاي 60-58 و سالهاي 60، 63، 67 و 72 را براي کتاب در برداشته است. يافته ها نشان مي دهند که کتب تاليفي به ترتيب در بخش خصوصي و دولتي 477 و 157 عنوان، کتابهاي ترجمه 132 و 93 عنوان، کتابهاي چاپ اول 415 و 82 عنوان، کتابهاي چاپ مجدد 81 و 25 عنوان، کتابهاي غير فارسي (عربي - انگليسي) 24 و در بخش دولتي اعم از (عربي – لاتين - فرانسه) 14 عنوان، کتابهاي تاليفي بر اساس محل نشر در بخش خصوصي 349 عنوان در اهواز و 10 عنوان در سوسنگرد متنشر شده اند. توليد ناشران از اين نظر در بخش دولتي، صددرصد در اهواز متمرکز بوده است. بيشترين موضوعات در زمينه ادبيات و در بخش دولتي کتابهاي درسي و کمک درسي و علوم کاربردي مي باشد. بيشترين ناشران در بخش خصوصي (53.8 درصد) در مقطع کارشناسي و در بخش دولتي (11.5 درصد) در مقطع کارشناسي ارشد فعاليت دارند. مشکلات عمده ناشران در بخش خصوصي 58.3 درصد مربوط به سهميه کاغذ، فيلم و زينک و در بخش دولتي به طور يکسان نداشتن صحاف، سهميه کاغذ، فيلم و زينک، مشکلات مادي، نبود مراکز سيستم صحيح توزيع، عدم آگاهي دست اندرکاران نشر و عدم موضوعات عامه پسند و بي مسووليتي و بي فکري مي باشد. نتيجه يافته ها نشان داد به دليل تفاوت فاحش ميان تعداد ناشران در هر دو بخش، امکان مقايسه جهت تفاوتي معني دار ميسر نبوده و نشر استان خوزستان داراي عملکردي ضعيف مي باشد.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش به بررسي شيوع تعلل و اثر دو روش درمان شناختي – رفتاري و مديريت رفتار بر كاهش آن در دانش آموزان دبيرستانهاي شهرستان اهواز پرداخته است. جامعه آماري دانش آموزان سال دوم دبيرستانهاي شهر اهواز مي باشند، كه در سال تحصيلي 84-85 مشغول به تحصيل بودند. اين پژوهش مشتمل بر دو نوع نمونه گيري است: نمونه شيوع كه شامل 2000 دانش آموز دختر و پسر است كه به روش نمونه گيري تصادفي مرحله اي انتخاب شدند و نمونه آزمايشي شامل 240 دانش آموز (180 دانش آموز تعللي و 60 دانش آموز غير تعللي) مي باشد كه به روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب گرديدند. طرح پژوهش يك طرح آزمايشي ميداني با پيش آزمون، پس آزمون و پيگيري مي باشد. گروههاي آزمايشي در 10 جلسه 50 دقيقه اي تحت دو روش درمان شناختي – رفتاري و مديريت رفتار قرار گرفتند. پس از اعمال مداخله آزمايشي، بار ديگر ميزان تعلل گروههاي آزمايشي و گواه سنجيده شد (پس آزمون). پس از سه هفته، بار ديگر آزمودنيها پرسشنامه تعلل را تكميل كردند (آزمون پيگيري). نتايج تحليل واريانس دوراهه و تحليل واريانس با اندازه هاي مكرر بيانگر تفاوت معني داري در اثر روشهاي درمان بر كاهش تعلل بوده است. در ضمن تفاوت معني داري بين دو جنس از لحاظ دو روش درماني فوق الذكر مشاهده نشد. همچنين، ميزان شيوع تعلل در جامعه دانش آموزي (17 درصد پسرها و 14 درصد دخترها) بالا گزارش شده است.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش به منظور بررسي رابطه جهت گيري مذهبي با سلامت رواني دانشجويان دانشگاه رازي كرمانشاه در سال تحصيلي 1384-1385 طراحي شد. جامعه آماري دانشجويان دانشگاه رازي بودند كه به عنوان نمونه سنجش پژوهش تعداد 449 نفر با استفاده از روش نمونه گيري طبقه اي تصادفي انتخاب شدند. جهت سنجش جهت گيري مذهبي از پرسشنامه جهت گيري مذهبي، كه با رويكردي اسلامي تهيه شده است، استفاده شد. جهت بررسي سلامت رواني، از مقياس سلامت رواني (GHQ-28) استفاده شد كه نمره پايين در آن نشانه سلامت رواني است. نتايج نشان دادند كه جهت گيري مناسكي با چهار بعد سلامت رواني همبستگيهاي معني داري دارد. ضرايب همبستگي جهت گيري پايبندي به عقايد و مناسك با سلامت جسماني (P<0.0001) r = -0.26، با اضطراب (P<0.0001) r = -0.29؛ اختلال در كاركرد اجتماعي (P<0.0001) r = -0.26 و با افسردگي (P<0.0001) r =-0.39 مي باشد. يافته هاي ديگر نشان دادند كه ضرايب همبستگي بعد جهت گيري پايبندي به اخلاقيات، با شكايت جسماني (P<0.0001) r = -0.42، با اضطراب (P<0.0001) r =-0.49، با اختلال در كاركرد اجتماعي (P<0.0001) r =-0.33 و با افسردگي (P<0.0001) r =-0.55 به دست آمدند. نتايج حاصل از تحليل رگرسيون براي دخترها نشان دادند كه جهت گيري پايبندي به اخلاقيات تنها متغير قوي در تبيين واريانس سلامت رواني آزمودنيها است. نتايج تحليل رگرسيون براي پسرها نشان دادند كه اضافه كردن متغير جهت گيري پايبندي به عقايد و مناسك تغيير اندك ولي معني داري در معادله رگرسيون ايجاد نمود. به عبارت ديگر، جهت گيري مناسكي براي پيش بيني سلامت رواني آزمودنيهاي پسر با اهميت است.

 نسخه قابل چاپ

هدف پژوهش حاضر شناسايي و مقايسه گروههاي تركيبي نه گانه سنخهاي جنسيتي زنان شاغل و همسران آنان از لحاظ سلامت رواني، رضايت زناشويي و هوش هيجاني بود. جهت دستيابي به اين هدف، از كليه سازمانها، ادارات و شركتهاي دولتي شهر اهواز به روش تصادفي طبقه اي 824 زن شاغل و همسران آنان (در مجموع 1648 نفر) به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهاي اندازه گيري عبارت بودند از، مقياس نقش جنسي بم، فرم كوتاه مقياس سلامت عمومي، مقياس سنجش خانواده و مقياس هوش هيجاني پترايدز و فارنهام. نتايج اين پژوهش نشان دادند كه سنخ جنسيتي آندروژن در زنان شاغل و سنخ جنسيتي آندروژن در همسران زنان شاغل به طور معني داري از سنخهاي جنسيتي ديگر بيشتر بود و نيز گروه تركيبي زوجين، زن آندروژن – همسر آندروژن به طور معني داري از گروههاي تركيبي ديگر بيشتر بود. زنان شاغل و همسران آنان در همه گروههاي تركيبي نه گانه سنخهاي جنسيتي زوجين از سلامت رواني خوبي برخوردار بودند و بين سلامت رواني اين گروهها تفاوت معني داري وجود نداشت. بين رضايت زناشويي گروههاي تركيبي نه گانه سنخهاي جنسيتي زوجين (زنان شاغل و همسران آنها) تفاوت معني داري وجود داشت. رضايت زناشويي گروه تركيبي مردانه – مردانه به طور معني داري از گروههاي تركيبي ديگر بود. بين هوش هيجاني گروههاي تركيبي نه گانه سنخهاي جنسيتي زوجين (زنان شاغل و همسران آنان) تفاوت معني دار مشاهده شد. در اين ارتباط، هوش هيجاني گروههاي تركيبي زوجين آندروژن – زنان و زنانه – آندروژن به طور معني داري از گروه تركيبي زوجين مردانه – مردانه بيشتر بود.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر به منظور بررسي رابطه ساده و چندگانه ويژگيهاي شخصيتي (روان رنجورخويي، برونگرايي، بازبودن، توافق و وجداني بودن) و عوامل فردي – خانوادگي (طول مدت ازدواج، وضعيت اقتصادي، تعداد فرزندان، تحصيلات، تفاوت سني، نوع ازدواج و سن ازدواج) با رضايت زناشويي در كاركنان اداره هاي دولتي شهر اهواز اجرا شد. آزمودنيها در اين پژوهش 339 نفر(168 زن و 171 مرد) بودند، كه به روش نمونه گيري تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند. آزمودنيها به پرسشنامه هاي رضايت زناشويي انريچ (ENRICH)، پرسشنامه شخصيتي نئو (Neo-FFI) و پرسشنامه اطلاعات فردي – خانوادگي پاسخ دادند. براي تحليل داده ها علاوه بر روشهاي توصيفي (ميانگين و انحراف معيار)، از ضريب همبستگي ساده، روش رگرسيون چند مرحله اي و رگرسيون با ورود مكرر براي آزمودن فرضيه ها استفاده شد. نتايج نشان دادند كه: در كل آزمودنيها عامل شخصيتي روان رنجورخويي با رضايت زناشويي رابطه منفي دارد، ولي عوامل شخصيتي برونگرايي، بازبودن، توافق و وجداني بودن با رضايت زناشويي رابطه مثبت دارند. عوامل فردي – خانوادگي سن ازدواج، فاصله سني، نوع ازدواج و تحصيلات با رضايت زناشويي رابطه اي ندارند. بين وضعيت اقتصادي و رضايت زناشويي رابطه مثبت وجود دارد. عوامل فردي – خانوادگي تعداد فرزندان و طول مدت ازدواج و رضايت زناشويي رابطه منفي دارند. عوامل شخصيتي و فردي – خانوادگي با رضايت زناشويي رابطه چندگانه دارند.

 نسخه قابل چاپ

هدف از انجام اين پژوهش تعيين رابطه سبكهاي دلبستگي بزرگسالي با جهت گيري به كار و درگيري با كار در بين پرستاران بيمارستانهاي دولتي شهر اصفهان بوده است. در اين پژوهش سبكهاي دلبستگي بزرگسالي متغيرهاي پيش بين و جهت گيريهاي كاري و درگيري با كار متغيرهاي ملاك بودند. در اين پژوهش، 160 (95 زن و 65 مرد) نفر از پرستاران بيمارستانهاي دولتي شهر اصفهان به شيوه نمونه برداري تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند. نوع پژوهش توصيفي (همبستگي) بود. آزمودنيها پرسشنامه هاي سبك دلبستگي بزرگسالي، پرسشنامه جهت گيري به كار و پرسشنامه درگيري با كار را تكميل كردند. در اين پژوهش روش آماري همبستگي و تحليل رگرسيون گام به گام برده شد. نتايج نشان دادن كه آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودنيهاي داراي سبكهاي دلبستگي اجتنابي و دوسوگرا جهت گيري به كار ايمن تري دارند. همچنين، ميزان درگيري با كار آزمودنيهاي داراي سبكهاي دلبستگي اجتنابي و دوسوگرا نسبت به آزمودنيهاي داراي سبك دلبستگي ايمن كمتر است. علاوه بر اين، نتايج تحليل سوالات هم سهم معني دار متغيرهاي پيش بين با در پيش بيني متغيرهاي ملاك نشان داد و مشخص ساخت كه سبك دلبستگي مي تواند جهت گيري به كار و درگيري با كار را به خوبي پيش بيني نمايد. يافته هاي پژوهش بر اصالت و اهميت دلبستگي ايمن به منزله يك نياز نخستين و اساسي در موقعيتهاي صنعتي – سازماني اشاره دارد.

 نسخه قابل چاپ