0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نقد ادبي تابستان 1390; 4(14):31-50.
 
بازانديشي چارچوب نظري فصاحت
 
سارلي ناصرقلي*
 
* دانشگاه تربيت معلم
 
 

اصطلاح فصاحت که در سنت بلاغت عربي - اسلامي همواره در هم نشيني و ارتباط با اصطلاح بلاغت به کار رفته است، به وضوح و روشني در زبان اشاره دارد. چارچوب نظري فصاحت گروهي از خطاها را شامل مي شود که بايد از آن ها دوري کرد. ملاک هاي اين چارچوب اغلب سلبي اند و فقط فصيح را از غيرفصيح جدا مي کنند.
در اين نوشته مي کوشيم ضمن به دست دادن توصيفي مجمل، اما روشن از مجموعه ديدگاه هاي سنتي در باب فصاحت و مسائل مرتبط با آن، به کمک يافته هاي زبان شناسي اجتماعي چارچوب جديدي براي فصاحت پيشنهاد کنيم. در اين چارچوب، ملاک ها ايجابي خواهند بود و ما را قادر خواهد ساخت تا الگوهاي مختلف زبان اعم
از کلمه، کلام، دستگاه خط و مانند آن را به شيوه موثرتري ارزيابي و درباره فصاحت آن ها داوري کنيم.
چارچوب نظري جديد پنج ملاک دارد: اصالت، زيبايي، کفايت، کارايي و قابليت پذيرش
. تفکيک اين ملاک ها براي فهم بهتر جنبه هاي مختلف فصاحت است و اين ملاک ها در مقام کاربرد در نقد زباني با هم در تعامل اند و با هم عمل مي کنند. پيشنهاد چارچوب جديد به معناي رد و کنار نهادن چارچوب سنتي نيست. هدف اصلي، رفع محدوديت هاي آن چارچوب قديم و احياي مفهوم فصاحت براي کاربست در انتقادهاي زباني در دوره معاصر است.

 
كليد واژه: فصاحت، بلاغت، درست و غلط، زبان شناسي اجتماعي
 
 
 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نقد ادبي تابستان 1390; 4(14):79-103.
 
بررسي قابليت هاي نقد کهن الگويي در مطالعات تطبيقي ادبيات: نگاهي گذرا به کهن الگوهاي «سايه» و «سفر قهرمان»
 
سلطان بياد مريم*,قربان صباغ محمودرضا
 
* دانشگاه تهران
 
 

مکتب ادبيات تطبيقي فرانسه با تاکيد بر تفاوت هاي زباني و ملي، بيشتر در تلاش بوده است تا تاثير ادبيات کشوري را بر ادبيات کشوري ديگر در بستري تاريخي بررسي کند. از سوي ديگر، مکتب آمريکايي با تغيير نگرش در سوالات اصلي اين حوزه، کوشيده است دامنه مطالعات را از حوزه ادبيات صرف به ديگر حوز ه هاي فکري بکشاند و مجال بيشتري را براي پژوهش هاي سنجشي فراهم آورد.
اين پژوهش درصدد است تا ضمن بررسي محدوديت هاي مکتب فرانسه، نشان دهد چگونه با تلفيق معيارهاي نقد کهن الگويي و قابليت هاي مکتب ادبيات تطبيقي آمريکايي مي توان دو حوزه نقد و ادبيات تطبيقي را - اگر بتوان آن ها را دو حوزه متفاوت ناميد - وارد تعاملي کارآمد و سازنده کرد؛ تعاملي که ضمن تلاش براي رفع کاستي هاي حوزه اي خاص، سعي دارد با استفاده از دامنه شمول بالاي مضمون کهن الگو، ادبيات را با ديگر حوزه هاي تفکر بشري پيوند دهد. اين نوع بررسي هاي بين رشته اي مي تواند از کاستي هاي احتمالي پژوهش هاي تک ساحتي بکاهد و قابليت هاي اشكال مختلف كهن الگو را در اين نوع مطالعات نشان دهد. به منظور ارائه مدلي عملي، مقاله با تمركز بر كهن الگوي سايه، به بررسي تطبيقي بخشي از دو حماسه بيوولف و گيلگمش مي پردازد. در پايان نيز كهن الگوي سفر قهرمان به عنوان نمونه اي از كهن الگوهاي ساختاري به اختصار مورد بحث و نقد قرار مي گيرد
.

 
كليد واژه: ادبيات تطبيقي، مكتب فرانسوي، مكتب آمريكايي، نقد كهن الگويي، بيوولف، گيلگمش، كهن الگوي سايه، كهن الگوي سفر قهرمان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نقد ادبي تابستان 1390; 4(14):105-131.
 
نقدي بر پلوراليزم در انديشه مولوي
 
حجازي بهجت السادات*,غضنفري مقدم صالحه
 
* دانشگاه شهيد باهنر کرمان
 
 

پيشينه تاريخي پلوراليزم يا کثرت گرايي به زمان سوفسطاييان مي رسد. در عصر حاضر، جان هيک در حوزه مقايسه آيين مسيحيت با ساير اديان نوعي پلوراليزم ديني را مطرح کرده است. پژوهشگران و صاحب نظران نيز هر کدام به تفحص و تبيين اين موضوع از زواياي متفاوتي پرداخته اند. حاصل کلام ايشان را البته با تفاوت هايي، در متون عرفاني نيز به نوعي مي توان مشاهده کر د. از پرسش هاي مهم در اين زمينه، اين است که آيين اسلام با کدام نوع پلوراليزم سازگاري دارد؟ استدلال هاي کثرت گرايان و انگيزه اصلي ايشان از پذيرفتن پلوراليزم ديني چيست؟ آيا تسامح و تساهل نوعي پلوراليزم رفتاري و اجتماعي است؟
نگارنده در اين جستار، به تحليل اين انديشه در کتاب آسماني قرآن و سروده هاي مولانا پرداخته است؛ زيرا مثنوي به لحاظ جامعيتي که نسبت به ساير متون عرفاني دارد، بهتر به شرح مبسوط و صحيح اين موضوع و ر فع سوء تعبيرها پرداخته است. همچنين نقدي بر انديشه بعضي صاحب نظران در اين باره دارد
.

 
كليد واژه: پلوراليزم، مولوي، جان هيک، تسامح و تساهل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نقد ادبي تابستان 1390; 4(14):133-159.
 
نقد اخلاق گرايي در کليله و دمنه با نيم نگاهي به انديشه هاي ماکياولي
 
دهقانيان جواد*,نيكوبخت ناصر
 
* دانشگاه هرمزگان
 
 

کليله و دمنه به دليل ويژگي هاي منحصربه فرد داستاني و تعليمي، نه فقط در ادبيات ايران، بلکه در تاريخ ادبيات جهان از شهرت و اعتبار خاصي برخوردار است. اين کتاب برايند تبادلات فرهنگي ميان تمدن هاي بزرگ شرق (هند، ايران و اسلام) است. دورن مايه اصلي کليله و دمنه اغلب مفاهيم اخلاقي و سياسي است. اين مفاهيم در لايه هاي مختلف (روساخت و زيرساخت) به هم پيوند خورده و اثري پديدآورده است که به سختي مي توان در آن حدومرز اخلاق و سياست را از يکديگر بازشناخت. با اين حال، تامل و بازنگري در محتواي کليله و دمنه نشان مي دهد برخلاف تصور اوليه، جدال تاريخي اخلاق و سياست در بخش هاي مختلف اين اثر جريان دارد. با تقسيم بندي کتاب به دو لايه روساخت و زيرساخت مي توان اين جدال را آشکارتر کرد.
تعمد نويسنده/ نويسندگان کليله و دمنه به لزوم تسلط اخلاق بر سياست باعث شده است هر داستاني به نتايج اخلاقي خاصي منجر شود؛ اما در خلال داستان و به ويژه زيرساخت، شخصيت هايي مشاهده مي شوند که همچون ماکياولي به اخلاق زدايي از سياست اعتقاد دارند
.به همين دليل، شباهت هاي زيادي ميان انديشه هاي ماکياولي و درون مايه برخي داستان ها و شخصيت هاي کليله و دمنه ديده مي شود.
اين مقاله مي کوشد به نقد اخلاق گرا
يي کليله و دمنه و همچنين چالش و تضاد ميان نظريه هاي اخلاق – که اغلب در روساخت جاي دارند – با رفتارها و کنش هاي فردي و سياسي – زيرساخت – بپردازد و در حد امکان علل و نتايج چالش هاي اخلاقي متن را بررسي کند.

 
كليد واژه: نقد اخلاق گرايي، اخلاق و سياست، کليله و دمنه، ماکياولي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نقد ادبي پاييز 1390; 4(15):165-186.
 
شعر بي معنا در ادبيات فارسي و انگليسي (بررسي و مقايسه تزريق و چاراندرچار با nonsense verse)
 
شفيعيون سعيد*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

نقيضه يکي از خرده گونه هاي ادبي است که به نفي و يا تمسخر گونه اصلي خود مي پردازد. نقيضه بنا به اعتبار و اهميت گونه اصلي اش و نيز ساختار و ماهيت خود، مي تواند به طور مستقل مور د توجه قرار گيرد. از آنجا که در ادبيات معنا از ارکان اصلي است و هم در حوزه زبان و هم در حوز ه هاي عاطفه و خيال نقش محوري دارد، در آثار ادبي بسيار مورد توجه است. به اين سبب يکي از مهم ترين نقيضه ها در اين حوزه شکل گرفته است که در ادبيات فارسي به آن «تزريق» مي گويند. يکي از اهداف مهم نقيضه، سرگرمي و خنداندن مخاطب است و تزريق چنين هدفي را به خوبي تامين مي کند. مشابه اين نقيضه را در ادبيات غرب نيز با اندک تفاوتي با عنوان nonsense verse داريم که نگارنده سعي در تطبيق وجوه اصلي اين دو با يکديگر دارد.

 
كليد واژه: گونه ادبي، نقيضه، تزريق، شعر بي معنا، ادبيات فارسي و انگليسي، چاراندرچار، nonsense verse
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نقد ادبي بهار 1390; 4(13):49-67.
 
امکان شکل گيري ايهام بر صحنه تئاتر از ديدگاه نشانه شناسي
 
حسين نيا كلور مجتبي,سجودي فرزان*
 
* دانشگاه هنر
 
 

در اين مقاله از ديدگاه نشانه شناسي، امکان شکل گيري ايهام بر صحنه تئاتر بررسي شده است. ابتدا تعاريف موجود از ابهام و ايهام در بلاغت ادبي ذکر شده است. با به دست آوردن تعريف بلاغي جديدي از ايهام که ملاحظات نگارندگان را در خود داشت، اين اصطلاح از ديدگاه نشانه شناسي تعريف شده و مبنايي نشانه شناسانه براي جست و جوي چگونگي وقوع ايهام در نظام هاي نشانه اي فراهم آمده است. در ادامه و در جست و جوي امکان ظهور ايهام در اجرا و بر روي صحنه، عوامل زير به عنوان محدودکننده اين امکان شناسايي شدند: از بين رفتن بافت هاي موقعيتي اي که نشانه داراي دلالت چندگانه در آن ها بر مدلول هاي متفاوت دلالت مي کند، به جهت لزوم ارتباط آن بافت ها با آنچه بر اساس ذات بازنمودي نمايش مي تواند بر صحنه حاضر شود؛ تراکم نظام هاي نشانه اي در تئاتر به جهت آنکه ممکن است مدلول هاي متفاوت نشانه داراي دلالت چندگانه در يکي از اين نظام ها نفي شود؛ زنده بودن اجراي نمايش که مانع از جمع مدلول هاي متفاوت نشانه داراي دلالت چندگانه در ذهن تماشاگر در طول تماشاي نمايش مي شود.

 
كليد واژه: ابهام، ايهام، دلالت چندگانه، نظام نشانه اي، رمزگان، تئاتر، نشانه شناسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نقد ادبي بهار 1390; 4(13):69-90.
 
شخصيت کنيزک در مثنوي مولوي
 
خادمي نرگس*,قوام ابوالقاسم
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

يکي از جايگاه هايي که زن گاهي در آثار کلاسيک فارسي در آن ظاهر مي شود، جايي است که در آن به عنوان کنيز، در خدمت فرد يا گروهي از افراد است. زن در اين جايگاه، در نقشي منفعل و اغلب به عنوان هدف جنسي صرف و در خدمت غرايز فرد يا افرادي در جايگاه اجتماعي بالاتر است. هدف اين جستار، ارايه تحليلي از کنيزک به عنوان عاملي داستاني در مثنوي مولوي است. به اين منظور، از الگوي کنشگرهاي گريماس استفاده کرديم که الگويي کارآمد در تعيين ميزان کنشمندي يا کنش پذيري عامل داستاني است. گريماس در معناشناسي روايي، الگويي پيشنهاد مي دهد که شامل شش کنشگر است. اين کنشگرها تمام کنش هاي داستاني را تحت پوشش قرار مي دهد. اين شش کنشگر عبارت اند از: کنشگر، شيء ارزشي، فرستنده، گيرنده، بازدارنده و سودبرنده. در اين پژوهش با بررسي شخصيت کنيزک در ارتباط متقابل او با عوامل داستاني ديگر، بر اساس يک بررسي آماري، به اين نتيجه رسيديم که شخصيت کنيزک تقريبا در تمام موقعيت هاي چهارده گانه بررسي شده، در جايگاه شيء ارزشي و مفعول شخصيت هايي چون شاه، خليفه و پهلوان قرار مي گيرد. همچنين از آنجايي که در تمام موارد بررسي شده نيروي تحريک کننده کنشگر، عامل شهوت است، کنيزک در تمام موقعيت ها کاملا منفعل و در نقش هدفي جنسي است.

 
كليد واژه: مثنوي، گريماس، الگوي کنشگرها، کنيزک، نقد ادبي، تحليل روايت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نقد ادبي بهار 1390; 4(13):91-115.
 
موتيف و گونه ها و کارکردهاي آن در داستان هاي صادق هدايت
 
دهقان الهام*,تقوي محمد
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

در آثار داستاني، بررسي موتيف و نشان دادن ارتباط آن با ساير عناصر داستان به تجزيه و تحليل دقيق تر و درک بهتر اجزاي داستان، به ويژه پيام هاي ضمني آن کمک مي کند. صادق هدايت از نويسندگاني است که گاه آگاهانه و گاه ناخودآگاه، در داستان هايش عناصري به کار برده است که در دايره موتيف قرار مي گيرند. موسيقي، نقاشي، تيرگي، سرما و سايه از عناصر تکرارشونده، و عرب ستيزي، غلبه و قدرت سرنوشت، بي اختياري آدمي و انزواطلبي از درون مايه هاي تکرارشونده در داستان هاي هدايت، و همه اين موارد در شمار موتيف هاي داستان هاي او هستند. اين عناصر و مفاهيم در داستان هاي هدايت به نحوي معنا دار تکرار شده اند و در اين تکرار گاه قصد هنري نويسنده و گاه دغدغه هاي فکري و عاطفي او در کار بوده است. موتيف هاي مفهومي (درون مايه اي)، دورنمايي از جهان بيني هدايت و ديدگاه خاص او به زندگي و انسان و همچنين ويژگي هاي شخصيتي و حساسيت هاي او را براي خواننده آشکار مي کند. علاوه بر بررسي موتيف هاي غالب در داستان ها، در اين مقاله نشان داده شده است که انواع موتيف ها مانند رنگ ها و ابزار و اشياي خاص يا بعضي رفتارها و حرکت هاي قهرمانان که در داستان مستقلي تکرار شده اند، کارکردهاي مهمي در داستان دارند و در انسجام اثر و تقويت پيرنگ و نيز شخصيت پردازي و فضاسازي هاي داستان موثر بوده اند.

 
كليد واژه: موتيف، داستان نويسي، صادق هدايت، نقد ادبي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نقد ادبي بهار 1390; 4(13):117-142.
 
پول و اقتصاد در انديشه شعري ازرا پاند
 
جعفري عليرضا*
 
* دانشکده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه شهيد بهشتي
 
 

ادبيات و نمودهاي مختلف آن مانند شعر، در دايره گسترده اي از دانش هاي بين رشته اي قرار مي گيرد. همين امر موجب شده است مناسبات متنوعي ميان ادبيات و نيز شعر با رشته هاي ديگر دانش وجود داشته باشد؛ هرچند ممکن است در نگاه اول، بعضي از اين رابطه ها ناممکن و يا اتفاقي به نظر بيايد. رابطه ميان شعر و اقتصاد از اين گونه است. رويکردهاي موجود به مقوله شعر بيشتر از ديدگاه هاي تاريخي، فرهنگي و هنري، زيبايي شناسانه و اجتماعي بوده و کمتر از ديدگاه اقتصادي به آن نگريسته شده است. اين مقوله مي تواند موضوع پژوهش هاي بنيادي و کاربردي در حوزه ادبيات و اقتصاد باشد. پژوهشگر با علم به اين مساله و بر پايه دستاوردهاي پژوهش هاي پيشين خويش تلاش کرده است ضمن محدود کردن دامنه موضوع تحقيق، به جنبه هاي بنيادين و البته عيني آن بنگرد تا مخاطب به کليدهايي براي ورود به مباحث گسترده تر دست يابد. براي نيل به اين مقصود، بازخواني رابطه شعر و اقتصاد در اشعار يکي از بزرگ ترين شاعران غربي قرن بيستم، ازرا پاند، موضوع پژوهش قرار گرفته است. نخست با نگاهي تاريخي، به ريشه هاي اجتماعي و خانوادگي پاند در نسبت با مفاهيم بنيادين اقتصاد پرداخته و سپس با نگاهي تحليلي، نمودهاي اين مناسبات را در اشعار و آثار او ردگيري کرده ايم. در بخش نتيجه گيري نيز بر اساس نتايج به دست آمده از تحليل ها، به مقدمه بازگشته و گزاره هايي تفسيري در باب رابطه شعر و اقتصاد و ضرورت بازنگري اين رابطه را بيان کرده ايم.

 
كليد واژه: ازرا پاند، شعر، اقتصاد، پول، زيبايي شناسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):87-115.
 
محوريت قهرمانان زن در قصه هاي عاميانه (تحليل افسانه ها به مثابه روياهاي جمعي زنان)
 
بيات حسين*
 
* دانشگاه تربيت معلم
 
 

در بسياري از آثار روايي، دو نيروي زور و نيرنگ عامل پيش برنده داستان هستند. بررسي و مقايسه قصه هاي عاميانه اي که درگيري نيروهاي خير و شر در آن ها بر سر رسيدن به معشوق است، نشان مي دهد در اين آثار، معشوق هرچند در ظاهر به نفع قهرمان عمل مي کند، در زيرساخت روايت با زيرکي و تزوير، درگيري نيروهاي متضاد را به سود خويش هدايت مي کند. در چنين قصه هايي، شخصيت مرکزي داستان شاهزاده شجاع و ديو بدطينت نيست؛ بلکه معشوقي است که در پي ازدواج با شايسته ترين قهرمان داستان و صاحب فرزند شدن از او است. معشوق در اين راه، با وجود ناتواني جسمي ظاهري، از جلوه هاي گوناگون نيرنگ همچون پنهان کاري، افسونگري هاي زنانه و عوامل جادويي بهره مي برد و حتي گاهي با به خدمت گرفتن ضدقهرمان هاي داستان، سير رخدادها را به سوي پايان دلخواه خويش هدايت مي کند. اين مقاله با بهره گيري از ديدگاه هاي صاحب نظران در خصوص اين ساختار بنيادين، چهل افسانه عاميانه فارسي را بررسي و مقايسه کرده است. نويسنده با ارايه شواهد مختلف، چنين زيرساخت مشترکي را بيانگر دغدغه هاي ذهني زنان در دوران پدرسالاري دانسته است. زنان در جايگاه راوي يا شنونده اين قصه ها، آرزوهاي دست نايافتني و روياهاي شيريني را که در زندگي واقعي معمولا از آن محروم بوده اند، در سرگذشت قهرمان زن داستان در جهان خيالي قصه متجلي کرده اند. با توجه به اين ويژگي در رمانس ها و داستان هاي کهن، احتمالا خاستگاه اين قصه ها در ساختارهاي روايي کهني است که مي توان پيشينه آن ها را تا اساطير مربوط به دوران مادرتباري دنبال کرد.

 
كليد واژه: قصه هاي عاميانه، رمانس، زن، ازدواج، رويا، پدرسالاري، مادرتباري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نقد ادبي پاييز 1390; 4(15):187-209.
 
رسايل محتشم کاشاني: ژانري ناشناخته
 
صالحي نيا مريم*,مهدوي محمدجواد*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

محتشم کاشاني (996-935 ق) را به سبب قصايدش که در استواري به قصايد انوري و خاقاني مي ماند، «خاقاني ثاني» و به واسطه ترکيب بند پرشوري که در مرثيه امام حسين (ع) سروده، «حسان العجم» ناميده اند. اما وجه خلاقه سبک محتشم - که چندان مورد توجه سبک شناسان و مورخان ادبي قرار نگرفته - نه در غزل ها و قصايد، بلکه در دو رساله «جلاليه» و « نقل عشاق» اوست. به لحاظ ساخت روايي - تغزلي و بيان تجربه هاي وقوعي و واسوختي، اين دو رساله منحصربه فردند و در تبيين مکتب وقوع و واسوخت نيز، آن گونه که بايد، مورد توجه محققان قرار نگرفته اند. محتشم روايت منثور عشق واقع گرا را با غزل هاي بالبداهه (و گاه نيز براي تکميل مطلب با قالب هاي شعري ديگر) درآميخته و گونه ادبي متفاوتي ابداع کرده است. موضوع اين مقاله، معرفي اين گونه ناشناخته و تبيين ويژگي هاي ساختاري و سبکي اين نوع روايت تغزلي در اين دو رساله محتشم است.

 
كليد واژه: محتشم، رساله «جلاليه»، رساله «نقل عشاق»، ژانر (گونه ادبي)، روايي تغزلي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 7 : نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):171-184.
 
الگوهاي ساختاري افسانه هاي سحرآميز
 
خديش پگاه*
 
* موسسه لغت نامه دهخدا
 
 

يکي از روش هاي متداول براي دسته بندي شکل هاي گوناگون روايي، توجه به ساختار و طرح هاي بنيادي آن هاست. افسانه هاي شفاهي که ميان مردم سينه به سينه نقل مي شوند، از توان بالايي براي استخراج قالب هاي روايت برخوردارند. در اين مقاله با نگاهي جديد به نظريه ريخت شناسي ولاديمير پراپ که در کتاب ريخت شناسي افسانه هاي جادويي مطرح شده، و با درنظر داشتن طرحي که ساتو آپو -پژوهشگر فنلاندي- براي تعيين ساختار افسانه هاي فنلاندي پيشنهاد کرده است، الگوهاي سازنده قصه هاي پريان يا افسانه هاي سحرآميز به همراه بررسي تعدادي از اين افسانه ها معرفي شده است. اين الگوها بر اساس موقعيت پايدار ابتدايي در هر افسانه و موقعيت نهايي آن شکل مي گيرند. به اين ترتيب مي توان ساختار کلي افسانه هاي جادويي را در دو الگوي کلي شناسايي و خلاصه کرد: قهرمان داستان فاقد چيزي است و مي کوشد آن را به دست آورد؛ خطري قهرمان داستان را تهديد مي کند.

 
كليد واژه: افسانه هاي سحرآميز، ساختار، الگوهاي روايت، کارکردها
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):143-170.
 
سبک هاي ازدواج در سمک عيار (بررسي برخي گزاره ها با رويکردهاي فمينيستي)
 
جعفرپور ميلاد*
 
* دانشگاه تربيت معلم سبزوار
 
 

تاکنون، بررسي رسم ازدواج در ادب فارسي زمينه پژوهش هاي زيادي بوده است. در بيشتر اين پژوهش ها يا به شکل و گونه هاي درخور توجه ازدواج پرداخته نشده و يا بستر تحقيق در حوزه نظم و عموما به نوع حماسي -به ويژه شاهنامه فردوسي- محدود بوده است. موضوع اين مقاله، بررسي تحليل محتواي نه بن مايه، گونه و سبک مهم ازدواج در سمک عيار است. در اين گونه ازدواج ها، پهلوان يا شاهزاده اغلب بيرون از سرزمين خويش همسري برمي گزيند و به همين منظور به سفر مي رود. در اين راه پس از انتخاب جفت خود، مقابل پدر دختر قرار مي گيرد و با مخالفت او روبه رو مي شود. سرانجام، پس از پشت سر گذاشتن رويدادها و آزمون هايي دشوار به کام مي رسد. سبک پيوند در سمک عيار به گونه اي است که دختر، خود در مهرورزي و ازدواج پيش گام است. انواع کمياب ترنج اندازي به سوي معشوق، دل باختگي در ميدان جنگ، پيوند شرطي – واسطه اي و آرمان شهري ازدواج نمونه هاي ديگري از سبک هاي ازدواج در سمک عيار است. در اين بن مايه ها و سبک ها گاه برخي گزاره ها از يک سو پيوندهايي مشترک و نزديک با رويکرد اجتماعي دارند و از سوي ديگر در تقابل با نظريه فمينيستي قرار مي گيرند.

 
كليد واژه: سمک عيار، نثر حماسي - پهلواني، سنت هاي اجتماعي - حماسي، سبک هاي ازدواج
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نقد ادبي پاييز و زمستان 1389; 3(12-11):185-203.
 
رمزگشايي روايت «بي بي» ها
 
دهقاني ديزلي هادي*,صالح اميري محمد
 
* دانشگاه کردستان
 
 

اسطوره ها و روايت هاي اسطوره اي چندمعنا و چندارزه اند؛ به اين معنا که از لحاظ روساخت و ژرف ساخت، در افق معنايي هر متن و دوره مي توانند تغيير و تحول يابند. روايت بي بي ها داراي دو ساختار «پاگشايي» و «دين آيين» است. اسطوره و روايت بي بي ها چون «بي بي شهربانو» ري و «بي بي شاه زينب» يزدل کاشان اگرچه داراي ژرف ساخت قرباني شدن پريان هستند، در دوره هاي اسلامي با توجه به بازآفريني روايت ها و همچنين شکل و شمايل بناهاي بازسازي شده، تجربه امر قدسي و پيوند با زمان مقدس را نشان مي دهند. از نشانه هاي تجربه ديني و نزديکي به امر قدسي يا دست کم ميل به آن، «رازمندي»، «هيبت» و «عظمت» است که در نهايت دليل تجلي اوصاف امر قدسي است. اين نمودها و نشانه ها در اجزا و ساختار روايت هاي راويان و بناهاي مربوط به آن آشکار مي شود.

 
كليد واژه: بي بي، نشانه، روايت، تجربه ديني، اسطوره
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نقد ادبي تابستان 1389; 3(10):91-114.
 
استعاره مفهومي نور در ديوان شمس
 
بهنام مينا*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

در اين مقاله با استفاده از نظريه شناختي استعاره معاصر، كاركردهاي استعاره نور و خوشه هاي تصويري مرتبط با آن يعني خورشيد، آفتاب، شمع، چراغ و... در غزل هاي مولوي تبيين مي شود. از رهگذر بررسي نور در ديوان شمس درمي يابيم که شناخت و معرفت مقوله اي بصري است و به عنوان انگاره استعاري اوليه در ژرف ساخت اين اثر نمودار مي شود؛ مولوي با توجه به اين انگاره و انگاره ثانوي «جهانِ غيب نور است»، نور را به مثابه خدا، انسان کامل، مکان، خوراک و شراب، وجود، هدايت و اميد و نيز وسيله اي براي تبيين مقوله فنا و بقا برمي شمارد. اين انگاره هاي استعاري براي تحليل و تبيين مقولات انتزاعي موردنظر مولوي بستري مناسب است و انسجام درون متني غزل ها را در پرتو ايده اي واحد و انگاره اي نخستين به تصوير مي كشد.

 
كليد واژه: نور، مولوي، استعاره مفهومي، ديوان شمس، انگاره، كلان استعاره
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391  9:51 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها