پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی
منشا صدور و پيدايش عالم هستي در نظامهاي مختلف فلسفي ـ عرفاني تفسيرهاي گوناگون، پذيرفته است. از جمله نظريههاي مطرح در دانش فلسفه اسلامي، نظريه "فاعليت بالرضا" است كه منسوب به حكيم سهروردي طلايهدار حكمت اشراق ميباشد.
مقاله حاضر، ضمن بررسي جايگاه اين نظريه و مباني آن در دستگاه فلسفي اشراقيون، وجوه اشتراك و افتراق آن را با آراي حكماي قبل از وي (مشائيان) و بعد از وي (متعاليه) معلوم مينمايد.
آنچه بر اهميت اين موضوع تاكيد ميکند سوال زير است:
"رابطه خدا باجهان از نظر فلسفي و عرفاني چگونه تفسير ميگردد؟"
براي يافتن پاسخ موجه و خردپسند به اين سوال هر يك از نظامهاي فلسفي مشاء، اشراق و متعاليه با ژرفانديشي خاص خود بدين مسئله پرداختهاند كه با بررسي و تحليل آنها ميتوان ديدگاههاي آنان را به منزله نقطه عطفي ميان رويكردهاي فلسفي و رويكردهاي عرفاني آنان پيرامون خداشناسي و جهانشناسي بر محور توحيد تلقي نمود.
نسخه قابل چاپ
مثنوي را قرآن منظوم هم ناميدهاند. به اين اعتبار كه سرشار از آيات قرآن كريم است و ذهن و زبان مولوي را بيش از هر چيز قرآن شكل بخشيده است. رويكرد مولوي به آيات به چهار گونه بوده است: 1- اقتباس لفظي 2- اقتباس معنوي 3- تفسير 4- تاويل. در اين مقاله به دو گونه اخير اشاره ميشود كه آيا مولوي تماما دست به تاويل زده است يا تفسير؟ تاويل از نگاه مولوي چه شرايط و خاستگاه هايي دارد؟
پاپر برای ارائه راه حلی براي مسئله تمييزِ علم از غير علم، ملاکي ارائه ميدهد که هدف اين نوشتار، طرح و بررسی آن است.
در اين مقاله تلاش ميشود با الهام از نقدهايي كه لري لائودن، هارولد براون(1979)، و.و. بارتلي، كوهن و لاكاتوش از ملاك تمييز پاپر به عمل آوردهاند، نقدهاي جديدي ارائه شود. تحليل تبعات منطقي ملاك پاپر روشي است كه در پيش گرفته ميشود تا چنانكه خود وي پيشنهاد ميكند ملاكش مورد نقد و بررسي قرار گيرد. در اين نقد مواضعه پاپر برای تعريف علم، به سه مرحله تجزيه و برای هر يک از اين مراحل نقدهايی ارائه ميشود.
شعر فارسي در چهار دوره سبک «خراساني»، «عراقي»، «هندي» و «بازگشت»، شعري است معطوف به معاني و انديشه هاي گوناگون اعتقادي، اخلاقي، اجتماعي ، سياسي و غير آن. شاعران بزرگ فارسي گو نيز ارزش و اعتبار معني را در شعر بسي والاتر از نقش و جايگاه مختصات زباني و شيوه هاي تعبير و بيان ديده اند و معني را يکي از دو عنصر اصلي سبکها – و حتي گاه تنها عنصر آن – خوانده اند. در روزگار ما نيز تيره خاصي از نقادان، معني را يکي از دو پايه اساسي سبکها دانسته اند. امعان نظر در اين گونه آرا و انديشه هاي سبک شناختي ايجاب مي کند که ويژگيهاي سبکي و شعر فارسي را به مختصات ظاهري و مباحث صوري آن محدود نکنيم و در اين کار عرصه هاي پهناور معني را نيز در کار سبک شناسي دخالت دهيم.
سنايي غزنوي، از شاعران سده ششم هجري و نخستين سراينده بزرگ شعر عرفاني در سبک عراقي است. او مثنوي حديقه الحقيقه و شريعه الطريقه را که بيانيه شعر نمادين عرفاني به شمار مي رود، سروده است. تمثيل شهر کوران را نيز در شعر فارسي، نخستين بار سنايي در حديقه و پيش از سنايي، ابوحيان توحيدي در سده چهارم هجري در مقابسات خويش، به منظور شرح سخني از افلاطون، به نثر عربي نقل کرده است.
کوري نام رماني از ژوزه ساراماگو، نويسنده پرتغالي وبرنده جايزه نوبل ادبي در سال 1998 ميلادي است. نگارنده در اين مقاله، با تاکيد بر دو اصلاح اقتباس و توارد، به بررسي و نقد تطبيقي اين آثار پرداخته است.
تامل و تفكر در تاريخ بارور و نگارين زبان و ادب فارسي نشانههايي از نفوذ ادب اقوام و ملتهاي مختلف را در زمانهاي متفاوت بر ما آشكار ميسازد. كليله و دمنه كه از شاهكارهاي ادب تمثيلي فارسي است، نسب نامهاي هندي دارد و رهاورد هند است. با پذيرش آيين باشكوه اسلام در ايران، زبان و ادب تازي با قوتي وصفناشدني در هالهاي از تقدس به عرصه ادب فارسي راه يافت و با آن عجين شد؛ تا جايي كه تفكيك معاني و مضامين آن دو بسيار دشوار مينمايد. شعر جاهلي عرب با تمام مضامين و موتيفهاي خود به شعر سبك خراساني و عراقي راه يافت. آواي جرس اشتران و بيانگردي شبانه عرب در شعر معزي و صحراي هميشه سبز ديوان منوچهري نمودار است. ادب فارسي نيز تاثيري شگرف بر ادب جهان داشته است و ايرانياني چون بديعالزمان همداني و صاحب بنعباد و ... سبك مصنوع عرب را بنياد نهادند. لانگفلو از ”بني آدم اعضاي يكدگرند” سعدي اثر پذيرفته است. در آثار هردر و موسه و بالزاك از سعدي سخن رفته است. قطعه «موجود باقي» ويكتور هوگو، خلوت كنار دريا و نغمه امواج باشكوه را كه در آستان عظمت الهي نواي عظمت آفرينش را ترنم ميكنند فرا ياد ميآورد. نفوذ كلام حافظ در شعر رمانتيك به خصوص در شعر گوته مايه و ماده ”ديوان شرقي از شاعر غربي” را فراهم آورد و او را به بزرگداشت حافظ واداشت. تاثير حكيم فردوسي و اثر سترگش بر ادب جهان مقاله و بابي مستقل ميخواهد. ايرانيان از دوره قاجار و تاسيس دارالفنون به طور جدي و دامنه دار با اروپا و آثار ادبي آن از جمله داستاننويسي به شيوه مدرن و مبتني بر رابطه علي رويدادهاي داستان كه وجه امتياز آن از قصه و حكايت است آشنا شدند و به آفرينش اين نوع جديد دست زدند و از اين رهگذر تحت نفوذ و تاثير مكاتب ادبي و شيوه نويسندگي آنان قرار گرفتند. نويسنده اين مقاله قصد دارد به بررسي نوع به كارگيري اصول و شيوه نويسندگي مكتبهاي ادبي اروپا در داستاننويسي معاصر ايران بپردازد. بنابراين جهت ارايه دقيقتر اين تحقيق تنها به بررسي تقريبا تمامي آثار محسن مخلمباف نويسنده و كارگردان توانمند ايران پرداخته و كوشش كرده است ميزان و گونههاي مختلف تاثير مكاتب ادبي اروپا را بر آثار اين نويسنده ايراني نشان دهد.
از زمان آغاز پژوهشهاي مربوط به شعر حافظ تا حال، درباره شناخت وجوه جمال شناسي شعر حافظ، تحقيقات و پژوهشهاي ارزندهاي صورت گرفته است؛ اما اغلب اين پژوهشها از آفت عادت و آشنايي به دور نبودهاند. حقيقت اين است كه نگاه ناآشنا به شعر حافظ، دنيايي ديگر با چشماندازهاي دلانگيز پيش چشم مي گشايد. در اين مقاله جنبههاي آوايي، موسيقايي، ديداري و بصري، رقص كلمات و حروف و روابط پنهان اجزاي شعر حافظ با نگاهي تازه و غيرمعتاد تحليل و بررسي شده است. رسالتي كه بعد آوايي و ديداري شعر حافظ به دوش ميكشد، آن است كه ميخواهد با اجراي موزيكال كلمات و نمايش حروف، ضمن متلذذ ساختن مخاطب از موسيقي و تصوير، او را در رسيدن به مقصود غايي معني، ياري كند و بحث درباره روابط پنهان اجزاي كلام، براي آن است كه چند بعدي بودن سخن و معني آن براي خواننده توضيح داده شود و روابط پيچيده شعر روشن گردد.