باسمه تعالی
تشویق و تنبیه در تاریخ بیهقی
چکیده
با نگاهی دقیق تر به تاریخچه زندگی بشر ، در می یابیم که انسانها در شئون مختلف فردی و حکومتی از دو اصل تشویق و تنبیه برای رسیدن به مقاصد خود استفاده می نموده اند. دوره غزنویان که ابوالفضل بیهقی در تاریخش راوی آن است ، مشحون از موارد و شیوه های تشویق و تنبیه است که در زیر ، فهرست وارد به برخی از آنها اشاره می شود:
الف) تشویق : اسب خواستن - اهل بساط و خوان - دندان مزد – مشاهره – باریافتن - هدیه ها و صله ها - غنائم بخشش - خراج - پذیره شدن و به استقبال رفتن - خلعت دادن و خلعت گرفتن - مجالس عروسی - تحفه های پادشاهی بخشش و کرم
ب) تنبیه : بر دار زدن - به چوب بستن فراشان و حاجبان - جامه بیرون کشیدن مجرم هنگام بر دار شدن - مصادره اموال مجرمان - تبعید نمودن مجرمان - جریمه به نفع خزانه سلطنتی - بستن مجرم به قید دو شاخ و عقابین - ریسمان در گلو انداختن و خفه کردن
مقدمه
سیستم تشویق و تنبیه یکی از مباحث مهم در مدیریت است که در جوامع مختلف تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد . با نگاهی دقیق تر به تاریخچه زندگی بشر ، در می یابیم که انسانها در شئون مختلف فردی و حکومتی با این پدیده همراه بوده اند و برای رسیدن مقاصد خود از این دو اصل یعنی تشویق و تنبیه استفاده می نموده اند.
به طور كلي پاداش ها به دو صورت تقسيم مي شوند :
الف : پاداش هاي باطني ( دروني ) شامل : مشاركت در تصميم گيري , پذيرش مسئوليت بيشتر , يافتن فرصت براي رشد , آزادي عمل بيشتر در كار و داشتن كارهاي جالب تر و متنوع تر مي باشد .
ب : پاداش هاي ظاهري : اين پاداش ها عبارتند از : پاداش هاي مستقيم مالي مانند افزايش حقوق و مزايا و جوايز ... و پاداش هاي غير مستقيم غير مالي مانند استفاده از امكانات مختلف جامعه و يا سازمان .
در کنار آن يكي از ديگر از اقداماتي كه در جهت اصلاح افراد و مجموعه ها مورد توجه و استفاده قرار مي گيرد تنبيه و مجازات افرادي است كه خطا كارند و از وظايف قانوني و انساني خود سرباز مي زنند . البته تنبيه ممكن است معاني مختلفي داشته باشد , تنبيه در لغت به معناي آگاهي دادن و تذكردادن است و لي در اصطلاح عبارت است از بكار بردن روشي كه از تكرار يك نوع رفتار جلوگيري مي نمايد . روشهاي تنبيه به صورت هاي مختلفي هستند . گاهي ممكن است يك تذكر يا اخطار يا توضيح باشد و گاهي ممكن است از روشهاي فيزيكي و غيرفيزيكي استفاده شود . در هر حال بايد تنبيه را وسيله براي جلوگيري از تكرار يك كار غير معقول و غير قانوني به كار برد كه نتيجتا" منجر به اصلاح رفتار و امور گردد و بتواند نقش موثر و كارآمدي را ايفا نمايد . [1]
ابوالفضل بیهقی که در تاریخ خود اوضاع و احوال عهد غزنویان را به رشته تحریر در آورده است ، به زیبایی توانسته است نکات ظریف و دقیقی را از رفتارهای حکومتی به تصویر بکشاند.
بيهقي شاهد عيني بسياري از حوادثي که در تاريخش ثبت کرده، بوده است. تکرار عبارت "من که بوالفضلم وی را برپای ایستاده دیدمی " و یا " من که ایستاده بودم که نوبت مرا بود " [2] و امثال آن مؤید این موضوع است . بيهقي همچنين زحمت بيش از اندازه اي را متقبل ميشود تا امانت داري خود را به عنوان يک مورخ نشان دهد. براي مثال، هنگامي که احساس ميکند در حال نسبت دادن مطالب رسوايي آوري درمورد بوسهل زوزني – رئيس ديوان رسائل- است به سرعت بيان ميدارد که در اين کار تحت تاثير هيچ غرض شخصي نيست، بلکه علاقه بنيادين او به صداقت تاريخي است [3]
آنچه در این مقاله از نظرتان می گذرد ، نگاهی کوتاه به برخی از نقلهای بیهقی است که به نوعی در بردارنده سیستم تشویق و تنبیه در عهدی است که می زیسته است .
---------------------------------------------------------------------------
[1] ظاهری خالدی ، فرآيند نظارت با تأكيد بر اقدامات اصلاحي تشويق و تنبيه ، به نقل از سایت جامع مدیریت
[2] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، صص 400 - 389
[3] راجر ساوری (R. M, SAVORY) ، مقاله : ابوالفضل بیهقی به عنوان مورخ ، ترجمه امید نقوی ، به نقل از سایت جامع گردشگری ایران : http://www.anobanini.ir/index/fa/1386/04/post_62.php
الف) تشویق
در باب تشویق می توان به برخی از آئین و سنتهای رایج در عهد غزنویان اشاره کرد که در طی آن افراد به نوعی مورد تشویق و تحسین قرار می گرفته اند :
1- اسب خواستن :
هرچند این رسم در دربار غزنوی که در هنگام منصوب کردن شخصی به مقام وموقعیتی در خور توجه ، حاجبان در هنگام خروج وی از دربار سمت او را، در هنگام درخواست اسب برای وی اعلام میکردند تا دیگران از شان و مقام وی مطلع گردند، اما گاه صرفاً برای بزرگداشت شخص مهمی این آئین بجای میآمد و بعنوان کمال مرحمت و لطف شاه در حق آن شخص در نظر گرفته میشد. مثلاً در تاریخ بیهقی آمده است : « امیر پیل بداشت و امیر یوسف فرود آمد و زمین بوسه داد، و حاجب بزرگ بلگاتگین و همه اعیان و بزرگان که با امیر بودند پیاده شدند . و اسبش بخواستند و برنشاندند با کرامتی هر چه تمامتر.» [1]
2-اهل بساط و خوان:
یکی دیگر از واژه هایی که در مقام تشویق می توان در تاریخ بیهقی از آن یاد کرد ، اهل خوان ( آنان که شایستگی حضور در مجلس طرب و صرف خوردنی بر سفره پادشاه داشتند ) می باشد : « و پس اهل بساط و خوان آمدند و خوانی با تکلف بسیار ساخته بودند، و رسول را بیاوردند و بر خوان سلطان بنشاندند» [2]
3-دندانمزد:
نقد و یا جنسی را گویند که چون جمعی از فقرا و مساکین را مهمانی و ضیافت کنند بعد از خوردن طعام بدیشان دهند، و این رسم در قدیم متعارف بوده است و آن را مزد دندان هم می گویند.
از متن چنین به نظر میرسد که نوعی هدیه متداول نیز به حساب میآمد که در هنگام پذیرایی از درباریان به ایشان پرداخت میشده است. [3] «پس علی از راهی دیگر بازگشت و رسول را با آن کوکبه بسرای خویش برد و تکلفی بزرگ ساخته بودند، نان بخوردند و علی دندانمزدی بسزا داد رسول را و آن نزدیک امیر بموقعی سخت نیکو افتاد.» [4]
---------------------------------------------------------------------------
[1] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 250
[2] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
[3] لغتنامه دهخدا
[4] دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386 ص 442
4-مشاهره:
ماهانه و مواجب و انعامی که ماه به ماه به کسی میدهند. « خاصه مردی چون بوحنیفه که کمتر فضل وی شعر است و بیاجری و مشاهره درس ادب و علم دارد» [1]
5-باریافتن
یکی دیگر از مصادیقی که در سیستم تشویق عهد غزنویان می توان به آن اشاره کرد ، رسم « بار یافتن » است . در سلسله مراتب درگاهی تمامی باریافتگان در یک مقام و جایگاه قرار نداشتند آنان که از اشراف ممتاز و برجسته بودند اجازه نشستن در حضورسلطان داشتند و دیگران تنها مجاز به ایستادن در محضر سلطان بودند « بار دادند و اعیان و بزرگان لشکر در پیش او بنشستند و دیگران بایستادند.» [2]
هر چه شخص معززتر و معتبرتر بود نزدیکتر به سلطان مینشست.و کسانی که اعتبار کمتری داشتند دورتر از شاه جلوس میکردند «پس اعیان ری را پیش آوردند، تنی پنجاه و شصت از محتشمتر؛ و امیر اشارت کرد تا همگان را بنشاندند دورتر» [3]
6- هدیه ها و صله ها :
« و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار ببرد . دویست هزار درم و اسبی باستام زر و پنجاه پاره جامه نابرید مرتفع ، و از عود و مشک و کافور چند خریطه » [4]
« و منوچهر او را بازگردانید با معتمدی از آن خویش مردی جلد و سخن گوی ، برشبه عرابیان و بازی و جامه ایشان و امیر مسعود را بسیارنزل فرستاد پوشیده و بخط ها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جمه انزال امیر محمود فرستاده بود .» [5]
« و آنچه شعرا را بخشید خو د اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینتی را که شاعر بود یک پیل وار درم بخشید هزار هزار درم . چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانه علوی بردند هزار دینار و پانصد دینار و ده هزار درم کم و بیش را خود اندازه نبود که چند بخشیدی شعرا را و هم چنان ندیمان و دبیران و چاکران خویش را که بهانه جستی تا چیزی نشان بخشیدی . » [6]
---------------------------------------------------------------------------
[1] دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386 ص ،424
[2] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 16
[3] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 16
[4] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
[5] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 124
[6] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 120
7- غنائم و خراج
شيوه تقسيم غنائم جنگي به اين شکل بود که پس از هر پيروزي در جنگ، بلافاصله غنائم ارزيابي مي شد. اگر سلطان شخصا در جنگ حضور نداشت بايد کارگزاري از ديوان اشراف مراقب حقوق سلطان باشد. سلطان يک پنجم از بردگان، چارپايان و غنائم کلي را خود بر مي داشت و کليه فلزات قيمتي و سلاح ها و فيل ها جزو يک پنجم سلطان بود و نيز حق صفيه به او اجازه مي داد که برداشت او از اجناس برگزيده ديگر با او باشد. و چهار پنجم بقيه به فراخور مقام ميان سپاهيان تقسيم مي شد و سهم سواران دو برابر سهم پيادگان بود- نبايد فراموش کرد که سپاه حرفه اي غزنويان علاوه بر مواجب مرسوم، از غنائم جنگي نيز سهمي مي بردند- همچنين در ميدان جنگ در صورت موفقيت هاي برجسته يا دليري ها و شجاعت هاي بزرگ، صله هاي ويژه اي به سربازان اعطا مي شد. [1]
8- بخشش خراج
یکی دیگر از تشویقهایی که در عهد غزنوی می توان برشمرد ، معاف کردن سلطان از پرداخت خراج بود بعنوان مثلا در جریان حرکت سلطان مسعود از بلخ به ترمذ و رسیدن خبر فتح مکران آمده است : « پس امیر روی به عامل و رئیس ترمذ کرد و گفت : صد هزار درم از خراج امسال به رعیت بخشیدم » [2]
9- پذیره شدن و به استقبال رفتن :
« و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند و به تهنیت و فوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد بجمله با سازها به خدمت آنجا آورند و ما را بگردانیدند ، و زیادت از پنجاه هزاردرم زر و سیم و جامه یافتیم و روزی گذشت کسی ماننده آن یاد نداشت .» [3]
« و مثال داد جمله سرهنگیان را تا از درگاه دوصف بایستادند با خیلهای خویش و علامتها با ایشان ، شارهای آن دو صف از در باغ شادیاخ بدورجای رسیده و درون باغ از پیش صفه تاج تا درگاه ، غلامان دو روی بایستادند با سلاح تمام و قباهای گوناگون و مرتبه دادن با ایشان و استران فرستاده بودند از بهر آوردن خلعت را از نشابور و نزدیک رسول بگذاشته . » [4]
---------------------------------------------------------------------------
[1] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۲۷۵۳ تاریخ چاپ 15/7/91
[2] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 237
[3] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 6
[4] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 36
10-خلعت دادن و خلعت پوشانیدن
رسم برآن بوده است که چون رأی و تصمیم امیر یا بزرگی بر آن قرار می گرفت که بر شخصی خلعت دهند ، شخصی که مورد مهر و نواخت قرار گرفته بود ، افراد و مأمورانی خاص به محل خلعت پوشاندن راهنمایی می کردند و خلعت مخصوص و فراخور پست و مقام را بر آنان می پوشاندند.
محل خلعت پوشی ، مأموران راهنمایی آنجا و خلعت داران ، هر کدام در تاریخ بیهقی نام مخصوص ویژه ای دارند . از جمله : جامه خانه ، جامه داران و جامه پوشان
انگیزه های خلعت پوشی در این دوره متفاوت بوده است که به برخی از آنها بصورت فهرست وار اشاره می کنیم :
به رسمیت شناختن دولت - لایق دیدن کاری - دلجویی و بزرگداشت - به پاس خبری خوش - به پاس فرمانبرداری فریب و نیرنگ و ... [1]
انواع خلعت هایی که در تاریخ بیهقی آمده به قرار زیر است :
کمردوشاخ – تاج – اسب – قبای خاص – دیبای رومی – طوق – شمشیر – حمایل – دیبای سیاه – تاج مرصع به جواهر عمامه – کلاه دوشاخ – کوس – پیل – ساخت زر – استر – دینار – علامت های فراخ منجوق – جامه نابریده – تخته های جامه قبای سیاه – طبل – علم – دهل کاسه – خریطه سیم – دبدبه – سرای پرده – چتر – عود – مشک – کافور و ... [2]
« خواجه خلعت پوشیده و به نظاره ایستاده بودم آنچه گویم از معانیه گویم و از تعلیق که دارم و از تقویم – قبای سقلاطون بغدادی بود سپیدی سپید ، سخت خرد نقش پیدا و عمامه قصب بزرگ اما به غایت باریک و مرتفع و طرازی سخت باریک و زنجیره یی بزرگ و کمری از هزار مثقال پیروزه ها در نشانده و حاجب بلگاتگین بدرجامه خانه بود نشسته چون خواحه بیرون آمد بر پای خواست و تهنیت کرد و دیناری و دستارچه یی با دو پیروزه نگین سخت بزرگ بر انگشتری نشانده به دست خواجه داد و آغاز کرد تا پیش خواجه رود» [3]
---------------------------------------------------------------------------
[1] حسین فعال عراقی ، مقاله خلعت رسمی دیرینه در تاریخ ایران ، کیهان فرهنگی ، شماره 190 ، مرداد 81
[2] جهان دوست سبز علی پور ، خلعت و خلعت بخشی ، مجله رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی ، دوره نوزدهم ، شماره 2 ، بهار 85
[3] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 16
« امیر فرمود تا وی را به جامه خانه بردند و خلعت گرانمایه به شحنگی ری بپوشانیدند ، قبای خاص دیبای رومی و کمر زر پانصد مثقال و دیگر چیزها فراخور این پیش امیر خلعت و خدمت کرد و از لفظ عالی ثنا شنید .» [1]
« و چون نان خورده آمد ، رسول را خلعتی سخت فاخر پوشانیدند و با کرامت بسیار به خانه باز بردند ، و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار ببرد : دویست هزار درم واسبی با ستام زر و پنجاه پاره جامه نابریده مرتفع ، و از عود و مشک و کافور چند خریطه ، و دستوری داد تا برود ، رسول برفت سلخ شعبان » [2]
و هم این روز فرمود تا قاضی صاعد را و پسرانش را و سید بو محمد علوی را و بوبکر محمشاد را و قاضی شهر و خطیب را خلعت ها دادند. [3]
چون بازگشتند سلطان فرمود تا منگیتراک را به جامه خانه بردند و خلعت حاجبی پوشانیدند. [4]
11-مجلس عروسی و نکاح
یکی دیگر از آداب و رسومی که بیهقی، گاه با ریزه کاری های آن ، به تفصیلْ سخن رانده است، رسم ازدواج و مراسم نثار و هدیه و جشن های هنگام عروسی است که در دربار مسعود و امیرزادگان معاصر وی رایج بوده است. این تشریفات، به حدّی وسیع و جالب و مجلّل است، که می توان هر یک را به عنوان موضوعی جداگانه بررسی کرد.
« و آن گاه او را به سرا و بارگاهی که سختْ زینت داده بودند، فرود می آوردند، سفره ها می گستردند، هدیه ها و نثارها روان می کردند؛ در حالی که عروس، روی پوشیده بود و کس او را نمی دید. سپس سلطان از سرای خود با غلامان و کوکبه عظیم، به سرای عروس می آمد. »
پس از این مراسم و جشن ها، معمول آن بود که همراهان عروس، به شهر خود باز می گشتند، در حالی که هر یک به فراخور خویش، خلعت ها و تشریفات یافته بودند و به روی پدر عروس هم خلعتی گران مایه می برند. (آیین های ازدواج در «تاریخ بیهقی» پدید آورنده : دکتر بهیه احمدی بیدگلی ، صفحه 80 ) [5]
---------------------------------------------------------------------------
[1] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 20
[2] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
[3] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 41
[4] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 43
[5] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx
12 - تحفه های پادشاهی
از دیگر مواردی که در باب تشویق می توان عنوان کرد ، تحفه هایی بود که توسط سلطان به افراد داده می شد:
« سلطان برخاست و به گرمابه رفت و جامه بگردانید و فرمود تا دویست هزار درم به درویشان دادند. » [1]
« اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتر بار سلاح ، و بیست هزار اسب از مرکب و ترکی ، دو هزار غلام سوار آراسته با ساز و آلت تمام ، و پانصد پیل خیاره سبک جنگی بزودی نزدیک ما فرستاده آید .» [2]
« امیر فرمود تا کمر شکاری آوردند مرصع به جواهر ، و وی را پیش خواند ، به دست عالی خویش بر میان او بست .» [3]
13 - بخشش و کرم
« و آنچه شعرا را بخشید خود اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینتی را که شاعر بود یک پیل وار درم بخشید هزار هزار درم . چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانه علوی بردند هزار دینار و پانصد دینار و ده هزار درم کم و بیش را خود اندازه نبود که چند بخشیدی شعرا را و هم چنان ندیمان و دبیران و چاکران خویش را که بهانه جستی تا چیزی نشان بخشیدی » . [4]
14- صدقات و نفقات
در روزگار هارون الرشید یک روز پس از برافتادن آل برملک ، جریده کهن تر می بازنگریستم درورقی دیدم نبشته : به فرمان امیر المومنین نزدیک امیر ابوالفضل جعفر بن یحیی البرمکی ادام الله لامعه ، برده آمد از زر چندین و از فرش چندین و کسوت و طیب و اصناف نعمت چندین وزجواهر چندین و مبلغش سی با هزار هزار درم . [5]
---------------------------------------------------------------------------
[1] دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 41
[2] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 69
[3] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 133
[4] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx به نقل از تاریخ بیهقی ،ج1 ص 181
[5] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی ، پیشین به نقل از تاریخ بیهقی ،ج1 ص 240
15- تشویق زبانی
« امیر همگان را به زبان بنواخت از اندازه گذشته... » [1]
« و می باید که چون تو ده تن استی و نیست و جز تو را نداریم ». [2]
*************
ب) تنبیه
در موضوع تنبیه از نگاه بیهقی در تارخش ، می توان به نمونههایی از شیوه برخورد با مجرمان بشرح زیر اشاره کرد:
1-بردارزدن
گزارش بیهقی در شیوه بر دار کشیدن مجرم اغلب از داستان حسنک وزیر به وام گرفته شده است. گزارشی که در آن انواع شیوهها و انواع رفتار با یک مجرم محکوم به اعدام نهان است. برای آگاهی از این شیوهها و تحلیل دقیق آن داستان حسنک وزیر نمونهی درخور توجّهی است که در آن عناصری چون شیوهی جلب و شکنجهی قبل از محاکمه، مصادرهی اموال، جامه بیرون کشیدن هنگام به دار آویختن و تهمتها و انگهای سیاسی برای موجّه نشان دادن این قبیل رفتارها را مشاهده کرد.
« حسنک را فرمودند که جامه بیرن کش وی دست اندرزیر کرد و از اربند استوار کرد و پایچه های ازار را ببست و جبه و پیراهن بکشید و دور انداخت با دستار و برهنه با ازار بایستاد و دست ها در هم زه ، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار . همه خلق به درد می گریستند . خودی روی پوش ، آهنی بیاوردند عملاً تنگ چنانکه روی و سرش رانپوشیدی و آواز دادندکه سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشودکه سرش را به بغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه ». [3]
---------------------------------------------------------------------------
[1] . دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ، ج1 ، ص 47
[2] بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 56
[3] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx به نقل از تاریخ بیهقی – جلد اول – صفحه 234)
« دیگر روز حسن گفت تا امیران و سرها را بیاوردند هشت هزار و هشتصد و اند سر و یک هزار و دویست و اند تن اسیر بودند مثال داد تابر آن راه که مخاذیل آمده بودند ، سه پایه ها برزدند و سرها رابرآن نهادن و صدو بیست دار بزدند و از آن امیران و مفسدان که قوی تر بودند ، بردار کردند وحشمتی سخت بزرگ بیفتاد و باقی اسیران را رها کردند و گفتند بروید و آنچه دیدید باز گویید» . [1]
2-به چوب بستن فراشان و حاجبان [2]
بیهقی گزارش میدهد که به جهت تادیب و تنبیه نوکران و گاه حتّی حاجبان دربار، آنان را به چوب میزدند تا در کار و وظیفه خود کوتاهی و یا خطایی مرتکب نشوند.« سلطان مسعود در حلم و ترحّم به منزلتی بود، یکسال به غزنین آمد، از فرّاشان تقصیرها پیدا آمد و گناهان نادرگذشتنی. امیر حاجب سرای را گفت: این فرّاشان بیست تناند، ایشان را بیست چوب باید زد.»[ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، تصحیح: خطیب رهبر، تهران: انتشارات مهتاب،1386،ج1 ، ص 181-182.]
3-جامه بیرون کشیدن مجرم هنگام بر دار شدن
در تاریخ بیهقی آمده است که هنگام بر دار شدن مجرم از او خواسته میشده که لباس های خود را از تن به در آورد البتّه تنها لباس و عمامه را از تن به در میآوردهاند و شلوار و لباس زیرین را به در نمیآوردند این گونه اعمال، به دلیل بی ارزش نمودن جایگاه اجتماعی شخصیّت ها و شکستن قداست آنان در نزد مردم انجام میگرفته است «حسنک را فرمودند جامه بیرون کش. وی دست اندر زیر کرد و ازار بند استوار کرد و پایچهها ازار ببست و جبّه و پیراهن بکشید و دور انداخت با دستار، و برهنه با ازار بایستاد و دستها در هم زده، تنی چون سیم سفید و رویی چون صد هزار نگار. و همه خلق به درد میگریستند» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ،ج1 ، ص 234 ]
---------------------------------------------------------------------------
[1] وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx به نقل از تاریخ بیهقی جلد اول – صفحه 36)
[2] مطالب این بخش ، از مقاله : بررسی آيين دادرسي و شیوهی محاکمه مجرمان در عهد غزنويان برگرفته از وبلاگ سخن حقوقی ( مقالات حقوقی ) http://sokhanehoghoghi.blogfa.com/post/5 می باشد .
4-مصادرهی اموال مجرمان
مصادره: خون کسی را به مال او فروختن (خطیب رهبر). تاوان گیری . مطالبه مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و سلوک در طریق ناراست که سبب بدست آمدن آن دارایی شده است . «بدست ترکمانان افتاد و رنجهای بزرگ رسانیدندش و مالی دیگر بمصادره بداد و آخر خلاص یافت و بحضرت باز آمد» [1]
در کتاب آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و عهد غزنوی آمده است:« هنگامی که شخص مجرم را از مقام خود عزل می نمودند و بازداشت و زندانی میکردند همهی اموال و دارایی او را به نفع خزانهی سلطنت مصادره مینمودند و در این میان گاه مقداری از اموال مصادره شده را به حاجبان یا لشکریان میبخشیدند. اموال مصادرهای شامل: طلا، نقره، اسباب و لوازم منزل شخص خاطی، غلامان و کنیزان او و نیز ضیاع و املاک شخصی فرد میشد. سلطان مسعود در جریان بازداشت و زندانی نمودن اریارق و حاجب غازی فرمان مصادرهی سیم و زر، ستور، بنده و مال جاندار آنان را میدهد که به کنایه این اموال را صامت و ناطق فرد مینامیدند»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند،1382، ص 148. ]
پس از گرفتن اشخاص و مصادرهی اموال نسختی تهیه میکردند و به خزانه سلطنتی میفرستادند. چنان که به نظر میرسد گاهی این محاکمهها جنبه مالی داشته و به وسیله انگهای سیاسی و ... این کار صورت میگرفته است. به گزارش بیهقی این امر پس از گرفتن اشخاص صورت میگرفته است«و مستوفی و کدخدای او را گرفته بودند، آنجا آوردند و درها بگشادند و بسیار نعمت برداشتند و نسختی دادند که به هندوستان مالی سخت عظیم است و سه روز کار شد تا آنچه اریارق را بود به تمامی نسخت کردند و به درگاه آوردند. و آنچه غلامانش بودند خیاره، در وثاقها کردند و آنچه میانه بود سپاه سالار غازی و حاجبان را بخشید.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ج1 ، ص 276 و همان، ج1،ص 282و ج2،ص 647]
دستگاه غزنويان يكي از مواردي را كه هميشه اعمال مي كرده است مصادره اموال مجرمان بوده است حتي اگر مجرم بخشيده مي شد اما مال او مصادره مي گشت اين يكي از شگردهاي حكومت غزنويان براي غارت اموال اغنيا و دولتمردان بود بدين صورت كه هر گاه شخصي بسيار متمول و ثروتمند مي شد گاها ديده مي شد كه دولت سعي داشت با اتهاماتي او را مجرم جلوه داده و اموال او را به نفع خزانه مملكتي مصادره كند در داستان اعدام حسنك نيز اين مورد نمايان است و يكي از مواردي كه در محضري كه حضور متهم و شاهدان و عادلان اقتضا مي نموده همين مصادره اموال بوده است و آن هم بدين نحو كه كه متهم بايد اقرار مي نموده كه با ميل و خواست خود اموالش را تقديم دولت و خزانه مملكتي مي كند و در آن جلسه صورتمجلسي دال بر اين امر واقع مي شده است.
---------------------------------------------------------------------------
[1] مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی برگرفته از وبلاگ گزارش تاریخ http://gozareshetarikh.blogfa.com
« و دو قباله نبشته بودند همه اسباب و ضياع حسنك را بجمله از جهت سلطان، و يك يك ضياع را نام بر وي خواندند و وي اقرار كرد بفروختن آن به طوع و رغبت، و آن سيم كه معين كرده بودند، بستد، و آن كسان گواهي نبشتند، و حاكم سجل كرد(تصديق و تاييد كرد) در مجلس و ديگر قضاه نيز، علي الرسم في امثالها» [ همان،ص 232.]
5-تبعید نمودن مجرمان
در تاریخ بیهقی آمده است که« کفشگری را به گذر آموی بگرفتند متّهم گونه و مطالبت کردند، مقرّ آمد که جاسوس بغرا خان است و نزدیک ترکمانان میرود و نامهها دارد سوی ایشان و جایی پنهان کرده است... بونصر گفت: زندگانی خداوند دراز باد .. صواب آن است که این جاسوس را به هندوستان فرستاده آید تا در شهر لاهور کار میکند... جاسوس را صد دینار داد و استادم بدو گفت: جانت بخواستیم بلوهور رو و آنجا کفش میدوزد مرد را آنجا بردند» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ج2، ص 751.]
در گزارش بیهقی ثبت شده است علت تبعید نمودن خریدن جان شخص و دور کردن او از موطن اصلی بدلیل عمل اشتباه وی و جاسوسی بوده است
6-جریمه به نفع خزانهی سلطنتی
نازک کار میگوید:« افراد گناهکار یا جریمهی نقدی میگشتند و یا اموالشان به نفع خزانهی دولتی مصادره و موقوف میشد و در این مورد از آنان خط و نوشتهای میگرفتند مبنی بر تحویل اموال آنان به خزانهی سلطنت و در این میان خزانهی معمور، قسمتی از خزانهی دولتی بوده که نقدینگی آن را در راه عمران و آبادانی به کار میرفته است. چنانکه بویکر حصیری و پسرش را به دلیل جریمه آنان و خاطی بودنشان به پرداخت سیصد دینار به خزانه معمور موظف مینمایند.»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند ، ص 150.] «از وی و پسرش خط بستاندند به نام خزانهی معمور، آنگاه حدیث آن مال با سلطان افگنده آید، تا خود چه فرماید»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 216.]
7-بستن مجرم به قید دو شاخ و عقابین
در کتاب اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی آمده است:« عقابین به ضم و فتح با، دو چوب بلند است که مجرمان را بدان بندند. یکی از آلات شکنجه در دورهی غزنویان و سلجوقیان دو چوب بوده که مقصر را بر آنها به دار میکشیدند یا بر آنها بسته چوب میزدند و ظاهراً سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده است.»[ انوری، حسن، پيشين، ص 225- 226.] در تاریخ بیهقی آمده است هنگامی که بوبکر حصیری به وزیر سلطان مسعود اهانت میکند، او را بر عقابین میبندند و تازیانه میزنند.«پادشاهانه سیاستی نمود و حاجب بزرگ را فرمود که به درگاه رود و مثال دهد خلیفت را تا حصیری و پسرش را به سرای خواجه برند با جلّاد و عقابین و هر یک را هزار عقابین بزنند تا پس از این هیچ کس را زهره نباشد که نام خواجه بر زبان آرد جز به نیکویی.»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 214.]
8-ریسمان در گلو انداختن و خفه کردن
در تاریخ بیهقی میبینیم که حسنک را بر دار میآویزند: « پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلّادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده.»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 235.]
************
نگاهی به شیوههای ویژهی عصر غزنوی در مجازات مجرمان:
این نکته که بعضی از شیوههای برخورد با مجرمان در هر عصری، ویژه همان قوم و مطابق با جایگاه اندیشه، و روشهای برخاسته از آن محیط و آداب و رسوم ویژه آنان است، انکار ناپذیر است. در تاریخ بیهقی شاهد این هستیم که بعضی از انواع مجازاتها ثبت شده که در نوع خود جالب توجّه است و اگر این کتاب این نوع از مجازاتها و شیوهها را برای ما به ثبت نمیرسانید، بدون شک در هیچ قاموس و کتاب دیگری درج نمیگشت.برخی از این شیوهها عبارتند از:
1-آب کشیدن در ستورگاه به نشانهی عقوبت
در تاریخ بیهقی آمده است هنگامی که بونصر به شفاعت از بوبکر وپسرش به سبب اهانتی که به وزیر کرده بودند نزد وزیر سلطان میرود، شخصی به نام ابوالفتح بستی را میبیند که برای تنبیه و مجازات او را به کار آب کشیدن برای اصطبل حیوانات واداشتهاند: «در راه بوالفتح بستی را دیدم خلقانی پوشیده ومشگکی در گردن، و راه بر من بگرفت. گفت: قریب بیست روز است تا در ستورگاه آب میکشم، شفاعتی بکنی، که دانم که دل خواجهی بزرگ خوش شده باشد، و جز به زبان تو راست نیاید.»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج1، ص 215.]
2-کشتگان را بر دندان پیل نهادن
نازک کار میگوید:« پس از کشتن محکومان گاه پیکر بیجان آنها را بر دندان فیل مینهادند و از میدان بیرون میافکندند. چنانکه پسر تاش ماهروی، پس از کشته شدن پدر در جنگ با علی تگین عاصی به سبب زیبایی و جمال خاص خود، غلام مخصوص سلطان مسعود میشود و پس از مدّتی به مقام خواجه سرایی دست مییابد. در دوران حکومت عبدالرشید- برادر سلطان مسعود- مورد اتهام قرار میگیرد مبنی بر این که با امیر مردان شاه، پنجمین پسر مسعود بر علیه عبدالرشید بیعت نموده است، لذا او را با عدهای از حجّاب و اعیان کشته و بر دندان پیل مینهند.»[ نازک کار، ژینوس، آیین و رسوم رایج در تاریخ بیهقی و در عهد غزنوی، تهران، انتشارات ترفند ، ص 154.] گزارش بیهقی در این باب اینچنین میباشد: «او و گروهی با این بیچاره کشته شدند و بر دندان پیل نهادند.»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج 2، ص 511 و همان، ج3، ص 1111.]
3-از دروازهی شهر آویختن مجرمان
بعضی از شیوههای مجازات برای حفظ رعیت و عبرت سایرین و آگاه کردن آنان از نتیجهی برخی از افعال بوده که از دید سلطان جرم به شمار میآمده است، انجام میگرفته. بیهقی گوید: «سلطان مسعود فرمود تا وی را از دروازه گرگان بیاویختند و اسب و سازش به خداوند گوسپند داد ومنادی کردند که هرکس که بر رعایای این نواحی ستم کند سزای او این باشد. و بدین سبب حشمتی بزرگ افتاد»[ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج2، ص 673.]
4-سنگسار نمودن مجرم بر بالای دار
یکی از شیوههای مجازات سنگسار کردن بدن مجرم زنده بر بالای دار بوده است و چنانچه از شواهد برمیآید این طریقه را در مورد مجرمانی اعمال میکنند که به جرم زندقه و قرمطی بودن دستگیر میشدهاند. بر بالای دار سنگسار میکردهاند. امّا شیوهای که در تاریخ بیهقی آمده در نوع خود جالب توجّه است و آن این است که سر و صورت مجرم را بوسیله کلاهخود میبستهاند تا هنگام سنگسار شدن سر سالم بماند، زیرا سر را باید برای خلیفه ارسال میکردند. زیبایی کار بیهقی در ترسیم دقیق از چگونگی اجرای این عمل است. به گونهای که از مطاوی گزارشش بر میآید افزون بر این، شیوههای دیگر برای تعذیب روحی و شکستن قداست بزرگانی که به دار کشیده میشدهاند اعمال میشده، شیوههایی چون تنگ بودن کلاهخود مجرم، اهانت به مجرم هنگام بردنش به سوی دار و دواندن او چنان که در جریان حسنک دیده میشود. حسنک را گفتند بدو که مردم به عنوان اعتراض به رفتاری که با حسنک میشد زبان بر دستگاه حکومتی دراز کردند. صحنه سنگسار نمودن حسنگ یکی از شگفترین و دردناکترین صحنههایی است که در تاریخ بیهقی ثبت شده است:« خودی، روی پوش، آهنی بیاوردند عمدا تنگ، چنانکه روی و سرش را نپوشیدی، و آواز دادند که سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشود که سرش را به بغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه... جلادش استوار ببست و رسنها فرود آورد و آواز دادند که سنگ دهید، هیچ کس دست به سنگ نمیکرد و همه زار زار میگریستند خاصّه نیشابوریان، پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند، و مرد خود مرده بود که جلّادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج 1، ص 234-235.]
5-سر برهنه آوردن مجرمان جهت مجازات
در دورهی غزنویان داشتن کلاه و عمامه نشانهی درجه و مقام هر کسی بوده و نوع کلاه جایگاه اشخاص را نشان میدهد. برداشتن کلاه هم نشانهی از دست دادن جایگاه بوده است. بیهقی مینویسد:« سی غلام اندر آمدند و او را بگرفتند و قبا و کلاه و موزه از وی جدا کردند، چنانکه از آن برادرش کرده بودند.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين، ج 1، ص 49.] در تاریخ بیهقی میبینیم سالاران سلطان مسعود را که به سبب خطا گرفتار شده بودند، بدون کلاه به حضور شاه میآوردند.«و آخر البتگین خماری و خمارتاش شرابی و ساوتگین خانی را که سالاران بودند و فساد ایشان انگیختند بگرفتند با چند تن از هنبازان خونیان و همگان را سر برهنه پیش امیر آوردند.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج3،ص 1111.]
نکته حائز اهمیّت آن که در مورد جامعهی طبقاتی عصر غزنوی هم همین مجازانها اعمال میشده، یعنی در حقیقت بسترهای جامعه گاهی گرفتن بعضی از امتیازات خاص را به عنوان مجازات اعمال میکرده است. شاید از نظر بسیاری از افراد این حقیقت پنهان مانده باشد که لباس و نوع پوشش یکی از روشهای تشخیص جایگاه و نحوهی ارتباط در جوامع گذشته بوده است. هنگامی که بیهقی از نوع لباس و پوشش اشخاص سخن میگوید او ارتباط و تعامل جامعه را با نوع پوشش و ارتباط آن را با ساختار طبقاتی جامعه بیان میدارد، تیز بینی و دقّت او در ثبت وقایع قابل تحسین است.
6-بر کنار مصلی دار زدن
این عمل بیشتر به این سبب صورت میگرفته که فرد خلافکار را شخصی مخالف دین و اعتقادات مذهبی، نشان دهند. لذا بر کنار مکانهای مقدس و جایگاههایی که عبور و مرور در آن زیاد بوده این اعمال اجرا میشده تا مایهی عبرت دیگران شود. جنبهی تبلیغاتی این موضوع خود حائز اهمیّت است، زیرا یکی از ابزارهای تبلیغاتی در گذشته نمایش این گونه اعمال بوده است.«فرمود داری زدن بر کران مصلّای بلخ، فرود شارستان. و خلق روی آنجا نهاده بودند.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج 1، ص 233.]
7-پوست از بدن خائن برگرفتن
در توجیه بعضی از انواع شکنجهها و شیوهها نمیتوان به صراحت اظهار نظر کرد. امّا به احتمال زیاد زمانی که از بدن خائن پوست برمیگرفتند، جنبهی خیانت صرف مورد توجّه آنان بوده است. شاید این نوع شکنجه و کشتن تنها موردی است که به این نحو در تاریخ بیهقی به ثبت رسیده است. بیهقی گزارش میدهد که پس از شکست حاجب سباشی از طغرل سلجوقی، بوطلحهی شبلی در نیشابور به پیشواز سلجوقیان میرود و از آنان میزبانی میکند و هنگامی که سلطان از خیانت او آگاه میگردد دستور میدهد که پوست از بدن او برگیرند.« امیر مغافصه فرمود تا بوطلحه را بگرفتند و بازداشتند و هر چه داشت پاک بستدند، پس پوستش بکشیدند، چون استره حجّام بر آن رسید، گذشته شد.» [ بیهقی، ابوالفضل، پيشين ، ج3، ص 920.]
8-قرآن خواندن هنگام بر دار کشیدن
نازک کار میگوید به هنگام بر دار کردن مجرم قرآن میخواندند و این عمل« شاید به دلیل ایجاد محیطی آرام و روحانی بود که در آن هم حاضران در صحنه و هم شخص اعدامی به آرامش روحی دست یابند.»[ نازک کار، ژینوس، پيشين، ص 38.] امّا باید توجّه داشت این موضوع در مورد حسنک صحت داشته یا نه چرا که موضوع اعدام حسنک، موضوعی سیاسی اجتماعی است که در قالب دینی به نمایش گذاشته شد. هم حاضران و هم حسنک به این موضوع که بر حق هستند، اعتقاد داشتند. حسنک با اعتقاد به درستی کار خود به آرامی به پای دار رفت. نشابوریان در غم چنین بزرگی زار زار میگریستند و حکومتیان با این گونه اعمال بر آن بودند که مجرم را مخالف با دین نشان دهند. باید توجّه کرد که داستان اعدام حسنک بیشتر تحلیلی سیاسی اجتماعی در بستری از دین دارد و از این رو قابل تامّل است. [1]
---------------------------------------------------------------------------
[1] مطالب این بخش از مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی مندرج در وبلاگ گزارش تاریخ به آدرس http://gozareshetarikh.blogfa.com گرفته شده است.
نظام یک بام و دو هوای کیفر و پاداش در تاریخ بیهقی
بر این اساس ، این نظام یک بام و دو هوا که بنیان بیهقی را نسبت به رویدادهای زمانه اش آشکار می کند ، به بسیاری از جمله هایی که در توجیه یا توضیح اعمال و تصمیمات مسعود می نویسد ، معنای تازه ای می دهد . به سخن دیگر گناه دیروزیان به چوبی رانده می شود و گناه امروزیان به چوبی دیگر و معیار بیهقی در داوری رفتار و کردار دیروزیانی که در گذشته های دور می زیسته اند و بیهقی داستان آنها را به روایت خود از زندگی همروزگارانش می افزاید با معیاری که در داوری رفتار امروزیان بکار می گیرد یکی نیست . دیروزیان یا چون بزرگمهر از بهشتیان اند ، یا چون انوشیروان از دزخیان ! . یا چون عبدالله بن زبیر از پی حسین بن علی (ع) می روند یا چون حجاج یوسف فاسقانند. در حالی که سیمای بسیاری از امروزیان در پرده ای از داوریهای چه بسا ناسازگار و ناهمخوان پوشیده است .
آنگاه که چاکران و بندگان با خداوند رو در رویند ، با طیف گسترده ای از داوریها سرو کار یدا می کنیم . گناه نابخردیها و سیاهکاریهای بسیاری از آنها ( به ویژه مسعود ) یا به پای ندیمان و مشاوران نوشته می شود که : ( از خداوند هیچ عیب نیست ، عیب از بد آموزان است – تاریخ بیهقی ص 107 ) و یا به حساب سرنوشت و تقدیر که : « چگونه دفع توانستی کرد قضای آمده را .... هر چند در او استبدادی قوی بود و خطاها رفتی در تدبیرها و لکن آن هم از ایزد عز ذکره باید دانست » تاریخ بیهقی ص 636 ) [1]
---------------------------------------------------------------------------
[1] ( یاوری حورا ، مقاله : تأملی در ساختار روایی و نقش روایتهای افزوده در تاریخ بیهقی ، مجله ایران شناسی ، بهار 1380 ، شماره 49 )
منابع و مآخذ :
ظاهری خالدی ، فرآيند نظارت با تأكيد بر اقدامات اصلاحي تشويق و تنبيه ، سایت جامع مدیریت
http://www.modiryar.com/index-management/behavior/hrm/329-1387-10-10-14-12-32.html
دکتر محمد جعفر یاحقی ، مهدی سیدی ، تاریخ بیهقی ،انتشارات سخن ، 1388 ،
راجر ساوری (R. M, SAVORY) ، مقاله : ابوالفضل بیهقی به عنوان مورخ ، ترجمه امید نقوی - سایت جامع گردشگری ایران : http://www.anobanini.ir/index/fa/1386/04/post_62.php
لغتنامه دهخدا
دکتر خلیل خطیب رهبر ، تاریخ بیهقی ، انتشارات مهتاب ، 1386
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۲۷۵۳ تاریخ چاپ 15/7/91
حسین فعال عراقی ، خلعت رسمی دیرینه در تاریخ ایران ، کیهان فرهنگی ، شماره 190 ، مرداد 81
جهان دوست سبز علی پور ، خلعت و خلعت بخشی ، مجله رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی ، دوره نوزدهم ، شماره 2 ، بهار 85
وبلاگ ادبیات مسائل اجتماعی فرهنگی http://ghadir868.blogfa.com/post-6.aspx
مقاله بررسی آيين دادرسي و شیوهی محاکمه مجرمان در عهد غزنويان برگرفته از وبلاگ سخن حقوقی ( مقالات حقوقی ) http://sokhanehoghoghi.blogfa.com/post/5
مقاله مناصب، القاب و اصطلاحات «درگاهی» و«دیوانی» در تاریخ بیهقی برگرفته از وبلاگ گزارش تاریخ http://gozareshetarikh.blogfa.com
یاوری حورا ، مقاله : تأملی در ساختار روایی و نقش روایتهای افزوده در تاریخ بیهقی ، مجله ایران شناسی ، بهار 1380 ، شماره 49 )