0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نقد ادبي تابستان 1388; 2(6):149-183.
 
تحليل گفتمان غالب در رمان سووشون سيمين دانشور
 
قبادي حسين علي,آقاگل زاده فردوس,دسپ سيدعلي
 
 

 

تحليل گفتمان از انديشه هاي زبان شناسان، نشانه شناسان، محققان هرمنوتيک و آراي ميشل فوکو (1926- 1992 م) سرچشمه گرفته است. با اينکه اين شيوه از تحليل در رويکردهاي نقد ادبي با ساختارگرايي، فرماليسم و هرمنوتيک بيشتر پيوند دارد، برخلاف رويکردهاي يادشده بر هر دو جنبه صورت و معناي متن توجه مي کند؛ از اين رو، رويکردي جامع در تحليل متن است. صاحب نظراني چون نورمن فرکلاف، روث وداک، تئون ون دايک، راجر فاولر و گونتر کرس در معرفي و رشد تحليل گفتمان انتقادي به عنوان گرايشي نو در تحليل متن نقش داشته اند. در اين پژوهش از ميان رويکردهاي يادشده، رويکرد نورمن فرکلاف به عنوان روش خاص اين تحقيق انتخاب شده است. در پژوهش حاضر سعي بر اين است که رمان سووشون (1348) با استفاده از اين رهيافت تحليل و تبيين گردد و چگونگي نگرش نويسنده در پردازش رمان بررسي شود. همچنين با عرضه روشي تازه لايه هاي مختلف معنا و درون مايه، که معناي نزديک تر به رمان دارد، کشف شود. نتيجه پژوهش اين است که دانشور با نگاه و رويکردي ويژه که به تحولات سياسي و اجتماعي دوره معاصر داشته، ميان عناصر اجتماعي، سياسي و اسطوره اي پيوند برقرار کرده است. اين رويکرد و نگرش ويژه با ديدگاه هاي ديگران متمايز بوده است که مي توان از آن به جهان نگري و ايدئولوژي ويژه وي نام برد. از ديدگاه تحليل گفتمان انتقادي، سيمين دانشور در اين اثر با انتخاب واژگان خاص، استفاده از جنبه هاي حماسي و اساطيري و پيوند آن با مذهب و تعميم دادن اين عنصر به دوره معاصر، هويت مستقل انسان ايراني را جست و جو کرده است. وي موفق شده است از طبقه متوسط جامعه قهرمان ضداستعماري بسازد و نيز تحول طبيعي و تدريجي نقش پذير زن را از همسري خانه دار تا مصلحي اجتماعي ارتقا دهد.

 
كليد واژه: ادبيات انتقادي، تحليل گفتمان انتقادي، نورمن فرکلاف، سيمين دانشور، سووشون
 
 

 نسخه قابل چاپ

 

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:10 AM
تشکرات از این پست
sajjadsaleh
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نقد ادبي تابستان 1388; 2(6):185-198.
 
انواع ادبي و اضطراب هاي بشري با توجه به آرا پل تيليش
 
گرجي مصطفي*
 
* دانشگاه پيام نور
 
 

يکي از نکات مهم در حوزه تطور انواع ادبي اين است که غلبه يک گفتمان و جريان فرهنگي در دوره اي مشخص در پيدايش نوع ادبي خاص تاثير انکارناپذيري دارد. اگر برخي منتقدان ادبي بر مبناي نظريه داروين و با توجه به طبيعت موجودات نظريه انواع ادبي را مطرح کردند، مي توان بر مبناي ديدگاه پل تيليش با توجه به اضطراب هاي روحي انسان در سه ساحت اضطراب وجودي (مرگ)، اخلاقي (گناه) و معنوي (پوچي و بي معنايي) نظريه تطور انواع ادبي را تبيين و تفسير کرد. بر اساس اين، نويسنده مقاله ضمن بررسي ديدگاه پل تيليش در حوزه مورد نظر، سعي مي کند با توجه به غلبه يک گفتمان فکري و بروز سنخ رواني خاص (اضطراب) در دوره اي مشخص، کيفيت ظهور نوع ادبي متجانس با آن گفتمان را تحليل کند.

 
كليد واژه: انواع ادبي، پل تيليش، اضطراب، انسان معاصر، گفتمان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نقد ادبي تابستان 1388; 2(6):199-219.
 
گمشده لب دريا (نقد و معرفي کتاب)
 
حاجيان خديجه*
 
* دانشگاه تربيت مدرس
 
 

در بازار گرم حافظ شناسي کتاب گمشده لب دريا دفتري پربرگ و بار است. چاپ نخستين کتاب در سال 1382، در 22+ 524 صفحه به وسيله انتشارات سخن به بازار کتاب عرضه شده بود. اين کتاب به تازگي با همين ويژگي ها تجديد چاپ شده و چاپ سوم بهانه اي براي معرفي و مروري بر آن است. موضوع کتاب تاملي در معنا و صورت شعر حافظ است که نويسنده آن، تقي پورنامداريان، با تاملي ديگر و رويکردي جديد، ويژگي هاي شعر حافظ يا همان «لطايف و ظرايف» آن را موشکافي کرده است، به گونه اي که خواننده با نکات و دقايق و مطالب متنوع و گاه متفاوت با آنچه تاکنون درباره حافظ گفته و نوشته شده است، رو به رو مي شود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 9 : نقد ادبي تابستان 1388; 2(6):221-237.
 
فرهنگ توصيفي اصطلاحات ادبي (معرفي و نقد کتاب)
 
عمارتي مقدم داوود*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

فرهنگ توصيفي اصطلاحات ادبي تاليف ام. اچ ابرامز (1916 م) استاد ادبيات انگليسي دانشگاه كرنل است كه نخستين بار در سال 1957 م منتشر شده و تا امروز به ويراست نهم رسيده است. آخرين ويراست اين فرهنگ حدود 1150 مدخل را دربرمي گيرد و 24 اصطلاح افزون بر چاپ هاي پيشين دارد. مقالات فشرده و دقيقي در مورد هر اصطلاح آمده و اين فرهنگ را به يكي از پرطرفدارترين و كارآمدترين منابع ادبيات و نظريه ادبي در غرب تبديل كرده است. ترجمه فارسي اين فرهنگ به قلم سعيد سبزيان، كه اين مقاله به بررسي آن اختصاص دارد، بر اساس ويراست نهايي نويسنده (ويراست نهم) بوده است. همان گونه که نگارش چنين مجموعه اي از مقالات متنوع و گسترده کاري است دشوار، ترجمه آن نيز كوششي پيگير و دانشي وسيع در زمينه هاي گوناگون ادبي را مي طلبد. همت آقاي سبزيان ستودني است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):7-40.
 
بن مايه: تعاريف، گونه ها، کارکردها و...
 
پارسانسب محمد*
 
* دانشگاه تربيت معلم
 
 

اختلاف در فهم و کاربرد اصطلاحات رايج در حوزه ادبيات داستاني، از مشکلاتي است که گاه مانع از فهم درست و مشترک داستان و تحليل دقيق آن مي شود. با اينکه بسياري از اين اصطلاحات به فرهنگ ها راه يافته و بر زبان اهل تحقيق جاري است، هنوز در کاربرد آن اجماعي وجود ندارد. همين امر، تشخيص و تمايز عناصر داستاني و در نتيجه، تحليل داستان ها را در عمل با مشکل رو به رو ساخته است. نويسنده در اين گفتار، قصد دارد يکي از پرکاربردترين اصطلاحات حوزه روايت شناسي، يعني بن مايه را با تاکيد بر «نقش مايه آزاد» و «نقش مايه مقيد» بازنگري کند. براي اين منظور، اهم تعاريف موجود در فرهنگ ها را نقد مي کند، درجه رسايي و نارسايي آن ها را نشان مي دهد و تعاريف مورد نظر خود را عرضه مي کند. همچنين، انواع بن مايه را در داستان هاي سنتي فارسي طبقه بندي، و کارکردهاي چهارگانه آن را در روايت تبيين خواهد کرد. بن مايه، اصطلاحي است ساختاري - معنايي که بيشتر با عناصر ساختاري داستان ارتباط مي يابد نه صرفا با جنبه هاي معنايي آن.

 
كليد واژه: بن مايه، روايت شناسي، بن مايه آزاد، بن مايه مقيد، روايت داستاني، کارکرد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):73-107.
 
نقد ساختاري مناظره فطرت بخارايي (مناظره: نخستين گام ها در رمان نويسي فارسي تاجيکي در ماورا النهر)
 
خدايار ابراهيم*
 
* دانشگاه تربيت مدرس
 
 

آثار فارسي عبدالرئوف فطرت بخارايي (1886-1938م) در ماورا النهر از نخستين نمونه هاي نظم و نثر نوين فارسي تاجيکي در اين منطقه است. مناظره مدرس بخارايي با يک نفر فرنگي در هندوستان درباره مکاتب جديده، معروف به مناظره (استانبول، 1328 ق / 1910 م)، علاوه بر آنکه نخستين اثر منثور و روايي اين نويسنده و شاعر ماورا النهري است، اولين اثر مستقل نوشته شده به زبان فارسي در ادبيات نوينِ فارسي تاجيکي در اين منطقه نيز به شمار مي رود که در قالب رمان کوتاه / داستان بلند به تبيين جدال «سنت و تجدد و قديم و جديد» با يکديگر پرداخته است. اين کتاب از نظر محتـــوا در زيرمجموعه رمان هاي رسالتي، يعني رمان انتقاد اجتماعي قرار مي گيرد.
در اين مقاله، مناظره از منظر ساختار و عناصر داستاني نقد و تحليل، و نقش برجسته آن در بنيان گذاري ادبيات نمايشي و نيز شکل دهي و تثبيت زبان و ادبيات نوينِ فارسي تاجيکي در بخاراي آغاز قرن بيستم بررسي شده است.

 
كليد واژه: مناظره، فطرت بخارايي، نقد ساختاري، رمان نويسي نوين تاجيک، رمان انتقاد اجتماعي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
تخيل و جايگاه معرفتي آن در رمانتيسيزم: بررسي تطبيقي رمانتيسيزم اروپا و ايران با رويکردي به شعر ميرزاده عشقي
 
دانشگر مريم*
 
* دانشگاه تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسي
 
 

رمانتيك ها با فراهم آوردن چشم اندازي نو در مطالعات ادبي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جهان بيش از دو سده است که در مرکز توجه جهانيان هستند. رمانتيسيزم به عنوان مکتبي زنده و در قيد حيات، بيش از اينکه پديده ناب قرن نوزدهمي باشد، جزء اساسي فرهنگ مدرن است و پيش از اينکه گرايش ناب ادبي باشد، نگرشي نو در مطالعات جهاني به شمار مي آيد. برجسته ترين اصل اين مکتب، فرديت؛ کمال فردي و نامحدوديت فرد با تاکيد بر نقش تخيل است و در بعد ادبي، نوعي ارزيابي مجدد و هستي شناسانه از طريق شعر «تخيل» در زيبايي شناسي مکتب رمانتيسيزم از جايگاه مهمي برخوردار است و بي ترديد بايد برجسته ترين ويژگي اين مکتب و وجه مميزه آن را نسبت به ساير مکاتب، رويکرد ويژه آن به تخيل دانست.
هنر و ادبيات مدرن امروز ايران، محصول آشنايي با تفکر غرب است و اين واقعيت، نيازمند فهم و درک فرهنگ و فلسفه غرب است. به طور قطع، آشنايي با ريشه هاي مختلف اين تفکر براي درک بهتر آن، اهميتي بسزا خواهد داشت.
آنچه اين مقاله قصد دارد به آن بپردازد، بررسي يکي از ويژگي هاي زيبا شناختي رمانتيسيزم، يعني «تخيل» و چگونگي بروز آن در شعر فارسي عصر مشروطه ـ به عنوان دوران آغازين اين تحول سبکي ـ است. براي اين منظور، نمونه هايي از اشعار ميرزاده عشقي برگزيده شد؛ عشقي فرد اکمل مدرنيسم دوران مشروطه است که بيشترين گسستگي فکري از سنت و رويکرد به تجدد را مي توان در شعر و انديشه او سراغ گرفت.

 
كليد واژه: تخيل، معرفت شناسي، رمانتيسيزم، ميرزاده عشقي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 8 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):197-208.
 
رمانس هاي عاميانه ايراني قبل از دوره صفوي (معرفي و نقد کتاب)
 
ياوري هادي*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

ويليام ل. هاناوي (تـ. 1929 م) استاد بازنشسته مطالعات آسيايي و خاورميانه دانشگاه پنسيلوانياست. او در سال 1970 م در دانشگاه کلمبيا از رساله دکتري خود با عنوان رمانس هاي عاميانه ايراني قبل از دوره صفوي دفاع کرد. هاناوي رساله خود را بدون تغيير و به صورت تايپ ماشيني در سال 1972 م به موسسه «ميکروفيلم هاي دانشگاهي، شرکت زيراکس واقع در ان آربور ميشيگان براي نشر سپرد. او آثار ديگري نيز درباره زبان فارسي، زبان و ادبيات اردو و فرهنگ عاميانه پاکستان و خط نستعليق دارد که بيشتر آن ها را با همکاري ديگر محققان انجام داده است. هاناوي در مجموع 23 مدخل مرتبط با داستان هاي عاميانه کهن ايراني نيز براي دايره المعارف ايرانيکا نوشته است.
ويليام هاناوي رساله خود را حدود چهل سال قبل در شرايطي نوشت که تاريخ نگاران ادبي به رمانس هاي عاميانه ايراني توجهي نداشتند يا آن ها را آثاري کم ارزش مي دانستند. فقط چند سال پيش از آن (1967 م)، تحت تاثير ايدئولوژي مارکسيستي اهميت توده «در ميان تيم تاريخ ادبي نويس ريپکا، ييري سيپک کارش را اختصاصا به اين موضوع مربوط ساخته» بود. البته سيپک يادآوري مي کند که نوشته او «جز طرحي از ادبيات عاميانه ايران نيست.» هاناوي در مواجهه با اين خلاء انتقادي و تاريخ ادبياتي، رمانس هاي عاميانه ايراني را موضوع کار خود قرار داد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):135-146.
 
داستان کوتاه ميني ماليستي
 
صابرپور زينب*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

ميني ماليسم يا کمينه گرايي جنبشي هنري و ادبي است که خاستگاه آن را آمريکاي پس از جنگ ويتنام دانسته اند. اين جنبش که ابتدا در هنرهاي ديداري شکل گرفت، همواره تداعي کننده مفهوم کم و کوتاه بودن و يا استفاده حداقلي از ابزارهاي بيان هنري و در واقع نوعي «کاهش» بوده است. اين مقاله به بررسي داستان کوتاه ميني ماليستي پرداخته است. به اين منظور، ابتدا پيشينه ميني ماليسم به عنوان جنبشي هنري و سپس جنبشي در داستان نويسي بررسي شده است. در ادامه، ماهيت داستان ميني ماليستي تشريح، و سپس ويژگي هاي اساسي اين نوع داستان ازقبيل زبان، شخصيت پردازي، طرح داستاني و... بيان شده است.

 
كليد واژه: ميني ماليسم، داستان کوتاه، ايجاز
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):41-72.
 
رويكردي روايت شناختي به داستان دو دنيا اثر گلي ترقي
 
حدادي الهام*
 
* دانشگاه اراک، باشگاه پژوهشگران جوان
 
 

رويكرد روايت شناختي در بررسي ساختار روايت هاي داستاني، بستر و الگوي منظمي براي تحليل مولفه هاي اصلي متن روايي، يعني داستان و متن فراهم مي كند. در اين جستار، به تحليل داستان دو دنيا از ديدگاه روايت شناختي پرداخته مي شود و به فرض اوليه پژوهش در مورد امكان كاربرد عملي الگوي ساختاري روايت شناختي در روايت داستاني مدرن دو دنيا با بررسي مولفه هاي روايت شناسي در اين داستان، پاسخ داده مي شود. دليل انتخاب داستان دو دنيا در بحث ژرف ساخت، زمان، مکان و کانوني شدگي در باب تضاد و تناقض ميان مرگ و زندگي است. نتايج به دست آمده نشان مي دهد رويكرد روايت شناختي با مولفه هاي خود كه شامل مولفه هاي سطح داستان مي شود؛ از قبيل عناصر زماني: نظم، تداوم و بسامد؛ مكاني: مكان داستان و مكان متن؛ شخصيت پردازي: مستقيم و غيرمستقيم (كنش، گفتار، وضعيت ظاهري، محيط و قياس اسامي)؛ كانوني شدگي: دروني، بيروني و وجوه كانوني شدگي (وجه ادراكي، وجه روان شناختي و وجه ايدئولوژيكي)؛ روايتگري: سطوح روايي (فراداستاني و زيرداستاني)، لايه هاي روايي (دروني و بيروني)؛ بازنمايي گفتار و انديشه: نقالي و محاكات (خلاصه داستاني، خلاصه كمتر داستاني محض، بازگفت غيرمستقيم محتوا، سخن غيرمستقيم آزاد) مي تواند تحليلي ساختاري از تمام وجوه روايت داستان دو دنيا عرضه كند.

 
كليد واژه: روايت شناسي، روايت دو دنيا، ژرف ساخت، زمان، مكان، شخصيت، كانوني شدگي، تضاد و تناقض، بازنمايي گفتار و انديشه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:12 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):147-173.
 
تاملي در مثنوي معنوي با رويکرد منطق مکالمه اي باختين
 
عباسي حبيب اله,بالو فرزاد
 
 
 

نظريه پردازان ادبي معاصر، از چشم انداز هاي مختلفي ژانرهاي ادبي را نقد و بررسي کرده اند. در اين ميان ميخاييل باختين، نظريه پرداز بزرگ روس، جايگاه ويژه اي دارد. وي با تاکيد بر اصطلاح کليدي «منطق مکالمه» در ميان انواع ادبي، به ويژه رمان و آن هم رمان هاي داستايفسکي، آن ها را واجد ماهيت گفت وگويي و چندآوايي مي داند. در چنين رمان هايي، صداي راوي بر فراز صداهاي ديگر قرار نمي گيرد، بلکه صدايي در کنار صداهاي ديگر به شمار مي آيد.
در ميان متون کلاسيک ادب فارسي، مثنوي معنوي از معدود آثاري است که مناظرات و گفت و گوهاي شخصيت هاي داستاني – تمثيلي آن با مولفه هايي که باختين براي منطق مکالمه اي برمي شمرد به طور تامل برانگيزي مطابقت و همخواني دارد. اين مقاله طرح و شرح اين موضوع خواهد بود.

 
كليد واژه: مثنوي مولوي، منطق مکالمه، چندآوايي، تک آوايي، طنز و هزل، ديگري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:13 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نقد ادبي بهار 1388; 2(5):175-195.
 
جناس؛ آرايه ادبي، آرايه بصري مقايسه تطبيقي جناس هاي لفظي و بصري در انيميشن
 
ياحقي فريد*
 
* دانشگاه هنر
 
 

هنرها از آنجا که خاستگاه مشترک انساني دارند، ذاتا يکسان و تنها در صورت متفاوت اند؛ بنابراين، مي توان چگونگي رسيدن به شيوه هاي بياني در يک رسانه هنري را با اندکي تغيير ظاهري براي رسانه اي ديگر مورد استفاده قرار داد. در اين مقاله، ضمن معرفي جناس به عنوان يکي از شيوه هاي بلاغي زبان، معادل هاي بصري آن در دنياي تصوير و به ويژه در انيميشن جست و جو شده است. جناس، هم نشيني دو کلمه است که در شکل يا تلفظ همسان و در معنا متفاوت باشند. از جناس معمولا در نظم و نثر به عنوان يک آرايه ادبي براي زيبايي و گاه طنزآميز کردن کلام استفاده مي شود. اما با توجه به نظريات مدرني که در باب جناس به ويژه از ديدگاه نشانه شناسي مطرح شده است، تعاريف سنتي جناس - که آن را به کلمات محدود مي کرد - جايگاهي ندارد. از اين ديدگاه، جناس را دو نشانه متشابهي مي دانند که بر دو دال متفاوت دلالت کند. بنابراين، دو نشانه تصويري متجانس که دو مفهوم متفاوت را نشان مي دهند نيز مي توانند گونه اي جناس بصري قلمداد شوند؛ مانند تصوير چهره انسان و ماه که هر دو گرد هستند. با جا به جايي تصوير و کلمه، مي توان براي انواع جناس هاي لفظي، که پيشتر تعريف شده اند، معادل هاي تصويري قابل بحثي در انيميشن عرضه کرد که خوانش آن همانند زبان وابسته به زمان است. اين مقاله بر آن است با مقايسه تطبيقي جناس در ادبيات و تصوير متحرک، تحليل روشمندتري از بازي هاي تصويري به دست دهد که معمولا به طور ذوقي و تصادفي در نگاه هنرمندان به وجود مي آيد.

 
كليد واژه: جناس، انيميشن، تصوير متحرك، نشانه شناسي، كلمه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  10:13 AM
تشکرات از این پست
b7989r
b7989r
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 22
محل سکونت : خراسان

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

هر چند تفاوت های زیادی را می توانیم بین غزل معاصر و غزل کلاسیک ببینیم. این تفاوت را از زبان آثار شروع کنیم تا نگرش آنها نسبت به عناصر محیط، درونمایه آثار، تا اندازه ای شکل غزل و خلاصه در تمامی ابعاد می توان دید تا جایی که همان طوری که در شعر کلاسیک مثلا مکتب های خراسانی عراقی هندی و بازگشت را در دوره های مختلف داشتیم در غزل امروز در همین دوره مشخص می توانیم تنها در غزل از غزل مدرن غزل فرم غزل پست مدرن یا گونه های متفاوت دیگری که شاید در چوکات بندی مشخصی نیامده اند نام برد.

حالا باید دید که علت این پویایی و مانایی غزل نسبت به دیگر قالب های کلاسیک چیست؟ و در طول قرن ها عبور از دهلیزهای مخوف زمان چگونه توانسته هویتش را حفظ کند تا جایی که در هر دوره زمانی کارایی خاص خود را برای همان موقعیت داشته است. ظرفیت تغییر پذیری و سازش با زمان یکی از عمده ترین دلایل ماندگاری این نوع شعر است. اگر درآمدی بر زبان غزل داشته باشیم در غزل های سبک عراقی با کارهایی از دست غزلیات حضرت حافظ که شاید بتوان از او به عنوان شاخص ترین چهره غزل در تاریخ ادبیات نام برد روبرو می شویم آثاری که هر چند نسبت به کارهای امروزی پیچیده گی های خاص خود را دارد اما در تفاوت با غزل های سبک هند می بینیم که کارهای بسیار سهل الوصول و زود فهمی است. منظور این است که این تفاوت در حدی است که اگر یکی از کارهای ابوالمعانی و غزل های حضرت حافظ را در کنار هم بگذاریم حتی آدمی که برخورد جدی با شعر ندارد هم می تواند بین آنها تفاوتی قائل شود که این تفاوت تنها در پیچیدگی های زبانی یا درونی شعر خلاصه نمی شود و از بیشتر زاویه ها می توان آنها را از یک دیگر تفکیک کرد. با اینکه تا اندازه ای می توان تفاوت کارها را به شخصیت آفرینش گران هم نسبت داد اما مسئله اصلی این است که این تفاوت در اثر گذر غزل از کانال های زمانی ایجاد شده به گونه مثال اگر کارهای شاعرانی که در سبک عراقی دست به آفرینش زده اند را کنار یک دیگر بگذاریم می توان از نگاه ضعف و قوت و بعضی از خصوصیات ریز بین آنها تفاوت قائل شد اما از نگاه کلی تفاوت چندانی با یک دیگر ندارند و همین طور است غزل های سبک هندی این جاست که می بینیم غزل مطابق شرایط زمانی آن قدر ظرفیت چرخش را داشته که بتواند تا امروز به عنوان یکی از مطرح ترین و شاید هم مطرح ترین قالب شعر فارسی بماند و در عین حال جواب گوی زبان و مفاهیم  زمان های نیز باشد.

در طول تاریخ غزل ما در این قالب بیشتر کارهای عاشقانه و عرفانی داشتیم که محتوای غالب شعر فارسی نیز به شمار می روند و در هر دوی این گونه ها در بین قالب های شعر فارسی موفق ترین کارها را در غزل می یابیم و در کارهای امروزی هم کارهای زیبای زیادی در این قالب می توانیم پیدا کنیم که به مسائل اجتماعی پرداخته اند و این نشان می دهد که غزل ظرفیت پذریش مظروف های مختلف را نیز به خوبی دارد و عهده حمل آنها را می تواند بر دوش بگیرد.

از نگاه زبانی نیز به طور مثال ما امروز کمتر می توانیم قصیده ای با آن ساخت مشخصی که از قصیده در ذهن داریم پیدا کنیم که در عین حال شامل مولفه های شعر امروز نیز بشود به طور مثال زبان شعر امروز را به شکل واضح مخاطب در آن ببیند در حالی که در قالب غزل ما می توانیم غزل های فراوانی را ببینیم که از مرز شعر های سپید دهه چهل نیز گذشته اند و حتی غزل هایی را می توان سراغ گرفت که به عنوان غزل پست مدرن شناخته می شوند.

اما شکل غزل یکی دیگر از دلالیل پایایی این قالب شعر فارسی شده است به طور مثال در قالب قصیده ما می بینیم بر علاوه قیود وزن و قافیه قید های دیگری نیز وجود دارد به طور مثال یک قصیده دارای پیکر های مشخصی مانند تغزل و تشبیب و گریز است که در موقع سرایش به نوعی باعث ایجاد دست و پا گیری برای شاعر می شود و قصیده هایی که ما از آغاز شعر فارسی داشتیم معمولا برای مدح سروده شده بودند و از نظر طول هم یکی از طولانی ترین قالب های شعر فارسی به شمار می رود. از این چند دریچه می بینیم که غزل در مقابل قصیده قرار دارد یعنی به جز قرار داد وزن و قافیه در آن دست و پا گیری دیگری نمی بینیم.هم چنین از غزل در تاریخ ادبیات بسیار به ندرت می بینیم که برای مداحی به معنی مصطلح آن استفاده شده باشد و طوری که قبلا هم گفتیم معمولا در آن کارهای عاشقانه و عارفانه را می یابیم و از نگاه طول هم میانه ترین موقعیت را برای خویش انتخاب کرده یعنی در قصیده میبینیم که از 14 بیت به بالا آغاز می شود و بیشترقصیده هایزبان پارسی را بسیار طولانی در می یابیم در حدی که حوصله ای برای مخاطب نمی گذارد و در مقابل آن رباعی و دوبیتی را در می یابیم که فقط در حد دوبیت است اما غزل را در بین اینها پیدا می کنیم که حد معمول آن پنج تا دوازده بیت است. همان نقصی که برای قصیده بر شمردیم در نقطه مقابل آن در رباعی و دوبیتی هم در بعضی موارد در می یابیم یعنی تا مخاطب در این دو قالب در فضای شعر قرار می گیرد شعر به پایان می رسد و مخاطب به لذت کامل دست نمی یابد اما در غزل می بینیم که شاعر می تواند در بین این پنج تا دوازده بیت مخاطب را وارد فضای ذهنی خود کند و در هر کجا که مصلحت دید شعر را تمام کند طوری که نه مخاطب مانند قصیده از طولانی بودن شعر خسته شود و نه هم مانند بعضی از رباعی و دوبیتی ها مخاطب نتواند لذت کامل را از شعر ببرد و این یکی از برتری های این قالب نسبت به دیگر قالب های شعر فارسی است.

 

 

اینک می آییم بر سر مسئله موسیقی در غزل که در این زمینه در شعر های کلاسیک حرف اول را وزن، قافیه و ردیف می زند. و از این سه منظر می بینیم که قصیده و غزل در موارد زیادی مانند هم اند یعنی همان طوری که در قصیده باید بیت اول مقفی باشد در غزل هم همین حکم است و قافیه و ردیف هم تا پایان شعر در مصرع دوم تکرار می شوند ولی از نگاه قافیه و در بعضی موارد ردیف تفاوتی بین غزل و قصیده وجود دارد که یک امتیاز دیگر را هم در مقابل قصیده به غزل می دهد. در یک قصیده شاعر مجبور است از قافیه هایی استفاده کند که تعداد زیادی از آنها را بتوان در زبان فارسی سراغ گرفت به این دلیل که طول قصیده ایجاب این مسئله را می کند و شاعر نمی تواند از هر قافیه ای برای شعرش استفاده کند و در بعضی موارد به خاطر محدودیت در قافیه از هر ردیفی هم استفاده کرده نمی تواند در صورتی که در غزل دست شاعر باز تر است.و به راحتی می تواند از بعضی امکاناتی که هم نشینی ردیف و قافیه های نوتر برای تولید تصاویر و حرف های جدید تر به شعر می دهند استفاده کند و هم چنین نشستن بعضی از ردیف و قافیها در کنار یک دیگر به موسیقی شعر نیز کمک زیادی می کنند. اما تفاوت بین قصیده و غزل از نگاه وزن و قافیه و ردیف در همین حد خلاصه می شود و از نگاه اصول فرقی با هم ندارند. اما با دیگر قالب ها چرا به طور مثال در مثنوی می بینیم که قافیه و ردیف در هر بیت تغییر می کند یعنی هر بیت قافیه و ردیف مجزا دارد و این مسئله هر چند که دست شاعر را در انتخاب قافیه و ردیف آزاد تر نگاه می دارد اما به موسیقی کلی شعر نسبت به غزل ضربه خفیفی می زند یعنی تغییر ردیف و قافیه در هر بیت در آن فضای واحدی که غزل می تواند مخاطب را نگه دارد نگه داشته نمی تواند. حالا می بینیم از این دریچه چه تفاوت هایی بین غزل و رباعی ودوبیتی وجود دارد اول از شباهت ها باید گفت که شباهت بین غزل قصیده دوبیتی و رباعی بسیار تنگاتنگ است تمام این قالب ها باید دارای مطلع باشند و قافیه تا پایان شعر در مصرع دوم هر بیت تکرار می می شود و هم چنین اگر شعر ردیف داشته باشد ردیف باید در پایان مصرع پایانی هر بیت تکرار شود. ولی تفاوتی که بین غزل و دوبیتی و رباعی وجود دارد که البته تفاوت تمام قالب های شعر کلاسیک ما با این دو قالب است در وزن است یعنی در این دو قالب شاعر مجبور و مکلف است که در وزن های مشخص آنها شعر بگوید به این معنی که وزن رباعی فقط لاحول ولا قوه الا بالله است و در دوبیتی مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل و هر شعری که در دو.بیت سروده شده باشد وقتی می تواند وارد محدوده این دو قالب شود که در همین وزن ها باشد و چون ما فعلا در مورد قالب غزل حرف می زنیم می گوییم این محدودیت در غزل وجود ندارد.

همه این مسائل و چیزهای دیگری که در این فرصت اندک مجال بر شمردن آن ها نیست باعث ماندگاری این قالب شیرین گردیده است تا جایی که در مقابل قالب های امروزی شعر هم برای آن می توان امتیازاتی را بر شمرد.

b7989r

دوشنبه 22 آبان 1391  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014 sajjadsaleh
sajjadsaleh
sajjadsaleh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 360
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

حسنک وزیر


خلاصه مقاله
«سيماي حسنک وزير در تاريخ بيهقي» محمد طاير قدسي

حسنک وزير  از جمله چهره هاي درخشان عصر غزنويان بود که قدرش را ندانستند و خدماتش را ناجوانمردانه پاسخ گفتند.
حسن ابن محمد ميکال ملقب به سيد الکفاه و معروف به امير حسنک ميکال نيشابوري آخرين وزير سلطان محمود غزنوي است. او از جواني همواره همراه محمود بود و وقتي محمود به سلطنت رسيد رياست شهر نيشابور را به او داد. سپس به علت لياقت و کاردانيش ديوان غزنه به وي تفويض شد و سلطان محمود پس از عزل احمد حسن ميمندي او را به وزارت خود برگزيد. خواند مير در «دستور الوزرا» در باب او مي گويد: "به حلاوت گفتار  و لطافت کردار و حدت طبع و جودت ذهن انصاف داشت". اما در فن انشا و کتابت و استيفا و سيافت مهارتي نداشت.
از تاريخ بيهقي مشخص است که وي نزد سلطان محمود از قرب و منزلت خاصي برخوردار بوده و جاه و جلال و قدرت و ثروت فراوان و کم نظيري داشته است. عنايت محمود در حق او به حدي بود که حتي وقت حسودان بر او ساختند که قرمطي است و حتي خليفه هم نامه اي در اين زمينه به محمد نوشت. محمود به در باب خليفه سخنان درشت گفت و گفت: "وي را من پرورده ام و با فرزندان و برادران من برابر است و اگر وي قرمطي است من هم قرمطي باشم".
حسنک سه دشمن بزرگ داشت: خليفه بغداد، مسعود غزنوي و بوسهل زوزني
دشمني خليفه بغداد با او بدان جهت بود که وقتي حسنک حاجيان را از سفر حج باز مي گرداند از ره باديه نرفت و از قلمرو فاطميان رفته و از خليفه مصر خلعت گرفته بود. درحالي که بايد به ديدار خليفه بغداد مي رفت. دشمني مسعود با او از سه جهت بود يکي اينکه مسعود را در زمان وزارت تحقير کرده بود. دوم اينکه بعد از محمود جانب امير محمد را گرفته بود و سوم اينکه حتي تا آخرين روز مرگش بر عقايدش راسخ ماند و هيچ تقاضاي بخششي نکرد.
اما سومين دشمن او، بوسهل زوزني که در مرگ حسنک بسيار الحاح و اصرار کرد گويا علتش بي توجهي حسنک به او بود.
اما گويا عامل اصلي کشته شدن او زبان تند و تيزش بوده است. چنانکه به عبدوس مي گويد: "اميرت را بگوي من آنچه کنم به فرمان خداوند خود مي کنم. اگر وقتي تخت ملک به تو رسد حسنک را بردار بايد کرد".
در اين ميان حسنک که تمام نقش هاي منفي تاريخ بيهقي را به عهده گرفته است در اين زمينه هم موجبات قتل او را فراهم مي کند.
در مقابل تمام بي حرمتي ها که در حق حسنک روا مي دارند چهره حسنک آرام و بي اعتناست. حتي وقتي که در مجلسي که مي خواهند اموال او را به نام مسعود قباله کنند در جواب در جواب وزير که از او با مهرباني مي پرسد: "خواجه چون مي باشد" جواب مي دهد :"جاي شکر است" و  شکوه و عجز و لابه نمي کند و آنچه بيشتر باعث درخشش چهره حسنک شده آرامش خاطر و غرور و بي اعتناييش در برابر مرگ است. در تمام تاريخ بيهقي نشاني که حاکي از خواري و ناتواني حسنک باشد يا اينکه براي رهايي خود دست آويزي يا شفيعي را نزد مسعود فرستاده باشد نيست.

تخليص و باز نويسي:anobanini
منبع: ماهنامه حافظ، شماره 30 ، تير 85

      

برای ورود به وبلاگ  بالا روی تصویر کلیک کنید

جمعه 10 آبان 1392  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
pishfar
pishfar
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 143
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

باسمه تعالی
 
تشویق و تنبیه در تاریخ بیهقی
 
چکیده
 
با نگاهی دقیق تر به تاریخچه زندگی بشر ، در می یابیم که انسانها در شئون مختلف فردی و حکومتی از دو اصل تشویق و تنبیه برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می نموده اند.  دوره غزنویان که ابوالفضل بیهقی در تاریخش راوی آن است ، مشحون از موارد و شیوه های تشویق و تنبیه است  که در زیر ، فهرست وارد به برخی از آنها اشاره  می شود:
 
 
 
الف) تشویق : اسب خواستن -  اهل بساط و خوان -  دندان مزد – مشاهره – باریافتن - هدیه ها و صله ها - غنائم        بخشش - خراج - پذیره شدن و به استقبال رفتن - خلعت دادن و خلعت گرفتن - مجالس عروسی - تحفه های پادشاهی بخشش و کرم
 
 
 
ب) تنبیه : بر دار زدن -  به چوب بستن فراشان و حاجبان -  جامه بیرون کشیدن مجرم هنگام بر دار شدن  - مصادره اموال مجرمان - تبعید نمودن مجرمان - جریمه به نفع خزانه سلطنتی - بستن مجرم به قید دو شاخ و عقابین  - ریسمان در گلو انداختن و خفه کردن
 
 
 
           
 
مقدمه
 
سیستم تشویق و تنبیه یکی از مباحث مهم در مدیریت است  که در جوامع مختلف تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد . با نگاهی دقیق تر به تاریخچه زندگی بشر ، در می یابیم که انسانها در شئون مختلف فردی و حکومتی با این پدیده همراه بوده اند و برای رسیدن مقاصد خود از این دو اصل یعنی تشویق و تنبیه استفاده می نموده اند.
 
 به طور كلي پاداش ها به دو صورت تقسيم مي شوند :
 
الف : پاداش هاي باطني ( دروني ) شامل : مشاركت در تصميم گيري , پذيرش مسئوليت بيشتر , يافتن فرصت براي رشد , آزادي عمل بيشتر در كار و داشتن كارهاي جالب تر و متنوع تر مي باشد .
 
ب :  پاداش هاي ظاهري : اين پاداش ها عبارتند از : پاداش هاي مستقيم مالي مانند افزايش حقوق و مزايا و جوايز ... و پاداش هاي غير مستقيم غير مالي مانند استفاده از امكانات مختلف جامعه و يا سازمان .
 
در کنار آن يكي از ديگر از اقداماتي كه در جهت اصلاح افراد و مجموعه ها مورد توجه و استفاده قرار مي گيرد تنبيه و مجازات افرادي است كه خطا كارند و از وظايف قانوني و انساني خود سرباز مي زنند . البته تنبيه ممكن است معاني مختلفي داشته باشد , تنبيه در لغت به معناي آگاهي دادن و تذكردادن است و لي در اصطلاح عبارت است از بكار بردن روشي كه از تكرار يك نوع رفتار جلوگيري مي نمايد . روشهاي تنبيه به صورت هاي مختلفي هستند . گاهي ممكن است يك تذكر يا اخطار يا توضيح باشد و گاهي ممكن است از روشهاي فيزيكي و غيرفيزيكي استفاده شود . در هر حال بايد تنبيه را وسيله براي جلوگيري از تكرار يك كار غير معقول و غير قانوني به كار برد كه نتيجتا" منجر به اصلاح رفتار و امور گردد و بتواند نقش موثر و كارآمدي را ايفا نمايد . [1]
 
ابوالفضل بیهقی که در تاریخ خود اوضاع و احوال عهد غزنویان را به رشته تحریر در آورده است ، به زیبایی توانسته است نکات ظریف و دقیقی را از رفتارهای حکومتی به تصویر بکشاند.
 
بيهقي شاهد عيني بسياري از حوادثي که در تاريخش ثبت کرده، بوده است. تکرار عبارت "من که بوالفضلم وی را برپای ایستاده دیدمی  " و یا  " من که ایستاده بودم که نوبت مرا بود   "  [2]  و امثال آن مؤید این موضوع است . بيهقي همچنين زحمت بيش از اندازه اي را متقبل ميشود تا امانت داري خود را به عنوان يک مورخ نشان دهد. براي مثال، هنگامي که احساس ميکند در حال نسبت دادن مطالب رسوايي آوري درمورد بوسهل زوزني – رئيس ديوان رسائل- است به سرعت بيان ميدارد که در اين کار تحت تاثير هيچ غرض شخصي نيست، بلکه علاقه بنيادين او به صداقت تاريخي است [3]
 
آنچه در این مقاله از نظرتان می گذرد ، نگاهی کوتاه به برخی از نقلهای بیهقی است که به نوعی در بردارنده سیستم تشویق و تنبیه در عهدی است که می زیسته است . 
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] ظاهری خالدی ، فرآيند نظارت با تأكيد بر اقدامات اصلاحي تشويق و تنبيه  ،  به نقل از سایت جامع مدیریت
 
[2] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، صص 400 - 389
 
[3] راجر ساوری  (R. M, SAVORY)  ، مقاله : ابوالفضل بیهقی به عنوان مورخ   ، ترجمه امید نقوی ، به نقل از  سایت جامع گردشگری ایران : http://www.anobanini.ir/index/fa/1386/04/post_62.php
 
الف) تشویق
 
در باب تشویق می توان به برخی از آئین و سنتهای رایج در عهد غزنویان اشاره کرد که در طی آن افراد به نوعی مورد تشویق و تحسین قرار می گرفته اند :
 
 
 
1- اسب خواستن :
 
هرچند این رسم در دربار غزنوی که در هنگام منصوب کردن شخصی به مقام وموقعیتی در خور توجه ، حاجبان در هنگام خروج وی از دربار سمت او را، در هنگام درخواست اسب برای وی اعلام میکردند تا دیگران از شان و مقام وی مطلع گردند، اما گاه صرفاً برای بزرگداشت شخص مهمی این آئین بجای می‌آمد و بعنوان کمال مرحمت و لطف شاه در حق آن شخص در نظر گرفته می‌شد. مثلاً در تاریخ بیهقی آمده است : « امیر پیل بداشت و امیر یوسف فرود آمد و زمین بوسه داد، و حاجب بزرگ بلگاتگین و همه اعیان و بزرگان که با امیر بودند پیاده شدند . و اسبش بخو‌استند و برنشا‌ندند با کرامتی هر چه تمام‌تر.»  [1]
 
 
 
2-اهل بساط و خوان:
 
یکی دیگر از واژه هایی که در مقام تشویق می توان در تاریخ بیهقی  از آن یاد کرد ، اهل خوان ( آنان که شایستگی حضور در مجلس طرب و صرف خوردنی بر سفره پادشاه داشتند ) می باشد : « و پس اهل بساط و خوان آمدند و خوانی با تکلف بسیار ساخته بودند، و رسول را بیاوردند و بر خوان سلطان بنشاندند» [2]
 
 
 
3-دندان‌مزد:
نقد و یا جنسی را گویند که چون جمعی از فقرا و مساکین را مهمانی و ضیافت کنند بعد از خوردن طعام بدیشان دهند، و این رسم در قدیم متعارف بوده است و آن را مزد دندان هم می گویند.  
 
از متن چنین به نظر می‌رسد که نوعی هدیه متداول نیز به حساب می‌آمد که در هنگام پذیرایی از درباریان به ایشان پرداخت می‌شده است. [3]  «پس علی از راهی دیگر بازگشت و رسول را با آن کوکبه بسرای خویش برد و تکلفی بزرگ ساخته بودند، نان بخوردند و علی دندان‌مزدی بسزا داد رسول را و آن نزدیک امیر بموقعی سخت نیکو افتاد.» [4]
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 250
 
[2] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
 
[3] لغتنامه دهخدا
 
[4]  دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386 ص 442
 
4-مشاهره:
ماهانه و مواجب و انعامی که ماه به ماه به کسی میدهند.  « خاصه مردی چون بوحنیفه که کمتر فضل وی شعر است و بی‌اجری و مشاهره درس ادب و علم دارد» [1]
 
 
 
5-باریافتن
 
یکی دیگر از مصادیقی که در سیستم تشویق عهد غزنویان می توان به آن اشاره کرد ، رسم  « بار یافتن » است . در سلسله مراتب درگاهی تمامی باریافتگان در یک مقام و جایگاه قرار نداشتند آنان که از اشراف ممتاز و برجسته بودند اجازه نشستن در حضورسلطان داشتند و دیگران تنها مجاز به ایستادن در محضر سلطان بودند « بار دادند و اعیان و بزرگان لشکر در پیش او بنشستند و دیگران بایستادند.» [2]
 
هر چه شخص معززتر و معتبرتر بود نزدیک‌تر به سلطان می‌نشست.و کسانی که اعتبار کمتری داشتند دورتر از شاه جلوس می‌کردند  «پس اعیان ری را پیش آوردند، تنی پنجاه و شصت از محتشم‌تر؛ و امیر اشارت کرد تا همگان را بنشاندند دورتر» [3]
 
6- هدیه ها و صله ها :
 
« و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار ببرد . دویست هزار درم و اسبی باستام زر و پنجاه پاره جامه نابرید مرتفع ، و از عود و مشک و کافور چند خریطه » [4]   
 
« و منوچهر او را بازگردانید با معتمدی از آن خویش مردی جلد و سخن گوی ، برشبه عرابیان و بازی و جامه ایشان و       امیر مسعود را بسیارنزل فرستاد پوشیده و بخط ها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جمه انزال امیر محمود فرستاده بود .» [5]    
 
« و آنچه شعرا را بخشید خو د اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینتی را که شاعر بود یک پیل وار درم بخشید          هزار هزار درم . چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانه علوی بردند هزار دینار و پانصد دینار و ده هزار درم کم و بیش را خود اندازه نبود که چند بخشیدی شعرا را و هم چنان ندیمان و دبیران و چاکران خویش را که بهانه جستی تا چیزی نشان بخشیدی . » [6]
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386 ص ،424
 
[2] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 16
 
[3]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 16
 
[4]   بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
 
[5]   بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 124
 
[6] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 120
 
 
 
7-  غنائم و خراج
 
شيوه تقسيم غنائم جنگي به اين شکل بود که پس از هر پيروزي در جنگ، بلافاصله غنائم ارزيابي مي شد. اگر سلطان شخصا در جنگ حضور نداشت بايد کارگزاري از ديوان اشراف مراقب حقوق سلطان باشد. سلطان يک پنجم از بردگان، چارپايان و غنائم کلي را خود بر مي داشت و کليه فلزات قيمتي و سلاح ها و فيل ها جزو يک پنجم سلطان بود و نيز حق صفيه به او اجازه مي داد که برداشت او از اجناس برگزيده ديگر با او باشد. و چهار پنجم بقيه به فراخور مقام ميان سپاهيان تقسيم مي شد و سهم سواران دو برابر سهم پيادگان بود- نبايد فراموش کرد که سپاه حرفه اي غزنويان علاوه بر مواجب مرسوم، از غنائم جنگي نيز سهمي مي بردند- همچنين در ميدان جنگ در صورت موفقيت هاي برجسته يا دليري ها و شجاعت هاي بزرگ، صله هاي ويژه اي به سربازان اعطا مي شد.  [1]
 
 
 
8- بخشش خراج
 
یکی دیگر از تشویقهایی که در عهد غزنوی می توان برشمرد ، معاف کردن سلطان از پرداخت خراج بود بعنوان مثلا در جریان حرکت سلطان مسعود از بلخ به ترمذ و رسیدن خبر فتح مکران آمده است : « پس امیر روی به عامل و رئیس ترمذ کرد و گفت : صد هزار درم از خراج امسال به رعیت بخشیدم » [2]   
 
 
 
 9- پذیره شدن و به استقبال رفتن :
 
« و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند و به تهنیت و فوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد بجمله با سازها به خدمت آنجا آورند و ما را بگردانیدند ، و زیادت از پنجاه هزاردرم زر و سیم و جامه یافتیم و روزی گذشت کسی ماننده آن یاد نداشت .» [3]   
 
« و مثال داد جمله سرهنگیان را تا از درگاه دوصف بایستادند با خیلهای خویش و علامتها با ایشان ، شارهای آن دو صف از در باغ شادیاخ بدورجای رسیده و درون باغ از پیش صفه تاج تا درگاه ، غلامان دو روی بایستادند با سلاح تمام و قباهای گوناگون و مرتبه دادن با ایشان و استران فرستاده بودند از بهر آوردن خلعت را از نشابور و نزدیک رسول بگذاشته . » [4]   
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1]  روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۲۷۵۳  تاریخ چاپ 15/7/91
 
[2]  دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 237
 
[3]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 6
 
[4]   بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 36
 
10-خلعت دادن و خلعت پوشانیدن
 
 
 
رسم برآن بوده است که چون رأی و تصمیم امیر یا بزرگی بر آن قرار می گرفت که بر شخصی خلعت دهند ، شخصی که مورد مهر و نواخت قرار گرفته بود ، افراد و مأمورانی خاص به محل خلعت پوشاندن راهنمایی می کردند و خلعت مخصوص و فراخور پست و مقام را بر آنان می پوشاندند.
 
محل خلعت پوشی ، مأموران راهنمایی آنجا و  خلعت داران ، هر کدام در تاریخ بیهقی نام مخصوص ویژه ای دارند . از جمله : جامه خانه  ، جامه داران  و  جامه پوشان  
 
انگیزه های خلعت پوشی در این دوره متفاوت بوده است که به برخی از آنها بصورت فهرست وار اشاره می کنیم :
 
به رسمیت شناختن دولت - لایق دیدن کاری - دلجویی و بزرگداشت - به پاس خبری خوش - به پاس فرمانبرداری      فریب و نیرنگ  و ... [1]   
 
انواع خلعت هایی که در تاریخ بیهقی آمده به قرار زیر است :
 
کمردوشاخ – تاج – اسب – قبای خاص – دیبای رومی – طوق – شمشیر – حمایل – دیبای سیاه – تاج مرصع به جواهر  عمامه – کلاه دوشاخ – کوس – پیل – ساخت زر – استر – دینار – علامت های فراخ منجوق – جامه نابریده – تخته های جامه قبای سیاه – طبل – علم – دهل کاسه – خریطه سیم – دبدبه – سرای پرده – چتر – عود – مشک – کافور و ...  [2]    
 
 
 
« خواجه خلعت پوشیده و به نظاره ایستاده بودم آنچه گویم از معانیه گویم و از تعلیق که دارم و از تقویم – قبای سقلاطون بغدادی بود سپیدی سپید ، سخت خرد نقش پیدا و عمامه قصب بزرگ اما به غایت باریک و مرتفع و طرازی سخت باریک و زنجیره یی بزرگ و کمری از هزار مثقال پیروزه ها در نشانده و حاجب بلگاتگین بدرجامه خانه بود نشسته چون خواحه بیرون آمد بر پای خواست و تهنیت کرد و دیناری و دستارچه یی با دو پیروزه نگین سخت بزرگ بر انگشتری نشانده به دست خواجه داد و آغاز کرد تا پیش خواجه رود»  [3]    
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
 
 
[1]   حسین فعال عراقی ، مقاله خلعت رسمی دیرینه در تاریخ ایران ، کیهان فرهنگی ، شماره 190 ، مرداد 81
 
[2]    جهان دوست سبز علی پور ، خلعت و خلعت بخشی ، مجله رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی ، دوره نوزدهم ، شماره 2 ، بهار 85
 
[3]    دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 16
 
« امیر فرمود تا وی را به جامه خانه بردند و خلعت گرانمایه به شحنگی ری بپوشانیدند ، قبای خاص دیبای رومی و کمر زر پانصد مثقال و دیگر چیزها فراخور این پیش امیر خلعت و خدمت کرد و از لفظ عالی ثنا شنید .» [1]    
 
 
 
« و چون نان خورده آمد ، رسول را خلعتی سخت فاخر پوشانیدند و با کرامت بسیار به خانه باز بردند ، و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار ببرد : دویست هزار درم واسبی با ستام زر و پنجاه پاره جامه نابریده مرتفع ، و از عود و مشک و کافور چند خریطه ، و دستوری داد تا برود ، رسول برفت سلخ شعبان » [2]
 
و هم این روز فرمود تا قاضی صاعد را و پسرانش را و سید بو محمد علوی را و بوبکر محمشاد را و قاضی شهر و خطیب را خلعت ها دادند.  [3]
 
چون بازگشتند سلطان فرمود تا منگیتراک را به جامه خانه بردند و خلعت حاجبی پوشانیدند. [4]
 
 
 
11-مجلس عروسی و نکاح
 
یکی دیگر از  آداب و رسومی که  بیهقی، گاه با ریزه کاری های آن ، به تفصیلْ سخن رانده است، رسم ازدواج و مراسم نثار و هدیه و جشن های هنگام عروسی است که در دربار مسعود  و امیرزادگان معاصر وی رایج بوده است. این تشریفات، به حدّی وسیع و جالب و مجلّل است، که می توان هر یک را به عنوان موضوعی جداگانه بررسی کرد.
 
« و آن گاه او را به سرا و بارگاهی که سختْ زینت داده بودند، فرود می آوردند، سفره ها می گستردند، هدیه ها و نثارها روان می کردند؛ در حالی که عروس، روی پوشیده بود و کس او را نمی دید. سپس سلطان از سرای خود با غلامان و کوکبه عظیم، به سرای عروس می آمد. »
 
پس از این مراسم و جشن ها، معمول آن بود که همراهان عروس، به شهر خود باز می گشتند، در حالی که هر یک به فراخور خویش، خلعت ها و تشریفات یافته بودند و به روی پدر عروس هم خلعتی گران مایه می برند. (آیین های ازدواج در «تاریخ بیهقی» پدید آورنده : دکتر بهیه احمدی بیدگلی ، صفحه  80  ) [5]
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
 
 
[1]    دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 20
 
[2]   بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
 
[3]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
 
[4]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 43
 
[5]  وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx
 
 
 
12 -  تحفه های پادشاهی
 
 
 
از دیگر مواردی که در باب تشویق می توان عنوان کرد ، تحفه هایی بود که توسط سلطان به افراد داده می شد:
 
« سلطان برخاست و به گرمابه رفت و جامه بگردانید و فرمود تا دویست هزار درم به درویشان دادند. » [1]
 
 
 
«  اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتر بار سلاح ، و بیست هزار اسب از مرکب و ترکی ، دو هزار غلام سوار آراسته با ساز و آلت تمام ، و پانصد پیل خیاره سبک جنگی بزودی نزدیک ما فرستاده آید .» [2]
 
 
 
« امیر فرمود تا کمر شکاری آوردند مرصع به جواهر ، و وی را پیش خواند ، به دست عالی خویش بر میان او بست .»  [3]
 
 
 
13 - بخشش و کرم
 
« و آنچه شعرا را بخشید خود اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینتی را که شاعر بود یک پیل وار درم بخشید هزار هزار درم . چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانه علوی بردند هزار دینار و پانصد دینار و ده هزار درم کم و بیش را خود اندازه نبود که چند بخشیدی شعرا را و هم چنان ندیمان و دبیران و چاکران خویش را که بهانه جستی تا چیزی نشان بخشیدی » . [4]
 
 
 
14- صدقات و نفقات
 
در روزگار هارون الرشید یک روز پس از برافتادن آل برملک ، جریده کهن تر می بازنگریستم درورقی دیدم نبشته : به فرمان امیر المومنین نزدیک امیر ابوالفضل جعفر بن یحیی البرمکی ادام الله لامعه ، برده آمد از زر چندین و از فرش چندین و کسوت و طیب و اصناف نعمت چندین وزجواهر چندین و مبلغش سی با هزار هزار درم . [5]
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
 
 
[1]  دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 41
 
[2]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 69
 
[3]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 133
 
[4]  وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx به نقل از تاریخ بیهقی ،ج1 ص 181
 
[5]  وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی ، پیشین  به نقل از تاریخ بیهقی ،ج1 ص 240
 
 
 
 15- تشویق زبانی
 
« امیر همگان را به زبان بنواخت از اندازه گذشته... » [1]
 
« و می باید که چون تو ده تن استی و نیست و جز تو را نداریم ». [2]
 
 
 
*************
 
ب) تنبیه
 
 در موضوع تنبیه از نگاه بیهقی در تارخش  ، می توان به نمونه­هایی از شیوه برخورد با مجرمان بشرح زیر  اشاره کرد:
 
1-بردارزدن
 
گزارش بیهقی در شیوه­ بر دار کشیدن مجرم اغلب از داستان حسنک وزیر به وام گرفته شده است. گزارشی که در آن انواع شیوه­ها و انواع رفتار با یک مجرم محکوم به اعدام نهان است. برای آگاهی از این شیوه­ها و تحلیل دقیق آن داستان حسنک وزیر نمونه­ی درخور توجّهی است که در آن عناصری چون شیوه­ی جلب و شکنجه­ی قبل از محاکمه، مصادره­ی اموال، جامه بیرون کشیدن هنگام به دار آویختن و تهمت­ها و انگ­های سیاسی برای موجّه نشان دادن این قبیل رفتارها را مشاهده کرد.
 
« حسنک را فرمودند که جامه بیرن کش وی دست اندرزیر کرد و از اربند استوار کرد و پایچه های ازار را ببست و جبه و پیراهن بکشید و دور انداخت با دستار و برهنه با ازار بایستاد و دست ها در هم زه ، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار . همه خلق به درد می گریستند . خودی روی پوش ، آهنی بیاوردند عملاً تنگ چنانکه روی و سرش رانپوشیدی و آواز دادندکه سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشودکه سرش را به بغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه ». [3]
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
 
 
[1]  . دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 47
 
[2]  بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 56
 
[3] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx  به نقل از تاریخ بیهقی – جلد اول – صفحه 234)
 
« دیگر روز حسن گفت تا امیران و سرها را بیاوردند هشت هزار و هشتصد و اند سر و یک هزار و دویست و اند تن اسیر بودند مثال داد تابر آن راه که مخاذیل آمده بودند ، سه پایه ها برزدند و سرها رابرآن نهادن و صدو بیست دار بزدند و از آن امیران و مفسدان که قوی تر بودند ، بردار کردند وحشمتی سخت بزرگ بیفتاد و باقی اسیران را رها کردند و گفتند بروید و آنچه دیدید باز گویید» . [1]
 
 
 
2-به چوب بستن فراشان و حاجبان  [2]
 
بیهقی گزارش می­دهد که به جهت تادیب و تنبیه نوکران و گاه حتّی حاجبان دربار، آنان را به چوب می­زدند تا در کار و وظیفه خود کوتاهی و یا خطایی مرتکب نشوند.« سلطان مسعود در حلم و ترحّم به منزلتی بود، یکسال به غزنین آمد، از فرّاشان تقصیرها پیدا آمد و گناهان نادرگذشتنی. امیر حاجب سرای را گفت: این فرّاشان بیست تن­اند، ایشان را بیست چوب باید زد.»[ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، تصحیح: خطیب رهبر، تهران: انتشارات مهتاب،1386،ج1 ، ص 181-182.]
 
3-جامه بیرون کشیدن مجرم هنگام بر دار شدن
 
در تاریخ بیهقی آمده است که هنگام بر دار شدن مجرم از او خواسته می­شده که لباس های خود را از تن به در آورد البتّه تنها لباس و عمامه را از تن به در می­آورده­اند و شلوار و لباس زیرین را به در نمی­آوردند این گونه اعمال،  به دلیل بی ارزش نمودن جایگاه اجتماعی شخصیّت ها و شکستن قداست آنان در نزد مردم انجام می­گرفته است  «حسنک را فرمودند جامه بیرون کش. وی دست اندر زیر کرد و ازار بند استوار کرد و پایچه­ها ازار ببست و جبّه و پیراهن بکشید و دور انداخت با دستار، و برهنه با ازار بایستاد و دستها در هم زده، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار. و همه خلق به درد می­گریستند»  [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،ج1 ، ص 234 ]
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
 
 
[1]  وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx  به نقل از تاریخ بیهقی  جلد اول – صفحه 36)
 
[2] مطالب این بخش ، از مقاله :  بررسی آيين دادرسي و شیوه­ی محاکمه مجرمان در عهد غزنويان  برگرفته از وبلاگ سخن حقوقی ( مقالات حقوقی )  http://sokhanehoghoghi.blogfa.com/post/5   می باشد .
 
 
 
4-مصادره­ی اموال مجرمان
 
مصادره: خون کسی را به مال او فروختن (خطیب رهبر). تاوان گیری . مطالبه مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و سلوک در طریق ناراست که سبب بدست آمدن آن دارایی شده است . «بدست ترکمانان افتاد و رنجهای بزرگ رسانیدندش و مالی دیگر بمصادره بداد و آخر خلاص یافت و بحضرت باز آمد» [1]
 
در کتاب آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و عهد غزنوی آمده است:« هنگامی که شخص مجرم را از مقام خود عزل       می نمودند و بازداشت و زندانی می­کردند همه­ی اموال و دارایی او را به نفع خزانه­ی سلطنت مصادره می­نمودند و در این میان گاه مقداری از اموال مصادره شده را به حاجبان یا لشکریان می­بخشیدند. اموال مصادره­ای شامل: طلا، نقره، اسباب و لوازم منزل شخص خاطی، غلامان و کنیزان او و نیز ضیاع و املاک شخصی فرد می­شد. سلطان مسعود در جریان بازداشت و زندانی نمودن اریارق و حاجب غازی فرمان مصادره­ی سیم و زر، ستور، بنده و مال جاندار آنان را می­دهد که به کنایه این اموال را صامت و ناطق فرد می­نامیدند»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند،1382، ص 148. ]
 
پس از گرفتن اشخاص و مصادره­ی اموال نسختی تهیه می­کردند و به خزانه سلطنتی می­فرستادند. چنان که به نظر می­رسد گاهی این محاکمه­ها جنبه مالی داشته و به وسیله انگ­های سیاسی و ... این کار صورت می­گرفته است. به گزارش بیهقی  این امر پس از گرفتن اشخاص صورت می­گرفته است«و مستوفی و کدخدای او را گرفته بودند، آنجا آوردند و درها بگشادند و بسیار نعمت برداشتند و نسختی دادند که به هندوستان مالی سخت عظیم است و سه روز کار شد تا آنچه اریارق را بود به تمامی نسخت کردند و به درگاه آوردند. و آنچه غلامانش بودند خیاره، در وثاقها کردند و آنچه میانه بود سپاه سالار غازی و حاجبان را بخشید.»   [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ج1 ، ص 276 و همان، ج1،ص 282و ج2،ص 647]
 
دستگاه غزنويان يكي از مواردي را كه هميشه اعمال مي كرده است مصادره اموال مجرمان بوده است حتي اگر مجرم بخشيده مي شد اما مال او مصادره مي گشت اين يكي از شگردهاي حكومت غزنويان براي غارت اموال اغنيا و دولتمردان بود بدين صورت كه هر گاه شخصي بسيار متمول و ثروتمند مي شد گاها ديده مي شد كه دولت سعي داشت با اتهاماتي او را مجرم جلوه داده و اموال او را به نفع خزانه مملكتي مصادره كند در داستان اعدام حسنك نيز اين مورد نمايان است و يكي از مواردي كه در محضري كه حضور متهم و شاهدان و عادلان اقتضا مي نموده همين مصادره اموال بوده است و آن هم بدين نحو كه كه متهم بايد اقرار مي نموده كه با ميل و خواست خود اموالش را تقديم دولت و خزانه مملكتي مي كند و در آن جلسه صورتمجلسي دال بر اين امر واقع مي شده است.
 
 
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی  برگرفته از وبلاگ گزارش تاریخ http://gozareshetarikh.blogfa.com
 
« و دو قباله نبشته بودند همه اسباب و ضياع حسنك را بجمله از جهت سلطان، و يك يك ضياع را نام بر وي خواندند و وي اقرار كرد بفروختن آن به طوع و رغبت، و آن سيم كه معين كرده بودند، بستد، و آن كسان گواهي نبشتند، و حاكم سجل كرد(تصديق و تاييد كرد) در مجلس و ديگر قضاه نيز، علي الرسم في امثالها» [ همان،ص 232.]
 
 
 
5-تبعید نمودن مجرمان
 
در تاریخ بیهقی آمده است که« کفشگری را به گذر آموی بگرفتند متّهم گونه و مطالبت کردند، مقرّ آمد که جاسوس بغرا خان است و نزدیک ترکمانان می­رود و نامه­ها دارد سوی ایشان و جایی پنهان کرده است... بونصر گفت: زندگانی خداوند دراز باد .. صواب آن است که این جاسوس را به هندوستان فرستاده آید تا در شهر لاهور کار می­کند... جاسوس را صد دینار داد و استادم بدو گفت: جانت بخواستیم بلوهور رو و آنجا کفش می­دوزد مرد را آنجا بردند»  [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ج2، ص 751.]
 
در گزارش بیهقی ثبت شده است علت تبعید نمودن خریدن جان شخص و دور کردن او از موطن اصلی بدلیل عمل اشتباه وی و جاسوسی بوده است
 
 
 
6-جریمه به نفع خزانه­ی سلطنتی
 
نازک کار می­گوید:« افراد گناهکار یا جریمه­ی نقدی می­گشتند و یا اموالشان به نفع خزانه­ی دولتی مصادره و موقوف می­شد و در این مورد از آنان خط و نوشته­ای می­گرفتند مبنی بر تحویل اموال آنان به خزانه­ی سلطنت و در این میان خزانه­ی معمور، قسمتی از خزانه­ی دولتی بوده که نقدینگی آن را در راه عمران و آبادانی به کار می­رفته است. چنانکه بویکر حصیری و پسرش را به دلیل جریمه آنان و خاطی بودنشان به پرداخت سیصد دینار به خزانه معمور موظف می­نمایند.»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند ، ص 150.] «از وی و پسرش خط بستاندند به نام خزانه­ی معمور، آنگاه حدیث آن مال با سلطان افگنده آید، تا خود چه فرماید»[  بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 216.]
 
 
 
7-بستن مجرم به قید دو شاخ و عقابین
 
در کتاب اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی آمده است:« عقابین به ضم و فتح با، دو چوب بلند است که مجرمان را بدان بندند. یکی از آلات شکنجه در دوره­ی غزنویان و سلجوقیان دو چوب بوده که مقصر را بر آنها به دار می­کشیدند یا بر آنها بسته چوب می­زدند و ظاهراً سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده است.»[ انوری، حسن، پيشين، ص 225- 226.] در تاریخ بیهقی آمده است هنگامی که بوبکر حصیری به وزیر سلطان مسعود اهانت می­کند، او را بر عقابین می­بندند و تازیانه می­زنند.«پادشاهانه سیاستی نمود و حاجب بزرگ را فرمود که به درگاه رود و مثال دهد خلیفت را تا حصیری و پسرش را به سرای خواجه برند با جلّاد و عقابین و هر یک را هزار عقابین بزنند تا پس از این هیچ کس را زهره نباشد که نام خواجه بر زبان آرد جز به نیکویی.»[  بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 214.]
 
 
 
8-ریسمان در گلو انداختن و خفه کردن
 
در تاریخ بیهقی می­بینیم که حسنک را بر دار می­آویزند: « پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلّادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده.»[  بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 235.]
 
 
 
************
 
 
 
نگاهی به شیوه­های ویژه­ی عصر غزنوی در مجازات مجرمان:
 
این نکته که بعضی از شیوه­های برخورد با مجرمان در هر عصری، ویژه همان قوم و مطابق با جایگاه اندیشه، و روش­های برخاسته از آن محیط و آداب و رسوم ویژه آنان است، انکار ناپذیر است. در تاریخ بیهقی شاهد این هستیم که بعضی از انواع مجازات­ها ثبت شده که در نوع خود جالب توجّه است و اگر این کتاب این نوع از مجازاتها و شیوه­ها را برای ما به ثبت   نمی­رسانید، بدون شک در هیچ قاموس و کتاب دیگری درج نمی­گشت.برخی از این شیوه­ها عبارتند از:
 
 
 
1-آب کشیدن در ستورگاه به نشانه­ی عقوبت
 
در تاریخ بیهقی آمده است هنگامی که بونصر به شفاعت از بوبکر وپسرش به سبب اهانتی که به وزیر کرده بودند نزد وزیر سلطان می­رود، شخصی به نام ابوالفتح بستی را می­بیند که برای تنبیه و مجازات او را به کار آب کشیدن برای اصطبل حیوانات واداشته­اند: «در راه بوالفتح بستی را دیدم خلقانی پوشیده ومشگکی در گردن، و راه بر من بگرفت. گفت: قریب بیست روز است تا در ستورگاه آب می­کشم، شفاعتی بکنی، که دانم که دل خواجه­ی بزرگ خوش شده باشد، و جز به زبان تو راست نیاید.»[  بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 215.]
 
 
 
2-کشتگان را بر دندان پیل نهادن
 
نازک کار می­گوید:« پس از کشتن محکومان گاه پیکر بی­جان آن­ها را بر دندان فیل می­نهادند و از میدان بیرون می­افکندند. چنانکه پسر تاش ماهروی، پس از کشته شدن پدر در جنگ با علی تگین عاصی به سبب زیبایی و جمال خاص خود، غلام مخصوص سلطان مسعود می­شود و پس از مدّتی به مقام خواجه سرایی دست می­یابد. در دوران حکومت عبدالرشید- برادر سلطان مسعود- مورد اتهام قرار می­گیرد مبنی بر این که با امیر مردان شاه، پنجمین پسر مسعود بر علیه عبدالرشید بیعت نموده است، لذا او را با عده­ای از حجّاب و اعیان کشته و بر دندان پیل می­نهند.»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند ،  ص 154.] گزارش بیهقی در این باب اینچنین می­باشد: «او و گروهی با این بیچاره کشته شدند و بر دندان پیل نهادند.»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،   ج 2، ص 511 و همان، ج3، ص 1111.]
 
 
 
 
 
3-از دروازه­ی شهر آویختن مجرمان
 
بعضی از شیوه­های مجازات برای حفظ رعیت و عبرت سایرین و آگاه کردن آنان از نتیجه­ی برخی از افعال بوده که از دید سلطان جرم به شمار می­آمده است، انجام می­گرفته. بیهقی گوید: «سلطان مسعود فرمود تا وی را از دروازه گرگان بیاویختند و اسب و سازش به خداوند گوسپند داد ومنادی کردند که هرکس که بر رعایای این نواحی ستم کند سزای او این باشد. و بدین سبب حشمتی بزرگ افتاد»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،  ج2، ص 673.]
 
 
 
4-سنگسار نمودن مجرم بر بالای دار
 
یکی از شیوه­های مجازات سنگسار کردن بدن مجرم زنده بر بالای دار بوده است و چنانچه از شواهد برمی­آید این طریقه را در مورد مجرمانی اعمال می­کنند که به جرم زندقه و قرمطی بودن دستگیر می­شده­اند. بر بالای دار سنگسار می­کرده­اند. امّا شیوه­ای که در تاریخ بیهقی آمده در نوع خود جالب توجّه است و آن این است که سر و صورت مجرم را بوسیله کلاهخود می­بسته­اند تا هنگام سنگسار شدن سر سالم بماند، زیرا سر را باید برای خلیفه ارسال می­کردند. زیبایی کار بیهقی در ترسیم دقیق از چگونگی اجرای این عمل است. به گونه­ای که از مطاوی گزارشش بر می­آید افزون بر این، شیوه­های دیگر برای تعذیب روحی و شکستن قداست بزرگانی که به دار کشیده می­شده­اند اعمال می­شده، شیوه­هایی چون تنگ بودن کلاهخود مجرم، اهانت به مجرم هنگام بردنش به سوی دار و دواندن او چنان که در جریان حسنک دیده می­شود. حسنک را گفتند بدو که مردم به عنوان اعتراض به رفتاری که با حسنک می­شد زبان بر دستگاه حکومتی دراز کردند. صحنه سنگسار نمودن حسنگ یکی از شگف­ترین و دردناک­ترین صحنه­هایی است که در تاریخ بیهقی ثبت شده است:« خودی، روی پوش، آهنی بیاوردند عمدا تنگ، چنانکه روی و سرش را نپوشیدی، و آواز دادند که سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشود که سرش را به بغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه... جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به سنگ نمی­کرد و همه زار زار می­گریستند خاصّه نیشابوریان، پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلّادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج 1، ص 234-235.]
 
 
 
5-سر برهنه آوردن مجرمان جهت مجازات
 
در دوره­ی غزنویان داشتن کلاه و عمامه نشانه­ی درجه و مقام هر کسی بوده و نوع کلاه جایگاه اشخاص را نشان می­دهد. برداشتن کلاه هم نشانه­ی از دست دادن جایگاه بوده است. بیهقی می­نویسد:« سی غلام اندر آمدند و او را بگرفتند و قبا و کلاه و موزه از وی جدا کردند، چنانکه از آن برادرش کرده بودند.»  [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين،  ج 1، ص 49.] در تاریخ بیهقی می­بینیم سالاران سلطان مسعود را که به سبب خطا گرفتار شده بودند، بدون کلاه به حضور شاه می­آوردند.«و آخر البتگین خماری و خمارتاش شرابی و ساوتگین خانی را که سالاران بودند و فساد ایشان انگیختند بگرفتند با چند تن از هنبازان خونیان و همگان را سر برهنه پیش امیر آوردند.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،  ج3،ص 1111.]
 
نکته حائز اهمیّت آن که در مورد جامعه­ی طبقاتی عصر غزنوی هم همین مجازانها اعمال می­شده، یعنی در حقیقت بسترهای جامعه گاهی گرفتن بعضی از امتیازات خاص را به عنوان مجازات اعمال می­کرده است. شاید از نظر بسیاری از افراد این حقیقت پنهان مانده باشد که لباس و نوع پوشش یکی از روشهای تشخیص جایگاه و نحوه­ی ارتباط در جوامع گذشته بوده است. هنگامی که بیهقی از نوع لباس و پوشش اشخاص سخن می­گوید او ارتباط و تعامل جامعه را با نوع پوشش و ارتباط آن را با ساختار طبقاتی جامعه بیان می­دارد، تیز بینی و دقّت او در ثبت وقایع قابل تحسین است.
 
6-بر کنار مصلی دار زدن
 
این عمل بیشتر به این سبب صورت می­گرفته که فرد خلافکار را شخصی مخالف دین و اعتقادات مذهبی، نشان دهند. لذا بر کنار مکانهای مقدس و جایگاه­هایی که عبور و مرور در آن زیاد بوده این اعمال اجرا می­شده تا مایه­ی عبرت دیگران شود. جنبه­ی تبلیغاتی این موضوع خود حائز اهمیّت است، زیرا یکی از ابزارهای تبلیغاتی در گذشته نمایش این گونه اعمال بوده است.«فرمود داری زدن بر کران مصلّای بلخ، فرود شارستان. و خلق روی آنجا نهاده بودند.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،  ج 1، ص 233.]
 
7-پوست از بدن خائن برگرفتن
 
در توجیه بعضی از انواع شکنجه­ها و شیوه­ها نمی­توان به صراحت اظهار نظر کرد. امّا به احتمال زیاد زمانی که از بدن خائن پوست برمی­گرفتند، جنبه­ی خیانت صرف مورد توجّه آنان بوده است. شاید این نوع شکنجه و کشتن تنها موردی است که به این نحو در تاریخ بیهقی به ثبت رسیده است. بیهقی گزارش می­دهد که پس از شکست حاجب سباشی از طغرل سلجوقی، بوطلحه­ی شبلی در نیشابور به پیشواز سلجوقیان می­رود و از آنان میزبانی می­کند و هنگامی که سلطان از خیانت او آگاه می­گردد دستور می­دهد که پوست از بدن او برگیرند.« امیر مغافصه فرمود تا بوطلحه را بگرفتند و بازداشتند و هر چه داشت پاک بستدند، پس پوستش بکشیدند، چون استره حجّام بر آن رسید، گذشته شد.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،  ج3، ص 920.]
 
 
 
8-قرآن خواندن هنگام بر دار کشیدن
 
نازک کار می­گوید به هنگام بر دار کردن مجرم قرآن می­خواندند و این عمل« شاید به دلیل ایجاد محیطی آرام و روحانی بود که در آن هم حاضران در صحنه و هم شخص اعدامی به آرامش روحی دست یابند.»[ نازک کار، ژینوس، پيشين، ص 38.] امّا باید توجّه داشت این موضوع در مورد حسنک صحت داشته یا نه چرا که موضوع اعدام حسنک، موضوعی سیاسی اجتماعی است که در قالب دینی به نمایش گذاشته شد. هم حاضران و هم حسنک به این موضوع که بر حق هستند، اعتقاد داشتند. حسنک با اعتقاد به درستی کار خود به آرامی به پای دار رفت. نشابوریان در غم چنین بزرگی زار زار می­گریستند و حکومتیان با این گونه اعمال بر آن بودند که مجرم را مخالف با دین نشان دهند. باید توجّه کرد که داستان اعدام حسنک بیشتر تحلیلی سیاسی اجتماعی در بستری از دین دارد و از این رو قابل تامّل است. [1]
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] مطالب این بخش از مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی  مندرج در وبلاگ گزارش تاریخ به آدرس  http://gozareshetarikh.blogfa.com  گرفته شده است.
 
نظام یک بام و دو هوای کیفر و پاداش در تاریخ بیهقی
 
بر این اساس ، این نظام یک بام و دو هوا  که بنیان بیهقی را نسبت به رویدادهای زمانه اش آشکار می کند ، به بسیاری از جمله هایی که در توجیه یا توضیح اعمال و تصمیمات مسعود می نویسد ، معنای تازه ای می دهد . به سخن دیگر گناه دیروزیان به چوبی رانده می شود و گناه امروزیان به چوبی دیگر و معیار بیهقی در داوری رفتار و کردار دیروزیانی که در گذشته های دور می زیسته اند و بیهقی داستان آنها  را به روایت خود از زندگی همروزگارانش می افزاید با معیاری که در داوری رفتار امروزیان بکار می گیرد یکی نیست . دیروزیان یا چون بزرگمهر از بهشتیان اند ، یا چون انوشیروان از دزخیان ! . یا چون عبدالله بن زبیر  از پی حسین بن علی (ع) می روند یا چون حجاج یوسف فاسقانند. در حالی که سیمای بسیاری از امروزیان در پرده ای از داوریهای چه بسا ناسازگار و ناهمخوان پوشیده است .
 
آنگاه که چاکران و بندگان با خداوند رو در رویند ، با طیف گسترده ای از داوریها سرو کار یدا می کنیم . گناه نابخردیها و سیاهکاریهای بسیاری از آنها ( به ویژه مسعود ) یا به پای ندیمان و مشاوران نوشته می شود که : ( از خداوند هیچ عیب نیست ، عیب از بد آموزان است – تاریخ بیهقی ص 107 ) و یا به حساب سرنوشت و تقدیر که : « چگونه دفع توانستی کرد قضای آمده را .... هر چند در او استبدادی  قوی بود و خطاها رفتی در تدبیرها و لکن آن هم از ایزد عز ذکره باید دانست » تاریخ بیهقی ص 636 )  [1]
 
---------------------------------------------------------------------------
 
[1] ( یاوری حورا ، مقاله : تأملی در ساختار روایی و نقش روایتهای افزوده در تاریخ بیهقی ، مجله ایران شناسی ، بهار 1380 ، شماره 49 )
 
 
 
 
 
منابع و مآخذ :
 
ظاهری خالدی ، فرآيند نظارت با تأكيد بر اقدامات اصلاحي تشويق و تنبيه  ،  سایت جامع مدیریت
 
http://www.modiryar.com/index-management/behavior/hrm/329-1387-10-10-14-12-32.html
 
دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی  ،انتشارات سخن ، 1388 ،
 
راجر ساوری  (R. M, SAVORY)  ، مقاله : ابوالفضل بیهقی به عنوان مورخ   ، ترجمه امید نقوی   - سایت جامع گردشگری ایران : http://www.anobanini.ir/index/fa/1386/04/post_62.php
 
لغتنامه دهخدا
 
دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386
 
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۲۷۵۳  تاریخ چاپ 15/7/91
 
حسین فعال عراقی ، خلعت رسمی دیرینه در تاریخ ایران ، کیهان فرهنگی ، شماره 190 ، مرداد 81
 
جهان دوست سبز علی پور ، خلعت و خلعت بخشی ، مجله رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی ، دوره نوزدهم ، شماره 2 ، بهار 85
 
وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx
 
مقاله بررسی آيين دادرسي و شیوه­ی محاکمه مجرمان در عهد غزنويان   برگرفته از وبلاگ سخن حقوقی ( مقالات حقوقی )  http://sokhanehoghoghi.blogfa.com/post/5
 
مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی  برگرفته از وبلاگ گزارش تاریخ http://gozareshetarikh.blogfa.com
 
یاوری حورا ، مقاله : تأملی در ساختار روایی و نقش روایتهای افزوده در تاریخ بیهقی ، مجله ایران شناسی ، بهار 1380 ، شماره 49 )

یا حق

یک شنبه 18 مرداد 1394  12:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها