پاسخ به:بانک مقالات رشته مدیریت
هدف از تحقيق حاضر شناسايي علل اجتناب كاربران از تبليغات اينترنتي است. در اين تحقيق با استفاده از پرسشنامه 19 سوالي به بررسي نظرات يك نمونه 100 تايي از كابران اينترنتي در سطح شهر تهران پرداخته شد. نتايج تحقيق نشان داد كه عدم اعتماد به تبليغات اينترنتي بر رابطه بين ممانعت درك شده از هدف و اجتناب رفتاري از تبليغات اينترنتي اثر تعديل كننده (P<0.001, b=0.570) دارد و 22% از تغييرات اجتناب رفتاري از تبليغات اينترنتي را تشكيل مي دهد. ممانعت درك شده از هدف بر اجتناب رفتاري از تبليغات اينترنتي بصورت منفي اثرگذار تشخيص داده شد. (P<0.001, b=-0.487) آزمون تي استيودنت نيز در تاييد تعديل گر بودن عدم اعتماد مشخص نمود كه نمره اجتناب رفتاري از تبليغات اينترنتي در گروه داراي نمره عدم اعتماد بالا (اعتماد پايين) بيش از گروه داراي نمره عدم اعتماد پايين (اعتماد بالا) است.(t=3.040; P<0.001) تحقيق حاضر از نظر هدف كاربردي و از نظر روش توصيفي و پيمايشي است. آزمون هاي مختلف آمار استنباطي بويژه رگرسيون سلسله مراتبي و تعديل شده جهت بررسي يافته ها مورد استفاده قرار گرفته است.
نسخه قابل چاپ
سنجش بلوغ سازمان در حوزه كاربردي سازي كسب و كار الكترونيك امري كاملا كيفي است و نمي توان تاثير عوامل تاثير گذار بر آن را به راحتي تبديل به مقادير كمي نمود و مورد سنجش قرار داد. بنابراين بايد به دنبال مكانيزمي بود تا بتوان نوع و ميزان تاثير عوامل مختلف را بر روي سطح بلوغ سازمان و بر روي ديگر عوامل فرموله نمود. به منظور بررسي اين موضوع لازم است دو موضوع تاثير عوامل بر رشد رويكرد كسب و كار الكترونيك و ديگري ميزان تاثير عوامل بر يكديگر مورد بررسي قرار گيرند. در اين مقاله هدف آن است تا با ارايه مدل هاي فازي به بررسي نحوه تعامل عوامل و تاثير آنها بر رشد استفاده از رويكرد كسب و كار الكترونيك در سازمان پرداخته شود. به اين منظور براي مدل سازي اين عوامل و ميزان تاثير آنها، ابتدا با بررسي پژوهش هاي پيشين عوامل تاثير گذار در توسعه رويكرد كسب و كار الكترونيك شناسايي و سپس با استفاده از نظر متخصصين و بكارگيري روش دلفي اين عوامل دسته بندي شده اند. در ادامه با استفاده از مدل FCM نمودارهاي گرافيكي هدايت شده عوامل ترسيم مي شوند و با استفاده از اين نمودارها روابط علت و معلولي ميان مفاهيم مورد اشاره در گره ها ارايه مي شود و شبكه روابط ميان عوامل، تحليل و تبيين مي گردد.
در محيط ويژه اي كه سازمان هاي صنعت فناوري اطلاعات فعاليت مي كنند، رويكردهاي مبتني بر مديريت ريسك مي تواند در بسياري موارد بسيار اثربخش باشند. در سطح استراتژيك سازمان، مديريت ريسك به صورت يكپارچه مطرح است. پژوهش حاضر با هدف كمك به سازمان ها براي درك سيستمي چگونگي تاثير ريسك ها و فعاليت هاي مديريت ريسك بر عملكرد سازمان، در قالب مدلي مفهومي تاثير دسته بندي پيشنهادي ريسك هاي سازماني بر عملكرد مالي را از طريق تاثير بر سرمايه هاي نامشهود سازمان تبيين مي نمايد. استفاده از روش هايي مانند سنجش همبستگي و مدل سازي ساختاري پيشنهاد مي كند كه شناسايي ريسك هاي سازماني بر ارتقا وضعيت سرمايه هاي نامشهود سازمان (سرمايه هاي انساني، سازماني و اطلاعاتي) و تغييرات عملكرد مالي موثر است. همچنين پيشنهاداتي درباره اولويت هاي ريسك هاي سازماني و سرمايه هاي نامشهود ارايه شده است.
سازمان ها علي رغم سرمايه گذاري هاي سرسام آور سخت افزاري و نرم افزاري كه براي استقرار مديريت دانش انجام داده اند به نتيجه مورد انتظارشان دست نيافته اند. تحقيق حاضر تلاشي است براي پاسخگويي به اين سوال بنيادين كه سازمان با تكيه بر چه رويكردي مي تواند به مزيت رقابتي مبتني بر منابع كليدي خود دست يابد؟ و به عبارتي مسير بلوغ سازمان در بهره برداري از دانش خود چيست و سازمان روي چه فرآيندهايي سرمايه گذاري كند تا پياده سازي مديريت دانش در جهت اهداف و نيازهايش باشد؟ روش تحقيق بكارگرفته از نظر نوع داده ها كيفي، از نظر ماهيت اكتشافي و از نوع نظريه برخاسته از داده ها است كه با نمونه گيري هدفمند و انجام مصاحبه ها عميق و نيمه ساختار يافته (فردي و گروهي) صورت گرفته است، تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از روش تحليل مقايسه اي انجام شده است. اين الگوي فرآيندي نشان مي دهد كه توسعه مديريت دانش از طريق يك فرآيند يادگيري چهار حلقه اي محقق مي شود به گونه اي كه منابع سازماني در طي اين فرآيند، ارتقا يافته و به قابليت ها و شايستگي هاي محوري سازمان تبديل مي شوند. بنابراين اگر سازمان نتواند محقق شدن اين فرآيند را فراهم نمايد، سرمايه گذاري انجام شده به هدر خواهد رفت. فرآيند ارايه شده، مراحل توسعه و پياده سازي مديريت دانش را توصيف مي كند و نقش هر يك از عوامل اساسي همچون فرآيندها و حلقه هاي يادگيري، منابع سازماني و استفاده خلاقانه از فناوري اطلاعات را در پياده سازي مديريت دانش تبيين مي نمايد.
ادبيات گسترده اي در زمينه تمرکز بر فرآيندهاي كسب و كار يا جهت گيري فرآيندهاي کسب و کار (BPO) در سازمان ارايه شده است. هر يک از انديشمندان اين حوزه به يکي از ابعاد فرآيند محوري اشاره کرده اند، ولي تا کنون يک مدل فراگير از ابعاد و شاخص هاي فرآيند محوري و ارتباط بين آنها ارايه نشده است. در اين تحقيق، ابتدا با بررسي ادبيات در زمينه فرآيندهاي کسب و کار، ابعاد و شاخص هاي فرآيند محوري شناسايي و در گام بعد، با استفاده از يک متدولوژي تحليلي نوين تحت عنوان مدل سازي ساختاري تفسيري (ISM) روابط بين ابعاد و شاخص هاي فرآيند محوري تعيين و بصورت يکپارچه مورد تحليل قرار گرفته است. نتيجه منجر به طراحي «مدل فرآيند محوري کسب و کار» شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد که مدل يکپارچه فرآيند محوري در برگيرنده شش بعد شامل ساختار، باورها و نگرش، چارچوب، استراتژي هاي عملياتي، مديريت عملکرد و بهروري فرآيند است، که اين ابعاد با يکديگر در تعامل هستند.
يكي از مقولاتي كه طي ساليان اخير ذهن پژوهشگران علم مديريت، بالاخص حوزه مديريت فناوري را بخود مشغول ساخته، رويكرد دارايي محور و به تبع آن راهبرد سرمايه هاي فكري در اتخاذ فناوري مي باشد. از جمله اهداف اين تحقيق شناسايي و تبيين نقاط قوت و ضعف هر يك از روش هاي كسب فناوري و تعيين ارتباط آن با ابعاد سرمايه هاي فكري بوده است. نتايج حاصل از مطالعه آماري صورت گرفته نشان از تفاوت معنادار مابين راهبرد فعلي و مطلوب اكتساب فناوري و همچنين عدم توجه كافي به سرمايه هاي انساني و ارتباطي و توجه ضعيف به سرمايه ساختاري در موسسات مورد مطالعه بوده است. در پايان با استفاده از يكي از روش هاي تصميم گيري چند معياره، اقدام به رتبه بندي راهبرد اكتساب فناوري با توجه به ابعاد سرمايه هاي فكري از منظر پاسخگويان شده است. به نظر مي رسد وجود نگرشي جامع بر سرمايه هاي سازماني اعم از سرمايه هاي مشهود يا فيزيكي و سرمايه هاي نامشهود (سرمايه فكري، سرمايه اجتماعي، ...) چهارچوب مناسب تري در جهت تعيين راهبرد اكتساب فناوري را مهيا سازد.
اگر بخواهيم از مزاياي خدمات الكترونيك حداكثر بهره را ببريم و در زمينه فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات در رده كشورهاي پيشگام قرار بگيريم، لازم است تا كاربردهاي مختلف فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات را به بهترين نحو در كشور استقرار دهيم. برنامه ريزي براي استقرار اين كاربردها بدون ارزيابي و سنجش آنها اثربخش نخواهد بود. بنابراين سنجش كيفيت خدمات الكترونيك يكي از راهكارهايي است كه به ما اين امكان را مي دهد تا از كيفيت استقرار كاربردهاي مختلف فناوري هاي اطلاعات و ارتباطات اعم از تجارت الكترونيك، دولت الكترونيك، بانكداري الكترونيك، آموزش الكترونيك، و ... آگاه شده و با استفاده از اين بازخور در جهت بهبود وضعيت كشور در اين زمينه تلاش كنيم. در اين مقاله پس از بررسي ادبيات مربوط به سنجش كيفيت خدمات الكترونيك، مدل «اي کوال» بعنوان مدل برگزيده پژوهش تشريح شده و سپس با استفاده از اين مدل كيفيت خدمات الكترونيك شركت قطارهاي مسافري رجا ارزيابي شده است. نتايج تحقيق حاكي از بالا بودن رضايت كاربران در بسياري از شاخص ها است و در چندين شاخص نيز، همانند برخي شاخص هاي بعد «تعامل خدمات»، رضايت كاربران در سطح پاييني ارزيابي شده است.
يكي از دستاوردهاي سودمند فناوري اطلاعات در سازمان ها، تيم هاي مجازي است. با بهره گيري از IT تيم هاي مجازي سرعت زيادي به عمليات سازمان بخشيده است. يكي از مسايلي كه تيم هاي مجازي با آن روبرو هستند، هويت سازماني است. هويت سازماني اعضاي تيم، در تيم هاي مجازي به دليل عدم وجود تعاملات رو در رو تحت الشعاع قرار مي گيرد. در اين مقاله تلاش مي شود اثرات تيم هاي مجازي روي هويت سازماني بررسي شده و پيامدهاي سازماني آن روي اعضاي تيم تحليل شود. روش تحقيق توصيفي و از نوع همبستگي مي باشد و ابزار گرد آوري اطلاعات پرسش نامه مي باشد. نتايج بدست آمده از آزمون مدل يابي معادلات ساختاري حاكي از آنست كه رابطه علي بسيار قوي بين هويت سازماني و رفتارهاي سازماني همچون رضايت شغلي، تعهد سازماني، عجين شدن با شغل و رفتار شهروندي سازماني وجود دارد. همچنين از ميان عوامل موجد هويت نيز دو عامل فرهنگ و مكان رابطه معناداري را نشان مي دهند ولي رابطه علي زمان و هويت معني دار نيست.
نقش تسهيم اطلاعات در دستيابي به رقابت پذيري موضوعي است که در سطوح مختلف اعم از شرکت، کسب و کار و زنجيره تامين در سالهاي اخير مورد توجه بسياري از محققان قرار گرفته است. در اين تحقيق، اثر تسهيم اطلاعات بر استراتژي هاي رقابتي و عملکرد زنجيره تامين مدنظر است. بدين منظور، با توجه به مزيت هاي رقابتي صنعت فولاد در ايران، زنجيره تامين فولاد (شامل شرکت هاي فولاد مبارکه، فولاد خوزستان و ذوب آهن اصفهان) براي بررسي انتخاب شده و نظرات 95 نفر از مديران و کارشناسان شرکت هاي مذکور به عنوان نمونه مورد بررسي قرار گرفته اند. سپس از روش مدل يابي معادلات ساختاري براي تجزيه و تحليل داده ها استفاده شده است. نتايج تحقيق نشانگر آن است که تسهيم اطلاعات با استراتژي هاي رقابتي زنجيره تامين رابطه مستقيم و معني داري داشته و استراتژي هاي رقابتي زنجيره تامين نيز رابطه مستقيم و معني داري با عملکرد زنجيره تامين دارند.
امروزه روابط برون سپاري در حوزه خدمات فناوري اطلاعات در سازمانهاي محلي نه يک گزينه بلکه يک ضرورت استراتژيک محسوب مي شود تا سازمان ها بتوانند بر وظايف اصلي خود تمرکز نمايند و با کاهش هزينه هاي عملياتي و ريسک فناوري، منابع برون سازماني را در خدمت اهداف سازماني خود قرار دهند. در اين پژوهش، سازمان هاي محلي استان زنجان که حداقل در يک زمينه به برون سپاري خدمات فناوري اطلاعات اقدام کرده اند، به عنوان جامعه آماري انتخاب و تاثير اشتراک دانش مبتني بر برون سپاري با رويکرد اقتضايي در اين سازمانها مورد مطالعه قرار گرفته است. يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد که اشتراک دانش در پرتو متغيرهاي وضعي، موفقيت راهبرد برون سپاري را تحت تاثير قرار مي دهد. به سخن ديگر، رابطه اشتراک دانش به عنوان يک متغير مستقل با توفيق در برون سپاري به عنوان متغير وابسته از يک سو از متغير ميانجي به نام شراکت پذيري تاثير مي پذيرد؛ و از سوي ديگر، قابليت سازماني در اين ارتباط در نقش متغير تعديل کننده ظاهر مي شود. بنابراين، برون سپاري خدمات فناوري اطلاعات زماني موفقيت آميز خواهد بود که از طريق رابطه شراکت پذيري هر يک از طرفين در دانش يکديگر سهيم شوند و با تقويت قابليت هاي سازماني خود براي کاربرد دانش کسب شده در سازمان خود تلاش نمايند.
امروزه برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات يکي از عوامل اساسي يكپارچگي كسب و كار و فناوري اطلاعات و حصول مزيت رقابتي مي باشد. با وجود اهميت اين موضوع، باز هم شاهد گزارش شكست هاي متعدد شركت ها در اين حوزه هستيم. يكي از دلايل نرخ بالاي شكست برنامه ريزي استراتژيک در سازمان ها، توجه بيش از حد به يك عامل و عدم توجه كامل به ساير عوامل سازماني مي باشد. در اين راستا، ارزيابي آمادگي سازمان براي همراستايي استراتژيك بايد به عنوان نقطه اوليه و شروع فعاليت طرح هاي جامع فناوري اطلاعات مورد توجه قرار گيرد. در اين تحقيق نسبت به ارايه مدلي مفهومي براي سنجش ميزان آمادگي سازمان جهت برقراري اين همراستايي اقدام مي کنيم. در اين راستا مدل ها و چارچوب هاي مختلف همراستايي مورد ارزيابي قرار گرفته و بعد از بررسي همه جانبه، مدل لوفتمن به عنوان مدل مبنايي جهت سنجش آمادگي سازمان براي همراستايي استراتژيک تعيين گرديد. در ادامه با مطالعه تطبيقي ساير چارچوب ها و مدل هاي همراستايي، مدل پيشنهادي بهبود داده شده و در نهايت براي کاربرد در سازمان هاي داخلي بومي سازي شده است.
در تجارت جهان رقابتي، پيچيده و به سرعت در حال تغيير اطلاعات محور، وجود بينش صحيح و بهنگام از فعاليت ها و شرايط تجارت براي کنترل ميزان سلامت و مطابقت با نرم هاي تجاري ضرورت دارد. مسلما اطلاعات براي داشتن اين بينش نقشي حساس بازي کرده و مي تواند به تنهايي مفيد واقع شود مشروط بر آنکه راهنمايي کننده، متمرکز، بهنگام و به سادگي قابل دسترس بوده و هر دو جنبه کلان (استراتژيک) و خرد (عملياتي) شرکت را نشان دهد. به خاطر پيشرفت فناوري اطلاعات، تکنولوژي هاي هنر گونه نظير هوش تجاري - BI توسعه داده شده اند تا براي ما ترکيب فوق را آماده کنند. اين مقاله براي خواننده ديدگاهي از هوش تجاري و اهميت استراتژيک آن فراهم مي کند. مقاله هم چنين تشريح مي کند که BI چگونه مي تواند تکنولوژي موثري در صنايعي نظير بانکداري براي انجام دادن موضوعات حساسي مثل بازرسي و کشف تقلب باشد. متدولوژي بر پايه BI، در فرم معروف به مدل BI براي بازرسي و کشف تقلب مطرح و در انتهاي مقاله به همراه جزييات آن براي حل موضوعات يادآوري شده به روش موثر و کارا بيان مي گردد.
در اين مقاله يک الگوريتم ترکيبي براي حل مساله طراحي مقاوم با چندين متغير پاسخ ارايه شده است. الگوريتم ارايه شده، ترکيبي از شبکه هاي عصبي و تکامل توام ژنتيکي است که در آن شبکه هاي عصبي به عنوان تقريب زننده تابع، نگاشت بين متغيرهاي فرايند را تقريب زده و الگوريتم تکامل توام مدل ساخته با هدف مقاوم ساختن متغيرهاي پاسخ فرايند، را حل مي نمايد و نتايج اين الگوريتم با الگوريتم ژنتيک مقايسه مي شود. روش پيشنهادي در يک مطالعه موردي فرايند ريسندگي اپن اند مورد آزمايش قرار گرفته است.
اين پژوهش با هدف «تعيين تاثير نوع نياز بر تمايل کارکنان به کارآفريني سازماني در ستاد مرکزي شرکت ملي نفت ايران» اجرا شد. متغيرهاي تحقيق شامل انواع نيازها (نياز به موفقيت/ توفيق طلبي، قدرت، احترام، خودشکوفايي، زيستي، امنيت و اجتماعي) به عنوان متغير مستقل، و تمايل کارکنان به کارآفريني سازماني به عنوان متغير وابسته، بوده است. براي گردآوري داده هاي مورد نياز، از دو پرسشنامه داراي روايي و پايايي که در تحقيقات قبلي مورد استفاده قرار گرفته اند، پس از تصحيح و تعديل برخي از سوال ها و بازآزمايي روايي و پايايي آنها، به ترتيب براي سنجش نوع نيازها و تمايل کارکنان به کارآفريني سازماني، استفاده شد. ضريب پايايي براي هر دو پرسشنامه برحسب آلفاي کرونباخ به ترتيب، 85.65% و 86.68% به دست آمد. با بهره گيري از روش تحقيق همبستگي، تحليل داده هاي تحقيق با نرم افزار SPSS، و استفاده از روش رگرسيون چندمتغيره، نتايج آزمون فرضيه هاي تحقيق در سطح اطمينان 0.95 به دست آمد. بر اساس يافته هاي روش رگرسيون چندمتغيره، فرضيه هاي هفت گانه تحقيق و در نتيجه تاثير انواع نيازها بر تمايل کارکنان به کارآفريني سازماني مورد تاييد قرار گرفت.
پژوهش حاضر به منظور شناسايي عوامل موثر بر سياست گذاري علم و فناوري در شرکت ملي پالايش و پخش فراورده هاي نفتي ايران بوده و از حيث نوع تحقيق، توصيفي – پيمايشي است. به منظور شناسايي عوامل موثر، ادبيات مفاهيم سياست گذاري عمومي، سياست گذاري علم و فناوري، و سيستم هاي نوآوري مورد بررسي قرار گرفته و با ايجاد شناخت از شرکت ملي پالايش و پخش فراورده هاي نفتي ايران، عوامل موثر استخراج شده اند. با دسته بندي هاي انجام شده مطابق با نظر خبرگان، اين عوامل در قالب پرسشنامه اي توزيع گرديد. 136 پرسشنامه کامل جمع شده، داده هاي لازم براي انجام آزمون تي و عامل تاييدي را فراهم آورد. از آنجايي که پرسشنامه در شش سازه تنظيم شده بود، شش آلفاي کرونباخ به منظور تعيين پايايي محاسبه گرديد. در انتها نيز شش عامل سياستي، مقررات حقوقي، بازار، ساختار، فناورانه و آموزش، به عنوان شش عامل تاثيرگذار بر سياست گذاري علم و فناوري شناسايي و تاييد شد.